گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
لیس تباعده بکبر و عظمه و لا دنوّه بمکر و خدیعه:






دوری او (6)از خلق از روی تکبّر (7)و بزرگواری (8)نیست چنانکه أبنای (9)دنیا (10)یکدگر (11)را نمی بینند که هریک می گویند (12)که أوّل او (13)مرا (14)ببیند تا من او را ببینم و حال آنکه حق-سبحانه و تعالی-کبریا و عظمت

ص:213

1- (1)) ایشان/در«م»و«ن»آمده است ولی در«ر»از قلم افتاده.
2- (2)) کند/«ن»:+برای.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
3- (3)) ممّن/«ن»ندارد.«ر»:مما.ضبط نص،موافق«م»است.
4- (4)) مرحمتست/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:رحمتست.
5- (5)) گرمی و/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»آمده است.
6- (6)) او/در«م»و«ن»هست.ولی در«ر»از قلم افتاده است.
7- (7)) تکبّر/چنین است در«م»و«ن».در«ر»از قلم کاتب أصلی افتاده و سپس درهامش به خطّی دیگر افزوده شده است:«کبر صح ظ». «م»:+و بزرگی.این افزونه در«ر»و«ن»نیست.
8- (8)) «بزرگواری»-در اینجا-بار معنائی منفی دارد.
9- (9)) أبنای/چنین است در«ن»و«ر».«م»:ابناء.
10- (10)) دنیا/«ر»:زمان.ضبط نص موافق«م»و«ن»است.
11- (11)) یکدگر/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:یکدیکر.«ر»:هریک دیکری.
12- (12)) نمی بینند...می گویند/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:نمی بیند.
13- (13)) او/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:او را.
14- (14)) مرا/«ن»:را.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
را (1)مخصوص خود گردانیده است که:«الکبریآء ردائی و العظمه إزاری» (2)یعنی (3):

بزرگواری به منزلۀ رداء (4)من است و عظمت و بزرگی به منزلۀ جامۀ زیرین من است؛و دور نیست که مراد از عظمت،بزرگی ذات و صفات ذاتیّه باشد،و مراد از بزرگواری، بزرگی صفات أفعال باشد مانند خالق و رازق (5).

و نزدیکی او به هرکه کند نه از روی مکر و حیله و چاپلوسی است مانند خام طمعان که مثل سگ دم جنبانند که شاید درهمی یا دیناری به او (6)دهند.تا اینجاست عبارت نهج البلاغه (7).

و در أمالی هست که:بلکه او متابعت می کند طریقۀ أنبیا و أوصیا و سایر خوبانی را (8)که پیش از (9)او بوده اند و همچنین او (10)پیشواست جمعی را 11که بعد از او آیند از خوبان 12.

ص:214

1- (1)) را/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
2- (2)) حدیثی قدسی است که نزد متصوّفه شهرت و تداول فراوان داشته است(نگر:فرهنگ مأثورات متون عرفانی،ص 374 و 375).و البتّه در حدیثنامه های بس کهن نیز آمده است (نگر:کشف الخفاء،ط.خالدی،98/2). نیز نگر:أحادیث و قصص مثنوی،ص 400.
3- (3)) یعنی/در«ر»آمده است ولی در«م»و«ن»نیامده.
4- (4)) رداء/«ر»:ردای.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
5- (5)) از برای فهم بهتر این حدیث،ملاحظۀ پاره ای روایات«باب الکبر»بحار الأنوار و برخی اندیشیده های محدّثان مسلمان حول مضامین آن که در بیانات بحار هست،نافع است.از جمله نگر:بحار،210/70 و 213-215.
6- (6)) به او/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
7- (7)) نهج البلاغه/چنین است«م»و«ن».«ر»:نهج البلاغه.
8- (8)) را/«ر»و«ن»ندارد.ولی در«م»هست.
9- (9)) از/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
10- (10)) او/در«م»و«ر»هست ولی«ن»ندارد.
پس (1)همّام نعره زد و روح او (2)به أرواح متّقیان واصل شد.پس حضرت فرمودند که:و اللّه مضایقۀ من (3)در أوّل به سبب این (4)بود که می ترسیدم که تاب نیاورد و برود.

چنین (5)تأثیر می کند نصیحتهای کامل در (6)جمعی که مادّۀ قابل داشته باشند.پس یکی از خوارج یا جاهلان که حاضر بود گفت:چرا با تو نکرد؟ای پادشاه مؤمنان! حضرت فرمودند که (7):وای بر تو!بدرستی که هر عمری وقتی دارد که از ان تجاوز نمی کند و هر أجلی را سببی است که غیر آن نمی شود.دیگر چنین سخن (8)مکن مطلقا (9)-یا:نزد (10)پیشوایان راه (11)دین و واصلان حقّ الیقین.بدرستی که این سخن (12)را شیطان بر زبان تو (13)جاری ساخت.

بدان که مذکور شد سابقا که اختلافی هست بین الرّوایات و بعید نیست که دو همّام

ص:215

1- (1)) پس/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»آمده است.
2- (2)) روح او/چنین است«م»و«ن».«ر»:روحش.
3- (3)) من/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»آمده است.
4- (4)) این/«ن»:ان.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
5- (5)) برود چنین/«ن»:برو.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
6- (6)) در/«ن»:و.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
7- (7)) فرمودند که/«م»و«ن»چنین است.«ر»:فرمود.
8- (8)) سخن/در«م»و«ن»آمده است.ولی در«ر»نیامده.
9- (9)) مطلقا/چنین است«ر»و«م».«ن»:مطلقا.
10- (10)) نزد/در«ر»و«ن»آمده است ولی در«م»از قلم افتاده.
11- (11)) راه/در«م»و«ن»آمده است ولی در«ر»نیامده.
12- (12)) سخن/«ر»:+بد.این افزونه در«م»و«ن»نیامده است.
13- (13)) تو/«ر»:او.ضبط نص،بنابر«م»و«ن»است.
باشد یکی از صفات مؤمنان سؤال کرده باشد و یکی از صفات متّقیان یا در یک (1)مجلس از هر دو سؤال کرده باشد (2)؛و چون مذکور شد روایت نهج (3)و (4)أمالی که قریب به آن بود و روایت کلینی (5)مشتمل بود بر صفات بسیار و همه را بیان کردن نزد عجم به زبان فارسی مکرّر می نماید أمّا در زبان عرب إشارات و دلالات بسیار هست که همه کس به کنه آنها نمی رسند (6)،به خاطر رسید که هرچه صریحا (7)مذکور نشده باشد ترجمه اش را بیان کنم تا همه کس بهره مند شوند.

پس در کافی مذکور است که:

حضرت در جواب همّام فرمودند که:

مؤمن،اوست عاقل فهیم دقیق الطّبع،رویش خندانست و دلش گریان،و تاب تحمّل بلاها دارد به صبر و شکر،و نفس أمّاره را مطیع و منقاد روح مقدّسه کرده یا متواضع است بسیار یا همیشه مخالفت نفس را شعار خود ساخته،و از هرچه عاقبت او فناست خود را ازان بازداشته است،و راغب گردانیده است نفس خود را به هرچه خوب است.

کینه ندارد،و حسد کسی نمی برد-و حسود کسی است که نتواند نعمت را بر محسود دیدن و اگر مثل آن را خواهد از حق-سبحانه و تعالی- (8)او غبطه 9دارد 10،نه حسد،

ص:216

1- (1)) یک/تنها در«ر»آمده است.در«م»و«ن»نیست.
2- (2)) باشد/«ر»:باشند.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
3- (3)) نهج/چنین است«م»و«ن».«ر»:نهج البلاغه.
4- (4)) و/«ن»:+در.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
5- (5)) کلینی/«ر»:+که.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
6- (6)) نمی رسند/«ر»:نمی رسد.ضبط نص موافق«م»و«ن»است.
7- (7)) صریحا/«ن»:صریحا.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
8- (8)) و تعالی/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
و غبطه بد نیست (1).و مؤمن سبک نیست،بلکه سنگین است (2)،زود از جا به (3)در نمی آید و تا تفکّر در عاقبت چیزی (4)نکند متوجّه آن (5)نمی شود (6).دشنام دهنده نیست.

عیب کننده (7)نیست (8).غیبت کننده نیست (9).خوش ندارد بلندمرتبگی دنیوی را و (10)دشمن می دارد ریا (11)را (12)که خود یا دیگری ذکر کنند (13)خوبیهای او را (14).همیشه مغموم

ص:217

1- (1)) دربارۀ سه مفهوم أخلاقی قریب المنشأ،یعنی«حسد»و«غبطه»و«منافسه»،نگر:الذّریعه إلی مکارم الشّریعه،افست شریف رضی(قم)،ص 348؛و:بحار الأنوار،238/70 و 239/70. نیز مقایسه شود با: معراج السّعاده،چ هجرت،ص 443.
2- (2)) بلکه سنگین است/در«ر»از قلم افتاده است ولی در«ن»و«م»هست. «ر»:+و.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
3- (3)) به/در«م»نیست ولی در«ر»و«ن»هست.
4- (4)) چیزی/«ن»:او چیز.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
5- (5)) آن/«ن»:+چیز.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
6- (6)) نمی شود/«ن»:و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
7- (7)) عیب کننده/چنین است«م»و«ن».«ر»:غیبت کننده.
8- (8)) نیست/چنین است«م»و«ن».«ر»:و.
9- (9)) نیست/چنین است«م»و«ن».«ر»:را.
10- (10)) و/چنین است«م»و«ن».«ر»نیامده است.
11- (11)) ریا/«ر»:و ریا.«م»:دریا.«ن»:سمعه.
12- (12)) را/«ر»:+دشمن می دارد.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
13- (13)) کنند/«ن»:کند.«ر»:کننده.ضبط نص،موافق«م»است.
14- (14)) را/«ر»:باشد.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
و مهموم است.به سبب تفکّر در أهوال (1)قبر و أحوال قیامت و بهشت و دوزخ.

خاموشی (2)او بسیار است،و صاحب وقار و طمأنینه است.به (3)ذکر إلهی بسیار ذکر (4)می کند،و شکیبائی و صبر او بسیار است،و شکر و حمد او بیشمار است (5).همیشه در فکر و غم آخرت (6)است،و همیشه از فقر و فاقۀ خود خوشحال است (7).هموار و نرم است،و عهدی که می کند با خدا و خلق بران راسخ است.آزارش اندک است-.یعنی به هیچ کس آزارش نمی رسد و اگر رسد به خود می رساند (8).دروغ نمی گوید و دروغ بر کسی نمی بندد تا بر او دروغ نبندند و پردۀ ناموس (9)مؤمنان را نمی درد تا پرده اش را (10)ندرند.خنده اش مانند خندۀ أهل حماقت نیست،و اگر غضبناک شود از جا (11)درنمی آید.

خنده اش تبسّم است،و سؤالش تعلّم است،و مکرّر گفتن (12)او از جهت فهمیدن است.

ص:218

1- (1)) أهوال/«ن»:احوال.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
2- (2)) خاموشی/«ر»:و خواموشی.ضبط نص موافق«م»و«ن»است.
3- (3)) به/در«ر»از قلم افتاده است ولی در«م»و«ن»هست.
4- (4)) ذکر/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»آمده.
5- (5)) است/«ر»:+و.«م»و«ن»این افزونه را ندارند.
6- (6)) آخرت/در«ن»و«ر»چنین است.«م»:اخر.
7- (7)) است/«ر»:+و.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
8- (8)) می رساند/«م»و«ن»چنین است.«ر»:می رسد.
9- (9)) احتمالا مرحوم مجلسی در کاربرد تعبیر«پردۀ ناموس»،متأثّر از گلستان سعدی است؛ و العلم عند اللّه.
10- (10)) را/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»نیامده است.
11- (11)) جا/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
12- (12)) گفتن/«ن»:سؤال کردن.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
علمش بسیار است،و حلمش بزرگ (1).رحمش بسیار است.بخل (2)نمی ورزد،و شتاب نمی کند،و دلتنگ نمی شود،و خوشحالی بسیار نمی کند (3).اگر حکم کند و قضا برسد، (4)جانب أحدی را (5)نمی گیرد و (6)به علم خود عمل می کند.نفس او از سنگ سختر (7)است در تحمّل مشقّتها،و اگر منازعه کند از عسل شیرین تر است به سبب رفق و مدارا.

حریص نیست بر (8)دنیا و جزع نمی کند (9)در (10)بلا.با مداراست (11)با خلق خدا.لاف نمی زند و (12)بر خود نمی بندد آنچه ندارد و کلام را طول نمی دهد و مختصر می کند، بلکه (13)جمیع کارهای دنیوی را سهل گرفته به نهایت نمی رساند چنانکه دأب أهل دنیا است (14).

اگر ضرور شود او را منازعه در دین یا دنیا،منازعه اش نیکوست و اگر سهوی ازو

ص:219

1- (1)) بزرگ/«ن»:+است.«ر»:+و.هیچیک از این دو افزونه در«م»نیست.
2- (2)) بخل/«م»و«ن»چنین است.«ر»:کینه.
3- (3)) دلتنگ نمی شود و خوشحالی بسیار نمی کند/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده.
4- (4)) و قضا برسد/ضبط نص،موافق«م»است.«ن»:و قضا پرسد.«ر»ندارد.
5- (5)) را/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
6- (6)) و/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
7- (7)) سختر/«م»و«ن»چنین است.«ر»:سخت تر.
8- (8)) بر/«ر»:به.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
9- (9)) نمی کند/در«ر»مکرّر نوشته شده.
10- (10)) در/«م»و«ن»چنین است.«ر»:بر.
11- (11)) بامدار است/«ن»:بمداراست.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
12- (12)) و/در«م»نیست ولی در«ن»و«ر»هست.
13- (13)) بلکه/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
14- (14)) چنانکه دأب أهل دنیا است/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»هست.
واقع شود بازگشت می کند ازان به نیکوئی. (1)اگر غضبناک شود عادل است (2)و غضب سبب عدم عدالت او نمی شود-به خلاف أکثر عالمیان که در حین غضب خبر از خود ندارند.اگر کسی خواهد که با او باشد با او به رفق و مدارا سر می کند.تهوّر (3)ندارد که خود را بی رویّت در مهالک اندازد،و پردۀ ناموس خود و دیگران را نمی درد،و تکبّر نمی کند به أحدی و یا تکبّر ندارد (4).محبّتش با مؤمنان خالص (5)از برای خداست.

عهدش استوار است و به عهد خود وفا می کند.مشفق و مهربان است با خلق خدا یا (6)خائف (7)و ترسان است از خدا یا ناصح مؤمنان و خیرخواه ایشان است و از ایشان خصوصا از (8)خویشان خود قطع نمی کند و وصل می کند قطع ایشان را.صاحب حلم و بردباریست (9).بی نام و نشان است.پرگو (10)نیست.از حق-سبحانه و تعالی-راضی و (11)

ص:220

1- (1)) نیکوئی/«ر»:+و.«م»و«ن»این افزونه را ندارند.
2- (2)) است/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»هست.
3- (3)) می کند تهوّر/در«م»مخدوش است و بروشنی خوانده نمی شود.
4- (4)) بی رویّت...تکبّر ندارد/در«م»و«ن»چنین هست.«ر»:بی رویه در مهالک اندازد و تکبّر نمی کند باحدی و با تکبّر خوش ندارد. «ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
5- (5)) خالص/در«ن»باشتباه مکرّر نوشته شده است.
6- (6)) یا/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»نیامده است.
7- (7)) خائف/«ر»چنین است.«م»:خایف.«ن»:خالف.
8- (8)) خصوصا از/در«م»و«ر»چنین است.«ن»:خصوص.
9- (9)) بردباریست/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:بردبار است.
10- (10)) پرگو/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:پرکوی.
11- (11)) راضی و/در«ر»نیست ولی در«م»و«ن»هست.
خشنود (1)است.در عطا و بلا محافظت (2)مخالفت می کند نفس أمّاره را و خواهشهای نفسانی را.با زیردستان (3)بمداراست (4)،و کاری که عبث باشد از او صادر نمی شود (5).

نصرت کنندۀ دین است.حمایت کنندۀ مؤمنان است (6).پناه مسلمانان است.اگر مدح او کنند نمی شنود گوئیا (7)کرست،و طمع دلش را مجروح نمی کند.

أفعال او موافق حکمتست که عبث درو (8)راه (9)ندارد،و علوم خود را به هر جاهلی تعلیم (10)نمی کند بلکه چنان نمی کند (11)که بدانند که می داند.چون علم از أعظم عبادات است مخلصا (12)لوجه اللّه تحصیل آن (13)می کند یا هر عملی را به هرکس عطا نمی کند؛مثلا مبتدی چه می داند أسرار قضا و قدر را بلکه کجا إدراک آن می تواند کرد. (14)

ص:221

1- (1)) خشنود/«ر»و«ن»:خوشنود.ضبط نص،موافق«م»است.
2- (2)) محافظت/تنها در«ر»آمده است و در«م»و«ن»نیست.
3- (3)) با زیردستان/در«م»مخدوش است و درست خوانده نمی شود ولی علی الظّاهر«بر زیردستان»باشد.ضبط نصّ ما،موافق«ر»و«ن»است.
4- (4)) بمداراست/«ن»:بمدارا سلوک میکند.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
5- (5)) نمی شود/«ر»:+و.«م»و«ن»این افزونه را ندارند.
6- (6)) است/«ر»:را.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
7- (7)) گوئیا/«م»چنین است.«ن»:کویا.«ر»:و گویا که.
8- (8)) درو/«ن»:دران.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
9- (9)) راه/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
10- (10)) تعلیم/«م»:+بلکه خبر.این افزونه در«ن»و«ر»نیست.
11- (11)) بلکه چنان نمی کند/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
12- (12)) مخلصا/«ن»:مخلصا.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
13- (13)) آن/«ن»:او.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
14- (14)) مولانا علاّمه محمّد باقر مجلسی-قدّس سرّه-نیز با توجّه به مزالّ أقدام بودن مسائل قضا و قدر از خوض در آنها سخت نهی فرموده و حتّی نوشته است:«...کم کسی در این مسأله-
بسیار می گوید آنچه را (1)بسیار باید گفت،و بسیار عمل می کند به آنچه می گوید.دانا و دوراندیش و بااحتیاط است.أعمال و أقوال (2)قبیحه ازو صادر نمی شود (3).از جا درنمی آید (4).ألفت دارد با مؤمنان بی آنکه باری بر (5)دوش ایشان گذارد یا آزاری به ایشان رساند.بسیار بخشنده است بی آنکه إسراف کند و بی موقع (6)صرف نماید.غدر (7)و مکر نمی کند با أحدی.در پی عیب مردمان و بد ایشان نیست،و ستم به هیچ کس (8)نمی کند.با جمیع خلایق به رفق و مدارا سر می کند.سعی می کند در تحصیل قربات (9)در دار دنیا.یاور (10)ضعیفان و بیچارگان است (11).فریادرس مظلومان است.پردۀ کسی را نمی درد،و سرّ کسی را (12)آشکار نمی سازد.بلاهای او بسیار است،و شکایت او اندک

ص:222

1- (1)) را/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده.
2- (2)) أعمال و أقوال/چنین است«م»و«ن».«ر»:افعال و اعمال.
3- (3)) نمی شود/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
4- (4)) درنمی آید/چنین است«ن»و«ر».«م»:دراید.
5- (5)) بر/چنین است«م»و«ن».«ر»:به.
6- (6)) بی موقع/«ن»:بی موضع.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
7- (7)) غدر/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
8- (8)) کس/چنین است«م»و«ن».«ر»:کسی.
9- (9)) قربات/«قربات»جمع«قربه»است؛یعنی چیزهائی که موجب نزدیکی آدمی به خدائی -عزّ و جلّ-می شود.
10- (10)) یاور/«ن»:یاداور.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
11- (11)) بیچارگان است/«ر»:+عیب را می پوشاند. این افزونه در«م»و«ن»(و نیز أصل روایت کافی)نیست.
12- (12)) نمی درد و سرّ کسی را/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
است.اگر خوبی از کسی بیند او (1)را ذکر می کند،و اگر بدی بیند او (2)را می پوشاند.عیب را می پوشاند (3)و اگر کسی (4)سخن (5)کسی نزد (6)او گوید نمی گذارد و إصلاح آن می کند (7).اگر با او بدی کرده باشند و عذرخواهی کنند می گذراند (8)و اگر با (9)او ستمی کرده باشند عفو می کند.

تا مقدور است در خیرخواهی خلق خدا می کوشد،و نمی گذارد که ستمی از أحدی به مؤمنی برسد.همه کس ازو ایمنند و او نیز أمین (10)است.ثابت قدم است در راه خدا (11).

پرهیزکار است.پاکیزه کردار است.نیکوصفات است.خدا و رسول ازو خشنوداند و او نیز از خدا و رسول راضی و (12)خشنود است.در هرحالی عذر هرکه باشد قبول می کند، و ذکر خوبیهای مؤمنان می کند و از (13)جهت خود نیز تحصیل می کند،و گمان خوبی به

ص:223

1- (1)) او/«ن»و«ر»چنین است.«م»:آن.
2- (2)) او/«م»و«ن»:آن.ضبط نص،موافق«ر»است.
3- (3)) عیب را می پوشاند/در«م»هست ولی در«ن»و«ر»اینجا از قلم افتاده.پیشتر تذکّر دادیم که«ر»این فقره را لختی جلوتر آورده بود.
4- (4)) کسی/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
5- (5)) سخن/«ر»:+بد.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
6- (6)) نزد/«ن»:نز.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
7- (7)) می کند/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
8- (8)) می گذراند/«گذرانیدن»-در اینجا-یعنی گذشت کردن و عفو و إغماض نمودن.
9- (9)) با/«ن»:به.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
10- (10)) أمین/«ر»:ایمن.ضبط نص،موافق است با«م»و«ن».نیز مقایسه فرمائید با نصّ روایت کافی ی شریف.
11- (11)) خدا/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
12- (12)) راضی و/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»نیست.
13- (13)) و از/در«م»-اشتباها-بتکرار کتابت گردیده است.
مردمان دارد و همه را خوب می داند،و خود را (1)به همۀ عیوب متّهم می دارد. (2)اگر دوستی کند با دوستان خدا دوستی می کند و می داند که دوست خداست به براهین قاطعه،و همچنین دوری می نماید و دشمنی می کند با دشمنان خدا (3)با علم و جزم و عزم راسخ.به سبب نعمتهای دنیوی شعف و خوشحالی نمی کند-چون می داند که همه در معرض زوال است.تذکیر و نصیحت علما می کند و به یاد ایشان (4)می آورد آنچه را فراموش کرده اند،و تعلیم جاهلان می کند.خاطر ازو جمع است که هیچ (5)در مقام مکر و حیله یا (6)خدعه و فریب نیست.هر سعیی (7)که هرکه کند در عبادات و قربات نزد او از سعی خودش خالص تر است،و به اعتقاد خودش همه کس نزد او از او صالح تراند.به عیب خود عالم است،و مشغول إصلاح عیوب خود است و غمی دیگر ندارد،و اعتماد به غیر پروردگارش (8)نمی کند.مقرّب درگاه إلهی است.یگانۀ عالم است.یا به (9)تنهائی عادت کرده است.مجرّد است از علایق دنیوی بلکه (10)أخروی یا همیشه غم عاقبت دارد.

ص:224

1- (1)) را/در«م»و«ن»هست.ولی در«ر»نیست.
2- (2)) می دارد/«ر»:+و.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
3- (3)) خدا/در«ر»نیامده ولی در«م»و«ن»آمده است.
4- (4)) ایشان/«ن»:+بجا.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
5- (5)) هیچ/«م»:هیچکس.ضبط نص،موافق«ر»و«ن»است.
6- (6)) یا/«ر»:و.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
7- (7)) سعیی/«ر»:سعی.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
8- (8)) پروردگارش/«ر»:بروردکار.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
9- (9)) یا به/«ر»:با.ضبط نص،بنابر«م»و«ن»است.
10- (10)) بلکه/«ن»:یا.ضبط نص،بنابر«م»و«ر»است.
دوستی می کند با مؤمنان از جهت رضای إلهی،و جهاد می کند با دشمنان خدا و رسول خالصا (1)لوجه اللّه تعالی (2)و از جهت تحصیل (3)خشنودی إلهی.خود (4)انتقام خودش (5)از دشمن (6)نمی کشد.با دشمنان خدا و رسول دوستی نمی کند (7).همنشین فقیرانست.دوست صادقان و راستگویان است.مددکار أهل حق است.یاور غریبان است.پدر یتیمان است.شوهر بیوه زنان است (8).مهربان است با درویشان.

همه کس امید از دعای او دارند در بلاها.همیشه خوشحال و متبسّم است با مؤمنان یا (9)در محبّت إلهی چون در وصال است.غالبا ترش روئی نمی کند با مؤمنان.جاسوس عیب دیگران نیست.مردانه است (10)در راه دین.خشم خود را فرو می خورد،و تبسّم می کند در روی کسانی که او را به خشم آورند (11).فکرهای او دقیق است در دقایق إخلاص و صدق و سایر صفات کمال.بسیار (12)با حذر است که به دام نفس و شیطان و دنیا

ص:225

1- (1)) خالصا/«ن»:خالصا.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
2- (2)) تعالی/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
3- (3)) تحصیل/در«ر»از قلم افتاده ولی در«م»و«ن»هست.
4- (4)) خود/در«ن»و«م»هست ولی در«ر»از قلم افتاده است.
5- (5)) خودش/«ر»:+را.در«ن»و«م»این افزونه نیامده است.
6- (6)) از دشمن/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
7- (7)) با دشمنان خدا و رسول دوستی نمی کند/«ن»ندارد.
8- (8)) است/در«م»و«ن»هست.ولی در«ر»نیست.
9- (9)) یا/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
10- (10)) است/در«ر»نیست ولی در«ن»و«م»آمده است.
11- (11)) آورند/«ن»:اورده اند.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
12- (12)) بسیار/«ر»:+دارد.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
گرفتار نشود.بخل نمی کند،اگرچه به او بخل کرده باشد (1)کسی (2)؛همیشه با صبر و شکیبائیست یا اگر بخل کنند به (3)او صبر می کند.

عقل را پیش می کند (4)تا حاصل شود او را حیا از حق-سبحانه و تعالی-به آنکه می گوید (5)حق-سبحانه و تعالی- (6)حاضر و عالم است؛در حضور چنین خداوندی که به کنه (7)عظمت او نمی توان رسید با (8)صد هزاران هزار إحسان و إنعام و إکرام که (9)کرده و می کند کفر است مخالفت او؛و قناعت را (10)شعار خود ساخته و از غیر حق-سبحانه و تعالی-مستغنی شده.اگر شهوات جسمانی برو غلبه کند حیا و شرم إلهی مانع آن شده نمی گذارد که (11)آن عمل قبیح را به جا آورد،و به عوض حسد دوستی می کند،و اگر بدی به او کرده باشند عفو می کند تا کینۀ ایشان (12)در دل او نماند.سخن نمی گوید به غیر از حقّی که مطلوب إلهی باشد،و پوشش او (13)نیست مگر میانه.راه رفتنش عین تواضع

ص:226

1- (1)) باشد/«ن»:باشند.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
2- (2)) کسی/در«م»و«ن»هست.در«ر»نیامده است.
3- (3)) به/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:با.
4- (4)) پیش می کند/«پیش کردن»یعنی جلو انداختن و مقدّم داشتن.
5- (5)) حق-سبحانه و تعالی-به آنکه می گوید/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»هست.
6- (6)) و تعالی/در«م»نیامده ولی در«ن»و«ر»هست.
7- (7)) کنه/در«م»و«ن»از قلم افتاده است ولی در«ر»هست.
8- (8)) با/«م»:یا.ضبط نص،موافق است با«ن».«ر»:باو.
9- (9)) و إنعام و إکرام که/«م»:و انعام و اکرام.«ر»از بن ندارد.ضبط نص،موافق«ن»است.
10- (10)) را/در«ر»نیامده ولی در«م»و«ن»هست.
11- (11)) که/در«ر»نیامده است ولی در«ن»و«م»آمده.
12- (12)) ایشان/در«ن»چنین است.«م»و«ر»:او.
13- (13)) او/«ر»:ان.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
است.نزد پروردگار خود (1)خاضع است به طاعت و عبادت.از پروردگار خود در هر حالی خشنود است.نیّتش خالص است از جهت رضای إلهی.در أعمالش غش (2)نیست که مخلوط باشد به ریا (3)یا طمع یا خوف یا فریب خلایق دادن.نظرش عبرت است،و خاموشی او فکر است و کلامش حکمت است و از جانب مبدأ برو فایض می شود.با مؤمنان در مقام بذل و برادری است.خیرخواه ایشان است در آشکار و پنهان.از برادران للّه و فی اللّه مهاجرت نمی کند،و غیبت ایشان را روا نمی دارد،و (4)با ایشان مکر نمی کند، (5)و تأسّف بر گذشته نمی خورد-و وقت را غنیمت می داند و به تأسّف ضایع نمی کند-،و بر مصایب اندوهناک نمی شود،و امیدی که نباید داشت نمی دارد (6).

در سختیها بددل نیست و بددلی نمی کند و صبر می کند،و در نعمتها خدا را فراموش نمی کند و شکر نعمت إلهی را به جا می آورد. (7)علمش ممزوج است با حلم و بردباری یا (8)با عقل صحیح،و عقلش با صبر است.تنبلی ازو دور است.همیشه مردانه است (9)در بندگی (10).همیشه در فکر رفتن است.لغزش او نادر است.منتظر أجل است.دلش

ص:227

1- (1)) خود/در«ر»نیامده ولی در«م»و«ن»آمده است.
2- (2)) غش/«م»چنین است.«ن»:غشی.«ر»ندارد.
3- (3)) ریا/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:ریاء.
4- (4)) و/در«م»نیست.در«ر»هم که-چنانکه بیاید-عبارت از بن از قلم افتاده است.ضبط نص،موافق«ن»است.
5- (5)) و غیبت...نمی کند/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده.
6- (6)) نمی دارد/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
7- (7)) می آورد/«ر»:+و.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
8- (8)) یا/در«ر»نیست ولی در«م»و«ن»آمده است.
9- (9)) همیشه مردانه است/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
10- (10)) بندگی/«ر»:+و.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
با خشوع است،و به ذکر و (1)یاد پروردگارش مشغول است.نفسش قانع است.جنگ و جدل نمی کند.کارهای دنیوی را سهل گرفته است.اندوه گناهان (2)دارد (3).شهوتش مرده است.خشمش فرونشسته است.خلقش صاف است.همسایگانش (4)ازو ایمنند.

کبرش ضعیف است-یعنی کبر ندارد و اگر اندکی داشته باشد استغناست که شبیه است به تکبّر.قانع است به آنچه مقدّر (5)شده است از جهت او.مستحکم است صبر او و موافق علم و حکمت است أعمال او.بسیار است ذکر او. (6)

اختلاط می کند با مردمان از جهت تعلّم و یاد گرفتن علوم،و خاموشست تا سالم ماند از آفات زبان،و سؤال می کند تا بفهمد،و تجارت دنیوی می کند (7)تا صرف راه خدا کند و بهشت را به غنیمت ببرد.خود را پیشوا نمی کند (8)مانند قضا و إمامت نماز جماعت تا به آن (9)فخر کند،و تکلّم نمی کند تا به آن (10)تکبّر کند بر دیگران.نفس او ازو (11)در تعب است و مردمان ازو (12)در راحتند.به تعب انداخته است 13خود را از جهت آخرتش 14و

ص:228

1- (1)) و/در«ن»و«م»آمده است.ولی در«ر»نیامده.
2- (2)) گناهان/«ن»:+را.این افزونه در«م»و«ر»نیست.
3- (3)) دارد/«ن»:+و.این افزونه در«م»و«ر»نیامده است.
4- (4)) همسایگانش/«ن»:همسایکان وی.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
5- (5)) مقدّر/چنین است«ن»و«ر».«م»:مقدور.
6- (6)) او/«ر»:+و.این افزونه در«م»و«ن»نیامده است.
7- (7)) می کند/در«م»از قلم افتاده است ولی در«ن»و«ر»هست.
8- (8)) تا صرف...پیشوا نمی کند/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»آمده است.
9- (9)) آن/«ن»:او.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
10- (10)) آن/«ن»:او.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
11- (11)) ازو/«ن»:ازان.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
12- (12)) ازو/«ن»:ازان.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
مردمان را از خود (1)به راحت انداخته است (2)که (3)ضرر او به ایشان نمی رسد.اگر کسی برو ظلم کند بازخواست آن نمی کند و صبر می کند تا حق-سبحانه و تعالی-انتقام او (4)را ازو بکشد در دار (5)دنیا یا آخرت (6).دوری او از مردمان از جهت دشمنی ایشان (7)است که مبادا به او ضرر رسانند،و نزدیکی او (8)با مؤمنان از روی ملاطفت و مرحمت است.دوریش از روی تکبّر و بزرگی نیست،و نزدیکی او با ایشان از روی مکر و فریب نیست،بلکه در همۀ أمور متابعت أنبیا (9)و أوصیآء (10)سابقان می کند،و چنان می کند (11)که هرکه بعد ازو (12)باشد متابعت أقوال و أفعال (13)او کنند (14).

ص:229

1- (1)) از خود/«م»و«ن»ندارد.ولی در«ر»آمده است.
2- (2)) است/در«م»و«ن»آمده است ولی در«ر»نیامده.
3- (3)) که/«ن»ندارد.ولی در«م»و«ر»آمده است.
4- (4)) او/«ن»:آن.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
5- (5)) دار/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده است.
6- (6)) آخرت/«ر»:+و.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
7- (7)) دشمنی ایشان/«م»و«ن»چنین است.«ر»:آن.
8- (8)) او/در«م»و«ن»هست ولی در«ر»از قلم افتاده.
9- (9)) أنبیا/«ر»:انبیاء.ضبط نص،موافق است با«ن»و«م».
10- (10)) أوصیآء/«ن»:اوصیا.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
11- (11)) و چنان می کند/در«م»و«ن»هست.ولی در«ر»نیامده است.
12- (12)) ازو/«ن»:ازان.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
13- (13)) أقوال و أفعال/ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.«ن»:افعال و اقوال.
14- (14)) کنند/«م»و«ن»چنین است.«ر»:کند.
پس همّام نعره ای (1)زد و جان به حق تسلیم نمود (2)-إلی آخره (3)-.

بدان که بعضی از عبارات کلینی پیشتر گذشته بود.مجملا ترجمه نمودم (4)که شاید (5)اگر کسی (6)از عبارات (7)سابقه متأثّر نشده باشد (8)از (9)عبارات لاحقه پندپذیر شود؛و ازین جهت است که بعضی از مطالب در کتب أنبیا مکرّر شده است (10)تا سبب زیادتی تأثیر (11)باشد،اگرچه اگر (12)تأمّل (13)تمام (14)بکنند (15)خواهند دانست (16)که مکرّر نیست حتّی در «بسم اللّه» که در أوّل هر سوره واقع شده است،در هر جا (17)

ص:230

1- (1)) نعره ای/«م»و«ر»:نعره.ضبط نص،موافق«ن»است.
2- (2)) نمود/«ر»:کرد.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
3- (3)) إلی آخره/در«ر»و«ن»نیامده است و تنها در«م»آمده.
4- (4)) نمودم/«م»و«ن»چنین است.«ر»:نمودیم.
5- (5)) شاید/«م»:+که.این افزونه در«ن»و«ر»نیست.
6- (6)) اگر کسی/«م»و«ن»چنین است.«ر»:کسی اگر.
7- (7)) عبارات/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:عبارت.
8- (8)) متأثّر نشده باشد/«م»و«ر»چنین است.«ن»:متّعظ نشود.
9- (9)) از/«م»و«ر»چنین است.«ن»:به.
10- (10)) شده است/«ر»:+که.این افزونه در«م»و«ن»نیست.
11- (11)) تأثیر/«م»:تاثر.ضبط نص،موافق«ن»و«ر»است.
12- (12)) اگر/در«م»و«ن»نیست.در«ر»هست.
13- (13)) تأمّل/در«ن»نیست.در«م»و«ر»آمده است.
14- (14)) تمام/«م»:تامّ.ضبط است موافق است با«ن»و«ر».
15- (15)) بکنند/«م»و«ر»چنین است.«ن»:نکنند.
16- (16)) خواهند دانست/در«م»و«ن»چنین است.«ر»:می دانند.
17- (17)) جا/«ن»:جائی.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
معنی[ای]دارد غیر معنی دیگر؛و همچنین «فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ» (1)در هر جمله معنی خاصّی (2)دارد غیر سابق و لاحق،و علما تفسیر بعضی از آن (3)را در تفاسیر و غیرها یاد (4)کرده اند. (5)

امید (6)که حق-سبحانه و تعالی-نور إیمان و تقوی را در دل همه درآورد و چنان کند که همۀ مؤمنان متّصف به این (7)صفات کمال (8)که گذشت بشوند و همه (9)از جملۀ دوستان و مقرّبان إلهی شوند؛بجاه سیّد المرسلین و عترته الطّاهرین المعصومین-صلوات اللّه علیهم أجمعین (10)-.

و ملتمس از مؤمنان آنست که این شکسته را در مظانّ إجابت دعوات فراموش نفرمایند.

نمّقه محمّد تقی بن (11)مجلسی-عفی عنهما بالنّبیّ و آله الأقدسین-و کان ذلک فی شهر

ص:231

1- (1)) قرآن کریم،س 55،ی 13 و...
2- (2)) خاصّی/در«ن»و«م»چنین است.«ر»:خاص.
3- (3)) آن/«ن»:او.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
4- (4)) یاد/«ر»:ذکر.ضبط نص،موافق«م»و«ن»است.
5- (5)) از برای وجه تکرار این جمله در سورۀ مبارکۀ«الرّحمن»،از جمله نگر: الیواقیت الحسان فی تفسیر سوره الرّحمن،الشّیخ مجد الدّین النّجفی الاصفهانیّ،صص 60-63 (متن و هامش).
6- (6)) امید/«ن»:امّید.ضبط نص،موافق«م»و«ر»است.
7- (7)) این/در«ن»نیامده است.ولی در«م»و«ر»هست.
8- (8)) کمال/در«ر»از قلم افتاده است ولی در«م»هست.«ن»:کمالی.
9- (9)) و همه/در«م»و«ن»هست.ولی در«ر»نیست.
10- (10)) متن«ن»به همینجا خاتمه یافته و الباقی متن رساله را ندارد.
11- (11)) بن/«ر»:ابن.ضبط نص،موافق«م»است.
جمادی الأخری لسنه (1)تسع و ستّین بعد الألف (2)الهجریّه (3)القدسیّه؛و الحمد (4)للّه ربّ العالمین و الصّلوه علی محمّد و آله المعصومین (5).

ص:232

1- (1)) لسنه/«م»چنین است.«ر»:سنه.
2- (2)) الألف/«م»چنین است.«ر»:الف.
3- (3)) الهجریّه/«م»چنین است.«ر»:من الهجره.
4- (4)) و الحمد/«ر»:فالحمد.ضبط نص بنابر«م»است.
5- (5)) «م»:+نقل من خطّه رحمه اللّه و أنا أفقر العباد محمّد رضا عفی عنه. «ر»:+تمت.صوره خط ملا محمّد تقی بن المجلسی رحمه اللّه علیه و اعلی اللّه مقامه و کنت کتبت معجلا و من النوم کسلا[روی این کلمه بعدا خط زده شده]13[یا:12]...سنه 1267. «ن»:+تمّ بعون اللّه.
پاره ای از منابع و مآخذ تصحیح

*أحادیث و قصص مثنوی(تلفیقی از دو کتاب«أحادیث مثنوی»و«مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی»)،بدیع الزّمان فروزانفر،ترجمۀ کامل و تنظیم مجدّد:حسین داودی، چ:2،تهران:أمیر کبیر،1381 ه.ش.

*أخلاق ناصری،خواجه نصیر الدّین طوسی،تصحیح و توضیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری،چ 4،تهران:شرکت سهامی انتشارات خوارزمی،1369 ه.ش.

*اسرار التّوحید فی مقامات الشّیخ أبی سعید،محمّد بن منوّر بن أبی سعد بن أبی طاهر بن أبی سعید میهنی،2 ج،مقدّمه،تصحیح و تعلیقات:دکتر محمّد رضا شفیعی کدکنی، چ:2،تهران:مؤسّسۀ انتشارات آگاه،1367 ه.ش.

*أسرار الصّلاه،آیه اللّه الحاج میرزا جواد الملکیّ التّبریزیّ،تحقیق و تعلیق:

محسن بیدارفر،ط:1،قم:بیدار،1382 ه.ش.

*الذّریعه إلی مکارم الشّریعه،أبو القاسم الحسین بن محمّد بن المفضّل المعروف بالرّاغب الاصفهانی،تحقیق و دراسه:الدّکتور أبو الیزید العجمیّ،ط:ا(افست)،قم:

منشورات الشّریف الرّضی،1414 ه.ق.1373/ ه.ش.

*المجازات النّبویّه،محمّد بن حسین الشّریف الرّضی،تصحیح مهدی هوشمند، ط:1،قم دار الحدیث،1422 ه.ق.1380/ ه.ش.

ص:233

*الوافی،المولی محمّد محسن المشتهر بالفیض الکاشانیّ،تحقیق ضیاء الدّین الحسینیّ العلاّمه الاصفهانیّ و...،ط:1،اصفهان:مکتبه الإمام أمیر المؤمنین علیّ-علیه السّلام-العامّه.

*الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز،الشّیخ علیّ بن الحسین بن أبی جامع العاملیّ، حقّقه و راجعه،مالک المحمودی،3 ج ط:1،قم:دار القرآن الرکیم.

*الیواقیت الحسان فی تفسیر سوره الرّحمن،آیه اللّه الحاج الشّیخ مجد الدّین النجفیّ الاصفهانیّ،ط:1،قم:مطبعه الخیّام،1409 ه.ق.

*أمالی ی شیخ صدوق،با مقدّمه و ترجمۀ آیه اللّه کمره ای،چ:4،تهران:کتابخانۀ إسلامیّه،1362 ه.ش.

*اندوختۀ خداوند(چهل حدیث دربارۀ عدالت گستر جهان)،تألیف هادی نجفی، ترجمه و توضیح:جویا جهانبخش،چ:1،تهران:حروفیّه،1382 ه.ش.1424/ ه.ق.

*أصول کافی،ثقه الإسلام کلینی،با ترجمه و شرح محمّد باقر کمره ای،6 ج،تهران:

انتشارات أسوه،چ:5،1381 ه.ش.

*بهار عجم،لاله تیک چند بهار،تصحیح دکتر کاظم دزفولیان،3 ج،چ:1،تهران:

طلایه،1379 ه.ش.

*بهرۀ أدبیّات از سخنان علی-علیه السّلام-،دکتر سیّد جعفر شهیدی،چ:1،تهران:

بنیاد نهج البلاغه،1379 ه.ش.

*تفسیر کبیر منهج الصّادقین فی إلزام المخالفین،ملاّ فتح اللّه کاشانی،با مقدّمه و پاورقی علاّمه میرزا أبو الحسن شعرانی،به تصحیح علی أکبر غفّاری،چ:5،1378 ه.ش.

*تفصیل وسائل الشّیعه إلی تحصیل مسائل الشّریعه،الشّیخ محمّد بن الحسن الحرّ

ص:234

العاملیّ،تحقیق:مؤسّسه آل البیت-علیهم السّلام-لإحیاه التّراث،30 ج،ط:1،بیروت:

1413 ه.ق.

*جامع الأصول فی أحادیث الرّسول[صلّی اللّه علیه و آله و سلّم]،مجد الدّین أبو السّعادات المبارک بن محمّد بن الأثیر الجزریّ،حقّقه و علّق علیه و خرّج أحادیثه:

أبو عبد اللّه عبد السّلام محمّد عمر علوش،12 ج،ط:1،بیروت:دار الفکر،1417 ه.ق.

*چهار مقاله،أحمد بن عمر بن علیّ نظامی عروضی سمرقندی،به کوشش دکتر محمّد معین،انتشارات زوّار،چ:2،1381 ه.ش.

*چهل حدیث از اصول کافی،گزینش و گزارش:جویا جهانبخش،چ:1،تهران:

ساعت،1383 ه.ش.

*حاشیه الصّاوی علی تفسیر الجلالین،6 ج:بیروت:دار الفکر،1423 ه.ق.

*حدیقه الحقیقه و شریعه الطّریقه(فخری نامه)،أبو المجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی،به تصحیح و مقدّمۀ مریم حسینی،چ:1،تهران:مرکز نشر دانشگاهی، 1382 ه.ش.

*دیوان شمس مشرقی،تحقیق و بررسی:دکتر سیّد أبو طالب میر عابدینی،چ:1، تهران:مرکز بازشناسی إسلام و ایران(انتشارات باز)،1382 ه.ش.

*راهنمای تصحیح متون،جویا جهانبخش،چ:1،تهران:میراث مکتوب، 1378 ه.ش.

*روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن،حسین بن علیّ بن محمّد بن أحمد الخزاعی النّیشابوری مشهور به أبو الفتوح رازی،به کوشش و تصحیح:دکتر محمّد جعفر یاحقّی(و)دکتر محمّد مهدی ناصح،(20 ج،چ:2)مشهد:بنیاد پژوهشهای إسلامی آستان قدس رضوی(ع)،1378 ه.ش.

ص:235

*روضه الواعظین،زین المحدّثین محمّد بن الفتّال النّیشابوریّ،تحقیق غلامحسین المجیدی(و)مجتبی الفرجی،2 ج،ط:1،قم:دلیل ما،1423 ه.ق.1381/ ه.ش.

*شرح نهج البلاغه،ابن أبی الحدید،افست از روی ط.مطبعۀ«دار الکتب العربیّه الکبری بمصر»1329/ ه.ق.،4 ج،بیروت:دار إحیاء التّراث العربی،1409 ه.ق.

*علل الشّرایع،الشّیخ الصّدوق(أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن موسی بن بابویه القمّی)،قدّم له:العلاّمه السّیّد محمّد صادق بحر العلوم،نجف:المکتبه الحیدریّه، 1385 ه.ق.

*عین الحیات،علاّمه محمّد باقر مجلسی،به تصحیح و توضیح سیّد علی محمّد رفیعی،چ:1،تهران:قدیانی،1382 ه.ش.

*عین الحیاه(تعریب عین الحیاه)،العلاّمه الشّیخ محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسیّ،تعریب و تحقیق:السّیّد هاشم المیلانیّ،2 ج،ط:1،قم:مؤسّسه النّشر الإسلامیّ،1421 ه.ق.

*فرهنگ بزرگ سخن،به سرپرستی دکتر حسن أنوری،8 ج،چ:1،تهران:سخن، 1381 ه.ش.

*فرهنگ مأثورات متون عرفانی،باقر صدری نیا،چ:1،تهران:سروش، 1380 ه.ش.

*فیض القدیر،محمّد عبد الرّؤوف المناوی،ط:1،بیروت:دار الفکر،1416 ه.ق.

*قبیلۀ عالمان دین،هادی نجفی،چ:1،قم:عسکریّه،1381 ه.ش.1423/ ه.ق.

*کتاب من لا یحضره الفقیه،شیخ صدوق(ابن بابویه)،مترجم:غفّاری،چ:1،تهران:

نشر صدوق،1368 ه.ش.

*کشف الخفاء و مزیل الإلباس عمّا اشتهر من الأحادیث علی ألسنه النّاس،

ص:236

إسماعیل بن محمّد بن عبد الهادی الجرّاحی العجلونیّ الشّافعیّ،ضبطه و صحّحه و وضع حواشیه:محمّد عبد العزیز الخالدی،2 ج،بیروت:دار الکتب العلمیّه،1422 ه.ق.

*کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد،العلاّمه الحلّی،صحّحه و قدّم له و علّق علیه:آیه اللّه الشّیخ حسن حسن زاده الآملیّ،ط:9،قم:مؤسّسه النّشر الإسلامیّ(التّابعه لجماعه المدرّسین بقم المشرّفه)،1422 ه.ق.

*کنز العمّال فی سنن الأقوال و الأفعال،العلاّمه علاء الدّین علیّ المتّقی بن حسام الدّین الهندیّ البرهان فوری،ضبطه و فسّر غریبه:الشّیخ بکری حیّانی،صحّحه و وضع فهارسه و مفتاحه:الشیخ صفوه السّقّا،بیروت:مؤسّسه الرّساله،1413 ه.ق.

*کیمیای سعادت،أبو حامد محمّد غزّالی طوسی،به کوشش حسین خدیوجم،چ:

8،تهران:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی:1378 ه.ش.

*مثنوی معنوی،جلال الدین محمّد بلخی،تصحیح رینولد.ا.نیکلسون،ترجمه و تحقیق:حسن لاهوتی،4 ج،چ:1،تهران:قطره،1383 ه.ش.

*مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرّسول(صلّی اللّه علیه و آله)،العلاّمه المولی محمّد باقر المجلسیّ،تحقیق السّیّد هاشم الرّسولیّ و...،طهران:دار الکتب الإسلامیّه.

*معجم ألفاظ القرآن الکریم،مجمع اللّغه العربیّه،2 ج،طهران:انتشارات ناصر خسرو،1363 ه.ش.

*معراج السّعاده،ملاّ أحمد نراقی،چ:9(با تجدیدنظر و إصلاحات)،قم:هجرت، 1382 ه.ش.

*مفردات ألفاظ القرآن،الرّاغب الاصفهانی،تحقیق:صفوان عدنان داودی،ط:1، دمشق:دار القلم(و)بیروت:الدّار الشّامیّه،1412 ه.ق.

*مکارم الاثار،میرزا محمّد علی معلّم حبیب آبادی،[به تصحیح و تحشیۀ آیه اللّه

ص:237

سیّد محمّد علی روضاتی]،ج 6،چ:1،اصفهان:نفائس مخطوطات اصفهان، 1364 ه.ش.

*مناقب آل أبی طالب(علیهم السّلام)،أبو جعفر محمّد بن علیّ بن شهر آشوب السّرویّ المازندرانیّ،تحقیق و فهرسه:د.یوسف البقاعی،ط:2،بیروت:دار الأضواء، 1412 ه.ق.

*نهج البلاغه،با ترجمۀ دکتر سیّد جعفر شهیدی،چ:3،تهران:مؤسّسۀ انتشارات و آموزش انقلاب إسلامی،1371 ه.ش.

*وسائل الشّیعه-تفصیل وسائل الشّیعه.

ص:238

اجازات خاندان روضاتیان

اشاره

شماری از اجازات صادر شده از سوی مرحوم صاحب روضات الجنّات

تدوین:سیّد جعفر حسینی اشکوری

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

مقدّمه [مصحح]

چندی پیش جناب حجّه الاسلام و المسلمین سیّد احمد سجّادی-دام ظلّه-از انتشار مجلّه ای در حوزۀ علمیۀ اصفهان خبر داد و از حسن ظنّش به این حقیر درخواست مقاله ای جهت نشر در آن مجلۀ گرامی را نمود و قرار بر آن شد تا در پاره ای از اجازات علمای اصفهان که در اختیار داشتم با دوستان همکاری نمایم.

خاندان روضاتیان یکی از اصیل ترین و ریشه دارترین خانواده های علمی اصفهان است که آثار و برکات وجودی و علمی آنان بیش از سه قرن گذشته تاکنون همچنان پابرجا و رجال برجسته ای از این خاندان برخواسته اند که همین موضوع ما را بر آن داشت تا به اجازات این بزرگ خاندان بپردازیم.

در رسالۀ حاضر به هفت اجازه از مرحوم علاّمۀ محقّق مدقّق سیّد محمّد باقر بن زین العابدین موسوی مشهور به صاحب روضات که جهت برخی از شاگردانش

ص:239

نگاشته پرداخته ایم که در آغاز هر اجازه نام مجاز و در پایان مکان نگاهداری آن آمده است.

آنچه در کروشه[]آمده اضافاتی است که وجود آن ضروری می نمود و اگر به اشتباهی در متن برخورده ایم بدون هیچگونه تصرّفی به صحیح آن در پاورقی اشاره شده است.در پایان تذکّر این نکته لازم است که اجازات حاضر به ترتیب تاریخی صدور آن تنظیم شده و چون یکی از اجازات میرزا محمّد بن عبد الوهاب همدانی ناقص و از انجام افتادگی داشت و تاریخ آن معلوم نبود در پایان آمده است.

و ما توفیقی إلاّ باللّه علیه توکلت

قم المقدّسه-روز مبعث 1425

سیّد جعفر حسینی اشکوری

ص:240

1)اجازته للسید عبد الغفار بن محمد حسین الحسینی التویسرکانی:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه الّذی عنون صحیفه حدیث ربوبیته ببسمله بدیع الایجاد،و عنعن مشیخه قدیم ألوهیته بسلسله رفیع الاسناد،رفع بلطیف مشیته درجات أهل العلم و المعرفه و أرباب القابلیه و الاستعداد،و رجّح بطریف منته منهم المداد علی دماء شهداء یوم الجهاد علی رؤوس الأشهاد،و کتب لهم بجمیل ارادته اجازه الافاضه علی قاطبه العباد و راتبه البلاد،و رتّب لهم بجلیل موهبته قوانین الاستنباط و الاجتهاد،فسبحانه و تعالی من مفضل محسن مجمل مکمل منه المبدأ و إلیه المعاد،و علیه وساده الاعتماد و الاستناد من کلّ سیّد و أستاد و سند من الاسناد و شیخ من مشایخ الهدایه و الإرشاد.

و أشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریک له فی الملک و لا ولیّ له من الذلّ و لا جامله ولد من الأولاد و لا أحد من الأنداد أو الأضداد،شهاده منبئه عن صحیح الاذعان و الاقرار و سلیم الاعتراف و الاعتقاد و مجزیه مجزیه یوم التناد بأحسن جزاء ربّ العباد و مقصد العبّاد.

ثمّ الصلاه و السلام و التحیات الوافرات الباقیات الصالحات المبارکات دهر الدهور و أبد الآباد علی قطب الأرض المهاد و رکن السبع الشداد محمّد الحمید المحمود الأحمد الحمّاد الّذی هو منذر للعباد لکلّ قوم هاد،و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین الّذین هم لعباد اللّه أعوان و أمداد و لبلاد اللّه أعلام و أوتاد و لرسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله أحفاد أو أبو أحفاد ما حدی

ص:241

حاد و عدی عاد و بلغ بالغ من أهل الدرایه إلی غایه المراد و من أهل الروایه إلی رایه السداد و آیه الاستسعاد.

أمّا بعد:فلمّا استجاز من هذا العبد صاحب وثیق العهد و ذائق رحیق المعرفه و الفقه و الفضل من زمن ورود المهد،أرفع أهل زمانه فی أنفع مراتب أقرانه بل أنبل جمیع إخوانه فی أفضل ما أوتی أرباب شأنه و هو الأخ الصافی و الخدن الموافی و الصدیق الکافی عارج معارج العلم و العمل و الدین و دارج مدارج الاقتدار علی استنباط الأحکام الشرعیه من البرهان المبین کأحد من المجتهدین مشیّد أساس المبانی و مسدّد رواسی المعانی سیّدنا الجلیل الجمیل «المیرزا عبد الغفار بن المرحوم السیّد محمّد حسین الحسینی التویسرکانی»-بلّغه اللّه تعالی غایه الأمانی و أذاقه من القطوف الدوانی و طیبات ما یشرب فی الجنان من الأوانی-بادرت إلی اجابه مسؤله المتین و باکرت إلی اناله مأموله الرزین،مع أنّی لم أکن من رجال هذا الشأن و لم أعد إلی الآن فی أبطال هذا المیدان تشبّها بأسلافنا الصالحین و تزیّنا بأزیاء أشیاخنا الکابرین-رضوان اللّه تعالی علیهم أجمعین-

فاستخرت اللّه-جلّ جلاله-فی ذلک و استعنت به فی سیر تلک المسالک.. (1)جنابه المطاع تسلیما لأمره المستطاع أن یروی عن هذا العبد الضعیف و ینبئ عن هذا القنّ النحیف جمیع مصنّفاته و مؤلّفاته و مقروءاته و مسموعاته و منشوراته و منظوماته و سائر حواشیه و تعلیقاته و رسائله و تقریراته الّتی منها کتابه الکبیر الّذی سمّاه روضات الجنّات فی تراجم أحوال العلماء و السادات و هو فی أربع مجلّدات کتابیات تبلغ خمسین ألف بیت.. (2)و یذکر فیه بأجود ما یکون من البیان و ألطف ما یقرّب المسموع إلی العیان طرائف أخبار فقهائنا الأخیار و ظرائف آثار حکمائنا الأحبار و نوادر أطوار أدباء هذا الدین و غرائب أسرار العرفاء و السالکین،و لئن کان کلّ شیء من الدنیا سماعه أعظم من عیانه فلعمر الحبیب انّ

ص:242

1- (1)) هیهنا کلمه لا تقرأ.
2- (2)) هیهنا کلمه لا تقرأ.
کتابنا هذا بعکس ذلک فی جمیع أجزائه و أرکانه،و اللّه یعلم ما بلغنی من التعب و رأیت من المراره و النصب حتّی أن جمعت فیه من فرائد أساطیر القوم ما لا یحصی و من فوائد نحاریر الیوم ما لیس یستقصی،نفعنی اللّه به و سائر اخوانی المؤمنین و جمع لنا به خیر الدنیا و الدین.

و کذلک أذنت له-أدام اللّه تعالی فضله-أن یروی عنّی کلّما أجیزلی روایته و یأخذ منّی کلّما أبیح لی نقله و حکایته من زبر أصحابنا البرره و کتب أخبارنا المعتبره و لا سیّما الأربعه المتناسبه الّتی کان علیها المدار فی جمیع الأعصار و هی الکافی و الفقیه و التهذیب و الاستبصار،بحقّ روایتی إیّاها عن أفواه مشایخ أجلاّء و أشفاه أکابر أوتاد،أقدمهم و أجلّهم و أفقههم و أوّلهم سیّدنا الأستاد و شیخنا الاستناد و الاعتماد ملاذ الاسلام و المسلمین و آیه اللّه تعالی فی العالمین سمیّنا العلاّمه و نیّر أقالیم الخاصّه و العامّه مستغرق بحار رحمه إلهنا الغنی القوی الحاج سیّد محمّد باقر بن المرحوم السیّد محمّد نقی الرشتی الموسوی صاحب کتاب مطالع الأنوار فی خصوص فقه الصلاه شرحا علی کتاب شرائع الاسلام فی ستّ مجلدات فخام،و مختصر منه بالفارسیه سمّاه کتاب تحفه الأبرار،و کتاب آخر سمّاه الزهره البارقه فی أحوال المجاز و الحقیقه بل سائر مباحث الألفاظ فی الحقیقه،إلی غیر ذلک من رسائله الکثیره و أجوبه مسائله الغفیره فی الفقه و الرجال و العربیه و غیرها،و کانت وفاته فی عصیره یوم الأحد الثانی من شهر ربیع الأوّل سنه ستّین و مأتین بعد الألف من الهجره المبارکه.

عن جماعه من فحول زمانه و صدور وقته و أوانه أجلّهم و أرفعهم سیّدنا العلی العالی و النور المتعالی السیّد علی بن السیّد محمّد علی بن السیّد أبی المعالی صاحب الشرح الکبیر علی کتاب مختصر النافع،و أسدّهم و أفقههم الشیخ جعفر بن الشیخ خضر النجفی صاحب کتاب کشف الغطاء و غیره،و أدقّهم و أفضلهم الآمیرزا أبی القاسم القمی صاحب القوانین و الغنائم و شرح تهذیب الأصول و غیرها.

بحقّ روایه هؤلاء الثلاثه جمیعا،عن أستاد الکلّ فی الکلّ و الجنّه العالیه الدائمه الفضل و الأکل مولانا الآقا محمّد باقر بن المولی محمّد أکمل المشتهر بالمروّج البهبهانی صاحب کتابی

ص:243

الفوائد العتیق و الجدید و رساله الاجتهاد و التقلید و شرح مفاتیح الفقه و رسائل کثیره فی الفقه و الأصول و الرجال و غیرها،و توفّی فی سنه ثمان (1)و مأتین بعد الألف و دفن فی الرواق الشرقی من حرم مولانا و إمامنا أبی عبد اللّه الحسین-صلوات اللّه و سلامه علیه-

و ثانیهم: السیّد الجلیل الفاضل زین المجتهدین و عین الأفاضل شیخ إجازتنا فی الحائر المطهّر الشریف الآقا سیّد إبراهیم بن السیّد محمّد باقر الموسوی القزوینی القاطن فی تلک البقعه المقدّسه حیّا و میّتا صاحب کتاب الضوابط فی الأصول و نتائج الأفکار فی تلخیص ذلک الطول و کتاب دلائل الأحکام فی فقه آل الرسول و غیر ذلک،و توفّی بوباء العراق فی حدود سنه اثنین و ستّین و مأتین بعد الألف،عن جمله من تلامذه مشایخ شیخنا الأجل الأوّل منهم:الشیخ علی بن الشیخ جعفر المتقدّم ذکره الشریف،عن المشایخ المذکورین،عن سمیّنا المروّج العلاّمه-أعلی اللّه تعالی مقامه-

و ثالثهم: الشیخ الفاضل الفقیه و الحبر العالم النبیه صاحب الفضل و الشرف و زین فقهاء مشهد النجف الأشرف مولانا الشیخ محمّد بن الشیخ علی بن الشیخ جعفر باجازه کتبها لی علی ظهر کتاب شرحی الحمید علی رساله ألفیه الشهید زمان تشرّفی بزیاره سیّدنا أمیر المؤمنین-علیه سلام اللّه و الملائکه و الناس أجمعین-بحقّ روایته الشریفه عن أبیه،عن جدّه،عن المروّج البهبهانی.

و رابعهم: الشیخ الفاضل الأوحد و الفقیه الأمجد الشیخ قاسم بن الشیخ محمّد النجفی الأصل و الوطن و المحتد صاحب الشرح المبسوط الّذی هو فی مجلّدات جمّه علی شرائع المحقّق الحلّی-علیه الرحمه-باجازه کتبها لی أیضا فی ذلک السفر المبارک بخطّه الشریف،عن شیخه الأجلّ الأفضل الأفقه الأفخر الشیخ حسن بن مولانا الشیخ جعفر،و قد رأیت بخطه الشریف صوره اجازته له علی ظهر بعض مجلدات کتابه المذکور منبئه عن اجتهاده المطلق

ص:244

1- (1)) کذا فی الأصل و الصحیح«ست»کما صرّح به المجیز فی بعض اجازاته الأخر.
و مهارته الکامله فی الفقه و الأصول،و لم یقل فیه إلاّ الحقّ.

و خامسهم: الوالد المبرور المرحوم و جامع الفضائل و العلوم،أزهد فضلاء زمانه و أعرف نبلاء أوانه،سلیل الفقهاء الماجدین و سمّی سیّد الساجدین مولانا الحاجی میر زین العابدین -أسکنه اللّه فی أعلی علّیین و حشره مع أجداده الطاهرین المعصومین-بحقّ روایته بالاجازه الصریحه عن جماعه من علماء عصره و فقهاء وقته أعلاهم سندا و أرفعهم طریقا والده السیّد السعید و العالم الرشید زبده المحدّثین و أسوه المدرّسین السیّد أبو القاسم جعفر بن السیّد المحقّق الفاضل الکامل قدوه الأعاظم و الأفاضل أبی المکارم حسین بن السیّد الأکمل الأجل الأفضل الأمیر أبی القاسم بن الأمیر سیّد حسین الحسینی الموسوی الأول،عن والده الجلیل النبیل المبرور المذکور صاحب حواشی شرح اللمعه المشهوره الّتی هی علی کثیر من نسخ ذلک الکتاب مسطوره،و غیر ذلک من المصنّفات الکثیره بالعربیه و الفارسیه، و کان-رحمه اللّه-أحد مشایخ المحقّق القمّی صاحب کتاب القوانین و غیرها فی القراءه و السماع و الاجازه و غیرها،و اسمه الشریف مذکور مع نهایه التعظیم و التبجیل فیما رأیناه من اجازات المحقّق المذکور.

بحقّ روایته عن شیخه الفاضل الحاذق و العالم الباذل الفائق مولانا محمّد صادق بن الفاضل الجلیل العلاّمه الربانی المولی محمّد بن عبد الفتاح التنکابنی المازندرانی و هو المولی محمّد المشهور بسراب صاحب المصنّفات الکثیره فی الکلام و الفقه و الأصول و غیرها،و قد ذکرنا أحواله الشریفه علی التفصیل فی کتاب رجالنا الکبیر،عن والده الجلیل المذکور،عن شیخه و أستاده العلاّمه مولانا محمد باقر بن المولی محمّد مؤمن السبزواری صاحب کتاب ذخیره المعاد و کفایه الفقه و مفاتیح النجاه و غیرها،عن السیّد البارع الألمعی السیّد حسین بن السیّد حیدر الکرکی العاملی،عن شیخنا البهائی،عن والده الجلیل الشیخ حسین بن عبد الصمد الحارثی،عن شیخنا الشهید الثانی زین الدین بن علی -عاملهم اللّه تعالی بلطفه الخفی و الجلی-.

ص:245

ح:و أروی أیضا عن والدی الجلیل العلاّمه-أعلی اللّه تعالی مقامه-عن السیّد الکبیر و العالم النحریر الأمیر محمّد حسین بن الأمیر عبد الباقی بن الأمیر محمّد حسین الکبیر ابن بنت سمیّنا العلاّمه المجلسی صاحب کتاب بحار الأنوار،عن والده الأمیر عبد الباقی المذکور، عن والده الأمیر محمّد حسین المبرور المترجم عن کیفیه أحواله الشریفه أیضا فی کتاب رجالنا الکبیر علی التفصیل،عن جدّه العلاّمه المجلسی-قدّس سرّه القدوسی-

و سادسهم: السیّد السند و الرکن المعتمد محقّق زمانه و مدقّق أوانه و البارز فی العلم و العمل علی جمیع أشباهه و أقرانه الأمیر سیّد حسن بن الأمیر سیّد علی الحسینی الاصفهانی المدرّس فی الأصول و الفقه بدار السلطنه اصفهان باجازه کتبها لی فی حدود سبعین و مأتین بعد الألف و إن کانت طریق روایته منحصره فیما یرویه بالإجازه عن والدنا المبرور عن مشایخه المعظّمین الّذین کتبت أنا بأمره المطاع لجنابه المکرّم تفصیل أسمائهم الشریفه و طرق روایاتهم الطریفه بخطّی البائر و تقریری القاصر،کما أنّ من جمله مشایخ اجازه والدی المبرور أیضا هو سیّدنا السمّی الأوّل الّذی أجازنی فی حدود تسع و خمسین بعد المأتین و أجازه فی حدود اثنین و عشرین و مأتین،فصدق انّ مسند روایتی بهذین الطریقین الأنیقین أیضا ینتهی إلی سمیّنا المروّج البهبهانی.

و علی ذلک فلنکتف فی هذه العجاله هنا بذکر طریقه الأنیقه إلی أصحاب الکتب الأربعه و غیرهم لاتّصال سندنا به من الجهات الستّ المذکوره لا محاله بخلاف طرق من کان من طبقته من الّذین أشیر إلیهم من قبل،مضافا إلی جریان عاده المتأخّرین عنه غالبا بعدم اخلاء اجازتهم عن الانتهاء إلیه،ثمّ الاکتفاء بذکر طریقه الواضحه إلی علمائنا المتقدّمین و ساداتنا الأقدمین.

و قد انحصر شیخ اجازته فیما رأیناه من اجازاته و اجازات من روی عنه بروایته فی العلم الفرد فی ذلک الوقت و هو حضره والده الجلیل الأنبل و النبیل الأفضل مولانا محمّد أکمل الاصفهانی الّذی کان من علماء زمان الفتره الواقعه بین زمنی الباقرین المروّجین و تزوّج

ص:246

بابنه الفاضل المحدّث نور الدین بن المولی محمّد صالح المازندرانی المشهور شارح أصول الکافی و غیره،فولد منها سمیّنا المروّج،و کان المولی نور الدین المذکور ابن بنت مولانا الفاضل التقی المجلسی،لأن احدی بناته الأربع المخدّرات کانت فی بیت المولی محمّد صالح المذکور کما أوضحنا ذلک بما لا مزید علیه فی ترجمته من کتاب الروضات،فیکون علی ذلک سمیّنا العلاّمه المجلسی خال أمّ سمیّنا المروّج البهبهانی من جهه الأب و والده التقی المتّقی جدّ أمّه من قبل الأمّ و الفاضل المازندرانی المذکور جدّ أمّه من قبل الأب کما تراه-علیه رضوان اللّه-و کثیرا ما یعبّر عن الأوّل بخالی و عن الآخرین بجدّی باعتبار أنّهم الثلاثه للثلاثه.

ثمّ إنّ المولی محمّد أکمل المذکور أیضا یروی عن جماعه من فضلاء عصره و مشایخ زمانه،أفضلهم و أجلّهم و أحقّهم بالتقدیم هو الفاضل الفخیم و قبله أهل العلم و التعلیم حجه الاسلام و المسلمین و آیه اللّه تعالی فی العالمین سمیّنا الأجل الأکرم مولانا محمّد باقر بن المولی محمّد تقی المجلسی-قدّس سرّه القدّوسی-عن والده الفاضل المحدّث الورع التقی النقی المولی محمّد تقی بن المولی مقصود علی الاصفهانی الملقّب بالمجلسی،عن المولی الفاضل الکامل المجتهد المعتلی أبی الحسن علی المشتهر بالمولی حسنعلی ابن المولی المحقّق المدقّق الفاضل العلاّمه مولانا عبد اللّه بن الحسین التستری،عن والده الفاضل المعظّم المذکور،عن الشیخ نعمه اللّه بن أحمد بن خاتون العاملی،عن شیخه المحقّق الثانی علی بن عبد العالی الکرکی العاملی.

ح: و عن المولی حسنعلی المذکور،عن شیخنا البهائی المرحوم محمّد بن حسین بن عبد الصمد الحارثی العاملی،عن والده الفقیه المبرور الشیخ حسین بن عبد الصمد المعظّم إلیه-رحمه اللّه تعالی علیه و علیه-عن شیخنا الشهید الثانی زین الدین بن علی العاملی الشامی،عن مشایخه الأجلّه المذکورین بتفاصیل اسمائهم السامیه و أوصافهم الزاکیه فی إجازته الکبیره المشهوره التی کتبها للشیخ حسین بن عبد الصمد والد شیخنا البهائی -علیهما الرحمه-و منهم من قدّمه هناک علی سائر مشایخه المعظّمین و هو الشیخ الفاضل

ص:247

الکامل نور الدین علی بن عبد العالی المیسی العاملی،و هو غیر الشیخ علی بن عبد العالی الکرکی العاملی الملقّب بالمحقّق الثانی صاحب کتاب جامع المقاصد فی شرح القواعد و غیره و متأخّر عنه فی الطبقه بیسیر کما بیّنّاه فی کتاب رجالنا الکبیر،و لذا لم یلقه شیخنا الشهید الثانی و إن کان قد أدرک أواخر زمانه الشریف،أو لأنّه کان قاطنا بدیار العجم فی ذلک الزمان.

بحقّ روایه ذلک الشیخ الجلیل عن الشیخ شمس الدین محمّد بن محمّد بن داود المشتهر بابن المؤذّن الجزّینی العاملی-و نسبته إلی قریه جزّین علی وزن سکّین احدی قری خطّه جبل عامل الشام المحروسه-عن نافله عمّه الشیخ ضیاء الدین علی بن شیخنا الأجل الأفقه الأفخم الأفخر الأفضل الأکمل محمّد بن مکّی الجزّینی العاملی الملقّب بالشهید الأوّل،عن والده الشهید المبرور الّذی هو ابن عمّ ابن المؤذّن المذکور کما نقل عن تنصیص شیخنا الشهید الثانی بذلک فی بعض اجازاته،عن الشیخ فخر الدین محمّد بن الحسن بن المطهّر المشتهر بفخر المحقّقین،عن والده جمال الدین الحسن بن یوسف بن المطهّر المشتهر و الملقّب بالعلاّمه علی الاطلاق،عن والده الشیخ الفقیه المسلّم یوسف بن المطهّر الحلّی،عن خاله المحقّق علی الاطلاق أبی القاسم جعفر بن الحسن بن یحیی بن سعید الحلّی صاحب المعتبر و الشرائع و المختصر النافع و غیرها،عن السیّد السعید شمس الملّه و الدین نجم الدین فخّار بن معد الموسوی،عن الشیخ سدید الدین أبی الفضل شاذان بن جبرئیل القمّی،عن الشیخ العماد أبی جعفر محمّد بن أبی القاسم الطبری،عن الشیخ الجلیل أبی علی الحسن بن الشیخ الإمام أبی جعفر محمّد بن الحسن المتوطّن بالغری السری و المشتهر بشیخنا الطوسی صاحب کتابی التهذیب و الاستبصار و غیرهما من المؤلّفات الجمّه المذکوره بأسمائها فی معظم کتب الرجال،عن والده شیخ الطائفه الحقّه و رئیس الفرقه المحقّه،عن الشیخ الفرید و أفضل جمیع الأساتید محمّد بن محمّد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید،عن شیخه الفاضل المحدّث الأمین فخر هذه الطائفه أبی جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه

ص:248

القمی المشتهر بالشیخ الصدوق،عن والده المنتجب المنتخب شیخ القمیّین فی وقته علی بن الحسین بن بابویه المدفون فی مقبره قم المبارکه صاحب الرساله المشهوره.

ح: و عن الشیخ المفید،عن الشیخ الفقیه أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه،عن شیخنا الأجلّ الأقدم ثقه الاسلام رکن الشیعه أبی جعفر محمّد بن یعقوب الکلینی الرازی، بحقّ روایته-رحمه اللّه تعالی-مثل روایه علی بن بابویه القمی والد شیخنا الصدوق،عن مشیخه أسانیدهما و عدّه مشایخهما المذکورتین فی کتب رجال الامامیه إلی أن تصلا برجال أئمّتنا المعصومین-صلوات اللّه علیهم أجمعین-

ثمّ إنّی أشترط علی جناب المستجیز علی النحو الوجیز کلّما اشترط علیّ شیخ مجیز من الأخذ بالحائطه للدین و رعایه حرمه الفقهاء و المجتهدین و اصلاح السریره و اخلاص النیه و إغاثه الملهوف و قضاء حوائج المضطرّین و المتحیّرین و اعانه الفقراء و المساکین و المعاشره مع المؤمنین و المجانبه عن مجالس الجبابره و الظالمین و المحافظه علی الصلوات و الملازمه للجماعات و المناجاه فی الخلوات مع ولیّ الحاجات و المواظبه علی تلاوه القرآن فی طریف الحالات و الدعاء فی ظهر الغیب لجمیع المؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات و خصوصا الآباء و الأمّهات و الأخوه و الأخوات و سائر ذوی القرابات و مشایخ الإجازات و المتحمّلین للروایات.

و ألتمس من جنابه الأکرم أن لا یحرمنی من صالح الدعوات و أسأله أن یجرینی علی خاطره الشریف فی مظانّ الإجابات و یدعو لی بالخیر فی أعقاب الصلوات و سائر شرائف الأوقات قبل الوفاه و بعد الممات و یجعلنی فی حلّ و رخصه من جمیع التقصیرات و التفریطات و التسویفات و التسویلات و یقابل السیّئات بالحسنات و یفتتح مجالسه المعقده بالافاضات و الإفادات و یختمه بالصلوات و التحیّات علی محمّد و أهل بیته السادات و یکثر من الاستعاذه باللّه العزیز العلیم من شرّ الشیطان الرجیم و من اطابه الکلام فی جمیع اللیالی و الأیام بفرسی الجنّه العالیه اللذین هما قول:سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلاّ اللّه و اللّه أکبر؛

ص:249

و:لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلی العظیم.

و کتبت هذه الأحرف إجابه لأمره العالی بکفیّ البائر البالی فی ظهیره یوم الخمیس الأنیس لأربع خلون من ذی قعده الحرام عام تسعه و سبعین و مأتین بعد ألف تامّ من هجره سیّد الأنام-علیه و آله آلاف التحیه و السلام-و أنا عبید اللّه المسکین و مخلوقه الضعیف المستکین محمّد باقر بن زین العابدین الموسوی عاملهما اللّه بعفوه القوی و فضله النوی و ثوابه السوی و سحابه الروی و نواله الصوری و المعنوی-آمین رب العالمین-

ثمّ الحمد للّه و سلام علی عباده الذین اصطفی.

و أقول:بعد الإعاده لما صفی من ذلک و ما کفی لما أجلت النظر ثانیا لا کسلا و لا متوانیا فیما أفاده جناب المستجیز-متّعه اللّه بعمره العزیز-فی مراتب شتّی من العلوم و مراحل لا تؤتی من الکمال المکتوم،و اطلعت علی رقم بعض أعاظم فضلاء الزمان-أسکنه اللّه تعالی بحبوحات الجنان-فی التصریح بأنّ جنابه العالی بلغ مرتبه الاجتهاد علی الاطلاق و حرم علیه التقلید لغیره بدون الاغراق صار اعتقادی الدالک أیضا فی حقّه ذلک و طفقت أحمد اللّه -سبحانه-علی نیله المحقّق لأکباد تلک المسالک و نبله المطوّق علی أجیاد تلک الممالک و زدت فی توصیته بالاشتغال بمراسم الاستنباط و باستفراغ الوسع فی تحصیل جواهر الأحکام بالاستدلال من المناط و کذا فی مسأله الدعاء منه-سلّمه اللّه تعالی-فی مظان الإجابات و حفظه لحقوق المصادقه و المصافاه حین الحیاه الفانیه و بعد الوفاه.و کتب ذا فی سلخ رجب المرجّب(1280) (1).

***

ص:250

1- (1)) مکتبه السیّد أحمد الروضاتی،تهران،صوره هذه الاجازه موجوده فی نفحات الروضات/ 333-338.
2)إجازته للمیرزا محمّد بن عبد الوهّاب الهمدانی:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمد للّه الکامل علی الاطلاق و المالک بالاستحقاق و المدرک بالاستدقاق و المنعم بالاستغراق و المنفق مع الارفاق و المنقذ من الاملاق،خالق الخلق و خازن الأرزاق و الخاطب بما عندکم ینفد و ما عند اللّه باق،و الصلاه و السلام الراقیان الباقیان إلی أن تبلغ نفوسنا التراق و قیل من راق و السائحان السابحان مع من یسبّحن بالعشی و الاشراق إلی میعاد یوم التلاق علی سیّد خلائق الخلاق و أشرف أشارف الأطباق مکمّل مکارم الأخلاق و مکفّل مراسم الأفلاق و من کان له من کلّ جمیل خلاق و علی کلّ جیل أعلاق و أوتی إجازه البلاغ إلی جمیع الآفاق محمّد المصطفی المنتصی المنتقی المرتقی من حضیض هذه الداجیه إلی أوج راق و رفیع رقراق و العارج علی متن البراق إلی ذروه سنام الأرواق،و علی آله الاولی إلی سلسله أسانیدهم العالیه تمدّ الأعناق و علی صلصله أحادیثهم السامیه تدقّ الأوراق ما بقی المؤمنون یؤمنون بالغیب و یأمنون النفاق و یحسنون باخوانهم الظنون و یحفظون المیثاق.

أمّا بعد:فلمّا طال ما أنهی إلیّ بطریق الرسال،وصال ما ألقی علیّ علی سبیل التوال من طلب.. (1)فی عالم الظلال و حلیفنا یوم وقوع الألفه بین جواهر الأمثال صفوه الأحباب و القابض علی عروه محامد الأصحاب الأنجاب عمده العلماء الماجدین و زبده الفضلاء الناجدین،صاحب الدرجات الرفیعه و صاعد الرتبات المنیعه البدیعه،جامع مراسم المعقول و المنقول و قارع مسامع الفروع و الأصول،بالغ مبالغ المجتهدین الأعلام و عارج معارج المستفیدین فی الاسلام و هو العالم الربانی و الحبر الصمدانی أبو الفضائل مولانا «الآمیرزا محمّد بن الحاجی عبد الوهّاب الهمدانی»-بلّغه اللّه غایه الأمانی و أذاقه حلاوه

ص:251

1- (1)) هیهنا کلمه لا تقرأ.
الحقائق و المعانی-أن اهدی إلی بابه الأکرم و اتحف إلی جنابه المحترم إجازه ما صحّت لی روایته و حلّت لی إجادته و إجازته کما کان من دیدن أسلافنا الصالحین و استمرّت علیه شیمه أشیاخنا السابقین-رضوان اللّه علیهم أجمعین-مع أنّی لم أک من فوارس ذلک المیدان و لا فی عداد من یظنّ به استعداد أولئک الفرسان الأعیان،فطمست فی نفسی القاصره الخاسره من حسن هذا الظنّ و طفقت أقول:أللهمّ اجعلنی برحمتک خیرا من ظنّه الحسن.

ثم استخرت اللّه الملک العزیز فی إجابه جنابه المستجیز علی النمط الوجیز و أجزت له أن یسند إلیّ أیضا روایه مؤلفات الأصحاب و یروی عنّی جوامع أحادیث الرسول و أهل بیته الأطیاب-علیهم سلام اللّه إلی یوم الحساب-و خصوصا الأربعه المقبوله المشهوره الّتی علیها المدار فی جمیع الأعصار الکافی و الفقیه و التهذیب و الاستبصار،و کذلک الأربعه الأخری الّتی جاءت علی أثر تلک الأنوار و هی الوافی و الوسائل و جوامع الکلم و البحار، بحقّ روایتی إیّاها عن جماعه من مشایخ هذا الزمان و جبلّه من کبرائنا الأعیان و علمائنا الأرکان أعلاهم سندا و مرتبه و أسماهم سمه و منقبه هو سیّد الفقهاء المسلّمین و حجه الاسلام و المسلمین سمیّنا الأجل الأعظم و البحر الخضم الحاج سیّد محمّد باقر بن المرحوم السیّد محمّد نقی الموسوی الجیلانی ثم الإصفهانی صاحب کتاب شرح الشرائع الموسوم بمطالع الأنوار فی ستّ مجلّدات کبار مع کتاب تحفه الأبرار و کتاب الزهره البارقه فی خصوص مباحث الألفاظ من الأصول و غیر ذلک من المصنّف المطبوع المقبول فی مراتب المعقول و المنقول.

بحقّ تحدیثه و روایته-لاحظه اللّه بعین عنایته و حسن رعایته-عن جمله من مشایخه الکابرین و جلّه من مراجعه الفاخرین منهم:المحقّق المدقّق الآمیرزا أبو القاسم القمی، و الفقیه النبیه الشیخ جعفر بن الشیخ خضر الجناحی النجفی،عن شیخهما الأجل الأفضل الأنبل مولانا الآقا محمّد باقر بن المولی محمّد أکمل،عن أبیه المذکور المبرور،عن الشیخ جعفر القاضی و الآقا جمال الدین محمّد الخوانساری و المولی میرزا محمّد الشروانی بل

ص:252

العلاّمه المجلسی الثانی،عن أبیه المولی محمّد تقی بن المولی مقصود علی المجلسی الاصفهانی، عن شیخنا البهائی،عن والده الشیخ حسین بن عبد الصمد العاملی،عن الشهید الثانی -قدّس اللّه تعالی أرواحهم و روّح أشباحهم-

ح: و أروی أیضا بالإجازه عن شیخی و سندی و والدی الماجد البارع الورع الجامع المطلق الحاجی أمیر زین العابدین بن الفاضل الکامل السیّد أبی القاسم بن الفقیه الأوحد السیّد حسین بن الأدیب الأفقه الأمجد السیّد أبی القاسم جعفر بن الحسین الحسینی الموسوی،عن أبیه،عن أبیه،عن أبیه،عن مشایخه الکابرین المنتهین إلی شیخنا البهائی أیضا.

ح: و عن أبیه،عن السیّد محمّد مهدی العلاّمه الطباطبائی المشتهر ببحر العلوم،عن المروّج البهبهانی و غیره.

ح: و عن أبیه،عن أبیه،عن المولی محمّد صادق بن المولی محمّد التنکابنی الشهیر بسراب،عن أبیه المذکور أحد علمائنا الأقطاب،عن شیخه المحقّق مولانا محمّد باقر السبزواری الخراسانی،عن السیّد حسین بن السیّد حیدر الکرکی العاملی،عن شیخه الشیخ بهاء الدین محمّد المتقدّم علی اسمه التعظیم.

ح: ولی الروایه أیضا بالإجازه عن السیّدین الأیدین المجتهدین المعتمدین المدرّسین المؤسّسین الآقا سیّد إبراهیم بن السیّد محمّد باقر الموسوی القزوینی المتوطّن بالحائر المقدّس حیّا و میّتا،و الأمیر سیّد حسن بن الأمیر سیّد علی الحسینی الاصفهانی،عن مشایخهما الأجله المنتهیه أیضا إلی الجماعه المذکورین.

و لیطلب ما یزید علی ذلک من کتب الإجازات و تراجم العلماء و السادات و لا سیّما کتابنا الکبیر الّذی وضعناه فی هذا الباب و أودعناه فوائد لا تحصی قلّ ما یوجد نظیرها فی کتاب و سمّیناه کتاب روضات الجنّات-جعله اللّه تعالی من الباقیات الصالحات-

ثمّ الملتمس من جناب المقصود بهذه الکلمات الدعاء بالخیر فی مظانّ الاجابات

ص:253

و الشفاعه إلی اللّه-تبارک و تعالی-فی جمیع الحالات کما أنا من الآن موطن نفسی الخاطئه بمعونه الرحمن أن لا أنساه من الدعاء فی تلک المظانّ و أقرأ علیه السلام الوافر و استدعیه الجواب و أحمد إلیه اللّه-سبحانه و تعالی-و أصلّی و أسلّم علی محمّد و أهل بیته الأطیاب و أرجو منه الثواب.و کتب ذا فی عصر یوم الإثنین الحادی عشر من رجب المرجّب المکرّم أحد شهور سنه ثلاث و ثمانین و مأتین بعد الألف.

***

3)إجازته للسید محمّد مهدی بن محمّد الحسینی البروجردی:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه المتفضّل بالنعم و الشکر للّه المتحنّن بالکرم و المنّ للّه المتفرّد بالقدم،خالق اللوح و القلم و معلّم الإنسان ما لم یعلم،و المقسّم له المواهب و القسم علی من له القابلیه الحاصله من مراتب الهمم و الأهلیه الناشئه من طرائف الشیم،و الصلاه و السلام علی سیّدنا و نبیّنا الأعزّ الأکرم و الأجلّ الأفخم و الأجدّ الأعلم و الأشدّ الأحلم و الأسدّ الأحکم محمّد المصطفی المجتبی المرتجی المبعوث إلی کافه الأمم و عامّه صنوف أهل العالم،و علی آله و عترته المستودعین لجواهر الحکم المستأهلین لبواهر العضم.

أمّا بعد:فلمّا ان طال ما أنهی إلیّ من استدعاء سیّدنا الجلیل و أید أرباب الطلب لفنون التکمیل،سائس دیار الورع و التقوی و الدین و فارس مضمار المعرفه بأحکام الشرع المبین، مبیّن مراتب الحلال و الحرام و مزیّن مناصب أئمه الاسلام-علیهم السلام-شرف الساده العلویه و فخر الدوحه المصطفویه صاحب القوّه القدسیه و صاعد الدرجه القدّوسیه،عارج معارج الاجتهاد بجهاده المجدی و ناهج مناهج الاستنباط بشهاده المستجدی ابن سیّدنا الأجلّ الأفضل الأمجد و العالم المؤیّد المسدّد السیّد محمّد مجتهد العصر و الزمان و فقیه

ص:254

الدوران«السیّد محمّد مهدی الحسینی البروجردی»-عصمه اللّه من کلّ شیء مردی و منحه بکلّ شیب طیب غیر روی-أن أکتب له-أدام اللّه تعالی فضله و نبله-علی سنن أشیاخنا الماجدین و سیر أسلافنا الناجدین تفصیلا لقبیله رواه الأخبار و توصیلا بوسیله وعاه الآثار إطوالا لسلسله حرّاس هذا الدین إلی الجلاّس المبعدین و ایصالا لمنفلت ایمان الحالبین علی منفلق أفواه الطالبین نسخه اجازه ذات امازه توجب له جواز اسناد الروایه إلی هذا العبد الضعیف و تذکره رخصه بعد طول زمن ربصه تنفعه فی مقام الرعایه لحقوق شقوق التکلیف.

فاستخرت اللّه-سبحانه و تعالی-فی اجابه جنابه المحترم إلی ذلک المرام،و أجزت له أن یروی عنّی کل ما أجازلی المشایخ الکرام و أساتیدی العظام بأسانیدهم العالیه النظام -جزاهم اللّه تعالی عن الاسلام و أهل الاسلام أفضل جزاء أرباب الأعلام و أصحاب الأقلام-و هم عدّه من عمد أفراد الزمان و زمره من زبد أرکان الایمان أجلّهم قدرا و أتمّهم بدرا و أرفعهم شأنا و أدقّهم نشدانا هو سیّد فقهاء الأوّلین و الآخرین و المؤیّد من عند اللّه -تعالی-فی اعلاء کلمه الحقّ والدین،سلطان المجتهدین و برهان المعتمدین أفضل المطلّعین و أکمل المتتبّعین ملجأ الأباعد و الأدانی مولانا الحاجی سیّد محمّد باقر ابن المرحوم السیّد محمّد نقی الموسوی الجیلانی ثمّ الاصفهانی صاحب کتاب المطالع فی شرح الشرائع و غیر ذلک من المصنّف الشائع و المؤلف الرائع.

فأنا أروی عنه-قدّس سرّه-بالاجازه الصریحه جمیع معتبرات کتب أحادیث الشیعه عن جمله من مشایخه الأعلام أمناء دین الاسلام أحدهم:السیّد السند الأجل الأعلم العلی العالی ابن السیّد محمّد علی بن السیّد أبی المعالی العلوی الحسنی الطباطبائی الکربلائی صاحب کتاب ریاض المسائل فی شرح المختصر النافع و شرح آخر علیه صغیر کتبه بعد شرحه الکبیر.

بحقّ روایته علی حسب ما وقع فی اجازته عن خاله المتبحّر القمقام و المروّج لشریعه

ص:255

الاسلام مولانا الآقا محمّد باقر بن المولی محمّد أکمل الاصفهانی ثمّ البهبهانی ثمّ الکربلائی -عامله اللّه بلطفه العلائی و فضله الغیر المنقطع الولائی-عن والده الجلیل المبرور المزبور -خلّده اللّه تعالی فی دار السرور-عن جماعه من فضلاء زمانه منهم:الفاضل الکامل المتقدّم علی جمیع أقرانه المولی میرزا محمّد بن المولی حسن الشروانی،و الآقا جمال الدین محمّد بن المرحوم الآقا حسین بن جمال الدین الخوانساری ثمّ الاصفهانی،و الشیخ جعفر بن کمال الدین البحرانی المشتهر بالقاضی صاحب حواشی شرح اللمعه و غیرها،بل العلاّمه المجلسی کما استفید لنا من بعض صور الإجازات لمولانا الفاضل المحقّق القمی-رضوان اللّه تعالی علیهم أجمعین-

بحقّ روایه جمیع هؤلاء الأعاظم الفضلاء،عن عماد المحدّثین الأجلاّء محمّد تقی بن مقصود علی النطنزی ثمّ الاصفهانی المشتهر بالمجلسی والد سمّینا الامام العلاّمه الّذی هو صاحب کتاب البحار و کثیر من المؤلفات الکبار و الصغار،عن شیخ روایته الفاضل الفقیه المتکلّم الأصولی مولانا أبی الحسن علی المعروف عند الطائفه بالمولی حسنعلی ابن علاّمه زمانه المجتهد علی الاطلاق و المشتهر أمره فی الآفاق المولی عبد اللّه بن حسین الشوشتری، عن شیخ قراءته و اجازته الشیخ بهاء الدین محمّد العاملی،عن والده الجلیل المعتمد الشیخ حسین بن عبد الصمد،عن الشیخ زین الدین بن علی بن أحمد الشامی الملقّب بالشهید الثانی-بلّغه اللّه غایه الأمانی-

ح: و عن السیّد السمیّ المنبّه علی اسمه السامی أوّلا،عن شیخه الآخر و عماده الأجل الأفقه الأفخر الشیخ جعفر بن الشیخ خضر النجفی الابتداء و الانتهاء صاحب کتاب کشف الغطاء فی مبهمات الشریعه الغرّاء،عن العلاّمه المروّج المبرور المزبور إلی غایه اسناده المذکور.

ح: و عنه-أعلی اللّه تعالی مقامه-عن الفاضل المحقّق المدقّق الأمین المیرزا أبی القاسم بن حسن الجیلانی ثمّ القمی صاحب کتاب الغنائم و القوانین.

ص:256

ح: و من جمله مشایخ روایتی و مصادر اجازتی أیضا هو والدی الجلیل النبیل و أستادی الاستناد الفاقد فی وقته للعدیل و البدیل،جامع مراتب المعقول و المنقول و ناظم مراحل الفروع و الأصول،قدوه الزاهدین و جمال المجاهدین ابن السیّد المکرّم و الفاضل المفهّم أبی القاسم جعفر مولانا الحاجی الأمیر زین العابدین-أجزل اللّه تعالی برّه و قدّس سرّه- فإنّی أروی عنه بموجب الاجازه جمیع کتب الأخبار،عن والده الجلیل المنزله و المقدار،عن والده الواقع ذکره السامی فی درج اجازات الأبرار سیّد المحقّقین بنصوص أعاظم ذاکریه و أسعد المدقّقین برصوص لوازم ما یریه النور الألمعی و الحبر اللوذعی أبی الفضائل و المکارم السیّد حسین بن السیّد أبی القاسم بن السیّد حسین بن السیّد قاسم الحسینی الموسوی -بورک علی رمسه الروی و تورک سوا رسمه السوی-عن النجم البارق و الحبر الحاذق ابن مولانا محمّد بن عبد الفتاح التنکابنی المشتهر بسراب المولی محمّد صادق،عن والده الفاضل الماهر فی الأصولین و صاحب المصنفات البهیه الحاویه لکل شیء،عن شیخه البارع المسلّم فضله فی البلاد مولانا محمّد باقر بن محمّد مؤمن الخراسانی السبزواری مصنّف کتابی الکفایه و شرح الارشاد،عن السیّد الفاضل الکامل المحدّث و النور المنجلی حسین بن السیّد حیدر الکرکی العاملی،عن شیخنا البهائی،عن أبیه،عن الشهید الثانی.

ح: و منهم الفقیه الفاضل و النبیه الباذل جهده فی تحصیل الفضائل و الفواضل الشیخ قاسم بن الشیخ محمّد الغروی شارح الشرائع علی الوجه المرضی،عن شیخه العالم المتقن و الفقیه الأفضل الأمتن الشیخ حسن بن مولانا الشیخ جعفر،عن أبیه المتقدّم العماد،عن الامام المروّج الاستناد إلی آخر الاسناد.

ح: و منهم السیّد السند و الأمین المعتمد أحسن المؤسّسین و أمتن المدرّسین العالم الربانی و الحبر الصمدانی الأمیر سیّد حسن بن الأمیر سیّد علی العلوی الحسینی الاصفهانی باسناده المتّصل بواسطه والدنا الجلیل إلی المرحوم الشهید الثانی.

ثمّ إنّ الشهید الثانی یروی عن جماعه من العلماء العظام و الفضلاء الفخام و له طرق کثیره

ص:257

إلی الکتب الأربعه و غیرها من المؤلّفات و الأرقام و أحادیث أئمه الاسلام-علیهم السلام- و آمن طرقه الأشهر الأشبع ذکرها فی کتب الإجازات و الأخبار هو ما یرویه عن شیخه الجلیل المقدار و أستاده الجمیل الآثار الشیخ نور الدین علی بن عبد العالی العاملی المیسی، و هو غیر علی بن عبد العالی الکرکی العاملی الملقّب بالمحقّق الثانی صاحب کتاب جامع المقاصد و حواشی الارشاد و الشرائع و غیر ذلک من المصنّفات،و إن کانا متعاصرین متشارکین فی الاسم و النسب و الصفات فإنّ الشهید الثانی لم یدرک هذا المحقّق بالملاقاه و المرافاه.

و یروی الشیخ نور الدین المزبور،عن الشیخ شمس الدین محمّد بن محمّد بن داود المشتهر بابن المؤذّن الجزّینی،عن الشیخ ضیاء الدین علی ابن امامنا الأوحد و العلم المفرد أبی عبد اللّه محمّد بن مکّی العاملی المشتهر بالشهید الأوّل،عن والده الامام المزبور،عن فخر المحقّقین محمّد،عن شیخه و والده و أستاده الأمین آیه اللّه تعالی فی العالمین جمال الملّه و الحقّ والدین حسن بن یوسف بن المطهّر الحلّی المشتهر بالعلاّمه،عن خاله الأمجد و أستاده الأجلّ الأوحد أبی القاسم جعفر بن سعید المحقّق صاحب المعتبر و الشرائع و المعارج و المختصر النافع،عن الشیخ نجیب الدین محمّد بن محمّد نما-علی وزن عمی-عن المولی الماهر و الفحل المناظر محمّد بن إدریس الحلّی صاحب کتاب السرائر،عن الشیخ عربی بن مسافر العبادی،عن الشیخ إلیاس بن همام الحائری،عن الشیخ أبی علی حسن ابن شیخ الطائفه محمّد بن الحسن الطوسی،عن والده الشیخ المطلق و الامام لأهل الحقّ صاحب کتابی التهذیب و الاستبصار من الکتب الأربعه التی علیها المدار فی جمیع الأعصار،عن الشیخ المتقدّم الفرید و أعلم علماء زمن الغیبه بلا تقیید محمّد بن محمّد بن النعمان البغدادی الملقّب بالشیخ المفید،عن الشیخ الصدوق أبی جعفر الثانی محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی مؤلّف کتاب من لا یحضره الفقیه و مؤلّفات جمّه تنیف علی ثلاثمائه بل ما یزید من فوائد قلمه،و فیه عن شیخه و أبیه أبی الحسن علی بن بابویه-رضوان اللّه تعالی علیه و علی

ص:258

کلّ من رفع اسناده إلیه-

و عن شیخه الآخر و دلیله الأبهر الأفخر جعفر بن محمّد بن قولویه القمی صاحب کتاب کامل الزیاره و غیره،عن الشیخ المقدام و علم الأعلام و ثقه الاسلام أبی جعفر الأوّل محمّد بن یعقوب الکلینی الرازی المؤلّف لکتاب الکافی-علیه حنان اللّه الوافر الوافی-

ثمّ إنّ تفصیل بقیه الاسناد المتّصل إلی أئمّه الاسلام-علیهم السلام-بعد ما وقع علیه انقطاع الکلام موکول إلی کتب مشیخات الأصحاب و الفهرستات المدوّنه فی هذا الباب، مضافا إلی ما وقع فی هذه الکتب الأربعه من الأسانید و المعنعنات الواقعه فی مؤلّفات الأشیاخ و الأساتید،کما أنّ بیان الاسناد إلی سائر مؤلّفات الأصحاب و غیرهم فی الفقه و الکلام و الحدیث و غیرها أیضا موکول إلی الطرق المتشعّبه المتشتّته الواقعه فی تضاعیف مفصّلات الاجازات مثل إجازه إمامنا العلاّمه لبنی زهره الحلّیین و اجازه شیخنا الشهید الثانی للشیخ حسین بن عبد الصمد الجباعی والد شیخنا البهائی و إجازه ولده الشیخ حسن بن زین الدین لبعض أفاضل زمانه الأنجبین و الإجازه الکبیره الموسومه بلؤلؤه البحرین من الشیخ یوسف البحرانی لولدی أخیه اللّذین کانا له بمنزله قرّتی عینین و هی من أتمّ ما رقم فی هذا البین.

و جناب المستجیز مع تمام ما أودع فیه من الفضل و التمییز یهتدی-إن شاء اللّه العزیز- بمطالعه بعض ما کتبه کلّ من سمیّ له فی هذه الاجازه الموجزه من التفصیل لطرق روایته إلی هذا السبیل.

ثم إنی أجزت له فی هذه العجاله أن یروی عن هذا العبد الضعیف کلّ ما أفرغه بخصوصیه نفسه اللهیف فی قالب الترصیف و التألیف و لا سیّما کتابه الکبیر المتّسم بروضات الجنّات فی تفاصیل أحوال العلماء و السادات،و هو بحمد اللّه-سبحانه و تعالی-قد صار من أحسن ما کتب فی هذا الشأن و لهذا دار علی أیدی فضلاء الزمان أحسن الدوران و إن کان کلّ شیء من الدنیا سماعه أعظم من عیانه فعیان هذا الکتاب لا یحیط به بیان و لا یخرج عن عهده

ص:259

الاتیان علی تحریر فوائده بنان و قد نیف علی سبعین ألف بیت فی ضمن أربع مجلّدات ضخام و فیه کل ما تشتهیه الأنفس و تلذّ الأعین و تهویه أفئده أرباب المعرفه و الأحلام،و أسأل اللّه-تعالی-أن یجعله من الباقیات الصالحات و الداعیات إلی النجاه فی عرصات البلیّات و السائحات.

و ألتمس من جناب المستجیز الدعاء فی الخلوات و أعقاب الصلوات و الإلتفات إلی ذکر هذا المتذلّل الخاشع بالخیر فی سائر مظانّ الاجابات و مآن الاصابات،ثمّ الحمد للّه-سبحانه و تعالی-أوّلا و آخرا و ظاهرا و باطنا و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطاهرین و لا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلیّ العظیم.

و قد فرغ من تسویه هذا الرقیم و تسوید هذه الورقه البارقه النسیم أضعف عباد اللّه المفتقر إلی فضله العظیم محمّد باقر بن زین العابدین الموسوی الخوانساری-عفی عنهما الإله الباری-عصیره یوم الجمعه المبارکه لأربع لیال بقین من شهر ربیع الأوّل أحد شهور سنه التسعین بعد الألف و المأتین من هجره سیّد الکونین سلام اللّه علیه و علی آله المصطفین (1).

***

4)إجازته لشیخ الشریعه فتح اللّه بن محمّد جواد الاصفهانی الشیرازی:

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه الّذی لیس لحرمته جواز و لا لرحمته جزاز و لا لنعمته أعواز،عزّ من عالم یجیز و لا یجاز و جلّ من حاکم یفیز و لا یفاز،باجازته تنحاز الفضیله إلی المماز و بامازته تمتاز الحقیقه من المجاز،تعالی شأنه فلیس بالممکن لوصفه الاحراز و توالی منه فحلّ بالمنکر

ص:260

1- (1)) مکتبه السیّد المرعشی 64/16 رقم 6062.
لرصفه الاجهاز.

ثمّ الصلاه الوافیه بتمهید قواعد الاعزاز و الصلات الکافیه لتهذیب عوائد الغزّاز علی أفضل من قدم من شاز و غاز و حصّل بما نزّل علیه تمام الانجاز مع کمال الایجاز محمّد المحمود الّذی طلع من ترعه الحجاز فجاز بسرعه شخوصه علی ما جاز إلی أن بلغ صیت رسالته جمیع الاحجاز بدلائل الاعجاز،و علی أهل بیته الطیّبین الطاهرین المطهّرین المنزّهین من الألواث و الأدناس و الأرجاس و الأرجاز.

أمّا بعد:فلمّا کان من طریقه السلف و الخلف و سیره أرباب الفهم و الفضل و الشرف من زمن حضور أهل بیت العصمه-علیهم السلام-إلی هذه الأیّام،بل من مبدأ شیوع نقل أخبار الأمم الماضیه إلی سائر الأنام نهایه العنایه بایثاق سلسله أسانید الأخبار و غایه الرعایه لانساق عنعنه مسانید الآثار و الاهتمام العام فی تنظیم قاعده أخذ اللاحق من السابق و الاجتهاد البالغ فی ترتیب مائده نصّ السابق علی اللاحق بل صرف الأعمار العزیزه فی سبیل تحصیل الاجازه من أهالیها و رصف الأسفار الحمیزه فی طریق توصیل الروایه بحبل راویها بحیث جعلوا یغمزون فی خبر من لا ینتهی سنده إلی رکن وثیق و طفقوا یعرضون عن زبر من لا یرتقی أثره إلی رجال الطریق (1)کما أشار إلی رقم هذا التقریب القریب شیخ الطائفه الحقّه فی صدر مشیخه کتاب التهذیب حیث قال-قدّس اللّه تعالی رمسه المستطاب-و الآن حیث وفّق اللّه[تعالی]للفراغ من هذا الکتاب نحن نذکر الطرق الّتی یتوصّل بها إلی روایه هذه الأصول و المصنّفات[و نذکرها علی غایه ما یمکن من الاختصار]لتخرج الأخبار بذلک عن حدّ المراسیل و تلحق بباب المسندات (2).

مضافا إلی أنّ بمحض أخذ الرجل الاجازه فی الروایه من أهلها و قصده الدرایه لکلّ ما

ص:261

1- (1)) خ ل:لا یوجد أثره فی رحبه رجال الطریق.
2- (2)) تهذیب الأحکام 4/10 و 5.
أذن له فی نقلها یصدق علیه-ولو فی الجمله-انّه من جمله حمله مواریث المرسلین و فی جوقه نقله أحادیث الأئمّه المنتجبین،فتصرف إلیه برکات الدعوات الصاعدات لمشایخ الاجازات، و تعطف علیه رشحات الرحمات النازلات بمتحمّلی الروایات،و تعرف منزلته عند سادات الخلائق بقدر روایته عنهم الأحادیث،بل یکشف کونه فی عداد أشیاخ الإجازه عن صحّه ما وقع له من التحدیث،بل یوشک أن یقال:إنّ بلوغ هذه المنزله هو المقصود من قولهم:

«فلان أسند عنه»المتکرّر ذکره فی کتب الرجال و هو من أفاخر ألفاظ المدح و التزکیه کما یقال،و منه ینقدح وجه ما صرّح به بعض المحقّقین من المتأخّرین من أنّ مشایخ الاجازه و شیوخ الشیوخ مستغنون عن التوثیق و التعدیل (1)،و قد عدّ المتأخّرون-مع دقّه أنظارهم و مداقّتهم فی الجرح و التعدیل-روایاتهم صحاحا،و هذه قاعده تنفع فی کثیر من مشایخ الصدوق-رحمه اللّه-

ثمّ قد کان من جمله من حاول الفوز بشرف الالتصاق بهذه السلسله و فی زمره من زاول الأخذ بطرف الالتحاق بهذه القافله فأبان الشوق لدیّ فی طلب هذا المقصود و أظهر توفّر الرغبه علیّ فی أمل الورود علی أثر هذا الحبل الممدود باصدار الاجازه له فی ذلک من قبل هذا الضعیف و اسداء الاجاءه إلیه من نمط هذا التشریف هو العالم العامل المتبحّر الألمعی و الفاضل الکامل المتمهّر اللوذعی،صاحب الدرجات الرفیعه و صاعد الرتبات المنیعه راسم مراسم المعقول و المنقول و راصد مراصد الفروع و الأصول البالغ مبلغه الوافر من التکمیل و هو فی عنفوان الشباب و الفارغ جوهره الفاخر من التحصیل و هو من قبل أن یجتمع لدیه الأسباب،مجتهد الأیّام و معتمد شریعه الاسلام،بل نفسها الناطقه بالفتاوی و الأحکام أبو الفضائل و حلو الشمائل و الخلو الخالص عن المساوی و الرذائل حبیبنا المستلم بجهده البالغ أربعه أرکان الاجتهاد«المیرزا فتح اللّه بن المرحوم المبرور الحاجی میرزا جواد»

ص:262

1- (1)) الحدائق الناضره 23/1،نهایه الدرایه144/،معجم رجال الحدیث 72/1.
-بلّغه اللّه غایه الأمل و المراد و وفّقه لما یشاء من الظفر بالرشاد و الارشاد-

و کان جنابه الأمجد من کثره ما وجد فیه من جمیل الحالات و ندره ما نفی عنه من حمید الدلات حقیقا بالاجابه له فی کلّ شیء یرید و جدیرا بالاراده به من کلّ فیض جدید،صار حقّا علیّ أن أحقّق من نفسی الحاسره مناه و جاء حتما إلیّ أن أنسّق من کفّی الداثره ما یهواه، فاستخرت اللّه-سبحانه و تعالی-مرّه بعد أخری و أجزت له بالطریق الأوفق الأسلم الأحری أن یروی عنّی من غیر حیلوله أحد بینه و بینی جمیع ما صحّت لی روایته و صلحت من مثلی درایته و جبابته من کتب أصحابنا الأقدمین و زبر أشیاخنا المعظّمین و خصوصا جوامع أحادیث ولاتنا المرضیّین و نفایس مواریث هداتنا المهدیّین-سلام اللّه علیهم أجمعین-و لا سیّما الکتب الأربعه التی علیها المدار فی جمیع الأعصار و هی الکافی و الفقیه و التهذیب و الاستبصار للأبی جعفرین المحمّدین الثلاثه المشتهرین فی جمیع الآفاق و هم الامام الکلینی و الصدوق ابن بابویه القمی و شیخ الطائفه علی الاطلاق،و کذلک الأربعه الأخری للمحامده الآخرین من المتأخّرین و هی کتاب الوافی للمولی محمّد المحسن القاسانی و تفصیل الوسائل للشیخ محمّد الحرّ العاملی الشامی (1)و الکلم الطیّب (2)للسیّد میرزا محمّد الجزائری و بحار الأنوار لسمیّنا العلاّمه المجلسی-شکر اللّه مساعیهم الجمیله الجسیمه فی اظهار الخدمه لهذه الطریقه القویمه و الشریعه المستقیمه-

بحقّ روایتی جمیع ذلک عن جماعه من ملاّک هذه الممالک و عدّه من أصحاب البصائر بأطراف هذه المسالک کانوا أعاظم مسلّمین فی أزمنتهم و أفاضل مقدّمین علی من فی زنتهم، أجلّهم و أقدمهم و أبرّهم و أعلمهم سیّد فقهائنا المتأخّرین و قدوه نبلائنا المتتبّعین و المتبحّرین حجّه الاسلام و المسلمین و مروّج شریعه سیّد المرسلین-صلّی اللّه علیه و آله-مولانا

ص:263

1- (1)) خ ل:و کتابا حدیث الفقه و الحکم المشهوران للشیخ محمّد بن أبی جمهور الأحساوی.
2- (2)) کذا فی الأصل،و الصحیح:جوامع الکلام فی دعائم الاسلام.
الحاجی السیّد محمّد باقر الحسینی الموسوی الرشتی الاصفهانی صاحب کتاب مطالع الأنوار فی شرح الشرائع و غیره من المصنّفات البدائع-أعلی اللّه تعالی مقامه و برّد اللّه مضجعه و منامه-و هو-قدّس سرّه-یروی مرّه بالإجازه عن الشیخ الفقیه الأوحدی الشیخ جعفر بن خضر الجناحی النجفی صاحب کتاب کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغرّاء،و أخری عن السیّد العلی العالی علی بن السیّد محمّد علی بن السیّد أبی المعالی الکربلائی الطباطبائی صاحب الشرح الکبیر فی مقابل شرحه الصغیر الرائع علی کتاب المختصر النافع،و ثالثه عن المحقّق المیرزا أبی القاسم بن المولی محمّد حسن الجیلانی ثمّ الجابلقی ثمّ القمی المتوطّن بقم المبارکه حیّا و میّتا صاحب کتاب القوانین و الغنائم و المناهج و غیرها من المصنّفات.

بحقّ روایتهم جمیعا عن جماعه من أجلاّء علماء رأس المائه الثالثه بعد الألف من الهجره المبارکه أجلّهم و أشهرهم المولی الکابر المروّج الآقا محمّد باقر بن المولی محمّد أکمل الاصفهانی المشتهر بالبهبهانی،عن أبیه الفقیه النبیه المبرور المذکور،عن الآقا جمال الدین المحقّق الخوانساری و المولی میرزا محمّد المدقّق الشروانی،بل خاله المحترم مولانا العلاّمه المجلسی،جمیعا عن المجلسی الأوّل مولانا محمّد تقی بن المولی مقصود علی-أعلی اللّه مقامات کلّ أولئک فی أعلی علیّین-

ح: و یروی المولی محمّد تقی المزبور کما فی نسخه اجازته لأستاد الکلّ فی الکلّ الآقا حسین الخوانساری والد الآقا جمال الدین و ولده و الهاجر إلی مدینه اصفهان من بلده مرّه عن شیخ قراءته و روایته و المقدّم فی مقام تعداد المشایخ علی سائر مشیخته مولانا عبد اللّه التستری الفقیه الماهر المتوطّن باصفهان و صاحب المدرسه المشهوره المعروفه به فی ذلک المکان،و أخری عن شیخنا البهائی-قدّس سرّه البهی-و ثالثه عن ابن عمّه والده الشیخ عبد اللّه بن جابر العاملی الّذی هو من جمله حمله روایه جدّه الأمّی،و رابعه عن السیّد شرف الدین علی الحسنی الحسینی،و خامسه عن الشیخ جابر بن عبّاس النجفی و غیره،و هذه عین عبارته فی تلک الاجازه بعد تسمیته للکتب الأربعه:

ص:264

فلیرو عنّی-دام ظلّه-هذه الکتب و غیرها بأسانیدی الکثیره إلی مؤلّفیهم-و کأنّه من سهو قلمه فلیفهم-منها:ما أخبرنی به الشیخ الأعظم و الوالد المعظّم شیخ فضلاء الزمان و مربّی العلماء الأعیان،أفضل المحقّقین أکمل المدقّقین،الزاهد العابد الورع الثقه التقی النقی المولی عبد اللّه بن حسین التستری-أعلی اللّه درجته فی الجنان و حشره مع النبی و الأئمّه الکرام علیهم السلام-عن الشیخ الجلیل و الفاضل النبیل نعمه اللّه بن أحمد بن محمّد بن خاتون العاملی،عن أبیه الشیخ الجلیل الحافظ المتقن خلاصه الفضلاء و الأتقیاء الشیخ جمال الدین أحمد،عن والده الجلیل شمس الدین محمّد بن خاتون،عن الشیخ الأکمل جمال الدین أحمد بن الحاج علی،عن الشیخ الفاضل الکامل زین الدین جعفر بن الحسام،عن السیّد الجلیل و الکامل النبیل حسن بن نجم الدین،عن شیخ علماء الزمان و أفضل فضلاء الأوان السعید الشهید محمّد بن مکّی-رضی اللّه عنهم أجمعین-

ح: و أخبرنی الشیخ المعظّم و الوالد الأعظم شیخ الاسلام و المسلمین علاّمه الزمان رئیس المحدّثین المتقنین بهاء الملّه و الحقّ والدین محمّد العاملی الهمدانی-أفاض اللّه تعالی مراحمه الشریفه علی تربته الزکیّه-عن والده الشیخ الجلیل الفاضل العلاّمه الفهّامه حسین بن الشیخ الفاضل العالم العامل عبد الصمد بن الشیخ الفاضل الزاهد الورع شمس الدین محمّد-أنار اللّه برهانهم-عن الشیخ الأعظم الأعلم محیی ما درس من سنن المرسلین و محقّق حقائق الأوّلین و الآخرین زین الدین بن علی بن أحمد بن جمال الدین بن تقی الدین صالح بن مشرق-جزاه اللّه عن الایمان و المؤمنین أحسن الجزاء بمحمّد و آله الطاهرین-عن الشیخ الجلیل أفضل المحقّقین و أکمل المدقّقین مروّج مذهب الأئمّه المعصومین-سلام اللّه علیهم أجمعین-نور الدین علی بن عبد العالی-أنار اللّه روحه المقدّسه-

ح: و أخبرنی جماعه من الفضلاء منهم:الشیخ الجلیل و العالم النبیل أستاد الفضلاء أبو الشرف و الشیخ الصالح الکامل الفاضل عبد اللّه العاملی،عن جدّی الفاضل العالم العامل شیخ الفضلاء و المحدّثین فی زمانه الشریف المولی درویش محمّد-قدّس سرّه-ابن الشیخ

ص:265

الجلیل الفاضل النبیل الزاهد الورع التقی النقی الشیخ حسن النطنزی العاملی،عن الشیخ نور الدین علی بن عبد العالی.

ح: و بأسانیدی المتکثّره غیر ما ذکر عنه-رضی اللّه عنه-عن الشیخ الفاضل العالم العامل السعید ابن عمّ الشهید-رحمه اللّه-شمس الدین محمّد بن محمّد بن محمّد بن داود الشهیر بابن المؤذّن الجزّینی،عن الشیخ الفاضل النبیل ضیاء الدین علی نجل الشیخ الجلیل السعید الشهید شمس الدین محمّد بن مکّی،عن أبیه-قدّس اللّه أرواحهم الزکیه الطاهره- إلی أن قال بعد رمز الحیلوله بحاء مفرده کما هو طریقه أصحاب الحدیث:و عن الشیخ شمس الدین بن داود،عن الشیخ عز الدین حسن بن العشره،عن جمال الاسلام و المسلمین الزاهد الورع التقی النقی أحمد بن فهد الحلی،عن الشیخ زین الدین علی بن الخازن الحائری،عن الشهید-رحمه اللّه-

ح: و عن الشیخ شمس الدین بن المؤذّن،عن السیّد الأجلّ المحقّق السیّد علی بن دقّاق الحسنی،عن الشیخ الفاضل المحقّق شمس الدین محمّد بن شجاع القطّان،عن الشیخ المحقّق أبی عبد اللّه المقداد بن عبد اللّه السیوری الحلّی،عن الشهید-رحمه اللّه-

ثمّ إلی أن قال:و أخبرنی اجازه السیّد الجلیل و الفاضل النبیل الأمیر شرف الدین علی الحسنی الحسینی-دام ظلّه-عن السیّد الفاضل الکامل الأمیر فیض اللّه،و عن الشیخ المحقّق المدقّق الشیخ محمّد،عن الشیخ الجلیل الفاضل النبیل الشیخ حسن،عن الشیخ المحقّق حسین بن عبد الصمد،عن الشیخ الأعلم الأفضل الشیخ زین الدین.

ح: و عن السیّد فیض اللّه،عن السیّد الجلیل أبی الحسن علی بن الحسین العاملی،عن الشیخ زین الدین-رحمهم اللّه-عن الشیخ علی بن عبد العالی-قدّس اللّه روحه-

ح: و عن الشیخ الجلیل و الفاضل المعظّم میرزا محمّد الاسترآبادی-رضی اللّه عنه-عن الشیخ الجلیل السعید ابراهیم بن الشیخ الأکمل نور الدین علی بن عبد العالی-روّح اللّه أرواحهم-

ص:266

ح: و أخبرنی اجازه جماعه من الفضلاء الأتقیاء منهم:الشیخ الجلیل الزاهد الورع جابر بن عبّاس النجفی و السیّد التقی النقی السیّد عبد الکریم العاملی،عن سیّد المحقّقین و المدقّقین السیّد محمّد بن السیّد علی العاملی صاحب کتاب المدارک،عن أبیه،عن الشهید الثانی،عن الشیخ نور الدین علی بأسانیده إلی الشهید-رحمهم اللّه و أرضاهم-عن الشیخ الجلیل فخر المحقّقین و المدقّقین أبی طالب محمّد بن العلاّمه و جماعه أخری معظّمین من تلامیذ العلاّمه و أساتید الشهید،عن الشیخ الأجل العلاّمه علی الاطلاق سلطان العلماء و ترجمان الحکماء جمال الملّه و الحقّ و الدین الحسن بن الشیخ الفاضل العالم سدید الدین یوسف بن علی بن مطهّر الحلّی-قدّس اللّه أرواحهم-إلی آخر ما ذکره فی اجازته المذکوره.

و أروی أیضا بالاجازه عن والدی السیّد الجلیل و العالم النبیل ذی المجد الأثیل و الفضل الطویل أسوه الفقهاء الراشدین مولانا الحاجی الأمیر زین العابدین-أعلی اللّه مقامه فی علیّین-عن جماعه من علماء عصره الماجدین منهم:السیّد الفاضل الکامل الحاجی الأمیر محمّد حسین بن الأمیر عبد الباقی بن الأمیر محمّد حسین الکبیر ابن بنت العلاّمه المجلسی الثانی-قدّس سرّه السبحانی-راویا عن أبیه و غیره،عن أبیه و غیره،عن جدّه العلاّمه المجلسی.

ح: و بالاجازه أیضا کما رقمه لی علی ظهر کتاب الوسائل الّذی هو بخط مؤلّفه المرحوم موجود عندنا،عن والده الفاضل الجلیل جدّنا الأدنی السیّد أبی القاسم جعفر بن المرحوم المعظّم و النبیل الأعلم الأفخم السیّد حسین بن السیّد العلاّمه أبی القاسم جعفر الموسوی أحد شیوخ قراءه و اجازه المحقّق القمی،بل السیّد العلاّمه الطباطبائی و المتبحّر الآقا محمّد علی بن الآقا محمّد باقر البهبهانی،عن والده الآقا و الحاجی و السیّد حسین المتقدّم المزبور، عن شیخ اجازته المولی محمّد صادق بن المولی الأفضل الأکمل الأمجد المولی محمّد التنکابنی المشتهر بسراب صاحب المصنّفات الجمّه فی کثیر من الأبواب،عن والده المبرور المذکور، عن العلاّمه المحقّق السبزواری،عن السیّد حسین بن السیّد حیدر الکرکی العاملی من

ص:267

أفاضل تلامذه شیخنا البهائی،عن الشیخ المذکور،عن أبیه المبرور،عن الشهید الثانی.

ح: و عن والدی الجلیل،عن جدّی المتقدّم علیه التبجیل،عن السیّد المتبحّر النبیل الآمیرزا محمّد مهدی الموسوی الشهرستانی الاصفهانی،عن الشیخ یوسف بن أحمد بن ابراهیم البحرانی صاحب الحدائق الناضره و غیرها من المصنّفات المعتبره المتکاثره،عن المولی محمّد رفیع الجیلانی المتوطّن بالمشهد الرضوی،عن العلاّمه المجلسی.

ح: و عن الوالد الماجد،عن الجدّ الأمجد،عن شیخ اجازته الآخر و الامام الأعلم الأفخر السیّد محمّد مهدی[بن]السیّد المرتضی الطباطبائی النجفی المشتهر ببحر العلوم،عن المولی المروّج سمیّنا العلاّمه البهبهانی إلی آخر اسناده المتقدّم.

ح: و أروی أیضا بالاجازه الصادره لی بأرض النجف الأشرف-علی مشرّفها السلام- عن الفاضل الأجلّ الأمجد و الفقیه الأوحد الشیخ محمّد قاسم بن الشیخ محمّد النجفی أحد مشاهیر رجال حضره الشیخ الأفقه الأفخم الأفخر الشیخ حسن بن مولانا الشیخ جعفر، عن شیخه الموسوم،عن والده الأجل المرحوم إلی آخر سنده المتقدّم المنتهی فیما بدا لک إلی إمامنا العلاّمه-أعلی اللّه تعالی مقامه-

ثمّ إنّ لإمامنا العلاّمه علی الاطلاق جمال الدین الحسن بن یوسف بن المطهّر الحلّی المشتهر ذکره فی الآفاق طرقا کثیره إلی مؤلّفات الأصحاب و غیرهم فی الفقه و الحدیث و الأصول و العربیه و غیرها یطلب تفصیلها من الاجازات المفصّله مثل لؤلؤه البحرین و اجازه الشیخ حسن بن شیخنا الشهید الثانی و نحوهما،و نحن نقتصر فی هذه العجاله علی ذکر طریقه المشهور إلی شیخ الطائفه الحقّه أبی جعفر محمّد بن الحسن الطوسی صاحب کتابی الحدیث المشهورین و غیرهما،الراوی عن شیخه الأجل الأوحدی أبی عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان المفید البغدادی،عن شیخنا الصدوق أبی جعفر محمّد بن علی بن الحسین القمی،عن الشیخ أبی القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه القمی،عن شیخنا الأقدم الأجلّ

ص:268

الأفخم ثقه الاسلام الکلینی الرازی صاحب کتاب الوافی (1).

و هو ما یرویه إمامنا العلاّمه المتقدّم ذکره الجمیل،عن والده الفاضل النبیل الشیخ سدید الدین یوسف بن المطهّر الحلّی،و عن خاله المتوحّد المشهور المحقّق علی الاطلاق نجم الدین جعفر بن سعید الحلی صاحب کتاب الشرائع و المختصر النافع و المعتبر و غیرها،عن الشیخ نجیب الدین محمّد بن جعفر بن هبه اللّه بن نماء الحلی و السیّد شمس الدین فخّار بن معد الموسوی،عن الشیخ المحقّق أبی عبد اللّه محمّد بن ادریس الحلّی صاحب کتاب السرائر و غیره،عن الشیخ عربی بن مسافر العبادی،عن الشیخ إلیاس بن هشام الحائری،عن الشیخ أبی علی الحسن بن محمّد الطوسی،عن أبیه شیخ الطائفه علی الاطلاق بأسانیده المتکثّره المذکوره فی مشیخه کتابه التهذیب و غیرها إلی أصحاب الأئمّه-علیهم السلام-

ثمّ إنی آخذ علی جناب المستجیز و مخدومی المتمیّز العزیز ما أخذ علیّ من العهد بملازمه تقوی اللّه-سبحانه-فإنّها وصیه الأنبیاء و الأولیاء و الصلحاء،و بدوام مراقبته-تعالی-فی السرّ و الاعلان و الأخذ بالاحتیاط التامّ فی جمیع الأمور و لا سیّما فی الفتاوی و الأحکام و بذل العلم لأهله و بذل الوسع لأجله و الاخلاص للّه-تعالی-فی طلبه و بذله فلیس فوق هذا مطلب إذا حصلت شرائطه،فقد روینا بالاسناد الآنف إلی أمیر المؤمنین-علیه السلام- أنّه قال:«من کان من شیعتنا عالما بشریعتنا فأخرج ضعفاء شیعتنا من ظلمه جهلهم إلی نور العلم الذی حبوناه[به]جاء یوم القیامه علی رأسه تاج من نور یضیء لأهل جمیع (2)العرصات و علیه حلّه لا یقوم لأقل سلک منها الدنیا بحذافیرها و ینادی مناد:[یا عباد اللّه] هذا عالم من بعض تلامذه علماء آل محمّد-صلّی اللّه علیه و آله-ألا فمن أخرجه من ظلمه جهله (3)فی الدنیا فلیتشبّث به یخرجه (4)من حیره ظلمه هذه العرصات إلی نزه الجنان،

ص:269

1- (1)) کذا فی الأصل،و الصحیح:الکافی.
2- (2)) فی بعض المصادر:لجمیع أهل.
3- (3)) فی بعض المصادر:من حیره جهله.
4- (4)) فی بعض المصادر:بنوره لیخرجه.
فیخرج کلّ من کان علّمه فی الدنیا خیرا أو فتح عن قلبه من الجهل قفلا أو أوضح له عن شبهه» (1)إلی غیر ذلک من الأخبار الکثیره عن کلّ واحد من الأئمّه المعصومین-صلوات اللّه علیهم أجمعین-

و الملتمس من حاله شخوصه فی مظانّ الاجابه و مواقف الاستثابه أن لا ینسانی من الدعاء و أن یراعی حقّ الاخاء بالنسبه إلیّ فی الموت و الحیاه و الشده و الرخاء،فإنّ له بذلک تحقیق الرجاء و التمتّع بما یشاء کیف یشاء إن شاء اللّه الفعّال لما یشاء.

و کتب هذه التذکره بیمناه الداثره فقیر عفو ربّه و شفاعه الأنوار الباهره فی الدنیا و الآخره محمّد باقر بن السیّد الأید المتقدّم ذکره الشریف-قدّس سرّه المنیف-ظهیره یوم الخمیس العاشر من شوال المکرّم سنه أربع و تسعین و مأتین بعد الألف حامدا مصلیا مسلما متمسّکا بلا حول و لا قوّه إلاّ باللّه العلی العظیم (2).