گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هفتم
باب تحریم صید الحرم و حکمه






[هر گاه محرم در حرم کبوتري را بکشد]
(روي زرارة بن اعین عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال اذا اصاب المحرم فی الحرم حمامۀ إلی ان یبلغ الظّبی فعلیه دم یهریقه و
یتصدّق بمثل ثمنه فان اصاب منه و هو حلال فعلیه ان یتصدّق بمثل ثمنه) این بابی است در بیان تحریم صید حرم و احکام آن از
کفارات و غیره مرویست به اسانید صحیحه که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه محرم در حرم کبوتري
را بکشد و هر مرغی یا حیوانی که از آن بزرگتر باشد تا به آهو بر اوست که گوسفندي بکشد به سبب احرام و تصدق کند به قیمت
صفحه 126 از 296
آن به سبب آن که در حرم واقع شده است و اگر محل باشد و در حرم بکشد همین قیمت آن را میدهد و فدا بر او واجب نیست (و
سال سلیمان بن خالد ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل اغلق بابه علی طیر فمات فقال ان کان اغلق الباب علیه بعد ما احرم فعلیه
دم و ان کان اغلقه قبل ان یحرم و هو حلال فعلیه ثمنه) و در حسن در صحیح منقولست از سلیمان که گفت سؤال کردم از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که در منزلی را به بندد بر کبوتري که در آن یورت باشد و راه رفتن نداشته باشد و
بمیرد از گرسنگی یا تشنگی حضرت فرمودند که اگر بعد از احرام در بسته باشد بر اوست که گوسفندي بدهد و اگر در را پیشتر از
احرام ببندد و محل باشد بهاي کبوتر را میباید داد. لوامع ص: 269 و بس و ظاهرا راوي سهو کرده باشد در جزو
اول و بها را ذکر نکرده باشد و ممکن است که از عبارت ثانی استنباط کند که در صورت اول نیز بهاء میباید داد و اللَّه تعالی یعلم
(و روي الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی رجل اغلق باب بیت علی طیر من حمام الحرم فمات قال یتصدّق بدرهم او یطعم
به حمام الحرم) و به اسانید صحیحه منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند در شخصی که در یورتی را
به بندد بر کبوتري از کبوتران حرم و آن بمیرد حضرت فرمودند که تصدق میکند به یک درهم یا یک درهم دانه میخرد از جهۀ
کبوتران حرم و این در صورتی است که محرم نباشد چنانکه گذشت و یک درهم قیمت کبوتر بوده است در آن زمان یا آن که
بحسب شرع قیمتش یک درهم است و احوط آنست که رعایت اکثر الامرین کند از قیمت وقت و درهم هر یک بیشتر باشد آن را
بدهد (و روي محمّد بن الفضیل عن ابی الحسن صلوات اللَّه علیه قال سألته عن رجل قتل حمامۀ من حمام الحرم و هو فی الحرم غیر
محرم فقال علیه قیمتها و هو درهم یتصدّق به او یشتري به طعاما لحمام الحرم فان قتلها و هو محرم فی الحرم فعلیه شاة و قیمۀ
الحمامۀ) و کالصحیح منقولست از محمد و صدوق سند خود را به او ذکر نکرده است و ظاهرا صدوق از کتاب حسین بن سعید
برداشته است که گفت سؤال کردم از حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما که گفت از آن حضرت سؤال کردم از
شخصی که بکشد کبوتري را از کبوتران حرم و او لوامع ص: 270 در حرم باشد و محرم نباشد حضرت فرمودند
که بر اوست قیمت آن کبوتر، و آن یک درهم است که تصدق میکند یا گندم و جو میخرد از جهۀ کبوتران حرم پس اگر بکشد
کبوتر را و او محرم باشد در حرم پس بر اوست یک گوسفند و قیمت کبوتر و این عبارت نیز دو احتمال دارد که گذشت. و بر این
مضمون احادیث صحیحه و کالصحیحه وارد است و معمول به است و کسی خلاف نکرده است از علماء ما در این حکم (و روي
حفص بن البختريّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی من اصاب طیرا فی الحرم قال ان کان مستوي الجناح فلیخلّ عنه و إن کان
غیر مستو نتفه و اطعمه و اسقاه فاذا استوي جناحاه خلّی عنه) و به اسانید صحیحه منقول است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه در
کسی که بگیرد کبوتري را در حرم حضرت فرمودند که اگر پر داشته باشد و تواند پرید سر دهد و اگر پرش را بریده باشند که
نتواند پرید پرش را بکنند و آب و دانهاش بدهند تا چون پر آورد و بتواند پرید آن را سر دهند و این نگاه داشتن از آن جهت است
که چون دست گرفت کبوتر را ضامن است و وقتی از ضمان در میآید که تواند پرید و پر کندن از آن جهت است که زودتر پر
برآورد و این مجربست قطع نظر از احادیث بسیار که در این باب وارد شده است (و روي العلا عن محمّد بن مسلم قال سالت ابا عبد
اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یحرم و عنده فی اهله صید امّا وحش و امّا طیر قال لا باس) و به اسانید صحیحه متکثره منقولست از
، محمد که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از شخصی که احرام گیرد و نزد او در خانهاش لوامع صاحبقرانی، ج 7
ص: 271 شکاري باشد از آهو و امثال آن یا مرغان شکاري مانند کبوتر حضرت فرمودند که باکی نیست. و این حدیث در باب
احرام انسب بود مگر آن که گویند که بعمومه شامل کبوتران حرم هست اگر خانهاش در مکه باشد حجش صحیح است اما جواب
که باکی نیست در کبوتران حرم بی وجه است زیرا که ملک نمیشوند و بر تقدیر مملوکیت اگر بند کرده باشند حرامست بلکه
واجبست سردادن آن و حق آنست که سهو شده است (و روي بن ابی عمیر عن خلّاد عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی رجل ذبح
حمامۀ من حمام الحرم قال علیه الفداء قلت فیأکله قال لا قلت فیطرحه قال اذا یکون علیه فداء اخر قال قلت فما یصنع به قال یدفنه) و
صفحه 127 از 296
کالصحیح منقول است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه در شخصی که بکشد کبوتري از کبوتران حرم را حضرت فرمودند که بر
اوست فداي او یعنی قیمت گفتم میتواند خورد فرمودند که نه اگر بخورد بر اوست فداي دیگر از جهۀ خوردن عرض کردم که
پس بیندازد فرمود که فداي دیگر میدهد از جهۀ استخفاف به آن، عرض نمودم که پس چه کند آن را حضرت فرمودند که دفن
کند آن را و بر لزوم دفن احادیث صحیح و حسن کالصحیح وارد شده است (و روي ابن فضّال عن یونس بن یعقوب قال ارسلت
إلی ابی الحسن صلوات اللَّه علیه انّ اخا لی اشتري حماما من المدینۀ فذهبنا بها معنا إلی مکّ ۀ فاعتمرنا و اقمنا إلی الحجّ ثمّ اخرجنا
الحمام معنا من مکّ ۀ لوامع ص: 272 إلی الکوفۀ فعلینا فی ذلک شیء فقال للرّسول انّی اظنّهن کنّ فرهۀ فقل له
یذبح مکان کلّ طیر شاة) و در موثق کالصحیح منقول است از یونس که گفت فرستادیم به خدمت حضرت امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیه که برادرم کبوتري چند از مدینه خرید و با خود به مکه بردیم و عمره به جا آوردیم و ماندیم تا حج و بعد از حج
از مکه معظمه به کوفه رفتیم آیا بر ما گناهی یا کفاره هست حضرت به رسول ایشان فرمودند که گمان دارم که کبوترهاي نفیس
باشد که خبر میبرند بگو که به سبب هر کبوتري که بوده است یک گوسفند بکشد و ظاهرا گوسفند به اعتبار نفاست و قیمتی
بودن کبوتر است و فرهۀ مثل سفرة و فرهۀ مثل سکّرة بمعنی حاذقه است و ظاهرا آن کبوتران مرده بودهاند یا رفته بودهاند که
حضرت امر بردّ آن نفرمودند و اگر نه به سبب داخل ساختن آنها در حرم حکم کبوتران حرم بهم رسانید و واجب بود سردادن و
چون بیرون آوردند اگر میبودند واجب بود برگردانیدن. چنانکه دلالت میکند بر وجوب ردّ صحیحه علی بن جعفر و حسنه
کالصحیحه زرارة که حضرت امام موسی کاظم و حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیهما امر فرمودند بردّ آن کبوتران که از
مکه به کوفه برده بودند و بر تقدیر موت امر فرمودند به تصدق قیمت آن و خواهد آمد
[کشتن قمري در حرم]
(و روي صفوان عن العیص بن القسم قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن شري القماريّ بمکّ ۀ و المدینۀ فقال ما احبّ ان
یخرج منها شیء) لوامع ص: 273 و در حسن کالصحیح و در صحیح از عیص منقولست که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از خریدن قمریها در مکه و مدینه حضرت فرمودند که دوست نمیدارم که چیزي از اینها
بدر برند و علما ذکر کردهاند که جایز است خریدن قماري و دباسی و اخراج اینها از مکه، و بحسب ظاهر مستند ایشان این
حدیثست و صریح نیست در جواز، و بسیار است که در محرمات چنین تکلم میکنند، و دباسی مقابل قماري است زیرا که قمري
نوعی است از فاخته که سرخ است و به کبودي مایل است و دباسی نوعی است از فاخته که کبود است و به سرخی میزند و هر دو
کوچکتر از فاختهاند و نزد عجم الحال هر دو را قمري میگویند، و دور نیست که نزد عرب نیز هر دو را قمري گویند که از این
حدیث استدلال کردهاند علما بر جواز اخراج هر دو از حرم مگر آن که بگویند که هر دو را قمري میگویند، و لیکن استدلال
نمیتوان کرد بمجرد احتمال با احادیث صحیحه متواتره یا کالمتواتره بر نهی از اخراج از حرم و هیچ شک نیست که احوط عدم
اخراجست (و روي حریز عن زرارة انّ الحکم سأل ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن رجل اهدي له فی الحرم حمامۀ مقصوصۀ فقال
انتفها و احسن علفها حتّی اذا استوي ریشها فخلّ سبیلها) و به اسانید صحیحه منقولست که حکم بن عتبه سؤال کرد از حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که در حرم از جهت او کبوتري بیاورند به هدیه که پرش را بریده باشند حضرت فرمودند که
پرش را بکن و دانه خوبش بده تا پرش بلند شود سر ده آن را چنانکه گذشت لوامع ص: 274 (و روي حریز عن
محمّد بن مسلم قال سألت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل اهدي له حمام اهلیّ و جیء به و هو فی الحرم محلّ قال ان اصاب
منه شیئا فلیتصدق مکانه بنحو من ثمنه) و به اسانید صحیحه منقولست از محمد که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه
از شخصی که به هدیه بیاورند از جهۀ او کبوتري از کبوتران حرم را که خانه باشد و او در حرم باشد و محل باشد حضرت فرمودند
صفحه 128 از 296
که اگر از اینها یکی بکشد یا آزار رساند باید که تصدق کند به قیمت او
[اگر تیر را در حل بزند و در حرم بیفتد]
(و روي صفوان بن یحیی عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل رمی صیدا فی الحلّ و هو یؤمّ
الحرم فیما بین البرید و المسجد فاصابه فی الحلّ [بریشه خ ل] برمیته حتّی دخل الحرم فمات من رمیته هل علیه جزاء قال لیس علیه
جزاء انّما مثل ذلک مثل من نصب شرکا فی الحلّ إلی جانب الحرم فوقع فیه صید فاضطرب حتّی دخل الحرم فمات فلیس علیه جزاؤه
لأنّه نصب حیث نصب و هو له حلال و رمی حیث رمی و هو له حلال فلیس علیه فیما کان بعد ذلک شیء فقلت هذا القیاس عند
النّاس فقال انّما شبّهت لک الشّیء بالشّیء لتعرفه) و منقولست در حسن کالصحیح و در صحیح از عبد الرحمن که گفت سؤال کردم
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که تیر زند شکاري را در خارج حرم و آن قصد حرم داشته باشد و آن
صید با آن تیر برود تا داخل حرم شود و از آن تیر بمیرد آیا بر او جزاء هست حضرت لوامع ص: 275 فرمودند که
بر او جزاء نیست مثل آن که دامی یا تله در حل نصب کند نزدیک حرم و شکاري در آن افتد و اضطراب کند تا داخل حرم شود و
بمیرد بر او جزاء نیست زیرا که در جائی که نصب کرده است دام را یا تیر انداخته است که بر او حلال بود پس چیزي که بعد از آن
واقع شود بر او چیزي نیست. گفت عرض نمودم که این نزد عامه قیاس است و شما که اعتقاد به قیاس ندارید حضرت فرمودند که
قیاس نکردم حکم آن را باین بلکه حکم هر دو را میدانم که در واقع یکی است چنانکه دلیل گفتم بلکه تشبیه کردم به مثالی که
تو بفهمی. و قیاس آنست که شخصی حکم یکی را داند و یکی را نداند تشبیه کند که این به آن شباهت دارد پس حکمشان
میباید چنین باشد، اما کسی که همه احکام را از جانب رسول خدا به نص داند اگر تشبیهی کند از جهۀ تفهیم ضرر ندارد. و
ممکن است که حضرت این قیاس را کرده باشد که عبد الرحمن چون با عامه بحث میکرد اگر به ایشان بگوید این حکم را و
ایشان انکار کنند او تواند که رد کند ایشان را به قیاسی که خود میکنند، و بسیار چنین میفرمایند با امثال این مردمان یا آن که از
قبیل زید مرفوع باشد لانه فاعل هم چنان که در ضرب عمرو مرفوع است و این قیاس منطقی است و صحیح است قیاس فقهی باطل
است و از این حدیث ظاهر شد که حرام نیست شکار کردن صیدي که قصد حرم داشته باشد و هم چنین حرام نیست شکار حرم
حرم و در هر دو روایات وارد شده است بر نهی و کفاره و محمول است بر استحباب
[پرندهاي که از خارج حرم بیاورند]
(و روي المثنی عن کرب ال ّ ص یرفی قال کنّا جمیعا فاشترینا طیرا فقصصناه فدخلنا به مکّۀ فعاب ذلک اهل مکّۀ فارسل کرب إلی ابی
عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فساله فقال استودعوه رجلا من اهل مکّ ۀ مسلما او امرأة فاذا استوي خلّوا سبیله) و مرویست در حسن
کالصحیح از مثنی از کرب صراف که مثنی گفت یا مثنی و منصور بن حازم هر دو گفتند چنانکه در کافی است که ما جمعی با هم
را سرزنش کردند که شما محرمید و در « ما » بودیم با کرب و مرغی را خریدیم و بالش را چیدیم و با خود به مکه بردیم و اهل مکه
حرم چرا چنین کردهاید بد کردهاید پس کرب کسی را فرستاد یا ما کرب را فرستادیم و این اظهر است بسوي حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه حضرت فرمودند که به امانت بسپارید به مرد مسلمانی یا زن مسلمانی که چون پرش بلند شود و تواند پریدن
سر دهند که برود و ظاهر این حدیث آنست که اعتماد بر مسلمانان توان کرد. و در حدیث کالصحیح ابو بصیر از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه منقولست که به شخصی بسپارید که به او بأسی نباشد یعنی شیعه عادل باشد یا امین باشد که اعتماد به او توان کرد
و شکی نیست که این احوط است
صفحه 129 از 296
[کندن پر کبوتر]
(و روي ابن مسکان عن ابراهیم بن میمون قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه رجل نتف حمامۀ من حمام الحرم فقال یتصدّق
بصدقۀ علی مسکین و یعطی بالید الّتی بها فانّه قد أوجعه) و کالصحیح منقولست از ابراهیم که گفت عرض نمودم به حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر شخصی پري بکند از کبوتري از لوامع ص: 277 کبوتران حرم حضرت
فرمودند که تصدقی بکند بر مسکینی و بهمان دستی که پر را کنده است صدقه را به مسکین دهد و تصدق از این جهۀ میدهد که
کبوتر را آزار داده است و به آن دست دادن: محض تعبّد است و احتمال دارد که علتی که حضرت فرمودهاند علت تصدق بهمان
دست باشد که چون به آن دست آزار داده است بهمان دست تصدق بکند تا این حسنه آن سیئه را رفع کند و اول اظهر است
[خوردن صید]
(و روي صفوان عن منصور بن حازم قال قلت لأبی عبد اللَّه علیه السّلام اهدي لنا طیر مذبوح بمکّۀ فاکل أهلنا فقال لا یري به اهل
مکّ ۀ بأسا قلت فايّ شیء تقول أنت قال علیهم ثمنه) و در حسن کالصحیح در صحیح منقولست که منصور گفت عرض نمودم به
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که در مکه معظمه به هدیه آوردند از جهۀ ما مرغ کشته را و اهل خانه ما آن را خوردند
حضرت فرمودند که اهل مکه این را بد نمیدانند چون دیگري کشته است عرض کردم که شما چه میفرمایید حضرت فرمودند که
بر ایشان است که قیمت آن را بدهند به مسکین یا دانه بخرند از جهۀ کبوتران حرم چنانکه گذشت. (و روي صفوان عن عبد اللَّه بن
سنان قال قال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه لا یذبح ال ّ ص ید فی الحرم و ان صید فی الحلّ) و در حسن کالصحیح منقول است که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که در حرم صید را نمیتوان کشت اگر چه در خارج حرم گرفته باشند و صید
حیوان حلال گوشتی است که ممتنع باشد و رام نباشد خواه به پریدن باشد مثل هر مرغی غیر مرغ خانگی از نر و ماده، و خواه لوامع
ص: 278 به دویدن باشد مانند آهو و امثال آن و خواه بهر دو باشد مانند کبگ و شش حیوان از حرام گوشت که
خواهد آمد و بر این مضمون احادیث بسیار وارد شده است. مثل صحیحه حلبی که گفت سؤال کردند از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه از صید که در خارج حرم شکار کنند آن را و آن را زنده به حرم آورند حضرت فرمودند که هر گاه صید زنده را
داخل حرم کنی حرامست بر تو خوردن آن و نگاه داشتن آن اما اگر در خارج حرم کشته باشد و داخل حرم کند محل میتواند
خورد و محرم نمیتواند خورد و قریب باین است صحیحه بکیر و غیر آن (و روي النّضر عن عبد اللَّه بن سنان قال سمعت ابا عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه یقول فی حمام مکّۀ: الطّیر الاهلی من حمام الحرم من ذبح منه طیرا فعلیه ان یتصدّق بصدقۀ افضل من ثمنه و ان کان
محرما فشاة عن کل طیر) و در صحیح منقولست که عبد اللَّه گفت شنیدم که آن حضرت صلوات اللَّه علیه میفرمودند در کبوتران
مکه از کبوترانی که در خانها میباشند از کبوتران حرم هر که کبوتري را بکشد بر اوست که تصدق کند به صدقه که بهتر از قیمت
آن باشد چنانکه گذشت که یک درهم میدهد و غالب اوقات بنصف درهم نمیارزد و اگر محرم باشد از جهۀ هر کبوتري یک
گوسفند میکشد و گوشت آن را به مساکین میدهد و احوط آنست که اگر قیمتش بیشتر از درهم باشد یا درهم باشد قیمت را
بدهد با زیادتی (و سال معاویۀ بن عمّار ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه من طیر اهلیّ لوامع ص: 279 اقبل فدخل الحرم
فقال لا یمسّ لأنّ اللَّه عزّ و جلّ یَقُولُ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً) و به اسانید صحیحه منقولست از معاویه که گفت سؤال کردم از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از مرغ اهلی یعنی مرغ خانگی و کبوتران خانگی که از بیرون حرم داخل حرم شوند میتوان
گرفت حضرت فرمود که دست به او نمیباید رسانیدن چون پناه به حرم الهی آورده است، و حق سبحانه و تعالی میفرماید که هر
که داخل حرم شود ایمن است و لفظ من را اگر چه غالبا در ذوي العقول اطلاق میکنند و لیکن گاه هست که بر اعم از آن نیز
صفحه 130 از 296
اطلاق میکنند که غیر ذوي العقول بالتبع داخل شوند مجازا و در اینجا چنین است به نصوص احادیث صحیحه که بعضی از آن
گذشت و دیگر خواهد آمد
[آهوي حرم]
(و سال محمّد بن مسلم احدهما صلوات اللَّه علیهما عن الظّبی یدخل الحرم فقال لا یؤخذ و لا یمسّ لأنّ اللَّه تعالی یقول وَ مَنْ دَخَلَهُ
کانَ آمِناً) و منقول است در صحیح از محمد که گفت سؤال کردم از یکی از صادقین صلوات اللَّه علیهما از آهو که داخل حرم
شود حضرت فرمودند که آن را نمیتوان گرفت و دست نمیباید رسانید زیرا که حق سبحانه و تعالی فرموده است که هر که داخل
حرم شود ایمن است (و روي ابن مسکان عن یزید بن خلیفۀ قال کان فی جانب بیتی مکتل کان فیه بیضتان من حمام الحرم فذهب
غلامی فکبّ المکتل و هو لا یعلم انّ فیه بیضتین فکسرهما فخرجت فلقیت عبد اللَّه بن الحسن فذکرت له ذلک فقال تصدّق بکفّین
من دقیق قال فلقیت ابا عبد اللَّه لوامع ص: 280 صلوات اللَّه علیه بعد فاخبرته فقال لی علیه ثمن طیرین یطعم به
حمام الحرم فلقیت عبد اللَّه بن الحسن فاخبرته فقال صدق خذ به فانّه اخذه عن آبائه صلوات اللَّه علیهم) و کالصحیح منقولست از
یزید که زنبیلی در گوشه یورت من بود و در آنجا دو تخم بود که از کبوتران حرم بود که در آنجا تخم کرده بودند پس غلامی
رفت و زنبیل را سرنگون کرد و نمیدانست که این دو تخم در اینجا هست و هر دو شکست پس من از خانه بیرون آمدم و بعبد اللَّه
بن حسن رسیدم و آن چه واقع شده بود به او گفتم او گفت که دو کف آرد تصدق کن پس به خدمت حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه رسیدم و واقعه را به آن حضرت عرض نمودم حضرت فرمودند که قیمت دو مرغ را دانه میخرد و بخورد کبوتران
حرم میدهد پس ملاقات کردم عبد اللَّه بن حسن را و به او گفتم که حضرت چنین فرمودند گفت که هر چه حضرت فرمودهاند به
آن عمل کن که آن حضرت از پیش خود نمیفرمایند هر چه میگویند از پدران خود دست بدست دارند تا حضرت سید المرسلین
صلوات اللَّه علیهم
[خوردن طیر غیر حرم در حرم]
(و روي عن شهاب بن عبد ربّه قال لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّی اتسحّر بفراخ اوتی بها من غیر مکّۀ فتذبح فی الحرم فاتسحّر بها
فقال بئس السّحور سحورك اما علمت انّ ما ادخلت به الحرم حیّا فقد حرم علیک ذبحه و إمساکه) و مرویست در صحیح از شهاب
که گفت عرض نمودم به آن حضرت صلوات اللَّه علیه که من سحور میخورم به جوجه چند که از خارج مکه معظمه میآورند و
در حرم میکشند و سحر میخورم که روزش روزه باشم خوبست حضرت فرمودند که بد سحوریست سحور تو آیا نمیدانی که هر
حیوانی را لوامع ص: 281 که آن را داخل سازي در حرم بر تو حرام است کشتن و نگاهداشتن آن حیوان بلکه
میباید سر دهند، و چون جوجه است اگر سر دهند گربه و غیر آن آن را میگیرند و میخورند میباید که ضبط کنند و دانهاش
بدهند تا تواند پرید بعد از آنش سر دهند
[اذیت طیر حرم]
(و روي محمّد بن حمران عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن ابیه صلوات اللَّه علیه قال کنت مع علی بن الحسین صلوات اللَّه علیهما
بالحرام فرانی أوذي الخطاطیف فقال یا بنیّ لا تقتلهنّ و لا تؤذهنّ فانّهنّ لا یؤذین شیئا) و کالصحیح منقولست از حضرت امام محمد
باقر صلوات اللَّه علیه که فرمودند که من با پدرم بودم در حرم و مرا دیدند که آزار میدادم پرستکها را و دور نیست که در حالت
صفحه 131 از 296
طفولیت باشد و در خانه حضرت آشیانه کرده باشند و بر سر ایشان فضله کنند آنها را دور کرده باشند که آشیانه را جاي دیگر برند،
یا آن که اراده داشتم که دفع کنم حضرت فرمودند که ایشان را مکش و آزار مده که آزار اینها به کسی نمیرسد و قطع نظر از
حرم کشتن اینها نیز مکروهست و ممکن است که تقیه فرموده باشند در این نقل از جهۀ جمعی که همیشه میل به غلو داشتهاند یا
غالی بودهاند و امثال اینها را میفرموده باشد و از جهۀ رفع غلو ایشان با آن که راوي مجهولست چون مشترك میان ثقه و غیر ثقه
اگر چه مظنون اینست که ثقه باشد و اللَّه تعالی یعلم
[ذبح از روي اشتباه]
(و روي عن عبد الرّحمن بن الحجّ اج قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن فرخین مسرولین ذبحتهما و انا بمکّ ۀ فقال لی لم
ذبحتهما فقلت جاءتنی بهما جاریۀ من اهل مکّ ۀ فسالتنی ان اذبحهما فظننت انّی لوامع ص: 282 بالکوفۀ و لم اذکر
الحرم قال تصدّق بقیمتهما قلت کم قال درهم و هو خیر منهما) و بطرق صحیحه منقولست از عبد الرحمن که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از دو جوجه کبوتر پر پا که هر دو را در مکه معظمه کشتم حضرت فرمودند که چرا
کشتی عرض نمودم که کنیزکی از اهل مکه از من سؤال کرد که این دو جوجه را بکشم و گمان کردم که در کوفهام و در خاطرم
نبود که در حرمم حضرت فرمودند که قیمت هر دو را تصدق کن عرض نمودم که چند میشود قیمت هر دو فرمودند یک درهم و
یک درهم بهتر از هر دو است چون قیمت جوجه نصف درهم است و ظاهرا قیمت وقت هر دو کمتر از درهم بوده است که فرمودند
که یک درهم بهتر از هر دو است
[اخراج طیر از حرم]
(و ساله زرارة عن رجل اخرج طیرا من مکّ ۀ إلی الکوفۀ قال یردّه إلی مکّ ۀ) و به اسانید صحیحه منقولست از زراره که گفت سؤال
کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که مرغی را مانند کبوتران مکه به کوفه برد حضرت فرمودند که به
مکه پس آورد و اگر تلف شود ضامن است (و روي المثنّی عن محمّد بن ابی الحکم قال قلت لغلام لنا هیئ لنا غداءنا فاخذ لنا من
اطیار الحرم فذبحها و طبخها فدخلت علی ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقال ادفنهنّ و فدّ عن کلّ طیر منهنّ.) و کالصحیح منقول
است از محمد فرزند زاده مختار که به غلام خود گفتم که چاشته ما را مهیا کن پس او چند کبوتر از جهۀ ما از کبوتران حرم گرفت
و کشت و پخت همه را به خاطرم رسید که مبادا حرام باشد پس لوامع ص: 283 به خدمت حضرت رفتم و عرض
نمودم آن چه شده بود حضرت فرمودند که همه را دفن کن و از هر یک فدائی بده یعنی قیمت اگر محل باشد و فدا و قیمت اگر
محرم باشد
[کفاره قتل طیر]
(و روي علیّ بن ابی حمزة عن ابی بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی رجل قتل طیرا من طیر الحرم و هو محرم فقال علیه شاة
و قیمۀ الحمامۀ درهم یعلف به حمام الحرم و ان کان فرخا فعلیه حمل و قیمۀ الفرخ نصف درهم یعلف به حمام الحرم) و منقولست
که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که کبوتري از کبوتران حرم را بکشد و او محرم باشد و در حرم باشد
حضرت فرمودند که از جهۀ آن که محرم است گوسفندي میکشد و به سبب آن که در حرم است قیمت کبوتر که یک درهم
است میدهد و دانه میخرد از جهۀ کبوتران حرم و بخورد ایشان میدهد و اگر جوجه را بکشد بره میدهد و قیمت که نصف
صفحه 132 از 296
درهم است دانه میخرد و بخورد کبوتران حرم میدهد
[در مکه فقط مذبوح بخر]
(و روي الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال لا تشترینّ فی الحرم الّا مذبوحا قد ذبح فی الحلّ ثمّ جیء به إلی الحرم مذبوحا
فلا باس به للحلال) و به اسانید صحیحه منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که زنهار که در حرم مخور مگر حیوانی
که در خارج حرم آن را کشته باشند و گوشتش را به حرم آورده باشند پس باکی نیست که محل بخورد یعنی محرم گوشت
شکاري را نمیتواند خورد خواه خود کشته باشد و خواه دیگري و خواه در حرم و خواه در حل
[کفاره تخم شترمرغ]
(و سال سعید بن عبد اللَّه الا عرج ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن لوامع ص: 284 بیضۀ نعامۀ اکلت فی الحرم فقال
تصدّق بثمنها) و در موثق کالصحیح و در صحیح منقولست که از سعید که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
سؤال کردم از تخم شتر مرغی که آن را در حرم بخورند حضرت فرمودند که بهاي آن را تصدق کن یا آن که خورده است تصدق
کند و امثال این حدیث دلالت میکند بر این که که تخم حکم صید دارد
[کفاره کبوتر]
(و روي عبد الرّحمن بن الحجّاج قال قال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی قیمۀ الحمامۀ درهم و فی الفرخ نصف درهم و فی البیضۀ
ربع درهم) و در صحیح منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند در قیمت کبوتر که آن یک درهم است اگر کشته
باشند یا خورده باشند، و در جوجه نصف درهم است، و در تخم ربع درهم است، و شیخان در صحیح از حفص از آن حضرت
روایت کردهاند که در کبوتر یک درهم است و در جوجه نصف درهم و در تخم ربع درهم است و این عبارت واضحتر است و
محمولست بر آن که محل باشد در حرم و احادیث بسیار بر این مضمون وارد شده است و خلافی نیست در این
باب ما یجوز آن یذبح فی الحرم و یخرج به منه
این بابی است در بیان آن چه جایز است که آن را در حرم بکشند و اگر خواهند آن را از حرم بیرون برند خواه زنده و خواه کشته
آن چه حرامست صید برّ است که حلال گوشت باشد و در اصل ممتنع باشد و شش چیز از حرام گوشت پس اگر ممتنع نباشد به
آن که در اصل رام باشند مثل گوسفند و گاو و شتر را میتوان کشت و میتوان بیرون برد و هم چنین است مرغ و خروس و باز و
شاهین و چرخ، و هر حرام گوشتی بغیر از روباه و خرگوش و سوسمار بزرگ و آن چه شبیه به اوست که آفتاب پرستش میگویند
و موش صحرایی و خارپشت و شیر اگر به کسی کاري نداشته باشد و حکم اینها دارد زنبور و کنه و شپش، و حرام نیست صید
کفتار و پلنگ و ببر و امثال اینها از حیوانات صحرایی حرام گوشت و خانگی مثل مار و موش و حشرات الارض و تفصیلش خواهد
آمد، و حرام نیست شکار حیوانات دریایی و مرغان دریایی که تخم و جوجه در دریا کنند، و حیواناتی که در کنار دریا میباشند و
تعیش ایشان در آب است مانند قاز و اردك حرامست شکار آن چون تخم و جوجه در خشکی میکنند (روي ابن مسکان عن ابی
بصیر عن ابی عبد اللَّه علیه السّلام قال لا یذبح فی الحرم الّا الابل و البقر و الغنم و الدّجاج) و مرویست در صحیح که آن حضرت
صلوات اللَّه علیه که در حرم لوامع ص: 286 نمیتوان کشت مگر شتر و گاو و گاومیش و گوسفند از بز و میش و
صفحه 133 از 296
مرغ خانگی و خروس و حصر اضافی است به اعتبار غالب (و ساله معاویۀ بن عمّار عن دجاج الحبش فقال لیس من ال ّ ص ید انّما الطّیر
ما طار بین السّماء و الارض و صفّ) و به اسانید صحیحه منقولست از معاویه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه از مرغ حبشی و آن مرغی است سیاه و کبود و در حبشه از این مرغان بزرگتر هست و سرش کوچکتر است و اغلب
اوقات در کنار دریا میباشد بنا بر این راوي توهم کرده است که مبادا حرام باشد حضرت فرمودند که آن شکاري نیست، و نیست
شکاري، مگر آن چه در میان آسمان و زمین پرد و صاف تواند رفت و مرغ و خروس اگر از بلندي به پستی آیند بال برهم میزنند
که نیفتند و نمیتوانند که از پائین به بالا پرند (و قال جمیل بن درّاج و محمّد بن مسلم سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الدّجاج
السّنديّ یخرج به من الحرم فقال نعم لأنّها لا تستقّل بالطّیران) و در صحیح منقولست از جمیل و در قوي کالصحیح از محمد بن
مسلم و در کافی از جمیل بن دراج عن محمد بن مسلم قال سئل الخ و ظاهرا صدوق قال را مقدم داشته است سبب اشتباه شده است
و فضلاء به جاي عن- و آوردهاند یا آن که در نسخه صدوق از کتاب ابن ابی عمیر واو بوده است و علی اي حال حدیث صحیح
است که گفتند از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال نمودند از مرغ قندهاري که او را از حرم بیرون میتوان برد حضرت فرمودند
که بلی زیرا که نمیتواند که خوب به پرد یا باختیار خود نمیپرد چنانکه گذشت و ظاهرا مرغ قندهاري دجاج حبشی باشد یا از
انواع لوامع ص: 287 مرغ خانگی است مانند مرغ لاري که در این بلاد میباشد و بزرگتر از مرغهاي خانگی این
بلاد است و بعضی گفتهاند که هر مرغ خانگی اصلش از حبش است و عرب و دجاج را اطلاق میکند بر نر و ماده و نرش خروس
است. (و فی خبر اخر انّها تدفّ دفیفا) و در خبر دیگر وارد است که دجاج از حرم بیرون میتوان برد زیرا که صاف نمیرود در
پریدن بلکه بال برهم میزند اگر از فوق به زیر آید، و شیخ و کلینی در حدیث سابق معاویه این زیادتی را نقل کردهاند که هر
مرغی که پرد مانند کبوتر بیرون نمیتوان بردن او را از حرم و هر چه صاف نرود و بال برهم زند مانند مرغ و خروس از حرم بیرون
میتوان برد ظاهرا مراد حضرت پریدنست به فوق یعنی هر چه بر بالا نپرد، و صدوق نقل بحسب معنی که یافته است کرده است و لم
یصف را بمعنی دفیف برده است و دفیف که در برابر ضعیف است نه این دفیف است بلکه مرغان هوائی بعضی بال برهم زدنشان
بیشتر است از صاف پریدن مانند کبوتر گوشت آن حلال است و بعضی صاف رفتن آنها بیشتر است مانند کرکس و باز گوشت آن
حرام است و در اینجا مراد از ضعیف اصل پریدنست باختیار خود چنانکه مشاهد است در هر مرغ خانگی و خروس که نمیپرند
مگر در وقتی که جانوري خواهد آن را بگیرد و امثال آن و به بالا نمیپرند باختیار خود، و حیوانی دیگر نیست که قاعده باید گفت
همین مرغ و خروس خانگی است که انواع دارد بلی در دجاج حبشی توهمی میرود که مرغی بحري باشد چون در کنار دریاست
تعیش آنها احتمال میدادهاند که از قبیل قاز و اردك باشد سؤال کردند و حضرات معصومین صلوات اللَّه علیهم رفع توهم ایشان
فرمودهاند به آن که قاز و اردك پرندگی دارند و مرغ و خروس خانگی پرنده نیستند و اللَّه تعالی یعلم لوامع ص:
288 (و ساله صلوات اللَّه علیه الحسن ال ّ ص یقل عن دجاج مکّ ۀ و طیرها فقال ما لم یصفّ فکله و ما کان یصفّ فخلّ سبیله) و
کالصحیح منقولست از حسن که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از دجاج مکه معظمه و مرغ آن
حضرت فرمودند که هر چه نمیپرد آن را بخور و هر چه پرد مانند کبوتر مخور و رها کن او را تا هر جا که خواهد برود بهمان
عنوانی که سابقا مذکور شد که مرغ و خروس نمیپرند و کبوتر میپرد (و سئل الصّادق صلوات اللَّه علیه عن رجل ادخل فهده إلی
الحرم أ له ان یخرجه فقال هو سبع و کلّما ادخلت من السّبع الحرم اسیرا فلک ان تخرجه) و در صحیح از ابن ابی عمیر منقولست از
بعضی از مشایخش که گفت سؤال کردند از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از شخصی که داخل کند یوز خود را در حرم آیا آن را
بیرون میتواند برد از حرم حضرت فرمودند که این درنده است و هر درنده را که داخل حرم کنی که در زنجیر تو باشد میتوانی
بیرون آوردن، بلکه ظاهر حدیث کالصحیح دیگر آن است که واجب است او را بیرون آوردن که مبادا سر دهی و شکار کند و تو
سبب شده باشی. و در حدیث هاشم منقول است که عرض نمودم به آن حضرت صلوات اللَّه علیه که شخصی در حرم شیري را
صفحه 134 از 296
کشت حضرت فرمودند که بر اوست که قوچی را بکشد. و از ابو جریر منقولست که عرض نمودم به حضرت امام موسی کاظم
صلوات اللَّه علیه که ما میخریم چرخ و باز را و در بعضی از نسخ به جاي صقور عصفور است که گنجشک باشد و داخل حرم
میکنیم آیا میتوانیم نگاه داشتن حضرت فرمودند که هر پرنده را که داخل حرم کنی و تواند پرید آن را سر میباید داد زیرا که به
محل امن داخل شد یعنی حق سبحانه و تعالی فرموده لوامع ص: 289 است که مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً و لیکن چون
نسخ مختلف است جزم بجواز سردادن سباع طیر نمیتوان کرد و احوط آنست که بیرون حرم سر دهند (و روي عنه معاویۀ بن عمّار
انّه قال لا باس بقتل النّحل و البقّ فی الحرم و قال لا باس بقتل القمّلۀ فی الحرم و غیره) و به اسانید صحیحه منقولست از معاویه که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست در کشتن زنبور عسل. و در تهذیب بدو سند صحیح روایت
کرده است از معاویه همین حدیث را و به جاي نحل نمل است و ظاهرا تصحیف از نساخ این کتاب شده است و خواهد آمد نهی از
کشتن نحل و نمل مورچه است و هم چنین پشه را میتوان کشت در حرم و باز فرمودند که باکی نیست در کشتن شپش در حرم و
غیر حرم اما در احرام نمیتواند کشت چنانکه خواهد آمد (و روي عبد اللَّه بن سنان عنه صلوات اللَّه علیه انّه قال کلّ ما لم یصفّ من
الطّیر فهو بمنزلۀ الدّجاج) و در صحیح از عبد اللَّه منقول است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر چه مانند
کبوتر نمیپرد بمنزله مرغ خانگی میباشد و نشنیدهام تا بحال که مرغی باشد که نپزد و مانند مرغ باشد پس محتمل است که مراد
حضرت این باشد که مانند مگس و پشه و کیک را میتوان گشت و طیر بمعنی پرنده باشد یا بحسب واقع باشد و ما ندانیم یا مراد
دجاج حبشی باشد و دجاجی که در حدیث است دجاج متعارف باشد و چون غرابتی داشت کلینی و شیخ این حدیث را ذکر
نکردهاند، و ظاهر این حدیث آنست که جوجه مرغان پرنده مراد باشد و چنین نیست بلکه مرغی که نوع آن مرغ پرد جوجهاش بلکه
تخم آن نیز حرامست مانند صید و کفاره دارد چنانکه گذشت و خواهد آمد و اللَّه تعالی یعلم
باب ما جاء فی السّفر إلی الحجّ و غیره من الطّاعات
این بابی است در بیان اصل سفر حج و غیر آن از سفرهایی که مطلوب حق سبحانه و تعالی است چون امر بسفر شده است پس
میباید که مطلوب شارع باشد و اگر از جهۀ تجارت رود میباید که قصدش از سفر توسعه بر عیال یا نفع مساکین باشد و عبث بسفر
نرود چون مشقت بسیار در سفر هست (و روي عمر بن ابی المقدام عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال فی حکمۀ آل داود علیه
السّلام انّ علی العاقل ان لا یکون ظاعنا الّا فی ثلاث تزوّد لمعاد او مرمّۀ لمعاش او لذّة فی غیر محرّم) و کالصحیح منقولست که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که از جمله سخنانی که حضرت داود به آن ملهم شدند این بود که فرمودند و
در حدیث کالصحیح از اصبغ منقول است که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه به حضرت امام حسن فرمودند که بر عاقل لازم
است که از مسکن یا شهر خود بیرون نرود مگر بواسطه سه چیز یکی. جهۀ توشه آخرت مثل سفر حج و جهاد و زیارات ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم، یا زیارت مؤمنان، و تشییع جنازه ایشان، و صله ارحام و امثال اینها. یا از جهۀ تحصیل چیزي که از جهۀ
تعیش و زندگانی در کار است مانند تجارات، لوامع ص: 291 یا لذتی که حرام نبوده باشد مانند سیري که ترطیب
دماغ به آن حاصل کند که معین او باشد در عبادت الهی و در حدیث دیگر وارد است که این ساعت معین است و ساعتهاي عبادت
را (و روي السّ کونیّ بإسناده قال قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله سافروا تصحّوا و جاهدوا تغتنموا و حجّوا تستغنوا) و کالصحیح
منقول است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که سفر کنید تا صحت بدن حاصل شود شما را یعنی از فوائد
سفر آن است که آدمی در سفر حرکات میکند به سبب آن اخلاط فاسده دفع میشود خصوصا سفر مکه که بمنزله خوردن چوب
چینی است، و بعد از بیان سفر فرمودند که جهاد کنید تا فوائد دنیوي از اموال کفار و فوائد اخروي که رسیدن با علی مراتب جنت
است تحصیل کرده باشید و حج کنید تا مستغنی شوید چنانکه اخبار دیگر گذشت که حج سبب توانگري و غناء دل است و از این
صفحه 135 از 296
باب است باقی سفرهاي خوب. و در موثق کالصحیح از سعد منقول است که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که سفر کنید تا
تندرست باشید سفر کنید تا فائدهاي الهی را دریابید (و روي جعفر بن بشیر عن ابراهیم بن الفضل عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه
قال اذا سبّب اللَّه عزّ و جلّ للعبد الرّزق فی ارض جعل له فیها حاجۀ) و کالصحیح منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند
که هر گاه حق سبحانه و تعالی مقرر ساخته باشد روزي بنده را در زمینی وسیله چند میسازد که آن بنده اراده رفتن آنجا کند و
چون به آن جا رود روزي بیابد پس باید که بندگان در هر چه پیش ایشان آید خوشنود باشند چون مسبّب الاسباب کارسازي ایشان
میکند
باب الایّام و الاوقات الّتی یستحبّ فیها السّفر و الایّام و الاوقات الّتی یکره فیها السّفر
[زمان مستحب براي سفر]
(روي حفص بن غیاث النّخعیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من اراد سفرا فلیسافر یوم السّبت فلو انّ حجرا زال عن جبل فی
یوم السّبت لردّه اللَّه إلی مکانه و من تعذّرت علیه الحوائج فلیلتمس طلبها یوم الثّلثاء فانّه الیوم الّذي الان اللَّه فیه الحدید لداود علیه
السّلام) این بابی است در ایّام و اوقاتی که مستحب است سفر کردن در آنها و در ایام و اوقاتی است که مکروه است سفر کردن در
آنها منقول است. در موثق کالصحیح و اسانید بسیار که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که خواهد بسفر
رود باید که روز شنبه روانه شود که اگر سنگی از کوهی حرکت کند و به زیر آید البته حق سبحانه و تعالی آن سنگ را به جاي
خود میبرد. ممکن است که حقیقت مراد باشد و چنین شود به آن که ملائکه آن سنگ را به جاي خود برند یا آن که مبالغه باشد
که اگر شخصی بطیء الحرکۀ باشد مانند سنگ و حال او این باشد که اگر به جایی رود به زودي بر نگردد و اگر در روز شنبه به
جایی رود البته حق سبحانه و تعالی او را برگرداند، و کسی که بستی در کارهاي او به همرسیده باشد و اراده کاري داشته باشد پس
باید که لوامع ص: 293 شروع در آن کار در روز سه شنبه کند به درستی که سه شنبه روزیست که حق سبحانه و
تعالی نرم کرد آهن را در آن روز از جهۀ حضرت داود و خواهد آمد وجهش یعنی خاصیت این روز را حق سبحانه و تعالی چنین
کرده است پیش از داود یا بعد از آن (و روي ابراهیم بن ابی یحیی المدنیّ عنه صلوات اللَّه علیه انه قال لا باس بالخروج فی السّ فر
لیلۀ الجمعۀ) و کالصحیح و بطرق دیگر منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست در
بیرون رفتن بسفر در شب جمعه اگر چه بهتر آنست که بسفر نرود تا نماز جمعه را دریابد (و روي عبد اللَّه بن سلیمان عن ابی جعفر
صلوات اللَّه علیه قال کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله یسافر یوم الخمیس و قال یوم الخمیس یوم یحبّه اللَّه و رسوله و ملائکته) و
در صحیح منقولست از صفوان و ابن ابی عمیر از عبد اللَّه که از اصحاب اصول است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در روز پنجشنبه بسفر میرفتند و میفرمودند که روز پنجشنبه روزیست که
حق سبحانه و تعالی و رسولش صلّی اللَّه علیه و آله و فرشتگانش همه آن را دوست میدارند. و کالصحیح از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه منقول است که هر گاه حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله به جنگی میفرمودند در روز پنجشنبه
میفرمودند (و کتب بعض البغدادیّین إلی ابی الحسن الثّانی صلوات اللَّه علیه یساله عن الخروج یوم الأربعاء لا یدور فکتب علیه
السّلام من خرج لوامع ص: 294 یوم الاربعاء لا یدور خلافا علی اهل الطّیرة و قی من کلّ آفۀ و عوفی من کلّ عاهۀ
و قضی اللَّه له حاجته) و صدوق کالصحیح روایت کرده است از محمد بن احمد بغدادي ثقه که عریضه نوشتم به حضرت امام رضا
صلوات اللَّه علیه و سؤال کردم از سفر کردن در روز چهار شنبه که بر نگردد یعنی چهار شنبه آخر ماه خصوصا هر گاه در تحت
الشعاع باشد حضرت صلوات اللَّه علیه نوشتند که هر که بیرون رود در روز چهار شنبه آخر ماه بقصد مخالفت جمعی که فالهاي بد
صفحه 136 از 296
میزنند حق سبحانه و تعالی او را نگاه دارد از هر آفتی و عافیت کرامت فرماید از هر مرضی و بر آورد حاجتش را که به طلبش
میرود و گفت عرض نمودم مرتبه دیگر و سؤال کردم از حجامت کردن در روز چهار شنبه آخر ماه باز حضرت نوشتند که هر که
در این روز حجامت کند بقصد مخالفت جمعی که فال بد را مؤثر میدانند حق سبحانه و تعالی او را عافیت کرامت فرماید از هر
آفتی و نگاه دارد از هر مرضی که ممکن باشد آمدنش و کبود نشود جاي حجامتش. و صدوق کالصحیح از حضرت سید المرسلین
صلّی اللَّه علیه و آله روایت کرده است که فرمودند که چهار شنبه آخر ماه روز نحس مستمر است که حق سبحانه و تعالی در قرآن
مجید یاد فرموده است که بر قوم عاد فرستادیم باد سرد را در روز شومی که شومی آن همیشه خواهد بود، و احادیث بسیار در
مذمت چهار شنبه آخر ماه ذکر کرده است که حجامت بد است و نوره بد است و سفر بد است. و در حدیث طویلی از حضرت امیر
، المؤمنین صلوات اللَّه علیه روایت کرده است تفصیل هر بلایی که از حق سبحانه و تعالی نازل شده، بر هر لوامع صاحبقرانی، ج 7
ص: 295 طایفه در چهار شنبه آخر ماه نازل شده است، و منافات نیست میان این اخبار و خبر متن و امثال آن زیرا که ممکن است
که بحسب واقع تشأم داشته باشد و چون بنده از روي مخالفت آن جماعت کند بلا به او نرسد چنانکه خواهد آمد که تصدق کنید
تا بلا دفع شود (قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله علیکم بالسّیر باللّیل فانّ الارض تطوي باللّیل) و در قوي کالصحیح منقول است
که آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که بر شما باد به رفتن در شب به درستی که زمین را در شب بهم میپیچند، و
مجربست که سفر در شب نمینماید و در روز بسیار مینماید (و فی روایۀ جمیل بن درّاج و حمّاد بن عثمان عن ابی عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه قال الارض تطوي فی اخر اللّیل) و در صحیح از جمیل و در صحیح از حماد منقولست که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که زمین را در آخر شب در هم میپیچند یعنی شبگیر بعد از نصف شب خوب است که آدمی و
حیوانات استراحتی کرده باشند و چون به راه میافتند قوت غذا که در بدنشان جا کرده تازه زورند به زودي منزل را طی میکند و
این معنی مجربست و حدیث اول نیز محمول است بر این یا آن که شب بهتر است از روز و آخر شب بهتر است از اول شب (و روي
محمّد بن یحیی الخثعمیّ عنه صلوات اللَّه علیه قال لا تخرج یوم الجمعۀ فی حاجۀ فاذا کان یوم السّبت و طلعت الشّمس فاخرج فی
حاجتک) و کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه لوامع ص: 296 فرمودند که روز
جمعه متوجه کاري از کارهاي دنیا مشو و چون روز شنبه آفتاب طالع شود از جهۀ هر کاري که داري روانه شو که حق سبحانه و
تعالی آن را میسازد خصوصا هر گاه در روز جمعه مشغول عبادت باشد، و تا طلوع آفتاب مشغول تعقیب باشد، و روز جمعه ناخن
و شارب گرفته باشد (و سال ابو ایّوب الخزّاز و عبد اللَّه بن سنان ابا عبد اللَّه علیه السّلام عن قول اللَّه عزّ و جلّ فَإِذا قُضِ یَتِ الصَّلاةُ
فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ فقال صلوات اللَّه علیه الصّلاة یوم الجمعۀ و الانتشار یوم السّبت) و بسند صحیح از ابراهیم و
بسند صحیح از عبد اللَّه منقولست که هر یک گفتند که سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از تفسیر آیه
کریمه که حق سبحانه و تعالی میفرماید که چون نماز جمعه را به جا آورید پهن شوید در زمین و طلب کنید از فضل الهی و
نعمتهاي او را که از جهۀ شما آفریده است پس حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که نماز در روز جمعه است یعنی کل جمعه
مشغول عبادت میباید بود، و روز شنبه پهن میباید شد. اگر چه ظاهر آیه آنست که بعد از نماز بطلب کارها میتوان رفت و لیکن
ائمه اهل بیت صلوات اللَّه علیهم عارفند به مراد الهی
[زمان مکروه سفر]
(و قال صلوات اللَّه علیه: السّبت لنا و الاحد لبنی أمیّۀ) و منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که روز شنبه از ماست و
روز یکشنبه از بنی امیّه و ظاهرا سهوي شده است و صدوق احادیث بسیار در فضیلت روز یکشنبه نقل کرده است و در مذمت روز
دوشنبه احادیث متواتره وارد شده است که روز بنی امیّه است و ظاهرا یک لوامع ص: 297 جمله از قلم نساخ
صفحه 137 از 296
افتاده است. چنانکه روایت کرده است در صحیح از ابن ابی عمیر و او از بسیاري از مشایخ خود که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که شنبه روز ماست و یکشنبه روز شیعیان ماست و دو شنبه روز دشمنان ماست و سه شنبه روز بنی امیّه
است و چهار شنبه روز آشامیدن دو است و پنجشنبه روز قضا حوائج است و جمعه روز پاکیزگی است و بوي خوش کردن و عید
مسلمانانست و بهتر از عید فطر و قربانست، و روز غدیر بهترین عیدهاست و آن هجدهم ذي الحجه است و در روز جمعه بود که
در روز جمعه « علیهم السلام » حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله آن حضرت را به امامت نصب کردند و قایم اهل البیت
خروج خواهد کرد و قیامت در روز جمعه خواهد بود و هیچ عملی بهتر از صلوات بر محمد و آل او صلوات اللَّه علیهم نیست و از
این باب احادیث بسیار است و حدیثی موافق متن نقل نکردهاند (و قال صلوات اللَّه علیه لا تسافر یوم الاثنین و لا تطلب فیه حاجۀ) و
کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که در روز دو شنبه بسفر مرو و بطلب حاجت نیز مرو (و
روي عن ابی ایّوب الخزّاز انّه قال اردنا ان نخرج فجئنا نسلّم علی ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقال کانّکم طلبتم برکۀ الاثنین قلنا نعم
قال فايّ یوم اعظم شوما من یوم الاثنین فقدنا فیه نبیّنا صلّی اللَّه علیه و آله و ارتفع الوحی لا تخرجوا یوم الاثنین و اخرجوا یوم الثّلثاء)
و در صحیح منقولست از ابراهیم بن عیسی که اراده کردیم که در روز دو شنبه بیرون رویم به خدمت آن حضرت صلوات اللَّه علیه
رفتیم که سلام کنیم لوامع ص: 298 و وداع نماییم حضرت فرمودند که گویا که از جهۀ تیمّن و تبرّك روز دو
شنبه امروز را اختیار کردهاید گفتیم بلی حضرت فرمودند که کدام روز نحوستش از این روز بیشتر است روزیست که حضرت سید
المرسلین از ما رفته است و وحی که به برکت آن حضرت نازل میشد در این روز از ما منقطع شد، در روز دو شنبه بیرون مروید و
روز سه شنبه بیرون روید و از این باب احادیث بسیار وارد شده است و اولی آنست که از جهۀ هیچ کاري روز دو شنبه شروع در آن
کار نکنند خصوصا سفر (روي محمّد بن حمران عن ابیه عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من سافر او تزوّج و القمر فی العقرب
لم یر الحسنی) و کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که بسفر رود یا عقد نکاح واقع
سازد و حال آن که قمر در عقرب باشد خیر نمیبیند از آن نکاح و از آن سفر. و ظاهرش آنست که چون عرب ستارههاي عقرب را
به شکل عقرب میدیدند به فال خوب نمیدانستند حضرت به اعتبار طیره نهی فرموده باشند. و ممکن است که علامت بدي باشد یا
حق سبحانه و تعالی تاثیري داده باشد آن را از قبیل تاثیر فلفل در حرارت و کافور در برودت و لیکن جزم نمیتوان کرد به هیچ یک
(و روي عن عبد الملک بن اعین قال قلت لأبی و عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّی قد ابتلیت بهذا العلم فأرید الحاجۀ فاذا نظرت إلی
الطّ الع و رأیت الطّ الع الشرّ جلست و لم اذهب فیها و اذا رأیت الطّ الع الخیر ذهبت فی الحاجۀ فقال لی تقضی قلت نعم قال احرق
کتبک) و مرویست در حسن کالصحیح که عبد الملک گفت عرض نمودم لوامع ص: 299 به حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که من مبتلا شدهام به محبّت علم نجوم و گاه هست کاري دارم نظر به طالع میکنم یعنی ملاحظه مینمایم
که در آن ساعت چه برج طالع است و اعمال بسیار از جهۀ این ساختهاند از اصطرلاب و مطلع الأنوار و غیر آن. و اگر کسی فی
الجمله شعوري دارد احتیاج باین اعمال نیست ملاحظه میکند که آفتاب در کدام برجست و در چند درجه آنست مثلا اگر آفتاب
در درجه اولی حمل باشد در روز اول نوروز اول ظهر سرطان طالع میشود و اول غروب میزان طالع میشود و در نصف شب جدي
طالع میشود و هر برجی یا مطلبی مناسبت دارد در آن وقت از اول طلوع آن برج تا دو ساعت خوبست. مثلا اگر از جهۀ عقد نکاح
برج ثابت مطلوبست غیر از عقرب بر مذهب همه و غیر از اسد بر مذهب جمعی، و در دلو و ثور خوبست و اگر دایره هندي کشیده
باشند دو سه روز که در هر فصلی تدبّر نماید اوقات را میداند و در شب ستارگان کافی است پس بعد از ملاحظه اگر شر طلوع
کرده باشد مینشینم و به آن کار نمیروم و اگر خیر طالع باشد در انکار شروع مینمایم. حضرت فرمودند که اگر در طالع خوب
میروي کارت ساخته میشود؟ عرض کردم که بلی حضرت فرمودند که کتابهاي خود را بسوزان و ظاهرا سببش این باشد که بر
آمدن حاجت مقارن این ملاحظه علامت استدراج است کتابها را میباید سوخت تا اعتمادش بر حق سبحانه و تعالی باشد نه به
صفحه 138 از 296
ستاره. بدان که احادیث بسیار وارد شده است بر حقیقت نجوم، و احادیث بسیار وارد شده است بر نهی از تعلیم و تعلم آن بلکه
بعضی دلالت میکند بر کفر کسی که قایل به نجوم باشد، و جمع بین الاخبار باین است که اگر کسی لوامع ص:
300 اعتماد بالوهیت نجوم داشته باشد و یا آن را قدیم داند کافر است، و اگر حادث داند و مؤثر داند جزما یا علامت داند جزما قول
بما لا یعلم است و فسق است، و اگر بر سبیل احتمال یا تفال و تطیّر عمل کند تا ترك کند ظاهرا بد نباشد و اللَّه تعالی یعلم، و
خواهد آمد در ابواب تجارات نیز. و علی أيّ حال کسی خلاف نکرده است در کراهت سفر در عقرب و هم چنین تزویج و اولی
آنست که از ستاره و برج هر دو اجتناب کند بنا بر حرکت کواکب ثابته در هر بیست و چهار هزار سال و کسري یک دور، و از
زمان حضرت سید المرسلین و ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم اجمعین تا حال قریب به هزار سال شده است و ستارههاي عقرب
داخل برج میزان شدهاند و از برج پس رفته است قریب بنصف برج پس از ابتداي طریقه تا وسط قوس اجتناب کردن بهتر خواهد
بود (و روي سلیمان بن جعفر الجعفريّ عن ابی الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما قال الشّوم فی المسافر فی طریقۀ فی خمسۀ
الغراب النّاعق عن یمینه و الکلب النّاشر لذنبه و الذّئب العاوي الّذي یعوي فی وجه الرّجل و هو مقع علی ذنبه یعوي ثمّ یرتفع ثم
ینخفض ثلثا و الظّبی السّانح من یمین إلی شمال، و البومۀ الصارخۀ، و المرأة الشّمطاء تلقی فرجها، و الاتان العضباء یعنی الجدعاء
فمن أوجس فی نفسه منهنّ شیئا فلیقل اعتصمت بک یا ربّ من شرّ ما اجد فی نفسی فاعصمنی من ذلک قال فیعصم من ذلک) و به
اسانید صحیحه و حسنه کالصحیحه منقولست که حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه فرمودند که آن چه شوم است و مبارك
نیست مسافر را پنج چیز است یکی کلاغی که فریاد کند از دست راست دیگر لوامع ص: 301 سگی که دم را
برداشته باشد. و گرگی که از برابر فریاد کند و بر دم نشسته باشد و فریاد کند دیگر فریاد یا دم را بلند کند دیگر پست کند سه مرتبه
و آهویی که از دست راست او پیدا شود و بدست چپ او رود و بومی که فریاد کند مطلقا یا گریه کند چون خندهاش را میمون و
مبارك میدانند اکثر عوام و زن پیري که گیسوي او سیاه و سفید شده باشد و روبرو آید و بی چادر باشد یا اعم و الاغ ماده گوش
بریده، پس کسی که در نفس خود یا بد کراهتی از اینها باید که این دعا بخواند که ترجمهاش اینست که پناه به تو آوردم اي
پروردگار من از شر آن چه در خود مییابم از خوف، خداوندا مرا در پناه خود در آور، پس فرمودند که هر که این دعاي اعتصام
را بخواند حق سبحانه و تعالی او را حفظ نماید. بدان که آن چه در این حدیثست که شوم است اینها بحسب ظاهر مخالفت دارد با
آن چه از پیش گذشت که طیره نمیباشد، و حمل میکنیم بر آن که مردمان اینها را شوم میدانند و در واقع تشام ندارند و لیکن
نفوس ضعیفه از اینها متأثر میشوند باید که دعاي اعتصام را بخوانند تا حق سبحانه و تعالی او را در حفظ خود محفوظ دارد و
واهمه بسیار است که کشنده است، دیگر پنج چیز فرمودند، و در نسخ حدیث از کافی و امالی و محاسن و غیرهما نیز پنج است و
آن چه شمرده شده است هفت است ممکن است که پنج را که عمده باشد اول فرموده باشند و دو چیز آخر را ملحق ساخته باشند
که از اینها نیز توهم میباشد کمتر و یا آن که هفت اول را به غلط پنج شنیده باشد
باب افتتاح السّفر بالصدقۀ
(روي الحسن بن محبوب عن عبد الرّحمن بن الحجّاج قال قال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه تصدّق و اخرج أيّ یوم شئت) این بابی
است در آن که پیش از سفر تصدق مستحب است مرویست به اسانید صحیحه که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که تصدق کن و هر روزي که خواهی بیرون رو یعنی اگر چه قمر در عقرب باشد یا چهار شنبه آخر ماه یا دو شنبه باشد که
تصدق دفع نحوستش را میکند و لازم نیست که نحوستی داشته باشد هر روز بلاها از آسمان نازل میشود و به سب تصدق آنها
دفع میشود و هم چنین اگر نحوستی داشته باشد (و روي عن حمّاد بن عثمان قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه أ یکره السّ فر
فی شیء من الایّام المکروهۀ مثل الاربعاء و غیره فقال افتتح سفرك بالصّدقۀ و اخرج اذا بدا لک و اقرء آیۀ الکرسیّ و احتجم اذا بدا
صفحه 139 از 296
لک) و به اسانید صحیحه منقولست از حماد که گفت عرض نمودم به آن حضرت که آیا مکروهست سفر کردن در روزهایی که
مردمان از آنها کراهت دارند مانند چهار شنبه و غیر آن پس حضرت فرمودند که پیش از سفر تصدق کن و هر وقتی که خواهی
بدر رو آیۀ الکرسی بخوان و هر روزي که خواهی حجامت کن چون در احادیث واقع شده است کراهت حجامت لوامع
ص: 303 در روز چهار شنبه، و آیۀ الکرسی رفع آن میکند بلکه رفع و دفع هر بلایی و مرضی به آیۀ الکرسی
میشود (و روي عن ابن ابی عمیر انّه قال کنت انظر فی النّجوم و اعرفها و اعرف الطّالع فیدخلنی من ذلک شیء فشکوت ذلک إلی
ابی الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما فقال اذا وقع فی نفسک شیء فتصدّق علی اوّل مسکین ثمّ امض فانّ اللَّه عزّ و جلّ
یدفع عنک) و به دوازده سند صحیح و چهار حسن کالصحیح منقول است از محمد که گفت مطالعه کتب نجومی میکردم و
ستارهها را میشناختم یعنی خوب و بدش را میدانم و یا میدانم اصطرلاب را که به آن میدانم که هر ساعتی چه کوکب طالع
است و به سبب این بسیار است که مییابم که بلایی متوجه منست و در غم و الم این علم گرفتارم یا خوف دارم که مؤاخذ باشم
پس غم خود را به آن حضرت صلوات اللَّه علیه عرض نمودم حضرت فرمودند که وقتی در خود بیابی غمی و المی از این جهت هر
روز تصدق کن به اول درویشی که به او رسی و روانه شو که حق سبحانه و تعالی آن واهمه را رفع میکند یا اگر بلایی باشد دفع
میکند تصدق آن را و به همین مضمون حدیثی کالصحیح منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و ظاهر این
حدیث آنست که مانند ابن ابی عمیر را نظر کردن در نجوم ضرر ندارد و آن چه نهی واقع شده است نسبت به جمعی باشد که
خوف اعتقادات بد باشد ایشان را یا به سبب نجوم از اعتصام و توکل و تفویض بجناب اقدس الهی باز مانند چنانکه الحال متعارف
شده است و إن شاء اللَّه در ابواب تجارات نیز خواهد آمد (و روي کردین عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من تصدّق لوامع
ص: 304 بصدقۀ اذا اصبح دفع اللَّه تبارك و تعالی عنه نحس ذلک الیوم) و کالصحیح و در صحیح منقولست از
مسمع کردین ثقه که حضرت امام جعفر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که در وقت صبح تصدق در راه حق سبحانه و تعالی بکند
حق سبحانه و تعالی نحوست آن روز را از او دفع کند (و روي هارون بن خارجۀ عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه
قال کان علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما اذا اراد الخروج إلی بعض أمواله اشتري السّلامۀ من اللَّه عزّ و جلّ بما تیسّر له و یکون
ذلک اذا وضع رجله فی الرّکاب و اذا سلّمه اللَّه و انصرف حمد اللَّه تعالی و شکره و تصدّق بما تیسّر له) و مرویست در موثق
کالصحیح از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که چون حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه اراده میفرمودند که بسوي
بعضی از مزارع خود روند سلامتی آن سفر را از حق سبحانه و تعالی میخریدند بهر چه میسر میشد از تصدق و وقتی آن صدقه را
میدادند که پا در رکاب میکردند و چون به سلامت به خانه میآمدند حمد و شکر الهی به جا میآوردند و تصدق میکردند بهر
چه میسر میشد.
باب حمل العصا فی السّفر
(قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله من خرج فی سفر و معه عصا لوز مرّ و تلا هذه الآیۀ وَ لَمَّا
تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ إلی قوله وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ امنه اللَّه عزّ و جلّ من کلّ سبع ضارّ و من کلّ لصّ عاد و من کلّ ذات حمۀ حتّی
یرجع إلی اهله و منزله و کان معه سبعۀ و سبعون من المعقبات یستغفرون له حتّی یرجع و یضعها) این بابی است در سنت بودن با
خود داشتن عصاي بادام تلخ در سفر منقولست که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که هر که به سفري رود و با
او باشد عصاي چوب بادام تلخ بادام کوهی چنانکه از مشایخ شنیدهام یا اعم از کوهی و باغی تلخ و بخواند که وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تا وَکِیلٌ
که هشت آیه است از سوره قصص حق سبحانه و تعالی ایمن دارد او را از شر هر درنده که ضرر رساند یا ضارئ به همزه یعنی
درندههاي بزرگ مانند شیر و ببر و پلنگ و از شر هر دزد ظالم و از شر هر حیوان گزنده مانند مار و عقرب تا به خانه خود برگردد
صفحه 140 از 296
و حق سبحانه و تعالی هفتاد و هفت فرشته را مقرر سازد که از عقب او روانه شوند و حفظ و حمایت او کنند و از جهۀ او آمرزش
طلب کنند تا به خانه خود بر گردد و عصا را بگذارد (و قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله حمل العصا ینفی الفقر و لا لوامع
ص: 306 یجاوزه شیطان) و از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه منقولست که حضرت سید المرسلین صلّی
اللَّه علیه و آله فرمودند که عصا با خود برداشتن فقر را دور میکند و شیطان از او نمیگذرد یعنی حق سبحانه و تعالی عصا را مانع
میگرداند از تسلط شیاطین و در بعضی از نسخ براء مهمله است یعنی شیطان به حوالی آن گذر نمیکند و عمده رفع تکبر است
چون کبر فعل شیطان است و متکبران برادران شیطانند (و قال صلوات اللَّه علیه من اراد ان تطوي له الارض فلیتّخذ النّقد من العصا و
النّقد عصا لوز مر) و از حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه یا حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله منقولست که هر که
خواهد که زمین از جهۀ او نور دیده و پیچیده شود باید که عصاي چوب بادام تلخ با خود داشته باشد و نقد چوب بادام تلخ است، و
ظاهر این اخبار آنست که اگر عصا با خود داشته باشد این ثواب و این خصال داشته باشد اگر چه تکیه بر او نداشته باشد و ممکن
است که محمول باشد بر متعارف و آن عصا با خود داشتنی است که تکیه بر او داشته باشد و شکی نیست که این بهتر است و اگر
سوار باشد یا در منزل باشد محض بودن کافی است و اگر عصاي کوتاهی باشد که در وقت نشستن یا سواري بر آن تکیه کند بهتر
است چنانکه حضرت افضل النبیین صلّی اللَّه علیه و آله تکیه میفرمودند بر عصاي نیزه صغیره (و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم
تعصّوا فانّه من سنن اخوانی النّبیّین صلّی اللَّه علیهم و کانت بنو اسرائیل الصّغار و الکبار یمشون علی العصا حتّی لا یختالوا فی مشیهم)
لوامع ص: 307 و منقولست از حضرت اشرف المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که عصا با خود بردارید که عصا نگاه
داشتن طریقه مرضیه پیغمبران است که برادران منند صلوات اللَّه علیهم و دأب فرزندان یعقوب صغیر و کبیر ایشان این بود که با عصا
راه میرفتند که مبادا ایشان را تکبري به همرسد چون عصا علامت شکستگی است. و منقولست که حضرت آدم علیه السّلام بیمار
شد بیماري سخت و در آن بیماري بیدماغی آن حضرت را به همرسید به سبب طول مرض پس شکایت نمود جبرئیل وحشت خود
را حضرت جبرئیل گفتند که شاخی از بادام تلخ ببرد به سینه گذارد و چون چنین کرد حق سبحانه و تعالی وحشت او را زایل
گردانید. و دیگر منقول است که حضرت خاتم النبیین صلّی اللَّه علیه و آله و علیهم فرمودند که هر که با عصا راه رود در سفر و
حضر از جهۀ تواضع حق سبحانه و تعالی از جهۀ او بنویسد بعدد هر گامی هزار حسنه و محو کند از او هزار گناه و بلند کند از جهۀ
او هزار درجه و اکثر این اخبار در جامع الاخبار مذکور است مرسلا با استدلال به آیه کریمه قالَ هِیَ عَصايَ الخ
باب ما یستحبّ للمسافر من الصّلاة اذا اراد الخروج
(قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ما استخلف رجل علی اهله بخلافۀ افضل من رکعتین یرکعهما اذا اراد الخروج إلی سفر و یقول
اللَّهمّ انّی استودعک نفسی و اهلی و مالی و ذرّیّتی و دنیاي و آخرتی و امانتی و خاتمۀ عملی فما قال ذلک احد الّا اعطاه اللَّه عزّ و
جلّ ما سال و سیأتی ذکر ذلک فی اوّل باب سیاق المناسک من هذا الکتاب عند انتهائی الیه إن شاء اللَّه) این بابی است در ذکر
نمازي که سنت است مسافر را که آن را به جا آورد در وقتی که خواهد بسفر رود، در قوي کالصحیح منقول است از که حضرت
سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که خلیفه از جهۀ خود نگذاشت کسی که بهتر از دو رکعت نماز میباشد که به جا آورد
آن را در وقت بیرون رفتن بهر سفري که رود و بعد از آن این دعا را بخواند که ترجمهاش اینست که خداوندا به تو میسپارم خود
را، و اهل خانه خود را، و مال خود را، و فرزندان خود را، در دنیاي خود، و آخرت خودم را، و دین خود را و خاتمه اعمال خود را
بانکه با ایمان از دنیا بروم پس هر بنده که این دعا را بخواند البته حق سبحانه و تعالی دعاي او را لوامع ص: 309
مستجاب گرداند و عن قریب همین نماز و دعا را ذکر خواهم کرد در اول باب ذکر مناسک حج در این کتاب وقتی که به آن جا
رسم إن شاء اللَّه تعالی. و غرضش آنست که این مضمون را در روایتی دیگر به دعایی دیگر اتم از این بیان خواهم کرد و اگر در
صفحه 141 از 296
اینجا اختصار واقع شد بنا بر این است که در آنجا خواهد گفت و چون در اینجا ذکر کردن اهم بود دعاهاي دیگر را در آنجا ذکر
خواهم کرد إن شاء اللَّه تبارك و تعالی.
باب ما یستحبّ للمسافر من الدّعاء عند خروجه من السّفر
(روي موسی بن القاسم البجلیّ عن صبّاح الحذّاء قال سمعت موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما یقول لو کان الرّجل منکم اذا اراد
سفرا قام علی باب داره تلقاء الوجه الّذي یتوجّه الیه فقرا فاتحۀ الکتاب امامه و عن یمینه و عن شماله و آیۀ الکرسیّ امامه و عن یمینه
و عن شماله ثمّ قال اللَّهمّ احفظنی و احفظ ما معی و سلّمنی و سلّم ما معی و بلّغنی و بلّغ ما معی ببلاغک الحسن لحفظه اللَّه و لحفظ
ما معه و سلّمه اللَّه و سلّم ما معه و بلّغه اللَّه و بلّغ ما معه قال ثمّ قال یا صبّاح اما رأیت الرّجل یحفظ و لا یحفظ ما معه و یسلّم و لا
یسلّم ما معه و یبلّغ و لا یبلّغ ما معه قلت بلی جعلت فداك) این بابی است در بیان دعاهایی که سنت است مسافر را در وقت بیرون
رفتن بسفر به هفت سند صحیح منقول است از صباح کفشگر که شنیدم که حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه فرمودند که
اگر شخصی اراده سفري داشته باشد از شما شیعیان بر در خانهاش بایستد رو به جانب راهی کند که متوجه آنست، و سوره حمد که
اول قرآن است بخواند از پیش رو و از جانب راست و از جانب چپ، و آیۀ الکرسی را بخواند از سه طرف و در صحیحه دیگر به
همین اسناد است به زیادتی که قل هو اللَّه احد را از سه طرف و لوامع ص: 311 معوّذتین را نیز از سه طرف بخواند
پس این دعا را بخواند که ترجمهاش این است که خداوندا مرا حفظ کند و هر چه با من است حفظ کن خداوندا مرا به سلامت دار
و سالم دار آن چه با منست خداوندا برسان مرا به کعبه معظمه و به خانه خود و برسان آن چه را با منست برسانیدنی در نهایت
خوبی که حجم مقبول شود، و در رسیدن به خانه من و ایشان به سلامت باشیم، هر گاه این اعمال را به جا آورد حق سبحانه و تعالی
او را محفوظ دارد و آن چه با اوست محفوظ دارد و او را سالم دارد و آن چه با اوست سالم دارد از جمیع نقصها و برساند او را و
برساند آن چه را با اوست به خانه خود آیا نمیبینی که بسیار است که خود محفوظ میماند و آن چه با اوست محفوظ نمیماند و
او به سلامتست و آن چه با اوست سالم نیست و او میرسد و آن چه با اوست نمیرسد گفتم بلی فداي تو گردم چنین است که
میفرمایید (و کان ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه اذا اراد سفرا قال اللَّهمّ خلّ سبیلنا و احسن تسییرنا و اعظم عافیتنا) و چنین بود که آن
حضرت هر گاه اراده مینمودند که به سفري روند این دعا میکردند که ترجمهاش اینست که خداوندا موانع این راه را دفع کن و
ما را به خوبی و رفاهیّت ببر که در این سفر تعب نکشیم و بزرگ گردان عفو خود را از گناهان و بلاهاي ما چون گناهان ما عظیم
است بغیر از عفو عظیم تو چیزي آن را بر طرف نمیتواند کرد و هم چنین استحقاق بلاهاي دنیوي به سبب اعمال قبیحه به نهایت
رسیده است عفو عظیم تو دفع اینها میکند و میتواند کرد (و روي علیّ بن اسباط عن ابی الحسن الرّضا صلوات اللَّه علیه قال قال لی
اذا خرجت من منزلک فی سفرا و حضر فقل بسم اللَّه امنت باللَّه لوامع ص: 312 توکلت علی اللَّه ما شاء اللَّه لا
حول و لا قوّة الّا باللَّه فتلقاه الشّیاطین فتضرب الملائکۀ وجوهها و تقول ما سبیلکم علیه و قد سمّی اللَّه و امن به و توکل علی اللَّه و
قال ما شاء اللَّه لا حول و لا قوّة الّا باللَّه) و در صحیح منقولست از حضرت ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما که
فرمودند به علی که هر گاه از منزل بیرون آیی در سفر یا در حضر بگو این کلمات را که ترجمهاش اینست که ابتدا میکنم باین
سفر بعون حق سبحانه و تعالی یا باسم او ایمان دارم و در تزاید در آن هستم بعون الهی یا آن که ایمان دارم به خداوند عالمیان در
جمیع کارها خصوصا در این سفر توکل بر خداوند میکنم و کارهاي خود را به او میگذارم و آن چه خداوند میخواهد چنان
میشود و نیست مرا و هیچ کس را که بازایستند از معاصی یا به جا آورند طاعات را مگر بعون حق سبحانه و تعالی پس هر گاه
کسی این کلمات را از روي اعتقاد بگوید و شیاطین متوجه او شوند حق سبحانه و تعالی، فرشتگان چند را مقرر فرماید که بر روي
شیاطین زنند و گویند که دور شوید از این بنده مؤمن که راه شما را بر خود بست و شما را تسلطی بر او نماند چون بسم اللَّه گفت و
صفحه 142 از 296
ایمان خود را تازه کرد و توکل بر خداوند خود نمود و اعتراف به عجز خود، و عظمت خداوند خود نمود باین کلمات، و به همین
لفظ کلینی در موثق کالصحیح بروایت حسن بن جهم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه روایت نموده است و روایات صحیحه در این
معنی وارد شده است. (و روي ابو بصیر عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال من قال حین یخرج من باب داره اعوذ باللَّه ممّا عاذت منه
ملائکۀ اللَّه من شرّ هذا الیوم و من شرّ الشّیاطین و من شرّ من نصب لأولیاء اللَّه و من شرّ الجنّ و لوامع ص: 313
الانس و من شرّ السّباع و الهوامّ و من شرّ رکوب المحارم کلّها اجیر نفسی باللَّه من کلّ شرّ غفر اللَّه له و تاب علیه و کفاه المهمّ و
حجزه عن السّوء و عصمه من الشّرّ) و به اسانید صحیحه منقول است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که
در وقت بیرون آمدن از خانه در در خانه بایستد و این دعا را بخواند که ترجمهاش اینست که پناه به خداوند خود میبرم به نحوي
که فرشتگان پناه به او میبرند و عبارت کافی و محاسن اینست که اعوذ بما عاذت به ملائکۀ اللَّه و این عبارت بهتر است و ظاهرا این
اغلاط از نساخ شده است یعنی به عنوانی یا به اسمایی که فرشتگان الهی به آن اسماء پناه به خداوند خود بردند به سبب آن استعاذه
معصومند و مخالفت الهی نمیکنند از شر این روز و از شر شیاطین و از شر جمعی که دشمنند و دشمنی میکند با دوستان حق
سبحانه و تعالی که ائمه معصومینند صلوات اللَّه علیهم و از شر جن و انس و از شر درندگان و گزندگان و از شر مرتکب شدن
محارم الهی همه خود را در پناه الهی در میآورم از هر شرّي و چو این کلمات را بگوید حق سبحانه و تعالی گناهان او را بیامرزد و
توبه او را قبول فرماید و مهمّات او را کفایت کند و او را حافظ باشد که از او بدي صادر نشود و از هر شري او را نگاه دارد و در
حسن کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که در وقت بیرون آمدن از خانه و منزل ده
نوبت قل هو اللَّه احد بخواند در حفظ و حمایت الهی باشد تا به خانه خود برگردد و همه این افعال را در وقت بیرون رفتن از خانه
در سفر و حضر خوبست و در ابواب تجارات نیز خواهد آمد
باب القول عند الرّکوب
(کان ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه اذا وضع رجله فی الرّکاب یقول سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ و یسبّح اللَّه سبعا و
یحمد اللَّه سبعا و یهلّل اللَّه سبعا) این بابی است در بیان اذکار و دعواتی که در وقت سوار شدن مستحب است خواندن آنها خواه در
سفر و خواه در حضر. در قوي کالصحیح منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه چون پا در رکاب میگذاشتند که سوار شوند
این آیه را که ترجمهاش اینست میخواندند که به پاکی یاد میکنم خداوندي را که مسخر گردانید این حیوان را از جهۀ ما و ما
نمیتوانستیم که آن را مسخر خود گردانیم، و حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید در بسیار جائی منت بر بندگان خود گذاشته است
به تسخیر حیوانات بلکه عالم علوي و سفلی را همه از جهۀ بندگان خود آفریده است میباید که بنده در هر نعمتی خداوند خود را
یاد کند و اقل مراتب شکر که بر همه لازمست آنست که بدانند که این نعمتهاي اوست که از جهۀ ایشان آفریده است تا نعمتهاي
خود را بر ایشان بیفزاید در دنیا و عقبی و بعد از آن هفت نوبت سبحان اللَّه و هفت نوبت الحمد للّه و هفت مرتبه لا اله الا اللَّه
میگفتند و بعد از آن پاي دیگر را میگردانیدند و سوار میشدند (و روي عن الاصبغ بن نباتۀ انه قال أمسکت لأمیر المؤمنین لوامع
ص: 315 صلوات اللَّه علیه بالرّکاب و هو یرید ان یرکب فرفع رأسه ثمّ تبسّم فقلت یا امیر المؤمنین رأیتک رفعت
رأسک و تبسّمت قال نعم یا اصبغ أمسکت لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله کما أمسکت لی فرفع رأسه فتبسّم فسالته کما سألتنی و
سأخبرك کما أخبرنی أمسکت لرسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله الشّ هباء فرفع رأسه إلی السّماء و تبسم فقلت یا رسول اللَّه رفعت
استغفر اللَّه الّذي لا » رأسک إلی السّماء و تبسّمت فقال یا علیّ انه لیس من احد یرکب ما أنعم اللَّه علیه ثم یقرأ آیۀ السّخرة ثم یقول
اله الّا هو الحیّ القیوم و اتوب الیه اللَّهمّ اغفر لی ذنوبی فانّه لا یغفر الذّنوب الّا أنت الّا قال السّیّد الکریم یا ملائکتی عبدي یعلم انّه لا
یغفر الذّنوب غیري اشهدوا انّی قد غفرت له ذنوبه) و در موثق کالصحیح بلکه در صحیح چون کتاب اصبغ اول کتابی بود که
صفحه 143 از 296
تصنیف شد و متواتره بود نزد محدثین و به اسناد آن را تیمّنا ذکر میکند منقول است که اصبغ گفت که در خدمت حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه رکاب حضرت را گرفتم که سوار شوند حضرت سر به جانب آسمان کردند و تبسم کردند پس عرض
نمودم که یا امیر المؤمنین شما را دیدم که سر بالا فرمودید و تبسّم فرمودید حضرت فرمودند که بلی اي اصبغ چنانکه تو رکاب مرا
نگاه داشتی و من تبسم نمودم من نیز رکاب حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را گرفتم و حضرت تبسم فرمودند سؤال
کردم از او چنانکه تو سؤال کردي و حضرت وجه [آن چه ظ] فرمودند و من نیز میگویم چنین بود که حضرت میخواستند بر استر
سفید ماده سوار شوند و من رکاب گرفتم و حضرت سر بسوي آسمان کردند و تبسّم فرمودند پس گفتم یا رسول اللَّه سر بسوي
آسمان کردید و تبسم فرمودید و یک سطر از این لوامع ص: 316 حدیث بمنزله مکرر است در محاسن برقی
نیست یا [با ظ] آن که اکثر احادیث سفر را از کتاب برقی بترتیب برداشته است و نبودنش بهتر است و چنین است که أمسکت
لرسول اللَّه الشّ هباء و آن چه در میان است زیاد شده است پس حضرت فرمودند که یا علی هر که خواهد که سوار شود بر الاغ یا
اسب و استر و شتري که حق سبحانه و تعالی انعام کرده است بوي پس آیۀ الکرسی بخواند تا و هو العلی العظیم و تا بخالدون بهتر
است خواندن بعد از آن آیه سخره را بخواند که در سوره اعرافست از إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ تا مِنَ الْمُحْسِنِینَ پس این استغفار را بخواند هنوز
تمام نکرده باشد که خداوند کریم بفرماید که اي فرشتگان من بنده من میداند که نمیآمرزد گناهان را بغیر از من گواه باشید که
گناهان او را آمرزیدم و ترجمه استغفار اینست که از خداوند خود طلب میکنم که مرا بیامرزد آن خداوندي که غیر از او خدائی
نیست و زندهایست که موت ندارد و بذات خود موجود است و قیام خلایق به اوست و توبه و بازگشت میکنم بسوي او خداوندا
بیامرز گناهان مرا به درستی که نمیآمرزد گناهان مرا بغیر از تو
باب ذکر اللَّه عزّ و جلّ و الدّعاء فی المسیر
(روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال کان رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فی سفره اذا هبط سبّح و اذا صعد
کبّر) این بابی است در بیان ذکر حق سبحانه و تعالی و دعاها که در راه باید خواند. به اسانید صحیحه منقولست که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که دأب حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله این بود در سفر که چون به پستی
میفرمودند سبحان اللَّه میگفتند یعنی منزه است حق سبحانه و تعالی از پستی و پست مرتبگی، بلکه هر کمالی و معرفتی و رفعت
معنوي که هست همه مخصوص ذات مقدس واجب الوجودیست که مستجمع جمیع کمالاتست و هر جا پستی و نقصی که هست از
لوازم غیر اوست از ممکنات، و چون آن حضرت به بلندي میرفتند اللَّه اکبر میگفتند یعنی حق سبحانه و تعالی از آن بزرگتر است
که وصف بزرگی او توان کرد یا آن که بلند مرتبهتر از آنست که بلندي او از قبیل بلندي ممکنات باشد بلکه بلندي او بلندي رتبه
است که واجب الوجودیست که همه ممکنات ذلیل اویند و نعم ما قال نه بلندیش هست ز افزونی ذات او برز چندي و چونی لوامع
ص: 318 و از این حدیث راهی از جهۀ محبت عارفان گشودهاند آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله تا در هر چه نظر
کنند بواسطه آن به صفتی از صفات کمال الهی روند و او را به هیچ صفتی از صفات نقص متّصف ندانند (و روي العلا عن ابی
عبیدة عن احدهما صلوات اللَّه علیهما قال اذا کنت فی سفر فقل اللَّهمّ اجعل مسیري عبرا و صمتی تفکّرا و کلامی ذکرا) و به بیست و
یک سند صحیح منقولست که حضرت امام محمد باقر یا حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما میفرمودند که هر گاه در
سفري باشی این دعا را بخوان بسیار و ترجمهاش اینست که خداوندا چنان کن که در هر گامی مرا عبرتی حاصل شود و چنان کن
که اگر خاموش باشم در فکر باشم و اگر گویا باشم در ذکر باشم. و عبرت بمعنی در گذشتن است به آن که اگر به خرابی رسید
بخاطر رساند که وقتی آبادان بوده است و چه بسیار کسی که بودهاند و رفتهاند و عنقریبست که تو نیز از جمله رفتهها خواهی بود و
بهر چه نظر کنی فکر کنی که این ممکن است و مصنوع است و صانعی دارد که رب العالمین است و رحمانیت الهی اقتضاء وجود
صفحه 144 از 296
این شیء کرده است و عالم الهی اقتضاء وجودش کرده است به قدرت کامله و فواید آن را فکر کند و عبرت آن را متفکر سازد و
اگر سخن کند عبث سخن نگوید. چنانکه به اسانید صحیحه منقولست از باب مدینه حکمت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که
جمیع خوبیها جمع شده است در سه چیز در نظر و سکوت و کلام، و هر نظري که در آن عبرتی نباشد سهو است، و لوامع
ص: 319 هر خاموشی که در آن فکري نباشد غفلت است، و هر کلامی که در آن ذکري نباشد لغو است پس
خوشا حال بنده که نظرش همه عبرت، و سکوتش همه فکرت، و کلامش همه ذکر باشد، و بر گناهان خود گریان و مردمان از شر
او ایمن باشند و چون آدمی به خودي خود باین صفات نمیتواند رسیدن حضرت این معانی در این کلمه دعا فرمودهاند تا آدمی به
تضرع و زاري از خداوند خود طلب نماید شاید بفضل او به اینها رسد و اگر کسی به تفضل الهی باین مقامات رسد هر ساعتی او
را هزاران لذتست که وصف آن نمیتوان کرد. چنانکه در حدیث قدسی واقعست که مهیّا ساختهام از جهۀ بندگان صالح خود آن
چه را چشمها ندیده باشند و گوشها نشنیده باشد و در خاطر کسی خطور نکرده باشد و اینها از صفات دوستان حق سبحانه و تعالی
است چنانکه در حدیث اولیاء اللَّه مذکور است که سکوت ایشان ذکر است و نطق ایشان همه حکمت است و راه رفتن ایشان در
میان مردمان برکتست اگر نه اجل مقرر شده باشد ارواح ایشان در اجساد ایشان قرار نگیرد یک چشم زدن، و خاصیتش آنست که
حق سبحانه و تعالی فرموده است که به درستی که اولیاء خدا را نه خوفیست در آخرت و دنیا و نه غمگین و محزون میشوند (و قال
رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و الّذي نفس ابی القاسم بیده ما هلّل مهلّل و لا کبّر مکبّر علی شرف من الاشراف الّا هلّل ما خلفه و
کبّر ما بین یدیه بتهلیله و تکبیره حتّی یبلغ مقطع التّراب) و در قوي منقولست که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که بحق
خداوندي که جان ابو القاسم که کنیت حضرت سید المرسلین است در لوامع ص: 320 قبضه قدرت اوست که هر
که بر بلندي بر آید و بگوید لا اله الا اللَّه یا بگوید اللَّه اکبر البته به سبب گفتن کلمه توحید هر چه در عقب اوست تا منتهاي زمین،
و به سبب اللَّه اکبر هر چه در برابر اوست تا منتهاي زمین هر چه هست همه متکلم به تهلیل و تکبیر شوند خواه فرشتگان و جنیان و
خواه درختان و گیاه و سنگ و کلوخ و حیوانات غیر روح انسان بلکه ارواح و ابدان همه تکبیر و تهلیل گویند و ثواب همه از جهۀ
او باشد چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است (وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ) نیست چیزي مگر آن
که به تسبیح و تهلیل الهی مشغولند و لیکن شما نمیفهمید تسبیح ایشان را و این تکبیر غیر تکبیر و تهلیلی است که همیشه میگویند
باب ما یجب علی المسافر فی الطریق من حسن الصّحابۀ و کظم الغیظ و حسن الخلق و کفّ الاذي و الورع
(روي عن ابی الرّبیع الشامیّ قال کنا عند ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه و البیت غاصّ بأهله فقال لیس منّا من لم یحسن صحبۀ من
صحبه و موافقۀ من وافقه و ممالحۀ من مالحه و مخالفۀ من خالفه) این بابی است که در بیان آن چه واجب است بر مسافر در راه از
خوب مصاحبت نمودن با رفقا و خشم خود را فرو نشانیدن و خلق نیکو داشتن و آزار به کسی نرسانیدن و پرهیزکاري از محرمات و
شبهات الهی نمودن و کالصحیح منقول است از خالد که با جمعی در خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودیم و
آن یورت پر بود از مردمان پس حضرت فرمودند که از ما نیست یعنی از شیعیان ما یا از خواص شیعیان ما نیست کسی که نداند و
بفعل نیاورد مصاحبت یا محبت با جمعی که با ایشان مصاحبت میکند یا صحبت میدارد چون شرایط آن بسیار است و خواهد آمد
در حقوق و اگر کسی داند و نکند ندانسته است. و کسی که نداند موافقت نمودن و بر وفق طبایع جمعی بودن که ایشان با طبیعت
سازند و در کافی و محاسن و غیر آن مرافقۀ من رافقه است یعنی ملاطفت نکند با جمعی که با او ملاطفت مینمایند، و فی نفسه
مهربانی و لوامع ص: 322 شفقت کردن مطلوبست چه جاي آن که آن جماعت ملاطفت نمایند، و کسی که نداند
و به جا نیاورد حق نمک را با کسانی که حق نمک او را میدانند و همین که با یکدیگر چیزي خوردند یا چیز کسی را خوردند
میباید که نه مثل سابق باشند، و کسی که نداند مخالفت نمودن با کسی که با او مخالفت نماید یعنی دشمنی نیز مرتبه دارد اگر
صفحه 145 از 296
کسی با این کس ستمی کند همان مقدار جزا دارد بغیر از فحش که جزاي او با حاکم شرعست که حد بزند، و اگر کسی مشتی بر
کسی زند و مشت زدن یا سختتر زدن جایز نیست چنانکه حق سبحانه و تعالی فرموده است که فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدي عَلَیْکُمْ
و در اکثر نسخ به قافست یعنی خلق خود را نیکو کردن یا کسی که با این کس خلق را نیکو میکند یا آن که با خلق مردمان چنان
سر کند که ایشان با او سر میکنند که اگر بر او تکبر کنند او استغنا ورزد از ایشان و اگر با او خوبی کند او خوبی کند و در بعضی
از نسخ اول به قافست و ثانی به فاست یعنی خلق خوب داشته باشد یا کسانی که با او بد کنند به آن که به ازاء بدي نیکی کند و این
بهتر است و به همه این مضامین روایات وارد شده است (و روي صفوان الجمال عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال کان ابی
صلوات اللَّه علیه یقول ما یعبأ بمن یؤمّ هذا لبیت اذا لم یکن فیه ثلث خصال خلق یخالق به من صحبه و حلم یملک به غضبه و ورع
یحجزه عن محارم اللَّه عزّ و جلّ) و منقولست به اسانید صحیحه از صفوان و از محمد بن مسلم و از میسر و غیر ایشان از حضرت امام
محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما که فرمودند که اعتنائی و اهتمامی نیست به شان کسی که قصد حج یا
عمره این خانه کند هر گاه نبوده باشد در او این سه خصلت. لوامع ص: 323 خلقی که به او معاشرت نیکو کند با
مصاحبان یا معاشران خود و حلمی که مالک باشد غضبش را که فرو نشاند و به مقتضاي آن عمل نکند دیگر ورع و پرهیزکاري که
او را از محرمات الهی مانع باشد و به جا نیاورد، و احادیث بسیار در فضایل این صفات وارد شده است و همیشه مطلوبست خصوصا
در سفرها که معاشرت بیشتر است و همیشه با همند بخلاف حضر خصوصا این سفر که غرض عمده رضا الهی است میباید چنان
کنند که در جمیع سفر حکم حاجیان داشته باشند (و قال الصّادق صلوات اللَّه علیه لیس من المروّة ان یحدّث الرّجل بما یلقی فی
السّ فر من خیر او شرّ) و در موثق از جعفر بن غیاث منقولست که آن حضرت فرمودند که از مروت یعنی آدمیّت یا مردي نیست که
شخصی حکایت کند هر چه را در سفر بر سر او آمده است از خوبیهاي او به دیگران یا بدیهاي دیگران به او و بلاهایی که از حق
سبحانه و تعالی بر سر او آمده باشد بلکه نیکیهاي خود را فراموش میباید کرد و بدیهاي دیگران را معذور میباید داشت چون در
سفر خلقها تنگ میشود و از این جهت سفرش نامیدهاند که ظاهر میگرداند اخلاق رذیله و حسنه را. و لهذا منقول است که
شخصی مدح نمود شخصی را نزد شخصی او گفت با او مسافرت کرده گفت نه گفت معامله کرده گفت نه گفت معاشرت کرده
گفت نه گفت پس چگونه میگویی [خوب ظ] مردیست: خوبیها در سفر و در مالیات ظاهر میشود و بعنوان حدیث نیز منقولست
(و روي عن عمّار بن مروان الکلبیّ قال أوصانی ابو عبد اللَّه لوامع ص: 324 صلوات اللَّه علیه فقال أوصیک بتقوي
اللَّه و اداء الامانۀ و صدق الحدیث و حسن ال ّ ص حابۀ لمن صحبک و لا قوّة الّا باللَّه) و در صحیح منقولست که عمّار گفت که وصیت
و امر کردند مرا حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و فرمودند که امر میکنیم ترا یا عهد میگیرم از تو که پرهیزکار باشی
از خداوند عالمیان، و به آن که امانت را به صاحبش برسانی، و راست به گویی و نیکو مصاحبت یا معاشرت کنی با کسانی که با تو
صحبت میدارند، یا معاشرت میکنند و قوتی نیست بر عمل باین وصیتها مگر بعون الهی، و این مضامین هر یک و مجموع متواتر
است از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم و خصوصیتی بسفر ندارند همیشه مطلوبست و آن که بلفظ وصیت واقع شده است ظاهرا علتش
اینست که گویا میفرمایند که شاید آخر عمر ما باشد و دیگر ما را نه بینی چنین و چنین کن (و روي محمّد بن مسلم عن ابی جعفر
صلوات اللَّه علیه قال من خالطت فان استطعت ان یکون یدك العلیا علیه فافعل) و در قوي کالصحیح و در حسن کالصحیح و در
صحیح منقولست که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که با هر که معاشرت کنی و اختلاط کنی تا توانی چنان کنی
که تو بر او فایق باشی در احسان و اکرام و تواضع و امثال اینها و در کافی علیهم است و هر دو جایز است و در محاسن مثل اصل
است
باب تشییع المسافر و تودیعه و الدّعاء له
صفحه 146 از 296
(لما شیّع امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه أبا ذرّ رحمۀ اللَّه علیه شیّعه الحسن و الحسین صلوات اللَّه علیهما و عقیل بن ابی طالب و عبد
اللَّه بن جعفر و عمّار بن یاسر قال امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه ودّعوا اخاکم فانّه لا بدّ للشّاخص ان یمضی و للمشیّع من ان یرجع
فتکلّم کلّ رجل منهم علی حیاله فقال الحسین بن علیّ صلوات اللَّه علیه رحمک اللَّه یا ابا ذرّ انّ القوم انّما امتهنوك بالبلاء لأنّک
منعتهم دینک فمنعوك دنیاهم فما احوجک غدا إلی ما منعتهم و اغناك عمّا منعوك فقال ابو ذرّ رحمکم اللَّه من اهل بیت فمالی
شجن فی الدّنیا غیرکم انّی اذا ذکرتکم ذکرت جدّکم رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله) بابی است در مشایعت و همراهی کردن با
مسافر که با او بروند یک روز یا دو روزه راه چنانکه در صوم گذشت که از حقوق مؤمن است مشایعت او کردن و هم چنین
استقبال او نمودن، و روزه ماه رمضان را میتوان خوردن در وداع نمودن مسافر، و دعا کردن از جهۀ او. منقولست در قوي بروایت
برقی باین اختصار، و کلینی حدیث را بطوله روایت کرده است و در روضه مذکور است که چون حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه
علیه مشایعت نمودند ابو ذر را حضرات حسن و حسین صلوات اللَّه علیهما و عقیل و عبد اللَّه بن جعفر بن ابو طالب و عمّار نیز لوامع
ص: 326 مشایعت رفتند حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرمودند که برادر خود را وداع کنید چون مفارقت
ضروریست او را میباید رفت و شما را بر میباید کشت پس هر یک او را وداعی نمودند با تعزیه و تسلیه چون متوجه ربذه بود در
وقتی که عثمان او را اخراج نموده بود. پس حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه وداع فرمودند که حق سبحانه و تعالی ترا رحمت
کند اي ابو ذر، و در کافی در تودیع حسنین صلوات اللَّه علیهما مذکور است که هر دو او را مخاطب ساختند بیا عمّاه و او را عم
خود خواندند و رعایت ادب او فرمودند که به درستی که این قوم یعنی عثمان و اتباعش ترا باین بلاها مبتلا ساختند از جهۀ آن که
تو دین خود را از جهۀ ایشان بر باد ندادي ایشان رفاهیت دنیا را از تو منع کردند و فرداي قیامت ایشان را به آن چه منع کرده ایشان
را از آن که دین باشد محتاج خواهند بود یعنی نهایت احتیاج بدین خواهند داشت و نخواهند داشت، و تو چه بینیاز خواهی داشت
از آن چه ایشان ترا از آن منع نمودند که آن رفاهیت زندگانی تو باشد در این بلد، پس ابو ذر گفت حق سبحانه و تعالی شما را
رحمت کند اي اهل بیت رسول اللَّه که مرا در دنیا آرزویی نیست بغیر از دیدن شما که چون شما را میبینم حضرت سید المرسلین
به یادم میآید و این را نیز از من گرفتند. و مجمل حکایت ابو ذر آنست که بعد از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم کسی به زهد ابو
ذر رضی اللَّه عنه نمیرسید، و ظاهرا مامور بود که تقیه نکند و در زمان عثمان چون بر خلاف سیرت رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله
سر میکرد و میگفت که ابو بکر و عمر خسر الدنیا و الآخرة بودند و هر گاه آخرت را کسی بر باد دهد چرا دنیا را بر باد دهد و
چون والی شد بیت المال لوامع ص: 327 را متصرف شد و جواهري که در درفش گاویانی بود که در فتح یزدجرد
از جهۀ عمر فرستادند که این را نتوانستیم قسمت نمودن چون هر پادشاهی از پادشاهان عجم چند دانه از جواهري که نظیرش نبود
در آنجا نصب نموده بودند و بحسب روایات کثیره که گذشت مال حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه بود عمر آن را در بیت
المال ضبط نمود عثمان غلامان حبشی بسیار از آن بیت المال خرید و از جهۀ ایشان کمر خنجرهاي مرصع ساخت، و در هر خنجري
جواهري از این جواهر نصب نمود و جوهري که قیمتش از همه بهتر بود به دخترش داد که جقه ساخت و بر سر میزد و به نحوه
پادشاهان بازرگان هر قومی را چیزها از بیت المال میداد و فقرا را محروم میگردانید. و کسی جرأت نمیکرد که منع او کند از
این افعال بغیر از ابو ذر تا آن که ابو ذر روزي داخل شد بر عثمان دید که صد هزار درهم در نزد او ریخته بود گفت یا عثمان این
چه زر است عثمان گفت که این زر را از بعضی از اطراف آوردهاند و میخواهم صد هزار درهم دیگر با این ضم کنم و گنج
بگذارم ابو ذر نصایح خشنه کرد و کعب الاحبار حاضر بود گفت چه قصور دارد هر گاه شخصی زکات مال خود را داده باشد اگر
الَّذِینَ یَکْنِزُونَ » خانه بسازد که یک خشتش طلا باشد و یکی نقره ابو ذر گفت دروغ میگویی حق سبحانه و تعالی میفرماید
یعنی جمعی که گنج میگذارند یا جمع میکنند طلا و نقره را و در راه خدا نمیدهند بشارت ده ایشان را به عذابی « الذَّهَبَ الخ
دردناك تا به آخر که گذشت. و غرض ابو ذر این بود که این مال خراج است و مال کافه مسلمانانست و واجبست اخراج آن تا آن
صفحه 147 از 296
که مکرر این آیه را بر او میخواند بعضی از صحابه لوامع ص: 328 گفتند یا عثمان از جهۀ ابو ذر چیزي بفرست
که دهانش بسته شود عثمان گفت گمان ندارم که قبول کند تا آن که دویست مثقال و بروایتی دو کیسه پر از زر سرخ بدو غلام داد
که اگر سعی کنید که ابو ذر این مال را از شما قبول کند شما آزادید از مال من و هر چه گوید معارضه مکنید تا آن که آن دو
غلام به نزد ابو ذر آمدند و سلام عثمان را به او رسانیدند و گفتند امیر المؤمنین عثمان این مال را از جهۀ تو فرستاده است. ابو ذر
گفت امیر الفاسقین است امیر المؤمنین علی بن ابی طالب است و من احتیاج ندارم گفتند ناچار است از قبول گفت آیا بهر یک از
مسلمانان این مقدار رسیده گفتند نه و عثمان قسم یاد کرد که این مال حلال است گفت احتیاج ندارم، ایشان گفتند که در خانه تو
هیچ چیز نیست ابو ذر گفت که در آن پاپوچه دو تا نان خشک جو هست که یکی را امشب افطار به آن خواهم کرد اگر بمانم، و
دیگري را فردا شب اگر بمانم و اگر بمیرم از من مانده است این دو نان یا یک نان و چه بد خواهد بود حال من، ایشان گفتند اگر
تو قبول کنی ما آزاد میشویم گفت اگر من بگیرم بنده او خواهم شد. و چون ابو ذر بسیار معتبر بود نزد صحابه علاجی نمیتوانست
کردن بغیر آن که ابو ذر را به نزد معاویه فرستاد به شام که شاید معاویه او را به حیله بکشد معاویه ابو ذر را در محله جا داد که
معروفست الحال به محله خراب اهل آن محله همه شیعه شدند و تا حال شیعهاند معاویه او را به جبال شام فرستاد و اهل آن جبال
همه شیعه شدند، و مشهور است به جبل عامل و تا حال شیعهاند و مجتهدان بسیار بهمرسیدند و همیشه علما و فضلا و صلحا و اتقیا
در آنجا بیش از جاهاي دیگر میبودند و الحال نیز خوبان در آنجا بسیار هستند و اهل آنجا غالبا عادلند تا از آنجا باین بلاد نیایند.
لوامع ص: 329 و چون معاویه مطلع شد بر این معنی باز به نزد عثمان فرستاد که اگر ابو ذر در اینجا بماند همه
شیعه خواهند شد و مرا و ترا در این بلاد دیگر دخل نخواهند داد عثمان گفت او را به نزد من فرست پس او را بر شتري برهنه سوار
کرد و بدنش مجروح شد و تا مدتی به اصلاح آمد و باز عثمان در فکر اخراج او شد و از ابو ذر پرسید که در کجا میخواهی باشی
بعد از مدینه گفت در مکه که در آنجا عبادت الهی کنم تا بمیرم گفت کدام جا نزد تو بدتر است گفت ربذه که در حالت کفر در
آنجا میبودم و آن موضعی است میان مکه معظمه و بصره گفت ترا به آن جا میفرستم و سخنان بسیار رد و بدل شد میان عثمان و
ابو ذر که در تفسیر علی بن ابراهیم مذکور است و بعد از آن او را به آن جا فرستاد و در آنجا میبود به عبادت الهی تا به رحمت
واصل شد و این مشایعت و وداع در این مرتبه واقع شد و سنیّان اکثر این امور را ذکر کردهاند. و محمد بن جریر طبري در تاریخ
خود اکثرش را ذکر کرده است در ضمن فتوي قتل عثمان که افعال شنیعه او را ذکر کرده است از سوختن قرانها و ایذاي صحابه و
بدعتهاي او و همه صحابه فتوي دادند که واجب القتل است و او را کشتند و در مقبره یهودان انداختند و سگان اکثر بدن او را
خوردند و در روز چهارم ندیدند جثه او را. و از مروان بن حکم نقل کردهاند که او گفت که من در شب چهارم در مقبره یهودان
قبري گندم و او را دفن کردم، و در زمان بنی امیّه بر سرش عمارت ساختند. و از جمعی کثیر از اهل مدینه مشرفه و غیر هم شنیدم
که این قبري که الحال زیارت میکنند قبر عثمان بن مظعونست که او پسر ام ایمن است که او مربیه حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه
علیه و آله بود و عثمان بن مظعون لوامع ص: 330 بسیار بزرگست و از جمله خوبیهاي او این بود که در زمان
حضرت فوت شد و هم چنین اکثر صحابه که در زمان حضرت فوت شدند یا شهید شدند حال ایشان خوبست، و آنهایی که ماندند
همه دنیا را بر آخرت اختیار کردند مگر قلیلی چنانکه قرآن مجید و احادیث متواتره دالّند بر ارتداد ایشان و قلیلی مرتد نشدند و
جمعی بعد از ارتداد رجوع به حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نمودند و احادیث بسیار از ائمه اطهار سلام اللَّه علیهم وارد
شده است که صحابه همه مرتد شدند و بعد از وفات حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله مگر سه کس سلمان و ابو ذر و
مقداد و تا هفت کس نیز وارد شده است که عمار بن یاسر و حذیفه و ابو الهیثم بن التیهان و ابو ایوب با ثلثه اوّلند که این چهار
اندك تزلزلی ایشان را در ابتدا به همرسید که چرا علی ترك قتال کرد و امثال این معنی در خاطرهاي ایشان در آمد. و اما کسانی
که بیعت با ابو بکر کردند در ابتدا به زودي برگشتند بسیارند مثل جابر بن عبد اللَّه انصاري و ابو ایوب انصاري و سهل بن حنیف و
صفحه 148 از 296
عبد اللَّه بن صامت و عباده بن صامت و خزیمه بن ثابت ذو الشهادتین و ابو سعید خدري و امثال ایشان که بسیارند، و مجملا میباید
که این کس دوست باشد با صحابه که بر دین حق از دنیا رفتهاند، و بد باشد یا جمعی که کافر از دنیا رفتند (و کان رسول اللَّه صلی
اللَّه علیه و آله اذا ودّع المؤمنین قال زوّدکم اللَّه التّقوي و وجّهکم إلی کلّ خیر و قضی لکم کلّ حاجۀ و سلّم لکم دینکم و دنیاکم و
ردّکم سالمین إلی سالمین) و منقولست در صحیح از ابن مسکان که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله هر لوامع ص: 331 گاه وداع فرمودند مؤمنان را این دعا میکردند که
ترجمهاش اینست که حق سبحانه و تعالی تقوا را توشه شما گرداند چنانکه در قرآن مجید فرموده است که توشه از جهۀ راه مکه
بردارید از توشه بدن و روح پس به درستی که بهترین توشهها تقوي و پرهیزکاري است که توشه روحانی است و حق سبحانه و
تعالی چنانکه روي شما را به جانب این سفر کرده است روي شما را به جانب همه خوبیها کند که عاقبت این سفر نیز خوب باشد و
در این سفر کاري بغیر از خوبی نکنید و هر حاجتی که دارید بر آورد و دین و دنیاي شما را به سلامت دارد و شما را به سلامت بر
گرداند بسوي ما و اهل بیت که همه زنده شما را دریابیم با سلامتی چنانکه متعارفست که میگویند إن شاء اللَّه شما را به سلامت به
بینیم که به عمر طبیعی رسیده باشی این دعا از جهۀ او و تو هر دو است (و فی خبر اخر عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال کان
رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله اذا ودّع مسافرا اخذ بیده ثمّ قال احسن اللَّه لک ال ّ ص حابۀ و اکمل لک المعونۀ و سهّل لک الحزونۀ و
قرّب لک البعید و کفاك المهمّ و حفظ لک دینک و أمانتک و خواتیم عملک و وجهک لکلّ خیر علیک بتقوي اللَّه استودع اللَّه
نفسک سر علی برکۀ اللَّه عزّ و جلّ) و در حدیث صحیح دیگر منقولست از ابن مسکان و غیر او از عبد الرحیم که حضرت امام
محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که چون حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله وداع میفرمودند مسافري را دست او را
میگرفتند و میفرمودند که حق سبحانه و تعالی با تو نیکو مصاحبت کند و یاوري ترا کامل گرداند و دشواري را هراسان گرداند و
راه دور ترا نزدیک گرداند و کفایت کند مهمات ترا و حفظ کند دین و تقوي ترا و خاتمه عملت لوامع ص: 332
را نیکو کند و روي دل ترا به جانب همه خوبیها کند بر تو باد بتقوي و پرهیزکاري از مخالفت الهی و ترا به خدا میسپارم. و در
محاسن برقی استودعک اللَّه است و این بهتر است و مظنون اینست که بترتیب از محاسن برقی برداشته باشد پس جزم بهم میرسد
که تغییرات از نساخ شده است، و جزم بهم میرسد که آن چه داریم کتاب برقیست چون هر چه صدوق و کلینی و شیخ از احمد
برقی روایت کردهاند بهمان عنوان در این کتاب هست اگر چه این کتب داخل کتب مشایخند و اجازه این کتب را از مشایخ داریم
و لیکن قراین به مرتبه علم یا قریب بعلم میرساند بعد از آن فرمودند که روانه شو با برکات الهی تعالی شانه یعنی مبارك باشد این
سفر و نعمتهاي بسیار از فضل حق سبحانه و تعالی در این سفر بیابی.
باب ما یقوله من خرج وحده فی سفره
(روي بکر بن صالح عن سلیمان بن جعفر عن ابی الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما قال من خرج وحده فی سفر فلیقل ما
شاء اللَّه لا حول و لا قوّة الّا باللَّه اللَّهمّ انس وحشتی و اعنّی علی وحدتی و ادّ غیبتی) این بابی است در دعایی که منقولست که آن را
بخواند اگر تنها بسفر رود منقولست در حسن کالصحیح از بکر و در او ضعفی هست نزد بعضی به اعتبار آن که چیزهاي غریب
روایت کرده است و بر تقدیر ضعف ظاهرا ضرر ندارد چون در فضایل است و مع هذا ظاهر آنست که از کتاب سلیمان روایت کرده
است و سند صدوق باین کتاب صحیح است که حضرت امام موسی صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که تنها به سفري رود این دعا
را بخواند که ترجمهاش اینست که آن چه اراده الهی است واقع میشود، و نیست حرکتی و قوتی مگر بعون حق سبحانه و تعالی
خداوندا وحشت مرا انس ده، و تو مدد کن مرا در این تنهائی، و مرا به سلامت به خانه خود رسان. و در حدیثی موثق از آن حضرت
منقول است که اگر مبتلا شوي به تنهایی ذکر حق سبحانه و تعالی بسیار بکن و مجرب است خواندن آیۀ الکرسی بلکه همیشه
صفحه 149 از 296
خوبست که مشغول خواندن باشند تا از همه آفات در حفظ الهی باشد
باب کراهۀ الوحدة فی السّفر
(روي علیّ بن اسباط عن عبد الملک بن مسلمۀ عن السّنديّ بن خالد عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه
علیه و آله الا أنبّئکم بشرّ النّاس قالوا بلی یا رسول اللَّه قال من سافر وحده و منع رفده و ضرب عبده) این بابیست در مکروه بودن تنها
سفر کردن و بسا باشد که حرام باشد هر گاه خوف دشمن و درنده باشد. منقول است کالصحیح که حضرت سید المرسلین صلّی
اللَّه علیه و آله فرمودند که میخواهید شما را خبر دهم به بدترین مردمان صحابه! گفتند بلی یا رسول اللَّه حضرت فرمودند که
بدترین مردمان کسی است که تنها بسفر رود و نفع او به کسی نرسد و در محاسن زوده است یعنی کسی که توشه خود را بخل
ورزد و به کسی ندهد یعنی اگر زیاده از قدر ضروري او باشد و این اظهر است و ظاهرا از نساخ شده است و سیم کسی که بنده
خود را عبث بزند. و کلینی در حسن کالصحیح از ابو حمزه روایت کرده است که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند
که حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند که بدترین مردمان کسی است که منع میکند عطاي خود را و بنده خود را
میزند و تنها چیزي میخورد و از این باب اخبار بسیار است لوامع ص: 335 (و قال ابو الحسن موسی بن جعفر
صلوات اللَّه علیهما فی وصیّۀ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لعلیّ صلوات اللَّه علیه لا تخرج فی سفر وحدك فانّ الشّیطان مع الواحد
و هو من الاثنین ابعد یا علیّ انّ الرّجل اذا سافر وحده فهو غاو و الاثنان غاویان، و الثّلاثۀ نفر و روي بعضهم سفر) و کالصحیح
منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که در جمله وصایاي حضرت سید المرسلین صلّی اللَّه علیه و آله که به حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه فرموده بودند این بود که یا علی تنها بسفر مرو که شیطان رفیق کسی است که تنها باشد، و بدو کس نیز
نزدیکست و لیکن دورتر از یکی است یا علی به درستی که شخصی که تنها میرود گمراه است یعنی غالبا راه را کم میکند یا راه
شرع را از دست داده است و راه دزدان را بر خود باز کرده است، و دو کس نیز گمراهند، و سه کس جماعتند و نفر را بر کل مردم
اطلاق میکنند و بر کمتر از ده نیز اطلاق میکنند، و بعضی همین روایت را از آن حضرت نقل کردهاند و به جاي نفر سفر ذکر
کردهاند یعنی سه کس مسافرانند یعنی شرط مسافرت را به جا آوردهاند، و این در صورتیست که راه امن باشد و الا گاه باشد که ده
هزار کس جمع شوند نتوانند رفت چنانچه ظاهر است و لفظ روي از برقی است چنانکه در محاسن است و همین حدیث را کلینی به
همین نحو روایت کرده است و صدوق بنحو او. (و روي ابراهیم بن عبد الحمید عن ابی الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیهما
قال لعن رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ثلاثۀ الاکل زاده وحده و النّائم فی بیت وحده و الرّاکب فی الفلاة وحده) و در موثق
کالصحیح منقولست که آن حضرت صلّی اللَّه علیه و آله لعن لوامع ص: 336 فرمودند سه کس را کسی که توشه
خود را در سفر یا در سفر و حضر تنها خورد به آن که با او کسی نباشد یا چیزي از آن به فقرا که همراهند ندهد، و کسی که در
خانه تنها بخوابد، و کسی که به صحرا و بیابان رود تنها و اینها در صورت خوف بسیار حرامست و خوف نادر مکروه است و ظاهر
عبارت اعم است از آن که خوف باشد یا نه و اگر مضطر شود و با ذکر خدا باشد تنها نیست (و روي محمّد بن سنان عن اسماعیل
بن جابر قال کنت عند ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه صلوات اللَّه علیه بمکّۀ اذ جاءه رجل من المدینۀ فقال له من صحبک فقال له ما
صحبت احدا فقال له ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه اما لو کنت تقدّمت إلیک لأحسنت ادبک ثمّ قال واحد شیطان و اثنان شیطانان و
ثلاثۀ صحب و اربعۀ رفقاء) و کالصحیح منقولست از اسماعیل ثقه و ظاهرا از کتاب او دیده است و موافق مشهور ضعیف است که
گفت نزد حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بودم در مکه معظمه که شخصی از مدینه مشرفه به خدمت آن حضرت مشرف
شد حضرت فرمودند که با که رفیق بودي یعنی کسی دیگر با تو بود یا تنها آمدي آن شخص گفت با کسی رفیق نبودم پس
حضرت فرمودند که اگر من پیشتر به تو گفته بودم که تنها سفر مکن و کرده بودي نیکو تادیبی میکردم یعنی به تعزیر و چون
صفحه 150 از 296
نگفته بودم پیشتر از این باین فرمودن تعزیرت میکنم که چرا مسائل خود را یاد نمیگیري پس حضرت فرمودند که یک کس که
بسفر رود تنها بمنزله شیطانست و دو کس دو شیطانند و سه کس مصاحبانند و چهار نفر رفیقانند و ظاهر آنست که مصاحبت را
زیاده از سه کس خوب نیست و رفیق هر چند بیشتر است بهتر است و اللَّه تعالی یعلم
باب الرّفقاء فی