گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد پنجم
[روایت چهل و پنجم:از ابن معتَمِر]






و عن ابن المعتمر (11)قال:رأیت أبا ذرّ الغفاریّ (12)-رضی اللّه عنه-اخذا بباب الکعبه و هو یقول:ألا!من عرفنی (13)فقد عرفنی (14)و من لم یعرفنی فأنا أبوذرّ جندب (15)بن (16)السّکن.

سمعت رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله-یقول:إنّی خلّفت فیکم الثّقلین:کتاب (17)اللّه و عترتی (18)أهل (19)بیتی و إنّهما لن یفترقا (20)حتّی یردا علیّ الحوض.ألا!و إنّ (21)

ص:210

1- (1)) -ص/در M نیامده است.
2- (2)) -و/در M زبر دارد.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -ایشان را/ M ندارد.
5- (5)) -به/ M بر.
6- (6)) -بر/ M به.
7- (7)) -این/ M این.
8- (8)) -به/در M باء زبر دارد.
9- (9)) -که/ M ندارد.
10- (10)) -بگویید/ M بکوئید.ضبط نص موافق R است.
11- (11)) -المعتمر/چنین است در R (البتّه بدون زیر میم و زیر راء که در آنجا از بن این دو حرف واپسین حرکتگذاری نشده اند). M المعمّر.لزوما نگر:کمال الدّین صدوق،ط.غفّاری، ص 239،هامش.
12- (12)) -الغفاریّ/ M الغفاریّ.
13- (13)) -عرفنی/در M راء زیر دارد.
14- (14)) -عرفنی/در M راء زیر دارد.
15- (15)) -جندب/ R جندب. M موافق متن ماست.
16- (16)) -بن/ R بن. M ابن.
17- (17)) -کتاب/ M کتاب.
18- (18)) -عترتی/ M +و.
19- (19)) -أهل/ M اهل.
20- (20)) -یفترقا/ M یفترقا.
21- (21)) -إنّ/ M انّ.
مثلهما (1)کسفینه نوح من رکب فیها نجی (2)و من تخلّف عنها غرق (3). (4)

روایتست (5)از ابن معتمر (6)که گفت: (7)دیدم أبوذرّ غفاری را که در کعبه (8)را گرفته بود و می گفت:بدرستی که هرکه مرا شناسد (9)و هرکه مرا نشناسد بداند که (10)من أبوذرّ غفاریم صحابه رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (11)-؛بدرستی که شنیدم از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (12)-که می فرمود که:من می روم و (13)در میان شما می گذارم دو چیز عظیم:

یکی کتاب خدای-تبارک و تعالی (14)-و دیگر عترت من،أهل بیت (15)من،و این هر دو از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر به من (16)رسند (17)یعنی هرگز أهل بیت من مخالفت قرآن نخواهند کرد چرا که معصوم اند (18)یا آنکه علم قرآن به نزد ایشانست زیرا که در قرآنست علم گذشته و (19)آینده تا روز قیامت و کسی این علم را نمی داند به غیر از راسخان در علم که أهل بیت نبی اند، (20)أئمّه معصومین-صلوات اللّه علیهم أجمعین.بدرستی که

ص:211

1- (1)) -مثلهما/ M مثلهما.
2- (2)) -نجی/ M +یردا عّلی الحو[کذا].
3- (3)) -غرق/ M و R غرق.
4- (4)) -سنج:کمال الدّین صدوق،ط.غفّاری،ص 239.
5- (5)) -روایتست/در M حرف یکم زبر دارد.
6- (6)) -ابن معتمر/ R ابن معمّر. M ابن معمر.
7- (7)) -گفت/ M کفت.
8- (8)) -کعبه/زبر باء در M إظهار گردیده است.
9- (9)) -مرا شناسد/ M شناسد مرا.
10- (10)) -بداند که/ M بدانکه.
11- (11)) -صلّی اللّه علیه و آله/علیه و آله را R ندارد. M ص.
12- (12)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
13- (13)) -و/در M نیامده است.
14- (14)) -و تعالی/ M ندارد.
15- (15)) -بیت/زبر حرف یکم در M إظهار گردیده است(با مسامحه در محلّ کتابت).
16- (16)) -من/ M +خواهند.
17- (17)) -رسند/زبر یکم و دوم در M إظهار گردیده است.
18- (18)) -معصوم اند/ M معصومند.
19- (19)) -و/در M زبر دارد.
20- (20)) -اند/ M اللّه.
داستان کتاب و (1)أهل بیت (2)من به منزله کشتی نوح است که هرکه در او نشست نجات یافت و (3)هرکه ازو (4)تخلّف کرد غرق شد.همچنین هرکه دست در دامان متابعت قرآن و (5)أهل بیت من زد که مفسّر قرآنند و بیان کننده شریعت من نجات یابد (6)از غرقاب (7)ضلالت و هرکه ازیشان (8)تخلّف کند و متابعت ایشان (9)نکند هلاک شود در دریای موّاج غوایت.

و حدیث ثقلین و سفینه از طرق عامّه (10)متواتر است و اگرنه خوف تطویل بود، می آوردم (11)به طرق (12)مختلفه (13)که ایشان در کتب خود نقل کرده اند. (14)

[روایت چهل و ششم:منقولست از پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله)]

و عن النّبیّ-صلّی اللّه علیه و اله-أنّه سئل عن قوله تعالی: أَلْقِیٰا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّٰارٍ عَنِیدٍ یا علیّ!إذا جمع اللّه النّاس یوم القیامه فی صعید واحد کنت أنا و أنت یومئذ عن یمین العرش فیقول اللّه-تبارک (15)و تعالی-:یا محمّد و (16)یا علیّ!قوما و ألقیا من أبغضکما و خالفکما و کذّبکما فی النّار. (17)

ص:212

1- (1)) -و/در M زبر دارد.
2- (2)) -بیت/زبر یکم در M إظهار گردیده است(با مسامحه در محلّ کتابت).
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -ازو/ M از او.
5- (5)) -و/در M زبر دارد.
6- (6)) -یابد/ M یابند.
7- (7)) -غرقاب/ M غرقات.
8- (8)) -ازیشان/ M از ایشان.
9- (9)) -ایشان/ M ندارد.
10- (10)) -عامّه/در M «م»زیر دارد.
11- (11)) -می آوردم/در R «آ»یا در جدول کنار صفحه واقع شده،یا از قلم کاتب افتاده است. M اوردم.
12- (12)) -به طرق/ M و R بطریق.
13- (13)) -مختلفه/در M فاء زبر دارد.
14- (14)) -کرده اند/در M دال زبر دارد.
15- (15)) -تبارک/در M راء زیر دارد.
16- (16)) -و/ M ندارد.
17- (17)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 48؛و:مناقب ال أبی طالب،ابن شهر آشوب، 180/2؛و:تفسیر فرات الکوفی،ط.محمّد الکاظم،ص 437.
و (1)دیگر منقولست از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله-که از آن (2)حضرت پرسیدند از تفسیر قول خدای-تبارک و تعالی (3)-که می فرماید که:بیندازید در جهنّم هر کافر (4)معاند را حضرت رسول(ص)فرمود که:یا علی!چون خدای-تبارک و تعالی-جمع کند مردمان را در روز قیامت در یک تل (5)خاک بوده باشم (6)من و (7)تو در آن روز از دست راست عرش.پس خدای-تبارک و تعالی-فرماید که:یا محمّد و یا علی!برخیزید و بیندازید هرکس را که دشمنی با شما کرده است و (8)مخالفت کرده است شما را و (9)تکذیب کرده است شما را در جهنّم.

[روایت چهل و هفتم:منقولست از ابن عباس]

و عن ابن عبّاس أنّه قال:قال رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله-:و الّذی بعثنی بالحقّ بشیرا و نذیرا ما استقرّ الکرسیّ و لا العرش (10)و لا دار الفلک و لا قامت السّموات و الأرض إلاّ بأن کتب اللّه علیها:لا إله إلاّ اللّه،محمّد رسول اللّه (11)-صلّی اللّه علیه و اله-،علیّ أمیر المؤمنین (ع)و أنّ اللّه تعالی لمّا عرج (12)بی إلی السّمآء و اختصّنی بلطیف ندائه قال:یا محمّد! قلت: (13)لبّیک و سعدیک!فقال:أنا المحمود و أنت محمّد.شققت اسمک من اسمی و فضّلتک علی جمیع بریّتی فانصب أخاک علیّا علما لعبادی یهدیهم إلی دینی.یا محمّد! إنّی قد جعلت (14)علیّا أمیر المؤمنین (15)فمن تأمّر علیه لعنته و من خالفه عذّبته و من أطاعه

ص:213

1- (1)) -و/در M زبر دارد.
2- (2)) -آن/ M ندارد.
3- (3)) -و تعالی/ M ندارد.
4- (4)) -کافر/در M فاء زبر دارد.
5- (5)) -تل/ M طل.
6- (6)) -باشم/چنین است در M . R باشیم.نظیر ضبط R پیشتر در همین متن در شبیه این سیاق آمده بود.
7- (7)) -و/در M زبر دارد.
8- (8)) -و/در M زبر دارد.
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -العرش/در M شین زبر دارد.
11- (11)) -اللّه/در M واپسین حرف پیش دارد.
12- (12)) -عرج/ R عرج. M عرّج.
13- (13)) -قلت/ M قلت.
14- (14)) -جعلت/ R جعلت.ضبط نص موافق M است.
15- (15)) -أمیر المؤمنین/در M راء پیش دارد.
قرّبته.یا محمّد!إنّی قد جعلت علیّا إمام المسلمین فمن تقدّم علیه أخزیته و من عصاه أسخفته (1).إنّ علیّا سیّد الوصیّین و قائد الغرّ المحجّلین و حجّتی علی الخلق أجمعین (2).

منقولست از ابن عبّاس که او گفت (3)که:رسول خدا(ص)فرمود که:به حقّ آن خدایی (4)که مرا براستی به خلق (5)فرستاد که بشارت دهنده مؤمنان و بیم کننده کافران باشم که قرار نگرفت کرسی و (6)نه عرش و گردان نشد أفلاک و به پای نایستاد (7)آسمانها و زمینها مگر (8)به سبب آنکه نوشت خدای-تبارک و تعالی-بر او که:لا إله إلاّ اللّه،محمّد رسول اللّه (9)،علیّ أمیر المؤمنین.و (10)بدرستی که چون خدای-تبارک و تعالی-مرا به آسمان برد و به ندای لطیف خود مخصوص گردانید فرمود که:یا محمّد!گفتم:لبّیک و سعدیک! پس فرمود که:منم محمود و تویی (11)محمّد.بیرون آوردم نام تو را از نام خود و تو را تفضیل دادم بر همه خلق خودم.پس نصب کن و بگردان برادرت علی را إمام

ص:214

1- (1)) -أسخفته/چنین است در M . R استخفته.
2- (2)) -این روایت آمده است در:مائه منقبه از محمّد بن أحمد قمی،تحقیق مدرسه الإمام المهدیّ- علیه السّلام-،ص 49 و 50(المنقبه الرّابعه و العشرون)؛و:الیقین ابن طاوس،تحقیق أنصاری، ص 239؛و:الجواهر السّنیّه ی شیخ حرّ عاملی-به نقل مائه منقبه ی قمی به واسطه کنز الفوائد کراجکی-،ط.مکتبه المفید(قم)،ص 300؛و:مدینه المعاجز بحرانی-به نقل از مائه منقبه-،ط. مؤسّسه المعارف الإسلامیّه،401/2 و 402؛و:بحار الأنوار-به نقل از کشف الیقین-8/27 ش 16،و 12/38 ش 69؛و:غایه المرام بحرانی به نقل از مائه منقبه-،ط.سیّد علی عاشور،/1 68،و 158/1،و 179/2،و 174/6.
3- (3)) -گفت/ M ندارد.
4- (4)) -خدایی/چنین است در M . R خدائی.
5- (5)) -خلق/در M واپسین حرف زبر دارد.
6- (6)) -و/در M زبر دارد.
7- (7)) -نایستاد/ M نشد افلاک و به پای نه ایستاد.
8- (8)) -مگر/ M ندارد.
9- (9)) -اللّه/ M ندارد.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -تویی/چنین است در M . R توئی.
و (1)جانشین خود از جهت بندگان من که هدایت کند ایشان را به دین من.یا محمّد! بدرستی (2)که گردانیدم علی را پادشاه مؤمنان؛پس کسی که بر او (3)إمارت و پادشاهی کند ملعون می گردانم او را و هرکه مخالفت او کند معذّب می گردانم او را و هرکه إطاعت او کند مقرّب می گردانم او را. (4)یا محمّد!بدرستی که من گردانیدم علی را إمام و (5)پیشوای (6)مسلمانان.پس کسی که پیشی (7)گیرد بر او خوار می گردانم او را و هرکه عصیان او کند و مخالفت او ورزد (8)من او را هالک (9)و معذّب و ضایع می گردانم.بدرستی که علی سیّد (10)و سرور أوصیاء (11)پیغمبرانست و پیشوای شیعیان و روی و دست و پا سفیدانست و حجّت منست (12)بر همه خلایق.

[روایت چهل و هشتم:منقولست از ابن عباس]

و عن ابن عبّاس قال:کنّا جلوسا مع النّبیّ-صلّی اللّه علیه و اله-إذ دخل علیّ بن أبی طالب فقال:السّلام علیک یا رسول اللّه!قال:و علیک السّلام یا أمیر المؤمنین و رحمه اللّه و برکاته.فقال علیّ:و أنت حیّ؟یا رسول اللّه!فقال:نعم و أنا حیّ و إنّک-یا علیّ!- مررت بنا أمس یومنا و أنا و جبرئیل فی حدیث و لم تسلّمه؛ (13)فقال جبرئیل-علیه السّلام -:ما بال أمیر المؤمنین مرّ بنا و لم یسلّم؟أما و اللّه لو سلّم لسررنا (14)و رددنا علیه فقال

ص:215

1- (1)) -و/در M زبر دارد.
2- (2)) -بدرستی/در M سین زبر دارد.
3- (3)) -بر او/ M برو.
4- (4)) -او را/ M +و هرکه عصیان(لیک گویا این افزونه را با نشانه هائی خواسته اند إبطال کنند).
5- (5)) -و/در M زبر دارد.
6- (6)) -پیشوای/ M پیشوایان.
7- (7)) -پیشی/ M پیش.
8- (8)) -ورزد/ M وزد.
9- (9)) -هالک/ M هالک.
10- (10)) -سیّد/ M سید.
11- (11)) -أوصیاء/در M صاد زبر دارد.
12- (12)) -منست/ M من است.
13- (13)) -تسلّمه/ M تسلّمه.
14- (14)) -لسررنا/چنین است در M . R لسررنا.
علیّ(ع) (1):یا رسول (2)اللّه!رأیتک و دحیه (3)استخلیتما (4)فی حدیث فکرهت أن أقطعه علیکما.فقال-صلّی اللّه علیه و اله-:إنّه لم یکن دحیه (5)و إنّما کان جبرئیل.

فقلت (6):یا جبرئیل!کیف سمّیته (7)أمیر المؤمنین؟فقال:کان اللّه أوحی إلیّ فی غزوه بدر أن اهبط علی محمّد فمره أن یأمر أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب أن یجول بین الصّفّین فإنّ الملائکه (8)یحبّون أن ینظروا و هو یجول بین الصّفّین؛فسمّاه اللّه و من فی السّمآء أمیر المؤمنین.فأنت-یا علیّ!-أمیر من فی السّمآء و أمیر (9)من فی الأرض و أمیر (10)من بقی؛فلا أمیر قبلک و لا أمیر بعدک،لأنّه لا یجوز أن یسمّی بهذا الاسم من لم یسمّ اللّه تعالی به. (11)

و (12)دیگر منقولست از ابن عبّاس (13)که گفت نشسته بودیم به نزد رسول خدا (14)(ص)که ناگاه داخل شد علیّ بن (15)أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه-؛پس گفت:السّلام علیک یا رسول اللّه (16)!حضرت فرمود که (17):علیک السّلام یا أمیر المؤمنین و رحمه اللّه و برکاته!پس

ص:216

1- (1)) -ع/علیه السّلم متن مطابق R است.
2- (2)) -رسول/در M لام پیش دارد.
3- (3)) -دحیه/ R دحیه. M دحیه.
4- (4)) -استخلیتما/ M امتخلیتما.
5- (5)) -دحیه/ R دحیه. M دحیه.
6- (6)) -فقلت/ M فقلت.
7- (7)) -سمّیته/در M تاء پیش دارد.
8- (8)) -الملائکه/در M واپسین حرف زیر دارد.
9- (9)) -أمیر/در M در هر دو مورد راء تنوین رفع دارد.
10- (10)) -أمیر/در M در هر دو مورد راء تنوین رفع دارد.
11- (11)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 51 و 52.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -ابن عبّاس/در M سین زیر دارد M و R +از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله.در R روی این عبارت قلم زده اند.
14- (14)) -خدا/ M ندارد.
15- (15)) -بن/ M ابن.
16- (16)) -رسول اللّه/ M و R +ص.
17- (17)) -که/ M و R +و.در R روی این حرف قلم زده شده است.
حضرت علی بن (1)أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه (2)-فرمود که:من أمیر مؤمنان ام در حالتی که تو زنده ای؟! (3)یا رسول اللّه! (4)حضرت فرمود که:بلی (5)در حالتی که من زنده ام تو أمیر مؤمنانی و بدرستی که تو-یا علی!-دیروز بر ما گذشتی و من و جبرئیل در حکایتی (6)بودیم و (7)تو سلام نکردی جبرئیل را. (8)جبرئیل فرمود که:چرا حضرت أمیر المؤمنین بر ما گذشت (9)و سلام (10)به ما (11)نکرد؟!بدرستی که و اللّه اگر سلام می کرد هر آینه خوشحال می شدیم و (12)جواب سلام او می دادیم.پس حضرت فرمود که:یا رسول اللّه!دیدم که شما با دحیه (13)کلبی خلوت کرده بودید و (14)حکایتی (15)می کردید؛ نخواستم که سخن شما را برهم زنم.پس پیغمبر-صلّی اللّه علیه و آله (16)-فرمود که:دحیه کلبی نبود.بدرستی که جبرئیل بود.پس من گفتم:یا جبرئیل!چگونه او را أمیر المؤمنین نامیدی؟پس جبرئیل گفت که:خدای-تبارک و تعالی-وحی کرد به من در جنگ بدر که برو به نزد محمّد و (17)بگو آن حضرت را که أمر کند أمیر المؤمنین را که جولان کند میان دو صف.پس خدای-تبارک و تعالی-و فرشتگان آسمان (18)او را أمیر المؤمنین می خوانند.

ص:217

1- (1)) -بن/ M و R ابن.
2- (2)) -صلوات اللّه و سلامه علیه/«علیه»در R نیامده است.«اللّه...علیه»در M نیامده است.
3- (3)) -زنده ای/ M زنده.
4- (4)) -رسول اللّه!/ R +صلی اللّه[کذا].
5- (5)) -بلی/ M بلی.
6- (6)) -حکایتی/ M حالتی.
7- (7)) -و/در M زبر دارد.
8- (8)) -جبرئیل را/ M ندارد.
9- (9)) -گذشت/ M کذشته.
10- (10)) -سلام/ M سلم.
11- (11)) -به ما/ M ندارد.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -دحیه/ M دحیه.
14- (14)) -و/در M زبر دارد.
15- (15)) -حکایتی/ M حکایتی.
16- (16)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
17- (17)) -و/در M زبر دارد.
18- (18)) -آسمان/زیر سین در M إظهار گردیده است.
پس (1)-یا علی!-تو أمیر و پادشاه أهل آسمانی و أمیر و پادشاه (2)أهل زمینی و أمیر کسانی که مانده اند.پس أمیری پیش از تو نیست و أمیری بعد از تو نیست زیرا که روا نیست (3)که أمیر المؤمنین بخوانند کسی را که خدای (4)-تبارک و تعالی-او را به این نام نخوانده باشد.ازین (5)حیثیّت (6)است که شیعه (7)،حضرات أئمّه معصومین را-صلوات اللّه علیهم أجمعین-با آنکه خلیفه خدا و رسول خدا می دانند ایشان را به«أمیر المؤمنین» نمی خوانند و این اسم را مخصوص علیّ بن (8)أبی طالب می دانند زیرا که خدای-تبارک و تعالی-آن حضرت را مخصوص به این اسم گردانیده است.

[روایت چهل و نهم:از جابر بن عبد اللّه الأنصاری]

و عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ-رضی اللّه عنهما-قال:کنت عند النّبیّ-صلّی اللّه (9)علیه و اله-جالسا إذ أقبل (10)علیّ(ع)فأدناه و مسح وجهه (11)ببرده،ثمّ قال:یا أبا الحسن!ألا أبشّرک بما بشّرنی به جبرئیل؟!قال:بلی.قال (12):إنّ فی الجنّه عینا من تسنیم یخرج منه نهران (13)لو أنّ سفن الدّنیا (14)فیها لجرت،قضبانها (15)من اللّؤلؤ و المرجان الرّطب

ص:218

1- (1)) -پس/ M ندارد.
2- (2)) -أهل آسمانی...پادشاه/ M ندارد.
3- (3)) -روانیست/ M روایت است.
4- (4)) -خدای/ M +که.(لیک گویا این افزونه را در M قلم زده اند).
5- (5)) -ازین/ M از این.
6- (6)) -حیثیت/ R حیثیت. M حییثّ.[!]
7- (7)) -شیعه/ M شیعیه.
8- (8)) -بن/ M ابن.
9- (9)) -صلّی اللّه/چنین است در M . R صلوات[کذا].
10- (10)) -إذ أقبل/ M اذا قبل.
11- (11)) -وجهه/ M وجهه.
12- (12)) -یا...قال/ M ندارد.
13- (13)) -نهران/ R نهروان.در R روی«و»خط زده شده است.
14- (14)) -الدّنیا/ R الدّنیا.
15- (15)) -قضبانها/ R قضبانها.متن موافق M است.
و حشیشها (1)من الزّعفران علی حافیتهما (2)کراسیّ (3)من نور علیها أناس جلوس مکتوب علی جباههم بالنّور هؤلآء المؤمنون.هؤلآء من محبّی علیّ بن (4)أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه. (5)

و (6)دیگر از جابر بن (7)عبد اللّه أنصاری (8)روایتست که او گفت که:من به نزد رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله-نشسته بودم که ناگاه حضرت علیّ بن أبی طالب در آمد.

پس آن حضرت او را به نزد خود (9)خواند و ردای برد یمانی خود را بر روی آن حضرت می مالید.پس فرمود که:یا أبا الحسن!می خواهی که (10)بشارت دهم تو را (11)به چیزی که بشارت داد مرا به آن جبرئیل؟حضرت فرمود که:بلی.پیغمبر-صلّی اللّه علیه و آله-فرمود که:بدرستی که در بهشت چشمه ایست که آن را تسنیم می گویند؛بیرون می آید از آن چشمه دو نهر که اگر کشتیهای دنیا را در آن اندازند هر آینه روان شود از بزرگی آن، و درختان کنار او از مروارید و مرجان تر است (12)و (13)گیاه او از زعفران و برکنارهای (14)این نهرها کرسیها گذاشته است از نور و بر آن کرسیها نشسته اند (15)جماعتی که نوشته

ص:219

1- (1)) -حشیشها/ M حشیسها.
2- (2)) -حافیتهما/ R حافیتهما. M حافیتها.
3- (3)) -کراسیّ/ M کراسیّ. R کراسیّ.
4- (4)) -بن/ M ابن.
5- (5)) -سنج:گفتآورد شجره طوبی ی حائری(9/1)از سرور الشّیعه.
6- (6)) -و/در M زبر دارد.
7- (7)) -بن/ M ابن.
8- (8)) -أنصاری/ M الانصاری.
9- (9)) -نزد خود/ M نزدیک.
10- (10)) -که/ M +ترا.
11- (11)) -تو را/ M ندارد.
12- (12)) -مرجان تر است/ M مرجانست.
13- (13)) -و/در M زبر دارد.
14- (14)) -کنارهای/چنین است در M و R . به اقتضای هنجارهای رسم الخطّی پیشینیان،«کنارها»را هم«کنارها»(جمع«کنار»)می توان خواند و هم«کناره ها»(جمع«کناره»).
15- (15)) -نشسته اند/در M الف زیر دارد!.
است بر پیشانیهای ایشان به نور که:ایشانند مؤمنان.ایشانند از دوستاران علی بن (1)أبی طالب-صلوات اللّه (2)و سلامه علیه.

[روایت پنجاهم:منقولست از ابن عباس]

و عن عبد اللّه بن عبّاس قال:قال رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله (3)-لعلیّ بن أبی طالب- صلوات اللّه و سلامه علیه (4)-:یا علیّ!إنّ جبرئیل(ع) (5)أخبرنی (6)فیک بأمر قرّت به عینی و فرّح (7)به قلبی.قال لی:یا محمّد!إنّ اللّه-تبارک و تعالی-قال لی:اقرأ محمّدا منّی السّلام (8)و أعلمه (9)أنّ (10)علیّا إمام الهدی و مصباح الدّجی و الحجّه علی أهل الدّنیا،فإنّه الصّدّیق الأکبر (11)و الفاروق الأعظم (12)و إنّی الیت (13)بعزّتی أن (14)لا أدخل (15)النّار أحدا تولاّه و سلّم له و للأوصیاء من بعده و لا أدخل 16الجنّه من ترک ولایته و التّسلیم له و للأوصیاء من بعده (16)و حقّ (17)القول (18)منّی لأملأنّ جهنّم و أطباقها (19)من أعدآئه و لأملأنّ الجنّه (20)من أولیآئه و شیعته (21).

ص:220

1- (1)) -بن/ M ابن.
2- (2)) -اللّه/ M ندارد.
3- (3)) -صلّی اللّه علیه و اله/ M ص.
4- (4)) -و سلامه علیه/ M ندارد.
5- (5)) -ع/ M ندارد.
6- (6)) -أخبرنی/در M باء زیر دارد.
7- (7)) -فرّح/چنین است در M . R فرح.ضبط نص را سنج با ترجمه ماتن از این فعل.فتأمّل!
8- (8)) -السّلام/در M «م»پیش دارد.
9- (9)) -أعلمه/ M اعلمه[کذا].
10- (10)) -أنّ/ M انّ.
11- (11)) -الأکبر/ M ندارد.
12- (12)) -الأعظم/ M ندارد.
13- (13)) -الیت/ M الیث.
14- (14)) -أن/ M ندارد.
15- (15 و 16)) -أدخل/ M و R ادخل.
16- (17)) -الجنّه...من بعده/ M ندارد.
17- (18)) -حقّ/ M حقّ الأرض(گویا خواسته اند با نشانه هائی زائد بودن واژه«الأرض»را فرانمایند).
18- (19)) -القول/در M لام پایانی زیر دارد.
19- (20)) -أطباقها/در M قاف پیش دارد.
20- (21)) -الجنّه/در M حرف پایانی زیر دارد.
21- (22)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 56 و 57(منقبت 30).
و (1)دیگر منقولست از عبد اللّه بن عبّاس از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله-که آن حضرت به علیّ بن أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه-فرمود که:یا علی!بدرستی که جبرئیل خبر داد مرا در شان تو (2)به خیری (3)که چشم مرا به آن روشن (4)گردانید و دل مرا به آن خوشحال گردانید.مرا گفت که:یا محمّد!بدرستی که خدای-تبارک و تعالی-مرا گفت که:سلام من به محمّد برسان (5)و خبر کن او را که علی پیشوای راه هدایت است و چراغ تاریکی شب ضلالت (6)و حجّت است بر أهل دنیا.پس بدرستی که اوست صدّیق أکبر و عظیم ترین راستگوها و اوست فاروق أعظم و (7)بزرگترین جداکننده ها میان حقّ و (8)باطل و (9)من سوگند (10)یاد کرده ام به عزّت خودم که داخل جهنّم نکنم کسی را (11)که تولاّ کند به او و او را إمام داند و فرمان او برد و فرمان برد أوصیاء بعد از او (12)را و داخل نمی کنم به بهشت کسی را که ترک کند ولایت او را و فرمانبرداری او را و إمام (13)نداند او را و یا أوصیآء بعد از او را إمام نداند و حق و (14)راستست سخن من که هر آینه پر خواهم کرد جهنّم را و طبقه های (15)جهنّم را از دشمنان آن حضرت و (16)پر خواهم کرد بهشت را از دوستان و پیروان آن حضرت.

[روایت پنجاه و یکم:از ابو سعید خُدری]

و عن أبی سعید (17)الخدریّ أنّه قال:قال رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله-:ما مررت فی

ص:221

1- (1)) -و/در M زبر دارد.
2- (2)) -تو/در M تاء زبر دارد.
3- (3)) -چیزی/چنین است در R . M خیری.
4- (4)) -روشن/در M «و»زبر دارد!
5- (5)) -برسان/زبر راء در M إظهار گردیده است.
6- (6)) -ضلالت/ M و R ظلالت.البته در R کشیدگی دندانه«ظ»قدری إمحا شده است.
7- (7)) -و/ R ندارد. M و.
8- (8)) -و/در M زبر دارد.
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -سوگند/ M سوکند.
11- (11)) -را/چنین است در M . R ندارد.
12- (12)) -او/ M آن.
13- (13)) -إمام/ M امام.
14- (14)) -و/در M زبر دارد.
15- (15)) -طبقه های/ M و R طبقهای.
16- (16)) -و/در M زبر دارد.
17- (17)) -سعید/ M سعید.
لیله أسری بی بشیء من ملکوت السّمآء و لا علی شیء من حجب فوقها إلاّ وجدتها کلّها (1)مشحونه بکرام (2)ملائکه اللّه ینادوننی:هنیئا (3)لک یا محمّد!فقد أعطیت ما لم یعط أحد قبلک و لا یعطی أحد بعدک.أعطیت علیّ بن (4)أبی طالب أخا و فاطمه (5)زوجته بنتا (6)و الحسن و الحسین (7)أولادا و (8)محبّیهم شیعه.یا محمّد!إنّک أفضل النّبیّین و علیّ أفضل الوصیّین و فاطمه سیّده نسآء العالمین و الحسن و الحسین أکرم من دخل الجنان من أولاد المرسلین و شیعتهم أفضل من تضمّنته (9)عرصات القیامه و تشتمل علیه غرف الجنان و قصورها و متنزّهها. (10)فلم یزالوا یقولون ذلک فی مصعدی و مرجعی (11)فلو لا أنّ اللّه حجب عنها اذان الثّقلین لما بقی أحد إلاّ سمعها. (12)

و (13)دیگر منقولست از أبو سعید خدری که او گفت که:رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله- فرمود که:آن شبی که مرا به آسمان بردند نگذشتم به ملکوت آسمانها و بالاتر از آسمانها که آن حجابهاست (14)مگر آنکه یافتم همه را که پر بودند از فرشتگان عظیم الشّان و فریاد می کردند و می گفتند:مبارک باد و گوارنده باد تو را-یا محمّد!-که داده اند به تو آنچه نداده اند به کسی پیش از تو و نمی دهند به کسی بعد از تو:علیّ بن (15)أبی طالب را به تو دادند (16)و برادر تو گردانیدند و فاطمه که زن اوست دختر تو گردانیدند و (17)إمام حسن

ص:222

1- (1)) -کلّها/ M کلّها.
2- (2)) -بکرام/ M بکرام[کذا].
3- (3)) -هنیئا/ M ندارد.
4- (4)) -علیّ بن/ M علّی بن.
5- (5)) -أخا و فاطمه/ M ندارد.
6- (6)) -بنتا/ M بنت.
7- (7)) -الحسین/در M نون زیر دارد.
8- (8)) -و/ M او.
9- (9)) -تضمّنته/ M تضمّته.
10- (10)) -متنزّهما/در M هاء زیر دارد.
11- (11)) -مرجعی/چنین است در R . M مرجعی.
12- (12)) -سنج:مقتل الحسین-علیه السّلام-،خوارزمی،ط.نجف،ص 96(به نقل از احقاق الحق، 119/4).
13- (13)) -و/در M زبر دارد. R از بن ندارد.
14- (14)) -ست/ M است.
15- (15)) -بن/ M ابن.
16- (16)) -دادند/ M داده اند[کذا].
17- (17)) -و/در M زبر دارد.
و إمام حسین (1)را فرزندان تو (2)گردانیدند و دوستان ایشان را شیعه تو گردانیدند.یا محمّد!بدرستی که تو بهترین پیغمبرانی و (3)علی بهترین أوصیای (4)پیغمبرانست و فاطمه (5)بهترین زنان عالمیانست و حسن و حسین (6)بهترین آن کسانند (7)که داخل بهشت می شوند از فرزندان پیغمبران مرسل (8)و شیعیان ایشان بهترین (9)أهل عرصه قیامتند و بهترین کسانی اند که در غرفه های بهشت و قصرهای بهشت (10)و سیرگاههای (11)بهشت در می آیند.پس همیشه این سخن می گفتند در بالا رفتن و برگشتن من.پس اگرنه آن بود که خدای-تبارک و تعالی-گوشهای جنّ و (12)إنس را از آن (13)محجوب گردانیده بود هر آینه کسی نمی ماند (14)که نشنود (15)این سخنان را.

[روایت پنجاه و دوم:از قنبر آزاد شده امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)]

و عن قنبر مولی أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه-أنّه قال کان أمیر المؤمنین (16)علیّ-علیه السّلام و الصّلوه (17)-علی شاطئ الفرات فنزع قمیصه و دخل المآء فجاءت موجه فأخذ القمیص فخرج أمیر المؤمنین (18)(ع)فلم یجد القمیص فاغتمّ بذلک غمّا شدیدا فإذا بهاتف یهتف:یا أبا الحسن!انظر عن یمینک و خذ ما تری فإذا بمندیل عن

ص:223

1- (1)) -حسین/در M زبر سین إظهار گردیده است.
2- (2)) -تو/در M تاء زبر دارد.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -أوصیای/ M اوصیاء.
5- (5)) -فاطمه/ M فاطمه.
6- (6)) -حسین/زبر سین در M إظهار گردیده است.
7- (7)) -کسانند/ R کسانید.
8- (8)) -مرسل/ M مرسل.
9- (9)) -بهترین/ M بهتر از.
10- (10)) -و قصرهای بهشت/ M ندارد.
11- (11)) -سیرگاههای/ M سبرکاههای.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -از آن/ M ندارد.
14- (14)) -نمی ماند/ M نمی ماند.
15- (15)) -نشنود/ M نشنوند(البتّه بدون نقطه حرف سوم).
16- (16)) -أمیر المؤمنین/در M راء زبر دارد.
17- (17)) -السّلام و الصّلوه/ M الصّلوه و السّلام[کذا].
18- (18)) -أمیر المؤمنین/در M راء زبر دارد.
یمینه و فیه قمیص مطویّ فإذا أخذه لیلبسه (1)فسقطت من جیبه رقعه فیها مکتوب:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.

هدیّه من اللّه العزیز الحکیم (2)إلی علیّ بن (3)أبی طالب-صلوات (4)اللّه و سلامه علیه.

هذا قمیص (5)هارون بن (6)عمران کذلک و أورثناها قوما اخرین. (7)

و (8)دیگر منقولست از قنبر آزاد کرده حضرت (9)أمیر المؤمنین-صلوات اللّه و سلامه علیه- که او گفت که:حضرت أمیر المؤمنین-صلوات اللّه و (10)سلامه علیه-در کنار آب فرات بود و پیراهن خود را کند و داخل آب شد.پس موجه[ای] (11)آمد و (12)جامه را برداشت و (13)برد.پس چون حضرت أمیر المؤمنین-صلوات (14)اللّه و سلامه علیه-بیرون آمد پیراهن را ندید.بسیار غمناک شد.پس ناگاه شنیدیم (15)که هاتفی آواز داد که:یا أبا الحسن!به دست راست خود نظر کن و هرچه می بینی بردار.پس چون نظر کرد دید دستاری از دست راست و در او پیراهنی پیچیده است.پس چون پیراهن را برداشت که بپوشد از گریبان او (16)رقعه ای (17)افتاد و در او (18)نوشته بود که:

ص:224

1- (1)) -لیلبسه/ M لیلبسه.
2- (2)) -الحکیم/در M واپسین حرف پیش دارد.
3- (3)) -بن/ M ابن.
4- (4)) -صلوات/ M صلوات[کذا].
5- (5)) -قمیص/ M قمیص.
6- (6)) -بن/ M ابن.
7- (7)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 70(منقبت 40).
8- (8)) -و/در M زبر دارد.
9- (9)) -حضرت/در M مکرّر نوشته شده است. M +کرده.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -«موجه»(به معنای«موج»و«یک موج»)در أدب پارسی نیز راه یافته است.صائب گوید: چون موجه سرابیم در شوره زار عالم کز بود بهره ای نیست غیر از نمود ما را
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -و/در M زبر دارد.
14- (14)) -صلوات/در M تاء زبر دارد.
15- (15)) -شنیدیم/ M شنیدم.
16- (16)) -او/ M ان.
17- (17)) -رقعه ای/ M رقعه.
18- (18)) -در او/ M درو.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم .

این هدیّه ایست از خداوندگاری که او راست قهر و غلبه (1)و بزرگواری و هرچه می کند از روی حکمت و (2)مصلحت می کند به سوی علی بن (3)أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه.

این پیراهن هارون بن عمران چنانچه به او کرامت کرده بودیم همچنان میراث دادیم به قومی دیگر.

و چون هارون،وصیّ حضرت موسی بود،و آن حضرت،وصیّ حضرت (4)خاتم (5)النّبیّین پیراهن او را از برای آن حضرت آوردند.

[روایت پنجاه و سوم:از عبد اللّه بن مسعود]

و عن عبد اللّه بن مسعود قال:سمعت رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله-یقول:إنّ (6)للشّمس وجهین:فوجه یضیء لأهل السّمآء و وجه یضیء لأهل الأرض و علی الوجهین منها کتابه. (7)ثمّ قال:أتدرون ما تلک الکتابه؟قلت:اللّه و رسوله أعلم.قال:الکتابه الّتی تلی (8)أهل السّمآء:«اللّه نور السّموات و الأرض»،و أمّا الکتابه الّتی تلی (9)أهل (10)الأرض:«علیّ نور الأرضین». (11)

و دیگر از عبد اللّه بن مسعود منقولست که او گفت که:شنیدم از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (12)-که آن حضرت فرمود که:بدرستی که آفتاب را دو رویست (13):به یک روی

ص:225

1- (1)) -غلبه/در M باء زبر دارد.
2- (2)) -و/در M زبر دارد.
3- (3)) -بن/ M و R ابن.
4- (4)) -حضرت/ M ندارد.
5- (5)) -خاتم/در M تاء زیر دارد.
6- (6)) -إنّ/ M بانّ.
7- (7)) -کتابه/ M کتابه.
8- (8)) -تلی/ M تلی.
9- (9)) -أهل.../ M ندارد.
10- (10)) -أهل/ M اهل.
11- (11)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 77 و 78(منقبت 45).
12- (12)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
13- (13)) -رویست/ M روی است.
روشنایی (1)می دهد أهل آسمان را و به یک (2)روی (3)روشنایی (4)می دهد أهل زمین را و بر هر دو روی آفتاب نوشته ایست.پس فرمود که:آیا می دانید که آن نوشته چه چیز است؟ گفتم:خدا (5)و رسول او داناتراند!حضرت فرمود که:آن نوشته که به جانب آسمانست (6)اینست (7)که:اللّه نور السّموات و الأرض،یعنی (8):خدای-تبارک و تعالی-هدایت کننده (9)أهل آسمان (10)و (11)زمین است و آن نوشته که به جانب زمین است اینست که:علیّ نور الأرضین، (12)یعنی علی هدایت کننده أهل زمین (13)است.

[روایت پنجاه و چهارم:منقولست از پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله)]

و عن النّبیّ-صلّی اللّه علیه و اله-أنّه قال:سمعت اللّه-جلّ جلاله (14)-یقول:علیّ بن (15)أبی طالب حجّتی علی خلقی و نوری فی بلادی (16)و أمینی علی علمی،لا أدخل (17)النّار من عرفه (18)و إن عصانی (19)و لا أدخل الجنّه من أنکره و إن أطاعنی. (20)

و (21)دیگر منقولست از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله-که فرمود که:شنیدم از خدای-

ص:226

1- (1)) -روشنایی/ M روشنائی.
2- (2)) -به یک/ M بیک.
3- (3)) -روی/ M ندارد.
4- (4)) -روشنایی/در M حرف ماقبل آخر هیچ نقطه یا نشانه ای ندارد.
5- (5)) -خدا/در M مکرّر نوشته شده است.
6- (6)) -که به جانب آسمانست/ M ندارد.
7- (7)) -اینست/ M این است.
8- (8)) -یعنی/ M +که(ولی آن را خط زده اند).
9- (9)) -هدایت کننده/در M حرف یکم زبر دارد.
10- (10)) -آسمان/ M اسمان.
11- (11)) -و/در M زبر دارد.
12- (12)) -الأرضین/ M الأرضین.
13- (13)) -ترجمه«الأرضین»به«أهل زمین»،علی الظّاهر،خالی از«تجوّز»یا«مسامحه»نیست.
14- (14)) -جلاله/ M جلاله.
15- (15)) -بن/ M ابن.
16- (16)) -بلادی/ M البلاد.
17- (17)) -أدخل/ M ادخل.
18- (18)) -عرفه/ M عرفه.
19- (19)) -و إن عصانی/ M ندارد.
20- (20)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان قمی،ط.أبطحی،ص 78 و 79(منقبت 46).
21- (21)) -و/در M زبر دارد.
تبارک و تعالی-که می فرمود که:علیّ بن (1)أبی طالب حجّت منست بر خلق من و نور من است در شهرهای من و أمین من است بر علم من.داخل نمی گردانم به دوزخ کسی را که او را شناسد به إمامت و (2)اگرچه عصیان (3)من کرده باشد و داخل بهشت نمی کنم کسی را که او را إمام نداند و (4)اگرچه إطاعت من کرده (5)باشد.

[روایت پنجاه و پنجم:منقولست از پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله)]

و عن النّبیّ-صلّی اللّه علیه و اله-أنّه قال:لعلیّ بن (6)أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه (7)-:

یا أبا الحسن!لو وضع إیمان الخلائق (8)و أعمالهم فی کفّه میزان و وضع عملک یوم أحد علی کفّه أخری لرجح (9)عملک علی جمیع ما عمل الخلائق (10)و إنّ (11)اللّه باهی بک یوم أحد ملائکته (12)المقرّبین و رفع الحجب من السّموات السّبع (13)و أشرفت إلیک الجنّه و ما فیها و ابتهج بفعلک ربّ العالمین-تعالی شانه (14)-و إنّ اللّه تعالی یعوّضک بذلک الیوم ما یغبط به کلّ نبیّ و رسول و صدّیق و شهید. (15)

و (16)دیگر منقولست از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (17)-که آن حضرت فرمود (18)به علی بن (19)أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه-که:یا أبا الحسن!اگر بگذارند إیمان خلایق

ص:227

1- (1)) -بن/ M ابن.
2- (2)) -و/در M زبر دارد.
3- (3)) -عصیان/در M عین زبر دارد!
4- (4)) -و/در M زبر دارد.
5- (5)) -کرده/در M دال زبر دارد.
6- (6)) -بن/ M ابن.
7- (7)) -صلوات اللّه و سلامه علیه/ M ع.
8- (8)) -الخلائق/ M الخلایق.
9- (9)) -لرجح/ R لرجح. M لرجّح.
10- (10)) -الخلائق/ M الخلایق.
11- (11)) -إنّ/ M انّ.
12- (12)) -ملائکته/ M ملائکه.
13- (13)) -السّبع/در M واپسین حرف زبر دارد.
14- (14)) -شانه/ M شانه.
15- (15)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 79 و 80(منقبت 47).
16- (16)) -و/در M زبر دارد. R از بن ندارد.
17- (17)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
18- (18)) -فرمود/ M +که ان حضرت فرمود که.
19- (19)) -بن/ M ابن.
و أعمال ایشان را در کفّه (1)ترازویی (2)و (3)بگذارند جهادی را که تو در روز أحد کردی در دیگر کفّه (4)ترازوی،هر آینه (5)زیادتی کند عمل تو (6)بر عمل همه خلایق و بدرستی که خدای-تبارک و تعالی-مباهات کرد به تو روز أحد با ملائکه مقرّبین و برداشت حجابها از هفت آسمان و بهشت و هرکه در بهشت بود همه به سوی تو (7)نظر می کردند و خشنود (8)بود (9)از کردار تو (10)پروردگار عالمیان (11)و بدرستی که خدای-تبارک و تعالی-عوض می دهد تو را از جهت عمل آن روز عوضی که آرزوی آن کنند هر پیغمبری و رسولی و صدّیقی (12)و شهیدی.چرا که همه أصحاب در آن روز آن حضرت را گذاشته (13)فرار نمودند با آنکه (14)مأمور بودند از جانب خدای-تبارک و تعالی-به ثبات و حضرت أمیر المؤمنین-صلوات اللّه و سلامه علیه-در آن روز جانبازیها کرد که در کتب سیر و (15)تواریخ مسطور است که زیاده از هفتاد زخم بر بدن مبارک آن حضرت رسیده بود و آن حضرت دمار از روزگار ایشان برآورد (16)تا عاقبت،لشکر (17)کفّار به شمشیر آن حضرت منهزم گشتند؛و این مقام جای تفصیل آنها نیست.

[روایت پنجاه و ششم:منقولست از پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله)]

و عن النّبیّ-صلّی اللّه علیه و اله-أنّه قال:یا علیّ!مثلک فی أمّتی مثل المسیح عیسی

ص:228

1- (1)) -کفّه/ M کف[کذا].
2- (2)) -ترازویی/چنین است در M . R ترازوی.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -کفّه/ M کف.
5- (5)) -هر آینه/در M نون زبر دارد.
6- (6)) -تو/در M تاء زبر دارد.
7- (7)) -تو/در M تاء زبر دارد.
8- (8)) -خشنود/ R خوشنود.ضبط نص موافق M است.
9- (9)) -بود/ M بو.
10- (10)) -تو/در M تاء زبر دارد.
11- (11)) -عالمیان/در M نون زیر دارد.
12- (12)) -صدّیقی/ M صدیقی.
13- (13)) -گذاشته/ R کذشته.ضبط نص موافق M است.
14- (14)) -با آنکه/ M بانکه.
15- (15)) -و/در M زبر دارد.
16- (16)) -برآورد/ M براورد.
17- (17)) -لشکر/ M ندارد.
بن (1)مریم-علیهما السّلام-افترق قومه ثلث فرق:فرقه مؤمنون و هم الحواریّون،و فرقه عادوه (2)و هم الیهود،و فرقه غلوا (3)فیه فخرجوا من الإیمان؛فإنّ أمّتی ستفترق فیک ثلث فرق:ففرقه شیعتک و هم المؤمنون،و فرقه عدوّک و هم الشّاکّون،و فرقه (4)یغلو (5)فیک و هم الجاحدون؛و أنت فی الجنّه-یا علیّ!-و شیعتک،و عدوّک و الغالی فی النّار. (6)

دیگر منقولست از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (7)-که آن حضرت فرمود که:یا علی! مثل و داستان تو همچو داستان عیسی بن (8)مریم است-علیهما السّلام-که قوم او سه گروه شدند:گروهی با إیمان بودند و (9)آنها حواریان بودند،و گروهی با او دشمنی کردند و (10)ایشان یهودان بودند،و گروهی (11)در شان او از حد و اندازه بیرون رفتند و (12)او را به خدایی (13)پرستیدند،پس از إیمان بیرون رفتند.پس بتحقیق که أمّت من نیز زود (14)باشد که سه گروه شوند:گروهی (15)شیعه و پیرو تو باشند و ایشان مؤمنانند، (16)و گروهی دشمن (17)تو باشند و ایشان کسانی اند که در إمامت تو شک دارند،و (18)گروهی در تو غلو خواهند (19)کرد و ایشان منکرانند؛و (20)تو در بهشتی-یا علی!-با شیعیان خود و دوستان

ص:229

1- (1)) -بن/ M ابن.
2- (2)) -عادوه/چنین است در M . R عادوه.
3- (3)) -غلوا/چنین است در M . R غلوا.
4- (4)) -و هم الشّاکّون و فرقه/ M ندارد.
5- (5)) -یغلو/ M یعلوا.
6- (6)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 80 و 81(منقبت 80 و 81).
7- (7)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
8- (8)) -بن/ M ابن.
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -و گروهی/ M ندارد.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -خدایی/چنین است در M . R خدائی.
14- (14)) -زود/ M زود.
15- (15)) -گروهی/ M کروه.
16- (16)) -مؤمنانند/ M ایشان مومانند.
17- (17)) -دشمن/در M دال زبر دارد.
18- (18)) -و/در M زبر دارد.
19- (19)) -خواهند/ M خواهد.
20- (20)) -و/در M زبر دارد.
شیعیان خود،و دشمن تو و کسی که در محبّت تو (1)غلو کرده باشد و تو را خدا داند (2)ایشان هر دو در جهنّم خواهند بود.

[روایت پنجاه و هفتم:از ابوذر غفاری]

و عن أبی ذرّ-رضی اللّه عنه-أنّه قال:نظر النّبیّ-صلّی اللّه علیه و اله-إلی علیّ بن (3)أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه (4)-فقال:هذا خیر الأوّلین و الاخرین (5)من أهل السّموات و الأرضین.هذا سیّد الوصیّین و إمام المتّقین و قائد الغرّ المحجّلین إذا کان یوم (6)القیامه جاء علیّ علی ناقه (7)من نوق الجنّه قد أضاءت القیامه (8)من ضوئها و علی رأسه (9)تاج مرصّع بالزّبرجد و الیاقوت فتقول (10)الملائکه:هذا ملک مقرّب،و یقول النّبیّون:

هذا نبیّ مرسل.فینادی مناد من بطنان (11)العرش:هذا الصّدّیق الأکبر، (12)هذا وصیّ (13)حبیب اللّه،هذا علیّ بن (14)أبی طالب،فیقف علی متن جهنّم،فیخرج منها من یحبّ،و (15)یدخل فیها (16)من یبغض (17)و یأتی أبواب الجنّه فیدخل (18)أولیائه الجنّه (19)بغیر حساب. (20)

ص:230

1- (1)) -تو/در M تاء زبر دارد.
2- (2)) -و تو را خدا داند/این عبارت افزوده ترجمان است در تفسیر«غالی»و معنای«غلو».
3- (3)) -بن/ M ابن.
4- (4)) -صلوات اللّه و سلامه علیه/ M ع.
5- (5)) -الاخرین/در M خاء زبر دارد.
6- (6)) -یوم/ R یوم. M یوم.
7- (7)) -ناقه/ M زاقه.
8- (8)) -القیامه/چنین است در R به پیش واپسین حرف.در M واپسین حرف زیر دارد.
9- (9)) -رأسه/ M راسها.
10- (10)) -فتقول/ M فنقول.
11- (11)) -بطنان/ M و R بطنان.
12- (12)) -الأکبر/ M الأکبر.
13- (13)) -وصیّ/ M وصّی.
14- (14)) -بن/ M ابن.
15- (15)) -و/ M ندارد.
16- (16)) -فیها/ M منها.
17- (17)) -یبغض/ M یبغص.
18- (18)) -فیدخل/ M فیدخل.
19- (19)) -الجنّه/در M واپسین حرف زیر دارد.
20- (20)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 88 و 89(منقبت 55).
و دیگر روایتست از أبو ذرّ غفاری که روزی (1)رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (2)-نظر کرد به علی بن أبی طالب-صلوات اللّه و سلامه علیه (3)-پس فرمود که:علی بهترین پیشینیان و (4)پسینیان است از أهل آسمانها و زمینها و او بهتر و (5)مهتر أوصیاء پیغمبرانست (6)و إمام و پیشوای متّقیانست (7)و (8)کشاننده شیعیان سفیدرویان (9)دست و پا سفیدان است (10)به بهشت.چون روز قیامت شود بیاید حضرت علیّ بن أبی طالب و سوار باشد بر ناقه ای (11)از ناقه های (12)بهشت که (13)روشن شود صحرای قیامت از روشنی ناقه آن حضرت و بر سر آن حضرت تاجی باشد مرصّع به زبرجد و یاقوت.پس فرشتگان گویند:آیا این فرشته مقرّب است؟ (14)و پیغمبران گویند:آیا این پیغمبر مرسلست؟پس منادی از جانب عرش ندا دهد که:این صدّیق أکبرست (15)،این وصیّ حبیب خداست، این علیّ بن أبی طالب است. (16)پس آن حضرت بر سر پل صراط بایستد و بیرون آورد از دوزخ هرکه را که دوستدار او باشد و (17)داخل کند در جهنّم هرکه را که دشمن او باشد و بیاید به درهای بهشت و (18)داخل گرداند دوستان خود را به بهشت بی حساب.

ص:231

1- (1)) -روزی/ M +که.
2- (2)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
3- (3)) -علیه/ R +و آله.این افزونه در M نیست.
4- (4)) -و/در M زبر دارد.
5- (5)) -و/در M زبر دارد.
6- (6)) -پیغمبرانست/ M پیغمبران است.
7- (7)) -متّقیانست/ M متقیان است.
8- (8)) -و/در M زبر دارد.
9- (9)) -سفیدرویان/در M سین زبر دارد.
10- (10)) -است/ M ست.
11- (11)) -ناقه ای/ M ناقه.
12- (12)) -ناقه های/ R ناقها. M ناقهای.
13- (13)) -که/در R مکرّر نوشته شده است. M که.
14- (14)) -است/ M ست.
15- (15)) -صدّیق أکبرست/ M صدیق اکبر است.
16- (16)) -ست/ M است.
17- (17)) -و/در M زبر دارد.
18- (18)) -و/در M زبر دارد.
[روایت پنجاه و هشتم:از انس بن مالک و او از عایشه]

و عن أنس (1)بن مالک عن عائشه (2)قالت:سمعت رسول اللّه (3)(ص)یقول:علیّ بن (4)أبی طالب خیر البشر من أبی فقد کفر.فقیل:فلم حاربته (5)فقالت:و اللّه ما حاربته (6)من ذات نفسی و ما حملنی علیه إلاّ طلحه (7)و زبیر. (8)

و (9)دیگر روایتست از أنس بن مالک و (10)او از عایشه که او گفت:شنیدم از رسول خدا -صلّی اللّه علیه و آله (11)-که می فرمود که:علیّ بن (12)أبی طالب بهترین خلق خداست.هرکه إبا کند کافر (13)است.پس به عایشه گفتند که: (14)پس تو چرا (15)با او محاربه نمودی؟گفت:و اللّه که من به خودی خود (16)این کار نکردم و مرا بر حرب او نداشتند مگر طلحه و زبیر.

و این خبر نیز در کتب علمای أهل سنّت از حدّ تواتر گذشته است که«علیّ خیر البشر من أبی فقد کفر»از عایشه و غیر آن.

[روایت پنجاه و نهم:از ابو هریره]

و (17)عن أبی هریره (18)أنّه قال:قال رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله (19)-:إنّ اللّه خلق فی

ص:232

1- (1)) -أنس/ M انس.
2- (2)) -عائشه/ R عایشه. M عایشه.
3- (3)) -رسول اللّه/در M واپسین حرف در هر دو واژه پیش دارد!
4- (4)) -بن/ M ابن.
5- (5)) -حاربته/ M و R حاربته.
6- (6)) -فقالت...حاربته/ M ندارد.
7- (7)) -طلحه/در M واپسین حرف تنوین رفع دارد.
8- (8)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 138(منقبت 70).
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
12- (12)) -بن/ M و R ابن.
13- (13)) -کافر/زیر فاء در M إظهار گردیده است.
14- (14)) -که/ M ندارد.
15- (15)) -چرا/ M چرا.
16- (16)) -خود/ M خود.
17- (17)) -و/ M ندارد.
18- (18)) -هریره/در M واپسین حرف زیر دارد.
19- (19)) -صلّی اللّه علیه و اله/ M ص.
السّماء الرّابعه مائه ألف (1)ملک و فی السّماء الخامسه ثلاثمائه ألف ملک (2)و فی السّماء السّابعه (3)ملکا رأسه (4)تحت العرش و رجلاه تحت الثّری و ملائکه (5)أکثر (6)من ربیعه و مضر لیس لهم طعام و لا شراب إلاّ الصّلوه علی أمیر المؤمنین علیّ بن (7)أبی طالب و محبّیه و الاستغفار (8)لشیعته (9)المذنبین و موالیه. (10)

دیگر روایتست از أبو هریره که او گفت که رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (11)-فرمود که:

خدای-تبارک و تعالی-در آسمان چهارم (12)صد هزار فرشته آفریده است و در آسمان پنجم سیصد هزار فرشته و در آسمان هفتم فرشته[ای]آفریده است که سر او در زیر عرش است و پایهای او در زیر زمین و آفریده است فرشتگان زیاده از عدد ربیعه (13)و مضر-که دو طایفه اند عظیم و عدد ایشان را خدای تبارک و تعالی می داند-و ایشان را طعام و شرابی نیست به غیر از صلوات بر حضرت (14)أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب و دوستان آن حضرت و (15)استغفار و طلب آمرزش می کنند (16)از جهت شیعیان گناهکار آن حضرت و (17)موالیان آن حضرت.

ص:233

1- (1)) -ألف/ M الف.
2- (2)) -ثلاثمائه ألف ملک/ M ثلاث مائه الف.
3- (3)) -السّابعه/ M السّابعه[کذا].
4- (4)) -رأسه/ M راسه.
5- (5)) -ملائکه/در M واپسین حرف زبر دارد و در R تنوین رفع.
6- (6)) -أکثر/در R واپسین حرف پیش دارد.متن موافق M است.
7- (7)) -بن/ M ابن.
8- (8)) -الاستغفار/ M و R الاستغفار.
9- (9)) -لشیعته/ M لشیعه.
10- (10)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 164(منقبت 88).
11- (11)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
12- (12)) -چهارم/ M چهارم.
13- (13)) -ربیعه/ M ربیعه.
14- (14)) -حضرت/ M ندارد.
15- (15)) -و/ M ندارد.
16- (16)) -می کنند/ M می کند.
17- (17)) -و/در M زبر دارد.
[روایت شصتم:روایتست از پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله)]

و عن النّبیّ(ص)أنّه قال (1)حدّثنی جبرئیل عن ربّ العزّه-جلّ جلاله (2)-أنّه (3)قال:

من علم أن لا إله إلاّ أنا وحدی و أنّ (4)محمّدا عبدی و رسولی و أنّ علیّ بن (5)أبی طالب خلیفتی و أنّ الأئمه من ولده حججی،أدخلته (6)الجنّه (7)برحمتی و نجّیته (8)من النّار بعفوی و أبحت له جواری و أوجبت له کرامتی و أتممت علیه نعمتی و جعلته (9)من خاصّتی (10)و خالصتی (11)فإن نادانی لبّیته (12)و إن (13)دعانی أجبته (14)و إن سألنی أعطیته (15)و إن (16)سکت ابتدأته (17)و إن (18)أساء رحمته (19)و إن (20)فرّ منّی دعوته (21)و إن رجع إلیّ (22)قبلته و إن قرع بابی فتحته (23)و من لم یشهد أنّ (24)لا إله إلاّ أنا وحدی أو شهد بذلک و لم یشهد أنّ محمّدا رسولی أو شهد بذلک و لم یشهد أنّ علیّ بن (25)أبی طالب (26)-صلوات اللّه (27)علیه- خلیفتی أو شهد بذلک و لم یشهد أنّ الأئمّه من ولده حججی فقد جحد نعمتی و صغّر

ص:234

1- (1)) -قال/ M ندارد.
2- (2)) -جلاله/ M جلاله.
3- (3)) -أنّه/ M ندارد.
4- (4)) -أنّ/ M انا.
5- (5)) -بن/ M بن[کذا].
6- (6)) -أدخلته/در M تاء زبر دارد.
7- (7)) -الجنّه/در M واپسین حرف زیر دارد.
8- (8)) -نجّیته/در M تاء زبر دارد.
9- (9)) -جعلته/در M تاء زبر دارد.
10- (10)) -خاصّتی/ M خاصّی.
11- (11)) -خالصتی/ M خالصی.
12- (12)) -لبّیته/در M تاء زبر دارد.
13- (13)) -إن/ M و R ان.
14- (14)) -أجبته/در M تاء زبر دارد.
15- (15)) -أعطیته/در M تاء زبر دارد.
16- (16)) -إن/ M ان.
17- (17)) -ابتدأته/ M ابتداته.
18- (18)) -إن/ M ان.
19- (19)) -رحمته/در M تاء زبر دارد.
20- (20)) -إن/ M ان.
21- (21)) -دعوته/در M تاء زبر دارد.
22- (22)) -إلیّ/ M الی.
23- (23)) -فتحته/در M حرف ما قبل آخر زبر دارد.
24- (24)) -أنّ/ M ان.
25- (25)) -بن/ M بن.
26- (26)) -أبی طالب/ M ندارد.
27- (27)) -اللّه/ M +و سلامه.
عظمتی و کفر بایاتی و کتبی و رسلی إن قصدنی حجبته و إن سألنی حرمته (1)و إن نادانی لم أسمع نداءه و إن دعانی لم أستجب دعاءه و إن رجانی خیّبته (2)ذلک جزاؤه (3)منّی و ما أنا بظلاّم للعبید.فقام جابر بن (4)عبد اللّه (5)الأنصاریّ فقال:یا رسول اللّه! (6)و من الأئمّه (7)من ولد (8)علیّ بن (9)أبی طالب؟قال:الحسن و الحسین (10)سیّدا شباب (11)أهل الجنّه،ثمّ زین العابدین فی زمانه علیّ بن (12)الحسین،ثمّ الباقر محمّد بن (13)علیّ و ستدرکه، (14)فإذا أدرکته فاقرأه منّی السّلام. (15)ثمّ الصّادق جعفر بن (16)محمّد،ثمّ الکاظم موسی بن (17)جعفر،ثمّ الرّضا علیّ بن موسی،ثمّ التّقیّ محمّد (18)بن علیّ، (19)ثمّ النّقیّ علیّ بن (20)محمّد،ثمّ الزّکیّ الحسن بن (21)علیّ،ثمّ ابنه القائم بالحقّ مهدیّ (22)أمّتی (23)الّذی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا هؤلاء-یا جابر!-خلفائی و أوصیائی و أولادی و عترتی.من أطاعهم فقد أطاعنی و من عصاهم فقد عصانی و من أنکرهم أو

ص:235

1- (1)) -حرمته/در M تاء زبر دارد.
2- (2)) -خیّبته/در M تاء زبر دارد.
3- (3)) -جزاؤه/ R جزأوه.
4- (4)) -بن/ M ابن.
5- (5)) -عبد اللّه/در M دال پیش دارد.
6- (6)) -رسول اللّه/ M و R +ص.در M واپسین حرف کلمه نخست پیش دارد.
7- (7)) -الأئمّه/در M واپسین حرف زیر دارد.
8- (8)) -من ولد/ M ولد.
9- (9)) -بن/ M ابن.
10- (10)) -الحسین/در M واپسین حرف زیر دارد.
11- (11)) -شباب/ M شباب.
12- (12)) -بن/ M ابن.
13- (13)) -بن/ M ابن.
14- (14)) -ستدرکه/در M کاف زبر دارد.
15- (15)) -السّلام/در M واپسین حرف پیش دارد.
16- (16)) -بن/ M ابن.
17- (17)) -بن/ M ابن.
18- (18)) -محمّد/ M محمّد.
19- (19)) -بن علیّ/ M ندارد.
20- (20)) -بن/ M ابن.
21- (21)) -بن/ M ابن.
22- (22)) -مهدیّ/ M مهدیّ.
23- (23)) -أمّتی/زبر یاء در M إظهار گردیده است.
أنکر واحدا منهم فقد أنکرنی.بهم یمسک اللّه السّماء (1)أن تقع علی الأرض إلاّ بإذنه و بهم یحفظ اللّه الأرض أن تمید بأهلها. (2)

دیگر روایتست از رسول خدا(ص)که آن حضرت فرمود که:خبر داد مرا (3)جبرئیل از خداوند عالمیان (4)که خدای-تبارک و تعالی-فرمود که:هرکه بداند و اعتقاد کند که بجز من خداوندی نیست و (5)من در ذات و صفات یگانه ام و (6)بداند که محمّد بنده من و رسول منست و بداند که علیّ بن (7)أبی طالب خلیفه و (8)گماشته منست بر خلق من و (9)بداند که إمامان فرزندان او حجّتهای منند بر خلق،داخل کنم او را به بهشت به رحمت خودم و نجات دهم (10)او را از آتش جهنّم به عفو خودم و او را درآورم در جوار دوستان خودم و واجب گردانم از جهت او کرامت خودم را و (11)تمام گردانم بر او نعمتم را و بگردانم او را از جمله خاصان (12)و (13)برگزیدگان خود.پس اگر مرا ندا کند (14)لبّیک گویم او را و اگر مرا بخواند إجابت کنم او را و اگر مرا سؤال کند عطا کنم او را و اگر او (15)نطلبد من نطلبیده او را بدهم (16)و اگر بد کند او را ببخشم و اگر از من بگریزد او را بخوانم (17)و (18)اگر رجوع کند به سوی من قبول کنم توبه (19)او را و اگر در مرا (20)بکوبد در او

ص:236

1- (1)) -السّماء/در M واپسین حرف پیش دارد.
2- (2)) -سنج:کمال الدّین صدوق،ط.غفّاری،ص 258.259.
3- (3)) -مرا/ M مرا را.
4- (4)) -عالمیان/در M «ن»زیر دارد.
5- (5)) -و/در M زبر دارد.
6- (6)) -و/در M زبر دارد.
7- (7)) -بن/ M ابن.
8- (8)) -و/در M زبر دارد.
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -دهم/ M ندارد.
11- (11)) -و/در M زبر دارد.
12- (12)) -خاصان/در M نون زیر دارد.
13- (13)) -و/در M زبر دارد.
14- (14)) -کند/در M یک دندانه افزون دارد.
15- (15)) -او/در M «و»زبر دارد.
16- (16)) -بدهم/ M می دهم.
17- (17)) -بخوانم/در M «ن»زیر دارد.
18- (18)) -و/در M زبر دارد.
19- (19)) -توبه/در M تاء زبر دارد.
20- (20)) -مرا/ M من.
بگشایم و (1)کسی که گواهی (2)ندهد به وحدانیّت من یا گواهی دهد به وحدانیّت من و لیکن گواهی ندهد به (3)رسالت محمّد-صلّی اللّه علیه و آله (4)-یا به این هر دو گواهی دهد و گواهی ندهد به إمامت (5)علیّ بن (6)أبی طالب که خلیفه منست یا به اینها همه گواهی دهد و گواهی ندهد که إمامان فرزندان او حجّتهای منند بر خلق،پس بدرستی (7)که إنکار کرده است نعمت مرا و (8)کوچک دانسته است عظمت مرا و (9)کافر شده است به آیات من و کتابهای من و رسولان من.اگر قصد من کند او را محجوب (10)گردانم و (11)اگر از من سؤال کند او را محروم گردانم و (12)اگر او مرا بخواند إجابت نکنم دعای او را و (13)اگر از من امیدوار باشد ناامیدش گردانم و (14)این جزای اوست از من و من (15)ستمکار (16)نیستم بندگان را.پس جابر بن عبد اللّه الأنصاری برخاست (17)و (18)گفت:یا رسول اللّه! (19)کیست (20)إمامان فرزندان (21)علیّ بن أبی طالب؟حضرت فرمود که:حسن و حسین سیّدان (22)جوانان أهل بهشت،پس،زینت عبادت کنندگان در زمان خود،علیّ بن الحسین، (23)پس،

ص:237

1- (1)) -و/در M زبر دارد.
2- (2)) -گواهی/در M حرف یکم زبر دارد.
3- (3)) -به وحدانیّت...گواهی ندهد/ M ندارد.
4- (4)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
5- (5)) -به إمامت/ M بامامامت.
6- (6)) -بن/ M ابن.
7- (7)) -بدرستی/در M سین زبر دارد.
8- (8)) -و/در M زبر دارد.
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -محجوب/ M محبوب.
11- (11)) -و/در M زبر دارد.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -و/در M زبر دارد.
14- (14)) -و/در M زبر دارد.
15- (15)) -من/ M منم.
16- (16)) -ستمکار/ M ستم کار.
17- (17)) -برخاست/ M و R برخواست.
18- (18)) -و/در M زبر دارد.
19- (19)) -رسول اللّه/ M +ص.
20- (20)) -کیست/چنین است در M و R .
21- (21)) -فرزندان/ M +علی ابن.
22- (22)) -سیّدان/ M +و.
23- (23)) -بن الحسین/ M ابن الحسن.
پهن کننده علوم، (1)محمّد بن علی، (2)و زود باشد که او را (3)دریابی،پس چون او را (4)دریابی (5)سلام من به او برسان.پس بعد از آن،صادق جعفر بن (6)محمّد،پس بعد از آن،کاظم موسی بن جعفر،پس بعد از آن رضا (7)علیّ بن موسی،پس بعد از آن،تقی محمّد بن علیّ،پس بعد از آن،نقی علیّ بن محمّد،پس بعد از آن زکی حسن بن علی، پس بعد از آن فرزند او قائم (8)به حق،مهدی أمّت من،که خدای-تبارک و تعالی-به سبب او زمین را پر از عدل و داد (9)کند بعد از آنکه پر از ظلم و (10)جور شده باشد.پس حضرت فرمود که:یا جابر!این جماعت خلیفه های منند و أوصیای منند (11)و أولاد منند و عترت منند.هرکه إطاعت ایشان کند إطاعت من کرده است و هرکه عصیان ایشان (12)کند عصیان (13)من کرده است و هرکه إنکار کند ایشان را یا إنکار کند یکی ازیشان (14)را چنانست که إنکار کرده است مرا و (15)به (16)برکت ایشان خدای-تبارک و تعالی-نگاه می دارد آسمان را که بر زمین نیفتد مگر به إذن او و به (17)وجود ایشان خدای-تبارک و تعالی-حفظ می کند زمین را از آنکه مبادا بگردد و أهل خود (18)را سرنگون کند.

[روایت شصت و یکم:از امام جعفر صادق(علیه السّلام)]

و عن الإمام جعفر بن (19)محمّد الصّادق عن ابائه-صلوات اللّه علیهم-عن

ص:238

1- (1)) -علوم/در M «م»زیر دارد.
2- (2)) -بن علی/ M ابن علی ع.
3- (3)) -که او را/ M ندارد.
4- (4)) -او را/ M ندارد.
5- (5)) -دریابی/ M +او را.
6- (6)) -بن/ M ابن.
7- (7)) -رضا/ M رضاء.
8- (8)) -قائم/ R قایم.در M حرف سوم نه نقطه دارد و نه همزه.
9- (9)) -و داد/ M و داد.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -أوصیای منند/ M اوصیاء.
12- (12)) -ایشان/در M «ن»زیر دارد.
13- (13)) -عصیان/در M حرف یکم زبر دارد!
14- (14)) -ازیشان/ M از ایشان.
15- (15)) -و/در M زبر دارد.
16- (16)) -به/در M باء زبر دارد.
17- (17)) -و به/ M ندارد.
18- (18)) -خود/ M او.
19- (19)) -بن/ M ابن.
أمیر المؤمنین-صلوات اللّه و سلامه علیه-أنّه کان جالسا فی الرّحبه (1)و النّاس حوله فقام إلیه رجل (2)فقال:یا أمیر المؤمنین! (3)إنّک بالمکان الّذی أنزلک اللّه تعالی و أبوک معذّب فی النّار!فقال له:مه!فضّ اللّه (4)فاک! (5)و الّذی بعث محمّدا بالحقّ نبیّا لو شفع أبی (6)فی کلّ مذنب علی وجه الأرض لشفّعه اللّه!فتقول أبی (7)معذّب (8)فی النّار و ابنه قسیم الجنّه و النّار! و الّذی بعث محمّدا بالحقّ نبیّا إنّ نور أبی طالب یوم القیامه لیطفئ نور الخلائق (9)إلاّ خمسه أنوار:نور (10)محمّد و نور فاطمه (11)و نور (12)الحسن و نور (13)الحسین و نور (14)ولده من الأئمّه.ألاّ إنّ (15)نوره من نورنا خلقه اللّه تعالی من قبل خلق ادم بألفی (16)عام. (17)دیگر روایتست از حضرت إمام جعفر بن (18)محمّد الصّادق از آبای او از حضرت أمیر المؤمنین (19)(ع) (20)که آن حضرت در رحبه (21)-که محلّه ایست از کوفه یا در (22)فضای مسجد کوفه- نشسته (23)بود و مردمان به گرد آن حضرت در آمده (24)بودند.پس مردی به سوی او

ص:239

1- (1)) -الرّحبه/ M الرّجفه.
2- (2)) -رجل/ M رجل.
3- (3)) -أمیر المؤمنین/ M +صلوات اللّه و سلامه[کذا].
4- (4)) -اللّه/در M واپسین حرف زبر دارد.
5- (5)) -فاک/ M قال.
6- (6)) -أبی/ M انّی.
7- (7)) -أبی/ M انّی.
8- (8)) -معذّب/ M معذّب.
9- (9)) -الخلائق/ M الخلافه.
10- (10)) -نور/ M نور.
11- (11)) -فاطمه/ M فاطمه.
12- (12)) -نور/ M نور.
13- (13)) -نور/ M ندارد.
14- (14)) -نور/ M نور.
15- (15)) -إنّ/ M ان.
16- (16)) -بألفی/ M بالف.
17- (17)) -نگر:مائه منقبه ی ابن شاذان،ط.أبطحی،ص 174 و 175(منقبت 98).
18- (18)) -بن/ M ابن.
19- (19)) -أمیر المؤمنین/در M راء زبر دارد.
20- (20)) -ع/در R نیامده.از M نقل شد.
21- (21)) -رحبه/ M رجب.
22- (22)) -در/در R «از»بوده و گویا دستکاری شده و شبیه به«در»گردیده است.
23- (23)) -نشسته/در M تاء زبر دارد.
24- (24)) -در آمده/در M دال زیر دارد.
برخاست (1)و (2)گفت:یا أمیر المؤمنین!بدرستی که تو با این (3)مرتبه که نزد خدای- تبارک و تعالی-داری،روا باشد که پدرت در آتش جهنّم معذّب باشد؟!پس حضرت فرمود که:بس کن!خدای تعالی دهان تو را بشکناد! (4)به حقّ آن خداوندی که محمّد را براستی به خلق فرستاد (5)و پیغمبر گردانید که اگر پدرم شفاعت کند هر گناهکاری را که بر روی زمین است هر آینه (6)خدای-تبارک و تعالی-شفاعت او را قبول کند.پس تو می گویی (7)که پدر من معذّب است در آتش-و (8)حال آنکه فرزند او قسمت کننده بهشت و (9)دوزخ است-؟!به حقّ آن خدایی (10)که محمّد را بحق مبعوث گردانید (11)و رسول خود ساخت که نور (12)أبو طالب در روز قیامت فرو نشاند نور جمیع خلایق را مگر پنج نور:نور محمّد و نور فاطمه (13)و نور حسن و نور (14)حسین و نور فرزندان حسین (15)که إمامانند.

بدرستی که نور او از نور ماست که خدای-تبارک و تعالی-آفرید نور او را پیش از خلق آدم به دو هزار سال.

ای عزیز!أحادیث در إیمان أبو طالب،بلکه در عصمت او بسیارست و أکثر شیعه برآنند که آن حضرت از أوصیای (16)حضرت عیسی است و (17)برین (18)مضمون کتب

ص:240

1- (1)) -برخاست/ M و R برخواست.
2- (2)) -و/در M زبر دارد.
3- (3)) -با این/ M باین.
4- (4)) -تو را بشکناد!/ M بر بشکناد(بدون نقطه حرف سوم).
5- (5)) -فرستاد/ M فرستاد.
6- (6)) -هر آینه/در M نون زبر دارد.
7- (7)) -می گویی/ M می کوئی.
8- (8)) -و/در M زبر دارد.
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -خدایی/ M خدائی.
11- (11)) -گردانید/ M کردانیده.
12- (12)) -نور/+علی.
13- (13)) -فاطمه/ M فاطمه.
14- (14)) -و نور/ M و نور.
15- (15)) -حسین/ M +و نور فرزندان.
16- (16)) -عصمت...أوصیای/ M ندارد.
17- (17)) -و/ M ندارد.
18- (18)) -برین/ M بر این.
بسیار نوشته اند (1)علی رغم سنّیان (2)و ایشان نیز أحادیث بسیار نقل کرده اند که دالّست بر إیمان او، (3)و لکن (4)خَتَمَ اللّٰهُ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ وَ عَلیٰ سَمْعِهِمْ (5)وَ عَلیٰ أَبْصٰارِهِمْ (6)غِشٰاوَهٌ (7)

[روایت شصت و دوم:منقولست از پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله)]

و (8)عن النّبیّ-صلّی اللّه علیه و اله (9)-أنّه قال:لکلّ أمّه صدّیق (10)و فاروق (11)و صدّیق (12)هذه الأمّه و فاروقها علیّ بن (13)أبی طالب (14)(ع).إنّ علیّا سفینه نجاتها (15)و باب (16)حطّتها و إنّه (17)یوشعها (18)و شمعونها و ذو قرنیها. (19)معاشر النّاس!إنّ علیّا خلیفه اللّه (20)و خلیفتی علیکم بعدی و إنّه (21)لأمیر المؤمنین و خیر الوصیّین.من نازعه فقد نازعنی و من ظلمه (22)فقد ظلمنی و من غالبه فقد غالبنی و من برّه فقد برّنی و من جفاه فقد جفانی و من عاداه فقد عادانی و من والاه فقد والانی و ذلک أنّه أخی و وزیری و مخلوق (23)من طینتی و کنت أنا و هو من نور (24)واحد. (25)

ص:241

1- (1)) -نوشته اند/در M تاء زیر و دال زبر دارد.
2- (2)) -سنّیان/در M حرف واپسین زیر دارد.
3- (3)) -او/در M «و»زبر دارد.
4- (4)) -لکن/ M لیکن.
5- (5)) -علی سمعهم/ M ندارد.
6- (6)) -أبصارهم/در M راء زبر و هاء پیش دارد.
7- (7)) -قرآن کریم:س 2،ی 7.
8- (8)) -و/ M ندارد.
9- (9)) -صلّی اللّه علیه و اله/ M ص.
10- (10)) -صدیق/در M واپسین حرف تنوین جر دارد.
11- (11)) -فاروق/در M واپسین حرف تنوین جر دارد.
12- (12)) -صدّیق/در M واپسین حرف زیر دارد.
13- (13)) -بن/ M ابن.
14- (14)) -أبی طالب/ M ابیطالب.
15- (15)) -نجاتها/ M نجاتها.
16- (16)) -باب/ M و R باب.
17- (17)) -إنّه/ M انّه.
18- (18)) -یوشعها/ M یوشعها.
19- (19)) -ذو قرنیها/ M ذو قرنها.
20- (20)) -اللّه/ M ندارد.
21- (21)) -إنّه/ M انه.
22- (22)) -ظلمه/ M ظلمه.
23- (23)) -مخلوق/در M قاف پیش دارد.
24- (24)) -نور/در M نیامده است.
25- (25)) -نگر:عیون أخبار الرّضا-علیه السّلام-،ط.أعلمی،16/2.
دیگر منقولست از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (1)-که آن حضرت فرمود که:هر أمّتی را صدّیقی است یعنی تصدیق کننده نبی در (2)جمیع أقوال (3)و أفعال یا راستگویی (4)که هرگز (5)به زبان او دروغ جاری نشده است و فاروقی است یعنی جداکننده میان حقّ و باطل؛و صدّیق این أمّت و فاروق (6)این أمّت،علیّ بن أبی طالب است. (7)بدرستی که علی کشتی نجات این أمّت است (8)و باب حطّه این أمّت است (9)چنانکه در بنی إسرائیل دری بود و مأمور شدند قوم موسی که در آنجا داخل شوند و (10)بگویند:حطّه (11)تا از تیه نجات یابند،همچنین هرکه بر در آن حضرت در آمد و روی از غیر او گردانید،از بیابان ضلالت نجات یافت و (12)سیّئاتش (13)مبدّل به حسنات گشت و بدرستی که علی یوشع این أمّتست چنانکه یوشع وصیّ حضرت موسی بود،علی وصیّ منست؛و شمعون این أمّت است چنانکه شمعون وصیّ حضرت عیسی بود،علی وصیّ (14)منست و علی ذو القرنین این أمّتست. (15)

و تفسیر این کلام (16)بر وجه (17)کمال در شرح خطبه خواهد آمد. (18)

ص:242

1- (1)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
2- (2)) -در/در M مکرّر نوشته شده است.
3- (3)) -أقوال/در M لام زیر دارد.
4- (4)) -راستگویی/ M راست کوئی.ضبط نص موافق R است.
5- (5)) -هرگز/ M هرکز.
6- (6)) -میان حقّ...فاروق/ M ندارد.
7- (7)) -أبی طالب است/ M ابیطالبست.
8- (8)) -أمّت است/ M امتست.
9- (9)) -أمّت است/ M امتست.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -حطّه/ M حطّه.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -سیّئاتش/ M سیاتش.
14- (14)) -وصیّ حضرت...وصیّ/ M ندارد.
15- (15)) -أمّتست/ M امت است.
16- (16)) -کلام/واپسین حرف در M زیر دارد.
17- (17)) -وجه/ M وجه.
18- (18)) -خواهد آمد/در M در هر دو واژه حرف پیش از دال زیر دارد.
ای گروه مردمان!بدرستی که علی خلیفه خداست و (1)خلیفه منست بر شما بعد از من.و (2)بدرستی که علی أمیر مؤمنانست و بهترین أوصیاء پیغمبرانست.هرکه با او منازعه (3)کند با من منازعه (4)کرده است و هرکه او را ستم کند مرا ستم کرده است (5)و (6)هرکه بر او غلبه کند چنانست که خواهد که (7)بر من غلبه (8)کند و هرکه با او (9)دشمنی کند با من دشمنی کرده است و هرکه با او دوستی کند با من دوستی کرده است (10)زیرا که او برادر منست و وزیر منست و مخلوقست (11)از طینت من و من و علی از یک نوریم.

[روایت شصت و سوم:از ابن عباس]

و عن ابن (12)عبّاس أنّه قال لمّا زوّج رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله (13)-علیّا(ع) (14)فاطمه -علیها (15)السّلام-تحدّثن (16)نساء (17)قریش و غیرهنّ (18)و عیّرنها (19)و قلن:زوّجک (20)رسول اللّه(ص)من عائل لا مال له.فقال لها رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله (21)-:یا فاطمه! أما (22)ترضین (23)أنّ (24)اللّه-تبارک و تعالی-اطّلع اطّلاعه إلی الأرض فاختار منها رجلین

ص:243

1- (1)) -و/در M زبر دارد.
2- (2)) -و/در M زبر دارد.
3- (3)) -منازعه/در M عین زبر دارد.
4- (4)) -منازعه/در M عین زبر دارد.
5- (5)) -ستم کرده است/ M ستم کرداست.
6- (6)) -و/در M زبر دارد.
7- (7)) -که/در M نیامده است.
8- (8)) -غلبه/در M باء زبر دارد.
9- (9)) -او/ M او.
10- (10)) -و هرکه با او دوستی...است/ M ندارد.
11- (11)) -مخلوقست/ M مخلوق است.
12- (12)) -ابن/ M ابی.
13- (13)) -صلّی اللّه علیه و اله/ M ص.
14- (14)) -ع/ M ندارد.
15- (15)) -علیها/ M علیهما.
16- (16)) -تحدّثن/ R تحدّثنّ[کذا]. M تحدثن.
17- (17)) -نساء/ M نساءه.
18- (18)) -غیرهنّ/در M راء و هاء زیر دارد.
19- (19)) -عیّرنها/ M عیّرنّها.
20- (20)) -زوّجک/ M زوجک.
21- (21)) -صلّی اللّه علیه و اله/ M ص.
22- (22)) -أما/ M امّا.
23- (23)) -ترضین/ R ترضین.ضبط نص موافق M است.
24- (24)) -أنّ/ R انّ.ضبط نص موافق M است.
أحدهما (1)أبوک و الاخر بعلک.یا فاطمه (2)!کنت (3)أنا و علیّ نور من بین یدی اللّه (4)مطبقین (5)من قبل أن یخلق اللّه ادم-علیه السّلام-بأربعه عشر ألف عام،فلمّا خلق ادم قسم ذلک النّور جزئین:جزء (6)أنا و جزء علیّ.ثمّ إنّ قریشا تکلّمت فی ذلک و فشا الخبر.

فبلغ النّبیّ(ص)فأمر (7)بلالا فجمع النّاس (8)و خرج إلی مسجده و رقا منبره (9)یحدّث (10)النّاس بما خصّه اللّه تعالی من الکرامه (11)و بما خصّ به علیّا و فاطمه-علیهما (12)السّلام-؛فقال:یا معشر النّاس! (13)إنّه (14)بلغنی مقالاتکم و إنّی محدّثکم حدیثا فعوه و احفظوه منّی و اسمعوه؛فإنّی مخبرکم بما خصّ اللّه به أهل البیت و بما خصّ به علیّا من الفضل و الکرامه و فضله علیکم؛فلا تخالفوه فتنقلبوا علی أعقابکم،و من ینقلب علی عقبیه فلن یضرّ (15)اللّه شیئا و سیجزی اللّه الشّاکرین.معاشر النّاس!إنّ اللّه قد اختارنی من خلقه فبعثنی إلیکم رسولا و اختار لی علیّا خلیفه و وصیّا.معاشر النّاس!إنّه لمّا أسری بی إلی السّماء و تخلّف عنّی جمیع من کان معی من ملائکه السّموات و جبرئیل(ع)و الملائکه المقرّبین (16)و وصلت إلی حجب ربّی دخلت سبعین ألف حجاب من کلّ حجاب إلی حجاب من حجب العزّه و القدره و البهآء و الکرامه و الکبریآء و العظمه (17)و النّور و الظّلمه

ص:244

1- (1)) -أحدهما/در M دال زبر دارد.
2- (2)) -فاطمه/در M واپسین حرف زبر دارد.
3- (3)) -کنت/ M ندارد.
4- (4)) -اللّه/در M واپسین حرف زبر دارد.
5- (5)) -مطبقین/ M مطبقین.
6- (6)) -جزء/ M جزء.
7- (7)) -فأمر/ M فامن.
8- (8)) -فجمع النّاس/ M فجمع النّاس.
9- (9)) -رقا منبره/ M قرا مبزره[کذا].
10- (10)) -یحدّث/ M کحدّث.
11- (11)) -الکرامه/در M کاف زیر دارد.
12- (12)) -علیهما/ M علیها.
13- (13)) -النّاس/ M النّاس.
14- (14)) -إنّه/ M انّه.
15- (15)) -یضرّ/ M یضرّ.
16- (16)) -وصیّا.معاشر...المقرّبین/ M ندارد.
17- (17)) -العظمه/ M العضّه.
و الوقار (1)حتّی وصلت إلی حجاب الجلال فناجیت ربّی-تبارک و تعالی-بین یدیه و تقدّم إلیّ-عزّ ذکره-بما أحبّه و أمرنی بما أراد لم أسئله لنفسی شیئا فی علیّ-علیه السّلام (2)-إلاّ أعطانی و وعدنی الشّفاعه (3)فی شیعته و أولیائه.ثمّ قال لی (4)الجلیل-جلّ جلاله (5)-:

فأحبّ (6)علیّا فإنّی أحبّه (7)و أحبّ (8)من یحبّه (9)و أحبّ (10)من أحبّ من یحبّه.فخررت (11)للّه ساجدا مسبّحا شاکرا لربّی-تبارک و تعالی-فقال لی:یا محمّد (12)!علیّ ولیّی (13)و خیرتی بعدک من خلقی اخترته لک أخا و وصیّا و وزیرا (14)و صفیّا و خلیفه و ناصرا لک علی أعدآئی.یا محمّد!و عزّتی و جلالی!لا ینادی علیّا جبّار إلاّ قصمته (15)و لا یقاتل علیّا عدوّ من أعدائی إلاّ هزمته و أبدته.یا محمّد!إنّی اطّلعت (16)علی قلوب عبادی فوجدت علیّا أنصح خلقی لک و أطوعهم لک فاتّخذه أخا و خلیفه و وصیّا و زوّجه ابنتک فإنّی سأهب (17)لهما غلامین طیّبین (18)طاهرین تقیّین نقیّین.فبی (19)حلفت (20)و علی نفسی حتمت أنّه لا یتولّینّ علیّا و زوجته و ذرّیّتهما أحد من خلقی إلاّ رفعت لواءه إلی قائمه عرشی و جنّتی و بحبوحه (21)

ص:245

1- (1)) -الوقار/ M و R الوقار.
2- (2)) -علیه السّلام/ M ع.
3- (3)) -الشّفاعه/در M واپسین حرف هم زبر دارد و هم زیر.
4- (4)) -لی/زبر یاء در M إظهار گردیده است.
5- (5)) -جلاله/در M حرف ما قبل آخر زبر دارد.
6- (6)) -فأحبّ/در M حاء زبر دارد.
7- (7)) -أحبّه/در M حاء پیش دارد و باء مشدّد زبر.
8- (8)) -أحبّ/ M احبّ.
9- (9)) -یحبّه/ M یحبّه.
10- (10)) -أحبّ/ M احبّ.
11- (11)) -فخررت/ M فخزرت.
12- (12)) -محمّد/در M دال تنوین رفع دارد.
13- (13)) -ولیّی/ M ولّی.
14- (14)) -وزیرا/ M وزیرا.
15- (15)) -قصمته/ M قسمته.
16- (16)) -اطّلعت/در M واپسین حرف زبر دارد.
17- (17)) -سأهب/ M ساهب.
18- (18)) -طیّبین/ M طیّبین.
19- (19)) -فبی/ M منّی.
20- (20)) -حلفت/ M خلفت.
21- (21)) -بحبوحه/ R بحبوبه. M بحبوبه.
کرامتی و سقیته (1)من حظیره قدسی و لا یعادیهم أحد و یعدل عن ولایتهم (2)-یا محمّد!- إلاّ سلبته (3)ودّی و باعدته (4)من قربی و ضاعفت (5)علیهم عذابی و لعنتی.یا محمّد! إنّک (6)رسولی (7)إلی جمیع خلقی و إنّ علیّا ولیّی (8)و أمیر المؤمنین (9)و علی ذلک أخذت میثاق ملائکتی و أنبیائی و جمیع (10)خلقی من قبل أن أخلق خلقا (11)فی سمآئی و أرضی محبّه منّی لک-یا محمّد!-و لعلیّ و لولدکما و لمن أحبّکما و کان من شیعتکما و لذلک خلقته من خلیقتکما.فقلت: (12)إلهی و سیّدی!فاجمع (13)الأمّه (14)علیه.فأبی علیّ و قال:یا محمّد!إنّه (15)المبتلی و المبتلی به و إنّی جعلتکم محنه لخلقی أمتحن (16)بکم جمیع عبادی و خلقی فی سمائی و أرضی و ما فیهنّ لأکمل (17)الثّواب (18)لمن أطاعنی فیکم و أحلّ (19)عذابی و لعنتی علی من خالفنی فیکم و عصانی؛و بکم أمیّز الخبیث من الطّیّب.یا محمّد! و عزّتی و جلالی لولاک ما خلقت ادم و لو لا علیّ ما خلقت (20)الجنّه (21)لأنّی بکم أجزی (22)العباد یوم المعاد بالثّواب و العقاب و بعلیّ و بالأئمّه من ولده أنتقم (23)من أعدائی فی الدّنیا

ص:246

1- (1)) -سقیته/در M تاء زبر دارد.
2- (2)) -ولایتهم/ M ولاایتهم[کذا].
3- (3)) -سلبته/در M تاء زبر دارد.
4- (4)) -باعدته/در M تاء زبر دارد.
5- (5)) -ضاعفت/در M تاء زبر دارد.
6- (6)) -إنّک/ M انّک.
7- (7)) -رسولی/ M رسول.
8- (8)) -ولیّی/ M ولّی.
9- (9)) -أمیر المؤمنین/در M راء زبر دارد.
10- (10)) -جمیع/در M عین زبر دارد.
11- (11)) -خلقا/ M ندارد.
12- (12)) -فقلت/در M تاء زبر دارد.
13- (13)) -فاجمع/ M فاجمع.
14- (14)) -الأمّه/در M واپسین حرف زیر دارد.
15- (15)) -إنّه/ M انه[کذا].
16- (16)) -أمتحن/ M امتحن.
17- (17)) -لأکمل/ M الاّ کمّل.
18- (18)) -الثّواب/ M الّتوّاب.
19- (19)) -أحلّ/ M و R احلّ.
20- (20)) -خلقت/در M تاء زبر دارد.
21- (21)) -الجنّه/در M واپسین حرف زیر دارد.
22- (22)) -أجزی/در M حرف یکم پیش دارد.
23- (23)) -أنتقم/ M انتقم[کذا].
ثمّ إلیّ (1)مصیر العباد فی المعاد و أحکّمکما فی جنّتی و ناری فلا یدخل الجنّه (2)لکما عدوّ و لا یدخل النّار لکما ولیّ و بذلک أقسمت علی نفسی.ثمّ انصرفت فجعلت لا أخرج من حجاب إلی حجاب من حجب (3)ذی الجلال و الإکرام إلاّ سمعت (4)من النّدآء ورائی:یا محمّد!قدّم علیّا!یا محمّد!استخلف علیّا!یا محمّد!أوص إلی علیّ!یا محمّد!واخ (5)علیّا!یا محمّد!أحبّ من یحبّ علیّا!یا محمّد!استوص بعلیّ و شیعته خیرا!فلمّا وصلت إلی الملائکه جعلوا یهنّونی فی السّموات و یقولون:هنیئا لک-یا رسول اللّه!-بکرامه اللّه لک و لعلیّ.معاشر النّاس!علیّ أخی فی الدّنیا و الاخره و وصیّی و أمینی علی سرّی و سرّ ربّ العالمین و وزیری و خلیفتی علیکم فی حیاتی و بعد وفاتی لا یتقدّمه (6)أحد و خیر من أخلّف بعدی و لقد أعلمنی ربّی-تبارک و تعالی-أنّه سیّد المسلمین و إمام (7)المتّقین و أمیر المؤمنین و وارثی و وارث النّبیّین و وصیّ رسول ربّ العالمین و قائد الغرّ المحجّلین من شیعته و أهل ولایته (8)و إلی جنّات النّعیم بأمر ربّ العالمین یبعثه اللّه یوم القیامه مقاما محمودا یغبطه به الأوّلون و الاخرون (9)بیده لوائی لواء (10)الحمد (11)یسیر به أمامی (12)و تحته (13)ادم (14)و جمیع (15)من (16)ولّده (17)من النّبیّین و الشّهدآء (18)و الصّالحین إلی جنّات

ص:247

1- (1)) -إلیّ/ M الی.
2- (2)) -الجنّه/در M واپسین حرف زیر دارد.
3- (3)) -من حجب/ M و من حجب(گویا بر«و»رقم إبطال زده اند).
4- (4)) -سمعت/در M تاء زبر دارد.
5- (5)) -واخ/ M واخ.
6- (6)) -یتقدّمه/ M یتقدّمه.
7- (7)) -إمام/ M امام.
8- (8)) -ولایته/ M ولایته.
9- (9)) -الاخرون/ M و R الاخرون.
10- (10)) -لواء/ M ندارد.
11- (11)) -الحمد/ M الحمد.
12- (12)) -أمامی/ M امامی.
13- (13)) -تحته/ M و R تحته.
14- (14)) -ادم/ M ادم.
15- (15)) -جمیع/در M عین زبر دارد.
16- (16)) -من/ M من.
17- (17)) -ولّده/ M ولده.
18- (18)) -الشّهداء/در M واپسین حرف زبر دارد.
النّعیم حتما من اللّه محتوما من ربّ العالمین (1)وعد وعدنیه (2)ربّی فیه و لن یخلف اللّه وعده و أنا علی ذلک من الشّاهدین. (3)

و (4)دیگر منقولست از عبد اللّه بن عبّاس (5)که گفت که:چون حضرت رسول خدا- صلّی اللّه علیه و آله (6)-حضرت فاطمه (7)زهرا (8)را به علیّ مرتضی داد،زنان قریش و غیر ایشان به سخنهای ناشایسته (9)در آمدند و (10)حضرت فاطمه (11)را سرزنش کردند و (12)گفتند که:رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (13)-تو را به زنی به (14)فقیری بی مال داد.پس رسول خدا(ص)به حضرت فاطمه (15)گفت (16)که: (17)یا فاطمه (18)!آیا خشنود (19)نیستی که خدای-تبارک و تعالی-نظری به سوی أهل زمین کرد و از ایشان دو کس را برگزید:

یکی (20)پدر،و دیگری شوهر تو.ای فاطمه (21)!بودم (22)من و (23)علی دو (24)نور نزد خدای

ص:248

1- (1)) -ربّ العالمین/ M و R +و.البتّه در R روی«و»خط زده شده است.
2- (2)) -وعدنیه/ M وعدیته.
3- (3)) -نگر:الیقین ابن طاوس،تحقیق أنصاری،صص 424-427.
4- (4)) -و/در M زبر دارد.
5- (5)) -عبّاس/در M سین زیر دارد.
6- (6)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
7- (7)) -فاطمه/ M فاطمه.
8- (8)) -زهرا/ M زهراء.
9- (9)) -ناشایسته/ M شایسته.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -فاطمه/ M فاطمه.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
14- (14)) -زنی به/ M و R زن.
15- (15)) -فاطمه/ M فاطمه.
16- (16)) -گفت/ M کفت.
17- (17)) -که/ M ندارد.
18- (18)) -فاطمه/ M فاطمه.
19- (19)) -خشنود/ M خوشنود.ضبط نص موافق R است.
20- (20)) -یکی/ M ندارد.
21- (21)) -فاطمه/ M فاطمه.
22- (22)) -بودم/چنین است در R و M .
23- (23)) -و/در M زبر دارد.
24- (24)) -دو/ M در.
-تبارک و تعالی-قرین یکدیگر و با هم ممزوج پیش از آنکه خدای-تبارک و تعالی-آدم را بیافریند (1)به چهارده هزار سال.پس چون خدای-تبارک و تعالی-آدم را بیافرید (2)و در صلب او جای داد و از پشت به پشت می آمد تا آنکه آن نور را دو (3)حصّه (4)کرد:یک حصّه (5)من شدم و (6)یکی علی.پس دیگر قریش سخنان گفتند درین (7)باب و این خبر فاش شد و خبر به رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (8)-رسید.حضرت أمر کرد بلال را تا مردمان را در مسجد حاضر کرد.پس حضرت به مسجد تشریف آوردند (9)و (10)منبر را مشرّف گردانیدند (11)که خبر دهند مردمان را به آنچه خدای-تبارک و تعالی-او را مخصوص گردانیده است از کرامت و به (12)کرامتهایی که خدای-عزّ و جلّ-حضرت أمیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب را و حضرت فاطمه زهرا را کرامت کرده است.پس فرمود که:ای گروه مردمان! (13)به من رسیده است گفته های شما و بدرستی که شما را حدیث می گویم به حدیثی.پس او را نگاه دارید و حفظ کنید از من.پس بدرستی که من خبر می دهم شما را به آنچه مخصوص گردانیده است خدای-تبارک (14)و تعالی-به آن أهل بیت (15)مرا و به آنچه مخصوص گردانیده است (16)به آن علی را از فضل و کرامت و (17)

ص:249

1- (1)) -بیافریند/ M بیافرید[کذا].
2- (2)) -به چهارده هزار...بیافرید/ M ندارد.
3- (3)) -دو/ M دو.
4- (4)) -حصّه/ M حصّه.
5- (5)) -حصّه/چنین است در R به تاء واپسین. M حصّه.
6- (6)) -و/در M زبر دارد.
7- (7)) -درین/ M در این.
8- (8)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
9- (9)) -آوردند/در M زبر«و»إظهار گردیده است.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -گردانیدند/ M کردانید.
12- (12)) -به/باء در M زبر دارد.
13- (13)) -مردمان/در M نون زیر دارد.
14- (14)) -تبارک/ M ندارد.
15- (15)) -بیت/در M زبر باء إظهار شده است.
16- (16)) -است/ M +خدای تبارک و تعالی.
17- (17)) -و/در M زبر دارد.
او را تفضیل داده است بر شما.پس مخالفت او مکنید (1)که برخواهید گشت بر عقب خود و به سبب مخالفت او کافر خواهید شد و هرکه (2)برگردد و کافر گردد پس هیچ ضرر به خدا نرسانیده است و زود باشد که خدای-تبارک و تعالی-جزا دهد شکرکنندگان را.ای گروه مردمان!بدرستی که خدای-تبارک و تعالی-مرا از میان خلق برگزید و مرا به سوی شما فرستاد که رسول شما باشم و علی را از برای من برگزید (3)که خلیفه و وصیّ من باشد. (4)ای جمع مردمان! (5)بدرستی که چون مرا به آسمان بردند و (6)از من بازماندند هرکه با (7)من بود از فرشتگان آسمانها و جبرئیل(ع) (8)و (9)ملائکه مقرّبین و رسیدم (10)به حجابهایی (11)که خدای-تبارک و تعالی-آفریده است،داخل شدم در هفتاد هزار حجاب از حجاب به حجاب از حجابهای عزّت و قدرت و (12)بها و کرامت و کبریا و عظمت و نور و ظلمت و وقار،تا رسیدم به حجاب جلال.پس مناجات کردم با پروردگار خود-تبارک و تعالی-و در مقام بندگی ایستادم و خدای-تبارک و تعالی-به (13)من گفت آنچه خواست و (14)أمر کرد مرا به آنچه خواست و من سؤال نکردم از برای خود (15)چیزی در شان علی مگر آن که او را به من عطا کرد و وعده کرد مرا شفاعت در شیعیان علی (16)و دوستان او.

ص:250

1- (1)) -مکنید/ M می کنند(بدون نقطه حرف دوم).
2- (2)) -هرکه/ M هرکو.
3- (3)) -و مرا به سوی شما...برگزید/ M ندارد.
4- (4)) -باشد/ M +و مرا بسوی شما فرستاد که رسول شما باشم و علی را از برای من برکزید که خلیفه و وصیّ من باشد[کذا].
5- (5)) -مردمان/در M نون زیر دارد.
6- (6)) -و/در M زبر دارد.
7- (7)) -با/ M یا.
8- (8)) -ع/ M ندارد.
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -رسیدم/زبر راء در M إظهار گردیده است.
11- (11)) -حجابهایی/ M حجابها.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -به/زیر باء در M إظهار گردیده است.
14- (14)) -و/در M زبر دارد.
15- (15)) -خود/ M خودم.
16- (16)) -مگر آن که...شیعیان علی/ M ندارد.
پس خدای تعالی (1)فرمود به من که:که را دوست می داری از خلق من؟گفتم:خداوندا! دوست می دارم (2)آن کسی را که تو دوست می داری.پس خدای-تبارک و تعالی- فرمود که:یا محمّد!تو علی را دوست دار که من دوست می دارم او را و دوست می دارم کسی را که (3)علی را دوست دارد (4)و دوست می دارم کسی را که دوست دارد کسی را که علی را دوست دارد.پس من به سجده افتادم و (5)تسبیح إلهی و تنزیه او کردم به شکرانه (6)پروردگار عالمیان (7)-تبارک و تعالی.پس مرا گفت (8)که:یا محمّد!علی ولیّ منست و برگزیده منست (9)از خلق من بعد از تو.من او را اختیار کردم از برای تو (10)که برادر تو و (11)وصیّ تو (12)باشد و وزیر و برگزیده و خلیفه تو باشد و یاور تو باشد بر دشمنان من.یا محمّد!به عزّت من (13)و جلال من که دشمنی نخواهد کرد با علی جبّاری (14)مگر آنکه او را خوار و (15)زار خواهم کرد و پشت او را خواهم شکست و جنگ نخواهد کرد با (16)علی دشمنی از دشمنان من مگر آنکه او را شکست خواهم داد و هلاک خواهم (17)کرد.یا محمّد!بدرستی (18)که من مطّلع شدم بر دلهای بندگان خودم.پس یافتم علی را ناصح ترین و بهترین خلقم از برای تو و مطیع ترین خلق من مر تو را.پس او را برادر

ص:251

1- (1)) -تعالی/ M تبارک و تعالی.
2- (2)) -خداوندا!دوست می دارم/ M ندارد.
3- (3)) -که/ M +دوست می دارد.
4- (4)) -دوست دارد/ M ندارد.
5- (5)) -و/در M دوبار نوشته شده و یکی از آن دو مورد زبر دارد.
6- (6)) -شکرانه/در M زیر نون إظهار شده است.
7- (7)) -عالمیان/در M نون زیر دارد.
8- (8)) -گفت/ M کفت.
9- (9)) -منست/ M من است.
10- (10)) -تو/در M تاء زبر دارد.
11- (11)) -و/در M زبر دارد.
12- (12)) -تو/در M تاء زبر دارد.
13- (13)) -من/ M ندارد.
14- (14)) -جبّاری/ M حیاری.
15- (15)) -و/در M زبر دارد.
16- (16)) -با/ M یا.
17- (17)) -داد و هلاک خواهم/ M ندارد.
18- (18)) -بدرستی/در M سین زبر دارد.
خود و خلیفه خود و وصیّ خود گردان و دخترت را به او تزویج نمای.پس بدرستی که من (1)عنقریب به ایشان عطیّه خواهم کرد دو پسر پاک (2)پاکیزه (3)پرهیزکار (4)پاکیزه نهاد.

پس من به ذات خود قسم یاد کرده ام (5)و بر (6)خود (7)واجب گردانیده ام (8)که دوست نخواهد داشت علی را و زوجه او را و ذرّیت ایشان را أحدی از خلق من مگر آنکه بلند خواهم گردانید علم (9)او را و مرتبه او را تا به قائمه (10)عرش خودم و (11)در خواهم آورد (12)او را به بهشت خودم و خانه کرامتم و (13)او را آب خواهم داد از حظیره قدسم و هرکه (14)دشمنی کند با ایشان (15)و ایشان را إمام خود نداند البتّه دوستی خود را از او بردارم و او را از قرب خود دور گردانم و مضاعف گردانم بر او عذاب خود را و لعنت خود را. (16)یا محمّد! بدرستی که تو رسول منی به همه خلق من و بدرستی (17)که علی ولیّ منست و أمیر مؤمنانست و برین عهد و پیمان گرفته ام (18)از جمیع فرشتگان و جمیع پیغمبران و جمیع خلق خودم پیش از (19)آنکه بیافرینم آفریده ای (20)در آسمان (21)و زمین از جهت

ص:252

1- (1)) -که من مطّلع...که من/ M ندارد.
2- (2)) -پاک/ M +و.
3- (3)) -پاکیزه/ M +و.
4- (4)) -پرهیزکار/ M +و.
5- (5)) -کرده ام/در M الف زیر دارد!
6- (6)) -بر/در M باء زیر دارد.
7- (7)) -خود/ M خودم.
8- (8)) -گردانیده ام/ M کردانیدم[کذا].
9- (9)) -علم/در M عین هم زیر دارد و هم سکون!
10- (10)) -قائمه/ M قائم(حرف سوم نه همزه دارد و نه نقطه).
11- (11)) -و/در M زبر دارد.
12- (12)) -آورد/راء در M زبر دارد.
13- (13)) -و/در M زبر دارد.
14- (14)) -هرکه/ M هر.
15- (15)) -با ایشان/ M بایشان.
16- (16)) -و لعنت خود را/ M ندارد.
17- (17)) -بدرستی/در M سین زبر دارد.
18- (18)) -گرفته ام/ M کرفته اند.
19- (19)) -از/ M ندارد.
20- (20)) -آفریده ای/ M افریده.
21- (21)) -آسمان/ M اسمان.
دوستی تو-یا محمّد!-و دوستی (1)علی و فرزندان شما (2)و دوستان شما و شیعیان شما و (3)به واسطه شما آفریدم هرکه (4)را آفریدم یا از فضل طینت شما آفریدم شیعیان شما را.پس من گفتم:إلهی و سیّدی! (5)پس جمع گردان أمّت مرا همه برین (6)ملّت که مخالفت علی نکنند.پس خدای-تبارک و تعالی-فرمود که:اینچنین (7)نخواهد شد (8)و فرمود که:یا محمّد! (9)بدرستی که علی محلّ آزمایش ماست و (10)خلق را به او می آزمائیم (11)و بدرستی که گردانیدم شما را آزمایشی از برای خلق خودم.به شما می آزمایم (12)جمیع بندگان خود را و آنهایی (13)را (14)که آفریده ام در آسمان و زمین (15)و آنچه میان آسمان و زمین است و هر آینه کامل می گردانم ثواب کسی را که إطاعت من کند در محبّت (16)شما و متابعت شما و در می آورم (17)عذابم را و (18)لعنتم را بر کسی که مخالفت من کند در (19)مخالفت شما و عصیان من کند به سبب عصیان شما و به سبب شما جدا می گردانم بدکار را از نیکوکار.

یا محمّد!به حقّ عزّت من و جلال من که اگر تو نمی بودی آدم را نمی آفریدم و اگر علی نمی بود بهشت را نمی آفریدم زیرا که به سبب شما جزا می دهم بندگانم را در روز قیامت به (20)ثواب و عقاب و به علی و إمامان فرزندان او (21)انتقام می کشم (22)از دشمنانم در دار

ص:253

1- (1)) -دوستی/ M دوست.
2- (2)) -و فرزندان شما/ M ندارد.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -هرکه/ M هرکاه.
5- (5)) -و سیّدی/ M و سیدی.
6- (6)) -برین/ M براین.
7- (7)) -اینچنین/ M ان چنین.
8- (8)) -شد/ M ندارد.
9- (9)) -که:یا محمّد/ M ندارد.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -می آزمائیم/ M می ازمایم.
12- (12)) -می آزمایم/ M ازمایم.
13- (13)) -آنهایی/ M انهاتی.
14- (14)) -را/در M ألف از قلم افتاده است.
15- (15)) -زمین/در M نون زبر دارد.
16- (16)) -محبّت/ M بحث.
17- (17)) -در می آورم/ M در حی آوردم.
18- (18)) -و/در M زبر دارد.
19- (19)) -در/ M و.
20- (20)) -به/ M ندارد.
21- (21)) -او/در M «و»زبر دارد.
22- (22)) -می کشم/در M شین زیر دارد.
دنیا.پس بازگشت بندگان (1)به سوی منست در روز قیامت و شما را حاکم خواهم گردانید در بهشت و دوزخم.پس داخل بهشت نمی شود (2)دشمن شما و (3)داخل دوزخ نمی شود دوست شما،و به این قسم خورده ام و بر خود واجب گردانیده ام.پس چون برگشتم از هر حجابی که بیرون می آمدم از آن حجابهای (4)پروردگار ذی الجلال و الإکرام ندا می شنیدم از عقب خود:یا محمّد!علی را مقدّم گردان! (5)یا محمّد!علی را خلیفه گردان!یا محمّد!علی را وصی گردان!یا محمّد!علی را برادر خود گردان! (6)یا محمّد!دوستان علی را دوست دار!یا محمّد!به علی (7)و شیعیان او نیکی کن!پس چون ازین (8)حجابها گذشتم و به فرشتگان رسیدم،ایشان«مبارک باد»می گفتند مرا در آسمانها و (9)می گفتند:گوارا باد تو را-یا رسول اللّه!-آن کرامتی که خدای-تبارک و تعالی- تو را کرد و علی را کرد.ای گروه (10)مردمان!علی برادر منست (11)در دنیا و آخرت و (12)وصیّ منست و (13)أمین منست بر سرّ من و سرّ پروردگار عالمیان و وزیر منست و خلیفه منست بر شما در حیات من و بعد از وفات من.کسی را نمی رسد که بر او پیشی گیرد و بهترین کسانیست (14)که بعد از خود می گذارم و (15)بدرستی (16)که خبر داد مرا پروردگارم

ص:254

1- (1)) -بندگان/در M نون زبر دارد.
2- (2)) -نمی شود/در M «و»زیر دارد.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -حجابهای/ R حجابهاء.ضبط متن موافق M است.
5- (5)) -یا محمّد!علی را مقدّم گردان/ M ندارد.
6- (6)) -یا محمّد!علی را وصی...گردان/ M ندارد.
7- (7)) -علی/ M علّی.
8- (8)) -ازین/ M از این.
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -گروه/در M واپسین حرف زبر دارد.
11- (11)) -منست/ M من است.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -و/در M زبر دارد.
14- (14)) -کسانیست/ M کسانی است.
15- (15)) -و/در M زبر دارد.
16- (16)) -بدرستی/در M سین زبر دارد.
-تبارک و تعالی-که علی سیّد (1)و سرور مسلمانانست و إمام متّقیانست (2)و (3)أمیر مؤمنانست و وارث من و وارث پیغمبرانست و وصیّ رسول ربّ العالمین است و برنده (4)شیعیان روسفید (5)و دست وپایها سفید (6)خود است و (7)أهل ولایت خود است (8)به جنّات نعیم به أمر ربّ العالمین.مبعوث گرداند (9)او را خدای-تبارک و تعالی-فردای روز قیامت در مقامی که آرزوی مقام و مرتبه او کنند پیشینیان و پسینیان و به دست او باشد علم (10)من که موسومست به لواء حمد و پیش پیش من برد او را در زیر آن علم (11)باشند (12)حضرت آدم و جمیع فرزندان او از پیغمبران و شهیدان (13)و صالحان (14)تا درآورد ایشان را به باغها (15)و بستانهای (16)نعمت إلهی و این واجبی است از خدای (17)-تبارک و تعالی-و مقدّر شده است از پروردگار عالمیان و (18)وعده ایست که وعده کرده است مرا پروردگار من و خدای-عزّ و جلّ-خلاف نمی کند وعده خود را و (19)من برین سخن از جمله (20)گواهانم.

ص:255

1- (1)) -سیّد/در M زبر سین إظهار گردیده است.
2- (2)) -متّقیانست/در M نون و تای پایانی زبر دارد.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -برنده/در M دال زیر دارد.
5- (5)) -روسفید/در M سین زبر دارد.
6- (6)) -دست و پایها سفید/در M «و»و«س»زبر دارند.
7- (7)) -و/در M زبر دارد.
8- (8)) -است/ M +و اهل ولایت خود است[کذا].
9- (9)) -گرداند/ M کرده اند.
10- (10)) -علم/ M علم.
11- (11)) -علم/ M علم.
12- (12)) -باشند/ M باشد.
13- (13)) -شهیدان/در M واپسین حرف زیر دارد.
14- (14)) -صالحان/در M واپسین حرف زیر دارد.
15- (15)) -باغها/ M باغهای.
16- (16)) -بستانهای/ M بوستانهای.
17- (17)) -خدای/ M خدای[کذا].
18- (18)) -و/در M زبر دارد.
19- (19)) -و/در M زبر دارد.
20- (20)) -جمله/در M جیم زبر دارد!
ای عزیز!أحادیثی که در مضمون قریب به این است به اندک زیاده و (1)نقصانی از طرق سنّیان که ایشان در کتابهای خود نقل کرده اند بسیار است و اگرنه (2)خوف درازی کلام بود بعضی از آنها را نیز نقل می کردیم.از آن جمله حضرت سیّد العلماء و الفضلاء، ابن طاوس (3)،کتابی تصنیف کرده است در أحادیثی که سنّیان نقل کرده اند در شان علیّ بن أبی طالب-صلوات اللّه علیه و آله (4)-که آن حضرت از جانب خدای-تبارک و تعالی-موسوم شد به أمیر المؤمنین و در آنجا زیاده از دویست (5)حدیث نقل کرده (6)است از کتابهای ایشان که در شان علیّ بن أبی طالب (7)نقل کرده اند و هریک ازین (8)کتابها مشتمل بوده است بر فضایل (9)بسیار و لیکن ابن طاوس (10)-رحمه اللّه علیه-همین أحادیثی را نقل کرده است (11)که مشتمل است بر تسمیه آن حضرت به أمیر المؤمنین (12).و غیر او (13)نیز از علمای ما أحادیث بسیار نقل کرده اند در کتب خود و این بنده نیز بر بسیاری از کتب أحادیث ایشان مطّلع شدم و بعضی از آنها نقل کردم در کتب خود (14)تا سبب (15)زیادتی اعتقاد شیعیان گردد.

ص:256

1- (1)) -و/در M زبر دارد.
2- (2)) -نه/زبر نون در M إظهار شده است.
3- (3)) -طاوس/ M طاووس.
4- (4)) -و آله/در R آمده ولی در M نیست.
5- (5)) -دویست/ M دویست.
6- (6)) -کرده/در M دال زبر دارد.
7- (7)) -أبی طالب/ M +است.
8- (8)) -ازین/ M از این.
9- (9)) -فضایل/در M حرف ما قبل آخر هیچ نقطه و نشانه ای جز دندانه اش ندارد.
10- (10)) -طاوس/ M طاووس.
11- (11)) -کرده است/ M کرداست.
12- (12)) -کتاب موردنظر ملجسی أوّل از آثار ابن طاوس،گویا همان کتاب الیقین اوست که ذیلی موسوم به التّحصین دارد.
13- (13)) -او/ M او.
14- (14)) -در کتب خود/ R ندارد.از M ضبط شد.
15- (15)) -سبب/ M ندارد.
[روایت شصت و چهارم:از امام عالم اهل بیت حضرت موسی بن جعفر(علیهما السلام)]

و عن الإمام العالم موسی بن (1)جعفر-صلوات اللّه و سلامه علیه-أنّه قال:إنّ (2)اللّه-تبارک و تعالی-خلق نور (3)محمّد من نور اللّه-عزّ و جلّ-من نور عظمته و جلالته و هو نور لاهوتیّته (4)الّذی بدا منه و تجلّی به لموسی بن (5)عمران فی طور سینآء فما استقرّ و لا أطاق (6)رؤیته (7)و کان ذلک النّور (8)محمّدا (9)و علیّا (10)و لم یخلق من ذلک النّور غیرهما (11)کما قال-صلّی اللّه علیه و اله-:خلقت (12)أنا و علیّ من شجره واحده و خلق النّاس من أشجار شتّی خلقهما بیده و خلق فیهما نفسه لنفسه و صوّرهما علی صورته و جعلهما أمنآءه و شهداء علی خلقه و عینا له فی عباده و لسانا فی بریّته (13)و استودعهما علمه و استرعاهما خلقه و علّمهما البیان؛أطلعهما (14)علی الغیب و جعل أحدهما نفسه و الاخر روحه لأنّ نفسه و روحه لا یقوم (15)أحدهما (16)بدون صاحبه ظاهرهما (17)بشریّه و باطنهما (18)لاهوتیّه حتّی ظهر للخلائق (19)علی هیاکل (20)ناسوتیّه بحیث یطیقون رؤیتهما فهما مقامی (21)ربّ العالمین و حجابی خالق الخلائق (22)أجمعین.فبهذا

ص:257

1- (1)) -بن/در R مکرّر نوشته شده است. M ابن.
2- (2)) -إنّ/ M انّ.
3- (3)) -نور/ M نور.
4- (4)) -لاهوتیّته/چنین است در R ؛البتّه پس از دستکاریی که در عبارت کرده اند. M لاهّیّه [کذا].
5- (5)) -بن/ M ابن.
6- (6)) -أطاق/ M طاق.
7- (7)) -رؤیته/ M دویته.
8- (8)) -النّور/ M نور.
9- (9)) -محمّدا/ M محمّد ص.
10- (10)) -علیّا/ M علیّ ع.
11- (11)) -غیرهما/در M راء زیر دارد.
12- (12)) -خلقت/ M خلفت.
13- (13)) -بریّته/ M بریّته.
14- (14)) -أطلعهما/ R اطّلعهما.در M نیز چنین است و حرف یکم نیز زبر دارد.
15- (15)) -یقوم/ M یقوم.
16- (16)) -أحدهما/در M دال زبر دارد.
17- (17)) -ظاهرهما/در M راء زبر دارد.
18- (18)) -باطنهما/در M نون زبر دارد.
19- (19)) -للخلائق/ M و R للخلایق.
20- (20)) -هیاکل/در M لام زیر دارد.
21- (21)) -مقامی/ M مقامی.
22- (22)) -الخلائق/ M و R الخلایق.
بدأ (1)الخلائق (2)و بهذا یختم (3)مقادیر الخلائق (4).ثمّ اقتبس من نور محمّد نور فاطمه (5)کما اقتبس (6)نور محمّد من نور جلاله و اقتبس (7)من نور علیّ و فاطمه (8)نور الحسن و الحسین (9)کاقتباس المصابیح خلقوا من الأنوار و انتقلوا (10)فی أصلاب الأبرار و أرحام الأطهار فی الطّبقه العلیا نقلا (11)بعد نقل لا من مآء مهین و لا من نطفه حثره (12)بل أنوار ینتقل فی الطّاهرین و أسرار یظهر فی صفات النّبیّین أقامهم الرّبّ مقامه فی عباده لأنّه سبحانه لا یری و لا یعرف (13)کیفیّته و لا أبنیّته. (14)جعلهم تراجمه (15)وحیه و النّاطقون عنه المبلّغون إلی عباده ففیهم یظهر قدرته (16)و عنهم یری ایاته (17)و بهم عرّف عباده نفسه و بهم یطاع أمره (18)و لولاهم ما عرف لأنّه یجری أمره (19)کیف شآء. (20)

و (21)دیگر منقولست از إمام عالم أهل بیت،حضرت موسی بن (22)جعفر-صلوات اللّه و سلامه علیهما-که آن حضرت فرمود که:خدای (23)-تبارک و تعالی-آفرید نور محمّد را از نور عظمت و جلالت خودش و آن نور لاهوتیّت إلهی است (24)و خداوندی او که از آن

ص:258

1- (1)) -بدأ/ M ابدأ.
2- (2)) -الخلائق/ R الخلایق. M الخلایق.
3- (3)) -یختم/ M اختم.
4- (4)) -الخلائق/ M و R الخلایق.
5- (5)) -فاطمه/ M فاطمه.
6- (6)) -اقتبس/ M اقبس.
7- (7)) -اقتبس/ M اقبس.
8- (8)) -فاطمه/ M فاطمه.
9- (9)) -نور الحسن و الحسین/ R و الحسن و الحسین.ضبط نص موافق M است.
10- (10)) -انتقلوا/ M انتقلوا.
11- (11)) -نقلا/ M نقلا.
12- (12)) -حثره/ M حشره.
13- (13)) -یعرف/ M یعرف.
14- (14)) -أینیّته/ M و هم تراجمه.
15- (15)) -تراجمه/ R تراجمه. M تراجمه.
16- (16)) -یظهر قدرته/ M ندارد.
17- (17)) -یری ایاته/ M یری ایاته.
18- (18)) -أمره/ M امره.
19- (19)) -أمره/ M امره.
20- (20)) -مأخذ این حدیث یافت نشد.
21- (21)) -و/ M ندارد.
22- (22)) -بن/ M ابن.
23- (23)) -خدای/ M خدای[کذا].
24- (24)) -إلهی است/ M الهیست.
نور بر خلق ظاهر شد به آیات و بیّنات (1)و (2)تجلّی کرد به آن نور بر موسی بن عمران در طور سینا.پس موسی قرار نگرفت و طاقت دیدن آن نور نداشت و (3)آن نور محمّد و علی بود و از آن نور غیر ایشان را بیافرید (4)چنانکه پیغمبر-صلّی اللّه علیه و آله (5)- می فرماید که:من و (6)علی از یک درختیم و مردمان مخلوق شدند از درختهای مختلف (7)و خدای-تبارک و تعالی-طینت هر دو را به ید قدرت خود ساخت و جای داد دریشان (8)روح القدس را و ایشان را از برای محبّت خود آفرید و ایشان را موصوف به صفات (9)خود گردانید و ایشان (10)را أمینان خود و (11)گواهان خود گردانید بر خلقش و به منزله چشم خود گردانید (12)در میان بندگان و ایشان را زبان خود گردانید (13)در میان خلق خود-چنانکه در تفسیر حدیث قدسی«فبی (14)یسمع (15)و بی یبصر (16)و بی ینطق (17)» (18)، معنی این سخن ظاهر خواهد (19)شد (20)؛إن شاء اللّه-؛و ایشان را محلّ علوم خود گردانید و سردار خلق خود گردانید و به ایشان یاد داد بیان علوم را که هرکسی را درخور فهم او

ص:259

1- (1)) -بیّنات/ M بینات.
2- (2)) -و/در M زبر دارد.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -را بیافرید/ M نیافریند.
5- (5)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
6- (6)) -و/در M زبر دارد.
7- (7)) -درختهای مختلف/ M درختها مختلف.
8- (8)) -دریشان/ M درایشان.
9- (9)) -صفات/ M صفات.
10- (10)) -ایشان/در M نون زیر دارد.
11- (11)) -و/در M زبر دارد.
12- (12)) -بر خلقش...گردانید/ M ندارد.
13- (13)) -گردانید/ M +بر خلقش و بمنزله چشم خود کردانید.
14- (14)) -فبی/چنین است در R هرچند بروشنی خوانده نمی شود. M بی.
15- (15)) -یسمع/ M سمیع.
16- (16)) -یبصر/ M بصیر.
17- (17)) -ینطق/ M ینطق[کذا].
18- (18)) -نگر:بحار الأنوار،207/5.سنج:الفتوحات المکّیّه،697/1.
19- (19)) -خواهد/در M هاء زیر دارد.
20- (20)) -شد/ M ندارد.
و قابلیّت او با او سخن گویند و هریک از (1)ایشان را به منزله جان و روح یکدگر گردانید چنانکه جان و روح بی یکدیگر نمی توانند بود ایشان نیز بی یکدیگر نمی توانستند زیست.بظاهر ایشان به صورت آدمیان بودند و لیکن باطن ایشان منوّر بود به أنوار إلهی تا آنکه بر خلایق (2)ظاهر شدند بدین هیکل ناسوتی تا آنکه خلق را طاقت دیدن ایشان باشد.پس این هر دو (3)جانشین پروردگار عالمیان اند (4)و پرده خالق (5)جمیع خلایق اند (6)که از ایشان خدای-تبارک و تعالی-را می توان شناخت. (7)پس به واسطه ایشان (8)آفرید خلایق را و به واسطه ایشان (9)ختم کرد تقدیرهای خلایق را.پس خدای-تبارک و تعالی- گرفت (10)از نور محمّد-صلوات اللّه و سلامه علیه-نور (11)حضرت فاطمه زهرا (12)را چنانکه نور (13)محمّد را (14)از نور جلال خود آفرید و پدید آورد (15)از نور فاطمه (16)و (17)علی،نور حسن و حسین (18)را چنانکه چراغها را از یکدیگر روشن می کنند (19)و ایشان آفریده شده اند از أنوار و منتقل شده اند (20)در صلبهای أبرار و رحمهای أطهار از آدم تا به خاتم و (21)ایشان مخلوق نگشته اند از آب گندیده بی مقدار و نه از منی بی اعتبار (22)،بلکه أنوار

ص:260

1- (1)) -از/ M ندارد.
2- (2)) -خلایق/ M خلایق.
3- (3)) -هر دو/ M هر دو.
4- (4)) -عالمیان اند/ M عالمیانند.
5- (5)) -خالق/ M خالق[!].
6- (6)) -خلایق اند/ M خلایقند.
7- (7)) -شناخت/ M شناخت[!].
8- (8)) -ایشان/در M نون زیر دارد.
9- (9)) -آفرید خلایق را و به واسطه ایشان/ M ندارد.
10- (10)) -گرفت/در M تاء زبر دارد.
11- (11)) -نور/در M راء زبر دارد.
12- (12)) -فاطمه زهرا/ M فاطمه زهراء.
13- (13)) -نور/در M راء زبر دارد.
14- (14)) -را/ M ندارد.
15- (15)) -آورد/ M اورد.
16- (16)) -فاطمه/ M فاطمه.
17- (17)) -و/در M زبر دارد.
18- (18)) -حسین/زبر سین در M إظهار گردیده است.
19- (19)) -می کنند/ M می کند.
20- (20)) -شده اند/ M شده اند.
21- (21)) -و/ M و از.
22- (22)) -بی اعتبار/در M راء زیر دارد.
بودند که منتقل می شدند در پاکان و أسراری (1)بودند که ظاهر می گشتند در صفات پیغمبران.بازداشته بود ایشان را خدای-تبارک و تعالی-به جای خود در میان بندگان زیرا که خدای-تبارک و تعالی-را نمی توان دید و چگونگی را او آفریده است و مکان نیست او را زیرا که مکانها را او آفریده است. (2)پس ایشانند ترجمان و بیان کننده وحی إلهی.

ایشانند گویندگان از خدا.ایشانند رسانندگان وحی إلهی به بندگان (3)خدا.پس دریشان (4)ظاهر می گردد قدرت إلهی و (5)ازیشان (6)دیده می گردد آیات و بیّنات خداوندی او و به ایشان (7)خدای-تبارک و تعالی-خود را به خلق شناسانید (8)و به متابعت ایشان إطاعت (9)کرده می شود أمر إلهی را (10)و اگر ایشان نمی بودند خدای-تبارک و تعالی-را کسی نمی شناخت (11)زیرا که جاری می گرداند أمر خود را به هر نحو که می خواهد و چنین جاری گردانیده است که ایشان محلّ معرفت او باشند.

[روایت شصت و پنجم:از عیون اخبار الرضا(علیه السلام)]

و فی عیون أخبار الرّضا عن النّبیّ-صلّی اللّه علیه و اله-أنّه قال:یا علیّ!أنت المظلوم بعدی فویل لمن ظلمک و اعتدی علیک و طوبی لمن تبعک و لم یتخیّر (12)علیک یا علیّ! أنت المقاتل بعدی فویل (13)لمن خالفک و طوبی لمن قاتل معک.یا علیّ!أنت الّذی تنطق (14)بکلامی و تتکلّم بلسانی.فویل لمن ردّ علیک طوبی لمن قبل کلامک. (15)یا علیّ!أنت سیّد هذه الأمّه (16)بعدی و أنت خلیفتی علیها و من فارقک فقد فارقنی یوم القیامه و من کان

ص:261

1- (1)) -أسراری/ M اسراری.
2- (2)) -و مکان نیست...آفریده است/ M ندارد.
3- (3)) -بندگان/در M دال زبر دارد.
4- (4)) -دریشان/ M در ایشان.
5- (5)) -و/در M زبر دارد.
6- (6)) -ازیشان/ M از ایشان.
7- (7)) -ایشان/در M نون زیر دارد.
8- (8)) -شناسانید/در M «سا»از قلم افتاده است.
9- (9)) -إطاعت/ M اطادعت[!].
10- (10)) -را/چنین است در M و R .
11- (11)) -نمی شناخت/در M خاء زبر دارد!
12- (12)) -یتخیّر/ R یتحیّر. M یتخیّر.
13- (13)) -فویل/ M فویل.
14- (14)) -تنطق/چنین است در R . M ننطق.
15- (15)) -قبل کلامک/ M کلامک.
16- (16)) -الأمّه/در M واپسین حرف پیش دارد.
معک کان معی یوم القیامه.یا علیّ!أنت أوّل من امن بی و صدّقنی و أنت أوّل من (1)أعاننی علی أمری و جاهد معی عدوّی و أنت أوّل من صلّی معی و النّاس یومئذ فی غفله الجهاله (2)و أنت أوّل من تنشقّ عنه الأرض (3)معی و أنت أوّل من یبعث معی (4)و أنت أوّل من یجوز الصّراط و إنّ ربّی-عزّ و جلّ-أقسم بعزّته أن لا یجوز عقبه (5)الصّراط (6)إلاّ من معه براءه بولایتک (7)و ولایه (8)الأئمّه من ولدک و أنت أوّل من یرد حوضی تسقی (9)منه أولیاءک و تردّ عنه أعدائک و أنت صاحبی إذا قمت المقام المحمود تشفع لمحبّینا (10)فتشفّع (11)و أنت أوّل من یدخل الجنّه (12)و بیدک لوائی لواء (13)الحمد و هو سبعون شقّه الشّقّه منه أوسع من الشّمس و القمر و أنت صاحب شجره طوبی فی الجنّه أصلها فی دارک و أغصانها فی دور شیعتک و محبّیک. (14)

و دیگر منقولست در کتاب عیون أخبار الرّضا به إسناد آن حضرت از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (15)-که آن حضرت فرمود که:یا علی!بر تو ظلم خواهند کرد بعد از من.پس

ص:262

1- (1)) -امن...من/ M ندارد.
2- (2)) -الجهاله/ R الجهاله.ضبط نص موافق M است.
3- (3)) -الأرض/در M ضاد زیر دارد.
4- (4)) -و أنت أوّل من یبعث معی/ M ندارد.
5- (5)) -عقبه/در M واپسین حرف پیش دارد.
6- (6)) -الصّراط/در M واپسین حرف زبر دارد.
7- (7)) -بولایتک/در M واو زبر دارد.
8- (8)) -ولایه/ M ولایت.
9- (9)) -تسقی/ M تسقی.
10- (10)) -لمحبّینا/چنین است در R و M ،ولی در R روی نقطه های یاء خط زده شده است.
11- (11)) -فتشفّع/ R فتشفّع. M فتشفّع[کذا].
12- (12)) -الجنّه/در M واپسین حرف زیر دارد.
13- (13)) -لواء/در M واپسین حرف زبر دارد.
14- (14)) -نگر:عیون أخبار الرّضا-علیه السّلام-،ط.أعلمی،271/1 و 272.
15- (15)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
وای بر کسی که بر تو ستم کند و ظلم کند و (1)از حدّ خود تجاوز کند در پیروی تو (2)و خوشا حال کسی که پیروی تو کند و بر تو گردنکشی نکند.یا علی!تو بعد از من قتال خواهی کرد.وای بر کسی که برخلاف تو باشد و خوشا حال کسی که در خدمت تو باشد.

یا علی!تو سخن خواهی گفت به سخنان من و (3)متکلّم خواهی شد به زبان من.پس وای بر کسی که بر تو رد کند و خوشا حال کسی که سخن تو را قبول کند.یا علی!تو سیّد و مهتر این أمّتی بعد از من و (4)تو (5)خلیفه منی برین (6)أمّت و هرکه از تو جدایی کند از من جدا خواهد بود در روز قیامت (7)و هرکه با تو باشد با من خواهد بود در روز قیامت.یا علی!تو أوّل کسی که إیمان به من آوردی (8)و تصدیق من کردی و تو أوّل کسی که یاری کردی مرا بر أمر تبلیغ رسالت و نبوّت و با (9)من با دشمنان من جهاد (10)کردی و (11)تو (12)أوّل (13)کسی که نماز گزاردی (14)با من و (15)حال آنکه مردمان همه در آن وقت در غفلت جهالت و نادانی بودند و تو أوّل (16)کسی که زمین شکافته خواهد شد از او با من

و تو أوّل (17)کسی که مبعوث خواهی شد (18)با من و تو أوّل کسی که بگذری از صراط و بدرستی که خدای-تبارک و تعالی-قسم یاد کرده است به عزّت خود که نگذرد بر عقزبه

ص:263

1- (1)) -و/در M زبر دارد.
2- (2)) -تو/در M نیامده است.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -و/در M زبر دارد.
5- (5)) -تو/در M تاء زبر دارد.
6- (6)) -برین/ M بر این.
7- (7)) -و هرکه از تو جدایی...قیامت/ M ندارد.
8- (8)) -آوردی/ M اوردی.
9- (9)) -و با/ M و یا.
10- (10)) -جهاد/ M جهاد.
11- (11)) -و/در M زبر دارد.
12- (12)) -تو/در M تاء زبر دارد.
13- (13)) -أوّل/ M اول اول.
14- (14)) -نماز گزاردی/ M و R نماز کذاردی.
15- (15)) -و/در M زبر دارد.
16- (16)) -أوّل/ M +که.
17- (17)) -و تو أوّل/ M ندارد.
18- (18)) -شد/در M شین زبر دارد.
صراط مگر کسی که با او باشد براتی (1)از ولایت تو (2)و ولایت (3)إمامان از فرزندان تو و تو أوّل کسی که وارد شوی در حوض من،حوض کوثر،و آب دهی (4)از آن حوض دوستان خود را و دور کنی از آن دشمنان خود را و تو (5)با من خواهی بود چون بایستم در جایگاه محمود شفاعت و (6)تو شفاعت خواهی کرد دوستان ما را و شفاعت تو را قبول خواهند (7)کرد و (8)تو أوّل کسی که داخل بهشت (9)خواهی شد و (10)به دست تو خواهد بود علم (11)من که آن لواء حمد است و آن هفتاد شقّه است هر برخی از آن فراخ تر از آفتاب و (12)ماه و (13)تو صاحب درخت طوبایی (14)در بهشت.بیخ او در خانه تو خواهد بود و شاخه های (15)او در خانه های (16)شیعیان تو و دوستان تو.

و اگرچه بعضی از کلمات بعضی أحادیث در حدیث دیگر هست و (17)مناسب آنست که مذکور نگردد و لیکن (18)چون هر حدیثی مشتملست بر چیزهایی (19)که در حدیث دیگر

ص:264

1- (1)) -براتی/چنین است در M و R .
2- (2)) -تو/در M تاء زبر دارد.
3- (3)) -ولایت/در M حرف یکم زبر دارد.
4- (4)) -دهی/ M دهی.
5- (5)) -تو/در M تاء زبر دارد.
6- (6)) -و/در M زبر دارد.
7- (7)) -خواهند/ M خواهد.
8- (8)) -و/در M نیست.
9- (9)) -بهشت/در M شین زبر دارد.
10- (10)) -و/در M زبر دارد.
11- (11)) -علم/ M علم[!].
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -و/در M زبر دارد.
14- (14)) -طوبایی/چنین است در M . R طوبائی.
15- (15)) -شاخه های/ M و R شاخهای. آشنایان به هنجارهای رسم الخطّی پیشینیان می دانند که«شاخها»را هم می توان«شاخ ها» خواند و هم«شاخه ها».
16- (16)) -خانه های/ M و R خانهای. «خانها»را بر بنیاد هنجارهای رسم الخطّی پیشینیان هم می توان«خان ها»خواند و هم «خانه ها».
17- (17)) -و/در M زبر دارد.
18- (18)) -و لیکن/در M حرف یکم زبر دارد.
19- (19)) -چیزهایی/ M چیزهائی.
نیست،ازین (1)جهت (2)مذکور می گردد و تکریر نیز از جهت تأکید نیکوست و (3)مقوّی اعتقادست (4)و (5)سبب متواتر شدن آن مضمون است.

[روایت شصت و ششم:از عبد اللّه بن عمر بن خطّاب]

و عن عبد اللّه بن عمر بن الخطّاب (6)أنّه قال (7)سئل رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله (8)-أنّه لیله (9)أسری بک بأیّ لغه خاطبک ربّک؟فقال:خاطبنی بلغه علیّ بن أبی طالب فألهمنی أن (10)قلت:یا ربّ!خاطبتنی أم علیّ؟فقال:یا محمّد!أنا شیء لیس کالأشیاء و لا أقاس و لا أوصف بالأشباه خلقتک من نوری و خلقت علیّا من نورک فاطّلعت (11)علی سرآئر قلبک فلم أجد إلی قلبک أحبّ من علیّ بن (12)أبی طالب فخاطبتک بلسانه لیطمئنّ قلبک. (13)

و دیگر روایتست از عبد اللّه بن عمر بن خطّاب که او گفت که:پرسیدند از رسول خدا -صلّی اللّه علیه و آله (14)-که آن شبی که تو را به آسمان بردند خدای-تبارک و تعالی-به چه زبان با تو خطاب کرد؟پس حضرت فرمود که:خطاب کرد با من به زبان علیّ بن أبی طالب.پس إلهام کرد مرا که پرسیدم که:خداوندا!تو مرا خطاب کردی یا علی؟!پس خطاب رسید که:یا محمّد!من چیزی ام نه (15)مانند چیزها و مرا قیاس (16)نمی توان کرد به خلایق و وصف نمی توان کرد به مانندها.آفریدم تو را از نور خود و آفریدم علی را از

ص:265

1- (1)) -ازین/ M از این.
2- (2)) -جهت/ M ندارد.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -ست/ M است.
5- (5)) -و/در M زبر دارد.
6- (6)) -بن الخطّاب/ R ندارد.از M ضبط شد.
7- (7)) -قال/ R ندارد.از M ضبط شد.
8- (8)) -صلّی اللّه علیه و اله/ M ص.
9- (9)) -لیله/ M لیله.
10- (10)) -أن/ M ان.
11- (11)) -فاطّلعت/ M و اطّلعت.
12- (12)) -بن/ M ابن.
13- (13)) -نگر:الطّرائف ابن طاوس،ط.رجائی،ص 155؛و:المحتضر حلّی،ص 171 و 172؛ و:الصّراط المستقیم بیاضی،207/1؛و:الجواهر السّنیّه ی شیخ حر،ص 295؛و...
14- (14)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
15- (15)) -نه/ M +من[!].
16- (16)) -قیاس/در M سین زیر دارد.
نور تو.پس مطّلع شدم بر پنهان دل تو؛پس نیافتم به نزد دل (1)تو کسی را دوستر از علیّ بن أبی طالب.پس با تو خطاب کردم به زبان علیّ بن أبی طالب تا دل تو قرار گیرد.

[روایت شصت و هفتم:روایتست از پیامبر اکرم(صلی اللّه علیه و آله)]

و عن النّبیّ-صلّی اللّه علیه و اله (2)-أنّه قال:لمّا أسری بی إلی السّمآء ثمّ من السّمآء إلی سدره المنتهی وقفت بین یدی ربّی-عزّ (3)و جلّ-قلت: (4)لبّیک و سعدیک!قال:بلوت-یا محمّد!-خلقی فأیّهم (5)رأیت (6)أطوع لک؟قال:قلت:ربّی!علیّا!قال:صدقت یا محمّد! فهل اتّخذت لنفسک خلیفه یؤدّی عنک و یعلّم عبادی من کتابی ما لا یعلمون.قال:

قلت: (7)اختر لی فإنّ خیرتک خیرتی. (8)قال:قد اخترت لک علیّا،فاتّخذه (9)لنفسک خلیفه و وصیّا،و نحلته علمی و حلمی و هو أمیر المؤمنین حقّا،لم ینلها أحد قبله و لیست لأحد بعده.یا محمّد!علیّ رایه الهدی و إمام من أطاعنی و هی الکلمه الّتی ألزمتها المتّقین.من أحبّه (10)فقد أحبّنی و من أبغضه فقد أبغضنی؛فبشّره بذلک یا محمّد!فقال النّبیّ(ص) (11):

قلت: (12)قد بشّرته. (13)فقال:أنا عبد اللّه و فی قبضته إن یعاقبنی فبذنونی لم یظلمنی شیئا و إن یتمّم لی وعده (14)فإنّه مولای.قال:فقلت:اللّهمّ!اجل (15)قلبه و اجعل ربیعه الإیمان

ص:266

1- (1)) -دل/در M دال زبر دارد!
2- (2)) -صلّی اللّه علیه و اله/ M ص.
3- (3)) -عزّ/ M عز عزّ.
4- (4)) -قلت/ M قلت.
5- (5)) -فأیّهم/در M یاء مشدّد پیش دارد.
6- (6)) -رأیت/ M ارایت.
7- (7)) -قلت/ M قلت.
8- (8)) -خیرتی/ M خیرتی.
9- (9)) -فاتّخذه/در M ذال زبر دارد.
10- (10)) -أحبّه/ M احبّها.
11- (11)) -ص/ M ندارد.
12- (12)) -قلت/در M تاء زبر دارد. M +ربی(لیک این افزونه-شاید:بعمد-قدری مخدوش گردیده است).
13- (13)) -بشّرته/در M تاء زبر دارد.
14- (14)) -وعده/ R وعدی.ضبط نص موافق M است.
15- (15)) -اجل/ M نوّر.
به.قال:قد فعلت (1)ذلک یا محمّد!غیر أنّی (2)مخصّصه بشیء من البلاء لم أخصّ (3)به أحدا من أولیائی.قال:قلت:ربّی!أخی و صاحبی!قال:قد سبق فی علمی أنّه مبتلی به،و لو لا علیّ لم یعرف حزبی و لا أولیآئی (4)و لا أولیآء رسلی. (5)

و (6)دیگر روایتست از رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (7)-که آن حضرت فرمود که:چون شب معراج مرا به آسمان بردند،پس از آسمان (8)به سدره المنتهی (9)،ایستادم به جایی (10)که خدای-تبارک و تعالی-با من خطاب کرد،پس فرمود که:یا محمّد!گفتم:لبّیک و سعدیک!فرمود که:آزمودی خلق مرا کدام یک از ایشان را یافتی که إطاعت تو بیشتر کردند؟حضرت فرمود که:من گفتم که:خداوندا!من علی را مطیع تر یافتم از دیگران.

خطاب رسید که:راست گفتی،یا محمّد!آیا از برای خود خلیفه و جانشینی قرار دادی که أدای رسالت کند به نیابت تو و تعلیم کند بندگان مرا از کتاب من آنچه ندانند؟حضرت فرمود که:گفتم:خداوندا!تو اختیار کن (11)از برای من که اختیار تو اختیار منست.

خطاب رسید که:من اختیار کردم از برای تو علی را.پس تو (12)او را جانشین خود و وصیّ خود گردان و من عطا کردم او را علم خودم و حلم خودم و او أمیر و (13)پادشاه

ص:267

1- (1)) -فعلت/در M تاء زبر دارد.
2- (2)) -أنّی/ M انّی.
3- (3)) -أخصّ/ M و R اخصّ.
4- (4)) -قال:قلت...أولیآئی/ M ندارد.
5- (5)) -نگر:أمالی ی طوسی،ط.البعثه،ص 354.
6- (6)) -و/در M نیامده است.
7- (7)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
8- (8)) -آسمان/ M اسمان.
9- (9)) -سدره المنتهی/ R +و.این افزونه در M نیست.
10- (10)) -جایی/چنین است در M . R جائی.
11- (11)) -کن/ M کن.
12- (12)) -تو/در M تاء زبر دارد.
13- (13)) -و/در M زبر دارد.
مؤمنانست حقّا و نرسیده است (1)به این مقامات و حالات-یا:به این نام-کسی پیش از او و نیست کسی را بعد از او.یا محمّد!علی علم (2)هدایت و پیشوای مطیعان منست (3)و این کلمه کلمه ایست که واجب گردانیده ام بر متّقیان که هرکه او را دوست دارد،مرا دوست داشته است،و هرکه او را دشمن دارد،مرا دشمن داشته است؛پس بشارت ده او را به این سخن؛یا محمّد!پس رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (4)-فرمود که:من گفتم که:

پروردگارا!من بشارت دادم او را؛پس او گفت که:من بنده خداام و در قبضه قدرت اویم (5)،اگر عقاب کند مرا پس به واسطه گناهان منست و (6)بر من هیچ ستم (7)نکرده است و اگر تمام (8)کند از برای من آنچه وعده (9)داده است پس او خداوند منست و او این إحسانها بسیار کرده (10)است و می کند.حضرت (11)پیغمبر-صلّی اللّه علیه و آله (12)-فرمود که:

بعد از آن من گفتم:خداوندا!روشن گردان دل او را و بهار إیمان را در دل او درآور. (13)

خطاب رسید (14)که:کردم به او آنچه طلبیدی و لیکن او را مخصوص خواهم کرد به بلائی که هیچ یک (15)از دوستان خود را به آن (16)مخصوص (17)نگردانیدم.حضرت فرمود که:

گفتم:خداوندا!برادر من و (18)صاحب منست؛اگر تو مصلحت دانی این بلا را ازو (19)

ص:268

1- (1)) -نرسیده است/ M نرسید است.
2- (2)) -علم/ M علم.
3- (3)) -منست/ M من است.
4- (4)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
5- (5)) -اویم/ M +و.
6- (6)) -و/در M زبر دارد.
7- (7)) -ستم/ M ستم.
8- (8)) -تمام/ M تمام.
9- (9)) -وعده/ M وعده.
10- (10)) -کرده/در M دال زبر دارد.
11- (11)) -حضرت/ M ندارد.
12- (12)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
13- (13)) -درآور/زبر دال و واو در M إظهار گردیده است.
14- (14)) -خطاب رسید/ M خطاب رسید[کذا].
15- (15)) -هیچ یک/زبر یاء در M إظهار گردیده است.
16- (16)) -به آن/ M باو.
17- (17)) -مخصوص/ M ندارد.
18- (18)) -و/در M زبر دارد.
19- (19)) -ازو/ M ازان.
بگردان!خطاب (1)رسید که:در علم (2)من گذشته است و (3)من چنین مصلحت می دانم که او را مبتلا گردانم تا بد و نیک از یکدیگر جدا شوند،مؤمن (4)مخلص از منافق شقی ممتاز گردد و (5)اگر علی نمی بود دانسته نمی شد لشکر من و نه دوستان من و نه دوستان (6)پیغمبران من-زیرا که مؤمنان و منافقان با هم ممزوج بودند در زمان رسول خدا-صلّی اللّه علیه و آله (7)-؛و آن حضرت این مبالغات و تأکیدات نمود در وجوب متابعت حضرت أمیر المؤمنین(ع) (8)،بلکه می توان گفت که أکثر أوقات رسول خدا(ص)صفات کمال آن حضرت را به خلق می رسانید از جانب خدای-تبارک و تعالی-و (9)منافقانی که بظاهر مسلمان شده بودند تا خون ایشان محفوظ ماند در ظاهر قبول می کردند تا زمانی که آن حضرت به مرض موت (10)رسید شروع کردند در إظهار کفر (11)و نفاق خود و حقّا (12)ثمّ حقّا که غیر از آن حضرت به این بلا مبتلا (13)نشد زیرا که در هیچ زمانی چنین نشد که چنین ذات مقدّسی که موصوف به جمیع صفات کمال إلهی باشد (14)،غصب کنند مرتبه او را جمعی که مدّت عمر (15)خود را به بت پرستی سرآورده (16)باشند و مردمان (17)پیروی

ص:269

1- (1)) -خطاب/در M خاء زبر دارد.
2- (2)) -علم/در M حرف یکم هم زیر دارد و هم زبر.
3- (3)) -و/در M زبر دارد.
4- (4)) -مؤمن/ M مومن.
5- (5)) -و/در M زبر دارد.
6- (6)) -و نه دوستان/ M ندارد.
7- (7)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
8- (8)) -(ع)/ R ندارد ولی در M آمده است.
9- (9)) -و/در M زبر دارد.
10- (10)) -موت/در M واو زبر دارد.
11- (11)) -کفر/ M کفر.
12- (12)) -حقّا/ M +و.
13- (13)) -مبتلا/ M مبتلا.
14- (14)) -باشد/ M و R +و.البتّه در R ظاهرا«و»را سیاه کرده اند.
15- (15)) -عمر/در M راء زبر دارد.
16- (16)) -سرآورده/ M سرارورده.
17- (17)) -مردمان/در M نون زیر دارد.
ایشان کنند و آن حضرت اینها را بیند و (1)صبر کند؛ وَ سَیَعْلَمُ (2)الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ ! (3)

[روایت شصت و هشتم:از أخطب خطبای خوارزم در مناقب خود و أحمد بن حنبل در مسندش]

و (4)دیگر أخطب (5)خطبای خوارزم در مناقب خود و أحمد بن (6)حنبل در مسند خود از حضرت أمیر المؤمنین روایت (7)کرده اند که:إنّ رسول اللّه-صلّی اللّه علیه و اله (8)-اخی بین المسلمین ثمّ قال:یا علیّ!أنت أخی و أنت منّی بمنزله هارون من موسی غیر أنّه (9)لا نبیّ بعدی.أمّا (10)علمت-یا علیّ!-أنا (11)أوّل (12)من یدعی (13)بی.قال:فأقوم عن یمین العرش فی ظلّه فأکسی (14)حلّه خضراء من حلل الجنّه ثمّ یدعی بالنّبیّین بعضهم (15)علی أثر بعض فیقومون سماطین (16)عن یمین العرش و یکسون (17)حللا خضرا من حلل (18)الجنّه.ألا! و إنّی أخبرک-یا علیّ!-أنّ أمّتی أوّل الأمم یحاسبون به (19)یوم القیامه.ثمّ أنت أوّل من یدعی بک لقرابتک منّی و منزلتک عندی و یدفع إلیک لوآئی و هو لواء الحمد فتسیر بین

ص:270

1- (1)) -و/در M زبر دارد.
2- (2)) -سیعلم/در M «م»زبر دارد.
3- (3)) -قرآن کریم:س 26،ی 227.
4- (4)) -و/در M زبر دارد.
5- (5)) -أخطب/ M خطبه[کذا].
6- (6)) -بن/ M ابن.
7- (7)) -روایت/در M راء زبر دارد.
8- (8)) -صلّی اللّه علیه و اله/ M ص.
9- (9)) -غیر أنّه/در M مکرّر نوشته شده است.
10- (10)) -أما/ M امّا.
11- (11)) -أنا/ R انّ.ضبط نص بنابر M است.
12- (12)) -أوّل/ R اوّل.ضبط نص موافق M است.
13- (13)) -یدعی/ R یدعی.ضبط نص موافق M است.
14- (14)) -فأکسی/ M فاکسی.
15- (15)) -بعضهم/ M بعضهم.
16- (16)) -سماطین/ R سماطین. M سماطین.
17- (17)) -یکسون/در R گویا نخست«یکسبون»نوشته شده و سپس إصلاح کرده اند. M یلبسون.
18- (18)) -حلل/ M حلل.
19- (19)) -به/ M بها.
السّماطین (1)ادم و جمیع الخلق یستظلّون (2)بظلّ لوائی یوم (3)القیامه و طوله مسیره (4)ألف سنه سنامه یاقوته حمرآء (5)و قضیبه (6)فضّه بیضآء (7)و جمّه درّه خضرآء (8)و له ثلاث (9)ذوآئب (10)من نور (11)ذؤابه (12)فی المشرق و ذؤابه (13)فی المغرب و الثّالثه وسط (14)الدّنیا مکتوب علیه ثلاثه أسطر:الأوّل:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم؛و الثّانی:الحمد للّه ربّ العالمین؛و الثّالث:لا إله إلاّ اللّه،محمّد رسول اللّه؛طول کلّ سطر مسیره (15)ألف سنه قال:

تسیر بلوائی و الحسن عن یمینک و الحسین عن یسارک حتّی تقف بینی و بین إبراهیم ثمّ تکسی (16)حلّه خضراء من الجنّه.ثمّ ینادی مناد من تحت العرش:نعم الأب (17)أبوک إبراهیم و نعم الأخ أخوک علیّ (18).أبشر یا علیّ!إنّک تکسی إذا کسیت و تدعی إذا دعیت و تحیی إذا حییت. (19)

ص:271

1- (1)) -السّماطین/ R السّماطین. M السّماطین.
2- (2)) -یستظلّون/ M تظّلون.
3- (3)) -یوم/ M فی یوم.
4- (4)) -مسیره/ M میسره.
5- (5)) -حمرآء/در M همزه پایانی تنوین رفع دارد.
6- (6)) -قضیبه/ M قضیته.
7- (7)) -بیضاء/در M همزه پایانی تنوین رفع دارد.
8- (8)) -خضرآء/در M همزه پایانی تنوین رفع دارد.
9- (9)) -ثلاث/ M ثلث.
10- (10)) -ذوائب/ R ذوایب.ذوآئب.
11- (11)) -نور/در M راء زیر دارد.
12- (12)) -ذؤابه/ M و R ذوابه.
13- (13)) -ذؤابه/ M و R ذوابه.
14- (14)) -وسط/ R وسط.ضبط نص موافق M است.
15- (15)) -مسیره/ M میسره.
16- (16)) -تکسی/ M تکسی.
17- (17)) -الأب/در M واپسین حرف هم زیر دارد و هم پیش.
18- (18)) -علیّ/ M و R علیّ.
19- (19)) -نگر:مناقب خوارزمی،ط.محمودی،ص 140؛و:أمالی ی صدوق،ط.البعثه،س 403؛
آن حضرت فرمود که:بدرستی که رسول خدا-صلّی اللّه علیه و اله (1)-برادری انداخت (2)میان مسلمانان؛پس فرمود که:یا علی!تو برادر منی و تو از من به منزله هارونی از موسی غیر از آنکه بعد از من پیغمبری نیست.آیا نمی دانی-یا علی!-که (3)أوّل کسی را که روز قیامت می خوانند من خواهم بود؛پس می ایستم از دست راست عرش در سایه عرش؛پس می پوشانند مرا حلّه (4)سبزی از حلّه های بهشت؛پس بعد (5)از آن خواهند خواند پیغمبران را بعضی از عقب (6)بعضی؛پس می ایستند (7)ایشان دو (8)صف از دست راست عرش و می پوشانند ایشان را حلّه های سبز از حلّه های بهشت.بدرستی که تو را خبر دهم-یا علی!-که فردای روز قیامت از میان أمّتها أوّل أمّت مرا حساب خواهند کرد. (9)پس بدان که تو أوّل کسی خواهی بود که خواهند او را بعد از من از جهت خویشی تو به من و بزرگی قدر تو نزد من و به دست تو خواهند داد لواء مرا (10)و آن لواء (11)حمد است و (12)میانه صفهای پیغمبران درخواهی آمد و (13)آدم و جمیع خلایق در سایه لواء من باشند در روز قیامت.و درازی آن علم (14)هزار ساله (15)راه باشد میان او از یاقوت سرخ و سر او از نقره سفید و زیر او از مروارید سبز و او را سه شاخه باشد از نور:یکی از آنها

ص:272

1- (1)) -صلّی اللّه علیه و آله/ M ص.
2- (2)) -انداخت/در M تاء زبر دارد.
3- (3)) -که/ M +تو.
4- (4)) -حلّه/ M حله.
5- (5)) -بعد/در M دال زبر دارد.
6- (6)) -عقب/ M عقب. R هیچ حرکتی ندارد.
7- (7)) -می ایستند/ M میایستد.
8- (8)) -دو/ M در.
9- (9)) -کرد/ M کردند.
10- (10)) -لواء مرا/ M لوای مردان.
11- (11)) -لواء/ M لوای.
12- (12)) -و/در M زبر دارد.
13- (13)) -و/در M زبر دارد.
14- (14)) -علم/ M علم.
15- (15)) -هزار ساله/ R هزار سال.البتّه در R در«ل»قدری خدشه هست؛شاید خواسته باشند «سال»را به«ساله»بدل کنند.در M موافق ضبط متن است با إظهار زیر لام.
در (1)مشرق باشد و (2)یکی از آنها در مغرب و (3)یکی از آنها در میان دنیا.نوشته باشد بر او سه سطر:سطر أوّل:بسم اللّه الرّحمن الرّحیم؛و سطر دویم:الحمد للّه ربّ العالمین؛ و (4)سطر سیّم (5):لا إله إلاّ اللّه،محمّد رسول (6)اللّه.درازی هر سطری هزار ساله (7)راه باشد.

حضرت فرمود که:تو (8)خواهی داشت علم مرا و می روی و إمام حسن از دست راست تو (9)خواهد بود (10)و (11)إمام حسین (12)از دست چپ تو تا آنکه بیایی و میان من و حضرت إبراهیم (13)خلیل بایستی.پس دیگر حلّه (14)سبزی از حلّه های بهشت در تو پوشانند.پس منادی از زیر عرش ندا کند که:نیکو پدریست إبراهیم خلیل تو را و نیکو برادریست علی تو را!بشارت باد تو را-یا علی!-که چون مرا حلّه خواهند پوشانید (15)تو را خواهند پوشانید و چون مرا خواهند خواند (16)به صحرای محشر تو را با من خواهند خواند (17)و چون مرا زنده خواهند کرد تو را نیز با من زنده خواهند کرد.