گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
باب سجدة الشّکر و القول فیها






اشاره
این بابی است در بیان سجده شکر و فضایل آن و دعاهایی که منقولست که در آن باید خواند و این سجده از خصایص شیعه است
و با آن که در صحاح عامه موجود است علی رغم شیعه ترك میکنند به آن که از شعار رفضه است بنا بر این دین حقرا نیز ترك
کردهاند تا تابع شیعه نباشند.
[ذکر سجده شکر]
(روي عبد اللَّه بن جندب عن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما انّه قال یقول فی سجدة الشّکر اللَّهمّ انّی اشهدك و اشهد ملائکتک
و أنبیاءك و رسلک و جمیع خلقک انّک اللَّه ربّی و الاسلام دینی و محمّدا نبیّی و علیّا و الحسن و الحسین و علیّ بن الحسین و
محمّد بن علیّ و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علیّ بن موسی و محمّد بن علیّ و علیّ بن محمّد و الحسن بن علیّ و الحجّۀ بن
الحسن بن علیّ صلوات اللَّه علیهم ائمّتی بهم اتولّی و من اعدائهم أتبرّأ اللَّهمّ انّی أنشدك دم المظلوم ثلثا اللَّهمّ انّی أنشدك بإیوائک
علی نفسک لأعدائک لتهلکنّهم بأیدینا و ایدي المؤمنین اللَّهمّ انّی أنشدك بإیوائک علی نفسک لأولیائک لتظفرنّهم بعدوّك و
عدوّهم ان تصلّی علی محمّد و علی المستحفظین من آل محمّد ثلثا اللَّهمّ انّی أسألک الیسر بعد العسر ثلثا ثمّ تضع خدّك الایمن علی
الارض و تقول یا کهفی حین تعیینی المذاهب و تضیق علیّ الارض بما رحبت و یا بارئ خلقی رحمۀ بی و کنت لوامع صاحبقرانی،
ج 4، ص: 177 عن خلقی غنیّا صلّ علی محمّد و آل محمّد و علی المستحفظین من آل محمّد ثلثا ثمّ تضع خدّك الایسر علی الارض
و تقول یا مذلّ کلّ جبّار و یا معزّ کلّ ذلیل قد و عزّتک بلغ بی مجهودي ثلثا ثمّ تعود للسّجود و تقول مائۀ مرّة شکرا شکرا ثمّ تسال
حاجتک إن شاء اللَّه) و در حسن کالصحیح منقول است از عبد اللَّه وکیل حضرات ائمه صلوات اللَّه علیهم از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه که فرمودند که در سجده شکر میگوید و شیخان چنین روایت کردهاند که عبد اللَّه گفت عرض نمودم که چه چیز در
سجده شکر بگویم چون استادان من هر یک دعایی و ذکري میگویند غیر آن چه دیگري میگوید حضرت فرمودند که چون به
صفحه 86 از 259
سجده روي این دعا را بخوان که ترجمهاش اینست که خداوندا ترا گواه میگیرم و گواه میگیرم فرشتگان و انبیا و مرسلان ترا با
هر چه آفریدي که توئی خداوند پروردگار من و اسلام دین منست و حضرت محمد صلی اللَّه علیه و آله پیغمبر منست و حضرات
ائمه معصومین امامان منند که صلوات تو بر همه باد و تولّی به ایشان دارم و ایشان را امامان و پیشوایان خود میدانم و از دشمنان
ایشان بیزارم پس سه مرتبه بگوید که خداوندا از تو سؤال میکنم بحق خون بنا حق ریخته حسین مظلوم شهید و سه مرتبه میگوید
خداوندا ترا میخوانم و قسم میدهم بحق آن وعده که بر خود لازم گردانیده نسبت به دشمنان خود که ایشان را هلاك گردانی به
دستهاي ما و به دستهاي مؤمنان، و این جمله اعدا در کافی و تهذیب نیست با آن که سند هر دو یکی است، پس سه مرتبه میگوید
که خداوندا از تو سؤال میکنم و قسم میدهم بحق آن وعده که بر خود لازم ساخته از جهت دوستانت که ایشان را ظفر دهی به
دشمن خودت و دشمن ایشان که صلوات بر محمد و آل محمد فرست آنهایی که ایشان را حافظ دین و اسرار خود کرده بنا بر
قرائت فتح و بنا بر کسر که ایشان طلب نمودهاند از ص: 178 تو که حافظ اسرار تو باشند اما فتح اولی است
چنانکه ظاهر است و در کافی و تهذیب ثلثا نیست و در اینجا ظاهرا ثلثا ما بعد بهر دو متعلق است خداوندا به درستی که از تو سؤال
میکنم که آسانی کرامت کنی ما را بعد از این دشواري و عسرتی که داریم و همین عبارت را نیز سه مرتبه میگوید، پس طرف
راست رو را بر زمین گذاري و سه مرتبه میگویی اي پناه من در وقتی که از همه راهی درمانم و زمین با این فراخی که دارد بر من
تنگ شود و پناهی نداشته باشم تو پناه منی، و اي خداوندي که مرا آفریدي از روي رحمت و بینیاز بودي از من و از آفریدن من
بلکه غرض این بود که جود خود را شامل حال من کنی چنانکه در حدیث قدسی همین مضمون وارد است که: من نکردم خلق تا
سودي کنم بلکه تا بر بندگان جودي کنم صلوات بر محمّد و آل او فرست و در کافی نیست و آل محمد و نمیباید زیرا که بدل او
هست که بر محمد و بر جمعی که حافظان دین و اسرار آن حضرتند از آل محمّد، و این مجموعه را سه مرتبه میخوانی و احتمال
دارد که مرا این باشد که صلوات را سه مرتبه بگوید و در هر دو کتاب ثلثا نیست اگر چه ظاهرا باید چون همه جملها را سه مرتبه
میخواند پس طرف چپ رو را بر زمین میگذاري و سه مرتبه میگویی اي خوار کننده هر جبّار ستم کار و اي عزیز کننده هر ذلیل
بیمقدار قسم به عزت و بزرگواریت میخورم که طاقت من طاق شده است و دیگر تاب ندارم پس مرتبه دیگر پیشانی را
میگذاري تا دو سجده شود و این مرتبه صد مرتبه میگویی شکرا یعنی شکر میکنم ترا به شکري که تو سزاوار آنی پس حاجتی
که داري طلب میکنی اگر حق سبحانه و تعالی خواهد، یا بر میآورد حاجات ترا اگر خدا خواهد و ظاهرا از محض تیمّن و تبرك
باشد بدون معنی شرطی چنانکه گذشت و چون این روایات تمام بود در بیان هر دو ص: 179 سجده با تعفیر
بین السجّدتین با حسن سند این را مقدم داشت.
[سجده شکر مکن نزد سنیّان و تقیه به جا آور]
(و لا تسجد سجدة الشّ کر عند المخالف و استعمل التّقیّۀ فی ترکها) و سجده شکر مکن نزد سنیّان و تقیه به جا آور در ترك آن
چون تقیّه واجبست غالبا و اگر ضرر سهلی رسد سنّت است تقیه و هم چنین اگر احتمال ضعیفی باشد در ضرر و اگر سجده کند
تعفیر خدّین نکند چون تقیه در این بیشتر است و جمعی از عامه قایلند به سجده شکر و با آن که قایلند ضرر میرسانند چون شعار
شیعیانست. (و روي جهم بن ابی جهم قال رأیت ابا الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما و قد سجد بعد الثّلث رکعات من
المغرب فقلت له جعلت فداك رأیتک سجدت بعد الثّلث فقال و رأیتنی فقلت نعم قال فلا تدعها فانّ الدّعاء فیها مستجاب) و
کالصحیح منقولست از جهم و در بعضی از نسخ جهیم مصغّر و هم چنین در پدرش و در بعضی از نسخ پدرش ابن ابی جهیمه است
و این اختلاف خواهد آمد در بیان اسانید کتاب و هم چنین این اختلاف را نجاشی ذکر کرده است در فهرست خود گفت که آن
حضرت را صلوات اللَّه علیه دیدم که بعد از نماز واجب شام به سجده رفتند پس عرض نمودم که من شما را دیدم که بعد از سه
صفحه 87 از 259
رکعت واجب به سجده رفتید حضرت فرمودند که دیدي مرا گفتم بلی فرمودند که پس ترك مکن این سجده را در عقب هیچ
نمازي یا در عقب نماز شام که هر دعایی که در آن میکنی مستجابست. و در حدیثی وارد است که سجده شکر بعد از نماز شام
نیست محمول است بر تقیه چون اخبار معتبره وارد شده است که ظاهرشان آنست که با احادیث صحیحه عامه که خواهد آمد با آن
که حدیث نفی ضعیف است.
[دست کشیدن به صورت بعد از دعا]
(و فی روایۀ ابراهیم بن عبد الحمید انّ الصّادق صلوات اللَّه علیه ص: 180 قال لرجل اذا اصابک همّ فامسح
یدك علی موضع سجودك ثمّ امسح یدك علی وجهک من جانب خدّك الایسر و علی جبهتک إلی جانب خدّك الایمن قال ابن
ابی عمیر کذلک وصفه لنا ابراهیم بن عبد الحمید ثمّ قل بسم اللَّه الّذي لا اله الّا هو عالم الغیب و الشّ هادة، الرّحمن الرّحیم اللَّهمّ
اذهب عنّی الغمّ و الحزن ثلثا) و در روایت ابراهیم وارد شده است در موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه بواسطه ابن
ابی عمیر از ابراهیم و شیخ طوسی روایت کرده است به سندي دیگر از او از شخصی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و ممکن است
که ابراهیم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کرده باشد بواسطه و بیواسطه و لیکن ظاهر آنست که صدوق واسطه را انداخته
باشد و لهذا تغییر اسلوب کرده است که آن حضرت به شخصی فرمودند که هر گاه غمی به تو رسد، و بسیار است که هم را اطلاق
میکنند بر غمی که سببش ظاهر نباشد و ظاهر آنست که مراد در اینجا مطلق غم است پس بمال دست خود را بر موضع سجودت
پس بمال دست خود را بر روي خود از جانب چپ رویت و بعد از آن بمال تا آن که پیشانی را نیز دست بمالی، و بکش دست
خود را بر طرف راست رو و ظاهرا مراد دست راست بوده باشد ابن ابی عمیر که راوي ابراهیم است گفته است که هم چنین بیان
کرد ابراهیم از جهت ما و شیخ نیز ذکر کرده است این عبارت را از عبد الرحمن بن حماد که او نیز گفت که ابراهیم از جهت ما
چنین یاد کرد و میباید که ابراهیم که حدیث را ذکر کرده باشد بعد از آن دست راست را بر رو کشیده باشد به همین عنوان از
جهت توضیح و ممکن است که در وقت وصف کردن از حضرت روایت نکرده باشد بنا بر این راویان او از او نقل میکنند و این
معنی بحسب عبارت اظهر است و بحسب معنی ابعد است پس بگو، و در بعضی از نسخ ثمّ قال یعنی حضرت بعد از وصف این دعا
را سه ص: 181 مرتبه خواندند یا فرمودند که سه مرتبه بخوان یا در حین وصف کردن ابراهیم از حضرت
گفت که حضرت در حین وصف کردن این دعا را خواندند یا فرمودند که بخوان سه بار که استعانت و یاوري میخواهم از خداوند
خود یا از نام خداوندي که غیر از او خداوندي نیست و داناست به پنهان و آشکارا و بخشنده و مهربانست، خداوندا دو رکن از من
غم و اندوه را و در تهذیب اللَّهمّ اذهب عنّی بالهموم و الحزن است و هر دو خوبست. و کالصحیح منقول است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که دست راست را بر پیشانی و رو بکش در عقب نماز شام و باقی نمازها و بگو.
[ذکر در سجده سهو صد مرتبه]
(بسم اللَّه الّذي لا اله الّا هو عالم الغیب و الشّ هادة الرّحمن الرّحیم اللَّهمّ انّی أعوذ بک من الهمّ و الحزن و السقم و العدم و ال ّ ص غار و
الذّلّ و الفواحش ما ظهر منها و ما بطن) و بیماري و نیستی و خواري و مذلّت و گناهان ظاهر و باطن چون حسد و ریا و ترجمه باقی
گذشت. (و روي عن سلیمان بن حفص المروزيّ انّه قال کتب إلیّ ابو الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه قل فی سجدة الشّ کر مائۀ مرّة
شکرا شکرا و ان شئت عفوا عفوا) و بسند صحیح از سلیمان مروزي منقول است که گفت حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه بمن
نوشت که در سجده شکر صد مرتبه شکرا بگو و اگر خواهی عفوا بگو یعنی خداوندا عفو کن و بیامرز گناهان مرا. و کلینی همین
صفحه 88 از 259
روایت را از سلیمان روایت کرده است از رجل و شیخ از ابو الحسن صلوات اللَّه علیه و ظاهرا مراد ابو الحسن ثالث است به قرینه
رجل که بر حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه اطلاق نمیکنند بلکه اکثر مکاتیب سلیمان از ص: 182 آن
حضرت است زیرا که اگر چه در زمان حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه مباحثات کرد و شیعه شد اما فرصت کتابت نوشتن نشد و
صدوق ابو الحسن را گاهی اوّل گمان کرده است و گاهی ثانی و هر دو اشتباه است چنانکه در همه جا از کتب دیگر مصرح وارد
شده است اگر چه همه بمنزله یک نفساند و جایز است که از دیگري نقل کنند چنانکه گذشت و دور نیست که اگر در سجده اوّل
صد مرتبه شکرا بگوید و در سجده دویم عفوا صد مرتبه یا بر عکس یا با هم عمل به همین حدیث کرده باشد. (و کان ابو الحسن
موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما یسجد بعد ما یصلّی فلا یرفع رأسه حتّی یتعالی النّهار) و منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه
علیه بعد از نماز صبح به سجده میرفتند و سر از سجده بر نمیداشتند تا روز بلند میشد و صدوق به چند سند ذکر کرده است که
آن حضرت در اوقاتی که در حبس هارون علیه اللّعنه بودند اوراد خود را میخواندند تا طلوع آفتاب و بعد از آن به سجده شکر
میرفتند تا ظهر پس به نماز ظهر بر میخواستند و نمازهاي نوافل ظهر و عصر را میکردند و باز به سجده شکر میرفتند تا شام و
بهمان وضوي نماز شب نماز شام و خفتن را میکردند و تعقیب را به جا میآوردند و بعد از آن به اندك چیزي افطار میکردند و
باز سجده طولانی میکردند و سر از سجده بر میداشتند و اندك خوابی میکردند پس بر میخواستند و تجدید وضو میکردند و
نماز میکردند تا صبح و مدار آن حضرت در مدت حبس بر این بود تا شهید شدند به زهر بر دست سندي بن شاهک بامر هارون
الرشید علیهما لعائن اللَّه و العذاب الشدید، پس جمع میتوان کرد به آن که خبر متن در غیر ایام حبس بوده باشد چون شغلهاي
دیگر مثل تعلیم احکام الهی داشتند و چون در زندان کاري دیگر را نداشتند مشغول عبادت بودند و چون بهترین عبادات سجده بود
اکثر ص: 183 اوقات را به سجده بسر میآوردند بنحو سیّد السّاجدین صلوات اللَّه علیهما و آن حضرت نیز
ذو الثفنات بودند و هر سال هشت نه مرتبه پوستهاي پیشانی را میانداختند و میچیدند به مقراض از بسیاري سجده. و منقول است
کالصحیح یا صحیح از سلیمان و ظاهرا ابن جعفر جعفري باشد که گفت در خدمت حضرت امام موسی کاظم بودم که به جانب
بعضی از مزارع خود (رو) فرمودند پس نماز ظهر را به جا آوردند و چون فارغ شدند از نماز به سجده رفتند پس شنیدم که به آواز
حزین با گریه و زاري این مناجات میکردند که: (ربّ عصیتک بلسانی و لو شئت و عزّتک لأخرستنی و عصیتک ببصري و لو شئت
و عزّتک لأکمهتنی و عصیتک بسمعی و لو شئت و عزّتک لأصممتنی و عصیتک بیدي و لو شئت و عزّتک لکنّعتنی و عصیتک
برجلی و لو شئت و عزّتک لجذمتنی و عصیتک بفرجی و لو شئت و عزّتک لعقّمتنی و عصیتک بجمیع جوارحی الّتی أنعمت بها
علیّ و لیس هذا جزاؤك منّی) راوي گوید که شمردم هزار مرتبه گفتند العفو پس طرف راست رو را بر زمین گذاشتند و به آواز
حزین گفتند سه مرتبه بؤت إلیک بذنبی عملت سوءا و ظلمت نفسی فاغفر لی فانّه لا یغفر الذنوب غیرك یا مولاي پس طرف چپ
رو را بر زمین گذاشتند و سه مرتبه گفتند ارحم من اساء و اقترف و استکان و اعترف پس سر از سجود برداشتند. اما دعاي اول
ترجمهاش اینست که: پروردگارا مخالفت کردم ترا به زبانم و قسم به عزت و جبروت تو یاد میکنم که اگر میخواستی مرا لال
میکردي تا مخالفت تو نمیکردم یا جزاي مرا میدادي در دنیا به سبب آن چه نبایست گفتن ص: 184
گفته بودم یا بایست گفتن و نگفته بودم. و عصیان کردم ترا بچشمم به آن که جائی که نمیبایست نظر کردن نظر کردم و جائی که
میبایست نظر کردن نکردم و به عزت تو قسم که اگر میخواستی که مرا کور مادر زاد میآفریدي تا مخالفت نمیکردم و یا به
سبب مخالفت اگر میخواستی مرا کور میکردي، و بشنوایی مخالفت کردم ترا بهر دو عنوان و به عزت تو که اگر میخواستی مرا
کر میگردانیدي بهر دو عنوان، و مخالفت کردم ترا به دستم و به عزتت قسم که اگر میخواستی مرا شل میآفریدي یا شل
میگردانیدي. و عصیان کردم ترا به پایم و به عزّتت قسم که اگر میخواستی پایهاي مرا قطع میکردي یا بیپا مخلوق میکردي یا
به مرض جذام و خوره مبتلا میکردي. و عصیان کردم ترا به فرجم و به عزتت قسم که اگر میخواستی مرا عقیم میگردانیدي یعنی
صفحه 89 از 259
عنین یا آن که ولد از من بهم نمیرسید. و عصیان کردم ترا بجمیع اعضا و جوارحی که انعام کرده بر من به آنها و آن چه کردم نه
سزاي تو بود از من بلکه میبایست که قدر این نعمتها را بدانم و همه را صرف کنم در چیزي که آن اعضا را از جهت آن آفریده از
عبادات و طاعات و نکنم آن چه نهی فرموده بودي از معاصی و مخالفات. ترجمه دعاي دویم: اینست که رجوع کردم به تو با
گناهان یعنی به درگاه تو آمدهام با توبه و پشیمانی از گناهانی که بر پشت دارم بد کردهام و ستم بر نفس خود کردهام و ضرري که
رسانیدهام بر خود کردهام پس بیامرز مرا به درستی که نمیآمرزد گناهان را کسی بغیر از تو اي خداوند من. ترجمه دعاي سیم،
اینست که ببخشا بنده را که بد کرده است و گناهان کرده است و به تضرع و زاري به درگاه تو آمده است و اعتراف به گناهان
خود میکند. ص: 185 و امثال این سخنان از معصوم یا از جهت تعلیم امثال ماست از گناهکاران و یا به
تاویل بعیدیست که چون ایشان را مقاماتی چند هست که ملک مقرب و نبی مرسل در آن مقامات گنجایش ندارند پس اگر بحسب
مصالح عالمیان از آن مقام به مقام للّه یا فی اللَّه یا إلی اللَّه در آیند خود را صاحب معصیت میدانند بالنسبۀ که حسنات الابرار
سیئات المقربین و نسبت معصیت به فرج باین نحو است که چون بواسطه نظام نوع و تحقق خبر الهی که انّا اعطیناك الکوثر
میبایست که اولاد آن حضرت بسیار شود از مقام لی مع اللَّه که باین مقام للّه میآمدند و مشغول جماع میشدند گویا گناه عظیم
کرده بودند نزد نفس خود و این معنی را بنده تجربه کردهام در مقامات پستی که امثال ماها را دست میدهد اگر از آنجا به زیر
آییم بامر الهی بسیار است که میخواستهام که خود را بکشم دیگر عنایت الهی دستگیر میشد که چه فایده دارد کشتن چنین، امّا
تاویل اول اظهر است که از جهت تعلیم راوي بلکه عالمیان فرموده باشند و هر دو ممکن است نسبت به اشخاص و اگر کسی زنا
نکرده باشد عصیان به فرج صادق است که کرده است در تاخیر تزویج یا در بسیاري جماع اگر چه بحسب ظاهر حلال خود باشد و
لیکن بسیار است که از طلب علم و کمالات بازمانده است و هم چنین در باقی.
[یک سجده شکر کند با وضو]
(و روي عبد الرّحمن بن الحجّاج عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال من سجد سجدة الشّکر و هو متوضئ کتب اللَّه له بها عشر
صلوات و محا عنه عشر خطایا عظام) و بسند صحیح یا حسن کالصحیح منقول است از عبد الرحمن از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر که یک سجده شکر کند با وضو حق سبحانه و تعالی بنویسد از جهت او ده نماز یا ده رحمت
عظیم و محو کند از نامه عملش ده گناه کبیره، پس اولی آنست که سجده را به وضو بکند و اگر وضو نداشته باشد وضو بسازد
ص: 186 و با وضو واقع سازد و ظاهرا نیّت تواند کرد که وضو میسازم از جهت سجده شکر قربۀ إلی اللَّه و
اگر قصد رفع حدث با استباحت مشروط بالطهارة را منضم سازد بیدغدغهتر است. و در حدیث صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه منقولست که فرمودند که هر که سجده شکر نعمت الهی به جا آورد در غیر نماز حق سبحانه و تعالی ده حسنه در نامه عملش
بنویسد و ده سیّئه محو کند و ده درجه او را در بهشت بلند کند. و در حدیث صحیح از امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است
که هر که در رکوع و سجود و قیام بگوید اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد ثواب سجود و رکوع و قیام دیگر در نامه عملش نوشته
شود. و در حدیث صحیح دیگر از حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله منقولست که فرمودند که هر که یک سجده بکند
یک گناه او محو شود و یک درجه او بلند شود ممکن است که اختلاف بحسب اشخاص باشد و آن که جنس گناه و درجه مراد
باشد و آن که برابر باشد با ده و اللَّه تعالی یعلم. (و سال سعد بن سعد الرّضا صلوات اللَّه علیه عن سجدة الشّ کر [فقال أيّ شیء
سجدة الشّ کر خ- وافی] فقال اري اصحابنا یسجدون بعد الفریضۀ سجدة واحدة و یقولون هی سجدة الشّکر فقال انّما الشّکر اذا أنعم
اللَّه علی عبده ان (یقول سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَ إِنَّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ- وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ) روایت کرده
است شیخ بسند صحیح از سعد که گفت سؤال کردم از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرّضا صلوات اللَّه علیهما از سجده شکر
صفحه 90 از 259
حضرت فرمودند که سجده شکر چه چیز است من گفتم که مشایخ ما بعد از نماز واجب یک ص: 187
سجده میکنند و میگویند که این سجده شکر است یعنی شکرانه توفیق عبادت حضرت فرمودند که شکر آنست که چون حق
سبحانه و تعالی انعام کند بر بندهاش بنده بخواند این آیه را که ترجمهاش اینست که پاك و منزّه است خداوندي که این نعمت را
مسخر ما کرد و چنان کرد که به آسانی بما رسید و ما را کجا طاقت و قدرت این بود که این نعمت را توانیم به همرسانیدن و به
درستی که بسوي پروردگار خود رجوع خواهیم نمودن همه و جمیع محامد و ثناها مخصوص خداوندیست که پروردگار
عالمیانست. و ظاهرا غرض صدوق از نقل این حدیث اینست که چون حضرت تقیه فرمودهاند در این حکم بر ما نیز لازم است که
در تقیه حکم نکنیم بلکه این حدیث را بخوانیم و سجده به جا نیاوریم در حضور ایشان. چنانکه در حدیث قوي از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد شده است که فرمودند که هر گاه یاد کنی نعمت خدا را بر خود و در جاي باشی که سنّی ترا
نبیند پس روي خود را بر زمین گذار و اگر در میان سنیّان باشی پس دست خود را بر پائین شکم خود گذار و پشت خود را کج
کن بقصد تواضع و فروتنی نزد حق سبحانه و تعالی و ظاهر میسازي که گویا شکمت درد میکند بنا بر این کج میشوي و از این
حدیث ظاهر میشود که سنت است سجده شکر نزد تذکّر نعمت و دفع بلا نیز نعمت است. و اخبار بسیار وارد شده است از حضرت
سیّد المرسلین و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم که سنّت است این دو سجده با تعفیر بینهما نزد تجدّد نعمت و دفع نقمت و بعد از
نماز نیز از آن جهت است که چون حق سبحانه و تعالی توفیق کرامت کرد که نماز به جا آوردیم سجده از جهت شکرانه این نعمت
است. چنانکه در حدیث کالصحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه وارد ص: 188 شده است که
فرمودند که سجده بعد از نماز از جهت آنست که حق سبحانه و تعالی بنده را توفیق اداي فرض کرامت فرموده و چون به سجده
رود اقلّا سه مرتبه بگوید شکر اللَّه پرسیدند که این کلمه چه معنی دارد حضرت فرمودند که معنی آن اینست که شکر میکنم
خداوند خود را بر این نعمت که مرا توفیق خدمت خود کرامت فرمود که اداي فرض او کردم و شکر سبب زیادتی نعمت است.
چنانکه فرموده است که بذات خودم قسم که اگر شکر نعمت مرا به جا آورید من نعمت را زیاده گردانم و اگر در نماز تقصیري
باشد این سجده تدارك و جبران میکند. و در موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که
حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در سفري بر شتري سوار بودند که ناگاه به زیر آمدند و پنج سجده کردند پس چون
سوار شدند گفتند یا رسول اللَّه دیدم که کاري کردید که پیش ازین نکرده بودید فرمودند که بلی جبرئیل از برابرم آمد و بشارتها
آورد از حق سبحانه و تعالی پس من سجده شکر کردم از جهت هر بشارتی یک سجده. و ایضا فرمودند که هر گاه یکی از شما را
بخاطر رسد نعمتی از نعم الهی پس باید که روي خود را بر خاك گذارد به شکرانه آن نعمت پس اگر سوار باشد به زیر آید و
طرف رو را بر خاك گذارد و اگر محل تقیه باشد طرف رو را بر پیش زمین گذارد و اگر نتواند دست خود را بر طرف رو گذارد و
حمد کند حق سبحانه و تعالی را بر آن نعمت. و مثل حدیث سابق از حضرت امام موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما نیز وارد شده
است، و اخبار دیگر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه در سجده شکر منقول است پس انکار و تجاهلی که فرمودهاند از جهت تقیه
است چون اکثر ص: 189 اخباري که از آن حضرت پرسیدهاند در خراسان بود و همیشه سنیّان بسیار در
مجلس آن حضرت میبودند بنا بر این اکثر اخبار آن حضرت از روي تقیه وارد شده است چنانکه گذشت.
[گذاشتن گونه بر زمین]
(و روي اسحاق بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال کان موسی بن عمران صلوات اللَّه علیه اذا صلّی لم ینتقل حتّی
یلصق خدّه الایمن بالأرض و خدّه الایسر بالأرض) و در موثق کالصحیح از اسحاق از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که
فرمودند که حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السّلام چون از نماز فارغ میشدند از جاي خود به جاي دیگر نمیرفتند تا طرف
صفحه 91 از 259
راست رو را بر زمین نمیرسانیدند و هم چنین طرف چپ رو را بر زمین میچسبانیدند. و غرض از لفظ الصاق ظاهرا اینست که
میباید به خاك برسد یا به سنگ محض و رسانیدن و گذاشتن بر زمین کافی نیست یا به آن اکتفا نمیکردند هر چند اقل مراتب
استحباب بفعل آید چنانکه ظاهر بعضی از اصحابست. و صدوق بعضی از این حدیث را ذکر نکرده است در اینجا و تمامش آنست
که روایت کرده است از اسحاق بن عمار که گفت شنیدم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که میفرمودند که چهل صباح یا سی
صباح و تردید از راوي است وحی نیامد به حضرت موسی (ع) پس آن حضرت بر کوهی از کوههاي شام بالا رفت که آن کوه را
اریحا میگفتند و گفت خداوندا اگر آن که وحی و کلام خود را از من باز داشته از جهت گناهان بنی اسرائیل است پس آمرزش
تو قدیم است و همیشه از بندگان خود خصوصا از ایشان عفو کرده و همان امیدواریم که در گذري پس خطاب رسید به او که یا
موسی آیا میدانی که چرا ترا برگزیدم از جهت وحی خود و کلام خود و غیر ترا این کرامت نکردم از بنی اسرائیل لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 190 موسی گفت نمیدانم سببش را پس خطاب رسید که یا موسی من چون نظر بخلق تو کردم ندیدم کسی
را که تواضعش نظر بمن از تو بیشتر باشد ازین جهت ترا مخصوص گردانیدم به وحی و کلام خودم پس حضرت فرمودند که چون
حضرت موسی نماز میکردند به جاي دیگر نمیرفتند تا طرف راست رو و طرف چپ رو را بر زمین نمیچسبانیدند. (و قال ابو
جعفر صلوات اللَّه علیه أوحی اللَّه تبارك و تعالی إلی موسی بن عمران صلوات اللَّه علیه أ تدري لما اصطفیتک بکلامی دون خلقی
قال موسی لا یا ربّ قال یا موسی انّی قلبت عبادي ظهرا لبطن فلم اجد فیهم احدا اذلّ نفسا لی منک یا موسی انّک اذا صلّیت وضعت
خدّیک علی التّراب) روایت کرده است صدوق در صحیح از ابن ابی عمیر از علی بن یقطین از شخصی از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه که حق سبحانه و تعالی وحی فرمود به حضرت موسی (ع) آیا میدانی که چرا ترا برگزیدم و کلیم خود کردم و
غیر ترا کلیم خود نکردم یعنی از بنی اسرائیل یا متقدمان بر آن حضرت گفت نمیدانم اي پروردگار من خطاب رسید که یا موسی
به درستی که من بندگان خود را پشت و رو کردم یعنی میدانستم یا معامله آزمایندگان با ایشان کردم نیافتم از ایشان احدي را که
ذلّت و خواري او به درگاه من بیش از تو باشد یا موسی چون نماز میکنی هر دو طرف رو را بر خاك میگذاري و شک نیست که
خدّین را بر خاك محض گذاشتن بهتر است بلکه پیشانی و طرفهاي پیشانی را نیز بر مهر و امثال آن که ساخته باشند زیرا که آنها را
نیز خاك میگویند و بعد از آن بر سنگ و بعد از آن بر ما یصحّ السّجود علیه مثل چوب و بعد از آن مجرد وضع بر زمین اگر چه بر
گلیم باشد. اگر چه در صدق تعفیر بر دو صورت اخیر خصوصا اخیر مشکل است و ص: 191 در بعضی از
اخبار بلفظ تعفیر وارد شده است مثل. حدیث منقول از حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه که فرمودند که علامات مؤمن
پنج است نماز پنجاه و یک رکعت و انگشتري بدست راست کردن و پهلوهاي پیشانی را تعفیر کردن یعنی بر خاك رسانیدن و
زیارت اربعین و بسم اللَّه را در نمازهاي جهریه و اخفاتیه بلند گفتن پس احوط و اولی آنست که پیشانی و هر دو طرف پیشانی و هر
دو طرف رو را بر خاك گذارد تا به ثواب عظیم فایز شود.
[یا رب یا رب گفتن در سجده]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه انّ العبد اذا سجد و قال یا ربّ یا ربّ حتّی ینقطع نفسه قال له الربّ تبارك و تعالی لبّیک ما
حاجتک) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر گاه بنده به سجده رود و آن مقدار یا ربّ بگوید که به یک نفس
که نفس او آخر شود حق سبحانه و تعالی میفرماید که لبیک چه حاجت داري و هر گاه کریمی این سخن را میگوید البته کار آن
بنده را میسازد هر گاه اکرم الاکرمین گوید که لبّیک البته حاجت او را بر میآورد و لیکن گاه هست که مصلحت آن بنده در
تاخیر است دیرتر میرساند و اگر مصلحت او نباشد در دنیا در آخرت به او کرامت میفرماید آن مقدار ثواب که بنده آرزو کند که
کاش در دنیا هرگز یک مطلب من بر آورده نمیشد چنانکه در احادیث بسیار وارد شده است و گاه هست که تأخیر اجابت از
صفحه 92 از 259
جهت ازدیاد قرب بنده است. و بر این مضمون نیز احادیث صحیحه وارد شده است باین عبارت که حق سبحانه و تعالی به ملائکه
میفرماید که حاجت او را بر آورید و لیکن زود به او نرسانید که من دوست میدارم تضرّع و زاري او را و چون حاجتش بر آورده
شد ترك میکند دعا را. ص: 192 و از آن جمله منقولست در صحیح از بزنطی که گفت به خدمت
حضرت امام ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که فداي تو گردم به درستی که حاجتی دارم که
چندین سال است که از حق سبحانه و تعالی طلب میکنم و از تاخیري که شده است در دلم چیزي در آمده است و دور نیست که
به خاطرش رسیده باشد که تو مردودي نزد حق سبحانه و تعالی که در این مدت حاجتت بر نیامد پس حضرت فرمودند که اي احمد
زنهار که شیطان را به خود راه مده که مبادا ترا از رحمت الهی ناامید گرداند و این معنی از کبایر است و حق سبحانه و تعالی فرموده
است که ناامید نمیشوند از رحمت الهی مگر جمعی که کافر باشند به درستی که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
میفرمودند که بسیار است که مؤمن از حق سبحانه و تعالی چیزي طلب میکند و حق سبحانه و تعالی آن چیز را به او دیر میرساند
چون دوست میدارد صداي او را به ناله و تضرع و زاري پس فرمودند که و اللَّه که آن چه حق سبحانه و تعالی آن را تأخیر
میفرماید خیر ایشان در آنست و دنیا چه باشد که حق سبحانه و تعالی مضایقه نماید به مؤمن به درستی که حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه بسیار میفرمودند که میباید که دعاي مؤمنان در حالت نعمت و رخا مثل دعاي ایشان باشد در شدت و بلا و چنان
نباشد که چون به ایشان عطا کنند مطلب ایشان را سست شوند از دعا و ترك کنند آن را پس زنهار که ایشان را ملال و دل گیري
بهم نرسد از دعا کردن چون دعا را نزد حق سبحانه و تعالی رتبه عظیم است. و بر تو باد که صبر کنی یا راستی را شعار خود سازي
و طلب حلال کنی و زنهار که با مردم نزاع و جنگ مکن از جهت دنیا به درستی که ما اهل بیتیم که وصل میکنیم با کسانی که از
ما قطع میکنند و نیکی میکنیم با کسانی که با ما بدي میکنند و عاقبت خیر را در این میدانیم که چنین کنیم یعنی سعی نمیکنیم
در ص: 193 دنیا و جمع آن بلکه هر چه داریم به دشمنان خود میدهیم تا مرفه باشیم پس میباید که اقتدا
بما کنی و غم دنیا نداشته باشی به درستی که جمعی که در فکر دنیایند اگر از حق سبحانه و تعالی چیزي طلب کردند و حق سبحانه
و تعالی آن را به ایشان کرامت کرد چیزي دیگر طلب میکنند و نعمت اول در نظر ایشان حقیر میشود و سیر نمیشوند که به مرتبه
قرار دهند، هر چند بیشتر میشود نعمت ایشان بیشتر طلب میکنند و چون نعمت بیشتر میشود خطرش بیشتر میشود از جهت
حقوقی که حق سبحانه و تعالی در اموال مقرّر ساخته است با خوف فریفته شدن به آن، و از حق سبحانه و تعالی غافل شدن خبر ده
مرا که اگر من به تو وعده کنم آیا اعتماد بمن داري که آن وعده را وفا کنم گفتم فداي تو گردم هر گاه اعتماد به تو نداشته باشم
به که خواهم داشت و حال آن که تو حجت الهی و امام زمانی و خلیفۀ اللهی حضرت فرمودند که پس میباید اعتمادت بر حق
سبحانه و تعالی بیشتر باشد نشنیده که حق سبحانه و تعالی فرموده است که هر گاه سؤال کنند بندگان من مرا از تو پس به درستی
که من به ایشان نزدیکم اجابتم میکنم دعاي داعیان را هر وقت که مرا بخوانند. و دیگر فرموده است که ناامید مشوید از رحمت
الهی دیگر فرموده است که حق سبحانه و تعالی وعده میفرماید شما را آمرزش گناهان در آخرت و فضل و رحمت خود را در دنیا
پس اعتماد بحق سبحانه و تعالی بیشتر از دیگران داشته باش و در خاطر خود در میاور مگر خیر را به درستی که حق سبحانه و تعالی
میآمرزد بدیهاي شما را که گذشته است یا آن چه در خاطر شما در میآید بیاختیار شما حق سبحانه و تعالی آن را میآمرزد و
شما را بر آن نمیگیرد. و در حدیث کالصحیح منقولست از حضرت امام جعفر صادق ص: 194 صلوات اللَّه
علیه که هر گاه شخصی بگوید یا ربّ تا نفسش منقطع شود خطاب به او میرسد که لبّیک چه حاجت داري. و در حدیث صحیح از
آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر گاه ده مرتبه یا رب بگوید خطاب به او رسد که لبیک چه حاجت داري، و اگر ده
مرتبه بگوید یا اللَّه میگویند که لبّیک چه حاجت داري، و اگر بگوید یا اللَّه یا ربّی تا نفسش منقطع شود حق سبحانه و تعالی
فرماید که سؤال کن چه حاجت داري و اگر بگوید یا رب یا اللَّه تا نفسش منقطع شود به او میگویند که لبیک چه حاجت داري و
صفحه 93 از 259
فرمودند که حضرت یحیی چون میگفت یا رب یا اللَّه از آسمان ندا میرسید که اي یحیی لبیک حاجتت را طلب کن و از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که هر گاه نام بهشت یا دوزخ بر آید و بنده بایستد و سه مرتبه بگوید یا ربّ اي ربّ
اي ربّ از بالاي سر او ندا میرسد که سؤال کن چه حاجت داري و فرمودند که اگر بیمار ده مرتبه بگوید یا اللَّه ندا میرسد که
سؤال کن چه حاجت داري و فرمودند آن حضرت صلوات اللَّه علیه که هر گاه بنده به سجده رود و سه مرتبه بگوید یا اللَّه یا ربّاه یا
سیّداه حق سبحانه و تعالی فرماید که لبّیک اي بنده من حاجتت را بطلب. و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که شخصی به
خدمت حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آمد و گفت یا رسول اللَّه گناهان من بسیار است و عبادات من قلیل است پس
حضرت فرمودند که سجده بسیار کن که گناهان را میریزد چنانکه باد برگ درختان را میریزد.
[دعا امام سجاد در سجده سهو]
(و کان علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما یقول فی سجوده اللَّهمّ ان کنت قد عصیتک فانّی قد اطعتک فی احبّ الاشیاء إلیک و هو
الایمان بک منّا منک علیّ لا منّا منّی علیک و ترکت معصیتک فی ص: 195 ابغض الاشیاء إلیک و هو ان
ادعو لک ولدا و ادعو لک شریکا منّا منک علیّ لا منّا منّی علیک و عصیتک فی اشیاء علی غیر وجه مکابرة و لا معاندة و لا استکبار
عن عبادتک و لا جحود لربوبیّتک و لکن اتّبعت هواي و استزلّنی الشّیطان بعد الحجّۀ علیّ و البیان و البرهان فان تعذّبنی فبذنوبی غیر
و منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه در سجود این « ظالم لی و ان تغفر لی و ترحمنی فبجودك و کرمک یا ارحم الرّاحمین
دعا را میخواندند و ظاهر آنست که در سجده شکر میخوانده باشند چون در سجده نماز رعایت تخفیف میفرمودهاند چون غالب
اوقات نماز را به جماعت واقع میساختند و ترجمهاش اینست که خداوندا اگر عصیان تو کردهام امّا اطاعت کردهام ترا در چیزي که
محبوبترین چیزهاست به نزد تو و آن ایمان به تست که اعتقاد دارم به آن که واجب الوجود بالذّاتی و یگانه در ذات و صفات و
تعدّد و تکثّر در ذات تو نیست، و اعتقاد دارم که محمّد را صلی اللَّه علیه و آله به رسالت فرستاده و ائمه اثنی عشر که همه معصومند
تو ایشان را به امامت مقرّر فرموده و اعتقاد دارم بجمیع آن چه پیغمبر تو از آن خبر داده است و این اعتقادات حقه انعام تست و
تراست منّت بر من و من منّت ندارم بر تو که من ایمان آوردهام بلکه تو ایمان را در دل ما جاي دادي، و عقلی کرامت فرمودي که
به آن ترا شناختم و توفیقات از تست، و دیگر ترك کردهام مخالفت ترا در دشمنترین چیزها بسوي تو و آن آنست که قایل شوم
که فرزند داري یا شریک داشته باشی و در بعضی نسخ ان لا ادعو لک ولدا و لا ادعو است و در این صورت بیان ترك معصیت
است و صورت اولی بیان معصیت است و این ترك شرك نیز از انعام تست، و تراست منّت بر من و بر عالمیان و مرا و غیر مرا منتی
نیست بر تو، و عصیان و مخالفت کردهام ترا در چیزي چند نه از روي مکابره و معانده و ص: 196
گردنکشی از بندگی تو و نه از روي انکار پروردگاري تو و لیکن متابعت کردم هواي نفس را و شیطان مرا لغزانید بعد از اتمام
حجت و برهان و ظهور حق پس اگر مرا عذاب کنی پس به سبب گناهان من است و ظلم نکرده بر من و اگر بیامرزي و ببخشی پس
به سبب وجود و کرمت خواهد بود اي بخشندهترین بخشندگان. و در صحیح از ابن بزیع منقول است که دیدم که حضرت امام رضا
صلوات اللَّه علیه سه انگشت خود را حرکتی میدادند به همواري که گویا تسبیح را میشمردند بعد از آن سر از سجده برداشتند و
مستبعد مینماید که حضرت سه تسبیح فرموده باشند و انگشتان خود را حرکت داده باشند که فراموش نکنند پس محتمل است که
تعلیم فرموده باشند کثیر السّهو را یا آن که شمردن به انگشت نیز عبادت باشد و ممکن است که ابتهال و تضرع حالت سجود باشد و
اللَّه تعالی یعلم. و در حدیث صحیح منقول است از ابو عبیده که گفت شنیدم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که در
حال سجده این دعا را میخواندند که: (أسألک بحقّ حبیبک محمّد صلی اللَّه علیه و آله إلّا بدّلت سیّئاتی حسنات و حاسبتنی حسابا
یسیرا) پس در سجده دویم که تعفیر جانب راست رو باشد یا در نماز دو رکعتی واجب یا سنّت در سجده دویم این دعا را خواندند:
صفحه 94 از 259
(أسألک بحقّ حبیبک محمّد صلی اللَّه علیه و آله الّا کفیتنی مؤنۀ الدّنیا و کلّ هول دون الجنّۀ) در سجده سیّم که سجده اوّل رکعت
دویم یا بر خاك مالیدن جانب چپ رو باشد میخواندند که: (أسألک بحقّ حبیبک محمّد صلی اللَّه علیه و آله لمّا غفرت لی لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 197 الکثیر من الذّنوب و القلیل و قبلت من عملی الیسیر) پس در سجده چهارم گفتند:
[دعاي امام باقر در سجده سهو]
(أسألک بحقّ حبیبک محمّد صلی اللَّه علیه و آله لمّا ادخلتنی الجنّۀ و جعلتنی من سکّانها و لمّا نجّیتنی من سفعات النّار برحمتک و
صلی اللَّه علیه و آله) و ممکن است که دو سجده شکر کرده باشند یا آن که سجده مطلوب باشد از یک تا چهار. و ترجمه دعاها
این است که خداوندا از تو سؤال میکنم بحق محبّ تو و محبوب تو محمد (ص) که واقع نسازي چیزي را یا دست از سؤال
نمیدارم مگر آن که مبدّل سازي گناهان مرا بحسنات به آن که توبه کنم و بعوض گناهان حسنات به جا آورم یا آن که به تفضل
خود گناهان مرا از نامه عملم محو فرمائی و بعوض آن حسنات را بنویسی چنانکه وعده داده که فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ
یا صفات ذمیمه مرا مبدّل سازي به صفات حسنه و حساب کنی مرا حسابی آسان، سؤال میکنم بحق حبیبت که کفایت کنی مهمّات
مرا و دفع کنی هر خوفی را که در پیش دارم از اهوال جان کندن تا گذشتن از صراط، و لمّا را بتشدید خواندهاند بمعنی إلّا که
مستثنی منه آن مقدر باشد یعنی هیچ امري را مقدم نداري بر این امر یا دست از سؤال و طلب نمیدارم مگر آن که گناهان اندك و
بسیار مرا بیامرزي و طاعات قلیل مرا قبول کنی، و به تخفیف خواندهاند که لام آن تأکید قسم باشد و این لام دلالت بر قسم دارد و
بیان میکند که قسم مقدر است در جائی که قسم ملفوظ نباشد و در اینجا که ظاهر است معنی چنین است که لغفرت و ما زایده
است از جهت تحسین لفظ هم چنین دعاي چهارم در لمّا دو وجه جایز است که سؤال میکنم دخول جنّت را و آن که مرا از
ساکنان بهشت گردانی و نجات دهی مرا از سیاهی بشره به سبب سوختن در آتش به سبب یا بحق ص: 198
رحمتت و صلوات فرستادند تا دعا مستجاب شود و دعاهاي سجود بسیار است به همین اکتفا شد.
[شخصی که سجده شکر کند دستها را تا مرفق بر زمین گذارد]
(و ینبغی لمن یسجد سجدة الشّ کر ان یضع ذراعیه علی الارض و یلصق جؤجؤه بالأرض) و سنّت است که شخصی که سجده شکر
کند دستها را تا مرفق بر زمین گذارد و سینهاش را بر زمین رساند. منقولست در حسن کالصحیح از ابن ابی عمیر از جعفر بن علی
که گفت دیدم حضرت ابو الحسن را صلوات اللَّه علیه و ظاهرا ابو الحسن اول باشد و احتمال دویم نیز دارد که بعد از نماز سجده
کردند و هر دو دست را تا مرفق بر زمین پهن کردند و در دعا سینه را نیز به زمین رسانیدند. و در تهذیب بدل فی دعائه فی ثیابه
است. و از کلینی روایت کرده است. و ظاهرا نسخه کلینی شیخ چنین بوده است و ظاهرا سهو از نساخ کلینی شده باشد و مراد اینست
که لازم نیست که سینه را برهنه کند و بر خاك مالد بلکه مجرد گذاشتن آن بر زمین کافی است. و روایت کرده است علی بن
ابراهیم از یحیی بن عبد الرحمن بن خاقان که گفت دیدم حضرت امام علی نقی را صلوات اللَّه علیه که سجده شکر به جا آوردند و
به زمین رسانیدند هر دو ذراع و سینه و شکم خود را پس من از حضرت پرسیدم که چرا این سجده را چنین به جا آوردید فرمودند
که هم چنین واجبست و ممکن است که یجب بمعنی یسقط باشد یعنی هم چنین خود را بر زمین میاندازد و در بعضی از نسخ
نحبّ است یعنی چنین دوست میداریم و این از تصحیف نساخ است و علامه حمل کرده است وجوب را بر شدّت استحباب و
ممکن است که مراد وجوب شرطی باشد مثل وضو از جهت نماز سنت و احوط آنست که به همین عنوان به جا آورد چون به نحوي
دیگر وارد نشده است.
صفحه 95 از 259
[کمترین ذکر در سجده سهو]
(و فی روایۀ ابی الحسین الاسديّ رضی اللَّه عنه انّ الصّادق صلوات اللَّه علیه قال انّما یسجد المصلّی سجدة بعد الفریضۀ لیشکر اللَّه
تعالی ذکره فیها علی ما منّ به علیه من اداء فرضه و ادنی ما یجزئ فیها شکرا للّه ثلث مرّات) و صدوق از جمعی کثیر از مشایخ خود
نقل کرده است از ابو الحسین که از قبیله بنی اسد است حق سبحانه و تعالی از او راضی باد که حضرت صادق که امام جعفر (ع)
باشد یا صاحب الامر چون ابو الحسین از ابواب آن حضرتست و بنا بر اوّل مرسل خواهد بود چون یقین است که ابو الحسین آن
حضرت را ندیده است و لهذا صدوق تغییر اسلوب کرده است چنانکه همیشه اسلوب او در چنین جاها ترك اسلوبست که آن
حضرت فرمودند که نماز گذارنده سجده که میکند بعد از نماز فریضه از جهت آنست که تا شکر کند خداوندي را که ذکر او از
آن بالاتر است که کسی ادراك آن کند یا بیتوفیق او تواند گفت بر نعمت توفیق اداي فرض او و کمترین چیزي که مجزیست در
سجده شکر آنست که سه مرتبه شکر اللَّه بگوید یعنی شکر میکنم خداوند خود را بر نعمت عظیمی که کرامت کرد مرا به شکري
که لایق او باشد. و محتمل است که سهو از نساخ شده باشد و بدل الرضا الصادق نوشته باشند. چون صدوق همین حدیث را در
موثق کالصحیح از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه روایت کرده است و بعد از آن ابن فضّال سؤال میکند که چه معنی دارد
شکرا للّه حضرت فرمودند که یعنی این سجده را میکنم به شکرانه نعمتی که حق سبحانه و تعالی مرا توفیق کرامت فرمود که
خدمتش را به جا آوردم و واجب را ادا کردم، و شکر سبب زیادتی نعمت است و اگر در نماز تقصیري شده باشد باین سجده تمام
میشود اگر به نوافل تمام نشده باشد.
[تأکید بر سجده سهو]
(و روي احمد بن ابی عبد اللَّه عن ابیه عن محمّد بن ابی عمیر عن ص: 200 حریز عن مرازم عن ابی عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه قال سجدة الشّ کر واجبۀ علی کلّ مسلم تتمّ بها صلاتک و ترضی بها ربّک و تعجب الملائکۀ منک و انّ العبد اذا
صلّی ثمّ سجد سجدة الشّ کر فتح الربّ تبارك و تعالی الحجاب بین العبد و بین الملائکۀ فیقول یا ملائکتی انظروا إلی عبدي ادّي
فرضی و اتمّ عهدي ثمّ سجد لی شکرا علی ما أنعمت به علیه، ملائکتی ما ذا له عندي؟ قال فیقول الملائکۀ یا ربّنا رحمتک ثمّ یقول
الرّبّ تبارك و تعالی ثمّ ما ذا له فیقول الملائکۀ یا ربّنا جنّتک ثمّ یقول الرّب تبارك و تعالی ثمّ ما ذا فیقول الملائکۀ یا ربّنا کفایۀ
مهمّۀ فیقول الرّبّ تبارك و تعالی ثمّ ما ذا قال فلا یبقی شیء من الخیر الّا قالته الملائکۀ فیقول اللَّه تبارك و تعالی یا ملائکتی ثمّ ما
ذا فتقول الملائکۀ ربّنا لا علم لنا فیقول اللَّه تبارك و تعالی اشکر له کما شکر لی و اقبل الیه بفضلی و أریه وجهی قال مصنّف هذا
الکتاب رحمه اللَّه من وصف اللَّه تعالی ذکره بالوجه کالوجوه فقد کر و اشرك و وجهه أنبیاؤه و حججه صلوات اللَّه علیهم و هم
الّذین یتوجّه بهم الانسان [العباد خ ل] إلی اللَّه عزّ و جلّ و إلی معرفته و معرفۀ دینه و النّظر إلیهم فی یوم القیمۀ ثواب عظیم یفوق کلّ
ثواب و قد قال اللَّه عزّ و جلّ کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ و قال عزّ و جلّ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ یعنی
فثمّ التّوجّه إلی اللَّه و لا یحب ان ینکر من الاخبار الفاظ القرآن) و بسند صحیح منقول است از احمد برقرودي که دهی است از
دههاي قم از پدرش محمد بن خالد از محمد بن ابی عمیر از حریز سیستانی از مرازم و جمیع ثقهاند از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که سجده شکر واجب است یعنی ص: 201 سنّت مؤکّد است بر هر مسلمانی
که آن را در عقیب فرایض به جا آورد تمام میکنی باین سجده نماز خود را و خوشنود میگردانی به آن پروردگار خود را یعنی
ثواب عظیم کرامت میفرماید و فرشتگان را بشگفت در میآوري از خود که تعجب نموده خوشحال میشوند به درستی که چون
بنده نماز کند و سجده شکر به جا آورد حق سبحانه و تعالی میگشاید درهاي آسمانها را و حجابها را بر میدارد از میان بنده و
صفحه 96 از 259
فرشتگان و ممکن است که حق سبحانه و تعالی فرشتگان را مأمور ساخته باشد به عبادت و به سبب آن نتوانند که متوجّه احوال بنی
آدم شوند چون حق سبحانه و تعالی رخصت دهد و متوجّه ایشان شوند گویا که چون مانع برخاسته شد درها گشوده میشود مجازا
پس حق سبحانه و تعالی فرماید که اي فرشتگان من نظر کنید بسوي بنده من که به جا آورد نمازي را که بر او واجب گردانیدهام. و
تمام کرد عهد مرا چنانکه در احادیث صحیحه گذشت که هر که نماز را به شرایط و حدود آن به جا آورد او را عهدي هست نزد
حق سبحانه و تعالی که بر خود لازم گردانیده است که او را بیامرزد و عهد و پیمان مرا به جا آورد- سجده میکند مرا به شکرانه
این نعمت که انعام کردهام بر او به آن که توفیقش کرامت کردهام. اي فرشتگان او را چه باید داد ملائکه گویند که پروردگارا
رحمتت را شامل حال او گردان، پس اللَّه تبارك و تعالی فرماید که دیگر چه باید داد او را ایشان گویند که بهشت را به او کرامت
فرما، پس فرماید که دادیم دیگر چه ایشان گویند پروردگارا کفایت کردن مهمّات او از دفع اعادي و بلاها و مصائب، پس حق
سبحانه و تعالی فرماید که دیگر چه پس حضرت فرمودند که هر چه هست از خوبیها فرشتگان همه را بگویند، پس حق تبارك و
، تعالی فرماید که دیگر چه فرشتگان گویند پروردگارا هر چه از خیرات که میدانستیم عرض نمودیم دیگر لوامع صاحبقرانی، ج 4
ص: 202 چیزي بخاطر ما نمیرسد پس حق سبحانه و تعالی فرماید که من شکر او بگویم چنانکه او شکر من به جا آورده است و
آن چه مباهات میفرماید حق سبحانه و تعالی با فرشتگان شکر الهی است و اقبال میکنم به جانب او با فضل خود یعنی به اضعاف
مضاعفه آن چه او مستحق آنست از روي تفضل به او خواهم داد و به او نمایم روي خود را و در تهذیب و أریه رحمتی است یعنی
رحمت خود را در دار دنیا به او بنمایم که مطمئن باشد چنانکه گذشت که خوابهاي خوب بشارتست مؤمنان را که به ایشان
مینماید. صدوق میگوید که هر که حق سبحانه و تعالی را اعتقاد کند که رویی دارد مثل بنی آدم او کافر است و مشرك که حق
سبحانه و تعالی را شریک خلایق ساخته است در تجسّم و روي خدا پیغمبران و ائمه معصومینند و ایشان را از آن جهت وجه اللَّه
میگویند که آدمیان یا بندگان به سبب هدایت ایشان متوجّه جناب اقدس او میشوند و ایشان سبب معرفت خداوند و معرفت دین
اویند و در روز قیامت هیچ ثوابی باین نمیرسد که بندگان مؤمن ایشان را بینند و نه این است که لفظ مخصوص اخبار باشد بلکه
در قران مجید نیز وارد شده است و همین معنی یا قریب باین مراد الهی است چنانکه فرموده است که هر چه در دنیاست فانی و لا
شیء است و آن چه باقی است و بکار بندگان خواهد آمد روي پروردگار تست و اکثر مفسّرین رو را بمعنی ذات گرفتهاند و فنا را
بمعنی موت گرفتهاند. و در اخبار بسیار از ائمه اطهار صلوات اللَّه علیهم وارد است که مراد از وجه دین حق ائمه اثنی عشر است و بنا
بر این مراد این خواهد بود که هر دینی که غیر دین ایشانست زایل خواهد شد در زمان حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیهم و
دین ایشان خواهد بود تا انقضاء دنیا یا آن که غیر دین ایشان باطل است و دین ایشان حق است. ص: 203 و
در اخبار بسیار وارد شده است که ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم وجه اللَّهاند که معرفت و دین الهی را از ایشان اخذ میباید کرد و بنا
بر این مراد این خواهد بود که هر چیزي که هست غیر ایشان در حکم عدمند و ایشان حق و موجودند چون حق سبحانه و تعالی دنیا
و آخرت را از جهت ایشان آفریده است و منافاتی نیست میان این روایات و هر دو حق است که ایشان و دین ایشان حقند و غیر
ایشان و مذهب غیر ایشان باطل است و فانی و لهذا او وصف فرمود خود را به ذو الجلال و الاکرام چون جلال و عظمت قهّاریت
مقتضی آنست که باطل را زایل گرداند و اکرام و احسان که از جمله صفات جمال است مقتضی احقاق حق و ابقاي آنست. و دیگر
حق سبحانه و تعالی فرموده است که هر جا که رو کنید از جهت عبادت پس آن طرف وجه اللَّه است یعنی راه توجّه است بجناب
اقدس یعنی اگر امر فرماید که رو به مشرق کنند مانند نصاري یا رو به مغرب کنند مانند یهود و مسلمانان در مدتی، یار و به کعبه
کنند مثل الحال که همه مکلّفند به آن راهیست از جهت اتفاق ایشان در عبادت الهی و واجبست اطاعت حق سبحانه و تعالی نه
آنست که حق سبحانه و تعالی در جهتی باشد بلکه رو باین اطراف کردن محض تعبّد و بندگی است و بنا بر آن که گذشت که این
آیه در قبله متحیر یا در نافله یا در هر دو نازل شده است به همین معنی بر میگردد یعنی در حالتی که قبله را ندانید بهر طرفی که رو
صفحه 97 از 259
کنید و در سفر بهر طرفی که روید و سواره باشید آن طرف قبله شماست و توجه شما بحق سبحانه و تعالی است یعنی مختارید در
بندگی او که بهر طرفی که خواهید رو کنید و غرض از ذکر این آیه آنست که وجه در قرآن مجید بمعنی توجّه نیز آمده است پس
اگر در اخبار اهل بیت سلام اللَّه علیهم وارد شده باشد نباید که آن خبر را طرح نمایند که این خبر از معصوم نیست چون لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 204 در قرآن مجید نیز وارد شده است و چون آیاتی که بحسب ظاهر دلالت بر تجسّم میکند همه را تاویل
میکنند و حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم نیز تأویل کردهاند، هر تاویلی که قرآن را میکنید اخبار را نیز همان تاویل
کنید حاصل مراد صدوق این است و عبارت او را چنین میباید خواند که ینکر مجهول باشد و الفاظ مرفوع باشد به آن که مفعول
به جاي فاعل آن باشد یعنی واجب نیست انکار کردن الفاظ قرآن هر گاه در اخبار وارد شود به آن که نفی کنند و رود آن را از
معصوم بلکه میباید که تاویل کنند آن را چنانکه قرآن را تاویل میکنند و صدوقان در کافی و توحید اخبار بسیار نقل کردهاند در
تاویل الفاظی که در قرآن مجید وارد شده است که بحسب ظاهر دال است بر تجسّم و تحیّز، و جمعی از عامه گفتهاند که ما را
کاري نیست که تاویل کنیم متشابهات قرآن را بلکه میباید تصدیق کردن اما کاري به تاویل آن نمیباید داشت مبادا تاویلی کنیم
54 را و لیکن نمیدانیم کیفیت استوا را و این سخن :7 « اسْتَوي عَلَی الْعَرْشِ » که مراد الهی نباشد چنانکه گفتهاند که ما میدانیم
خوبست در جائی که حضرات سیّد المرسلین و ائمه معصومین سلام اللَّه علیهم آن را تاویل نکرده باشند و هر جا که ایشان بیان
فرموده باشند بیان ایشان متبع است و اللَّه تعالی یعلم.
باب ما یستحبّ