گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هشتم
جلد هشتم






[تتمۀ کتاب الحج]
باب السّهو فی الطّواف
(روي صفوان بن یحیی عن اسحاق بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه رجل طاف بالکعبۀ ثمّ خرج فطاف بین الصّفا و
المروة فبینا هو یطوف إذ ذکر انّه قد ترك بعض طوافه بالبیت قال یرجع إلی البیت و یتمّ طوافه ثمّ یرجع إلی ال ّ ص فا و المروة فیتمّ ما
بقی) این بابی است در سهو یا شک در طواف منقولست در موثق کالصحیح از اسحاق که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که شخصی طواف کعبه کرد و روانه شد که سعی کند میان صفا و مروه که در اثناي سعی به خاطرش آمد
که بعضی از طواف خانه را ترك کرده است حضرت فرمودند که رجوع میکند به طواف و آن را تمام میکند پس رجوع میکند
و سعی را تمام میکند، و اکثر اصحاب ذکر کردهاند که اگر طواف از نصف تجاوز کرده باشد بنا بر طواف و سعی هر دو
میگذارد و اگر طواف از ص: 4 نصف تجاوز نکرده باشد هر دو را از سر میگیرد، و آن چه از تتمه این
خبر و صحیحه منصور بن حازم ظاهر میشود آنست که تجاوز از نصف نمیباید بلکه یک شوط طواف کافی است در بنا و تتمه
این حدیث خواهد آمد. و در صحیح منقولست از منصور بن حازم که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از شخصی
که ابتدا کند به سعی پیش از طواف فرمودند که طواف را میکند و دیگر سعی را به جا میآورد عرض کردم که هر گاه چنین
نکند فرمودند که گوسفندي میدهد نمیبینی که اگر در وضو دست چپ را پیش از دست راست شسته باشی لازم است که دست
چپ را بشویی چون دست راست در موقع خود واقع شده است. و دلیل قول مشهور فقه رضوي است که در آن مذکور است که اگر
فراموش کرده باشی چیزي از طواف را و در اثناي سعی به خاطرت رسد بنا به بر آن چه کرده از طواف و بعد از آن بر سعی و اگر
کمتر از چهار شوط کرده باشی طواف را و سعی را هر دو را اعاده میکنی (و روي عن ابی أیّوب قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه
علیه رجل طاف بالبیت ثمانیۀ أشواط طواف الفریضۀ قال فلیضمّ إلیها ستّا ثمّ یصلّی اربع رکعات) و منقولست در صحیح از ابراهیم
که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی طواف واجب را هشت شوط کند از روي
نسیان حضرت فرمودند که ضم میکند باین هشت شوط شش شوط دیگر تا چهارده شود که دو طواف باشد و بعد از آن چهار
رکعت نماز میکند از جهۀ هر طوافی دو رکعت، و بر این مضمون وارد است احادیث صحیحه مثل صحیحه محمد بن مسلم و عبد
اللَّه بن سنان و رفاعه و معاویۀ بن ص: 5 وهب و غیر اینها و همه را حمل کردهاند بر صورت نسیان و
صفحه 19 از 321
استحباب زیادتی به سبب کالصحیحه ابو بصیر که در آن بعنوان نسیان وارد است، و لیکن در آن حدیث واقع است که در طواف
نافله چنین میکند و در فریضه از سر میگیرد. و در صحیح از ابو بصیر نیز منقولست که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات
اللَّه علیه که هر گاه شخصی طواف واجب را هشت شوط بکند حضرت فرمودند که اعاده کند تا خوب ضبط کند و ممکن است
حمل بر تخییر و بنا بر تخییر عمل به اکثر کردن اولی است بلکه واجب (و فی خبر اخر انّ الفریضۀ هی الطّواف الثّانی و الرّکعتان
الاولیان لطواف الفریضۀ، و الرّکعتان الاخریان و الطّواف الاوّل تطوّع) و مرویست در حدیث دیگر که عبارت فقه رضوي است و
مضمون صحیحه زراره است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه، اما فقه رضوي پیشتر از این عبارت ذکر کرده است صلوات
اللَّه علیه که اگر سهوي کنی و طواف واجب را هشت شوط بکنی پس زیاده کن شش شوط را و نزد مقام حضرت ابراهیم صلوات
اللَّه علیه دو رکعت نماز طواف بکن پس سعی کن میان صفا و مروه پس به مقام ابراهیم میآیی و در عقب مقام دو رکعت نماز
طواف میکنی، و بدان که فریضه طواف دویم است و دو رکعت اول از جهۀ طواف فریضه است و دو رکعت آخر و طواف اول
تطوّع و مستحب است، و بنا بر این حمل میتوان کرد صحیحه ابو بصیر را بر این معنی. و اما صحیحه زراره چنین است که حضرت
امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه طواف فریضه را هشت شوط کردند و هفت را
انداختند و بنا بر یکی گذاشتند و ص: 6 شش شوط دیگر اضافه کردند پس دو رکعت نماز در عقب مقام
گذاردند و بعد از آن سعی میان صفا و مروه کردند و چون از سعی فارغ شدند به مقام ابراهیم آمدند و دو رکعت نماز از جهۀ آن
طواف متروك که اول کرده بودند به جا آوردند در مقام اول، و آن چه در این حدیث وارد شده است از سهو حضرت امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه از قبیل روایات سهو حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله در نماز، و تقیه اظهر است و اللَّه تعالی
یعلم (و فی روایۀ القاسم بن محمّد عن علیّ بن ابی حمزة عن أبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سئل و انا حاضر عن رجل طاف
بالبیت ثمانیۀ أشواط فقال نافلۀ او فریضۀ فقال فریضۀ قال یضیف إلیها ستّۀ فاذا فرغ صلّی رکعتین عند مقام ابراهیم علیه السّلام ثمّ
خرج إلی ال ّ ص فا و المروة فطاف بهما فاذا فرغ صلّی رکعتین اخراوین فکان طواف نافلۀ و طواف فریضۀ) و منقولست که از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند و من حاضر بودم که هر گاه شخصی طواف خانه را هشت شوط به جا آورد حضرت
فرمودند که نافله را یا فریضه را سائل گفت فریضه را حضرت فرمودند اضافه کند به آن هشت شوط شش شوط دیگر و چون فارغ
شود دو رکعت نماز نزد مقام حضرت ابراهیم به جا آورد پس از مسجد بیرون رود به جانب کوه صفا و مروه و هفت شوط به جا
آورد و چون فارغ شود دو رکعت دیگر به جا آورد تا دو طواف و دو نماز شود یک طواف و نماز واجب باشد یک طواف و نماز
سنت باشد و در بعضی نسخ به جاي فکان مکان است بلف و نشر مرتب یعنی این دو رکعت را سنت اخذ کند از جهۀ طواف سنت
که اول باشد موافق فقه رضوي و دو رکعتی که اول کرد از جهۀ طواف فریضه که شش ص: 7 شوط است با
یک شوط سابق تا نماز و طواف واجب بهم متصل باشند (و روي عن الحسن بن عطیّۀ قال ساله علیه السّلام سلیمان بن خالد و انا معه
عن رجل طاف بالبیت ستّۀ اشواط فقال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه و کیف یطوف ستّۀ اشواط فقال استقبل الحجر فقال اللَّه اکبر و
عقد واحدا فقال یطوف شوطا قال سلیمان فان فاته ذلک حتّی اتی اهله قال یامر من یطوف عنه) و منقولست در قوي کالصحیح چون
طریق خود را بخصوص نقل نکرده است و بعمومه گفته است که هر چه در این کتابست از کتب معتمده است. و در حسن
کالصحیح بروایت کلینی چون مشتمل است سندش به ابراهیم بن هاشم و در صحیح بروایت شیخ و پیشتر نیز اشاره شد و لیکن چون
در مجلدات سابق است تذکیر مینمایم که آن چه مکرر گویم از این جهت است و حسن بن عطیه گفت که سلیمان از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کرد و من با او بودم در وقت سؤال از شخصی که طواف خانه را شش شوط کرده باشد حضرت
فرمودند که چگونه شده است که یک شوط را فراموش کرده است شاید شک کرده باشد چون همه کس نهایت اهتمام میدارند
که غلط نکنند سلیمان گفت که رو بحجر کرد و گفت اللَّه اکبر چون سنت است تکبیر نزد هر شوطی و متعارفست که حساب به
صفحه 20 از 321
انگشت میکنند یک انگشت را خوابانید و این غلطی است که اکثر اوقات همه کسرا واقع میشود به آن که سهوا انگشت را
میخوابانند یا عمدا که مذکر باشد که انگشتی که خوابانیده است شوط اول است و چون پنج شوط شد همه انگشتان خوابیده شده
است، و در ششم یک انگشت را باز میکند و هفتم دو ص: 8 انگشت را پس چون شش شوط کرد دید که
هفت انگشتش گشاده شد چنین یافت که هفت شوط کرده است و حال آن که شش کرده است حضرت فرمودند که یک شوط را
به جا میآورد قضا یا نیّت اداء و قضا نمیکند سلیمان عرض نمود که اگر از مکه معظمه در آمده باشد و به خانه خود رفته باشد و
نتواند رفتن چه کند حضرت فرمودند که شخصی را میگوید که یک شوط به نیابت او بکند (و روي عنه صلوات اللَّه علیه رفاعۀ انّه
قال فی رجل لا یدري ستّۀ طاف او سبعۀ قال یبنی علی یقینه) و منقولست در صحیح از رفاعه که حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه فرمودند در شخصی که نداند که شش شوط کرده است یا هفت شوط آن که بر یقین میگذارد، و ظاهرش آنست که مراد
از یقین شش است که متیقن است و هفت مشکوك. و در فقه رضوي مذکور است که بنا بر شش میگذارد، و جمعی تاویل
کردهاند که یقین آنست که از سر گیرد زیرا که اگر بر شش گذارد و در واقع هفت کرده باشد زیادتی بفعل آمده است که مبطل
است و اگر بنا بر هفت گذارد و در واقع شش بوده باشد یک شوط کم کرده است و نقصان مبطل است پس در هیچ حالی یقین
بهم نمیرسد چنانکه گذشت در نماز، و جمعی حمل کردهاند بر نافله که در آن مخیر است که بنا بر اقل گذارد یا اکثر و اقل بهتر
است و ظاهرا صدوق نیز چنین اعتقاد دارد و احتمال تخییر نیز هست و این بدأب محدثین اقربست (و سئل صلوات اللَّه علیه عن رجل
لا یدري ثلاثۀ طاف او اربعۀ قال طواف نافلۀ او فریضه قیل اجبنی فیهما جمیعا قال ان کان طواف نافلۀ ص: 9
فابن علی ما شئت و ان کان طواف فریضۀ فاعد الطّواف فان طفت بالبیت طواف الفریضۀ و لم تدر ستّۀ طفت او سبعۀ فاعد طوافک
فان خرجت و فاتک ذلک فلیس علیک شیء) محتمل است که تتمه حدیث رفاعه باشد چون باین عبارت در جائی ندیدم و هم
چنین حدیث رفاعه را و یا آن که مضمون اخباري باشد که در این باب وارد است و اختصار کرده باشد و ظاهرا جزو اول که
تفصیل است در سه و چهار مضمون حدیث موثق کالصحیح حنان بن سدیر است که گفت عرض نمودم صدوق گفته است که
سؤال کردهاند از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که نداند که سه شوط کرده است یا چهار شوط حضرت
فرمودند که آیا این شک را در طواف نافله کرده است یا در فریضه عرض نمودند که شما جواب هر دو را بیان فرمائید حضرت
فرمودند که اگر طواف نافله است میخواهی بنا بر سه بگذار و میخواهی بنا بر چهار گذار و اگر طواف فریضه باشد طواف را از
سر گیرد. و این جزو که اگر در طواف فریضه باشی و ندانی که شش شوط کرده یا هفت شوط طواف را از سر گیر و اگر بیرون
رفته باشی و فوت شود این اعاده از تو بر تو چیزي نیست مضمون احادیث متکثره صحیحه است مثل صحیحه منصور بن حازم که
گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از کسی که طواف فریضه کند و نداند که شش شوط کرده است یا
هفت شوط حضرت فرمودند که اعاده کند طواف را عرض نمودم که وقتش فوت شد به آن که از مکه معظمه بیرون رفت حضرت
فرمودند که بر او نیست چیزي و اعاده نزد من محبوبتر و افضل است یعنی خود یا نایبش. و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقولست
که گفت از آن حضرت ص: 10 صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که طواف فریضه کند و نداند که
شش شوط کرده است یا هفت شوط فرمودند که از سر گیرد عرض نمودم که وقتش فوت شد فرمودند که چون بر او نیست، و به
همین مضمونست صحیحه دیگر از منصور بن حازم و صحیحه محمد بن مسلم. و در حسن کالصحیح از حلبی و صحیح معاویۀ بن
عمار منقولست تا عبارت آن که از سر میگیرد بی زیادتی جمله اخیره. و در موثقه ابو بصیر منقولست که گفت از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از کسی که شک کند در طواف فریضه فرمودند که هر چه شک کند باطل است و اعاده میکند گفتم
فداي تو گردم اگر شک در نافله کند فرمودند که بنا بر اقل گذارد و اگر شک در میان هفت و هشت کند پس اگر به رکن نرسیده
باشد قطع میکند و اگر به رکن رسیده باشد ملتفت نمیشود اما جزو اول در صحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقول است، و
صفحه 21 از 321
جزو دویم در صحیح حلبی وارد است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که طواف
فریضه را کرده باشد و نداند که هفت شوط کرده است یا هشت شوط حضرت فرمودند که در هفت یقین دارد و احتمال میدهد
هشت را ملتفت نشود و نماز طواف را به جا آورد و مرجع این شک به شک بعد از فراغست و آن اعتبار ندارد در هیچ جا.
باب ما یجب علی من اختصر شوطا فی الحجر
(روي ابن مسکان عن الحلبیّ قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه رجل طاف بالبیت فاختصر شوطا واحدا فی الحجر کیف یصنع
قال یعید الطّواف الواحد) این بابی است در بیان کسی که اختصار کند و راه را نزدیک کند به آن که از راه میان حجر اسماعیل بدر
رود، و بدان که خلافی نیست میان جمیع مسلمانان میباید که در طواف خانه حجر اسماعیل را داخل کند به آن که هفت شوط بر
دور خانه و حجر بگردند و جمعی توهّم کردهاند که حجر داخل بیت است و غلط کردهاند چون احادیث صحیحه وارد شده است
که حجر داخل خانه نیست و نه مقدار سر ناخنی که از ناخن میگیرند پس اگر کسی از راهی که مردمان از طرفین حجر تردّد
میکنند داخل خانه شوند و همین بر دور کعبه معظمه میگردند و بس آن شوط باطل است و میباید که آن شوط را از سر گیرند.
چنانکه منقولست به اسانید صحیحه از حلبی که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه اگر شخصی
طواف کعبه کند و یک شوط را اختصار کند در حجر به آن که از میان حجر حضرت اسماعیل بدر رود چه کند حضرت فرمودند
که یک طواف را یعنی یک شوط را اعاده میکند ص: 12 (و فی روایۀ معاویۀ بن عمّار عنه صلوات اللَّه علیه
قال من اختصر فی الحجر الطّواف فلیعد طوافه من الحجر الاسود) و به اسانید صحیحه منقولست از معاویه که گفت حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که اختصار کند شوطی را در حجر پس میباید که اعاده کند طوافش را از حجر
الاسود، و در کافی چنین است که اعاده میکند از حجر الاسود تا حجر الاسود و از این حدیث و امثال این حدیث ظاهر میشود که
میباید ابتداء طواف از حجر الاسود باشد (و روي الحسین بن سعید عن ابراهیم بن سفیان قال کتبت إلی ابی الحسن الرّضا صلوات
اللَّه علیه امرأة طافت طواف الحجّ فلمّا کانت فی الشّوط السّابع اختصرت فطافت فی الحجر و صلّت رکعتی الفریضۀ و سعت و طافت
طواف النّساء ثمّ اتت منی فکتب تعید) و به اسانید صحیحه منقولست از حسین بن سعید از ابراهیم که صدوق گفته است که کتابش
محل اعتماد است که گفت عریضه نوشتم به حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه که هر گاه زنی طواف حج کند و چون به شوط
هفتم رسد از میان حجر بیرون رود و دو رکعت نماز طواف را به جا آورد و سعی کند و طواف نساء را به جا آورد بعد از آن بمنی
آید حضرت نوشتند که اعاده میکند یعنی شوط را به قرینه اخبار سابقه. و هم چنین است خبر حسن کالصحیح از حفص بن بختري
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که طواف خانه کعبه کند و اختصار کند حضرت فرمودند که قضا میکند
هر چه را اختصار نموده است یعنی هر شوطی را که اختصار کرده باشد آن شوط را به جا میآورد و ظاهر این روایات آنست که از
روي جهل کرده باشد اما اگر عمدا کند آیا چنین است یا ص: 13 باطل است و طواف را از سر میگیرد
خصوصا هر گاه شوط اول باشد و نیت را مقارن آن داشته باشد و چون آن شوط باطل شد و باقی مقرون به نیت نیست میباید
طواف باطل باشد حتی در صورت جهل و نیز ممکن است که حمل کنیم این دو روایت را بر این صور و احوط آنست که اول آن
شوط را اعاده کند و بعد از آن کل طواف را احتیاطا و اللَّه تبارك و تعالی یعلم
باب ما جاء فی الطّواف خلف المقام
(روي ابان عن محمّد الحلبیّ قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الطّواف خلف المقام قال ما احبّ ذلک و ما اري به بأسا فلا
تفعله الّا ان لا تجد منه بدّا) این بابی است در ذکر خبري که وارد شده است در طواف عقیب مقام که حرام است یا مکروه است. به
صفحه 22 از 321
اسانید صحیحه منقولست از ابان موثق علی المشهور و ثقه بر مذهب جمعی از محمد که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه از طواف پشت مقام حضرت فرمودند که من دوست نمیدارم این را که طواف را از پشت مقام کند و
گناهی و کفاره نمیدانم از جهۀ کسی که از پشت مقام ابراهیم طواف کند پس مکن طواف از پشت مقام مگر آن که چاره نداشته
باشی به آن که کثرت باشد یا خوف دشمن باشد، و ظاهر این حدیث کراهت است. و در قوي کالصحیح منقولست از حریز از
محمد بن مسلم که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از حد طواف کعبه آن حدّي که هر که از آن بیرون رود
طواف خانه نکرده باشد حضرت فرمودند که مردمان در زمان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله طواف میکردند خانه و
مقام را و شما امروز طواف میکنید میان خانه و میان مقام را، پس حد موضع مقام ص: 15 بود، و کسی که
از آن تجاوز کند طواف نکرده است و حد پیشتر و امروز یکی است و آن مقدار میانه مقام و میان خانه است از جمیع اطراف خانه
پس کسی که طواف کند و از اطراف خانه دور شود زیاده از این مقدار طواف خانه نکرده خواهد بود بلکه طواف مسجد کرده
است زیرا که از حد بیرون رفته است و او را طواف نیست. پس ظاهر شد از این حدیث که چون در زمان حضرت ابراهیم علیه
السلام مقام متصل به خانه بود و جاي آن را گذاشتهاند و اینجا که الیوم مقام را گذاشتهاند علامتی بود که حدّ مطاف بود و مردمان
بر دور خانه و مقام هر دو طواف میکردند چنانکه دور حجر اسماعیل نیز میکشتند و در زمان جاهلیت مقام را برداشتند از جاي آن
که متصل بود به خانه و در اینجا گذاشتند که حد محل طواف بود و چون فتح مکه معظمه واقع شد و آن حضرت صلی اللَّه علیه و
آله بدعتهاي جاهلیت را برطرف کردند مثل سیصد و شصت بت که بر دور کعبه و بعضی بالاي کعبه مانند هبل نصب کرده بودند
آنها را زایل گردانیدند مقام را نیز بامر الهی در جائی گذاشتند که در زمان حضرت ابراهیم میبود و چون بموجب حدیث متواتر
نزد عامه و خاصه موافق ظاهر آیه کریمه همگی مگر نادري بکفر اصلی خود برگشتند چون عمر در زمان پادشاهی غصبی بحج آمد
پرسید که کسی هست که بداند که این مقام در زمان جاهلیت در کجا بود یکی از منافقان گفت من اندازه را برداشتهام رفت و
اندازه را آورد و عمر به جایی که مطاف بود مقام را در آنجا گذاشت پس حد مطاف جاي مقام است و از چهار طرف به آن نسبت
است مثلا اگر از مقام تا بیت بیست ذرع باشد از جمیع اطراف بیست ذرع را رعایت میباید کرد و در طرفی که حجر اسماعیل
واقعست حد مطاف از ص: 16 حجر محسوبست زیرا که نشان جاي مقام از جهۀ محل طوافست و حجر
مطاف نیست که اگر کسی داخل حجر شود طواف باطلست پس از بیرون بیست ذرع را مثلا رعایت میباید کرد. و بعضی گفتهاند
که چون مطاف از اطراف ما بین بیت و مقامست از جانب حجر نیز بیت را رعایت میباید کرد خصوصا جمعی که حج را از بیت
نمیدانند و لیکن اگر چه از بیت نمیدانند اتّفاقی است که حکم بیت دارد و اگر از طرف حجر بیت را رعایت نمایند جاي طواف
بسیار تنگ میشود و دو سه ذرعی بیشتر نمیماند و اگر در کار میبود این مقدار تنگی هر آینه میبایست بیش از این مبالغه نمایند
در آن طرف بخصوصه و از طرف عامه و خاصه نشده است و لیکن از جهۀ خروج از خلاف هر چند نزدیکتر باشد به دیوار حجر
بیدغدغه خواهد بود با آن که نزدیکی خانه نیز در طواف مطلوبست هر چند عدد اقدام که بیشتر است ثواب بیشتر است و اللَّه تعالی
یعلم
باب ما یجب علی


باب ما یجب علی من طاف او قضی شیئا من المناسک علی غیر وضوء
(روي عن معاویۀ بن عمّار قال قال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه لا باس بان یقضی المناسک کلّها علی غیر وضوء الّا الطّواف بالبیت و
الوضوء افضل) این بابی است در آن چه واجبست بر کسی که طواف یا عبادتی غیر از آن را بیوضو واقع سازند یعنی اعاده آن
واجبست یا نه. منقولست به بیست و شش سند صحیح از معاویه که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی
نیست که مناسک را همه بیوضو واقع سازند مگر طواف کعبه را و مناسک دیگر را با وضو واقع ساختن افضل است، و در تهذیب
صفحه 23 از 321
هست که مگر طواف که در آن نمازست یعنی وضو به اعتبار نماز است، و احتمال دیگر دادهاند که مگر طواف که طواف بیت
بمنزله صلاة است پس وضو در آن میباید (و روي العلا عن محمّد بن مسلم عن أحدهما صلوات اللَّه علیهما قال سألته عن رجل
طاف الفریضۀ و هو علی غیر طهر قال یتوضّ أ و یعید طوافه و ان کان تطوّعا توضّ أ و صلّی رکعتین) و به سی و سه سند صحیح
منقولست از محمد که از حضرت امام محمد باقر یا حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما سؤال کردم از لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 18 شخصی که طواف واجب را به جا آورده باشد حضرت فرمودند که وضو میسازد و طواف را اعاده میکند و اگر نماز
کرده باشد نماز را اعاده میکند و ذکر نکردن از جهۀ ظهور است و اگر طواف سنت را بیوضو بفعل آورده باشد وضو میسازد و
دو رکعت نماز میکند. پس ظاهر شد که طواف سنت نیز مشروط نیست به وضو و طواف واجب مشروط است به طهارت، و نماز
مطلقا مشروطست بطهارة (و فی روایۀ عبید بن زرارة عنه صلوات اللَّه علیه انّه قال لا باس بان یطوف الرّجل النّافلۀ علی غیر وضوء ثمّ
یتوضّأ و یصلّی و ان طاف متعمّدا علی غیر وضوء فلیتوضّأ و لیصلّ) و در روایت کالصحیح و موثق کالصحیح منقولست که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست که طواف نافله را بیوضو به جا آورند و بعد از آن وضو بسازند و نماز
سنّت را با وضو بفعل آورند یعنی اگر سهوا واقع شده باشد و اگر طواف را عمدا بی وضو واقع سازند وضو بسازد و با وضوء واقع
سازد یعنی در طواف سنّت و اکثر اوقات روایات عبید بی اختلاف نیست و ظاهرا نقل بالمعنی میکرده است و همین روایت را به
چندین عنوان ذکر کرده است در موثق کالصحیح منقولست از او که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که شخصی طواف بی وضو کرد، حضرت فرمودند که اگر طواف سنت است وضو بسازد و نماز کند و به سندي دیگر موثق
کالصحیح همین مضمون را به اندك تغییري بحسب لفظ منقول است و در موثق کالصحیح از او منقول است که عرض نمودم به آن
حضرت صلوات اللَّه علیه که من طواف نافله میکنم و بیوضوام حضرت فرمودند که وضو بساز و نماز کن و اگر چه عمدا طواف
را ص: 19 بیوضو کرده باشی و مضمون همه آنست که طواف نافله را اگر بیوضو به جا آورد خواه عمدا
و خواه سهوا طوافش صحیح است و نماز طواف مشروط است به وضو و محتمل است که صدوق نیز روایات او را جمع کرده باشد
در این روایات و اللَّه تعالی یعلم (و من طاف تطوّعا و صلّی رکعتین علی غیر وضوء فلیعد الرّکعتین و لا یعد الطّواف) و منقولست در
صحیح از حریز از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که طواف کند طواف سنّتی و دو رکعت نماز را نیز به جا
آورد و وضو نداشته باشد حضرت فرمودند که دو رکعت نماز را اعاده میکند بعد از وضو و طواف را اعاده نمیکند. و منقولست
در صحیح از علی بن جعفر که گفت سؤال کردم از برادرم حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که طواف کند
کعبه را و جنب باشد و در اثناي طواف به خاطرش رسد حضرت فرمودند که قطع میکند طواف را و آن چه را کرده است حساب
نمیکند، و دیگر سؤال کردم از شخصی که طواف کند و به خاطرش رسد که وضو ندارد فرمودند که طوافش را قطع میکند و آن
چه را کرده است حساب نمیکند. و محمولست بر طواف فریضه در صورت دویم و در صورت اول فی نفسه باطل است به اعتبار
آن که بودن جنب در مسجد الحرام منهی عنه است پس طواف حال جنابت کالعدم است. و در حسن کالصحیح از جمیل از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و در قوي کالصحیح از ابو حمزه از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه منقولست
که از هر دو معصوم سؤال کردند که آیا مناسک ص: 20 حجرا بیوضو واقع میتوان ساخت فرمودند که
بلی مگر طواف خانه را که در آن نماز هست و نماز به هیچ وجه بیطهارت واقع نمیتوان ساختن و طواف مربوط است به آن و در
طواف واجب و سنت نماز را بیوضو نمیتوان کرد و در طواف سنّت هر چند طواف مشروط به وضو نباشد معقول نیست آن را
بیوضو کردن و بیرون رفتن و وضو ساختن و آمدن و نماز کردن. و چون این معنی ظاهرتر است بعد از تامل ظاهر میشود رفع
شبهه عدم احتیاج طواف واجب به وضو به اعتبار ظاهر این حدیث، و بر تقدیري که از این حدیث استدلال بر وجوب طهارت نتوان
کرد استدلال بر عدم وجوب بیدغدغه نمیتوان کرد و احادیث داله بر وجوب بسیار است. و در حسن کالصحیح و در صحیح از
صفحه 24 از 321
آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست در شخصی که در اثناي طواف واجب حدثی از او صادر شود فرمودند که بیرون میرود و
وضو میسازد پس اگر از نصف تجاوز کرده باشد بنا بر آن مینهد و اگر کمتر از نصف باشد اعاده میکند. و کالصحیح منقولست
از زید که از آن حضرت پرسیدند از شخصی که طواف خانه را بیوضو کرده باشد فرمودند که باکی نیست محمولست بر نافله (و
روي صفوان عن یحیی الازرق قال قلت لأبی الحسن صلوات اللَّه علیه رجل سعی بین الصّفا و المروة فسعی ثلاثۀ اشواط او اربعۀ ثمّ
بال ثمّ اتمّ سعیه بغیر وضوء فقال لا باس و لو اتمّ مناسکه بوضوء کان احبّ إلیّ) و در حسن کالصحیح منقولست از یحیی کبود
چشم و ظاهر آنست که یحیی بن عبد الرحمن ثقه باشد که گفت عرض نمودم به حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که هر
گاه شخصی در میان صفا و مروه سعی کند و سه ص: 21 شوط یا چهار شوط کرده باشد و بعد از آن بول
کند و سعیش را تمام کند بیوضو حضرت فرمودند که باکی نیست و اگر همه مناسک را با وضو بفعل آورد محبوبتر است نزد من.
و در صحیح از رفاعه منقولست که عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که میتوانم که عبادات حج و عمره
را بیوضو دریابم حضرت فرمودند که بلی مگر طواف خانه که در آن نماز هست. و در موثق کالصحیح منقولست که حضرت امام
رضا صلوات اللَّه علیه فرمودند که طواف و سعی را واقع مساز بیوضو و دیگر خواهد آمد
باب ما جاء فی طواف الاغلف
(روي حریز و ابراهیم بن عمر قالا قال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه لا باس بان تطوف المرأة غیر مختونۀ [مخفوضۀ خ] فامّا الرّجل أ
فلا یطوف الّا مختونا) این بابی است در بیان آن چه از احادیث وارد شده است در طواف ختنه ناکرده به چهل سند صحیح منقولست
از حریز، و در صحیح به بیست و پنج و سند از ابراهیم مرویست که گفتند که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند
که باکی نیست در طواف که زن را ختنه نکرده باشند و اما مرد پس طواف نمیکند مگر ختنه کرده (و روي ابن مسکان عن ابراهیم
بن میمون عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی الرّجل الّذي یسلم فیرید ان یختتن و قد حضر الحجّ أ یحجّ او یختتن قال لا یحجّ حتّی
یختتن) و به اسانید صحیحه منقولست از عبد اللَّه و صفوان از ابراهیم که کتابش معتمد است به شهادت صدوق از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در مردي که مسلمان شود خواهد ختنه کند و زمان حج نیز رسیده است آیا حج کند فرمودند که حج
نمیتواند کرد تا ختنه نکند. و به اسانید صحیحه منقول است از معاویه بن عمار که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که اغلف
طواف خانه نمیتواند کرد و باکی نیست ص: 23 که زن را ختنه نکرده باشند، و اغلف یعنی کسی که
ذکرش در غلاف باشد، و این روایات بیمعارض دلیل شرطیت ختنه مردانست و اکثر اصحاب نیز شرط میدانند و بعضی توقف
کردهاند در اشتراط و توقف وجهی ندارد و از عدم استفصال حضرت ظاهر میشود که اگر وقت تنگ باشد و ختنه کرده باشد و
نجس باشد و طواف و نماز طواف را با نجاست غیر متعدي تواند کرد و اللَّه تعالی یعلم
باب القران بین الاسابیع
(روي ابن مسکان عن زرارة قال قال ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّما یکره ان یجمع الرّجل بین السّبوعین و الطّوافین فی الفریضۀ فامّا
فی النّافلۀ فلا باس) این بابی است در مقارن ساختن دو طواف با یکدیگر که در میان آنها نافله نکند. و منقولست در صحیح از زراره
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که مکروه نیست یعنی بد نیست قران که جمع کند میان دو هفت شوط، و
دو طواف: تفسیر آنست مگر در وقت طواف واجب و اما در طواف سنت باکی نیست و مکروه در اینجا احتمال حرمت و تاکّد
کراهت دارد هم چنانکه عدم باس در نافله احتمال کراهت و اباحت هر دو دارد (و قال زرارة ربّما طفت مع ابی جعفر صلوات اللَّه
علیه و هو ممسک بیدي الطّوافین و الثّلاثۀ ثمّ ینصرف و یصلّی الرّکعات ستّا) ممکن است که تتمه حدیث سابق باشد و بیان عدم
صفحه 25 از 321
کراهت قران در نافله باشد و به اسانید صحیحه منقولست که زراره گفت که بسیار بود که طواف میکردم با حضرت امام محمد باقر
صلوات اللَّه علیه و آن حضرت دست مرا گرفته بود دو طواف و سه طواف که بیست و یک شوط باشد ص:
25 میکردند و بعد از فراغ شش رکعت نماز میکردند از جهۀ هر هفت شوط دو رکعت و از جهۀ دو طواف چهار رکعت
میکردند. و منقولست از زراره که با آن حضرت صلوات اللَّه علیه سیزده طواف کردم که آن حضرت دست مرا گرفته بودند بعد از
آن به گوشه فرمودند و بیست و شش رکعت نماز کردند و من نیز کردم، و ظاهر احادیث بسیار دلالت میکند بر آن که قران را از
روي تقیه کرده باشند و تا تقیه نباشد قران نکنند (و کلّما قرن الرّجل بین طواف النّافلۀ صلّی لکلّ اسبوع اسبوع رکعتین رکعتین) و
چون قران در فریضه بد است و در نافله باکی نیست پس هر چند که قران کند از جهۀ هر هفت شوط دو رکعت نماز بگذارد و
اسبوع و سبوع بمعنی هفت شوط است و همزه نسخه است در هر دو و یک سبوع و یک رکعتین نیز نسخه است و این مضمون در
احادیث بسیار وارد شده است و احوط عدم قرانست در فریضه و نافله مگر آن چه گذشت که یک شوط را سهوا زیاده کرده باشد
شش شوط بر او میافزاید و دیگر خواهد آمد إن شاء اللَّه
باب طواف المریض و المحمول من غیر علّۀ
(روي محمّد بن مسلم قال سمعت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه یقول حدّثنی ابی انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله طاف علی راحلته
و استلم الحجر بمحجنه و سعی علیها بین الصّفا و المروة و فی خبر اخر انّه کان یقبّل الحجر بالمحجن) این بابیست در طواف بیمار و
کسی که او را دیگري بردارد بیعلتی کالصحیح منقولست از محمد که گفت شنیدم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه که
خبر داد مرا پدرم صلوات اللَّه علیه که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بر شتر سوار بودند در حال طواف و عصاي سر
کجی داشتند و آن عصا را بحجر الاسود میرسانیدند از جهۀ استلام مستحب، و بر آن راحله سعی فرمودند میان صفا و مروه. و در
حدیثی دیگر وارد است که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله میبوسیدند حجر را به عصا به آن که چون سواره بودند عصا را بحجر
میرسانیدند و عصا را میبوسیدند. و منقول است در صحیح از کاهلی که گفت شنیدم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که میفرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله طواف کردند بر شتر گوش بریده یا دست کوتاه، و مشهور این
است که شتر معیوب نبود و لیکن باین نامش میخواندند و چون سوار بودند ص: 27 ارکان خانه را مسح
میکردند و میبوسیدند به عصاي سر کجی که داشتند از جهۀ راندن شتر، و احادیث صحیحه وارد است که آن حضرت در جمیع
مناسک حج سواره بودند از جهۀ آن که مردمان را تعلیم کنند که چگونه مناسک را بفعل آورند (و روي ابو بصیر انّ ابا عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه مرض فامر غلمانه ان یحملوه و یطوفوا به فامرهم ان یخطوا برجله الارض حتّی تمسّ الارض قدماه فی الطّواف) و
مرویست در موثق از ابو بصیر که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه بیمار شدند امر فرمودند غلامان را که آن
حضرت را بر محفّه بردارند یا بر پشت و آن حضرت بر پشت ایشان طواف کردند و اگر در محفّه میبودند که محفّه را به زمین
نزدیک کنند که کف پاهاي آن حضرت به زمین برسد و اگر بر دوش بودند میفرمودند که قد خود را بد زدند در طواف تا
قدمهاي مبارك آن حضرت به زمین برسد ظاهرا و این معنی را از روي استحباب به جا میآوردند (و فی روایۀ محمّد بن الفضیل
عن الرّبیع بن خثیم انّه کان یفعل ذلک کلّما بلغ إلی الرّکن الیمانیّ) و در قوي منقولست از محمد از ربیع بن خثیم که مجهول است
و ربیعی نیست که از زهاد ثمانیه است و همنام اویند پدر و پسر و ربیع نیز دیده بود این واقعه را او میگوید که چون حضرت به
رکن یمانی میرسیدند پاها را به زمین میکشیدند و ممکن است که در دو واقعه باشد (و سال اسحاق بن عمّار ابا ابراهیم صلوات
اللَّه علیه عن المریض المغلوب یطاف عنه بالکعبۀ فقال لا و لکن یطاف به) ص: 28 و در موثق کالصحیح
منقولست از اسحاق که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از بیماري که بیشعور باشد یا قوت نداشته
صفحه 26 از 321
باشد آیا دیگري بدل از او طواف میکند حضرت فرمودند که نه و لیکن دیگري او را دوش میکند و طوافش میفرمایند و ظاهرا
مغلوبیت از جهۀ عقل است که شعور نداشته باشد و لیکن چون ممکن است که حدثی از او بجهد که مسجد را نجس کند
محمولست بر غلبه مرضی که ضبط خود تواند کرد (و قد روي عنه صلوات اللَّه علیه حریز رخصۀ فی ان یطاف عنه و عن المغمی
علیه و یرمی عنه) و بتحقیق که روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه حریز رخصتی را در آن که از
مغلوب که دیوانه باشد و از بیهوشی که مرض است که کسی به نیابت ایشان طواف کند و رمی جمرات کند، و روایت چنین است
که حضرت فرمودند که از بیماري که عقلش مغلوب شده باشد و بیهوش باشد به نیابت او طواف و رمی میتوان کرد و از عبارت
روایت ظاهر میشود که هر دو یکی است و بیماري که بیهوش میشود عقل او مغلوبست از این جهت ضمیر را مفرد فرمودند و این
حدیث به هشتاد و دو سند صحیح منقولست. (و فی روایۀ معاویۀ بن عمّار عنه صلوات اللَّه علیه قال الکسیر یحمل فیرمی الجمار و
المبطون یرمی عنه و یصلّی عنه) و در روایت معاویه به اسانید صحیحه منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که کسی که بدنش شکسته باشد دوش میکنند تا آن که جمرات را به هفت سنگ ریزه میزند و مبطون که شکم رو
داشته باشد نایب میکند کسی را که به نیابت او رمی جمرات را بزند و به نیابت او نماز طواف را بکند. ص:
29 بدان که مشهور میان اصحاب آنست که اگر بیماري داشته باشد که شعور نداشته باشد مانند بیهوش یا مرضی که ضبط خود
نتواند کرد چون اسهال: دیگري به نیابت ایشان میکند و اگر عذر مرجو الزوال باشد صبر میکند شاید خوب شود و خود تواند
کرد و الا نایب از جهۀ او میکند و احادیث صحیحه بسیار بر این معنی وارد است (و قدر روي معاویۀ بن عمّار عنه صلوات اللَّه علیه
رخصۀ فی الطّواف و الرّمی عنهما) و بتحقیق که وارد شده است بعنوان رخصت به اسانید صحیحه از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و
در طواف و رمی از جانب کسیر و مبطون، و ممکن است که مراد از کسیر کسی باشد که از شتر افتاده باشد و بدنش مجروح باشد و
خوف تلویث مسجد بوده باشد یا آن که عاجز باشد از حرکت و در مبطون که خوف نجس شدن مسجد باشد ظاهر است و از این
جهت رخصت نامیده است که اصل آنست که افعال را خود به جا آورد و چون فی الجمله اختیاري هست که خود توانند کرد نیابت
بر سبیل رخصت است (و قال فی الصّبیان یطاف بهم و یرمی عنهم) و در صحیح به اسانید متکثره منقولست از معاویه که آن حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند در اطفال که ایشان را دوش میکنند و بر دور کعبه میگردانند و از جانب ایشان رمی جمار میکنند یعنی
اولیاء ایشان مانند پدر و جد یا هر مؤمنی ولی مؤمن است چنانکه فرموده است حق تعالی شانه که مؤمنان بعضی از ایشان ولایت
دارند بر بعضی و این حدیث در صورتی است که اطفال ممیّز نباشند و الا ایشان را به عبادت و افعال حج میدارند چنانکه خواهد
آمد إن شاء اللَّه تعالی
باب ما یجب علی من بدء بالسّعی قبل الطّواف أو طاف و اخّر السّعی
(روي صفوان عن اسحاق بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه رجل طاف بالکعبۀ ثمّ خرج فطاف بین الصّفا و المروة فبینا
هو یطوف اذا ذکر انّه قد ترك من طوافه بالبیت فقال یرجع إلی البیت فیتمّ طوافه ثمّ یرجع إلی ال ّ ص فا و المروة فیتمّ ما بقی قلت فانّه
بدء بال ّ ص فا و المروة قبل ان یبدأ بالبیت قال یاتی البیت فیطوف به ثمّ یستانف طوافه بین الصّفا و المروة قلت فما الفرق بین هذین قال
لأنّ هذا قد دخل فی شیء من الطّواف و هذا لم یدخل فی شیء منه) این بابی است در آن چه واجب است بر کسی که ابتداء به
سعی کند پیش از طواف یا طواف کند و تاخیر کند سعی را یعنی واجبست بحسب احادیث متواتره و اجماع کافه مسلمانان که اول
در حج و عمره ابتدا به طواف کند و دو رکعت نماز طواف را به جا آورد و بعد از آن سعی کند در میان صفا و مروه و هم چنین
میباید بیفاصله بعد از طواف سعی کند میان صفا و مروه پس اگر تاخیر کند حکمش چیست. مرویست در موثق کالصحیح از
اسحاق که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر کسی طواف کعبه به جا آورد و بعد از آن از
صفحه 27 از 321
مسجد بیرون آید و مشغول شود به سعی میان صفا و مروه ص: 31 پس در اثناي سعی به خاطرش رسد که
بعضی از طواف کعبه را نکرده است که کمتر از نصف باشد به آن که یک شوط یا دو شوط یا سه شوط را نکرده است حضرت
فرمودند که بر میگردد بسوي کعبه و طوافش را تمام میکند پس بر میگردد به سعی میان صفا و مروه و آن چه مانده است تمام
میکند اگر چه بیشتر مانده باشد. عرض کردم که اگر اول ابتدا به صفا و مروه کرده باشد پیش از آن که ابتدا کند به طواف خواه
عمدا و خواه سهوا و خواه جاهل مسأله باشد حضرت فرمودند که متوجّه طواف میشود و آن را با نماز به جا میآورد پس میآید و
سعی را از سر میگیرد اگر چه همه را کرده باشد عرض نمودم که چه فرقست میان اول و ثانی که حکمشان مختلف است فرمودند
که چون در صورت اول بعضی از طواف را کرده بود و آن بیشتر بود و بیشتر که چهار شوط کرده باشد حکم کل دارد و ترتیب
بفعل آمده بود بنا میگذاشت بر سعی بخلاف این صورت که داخل نشده است در چیزي از طواف و اگر کمتر از نصف باشد در
حکم عدم است. و این حل موافق فقه رضوي است و حل اکثر علما، بلکه این حل گمان ندارم که کسی کرده باشد اگر چه ظاهر
عبارت شامل یک شوط نیز هست، و لیکن چون قدما فرق کردهاند متاخرین بحسن ظنی که به ایشان دارند و ایشان را ارباب نص
میدانند میگویند که البته به ایشان چیزي رسیده است که بما نرسیده است، و مظنون اینست که قدما خصوصا صدوق این کتاب را
داشته است و یقین داشته است که تالیف حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما است به آن عمل میکرده
است و دیگران به اعتبار جلالت قدر او اعتماد به گفته او میکردهاند و جمعی نیز خود ص: 32 داشتهاند و
دو شیخ فاضل صالح ثقه گفتند که این نسخه را از قم به مکه آوردند چون نسخه قدیمی بود و خطوط اجازات علماء بر آن بود و
در چند جا خط حضرت بر آن بوده و قاضی میر حسین طاب ثراه از روي آن نسخه نوشته بود و باین شهر آمد و بنده از آن نسخه
نسخه برداشتم و عمده اعتماد بنا بر این است که اکثر آن چه پدرش در رساله به صدوق نوشته است بهمان عبارتست و اکثر آن چه
صدوق نسبت به کسی نمیدهد همان عبارتست به اندك تغییري در بعضی از اوقات و این نسخه سبب عذر قدماست در آن چه
گفتهاند و سبب احتیاط این فقیر است و بعضی از این حدیث پیشتر گذشت با مؤیّدش صحیحه منصور بن حازم اعاده نکردم (و ساله
صلوات اللَّه علیه عبد اللَّه بن سنان عن الرّجل یقدم حاجّا و قد اشتدّ علیه الحرّ فیطوف بالکعبۀ و یؤخّر السّعی إلی ان یبرد فقال لا باس
به و ربّما فعلته) و به اسانید صحیحه منقولست از عبد اللَّه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از
شخصی که در هواي گرم بحج آمده باشد و طواف کعبه کند و از جهۀ شدّت حرارت تاخیر نماید سعی را تا هوا خنک شود
چونست حضرت فرمودند که باکی نیست در تاخیر و بسیار است که من نیز چنین میکنم یعنی تاخیر میکنم سعی را تا هوا خنک
شود و اگر چه افضل اعمال آنست که دشوارتر باشد و لیکن بر ائمه هدي است صلوات اللَّه علیهم که کار را بر مردمان دشوار نکنند
چون عالمیان متابعت ایشان میکنند و بسا باشد که بدن نیز قوت تحمل مشقّت نداشته باشد و به سبب این مشقت از کارهاي اهم از
این باز مانند (و فی حدیث اخر یؤخّره إلی اللّیل) ص: 33 و در حدیث دیگر از عبد اللَّه بن سنان هست که
گفت که بسیار بود که حضرت صلوات اللَّه علیه را میدیدم که تاخیر مینمودند تا شب و به همین عنوان شیخ بعد از حدیث عبد
اللَّه بن سنان ذکر کرده است و اگر نه عبارت شیخ میبود احتمال معنی دیگر اظهر بود. و در صحیح از محمد بن مسلم منقول است
که گفت سؤال کردم از احدهما صلوات اللَّه علیهما از شخصی که طواف خانه کند و مانده شود آیا سعی را تاخیر میکند حضرت
فرمودند که بلی و ظاهر حدیث سابق آنست که طواف را در شدت حرارت کرده باشند که قریب بظهر باشد چنانکه در باب ثواب
حج گذشت و از آن وقت تا شب تاخیر فرموده باشند و محتمل است که مراد از تاخیر تا شب این باشد که طواف و سعی را تاخیر
فرموده باشند و دور نیست که این فرد بهتر باشد تا فاصله میان طواف و سعی نشود فاصله بسیار (روي العلا عن محمّد بن مسلم عن
احدهما صلوات اللَّه علیهما قال سألته عن رجل طاف بالبیت فأعیی أ یؤخّر الطّواف بین ال ّ ص فا و المروة إلی غد قال لا) و به اسانید
صحیحه بسیار که چهل و شش سند است منقول است از محمد که گفت سؤال کردم از یکی از صادقین صلوات اللَّه علیهما از
صفحه 28 از 321
شخصی که طواف کند کعبه را و باز ماند آیا سعی را بروز دیگر میتواند انداختن فرمودند که نه محتمل است که نهی تحریمی
باشد یا تنزیهی (و ساله صلوات اللَّه علیه رفاعۀ عن الرّجل یطوف بالبیت فیدخل وقت العصر أ یسعی قبل ان یصلّی او یصلّی قبل ان
یسعی قال لا باس به ان یصلّی ثمّ یسعی) ص: 34 و منقولست به اسانید صحیحه از رفاعه که گفت سؤال
کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که از طواف خانه فارغ شود و وقت عصر داخل شود آیا سعی
میکند پیش از نماز یا نماز میکند پیش از سعی حضرت فرمودند که باکی نیست که طواف کند و بعد از آن سعی به جا آورد
یعنی آن چه توهّم کرده که میباید اتّصال طواف و سعی به مرتبه به جا آورده باشد که نماز واجب در میان در نتواند آمدن نه چنین
است بلکه اگر در اثناي طواف و سعی باشد و وقت نماز داخل شود متوجه نماز شدن اولی است اگر همه از جهۀ تقیه باشد که
میباید آن را مقدم دارند، و کلینی همین حدیث را ذکر کرده است در صحاح و در آخرش چنین- لا بل یصلّی ثمّ یسعی - و بنا بر
این احتیاج نیست به تاویل و ظاهرا تصحیف شده است از قلم نساخ. و کلینی در صحیح از معاویۀ بن عمار روایت کرده است و
بیدغدغه کتاب معاویه نزد محمد بن یعقوب بوده است و طرق بسیار به او داشته است، دیگر کتاب ابن ابی عمیر نزد او بوده است و
طرق بسیار به او داشته است و از جهۀ تفنن طریق از همه طرق روایت میکند و نمیدانست که کار به این جا خواهد رسید که
بگویند ابراهیم بن هاشم را نمیشناسیم و سهل بن زیاد ضعیف است و امثال اینها و اگر نه همیشه از جمعی روایت میکرد که شما
به ایشان اعتقاد داشته باشید. غرض اینست که متذکر شوي و مطلع شوي بر سخافت آراء جمعی که خبر از جائی ندارند، أولا هرگز
دیدي که شیخ طوسی تا علامه رحمهم اللَّه تعالی گفته باشند که این حدیث ضعیف است از جهۀ این جماعت چون معلوم بوده
است کتب که از آن جماعت است مثلا الحال هرگز ص: 35 به خاطرت رسیده است که به گویی که قواعد
معلوم نیست که از علامه باشد و شرایع محقق معلوم نیست که از محقق باشد چون در طرق اجازه قواعد و شرایع جمعی هستند که
ما ایشان را نمیشناسیم بلکه یقین است که این کتب از ایشان است و اجازه محض تیمّن و تبرك است و از اجازه دانستن از بابت
اینست که کسی در روز روشن بگوید که الحال روز است زیرا که فلانی گفت روز است و دیگري بحث کند که عدالت فلانی بر
ما ظاهر نیست و تو گویی که فلانی عادل است و وجوه عدالت او را گویی و اگر نیکو تامل کنی البته چنین است، و کتب این
جماعت کالشمس فی رابعۀ النّهار بوده است و چون طبایع اهل عصر چنین بوده است از جهۀ تطبیب قلوب ایشان میگوییم که طریق
به حریز چهل طریق صحیح است که از فهرست صدوق و شیخ از طریق صدوق چهل طریق است و اگر اندکی پائینتر آییم صد باره
نهصد هزار طریق بیشتر داریم و اگر از خود تا به ایشان حساب کنیم هزار باره از عدد ریگ بیابانها و از موي گوسفندان و سایر
حیوانات بیشتر است. بلی اگر کسی سخن گفته است در حریز و زراره و جمعی که حدیث را از معصوم نقل کردهاند سخن گفتهاند
نه در کسی که از حریز روایت کرده است چون کتب حریز در میان ایشان بوده است تا زمان ابن ادریس، و در آخر سرایر از کتب
جمعی احادیث مستطرفه روایت کرده است و چون از زمان بعد از شیخ طوسی علیه الرحمه اکثر اصحاب به طرز عامه با ایشان
مباحثات میکردند، و اگر چیزي نقل میکردند به ایشان گاهی میگفتند که خبر واحد است، و گاهی میگفتند که دلالتش صریح
نیست و ذو وجوه است، و هم چنین است از آیه اگر استدلال میکردند بحث در دلالتش میکردند علاجی نداشتند بغیر از آن که
از جهۀ اسکات خصم دست به اجماع زنند میگفتند که اجماع اهل البیت است و آیات و دلایل عقلیه و نقلیه از طرق عامه
میآوردند بر صحت اجماع و أولا دست به اجماع میزدند و بعد از آن از ص: 36 جهۀ تایید اجماع آیات و
اخبار نقل میکردند چنانکه از کتب ایشان ظاهر و باهر است. و اگر خواهی که این معنی بر تو ظاهر شود رجوع کن به کتب
استدلالی ایشان مثل کتاب قنیه از ابن زهره که در هر مسأله أولا میگوید که للإجماع و الآیه و الروایۀ و از مجمع البیان نیز ظاهر
میشود مثلا در تفسیر آیه کریمه وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا که استدلال میکند بر رجعت و از سیّد مرتضی
رضی اللَّه عنه نقل کرده است که این آیه دلالت بر رجعت میکند به آن که حق سبحانه و تعالی فرموده است که روزي باشد که
صفحه 29 از 321
مبعوث کنیم و زنده گردانیم از هر امتی جمعی از مکذبین را میگوید که در روز قیامت حق سبحانه و تعالی همه خلایق را مبعوث
میگرداند چنانکه ضروري دین اسلام است بلکه ضروري ادیان ملیّین است قاطبه پس نیست این بعثت مگر در رجعت، و بعد از آن
میگوید که ما استدلال بر رجعت به آیه و اخبار نمیکنیم که گویند آیه ظنّی الدّلاله است و اخبار آحاد است و مفید قطع نیست
بلکه مستمسک ما اجماع طاهره است که مفید قطع است و آیات و اخبار را تایید میآوریم نه استدلال تا شما بحث توانید کرد در
دلالت یا سند. و داب ایشان چنین بود تا قریب بزمان علامه و علامه رحمه اللَّه ظاهر ساخت استدلال به اخبار را در کتاب منتهی
المطلب، و بعد از او شهید علیه الرحمۀ، و بعد از آن شهید ثانی رحمهم اللَّه با نهایت خوف تا بآخرها جرأت کرد و در اجماعات
ایشان قدحها کردند بانکه معاصران او جمعی تکفیرش کردند و او مختفی بود در تلال و جبال، و خبري از جرح و تعدیل نداشت تا
بزمان ما که حق سبحانه و تعالی أولا مولانا و مقتدانا و شیخنا و شیخ الکل در قدح اجماع و استنباطات واهیه داد مردانگی میداد
بعد از آن مولانا محمد امین طاب ثراه رجوع نمود بداب قدماء شیعه و قدح نمود در ص: 37 فواید مدنیه در
اجتهادات و چون نوبت باین شکسته رسید به تایید اللَّه تبارك و تعالی ترویج حدیث نمود به مرتبه که در اصفهان جدّ این شکسته
کتب حدیث را بر شیخ الطائفه نور الدین علی بن عبد العالی خوانده بود و اجازات از او داشت اما چون رغبت مردمان در فقه بیشتر
بود مدارش بر درس کتب فقهیّه بود. حاصل آن که در این شهر دو کس یا سه کس کتب حدیث داشتند و آن نیز در کتابخانه بود
که کسی ندیده بود تا آن که روزي شیخ المحدثین شیخ بهاء الدین محمد العاملی در اثناء درس میگفتند که اول کسی که کتب
حدیث را به ایران آورد پدر من بود عرض نمودم که در کتابخانه جدّ بنده و کتابخانها میرزا محمد ابو الفتوح و کتابخانه میر شجاع
الدین محمود بود؟ در جواب فرمودند که همین کتابخانه بود کسی میخواند و چنین بود، و الحال قریب به چهل سال است که
سعی نمودم و به مرتبه رسیده است که در بسیاري کتابخانه جمیع کتب مکرر هست بلکه در قري از اصفهان و سایر بلاد منتشر شد و
آب رفته به جوي باز آمد و الحمد للّه ربّ العالمین که اکثر فضلاي عصر اوقات شریف ایشان صرف حدیث میشود و روز بروز در
ترقی و تزاید است و به سبب هجران کلی که بر اخبار واقع شده بود و کسی نمیخواند تصحیفات و اغلاط بسیار واقع شده بود
بتأیید اللَّه تبارك و تعالی در روضۀ المتقین اکثر به اصلاح آمد و الحمد للّه رب العالمین که در این شرح تمام شد هر چه در این
کتاب تقصیر شده بود و الحمد للّه ربّ العالمین که پادشاه جمجاه ملایک سپاه قدوه اولاد سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و زبده
احفاد ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم اجمعین رشک پادشاهان متقدمین و متاخّرین اکثر اوقات شریف ایشان و امراء جلیل القدر
عظیم الشأن ایشان نیز صرف مطالعه و مباحثه حدیث میشود و اکثر صحبت ایشان خواندن این شرح است و امید هست که بموجب
حدیث شریف که از حضرت ص: 38 سید المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم مشهور و معروفست
که النّاس علی دین ملوکهم چنان شود که در جمیع بلاد ایران اطفال ایشان عالم باشند، و بموجب منطوقه حدیث حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله که فرمودهاند که دین مبین بر دو پا قائم است یکی به تعظیم امر اللَّه و یکی به شفقت علی خلق اللَّه
چنین شده است که در خلوات در تعظیم اوامر الهی میکوشند و در جلوات در شفقت علی خلق اللَّه نهایت سعی میفرمایند، و این
شرح نیز به برکت توجهات ایشان در اندك روزي به این جا رسیده است امید از فضل الهی دارد که اجل امان دهد که تمام شود.
حاصل آن که از معاویۀ بن عمار منقول است که عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر شخصی شروع
کند در سعی میان صفا و مروه و وقت نماز داخل شود آیا سعی را مخفف کند و بعد از آن متوجه نماز شود یا قطع کند و نماز کند
و بعد از آن سعی کند یا سعی را به نحوي که میکرد با مستحبات به جا آورد حضرت فرمودند که آیا بر صفا و مروه محل نمازي
نیست یعنی جا هست نماز کند یا آن که آیا مسجد الحرام نزدیک نیست یعنی متصل است نماز کند و بعد از آن سعی را به جا
آورد عرض نمودم که آیا میتواند نشست از جهت استراحت فرمودند که در اثناي سعی میتواند نشست بر چهار پا چرا در غیر
حال سعی نتواند نشست با آن که حق سبحانه و تعالی که رخصت داده است که سعی را سواره کنند از جهت استراحت بندگانست
صفحه 30 از 321
چرا در غیر حال سعی استراحت نتواند کرد.
باب الرّجل یطوف عن الرّجل و هو غائب او شاهد
(روي معاویۀ بن عمّار عن أبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال إذا اردت ان تطوف عن احد من اخوانک فائت الحجر الاسود فقل
بسم اللَّه اللّهُمَّ تقبّل من فلان) این بابی است در طواف کردن به نیابت شخصی که آن شخص غایب باشد یا حاضر به اسانید صحیحه
متکثره منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه خواهی طواف کنی از جهۀ یکی از برادران
مؤمنت به نزد حجر الاسود آي و بگو بسم اللَّه استعانت از حق سبحانه و تعالی میخواهم یا از نام او که این طواف با تمام رسد
خداوندا قبول کن این طواف را که من از جهۀ یا به نیابت فلانی به جا میآورم و به جاي فلان نام او را ببر، و امثال این حدیث
دلالت میکند بر آن که ابتدأ طواف از حجر الاسود میباید باشد و بر آن که طواف سنت یا واجب را که نتواند آمد: به نیابت
میتوان کرد در حال حیات، و بر آن که در نیت همین کافی است که در ابتداي فعل در خاطرت باشد که این فعل را از جهۀ چه
میکنی، و بر آن که دعاي قبول را پیش از فعل میتوان کرد. و ممکن است که مراد این باشد که خداوندا چنان کن که این فعل
خالص از جهۀ رضاي تو باشد تا مقبول باشد و در نامه عمل برادرم نوشته شود، یا آن که آن چه به نیابت او میکنم از من نیز قبول
کن که هر دو مثاب باشیم و اول اظهر است که خود منظور نباشد و حق سبحانه و تعالی البته ص: 40 باین
کس نیز میدهد بر وجه اکمل و هر چند خودش منظور نباشد اکمل است تو بندگی چو گدایان بشرط مزد مکن که دوست خود
روش بنده پروري داند و این نیت لفظی است که هم نیت است و هم دعاي قبول عمل، و اگر همین معنی را در خاطر بگذراند نیّت
بفعل آمده است و لیکن ثواب دعا را ندارد تا بلفظ نگوید و ممکن است که اگر در ضمیر این کس استدعاي مطالب گذرد از جهۀ
خود یا دیگري حق سبحانه و تعالی آن ثواب را کرامت کند بفضل خود و لیکن جزم نمیتوان کرد و یا تلفظ جزم هست چون
اطاعت کرده است (و ساله صلوات اللَّه علیه یحیی الازرق عن الرّجل یصلح له ان یطوف عن اقاربه فقال اذا قضی مناسک الحجّ
فلیصنع ما شاء) و منقولست در موثق و کلینی در صحیح از صفوان از یحیی ازرق و صدوق در فهرست گفته است که یحیی ابن
حسان ازرق و ظاهرا سهو کرده باشد و در اخبار صحیحه از صفوان چند جا تصریح واقع شده است به یحیی بن عبد الرحمن ازرق
ثقه با آن که یحیی ابن حسان از کاظم صلوات اللَّه علیه روایت نکرده است و این خبر و اخبار مصرحه اکثر از کاظم صلوات اللَّه
علیه است و بعد از این إن شاء اللَّه خواهد آمد با تصریح بعبد الرحمن از آن جمله در سعی خواهد آمد. حاصل آن که یحیی گفت:
سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که خواهد که از جهۀ خویشان خود طواف کند جایز است
حضرت فرمودند که هر گاه مناسک حجرا از جهۀ خود به جا آورد هر چه خواهد بکند. یعنی مناسک حج خود لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 41 را به نیابت ایشان نمیتواند کرد و افعال دیگر مانند طواف بلکه عمره مفرده را از جهۀ دیگران میتواند کرد (و لا
یجوز للرّجل اذا کان مقیما بمکّ ۀ لیست به علّۀ ان یطوف عنه غیره) و جایز نیست کسی را که در مکه معظمه باشد و او را علتی از
حدث و مرض نباشد که دیگري به نیابت او طواف کند روایت کرده است شیخ در صحیح از عبد الرحمن بن ابی نجران از شخصی
که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صلوات اللَّه علیه که اگر دو کس در مکه معظمه باشند یکی از ایشان بدل از دیگري
طواف میتواند کرد فرمودند که نه و لیکن اگر غایب باشد از مکه بدل از او طواف میتواند کرد عرض نمودم که چه مقدار راه
غایب باشد فرمودند که ده میل و تفصیلش خواهد آمد در ابواب نیابت إن شاء اللَّه
باب السّهو فی رکعتی الطّواف
(روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال فی رجل طاف طواف الفریضۀ و نسی الرّکعتین حتّی طاف بین الصّفا
صفحه 31 از 321
و المروة ثمّ ذکر قال یعلّم ذلک المکان ثمّ یعود فیصلّی الرّکعتین ثمّ یعود إلی مکانه و قد رخّص له ان یتمّ طوافه ثمّ یرجع فیرکع
خلف المقام و روي ذلک محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه فبايّ الخبرین اخذ جاز و قلت له رجل نسی الرّکعتین خلف
مقام ابراهیم علیه السّلام فلم یذکر حتّی ارتحل من مکّ ۀ قال فلیصلّهما حیث ذکر و ان ذکرهما و هو بالبلد فلا یبرح حتّی یقضیهما)
این بابی است در سهو در دو رکعت نماز طواف به اسانید صحیحه متکثره منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند در شخصی که طواف واجب را بفعل آورد و فراموش کند دو رکعت نماز طواف را تا وقتی که در سعی میان صفا و مروه
باشد به خاطرش آید حضرت فرمودند که نشان میکند آنجا را و بر میگردد و دو رکعت نماز طواف را در مقام ابراهیم میکند
پس بر میگردد و به جایی که نشان کرده است و سعی را تمام میکند. و صدوق میگوید که بتحقیق که رخصت دادهاند او را که
سعی را تمام کند و بعد از آن به مقام ابراهیم رود و نماز طواف را به جا آورد و این رخصت روایت کالصحیح محمد بن مسلم
است از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه ص: 43 و بنا بر نسخه که و او داشته باشد یعنی آن این
است که دو حدیث هست یکی بهمان عبارت که گفته و دیگر خبر محمد بن مسلم است که نقل بالمعنی است پس بهر یک از این
دو حدیث که عمل نماید جایز است اگر چه قطع بهتر است اگر متعین نباشد. دیگر معاویۀ بن عمار گفت که عرض نمودم که اگر
شخصی فراموش کند نماز طواف را و به خاطرش نرسد تا از مکه معظمه بیرون رود حضرت فرمودند که هر جا که به خاطرش رسد
این دو رکعت را قضا میکند و اگر بشهر خود رسیده باشد و به خاطرش رسد جائی نرود تا آن که دو رکعت را قضا کند. اما
روایت محمد بن مسلم که ذکر کرده است بنظر نرسید بلکه شیخ روایت کرده است به بیست و پنج سند صحیح از محمد بن مسلم
از احدهما صلوات اللَّه علیهما که گفت سؤال کردم از آن حضرت از شخصی که طواف خانه کند و فراموش کند نماز طواف را تا
آن که پنج شوط به جا آورد یا کمتر حضرت فرمودند که سعی را میگذارد تا آن که دو رکعت را در مقام میکند و بعد از آن
میآید و از آنجا که گذاشته است شروع میکند تا سعی را تمام میکند پس ممکن است که حدیث دیگر باشد یا سهو شده باشد و
احتمال ضعیفی هست که و روي ذلک اشاره بحدیث معاویه باشد که مطلبش این باشد که حدیث اول اقوي است و ظاهر عبارت
متن اینست که قال و قلت سخن محمد بن مسلم باشد و لیکن چون کلینی این عبارت را از معاویۀ بن عمار روایت کرده است ظاهر
میشود که صدوق آن عبارت را در میان حدیث معاویه در آورده باشد و بعد از آن شروع در بقیه حدیث معاویه کرده باشد و
صدوق بسیار چنین کرده است در این کتاب (و فی روایۀ عمر بن یزید عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه ان کان لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 44 قد مضی قلیلا فلیرجع فلیصلّهما او یامر بعض النّاس فلیصلّهما عنه) و در صحیح از عمر مرویست که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه نماز طواف را نکرده باشد و اندکی راه رفته باشد بر میگردد و در مقام میکند یا نایب
میکند شخصی را که بدل از او بکند (و روي الحسین بن سعید عن احمد بن عمر قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل
نسی رکعتی طواف الفریضه و قد طاف بالبیت حتّی یاتی منی قال یرجع إلی مقام ابراهیم علیه السّلام فلیصلّهما) و به سی سند صحیح
منقولست از احمد که گفت سؤال کردم از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه از شخصی که فراموش کند دو رکعت نماز طواف
واجب را و طواف کرده باشد تا آن که بمنی آید حضرت فرمودند که بر میگردد به مقام ابراهیم علیه السّلام و در آنجا به جا
میآورد و احادیث بسیار بر این مضمون وارد شده است از صحیح و کالصحیح (و قد رویت رخصۀ فی ان یصلّیهما بمنی رواها ابن
مسکان عن عمر بن البراء عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه) و بعنوان رخصت روایت وارد شده است که این دو رکعت را در منی به
جا آورد و احتیاج به آمدن به مکه نیست و این روایت از ابن مسکان وارد شده است از عمر بن براء که مجهول الحال است و لیکن
چون ابن مسکان از اهل اجماع است جهالت او ضرر ندارد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه، و احادیث بسیار مؤید این
حدیث وارد شده است که اگر در ابطح باشد برگردد و در مقام به جا آورد و یا در مکه باشد در مقام به جا آورد و از مجموع اخبار
ظاهر میشود که آن چه فراموش کرده است اگر در مکه معظمه و حوالی آن مانند ابطح باشد بر میگردد و اگر در منی باشد به
صفحه 32 از 321
مکه بازگشت داشته باشد ص: 45 نیز بر میگردد و اگر بازگشت نداشته باشد مخیر است میان آن که بر
گردد یا نائب بگیرد یا در آنجا بکند و هم چنین اگر در دورتر با امکان آمدن بی مشقتی اگر چه اولی آنست که اگر مشقت عظیم
نباشد بر گردد چون در روایات بسیار استدلال به آیه کریمه شده است که مقام ابراهیم علیه السلام را مصلی کنید یعنی در آنجا
نماز طواف را به جا آورید و اگر متعسّر باشد برگشتن احوط آنست که اگر در همان موضع که به خاطرش رسیده است به جا آورد
و اگر خود بازگشت داشته باشد در سال دیگر احتیاطا قضا کند و الا کسی را نایب کند که بدل از او در آنجا به جا آورد و اگر
شخصی حج کرده باشد و قرائت نمازش یا واجبات دیگر نماز را درست نکرده باشد مثل اکثر مردمان اولی آنست که بعد از
تصحیح قرائت و واجبات خود هر جا که باشد به جا آورد و احتیاطا نایبی بفرستد و نهایت احتیاط آنست که مرتبه دیگر حجی
احتیاطا به جا آورد و اگر بمیرد احوط آنست که وارث او از جهۀ او قضا کند و اگر مؤمنی به جا آورد نیز خوبست چنانکه صحیحه
عمر بن یزید بر آن دلالت میکند (و فی روایۀ جمیل بن درّاج عن احدهما صلوات اللَّه علیهما انّ الجاهل فی ترك الرّکعتین عند
مقام ابراهیم علیه السّلام بمنزلۀ النّاسی) و در صحیح از جمیل از یکی از صادقین از امام جعفر صادق یا امام موسی کاظم صلوات اللَّه
علیهما منقول است که فرمودند که جاهل مسأله در ترك دو رکعت نماز در مقام ابراهیم بمنزله ناسیی است به تفصیلی که گذشت
در روایات.
باب نوادر الطّواف
(روي عاصم بن حمید عن محمّد بن مسلم قال سالت ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یطوف و یسعی ثمّ یطوف بالبیت تطوّعا
قبل ان یق ّ ص ر قال ما یعجبنی) این بابی است در احادیث شاذه نادره که در طواف وارد شده است به هفت سند صحیح منقولست از
محمد که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که طواف و سعی کند و پیش از آن که تقصیر
کند طواف سنت کند حضرت فرمودند که مرا خوش نمیآید یعنی مکروهست و بر این مضمون احادیث صحیحه و حسنه
کالصحیحه وارد شده است و هم چنین مکروه است طواف مستحب بعد از احرام بحج پیش از رفتن به عرفات چنانکه در حسن
کالصحیح از حلبی منقولست، و در میان تقصیر و احرام بحج هر چند طواف بیشتر کند بهتر است چنانکه منقول است و در صحیح از
حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه که یک طواف در دهه ذي الحجه بهتر است از هفتاد حج طوافی که در حج کنند (و روي
صفوان بن یحیی عن هیثم التّمیمیّ قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه رجل کانت معه صاحبته لا تستطیع القیام علی رجلها
فحملها زوجها فی محمل فطاف بها طواف الفریضۀ بالبیت و بال ّ ص فا و المروة أ یجزیه ذلک الطّواف عن نفسه طوافه بها فقال أیها و
اللَّه اذا) ص: 47 و به بیست و پنج سند صحیح منقولست از هیثم که گفت عرض نمودم به حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که شخصی زن خود را با خود بحج برده است و آن زن نتواند بر پا ایستادن شوهرش آن زن را در
کجاوه کرده است و کجاوه را بر دوش گذاشته است و او را طواف و سعی فرموده است آیا طوافی که آن زن را فرموده است از
خودش مجزي است حضرت فرمودند که آري و اللَّه در این صورت که گفتی از هر دو صحیح است (و روي ابن مسکان عن
الهذیل عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی الرّجل یتّکل علی عدد صاحبته فی الطّواف أ یجزئه عنها و عن الصّبیّ فقال نعم الا تري
انّک تأتمّ بالإمام اذا صلّیت خلفه فهو مثله) و کالصحیح منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که زنش
بر شمردن او اعتماد کند در طواف و کودکی نیز داشته باشد آیا شمردن مرد از آن زن و کودك مجزي است حضرت فرمودند که
بلی نمیبینی که اقتدا به امام میکنی هر گاه در عقب او نماز کنی و اگر شک کنی رجوع به یقین او میکنی و چنانکه شارع در
آنجا تجویز کرده است در اینجا نیز تجویز نموده است و تشبیه از جهۀ رفع استبعاد است که به اصول و قواعد درست نمیشود به آن
که شغل ذمه یقینی است و شغل ذمّه یقینی را براءت ذمه یقینی میباید و از گفته او بر تقدیر عدالت ظنّی حاصل نمیشود. جوابش
صفحه 33 از 321
این است که بر تقدیري که حق باشد عموم آن قاعده مخصص شده است باین اخبار پس قیاس نباشد که حکم را از مشابهت این
جزوي بان جزوي به آن استنباط کردهاند و در بسیاري از روایات تشبیهات شده است از جهۀ تسهیل فهم یا رفع استبعاد چون معلوم
است که ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم خصوص هر مسأله را میدانستهاند از وجهی که ص: 48 از حق
سبحانه و تعالی به حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله رسیده بود و دست بدست بهر یک از ایشان رسیده بود و ظاهرا ضمیر
عدده از قلم اکثر نساخ افتاده است و میباید اگر چه ممکن است که تنوین بدل از مضاف الیه باشد (و ساله سعید الاعرج عن
الطّواف أ یکتفی الرّجل بإحصاء صاحبه قال نعم) و منقولست در موثق کالصحیح و در صحیح از سعید که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از طواف که آیا اکتفا میکند شخصی به شمردن مصاحبش حضرت فرمودند که بلی
میباید که آن شخص عادل ثقه باشد و دور نیست که ثقه کافی باشد و محتمل است که اعتماد بر مؤمن مجهول الحال توان کرد
چنانکه ظاهر اخبار است و ظاهر این دو خبر در آنست که اگر یکی شک کند و دیگري. یقین داشته باشد صاحب شک رجوع به
صاحب یقین میکند مثل نماز جماعت و اگر هر دو شک کنند باطل است و اگر هر دو جزم داشته باشند هر یک به جزم خود عمل
میکنند چنانکه ظاهر حسن کالصحیح صفوانست (و روي صفوان عن یزید بن خلیفۀ قال رآنی ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه اطوف
حول الکعبۀ و علیّ برطلّۀ فقال بعد ذلک تطوف حول الکعبۀ و علیک برطلّۀ لا تلبسها حول الکعبۀ فانّها من زيّ الیهود) و کالصحیح
منقولست از یزید که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه مرا دیدند در دور کعبه که طواف میکردم و برطلّه که کلاهی بوده
است دراز بر سر داشتم پس حضرت بعد از آن فرمودند که طواف میکنی بر دور کعبه و برطله بر سر میگذاري دیگر آن را در
حال طواف بر سر ص: 49 مگذار که لباس و طرز یهودانست. و در حدیث دیگر منقولست کالصحیح از زیاد
بن یحیی که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که زنهار که طواف نکنی با برطله جمعی از علما حمل کردهاند به
آن که مکروهست به قرینه تعلیل و بعضی علت مشابهت را دلیل حرمت ساختهاند و بعضی مخصوص کردهاند به طواف عمره چون
واجب است سر باز باشد و احتیاط در ترکست (و روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال یستحبّ ان تطوف
ثلاثمائۀ و ستّین اسبوعا عدد ایّام السّنۀ فان لم تستطع فثلثمائۀ و ستّین شوطا فان لم تستطع فما قدرت علیه من الطّواف) و به بیست سند
صحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که سنت است که سیصد و شصت طواف کنی هر طوافی
هفت شوط بعدد ایام سال (هلالی ظ) جلالی پس اگر نتوانی سیصد و شصت شوط میکنی که پنجاه و یک طواف باشد و طواف
آخر دو شوط باشد و در اینجا قران مستثنی است و بعضی از علما چهار شوط میافزایند تا پنجاه و دو طواف شود و قران نشود. و در
موثق کالصحیح منقولست از ابو بصیر که آن حضرت صلوات اللَّه فرمودند که سنت است که طواف کنند خانه را بعدد ایام سال از
جهۀ هر هفته هفت شوط که مجموع پنجاه و دو طواف باشد و این قریب است به سال شمسی که سیصد و شصت و پنج روز است و
یک روز طواف ندارد. و در صحیح دیگر از معاویه منقولست که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که مستحب است که سیصد
و شصت طواف کند بعدد ایام سال و اگر نتواند هر چه تواند بکنند و ظاهرا این حکم کسانی است که بحج میروند لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 50 نه جمعی که مجاورند چون سنت است که ایشان هر روز اقلا ده طواف بکنند و در زیادتی هر چند بیشتر
کنند بهتر است خصوصا سال اوّل مجاورت و در سال دویم نماز بسیار کند و طواف بسیار که هر دو مساوي باشند و در سال سیم
نماز را بیشتر از طواف کنند (و سال ابان ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه أ کان لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و اله طواف یعرف به فقال کان
رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و اله یطوف باللّیل و النّهار عشرة اسابیع ثلاثۀ اوّل اللّیل و ثلاثۀ اخر اللّیل و اثنین اذا اصبح و اثنین بعد الظّهر
و کان فیما بین ذلک راحته) و منقولست کالصحیح از ابو الفرج که گفت سؤال کرد ابان از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که آیا حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه و آله را طوافی بود که معروف باشد به طواف آن حضرت که گویند طواف النّبی
این است حضرت فرمودند که آن حضرت صلی اللَّه علیه و آله در شبانه روزي ده طواف میکردند سه در اول شب و سه در آخر
صفحه 34 از 321
شب و دو طواف بعد از صبح و دو طواف بعد از ظهر به جا میآوردند و در میان آنها استراحت آن حضرت بود (و ساله سعید
الاعرج عن المسرع و المبطئ فی الطّواف فقال کلّ واسع ما لم تؤذ احدا) و در موثق کالصحیح منقولست از سعید که گفت سؤال
کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از کسی که طواف را تند کند یا کند کند کدام بهتر است حضرت فرمودند که
همه خوبست ما دام که آزار به کسی نرسانی و اکثر اوقات تند رفتن ضرر میرساند. و کالصحیح منقولست از عبد الرحمن بن سیابه
که گفت سؤال کردم از ص: 51 آن حضرت صلوات اللَّه علیه که طواف را تند کنم و بسیار کنم یا هموار
کنم و کم کنم حضرت فرمودند که میانه بکن نه تند و نه هموار. و در موثق کالصحیح منقولست از صادقین صلوات اللَّه علیهما که
این رمل و هروله که عامه میکنند بر دور خانه مخصوص سالی بود که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله از جهۀ عمره
قضا آمده بودند و آن حضرت مشاهده نمودند که جمعی از صحابه به سبب ضعف نشسته بودند حضرت فرمودند که قریش شما را
میبینند کمر را به بندید و طواف را رمل کنید یعنی شتر رو به آن که تند نروید و گامها نزدیک هم باشد و این رمل در همان سال
بود و بس و من هموار طواف میکنم و پدرم نیز هموار طواف میکردند شما نیز هموار طواف کنید (و روي علیّ بن النعمان عن
یحیی الازرق قال قلت لأبی الحسن صلوات اللَّه علیه انّی طفت اربعۀ اسابیع فعییت أ فأصلّی رکعاتها و انا جالس قال لا قلت و کیف
یصلّی الرّجل صلاة اللّیل اذا اعیا او وجد فترة و هو جالس فقال یطوف الرّجل جالسا؟ فقال لا قال فتصلّیهما و أنت قائم) و در کافی
فاعییت است و ظاهرا غلط این کتاب از نساخ است و در صحیح از یحیی منقولست که گفت عرض نمودم به حضرت ابو الحسن
علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما که من چهار طواف کردم و مانده شدم آیا نوافلش را نشسته میتوانم کرد فرمودند نه
عرض کردم که نه هر گاه مانده میشود یا سستی عارض میشود نافله شبرا نشسته میکند حضرت فرمودند که طواف را نشسته
میتواند کرد گفتم نه گفتند پس نافله را ایستاده میکنی و در کافی فصلّ و أنت قائم است و این خوبست و دور نیست که فتصلّیها
بوده ص: 52 باشد چون هشت رکعت است از جهۀ چهار طواف و ممکن است که جنس دو رکعت را
فرموده باشد و ظاهر میشود که نشسته خوب نباشد به آن که حرام باشد یا مکروه باشد و ظاهرا آن که چون راوي قیاس این نافله را
به نافله شب کرد حضرت فرمود ده باشد که اگر قیاس توان کرد این قیاس انسب است یا آن که قیاس در شرع نمیباشد و در چنین
صورتی احتمال این معنی هست شاید علّت قیام و عدم جلوس این باشد یا بحسب واقع ممکن است که آن چه فرموده باشند علت
باشد و بیان این باشد که شما غلط میکنید چون علّت را نمیدانید و اللَّه تعالی یعلم (و روي علیّ بن ابی حمزة عن ابی الحسن
صلوات اللَّه علیه انّه سئل عن رجل سها ان یطوف بالبیت حتّی یرجع إلی اهله فقال اذا کان علی وجه الجهالۀ اعاد الحجّ و علیه بدنۀ)
و منقولست در موثق از علی که از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که فراموش کند که طواف
خانه را به جا آورد تا به خانه خود برگردد حضرت فرمودند که مطلوب از حج طواف خانه است مستبعد است که کسی فراموش
کند مطلوب خود را بلی ممکن است که جاهل مسأله باشد و هر گاه به سبب جهل چنین کاري کند میباید که حجرا اعاده کند و
شتري بکشد و شتر را از جهۀ وطی بزن میدهد و دور نیست که شتر را به سبب تقصیرش باید داد که آن چه مقصود بالذات حج
است که طوافست ندانسته است، و به همین مضمونست صحیحه علی بن یقطین از آن حضرت صلوات اللَّه علیه اما اگر فراموش
کرده باشد و به خانه خود آمده باشد و جماع کرده باشد هدیی میفرستد و نیز شخصی را نایب میکند که بدل از او طواف کند
چنانکه دلالت دارد بر آن صحیحه علی بن جعفر از ص: 53 آن حضرت صلوات اللَّه علیه (و روي هشام بن
الحکم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من اقام بمکّۀ سنۀ فالطّواف له افضل من ال ّ ص لاة و من اقام سنتین خلط من ذا و ذا و من
اقام ثلاث سنین کانت ال ّ ص لاة له افضل) و منقولست به پنجاه و هفت سند صحیح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
فرمودند که هر که تا یک سال در مکه معظمه باشد طواف افضل است از نماز و سال دویم تا سال سیم هر دو مثل یکدیگرند هر دو
بکند و سال سیم و زیاده هر چه بماند بمنزله اهل مکه است و نماز از جهۀ او بهتر است. و مؤید این است که صحیحه حریز که آن
صفحه 35 از 321
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که طواف از جهۀ مجاوران افضل است و نماز از جهۀ اهل مکه و جمعی که از جاهاي دیگر رفته
باشند که بمنزله اهل مکهاند نماز از جهۀ ایشان افضل است چون یک سال مجاورند طواف بهتر است و سال سیم بمنزله اهل مکهاند
نماز افضل است و در سال دویم از مجاورت گذشتهاند و به مرتبه قاطن نرسیدهاند هر دو نظر به ایشان مساوي است و خواهد آمد
اخبار که تا دو سال نماند حکم اهل مکه بهم نمیرساند (و روي معاویۀ بن عمّار عنه صلوات اللَّه علیه انّه قال یستحبّ ان تحصی
اسبوعک فی کلّ یوم و لیلۀ) و به اسانید صحیحه منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که مستحب است
که بشماري طوافهاي خود را در هر شبانه روزي چنانکه حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله حسابی مقرر داشتند که در شبی
شش طواف و در روزي چهار طواف میکردند. و ص: 54 محتمل است که مراد این باشد که حسابش را
نگاه داري و در تزاید باشی مثلا اگر حساب کنی که در این شب بیست طواف کردي اگر شب دیگر توانی بر آن بیفزاي چون در
حدیث است که هر که دو روز او مساویست مغبونست تا به مرتبه که بالاتر ممکن نباشد بعد از آن شروع کنی در زیادتی بحسب
کیفیت و هر گاه حساب را نگاهداري میدانی چه کرده و اگر حساب نگاه نداري نفس و شیطان یکی را دو و سه حساب میکنند
فایده دیگر آنست که توانی که وتر طواف کنی چنانکه گذشت در اخبار که خداوند عالمیان وتر است و دوست میدارد وتر را که
طاق باشد مثل یک و سه و پنج و هفت و نه و آن که حضرت ده طواف میفرمودند دور نیست که از جهۀ بیان جواز باشد و
مستحب است که چنان نشود که این کس را ملال حاصل شود چنانکه در صحیحه مرسله ابن ابی عمیر منقولست که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که ترك کن طواف را در حالتی که ذوق کردن داشته باشی یعنی وقتی ترك مکن که دل
گیر شده باشی و تنگ آمده باشی که عاقبت بالکلیه ترك کنی (و روي صفوان عن عبد الحمید بن سعد قال سالت ابا ابراهیم
صلوات اللَّه علیه عن باب الصّفا و قلت انّ اصحابنا قد اختلفوا فیه فبعضهم یقول الّذي یلی السّقایۀ و بعضهم یقول الّذي یستقبل الحجر
الاسود فقال هو الّذي یستقبل الحجر و الّذي یلی السّقایۀ محدث صنعه داود و فتحه داود) و کالصحیح منقول است از عبد الحمید بن
سعید یا سعید و جهالت هر دو ضرر ندارد چون صحیح است از صفوان به هیجده سند و صفوان از اهل اجماع است که گفت سؤال
کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از باب صفا که سنت است که چون متوجه سعی شوند از باب صفا لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 55 بیرون روند اصحاب و استاذان ما در آن اختلاف کردهاند بعضی میگویند محاذي چاه زمزم است و آن
را سقایه میگویند زیرا که عباس مویز را در آن آب میانداخت تا شوري آن زایل شود و بخورد حاجیان میدادند و بعضی
میگویند که آن دري است که محاذي حجر الاسود است حضرت فرمودند که باب الصفا دري است که برابر حجر الاسود است و
آن چه محاذي سقا خانه است دریست که اصل در را داود بن علی بن عبد اللَّه بن عباس ساخت و او دیوار مسجد را گشود و این
در را نصب کرد چون این در باب الصفا زمان حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله باشد تا دیگران تا سی به آن حضرت
کنند
باب السّهو فی السّعی بین الصّفا المروة
[نسیان طواف]
(روي العلا عن محمّد بن مسلم عن احدهما صلوات اللَّه علیهما قال سألته عن رجل نسی أن یطوف بین ال ّ ص فا و المروة قال یطاف
عنه) این بابی است در سهوي که واقع شود در سعی میان صفا و مروه به اسانید متکثره صحیحه که پنجاه سند صحیح است و بسیاري
کالصحیح منقول است از محمد که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه و آله یا از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که فراموش کند که سعی کند در میان صفا و مروه تا بمیرد و حضرت فرمودند که بدل او سعی
صفحه 36 از 321
میکنند و هم چنین اگر در حال حیات اگر متعذر یا متعسّر باشد آمدن: شخصی را نایب خود میکند که بدل از او سعی کند و
عبارت شامل این صورت هست بلکه اعم است از اینها و غیر اینها
[اگر شش شوط به جا آورد]
(و سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل طاف بین ال ّ ص فا و المروة ستّۀ اشواط و هو یظنّ انّها سبعۀ و ذکر بعد ما احلّ و واقع
النّساء انّه انّما طاف ستّۀ قال علیه بقرة یذبحها و یطوف شوطا اخر) و منقول است از عبد اللَّه بن مسکان و سند صدوق به او صحیح
است که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که در میان صفا و مروه شش شوط بکند و
گمان کند که هفت شوط کرده است و به خاطرش رسد بعد از محل شدن به تقصیر و بعد از جماع با زنان که لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 57 شش شوط کرده است حضرت فرمودند که بر اوست گاوي که آن را بکشد و شوطی دیگر به جا آورد. و به اسانید
صحیحه منقول است از سعید بن یسار که عرض نمودم به آن حضرت صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی عمره تمتع کند و سعی
میان صفا و مروه را شش شوط به جا آورد و به گمان آن که فارغ شده است به خانه رود و ناخنها را بگیرد و محل شود پس به
خاطرش رسد که شش شوط کرده است پس اگر یقین داشته باشد که شش شوط کرده است یک شوط را به جا آورد و گاوي
بکشد و اگر یقین داند که کم کرده است و نداند که چند شوط کرده است سعی را اعاده کند و گاوي بکشد و به فقرا و مساکین
دهد و هر جا که از جهۀ کفاره میکشد به مساکین قسمت میکند و خود نمیخورد و من لم یدر ما سعی فلیبتدئ السّ عی و کسی
که نداند که چند شوط کرده است میباید که سعی را از سر گیرد چنانکه الحال گذشت در صحیحه سعید بن یسار از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر یقین داند که کم کرده است و نداند که چند شوط کرده است باید که اعاده کند
[اگر هشت شوط به جا آورد]
(و من سعی بین الصّفا و المروة ثمانیۀ اشواط فعلیه ان یعید و ان سعی بینهما تسعۀ اشواط فلا شیء علیه و فقه ذلک انّه اذا سعی ثمانیۀ
اشواط یکون قد بدا بالمروة و ختم بها و کان ذلک خلاف السّنۀ و اذا سعی تسعۀ یکون قد بدا بال ّ ص فا و ختم بالمروة) عبارت فقه
رضوي است به تغییر خطاب به غیبت چنانکه در اکثر مواضع این را تغییر دادهاند و کسی که در میان صفا و مروه هشت شوط بکند
بر اوست که سعی را اعاده کند یعنی در صورتی که در مروه باشد و یقین داشته باشد که هشت شوط کرده است و نداند که ابتدا از
صفا کرده است یا از مروه بر او ص: 58 نیست چیزي و فقه این مسأله و حکمت و علتش این است که در
صورتی که شک داشته باشد در ابتدا و یقین داشته باشد در عدد کاشف میآید در صورت اول که ابتدا از مروه کرده است چون
زوج در مروه است و این خلاف طریقه حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله زیرا که متواتر است که آن حضرت فرمودند که
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ » ابتدا کنید به آن چه حق سبحانه و تعالی به آن ابتدا فرموده است و حق تعالی ابتداء به صفا فرموده است که
و خواهد آمد و اگر طاق در مروه باشد مانند نه شوط کاشف میشود که ابتدا از صفا کرده است و ختم به مروه کرده « شَعائِرِ اللَّهِ
است سعیش صحیح است نهایتش آنست که دو شوط زیاد کرده است سهوا و اگر در این صورت که شک دارد در ابتدا و یقین
دارد در عدد اگر جفت در صفا باشد صحیح است و اگر طاق در صفا باشد باطل است و در صورت جفت البته ابتدا از صفا کرده
است و در طاق ابتدا از مروه کرده است، و آن چه در متن و در فقه رضویست بر سبیل مثال است چون علت را بیان فرمودهاند و از
این مسأله استنباط کردهاند که نیت شرط است در سعی و الا میبایست که در همه صور صحیح باشد زیرا که اگر ابتدا به مروه
کرده باشد تا صفا لغو باشد و از صفا صحیح باشد و اگر تمام نشده باشد تمام کند پس نیست میبایست که مقارن صفا شود نشده
صفحه 37 از 321
است از این جهۀ باطل است. و جواب گفتهاند که ممکن است که نیت شرط نباشد و نیت منافی ضرر داشته باشد مثلا در نماز نیت
وجوب و ندب بر مذهب جمعی که در کار نیست اگر نیّت قربت کند صحیح خواهد بود به آن که هیچ یک را نیت نکند و اگر
واجب را بقصد مستحب یا بر عکس بفعل آورد باطل خواهد بود
[اگر از مروه شروع کند]
(و من بدا بالمروة قبل ال ّ ص فا فعلیه ان یعید) ص: 59 و هر که ابتدا کند به مروه پیش از صفا واجبست که
اعاده کند سعی را و این عبارت متمم کلام سابق است چون در فقه از جهۀ ظهور ذکر نکرده بودند بنا بر این جدا مذکور شد
[اگر هروله را ترك کند]
(و من ترك شیئا من الرّمل فی سعیه فلا شیء علیه) و منقولست در صحیح از سعید اعرج که عرض نمودم به حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه از کسی که ترك کند هروله میان صفا و مروه را در سعی حضرت فرمودند که بر او چیزي نیست و هروله و رمل
تند دویدنست که مستحب است در اثناي سعی از مناره تا مناره بازار عطاران بدود مانند شتر که گامها نزدیک هم باشد و دود نه
مانند اسب که در دویدن گامها را فراخ میگذارد و سعی میان صفا و مروه را به اعتبار این دویدن سعی مینامند، و در روایات بسیار
است که سعی را اطلاق میکنند، بر هروله و بسیار است که بر مجموع اطلاق میکنند و از قراین ظاهر میشود در هر جا که کدام
مراد است و آن که گفته است که بر او چیزي نیست یعنی گناه نیست منافات ندارد با استحباب رجوع قهقري چنانکه خواهد آمد در
باب نوادر حج
[اگر هشت شوط به جا آورد]
(و روي عبد الرّحمن الحجّ اج عن ابی ابراهیم صلوات اللَّه علیه فی رجل سعی بین ال ّ ص فا و المروة ثمانیۀ اشواط فقال ان کان خطأ
طرح واحدا و اعتدّ بسبعۀ) و در حسن کالصحیح و در صحیح منقولست از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه در شخصی
که سعی کند در میان صفا و مروه: هشت شوط کند حضرت فرمودند که اگر از روي خطا واقع شود یعنی سهوا یا جهلا یکی را
طرح کند و هفت را حساب کند که آن هفت اول است بحسب ظاهر. ص: 60 و در صحیح از هشام بن سالم
منقول است که گفت من با عبد اللَّه بن راشد سعی میکردم میان صفا و مروه به او گفتم که حساب نگاه دارد و او رفتن و برگشتن
را یک شوط حساب میکرد تا آن که چهارده شوط کردیم گفتم چه نحو حساب میکنی گفت رفتن و برگشتن را یک شوط
حساب میکنم و چهارده شوط شده بود بعد از آن به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه رفتیم و آن چه واقع شده
بود عرض نمودیم حضرت فرمودند که آن چه بر ایشان واجب بود زیاده کردهاند بر ایشان چیزي نیست و در حسن کالصحیح از
جمیل منقولست قریب باین و حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که باکی نیست هفت را نگاه دارید و هفت زاید را بیندازید و آن
که فرمودند که اگر خطا باشد یکی را بیندازید به مفهوم شرط دلالت میکند بر آن که اگر عمدا باشد این حکم ندارد و ظاهر
حدیث کالصحیح عبد اللَّه بن محمد از حضرت ابو الحسن صلوات اللَّه علیه که فرمودند که طواف و سعی واجب بمنزله نماز
واجبست هر گاه زیاده بر واجب به جا آورید میباید اعاده کنید طواف و سعی را چنانکه اعاده میکنید نماز را دلالت میکند بر
بطلان و حمل کردهاند بر عمد تا جمع شود میانه روایات (و فی روایۀ محمّد بن مسلم عن احدهما صلوات اللَّه علیهما قال یضیف
إلیها ستّۀ) و به سی و شش سند صحیح منقولست از طریق صدوق بغیر از طرق دیگر فهرست از محمد بن مسلم که گفت سؤال
صفحه 38 از 321
کردم از یکی از صادقین صلوات اللَّه علیهما که هر گاه شخصی طواف خانه کرد و یقین دانست که هشت شوط کرده است حضرت
فرمودند که شش شوط اضافه کند و هم چنین اگر یقین کند سعی را هشت شوط کرده است حضرت فرمودند که لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 61 شش شوط دیگر بر آن بیفزاید. و به دوازده سند دیگر از صدوق از محمد بن مسلم منقولست از احدهما
صلوات اللَّه علیهما که فرمودند که در کتاب حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مذکور است که هر گاه شخصی طواف فریضه
کعبه را هشت شوط کند و بعد از آن یقین به همرساند که شش شوط کرده است شش شوط دیگر بر آن بیفزاید. و اگر یقین کند
که سعی را هشت شوط کرده است شش شوط دیگر بر آن بیفزاید و قران سعی مشروع نیست مگر در اینجا و اشعاري باین حکم
دارد آیه کریمه ان الصفا الخ که ترجمهاش اینست که به درستی که صفا و مروه از جمله شعایر و مواضع عبادت الهی است پس
کسی که حج خانه کند یا عمره به جا آورد در خانه کعبه معظمه پس بر او حرجی نیست که سعی کند میان صفا و مروه و کسی که
سعیرا بسیار کند حق سبحانه و تعالی ثواب او را کرامت میفرماید و داناست که او را چه ثواب میباید داد و زیادتی سعیی که حق
سبحانه و تعالی فرموده است معصوم در اینجا بیان فرموده است و از بیان معصوم ظاهر شد که مراد الهی از این آیه چیست و بر
تقدیري که اعم از این دلالت کند این معنی در تطوع داخل خواهد بود به آن که مراد این باشد که بعد از اتیان بحج و عمره واجب
حج و عمره مستحب به جا آورد و در ضمن آن سعی واقع شود. و به اسانید صحیحه متکثره از معاویۀ بن عمار منقولست و آن
شصت سند است از طرق صدوق که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر کسی نه شوط کند در میان صفا و
مروه یکی را حساب کند و هشت شوط را بیندازد و اگر هشت شوط کرده باشد همه را بیندازد و سعی را از سر گیرد و اگر ابتدا از
مروه کرده باشد آن چه کرده است بیندازد و ابتدا به صفا کند. ص: 62 و این حدیث چند احتمال دارد یکی
آن که در مروه باشد و ظاهر شود که نه شوط کرده است پس به سبب زیادتی شوط هشتم که از مروه به صفا کرده است سعی او
باطل باشد و از صفا که به مروه آمد صحیح است و شش شوط دیگر بر آن میافزاید و موافق حدیث محمد بن مسلم باشد اگر چه
آن چه در آنجا واقع است که هشت شوط کرده است و شش میافزاید باین نحو معقولست که هر گاه در مروه نه شوط داشته باشد
در سابق بر این که در مروه بود هفت شوط بود و از مروه به صفا لغو واقع شد و از صفا به مروه درست واقع شد پس هشت شوط
صحیح کرده است شش شوط دیگر میافزاید و این هفت شوط را سعی خود حساب میکند و هفت سابق را تطوع میکند چنانکه
در طواف گذشت و اگر حدیث محمد بن مسلم را بظاهر خود گذاریم میباید چهارده شوط بر صفا تمام شود و سعی دویم ابتدا به
مروه کرده باشند و به صفا تمام شده باشد و این خلاف وضع شارعست چنانکه در آخر این خبر ذکر کردهاند حضرت صلوات اللَّه
علیه و اگر هشت شوط کرده باشد و در صفا باشد آن هشت به سبب زیادتی یک شوط باطل باشد، از صفا گرفته هفت شوط دیگر
میکند و این جمله نیز مؤید آن حمل است هر دو حدیث را و احتمال دیگر آن که زیادتی را عمدا بفعل آورده باشد و چون هشت
کرد سعیش باطل شدند و نهم صحیح باشد چنانکه علما ذکر کردهاند که اگر دو تکبیر احرام بگوید نمازش باطل است و اگر سه
تکبیر بگوید صحیح است چون به سبب دو باطل شده بود سیمین صحیح است و چهارمین باطل است و پنجمین صحیح است و
وجوه دیگر هست که بعضی از آن در روضه مذکور است و بعضی به تامّل ظاهر میشود اما این دو وجه خصوصا اول اظهر است و
اللَّه تعالی یعلم
باب السّعی راکبا و الجلوس بین الصّفا و المروة
(روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال قلت له المرأة تسعی بین ال ّ ص فا و المروة علی دابّۀ او علی بعیرة قال لا
باس بذلک قال و سألته عن الرّجل یفعل ذلک قال لا باس به و المشی افضل) این بابی است در بیان سعی کردن سواره و نشستن
میان صفا و مروه به بیست و هفت سند صحیح منقولست از معاویه که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
صفحه 39 از 321
علیه که زن سعی میتواند کرد بر اسب و بر شتر حضرت فرمودند که باکی نیست باز گفت عرض نمودم که مرد هم سعی میتواند
کرد سواره فرمودند که باکی نیست و پیاده افضل است مرد را و یا مرد را و زن را. و بر این مضمون احادیث بسیار وارد شده است
مثل حدیث حسن کالصحیح از حلبی که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از سعی میان صفا و مروه بر اسب یا
چهار پا فرمودند که بلی و در محمل و کجاوه و غیر آن جایز است (و سال عبد الرّحمن بن الحجّاج ابا ابراهیم صلوات اللَّه علیه عن
النّساء یطفن علی الابل و الدّوابّ بین ال ّ ص فا و المروة أ یجزیهنّ ان یقفن تحت ال ّ ص فا و المروة حیث یرین البیت فقال نعم: و روي
معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال لیس علی الرّاکب سعی و لکن لیسرع شیئا) و به اسانید صحیحه متکثره
منقولست از عبد الرحمن که گفت سؤال ص: 64 کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از
زنان که طواف کنند میان صفا و مروه یعنی سعی کنند آیا مجزیست ایشان را که چون سوارند بر بالاي کوه نروند و در پائین صفا و
مروه بایستند حضرت فرمودند که بلی جایز است که بایستند در جائی که خانه را به بینند یعنی از دري که به صفا میروند. و به
اسانید صحیحه از آن حضرت صلوات اللَّه علیه مرویست که بر سواره سعی نیست یعنی هروله واجب نیست و لیکن به جاي هروله
اندکی چهار پا را تند میکنند. و در صحیح از خشاب منقولست که آن حضرت از زراره پرسیدند و فرمودند که آیا سعی کردي
میان صفا و مروه او گفت بلی فرمودند که ضعف به همرسانی؟ گفت نه و اللَّه قوت داشتم یا قوت به همرسانیدم به سبب سعی
حضرت فرمودند که اگر خوف ضعف داشته باشی سوار شو زیرا که ترا قوت دعا بیشتر خواهد بود (و روي عنه عبد الرّحمن بن ابی
عبد اللَّه قال لا تجلس بین ال ّ ص فا و المروة الّا من جهد) و منقولست در صحیح از عبد الرحمن که گفت حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که منشین در میان صفا و مروه مگر وقتی که به تنگ آیی و مشقت داشته باشی از رفتن. و ظاهرا بر سبیل
کراهت باشد و لازم نیست که بیتاب شود. و به اسانید صحیحه و کالصحیحه بسیار منقولست از حلبی که گفت از آن حضرت
صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که طواف کند در میان صفا و مروه آیا استراحت میتواند کرد به نشستن فرمودند که بلی
اگر خواهد بر صفا و مروه بنشیند و اگر خواهد در ما بین هر دو بنشیند تا استراحت کند
باب حکم من قطع علیه السّعی لصلاة او غیرها
(روي معاویۀ بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه الرّجل یدخل فی السّ عی بین ال ّ ص فا و المروة فیدخل وقت ال ّ ص لاة أ
یخفّف او یصلّی ثمّ یعود او یلبث کما هو علی حاله حتّی یفرغ فقال او لیس علیهما مسجد (له خ م) لا بل یصلّی ثمّ یعود قلت و
یجلس علی ال ّ ص فا و المروة قال نعم) این بابی است در حکم کسی که قطع شود بر او سعی از جهۀ نماز یا غیر نماز به چهل و سه
سند صحیح منقولست از معاویۀ که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اگر شخصی داخل شود در
سعی میان صفا و مروه و داخل شود وقت نماز آیا سعی را سبک میکند یا نماز میکند و بنا مینهد، یا سعی را به طمانینه میکند
چنانکه میکرد تا فارغ شود حضرت فرمودند که آیا بر صفا و مروه موضعی نیست که نماز کند یا آیا مسجد الحرام متصل نیست به
صفا و مروه بلکه نماز میکند و بنا مینهد عرض نمودم که آیا میتواند نشست بر صفا و مروه فرمودند که بلی (و روي علیّ بن
النّعمان و صفوان عن یحیی الازرق قال سالت ابا الحسن صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یسعی بین الصّفا و المروة فیسعی ثلاثۀ اشواط أو
اربعۀ فیلقاه ال ّ ص دیق فیدعوه إلی الحاجۀ او إلی الطّعام قال ص: 66 ان اجابه فلا باس و لکن یقضی حقّ اللَّه
تعالی احبّ إلیّ من ان یقضی حقّ صاحبه) و به شصت و چهار سند صحیح منقولست از یحیی ازرق، و شیخ تصریح نموده است که
یحیی بن عبد الرحمن ازرق ثقه است که گفت سؤال کردم از حضرت ابو الحسن موسی بن جعفر صلوات اللَّه علیه از شخصی که
سعی کند در میان صفا و مروه و سه شوط یا چهار شوط بکند و ملاقات کند او را دوستی و او را از جهۀ حاجتی یا ضیافتی بخواند
حضرت فرمودند که اگر اجابت کند او را باکی نیست و لیکن اگر بر آورد حق حق سبحانه و تعالی را نزد من محبوبتر است از آن
صفحه 40 از 321
که بر آورد حق صاحبش را. و از این حدیث ظاهر میشود که جایز است قطع از جهۀ اجابت و قضاي حاجت مؤمن و نیست در
اینجا که بنا نهد یا از سر گیرد و باز فرق نیست که سه شوط کرده باشد یا چهار شوط (و روي عن ابن فضّال قال قال سال محمّد بن
علیّ ابا الحسن صلوات اللَّه علیه فقال له سعیت شوطا ثمّ طلع الفجر فقال صلّ ثمّ عد فاتمّ سعیک) و مرویست در موثق کالصحیح از
ابن فضال که گفت سؤال کرد محمد بن علی از حضرت امام ابو الحسن علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیهما و عرض نمود که
یک شوط سعی کردم که صبح طالع شد حضرت فرمودند که نماز بکن و برگرد و سعی را تمام کن. و در حسن کالصحیح
منقولست از یحیی ازرق که عرض نمودم ص: 67 به حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که اگر
کسی سه شوط یا چهار شوط کرده باشد و بول کند آیا سعی را تمام میکند بیوضو حضرت فرمودند که باکی نیست و اگر همه
عبادات حج با وضو باشد محبوبتر است نزد من و به همین مضمون است حدیث زید شحام و گذشت صحیح معاویه نیز به همین
مضمون. و در موثق کالصحیح منقولست از ابن فضال که حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه فرمودند که طواف و سعی را بیوضو
مکن. و محمولست در غیر طواف واجب بر استحباب مؤکد و بر کراهت ترك وضو
باب استطاعۀ السّبیل إلی الحج
این بابی است در بیان استطاعت راه بسوي حج که حق سبحانه و تعالی فرموده است (وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ
سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ) یعنی خدا راست بر جمیع آدمیان حجّ و زیارت خانه کعبه اعم از حج و عمره چنانکه در
روایات صحیح وارد است از عمر بن اذینه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از تفسیر این آیه و
عرض نمودم که مراد از این آیه حجست نه عمره حضرت فرمودند که نه بلکه مراد هر دو است و هر دو واجبند کسی را که مستطیع
شود به آن راهی را یعنی تواند آمدن بهر نحو که باشد، و در روایات صحیحه از طرق خاصه و عامه وارد است که مراد از استطاعت
زاد و راحله است و هر کس کافر شود بترك حج به درستی که حق سبحانه و تعالی بینیاز است از عالمیان و تفسیر این آیه در
وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ » ضمن اخبار ظاهر خواهد آمد (روي عن ابی الرّبیع الشّامّی قال سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه تعالی
فقال ما یقول النّاس فیها فقیل له الزّاد و الرّاحلۀ فقال صلوات اللَّه علیه قد سئل ابو جعفر صلوات اللَّه « حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا
علیه عن هذا فقال هلک النّاس اذا لئن کان ص: 69 من کان له زاد و راحلۀ قدر ما یقوت عیاله و یستغنی به
عن النّاس ینطلق إلیهم فیسلبهم إیّاه لقد هلکوا اذا فقیل له فما السّبیل فقال السّ عۀ فی المال اذا کان یحجّ ببعض و یبقی بعض لقوت
عیاله أ لیس قد فرض اللَّه عزّ و جلّ الزّکاة فلم یجعلها الّا علی من یملک مائتی درهم) کالصحیح منقولست از خالد که گفت سؤال
و این » کردند از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که خدا یتعالی راست بر کافه عالمیان
که به زیارت خانه حق سبحانه و تعالی روند کسانی که « مجمل است که مفسّر اوست ما بعدش تا وقع او در نفوس بیشتر باشد
استطاعۀ داشته باشند که به آن خانه روند حضرت فرمودند که سنّیان چه میگویند، و ظاهرا غرض حضرت این بود که قول شنیع
ایشان مذکور شود قول مالک که معاصر است و میگوید که اگر تواند پیاده رفتن مستطیع است و ظاهر آیه آنست که زیاده بر
لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا » استطاعتی که لازم هر فعلی است داشته باشد که آن را حق سبحانه و تعالی در آیات بسیار فرموده است که
شخصی گفت که مراد از استطاعت زاد و راحله است حضرت فرمودند که این قول هر چند در شناعت مثل قول مالک « وُسْعَها
نیست اما در واقع این قول نیز شنیع است و همین کافی نیست و فرمودند که اگر همین کافی باشد سبب هلاك عالمیان خواهد بود و
همین مسأله را از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه پرسیدند و حضرت فرمودند آن چه در این مجلس مذکور شد که در
مجلس آن حضرت نیز گفتند که استطاعت زاد و راحله است و بس و حضرت فرمودند که سبب هلاك مردمان خواهد بود و
ظاهرش اینست که این مجملی است که تفسیرش بعد از اینست یا آن که اگر چنین میبود هر آینه میبایست که اکثر عالمیان بترك
صفحه 41 از 321
حج هلاك شوند به سبب ص: 70 مخالفت الهی اگر نروند، و به سبب هلاك دنیوي اگر بروند چنانکه عامه
به سبب این فتوي هر سال چندین هزار از ایشان هلاك میشوند که به عصا و کشکول میروند و در منزلی که بیرون میروند از
ایشان چندین هزار هستند و نادري از ایشان بحج میرسند و آن نادر در برگشتن هلاك میشوند پس فرمودند که اگر هر که او را
زاد و راحله باشد که آن مقدار قوت خود و عیال واجب النفقه او باشد و نفقه ایشان را صرف راحله خود کند هر آینه عیالش
میباید بمیرند یا گدائی کنند یا سواد الوجه فی الدارین را به همرسانند که بدتر از مردنست، پس عرض نمودند که استطاعت بر
سبیل کدامست حضرت فرمودند که: آن قدر وسعت داشته باشد مالش که بعضی از آن را صرف زاد و راحله نماید و بعضی بماند
از جهۀ قوت عیالش یا آن را قوت عیال نماید پس حضرت فرمودند که نمیبینی که حق سبحانه و تعالی زکاة را واجب گردانیده
است و قرار نداده است مگر بر کسی که مالک باشد دویست درهم را. بدان که آن چه این حدیث بر آن دلالت میکند آنست که
از جهت وجوب حج شرط است با زاد و راحله که قوت عیال داشته باشد (لذا ظ) تمثیل زکات دلالت بر زیاده از قوت عیال ندارد و
تمثیل اشعاري دارد به آن که اگر چیزي از مال صرف شود چیزي بماند و لیکن دلالت ندارد بلکه ممکن است که تمثیل از حضرت
توسعه باشد پس استدلال نتوان کرد بر مذهب جمعی از قدما که شرط کردهاند که میباید که بعد از برگشتن مایه یا کسبی داشته
باشد که به آن تعیش توانند نمود، و دلیل ایشان بحسب ظاهر همین حدیث است و در سندش نیز کلامی هست با معارضه آیه
، کریمه و اخبار متواتره و شکی نیست که نسبت به کسی که دور باشد زاد بمقدار متعارف میباید و راحله لوامع صاحبقرانی، ج 8
ص: 71 میباید که قوّت برداشتن او را و زادش داشته باشد اگر چه آن راحله نسبت بحال او نداشته باشد مثل الاغی که گوش و
دمش را بریده باشند چنانکه خواهد آمد و لازم نیست که راحله ملک او باشد بلکه با جرت نیز کافی است و قیمت زاد و راحله
حکم زاد و راحله دارد (و روي هشام بن سالم عن ابی بصیر قال سمعت أبا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه یقول من عرض علیه الحجّ و لو
علی حمار اجدع مقطوع الذّنب فابی فهو مستطیع للحجّ) و به دوازده سند صحیح و دو سند حسن کالصحیح منقولست از ابو بصیر که
گفت شنیدم که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه میفرمودند که هر کرا عرض کنند بر او حجرا و اگر چه بر الاغ گوش
بریده دم بریده باشد، که هر گاه مؤمنی بر او عرض کند که بیایید با من بحج و بر این الاغ سوار شوید و او أبا کند او مستطیع شده
است و حج در ذمهاش قرار گرفته است یعنی به عرض واجب میشود و اگر در آن سال نرود بر ذمه او مستقر میشود و بعد از آن
اگر چه به گدایی و سقایی باشد میباید برود. و بر این مضمونست صحیحه محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه
وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ الخ که فرمودند که هر » علیه و صحیحه حلبی از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در تفسیر آیه
گاه آن مقدار داشته باشد که تواند حج کردن، پس هر دو عرض نمودند که اگر بر ایشان عرض نمایند حجرا و او را شرم آید که
برود یعنی مناسب حال او نباشد که به نفقه دیگران بحج رود آیا مستطیع هست و اگر نرود در ذمهاش قرار میگیرد فرمودند که چرا
شرم میکند میباید برود اگر چه بر الاغ گوش و دم بریده باشد و اگر تواند که بعضی از راه را سواره رود و بعضی را پیاده باید
ص: 72 که برود. و قریب به اینها نیز احادیث صحیحه و حسنه و موثقه کالصحیحه وارد شده است و در
زیادتی محمول است بر استحباب مؤکد یا جمعی که در آنجا باشند و دور نیست که ساکنان مکه معظمه را راحله در کار نباشد و
اللَّه تعالی یعلم و ظاهر اخبار متواتره آنست که استطاعت زاد و راحله است و محتمل است در خصوص این اخبار که مراد حضرت
صلوات اللَّه علیه این باشد که نفی کند قول جمعی را که میگویند استطاعت با فعل است و تا نکند کاشف نمیآید که مستطیع
بوده است و اگر نکند کاشف میآید که مستطیع نبوده است و در این صورت مراد این است که استطاعت پیش از فعل است و در
صورتی که أبا کند و نکند نیز مستطیع بوده است هر چند که توفیقات الهی نیز مدخل دارد اما به مرتبه نمیرسد که مجبور شود در
فعل و با عدمش مجبور شود بر ترك. چنانکه در حسنه کالصحیح منقولست از حضرمی که گفت عرض نمودم به حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه که من تشییع نمودم اصحاب خود را تا قادسیه که چهار فرسخ است تا نجف اشرف از طرف بیابان ایشان
صفحه 42 از 321
بمن گفتند بیا تا برویم و ما از جهۀ تو در اینجا سه روز صبر میکنیم من برگشتم و خرجی نداشتم حق سبحانه و تعالی آسان کرد و
ملحق شدم به ایشان پس حضرت فرمودند که هر که را در شب قدر نوشتهاند از جمله حاجیان نمیتواند که نرود بحج هر چند فقیر
باشد و کسی را که ننوشتهاند که حج خواهد کرد استطاعت حج ندارد هر چند غنی و صحیح باشد. و از این باب احادیث بسیار
وارد شده است و چند وجه در جمع بین الاخبار وارد شده است و علما گفتهاند یکی آن که نوشتن موافق علم است لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 73 و علم تابع معلوم است، و علت دیگر آن که توفیقات الهی از باب تفضل است و بعد از توفیق مجبور
نمیشود بلکه سهل و آسان میشود و قبل از آن اختیار هست و لیکن به سبب اعمال قبیحه که باختیار او واقع شده است سلب توفیق
میشود و بمنزله ممتنع میشود چنانکه فرموده است که اما آن کسی که در راه حق سبحانه و تعالی خیرات کند و متقی و پرهیزکار
است عن قریب لطف خود را شامل حال او میکنیم که آسان میشود بر او اعمال خیر و اما آن کسی که بخل ورزد و خواهد که
مالش او را غنی کند یا به شهوات عاجله قناعت نموده مستغنی داند خود را از نعماء غیر متناهیه ابدیه و تکذیب کند سخنان خدا و
رسول را سلب توفیق از او میکنیم و آسان میشود بر او سیئات و مخالفت الهی از این جهۀ است که نه جبر است و نه تفویض و
لیکن امریست میان هر دو و فراختر از میان آسمان و زمین حاصل آن که این معنی بسیار دقیق است و بدون افاضه الهی معلوم
نمیشود
باب ترك الحج
(روي حنان بن سدیر عن ابیه قال ذکرت لأبی جعفر صلوات اللَّه علیه البیت فقال لو عطّلوه سنۀ واحدة لم یناظروا) و مرویست در
موثق کالصحیح از حنان بن سدیر صیرفی از پدرش و در اکثر نسخ عن ابیه از قلم نساخ افتاده است و در کافی موجود است و مثل
صدوق که متتبّع عادلیست که نداند که حنان از امام محمد باقر روایت نمیکند، و جزم داریم که از قلم نساخ ساقط شده است و
سدیر گفت که عرض نمودم به حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه خانه کعبه را حضرت فرمودند که اگر یک سال همه کس
آن را معطل سازند و بحج نروند ایشان را مهلت نمیدهند و ظاهرا لم ینظروا بوده است و از قلم نساخ کافی ألفی زیاده است چنانکه
در اینجا شده است. و در صحیح از حماد منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه فرمودند که حضرت امیر المؤمنین
صلوات اللَّه علیه مکرر به فرزندان خود میفرمودند که ملاحظه خانه کعبه میکرده باشید همیشه که از شما خالی نباشد که شما را
مهلت نمیدهند و فی خبر اخر لنزل علیهم العذاب. و در حدیث دیگر منقولست در حسن کالصحیح از حسین احمسی که لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 75 حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر مردمان همه ترك کنند حجرا مهلت نمیدهند
ایشان را که عذاب را دیر بفرستد یا هر آینه نازل میشود بر ایشان عذاب الهی. و در صحیح از ابو بصیر منقولست که آن حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند که دین برپاست تا کعبه برپاست یعنی تا مردمان بحج و عمره میروند
باب الاجبار علی الحجّ و علی زیارة النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله
(روي حفص بن البختري و هشام بن سالم و معاویۀ بن عمّار و غیرهم عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال لو انّ النّاس ترکوا الحجّ
لکان علی الوالی ان یجبرهم علی ذلک و علی المقام عنده و لو ترکوا زیارة النّبیّ صلّی اللَّه علیه و آله لکان علی الوالی ان یجبرهم
علی ذلک و علی المقام عنده فان لم یکن لهم مال أنفق علیهم من بیت مال المسلمین) این بابی است در جبر نمودن بر حج و بر
زیارت حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله. منقولست به صد و بیست و یک سند صحیح و قریب باین کالصحیح از حسن و
قوي که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر مردمان ترك کنند در سالی، که به زیارت خانه حق سبحانه و
تعالی نروند از جهۀ حج یا عمره یا ترك نمایند ماندن در مکه معظمه را هر آینه بر امام زمان صلوات اللَّه علیه یا نایب خاص یا نایب
صفحه 43 از 321
عام علی احتمال لازمست که جبر کنند مردمان را بر آن که بحج یا عمره بروند اگر چه جمعی قلیل باشند و هم چنین بر او لازمست
که جبر کند مردمان را بر آن که در آنجا مجاور شوند و هم چنین اگر مردمان ترك نمایند زیارت حضرت سید المرسلین را بر والی
مسلمانان واجبست که ایشان را جبر نماید به زیارت و اقامت نزد آن حضرت ص: 77 صلی اللَّه علیه و آله
پس اگر نداشته باشند مؤنت حجرا یا مؤنت ماندن در آنجا را بر امام لازمست که صرف نماید بر ایشان از مال کافه مسلمین که از
خراج ارض جمع میشود چون مصلحت کافه ایشان در آنست که اگر ترك بالکلیه کنند عذاب الهی بر ایشان نازل خواهد شد و
بهترین مصالح ایشان رفع عذابست از ایشان، و غرض از این حدیث بیان لزوم اهتمام است در امر حج و زیارت حضرت سید
المرسلین و ائمه طاهرین صلوات اللَّه علیهم و اگر نه یکی از آیات و دلایل وجود واجبست آن که چنانست که عالمیان همه از روي
شوق و ذوق میروند مگر آن که جبر کنند جمعی را، و از عظمت آیه آن که سالها کفار دشت بر مسلمانان مسلّط بودند و منع
احدي از حج و زیارت و اقامت نکردند به قدرت کامله الهی بلکه یوما فیوما در تزایدند با آن که سال به سال موانع بیشتر میشود و
خراجات عظیمتر رغبت مردمان بیشتر میشود و کثرت حاجیان عظیمتر الحمد للّه رب العالمین. و در صحیح از عبد اللَّه بن سنان
منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر مردمان معطل سازند حجرا هر آینه بر امام واجبست که
مردمان را جبر کند بر حج اگر خواهند و اگر نخواهند زیرا که حق سبحانه و تعالی وضع نموده است این خانه را از جهۀ حج چنانکه
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ الخ یعنی به درستی که اول خانه را که حق سبحانه و تعالی وضع نموده است که آن را » فرموده است که
زیارت کنند کافه عالمیان: خانهایست که در مکه است و آن را با برکت کرده است که منافع دنیوي و اخروي بیابند، و هدایت
کننده عالمیان باشد که از جمله آیات بیّناتی که در آنجا مقرر فرموده است معرفت حقیقت واجب الوجود است و رسالت حضرت
سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله و امامت ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم بدانند چنانکه متصل باین آیه است که در آن آیات
بیّنات هست که آن مقام ابراهیم است که گذشت
باب علّۀ التّخلّف عن الحج
(روي ابو بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال ما تخلّف رجل عن الحجّ الّا بذنب و ما یعفو اللَّه اکثر) این بابی است در سبب
توفیق نیافتن و بازماندن از حج منقولست در موثق از ابو بصیر که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر کس
توفیق رفتن حج نیابد این توفیق نیافتن البته از جهۀ معصیتی است که از او صادر شده است و آن چه را حق سبحانه و تعالی عفو
میفرماید بیشتر است از آن چه بان مؤاخذه میفرماید و چون گناه به مرتبه رسد که عفو قبیح باشد مؤاخذه میفرماید به سبب توفیق
شاید متنبه شوند و باز کشت کنند تا حق سبحانه و تعالی نیز رحمت فرماید. و در قوي کالصحیح منقولست از سماعه که حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه فرمودند که چرا امسال بحج نمیروي عرض نمودم که معامله هست میان من و جمعی و کارها دارم و
شاید که خیر در نرفتن باشد حضرت فرمودند که نه و اللَّه هرگز خیر در ترك حج نمیباشد پس فرمودند که هر که توفیق حج
نمیباید البته از جهۀ معصیتی است که از او صادر شده است و آن چه را حق سبحانه و تعالی عفو میفرماید بیشتر است از آن چه به
آن مؤاخذه میفرماید (و روي ابو حمزة الثّمالیّ عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال ص: 79 سمعته یقول ما
من عبد یؤثر علی الحجّ حاجۀ من حوائج الدّنیا الّا نظر إلی المحلّقین قد انصرفوا قبل ان تقضی له تلک الحاجۀ) و به اسانید متکثره
منقولست از ابو حمزه که گفت شنیدم که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه میفرمودند که هر بنده که مقدم دارد بر حج
حاجتی از حاجات دنیوي را البته خواهند دید که حاجیان برگشتهاند سرها تراشیده پیش از آن که حاجت او بر آورده شود و
تراشیدن سر از علامات حج بوده است چون در آن زمان اکثر با موي سر میبودند و نمیتراشیدند سر را مگر در حج یا عمره و
یعنی قسم بذات مقدسم که حق « لَقَدْ صَ دَقَ اللَّهُ الخ » بتدریج بر طرف شد و اشاره به این معنی دارد قول حق سبحانه و تعالی که
صفحه 44 از 321
سبحانه و تعالی خواب رسولش را درست کرد و البته داخل مسجد الحرام خواهید شد ایمن سرها تراشیده و تقصیر کرده و خوف
نخواهید داشت، و آیه در فتح حدیبیّه نازل شد و حضرت پیشتر از آن که بیرون آید در واقعه دیده بودند که آن حضرت با اصحاب
داخل مسجد الحرام خواهند شد سر تراشیده و تقصیر کرده. و چون در حدیبیه ممنوع شدند از دخول مسجد الحرام عمر گفت که تو
گفتی که ما داخل خواهیم شد و نشدیم حق سبحانه و تعالی از جهۀ تصدیق حضرت این آیه را فرستاد و فایده نکرد و حضرت سید
المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که من نگفتم که امسال خواهیم رفت و سال دیگر داخل شدند. و اکثر علماء را اعتقاد آنست
که خواب آن حضرت در سال آینده واقع شد، و گمان بنده آنست که حضرت واقعه حجۀ الوداع را دیده بودند زیرا که آیه بحسب
ظاهر دلالت میکند بر آن که حلق و تقصیر کرده داخل مسجد الحرام شوند و آن در سال آخر واقع شد که حج کردند ایمن و
خوفی نداشتند و بعد از حلق و تقصیر منی داخل ص: 80 مسجد الحرام شدند و ظاهر است که رؤیا هر چند
دیرتر ظاهر شود اعتبارش بیشتر است چون دیرتر را دیده است چنانکه حضرت یوسف خواب دید که آفتاب و ماه و یازده ستاره او
را سجده کردند و بعد از بیست سال و بروایتی چهل سال واقع شد هم چنان که در آیه بعد از این که حق سبحانه و تعالی فرموده
است که رسولش را بر همه عالمیان غالب خواهد گردانید، و در احادیث بسیار وارد شده است از ائمه هدي صلوات اللَّه علیهم که
این غلبه در زمان حضرت صاحب الامر خواهد بود. حاصل آن که بخاري احادیث بسیار نقل کرده است که عمر این شبهه را بر
حضرت عرض کرد و از حضرت جواب شنید و اکتفا نکرد باز به ابو بکر گفت و جواب شنید و فایده نکرد، و در اصل صلح نیز
اظهار نفاق خود کرد که اگر پیغمبري چرا این قدر دناءت بر خود میگذاري و از عمر بدتر علماي ایشانند که اینها را میبینند و
علی رغم شیعه تاویلات میکنند و علی رغم شیعه بجهنم میروند
باب دفع الحجّ إلی من یخرج فیها
[اگر بخاطر مرض نتواند حج به جا آورد]
(روي الحلبیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال ان کان موسرا حال بینه و بین الحجّ مرض اوامر یعذره اللَّه فیه فانّ علیه ان یحجّ
عنه من ماله صرورة لا مال له) این بابی است در دادن اجرت حج به کسی که از جهۀ او حج کند یا از جهۀ خود کند. به هیجده سند
صحیح منقول است که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر شخصی مال داشته باشد و مانعی از رفتن داشته
باشد مانند بیماري یا مانعی که به آن حق سبحانه و تعالی او را معذور دارد مثل دشمنی که قصد کشتن او داشته باشد و ظن ضرر
داشته باشد بلکه خوف ضرر کافی است پس به درستی که بر اوست که از مال خود شخصی را بحج فرستد که حج نکرده باشد تا
به سعادت حج فایز شود و نایب مالی نداشته باشد که حج خودش را تواند کرد، و ظاهر علیه وجوبست پس اگر در ایام صحت
تقصیر کرده باشد به آن که بر او واجب شده باشد ظاهرا از او مجزي باشد و اگر استطاعت مالی او را وقتی حاصل نبوده باشد ظاهرا
دغدغه در اجزا نباشد، و در هر دو صورت احوط آنست که اگر در حال حیات مانع زایل شود مرتبه دیگر بکند و اگر نکند بعد از
وفات از او قضا کنند احتیاطا ص: 82 (و روي عبد اللَّه بن سنان عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال انّ امیر
المؤمنین صلوات اللَّه علیه امر شیخا کبیرا لم یحجّ قطّ و لم یطق الحجّ لکبره ان یجهّز رجلا یحجّ عنه) و به بیست و پنج سند صحیح
منقولست که حضرت امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه امر فرمودند مرد پیر بسیار پیري را که هرگز حج نکرده بود و از جهۀ پیري
سوار نمیتوانست شد یا به سبب فربه بودن بسیار حج نکرده بود که آن مرد تهیه شخصی بکند و به نیابت خود بفرستد که از جهۀ او
حج کند. و همین مضمون به سی سند صحیح از محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر و از معاویۀ بن عمار از حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست و از غیر ایشان به اسانید کالصحیح نیز وارد شده است از آن حضرت صلوات اللَّه علیه (و
صفحه 45 از 321
سال معاویۀ بن عمّار ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل حجّ عن غیره أ یجزیه ذلک من حجّۀ الاسلام قال نعم) به سی و دو سند
صحیح منقول است از معاویه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که حج کند به نیابت
غیري آیا مجزیست او را این حج از حجۀ الاسلام او فرمودند که بلی. این عبارت دو احتمال دارد اظهر آنست که مجزي باشد از
حجۀ الاسلام نایب چنانکه از این باب احادیث واقع شده است که مجزي است از حجۀ الاسلام او تا چیزي به همرساند یعنی ثواب
حجۀ الاسلام دارد. و لهذا در احادیث صحیحه وارد شده است که از جهۀ نیابت نو حاجی را بگیرند تا او را ثواب حجۀ الاسلام
باشد، و احتمال دیگر آن که راوي توهم کرده باشد که چون منوب تقصیر کرده است مشغول الذمه باشد و فایده لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 83 نداشته باشد نیابت از جهۀ او و حضرت فرموده باشند که فایده دارد و میت بريء الذمه میشود و بر این مضمون نیز
احادیث بسیار وارد شده است و هر دو احتمال موافق واقع است ممکن است که هر دو مراد حضرت باشد علی سبیل البدلیۀ و از این
باب نیز بسیار وارد شده است که اعم اراده فرمودهاند و اللَّه تعالی یعلم (و روي علیّ بن ابی حمزة عن ابی بصیر عن ابی عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه قال لو انّ رجلا معسرا أحجّه رجل کانت له حجّۀ فان ایسر بعد ذلک کان علیه الحجّ و کذلک النّاصب و اذا عرف
فعلیه الحجّ و ان کان قد حجّ) و منقولست در موثق که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر پریشان را
شخصی به نیابت خود بحج بفرستد او را ثواب حجۀ الاسلام هست و اگر بعد از آن چیزي به همرساند واجب است که حجۀ الاسلام
را به جا آورد و هم چنین کسانی که عداوت اهل بیت داشته باشند و در حال عداوت حج کرده باشند چون عارف شوند مرتبه دیگر
حج به جا میآورند. و ظاهرا اعاده وقتی میکند که حج تمتع بر ایشان واجب باشد و افراد یا قرآن کرده باشند چنانکه داب ایشان
است، و ممکن است که مرا از اول حج بذل باشد و اعاده مستحب باشد و هم چنین ناصب اگر حج اسلام کرده اعاده مستحب باشد.
ظاهرا مراد از ناصب جمیع سنّیانند که دیگري را بر علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه مقدم میدارند و خواهد آمد
[اگر چند نفر را به حج بفرستد]
(و روي سعید بن عبد اللَّه عن موسی بن الحسن عن ابی علیّ احمد بن محمّد بن مطهّر قال کتبت إلی ابی محمّد صلوات اللَّه علیه انّی
دفعت إلی ستّۀ انفس مائۀ دینار و خمسین دینارا لیحجّوا بها فرجعوا و لم ص: 84 یشخص بعضهم و اتانی
بعض و ذکر انّه قد أنفق بعض الدّنانیر و بقیت بقیّۀ و انّه یردّ علیّ ما بقی و انّی قدرمت مطالبۀ من لم یأتنی بما دفعت الیه فکتب
صلوات اللَّه علیه لا تعرّض لمن لم یاتک و لا تاخذ ممّن اتاك شیئا ممّا یاتیک به و الاجر فقد وقع علی اللَّه عزّ و جلّ) و به اسانید
صحیحه منقولست از ابو علی ممدوح که گفت عریضه نوشتم به خدمت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه که من صد و پنجاه
دینار طلا به شش نفر دادم که حج کنند و من مثاب باشم چون برگشتند ظاهر شد که بعضی نرفته بودند و بعضی که رفته بودند
بعضی از اشرفیها را خرج کرده بودند و بعضی که زیاده آمده است آوردند که بمن دهند و من در خاطر دارم که از آنها که
نرفتهاند آن چه دادهام بازگیرم امر شما چیست؟ حضرت فرمودند در جواب عریضه که از آنهایی که نرفتهاند متعرض ایشان مشو و
مطلب، و از اینها که آوردهاند مگیر و مزد تو بر حق سبحانه و تعالی است امّا آنها که آوردهاند نمیباید گرفت چون حجّ کردهاند و
زیادتی از ایشان است و أمّا آنهایی که نیاوردهاند شاید عذري داشته باشند و ظاهر آنست که زر را داده است که ایشان. از جهۀ
خود حج کنند ممکن است که در این سال یا سال دیگر بکنند و ممکن است که دزد از ایشان برده باشد و بر تقدیري که جایز باشد
گرفتن: مستحب است که نگیرند
[اگر نایب معذور شود]
صفحه 46 از 321
(و روي البزنطیّ عن ابی الحسن صلوات اللَّه علیه قال سألته عن رجل اخذ حجّ ۀ من رجل فقطع علیه الطّریق فاعطاه رجل آخر حجّۀ
اخري أ یجوز له ذلک فقال جایز له ذلک محسوب للاوّل و الاخر و ما کان یسعه غیر الّذي فعل اذا وجد من یعطیه الحجّۀ) و به چهار
سند صحیح و ده حسن کالصحیح منقولست از احمد بن ص: 85 محمد که از حضرت امام ابی الحسن علی
بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که حجّه بگیرد از شخصی و راهزنان او را برهنه کنند و هر چه داشته باشد
ببرند و نتواند رفت پس شخصی دیگر حجّه به او دهد آیا جایز است که بگیرد یا از اوّل نیز مجزي خواهد بود حضرت فرمودند که
جایز است او را گرفتن حجّه دیگر و از جهۀ اوّلین و دویمین هر دو مجزي است بلکه اگر کسی دیگر به او حجه دهد واجبست که
چنین کند تا از جهۀ هر دو حج کند، و این حدیث محمولست بر آن چه سابقا گذشت که غرض اولین این باشد که اجیر حج از
جهۀ خود بگیرد و او را ثواب باشد، و اگر از جهۀ اولین بعنوان حجۀ الاسلام باشد که خود نتواند رفت یا قضا از میت باشد حمل بر
این میکنیم که حجّه دیگر بگیرد که غرض ثانی این باشد که حج بفعل آید و او را ثواب باشد یا آن که بر تقدیر وجوب سال
دیگر حج کند و طی مسافت از هر دو باشد اما اگر اجیر شود که از جهۀ دو میت است حجۀ الاسلام به جا آورد در یک سال جایز
نیست به اتفاق علما و باخباري که خواهد آمد (و روي جمیل بن درّاج عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی رجل لیس له مال حجّ
عن رجل او احجّه غیره ثمّ اصاب مالا هل علیه الحجّ فقال یجزئ عنهما) و در صحیح از جمیل منقولست از حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که او را مالی نباشد که حج بر او واجب باشد، و به نیابت کسی حج رود یا کسی به او بذل کند
مالی که بحج رود یا او را با خود ببرد بحج و بعد از آن مالی به همرساند آیا مرتبه دیگر واجبست که بحج رود حضرت فرمودند که
آن چه کرده است از هر دو مجزیست. و ممکن است که ص: 86 مراد این حج باشد که چون اول او را
همراهی کرده است از ثانی نیز بهره داشته باشد یا حجی که از دیگري کرده است مراد این باشد که او زر داده باشد که در ثواب
شریک باشد و اظهر آنست که جواب مسأله دویم را فرموده باشند و اوّل را بظهور گذاشته باشند یا آن که پیشتر جواب داده باشند
(و قیل لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه الرّجل یاخذ الحجّۀ من الرّجل فیموت فلا یترك شیئا فقال اجزات عن المیّت و ان کانت له عند
اللَّه حجّۀ اثبتت لصاحبه) این مضمون در حسن کالصحیح و موثق و قوي منقول است که از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه سؤال کردند که هر گاه شخصی حجه بگیرد از شخصی و بمیرد و چیزي نگذارد حضرت فرمودند که مجزیست از آن میّت به
تفضّل الهی، و اگر نایب را نزد حق تعالی حجی باشد از جهۀ منوب مقرر میشود و ثوابش را به او میدهند و محمولست بر آن که
منوب چیزي دیگر نداشته باشد یا وصی یا وارث تقصیر نکرده باشند یا حج نیابت سنّت باشد و این بیشتر میبوده است و بسیار نادر
بوده است که کسی حج نکرده باشد و استبعادي ندارد که حج کرده نایب را به منوب عنه دهند که نایب به سبب آن حج از عذاب
الهی خلاص شود و ثوابش را به منوب عنه دهند که او نیز از عذاب الهی خلاص شود.
[حج از میت]
(و سال سعید بن عبد اللَّه الاعرج ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن ال ّ ص رورة أ یحجّ عن المیّت فقال نعم اذا لم تجد الصّرورة بما یحجّ
به و ان کان له مال فلیس له ذلک حتی یحجّ من ماله و هو یجزئ عن المیّت کان له مال او لم یکن له مال) و منقولست در صحیح از
بزنطی از کرام موثق از سعید ثقه که گفت ص: 87 سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه و به همین معنی به اسانید صحیحه منقولست از سعید بن ابی خلف که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات
اللَّه علیه از نو حاجی که پیشتر از جهت خود حجّ نکرده باشد آیا به نیابت میّت حج میتواند کرد حضرت فرمودند که بلی هر گاه
پیشتر نداشته باشد قدري از آن مال که به آن حج تواند کرد، و اگر پیشتر آن مقدار مال داشته باشد که حج تواند کرد و نکرده
باشد و حج در ذمهاش قرار گرفته باشد نمیتواند نایب شدن و مجزي نیست از او تا حج نکند از مال خود اگر چه بعنوان گدائی و
صفحه 47 از 321
سقایی باشد. و ظاهرا این حدیث آنست که اگر حال مالی داشته باشد نایب نمیتواند شد و بر هر حالی مجزیست از میّت خواه مالی
داشته باشد یا نداشته باشد امّا اثم است که اول حج خود را نکرده است، و ظاهر این حدیث اینست امر به شیء نهی از ضد او نیست،
و اکثر علما میگویند که حج او باطل است و این مسأله نه از باب امر به شیء است که نهی از ضد باشد بلکه از قبیل نهی در
عبادتست که مستلزم فساد است نزد اکثر محققین زیرا که حضرت نهی فرمودند از حج از غیر تا از جهۀ خود حج نکند، و تاویل
کردهاند این حدیث را به آن که و هو یجزي ضمیر راجع است به جزء اول حدیث و مراد این است که حج صروره صحیح است و از
میّت مجزي است خواه میّت مال داشته پیشرو حج بر او واجب باشد و خواه نداشته باشد و حج مستحب باشد و رفع توهم جمعی
فرمودهاند که میگویند حج نو حاجی صحیح نیست یا رفع توهم کرده باشند که بر تقدیر که بر هیچ یک واجب نبوده باشد حج
نیابت دیگري صحیح است و هر چند میّت بر او حجۀ الاسلام واجب نباشد حق سبحانه و تعالی در نامه عمل او بلکه در نامه عمل
نایب نیز ص: 88 مینویسد که حجۀ الاسلام کرده است و ثواب حجۀ الاسلام را به ایشان میدهند اگر
مستطیع نشود و بعد از استطاعت مرتبه دیگر بحج میرود و ثواب دو حجۀ الاسلام دارد یکی استحقاقی و دیگري تفضلی چنانکه
احادیث صحیحه بر این مضمون وارد است
[اگر نایب از مکان دیگر حرکت کند]
(و روي الحسن بن محبوب عن علیّ بن رئاب عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی رجل اعطی رجلا حجّ ۀ یحجّ بها عنه من الکوفۀ
فحجّ بها عنه من البصرة قال لا باس اذا قضی جمیع مناسکه فقد تمّ حجّه) و به چهار ده سند صحیح و بسیاري از حسن و موثق
کالصحیح منقولست از حسن از علی از حریز بن عبد اللَّه چنانکه در کافی و در تهذیب است و ظاهرا از قلم نساخ افتاده است از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که حجه بدهد به شخصی که به نیابت او از کوفه بحج رود و او از راه بصره
بحج رود حضرت فرمودند که باکی نیست هر گاه جمیع مناسک را به جا آورده باشد حجش تمامست چون مقصود بالذّات
حجّست و برائت ذمّه است و ظاهر حدیث آنست که از اجرت چیزي را پس نمیگیرد و کم نمیکند. و جمعی گفتهاند که مستحق
اجرت نیست، و جمعی گفتهاند که اگر خرج راه کوفه بیشتر باشد و مطلوب شرعی نیز باشد در تعیین راه چنانکه در مثال مذکور که
همیشه خرج راه کوفه بیشتر بوده است چنانکه خواهد آمد و مزیّت و زیادتی بر همه راهها دارد که زیارت ائمه معصومین صلوات
اللَّه علیهم نیز دست بهم میدهد هر چند در عقد اجارت شرط زیارت نکرده باشد و لیکن سبب قبول حج میشود و ظاهر آنست که
شرط رفتن از کوفه به اعتبار این کمالات است تفاوت را به نسبت اجرت کم میکنند و اگر دادهاند از ص:
89 او پس میگیرند و خالی از قوت نیست که مجموع اجر ترا پس گیرند و لا اقل تفاوت را و احوط و اولی آنست که مستاجر پس
نگیرد و اجیر تمام را پس دهد و بر تقدیر پس گرفتن آیا صرف وجوه بر میکنند اگر وصیت بحج کرده باشد یا حجی دیگر
میگیرند یا به وارث میدهند و وسط اولی است و اللَّه تعالی یعلم
[اگر در نوع حج مخالفت کند]
(و روي ابن محبوب عن هشام بن سالم عن ابی بصیر عن احدهما صلوات اللَّه علیهما فی رجل اعطی رجلا دراهم یحجّ بها عنه حجّۀ
مفردة یجوز له ان یتمتّع له بالعمرة إلی الحجّ قال نعم انّما خالفه إلی الفضل و الخیر) و به اسانید صحیحه و حسنه سابقه منقول است
از یکی از دو معصوم صلوات اللَّه علیهما در شخصی که به شخصی شاهی چند بدهد که به نیابت او حج افراد به جا آورد آیا جایز
است که احرام بگیرد به عمره که تمتع یابد بعد از آن تا حج یعنی اگر حج تمتع به جا آورد خوبست حضرت فرمودند که بلی
صفحه 48 از 321
مخالفت او کرده است به چیزي که افضل و بهتر است و ظاهر آنست که حج مستحبی باشد که نایب فرستاده باشد از دور مانند
کوفه که هر سه نوع جایز باشد و نایب بهتر را در اختیار کرده باشد. و کالصحیح از حریز نیز منقولست از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه به همین مضمون، و کالصحیح وارد است که مخالفت منوب عنه نکند و آن در صورتی است که از اهل مکه و
حوالی آن بوده باشد و حج افراد یا قرآن بر ایشان واجب باشد با تقیّه کرده باشند
[نیابت از ناصب]
(و قال وهب بن عبد ربّه للصّادق صلوات اللَّه علیه أ یحجّ الرّجل عن النّاصب فقال لا قلت فان کان ابی فقال ان کان اباك فحجّ عنه)
و منقول است از وهب ثقه که کتاب او از اصولست و ظاهر است که ص: 90 صدوق از اصل او برداشته
است یا از کتاب حسن بن محبوب و کلینی در حسن کالصحیح و شیخ در صحیح از او روایت کردهاند که گفت عرض نمودم به
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا کسی به نیابت ناصبی حج میتواند کرد حضرت فرمودند که نه عرض نمودم که
اگر پدرم باشد میتوانم کرد حضرت فرمودند که اگر پدرت باشد پس به نیابت او حج کن. و کالصحیح از علی بن مهزیار
منقولست که گفت نوشتم به خدمت حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه یا حضرت امام علی نقی سلام اللَّه علیه که اگر کسی
به نیابت ناصبی حج کند گناه دارد و آیا ناصبی از آن منتفع میشود یا نه حضرت نوشتند که به نیابت او حج نمیتوان کرد و ناصبی
را با خود بحج نمیتوان برد. و ناصبی را اطلاق میکنند بر کسی که اظهار کند عداوت اهل بیت را و بر جمیع مخالفان و روي انّ
الصّادق صلوات اللَّه علیه اعطی رجلا ثلثین دینارا فقال له حجّ عن اسماعیل و افعل و افعل و لک تسع و له واحدة کلینی روایت کرده
است در قوي از عبد اللَّه بن سنان و طریق صدوق به او صحیح است که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه به شخصی
سی مثقال طلا دادند و او را اجیر ساختند که به نیابت فرزندش اسماعیل که فوت شده بود حج کند تطوّعا حج تمتّع و یک یک از
مناسک را به او میفرمودند از اول احرام به عمره تا آخر حج که فلان کار خواهی کرد و فلان کار خواهی کرد تا آن که شرط
کردند بر او هروله وادي محسّر را که مستحب است همه را بر او شرط فرمودند بعد از آن فرمودند که هر گاه حج باین عنوان از
جهۀ او به جا آوري ثواب یک حج در نامه عمل او مینویسند که زر داده است و ثواب ص: 91 نه حج در
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَۀِ » نامه عمل تو مینویسند از جهۀ تعبی که میکشی و این ده به اعتبار آنست که حق سبحانه و تعالی فرموده است که
.« فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها
[اگر به نیابت دو نفر حج به جا آورد]
(و روي ابان بن عثمان عن یحیی الازرق عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من یحجّ عن انسان اشترکا حتّی اذا قضی طواف
الفریضۀ انقطعت الشّرکۀ فما کان بعد ذلک من عمل کان لذلک الحاجّ) و در موثق کالصحیح منقول است از یحیی بن عبد الرحمن
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که به نیابت کسی حج کند هر دو در ثواب شریکند تا وقتی که
طواف واجب را به جا آورد شرکت بر طرف میشود. و دور نیست که به سبب این باشد که عمده افعال حج زیارت خانه است و
پیشتر گذشت که وقوف عرفات و مشعر و منی مقدمه حجّند و سعی، و طواف نسا فی الحقیقه از جهۀ حلال شدن بقیه محرّماتست بر
او مثل صید و نساء و بوي خوش بر احتمالی که خواهد آمد (و قال صلوات اللَّه علیه فی رجل اعطی رجلا مالا یحجّ عنه فحجّ عن
نفسه فقال هی عن صاحب المال) و منقولست در صحیح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند در شخصی که
مالی به شخصی دهد که به نیابت آن شخص حج کند و او از جهۀ خود حج کند حضرت فرمودند که آن از صاحب مال است. و
صفحه 49 از 321
مشهور آنست که از هیچ یک مجزي نیست به اعتبار احادیث نیّت چون از آن که میبایست نیّت نکرده است و از خود که
نمیبایست نیّت کرده است، و ممکن است که مراد حج سنّتی باشد و حق سبحانه و تعالی ثواب آن را به صاحب مال دهد و اگر چه
نایب را مرتبه دیگر حج باید کرد چون مشغول ص: 92 الذمه است بحج نیابت و اللَّه تعالی یعلم
[نیابت کردن زن]
(و لا باس ان تحجّ المرأة عن المرأة و المرأة عن الرّجل و الرّجل عن المرأة و الرّجل عن الرّجل و لا باس ان یحجّ ال ّ ص رورة عن
ال ّ ص رورة و ال ّ ص رورة عن غیر ال ّ ص رورة و غیر ال ّ ص رورة عن ال ّ ص رورة) و باکی نیست در حج نیابت که زن بدل از زن حج کند و زن
بدل از مرد حج کند و مرد بدل از زن حج کند و مرد بدل از مرد حج کند و باکی نیست که نو حاجی بدل از نو حاجی حج کند و
نو حاجی بدل از حاجی کند و حاجی بدل از نو حاجی حج کند. بلکه احادیث صحیحه دلالت میکند بر آن که نو حاجی بهتر
است که او نیز باین سعادت فایز شود و آن چه پیش عوام مشهور است آنست که حاجی بهتر است از نو حاجی به اعتبار آن که
کسی که پیشتر حج کرده است مسایل و جاها را خوب میداند و میشناسد و چنین نیست بلکه میباید که عالم باشد به مسائل حج
خصوصا هر گاه خواهند که حج واجب را به جا آورند بدل از زنده یا مرده و شناختن مواضع افعال حج اظهر من الشمس است و
بهر جا که میرسد جمعی کثیر هستند که میگویند که این کجاست و دغدغه در حج کردهها بسیار است چون غالب اوقات عارف
به مسایل نیستند و مرتبه اول که خود را اجیر کردند واجبست که مسایل حج و نماز بلکه روزه را نیز بدانند و از آن جمله قرائت
حمد و تسبیحات و تلبیه را یاد گیرند بلکه شکّیات حجرا بدانند و چون سعی نمیکنند غالبا حج اول باطل است و مشغول الذمّه آن
حجّند و دیگر که خود را اجیر میسازند اجاره باطل است و ضامن حج اول و زرهاي ما بعدند و احادیث بر جواز آن چه مذکور
شد بسیار است، و در بعضی اخبار وارد است که زن نیابت میتواند کرد هر گاه عالم باشد و مؤمن، بسیار زنی که اعلم لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 93 باشد از مرد. و در صحیح از رفاعه منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که
زن حج میتواند کرد بدل از برادر و خواهر و پدر و پسر خود. و در حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که
مرد بدل از زن و زن بدل از مرد حج میتوانند کرد. و در دو حدیث قوي وارد شده است که زن نو حاجی سزاوار نیست که حج به
نیابت کند از زن یا مرد: محمول است بر غالب اوقات که زنان مسائل خود را کمتر میدانند یا به اعتبار آن که هر چند زنان از خانه
بیرون نروند تا ضرور شود بهتر است خصوصا در این اوقات که دغدغه میشود که حج واجب خود را نتوانند کرد و باید که نایب
بگیرند مگر آن که شوهر یا محارم ایشان همراه باشند
[حج از مال زکات]
(و روي حریز عن محمّد بن مسلم قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن الصّرورة أ یحجّ من مال الزّکاة قال نعم) و به پنجاه و دو
سند صحیح منقولست از محمد که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که حج نکرده باشد
زکات میتواند گرفت که بحج رود فرمودند که بلی و احادیث صحیحه گذشت بر این مضمون در کتاب زکات (و روي عن معاویۀ
بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه الرّجل یخرج فی تجارة إلی مکّۀ او یکون له ابل فیکریها حجّته ناقصۀ ام تامّۀ قال لا
بل حجّته تامّۀ) به پانزده سند صحیح از معاویه که گفت عرض نمودم به حضرت امام ص: 94 جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که هر گاه از جهۀ تجارت به مکه معظمه رود یا شتر خود را به کرایه دهد و به مکه رود آیا حجش ناتمامست یا
تمامست حضرت فرمودند که ناتمام نیست بلکه تمامست. غرض راوي این است که چون حج از اعظم عبادات بدنی است مشروط
صفحه 50 از 321
است به نیت قربت به اتفاق علما و هر گاه قصد تجارت یا اجاره داشته باشد خالص نخواهد بود پس ناقص خواهد بود که جزو نیّت
را ندارد یا کامل نیست به اعتبار آن که با نیت قربت ضم کرده است تجارت را پس للّه نخواهد بود و ظاهرا مراد حضرت آنست که
این نیّت منافات ندارد با نیت قربت چون ممکن است که غرض تجارت بالعرض باشد و مقصود بالذات حج باشد و حق سبحانه و
تعالی فرموده است که آدمی بصیر است بر نفس خود حال خود را خوب میداند که کدام مقصود بالذّات است یا آن که ممکن
است که غرض از تجارت نیز رضاي الهی باشد به آن که نفقه خود و عیال واجب النّفقه خود را تحصیل نماید تا محتاج خلق نباشد
و رو سیاه دارین نگردد و یا از جهۀ توسعه بر عیال کسب نکند یا از جهۀ فقرا و مساکین و از جهۀ حج کردن هر سال و جهاد کردن
و سایر واجبات و مندوبات مالیه. و پیش گذشت در این باب اخباري چند و مع هذا حج عبارت است از افعالی چند که میباید آنها
را بقصد قربت واقع سازد پس ممکن است که کلّ راه را بقصد باطل طی کند و چون به مکه معظمه یا میقات رسد افعال حج را
واقع سازد. چنانکه در حسن کالصحیح منقولست از معاویۀ بن عمار که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه که بسیار است که شخصی غرضش از سفر آنست که از عراق به یمن رود با به بلاد غیر آن و به مکه رسد و به بیند که مردمان
متوجّه حجّند او نیز با ایشان متوجّه حج شود و ص: 95 حج کند آیا این حج از حج اسلام مجزیست؟
فرمودند که بلی و خواهد آمد و مثل حدیث متن نیز منقولست در موثق از آن حضرت صلوات اللَّه علیه که نیت تجارت و کرایه
دادن شتر ضرر ندارد و اگر هر دو مقصود باشد یعنی در اصل رفتن بلکه اگر رفتن بقصد حرام باشد و نماز را تمام کند حجش
صحیح است و بر تقدیري که مقدمه حج که رفتن است واجب باشد منافات ندارد که بقصد باطل بفعل آورد چون اصل رفتن
عبادت نیست و واجباتی که عبادت نباشند نیت در آنها شرط نیست مثل ازاله نجاست که اگر کسی ازاله نجاست را از آب مغصوب
واقع سازد و شخصی را جبر کند که جامه نجس او را پاك کند و در برابر او آب کشد در آن جامه نماز میتواند کرد و اما ممکن
است که همه به نیت عبادت شوند که همه را بقصد قربت واقع سازد لهذا نیّتی که از شارع بما رسیده است در حج از اول گرفتن
احرام است که اول افعال حجّست وارد شده است و شکی نیست در آن که رفتن بحج به قصدهاي باطل بد است چنانکه گذشت و
کالصحیح وارد است که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که عنقریبست که زمانی بیاید که حج پادشاهان از
جهۀ تفرّج و تماشا باشد و حج توانگران از جهۀ تجارت باشد و حج درویشان از جهۀ گدائی باشد
باب حجّ الجمّال و الاجیر
(روي عن معاویۀ بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه حجّۀ الجمّال تامّۀ ام ناقصۀ قال تامّۀ قلت حجّۀ الاجیر تامّۀ ام ناقصۀ
قال تامّۀ) این بابی است در بیان آن که شتربان و جمعی که خود را به اجاره میدهند که حج کنند یا نوکر میشوند که خدمت
کنند صحیح است یا نه چون مقصود بالذّات ایشان حج نیست. به سیزده سند صحیح منقولست از ابن عمّار که گفت عرض نمودم به
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آیا حج شتربان یا ساربان تمام است یعنی ممکن که تمام باشد و ساربان بودن مانع
هست از صحت یا ناقص است که باطل است هر گاه قصد ایشان کرایه باشد و قصد قربت نباشد یا منضم باشد و خالص نباشد؟
حضرت فرمودند که تمام است. یعنی کرایه سبب نقص حج نیست به تفصیلی که در حدیث سابق مذکور شد، عرض نمودم که حج
اجیر که خود را به اجاره داده باشد که در راه نوکري کند و خدمات را واقع سازد و ما زاد و راحله او را بدهیم، یا اجیري که خود
را به اجاره میدهد که به نیابت میت یا حی بحج میرود آیا تمامست یا ناقص چون غرضش مال است نه رضاي الهی حضرت
فرمودند که تمام است و ممکن ص: 97 است که غرضش از اجیر شدن رضاي حق سبحانه و تعالی باشد که
به سعادت دارین فایز شوند. حاصل آنست که هر گاه اجیر شدن فی نفسه منافات نداشته باشد با اخلاص کافی است و این معنی
ندارد که حج ایشان البته تمام باشد بلکه حج اکثر علما و فضلا تمام نیست چون شرایط حج تمامی بسیار است و اکثر ایشان
صفحه 51 از 321
نمیدانند مکاري و نوکر چه دانند
باب الرّجل یموت و علیه حجّۀ الاسلام و حجّۀ فی نذر علیه
(روي الحسن بن محبوب عن علیّ بن رئاب عن ضریس الکناسیّ قال سالت ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن رجل علیه حجّۀ الاسلام
نذر نذرا فی شکر لیحجّنّ به رجلا إلی مکّۀ فمات الّذي نذر قبل ان یحجّ حجّۀ الاسلام و من قبل ان یفی بنذره الّذي نذر قال ان کان
ترك مالا یحجّ عنه حجّۀ الاسلام من جمیع المال و اخرج من ثلثه ما یحجّ به رجلا لنذره و قد وفی بالنّذر و ان لم یکن ترك مالا الّا
بقدر ما یحجّ به حجّ ۀ الاسلام حجّ عنه بما ترك و یحجّ عنه ولیّه حجّ ۀ النّذر انّما هو مثل دین علیه) این بابی است در بیان حال
شخصی که بمیرد و بر او واجب شده باشد حجۀ الاسلام و حج نذر به پنج سند صحیح و شش حسن و موثق کالصحیح منقول است
از ضریس که ساکن بود در محله کناسه از کوفه گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که حجّۀ
الاسلام بر او واجب شده باشد و حجی را نذر کرده باشد به شکرانه نعمتی که اگر حق سبحانه و تعالی این نعمت را کرامت کند
شخصی را به مکه فرستم که حج کند و این شخص بمیرد پیش از آن که حجۀ الاسلام را به جا آورد و پیش از آن که وفا کند به
نذري که کرده است؟ حضرت فرمودند که اگر مالی گذاشته باشد ص: 99 حجۀ الاسلام را از اصل مال
بیرون میکنند و حج نذر را از ثلث مال او بیرون میکنند و وفا بنذر خود کرده است به گذاشتن مال و وصیت کردن و اگر آن
مقدار نگذاشته باشد که هر دو را بیرون توان کرد بلکه یکی را بیرون توان کرد حجۀ الاسلام را بیرون میکنند از آن چه گذاشته
است و وارث یا پسر بزرگتر به نیابت میّت حج نذر را میکنند زیرا که بمنزله دین است که در ذمه اوست. و اشهر میان علما آنست
که هر واجب مالی را از اصل مال بیرون میکنند و اگر مال نگذاشته باشد بر ولی واجب نیست پس قضاي ولی بر سبیل استحبابست
علی المشهور و ممکن است که اخراج نذر از ثلث از جهۀ آن باشد که چون مشغول الذمّه بحج واجب بوده است نذر صحیح نباشد
و چون بلفظ در آورده است سنّت باشد و وجه آن گفتهاند که میباید که متعلق نذر راجح باشد که اقلا آن فعل مستحب باشد تا
نذر منعقد شود، و چون مشغول الذمّه: حج مستحب نمیتواند کرد پس نذر منعقد نشود
باب ما جاء فی الحجّ قبل المعرفۀ
(روي عمر بن اذینۀ قال کتبت إلی ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه أسأله عن رجل حجّ و لا یدري و لا یعرف هذا الامر ثمّ منّ اللَّه علیه
بمعرفته و الدّینونۀ به أ علیه حجّۀ الاسلام قال قد قضی فریضۀ اللَّه و الحجّ احبّ إلیّ) منقولست در صحیح به یک سند و آن چه قدوة
المتأخرین و زین الزاهدین مولانا احمد اردبیلی ذکر کرده است که چون صدوق بهر یک از رجال این سند طریق دارد بحسب
ضرب قریب به بیست هزار سند صحیح و سی هزار سند حسن کالصحیح دارد و بسند آینده صحیحه صحیحۀ الفضلا دویست و
پنجاه هزار سند میشود که صد هزار صحیح و صد و پنجاه هزار حسن کالصحیح میشود که همه سند صدوقست، و آن چه شیخ
طوسی علیه الرحمۀ سند دارد از غیر سند صدوق در همین حدیث اضعاف مضاعفه سند صدوقست، و آن چه این ضعیف سند دارد
اضعاف مضاعفه ریگ بیابانها و قطرات باران و برگ درختان و ستارگان آسمانست و شکی نیست در صحت آن چه آن زین
العارفین فرمودهاند، و لیکن آن چه بنده ذکر میکنم از اعداد مختلفه اسنادیست که صدوق دارد و اگر همین حدیث را شیخ نیز ذکر
کرده باشد اسانیدي که شیخ را هست از طریق صدوق ذکر میکنم. مجملا ابن اذینه ذکر کرده است که نوشتم عریضه به خدمت
حضرت ص: 101 امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و سؤال کردم از شخصی که عارف به امامت ائمه
معصومین صلوات اللَّه علیهم نبوده باشد پس حق سبحانه و تعالی انعام فرماید بر او به آن که او را هدایت فرماید به راه حق و متدیّن
شود بدین حق و شیعه اثنی عشري شود آیا بر او واجبست که حجۀ الاسلام را اعاده کند حضرت فرمودند که بتحقیق که واجب
صفحه 52 از 321
الهی را به جا آورده است و اگر مرتبه دیگر حج کند محبوبتر است نزد من. و به بیست و چهار سند صحیح منقولست از برید که
گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که حج کرده باشد تا به آخر آن چه مذکور شد، و بعد
از آن گفت برید در این روایت و ابن اذینه بعد از روایت متن که باز عرض نمودم از شخصی که ناصبی باشد و عداوت اهل بیت
داشته باشد امّا متدیّن و صالح باشد موافق مذهب باطلش و حج کرده باشد و حق سبحانه و تعالی بر او انعام کرده باشد و هدایت
کرده باشد او را و شیعه اثنی عشري شده باشد حجۀ الاسلام را قضا میکند؟ حضرت فرمودند که اگر قضا کند محبوبتر است نزد
من. و صدوق در صحیح و کلینی در حسن کالصحیح روایت کردهاند از زراره و بکیر و فضیل و فضل و محمد بن مسلم و برید از
حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیهما که از ایشان پرسیدند که هر گاه شخصی مذهب باطلی
داشته باشد مانند خوارج و مرجئه و عثمانیه و قدریه و حق سبحانه و تعالی او را هدایت کند و شیعه شود آیا اعاده میکند نمازها و
روزها و زکاة و حج را فرمودند که هیچ یک را اعاده نمیکند بغیر از زکات چون زکات را میباید به شیعه اثنی عشري دهد و
نداده است. بدان که شکی نیست که ایمان شرط است در صحت همه عبادات ص: 102 به اخبار متواتره و
اجماع شیعه پس جمیع عباداتی که کردهاند باطل است و لیکن چنانکه حق سبحانه و تعالی مقرر فرموده است که چون کافر مسلمان
شود اسلام محو میکند هر چرا پیشتر کرده است و ساقط میسازد قضاي عباداتی که در ذمه کفّار قرار گرفته است و هم چنین این
کفار را تفضل فرموده است که چون شیعه شوند هر چند عبادات سابقه ایشان باطل بوده باشد قضا نمیباید کرد و بعضی دغدغه
کردهاند که اگر حج تمتع نکرده باشد و یا طواف نساء نکرده باشد لازمست که حجرا قضا کند و اگر حج تمتع کرده باشد و طواف
نسا نکرده باشد خود قضا کند طواف نسا را یا نایبی بفرستد تا زنان بر او حلال شوند. و چنین نیست زیرا که احادیث صحیحه
متکثره وارد شده است که قضا نمیکند و احرام ایشان صحیح نبود تا طواف باید کرد اما مستحب است اعاده حج چنانکه در این
روایات مذکور است و چند حدیثی که وارد شده است که اعاده کند محمولست بر استحباب بیدغدغه (و روي عن ابی عبد اللَّه
الخراسانی عن ابی جعفر الثّانی صلوات اللَّه علیه قال قلت له انّی حججت و انا مخالف و حججت حجّ تی هذه و قد منّ اللَّه علیّ
بمعرفتکم و علمت انّ الّذي کنت علیه کان باطلا فما تري فی حجّتی قال اجعل هذه حجّ ۀ الاسلام و تلک نافلۀ) و منقولست از ابی
عبد اللَّه خراسانی و ظاهرا فتح بن یزید جرجانی است و استراباد از خراسانست، و شیخ و نجاشی ذکر کردهاند او صاحب مسایل
است و از مسایل او در معرفۀ اللَّه ظاهر میشود که فاضل بوده است و ظاهر میشود که او به خدمت حضرت امام رضا و امام محمد
تقی و امام علی نقی رسیده است و کتابش معتمد طایفه است و شیخ طریق صدوق را بکتاب نقل کرده است از محمد بن الحسن از
مختار بن بلال یا بلال بن مختار از فتح ص: 103 پس کالصحیح از او منقولست که گفت عرض نمودم به
حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه که سابقا که حج کردم سنی بودم بنا بر این بحج آمدهام و حق سبحانه و تعالی را منّت بر
من است که عارف شدم بحق شما و امامت شما و دانستم که مذهب سابقم باطل بود چه میفرمایید در این حج حضرت فرمودند که
این حجرا حجۀ الاسلام کن و بقصد حجۀ الاسلام به جا آور و حج سابق را را نافله کن و ظاهر میشود که بنا بر حج سابق گذاشتن
به اعتبار رخصت بود پس میتواند که قصد حجۀ الاسلام کند این حج را موافق واقع. و اول که باطل بود میتوانست که آن را حجۀ
الاسلام کند بحسب رخصت چرا نتواند که حج تطوع کند چنانکه گذشت در اعاده نماز به جماعت. و کالصحیح از علی بن مهزیار
منقولست که ابراهیم همدانی عریضه نوشت به خدمت حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه که من بر خلاف حق بودم و حج
اسلام را بعنوان حج تمتع کردهام حضرت فرمودند که حجّت را اعاده کن و ظاهرش استحباب است، و محتمل است که چون به
اعتقاد سابقش حج تمتع صحیح نبوده است واجب باشد که اعاده کند. و در صحیح از بزنطی منقولست از علی از ابو بصیر که
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که اگر شخصی پریشان باشد و شخصی او را بحج برد ثواب حج
اسلام را دارد و چون مال بهم رساند بر اوست که مرتبه دیگر حج کند، و هم چنین است ناصبی هر گاه عارف شود حج میکند
صفحه 53 از 321
اگر چه پیشتر حج کرده باشد و این محمولست بر استحباب و اما جزو اول این حدیث و موثقه کالصحیحه ابو العباس که مثل این
است که اگر برادران او را بحج برند مجزیست از حجۀ الاسلام و اگر ص: 104 چیزي به همرساند حج کند
اکثر حمل بر استحباب کردهاند و ممکن است که اعاده به سبب این باشد که شرایط بذل متحقق نشده باشد به آن که خود به راه
افتاده باشد بی آن که کسی او را برده باشد و هر شب در خانه برادري چیزي میخورده باشد و کسی او را سوار کرده باشد در
چنین صورت اعاده لازمست و در این مسأله شکی نیست که استطاعت زاد و راحله و نفقه عیال تا وقت برگشتن شرط است در
وجوب حج اسلام و اگر بدون استطاعت حج کند بعد از استطاعت اعاده واجبست و در بذل همه اینها ضرور است که اگر نشود باز
حج میباید کرد در وقت استطاعت
باب ما جاء فی حجّ المجتاز
(روي عن معاویۀ بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه الرّجل یمرّ مجتازا یرید الیمن او غیرها من البلدان و طریقه بمکّۀ
فیدرك النّاس و هم یخرجون إلی الحجّ فیخرج معهم إلی المشاهد یجزئه ذلک عن حجّ ۀ الاسلام قال نعم) این بابی است در بیان
حج راه گذري که بقصد حج نرفته باشد به چهار ده سند صحیح منقولست از معاویه که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی اراده حج نداشته باشد بلکه اراده یمن یا شهرهاي دیگر داشته باشد و راهش از مکه
معظمه باشد و وقتی برسد که مردمان بحج رفته باشند یا روند یعنی به جانب عرفات از جهۀ حج و با ایشان حج کند آیا این حجش
از حج اسلام مجزیست فرمودند که بلی و تفصیل این معنی اندکی پیشتر گذشت
باب حجّ المملوك و المملوکۀ
(روي حریز عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال کلّما اصاب العبد المحرم فی احرامه فهو علی السّیّد اذا اذن له فی الاحرام) بابی
است در بیان حج غلام و کنیز که حج ایشان صحیح است با اذن مولی و لیکن از حجۀ الاسلام مجزي نیست از صدوق و شیخ به
شصت و چهار سند صحیح و از کلینی در حسن کالصحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر
کفاره که بر بنده محرم لازم شود به سبب محرّماتی که از بنده صادر شود بر سیّد است هر گاه آقا او را رخصت داده باشد که محرم
شود. و به اسانید صحیحه منقولست از عبد الرحمن که گفت سؤال کردم از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه از بنده که صیدي را
شکار کند آیا کفارهاش بر آقاست حضرت فرمودند که بر مولاي او چیزي نیست. و حمل میتوان کرد بر آن که چون بنده چیزي
نمیدارد و کفاره بر او لازم شود بر مولا لازم نیست که کفّاره او را بدهد بلکه مولی میباید که کفاره او را بدهد یا بگوید که روزه
بگیرد و بهتر آنست که مولی کفاره او را بدهد. و به بیست و چهار سند صحیح منقولست از عبد اللَّه بن سنان که گفت سؤال کردم
از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از محرمی که غلامش محرم نباشد و صیدي را شکار کند و مولی او را امر به شکار
نکرده باشد حضرت ص: 107 فرمودند که بر مولاي او چیزي نیست و کفاره بر غلام نیز نیست چون محرم
نیست مگر آن که در حرم باشد روزه خواهد گرفت (و روي الحسن بن محبوب عن الفضل بن یسار قال سالت ابا الحسن صلوات
اللَّه علیه فقلت یکون عندي الجواري و انا بمکّۀ فامر هنّ ان یعقدن بالحجّ یوم التّرویۀ فاخرج بهنّ فیشهدن المناسک او اخلّفهنّ بمکّۀ
قال فقال ان خرجت بهنّ فهو افضل و ان خلّفتهنّ عند ثقۀ فلا باس و لیس علی المملوك حجّ و لا عمرة حتّی یعتق) در موثق
کالصحیح منقولست از فضل که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه و عرض نمودم که کنیزان با خود
میبرم به مکه معظّمه آیا ایشان را امر کنم که در روز هشتم ذي حجه احرام بحج بگیرند با من و ایشان را ببرم تا حج به جا آورند یا
ایشان را در مکه بگذارم؟ حضرت فرمودند که اگر ایشان را با خود ببري افضل است و اگر ایشان را نزد ثقه معتمدي بگذاري باکی
صفحه 54 از 321
نیست. و گذاشتن نزد ثقه از جهۀ آنست که عرض این کسند مبادا نزد کسی بگذاري که زنا کنند یا بگریزند یا منکر شوند و فی
الحقیقه این شرط مؤید استحباب بردنست چون ثقه معتمد بسیار نادر است که بحج نرود پس فرمودند که بر بنده حج و عمره واجب
نیست تا آزاد نشوند و اگر با خود برد ایشان را قصد خواهند کرد (و روي مسمع بن عبد الملک عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه
قال لو انّ عبدا حجّ عشر حجج کانت علیه حجّۀ الاسلام اذا استطاع إلی ذلک سبیلا) چون صدوق از کتاب مسمع برداشته است و او
ثقه است حکم به صحت کرده است پس ضعف سند تا به او ضرر ندارد و او گفت که از ص: 108 حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر بنده ده حج بکند چون مستطیع شود به آن که آزاد شود و زاد و راحله و غیر آن
داشته باشد که در استطاعت میباید: حجۀ الاسلام بر او واجب میشود و آن ده حج معنی نیست از حج اسلام (و فی روایۀ النّضر
عن عبد اللَّه بن سنان عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال انّ المملوك ان حجّ و هو مملوك اجزاه اذا مات قبل ان یعتق و ان اعتق
فعلیه الحجّ) و به بیست و پنج سند صحیح منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که اگر بنده در حالت
بندگی حج کند مجزیست او را اگر بمیرد پیش از آزادي و ثواب حج اسلام در نامه عملش نوشته میشود، و اگر آزاد شود بر
اوست که مرتبه دیگر حج اسلام به جا آورد بعد از استطاعت و به دوازده سند صحیح منقولست از علی بن جعفر که گفت حضرت
امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه بنده حج کرده باشد در بندگی و آزاد شود بر او واجبست حج اسلام بعد از
استطاعت و بر این مضمون احادیث بسیار وارد شده است (و روي عن اسحاق بن عمّار قال سالت ابا ابراهیم صلوات اللَّه علیه عن امّ
الولد تکون للرّجل قد احجّها أ یجوز ذلک عنها من حجّ ۀ الاسلام قال لا قلت لها اجر فی حجّتها قال نعم) و به اسانید صحیحه
منقولست از اسحاق که مشترکست میان موثق و ثقه که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از ام ولدي
که شخصی با خود داشته باشد و او را بفرماید که حج کند آیا این حج از حجۀ الاسلام او مجزي است حضرت فرمودند که نه
عرض کردم که او را ص: 109 ثوابی هست در حجی که کرده است فرمودند که بلی. و در موثق کالصحیح
وارد است از حکم صیرفی که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه شنیدم که میفرمودند که هر بنده که مولاي او حج
فرماید حج اسلام به جا آورده است یعنی تا آزاد شدن و یا مردن یا آن که آزاد شده باشد و آزاد کننده او را و بحج برده باشند و
اطلاق عبد بر او به اعتبار سابق است و این احتمال اظهر است و اللَّه تعالی یعلم
باب ما یجزي عن المعتق عشیّۀ عرفۀ من حجّۀ الاسلام
(روي الحسن بن محبوب عن شهاب عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی رجل اعتق عشیّۀ عرفۀ عبدا له قال یجزي عن العبد حجّۀ
الاسلام و یکتب للسّیّد اجران ثواب العتق و ثواب الحجّ) این بابی است در بیان مجزي بودن بنده مؤمن که در عصر روز عرفه تا شام
آزاد شود و هر چه پیشتر بهتر که آن حج از حج اسلام مجزیست چون عمده حج موقفین است و آن چه رکن است از هر یک
مسمّی است. به اسانید صحیحه منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که در عصر روز عرفه خود را
آزاد کند حضرت فرمودند که مجزي است از بنده حج اسلام و مینویسند از جهۀ آقا ثواب آزادي او را و ثواب حجی که بنده
کرده است بی آن که از ثواب او چیزي کم شود، و چون بلفظ عشیه وارد شده است تا نصف شبرا نیز عشیه گویند و موافق است با
حدیث آینده به آن که وقوف مشعر را نیز اگر دریابد کافی خواهد بود. و جمعی شرط کردهاند استطاعت سابق و لا حقرا و بعضی
لا حق را و بعضی تفصیل دادهاند که استطاعت شرط است اگر بازگشت داشته باشد به آن که زن یا فرزند و امثال اینها در شهر آقا
داشته باشد استطاعت رجوع به آن شهر شرط است و الّا فلا و چون روایات مطلق است مطلق گذاشتن آن اولی است (و روي عن
معاویۀ بن عمّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه ص: 111 مملوك اعتق یوم عرفۀ قال اذا ادرك احد
الموقفین فقد ادرك الحجّ) و به چهار ده سند صحیح منقولست از معاویه که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق
صفحه 55 از 321
صلوات اللَّه علیه که هر گاه بنده در روز عرفه آزاد شود حضرت فرمودند که هر گاه دریابد یکی از وقوف عرفات را و مشعر را
ادراك حج کرده است. و ظاهر است یکی از وقتهاي اختیاریست، و دور نیست که شامل اضطراري نیز باشد و شامل هر وقتی باشد
که یکی از اختیاري یا اضطراري احد موقفین را دریابد و چنان است که حجرا دریافته است چون مدار بر عموم لفظ است نه بر
خصوص سبب.
باب حجّ الصّبیان
[عبادات اطفال]
(روي زرارة عن احدهما صلوات اللَّه علیهما قال اذا حجّ الرّجل بابنه و هو صغیر فانّه یامره ان یلبّی و یفرض الحجّ فان لم یحسن ان
یلبّی لبّوا عنه و یطاف به و یصلّی عنه قلت لیس لهم ما یذبحون عنه قال یذبح عن ال ّ ص غار و یصوم الکبار و یتّقی علیه ما یتّقی علی
المحرم من الثّیاب و الطّیب و ان قتل صیدا فعلی ابیه) این بابی است در کیفیت حج اطفال نابالغ بدان که در نماز و روزه و سایر
عبادات اطفال را به آنها میدارند تا عادت کنند و لازمست که شعوري داشته باشند بخلاف حج که اطفال شیرخواره را بحج
میتوان داشت تا مشرف شوند و سبب توفیقات شود بعد از بلوغ و اگر ممیز باشند حج ایشان تمرینی خواهد بود. به اسانید صحیحه
و کالصحیحه منقولست از زراره که یکی از صادقین صلوات اللَّه علیهما فرمودند که هر گاه شخصی طفل صغیر خود را خواهد که
حجش بفرماید امر میکند او را به تلبیه و اگر نتواند گفتن تلقینش میکند و حج را به نیت احرام و تلبیه بر او واجب میگرداند پس
اگر طفل نتواند گفت اولیا از جهۀ او تلبیه میگویند یعنی پدر و جد پدري هر چند بالا رود، و در کافی لبّی مفرد است یعنی پدري
که او را آورده است بحج به نیابت او تلبیه میگوید و او را طواف فرماید و بدل او نماز طواف را بکند ص:
113 عرض نمودم که هر گاه چیزي نداشته باشد که از جهۀ او و غیر او بکند حضرت فرمودند که از جهت اطفالی که تمیز نداشته
باشند گوسفندي بکشند و از جهۀ ممیزان نکشند و ایشان را بدارند که روزه بدارند و پرهیز کنند بر طفل آن چه را محرم از آن
اجتناب میکند از جامه دوخته و بوي خوش و اگر شکاري را بکشد کفاره بر پدر اوست
[میقات بچهها]
(و روي عن ایّوب اخی ادیم قال سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه من این یجرّد الصّبیان فقال صلوات اللَّه علیه کان ابی یجرّد هم من
فخّ) و به چهارده سند صحیح منقولست از ایّوب بن حرّ ثقه برادر أدیم بن حر که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه
علیه پرسیدند که اطفال را از کجا برهنه میباید کرد و جامه احرامی میباید پوشانید حضرت فرمودند که پدرم اطفال را از چاه فخ و
آن در یک فرسخی مکه است از راه مدینه مشرفه برهنه میکردند و جامه احرامی میپوشانیدند. و اکثر علما چنین یافتهاند که اطفال
را از اینجا محرم میسازند و بحسب ظاهر مخالفت دارد با احادیث میقات و غیر آن و ظاهر عبارت برهنه کردنست ممکن است که
احرام ایشان را از میقات بگیرند و مخیط را در اینجا از ایشان بگیرند [بکنند خ ل] و این احوط است و به دوازده سند صحیح
منقولست از علی بن جعفر از برادرش حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه به همین عبارت (و روي عن یونس بن یعقوب عن
ابیه قال قلت لأبی عبد اللَّه ص: 114 صلوات اللَّه علیه انّ معی صبیۀ صغارا و انا اخاف علیهم البرد فمن این
یحرمون فقال ائت بهم العرج فلیحرموا منها فانک اذا اتیت العرج وقعت فی تهامۀ ثمّ قال فان خفت علیهم فات بهم الجحفۀ) و
کالصحیح منقولست از یعقوب که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که اطفال ریزه را با خود
آوردهام و ما میترسیم که از سرما آزار یابند و بیمار شوند از کجا ایشان را احرام میباید بست حضرت فرمودند که ایشان را به
صفحه 56 از 321
عرج برکه از اعمال فرعست سه چهار منزلی مدینه مشرفه است زیرا که چون داخل آن میشوي داخل تهامه شده که از زمین مکه
معظمه است از طرق مدینه مشرفه و میباید که احرام از خارج آن بسته شود پس فرمودند که اگر بر ایشان خوف داشته باشی تا
جحفه ببر و آن سه منزلی است تخمینا و به یک منزلی اقربست به مکّه از عرج (و روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه
علیه قال انظروا من کان معکم من الصّبیان فقدّموه إلی الجحفۀ او إلی بطن مرّ و یصنع بهم ما یصنع بالمحرم و یطاف بهم و یرمی
عنهم و من لا یجد الهدي منهم فلیصم عنه ولیّه) به بیست و شش سند صحیح و یک حسن کالصحیح از کافی منقولست از معاویه
که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که مهلت دهید و یا نظر شفقت به ایشان کنید که جفا نمیتواند کشید
اطفالی که با شمایند تا جحفه از طرف مدینه مشرفه یا تا بطن مرّ و مرّ الظّهرانش نیز میگویند و الحال مرّان میگویند از طرف مدینه
مشرفه و طرف عراق که ص: 115 یک منزلی مکّه معظمه است و آن چه با بلّغ میکنید با ایشان بکنید از
برهنه کردن از مخیط و سر را برهنه کردن و اجتناب فرمودن از بوي خوش و سایر محرّمات احرام و دوش کنید ایشان را در طواف و
سعی که ایشان نیز کرده باشند و قصد ایشان نیز میباید کرد و بدل از ایشان رمی میباید کرد و هر که از ایشان هدي نداشته باشد
ولی بدل او روزه بگیرد
[قربانی کردن براي بچه]
(و کان علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما یضع السّکّین فی ید الصّبیّ ثمّ یقبض علی یدیه الرّجل فیذبح) ظاهرا جزء خبر معاویۀ بن
عمّار است چنانکه در کافی این زیادتی هست که حضرت سید الساجدین صلوات اللَّه علیه کارد را بدست کودك میدادند و دست
خود را بر بالاي دست کودك میگذاشتند و میکشتند و در این نسخه الرّجل هست، و در کافی نیست و نمیباید و ظاهرا سهو از
نساخ شده باشد. و به اسانید صحیحه منقولست از عبد الرحمن که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و
در آن سال ما مجاور بودیم و روز هشتم میخواستیم که محرم شویم پس عرض کردم که با ما کودکی هست با او چه کنیم
حضرت فرمودند که مادرش را بگو که به نزد حمیده خاصه حضرت و والده حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه رود و از او
بپرسد که او با اطفال خود چه میکند پس نزد حمیده فرستادم او را و از او سؤال کرده بود او گفته بود که چون روز هشتم شود او
را برهنه کنید چنانکه با مردان بزرگ میکنند به آن که جامهاي دوخته را بکنند و دو احرامی بر او ص:
116 بندند و او را غسل احرام بدهند و در عرفات و مشعرش برند پس چون روز عید شود بدل از او رمی کنند و سرش را بتراشند و
او را بر دور خانه بگردانند و هم چنین در صفا و مروه بگردانند و اگر حج تمتع باشد و ولی هدي نداشته باشد بدل از آن روزه
میگیرد (و ساله سماعۀ عن رجل امر غلمانه ان یتمتّعوا قال علیه ان یضحّی عنهم قلت فانّه اعطاهم دراهم فبعضهم ضحّی و بعضهم
أمسک الدّراهم و صام قال قد أجزأ عنهم و هو بالخیار ان شاء ترکها قال و لو انّه أمرهم فصاموا کان قد أجزأ عنهم) و منقولست در
موثق از سماعه که گفت سؤال کردم از آن حضرت از شخصی که امر کند غلامان خود را که حج تمتع کنند حضرت فرمودند که
بر او لازم است که هدي به ایشان دهد تا بکشند عرض کردم که به ایشان دراهم داد که گوسفند بخرند و بکشند بعضی قربانی
کردند و بعضی زر را نگاه داشتند و روزه گرفتند حضرت فرمودند که از ایشان روزه مجزیست و اگر همه را بدل از هدي میفرمود
که روزه بگیرند از ایشان مجزي بود و از آخر حدیث ظاهر شد که امر به هدي بر سبیل استحبابست. و در موثق کالصحیح و قوي
کالصحیح علی ابن ابی حمزه امر بذبح از ایشان شده است و بر سبیل استحباب مؤکد است و احوط آنست که قربانی را ترك نکنند
[حج کردن بچه ممیز]
صفحه 57 از 321
(و روي صفوان عن اسحاق بن عمّار قال سالت ابا الحسن صلوات اللَّه علیه عن ابن عشر سنین یحجّ قال علیه حجّۀ الاسلام اذا احتلم و
ص: 117 کذلک الجاریۀ علیها الحجّ اذا طمثت) و در موثق کالصحیح از اسحاق منقولست که گفت سؤال
کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از پسر ده ساله که حج میتواند کرد حضرت فرمودند که در این سن حج بکند،
حجۀ الاسلام بر او واجب میشود بعد از آن که محتلم شود و هم چنین اگر دختري پیش از بلوغ حج کرده باشد بعد از آن که
حایض شود و بالغ شود حجۀ الاسلام را میکند هر گاه مستطیع باشد یا مستطیع شود (و روي عن علیّ بن مهزیار عن محمّد بن
الفضیل قال سالت ابا جعفر الثّانی صلوات اللَّه علیه عن الصّبیّ متی یحرم به قال اذا اثغر) و کالصحیح منقولست از محمد که گفت
سؤال کردم از حضرت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه از کودك که در چه وقت او را محرم میتوان کرد حضرت فرمودند که
وقتی که دندان را بیندازد یا بعد از انداختن بیرون آورد. و غالب آنست که در سال هفتم میاندازد پس حمل میباید کرد این
حدیث را بر حج تمرینی که افعال را خود به جا آورد نه حج تیمّنی که آن بعد از ولادت نیز جایز است چنانکه گذشت در حدیث
عبد الرحمن حجاج. و منقول است در صحیح از عبد اللَّه سنان که گفت شنیدم که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه
میفرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله بین الحرمین در سالی که بحج وداع میفرمودند به زنی رسیدند که طفلی
را بر دوش داشت عرض نمود که یا رسول اللَّه آیا این را حج میتوان فرمود حضرت فرمودند که بلی و ثوابش از تست یعنی ثواب
ص: 118 تقدیري و تفضلی یا ثواب داشتن او را بر حج (و روي ابان عن الحکم قال سمعت ابا عبد اللَّه
صلوات اللَّه علیه یقول الصّبیّ اذا حجّ به فقد قضی حجّۀ الاسلام حتّی یکبر و العبد اذا حجّ به فقد قضی حجّۀ الاسلام حتّی یعتق) و
در موثق کالصحیح منقولست از حکم بن حکیم صیرفی که گفت شنیدم که حضرت امام جعفر صادق میفرمودند که هر گاه
کودکی را حج بفرمایند به جا آورده است حجۀ الاسلام خود را تا بزرگ شود و بالغ شود و مستطیع شود: حجۀ الاسلام خود را
خواهد کرد و هم چنین هر گاه بنده در بندگی با آقا حج کند حجّۀ الاسلام بنده گیرا کرده است تا آزاد شود و مستطیع شود: حجۀ
الاسلام آزادي را خواهد کرد
باب الرّجل یستدین و یحجّ و وجوب الحجّ علی من علیه الدّین
(روي عن یعقوب ابن شعیب قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل یحجّ بدین و قد حجّ حجّۀ الاسلام قال نعم انّ اللَّه
تعالی سیقضی عنه إن شاء اللَّه تعالی) این بابی است در احکام شخصی که قرض کند و حج کند و در وجوب حج است بر کسی که
دین در ذمهاش باشد. منقول است در حسن کالصحیح و در صحیح از یعقوب که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه از شخصی که قرض کند و حج کند و حجۀ الاسلام خود را کرده باشد آیا جایز است حضرت فرمودند که به
درستی که حق سبحانه و تعالی به زودي قرض او را ادا خواهد کرد اگر خواهد و إن شاء اللَّه تعالی تیمّنی و تبرّکی است و در وعده
الهی استثنا نیست إن شاء اللَّه. (و روي عن عبد الملک بن عتبۀ قال سالت ابا لحسن صلوات اللَّه علیه عن الرّجل علیه دین یستقرض و
یحجّ قال إن کان له وجه فی مال فلا باس) ص: 120 و منقولست در موثق کالصحیح از عبد الملک که
گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه از شخصی که قرض داشته باشد آیا قرض میتواند کرد که حج
کند حضرت فرمودند که اگر او را وجه دین بوده باشد در مالی مثل ملک و کاروانسرا که تواند فروخت که قرض و دین را ادا کند
باکی نیست. و اکثر علما حدیث سابق را و امثال آن را حمل کردهاند بر این حدیث یا به آن که شخصی که قرض میدهد میداند
که وجه دین را ندارد و یا توکّل تمامی داشته باشد که به تجربه عالم شده باشد به آن که حق سبحانه و تعالی ادا میفرماید (و روي
موسی بن بکر عنه صلوات اللَّه علیه قال قلت له هل یستقرض الرّجل و یحجّ اذا کان خلف ظهره ما یؤدّي به عنه اذا حدث به حدث
قال نعم) و کالصحیح منقولست از موسی که گفت عرض نمودم به حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه علیه که آیا قرض
صفحه 58 از 321
میتواند کرد که حج کند هر گاه وجه آن را داشته باشد که اگر او را فوتی یا موتی دست دهد از آنجا ادا کنند فرمودند که بلی (و
روي عن ابی همام قال قلت للرّضا صلوات اللَّه علیه الرّجل یکون علیه الدّین و یحضره الشّیء أ یقضی دینه او یحجّ قال یقضی ببعض
و یحجّ ببعض قلت فانّه لا یکون الّا بقدر نفقۀ الحجّ قال یقضی سنۀ و یحجّ سنۀ قلت اعطی المال من ناحیۀ السّلطان قال لا باس
علیکم) و به اسانید صحیحه منقولست از اسماعیل که گفت عرض نمودم ص: 121 به حضرت ابو الحسن
علی بن موسی الرضا صلوات اللَّه علیه که هر گاه شخصی دینی در ذمّه او باشد و زري به او رسد آیا قرضش را ادا کند یا بحج رود
حضرت فرمودند که بعضی را در دین صرف نماید و بعضی را در حج عرض نمودم که آن زر بقدر نفقه حج است حضرت
فرمودند که یک سال را صرف دین کند و یک سال را صرف حج کند عرض نمودم که آن مال بمن میرسد یا به آن شخص
میرسد از جانب پادشاه جور حضرت فرمودند که بر شما باکی نیست یعنی چون مال اخراج است ما تجویز نمودهایم که شیعیان
بخورند و تجویز نفرمودهاند که سنیّان بخورند (و سال رجل ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فقال له انّی رجل ذو دین فاتدیّن و احجّ نعم
هو اقضی للدّین) و کالصحیح منقولست که شخصی از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کرد که من قرض دارم آیا دیگر قرض
میتوانم کرد که بحج روم فرمودند که حج از همه چیز تاثیرش در قضاي دین بیشتر است. و در حدیث کالصحیح دیگر منقول
است که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که من قرض دارم و گاه هست که حق سبحانه و تعالی
زري میرساند اگر این زر را به قرض داران دهم چیزي نمیماند بمن که به آن معاش کنم آیا بحج بروم یا میان قرض خواهان به
نسبت دیون ایشان منقسم سازم حضرت فرمودند که بحج رو و دعا کن تا حق سبحانه و تعالی دین ترا ادا کند. بدان که در کافی:
صحیح معاویۀ بن وهب را از بسیار کس چنین نقل کرده ص: 122 است و شیخ بنحو متن روایت کرده است
به همین سند و ظاهرا یک حدیث در کافی از میان افتاده باشد و آن چه مذکور شد حدیث آینده است و صدوق به همین ترتیب از
کافی برداشته است باین نحو که حدیث حسن بن زیاد را بسند معاویۀ بن وهب روایت کرده است و متن حدیث معاویۀ بن وهب را
انداخته است با سند حدیث حسن بن زیاد و ممکن است که از ناسخ کافی افتاده باشد و اللَّه تعالی یعلم (و روي ابن محبوب عن
ابان عن الحسن بن زیاد العطّار قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه یکون علیّ الدّین فیقع فی یدي الدّراهم فان وزعتها بینهم لم
یقع شیئا أ فأحجّ او أوزّعها بین الغرّام قال حجّ بها و ادع اللَّه عزّ و جلّ ان یقضی عنک دینک) و در موثق کالصحیح منقول است از
حسن که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که قرض دارم و زري بدست من آید اگر در میانه غرماء
حصه میکنم بهر یک قلیلی میرسد آیا بحج روم یا حصه کنم در میان قرض خواهان حضرت فرمودند که آن زر را صرف حج
کن و دعا کن در آنجا که حق سبحانه و تعالی قرضت را مؤدّي سازد. و حمل این اخبار به نحویست که سابقا مذکور شد و اللَّه
تعالی یعلم.
باب ما جاء فی المرأة یمنعها زوجها من حجّۀ الاسلام او حجّۀ تطوّع
این بابی است در اخباري که وارد شده است در زنی که شوهرش او را منع کند از حج اسلام یا حج سنّت: که از حج اسلام منع
نمیتواند کرد و از حجّ سنّت منع میتواند کرد، و حج اسلام حجی است که حق سبحانه و تعالی مستطیع را به آن خوانده است و بر
ایشان واجب گردانیده، و باقی حجهاي واجب بنده آنها را بر خود واجب میگرداند مثل نذر و عهد و یمین و خود را به اجاره دادن
و حج خود را به جماع فاسد کردن که چون بنده اینها را واقع سازد حق سبحانه و تعالی حجرا واجب میگرداند بخلاف حج که هر
که مسلمانست و مستطیع حق سبحانه و تعالی آن حجرا واجب گردانیده است بر او (و روي ابان عن زرارة عن ابی جعفر صلوات اللَّه
علیه قال سألته عن امرأة لها زوج و صرورة و لا یاذن لها فی الحجّ قال تحجّ و ان لم یاذن لها) و منقولست در موثق کالصحیح زراره
که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از زنی که او را شوهري باشد و زن حج نکرده باشد و حج بر او
صفحه 59 از 321
واجبست و شوهرش رخصت نمیدهد زن را حضرت فرمودند که بحج میتواند رفت اگر چه شوهرش او را رخصت ندهد لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 124 (و فی روایۀ عبد الرّحمن بن ابی عبد اللَّه عن ال ّ ص ادق صلوات اللَّه علیه قال تحجّ و ان رغم انفه) در
روایت صحیح از عبد الرحمن منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه زن خواهد حجۀ الاسلام
خود را به جا آورد برود حج بکند اگر چه بینی شوهرش بر خاك مالیده شود یعنی چون جمع شده است حقّ حق سبحانه و تعالی و
حق شوهرش حق الهی مقدم است و رضاي شوهر در اینجا در کار نیست بلکه واجبست که مخالفت شوهر کند. و در حدیث صحیح
از محمد بن مسلم منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از زنی که حج نکرده باشد و شوهر
داشته باشد و او را رخصت ندهد که بحج رود و شوهرش به سفري رود میتواند که بحج رود بیرخصت شوهر حضرت فرمودند
که در حج اسلام زن را اطاعت شوهر در کار نیست بلکه مخالفت شوهر میکند و اطاعت حق سبحانه و تعالی به جا میآورد، و به
همین مضمونست موثق کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه (و روي اسحاق بن عمّار عن ابی ابراهیم صلوات اللَّه علیه قال
سألته عن المرأة الموسرة قد حجّت حجّۀ الاسلام فتقول لزوجها احجّنی مرّة اخري أ له ان یمنعها قال نعم یقول لها حقّی علیک اعظم
من حقّک علیّ فی ذا) و در موثق کالصحیح منقولست از اسحاق که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی کاظم صلوات اللَّه
علیه از زنی که مالدار باشد و حجۀ ص: 125 الاسلام خود را کرده باشد و به شوهرش گوید که مرتبه دیگر
مرا بحج بر آیا بر شوهرش منع او میتواند کرد که بگوید مرو حضرت فرمودند که بلی به او میگوید که حق سبحانه و تعالی حق
مرا بر تو عظیمتر گردانیده است از حق تو بر من در این حج یعنی در حجۀ الاسلام واجب بود که من اطاعت کنم و ممانعت نکنم اما
در حج سنت بر تو واجبست که اطاعت من کنی و بیرخصت من بحج نروي و من ترا رخصت نمیدهم و غرض حضرت از این
گفتگو آنست که تا ممکن باشد با ایشان به زبان خوش سخن گفتن بهتر است
باب حجّ المرأة مع غیر محرم او ولی
(روي عن معاویۀ بن عمّار قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن المرأة تخرج إلی مکّ ۀ بغیر ولیّ فقال لا بأس تخرج مع قوم
ثقات) این بابی است در آن که زن میتواند بحج رفتن هر گاه محرم مثل پدر و جد و شوهر با او نباشند به چهار ده سند صحیح
منقولست از معاویه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صلوات اللَّه علیه از زنی که به مکه معظمه رود و با او نباشد ولی مثل
شوهر و پدر و جد حضرت فرمودند که باکی نیست هر گاه جمعی از صلحاء معتمدین همراه باشند که به سبب همراهی ایشان
عرض او محفوظ باشد و مراد از ثقه معنی لغویست پس اگر همراهان سنیان باشند و محل اعتماد باشند یا فسّاق باشند که اگر در
مالیات حق مردمان را برند اما هرگز نظر بزن مردمان نکنند بد نیست اگر چه احوط آنست که شیعه اثنی عشري باشد و عادل و
ضابط باشند و ایشان دفع فساق و فجار از او توانند کرد (و فی روایۀ هشام عن سلیمان بن خالد عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی
المرأة ترید الحجّ و لیس معها محرم هل یصلح لها الحجّ فقال نعم اذا کانت مأمونۀ) و در روایت هشام بن سالم به سیزده سند صحیح
و در حسن کالصحیح منقولست از سلیمان ثقه از حضرت صادق صلوات اللَّه علیه در زنی که ص: 127
خواهد بحج رود و محرمی نداشته باشد آیا جایز است که بحج رود بیمحرم حضرت فرمودند که بلی هر گاه ایمن باشند از او به
آن که صالحه باشد بیرخصت شوهر حج واجب میتواند کرد و یا آن که خاطر جمع باشند از بضع او یعنی چنان نباشد که خوف
رفتن عرض باشد که اگر این خوف باشد بعنوان ظن حج ساقط است اگر محرمی بهم نرسد اگر چه باین نحو باشد که از مال خود
ببرد اگر داشته باشد و داخل استطاعت است مثلا اگر زنی را ناچار باشد که ده کس با او باشند از خویشان و آن مقدار زر داشته
باشد که ایشان را با خود ببرد واجبست که ایشان را با خود ببرد و خرج ایشان را بکشد. و به اسانید صحیحه منقول است از عبد
الرحمن بن حجاج که گفت سؤال کردم از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از زنی که حج بکند بیمحرمی حضرت فرمودند که هر
صفحه 60 از 321
گاه مامونه باشد و قدرت نداشته باشد بر محرم باکی نیست. و به دوازده سند صحیح منقولست از معاویۀ بن عمار که گفت از آن
حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از زنی که بیمحرم بحج رود فرمودند که باکی نیست پس سزاوار نیست زن را که بحج نرود
ایشان را نمیرسد که منع کنند او را از حج اسلام اگر چه زوج باشد یا در مطلق حج دیگران را. (و روي البزنطیّ عن صفوان
الجمّال قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قد عرفتنی بعملی و تاتینی المرأة اعرفها باسلامها و حبّها إیّاکم و ولایتها لکم لیس لها
(« وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ » محرم قال اذا جاءت المرأة المسلمۀ فاحملها فانّ المؤمن محرم المؤمنۀ ثمّ تلا هذه الآیۀ
به شانزده سند صحیح منقول است از صفوان که گفت عرض نمودم ص: 128 به حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه که شما میدانید که کار من چیست یعنی شتر به کرایه میدهم و گاه هست که به نزد من میآید زنی که من
میشناسم که مسلمانست و دوست دار شماست و شیعه شماست و محرمی ندارد که او را بر شتر سوار کند و به زیر آورد شتر به او
کرایه بدهم حضرت فرمودند که هر گاه زن شیعه بیاید به او کرایه بده یا او را میتوانی که بر شتر سوار کنی و به زیر آوري به
درستی که مؤمن محرمست بر مؤمنه بعد از آن این آیه را خواندند که مردان و زنان شیعه بعضی از ایشان ولایت دارند بر بعضی
یعنی زن شیعه بمنزله خواهر و مادر و فرزند یکدیگرند در امثال اینها. و مراد از مؤمن در اینجا ظاهرا عادلست یعنی امثال تو مردمان
عادل ضبط میکنی خود را که بقصد لذت او را بر نداري چنانکه مادر و خواهر خود را بر میداري و اگر نظرت برو و موي او افتد
مکرر نظر نمیکنی قصور ندارد. و به دوازده سند حسن از ابو بصیر منقولست قریب باین از آن حضرت صلوات اللَّه علیه، و در
حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست که فرمودند که زن حرّه متوجّه مکه معظمه میتواند شد با ثقات یعنی
عدول ضابط یا جمعی که اعتماد بر ایشان باشد اگر چه بد مذهب باشند
باب حجّ المرأة فی العدّة
(روي العلا عن محمّد بن مسلم عن احدهما صلوات اللَّه علیهما قال المطلّقۀ تحجّ فی عدّتها) این بابی است در حج زن در عده حق
سبحانه و تعالی فرموده است که زنان مطلقه رجعیّه را از یورتهاي ایشان بیرون مکنید و ایشان نیز از آن یورتی که در آنجا بوده
باشند بیرون نروند و لیکن از جهۀ حج اسلام بیرون میتوانند رفت. چنانکه منقولست به هفتاد و هفت سند صحیح که یکی از
صادقین صلوات اللَّه علیهما فرمودند که مطلقه در عدهاش بحج میتواند رفت. و محمولست بر عده رجعیّه چنانکه خواهد آمد
مف ّ ص لا در ابواب طلاق (و روي ابن بکیر عن زرارة قال سالت أبا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن المرأة الّتی یتوفّی عنها زوجها أ یحجّ
فی عدّتها فقال نعم) و منقولست به سیزده سند موثق کالصحیح از زرارة که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات
اللَّه علیه که اگر زنی شوهرش بمیرد آیا در عده وفات بحج میتواند رفت حضرت فرمودند که بلی چون عده باین است و در عده
باین بیرون میتواند رفت
باب الحاجّ یموت فی الطّریق
(روي علیّ بن رئاب عن ضریس عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه فی رجل خرج حاجّا حجّۀ الاسلام فمات فی الطّریق فقال ان مات فی
الحرم فقد اجزات عنه حجّ ۀ الاسلام و ان کان مات دون الحرم فلیقض عنه ولیّه حجّ ۀ الاسلام) این بابی است در حکم آن که اگر
حاجی در راه بمیرد چه باید کرد به اسانید متکثره صحیحه و حسنه کالصحیح منقولست از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه
در شخصی که بقصد حجۀ الاسلام بیرون رود و در راه بمیرد حضرت فرمودند که اگر در حرم داخل شده باشد و بمیرد مجزیست از
حجۀ الاسلام او و اگر داخل حرم نشده باشد و بمیرد میباید که وارث او قضا کند از جهۀ او حجّۀ الاسلام را و این در صورتیست
که پیشتر حج در ذمهاش قرار گرفته باشد و مقدار اجرت حج میقاتی از او مانده باشد و الا بر سبیل استحباب خواهد بود (و روي
صفحه 61 از 321
علیّ بن رئاب عن برید العجلیّ قال سالت ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن رجل خرج حاجا و معه جمل له و نفقۀ و زاد فمات فی
الطّریق قال ان کان صرورة ثمّ مات فی الحرم فقد اجزات عنه حجّۀ الاسلام و ان کان مات و هو صرورة قبل ان یحرم جعل جمله و
زاده و نفقته و ما معه فی حجّۀ الاسلام و ان فضل من ذلک شیء فهو ص: 131 للورثۀ ان لم یکن علیه دین
قلت أ رأیت ان کانت الحجّ ۀ تطوّعا ثمّ مات فی الطّریق قبل ان یحرم لمن یکون جمله و نفقته و ما معه قال یکون جمیع ما معه و ما
ترك للورثۀ الّا ان یکون علیه دین فیقضی عنه او یکون اوصی بوصیّۀ فینفذ ذلک لمن اوصی له و یجعل ذلک من ثلثه) و به نوزده
سند صحیح و چهار حسن کالصحیح منقولست از برید که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی
که بیرون رود بحج و شتري و نفقه و توشه راهی داشته باشد و در راه بمیرد چه باید کرد حضرت فرمودند که اگر پیشتر حج واجب
خود را نکرده باشد و نو حاجی باشد و داخل حرم شده بمیرد این حج مجزي است از حجۀ الاسلام او اگر چه پیشتر در ذمهاش قرار
گرفته باشد و اگر بمیرد پیش از آن که داخل حرم شود و نو حاجی باشد و حج در ذمهاش قرار گرفته باشد یا اعم از آن که قرار
گرفته باشد یا نگرفته باشد چنانکه ظاهر لفظ است میگردانند شتر و توشه و نفقه و هر چه با خود دارد در حجۀ الاسلام، یعنی از
جهۀ او نایب میگیرند اگر چه همه را باید داد، و بعضی از آنجا که مرده است یا اعم به آن که در میقات از جهۀ او میگیرند، یا
اگر از آنجا که مرده است وفا کند از آنجا و الا پس به آن چه وفا کند تا میقات و اگر چیزي زیاد آید به آن که آن چه با خود دارد
زیاده از اجرت حج باشد آن زیادتی از ورثه است اگر دینی در ذمهاش نباشد. عرض نمودم که بفرمایید اگر این حج سنّت باشد و
در راه پیش از احرام بمیرد یا پیش از دخول حرم آن چه با اوست از شتر و توشه و غیر آن از کیست حضرت فرمودند که هر چه
گذشته است از ورثه است مگر آن که دینی در ذمهاش باشد که آن را اوّلا ادا میکنند یا وصیتی کرده باشد صرف لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 132 وصایاي او میکنند و از ثلث مال اخراج میکنند هر گاه ورثه تنفیذ نکنند. بدان که اکثر علما عبارت
این حدیث را و امثال این را حمل کردهاند لفظ قبل آن یحرم را بمعنی احرام با آن که در لغت احرم بمعنی دخل فی الحرم آمده
است و این شکسته به این معنی حمل کردم تا موافق باشد با جزو اول حدیث و با حدیث ضریس، و غیره و ظاهرا غافل شدهاند از
آن که احرام به این معنی آمده است و علی اي حال دخول در کار است در اجزاء از حجۀ الاسلام به نص اخبار صحیحه و بعضی به
مفهوم حدیث عمل نمودهاند و احرام را کافی میدانند و مفهوم معارضه نمیتواند کرد با منطوق به اتفاق اصولیین و عقلا، و این
حدیث دلالت میکند بر آن که دین مقدمست بر وصیّت و وصیّت بر میراث و بر آن که وصیّت از ثلث مال است و در باب وصایا
نیز خواهد آمد
باب ما یقضی عن المیّت من حجّۀ الاسلام اوصی او لم یوص
[اگر میت فقیر باشد و حج بر عهده او باشد]
(روي هارون بن حمزة الغنويّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی رجل مات و لم یحجّ حجّۀ الاسلام و لم یترك الّا قدر نفقۀ الحجّ
و له ورثۀ قال هم احقّ بمیراثه ان شاءوا اکلوا و ان شاءوا حجّوا عنه) این بابی است در بیان قضا حجّۀ الاسلام از کسی که در ذمّهاش
مستقر شده باشد و نکرده باشد و خواه وصیّت کرده باشد یا وصیّت نکرده باشد و در حدیث سابق گذشت، و احادیث بر وجوب
قضا متواتر است از طرفین. منقولست در صحیح علی المشهور و در حسن کالصحیح علی الظّ اهر از حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه در شخصی که بمیرد و حجۀ الاسلام را نکرده باشد و از او نمانده باشد مگر بقدر نفقه حج که راحله نداشته باشد
یا نفقه عیال نداشته باشد حضرت فرمودند که چون استطاعت نداشته است و پیشتر نیز در ذمه او مستقر نشده است وارثان او احقّند
به میراث او اگر خواهند صرف خود میکنند و اگر خواهند از جهۀ او حج یا استیجار حج میکنند. و منقولست در صحیح به دوازده
صفحه 62 از 321
سند از معاویه که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که بمیرد حجۀ الاسلام را نکرده باشد و از او نمانده باشد مگر مقدار
نفقه حج پس وارثان او سزاوارترند بمال او اگر ص: 134 خواهند حج کنند و اگر خواهند صرف خود کنند.
و تاویلش بنحو حدیث سابق است چون احادیث متواتره وارد است بر وجوب استیجار. مثل اول این حدیث صحیح که آن حضرت
صلوات اللَّه علیه فرمودند در شخصی که وصیت کند از جهۀ او حج کنند فرمودند که اگر حج نکرده باشد اجرت حجرا از اصل
بیرون میکنند زیرا که بمنزله دین واجبست و اگر حجۀ الاسلام را کرده باشد از ثلث مال بیرون میکنند. و در صحیح دیگر به
دوازده سند از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست به همین نحو، و به دوازده سند صحیح از حلبی از آن حضرت صلوات اللَّه
علیه نیز منقولست به همین عنوان و به دوازده سند صحیح دیگر منقولست از حلبی که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر
گاه شخصی قدرت بر حج داشته باشد و تاخیر کند بیعذري مشروع که حق سبحانه و تعالی او را معذور دارد در آن عذر پس
بتحقیق که او ترك کرده است شریعتی از شرایع اسلام را و اگر مال داشته باشد و عذري داشته باشد مانند مرض یا دشمنی که
خوف داشته باشد از او میباید که بدل از خود بفرستد و بعد از آن فرمودند که اگر بمیرد از اصل مال او بیرون میکنند اجرت
حجرا. و اخبار بسیار بر این مضامین در روضه مذکور است (و روي عن حارث بیّاع الانماط انّه سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن
رجل اوصی بحجّۀ فقال ان کان صرورة فهی من صلب ماله انّما هی دین علیه و ان کان قد حجّ فهی من الثّلث) و مرویست از حارث
فروشنده نمط و ظاهرا معرّب نمد باشد که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که وصیت
کند از جهۀ او حج کنند حضرت فرمودند که اگر حجۀ الاسلام را ص: 135 نکرده باشد از اصل مال اخراج
میکنند حج اسلام را زیرا که دینی است بر او و هر دینی از اصل است و اگر پیشتر حج کرده باشد یعنی حجۀ الاسلام را پس این
حجرا از ثلث اخراج میکنند به آن که اگر ثلث مالش آن مقدار هست که حج میقاتی بیرون کنند بیرون میکنند و الا فلا مگر با
اجازه ورثه وصیّت او را که در آن صورت از اصل است و خواهد آمد احادیث بسیار در ابواب وصایا (و روي عن الحارث بن
المغیرة قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّ ابنتی أوصت بحجّ ۀ و لم تحجّ قال فحجّ عنها فانّها لک و لها قلت انّ امّی ماتت و
لم تحجّ قال حجّ عنها فانّها لک و لها) مرویست در حسن کالصحیح یا صحیح علی الاظهر از حارث که گفت عرض نمودم به
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که دخترم وصیّت کرده است که از جهۀ او حج کنند و او حج نکرده بود حضرت
فرمودند که از جهۀ او بکن که از تو و او هر دو خواهد بود عرض کردم که مادرم مرده است و حج نکرده است فرمودند که از او
حج بکن که ثواب حج صحیحی از تو هست و حجی صحیح از مادرت. پس اگر در ذمه ایشان مستقر شده باشد حج اسلام واجب
الاخر جست و الا بر سبیل استحبابست
[اگر چند حق بر عهده میت باشد]
(و روي عن معاویۀ بن عمّار قال سالت ابا عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن امرأة أوصت بمال فی الصّدقۀ و الحجّ و العتق فقال ابدا بالحجّ
فانّه مفروض فان بقی شیء فاجعله فی الصّدقۀ طائفۀ و فی العتق طائفۀ) و به پانزده سند صحیح و اخبار بسیار کالصحیح منقولست از
معاویه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از زنی که وصیت کرده باشد که مالی را صرف نمایند
، در تصدق و حج و آزادي بنده حضرت فرمودند که ابتدا حج کن که آن واجبست و اگر چیزي باقی ماند لوامع صاحبقرانی، ج 8
ص: 136 بعضی را صرف تصدّق کن و بعضی را صرف آزادي بنده کند، و ظاهر این حدیث آنست که ترتیب ذکري دلالت بر
ترتیب نمیکند مگر آن که حضرت دانند که غرضش ترتیب نبوده است یا مجموع را به یک عبارت گفته باشد و در این باب اخبار
بسیار وارد شده است و خواهد آمد در ابواب وصایا (و روي عن بشیر النّبّال قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّ والدتی
توفّیت و لم تحجّ عنها قال یحجّ عنها رجل او امرأة قال قلت أیّهم احبّ إلیک قال رجل احبّ إلیّ) و کالصحیح منقول است از بشیر
صفحه 63 از 321
تیر تراش ممدوح که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که والدهام فوت شده است و حج نکرده
است حضرت فرمودند که از جهۀ او حج کند مردي یا زنی گفت عرض نمودم که کدامیک از مردان یا زنان محبوبتر است نزد شما
حضرت فرمودند که مرد محبوبتر است نزد من و گذشت اخبار در این معنی (و روي عاصم بن حمید عن محمّد بن مسلم قال سالت
ابا جعفر صلوات اللَّه علیه عن رجل مات و لم یحجّ حجّۀ الاسلام و لم یوص بها أ یقضی عنه قال نعم) و به هیجده سند صحیح و دو
سند حسن کالصحیح منقولست از محمد که گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که بمیرد و
حجۀ الاسلام بر او واجب شده باشد و نکرده باشد و وصیت نیز نکرده باشد بحج آیا از او قضا میکنند یعنی واجبست یا جواز
بمعنی اعم حضرت فرمودند که بلی، و به همین مضمون به احادیث صحیحه منقولست از رفاعه از آن حضرت صلوات اللَّه علیه. و به
اسانید صحیحه منقولست از رفاعه که گفت از آن حضرت صلوات ص: 137 اللَّه علیه سؤال کردم از مرد و
زنی که بمیرند و حج اسلام را نکرده باشند آیا قضا میکنند از ایشان حجۀ الاسلام را فرمودند که بلی. و به دوازده سند صحیح
منقولست از معاویۀ بن عمار که گفت از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که بمیرد و حجۀ الاسلام را نکرده
باشد و مالی گذاشته باشد فرمودند میباید که از جهۀ او نایب گردانند نو حاجی را که مال نداشته باشد و اخبار در این معنی متواتر
است
باب الرّجل یوصی بحجّۀ فیجعلها وصیّه فی نسمۀ
(روي ابن مسکان قال حدّثنی ابو سعید عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه سئل عن رجل اوصی بحجّۀ فجعلها وصیّۀ فی نسمۀ قال
یغرمها وصیّه و یجعلها فی حجّۀ کما اوصی فانّ اللَّه عزّ و جلّ یقول فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ) این بابیست
در حکم کسی که وصیت کند که از جهۀ او حجی اخراج کنند و وصی او بنده بخرد و آزاد کند. و منقولست در صحیح از عبد اللَّه
که گفت حدیث کرد مرا پدرم ابو سعید و مشترکست میان ثقات و غیر ثقات و بعید نیست که قماط ثقه باشد، و علی اي حال ضرر
ندارد چون صحیح است از عبد اللَّه و او از اهل اجماعست و مع هذا موافق ظاهر آیه کریمه است که گفت سؤال کردند از حضرت
امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که وصیّت کند که حجی از جهۀ او استیجار کنند و وصی بنده بخرد و آزاد کند
حضرت فرمودند که وصی غرامت میکشد از مال خود مقدار آن زر را و استیجار حج میکند چنانکه وصیّت کرده است به درستی
که حق سبحانه و تعالی میفرماید که هر که تغییر کند وصیّت را پس نیست گناه او مکرر بر کسانی که تبدیل مینمایند. و ظاهر
حدیث آنست که بنده آزاد میشود، و اکثر علما تفصیلی ص: 139 دادهاند که اگر بنده را بعین همان مال
خریده است آزاد نمیشود و میتواند فروخت و اگر قیمتش نقصانی کند وصی ضامن است و اگر در ذمّه خریده باشد چنانکه
الحال مدار بر اینست آزاد میشود و غرامت کل را میکشد، و عبارت حدیث صریح نیست در آزادي، پس ممکن است عمل به
اصول و قواعد نمودن چنانکه خواهد آمد و همین حدیث با اخبار دیگر خواهد آمد در باب ضمان وصی در وصایا
باب الحجّ عن امّ الولد اذا ماتت
(روي ابن فضّال عن یونس بن یعقوب قال ارسلت إلی ابی عبد اللَّه انّ امّ امرأة کانت امّ ولد فماتت فارادت المرأة ان یحجّ عنها قال
او لیس قد عتقت لولدها یحجّ عنها) این بابی است در حج از ام ولد هر گاه بمیرد و دغدغه نیست در جواز حج از او بر تقدیري که
بنده باشد و ظاهرا مراد حجۀ الاسلام است. منقولست در صحیح علی الظاهر، و در موثق کالصحیح علی المشهور از یونس که گفت
به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرستادم بعنوان عریضه یا رسالت که هر گاه زنی مادري داشته باشد که کنیز
خاصه بوده باشد و این دختر از او به همرسیده باشد و خواهد که از جهۀ مادرش که مرده است حج کند یعنی حجۀ الاسلام به آن
صفحه 64 از 321
که مستطیع شده مرده باشد و چون کنیز است حجۀ الاسلام بر او واجب نیست حضرت فرمودند که اگر چه کنیز بود امّا بموت مولی
از نصیب دخترش آزاد شده است و مستطیع شده حج نکرده است پس به نیابت او حج میتواند کرد حج اسلام را و ممکن است که
راوي نداند که از ام ولد حج میتوان کرد یا نه حضرت فرموده باشند که حجۀ الاسلام به نیابت او میتوان کرد چه غیر آن.
باب الرّجل یوصی الیه الرّجل ان یحجّ عنه ثلاثۀ رجال فیحلّ له ان یاخذ لنفسه حجّۀ منها
(کتب عمرو بن سعید السّاباطیّ إلی ابی جعفر صلوات اللَّه علیه یساله عن رجل اوصی الیه رجل ان یحجّ عنه ثلاثۀ رجال فیحلّ له ان
یاخذ لنفسه حجّ ۀ منها فوقّع صلوات اللَّه علیه بخطّه و قراته حجّ عنه ان شاء اللَّه فانّ لک مثل اجره و لا تنتقص من اجره شیئا إن شاء
اللّه) این بابی است در آن که هر گاه شخصی شخصی را وصی کند که سه کس از جهۀ او سه حج بکند آیا جایز است که یک
حجرا وصی بکند. منقولست در موثق کالصحیح از عمرو که گفت عریضه نوشتم به خدمت امام محمد تقی صلوات اللَّه علیه و از
آن حضرت سؤال کردم که هر گاه شخصی شخصی را وصی کند که از جهۀ او سه حج از سه مرد استیجار نماید خود میتواند که
یکی از آن حجها را بکند پس فرمان همایون آن حضرت رسید که بخط مبارك خود نوشته بودند و من خود خواندم که تو از او
حج بکن إن شاء اللَّه به درستی که ترا نیز مثل او ثواب هست و از مزد او چیزي را کم نمیکنی. و بعضی دغدغه کردهاند که چون
در استیجار میباید که صیغه واقع شود و خود نمیتواند که موجب و قابل باشد و این معنی بر تقدیري که لازم باشد از آن جهت
است که مبادا بر او لازم نشود و نکند و یا در آن سال اجیر دیگري شود چون اجاره معاطات لازم نیست که به آن وفا کند، و لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 142 هر گاه خود به جا آورد و تاخیر نکند چه ضرر دارد. و بر تقدیري که صیغه لازم باشد که تغایر اعتباري
کافی است، و بر تقدیري که کافی نباشد دیگري را وکیل خود میکند یا از جهۀ میّت که عقد را واقع میسازد. و دغدغه دیگر آن
که چون او را وصی میکند که سه کسرا اجیر کند بحسب ظاهر دلالت میکند بر آن که سه کس غیر او باشد و این دلالت ظاهر
نیست بإحدي الدلالات و مع هذا لفظ عموم دارد و شامل او هست و نصّ مؤید است پس اگر ضعفی داشته باشد ضرر ندارد و اللَّه
تعالی یعلم.
باب من یاخذ حجّۀ فلا یکفیه
(روي علیّ بن مهزیار عن محمّد بن اسماعیل قال أمرت رجلا ان یسال ابا الحسن صلوات اللَّه علیه عن الرّجل یاخذ من رجل حجّۀ فلا
تکفیه أ له ان یاخذ من رجل اخر حجّ ۀ اخري فیتّسع بها و تجزئ عنهما جمیعا او یترکهما جمیعا ان لم تکفه إحداهما فذکر انّه قال
احبّ إلیّ ان تکون خالصۀ لواحد فان کانت لا تکفیه فلا یاخذها) این بابی است در آن که شخصی اجرت حجی بگیرد و از جهۀ
خرجی راه کافی نباشد. به چهل سند صحیح منقولست از محمد که گفت شخصی را گفتم و میباید که ثقه باشد تا محمد به او
اعتماد کرده باشد که سؤال کند از حضرت امام ابو الحسن الرضا یا حضرت امام علی النقی صلوات اللَّه علیهما پرسید از حال
شخصی که از شخصی اجرت حجّی را بگیرد و او را کافی نباشد آیا میتواند از شخصی دیگر حجه دیگر بگیرد و بهر دو او را
توسعه حاصل شود که تواند رفت و مجزي باشد از هر دو یا هیچ یک را نگیرد هر گاه کل واحد کفایت نکند پس آن مرد گفت
که حضرت فرمودند که آن چه محبوبست نزد من آنست که خالص باشد از جهۀ یک کس و اگر کافی نباشد نگیرد آن را و عمل
اصحاب بر این است.
باب من اوصی فی الحجّ بدون الکفایۀ
(روي ابن مسکان عن ابی بصیر عمّن ساله قال قلت له رجل اوصی بعشرین دینارا فی حجّۀ فقال یحجّ بها رجل من حیث یبلغه) این
صفحه 65 از 321
بابی است در آن که کسی وصیّت کند مالی را که صرف نمایند در حج و کافی نباشد. منقول است در صحیح از عبد اللَّه از لیث
که هر دو از اهل اجماعند از کسی که از او سؤال کرد از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه و گفت به آن حضرت عرض
نمودم که هر گاه شخصی وصیّت کند به بیست مثقال طلا که از جهۀ او استیجار کنند. حجرا فرمودند که اگر در بلد موت وفا نکند
از هر جا که وفا کند استیجار کنند. و ظاهرش آنست که حج میباید مهما أمکن از بلد موت باشد و لیکن این حدیث و امثال این
در وصیّت وارد شده و ظاهر وصیّت منصرف میشود به بلد موت و در آن دغدغه نیست اگر از ثلث بیرون آید زاید بر قدر اجرت
حج میقاتی و الا هر چه بیرون آید، و عمده نزاع در وقتی است که وصیت نکرده باشد که آیا از بلد موت باید یا از میقات کافی
است اخبار صحیحه بحسب ظاهر دلالت میکنند بر اخراج حج، و حج عبارتست از افعال حج و راه از افعال حج نیست بیدغدغه و
بر تقدیري که مقدمه واجب واجب باشد هر واجبی را قضا نمیباید کرد با آن که مقدمه در حال حیات ص:
145 توقف افعال است بر او و در وفات توقف نیست هر گاه ممکن باشد استیجار از میقات و الیوم از میقات ممکن نیست چون اکثر
آن جماعتی که در میقات حاضر میشوند از مکه معظمه از جهۀ ایجار نفس خود مخالفند و حجّ ایشان صحیح نیست و اگر از
جمعی از شیعه آیند خاطر جمع نمیتوان کرد چون بحسب ظاهر میباید که نایب عادل باشد تا اعتماد به او توان کرد در اتیان بحج
و صورت افعال کافی نیست چون در عبادات نیت میباید و آن قلبی است و کسی بر آن مطلع نیست بغیر از حق سبحانه و تعالی
پس بقدر ضرورت از باب مقدمه پیشتر میباید گرفت و شکی نیست در آن که احوط بلد موتست چنانکه گذشت و میآید إن شاء
اللَّه تعالی (و کتب ابراهیم بن مهزیار إلی ابی محمّد صلوات اللَّه علیه اعلمک یا مولاي انّ مولاك علیّ بن مهزیار اوصی ان یحجّ عنه
من ضیعۀ صیّر ربعها لک حجّۀ فی کلّ سنۀ بعشرین دینارا و انّه منذ انقطع طریق البصرة تضاعفت المؤنۀ علی النّاس فلیس یکتفون
بعشرین دینارا و کذلک اوصی عدّة من موالیک فی حجّتین فکتب یجعل ثلث حجج حجّتین إن شاء اللَّه تعالی) و منقولست در
صحیح از ابراهیم که گفت نوشتم عریضه به خدمت حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه که اعلام میکنم شما را اي آقاي
من یا آزاد کننده من چون مطلق شیعه به برکت ایشان از آتش دوزخ آزادند که بنده تو برادرم علی بن مهزیار وصیّت نمود که به
نیابت او حج استیجار نمایم از حاصل مزرعه که ربع آن را تملیک شما نموده است یا بر شما وقف کرده است هر سال بیست دینار
است و هم چنین جمعی از شیعیان وصیت نمودهاند در دو حج به چهل دینار، و در کافی فی حجهم ص:
146 است و این اظهر است یعنی جمعی از شیعیان شما مثل علی بن مهزیار زمینها وقف نمودهاند بر حج که حاصلش تخمینا بیست
دینار است و از آن روزي که حاجیان از راه بصره نمیروند خرج مردمان دو برابر خرج سابق شده است و کسی به بیست دینار بحج
نمیرسد حضرت فرمودند که سه حجرا دو حج کنند که سالی سی دینار به اجیر دهند. و ظاهر این بر سبیل مثال است اگر دو سال
را یک سال کنند یا بیشتر جایز است. و از این حدیث و امثال این ظاهر میشود که حج از بلد مقدمست اگر چه سه سال را دو سال
باید کرد در وصیّت اگر خدا خواهد، و ظاهرا از روي تبرّك گفته باشند و ممکن است که در این صورت مخیر باشد میان حج
میقاتی یا دو سال را یک سال کردن و ممکن است که حج میقاتی گران شده باشد (و کتب الیه علیّ بن محمّد الحضینی انّ ابن
عمّی اوصی ان یحجّ عنه بخمسۀ عشر دینارا فی کلّ سنۀ فلیس یکفی فما تأمر فی ذلک فکتب صلوات اللَّه علیه یجعل حجّتین فی
حجّۀ انّ اللَّه عالم بذلک) و منقولست در صحیح به اسناد سابق و غیر آن از ابراهیم بن مهزیار که گفت علی بن محمد عریضه نوشت
به خدمت حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه که پسر عم من وصیّت نموده است که هر سال از جهۀ او پانزده دینار بدهند
که شخصی بحج رود و الحال بس نیست چه میفرمایید حضرت فرمودند که دو حجه را یکی میکنند به درستی که حق سبحانه و
تعالی داناست که شما را اختیاري نیست. و به اسانید صحیحه منقولست از علی بن رئاب از حضرت امام جعفر لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 147 صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که وصیت کند که از جهۀ او حجۀ الاسلام را به جا آورند و جمیع اموال او نشود
مگر پنجاه درهم فرمودند بیرون میکنند از جهۀ او حج میقاتی از یکی از میقاتهاي که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله مقرر
صفحه 66 از 321
فرمودهاند از نزدیک. و منقول است در صحیح از بزنطی از محمد بن عبد اللَّه و ظاهرا سبط ثقه زراره باشد که گفت سؤال کردم از
حضرت امام علی بن موسی الرّضا صلوات اللَّه علیهما از شخصی که بمیرد و وصیّت کند که از جهۀ او حج کنند از کجا شروع در
حج میکند فرمودند که بقدر مالش که داشته باشد از منزلش و اگر نداشته باشد از کوفه و اگر نه از مدینه مشرفه و در قوي
کالصحیح منقولست از عمر بن یزید که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند در شخصی که وصیّت کرده باشد بحج و از کوفه
کافی نباشد فرمودند که از میقات کافی است. و کالصحیح بلکه در صحیح منقول است از زکریّا بن آدم که گفت سؤال کردم از
حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه از شخصی که بمیرد و وصیّت کند به حجی آیا جایز است که از جهۀ او استیجار نمایند از غیر
آن شهري که در آن شهر مرده است حضرت فرمودند که هر چه پیشتر از میقاتست یا هر چه نزدیک میقاتست از او مجزي است. و
ظاهر این حدیث آنست که حج میقاتی کافی است، و حمل کردهاند اکثر بر حالت ضرورت و اظهر آنست که از بلد موت مستحب
باشد و احوط آنست که از بلد موت اخراج کنند خصوصا با وصیّت از بلد موت یا مطلقا از بلد موت اخراج نمایند هر گاه یتیم یا
غایب نداشته باشد و اگر وصی یا مجنون یا غایب بوده باشد احوط میقاتیست و اولی آنست که بلّغ ورثه زیاده از اجرت میقاتی را از
خود بدهند.
باب الحجّ من الودیعۀ
(روي سوید القلاء عن ایّوب بن حرّ عن برید العجلیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال سألته عن رجل استودعنی مالا فهلک و
لیس لولده شیء و لم یحجّ حجّۀ الاسلام قال حجّ عنه و ما فضل فاعطهم) این بابی است در حج کردن از مال امانت شخصی که نزد
کسی باشد به چهار ده سند صحیح منقولست از برید که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی
که مالی را بمن به امانت داده باشد و بمیرد و فرزندانش چیزي نداشته باشند و حجۀ الاسلام نکرده باشد یعنی داند که حج بر او
واجب شده است و قرار گرفته است و چون فرزندان چیزي ندارند گمانش این هست که فرزندان از جهۀ پدرشان حج نخواهند
گرفت حضرت فرمودند که تو به نیابت او حج کن یا حجی از جهۀ او واقع ساز اگر چه به نیابت دیگري باشد و هر چه زیاد آید به
ایشان ده. و ظاهر لفظ وجوبست نزد اکثر و تقییداتی که مذکور شد روایت دلالت صریح بر آنها ندارد که داند که حجۀ الاسلام
مستقر شده است به قرینه آن که حجۀ الاسلام نکرده است و گمان قوي داشته باشد که ورثه نخواهند کرد به قرینه آن که فرزندان
چیزي ندارند چون در حالت بیچیزي تقوي کمتر میباشد، و آن که حضرت فرمودند که حج بکن از او ظاهرش آنست که در
مدینه از حضرت پرسیده باشد و حج از مسجد شجره باید کرد نه از بلد موت ص: 149 که ظاهرش آنست
که کوفه باشد به آن که لفظ دلالت بر قضا حج فقط میکند و میباید که معاشرت با فرزندان داشته باشد که از حال ایشان یابد که
حج نخواهند خریدن، و اگر حال ایشان را نداند با ایشان معاشرت کند به نحوي از ایشان استفسار کند که پدر شما حج نکرده است
و اگر کسی زري به شما دهد شما از جهۀ او استیجار حج خواهید کرد یا نه و اقرار نکند نزد ایشان که زر او نزد من هست و اگر
ورثه ظن به همرسانند که نزد او زري هست قسم یاد میتوانند کرد که بغیر از این زیادتی از مال پدر شما چیزي نزد من نیست و اگر
هنوز استیجار نکرده باشد توریه میکند به آن که قصد میکند که مالی نزد من نیست که آن را به شما بدهم یا باید داد. و جمعی
ملحق ساختهاند سایر دیون را چون بمنزله منصوص العله است. و جمعی الحاق کردهاند غیر ودیعه را از دیونی که نزد او باشد که
آن نیز حکم ودیعه دارد، و جمعی گفتهاند که میباید تفحّص کند از اصدقاء او که مبادا نزد ایشان نیز مالی باشد و ایشان را نیز
لازم باشد اخراج حج مبادا زیاده از واجب گرفته شود و اگر تفحّص نکرده چند کس را استیجار کنند زیاده بر هر یک حجرا همه
غرامت بکشند از جهۀ ورثه و اگر همه تفحّص کرده باشند ضامن نیستند و احوط در صورت تفحص نیز غرامت است چون
کاشفاند که تفحّص تام نکرده بودهاند و استنباط کرده که حسبۀ للّه تعالی این کارها میتوان کرد و در غیر موضع نص اشکالست
صفحه 67 از 321
چون قیاس است و اللَّه تعالی یعلم
باب الرّجل یموت و لا یدري ابنه هل حجّ أولا
(سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل مات و له ابن فلم یدر احجّ ابوه ام لا قال یحجّ عنه فان کان ابوه قد حجّ کتب لأبیه نافلۀ
و للابن فریضۀ و ان لم یکن حجّ ابوه کتب لأبیه فریضۀ و للابن نافلۀ) این بابی است در حکم کسی که بمیرد و فرزندش نداند که
آیا پدرش حج کرده است یا نه منقولست در قوي که [از] حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال نمودند از شخصی که
بمیرد و او را پسري باشد و نداند که پدرش حج کرده است یا نه و داند که حج بر او واجب شده بود یا این را نیز نداند حضرت
فرمودند که حج میکند یا میتواند کرد پس اگر پدرش بحسب واقع حج کرده باشد به تفضّل الهی ثواب حج واجب در نامه عمل
پسر نوشته میشود و از جهۀ پدرش حج سنت نوشته میشود و اگر پدرش حج نکرده باشد از جهۀ پدرش حج واجب نوشته میشود
و از جهۀ پسر حج سنت. و ظاهرش آنست که نیت وجوب و ندب نمیکند چون علم ندارد بلکه تردید میکند به همین عنوان که
این حج را به نیابت پدرم میکنم قربۀ إلی اللَّه یا آن که به نیابت پدرم میکنم که اگر حجۀ الاسلام بر او واجب باشد و نکرده باشد
این حجۀ الاسلام باشد و الا حج سنت باشد و اگر پسر مشغول الذمه بحج واجب خود باشد از جهۀ پدرش حج نمیتواند کرد اگر
چه یقین داند که حج در ذمّه پدرش هست چه جاي چنین صورت که علم به شغل ذمّه او نداشته باشد
باب المتمتّع عن ابیه
(روي جعفر بن بشیر عن العلا عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه قال سألته عن رجل یحجّ عن ابیه أ یتمتّع قال نعم
المتعۀ له و الحجّ عن ابیه) این بابی است در حال شخصی که به نیابت پدرش حج تمتع کند بسند صحیح منقولست از محمد که
گفت سؤال کردم از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه از شخصی که به نیابت پدرش حج کند آیا حجّ تمتع میکند یعنی
و حج از «1» اگر چه پدرش سنّی باشد یا حج افراد بر او واجب باشد حضرت فرمودند که بلی تمتع از زنان و جامه بردن از اوست
جهۀ پدر اوست یا آن که حق تعالی ثواب حج تمتع به او میدهد و ثواب حج مفرد میدهد به پدرش یعنی اگر سنی باشد، یا بر
منوب عنه حج واجب افراد واجب باشد چنانکه گذشت اما اگر بر منوب عنه حج تمتع واجب باشد ثواب حج تمتع به او میدهند
اگر شیعه باشد و ظاهرا بنا بر این حضرت مطلق فرمودند که حج از جهۀ پدر اوست تا شامل همه صور باشد چون اعم است از همه و
اللَّه تعالی یعلم.
باب تسویف الحج
وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی وَ » (روي محمّد بن الفضیل قال سالت ابا الحسن صلوات اللَّه علیه عن قول اللَّه تعالی
فقال نزلت فی من سوّف الحجّ حجّۀ الاسلام و عنده ما یحجّ به فقال العام أحجّ حتّی یموت قبل ان یحجّ) این بابی است « أَضَلُّ سَبِیلًا
در تاخیر کردن حج از سال استطاعت خلافی نیست نزد علماي شیعه که حج در سال استطاعت واجبست که به جا آورند و از آن
سال به سال دیگر نیندازند و اگر تاخیر کنند قضا نمیشود و همیشه اداست تا در حیاتست و بعد از موت قضاست و قضا نیز مثل
اداست در آن که با قدرت بعد از موت میباید که به جا آورند و تاخیر جایز نیست و هم چنین از سال دویم نیز تاخیر حرام است.
مرویست کالصحیح از محمد که گفت سؤال کردم از حضرت ابو الحسن که محتمل است که حضرت امام موسی کاظم یا حضرت
امام رضا باشد صلوات اللَّه علیهما اگر چه اخیرا ظهر است از تفسیر قول حق سبحانه و تعالی که فرموده است که هر که در این دنیا
کور باشد در آخرت کور خواهد بود یا کورتر خواهد بود و گمراهتر؟ فرمودند که این آیه نازل شده است در شأن کسی که حجۀ
صفحه 68 از 321
الاسلام بر او واجب باشد و تاخیر کند به سوف که بعد از این خواهم کرد در سال آینده و استطاعت داشته باشد و گوید در لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 153 این سال حج میکنم و چون آن سال نرود گوید که در این سال میروم تا آن که بمیرد پیش از آن که
بحج رود. پس حاصل معنی آیه کریمه این میشود که هر که در دار دنیا چشم دلش کور باشد و نداند فضیلت حج را و بحج نرود
پس او در آخرت چشمانش کورتر خواهد بود و یا کورتر خواهد بود به آن که چشم باطن و ظاهرش هر دو کور خواهد بود و
گمراهتر خواهد بود که راه بهشت را نه بیند و از راه دوزخ رود تا بجهنم رود (و روي عن معاویۀ بن عمّار قال سالت ابا عبد اللَّه
فقلت سبحان اللَّه اعمی « وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ أَعْمی » صلوات اللَّه علیه عن رجل لم یحجّ قطّ و له مال فقال هو ممّن قال اللَّه عزّ و جلّ
فقال اعماه اللَّه عزّ و جلّ عن طریق الخیر) و در تهذیب عن طریق الجنّۀ است و در کافی و در موثق عن طریق الحق است و به بیست
سند صحیح منقولست از معاویه که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از شخصی که هرگز حج نکرده
باشد و مالی که بقدر استطاعت باشد داشته باشد حال او چونست حضرت فرمودند که این شخص از جمله جماعتی است که حق
سبحانه و تعالی فرموده است که ما حشر خواهیم کرد او را کور پس من از روي تعجب عرض کردم که سبحان اللَّه کور خواهد بود
یا در دار دنیا دلش کور است که در آخرت چشم و دلش کور خواهد بود پس حضرت فرمودند بنا بر تفسیر اول که چون به سبب
بدیهاي او حق سبحانه و تعالی او را در دار دنیا کور کرده است از دیدن راه خیر: مناسب این عمل آنست که در آخرت بهر دو
چشم کور باشد، و بنا بر احتمال ثانی که او تعجب نموده باشد از آن که در دار دنیا با ص: 154 ایمان کور
باشد حضرت فرموده باشد که تعجب نیست چون حق سبحانه و تعالی او را کور کرده است از دیدن فضایل حج که ترك کرده
است اگر چه روشن باشد در دیدن ثواب اعمال ایمان و غیر آن و قریب باین است عبارت کافی و بنا بر نسخه شیخ دو احتمال دارد
که کور است در آخرت از دیدن راه بهشت یا در دنیا از دیدن ثواب حج که راه بهشت است و در عبارت شیخ احتمال اول اظهر
است، و بنا بر کافی و فقیه احتمال دویم اظهر است اگر چه عبارت کافی در حدیث موثق از ابو بصیر است و در حدیث دیگر از ابو
بصیر روایت کرده است به همین مضمون و این تعجب در آن نیست و این حدیث معاویه در تفسیر آیه اظهر است که حضرت
فرمودند که تارك حج از آن جمله است یعنی بسیار کسی که محشور شوند کور یک جماعت تارکان حجّند، و بنا بر حدیث
محمد بن فضیل ظاهرش آنست که همین تارکان حج محشور خواهند شد اعمی و لیکن میباید که حمل کنیم بر آن که أولا آیه
در شأن ایشان نازل شد و چون لفظش عامست شامل هر تارك حقی هست چنانکه احادیث معتبره وارد شده است که در شأن
مخالفان مذهب حق نازل شده است، و در حسن کالصحیح منقولست که در شأن عبد اللَّه بن عباس و پدرش نازل شده است (و
روي صفوان بن یحیی عن ذریح المحاربیّ عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من مات و لم یحجّ حجّۀ الاسلام و لم یمنعه من
ذلک حاجۀ تجحف او مرض لا یطیق فیه الحجّ او سلطان یمنعه فلیمت یهودیّا او نصرانیّا) و منقولست در حسن کالصحیح و به بیست
و چهار سند صحیح دیگر از صدوق و اسانید صحیحه دیگر از کلینی و غیره حتی عامه نیز در صحاح ص:
155 خود روایت کردهاند که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که بمیرد حج اسلام را نکرده باشد، یعنی
مستطیع شده باشد چون با عدم استطاعت حج اسلام بر او نیست و تصریح به آن نیز فرمودند که مانع نباشد او را از حج کردن
احتیاجی که سبب فقر او باشد یا اگر مستطیع شده باشد پیشتر بعد از آن چنان فقیر شود که اندك مالی نداشته باشد که روانه شود و
باقی را به گدایی و سقایی برود یا آن که مرضی نداشته باشد که مانع او باشد که نتواند سوار شدن اگر چه به کجاوه و محفه و
پالکی باشد با قدرت بر آنها یا ظالمی نباشد که او را منع کند از حج اگر چه قطّاع طریق باشد که او را در راه عریان کنند و نتواند
رفتن. حاصل آن که مستطیع باشد و نرود و بمیرد اگر خواهد یهودي بمیرد و اگر خواهد نصرانی یعنی حشرش با یهودان خواهد بود
یا نصاري. و چند گاه قبل از این یکی از فضلا مرد و حج نکرده بود صالحی که نهایت اعتقاد و مریدي داشت به آن عالم نقل کرد
که عجب واقعها دیدم و حیرانم که چه معنی دارد گفت که در چند روزي که فلانی فوت شده بود در واقعه دیدم که او را با
صفحه 69 از 321
یهودان بود بعد از چند گاه دیگر او را در واقعه دیدم که بسیار منوّر و خوب بود نمیدانم که چه معنی دارد یکی از اخوان مؤمنین
گفت واقعه شما صحیح است فلانی حج نکرده بود و از جهۀ او استیجار حج کردند تا حج نکرده بودند از جهۀ او حشرش با یهودان
بود و چون از جهۀ او حج کردند از آن عذاب خلاص شد و همین واقعه باعث شد که جمعی کثیر بحج رفتند و توبه کردند از تاخیر
حج (و روي علیّ بن ابی حمزة عنه صلوات اللَّه علیه انّه قال من قدر علی ما یحجّ به و جعل یدفع ذلک و لیس له عنه شغل یعذره اللَّه
فیه حتّی جاء الموت فقد ضیّع شریعۀ من شرایع الاسلام) ص: 156 و منقولست در موثق که حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که داشته باشد آن مقدار مال که به آن حج تواند رفت یعنی زاد و راحله و مؤنت عیال
و مدافعه کند و هر سال به سال دیگر اندازد و شغل نداشته باشد که حق سبحانه و تعالی او را در آن شغل معذور دارد به آن که مثلا
جابري او را به شغل داشته باشد جبرا و رخصت حج ندهد او را در مثل این صورت معذور است اما اگر بیعذري تاخیر کند تا
مرگ در رسد بتحقیق که ضایع گردانیده است شرعی عظیم از شرایع اسلام را و تضییع شرعی نیز بمنزله کفر است. و به همین
مضمون به دوازده سند صحیح از حلبی منقولست از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و کالصحیح از زید و کالصحیح از کنانی و در
حسن کالصحیح از آن حضرت صلوات اللَّه علیه منقولست قریب باین. و به هیجده سند صحیح منقولست از معاویۀ بن عمار که آن
حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که حق سبحانه و تعالی فرموده است که مر خدا راست بر کافه خلایق که حج کنند خانه او را هر
که مستطیع شود راه خانه را حضرت فرمودند: که این از جهۀ کسی است که نزد او مالی باشد و بدنش صحیح باشد یعنی مراد الهی
از استطاعت این است که زاد و راحله داشته باشد و بدنش صحیح باشد که تواند سوار شدن، و اگر تاخیر حج از جهۀ تجارت باشد
چنانکه متعارفست که تاخیر میکنند که نسیها پیش مردم داریم و اگر نگیریم میسوزد واجبست رفتن و جایز نیست نرفتن از جهۀ
امثال اینها، او اگر از جهۀ اینها ترك حج کرده باشد و بمیرد ضایع گردانیده است شریعتی از شرایع اسلام را هر گاه آن قدر داشته
باشد که برود اگر چه به سبب رفتن مالش برود: رفتن باشد و حق سبحانه و تعالی عوض میدهد و ص: 157
اگر چیزي نداشته باشد و جمعی او را تکلیف کنند که ما ترا بحج میبریم و اگر چه الاغی دم بریده و گوش بریده بدهند میباید
که شرم نکند و با ایشان برود و جایز نیست نرفتن، دیگر پرسیدم که چه معنی دارد که حق سبحانه و تعالی فرموده است که و هر که
کافر شود به درستی حق سبحانه و تعالی بینیاز است از عالمیان حضرت فرمودند که مراد از کفر ترك حج است که حق سبحانه و
تعالی آن را کفر شمرده است یعنی عقاب او مانند عقاب کفّار خواهد بود چنانکه گذشت که حشرش با یهود و نصاري است
باب العمرة فی اشهر الحج
(روي سماعۀ بن مهران عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه قال من حجّ معتمرا فی شوّال و من نیّته ان یعتمر و یرجع إلی بلاده فلا
باس بذلک و ان هو اقام إلی الحجّ فهو متمتّع لأنّ اشهر الحجّ شوّال و ذو القعده و ذو الحجّۀ فمن اعتمر فیهنّ و اقام إلی الحجّ فهی
متعۀ و من رجع إلی بلاده و لم یقم إلی الحجّ فهی عمرة و ان اعتمر فی شهر رمضان او قبله فاقام إلی الحجّ فلیس بمتمتّع و انّما هو
مجاور افرد العمرة فان هو احبّ ان یتمتّع فی اشهر الحجّ بالعمرة إلی الحجّ فلیخرج منها حتّی یجاوز ذات عرق او یجاوز عسفان
فیدخل متمتّعا بعمرة إلی الحجّ فان هو احبّ ان یفرد الحجّ فلیخرج إلی الجعرانۀ فیلبّی منها) این بابی است در بیان واقع ساختن عمره
در ماههاي حج منقولست در موثق از سماعه که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که قصد عمره کند در
ماه شوال و در خاطر داشته باشد که عمره مفرده به جا آورد و برگردد بشهر خود قصور ندارد و باکی نیست و اگر بایستد تا وقت
حج عمرهاش عمره تمتع میشود و زیرا که عمره تمتع حکم حج دارد در آن که میباید که آن را در ماههاي حج به جا آورد و
ماههاي حج شوال است و ذو القعده و ذو الحجه پس کسی که در ماههاي حج عمره به جا آورد و بایستد تا وقت حج و حج به جا
آورد عمرهاش عمره تمتع میشود و کسانی که ص: 159 برگردند به شهرهاي خود و نایستند تا آن که
صفحه 70 از 321
حجرا به جا آورند عمره ایشان مفرده میشود و بنا بر مشهور میباید که طواف نساء به جا آورد و اگر در ماه رمضان عمره را به جا
آورد اگر چه محض احرام باشد و باقی افعال را در ماه شوال یا پیش از ماه رمضان به جا آورد و بایستد تا وقت حج به آن عمره
حج تمتع نمیتواند کرد بلکه مجاوریست که عمره مفرده به جا آورده است پس اگر خواهد که حج تمتع کند میباید که عمره
دیگر در ماههاي حج به جا آورد بقصد عمره تمتع، و بیرون رود بیکی از مواقیت مثل وادي عقیق به آن که از ذات عرق بیرون رود
چون مذکور شد که ذات عرق میقات عمره است یا در گذرد بسوي عسفان از راه مدینه مشرفه که آن نیز میقات عمره است و احرام
بگیرد بقصد عمره که تمتع کند به آن بسوي حج یعنی بعد از عمره محل شود و از زنان و جامه و بوي خوش بهره یابد تا وقتی که
احرام بحج گیرد، و اگر خواهد که حج افراد به جا آورد هر گاه حج تمتّع را کرده باشد یا از جمعی باشد که حج افراد یا قرآن بر
ایشان واجبست باید که بیرون رود به جعرانه که آن نیز میقاتست و از آنجا محرم شود بحج افراد و روي عمر بن یزید عن ابی عبد
اللَّه صلوات اللَّه علیه قال من اعتمر عمرة مفردة فله ان یخرج إلی اهله متی شاء الّا ان یدرکه خروج النّاس یوم التّرویۀ و به اسانید
صحیحه منقولست که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که عمره مفرد به جا آورد میتواند که به خانه
خود رود بعد از اتیان به عمره هر وقت که خواهد مگر آن که بماند تا روز هشتم ذي الحجه و ببیند که مردمان متوجّه منی میشوند
در این صورت مستحب مؤکد است که حج به جا آورد و آن عمره مفرده عمره تمتع میشود اگر در ماههاي لوامع صاحبقرانی،
ج 8، ص: 160 حج به جا میآورده باشد و اگر نه حج افراد باشد هر گاه حج تمتع بر او واجب نباشد. و به دوازده سند صحیح
منقولست از عمر بن یزید که آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که داخل شود در مکّه بقصد عمره مفرده و عمره را به جا
آورد هر جا که خواهد میرود و اگر بایستد تا وقت حج: عمره مفردهاش عمره تمتع میشود پس حضرت فرمودند که عمره تمتّع
صحیح نیست یا عمره تمتّع نمیتوان کرد مگر وقتی که آن را در ماههاي حج به جا آورند و بر این مضمون احادیث صحیحه وارد
شده است (و فی روایۀ عبد الرحمن بن ابی عبد اللَّه عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال العمرة فی الحجّ متعۀ) و منقولست در
صحیح از عبد الرحمن که گفت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که عمره که در دهه ذي الحجه به جا آورند
عمره تمتّع است یعنی مستحبّ مؤکد است که آن را متّصل سازد بحج تا حج تمتع شود اگر حج تمتّع بر او واجب نباشد و اگر
واجب باشد البته حجرا بعد از آن به جا میآورد. و بر این مضمون احادیث متکثره وارد شده است، و مراد از همه همین است و
جمعی ذکر کردهاند که اگر عمره را بقصد تمتّع واقع ساخته باشد واجبست که حجرا به آن متصل سازد و اگر بقصد عمره مفرده
کرده باشد اکتفا به آن میتواند کرد و بر این مضمون حدیث موثق ابو بصیر وارد است و آن نیز محمول است بر استحباب مؤکد
چون احادیث صحیحه وارد شده است بر آن که مختار است در حج و ترك حج هر گاه حج واجب خود را کرده باشد چنانکه
متواتر است که حضرت امام حسین صلوات اللَّه علیه در روز هشتم ذي الحجه اکتفا به عمره مفرده کرده و حج نکرده متوجّه عراق
ص: 161 شدند اگر چه اظهر آنست که آن حضرت از خوف اکتفا به عمره فرمودند که چون کس بطلب
آن حضرت صلوات اللَّه علیه فرستاده بودند که آن حضرت را بگیرند حضرت بامر الهی متوجّه عراق شدند (و روي معاویۀ بن عمّار
قال سئل ابو عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه عن رجل افرد الحجّ هل له ان یعتمر بعد الحجّ فقال نعم اذا أمکن الموسی من رأسه فحسن) و
منقولست در صحیح بطرق اثنی عشر که از آن حضرت صلوات اللَّه علیه سؤال کردند از شخصی که حج افراد کرده باشد آیا بعد از
حج عمره مفرده میتواند کرد حضرت فرمودند که بلی هر گاه آن قدر زمان بگذرد که موي سر استره گیر شود خوبست و اکثر
اوقات بعد از دو روز استره گیر میشود، و به همین مضمونست حدیث موثق کالصحیح یا صحیح از ابان از عبد الرحمن بن ابی عبد
اللَّه از آن حضرت صلوات اللَّه علیه و در حدیث دیگر وارد شده است که صبر کند تا ماه محرم نو شود و احرام بگیرد محمول است
بر استحباب (و روي المفضّل بن صالح عن ابی بصیر عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال العمرة مفروضۀ مثل الحجّ فاذا ادّي المتعۀ
فقد ادّي العمرة المفروضۀ) و منقول است در صحیح از مفضل و در او کلامی هست از ابو بصیر و چون کتاب ابو بصیر را صدوق
صفحه 71 از 321
داشته است و مفضل از مشایخ اجازه است مساهله نموده است و مضمون آنست که مفضل از اصحاب اسرار آن حضرت بوده است
و چون احادیث رفعت شأن حضرات معصومین را نقل میکرده است غلاة بحدیث او مستمسک بودهاند و از این جهۀ ابن غضایري
ص: 162 جرح او کرده است و صدوق او را صدوق میداند بنا بر اینست که احادیث بسیار از او روایت
کرده است اگر چه مضمون این حدیث متواتر است اگر در طریقش ضعفی باشد ضرر ندارد که آن حضرت صلوات اللَّه علیه
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ » فرمودند که عمره را حق سبحانه و تعالی در قرآن مجید واجب گردانیده است عمره را مثل حج فرموده است که
به سه معنی که هر سه مراد است یعنی حج و عمره را تمام کنید اگر شروع در آن کرده باشید یا حج و عمره را تماما واقع « الْعُمْرَةَ لِلَّهِ
سازید با آداب و شرایط، و یا هر دو را خالصا للّه به جا آورید، و ظاهرا مراد الهی اعم است از عمره مفرده و عمره تمتّع و ظاهر این
خبر آنست که مراد از این آیه عمره مفرده است به قرینه تقدیم حج اگر چه و او دلالت بر ترتیب ندارد و لیکن احادیث صحیحه
بلکه متواتره وارد شده است که ابتدا کنید به آن چه حق سبحانه و تعالی به آن ابتدا فرمودهاند پس حضرت فرمودند که هر گاه بنده
حج تمتّع به جا آورد عمره آن بدل از عمره مفرده است یا آن که چون حق سبحانه و تعالی عمره را واجب گردانیده است پس
کسی که عمره تمتّع به جا آورد عمره واجب خود را به جا آورده است و در این خلافی نیست که عمره واجبست مثل حج و هر گاه
عمره تمتع را به جا آورند عمره واجب را به جا آورده خواهد بود. و منقولست در صحیح از عمر بن اذینه که گفت سؤال کردم از
حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از تفسیر آیه کریمه وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا و عرض نمودم که
مراد از آیه حج است نه عمره چون بلفظ حج وارد شده است یعنی آیا چنین است یا نه حضرت فرمودند که نه بلکه مراد از حج
قصد زیارتست بحج و عمره هر دو و چون حق سبحانه و تعالی در آیه وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ تصریح بهر دو فرموده است پس هر
جا که مطلق واقع سازد هر دو مراد خواهد بود، و کلینی همین حدیث را در حسن کالصحیح روایت کرده است، و بعد از آن نقل
ص: 163 کرده است که ابن اذینه گفت که پرسیدم از تفسیر آیه وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ که چه مراد است
از اتمام حضرت فرمودند که مراد از اتمام هر دو آنست که هر دو را به جا آورند و محرّمات احرام را واقع نسازند. و به دوازده سند
صحیح منقولست از زراره که حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه فرمودند که عمره بر همه خلایق واجبست مثل حج چنانکه
حق سبحانه و تعالی فرموده است که حج و عمره را تمام به جا آورید از جهۀ رضاي الهی. و به بیست و چهار سند صحیح منقولست
از یعقوب بن شعیب که گفت عرض نمودم به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که حق سبحانه و تعالی فرموده است که
تمام کنید حج و عمره را از براي خدا آیا هر کسی حج تمتّع را به جا آورد عمره آن کافی است از عمره مفرده حضرت فرمودند که
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله چنین فرمودهاند. و در صحیح از معاویۀ بن عمار منقولست به همین مضمون، و
کالصحیح منقولست از بزنطی که گفت از حضرت امام رضا صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که آیا عمره واجبست فرمودند که بلی
عرض کردم که عمره تمتّع مجزیست از عمره افراد فرمودند بلی. و در حسن کالصحیح از حلبی منقولست و احادیث به همین
مضمون متواتر است بلکه ضروري دین شیعه است وجوب عمره و اجزاء عمره تمتّع از عمره مفرده، و نزد عامه خلاف شده است و
جمعی از ایشان عمره را سنت میدانند و مبالغاتی که در اخبار وارد شده است و استدلالاتی که به آیه واقع شده است از جهۀ ردّ بر
ایشانست (و ساله عبد اللَّه بن سنان عن المملوك یکون فی الظّهر یرعی و هو یرضی ان یعتمر ثمّ یخرج فقال ان کان اعتمر فی ذي
القعدة فحسن و ان کان فی ذي الحجّۀ فلا یصلح الّا الحجّ) ص: 164 و منقولست در صحیح از عبد اللَّه بن
سنان که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه از بنده که در خارج بلد میباشد از جهۀ چرانیدن حیوانات
و به همین راضی میشود که عمره را به جا آورد و بیرون رود بر سر حیوانات حضرت فرمودند که اگر در ماه ذو القعده باشد
خوبست و اگر در ماه ذي الحجه داخل شده باشد پس خوب نیست مگر آن که حج کند و اکتفا به عمره نکند و ظاهرا بر سبیل
استحباب مؤکد باشد نسبت به مولی که اگر در ماه ذي الحجه او را رخصت عمره دهد رخصت بدهد که حجرا نیز به جا آورد
صفحه 72 از 321
چنانکه گذشت (و اعتمر رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ثلث عمر متفرّقات کلّها فی ذي القعدة عمرة اهلّ فیها من عسفان و هی عمرة
الحدیبیّۀ و عمرة القضاء احرم فیها من الجحفۀ و عمرة اهلّ فیها من الجعرانۀ و هی بعد ان رجع من الطّ ائف من غزاة حنین) و
منقولست در صحیح از معاویۀ بن عمّار که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه
علیه سه عمره به جا آوردند که هر سه بر سبیل اتفاق در ذي القعده واقع شد، یکی عمره بود که احرام گرفتهاند از جهۀ آن از
عسفان و این عمره حدیبیّۀ بود که ممنوع شدند از دخول مکه معظمه و با کفار قریش صلح کردند که حضرت سال دیگر بیایند و
اهل مکه، مکه را خالی کنند و حضرت سه روز بیشتر در مکه نمانند و حق سبحانه و تعالی نکرده ایشان را در حکم کرده قبول
فرمود و عمره دیگر عمره قضا بود که احرام را از جحفه گرفتند، و عمره دیگر آن بود که احرام و بلند کردن آواز تلبیه را در جعرانه
واقع ساختند در وقتی که از طایف مراجعت فرمودند بعد از جنگ حنین و احادیث بر این مضمون از طرق خاصه و عامه متواتر است
و در صحاح سته سیّما در بخاري ص: 165 روایت کرده است از عبد اللَّه بن عمر که حضرت چهار عمره به
جا آوردند و عایشه تکذیب او میکرد که در هر عمره خودش همراه بود و میگفت که چهارمین عمره رجب بود و عایشه میگفت
که حضرت رسول خدا کی در ماه رجب عمره به جا آوردند و چگونه به جا آوردند که هیچ یک از صحابه آن حضرت را ندیدند
و نقل نکردند و او دید و نقل کرد. و در بخاري و باقی صحاح ایشان منقولست که عبد اللَّه بن عمر و عمر نیز نقل کردند که
حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله فرمودند که میّت را عذاب میکنند به سبب گریه اهلش بر او و عایشه میگفت که و اللَّه
که حضرت رسول خدا هرگز نفرمودند و چگونه مخالف قرآن چیزي بفرمایند و حال آن که حق سبحانه و تعالی فرموده است که وَ
164 یعنی کسی را عقاب و مؤاخذه نمینمایند از جهۀ فعل دیگري و اگر بد باشد میباید که آنها را که : لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري 6
گریه کنند معذب باشند نه اموات بیگناه، و کذب ابو هریره در بسیار جائی از بخاري و غیر آن مذکور است که او در زمان خودش
معروف بود به کذب و افترا، و مع هذا اکثر اخبار ایشان از این چند کس منقولست و در کتب سیر منقولست که معاویۀ زرها فرستاد
از جهۀ اینها و انس و امثال ایشان که دروغها در فضلیت ثلثه و بنی امیّه وضع نمایند، و چون رسوا شد فرستاد که بس است، و در
بعضی اخبار واقع است که حضرت سیّد الانبیاء و المرسلین با حج وداع عمره به جا آوردند و احادیث مجمله وارد شده است که آن
حضرت سه عمره به جا آوردند ممکن است که یکی عمره بعد از حج باشد به آن که عمره حدیبیه را حساب نکرده باشند چون
ثواب عمره بود نه فعل عمره
باب اهلال العمرة المبتولۀ و احلالها و نسکها
[عمره مفرده]
(روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال اذا دخل المعتمر مکّۀ من غیر تمتّع و طاف بالبیت و صلّی رکعتین عند
مقام ابراهیم علیه السّلام و سعی بین الصّفا و المروة فلیلحق بأهله ان شاء) این بابی است در احرام و تلبیه عمره مفرده و محل شدن از
احرام آن و در افعال آن. منقولست به دوازده سند صحیح که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه
شخصی داخل مکه شود نه بقصد عمره تمتع و طواف کند خانه کعبه را و دو رکعت نماز کند در مقام ابراهیم علیه السّلام و سعی
کند میان صفا و مروه پس اگر خواهد میتواند به خانه خود رفتن اگر چه در ماههاي حج باشد و اگر چه در دهه ذي الحجه باشد. و
در این حدیث مذکور نشد طواف نسا چون مشهور آنست که طواف نسا در هر حجّی و عمره مفرده واجبست پس ممکن است عدم
ذکر آن به سبب ظهور باشد و اظهر آنست که ترك ذکر از روي تقیّه بوده است و هم چنین تقصیر مذکور نشد چون فی الحقیقه
منسک حج نیست بلکه از جهۀ محل شدن است و دور نیست که همین وجه باعث باشد بر ترك ذکر طواف نسا و نیز چون این
صفحه 73 از 321
طواف از جهۀ حلال شدن زنانست و در وجوب طواف نسا در عمره خلافست چون اخبار بسیار وارد شده است که افعال لوامع
صاحبقرانی، ج 8، ص: 167 عمره مذکور شده است و طواف نساء در آنها مذکور نیست و شکی نیست که احوط آنست که در
عمره مفرده البته واقع سازد و اگر نکرده باشد نایبی بفرستد و اگر بمیرد ولیّ از جهۀ او قضا کند بانکه خود بکند یا نایبی بفرستد. و
قولی نقل نمودهاند که در عمره تمتع طواف نساء واجبست به اعتبار حدیث کالصحیح سلیمان بن حفص مروزي از فقیه که امام علی
نقی است فرمودند که هر گاه حج کند و داخل مکّه شود بحج تمتّع و طواف کعبه را به جا آورد و دو رکعت نماز در عقب مقام
ابراهیم علیه السلام به جا آورد و سعی کند میان صفا و مروه و تقصیر کند همه چیز بر او حلال میشود بغیر از زنان که از جهۀ
حلال شدن ایشان طواف و نمازي میباید کرد و چون عبارت حدیث بلفظ حج وارد شده است حمل کردهاند بر حج و شکّی نیست
در آن که در حج طواف نساء هست اگر چه اطلاق حج میکنند بر عمره تمتّع چون مربوط است بحج و لیکن بر سبیل مجاز است،
و تا قرینه نباشد لازم بلکه جایز نیست حمل بر معنی مجازي کردن و لیکن لفظ تقصیر ظاهر است در عمره چون در حج حلق یا
تقصیر است و هر دو قبل از طواف است و لیکن احادیث متواتره وارد شده است از صحیح و کالصحیح که ائمه هدي صلوات اللَّه
علیهم فرمودهاند که در حج تمتّع سه طواف است و دو سعی و اگر طواف نسا واجب میبود میفرمودند که چهار طوافست. و در
صحیح از محمد بن عیسی منقولست که مخلّد رازي به خدمت حضرت امام حسن عسکري صلوات اللَّه علیه عریضه نوشت و سؤال
کرده بود از عمره مفرده و از عمره تمتّع که آیا طواف نساء در هر دو واجبست حضرت فرمودند که اما عمره مفرده طواف نسا دارد
و امّا عمره تمتّع طواف نسا بر معتمر نیست. بلکه از اخبار بسیار ظاهر میشود که در عمره مفرده نیز ص: 168
طواف نسا واجب نیست، و اخبار وجوب را حمل استحباب مؤکد میباید کرد و احوط در عمره آنست که ترك نکند طواف نسا را
و بقصد قربت واقع سازند و جمعی از فضلا ذکر کردهاند که اگر طواف نسا را در عمره تمتّع واقع سازند بقصد وجوب ضرر ندارد و
اگر واجب است در واقع به جا آورده است و اگر واجب نباشد نیت لغوي کرده خواهد بود چون بعد از افعال عمره است و این
سخن صورتی ندارد چون قصد وجوب محالست کردن چیزي را که ندانند که واجبست یا نه بلکه دغدغه حرمت میشود چون
تشریع است بلکه دغدغه میشود که عمره بلکه حج نیز باطل شود و بمنزله پنج رکعت نماز کردنست و شکی نیست در بطلان نماز
کسی که قصد وجوب رکعت پنجم کند بلکه دغدغه کفر میشود که انکار ضروریات دین کرده است بلی اگر طواف بعد از تقصیر
واقع سازد باین قصد که اگر مطلوب شارع باشد طواف نسا این طواف نسا باشد و الّا طواف مستحبی باشد که بعد از اتمام عمره
میتوان کرد تا احرام بحج نبسته باشد و اللَّه تعالی یعلم
[کسی که در عمره قربانی بیاورد]
(و روي عنه صلوات اللَّه علیه انّه قال من ساق هدیا فی عمرة فلینحر قبل ان یحلق رأسه قال و من ساق هدیا و هو معتمر نحر هدیه و
هو بین ال ّ ص فا و المروة و هی الحزورة) و روایت کرده است معاویۀ بن عمار به اسانید صحیحه مثل کلینی که حضرت امام جعفر
صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر که شتر یا گاو یا گوسفندي در عمره رانده باشد میباید که پیش از سر تراشیدن آن هدي را
بکشد در جائی که مقرّر است از جهۀ کشتن اینها و آن حزوره است که ما بین صفا و مروه است و الحال قصّابخانه کعبه معظمه
است. و در موثق کالصحیح از زراره منقولست به همین و در حدیث علی ص: 169 المشهور وارد است که
اوّل سر بتراشد دیگر هدي را بکشد و بر جواز حمل کردهاند یعنی جایز است که اول سر بتراشد و بهتر آنست که اوّل نحر کند و
اللَّه تعالی یعلم
[جماع در عمره مفرده]
صفحه 74 از 321
(و روي علیّ بن رئاب عن مسمع ابن عبد الملک عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه فی الرّجل یعتمر عمرة مفردة ثمّ یطوف بالبیت
طواف الفریضۀ ثمّ یغشی امرأته قبل ان یسعی بین الصّفا و المروة قال قد افسد عمرته و علیه بدنۀ و یقیم بمکّۀ حتّی یخرج الشّهر الّذي
اعتمر فیه ثمّ یخرج إلی الوقت الّذي وقّته رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله لأهله فیحرم منه و یعتمر) و به اسانید صحیحه و حسنه
کالصحیحه منقولست از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که عمره مفرده کند و طواف واجب عمره را به جا
آورد و پیش از آن که سعی کند میان صفا و مروه با زن خود جماع کند حضرت فرمودند که عمرهاش را فاسد کرده است و بر
اوست که بدنه بکشد و در مکه معظمه بماند تا بیرون رود از ماهی که در آن احرام گرفته بود و بعد از خروج ماه میرود بیکی از
مواقیتی که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله مقرر فرمودهاند و از آنجا احرام میگیرد و عمره را به جا میآورد و ظاهر
آنست که عمره فاسد را تمام میکند و در ماه دیگر عمره قضا را به جا میآورد، و این عمرهایست که به سبب فساد عمره واجب
میشود اگر چه عمره اوّلی سنّت باشد، و اشعاري دارد به آن که میباید که میان دو عمره یک ماه بوده باشد و ظاهر آنست که ماه
را از ابتداء احرام اوّل حساب میکند و اولی آنست که از آخر آن حساب کنند و ظاهرا ماه هلالی معتبر است اگر چه در میان ماه
باشد اگر چه اولی آنست که سی روز بگذرد
[خروج به میقات براي عمره]
(و قد روي علیّ بن رئاب عن برید العجلیّ عن ابی جعفر صلوات اللَّه علیه انّه یخرج إلی بعض المواقیت فیحرم منه و یعتمر) و بتحقیق
که مرویست به شانزده سند صحیح از برید که از حضرت امام محمد باقر صلوات اللَّه علیه سؤال کردم از شخصی که عمره مفرده
کند و پیش از آن که فارغ شود از طواف و سعی با زن خود جماع کند حضرت فرمودند که شتري میکشد از جهۀ فاسد شدن
عمره و بر اوست که بماند در مکّه معظمه تا ماه دیگر که داخل شود و بیرون رود به بعضی از مواقیتی که از جهۀ عمره مقرر است
مانند تنعیم و جعرّانه و حدیبیه یا اعم از میقات حج و عمره و از آنجا احرام میگیرد و عمره دیگر به جا میآورد. و ظاهرا این
روایت را از جهۀ تأیید روایات سابقه ذکر کرده است، و ممکن است که غرضش زیادتی این روایت باشد که در روایت سابقه
مذکور بود که به میقاتی که میرود که حضرت صلی اللَّه علیه و آله مقرر فرموده است یعنی از جهۀ عمره، و در این روایت اعم
است از حج و عمره و اوّل نیز عموم دارد بحسب ظاهر و هر دو مثل یکدیگرند پس اظهر آنست که تأییدا ذکر کرده باشد اگر چه
تغییر اسلوب عبث میشود و به مضمون این حدیث احادیث دیگر وارد شده است
[عمره تمتع طواف نساء ندارد]
(و لا یجب طواف النساء الّا علی الحاجّ) و واجب نیست طواف نسا مگر بر حاج و ظاهرا حصر اضافی باشد نظر به عمره تمتع و این
مضمون منقولست در صحیح از یونس که روایت کرده است که فرمودند که طواف نساء نیست مگر بر کسی که حج کند. و
منقولست در صحیح از صفوان که سؤال کردند از آن حضرت صلوات اللَّه علیه از شخصی که عمره تمتع کرده باشد و طواف و
سعی و تقصیر کرده باشد آیا طواف نساء بر او هست حضرت فرمودند که نه نیست ص: 171 طواف نساء
مگر بعد از رجوع از منی. و بخصوص نیز حدیثی مرسلا از علی بن یقطین منقولست که گفت سؤال کردم از حضرت امام موسی
کاظم صلوات اللَّه علیه که آیا طواف نسا واجبست بر کسی که حج افراد کند فرمودند که نه و همه را حمل بر تقیه کردهاند زیرا که
شکی در وجوب آن نیست، و در حج خلافی که هست در عمره است و احوط آنست که ترك نکند و بقصد قربت واقع سازند (و
المعتمر عمرة مفردة یقطع التّلبیۀ اذا دخل اوّل الحرم) و کسی که عمره مفرده میکند قطع میکند تلبیه را وقتی که داخل حرم شود و
صفحه 75 از 321
اکثر اصحاب نقل کردهاند بر صورتی که احرام را از میقات گرفته باشد نه از خارج حرم و خواهد آمد به تفصیل إن شاء اللَّه تعالی
(و روي صفوان بن یحیی عن سالم بن الفضیل قال قلت لأبی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه دخلنا بعمرة فنق ّ ص ر او نحلق فقال احلق فانّ
رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله ترحّم علی المحلّقین ثلاث مرّات و علی المق ّ ص رین مرّة فان احلّ رجل من عمرته فق ّ ص ر من شعره و
نسی اظفاره فانّه یجزئه ذلک و ان تعمّد ذلک او هو جاهل فلیس علیه شیء) و به اسانید حسنه کالصحیحه کثیره منقولست از سالم
ابن فضیل و ظاهرا سالم ابو الفضل بوده باشد و او ثقه است و تصحیف از این باب بسیار است که گفت عرض نمودم به حضرت امام
جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که با جمعی بقصد عمره آمدهایم آیا تقصیر کنیم یا سر بتراشیم حضرت فرمودند که سر بتراش زیرا
که حضرت سید المرسلین صلی اللَّه علیه و آله دعاي رحمت سه مرتبه از جهۀ جمعی فرمودند که سر تراشیده بودند و یک مرتبه
دعا کردند از جهۀ کسانی که تقصیر کرده بودند. ص: 172 و بحسب ظاهر تتمه از همین حدیثست و ممکن
است که کلام صدوق باشد که اگر شخصی محل باشد از عمرهاش و اندکی از مو بگیرد و فراموش بکند که ناخنها را بگیرد
مجزیست و اگر عمدا چنین کند یا از روي جهالت چنین کند بر او چیزي نیست و لیکن ترك اولی کرده است. بدان که به اسانید
صحیحه متکثره منقولست از حلبی که حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند که حضرت سیّد المرسلین صلی اللَّه علیه
و آله سه مرتبه استغفار کردند از جهت محلقین. و به اسانید متکثره صحیحه منقولست از معاویۀ بن عمار و به اسانید صحیحه متکثره
منقولست از حریز از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که آن حضرت در حدیبیه دو مرتبه استغفار کردند از جهت محلقین
و یک مرتبه از جهۀ مق ّ ص رین پس ممکن است که سه مرتبه در حج یا عمره قضا یا غیر آن واقع شده باشد و شکی نیست که در غیر
عمره تمتع سر تراشیدن اولی است خصوصا صروره را و کسانی که صمغ و عسل بر سر انداخته باشند یا عقص شعر کرده باشند و
تفصیلش خواهد آمد ان شاء اللَّه
باب العمرة فی شهر رمضان و رجب و غیرها
(روي معاویۀ بن عمّار عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه انّه سئل أيّ العمرة افضل عمرة فی رجب او عمرة فی شهر رمضان فقال لا بل
عمرة فی رجب افضل) این بابی است در عمره که در ماه رمضان و رجب و غیر اینها واقع سازند به اسانید صحیحه متکثره منقولست
از معاویه که گفت از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه سؤال کردم که کدامین عمره فضیلتش بیشتر است عمره که در
رجب بفعل آورند یا عمره که در ماه رمضان واقع سازند حضرت فرمودند که عمره ماه رمضان افضل نیست بلکه عمره را که در
رجب واقع سازند افضل است و اکثر عامه عمره رمضان را بهتر میدانند (و روي عنه صلوات اللَّه علیه عبد الرّحمن بن الحجّاج فی
رجل احرم فی شهر و احلّ فی اخر قال یکتب له فی الّذي نوي و قال یکتب له فی افضلهما) و به اسانید کثیره صحیحه و حسنه
کالصحیحه منقول است از عبد الرحمن که گفت سؤال کردم از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه در شخصی که در ماهی
که احرام گرفته باشد و در ماه دیگر محل شود حضرت فرمودند که مینویسند از جهۀ او در آن چه نیت کرده باشد فرمودند که آن
چه افضل است از جهۀ او در نامه عملش مینویسند پس اگر در ماه ص: 174 رجب احرام گرفته باشد از
جهۀ فضیلت آن و افعال عمره را در ماه شعبان کرده باشد آن را عمره رجب مینویسند اگر چه در جمیدي الآخره احرام گرفته باشد
و بعضی از افعال را در رجب واقع سازند عمره رجب مینویسند و ممکن است که مراد این باشد که مدار بر احرامست اما در
خصوص عمره رجب افضل را در نامه عمل مینویسند (و فی روایۀ عبد اللَّه بن سنان عن ابی عبد اللَّه صلوات اللَّه علیه قال اذا
احرمت و علیک من رجب یوم و لیلۀ فعمرتک رجبیّۀ) و در روایت صحیح از عبد اللَّه منقولست که حضرت امام جعفر صادق
صلوات اللَّه علیه فرمودند که هر گاه احرام بگیري و از ماه رجب یک شبانه روز مانده باشد عمرهات عمره رجبی است و این
محمولست بر فضیلت کامله و الا اندکی کافی است چنانکه گذشت
صفحه 76 از 321
باب مواقیت