گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هفتم
جلدهفتم






[کتاب الحج]
باب علل الحج
[مقدمه مصنف]
(قال الشیخ مصنف هذا الکتاب رضی اللَّه عنه قد اخرجت اسانید العلل التی انا ذاکرها عن النّبی صلوات اللَّه علیه و الائمۀ صلوات اللَّه
علیهم فی کتاب جامع العلل) و در بعضی از نسخ علل الحج است این بابی است در بیان علتها و سببهایی که حق سبحانه و تعالی به
سبب آنها حج را بر بندگان واجب گردانیده است و هر یک از مناسک حج را مقرر فرموده است چنین میگوید شیخ بزرگوار
که در ري ساکن بود و در آنجا به جوار رحمت ایزدي پیوست و قبرش » صدوق محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی
کتابی که » که من اصول و مصنفاتی که این علل را از آنها در آوردهام، به اسانید آن ذکر کردهاند « در آنجاست و زیارت میکنند
و در آن علل جمیع احکام الهی که به او رسیده است ذکر کرده است به اسانید و ،« جامع علل است و مسمی است به علل الشرائع
جمعی که تتبعی ندارند شبهه میکنند که: مسلم بداریم لوامع ص: 4 که این کتاب از صدوق است چون مثل سایر
کتب حدیث نیست و جواب اینست که جمعی از محدثین مانند شیخ الطائفه محمد بن الحسن الطوسی و شیخ المحدثین احمد بن
علی النجاشی در فهرست خود کتب صدوق را ذکر کردهاند و جمعی کثیر از علما احادیث علل را ذکر کردهاند همه موافقست با
این کتابی که بالفعل منسوبست به صدوق و نسخه که از آن نسخه نوشتهایم جمعی کثیر از علما اجازات بر آن نوشتهاند، و نسخ
قدیمه که در زمان صدوق قریب بزمان او دیدم که نوشته بودند احادیث آن موافقست با آن چه صدوق در این کتب و کتابهاي
دیگر ذکر کرده است و آن چه از مذهب خود نقل کرده است موافقست با کتب دیگر، و طریقه صدوق را هر که میداند در
تصانیف دیدهاند که شریک ندارد با آن که آن چه مسند در آنجا ذکر کرده است باقی محدثین آن حدیث را بهمان سند در مثل
کافی و تهذیب و استبصار و غیر آن ذکر کردهاند. مجملا از مجموع اینها علم بهم میرسد که این کتاب تصنیف اوست یا آن که از
مشایخ نیز دست بدست بما رسیده است بطرق کثیره بنا بر نسخه در کتابی که جامع علتهاي حج است و ظاهرا مرادش اینست که در
آخر آن کتاب ذکر کردهام نه آن که کتابی تصنیف کرده باشد چون در فهرست کتبش که شیخ الطائفه و نجاشی در فهرست خود
ذکر کردهاند بخاطر ندارم که کتابی تصنیف کرده باشد، و ظاهرا غرض صدوق اینست که چون از جهۀ اختصار اسانید وقایع
صفحه 21 از 296
انداخته است و در کتاب علل الشرائع ذکر کرده است اشاره کند به آن که اگر خواهید که بر اسانید این احادیث اطلاع یابید رجوع
به آن کتاب کنید و اگر اعتماد بمن میکنید یک جا گفتهام که هر چه در این کتاب ذکر کردهام همه صحیح است باصطلاح قدما
و اکثر اسانیدي که در اینجا لوامع ص: 5 ذکر نکرده است در کتاب کافی ثقۀ الاسلام محمد بن یعقوب کلینی
رضی اللَّه عنه نیز موجود است و هر چه صدوق در این کتاب ارسال کرده است این شکسته محمد تقی بن مجلسی اشاره به اسانید
آن که در کتب صدوق است یا در کتب دیگر أصحابست بر سبیل اجمال کردهام در روضۀ المتقین که شرح عربی است و در این
کتاب نیز کردهام چون آن چه مطلوبست الحال از اسناد: معرفت صحت و عدم آنست و صحت را بر چند معنی اطلاق میکنند. أما
اصطلاح قدما که صحیح میگویند مطلوب ایشان آنست که البته حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم این لفظ
را با معنی این فرموده باشند و اغلب آنست که این علم ایشان را از تواتر بهم میرسیده است، و آن چه غالبا صدوق و امثال او
میگویند اعم است از این که این علم از تواتر به همرسیده باشد یا به سبب انضمام قراین معلوم شده باشد صدور خبر از معصوم و
اشاره به آن شده است در اوایل روضه و این شرح نیز، پس بنا بر گفته صدوق احتیاج نداریم که سند را بدانیم و صحت و فساد آن
را بدانیم ملاحظه نماییم و لیکن این حقیر در همه کتب این رعایت کردهام که اکثر این اخبار را به قانون متاخرین نیز تصحیح
کردهام و بنا بر این غرض از صحت اصحیت است و آن علمی که قدما را حاصل بوده است به سبب تواتر اخبار به سبب کثرت کتب
که از حد و حصر بیرون بوده است در اکثر اخبار از آن علم بهم نمیرسد، و در بسیاري از اخبار علم بهم میرسد، و در بسیاري ظن
قریب بعلم بهم میرسد، و در بسیاري ظن ضعیف بهم میرسد، و در بسیاري مشکوك فیه است به اعتبار تعارض اخبار و در هر جا
اشاره به آن میشود و آن چه صحیح است و حسن و موثق میگوییم باصطلاح متاخرین است که اگر رجال سند امامی مذهب
ثقهاند حدیث صحیح است، و اگر همه ایشان امامی لوامع ص: 6 مذهبند و ممدوحند یا یکی از ایشان ممدوحست
و باقی ثقه حدیث را حسن میگویند و گاه هست که مدح ایشان قریب به توثیق است یا توثیق صریح ندارند آن را حسن کالصحیح
مینامیم مثل احادیث کافی که از زراره و محمد بن مسلم و معاویۀ بن عمار روایت کرده است اگر چه اسانید بسیار دارد و لیکن از
جهۀ تفنن طریق غالبا سندي را ذکر میکند که ابراهیم بن هاشم دارد و ما جزم داریم که او از مشایخ اجازه است چنانکه در ترجمه
او ذکر کردهاند که او اول کسی است که احادیث کوفیان را در قم منتشر ساخت و کتب این جماعت را اول او آورد مثل کتب ابن
ابی عمیر و کتب صفوان و حماد و بزنطی و عبد اللَّه بن المغیره و ابن فضال و غیر این جمع که ایشان کتاب خانه حضرات را مثل
کتب زرارة محمد بن مسلم و برید و فضیل و ابو بصیر و امثال ایشان را ترتیب داده بودند چون داب ایشان این بود که هر یک
مسائل که از حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم میشنیدند جمعی در مجلس و جمعی بعد از آن که به خانه خود میرفتند
در کتب خود جا میدادند و ترتیبی نداشت اصول و فروع و تفسیر و حکایات همه درهم بود این جمع فضلاء متوسطین چون تقیه
بعد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه شدید شده بود نمیتوانستند که همیشه در خدمت حضرات باشند گاهی کتب
مشایخ خود را عرض مینمودند و گاهی رخصت عمل به کتابی یا به شخصی حاصل میکردند و گاهی خود نادرا احکام
میشنیدند پس آن چه شنیده بودند با کتب جمعی که مذکور شد ترتیب مینمودند و کتابهاي ایشان بنا بر آن که مرتب بود طبایع
به آن راغب (ارغب خ) بود. آن کتب را اول ابراهیم بن هاشم که همه را نزد صاحبان کتب خوانده بود بقم آورد و بعد از او و
دیگران نیز آمدند و آوردند مثل علی بن جعفر و لوامع ص: 7 حسین بن سعید پس هر چه را کلینی از این جماعت
نقل میکند، و هم چنین صدوق و شیخ و غیرهم همه را از کتب او برداشتهاند و ترتیبی که به اعتقاد ایشان بهتر بود جا دادند و چون
اینها جمع بودند و مکرّر ملاحظه مینمودند با کتب اصول موافق بود اینها مشهور شد و آنها متروك شد با وجوه بسیاري که سبب
ترك شد که در عرض این کتب مذکور شده است و میشود بنا بر این حدیثی که ابراهیم بن هاشم و امثال او در سندش باشند
کالصحیح مینامم و اگر در رجال سند بد مذهبی باشد یا همه بد مذهب باشند اما ایشان را توثیق کرده باشند آن حدیث را موثق
صفحه 22 از 296
مینامند (مم ظ) و اگر در سند مثل حسن بن علی بن فضال با ابان بن عثمان و عبد اللَّه بن بکیر و امثال ایشان باشند آن حدیث را
موثق کالصحیح مینامم چون حسن بسیار ثقه بوده است و متعبد و حدیث صحیحی است که از مذهب باطل برگشت و انقطاع عظیم
به حضرت امام رضا و حضرت امام محمد تقی و سایر ائمه صلوات اللَّه علیهم داشت، و ابان بن عثمان نیز ثقه و کثیر الروایۀ است، و
از علی بن حسن بن فضال نقل کردهاند که ناووسی بوده است و علی بد مذهب است و فطحی است و اجتماع عصابه بر تصحیح ما
یصح عن ابن فضال و ابان و ابن بکیر شده است و هم چنین در هر حدیثی و هر شخصی یک قسم معرفتی حاصل میشود که از
تامّل ظاهر میشود و اگر در سند همه خوب باشند و مجهول الحال در آن باشد که توثیق و مدح و ذم او نکرده باشند حدیث او را
قوي مینامیم و گاه هست که قوي کالصحیح و علماء به آن حدیث عمل کردهاند و قوتش مرتبه مرتبه زیاد میشود مثل حدیث
محمد بن فضیل و ابو الصباح کنانی که وجوه بسیار هست که حدیث او کالصحیح است و پیشتر مذکور شده است و در ضمن اخبار
دیگر مذکور خواهد شد، و اگر رجال سند همه را یا یکی را کسر و جرح لوامع ص: 8 کرده باشند بدون توثیق
آن حدیث را ضعیف مینامند در این باب اخبار بسیار است که در این کتاب هست و مثل احادیثی که محمد بن سنان داشته باشد
جمعی جرحش کردهاند و جمعی توثیقش کردهاند و یکی از فضلاء عظیم الشأن ذکر کرده است که از کذابان مشهور آن محمد بن
سنان است و من کتب او را خواندهام و درس دادهام و در حیات من از او نقل مکنید و بعد از من از او نقل کنید و وجه این کلام
ظاهر نیست حاصل آن که احوال هر یک را در شرح فهرست ذکر کردهام و اللَّه تعالی یعلم
[کعبه و شکل آن]
(قال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و اله سمّیت الکعبۀ کعبۀ لأنّها وسط الدّنیا) منقول است به سندي قوي که از آن حضرت صلی اللَّه علیه و
آله پرسیدند که چرا کعبه را کعبه نامیدهاند حضرت فرمودند از جهۀ آن که وسط دنیاست و نسبت مربع مسکون در میان کره ارض
واقع شده است چون به جانب مغرب روانه میشوند میل به پستی میکنند و هم چنین به مشرق پس گویا از میان دنیا بر آمده است و
لازم نیست که وسط حقیقی باشد اگر چه بحسب واقع ممکن است که وسط حقیقی باشد و در غریبین و قاموس مذکور است که هر
چه بلند و مرتفع است آن را کعب میگویند چنانکه بلندي پشت پا را کعب میگویند و ممکن است که به اعتبار رفعت معنوي
باشد چون از همه جاهاي دنیا بلند مرتبهتر است و صاحب نهایه نیز این وجوه را گفته است با تربیع. (و قد روي انّه انّما سمّیت کعبۀ
لأنّها مربّعۀ و صارت مربّعۀ لأنّها بحذاء البیت المعمور و هو مربّع و صار البیت المعمور مربّعا لأنّه بحذاء العرش و هو مربّع و صار
العرش مربّعا لأنّ الکلمات الّتی بنی علیها الاسلام اربع و هی سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر) لوامع صاحبقرانی،
ج 7، ص: 9 و در علل مرسلا از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که چرا کعبه را کعبه مینامند زیرا که
مربّع را مکعب میگویند و کعبه مربّع طولانی است و چرا کعبه مربع است زیرا که محاذي بیت المعمور است که در آسمان چهارم
است که ضراح میگویند آن را و در روایتی دیگر در آسمان ششم است و دور نیست که از عرش که حساب کنند ششم باشد و از
فلک قمر که حساب کنند چهارم باشد. و در روایتی واقع است از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که چون حق سبحانه و تعالی
فرمود که من در زمین خلیفه نصب میکنم و فرشتگان گفتند که آیا مقرر میسازي از جهۀ خلافت کسانی را که فساد کنند و خون
ریزش کنند خطاب رسید که من میدانم آن چه را شما نمیدانید و چون سؤال ایشان شبیه بود به اعتراض پشیمان شدند و پناه به
عرش بردند و استغفار مینمودند پس حق سبحانه و تعالی در آسمان چهارم ضراح را آفرید و در آسمان اول بیت المعمور را و
فرمود که ایشان طواف کنند عرش و این دو خانه را پس حق سبحانه و تعالی کعبه را محاذي بیت المعمور آفرید و توبه آدم علیه
السلام را قبول نمود و حضرت آدم را امر کرد که طواف کند خانه را تا از آن ترك اولی پاك شود و سنتی باشد از جهۀ فرزندانش
تا روز قیامت که طواف کعبه کنند تا از گناهان پاك شوند. و اما تتمه متن و بیت المعمور مربع است زیرا که محاذي عرش است که
صفحه 23 از 296
فلک نهم باشد و ظاهر اخبار آنست که عرش غیر فلک تاسع است و مربع است و چرا عرش مربع است زیرا که کلماتی که بناي
اسلام بر آنست چهار کلمه است که آن تسبیحات اربع است. و ممکن است که مراد از عرش علم باشد و بناي علوم حقه معارف بر
لوامع ص: 10 این چهار کلمه است زیرا که سبحان اللَّه معنی آن اینست که ذات مقدس الهی از آن اقدس است
که جسم باشد یا از قبیل جواهر ممکنه باشد یا در جهۀ یا در مکان باشد یا دیدنی باشد یا حلول کند در غیري یا متحد شود به غیري
و صفات او اعظم است از آن که از قبیل صفات ممکنات باشد یا غیر ذات اقدس باشد بلکه صفات او عین ذات اوست و منزه است
از ظلم و عبث بلکه از هر چه لایق ذات اقدس او نیست از آن منزه است. و الحمد للّه بمعنی اینست که جمیع محامد مخصوص ذات
اوست پس میباید که جمیع کمالات نیز مخصوص ذات او باشد و چنین ذاتی میباید که او را پرستش کنند و جمیع عبادات نیز
مخصوص او باشد. و لا اله الا اللَّه مشتمل است بر آن که واجب الوجودیست که مستجمع جمیع کمالاتست و یگانه است در ذات و
صفات و او را شبیهی و نظیري نیست از مادّیات و مجرّدات. و به اللَّه أکبر معارف تمام میشود زیرا که بیان عظمت اوست به مرتبه
که عقول عقلا از معرفت ذات او و صفات او عاجزند و نهایت معرفت آنست که بدانند که ممکن نیست ممکن را که بذات اقدس
واجب تواند رسید، و هر رکنی از ارکان کعبه حقیقی که ذات اقدس اوست مشتمل است بر کلمه از این کلمات پس میباید که
چون بنده روي دل خود را در عبادات متوجه آن کعبه کند بداند که معرفت آن ذات ممتنع است و رو باین ارکان نموده او را
عبادت کند که اگر باین نحو نداند عبادت او نکرده است بلکه ساخته خیالی خود را بندگی کرده است.
[وجه نام گذاري بیت الحرام]
(و سمّی بیت اللَّه الحرام لأنّه حرّم علی المشرکین ان یدخلوه) و منقول است در قوي که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه لوامع ص: 11 پرسیدند که چرا کعبه را بیت اللَّه الحرام نامیدهاند حضرت فرمودند که از جهۀ آن که حق
سبحانه و تعالی حرام گردانیده بر کفار که داخل آن خانه شوند، و بیت اللَّه یعنی خانه خدا و هر مسجدي را بیت اللَّه مینامند به این
معنی که خانهایست که حق سبحانه و تعالی را در آن خانه عبادت میباید کرد یا خانه که حق سبحانه و تعالی به سبب تشریف
نسبت به خود داده است خصوصا در خانه کعبه چنانکه گذشت و چون خانهایست که انبیاء و اوصیاء صلوات اللَّه علیهم حق سبحانه
و تعالی را در این خانه بندگی کردهاند، و مقربان درگاه او مانند ابراهیم خلیل و اسماعیل آن را ساختهاند حق سبحانه و تعالی آن را
نسبت به خود داد که خانه من است و چنین جائی را لایق نیست که مشرکان نجس داخل شوند که نجاست اعتقادات فاسده را دارند
إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا » ) با نجاست ذاتی بدن، و نجاسات دیگر که از آن اجتناب نمیکنند لهذا حق سبحانه و تعالی فرمود که
یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا) یعنی نیستند مشرکان مگر نجاست پس باید که بعد از این سال نزدیک مسجد الحرام نشوند و
مراد مسجد الحرام اگر مسجد است کعبه نیز جزو مسجد است حرامست که کفار داخل هر دو شوند و اگر مراد کعبه است اظهر
است که آمدن کفار به آن جا و داخل شدن ایشان در کعبه سبب نجاست کعبه است و بر تقدیري که جایز باشد نجاست غیر متعدي
را در مساجد دیگر داخل کردن کفار را نمیتوان گذاشتن به نص قران و مبالغه از این بالاتر نمیباشد که نفی جمیع اوصاف از
ایشان کرده است مگر وصف نجاست را و مع هذا عامه اکثر کفار را پاك میدانند مگر ابن عباس و حسن بصري
[بیت العتیق]
(و سمّی بیت العتیق لأنّه اعتق من الغرق) لوامع ص: 12 و کعبه را بیت عتیق نامیده است حق سبحانه و تعالی از
جهۀ آن که در طوفان نوح آب عالم را گرفت و کعبه را با حرم نگرفت چنانکه در زمان متوکل نهري عظیم سر داد به جانب کربلا
صفحه 24 از 296
که قبر را و عمارت دور آن را خراب کند آب دور حایر ایستاد و از اطراف به قبر نرسید از این جهت آن مکان مقدس را حایر
میگویند و بر این مضمون حدیث صحیح از سعید و کالصحیح از ذریح و ابو خدیجه از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
وارد شده (و روي انّه سمّی العتیق لأنّه بیت عتیق من النّاس و لم یملکه احد) و در روایت صحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات
اللَّه علیه وارد شده است که آن را عتیق میگویند یعنی آزاد است از مردمان و کسی آن را مالک نشد چنانکه خواهد آمد که هر
جباري که اراده کرد که بعنوان تسلط در مکه داخل شود حق سبحانه و تعالی او را هلاك کرد. (و وضع البیت فی وسط الارض لأنّه
الموضع الّذي من تحته دحیت الارض و لیکون الفرض لأهل المشرق و المغرب فی ذلک سواء) و خانه را در میان زمین مقرر
ساختند زیرا که اول جائی که از زمین آفریده شد موضع کعبه بود و بعد از آن از زیر کعبه منبسط شد زمین و به یک نسبت از
اطراف زیاده شد و خانه در میان واقع شد و حکمت الهی چنین اقتضا کرد که در میان ربع مسکون باشد تا از اطراف عالم از طرف
مشرق و مغرب به یک نسبت باشد بعدش چون میدانست که مقرر خواهد فرمود که عالمیان بحج بیت اللَّه الحرام حاضر شوند و
عبارت حضرت امام رضا است صلوات اللَّه علیه در جواب مسائل محمد بن سنان و بر این مضمون احادیث کالصحیح وارد شده
است که ذکر اخبار سبب طول میشود.
[وجه بوسیدن حجر و وضع آن در رکن]
(و انّما یقبّل الحجر و یستلم لیؤدّي إلی اللَّه عزّ و جلّ العهد الّذي اخذ علیهم فی المیثاق) و چرا میبوسند حجر الاسود را و دست بر
او میمالند تا ادا کنند بحق سبحانه و تعالی عهدي را که در روز عهد و پیمان از خلایق گرفتند چنانکه حق سبحانه و تعالی در قرآن
یعنی یاد کن آن وقتی را که پروردگار تو عهد و پیمان از خلایق گرفت در وقتی « وَ إِذْ أَخَ ذَ رَبُّکَ الخ » مجید یاد فرموده است که
که ارواح بودند و در بدنها جا نکرده بودند فرمود که آیا من پروردگار شما نیستم و محمد پیغمبر شما نیست و علی امام شما نیست
و یازده امام از فرزندان او أئمه شما نیستند همه گفتند بلی هستی و هستند پس حق سبحانه و تعالی گواه گرفت همه را بر یکدیگر
خصوصا حجر را که او ملکی بود از بزرگان فرشتگان و عهد پیمان را به او سپرد و حجر را بدنیا فرستاد و عالمیان را امر فرمود که
بحج خانه او بیایند و عهد خود را با حجر تازه کنند چنانکه میان عرب متعارفست عهد و پیمان، پس بوسیدن و دست رسانیدن عهد
و پیمان تازه کردنست و بر این مضمون احادیث متواتره وارد شده است. (و انّما وضع اللَّه عزّ و جلّ الحجر فی الرّکن الّذي هو فیه و
لم یضعه فی غیره لأنّه تبارك و تعالی حین اخذ المیثاق اخذه فی ذلک المکان) و چرا حق سبحانه و تعالی حجر الاسود را در این
رکنی که الحال هست گذاشت و در جائی دیگر نگذاشت زیرا که حق سبحانه و تعالی وقتی که عهد و پیمان میگرفت از خلایق
در این مکان گرفت بنا بر این در این مکان تجدید عهد میکنند و این جزو حدیثی است طولانی که کلینی و صدوق هر لوامع
ص: 14 دو حدیث طویل را از بکیر ابن اعین از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کردهاند. (و
جرت السّنۀ بالتکبیر و استقبال الرّکن الّذي فیه الحجر من ال ّ ص فا لأنّه لما نظر آدم علیه السّلام من الصّفا و قد وضع الحجر فی الرّکن
کبّر اللَّه عزّ و جلّ و هلّله و مجّده) این عبارت نیز جزو حدیث بکیر است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که سنت جاري شده است
که تکبیر بگویند و رو به رکن حجر الاسود کنند از کوه صفا از جهۀ آن که چون حضرت آدم علیه السلام در صفا بود و دید که
حجر را از بهشت آوردند و در این رکن جا دادند حضرت تکبیر و تهلیل و تمجید الهی کرد در این موضع بر فرزندان نیز سنت شد
که متابعت پدر کنند و بگویند (لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلیّ العظیم و انّما جعل المیثاق فی الحجر لأنّ اللَّه
عزّ و جلّ لما اخذ المیثاق له بالرّبوبیّۀ و لمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله بالنبوّة و لعلیّ صلوات اللَّه علیه بالوصیّۀ اصطکّت فرایص الملائکۀ
و اوّل من اسرع إلی الاقرار بذلک الحجر فلذلک اختاره اللَّه عزّ و جلّ و ألقمه المیثاق و هو یجیء یوم القیمۀ و له لسان ناطق و عین
ناظرة یشهد لکلّ من وافاه إلی ذلک المکان و حفظ المیثاق) تتمه خبر بکیر است که چرا میثاق و عهد و پیمان را در حجر الاسود جا
صفحه 25 از 296
دادند زیرا که حق سبحانه و تعالی چون عهد و پیمان گرفت از جهۀ خود به پروردگاري و از جهۀ حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه و آله به نبوّت و از جهۀ حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه به وصیت و امامت چنانکه در لوامع ص: 15
اخبار بسیار از عامه و خاصه موجود است که حق سبحانه و تعالی فرمود که آیا من پروردگار شما نیستم و محمد پیغمبر شما نیست و
علی وصی پیغمبر شما نیست، و در فردوس الاخبار سنیان باین عبارتست که علی امیر شما نیست، و در اخبار بسیار باین زیادتی است
که ائمه فرزندان او ائمه شما نیستند بدنهاي فرشتگان به لرزه در آمد از ترس آن که مبادا از عهده عهد و پیمان بیرون نیایند اول
کسی که گفت بلی حجر الاسود بود از این جهت حق سبحانه و تعالی او را از ملائکه برگزید و عهده را مانند لقمه در گلوي او
کرد و فرداي قیامت در صحراي محشر خواهد آمد با زبان فصیح و چشم بینا و گواهی خواهد داد از جهۀ کسانی که به نزد حجر
رفته باشند و یا بعهد و پیمان عمل کرده باشند که قایل بالوهیت و نبوت و امامت بوده باشند خصوصا کسانی که به نزد حجر رفته
باشند با وفا بعهد و پیمان
[حجر از بهشت آمده]
(و انّما اخرج الحجر من الجنۀ لیذکّر آدم ما نسی من العهد و المیثاق) و چرا حجر را از بهشت بیرون آوردند تا به یاد آورد آدم را
عهد و پیمانی که فراموش کرده بود و این مجملی است از مفصّل آن چه در حدیث بکیر است که چون حضرت آدم به سبب ترك
اولایی که از او صادر شد فراموش نمود عهد نبوّت حضرت حضرت سید المرسلین و امامت ائمه معصومین را صلوات اللَّه علیهم
و بقسم که ما عهد و پیمان از (« وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً » ) چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که
آدم گرفتیم و فراموش کرد آن عهد و پیمان را یعنی اهتمام بسیار به شان آن نداشت و نیافتیم که عزم جزمی داشته باشد پس حق
سبحانه و تعالی توبه آدم را قبول کرد حجر را از بهشت بصورت مرواریدي سفید به نزد آدم انداختند و آدم از او انس یافت و لوامع
ص: 16 نمیدانست که حجر است تا آن که با آدم به سخن در آمده و به خاطرش آورد عهد و پیمان را حضرت
گریست و با خود میداشت تا وقتی که کعبه را ساخت حجرا در آنجا گذاشت که هر سال او و فرزندانش به نزد او روند و عهد و
پیمان را تازه کنند و محتمل است که مراد از آدم جنس انسان باشد چون حجر مذکّر عهد همه است.
[مقدار حرم]
(و صار الحرم مقدار ما هو لم یکن اقلّ و لا اکثر لأنّ اللَّه تبارك و تعالی اهبط علی آدم علیه السّلام یاقوتۀ حمراء فوضعها فی موضع
البیت فکان یطوف بها آدم علیه السّلام و کان ضوؤها یبلغ موضع الاعلام فعلّمت الاعلام علی ضوئها فجعله اللَّه تبارك و تعالی
حرما) و به اسانید صحیحه منقول است از حضرت امام ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما که از آن حضرت سؤال
کردند که چرا حرم همین مقدار است و کمتر و بیشتر نیست حضرت فرمودند که از جهۀ آن که حق سبحانه و تعالی یاقوتی سرخ از
جهۀ حضرت آدم از بهشت فرستاد و حضرت آدم علیه السلام آن یاقوت را در موضع خانه کعبه جا دادند و آن حضرت همیشه
طواف میکردند آن یاقوت را و روشنایی یاقوت به جایی میرسید که میلها را در آنجا نصب کردهاند پس بهر جائی که روشنایی
یاقوت میرسید میلها نصب کردند و حق سبحانه و تعالی مجموع را حرم کرد که چهار فرسخ در چهار فرسخ است.
[استلام حجر]
(و انّما یستلم الحجر لأنّ مواثیق الخلائق فیه و کان اشدّ بیاضا من اللّبن فاسودّ من خطایا بنی ادم و لو لا ما مسّه من ارجاس الجاهلیّۀ ما
صفحه 26 از 296
مسّه ذو عاهۀ الّا برأ) و چرا دست بحجر الاسود میرسانند زیرا که عهدها و پیمانها که از لوامع ص: 17 خلایق
گرفتهاند در اوست و از شیر سفیدتر بود این حجر و از جهۀ گناهان بنی آدم سیاه شد و اگر نه این بود که به او رسیده بود دستها و
روهاي کفار نجس، نمیرسید به او بیماري مگر آن که شفا مییافت و احادیث صحیحه بر این مضامین وارد شده است.
[وجه تسمیه حطیم]
(و سمی الحطیم حطیما لأنّ النّاس یحطم بعضهم بعضا هنالک) در موثق کالصحیح منقول است از معاویۀ بن عمار و مصنف به او
هشت سند صحیح نیز دارد که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که حطیم کجاست حضرت فرمودند که
میان در خانه و رکن حجر است در عرض که تخمینا سه ذرع شرعی باشد و ظاهرا طولش کشیده است تا مقام ابراهیم علیه السلام
پس سؤال کردم که چرا آنجا را حطیم میگویند حضرت فرمودند که از جهۀ آن که مردمان در آنجا بر هم میزنند پاره از جهۀ
داخل شدن خانه و بعضی از جهۀ استلام حجر الاسود، و یا آن که چون تنکست از جهۀ دعا در آنجا بر هم میزنند یا آن که ازدحام
میکنند. و احادیث متواتره وارد شده است که آنجا بهترین مواضع روي زمین است و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم فرمودهاند که
بهترین جاهاي عالم مکه است و بهترین جاهاي مکه مسجد الحرام است و بهترین جاهاي مسجد حطیم است و اگر کسی عمر دنیا
بیابد یا مدت عمر نوح بیابد و روزها روزه باشد و شبها در آنجا عبادت کند و یکی از ائمه معصومین را نشناسد آن عبادات همه
هباء منثورا است و از آن عبادات بهرهمند نمیشود چنانکه در احادیث متواتره از رسول خدا و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم منقول
است که هر که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد کافر مرده است و غیر از اینها از احادیث بسیار لوامع ص: 18 (و
صار النّاس یستلمون الحجر و الرّکن الیمانیّ و لا یستلمون الرّکنین الاخرین لأنّ الحجر الاسود و الرّکن الیمانیّ عن یمین العرش و انّما
امر اللَّه عزّ و جلّ ان یستلم ما عن یمین عرشه و انّما صار مقام ابراهیم عن یساره لأنّ لإبراهیم علیه السّلام مقاما فی القیمۀ و لمحمّد
صلّی اللَّه علیه و آله مقاما فمقام محمّد صلّی اللَّه علیه و آله عن یمین عرش ربّنا عزّ و جلّ و مقام ابراهیم علیه السّلام عن شمال عرشه
فمقام ابراهیم علیه السّلام فی مقامه یوم القیامۀ و عرش ربّنا عزّ و جلّ مقبل غیر مدبر) و در حسن کالصحیح منقولست از برید که
گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که چرا رکن حجر الاسود و رکن یمانی را استلام میکنند و دست
و رو باین هر دو میرسانند و دو رکن دیگر را استلام نمیکنند حضرت فرمودند از جهۀ آن که رکن حجر و رکن یمانی از دست
راست عرشند و حق سبحانه و تعالی امر کرده است که استلام کنند رکنی را که از دست راست عرش باشد و چرا مقام ابراهیم در
دست چپ عرش واقع شد زیرا که حضرت ابراهیم را در روز قیامت مقام و جائی است و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله
را مقام و جائی است و مقام حضرت سید الانبیاء در دست راست عرش پروردگار ماست جل جلاله، و مقام حضرت ابراهیم از دست
چپ عرش حق سبحانه و تعالی پس چون مقام حضرت ابراهیم در قیامت در دست چپ واقعست در دنیا در حوالی کعبه در دست
چپ خانه واقع شد موافق روز قیامت و عرش پروردگار ما در روز قیامت رو به خلایق دارد نه پشت به ایشان. حاصل کلام اینست
که هم چنان که خانه کعبه روي آن در طرفی است که در در آن طرف منصوبست پس گویا خانه کعبه بمنزله شخصی است که رو
لوامع ص: 19 به اهل عراق کرده باشد و اهل عراق که رو به آن دارند دست راست ایشان برابر دست چپ خانه
است و بر عکس، و در روز قیامت عرش نیز مانند خانه در صحراي محشر خواهد بود و رو به خلایقی که در محشرند و خلایق رو
به عرش خواهند داشت پس در روز قیامت منبر وسیله را که خواهند گذاشت در زیر عرش محاذي دست چپ خلایق خواهد بود و
منبر حضرت ابراهیم را که میگذارند در دست راست عرش است محاذي دست راست خلایق و در واقع عرش به منزله شخصی
است که رو به اهل محشر کرده باشد پس دست راست عرش محاذي دست چپ خلایق خواهد بود و کعبه در دار دنیا روي آن به
اهل عراق است و رکن و حجر یمانی که بعد از رکن حجر است هر دو در دست راست خانهاند و دست چپ خلایق پس چون این
صفحه 27 از 296
دو رکن محاذي مقام حضرت رسول خدا و حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیهماست مناسب آنست که استلام این دو رکن
بکنند نه آن دو رکن دیگر که محاذي مقام حضرت ابراهیم است در دنیا و در عرش پس اهتمامی به بوسیدن و دست رسانیدن به
آن دو رکن دیگر نیست و هم چنین در مقام حضرت ابراهیم علیه السلام و چون دقتی دارد غالبا جواب دیگر میفرمودهاند چنانکه
در این حدیث و در صحیحه معاویۀ بن عمار از آن حضرت علیه السلام منقول است که حضرت در جواب عباد و معاویه فرمودند
که چون رسول خدا این دو رکن را استلام فرمودند و آن دو رکن را نفرمودند و چون برید از ارکان اربعه است این جواب دقیق را
به او فرمودند
[رکن یمانی]
(و صار الرّکن الشّامیّ متحرّکا فی الشّتاء و ال ّ ص یف و اللّیل و النّهار و لأنّ الرّیح مسجونۀ تحته) و چرا رکن شامی همیشه متحرکست
در زمستان و تابستان و شب و لوامع ص: 20 روز زیرا که باد محبوس است در زیر آن رکن. ذکر کرده است
صدوق از عزرمی که من در خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم در حجر اسماعیل در زیر ناودان طلا و شخصی
با شخصی مجادله میکرد و یکی به دیگري میگفت که و اللَّه نمیدانی که بادها از کجا میآید پس چون مجادله ایشان بسیار شد
حضرت به او فرمودند که آیا تو میدانی که از کجا میآید گفت نه و لیکن میشنوم که مردمان چیزها میگویند پس من به
حضرت عرض کردم که از کجا میوزد بادها حضرت فرمودند که بادها محبوس است در زیر رکن شامی پس هر گاه که حق
سبحانه و تعالی میخواهد که بادي از بادهاي چهارگانه را بفرستد آن را میفرستد به قدري که اراده میفرماید و از جانبی که
میخواهد میفرستد اگر جنوب خواهد جنوب میفرستد و اگر شمال خواهد شمال و اگر صبا خواهد صبا و اگر دبور خواهد دبور
میفرستد. چنانکه در باب استسقا گذشت و علامتش اینست که در زمستان و تابستان و شب و روز میبینی که این رکن
متحرکست. و دور نیست که مراد از آن حرکت جامه آن رکن باشد و اکثر اوقات آن جامه متحرکست و ممکن است که آن
حرکت مخفی کند و محسوس نشود یا ملک الریاح در آنجا نشیند و بادها به اطراف فرستد از زدن بال بر هم چنانکه گذشت یا
بالخاصیه حق سبحانه و تعالی آن رکن را سبب بادهاي عالم کرده باشد و ظاهر نیست که این حدیث را البته حضرت فرموده باشند و
بر تقدیر صحت ممکن است که معنی حدیث را ایشان دانند و ما ندانیم و اولی آنست که در امثال این حدیث جزم نکنند و رد
نکنند به سبب نفهمیدن و شما را ندادهاند از علم مگر اندکی و ارباب کشف و عیان بسیار است که لوامع ص: 21
چیزها میبینند و میدانند و با عقول اکثر خلایق درست نمیآید و اللَّه تعالی یعلم.
[بلندي کعبه]
(و انّما صار البیت مرتفعا یصعد الیه بالدّرج لأنّه لمّا هدم الحجّاج الکعبۀ فرّق النّاس ترابها فلمّا ارادوا ان یبنوها خرجت علیهم حیّۀ
فمنعت النّاس البناء فاتی الحجّاج فاخبر فسال الحجّاج علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما عن ذلک فقال له مر النّاس ان لا یبقی احد
منهم اخذ شیئا الّا ردّه فلمّا ارتفعت حیطانه امر بالتّراب فالقی فی جوفه فلذلک صار البیت مرتفعا یصعد الیه بالدّرج.) و کالصحیح
منقول است از ابان بن تغلب که چرا که خانه بلند شده است که به زینه پایه بالا میباید رفت با آن که اول برابر زمین مسجد الحرام
بود از آن جهت که چون حجاج قصد گرفتن عبد اللَّه بن زبیر کرد و او متحصن شد بمسجد الحرام و کعبه و منجنیقها گذاشتند و
سنگ بسیار ریختند تا خانه کعبه منهدم شد و عبد اللَّه بن زبیر را گرفت و مردمان از جهۀ تبرك خاك و سنگ بسیار از کعبه به
خانهاي خود میبردند پس چون اراده کرد که خانه را بسازد ماري عظیم پیدا شد و مانع شد از ساختن خانه تا آن که حجاج به
صفحه 28 از 296
خدمت حضرت سید الساجدین علیه السلام آمد و علت این منع را از حضرت پرسید حضرت فرمودند که چون این کعبه بناي
حضرت ابراهیم و اسماعیل است و خاك و سنگی که سابق داشت شرفی دیگر داشت و مردمان بسیاري از آن را بردهاند مردمان را
بگو که هر که چیزي برده است پس آورد پس حکم کرد که هر که هر چه برده بود پس آورد و ممانعت آن مار بر طرف شد و
شروع کردند در ساختن آن خانه پس چون دیوارها بلند شد دید که خاك و سنگ بسیار زیاد آمد گفت تا آن خاکها و سنگها را
در میان کعبه لوامع ص: 22 ریختند پس از این جهت بلند شد. و دور نیست که رعایت ارتفاع نیز کرده باشند و
مشهور آنست که در وقت ساختن ترسید که همه خاکها و سنگها را پس نیاورده باشند و وفا نکنند تخمینا یک ذرع به اندرون رفت
و آن ذراع را بیرون انداخت که از طرف حجر چهار انگشتی بیرون افتاده است و ارتفاعش از زمین تخمینا چهار انگشت است و
ظاهر است و ما بین رکن یمانی و حجر آن ذرع را که بیرون انداختهاند سنگها را مورّب انداختهاند تا کسی بر بالاي آن راه نرود و
خانه بنا بر این کوچکتر شد و خاکها زیاد آمد در اندرون انداختند پس از جهۀ اینها میباید که نردبان بگذارند تا بالا توان رفت. و
این حکایت از قول ابان است نه از قول معصوم چنانکه کلینی و صدوق در علل از او نقل کردهاند و ابان زمان حضرات سید
الساجدین و امام محمد باقر و امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهم را در یافته است و از همه روایت کرده است و عظیم الشأن است.
[طواف خارج حجر]
(و صار النّاس یطوفون حول الحجر و لا یطوفون فیه لأنّ امّ اسماعیل دفنت فی الحجر ففیه قبرها فطیف کذلک کیلا یوطأ قبرها) و
چنین مقرر شده است که بر دور حجر حضرت اسماعیل بگردند در طواف و داخل حجر نشوند زیرا که هاجر مادر اسماعیل در حجر
مدفونست بر دور حجر میکردند تا آن که پا بر قبر او نگذارند. و این مضمون در حسن کالصحیح است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه، و حجر بمعنی فصیل است یعنی دیوار کوتاهی که در مقابر بر دور قبر میکشند و چون در شرع ایشان جایز
بود موتی را در مسجد دفن کردن و حضرت اسماعیل مادر و دخترانش را در آنجا دفن کردند و این لوامع ص:
23 فصیل را کشیدند که بر بالاي قبر ایشان راه نروند و کراهت نماز در قبرستان عام است و مخ ّ صص شده است به اخبار بسیار که
وارد شده است در استحباب نماز در حجر (و روي انّ فیه قبور الانبیاء علیهم السّلام و ما فی الحجر شیء من البیت و لا قلامۀ ظفر) و
در روایت صحیح وارد شده است از معاویۀ بن عمار که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از حجر اسماعیل
که آیا از خانه کعبه است یا آن که بعضی از کعبه در آن هست حضرت فرمودند که نه و نه بمقدار ریزه ناخنی و لیکن حضرت
اسماعیل مادرش را در آنجا دفن کرد و میخواست که بر بالاي قبر او راه نروند این فصیل را از آن جهت کشید و مع هذا قبرهاي
پیغمبران نیز در آنجا هست که ترك ادبست بر بالاي قبور انبیا راه رفتن و در صحیح از زراره منقول است که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از حجر که آیا چیزي از کعبه داخل آنجا هست حضرت فرمودند که نه و نه مقدار آن
چه در وقت گرفتن ناخن میافتد. پس ظاهر شد که آن چه بعضی از اصحاب گفتهاند که حجر از خانه است به اعتبار آن که
واجبست آن را در طواف داخل کنند محمول است بر سهو و عدم تتبع مگر آن که غرض ایشان از ادخال وجوب طواف باشد بر
دور آن، در این صورت منازعه لفظی خواهد بود و بس و احکام دیگر البته مختلف است به آن که ثواب نماز فریضه در بیرون کعبه
بیشتر است از اندرون و نماز در حجر از بیرون است نه از اندرون مگر در مقدار یک ذرعی که حجاج یا غیر او لوامع صاحبقرانی،
ج 7، ص: 24 بیرون انداخته است بنا بر مشهور که در اینجا مشتبه است که حکم بیرون دارد یا اندرون، و احکام دیگر که در محل
خود مذکور خواهد شد إن شاء اللَّه تعالی
[نامگذاري به بکه]
صفحه 29 از 296
(و سمّیت بکۀ لأنّ النّاس یبکّ بعضهم بعضا فیها بالأیدي) و در صحیح از حلبی منقول است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه پرسیدم که چرا کعبه را بکه میگویند حضرت فرمودند که از جهۀ آن که مردمان بر یکدیگر میزنند یا ازدحام میآورند
بر یکدیگر به سبب دست رسانیدن بحجر الاسود یا رسانیدن دست به ارکان یا به مستجار یا به همه کعبه یا هجوم میآورند و مشت
میزنند بر یکدیگر از جهۀ استلام و به همین مضمون است صحیحه عزرمی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه. و در موثق کالصحیح از
فضیل منقول است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که از این جهت بکّه میگویند که هجوم میآورند مردمان بر
یکدیگر و مرد و زن با یکدیگر مخلوطند و زنان را چهار جانب مردان نماز میکنند و میگذرند و کراهت ندارد بخلاف شهرها و
جاهاي دیگر (و روي انّها سمّیت بکۀ لبکاء النّاس حولها و فیها) و کالصحیح منقول است از عبد اللَّه بن سنان که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چرا کعبه را بکّه میگویند از این جهت که مردمان در دور کعبه و در میان کعبه گریه میکنند
قلب به کاف کرده خواهد بود. (و بکّ ۀ هو موضع البیت و « لام الفعل خ » پس بنا بر این از قبیل املیت و امللت خواهد بود که لام را
القریۀ مکّۀ) و در صحیح از سعید منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که موضع بیت را بکّه میگویند و شهر را
یعنی به « إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَکَّۀَ » مکّه میگویند چنانکه لوامع ص: 25 ظاهرا آیه کریمه نیز اینست که
درستی که اول خانه که از جهۀ عبادت مردمان آفریده شد آن خانهایست که در بکه است و ظاهر ظرفیت همان مقدار است و
احتمال مکه نیز دارد و لیکن حدیث ظاهر و مبین میگرداند مراد الهی را و در موثق کالصحیح وارد شده است که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که موضع کعبه را بکه میگویند زیرا که گردنهاي جباران را درهم میشکند و اکثر اهل لغت
این معنی را گفتهاند و معانی سابقه را نیز گفتهاند مگر گریه را
[هدیه براي کعبه]
(و انّما لا یستحب الهدي إلی الکعبۀ لأنّه یصیر إلی الحجیۀ دون المساکین و الکعبۀ لا تأکل و لا تشرب و ما جعل هدیا لها فهو
لزوّارها) و چرا سنت است و یا سنت نیست هدي بسوي کعبه بردن زیرا که هر هدیه که از جهۀ کعبه میبرند خادمان حرم که اولاد
شبیهاند بر میدارند و کعبه نمیخورد و نمیآشامد که محتاج به هدیه باشد و هر چه را که هدیه از جهۀ کعبه میآورند میباید که
آن را به زایران کعبه دهند. پس بنا بر نسخه لا مراد اینست که چون به مصرف نمیرسد سنت نیست و این اظهر است و بنا بر نسخه
عدم لا مراد اینست که به مصرف برسانند، و بر این مضمون احادیث بسیار وارد شده است و اگر هدي گاو یا گوسفند یا شتر باشد
آن هدي مستحب است و در مکه در حزوره میکشند اگر در احرام عمره باشد و در منی میکشند اگر در احرام حج باشد. و در
صحیح از علی بن جعفر منقول است که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که
کنیزك خود را هدي کعبه کند چه کند حضرت فرمودند که آن را بفروشد و کسی را لوامع ص: 26 بگوید که بر
بالاي دیوار حجر بایستد و فریاد کند که هر که خرجی او کم باشد یا در راه او را برهنه کرده باشند یا طعامش آخر شده باشد بیاید
و به یک یک دهد تا آخر شود و چند روایت به همین مضمون وارد شده است. و در روایتی وارد شده است که تفحص از حال او
بکن و بده و بعضی از فضلاء باین حدیث استدلال میکرد بر آن که اگر کسی نذر کند چیزي را از جهۀ یکی از حضرات ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم میباید به زایران آن حضرت دهد و اگر از جهۀ حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه نذر کند از
جمله اموال آن حضرت خواهد بود و در باب خمس گذشت (و روي انّه ینادي علی الحجر الا من انقطعت به النّفقۀ فلیحضر فیدفع
الیه) و در روایتی وارد شده است که بر حجر اسماعیل میایستد و ندا میکند که هر که نفقهاش کم باشد یا منتهی شده باشد بیاید
به نزد آن شخص که نذر کرده است و به او دهند و قریب به این معنی و این عبارت در صحیح منقول است از آن حضرت صلوات
صفحه 30 از 296
اللَّه علیه و هیچ یک از این دو عبارت را در حدیثی ندیدهام، و ظاهرا نقل بالمعنی کرده است و آن چه اکثر در روایات متفقند در
آن معنی مضمون صحیحه علی بن جعفر است که گذشت و از جهۀ مطلق زوار حدیثی ندیدهام بلکه از جهۀ زائرانی که نفقه ایشان
کم شده باشد یا ایشان را برهنه کرده باشند وارد شده است اگر چه در یک حدیث وارد شده است که آن را بزوّار بدهند و لیکن
وارد شده است در همان حدیث که باین جماعت بدهند و بنا بر این همه در یک روایتست نه دو روایت و اللَّه تعالی یعلم
[تجدید بناي کعبه بدست قریش]
(و انّما هدمت قریش الکعبۀ لأنّ السّیل کان یأتیهم من اعلی مکّۀ فیدخلها فانصدعت) لوامع ص: 27 و منقولست در
صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آن حضرت فرمودند که چرا قریش خانه کعبه را خراب کردند و از نو
ساختند با آن که ایشان اعتقاد به کعبه داشتند از جهۀ آن که سیل از بلندیهاي مکه معظمه میآمد و در مسجد الحرام جمع میشد
یک مرتبه آمد و در رو نداشت چند روز مسجد پر از آب بود و کعبه شکست خورد ایشان از خوف آن که بر سر جمعی افتد باز
چیدند و از نو ساختند چنانکه خواهد آمد. و در سنه ظل حق نیز چنین شد که سیل آمد و از نو ساختند و سه سال بعد از آن به
شرف حج بیت اللَّه الحرام مشرف شدم و علامت سیل ظاهر بود تا پاي طاقهاي عمارات حول کعبه آمده بود و جمعی کثیر ذکر
کردهاند که همه پیها را بر داشتند مگر رکن حجر را که نتوانستند بر داشتن بحال خود گذاشتند و حکمتش این بود که وضع حجر
در موضعش همیشه از معصوم واقع شده بود اول حضرت ابراهیم و اسماعیل گذاشتند بعد از وضع حضرت آدم، و بعد از ایشان
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله گذاشتند و در زمان حجاج حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه گذاشتند و الحال
بهمان وضع است مگر احتمالی که سابقا مذکور شد در باب مسجد کوفه
[اولین کسی که براي خانههاي مکه در گذاشت]
فقال لم یکن ینبغی ان یصنع علی دور مکۀ ابواب « سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ » (و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه عزّ و جلّ
لأنّ للحاجّ ان ینزلوا معهم فی دورهم فی ساحۀ الدّار حتّی یقضوا مناسکهم و انّ اوّل من جعل لدور مکۀ ابوابا معاویۀ) و در صحیح از
حلبی منقول است که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند از تفسیر آیه کریمه که ترجمهاش اینست که مساویند در مسجد
الحرام که از پیش گذشته است کسانی که ملازم آن مسجدند یعنی لوامع ص: 28 مکه و جمعی که بیرونند
حضرت فرمودند که مراد از این آیه خانهاي مکه است که اهل آن خانها و جماعتی که وارد میشوند در خانها مساویند و از این
جهت سزاوار نبود که بر خانها در نصب کنند زیرا که حاجیان را حق هست که با اهل مکه در یک خانه باشند یا آن که حاجیان در
فضاي خانهاي مکّیان نزول کنند تا مناسک حجرا به جا آورند و نکته گفتهاند که چون مکه را عنوة و قهرا گرفتند مال همه
مسلمانان است پس مسلمانان با ایشان حق دارند و حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله باین عنوان مقرر فرمودند که در
عرض سال اهل مکه در آن خانها باشند و اگر جمعی از جهۀ حج یا عمره بیایند ایشان را در خانها جا دهند تا انقضاي افعال حج و
عمره. و محتمل است حتی انتهاي حق نباشد بلکه علت اداي حج و مناسک حج باشد یعنی چون جا ندارند ایشان را جا دهند تا
ایشان مناسک حج خود را به جا توانند آورد و به درستی که اول کسی که از جهۀ خانهاي مکه تجویز کرد که در بنشانند معاویه
بود. و بر این مضمون است صحیح حفص بن بختري و حسن کالصحیح حسین که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که اول کسی که بر در خانه خود دري دو لنگه آویخت او بود و سبب منع حاج شد از حقی که حق سبحانه و تعالی از جهۀ
ایشان مقرر فرموده بود بموجب این آیه و مقرر چنین بود که چون جمعی از خارج مکه معظمه وارد شوند در خانهاي ایشان جا
صفحه 31 از 296
کنند تا حج را به جا آورند و معاویه صاحب سلسلهایست که حق سبحانه و تعالی فرموده است که او را در زنجیري در میآورند که
هفتاد گز باشد زیرا که او ایمان نخواهد آورد به خداوند عظیم و تا آخر آیه در شأن او نازل شده است
[مکروه است اقامت دایمی در مکه]
(و یکره المقام بمکّ ۀ لأنّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اخرج عنها) و المقیم بها یقسو قلبه حتّی یاتی فیها ما یاتی فی غیرها صدوق
همین روایت را مرفوعا از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه روایت کرده است که مکروه است اقامت دایمی در مکه
معظمه زیرا که حضرت سید المرسلین را صلی اللَّه علیه و آله از مکه بیرون کردند یعنی کاري چند کردند که لازم شد آن حضرت
را بیرون رفتن از آنجا و در بعضی از نسخ خرج عنهاست و لیکن در علل الف هست، و وجه دیگر آن که هر که اقامت میکند در
آنجا قساوت قلب بهم میرساند تا آن که چنان میشود که اعمال قبیحه را در آنجا واقع میسازد چنانکه در جاهاي دیگر بفعل
میآورد و چون اول که داخل میشوند رقت قلبی دارند و چون چند گاه میشود مکرر میشود کعبه در نظرش چنانکه در مشاهد
مشرفه جمیعا چنین است مگر نادرا جمعی چنین باشند که به سبب اقامت معرفت و محبت ایشان زیاده شود و نظر به آن جماعت
کراهت نخواهد داشت و در صحیح از محمد بن مسلم منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که سزاوار
نیست کسی را که یک سال اقامت کند، عرض نمودم که چه کند فرمودند که از مکه بیرون رود یعنی به حجاز یا مدینه مشرفه، و
سزاوار نیست کسی را که خانه در مکه بنا کند که ارتفاعش بیشتر از ارتفاع کعبه باشد و احادیث بسیار بر این مضمون وارد شده
است و در صحیح از علی بن مهزیار منقول است که گفت سؤال کردم از حضرت ابو الحسن صلوات اللَّه علیه که احتمال امام رضا و
امام علی نقی صلوات اللَّه علیهما هر دو دارد که اقامت در مکه معظمه افضل است یا رفتن به شهرهاي دیگر حضرت فرمودند که
اقامت نزد بیت اللَّه افضل است، و لوامع ص: 30 هم چنین اخبار دیگر که بر افضلیت اقامت وارد شده است
محمولست بر کسی که از حال خود یابد که بودن در آنجا سبب زیادتی قرب او شود بجناب اقدس الهی که اقامت چنین شخصی
خوبست و اگر قساوت در زیادتی باشد هجرت بهتر است چنانکه در حسن کالصحیح از حلبی منقول است که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون از اعمال حج و عمره فارغ شوي بر گرد که سبب زیادتی شوقست در برگشتن و شکی
نیست که در این اوقات عدم اقامت اولی است بلکه دغدغه حرمت اقامت میشود و چون اظهار شعایر ایمان در آن بلاد ممکن
نیست و در بلاد ایران صینت عن الحدثان ممکن است.
[شیرینی آب زمزم]
(و لم یعذب ماء زمزم لأنها بغت علی المیاه فاجري اللَّه عزّ و جلّ إلیها عینا من صبر) و کالصحیح منقولست از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که آب زمزم از شیر سفیدتر بود و از عسل شیرینتر بود و روان بود به خاطرش رسید که من از آبهاي عالم
بهترم پس حق سبحانه و تعالی او را فرو برد در زمین که روان نشود و چشمه از آب تلخ داخل آن کرد که در تلخی شبیه است به
چدروا که در نهایت تلخی است و این چشمه که با آن چشمه ضم شد از شیرینی افتاد و از این جهت شیرین نیست و این معنی
عبرتی است خوبان را که به خوبی خود عجب نکنند که حلاوت جمیع کمالات به سبب عجب و تکبر میرود چنانکه ظاهر و
هویداست و اگر خواهد که خوب ظاهر شود نظر به فضلا و علماء متکبر کند و از قبح کبر ایشان ترك کبر کند (و انّما صار ماء
زمزم یعذب فی وقت دون وقت لأنّه تجري إلیها لوامع ص: 31 عین من تحت الحجر فاذا غلب ماء العین عذب ماء
زمزم) و کالصحیح منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که چرا بعضی از اوقات آب زمزم شیرین است و بعضی از اوقات
صفحه 32 از 296
شیرین نیست زیرا که چشمه از زیر حجر الاسود به آن چاه میآید و هر گاه آب آن چشمه زیادتی میکند آب زمزم شیرین میشود
[چرا کوه صفا را صفا نامیدند]
إِنَّ » (و انّما سمّی ال ّ ص فا صفا لأنّ المصطفی آدم علیه السّلام هبط علیه فقطع للجبل اسم من اسم آدم علیه السّلام لقول اللَّه عز و جلّ
و هبطت حوّا علی المروة فسمّیت مروة لأنّ المرأة هبطت علیه فقطع للجبل اسم من اسم المرأة) و کالصحیح « اللَّهَ اصْ طَفی آدَمَ وَ نُوحاً
منقول است از عبد الحمید که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چرا کوه صفا را صفا نامیدند زیرا که برگزیده حق سبحانه و
تعالی حضرت آدم علیه السلام وقتی که از بهشت به زیر آمد در این کوه بر زمین آمد پس مشتق شد از نام حضرت آدم صفی نامی
از جهۀ کوه پس گویا کوه نیز از کوههاي عالم بر گزیده شد از جهت نزول آدم صفی چنانکه در صفوت آدم حق سبحانه و تعالی
فرموده است که به درستی و راستی که حق سبحانه و تعالی برگزید حضرت آدم و حضرت نوح را و چرا کوه مروه را مروه
میگویند چون حوّا که به زیر آمد در آن کوه به زیر آمد آن کوه را مروه نامیدند چون مراءة بر آن نازل شد و من حیث اللفظ
مناسبتی دارد، و ممکن است که همزه را قلب کرده باشند به واو و یا بر عکس و در لغت صفا بمعنی سنگ سخت است و این کوه
نیز سنگش سخت است و برگزیده شد از جهۀ عبادت و مروه سنگ سخت برّاق است و ممکن است که در وقت نزول حوا برّاق
شده باشد بحسب صورت چنانکه الحال بحسب معنی برّاق است و لوامع ص: 32 محل عبادت و دعاست چنانکه
خواهد آمد
[وجه احرام]
(و حرّم المسجد لعلّۀ الکعبۀ و حرّم الحرم لعلّۀ المسجد و وجب الاحرام لعلّۀ الحرم) و کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
منقول است که مسجد الحرام محترم و بزرگوار شد از جهۀ کعبه معظمه و حرم محترم شد از جهۀ آن که مسجد در آن واقع است و
واجب است که بی احرام داخل نشوند در حرم از جهۀ احترام آن و احرام عبارت است از ترك بسیاري از مباحات و چنانکه ماه
رمضان محترمست در آن ترك کرده میشود مستلذات بسیار هم چنین از جهۀ احترام حرم ترك مستلذات میشود تا از گناهان
پاك شوند و به ثوابهاي غیر متناهی برسند.
[کعبه قبله مسجد است]
(و انّ اللَّه تبارك و تعالی جعل الکعبۀ قبلۀ لأهل المسجد و جعل المسجد قبلۀ لأهل الحرم و جعل الحرم قبلۀ لأهل الدّنیا) و کالصحیح
بطرق متعدده منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حق سبحانه و تعالی کعبه را قبله اهل مسجد الحرام
گردانید و مسجد الحرام را قبله کسانی گردانید که در حرم باشند و حرم را قبله اهل دنیا گردانیده و احترام بالاتر از این نمیباشد که
از اطراف عالم همه رو به آن طرف کنند اگر چه در واقع رو به کعبه باید کرد رو به همه کردهاند در حالت نماز و غیر آن و تحقیق
این مسأله در باب قبله گذشت و ذکر آن در اینجا از جهۀ وجه احترامست
[تلبیه]
وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَ جِّ یَأْتُوكَ رِجالًا الخ فنادي فاجیب من کلّ » (و انّما جعلت التّلبیۀ لأنّ اللَّه عزّ و جلّ لمّا قال لإبراهیم علیه السّلام
فجّ یلبّون) لوامع ص: 33 و در صحیح منقولست از حلبی که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که
صفحه 33 از 296
از چه وجه تلبیه مقرر شد فرمودند که چون حق سبحانه و تعالی فرمود به حضرت ابراهیم علیه السلام که اعلام کن یا اذان بگو در
میان عالمیان بحج بیت اللَّه الحرام تا از اطراف عالم بیایند به نزد تو بر پاهاي پیاده و جمعی بر شتران لاغر که هر چند شتر قوي و فربه
باشد تا طی آن بیابان میکند لاغر میشود پس حضرت ابراهیم همه را بحج خواند حق سبحانه و تعالی صداي حضرت ابراهیم را به
گوش همه عالمیان رسانید و چون ارواح خلایق دو هزار سال پیش از خلق آدم با زمین مخلوق شده بودند همگی این ندا را شنیدند
که حضرت فرمودند که اجابت کنید داعی حق سبحانه و تعالی را و از داعی خود را اراده فرموده بود که از جانب حق سبحانه و
تعالی دعوت فرمود خلایق را به آمدن حج پس همگی آن کسانی که حج نصیب ایشان خواهد شد گفتند که لبیک داعی اللَّه یعنی
قبول کردیم که بیاییم اي داعی الهی و حضرت ابراهیم صداي لبیک ایشان را از چهار طرف از میان کوهها شنیدند و خواهد آمد
که هر که یک بار لبیک گفته است یک حج خواهد کرد و هر که پنجاه بار پنجاه حج خواهد کرد و دیگر وجوه خواهد آمد (و فی
روایۀ الاسديّ ابی الحسین رضی اللَّه عنه عن سهل ابن زیاد عن جعفر بن عثمان الدّارمیّ عن سلیمان بن جعفر قال سالت أبا الحسن
صلوات اللَّه علیه عن التّلبیۀ و علّتها فقال انّ النّاس اذا احرموا ناداهم اللَّه تعالی ذکره فقال عبادي و إمائی لأحرّمنّکم علی النّار کما
احرمتم لی فقولهم لبّیک اللَّهمّ لبّیک اللَّهمّ لبّیک اجابۀ للّه عزّ و جلّ علی ندائه لهم) و کالصحیح منقول است از سلیمان که گفت
سؤال کردم از حضرت لوامع ص: 34 ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما از علت و سبب تلبیه که
چرا در حالت احرام تلبیه میگویند حضرت فرمودند که چون بندگان احرام میبندند و نیت میکنند که اشیاء چند را بر خود حرام
میگردانم از حضرت رب العزة تعالی شانه ندا میرسد که اي بندگان من و اي کنیزان من چنانکه شما از سر لذتها گذشتید از جهۀ
رضاي من بذات خود قسم که البته شما را بر آتش دوزخ حرام میگردانم پس حق سبحانه و تعالی فرمود که اي بندگان من،
بندگان در جواب میگویند لبیک اي خداوند من در بندگی تو ایستادهام و دیگر در بندگی ایستادهام پس تلبیه جواب نداي الهی
باشد و منافات نیست میان این احادیث و احادیث دیگر. از آن جمله آن که نداي حضرت ابراهیم است و آن که نداي حضرت
موسی را جواب میگویند و نداي حضرت سید المرسلین را جواب میگویند که همه را امر بحج کرده است بعد از نداي الهی که
وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ الخ و نداي حضرت ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم را یک یک جواب » در قرآن مجید ایشان را خوانده است که
میگویند چون همه همه را طلبیدهاند و دیگر خواهد آمد پس اگر در حالت تلبیه همه را منظور دارند بهتر خواهد بود لهذا تلبیات
بسیار وارد شده است و اگر اکتفا به چهار کنند جواب خداوند عالمیان و جواب حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و جواب
ابراهیم و موسی علیهما السلام و جواب حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم را قصد خواهند کرد و در تلبیه کبیر جواب هر
یک را قصد میتوان کرد که از جهۀ هر یک یک فقره که مشتمل باشد بر دو تلبیه قصد کردن، و اگر در هر یک قصد همه را بکند
بهتر است به آن که قصد کند که چون همه مرا طلب کردهاند از جانب تو اینک اطاعت نموده آمدهام و به خدمت ایستادهام
[سعی صفا و مروه]
(و انّما جعل السّ عی بین الصّفا و المروة لأنّ الشّیطان تراءي لإبراهیم فی الوادي فسعی و هو منازل الشّیاطین) و منقول است در صحیح
از حلبی که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که چرا سعی میکنند میان صفا و مروه حضرت
فرمودند که چون شیطان در این موضع که سعی میکنند خود را به حضرت ابراهیم علیه السلام نمود حضرت سعی کردند در آنجا
و آن منازل شیطان یا شیاطین است و ظاهرا مراد از سعی دویدن است از مناره تا مناره دیگر که فوق بازار عطاران است و به همین
مضمون است صحیحه معاویۀ بن عمار از آن حضرت صلوات اللَّه علیه. و امّا اصل سعی میان صفا و مروه منقول است در صحیح از
ابن عمار که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون حضرت ابراهیم هاجر و اسماعیل را آورد و ایشان را در
حوالی کعبه گذاشت و برگشت و اندك آبی که داشتند آخر شد حضرت اسماعیل تشنه شد و ما بین صفا و مروه درخت خار بسیار
صفحه 34 از 296
بود هاجر بطلب آب رفت بر بالاي کوه صفا و گفت آیا در این وادي انیسی هست جواب نشنید و به مروه آمد و فریاد کرد که شاید
کسی باشد جواب نشنید تا هفت مرتبه باین طرف و آن طرف رفت و حق سبحانه و تعالی این سعی را مقرر فرمود تا به یاد آورند
عالمیان بزرگی و توکل و تسلیم و تفویض حضرت ابراهیم را که زن و فرزند خود را در چنین بیابانی گذاشت و برگشت پس چون
هفت مرتبه شد حضرت جبرئیل را دید از او پرسید که تو کیستی گفت من هاجر مادر فرزند ابراهیم جبرئیل گفت که ابراهیم علیه
السلام شما را به که گذاشت و رفت هاجر گفت وقتی که ابراهیم روانه شد که برود من به او گفتم که یا ابراهیم ما را به که
میگذاري و لوامع ص: 36 میروي ابراهیم گفت که شما را به خداي تعالی میگذارم جبرئیل گفت که شما را به
خداوندي گذاشته است که او بس است شما را و او کفایت میکند مهمات شما را غمناك مباش خاطرش مطمئن شد و آمد که از
احوال طفل خود خبر گیرد ناگاه دید که آبی عظیم پیدا شده است به برکت او و چون از تشنگی پا بر زمین میمالیده تا این آب از
زیر پاي او بهم رسیده است و هاجر از ترس آن که مبادا آب ضایع شود خاك برد در آب ریخت که آب مجتمع بماند و اگر این
کار نمیکرد آب روان میماند تا روز قیامت. و چون اسماعیل و هاجر از این آب سیر شدند گرسنه شدند و مرغان که بوي آب
شنیدند آمدند به آب خوردن و بر فوق آب حلقه زدند و چون در اینجا آب نبود قافله از راه دیگر میرفتند اتفاقا قافله از یمن به آن
جا رسید و دیدند که مرغان در هوا حلقه زدهاند یافتند که آبی به همرسیده است متوجه آن جانب شدند و هاجر آب به ایشان داد
آن قافله هر یک قدري از خوردنی به ایشان دادند و مردمان که دانستند که چنین آبی در اینجا به همرسیده است قافلها متوجه این
جانب شدند و باین سبب روزي بجهت ایشان به همرسید بفضل حق سبحانه و تعالی، و احادیث دیگر کالصحیح بر این مضمون وارد
شده است تا این که قبیله هاجر هم آمدند و در آنجا اقامت نمودند و از تنهائی نیز خلاص شدند (و انّما صار المسعی احبّ البقاع
إلی اللَّه عز و جل لأنّه یدكّ کلّ جبّار) و در صحیح از ابن عمار منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند
که هیچ منسک یعنی هیچ محل عبادتی نزد حق سبحانه و تعالی محبوبتر از این موضع نیست زیرا که ذلیل میشوند در اینجا لوامع
ص: 37 هر جبار متکبّر معاندي، و بر این مضمون احادیث دیگر وارد شده است از ابو بصیر و غیر او از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه و ظاهرا مراد از این منسک موضعی است که میباید دوید که به سبب دویدن سورت تکبّر و تجبّر شکسته
میشود اگر چه اصل سعی چنین است تا در دویدن بیشتر ذلیل میشود و از اینجا ظاهر میشود که تجبّر و تکبّر در چه مرتبه است از
قبح چون کبریا و عظمت مخصوص ذات اقدس حق سبحانه و تعالی است
[یوم الترویه]
(و انّما سمّی یوم التّرویۀ لأنّه لم یکن بعرفات ماء و کانوا یستسقون من مکّۀ من الماء و کان یقول بعضهم لبعض تروّیتم فسمّی یوم
الترویۀ لذلک) و صدوق در حسن کالصحیح از حلبی روایت کرده است که گفت عرض نمودم به آن حضرت صلوات اللَّه علیه که
چرا روز هشتم ذي الحجه را روز ترویه مینامند حضرت فرمودند که از جهۀ آن که در عرفات آب نبود و سقایان از مکه معظمه در
این روز از جهۀ روز نهم آب میبردند که حجاج جفا نکشند و چون به یک دیگر میرسیدند میگفتند که سیراب شدید از این
جهتش روز ترویه مینامند و وجهی دیگر گفتهاند که حضرت ابراهیم در شب هشتم در خواب دید که فرزندش را میکشد آن روز
در تفکر بود که چه بایدش کردن شب نهم به او نمودند که روز دهم پسرش را در منی بر دو بکشد و از این جهت است که روز
نهم را روز عرفه میگویند اما آن چه عوض است صحیح است
[روز عرفه]
صفحه 35 از 296
(و سمّیت عرفۀ لأنّ جبرئیل علیه السلام قال لإبراهیم هناك اعترف بذنبک و اعرف مناسکک فلذلک سمّیت عرفۀ) و چرا روز عرفه
را که روز نهم ذي الحجه است عرفه میگویند زیرا که لوامع ص: 38 جبرئیل در روز نهم در عرفات به حضرت
ابراهیم علیه السلام گفت که در عرفات اعتراف کن به گناهان خود و عبادات حجرا یاد گیر از این جهت این روز را عرفه نامیدند
این معنی این عبارتست و ظاهرا غلط از نساخ این کتاب شده است در لفظ عرفه در هر دو موضع و در هر دو عرفات میباید چنانکه
این عبارت را صدوق در علل و کلینی در کافی بعنوان عرفات ذکر کردهاند نه عرفه و در امثال این مواضع جزم داریم که رتبه
صدوق از آن بالاتر است که فرق نکند میان عرفه و عرفات بلی محتمل است که سبب سرعت در تصانیف سهو قلم شده باشد و این
نیز نادر است چنانکه از تتبع یافتهایم. و در حسن کالصحیح از معاویۀ بن عمار منقولست از صدوق و او را سند صحیح باد هست
پس صحیح باشد بلکه غیر از این سند هشت سند صحیح دارد بکتاب معاویۀ بن عمار که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که چرا عرفات را عرفات نامیدند حضرت فرمودند که جبرئیل علیه السلام حضرت ابراهیم را در روز عرفه به
جانب عرفات برد پس چون زوال آفتاب شد جبرئیل گفت یا ابراهیم اعتراف کن به گناه خود و بشناس محل عبادت خود را پس از
این جهت آنجا را عرفات نامیدند که معرفت مناسک در اینجا شد و حضرت ابراهیم اعتراف نمود و کلینی و صدوق نیز همین
مضمون را نسبت به حضرت آدم علیه السلام ذکر کردهاند در موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و صدوق نقل به معنا
کرده است با اختصار
[مشعر]
(و سمّی المشعر مزدلفۀ لان جبرئیل علیه السلام قال لإبراهیم علیه السلام بعرفات یا ابراهیم ازدلف إلی المشعر الحرام فسمیت
المزدلفۀ لذلک) لوامع ص: 39 و در صحیح بلکه در صحاح از معاویۀ بن عمار منقولست در حدیث حج ابراهیم
علیه السلام که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چرا مشعر الحرام را مزدلفه میگویند زیرا که جبرئیل به
حضرت ابراهیم گفت که در عرفات تضرع و زاري کند ایستاده تا غروب و چون شام شد به ابراهیم گفت که پیشتر آي بسوي مشعر
الحرام چون نزدیکتر به کعبه است و داخل حرمست و از این جهت آن را مزدلفه میگویند و در حدیث حضرت آدم نیز همین
مضامین وارد شده است. و در صحیح دیگر از معاویۀ بن عمار از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که چرا مشعر را مزدلفه
میگویند زیرا که حاجیان از عرفات نزدیک میشوند در آمدن و وقوف کردن در مشعر. و محتمل است که مراد از این نزدیکی
قرب به جانب اقدس الهی باشد چنانکه خواهد آمد که چون حاجیان در عرفات تضرع و زاري کردند و از گناهان پاك شدند
ایشان را بار میدهند که به مشعر که حرام الهی است داخل شوند و شب عید را در آنجا به تضرع و زاري بروز آورند و حق سبحانه
و تعالی از جمیع تقصیرات ایشان در گذرد و ایشان را قبول کند باز رخصت میدهد که در منی قربانی خود را بکشند و نزدیکتر
شوند باز بار میدهند که بیایند و طواف و سعی و طواف نساء را به جا آورند، پس منافاتی نیست در میان علل ممکن است که همه
سبب تسمیه شده باشد بلکه ظاهر آنست که غرض معصومین صلوات اللَّه علیهم در وجه این تسمیهها این باشد که مکلفان بفهمند
که این مواضع تقرب انبیاء است صلوات اللَّه علیهم بکوشند و تأسّی به ایشان کنند در تقرب.
[مزدلفه]
(و سمّیت مزدلفۀ جمعا لأنّه یجمع فیها لمغرب و العشاء بأذان لوامع ص: 40 واحد و اقامتین) و در احادیث متکثره
وارد است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که مزدلفه را جمع مینامند زیرا که
صفحه 36 از 296
جمع میکنند در آنجا نماز شام و خفتن را به یک اذان و دو اقامه چون وقت فضیلت شام گذشته است اذان خفتن را اول میگویند
پیش از نماز شام و بعد از آن اقامه میگویند و نماز شام را به جاي میآورند دیگر اقامه میگویند از جهۀ نماز خفتن و آن را به جا
میآوردند چنانکه در جمیع مواضع جمع چنین میکنند بلکه اگر توقفی در عرفات واقع شود تا سرخی مغربی زایل شود در آنجا نیز
چنین میکنند
[منی]
(و سمّیت منی منی لأنّ جبرئیل علیه السّلام اتی ابراهیم علیه السّلام فقال له تمنّ یا ابراهیم فکان تسمّی منی فسمّاها النّاس منی و در
صحیح از معاویۀ بن عمار منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه) علیه فرمودند که چرا منی را منی میگویند زیرا که جبرئیل علیه
السلام به نزد ابراهیم علیه السلام آمد و به او گفت که یا ابراهیم آرزویی که داري از حق سبحانه و تعالی آرزو کن یعنی در دل
بگذران چون در هر جا کاري میباید کرد در عرفات و مشعر به زبان تضرع و زاري میباید کرد و چون نزدیکتر شد زبان معزول
میشود و بدل مطالب را عرض میباید کرد چون در احادیث صحیحه وارد شده است که حق سبحانه و تعالی میفرماید که من نزد
حسن ظن بنده مؤمنم بهر عنوان که گمان بمن دارد چنان میکنم پس میباید که آرزوهاي خود را عظیم کند چون قبیح است که
از اکرام الاکرمین مطالب فانیه زایله طلب کنند پس از این جهت منی را منی نامیدند تا بدانی که جاي آرزو است و در بعضی از
نسخ فکان تمنّی منی واقع است یعنی حضرت ابراهیم لوامع ص: 41 آرزو کرد حسب الامر و لیکن عبارت حدیث
در علل موافق متن است (و روي انّها سمّیت منی لأنّ ابراهیم علیه السّلام تمنی هناك ان یجعل اللَّه مکان ابنه کبشا فیأمره بذبحه فدیۀ
له) و در علل محمد بن سنان مذکور است که حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما در جواب این سؤال که
کرده بود که چرا منی را منی میگویند فرموده بودند که چون جبرئیل به حضرت ابراهیم گفت که آرزو کن آن حضرت در آنجا
آرزو کردند که حق سبحانه و تعالی بعوض فرزندش گوسفندي خوب بفرستد و او را امر کند که آن را بعوض فرزندش ذبح کند
است که « فاعطی مناه » پس آرزو کرد و حق سبحانه و تعالی آرزوي او را مستجاب فرمود و تتمه را انسب بود ذکر کردن و آن
ظاهرش آنست که وجه تسمیه بر آوردن آرزو باشد یا هر دو.
[مسجد خیف]
(و سمّی الخیف خیفا لأنّه مرتفع عن الوادي و کلّما ارتفع عن الوادي سمّی خیفا) و در صحیح از معاویۀ بن عمار از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقول است که پرسیدم که چرا مسجد خیف را که در منی واقع است خیفش مینامند حضرت فرمودند که از جهۀ
آن که بر بلندي واقعست از وادي که راه سیل است و راه است و هر موضعی که بر بلندي واقع است آن را خیف میگویند و دور
نیست که مراد این باشد که در این مسجد نماز و عبادت کردن سبب رفعت مراتب صوري و معنوي میشود
[وقوف به مشعر]
بالحرم لأنّ الکعبۀ بیت اللَّه و الحرم حجابه و المشعر بابه فلمّا قصده الزّائرون أوقفهم « یصیّر خ » (و انّما صیّر الموقف بالمشعر و لم یصر
بالباب یتضرّعون حتّی اذن لهم بالدّخول ثمّ أوقفهم بالحجاب لوامع ص: 42 الثّانی و هو مزدلفۀ فلمّا نظر إلی طول
تضرّعهم أمرهم بتقریب قربانهم فلمّا قرّبوا قربانهم و قضوا تفثهم و تطهّروا من الذّنوب الّتی کانت لهم حجابا دونه أمرهم بالزّیارة علی
عزّ و جلّ فهم فی ضیافته و لا ینبغی لضیف ان یصوم عند من زاره « زاروا اللَّه » طهارة و انّما کره الصّیام فی ایّام التّشریق لأنّ القوم زوّار
صفحه 37 از 296
و اضافه، و روي انّها ایّام اکل و شرب و بعال و مثل التّعلق بأستار الکعبۀ مثل الرّجل یکون بینه و بین الرّجل جنایۀ فیتعلّق بثوبه و
یستحذي له رجاء ان یهب له جرمه) و کالصحیح منقولست بروایت صدوق از محمد بن الحسن که گفت سؤال کردم از ذو النون
مصري از این مسایل او گفت که یکی از استادان من پرسیده است این مسائل را از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه، و
کلینی کالصحیح روایت کرده است همین مضامین را از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و لفظ حدیث از سند ذو النونست
که از آن حضرت سؤال کردند که چرا وقوف در مشعر که عرفات باشد بمعنی لغوي چون مشعر بمعنی محل عبادتست و در کافی
چنین است که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه پرسیدند که چرا وقوف در جبل عرفات واقع است نه در حرم و دور نیست که سهو و
تبدیل جبل به مشعر از راوي واقع شده باشد یا نساخ حضرتان فرمودند که کعبه خانه اعظم الهی است و حرم در دورش بمنزله
حجابست و مشعر در آن حجاب است و مراد از مشعر در اینجا نیز عرفاتست و این عبارت در کافی نیست بلکه باین عبارت است که
و الحرم بابه و بنا بر نسخه صدوق چون راوي عرفات را در مشعر نامید حضرت موافق گفتگوي او فرمودند و اگر چه عبارت حضرت
را تاویل میتوان کرد و چون حرم پیشتر از مشعر است به یک میل تخمینا و میلی منصوب است در آخر لوامع ص:
43 صحراي عرفات و قریب بمازمین که ما بین دو کوه است که مراد این باشد که اول داخل حجاب حرم میشوند و بعد از آن
داخل ما زمین میشوند که مجموع مشعر در میان دو کوه است پس چون زیارت کنندگان کعبه اراده زیارت کردند ایشان را در آن
در یعنی فضاي در خانه که عرفاتست باز داشتند که تضرع و زاري کنند تا آن که رخصت دهند ایشان را که داخل شوند در حجاب
دویم که مشعر است پس ایشان را در آنجا باز میدارند تا تضرع و زاري کنند و گناهان ایشان را بیامرزند پس چون حق سبحانه و
تعالی تضرع و زاري ایشان را دید بر ایشان رحم کرد و فرمود که پیشتر آیند در منی و قربانی خود را بکشند و به سبب این کشتن
نیز ایشان را قربی حاصل شود به آن که خالصا لوجه اللَّه بکشند و چون قربانی را کشتند و ازاله کردند از خود چرکینهاي صوري را
به آن که سر بتراشند و شارب بگیرند و ناخن بگیرند و چون اینها واقع شد که از چرکنیت گناهان در عرفات و مشعر پاك شدند و
از چرکنیت صوري در منی پاك شدند چون همه حجاب بودند و از همه پاك شدند حق سبحانه و تعالی ایشان را رخصت داد که
بیایند به زیارت خانه با طهارت به غسل و وضو یا پاکی از گناهان بودند و غیر آن راوي میگوید که عرض نمودم که چرا در ایام
تشریق روزه مکروه است یعنی حرامست چون در منیاند بلکه ناسکند بحج حضرت فرمودند که جمعی که بحج رفتهاند به زیارت
خانه او رفتهاند و مهمان حق سبحانه و تعالیاند و خوب نیست روز گرفتن مهمان در خانه مهماندار چنانکه گذشت، و صدوق در
میان این حدیث حدیثی نقل کرده است و باز سر حدیث اول میرود و آن را تمام میکند که مرویست که این سه روز ایام خوردن
و آشامیدن و جماع کردنست و منافاتی نیست میان هر دو بلکه مؤید حدیث اول است زیرا که چون مهمانند ایشان را رخصت همه
چیز دادند. لوامع ص: 44 دیگر عرض نمودم که چه غرض است از دست زدن به جامه کعبه حضرت فرمودند که
از بابت اینست که شخصی گناهی کرده باشد و مخالفت بزرگی نموده باشد از روي خضوع و تذلل دامن او را میگیرد که از جرم
او در گذرد و غرض از این مجموع آنست که چون عالمیان باین ظواهر انس گرفتهاند باین نحو با ایشان سر کردهاند چون پادشاهان
در بندها دارند و همه کسرا دست نمیدهد که همه وقت به نزد ایشان روند و تا خود بار ندهند کسی قدرت ندارد که به نزد ایشان
رود و بعد از رخصت نیز اگر یک مرتبه به نزد پادشاه روند بسیار است که از هیبت لال میشوند ایشان را مرتبه مرتبه پیش پیش
میبرند و چون امثال این امور را نزد پادشاه پادشاهان ظاهر رعایت میکنند نزد پادشاهان نیز رعایت میباید کرد و اللَّه تعالی یعلم
حقایق احکامه
[چهار ماه براي حاجی گناه نوشته نمیشود]
(و انّما صار الحاجّ لا یکتب علیه ذنب اربعۀ اشهر من یوم یحلق رأسه لأنّ اللَّه عزّ و جلّ اباح للمشرکین الاشهر الحرم اربعۀ اشهر اذ
صفحه 38 از 296
یقول فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَۀَ أَشْهُرٍ فمن ثمّ وهب لمن یحج من المؤمنین البیت مسک الذنوب اربعۀ اشهر) مرویست در صحیح از
بزنطی از حسین بن خالد که به حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که چرا بر حاجیان
نمینویسند گناهی چهار ماه از روزي که سر میتراشند حضرت فرمودند زیرا که حق سبحانه و تعالی مباح گردانید بر کفار مشرك
چهار ماه حرام را زیرا که فرموده است که سیاحت کنید و بگردید در زمین هر جا که خواهید تا چهار ماه پس هر گاه کفار را در
این چهار ماه به سبب زیارت باطلی که کردند امان دادند مؤمنان را نیز که بحج خانه آمده بودند بخشیدند امساك از گناهان را
چهار ماه یعنی اگر گناهی بکنند بر ایشان ننویسند. لوامع ص: 45 بدان که این حدیث را کلینی و صدوق در علل
« من یوم یحلق رأسه » ذکر کردهاند و هر دو موافقند که هیچ نحو مخالفتی ندارند، و در این کتاب عبارات زیاد شده است. یکی
چون خواهد آمد که ابتداي ماههاي سیاحت از روز عید است که در آن روز سر میتراشند و این سهل است. دویم الاشهر الحرم
است و الاشهر در هر دو کتاب نیست و نمیباید بلکه الحرم است یعنی حرم را بر ایشان مباح کردند تا کارسازیهاي خود را بکنند و
اگر چیزي در حرم داشته باشند بیرون برند و اگر از کسی چیزي طلب داشته باشند بگیرند و از اشهر حرم پنجاه روز داخل این چهار
ماه است همه را اشهر حرم گفتن مناسب نیست و ظاهرا این زیادتی از نساخ شده باشد سیم لفظ مسک است که در هر دو کتاب
نیست و ظاهرش آنست که محرّمات را بر او حلال کردهاند و یقینا مراد نیست بلکه اگر ایشان گناهی بکنند حق سبحانه و تعالی
میآمرزد و فرق بسیار است میان این هر دو و ظاهرا این نیز از نساخ زیاد شده است سهوا و آن چه میبخشد چهار ماه سیاحت است
که بیست روز از ذي الحجه است تا دهم ربیع الاخر و در صحیح از سعد اسکاف منقول است که گفت از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه شنیدم که میفرمودند که چون کسی اراده حج داشته باشد و شروع کند در تهیه راه حج هر گامی که بر میدارد
ده حسنه در نامه عملش مینویسند و ده سیئه محو میکنند و ده درجه او را بلند میکنند تا چون از تهیه فارغ میشود و در دانه
میشود چهار پاي او هر گامی که بر میدارد ده حسنه در نامه عملش مینویسند و ده سیئه محو میکنند و ده درجه او را بلند
میکنند تا وقتی که از افعال حج فارغ میشود جمیع گناهان او را لوامع ص: 46 میآمرزند و چهار ماه دیگر که
آن ذي الحجه و محرم و صفر و ربیع الاول است حسنات از جهۀ او مینویسند و گناهان را نمینویسند مگر آن که فعلی صادر شود
که واجب شود دخول نار به سبب آن به آن که کافر شود پس چون چهار ماه تمام میشود با مردمان مساوي میشود که حسنات و
سیئات او را مینویسند و در این حدیث اگر چه تصریح بده روز ربیع الاخر نشده است اما اشاره به آن شده است در اول و آخر
[تعظیم کعبه]
(و انّما یکره الاحتباء فی المسجد الحرام تعظیما للکعبۀ) و در صحیح از حماد بن عثمان منقول است که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که مکروه است احتبا کردن در مسجد الحرام از جهۀ تعظیم کعبه چون کسی که در مسجد است رو به
کعبه مینشیند و در حالت احتبا اگر زیر جامه در پا نداشته باشد عورتش محاذي کعبه میشود و اگر زیر جامه داشته باشد نیز
عورت محاذي میشود و احتبا آنست که ساقهاي پاها را بلند میکنند و چهار ذرعی یا کمر و حدت را از پشت به پیش میآورند و
ساقها را با پشت به آن میبندند و محاذات عورت میشود و اگر نشود نیز مخالفت تعظیم هست مثلا اگر بزرگی باشد بحسب دنیا و
چنین بنشینند در برابر او او را بد میآید و کعبه بزرگست بیدغدغه اگر شعور داشته باشد که ظاهر است و اگر نداشته باشد چون
حق سبحانه و تعالی امر به تعظیم آن فرموده است با او بنحو بنده نزد پادشاهان سر میباید کرد لهذا از هزار فرسخی رو به جانب آن
بول و غایط کردن بد است. و این روایت صدوقست و کلینی نیز روایت کرده است کالصحیح از عبد اللَّه بن سنان که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که سزاوار نیست هیچ کس را که احتبا کند در برابر کعبه و در بعضی از نسخ لوامع
ص: 47 الاحتذاء وارد است یعنی کفش پوشیدن در مسجد الحرام مکروه است و ظاهرا از تصحیف نساخ باشد
صفحه 39 از 296
[حج اکبر]
(و انّما سمّی الحجّ الاکبر لأنّها کانت سنۀ حجّ فیها المسلمون و المشرکون و لم یحجّ المشرکون بعد تلک السّنۀ) و در موثق از
وَ أَذانٌ » حفص منقول است که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از قول حق سبحانه و تعالی که فرموده است که
یعنی اخبار و اعلامی است از خدا و رسول او بسوي مؤمنان در روز حج اکبر حضرت فرمودند که حضرت امیر المؤمنین « الخ
صلوات اللَّه علیه فرمودند که آن شخص که اعلام ایشان کرد من بودم و آن در سال نهم بود که ابو بکر را فرستادند که سوره براءة
را بر کفار بخواند جبرئیل آمد و گفت یا محمد اداء رسالت کار تست یا کسی که از تو باشد پس حضرت مرا از عقب ابو بکر
فرستاد و به او رسیدم و او را برگردانیدم پس چون ابو بکر به خدمت حضرت رسید گفت یا رسول اللَّه آیا در بدي من چیزي نازل
شد حضرت فرمودند که جبرئیل آمد و گفت اداء رسالت را تو میکنی یا کسی که از اهل بیت تو باشد چنانکه عبد اللَّه بن عمر و
عبد اللَّه بن عباس و سعد بن ابی وقاص و انس بن مالک و غیر ایشان روایت کردهاند پس عرض نمودم که چرا آن سال را حج اکبر
نامیدند حضرت فرمودند که از جهۀ آن که آخر سالی بود که کفار با مسلمانان حج کردند و بعد از آن بامر الهی حکم شد و
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه به عالمیان رسانید که بعد از این سال کافر بحج نیاید و دیگر نیامدند و ظاهرا تقیه وارد شده
باشد و این مذهب حسن بصري است و جمعی از عامه و بسیاري از خاصه گفتهاند که روز عرفه است و لوامع ص:
48 بسیاري گفتهاند که روز عید است که در آن روز معظم افعال حج ممکن است که بفعل آید و در صحیح از ذریح منقول است
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که روز حج اکبر روز دهم است. و در حسن کالصحیح از معاویۀ بن عمار
منقول است که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از روز حج اکبر حضرت فرمودند که آن روز نحر است و حج اصغر
عمره است و احادیث بسیار بر این مضمون وارد است که روز عرفه نیست بدلیل آن که حق سبحانه و تعالی فرمود که چهار ماه
سیاحت کنند و فرمود که تا ده روز ربیع الاخر است اگر روز عرفه میبود میبایست که تا نه روز باشد یا چهار ماه و یک روز باشد
و بعد از این نیز خواهد آمد پس ظاهرش آنست که صدوق دو وجه از جهت تسمیه بحج اکبر اعتقاد دارد و در مطلوب خلافی
نیست و منازعه لفظی است و اللَّه تعالی یعلم و الحال نزد عامه مختلف فیه است که جمعی حج اکبر را در سالی میدانند که جمعه
در عرفات باشند و جمعی آن که روز عید جمعه باشد مستندش ظاهر نیست و محققان ایشان نیز در کتب خود ذکر نکردهاند حتی
در تفاسیر معتمده ایشان نیست و آن چه مذکور شد در اینجا گفتهاند
[تکبیر در منی]
(و انّما صار التّکبیر بمنی فی دبر خمس عشرة صلاة و بالأمصار فی دبر عشر صلوات لأنّه اذا نفر النّاس فی النّفر الاوّل أمسک اهل
الامصار عن التّکبیر و کبّر اهل منی ما داموا بمنی إلی النّفر الاخیر) و در صحیح از زراره منقولست که به حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که تکبیر در ایّام تشریق در عقیب چند نماز است فرمودند که در منی عقب پانزده نماز است و در
شهرهاي دیگر عقیب لوامع ص: 49 ده نماز است و ابتداي تکبیر از عقب نماز ظهر روز عید است و آخرش صبح
آخر ایام تشریق و باین عنوان میگویی (اللَّه اکبر اللَّه اکبر لا اله الّا اللَّه و اللَّه اکبر اللَّه اکبر و للّه الحمد اللَّه اکبر) علی ما هدینا اللَّه
اکبر علی ما رزقنا من بهیمۀ الانعام و چرا در باقی شهرها عقیب ده نماز است زیرا که چون کسانی که در منیاند اگر در نفر اول که
روز دوازدهم است بار کنند و به مکه آیند تکبیر نمیگویند پس در شهرهاي دیگر بطریق اولی و اهل منی تا در منیاند تکبیر
میگویند تا نفر اخیر. و محتمل است که مراد این باشد که کسانی که در منیاند تا همه در منیاند اهل شهر متابعت ایشان میکنند
صفحه 40 از 296
و چون بعضی کوچ کردند همه در آنجا نیستند تا مردمان باید که متابعت ایشان کنند و این معنی اقربست بحسب لفظ و اول بحسب
معنی و اللَّه تعالی یعلم و در صحیح از منصور منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که در تفسیر قول حق سبحانه و
تعالی که خدا را یاد کنید در چند روز معدود و قلیل حضرت فرمودند که مراد از این ایّام ایّام تشریق است و در جاهلیت چنین
متعارف بود که چون این سه روز در منی میبودند مفاخر آباي خود را یاد میکردند از جود و سخاوت و شجاعت و سایر کمالات
و یکی میگفت که پدرم چنین بود و دیگري میگفت که جدم چنین بود پس حق سبحانه و تعالی فرستاد این آیه را که ترجمهاش
اینست که چون از عرفات بار کنید خداوند خود را یاد کنید چنانکه پدران را یاد کنید یا بلند یاد کنید چنانکه فریاد میگردید در
فخرهاي خود بلکه بلندتر و بیشتر پس بیان تکبیر فرمودند چنانکه در حدیث سابق مذکور شد و این حدیث مؤید حل لوامع
ص: 50 دوم است چون که ایشان تا در منی میبودند همه مفاخر آباي خود را یاد میکردند و تکبیر در عوض آن
بود پس چون اجتماع بر طرف میشود تکبیر ساقط میشود از اهل امصار و در نماز عید گذشت
[تعداد حج براي هر نفر]
(و انّما صار فی النّاس من یحجّ حجۀ و منهم [و فیهم خ] من یحجّ اکثر و منهم [فیهم خ] من لا یحجّ لأنّ ابراهیم علیه السّلام لمّا نادي
هلمّ إلی الحج اسمع من فی اصلاب الرّجال و ارحام النّساء إلی یوم القیمۀ فلبّی النّاس فی اصلاب الرّجال و ارحام النّساء لبّیک لبّیک
داعی اللَّه فمن لبّی عشرا حجّ عشرا و من لبّی خمسا حجّ خمسا و من لبّی اکثر فبعدد ذلک و من لبّی واحدا حجّ واحدا و من لم یلبّ
لم یحجّ) و در موثق کالصحیح از عبد اللَّه بن سنان منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چرا در
میان مردمان بعضی یک حج میکنند و بعضی بیشتر میکنند و بعضی حج نمیکنند از جهۀ آن که چون حضرت ابراهیم ندا کرد
که بیایید بحج حق سبحانه و تعالی آواز آن حضرت را رسانید بهر که در پشتهاي پدران و رحمهاي مادران بود تا روز قیامت یعنی
به ارواحی که پیش از خلق اجساد بدو هزار سال مخلوق شده بودند پس گویا که در پشت پدران و شکم مادرانند. و محتمل است
که ظاهرش مراد باشد چنانکه هر یک از بشر که تا روز قیامت مخلوق خواهند شد جزوي از ایشان از اجزاء آدم بود چنانکه گذشت
پس محتمل است که این صدا به گوش آن اجزاء رسیده باشد و حق سبحانه و تعالی آنها را « وَ إِذْ أَخَ ذَ رَبُّکَ الخ » در تفسیر آیه
شعور فهم خطاب داده باشد یا اشاره باشد به معلومیت ایشان و استعدادات و احوال ایشان مر خالق را و علی اي حال هر که تا روز
قیامت موجود خواهد شد لوامع ص: 51 همه گفتند لبّیک داعی اللَّه یعنی در خدمت ایستادهایم و قبول کردیم مگر
نادري که نگفتند پس کسی که ده مرتبه گفت لبیک داعی اللَّه ده حج روزي او خواهد شد و کسی که پنج مرتبه گفته است پنج
حج خواهد کرد و کسی که بیشتر گفته است به همین نسبت و کسی که یک بار گفته است یک حج خواهد کرد و کسی که لبیک
نگفته است حج نخواهد کرد و کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر کرا در شب قدر ننوشته باشند او را که
حج خواهد کرد توفیق نمییابد و هر که بحج میرود کاشف میآید که او را نوشتهاند.
[نامگذاري ابطح]
(و سمّی الابطح ابطحا لأنّ آدم علیه السّلام امر ان ینبطح فی بطحاء جمع فانبطح حتّی انفجر ال ّ ص بح و انّما امر آدم علیه السّلام
بالاعتراف لیکون سنّۀ فی ولده) و کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که چرا ابطح را ابطح میگویند فرمودند
که حضرت آدم مامور شد که در زمین مشعر که محل سیل است بخوابد بر پهلو تا صبح طالع شود حضرت آدم در آنجا تکیه
فرمودند تا صبح طالع شود و پرسیدند از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که چه سبب داشت که حضرت آدم مامور شد که اعتراف
صفحه 41 از 296
کند به گناهان خود با آن که گناهی نداشت یا چون ترك اعتراف اولی بود چرا اعتراف نمود حضرت فرمودند که تا سنت شود و
فرزندانش همه در آنجا که وارد شوند اعتراف به گناهان خود بکنند چون نیست چیزي که سبب مغفرت باشد مانند اعتراف و یا آن
که تعلیم دیگران کرد و اگر نه خود معصوم بود و از این جهت است تضرعات و اعترافات معصومین سلام اللَّه علیهم چنانکه
گذشت
[آب دادن به حجاج]
(و اذن رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و اله للعبّاس ان یبیت بمکۀ لیالی لوامع ص: 52 منی لأجل سقایۀ الحاجّ) و منقول
است در صحیح از مالک بن اعین که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که آن حضرت رخصت دادند عباس عم
خود را که سه شب منی در مکه بسر آورد از جهۀ آب دادن حاجیان و غرض آنست که چون متقی صید و نسا را دو شب و غیر
ایشان را سه شب میباید که در منی باشند رخصت دادن عباس به سبب عذر بود یا آن که جایز است که این سه شب را در مکه
بسر آورند به عبادت و آب دادن عبادتست.
[احرام از مسجد شجره]
(و انما احرم رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من الشّجرة لأنّه لمّا اسري به إلی السّماء فکان بالموضع الّذي بحذاء الشّجرة نودي یا
محمّد قال لبیک قال أ لم اجدك یتیما فاویت و وجدتک ضالا فهدیت فقال النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله الحمد و النّعمۀ و الملک لک
لا شریک لک فلذلک احرم من الشّجرة دون المواضع کلّها) و در قوي منقول است که عرض نمودم که چه وجه داشت که حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از مسجد شجره احرام گرفتند نه از جاهاي دیگر فرمودند که چون آن حضرت در شب معراج به
آسمان رفتند و محاذي مسجد شجره شدند ندا رسید که یا محمد حضرت گفتند که لبیک ندا رسید که یا محمد آیا ترا نیافتم که
یتیم بودي و ترا جا دادم در کنار ابو طالب و فاطمه بنت اسد که تربیت ترا بیش از فرزندان خود میکردند آیا تو کم نشده بودي که
من هدایت نمودم عبد المطلب را که ترا یافت یا نمیدانستی علوم لدنیه غیر متناهیه را و ترا به آن راه نمودم پس حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله گفتند که جمیع حمدها و نعمتها و پادشاهیها مخصوص تست و ترا شریکی نیست پس چون مناجات
و گفتن لوامع ص: 53 لبیک آن حضرت در محاذي مسجد شجره واقع شد حضرت هر احرامی که گرفتند از آن
وقتی که به مدینه مشرفه آمدند از مسجد شجره احرام گرفتند و از جاي دیگر احرام نگرفتند
[سبب آویختن در کردن شتر و گاو و گوسفند]
(و امّا تقلید البدن فلیعرف انّها بدنۀ و یعرفها صاحبها بنعله الّذي یقلّدها به و الاشعار انّما امر به لیحرم ظهرها علی صاحبها من حیث
اشعرها و لا یستطیع الشّیطان ان یتسنّمها) و منقول است در قوي از سکونی که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند
که سبب آویختن در کردن شتر و گاو و گوسفند کفش را آنست که ظاهر باشد که از جهۀ کشتن است و اگر کم شود در میان
شتران از کفش خود که در کردن اینها آویخته است شتر خود را بشناسد، و چرا مامور شدهاند که شتر را اشعار کنند به آن که
کوهانش را بشکافند و خونی که در آید بر کوهانش بمالند تا آن که چون زخم شده است صاحبش بر آن سوار نشود و شیطان نیز
بر کوهان آن شتر بالا نرود و دور نیست که مراد این باشد که شیطان صاحبش را فریب ندهد که آن را بفروشد یا از حج بر گردد
صفحه 42 از 296
[رمی جمار]
(و انّما امر برمی الجمار لأنّ ابلیس اللّعین کان یتراءي لإبراهیم علیه السّلام فی موضع الجمار فیرجمه ابراهیم علیه السّلام فجرت
بذلک السّنّۀ) و در صحیح منقول است از علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه
که چرا انداختن سنگ ریزه باین میلها مقرر شده است حضرت فرمودند که شیطان ملعون خود را مینمود به حضرت ابراهیم نزد هر
میلی و حضرت ابراهیم او را به سنگ میزد در این سه جا. لوامع ص: 54 و تا اینجا از حدیث علی بن جعفر
مذکور است و ظاهرا از صدوق است که چون ابراهیم کرد سنّت جاري شد تا روز قیامت که هر گاه داخل منی شوند سنگ ریزه بر
جمره زنند و از جهۀ تذکیر گذاشتهاند که عالمیان ایمن نباشند که شیطان با آن که دست تسلط بر انبیاء و اوصیا ندارد و از دور
وسوسه میکند ایشان را. و منقول است که سه مرتبه به نزد اسماعیل آمد اول نزد جمره عقبه و گفت اي فرزند میدانی کجا
میروي گفت نه گفت پدرت میبرد که ترا بکشد اسماعیل گفت پدرم از آن مهربانتر است که مرا عبث بکشد شیطان گفت
خوابی دیده است گفت چه بهتر از این که از جهۀ رضاي الهی مرا بکشد و شیطان مهملات میگفت اسماعیل به فریاد آمد که اي
پدر مهربان شیطان مرا آزار میدهد حضرت ابراهیم گفت او را به سنگ بزن و حضرت اسماعیل به هفت سنگ او را از خود دور
کرد و چون به نزدیک جمره وسطی رسید باز شیطان آمد و او را هفت سنگ زد تا سه مرتبه (و روي انّ اوّل من رمی الجمار ادم ثمّ
ابراهیم علیهما السّلام) و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اول
کسی که شیطان را سنگ زد در منی در موضع این سه میل حضرت آدم بود دیگر جبرئیل به نزد حضرت ابراهیم آمد و شیطان به
جاي جمره عقبه ظاهر شد جبرئیل حضرت ابراهیم را گفت تا سنگی چند بر شیطان زد. و منافاتی نیست میان این اخبار که حضرت
آدم اول زده باشد و دیگر حضرت ابراهیم و دیگر حضرت اسماعیل صلوات اللَّه علیهم زده باشند
[قربانی کردن]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله انّما جعل اللَّه هذا الاضحی لوامع ص: 55 لتشبع مساکینکم من اللّحم
فاطعموهم) و در قوي از سکونی منقول است که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که چرا حق سبحانه و تعالی قربانی را
مقرر فرمود تا فقراء شما را سیر کند یا سیر شوند از گوشت پس بخورانید به ایشان گوشت قربانیهاي خود را. و کالصحیح از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که از آن حضرت پرسیدند که چه کنند با گوشت قربانی حضرت فرمودند
که حضرت علی بن الحسین و حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیهم سه یک را از جهۀ همسایگان میفرستادند و سه یک را به فقرا
میدادند و سه یک را از جهۀ اهل خانه نگاه میداشتند (و العلۀ الّتی من اجلها یجزي البقرة عن خمسۀ نفر لأنّ الّذین أمرهم السّامريّ
بعبادة العجل کانوا خمسۀ أنفس و هم الّذین ذبحوا البقرة الّتی امر اللَّه تبارك و تعالی بذبحها و هم ادینونۀ و اخوه میذونۀ و ابن اخیه
و ابنته و امرأته) و کالصحیح منقول است از حسین بن خالد که گفت عرض نمودم به حضرت ابی الحسن صلوات اللَّه علیه که شتر
از چند کس مجزي است حضرت فرمودند که از یک کس گفتم که گاو از چند کس مجزي است فرمودند که از پنج کس هر گاه
که از یک سفره چیز خورند عرض نمودم که چرا چنین است فرمودند که در گاو علتی است که در شتر نیست زیرا که آن جماعتی
که امر کردند قوم حضرت موسی را به عبادت گوساله پنج کس بودند و همان جماعت بودند که ایشان گاو را کشتند و عضوي از
آن را بر مقتول زدند و زنده شد و آن جماعت ادینونه و برادرش میذونه و دختر و لوامع ص: 56 پسر برادرش و
دخترش و زنش بودند و چون این جماعت توبه کرده بودند و بواسطه اتمام توبه گاوي که اول پرستیده بودند بدست خود کشتند
بعدد ایشان اکتفا به گاوي توان کرد، و این محمول است بر افضل و الا احادیث معتبره خواهد آمد که گاو و شتر هر دو مجزیند از
صفحه 43 از 296
هفت کس هر گاه اهل یک سفره باشند (و انّما یجزي الجذع من الضّأن فی الاضحیّۀ [ال ّ ض حیّۀ خ] و لا یجزي الجذع من المعز لأنّ
الجذع من ال ّ ض أن یلقح و الجذع من المعز لا یلقح حتی یستکمل سنۀ) و در صحیح از حماد بن عثمان منقول است که گفت به
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که کمترین چیزي که مجزیست در سالهاي گوسفند در هدي چند ساله
است حضرت فرمودند که جذع از میش مجزیست و آن بره است که پا در ماه هفتم گذاشته باشد یا هشتم یا نهم عرض نمودم که
جذع از بزغاله مجزیست فرمودند که نه گفتم فداي تو کردم چرا جذع از میش مجزیست و از بز مجزي نیست حضرت فرمودند که
بره جذع بر ماده میجهد در ماه هفتم و بز تا سالش تمام نشود و در سال دویم داخل نشود نمیجهد (و انّما یجوز للرّجل ان یدفع
و الجلد لا یؤکل و لا یطعم و لا یجوز ذلک فی *« فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا » الضحیّۀ إلی من یسلخها بجلدها لأنّ اللَّه عز و جلّ قال
الهدي) و در حسن کالصحیح منقولست که حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه فرمودند که سبب چیست که جایز است که
پوست قربانی را به سلاخ دهیم به مزد کشتن و پوست کندن از جهۀ آن که حق سبحانه و تعالی لوامع ص: 57
فرموده است که بخورید از شتر قربانی و بدهید به قانع و معتر که بخورند و پوست را نمیتوان خورد و خورانید و این معنی در هدي
جایز نیست بلکه میباید که پوست آن را نیز به فقرا دهند و بهتر در قربانی نیز آنست که به فقرا دهند و قربانی کشتن سنت است، و
هدي کشتن گاو و گوسفند و شتر است در حج تمتع و قران و همه اینها در مباحث و ابواب خود خواهد آمد و غرضش از این باب
بیان علل است و بس
[حضرت امیر المؤمنین شبی به روز نیاوردند در مکه بعد از آن که هجرت نمودند]
(و لم یبت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بمکّ ۀ بعد ان هاجر منها حتّی قبض لأنّه کان یکره ان یبیت بأرض قد هاجر منها) و
منقولست در قوي از حضرت ابو الحسن صلوات اللَّه علیه که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه شبی بروز نیاوردند در مکه بعد
از آن که هجرت نمودند با حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از مکه معظمه به مدینه مشرفه از جهۀ آن که مکروه است یا
کراهت داشتند که شب بروز آورند در زمینی که از آنجا هجرت نموده باشند بلکه چون نماز عصر را میگذاردند از مکه بیرون
میرفتند و در مکان دیگر میبودند در آن شب لوامع ص: 58
باب فضائل الحج
[بروید بحج بیت اللَّه]
(قال اللَّه تبارك و تعالی فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ یعنی حجّوا إلی اللَّه) این بابی است در فضیلتها و ثوابهاي حج منقولست بطرق متعدده از
حضرت امام محمد باقر که حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیهما در تفسیر قول حق سبحانه و تعالی فرموده است که از گناهان
بگریزید بسوي خدا مراد الهی آنست که بروید بحج بیت اللَّه پس حج گریختن است بسوي خدا، و هر گاه اکرم الاکرمین فرموده
باشد که بسوي من گریزید چه احتمال دارد که جار خود را عذاب فرماید و از گناهان او در نگذرد پس ظاهر شد که حج بیت اللَّه
الحرام سبب خلاصی است از عذاب نیران به گفته خداوند عالمیان
[هر که کجاوه نگاه دارد بقصد رفتن بحج]
(و من اتّخذ محملا للحجّ کان کمن ارتبط فرسا فی سبیل اللَّه تعالی) و در حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
صفحه 44 از 296
علیه منقولست که هر که کجاوه نگاه دارد بقصد رفتن بحج چنان است که اسبی بسته باشد که چون ضرور شود بجهاد اعدا رود و
خواهد آمد که در زمان غیبت معصوم حج بمنزله جهاد است در حضور معصوم پس مقدمات حج بمنزله مقدمات جهاد است، و
محتمل است که مراد از ارتباط مرابطه باشد و آن حفظ سر حد است در طرفی که دشمنان باشند سنت است که خود برود یا
غلامش را بفرستد یا اسبی بفرستد که در آنجا باشند و مطلع باشند که اگر لوامع ص: 59 دشمنی اراده این طرف
نماید بر آن اسب سوار شوند و به زودي خود را برساند تا مسلمانان تهیه دفع ایشان نمایند و احادیث بسیار در فضیلت مرابطه وارد
شده است و بعد از این خواهد آمد ثواب بستن اسب (و یقال حجّ فلان اي افلح (فلج خ) و الحجّ القصد إلی بیت اللَّه لخدمته علی ما
امر به من قضاء المناسک) و کالصحیح منقولست که از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه پرسیدند که حجرا چرا حج
میگویند حضرت فرمودند که حج در لغت بمعنی فلج است یعنی غلب و فاز یعنی بر نفس و شیطان غالب شد و به مطلب خود
رسید و یا بمعنی افلح است یعنی حج بمعنی رستگاري باشد و چون حج سبب رستگاریست از این جهت حجش مینامند. و بنا بر
این نسخه افلح اصح است و ممکن است که صدوق قطع نظر از حدیث خواهد که بیان کند معنی لغوي و اصطلاحی را به آن که
حج در لغت بمعنی فلج آمده است که بمعنی فاز و غلب است و در اصطلاح متوجّه بیت اللَّه الحرام شدنست از جهۀ خدمتی که حق
سبحانه و تعالی فرموده است که آن را به نحوي که امر فرموده است از احرام و طوافین و سعیین و وقوفین و غیره به جا آورند و
محتمل است که مرادش این باشد که حج در لغت بمعنی قصد نیز آمده است و در اصطلاح این قصد خاص است
[تعقیبات رسول اللَّه]
(و روي الحسن بن محبوب عن علیّ بن رئاب عن محمّد بن قیس قال سمعت ابا جعفر صلوات اللَّه علیه یحدّث النّاس بمکّۀ قال صلّی
رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله بأصحابه الفجر ثمّ جلس معهم یحدّثهم حتی طلعت الشّمس فجعل یقوم الرّجل بعد الرّجل حتی لم
یبق معه الّا لوامع ص: 60 رجلان أنصاريّ و ثقفیّ فقال لهما رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله قد علمت انّ لکما
حاجۀ تریدان ان تسئلانی عنها فان شئتما اخبرتکما بحاجتکما قبل ان تسئلانی و ان شئتما فاسألانی قالا بل تخبرنا أنت یا رسول اللَّه
فانّ ذلک أجلی للعمی و ابعد من الارتیاب و اثبت للایمان فقال النّبی صلّی اللَّه علیه و آله امّا أنت یا اخا الانصار فانّک من قوم
یؤثرون علی أنفسهم و أنت قروي و هذا الثقفیّ بدويّ أ فتؤثره بالمسألۀ قال نعم قال امّا أنت یا اخا ثقیف فانّک جئت تسألنی عن
وضوئک و صلاتک و مالک فیهما فاعلم انّک اذا ضربت یدك فی الماء و قلت بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم تناثرت الذّنوب الّتی
اکتسبتها یداك فاذا غسلت وجهک تناثرت الذّنوب الّتی اکتسبتها عیناك بنظرهما و فوك بلفظه فاذا غسلت ذراعیک تناثرت الذّنوب
عن یمینک و شمالک فاذا مسحت رأسک و قدمیک تناثرت الذّنوب الّتی مشیت إلیها علی قدمیک فهذا لک فی وضوئک فاذا قمت
إلی ال ّ ص لاة و توجّهت و قرات امّ الکتاب و ما تیسّر لک من السّور ثمّ رکعت فاتممت رکوعها و سجودها و تشهّدت و سلّمت غفر
لک کلّ ذنب فیما بینک و بین ال ّ ص لاة الّتی قدّمتها إلی ال ّ ص لاة المؤخّرة فهذا لک فی صلاتک و امّا أنت یا اخا الانصار فانّک جئت
تسألنی عن حجّک و عمرتک و مالک فیهما من الثّواب فاعلم انّک اذا توجّهت إلی سبیل الحجّ ثمّ رکبت راحلتک و قلت بسم اللَّه و
مضت بک راحلتک لم تضع راحلتک خفّا و لم ترفع خفّا الّا کتب اللَّه لک حسنۀ و محی عنک سیّئۀ فاذا احرمت و لبّیت کتب اللَّه
تعالی لک بکلّ تلبیۀ عشر حسنات و محی لوامع ص: 61 عنک عشر سیّئات فاذا طفت بالبیت اسبوعا کان لک
بذلک عند اللَّه عهد و ذکر یستحیی منک ربّک ان یعذّبک بعده و اذا صلّیت عند المقام رکعتین کتب اللَّه لک بهما ألفی رکعۀ
مقبولۀ و اذا سعیت بین الصّفا و المروة سبعۀ اشواط کان لک بذلک عند اللَّه عزّ و جلّ مثل اجر من حجّ ماشیا من بلاده و مثل اجر من
اعتق سبعین رقبۀ مؤمنۀ فاذا وقعت بعرفات إلی غروب الشّمس فلو کان علیک من الذّنوب مثل رمل عالج و زبد البحر لغفرها اللَّه لک
فاذا رمیت الجمار کتب اللَّه لک بکلّ حصاة عشر حسنات فیما یستقبل من عمرك فاذا حلقت رأسک کان لک بعدد کلّ شعرة حسنۀ
صفحه 45 از 296
یکتب لک فیما یستقبل من عمرك فاذا ذبحت هدیک او نحرت بدنتک کان لک بکلّ قطرة من دمها حسنۀ تکتب لک لما [فیما]
یستقبل من عمرك فاذا طفت بالبیت اسبوعا للزّیارة و صلّیت عند المقام رکعتین ضرب ملک کریم علی کتفیک فقال امّا ما مضی
فقد غفر لک فاستانف العمل فیما بینک و بین عشرین و مائۀ یوم) و به اسانید صحیحه و حسنه کالصحیحه بسیار منقول است از
محمد بن قیس ثقه که گفت شنیدم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که در مکه حدیث میفرمودند از جهۀ مردمان و
فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نماز صبح را با اصحاب به جماعت به جا آوردند و بعد از نماز به جاي
تعقیب بأصحابه نشستند و حدیث میفرمودند بعنوان موعظه و نصیحت تا آفتاب طالع شد یک یک از مردمان برمیخاستند تا همه
رفتند مگر دو کس یکی از مردم مدینه مشرفه، که ایشان را از جهۀ نصرت آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله حق سبحانه و تعالی
ملقب ساخت به انصار، و دیگري از لوامع ص: 62 قبیله ثقیف بود پس حضرت به ایشان فرمودند که میدانم از
وحی یا از فراست که آن نیز نوعی است از وحی نسبت به انبیاء و اولیا که شما میخواهید که سؤال کنید از من چیزي پس اگر
خواهید من بگویم به شما که چه مطلب دارید و اگر خواهید شما بپرسید هر دو گفتند یا رسول اللَّه شما خبر دهید ما را که اخبار
شما معجزه است و اگر شکی یا وهمی در خاطر باشد به معجزه زایل میشود و راه ریب و شک مسدود میشود و ایمان ما ثابتتر
میشود پس چون دو کس بودند و رعایت خاطر هر دو فرمودند که یکی را مقدم ندارند بیرضاي دیگري که سبب ملال او شود
رو با نصاري کردند و فرمودند که اي برادر انصاریان و این قانون عربست که در چنین جائی یا میگویند اي انصاري یا برادر
انصاریان به درستی که تو از جمعی که حق سبحانه و تعالی آن جمع را مدح کرده است بإیثار که دیگران را بر خود مقدم میدارند
هر چند که خود نهایت احتیاج دارند و مع هذا تو همیشه با ما میباشی، و این دیگر صحرا نشین است و گاه و گاهی بما میرسد و
گاه باشد که خواهد بکار خود رود آیا او را بر خود مقدم میداري که رخصت دهی که اول مطلب او را بگویم انصاري گفت بلی
پس حضرت فرمودند که اما تو اي برادر ثقیف به درستی که از جهۀ این آمده که از من سؤال کنی از کیفیت وضو و نماز و از
ثواب هر دو پس بدان که چون دست در آب میزنی که آب برداري بسم اللَّه الرحمن الرحیم میگویی در وقت آب برداشتن از تو
میریزد گناهانی که از دستها صادر شده است و چون رو را میشویی به آن آبی که از جهۀ شستن رو بر داشته یا آن که آن آب از
جهۀ شستن دستها بوده باشد و اول ظاهرتر است چون آب شستن دستها را دست نمیزنند بلکه ظرف را کج میکنند و بعد از شستن
دستها را در آب میزنند و چون از جهۀ بدوي میفرمایند اکتفا به اقل واجب میکنند با قلیلی از سنّتیها که اهم است فرمودهاند.
لوامع ص: 63 پس چون رو را میشویی از تو میریزد گناهانی که چشمهاي تو کردهاند و گناهانی که از زبانت
صادر شده است پس چون دستها را میشویی گناهان میریزد از دست راست و دست چپ یا از جانب راست و جانب چپ پس
چون مسح سر و پاها میکنی از تو میریزد گناهانی که به پاها کرده باشی و به جاهاي بد رفته باشی و به جاي خوب نرفته باشی این
ثواب از جهۀ وضوي تست پس چون به نماز بر میخیزي و توجه میکنی به نیت و تکبیر احرام و دعاي توجه یا دعاهاي توجه یا
استقبال قبله میکنی یا همه و بعد از آن میخوانی سوره حمد را که ام الکتاب است یعنی جمیع علوم و حقایق الهی در آن مندرج
است که معصومین میفهمند آنها را و از سورها هر سوره که آسان باشد بر تو میخوانی پس برکوع میروي و تمام میکنی رکوع
و سجود نماز را به آن که در هر یک سه تسبیح کبیر را با طمأنینه میخوانی و تشهد میخوانی و سلام میدهی حق سبحانه و تعالی
میآمرزد هر گناهی را که از تو صادر شده باشد بعد از نماز سابق و آن چه صادر شود از تو پیش از نماز لاحق پس این است ثواب
تو از جهۀ نمازت. و اما تو اي برادر انصاریان پس بتحقیق که آمده از من سؤال کنی از کیفیت حج و عمره و از ثواب هر دو پس
بدان که چون متوجه راه حج میشوي و اراده رفتن میکنی بحج و بر شترت سوار میشوي و در وقت سوار شدن یا روانه شدن بسم
اللَّه میگویی و شتر روانه میشود هر گامی که شترت میگذارد و هر گامی که بر میدارد البته حق سبحانه و تعالی از جهۀ هر
گذاشتن و هر برداشتن پاي شتر از جهۀ تو حسنه مینویسد و یک گناه محو میکند تا میرسی به میقات و چون احرام میگیري و
صفحه 46 از 296
تلبیه میگویی از جهۀ عمره تمتع لوامع ص: 64 حق سبحانه و تعالی بعدد هر تلبیه ده حسنه در نامه عملت
مینویسد و ده سیئه از نامه عملت محو میفرماید، و چون هفت شوط بر دور خانه کعبه میگردي از جهۀ عمره تمتع ترا نزد حق
سبحانه و تعالی عهدي و نام نیکویی حاصل میشود به آن که حاجی میشوي و حق سبحانه و تعالی عهد فرموده است که حاجیان
بیت اللَّه الحرام را بزرگ گرداند در دنیا و عقبی و از این جهت او را شرم میآید که ترا بعد از این رتبه عذاب کند یا آن که چون
حج رفتن به خدا گریختن است و در پناه او در آمدن و أدنی عربی که کسی دخیل او شود نمیگذارد که دخیلش ضایع شود، و
که زنهاري را رعایت میباید کرد مانند رعایت « الجار کالنفس » حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله نیز فرموده است که
نمودن جان خود چنانکه گذشت پس چون به خانه او رسیدي و طواف کردي بمنزله جار و زنهاري شدهاي البته تو را عذاب
نخواهد کرد. و چون در مقام حضرت ابراهیم علیه السلام دو رکعت نماز طواف و عمره به جا آوري حق سبحانه و تعالی این دو
رکعت را دو هزار رکعت مقبول در نامه عملت مینویسد و چون هفت شوط سعی میکنی در میان صفا و مروه به سبب این سعی
ثواب حج پیاده در نامه عملت نوشته میشود که از شهر خود پیاده آمده باشی و ثواب آزاد کردن هفتاد بنده مؤمن از جهۀ تو نوشته
میشود. و چون تقصیر میکنی و محل میشوي و احرام و تلبیه حجرا واقع میسازي و به عرفات میروي و از ظهر تا شام وقوف
میکنی پس اگر گناهانت بعدد ریگ روان و بمقدار کف دریا باشد همه را میآمرزد و از جهۀ تو، پس چون وقوف مشعر را به جا
میآوري و در منی جمره عقبه را میزنی به هفت سنگ ریزه حق سبحانه و تعالی بعدد هر سنگ ریزه ده حسنه در نامه عملت
مینویسد از جهۀ باقی مانده عمرت. لوامع ص: 65 و ظاهرا مراد از این عبارت این باشد که چون از وقوفین فارغ
میشوي گناهان گذشته همه محو شده است و هر عملی که بعد از این واقع میشود رفع گناهان آینده میشود که من بعد گناهان
را ننویسند و چون سر میتراشی در منی بعدد هر مویی یک حسنه مینویسند از جهۀ آن چه مانده است از عمرت. و چون گاو یا
گوسفند هدي را ذبح میکنی و اگر شتر داشته نحر میکنی بعدد هر قطره خونی که از این حیوانات ریخته میشود حسنه نوشته
میشود از جهۀ بقیه عمرت. و چون هفت شوط طواف حج تمتع میکنی و دو رکعت نماز حجرا به جا میآوري فرشته بزرگواري از
جانب حضرت رب العزة میآید و دست به دوشهاي تو میزند و میگوید که بشارت باد ترا که گناهان گذشتهات را آمرزیدند
پس عمل خیر را از سر گیر تا صد و بیست روز که حسناتت را مینویسند و سیئاتت را محو مینمایند. و ظاهر آنست که بعد از
چهار ماه کارهائی که سابقا کرده است سبب محو گناهان ما بعد میشود و ممکن است که مؤثر باشد آن اعمال در چهار ماه و بس
لیکن بعید است، و محتمل است که مراد از نوشتن از جهۀ آینده محض این باشد که تا وقوف به مشعر افعال حج تاثیر ایشان در محو
سیئاتست و هر چند زودتر محو شود ما بعدش مؤثر است در کتابت حسنات و علو درجات و حصول مقاصد دنیویه و اخرویه چنانکه
خواهد آمد که حاجی فقیر نمیشود مگر آن که حجش صحیح نباشد یا آن که حق سبحانه و تعالی فقر را از جهۀ او اصلح داند که
غناي او مقصور بر غناء دل خواهد بود و آن عمده است چنانکه ظاهر است، و حدیث انصاري و ثقفی لوامع ص:
66 را کلینی در صحیح از معاویۀ بن عمار از حضرت امام جعفر صلوات اللَّه علیه روایت کرده است با اجمال و مذکور است در آن
که چون حضرت بیان ما فی الضمیر هر یک را که کردند ایشان گفتند که بلی مطلب ما همین بود بحق آن خداوندي که ترا به
راستی پیغمبري فرستاده است. و شیخ طوسی رحمه اللَّه به اسانید صحیحه از محمد بن قیس روایت کرده است از حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه چنانکه در این کتاب است مگر در دو رکعت نماز طواف که در آنجا گفته است که به سبب آن دو هزار حج
مقبول مینویسند، و بنا بر این نسخه بیست هزار حج مقبول خواهد بود و ممکن است که بحسب اشخاص مختلف شود و یا آن که
فرق است میان آن چه اصالۀ نویسند یا تفضلا و الا تسلسل لازم میآید
[قبول قربانی]
صفحه 47 از 296
(و روي انّ بنی اسرائیل کانت اذا قرّبت القربان تخرج نار فتاکل قربان من قبل منه و انّ اللَّه تبارك و تعالی جعل الاحرام مکان
القربان) و منقول است در موثق کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که در بنی اسرائیل هر گاه چهل سال
عبادت میکردند قربانی میبردند از هر چه داشتند خواه حیوان و خواه نان فطیر و بافه گندم یا جو و بر سر کوهی میگذاشتند پس
اگر عبادت ایشان مقبول شده بود آتشی میآمد و آن قربانی را میسوخت و اگر مقبول نبود نمیسوخت و به درستی که حق
سبحانه و تعالی احرام را در این امت به جاي قربانی مقرر فرمود یعنی هر که توفیق حج مییابد و احرام میگیرد حق سبحانه و تعالی
اعمال سابقه او را قبول میفرماید یا توفیق احرام علامت قبول عبادات سابقه است و در موثق کالصحیح از حضرت ابی الحسن علی
بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما منقول است که شخصی در بنی اسرائیل چهل سال لوامع ص: 67 عبادت کرد
و قربانی کرد و قبول نشد یعنی آتش نیامد که بسوزاند قربانی او را با خود گفت که البته من عبادت را چنانکه باید کرد نکردهام و
گناهان کردهام که قبول نشد و اگر نه حق سبحانه و تعالی اکرم الاکرمین است پس وحی به او رسید که این مذمتی که کردي خود
را بهتر است از عبادت چهل ساله تو
[هفتاد بار لبیک گفتن]
(و قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه ما من مهلّ یهلّ فی التّلبیۀ الّا اهلّ من عن یمینه من شیء إلی مقطع التّراب و من عن یساره إلی
مقطع التّراب و قال له الملکان ابشر یا عبد اللَّه و ما یبشّر اللَّه عبدا الّا بالجنّۀ) و منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند
که هر که او از خود را در حالت احرام بلند کند به تلبیه هر که در طرف راست اوست از فرشتگان و جنیان بلکه حیوانات و جمادات
نیز همه آواز خود را به متابعت او بلند کنند به تلبیه و هم چنین از دست چپ او تا منتهاي خاك یعنی کل روي زمین زیرا که نصف
در این طرفند و نصف در آن طرف و ثواب آنها از او خواهد بود چون سبب گفتن ایشان شده است و دو فرشته که با او میباشند او
را بشارت میدهند که خوشحال باش اي بنده خدا و بشارت نمیدهد حق سبحانه و تعالی بنده را مگر به بهشت و بشارت ملک
بشارت خداست و این حدیث دلالت میکند بر آن که تکرار تلبیه مطلوب است هر چند بیشتر میگوید ثوابش بیشتر است و من لبّی
فی احرامه سبعین مرّة ایمانا و احتسابا اشهد اللَّه له الف ملک ببراءة من النّار و براءة من النّفاق و کالصحیح منقولست از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه که هر که در حالت احرام از اول تا آخر یا در مرتبه هفتاد بار تلبیات اربع را لوامع ص:
68 بگویند یا هر فردي از تلبیه را و اگر چه لبیک تنها باشد چنانکه ظاهر عبارتست و اظهر تلبیات اربع است که با ایمان للّه بگوید یا
آرزوي اعتقاد خالصا لوجه اللَّه بگوید حق سبحانه و تعالی از جهۀ او گواه میگیرد هزار ملک را به آن که میفرماید که گواه باشید
که او را از آتش دوزخ آزاد کردم و نفاق را از دل او بر داشتم
[دخول حرم]
(و من انتهی إلی الحرم فنزل و اغتسل و اخذ نعلیه بیدیه ثمّ دخل الحرم حافیا تواضعا للّه عزّ و جلّ محا اللَّه عنه مائۀ الف سیّئۀ و کتب
له مائۀ الف حسنۀ و بنی اللَّه له مائۀ الف درجۀ و قضی اللَّه له مائۀ الف حاجۀ) و کالصحیح منقول است از ابان بن تغلب که گفت
هم کجاوه حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه شدم از مدینه مشرفه پس چون به حرم رسیدند از کجاوه در آمدند و غسل
کردند و پاها را برهنه کردند و کفشها را به دستها یا بدست گرفتند و بعد از آن فرمودند که یا ابان هر که چنین کند که من کردم
از روي شکستگی از جهۀ حق سبحانه و تعالی صد هزار گناه را از نامه عمل او محو میکند و صد هزار حسنه مینویسد و صد هزار
درجه از جهۀ او بلند میکند و صد هزار حاجت او را بر میآورد و در موثق کالصحیح از ابو عبیده منقول است که گفت هم کجاوه
صفحه 48 از 296
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه بودم چون به حرم رسیدند غسل کردند و نعلین را به دستها گرفتند و ساعتی پیاده رفتند و
دیگر سوار شدند (و من دخل مکّۀ بسکینۀ غفر اللَّه له ذنبه و هو ان یدخلها غیر متکبّر و لا متجبّر) و در حسن کالصحیح از معاویۀ بن
، عمار منقولست پس صحیح باشد چون طریق او بکتاب صدوق صحیح است که حضرت امام جعفر صادق لوامع صاحبقرانی، ج 7
ص: 69 صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که داخل مکه معظمه شود با سکینه حق سبحانه و تعالی گناهان او را بیامرزد و سکینه
آنست که از روي کبریا و عظمت داخل نشود بلکه پا برهنه باشد و با جامهاي چرکن و موي سر ژولیده باشد این ظاهر اخبار است،
و احادیث بسیار وارد شده است که مراد از سکینه ایمان است و مراد از تکبر و تجبّر تسنّن است که اگر حق بر ایشان ظاهر شود و
حجت الهی تمام شود متابعت حق نمیکنند و در صحیح از هشام بن سالم منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
چون به حوالی مکه معظمه رسید جامهاي احرامی کهنه چرکن خود را به پوشید که هر که از روي شکستگی داخل مکه شود حق
سبحانه و تعالی گناهان او را بیامرزد البته و در موثق کالصحیح منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون به
چاه میمون یا چاه عبد الصمد رسی غسل کن از جهۀ دخول مکه و کفشها را بکن و پا برهنه راه برو با سکینه که آرام دل است به
یاد الهی، و به او وقار که آرام تنست و احادیث کالصحیح بر این مضامین از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و آله وارد شده است
[دخول مسجد]
(و من دخل المسجد حافیا علی سکینۀ و وقار و خشوع غفر اللَّه تعالی له) و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقول است که آن حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که داخل مسجد الحرام شود پا برهنه با آرام دل به یاد الهی و با وقار بدن که هموار راه رود و با
خشوع که سر و چشم به زیر اندازد و گریان باشد حق سبحانه و تعالی او را میآمرزد
[نگاه به کعبه]
(و من نظر إلی الکعبۀ عارفا بحقّها غفر اللَّه له ذنوبه و کفی ما اهمّه) و منقول است کالصحیح که آن حضرت صلوات اللَّه علیه
فرمودند که لوامع ص: 70 هر که نظر به کعبه کند و عارف باشد بحق آن که آن را بزرگ داند حق سبحانه و
تعالی گناهان او را بیامرزد و کفایت کند مهمات او را (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من نظر إلی الکعبۀ فعرف من حقّنا و حرمتنا
مثل الّذي عرف من حقّها و حرمتها غفر اللَّه له ذنوبه کلّها و کفاه همّ الدّنیا و الآخرة) و کالصحیح منقول است از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه که هر که نظر کند به کعبه و در کافی این عبارت هست که بمعرفۀ یعنی عارف باشد بحق آن و حق حرمت ما که ائمه
معصومانیم بداند به آن که ما را امامان واجب الاطاعه داند چنانکه حق و حرمت کعبه را میداند حق سبحانه و تعالی همه گناهان او
را بیامرزد و کفایت کند از او غمهاي دنیا و آخرت را یا مهمات دنیا و آخرت را (و روي انّ من نظر إلی الکعبۀ لم یزل یکتب له
حسنۀ و یمحی عنه سیّئۀ حتّی یصرف بصره عنها) و کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر که نظر کند به
کعبه تا نظرش به کعبه است در نامه عمل او حسنه مینویسند و گناهان او را محو میکنند تا چشم از آن بردارد و کالصحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر روز کعبه را لحظه هست که نظر به طایفان خود میکند که به سبب آن لحظه کسی که
در طواف باشد میآمرزند و کسی را نیز که اشتیاق آن داشته باشد یا کسی که خواهد به نزد او رود و او را مانعی بهم رسد همه را
به سبب این توجه میآمرزند (و روي انّ النّظر إلی الکعبۀ عبادة و النّظر إلی الوالدین عبادة لوامع ص: 71 و النّظر
إلی المصحف من غیر قراءة عبادة و النّظر إلی وجه العالم عبادة و النظر إلی آل محمّد صلوات اللَّه علیهم عبادة) و در حسن
کالصحیح از حریز منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که نظر کردن به کعبه عبادتست، و نظر
صفحه 49 از 296
کردن به پدر و مادر عبادتست و نظر کردن به مصحف بیآن که بخواند عبادتست و نظر کردن بر روي عالم عبادتست و نظر کردن
به آل محمد عبادتست و در حدیث حریز بعد از والدین چنین است که نظر کردن به امام علیه السلام عبادتست و فرمودند که هر که
نظر به کعبه کند یک حسنه در نامه عملش مینویسند و ده سیئه محو میکنند و علی اي حال شکی نیست در آن چه صدوق ذکر
کرده است و لیکن حدیث کلینی چنین است و گمان اینست که چون بعنوان روي نقل کرده است این حدیث را با احادیث دیگر
ضم کرده است مثل موثق اسحاق که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه نقل کرده است که نظر کردن در مصحف عبادتست بدون
قرائت. و کالصحیح منقول است از حسین بن خالد که حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما فرمودند که نظر
کردن به ذریّه ما عبادتست عرض کردند که یا ابن رسول اللَّه آیا نظر کردن بائمه معصومین عبادتست یا جمیع ذریت حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله حضرت فرمودند بلکه نظر کردن بجمیع ذریت آن حضرت صلوات اللَّه علیه عبادتست
[نظر به علی ع عبادت است]
(و قال النّبی صلّی اللَّه علیه و آله النّظر إلی علی صلوات اللَّه علیه عبادة و فی خبر آخر قال ذکر علی صلوات اللَّه علیه عبادة) و در
احادیث متواتره از طرق خاصه و عامه وارد شده است که نظر کردن به علی عبادتست، و در حدیث دیگر یاد کردن علی عبادتست و
از طرق لوامع ص: 72 خاصه و عامه منقول است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که به
درستی که حق سبحانه و تعالی از جهۀ برادرم علی بن ابی طالب فضیلتی چند مقرر فرموده است که نمیتواند آن را شمردن بغیر از
حق سبحانه و تعالی پس کسی که یاد کند فضیلتی از فضایل علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه را که اعتقاد به آن داشته باشد حق
سبحانه و تعالی گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد و اگر چه مثل گناهان جن و انس کرده باشد و کسی که بنویسد فضیلتی از
فضایل علی بن ابی طالب را همه فرشتگان از جهۀ او استغفار کنند تا اثري از آن نوشته بماند و هر که گوش دهد به فضیلتی از
فضایل علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه حق سبحانه و تعالی بیامرزد هر گناهی که او به گوش کرده باشد و هر که نظر کند به
فضیلتی از فضائل علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه حق سبحانه و تعالی بیامرزد هر گناهی که أو بچشم کرده باشد پس حضرت
فرمودند که نظر بر روي علی کردن عبادتست و ذکر آن حضرت عبادتست و حق سبحانه و تعالی قبول نمیکند ایمان بنده را مگر با
ولایت علی بن ابی طالب و با بیزاري از دشمنان آن حضرت. و در فردوس الاخبار از کتب سنیان از عبد اللَّه بن عباس روایت کرده
است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که یا أبا الحسن اگر دریاها مرکب شود و نیستانها همه قلم شود و
آدمیان همه نویسنده و جنیان همه حساب کننده احصا نمیتوانند کرد فضایل ترا. و چون آن حدیث مشتمل بود بر ذکر آن حضرت
استطرادا مذکور شد
[رجوع بدون گناه از حج]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه من امّ هذا البیت حاجّا او معتمرا مبرّأ من الکبر رجع من ذنوبه کهیئۀ یوم ولدته أمّه و الکبر هو ان
لوامع ص: 73 یجهل الحق و یطعن علی اهله و من فعل ذلک فقد نازع اللَّه رداءه) و در حسن کالصحیح منقولست
که آن حضرت فرمودند که پدرم میفرمودند که هر که قصد زیارت این خانه کند از جهۀ حج یا عمره و مبرّا باشد از تکبر به آن
که مذهب حق داشته باشد از گناهان بیرون آید مثل روزي که از مادر متولد شده باشد پس حضرت استشهاد فرمودند باین آیه که
یعنی که در نفر اول که روز دوازدهم است از منی کوچ کند بر او اثمی و گناهی نمانده است و هر که تاخیر کند « فَمَنْ تَعَجَّلَ الخ »
و در روز سیزدهم کوچ کند بر او نیز گناهی نمیماند بشرط آن که متقی باشند از کبر و مذهب باطل نداشته باشند و چون در
صفحه 50 از 296
مبحث نفر منی همین آیه را با معنی بسیار نقل خواهد کرد این استشهاد را انداخته است که در آنجا ذکر کند. راوي گفت عرض
نمودم که کبر کدامست حضرت فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که عظیمترین تکبرها آنست که
حقرا نداند و بر اهل حق طعنه زند و کسی که چنین تکبري کند گویا که با حق سبحانه و تعالی نزاع کرده است در چیزي که
مخصوص اوست. چنانکه متواتر است که در حدیث قدسی وارد است که الکبریاء ردائی- بزرگی بمنزله پوشش خاص من است، و
محتمل است که حدیث دیگر باشد چون این مضمون بطریق بسیار از ائمه اطهار سلام اللَّه علیهم وارد شده است
[دخول در بیت با امان خدا]
قال من امّ هذا البیت و هو یعلم انّه البیت الذي امر اللَّه « وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً » (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه فی قول اللَّه عزّ و جل
به و عرفنا اهل البیت حقّ معرفتنا کان آمنا فی الدنیا و الآخرة) و در صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است در تفسیر آیه
لوامع ص: 74 کریمه که حق سبحانه و تعالی فرموده است که هر که داخل شود در این خانه ایمن است حضرت
فرمودند که مراد اینست که هر که قصد این خانه کند و داند که خانهایست که حق سبحانه و تعالی همه را امر فرموده است که حج
کنند به استطاعت و ما را که اهل بیت رسولیم چنانکه باید بشناسد به آن که ما را امام واجب الاطاعه داند ایمن است در دنیا و
آخرت از بلادها و عذابهاي الهی. و حاصل آنست که حج خانه از جمله فروع عباداتست و کسی که اصول دین او صحیح نباشد
فروع فایده ندارد، و امامت ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم از اصول است چنانکه اخبار متواتره وارد شده است و مکرر اشاره به
آن شد (و روي انّ من جنی جنایۀ ثمّ لجأ إلی الحرم لم یقم علیه الحدّ و لا یطعم و لا یشرب و لا یؤذي حتّی یخرج من الحرم فیقام
علیه الحدّ فان اتی ما یوجب الحدّ فی الحرم اخذ به فی الحرم لأنّه لم یر للحرم حرمۀ) ظاهرا حدیث حلبی باشد که کلینی در حسن
کالصحیح از او روایت کرده است و شیخ نیز همین مضمون را در صحیح از معاویۀ بن عمار روایت کرده است که از حضرت امام
حضرت فرمودند که هر که جنایتی بر کسی بکند « وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً » جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از تفسیر آیه
بقتل یا جراحت و پناه به حرم برد بر او اقامت نمیکنند حد و قصاص را و لیکن نان و آبش نمیدهند و جایش نمیدهند در خانها یا
آزارش نمیدهند تا مضطر شود و بیرون آید از حرم او را بگیرند و اقامت کنند حد را بر او پس اگر سبب حد را در حرم واقع
ساخته باشد در حرمش میگیرند و حدش میزنند زیرا که خود حرمت حرم را نگاه نداشت ما را لازم نیست که از لوامع
ص: 75 جهۀ او نگاه داریم و احادیث بسیار بر این مضمون وارد شده است
[دخول کعبه]
(و قال صلوات اللَّه علیه دخول الکعبۀ دخول فی رحمۀ اللَّه و الخروج منها خروج من الذّنوب معصوم فیما بقی من عمره مغفور له ما
سلف من ذنبه) و در موثق کالصحیح از قداح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که داخل شدن در
کعبه بمنزله داخل شدنست در رحمت الهی و بیرون آمدن از آن بیرون آمدنست از گناهان و حق سبحانه و تعالی او را حفظ
میکند از معاصی و کبایر اگر به اخلاص داخل شده باشد یا بر او نمینویسند گناهان در بقیه عمر و گناهان گذشته را همه
میآمرزند و کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقول است که شخصی که داخل کعبه میشود حق سبحانه و
تعالی از او خوشنود است و چون بیرون میآید از گناهان پاك شده است
[دخول کعبه]
صفحه 51 از 296
(و قال صلوات اللَّه علیه و من دخل الکعبۀ بسکینۀ و هو ان یدخلها غیر متکبّر و لا متجبّر غفر له) و از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که داخل کعبه شود با ایمان و اعتقاد و شکستگی به آن که بر مذاهب باطله نباشد خصوصا علماي
مذاهب باطله که همه از روي تکبر و تجبر حق را گذاشته باطل را اختیار نمودهاند البته آمرزیده خواهد شد و مظنون آنست که
حدیث حسن کالصحیح معاویۀ بن عمار است از آن حضرت از جهۀ دخول مکه پس سهو شده است که خیال کردهاند که ضمیر
راجع است به کعبه با آن که کعبه اشرف اجزاي مکه است هر گاه دخول مکه چنین باشد دخول کعبه بطریق اولی چنین خواهد بود
و لیکن داب محدثین نیست که چنین کنند البته لوامع ص: 76 حدیث دیگر خواهد بود
[ثواب حج]
(و من قدم حاجّ ا فطاف بالبیت و صلّی رکعتین کتب اللَّه له سبعین الف حسنۀ و محی عنه سبعین الف سیّئۀ و رفع له سبعین الف
درجۀ و شفّعه فی سبعین الف حاجۀ و کتب له عتق سبعین الف رقبۀ قیمۀ کلّ رقبۀ عشرة آلاف درهم و فی خبر اخر هذا الثّواب لمن
تزول الشّمس حاسرا عن ذراعه حافیا یقارب بین خطاه و یغضّ بصره و یستلم الحجر فی کلّ طواف من « حتّی خ » طاف بالبیت حین
غیر ان یؤذي احدا و لا یقطع ذکر اللَّه عزّ و جلّ عن لسانه) و کالصحیح منقول است از حضرت ابو الحسن صلوات اللَّه علیه که هر که
بحج آید و طواف خانه بکند و دو رکعت نماز طواف به جا آورد حق سبحانه و تعالی در نامه عمل او مینویسد هفتاد هزار حسنه و
محو میکند از او هفتاد هزار گناه و بلند میکند از جهۀ او هفتاد هزار درجه و او را شفاعت میدهد در هفتاد هزار حاجت و
مینویسد از جهۀ او آزاد کردن هفتاد هزار بنده که قیمت هر بنده ده هزار درهم باشد و بحساب آن وقت ده تومان بوده است و
الحال شش تومان و سه هزار دینار است چون نقره ارزان شده است و در حدیث دیگر وارد شده است و آن حدیث صحیح حماد
است که از استادش روایت کرده است که داخل شدم بر حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه و مسأله بسیاري داشتم که
میخواستم از آن حضرت سؤال کردم و چون آن حضرت را دیدم جلالت آن حضرت نگذاشت که حرف بزنم پس عرض کردم
که دستت را یا پایت را بده تا ببوسم دستش را داد که بوسیدم و رسول خدا به خاطرم رسید گریان شدم و سرم به زیر بود که
نمیتوانستم سر بالا کنم حضرت فرمودند که حضرت سید المرسلین لوامع ص: 77 صلی اللَّه علیه و آله فرمودند
که هر که این خانه را طواف کند در وقت زوال آفتاب که سرش برهنه باشد و در اکثر نسخ این کتاب ذراعین او باز باشد و اگر سر
و ذراع هر دو باز باشد بهتر است و پا برهنه باشد و گامها را نزدیک یکدیگر گذارد دو چشم را برهم گذارد که نگاه به جایی نکند
که از حضور قلب بیفتد و در هر شوطی حجر الاسود را ببوسد یا دست برساند بی آن که در وقت استلام آزارش به کسی رسد و
زبانش بذکر الهی باز باشد البته حق سبحانه و تعالی بعدد هر گامی هفتاد هزار حسنه در نامه عملش بنویسد و هفتاد هزار سیئه محو
کند و هفتاد هزار درجه بلند کند و ثواب آزاد کردن هفتاد هزار بنده در نامه عملش بنویسد که قیمت هر بنده ده هزار درهم باشد و
او را شفاعت دهند در هفتاد هزار کس از اهل خانهاش یعنی خویشان تا آدم را شفاعت کند و هفتاد هزار حاجتش را بر آورند اگر
خواهد در دنیا و الا در عقبی و ظاهرش مشیت الهی است. بدان که ظاهر کلام صدوق اینست که هر دو ثواب از جهۀ یک چیز است
و لیکن در اول مطلق است و در ثانی مقید و نه چنین است بلکه ثواب مطلق از جهۀ کل طواف و دو رکعت نماز آنست و ثواب
دویم از جهۀ هر گامی این مقدار است و استبعادي ندارد که مطلق طواف آن ثواب داشته باشد و با این شرایط اقلا به هفتصد برابر
آن باشد و ممکن است که مطلق را حمل کنند بر مقید و ثواب مختلف شود باختلاف اشخاص به اعتبار نیات و امثال آن. چنانکه در
موثق کالصحیح از اسحاق بن عمار منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که پدرم حضرت امام محمد باقر صلوات
اللَّه علیه فرمودند که هر که هفت شوط طواف بکند و دو رکعت نماز لوامع ص: 78 طواف را در هر گوشه از
گوشهاي مسجد که خواهد به جاي آورد حق سبحانه و تعالی بنویسد از جهۀ او شش هزار حسنه و محو کند از او شش هزار سیئه و
صفحه 52 از 296
بلند کند از جهۀ او شش هزار درجه و بر آورد از جهۀ او شش هزار حاجت را که هر حاجتی را که زود بر آورد از رحمت الهی
باشد و هر چه را دیر بر آورد از جهۀ اشتیاق به دعاي او باشد که یک وجه تاخیر استجابت دعواتست و اشتیاق الهی به اعتبار آنست
که بنده از رتبه قرب نیفتد و در موثق کالصحیح منقول است از محمد بن مسلم که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند
بنحو حدیث حماد بن عیسی، و در موثق از اسحاق منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر یک هزار است
و بعد از همه میفرمایند که از هشت در بهشت هر یک که خواهد داخل شود در بهشت پس اسحاق گفت که این همه ثواب از
جهۀ طوافست؟ فرمودند که بلی میخواهی ترا خبر دهم به چیزي که افضل از این باشد گفتم بلی فرمودند که قضاء حاجت مؤمن
بهتر از طوافست و طواف است تا ده طواف و در روایت دیگر تا هفتاد طواف
[ثواب طواف و نماز و نظر به کعبه]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ للّه تبارك و تعالی حول الکعبۀ عشرین و مائۀ رحمۀ منها ستّون للطّائفین و اربعون للمصلّین و
عشرون للنّاظرین) و به اسانید صحیحه و حسنه و موثقه و قویه که قریب به تواتر است منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه
فرمودند که حق سبحانه و تعالی را در دور کعبه صد و بیست رحمت است همیشه که فایض میشود شصت رحمت از جهۀ طواف
کنندگان و چهل رحمت از جهۀ نماز گذارندگان و بیست رحمت از جهۀ نظر کنندگان به کعبه است و دور نیست که این رحمتها
لوامع ص: 79 از جهۀ حاجیان در سال اول باشد چنانکه خواهد آمد که در سال دویم نماز و طواف برابرند و در
باقی نماز بهتر است و در صحیح از زراره منقول است که گفت در جنب حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه نشسته بودم و
حضرت در برابر کعبه تکیه احتبا کرده بودند و گذشت که مکروهست و ممکن است که مکروه وقتی باشد که بی زیر جامه باشند
چنانکه داب عربانست خصوصا در احرام عمره که بحسب شرع زیر جامه نمیپوشند و ممکن است که حضرت را ازاري بوده باشد
که محتاج به کمر باشند در وقت نشستن یا از جهۀ بیان جواز چنین کرده باشند. پس فرمودند که نظر کردن به کعبه عبادتست پس
شخصی آمد و به حضرت عرض نمود که کعب الاحبار چنین میگفت که هر روز صباحی کعبه سجده میکند بیت المقدس را، و
کعب یهودي بود و بر دست عمر مسلمان شده بود بحسب ظاهر پس حضرت فرمودند به او که تو چه میگویی او گفت که کعب
راست گفته است پس حضرت فرمودند که تو دروغ میگویی و کعب نیز دروغ گفته است و حضرت غضبناك شدند و زراره
گفت که من هرگز در اوقات ملازمت آن حضرت ندیدم که به کسی فرموده باشند که دروغ میگویی غیر از این شخص و غرض
زراره اینست که چون تفضیل بیت المقدس بر کعبه بسیار قبیح بود حضرت چنین تعزیر فرمودند آن شخص را. پس حضرت
فرمودند که حق سبحانه و تعالی در کل زمین جائی بهتر از کعبه نیافریده است و جائی محبوبتر از کعبه نیست نزد حق سبحانه و
تعالی و چهار ماه حرام را از جهۀ کعبه حرام گردانیده در کتاب خود در لوامع ص: 80 روزي که آسمانها و زمینها
را آفرید سه ماه را پی در پی مقرر فرمود و آن شوال و ذو القعده و ذو الحجه است که از براي حج مقرر فرمود و یک ماه جدا از
جهۀ عمره مقرر ساخت که آن ماه رجب است و در این حدیث سهوي شده است یا تجوزي و بعد از این خواهد آمد که اشهر حرم
ذو القعده و ذو الحجه و محرم است که با هم است و ماه جدا رجبست و اشهر حج شوال و ذو القعده و ذو الحجه است و این در این
حدیث اقتباس از آیه شده است و چون بعد از این ناچار است که مذکور شود در آنجا مفصل خواهد شد (و روي انّ من طاف
بالبیت خرج من ذنوبه) چون در صحیح از جمیل منقولست فضلیت هر فعلی صدوق حدیث را مبعّض ساخته است و در فضیلت هر
فعلی جزوي از آن را ذکر کرده است و بسیاري از فواید آن فوت شده است و شیخ الطائفه صحیحه جمیل را با زیادتی به اسانید
صحیحه از معاویۀ بن عمار روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از آباي او صلوات اللَّه علیهم که اعرابی
به خدمت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله آمد و عرض نمود که یا رسول اللَّه بقصد حج از خانه بیرون آمدم و بحج
صفحه 53 از 296
نرسیدم و مال بسیار دارم بفرما تا آن چه باید بکنم تا به ثواب حج برسم حضرت رو به او کردند و فرمودند که نظر کن به کوه ابو
قبیس، و در کافی چنین است که اعرابی در ابطح به حضرت رسید و ظاهر میشود که ابطح تا کوي ابو قبیس باشد چون متصل
است پس اگر ابو قبیس طلاي سرخ باشد و از تو باشد و همه را در راه خدا صرف کنی به ثواب حج نمیرسی پس حضرت
فرمودند که چون حاج شروع به تهیه و کارسازي راه حج میکنند هر چه بردارد و بر زمین گذارد حق سبحانه و تعالی از جهۀ هر
برداشتن و زمین لوامع ص: 81 گذاشتن ده حسنه در نامه عملش مینویسد و ده سیئه محو میکند و ده درجه او را
میکند و چون بر شتر سوار میشود بعدد هر گامی که گذارد و بردارد هر یک جدا به دستور سابق ده حسنه مینویسد و ده گناه
محو میکند و ده درجه بلند میکند پس چون طواف میکند از جمیع گناهان پاك میشود و چون سعی میکند از گناهان پاك
میشود و چون وقوف عرفات میکند از گناهان بیرون میآید و چون وقوف مشعر به جا میآورد از گناهان پاك میشود و چون
رمی جمار میکند از گناهان پاك میشود پس حضرت فرمودند که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله یک یک از افعال
را میفرمودند که چون حاجی میکند از گناهان بیرون میآید پس حضرت فرمودند که کجا میتوانی رسید باین ثوابها پس
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که تا چهار ماه دیگر حسنات او را مینویسند و سیئات او را نمینویسند مگر آن
که گناه کبیره بکند و ظاهرا مراد شرکست چنانکه سابقا گذشت، و اجمال از جهۀ آنست که ایمن نشوند که کبایر کنند و بر
تقدیري که کبایر را ننویسند مرتبهاش پست میشود و کجا میرسد که صغیره و کبیره مطلقا نکرده باشد. و قریب باین است صحیحه
سعد از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه و آن که در این احادیث صحیحه مکرر واقع شده است که از گناهان بیرون
میآیند چند وجه میتوان گفت یکی آن که در اول از کبایر پاك شود دیگر از صغایر، دیگر از مکروهات، دیگر از مباحات یا
چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ که در مرتبه اول از همه پاك شود دیگر حق سبحانه
و تعالی تطهیر بهتر فرماید به آن که گناهان در نامه عملش حسنات نوشته شود مکرر پس اگر صد هزار گناه کرده باشد تا به احرام
همه پاك میشود بلکه هر گاه راه دور باشد صد هزار لوامع ص: 82 در یک فرسخ آخر میشود بعد از آن به
جاي رفع سیئات حسنات نوشته شود به آن که بیست حسنه نوشته شود و چون احرام گیرد صد هزار حسنه در نامه عملش نویسند و
چون تلبیه گوید چنین، بلکه مستحبات نیز چون کار با اکرم الاکرمین است و چون بحسب این احادیث اگر صد هزار باره گناهان
کرده باشد و خانهاش در میقات باشد به سبب احرام مستحق جمیع مغفرت میشود بلکه به سبب غسل احرام و هر یک علت مستقله
مغفرتند و گناهی که نمانده باشد افعال بنده لغو میشود پس میباید که بعوض آنها حسنات نوشته شود و وجه دیگر آن که گناهان
دل را سیاه کردهاند چنانکه از اخبار متواتره ظاهر میشود و تجربه نیز شاهد است که به سبب هر معصیتی زنگی بر آینه دل مینشیند
و در مرتبه اولی گناهان زدوده میشود پس بهتر پس بهتر و این مرتبه انتها ندارد هر چند بیشتر زدوده میشود قابلیت انعکاس علوم
و حکم الهی بیشتر بهم میرسانند لهذا این عبادات را مقرر فرمودهاند که به سبب هر یک نوري در دل بهم رسد و ظلمتهاي انعکاس
شود که هر « باللَّه و بی یسمع و بی یبصر و بی ینطق و بی یبطش » معاصی و تعلقات زایل شود تا به مرتبه که فانی فی اللَّه شود و باقی
چه شنود از او شنود و هر چه بیند به او بیند و هر چه گوید و هر چه به او گوید و هر چه کند به او کند و آن که اکثر اوقات
نمیشود از جهۀ آنست که اکثر عالمیان مانند حیوانات از پدر و مادر خود حرکتی و سکونی چند یاد گرفتند. و از هیچ حرکتی خبر
ندارند که از جهۀ چه چیز است و بچه نحو میباید کرد. و جمعی که پیشتر آمدند و از علما مسایل خود را یاد گرفتند نمیفهمند که
اگر این عالم عالم میبود چرا او نیز مانند ایشان گرفتار دنیاست و اوقات خود را صرف لا طایلی چند میکند و این عالم از آباء و
امّهاتش لوامع ص: 83 اجهل است و اندکی که بالاتر آمد به خاطرش میرسد که خود میباید ریاضت کشیدن تا
آدم شود نمیداند که هزار مرتبه طعام پختن را دیده است و اگر خواهد که طعام پزد مصالح را ضایع خواهد کرد، و میبیند که اگر
خود با نهایت شعور خواهد که سواد روشن کند بی ملّاي مکتبی محال عادي است و اگر سواد داشته باشد و پیش خود خواهد که
صفحه 54 از 296
صرف میر که فارسی است یاد گیرد عمري صرف میباید کرد تا یاد گیرد یا نگیرد، و اگر استاد دانائی داشته باشد یک شب همه را
یاد میتواند گرفت با آن که آن علم از قبیل تکلم است که اطفال متکلم میشوند بی معلم، و علم سلوك إلی اللَّه علمی است که
حق سبحانه و تعالی پیغمبران و اوصیاي ایشان را از جهۀ تعلیم این علم فرستاده است و اگر بدون ایشان ممکن بود ایشان را
نمیفرستاد و بعد از ایشان عالم این علم عالم ربانی است که در اقوال و افعال تابع طریقه حضرات ائمه معصومین صلوات اللَّه ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم بوده باشد و محبت دنیا را از دل خود بیرون کرده باشد و عمل به آداب و سنن ایشان نموده باشد و دل
او به انوار علوم ایشان منور شده باشد زیرا که عبارات حق گاهی موهم معنی چند میباشد که آن معنی البته مراد نیست مثل عبارت
حدیث قدسی اگر جمعی اندکی پیشتر آمدند این معانی را دانستند، تحصیل استاد از همه مشکلتر است چون جمعی که علماي این
علمند مختفیند و شبیهند در صورت و گفتگوها با ملاحده، بسیار است که ملحد میشوند به نادانی چون عبارات صوفیه قریبست به
عبارات ملاحده و مثل عبارت ملاحده مثل عبارت حدیث قدسی که الحال گفته شد جمعی حلول میفهمند و جمعی اتحاد و جمعی
به وحدت وجود به نحوي که خود میفهمند و همه کفر است، و بدیهی است که مبتدي که شمسیه خواند اگر عبارات حاشیه دوانی
را فکر لوامع ص: 84 کند چیزي چند خواهد فهمید که اصلا ملا را بخاطر نرسیده است و علی هذا القیاس و باین
سبب این علم بالکلیه متروك شده است و آن چه بخاطر دارم شاید در این مدت زیاده از هزار کس آرزو کردند که به گفته فقیر
اربعینی بر آورند بخاطر ندارم که ده نفر تمام کرده باشند بلکه یک نفر نیز، چون واجبست اظهار حق گاهگاهی از وضع این کتاب
بیرون میروم که آن چه بر من باشد گفته باشم و مرا مؤاخذه نباشد امید که حق سبحانه و تعالی همه را بفضل خود هدایت فرماید
به راههاي قرب به خود بجاه محمد و آله الطاهرین (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه من صلّی عند المقام رکعتین عدلتا عتق ستّ
نسمات) و منقول است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که هر که نزد مقام دو رکعت نماز بکند بعد از طواف این دو
رکعت برابر است با شش بنده آزاد کردن، و آن ثوابهاي عظیم گذشت ممکن است این ثواب نافله باشد یا نسبت به بعضی این
مقدار باشد و وجهی دیگر هست که اگر برابر باشد با هزار بنده آزاد کردن ثواب شش بنده نیز صادق خواهد بود و در خور عقول
مردم میفرمودهاند چنانکه در نظر این مخاطب بنده آزاد کردن ثواب عظیم دارد چنین فرمودند و در نظر دیگري این مقدار عظیم
[عظمت ظ] ندارد به او میگویند که برابر است با بیست حج چون حج در نظر او عظیم است پس اکثر اوقات رعایت حال مخاطب
میکنند بنا بر این دو ثواب بر یک فعل موافق وارد نشده است چون دو کس با یکدیگر موافق نیستند با آن که بندها نیز مختلف
میباشند بلکه گاه باشد که بنده را آزاد کنند و ثواب نداشته باشند و بنده را آزاد کنند که کسی ثواب آن را احصا نتواند کرد
چنانکه ظاهر است لوامع ص: 85 (و طواف الحجّ افضل من سبعین طوافا بعد الحجّ) و منقولست کالموثق از قداح
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که یک طواف پیش از حج بهتر است از هفتاد طواف بعد از فراغ از مناسک
حج یا بعد از شروع در حج این حدیث دو احتمال دارد یکی آن که اگر زودتر بیاید که اول ذو الحجه در مکه معظمه باشد و از
عمره فارغ شود و طواف کند تا روز ترویه بهتر است از آن که بعد از مناسک حج در مکه بماند و طواف کند، و مؤیّد این معنی
است حدیثی که کلینی روایت کرده است. در صحیح از ابن ابی عمیر از بعضی از مشایخش که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند که یک طواف در دهه بهتر از هفتاد طوافست در حج و احتمال دارد که مراد حضرت افضلیت حج تمتع باشد که
اول عمره به جا آورند و بعد از آن حج کنند و با این طریق تعبیر کردن و تصریح به تمتع نکردن از روي تقیه خواهد بود زیرا که
سنّیان با آن که اجماع کردهاند بر غلط عمر در نفی حج تمتع و لیکن باز رعایت عمر میکنند علی رغم شیعیان و حج تمتع نمیکنند
و اگر بیابند که کسی حج تمتع میکند از عجم تا قتل همراهند و به طواف و سعی قدومی قایلند مستحبا و همه میکنند و شبیه است
بحج تمتع زیرا که عمره تمتع احرامست که همه احرام میگیرند از میقات و شیعیان در دل نیت عمره میکنند و سنیان قصد حج
میکنند و کسی از قصد کسی خبر ندارد و طواف و سعی را شیعیان بقصد عمره واجب میکنند و سنیان بقصد طواف و سعی
صفحه 55 از 296
مستحب قدوم، چیزي که میماند تقصیر است به اندکی از مو یا ناخن خود گرفتن و اخفاي آن در نهایت آسانی است و به دندان
نیز میتوان گرفت و تجدید احرام از براي حج نیز لوامع ص: 86 امریست قلبی و در تلبیه شریکند با هم و اللَّه
تعالی یعلم
[اقامت در مکه]
(و من اقام بمکّۀ سنۀ فالطّواف له افضل من ال ّ ص لاة و من اقام سنتین خلط من ذا و ذا و من اقام ثلاث سنین کانت الصّلاة افضل له) و
منقول است در صحیح از هشام بن الحکم و حفص و حماد که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که اقامت
کند در مکه معظمه تا یک سال نسبت به او طواف سنت بهتر است از نماز سنت و در سال دویم از هر دو میکند و در سال سیم
نماز افضل است و وجهش ظاهر است (و روي انّ الطّواف لغیر اهل مکّۀ افضل من ال ّ ص لاة و الصّلاة لأهل مکّۀ افضل) و مرویست در
صحیح از حریز که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که غیر اهل مکه را طواف افضل است از نماز و اهل مکه را
نماز افضل است در این دغدغه نیست که اهل مکه را نماز افضل است اما مجاوران در سال سیم حکم مقیم دارند و نماز ایشان بهتر
است از طواف و در سال اول طواف افضل است که هنوز از اهل مکه نشدهاند و بحسب ظاهر سال دویم از این حدیث بدر است
چون نه مقیمند و نه مجاور حاصل آن که مخالفت ندارد با حدیث بالا مگر از جهۀ مفهوم و منطوق مقدم است بر مفهوم (و من کان
مع قوم و حفظ علیهم حتّی یطوفوا و یسعوا کان اعظمهم اجرا) و کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که با
جمعی باشد و او بماند تا آن جماعت بروند أولا و طواف و سعی بکنند و او لوامع ص: 87 محافظت متاع ایشان
کند اجرا و از آن جماعت بیشتر خواهد بود چون رعایت حال برادران کرده ایشان را بر خود مقدم داشته است و از این حدیث ظاهر
میشود که ایثار در عبادت نیز مطلوبست و عبارت متن با عبارت فقه رضوي موافق است و در حسن کالصحیح منقولست از هرازم
که هم کجاوه محمد بن مصادف بودم پس چون داخل مدینه شدم بیمار شدم و او بمسجد میرفت و مرا تنها میگذاشت پس من
شکایت او را به مصادف کردم و او به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمود حضرت به او فرمودند که نشستن تو
نزد بیمار ثوابش بیشتر از نماز در مسجد است. و در حسن کالصحیح از اسماعیل منقولست که چون به مکه میرویم اصحاب من مرا
بر سر متاع خود میگذارند و خود میروند به طواف حضرت فرمودند که ثواب تو بیشتر است و دور نیست که حدیث متن باشد
[بر آوردن حاجت مؤمن]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه قضاء حاجۀ المؤمن افضل من طواف و طواف و طواف حتّی عدّ عشرا) بطرق متعدده قویه از ابان بن
تغلب و اسحاق وارد است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که بر آوردن حاجت برادر مؤمن بهتر است از
طواف و طواف و طواف تا ده طواف شمردند و کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که قضاء حاجت برادر مؤمن
بهتر است از حج و حج و حج تا ده حج و حج و حج تا هفتاد حج و احادیث در قضاي حاجت برادر مؤمن از حد حصر بیرونست و
بعضی گذشت در آخر صوم و دیگر خواهد آمد
[رکن یمانی]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه الرّکن الیمانی بابنا الّذي ندخل لوامع ص: 88 منه الجنّۀ و قال فیه باب من ابواب
الجنّۀ لم یغلق منذ فتح و فیه نهر من الجنّۀ یلقی فیه [فیها خ] اعمال العباد) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که رکن یمانی
صفحه 56 از 296
دریست که ما از آن در داخل بهشت میشویم. و در حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که رکن یمانی
دریست از درهاي بهشت که ما از آن در داخل بهشت میشویم و دري است از درهاي بهشت که از آن روزي که گشوده شده
است تا حال بسته نشده است و در موثق کالصحیح منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از ملتزم که مستجار
است محاذي در خانه که چرا آن را در بغل میگیرند و در آنجا چه میگویند حضرت فرمودند که نزد آن نهریست از بهشت که
اعمال بندگان الهی در آنجا ملاقات یکدیگر میکنند هم را در هر پنجشنبه و در صحیح از شحّام منقولست که گفت با حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه طواف میکردم و چون بحجر الاسود میرسیدند دست را بر آن میسودند، و چون به رکن یمانی
میرسیدند رکن را در بغل میگرفتند پس گفتم که فداي تو کردم سبب چیست که حجر را دست میرسانید و رکن یمانی را در
بغل میگیرید حضرت فرمودند که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند. که هر چند به رکن یمانی میرسم میبینم
جبرئیل را که پیش از من آن راکن را در بغل میگیرد. و در حسن کالصحیح منقولست که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه شنیدم
که حق سبحانه و تعالی فرشته را آفریده است که لوامع ص: 89 موکل است به رکن یمانی از آن روزي که
آسمان و زمین را آفریده است و کار آن فرشته همین است که هر که از شما در آنجا دعا کند آن فرشته آمین بگوید و کالصحیح
منقولست از ابو الفرج که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که رکن یمانی دریست از درهاي بهشت و آن باب مفتوح است از
جهۀ شیعیان آل محمد و مسدود است بر غیر ایشان و هر مؤمنی که در آنجا دعا کند البته دعاي او را به عرش میبرند و البته
مستجاب میشود و پیشتر نیز گذشت. و از اخبار بسیار ظاهر میشود که رکن یمانی منسوبست به حضرت امیر المؤمنین و ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم و حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله این رکن را به آن حضرت کرامت فرمودند تا شیعیان در
رکن حجر آزار نکشند و این که باب ماست یعنی شیعیان ما میباید که در اینجا عبادت و دعا کنند تا بهشت روند و همیشه در
رحمت الهی بر ایشان مفتوح است به برکت متابعت ایشان ائمه معصومین را صلوات اللَّه علیهم و دور نیست که مراد از نهر نهر فیض
و رحمت الهی باشد که از جنت معنوي فایض است بر ایشان و بر همه شیعیان ریخته میشود و توفیقات الهی شامل احوال ایشان
میشود که همه کارهاي خیر کنند و چون سرچشمه فیوض ایشان به یک دیگر متصل است اعمال ایشان نیز در علیین مثبت میشود
چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که حقا که کتاب ابرار در علیین است و تو چه میدانی که علیون کجاست کتابی است که
به رقم الهی مرقوم شده است و مقربان درگاه الهی بر آن موکلند و اندك تاملی که کرده شود همه مفهوم میشود به تفضل الهی و
اللَّه تعالی یعلم و اندك اشتباهی شده است در ملتزمی که مستجار است که به حذاي باب است با ملتزمی که رکن یمانیست و به آن
متصل است لوامع ص: 90 (و روي انه یمین اللَّه فی ارضه یصافح بها خلقه) و در روایتی وارد شده است از ائمه
هدي صلوات اللَّه علیهم که رکن یمانی نیز دست راست الهی است در زمین که با خلایق مصافحه میکند باین دست پروردگار
عالمیان، و ظاهر آنست که حدیث صریحی بوده باشد که دلالت کند که رکن یمانی نیز بمنزله یمین الهی است چنانکه حجر الاسود
بمنزله یمین الهی است که شیعیان تجدید عهد میکنند با حق سبحانه و تعالی در اینجا نیز و از کتاب علل ظاهر میشود که صدوق
همین رکن یمانی را یمین اللَّه میداند چون هر حدیثی که در یمین نقل کرده است بعد از آن گفته است که مراد از آن رکن یمانی
است چون در رکن یمانی واقع شده که اعمال عباد در آن ملاقات میکنند و در رکن حجر وارد شده است که عهود و مواثیق الهی
را به او سپردهاند پس در آنجا ملاقات کردهاند و میکنند و یمانی با یمین انسب است با آن که احادیث متواتره وارد شده است که
رکن حجر یمین اللَّه است. و جمیع محدثین ذکر کردهاند حتی صدوق در کتب خود ذکر کرده است به نحوي که قابل تاویل نیست
و بر تقدیري که حدیثی صریح وارد شده باشد که رکن حجر یمانی یمین است منافات ندارد با احادیثی که وارد شده است که
رکن یمین اللَّه است چنانکه وارد شده است که هر دو دستش یمین است و در آنجا مراد از دستها دست رحمت و دست غضب
است که بلاهاي الهی نیز همه رحمت است چنانکه در قرآن مجید نیز مذکور است که آدم را بدو دست آفریدم یعنی او را مظهر
صفحه 57 از 296
اسماء جمال و جلال خود گردانیدم و اللَّه تعالی یعلم
[شفاء زمزم]
(و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه ماء زمزم لما شرب له) و کالصحیح منقولست از قداح که آن حضرت صلوات اللَّه علیه لوامع
ص: 91 فرمودند که آب زمزم نافع است از جهۀ هر چیزي که میآشامند از جهۀ او یعنی اگر بقصد علم بنوشند
علم میشود و اگر از جهۀ محبت الهی بنوشند محبت میشود و از جهۀ دفع مرض بیاشامند شفاست. (و روي انّ من روي من ماء
زمزم احدث له به شفاء و صرف عنه داء) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر که سیراب شود از آب زمزم حق
سبحانه و تعالی شفایی در او حادث میگرداند و دردي از او دفع میکند (و کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یستهدي ماء زمزم و
هو بالمدینۀ) و کالصحیح از قداح منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین
صلّی اللَّه علیه و آله در وقتی که در مدینه مشرفه تشریف داشتند هر کس به مکه میرفت حضرت میفرمودند که وقتی که بیایید
آب زمزم به هدیه از جهۀ ما بیاورید (و روي انّ الحاجّ اذا سعی بین الصّفا و المروة خرج من ذنوبه) و به اسانید صحیحه منقولست که
چون حاجی سعی میکند میان صفا و مروه از گناهان بیرون میآید
[ثواب سعی]
(و قال علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما السّ اعی بین ال ّ ص فا و المروة تشفع له الملائکۀ فتشفّع فیه بالإیجاب) و از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقول است که شخصی که سعی کند میان صفا و مروه فرشتگان از جهۀ او شفاعت میکنند و حق سبحانه و تعالی
اجابت میفرماید شفاعت ایشان را چون خود ایشان را شفیع گردانیده است یا لوامع ص: 92 آن که چون بر خود
واجب گردانیده است که شفاعت معصومین را قبول کند و رد نکند (و روي انّه من اراد ان یکثر ماله فلیطل الوقوف علی ال ّ ص فا و
المروة) و منقول است در قوي از حماد منقري که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که خواهد که مال او
زیاده شود باید که طول دهد ایستادن در صفا را از جهۀ دعاهاي منقوله یا اعم از دعا و ذکر و قرآن و در قوي از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که خواهد که مال او زیاد شود باید که طول دهد وقوف را بر صفا و مروه و در صحیح از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله بمقدار خواندن سوره بقره در صفا طول
میدادند
[ثواب نماز در مسجد]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه ان تهیّا لک ان تصلّی صلواتک کلّها الفرائض و غیرها عند الحطیم فافعل فانّه افضل بقعۀ علی وجه
الارض و الحطیم ما بین باب البیت و الحجر الاسود و هو الموضع الّذي فیه تاب اللَّه علی آدم علیه السّلام و بعده الصّلاة فی الحجر و
بعد الحجر ما بین الرّکن العراقیّ و باب البیت و هو الموضع الّذي کان فیه المقام و بعده خلف المقام حیث هو السّاعۀ و ما قرب من
البیت فهو افضل الّا انّه لا یجوز لک ان تصلّی رکعتی طواف النّساء و غیره الّا خلف المقام حیث هو السّاعۀ) و از عبارت و الحطیم تا
به آخر فقه رضوي است و منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که اگر میسر شود ترا که نمازهاي واجب و غیر واجب را در
حطیم به جا آوري در آنجا به جا آور به درستی که حطیم بهترین لوامع ص: 93 جاهاي روي زمین است و حطیم
میانه در کعبه است و حجر الاسود و این موضعی است که حق سبحانه و تعالی در اینجا توبه آدم را قبول فرمود و بعد از حطیم نماز
صفحه 58 از 296
در حجر حضرت اسماعیل علیه السلام است افضل است و بعد از آن در فضیلت میان رکن عراقی است و در خانه و این موضعی
است که مقام در اینجا بوده است و بعد از این عقب مقامی است که الحال مقام در آنجاست و هر چند به خانه نزدیکتر است بهتر
است و لیکن جایز نیست که دو رکعت نماز طواف را و غیر آن که نماز طواف زیارت باشد و طواف عمره و غیر آن هر چه واجب
باشد مگر در عقب مقامی که الحال مقام در آنجاست و در موثق کالصحیح منقولست از حسن که گفت سؤال کردم از حضرت
امام رضا صلوات اللَّه علیه که بهترین جاهاي مسجد الحرام کجاست که در آنجا نماز کنند حضرت فرمودند که حطیم است میان
حجر و در خانه گفتم بعد از این کجا افضل است فرمودند که مقام ابراهیم گفتم بعد از آن فرمودند که حجر اسماعیل گفتم بعد از
آن فرمودند که هر جا به خانه نزدیکتر است و در صحیح ابو عبیده منقول است که بهترین جاها حطیم است. و در صحیح زراره
منقولست که افضل حطیم است و دیگر حجر یا مقام و در صحیح ابو حمزه منقول است که حضرت الساجدین صلوات اللَّه علیه
فرمودند که افضل مواضع حطیم است میان رکن و مقام و افضلیت حطیم متواتر است و رکن عراقی که مذکور است رکنی است که
مشهور است به رکن شامی و در واقع بعضی از مواضع عراق رو به آن میکنند و بعضی از شام بنا بر این هر دو را بر او اطلاق
میکنند و اللَّه تعالی یعلم (و من صلّی فی المسجد الحرام صلاة واحدة قبل اللَّه عزّ و جلّ منه لوامع ص: 94 کلّ
صلاة صلّاها و کلّ صلاة یصلّیها إلی ان یموت) و به اسانید متکثره منقول است از ابو حمزه که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
علیه فرمودند که هر که در مسجد الحرام یک نماز کند حق سبحانه و تعالی قبول کند از او هر نمازي را که کرده است و هر نمازي
را که خواهد کرد تا وقت مرگ (و الصّلاة فیه بمائۀ الف صلاة) و نمازي که در مسجد الحرام کنند برابر است با صد هزار نمازي که
در مسجدهاي دیگر کنند و این مضمون در احادیث صحیحه بسیار وارد شده است و این دو حدیث با احادیث صحیحه بسیار در
باب فضل مساجد گذشت (و اذا اخذ الناس مواطنهم بمنی نادي مناد من قبل اللَّه عزّ و جلّ ان اردتم ان ارضی فقد رضیت) و در
صحیح عالی السند از داود بن فرقد منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون مردمان در جاهاي
خود قرار میگیرند در منی منادي از جانب حق سبحانه و تعالی ندا میکند به آن که میگوید که حق سبحانه و تعالی میفرماید که
اگر غرض شما بندگان اینست که من از شما راضی شوم راضی شدم ظاهرش آنست که هر که حج او از جهۀ رضاي الهی باشد
حجش مقبول است نه مطلقا و محتمل است که بر تقدیري که غرضش از حج رضاي الهی نباشد هر که مسلمانست خوشنودي الهی
را میخواهد و اول اظهر است و خواهد آمد مؤیدش اخبار دیگر (و روي انّه اذا اخذ النّاس منازلهم بمنی ناداهم مناد لو تعلمون بفناء
من حللتم لأیقنتم بالخلف بعد المغفرة) لوامع ص: 95 و از کلینی و در صحیح و در حسن کالصحیح منقول است از
معاویۀ بن عمار پس صحیح باشد نیز چون صدوق به او هشت سند صحیح دارد که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که چون مردمان در منی به جاي خود جا میکنند منادي ندا میکند که اگر بدانید که به درگاه که فرمود آمدهاید هر آینه
یقین کنید که آن چه صرف نمودهاید عوض کرامت میکند شما را بعد از مغفرت گناهان یعنی چون به درگاه اکرم الاکرمین غنی
بالذات آمدهاید که اگر هر یک را مثل دنیا بلکه صد هزار باره مثل دنیا عطا فرماید ذره از خزینه کرم او کم نمیشود و شما را با
این فقر بیند که مال خود را در راه او صرف نمودهاید، و مع هذا وعده کرده باشد که هر درهمی را که در راه او دهید دو هزار هزار
درهم بدهد و وعده فرموده باشد منافع دنیوي و اخروي و مغفرت را البته یقین خواهید کرد بهر دو و لیکن نه بزرگی او را میدانید و
نه جود و کرم او را بنا بر این است که در رفتن به درگاه او تاخیري مینمایید و در صرف نمودن زر در آن راه بخل میورزند (و
روي انّ الجبّار جلّ جلاله یقول انّ عبدا احسنت الیه و اجملت الیه فلم یزرنی فی هذا المکان فی کلّ خمس سنین لمحروم) و
مرویست که خداوند جبار عظیم الشأن میفرماید که به درستی که بنده را که به او احسان کرده باشم و او را توانگر گردانیده باشم
و مرا زیارت نکند در این مکان در هر پنج سال یک بار او محرومست از رحمت من. و کلینی در موثق کالصحیح روایت کرده
است از ذریح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که پنج سال بگذرد بر او و مالدار باشد و بحج نیاید به
صفحه 59 از 296
، درستی که او از رحمت الهی محروم است. و کالصحیح از حمران منقول است که حضرت امام محمد باقر لوامع صاحبقرانی، ج 7
ص: 96 صلوات اللَّه علیه فرمودند که حق سبحانه و تعالی منادي را مقرر فرموده است که همیشه ندا میکند که هر بنده را که حق
سبحانه و تعالی به او احسان کرده باشد و روزي او را فراخ گردانیده باشد و در هر پنج سال یک بار به درگاه خداوند خود نیاید که
طلب کند احسانهاي خداوند خود را به درستی که او محرومست از رحمت الهی و روایت صدوق ممکن است که نقل بالمعنی باشد
از این دو حدیث و اظهر آنست که حدیث دیگر دیده باشد باین عبارت
[نماز در مسجد خیف]
(و قد روي صلّی فی مسجد الخیف بمنی سبعمائۀ نبیّ) و کالصحیح منقولست از جابر که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
فرمودند که در مسجد خیف که در منی واقعست هفتصد پیغمبر نماز کردهاند و ممکن است که مراد از هفتصد کثرت باشد تا
منافات نداشته باشد با حدیث صحیح که هزار پیغمبر در آن نماز کردهاند با آن که ممکن است که مراد هفتصد پیغمبر از بنی
اسرائیل باشند و سیصد از غیر ایشان یا هزار پیغمبر از غیر ایشان یا بر عکس (و کان مسجد رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله علی عهده
عند المنارة الّتی فی وسط المسجد و فوقها إلی القبلۀ و نحو ثلثین ذراعا و عن یمینها و عن یسارها و خلفها نحو ذلک) و آن چه
مسجد منی بود در زمان حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله از مناري که در میان مسجد است از جانب قبله قریب به سی
ذرع بود بذراع دست و از دست راست و دست چپ و پشت سر هر یک سی ذراع بود تقریبا یا سی ذرع حقیقی بود در چهار جانب
پس آن چه زیاد کردهاند الحال مسجد نباشد و عامه از باب تیمن و تبرك قربانی را در آن زیادتیها میکشند و دور نیست که بد
نباشد و ازاله نجاست از آن واجب نباشد چون زمین منی و لوامع ص: 97 مشعر و عرفات محل عبادتست احیا
نمیتوان کردن چنانکه اکثر اصحاب گفتهاند و احوط نگشتن است و ازاله کردن با امکان و الیوم شیعیان را ممکن نیست بر تقدیري
که واجب باشد ساقط است مثل مسجد الحرام بلکه کعبه معظمه با آن که احادیث صحیحه وارد است در آن که اگر کسی بول کند
در کعبه قتلش واجبست و نجس کردن کعبه ارتداد است چون وجوب تعظیم کعبه از ضروریات دینست مثل قرآن و این تحدید در
صحیح از معاویۀ بن عمار منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و صدوق در باب مساجد احادیث مسجد منی و
اعمال آن را ذکر کرده است (و من صلّی فی مسجد منی مائۀ رکعۀ قبل ان یخرج منه عدلت عبادة سبعین عاما و من سبّح اللَّه فی
مسجد منی مائۀ تسبیحۀ کتب اللَّه عزّ و جلّ له اجر عتق رقبۀ و من هلّل اللَّه فیه مائۀ مرّة عدلت احیاء نسمۀ و من حمد اللَّه عزّ و جلّ
فیه مائۀ تحمیدة عدلت اجر خراج العراقین ینفقه فی سبیل اللَّه) و به اسانید متکثره منقولست از ابو حمزه که حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که در مسجد خیف در منی صد رکعت نماز بکند پیش از آن که از منی بیرون رود برابر است با
عبادت هفتاد ساله و هر که در مسجد منی صد تسبیح بگوید حق سبحانه و تعالی بنویسد از جهۀ او ثواب یک بنده آزاد کردن و هر
که صد نوبت لا اله الا اللَّه بگوید برابر است با زنده کردن شخصی و هر که صد مرتبه الحمد للّه بگوید برابر است با ثواب خراج
کوفه و بصره که همه را در راه حق سبحانه و تعالی صرف نموده باشد و همین حدیث گذشت در باب مساجد به اندك تغییر لفظی
و معنی متحد است
[وقوف به عرفات]
(و الحاجّ اذا وقف بعرفات خرج من ذنوبه) و به اسانید صحیحه منقولست که حاجی هر گاه وقوف عرفات کند از گناهان بیرون
میآید (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه ما یقف احد علی تلک الجبال برّ و لا فاجر الّا استجاب اللَّه له فامّا البرّ فیستجاب له فی
صفحه 60 از 296
آخرته و دنیاه و امّا الفاجر فیستجاب له فی دنیاه) و در موثق کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست که
فرمودند که احدي وقوف نمیکند و در این کوهها یعنی کوهستانها که مراد عرفات و مشعر باشد نه خوب و نه فاسق که مراد از آن
کفار است مگر آن که دعاوي او را مستجاب میکنند اما خوبان دعاي ایشان را مستجاب میکنند در هر چه طلب کنند از دنیا و
عقبی، و اما کفار یا اعم از کفار و فساق دعاي ایشان را مستجاب میکنند در امور دنیویه. و در فقه رضوي مذکور است که
مرویست از معصوم صلوات اللَّه علیهم که هر که در عرفات یا مشعر وقوف کند از امامی مذهب و غیر ایشان البته گناهان او را
میآمرزند عرض نمودند که خوارج و نواصب نیز وقوف میکنند حضرت فرمودند که گناهان همه را میآمرزند اگر بر سر کار
خود نروند اما همه پیش از بیرون رفتن به اعتقاد باطل خود بر میگردند و ضایع میکنند کردهاي خود را و در موثق کالصحیح از
حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه منقول است که هر که در کوهها وقوف میکند دعاي او را مستجاب
میکنند اما مؤمنان پس دعاي ایشان را مستجاب میکنند در آخرت ایشان و اما کفار پس دعاي ایشان را مستجاب میکنند در
دنیاي ایشان و از آیه کریمه ظاهر میشود که چون کفار همین دنیا را میطلبند دنیا به ایشان لوامع ص: 99
میدهند که اگر آخرت را بطلبند هر آینه دعاي ایشان را نیز مستجاب میکنند و توفیق ایمانشان نیز کرامت میکنند و مؤمنان هر چه
« فَمِنَ النَّاسِ الخ » طلب کنند از دنیا و عقبی کرامت میفرمایند و آیه کریمه این است که بعد از وقوف عرفات و مشعر میفرماید که
یعنی از جمله مردمان جمعی هستند که میگویند که اي پروردگار ما عطا کن ما را در دنیا حسنه و خوبی و ایشان را در آخرت
نصیبی نیست و بعضی از ایشان میطلبند که خداوندا عطا کن ما را در دنیا حسنه و در آخرت حسنه و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار
این جماعت را نصیبی عظیم هست از کارهاي خود (و قال ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه ما من رجل من اهل کورة وقف بعرفۀ من
المؤمنین الّا غفر اللَّه تعالی لأهل تلک الکورة من المؤمنین و ما من رجل وقف بعرفۀ من اهل بیت من المؤمنین الّا غفر اللَّه لأهل
ذلک البیت من المؤمنین) و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر گاه مؤمنی از شهري یا از طرفی بحج رود و وقوف
عرفات را در یابد البته حق سبحانه و تعالی میآمرزد مؤمنان اهل آن خانه را با خویشان او را که مؤمن باشد. و مؤید این احادیث
بسیار وارد شده است که حق سبحانه و تعالی به برکت نماز گذارندگان شیعیان دفع میفرماید بلا را از جمعی که تارك الصلاة
باشند و هم چنین سایر عبادات خصوصا هر گاه در آنجا از جهۀ اهل ناحیه یا شهر یا ده یا اهل خانه دعا کنندگان البته دعاهاي ایشان
در حق آن جماعت مستجاب میشود چنانکه خواهد آمد که بهترین دعاها دعایی است که از جهۀ برادر مؤمن کنند (و سمع علیّ
بن الحسین صلوات اللَّه علیهما یوم عرفۀ سائلا یسال لوامع ص: 100 النّاس فقال له ویحک أ غیر اللَّه تسال فی هذا
الیوم انّه لیرجی لما فی بطون الحبالی فی هذا الیوم ان یکون سعیدا) و در حسن کالصحیح از حمران منقول است که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند در ضمن خصال بیست و سه گانه حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه که آن حضرت
دیدند در روز عرفه که جمعی سؤال میکردند از مردمان حضرت فرمودند که واي بر شما آیا در چنین روز از غیر حق سبحانه و
تعالی سؤال میکنید با آن که امیدواري هست اطفال شکم را که در این روز از جمله سعادتمندان شوند چون رحمت الهی شامل
احوال همه کس میشود با آن که آنها که در شکمهاي مادرانند زبان ندارند که سؤال کنند شما که زبان سؤال دارید چرا از حق
سبحانه و تعالی سؤال نمیکنید و از غیر او سؤال میکنید و این حدیث در خصال موجود است در نسخه مصححی که بسیاري از
فضلا بر او گشتهاند و الحبالی است و در بعضی از نسخ الجبال است و ظاهرا تصحیف نساخ است (و کان أبو جعفر صلوات اللَّه علیه
اذا کان یوم عرفۀ لم یردّ سائلا) و منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه در روز عرفه هیچ سائلی را رد نمیفرمودند
اگر چه نسبت به سایل اولی آنست که سؤال نکند امام نسبت به دیگران اولی آن است که ردّ سائل نکنند (و من اعتق عبدا عشیّۀ
عرفۀ فانّه یجزئ عن العبد حجّ ۀ الاسلام و یکتب للسّیّد اجران ثواب العتق و ثواب الحجّ) و در صحیح از شهاب منقول است که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که در عصر روز عرفه بنده را آزاد کند به درستی که مجزي است از آن
صفحه 61 از 296
بنده حجۀ الاسلام از او و مینویسند از جهۀ لوامع ص: 101 آقا دو ثواب یکی ثواب آزاد کردن و دویم ثواب
حجۀ الاسلام چون سبب حجۀ الاسلام بنده شده است (و روي فی العبد اذا أعتق یوم عرفۀ انّه اذا ادرك احد الموقفین فقد ادرك
الحجّ) و به اسانید صحیحه منقول است از معاویۀ بن عمار که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
بنده که آزاد شود در روز عرفه حضرت فرمودند که هر گاه یکی از موقفین که وقوف عرفاتست یا مشعر دریابد چنان است که حج
را در یافته است و این دو حدیث خواهد آمد با تفصیل هر دو (و اعظم النّاس جرما من اهل عرفات الّذي ینصرف من عرفات و هو
یظنّ انّه لم یغفر له یعنی الّذي یقنط من رحمۀ اللَّه عزّ و جلّ) و در حسن کالصحیح منقول است از بزنطی از بعضی از مشایخ و ارسال
او ضرر ندارد چون از اهل اجماع است و مراسیل او در حکم مسانید است چنانکه شهید در ذکري و شرح ارشاد ذکر کرده است که
گفت شخصی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کرد در مسجد الحرام که کیست که گناه او از همه کس عظیمتر
است حضرت فرمودند که هر کسی که وقوف کند در عرفات و مشعر و سعی کند میان صفا و مروه و طواف کند باین خانه و عقب
مقام ابراهیم علیه السلام نماز کند و بعد از آن اعتقاد کند یا گمان کند که حق سبحانه و تعالی او را نمیآمرزد گناه او از همه
عظیمتر است. و صدوق تاویل کرده است که مراد از این شخصی است که از رحمت الهی ناامید باشد چون ناامیدي از کبائر است
که اگر ناامید نباشد و از خود مأیوس باشد و اعمال خود را خوب نداند بد نیست و معنی خوف و رجا لوامع ص:
102 اینست که از اعمال خود خایف باشد و از رحمت الهی امیدوار باشد و ظاهرا حدیث متن غیر حدیث کافی است (و قال
الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا کان عشیّۀ عرفۀ بعث اللَّه عزّ و جلّ ملکین یتصفّحان وجوه النّاس فاذا فقدا رجلا قد عوّد نفسه الحج قال
احدهما لصاحبه یا فلان ما فعل فلان قال فیقول اللَّه اعلم قال فیقول احدهما اللَّهمّ إن کان حبسه عن الحجّ فقر فاغنه و ان کان حبسه
دین فاقض عنه دینه و ان کان حبسه مرض فاشفه و ان کان حبسه موت فاغفر له و ارحمه) و کالصحیح منقول است که آن حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون عصر عرفه میشود حق سبحانه و تعالی دو فرشته را میفرستد که ملاحظه نمایند مردمان را و به
روي ایشان نظر کنند پس اگر نیابند شخصی را که معتاد بود که هر سال بحج میآمد از این دو فرشته به دیگري گوید که آیا فلانی
چه شد و آن دیگري گوید که حق سبحانه و تعالی اعلم است پس آن یک گوید که خداوندا اگر سبب نیامدن او فقر است او را
غنی مکن و اگر مانعش دین بوده است خداوندا دین او را ادا کن و اگر مانعش بیماریست تو او را شفا کرامت فرما و اگر فوت شده
است تو او را بیامرز و رحمت کن (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه اذا دعا الرّجل لأخیه بظهر الغیب نودي من العرش و لک مائۀ الف
ضعف مثله و اذا دعا لنفسه کانت له واحدة، فمائۀ الف مضمونۀ خیر من واحدة لا یدري یستجاب ام لا) و در حسن کالصحیح
منقولست از ابراهیم بن هاشم که عبد اللَّه جندب را در عرفات دیدم که وقوفی به جا آورد که بهتر از وقوف او از کسی ندیده بودم
از اول وقوف که بعد از نماز ظهر و عصر است او را دیدم که دستها را لوامع ص: 103 به جانب آسمان بلند کرده
بود و آب دیدهاش بر صفحه رو روان شده بر زمین میریخت چون مردمان برگشتند به جانب مشعر به او گفتم اي ابو محمد وقوفی
بهتر از وقوف تو ندیدم گفت و اللَّه که دعا نکردم مگر از جهۀ برادرانم زیرا که از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه شنیدم
که هر که دعا کند از جهۀ برادر مؤمنش غایبانه به او ندا میرسد از عرش که حق سبحانه و تعالی دعاي ترا در حق او مستجاب کرد
و صد هزار مثل آن چه از جهۀ او دعا کردي به تو عطا فرمود و اگر کسی از جهۀ خود دعا کند یک دعاست پس صد هزار دعایی
که حق سبحانه و تعالی ضامن شده است که عطا کند بهتر است از یک دعائی که نمیداند مستجاب میشود یا نمیشود. و ابن فهد
قدس سرّه روایت کرده است در قوي از عبد اللَّه بن سنان که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که از جهۀ
برادر مؤمنش دعا کند ملکی در آسمان اول است و میگوید که حق سبحانه و تعالی صد هزار مثل آن چه طلب کردي از جهۀ او
ترا عطا فرمود و ملکی در آسمان دویم میگوید که حق سبحانه و تعالی میفرماید که ترا عطا کردم دویست هزار مثل آن چه از
جهۀ برادر مؤمنت دعا کردي و به همین نحو بالا میرود تا به آسمان هفتم ملکی میگوید که ترا عطا فرمودند هفتصد هزار مثل آن
صفحه 62 از 296
چه از جهۀ برادر مؤمنت طلبیدي پس آن همه دعاهاي مستجاب بهتر است از یک دعا که معلوم نیست که مستجاب خواهد شد یا نه
(و من دعا لأربعین رجلا من اخوانه قبل ان یدعو لنفسه استجیب له فیهم و فی نفسه) از هشام بن سالم منقولست که حضرت امام
جعفر صادق (ص) فرمودند که هر که مقدم دارد برادران مؤمن را بر خود و از براي چهل کس از لوامع ص: 104
ایشان دعا کند و بعد از آن از جهۀ خود دعا کند از جهۀ همه مستجاب میشود و در صحیح از عبد اللَّه بن سنان منقولست که آن
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که دعا از جهۀ برادران مؤمن غایبانه ایشان روزي را فراخ میگرداند و بلاها را دفع میکند. و از
آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که همه مؤمنین و مؤمنات از اول دنیا
تا آخر دنیا شفیع خواهند بود کسی را که در دعاي خود گوید که اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و فرداي قیامت اگر این مرد را
امر کنند که بجهنم برند و بر رو کشند او را به آن که پاهاي او را بکشند و روي او بر خاك کشیده شود مؤمنان و مؤمنات همه
گویند پروردگارا این مرد همیشه از جهۀ ما دعا میکرد ما را شفیع او گردان پس حق سبحانه و تعالی شفاعت به ایشان کرامت
فرماید و ایشان شفاعت کنند او را تا نجات یابد. و در روایتی صحیح از صفوان منقولست که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر که دعا کند از جهۀ برادران مؤمنش حق سبحانه و تعالی مقرر سازد بعدد هر مؤمنین یک فرشته که از جهۀ او دعا
کند و هر که بگوید (اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الأحیاء منهم و الأموات) حق سبحانه و تعالی بعدد هر
مؤمن و مؤمنه که از زمان آدم علیه السلام تا انقضاء دنیا خواهند بود حسنه در نامه عمل او بنویسد. و کالصحیح از عبد اللَّه بن سنان
، روایت کرده است صدوق پس صحیح باشد چون سند صحیح بعبد اللَّه دارد که حضرت امام جعفر صادق لوامع صاحبقرانی، ج 7
ص: 105 صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که هر روز بیست و پنجم رتبه بگوید (اللَّهمّ اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و
المسلمات) حق سبحانه و تعالی بعدد هر مؤمنی که بودهاند و هر که خواهد بود تا روز قیامت حسنه در نامه عمل او بنویسد و سیئه
محو کند و درجه بلند کند. و در حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر که دعا کند میباید که دعاي
او عام باشد به آن که اول تصریح کند اسامی مؤمنین و مؤمنات را و در همه ضمایر متکلم مع الغیر بیاورد و این تغییر در دعاهاي
منقوله نیز ضرر ندارد مثلا اگر در واقع چنین باشد که اللهم اغفر لی را بگوید اللهم اغفر لنا چون از جانب ایشان مرخصیم و در این
باب احادیث بسیار وارد شده است و بعضی از اینها نیز گذشته است و دیگر خواهد آمد (و من مرّ بین مأزمی منی غیر مستکبر غفر
اللَّه له ذنوبه) و کالصحیح منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر که بگذرد به میان دو تنگناي منی نه از
روي تکبر حق سبحانه و تعالی گناهان او را بیامرزد، و در محاسن مذکور است که راوي گفت عرض نمودم که استکبار کدام است
حضرت فرمودند آنست که حقرا نشناسد و اهل حقرا حقیر داند و چنانکه سابقا گذشت و احادیث متواتره وارد است که اکثر اوقات
که اطلاق تکبر میکنند در امثال این مواضع مراد ایشان مخالفت حق است از اهل ملل باطله غیر مذهب امامیه و هر جا امامیه
میگویند اثنا عشریه میخواهند، و مراد از اثنا عشریه آنست که غیر ایشان را امام نداند تا هر معصومی که از ائمه اثنا عشر که در
زمان او باشند اعتقاد لوامع ص: 106 داشته باشد پس کسانی که در زمان امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه باشند
شش معصوم را میباید که امام دانند و جازم باشند که هر امامی را که آن حضرت بفرمایند که بعد از من امام است امام دانند و اگر
آن حضرت دوازده را نام برد یا مجملا بفرمایند اعتقاد به امامت ایشان در وقت خود داشته باشند بعد از آن حضرت فرمودند که دو
فرشته موکلند در این دو مازم و میگویند که پروردگارا سلامت دار این جمع را در دار دنیا و سلامت دار ایشان را در عقبی و ظاهر
کلام لغویین آنست که مراد از مأزم تنگناست و منی دو تنگنا دارد یکی از طرف عرفاتست که آن تنگناي مشعر است و یکی از
طرف مکه معظمه که به ابطح میرسند وقتی که از تنگنا در میآیند و از ابطح داخل مکه معظمه میشوند پس ظاهر این حدیث
آنست که از این دو تنگنا هر که بگذرد مغفور است موافق کلام اهل لغت و علما که ما زمین میکوبند تنگناي مشعر الحرام را
میخواهند و بنا بر اطلاق ایشان مراد از مازم یک طرف کوه است و مشعر الحرام یک دره است از منی تا عرفات (و انّ ابواب السّماء
صفحه 63 از 296
لا تغلق تلک اللّیلۀ لأصوات المؤمنین لهم دويّ کدويّ النّحل یقول اللَّه عزّ و جلّ انا ربّکم و أنتم عبادي ادّیتم حقّی و حقّ علیّ ان
استجیب لکم فیحطّ تلک اللّیلۀ عمن اراد ان یحطّ عنه ذنوبه و یغفر لمن اراد ان یغفر له) و در حسن کالصحیح از حلبی منقول است
بروایت کلینی پس صحیح باشد بروایت صدوق که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر توانی که شب عید
را احیا کن به درستی که بما رسیده است یعنی از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و اله که درهاي آسمان را نمیبندند از جهۀ
بالا بردن اعمال صالحه مؤمنان و صداي ایشان مانند لوامع ص: 107 صداي خانه زنبور عسل است که هیچ صدایی
چنانکه در « انا اللَّه ربّکم » مفهوم نمیشود اما نزد حق سبحانه و تعالی ظاهر است و حق سبحانه و تعالی خطاب میفرماید به ایشان که
کافی است منم خداوندي که پروردگار شما أم و شما بندگان منید ادا کردید حق مرا و بر من لازمست که دعاهاي شما را مستجاب
گردانم پس حق سبحانه و تعالی در آن شب تخفیف میدهد از کسی که میخواهد تخفیف دهد و همه گناهان را میآمرزد از جهۀ
کسانی که خواهد تخفیف دهد و همه گناهان را میآمرزد یا آن که حطّ عبارت از مغفرت گناهانست و بس و مغفرت عبارت از
رسانیدن ایشان است به بهشت نیز
[ازدحام مردم و تکبیر گفتن]
(فاذا ازدحم النّاس فلم یقدروا علی ان یتقدّموا و لا یتاخّروا کبّروا فانّ التکبیر یذهب بال ّ ض غاط) پس هر گاه ازدحام شود از کثرت
مردمان که نتوانند پیش و پس رفتن: اللَّه اکبر بگویند که تکبیر سبب وسعت میشود و فشارش برطرف میشود
[وقوف به مشعر]
(و الحاجّ اذا وقف بالمشعر خرج من ذنوبه) و هر گاه حاجی وقوف در مشعر را به جا آورد از گناهان بیرون آید چنانکه در روایت
صحیحه وارد شده است و الوقوف بعرفۀ سنّۀ و بالمشعر فریضۀ و در رساله اعمش از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و در
غیر آن از اخبار وارد است که وقوف در عرفات سنت است یعنی وجوب آن از قرآن ظاهر نشده است بلکه از سنت حضرت سید
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله ظاهر شده و وقوف در مشعر الحرام واجبی است که وجوبش از قرآن ظاهر شده است چون بلفظ امر
است چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که چون از عرفات بار کنید و بر گردید خداوند خود را یاد کنید نزد مشعر الحرام و
مشهور آنست که مراد از ذکر نیّت وقوفست در مشعر لوامع ص: 108 چنانکه خواهد آمد و این سخنان استطرادا
در اینجا مذکور شده است چون در بیان فضایل حجست و فضایل افعال حج
[قربانی]
(و ما من عمل افضل یوم النّحر من دم مسفوك او مشی فی برّ الوالدین او ذي رحم قاطع یأخذ علیه بالفضل و یبداه بالسّلام أو رجل
اطعم من صالح نسکه ثمّ دعا إلی بقیّته جیرانه من الیتامی و اهل المسکنۀ و المملوك و تعاهد الأسراء) روایت کرده است صدوق در
خصال از ابان که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هیچ عملی در روز عید قربان بهتر نیست از خونی که
ریخته شود از جهۀ کشتن هدي یا قربانی یا رفتن به خانه پدر یا مادر که به ایشان احسانی کنند یا بروند به دیدن خویشانی که از این
کس بریدهاند تا بر او زیادتی داشته باشند و چون به او رسد اول سلام کند یا کسی که اطعام کند از قربانی جمعی را به آن که از
جهۀ ایشان ثلثی را بفرستد و ثلثی که بماند همسایگان خود را طلب کند از یتیمان و درویشان و بندگان و با ایشان چیزي بخورد یا
بر عکس که ثلث اول را ضیافت کند و ثلث دویم به همسایگان دهد و ثلثی را که به فقرا میدهد، دیگر از اعمال خیر در این روز
صفحه 64 از 296
تعهد احوال اسیرانست بر تقدیري که آخر کشند او را میباید که به گرسنگی او را نکشند و این اعمال از مکارم اخلاق است و در
روز عید بهتر است (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله استفرهوا ضحایاکم فانّها مطایاکم علی الصّراط) و کالصحیح منقول است
از حضرت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که نفیس کنید قربانیهاي خود
را یعنی شتر و گاو و گوسفند نفیس فربه بی عیب را لوامع ص: 109 بکشید به درستی که فرداي قیامت بار بردار
شما خواهند بود بر صراط که بر آن سوار خواهید شد و از صراط خواهید گذشت پس هر چند نفیستر است شما را زودتر از
صراط خواهد گذرانیده و هر چند لاغرتر است در آن روز نیز لاغر خواهد بود و از صراط و برتر خواهد گذشت (و جاءت امّ سلمۀ
رضی اللَّه عنها إلی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فقالت یا رسول اللَّه یحضر الاضحی و لیس عندي ثمن الاضحیّۀ فاستقرض و
اضحّی قال استقرضی فانّه دین مقضیّ) و کالصحیح منقول است از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که ام سلمه که
بهترین زنان حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله بود بعد از خدیجه که حق سبحانه و تعالی از او خوشنود باد به خدمت
حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آمد و گفت یا رسول اللَّه گاه هست که عید قربان حاضر میشود و بهاي قربانی ندارم
آیا قرض بکنم و قربانی کنم حضرت فرمودند که قرض کن که این قرض را حق سبحانه و تعالی ادا میکند چون از جهۀ رضاي
اوست چنانکه در حج نیز خواهد آمد (و یغفر لصاحب الأضحیّۀ عند اوّل قطرة تقطر من دمها) و منقول است در قوي از حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه که فرمودند که اگر مردمان بدانند که چه ثوابست در قربانی هر آینه قرض کنند به درستی که قطره اول
خون قربانی که بیرون میآید جمیع گناهان صاحبش را میآمرزند (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه انّما استحسنوا اشعار البدن لأنّ
اوّل قطرة تقطره من دمها یغفر اللَّه له علی ذلک) و کالصحیح منقول است از جابر که حضرت امام محمد باقر لوامع صاحبقرانی،
ج 7، ص: 110 صلوات اللَّه علیه فرمودند که از چه وجه خوب میدانند خدا و رسول و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم یا صحابه
اشعار نمودن شتران را که از براي هدي میبرند زیرا که اول قطره که از خون ذبیحه ریخته میشود حق سبحانه و تعالی میآمرزد
صاحبش را بر ریختن خون پس بیشتر مقرر فرمودند که کوهان شتر را زخم کنید تا اندك خونی بیرون آید و روي کوهان را به
خون رنگ کند تا مغفرت را از جهۀ خود به زودي تحصیل نماید و دیگر وجوه خواهد آمد و کالصحیح منقول است از ابو بصیر که
عرض کردم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که قربانی چیست حضرت فرمودند یک وجه آن که قطره اولی که از
خون او بیرون آید او را میآمرزند. دویم آن که ظاهر شود بر خلایق که تقوي دارد یا نه و از حق سبحانه و تعالی میترسد با آن که
خدا را ندیده است چنانکه حق سبحانه و تعالی میفرماید که گوشت و خون ذبیحه به خدا نمیرسد ردّا علی الیهود که در بسیار
جائی از توراة مذکور است که حق سبحانه و تعالی از بوي قربانی محظوظ میشود و بر تقدیري که محرف نباشد از بابت بوي دهن
روزه دار است که مانند مشکست نزد خدا یعنی حق سبحانه شما را ثواب کرامت فرماید و آن چه به خدا میرسد تقوي و
پرهیزکاري شماست پس حضرت فرمودند که نمیبینی یعنی متواتر نشده است نزد تو و در جمیع کتب سماوي نیست که حق
سبحانه و تعالی قربانی هابیل را قبول کرد و قربانی قابیل را قبول نکرد و چون هابیل در دل خوف الهی داشت و قابیل نداشت (و من
کفّ بصره و لسانه و یده ایّام التشریق کتب اللَّه عزّ و جلّ له مثل حجّ قابل) لوامع ص: 111 و کسی که چشم و
زبان و دست خود را از محرمات در این سه روز نگاه دارد حق سبحانه و تعالی بنویسد از جهۀ او ثواب حج آینده اگر چه اینها در
همه اوقات واجبست خصوصا در ایام تشریق که حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید فرموده است که (وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ
مَعْدُوداتٍ) یعنی خداي تعالی را یاد کنید در چند روز شمرده شده که کنایه است بعد از آن فرموده است که (و اتّقوا اللَّه و اعلموا
انّکم الیه تحشرون) یعنی از حق سبحانه و تعالی بترسید در این چند روز بدانید که بازگشت شما بسوي او خواهد بود و شما را بر
اعمال قبیحه عقاب خواهد کرد پس ظاهر شد از آیه کریمه که در این سه روز میباید که از جمیع محرمات خود را باز دارد و
مشغول ذکر الهی باشد خصوصا تکبیرات عقیب صلوات چنانکه گذشت.
صفحه 65 از 296
[رمی الجمار]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله رمی الجمار ذخر یوم القیامۀ) و در صحیح منقولست که از آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله
فرمودند که انداختن سنگ ریزههاي هفتادگانه ذخیره است از جهۀ روز قیامت و اگر چه همه اعمال ذخیره است و لیکن چون این
عمل را به محض رضاي الهی میکند و ریا و عجب را در این عمل راهی نیست غالبا ثواب این از همه بیشتر ظاهر خواهد بود و
فایدهاش در روز قیامت بیشتر ظاهر خواهد شد (و قال صلوات اللَّه علیه الحاجّ اذا رمی الجمار خرج من ذنوبه) و به طریق صحیحه
منقولست که هر گاه حاجی سنگ ریزهها را میاندازد از گناه بیرون میآید ممکن است که مراد از این جمار هفتاد سنگ ریزه
باشد و ممکن است که هفت سنگ ریزه جمره عقبه باشد که در روز عید لوامع ص: 112 میزند چون در عقب
وقوف مشعر واقع است در صحاح معاویۀ بن عمار. و این اظهر است بنا بر آن چه معاویه نقل کرده است که حضرت بعد از این یک
یک را میفرمودند تا به آخر، هر یک از این ده جمره علت مستقله است در خروج از گناهان و هر گاه گناهان در مرتبه اولی زایل
شد باقی نه جمره که در این سه روز میزند هر یک را هفت عدد سبب کتابت حسنات و علو درجات خواهد شد (و قال الصّادق
صلوات اللَّه علیه من رمی الجمار یحط عنه بکلّ حصادة کبیرة موبقۀ) و در حسن کالصحیح و صحیح از حریز منقول است که آن
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که جمار را بیندازد و بعدد هر سنگ ریزه یک گناه کبیره که سبب هلاك است از او محو
میشود. (و اذا رماها المؤمن التقفها الملک و اذا رماها الکافر قال الشّیطان باستک ما رمیت) و ظاهرا تتمۀ حدیث حریز باشد که
کلینی نقل نکرده است چون ناخوشی دارد یعنی این جمرات را هر گاه مؤمنان میاندازند فرشتگان از روي تیمن و تبرّك بر
میدارند و به مسجد الحرام میبرند و اگر کافر میاندازد یعنی غیر اثنی عشري، شیطان علیه اللعنۀ چون مسلط است بر کفار
میگوید آن چه به من میاندازي در دبرت باد تو مسخّر منی و لشکر منی و سنگ بمن میاندازي چون این دشنام نزد شیاطین انس
شایع است شیاطین ایشان را دشنام میدهد به نحوي که نزد ایشان متعارفست
[حلق رأس]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه انّ المؤمن اذا حلق رأسه بمنی ثمّ دفنه جاء یوم القیمۀ و کلّ شعرة لها لسان مطلق یلبّی صاحبها باسم)
لوامع ص: 113 و در صحیح از ابو شبل منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه مؤمن سر
خود را بتراشد در منی و دفن کند در منی چون به صحراي محشر در آید هر موي او را زبان فصیحی باشد که تلبیه گوید باسم
صاحبش بانکه گوید که فلان یقول لبیک یعنی فلان تلبیه میگوید تا به آخر و در کافی طلق است یعنی فصیح و ظاهرا نساخ میم را
زیاد کردهاند و بنا بر نسخه مطلق یعنی زبانش گویا باشد چون اکثر زبانها از دهشت آن روز بند خواهد بود به غیر از این جماعت و
امثال ایشان (و استغفر رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله للمحلّقین ثلث مرّات و للمق ّ ص رین مرّة) و در صحیح از حلبی منقولست که
حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله سه مرتبه استغفار فرمودند از جهۀ جمعی که در منی سر تراشیده بودند و از جهۀ جمعی
که تقصیر کرده بودند و سر نتراشیده بودند یک نوبت استغفار کردند و در صحیح از حریز منقولست که حضرت سید المرسلین
صلّی اللَّه علیه و آله دو مرتبه استغفار نمودند در سال حدیبیه از جهۀ آنها که سر تراشیده بودند و یک مرتبه از جهۀ مقصرین و دور
نیست که سه مرتبه استغفار در حج وداع واقع شده باشد یا راوي یک مرتبه نشنیده باشد و راوي دیگر شنیده باشد (و روي انّ من
حلق رأسه بمنی کان له بکلّ شعرة نورا یوم القیمۀ) و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقول است که هر که سر خود را در منی بتراشد
، بعدد هر مویی حق سبحانه و تعالی او را نوري بدهد در صحراي قیامت در وقتی که همه در ظلمت باشند لوامع صاحبقرانی، ج 7
ص: 114 (و لا یجوز للصّرورة ان یقصّر و علیه الحلق) و جایز نیست نو حاجی را که اکتفا کند به تقصیر بلکه سر نیز میتراشد و اکثر
صفحه 66 از 296
بر اینند که سر تراشیدن افضل دو فرد واجب تخییر است و در نو حاجی مبالغه بیشتر است و در مبحث خود خواهد آمد و مناسب
فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ » نبود ذکر غیر فضایل در این باب (و سئل ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه عزّ و جلّ
قال یرجع مغفورا لا ذنب له) و در قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که از آن حضرت سؤال « تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ
کردند از تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که فرموده است که هر که تعجیل کند در دو روز ایام تشریق و در نفر اول روانه شود بر او
گناهی نیست و هر که تاخیر کند تا نفر دویم بر او گناهی نیست حضرت فرمودند که مراد الهی این است که خواه در نفر اول روانه
این خواهد بود که « لِمَنِ اتَّقی » شود و خواه در نفر دویم که حق سبحانه و تعالی جمیع گناهان او را میآمرزد و بنا بر این معنی
حضرت فرمودهاند که این معنی از جهۀ کسی است که پرهیز کرده باشد از شرك و مشرك نباشد یعنی شیعه اثنی عشري باشد چون
غیر ایشان همه کافرند و مخلّد در نار خواهند بود اگر چه بعضی از ایشان پاك باشند بر مذهب بعضی زیرا که طهارت و نجاست
حکم دیگر است و حضرت فرمودند که این معنی از جهۀ شماست شیعیان و باقی مردمان بسیاري اهل اسلامند و مسلمان واقعی
نیستند و حج شما مقبول است و حج باقی ایشان مردود است چون ایمان شرط است در صحت اعمال لوامع ص:
115 (و روي یخرج من ذنوبه کنحو ممّا ولدته أمّه) و در حسن کالصحیح از عبد الاعلی منقول است که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که پدرم صلوات اللَّه علیه میفرمودند که هر که قصد این خانه کند از جهت حج یا عمره و متبرا باشد از
کبر از گناهان بیرون آید مانند روزي که از مادر متولد شود بعد از آن حضرت این آیه کریمه را خواندند به استشهاد بان معنی که
در حدیث سابق گذشت. راوي گفت گفتم که کبر کدامست حضرت فرمودند که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله
فرمودند که عظیمترین تکبرها آن است که حقرا ندانند و بر اهل حق طعنه زنند چنانکه قانون غیر اثنی عشري است و هر که چنین
کند از جمله متکبرانی است که با حق سبحانه و تعالی منازعه کرده است در چیزي که مخصوص اوست چون متواتر است که
یعنی کبریا و عظمت مخصوص منست از بابت مجازي که شایع است که میگویند که پادشاهی « الکبریاء ردائی و العظمۀ ازاري »
جامهایست که به قد فلان پادشاه دوختهاند و مذکور شد که حضرات ائمه معصومین در غالب اوقات به سبب حضور اهل سنت
خصوصا علماء ایشان در مجالس ایشان تصریح نمیفرمودند بر کفر عامه و باین عبارت میفرمودند و اگر کسی خواهد رجوع کند
به باب کبر در اکثر اخبار وارد است به همین عنوان که در این حدیث وارد شده است بلکه این مضمون متواتر است بیدغدغه از
حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله و سنیان نیز در صحاح خود آوردهاند و لیکن نمیفهمند که غرض حضرت چیست و
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه در اکثر خطب خصوصا خطبه قاصعه که در مذمّت ابلیس فرمودهاند بیان این معنی را با بلغ
عبارات و معانی فرمودهاند و بعضی از آن را کلینی ذکر کرده است لوامع ص: 116 در ابواب حج و إن شاء اللَّه
تعالی مذکور خواهد شد (و قال صلوات اللَّه علیه لا یزال العبد فی حدّ الطائف بالکعبۀ ما دام شعر الحلق علیه) و در حسن کالصحیح
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که همیشه بنده مؤمن از جمله طواف کنندگان کعبه است ما دام که موي
تراش بر سر او باشد و این حدیث دو احتمال دارد یکی آن که پیش از حج سنت است که موي سر را بگذارند که بلند شود تا در
منی بتراشند و مبالغه در آن واقعست از اول ذي القعده چنانکه خواهد آمد و چون موي سر گذاشتن از شعار حاجیانست هر چند
بیشتر باشد بهتر است و حکم حاجی دارد. و دویم مویی است که بعد از تراشیدن بر سر میروید و در این صورت مبالغه از جهۀ سر
تراشیدن واقع شده است و ظاهرا صدوق معنی دویم را فهمیدهاند که در این جا این حدیث را ذکر کردهاند و بنا بر این معنی اول به
اول باب انسب بود و معنی اول اظهر است و اللَّه تعالی یعلم (و روي انّ الحاجّ من حین یخرج من منزله حتّی یرجع: بمنزلۀ الطّائف
بالکعبۀ.) و در روایتی از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم وارد شده است که شخصی که اراده حج دارد از وقتی که از خانه بیرون
میرود تا وقتی که داخل خانه میشود به منزله کسی است که بر دور کعبه طواف میکند چون حق سبحانه و تعالی همه جا حاضر و
ناظر است و غرض از حج محض تعبّد و بندهگی است پس اگر جمعی در راه به اخلاص باشند بهترند از جمعی که طواف کنند و
صفحه 67 از 296
اخلاص نداشته باشند و ظاهر میشود که راه رفتن که مقدمه لوامع ص: 117 حج است حکم حج دارد بر ثواب
چنانکه احادیث متواتره وارد شده است که چون حاجی شروع در کار سازي میکند در هر حرکتی و سکونی او را ثوابی میدهند.
و بعضی از اخبار در این معنی گذشت و حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید نیز فرموده است در مقدمه جهاد یا اعم از جهاد و حج و
غیر آن که هر تشنگی و گرسنگی و تعبی که میکشند در نامه عمل ایشان عمل صالح نوشته میشود، و حق سبحانه و تعالی ضایع
نمیگرداند مزد نیکوکاران را و هر چه از نفقات در آن راه صرف کنند خواه اندك و خواه بسیار و هر وادي را که قطع کنند البته
در نامه عمل ایشان نوشته میشود و حق سبحانه و تعالی بهترین جزاها کرامت میفرماید حاصل آن که هیچ چیز ضایع نمیشود در
درگاه او اگر از جهۀ او کنند تعالی جوده و کرمه
[هر که حج اسلام را به جا آورد]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من حجّ حجّ ۀ الاسلام فقد حلّ عقدة من النّار من عنقه و من حجّ حجّتین و لم یزل فی خیر حتّی
یموت و من حجّ ثلاث حجّ متوالیۀ ثمّ حجّ او لم یحجّ فهو بمنزلۀ مدمن الحجّ) و کالصحیح منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که هر که حج اسلام را به جا آورد پس به تحقیق که آتش جهنم که به سبب نکردن حج در گردنش لازم شده بود و
گره شده بود آن گروه را گشوده یا آتش جهنم را که به سبب اعمال قبیحه بسیار به هم رسیده بود از گردن خود برداشت چون
احادیث متواتره وارد شده است که حج محو میکند گناهان را به فضل اللَّه چنانکه بعضی از احادیث گذشت و دیگر خواهد آمد و
اول اظهر است، و حج اسلام آن است که به اصل شرع بر بنده واجب میشود هر گاه استطاعت داشته باشد و کسی که دو حج
میکند همیشه در خیر و خوبی لوامع ص: 118 است یا مالش بسیار است و محتاج کسی نمیشود تا بمیرد و هر
که سه حج پی در پی بکند و دیگر حج کند یا نکند در نامه عملش مینویسند که مدت عمر حج کرده است اگر چه هر چند بیشتر
کند ثوابش بیشتر است، و جزو آخر در حدیث دیگر از فضیل منقولست (و روي ان من حجّ ثلث حجج لم یصبه فقر ابدا) و در
صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست و در روایتی وارد شده است که هر که سه حج بکند هرگز فقر به او
نمیرسد و در حسن کالصحیح از فضیل منقولست که از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه شنیدم که فرمودند که به حق این
خانه کعبه که هر که مداومت داشته باشد بر حج فقر و تب نزد او نمیآیند که ملازم او شوند و دیگر وارد شده است به طرق بسیار
که حجهاي پی در پی و عمرهاي بسیار رفع میکند فقر و فاقه را و نگاه میدارند از مرگ بد.
[هر شتري که سه سال بر آن حج روند]
(و أیّما بعیر حجّ علیه ثلاث سنین جعل من نعم الجنۀ و روي سبع سنین) و در قوي از عیسی منقولست که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر شتري که سه سال بر آن حج روند آن شتر را حق سبحانه و تعالی از شتران بهشت میکند. و در
روایتی واقع شده هفت سال و آن حدیث موثقی است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید
الساجدین صلوات اللَّه علیه در وقت رفتن به پدرم صلوات اللَّه علیه وصیت فرمودند که من بر این ناقه بیست حج کردهام که یک
تازیانه بر این نزدهام چون بمیرد او را دفن کنید تا گوشت آن را درندگان نخورند به درستی که لوامع ص: 119
حضرت سید الأنبیاء صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر شتري که در هفت حج در عرفات حاضر شود حق سبحانه و تعالی آن شتر
را از شتران بهشت میگرداند و نسل آن را مبارك میگرداند و چون آن شتر مرد پدرم آن را دفن فرمودند. و در روایات متکثره
وارد شده است که چون حضرت سید السّاجدین صلوات اللَّه علیه را با علی علیین بردند آن ناقه در چراگاه بود خود را به قبر آن
صفحه 68 از 296
حضرت رسانید و سینه بر آن میمالید و بر خاك میغلطید حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که آن را به چراگاه
برند مبادا فتنه شود از بنی امیّه
[هر کس سه نفر را به حج فرستد]
(و قال الرّضا صلوات اللَّه علیه من حجّ بثلاثۀ من المؤمنین فقد اشتري نفسه من اللَّه عزّ و جلّ بالثّمن و لم یسأله من این اکتسب ماله
من حلال او حرام) و در قوي از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر که سه مؤمن را با خود به حج برد و خرج ایشان را
بکشد پس چنان است که گویا زر داده است و خود را خریده است و از آتش خلاص کرده است و فرداي قیامت سؤال نخواهند
کردن از او که مالش را از حلال به همرسیده است یا از حرام بانکه اگر از مال مردم باشد حق سبحانه و تعالی ایشان را خوشنود کند
و عوض بدهد و محتمل است که این خرج از قبیل رد مظالم باشد که هر گاه نداند که از که برده است و صاحبان را نشناسد مانند
حبه بري که ترازو داران میکنند چنانکه در صحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که چون حاجی
داخل مکه میشود حق سبحانه و تعالی دو لوامع ص: 120 فرشته را بر او موکل میگرداند که حفظ کنند طواف و
نماز و سعیش را از آفتهاي اعمال پس چون وقوف عرفات واقع میشود این دو فرشته دست بر دوش او میزنند که گذشتها را حق
سبحانه و تعالی بخشید پس من بعد عمل را از سر گیرد و در حسن کالصحیح از ثمالی منقول است که شخصی به حضرت سید
الساجدین صلوات اللَّه علیه عرض نمود که شما جهاد را ترك گردید چون دشوار بود و حج را اختیار فرمودید که چون آسان بود
حضرت تکیه فرموده بودند درست نشستند و فرمودند که واي بر تو نشنیدي که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله در حج
وداع چون وقوف عرفه را در عرفات به جا آوردند فرمودند بلال را که مردمان را ندا کند که همه خاموش شوند چون خاموش
شدند فرمودند که پروردگار شما بر شما احسان کرد در این روز و نیکوکاران را آمرزید و بدان را به نیکان بخشید روانه شوید به
مشعر که همه مغفورید. و بعضی از محدثین زیاد کردهاند که حضرت فرمودند که همه را بخشیدند مگر جمعی که حقوق مردمان
در ذمّت ایشان است که چون حق سبحانه و تعالی عادل است حقوق بیچارگان را از ظالمان خواهد گرفت و به ایشان خواهد داد و
چون به مشعر الحرام رفتند حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه در آن شب تا صبح تضرع میکردند که آن جماعت نیز آمرزیده
شوند و چون صبح شد و وقوف به مشعر را به جا آوردند باز به بلال فرمودند که ندا کن تا مردمان خاموش شوند پس چون
خاموش شدند حضرت فرمودند که حق سبحانه و تعالی تفضل فرمود و خوبان را آمرزید و شفاعت خوبان را در بدان قبول فرمود
روانه شوید که همه را آمرزیدند و حق لوامع ص: 121 سبحانه و تعالی ضامن شد از جهۀ جمعی که حقوق
مردمان را بردهاند که صاحبان حقوق را راضی کند و صدوق در صحیح روایت کرده است ضمان را نیز از ثمالی
[هر کس چهار حج به جا آورد]
(و من حجّ اربع حجج لم تصبه ضغطۀ القبر ابدا و اذا مات صوّر اللَّه عزّ و جلّ الحجج الّتی حجّ فی صورة حسنۀ احسن ما یکون من
الصّور بین عینیه تصلّی فی جوف قبره حتّی یبعثه اللَّه من قبره و یکون ثواب تلک ال ّ ص لاة له و اعلم انّ الرّکعۀ من تلک الصّلاة تعدل
الف رکعۀ من صلاة الادمیین) و در صحیح از منصور منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که
چهار حج بکند فشارش قبر به او نرسد هرگز و چون میمیرد حق سبحانه و تعالی آن حجهائی که کرده است مصور میگرداند به
صورتی در نهایت حسن و جمال که در برابر او باشد و در میان قبر نماز گزارد تا وقتی که حق سبحانه و تعالی او را محشور گرداند
و ثواب این نماز از او خواهد بود و بدان که یک رکعت این نماز برابر است با هزار رکعت نماز آدمیان
صفحه 69 از 296
[هر کس چهار حج به جا آورد]
(و من حجّ خمس حجج لم یعذّبه اللَّه ابدا و من حجّ عشر حجج لم یحاسبه اللَّه ابدا و من حجّ عشرین حجّۀ لم یر جهنّم و لم یسمع
شهیقها و لا زفیرها و من حجّ اربعین حجّۀ قیل له اشفع فی من احببت و یفتح له باب من ابواب الجنۀ یدخل منه هو و من یشفع له، و
من حجّ خمسین حجّۀ بنی اللَّه له مدینۀ فی جنّۀ عدن فیها الف قصر فی کلّ قصر الف حوراء من حور العین و الف زوجۀ یجعل من
، رفقاء محمّد صلّی اللَّه علیه و آله فی الجنّۀ، و من حجّ اکثر من خمسین حجّۀ کان کمن حجّ خمسین حجّۀ لوامع صاحبقرانی، ج 7
ص: 122 مع محمّد و الاوصیاء صلوات اللَّه علیهم و کان ممّن یزور اللَّه تبارك و تعالی کلّ جمعۀ و هو ممّن یدخل جنّۀ عدن الّتی
خلقها اللَّه عزّ و جلّ بیده و لم ترها عین و لم یطّلع علیها مخلوق و ما من احد یکثر الحجّ الّا بنی اللَّه له بکلّ حجّۀ مدینۀ فی الجنّۀ فیها
غرف فی کلّ غرفۀ منها حوراء من حور العین مع کلّ حوراء ثلاثمائۀ جاریۀ لم ینظر النّاس إلی مثلهنّ حسنا و جمالا) و کالصحیح
منقول است از حضرمی که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که پنج حج بکند حق سبحانه و تعالی او را
هرگز عذاب نکند و هر که ده حج بکند حق سبحانه و تعالی او را حساب نکند هرگز و هر که بیست حج بکند جهنم را نبیند و
صداي بلند و پست جهنم را نشنود و در حسن کالصحیح از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه منقول است که هر که چهل
حج بکند به او گویند که هر که را میخواهی شفاعت کن و دري از درهاي بهشت از جهۀ او بگشایند که داخل شود او و کسانی
که او شفاعت کرده باشد از آن در بهشت و کالصحیح منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه که هر که پنجاه حج
کرده باشد حق سبحانه و تعالی از جهۀ او بنا کند در جنت عدن شهري که در آن شهر هزار قصر باشد در هر قصري هزار حوري از
حور العین یعنی زنان سفید گونه سیاه چشم یا چشمان ایشان چنین باشد که سفیدي در نهایت سفیدي باشد و سیاهی در نهایت
سیاهی و هزار زن آدمیزاد بدهند او را که حسن ایشان بسیار بهتر از حوریان باشد و در بهشت همسایه و رفیق حضرت سید المرسلین
و ائمه طاهرین باشد صلوات اللَّه علیهم [و ظاهرا که همین لوامع ص: 123 حدیث باشد اگر چه در خصال همه را
ذکر کردهاند مگر] تتمّه را چون عدد معینی نداشت و در خصال هر چه عدد معینی دارد ذکر میکند آن را و کسی که زیاده از
پنجاه حج کند چنان باشد که پنجاه حج با محمد و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم کرده باشد و از کسانی باشد که در هر جمعه
زیارت کند خدا را یعنی زیارت کند حضرت سید المرسلین و ائمه طاهرین را صلوات اللَّه علیهم که زیارت ایشان زیارت حق
سبحانه و تعالی است و از جمله کسانی باشد که داخل شود در جنت عدن یعنی در باغستانی که هرگز از آنجا بیرون نیاید آن جنتی
که حق سبحانه و تعالی آن را بدست قدرت خود آفریده است و هیچ چشمی آن را ندیده باشد و مخلوقی بر آن مطلع نشده باشد و
هر که حج بسیار کند حق سبحانه و تعالی بعدد هر حجی از جهۀ او بنا کند در بهشت شهري که در آن شهرها بالاخانهها باشد که
در هر بالاخانه حوري باشد از حور العین با هر حوري سیصد کنیز باشند که هیچ آدمی زادي بحسن و جمال مانند آنها ندیده باشد
[هر کس یک سال حج به جا آورد و یک سال نه]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من حجّ سنۀ و سنۀ لا فهو ممّن ادمن الحجّ) و منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
هر که یک سال حج رود و یک سال نرود او از جمعی است که همیشه حج میکند. و در روایتی وارد شده است که مدمن یعنی
کسی که مداومت بر حج داشته باشد کسی است که هر گاه استطاعت به همرسد برود هم چنان که مدمن خمر کسی است که هر
وقت به همرسد بخورد و ظاهر لفظ مدمن آن است که هر سال به حج رود و لیکن تفضل الهی چنین کرده است که کسی که سه
سال پی در پی به حج رود یا یک سال نه یک سال برود یا هر وقتی که میسّر شود لوامع ص: 124 برود این
جماعت نیز مدمنند یعنی گویا که همیشه حج میکنند حقیقۀ و ظاهر اخبار بسیار آن است که نیت داشته باشد جز ما که اگر چیزي
صفحه 70 از 296
به همرساند به حج رود و هر چند به حج نرفته باشد او نیز مدمن است و الحمد للّه ربّ العالمین
[هر کس هر سال حج به جا آورد]
(و قال اسحاق بن عمّار لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّی قد وطّنت نفسی علی لزوم الحجّ کلّ عام بنفسی او برجل من اهل بیتی
بمالی فقال و قد عزمت علی ذلک؟ قلت نعم قال ان فعلت ذلک فایقن بکثرة المال او ابشر بکثرة المال) و در موثق کالصحیح
منقولست از اسحاق که عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که من بر خود قرار دادهام که هر سال خود بروم
یا شخصی از اهل خانه خود را به حج فرستم از مال خود حضرت فرمودند که بر این معنی عزم داري گفتم بلی حضرت فرمودند که
اگر چنین کنی یا عزم جزم داري یقین بدان که حق سبحانه و تعالی مالت را بسیار میکند یا بشارت باد ترا به کثرت مال و راوي
نمیداند که حضرت کدام را فرموده است و از اینجا ظاهر میشود و از امثال این که نقل بلفظ میکردهاند مهما أمکن
[هر کس پیاده حج به جا آورد]
(و روي انّه ما تقرّب العبد إلی اللَّه عزّ و جلّ بشیء احبّ الیه من المشی إلی بیته الحرام علی القدمین و انّ الحجّ ۀ الواحدة تعدل
سبعین حجّ ۀ) و مرویست که بنده تقرب نجسته است به حق سبحانه و تعالی به چیزي که محبوبتر باشد نزد او از پیاده رفتن بسوي
کعبه و به تحقیق که یک حج پیاده برابر است با هفتاد حج سواره و منقولست در قوي از حضرت امام لوامع ص:
125 محمد باقر صلوات اللَّه علیه که عبد اللَّه بن عباس گفت که من پشیمانی ندارم به چیزي مانند پشیمانی که دارم بر آن که حج
پیاده نکردهام زیرا که از حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله شنیدم که هر که حج خانه کعبه را پیاده کند حق سبحانه و
تعالی بنویسد از جهۀ او هفت هزار حسنه از حسنات حرم عرض نمودم که یا رسول اللَّه حسنات حرم کدامست حضرت فرمودند که
هر حسنه از او هزار هزار حسنه است و فرمودند که فضیلت پیاده روان در حج بر سواره روان مانند فضیلت ماه چهارده است بر سایر
کواکب و حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه پیاده قطع راه میفرمودند محملها را از پی سر میکشیدند. و منقول است در صحیح
از عبد اللَّه بن سنان که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که عبادت کرده نشده است حق سبحانه و تعالی به
چیزي که مشکلتر از پیاده روي باشد و بهتر از پیاده روي باشد و در صحیح از حلب منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از فضیلت پیاده روي حضرت فرمودند که حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه سه مرتبه هر چه داشتند
قسمت کردند با حق سبحانه و تعالی حتی کفش را و جامه را و دینار را یعنی نصف را در هر مرتبه به فقرا میدادند و نصف را از
جهۀ خود نگاه میداشتند و آن را نیز از جهۀ فقرا نگاه میداشتند و بیست حج پیاده فرمودند و کالصحیح منقولست از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه که عبادت کرده نشده است حق سبحانه و تعالی به عبادتی که بهتر از پیاده رفتن باشد. و احادیث صحیحه وارد
شده است که هر که نذر کند که حج پیاده رود میباید که پیاده برود و اگر عاجز شود سوار شود و بدنه بدهد و خواهد لوامع
ص: 126 آمد، و اگر پیاده روي فضیلت نمیداشت نذر منعقد نمیشد و امثال این اخبار بسیار وارد شده است و
احادیث صحیحه و موثقه و حسنه وارد شده است که سواره رفتن بهتر است چنانکه خواهد آمد با وجه جمع به چند عنوان یکی آن
که اگر از جهۀ خسّت و بخل پیاده رود سواري بهتر است دویم آن که اگر مرکوب داشته باشد که چون عاجز شود سوار شود پیاده
رفتن خوبست سیم آن که سواري بهتر است اگر تواند که زودتر برود به مکه و مشغول عبادت شود در آنجا (و من مشی عن جمله
کتب اللَّه له ثواب ما بین مشیه و رکوبه) و کسی که اندك زمانی پیاده شود اگر چه از جهۀ قضاي حاجت باشد و تند رود تا سوار
شود چنانکه متعارفست الحال حق سبحانه و تعالی ثواب پیاده رفتن او تا سوار شدن در نامه عملش مینویسد (و الحاجّ اذا انقطع
صفحه 71 از 296
شسع نعله کتب اللَّه له ثواب ما بین مشیه حافیا إلی متنعّل) و هر گاه بند نعلین حاجی گسیخته شود و پا برهنه رود تا خود را به کفش
رساند یا بند نعلین دیگر بر آن بدوزد حق سبحانه و تعالی ثواب پا برهنه رفتن این مقدار از زمان را در نامه عملش مینویسد و ظاهرا
پا برهنه رفتن مطلوب نباشد چنانکه در حدیث صحیح وارد شده است و این حدیث منافات ندارد با آن حدیث زیرا که بیان ثواب
بلا میکنند که اگر این مقدار محنت به او رسد این ثوابش کرامت میفرماید و حدیث سابق نیز باین معنی اظهر است بلکه لوامع
ص: 127 یک تاویل احادیث سابقه نیز این است که اگر کسی سواره به حج رود و چیزي نداشته باشد یا پیشتر
حج بر او واجب شده باشد و تقصیر کرده باشد و الحال پیاده رود در امثال این صور حق سبحانه و تعالی این ثوابها کرامت
میفرماید چنانکه محمد بن یعقوب و صدوق رضی اللَّه عنهما سواره را بهتر میدانند چنانکه گفته است که
[حج ماشیا بهتر است]
(و الحجّ راکبا افضل منه ماشیا لأنّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله حجّ راکبا) و در صحیح و حسن کالصحیح و موثق کالصحیح از
رفاعه منقولست که شخصی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسید که سواري افضل است یا پیاده رفتن حضرت
فرمودند که سوار بودن بهتر است از پیاده رفتن زیرا که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله سواره حج فرمودند. و به همین
مضمون در موثق کالصحیح از ابن بکیر از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است و در صحیح منقول است از رفاعه که از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که پیاده رفتن حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه از مکه بود که افعال حجرا پیاده واقع
ساختند یا از مدینه مشرفه بود که کل راه پیاده رفتند؟ حضرت فرمودند که از مکه معظمه بود. دیگر سؤال کردم که هر گاه عمره به
جا آوردم بعد از آن سوار شوم از جهۀ رفتن به عرفات یا پیاده بروم حضرت فرمودند که حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه همه را
سواره میکردند دیگر سؤال کردم که فی نفسه سواره افضل است یا پیاده حضرت فرمودند که سواره افضل است زیرا که حضرت
سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله همه افعال را سواره کردند حتی طواف خانه کعبه را. لوامع ص: 128 و در
صحیح به طرق متعدده از سیف منقول است که به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که ما همیشه
پیاده به حج میرفتیم تا آن که حدیثی از شما بما رسیده است که سواره بهتر است چه میفرمایید حضرت فرمودند که مردمان
جمعی پیاده حج میکنند و جمعی سواره یعنی هر دو خوبست عرض نمودم که کدامیک نزد شما بهتر است تا آن را به جا آوریم
حضرت فرمودند که سوار شوید که آن نزد ما محبوبتر است زیرا که اگر سوار شوید قوت دعا و عبادت شما بیشتر خواهد بود. و
از امثال این حدیث ظاهر میشود که احادیث پیاده محمولست بر تقیه و اقل مرتبهاش مخالفت سنیانست که در همه جا مطلوبست
خصوصا در این مسأله که هر سال چندین هزار کس از ما وراء النهر و هند به حج میروند و قلیلی بر میکردند از جهۀ فتواي
ملاعین سابقه و در هر زیارتی پیاده رفتن ضرر ندارد و چون منازل همه آبادانست اگر بمانند روز دیگر میتوانند رفت به خلاف راه
مکه که ماندن و مردن به یک دیگر مقرونست و اللَّه تعالی یعلم (و الجمع ما بین الخبرین فی هذا المعنی ما رواه ابو بصیر عن
الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه ساله عن المشی افضل او الرّکوب فقال اذا کان الرّجل موسرا فمشی لیکون اقلّ لنفقته فالرّکوب افضل) و
صدوق میگوید که جمع کردن میان این دو نوع از خبر در این معنی و این مصطلح علماست چون در هر طرفی احادیث بسیار واقع
است پس مراد از این دو خبر دو نوع است نه دو فرد: روایت موثق ابو بصیر است که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال
کردم که پیاده افضل است یا سواره حضرت فرمودند که هر گاه شخصی مال داشته باشد و از جهۀ بخل و خسّت پیاده رود تا
خرجش کمتر باشد در این صورت سواره افضل است
[حج پیاده امام حسن]
صفحه 72 از 296
(و کان الحسن بن علیّ صلوات اللَّه علیهما یمشی و تساق معه المحامل و الرّجال) و در موثق کالصحیح منقولست از ابن بکیر که
عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اراده حج داریم حضرت فرمودند که پیاده مروید و سوار شوید گفتم
فداي تو کردم احادیث بما رسیده است که حضرت امام حسن صلوات اللَّه علیه بیست حج پیاده کردند حضرت فرمودند که آن
حضرت پیاده میفرمودند و لیکن شتران با کجاوه یا با تخت روان با حضرت بود که اگر بمانند سوار شوند و شما چنین نیستید و
اشعاري دارد بانکه دشمنان بسیار دارید همین که اندکی پس افتادید شما را میکشند چنانکه مدار این زمان بر این است و در موثق
کالصحیح از هشام بن سالم منقولست که من با جمعی کثیر داخل شدیم بر آن حضرت صلوات اللَّه علیه و همه گفتیم که حق
سبحانه و تعالی ماها را فداي تو گرداند پیاده رفتن بهتر است یا سوار بودن حضرت فرمودند که عبادتی بهتر از پیاده رفتن نیست
عرض نمودیم که کدام افضل است اگر سوار شویم و زودتر برویم به مکه و در آنجا مشغول عبادت شویم تا پیادگان برسند یا پیاده
برویم حضرت فرمودند که سوار شدن افضل است یعنی در این صورت یا مطلقا بانکه اول کلام را تقیه فرموده باشند
[حج مقدم است یا جهاد]
(و جاء رجل إلی علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما فقال قد اثرت الحجّ علی الجهاد و قد قال اللَّه عزّ و جلّ إِنَّ اللَّهَ اشْتَري مِنَ
الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَ هُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّۀَ إلی آخرها فقال علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما فاقرأ ما بعدها فقال التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ
إلی لوامع ص: 130 ان بلغ اخر الآیۀ فقال اذا رأیت هؤلاء فالجهاد معهم یومئذ افضل من الحجّ) و در موثق
کالصحیح منقول است از سماعه که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که عمرو بن عبید بصري که از عبّاد و زهّاد
و معتزله زیدیه و اهل سنت است به خدمت حضرت سید السّاجدین رسید در راه مکه و عرض نمود که یا علی بن الحسین حجرا بر
جهاد ترجیح دادید با آن که حق سبحانه و تعالی فضیلت بسیار از جهۀ جهاد فرموده است از آن جمله فرموده است که به درستی و
راستی که خداوند عالمیان از مؤمنان خریده است یا خریداري میفرماید که جانهاي خود را و مالهاي خود را صرف نمایند در راه
ما که جهاد است، و ما در عوض بهشت را به ایشان کرامت کنیم تا آخر آیه که ترجمهاش این است که در راه خداي تعالی جهاد
کنند و بکشند کفار را و کشته شوند و این وعده بهشت را به راستی کردهایم در توراة موسی و انجیل عیسی و قرآن محمد صلّی اللَّه
علیه و آله و علیهما و کیست که بعهد خود بیشتر از خداوند عالمیان وفا کند پس خوشحال باشید باین داد و ستد که کردید با خدا
و این مبایعه فوزیست عظیم و در اوست ثواب عظیم. پس حضرت سید السّاجدین صلوات اللَّه علیه فرمودند که آیه را تمام کن و
تتمه را بخوان عمرو بن عبید تتمه را خواند یا حضرت خواندند چون عبارت احتمال هر دو دارد و ترجمهاش این است که آن جمعی
که حق سبحانه و تعالی از ایشان جانها و مالها را خریدهاند تائبانند که همیشه بازگشت ایشان به جانب اقدس اوست، و عبادت
کنندگانند انواع بندگیها، را و حمد کنندگانند خداوند خود را، و سیاحت کنندگانند که از جهۀ رضاي لوامع ص:
131 الهی ترك وطن و مال و فرزند میکنند از جهۀ جهاد یا طلب علم و اکثر مفسران گفتهاند که سایحان روزه دارانند چنانکه از
حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله منقولست که سیاحت امّت من روزه است و در حدیث کالصحیح نیز وارد است که آنها
صایمانند و رکوع کنندگان و سجود کنندگانند در نماز و امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان به منکرند و جمعیاند که
محافظت نمایند حدود الهی را و بشارت ده یا محمد ایشان را به بهشت عنبر سرشت پس حضرت فرمودند که هر گاه این جماعت را
ببینی و آن جماعت اولیاء اللَّهاند و اصحاب قائم آل محمدند الیوم و در وقت خروج آن حضرت صلوات اللَّه علیه در خدمت آن
حضرت صلوات اللَّه علیه خواهند بود پس چون این جماعت بهم رسند در آن صورت جهاد از حج افضل است و در زمان آن
حضرت که بنی امیّه مسلّط بودند بر همه عالم اگر با ایشان جنگ بایست کردن لشکر نداشتند که توانند جهاد کردن و به اسکان بنی
صفحه 73 از 296
امیّه جنگ کردن فائده نداشت و مع هذا کفره بنی امیّه در مقام قتل ایشان در میآمدند و با آن که آن حضرت همیشه مشغول
عبادت بودند و با کسی الفت نمیفرمودند در مقام قتل حضرت بودند و هر که خروج کرد کشته شد و احادیث اهل بیت متواتر
است که در زمان غیبت حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه جهاد ساقط است مگر وقتی که کفار هجوم کنند بر بیضه اسلام یا
سنیّان بر بیضه ایمان چنانکه در صحیح از یونس منقول است که عرض نمودم به حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که فداي تو
کردم شخصی از شیعیان شما شنید که شخصی شمشیر و اسب میدهد که مردم به جهاد روند به نزد آن شخص رفت و اسب و
شمشیر گرفت از روي نادانی و لوامع ص: 132 چون به شیعیان رسیده به او گفتند که با این جماعت جنگ کردن
جایز نیست برو اینها را به صاحبش پس ده و چون او را طلب کرد گفتند از شهر بیرون رفت. حضرت فرمودند که مرابطه کند و
جنگ نکند عرض نمودم که مرابطه در سر حدهاي مانند قزوین و دیلم و عسقلان خوب است حضرت فرمودند که بلی عرض
نمودم که اگر ضرور شود جهاد بکند حضرت فرمودند که نه مگر آن که خوف این باشد که فرزندان مسلمانان را بکشند دفع ایشان
از مسلمانان میتوان کرد هم چنان که اگر فرنگ یا امثال فرهنگ بر سر مسلمانان آیند دفع آنها میباید کرد پس فرمودند که
مرابطه بکند و جنگ نکند و اگر خوف باشد که شهر مسلمانان را بگیرند و به بندگی اندازند یا بکشند و در این صورت جهاد
میکند به رخصت امام از جهۀ دفع ایشان از خود نه بواسطۀ سلاطین جور زیرا که اگر ایشان بر بلاد اسلام مسلط شوند و شعایر کفر
با بر پا کنند رفته رفته مثل زمان کفر خواهد شد و نام حضرت بر طرف میشود پس بنا بر این جهاد شیعیان مالدار حج بیت اللَّه
الحرام است و حج مفلسان نماز جمعه است چنانکه گذشت (و روي انّه صلوات اللَّه علیه قرء التّائبین العابدین إلی اخر الآیۀ) و در
روایتی واقع است که این آیه را حضرت بیا خواندند یا خواندهاند به جر که بدل از مؤمنان باشد یعنی حق سبحانه و تعالی از این
جماعت میخرد نفوس و اموال ایشان را و شیخ امین الدین طبرسی ذکر کرده است که این قرائت اهل البیت است و عبد اللَّه بن ابی
اوفی و عبد اللَّه بن مسعود و اعمش است (و من حجّ یرید به وجه اللَّه عزّ و جلّ لا یرید رئاء و لا سمعۀ غفر اللَّه له البتّۀ) لوامع
ص: 133 و کالصحیح از سیف عمار ثقه منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که
هر که حج را خالصا از جهۀ رضاي الهی به جا آورد و لوجه اللَّه بمعنی للّه است که قصد او در وقت حج کردن ریا نباشد سمعه نیز
نباشد که او را حاجی گویند بلکه مطلبش اطاعت الهی باشد حق سبحانه و تعالی میآمرزد او را البته جز ما قطعا. و کالصحیح
منقولست از هارون بن خارجه که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که حج بر دو قسم است یک حج آن است که از جهۀ
رضاي الهی است و ثواب آن بر حق سبحانه و تعالی بهشت است، و یک حج آن است که از جهۀ مردمانست و ثواب آن بر مردم
است در روز قیامت یعنی اگر توانند داد و که میتواند داد و حال آن که در آن روز همه به حال خود در ماندهاند و مؤید آیه
یعنی تمام کنید حج و عمره را « وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ » کریمه است امثال این اخبار چنانکه که حق سبحانه و تعالی فرمودهاند که
از جهۀ رضاي اللَّه تعالی و چون اوامر در آیات ظاهرش وجوبست دلالت میکند بر وجوب نیت اخلاص و قربت. (و قال رسول اللَّه
صلّی اللَّه علیه و آله من اراد دنیا و آخرة فلیؤمّ هذا البیت) و از آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله منقولست که هر که دنیا و آخرت هر
دو را خواهد باید که قصد این خانه کعبه کند که حق سبحانه و تعالی هر دو را عطا میکند و محتمل است که مراد این باشد که هر
که غرضش از حج دنیا باشد و بس همان را به او میدهند و اگر غرضش محض آخرتست آن را میدهند و بس یا آن که هر دو را
به او میدهند و هر که هر دو را خواهد هر دو را میدهند. لوامع ص: 134 و ممکن است که تفسیر آیه کریمه
باشد که حق سبحانه و تعالی میفرماید که چون به جا آورید افعال حج را پس خداوند خود را یاد کنید در ایام تشریق چنانکه
پدران خود را در جاهلیت یاد میکردید در منی میان مسجد خیف و کوه و بیان مفاخر و کمالات ایشان میکردید بعوض آن
خداوند خود را یاد کنید و نعمتهاي غیر متناهی که بر شما و بر پدران شما کرده است یاد کنید پس بعضی از مردمان دعا میکنند
که خداوندا بما عطا کن دنیا را، و ایشان را در آخرت بهره نخواهد بود و بعضی از ایشان میگویند که پروردگارا عطا کن بما در
صفحه 74 از 296
دنیا خوبی و در آخرت خوبی و نگاه دار ما را از عذاب آتش جهنم این جماعت را بهره عظیم خواهد بود از آن چه کسب کردهاند
[هر کس قصدش رجوع به حج باشد]
(و من رجع من مکّۀ و هو ینوي الحجّ من قابل زید فی عمره و من خرج من مکّۀ و هو لا ینوي العود إلیها فقد قرب اجله و دنا عذابه)
و کالصحیح منقولست از عبد اللَّه بن سنان که شنیدم که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که از مکه بر
گردد و قصد داشته باشد که سال دیگر بر گردد حق سبحانه و تعالی عمر او را زیاد میگرداند و در حسن کالصحیح و در قوي
کالصحیح منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر که از مکه بیرون آید و قصد نداشته باشد که بر گردد به
مکه پس به تحقیق که اجلش بسر آمده است و عذابش نزدیک شده است (و روي عن الصّادق صلوات اللَّه علیه انّه قال ترون هذا
الجبل ثافلا انّ یزید بن معاویۀ لعنۀ اللَّه لمّا رجع من حجّه مرتحلا إلی الشّام أنشأ یقول لوامع ص: 135 اذا ترکنا
ثافلا یمینا فلن نعود بعدها سنینا للحجّ و العمرة ما بقینا فأماته اللَّه قبل اجله) و در موثق کالصحیح منقولست از حسن که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که این کوه ثاقل به ثاء مثلثه و قاف یا به فا که اسم کوهی است از راه شام که در دست چپ
راه واقع است و میبینید به درستی که یزید علیه اللّعنۀ و العذاب الشدید وقتی که برگشت از حج و متوجه شام بود این شعر را گفت
که هر گاه کوه ثافل را بدست راست اندازیم دیگر سالها بر نخواهیم گشت از جهۀ حج و عمره تا زنده خواهیم بود پس حق سبحانه
و تعالی او را پیش از اجلش میراند و ظاهرا غرض از ذکر این حکایت کفر یزید است که آن ملعون اعتقادي به اسلام نداشت حج را
از این جهۀ کرد که نگویند کافر است و آن ملعون در سه چهار سال پادشاهی در یک سال اولاد حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه
علیه و آله را شهید کرد، و در سال دیگر مدینه مشرفه را قتل عام کرد چون واقعه امام حسین صلوات اللَّه علیه که واقع شد اهل مدینه
از بیعت خود برگشتند لشکري فرستاد تا هر چه خواستند کردند و نسب از اهل مدینه بر طرف شد و دختران و زنان را سبی کردند و
بکارتها بردند و تا سه روز هر که را دیدند کشتند و چون حق سبحانه و تعالی خواسته بود که ذریت آن حضرت منقطع نشود زنان
بنی هاشم و اولاد ایشان چند کسی که بودند به خانه حضرت سید السّاجدین صلوات اللَّه علیه پناه بردند حق سبحانه و تعالی شامی
را برانگیخت که در این سه شبانه روز نگذاشت که کسی به خانه حضرت رود روز چهارم هر چه در آن خانه بود از زر این زنان
همه را حضرت بان شامی داد شامی قبول نکرد و گفت یا ابن لوامع ص: 136 رسول اللَّه من این عمل را از جهۀ
رضاي الهی کردم عمل مرا ضایع مگردان حضرت فرمودند که شفاعت ما ترا به حال خود است و این قلیل را قبول کن که ما اهل
بیتیم که چیزي که دادیم پس نمیگیریم قبول کرد، و سال دیگر کعبه را خراب کرد و اگر کسی شک کند در کفر او البته کافر
است و شکی نیست که از براي به درك رفتن آن ملعون پیش از اجلش این اعمال قبیحه کافی است پس نسبت باین شعر دادن دور
نیست که از این جهۀ باشد که حق سبحانه و تعالی گناه آن اعمال را به آخرت انداخته باشد تا چیزي از عذاب او مخفف نشود (و
قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه ما من عبد یؤثر علی الحجّ حاجۀ من حوائج الدّنیا إلّا نظر إلی المحلّقین قد انصرفوا قبل ان تقضی له
تلک الحاجۀ) و به اسانید متکثرة منقول است از ابو حمزه که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر بنده که اختیار
کند بر حج کاري از کارهاي دنیوي را البته نظر خواهد کرد که حاجیانی که سرها تراشیدهاند برگشته باشند پیش از آن که انکار
ساخته شده باشد. و این معنی مجربست و کارها همه بیتوفیق الهی متحقق نمیشود و چون او ترك حج نمود حق سبحانه و تعالی
نیز سلب توفیق میکند و آن کار ساخته نمیشود و قبل از بعثت موسی سر را میگذاشتند و در عمري که یک بار حج میکردند سر
میتراشیدند موافق سنت حضرت ابراهیم علیه السّلام، و چون عرب بت پرستی را اختیار نمودند بسیاري از فروع دین را نیز ترك
نموده بودند، و چون حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که در حج و عمره سر را بتراشند بر ایشان بسیار شاق بود
أولا بتدریج سر تراشیدن لوامع ص: 137 شایع شد و مو گذاشتن منسوخ شد یا کالمنسوخ چنانکه گذشت. و به
صفحه 75 از 296
همین مضمون در حسن کالصحیح منقول است از قدّاح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه (و قال الصّادق صلوات اللَّه
علیه ما تخلّف رجل عن الحجّ إلّا بذنب و ما یعفو اللَّه عزّ و جلّ اکثر) و کالصحیح منقول است از سماعه که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه به من فرمودند که چرا امسال حج نکردي عرض کردم که کارها و معاملات با مردم داشتم و دست به هم
نداد و شاید که خیر در این باشد حضرت فرمودند که نه و اللَّه که خیر نمیباشد در ترك حج پس فرمودند که هیچ کس ممنوع
نمیشود از حج مگر به سبب گناهی که از او صادر شده است و آن سبب منع لطف الهی میشود و آن چه را حق سبحانه و تعالی
عفو میفرماید بیشتر است از آن چه بان میگیرد (و سئل عن قول اللَّه عزّ و جلّ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ قال اصدق مِنَ الصَّدَقَۀِ
و أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ اي احجّ) و منقول است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه پرسیدند از تفسیر قول حق سبحانه و
تعالی که میفرماید که انفاق کنید مالهاي خود را که روزي دادهایم شما را پیش از آن که یکی از شما را مرگ در رسد و او گوید
که پروردگارا تاخیر کن قبض روح مرا اندك زمانی تا من تصدق کنم و بوده باشم از جمله صالحان حضرت فرمودند که اصدّق از
تصدقست نه از تصدیق و معنی أَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ آن است که حج کنم پس ظاهر شد که صالح کسی است که حج رفته باشد و
کسی که حج نکرده باشد هر گاه حج بر او واجب شده باشد او صالح نیست، و این معنی در حدیث لوامع ص:
138 صحیح وارد است و عبد اللَّه بن عباس نیز چنین تفسیر کرده است. (و قال الرّضا صلوات اللَّه علیه العمرة إلی العمرة کفّارة ما
بینهما) و از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه منقولست که عمره تا عمره دیگر که سابق بر این عمره است کفاره گناهانی است که
در این میان واقع شده است و احتمال لاحق و هر دو هست و لیکن بعید است بظاهر لفظ کفاره (و روي عن النّبیّ صلّی اللَّه علیه و
آله قال الحجّۀ ثوابها الجنّۀ و العمرة کفّارة کلّ ذنب) و منقول است به اسناد سکونی که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله
فرمودند که ثواب حج بهشت است و عمره کفاره جمیع گناهان است (و افضل العمرة عمرة رجب) و بهترین عمرها عمره رجبست و
این مضمون صحیحه معاویه بن عمار است که خواهد آمد (و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله کلّ نعیم مسئول عنه صاحبه الّا ما
کان فی غزو او حجّ) و منقول است از حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که هر نعمتی را سؤال خواهند کرد که از چه ممر
بهم رسانیده است از حلال و حرام و شکر آن نعمت کرده است یا نکرده است مگر نعمتی که در جهاد یا حج صرف کرده باشد که
از آن سؤال نخواهند کرد (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه الحجّ و العمرة سوقان من اسواق الآخرة اللّازم لهما من اضیاف اللَّه عزّ و
جلّ ان ابقاه ابقاه و لا ذنب له و ان اماته ادخله الجنّۀ) و در قوي از ابو بصیر منقول است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
فرمودند که حج و عمره دو بازارند از بازارهاي آخرت و کسی که لوامع ص: 139 ملازم هر دو باشد از جمله
مهمانهاي حق سبحانه و تعالی است اگر او را باقی گذارد باقی خواهد گذاشت بیگناه و اگر بمیراند او را داخل بهشت خواهد کرد.
و کالصحیح به همین مضمون از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه نیز منقول است و چون بازار آخرتست میباید که قصد
او آخرت باشد و دنیا نیز لازم آخرتست در اینجا
[قرض براي حج]
(و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن رجل ذي دین یستدین و یحجّ فقال نعم هو اقضی للدّین) و کالصحیح بلکه در صحیح چون
صحیح است از ابن ابی عمیر منقول است از معاویه از بسیار کس که گفتند که سؤال کردند از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از
شخصی که قرض داشته باشد و قرض کند و حج کند خوبست حضرت فرمودند که بلی حج سبب اداي همه دیون است بیش از
همه چیز و باب دین از جهۀ حج خواهد آمد (و روي عن اسحاق بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّ رجلا استشارنی
فی الحجّ و کان ضعیف الحال فاشرت علیه ان لا یحجّ فقال ما اخلقک ان تمرض سنۀ فقال فمرضت سنۀ) و در موثق کالصحیح
منقول است از اسحاق که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که شخصی مشورت کرد با من در رفتن
صفحه 76 از 296
به حج و چون پریشان بود یا ضعیف بودند بدنش، من به او گفتم که نرود به حج پس حضرت فرمودند که چه مستحق آنی که یک
سال بیماري بکشی پس یک سال بیمار شدم (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لیحذر احدکم ان یعوّق اخاه عن لوامع صاحبقرانی،
ج 7، ص: 140 الحجّ فتصیبه فتنۀ فی دنیاه مع ما یدّخر له فی الآخرة) و منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که البته
حذر کنند هر یک از شما از آن که به تاخیر حج امر کنید که البته بلایی در دنیا به شما میرسد با آن چه ذخیره کردهاند از جهۀ او
در آخرت از عذاب الیم اگر منع از حج واجب کرده باشد و از حسرت بیشمار اگر حج سنت را به تعویق انداخته باشد
[حج افضل از نماز و روزه است]
(و قد روي انّ الحجّ افضل من ال ّ ص لاة و ال ّ ص یام لأنّ المصلّی انّما یشتغل عن اهله ساعۀ و انّ الصّائم یشتغل عن اهله بیاض یوم و انّ
الحاجّ یشخص بدنه و یضحی نفسه و ینفق ماله و یطیل الغیبۀ عن اهله لا فی مال یرجوه و لا إلی تجارة. و روي انّ صلاة فریضۀ افضل
من عشرین حجّۀ و حجّۀ خیر من بیت مملوّا من ذهب یتصدّق منه حتّی یفنی. قال مصنّف هذا الکتاب رحمۀ اللَّه علیه هذان الحدیثان
متّفقان غیر مختلفین و ذلک انّ الحجّ فیه صلاة و ال ّ ص لاة لیس فیها حجّ فالحجّ بهذا الوجه افضل من الصّلاة و صلاة فریضۀ افضل من
عشرین حجّ ۀ متجرّدة عن ال ّ ص لاة) و روایت کرده صدوق در صحیح از سیف از حضرت صادق صلوات اللَّه علیه که پدرم
میفرمودند که حج بهتر است از نماز و روزه زیرا که نماز گذارنده ساعتی از اهل خود دور میشود که متوجه نماز است، و روزه
دار سفیدي روزي از اهل خود مشغول میشود چون یوم شامل شب و روز است نصف آن که روز است با زن خود جماع نمیتواند
کرد که روزه دار است و به درستی که حاجی بدن خود را به صحرا میبرد و خود را به آفتاب لوامع ص: 141
آفتابی میکند و مالش را صرف میکند و مدتها از خانه خود دور میشود نه به امید مالی که به او رسد و نه تجارتی که امید داشته
باشد و در حسن کالصحیح منقولست از کاهلی و نزد جمعی صحیح است که گفت شنیدم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که حج مذکور شد پس فرمودند که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که حج یکی از دو جهاد است یعنی
جهاد با نفس و شیطان است که جهاد اکبر است و این جهاد بیچارگانی است که از جهاد ظاهر ممنوعند به سبب تسلط امراء جور و
آن ضعیفان ماییم که حق ما را غصب نمودهاند به درستی که عبادتی افضل از حج نیست مگر نماز و مع هذا حج مشتمل است بر
نماز طواف و نمازي که نزد شماست مقرون با حج نیست و حج ندارد. و دور نیست که اشاره بان باشد که اولیاء اللَّه نماز ایشان با
حج صاحب خانه است زنهار که تا توانی ترك حج مکن نمیبینی که در حج موي سر ژولیده میشود و بدن بد هیئت میشود به
سبب جفا و مشقت و آفتاب خوردن و از زنان دور میشوند و با آن که ما نزدیکیم و اندك راهی داریم و در هر منزل آب بهم
میرسد نهایت مشقت میکشیم در این راه حال شما چون باشد که راههاي دور و دراز دارید و هیچ پادشاهی و رعیتی یا بازاري به
حج نمیرسد بیآن که مشقتهاي عظیم کشند در خوردن و آشامیدن آبهاي شور و تلخی که به صد تعب بهم میرسد و بادهاي
مختلف و آفتاب گرم که دفع آن نمیتوان کردن چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که این حیوانات بارهاي شما را
برمیدارند تا به مکه معظمه که نمیرسد بان مگر به مشقت نفوس به درستی که پروردگار شما مشفق و مهربانست بر شما. و باز در
روایتی صحیح وارد شده است که حضرت امام جعفر صادق لوامع ص: 142 صلوات اللَّه علیه فرمودند که یک
نماز فریضه بهتر است از بیست حج، و یک حج بهتر است از یک خانه پر از طلاي سرخ که همه را تصدق نمایند تا آخر شود و
چون ظاهر حدیث اول مؤید حدیث مشهور افضل الاعمال احمزهاست یعنی بهترین عملها آن عملی است که مشقت در آن بیشتر
است و حضرت در این دو حدیث بیان افضلیت حج فرمودند بانکه مشقتش بیشتر است و حدیث افضلیت صلاة کالمتواتر است و
حیّ علی خیر العمل متواتر است و مؤید حدیث افضلیت صلاة است و هر دو معنی کالمتواترند یا متواتر کسی ردّ این دو حدیث یا
یکی از آن را نکرده است و علما در وجه جمع وجوه بسیار گفتهاند و آن چه صدوق ذکر کرده است این است که دو حدیث اگر
صفحه 77 از 296
چه به حسب ظاهر اختلاف دارند در واقع اختلاف ندارند زیرا که حج مشتمل است بر نماز و نماز مشتمل نیست بر حج پس باین
اعتبار حج افضل باشد از نماز و در حدیث دیگر که وارد است که نماز بهتر است از بیست حج مراد از آن بیست حجی است که
قطع نظر از نماز او کنند، و قرینه هست که ظاهرش این است که هر گاه فرموده باشند که یک نماز فریضه بهتر است از بیست حج
اگر حج با نماز خواهند تفضیل شیئی بر نفس و بر غیر لازم میآید و نمیتوان گفت که حج بدون نماز ثواب ندارد پس تفضیل
نماز بر او به منزله زید افضل من الجدار است و بیفایده زیرا که مراد حج بینماز نیست بلکه قطع نظر از نماز است چون گذشت که
حق سبحانه و تعالی از جهۀ هر فعلی از افعال حج فضیلتی مقرر ساخته است و ثوابی که از جهۀ نماز مقرر فرموده است بیشتر است از
ثوابی که از جهۀ باقی افعال مقرر فرموده است. لوامع ص: 143 و اما تعلیلی که حضرت فرمودهاند که در حج
مشقتها هست که در نماز نیست. جوابش آن است که هم چنان که یک نماز بهتر است از بیست حج قطع نظر از نماز هم چنین حج
بهتر است از نماز قطع نظر از نیت چنانکه متواتر است که حضرت سید الانبیاء و ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم فرمودهاند که نیت
مؤمن بهتر است از عمل او. و همین شبهه نماز نیز در آن جاریست که مشقت افعال نماز بیشتر است از مشقت نیت در آنجا نیز قطع
نظر از نیّت مراد است نه بینیت و آن چه گفتهاند که مشقت افعال صلاة بیشتر است نه چنین است بلکه نیت از هر عبادتی مشکلتر
است. و جمعی گمان کردهاند که نیت خطور بال است و نه چنین است بلکه نیت اخلاص وقتی حاصل میشود که ریاضات بسیار و
مجاهدات بیشمار به قانون شرع محمد صلّی اللَّه علیه و آله کشیده باشند بلکه تکلیف به نیت تکلیف مقدمات آن است چنانکه
سابقا مذکور شد. و کالصحیح منقول است از حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا از پدرانش از حضرت امیر المؤمنین صلوات
اللَّه علیهم که دنیا همه جهل است و باطل مگر علماء و علم حجت است بر خلق مگر آن علمی که بان عمل کنند و عملها همه باطل
است مگر عملی که با نیت خالص باشد و اخلاص در خطر است تا خاتمه اعمال چون شود و به عبارتی دیگر از حضرت سید
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله منقول است که مردمان همه هالکانند مگر عالمان و عالمان همه هالکانند مگر عاملان و عاملان همه
هالکانند مگر مخلصان و خطر مخلصان عظیم است تا عاقبت چون شود.
[حج و غفران ذنوب]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ما من حاجّ یضحی ملبّیا حتّی تزول الشّمس الّا غابت ذنوبه معها) و در صحیح از عبد اللَّه
منقول است که حضرت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیها فرمودند که آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر حاجی که
خود را از آفتاب نپوشاند و آفتاب بر او بتابد و او تلبیه گوید حتی تغیب الشمس چنانکه در علل است و ظاهر این غلط از نساخ شده
است به قرینه جزو آخر یعنی تلبیه گوید تا آفتاب فرو رود البته گناهانش نیز از نامه عملش محو شود با فرو رفتن آفتاب و با نسخه
اصل نیز میتوان ساخت که زوال آفتاب که شود زوال گناهان او شده باشد و لیکن بعید است و بعد از این در باب محرمات احرام
همین حدیث را از عبد اللَّه نقل کرده است و حتی تغیب الشمس است
[حج نفی فقر میکند]
(و الحجّ و العمرة ینفیان الفقر کما ینفی الکیر خبث الحدید) و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقول است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه، و در صحیح از وشّاء از حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما منقولست که هر دو
فرمودند که حج و عمره زایل میکنند فقر را و الذنوب و گناهان را چنانکه در هر دو خبر موجود است و از نساخ افتاده است
چنانکه پاك میکند کوره آهنگران آهن را از بدیها که دارد و کوره الهی که مکه معظمه است با حدودش از عرفات و مشعر و
صفحه 78 از 296
منی مؤمنان را از گناهان، و فقر که احتیاج به مردم است یا بیچیزي پاك میکند و اینها را دور میکند از ایشان، و حاجی پریشان
بسیار نادر است و اگر نادرا فقیر شوند البته از ایشان عملی صادر شده است که در فقر بر روي ایشان گشوده شده است به سبب آن
عمل
[حج نیابتی]
(و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یحجّ عن اخر له من الاجر و الثّواب شیء؟ فقال للّذي یحجّ عن الرّجل اجر و ثواب عشر
حجج و یغفر له و لأبیه و لامّه و لابنه و لابنته و لأخیه و لأخته و لعمّه و لعمّته و لخاله و لخالته انّ اللَّه واسع علیم) و کالصحیح منقول
است از ابن مسکان که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر شخصی از جهت دیگري حج کند
آیا ثواب و مزدي به او میدهند حضرت فرمودند که شخصی که از جهۀ مردي حج کند مزد دارد یعنی مزد دنیوي دارد و ثواب ده
حج نیز به او میدهند یا آن که ثواب ده حج از هر دو است که نه از اجیر است و یکی از جهۀ میت چنانکه خواهد آمد و کلینی تا
اینجا روایت کرده است. و صدوق تتمه نقل کرده است که خداوند عالمیان میآمرزد او را و پدرش را و مادرش را و پسرش را و
دخترش را و برادرش را و خواهرش را و عمویش را و عمهاش را و خالو و خالهاش را به درستی که حق سبحانه و تعالی واسع العطایا
و کریم است و همیشه با بندگان به جود و احسان عمل نموده است و عمل کسی نزد او ضایع نشده است و نمیشود و ممکن است
که این زیادتی در کتاب ابن مسکان بوده باشد و کلینی روایت نکرده باشد یا حدیث دیگر باشد، و ممکن است که در حدیث
دیگر باشد، و صدوق ضم کرده باشد. چنانکه صدوق از سکونی روایت کرده است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که به درستی و راستی که حق سبحانه و تعالی میآمرزد حاجی را و مردمان خانه حاجی را و خویشان حاجی را و جمعی را
که حاجی استغفار میکند از جهۀ ایشان بقیه ماه ذي الحجه را و لوامع ص: 146 ماه محرم و صفر و ده روز ربیع
الاول و ربیع الآخر را که چهار ماه تمام باشد و از این حدیث ظاهر میشود که اگر از میان ماه نیز حساب کنند هلالی حساب
میکنند نه عددي چون حضرت ده روز را فرمودند و تفصیل ندادند که ماه ذي الحجه اگر سی باشد ده روز اگر سی کم یک باشد
یازده روز را میبخشند و در امر بخشش مساهله میباشد و لیکن غرض از ذکر این معنی تنبیهی است که با خبر باشند در امثال این
اخبار با آن که اعتقاد صدوق این است که ذي الحجه ناقص است همیشه و کالصحیح منقول است از عبد اللَّه که گفت نزد حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم که شخصی داخل شد و حضرت سی مثقال طلا به او دادند که به نیابت اسماعیل فرزند
حضرت که اسماعیلیه او را امام میدانند به حج رود و حضرت جمیع افعال حج و عمره را بر او شرط فرمودند تا آن که سعی وادي
محسّر که سنت است آن را نیز شرط فرمودند و بعد از آن فرمودند که هر گاه این حج را به جا آوري از براي اسماعیل یک حج
نوشته میشود که زر از مال او داده میشود و حق سبحانه و تعالی ثواب نه حج به تو عطا میفرماید به سبب آن که بدنت را به تعب
میاندازي (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من حجّ عن انسان اشتراکا حتّی اذا قضی طواف الفریضۀ انقطعت الشّرکۀ فما کان بعد
ذلک من عمل کان لذلک الحاجّ) بعد از این در ابواب نیابت روایت کرده است صدوق در موثق از ابان از یحیی ازرق که آن
حضرت فرمودند که هر که به نیابت کسی حج کند در ثواب شریکند تا به جاي آورد طواف فریضه را یعنی طواف حج را بعد از
آن شرکت بر طرف میشود و هر کاري که میکند ثوابش از نایب است و ظاهرش لوامع ص: 147 آن است که
سعی نیز از لوازم طوافست در آن شرکت داشته باشند و هم چنین نماز طواف و طواف نساء و دو رکعتش تعلق به نایب دارد چون از
جهۀ حلال شدن زنان نایبست بر او. و بعد از این اعمال منی است که جمعی سنت میدانند و اکثر که واجب میدانند رکن
نمیدانند و محتمل است که ظاهر کلام مراد باشد و نماز و سعی نیز از نایب باشد و حکمش مخفی باشد و در محل خود إن شاء
اللَّه مذکور خواهد شد (و سال علیّ بن یقطین أبا الحسن صلوات اللَّه علیه عن رجل دفع إلی خمسۀ نفر حجّۀ واحدة فقال یحجّ بها
صفحه 79 از 296
بعضهم و کلهم شرکاء فی الاجر فقال له لمن الحجّ فقال لمن صلّی بالحرّ و البرد) و در صحیح از علی منقول است که گفت سؤال
کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که اجرت یک حج را به پنج نفر بدهد فرمودند که یکی از ایشان به
حج رود و ثواب آن میان پنج کس باشد پس عرض کردم که ثواب حج تمام که دارد حضرت فرمودند که آن کسی میبرد که
مشقت گرما و سرما را کشیده است و محتمل است که هر یک ثواب حج تمام داشته باشد و عمده ثواب از حاجی باشد چنانکه
پیش گذشت که نه حج از او باشد و دیگران هر یک یک حج و مراد از این حجها حج سنتی است و اگر کسی مشغول الذمه به
حج باشد چنین حجی فایده ندارد که سبب سقوط حج شود از ذمه او اما اگر استطاعت به هیچ وجه نداشته باشد حتی به گدائی و
سقایی و پیاده روي این حج از جهۀ او فایده دارد تا چیزي بهم رساند چنانکه خواهد آمد. (فان اخذ رجل من رجل من ما لا فلم
یحجّ عنه و مات و لم یخلّف شیئا لوامع ص: 148 فان کان الاخر قد حجّ اخذت حجّته و دفعت إلی صاحب المال و
ان لم یکن حجّ کتب لصاحب المال ثواب الحجّ) و در حسن کالصحیح و موثق کالصحیح منقول است از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی اجیر شود که از جهۀ شخصی حج به جا آورد و حج نکند و بمیرد و چیزي از او نماند که وجه
اجرت را از ترکه او بردارند پس اگر نایب حج کرده باشد حج او را میگیرند و به صاحب مال میدهند و اگر حج نکرده باشد از
جهۀ صاحب مال ثواب حج در نامه عملش مینویسند و حمل کردهاند بر حج سنت و بر تقصیر نایب که اگر حج واجب در ذمه آن
شخص باشد فایده ندارد و میباید که مرتبه دیگر بگیرند و اگر نایب تقصیر نکرده باشد حج او را نمیگیرند مگر آن که وجه حج
را صرف نمود باشد در این صورت این تقصیر است. و محتمل است که حج او را به صاحب مال دهند و مناسبت ندارد ذکر این
اخبار در این مقام با آن که در مواضع خود ذکر کرده است
[شراکت در حج]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لو اشرکت ألفا فی حجّتک کان لکلّ واحد حجّ من غیر ان ینقص من حجّتک شیء) و کالصحیح
منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر هزار کس را در حج خود شریک گردانی حق سبحانه و تعالی هر یک
را ثواب حجی کرامت میفرماید بی آن که از ثواب حجت چیزي کم شود و بر این مضمون احادیث صحیحه و حسنه و موثقه و
قویه وارد شده است و محمولند بر حج سنت یا واجب بعد از حج چنانکه خواهد آمد (و روي انّ اللَّه عزّ و جلّ جاعل له و لهم حجّا
و له اجرا لصلته إیّاهم و من اراد ان یطوف عن غیره فلیقل حین یفتتح الطّواف اللَّهمّ تقبّل من لوامع ص: 149 فلان
و یسمّی الّذي یطوف عنه) و مرویست از کلینی در حسن کالصحیح از معاویۀ بن عمار و صدوق از کتاب او بر داشته است و هشت
سند صحیح به او دارد پس صحیح باشد بهشت سند که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که پدرم و مادرم
را با خود شریک گردانم در حجم حضرت فرمودند که بلی به درستی که حق سبحانه و تعالی از جهۀ تو حج مینویسد و از جهۀ
ایشان نیز حج مقرر میفرماید و از جهۀ تو اجري دیگر کرامت میفرماید که صله رحم و برّ والدین کرده عرض نمودم که طواف
میتوانم کرد از جانب مرد و زن که در کوفهاند فرمودند که بلی و در ابتداي طواف میگویی که اللَّهمّ تقبّل من فلان یعنی خداوند
این طواف را قبول کن از او که من به نیابت او میکنم و به جاي فلان نام آن شخص را بگو مثلا بگو اللَّهمّ تقبّل من محمّد یا من
علی و تلفظ مستحب است و نیت کافی است چنانکه خواهد آمد إن شاء اللَّه تعالی (و من حجّ عن غیره فلیقل اللَّهمّ ما اصابنی من
نصب او تعب او شعث فاجر فیه فلانا و اجرنی فی قضائی عنه) و در حسن کالصحیح از معاویۀ بن عمار منقولست که به حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودند که اگر کسی قضا کند حج را از جهۀ پدرش یا مادرش یا برادرش یا غیر ایشان آیا
سخنی میگوید حضرت فرمودند که بلی در حالت احرام میگوید این کلمات را و به عربی گفتن اولی است و ترجمهاش این است
که خداوندا هر چه به من برسد از مشقت یا تعب یا پراکندگی احوال، و در بعضی از نسخ او سغب است یعنی یا گرسنگی پس
صفحه 80 از 296
فلانی را در این جفاها مزد کرامت فرما و مرا نیز مزدي کرم کن چون حج او لوامع ص: 150 را به جا آورم بدل از
او و هم چنین حلبی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت کرده است. و در صحیحه محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه منقول است که در همه افعال منوب عنه را یاد میکند و ظاهرا مراد از آن نیت باشد که قصد کند که احرام
میگیرم و تلبیه میگویم در عمره اسلام عمره تمتع به نیابت فلان قربۀ إلی اللَّه و اگر نیت وجوب و ندب را زیاد کند بهتر است
بانکه بگوید که بر او واجبست به اصالت و بر من به نیابت، و اگر حج سنت باشد و خود را اجیر کرده باشد قصد میکند که
مستحب است بر او و واجبست بر من. و اگر حجۀ الاسلام بر منوب عنه واجب باشد و نایب تبرّعا به جا آورد در احرام قصد میکند
که واجبست بر او و سنت است بر من و در باقی افعال قصد وجوب میکند چون حج و عمره به شروع در ایشان واجب میشوند
است یعنی حج و عمره را تمام کنید اگر شروع کرده باشید از جهۀ رضاي الهی « وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ » چنانکه ظاهر آیه کریمه
یا حج و عمره را تمام به جا آورید و افعالش را ناقص مکنید و از جهۀ رضاي او به جا آورید و ظاهرا هر سه مطلب مراد است
چنانکه خواهد آمد در ضمن اخبار اگر چه اکثر علما از معنی سیم غافلند که ظاهرا فی الحقیقه مراد الهی این باشد که حج و عمره
را که از بهترین عبادتست بقصد رضاي الهی به جا آورید نه از روي ریا بلکه نه به قصد بهشت و خلاصی از دوزخ بلکه محض
فرمان برداري مقصود باشد (و قد روي انّه یذکره اذا ذبح) و این روایت حسن است از مثنی از حضرت امام جعفر صادق لوامع
ص: 151 صلوات اللَّه علیه در شخصی که حج کند به نیابت دیگري آیا در همه جا او را یاد میکند حضرت
فرمودند که اگر خواهد یاد کند و اگر نخواهد نکند و حق سبحانه و تعالی عالم است که او به نیابت او میکند و لیکن او را یاد
میکند نزد کشتن قربانی و این نیز محمولست بر تاکد استحباب (و ان لم یقل شیئا فلیس علیه شیء لأنّ اللَّه عزّ و جلّ عالم
بالخفیّات) و اگر هیچ نگوید بر او چیزي نیست زیرا که حق سبحانه و تعالی عالم است به ضمایر و آن چه نزد خلایق مخفی است
نزد او آشکار است چنانکه در صحیح بزنطی واقع است و خواهد آمد
[صله رحم در حج]
(و من وصل قریبا بحجّ ۀ او عمرة کتب اللَّه عزّ و جلّ حجّتین و عمرتین و کذلک من حمل عن حمیم یضاعف له الاجر ضعفین) و
کسی که صله رحم کند به حجی یا به عمره بانکه حج بر ایشان واجب شده باشد و در ذمه ایشان قرار گرفته باشد و چیزي نداشته
باشند او خرجی حج به ایشان دهد تا حج کنند یا مرده باشند و از جهۀ ایشان حج استیجار کند، و یا آن که ایشان را در حج خود
شریک کند به نحوي که گذشت حق سبحانه و تعالی مینویسد از جهۀ او دو حج و دو عمره یکی از جهۀ وقوع حج اسلام و دویم
از جهۀ صله رحم و هم چنین هر گاه باري از دوش خویشی بردارد اجر او مضاعف میشود و خواهد آمد
[صرف پول در حج]
(و روي انّ حجّۀ واحدة افضل من عتق سبعین رقبۀ) و منقولست در صحیح از عمر بن یزید که از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه شنیدم که میفرمودند که حجی بهتر است از آزاد کردن هفتاد بنده از براي خدا و به خط شیخ رحمه اللَّه تسعین بود و
ظاهرا سهو القلم است. و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقول است که عرض نمودم لوامع ص: 152 به آن حضرت
صلوات اللَّه علیه که حج افضل است یا یک بنده آزاد کردن حضرت فرمودند که حج افضل است گفتم دو بنده آزاد کردن
حضرت فرمودند که حج افضل است راوي گوید که من زیاد میکردم و حضرت میفرمودند که حج افضل است تا به سی بنده
آزاد کردن رسانیدم و حضرت میفرمودند که یک حج بهتر است از سی بنده آزاد کردن و ظاهرا از بس که گفته بود شرم کرده
صفحه 81 از 296
بود در سؤال و یک یک بالا میکرده است و در اخبار دیگر وارد است که یک یک زیاد میکردهاند تا ده و بعد از آن ده ده بالا
میبردهاند تا هفتاد و حضرت حجرا ترجیح میدادهاند. (و لمّا [افاض خ ل] صدّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اتاه رجل فقال یا
رسول اللَّه انّی رجل میّل یعنی کثیر المال و انّی لیس یصلح مالی غیري فاخبرنی یا رسول اللَّه بشیء ان انا صنعته کان لی مثل اجر
الحاجّ فقال له انظر إلی هذا الجبل یعنی ابا قبیس لو أنفقت مثل هذا ذهبا تتصدّق به فی سبیل اللَّه ما ادرکت اجر الحاجّ) این حدیث
بطریق صحیحه و حسنه کالصحیح مرویست از معاویۀ بن عمار که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که
چون حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله کوچ فرمودند از منی و اکثر نسخ صدّ است یعنی مصدود شدند در حدیبیه دو
منزلی مکه معظمه بلکه بیشتر و در آنجا اشاره به ابو قبیس معنی ندارد البته تصحیف از نساخ شده است و صدوق در ثواب الاعمال
نیز أفاض ذکر کرده است اعرابی به خدمت آن حضرت آمد در ابطح و گفت یا رسول اللَّه من مردي ام مالدار و ظاهرا یعنی از
معاویۀ بن عمار است که راوي حدیث است و ممکن است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرموده باشند و در ثواب
لوامع ص: 153 الاعمال یعنی نیست که کثیر المال سخن اعرابی باشد و لیکن در کافی و تهذیب یعنی هست و به
درستی که مال مرا غیر من ضبط نمیتواند کرد و در بعضی از نسخ چنین است که و انّی فی بلد و در کافی و تهذیب و ثواب
الاعمال هر سه چنین است که من از خانه بیرون آمدم از جهۀ حج و موانع در راه به هم رسد و دیر رسیدم چون بعد از ایام تشریق یا
روز سیزدهم رسیده بود پس خبر ده مرا یا رسول اللَّه بکار خیري که اگر آن کار را بکنم ثواب حج را داشته باشم و بنا بر این نسخ
ظاهر آن است که مرادش از اظهار کثرت مال این باشد که هر چه بفرمایی از کارهاي خیر میتوانم کرد که تدارك ثواب حج کنم
پس حضرت به او فرمودند که نظر کن باین کوه یعنی کوه ابو قبیس که مشرفست بر مکّه معظمه و کشیده است تا ابطح که اگر به
سنگینی این کوه طلاي سرخ داشته باشی و همه را در راه خدا صرف کنی ثواب حاجی را در نخواهی یافت و محتمل است که
واقعه دیگر باشد و اظهر آن است که صدوق نقل بالمعنی را از حفظ کرده باشد و این تغییرات واقع شد باشد و اللَّه تعالی یعلم و این
حدیث منافات ندارد با حدیث صحیح مشهور که یک حج بهتر است از یک خانه پر از طلا چون مراتب بهتري نهایت ندارد یا
نسبت به اشخاص مختلف نمیشود (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه من أنفق درهما فی الحجّ کان خیرا له من مائۀ الف درهم ینفقها
فی حقّ) و منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که هر که یک شاهی در راه حج صرف نماید بهتر است او را از صد هزار
درهم که در راه حق صرف نماید (و روي انّ درهما فی الحجّ خیر من الف الف درهم فی غیره و لوامع ص: 154
درهم یصل إلی الامام مثل الف الف درهم فی الحجّ) و منقولست که یک درهم در راه حج صرف نمودن بهتر است از هزار هزار
درهم که صرف نمایند در غیر آن از راههاي خیر و درهمی که به امام رسد مثل هزار هزار درهم است که در راه حج صرف نماید
و در قوي از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که هر که به حج یا عمره یا هر دو رود مهمانهاي حق سبحانه و
تعالیاند اگر سؤال کنند عطا میفرماید، و اگر دعا کنند آن دعا را مستجاب میگرداند و اگر دعا کنند از جهۀ دیگري قبول میکند
و اگر نطلبند نطلبیده کرامت میفرماید و هر درهمی را که در راه حج صرف کرده باشد هزار هزار درهم عوض میدهد و
کالصحیح منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که درهمی که به حضرت امام دهند از خمس و غیر آن از هدایا بهتر است از
دو هزار هزار درهم که در راههاي خیر صرف نمایند. و در موثق از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که درهمی در راه حج
صرف شود بهتر از بیست هزار هزار درهمست که در راه حق صرف نمایند. (و روي انّ درهما فی الحجّ افضل من ألفی الف درهم
فیما سواه فی سبیل اللَّه) و در حسن کالصحیح از عمر بن یزید منقولست که شنیدم که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
میفرمودند که یک حج بهتر است از هفتاد بنده آزاد کردن پس عرض نمودم که چیزي برابري با حج نمیکند حضرت صلوات اللَّه
علیه فرمودند که برابري نمیتواند کرد و چون تواند کرد و حال آن که یک درهم در حج بهتر از دو هزار هزار درهم است که در
راههاي لوامع ص: 155 دیگر از راههاي حق سبحانه و تعالی صرف نماید و در قوي از آن حضرت صلوات اللَّه
صفحه 82 از 296
علیه منقول است که یک درهم برابر است با دو هزار هزار درهم که در راههاي دیگر صرف نمایند از راههاي خیر، و ظاهرا اختلاف
اخبار باختلاف اشخاص و نیّاتست (و الحاجّ علیه نور الحجّ ما لم یلمّ بذنب) و کالصحیح منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
که الحاجّ لا یزال علیه، و لا یزال از قلم نساخ افتاده است یعنی نور حج از حاجی منفک نمیشود تا مبتلا به گناه نشود و نور حج را
کسی میبیند که با نور الهی منور باشد (و هدیّۀ الحاجّ من نفقۀ الحجّ) و در بعضی از نسخ نفقه الحاج است و کالصحیح از اسحاق
بن عمار و از غیر او منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هدیه و سوغاتی که حاجی از جهۀ
مردمان میآورد از جمله نفقه حج است و درهمی را هزار هزار درهم عوض میدهند و بهتر است از دو هزار هزار درهم که در راه
خدا صرف نمایند و به حساب این وقت شش هزار و سیصد تومان میشود و به حساب زمان حضرات دو هزار تومان است. (و لا
تماکس فی اربعۀ اشیاء فی ثمن الکفن و فی ثمن النّسمۀ و فی ثمن الاضحیّۀ و فی الکري إلی مکّۀ) و به طرق متعدده قویه منقولست
که مضایقه نمیباید کرد در چهار چیز بلکه هر چه بگویند میباید داد بیمب ّ ص ري چون بهاي بیشتر ثوابش بیشتر است یکی بهاي
کفن، دویم بهاي غلام و کنیز است، سیم بهاي قربانی است، چهارم کرایه راه مکه معظمه است و خواهد و در بعضی از احادیث
واقع لوامع ص: 156 است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در خریدن هدي مضایقه فرمودند و
فرمودند که مغبون محمود نیست در دنیا و ماجور نیست در آخرت و محمولست بر بیان جواز یا چون از سنیان میخریدند مضایقه
فرمودند و نهی نسبت به شیعه است یا آن که اگر واجب شود میباید خرید هر چند به بهاي بسیار باشد (و قال الصّادق صلوات اللَّه
علیه ودّ من فی القبور لو انّ له حجّۀ بالدّنیا و ما فیها) و منقول است در صحیح از محمد بن مسلم که یکی از حضرتین باقر یا صادق
صلوات اللَّه علیهما فرمودند که آرزو میکنند کسانی که در قبورند که کاش در دنیا کل دنیا را میدادند و یک آرزو میکنند
کسانی که در قبورند که کاش در دنیا کل دنیا را میدادند و یک حج میکردند یا آن که کاش الحال کل دنیا از ایشان میبود و
میدادند و ثواب یک حج را میگرفتند چنانکه از این باب در قرآن مجید واقع است در بسیار جائی از بابت آن که آرزوي برگشتن
به دنیا دارند از جهۀ حج و زکاة چنانکه گذشت و غرض از ذکر أمثال این حدیث آن است که آنها مردهاند آرزوي برگشتن به دنیا
دارند شما که زندهاید چرا در امثال این اعمال تقصیر مینمایید که فردا حسرت خورید و فایده نداشته باشد (و روي انّ الحاجّ و
المعتمر یرجعان کمولودین مات احدهما طفلا ذنب له و عاش الاخر ما عاش معصوما) و در روایتی وارد شده است که آن که حج و
آن که عمره کند به منزله دو طفلند که متولد شوند و یکی از این دو در طفولیت بمیرد بیگناه و دویم به عیش زندگانی کند
معصوم از گناهان یعنی گناه نکند یا بر او ننویسند چنانکه اخبار بسیار وارد شده است که بعضی را گناهان سابق میآمرزند و لوامع
ص: 157 بعضی را سابق و لاحق، و بنا بر این هر دو این دو حالت را دارند و این معنی اظهر است و یا آن که لفّ
و نشر غیر مرتب باشد که معتمر مثل اول باشد و حاجی مثل دویم یا بر عکس و این بعید است که معتمر بهتر از حاجی باشد بلکه
این دو حالت میدارند گاهی و بعضی چنیناند و بعضی چنان با آن که میخواهی بگو چنیناند و میخواهی بگو چنان چنانکه در
گفتهاند. « أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ » تشبیه
[حاجی بر سه دسته است]
(و الحاجّ علی ثلاثۀ أصناف فافضلهم نصیبا رجل یغفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تاخّر و وقاه اللَّه عذاب القبر و امّا الّذي یلیه فرجل غفر
له ذنبه ما تقدّم منه و یستأنف العمل فیما بقی من عمره و امّا الّذي یلیه فرجل فی اهله و ماله) و کالصحیح منقولست از جابر از
حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که حاجیان سه طایفه میشوند یک طایفه که نصیب ایشان از همه بهتر است شخصی است
که گناهان گذشته و آینده او را میآمرزند و حق سبحانه و تعالی او را از عذاب قبر نگاه میدارد و اما آن که بعد از این است در
فضیلت و بهره کسی است که گناهان گذشته او را آمرزیدهاند و عمل را از سر میگیرد در بقیه عمر و اما آن که بعد از این است
صفحه 83 از 296
شخصی است که اهل و مالش محفوظ است (و روي انّه هو الذي لا یقبل منه الحجّ) و کالصحیح منقول است از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که کمترین چیزي که حاجی برمیگیرد که حجش را قبول نکردهاند آن است که او و اهل و مالش محفوظ
باشند پرسیدم که به چه عنوان محفوظ ماند فرمودند که باین عنوان که اگر در خانه خود میبود چه بر سر او میآمد لوامع
ص: 158 زیاده بر آن از بلاهاي سفر محفوظ بماند. و در احادیث معتبره وارد شده است که این طایفه کفارند
یعنی غیر اثنی عشري و اما امامی مذهب داخلند در دو فرد اول و در صحیح و در حسن کالصحیح منقول است از معاویه که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون حاجیان از حج برمیگردند سه طایفه میشوند یک طایفه از آتش جهنم آزاد
شدهاند و یک طایفه از گناهان بیرون میآیند مثل روزي که از مادر متولد شدهاند و طایفه محفوظ باشند اهل و مال ایشان و این
کمترین مرتبه است که حاجی را میدهند و به همین مضمون است صحیحه هشام و از این اخبار ظاهر میشود که اگر چیزي از
حاجی تلف شود یا از اهل و مالش از طایفه آخر نخواهد بود چنانکه مشهور است که اینها سبب قبول حج است
[حج جهاد ضعفاست]
(و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه الحجّ جهاد الضعفاء و نحن ال ّ ض عفاء) و در صحیح از کنانی منقول است که از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه شنیدم که فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که حج یکی از دو جهان است و
حج جهاد ضعیفانی است که جهاد صوري نتوانند کرد و ما از جمله ضعیفانیم پس حج جهاد ماست و عبارت اول محتمل است که
مراد از او این باشد که جهاد اکبر باشد و آن جهاد نفس و شیطان است و محتمل است که مراد این باشد که چون حق سبحانه و
تعالی در قران مجید یاد فرموده است که. وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْ عِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّۀً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ
لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا لوامع ص: 159 یَحْذَرُونَ و ترجمهاش موافق اخبار
متواتره از طرق اهل البیت سلام اللَّه علیهم این است که اراده ما تعلق گرفته است که انعام کنیم بر آن جمعی که ائمه جور ایشان را
ضعیف شمردهاند و ضعیف کردهاند در زمین و ایشان را پیشوایان دین گردانیم و ایشان را وارث زمین گردانیم و بنماییم به فرعون
این امت و هامان و لشکرهاي ایشان از ایشان آن چه از آن حذر مینمودند و در احادیث بسیار وارد شده است که در رجعت
خواهد بود که حضرت صاحب الامر صلوات اللَّه علیه ظاهر شوند و بقیه ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم زنده شوند و ابو بکر و
عمر و سایر ائمه جور و اتباع ایشان را زنده کنند و شیعیان ایشان را کشند و باز زنده کند حق سبحانه و تعالی ایشان را پس چون
ایشان را از تسلط بر عالمیان منع نمودهاند و نمیتوانند جهاد کردن تا ظهور قایم به عوض جهاد اصغر جهاد اکبر را اختیار نمودهاند
و حج میکنند
[چهار نفر دعایشان رد نمیشود]
(و قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اربعۀ لا ترد لهم دعوة حتّی تفتح لهم ابواب السّماء و تصیر إلی العرش دعوة الوالد لولده و
المظلوم علی من ظلمه و المعتمر حتّی یرجع و الصّائم حتّی یفطر) و کالصحیح منقولست از حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و
آله که چهار کسند که دعاي ایشان رد نمیشود تا آن که درهاي آسمان گشوده میشود و به عرش میرسد، یکی دعاي پدر است
از جهۀ فرزند، دیگر دعاي مظلوم است بر ظالمش، سیم دعاي کسی که به عمره رفته باشد و عمره در لغت به معنی زیارتست و
شامل حج و عمره هر دو هست و محتمل است که حضرت معتمر را فرموده باشد تا سنیان بدر روند چون حج تمتع لازم لوامع
ص: 160 دارد عمره را و ایشان با آن که اجماع کردهاند بر آن که حج تمتع صحیح است بلکه بهتر است نمیکنند
صفحه 84 از 296
چون عمر بر طرف کرد، و چهارم دعاي روزه دار است تا افطار کند و در صحیح از عیسی قمی منقول است که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که سه کسند که دعاي ایشان مستجاب است یکی حاجی است پس سعی نمایید که به بازماندگان
ایشان خوب برسید که ایشان شما را دعا میکنند و دعاي ایشان مستجاب است و هم چنین مجاهد فی سبیل اللَّه سیم بیمار است و
سعی کنید که او را به خشم در نیاوردید و دل تنگ مکنید مبادا نفرین بر خود یا بر شما کند
[ختم قران در مکه]
(و من ختم القرآن بمکّ ۀ من جمعۀ إلی جمعۀ او أقلّ أو أکثر کتب اللَّه له من الأجر و الحسنات من اوّل جمعۀ کانت فی الدّنیا إلی
اخر جمعۀ تکون و کذلک إن ختمه فی سایر الایّام) و کالصحیح منقولست از ابو حمزه که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر که ختم کند قرآن را در مکه از جمعه تا جمعه یا کمتر یا بیشتر و در روز جمعه ختم کند حق سبحانه و تعالی بنویسد
از جهۀ او از اجر از جمعه اولی که در دنیا بوده است تا آخر جمعه که خواهد بود و هم چنین اگر ختم کند در باقی ایام (و قال علیّ
بن الحسین صلوات اللَّه علیهما من ختم القرآن بمکّ ۀ لم یمت حتّی یري رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و یري منزله من الجنّۀ) و
کالصحیح منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که ختم کند قرآن را در مکه از دنیا نرود تا آن که حضرت
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله را به بیند و جاي خود را در بهشت ببیند و به همین نحو لوامع ص: 161 مرویست
از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
[ذکر گفتن در مکه]
(و تسبیحۀ بمکّۀ تعدل خراج العراقین ینفق فی سبیل اللَّه) و حدیث سابق است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که تسبیحی
که عبارت از سبحان اللَّه باشد یا هر ذکري برابر است یا آن که مثل خراج عراقین که بصره و کوفه باشد یا عراق عرب و عجم که
همه را در راه خدا صرف نمایند و در ابواب زکات گذشته که خراج چهار نهر هشتاد هزار تومان شده بود و در زمان عباسیه خراج
همه نهرها سی هزار تومان میشد و سیصد و شصت نهر از فرات و قریب به آن از دجله عمل میشد بنا بر این بوده است اسرافات
عبّاسیه علیهم اللعنه (و من صلّی بمکّۀ سبعین رکعۀ فقرا فی کلّ رکعۀ بقل هو اللَّه احد و انّا أنزلناه و آیۀ السخرة و آیۀ الکرسیّ لم
یمت الّا شهیدا) و هر که هفتاد رکعت نماز در مکه به جا آورد و در هر رکعت قل هو اللَّه احد و انا أنزلناه و آیه سخره و آیۀ
الکرسی را بخواند نمیرد مگر با شهادت یا چون بمیرد حکم شهدا خواهد داشت و آیه سخره در سوره اعرافست و سه آیه است از
إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ تا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ و گذشت (و الطّاعم بمکّۀ کالصّائم فیما سواها و صیام یوم
بمکّۀ یعدل صیام سنۀ فیما سواها و الماشی بمکّۀ فی عبادة اللَّه عزّ و جلّ) و کسی که در مکه معظمه روزه نباشد مانند کسی است
که در جاهاي دیگر روزه باشد و یک روز در مکه معظمه روزه داشتن برابر است با یک سال روزه داشتن در جائی دیگر و راه رفتن
در مکه عبادت حق سبحانه و تعالی لوامع ص: 162 است و در صحیح از علی بن مهزیار منقولست که گفت سؤال
کردم از حضرت ابو الحسن که ظاهرا هادي باشد و احتمال رضا دارد صلوات اللَّه علیهما که اقامت در مکه افضل است یا بیرون
رفتن به شهرهاي دیگر فرمان حضرت رسید که ایستادن نزد خانه حق سبحانه و تعالی افضل است و محمول است بر کمتر از یک
سال. چون در حدیث صحیح از محمد بن مسلم منقول است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که سزاوار آن
است که یک سال در مکه معظمه اقامت نکنند عرض نمودم که چه کنند حضرت فرمودند که نقل کند به جاي دیگر و بهتر آن
است که به مدینه مکرمه بیایند تا یک سال تمام آنجا نبوده باشند
صفحه 85 از 296
[هر که یک سال در مکه معظمه مجاورت کند]
(و قال الباقر ابو جعفر صلوات اللَّه علیهما من جاور بمکّۀ سنۀ غفر اللَّه له ذنوبه و لأهل بیته و لکلّ من استغفر له و لعشیرته و لجیرانه)
ذنوب تسع سنین قد مضت و عصموا من کلّ سوء اربعین و مائۀ سنۀ و از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است که هر که یک
سال در مکه معظمه مجاورت کند حق سبحانه و تعالی گناهان او را بیامرزد و گناهان اهل خانه او را بیامرزد و گناهان کسانی را که
او را از جهۀ ایشان استغفار کرده باشد و گناهان خویشان و همسایگان او را تا نه سال گذشته را بیامرزد و تا صد و چهل سال ایشان
را از هر مکروهی محفوظ دارد و محمول است بر یک سال متفرق چنانکه گذشت چون یک سال که میماند رغبتش کم میشود
(و الانصراف و الرّجوع افضل من المجاورة) یعنی برگشتن و به خانه لوامع ص: 163 آمدن و رفتن افضل از
مجاورتست و در حسن کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که چون از افعال حج فارغ
شدي برگرد که سبب شوق میشود که باز بروي یعنی اگر در آنجا بمانی قساوت بهم میرسد و کعبه در نظرت سهل میشود و در
صحیح حلبی منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از تفسیر آیه کریمه وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ
بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ یعنی هر که اراده آن کند که ستم کند به سبب الحادي که در نفس او هست و او را به ظلم داشته است در
جوار بیت اللَّه و در حرم الهی میچشانیم او را عذاب دردناك حضرت فرمودند که هر ظلمی الحاد است یعنی به منزله کفر است تا
آن که غلام و کنیز را از روي ستم زدن میترسم که الحاد باشد از این جهۀ است که فقها کراهت دارند از سکنی مکه معظمه یعنی
علماء حقیقی احتیاط میکنند و از این باب احادیث بسیار وارد شده است و جمع بین الاخبار باین است که اگر مجاورت کنند کمتر
از یک سال کنند و ملاحظه نمایند که اگر سکنی سبب زیادتی شوق باشد و ضبط خود توانند کرد که خلاف شرعی از ایشان صادر
نشود مجاورت خوبست و الّا فلا. و الیوم مجاورت از جهۀ دیگر خوب نیست که اظهار شعایر ایمان نمیتوان کرد و تقیّه میباید کرد
و گذشت اخبار دیگر در باب مساجد
[خواب در مکه]
(و النّائم بمکّ ۀ کالمجتهد فی البلدان و السّاجد بمکّۀ کالمتشحّط بدمه فی سبیل اللَّه و من خلف حاجّا فی اهله بخیر کان له کاجره
حتّی لوامع ص: 164 کانّه یستلم الاحجار و قال علی بن الحسین صلوات اللَّه علیهما یا معشر من لم یحجّ استبشروا
بالحاجّ اذا قدموا فصافحوهم و عظّموهم فانّ ذلک یجب علیکم تشارکوهم فی الاجر) و کالصحیح منقول است از خالد که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید السّاجدین صلوات اللَّه علیه میفرمودند که کسی که در مکه معظمه
بخواب رود خواب آنجا عبادتست و مانند کسی است که در شهرهاي دیگر شب تا صباح سعی نماید در عبادت حق سبحانه و تعالی
و کسی که در مکه سجده کند یا نماز کند مانند مجاهدیست که شهید شده باشد و در خون خود غلطد و کسی که در خانه حاجی
رعایت بازماندگان او کند و کارسازیهاي ایشان را کند او را ثواب آن حاجی باشد به مرتبه که گویا استلام مستحب را نیز به جا
میآورد در حجر الاسود و رکن یمانی و باقی ارکان. و در بعضی نسخ الحجر است یعنی حجر الاسود که اهل مکه معظمه حجر
الاسود میگویند او را حضرت فرمودند که اي جمعی که به حج نرفتهاید بشاشت و خوشحالی کنید در روي حاجیان که تازه آمده
باشند و مصافحه کنید بلکه دست در گردن ایشان کنید و تعظیم ایشان کنید و از آن جمله است استقبال ایشان به درستی که اینها بر
شما لازم است تا آن که شریک شوید در ثواب حاجیان. و در چهار صد کلمه از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که هر گاه
برادر مؤمنت از مکه بیاید میان هر دو چشم او را ببوس و لبش را ببوس که بان لب حجر الاسود را بوسیده است که حضرت سید
المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آن را بوسیده است و ببوس چشمش را که بان چشم نظر کرده لوامع ص: 165 است
صفحه 86 از 296
به خانه خدا و موضع سجده و روي او را ببوس یعنی اگر امر دو مزلّف نباشد که شیطان راه یابد و چون تهنیت و مبارك باد گویند
بگویند که حج شما مقبول با دو سعی شما مشکور باد و هر چه خرج کردهاید حق سبحانه و تعالی عوض بدهد و آخر حجها نباشد
و دیگر موفق شوید
[سلام کردن به حاجی]
(و قال صلوات اللَّه علیه بادروا بالسّلام علی الحاجّ و المعتمرین و مصافحتهم من قبل ان تخالطهم الذّنوب) و کالصحیح منقولست از
حضرت سید السّاجدین صلوات اللَّه علیه که فرمودند که مبادرت کنید و پیش دستی نمایید که به زودي ایشان را دریابید به استقبال
ایشان یا اعم که سلام کنید بر جمعی که حج کرده باشند یا عمره به جا آورده باشند یا هر دو و مصافحه کنید با ایشان پیش از آن
که مکدر شوند به کدوردت گناهان چنانکه گذشت که نور حج با ایشان است تا آلوده گناهان نشده باشند. و محتمل است که تا
چهار ماه نشده باشد مصافحه بهتر باشد چون احادیث متواتره وارد است که تا چهار ماه گناه نمینویسند اگر چه نور حج نیز
نمیماند با گناهان اعم از صغیره و کبیره (و قال ابو جعفر صلوات اللَّه علیه و قرو الحاجّ و المعتمر فانّ ذلک واجب علیکم) و
منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که حرمت حاجیان بدارید و ایشان را با معتمران تعظیم کنید که
تعظیم ایشان بر شما واجبست و فی الحقیقۀ تعظیم ایشان تعظیم خانه است و تعظیم خانه تعظیم صاحب خانه است و ظاهر این حدیث
آنست که همیشه تعظیم ایشان لوامع ص: 166 باید کرد و در القاب ایشان حاجی الحرمین الشرفین نیز از جمله
تعظیم است.
[کسی که در راه حج بمیرد]
(و من أماط اذي عن طریق مکّۀ کتب اللَّه له حسنۀ و فی خبر اخر و من قبل اللَّه منه حسنۀ لم یعذّبه) و کالصحیح از اسحاق منقولست
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که دور کند آزاري را از راه مکه معظمه مثل آن که پل به بندد و
سنگها که در میان راه باشد بردارد و دست ظالمان را کوتاه کند و امثال اینها حق سبحانه و تعالی مینویسد از جهۀ او حسنه و هر که
را بنویسد از جهۀ او حسنه او را عذاب نمیکند و ظاهرا صدوق جزو اول را در یکی از اصول دیده بوده است و نقل کرده است و
جزو آخر را از حدیث دیگر که در ابواب حسنه دیگر که در ابواب صلوات گذشته متصل باین گردانیده که گفت در خبري دیگر
چنین است مع هذا کلینی همان معنی را با جزو اول نقل کرده است و صدوق غافل شده است چون در باب نوادر ذکر کرده است (و
من مات محرما بعث یوم القیمۀ ملبیا بالحجّ مغفورا له و من مات فی طریق مکّ ۀ ذاهبا او جائیا امن من الفزع الاکبر یوم القیمۀ و من
مات فی احد الحرمین بعثه اللَّه من الامنین و من مات بین الحرمین لم ینشر له دیوان و من دفن فی الحرم امن من الفزع الاکبر من برّ
النّاس و فاجرهم) و کالصحیح منقولست از ابو بصیر که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حاجی و عمره کننده
در ضمان الهیاند و حق سبحانه و تعالی ضامن ایشان است که اگر در راه مکه پیش از احرام بمیرند لوامع ص:
167 حق سبحانه و تعالی گناهان ایشان را بیامرزد و اگر در حالت احرام بمیرند فرداي قیامت مبعوث شوند لبیک اللهم لبیک گویان،
و بالحجّ در حدیث نیست و نمیباید و حق سبحانه و تعالی گناهان او را آمرزیده باشد و در صحیح از آن حضرت منقول است که
هر که در راه مکه بمیرد در وقت رفتن یا برگشتن ایمن شود از خوف و ترسی که بزرگترین خوفهاست در روز قیامت. و در حدیث
ابو بصیر منقولست که آن حضرت فرمودند که هر که بمیرد در حرم مکه یا حرم مدینه حق سبحانه و تعالی او را مبعوث گرداند در
زمره ایمنان از عذاب الهی. و در محاسن برقی از جمیل بن دراج منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که در
صفحه 87 از 296
میانه دو حرم فوت شود حق سبحانه و تعالی او را مبعوث گرداند از جمله ایمنان از عذاب الهی و هر گاه ایمن باشد نامه عمل او را
نخواهند گشود و کلینی کالصحیح روایت کرده است که هر که در مدینه فوت شود مبعوث میشود از جمله ایمنان از عذاب الهی و
از آن جمله است یحیی بن حبیب و ابو عبیده و عبد الرحمن بن حجاج. و در صحیح از هارون بن خارجه منقولست که آن حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که مدفون شود در حرم یعنی اگر چه در غیر حرم مرده باشد و او را در حرم دفن کنند ایمن است
در روز قیامت از ترس و خوفی که بزرگترین فزعهاست خواه خوب باشند یا بد باشند و در صحیح علی الظاهر منقولست از علی بن
سلیمان که عرض کردم بر آن حضرت یعنی صاحب الامر صلوات اللَّه علیه و احتمال هادي هست لوامع ص: 168
سلام اللَّه علیه که هر گاه شخصی در عرفات بمیرد در عرفاتش دفن کنند افضل است یا به حرم برند و در حرم دفن کنند حضرت
فرمودند که به حرم برند و در آنجا دفن کنند افضل است و در این صورت داخل خواهد بود در آیه کریمه مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً چون
بعمومه شامل حیوانات هست چنانکه خواهد آمد احادیث صحیحه پس بنا بر این در هر حرمی جاري باشد و نقل توان نمود چنانکه
گذشت اخبار معتبره که کوفه حرم خداست و حرم رسول خداست و حرم امیر المؤمنین است و کربلا نیز داخل است در کوفه و در
احادیث زیارات بسیار واقع شده است که مشاهده ائمه معصومین را اطلاق حرم کردهاند، و ظاهرا صریحتر از این حدیث و امثال این
حدیث احادیث داشتهاند که نقل میکردهاند پیش از دفن و بعد از دفن و اللَّه تعالی یعلم و کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه منقولست که هر که در یکی از این دو حرم که مکه معظمه است و مدینه مشرفه است بمیرد اعمال یا نامه عملش را
عوض نخواهند کرد و حسابش نخواهند کرد و اگر در وقت برگشتن بمیرد گناهان او را بیامرزد و در موثق کالصحیح از ابو بصیر
منقولست که آن حضرت سلام اللَّه علیه فرمودند که حق سبحانه و تعالی ضامن حاج و معتمر است که اگر مرگ در رسد ایشان را
به بهشت برد و اگر زنده بمانند به سلامت به خانه خود برگردد و کالصحیح منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که
حج و عمره دو بازارند از بازارهاي اخرت اگر کسی در این بازارها داخل شود در امان الهی است اگر برگردند به مطلوب خود
رسند آمرزیده و اگر لوامع ص: 169 بمیرند مزد ایشان بر حق سبحانه و تعالی است
[ثواب حج بمقدار مشقت حج]
(و ما من سفر ابلغ فی لحم و لا دم و لا جلد و لا شعر من سفر مکّۀ و ما من احد یبلغه حتّی تلحقه المشقّۀ و انّ ثوابه علی قدر مشقّته)
و در صحیح از هشام بن حکم منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هیچ سفري آن مقدار تاثیر
ندارد در گداختن گوشت و خون و پوست و مو که سفر مکه معظمه دارد و هیچ کس بان یعنی به مکه معظمه نمیرسد تا مشقت به
او نرسد تا اینجا حدیث است، و به درستی که ثواب آن به مقدار مشقت آن است و گویا صدوق جمله را نتیجه قول سابق گرفته
است که مراد حضرت این است از این گفتگو و الا فایده ندارد و لیکن ممکن است که مراد این باشد که مشقتهاي زیادتی بر خود
نگذارند مثل پیاده رفتن و پا برهنه رفتن و گرسنگی و تشنگی عبث خوردن چون مطلوب رسیدن به کعبه است چنان نکنند که از
مقصود باز مانند چنانکه در احادیث بسیار وارد شده است به همین مضمون، و آن که مباشید مانند سوار رونده که آن مقدار بدواند
که اسبش بماند و اسب را ضایع کرده باشد و راه را طی نکرده باشد و دور نیست که معنی اول اظهر باشد چنانکه گذشت و در
صحیحه کاهلی است و نه چنین است که به سبب آن لازم باشد و حلّ این حدیث این باشد بلکه غرض آن است که مقصود بالذات
کدام است و در حسن کالصحیح از حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند حج کنید و عمره به جا آورید تا
بدنهاي شما صحیح باشد چون سفر مکه به منزله چوب چینی خوردنست اگر چه میگدازد بدن را و لیکن تدارك آن نیز میشود و
حج و عمره سبب فراخی روزي شما میشود و حق سبحانه و تعالی کفایت میفرماید خرج عیال شما را و به ایشان لوامع
ص: 170 میرساند آن چه ایشان را ضرور باشد و هر که به حج میرود گناهانش آمرزیده میشود و بهشت از
صفحه 88 از 296
جهۀ او واجب میشود و میگویند که عمل را از سر گیرید و محفوظ است اهل و مال او و این مجموع از جهۀ شیعیان است چنانکه
منقولست در صحیح از صفوان از ابو المعزاء از سلمه که گفت نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم که شخصی آمد
که او را ابو الورد میگفتند به حضرت عرض نمود که رحمک اللَّه کاش راحت میدادي بدنت را از محمل یعنی به کجاوه
میفرمودید و آزار نمیکشیدید که بر شتر باردار سوار میشوید حضرت فرمودند که اي ابو الورد من دوست میدارم که در یابم
منافعی را که حق سبحانه و تعالی فرموده است در آنجا که فرموده است که اعلام کن مردمان را به حج تا آن که جمعی پیادگان
بیایند و جمعی بر شترهاي لاغر از راههاي دور تا در یابند نفعهاي بسیار را که به ایشان رسد و خداوند خود را یاد کنند به درستی
که کسی که خود را در معرض این نفعها در نمیآورد مگر آن که نفع مییابد یعنی بر شتران لاغر زامله سوار شدن و ریاضت
کشیدن سبب این نفعهاي عظیمه است و محتمل است که مراد ابو الورد این باشد که شما حج بسیار کردهاید و در حج کردن و
کجاوه نشستن و تکانیدن کجاوه آزار میکشید و بدن شما ضعیف است و تاب این مشقتها ندارد و کاش این سنت را به جا
نمیآوردید حضرت فرموده باشند که از سر این نفعها نمیتوان گذشت یا آن که از جهۀ بدن نفع دارد پس فرمودند که اما شما
شیعیان که به حج میروید چون برمیگردید گناهان شما آمرزیدهاند و اما غیر شما مالها و اهل ایشان محفوظ میماند چون ایمان
شرط ثواب است و ایشان ندارند. و در صحیح از حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه منقول است لوامع ص:
171 که فرمودند که آیا نمیدانی که چون عصر روز عرفه میشود حق سبحانه و تعالی فرشتگان را به آسمان اول میفرستد و
میفرماید که نظر کنید به بندگان من که همه به درگاه من آمدهاند ژولیده مو و گرد آلوده و پیغمبر به ایشان فرستادم که مدتها
شده است که او را ندیدهاند نظر به جمعی که به خدمت آن حضرت نرسیده بودند و از من سؤالها میکنند و دعاها میخوانند شما
گواه باشید که من بر خود واجب کردهام که دعاهاي ایشان را و بدکاران ایشان را به شفاعت نیکوکاران بیامرزم و از نیکوکاران
حج ایشان را قبول فرمایم پس روانه شوید که همه شما را آمرزیدم پس امر میفرماید و فرشته را که در ابتداء مشعر از طرفین
بنشینند و دعا کنند ایشان را که خداوندا سلامت دار ایشان را و سبب دعاي این فرشته است که از شتران نمیافتند و اگر بیفتند جائی
از ایشان نمیشکند و اخبار فضایل حج و عمره بسیار است به همین اکتفا شد.
نکت فی حج الانبیاء