گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هفتم
[رفع تهمت از حضرت یوسف علیه السّلام]





وَ هَمَّ بِهٰا (4)؛مطابق ظاهر لفظ،بدون انضمام تتمّه،آیه دلالت می کند که،و العیاذ باللّه،حضرت یوسف،اهتمام داشته به آنکه با زلیخا زنا کند و علیّ بن محمّد چنین فهمیده بود و تتمّه آیه را نیز تحریف نموده.اهل باطل می گویند:مراد از بُرْهٰانَ رَبِّهِ (5)؛ علاماتی است که حق تعالی از برای انزجار حضرت یوسف در حالت زنا ظاهر می ساخت؛مثل آنکه نقل کرده اند عامّه که گشود حضرت یوسف زیر جامه خود را و نشست،مثل نشستن کسی که جماع کند با اهل خود.و برهان آن بود که آوازی شنید که بپرهیز ای یوسف؛پس بازنگشت و در مرتبه دویّم (6)این آواز شنید،آگاه نشد؛در مرتبه سیّم تهدیدی شنید که از این عمل اعراض کن؛منزجر نشد تا آنکه متمثل شد حضرت یعقوب علیه السّلام در حالتی که انگشت خود را به دندان می گزید و شنید یوسف، آوازی که مباش مثل مرغی که پر داشت،چون زنا کرد پر او ریخت.و بعضی دیگر نقل

ص:137

1- (1)) -رضوی:می کنم.
2- (2)) -سوره مبارکه طه،آیه 121.
3- (3)) -سوره مبارکه انبیاء،آیه 87.
4- (4)) -سوره مبارکه یوسف،آیه 24.
5- (5)) -سوره مبارکه یوسف،آیه 24.
6- (6)) -رضوی:دوم.
کرده اند که:ظاهر شد دستی که بر آن نوشته بود آیه ای که مدلول لفظش (1)این است که:

«به درستی که بر شما نگاهبانان هستند که آن ها ملایک کرام اند که کاتب اعمال شمایند» (2)؛پس یوسف دست از آن عمل برنداشت (3)؛باز دید که در آن کف این آیه (4)نوشته که:«نزدیک مشوید به زنا،به درستی که زنا عملی رسوا و بد راهی است» (5)؛پس یوسف،آگاه نشد؛پس دید که نوشته شده که:«بپرهیزید از (6)روزی که بازگردانیده می شوید به سوی خدا» (7)؛پس متأثر نشد.بعد از آن حق تعالی به جبرئیل علیه السّلام فرمود که:

دریاب بنده مرا پیش از آنکه گناه از او صادر شود؛پس سرازیر شد جبرئیل و می گفت:

ای یوسف،آیا کاری می کنی مثل کار مردم بی عقل (8)و حال آنکه تو نوشته شده[ای]در سلک پیغمبران.بر هرخبیر بصیر ظاهر است که ارتکاب چنین عمل شنیع از پست ترین اراذل صادر نمی شود،با وجود چنین آیات بیّنات و تأدیبات و تهدیدات؛نعوذ باللّه که کسی چنین عملی قبیح را اسناد به پیغمبری عظیم القدر دهد؛این نیست،مگر کوری باطن (9)و گمراهی.عجب تر آنکه (10)زمخشری که از علمای عامّه و در نهایت عناد و لجاج است در کشّاف،انصاف داده و گفته که:«امثال این سخنان را جبریّه و حشویّه (11)ایراد نموده اند و از سخنان اهل توحید نیست.چگونه و حال آنکه حق تعالی او را بنده مخلص خود نامیده و قصّه او را در یک سوره کامله نقل فرموده و مدح او بر طهارت

ص:138

1- (1)) -رضوی:مدلولش.
2- (2)) -سوره مبارکه انفطار،آیات 10 و 11.
3- (3)) -رضوی:بازداشت.
4- (4)) -رضوی:-این آیه.
5- (5)) -سوره مبارکه اسراء،آیه 32.
6- (6)) -رضوی:-از.
7- (7)) -سوره مبارکه بقره،آیه 281.
8- (8)) -رضوی:کاری مثل کار مردم بی عقل می کنی.
9- (9)) -رضوی:کور باطنی.
10- (10)) -رضوی:+از.
11- (11)) -حشویه:سبکی در شرح اصول ابن حاجب گوید:حشویه طایفه می باشند که از راه راست گمراه گردیده و آیات الهی را بر آنچه ظاهر امر حاکی است تفسیر کنند.و معتقدند که مراد ایزدی هم همان است که آنان استنباط کرده اند؛لغت نامه دهخدا.
دینش نموده،تا آنکه بندگان شایسته الهی پیروی او نموده در مقام لغزش،فریب نفس امّاره و شیطان نخورده،خود را از وساوس شیطانیّه محفوظ دارند؛نه آنکه چنانچه این ملاعین نقل نموده اند که پیغمبر جلیل القدر خدا (1)در معرض زنا درآمده (2)،سه مرتبه او را از مبادی عالیه ای نهی نمایند و سه مرتبه بر او صیحه زنند و توبیخ و سرزنش او نمایند و و عیدات قرآنیه بر او خوانند و او را به طایر پر ریخته تشبیه نمایند و پدرش با کمال هیبت که لازمه ابوّت است،متمثل شود و نفع نکند و مالک نفس خود نشود تا آنکه جبرئیل آید و او را ممنوع سازد و اگر بی باک ترین زانیان که آبروی ایشان در زنا ریخته شده،کمال عادت به این فعل شنیع نموده،قبح آن از نظر ایشان برخواسته باشد و یک امر مثل این امور که می گویند،بر حضرت در مقام منع او ظاهر شد (3)بر ایشان هویدا شود، بدیهی است که دیگر ایشان را میلی به این عمل نمی ماند و تا زنده اند خائف و نادم خواهند بود.» (4)

[شاهدان بر عصمت حضرت یوسف علیه السّلام]

فخر رازی در تفسیر کبیر ایراد نموده که:«جماعتی که در واقعه حضرت یوسف دخیل بودند،یوسف بود و زلیخا و شوهرش و باقی زنان و گواهان و خداوند عالمیان و شیطان و همه گواهی داده اند (5)به پاکدامنی و برائت یوسف از گناه و معصیت؛و توقّفی در این باب از برای احدی نمانده» (6).

اما حضرت یوسف،چون فرمود که:«زلیخا آمد (7)شد کرد مرا».و در آیه دیگر حال یوسف بیان شده که فرمود:«پروردگار من،زندان دوست[داشتنی]تر است از برای من

ص:139

1- (1)) -رضوی:+را.
2- (2)) -رضوی:درآورده.
3- (3)) -رضوی:شود.
4- (4)) -برگرفته از تفسیر کشاف،ج 2،ص 430-432.
5- (5)) -رضوی:دادند.
6- (6)) -تفسیر کبیر،ج 18،ص 116.
7- (7)) -رضوی:+و.
از آنچه می خواند آن زن مرا به سوی آن» (1).و اما زلیخا چون شهادت داده در آیه کریمه که:به تحقیق«من آمد شد (2)کردم از طلب نفس یوسف؛پس او طلب عصمت و نگاهداری خود نمود».و در جای دیگر فرموده حکایت قول زلیخا را که:«الحال ظاهر شد حق،من آمد شد می نمودم».و اما شوهر زلیخا در آنجا که گفت:«این از مکر شما زنان است به درستی که مکر شما عظیم است».و اما زنان در آنجا که گفتند:«زن عزیز،آمد شد کرد جوان خود را،از نفس خود،به اعتبار زیادتی محبّت و ما می بینیم زلیخا را در گمراهی هویدا».و جای دیگر گفتند که:«حاشا!ما نمی دانیم از یوسف بدی» (3).و امّا گواهان در آنجا که فرموده که:«گواهی داد،گواهی دهنده از اهل زلیخا (4)».و اما شهادت خدا در آنجا که می فرماید:«این چنین ما می بریم از یوسف (5)بدی و فاحشه را؛به درستی که یوسف از بندگان اخلاص دارنده ماست» (6).و اما شیطان در آنجا که می گوید:که«قسم به عزّت تو که هرآئینه گمراه می کنم،البته،همه کس را مگر بندگان تو که اخلاص دارندگانند (7)».و خدا فرموده که:«یوسف از بندگان مخلص ماست».پس اقرار کرده شیطان که او را گمراه نکرده؛پس می گوییم به آن نادانان که نسبت چنین معصیت (8)به آن حضرت داده اند،که اگر شما تابع دین خدایید،قبول کنید شهادت خدا را و اگر تابع شیطانید،قبول کنید قول او را.«و لا تتأوّل کتاب اللّه برأیک»؛ در حدیثی وارد شده که:«کسی که تفسیر کند قرآن را برای خود،پس به تحقیق که کافر می شود» (9)؛یعنی،چون علم قرآن نزد معصوم است و مراد خدای تعالی را (10)از آیات

ص:140

1- (1)) -سوره مبارکه یوسف،آیه 33.
2- (2)) -رضوی:که من آمد و شد.
3- (3)) -سوره مبارکه یوسف،آیه 51.
4- (4)) -همان،آیه 26.
5- (5)) -در نسخه چنین است.
6- (6)) -سوره مبارکه یوسف،آیه 24.
7- (7)) -سوره مبارکه ص،آیات 83-82.
8- (8)) -رضوی:معصیتی.
9- (9)) -«من فسر القرآن برأیه فقد کفر»بحار الأنوار،ج 30،ص 510؛ریاض السالکین،ج 5، ص 431.
10- (10)) -رضوی:مراد خدا را.
متشابه،به غیر او کسی نمی داند؛و قرآن ظهری دارد و بطنی؛پس کسی که گوید مراد خدا چنین است،کافر می شود؛اما اگر محکمات قرآن که ظاهر الدّلاله است،تفسیر کند مطابق ظاهر لفظ و قوانین عربیّت و احتمال آن دهد که شاید معنی دیگر مراد باشد و آن را معصوم داند؛باکی نیست.پس نهی حضرت،علی بن محمّد را،بنابرآن است که:این آیات از متشابهات است و تفسیر به رأی نموده یا آنکه معنی غلطی که فهمیده،اعتقادش آن بوده که مراد اللّه الواقعی است،لهذا آیه وَ مٰا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ (1)را شاهد خود گردانید.

[ترک اولی از حضرت آدم علیه السّلام]

«و کانت المعصیه فی الجنّه»؛ظاهر جواب حضرت از آیه آدم علیه السّلام آن است که چون بهشت،که آدم علیه السّلام در آنجا بود،دار تکلیف[نبوده]و هنوز حضرت آدم (2)حجّت نبود، نافرمانی منافات ندارد و دلیل عصمت،مفید آن است که در دار تکلیف،حجّت باید معصوم باشد؛و جهت دیگر آنکه چون خروج آدم از بهشت،موقوف بود بر فعلی که منافی بودن در بهشت باشد،مثل خوردن گندم و بایست این فعل از آدم صادر شود به جهت اتمام تقدیر خدا،لهذا آدم را غفلت روی داده،گندم خورد.و جواب دیگر گفته اند که:خوردن گندم،معصیت نبود امّا اولی آن بود که اقدام بر آن ننماید که باعث خروج از بهشت شود؛و ترک اولی بر پیغمبر و حجج الهی جایز است.و ندامت و گریستن حضرت آدم از این جهت بوده که چرا در مقام اطاعت و فرمانبرداری،چیزی که اولی،ترکش باشد به جای آورد؛باوجوداین نادم بود که چرا وسوسه شیطان را متوجّه شد و نزدیک به این مضمون در بعضی احادیث (3)وارد شده؛پس،بنابراین مراد از عصیان،ترک اولی و مراد از غوایت،حرمان از بهشت و سرگردانی در زمین است.

«و لو ظنّ انّ اللّه لا یقدر علیه لکان قد کفر»؛هرگاه ظن به معنی استیقن باشد،صریح

ص:141

1- (1)) -سوره مبارکه آل عمران،آیه 7.
2- (2)) -رضوی:و حضرت آدم هنوز.
3- (3)) -رضوی:-احادیث.
است که چون حضرت یونس علیه السّلام لطف الهی را درباره خود و جمیع خلق،کامل و در مرتبه اعلی می دانست،حکم نمود یقینا بر آنکه حق تعالی در دنیا روزی را بر او تنگ نخواهد نمود و اگر مطابق فهمیده خصم و ظاهر«لن نقدر»،عجز و عدم (1)قدرت الهی مراد می بود،این کفر محض بود و مطابق تفسیر حضرت است (2)،آیه دیگر که واقع شده که: اَللّٰهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ یَقْدِرُ (3)؛یعنی،خدا می گشاید و توسعه می دهد روزی را از برای هرکس که می خواهد و تنگ می گیرد بر آن کس که می خواهد؛و تنگی رزق به حدّی محال است که ابقاء حیات به آن نتواند شد؛زیرا که رسانیدن اقلّ قوتی که مبقی حیات باشد،بر خدا واجب است؛بلکه تنگی در برابر توسعه است.

«و همّ یوسف بقتلها»؛هرچند همّ به قتل نیز،معصیت است نهایت آنکه در مقام غلبه غضب که این کس معصیتی بزرگ ببیند،گاه باشد از راه نهی از منکر و شدّت خوف از عذاب الهی به مرتبه ای رسد که به خاطرش قتل رسد (4)و شاید که هرگاه داند،انزجار عاصی از آن فعل،بدون قتل نشود،تهدید و تخویف به قتل،بلکه اگر مستحل باشد، ایقاع قتل،مجوّز باشد؛خصوصا در هنگامی که باعث ردع باقی عاصیان شود.و در اینجا مراد آن است که اگر عصمت حضرت یوسف مانع نمی بود غضب آن قدر بر او غالب شده بود که اقدام بر قتل زلیخا می نمود؛پس مراد به برهان،دلیلی چند است عقلی و نقلی که دلالت دارد بر اجتناب از محرّمات،سیّما زنا.و از حدیث دیگر مستفاد می شود که همّ به معصیت نیز منافی عصمت است؛پس تقدیر چنین است که اگر یوسف معصوم نمی بود،قصد (5)قتل زلیخا می نمود از بس که عظیم بود،اراده زنای آن زن بر آن حضرت.

«فما کانت خطیئته»؛چون علی بن محمّد صدور خطا را بر حجّت لازم و جایز

ص:142

1- (1)) -رضوی:-عجز و عدم.
2- (2)) -رضوی:-است.
3- (3)) -سوره مبارکه رعد،آیه 26.
4- (4)) -رضوی:نرسد.
5- (5)) -رضوی:-قصد.
می دانست و از ظاهر آیه (1)استنباط نموده بود و حضرت امام (2)علیه السّلام رد این معنی نموده، سؤال کرد که:پس خطیئه او چه بود؟بعد از آن حضرت فرمود که:ویحک!یعنی چنین گمان مکن و صدور معصیت بر حجّت روا مدار و شرح قصّه داوود مطابق واقع نموده، فرمود که:چون داوود،اعلم اهل زمان خود بود،گمان کرد که حق تعالی نیافریده خلقی که داناتر ازو باشد؛و این در معنی مثل عجب چیزی بود؛لهذا به جهت تنبیه او بر فساد این گمان،دو فرشته فرستاد که دعوی نزد آن حضرت آوردند و او را غفلت از حکم روی داده که از مدعی گواه نطلبید و بعد از آن آگاه شده دانست که اعتماد بر علم خود نباید نمود با وجودی که مخاطب به خطاب یٰا دٰاوُدُ إِنّٰا جَعَلْنٰاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ (3)بود،اگر کسی گوید که:هرگاه در طریقه حکم بین الناس اشتباه بر حاکم که معصوم (4)باشد تجویز شود،پس چگونه اعتماد بر حکم حاکم می ماند (5)؟جواب می گوییم که:

اشتباه در حکم بر معصوم جایز نیست و درین واقعه چون آن معنی که موهم (6)عجب بود به خاطر داوود (7)رسیده بود،حق تعالی به جهت تأدیب و تنبیه او در هنگام ترافع آن دو ملک،او را غافل گردانید که رسم و شایبه اعجاب بالکلّیّه از صفحه خاطرش محو شود.

تنبیه:دلایل عقلیّه و نقلیّه بر عصمت حجّت،بسیار است و هرکس به عین انصاف نظر کند،می داند که هرگاه خطا بر پیغمبر و امام جایز باشد،وثوق بر او در اوامر و نواهی نمی ماند و فایده تبلیغ فوت می شود و لازم می آید که ممکن باشد که اخسّ (8)ناس معصیتی را بخصوصه نکند و حجّت کند و هرچه گوید و کند باید که ما (9)مخالفت کنیم مبادا معصیت باشد؛و بر ما لازم خواهد بود به موجب نهی از منکر منع و زجر و معادات

ص:143

1- (1)) -رضوی:این.
2- (2)) -رضوی:-امام.
3- (3)) -سوره مبارکه ص،آیه 26.
4- (4)) -رضوی:اشتباهی بر حاکم معصوم.
5- (5)) -رضوی:می نمایند.
6- (6)) -رضوی:که موجب.
7- (7)) -رضوی:او.
8- (8)) -رضوی:احسن.
9- (9)) -رضوی:-که ما.
او و به این،فایده بعثت فوت می شود و دلایل دیگر مشروحا در شرح زیارت جامعه ایراد شده.

الحدیث الحادی عشر:فی إثبات الحجه مطلقا

اشاره

روی الکلینی باسناده عن أبی عبد اللّه-علیه الصلوه و السّلام-انّه قال لهشام بن الحکم:یا هشام!ألا تخبرنی کیف صنعت بعمرو بن عبید و کیف سألته؟قال هشام:یا بن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله!،إنّی أجلک و أستحییک و لا یعمل لسانی بین یدیک.فقال ابو عبد اللّه علیه السّلام:

اذا أمرتکم بشیء فافعلوا.

قال هشام:بلغنی ما کان فیه عمرو بن عبید و جلوسه فی مسجد البصره فعظم ذلک علیّ.فخرجت إلیه و دخلت البصره یوم الجمعه فأتیت المسجد؛فاذا انا بحلقه کبیره فیها عمرو بن عبید و علیه شمله سوداء متّزرا بها من صوف و شمله مرتدّ بها و النّاس یسئلونه.

فاستفرجت الناس فأفرجوا لی ثم قعدت فی آخر القوم علی رکبتی.ثم قلت:أیها العالم! انّی رجل غریب؛تأذن لی فی مسأله؟

فقال لی:نعم.فقلت:ألک عین؟فقال:یا بنی أیّ شیء هذا من السؤال و شیء تراه کیف تسأل عنه؟فقلت:هذا مسئلتی.فقال:یا بنی ّ سل و إن کانت مسئلتک حمقاء!قلت أجبنی فیها.قال:لی سل.قلت:ألک عین؟قال:نعم.قلت:فما تصنع بها؟قال:أری بها الألوان و الأشخاص.قلت:فلک أنف؟قال:نعم.قلت:فما تصنع بها؟قال:أشمّ به الرائحه.قلت:

ألک فم؟قال:نعم.قلت:فما تصنع به؟قال:أذوق به الطّعم.قلت:فلک اذن؟قال:نعم.قلت:

فما تصنع بها؟قال:أسمع بها الصوت.قلت:ألک قلب؟قال:نعم.قلت:فما تصنع به؟قال أمیز به کلّما ورد علی هذه الجوارح و الحواس.

قلت:أو لیس فی (1)هذه الجوارح غنی عن القلب؟فقال:لا.قلت:و کیف ذلک و هی

ص:144

1- (1)) -رضوی:-«هذه الجوارح...لیس فی».
صحیحه سلیمه؟قال:یا بنی ّ!ان الجوارح اذا شکّت فی شیء شمّته أو راته أو ذاقته أو سمعته،ردّته الی القلب؛فیستیقن الیقین و یبطل الشکّ.قال هشام،فقلت له:فانّما اقام اللّه القلب لشک الجوارح؟قال:نعم.قلت:لا بدّ من القلب و الا لم یستیقن الجوارح؟قال:نعم.

فقلت له:یا أبا مروان و اللّه تبارک و تعالی لم یترک جوارحک حتّی جعل لها إماما یصحّح الصحیح و یتیقّن به ما شکّت فیه و یترک هذا الخلق کلّهم فی حیرتهم و شکّهم و اختلافهم؛و لا یقیم لهم اماما یردّون الیه شکّهم و حیرتهم و یقیم لک اماما لجوارحک تردّ الیه حیرتک و شکّک!؟

قال:فسکت و لم یقل لی شیئا.ثم التفت إلی،فقال لی:أنت هشام بن الحکم؟فقلت:

لا.فقال:أ من جلسائه؟قلت:لا.قال:فمن انت؟قال قلت:من أهل الکوفه.قال:فأنت إذا هو؛ثمّ ضمّنی الیه و أقعدنی فی مجلسه و زال عن مجلسه و ما نطق حتّی قمت.قال:

فضحک أبو عبد اللّه علیه السّلام،فقال:یا هشام!من علّمک هذا؟قلت:شیء أخذته منک و ألّفته.

فقال:هذا و اللّه مکتوب فی صحف إبراهیم و موسی علیهما السّلام (1).

ترجمه (2):کلینی رحمه اللّه به اسناد خود روایت کرده که حضرت صادق علیه السّلام فرمود:به هشام بن الحکم:-که از جمله عمده اصحاب حضرت و در علوم و معارف و طریقه مناظره و علم کلام،ممتاز و معروف بود-که آیا خبر نمی دهی مرا که چگونه کردی به عمرو بن عبید که از جمله علماء بصره و منکر امامت بود و چه نحو از او سؤال کردی؟هشام گفت:ای فرزند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله،به درستی که من جلیل و عظیم می دانم تو را و حیا می کنم و زبان من در خدمت تو یارای (3)سخن گفتن ندارد.حضرت فرمود که:هرگاه امر کنم شما را به چیزی پس به جای آورید.

ص:145

1- (1)) -این حدیث در کافی،ج 1،ص 169؛بحار الأنوار،ج 58،ص 248،باب 46-قوی النفس و مشاعرها؛أمالی صدوق،ص 589،با اندکی اختلاف در عبارت آمده است.
2- (2)) -رضوی:شرح.
3- (3)) -رضوی:یاری.
گفت هشام که:رسید به من آنچه بود عمرو بن عبید و (1)نشستن او در مسجد بصره به جهت افاده (2)،این بر من عظیم نمود؛پس رفتم به سوی او و داخل بصره شدم روز جمعه و رفتم به مسجد؛ناگاه دیدم حلقه بزرگی از (3)جمعی که از عمرو استفاده می نمودند و در آن حلقه عمرو به افاده نشسته و بر او عبای سیاه از صوف که به دوش گرفته و شالی دیگر ردا نموده بود که لباس فضلا و اهل علم می باشد و مردم از او سؤال می نمودند؛پس گشودم راهی از مردم و ایشان مرا جای دادند (4)و نشستم در آخر مردم بر زانوی خود به طریق شاگردان.و گفتم:ای عالم دانا!به درستی که من مردی غریبم؛آیا رخصت می دهی در باب مسئله[ای]که از تو تحقیق کنم؟

عمرو گفت:بلی.پس گفتم که:آیا از برای تو چشم هست.گفت:ای پسر،این چه سؤال است و حال آنکه چشم مرا می بینی؛چگونه سؤال از امر بدیهی (5)می کنی؟گفت هشام که:مسئله من اینست.عمرو گفت:ای پسر،سؤال کن (6)،هرچند مسأله تو مسأله ای احمقانه است!گفتم:جواب گوی مرا درین سؤال.گفت:هرچه خواهی سؤال کن.گفتم:

آیا تو را چشمی هست؟گفت:بلی چشم دارم.گفتم:چه می کنی به چشم خود؟گفت:

می بینم به چشم رنگ ها را و مردم را.گفتم:از برای تو دماغ هست؟گفت:بلی.گفتم:چه کار می کنی به دماغ؟گفت:می بویم به آن بوی ها را.گفتم:آیا دهن داری؟گفت:بلی.

گفتم:چه می کنی به دهن؟گفت:میچشم به دهن مزه چیزها را.گفتم:از برای تو گوش هست؟گفت:بلی.گفتم:چه می کنی به گوش (7)؟گفت:می شنوم به گوش آوازها را (8).

ص:146

1- (1)) -رضوی:عمر بن عبیده.
2- (2)) -رضوی:-افاده.
3- (3)) -رضوی:حلقه بود که از.
4- (4)) -رضوی:مرا راه داده.
5- (5)) -رضوی:امر محسوس بدیهی.
6- (6)) -رضوی:سؤال کن،هرچه خواهی سؤال کن.
7- (7)) -رضوی:-به گوش.
8- (8)) -رضوی:می شنوم آواز را.
گفتم:آیا از برای تو دل هست؟گفت:بلی.گفتم:چه می کنی به دل؟گفت:تمیز می کنم به سبب دل هرچیز را که وارد شود بر باقی اعضا و حواس.

گفتم:آیا نیست درین جارح ها که مذکور شد،بی نیازی از دل؟پس گفت:نه.گفتم:

چگونه احتیاج داری به دل و حال آنکه اعضای تو صحیح و سالمست؟گفت:ای پسر به درستی که هرگاه اعضا شک کنند در چیزی که ببینند یا بچشند یا بشنوند،رجوع آن شکّ به دل می کنند؛پس دل،حکم به یقین و باطل بودن شک و وهم می کند.گفت هشام که گفتم:پس حق تعالی برپای داشته و ایجاد کرده دل را از برای آنکه جوارح دیگر شک و اشتباه می نمایند،تا آنکه دل رفع اشتباه اعضا کند.گفت:بلی.گفتم:موافق قول تو ناچار است از دل و اگرنه یقین از برای جوارح حاصل نمی شود.عمرو گفت:بلی.پس گفتم:ای ابی مروان!حق تعالی نگذارده لغو و باطل اعضای تو را،تا آنکه قرار داده از برای آن ها سرکرده ای،که حکم به صحّت چیز صحیح و تحصیل یقین به آن نماید چیزی را که شک در آن کند،و بازمی گذارد این همه خلایق را در حیرت و شک و امامی قرار ندهد (1)؟!

هشام گفت که:بعد ازین الزام ساکت شد عمرو و به من دیگر چیزی نگفت.پس متوجّه به سوی من شده،گفت:تو هشام بن الحکمی؟گفتم:نه.گفت:آیا از هم نشینان اویی؟گفتم:نه.گفت:پس کیستی؟گفتم:از اهل کوفه ام (2).گفت:پس تو هشام بن الحکمی؛بعد از آن مرا دربر گرفت و نشانید مرا در جای خود؛و خودش برخاست و دیگر سخن نگفت تا من برخاستم.راوی گفت که:حضرت صادق علیه السّلام خندید و فرمود که:چه کس این نوع مناظره را تعلیم تو نمود (3)؟گفتم:چیزی چند از تو متفرّق فراگرفتم و آن ها را باهم تألیف نمودم.حضرت فرمود که:به خدا قسم که این دلیل قاطع و برهان ساطع در صحیفه های منزّله بر حضرت ابراهیم و موسی علیهما السّلام نوشته شده است.

ص:147

1- (1)) -رضوی:-و امامی قرار ندهد.
2- (2)) -رضوی:کوفه.
3- (3)) -رضوی:چه کسی به تو تعلیم این مناظره نمود.
[علت خلق جمیع مکوّنات]

تنبیه:این حدیث شریف،دلیلی کافی و برهانی شافی است در اثبات حجّت؛ و شامل نبوّت و امامت،هردو هست.و تفصیلش آن است که:چون به مضمون آیه کریمه أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمٰا خَلَقْنٰاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنٰا لاٰ تُرْجَعُونَ (1)که ترجمه ظاهر لفظش آن است که:آیا می پندارید که ما آفریده ایم شما را عبث و گمان می کنید که (2)به درستی که شما به سوی ما بازگردیده نمی شوید،مستفاد می شود که خلق زمین و آسمان و ایجاد بنی (3)نوع انسان،بی فایده و لغو نیست؛بلکه مطلبی عظیم و مدّعایی جسیم در ایجاد هست و معلوم است که جمیع مکوّنات به جهت انتظام اموری که لازمه بشریّت است و هرفردی حاجت به آن دارد،مخلوقند و از اینجاست که علّت غائیه ماسوی وجود شریف رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و ائمّه هدی است علیهم الصلاه و السّلام و هرعاقل می داند که چند روزی در این دار فنا،تعیّش نمودن و انواع کدورات و مشاقّ عظیمه را متحمّل شدن و آب و غذا خوردن و شب به روز و روز به شب آوردن،غرض نمی تواند بود؛بلکه غرض چیزی دیگر است که از همه نعمت ها اعظم و اتمّ است که آن فوز به سعادت ابدیّه و مثوّبات اخرویّه باشد و تحصیل این مراتب،بدون طاعات و عبادات و مجاهدات نمی شود.

و عقل چون ادراک حسن هرچیز نمی کند و در مأخذ خود غلط می نماید و با وهم، در اکثر اوقات مشتبه می شود،کافی نیست؛پس،حاجت داعی است به سوی شارعی که مقنّن قوانین تکلیف و مؤیّد من عند اللّه باشد و غلط و سهو و نسیان بر او جایز نباشد و آن حجّت است بر خلق.اگر کسی گوید که:هرگاه بر عقل،غلط جایز باشد،از کجا ادراک حسن تکالیف می نماید؟جواب گوییم که:مدرکات عقول،مختلف می باشد بعضی از امور هست که هرکس به نحوی در آن حکم می کند و در مثل این امور،مرشدی

ص:148

1- (1)) -سوره مبارکه مؤمنون،آیه 115.
2- (2)) -رضوی:-که.
3- (3)) -رضوی:-بنی.
به غیر عقل باید که رفع اختلاف نماید و این مثل خصوصیات تکالیف است که بدون نبیّ و وصیّ نمی شود رفع اختلاف نماید در امر معاش و معاد.

و بعضی دیگر از امور هست که تمام عقول،اتّفاق بر آن می نمایند؛مثل حسن احسان و قبح عدوان؛و نصب حجّت از این قسم است؛زیرا که جمیع عقول،حکم می کنند و محسوس و مشاهد است که تکلیف بدون مکلّف و طاعت بدون شارعی که مؤیّد من عند اللّه بوده (1)رفع اختلاف میان اصناف،سیّما در دعاوی و منازعات و ردع سالکین مسالک اعتساف (2)نماید،نمی تواند بود،و از این جمله است امر به معروف و نهی از منکر.لهذا،هرگاه از شهری حاکم یا از دهی رئیس و سرکرده برطرف شود،احوال آن جمع به اختلال می انجامد و راه سلوک بر همه اهل (3)مکان منسد می شود.پس بر الهی (4)لطف،واجب باشد در این امور عظیمه به نصب حجج بیّنه.تقریر دیگر که اخصر باشد آنکه چون انسان مدنیّ بالطّبع و محتاج است در امور خود به جمعی که امداد و اعانت او نمایند تا امر معاش او تمام شود مثل آنکه زارع محتاج است به بیل مثلا و تحصیل بیل، موقوف است به وجود نجّار و آهنگر و هریک از این دو صنف محتاجند به مثل تیشه و ارّه و غیرهما و در هریک از این ها صاحبان صنعت بسیار باید،تا غلّه حاصل شود.

بعد از آن احتیاج است به آسیا که آرد شود،بعد از آن ظرفی که در آن خمیر کنند و تنوری که در آن نان پخته شود و هریک از این ها موقوف است بر آلات و ادوات بسیار به مرتبه ای که حصر نتوان نمود و امر تعیّش و تمدّن و معاشرت نمی تواند بود مگر آنکه عدالت با یکدیگر کنند و تعدّی نکنند و عارف به مراتب عدل و طریقه حکم و رفع منازعه و مشاجره (5)ایشان،حجّت الهی است که مؤیّد بوده،نوعی نماید که بر چنین خلقی کثیر که در هربلدی جمعی غیر محصور باشند،ظلم و ستم واقع نشود و با یکدیگر

ص:149

1- (1)) -رضوی:باشد.
2- (2)) -بیراهه رفتن؛فرهنگ جامع نوین.
3- (3)) -رضوی:+آن.
4- (4)) -رضوی:اله.
5- (5)) -رضوی:مشاهده و مشاجره.
به عدالت سلوک نمایند تا امر معاش ایشان منتظم شود.و حقیقت دلیل اوّل به امر معاد و ثانی به امر معاش راجع می شود.

و این دلایل،افاده عصمت نیز می نماید؛زیرا که اگر،و العیاذ باللّه،تجویز خطا نماییم، عدل برطرف و فایده نصب حجّت زایل می شود.و می توان گفت در باب نبوّت که:چون معجز بودن قرآن ثابت است و جمیع بلغاء و فصحاء،بعد عجز از ایراد آیه از آن،اقرار نموده اند که:این کلام،فوق طاقت بشر است.و در قصص،مذکور است که انبیاء بوده اند و بیان رسالت خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و آله در چند آیه شده و خطاب های قرآنیّه،متوجّه به اوست؛پس،به نصّ قاطع،اثبات نبوّت مطلقه و خاصّه می شود و دور لازم نمی آید؛ چنانچه اگر به نصوص دیگر غیر قرآن،اثبات این مدّعی شود،دور خواهد بود.و همچنین اثبات امامت مطلقه،بلکه خاصه،به آیه إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ و آیه وَ مٰا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّٰهُ وَ الرّٰاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ (1)می شود.نهایت نصوص قرآنیّه،در باب نبوّت جلیّه است.«و اللّه یعلم».

الحدیث الثانی عشر:فی إمامه أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه

اشاره

«روی ثقه الإسلام محمّد بن یعقوب بسند معتبر عن ابی جعفر علیه السّلام انّه قال:امر اللّه عز و جل رسوله بولایه علی علیه السّلام؛و انزل علیه: إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاٰهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاهَ وَ هُمْ رٰاکِعُونَ (2).و فرض ولایه اولی الامر فلم یدروا ما هی فامر اللّه محمّدا صلّی اللّه علیه و آله ان یفسّر لهم الولایه کما فسّر لهم الصّلوه و الزّکوه و الصّوم و الحج فلمّا اتاه ذلک من اللّه ضاق بذلک صدر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و تخوّف ان یرتدّوا عن دینهم و ان یکذّبوه فضاق صدره و راجع ربه تعالی؛فاوحی اللّه تعالی الیه: یٰا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اللّٰهُ یَعْصِمُکَ مِنَ

ص:150

1- (1)) -سوره مبارکه آل عمران،آیه 7.
2- (2)) -سوره مبارکه مائده،آیه 55.
اَلنّٰاسِ (1)؛فصدع بامر اللّه عز و جل فقام بولایه علی علیه السّلام یوم غدیر خم؛فنادی الصلوه جامعه و امر الناس ان یبلغ الشاهد الغایب.قال عمر بن اذینه قالوا:جمیعا غیر ابی الجارود و قال ابو جعفر علیه السّلام و کانت الفریضه تنزل بعد الفریضه الاخری و کانت الولایه آخر الفرایض فانزل اللّه عزّ و جلّ: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. (2)قال ابو جعفر علیه السّلام یقول اللّه عزّ و جلّ لا انزل علیکم بعد هذه فریضه و قد اکملت لکم الفرایض. (3)

ترجمه:مجمع مفاخر محمّد بن علّی الباقر-صلوات اللّه و سلامه علیه-می فرماید که:

حق تعالی امر فرموده پیغمبر خود را به رسانیدن ولایت امیر المؤمنین-صلوات اللّه علیه-به خلق و در شأن آن حضرت آیه کریمه نازل ساخته که ترجمه ظاهر لفظش آن است که:

«نیست اولی بامر شما مگر خدا و رسول او و کسانی که ایمان آورده اند و برپای می دارند نماز را و می دهند زکوه را در حال رکوع».و واجب گردانیده در آیه که فرموده: أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ (4)ولایت صاحبان امر و حکم به حق را که ائمه اثنا عشراند پس مردم ندانستند که اولی به امر بودن چه معنی دارد لهذا حق تعالی رسول خود را امر فرمود که تفسیر و شرح کند به جهت مردم ولایت را همچنان که تفسیر کرده از برای مردم نماز و زکوه و روزه و حج را؛پس چون امر به تبلیغ ولایت رسید به حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله از جانب خدا،تنگ شد سینه آن حضرت از حسد مردم بر امیر المؤمنین علیه السّلام به مرتبه ای که ترسید که مبادا (5)همه مردم از دین حق برگردند و تکذیب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله کنند؛پس چون آن حضرت دلتنگ شد رجوع به خدا و استفسار حکمت در این (6)فرمود.در این هنگام وحی الهی به آن حضرت رسید،مقرون به تشدید و تهدید که:«ای پیغمبر فرستاده شده!به خلق،برسان آنچه را نازل شده به

ص:151

1- (1)) -سوره مبارکه مائده،آیه 67.
2- (2)) -سوره مبارکه مائده،آیه 3.
3- (3)) -کافی،ج 1،ص 289،باب ما نص اللّه عز و جل و رسوله علی الائمّه علیهم السّلام واحدا فواحدا.
4- (4)) -سوره مبارکه نساء،آیه 59.
5- (5)) -رضوی:ترسید و احتمال که.
6- (6)) -رضوی:+باب.
سوی تو از جانب پروردگار و اگر نکنی به سبب خوف از امّت،پس تبلیغ رسالت خدا در اصل نکرده خواهی بود و خدای تعالی نگاه می دارد تو را از ضرر مردم»؛پس شکافت سینه مردم (1)را به رسانیدن فرمان الهی و برپای داشت ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام را در روزی که وارد غدیر خم شده بودند؛به این عنوان که فرمود،ندا کردند به میان مردم که حاضر شوید؛به عنوانی که از برای نماز،جمعیّت می کنید.و امر فرمود که:باید برسانند حاضران،این امر ولایت را به مردمی که غایب اند.

عمر بن اذینه می گوید که:همه راویان این حدیث را به غیر از ابی الجارود گفتند که:

حضرت ابو جعفر علیه السّلام فرمود که:«حکم چنین بود که واجبی نازل می شد بعد از واجبی دیگر؛و ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام آخر واجبات بود.»لهذا خداوند عالمیان فرستاد در آن روز،این آیه را که مدلولش این است که:«امروز کامل گردانیدم از برای شما دین شما را و تمام گردانیدم بر شما نعمت خود را.»و حضرت ابو جعفر علیه السّلام فرمود که:«مراد خداوند عالمیان آن است که دیگر بعد از ولایت،واجبی بر شما نمی فرستم و واجبات شما به ولایت ختم و تمام شد.»

[فریضه حج و امر ولایت]

کشف حجاب اجماع مفسّرین شده که آیه کریمه إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ در شأن امیر المؤمنین علیه السّلام است؛با آنکه آیه سابقه بر این آیه،مشتمل است بر اوصافی چند که اهل سنّت نیز اعتراف دارند با آنکه حضرت،موصوف به این اوصاف بود و در کتب خود ذکر نموده اند.پس مراد از وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاٰهَ (2)تا آخر آیه، امیر المؤمنین است علیه السّلام و محبوبیّت خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله از برای آن حضرت،ثابت است.

و معلوم است که ولایتی که از برای خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله او ثابت است،همان ولایت (3)از

ص:152

1- (1)) -رضوی:سینه خود.
2- (2)) -سوره مبارکه مائده،آیه 55.
3- (3)) -رضوی:-«که از برای رسول...ولایت».
برای حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام ثابت شده که آن اولویّت در امور دینیّه است.چنانچه حضرت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله پرسید که:«الست اولی بکم من انفسکم (1)»؛یعنی،آیا من نیستم سزاوارتر و صاحب اختیارتر به شما از نفس شما؟همه گفتند:بلی یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله.بعد از آن فرمود که:«من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه (2)»؛یعنی،هرکس را که ولایت من از برای او ثابت است،پس این علیّ بن ابیطالب مولای اوست.

و بدیهی است که ولایتی چنین،که این همه اهتمام در اثبات آن شود،به معنی آزاد شده و آزادکننده و غیره نیست؛بلکه ولایت عامّه و خلافت کبری است که از برای خدا و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بر خلق ثابت شده و تفصیل این اجمال و تأکید این مقال در احتجاج به سند معتبر از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام روایت شده که آن حضرت فرمود که:«چون حج کرد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از مدینه،که آن حجّه الوداع بود،تبلیغ جمیع شرایع و احکام به قوم و امّت خود نموده بود،غیر از حجّ و ولایت؛پس جبرئیل بر آن حضرت نازل شده گفت:«ای محمّد!خدای عزّ و جلّ تو را سلام می رساند و می فرماید که:قبض روح هیچ پیغمبری و رسولی از رسولان خود ننمودم،مگر بعد از آنکه دین خود را کامل و دلایل و براهین خود را ظاهر ساختم.و به تحقیق که باقی مانده بر تو،دو واجب عظیم که ضرور است (3)برسانی به قوم خودت؛یکی فریضه حج و دیگری فریضه (4)ولایت و خلافت بعد تو؛پس به درستی که من زمین خود را خالی نمی گذارم و هرگز خالی نخواهم گذارد از امامی و حجّتی.و به درستی که خدا امر می فرماید تو را که:برسان به سوی قوم خود واجبات حج را و حج به جای آور.و باید که با تو حج کند،هرکسی که استطاعت دارد و می تواند به حج آید از کسانی که در مدینه حاضرند و مردم اطراف مدینه و عربان.و تعلیم کن مردم را واجبات حج؛چنانچه تعلیم کردی واجبات نماز

ص:153

1- (1)) -بحار الانوار،ج 27،ص 243،باب 13-حق الإمام علی الرعیه؛اعلام الوری،ص 165.
2- (2)) -کافی،ج 1،ص 420؛وسائل الشیعه،ج 5،ص 58.
3- (3)) -رضوی:-ضرور است.
4- (4)) -رضوی:-فریضه.
و زکات و روزه ایشان را.و مطّلع ساز مردم را،مثل آنچه مطّلع ساختی و رسانیدی از همه شرایع دین.پس منادی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ندا کرد در میان مردم که بدانید که:رسول خدا اراده حج دارد و می خواهد که تعلیم شما کند حج را،مثل آنچه از باقی واجبات دین،شما را تعلیم کرد و مطّلع ساخت.پس حضرت از مدینه بیرون آمد و مردم با او همراه شدند و ملاحظه می نمودند که آن حضرت چه کار می کند و چه فعل به جا می آورد تا آنکه ایشان نیز مثل آن را بکنند.

و مردمی که از مدینه و اطراف،همراه آن حضرت بودند،هفتاد هزار کس یا زیاده بودند،مثل عدد اصحاب موسی علیه السّلام که بیعت از برای هارون از ایشان گرفته بود.و چون موسی علیه السّلام به کوه طور رفت،بیعت او را شکستند و گوساله پرست شدند و متابعت هارون نکردند.و همچنین در حجّه الوداع،به عدد قوم موسی بیعت بر خلافت امیر المؤمنین علیه السّلام نمودند؛و بیعت را شکستند و پیروی نمودند.و این جماعت در خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در مسجد شجره،احرام بسته تلبیه گفتند میان مکّه و مدینه،و چون در عرفات،وقوف به جای آوردند،جبرئیل نازل شد و گفت:ای محمّد،به درستی که خدا (1)سلام می رساند و می فرماید که:اجل تو نزدیک شده و مدّت عمر تو به سر رسیده و من تو را پیش می دارم بر چیزی که ناچار است و از آن گریزی نیست؛پس، عهد امامت را به جای آور و پیش دار وصیّت خود را و قصد کن به سوی آنچه نزد تو است از علوم و معارف و آنچه از علوم پیغمبران پیش از تو،به تو رسیده و سلاح و تابوت و جمیع آنچه از علامات پیغمبران است،همه را بسپار به وصی و جانشین خودت که حجّت کامل من است بر خلق من،که آن علی بن ابیطالب است؛پس،نصب کن او را که حال کونی که او علمی است که هدایت می یابند خلق به سبب او.و تجدید عهد کن امامت او را و محکم گردان بیعت او را و به یاد آور مردم را آنچه گرفتم بر ایشان بیعت خود را و میثاق خود را و عهد خود را.که عهد کردم به سوی ایشان از

ص:154

1- (1)) -رضوی:خدا تو را.
اینکه موالات کنند ولی مرا که اولی به امر ایشان و هرمؤمن و مؤمنه است؛یعنی،علی ابن ابیطالب علیه السّلام.پس به درستی که من نمی گیرم روح پیغمبری از پیغمبران خود را،مگر بعد از آنکه حجّت من و دین من کامل شود بر خلق و نعمت من تمام شود؛به اینکه دوست دارند دوستان مرا و دشمن دارند دشمنان مرا،و این نهایت یگانگی و دین من است و تمامی نعمت من است؛به اینکه پیروی کنند دوستان مرا و فرمان برند ایشان را.

و این ازین جهت است که من نمی گذارم زمین خود را بدون ولیّی و کسی که قایم به امر (1)من باشد بر خلق من.پس امروز،کامل گردانیدم از برای شما دین شما را و تمام کردم بر شما نعمت خود را به ولیّ خود و ولیّ هرمؤمن و مؤمنه که آن علی علیه السّلام است بنده من و وصیّ پیغمبر من و جانشین بعد از پیغمبر و حجّت کامله من است بر خلق من که متّصل است فرمان برداری او به فرمان برداری محمّد که پیغمبر من است و مقرون است فرمان برداری او و محمد صلّی اللّه علیه و آله به فرمان برداری من.کسی که اطاعت امیر المؤمنین علیه السّلام کند به تحقیق که اطاعت من کرده؛و کسی که نافرمانی و مخالفت او کند،پس به تحقیق که عصیان و مخالفت من کرده.گردانیدم علی علیه السّلام را نشانه ای میان خودم و میان خلق خودم.کسی که شناخت او را،مؤمن است و کسی که انکار حق او کرد،بوده است کافر، و کسی که در بیعت او دیگری را شریک گرداند،او مشرک است،و کسی که ملاقات کند مرا با دوستی او،داخل بهشت می شود.و کسی که ملاقات کند مرا با دشمنی او داخل آتش جهنم می شود. (2)پس ای رسول برپای دار علی علیه السّلام را در حالتی که نشانه باشد در میان مردم،و بگیر بر خلق درباره علی علیه السّلام بیعت و تجدید عهد و میثاقی که از خلق گرفته ام بکن.پس به درستی که من قبض روح تو،به سوی خود می کنم و طلب می کنم که پیشی گیری به سوی من.

[پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ترس از نفاق قومش]

در این هنگام،رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله ترسید از قوم خود و از جمعی که اهل نفاق و مجادله

ص:155

1- (1)) -رضوی:قایم با من.
2- (2)) -رضوی:-«و کسی که...می شود».
بودند که مبادا متفرّق شوند و بر طریقه جاهلیّت رجوع نمایند؛چون می دانست رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دشمنی مردم را با امیر المؤمنین علیه السّلام و از جهت آنکه بسته بودند نفس های خود را به دشمنی و کینه با آن حضرت.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله طلب کرد از جبرئیل علیه السّلام که سؤال کند پروردگار او را که نگاه دارد آن حضرت را از شرّ مردم.و انتظار می کشید اینکه جبرئیل علیه السّلام و عده ای،نگاهبانی آن حضرت را،از جانب حق تعالی بیاورد.پس، تأخیر کرد این را،تا آنکه رسید به مسجد خیف در منی.و باز جبرئیل علیه السّلام در مسجد خیف بر حضرت نازل شده،تأکید در باب نصب حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نمود و وعده نگاه داشتن آن حضرت را از مردم نیاورد.تا آنکه آن حضرت رسید به کراع الغمیم که میان مکّه و مدینه است؛و باز جبرئیل نازل شده،پیغام نصب امیر المؤمنین علیه السّلام آورده، وعده عصمت آن حضرت از شرّ منافقین را نیاورد.پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود که:ای جبرئیل،به درستی که من می ترسم از قوم،اینکه مرا اسناد به دروغ دهند و سخن مرا در باب امیر المؤمنین علیه السّلام قبول نکنند.و کوچ فرمود آن حضرت از آن منزل.پس چون رسید به غدیر خم که سه میل بیش از جحفه است،که میقات اهل شام باشد،پنج ساعت از روز گذشته بود،که جبرئیل علیه السّلام آمده،با کمال شدّت و غلظت،از جانب ربّ العزّه، و وعده عصمت از مردم را آورده،فرمود:ای محمّد صلّی اللّه علیه و آله،به درستی که خداوند عالمیان، سلامت می رساند و می فرماید که:ای پیغمبر عظیم الشأن،برسان به خلق،آنچه فرود آمده به سوی تو،از جانب پروردگار تو،در امر امیر المؤمنین علیه السّلام؛و اگر در این مرتبه نکنی و تأخیر نمایی،پس نرسانیده خواهی بود هیچ چیز از رسالت خدا را،و خدا نگاه می دارد تو را از شرّ مردم.

[اطاعت از امر خدا و تعیین جانشین]

و چون آن خلق کوچ نموده می رفتند،اوّل قافله نزدیک به جحفه رسیده بود؛پس، امر فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که:کسانی که پیش رفته اند برگردند و جمعی که از عقب می روند،نگاه داشته شوند در آن مکان؛تا آنکه نصب حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام واقع

ص:156

شود و برساند به خلق،آنچه خدا نازل کرده درباره امیر المؤمنین علیه السّلام،و خبر دهد به آنکه حق تعالی،او را از مردم نگاه داشته.پس امر فرمود:در این هنگام که منادی ندا کند که:

الصّلوه جامعه؛یعنی،حاضر شوید به نماز جماعت.و این عبارت،متعارف بوده از برای اعلام به اجتماع مردم.بعد از آن از طرف راست راه،به سمت مسجد غدیر شتافت.به امر جبرئیل علیه السّلام از جانب خدا و در آن مکان چند درخت بوده،امر فرمود که جاروب کردند زیر آن درخت ها را و سنگی چند،و به روایتی پالان شتری چند چیدند،مثل هیئت منبر، تا آنکه مشرف شود آن حضرت بر مردم؛پس حضرت بالای آن منبر رفته،حمد و ثنای الهی به ابلغ و اکمل وجهی به جای آورده،بعد از آن،آیه کریمه یٰا أَیُّهَا الرَّسُولُ (1)را بر مردم خوانده،فرمود:ای گروه مردم!من کوتاهی نکردم در رسانیدن آنچه خدا فرستاده به سوی من و من بیان می کنم سبب نزول این آیه را،به درستی که جبرئیل علیه السّلام سه مرتبه آمد و از جانب خدا امر فرمود مرا که در این مکان بایستم و اعلام کنم هرسفید و سیاهی را،اینکه علیّ بن ابی طالب علیه السّلام برادر و جانشین و خلیفه من و امام است بعد از من؛ و منزلت او از من،منزلت هارون است از موسی و فرقی که هست آن است که پیغمبری بعد از من نیست.و امیر المؤمنین علیه السّلام اولی به امور شماست بعد از خدا و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله.

و به تحقیق که حق تعالی در کتاب خود،آیه إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ (2)را نازل کرده؛و حضرت علیّ بن ابیطالب علیه السّلام بود که برپای داشت نماز را و داد (3)زکات و حال آنکه در رکوع بود و اراده نکرد در هرحال مگر ذات مقدّس الهی را.و فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که:

درخواستم از جبرئیل علیه السّلام که سؤال کند حق تعالی را و استدعا نماید که مرا از تبلیغ ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام به سوی شما معاف دارد.

ای گروه مردم!از جهت آنکه می دانستم که جماعت پرهیزکار کمیابند و جماعت منافق بسیارند؛و جماعت گناهکاران خیانت می کنند و سرزنش کنندگان فریب

ص:157

1- (1)) -سوره مبارکه مائده،آیه 67.
2- (2)) -سوره مبارکه مائده،آیه 55.
3- (3)) -رضوی:-داد.
می خورند و از اسلام به در می روند.آنچنان جماعتی که حق تعالی در قرآن وصف ایشان کرده و فرموده که:«می گویند بر زبان های خود آنچه در دل ایشان نیست و این را می پندارند سهل و آسان و حال آنکه نزد خدا عظیم است» (1)و بسیار مرا آزار نمودند، چندین مرتبه،تا آنکه نامیدند مرا جاسوس،و گمان کردند به درستی که من چنینم،از جهت بسیاری ملازمت امیر المؤمنین علیه السّلام مرا،و توجّه و التفات من به سوی او،تا آنکه حق تعالی در این باب آیه فرستاد که مدلولش این است که:«بعضی از منافقین، جماعتی اند که ایذاء می رسانند حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله را و می گویند که او جاسوس است.

بگو ای محمّد که جاسوس خوبی است که ایمان می آورد به خدا و ایمان می آورد از برای ایمان دارندگان.» (2)و فرمود که:اگر خواهم نام این جماعت را بگویم یا اشاره کنم به سوی ایشان به خصوصه،هرآینه اشاره می توانم کرد؛و اگر خواهم راهنمایی کنم بر ایشان،هرآینه می کنم.و لیکن به خدا قسم که در امر ایشان،خود را گرامی داشتم و در همه باب خدا راضی نشد از من،مگر آنکه برسانم آنچه نازل شده به سوی من در باب علیّ بن ابیطالب علیه السّلام.

[اطاعت از حضرت علی علیه السّلام یعنی اطاعت از امر خدا]

پس خواند آن حضرت آیه یٰا أَیُّهَا الرَّسُولُ (3)را و فرمود که:پس بدانید ای گروه مردم!که به درستی که خدا به تحقیق نصب کرده از برای شما اولی به امری و پیشوایی که واجب است فرمان برداری او بر مهاجر و انصار و هرکس به نیکویی پیرو ایشان باشد و بر صحرانشینان و بر جماعتی که در حضر و شهرها می باشند و بر عجم و عرب (4)و آزاد و بنده و کوچک و بزرگ و سفید و سیاه و بر هرکس که به یگانگی خدا قائل باشد و حکم امیر المؤمنین علیه السّلام درباره همه خلق ممضی و فرموده او جاری است.و به لعنت الهی گرفتار می شود،هرکس مخالفت او می کند.و مرحوم است کسی که پیروی او

ص:158

1- (1)) -سوره مبارکه نور،آیه 15.
2- (2)) -سوره مبارکه توبه،آیه 61.
3- (3)) -سوره مبارکه مائده،آیه 67.
4- (4)) -رضوی:سیاه و سفید و آزاد.
می کند،و ایمان دارنده است کسی که تصدیق او می کند (1).کسی که می شنود سخن آن حضرت را به تحقیق که می آمرزد خدا او را و هرکس که فرمان او برد،پس به تحقیق که خدا درمی گذرد از او (2).ای گروه مردم!به درستی که این آخر مقامی است که در این مکان ایستاده ام،پس بشنوید و اطاعت کنید و فرمان برید امر پروردگار خود را به درستی که خدای عزّ و جل مولای شما و خداوند شماست پس بعد از او پیغمبر او محمّد صلّی اللّه علیه و آله،اولی به امر است که ایستاده و خطاب کننده است از برای شما؛پس بعد از او علی ابن ابی طالب علیه السّلام اولی به امر و امام شماست؛به فرموده خدا که پروردگار شماست.

و امامت در ذریّت و اولاد من است از اولاد علیّ ابن ابی طالب علیه السّلام تا روزی که ملاقات کنید خدا و رسول خدا را صلّی اللّه علیه و آله (3).و حلال نیست مگر چیزی که خدا آن را حلال کند و رسول او،و حرام نیست مگر چیزی که حرام کند خدا و رسول خدا؛و به تحقیق که خدا شناسانید مرا،و حلال و حرام را؛و من رسانیدم به شما چیزی که حق تعالی به من تعلیم کرده بود از کتاب خود و حلال خود و حرام خود.

ای گروه مردم!نیست علمی مگر آنکه حق تعالی بر من تعلیم نموده،و هرعلمی که من تعلیم کرده شده ام پس به تحقیق که تعلیم نموده و گذارده ام نزد پیشوای پرهیزکاران، امیر المؤمنین علیه السّلام.و نیست علمی،مگر آنکه تعلیم کرده ام او را،و او امامی است هویدا که ذکر کرده شده است در سوره یس.

ای گروه مردم!گمراه مشوید از راه حق که آن راه امیر المؤمنین علیه السّلام است و کوچ مکنید از او و پهلو تهی مکنید از دوستی او،پس اوست که راه نمایی می کند به سوی راه حق و عمل می کند به حق و برطرف می کند باطل را و نهی از باطل می کند.و نگرفته او را درباره خدا،ملامت ملامت کننده.و او،اوّل کسی است که ایمان به خدا و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آورده.و او کسی است که نفس خود را فدای رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نموده.و او کسی است

ص:159

1- (1)) -رضوی:-کسی که...او می کند.
2- (2)) -رضوی:-«پس به...از او».
3- (3)) -رضوی:-رسول خدا را.
که بود با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در حالتی که هیچ احدی بندگی خدا نمی نمود با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از مردان،غیر او.

[عاقبت منکران ولایت علی علیه السّلام]

ای گروه مردم!او را زیادتی دهید که به تحقیق که خدا او را زیادتی داده؛و قبول کنید او را که به تحقیق که خدا (1)او را نصب کرده.ای گروه مردم (2)!به درستی که او امام است از جانب خدا،و هرگز خدا قبول نمی کند توبه کسی را که انکار کند ولایت او را؛ و هرگز نمی آمرزد خدا چنین کسی را؛و لازم شده که خدا عذاب کند و نیامرزد کسی را که مخالفت امر خدا کرده باشد درباره ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام.و واجب شده بر خدا اینکه عذاب کند (3)چنین کسی را عذابی منکر و بسیار بد،عذابی که (4)همیشه باشد و هرگز برطرف نشود و تخفیف نیابد.بپرهیزید از اینکه مخالفت امیر المؤمنین علیه السّلام کنید و مستحق شوید به این سبب به آنکه شما را بسوزانند به آتشی که برافروخته می شود به سبب مردم و سنگ،و مهیّا شده از برای کافران. (5)

ای گروه مردم!به پیغمبری من،به خدا قسم،بشارت داده اند پیغمبران و فرستاده های خدا که قبل از من بوده اند،و منم آخر پیغمبران و فرستاده شده های خدا و دلیل خدا بر همه آفریده شده های (6)خدا از اهل آسمان ها و زمین ها؛و کسی که شک آورد در این، پس او کافر است؛مثل کفری که در زمان جاهلیت که پیش از مبعوث شدن من داشتید؛ و کسی که شک کند در چیزی از سخن من،این سخن؛پس به تحقیق که شک در همه امور که من رسانیده ام نموده و کسی که شک کند در این از برای (7)اوست آتش جهنّم.

ص:160

1- (1)) -رضوی:+تعالی.
2- (2)) -رضوی:مردان.
3- (3)) -رضوی:-و نیامرزد...عذاب کند.
4- (4)) -رضوی:-و بسیار بد عذابی که.
5- (5)) -اشاره دارد به آیه 24 سوره مبارکه بقره: فَاتَّقُوا النّٰارَ الَّتِی وَقُودُهَا النّٰاسُ وَ الْحِجٰارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکٰافِرِینَ.
6- (6)) -رضوی:همه آفریده ها.
7- (7)) -رضوی:شک کند در چیزی که من رسانیده ام از سخن من به تحقیق که در همه امور-
ای گروه مردم!حق تعالی این زیادتی را به من عطا کرده و این نعمتی است از خدا بر من،و بخششی است از جانب خدا (1)به سوی من.و نیست خدایی مگر خداوندی که از برای اوست حمد و سپاس از جانب من،همیشه و دائم و بر هرحال.ای گروه مردم! زیادتی دهید امیر المؤمنین را،پس به درستی که او داناتر است از همه مردم پس از من، از مردان و زنان.به سبب ما خدا نازل کرده روزی را،و به سبب ما ایجاد نموده و باقی گذارده خدا خلایق را.به لعن خدا،به لعن خدا،به غضب خدا،به غضب خدا گرفتار است کسی که رد کند و قبول ننماید این سخن مرا و پیروی نکند و متابعت ننماید.بدانید به درستی که جبرئیل علیه السّلام،مرا از جانب خدا خبر کرده و می گوید که:کسی دشمنی کند با علیّ بن ابیطالب علیه السّلام و پیروی او نکند،بر اوست لعن خدا و غضب خدا؛پس انتظار باید بکشد هرنفسی،آنچه پیش فرستاده از برای فردای قیامت.و بپرهیزید از خدا،اینکه مخالفت او کنید؛پس بلغزد پای شما از راه حق،پس از آنکه ثابت بوده؛به درستی که خدا داناست به آنچه شما می کنید.

ای گروه مردمان!به درستی که (2)مراد از جَنْبِ اللّٰهِ (3)که در آیه کریمه واقع شده، اینکه می گوید«روز قیامت،نفسی که:ای حسرت بر آنچه اهمال کردم درباره جنب اللّه»؛ که امیر المؤمنین است (4). (5)

ای گروه مردم!تأمّل کنید در آیات قرآنیّه،و بفهمید و نظر کنید در محکمات و آیات ظاهره الدّلاله،و از پی مروید متشابهات قرآن را؛پس به خدا قسم که بیان نمی کند از برای شما منهیّات قرآن را و ظاهر نمی سازد از برای شما تفسیر آن را،مگر این کسی که

ص:161

1- (1)) -رضوی:-و بخششی است از جانب خدا.
2- (2)) -رضوی:-به درستی که.
3- (3)) -سوره مبارکه زمر،آیه 56.
4- (4)) -رضوی:-است.
5- (5)) -کافی،ج 1،ص 145،باب النوادر؛بحار الانوار،ج 4،ص 8،باب 1-تأویل قوله تعالی خلقت بیدی...
من دست او را گرفته و بلند نموده ام به سوی شما و مرتفع ساخته ام بازوی او را و تعلیم شما می کنم.که به درستی که هرکس که من اولی به امر اویم،پس علی،اولی به امر اوست،و این مرد که بلندش نموده ام،علی پسر ابو طالب است؛برادر من و جانشین من؛ و ولایت او از جانب خداوند عالمیان است که خدا بر من نازل ساخته.

ای گروه مردم!به درستی که علی و نیکویان از فرزندان او،از جمله آن دو چیز، بزرگ عظیم است که در میان شما می گذارم،و دیگری قرآن که آن بزرگتر است از اهل بیت من.و هریک از قرآن و اهل بیت خبردهنده اند از دیگری و موافقت کننده اند این هردو با یکدیگر؛و از هم جدا نمی شوند تا آنکه بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند.

و اهل بیت من امینان (1)خدایند در میان خلق او.و دانایان خدایند در زمین خدا.

بدانید که من ادا کردم و رسانیدم و به همه کس شنوانیدم و واضح گردانیدم و بدانید که خدا فرموده و من گفتم از جانب خدا و بدانید که نیست امیر مؤمنان،غیر این برادرم و حلال و جایز نیست،امارت مؤمنان بعد از من از برای دیگری،به غیر علی ابن ابی طالب علیه السّلام و زد دست خود را به بازوی آن حضرت،و او را بلند کرد و اول مرتبه که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله،بالای منبر رفته بود،به مرتبه[ای]آن حضرت را بلند کرده بود که پاهای مبارکش به زانوی مبارک رسول خدا(ص)رسیده بود؛پس فرمود:ای گروه مردمان،این علی پسر ابو طالب است،برادر من و جانشین من و نگاه دارنده علم من،و جای نشین من بر امّت من و بر اینکه تفسیر کند کتاب خدا را و خواننده مردم است به سوی خدا و عمل کننده است به آنچه بپسندد خدا و جنگ کننده است از برای دشمنان خدا و دوستی کننده است بر فرمان برداری خدا و منع کننده است مردم را از معصیت خدا،و جای نشین رسول خدا است،و سرکرده مؤمنین و پیشوای راه حق یافتگان (2)و کشنده ناکثین و قاسطین و مارقین است.

ص:162

1- (1)) -رضوی:امتیاز.
2- (2)) -رضوی:یافته.
و به فرموده الهی می گویم،آنچه می گویم.و تغییر نمی دهم فرموده پروردگار خود را، که می گویم:خداوندا دوستی کن هرکس را که با امیر المؤمنین دوستی کند،و دشمنی کن هرکس را با او (1)دشمنی کند؛و از رحمت خود دور گردان کسی را که انکار حق امیر المؤمنین کند،و غضب کن بر کسی که امتناع از حق او نماید.خداوندا،به درستی که تو فرستادی بر من که امامت و خلافت کبری پس از من از برای علی است،دوست تو، در هنگامی که من بیان کنم و واضح نمایم و نصب کنم او را به سبب آنکه می خواستی کامل گردانی از برای بندگان خودت دین ایشان را و تمام گردانی بر ایشان نعمت خود را و بپسندی از برای ایشان اسلام را دین حق.پس گفتی در حالتی که عزیز است فرموده تو،«و کسی که طلب کند غیر اسلام را که دین خود کند،پس از او قبول نمی کنند؛و او در آخرت از جمله گمراهان است (2)».خداوندا،به درستی که من گواه می گیرم تو را و حال آنکه بس است گواهی تو،که من رسانیدم.

ای گروه مردم!کامل نگردانیده خداوند عالمیان دین شما را،مگر به امامت علی بن ابیطالب علیه السّلام؛پس،کسی که اقتدا نکند به او،و به کسانی که قائم مقام اواند از فرزندان من از صلب من،تا روز قیامت و روزی که عرض می شود اعمال بر خدا،پس این جماعت اند که باطل شده اعمال ایشان و در آتش جهنّم همیشه معذّب اند و مهلت داده نمی شوند.

[بیان فضائل امام علی علیه السّلام از زبان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله]

ای گروه مردم!این علی علیه السّلام است که یاری من زیاده از همه شما نموده،و سزاوارتر است به من از همه شما؛و نزدیک تر است از شما به سوی من،و عزیزتر شماست بر من، و خداوند عالمیان و من،از او خشنودیم.و نازل نشد آیه[ای]که درو خشنودی باشد، مگر آنکه درباره اوست. (3)و خطاب نکرده به کسانی که ایمان آورده اند،مگر آنکه ابتداء

ص:163

1- (1)) -رضوی:امیر المؤمنین.
2- (2)) -سوره مبارکه آل عمران،آیه 85.
3- (3)) -سوره مبارکه بقره،آیه 207.
کرده به او. (1)و نازل نشده آیه مدحی در قرآن،مگر آنکه در باب اوست. (2)و گواهی نداده خدا به بهشت در سوره«هل اتی» (3)مگر از برای او،و نازل نشده سوره مزبوره در غیر او، و مدح نکرده به سوره«هل اتی»غیر او را.

ای گروه مردم!او یاری کننده دین خداست و مجادله کننده است از جانب رسول خدا،و اوست،پرهیزکار پاکیزه راه،راه نماینده،هدایت کرده شده،و پیغمبر شما،بهتر پیغمبران است که به جهت شما نصب شده،و جانشین او بهترین جای نشینان است؛ و اولاد وصی،بهترین اوصیاءاند.

ای گروه مردم ذریّت هرپیغمبری از پشت آن پیغمبراند و ذریّت من از پشت علی است.

ای گروه مردم!به درستی که شیطان بیرون کرد آدم را از بهشت،به سبب حسد؛پس، شما حسد مبرید به امیر المؤمنین علیه السّلام که اگر حسد برید،باعث ابطال اعمال شما می شود و می لغزد قدم های شما.پس به درستی که حضرت آدم علیه السّلام هبوط نمود به زمین به سبب یک گناه،و حال آنکه برگزیده خدا بود؛پس،چگونه می شود احوال شما و حال آنکه شما،شمایید و از جمله شما جمعی هستند که دشمنان خدایند.نهایت آنکه دشمن نمی دارد علی علیه السّلام را،مگر آن کس که شقاوت بالذّات دارد؛و دوست نمی دارد،مگر کسی که پرهیزکار باشد.و اقرار به حقیقت او نمی کند،مگر مؤمن اخلاص دارنده.

و درباره علی علیه السّلام نازل شده سوره و العصر؛یعنی،مقصود خدا درین سوره از إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا (4)تا آخر،آن حضرت است؛و بدانید و آگاه باشید که علیست که ایمان آورده و وصیت به حق و شکیبایی نموده و در آن سوره مذکور شده.

ص:164

1- (1)) -سوره مبارکه و العصر،آیه 3 إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ وَ...
2- (2)) -سوره مبارکه بقره،آیه 238 حٰافِظُوا عَلَی الصَّلَوٰاتِ وَ الصَّلاٰهِ الْوُسْطیٰ وَ قُومُوا لِلّٰهِ قٰانِتِینَ.
3- (3)) -سوره مبارکه انسان،آیه 12 وَ جَزٰاهُمْ بِمٰا صَبَرُوا جَنَّهً وَ حَرِیراً.
4- (4)) -سوره مبارکه و العصر،آیه 3.
ای گروه مردم!طلب گواه شدن کردم از خدا،و رسانیدم رسالت خود را؛و نیست بر رسول مگر رسانیدنی هویدا.ای گروه مردم!«بپرهیزید از خدا،چنانچه حق پرهیزکردن از اوست.و ممیرید بر هیچ حالت،مگر اسلام که همه مسلمان باشید» (1).

ای گروه مردمان!ایمان آورید به خدا و رسول خدا و نوری آنچنان که نازل گردانیده شده با او،پیش از آنکه تغییر دهیم روی ها را؛پس،بگردانیم روی ها را از پیش بعقب.

ای گروه مردم!نور از جانب خدا در من می گردد،پس از من در علی علیه السّلام،و بعد از او در اولاد از او تا آنکه برسد نور امامت به قائم که مهدی است علیه السّلام؛آنچنان شخصی که می گیرد حق خدا و هرحقّی که آن حق از ماست،از جهت آنکه خداوند عالمیان به تحقیق که گردانیده ما را حجّت و دلیل بر کوتاهی کنندگان و عنادکنندگان و مخالفت کنندگان و گناهکاران و ستم کنندگان از همه عالمیان.

ای گروه مردم!بیم می دهم شما را که به درستی که من،فرستاده خدایم به سوی شما.

و به تحقیق که گذشته اند پیش از من،پیغمبران پیش از من،پس اگر بمیرم یا کشته شوم، برمی گردید بر پس پشت خود (2)؛و کسی که برمی گردد بر پس پشت خود پس هرگز ضرر نمی رساند به خدا چیزی؛و زود باشد که خدا جزا دهد شکرکنندگان را.و آگاه باشید و بدانید که به درستی که علی است موصوف به صبر و شکر،پس از بعد پس او فرزندان من که از صلب اویند.

ای گروه مردم!منّت مگذارید بر خدا اسلام خود را،که غضب می کند خدا بر شما، پس می رسد شما را عذابی از نزد خدا.«به درستی که حق تعالی هرآیینه در کمین گاه است» (3)و بر احوال شما اطلاع دارد.

ای گروه مردم!به درستی که زود باشد از بعد من،گروهی به هم رسند که دعوت می کرده باشند مردم را به سوی آتش جهنّم،و حال آنکه روز قیامت یاری کرده

ص:165

1- (1)) -سوره مبارکه آل عمران،آیه 102.
2- (2)) -سوره مبارکه آل عمران،آیه 144.
3- (3)) -سوره مبارکه فجر،آیه 14.
نمی شوند.ای گروه مردم!به درستی که خدا و من از این دعوت کنندگان بیزاریم.ای گروه مردم!به درستی که این جماعت و یاری کننده ها و پیروها و شیعه های ایشان،در مرتبه پایین تر از آتش جهنّم اند؛و هرآیینه بد است محل آرام تکبّرکنندگان.آگاه باشید که این جماعت،صاحب صحیفه اند و اگر خواهند نظر کنند هریک در صحیفه خود.

فرمود که بعد از نظرکردن در صحیفه،بیرون رفت همه کس،مگر جمعی قلیلی،از ایشان.

ای گروه مردم!به درستی که من می گذارم امامت را که میراثی باشد در اولاد من بعد از من تا روز قیامت.و به تحقیق رسانیده ام آنچه را مأمور شده بودم به رسانیدن آن،تا آنکه حجّتی باشد بر هرکس که حاضر است و هرکس که غایب باشد،و هرکس که مطّلع شود یا مطّلع نشود،متولّد شده باشد یا نشده باشد؛پس باید برساند هرکس که حاضر است،به جماعتی که غایب اند،و پدران به فرزندانی که بعد از این متولّد شوند تا روز قیامت.و زود باشد که بگردانند امامت را ملک خود،و غصب کنند حقّ امیر المؤمنین علیه السّلام و اولادش را.آگاه باشید که خدا لعن کرده غصب کنندگان و آن ها را که خواهش غصب امامت کنند.و نزد این واقعه زود باشد که فارغ شویم از برای شما ای جن و انس؛پس بفرستیم بر شما قطعه[ای]از آتش و مس گرم شده و شما یاری کرده نمی شوید.

ای گروه مردم!به درستی که حق تعالی نیست که بگذارد شما را بر آنچه شما بر اویید!تا آنکه جدا کند خبیث را از نیکو،و نیست که خدا شما را مطّلع سازد بر غیبت! ای گروه مردم!«به درستی که نیست دهی،مگر آنکه خدا هلاک کننده اهل آن دهست به سبب آنکه تکذیب حجّت های او نمودند» (1)و«همچنین هلاک می کند اهل ده ها را و حال آنکه ستم کننده اند» (2)،چنانچه خدای در کتاب خود یاد کرده.و این علّی

ص:166

1- (1)) -اشاره به آیه 8 سوره مبارکه طلاق.
2- (2)) -اشاره به آیه 31 سوره عنکبوت قٰالُوا إِنّٰا مُهْلِکُوا أَهْلِ هٰذِهِ الْقَرْیَهِ إِنَّ أَهْلَهٰا کٰانُوا ظٰالِمِینَ.
بن ابی طالب علیه السّلام،پیشوا و اولی به امر شماست،و او وعده حقّ خداست،و خدا راست می گرداند آنچه وعده کرده.ای گروه مردم!بتحقیق گمراه شدند،پیش از شما بیشتر جماعت گذشته.پس تابع می سازیم ایشان را به کسانی که بعد از این گمراه می شوند، چنین کنیم به گناهکاران وای در روز قیامت بر تکذیب کنندگان.

ای گروه مردم!به درستی که خدا مرا امر نموده و نهی نموده،و من امر کردم و نهی نمودم علی را پس دانست او امر و نهی الهی را از جانب پروردگار عالمیان؛پس بشنوید امر او را تا سالم بمانید.و اطاعت کنید او را تا هدایت یابید.و بازایستید از برای نهی او تا راه صلاح یابید.و بگردید به سوی مراد آن حضرت و متفرّق نسازد شما را،راه های باطل از راه حق او.

ای گروه مردم!من راه راست خدایم،آنچنان راهی که خدا امر کرده شما را به پیروی آن راه؛پس علی بعد از من و اولاد من از صلب او،بعد از او پیشوایانی که راه می نمایند به حق و بحق،عدالت می کنند.و خواند آن حضرت سوره فاتحه الکتاب را تا آخر، و فرمود که:به خدا قسم که این سوره درباره من و این جماعت نازل شده و شامل من و ایشان است،و علی و اولاد او را از قرآن ذکر فرموده؛که این جماعت اند دوستان و مخلصان خدا که ترس بر ایشان نیست و ایشان اندوه نمی دارند.بدانید که به لشکر خدا،ایشان اند و غلبه کننده اند،و بدانید که دشمنان علی علیه السّلام،اهل جدال و نفاق اند که سر از راه حق برزده اند؛و ایشانند دشمنی کننده و ایشان و برادران شیطانند که وحی و اعلام می کنند بعضی به سوی بعضی،سخنی چند را که ظاهرش زینت دارد از راه فریب دادن.

[دوستان و دشمنان اهل بیت علیهم السّلام]

آگاه باشید که دوستان،اهل بیت جماعتی اند که خدا در کتاب خود ذکر کرده و فرموده که:ایشان مؤمن حق اند.و فرموده که:نمی یابی تو گروهی را که ایمان به خدا و روز جزا دارند که دوستی کنند با جماعتی که میل کرده اند از خدا و رسول او.و بدانید

ص:167

که این جماعت،دوستان خدایند که وصف ایشان در قرآن ذکر شده؛در آنجا که فرموده که:«آن جماعتی که ایمان آورده اند،و متلبّس نساخته اند ایمان خود را به ظلمی،این جماعت اند که از برای ایشان است ایمنی از عذاب الهی و ایشانند هدایت یافتگان» (1)، بدانید که دوستان خدا جمعی اند که داخل بهشت می شوند در حالتی که ایمن اند از عذاب الهی.«و برمی خورند با ایشان ملائک،و سلام می کنند و می گویند که:نیکو شدید؛پس،داخل بهشت شوید حال کونی که همیشه در بهشت باشید» (2).و بدانید که دوستان خدا،جمعی اند که خدا فرموده که:«داخل بهشت می شوند بدون محاسبه» (3).

و بدانید که دشمنان خدا،سوخته می شوند به آتش زبانه کشنده.و بدانید که دشمنان ایشان،کسانی اند که میشنوند از برای جهنم فریادی و میجوشد و حال آنکه از برای آن ناله است و بدرستی که دشمنان ایشان جمعی اند که خدا میفرماید که«هرگاه داخل جهنّم میشود گروهی لعن میکند امّت مثل خودش را» (4).و دشمنان ایشان جمعی اند که در قرآن فرموده که«هرگاه انداخته میشود و به جهنّم گروهی می پرسند از ایشان خازنان جهنم که آیا نیامد شما را پیغمبری بیم دهنده.ایشان،در جواب گویند که بلی آمد ما را بیم دهنده پس تکذیب او کردیم و گفتیم که خدا چیزی نفرستاده و نیستید شما پیغمبران و نیستید مگر در گمراهی بزرگ» (5).آگاه باشید که دوستان ایشان«جماعتی اند که میترسند از پروردگار خود بغیب از برای ایشان آمرزش و ثوابی است بزرگ» (6).

ای گروه مردم!چه بسیار است فاصله میان دوزخ و بهشت بدرستی که دشمنان ما کسانی اند که خدا ایشان را مذمّت و لعن کرده و دوستان ما کسانی اند که خدا ایشان را مدح کرده و دوست داشته ای گروه مردم،بدانید که من بیم دهنده ام و علی هدایت کننده

ص:168

1- (1)) -سوره مبارکه انعام،آیه 82.
2- (2)) -اشاره به آیه 73 سوره مبارکه زمر.
3- (3)) -اشاره به آیه 40 سوره مبارکه غافر.
4- (4)) -اشاره به آیه 38 سوره مبارکه اعراف.
5- (5)) -سوره مبارکه ملک،آیات 8 و 9.
6- (6)) -سوره مبارکه ملک،آیه 12.
است چنانچه در قرآن وارد شده که بیان حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله موافق نزول قرآنست که:

إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ (1).

[خبر از آمدن حضرت مهدی علیه السّلام]

ای گروه مردم!به درستی که من پیغمبرم،و علی علیه السّلام جای نشین من؛و آخر امامان از ما که به حق ایستاده،مهدی است-صلوات اللّه علیه-و بدانید که اوست غالب بر همه دین ها.و اوست انتقام کشنده از ستمکاران،و اوست فتح کننده جمیع حصارها و خراب کننده آن ها.و اوست کشنده هرطایفه از اهل شرک.و اوست تلاقی کننده هرخونی که به ناحق ریخته شده از دوستان خدا.و به درستی که اوست یاری کننده دین خدا.و اوست که بسیار اغتراف می کند از هردیاری عمیق؛و اوست که علامت می گذارد هرصاحب فضیلتی را به فضیلتش و هرصاحب نادانی را به نادانی او و اوست برگزیده خدا و پسندیده خدا.و اوست میراث برنده و احاطه کننده هرعلمی و اوست خبردهنده از پروردگارش و محکم کننده کارهای پدرانش و آگاه کننده به امر ایمانش.و اوست که راه رشد و سداد را محکم کند و به سوی او تفویض این امور شده.و اوست که بتحقیق که بشارت به ظهور او داده اند حجج الهی که سابق پیش از او بودند.و اوست که باقی و حجّت است و حال آنکه بعد از او حجّتی نیست و حقّی نیست مگر با او.و نور هدایت نیست،مگر نزد او.و اوست کسی که بر او غلبه و زیادتی نمی کند،و کسی یاری او نمی کند.و او ولی خداست در زمین،و حاکم خداست در میان خلق،و امین خداست در پنهان و آشکار.

[سفارشات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و بیعت با حضرت علی علیه السّلام و فرزندانش]

ای گروه مردم!به تحقیق که بیان کردم از برای شما و فهمانیدم؛و این علی علیه السّلام بعد از من به شما می فهماند.و به درستی که من بعد از تمام شدن این خطبه،که می خوانم شما را

ص:169

1- (1)) -سوره مبارکه رعد،آیه 7.
که دست بدهید،بر بیعت او و اقرار کنید به امامت او؛پس،بعد از من دست بدهید و با او بیعت کنید؛به درستی که من بیعت با خدا کرده ام،و علی علیه السّلام بیعت با من کرد.و من مؤاخذه می کنم شما را به آنکه بیعت با علی علیه السّلام بکنید از جانب خدا؛و کسی که نقض بیعت کند،نقض بر ضرر خود کرده.

ای گروه مردم!به درستی که صفا و مروه،از جمله محل های عبادت الهی است،پس کسی که حجّ خانه خدا کند،یا آنکه عمره به جای آورد،حرجی نیست بر او؛اینکه طواف کند و سعی نماید میان صفا و مروه.ای گروه مردم!قصد کنید خانه خدا را،و وارد نمی شود به خانه خدا اهل بیتی،مگر آنکه مستغنی می شود؛و بازنمی ماند از آن اهل بیتی،مگر آنکه محتاج می شود.ای گروه مردم!توقّف نمی کند در عرفات مؤمنی، مگر آنکه می آمرزد خدا او را،آنچه گذشته از گناه او تا آن وقت.پس،چون حجّ او تمام شود،باید که از سر گیرد عمل خود را.ای گروه مردم!حج کننده ها اعانت کرده می شوند و اخراجات ایشان عوض داده می شود؛«و خدا ضایع نمی کند مزد احسان کننده ها را». (1)

ای گروه مردم!قصد کنید خانه خدا را،با کامل بودن دین.و دانائی و برمگردید از محل های عبادت،مگر با توبه و برکنده شدن از معصیت.

ای گروه مردم!«برپای دارید نماز را و بدهید زکات» (2)را چنانچه خداوند عالمیان شما را فرموده.پس اگر طول به هم رساند مدت و دل های شما قساوت به هم رساند، پس تقصیر کنید یا آنکه فراموش نمایید.

علی بن ابی طالب علیه السّلام،ولیّ شما بیان کننده است از برای شما،و خدا او را بعد از من نصب و تعیین نموده.و کسانی که خدا آفریده از من و از علی علیه السّلام که امامان به حق اند، خبر می دهند شما را به آنچه بپرسید از ایشان،و بیان می کنند آنچه را شما ندانید.بدانید به درستی که حلال و حرام الهی زیاده از آن است که من بشمارم و بشناسانم به شما؛پس امر کنم به حلال،و نهی کنم از حرام در یک مقام.پس مأمور شدم که بگیرم بیعت بر شما،

ص:170

1- (1)) -سوره مبارکه توبه،آیه 120.
2- (2)) -سوره مبارکه بقره،آیه 43.
و امر کنم شما را که دست بدهید از برای قبول کردن آنچه من آورده ام از جانب خدا بر امیر المؤمنین و امامان علیهم السّلام که بعد از اویند؛آن جماعتی که از اولاد من و اویند تا روز قیامت که خدا حکم می کند به حق.

ای گروه مردم،هرحلالی را که راهنمایی کردم من بر او،یا حرامی که نهی کردم از او، پس به درستی که من بازگشت نمی کنم از آن،و تبدیل نمی کنم؛پس،به یاد آورید و حفظ کنید و وصیت به یکدیگر کنید این سخنان را،و تغییر مدهید.و بدانید که من به تازگی می گویم؛پس برپای دارید نماز را و بدهید زکات را و امر کنید به نیکی و نهی کنید از منکر؛و اصل امر به معروف و نهی از منکر آن است که برسید بقول علی علیه السّلام و برسانید این را به کسی که حاضر نیست و امر کنید او را به قبول کردن آن و نهی کنید از مخالفت او پس بدرستی که این امری است از جانب خدا و از من و امر به معروف و نهی از منکر نمی باشد،مگر از امامی که معصوم باشد.ای گروه مردم!قرآن می شناساند شما را،اینکه امامان بعد از علی علیه السّلام فرزندان اویند،و فهمانیدم که آن اولاد از من و از اویند؛ در آنجا که خدا می فرماید در کتاب خود که؛گردانیدیم امامت را،فرموده و حکمی باقی، در عقب از اولاد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله.و فرمود که:«هرگز گمراه نمی شوید،مادامی که چنگ زنید به قرآن و اهل بیت علیهم السّلام». (1)

ای گروه مردم!طلب کنید پرهیزکاری را،طلب کنید پرهیزکاری را و حذر کنید ساعت قیامت را،چنانچه خدا فرموده.«به درستی که زلزله ساعت قیامت،چیزی است عظیم». (2)به یاد آورید حساب و ترازوها و محاسبه را که نزد پروردگار عالمیان می شود، و ثواب و عقاب را؛پس کسی که آورد عمل نیکی،ثواب داده می شود بر آن،و کسی که آورد گناهی،پس نیست او را در بهشت،بهره ای.

ای گروه مردم!به درستی که شما زیاد از آنید که دست دهید به من به یک دست.

ص:171

1- (1)) -وسائل الشیعه،ج 27،ص 204،باب عدم جواز استنباط الأحکام؛کمال الدین،ج 1، ص 94.
2- (2)) -سوره مبارکه حج،آیه 1.
و خدا امر فرموده مرا که:بگیرم از زبانهای شما،اقرار به آنچه قرار دادم و بستم شما را بر آن از برای علی علیه السّلام بر سرکرده بودن و پادشاهی مؤمنین و کسانی که بعد از او می آیند، از امامان که از اولاد من و علیّ اند بر آنچه اعلام کردم.به درستی که ذریّت من از پشت علی علیه السّلام است؛پس،بگویید همه شما،که ما شنونده ایم و اطاعت می کنیم و خوشنودیم و پیروی می کنیم آن چیزی را که تو رسانیدی از جانب پروردگار ما و پروردگار خودت در امر علی علیه السّلام و امر اولاد او.و از پشت او از ائمه بحق و بگویید بیعت می کنیم بر این بدلهای خود و نفس ها و زبان ها و دست های خود و بر این اعتقاد می میریم و بر این زنده می باشیم و بر این برانگیخته می شویم؛و تغییر نمی دهیم و شک نمی کنیم و برنمی گردیم از عهد امامت علی علیه السّلام،و نمی شکنیم میثاق او را،و می دهیم ما عهد و پیمان به خدا و تو و علی علیه السّلام که امیر مؤمنان است،و اولاد او که امامانند؛که من ذکر کردم از ذریّت تو،از پشت علی علیه السّلام که حسنین باشند،آنچنان جماعتی که شناسانیدم رتبه و منزلت ایشان را از جانب پروردگار؛پس،به تحقیق که رسانیدم این را به سوی شما.و به درستی که حسنین علیهما السّلام دو برگزیده جوانان اهل بهشت اند و ایشان دو امامند بعد از علی علیه السّلام و من؛ و پدر ایشان پیش از ایشان امام است،پس بگویید دادیم خدا را به این و تو را که رسول خدایی و علی علیه السّلام و حسنین علیهما السّلام و امام هایی که نام بردم،عهدی و پیمانی که گرفته شده از برای امیر المؤمنین علیه السّلام از دل های ما و نفس های ما و زبان های ما و دادن دست های ما کسی که دریابد مرا که رسول خدایم و امیر المؤمنین علیه السّلام،و اقرار کند از برای ما،به زبان خود،و طلب نکند به این عوضی.و بگویید که نمی بینیم از نفس های خود از این گردیدنی هرگز،گواه می گیریم خدا را و کافی است خدا شاهد و تو که رسول خدایی،نیز بر ما بر این مدّعا شاهدی.و هرکس که اطاعت می کند از کسانی که علانیه ظاهر می سازند،یا آنکه پوشیده می دارند در حال خوف و فرشته های خدا و لشکرهای خدا و بندگان خدا شاهدند،و خدای تعالی بزرگتر است از هرشاهدی.

ای گروه مردم!چه می گویید؟پس به درستی که خدا می داند هرآوازی را و پوشیده هرنفسی را.«پس کسی که هدایت یابد،از برای فایده نفس خودش است و کسی که

ص:172

گمراه شود،پس ضرر گمراهی از برای نفس اوست» (1)؛«و کسی که (2)بیعت با خدا کرده، و دست و قوت الهی بالای دست های ایشان است» (3).

ای گروه مردم!پس بپرهیزید از خدا و بیعت کنید با علی علیه السّلام که پادشاه مؤمنان است و حسنین علیهما السّلام و باقی امامان که کلمه پاکیزه باقی اند.و هلاک می گرداند خدا به این سبب کسی را که حیله کند و فریب دهد،و رحمت می کند خدا کسی را که وفا کند و کسی که بشکند بیعت را،بر نفس خود شکسته.

ای گروه مردم!بگویید آنچه من گفتم از برای شما،و سلام کنید بر علی علیه السّلام به امارت مؤمنین،و بگویید:شنیدیم و فرمان بردیم،چیزی را که سبب آمرزش خداست، پروردگار ما؛و حال آنکه به سوی توست بازگشت.و بگویید:حمد و سپاس خداوندی را که راه نمود ما را به این،و حال آنکه ما نبودیم که خود هدایت یابیم،اگرنه این بود که خدا هدایت نمود ما را.

ای گروه مردم!فضیلتهای علی بن ابی طالب علیه السّلام نزد خداست و در قرآن نازل کرده مدح او را زیاده از اینکه من بشمارم در یک جای.پس هرکس شما را اعلام کند به کمالات آن حضرت و بشناساند شما را،پس تصدیق کنید او را.ای گروه مردم!جماعتی که پیشی می گیرند به سوی بیعت او و دوستی او و سلام کردن بر او به امارت مؤمنین، این جماعت رستگارانند در بهشت پر نعمت.ای گروه مردم!بگویید چیزی را که خدا خشنود می شود به سبب آن از شما،از گفتن آن.پس اگر کافر شوید شما و هرکس که در زمین است همه،پس ضرر نمی رسانید به خدا چیزی.خداوندا!بیامرز از برای مؤمنین، و غضب کن بر کافرین؛و حمد از برای خداوندی که پروردگار عالمیان است.

[اولین بیعت کنندگان با مولا علی علیه السّلام]

پس فریاد زدند جمیع مردم بتمامی که:بلی شنیدیم و اطاعت کردیم بر آنچه خدا

ص:173

1- (1)) -سوره مبارکه اسراء،آیه 15.
2- (2)) -رضوی:+بیعت کند.
3- (3)) -اشاره به آیه 10 سوره مبارکه فتح.
فرموده،و رسول او به ما رسانیده؛به دل های خود و زبانهای خود و دست های خود، و هجوم آوردند به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و بر امیر المؤمنین-علیهما الصلوه و السّلام-و دست داده، بیعت نمودند.پس،اوّل کسی که دست داد به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله (1)ابو بکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر بودند؛و بعد از آن باقی مهاجر و انصار،و باقی مردم،بر تفاوت طبقات و مراتب ایشان؛تا آنکه نماز شام و خفتن کردند در یک وقت و رسانیدند بیعت را به سه نفر،سه نفر و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله،می فرمود:هرگاه بیعت می کرد قومی،که حمد از برای خداوندی که زیادتی داد ما را بر همه عالمیان،و گردید مصافحه سنت و علامتی شایع که می کند کسی که حقّی با او نیست و بیعت نمی کند.

و از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که فرمود که:چون فارغ شد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از این خطبه،دیدند در میان مردم،مردی بسیار خوشرو،با کمال صفا،که کمال خوش بویی نیز با او بود؛پس گفت:به خدا قسم که من ندیدم مثل امروز روزی هرگز،چه سخت بود آنچه تأکید فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از برای پسر عمّ خود.به درستی که عقد کرد و بست خلافت را محکم ساخت،بسنّتی که نگشاید آن را مگر کسی که کافر شده باشد به خداوند عظیم و به رسول کریم.وای بر کسی که بگشاید عقد امامت را.و فرمود که:پس عمر هنگامی که شنید سخن او را،بسیار خوش آمد او را از هیبت او؛بعد از آن ملتفت شد به سوی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و گفت:آیا نشنیدی آن چه گفت این مرد،به درستی که گفت:چنین و چنین؟پس فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که:ای عمر،آیا دانستی که آن چه کسی است؟گفت:نه.حضرت فرمود که:او روح الامین،جبرئیل علیه السّلام بود؛پس بپرهیز ای عمر، از اینکه بگشایی عقد امامت را؛پس به درستی که اگر تو این کار کنی،خدا و رسول خدا و ملائکه و مؤمنان،همه از تو بیزار خواهند بود. (2)

تنبیه:بر عاقل خبیر و متدبّر بصیر،ظاهر است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در روز غدیر که

ص:174

1- (1)) -رضوی:+و بر امیر المؤمنین و دست داده بیعت نمودند.
2- (2)) -احتجاج،ج 1،ص 66؛بحار الانوار،ج 37،ص 219،باب 52،اخبار الغدیر.
نصب حضرت امیر علیه السّلام نموده،بیان امامیّت امام المتّقین و یعسوب الدین و اولاد اطهارش به جمیع أنحا تعبیرات و اکمل عبارات و تقریرات،به انواع شتّی،به ابلغ وجهی،اظهار فرمود.و ذکر مجملی از آن جمله بعد از آن حضرت،واقع خواهد شد نموده و هرتمثیل و نظیری که ممکن بود ایراد نموده و آن حضرت را به عنوانی بلند نمود،که جمیع آن خلق،در چنین مجمعی او را دیدند.و بعد از آن به اسم و رسم و کنیت و لقب،آن حضرت را نام برده،بعضی از آیات که درباره آن حضرت نازل شده بود خواند؛تا آنکه بالکلیّه قلع مواد ارتیاب درباره آن عالی جناب نمایند.و تخویف جمعی که منشأ نقض بیعت شدند،به کنایه و صریح نموده،به تمام مراتب واقعه،بعد از راه اعجاز،اشعار فرموده و ابین و اوضح از این امری ممکن الوقوع نیست.و اکثر مضامین این حدیث شریف را،متفرق عامه و اهل سنّت ذکر کرده اند.و از این خبر که مجملش میان خاصّه و عامّه متواتر است،و انضمام اخبار دیگر بسیار که از طرق خاصّه و عامّه وارد شده، و انضمام قراین قویّه علم حاصل می شود،علمی که به تشکیک مشکّک زایل نمی شود، به اینکه بلافاصله بعد از رحلت رسول صلّی اللّه علیه و آله،امیر المؤمنین علیه السّلام خلیفه و جای نشین و بعد از او حضرت امام حسن علیه السّلام تا قائم آل محمّد،امام زمان-عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف- و قائم به امر ملک منّان اند؛پس،هرگاه نبی به نصب امّت منصوب نتواند بود،چنانچه اهل سنّت قائلند،امام نیز که جای نشین و نایب نبی است،باید منصوب از جانب خدا و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله باشد و اختیار امّت را در آن دخلی نباشد،چنانچه در این خطبه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله اشاره فرموده که باید احکام و اموری را که محتاج الیه امّت باشد،بعد از پیغمبر،امام زمان علیه السّلام رساند؛پس،باید که امام،مؤیّد و علمش از جانب خدا و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله،و اختیار امّت و اتّفاق ایشان،کجا اهتداء به این مرتبه می یابد.و می باید چنانچه حضرت تصریح فرموده،امام متشابهات قرآن را بداند و به ظهر و بطن قرآن پی برد.و اگر کسی را راه علم قرآن باشد،می داند که اکثر آیات،در شأن امامان عالی شأن است؛تا آنکه جمعی کتاب ها،در تأویل قرآن،به احوال اهل بیت رسول خداوند رحمان، تألیف نموده اند.

ص:175

و در این باب احادیث بسیار وارد شده است؛مثل حدیثی که در کافی و تفسیر عیّاشی روایت شده که:حضرت باقر علیه السّلام فرمود که:«نازل شده قرآن به چهار ربع،یک ربع درباره اهل بیت علیهم السّلام،و یک ربع درباره دشمنان و عذاب ایشان،و یک ربع سنن ها و مثل هاست،و یک ربع واجبات و احکام» (1)؛امّا از برای ماست زبده و خلاصه آیات.

بعضی از فضلاء عبارتی ایراد نموده اند که مجملش ذکر می شود،چون مناسبت به این باب دارد،گفته اند:چون خواست حق تعالی که نفس خود را به خلق بشناساند تا آنکه عبادت او کنند و معرفت میسّر نبود مگر به بعثت انبیاء و نصب اوصیا،چون معرفت تامّه و عبادت کامله از ایشان صادر می شود،و وجود انبیاء و اوصیاء،وقتی معقول است که خلقی باشند تا موجب انس و سبب معاش ایشان شود،پس خلایق مخلوق و مامورند به معرفت انبیاء و اولیاء،و معرفت ایشان مربوط است به تبرّی و بیزاری از دشمنان ایشان تا آنکه هرکس را بهره ای از نعمت معرفت ایشان در دارین باشد و معرفت نفس خود به قدر (2)معرفت انبیاء و اوصیاء می باشد،چون معرفت به نفس،مرقاتی (3)است از برای معرفت اللّه،به موجب«من عرف نفسه فقد عرف ربّه» (4)و معرفت اللّه،موقوف است بر معرفت انبیاء و اوصیاء.پس آنچه در قرآن از بشارت و انذار و امر و نهی و نصیحت و موعظه،واقع شده از جانب خدا،پس از برای این مطلب است.و چون پیغمبر ما صلّی اللّه علیه و آله، سیّد و زبده انبیاء و وصّی او خلاصه اوصیا است،کمالات باقی انبیاء و اوصیاء و مراتب ایشان از برای آن عظیم الشأن ثابت است؛با کمالاتی دیگر که به سبب آن ها از باقی

ص:176

1- (1)) -«قال نزل القرآن اربعه ارباع،ربع فینا و ربع فی عدونا و ربع سنن و امثال و ربع فرائض و احکام»،کافی،ج 2،باب النوادر،ص 628؛غایه المرام،ج 4،ص 350؛تفسیر العیاشی، ج 1،ص 9.
2- (2)) -رضوی:-معرفت انبیاء...به قدر.
3- (3)) -نردبان،پله(دهخدا).
4- (4)) -بحار الانوار،ج 2،ص 32،باب 9-استعمال العلم؛شرح نهج البلاغه،ج 20،ص 292، الحکم المنسوبه؛عوالی اللئالی،ج 4،ص 102.
انبیاء و اوصیاء امتیاز دارد.و چون آیات قرآنیّه مفادش منحصر است بر معرفت و محبّت و بیان متابعت و طریقه عبادت و تعذیب سالکین طریق غوایت،پس مرجع جمیع آیات،به انبیاء و اوصیاء خواهد بود.

[قسمت کننده بهشت و جهنّم]

لهذا در باب امیر المؤمنین علیه السّلام وارد شده که:«مفضّل بن عمر می گوید که گفتم به حضرت صادق علیه السّلام که:به چه سبب گردید امیر المؤمنین-علیه الصلوه و السّلام-قسمت کننده بهشت و دوزخ؟فرمود:از جهت آنکه محبّت او ایمان،و دشمنی او کفر است.و خلق بهشت از برای اهل ایمان،و خلق نار،از برای اهل کفر شده،لهذا آن حضرت قسیم جنّت و نار است؛و بهشت را داخل نمی شود،مگر اهل دوستی او،و نار را داخل نمی شود مگر اهل عداوت او.گفت مفضّل که:ای فرزند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله،پس باقی انبیاء و اوصیاء آیا دوست می داشتند او را،و دشمنان پیغمبران،آن حضرت را دشمن می داشتند؟فرمود:

بلی.مفضّل گفت که:این چگونه می شود؟فرمود آن حضرت که:آیا ندانستی که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود:روز خیبر که هرآینه می دهم علم را فردا به مردی که دوست می دارد خدا و رسول خدا را و خدا و رسول نیز او را دوست؛و برنمی گردد تا آنکه خدا فتح بر دست او واقع می سازد.گفتم:بلی.فرمود:آیا ندانستی که چون برای (1)رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مرغ بریانی آوردند،دعا فرمود که:خداوندا بفرست نزد من،دوست ترین خلق خودت را که بخورد با من این مرغ را؛و مراد آن حضرت،علی علیه السّلام بود.گفتم:بلی.فرمود که:

جایز است که دوست ندارند پیغمبران خدا و اوصیای پیغمبران،مردی را که خدا و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله او را دوست دارند،و او خدا و رسول را دوست دارد؟گفتم:نه.فرمود که:آیا جایز است که بوده باشند مؤمنان از امّت پیغمبران،که دوست ندارند دوست خدا و دوست رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و دوست باقی پیغمبران خدا را؟گفتم:نه.فرمود حضرت که:

ص:177

1- (1)) -رضوی:-و خدا و...چون برای.
پس ثابت شد که همه انبیاء و رسل،و همه مؤمنین،دوست دار علیّ بن ابی طالب اند؛ و ثابت شد که مخالفین پیغمبران،بودند دشمن امیر المؤمنین علیه السّلام،و دشمن اهل محبّت او؟گفتم:بلی.فرمود حضرت که:پس داخل بهشت نمی شود،مگر کسی که دوست آن حضرت باشد (1)از سابقین و لاحقین؛و آن حضرت به این اعتبار قسمت کننده بهشت و دوزخ است.مفضّل می گوید که،گفتم:ای پسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله،تفریح کرب من کردی، خدا تفریح کند از تو،زیاده کن از آنچه خدا تو را تعلیم نموده.پس فرمود:بپرس ای مفضّل.پس گفتم:سؤال می کنم که علیّ بن ابیطالب علیه السّلام،دوست خود را داخل بهشت می کند،و دشمن خود را داخل آتش می کند یا رضوان که دربان بهشت و مالک که خازن نیران است.پس فرمود که:ای مفضّل،آیا ندانستی که خداوند عالمیان،برانگیخت پیغمبر خود را در حالتی که روح بی بدن بود،به سوی ارواح پیغمبران،پیش از خلق عالم به دو هزار سال؟گفت:بلی.فرمود که:آیا ندانستی که آن حضرت خواند جمیع پیغمبران را به یگانگی خدا و فرمان برداری خدا و پیروی فرمان خدا،و وعده بهشت کرد ایشان را برین دعوت،و وعده آتش کرد کسی را که مخالفت و انکار نماید؟گفت:بلی.فرمود که:آیا پیغمبر ضامن نیست،آنچه را وعده نموده و بیم داده؟گفت:بلی ضامن است.

فرمود حضرت که:آیا علیّ بن ابی طالب علیه السّلام،خلیفه و جای نشین او و پیشوای امّت او نیست؟گفت:بلی هست.فرمود که:آیا نیست رضوان و مالک،از جمله فرشته ها و طلب آمرزش کننده ها،از برای پیروان آن حضرت که رستگارند به سبب دوستی علیّ بن ابی طالب علیه السّلام؟گفت:بلی.فرمود که:پس علیّ بن ابی طالب علیه السّلام (2)در این هنگام، قسمت کننده بهشت و دوزخ است از جانب (3)رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله،و رضوان و مالک به جای آورنده اند فرمان آن حضرت را بفرموده خدا؛ای مفضّل فراگیر این را!پس به درستی که

ص:178

1- (1)) -رضوی:دوست دارد آن حضرت را.
2- (2)) -رضوی:-گفت:بلی...علیه السّلام.
3- (3)) -رضوی:-از جانب.
این،از مخزون و مخفی علم است؛و این سخن را اظهار مکن مگر از برای کسی که اهل آن باشد!» (1)

[نصب خلیفه از جانب خدا]

دفع ظن:در این حدیث شریف که مذکور شد که:مکرّر حضرت جبرئیل علیه السّلام خبر (2)تبلیغ ولایت را آورد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تأخیر نمود؛چگونه جایز است که فرمان حق را، رسولش اجرا نکند؟جواب از چند وجه می توان گفت:

اوّل:آنکه چون این امر موقّت به وقت بخصوص نبود،تأخیر آن جایز،به سبب آنکه واجب موسّع بود.

دوّم:آنکه چون استدعای عصمت نموده و می دانست که حق تعالی ردّ استدعای او نمی کند،منتظر وعده عصمت از مردم بود.

سیّم:آنکه در مراتب اوّله به طریق اعلام بوده باشد،نه به طریق امر که واجب و لازم باشد.

چهارم:آنکه چون رسول خدا می دانست که باید این امر در غدیر خم واقع شود، منتظر قدوم آن مکان بود.

پنجم:آنکه چون حضرت رسول استنکاف مردم را از این امر می دانست،بنابر رعایت مصالح ظاهره،تأخیر می نمود.

ششم:آنکه چون می خواست که در مقام تبلیغ،بیان تأکید و تشدد الهی را درین امر و اهتمام جناب مقدّس سبحانی را ذکر فرماید و کذب بر آن حضرت روا نیست،لهذا مترصد تکرّر نزول جبرئیل و خطاب تهدیدآمیز یٰا أَیُّهَا الرَّسُولُ (3)بود.و دیگر وجوه، می توان گفت:چون منتهی به اطناب می شد،اعراض نمود.

ص:179

1- (1)) -بحار الأنوار،ج 39،ص 194،باب أنه قسیم النار و الجنه؛علل الشرایع،ج 1،ص 161، باب 130-العله التی من اجلها صار علی بن ابی طالب قسیم اللّه بین الجنه و النار.
2- (2)) -رضوی:-خبر.
3- (3)) -سوره مبارکه مائده،آیه 67.
دلیل اتّفاقی خاصّه و عامّه قاطبه،اقرار دارند بر آنکه امیر المؤمنین علیه السّلام،افضل و اعلم و اشجع و افهم بود و بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله کسی در این کمالات شبیه او نبود،چه جای آنکه مثل او باشد؛نهایت چون در امامت،این مراتب را لازم نمی دانند،تجویز خلافت غیر او می نمایند.

و به نصّ ظاهر الدّلاله آیه (1)کریمه أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ (2)؛معلوم است که در هرچیز،آن حضرت هدایت به حق یافته؛زیرا که او اعلم است؛پس،باید که او در جمیع امور متّبع باشد،نه غیر او.و همچنین قول ابو بکر که:«أقیلونی فلست بخیرکم و علیّ فیکم» (3)که میان فریقین،کالمتواتر است که گفته صریح است در این مدّعی؛ یعنی،به فریاد من رسید،که من بهتر شما نیستم با وجودی که علی میان شماست؛پس، معلوم شد که ابو بکر،اعتراف داشته که در خلافت،شرط،افضلیّت است؛و این گمراهان، یعنی سنّیان انکار می نمایند.و معلوم است که هرگاه جاهل،خلیفه باشد،فایده نصب امام،فوت می شود.

و عجب تر آنکه،از زمان حضرت آدم تا حضرت خاتم،هرگز در هیچ امّتی،نصب خلیفه و وصی،به اختیار امّت[گزارده]نشده،چگونه تواند بود که پیغمبری که افضل انبیاست و تمام جزئیات و امور خسیسه که محتاج الیه،امّت باشد بیان فرماید؛اعظم امور و اهمّ مطالب که آن نصب خلیفه باشد،موقوف گذارد که در سقیفه بنی ساعده چهار نفر اتّفاق بر خلافت ابو بکر کرده،اهمّ عبادات که تجهیز و دفن رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله باشد، موقوف گذارند،و در فکر جلب خلافت باشند.و بعد از آن جمعی را به زر،و جمعی را به زور،به بیعت ابو بکر خوانند؛تا آنکه او را متمکن ساخته،دین خدا را مهمل و ضایع گذارند؛و چشم از این همه تأکیدات و مبالغات که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرماید،پوشند،و از آیات بی شمار که درباره ائمّه اخیار نزول یافته،احتراز کنند و عذاب ابدی و خذلان

ص:180

1- (1)) -رضوی:-آیه.
2- (2)) -سوره مبارکه یونس،آیه 35.
3- (3)) -بحار الأنوار،ج 30،ص 504؛الطرائف،ج 2،ص 402 فی استقاله ابی بکر.
سرمدی را بر خود قرار دهند.و عمر که در روز واقعه غدیر گوید:«بخّ بخّ لک یا علی أصبحت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنه» (1)؛یعنی،مبارک و میمون باد از برای تو، این منصب عظمی و خلافت کبری.ای علی،شب به روز آوردی،در حالتی که آقای من و آقای هرمرد مؤمن و هرزن مؤمنه (2)شدی (3).و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله صریح به او خطاب فرماید که:ای عمر!بپرهیز از اینکه این بیعت را بشکنی.مع هذا در حضور رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله،اوّلا:آن ملاعین،بیعت کرده باشند،باوجوداین افعال،غصب خلافت نمایند.