گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد ششم
باب صلاة الکسوف





[علت زلزله و بادها]
این بابی است در بیان کیفیت نماز گرفتن آفتاب و ماه و زمین لرزش و بادهاي سرخ و زرد و (« و الزّلازل و الرّیاح و الظّلم و علّتها » )
قال سیّد العابدین علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما انّ » ) . سیاه و تاریکیهاي خوفناك و سبب بعضی از اینها صریحا و باقی کنایۀ
من الایات الّتی قدّرها اللَّه عزّ و جلّ للناس ممّا یحتاجون الیه البحر الّذي خلقه اللَّه بین السّماء و الارض قال و انّ اللَّه تبارك و تعالی
قدّر منها مجاري الشّمس و القمر و النجوم و قدّر ذلک کلّه علی الفلک ثمّ وکّل بالفلک ملکا معه سبعون الف ملک فهم یدیرون
الفلک فاذا اداروه دارت الشّمس و القمر و النجوم معه فنزلت فی منازلها الّتی قدّرها اللَّه تعالی لیومها و لیلتها فاذا کثرت ذنوب العباد
و احبّ اللَّه ان یستعتبهم بآیۀ من آیاته امر الملک الموکّل بالفلک ان یزیل الفلک عن مجاریه قال فیامر الملک السّبعین الالف
الملک ان ازیلوا الفلک عن مجاریه قال فیزیلونه فتصیر الشّمس فی ذلک البحر الّذي کان فیه الفلک فینطمس ضوؤها و یتغیّر لونها
فاذا اراد اللَّه عزّ و جلّ ان یعظّم الآیۀ غمست فی البحر علی ما یحبّ ان یخوّف عباده بالآیۀ قال و ذلک عند انکساف الشّمس و
کذلک یفعل بالقمر فاذا اراد اللَّه عزّ و جلّ ان یجلّیها و یردّها إلی مجراها امر الملک الموکّل بالفلک ان یردّ الفلک إلی مجراه فیردّ
الفلک و ترجع الشّمس إلی مجراه قال فتخرج من الماء و هی کدرة و ص: 334 القمر مثل ذلک قال ثمّ قال
علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما اما انّه لا یفزع للآیتین و لا یرهب الّا من کان من شیعتنا فاذا کان ذلک منها فافزعوا إلی اللَّه تعالی
صفحه 144 از 262
و کلینی در حسن روایت کرده است از معروف بن خربوذ و او از اهل اجماعست از حکم بن مستورد از حضرت بهترین (« و راجعوه
عابدان در زمان خود صلوات اللَّه علیه که به درستی و راستی که از جمله آیات و دلایل وجود واجب الوجود و در کافی چنین است
که ان من الاقوات به جاي الایات یعنی از جمله قوتهائی که حق سبحانه و تعالی مقدر ساخته است از جهۀ بندگان خود دریایی است
که حق سبحانه و تعالی مقدر ساخته است که حرکت آفتاب و ماه و ستارگان از آنجا باشد، و در کافی به جاي منها فیهاست یعنی از
برابر آن دریا حرکت میکنند و همه اینها را بر آسمان مقدر ساخته است یعنی از طرف بالا پس موکل ساخته است فرشته را از جهۀ
حرکت این افلاك که با آن ملک است هفتاد هزار ملک چنانکه در باب زوال گذشت. و این فرشتگان افلاك را حرکت میدهند
از مشرق به مغرب شبانه روزي یک دور و به سبب حرکت فلک الافلاك سایر افلاك حرکت میکنند و آفتاب و ماه و ستارگان
نیز به تبعیت آن حرکت میکنند و هر یک به جاي خود میروند در شبانه روزي یک بار چنانکه حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید
یاد فرموده است و ظاهر است حرکات ایشان به نحوي که چون تدبر مینمایند بنا بر ضبط حرکات ایشان مییابند که میباید در
فلان روز فلان سال ماه حایل شود از رسیدن نور آفتاب بماه و کسوف شود و یا در فلان شب فلان ماه زمین حایل شود میان آفتاب
و ماه و خسوف شود غالبا. پس چون گناهان بندگان بسیار میشود و حق سبحانه و تعالی میخواهد که ایشان خایف شده تایب
شوند امر میفرماید آن فرشته سردار فرشتگان را که ص: 335 حرکت افلاك را چنان کنید که کسوف شود
و از حرکت متعارف بگردانید و چنان کنید که محاذي آن دریا شود و تاویل کردهاند که آن دریاي ماه است که چون محاذي او
میشود کسوف میشود و به نسبت محاذات از کل و بعض و در این صورت محاذي بعض میشود و بعضی از آفتاب میگیرد و یا
آن که محاذي دریاي بخارات میشود یا دریاي حقیقی و نور آفتاب کم میشود چنانکه در بعضی از اوقات چنین میشود که
روشنایی آفتاب کم میشود و رنگش آلوده میشود به کدورت و چون حق سبحانه و تعالی میخواهد که آیت را عظیمتر کند و
تخویف ایشان را بیشتر کند آفتاب را در آن دریا فرو میبرند به آن که کل گرفته میشود که محاذي کل قمر شود یا کسوف شود
اگر سابق کسوف نباشد به مقداري که ایشان را مصلحت داند از تخویف هم در مقدار و هم در زمان طولانی و یا کمتر و با ماه نیز
چنین میکند که اندکی داخل آن دریا میکند یا بسیاري و این دریا ممکن است که حقیقی باشد چون زمین با دریا یک کره است
و هر دو حایل میشوند از رسیدن نور آفتاب بماه و ممکن است که حق سبحانه و تعالی چون در ازال آزال عالم بود بحال بندگانش
بعلم حضوري حرکت افلاك را در آن روز چنین مقدر ساخته باشد که امروز کسوف و خسوف شود تا ایشان خایف شده مشغول
بندگی او شوند و تایب شده ترك معاصی نمایند. پس چون حق سبحانه و تعالی میخواهد که کسوف و خسوف را زایل سازد امر
میفرماید او فرشته بزرگ را که او امر کند فرشتگان را که فلک را از راه خود حرکت فرمایند و از محاذات این دو دریا دور کنند
پس ملائکه حسب الامر الأعلی فلکرا به مجرایی که همیشه جاري میگردانند از آن راه جاري میسازند پس فلک بحال خود
میآید و آفتاب و ماه و ستارگان همه به راه مقرر متحرك میشوند و چون آفتاب و ماه بیرون میآیند لمحه مکدّرند پس حضرت
سید السّاجدین صلوات اللَّه علیه فرمودند که به درستی و راستی که فزع و خوف ص: 336 حاصل نمیشود
مگر کسانی را که از شیعیان ما باشند زیرا که این جماعت اعتقاد به خدا و رسول او دارند و از گفته ایشان خایف میشوند بخلاف
سایر مردمان که تابع منجّمانند و اعتقاد ایشان این است که خسوف و کسوف و امثال اینها از لوازم فلکند و خدا را دخلی نیست در
این امور پس هر گاه کسوف یا خسوف یا شود پس پناه به خداي تعالی برید و رجوع کنید به او و در کافی ثم ارجعوا الیه است اما
نسخه این کتاب اشعاري دارد که چون شما توبه میکنید حق سبحانه و تعالی در رحمت را میگشاید چون باب مفاعله از طرفین
قال مصنّف هذا الکتاب رحمه اللَّه ان الّذي تخبر به المنجّمون من الکسوف فیتّفق علی ما یذکرونه لیس من هذا الکسوف » ) . است
فی شیء و انّما یجب الفزع إلی المساجد و ال ّ ص لاة عند رؤیته لأنّه مثله فی المنظر و شبیه له فی المشاهدة کما انّ الکسوف الواقع ممّا
ذکره سیّد العابدین صلوات اللَّه علیه انّما وجب الفزع فیه إلی المساجد و ال ّ ص لاة لأنّه آیۀ تشبه آیات السّاعۀ و کذلک الزّلازل و
صفحه 145 از 262
الرّیاح و الظّلم و هی آیات تشبه آیات السّاعۀ فامرنا بتذکّر القیمۀ عند مشاهدتها و الرجوع إلی اللَّه تبارك تعالی بالتوبۀ و الانابۀ و
الفزع إلی المساجد الّتی هی بیوته فی الارض و المستجیر بها محفوظ فی ذمّۀ اللَّه تعالی ذکره و قد قال النّبی صلّی اللَّه علیه و آله انّ
الشّمس و القمر آیتان من آیات اللَّه تجریان بتقدیره و ینتهیان إلی امره لا ینکسفان لموت احد و لا لحیاة احد فاذا انکسف احدهما
مصنف این کتاب میگوید که آن چه منجّمان خبر میدهند که آفتاب یا ماه میگیرد و واقع میشود بر آن (« فبادروا إلی مساجدکم
به نحوي که ایشان میگویند که کل یا بعض در فلان ساعت از فلان روز یا فلان ساعت از شب واقع خواهد شد از این کسوف
نیست مطلقا اما بحسب شرع واجبست که هر کسوفی و خسوفی که واقع شود به مساجد روند و نماز آن را واقع لوامع صاحبقرانی،
ج 5، ص: 337 سازند چون شبیه است به آن کسوف در مشاهده هم چنان که کسوفی که حضرت سیّد الساجدین صلوات اللَّه علیه
فرموده است از این جهت واجب است که به مساجد روند و نماز گذارند چون شبیه است به علاماتی که در روز قیامت واقع خواهد
شد. و هم چنین زلزله و بادها و تاریکیها و اینها همه آیاتی است که شبیه است به علاماتی که در روز قیامت واقع خواهد شد چنانکه
و امثال این آیات که (« إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها و إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَ دَرَتْ » ) . در قرآن مجید واقع شده است که
بسیار است و ما ماموریم که چون این آیات واقع شود و مشاهده کنیم اینها را آن که بخاطر آوریم روز قیامت را و رجوع کنیم بحق
سبحانه و تعالی به توبه و انابت و ملتجی شدن به مساجدي که خانهاي حق سبحانه و تعالی است در زمین و هر که پناه باین خانها
برد در امان الهی در میآید. و بتحقیق که منقول است کالصحیح یا صحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که
فرمودند که چون ابراهیم فرزند حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله از دنیا رفت آفتاب گرفت و مردمان گفتند که آفتاب از
جهۀ فوت پسر آن حضرت گرفت پس آن حضرت بر منبر فرمودند و حمد و ثناي الهی به جا آوردند و بعد از آن فرمودند که اي
مردمان به درستی که آفتاب و ماه دو آیتند از آیات الهی که بامر الهی حرکت میکنند و مطیع حق سبحانه و تعالیاند و از جهۀ
مردن کسی و زندگانی کسی نمیگیرند پس اگر هر دو یا یکی از هر دو بگیرد نماز کنید پس حضرت به زیر آمدند و نماز کسوف
را به جماعت ادا نمودند و عبارت صدوق چنین است که هر گاه یکی از این هر دو بگیرد پیش دستی کنید بسوي مساجد خود. و
سنّیان در صحاح سته احادیث بسیار نقل کردهاند در آن که در روز ص: 338 وفات ابراهیم آفتاب گرفت و
حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله این خطبه را خواندند. بدان که چون بحسب ظاهر گفته منجّمان با حدیث علی بن
الحسین صلوات اللَّه علیهما مخالفتی دارد صدوق رفع مخالفت باین کرده است که آن چه منجّمان میگویند غیر کسوفی است که
در حدیث واقع است زیرا که کسوف منجّمان به اعتبار حرکت فلک است و کسوف حدیث به اعتبار گناهان مردمان است و مذکور
شد که منافات ندارد و ممکن است که حق سبحانه و تعالی در همان روز به اعتبار این اعمال چنین مقرر ساخته باشد که کسوف یا
خسوف شود. چنانکه کالصحیح منقول است از بدر که در خدمت حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه نشسته بودم که حضرت
فرمودند که پیش از قیام قایم آل محمد صلّی اللَّه علیه و آله دو علامت خواهد بود که از زمان آدم تا آن وقت نبوده است آفتاب در
نیمه رمضان میگیرد و ماه در آخر ماه پس شخصی گفت یا ابن رسول اللَّه بر عکس متعارفست حضرت فرمودند که علامۀ ظهور
آن حضرت است و بر خلاف عادت خواهد بود، و هم چنین منقول است که در روز شهادت حضرت امام حسین آفتاب گرفت با
آن که دهم بود حاصل آن که بر خلاف عادت کم است.
[نماز آیات در زمان علی ع]
(« و انکسفت الشّمس علی عهد امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فصلّی بهم حتّی کان الرّجل ینظر إلی الرّجل قد ابتلّت قدمه من عرقه » )
و منقول است که آفتاب گرفت در زمان آن حضرت صلوات اللَّه علیه پس نماز کسوف را با اصحاب خود کردند و طول دادند که
در وقت رکوع نظر بهم میکردند که آن مقدار عرق کرده بودند که گل شده پاي هر کس یا تر شده بود. و کالصحیح منقول است
صفحه 146 از 262
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که در زمان حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آفتاب گرفت حضرت دو
ص: 339 رکعت نماز به جماعت کردند و آن مقدار طول دادند که جمعی از طول قیام غش کردند و
بیخود شدند.
[نماز آیات به یک شکل است]
و سال عبد الرّحمن بن ابی عبد اللَّه الصّادق صلوات اللَّه عن الرّیح و الظّلمۀ تکون فی السّماء و الکسوف فقال الصّادق صلوات اللَّه » )
و در صحیح منقول است که حضرت عبد الرحمن گفت از آن حضرت صلوات اللَّه سؤال کردم از بادهاي (« علیه صلاتهما سواء
مخوف و از ظلمتهاي مخوف که در آسمان بهم میرسد و از گرفتن آفتاب یعنی مثل هماند؟ حضرت فرمودند که نماز هر دو
و فی العلل الّتی ذکرها الفضل بن » . مساویند و ظاهر حدیث آنست که در کیفیت و وجوب مثل یکدیگرند و دیگر خواهد آمد
شاذان رحمه اللَّه عن الرّضا صلوات اللَّه علیه قال انّما جعلت للکسوف صلاة لأنّه من آیات اللَّه تبارك و تعالی لا یدري الرحمۀ
ظهرت ام لعذاب فاحبّ النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله ان تفزع أمّته إلی خالقها و راحمها عند ذلک لیصرف عنهم شرّها و یقیهم
مکروهها کما صرف عن قوم یونس علیه السّلام حین تضرّعوا إلی اللَّه عزّ و جلّ و انّما جعلت عشر رکعات لأنّ اصل الصّلاة الّتی نزل
فرضها من السّماء اوّلا فی الیوم و اللیلۀ انّما هی عشر رکعات فجمعت تلک الرّکعات هاهنا و انّما جعل فیها السّجود لأنّه لا یکون
صلاة فیها رکوع الّا و فیها سجود و لان یختموا صلاتهم ایضا بالسّجود و الخضوع و انّما جعلت اربع سجدات لأنّ کلّ صلاة نقص
سجودها من اربع سجدات لا تکون صلاة لأنّ اقلّ الفرض من السّجود فی ال ّ ص لاة لا یکون الّا اربع سجدات و انّما لم یجعل بدل
الرّکوع سجودا لأنّ الصّلاة قائما افضل من الصّلاة قاعدا و لأنّ القائم یري الکسوف و الاعلی، و السّاجد لا یري و انّما غیّرت عن اصل
ص: 340 الصّلاة الّتی افترضها اللَّه عزّ و جلّ لأنّه صلّی لعلۀ لغیر امر من الامور و هو الکسوف فلمّا تغیّرت العلّۀ
و در حسن کالصحیح منقولست در علّتهائی که فضل از حضرت امام ابی الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه روایت کرده (« تغیّر المعلول
است که فرمودند که چرا از جهۀ کسوف شمس یا اعم از شمس و قمر چون اطلاق میکنند کسوف را بر مطلق گرفتن مقرر شده
است زیرا که این کسوف از آیات حق سبحانه و تعالی است که ظاهر نیست که علامت رحمت است یا علامت عذاب است پس آن
حضرت صلّی اللَّه علیه و آله خواست که امتش پناه برند به خالق و راحم ایشان نزد این علامت که اگر علامت غضب باشد حق
سبحانه و تعالی به سبب تضرع و زاري ایشان آن بدي و بلا را دفع کند از ایشان چنانکه حق سبحانه و تعالی بلا را از قوم حضرت
یونس علیه السّلام برداشت چون تضرع و زاري کردند به درگاه الهی چنانکه گذشت، و چرا ده رکوع مقرر ساختند یا ده رکعت
زیرا که اصل نمازي که حق سبحانه و تعالی اول از آسمان فرستاد در شبانه روزي ده رکعت بود که ده رکوع داشت ده رکوع را در
این نماز جاي دادند و چرا در این نماز سجود مقرر فرمودند زیرا که نیست نمازي که رکوع داشته باشد مگر آن که سجود دارد و
نماز میت که سجود ندارد رکوع نیز ندارد و از جهۀ آن که آخر رکعت سجود و خشوع و خضوع باشد و چرا چهار سجده دارد زیرا
که در نمازهاي دو رکعتی البته چهار سجود است و اگر کمتر کنند آن نماز نماز نخواهد بود و چرا سجود را زیاد نکردند بعوض
رکوع زیرا که نماز ایستاده افضل از نماز نشسته است و از جهۀ آن که ایستاده و اعلی از ساجد که راکع باشد به زیر چشم میتوانند
دید که منجلی شده است تا آن که تخفیف دهند و تمام کنند و کسی که در سجده است نمیبیند و در بعضی از نسخ عیون بدل از
الاعلی الانجلاء است و در علل الاعلی است که عطف باشد بر القائم و چرا این نماز را تغییر دادند از اصل نمازي که حق سبحانه و
ص: 341 تعالی واجب ساخته است از جهۀ آن که کسوف بر خلاف عادتست مناسب این بود که مثل
سببش مخالف باقی نمازها باشد و عبارت چنین است که این نماز از جهۀ علتی که آن کسوفست واجب شده است نه از جهۀ امري
دیگر پس چون علتش بر خلاف عادتست معلول نیز بر خلاف عادتست. و کالصحیح روایت کرده است صدوق از حضرت امام
صفحه 147 از 262
محمد باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که این زلزله و کسوف و خسوف و بادهاي مخوفه از علامات روز قیامت است پس چون
این چیزها حادث شود یاد کنید قیام قیامت را و پناه برید به مساجد خود.
[ذو القرنین و ظلمات]
و قال الرّضا صلوات اللَّه علیه انّ ذا القرنین لمّا انتهی إلی السّ دّ جاوزه فدخل فی الظّلمات فاذا هو بملک قائم علی جبل طوله » )
خمسمائۀ ذراع فقال له الملک یا ذا القرنین اما کان خلفک مسلک فقال له ذو القرنین من أنت قال انا ملک من ملائکۀ الرّحمن
موکّل بهذا الجبل و لیس من جبل خلقه اللَّه الّا و له عرق إلی هذا الجبل فاذا اراد اللَّه عزّ و جلّ ان یزلزل مدینۀ أوحی إلیّ فزلزلتها. و
منقول است به اسانید قویه از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که چون اسکندر ذو القرنین به سد رسید (« قد یکون الزّلزلۀ من غیر ذلک
و سد را ساخت و از آنجا گذشت تا به ظلمات رسید که همیشه شب بود و بعضی گفتهاند که شش ماه شب بود و شش ماه روز دید
که ملکی بر کوهی ایستاده است که قد آن فرشته پانصد گز بود یا کوه بر احتمالی و مشهور اینست که این کوه قافست که محیط
است بدنیا پس آن فرشته گفت به ذو القرنین که آیا راهی دیگر نداشتی که به این جا آمدي یعنی راه را کم کرده و اگر نه عاقل
بچه وجه داخل ظلمات شود و ذو القرنین پرسید که تو کیستی گفت فرشتهام از فرشتههاي خداوند رحمن و موکلم باین کوه و هر
کوهی را که حق سبحانه و تعالی آفریده است رگ آن کوه متصل است باین کوه پس چون حق ص: 342
سبحانه و تعالی میخواهد که شهري را بلرزاند بمن وحی میفرماید و من آن رگ را میکشم و میلرزانم آن شهر را. و صدوق
ذکر کرده است که زلزله را علتی دیگر هست چون روایات مختلفه وارد شده است جمع کرده است که همه حق است و ممکن
است که از هر یک حاصل شود و لیکن جزم نمیتوان کرد بمجرّد اخبار آحاد که همه واقع است میتوان گفت که ممکن است که
همه حق باشد و دور نیست که مراد صدوق نیز همین باشد یا آن که روایات نزد او متواتر باشد.
[زلزله و حوت]
و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ اللَّه تبارك و تعالی خلق الارض و امر الحوت فحملها فقالت حملتها بقوّتی فبعث اللَّه عزّ و جلّ » )
إلیها حوتا قدر فتر فدخلت فی منخرها فاضطربت اربعین صباحا فاذا اراد اللَّه عزّ و جلّ ان یزلزل ارضا تراءت لها تلک الحوتۀ الصّغیرة
و در قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که چون حق « فزلزلت الارض فرقا. و قد تکون الزّلزلۀ من غیر هذا الوجه
سبحانه و تعالی زمین را آفرید امر کرد ماهی را که زمین را بردارد و چون برداشت با خود گفت که من به قوت خود برداشتهام حق
سبحانه و تعالی ماهی را برانگیخت که بقدر فراخی ما بین ابهام و سبابه بود در وقت گشودن دست تخمینا بقدر ده انگشت که در
بینی ماهی بزرگ رفت پس چهل روز آن در اضطراب بود پس چون حق سبحانه و تعالی میخواهد که زمینی را بلرزاند آن ماهی
کوچک خود را به آن ماهی بزرگ مینماید و زمین به زلزله در میآید از ترس آن ماهی و گاه هست که زلزله از غیر این دو وجه
میباشد. و کلینی در قوي از عبد الصّمد بن بشیر روایت کرده است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که آن ماهی که زمین
را برمیدارد در خاطرش گذشت که زمین را به قوت خود برداشته است پس حق سبحانه و تعالی ماهی فرستاد که از لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 343 فتر بزرگتر بود و از وجب کوچکتر بود و داخل بینی او شد پس از دردي که او را حاصل شد چهل روز
بیهوش شد حق سبحانه و تعالی بر او رحم کرد و از دماغش بیرون آمد پس حق سبحانه و تعالی میخواهد که زلزله به زمینی فرستد
و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ اللَّه تبارك و تعالی امر الحوت » ) . آن ماهی را میفرستد و ماهی بزرگ میلرزد و زلزله میشود
ان تحمل الارض و کلّ بلد من البلدان علی فلس من فلوسه فاذا اراد اللَّه عزّ و جلّ ان یزلزل ارضا امر الحوت ان یحرّك ذلک الفلس
صفحه 148 از 262
و (« فیحرّکه و لو رفع الفلس لا انقلبت الارض باذن اللَّه عزّ و جلّ. و الزّلزلۀ تکون من هذه الوجوه الثّلاثۀ و لیست هذه الاخبار بمختلفۀ
صدوق از کتاب صفار روایت کرده است مرسلا از یکی از ائمه صلوات اللَّه علیهم که حق سبحانه و تعالی امر فرمود ماهی را که
زمین را بردارد و هر شهري که هست بر فلسی از فلسهاي آن ماهیست و چون حق سبحانه و تعالی میخواهد که زلزله در زمینی
فرستد امر میفرماید آن ماهی را که آن فلس را بردارد و آن را حرکت دهد و اگر آن ماهی فلس را بلند کند زمین سرنگون
میشود باذن الهی، و زلزله از این سه وجه میباشد و میان اخبار اختلاف نیست بحسب واقع و حکایت ماهی کالمتواتر است در
اخبار و انکار آن نمیتوان کردن. از آن جمله در حدیث صحیح از آبان بن تغلب منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که زمین بر چه چیز است حضرت فرمودند که بر سنگی که آن بر شاخ گاو است و گاو بر پشت ماهی
است و ماهی بر آبست. و در صحیح از حسین بن زید منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که زینب
بوي خوش فروش احول به نزد زنان و دختران حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آمد و بوي خوش به ایشان میفروخت
ص: 344 حضرت داخل خانه شدند و زینب نزد زنان بود حضرت فرمودند که اي زینب چون به خانهاي ما
میآیی خانهاي ما خوشبو میشود زینب عرض نمود که یا رسول اللَّه خانهاي تو به بوي خوش تو خوشبوتر است، حضرت فرمودند
که چون چیزي فروشی احسان کن زیاده بده یا چیز خوب بفروش و غش مکن. که چیزي غیر مشک و عنبر مثلا داخل اینها کنی که
رعایت اینها کردن سبب حلیت و بقاي مال است. زینب گفت یا رسول اللَّه نیامدهام که چیزي بفروشم آمدهام که از عظمت الهی
چیزي چند بفرمایی حضرت فرمودند که عظمت الهی از آن اعظم است که وصف توان کرد و لیکن از عظمت مخلوقات الهی
بگویم پاره به درستی که این زمین با هر که و هر چه در آن است نزد زمین زیر آن مانند حلقهایست که در بیابان عظیمی خالی از
همه چیز افتاده باشد آیا آن حلقه قدري دارد و این هر دو زمین نزد زمین سیم مانند حلقهایست که در بیابان و هم چنین تا طبقه
که دلیل است بر آن که هفت زمین است و این هفت زمین با هر که بر « وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ » هفتم پس این آیه را خواندند که
اوست و هر که در اوست بر پشت خروس مانند حلقهایست در بیابان خالی و این خروس یک بالش در مشرقست و یکی در مغرب
است و پاهاي او در منتهاي زمین یا آسمانست و اینها بر روي سنگ مانند حلقهایست که در بیابان خالی و اینها بر پشت ماهی مانند
حلقهایست در بیابان خالی و اینها همه در دریاي تاریک مانند حلقهایست در بیابان خالی و اینها همه بر هوا مانند حلقهایست در
بیابان خالی و اینها همه نزد ثري که دور نیست که کره نار باشد مانند حلقهایست در بیابان خالی پس حضرت این آیه را خواندند
که مر او راست آن چه در آسمانها و آن چه در زمینهاست و آن چه در میان اینهاست و آن چه در زیر خاك است که آن هوا یا
کره نار است و اینها همه نزد آسمان اول مانند حلقهایست در بیابان خالی و ص: 345 هم چنین هر آسمانی
نزد آسمان بالاتر مانند حلقهایست در بیابان خالی تا آسمان هفتم و اینها همه نزد دریایی که در آنجاست نزد کوههاي تگرگ مانند
حلقهایست در بیابان خالی و این آیه را خواندند که حق سبحانه و تعالی از آسمان میفرستد از کوههائی که در آنجاست از
تگرگ، و اینها همه نزد هوائی که دلها در آن حیرانست مانند حلقهایست در بیابان خالی و اینها همه نزد حجابهاي نور مانند
حلقهایست در بیابان خالی و اینها همه نزد کرسی مانند حلقهایست در بیابان خالی و این آیه را خواندند که فرا گرفته است کرسی
آن آسمانها و زمینها را و بر او دشوار نیست حفظ اینها و اوست خداوندي که بلند مرتبه و عظیم الشأن است و اینها همه نزد عرش
بمنزله حلقهایست در بیابان خالی و این آیه را خواندند که خداوند مهربان بر عرش عظمت و جلال مستوي است یعنی با عظمتی که
دارد نسبتش به همگی یکسانست. و بروایتی که حسن بن محبوب کرده است و صدوق نیز در توحید ذکر کرده است از ابراهیم بن
هاشم و غیر او حجب نور پیش از هوایست که قلوب در آن حیران است و فرشتگان حاملان عرش مداومت بر کلمه لا اله الا اللَّه و لا
و سال سلیمان » ) . حول و لا قوة الا باللَّه دارند و اگر کسی تاویل نکند اولی است چون منافاتی با عقل ندارد و اللَّه تعالی یعلم
الدّیلمیّ ابا عبد اللَّه عن الزّلزلۀ ما هی فقال آیۀ فقال و ما سببها قال انّ اللَّه تبارك و تعالی وکّل بعروق الارض ملکا فاذا اراد اللَّه ان
صفحه 149 از 262
یزلزل ارضا أوحی إلی ذلک الملک ان حرّك عرق کذا و کذا قال فیحرّك ذلک الملک عرق تلک الأرض الّتی امر اللَّه تبارك و
تعالی فتتحرّك بأهلها قال قلت فاذا کان ذلک فما اصنع قال صلّ صلاة الکسوف فاذا فرغت خررت للّه عزّ و جلّ ساجدا و تقول فی
سجودك یا من یمسک السّماوات و الارض ان تزولا و لئن زالتا ان أمسکهما من ص: 346 احد من بعده انّه
و منقول است از (« کان حلیما غفورا یا من یمسک السّماء ان تقع علی الارض الا باذنه أمسک عنّا السّوء انّک علی کلّ شیء قدیر
سلیمان که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که سبب زلزله چیست حضرت فرمودند که آیتی از دلایل وجود
واجب الوجود است و قدرت کامله او بندگان را با خبر میکند از عذاب خود گفت عرض نمودم که سببش چیست حضرت
فرمودند که حق سبحانه و تعالی ملکی را موکل کرده است بر رگهاي زمین پس چون اراده میفرماید که زمینی را بلرزاند وحی
میفرماید به آن فرشته که فلان رگ را حرکت ده آن فرشته همان رگ را حرکت میدهد با اهل آن زمین گفت عرض نمودم که
چون زلزله شود چه کنم حضرت فرمودند که مثل نماز کسوف نماز کن و چون از نماز فارغ شوي بینداز خود را به سجده و در
سجود بگو اي خداوندي که آسمانها و زمینها را به قدرت کامله خود نگاه میداري که زایل نشوند و اگر زایل شوند کسی نگاه
نمیتواند داشت اینها را به درستی که حق سبحانه و تعالی حلیم و بردبار است از عاصیان و بر ایشان به زودي نمیگیرد و آمرزنده
است گناهان ایشان را هر چند مستحق این شدهاند که آسمانها و زمینها در گردد به سبب قبایح اعمال خلایق اي خداوندي که نگاه
میداري آسمان را که بر زمین نیفتد مگر باذن او در روز قیامت این بلا را نگاه دار از ما به درستی که تو بر همه چیز قادر و توانائی
و همین دعا در حدیث قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است و در فقه رضوي نیز مذکور است.
[راه رفع زلزله]
و روي علیّ بن مهزیار قال کتبت إلی ابی جعفر صلوات اللَّه علیه و شکوت الیه کثرة الزّلازل فی الاهواز و قلت تري لی التّحویل » )
عنها فکتب صلوات اللَّه علیه لا تتحوّلوا عنها و صوموا الاربعاء و الخمیس و الجمعۀ و اغتسلوا و طهّروا ثیابکم و ابرزوا یوم الجمعۀ و
و ص: 347 به اسانید صحیحه منقول است از علی که (« ادعوا اللَّه فانّه یرفع عنکم قال ففعلنا و سکنت الزّلازل
گفت عرضه نوشتم به خدمت حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه و شکایت نمودم از بسیاري زلزله که در شهر اهواز بهم
رسیده است و عرض نمودم که مصلحت میدانید که از این شهر بشهر دیگر روم پس نامه آن حضرت صلوات اللَّه علیه رسید که از
آنجا به جاي دیگر مروید همه شیعیان روز چهار شنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگیرید و روز جمعه غسل کنید و جامهاي پاك به
پوشید و بیرون روید به صحرا و دعا کنید تا حق سبحانه و تعالی رفع کند این بلا را از شما علی گفت که چنین کردیم و زلزلهها
ساکن شد و ظاهر آنست که نماز زلزله را میکرده باشند و این عمل از جهۀ رفع بلا بوده است و هر حاجتی که باشد که چنین کنند
و (« و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ الصّاعقۀ تصیب المؤمن و الکافر و لا تصیب ذاکرا » ) . آن حاجت بر آورده میشود بفضل الهی
کالصحیح منقول است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که صاعقه به مؤمن و کافر میرسد و نمیرسد به کسی که به یاد حق سبحانه
و تعالی باشد اگر چه کافر باشد و صاعقه برقیست که نزدیک به زمین میرسد و میسوزاند آدم و حیوان و درخت و امثال اینها را.
و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که صاعقه به مؤمن نمیرسد شخصی گفت
که من شخصی از مؤمنان را دیدم که در مسجد الحرام نماز میکرد و صاعقه به او رسید حضرت فرمودند که آن شخص همیشه
کبوتران حرم را آزار میداد بعد از آن حضرت فرمودند که صاعقه به مؤمن و کافر میرسد و به کسی که در ذکر الهی باشد به او
نمیرسد و ظاهر میشود که مؤمن کسی است که مخالفت الهی نکند و همیشه بذکر الهی مشغول باشد فتدبّر.
[باد و نماز آیات]
صفحه 150 از 262
و منقول ص: 348 است از آن حضرت صلوات اللَّه (« و قال علیّ صلوات اللَّه علیه للریح رأس و جناحان » )
علیه و آله که فرمودند که باد را سریست و دو بال مانند مرغان پرنده و امکان دارد که مراد ظاهر حدیث باشد و ما ندانیم یا آن که
و روي عن کامل قال کنت مع ابی جعفر صلوات اللَّه علیه » ) . مأوّل باشد بانکه مقدمه باد سر او باشد و اطرافش بالهاي او باشد
و کالصحیح منقول است از کامل که (« بالعریض فهبّت ریح شدید فجعل ابو جعفر صلوات اللَّه علیه یکبّر ثمّ قال ان التکبیر یردّ الرّیح
گفت در خدمت حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه بودم که بادي سخت سر شد پس حضرت شروع کردند و تکبیر میگفتند
و قال صلوات اللَّه علیه ما بعث اللَّه عزّ و جلّ ریحا الّا رحمۀ » ) . و فرمودند که اللَّه اکبر باد را برطرف میکند یا سورتش را میشکند
او عذابا فاذا رأیتموها فقولوا اللَّهمّ انّا نسألک خیرها و خیر ما ارسلت له و نعوذ بک من شرّها و شرّ ما ارسلت له و کبّروا و ارفعوا
و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که حق سبحانه و تعالی نفرستاده بادي که عبث باشد (« اصواتکم بالتکبیر فانّه یکسرها
بلکه رحمت است یا عذاب پس چون باد شود بگوئید که خداوندا از تو سؤال میکنیم خیر این باد را و خیر آن چه این باد از جهۀ
آن فرستاده شده است و پناه میگیریم به تو از شر این باد و از شر آن چه این باد از جهت آن فرستاده شده است و تکبیر بگوئید و
و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه » ) . آواز خود را به تکبیر بلند کنید که تکبیر سورت و شدت آن را میشکند و این معنی مجرب است
و در قوي از سکونی منقول (« و آله لا تسبّوا الرّیاح فانّها مأمورة و لا الجبال و لا السّاعات و لا الایام و لا اللّیالی فتاثموا و یرجع إلیکم
است که آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که دشنام مدهید بادها را به درستی که که اگر تند و سخت آیند بامر الهی چنین
ص: 349 میآیند و دشنام مدهید کوهها را که چه کوه بلند ناهمواریست و نه ساعتها را و نه روزها و شبها
و قال صلّی اللَّه علیه و آله ما خرجت ریح قطّ الّا » ) . را چون از فعل الهی است و شما گناه کار میشوید و دشنام به شما برمیگردد
و از حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه (« بمکیال الّا زمن عاد فانّها عتت علی خزّانها فخرجت فی مثل خرق الابرة فاهلکت قوم عاد
و آله منقول است که هرگز بادي از خزینه باد بیرون نیامده است الّا به اندازه مگر زمان عاد که قوم هودند علیه السلام که باد
سرکشی کرد بر خزینه داران آن و بیرون آمد بمقدار سر سوزنی یا بمقدار سوراخی که سر سوزن کند و قوم عاد را هلاك کرد و
همین حدیث با تاویلش گذشت در باب استسقا و قانون محدثین است که از جهۀ مناسبت به مقام گاهی یک حدیث را در ده جا
و روي علیّ بن رئاب عن ابی بصیر قال سالت ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرّیاح » ) . نقل میکنند چنانکه بخاري بسیار کرده است
الاربع الشّمال و الجنوب و ال ّ ص با و الدّبور و قلت له انّ النّاس یقولون انّ الشّمال من الجنّۀ و الجنوب من النّار فقال انّ للّه عزّ و جلّ
جنودا من الرّیح یعذّب بها من عصاه موکّل بکلّ ریح منهنّ ملک مطاع فاذا اراد اللَّه عزّ و جلّ ان یعذّب قوما بعذاب أوحی اللَّه إلی
الملک الموکّل بذلک النوع من الرّیح الّذي یرید ان یعذّبهم بها فیامرها الملک فتهیج کما یهیج الاسد المغضب و لکلّ ریح منهنّ
فَأَصابَها » و قال « الرِّیحَ الْعَقِیمَ » و قال عزّ و جلّ « إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَ راً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ » اسم اما تسمع قول اللَّه عزّ و جلّ
و ما ذکر فی الکتاب من الرّیاح الّتی یعذّب بها من عصاه و للّه عزّ و جلّ ریاح رحمۀ لواقح و ریاح تهیّج « إِعْصارٌ فِیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ
السّحاب ص: 350 فتسوق السّحاب و ریاح تحبس السّحاب بین السّماء و الارض و ریاح تعصره فتمطره باذن
اللَّه عزّ و جلّ و ریاح تفرّق السّحاب و ریاح ممّا عدّ اللَّه عزّ و جلّ فی الکتاب فامّا الرّیاح الاربع فانّها اسماء الملائکۀ الشّمال و الجنوب
و ال ّ ص با و الدّبور و علی کلّ ریح منهنّ ملک موکّل بها فاذا اراد اللَّه تبارك و تعالی ان یهبّ شمالا امر الملک الّذي اسمه الشّمال
فهبط علی البیت الحرام فقام علی الرّکن الیمانی فضرب بجناحیه فتفرّقت ریح الشّمال حیث یرید اللَّه عزّ و جلّ فی البرّ و البحر و اذا
اراد اللَّه عزّ و جلّ ان یبعث ال ّ ص با امر الملک الّذي اسمه ال ّ ص با فهبط علی البیت الحرام فقام علی الرّکن الیمانی فضرب بجناحیه
فتفرّقت ریح ال ّ ص با حیث یرید اللَّه تعالی فی البرّ و البحر و اذا اراد اللَّه عزّ و جلّ ان یبعث جنوبا امر الملک الّذي اسمه الجنوب فهبط
علی البیت الحرام فقام علی الرّکن الیمانیّ فضرب بجناحیه فتفرّقت ریح الجنوب حیث یرید اللَّه عزّ و جلّ فی البرّ و البحر و اذا اراد
اللَّه تبارك و تعالی ان یبعث دبورا امر الملک الّذي اسمه الدّبور فهبط علی البیت الحرام فقام علی الرّکن الیمانیّ فضرب بجناحیه
صفحه 151 از 262
و به شش سند صحیح و چهار حسن کالصحیح منقول است که ابو (« فتفرّقت ریح الدّبور حیث یرید اللَّه عزّ و جلّ فی البرّ و البحر
بصیر گفت که سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از چهار باد که از شمال و جنوب و صبا و دبور است که از
چهار جهۀ میآید و شمال از قطب شمالی است تا مغرب اعتدال و جنوب از قطب جنوبی است تا مشرق اعتدال و صبا از قطب
شمالی است تا مشرق اعتدال و دبور از قطب جنوبی است تا مغرب اعتدال و عرض نمودم که مردمان میگویند که باد شمال از
بهشت میآید و باد جنوب از دوزخ پس حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی را لشکرها هست از باد که معذّب میگرداند
ص: 351 به آنها جمعی را که عصیان او کنند و بهر بادي موکل است فرشته که آن باد اطاعت او میکند
پس چون حق سبحانه و تعالی میخواهد که جمعی را معذّب گرداند وحی میفرماید به آن ملکی که موکل است به آن نوع از
بادي که میخواهد ایشان را به آن معذّب گرداند پس ملک آن باد را امر میکند آن باد مانند شیر خشمناك شده آن جماعت را
هلاك میکند و هر بادي را نامی است نمیشنوي که حق سبحانه و تعالی یک باد را صرصر نامیده است در آنجا که فرموده است
که فرستادیم برایشان بادي صرصر یعنی بسیار سرد در روز شامی که تشأمش همیشه هست یا بوده است و مشهوران است که چهار
شنبه آخر ماه است و جائی دیگر فرموده است که ریح عقیم فرستادیم و آن بادیست که نفع ندارد مانند باد پاییزي و در کافی این
زیادتی هست و قال ریح فیها عذاب الیم یعنی بادي بود که در آن باد بود عذابی که به الم میآورد و دیگر حق سبحانه و تعالی
فرموده است که به آن رسید کرد بادي که در آن آتش بود و آنها را سوخت و سایر آن چه حق سبحانه و تعالی یاد فرموده است در
قرآن از بادهایی که عاصیان را به آن معذب میگرداند و خداوند عالمیان را بادهاي رحمت هست که یکی از آنها مسمّی است به
لواقح که آن باد بهاریست که درختان را آبستن میکند که در حدیث است که اغتنموا برد الربیع یعنی غنیمت دانید باد سرد بهاري
را که با بدنهاي شما آن میکند که با درختان شما میکند و اجتناب کنید از باد پاییزي که با بدنهاي شما آن میکند که با درختان
شما میکند، و دیگر بادهاییست که ابرها را بر میانگیزاند و ابرها را میبرد بهر جا که فرمان الهی است، دیگر بادهاییست که ابرها
را نگاه میدارد میان آسمان و زمین، و دیگر بادهاییست که حق سبحانه و تعالی آنها را معصرات نامیده است که ابرها را در هم
میفشارد که باران از آن بیرون آید قطره قطره بامر الهی، دیگر بادهایی است که ابرها را از هم میپاشد و غیر اینها از بادهاي
رحمت که حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید شمرده است ص: 352 و مشهور است که هر جا بلفظ جمع
است باد رحمت است و هر جا که مفرد است باد عذاب است. اما چهار باد که بادها را با آن چهار نام میخوانند نام فرشتگان است
که بادها را به آن نامها میخوانند مردمان از روي جهالت که آن شمال و جنوب و صبا و دبور است و بر هر بادي از این بادها ملکی
موکل است پس چون حق سبحانه و تعالی میخواهد که باد شمال بوزد امر میفرماید به آن ملکی که اسمش شمال است که نازل
میشود بر بیت اللَّه الحرام که کعبه معظمه است و بهترین خانهاي عبادتست که آن را محترم گردانیده است به حرمتهاي چند که
خواهد آمد و بر رکن یمانی میایستد و بالها را بر هم میزند باد شمال بهم میرسد و متفرق میشود بهر جائی که حق سبحانه و
تعالی میخواهد که این باد به آن جا رود از دریا و خشکی. و از آن جمله از جهۀ حرکت کشتیهاست که جمعی از شمال به جنوب
روند به آن باد میروند و جمعی باد جنوب دارند و از برابر ایشان میروند از جنوب به شمال و هم چنین از طرف دیگر و هر گاه
حق سبحانه و تعالی میخواهد که باد صبا را بفرستد امر میفرماید فرشته را که اسم آن صباست و به زیر میآید در کعبه معظمه و
بر رکن یمانی میایستد و بالها را بر هم میزند باد صبا از آن بهم میرسد و متفرق میشود در هر جائی که حق سبحانه و تعالی
میخواهد از بر و بحر، و چون حق سبحانه و تعالی اراده میفرماید که باد جنوب را بفرستد امر میفرماید ملکی را که اسم آن
جنوب است که میآید به بیت اللَّه الحرام و بر رکن یمانی میایستد و بالها را بر هم میزند و باد جنوب بهم رسیده متفرق میشود
بهر جائی که حق سبحانه و تعالی اراده دارد و از بر و بحر، و چون حق سبحانه و تعالی میخواهد که باد دبور را بفرستد امر
میفرماید ملکی را که اسم آن دبور است و به زیر میآید در کعبه و بر رکن یمانی میایستد و بالها را بر هم میزند باد دبور متفرق
صفحه 152 از 262
میشود در هر جائی که حق سبحانه و تعالی میخواهد در بر و بحر، و ص: 353 چون این ملائکه در نهایت
عظمتند ممکن است که بالهاي خود را از طرفی بر هم زنند که باد از آن طرف آید یا بالخاصیۀ چنان باشد که چون در آنجا بال بر
هم زند از آن طرفی که اسم اوست باد آید به آن که اراده الهی کافیست در حصول هر چه خواهد و لیکن حق سبحانه و تعالی
چنان کرده است که هر چیزي را سببی باشد و جمعی که شعوري داشته باشند رو به مسبب الاسباب کنند و جمعی رو به اسباب
و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه نعم الرّیح الجنوب یکسر البرد عن المساکین و » ) . کنند و رتبه بندگان ظاهر شود و اللَّه تعالی یعلم
و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که فرمودند که خوب بادیست باد جنوب سورت سرما (« تلقح الشّجر و تسیل الاودیۀ
را میشکند از درویشان و درختها را آبستن میکند چون غالب آنست که در فصل بهار بسیار میآید و سیل میآورد در رود
و منقول است که حضرت امیر المؤمنین (« و قال علیّ صلوات اللَّه علیه الرّیاح خمسۀ منها العقیم فنعوذ باللَّه من شرّها » ) . خانهها
صلوات اللَّه علیه فرمودند که بادها پنج نوعند یکی از آن جمله باد عقیم است پس ما پناه بحق سبحانه و تعالی میبریم از شر آن و
مذکور شد که باد عقیم آنست که نفعی ندارد و ضرر دارد مانند باد پاییزي اگر چه نسبت به جمعی نافع است چون محال است که
حق سبحانه و تعالی چیزي بیافریند که نفع نداشته باشد حتی بادي که از جهۀ عذاب جمعی فرستد نیز نافع است از جهۀ عبرت
و کان النّبیّ صلّی اللَّه علیه و » ) . دیگران و وجوه دیگر و لهذا حضرت پناه بحق سبحانه و تعالی برده است از شر آن نه از اصل آن
آله اذا هبّت ریح صفراء او حمراء او سوداء تغیّر وجهه و اصفرّ و کان کالخائف الوجل حتّی ینزل من السّماء قطرة من مطر فیرجع الیه
منقول است که هر گاه بادي زرد یا سرخ یا سیاه میآمد رنگ مبارك حضرت لوامع صاحبقرانی، (« لونه و یقول جاءتکم بالرّحمۀ
ج 5، ص: 354 سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله زرد و متغیر میشد و مانند کسی که خایف و ترسان باشد میشد تا از آسمان
قطره از باران میآمد رنگ حضرت به جاي خود میآید و میفرمودند که رحمت الهی آمد یا باد آمد با رحمت الهی، یا باد
و روي زرارة و محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قالا قلنا له أ رأیت هذه الرّیاح و الظّلم الّتی » ) . رحمت الهی را آورد
و به اسانید صحیحه (« تکون هل یصلّی فیها فقال کلّ اخاویف السّماء من ظلمۀ او ریح او فزع فصلّ لها صلاة الکسوف حتّی تسکن
منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که زراره و محمد بن مسلم گفتند عرض نمودیم که خبر فرمائید که این
بادها و تاریکیهائی که واقع میشود آیا نماز میکنند از جهۀ اینها یعنی میباید کرد حضرت فرمودند که هر چه از چیزهاي است که
سبب خوفست مانند تاریکیها و بادها و ترسها از جهۀ آن نماز کن تا ساکن شود یعنی نماز سبب زوال آن میشود یا وقتش باقی
است تا زوال اینها و ظاهر این خبر آنست که اخاویف آسمان مطلقا سبب نماز هست اما وجوب و ندب ظاهر نیست و احوط آنست
که ترك نکنند اگر چه از جهۀ بادهاي تند باشد و سرماهاي بسیار سرد باشد که سبب نقصان میوها شود یا درختان خشک شوند و
امثال اینها و دیگر اخبار وارد است که خواهد آمد.
[نماز آیات در تنگی وقت]
و روي محمّد بن مسلم و برید بن معاویۀ عن ابی جعفر و ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیهما قالا اذا وقع الکسوف او بعض هذه » )
الایات صلّیتها ما لم تتخوّف ان یذهب وقت الفریضۀ فان تخوّفت فابدأ بالفریضۀ و اقطع ما کنت فیه من صلاة الکسوف فاذا فرغت
و کالصحیح منقول است از این دو عظیم الشأن که حضرت امام (« من الفریضۀ فارجع إلی حیث کنت قطعت و احتسب بما مضی
محمد باقر و ص: 355 حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما فرمودند که هر گاه کسوف یا بعض از
اخاویف آسمانی واقع شود این نماز را میکنی ما دام که خوف نداشته باشی که وقت فریضه فوت شود پس اگر خوف داشته باشی
که وقت حاضره فوت شود و در اثناي نماز کسوف باشی نماز کسوف را قطع کن و حاضره را به جا آور بعد از آن، از آن موضعی
که قطع کرده بگیر و تمام کن و آن چه پیشتر کرده بودي حساب کن. و مؤید این است صحیحه محمد بن مسلم که گفت عرض
صفحه 153 از 262
نمودم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که فداي تو گردم بسیار است که مبتلا میشوم به گرفتن ماه بعد از نماز
شام پیش از نماز خفتن و اگر نماز کسوف را بگذاریم وقت فضیلت شام فوت میشود و محتمل است که خوف فوت شدن خفتن
باشد در نصف شب حضرت فرمودند که هر گاه خوف داشته باشی که نماز حاضره فوت شود نماز کسوف را قطع کن و نماز
حاضره را به جا آور و بعد از آن بنا نه بر نماز کسوف و آن را تمام کن عرض نمودم که هر گاه کسوف در آخر شب باشد و اگر
نماز کسوف را کنیم نماز شب فوت میشود به کدام یک ابتدا کنم حضرت فرمودند که نماز کسوف را بکن و نماز شب را بعد از
صبح قضا کن. و در صحیح از ابراهیم منقول است که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که گاه
هست که آفتاب میگیرد پیش از غروب آفتاب و نماز حاضره را نکردهایم و میترسیم که فوت شود اگر بعد از اتمام نماز کسوف
کنیم حضرت فرمودند که نماز کسوف را قطع کنید و حاضره را به جا آورید و عود کنید به نماز کسوف یعنی بنا نهید بر آن و اولی
آنست که اگر وقت هر دو فراخ باشد حاضره را مقدم دارد. چنانکه در صحیح از محمد بن مسلم منقول است که گفت عرض
نمودم ص: 356 بأحدهما صلوات اللَّه علیهما از نماز کسوف در وقت فریضه حاضره حضرت فرمودند که
حاضره را مقدم دار عرض نمودند که اگر وقت نماز شب باشد حضرت فرمودند که نماز کسوف را مقدم دار و از این احادیث
صحیحه ظاهر میشود که اطلاق کسوف بر خسوف قمر میکردهاند و ظاهر میشود بنا و احوط آنست که بنا نهد و بعد از اتمام
مرتبه دیگر به جا آورد اگر چه پیشتر نکرده باشد و محتمل است که این جوابها همه در اعاده باشد چون مستحب است که اگر از
نماز فارغ شده باشد و کسوف منجلی نشده باشد اعاده کند چنانکه خواهد آمد.
[نماز و ضرورت]
و روي عن علیّ بن الفضل الواسطیّ انّه قال کتبت إلی الرّضا صلوات اللَّه علیه اذا انکسفت الشّمس و القمر و انا راکب لا اقدر علی » )
و در حسن کالصحیح از علی منقول است که گفت عریضه (« النّزول فکتب صلوات اللَّه علیه إلیّ صلّ علی مرکبک الّذي أنت علیه
به خدمت امام رضا صلوات اللَّه علیه نوشتم که هر گاه آفتاب یا ماه بگیرد و من سواره باشم و قدرت نداشته باشم که از چهار پا به
زیر آیم و نماز کنم حضرت نوشتند بمن که نماز کن بر آن حیوانی که سواري و شکی نیست در آن که با عدم قدرت حاضره را
میتوان سواره کردن پس کسوف را بطریق اولی میتوان کرد مع هذا عمومات نیز هست و اللَّه تعالی یعلم.
[اگر بعد از وقت بفهمد]
و روي عن محمّد بن مسلم و الفضیل بن یسار انّهما قالا قلنا لأبی جعفر صلوات اللَّه علیه انقضی صلاة الکسوف و من اذا اصبح » )
و در حسن (« فعلم و اذا امسی فعلم قال إن کان القرصان احترقا کلاهما قضیت و ان کان انّما احترق بعضها فلیس علیک قضاؤه
کالصحیح و علامه صحیح شمرده است که این دو عظیم المنزله گفتند که عرض نمودیم به خدمت حضرت امام محمد باقر صلوات
اللَّه علیه که آیا قضا کنیم یا واجبست که قضا کرده شود نماز کسوف را و حکم جاهل چیست که هر گاه صبح شود بداند لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 357 که شب کسوف شده بود یا شام شود بداند که روز آفتاب گرفته بوده است و او مطلع نشده بود حضرت
فرمودند که اگر کل قرص آفتاب و ماه گرفته باشد قضا میکنی یا قضا کرده میشود و اگر بعضی گرفته باشد قضا بر تو نیست و
این محمول است بر صورت جهل چنانکه ظاهر سؤال است. و در صحیح از زراره و محمد بن مسلم منقول است که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه کل قرص آفتاب بگیرد و تو ندانی و بعد از آن بدانی که منجلی شده باشد بر
تست که قضا کنی و اگر جمیع نگرفته باشد قضا واجب نیست. و کالصحیح از حریز از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است به
صفحه 154 از 262
همین تفصیل در خسوف قمر و اما اگر عمدا ترك کرده باشد اگر چه بعضی گرفته باشد قضا واجبست از جهۀ عمومات اخبار
صحیحه که هر که فوت شود از او نمازي واجبست که آن را قضا کند. و از جهۀ صحیحه حماد از حریز از استادش که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه ماه بگیرد و شخصی بیدار شود و کاهلی کند که نماز کند باید که در روز غسل
کند و نماز را قضا کند و اگر بیدار نشود و بعد از انجلا بیدار شود قضا میکند بدون غسل. و در موثق از عمار منقول است که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر نماز کسوف را طول دهی تا انجلا بهتر است و اگر یک مرتبه نماز کنی
سبک نیز جایز است و اگر علم به کسوف نداشته باشی و بعد از آن بدانی قضا نمیباید کرد و اگر کسی ترا بیدار کند و علم بهم
رسانی و کاهلی کنی و بخواب روي بر تست که قضا کنی نماز را. اما آن چه مرویست در صحیحه علی بن جعفر که گفت سؤال
کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از نماز کسوف و آن که اگر ص: 358 کسی
ترك کند آیا قضا دارد حضرت فرمودند که هر گاه از تو فوت شود بر تو قضا نیست. و در موثق کالصحیح از زراره منقول است که
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که من در حمام بودم و آفتاب گرفته بود و بعد از بیرون آمدن دانستم و قضا
نکردم. و کالصحیح از حلبی منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر از ما فوت
شود نماز کسوف قضا کنیم حضرت فرمودند که قضا نمیباید کرد و ما را گمان این بود که قضا میباید کرد و همه محمولست بر
جاهل کسوف و احتراق بعضی از قرص چنانکه از مفهوم اخبار صحیحه نیز ظاهر شد و این اخبار خصوصا صحیحه علی بن جعفر را
مشکل است طرح کردن و علاجی نیست بغیر از جمع و ممکن است استحباب و احتیاط ظاهر است.
[کیفیت نماز آیات]
و سال الحلبیّ ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن صلاة الکسوف کسوف الشّمس و القمر قال عشر رکعات و اربع سجدات ترکع » )
خمسا ثمّ تسجد فی الخامسۀ ثمّ ترکع خمسا ثمّ تسجد فی العاشرة و ان شئت قرات سورة فی کلّ رکعۀ فاذا قرات سورة فی کلّ رکعۀ
فاقرأ فاتحۀ الکتاب و ان قرات نصف سورة اجزاك ان لا تقرا فاتحۀ الکتاب الّا فی اوّل رکعۀ حتّی تستانف اخري و لا تقل سمع اللَّه
و به اسانید صحیحه منقول است از حلبی که گفت « لمن حمده فی رفع رأسک من الرّکوع الّا فی الرّکعۀ الّتی ترید ان تسجد فیها
سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از نماز گرفتن آفتاب و ماه حضرت فرمودند که ده رکوع است و چهار
سجود در رکعت اوّل بعد از قرائت پنج رکوع میکنی و سر از رکوع پنجم برمیداري به سجود میروي و هم چنین پنج رکوع
میکنی در ص: 359 رکعت دویم و بعد از رکوع پنجم که رکوع دهم باشد با پنج رکوع اول به سجود
میروي و اگر خواهی در هر رکوع سوره میخوانی و اگر خواهی نصف سوره یعنی بعضی از سوره میخوانی پس اگر سوره را
تمام بخوانی میباید که در رکوع دیگر سوره حمد را بخوانی و اگر بعضی از سوره را بخوانی کافی است که بحمد اوّل اکتفا کنی
تا سوره را تمام کنی بعد از آن الحمد میخوانی و سوره دیگر میخوانی و چون سر از رکوع بر میداري سمع اللَّه لمن حمده
نمیگویی مگر در پنجم و دهم که چون از رکوع سر بر میداري میگویی این کلمه را و به سجود میروي. مجملا میباید که در
هر رکعتی یک حمد و سوره تمام خوانده شود و اگر سوره در جائی تمام شود بعد از آن حمد را از سر میباید گرفت پس جایز
است که چون حمد را بخواند یک سوره را تمام بخواند و بر رکوع رود و سر بردارد و حمد و همان سوره یا سوره دیگر را بخواند
و هم چنین تا به آخر که ده حمد و ده سوره بخواند و میخواهد دو حمد و دو سوره میخواند به آن که بعد از حمد یک آیه از
سوره قدر مثلا بخواند و برکوع رود و چون سر بردارد آیه دیگر را بخواند و بر رکوع رود تا پیش از رکوع پنجم سوره را تمام کند
و به سجده رود و هم چنین در رکعت دویم و اگر خواهد یک رکعت را مثل اول به جا آورد و رکعت دیگر بنحو دویم و اگر در
رکعت اول حمد و نصف سوره بخواند و چون سر از رکوع بردارد نصف دیگر را بخواند در این صورت بعد از سر برداشتن از
صفحه 155 از 262
رکوع میباید حمد را بخواند و میخواهد سوره را تمام میخواند و میخواهد بعضی از سوره میخواند و به همین منوال تا به آخر
و افراد این نماز صورت بسیار بهم میرساند و همه صورتها از این حدیث بیرون میآید و هر گاه یک سوره را تمام کرده باشد لازم
نیست که در آخر سوره را تمام کند بلکه در میان سوره به سجود میتواند رفت و در رکعت دویم بعد از حمد میتواند از آنجا
ص: 360 که گذاشته است بخواند و میتواند که سوره دیگر بخواند و اگر از میان سوره بگیرد میباید که
این سوره را تمام کند اگر چه پیش از رکوع چهارم باشد و بعد از آن حمد و یک سوره تمام را بخواند و بر رکوع رود تا اقل
مراتب بفعل آمده باشد که در هر رکعتی یک حمد و یک سوره خوانده باشد. و مؤید این خبر است صحیحۀ الفضلا که ایشان
فضیل و زراره و برید و محمد بن مسلمند که از حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما روایت
کردهاند که فرمودند که نماز گرفتن آفتاب و ماه و رجفه یعنی زلزله یا هر چه آدمی را مضطرب سازد از اخاویف آسمانی و زلزله
ده رکوع و چهار سجود است که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله نماز گذاردند و صحابه اقتدا به آن حضرت کردند در
کسوف شمس و چون آن حضرت فارغ شدند کسوف زایل شده بود و همه روایت کردهاند از این دو معصوم صلوات اللَّه علیهما
که نماز این آیات همه به یک عنوان است و سختتر و درازتر از همه کسوف شمس است ابتدا به تکبیر احرام میکنی بعد از آن
حمد و سوره میخوانی پس برکوع میروي پس سر از رکوع برمیداري و حمد و سوره میخوانی پس برکوع دویم میروي و سر
برمیداري و حمد و سوره میخوانی پس برکوع سیم میروي و سر برمیداري و حمد و سوره میخوانی پس برکوع چهارم
میروي و سر برمیداري و حمد و سوره میخوانی پس برکوع پنجم میروي و چون سر از رکوع برمیداري سمع اللَّه لمن حمده
میگویی و به سجود میروي و دو سجده میکنی پس برمیخیزي و به همین عنوان رکعت دویم را به جا میآوري گفتند که
عرض نمودیم که اگر یک سوره بخواند در پنج رکوع بانکه پنج حصّه کند و پیش از هر رکوع یک حصّه را بخواند حضرت
فرمودند که یک حمد در این صورت کافی است که اول بخواند و اگر پنج سوره را پنج حمد بخواند بهتر است و قنوت در رکعت
دویم بعد از قرائت و پیش از رکوع میخواند و پیش از رکوع چهارم و ششم و هشتم و دهم میخواند که پنج قنوت لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 361 در این ده رکوع خوانده باشد. و در صحیح از زراره و محمد بن مسلم منقول است که گفتند سؤال
کردیم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از نماز کسوف که چند رکعت است و چگونه به جا آوریم حضرت فرمودند که
ده رکوع و چهار سجود است تکبیر احرام میگویی و چون میخواهی که برکوع روي تکبیر میگویی و چون سر از رکوع
برمیداري تکبیر میگویی مگر در پنجم که چون سر از رکوع برداري و خواهی که به سجود روي سمع اللَّه لمن حمده میگویی و
در هر دو رکوع پیش از رکوع قنوت میخوانی و میباید که قنوت و رکوع و سجود و قرائت برابر باشند پس اگر فارغ شوي پیش
از انجلا بنشین و دعا کن و طلب کن از حق سبحانه و تعالی تا منجلی شود و اگر پیش از اتمام نماز منجلی شود نماز را تمام کن و
قرائت را بلند بخوان را وي گفت عرض نمودم که قرائت را چگونه بخوانم حضرت فرمودند که اگر در هر رکوعی سوره را تمام
کنی حمد را بخوان و اگر بعد از حمد بعضی از سوره را بخوانی از آنجا که گذاشته بخوان و فاتحه مخوان یعنی واجب نیست پس
فرمودند که مستحب است که سوره کهف و حجر را بخوانی مگر آن که پیش نماز باشی و سبب مشقت شود بر مأمومین و اگر
توانی چنان کن که زیر آسمان باشد و نماز کسوف شمس را درازتر از نماز خسوف قمر به جا آور اما هر دو در قرائت و رکوع و
سجود برابرند و سنت است که در مساجد به جا آورند چنانکه گذشت. و در صحیح ابو بصیر نیز منقول است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که فرمودند که چنین میگویند که چون آفتاب و ماه بگیرد پناه به مساجد برید و در همه اوقات میتوان
کرد بلکه فورا میباید کرد که مبادا منجلی شود و وقت بیرون رود. و در صحیح جمیل منقول است که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه ص: 362 علیه فرمودند که وقت نماز کسوف وقتی است که بگیرد اگر چه نزد طلوع آفتاب یا
غروب آفتاب باشد پس حضرت فرمودند که این نماز فریضه است. و در صحیح از محمد بن حمران از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
صفحه 156 از 262
و» ) . نیز به همین عنوان است و باز در حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که نماز کسوف فریضه است
و در صحیح از (« روي عمر بن اذینۀ انّ القنوت فی الرّکعۀ الثّانیۀ قبل الرّکوع ثمّ فی الرّابعۀ ثمّ فی السّادسۀ ثمّ فی الثّامنۀ ثمّ فی العاشرة
ابن اذینه منقول است که قنوت در رکعت دویم پیش از رکوع است و هم چنین است در رکعت چهارم و ششم و هشتم و دهم
و اگر نخواهی قنوت را مگر در پنجم و دهم (« و ان لم تقنت الّا فی الخامسۀ و العاشرة فهو جائز لورود الخبر به » ) . چنانکه گذشت
آن نیز جایز است چون باین عنوان نیز وارد شده است و علما باین خبر عمل کردهاند و گفتهاند که اگر اکتفا بدهم نیز کند جایز
است و این دو حدیث را ندیدهایم اولی آنست که پنج قنوت بخواند چون روایت صحیحه در آن وارد است و در فقه رضوي مذکور
است که پنج قنوت میخوانی و در قنوت این دعا را میخوانی که (انّ اللَّه یسجد له من فی السّماوات و من فی الارض و الشّمس و
القمر و النّجوم و الشّجر و الدّوابّ و کثیر من النّاس و کثیر حقّ علیه العذاب اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد لا تعذّبنا بعذابک و لا
تسخط بسخطک علینا و لا تهلکنا بغضبک و لا تاخذنا بما فعل السّ فهاء منّا و اعف عنّا و اغفر لنا و اصرف عنّا البلاء یا ذا المنّ و
الطّول و اذا فرغ الرّجل من صلاة الکسوف و لم تکن انجلت فلیعد ال ّ ص لاة و ان شاء قعد و مجّد اللَّه عزّ و جلّ حتّی ینجلی) و هر گاه
فارغ شود شخصی از نماز کسوف و هنوز منجلی نشده باشد پس نماز را اعاده کند و اگر خواهد بنشیند و تمجید الهی کند لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 363 تا منجلی شود گذشت و در فقه رضوي نیز مذکور است. و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقول است که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه از نماز خسوف فارغ شوي و منجلی نشده باشد مرتبه دیگر اعاده کن
و جایز نیست که این نماز را در وقت فریضه (« و لا یجوز ان یصلّیها فی وقت فریضۀ حتّی یصلّی الفریضۀ » ) . هر چند بسیار شود
حاضره به جا آورد تا فریضه حاضره را نکند این عبارت با عبارت آینده عبارت فقه رضویست که بعنوان نهی گفته است صدوق بلا
یجوز ادا کرده است ممکن است که مراد صدوق کراهت باشد یا حرمت و بر تقدیر حرمت ممکن است که مراد از وقت فریضه
و اذا کان فی صلاة الکسوف و دخل علیه » ) . آخر وقت باشد و احادیث گذشت و حمل بر کراهت اظهر است در غیر تنگی وقت
و در فقه رضویست که هر گاه در نماز کسوف (« وقت الفریضۀ فلیقطعها و لیصلّ الفریضۀ ثمّ یبنی علی ما صلّی من صلاة الکسوف
باشد و وقت حاضره داخل شود پس باید که قطع کند نماز کسوف را و نماز فریضه را به جا آورد و بعد از آن بنا نهد بر آن چه
کرده است از نماز کسوف و احادیث گذشت در این مسأله و حمل میتوان کرد بر وقت مضیق حاضره یا بر سبیل استحباب و اگر
وقت هر دو فراخ باشد حاضره را مقدم دارد و هم چنین اگر وقت حاضره تنگ باشد حاضره را مقدم دارد اگر چه وقت کسوف
و روي حمّاد بن عثمان عن ابی عبد » ) . تنگ باشد و اگر وقت حاضره فراخ باشد و وقت خسوف تنگ باشد خسوف را مقدم دارد
و به (« اللَّه صلوات اللَّه قال ذکروا عنده انکساف القمر و ما یلقی النّاس من شدّته فقال صلوات اللَّه علیه اذا انجلی منه شیء فقد انجلی
اسانید صحیحه منقول است که نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه جمعی مذکور ساختند گرفتن ماه را و لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 364 آن که مردمان مشقت میکشند از آن به اعتبار آن که خسوف قمر بسیار واقع میشود و گاه هست که
مدّتی میکشد و نماز را طول دادن یا اعاده کردن سبب مشقت مردمان است یا آن که خوف مردمان بسیار است چون کمانشان
اینست که ضرر کسوف به پادشاهان میرسد و ضرر ماه برعایا میرسد حضرت فرمودند که هر گاه شروع در انجلا کرد منجلی
شده است دیگر طول نمیباید داد نماز را و اعاده نمیباید کرد هر گاه شروع در انجلا شود و بنا بر احتمال دیگر تا خسوف هست
خوف دارند که بلایی از آسمان نازل شود و چون اندکی منجلی شد علامت رحمت الهی است و دیگر خوفی نیست و جمعی که از
این حدیث استدلال کردهاند بر آن که وقت نماز کسوف تا شروع در انجلاست و دلالتش ظاهر نیست و اللَّه تعالی یعلم. و
کالصحیح از ابن ابی یعفور منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه قرص آفتاب و ماه تمام
بگیرد سزاوار آنست که نزد امامی روند که نماز را به جماعت بفعل آورند و اگر بعضی گرفته باشد جایز است که تنها بفعل آورند
و نماز کسوف ده رکوع و چهار سجود است و گرفتن آفتاب بر مردمان و حیوانات دشوارتر است و دور نیست که شدّتش از جهۀ
صفحه 157 از 262
این باشد که چون در روز واقع میشود و تاریک میشود حیوانات از چرا میافتند و مردمان از کارها یا خوفشان بیشتر است یا گمان
ضرر بیشتر است. و در موثق کالصحیح از روح منقول است که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از نماز کسوف
که لازمست که آن را به جماعت واقع سازم حضرت فرمودند که به جماعت و فرادي هر دو میتوان کرد. و در قوي از حضرت امام
رضا صلوات اللَّه علیه نیز به همین عنوان مرویست. و در موثق از ابو بصیر منقول است که گفت از آن حضرت سؤال کردم از لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 365 نماز کسوف حضرت فرمودند که ده رکوع و چهار سجود است در هر رکوعی مثل سوره یس و نور
بخوان و میباید که رکوع و سجودت بطول قرائت باشد عرض نمودم که کسی این سورها را نداند چه کند حضرت فرمودند که در
هر رکوعی شصت آیه بخواند و چون سر از سجود بردارد حمد نخواند چون سوره تمام نخوانده است و حضرت فرمودند که اگر
غافل شود یا در خواب باشد که خسوف شده باشد باید که قضا کند آن را.
باب صلاة الحبوة و التّسبیح و هی صلاة جعفر بن ابی طالب علیه السّلام
این بابی است در بیان نماز حبوه یعنی عطیّه چنانکه خواهد آمد که حضرت فرمودند که الا احبوك و نماز تسبیحش نیز میگویند
چون تسبیحات اربع سیصد مرتبه در آن خوانده میشود و این نماز حضرت جعفر است و اکثر سنیان چون با امیر المؤمنین صلوات
اللَّه علیه عداوت دارند به تبعیّت آن با جعفر نیز عداوت دارند و این نماز را نماز عباس میگویند با این شهرت که قریب به تواتر
روي ابو حمزة الثّمالیّ عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لجعفر بن ابی » ) . است از طرف سنّیان نیز
طالب علیه السّلام یا جعفر الا أمنحک الا اعطیک الا احبوك الا اعلّمک صلاة اذا أنت صلّیتها لو کنت فررت من الزّحف و کان
علیک مثل رمل عالج و زبد البحر ذنوبا غفرت لک قال بلی یا رسول اللَّه قال تصلّی اربع رکعات اذا شئت ان شئت کلّ لیلۀ و ان
شئت کلّ یوم و ان شئت فمن جمعۀ إلی جمعۀ و ان شئت فمن شهر إلی شهر و ان شئت فمن سنۀ إلی سنۀ تفتتح الصّلاة ثمّ تکبّر
خمس عشرة مرّة تقول اللَّه اکبر و سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللَّه ثمّ تقرء الفاتحۀ و سورة و ترکع فتقولهنّ فی رکوعک عشر
مرّات ثمّ ترفع رأسک من الرّکوع فتقولهنّ عشر مرّات و تخرّ ساجدا و تقولهنّ عشر مرّات فی سجودك ثمّ ترفع رأسک من السّجود
ص: 367 فتقولهنّ عشر مرّات ثمّ تخرّ ساجدا فتقولهنّ عشر مرّات فی سجودك ثمّ ترفع رأسک من السّجود
فتقولهنّ عشر مرّات ثمّ تنهض فتقولهنّ خمس عشرة مرّة ثمّ تقرء الفاتحۀ و سورة ثمّ ترکع فتقولهنّ عشر مرّات ثمّ ترفع رأسک من
الرّکوع فتقولهنّ عشر مرّات ثمّ تخرّ ساجدا فتقولهنّ عشر مرّات ثمّ ترفع رأسک من السّجود فتقولهنّ عشر مرّات ثمّ تسجد فتقولهنّ
عشر مرّات ثمّ ترفع رأسک من السّجود فتقولهنّ عشر مرّات ثمّ تتشهّد و تسلّم ثمّ تقوم فتصلّی رکعتین اخراوین تصنع فیهما مثل ذلک
ثمّ تسلّم قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه فذلک خمس و سبعون مرّة فی کلّ رکعۀ ثلاثمائۀ تسبیحۀ تکون ثلاثمائۀ مرّة فی الاربع
و به (« رکعات الف و مائتا حسنۀ یضاعفها اللَّه عزّ و جلّ و یکتب لها بها اثنتی عشرة الف تسبیحۀ الحسنۀ منها مثل جبل احد و اعظم
اسانید متکثره منقول است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله به جعفر پسر
ابو طالب فرمودند وقتی که از حبشه آمد و اتفاقا در روزي آمد که در آن روز فتح خیبر بر دست حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه
علیه شده بود و حضرت که شنیدند که جعفر میآید فرمودند که نمیدانم که به کدام یک از این دو نعمت خوشحالتر باشم بفتح
خیبر یا به آمدن جعفر و چون نزدیک رسید حضرت دوازده گام استقبال او فرمودند و چون به او رسیدند او را در بر گرفتند و
پیشانی او را بوسیدند و از خوشحالی گریستند و به او فرمودند که نمیدانم که به کدام یک از این دو نعمت مسرورتر باشم به آمدن
تو اي جعفر یا بفتح خیبر که خدا بر دست برادرت علی واقع ساخت اي جعفر آیا عطا نکنم ترا آیا نبخشم به تو چیزي آیا احسان
نکنم به تو احسانی و مردمان چنین فهمیدند که حضرت خیبر را با اموال خیبر به او خواهد داد تا فرمودند که آیا تعلیم نکنم به تو
نمازي را که اگر از جنگ گریخته باشی که ص: 368 از بدترین گناهان است و گناهان تو بعد در یک
صفحه 158 از 262
بیابان عالج باشد و آن بیابان عظیمی است در راه مکه که ریگ روان است و کسی حساب آن ریگ را نمیداند مگر حق سبحانه و
تعالی، و اگر گناهانت بمقدار کف دریاها باشد چون این نماز را بکنی حق سبحانه و تعالی همه را بیامرزد جعفر گفت بلی
میخواهم یا رسول اللَّه. حضرت فرمودند که چهار رکعت نماز میکنی بدو سلام هر وقت که خواهی و هر وقت که بکنی ترا این
ثواب باشد اگر خواهی در هر شب بکن و اگر خواهی هر روز و اگر جمعه به جمعه بکنی و اگر یک ماه تا یک ماه بکنی و اگر
یک سال تا یک سال بکنی یعنی ماهی یک بار و سالی یک بار به جا آوري این ثواب هست باین عنوان که تکبیر احرام به گویی
پس پانزده مرتبه به گویی اللَّه اکبر و سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا اله الا اللَّه پس سوره حمد را با سوره بخوانی و بر رکوع روي و ده
مرتبه این تسبیحات اربع را به گویی پس سر از رکوع برمیداري و ده مرتبه میگویی پس به سجده میروي و ده نوبت میگویی
پس سر برمیداري و ده مرتبه میگویی پس دیگر به سجود میروي و ده نوبت میگویی پس سر بر میداري و ده مرتبه میگویی
پس برمیخیزي و پیش از قرائت پانزده مرتبه میگویی پس فاتحه را میخوانی و سوره پس برکوع میروي و ده مرتبه میگویی
پس سر از رکوع برمیداري و ده نوبت میگویی پس به سجود میروي و ده بار میگویی پس سر از سجود برمیداري و ده نوبت
میگویی پس به سجود میروي و ده مرتبه میگویی پس سر از سجود برمیداري و ده نوبت میگویی پس تشهد میخوانی و سلام
میدهی پس برمیخیزي و دو رکعت دیگر به همین منوال میکنی و سلام میدهی پس حضرت فرمودند که در هر رکعت هفتاد و
پنج تسبیح میشود که هر تسبیحی چهار تسبیح است سیصد تسبیح میشود در هر رکعتی که چهار رکعت هزار و دویست تسبیح
میشود و حسب الوعد الهی هر حسنه را ده ص: 369 حسنه مینویسند که دوازده هزار تسبیح میشود که هر
و قد روي انّ التّسبیح فی صلاة جعفر بعد القراءة و انّ ترتیب التّسبیح » ) . تسبیح در بزرگی مانند کوه احد و اعظم از کوه احد است
و در روایات دیگر وارد شده (« سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر فبايّ الحدیثین اخذ المصلّی فهو مصیب و جائز له
است که تسبیح نماز جعفر بعد از خواندن حمد و سوره است و ترتیبش به همین عنوان است پس نماز گذارنده مخیّر است بهر یک
از این احادیث دو حدیث که عمل کند درست کرده است و جایز است او را و این بیشتر و صحیحتر است و مخالف سنیّان است و
حدیث سابق موافق سنیّان است پس عمل کردن باین احادیث بهتر است بلکه متعیّن است از جهۀ اخباري که وارد شده است که
بحدیث مخالف ایشان عمل کنید. از آن جمله در صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که شخصی از
آن حضرت سؤال نمود و گفت فداي تو گردم آیا برادر مؤمن را در بغل میتوان گرفت حضرت فرمودند که بلی به درستی که
روزي که فتح خیبر بر دست امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه واقع شده بود خبر آمد که جعفر طیار از حبشه آمد با هفتاد کس که از
ظلم قریش به حبشه رفته بودند و سبب اسلام نجاشی شدند تا آن که منقول است. کالصحیح که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که جعفر طیار گفت نجاشی فرستاد بطلب من و سایر مهاجرین که داخل شدیم بر او دیدیم که جامهاي کنده
پوشیده است و بر روي خاك نشسته است ما ترسیدیم که مبادا مصیبتی به او رسیده باشد و چون فهمید که ما متغیر شدیم گفت
الحمد للّه که حق سبحانه و تعالی محمد صلّی اللَّه علیه و آله را بر أعادي او مظفر گردانید میخواهید بشارت دهم شما را گفتم بلی
پادشاهم گفت الحال جاسوسی ص: 370 از آن جانب آمده است و بشارت آورده است که حق سبحانه و
تعالی فتحی عظیم به آن حضرت کرامت فرموده است و ابو جهل با بسیاري از صنادید قریش کشته شدهاند و بسیاري را اسیر
کردهاند و کشتگان و اسرار را نام برد به تفصیل و ملاقات کرده بودند با یکدیگر در وادي که آن را بدر میگویند و گویا آن وادي
در برابر من است و چوب مسواك در آنجا بسیار است و من در آنجا شتران آقاي خود را که از قبیله بنی ضمره بود میچرانیدم و
نجاشی پادشاه زاده بود و لیکن یکی از خویشان او که پادشاه شد میخواست که پادشاه زادهها را بکشد شخصی او را خرید و آورد
به قریش فروخت و چون پادشاهشان مرد و پادشاه زاده نداشتند کس فرستادند و نجاشی را خریدند و او را پادشاه کردند. جعفر
گفت پادشاهم چرا بر خاك نشستهاید و جامهاي کهنه پوشیدهاید گفت یا جعفر در انجیل عیسی هست که حق الهی بر بندگان
صفحه 159 از 262
آنست که چون حق سبحانه و تعالی نعمتی بر ایشان فرستد ایشان شکستگی و تواضع کنند از جهۀ رضاي الهی، و چون حق سبحانه
و تعالی این فتح را به پیغمبر ما کرامت کرده است من این تواضع و فروتنی از جهۀ حق سبحانه و تعالی کردم بعد از آن نجاشی به
جعفر گفت که اگر الحال اراده رفتن داشته باشید من مضایقه نخواهم کرد چون مکرر رخصت مینمودند و او رخصت نمیداد پس
جعفر و اصحاب او به نجاشی گفتند که بیش از این تاب مفارقت آن حضرت و تاب مفارقت زن و فرزندان نداریم، هفتاد کس در
خدمت جعفر در این روز به خدمت آن حضرت فایز گشتند پس حضرت فرمودند که نمیدانم که از کدام یک از این دو نعمت
خوشحالتر باشم از فتح خیبر که سبب اعلاء کلمۀ اللَّه شد و دین قوت گرفت و معجزات بسیار بر دست امیر المؤمنین واقع شد و
نعمت دیگر وجود جعفر بود که در شجاعت بعد از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهما بود و گذشت که حضرت بعد از
شهادت جعفر بسیار بر او گریستند و از جمله اصحاب ص: 371 آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله بود. پس
چون جعفر پیدا شد حضرت برجستند و دوازده گام استقبال او فرمودند و او را در بغل گرفتند و پیشانی او را بوسیدند پس آن
شخص عرض نمود که آن چهار رکعتی که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله جعفر را فرمودند که به جا آورد چه
عنوانست حضرت فرمودند که چون جعفر به خدمت آن حضرت رسیدند حضرت فرمودند که آیا ترا عطا ندهم آیا به تو چیزي
نبخشم آیا به تو احسانی نکنم پس مردمان گردنها کشیدند و با خود میگفتند که البته طلا و نقره خواهد داد به جعفر جعفر گفت
بلی میخواهم یا رسول اللَّه حضرت فرمودند که چهار رکعت نماز بکن هر وقت که خواهی یعنی اگر چه در اوقات مکروهه باشد
اگر چه نماز جعفر از نوافل مبتدئه است و بر تقدیري که نافله مبتدئه مکروه باشد نماز جعفر مستثنی است و ممکن است که مستثنی
منه باشد که همه وقت توان کرد غیر از آن پنج وقت که گذشت و در این صورت غرض این خواهد بود که روز خاصی و وقت
خاصی ندارد اگر چه در روز جمعه بهتر است اما وقتی نیست که در غیر آن وقت نتوان کرد یا آن که شرط است و جزاش اینست
که هر وقت که این نماز را میکنی گناهان تا نماز جعفر سابق آمرزیده میشود، اگر توانی هر روز بکن و اگر نه دو روز یک بار یا
هر جمعه یا هر ماه یا هر سال که بکنی گناهان سابق آمرزیده میشود آن شخص عرض نمود که این نماز را بچه عنوان بکنم
حضرت فرمودند که تکبیر احرام میگویی و بعد از قرائت ایستاده پانزده مرتبه میگویی سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه
اکبر پس در رکوع و سر برداشتن و سجود و سر برداشتن و باز سجود و سر برداشتن در هر یک ده نوبت میگویی که در یک
رکعت هفتاد و پنج باشد و در چهار رکعت سیصد مرتبه باشد که هزار و دویست تسبیح و اخواتش باشد چنانکه گذشت مفصلا و
در هر رکعتی قل هو اللَّه میخوانی و قل یا میخوانی. ص: 372 و در حسن کالصحیح از ابو بصیر منقول
است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله به جعفر فرمودند که آیا
عطا نکنم ترا آیا نبخشم به تو یا احسان به تو نکنم پس جعفر گفت بلی یا رسول اللَّه پس مردمان کمان کردند که طلا یا نقره به او
خواهد داد و مردمان گردنها کشیدند که به بینند که چیز خواهد داد حضرت فرمودند که ببخشم به تو چیزي که اگر در هر روز به
جا آوري از جهۀ تو بهتر است از دنیا و آن چه در اوست و اگر در هر دو روز یا هر هفته یا هر ماه یا هر سال به جا آوري حق
سبحانه و تعالی هر چه در میان هر دو نماز است میبخشد از گناهان هر چه باشد چهار رکعت نماز میکنی ابتدا میکنی و بعد از
قرائت پانزده مرتبه سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر را میگویی مثل سابق تا به آخر و فرمودند که اگر خواهی در
روز میکنی و اگر خواهی در شب و القنوت فی کلّ رکعتین منها قبل الرّکوع و قنوت در هر دو رکعت پیش از رکوع است یعنی دو
نماز است و دو قنوت دارد و جمعی گفتهاند که یک نماز است و یک قنوت است چون در اکثر اخبار تصریح به سلام نشده است و
لیکن چون در حدیث ابو حمزه مصرح است به آن که سلام میگوید آن مجملها را حمل بر مفصّل میکنند یا آن که وجوب سلام
در نماز واجب ظاهر نیست چه جاي سنّت مع هذا احادیث واقع شده است که نوافل هر دو رکعت به یک سلام است و در فقه
و القراءة فی الرّکعۀ الاولی الحمد و اذا زلزلت و فی الثّانیۀ الحمد و العادیات و فی » ) . رضوي نیز مصرح است بدو سلام بنحو مشهور
صفحه 160 از 262
عبارت فقه (« الثّالثۀ الحمد و اذا جاء نصر اللَّه و فی الرّابعۀ الحمد و قل هو اللَّه احد و ان شئت صلّیتها کلّها بالحمد و قل هو اللَّه احد
رضویست که قرائت در رکعت اول حمد و اذا زلزلت است و در رکعت دویم حمد و سوره و العادیات است و در سیم حمد و اذا
ص: 373 جاء است و در چهارم حمد و توحید است و اگر خواهی همه را بحمد و توحید میخوانی و چهار
سوره قرینه دو نماز است و در حدیث مفضل نیز در چهار سوره است. و در موثق کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات
اللَّه علیه منقولست که همین چهار سوره را میخواند بعد از آن از آن حضرت سؤال کردند که چه ثواب دارد حضرت فرمودند که
اگر گناهان او مانند ریگ بیابان عالج باشد که ریگ روانست حق سبحانه و تعالی همه را میآمرزد پس حضرت رو بمن کردند و
فرمودند که این ثواب از جهۀ تست و از جهۀ اصحاب تو یعنی از جهۀ شیعیان اثنی عشریست چون غیر ایشان را ثواب نیست و
و فی روایۀ عبد اللَّه بن المغیرة انّ الصّادق صلوات اللَّه علیه قال اقرء » ) . مستحق خلود در نارند و ثواب مشروط است به ایمان اتفاقا
و به اسانید حسنه و صحیح منقول است از عبد اللَّه که آن حضرت فرمودند (« فی صلاة جعفر بقل هو اللَّه احد و قل یا أیها الکافرون
که بخوان در نماز جعفر سوره توحید و سوره جحد را محتمل است که مراد این باشد که در هر رکعتی این دو سوره بخواند چنانکه
در صحیح گذشت و آن که در رکعت اولی از چهار رکعت توحید میخواند و در دویم جحد یا مخیّر است در ابتدا بهر یک
خواهد یا آن که اگر خواهد همه را توحید بخواند یا همه را جحد بخواند یا بعضی توحید و بعضی جحد و در هر رکعتی هر دو را
خواندن بهتر است و ظاهرا واسطه بوده است و صدوق ذکر نکرده است یا مرسل بوده است چون عبد اللَّه به خدمت حضرت صادق
و روي » ) . نرسیده است لهذا صدوق تغییر اسلوب داده است و ضرر ندارد ارسال چون عبد اللَّه از اهل اجماع است و اللَّه تعالی یعلم
عن ابراهیم بن ابی البلاد قال قلت لأبی الحسن یعنی موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما أيّ شیء لمن صلّی صلاة جعفر قال لوامع
صاحبقرانی، ج 5، ص: 374 لو کان علیه مثل رمل عالج و زبد البحر ذنوبا لغفرها اللَّه له قال قلت هذه لنا قال فلمن هی الّا لکم خاصّ ۀ
قال قلت فايّ شیء اقرء فیها قال و قلت اعترض القرآن قال اقرء فیها اذا زلزلت و اذا جاء نصر اللَّه و انّا أنزلناه فی لیلۀ القدر و قل هو
و در صحیح عالی السّند و موثق کالصحیح منقول است از ابراهیم که گفت عرض نمودم به حضرت ابی الحسن و احتمال (« اللَّه احد
حضرت امام موسی کاظم و حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیهما هر دو دارد چون به خدمت هر دو رسیده است و از هر دو روایت
کرده است و صدوق جزم کرده است که مراد حضرت امام موسی است و دور نیست که وجهش آن چیزي باشد که مشهور است
که مطلق منصرف به اکثر و شایع میشود و اکثر روایات او از آن حضرت است و لیکن این شهرت کاذب است در اکثر آن چه ذکر
کردهاند بلکه اطلاق ابو الحسن بر هر سه معصوم مساویست و تمیز از رجال است و در اینجا تمیزي نیست و گاهی اطلاق بر حضرت
امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نیز میکنند و لیکن غالب آنست که شیعه اطلاق نمیکند بر آن حضرت غیر امیر المؤمنین مطلق را و
سنّیان ابو الحسن و علی و امیر المؤمنین علی میگویند و گاهی ابو الحسنین نیز میگویند و ایشان امیر المؤمنین حسن و امیر المؤمنین
حسین نیز میگویند اما نزد شیعه جایز نیست اطلاق لفظ امیر المؤمنین بر غیر آن حضرت و روایات در نهی بسیار است و ابن طاوس
کتابی در این معنی تصنیف کرده است و زیاده از دویست حدیث از کتب عامه و خاصّه نقل کرده است که حق سبحانه و تعالی و
جبرئیل و آفتاب و حضرت سیّد المرسلین آن حضرت را امیر المؤمنین خواندهاند و احادیث بسیار نقل کرده است که غیر آن
حضرت را امیر المؤمنین گفتن جایز نیست و نمیگوید مگر شقی و وعید بسیار وارد شده است بر عذاب کسی که غیر آن حضرت
را امیر المؤمنین بگوید در غیر تقیه ابراهیم گفت عرض نمودم به آن حضرت ص: 375 صلوات اللَّه علیه که
شخصی که نماز جعفر کند چه ثواب دارد حضرت فرمودند که اگر گناهان او بسیار مثل ریگ روان و کف دریاها باشد حق
سبحانه و تعالی همه را میآمرزد گفت عرض نمودم که آیا این ثواب را بما میدهند حضرت فرمودند که به که میدهند بغیر از
شما یعنی منحصر است این ثواب در شما و از براي شما است ابراهیم گفت عرض نمودم که چه سوره بخوانم هر سوره را میتوانم
خواند حضرت فرمودند که نه اذا زلزلت و اذا جاء نصر اللَّه و انا أنزلناه و قل هو اللَّه را بخوان و ظاهر آنست که بترتیب باید خواند
صفحه 161 از 262
اول اذا زلزلت و ثانی اذا جاء تا به آخر و محتمل است که مجموع را در هر رکعتی باید خواند با احتمالاتی که گذشت اما اظهر
ترتیب است و این حدیث اصح است از احادیث سابق و حق تخییر است و اشهر عمل به فقه رضویست و بهتر آنست که گاهی به آن
نحو بخوانند و گاهی باین عنوان و جمع احوط است. به آن که در رکعت اولی اذا زلزلت و قل یا و توحید بخواند. و در رکعت
دویم و العادیات و اذا جاء و توحید و جحد بخواند. و در سیم اذا جاء و انا أنزلناه و توحید و جحد بخواند. و در چهارم جحد و
و سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عمّن صلّی صلاة جعفر علیه السّلام هل یکتب له من » ) . توحید بخواند تا عمل به همه کرده باشد
و کالصحیح منقول است از اسحاق بن عمار که (« الاجر مثل ما قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لجعفر علیه السّلم قال اي و اللَّه
گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا امثال ما مردمان را اگر نماز جعفر کنیم آن ثواب هست که
حضرت سیّد المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله از جهۀ جعفر علیه السلام فرمودند حضرت فرمودند که آري و اللَّه و منافات ندارد که
حضرت جعفر را اضعاف مضاعفه ثواب بوده باشد و مماثلت در آن چیزي باشد که حضرت فرموده باشند چون حضرت محض
ص: 376 کفاره گناهان را فرمودند و بس زیادتی حسنات و علو درجات را نفرمودند چون ظاهر است که
هر چند کمالات بیشتر است ثواب در خور آن از جهۀ هر عملی مضاعف میشود مثلا در یک شمشیر زدن حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه و آله فرمودند که یک ضربت علی در روز خندق بهتر است از جمیع عبادات همه امّت من از جن و انس تا روز
و روي علیّ بن الرّیّان انّه قال » ) . قیامت بلکه هر فعلی از افعال آن حضرت چنین بود چون هر چه از کامل واقع میشود کامل است
کتبت إلی الماضی الاخیر أسأله عن رجل صلّی من صلاة جعفر رکعتین ثمّ تعجّله عن الرّکعتین الاخیرتین حاجۀ أ یقطع ذلک لحادث
یحدث أ یجوز له ان یتمّها اذا فرغ من حاجته و ان قام عن مجلسه ام لا یحتسب بذلک الّا ان یستانف الصّلاة و یصلّی الاربع الرّکعات
کلّها فی مقام واحد فکتب صلوات اللَّه علیه بل ان قطعه عن ذلک امر لا بدّ له منه فلیقطع ثمّ لیرجع فلیبن علی ما بقی منها إن شاء اللَّه
و در حسن کالصحیح و شیخ در صحیح روایت کردهاند از علی که گفت عریضه نوشتم به خدمت حضرت امام علی نقی یا (« تعالی
امام حسن عسکري و ماضی یعنی فوت شده است و ابو الحسن اخیر است یا امام اخري که به ملازمت آن حضرت میرسیدند و
احتمال صاحب الامر نیز دارد که کتابت را به نایبان آن حضرت رسانیده باشند و لیکن هادي اظهر است چون نجاشی ذکر کرده
است که رساله از حضرت امام علی نقی صلوات اللَّه علیه به او رسیده بود در آن عریضه سؤال نمودم از شخصی که دو رکعت نماز
جعفر را کرده باشد و او را کاري پیش آید آیا قطع میکند، و در تهذیب او یقطع است و این اظهر است یعنی او را حاجتی باشد یا
حادثه دست دهد که قطع نماز باید کرد آیا جایز است بعد از فارغ شدن از آن امر دو رکعت دیگر را بکند اگر چه از محل نماز
برخاسته باشد یا گذشته را حساب نکند و ص: 377 نماز را از سر گیرد تا همه چهار رکعت را یک جا به جا
آورد حضرت فرمودند در جواب عریضه که بلکه در تهذیب به جاي بل بلی است و این اظهر است یعنی بلی بنا مینهد اگر حادثه
امر ضروري باشد که ناچار باشد از رفتن بسوي آن پس نماز را قطع میکند و چون برگردد بنا نهد و ما بقی را به جا آورد إن شاء
اللَّه تعالی یعنی اگر خدا خواهد و توفیق کرامت کند که بنا نهد و یا محض تیمن و تبرك باشد و این حدیث اشعاري دارد به آن که
و روي ابو بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه » ) . یک نماز است و یک سلام دارد اما استدلال به امثال این اشعارات نمیتوان کرد
علیه قال صلّ صلاة جعفر فی أيّ وقت شئت من لیل او نهار و ان شئت حسبتها من نوافل اللّیل و ان شئت حسبتها من نوافل النّهار
و در موثق از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول (« تحسب لک من نوافلک و تحسب لک من صلاة جعفر علیه السّلام
است که فرمودند که نماز جعفر را در هر وقتی که خواهی به جا آور از شب و روز و اگر خواهی حساب میتوانی کرد از نوافل
شب و اگر خواهی حساب میکنی آن را از نوافل روز و در این صورت ثواب هر دو را داري ثواب نوافل شبانه روزي را داري و
ثواب نماز جعفر را نیز داري یعنی تداخل میشود به آن که نوافل ظهر و عصر را چهار نماز جعفر میکنی و نافله شام را بنحو نماز
جعفر میکنی که اگر وقت نافله بدر نرود که حمره مغربی زایل شود و غالب آنست که وقت بدر میرود و هشت رکعت نافله
صفحه 162 از 262
را در نماز جعفر میتوان کرد و ظاهر آنست که هر گاه نوافل را بعنوان نماز جعفر به جا آورد هر دو ثواب دارد و بهتر آنست « شب »
که قصد هر دو کند و اگر قصد نافله یومیه کند کافی است اما اگر قصد نماز جعفر کند و قصد نافله نکند معلوم نیست که ثواب
نافله داشته باشد. و در صحیح از ذریح منقول است که گفت از حضرت امام جعفر صادق ص: 378 صلوات
اللَّه علیه سؤال کردم از نماز جعفر که آن را از نماز نافله حساب میتوانم کرد حضرت فرمودند که هر نافله که خواهی حساب
میتوانی کرد خواه نافله شب و خواه نافله روز. و در صحیح دیگر از ذریح منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
اگر خواهی نماز جعفر را در شب به جا آور و اگر خواهی در روز و اگر خواهی در سفر و اگر خواهی از نوافلت حساب کن و اگر
خواهی نماز قضا را بنحو نماز جعفر به جا آور. و در صحیح از علی بن سلیمان منقول است که عریضه به خدمت رجل نوشتم
صلوات اللَّه علیه و آن احتمال امام حسن عسکري و حضرت صاحب الامر نیز دارد که عرض نمودم و سؤال کردم از نماز جعفر که
و روي ابو بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه » ) . در کجاوه میتوانم کرد حضرت فرمودند که اگر در سفر باشی در کجاوه نماز کن
و در موثق از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه (« علیه قال اذا کنت مستعجلا فصلّ صلاة جعفر مجرّدة ثمّ اقض التّسبیح
منقول است که فرمودند که هر گاه تعجیل داشته باشی نماز جعفر را بی تسبیح به جا آور بعد از آن تسبیحات را میخوانی و در پی
و فی روایۀ الحسن بن محبوب قال » ) . کار خود میروي. و کلینی همین مضمون را کالصحیح از آن حضرت روایت کرده است
یقول فی اخر سجدة من صلاة جعفر بن ابی طالب علیه السّلام یا من لبس العزّ و الوقار یا من تعطّف بالمجد و تکرّم به یا من لا ینبغی
التّسبیح الّا له یا من احصی کلّ شیء علمه یا ذا النّعمۀ و الطّول یا ذا المنّ و الفضل یا ذا القدرة و الکرم أسألک بمعاقد العزّ من
عرشک و منتهی الرّحمۀ من کتابک و باسمک الاعظم الاعلی و کلماتک التّامّات ان تصلّی علی محمّد و آل محمّد و لوامع
و در صحیح از حسن منقول است و کلینی از ابن محبوب روایت کرده است از (« صاحبقرانی، ج 5، ص: 379 ان تفعل بی کذا و کذا
شخصی که او گفت که حضرت فرمودند که آخر رکعت و در بعضی از نسخ این کتاب نیز فی آخر رکعۀ است و ظاهرا سجده
رکعت آخر مراد باشد چنانکه در حدیث دیگر خواهد آمد که در رکعت چهارم بعد از تسبیحات سجده نماز جعفر میگوید این
دعا را که ترجمهاش اینست که اي خداوندي که عزت و جبروت و وقار را پوشیده یعنی مخصوص ذات مقدس اوست اي خداوندي
که مجد و عظمت را رداي خود فرموده و عزیزي به سبب مجد و جلال، و مقدسی از نقص و زوال چنانکه این مضمون از رسول
خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم متواتر است که کبریا و عظمت ردا و ازار الهی است یعنی مخصوص ذات مقدس اوست، اي
خداوندي که تنزیه و تقدیس سزاوار نیست مگر ترا چون غیر او همه معیوبند و ناقص و کمترین عیبهاي همه امکان است، اي
خداوندي که علمت احاط کرده است همه اشیا را، اي خداوندي که احسان و انعامت همه عالمیان را فرا گرفته است، اي خداوندي
که منت و نعمت و تفضل همه از تست اي خداوندي که قادري و بزرگواري یا مکرم و منعمی از تو سؤال میکنم به عزت عرشت و
به جایی چند از عرش عظمت و جلالت که عزت را بر او بسته یعنی از آن اعظم است که عظمت او را وصف توان کرد، و بحق
رحمتت که به نهایت رسیده است نسبت به کافه عالمیان و بیان کرده در لوح محفوظ یا قرآن یا آن که نهایت رحمتت که آن قرآن
است که نسبت باین امّت مرحومه واقع ساخته که چنین کتابی را بر ایشان فرستاده و بحق اسم اعظمت که از آن بالاتر است که
وصف آن توان کرد و بحق کلمات تمام تو که آن قرآن است یا اسماء اعظمت یا حججت که صلوات بر محمد و آل او فرست و
، فلان و فلان حاجتم را روا کن. و کلینی روایت دیگر نقل کرده است از ابو سعید که گفت حضرت امام لوامع صاحبقرانی، ج 5
ص: 380 جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بمن فرمودند که میخواهی که تعلیم کنم ترا تسبیحی که در نماز جعفر بخوانی گفتم بلی
سبحان من لبس العزّ و الوقار سبحان من تعطّف بالمجد و تکرّم به » ) . فرمودند که چون فارغ شوي از تسبیح آخر رکعت چهارم بگو
سبحان من لا ینبغی التّسبیح الّا له سبحان من احصی کلّ شیء علمه سبحان ذي المنّ و النّعم سبحان ذي القدرة و الکرم اللَّهمّ انّی
أسألک بمعاقد العزّ من عرشک و منتهی الرّحمۀ من کتابک و اسمک الاعظم و کلماتک التّامّۀ الّتی تمّت صدقا و عدلا صلّ علی
صفحه 163 از 262
و فلان و فلان حاجتم را برآور یعنی بعد از این تسبیح حاجتی که داري از حق سبحانه و تعالی طلب کن و این (« محمّد و اهل بیته
تسبیح قریبست به سابق لیکن در سابق بعنوان دعاست و در این خبر تسبیح است که منزه خداوندي که چنین است پس اگر اول این
تسبیح را بخواند و بعد از آن دعا را اکمل خواهد بود و شیخ دعاي بسیار در مصباح ذکر کرده است که بعد از نماز بخوانند.
باب صلوات الحاجۀ