گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
باب التّعقیب






[مقدمه]
بابی است در بیان آن چه در عقب نمازها باید خواند چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلی رَبِّکَ
فَارْغَبْ پس منقولست از حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما که مراد الهی آنست که هر گاه از
نماز واجب فارغ شوي پس متوجه پروردگار خود شو یا دست به دعا بردار و هر مطلبی که داري از خداوند خود طلب نما تا عطا
کند ترا. و در خبري دیگر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که مراد از آیه دعاست در عقب نماز که
بنشینند و دعا کنند، و اکثر مفسّرین چنین تفسیر کردهاند، در اخبار بسیار وارد شده است که مراد اینست که چون از امر نبوت فارغ
شدي علی را نصب کن از جهت امامت. و در روایت دیگر از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که چون از حج
وداع فارغ شدي نصب کن علی را در غدیر خم از جهت امامت و منافات نیست میان این روایات به آن که أول ظهر آیه باشد و
آخر بطن یا هر دو ظهر باشد که هر دو مراد باشد و در آیات از این باب بسیار است و این اخبار از حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله منقولست، و زمخشري در این تفسیر گفته است که ناصبی را میرسد که بگوید که مراد این است که چون از نماز فارغ
شوي سبّ امیر المؤمنین بکن اي ملعون کافر دشمن خدا و رسول در آیه ص: 142 تفاسیر مختلفه کردهاند و
همه را تو نقل میکنی از عکرمه و سدي و قتاده و حسن، و عکرمه که از جمله خوارج است شنیدي که هرگز خارجی نسبت به علی
این گفته باشد تو میخواهی از جمله مسلمانان باشی و چنین کفري را تجویز کنی که کفار تجویز نکرده باشند و خود آیات بسیار
در شأن آن حضرت در همین تفسیر نقل کرده، از آیه مباهله و تطهیر و خاتم و سوره هل اتی و غیر آن، و بحسب لفظ چه فرقست
میان تفسیر تعقیب و تفسیر نصب امامت غدیر، و مسلمانی نفی غدیر نکرده است غایتش آنست که بعضی از عامه تاویل میکنند
غرض آنست که اعتماد بر فضیلت متعارف نیست یا آن که این ملعون بحسب متعارف علامه عصر خود است از امثال این گفتگو
بسیار گفته است که پاره مذکور شد سابقا و پاره در اماکن خود مذکور خواهد شد. و کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که هر که نماز فریضه را به جا آورد و تعقیب کند تا وقت فریضه دیگر پس او بمنزله
مهمان حق سبحانه و تعالی است و بر خدا لازم است که مهمان خود را گرامی دارد و احادیث فضیلت تعقیب را بعد از این خواهد
گفت.
[کمترین چیزي دعا عقیب نماز]
(قال الصّادق صلوات اللَّه علیه ادنی ما یجزئک من الدّعاء بعد المکتوبۀ ان تقول اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد اللَّهمّ انّا نسألک
من کلّ خیر احاط به علمک و نعوذ بک من کلّ شرّ احاط به علمک اللَّهمّ انّا نسألک عافیتک فی جمیع أمورنا کلّها و نعوذ بک من
خزي الدّنیا و عذاب الآخرة) کلینی بسند حسن کالصحیح بل الصحیح از زراره روایت کرده است و ظاهر است که صدوق نیز از
زراره روایت کرده است چنانکه این ضعیف را به تجربه علم حاصل است پس صحیح باشد بیدغدغه که آن حضرت فرمودند که
کمترین چیزي که مجزیست ترا از دعا عقیب نماز واجب اینست که ص: 143 به گویی این کلمات وجیزه را
که مشتمل است بر جمیع مطالب دنیوي و اخروي. خداوندا صلوات فرست بر محمد و آل آن حضرت خداوندا من و جمیع مؤمنان
همه از تو سؤال میکنیم از هر خیر و خوبی که علم تو به آن احاطه کرده است و به آن عالمی و پناه میآوریم ما همه به تو از هر
شر و بدي که علم تو به آن محیط است خداوندا سؤال میکنیم همه عافیت ترا که همه را حفظ کنی در جمیع کارهاي ما از هر چه
صفحه 72 از 259
خوب نباشد از ضررهاي دنیوي و اخروي و همگی به تو پناه میآوریم از خواري دنیا و عذاب آخرت و این الفاظ در کافی مفرد
واقع شده است ممکن است که نسخه صدوق بلفظ متکلم مع الغیر باشد یا خود تغییر داده باشد بنا بر حدیثی که واقع شده است از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی امامت کند جمعی را و دعا را مخصوص خود گرداند خیانت کرده
بلکه خطاب را « اهْدِنَا » است ایشان را، و حق سبحانه و تعالی تعلیم بندگان فرموده است در سوره فاتحه که دعا را بلفظ جمع کنند در
بلفظ جمع آورند در إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ و حکمتش آن که بنده خود را قابل خطاب و دعا نداند دیگران را با خود ضم کند
تا به برکت ایشان دعاي او مستجاب شود قطع نظر از آن که شفقت بر خلق الهی از ارکان ایمانست و دأب این بنده در جمیع دعاها
آنست که بلفظ جمع میکنم همیشه بلکه تا مقدور است دعاي اخوان را مقدم میدارم بلکه از جهت ایشان دعا میکنم و بس.
[خواندن توحید]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه من احبّ ان یخرج من الدّنیا و قد تخلّص من الذّنوب کما یتخلّص الذّهب الّذي لا کدر فیه و لا
یطلبه احد بمظلمۀ فلیقل فی دبر ال ّ ص لوات الخمس نسبۀ الرّبّ تبارك و تعالی اثنی عشر [اثنتی عشر خ] مرّة ثمّ یبسط یدیه و یقول
اللَّهمّ انّی أسألک باسمک المخزون المکنون الطّهر الطّ اهر المبارك و أسألک ص: 144 باسمک العظیم و
سلطانک القدیم ان تصلّی علی محمّد و آل محمّد یا واهب العطایا یا مطلق الاساري یا فکّاك الرّقاب من النّار أسألک ان تصلّی علی
محمّد و آل محمّد و ان تعتق رقبتی من النّار و ان تخرجنی من الدّنیا آمنا و ان تدخلنی الجنّۀ سالما و ان تجعل دعائی أوّله فلاحا و
أوسطه نجاحا و اخره صلاحا انّک أنت علّام الغیوب ثمّ قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه هذا من المخفیّات [المختار خ] ممّا علّمنی
رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و أمرنی ان اعلّم الحسن و الحسین صلوات اللَّه علیهما) و منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر که خواهد از دنیا بیرون رود از گناهان پاك شده باشد چنانکه خالص میشود طلاي بیغش و کسی طلب نکند از
او مظلمه را که همه را حق سبحانه و تعالی از او راضی گرداند پس باید که در عقب نمازهاي پنجگانه بخواند سوره نسبت را که
سوره توحید است، و از آن جهت آن را سوره نسبت میخوانند که یهود از حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله سؤال کردند
که نسبت کن از جهت ما خداوند خود را که او را با خلق چه نسبت است از خویشی یا نسبت عموم و خصوص و امثال آن حق
سبحانه و تعالی سوره قل هو اللَّه احد را فرستاد و بیان فرمود که نسبت او بینسبتی است حاصل آن که آن سوره را دوازده نوبت
بخواند پس دستها را بگشاید و بگوید که اللهم الخ که ترجمهاش این است که خداوندا از تو سؤال میکنم بحق اسم تو آن اسمی
که دلالت بر ذات مقدس تو میکند و چون ذات مخفی است و کسی را به آن راهی نیست هم چنین به آن اسم کسی راه ندارد. و
چنانکه در اخبار کثیره وارد شده است که اسامی اعظم الهی هفتاد و سه اسم است حق سبحانه و تعالی یک اسم را مخصوص خود
گردانید و هر یک از ص: 145 انبیا را بحسب قابلیت اسامی کرامت کردند و از آن جمله آصف بن برخیا
یک اسم از آن اسماء داشت که تخت بلقیس را در یک چشم زدن حاضر گردانید، و حضرت عیسی را دو اسم داده بودند که به
آن دو اسم مرده را زنده میکرد و معجزات باهره ازو ظاهر میشد، و حضرت موسی را چهار اسم داده بودند، و حضرت ابراهیم را
هشت اسم، و حضرت نوح را پانزده اسم، و حضرت آدم را بیست و پنج اسم صلوات اللَّه علیهم، و پیغمبر ما را و ائمه معصومین را
صلوات اللَّه علیهم هفتاد و دو اسم داده بودند پس ظاهر آنست که آن یک اسم مراد باشد و قسم میدهند حق سبحانه و تعالی را به
آن اسم و سؤال میکنند بحق و حرمت آن اسم و ممکن است که نوع مراد باشد و همه این اسامی اعظم مراد باشد چون از غیر انبیاء
و اوصیا صلوات اللَّه علیهم پوشیده است، و پاك و پاکیزه است از آن که بر غیر زبان انبیاء و اولیا جاري گردد، و با برکت است که
جمیع فواید دنیوي و اخروي بر آن مترتب میشود. و سؤال میکنم ترا بحق آن اسم عظیم یا هر اسم عظیمی که ترا هست و بحق
پادشاهی تو که عبارتست از عموم قدرت او که عین ذات اوست و قدیم است چون ذات او قدیم است که صلوات فرست بر محمد
صفحه 73 از 259
و آل او اي خداوندي که بخشاینده عطاهائی و اي خداوندي که رها کننده اسیرانی از عذاب جهنم و اي خداوندي که آزاده کننده
گردنهاي خلایقی از آتش دوزخ سؤال میکنم از تو که صلوات فرستی بر محمد و آل او و گردن مرا خلاصی دهی از آتش دوزخ
و بیرون بري مرا از دنیا ایمن از عذاب خودت و آن که مرا داخل بهشت کنی با سلامتی از جمیع مکاره سابقه بر آن و بگردانی اول
دعاي مرا فلاح و رستگاري از عذاب خود و وسط آن را بگردانی فیروزي به مطالب عالیه و آخر آن را صلاح گردانی که به سبب
آن داخل گردم در فوج مقربان به درستی که تو ص: 146 خوب میدانی هر غیبی را و میدانی که چه چیز
است که صلاح ما در آنست پس حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که این دعا از جمله دعاهاي مخفی است که به
همه کس نمیدهند یا دعاهاییست که حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله انتخاب فرمودهاند و تعلیم من دادند و فرمودند که
تعلیم کنم بحسن و حسین بهترین جوانان اهل بهشت. و بسند صحیح منقولست از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که هر که
نماز صبح را بکند و در عقب آن یازده مرتبه قل هو اللَّه احد بخواند در آن روز گناهی بر او ننویسند علی رغم شیطان. و کالصحیح
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر که ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید که ترك نکند
در عقب نمازهاي واجب سوره توحید را و هر که بخواند آن را در عقب فرایض حق سبحانه و تعالی جمع کند از جهت او خیر دنیا
و آخرت را و بیامرزد او و پدر و مادر و فرزندان او را.
[دعاي یوسف در عقب هر نماز واجب]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه جاء جبرئیل (ع) إلی یوسف علیه السّلام و هو فی السّجن فقال یا یوسف قل فی دبر کلّ فریضۀ اللَّهمّ
اجعل لی فرجا و مخرجا و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسب) و بسند حسن کالصحیح منقولست از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه که جبرئیل (ع) به نزد یوسف (ع) آمد در وقتی که در زندان بود و گفت اي یوسف در عقب هر نماز واجبی این دعا را
بخوان که ترجمهاش اینست که خداوندا از این غم مرا فرجی ده و بیرون آمدنی یا سببی از جهت بیرون آمدن من عطا کن و روزي
ده مرا از جاهائی که گمان دارم و از جاهائی که گمان ندارم، و میباید که در آن زودي خلاص شده باشد و بظهور گذاشته لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 147 نفرموده باشند یا از راوي افتاده است و غرض اینست که خواندن این دعا از غمها خلاصی میدهد و
روزي را فراخ میگرداند.
[دعاي امام صادق ع]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه یقول فی دبر کلّ صلاة اللَّهمّ اهدنی من عندك و افض علیّ من فضلک و انشر علیّ من رحمتک و
انزل علیّ من برکاتک) و کالصحیح منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که شیبه هذلی به خدمت حضرت سیّد
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آمد و گفت یا رسول اللَّه پیر شدهام و ضعیف شدهام از اعمالی که خود را به آن عادت فرموده بودم
از نماز و روزه و حج و جهاد پس تعلیم کن مرا یا رسول اللَّه سخنی که نافع باشد مرا و سبک کن بر من یا رسول اللَّه پس حضرت
فرمودند که باري دیگر بگو تا سه بار گفت حضرت فرمودند که نماند در دور تو درختی و کلوخی مگر آن که ترحم کردند و بر
حال تو گریستند چون نماز بگذاري ده مرتبه بگو سبحان اللَّه العظیم و بحمده و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلیّ العظیم که حق سبحانه
و تعالی به برکت این تمجید ترا عافیت کرامت میفرماید از کوري و دیوانگی و خوره و فقر و پیري بد پس گفت یا رسول اللَّه
فواید این دنیوي بود فایده آخرت را چیزي بفرمایید حضرت فرمودند که در عقب هر نمازي میگویی اللهم اهدنی الخ پس دست
خود را گرفت مانند آن که چیزي در دست گرفته باشد و روانه شد پس شخصی بابن عباس گفت که خال تو سخت گرفت این
صفحه 74 از 259
کلمات را، و ازین جهت خال گفت که والده ابن عباس از قبیله هذیل بود پس حضرت فرمودند که به درستی که اگر باین عمل
کند و عمدا ترك نکند فرداي قیامت او را گویند که از هر دري از درهاي بهشت که خواهد داخل بهشت شود. و اما ذکر اول پس
ترجمهاش آنست که تنزیه میکنم تنزیه کردنی که لایق ص: 148 باشد خداوندي را که از آن بزرگتر است
که عظمت او را تصوّر توان کرد و حمد و ثنا و ستایش میکنم او را بر این تسبیح و سایر نعم او و نیست احدي را که ترك کند
معاصی را یا به جا آورد طاعات را مگر بحول و قوت اللَّه تعالی که رتبه او از آن بلندتر است که کسی تصور آن تواند کردن و از
آن بزرگتر است که تصوّر بزرگی او توان کردن. و دعاي دویم ترجمهاش اینست که خداوندا هدایت کن مرا از نزد خود به هدایات
خاصه که بداري مرا به آن راهی که محبوبترین راههاست نزد تو و فایض گردان بر من از فضل خود از انوار مکاشفات و مشاهدات
هر چند قابلیت آنها ندارم، و پهن گردان بر من از رحمت خود که هر عضوي از اعضاي من صرف شود در راهی که محبوب تست
که تا شکر آن به جا آورده شود از رحمتهاي خاصه تو و نازل گردان بر من از برکات نعمتهاي دنیوي تا آن که بخاطر جمع متوجه
جناب اقدس تو توانم شد یا مرتبه اول مرتبه محبت است و دویم معرفت و سیم لوازم آن از واردات قدسیه و چهارم فناء فی اللَّه و
بقاي باللَّه یا سیم مرتبه فناست و چهارم بقا مجملا شامل جمیع کمالات و خیراتست و جامعترین دعاهاست و اعظم وسایل قرب
است هر گاه از روي حضور قلب و تضرع، و زاري خوانده شود و از جهت این دعا عددي مقرر نساختند و ظاهرش آنست که یک
مرتبه کافی است و اظهر آن است که این را به قوت و قدرت مقرر فرموده باشند و آن چه مقرر است نزد ارباب دعا از مشایخ عدد
جمل را اعتبار میکنند و آن چهار هزار و هشتصد است تقریبا و پنج هزار مرتبه در شبانه روزي به زودي میرساند بجمیع مطالب و
اللَّه تعالی یعلم. (و قال صفوان بن مهران الجمّال رأیت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه اذا صلّی و فرغ من صلاته رفع یدیه فوق رأسه) و
به اسانید صحیح ص: 149 و کالصحیح منقولست از صفوان شتربان که دیدم امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه را که چون نماز میکردند و از نماز فارغ شدند دستهاي خود را بر بالاي سر میبردند آن چه ظاهر است دست بردن از جهت
دعاست از روي ابتهال و تضرع و اولی آنست که وقتی برد که گریه آید او را و جمعی که چنین فهمیدهاند که گویا رحمت الهی
فایض میشود بنده آن را قبول میکند و بدست خود میگیرد چنانکه در حدیث سابق دعا را بدست گرفت و لیکن مناسب اخبار
بسیار معنی اولست و علی اي حال شک نیست که اقلا این را طلب کند که رب تقبل صلاتی یا ربنا تقبل صلواتنا و بر این مضمون
احادیث صحیحه و حسنه و کالصحیحه وارد شده است در باب وضو بعضی از آن گذشت.
[دعاي بی جواب نمیماند]
(و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه ما بسط عبد یدیه إلی اللَّه عزّ و جلّ الّا استحیی اللَّه ان یردّها صفرا حتّی یجعل فیها من فضله و
رحمته ما یشاء فاذا دعا احدکم فلا یردّ یدیه حتّی یمسح بهما علی رأسه و وجهه و فی خبر اخر علی وجهه و صدره) و منقولست که
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هیچ بنده دستهاي خود را بالا نکرد و به جانب آسمان که قبله دعاست مگر آن
که حق سبحانه و تعالی او را شرم میآید که آن دست را خالی برگرداند تا آن که حق سبحانه و تعالی در آن دست میگذارد از
فضل و رحمت خود آن چه را میخواهد پس هر گاه یکی از شما دعا کند پس باید که دستهاي خود را بر نگرداند تا آن که آن
دستها را بر سر و روي خود بمالد و در حدیث دیگر در این تتمه که تا بر رو و سینه خود نمالد، و از حضرت صاحب الامر صلوات
اللَّه علیه منقولست که فرمودند که در غیر نماز دست بر سر و روي خود بکشند و در نماز نشکند.
[آخر سخنان در تعقیب]
صفحه 75 از 259
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه من اراد یکتال ص: 150 بالمکیال الاوفی فلیکن اخر قوله سُبْحانَ رَبِّکَ
رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِ فُونَ وَ سَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ فانّ له من کلّ مسلم حسنۀ) و منقولست بسند صحیح از بکر
بن محمد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آن حضرت فرمودند که هر که خواهد که او را کیل کنند به کیلی که
تمامتر باشد یعنی او را اعظم ثوابها بدهند یا او را به ترازوي عظیمتر بکشند که کنایه باشد از نجات و ثواب عظیم پس باید که آخر
سخنان او این آیات باشد پس به درستی که هر گاه چنین کند او را عطا میکنند بعدد هر مسلمانی یک حسنه و ترجمهاش اینست
که تسبیح و تنزیه بکن پروردگار خود را که عزت و عظمت و کبریا مخصوص ذات مقدس اوست از هر چه وصف کنند او را یعنی
تنزیه کن از وصف واصفان یا عزیز است و منزه است از وصف ایشان، و رحمتی و سلامتی که قدر و وزن او را اللَّه تعالی داند بر
پیغمبران مرسل باد، و جمیع محامد مخصوص پروردگار عالمیانست و خواهد آمد که این آیات کفاره مجالس است از هر چه در
آن گذشته باشد.
[بالا بردن دست در حال دعا]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه اذا فرغ احدکم من ال ّ ص لاة فلیرفع یدیه إلی السّماء و لینصب فی الدّعاء فقال ابن سبایا امیر
المؤمنین أ لیس اللَّه بکلّ مکان قال بلی قال فلم یرفع یدیه إلی السّماء قال او ما تقرء وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ فمن این یطلب
الرّزق الّا من موضعه و موضع الرّزق و ما وعد اللَّه عزّ و جلّ السّماء) و منقولست کالصحیح از محمد بن مسلم و ابو بصیر از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از آباء خود که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه از نماز فارغ شوید
پس باید دستها را به جانب آسمان بلند کنید و سعی کنید در دعا پس عبد اللَّه بن سبا که حالش خوب بود و آخر غالی لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 151 شد و میگفت علی خداست و من پیغمبرم از جانب او و هر چند حضرت سعی میفرمودند که شاید از
این اعتقاد فاسد برگردد برنگشت و حضرت او را سوزاند گفت یا امیر المؤمنین آیا چنین نیست که حق سبحانه و تعالی در همه جا
حاضر است یعنی علم و قدرتش محیط است به همه اشیاء حضرت فرمودند که بلی او گفت پس چرا بنده دستها را به جانب آسمان
بر میدارد حضرت فرمودند که آیا در قرآن نیست که حق سبحانه و تعالی فرموده است که در آسمانست روزي شما و بهشت و
جمیع قضا و قدرهاي خیر که شما را به آن وعده دادهاند پس از کجا طلب روزي باید کرد مگر از موضعش، و موضع روزي یعنی
باران که سبب روزیست در جانب آسمانست و محل تقدیر روزي و سایر چیزها که لوح است در آسمانست و بهشت و سایر
وعدهاي الهی در آسمانست حاصل آن که آسمان قبله دعاست چنانکه کعبه قبله نماز است و چنانکه حسب الامر میباید که رو به
جانب کعبه کنند در نماز هم چنین حسب الامر مأموریم به آن که دست به جانب آسمان بلند کنیم در دعا، و هم چنان که رو به
کعبه از این جهت نیست که حق سبحانه و تعالی در کعبه باشد هم چنین رو به جانب آسمان نه از جهت این است که حق سبحانه و
تعالی در آسمانست و محتمل است که غرضش این باشد که چون علی خداست و در همه جا حاضر است دست به آسمان چرا باید
کرد.
[دعاي بعد از نماز ظهر]
(و کان امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه یقول اذا فرغ من الزّوال اللَّهمّ انّی أتقرّب إلیک بجودك و کرمک و أتقرّب إلیک بمحمّد
عبدك و رسولک و أتقرّب إلیک بملائکتک المقرّبین و أنبیائک المرسلین و بک اللَّهمّ لک الغنی عنّی و بی الفاقۀ إلیک أنت الغنیّ
و انا الفقیر إلیک اقلنی عثرتی و استر علیّ ذنوبی و اقض الیوم حاجتی و لا تعذّبنی بقبیح ما تعلم منّی بل عفوك یسعنی وجودك ثمّ
صفحه 76 از 259
تخرّ ساجدا و تقول یا اهل ص: 152 التّقوي و یا اهل المغفرة یا برّ یا رحیم أنت أبرّ بی من ابی و امّی و من
جمیع الخلائق اقلبنی بقضاء حاجتی مجابا دعائی مرحوما صوتی قد کشفت انواع البلاء عنّی) چون دعاهاي عامه که در عقب همه
فرایض میتوان خواند مجملی از آن ذکر کرد: شروع نمود در دعاهاي خاصه از آن جمله منقولست در حسن کالصحیح از حضرت
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که هر گاه از نماز زوال که آن نافله ظهر است و احتمال نماز ظهر نیز دارد و اگر در عقب هر دو
بخواند بهتر است فارغ میشدند این دعا را میخواندند که ترجمهاش اینست که خداوندا تقرب میجویم به تو و وسیله میسازم یا
قسم میدهم ترا بحق جود تو و کرم تو و وسیله میگردانم و تقرب میجویم به تو بحق محمد (ص) که بنده تست و رسول تست و
تقرب میجویم و وسیله میسازم به تو به فرشتگان مقرب تو و پیغمبران مرسل تو یا بحق ایشان و بحق ذات مقدّس تو یا بذات تو
خداوندا تراست غنا و بینیازي از من و مراست فقر و احتیاج به تو توئی غنی مطلق و منم محتاج به تو ببخشا گناهان مرا و بیامرز
بدیهاي مرا، و امروز حاجت مرا برآور و عذاب مکن مرا به سبب آن چه میدانی از قبایح من بلکه عفو تو وجود تو مرا فرا گرفته
است و مرا بس است پس به سجده میروي و میگویی اي خداوندي که سزاي آنی که از تو بترسند و از عذاب تو خائف باشند و
اي خداوندي که سزاي آنی که گناهان بندگان را بیامرزي اي نیکوکار اي مهربان شفقت و مهربانی تو بمن بیشتر است از پدر و
مادر من از جمیع خلایق، مرا بر گردان از درگاه خود با حاجات من که بر آورده باشی و اجابت کرده باشی دعاي مرا و رحم کرده
باشی بر صدا و آواز من و دفع کرده باشی انواع بلاها را از من.
[دعاء بعد از نماز مغرب]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه من قال اذا صلّی المغرب ثلث مرّات الحمد للّه الّذي یفعل ما یشاء و لا یفعل ما یشاء غیره اعطی
ص: 153 خیرا کثیرا) و بسند کالصحیح منقول است که آن حضرت فرمودند که هر که بعد از نماز شام سه
مرتبه این حمد و ثنا را که ترجمهاش این است که سپاس و ستایش خداوندي را که میکند هر چه را میخواهد و نمیکند هر چه را
غیر او خواهد و او نخواهد بخواند او را عطا میکنند خیر و خوبی بسیار. (و کان صلوات اللَّه علیه یقول بین العشاءین اللَّهمّ بیدك
مقادیر اللّیل و النّهار و مقادیر الدّنیا و الآخرة و مقادیر الموت و الحیوة و مقادیر الشّمس و مقادیر القمر و مقادیر النّصر و الخذلان و
مقادیر الغنی و الفقر اللَّهمّ ادرأ عنّی شرّ فسقۀ الجنّ و الانس و اجعل منقلبی إلی خیر دائم و نعیم لا یزول) و بسند قوي منقول است
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرمودند که در میان نماز شام و نماز خفتن و در کافی و تهذیب بعد العشاءین
است و ظاهرا نساخ تبدیل کردهاند بعد را به بین چون بترتیب مذکور از کافی برداشته است و ترجمهاش این است که خداوندا به
قضا و تقدیر تست مقدارهاي شب و روز به نحوي که آفریده است که گاهی شبرا داخل روز کند و روز بلند شود و بهار و تابستان
پدید آید که آفتاب در غایت ارتفاع باشد و نباتات و حیوانات بلکه جمادات را ترقیات حاصل شود، و گاه روز را داخل شب کند
که فصل پائیز و زمستان به همرسد و بدست تست، و قادر و عالمی به مقدارهاي دنیا و آخرت در اصل ایجاد هر دو و ابقاي هر چه
در هر دو است و هم چنین مقدارهاي موت و حیات که چه مقدار سابق بر حیات باید که میّت باشد و نباشد و هم چنین است مقدار
موت بعد از حیات و مقدار حیات که ظاهر است، و ممکن است که مراد مقدار حیات مراد باشد و موت به تبعیّت حیات مذکور
شده باشد و هم چنین است مقدار اصل شمس و قمر که در اصل آفرینش شمس را ایجاد کرد مثل صد و شصت و شش برابر و ربع
و ثمن زمین ص: 154 و هم چنین در آفریدن قمر برابر سدس سبع زمین تقریبا و مقدار حرکات ایشان و
بقاي ایشان تا روز قیامت که معدوم شوند، و هم چنین مقدارهاي نصرت جمعی، و خواري جمعی به قدرت تست و عالمی به آن، و
هم چنین مقدارهاي توانگري جمعی و فقر ایشان یا غیر ایشان که همه را موافق حکمت چنان کرده است که میباید، خداوندا دفع
کن از من شرّ فاسقان دیوان و آدمیان را و بگردان عاقبت مرا به خیري دایم و به نعمتی که زوال نداشته باشد که آن خیر و نعمت
صفحه 77 از 259
بهشت است یعنی چون همه بدست تست میتوانی که بلاها را دفع کنی و نعمتها را کرامت کنی و متعارف عرب و عجم است که
این تجوّز را میکنند و میگویند که همه چیز بدست تست و مراد ایشان قدرت اوست چه ظاهر است که هیچ چیز بدست او نیست.
[دعاي بعد از نماز صبح]
(و روي محمّد بن الفرج انّه قال کتب إلیّ ابو جعفر محمّد بن علیّ الرّضا صلوات اللَّه علیهما بهذا الدّعاء و علّمنیه و قال من دعا به فی
دبر صلاة الفجر لم یلتمس حاجۀ الّا یسّرت له و کفاه اللَّه ما اهمّه بسم اللَّه و صلّی اللَّه علی محمّد و آله وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَی اللَّهِ إِنَّ
اللَّهَ بَصِ یرٌ بِالْعِبادِ فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا- لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَ ذلِکَ
نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ- حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَۀٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ ما شاء اللَّه لا حول و لا قوّة الّا باللَّه ما شاء اللَّه
لا ما شاء النّاس ما شاء اللَّه و ان کره النّاس حسبی الرّب من المربوبین حسبی الخالق من المخلوقین حسبی الرّازق من المرزوقین
حسبی الّذي لم یزل حسبی حسبی من کان منذ کنت لم یزل حسبی حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ) و
مرویست از محمد بن فرج ثقه عدل و ص: 155 ظاهرا از کتاب او برداشته باشد بنا بر آن که خود در اول
کتاب ذکر کرده است و اظهر آنست که از کافی برداشته است بترتیب که گفت حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه بمن
نوشتند این دعا را و تعلیم دادند مرا که بچه نحو بخوانم و فرمودند که هر که این دعا را در عقب نماز صبح بخواند هر حاجتی که از
حق سبحانه و تعالی طلب کند البته آن را آسان گرداند و حق سبحانه و تعالی کفایت کند مهمات او را و دعا اینست که مشتمل
است بر چهار آیه که به اسانید صحیحه و حسنه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که تعجب دارم
از کسی که از چهار چیز بترسد چرا پناه به چهار چیز نمیبرد. تعجب دارم از کسی که خوف داشته باشد از دشمنان چرا پناه باین
آیه نمیبرد که مکرر بگوید حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ یعنی حق سبحانه و تعالی ما را کافی است و نیکو وکیلی است که هر که کار
خود را به او گذارد البته کار او را میسازد به درستی که شنیدم که حق سبحانه و تعالی در عقب این آیه میفرماید که برگشتند با
نعمت الهی که فتح بود و با فضلی که به ایشان نرسید مکروهی، و مشهور این است که چون در جنگ احد هفتاد کس از اصحاب
حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله شهید شدند و اکثر زخم برداشته بودند و حضرت زخم داشتند و حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه زیاده از هفتاد زخم از نیزه و شمشیر و تیر برداشته بودند، و لا فتی در شأن آن حضرت آمد و کفار به سبب نزول
ملائکه برگشتند حق سبحانه و تعالی فرمود که آن حضرت با جمعی که زخم برداشتهاند کفار را تعاقب نمایند و حضرت جار کرده
بیرون رفتند و از مسلمانان هفتاد کس با آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله همراهی کردند و چون یک منزل رفتند حضرت فرمودند
که در شب آتشها بسیار افروختند و کفار از مراجعت پشیمان شده اراده برگشتن کردند تا آن که شخصی به ایشان رسید که لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 156 حضرت و اصحاب و آتشها را دیده بود، کفار از آن شخص پرسیدند که چه خبر داري آن شخص
گفت که و اللَّه که محمد (ص) را دیدم که لشکري عظیم برداشته است و بطلب شما میآید کفار فکر کردند که مبادا در این مرتبه
شکست خورند رعبی و خوفی عظیم در دلهاي ایشان افتاد و برگشتند و چون خبر به حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
رسید که ایشان با خوف بسیار برگشتند حضرت نیز برگشتند با فتح و فیروزي بدون حرب و این فتح نبود مگر از گفتن ایشان این
کلمه را از روي اخلاص. و تعجب دارم از کسی که غمناك شود چرا پناه نمیبرد به گفتن این که لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ
مِنَ الظَّالِمِینَ یعنی نیست خداوندي بغیر از تو اي خداوند منزه از نقایص و بدیها به درستی که من از جمله ظالمانم بر نفس خود پس
به درستی که شنیدم که حق سبحانه و تعالی در عقب این آیه میفرماید که چون یونس در شکم ماهی این تسبیح را میخواند پس
مستجاب کردیم دعاي او را و نجات دادیم او را از غم و هم چنین نجات میدهیم غیر او را هر که ما را از روي اخلاص باین تسبیح
بخواند. و تعجب دارم از کسی که با او در مقام مکر باشند چرا پناه نمیبرد باین آیه که مؤمن آل فرعون گفت و أفوّض الخ یعنی
صفحه 78 از 259
میگذارم کارهاي خود را به خداوند عالمیان به درستی که حق سبحانه و تعالی بیناست به احوال بندگان خود به درستی که شنیدم
که حق سبحانه و تعالی میفرماید در عقب آن بعنوان فاء تفریع یعنی چون تفویض کرد باین کلمه حق سبحانه و تعالی او را حفظ
نمود از مکرهاي بد ایشان به آن که شیري چند فرستاد تا او را از شر فرعونیان نجات داد چنانکه از ظاهر آیه و این اخبار صحیحه
ظاهر میشود. و تعجب دارم از کسی که دنیا و زینت آن را خواهد چرا پناه نمیبرد بقول ص: 157 الهی ما
شاء اللَّه لا قوّة الّا باللَّه یعنی آن چه حق سبحانه و تعالی خواهد چنان میشود و در کارهاي خیر قوتی نیست مگر به توفیق الهی به
درستی که شنیدم که حق سبحانه و تعالی فرموده است در عقب آن که در شأن برادر فقیر آمده است که به برادر غنی میگفت که
اگر مرا میبینی که مال و فرزندم از تو کمتر است پس امیدوارم که حق سبحانه و تعالی بمن عطا کند بوستانی بهتر از بوستان تو، و
امیدي که حق سبحانه و تعالی فرماید البته بفعل میآید چنانکه شیوه کریمانست که همین که بر زبان ایشان جاري شد چنان میشود
چه جاي اکرم الاکرمین و در دعاء ما شاء اللَّه لا حول و لا قوّة الّا باللَّه است یعنی نیست ترك معاصی و نه توفیق بر طاعات مگر
بعون حق سبحانه و تعالی آن چه حق سبحانه و تعالی میخواهد چنان میشود نه آن چه مردمان خواهند و خدا نخواهد، آن چه خدا
میخواهد میشود هر چند بر خلاف مراد خلایق باشد بس است مرا پروردگار عالمیان از عالمیان، کافی است و کفایت کننده است
مرا خالق از خلایق، کافیست مرا روزي دهنده از روزي خواران، کافی است مرا آن کسی که همیشه او مرا کافی بود، بس است مرا
آن کسی که تا بودهام کفایت مهمات من کرده است، بس است مرا آن خداوندي که نیست بجز او خداوندي بر او توکل کردهام و
اوست پروردگار عرش بزرگواري که عرش با آن عظمت را با آن چه در اوست آفریده باشد قادر است که کفایت مهمات من کند.
و از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه بسند کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه خواندند حسبی
الرّبّ من المربوبین را تا به آخر و حق سبحانه و تعالی دفع کرد شر دوانقی را از آن حضرت و حکایت طویل است و در عیون و
غیره مذکور است.
[دعاي بعد از هر نمازي]
(و قال صلوات اللَّه علیه اذا انصرفت من صلاة مکتوبۀ فقل ص: 158 رضیت باللَّه ربّا و بالإسلام دینا و
بالقرآن کتابا و بمحمّد صلی اللَّه علیه و آله نبیّا و بعلیّ ولیّا و بالحسن و الحسین و علیّ بن الحسین و محمّد بن علیّ و جعفر بن محمّد
و موسی بن جعفر و علیّ بن موسی و محمّد بن علیّ و علیّ بن محمّد و الحسن بن علیّ و الحجّۀ بن الحسن بن علیّ ائمّۀ اللَّهمّ ولیّک
الحجّ ۀ فاحفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوقه و من تحته و امدد له فی عمره و اجعله القائم بأمرك
المستنصر [المنتصر خ ل] لدینک و اره ما یحبّ و تقرّبه عینه فی نفسه و فی ذرّیّته و اهله و ماله و فی شیعته و فی عدوّه و ارهم منه ما
یحذرون و اره فیهم ما یحبّ و تقرّبه عینه و اشف به صدورنا و صدور قوم مؤمنین) و بسند سابق از محمد بن فرج منقولست که
حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه از نماز واجبی فارغ شوي بگو راضیم به خداوندي که خداوند عالمیان
است و خوشنودم به آن که دین من اسلام است و قرآن کتاب منست و محمد صلی اللَّه علیه و آله پیغمبر من است و علی امام اول
منست و ائمه معصومان امامان منند و اسم حضرت صاحب الامر را نبرده است نه در این کتاب و نه در کتابهاي دیگر و ظاهرا
صدوق جایز نمیداند نام آن حضرت را بردن و احادیث بسیار صحیح بر نهی وارد شده است و در احادیث صحیحه بعضی وارد
شده است که نام آن حضرت را نمیبرد مگر کافري و در بعضی آنست که حرامست نام بردن و در حدیث صحیح خضر وارد است
که نام و کنیت آن حضرت را نمیباید برد تا وقتی که آن حضرت خروج کند و در حدیث لوح بعنوان م ح م د است و در احادیثی
که اشاره به آن حضرت صلوات اللَّه علیه شده است که قریب به هزار حدیث باشد در آنها همه نام صحیح مذکور نیست مگر در سه
چهار حدیثی که سهو از نساخ شده باشد و حکمت آن مخفی ص: 159 است و ممکن است که حکمت این
صفحه 79 از 259
باشد که مبادا یهود و نصاري گویند که محمدي که در توراة و انجیل هست آن حضرتست و ما انتظار آن حضرت میکشیم چنانکه
جمعی از جهالت نام بردند و الحال چنین میگویند اگر چه معقول نیست زیرا که عمده معجزه است و اگر نه معجزه باشد چه داند
کسی که مدعی نبوّت همان شخص است که در توراة و انجیل است و هر که آید خواهند گفت که دیگریست خواهد آمد اما چون
این باطل را مستمسک خود میساختند نهی وارد شد تا سبب نشود و بسا باشد که نسبت به بعضی از عوام ایشان شبهه شود. و شیخ
بهاء الدین محمد تجویز تسمیه میکرد و میگفت که نهی مخصوص زمان غیبت صغري بود چون در بعضی از این احادیث نهی
وارد شده است که هر گاه نام برید دشمنان بطلب آن حضرت مشغول خواهند شد و دست بر آن حضرت نیافته شیعیان و اصحاب
آن حضرت را خواهند گرفت و ضرر خواهند رسانید و لیکن چون در احادیث وارد شده است که تا خروج نکند نام نمیتوان برد و
ممکن است که در غیبت صغري حرمتش بیشتر باشد و هیچ شک نیست که بعنوان حجت آل محمّد صلی اللَّه علیه و آله و مهدي و
هادي و امثال اینها تعبیر نمودن بهتر است و احوط است و اللَّه تعالی یعلم، خداوندا ولیّ تو که حجّت است بر خلایق او را حفظ کن
از پیش رو و از پس سر و از دست راست و از دست چپ و از بالا و زیر که از هیچ وجه ضرري به آن حضرت نرسد و عمر آن
حضرت را دراز کن و چنان کن که در این زودي قیام نماید بامر تو که آن امر جهاد و رواج دینست و چنان کن که نصرت دهد
دین ترا و بنما به او آن چه محبوب آن حضرتست که آن اعلاء کلمۀ اللَّه است و چنان کن که چشم آن حضرت را روشن کنی و
آن حضرت را خوشحال گردانی در امر خودش که عالم را بتصرف ص: 160 آن حضرت صلی اللَّه علیه و
آله در آوري و خوشحال سازي آن حضرت را در ذرّیّت آن حضرت که همه در خدمت آن حضرت باشند بنا بر آن چه مشهور
است که الحال موجودند در جابلقا و جابرسا. و در کافی بسند صحیح از ابن ابی عمیر از استادانش روایت کرده است که ایشان
گفتند که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه فرمودند که حق سبحانه و
تعالی را دو شهر است یکی در مشرقست و یکی در مغربست و حصار هر دو از آهن است و بر هر یک این دو شهر هزار هزار در
است و در هر شهري هزار هزار زبانست مخالف یکدیگر و من همه این لغات را میدانم و نیست در این دو شهر و در میان اینها و بر
اینها حجتی و امامی غیر از من و غیر از حسین برادر من. و در بصایر الدّرجات احادیث بسیار به همین مضمون منقول است و از
مشایخ شنیدهام و روایات دیدهام که اولاد حضرت صاحب الامر در این شهرهایند و گاه گاهی نیز آن حضرت خود تشریف
میآورند باین شهرها و اگر بالفعل فرزندي نداشته باشد معنی آن این است که حق سبحانه و تعالی فرزندان و زنان به آن حضرت
کرامت فرماید بعد از خروج و خزینهاي زمین همگی بتصرف آن حضرت در آید تا شیعیان آن حضرت به رفاهیت و عیش
بگذرانند و دشمنان آن حضرت همگی مغلوب آن حضرت شوند، و خداوندا بنما به دشمنان آن حضرت از آن حضرت آن چه را
از آن میترسیدند که جمعی در جهاد بجهنم روند، و جمعی به حدودي که در ذمهاي ایشان باشد، و جمعی از غصه گرفتن اموال
ایشان که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه بوده است و ایشان در آن تصرف بنا حق کرده بودند، و بنما به آن حضرت از دشمنان آن
چه محبوب آن حضرت باشد و سبب سرور آن حضرت شود و شفا ده سینههاي ما را و سینههاي جمعی را که مؤمن لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 161 باشند به آن که غمها و المها از دل همگی مرتفع شود و اینها همه واقع خواهد شد خواه دعا بکنند و
خواه نکنند و فایده دعاها تسکین دلهاي جمعی است که به غمها و المها مبتلا باشند و یا آن که مثاب گردند به دعا کردن، و یا آن
که دعا سبب ازدیاد فرح و سرور دوستان شود در حالت ظهور آن حضرت صلوات اللَّه علیه و عمده فواید دعا قرب بندگانست
بجناب اقدس الهی در همه جا و از این جهت دعا مطلوبست است همیشه خصوصا در بلاها و کمترین فواید آن این است که در
غالب اوقات بعد از دعا غم نمیماند و این مجربست و اگر نسبت به جمعی چنین باشد که بالکلیّه زایل نشود شدت آن زایل میشود
و آن چه میماند بمنزله عدم است و چون دیگر دعا میکند آن بقیه نیز زایل میشود خصوصا هر گاه دعا از جهت زوال غم نیز
بکند. (و کان النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله یقول اذا فرغ من صلاته اللَّهمّ اغفر لی ما قدّمت و ما اخّرت و ما اسررت و ما اعلنت و اسرافی
صفحه 80 از 259
علی نفسی و ما أنت اعلم به منّی اللَّهمّ أنت المقدّم و المؤخّر لا اله الّا أنت بعلمک الغیب و بقدرتک علی الخلق اجمعین ما علمت
الحیوة خیرا لی فاحینی و توفّنی اذا علمت الوفاة خیرا لی اللَّهمّ انّی أسألک خشیتک فی السّرّ و العلانیۀ و کلمۀ الحقّ فی الغضب و
الرّضا و القصد فی الفقر و الغنی و أسألک نعیما لا ینفد و قرّة عین لا تنقطع و أسألک الرّضا بالقضاء و برد العیش بعد الموت و لذّة
النّظر إلی وجهک و شوقا إلی لقائک من غیر ضرّاء مضرّة و لا فتنۀ مظلّۀ اللَّهمّ زیّنا بزینۀ الایمان و اجعلنا هداة مهدیّین اللَّهمّ اهدنا فی
من هدیت اللَّهمّ انّی أسألک عزیمۀ الرّشاد، و الثّبات فی الامر و الرّشد و أسألک شکر نعمتک و حسن عافیتک و اداء حقّک و
أسألک یا ربّ قلبا سلیما و لسانا صادقا و ص: 162 استغفرك لما تعلم و أسألک خیر ما تعلم و أعوذ بک من
شرّ ما تعلم فانّک تعلم و لا نعلم و أنت علّام الغیوب) و در کافی فانّک تعلم و لا تعلّم است الخ و بسند سابق از حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله همیشه وقتی که از نماز فارغ میشدند
این دعا را میخواندند که ترجمهاش اینست که خداوندا بیامرز مرا آن چه را از پیش فرستادهام از اعمال قبیحه که به سبب آن
مستحق عقوبت تو شدهام و آن چه را از پس گذاشتهام از بدعتهاي شنیعه یا آن چه را که میبایست که تاخیر کنم تقدیم کرده باشم
و بر عکس و اول اظهر است، و بیامرز آن چه را مخفی کردهام و آن چه را آشکار کردهام و اسرافی و ستمی را که بر نفس خود
کردهام، و ببخشا هر چه را تو به آن اعلمی از من خداوندا تو مقدم میداري هر کرا قابلیت تقدیم دارد مانند انبیا و اوصیا و تو مؤخر
میداري هر که را قابلیت امامت ندارد مانند غیر ایشان و بنا بر این عبارت عبارت اولی محتمل است که از جهت کسانی باشد که
مذهب باطل داشته باشند و بمذهب حق در آمده باشند عذر تقصیرات سابقه را بخواهند و تعمیم اولی است، نیست خداوندي بجز
تو بحق علم تو یا به سبب آن که عالمی به آن چه نزد دیگران مخفی است، و بحق یا به سبب قدرتی که داري بر همه خلایق تأخیر
مرا در حیات دانی مرا زندگانی کرامت کن، و بمیران مرا هر وقت که دانی که خیر من در مردنست، خداوندا به درستی که سؤال
میکنم از تو ترس ترا در پنهان و آشکارا و از تو میخواهم که توفیق دهی مرا که آن چه حق باشد بگویم در حالت غضب و
خوشنودي و میانهرو باشم در حالت فقر و توانگري و سؤال میکنم از تو نعمتی را که آخر نشود که آن نعمتهاي بهشت است و
خوشنودي که هرگز منقطع نشود در بهشت یا در دنیا به آن که راضی باشم بهر حالی، و سؤال میکنم از تو که راضی باشم به
قضاي تو ص: 163 و سؤال میکنم عیش نیکو را بعد از مرگ و لذت نظر به روي ترا یعنی چنان کن که
همیشه به یاد تو باشم و از این معنی محظوظ باشم به آن که مرا به مقام محبت و معرفت برسانی و همیشه مشتاق لقاي تو باشم از
جهت رضا به قضاي تو و اشتیاق مردن نه از جهت این باشد که آزارهاي عظیم داشته باشم و آرزوي مرگ کنم یا آن که متعلق
باشد بجمیع جملهاي سابقه یعنی هر یک از اینها را بمن کرامت کن بدون تعب و مشقت بسیار و بدون فتنه گمراه کننده. خداوندا
مزین ساز ما را به زینت ایمان کامل و بگردان ما را که هدایت کنیم خلایق را و خود راه راست را داشته باشیم خداوندا بسیار کسی
را هدایت کرده و میکنی مرا نیز به برکت ایشان هدایت کن، خداوندا از تو سؤال میکنیم که نیت من همیشه در راه راست باشد و
در راه حق ثابت قدم باشم و از تو سؤال میکنم که توفیق دهی که شکر کنم نعمتهاي ترا و آن که عفو فرمائی بر وجه احسن یا به
عافیت باشم از جمیع مرضها بر وجه نیکو که در آن عافیت ادا کنم حقوق ترا و از تو سؤال میکنم اي پروردگار من دلی را که
سالم باشد و زبانی راست گو و طلب مغفرت میکنم از تو از گناهانی که تو میدانی و از تو سؤال میکنم بهترین چیزهائی را که تو
میدانی و پناه میگیرم به تو از بدیهایی که تو میدانی به درستی که تو میدانی و ما نمیدانیم، و در نسخه کافی تو میدانی و
محتاج نیستی به آن که کسی چیزي را به یاد تو دهد و حال آن که تو دانائی بهر چه پنهانست بر وجه اکمل و اتم. (و قال الصّادق
صلوات اللَّه علیه من قال هذه الکلمات عند کلّ صلاة مکتوبۀ حفظ فی نفسه و داره و ماله و ولده اجیر نفسی و مالی و ولدي و اهلی
و داري و کلّ ما هو منّی باللَّه الواحد الاحد ال ّ ص مد الّذي لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد و اجیر نفسی و مالی و ولدي و
اهلی و داري و کلّما هو منّی بربّ الفلق من شرّ ما خلق إلی ص: 164 اخرها و بربّ النّاس إلی اخرها و بآیۀ
صفحه 81 از 259
الکرسی إلی اخرها) و کالصحیح منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که این کلمات را نزد هر نماز واجبی
بخواند حق سبحانه و تعالی او را و خانه و مال و فرزندان او را حفظ فرماید و ترجمهاش اینست که نفس و مال و فرزندان و اهل
خانه خود را و هر چه از من باشد همه را در پناه خداوندي در میآورم که واجب الوجود بالذاتست و متصف بجمیع صفات کمال
است و یکی است و یگانه من جمیع الوجوه است و بازگشت همه موجودات به اوست و دور نیست که مراد از صمد وجوب وجود
باشد یا آن که صفات او عین ذات اوست یا محل حوادث نیست و تغیّر و تبدّل در ذات او و صفات او نیست، و والد نیست چون
کفار قریش میگفتند که ملائکه بنات الهیاند، و نصاري میگفتند پدر مسیح است، و یهود میگفتند که عزیز پسر اوست از جهت
رد بر ایشان فرمود که پدر نیست یا پدر صفات حادثه نیست که از او صادر شود، و مولد نیست ردّا علی النصاري که عیسی را خدا
میدانند با آن که مولود است یا نفی صفات زایده باشد ردّا علی الاشاعره که صفات را واجب الوجود میدانند و متولد از حق
سبحانه و تعالی و هیچ کس کفو و نظیر و مانند او نیست ردّا علی الحکما که عالم را قدیم میدانند و در قدم نظیر او میدانند سیّما
مجرّدات را و در تفسیر این سوره احادیث بسیار وارد شده است و در اینجا غرض ترجمه است، و در امان در میآورم جان خود را و
مال خود را و فرزندان و اهل بیت و خانه خود را و هر چه از من است و منسوبست بمن همه را در پناه خداوندي در میآورم که
پروردگار صبح است که میشکافد شب را بنور روز یا شکافنده عدمست بنور وجود، و شکافنده نباتات و حیوانات است به آن که
از دانها خوشهها میآفریند و از نطفهها یا رحمها حیوانات بیرون میآورد و از ابر باران بیرون میآورد. ص:
165 و علی بن ابراهیم در تفسیر خود ذکر کرده است که فلق چاهیست در جهنم که اهل جهنم از سختی گرمی او فریاد میکنند و
پناه به خدا میبرند از عذاب آن و این چاه از حق سبحانه و تعالی سؤال کرد که او را رخصت دهد که نفسی بکشد پس چون نفسی
کشید جهنم را سوخت و در آن چاه صندوقی است از آتش که اهل آن چاه پناه به خدا میبرند از شدت گرمی آن صندوق و این
صندوق تابوتی است که شش کس از پیشینیان و شش کس از پسینیان در آن تابوت خواهند بود اما آن شش کس پیشینیان. یکی
قابیل است که هابیل را کشت، دیگر نمرود است، دیگر فرعون است، دیگر سامري، دیگر شخصی است که یهودان را گمراه کرد،
دیگر کسی است که نصاري را اضلال نمود. و اما شش آخرین اوّلی، و دویمی و سومی و معاویه و سر خوارج و ابن ملجمند. و ابو
حمزه ثمالی این حدیث را روایت کرده است و منافاتی نیست میان این اقوال ممکن است که همه مراد باشد اما در امثال این آیات
جزم بیکی یا مجموع مشکل است از شر هر چه حق سبحانه و تعالی آفریده است از آدمیان و درندگان و گزندگان و هر شري، و از
شر شب تار وقتی که در آید چون شیطان بزرگ لشکر خود را پهن میکند در دو ساعت یکی در وقت غروب تا وقت ذهاب حمره
مغربیه، و دویم از طلوع صبح تا طلوع آفتاب و این دو ساعت را ساعت غفلت میگویند که چون ساعت عبادتست شیاطین سعی
مینمایند که بنده را از عبادت الهی غافل سازند، یا از شر هر که و هر چه نازل شود بشر، یا از شر خسوف قمر و از شر زنان ساحره
که میدمند در گرهها چون طریق ساحران آنست که چیزهاي باطل میخوانند و گره میزنند و بر آن میدمند، و از شر لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 166 حاسدان هر گاه حسد کنند و حسد آنست که رشک برند دیگري را بر نعمتی که چرا فلانی این نعمت
را دارد و پیش گذشت. و بربّ النّاس دو احتمال دارد یکی آن که این سوره را به آن سوره متصل سازند و هم چنین آیۀ الکرسی را
یا آن که هر یک از قل اعوذ بربّ النّاس و آیۀ الکرسی را مثل سابق بگوید اجیر نفسی و مالی و ولدي و اهلی و داري بربّ النّاس و
باللَّه لا اله الّا هو یعنی جان و مال و فرزندان و اهل و خانه خود را در پناه خداوندي در میآورم که تربیت کننده خلایق است و
پادشاه مردمانست و خداوند انسان است و دفع جمیع مضرّتها او میتواند کرد یعنی هر یک از این سه صفت علّت مستقله است در
دفع و رفع شرور و من خود و متعلقان خود را در پناه او در میآورم از شیاطین یا شیطانی که کار او وسوسه است و خیالات باطله را
در خاطر بنی آدم در میآورد و باطل را بصورت حق به ایشان مینماید و در رگ و ریشه ایشان راه دارد و خنّاس است یعنی هر
گاه آدمی خداوند خود را یاد میکند دست از این کس بر میدارد دیگر که غفلتی دست داد پیش میآید و مشغول وسوسه
صفحه 82 از 259
میشود آن شیطانی که وسوسه میکند در سینههاي بنی آدم و دشمن اندرونی است و آن بدتر است از دشمن بیرونی از جنیان و
آدمیان یعنی نه چنین است که این وسوسه مخصوص جنیان و شیاطین جن باشد شبهاتی که شیاطین انس میکنند بدتر و بیشتر است
و هر شبهه که در اعتقادات و اعمال هست همه از شیاطین جن و انس است. و تقدیم جن به سبب این است که اصل این وسوسهها و
شبهات از شیطان بزرگ ناشی شد. چنانکه فخر رازي ذکر کرده است که او هفت شبهه در میان خلایق انداخت و از آن روز تا
بحال عالمی را گمراه میکند و هر چه او تقصیر کرده است شیاطین انس خصوصا فخر که رئیس مشککین است تمام میکند
حاصل آن که ص: 167 چون حکمت الهی اقتضا کرد که شیطان باشد و ملک باشد و شیاطین اضلال کنند
و ملایک هدایت کنند و عقلی کرامت کرد که بداند هدایت را از ضلالت و اختیاري کرامت نمود که با شیطان معارضه کند: پناهی
احسان نمود که هر گاه عاجز شود پناه بجناب اقدس او برد بلکه در همه کارها حتی در نماز و قرائت قرآن أولا مقرر ساخت که پناه
به او برند، و این سوره نیز از اعظم نعم الهی است از جهت دفع شیاطین جن و انس و چنانکه سوره فلق از جهت دفع ضررهاي
ظاهریست این سوره از جهت ضررهاي باطنی و معنویست دیگر همه را در پناه الهی در میآورد به آیۀ الکرسی. و این آیه فی نفسها
معجزهایست از معجزات سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نظر به خواص و عوام اما خواص به اعتبار اشتمال آن بر اصول معارف
الهیه، و اما عوام از جهت حفظ چنانکه در جمیع بلاها و مهالک مکرّر تجربهها شد که علم یقینی حاصل است که به سبب این آیه
آن بلاها مدفوع شد و هم چنین سوره حمد نیز معجزهایست باهره بحسب صورت و معنی مثل آیۀ الکرسی و فضایل این آیه بسیار
است. و از حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که اعظم آیات قرآنی و بهتر آیات فرقانی آیۀ الکرسی است و هر
که این آیه را در عقب هر نماز بخواند حق سبحانه و تعالی خود قبض روح او کند و چنان باشد که در خدمت آن حضرت جهاد
کرده باشد و شهید شده باشد. و از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که از حضرت سیّد المرسلین صلی
اللَّه علیه و آله شنیدم که بر منبر میفرمودند که هر که آیۀ الکرسی را در عقب هر نماز بخواند حایلی نداشته باشد از دخول بهشت
مگر اجل موعود که چون میمیرد داخل بهشت میشود و مداومت نمیکند بر ص: 168 خواندن آن مگر
صدیقی یا عابدي و کسی که این آیه را در وقت خواب بخواند حق سبحانه و تعالی او را و همسایگان او و همسایگان همسایگان او
را محفوظ دارد در امان خود. و از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که یک مرتبه آیۀ الکرسی را بخواند
حق سبحانه و تعالی هزار مکروه از مکاره دنیوي را از او دفع کند و هزار مکروه از مکروهات اخروي را از او رفع کند که کمترین
آن چه در دنیا دفع کند فقر باشد و کمترین مکاره اخروي عذاب قبر باشد. و از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست
که هر چیزي را بلندي هست و بلندي قرآن آیۀ الکرسی است. و از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرّضا صلوات اللَّه علیه منقول
است که هر که آیۀ الکرسی را در وقت خواب بخواند از مرض فالج ایمن گردد و هر که در عقب هر نماز بخواند گزنده به او ضرر
نرساند. و در موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که چون حق سبحانه و تعالی امر
فرمود که این آیات را به زمین آورند ایشان پناه به عرش مجید بردند و تضرع و زاري کردند که خداوندا ما را میفرستی به نزد
گناهکاران پس حق سبحانه و تعالی وحی نمود به ایشان که بروید که به عزت و جلال من قسم که هر مؤمنی از آل محمد صلی اللَّه
علیه و آله و شیعیان ایشان شما را در عقب نمازهاي واجب بخواند البته بنظر شفقت و مرحمت هفتاد نظر به او کنم و در هر نظري
هفتاد حاجت او را بر آورم و آن بنده را با اعمالش قبول کنم هر چند گناه کار بوده باشد و سیّئات او را مبدّل سازم بحسنات، و آن
آیات سوره حمد و آیۀ الکرسی و شهد اللَّه و قل اللَّهمّ مالک الملک است و فضایل آن از حصر بیرون است و بعد از این نیز در
اذکار ص: 169 وقت خواب خواهد آمد. و اما ترجمه آن خداوند عالمیان آن خداوندیست که بغیر از او
خداوندي نیست و این آیه و امثال این از آیات بسیار دلالت میکند بر آن که وجوب وجود دلیل وحدتست غافل مباش و آن
خداوندیست که حیّ است یعنی موجود است به وجودي که عین ذات اوست یا زندهایست که او را زوال نیست و قیّوم است یعنی
صفحه 83 از 259
واجب الوجودیست که بذات خود قائم است و اشیاء به او قائم است به آن که همه را آفریده است و تربیت و ابقاي همه میکند و
محل عروض صفات حادثه نیست مثل مقدّمه خواب که پینکی است، و خواب ندارد و تقدیم سنه بر نوم یا به اعتبار تقدم است
بحسب عروض و یا رعایت فصاحت و یا به آن که گویا فرموده است که او را سنه نمیباشد فکیف النّوم مر أو راست، آن چه در
آسمانهاست و آن چه در زمین است یعنی همگی مملوك و آفریده اویند چه گنجایش دارد شرکت اینها با او و فی الحقیقۀ این
فقرات دلیل فقره اوّل است که به تدبّر ظاهر است، کیست که شفاعت کند نزد او مگر باذن او چون جمعی از کفار ملایک را
میپرستیدند که ایشان ما را شفاعت خواهند کرد میفرماید که کرا یاري شفاعت هست خصوصا هر گاه کافر شده باشند و از جهت
واجب الوجود بالذات شریک و نظیر قرار داده باشند، و عالم است به آن چه در پیش ایشان است و آن چه در عقب ایشان یعنی بما
قبل و ما بعد ایشان یا بر عکس که ما بین أیدیهم آینده باشد و ما خلفهم گذشته یا دنیا و آخرت یا بر عکس محسوسات و معقولات
یا آن چه مدرك ایشان میشود و آن چه بادراك ایشان در نمیآید یا همه و ممکن است که ضمیر راجع به شفاعت کنندگان باشد
و این بعید است، و خلایق احاطه نمیتوانند کرد علوم الهی را و نه چیزي از آن را مگر آن چه را او خواهد که خلق بدانند پس
ظاهر شد کبریا و عظمت او از جهت تفرد او به قدرت، و علم و فرا ص: 170 گرفته است کرسی او آسمانها
و زمین را چنانکه در احادیث وارد شده است که هر گاه خواهید عظمت خداوند خود را بدانید نظر کنید در عظمت خلق او و بعد
از عرش کرسی اعظم است بحسب صورت از جمیع مخلوقات. و در احادیث صحیحه وارد شده است که مراد از کرسی در این آیه
عرش است. و در بعضی اخبار وارده شده است که مراد از عرش و کرسی علم است که محیط است به همه اشیاء و آن چه اشهر
است در روایات و میان اصحاب آنست که زمین در میان آسمانهاست و هفت آسمان در میان کرسی است و کرسی در میان عرش
است که کرسی فلک ثوابت باشد و عرش فلک اطلس و لهذا آن را موصوف گردانید به عظمت و بر او دشوار و صعب نیست حفظ
آسمانها و زمینها و همه در قبضه قدرت اوست و او حافظ همه است و اوست علیّ عظیم که بلند مرتبهایست که فوق او بلندي
نمیباشد و بزرگواریست که بزرگی بالاتر از او نیست چون واجب الوجود است و همه اشیاء ممکن و مخلوق و مربوب اویند یا از
آن بلندتر است که تصوّر بلندي او توان کرد و از آن اعظم است که تصوّر عظمت او توان کرد و هر جا که آیۀ الکرسی گویند
همین مراد است. و در حدیث قوي از حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که هر که چهار آیه از اوّل سوره بقره
بخواند و آیۀ الکرسی و دو آیه بعد از آن را بخواند و سه آیه از آخر سوره بخواند نه بیند در نفس خود و مال خود چیزي که سبب
کراهت او باشد و شیطانی نزدیک او نشود و قرآن را فراموش نکند پس اگر این دو آیه را نیز ضم کند تا هم فیها خالدون بهتر
خواهد بود و هر جا که در روایات یا کتب اصحاب آیۀ الکرسی علی التنزیل گویند مراد اینست که ضم کند بعد از لَهُ ما فِی
السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ: وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّري ص: 171 عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم و در
آیه اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ وارد است و مراد از آمنوا ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم و بعد از خالدون و الحمد للّه ربّ
العالمین نیز نازل شده است. و این روایت کالصحیح است که از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست که علی بن ابراهیم در
تفسیر خود روایت کرده است و شیخ طبرسی نیز همین روایت را در تفسیر خود آورده است و کلینی رحمه اللَّه زیادتی اوّل را ذکر
کرده است و بعد از وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ وَ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعالَمینَ را ذکر کرده است وَ أَوْلِیاؤُهُمْ الطَّواغیتُ روایت کرده است بلفظ
جمع و ابن طاوس رضی اللَّه عنه در روایت رقعۀ الجیب از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که بنویسد آیۀ
الکرسی علی التنزیل را و استبعادي ندارد که مشتمل باشد و صحابه فراموش کرده باشند چه سوره حمد و توحید که همیشه بر آن
مداومت داشتند اختلاف بسیار هست در آنها در میان قرا. (و روي هلقام بن ابی هلقام انّه قال اتیت ابا ابراهیم صلوات اللَّه علیه فقلت
له جعلت فداك علّمنی دعاء جامعا للدّنیا و الآخرة و أوجز فقال قل فی دبر الفجر إلی ان تطلع الشّمس سبحان اللَّه العظیم و بحمده
استغفر اللَّه و اساله من فضله فقال هلقام و لقد کنت اسوأ اهل بیتی حالا فما علمت حتّی اتانی میراث من قبل رجل ما علمت انّ بینی و
صفحه 84 از 259
بینه قرابۀ و انّی الیوم ایسر اهل بیتی مالا و ما ذاك الّا ما علّمنی مولاي العبد الصّالح صلوات اللَّه علیه) مرویست به سندي کالصحیح از
هلقام و آن بکسرها اسم شیر است و مرد فربه دراز که گفت به خدمت حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه رفتم و عرض
نمودم که فداي تو گردم به یاد ده مرا دعایی که جامع باشد و مشتمل باشد بر خیرات دنیا و آخرت و مختصر باشد حضرت لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 172 فرمودند که چون از نماز صبح فارغ شوي تا طلوع آفتاب این دعا را بخوان که ترجمهاش اینست که به
پاکی یاد میکنم خداوند بزرگوار خود را و شکر او میگویم بر این اعتقاد صحیح که خداوند خود را منزه میدانم از هر چه لایق
ذات و صفات و افعال مقدسه او نیست، و طلب میکنم که در گذرد از گناهان من، و سؤال میکنم از او از فضل او یعنی از او
میطلبم که در دنیا و عقبی با من به تفضّل سر کند نه به استحقاق یا آن که این تسبیح و این دعا لازم دارد خیر دنیا و آخرت را پس
هلقام گفت که من مداومت بر این دعا نمودم و از همه خویشان خود پریشانتر بودم ناگاه شخصی که گمان نداشتم که خویش
منست فوت شد و میراثش بمن رسید و الحال مال من از همه یاران من بیشتر است و سبب این نیست الا از تعلیمی که مولا و امام من
مرا تعلیم فرمودند که او بنده شایسته درگاه الهی است و آن حضرت خود فرموده بودند که مرا باین لقب بخوانید تا ضرري به شما
نرسد چون در زمان آن حضرت تقیه عظیم بود. (و قال زرارة سمعت ابا جعفر صلوات اللَّه علیه یقول الدّعاء بعد الفریضۀ افضل من
ال ّ ص لاة تنفّلا و بذلک جرت السّنۀ) و به اسانید صحیحه و حسنه منقولست از زراره که گفت شنیدم از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه که میفرمودند که دعا خواندن در تعقیب نمازهاي واجب افضل است از نماز نافله با آن فضیلتی که نماز را هست
و باین معنی سنت حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله جاري شده است. و بسند صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه علیه منقولست که فرمودند که فضیلت تعقیب بعد از نماز واجب بر تعقیب نماز سنت مثل فضیلت نماز واجب است بر نماز
سنت پس فرمودند که خداوند خود را دعا کن و مگو که هر چه مقدار شده است چنان خواهد شد و دعا فایده ندارد لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 173 زیرا که فی نفسه دعا عبادتست و حق سبحانه و تعالی فرموده است که دعا کنید تا قرب و ثواب شما را
حاصل شود، و حق سبحانه و تعالی دعا را عبادت نامیده است در این آیه که فرموده است که دعا کنید مرا تا مستجاب کنم دعاي
شما را به درستی که جمعی که تکبر میکنند از عبادت من زود باشد که داخل جهنم شوند به خواري و زاري پس ظاهر شد که دعا
عبادتست و چون خواهی که دعا کنی تمجید و تعظیم و حمد و ثناي الهی به جا آور و تسبیح و تهلیل کن خداوند خود را و ثنا کن
خداوند خود را و صلوات بر محمد و آل او فرست بعد از آن هر چه خواهی طلب کن تا حق سبحانه و تعالی عطا فرماید با آن که
دعا نیز از مقدرات الهی است مثل سایر اسباب. و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که نماز واجبی را به جا آورد و
تعقیب بخواند تا نماز فریضه دیگر پس او مهمان حق سبحانه و تعالی است و بر حق سبحانه و تعالی لازمست که گرامی دارد مهمان
خود را. و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که دعا بهترین عباداتست و گذشت در قنوت که دعا
افضل است از قرائت قرآن. و در حدیث حسن کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که
فراموش مکنید دو چیز را که واجب میگرداند قبول را یا فرمودند که بر شما باد باین دو چیز که حق سبحانه و تعالی واجب
گردانیده است بر خود که قبول فرماید در عقب هر نمازي زراره عرض نمود که کدامند آن دو چیز حضرت فرمودند که آنست که
سؤال کنید بهشت را از حق سبحانه و تعالی و پناه برید به خداوند خود از شر جهنم و باین عبارت وارد شده است که: (اعوذ بک
من النّار و أسألک الجنّۀ و قال هشام بن سالم لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّی اخرج و احبّ ان اکون معقّبا فقال ان کنت لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 174 علی وضوء فانت معقّب) و بسند صحیح از هشام منقول است که گفت عرض نمودم به خدمت حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که گاه هست که مرا شغلی هست و میخواهم که تعقیب را نیز ترك نکنم چه کنم حضرت
فرمودند که اگر با وضو باشی ثواب تعقیب داري چون با وضو بودن عبادتست و ممکن است که مراد این باشد که اگر وضو داشته
باشی و تعقیبات را در راه بخوانی ثواب تعقیبی خواهی داشت که نشسته کرده باشی در مصلّی و اول اظهر است اما شک نیست که
صفحه 85 از 259
اگر تعقیب را در راه بخواند افضل است و مراد از حدیث اقل مراتب تعقیب است و اللَّه تعالی یعلم. (و قال النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله
قال اللَّه عزّ و جلّ یا ابن ادم اذکرنی بعد الغداة ساعۀ و بعد العصر ساعۀ اکفک ما اهمّک) و از جابر از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سیّد المرسلین (ص) فرمودند که خداوند عالمیان میفرماید که اي فرزند آدم مرا یاد کن بعد
از نماز صبح یک ساعت که مراد تا طلوع شمس است و بعد از عصر یک ساعت مرا یاد کن تا کفایت کنم مهمات ترا یعنی دفع
کنم بلاها را و بر آورم حاجات ترا. (و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه الجلوس بعد صلاة الغداة فی التّعقیب و الدّعاء حتّی تطلع
الشّمس ابلغ فی طلب الرّزق من ال ّ ض رب فی الارض) و به اسانید متکثره صحیح و حسن قوي منقول است از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه که فرمودند که نشستن بعد از نماز صبح در تعقیب و دعا تا طلوع آفتاب تمامتر است در سببیّت رزق از سفرهاي تجارت
چنانکه خواهد آمد که نه عشر روزي در تجارتست و یک عشر در ما بقی و احادیث معتبره گذشت که هر چند سعی و تعقیب در
طلب رزق تمامست اما سعی به سبب ناخن گرفتن و شارب چیدن در روز جمعه بیشتر است از تعقیب، و اخبار در فضل لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 175 تعقیب و دعاهاي مطلق صلوات و خصوص بعضی از صلوات از حد حصر بیرونست و در کافی بعضی از
آن هست و در مصباح کبیر شیخ و سایر مصابیح و سایر کتب دعا مذکور است و چون ذکر آن سبب طول بود اکتفا به همین شد و
هر که خواهد رجوع به آن کتب کند.
باب سجدة الشّکر