گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
[ترجمه و شرح خطبه]






اشاره

آنچه أصلست به روایت سیّد رضی الدّین است که در نهج البلاغه (11)ذکر کرده است،

ص:141

1- (1)) الّذی/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:الله.
2- (2)) قالوا/در«ن»بالای این بهره نوشته شده:«قال خ».
3- (3)) صلوات اللّه علیه/چنین است در«م»و«ر».«ن»:ع.
4- (4)) تصنع/«ن»:تصنعی.ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».
5- (5)) المواعظ/«ر»:المواضع.ضبط نص،موافق است با«ن»و«م».
6- (6)) قائل/«ن»:قایل.ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».
7- (7)) در«ن»میان سطرها افزوده شده:«انت خ»که ظاهرا ناظر به این موضع بوده است.
8- (8)) علیه السّلام/«ر»چنین است؛«م»:ص؛«ن»:ع.
9- (9)) لمثلها/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.در«ن»«بمثلها»بوده و سپس(ظ.با قلمی دیگر) سعی گردیده إصلاح شود.
10- (10)) نفث/«ر»:نقث.ضبط نص،موافق است با«ن»و«م».
11- (11)) نهج البلاغه/چنین است در«م»و«ن».«ر»:نهج البلاغه. «ن»:+مذکور است.این افزونه در«م»و«ر»نیامده است.
و غالب آنست که از عامّه روایت (1)می کند چون ضبط ایشان بیشتر است،و أمثال این خطب متواتر یا (2)مستفیض است نزد عامّه.و آنچه در حاشیه ذکر کرده ام به روایت صدوق است که در أمالی ذکر کرده است به سند صحیح نزد او،و کلینی-رضی اللّه عنه- (3)به نحوی روایت نموده است که گویا جزو این روایت است که أوایل او (4)را انداخته است راوی و علامات مؤمنان را ذکر کرده است،و می تواند بود (5)که حضرت أوّلا علامات مؤمنان را ذکر فرموده باشند (6)،و بعد از آن سؤال کرده باشد از علامات متّقیان یا برعکس،و هریک از راویان یک جزو را بیان کرده باشند (7)،و بنابر روایت از حضرت إمام جعفر صادق-صلوات اللّه علیه- (8)نیز محتملست که (9)حضرت در یک مرتبه علامات (10)متّقیان را ذکر فرموده باشند و مرتبۀ دیگر علامات مؤمنان را ذکر فرموده باشند،و ممکنست که همه را یک مرتبه فرموده باشند (11)و راویان بعضی أوّل را (12)

ص:142

1- (1)) روایت/«ن»:ذکر و روایه.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
2- (2)) متواتر یا/«ن»:متواترا.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
3- (3)) رضی اللّه عنه/چنین است در«ر»و«ن».«م»:رضی اللّه.
4- (4)) او/«ن»:آن.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
5- (5)) بود/در«ر»نیست.در«ن»و«م»آمده است.
6- (6)) باشند/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:باشد.
7- (7)) باشد از...بیان کرده باشند/در«ن»از قلم افتاده است ولی در«م»و«ر»هست.
8- (8)) صلوات اللّه علیه/«ن»:ع.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
9- (9)) محتملست که/در«ن»آمده است ولی در«م»و«ر»نیامده.
10- (10)) علامات/در«ن»از قلم افتاده است ولی در«م»و«ر»آمده.
11- (11)) و مرتبۀ دیگر...یک مرتبه فرموده باشند/این بهره در«ر»نیست.بنابر«م»ضبط شد.در «ن»نیز(ظ.کوتاه شده و)بدین صورت آمده است:«و مرتبۀ دیگر علامات مؤمنان را».
12- (12)) را/در«ن»از قلم افتاده بوده ولی(ظ.به قلمی دیگر)بالای سطر افزوده شده است.
ضبط نموده باشند و بعضی آخر را،و شکّی نیست که همه حقّست و موافق (1)واقع،و بر هریک ازین صفات کمال،آیات و أحادیث وارد شده است (2)و کتاب مصابیح النّور برقی و کتاب کفر و إیمان کلینی مشحون است ازین أخبار که موافق قرآن مجید و أدلّۀ عقلیّه (3)، بلکه بدیهیست نزد جمیع عقلا و مجمع علیه است نزد جمیع علما،و این شکسته (4)به هریک إشاره خواهد کرد.

و أوّلا (5)عبارت سیّد را ذکر می کنم (6):

نقل نموده است که یکی از أصحاب حضرت أمیر المؤمنین-علیه السّلام- (7)که او را همّام می گفتند شخصی بود مؤمن (8)عابد و مجتهد (9)بود که نهایت سعی می نمود در بندگی إلهی.و صدوق روایت نموده است به إسناد صحیح معتبر از حضرت إمام به حق ناطق، أبی عبد اللّه جعفر بن محمّد الصّادق-صلوات اللّه علیهما-که آن حضرت فرمودند که شخصی از أصحاب حضرت أمیر المؤمنین-صلوات اللّه علیه- (10)که او را همّام می گفتند

ص:143

1- (1)) و موافق/در«ر»مکرّر کتابت گردیده است.
2- (2)) و أحادیث وارد شده است/ضبط«م»و«ن»چنین است.«ر»از این بهره از عبارت تنها «وارد شده»را دارد.
3- (3)) عقلیّه/«م»:+است.«ر»و«ن»این افزونه را ندارند.
4- (4)) شکسته/إطلاق«شکسته»بر خویشتن،از باب فروتنی،و نظیر تعابیری چون«حقیر»و «کمترین»و«ذرّۀ بیمقدار»و«لاشیء»و«ناچیز»و...است که امروزه رواج و تداول دارند.
5- (5)) و أوّلا/ضبط«ر»چنین است؛«م»:و اوّلا؛«ن»:اولا.
6- (6)) می کنم/چنین است ضبط«ن»و«م».«ر»:می کنیم.
7- (7)) علیه السّلام/چنین است ضبط«م»و«ر».«ن»:ع.
8- (8)) مؤمن/در«ن»از قلم افتاده است ولی در«م»و«ر»هست.
9- (9)) مجتهد/مراد از«مجتهد»در اینجا کوشا در عبارت و بندگی است.
10- (10)) صلوات اللّه علیه/«ن»:ع.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
و با عبادت (1)بود به حضرت عرض نمود که:یا حضرت (2)،أوصاف متّقیان و پرهیزکاران را چنان بیان فرما که چنان شود نزد من که (3)گویا ایشان را می بینم.پس حضرت مضایقه فرمودند در جواب او چون می دانستند که تاب شنیدن ندارد و مجملا فرمودند که:ای همّام!از خدا بترس و بدیها را مکن و أعمال نیکو را بجا (4)آور که حق-سبحانه و تعالی- فرموده است که بتحقیق و راستی که حق-سبحانه و (5)تعالی-با متّقیان (6)و با (7)نیکوکاران است به لطف و مرحمت یا به (8)توفیق بر تقوی و إحسان ایشان یا عالمست به تقوی و إحسان ایشان.پس همّام به همین قانع نشد تا آنکه (9)حضرت را قسم داد، و صدوق قسم را ذکر کرده است که همّام گفت:یا أمیر المؤمنین!به حقّ آن خداوندی که تو را مکرم گردانیده است به فضائلی (10)چند که مخصوص تو گردانیده است به آنکه تو را إمامت و علم و زهد و شجاعت و محبّت و قرب کرامت و عطا فرموده (11)و تو را بر

ص:144

1- (1)) با عبادت/«با عبادت»یعنی«عابد»و ماتن این تعبیر را در برابر همین واژه در متن عربی نهاده است(سنج:گفتآورد بحار از أمالی ی صدوق).از همین دست اند واژگانی چون«باعفّت» (-عفیف)،«باعقیده»(-معتقد)و...که در متون فارسی به کار رفته اند.
2- (2)) یا حضرت/«ن»:یا امیر المؤمنین.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
3- (3)) که/در«ر»نیامده ولی در«م»و«ن»هست.
4- (4)) بجا/«ن»:بجای.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
5- (5)) سبحانه و/در«ر»نیامده ولی در«م»و«ن»آمده است.
6- (6)) متّقیان/«ر»:+است.این افزونه در«م»و«ن»نیامده است.
7- (7)) با/در«ن»نیامده است.در«م»و«ر»آمده است.
8- (8)) یا به/«م»چنین است.«ر»«یا»را ندارد.«ن»:«و».
9- (9)) تا آنکه/«ن»:و.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
10- (10)) فضائلی/«ر»چنین است.«ن»و«م»:فضایلی.
11- (11)) فرموده/«ر»:+است.این افزونه در«ن»و«م»نیامده.
عالمیان تفضیل داده است و به عطاهای خاصّه مخصوص ساخته که وصف کن از جهت من متّقیان را.پس حضرت برخاستند (1)و حمد و ثنای إلهی (2)به جا (3)آوردند و صلوات بر محمّد و آل او فرستادند،پس فرمودند که:

چون حق-سبحانه و تعالی-خلایق را آفرید بی نیاز بود از طاعت و عبادت ایشان و ایمن بود از معصیت ایشان.چون عصیان ایشان (4)نقصی در پادشاهی و بزرگی او نمی رساند (5)و عبادت مطیعان در بزرگی او نمی افزود.نه از طاعت مطیعان به او نفعی (6)عاید می شود و نه از کفر کافران و مخالفت فاسقان به او ضرری (7)،بلکه ایشان را (8)آفریده است که به ایشان نفع (9)رساند. (10)

من نکردم خَلْق تا سودی کُنَم بلکه تا بر بندگان جودی کُنَم (11)

و متکلّمان ذکر کرده اند که غرض از خلق آدمیان این بود که به ایشان ثواب (12)برساند؛

ص:145

1- (1)) برخاستند/«ن»و«ر»و«م»:برخواستند.
2- (2)) إلهی/«ن»:+را.این افزونه در«ر»و«م»نیامده است.
3- (3)) جا/«ر»:جای.ضبط نص،بنابر«م»و«ن»است.
4- (4)) چون عصیان ایشان/در«ر»نیامده است ولی در«م»و«ن»هست.
5- (5)) نمی رساند/چنین است در«ر»و«ن»؛«م»:نمیرسانید.
6- (6)) نفعی/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده.
7- (7)) ضرری/«ن»:+میرسد.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
8- (8)) را/«م»:+که.این افزونه در«ر»و«ن»نیست.
9- (9)) نفع/«ن»:نفعی.ضبط متن،مطابق«م»و«ر»است.
10- (10)) رساند/«ن»:+«بیت».این افزونه در«ر»و«م»نیست.
11- (11)) بیت از مولوی است(مثنوی معنوی،ط.نیکلسون،د:2،ب:1756،با ضبط«أمر»به جای «خلق»).
12- (12)) ثواب/«ن»:تواب.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
و ثواب نفعیست که مقارن تعظیم و إجلال باشد؛و نزد عقلا قبیح است تعظیم نامستحق؛ (1)بنابراین پیغمبران (2)فرستاد و تکالیف فرمود که (3)تا ایشان مشقّتها در طاعات و عبادات بکشند تا مستحقّ ثواب شوند و تهدیدات و وعیدات فرمود که اگر نکنند (4)مستحقّ عقاب شوند.و بسیاری از آیات و أحادیث دلالت برین معنی دارند.

پس فرمودند که:

حق-سبحانه و تعالی-قسمت فرمود أسباب زندگانی و معاش ایشان را و هرکسی را از دنیا مرتبه[ای]کرامت فرمود به حسب حکمت و مصلحت.بعضی را غنی کرد و بعضی را فقیر که اگر همه غنی می بودند تعیّش ممکن نبود و همچنین اگر همه فقیر می بودند زندگانی دشوار بود؛و خواجه (5)نصیر الدّین محمّد طوسی-رحمه اللّه- (6)در کتاب أخلاق بسطی داده است این معنی را (7).پس چون أسباب (8)معاش ایشان را (9)مقرّر فرمود و تکالیف فرمود از جهت أمور معاش و معاد ایشان و ایشان را قدرت و اختیار کرامت فرمود (10)،جمعی که متّقیان و پرهیزکارانند ایشان أهل بصیرتند و یا (11)ایشان بر

ص:146

1- (1)) نگر:کشف المراد،العلاّمه الحلّی،تحقیق آیه اللّه حسن زاده،ط:9،ص 552.
2- (2)) پیغمبران/«ن»:+را.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
3- (3)) تکالیف فرمود که/«م»:تکالیف فرمود.«ن»:تکلیف نمود.ضبط نص،بنابر«ر»است.
4- (4)) نکنند/چنین است«م»و«ن».«ر»:بکنند.
5- (5)) و خواجه/در«ر»مکرّر نوشته شده است.
6- (6)) -رحمه اللّه-در«م»چنین است.«ن»و«ر»:«ره».
7- (7)) نگر:أخلاق ناصری،تصحیح و توضیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری،ص 251.
8- (8)) أسباب/در«ر»نیامده است ولی در«م»و«ن»هست.
9- (9)) را/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»هست.
10- (10)) فرمود/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
11- (11)) و یا/چنین است در«م»و«ن».«ر»:«و».
همه کس زیادتیها دارند که از (1)أسباب معاش به قلیلی راضی شدند و (2)عمر عزیز خود را صرف اکتساب فضایل نمودند.

منطقهم الصّواب:

أوّلا زبان خود را إصلاح کردند که هرچه گویند راست و درست باشد و موافق رضای إلهی باشد؛دروغ نگویند و غیبت نکنند (3)و بهتان نبندد و فحش و دشنام بر او (4)جاری نشود و افترا (5)بر خدا و (6)رسول و أئمّۀ هدی-صلوات اللّه علیهم- (7)نبندند،بلکه یا قرآن خوانند یا ذکر کنند یا أمر به معروف و نهی از منکر کنند یا تعلیم و تعلّم به آن کنند یا مواعظ و نصایح بجا آورند یا إصلاح بین النّاس کنند.مجملا أعمال زبان از خیر و شر زیادتی دارد بر أعمال سایر أعضا.

و ملبسهم الاقتصاد:

و پوشش ایشان میانه است،یعنی إسراف و تبذیر نمی کنند؛ چون غالب أوقات إسراف در پوشش می باشد؛و خرقه پوشی نمی کنند که مردم به فکر ایشان افتند که زاهد و تارک دنیااند (8)چنانکه متعارف زهّاد آن زمان بوده است (9).

و ممکنست که مراد حضرت این باشد که متّقیان عدالت و میانه روی شعار ایشان است در جمیع أمور.

ص:147

1- (1)) از/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»آمده.
2- (2)) و/در«ن»آمده است.ولی در«م»و«ر»نیست.
3- (3)) نکنند/در«ر»از قلم افتاده است.بنابر«م»و«ن»ضبط شد.
4- (4)) او/«ن»:آن.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
5- (5)) افترا/«ر»:افتری.ضبط نص موافق است با«ن»و«م».
6- (6)) بر خدا و/بنابر«م»و«ن»ضبط شد.«ر»:به.
7- (7)) صلوات اللّه علیهم/«ن»:ص.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
8- (8)) دنیااند/چنین است در«ن»و«م».«ر»:دنیایند.
9- (9)) چنانکه...بوده است/در«ر»از قلم افتاده است.بنابر«ن»و«م»ضبط شد.
و هر صفتی از صفات کمال میانه اش کمال است،حتّی عبادت،زیرا که اگر (1)شب و روز چیزی نخورند مگر به قدر ضرورت و همیشه عبادت کنند اندک زمانی هلاک می شوند یا ترک می کنند عبادت را چنانکه در أحادیث بسیار وارد شده است از رسول خدا و أئمّۀ هدی-صلوات اللّه علیهم- (2)که:مباشید مانند سواری که آن مقدار اسب (3)خود را بدواند که اسب (4)را هلاک کند و راه را طی نکند (5).پس لازم است مدارانمودن با بدن.

و همچنین شجاعت ملکه ایست میان جبن و بددلی (6)و تهوّر و بی باکی (7).

و سائر (8)کمالاتی که مذکور خواهد شد مرتبۀ إفراط و تفریط دارد و هر دو نقص است و کمال در وسط آنست.

و مشیهم التّواضع:

و (9)راه رفتن ایشان (10)از روی تواضع و شکستگی (11)و فروتنی

ص:148

1- (1)) اگر/در«ر»از قلم افتاده است.بنابر«م»و«ن»ضبط گردید.
2- (2)) صلوات اللّه علیهم/چنین است در«ن».«م»:ص.«ر»:صلوات علیهم.
3- (3)) اسب/«ن»:اسپ.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
4- (4)) اسب/«ن»:اسپ.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
5- (5)) نکند/چنین است در«م»و«ن».«ر»:نکنند.
6- (6)) بددلی/«بددلی»در لسان قدما به معنای جبن و ترسوئی و مقابل دلیری است و همان است که متأخّرتران«بزدلی»می گویند.
7- (7)) بی باکی/مراد از«بی باکی»در اینجا بی پروائی است.
8- (8)) سائر/«ر»چنین است.«ن»و«م»:سایر.
9- (9)) و/«ن»:در.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
10- (10)) ایشان/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»هست.
11- (11)) شکستگی/«شکستگی»به معنای فروتنی در زبان فارسی پیشینۀ دراز دارد. در کیمیای سعادت می خوانیم: «...علم حقیقی که علم دین است...علمی است که خویشتن بدان بشناسد و عقبات راه دین-
است،نه از روی (1)تکبّر چنان که متکبّران می روند،و نه از روی تملّق (2)چنانکه (3)گدایان می کنند.و تواضع ایشان با مؤمنان است که به هرکه می رسند (4)أوّل سلام می کنند و آنچه از لوازم تواضع است (5)نظر به هر مؤمنی درخور او بجا می آورند از مصافحه و معانقه و بشاشت و حسن خلق و با غیر صلحا از کفّار و فسّاق اگر خوف ضرر داشته باشند سلام می کنند و إلاّ سر به زیر انداخته می گذرند و اگر جاهلی به ایشان سفاهت (6)و تعدّی (7)کند در برابر سلام می کنند یا سخن خوب گفته می گذرند چنان که (8)حق-سبحانه و تعالی-

ص:149

1- (1)) نه از روی/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»هست.
2- (2)) تملّق/«تملّق»-در اینجا-یعنی هیأت خوار و زار به خود گرفتن و عجز و فاقه از خویش فرانمودن.
3- (3)) چنانکه/«ر»:چنانچه.ضبط نص،بنابر«م»و«ن»است.در«ر»نیز کاتب نخست «چنانکه»نوشته و سپس آن را تغییر داده است.
4- (4)) می رسند/ضبط«ن»و«ر»چنین است؛«م»:رسند(یا:برسند/چون درست خوانده نمی شود).
5- (5)) است/در«ن»آمده.ولی در«م»و«ر»نیامده است.
6- (6)) سفاهت/«سفاهت کردن»یعنی سخن بد و ناسزاگفتن و إهانت نمودن.
7- (7)) تعدّی/ضبط«ن»و«ر»چنین است.«م»:تندی.
8- (8)) چنان که/«ن»:چنانچه.ضبط نص،موافق«ر»و«م»است.
فرموده است که: «وَ إِذٰا خٰاطَبَهُمُ الْجٰاهِلُونَ قٰالُوا سَلاٰماً» (1).

و (2)مشهور است نزد عوام به عنوان حدیث از حضرت سیّد المرسلین-صلّی اللّه علیه و آله- (3)که تکبّر با متکبّران به منزلۀ صدقه است (4)و این حدیث را از طرق خاصّه و عامّه در کتب معتبره ندیده ام (5)،بلکه خلافش در أحادیث (6)بسیار وارد شده است از حضرت سیّد المرسلین و أئمّۀ معصومین-صلوات اللّه علیهم أجمعین- (7).

و ممکن است که مراد (8)از«مشی»،سلوک باشد بر سبیل مجاز به قرینۀ نسخۀ أمالی

ص:150

1- (1)) قرآن کریم،س 25 ی 63.
2- (2)) و/در«ن»اشتباها مکرّر شده است.
3- (3)) از حضرت سیّد المرسلین-صلّی اللّه علیه و آله-/ضبط متن،بنابر«م»است.در«ن»در عبارت دعائی به رمز«ص»بسنده شده است.در«ر»کلّ این بهره از قلم افتاده است.
4- (4)) تکبّر با متکبّران صدقه است/در چهار مقاله ی نظامی عروضی سمرقندی آمده است: «...أکمل إنسان و أفضل ایشان-صلوات اللّه و سلامه علیه-می فرماید که:التّکبّر مع المتکبّر صدقه.»(ط.معین،ص 21). در أخلاق ناصری(ط.مینوی-حیدری،ص 339)«التّکبّر علی المتکبّر صدقه»،بدون تصریح به نام و نشان قائل آمده است.
5- (5)) ...در کتب معتبره ندیده ام/عجلونی شافعی در کشف الخفاء می نویسد: التّکبّر علی المتکبّر صدقه.نقل القاری عن الرّازی أنّه کلام،ثمّ قال:لکن معناه مأثور(انتهی)؛و المشهور علی الألسنه«حسنه»بدل«صدقه». (کشف الخفاء،ط.خالدی،280/1). ابن أبی الحدید معتزلی در زمرۀ شماری از کلمات منسوب به مولی الموحّدین-علیه السّلام-که در أواخر شرح نهج البلاغه اش گزارش کرده است،آورده:«التّکبّر علی المتکبّرین هو التّواضع بعینه»(افست دار إحیاء التّراث از روی ط.چهار مجلّدی قدیم،550/4).
6- (6)) در أحادیث/در«ر»مکرّر کتابت گردیده است.
7- (7)) أجمعین/این لفظ تنها در«ر»آمده و در«ن»و«م»نیست.
8- (8)) مراد/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»هست.
که بعد از این عبارت این است که:خضعوا للّه عزّ و جلّ بالطّاعه فبهتوا،یعنی کار ایشان تواضع است (1)و فروتنی و خاضعند از جهت رضای (2)حق-سبحانه و تعالی-به طاعت و فرمانبرداری إلهی در جمیع أمور تا به مرتبه ای (3)که نزد أهل دنیا مبهوت و حیران می نمایند چون متوجّه دنیا و أهل دنیا (4)نیستند چنانکه تکبّر که (5)در برابر تواضع است آنست که مخافت کند حق-سبحانه و تعالی-را هرگاه حق برو ظاهر شود.پس بنابر این (6)تواضع آنست که سلوکش با حق-سبحانه و تعالی-به عبادت و طاعت او باشد و با مؤمنان و صلحا و أتقیا به فروتنی باشد و با کفّار و فسّاق و فجّار (7)به مدارا باشد.

غضّوا أبصارهم عمّا حرّم اللّه علیهم:

(8)

پس بیان می فرمایند تواضع را به قرینۀ نسخۀ أمالی که«غاضّین»و«واقفین»است (9)که حالند یعنی چشم خود را خوابانیده اند (10)از هرچه حق-سبحانه و تعالی-حرام کرده است بر ایشان که به آن (11)نظر کنند یا حال آنکه

ص:151

1- (1)) است/در«ن»از قلم افتاده.ولی در«م»و«ر»هست.
2- (2)) رضای/در«م»و«ن»آمده است ولی در«ر»از قلم افتاده است.
3- (3)) مرتبه ای/«م»و«ن»:مرتبه.ضبط نص،بنابر«ر»است.
4- (4)) و أهل دنیا/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
5- (5)) که/در«م»و«ن»آمده است ولی در«ر»از قلم افتاده است.
6- (6)) پس بنابراین/در«ن»تنها«بنابر»آمده است.ضبط ما،موافق«م»و«ر»است.
7- (7)) و فجّار/در«م»از قلم افتاده و در«ن»«و نجار»ضبط شده است.موافق«م»قرائت گردید.
8- (8)) غضّوا/«ر»:عضّوا.ضبط نص موافق است با«ن»و«م».
9- (9)) است/در«ن»از قلم افتاده.ولی در«م»و«ر»هست.
10- (10)) «خوابانیدن چشم»کنایه است از نادیده گرفتن(نگر:فرهنگ بزرگ سخن،ص 2339). در بهار عجم(675/1)می خوانیم:«چشم خواباندن و چشم خوابیدن:تغافل کردن.گویند: فلانه چشم خود را خوابانیده است،أی:دیده و دانسته تغافل کرده است.».
11- (11)) به آن/در«م»چنین است.«ن»:باو.«ر»از بن ندارد.
چنین اند که (1)نظر نمی کنند به زنان نامحرم هرچند خویش و قوم ایشان باشند،مثل دختر عمّو (2)و عمّه و خالو و خاله،و زنان مردم هرچند زن برادر و زن برادرزاده یا زن خواهرزاده باشد (3)،هرچند (4)به نظر شهوت نظر نکنند،خصوصا به موی ایشان و سینه و سایر أعضا غیررو و (5)دستها و سر پاها باشد تا ساق،و همچنین نظر نمی کنند به پسران ساده و مزلّف (6)هرگاه خوف شهوت باشد و محفوظ باشند از نظر کردن به ایشان،چنانکه منقول است از حضرت سیّد الأنبیاء و المرسلین و أئمّۀ (7)طاهرین-صلوات اللّه علیهم- که نظر کردن به زنان و پسران تیریست زهرآلوده از شیطان (8)که بر دل بنده می زند 9؛

ص:152

1- (1)) که/چنین است در«ر»و«ن».«م»:بانکه.
2- (2)) عمّو/تشدید آن در«ر»ظاهر گردیده است ولی در«م»و«ن»ظاهر نیست.
3- (3)) باشد/در«ن»و«ر»نیست.تنها در«م»آمده است.
4- (4)) هرچند/«ر»:+که.«م»و«ن»این افزونه را ندارند.
5- (5)) رو و/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:دو.
6- (6)) پسران ساده و مزلّف/«ساده:بی نقش،و لهذا بر مرد بی ریش...نیز إطلاق کنند»(بهار عجم،1203/2). و أمّا واژۀ«مزلّف»را بر قیاسی عربی گون از«زلف»ساخته اند،به معنای کسی که زلف آراسته و معمولا بلند دارد(نگر:فرهنگ بزرگ سخن،ص 6927)؛و این که«مزلّف»را در بعض معاجم به«معشوق نوخط»معنی کرده اند(نگر:بهار عجم،1909/3)جای مناقشه دارد. تعبیر«پسران زلف دار»که-علی ما ببالی-در تذکرۀ نصرآبادی به کار رفته است،عبارت أخرای همین«پسران مزلّف»باید باشد؛فلیراجع. گفتنی است عین این تعبیر«پسران ساده و مزلّف»در مشابه همین بحث در عین الحیات مجلسی ثانی-قدّس سرّه-به کار رفته است(ط.رفیعی،ص 890).
7- (7)) أئمّۀ/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:ایمه.
8- (8)) تیریست زهرآلوده از شیطان/«ن»چنین است؛«م»:تیریست زهرآلود از شیطان؛«ر»: تیری زهرآلوده از شیطان است.
هرکه (1)،از جهت رضای (2)إلهی،نظر نکند (3)به ایشان حق-سبحانه و تعالی-إیمانی به او کرامت فرماید که لذّت آن را بیابد (4)و این معنی مجرّبست (5).

و از حضرت سیّد المرسلین-صلّی اللّه علیه و آله- (6)منقولست که نظر مکنید و صحبت مدارید با (7)أولاد سادۀ (8)أغنیاء (9)و پادشاه زادگان که زینت می کنند و زینت سبب زیادتی حسن است،بدرستی که همچنانکه نظر کردن به دختران سبب عشق و زنا می شود از پسران (10)بیشتر می شود (11).

ص:153

1- (1)) هرکه/چنین است«ن»و«ر».«م»:و هرکه.
2- (2)) رضای/در«ن»و«م»هست.«ر»ندارد.
3- (3)) نکند/در«ر»و«ن»چنین است.«م»:بکند.
4- (4)) «قال أبو عبد اللّه-علیه السّلام-: النّظره سهم من سهام إبلیس مسموم؛من ترکها للّه-عزّ و جلّ-،لا لغیره،أعقبه اللّه إیمانا یجد طعمه»(کتاب من لا یحضره الفقیه(ترجمه و متن)،330/5،ش 4969.در گفتآورد وسائل الشّیعه[192/20 ش 25399]از صدوق«أمنا و إیمانا»آمده است). مولانا شیخ الإسلام علاّمه محمّد باقر مجلسی-أعلی اللّه مقامه-در عین الحیات(ط.رفیعی، ص 891)به همین حدیث إمام صادق-سلام اللّه علیه-توجّه داده است.
5- (5)) مجرّبست/«ن»و«ر»چنین است.«م»:مجزیست.
6- (6)) صلّی اللّه علیه و آله/«م»و«ر»چنین است.«ن»:«ص».
7- (7)) با/«ن»:به.ضبط نص،موافق«ر»و«م»است.
8- (8)) ساده/لفظ«ساده»در متن هیچیک از نسخ نبود.در«م»بالای«أولاد»به همان خطّ متن ولی اندکی ریزتر نوشته شده است:«ساده».
9- (9)) أغنیاء/«ن»:اغنیا.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
10- (10)) پسران/در«ر»نیامده است ولی در«م»و«ن»آمده.
11- (11)) ظاهرا ماتن-قدّس اللّه روحه-نظر به این حدیث کافی ی شریف داشته: «...عن أبی عبد اللّه-علیه السّلام-قال:قال رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و آله-:إیّاکم-
خصوصا (1)نزد عجم که أکثر ایشان میل (2)به پسران بیشتر از زنان (3)می دارند.

و حکیم غزنوی (4)گفته است که (5):

مَنِگَر در بُتان که آخرِ کار نگرستن گِرِستن (6)آرَد بار (7)

ص:154

1- (1)) خصوصا/ضبط نص،موافق«م»است.«ر»و«ن»:خصوصا.
2- (2)) میل/در«ن»از قلم افتاده.ولی در«م»و«ر»هست.
3- (3)) در«ن»بالای سطر به قلمی دیگر افزوده شده:رغبت.
4- (4)) غزنوی/در«ر»و«ن»نیامده است ولی در«م»هست. مراد از«حکیم غزنوی»در اینجا،سنائی غزنوی(أبو المجد مجدود بن آدم/ح 473-ح 525 ه ق) است.
5- (5)) که/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده.
6- (6)) گرستن/چنین است«م»و«ر».«ن»:گریستن.
7- (7)) این بیت از حدیقه الحقیقه و شریعه الطّریقه ی سنائی است و در متن حدیقه(تصحیح مریم حسینی،ص 125 ب 2191)چنین ضبط شده است: منگر اندر بتان که آخرِ کار نگرستن گرستن آرد بار «گرستن»-که هم در ضبط متن ما و هم در ضبط متن حدیقه آمده است-،ریختی دیگرست از «گریستن»که باز هم در نظم و نثر پیشینیان دیده می شود.
و منقولست که از حضرت أمام جعفر صادق-صلوات اللّه علیه- (1)پرسیدند از عشق، حضرت فرمودند که:دلهائی که از ذکر إلهی خالیست (2)حق-سبحانه و تعالی-مبتلا می کند آنها را به عشق (3)،و قطع نظر از عقوبات إلهی همین بلا بس است در قبح«نظر»،که غالبا مبتلا (4)می شود به عشق (5)،و عاشق به منزلۀ کافر است زیرا که مطلوبش معشوق است و بس. (6)نه خدا را می شناسد (7)و نه رسول و نه (8)أئمّۀ هدی را-صلوات اللّه علیهم- (9).أمّا عشق خدا و رسول و أئمّۀ 10کمال است و آنچه مشهور است در میان عوام

ص:155

1- (1)) صلوات اللّه علیه/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:ع.
2- (2)) خالیست/در«ر»چنین است.«م»و«ن»:خالی است.
3- (3)) «...عن محمّد بن سنان،عن مفضّل بن عمر،قال:سألت أبا عبد اللّه[علیه السّلام]عن العشق. قال:قلوب خلت من ذکر اللّه،فأذاقها اللّه حبّ غیره.»(أمالی ی صدوق،ط.کمره ای،ص 668، مجلس 95،ش 3؛و:علل الشّرایع،ط.المکتبه الحیدریّه،140/1،با تفاوت جزئی در ضبط نص). مولانا علاّمه محمّد باقر مجلسی که این حدیث را از أمالی و علل الشّرایع صدوق-رضوان اللّه علیهما-در بحار الأنوار(158/70)نقل فرموده است،ترجمه اش را در عین الحیات (ط.رفیعی،ص 890)آورد،و تصریح فرموده که«سند»آن«معتبر»است.
4- (4)) مبتلا/«ر»-از بن-این جمله را ندارد.«ن»این لفظ را فاقد است.ضبط ما بنابر«م» است. بعید نیست«منتهی»بوده باشد که به«مبتلا»تصحیف شده.
5- (5)) و قطع نظر...می شود به عشق/کلّ این بهره در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»هست.
6- (6)) و بس/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»آمده است.
7- (7)) می شناسد/در«ر»مکرّر کتابت شده است.
8- (8)) نه/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
9- (9)) در عین الحیات(ط.رفیعی،ص 890)می خوانیم: «...عشق مجاز...به حقیقت کفر است...زیرا که بت پرست می شود،و در جمیع أحوال،آن معشوق در نظرش می باشد،و از خدا دور می شود،و هر فسقی یا کفری که معشوقش او را به-
-گاهی (1)از رسول خدا نقل می کنند و گاهی از مشایخ صوفیّه-که:المجاز قنطره الحقیقه (2)، کذب و افتراست علی الظّاهر،چون در کتب حدیث و کتب مشایخ صوفیّه ندیده ام (3)،و بر تقدیر صحّت ممکن است که مراد ازان محبّت جمعی باشد که از جهت خدا باشد مثل محبّت حضرات (4)رسول خدا(ص) (5)و أئمّۀ هدی(ع) (6)و شیخ (7)و مؤمنان که هرگاه محبّت ایشان (8)للّه باشد به محبّت إلهی می رساند.

و می باید که نظر نکند به سوی دنیا و أهل دنیا (9)از روی خواهش،بلکه مبتدی (10)

ص:156

1- (1)) گاهی/«ر»:که گاهی.ضبط نص،مطابق«م»و«ن»است.
2- (2)) یعنی:مجاز پل حقیقت است(به عبارت دیگر:مجاز معبری است که از آن به حقیقت می رسند). سیّدنا العلاّمه آیه اللّه روضاتی-دام علاه-در هامش دستنوشت خویش(«ر»)مرقوم فرموده اند: «ابن یمین(متوفّی 745)گفته است: می پزم سودای خامَش تا بسوزم اندر آن عاقبت سوی حقیقت هر مجازی می کَشد م ع ر».
3- (3)) ندیده ام/«ن»:+بحکمه.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
4- (4)) حضرات/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:حضرت.
5- (5)) (ص)/تنها در«ن»آمده و در«م»و«ر»نیست.
6- (6)) (ع)/در«م»و«ر»نیست.تنها در«ن»آمده و طوری نوشته شده که«ص»هم می توان خواند.
7- (7)) و شیخ/تنها در«م»آمده است.«ر»از بن ندارد.«ن»:و معلّم و پدر و مادر و خویشان.
8- (8)) هرگاه محبّت ایشان/در«م»و«ر»نیست.تنها در«ن»آمده است.
9- (9)) و أهل دنیا/در«ر»نیست.بنابر«م»ضبط شد.در«ن»هم از بن این عبارت نیامده.
10- (10)) می باید که نظر...بلکه مبتدی/در«ن»از قلم افتاده است.
می باید که نظر به مالداران نکند مبادا فریفتۀ دنیا شود،کما قال اللّه (1)تعالی: وَ لاٰ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ (2)(إلخ) (3)،یعنی:یا محمّد(ص) (4)نظر مکن به جمعی که ایشان را دنیا داده ایم از جهت امتحان و بدان که آنچه حق-سبحانه و تعالی-از جهت تو (5)مقرّر ساخته است -در آخرت یا از کمالات (6)-،بهتر است و بقای آن (7)بیشتر است.خطاب به حضرتست و مراد أمّتست (8).

بلکه می باید که از روی عبرت به ایشان نظر کند یا تفکّر کند که بیچاره ای (9)چند فریفتۀ این غدّارۀ مکّاره (10)شده اند مانند بیچارگانی 11که عاشق می شوند 12پیش 13

ص:157

1- (1)) اللّه/در«م»نیامده است ولی در«ر»و«ن»هست.
2- (2)) قرآن کریم،س 20 ی 131.
3- (3)) إلخ/در«ر»نیامده است.در«م»و«ن»هست.
4- (4)) (ص)/در«م»و«ن»نیامده است.در«ر»به نحوی ریز و رمزگونه کتابت شده.
5- (5)) تو/در«ر»نیامده است.در«م»و«ن»هست.
6- (6)) چنان که دیده می شود مجلسی أوّل-أعلی اللّه مقامه-از برای عبارت«رزق ربّک»در آیۀ موردنظرش(س 20 ی 131)دو تفسیر بیان فرموده:یکی روزی أخروی و دیگری کمالات و رزق معنوی. مجلسی ثانی-رفع اللّه درجته-برای همین عبارت سه تفسیر بیان فرموده:«روزی پروردگار تو که روزبه روز به تو می رساند،یا:روزی غیرمتناهی که در آخرت برای تو مقرّر ساخته،یا: روزیهای معنوی از معارف و کمالات»(عین الحیات،ط.رفیعی،ص 891). دو فقرۀ أخیر،همانهاست که والد ماجدش نیز یاد کرده بود-رضی اللّه عنهما و جزاهما عن الإسلام و المسلمین خیر الجزاء-
7- (7)) آن/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:او.
8- (8)) أمّتست/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:أمّت.
9- (9)) بیچاره ای/ضبط نص،موافق«ر»و«ن»است.«م»:بیچاره.
10- (10)) غدّارۀ مکّاره/ضبط نص،موافق«ر»است.«م»:غداره.«ن»:مکّاره.
فواحش (1)بدهیئت و در نظر شهوت آن بی عقل مانند حور و غلمانست و هرچه دارد به اندک (2)روزی صرف او می کند و چون چند مرتبه جماع کرد و آن شهوت (3)کم شد (4)پشیمان می شود،وقتی که مال و عرض رفته و (5)پشیمانی فائده (6)ندارد؛و همۀ مراتب دنیا چنین است.

مجملا تکالیف (7)چشم از منهیّات بسیار است و همچنین از مأمورات؛و از جهت تفصیل تکالیف جوارح،کتابها کافی نیست.

و وقفوا أسماعهم علی العلم النّافع لهم:

دیگر از صفات متّقیان آنست که گوشهای خود را پیوسته داشته اند بر شنیدن علمی (8)که نافع باشد از جهت (9)ایشان،و بازداشته اند (10)از شنیدن محرّمات و مکروهات و مباحات،مانند شنیدن غیبت و بهتان و ساز و دف و نی

ص:158

1- (1)) فواحش/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:فاحشۀ.
2- (2)) به اندک/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:چند.
3- (3)) آن شهوت/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:شهوت او.
4- (4)) کم شد/«م»:+چه(یا:بچه/بروشنی خوانده نمی شود).این افزونه در«ن»و«ر»نیست.
5- (5)) و/در«ن»«و»را تراشیده اند.
6- (6)) فائده/ضبط نص،موافق«ر»است.«م»و«ن»:فایده.
7- (7)) تکالیف/در«م»مخدوش است و بروشنی خوانده نمی شود.ضبط نص،موافق«ن»و«ر» است.
8- (8)) علمی/چنین است در«ر».«م»:علومی.«ن»از بن عبارت را ندارد.
9- (9)) جهت/چنین است در«م».«ر»:برای.«ن»از بن عبارت را ندارد.
10- (10)) بر شنیدن...بازداشته اند/این بهره بکلّی در«ن»نیست.
و قصّه و حکایات بی فایده،بلکه از علمهای (1)باطل و از (2)زیادتی در (3)علومی که قدری ازان در کار است (4)؛چنانکه منقولست که حضرت سیّد المرسلین-صلّی اللّه علیه و آله- (5)داخل مسجد (6)شدند،دیدند که جمعی بر دور شخصی برآمده اند،حضرت فرمودند که:چه (7)خبر است؟عرض نمودند که:علاّمۀ دانشمندی آمده است و مردمان ازو سؤالها می کنند.فرمودند که:چه چیز می داند؟گفتند (8)که:نسبهای قبایل عرب را از همه کس بهتر می داند و علم دارد به وقایعی که بر سر ایشان آمده است در أیّام جاهلیّت، مجملا تاریخ را خوب می داند،و أشعار (9)بسیار به خاطر دارد و می داند که هر شعری از کیست و عربیّت و لغت و (10)معانی بیان را (11)بهتر از همه کس می داند.پس حضرت فرمودند که:این علمیست که ضرر ندارد (12)ندانستن آن به کسی که آن را نداند (13)و نفعی

ص:159

1- (1)) علمهای/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:عملهای.
2- (2)) و از/در«م»اشتباها مکرّر نوشته شده است.
3- (3)) در/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:از.
4- (4)) ..در کار است/«در کار بودن»یعنی«مورد نیاز بودن[،و مفید فایده بودن،و به کار آمدن]»؛چنان که در داراب نامه ی بیغمی آمده است:«در حق او تربیت بسیار باید کردن که در سپاه ما چون او مبارزی در کار است».(نگر:فرهنگ بزرگ سخن،ص 5657).
5- (5)) صلّی اللّه علیه و آله/در«م»و«ر»چنین است.«ن»:ص.
6- (6)) مسجد/چنین است در«ن»و«م».«ر»:مسجدی.
7- (7)) چه/چنین است در«م»و«ن».در«ر»از قلم افتاده است.
8- (8)) گفتند/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:عرض نمودند.
9- (9)) أشعار/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»آمده.
10- (10)) و/چنین است در«م»و«ن».در«ر»قلم زده شده است.
11- (11)) را/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»آمده.
12- (12)) ضرر ندارد/چنین است در«م»و«ن».در«ر»نیامده است.
13- (13)) نداند/«ر»:+ضرر نمی دهد.«م»و«ن»این افزونه را ندارند.
نمی دهد به کسی که آن را می داند.پس حضرت فرمودند که:نیست علم مگر آیۀ (1)واضح الدّلاله (2)یا فریضۀ درست یا سنّتی واقع و هرچه غیر اینها است زیادتی است (3).

و أمّا آنکه فرمودند که علم لغت و عربیّت فایده (4)ندارد،در زمان حضرت چنین بود نظر (5)به عرب،و الیوم نیز زیادتی آن لغو (6)و بی فایده است و أکثر علمآء (7)این فن أوقات عمر خود را صرف آن می کنند.

و أمّا انحصار علم در آنچه فرمودند (8):زیرا که هرچه ضرور است از حکمت علمی و عملی در قرآن مجید هست (9)،و در سنّت مقدّسه (10)سیّد المرسلین و أئمّۀ معصومین -صلوات اللّه علیهم-بیان فرموده اند،از واجبات و مندوبات،فعلا و ترکا.

و تا (11)چند گاه بیش ازین بالکلّیّه قرآن مجید و أحادیث (12)متروک شده بود و أکثر مشغول چیزی چند (13)بودند که ترکش واجب بود یا سنّت،و الحمد للّه که اندکی بهتر از

ص:160

1- (1)) آیۀ/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:ایه.
2- (2)) واضح الدّلاله/چنین است در«م»و«ن».«ر»:واضح الدلاله.
3- (3)) زیادتی است/ضبط«م»و«ن»چنین است.«ر»:زیاد نیست.«ن»:+و.این افزونه در «م»و«ر»نیست.
4- (4)) فایده/«ر»:فایدۀ.ضبط نص موافق است با«ن»و«م».
5- (5)) نظر/در«ر»مکرّر نوشته شده است.
6- (6)) لغو/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»آمده.
7- (7)) علمآء/این ضبط،موافق«ن»و نیز«م»است.«ر»:علمای.
8- (8)) فرمودند/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:فرموده اند.
9- (9)) هست/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:است.
10- (10)) مقدّسه/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:مقدّسۀ[کذا]حضرت.
11- (11)) و تا/چنین است در«م».«ر»:تا.«ن»ندارد.
12- (12)) و أحادیث/در«م»مخدوش است و بروشنی خوانده نمی شود.
13- (13)) چند/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»هست.
سابق شده است،ولیکن چنانکه باید نشده است،إن شآء اللّه خوب شود بر وجه أکمل و أتم.

نزلت أنفسهم منهم فی البلآء کالّذی نزلت فی الرّخآء :

(1)

یعنی نفوس متّقیان در بلا مانند نفوس دیگرانست در نعما،یا هر دو نزد ایشان یکسانست،چون راضی شده اند به قضای إلهی،در هر دو (2)حال شکر به جا (3)می آورند،یا آنکه از بلا محظوظتراند چنانکه دیگران از رخا محظوظند و مجرّبست که آدمی در بلا بازگشت او به خدا بیشتر است از نعما (4)، و ایشان می خواهند که همیشه رو (5)به جناب (6)أقدس او داشته باشند،طوعا أو کرها،با (7)آنکه عاشق آرزوی او (8)اینست که از دست معشوق کشته شود.

و در أمالی مذکور است که:رضی منهم عن اللّه بالقضآء یعنی ازین جهت بلا را دوست تر (9)می دارند تا فایز شوند به مرتبۀ رضا به قضاء اللّه تعالی یا چون به این سعادت فایز شده اند که راضی اند به قضآء (10)إلهی بلا را دوست یا دوستر (11)می دارند و این رتبۀ أولیآء اللّه است چنانکه أخبار بسیار برین مضمون وارد است.

ص:161

1- (1)) الرّخآء/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:الرّخآء.در«ر»حرکتگذاری نشده.
2- (2)) دو/در«م»و«ن»آمده است.در«ر»نیست.
3- (3)) جا/«ر»:جای.ضبط نص،مطابق«م»و«ن»است.
4- (4)) نعما/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:نعماء.
5- (5)) رو/«ن»:روی.ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».
6- (6)) جناب/در«م»چنین است.«ر»:جانب.«ن»ندارد.
7- (7)) با/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:یا.
8- (8)) او/در«ن»از قلم افتاده.ولی در«م»و«ر»هست.
9- (9)) دوست تر/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:دوستر.
10- (10)) قضآء/ضبط نص،موافق است با«ن»و«م».«ر»:قضای.
11- (11)) دوستر/ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.«ر»:دوست تر.
و شکّی نیست در آنکه حق-سبحانه و تعالی-مانند طبیب که هرچه نافع (1)و أنفع است به بیمار می دهد او نیز هرچه بر وفق حکمتست و فایدۀ بنده در آنست بر سر بنده می آورد.پس بندۀ کامل کسی است که به همه حالی (2)از خداوند خود راضی و خشنود (3)باشد؛و جمعی که به این رتبه نرسیده اند ایشان بر بلا صابراند،أمّا متّقیان شاکراند و بلا را نعمت عظیم می دانند و هرچند بلا سختر (4)و عظیم تر است خشنودی (5)و شکر (6)ایشان بیشتر است.

لو لا الاجال الّتی کتب اللّه علیهم لم تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفه عین شوقا إلی

الثّواب و خوفا من العقاب:

(7)

اگرنه آن بود که هریک از ایشان را حق-سبحانه و تعالی- (8)مدّتی از عمر مقرّر فرموده است که زیاد و کم (9)نمی شود،قرار نمی گرفت روحهای ایشان در بدنهای ایشان (10)یک چشم زدن،از شوق ثواب إلهی و خوف عقاب حق-سبحانه و تعالی-.

ص:162

1- (1)) نافع/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:ناقع.
2- (2)) به همه حالی/در«م»چنین است.«ن»:بهمه حال.«ر»:همه حالی.
3- (3)) خشنود/در«م»چنین است.«ن»و«ر»:خوشنود.
4- (4)) سختر/چنین است در«م»و«ن».«ر»:سخت تر. «ن»:+است.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
5- (5)) خشنودی/چنین است در«م».«ن»و«ر»:خوشنودی.
6- (6)) شکر/«ن»:شاکری.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
7- (7)) لم تستقرّ/چنین است در«م»و نیز«ن».«ر»:لم یستقر.
8- (8)) سبحانه و تعالی/«ن»:تع.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
9- (9)) زیاد و کم/چنین است در«م»و«ن».«ر»:زیاد کم.
10- (10)) در بدنهای ایشان/در«ن»از قلم افتاده.ولی در«م»و«ر»آمده است.
و متّقیان بر چند قسم اند:جمعی از ایشان از (1)أصحاب الیمین اند و ایشان از جهنّم خوف دارند و اشتیاق بهشت دارند و جمعی از ایشان مقرّبان بارگاه أحدیّت اند و ثواب ایشان آنست که همیشه در مقام (2)قرب (3)«لی مع اللّه» (4)و محرم خلوت خانۀ (5)«فی مقعد صدق عند ملیک (6)مقتدر» (7)اند،و عقاب ایشان آنست (8)که به محنت (9)هجران مبتلا گردند و خوف (10)جهنّم نیست ایشان را،کما قال اللّه (11)تعالی:«ألآ (12)إنّ أولیآء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» (13)بتحقیق و بدرستی و راستی که دوستان حق-سبحانه و تعالی-

ص:163

1- (1)) از/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»آمده است.
2- (2)) مقام/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»آمده است.
3- (3)) قرب/در«م»نیامده ولی در«ر»و«ن»آمده است.
4- (4)) «إشاره است به حدیث معروف:لی مع اللّه وقت لا یسعنی فیه ملک مقرّب و لا نبیّ مرسل؛ که صوفیّه بدان استناد می کنند و مؤلّف اللّؤلؤ المرصوع دربارۀ آن گوید:«یذکره الصّوفیّه کثیرا و لم أر من نبّه علیه و معناه صحیح و فیه إیماء إلی مقام الاستغراق باللّقاء لیعبّر عنه بالمحو و الفناء». (أحادیث و قصص مثنوی،ص 152؛با اندکی تلخیص). دربارۀ حدیث یادشده همچنین نگر:کشف الخفاء،ط.خالدی،156/2. همچنین از برای کثرت تداول و صور مذکور آن نزد صوفیان،نگر:فرهنگ مأثورات متون عرفانی،ص 452،ش 540-543.
5- (5)) و محرم خلوت خانۀ/تنها در«ن»آمده است.در«م»و«ر»نیست.
6- (6)) ملیک/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»آمده است.
7- (7)) قرآن کریم،س 54،ی 55.
8- (8)) آنست/در«ن»از قلم افتاده.ولی در«م»و«ر»آمده است.
9- (9)) محنت/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:محبّت.
10- (10)) خوف/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
11- (11)) اللّه/در«م»نیامده است ولی در«ن»و«ر»آمده.
12- (12)) ألا/در«ر»نیامده است ولی در«م»و«ن»آمده.
13- (13)) قرآن کریم،س 10،ی 62.
را بر ایشان خوفی نیست به هیچ وجه (1)و ایشان اندوهناک نمی شوند.اگرچه خاطرجمع است که دوست دوست خود را عذاب نمی کند (2)،أمّا ایشان خوف دارند چون جزم به ولایت (3)خود ندارند،با آنکه تکالیف مقرّبان نه مثل دیگرانست (4).

عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم:

(5)

بزرگست آفریدگار عالم در نفوس و عقول و قلوب ایشان-یعنی به چشم عقل (6)بزرگی إلهی را دیده اند زیرا که می دانند که اوست واجب الوجود بالذّات متّصف به جمیع صفات (7)کمال-،پس ازین جهت (8)حقیر است غیرخدا در نظرهای ایشان-چون غیر او (9)همگی به نقص إمکان و حدوث مبتلا اند؛لهذا به لفظ«خالق»آورد،چون همه را او آفریده است و قادر است بر إفنا و إعدام ایشان و غیر او (10)هرچند بزرگ باشند کجا قدرت بر خلق پشه ای (11)دارند؟!بلکه جمیع عقلا إدارک نکرده اند صنایع إلهی که در پشه کار (12)فرموده است (13)و حکمتهای خلقت

ص:164

1- (1)) به هیچ وجه/چنین است در«ن».«ر»:هیچ وجه.ضبط«م»بروشنی خوانده نمی شود و پیدا نیست«به»را دارد یا نه.
2- (2)) نمی کند/ضبط نص،موافق«ر»است.«م»:نمیکنند.«ن»از بن عبارت را ندارد.
3- (3)) «ولایت»-در اینجا-یعنی دوست بودن و ولی بودن.
4- (4)) اگرچه خاطرجمع است...دیگرانست/در«ن»از قلم افتاده است.
5- (5)) أعینهم/«ر»:+یعنی.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
6- (6)) عقل/«ن»:+و قلوب.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
7- (7)) صفات/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:الصفات.
8- (8)) ازین جهت/«ر»و«ن»:از اینجمله.ضبط نص،بنابر«م»است.
9- (9)) او/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:ایشان.
10- (10)) او/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:ایشان.
11- (11)) پشه ای/«ر»و«ن»:پشه.ضبط نص،بنابر«م»است.
12- (12)) کار/در«ن»آمده است.در«م»و«ر»نیامده است.
13- (13)) نظیر اینگونه تأمّلات در آفرینش پشه و تشبیه آن به فیل در معراج السّعاده ی ملاّ-
آن (1)را از آن جمله آن (2)را به شکل فیل آفریده (3)است،و (4)آن را دو پر داده است که فیل را نداده است و خرطوم او (5)را باقوّت کرده که نفوذ می کند در بدن فیل و فیل را می کشد زهر او و سر خرطوم او را زهرآلود (6)کرده است که أوّلا (7)زهر می ریزد بر پوست و آن عضو رخو و سست (8)می شود،و بینائی[ای]او را (9)داده است که در شبهای تار منافذ أبدان را می بیند،اگرچه در زیر لحاف (10)باشد،و چون بدن رخو می شود خرطوم خود را فرو می کند در سوراخ پوست و مانند حجّام می مکد خون را و با نهایت شوق و میلی که او را هست در خوردن خون نهایت احتیاط دارد (11)چون می داند که هر حیوانی 12از

ص:165

1- (1)) آن/«ر»و«ن»:او.ضبط نص موافق«م»است.
2- (2)) را از آن جمله آن/در«ر»نیامده است ولی در«م»و«ن»هست.
3- (3)) آفریده/ضبط نص،بنابر«م»و«ن»است.«ر»:اورده.
4- (4)) و/در«ر»و«ن»نیامده است.ولی در«م»هست.
5- (5)) او/«ن»:آن.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
6- (6)) زهرآلود/چنین است در«م»و«ن».«ر»:زهرآلوده.
7- (7)) أوّلا/«ن»:اولا.ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».
8- (8)) و سست/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»نیامده است.
9- (9)) او را/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»نیامده است.
10- (10)) لحاف/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:طاق.
11- (11)) دارد/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
خوردن و گزیدن او متأثّر می شود.اگر آدمی إرادۀ کشتن او می کند پیش از آنکه دست به او رسد (1)،هرچند به تعجیل زند،می گریزد که کشته نشود،و فیل چون از هیچ جانوری خوف ندارد مگر از پشه که در سوراخ گوش او می رود،او (2)را گوشی (3)متحرّک داده است مانند بادزن که دفع پشه از خود بکند و حیوانات دیگر را دم دراز (4)داده است که پشه و مگس را از خود دفع کنند،فسبحان الّذی لیس کمثله شیء.

فهم و الجنّه کمن قد راها فهم فیها منعّمون-و در أمالی:متّکئون است -و هم و النّار

کمن قد راها فهم فیها معذّبون:

(5)

یعنی در إیمان به بهشت و دوزخ چنانند که گویا بهشت را (6)دیده اند (7)و در بهشت اند و نعمتهای بهشت (8)را به کار می برند (9)-یا (10)بر تختهای بهشت تکیه زده اند-و گویا دوزخ را دیده اند و در دوزخ ایشان را عذاب می کنند،یا در خوف و رجا درین مرتبه اند،یا در إیمان به هر دو چنانند که گویا هر دو را دیده اند و در امید بهشت از رحمت إلهی چنانند که گویا الحال داخل بهشت شده اند و در خوف جهنّم

ص:166

1- (1)) رسد/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:برسد.
2- (2)) او/«ن»:آن.ضبط نص،موافق با«م»و«ر»است.
3- (3)) گوشی/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:گوش.
4- (4)) دراز/در«ن»و«م»آمده است.ولی در«ر»نیامده.
5- (5)) است/در«م»هست ولی در«ر»و«ن»نیامده.
6- (6)) را/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»نیامده.
7- (7)) دیده اند/در«م»بروشنی خوانده نمی شود.
8- (8)) بهشت/در«م»و«ر»هست ولی در«ن»از قلم افتاده.
9- (9)) به کار می برند/ضبط نص موافق«م»و«ن»است.«ر»:در کار می برند.
10- (10)) یا/«ن»:تا.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
به سبب أعمال قبیحه چنانند که گویا ایشان را عذاب (1)می کنند در دوزخ.با آنکه به مرتبۀ علم الیقین،بلکه عین الیقین،بلکه حقّ الیقین رسیده اند،خوف از ایشان زایل نشده (2):

نزدیکان را بیش بود حیرانی کایشان (3)دانند سیاستِ سلطانی (4)

و این معنی أظهر است که إشاره به هر دو (5)باشد و إشاره باشد (6)به آنکه هرچند (7)قرب بیشتر است خوف و رجا بیشتر است.

قلوبهم محزونه:

دلهای ایشان همیشه اندوهناکست از خوف عذاب إلهی (8)یا خوف تقصیر در عبادت و طاعت هرچند بسیار کنند یا خایفند (9)که مبادا مقبول درگاه (10)إلهی نباشد کما قال (11)اللّه (12)تعالی: «وَ الَّذِینَ یُؤْتُونَ (13)مٰا آتَوْا (14)وَ 15قُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ» 16یعنی

ص:167

1- (1)) عذاب/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»هست.
2- (2)) نشده/«ن»:+بیت.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
3- (3)) کایشان/«ن»:که ایشان.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
4- (4)) این بیت که در بعض دیگر متون کهن فارسی نیز آمده،به گزارش صاحب أسرار التّوحید بر زبان شیخ أبو سعید أبو الخیر رفته است؛و شاید از همو باشد.نگر:أسرار التّوحید،تصحیح شفیعی کدکنی،ص 298 و 796.
5- (5)) هر دو/«ن»:+بوده.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
6- (6)) و إشاره باشد/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»هست.
7- (7)) هرچند/«ر»:+به.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
8- (8)) إلهی/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
9- (9)) خایفند/ضبط نص موافق«م»و«ر»است.«ن»:خائفند.
10- (10)) درگاه/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
11- (11)) کما قال/در«ر»مکرّر نوشته شده است.
12- (12)) اللّه/در«ن»و«ر»آمده ولی در«م»نیامده است.
13- (13)) یؤتون/«ن»:یؤمنون.ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».
14- (14)) اتوا/«ن»:اتوا.«ر»:اتو.ضبط نص،موافق است با«م».
رستگاراند (1)جمعی (2)که عبادات و طاعات می کنند و دلهای ایشان خایف است از عدم قبول از جهت عدم شرایط مثلا در نماز چهارهزار حدّ است و چهارهزار باب دارد از أبواب فیض و رحمت که می باید آن درها (3)را بر خود بگشایند و حدودش را بدانند. (4)

یک حدّش إخلاص است؛یکی حضور قلب است،و هر دو مانند إکسیر أحمر (5)نافع و نایاب است (6)؛و علی هذا القیاس سایر حدودش و سایر عبادات.

و شرورهم مأمونه:

یعنی:بدیهای ایشان مأمون است یعنی خاطرجمع است که بد

ص:168

1- (1)) رستگاراند/ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.«ر»:رستکارانند.
2- (2)) جمعی/«ن»:جماعتی.ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».
3- (3)) درها/چنین است در«ن».«م»:در.«ر»از بن ندارد.
4- (4)) «قال الرّضا-علیه السّلام-:الصّلاه لها أربعه الاف باب»(کتاب من لا یحضره الفقیه[متن و ترجمه]،نشر صدوق،285/1،ش 598). «قال الصّادق-علیه السّلام-:الصّلاه لها أربعه الاف حدّ»(کتاب من لا یحضره الفقیه[متن و ترجمه]،نشر صدوق،285/1،ش 599). نیز نگر:مناقب آل أبی طالب-علیهم السّلام-،ابن شهر آشوب السّرویّ المازندرانیّ،تحقیق: یوسف البقاعی،بیروت:دار الأضواء،271/4. از برای تفسیر محتمل«باب»و«حد»در این مقام،نگر:أسرار الصّلاه،الحاج میرزا جواد الملکیّ التّبریزی،تحقیق محسن بیدارفر،ص 155.
5- (5)) «إکسیر أحمر»تعبیری است نظیر«کبریت أحمر». دربارۀ«کبریت أحمر»-که نماد بیان هر چیز بغایت نادر و کمیاب است-،نگر:اندوختۀ خداوند،ص 199.
6- (6)) نایاب است/«ن»:نایابند.ضبط نصّ ما،موافق«م»و«ر»است.
نمی کنند هرچند بد نماید و واجب است که مهما أمکن حمل بر بد نکنند یا (1)مردمان از شرّ ایشان ایمن اند چون ایشان بد نمی کنند چه جای آنکه به دیگری ضرر رسانند.

و أجسادهم نحیفه:

و بدنهای ایشان از خوف إلهی و کثرت ریاضت و مجاهده (2)ضعیف و نحیف شده (3)است.

و حاجاتهم خفیفه:

(4)

و حاجتهای ایشان سبکست؛چون ترک دنیا کرده اند و به قلیلی از خوردن و پوشیدن راضی شده اند،حاجتی ندارند.

و أنفسهم عفیفه:

و نفوس ایشان با عفّت است؛در بطن و فرج متوجّه شبهات نمی شوند،چه جای محرّمات،بلکه مباحات را به قدر ضروری بر خود حلال می دانند، چون دنیا مردار است و آن در حالت اضطرار حلال است و به قدر ضرورت (5)می خورند و می پوشند.

و در أمالی این (6)نیز هست:و مؤونتهم (7)من الدّنیا عظیمه یعنی هرچند حاجات (8)ایشان سبکست (9)و به سبب (10)عفّت از دنیا بهره ای 11ندارند أمّا آنچه از دنیا از جهت

ص:169

1- (1)) یا/«ن»:با.ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».
2- (2)) مجاهده/چنین است در«م»و«ر».«ن»:مجاهد. «ر»:+نفس.این افزونه در«م»و«ن»نیامده است.
3- (3)) شده/در«ر»و«م»هست ولی در«ن»نیامده.
4- (4)) حاجاتهم/«ن»:حاجتهم.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
5- (5)) قدر ضرورت/«ر»:قدرت.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
6- (6)) این/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»هست.
7- (7)) مؤونتهم/«م»:مؤنتهم؛«ر»:مؤنهم؛«ن»:مؤنتهم.
8- (8)) حاجات/«ن»:حاجت.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
9- (9)) سبکست/«ر»:سیکست.ضبط نص،موافق است با«ن»و«م».
10- (10)) به سبب/در«م»مخدوش است و بروشنی خوانده نمی شود.
آخرت برمی دارند بهره ای (1)عظیم و بزرگ است چون همیشه سرمایۀ عمر را صرف طاعت و عبادت می کنند و لمحه ای (2)آن را ضایع نمی کنند و اگر قلیلی صرف خیرات کنند،آن کثیر (3)است نزد حق (4)تعالی.

صبروا أیّاما قصیره أعقبتهم راحه طویله:

(5)

صبر نمودند و شکیبائی پیش گرفتند (6)در چند روزی کوتاه که آن أیّام عمر است که در عقب آن است راحت دراز أبدی و صبر بر بلاها کردند (7)و بر مشقّت طاعت و عبادت و ترک معصیت (8).و شکّی نیست که أیّام دنیا هرچند بسیار باشد نزد أیّام آخرت کوتاهست زیرا که (9)یک روزش پنجاه هزار سال است و (10)روزهای بهشت روزی هزار سالست و مدّتش (11)أبد الاباد است که هرگز منقضی نشود (12).

تجاره مربحه یسّرها لهم ربّهم:

تجارتی سودمند میسّر نمود از جهت ایشان پروردگار

ص:170

1- (1)) بهره ای/«م»و«ن»:بهره.ضبط نص،موافق است با«ر».
2- (2)) لمحه ای/«ر»و«م»:لمحه.ضبط نص موافق است با«ن».
3- (3)) کثیر/ضبط نص،موافق«ر»و«م»است.«ن»:کبیر.
4- (4)) حق/ضبط نص،موافق«ر»و«ن»است.«م»:خدای.
5- (5)) قصیره/در هامش«م»آمده است:«قصارا ل»
6- (6)) پیش گرفتند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:نمودند بر بلاها و بمشقّت طاعت و عبادت و ترک معصیت.
7- (7)) کردند/ضبط نص،موافق«م»است.«ر»:کرده اند.«ن»عبارت را فاقد است.
8- (8)) و صبر بر بلاها...ترک معصیت/در«ن»نیامده است.
9- (9)) زیرا که/در«م»و«ن»نیست ولی در«ر»آمده است.
10- (10)) و/«ر»:+در.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
11- (11)) مدّتش/در«ر»و«م»نیامده ولی در«ن»آمده است.
12- (12)) نشود/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:نمیشود.
ایشان یا (1)پروردگار (2)کریم.و آن تجارت آنست که حق-سبحانه و تعالی-فرموده است که: «إِنَّ اللّٰهَ اشْتَریٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ» (3):بدرستی که حق -سبحانه و تعالی-از مؤمنان خرید جانهای ایشان و مالهای ایشان را به (4)آنکه در عوض بهشت به ایشان دهد.دیگر فرمود که:کیست که (5)قرض دهد به خداوند عالمیان قرضی (6)نیکو تا مضاعف گرداند آن را به أضعاف بسیار (7).و أمثال این آیات و أخبار بسیار وارد شده است که أعمال صالح (8)را تجارت نامیده (9)از روی ملاطفت و إحسان با بندگان.

أرادتهم الدّنیا و لم یریدوها و أسرتهم ففدوا أنفسهم منها:

(10)(11)

إراده کرد ایشان را دنیا و ایشان طلب دنیا نکردند چنانکه مشاهد (12)است که جمعی که زهد حقیقی واقعی دارند مردمان از جهت ایشان آلاف و ألوف می برند و ایشان قبول نمی کنند و دنیا ایشان

ص:171

1- (1)) پروردگار ایشان یا/در«ر»نیامده است ولی در«م»و«ن»هست.
2- (2)) پروردگار/«ن»و«ر»چنین است.«م»:پروردگاری.
3- (3)) قرآن کریم،س 9،ی 111.
4- (4)) به/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:با.
5- (5)) که/در«ر»نیامده ولی در«م»و«ن»هست.
6- (6)) قرضی/«م»و«ن»چنین است.«ر»:قرض.
7- (7)) «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّٰهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضٰاعِفَهُ لَهُ أَضْعٰافاً کَثِیرَهً...» (قرآن کریم:س 2، ی 245). نیز نگر:س 57 ی 11.
8- (8)) صالح/چنین است در«م»و«ن».«ر»:صالحه.
9- (9)) نامیده/چنین است در«م»و«ن».«ر»:نامیده اند.
10- (10)) أرادتهم/ضبط نص،موافق است با«م».«ن»:ارادتهم.در«ر»حرکتگذاری نشده است.
11- (11)) ففدوا/«ر»:فقدوا.ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».
12- (12)) مشاهد/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:مشاهده.
را أسیر محبّت (1)خود کرد و ایشان فدا دادند (2)و خود را خریدند.و«فدا» (3)ریاضات (4)و مجاهداتیست که (5)به جا آوردند تا (6)محبّت دنیا که در قلوب ایشان جا کرده بود و ایشان را أسیر خود ساخته (7)بود،از دست او خلاص شدند به فضل إلهی.

و در أمالی این عبارت نیز هست که:دنیا طلب کرد ایشان را مانند سواری که (8)از عقب او (9)سوار دیگر بتازد که خود را به او رساند (10)او (11)مردانه تاخت که آن (12)دشمن به او نرسید (13).

أمّا اللّیل فصافّون أقدامهم تالون لأجزآء القران یرتّلونه ترتیلا(إلخ):

(14)(15)

أمّا کار

ص:172

1- (1)) محبّت/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:محنت.
2- (2)) ایشان فدا دادند/«م»چنین است.«ن»:ایشانرا فدا داند.«ر»عبارت را ندارد.
3- (3)) فدا/«م»چنین است.«ن»:فداء.«ر»عبارت را ندارد.
4- (4)) کرد و ایشان فدا دادند...ریاضات/در«ر»از قلم افتاده است.بنابر«م»ضبط شد. تفاوتهای«ن»نیز پیشتر بیامد.
5- (5)) مجاهداتیست که/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:مجاهد اینست.
6- (6)) تا/چنین است در«م»و«ن».«ر»:با.
7- (7)) ساخته/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:کرده.
8- (8)) خلاص شدند...سواری که/بنابر«م»و«ن»ضبط شد.در«ر»از قلم افتاده است.
9- (9)) او/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:آن.
10- (10)) رساند/ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.«ر»:برساند.
11- (11)) او/«م»و«ن»چنین است.«ر»:و.
12- (12)) آن/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:او.
13- (13)) نرسید/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:نرسد.
14- (14)) فصافّون/«م»:فصاقون.ضبط نص موافق است با«ن»و«ر».
15- (15)) یرتّلونه/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:یرتلون.
ایشان در شب آنست که بر پا (1)ایستاده اند و نماز شب می کنند و در نمازهای شب أجزآء (2)قرآن را می خوانند بعد از حمد و بتأنّی (3)و تفکّر می خوانند (4)و خود را به اندوه و حزن می دارند و استخراج می کنند از قرآن دوای (5)دردهای (6)خود را.پس اگر درد (7)ایشان خوف عظیم باشد،به آیات رجا دوا می کنند،و اگر رجا (8)غالب باشد،آیات وعید را ملاحظه می نمایند،چنانکه حق (9)-سبحانه و تعالی- (10)فرموده است که قرآن شفای دردهای سینه ها (11)و دلها است (12)؛و اگر شبهه ای (13)غالب باشد به (14)براهین ساطعۀ قرآنی رفع (15)شبهات می کنند.پس چون می رسند به آیه ای (16)که در آن باشد أسباب

ص:173

1- (1)) پا/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:پای.
2- (2)) أجزآء/ضبط نص،موافق«ن»و نیز«م»است.«ر»:اجزای.
3- (3)) بتأنّی و/در«م»چنین است.«ر»:ثنا و با.«ن»:ثنای و.
4- (4)) می خوانند/«م»و«ر»چنین است.«ن»:می کنند.
5- (5)) دوای/«ن»:دواهای؛«م»:دواء.ضبط نص،بنابر«ر»است.
6- (6)) دردهای/ضبط نص،موافق با«م»و«ر»است.«ن»:دردهاء.
7- (7)) درد/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:در دل.
8- (8)) رجا/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»هست.
9- (9)) چنانکه حق/در«ر»چنین است.«ن»:چنانچه حق.«م»مخدوش است و مقروء نیست.
10- (10)) و تعالی/در«ر»و«ن»هست ولی در«م»نیامده است.
11- (11)) دردهای سینه ها/ضبط نص،موافق با«م»و«ر»است.«ن»:دردها و سینهای.
12- (12)) در قرآن کریم(س 10،ی 57)می فرماید: «یٰا أَیُّهَا النّٰاسُ قَدْ جٰاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفٰاءٌ لِمٰا فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» .
13- (13)) شبهه ای/«ن»و«ر»:شبهه.«م»:شبهۀ.
14- (14)) به/در«ن»نیست.ولی در«م»و«ر»هست.
15- (15)) رفع/در«ن»و«م»چنین است.«ر»:دفع.
16- (16)) آیه ای/«م»:آیه.ضبط نص،موافق است با«ر»و«ن».
شوق از روی طمع در ألطاف إلهی مایل می شوند و نفوس ایشان مشرف می شود به آن آرزوی شوق و گمان ایشان آنست که آن نعمت در برابر ایشانست و چون به آیۀ خوف می رسند گوشهای (1)دلهای (2)خود را به آن آیه می اندازند و چشمهای خود را به آن طرف می کنند و بدنهای ایشان می لرزد و دلهای ایشان می طپد و گمان می کنند (3)که صدا و فریاد جهنّم در بیخ گوشهای (4)ایشان است (5)تا بر پاها (6)ایستاده اند قرآن با تدبّر (7)می خوانند پس کج شده (8)به رکوع می روند و به بزرگی یاد می کنند خداوند بزرگوار عظیم الشّان را (9)به بسیار گفتن«سبحان ربّی العظیم و بحمده»و بعد از آن به سجده می روند و بر زمین می گذارند پیشانیها و دستها و زانوها و سرانگشتان پاها را و آب دیده های ایشان جاریست بر رویهای (10)ایشان و گریه و زاری می کنند که حق-سبحانه و تعالی-ایشان را از آتش جهنّم خلاص نماید.

و أمّا در روز،متّقیان عقلا (11)اند یا صاحبان حلم و بردباری و دانشمندانند 12

ص:174

1- (1)) گوشهای/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:کوشها و.
2- (2)) دلهای/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:دل.
3- (3)) و بدنهای ایشان...گمان می کنند/در«ن»از قلم افتاده است.
4- (4)) گوشهای/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:گوش.
5- (5)) است/در«ر»نیست.بنابر«م»و«ن»ضبط شد.
6- (6)) پاها/ضبط نص،با«م»و«ر»موافق است. «ن»:پای.
7- (7)) تدبّر/ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».«ر»:تدبیر.
8- (8)) شده/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
9- (9)) عظیم الشّان را/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:عظیم را ایشان.
10- (10)) رویهای/«ن»چنین است.«م»و«ر»:روهای.
11- (11)) عقلا/چنین است در«م»و«ن».«ر»:عقلاء.
و نیکوکاران و پرهیزکارانند (1).ترس إلهی ایشان را گداخته است مانند تیر اگر کسی (2)نظر کند به ایشان گمان می کند (3)که بیمارانند (4)و حال آنکه بیماری ندارند یا می گوید که دیوانه اند (5)و حال آنکه چیزی بزرگ (6)ایشان را دیوانه کرده است و آن محبّت إلهی است که به منزلۀ مجذوبان شده اند و در مقام عشق متحیّر شده اند.

و در أمالی این فقرات موجود است که هرگاه تفکّر می کنند در عظمت و بزرگی إلهی و تسلّط او بر عالمیان و سختگیری (7)او بر فاسقان و ظالمان و کافران با آنچه در پیش دارند از یاد مرگ و بلاهای روز قیامت (8)دلهای (9)ایشان ترسان و لرزان می شود (10)و عقلهای ایشان حیران (11)بلکه زایل می شود و چون شوق بر ایشان غالب می شود مبادرت می نمایند به أعمال صالح و راضی نمی شوند از أعمال خود به عمل قلیل،بلکه مردانه شب و روز در کاراند و لمحه ای (12)فارغ نیستند و هرچند أعمال بسیار می کنند آن

ص:175

1- (1)) و پرهیزکارانند/در«م»چنین است.«ر»:و پرهیزکاران.در«ن»نیامده است.
2- (2)) کسی/در«م»و«ن»آمده است ولی در«ر»از قلم افتاده.
3- (3)) می کند/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:می کنند.
4- (4)) بیمارانند/در«ن»و«ر»چنین است.«م»:بیماراند.
5- (5)) و حال آنکه...که دیوانه اند/در«ر»از قلم افتاده است.بنابر«م»و«ن»ضبط شد.
6- (6)) بزرگ/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:بزرکست.
7- (7)) سختگیری/ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».«ر»:سخط گیری.
8- (8)) قیامت/«ر»:+و.این افزونه در«ن»و«م»نیست.
9- (9)) دلهای/«ر»:+و دلهای.پیداست سهوا تکرار شده است.
10- (10)) می شود/«ن»و«ر»چنین است.«م»از بن ندارد.
11- (11)) حیران/«م»:+میشود.این افزونه در«ر»و«ن»نیست.
12- (12)) لمحه ای/«م»:لمحه.ضبط نص موافق است با«ن»و«ر».
را بسیار نمی دانند.

فهم لأنفسهم متّهمون:

همیشه نفوس خود (1)را متّهم می دانند اگر (2)عملی کنند یا نفس ایشان إرادۀ عبادت کند ایمن نیستند از نفس،بلکه می گویند:البتّه (3)نفس إرادۀ ریا دارد یا مطلوبش آنست که مرا به عجب مبتلا کند و آن عمل را با شرایط به جا می آورند با احتیاط تمام.

و من أعمالهم مشفقون :

(4)

و از أعمال خود ترسانند و (5)أمّا أعمال بد را که کرده اند هرچند (6)توبه کرده باشند می گویند که شاید (7)شرایط توبه متحقّق نباشد و أمّا أعمال خیر که کرده اند خایفند (8)که مبادا شروطش متحقّق نباشد؛از آن جمله حق-سبحانه و تعالی- فرموده است که: «إِنَّمٰا یَتَقَبَّلُ اللّٰهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» (9):بدرستی که حق-سبحانه و تقدّس-قبول نمی کند أعمال خوب را مگر از متّقیان؛و متّقیان جمعی اند که این صفات داشته باشند و ما این صفات را،بلکه یک صفت ازین صفات را (10)،نداریم.

إن زکّی أحدهم(إلخ) :

(11)

اگر کسی یکی 12از ایشان را به نیکی و پاکی یاد کند و گوید 13

ص:176

1- (1)) خود/در«ن»از قلم افتاده.ولی در«م»و«ر»هست.
2- (2)) اگر/چنین است در«م»و«ن».«ر»:که.
3- (3)) البتّه/«ن»:+که.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
4- (4)) مشفقون/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:مشفعون.
5- (5)) و/در«م»نیامده است ولی در«ن»و«ر»آمده.
6- (6)) هرچند/«ن»:+که.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
7- (7)) که شاید/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:شاید که.
8- (8)) خایفند/ضبط نص،موافق«م»است./«ن»:خائفند.در«ر»حرف سوّم بی نقطه و نشان کتابت شده.
9- (9)) قرآن کریم،س 5،ی 27.
10- (10)) را/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
11- (11)) إلخ/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
که:فلانی صالح یا عابد یا (1)ولی ست،می ترسد (2)که مبادا او را عجبی (3)حاصل شود از گفتۀ ایشان؛پس می گوید که:من داناترم به نفس خود از دیگران،بسیاری از گناهان و عیوب خود را می دانم که دیگری بران (4)مطّلع نیست و بسیاری از عیوب دارم که خداوند من به آن (5)داناتر است از من،بلکه بسیار است که من أصلا نمی یابم و حق -سبحانه و تعالی (6)و تقدّس-می داند.خداوندا!مرا بهتر ازان کن (7)که ایشان می دانند و (8)مؤاخذ مساز و بر من مگیر از آنچه ایشان مدح من (9)می کنند و بیامرز از (10)گناهان من آنچه (11)را ایشان نمی دانند.بدرستی که توئی که دانائی به هر پوشیده و پوشانندۀ عیبهائی.

پس از جملۀ علامات هریک از (12)متّقیان،آنست که اگر نظر کنی به یکی از ایشان.

ص:177

1- (1)) یا/«ر»:و یا.ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».
2- (2)) می ترسد/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:میترسند.
3- (3)) عجبی/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:عجب.
4- (4)) بران/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:برانها.
5- (5)) آن/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:انها.
6- (6)) و تعالی/در«م»نیست ولی در«ن»و«ر»هست.
7- (7)) خداوندا!مرا بهتر ازان کن/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
8- (8)) و/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
9- (9)) مدح من/ضبط نص،بنابر«م»است.«ن»:مدح؛«ر»:بر من مدح.
10- (10)) از/«ر»:ان.ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».
11- (11)) آنچه/«ن»:+آن.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
12- (12)) هریک از/ضبط نص،بنابر«ن»است.«ر»:یکی از.«م»از بن ندارد.
تری له قوّه فی دین:

می بینی که در دین (1)خود مردانه ایستاده اند و به سبب تشکیکات مشکّکان (2)سست نمی شوند.

و حزما فی لین:

و دوراندیشی دارند و احتیاط می نمایند به همواری.مثلا (3)اگر کسی با او (4)طرح دوستی اندازد می باید (5)که ازو ایمن نباشد (6)،گاه باشد که دشمن باشد (7)و قصد هلاک او داشته باشد.پس حزم و احتیاط آنست که نزدیکی کند و (8)باحتیاط (9)باشد با (10)همواری.

و إیمانا فی یقین:

(11)

و إیمان دارند (12)از روی یقین،نه از روی تقلید.

و یقین سه مرتبه دارد:یکی«علم الیقین»که به دلایل و براهین (13)اعتقادات خود را درست کرده باشد (14).دوم (15)«عین الیقین»که گویا خدا و رسول و أئمّه را 16-صلوات اللّه

ص:178

1- (1)) دین/در«ر»از قلم افتاده است.در«م»و«ن»هست.
2- (2)) مشکّکان/«ن»:مشککات.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
3- (3)) به همواری مثلا/ضبط نص،موافق«م»است.«ر»و«ن»:مثلا بهمواری.
4- (4)) کسی با او/«ر»:با او کسی.ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».
5- (5)) می باید/ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».«ر»:میرباید.
6- (6)) نباشد/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:باشد.
7- (7)) که دشمن باشد/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»هست.
8- (8)) و/در«ر»نیامده است.در«م»هست.در«ن»هم که عبارت از بن جا افتاده.
9- (9)) آنست که...باحتیاط/در«ن»نیامده.
10- (10)) با/ضبط نص،بنابر«م»است.«ن»:در.«ر»:و.
11- (11)) إیمانا/«ر»:ایمان.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
12- (12)) دارند/«ن»:چنین است.«م»و«ر»:دارد.
13- (13)) براهین/«ر»:+و.این افزونه در«م»نیامده.
14- (14)) باشد/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»هست.
15- (15)) دوم/ضبط نص،بنابر«م»است.«ر»و«ن»:دویم.
علیهم-با معجزات دیده است بلکه بیند،و یقین او مانند یقین کسی باشد که به معاینه دیده باشد.و سیم«حقّ الیقین»است که همیشه با خداست و لمحه ای (1)ازو غافل نیست در مقعد صدق (2)،و این مرتبۀ أولیآء اللّه است و تا (3)کسی به این (4)رتبه (5)فایز نشود تصوّر نمی تواند نمود.

و حرصا فی علم:

و می بینی ایشان را که (6)حریص اند در طلب علوم دینیّه (7)و معارف یقینیّه.

و در أمالی ست (8)که می فهمند (9)هرچه را می خوانند و می دانند و علم ایشان با تعقّل

ص:179

1- (1)) لمحه ای/«م»:لمحه.ضبط نص،موافق«ن»و«ر»است.
2- (2)) «مقعد صدق»تعبیری است متّخذ از قرآن کریم(س 54 ی 55). در ترجمه های معاصر قرآن،این تعبیر وحیانی را به صورتهائی از این دست ترجمه کرده اند: «مقام و منزلتی راستین»،«جایگاهی راستین»،«جایگاه صدق»،«نشیمنی راستین»، «نشستگاهی راستین»،و...لیک به زعم این کمترین،ترجمه هائی چون«مکانی پسندیده»(از واعظ کاشفی در مواهب علیّه/تفسیر حسینی)،«مجلس و نشستنگاه صالح و شایسته و مرضیّ و پسندیده»(از شادروان فیض الإسلام)و«جایگاهی پسندیده»(از آقای أبو القاسم پاینده)و«مجلسی شایسته»(از آقای طاهری قزوینی)درست تر است. چون این بحث حاجت به توضیح بیشتر دارد،در اینجا به همین اندازه بسنده می کنیم.
3- (3)) و تا/در«ر»مکرّر نوشته شده است.
4- (4)) به این/در«ن»نیامده است.در«م»و«ر»آمده است.
5- (5)) رتبه/در«م»چنین است.«ر»:مرتبه.در«ن»نیامده است.
6- (6)) و می بینی ایشان را که/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده است.
7- (7)) دینیّه/در«م»از قلم افتاده است ولی در«ر»و«ن»هست.
8- (8)) ست/«ر»:هست.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
9- (9)) می فهمند/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:فهمند.
است یا با حلم و بردباریست (1)از جاهلان و (2)کسب می کنند علوم (3)یا روزی را (4)برفق (5)و مدارا و خایفند (6)از إسراف و تبذیر در نفقات.

و قصدا فی غنی:

میانه روند در توانگری یا با غنای نفس یعنی اگر توانگراند إسراف نمی کنند در إنفاق،بلکه وسط را رعایت می کنند،و اگر زیادتی باشد در راه خدا صرف می نمایند و آن نیز به وسط،یا آنکه در تحصیل غنی و توانگری وسط را رعایت می نمایند (7)و آن مقدار کسب می کنند که معاش ایشان به وسط بگذرد و تحصیل زیادتی نمی کنند.و ممکنست که همه (8)مراد باشد.

و خشوعا فی عباده:

و در عبادت إلهی با خشوع اند و دل ایشان متوجّه (9)خداوند است با تضرّع و زاری کما قال (10)تعالی: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» (11)(إلخ):بتحقیق که (12)رستگاراند مؤمنانی که در نماز (13)خود باخشوع اند.

ص:180

1- (1)) بردباریست/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:بردوباریست.
2- (2)) و/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
3- (3)) علوم/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده است.
4- (4)) را/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
5- (5)) برفق/ضبط نص،موافق است با«ن»و«ر».«م»:بر وفق.
6- (6)) خایفند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:خائفند.
7- (7)) و آن نیز به وسط...رعایت می نمایند/در«ن»نیامده است.
8- (8)) همه/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:هم.
9- (9)) متوجّه/«ر»:+با.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
10- (10)) قال/«ر»:+اللّه.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
11- (11)) قرآن کریم،س 23،ی 1.
12- (12)) که/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
13- (13)) در نماز/در«م»و«ن»آمده است ولی در«ر»نیامده.
و تجمّلا فی فاقه:

اگر فقیراند فقر را زینت (1)خود کرده اند و إظهار فقر خود (2)به أحدی نمی کنند و چنان سر می کنند که کسی که (3)ایشان را نمی شناسد گمان می کند (4)که أغنیااند و فخر می نمایند (5)به آن (6)کما قال سیّد البشر:«الفقر فخری و به أفتخر» (7)با آنکه فرمودند:

من بهترین مکوّناتم و لا فخر (8)،یعنی به این افتخار نمی نمایم چنانکه أکثر گفته اند، و بعضی گفته اند که (9)نه (10)از روی افتخار می گویم (11)بلکه إظهار نعمت إلهی می کنم کما قال اللّه (12)تعالی: «وَ أَمّٰا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ» 13،و معنی أوّل از عبارت أظهر است،و معنی

ص:181

1- (1)) را زینت/«ر»:ازینت.ضبط نص،موافق است با«ن»و«م».
2- (2)) خود/«ن»:+را.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
3- (3)) که/در«م»آمده ولی در«ر»نیامده است.
4- (4)) می کند/در«م»چنین است.«ن»و«ر»:می کنند.
5- (5)) می نمایند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:نمایند.
6- (6)) به آن/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»هست.
7- (7)) یعنی:فقر فخر من است و بدان افتخار می نمایم. «...بدین حدیث...صوفیّه...در کتب خود استناد کرده اند و در سفینه البحار(طبع نجف،ج 2، ص 378)جزو أحادیث نبوی ذکر شده...[ولی]مؤلّف اللّؤلؤ المرصوع(ص 55)به نقل از ابن تیمیّه آن را از موضوعات می شمارد.»(أحادیث و قصص مثنوی،ص 104). دربارۀ این حدیث همچنین نگر:کشف الخفاء،ط.خالدی،80/2. دربارۀ تداول این حدیث نزد صوفیان نگر:فرهنگ مأثورات متون عرفانی،ص 350 و ص 2.
8- (8)) گویا ناظر است به حدیث«أنّا سیّد ولد آدم یوم القیامه و لا فخر...»(فیض القدیر،51/3).
9- (9)) که/در«ر»و«ن»از قلم افتاده ولی در«م»هست.
10- (10)) نه/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
11- (11)) می گویم/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:نمیکویم.
12- (12)) اللّه/در«ن»و«ر»آمده است ولی در«م»نیامده. «ن»:+تبارک و.این افزونه در«ر»و«م»نیست.
ثانی معنی خوبیست موافق واقع و لازم نیست که ازین عبارت بیرون آید (1).

و احتمال دارد که مراد از«تجمّل (2)در فاقه»،این باشد که اگر فقیر باشد سعی بسیار نمی کند (3)در طلب رزق (4)بلکه به قلیلی (5)قناعت می کند و همان قلیل را (6)به هم می رساند چنانکه منقولست به طرق (7)صحیحه از حضرت سیّد المرسلین-صلّی اللّه علیه و آله- (8)که فرمودند:ای مردمان!بدانید که روح القدس در دل من وحی نمود که هیچ نفسی نمیرد (9)تا روزی خود را تمام نکند اگرچه دیر (10)آید می آید (11)البتّه،فاتّقوا اللّه و أجملوا فی الطّلب،پس چون (12)آنچه مقدّر است البتّه می رسد پس تقوی را (13)شعار خود کنید یا (14)بترسید از حق-سبحانه و 15تعالی-و سعی بسیار مکنید در طلب رزق و زنهار

ص:182

1- (1)) دربارۀ احتمالات مختلف و اختلاف اندیشیده های محدّثان دربارۀ«لا فخر»،نگر: فیض القدیر،51/3.
2- (2)) تجمّل/«ر»:تحمل.ضبط نص،موافق است با«ن»و«م».
3- (3)) نمی کند/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»هست.
4- (4)) رزق/«ن»:+نمیکند.این افزونه در«ر»و«م»نیست.
5- (5)) قلیلی/«ر»:+قانع شد.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
6- (6)) را/در«ر»از قلم افتاده ولی در«ن»و«م»هست.
7- (7)) طرق/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:طریق.
8- (8)) صلّی اللّه علیه و آله/در«م»و«ر»چنین است.«ن»:ص.
9- (9)) نمیرد/«ن»و«ر»چنین است.«م»:نمی میرد.
10- (10)) دیر/در«م»از قلم افتاده ولی در«ن»و«ر»هست.
11- (11)) می آید/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»هست.
12- (12)) چون/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
13- (13)) را/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
14- (14)) یا/«ر»:تا.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
که اگر روزی حلال دیر برسد چنان مکنید (1)که از راه حرام طلب کنید.پس بدرستی که نمی توان رسید به آنچه نزد حق-سبحانه و تعالی-است مگر به طاعت (2).

و این معنی داخل است در معنی أوّل؛پس آن (3)أولی باشد با آنکه أظهر است.

و صبرا فی شدّه:

و صبر می کنند در سختیها،خواه در بلاها (4)باشد و خواه در (5)فعل عبادات باشد و خواه در ترک منهیّات.

و در أمالی ست که:بر بیچارگان رحمت (6)می نمایند و اگر بخشش کنند در جائی که به موقع (7)است می کنند و (8)اگر کسب کنند به رفق و مدارا می کنند.

و طلبا فی حلال:

و طلب روزی حلال می کنند (9).ممکنست که طلب أعم از کسب باشد و دعا،بلکه نظر به متّقیان (10)أنسب آنست که أوقات ایشان همگی صرف شود در قرب إلی اللّه و فی اللّه و مع اللّه؛و (11)همین معنی کسب حلال است؛و حق-سبحانه- 12به

ص:183

1- (1)) در طلب رزق...چنان مکنید/این بهره در«م»از قلم افتاده ولی در«ر»و«ن»هست.
2- (2)) مقایسه کنید با:کنز العمّال،19/4 و 20،ش 9290 و 9289؛و:جامع الأصول،108/4، ش«2144»؛و:فیض القدیر،191/3،ش 3012.
3- (3)) آن/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:او.
4- (4)) بلاها/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:بلا.
5- (5)) در/«ن»:+ترک.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
6- (6)) رحمت/در«ن»و«ر»چنین است.«م»:مرحمت.
7- (7)) که به موقع/در«ر»مکرّر نوشته شده است.
8- (8)) و/«ر»:+سبب.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
9- (9)) و طلبا...می کنند/در«ن»و«م»هست.ولی در«ر»از قلم افتاده است.
10- (10)) متّقیان/«ر»:متقای.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
11- (11)) و/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده است.
وعدۀ خود وفا می فرماید و فرموده است که (1): وَ مَنْ یَتَّقِ اللّٰهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاٰ یَحْتَسِبُ (2).و این شکسته غالبا ازین راه روزی خورده ام با جمعی کثیر.

و در أخبار معتبره بل الصّحیحه (3)وارد شده است از حضرات أئمّۀ هدی-صلوات اللّه علیهم-که حق-سبحانه و تعالی-چنین مقرّر فرموده است که روزی مؤمنان از جائی به ایشان رسد (4)که گمان نداشته باشند (5)خصوصا (6)با ضمّ تقوی چنانکه آیۀ کریمه دالّست بر آن.

و نشاطا فی هدی:

(7)

و از جملۀ علامات (8)متّقیان آن است که دست و پای ایشان باز است در أعمال خیر کما قال (9)تعالی: «فَأَمّٰا مَنْ أَعْطیٰ وَ اتَّقیٰ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنیٰ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْریٰ» (10)یعنی (11):أمّا کسی که عطا کند و متّقی باشد از گناهان و تصدیق کند قول خدا و رسول را در وعده های (12)نیکو که-ثواب باشد-،پس بزودی آسان می کنیم 13

ص:184

1- (1)) که/در«م»هست ولی در«ر»و«ن»نیامده است.
2- (2)) قرآن کریم،س 65،ی 2 و 3.
3- (3)) الصّحیحه/«ر»:الصحیحه.ضبط نص،موافق است با«ن»و«م».
4- (4)) رسد/«ر»:برسد.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
5- (5)) باشند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:باشد.
6- (6)) خصوصا/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:خصوصا.در«ر»نیامده.
7- (7)) خصوصا...هدی/در«ر»از قلم افتاده است ولی در«م»و«ن»هست.
8- (8)) علامات/«ر»:اعمال.ضبط نص موافق است با«ن»و«م».
9- (9)) قال/«ر»:+اللّه.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
10- (10)) قرآن کریم،س 92،ی 5-7.
11- (11)) یعنی/در«ر»آمده است ولی در«م»و«ن»نیست.
12- (12)) وعده های/«م»و«ر»و«ن»:وعده های.
بر او أعمال صالح را.

و هرچند اعتقادات (1)راسخ تر (2)است توفیق طاعات و عبادات (3)بیشتر است.

و تحرّجا عن طمع:

و اجتناب می کنند از طمع و آن را گناه می دانند؛و طمع از خلق مذموم است و از خالق مطلوب.

و منقول است از أئمّۀ معصومین-صلوات اللّه علیهم-که جمیع خوبیها جمع شده است در (4)قطع طمع از خلق (5)و عزّت مؤمنان در (6)استغنای ایشان است و قطع طمع (7)،

ص:185

1- (1)) اعتقادات/«ر»:اعتقاد.ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».
2- (2)) راسخ تر/ضبط نص،موافق با«م»و«ر»است.«ن»:راسختی.
3- (3)) طاعات و عبادات/ضبط نص،موافق«م»است.«ر»و«ن»:عبادات و طاعات.
4- (4)) در/ضبط نص،موافق با«م»و«ر»است.«ن»:از.
5- (5)) «...عن الزّهریّ قال:قال علیّ بن الحسین-علیهما السّلام-: رأیت الخیر کلّه قد اجتمع فی قطع الطّمع عمّا فی أیدی النّاس.»(أصول کافی،با ترجمه و شرح آیه اللّه کمره ای،ط.أسوه،244/5[«باب الطّمع»ح 3]). و:«قال أمیر المؤمنین-علیه السّلام-فی وصیّته لابنه محمّد بن الحنفیّه-رضی اللّه عنه-:...و إن أحببت أن تجمع خیر الدّنیا و الاخره فاقطع طمعک ممّا فی أیدی النّاس...»(کتاب من لا یحضره الفقیه[متن و ترجمه]،نشر صدوق،324/6-335).
6- (6)) در/«ر»:از.ضبط متن،بنابر«م»و«ن»است.
7- (7)) «...عن أبی عبد اللّه-علیه السّلام-قال: شرف المؤمن قیام اللّیل،و عزّه استغناؤه عن النّاس.»(أصول کافی،با ترجمه و شرح آیه اللّه کمره ای،ط.أسوه،438/4[«باب الاستغناء عن النّاس»ح 1.]). و:«...عن عبد الأعلی بن أعین قال:سمعت أبا عبد اللّه-علیه السّلام-یقول: ...،و الیأس ممّا فی أیدی النّاس عزّ للمؤمن فی دینه،...»(همان،همان ط.همان ج،ص 440 [همان باب،ح 4].)
و اگر کسی خواهد که هر دعائی که کند مستجاب شود باید که قطع طمع از خلق بکند و از ایشان امید (1)نداشته باشد و امید (2)او از حق-سبحانه و تعالی-باشد و بس؛و هرگاه این معنی واقع شود از عبد البتّه هرچه ازو طلب کند کرامت می فرماید. (3)

و در أمالی مذکور است (4)که:نیکوئی (5)می کند با همه کس یا با والدین (6)و بر آن مستقیم است و هرچه نفسش می خواهد (7)چشم خود را از آن برهم می گذارد که مبادا شهوتی در قلب او به هم رسد و (8)اگر نادانی او را مدح و ثنا گوید بدیهای (9)خود را

ص:186

1- (1)) امید/«ن»:امّید.
2- (2)) امید/«ن»:امّید.
3- (3)) «...عن حفص بن غیاث قال:قال أبو عبد اللّه-علیه السّلام-: إذا أراد أحدکم أن لا یسأل ربّه شیئا إلاّ أعطاه،فلییأس من النّاس کلّهم و لا یکون له رجاء إلاّ عند اللّه فإذا علم اللّه-عزّ و جلّ-ذلک من قلبه لم یسأل اللّه شیئا إلاّ أعطاه.»(أصول کافی،با ترجمه و شرح آیه اللّه کمره ای،ط.أسوه،440/4[«باب الاستغناء عن النّاس»ح 2].). و:«...عن الزّهریّ،عن علیّ بن الحسین-صلوات اللّه علیهما-قال:...،و من لم یرج النّاس فی شیء و ردّ أمره إلی اللّه-عزّ و جلّ-فی جمیع أموره،استجاب اللّه-عزّ و جلّ-له فی کلّ شیء.» (همان،همان ط.،همان ج،همان ص[همان باب،ح 3].).
4- (4)) و در أمالی مذکور است/تنها در«ر»آمده است و در«م»و«ن»از قلم افتاده.
5- (5)) نیکوئی/ضبط«ن»چنین است.«م»:نیکویی.«ر»:نیکی.
6- (6)) والدین/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:داء الدّین.
7- (7)) می خواهد/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:بخواهد.
8- (8)) و/تنها در«ر»آمده است و در«ن»و«م»نیست.
9- (9)) بدیهای/تنها در«ر»آمده و در«م»و«ن»نیامده است.
فراموش نمی کند و به گفتۀ او مغرور نمی شود و همیشه بر خود می شمارد أعمال قبیحۀ خود را و همیشه خود را مقصّر می داند.

یعمل الأعمال الصّالحه و هو علی وجل:

أعمال شایستۀ درگاه إلهی می کند و حال آنکه (1)خایف است که مبادا (2)مقبول نباشد به سبب عدم تقوی یا عدم حصول شرایط قبول که (3)سابقا گذشت.

و من أعمالهم مشفقون:

و مغایرت میان هر دو (4)به چند وجه است:یکی آنکه ممکن است که مراد از أعمال سابق أعمال بد باشد و اینجا أعمال خوب (5)؛و أظهر آنست که اینجا،وقت عمل مراد است که در حین کردن أعمال خایفند،و در سابق،سابق (6)مراد است یا أعم؛و احتمال تأکید نیز هست؛یا (7)نقل بالمعنی راوی.

یمسی و همّه الشّکر و یصبح و همّه الذّکر:

(8)(9)

چون شب می شود همگی همّتش (10)آنست (11)که آن شب را (12)به شکرانۀ نعمتهای 13إلهی صرف طاعات و عبادات کند و چون

ص:187

1- (1)) آنکه/در«م»و«ن»هست.ولی در«ر»از قلم افتاده است.
2- (2)) که مبادا/«ر»:+که.این افزونه در«ن»و«م»نیامده است.
3- (3)) که/در«ر»و«ن»آمده است ولی در«م»از قلم افتاده.
4- (4)) هر دو/در«م»و«ن»هست.ولی در«ر»از قلم افتاده است.
5- (5)) خوب/در«م»از قلم افتاده است ولی در«ن»و«ر»آمده.
6- (6)) سابق/تنها در«م»هست و در«ن»و«ر»نیامده است.
7- (7)) یا/«م»:با.ضبط نص،بنابر«ن»و«ر»است.
8- (8)) همّه/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:همه.
9- (9)) همّه/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:همه.
10- (10)) همّتش/«ر»:همش.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
11- (11)) آنست/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»آمده است.
12- (12)) را/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»آمده است.
صبح شود همّت یا کار او آنست که به یاد إلهی باشد در آن روز تا (1)شب.

یبیت حذرا و یصبح فرحا حذرا لما حذّر من الغفله و فرحا بما أصاب من الفضل

و الرّحمه:

(2)

شب به روز می آورد و با حذر و خوف است و چون روز می شود خوشحال است؛ (3)ترسان است که مبادا شب را به غفلت بگذراند و خوشحال است به سبب رحمات و تفضّلات إلهی در توفیقات طاعات و عبادات.پس اگر گمان کند که او (4)بدون توفیق و تأیید إلهی کرده است عجب است و مذموم است (5)و تقرّباتش در طاعات و عبادات لغو است،و اگر عباداتش را (6)محض فضل إلهی داند،بلکه اگر نقل کند تا بیان نعمتهای إلهی یا سبب (7)رغبت دیگران شود،محمود است؛و مدار بر خلوص نیّت است و آن در غایت صعوبت است!

إن استصعبت علیه نفسه فیما تکره لم یعطها سؤلها فیما تحبّ:

(8)

اگر نفس بر او (9)سرکشی کند در فعل طاعات یا ترک معاصی که بر نفس دشوار است،مراد نفس را برنمی آورد که این (10)أفعال را به جا نیاورد،بلکه مخالفت نفس می کند و این أعمال 11را به جا می آورد؛

ص:188

1- (1)) تا/«م»:یا.ضبط نص،موافق«ر»و«ن»است.
2- (2)) یبیت/«ن»:بنیت.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
3- (3)) است/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
4- (4)) که او/ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.«ر»:او که.
5- (5)) و مذموم است/در«ر»مکرّر کتابت گردیده است.
6- (6)) را/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»آمده است.
7- (7)) سبب/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:بسبب.
8- (8)) استصعبت/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»و«ر»:استصعب(«ر»بدون حرکتگذاری).
9- (9)) او/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:آن.
10- (10)) این/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده است.
و محتمل است (1)که مراد این باشد که اگر متّقی إراده کند و نفس إطاعت (2)او نکند،اگر نفس نیز إراده کند بعد ازین مثل آنکه گرسنه یا تشنه شود نان و آبش نمی دهد تا بعد ازین اگر إراده بکند نفس همراهی کند و تنبلی را شعار خود نکند؛و أعم از هر دو گرفتن، أولی است که در اینجا مخالفت نفس بکند و بعد ازین نیز مخالفتش را ترک نکند.

قرّه عینه فیما لا یزول و زهادته فیما لا یبقی:

(3)

روشنائی (4)چشم متّقی در چیزیست که زوال ندارد و آن صفات کمال است (5)و أعمال صالح،و زهد او در چیزیست (6)که بقا ندارد.رغبتش در بهشت دائم (7)است و نفرتش از دنیای فانیست که به هیچ أحدی وفا نکرده است.

یمزج الحلم بالعلم:

(8)(9)

منضم می گرداند (10)حلم را به علم.

چون غالب أوقات شیطان (11)برمی انگیزاند جمعی را 12از جهت آزار علما به عنوان

ص:189

1- (1)) محتمل است/«ر»:+این.«م»و«ن»این افزونه را ندارند.
2- (2)) إطاعت/«ر»:طاعت.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
3- (3)) عینه/ضبط«ر»و«ن»چنین است.«م»:عینیه.
4- (4)) روشنائی/«م»:روشنایی.ضبط نص،موافق است با«ن»و«ر».
5- (5)) است/در«ر»از قلم افتاده.«م»از بن عبارت را ندارد.بنابر«ن»ضبط شد.
6- (6)) در چیزیست که زوال...چیزیست/این بهره در«م»بکلّی از قلم افتاده است.در«ن» هست.در«ر»نیز-جز یک لفظ«است»که پیشتر مذکور افتاد-هست.
7- (7)) دائم/ضبط نص،موافق«ر»است.«م»و«ن»:دایم.
8- (8)) یمزج/«م»:یمزج.در«ر»و«ن»حرکتگذاری نشده است.
9- (9)) بالعلم/«ر»:+یعنی.این افزونه در«ن»و«م»نیست.
10- (10)) می گرداند/«ر»:می کند.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
11- (11)) شیطان/«ن»:+را.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
مباحثه و مجادله،اگرچه به عنوان استفسار از مسئله باشد،و بسیار است که سفاهت و بی خردی (1)می کنند،پس لازم است که عالم حلم بورزد و از او بگذراند و إلاّ سبب ازدیاد (2)آزار (3)عالم (4)می شود.لهذا أحادیث بسیار (5)برین (6)مضمون وارد شده است که عالم کسی است که با حلم و بردباری (7)باشد و حق-سبحانه و تعالی-دوست می دارد حلیم را.

و ممکن است که مراد از«حلم»،عقل باشد،یعنی می باید که هرچه را بداند نیکو تفکّر (8)و تعقّل نماید تا علم در دل او جا کند و غالب أحوال علما آنست که علم ایشان در کتاب ایشان است،درین صورت کتاب عالم و فاضل است!!

و در أمالی ست که:ممزوج می گرداند حلم را به عقل و هرجا (9)که عقل حکم می کند که حلم خوب است حلم می ورزد،و اگر حلم ضرر داشته باشد به عقل عمل کند؛ می بینی او را (10)که دور است از او تنبلی و همیشه مردانه می کوشد در بندگی إلهی (11).

ص:190

1- (1)) بی خردی/«م»و«ن»چنین است.«ر»:بی خودی.
2- (2)) ازدیاد/«ر»:+و.این افزونه در«م»و«ن»نیامده است.
3- (3)) آزار/در«ن»از قلم افتاده ولی در«م»و«ر»هست.
4- (4)) عالم/چنین است در«م»و«ن».«ر»:علما.
5- (5)) بسیار/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده.
6- (6)) برین/«م»:باین.ضبط نص،موافق است با«ن»و«ر».
7- (7)) بردباری/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:بردوباری.
8- (8)) تفکّر/«ن»:+کند.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
9- (9)) هرجا/«ن»چنین است.«ر»:هرچه را.«م»از بن ندارد.
10- (10)) او را/در«ن»نیست.ضبط نص بنابر«ر»است.«م»عبارت را از بن ندارد.
11- (11)) و در أمالی ست که...بندگی إلهی/در«ن»و«ر»(با اختلافات پیشگفته)هست ولی در-
و القول بالعمل:

و مخلوط کرده است قول را به عمل.

و غالب آنست که آنچه دانسته اند (1)به دیگران می گویند و خود به آن عمل (2)نمی نمایند (3)و غافلند ازین (4)آیۀ کریمه که (5): «أَ تَأْمُرُونَ النّٰاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ» (6)(إلخ) (7):آیا أمر می کنید مردمان را به خوبی و نیکی و فراموش می کنید (8)خود را و حال آنکه شما تلاوت می کنید کتاب خدا را (9)؟آیا (10)عقل ندارید (11)یا عقل خود را به کار نمی فرمائید؟.و جائی دیگر فرموده است که:ای مؤمنان!چرا می گوئید چیزی را که (12)خود (13)به جا نمی آورید،بزرگست گناه شما (14)که گوئید و به آن عمل نکنید (15).

ص:191

1- (1)) دانسته اند/«ر»:چنین است.«م»و«ن»:دانستند.
2- (2)) به آن عمل/ضبط نص،موافق«م»است.«ر»:عمل بان.«عمل»در«ن»نیامده.
3- (3)) نمی نمایند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:مینمایند.
4- (4)) ازین/در«م»و«ر»چنین است.«ن»:از.
5- (5)) که/در«ر»و«ن»نیست.ولی در«م»آمده.
6- (6)) قرآن کریم،س 2،ی 44. «وأنتم»در«م»و«ن»آمده است ولی در«ر»نیامده.
7- (7)) إلخ/در«م»و«ر»چنین است.«ن»:الی اخر.
8- (8)) می کنید/«ر»:+نفس.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
9- (9)) را/در«ر»نیامده است ولی در«م»و«ن»آمده.
10- (10)) آیا/در«ر»و«م»چنین است.«ن»ندارد.
11- (11)) آیا عقل ندارید/در«ن»از قلم افتاده.
12- (12)) که/«م»و«ن»چنین است.«ر»:و.
13- (13)) خود/«ن»:+بدان عمل نمیکنید و انرا.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
14- (14)) گناه شما/«م»چنین است.«ر»:شما را.«ن»:خدا بر شما.
15- (15)) قرآن کریم،س 61،ی 2 و 3.
تراه قریبا أمله :

(1)

می بینی او را که أمل و دوراندیشی او نزدیکست،یعنی کارهای خیر را به تعویق نمی اندازد.

قلیلا زلله:

لغزش او اندکست و اگر ازو صغیره (2)صادر شود (3)نادر است و بسیار کم است.

و ممکنست (4)که مراد از قلّت،عدم باشد،چنانکه متعارف است که می گویند (5):

فلانی (6)کم این کارها را (7)می کند یعنی نمی کند.

و در أمالی ست که انتظار أجل موعود می کشد و همیشه به یاد خداست و از گناهان خود ترسان است و جهالت و سفاهت و جنگ و جدل عبث نمی کند مانند جهّال (8).

خاشعا قلبه:

با خشوع و خضوع (9)است دل او و همیشه گریان و سوزان است و (10)چشم خود را خوابانیده (11)به پیش پا نظر می کند (12)که مبادا نظر به جائی اندازد که نباید انداخت.

ص:192

1- (1)) أمله/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
2- (2)) صغیره/«ر»و«ن»چنین است.«م»:صغیر.
3- (3)) شود/«م»:میشود.ضبط نص،بنابر«ر»و«ن»است.
4- (4)) و ممکنست/در«ر»مکرّر نوشته شده است.
5- (5)) می گویند/«ر»:+که.«م»و«ن»این افزونه را ندارند.
6- (6)) فلانی/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
7- (7)) را/در«م»نیامده ولی در«ن»و«ر»آمده است.
8- (8)) جهّال/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده.
9- (9)) با خشوع و خضوع/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:با خضوع و خشوع.
10- (10)) و/در«م»نیامده ولی در«ن»و«ر»آمده است.
11- (11)) خوابانیده/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:خابانیده.
12- (12)) به پیش پا نظر می کند/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
و هرکه بزرگواری و عظمت إلهی را دانست (1)دل او خاشع می شود چنانکه به طرق متعدّده منقول است که حضرت سیّد الأنبیا (2)-صلوات اللّه علیه و آله-فرمودند که (3):

«من عرف (4)اللّه و عظّمه (5)منع (6)فاه من الکلام» (7)(إلخ)که هرکه حق-سبحانه و تعالی- را (8)بشناسد و عظمت و جلال او را بداند منع می کند دهان خود را از گفتن هرچه به کار نیاید و منع می کند شکم خود را از خوردنی مگر به قدر ضرورت،و به تعب می اندازد خود را به روزۀ روز و (9)عبادات شب تا صباح 10بر پای 11ایستادن.جمعی از صحابه

ص:193

1- (1)) دانست/در«م»مخدوش است و خوانده نمی شود.ضبط نص،موافق است با«ن»و«ر».
2- (2)) سیّد الأنبیا/«م»و«ن»چنین است.«ر»:سید الانبیاء.
3- (3)) که/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»نیامده.
4- (4)) عرف/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:اعرف.
5- (5)) عظّمه/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:عظمته.
6- (6)) منع/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:منع.در«ر»حرکتگذاری نشده است.
7- (7)) این حدیث شریف-با تفاوت در ضبط نصوص-مذکور است در:أصول کافی،با ترجمه و شرح آیه اللّه کمره ای،ص 40 و 42،ش 25(باب المؤمن و علاماته و صفاته)؛و:مرآه العقول، 253/9-255؛و:روضه الواعظین،82/2؛و:الوافی،175/4 و 176؛و:... نصّ کامل حدیث بنابر أصول کافی(ط.پیشگفته)از این قرار است: ...عن أبی عبد اللّه-علیه السّلام-قال:قال رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و آله و سلّم-:من عرف اللّه و عظّمه منع فاه من الکلام،و بطنه من الطّعام،و عفی نفسه بالصّیام و القیام. قالوا:بابائنا و أمّهاتنا یا رسول اللّه!هؤلاء أولیاء اللّه؟ قال:إنّ أولیاء اللّه سکتوا فکان سکوتهم ذکرا،و نظروا فکان نظرهم عبره،و نطقوا فکان نطقهم حکمه،و مشوا فکان مشیهم بین النّاس برکه؛لو لا الاجال الّتی قد کتبت علیهم،لم تقرّ أرواحهم فی أجسادهم خوفا من العذاب و شوقا إلی الثّواب.
8- (8)) را/در«ر»و«ن»آمده است ولی در«م»از قلم افتاده.
9- (9)) و/«ر»:+به.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
گفتند:پدران و مادران ما (1)فدای تو باد!یا رسول اللّه!آیا این (2)جماعت أولیآء اللّه و دوستان حق-سبحانه و تعالی- (3)اند؟حضرت فرمود که:أولیآء اللّه (4)صفات دیگر دارند (5).أولیآء اللّه جمعی اند که اگر خاموش باشند و به زبان ذکر نگویند،خاموشی ایشان ذکر است و به یاد خداوند خود مشغولند،و اگر به جائی نظر کنند به هرچه نظر کنند (6)نظر ایشان عبرت است-و عبرت (7)گاهی در فنای دنیا است که به خاطر (8)خود درآورند که چندین قرن برین شهر و برین ده یا برین خانه گذشته است و ساکنانش همه رفته اند و عن قریب است که ما هم رفته ایم و اگر نظر کنند به چیزی از حیوانات یا نباتات یا غیر آن تفکّر کنند و گویند که خداوند (9)اینها قادر و عالم (10)و حکیم و مرید است-و هرکسی (11)به نحوی عبرت می گیرد:یکی از مصنوع به صانع می رود و دیگری (12)

ص:194

1- (1)) ما/در«ر»از قلم افتاده است ولی در«م»و«ن»آمده.
2- (2)) این/«ن»و«ر»چنین است.«م»:این.
3- (3)) أولیاء اللّه و دوستان حق سبحانه و تعالی/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:اولیآء اللّه و دوستان حق تع.«ر»:دوستان حق سبحانه و تعالی و اولیاء اللّه.
4- (4)) أولیآء اللّه/«م»:اولیا اللّه.ضبط نص،موافق است با«ن»و«م».
5- (5)) دارند/«م»و«ن»:+یا.«ر»این افزونه را ندارد.
6- (6)) به هرچه نظر کنند/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
7- (7)) عبرت/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:ایشان.
8- (8)) خاطر/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:خواطر.
9- (9)) خداوند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:خداوندان.
10- (10)) عالم/ضبط نص،بنابر«م»و«ن»است.«ر»:علیم.
11- (11)) هرکسی/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:هرکس.
12- (12)) دیگری/چنین است در«ن»و«ر».«م»:دیکر.
از صانع به مصنوع می رود (1).

نگردد ذاتِ او روشن ز آیات که آیاتست روشن گشته از ذات

زهی أَبْلَهْ که او (2)خورشیدِ تابان به نورِ شمع جویَد در بیابان (3)

و اگر به سخن در می آیند سخنان ایشان همه حکمتست که از جناب أقدس (4)إلهی بر زبان ایشان جاری می شود،و اگر راه می روند راه رفتن ایشان در میان مردمان (5)برکت است.اگرنه أجلی باشد که بر ایشان نوشته اند،قرار نمی گرفت أرواح ایشان در بدنهای ایشان از خوف عذاب إلهی و از شوق ثواب نامتناهی.

قانعه نفسه:

(6)

و خود را (7)قانع کرده اند (8)به قلیلی از خوردن و آشامیدن؛چون نظر کرده اند (9)به دنیا و دیده اند (10)که محلّ رحیل است و مزرعۀ آخرت است (11)به قلیلی

ص:195

1- (1)) می رود/«ن»:+«رباعی».این افزونه در«م»و«ر»نیست.
2- (2)) او/«ن»:آن.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
3- (3)) این دو بیت،دگر گشتۀ دو بیت جداگانه و بافاصله از گلشن راز شیخ محمود شبستری(ظ. در گذشته به 720 ه.ق.)است؛و ضبط آنها در گلشن راز چنین است: چو آیات است روشن گشته از ذات نگردد ذاتِ او روشن ز آیات(ب 114) زهی نادان که او خورشیدِ تابان به نورِ شمع جوید در بیابان(ب 94) (مجموعۀ آثار شیخ محمود شبستری،تصحیح صمد موحّد،ص 71 و 70).
4- (4)) أقدس/«ر»:حکمت.ضبط نص،موافق«ن»و«م»است.
5- (5)) مردمان/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:ایشان.
6- (6)) قانعه/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:قانعه.
7- (7)) خود را/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:خودا.«ر»:خودر.
8- (8)) کرده اند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:کرده است.
9- (9)) کرده اند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:کرده است.
10- (10)) دیده اند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:دیده.
11- (11)) خبر مشهوری است که:«الدّنیا مزرعه الاخره»(دربارۀ آن و بحث در جستجوی-
قناعت نموده اند (1)و در تحصیل آخرت می کوشند (2).

منزورا أکله :

(3)(4)

خوردن ایشان (5)اندک است،آن مقدار که قوّت عبادت داشته باشند (6)،و پرخوردن سبب (7)تنبلی است و مانعست از عبادت و (8)بیداری شب (9).

سهلا أمره:

کار را بر خود آسان کرده است در هر بابی.

حریزا دینه :

(10)

چون ترک دنیا کرده است (11)دین خود را محافظت نموده است و می نماید به أدلّۀ قاطعه و براهین (12)باهره و أعمال صالحه (13).

میّته شهوته :

(14)

خواهشهای جسمانی باطل (15)ازو زایل شده است و شهوتش مرده است.

ص:196

1- (1)) نموده اند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:نموده است.
2- (2)) می کوشند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:می کوشد.
3- (3)) منزورا/ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.«ر»:منذورا.
4- (4)) أکله/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:اکله.«ر»حرکتگذاری نشده.
5- (5)) ایشان/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:او.
6- (6)) باشند/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:باشد.
7- (7)) سبب/در«م»و«ن»آمده است.ولی در«ر»از قلم افتاده.
8- (8)) عبادت و/در«ر»از قلم افتاده.در«ن»و«م»آمده است.
9- (9)) شب/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
10- (10)) حریزا دینه/در«ر»مخدوش کتابت شده.
11- (11)) در هر بابی...کرده است/در«ن»از قلم افتاده.
12- (12)) و براهین/در«ر»مکرّر نوشته شده است.
13- (13)) صالحه/«ر»:صالحه.ضبط نص موافق است با«م»و«ن».
14- (14)) میّته شهوته/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:حریزا دینه.
15- (15)) باطل/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»آمده.
مکظوما غیظه :

(1)

خشم او فرونشسته است و اگر از جا درآید نادرا (2)،خشم خود را فرو می برد و (3)خشم خود را به کار نمی برد با آنکه قادر است بر معارضه،کما قال تعالی:

«وَ الْکٰاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعٰافِینَ عَنِ النّٰاسِ» (4)؛مدح فرموده است جمعی را که خشم خود را فرو می نشانند و عفو می کنند از مردمانی (5)که با ایشان بدی کنند (6).و در عبارت متن زیادتی هست که به لفظ مفعول (7)آورده اند و (8)إشاره است به آن (9)که خشم خود را فرو نشانیده اند (10)یکجا که خشم نمی کنند که محتاج به دفع آن باشند و (11)نفوس ایشان کامل شده است.

و در أمالی این زیادتی هست که:منتظر أجلند (12)انا فانا و مرگ را (13)در برابر دارند (14)و

ص:197

1- (1)) مکظوما غیظه/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:میته شهوته.
2- (2)) نادرا/چنین است به تنوین در«م»و«ن».«ر»:نادرا.
3- (3)) خشم خود را فرو می برد و/در«ن»از قلم افتاده است.
4- (4)) قرآن کریم،س 3،ی 134. در«م»«الغیظ»آمده است.«ن»:الغیظ.در«ر»حرکتگذاری نشده است.
5- (5)) مردمانی/«م»و«ن»چنین است.«ن»:مردمان.
6- (6)) کنند/ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.«ر»:می کنند.
7- (7)) مفعول/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:معقول.
8- (8)) آورده اند و/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:درآورده اند.
9- (9)) آن/ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.«ر»:این.
10- (10)) فرونشانیده اند/«م»:فرونشانیده.«ن»:فرونشانید.ضبط نص،موافق«ر»است.
11- (11)) و/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:که.
12- (12)) منتظر أجلند/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:منتظرا أجله.ظ.نخست ضبط «ن»نیز موافق متن ما بوده ولی کسی-از سر ناآگاهی-آن را دستکاری کرده است.
13- (13)) را/در«ن»نیامده است.در«م»و«ر»آمده است.
14- (14)) در برابر دارند/«ر»:در برا دارند.ضبط نص موافق است با«م»و«ن».
همسایۀ ایشان از شرّ ایشان ایمن است و تکبّر ایشان ضعیف است یعنی تکبّر ندارند و اگر دارند استغناست (1)از خلایق که شبیه است (2)به تکبّر ضعیف و قویست صبر او که در بلا مطلقا جزع (3)نمی کند (4)و بسیار است ذکر او و همیشه به یاد حق-سبحانه و تعالی- است و کارهای او بر وفق علم و حکمت است.اگر سخنی یا چیزی به او سپارند به أمانت،إظهار آن نمی کند به دوستان خود،و (5)اگر شهادتی نزد او باشد از جهت دشمنان،او کتمان شهادت نمی کند (6)و دشمنی او را مانع شهادت نمی سازد (7)،و ریا نمی کند در هیچ عملی از أعمال خیر و همه را خالص از جهت رضای إلهی به جامی آورد و ترک نمی کند هیچ عمل خوب را از روی شرم چنانکه أحمقان می کنند.

الخیر منه مأمول و الشّرّ منه مأمون:

همه کس (8)ازو امید إحسان دارند یا همه کس به او (9)امید خوبی دارند و گمان بدی به او نمی برند و همه کس از شرّ او ایمن اند به هر دو معنی:معنی أوّل آنست که نفع او به مردمان می رسد و شرّ او به کسی نمی رسد ازین جهت از شرّ او ایمنند.دویم آنکه همه کس به (10)او گمان 11خوبی دارند که هرچه می کند خوب

ص:198

1- (1)) استغناست/«ن»:+که(البتّه خطّ ترقین باریکی هم رویش کشیده شده).این افزونه در «م»و«ر»نیست.
2- (2)) است/در«ر»نیامده است ولی در«م»و«ن»هست.
3- (3)) جزع/«م»و«ر»چنین است.«ن»:جرح.
4- (4)) نمی کند/ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.«ر»:نمی کنند.
5- (5)) و/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده.
6- (6)) نمی کند/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:نمیکنند.
7- (7)) نمی سازد/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:نمیشوند.
8- (8)) کس/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»هست.
9- (9)) به او/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:ازو.
10- (10)) به/«ر»:از.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
است و گمان ندارند که بدی کند (1)،نه به خود و نه به دیگری.

إن کان فی الغافلین کتب من الذّاکرین و إن کان فی الذّاکرین لم یکتب من الغافلین:

(2)(3)

اگر در مجلس و محلّ (4)غافلان باشد غفلت ایشان درو تأثیر نمی کند و او را از جملۀ ذاکرین می نویسند چون در هر (5)حالی با یاد (6)حق-سبحانه و تعالی-است و یا آنکه تذکیر ایشان می کند (7)و ایشان را به ذکر إلهی (8)می دارد (9)و او را با ذاکرین می نویسند،نه با غافلان؛و مؤیّد این معنی است نسخۀ فی (10)؛و اگر با ذاکران باشد او را غفلت حاصل نمی شود و او را از غافلان نمی نویسند و یا آنکه اگر غفلت داشته باشد متنبّه می شود و (11)یا آنکه با ایشان می نشیند تا غافل نشود و او را از جملۀ غافلان نمی نویسند (12)یا اگر به حسب ظاهر ذکر نکند دلش ذاکر است و اگر زبانش به ذکر مشغول باشد دلش نیز به

ص:199

1- (1)) کند/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:کنند.
2- (2)) کتب/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:کتب.«ر»حرکتگذاری نشده است.
3- (3)) من/در«م»بین السّطور آمده است«فی خ».
4- (4)) محلّ/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:محفل.
5- (5)) هر/در«ر»نیامده است ولی در«م»و«ن»هست.
6- (6)) با یاد/در«م»مخدوش است و بروشنی خوانده نمی شود.ضبط نص،موافق است با«ن»و «ر».
7- (7)) می کند/«م»و«ن»چنین است.«ر»:می کنند.
8- (8)) إلهی/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:حالی.
9- (9)) می دارد/«م»و«ن»چنین است.«ر»:می دارند.
10- (10)) فی/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:کافی.
11- (11)) و یا آنکه اگر غفلت داشته...می شود و/در«ر»از قلم افتاده.در«ن»هم نیست.بنابر «م»ضبط شد.
12- (12)) یا آنکه اگر غفلت داشته باشد...از جملۀ غافلان نمی نویسند/در«ن»از قلم افتاده.
ذکر إلهی است و از غافلان نیست؛چون مدار بر ذکر قلب است و لسان مذکّر قلب است و این معنی أربط است (1)به ماقبل خصوصا (2)به معنی أخیر چون خاطرجمع است که از او بد نمی آید و خوب می کند پس اگر به حسب ظاهر غافل نماید خود را،به حسب واقع غافل نیست و (3)اگر به حسب ظاهر ذاکر باشد و (4)خوف ریا و نفاق باشد مثل أکثر خلایق خاطرجمع است که مرائی نیست و در (5)هر دو حال محمود است و نامش (6)در جریدۀ ذاکران مکتوب است نزد حق-سبحانه و تعالی-

یعفو عمّن ظلمه :

(7)(8)

اگر کسی به او ستم کند او عفو می کند و تلافی نمی کند هرچند مستحقّ قصاص هست (9).

و یعطی من حرمه:

و عطا می کند کسی را که او را محروم کرده باشد و به او عطا نکرده باشد یا حقّ او را برده باشد.

و یصل من قطعه:

و وصل و نزدیکی می کند با کسی که ازو (10)قطع (11)یا دوری کند.

و غالب آنست که إطلاق می کنند وصل را در رحم یعنی اگر خویشان با او دوری کنند

ص:200

1- (1)) یعنی:مربوطتر است.
2- (2)) خصوصا/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:خصوصا.
3- (3)) اگر به حسب ظاهر غافل...نیست و/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»آمده است.
4- (4)) و/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:در.
5- (5)) در/چنین است در«ن»و«م».در«ر»از قلم افتاده است.
6- (6)) نامش/چنین است در«ن»و«م».«ر»:نامه.
7- (7)) یعفو/«ر»:یعفوا.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
8- (8)) ظلمه/«ر»:+و.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
9- (9)) هست/در«ن»از قلم افتاده است.ولی در«م»و«ر»آمده.
10- (10)) ازو/چنین است در«م»و«ن».«ر»:او.
11- (11)) قطع/«ن»:+کند.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
یا قطع رحم کنند او صلۀ رحم می کند (1)و با ایشان ألفت می نماید یا (2)إحسان و إکرام.

و در أخبار صحیحه (3)وارد است که این سه (4)صفت از مکارم أخلاق است و از أخلاق حسنه است در دنیا و (5)آخرت.

و در أمالی زیادتی هست که:حلم و بردباری با عقل و کیاست ازو مفقود نیست و تعجیل نمی کند در کاری که شک داشته باشد (6)در خوبی و بدی او (7)،بلکه تأمّل و فکر (8)می کند،اگر بیقین (9)خوب است می کند و إلاّ نمی کند،یا آنکه اگر گمان به کسی برد که با او بد کرده است در مقام بدی درنمی آید به مجرّد شک یا گمان،و می گوید که شاید دیگری کرده باشد یا به دیگری گفته باشد و عفو می کند اگر یقین شود که او کرده است یا به او گفته است.

بعیدا فحشه:

دور است فحش از او (10).

ص:201

1- (1)) وصل را در رحم...صلۀ رحم می کند/«ن»اشتباها این عبارت را مکرّر آورده و البتّه در تکرار«یا قطع رحم کنند»را از قلم انداخته است.
2- (2)) یا/«م»:با.ضبط نص موافق«ن»و«ر»است.
3- (3)) صحیحه/«ر»:صحیحه.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
4- (4)) سه/در«ر»از قلم افتاده است ولی در«م»و«ن»آمده.
5- (5)) و/«ن»:+در.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
6- (6)) باشد/«ن»ندارد.در«م»و«ر»آمده است.
7- (7)) او/«ن»ندارد.در«م»و«ر»آمده است.
8- (8)) فکر/«ن»:تفکّر.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
9- (9)) بیقین/چنین است در«م»و«ن».«ر»:یقین.
10- (10)) از او/چنین است«ر».«ن»:او.«م»مخدوش است و بروشنی قرائت نمی گردد ولی گویا «ازو»بوده است.
و فحش هر عملی است که بسیار قبیح باشد یا قبیح باشد (1)،چون زنا و لواط و افترا.

به هریک ازین دو (2)یعنی (3)نمی کند و گمان به او نمی رود که قبیحی ازو صادر شود چون ازو بعید است.

و در أمالی:بعیدا جهله یعنی جهل ازو (4)دور است چون عالمست (5)یا سفاهت و مجادله نمی کند (6)در هیچ باب خصوصا (7)در مباحثۀ علوم چنانکه دأب (8)طلبه (9)است الحال (10)،بلکه همیشه بوده است!

لیّنا قوله:

به نرمی و همواری گفتگو می کند (11)،خصوصا (12)با خصم،سیّما (13)با کسانی که امید باشد که قبول کنند حق را.

ص:202

1- (1)) یا قبیح باشد/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده.
2- (2)) دو/در«م»مخدوش است و بروشنی قرائت نمی شود. در«ن»به إزای عبارت«به هریک ازین دو»که از بن ندارد،این عبارت را دارد:«و غالبا و غالبا بر گفتار زشت اطلاق می کنند».
3- (3)) یعنی/«ر»و«ن»و«م»:یعنی.احتمال دارد«معنی»بوده و تصحیف شده باشد.
4- (4)) ازو/«ر»:از او.«م»ندارد.ضبط نص بنابر«ن»است.
5- (5)) چون عالمست/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»آمده است.
6- (6)) نمی کند/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:نمی کنند.
7- (7)) خصوصا/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:خصوصا.
8- (8)) دأب/«ن»:+اهل.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
9- (9)) «طلبه(-طالبان علوم دینی)»،جمعی است که فارسی زبانان متأخّر به جای مفرد استعمال کرده اند و ماتن-علیه الرّحمه-در همان معنای أصلی به کار برده است.
10- (10)) الحال/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
11- (11)) می کند/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»و«ر»:می کنند.
12- (12)) خصوصا/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:خصوصا.
13- (13)) سیّما/یعنی:به ویژه.
غائبا منکره حاضرا معروفه:

(1)

بدی او غایب باشد و (2)خوبی او حاضر باشد،یعنی هرچه مخالف عقل صریح و شرع صحیح باشد ازو صادر نشود در قول و فعل،و هرچه حسن باشد نزد عقل کامل و در (3)شریعت غرّا ازو واقع شود.مجملا (4)،واجبات و مندوبات را به جا آورد و محرّمات و مکروهات بلکه مباحات را (5)نیز نکند.

و ممکن است که مراد از«منکر» (6)،بدی با خلق باشد،و مقصود از (7)«معروف»، نیکوئی با (8)ایشان باشد که بدی او به کسی (9)نرسد و نیکی او به همه کس رسد.

و در أمالی به زیادتی صادقا قوله حسنا فعله:سخن او راستست (10)و فعل او نیکو (11).

مقبلا خیره مدبرا شرّه:

خوبی او إقبال کرده است و (12)بدی او پشت کرده است؛یعنی صفات رذیله و أعمال قبیحه را (13)از خود دور کرده (14)و أخلاق حسنه و أعمال محبوبۀ او

ص:203

1- (1)) غائبا/ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.«ن»:غالبا.
2- (2)) و/در«ن»و«ر»هست.در«م»از روی عکس موجود نزد ما نمی توان تشخیص داد که هست یا نه.
3- (3)) در/«ر»ندارد ولی در«ن»و«م»آمده است.
4- (4)) مجملا/در«ن»و«ر»هست.در«م»از روی عکس موجود پیدا نیست که هست یا نه.
5- (5)) را/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»آمده است.
6- (6)) منکر/«ر»:خلق.ضبط نص موافق«م»و«ن»است.
7- (7)) از/در«ر»بالای سطر با رمز«خ»افزوده شده ولی در«م»و«ن»در متن آمده است.
8- (8)) با/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:به.
9- (9)) کسی/ضبط نص،موافق است با«م»و«ر».«ن»:کس.
10- (10)) راستست/چنین است در«م»و«ن».«ر»:راست.
11- (11)) نیکو/چنین است در«م».«ن»:نیکوی.«ر»:نیکو باشد.
12- (12)) و/در«ر»از قلم افتاده است ولی در«م»و«ن»آمده.
13- (13)) را/در«ر»از قلم افتاده ولی در«ن»و«م»آمده است.
14- (14)) کرده/«ر»:+است.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
در تزاید باشد روزبه روز و ساعت به ساعت.پس هرگاه چنین شده باشد چه گنجایش دارد که بدی با أحدی بکند یا نیکی که ممکن باشد با خلق نکند؟-که به منزلۀ دلیل مطلوب سابق باشد؛و ممکن است که نتیجۀ آن باشد که هرکه با خلق إلهی بدی نکند و نیکی کند،حق-سبحانه و تعالی-بدیهای او را زایل کند یا مبدّل سازد به حسنات و حسنات او را مضاعف گرداند (1)؛أولئک (2)یُبَدِّلُ اللّٰهُ سَیِّئٰاتِهِمْ حَسَنٰاتٍ (3)؛ فَأُولٰئِکَ لَهُمْ جَزٰاءُ الضِّعْفِ بِمٰا عَمِلُوا (4).

فی الزّلازل وقور و فی المکاره صبور:

(5)

در بلاها (6)و مصائب (7)و محن،مثل فوت فرزندان (8)،با وقار است و از جا به در نمی آید،و در محنتها و مشقّتها-مثل فقر و فاقه-،با صبر و شکیبائی است.

و ممکن است که مراد از«زلازل»،شکوک باشد در اعتقادات و أمثال آن،و مراد از «مکاره»،سایر بلاها باشد؛یا مراد از«زلازل»،مضلاّت فتن باشد چنانکه (9)أصحاب کبار مانند عمّار و هاشم (10)و أبو ذر و سلمان و مقداد و حذیفه و جابر و أبو أیّوب باوقار

ص:204

1- (1)) گرداند/«ر»:نکرداند.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است. «ن»:+کما قال تعالی.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
2- (2)) أولئک/«ر»+الّذین؛این افزونه در«م»و«ن»نیامده است.
3- (3)) قرآن کریم،س 25 ی 70.البتّه در قرآن«فأولئک»است.
4- (4)) قرآن کریم،س 34،ی 37.البتّه در قرآن«فأولئک»است.
5- (5)) و/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»آمده است.
6- (6)) بلاها/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:بلا.
7- (7)) مصائب/«م»و«ن»:مصایب.ضبط نص،موافق«ر»است.
8- (8)) مثل فوت فرزندان/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»آمده است.
9- (9)) چنانکه/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:چنانچه.
10- (10)) عمّار و هاشم/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:عباد بن هاشم.
بودند و جمعی کثیر نیز (1)خارجی شدند (2)؛و تعمیم أولی است که شامل همه باشد و همچنین مکاره أعمّ از بلاها و تکالیف شاقّه باشد چنانکه منقول است که:«حفّت (3)الجنّه بالمکاره و النّار بالشّهوات» (4)یعنی:راه بهشت همه مشقّت و محنت است و راه جهنّم همه مشتهیات (5)جسمانی و لذّات نفسانی است.و صبر بسیار می باید تا این راهها به سر آید به ترک جمیع مشتهیات و محبوبات و مرادات و صبر بر (6)طاعات و عبادات و ریاضات.

و فی الرّخاء شکور:

و در رفاهیت (7)و نعمت شکر بسیار می کند و در نعمتها منعم حقیقی را فراموش نمی کند و همۀ أعضا و جوارح را در همۀ أحوال به عبادت و طاعت مشغول کرده است.

لا یحیف علی من یبغض و لا یأثم فیمن یحبّ:

ستم نمی کند بر دشمنان خود هرچند بدیها به او کرده باشند و (8)از جهت دوستان خود به معصیت نمی افتد (9)که اگر دشمن او

ص:205

1- (1)) نیز/تنها در«ر»آمده است.در«م»و«ن»نیست.
2- (2)) خارجی شدند/چنین است در«م»و«ن».در«ر»نیامده است.
3- (3)) حفّت/ضبط نص موافق«م»و«ر»است.«ن»:خفّه.
4- (4)) مقایسه کنید با:نهج البلاغه،ط.شهیدی،خطبۀ 176(ص 182)؛و:المجازات النّبویّه، ص 349،ش 305؛و:مرآه العقول،132/8؛و:روضه الواعظین،358/2؛و:أصول کافی (ط.کمره ای)،264/4؛و:فیض القدیر،473/3 و 474؛و:أحادیث و قصص مثنوی، ص 203؛و:کشف الخفاء،322/1؛و:فرهنگ مأثورات متون عرفانی،ص 221،ش 80.
5- (5)) مشتهیات/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:مشبهات.
6- (6)) بر/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:و.
7- (7)) رفاهیت/«م»و«ن»چنین است.«ر»:رفاهیّت.
8- (8)) باشند و/در«م»مخدوش است و بروشنی قرائت نمی گردد.
9- (9)) نمی افتد/چنین است در«م»و«ن».«ر»:نمی افتند.
دعوی بر دوست او داشته باشد جانب دوست را نمی گیرد اگر حق با دشمن باشد (1)و اگر دشمن او دعوی (2)بر دوست او (3)داشته باشد و او گواه دشمن باشد (4)از جهت دشمن گواهی می دهد مگر آنکه داند که دوست پریشان است و اگر بر او شهادت دهد او را حبس خواهند نمود و آزار خواهند داد درین صورت (5)گواهی نمی دهد چنانکه روایات (6)وارد (7)شده است و درین صورت جانب نگرفته است بلکه به فرمان إلهی عمل نموده است در عدم أدای شهادت.

و در أمالی این زیادتی هست که:چیزی که حق ندارد (8)دعوی نمی کند و اگر کسی ازو چیزی (9)طلب داشته باشد إنکار نمی کند.

یعترف بالحقّ قبل أن یشهد علیه:

اعتراف می کند به حقّی که از کسی نزد او باشد پیش از آنکه گواهان گواهی دهند که او را می باید داد؛چون نمی خواهد که حقّ کسی را ببرد.

لا یضیّع ما استحفظ:

ضایع نمی کند چیزی را که به او می سپارند خواه مال و خواه أسرار.

ص:206

1- (1)) که اگر دشمن او...حق با دشمن باشد/در«ن»نیامده است.
2- (2)) دعوی/در«ن»نیامده.
3- (3)) او/«ن»:+دعوی.
4- (4)) و اگر دشمن او دعوی بر دوست...گواه دشمن باشد/چنین است در«م».«ر»:و اکر کواه باشد بر دوست. تفاوتهای«ن»پیشتر مذکور شد.
5- (5)) درین صورت/در«ن»آمده است.ولی در«م»و«ر»نیامده.
6- (6)) روایات/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:روایت.
7- (7)) وارد/در«م»و«ر»چنین است.«ن»:واقع.
8- (8)) چیزی که حق ندارد/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:چون حقّی بر کسی ندارد.
9- (9)) ازو چیزی/«ر»:جیزی از او.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
و لا ینسی ما ذکّر:

و فراموش نمی کند چیزی را که به یاد او (1)آورده باشند (2)به نصایح و مواعظ،بلکه جمیع (3)نصایحی که حق-سبحانه و تعالی-خلق (4)را به آن (5)نصیحت کرده است یا حضرات أنبیا (6)و أئمّه-صلوات اللّه علیهم-یا علما فرموده اند (7)همه را در خاطر (8)دارد،تا جواب نفس و شیطان (9)تواند گفت اگر (10)او را وسوسه کنند (11)به مخالفتی.

و لا ینابز بالألقاب:

و لقب های بد نمی گوید مؤمنان را،اگرچه به آن ملقّب شده باشند -مثل خر و گاو که أهل عراق و (12)شام یکدیگر را به آن ملقّب ساخته اند.

و در أمالی ست که:زیادتی نمی کند بر هیچ کس به ظلم و ناحق و رشک کسی (13)نمی برد و در خاطرش (14)خطور نمی کند حسد کسی.

و لا یضارّ بالجار :

(15)

و ضرر به همسایه نمی رساند؛بلکه نفعش به ایشان می رسد.

ص:207

1- (1)) او/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
2- (2)) باشند/«ر»:باشد.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
3- (3)) جمیع/«ن»ندارد.
4- (4)) خلق/«ن»:حق.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
5- (5)) آن/در«م»چنین است.«ن»:انها.«ر»:او.
6- (6)) أنبیا/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:انبیاء.
7- (7)) فرموده اند/«ر»:+هم.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
8- (8)) خاطر/«ن»:خواطر.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
9- (9)) شیطان/«ر»:+را.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
10- (10)) اگر/«ن»:که.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
11- (11)) کنند/«ر»:کند.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
12- (12)) عراق و/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
13- (13)) کسی/«ن»:کس.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
14- (14)) خاطرش/«ن»:خواطرش.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
15- (15)) بالجار/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:بالجارّ.
و غالب آنست که مراد از«جار»کسی است که دخیل کسی شود و پناه به او (1)برد زیرا که لازم است حقّ جار (2)مانند جان و اگر کسی خواهد که بناحق برو (3)ستمی (4)کند نگذارد و مدد او کند،و ترک مدد،ضرر است.

و لا یشمت بالمصائب :

(5)

و خوشحالی نمی کند به سبب مصیبتها (6)که بر دشمنانش نازل می شود.

و هرکه شماتت کند بر أحدی البتّه برو نازل می شود آنچه بر آن شخص نازل شده است.

و در أمالی این زیادتیها (7)هست که:سرعت می کند در راه حق چنانکه حق-سبحانه و تعالی-فرموده است که (8): «وَ سٰارِعُوا إِلیٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ» (9)یعنی زود به جا آورید هر چه موجب مغفرت پروردگار است مانند (10)توبه و سایر عبادات.أداکنندۀ (11)أمانات (12)است که به او بسپارند خواه أموال باشد و خواه غیر آن.أمر می کند مردمان را به آنچه

ص:208

1- (1)) به او/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
2- (2)) حقّ جار/در«ر»از قلم افتاده بود.از«ن»و«م»افزوده شد.
3- (3)) برو/ضبط نص،بنابر«م»است.«ر»:بر او.«ن»:ندارد.
4- (4)) ستمی/«م»و«ن»چنین است.«ر»:ستم.
5- (5)) بالمصائب/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:بالمصایب.
6- (6)) مصیبتها/«ن»:مصیبتهائی.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
7- (7)) زیادتیها/«ر»:زیادتی.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
8- (8)) که/در«ن»و«ر»نیامده ولی در«م»هست.
9- (9)) قرآن کریم،س 3،ی 133.
10- (10)) مانند/در«ن»نیامده است.
11- (11)) أداکنندۀ/«م»:ادا کنند و.ضبط نص،موافق«ن»و«ر»است.
12- (12)) أمانات/«ر»:امانت.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
خوب است و نهی می کند (1)ایشان را از هرچه بد است.داخل نمی شود در کارها به نادانی بلکه تأمّل می کند اگر خوب است به حسب حال و مآل شروع در آن می کند،و إلاّ فلا،و از آنچه خوب است (2)بیرون نمی رود (3)به سبب عجز یعنی (4)مهما أمکن آنچه خوب است (5)ترک نمی کند.

إن صمت لم یغمّه صمته :

(6)(7)

اگر خاموش (8)باشد خاموشی او را مغموم نمی سازد بلکه در حالت (9)خاموشی (10)در ذکر و فکر إلهی است.

و در أمالی ست که:اگر سخن کند سخن بد نمی گوید (11)یا بی فکر سخن نمی گوید (12)تا خطا کند.

و إن ضحک لم یعل صوته:

و اگر خنده کند آوازش به خنده بلند نمی شود یا چنان نمی شود که کسی صدای خندۀ او را بشنود بلکه اگر او را (13)تعجّبی دست دهد 14تبسّم

ص:209

1- (1)) مردمان را...نهی می کند/در«ن»نیامده است.
2- (2)) حال و مآل...خوب است/در«ن»نیامده.
3- (3)) نمی رود/«ر»:+و.این افزونه در«ن»و«م»نیست.
4- (4)) یعنی/چنین است«م»و«ن».«ر»:بلکه.
5- (5)) آنچه خوب است/در«ر»مکرّر نوشته شده است.
6- (6)) لم یغمّه/«م»:لم یغمّه.
7- (7)) صمته/در«ر»از قلم افتاده است ولی در«م»آمده.«ن»:صمته.
8- (8)) خاموش/«م»و«ر»:خواموش.ضبط نص،موافق است با«ن».
9- (9)) خاموشی...در حالت/در«ر»از قلم افتاده است.ضبط نصّ ما،بنابر«ن»و«م»است.
10- (10)) خاموشی/«ر»:خواموشی.ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».
11- (11)) نمی گوید/«ن»:نمیکند.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
12- (12)) یا بی فکر سخن نمی گوید/در«ن»نیامده است.
13- (13)) اگر او را/«ن»و«م»چنین است.«ر»:او را اکر.
می کند.

و در أمالی هست (1)که قانع است (2)به آنچه مقدّر (3)شده است از جهت او و خشم او را از جا بدر نمی آورد (4)و هواهای نفسانی بر او غلبه نمی کند و بخل بر او غلبه نمی کند (5)و طمع نمی کند در هرچه او را نیست،خواه مال و خواه کمال،مثل طمع (6)در أحوال أنبیا (7)و أئمّه-صلوات اللّه علیهم-،و اگر با مردمان مخلوط می شود از جهت تعلّم علوم است،و اگر خاموش (8)می شود و جواب نمی دهد مباحثۀ أهل جدل را،از جهت آنست که سالم باشد از شرّ ایشان،و اگر سؤال می کند از جهت آنست که بفهمد نه به واسطۀ غلبه بر طلبه و اگر بحث کند از جهت آنست که (9)خوب ظاهر شود بر او،نه از روی جدل (10)،و گوش نمی دهد به شنیدن أحادیث تا به آن فخر کند (11)بر جاهلان،یا (12)نصب نمی کند خود را به واسطۀ قضا یا فتوی یا تدریس از جهت حبّ جاه تا به آن

ص:210

1- (1)) هست/«ن»:است.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
2- (2)) است/«ن»:شده.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
3- (3)) مقدّر/چنین است«ن»و«ر».«م»:مقدور.
4- (4)) بدر نمی آورد/ضبط نص،موافق«ن»است.«م»:در نمی آورد.«ر»:بدر نمیرود.
5- (5)) و بخل بر او غلبه نمی کند/در«ن»نیامده است.
6- (6)) طمع/در«ن»نیامده است.
7- (7)) أنبیا/«ر»:انبیاء.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
8- (8)) خاموش/«ر»و«م»:خواموش.ضبط نص موافق است با«ن».
9- (9)) بفهمد نه به واسطۀ...از جهت آنست که/در«ن»و«ر»نیامده است.بنابر«م»ضبط شد.
10- (10)) نه از روی جدل/در«م»و«ن»هست.ولی در«ر»از قلم افتاده است.
11- (11)) تا به آن فخر کند/«م»و«ن»چنین است.«ر»:از برای فخر کردن.
12- (12)) یا/«م»و«ن»چنین است.«ر»:و.
افتخار نماید بر دیگران و تکلّم نمی کند در علوم تا تکبّر و تجبّر کند بر دیگران.

و إن بغی علیه صبر حتّی یکون اللّه هو الّذی ینتقم له:

و اگر بر او ستم و زیادتی کنند (1)صبر می کند (2)تا حق-سبحانه و تعالی-انتقام او را از دشمنان او بکشد در دنیا یا عقبی؛ هرکدام که حق-سبحانه و تعالی-از جهت او أصلح داند.

نفسه منه فی تعب و النّاس منه فی راحه:

خود از خود در تعب و مشقّت است یعنی نفس ناطقۀ او نفس أمّارۀ او را که بدن باشد همیشه (3)به ریاضات شاقّه و مجاهدات عظیمه (4)می دارد تا نفس أمّاره مطمئنّه شود و مردمان از شرّ او ایمن شوند؛یا آنکه چنان گرمست در مجاهدات که کجا فرصت می شود او را که آزار مردم دهد؛یا همیشه خود را (5)وقف مؤمنان کرده است و تعبها می کشد تا مردمان در راحت باشند.

أتعب نفسه لاخرته و أراح النّاس من نفسه:

خود را به تعب داشته است از جهت آخرت خود و مردمان را به راحت (6)انداخته است از خود.ممکن است که بیان کلام سابق باشد به معانی سابقه یا مراد این باشد که کارهای خود را که نافع است از جهت عاقبت دنیا و آخرت خود می کند و به مردمان نمی گذارد و نمی گوید (7)که ایشان کنند (8):

ص:211

1- (1)) کنند/«ن»و«م»چنین است.«ر»:کند.
2- (2)) می کند/«م»:می کنند.ضبط نص،موافق«ن»و«ر»است.
3- (3)) او نفس أمّارۀ او...همیشه/«ن»:که نفس اماره باشد همیشه بدن را.ضبط نص،بنابر«م»و «ر»است.
4- (4)) عظیمه/چنین است«ن»و«م».«ر»:عظیمه.
5- (5)) را/«ن»و«ر»چنین است.«م»:در.
6- (6)) به راحت/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
7- (7)) و نمی گوید/در«ر»از قلم افتاده است.«ن»:نمی گوید.ضبط نص،موافق«م»است.
8- (8)) کنند/«ر»:بکنند.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
خود حج می کند تا دیگری از جهت او حج (1)نکند و خود نمازهای خود را به جا می آورد تا بعد ازو ولد أکبر-یا:مطلق وارث،بر قولی دیگر-نکنند و به راحت باشند (2)یا مثلا (3)خشم خود را (4)از جهت ثواب آخرت (5)فرو می خورد تا ضررش به دیگران نرسد،و علی هذا القیاس.

بعده عمّن تباعد عنه زهد و نزاهه :

(6)(7)

دوری او از کسی که دوری می کند از او از جهت ترک باطلست و عرض خود حفظ نمودن (8)،یعنی با جمعی نمی نشیند که نشستن با ایشان ضرر داشته باشد (9)به (10)آنکه او را به معصیت اندازند (11)و اگر مبتلا نشود (12)أقلّ مراتب بدنامی هست (13)و سبب فسق دیگران می شود که گمان بد برند 14به او.پس اگر

ص:212

1- (1)) او حج/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
2- (2)) بعد ازو ولد...باشند/ضبط نص،موافق است با«م».ضبط نصّ«ن»نیز چنین است با این تفاوت که به جای«به راحت»،«در راحت»دارد. «ر»:دیگران به جا نیاورند.
3- (3)) مثلا/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده است.
4- (4)) را/«ن»:+که.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
5- (5)) آخرت/«ن»:+است.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
6- (6)) بعده/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:بعده.«ر»مشکول نیست.
7- (7)) نزاهه/«ر»:+و.«م»و«ن»این افزونه را ندارند.
8- (8)) عرض خود حفظنمودن/«م»چنین است.«ن»:عرض حفظنمودن.«ر»:حفظنمودن عرض خود.
9- (9)) باشد/در«ن»نیامده.ولی در«م»و«ر»آمده است.
10- (10)) به/«ر»:یا.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
11- (11)) اندازند/«ر»و«ن»چنین است.«م»:اندازد.
12- (12)) نشود/«ر»:نشوند.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
13- (13)) هست/«ر»:است.ضبط نص موافق«م»و«ن»است.
ترک مصاحبت ایشان (1)کند (2)محض رضای إلهی است.

و دنوّه ممّن دنا منه لین و رحمه:

(3)

و نزدیکی او به هرکه نزدیکی کند محض نرمی و مرحمتست (4)و عین گرمی و (5)مهربانی و تواضع است للّه تعالی.