گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد چهارم
باب المصلّی تعرض له السّباع و الهوامّ فیقتلها







این بابی است در بیان آن که کسی نماز کند و درنده یا گزنده بهم رسد و آنها را بکشد و ظاهرا سباع از سهو نساخ است چون
حکایت سباع را در این باب ذکر نکرده است. (سال الحسین بن ابی العلا ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یري الحیّۀ و
العقرب و هو یصلّی قال یقتلهما) و کالصحیح و در صحیح از حسین و او ممدوح است منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که مار یا عقرب را به بیند و در نماز حضرت فرمودند که میتواند کشت یا میکشد
هر دو را. (و سال محمّد بن مسلم ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرّجل تؤذیه الدّابّۀ و هو یصلّی قال یلقیها عنه ان شاء او یدفنها فی
الحصی) و کالصحیح منقول است که سؤال کرد محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که آزار
دهد او را شپش و کیک و کنه و امثال اینها و او نماز کند باشد حضرت فرمودند که اگر خواهد میاندازد و در بعضی از نسخ
یلقهاست که امر باشد بتقدیر لام و ظاهرا سهو از نساخ است یعنی بیندازد یا دفن میکند آن را در سنگ ریزه و دفن قرینه آنست که
مراد از دابه شپش است و بس. و مؤیّد اینست خبر صحیح از ابان از ابن مسلم که گفت حضرت امام ص:
339 محمد باقر صلوات اللَّه علیه هر گاه شپشی در مسجد میدیدند در سنگ ریزه دفن میکردند. و در صحیحه عبد اللَّه بن سنان
منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر بیابی شپشی در اثناي نماز آن را دفن کن در سنگ
ریزه، و مثل اینست قویه ابو حمزه و حسنه کالصحیحه حسین که گفت سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
شخصی که در نماز باشد و شپشی را به بیند حضرت فرمودند که آن را دفن کند در سنگ ریزه و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه
علیه نیز چنین میفرمودند. (و سال الحلبیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یحتکّ و هو فی ال ّ ص لاة قال لا باس و ساله عن
الرّجل یقتل البقّۀ و البرغوث و النملۀ و الذّباب فی ال ّ ص لاة أ ینقض ذلک صلاته و وضوئه قال لا) و به اسانید صحیحه منقول است از
حلبی که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که بدنش خارد و بخاراند در نماز حضرت
فرمودند که باکی نیست و از آن حضرت سؤال کردم از شخصی که پشه و کیک و شپش و مگس را در نماز بکشد آیا اینها نماز را
را باطل میکند یا وضو را میکند حضرت فرمودند که نه. (و ساله سماعۀ بن مهران عن الرّجل یکون فی ال ّ ص لاة الفریضۀ قائما
فینسی کیسه او متاعه یخاف ضیعته او هلاکه فقال یقطع صلاته و یحرز متاعه قال قلت فتفلت علیه دابّته فیخاف ان تذهب او یصیبه
منها عنت فقال لا باس بان یقطع صلاته و یتحرّز و یعود إلی صلاته) و در موثق منقول است از سماعه که گفت از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که در نماز واجب ایستاده باشد و به خاطرش رسد که کیسه را ص:
340 جائی گذاشته است یا متاعش را فراموش کرده است و میترسد که اگر نماز را تمام کند و بطلب آن رود دزد برده باشد یا
تلف شده باشد حضرت فرمودند که قطع میکند نماز را و متاعش را را ضبط میکند گفتم که اگر چهار پاي او در اثناي نماز بجهد
و ترسد که برود و به او نرسد یا تعب بسیار کشد در گرفتنش فرمودند که باکی نیست که قطع کند نمازش را و بگیرد آن را و
شروع در نماز کند به آن که بنا نهد بر آن اگر فعل کثیر و استدبار و کلام واقع نشده باشد، و از سر گیرد اگر یکی از اینها واقع شده
باشد. و منقولست در قوي کالصحیح از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی نماز کند و به بیند که طفلی
متوجه آتش است یا گوسفندي داخل خانه شود و چیزي را فاسد میکند حضرت فرمودند که برود و طفل را نگذارد که به آتش
صفحه 154 از 259
رود و گوسفند را بیرون کند و بنا بر آن نماز گذارد اگر سخن نگفته باشد. (و ساله عمّار السّاباطیّ عن الرّجل یکون فی ال ّ ص لاة
فیري حیّۀ بحیاله هل یجوز له ان یتناولها و یقتلها فقال ان کان بینها و بینه خطوة واحدة فلیخط و لیقتلها و الّا فلا) و در موثق منقولست
از عمار که گفت سؤال کردم از حضرت امام صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که در نماز بوده باشد و ببیند ماري را در برابر خود
آیا جایز است که آن را بگیرد و بکشد حضرت فرمودند که اگر میان مار و میان او یک گام باشد گام بردارد و آن را بکشد و الّا
متوجّه آن نشود و این حدیث محمولست بر آن که خوفی از آن نباشد یا اگر باشد چون فعل کثیر میشود نماز را قطع کند چون
اگر یک گام است یک فعل است و کشتن یک فعل است بحد کثرت نمیرسد و حمل بر عدم ضرر اظهر است چنانکه در صحیح
از محمد بن مسلم منقول است که گفت سؤال کردم از ص: 341 حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
از شخصی که در نماز باشد و ماري را یا عقربی را به بیند آیا میکشد آن را اگر آزار به او رسانند یعنی خوف ضرر آنها باشد
حضرت فرمودند که بلی. (و روي حریز عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال اذا کنت فی صلاة الفریضۀ فرایت غلاما لک قد ابق او
غریما لک علیه مال او حیّۀ تتخوّفها علی نفسک فاقطع الصّلاة و اتّبع غلامک او غریمک و اقتل الحیّۀ) و به اسانید صحیحه منقولست
از حریز از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و در کافی از حریز از شخصی که او را خبر داده بود از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه و منافات نیست میان هر دو زیرا که اکثر اوقات حریز چنین میکند مانند جمیل و ظاهرا اول از واسطه شنیده بودهاند و در
کتاب خود جا داده بودند باز که به خدمت حضرت رسیدهاند و از آن حضرت مشافهۀ شنیدهاند در کتاب خود ذکر کردهاند، و
چون کتب او از اصول است نزد قدما فرقی میان هر دو نبوده است گاهی مرسلا نقل کردهاند و گاهی مسندا که فرمودند که هر گاه
در نماز واجب باشی و ببینی که غلامت گریخت یا شخصی را ببینی که مالی از او طلب داشته باشی و خوف گریختن او داشته باشی
یا آن که او را ندیده باشی و او ترا نشناسد و رود و جاي او را ندانی ماري را ببینی که از آن بر نفس خود ترسی بانکه متوجه تو
باشد مثلا پس نماز ترا قطع کن و از پی غلام و غریمت برو و مار را بکش حاصل اخبار این شد که اگر خوف از مار نداشته باشی و
کشتن آن فعل کثیر نباشد میتوان کشتن که مشغول نماز شوي و میتوانی که او را بگذاري بحال خود و نماز خود را تمام کنی و
اگر از آن خایف باشی واجبست دفع آن کردن پس اگر دفع آن محتاج بکلام یا فعل کثیر یا استدبار بوده باشد قطع میکنی و الّا به
نامی نهی و هم چنین اگر محتاج نباشد و بفعل آورد ص: 342 یکی از اینها را نماز باطل میشود و لیکن با
احتیاج گناه نیست و بیاحتیاج آثم است بنا بر مذهب مشهور میان اصحاب بنا بر آن که قطع بیعذري حرامست و شکی نیست در
آن که احوط عدم قطع است بیعذري.
باب المصلّی یرید الحاجۀ
[اشاره به سر و به دست در نماز براي مرد و دست زدن براي زن]
(روي عبد اللَّه بن ابی یعفور عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی الرّجل یرید الحاجۀ و هو فی ال ّ ص لاة فقال یؤمی برأسه و یشیر بیده
و المرأة اذا ارادت الحاجۀ تصفّق) این بابی است در بیان نماز گذارنده اگر کاري داشته باشد چه کند منقول است در صحیح از عبد
اللَّه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که کاري داشته باشد در نماز حضرت فرمودند که اشاره بسر و بدست
و روي » ) . میتواند کرد و اگر زن کاري داشته باشد دست بر هم میتواند تا کسی متوجه او شود و اشاره کند به کاري که دارد
الحلبیّ انّه سأله عن الرّجل یرید الحاجۀ و هو یصلّی فقال یؤمی برأسه و یشیر بیده و المرأة اذا ارادت الحاجۀ و هی تصلّی و تسبّح:
و به اسانید صحیحه منقولست از حلبی که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از (« تصفّق بیدیها
شخصی که حاجتی داشته باشد و در نماز باشد حضرت فرمودند که ایماء بسر میتواند کرد، و اشاره بدست میتواند کرد، و تسبیح
صفحه 155 از 259
میتواند گفت و بلند میگوید تا متوجه او شوند، و اشاره کند به مطلوبی که دارد، و زن اگر کاري داشته باشد در نماز دستها را بر
هم میزند. و شیخ در تتمه همین حدیث ذکر کرده است که حلبی گفته که از آن حضرت سؤال کردم از شخصی که در نماز
خمیازه کشد و کمان کش کند حضرت فرمودند که از شیطان است و او مالک آن نیست یعنی میباید که مقدمه لوامع صاحبقرانی،
ج 4، ص: 344 آن را که پر خوردنست یا بیخوابی است بر طرف کند تا نیاید و میتواند که خمیازه را بر خود شکند و کمانکش
نکند به آن اعتبار مکروه است و این زیادتی در کافی نیست با آن که شیخ از علی بن ابراهیم روایت کرده است مثل کلینی و لیکن
ظاهرا شیخ این حدیث را از کتاب علی روایت کرده است و صدوق در اول باب نماز آداب صلاة را ذکر کرده و ظاهرا از فقه
رضوي نقل کرده است و عن قریب احادیث مذکور خواهد شد. (و ساله حنان بن سدیر أ یؤمئ الرّجل فی ال ّ ص لاة فقال نعم قد أومأ
النّبیّ صلی اللَّه علیه و آله فی مسجد من مساجد الانصار بمحجن کان معه قال حنان و لا اعلم الّا مسجد بنی عبد الاشهل) و در موثق
کالصحیح منقول است از حنان که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که آیا در نماز ایما میتوان کرد
حضرت فرمودند که بلی حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله ایما کردند در مسجدي از مساجد انصار به عصاي سر کجی که
با آن حضرت بود یعنی آن حضرت در نماز شخصی را به عصا اشاره فرمودند که بایست یا برو و حنان گفت که گمان دارم که
حضرت فرموده باشند که مسجد قبیله عبد الاشهل بود از قبایل انصار و اشهل اسم بتی بوده است و پدر این قبیله در جاهلیت مسمی
و ساله عمّار بن موسی عن الرّجل یسمع صوتا بالباب و هو فی ال ّ ص لاة فیتنحنح لتسمع جاریته او اهله لتأتیه فیشیر » ) . بعد الاشهل بود
إلیها بیده لیعلمها من بالباب لتنظر من هو فقال لا باس به و عن الرّجل و المرأة یکونان فی ال ّ ص لاة و یریدان شیئا أ یجوز لهما ان یقولا
و در موثق از عمار (« سبحان اللَّه قال نعم و یؤمیان إلی ما یریدان و المرأة اذا ارادت شیئا ضربت علی فخذیها و هی فی ال ّ ص لاة
منقولست که گفت سؤال کردم از ص: 345 حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که
صداي در خانه را بشنود و او در نماز باشد پس تنحنح کند تا کنیزك او یا اهل او صداي تنحنح را بشنوند و نزد او آیند پس بدست
اشاره کند و به او بفهماند که برو ببین که در خانه را میزند پس حضرت فرمودند که باکی نیست و از آن حضرت سؤال کردم از
مرد یا زن اگر در نماز باشند و چیزي خواهند آیا جایز است ایشان را که سبحان اللَّه بگویند تا متوجه ایشان شوند و اشاره کنند به
آن چه اراده دارند حضرت فرمودند که بلی إیما میتوانند کرد بهر چه خواهند و لیکن زن اگر در نماز باشد دست بر رانهاي خود
بزند یعنی سبحان اللَّه را بلند نگوید مبادا نامحرمی صداي او را بشنود.
[کار غیر مخل به نماز]
(و روي محمّد بن بجیل اخو علیّ بن بجیل قال رأیت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه یصلّی فمرّ به رجل و هو بین السّجدتین فرماه ابو
عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه بحصاة فاقبل الرّجل الیه) و در صحیح منقول است از محمد برادر علی که صاحب کتاب معتمد است که
گفت دیدم حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه را که نماز میکردند و شخصی گذشت بر آن حضرت و آن حضرت در
میان دو سجده بود سنگ ریزه به جانب او انداختند و آن مرد متوجه حضرت شد و ظاهرا در نماز نافله بوده باشند و کار ضروري به
او داشته باشند یا بواسطه بیان جواز کرده باشند و اگر نه مرتبه ایشان از آن اعظم است که در نماز چنین کنند و اللَّه تعالی یعلم. (و
روي عن ابی زکریّا الاعور قال رأیت ابا الحسن صلوات اللَّه علیه یصلّی قائما و إلی جانبه رجل کبیر یرید ان یقوم و معه عصی له
فاراد ان یتناولها فانحطّ ابو الحسن صلوات اللَّه علیه و هو قائم فی صلاته فناول الرّجل العصا ثمّ عاد إلی موضعه إلی لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 346 صلاته) و در صحیح منقولست از ابو زکریا که مشهور است به کنیت و اسمش مذکور نیست در رجال و
ثقه است و شیخ در رجال به کنیت او را ذکر کرده است با توثیق و در تهذیب در این حدیث زکریّا نقل کرده است و ظاهرا سهو
قلم است گفت دیدم حضرت امام موسی کاظم را که ایستاده بود در نماز و در جانب او مردي بود پیر و میخواست که برخیزد و
صفحه 156 از 259
عصائی داشت میخواست که آن را بر دارد و حضرت کج شدند در حالت قیام نماز و عصا را برداشته و بان پیر دادند و به جاي
خود رفتند در نماز و لفظ إلی موضعه در تهذیب نیست و نبودنش اظهر است چنانکه از حدیث ظاهر است زیرا که اگر حضرت رفته
بودند به مکانی دیگر البته راوي ذکر میکرد چون فعل کثیر میشد بحسب اصطلاح اصحاب اگر چه ظاهر اخبار اینست که امثال
این کارها اگر چه سه فعل شود آن را کثیرا نمیگویند یا سبب بطلان نماز نمیشود چنانکه گذشت و خواهد آمد سیما هر گاه
طاعت باشد مثل این حدیث چون اعانت پیر مؤمن ثوابست. (و قال ابو حبیب ناجیۀ لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّ لی رحی اطحن
فیها السمسم فاقوم فاصلّی و اعلم انّ الغلام نائم فاضرب الحائط لأوقظه قال نعم أنت فی طاعۀ ربّک تطلب رزقک لا باس) و بسند
صحیح حسن منقول است از ناجیه که کنیتش ابو حبیب است که عرض نمود به حضرت، و ظاهر کلام صدوق آنست که از کتاب
او نقل کرده باشد از او و از کافی و تهذیب ظاهر میشود که ابو الولید است که مثنی بن راشد حناط باشد چنانکه از سند صدوق
ظاهر میشود و در کتابین در صحیح روایت کردهاند از بزنطی از ابو الولید که گفت من نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه نشسته بودم که ناجیه ابو حبیب از آن حضرت سؤال کرد و گفت حق سبحانه و تعالی مرا فداي تو گرداند به درستی که مرا
آسیایی هست که کنجد در آن خورد میکنم و روغن ص: 347 میگیرم و بسیار است که به نماز شب بر
میخیزم و میپایم از ایستادن آسیا از گردش که غلامی که آسیابانی میکند خواب رفته است من دست به دیوار میزنم که غلام را
بیدار کنم آیا جایز است حضرت فرمودند که بلی تو در طاعت پروردگاري و طلب روزي میکنی باکی نیست، و باکی نیست در
کتابین نیست با اندك تغییر لفظی و در اخبار سابقه گذشت که در اثناي نماز دفع ماره و مار میتوان کرد هر چند مرور ماره ضرر به
نماز ندارد و هر چند خوف گزیدن مار نباشد. و در حدیث صحیح منقولست از مسمع که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی
کاظم صلوات اللَّه علیه که گاه هست نماز میکنم و کنیزك میگذرد بر من او را در بر میگیرم حضرت فرمودند که باکی نیست.
و در حدیث موثق از عمّار منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست که زن طفل خود را
در نماز بردارد یا در وقت تشهد او را شیر دهد. و در صحیح از معاویه بن عمّار منقولست که گفت به آن حضرت صلوات اللَّه علیه
عرض نمودم که شخصی در نماز واجب با ذکر خود بازي میکند حضرت فرمودند که چرا چنین میکند عرض کردم که چنین
کرد چونست، فرمودند که باکی نیست یعنی نمازش باطل نمیشود. و در حدیث موثق از صادقین صلوات اللَّه علیهما منقولست که
قطع نمیکند نماز را مگر غایط و بول و بادي که بو داشته باشد یا صدا، و احادیث بسیار وارد شده است که نمازي را که مسح سر
نکرده باشند باطل است و بعضی گذشت و آن چه گذشت بیان جواز است. و اگر نه دغدغه در این نیست که نماز مقبول آنست که
چنان متوجه نماز بوده باشد که اصلا در خاطرش غیر حق سبحانه و تعالی نکند و چنانکه در ص: 348
حدیث صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که چون مشغول نماز شوي بر تو باد که دل را
متوجه نماز سازي که از نماز آن مقدار مقبولست که با حق سبحانه و تعالی بوده باشد و با دست و ریش خود بازي مکن و چیزي
بخاطر خود مگذر آن غیر حق سبحانه و تعالی، و خمیازه مکش و گمان کش مکن، و دست خود را بالاي دست منه که این فعل
مجوس است و کنایه است که سنیان که چنین میکنند مجوسند و متابعت گبران میکنند لهذا مالک سنت نمیداند و بدعت
میداند، و دهان را مبند و خود را مجتمع مکن که پاها نزد هم بوده باشد در قیام و در رکوع و سجود گشاده باش مانند شتر لاغر و
إقعا مکن یعنی بر پاشنه پا منشین مانند سگان سنیّان، و ذراعین را بر زمین فرش مکن مانند شیر و انگشتان را مشکن که اینها همه
نقصان نماز است و از روي کسل و تنبلی نماز مکن، و در وقتی که خواب آلوده باشی و پینکی زنی نماز مکن، و میباید که نماز بر
تو گران نبوده باشد که اینها از صفات منافقانست به درستی که حق سبحانه و تعالی فرموده است که نماز مکنید در حالت مستی
یعنی وقتی که مست خواب بوده باشید، و دیگر فرموده است که چون منافقان مشغول نماز میشوند با کسل و تنبلی مشغول
میشوند، و نماز بر ایشان سنگین و گران است، و ریا میکنند در نماز که مردمان ایشان را به بینند که نماز میکنند و یاد نمیکنند
صفحه 157 از 259
خداوند خود را مگر اندکی. و در صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه وارد است که فرمودند که چون به نماز
بایستی بدان که نزد حق سبحانه و تعالی ایستادهاي یعنی در فرمان برداري او از جهۀ مناجات با او و اگر تو او را نمیبینی پس دل را
متوجه نماز کن که هر چه با حق سبحانه و تعالی مناجات کنی دانی که چه میگویی و آب بینی را مینداز و بینی را پاك مکن و
آب دهن را مینداز و انگشتان را مشکن ص: 349 به درستی که قومی را حق سبحانه و تعالی معذب ساخت
به سبب شکستن انگشتان و به سبب تورك در نماز و صدوق چنین تفسیر کرد تورك را که به سبب ملال داشتن از نماز دستها را
در کمر میزدند، و چون سر از رکوع برداري راست بایست تا مفصلهاي استخوانهاي پشت همه راست شوند، و هم چنین در سر
برداشتن از سجدهها، و احادیث بسیار وارد شده است در نهی از عبث در نماز حتی آن که گذشت که با ریش بازي کردن نماز را
باطل میکند و حق سبحانه و تعالی در بسیار جائی از قران مدح خاشعان در نماز کرده است. و در حسن کالصحیح از حلبی منقول
است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون داخل شوي در نماز بر تو باد بخشوع و اقبال دل به نماز زیرا
که حق سبحانه و تعالی فرموده است که رستگاري یافتند آن جماعتی که در نماز خود خاشعند و جمعی که از لغو اعراض
کنندگاناند یعنی در نماز یا اعم و کالصحیح منقولست که چون حضرت سیّد السّاجدین مشغول نماز میشدند بمنزله ساق درخت
بودند که هیچ عضوي از اعضاي آن حضرت حرکت نمیکرد. و در صحیح از حضرت صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که
چون حضرت سید السّاجدین به نماز میایستادند رنگ مبارك آن حضرت متغیر میشد و چون به سجده میرفتند سر از سجده بر
نمیداشتند تا آن که عرق میریخت از آن حضرت از حیاي حق سبحانه و تعالی. و در حسن کالصحیح از زراره منقولست که
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه میفرمودند که چون در نماز رو بقبله کنی رو را از قبله مگردان که نمازت فاسد میشود و
چشم را به زیر انداز و به جانب آسمان مکن بلکه میباید که در برابر رو در موضع سجودت بیندازي. ص:
350 و در موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که سزاوار آنست که چون قرائت کند و به آیه رحمت رسد
بگوید که اللهم ارزقنا و چون به آیه عذاب رسد بگوید اللهم اعوذ بک منه. و در حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقولست که چون در عقب امام باشد در نماز جماعت و امام آیه رحمت بخواند طلب کند آن را از حق سبحانه و تعالی، و چون
آیه عذاب بخواند پناه برد بحق سبحانه و تعالی از شر آن. و کالصحیح منقولست از ثمالی که دیدم حضرت سیّد السّاجدین نماز
میگذاردند و ردا از دوش مبارك آن حضرت افتاد حضرت آن را درست نکردند تا از نماز فارغ شدند من سؤال کردم که چرا
درست نکردید ردا را حضرت فرمودند ویحک یعنی رحمت بر تو باد و یا واي بر تو آیا میدانی که در خدمت که ایستاده بودم به
درستی که از بنده نماز مقبول نیست مگر آن چه در آن با خدا باشد پس گفتم فداي تو گردم همه هلاك شدیم یا پس ما همه
هالکیم حضرت فرمودند که حاشا بلکه حق سبحانه و تعالی نقصها را تمام میکند به نوافل. و در احادیث صحیحه و حسنه منقول
است از صادقین صلوات اللَّه علیهم که بسیار است که از نماز بنده نصف آن را بالا میبرند که در نامه عمل او ثبت نمایند یا در
لوح، یا ثلث آن را یا ربع یا خمس پس بالا نمیبرند مگر آن چه دل بنده با حق سبحانه و تعالی باشد، و مامور به نوافل نشدهاند مگر
از جهۀ آن که تمام کنند فرایض را به نوافل و اگر دل با خدا نباشد یا در وقت فضیلت واقع نسازند آن نماز را میپیچند و بر روي
صاحبش میزنند، و اما آن چه در صحیحه زراره وارد شده است از نهی از دست بستن اشهر میان علما حرمت است و خلاف است
در بطلان نماز و بعضی گفتهاند که مکروه است، و در صحیحه محمد بن مسلم نیز ص: 351 نهی از آن وارد
شده است، و در صحیح از حریز منقول است از شخصی از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند دست مبند که
دست بستن فعل مجوس است، و شکی نیست که احوط ترك است و جزم به حرمت و بطلان و کراهت مشکل است بلکه آن چه
ظاهر است مرجوحیّت است اعم از حرمت و کراهت و بر تقدیر حرمت جزم ببطلان مشکل است چون نهی از فعلی است که خارج
است از حقیقت صلاة، و مثل این مسأله است گفتن آمین بعد از حمد چنانکه اکثر علما قایل شدهاند به حرمت آن و جمعی نقل
صفحه 158 از 259
اجماع نیز کردهاند. و در حسن کالصحیح منقول است از جمیل از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که هر گاه
در عقب امام بوده باشی و او از خواندن حمد فارغ شود بگو الحمد للّه ربّ العالمین و مگو آمین. و کالصحیح منقولست از محمد
حلبی که گفت عرض نمودم به خدمت آن حضرت صلوات اللَّه علیه که چون از فاتحه فارغ شوم آمین بگویم حضرت فرمودند که
نه اما آن چه وارد است در صحیح از جمیل که گفت عرض نمودم از آن که مردمان در عقب امام آمین میگویند بعد از حمد امام
حضرت فرمودند که ما احسنها و اخفض الصّوت بها یعنی چه خوبست و آهسته فرمودند و محتمل است که و اخفض را بلفظ امر
بخوانند یعنی آمین را اگر گویی باري آهسته بگو که سبب اضلال دیگران نشود و مؤیّد اینست آن که خفض متعدیست و اخفاض
نیامده است، و شیخ ما رحمه اللَّه میفرمودند که ممکن است که نافیه باشد و احسنها بلفظ مضارع باشد یعنی من این کلمه را
نمیدانم اگر در واقع سنت بود میدانستم و اخفض را دو احتمال میداد یکی آن که ماضی باشد یعنی حضرت این کلمه را آهسته
فرمودند چون تقیه بوده است و یا بلفظ امر بانکه آهسته بگو یا آن که آواز خود را بلند مکن و نزد همه کس نقل مکن یا لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 352 آهسته سؤال کن چنین مسائل را که اکثر عامه مخالف اهل بیتند الّا مالک که سنت نمیداند. و راوي
حدیث آمین در طرق عامه ابو هریره است و ابو حنیفه او را ثقه نمیداند و عمر در معامله بحرین به او گفت که یا عدوّ اللَّه و عدوّ
المسلمین اي دشمن خدا و دشمن مسلمانان و او را ده هزار دینار جریمه کرد که خیانت کرده، و مؤید تقیّه است آن که در صحیح
از معاویۀ بن وهب منقول است که به آن حضرت صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که هر گاه امام بگوید غیر المغضوب علیهم و لا
الضّالین من آمین بگویم حضرت فرمودند که ایشان یهود و نصارياند و بحسب ظاهر این معنی دارد که مغضوب علیهم یهودند و
ضالّان نصارياند، و در واقع این مراد است که جمعی این کلمه را میگویند یهود و نصارياند، و بحسب معنی اول چون عدول
کردند از جواب مطابق بکلام دیگر ظاهر میشود که تقیه بوده است که از مطلوب جواب ندادهاند و بنا بر احتمال ثانی تا در مقابل
نیست و در حق اراده هر دو معنی است چنانکه در اکثر مواقع تقیه لفظی میگویند که عامه به نحوي فهمند و خاصه به نحوي دیگر
و اللَّه تعالی یعلم.
باب ادب المرأة



باب ادب المرأة فی الصّلاة
[بر زنان اذان و اقامه، و نماز جمعه و جماعت نیست]
(لیس علی المرأة اذان و لا اقامۀ و لا جمعۀ و لا جماعۀ و اذا قامت المرأة فی صلاتها جمعت بین قدمیها و لم تفرّج بینهما و وضعت
یدیها علی صدرها لمکان ثدییها فاذا رکعت وضعت یدیها فوق رکبتیها علی فخذیها لئلّا تطاطا کثیرا فترتفع عجیزتها و اذا ارادت
السّجود جلست ثمّ سجدت لاطئۀ بالأرض و تضع ذراعیها فی الارض فاذا ارادت النّهوض إلی القیام رفعت رأسها من السّجود و
جلست علی ألیتیها لیس کما یقعی الرّجل ثمّ نهضت إلی القیام من غیر ان ترتفع عجیزتها تنسلّ انسلالا و اذا قعدت للتّشهّد رفعت
رجلیها و ضمّت فخذیها و الحرّة لا تصلّی الّا بقناع و الامۀ تصلّی بغیر قناع) این بابی است در اداب زنان صدوق حدیثی روایت کرده
است در خصال از جمعی که صدوق اعتماد به ایشان دارد در روایات و حدیث ایشان را حکم بصحّۀ کرده است اگر چه در باب
رجال توثیق ایشان نکردهاند از جابر جعفی از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه و هفتاد و سه خصلت ذکر کرده است از
خصایص زنان که در احادیث بسیار متفرقه مذکور است و اولش اینست که بر زنان اذان و اقامت نیست، و نماز جمعه و جماعت
نیست و بقیه آن را بعد از این متفرقه در مباحث خود ذکر کرده است، و من در اینجا ذکر میکنم چون مشتمل است بر فواید بسیار
و نفی اینها بر سبیل نفی استحباب مؤکد است چنانکه در مبحث ص: 354 اذان گذشت و در مبحث جماعت
خواهد آمد. و در حدیث از زراره منقول است که چون زنان به نماز بایستند و جمعی از اصحاب خیال کردهاند که سخن زراره
صفحه 159 از 259
است و لیکن از کافی ظاهر میشود که از حضرت باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده است، و صدوق در صحیح از زراره از حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه روایت کرده است همین عبارت را با زیادتی که اذان و اقامت نیست بر زنان، و همین مضمون در
فقه رضوي و در حدیث جابر هست و لیکن صدوق عبارت کافی را روایت کرده است به اندك تغییر لفظی که چون زن به نماز
بایستد پاها را نزدیک یکدیگر گذارد نه مثل مردان و فاصله میان پاها نگذارد، و دستها را بر سینه گذارد و بالاي پستانها که ظاهر
نباشد پستانهاي او از زیر پیراهن و جامه، و چون برکوع رود و دستها را بر رانها گذارد، و بالاتر از زانوها تا آن که بسیار کج نشود
که بلند شود سرین و نشست گاه او، و چون خواهد که به سجود رود اول بنشیند و به سجده رود چنانکه خود را بر زمین بچسباند و
گشوده نباشد چنانکه مردان را سنّت است که گشاده باشند و دستها را بر زمین گذارد تا مرفق، و چون خواهد که برخیزد و بایستد
سر از سجده بردارد و بر نشست گاه خود بنشیند نه مثل نشستن مردان که متورك مینشینند اوّلا جلسه استراحت و بعد از آن بر
میخیزند و در کافی لیس کما یقعد الرّجل است و در این نسخه یقعی است یعنی بر پاشنه پا ننشیند چنانکه سنیّان مینشینند و در
تهذیب لفظ لیس از قلم نساخ افتاده است یعنی چنان بنشیند که مردانی که نماز نشسته میکنند مینشینند، و در واقع چنین مینشینند
و بحسب معنی خوبست و لیکن چون از کافی روایت کرده است ظاهرش آنست که از نساخ افتاده باشد اگر چه ممکن است که
نسخه کافی شیخ چنین باشد بعد از آن برخیزد نه مثل مردان که سرین او ظاهر شود بلکه دست را بر زمین میگذارد از لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 355 جانب پهلوها و خود را راست میکشد تا میایستد، و چون در تشهد مینشیند پاها را بر میدارد به
نحوي که سرینش در زمین بوده باشد پاها و زانوها راست باشد مثل نشستن مردان مربعا در نماز نشسته و زانوها را پیش هم
میگذارد بهم متصل. تا اینجا عبارت کافی و تهذیب و خصال غیر اینهاست در حدیث زراره، و بقیه عبارت صدوقست که گذشت
در ضمن اخبار بسیار که زن بالغه آزاد نماز نمیکند بیمقنعه بلکه سر و گردان و موي خود را به مقنعه میپوشاند و آزاد نابالغ و
کنیز بیمقنعه نماز میکنند و اصحاب باین مضامین عمل کردهاند بیخلاف و بحسب ظاهر و سنّت میدانند آداب را و احوط آنست
که زنان ترك نکنند عمل باین آداب را و مؤید این اخبار اخبار موثقه وارد شده است در آن که زنان میباید که مجتمع باشند نه
گشوده بخلاف مردان در همه احوال صلاة.
[نماز زن در پیراهن و مقنعه]
(و روي محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال المرأة تصلّی فی الدّرع و المقنعۀ اذا کان کثیفا یعنی ستیرا) و کالصحیح
و در صحیح منقول است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که زن نماز میکند یا میتواند کرد در پیراهنی و مقنعه هر گاه
هر دو ستیر باشند محمد بن مسلم تفسیر کرده است که مراد حضرت این بود که کنده باشد چنانکه بدن را به پوشاند و تنگ نباشد
که ته نما باشد و حاصل آنست که میباید که زنان در نماز کل بدن را به پوشانند بغیر از دو دستها تا بند دست و پاها تا ساق و
باین دو جامه همه پوشیده میشود. و در صحیح از زراره منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه از کمترین لباسی که زنان در آن نماز کنند حضرت فرمودند که پیراهنی است و چادریست که بر سر خود گیرند و کل بدن
ایشان را به پوشاند و چادر از جهۀ آنست که اکثر اوقات پیراهن تنگ میباشد یا پیش سینه ص: 356 باز
میباشد چادر را مقنعه میکند که همه سر و گردن و مو و سینه را به پوشاند و در صحیح از حضرت موسی بن جعفر صلوات اللَّه
علیهما منقول است که فرمودند که بر کنیزان لازم نیست که مقنعه بر سر کنند در حال نماز و زن آزاد نماز نمیکند مگر در دو
جامه یعنی یک جامه بدن را به پوشاند و یکی سر و گردن و مو را. (و سال یونس بن یعقوب ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل
یصلّی فی ثوب واحد قال نعم قال قلت فالمراة قال لا) و کالصحیح منقولست از یونس که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که نماز کند در یک جامه آیا جایز است حضرت فرمودند که بلی جایز است پس گفتم که زن
صفحه 160 از 259
نماز میتواند کرد در یک جامه حضرت فرمودند که نه. این در صورتی است که از قبیل جامهاي متعارف باشد اما اگر چادري
باشد که همه بدن را به پوشاند بیدغدغه جایز است اگر چه سنت است که سه جامه داشته باشد چنانکه در موثق کالصحیح عن ابن
ابی یعفور منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که زن در سه جامه نماز میکند لنگی یا بدل آن زیر
جامه و پیراهنی و مقنعه و اگر رو پاکی در سر داشته باشد آن را برگرد سر بگیرد که گردن و مو را به پوشاند، و اگر جامه نداشته
باشد پس دو جامه که یکی پائین تنه را به پوشاند و یکی مقنعه باشد مانند چادر که سر را و بالا تنه را به پوشاند من گفتم که اگر
پیراهنی و چادري باشد خوبست هر گاه مقنعه نداشته باشد حضرت فرمودند که خوبست هر گاه چادر را مانند مقنعه بر گرد سر
بگیرد و اگر به عرض همه بدن را نگیرد بطول بر سر کند که بدن را فرا گیرد. و در صحیح از جمیل منقول است که از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه سؤال ص: 357 کردم از زنی که نماز کند در پیراهنی و رو پاك سر، حضرت فرمودند که
چادري بر بالاي اینها بر سر کند که همه بدنش را به پوشاند. (و لا یصلح للحرّة اذا حاضت الّا الخمار الّا ان لا تجده) ممکن است که
تتمه حدیث یونس باشد و آن که کلام صدوق بوده باشد یعنی جایز نیست زن آزاد را هر گاه حایض شده باشد یعنی بالغ شده
باشد چون غالب در بلاد حاره آنست که زنان در نه سال حایض میشوند مگر آن که با مقنعه نماز کند مگر آن که نیابد و نداشته
باشد و در آن صورت سر برهنه نماز میتواند کرد و اگر نابالغ باشد نیز سر برهنه نماز میتواند کرد چون مکلف نیست به نماز و
خواهد آمد نیز با آن که مراد از مرأة در اطلاقات بالغه است. (و سال علیّ بن جعفر اخاه موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما عن
المرأة لیس لها الّا ملحفۀ واحدة کیف تصلّی قال تلتفّ فیها و تغطّی رأسها و تصلّی فان خرجت رجلیها و لیس تقدر علی غیر ذلک
فلا باس) و به اسانید صحیحه منقول است از علی که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از زنی
که نداشته باشد مگر چادري چگونه نماز کند حضرت فرمودند که خود را میپیچید در آن چادر و سرش را میپوشاند و نماز
میکند پس اگر پاهاي او بیرون باشد و برهنه بماند و چیزي دیگر نداشته باشد باکی نیست، و ظاهرا نساخ همزه اخرجت را
انداختهاند یا رجلاها بوده است رجلیها نوشتهاند و گذشت حدیث حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها در لباس مصلی. و در قرب
الاسناد روایت کرده است کالصحیح از علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که
آیا جایز است که زن آزاد نماز کند در پیراهنی و مقنعه حضرت فرمودند که خوب ص: 358 نیست مگر در
چادري که بر بالاي آن بر سر گیرد مگر آن که نداشته باشد و محمولست بر استحباب یا بر مقنعه تنگ یا تنگ که ته نما بوده باشد،
چنانکه در حسن کالصحیح از حلبی منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که صحیح نیست که زن
مسلمان را که مقنعه یا پیراهنی را به پوشد که نپوشاند بدن را بانکه تنگ یا تنک باشد و در دو حدیث موثق از ابن بکیر از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که باکی نیست که زن آزاد سر باز بیمقنعه نماز کند و محمولست بر صبیه یا در اضطرار که
نداشته چیزي که سر را به پوشاند. (و فی روایۀ المعلّی بن خنیس عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سألته عن المرأة تصلّی فی
درع و ملحفۀ لیس علیها ازار و لا مقنعۀ فقال لا باس اذ التفتّ بها و ان لم تکن تکفیها عرضا جعلتها طولا) و در حسن کالصحیح
منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که معلی گفت از آن حضرت سؤال کردم از زنی که نماز کند در پیراهنی و
چادري و لنگ و مقنعه نداشته باشد حضرت فرمودند که باکی نیست هر گاه چادر را بر خود پیچید و اگر به عرض تمام بدن را فرا
نگیرد در طول بر خود پیچد و در حدیث ابن ابی یعفور قریب باین گذشت. (و روي محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه
قال لیس علی الامۀ قناع فی ال ّ ص لاة و لا علی المدبّرة قناع فی ال ّ ص لاة و لا علی المکاتبۀ اذا اشترط علیها مولاها قناع فی الصّلاة و هی
مملوکۀ حتّی تؤدّي جمیع مکاتبتها و یجري علیها ما یجري علی المملوك فی الحدود کلّها، قال و سألته عن الامۀ اذا ولدت علیها
الخمار قال لو کان علیها لکان علیها اذا هی حاضت و لیس علیها التّقنیع فی ال ّ ص لاة) و ص: 359 کالصحیح
منقولست از محمد که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که بر کنیز لازم نیست که سر را به پوشاند در نماز و بر
صفحه 161 از 259
مدبره نیز مقنعه نیست و بر مکاتبه مشروطه نیز مقنعه لازم نیست، و مشروطه بنده است تا جمیع مال کتابت را ندهد و حدودي که بر
مملوکست بر اوست چون بنده است، محمد گفت که سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که هر گاه بزاید مقنعه بر او لازم
است حضرت فرمودند که اگر بر کنیز مقنعه میبود میبایست وقتی که حایض میشد میبود مثل حره بر کنیزك مقنعه در نماز
لازم نیست، و این حدیث را صدوق در علل بسند حسن کالصحیح روایت کرده است و در روایت کالصحیح نقل کرده است از
حمّاد لحام که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر کنیزي سر به پوشاند بزنند او را تا شناخته شود حره از امه
و فرمودند که پدرم صلوات اللَّه علیه میزد ایشان را وقتی که میدید که در نماز مقنعه بر سر میکردند. و مدبر آنست که مالک به
او بگوید که بعد از وفات من آزادي تا مولا نمیرد او بنده است، و مکاتب بر دو قسم است یکی مکاتب مطلق که بگوید مولی که
هر گاه در پنج ماه مثلا هر ماه یک تومان بدهی آزادي و شرطی نکند هر ماه که میدهد به نسبت آن آزاد میشود و بر او مقنعه
واجب میشود و تا چیزي را از مال کتابت نداده است بنده است و حکم مملوك دارد، و دویم آنست که میگویند که هر گاه در
پنج ماه هر ماه یک تومان بدهی آزادي و اگر ندهی بنده این مکاتب مشروط است و حکم بندگان دارد تا دینار آخر را ندهد و
احکام همه خواهد آمد در باب خود إن شاء اللَّه تعالی. و در صحیح از محمد بن مسلم منقولست که گفت از حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که کنیز سر را میپوشاند در حالت نماز ص: 360 حضرت فرمودند که
مقنعه بر کنیز لازم نیست و در صحیح از او منقول است که گفت به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم
که کنیز سر را میپوشاند حضرت فرمودند که نه و نه ام ولد نیز بر او لازم نیست سر پوشانیدن هر گاه ولدش مرده باشد یعنی اگر
ولد زنده باشد سر را میپوشاند و در واقع چنین نیست و ظاهرا در آن مجلس سنّی بوده است که حضرت از روي تقیه این شرط را
فرموده باشند اگر چه دلالت مفهوم ضعیف است و ممکن است که سنت باشد با وجود ولد سر پوشانیدن او و اللَّه تعالی یعلم. (و
روي عیص بن القاسم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی الرّجل یصلّی فی ازار المرأة و فی ثوبها و یعتمّ بخمارها قال اذا کانت
مأمونۀ) و در صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست در مردي که نماز کند در لنگ زن و در جامه زن یا
مقنعه زن را عمامه کند بر سر آیا جایز است حضرت فرمودند که اگر زن اگر مامونه باشد و اجتناب از نجاسات کند میتوان و به
مفهوم دلالت میکند بر آن که اگر مامونه نباشد نتوان و محمول است بر کراهت چنانکه در احادیث صحیحه که میتوان مطلقا.
[بهترین مساجد زنان خانهاي ایشان است]
(و روي انّ خیر مساجد النّساء البیوت و صلاة المرأة فی بیتها افضل من صلاتها فی صفّتها و صلاتها فی صفّتها افضل من صلاتها فی
صحن دارها و صلاتها فی صحن دارها افضل من صلاتها فی سطح بیتها و تکره الصّلاة فی سطح غیر محجّر) و منقولست که بهترین
مساجد زنان خانهاي ایشان است و همین عبارت در موثق از یونس بن ظبیان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست
و مرویست که نماز زن در میان یورت بهتر است از نماز او در صفه پیش یورت و نماز در صفه بهتر است از نماز در صحن خانه و
نماز در صحن خانه بهتر است از نماز در پشت بام خانه ص: 361 و مکروه است نماز کردن در پشت بامی
که فصیل نداشته باشد. (و قال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه لا تنزلوا النّساء الغرف و لا تعلّموهنّ الکتابۀ و لا تعلّموهنّ سورة یوسف و
علّموهنّ المغزل و سورة النّور و اذا سبّحت المرأة عقدت علی الانامل لأنّهنّ مسئولات یوم القیمۀ) و بروایت سکونی و جابر از
صادقین صلوات اللَّه علیهما منقولست که فرمودند که زنان را در بالاخانها منشانید چون اکثر خانها فصیل بلند ندارد و ممکن است
که نامحرم ایشان را به بیند یا ایشان نامحرم را ببینند و نوشتن خط یاد مدهید مبادا چیزي نویسند به جمعی و مردان از خط ایشان
مفتون شوند و یاد مدهید ایشان را سوره یوسف چون در آنجا حکایت عشق و عاشقی است مبادا مفتون شوند و یاد دهید ایشان را
چرخ رشتن یا پیله رشتن که رشتن باشد بهر نحوي که باشد و یاد دهید به ایشان سوره نور را چون آیه حجاب و حد زنا و غیر آن از
صفحه 162 از 259
احکام زنان هست و ممکن است که این حکم مخصوص زنی باشد که عربی فهمد و چون زن تسبیح گوید حساب آن را ببند
انگشت کند چون روز قیامت از انگشتان نیز سؤال خواهند کرد که چه کردهاید کار خیري داشته باشند که جواب بگویند و ظاهرا
تسبیح به خاك حضرت امام حسین افضل از آن باشد چنانکه گذشت و چون حدیث جابر مشتمل بود بر فواید بسیار ذکر آن ضرور
است. منقولست در قوي کالصحیح و نزد صدوق فی الصحیح از جابر بن یزید جعفی ثقه که گفت شنیدم از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه که فرمودند که بر زنان اذان و اقامت و جمعه و جماعت نیست یعنی بر سبیل تاکید چنانکه بر مردانست و عیادت
بیماران بر ایشان نیست و تشیع جنازه نیست یعنی مؤکدا، و تلبیه بلند گفتن نیست، و دویدن میان صفا و مروه نیست، و خود را لوامع
صاحبقرانی، ج 4، ص: 362 بحجر الاسود سودن نیست یعنی مؤکدا، و داخل شدن کعبه نیست، یعنی مؤکدا و سر تراشیدن نیست
یعنی حرامست بلکه از موي خود تقصیر میکنند در حج و عمره مفرده، و قضا به ایشان نمیدهند، و امارت ایشان را نمیدهند، و با
زنان مشورت نمیکنند مگر از جهۀ آن که مخالفت ایشان کنند، و ذبح حیوانات نمیکنند در حالت اضطرار، و در وضو ابتدا به
شکم دست میکنند و مردان ابتدا به پشت دست میکنند، و مسح سر نمیکنند مانند مردان بلکه بر ایشانست که مقنعه را از موضع
مسح سر بیندازند در نماز صبح و شام و مسح سر کنند و در باقی نمازها انگشت خود را به زیر مقنعه کنند و مسح سر کنند بیآن
که مقنعه را بیندازند و گذشت تفصیل، و چون به نماز برخیزند پاها را تنگ هم گذارند، و دستها را بر سینه گذارند، و در رکوع
دستها را بر رانها گذارند. و چون به سجود روند اول بنشینند و به سجده روند بر زمین چسبیده و چون سر از سجده دویم بردارند
بنشینند و بعد از آن بر خیزند، و چون از جهۀ تشهد بنشینند پاها را با زانوها بردارند و رانها را بهم آورند، و چون تسبیح گویند به
بند انگشتان حساب کنند زیرا که از بندها سؤال خواهند کرد، و هر گاه حاجتی بحق سبحانه و تعالی داشته باشند به پشت بام خانه
زیر آسمان که هر گاه چنین کنند البته دعاي ایشان مستجاب میشود و «1» روند و دو رکعت نماز بکنند و سر خود را برهنه کنند
ناامید نمیشوند، و بر زن غسل جمعه در سفر سنت مؤکد نیست، و جایز نیست او را که در حضر ترك کند غسل را، و شهادت زنان
در هیچ حدي مقبول نیست، و شهادت ایشان در طلاق مسموع نیست، و در دیدن ماه مسموع نیست، و گواهی زنان تنها مسموع
است در چیزي چند که مردان بان نظر نمیتوانند کرد مثل عیوب پنهان زنان، و زنان در میان راهها راه نروند و در کنارهاي راه راه
ص: 363 روند، و جایز نیست زنان را در بالاخانه نشستن، و خط یاد گرفتن، و سنت است که چرخ رشتن یاد
گیرند، و سوره نور را یاد گیرند، و مکروه است زنان را یاد گرفتن سوره یوسف و هر گاه زن مرتد شود او را توبه میفرمایند پس
اگر توبه کند فیها و الا او را همیشه در زندان حبس میکنند تا بر گردد و او را نمیکشند چنانکه مرد مرتد را میکشند و لیکن او را
خدمتهاي دشوار میفرمایند و خوردنی و آب نمیدهند او را مگر آن قدر که سد رمق او کند، و طعام نمیدهند مگر چیزهاي زبون
و پوشش نمیدهند او را مگر پوششهاي کنده و درشت و اگر نماز نکند میزنندش تا نماز بکند و میزنندش تا روزه بگیرد تا توبه
کند و از کفر برگردد و بر زنان جزیه نیست و چون ولادت زن حاضر شود واجبست که زنان را بیرون کنند از خانه تا اول مرتبه نظر
زنان به عورت مولود نیفتد و این محمولست بر زنان زیاده بر قدر ضروري، و جایز نیست زن حایض و جنب را حاضر شدن نزد
تلقین میت در حالت رفتن زیرا که ملائکه متاذي میشوند از ایشان، و جایز نیست که زن حایض و جنب داخل قبر شوند در وقت
بردن میت به قبر و چون زن از جاي خود برخیزد جایز نیست مرد را که در آنجا بنشیند تا سرد نشود، و از مشایخ شنیدهایم که مرض
ابنه میآورد، و جهاد زن آنست که طاعت شوهر نیکو بکند و رعایت احوال شوهر خود نیکو و خوب بکند، و حق شوهر بر زن
عظیمتر است از همه مخلوقین و شوهر احق است به نماز کردن بر زن بعد از موت زن. و جایز نیست زن مسلمان را که برهنه شود
نزد زن یهودي و نصرانی زیرا که وصف میکنند بدن او را نزد شوهرهاي خود، و جایز نیست زن را که بوي خوش کند وقتی که از
خانه بیرون رود، و جایز نیست زنان را که شبیه به مردان شوند زیرا که رسول خدا لعنت کرده است مردانی را که شبیه به زنان شوند
و لعنت ص: 364 کرده است زنانی را که شبیه به مردان شوند. و جایز نیست زن را که خود را بیزینت نگاه
صفحه 163 از 259
دارد و اگر چه ریسمانی در گردن کند به جاي گردنبند، و جایز نیست که ناخنهاي خود را سفید گذارد و اگر چه به حنا بمالد آن
قدر که رنگ گیرد، و در حالت حیض دست خود را حنا نبندد که شیطان بر او دست مییابد یعنی شوهر را خوش میآید و شیطان
دست مییابد و شوهر را وسوسه میکند که تا او را وطی کند، و چون زن در نماز باشد و کاري داشته باشد دست بر هم زند، و مرد
ایما بسر میکند در نماز و اشاره بدست میکند و تسبیح میگوید. و جایز نیست زن را بیمقنعه نماز کردن مگر آن که کنیز باشد
که او سر باز نماز میکند بیمقنعه، و جایز است زنان را که دیبا و حریر به پوشند در غیر نماز و احرام، و حرام است پوشیدن حریر
بر مردان مگر آن که در جهاد باشد، و جایز است که انگشتري طلا در دست کنند و در آن نماز کنند، و بر مردان حرامست و
حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که یا علی انگشتر طلا دست مکن که آن زینت تست در بهشت، و ابریشمینه
محض مپوش که آن لباس تست در بهشت. و جایز نیست زن را در مال خود آزاد کردن بنده و خیرات کردن مگر باذن شوهر و
جایز نیست او را روزه سنّتی مگر باذن شوهرش و جایز نیست که مصافحه کند با نامحرم مگر آن که دستش در جامه باشد، و بیعت
نمیکند مگر از زیر جامه، و جایز نیست او را حج سنّتی مگر باذن شوهرش، و جایز نیست زن را که بر زین سوار شود مگر در
حالت ضرورت یا در سفر و میراث زن نصف میراث مرد است، و دیت او نصف دیت مرد است، و مرد و زن در جراحتها برابرند تا
بثلث دیت رسد، و چون از ثلث زیاده شود از مرد زیاده میشود و از زن ص: 365 کم میشود و از زن
نصف مرد میشود و چون زن با مرد نماز کند اگر چه یک زن باشد در عقب مرد میایستد، و بر پهلوي او نمیایستد، و چون زن
بمیرد امام در وقت نماز در برابر سینهاش میایستد و چون بر مرد نماز کند نزد سرش میایستد و صدوق باین عمل کرده است و
بس، و چون زن را به قبر برند شوهر در موضعی میایستد که رانهاي او را بگیرد و محرم دیگر نزد سینه و سرش میایستد. و چیزي
شفیع زن نیست نزد حق سبحانه و تعالی بهتر از رضاي شوهر او و چون حضرت فاطمه زهرا صلوات اللَّه علیها شهید شد حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه بر او ایستاد در وقت نماز و گفت خداوندا من راضیم از دختر پیغمبر تو خداوندا به وحشت قبر در میآید
تو انیس او باش، خداوندا از شوهر و اولاد هجرت کرده است، خداوندا تو او را به وصل خود شاد گردان، خداوندا مظلوم از دنیا
رفت حق او را بردند و شهیدش کردند ابو بکر فدك را از او گرفت و عمر در بر شکمش زد و محسن ساقط شد و او بر سر این از
دنیا رفت، خداوندا تو حکم کن از جهۀ او که تو بهترین حکم کنندگانی تمام شد حدیث جابر. و در قرب الاسناد حمیري روایت
کرده است از عبد اللَّه بن حسن از جدش علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه
که اگر زنی امامت زنان کند چه مقدار آواز خود را بلند کند در حالت قرائت حضرت فرمودند که آن قدر که شنیده شود، گفت
سؤال کردم که آیا بر زنان هست که قرائت را بلند بخوانند در نماز فریضه و نافله حضرت فرمودند که نه مگر آن که زنی امامت
زنان کند بلند میخواند آن قدر که قرائتش شنیده شود پرسیدم که آیا افتتاح صلاة و تشهد و قنوت و نماز نافله پیشین و نافله شب بر
زنان هست چنانکه بر مردان است؟ فرمودند که بلی پرسیدم که زنانی که عارف ص: 366 باشند یعنی امام
خود را شناسند و اثنا عشري باشند آیا بر ایشان هست نماز کسوف و جمعه و عیدین و بوي خوش کردن و زینت کردن در روز
جمعه و عید رمضان و عید قربان چنانکه بر مردان است؟ فرمودند که بلی پرسیدم که کنیز نماز میتواند کرد در یک پیراهن؟
فرمودند که باکی نیست پرسیدم که هر گاه زنی در نماز واجب باشد و فرزندش در پهلوي او باشد و گریه کند و زن نشسته باشد
میتواند که فرزند خود را بر دارد و در کنار خود گذارد و او را خاموش کند و شیرش بدهد؟ فرمودند که باکی نیست پرسیدم که
زنان دیبا میتوانند پوشید؟ فرمودند که باکی نیست پرسیدم که زنان موي روي خود را تنگ میتوانند کرد؟ فرمودند که باکی
نیست پرسیدم که زن از خانه شوهر چیزي به مردم میتواند داد؟ فرمودند که نه مگر آن که رخصت بگیرند پرسیدم که بیرخصت
شوهر از خانه او بیرون میتواند رفت؟ فرمودند که نه پرسیدم که اگر زنی جراحتی در رانش یا بازوي او باشد آیا مردان میتوانند
نظر کردن و معالجه کردن آن را؟ فرمودند که نه پرسیدم که هر گاه در بیخ رانش یا در نشست گاهش جراحتی باشد زن میتواند
صفحه 164 از 259
که نظر به آنجا کند و مداوا کند آن را؟ فرمودند که غیر عورت را میتواند پرسیدم که مرد کجاي زن نامحرم را میتواند دید؟
فرمودند که رو و دستها و موضع دست بند و پرسیدم که مرد فرج زن را میتواند بوسید؟ فرمودند که باکی نیست و احکامی که در
این دو حدیث است اکثر آن در مواضع خود خواهد آمد و برخی گذشت.
باب الادب فی الانصراف من الصّلاة
این بابی است در بیان آداب فارغ شدن از نماز که از کدام طرف روانه شود (روي محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه
و کالصحیح منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند (« قال اذا انصرفت من ال ّ ص لاة فانصرفت عن یمینک
که هر گاه فارغ شوي از نماز از دست راست فارغ شو و مثل این حدیث شیخان در موثق کالصحیح از سماعه از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند و ظاهر این دو خبر این است که چون خواهند که از جاي نماز برخیزند از جانب دست
راست برخیزند، و احتمال دارد که مراد این باشد که چون سلام دهند رو به جانب راست کنند موافق اخبار دیگر، و ظاهرا کلینی
چنین فهمیده است چون در باب سلام آورده است و علّامه مثل صدوق فهمیده است و حکم بصحّۀ حدیث محمد بن مسلم کرده
است در منتهی در بسیار جائی و حق با اوست بحسب واقع و لیکن مخالف قاعده اوست چون در سند دو کس از اولاد برقی هست
که ارباب رجال ایشان را ذکر نکردهاند و شیخ حسن رحمه اللَّه متنبه شده است باین تحقیق و حدیثی که احمد بن محمد بن یحیی
عطّار در آنست صحیح شمرده است و گفته است که او صاحب کتاب نیست بلکه از مشایخ اجازه است، و شیخ ما مولانا عبد اللَّه
رحمه اللَّه مطلق مشایخ اجازه را به اعتبار جهالت یا ضعیف مضر نمیدانست پس بحسب آن چه به تجربه و تمرّن ظاهر شده است از
تتبع بسیار ص: 368 آنست که ضعیف در هر مرتبه که از مشایخ اجازه باشند ضرر ندارد، و لهذا حسین بن
سعید از قاسم جوهري روایت میکند و اعتماد بر او کرده است چون صاحب کتاب نبوده است بلکه میتوان گفت که طریقه
متوسّطین علما از شیخ طوسی تا علامه در امر رجال اظهر است که نظر به راوي اول میکنند خصوصا نسبت به امثال این فضلا و
بسیار است که در ترجیح احادیث راوي اوّل را بر یکدیگر ترجیح میدهند و جمعی از متاخرین که از اصطلاح ایشان خبر ندارند
بحث کردهاند که این ترجیح وقتی خوبست که هر دو در مرتبه صحت مثل یکدیگر باشند در بقیه اسناد و حال آن که آن چه را
ترجیح دادهاند مشتمل است بر جمعی از ضعفا و از این غافلند که کتب قدما پیش ایشان بوده است و بسیار است که حدیث زراره
در صد کتاب به اسانید مختلفه بوده است و شک نبوده است در آن که دروغ بر زراره نبستهاند بلکه زراره را با محمد بن مسلم
میسنجیدهاند مثلا و امثال این فضلا که احادیث بسیار در مدح ایشان از ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم وارد بوده است کتب
ایشان را اعتبار عظیم میکردهاند لهذا صدوق یک سند میکند به محمد بن مسلم نقل کرده است در فهرست با آن که اسانید بسیار
به او داشته است چنانکه تصریح باین معنی کرده است در ابو حمزه ثمالی و یک طریق مجهول نزد ما نقل کرده است و بعد از آن
گفته است که طرق من به او بسیار است از جهۀ اختصار یک طریق را نقل کردهام و مؤید آن که بسیار نقل کرده است صدوق از
ابو حمزه بطریق متکثره صحیحه در کتب خود لهذا شیخ طوسی در هیچ جا در مذمت وسایط سخن نگفته است بلکه مذمت راوي
اول میکند و هم چنین صدوق غالبا و ابن طاوس و محقق بسیار چنین میکردهاند و اللَّه تعالی یعلم.
باب الجماعۀ و فضلها