گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیستم
سورة الصافّات




اشاره
مکی است
عدد آیات آن:
یکصد و هشتاد و یک آیه بصري و هشتاد و دو در نظر دیگران.
اختلاف آن:
کانُوا لَیَقُولُونَ را غیر ابی جعفر. 􀀀 کانُوا یَعْبُدُونَ غیر بصري و تمام قاریان میشمرند وَ إِنْ 􀀀 ا 􀀀 دو آیۀ، وَ م
فضیلت آن:
ابی بن کعب گوید:رسول خدا(ص)فرمود کسی که سوره و الصافات را بخواند خدا باو ده حسنه عطا فرماید بعدد هر جن و
شیطانهاي دور،و از شرك بري شود و دو فرشته حافظ او برایش در روز قیامت شهادت دهند که او مؤمن به پیامبران بوده و
حسین بن ابی العلاء از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود هر کس سوره و الصافات را در هر جمعه بخواند
همیشه از هر آفت و بلائی محفوظ خواهد بود و هر بلیّه از او در زندگانی دنیا رفع خواهد شد و در دنیا بوسیع ترین روزیها
روزي داده خواهد شد و خداوند نمیرساند در مال و فرزند و بدنش هیچ بدي از شیطان پلید رانده شده و نه از ستمکار
لجوجی باو صدمه خواهد رسید و اگر در روز و یا شب آن بمیرد خداوند او را
ص : 447
شهید مبعوث فرماید و شهید بمیراند و با شهیدان داخل بهشت کند در درجۀ از بهشت.
ترتیب آن:
خداوند سبحان این سوره را مانند سورة"یس"که بذکر قیامت و روز بعث پایان داد بذکر بعث شروع و باز نمود و گفت:
[ [سوره الصافات ( 37 ): آیات 1 تا 10
اشاره
اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 واحِدٌ ( 4) رَبُّ اَلسَّ 􀀀 هَکُمْ لَ 􀀀 فَالتّ ذِکْراً ( 3) إِنَّ إِل
اتِ􀀀 الِی 􀀀 زَج ( 2) فَالزّ رْاً
راتِ􀀀 اجِ 􀀀 ص ( 1) اَلصَّافّ َ  فا
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . وَ اتِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی 􀀀 ارِدٍ ( 7) 􀀀 طانٍ م 􀀀 واکِبِ ( 6) وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْ 􀀀 ا بِزِینَهٍ اَلْکَ 􀀀 ماءَ اَلدُّنْی 􀀀 إِنّ زَیَّنَّا اَلسَّ
􀀀
شارِقِ ( 5) ا 􀀀 ما وَ رَبُّ اَلْمَ 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 اَلْأَرْضِ وَ م
( اقِبٌ ( 10 􀀀 ابٌ ث 􀀀 إِلاّ مَنْ خَطِفَ اَلْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِه
􀀀
( اصِبٌ ( 9 􀀀 ذابٌ و 􀀀 جانِبٍ ( 8) دُحُوراً وَ لَهُمْ عَ 􀀀 ی وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ 􀀀 اَلْمَلَإِ اَلْأَعْل
ص : 448
ترجمه
بنام خداوند بخشنده مهربان 1-سوگند بفرشتگان که صف کشیده اند صف کشیدنی.
-2 قسم بفرشتگانی که میرانند راندنی.
-3 سوگند به فرشتگانی که خوانندگان قرآنند.
-4 بطور قطع خداي شما یگانه و یکی است.
-5 پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست و پروردگار خاورهاست 6-ما بیگمان آسمان نزدیکتر بکرة زمین را بزینتی
که آن ستارگانند بیاراستیم.
-7 و آسمان را از نزدیک شدن هر دیو سرکشی نگاه داشتیم.
-8 شیاطین نمیتوانند که بسخنان فرشتگان عالم بالا گوش فرا دارند و از هر سوي پرتابشان میکنند.
-9 (با خواري رانده میشوند)راندنی و ایشان راست شکنجه همیشگی.
-10 مگر آن شیطانی که(بدزدي سخنی از فرشتگان)ربوده باشند ربودنی،پس او را ستاره اي درخشنده یا آتشی سوزنده از پی
درآید.
قرائت:
الذّ ذَرْواً ادغام نموده
􀀀
اتِ􀀀 ابو عمرو و حمزه تاء را در صاد و در زاء و ذال از صافات صفا فالزاجرات زجرا فالتالیات ذکرا وَ ارِی
السّ
حاتِ 􀀀 ابِ 􀀀 اتِ ذِکْراً وَ 􀀀 صُ ب و فَالْمُلْقِی راتِ حْاً 􀀀 اند،و ابو عمرو بتنهایی و العادیات ضبحا را مدغم قرائت کرده و همین طور فَالْمُغِی
فَالسّ سَبْقاً را با ادغام قرائت نمود،و عباس هیچ یک از اینها را ادغام نکرده و باقی از قاریان بظاهر کردن تاء در تمام
اتِ􀀀 ابِق 􀀀 س بَْحاً
ص : 449
این آیات خوانده اند،و عاصم و حمزه بزینه را با تنوین و الکواکب را با جر خوانده،و نیز ابو بکر بزینه با تنوین خوانده
الکواکب را با نصب و باقی قاریان بزینه الکواکب مضاف خوانده اند،و اهل کوفه جز ابی بکر لا یسمعون را با تشدید سین و
میم خوانده و دیگران با تخفیف قرائت کرده اند.
دلیل:
ابو علی گوید:ادغام تاء در صاد خوب است براي نزدیک بودن دو لفظ، آیا نمی بینی که آنها از طرف زبان و پایه هاي
دندانهاي پیشین اداء میشوند و در همس و زیر لب با هم جمع میشوند و ادغام در آن دو صفت را بر ادغام شده زیاد میکند
یکی اطباق و دیگر صدا و ادغام انقص در ازید خوب میشود و جایز نیست که ازید صوتا را در انقص صوتا ادغام شود و براي
همین ادغام تاء در زاء از قول خداي تعالی،فالزاجرات زجرا براي آنکه تاء مهموسه و خفی و زاء مجهوره و بلند و در آن
الذّ ذَرْواً
􀀀
اتِ􀀀 زیادي صوت و صداست چنانچه در صاد بود و همچنین ادغام تاء در ذال نیکوست در قول او فالتالیات ذکرا وَ ارِی
براي اتفاق آنها در اینکه هر دو از کنار زبان و اصول دندانهاي جلو اداء میشود و امّا ادغام تاء در ضاد از قول خداي تعالی:
اتِ ضَ بْحاً پس البتّه تاء بذال و به زاء و صاد نزدیکتر است از ضاد براي آنکه ذال و زاي و صاد از حروف اطراف و 􀀀 ادِی 􀀀 وَ الْع
کنارهاي زبان و اصول دندانهاي جلو و کنار زبان براي آنکه از وسط زبان است همین طور ادغام تاء در آن خوب است براي
آنکه صدا بسبب ضاد همه دهان را فرا میگیرد و توسعه پیدا میکند و کشیده میشود تا صدایش باصول دندانهاي جلو و کنار
زبان می رسد،پس تاء در آن و سایر حروف کنار زبان و اصول دندانهاي پیشین ادغام
ص : 450
میشود مگر حروفی که صدا دارد پس آنها در ضاد ادغام نمیشوند و ضاد هم در هیچ یک از این حروف ادغام نمیشود براي
آنکه در آن زیادتی صوت میشود،و امّا ادغام در سابحات سبحا و السابقات سبقا خوب است براي نزدیک بودن حروف آن
بهم و امّا کسی که باظهار تاء در این حروف قرائت کرده پس براي اختلاف مخارج است،.
اللّ زید)عبور
􀀀
و امّا کسی که بزینه الکواکب خوانده پس کواکب را بدل از زینت قرار داده چنانچه می گویی(مررت بابی عبد ه
اللّ زید و کسی که الکواکب را با نصب خوانده زینت را اعمال در الکواکب نموده و معنایش به اینکه ما
􀀀
کردم بابی عبد ه
امٌ فِی یَوْمٍ ذِي مَسْغَبَهٍ یَتِیماً یعنی یتیمی را در روز سختی اطعام 􀀀 کواکب را در آن زینت دادیم و مانند این است قول او إِطْع
ؤالِ 􀀀 اءِ الْخَیْرِ ( 1)بِسُ 􀀀 کردن و کسی که بزینه- الکواکب خوانده مصدر را اضافه بمفعول نموده مثل قول خداي تعالی: مِنْ دُع
نَعْجَتِکَ ( 2)و کسی که(لا یسمعون)بتشدید خوانده پس جز این نیست که آن لا تسمعون است پس تاء را در سین ادغام کرده
و قد یستمع و لا یسمع و گاهی گوش میدهد ولی نمیشنود پس هر گاه نفی گوش دادن از ایشان کرد،پس قطعا نفی شنیدن
ایشان کرده از جهت گوش دادن و از جهت غیر آن،پس بلیغ تر است و گفته میشود سمعت الشیء و استمعته چنانچه گفته
میشود حقرته و احتقرته کوچک کردم او را و تحقیر نمودم او را و شویته و اشتویته کباب کردم او را و قطعی است که خدا
ذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ( 3)و هر گاه قرآن خوانده شود براي شنیدن قرآن گوش فرا 􀀀 فرموده، وَ إِ
ص : 451
. 1) -سورة فصّلت آیۀ: 49 -1
. 2) سورة ص آیۀ: 24 -2
. 3) -سورة اعراف آیۀ: 204 -3
دهید،و فرمود، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ ( 1)پس فعل را یک مرتبه با الی متعدّي نمود و یک مرتبه با لام و دلیل آنکه یسمعون
قرائت کرده آیه إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ ( 2)است بدرستی که ایشان از شنیدن هر آینه کناره گرفته گانند .
لغت:
ابو عبیده گوید:هر چیزي که بین آسمان و زمین است دو طرفش به هم منضم و چسبیده نیست پس اوصاف است و از آنست
پرنده صافات هر گاه دو بال خود را باز کند و صافات جمع جمع است براي آنکه آن جمع صافه است.
و الزجر:گردانیدن از چیزیست براي ترس از مذمّت و عقاب.
المارد:یعنی خارج بسوي فساد بزرگ و آن از اوصاف شیاطین است و ایشانند مرده و خروج کننده و اصل آن برهنه شدن،و از
آنست امرد که مجرّد و عاري از موي است پس مارد عاري و برهنه از خیر است.
الدحور:دفع کردن بخشونت و تندي است گفته میشود،دحر یدحر دحرا و دحورا.
و الواصب:بمعناي دائم و ثابت است،ابو الاسود گوید:
لا اشتري الحمد القلیل بقاؤه
یوما بذمّ الدّهر اجمع واصبا
نمیخرم سپاسی را که دوام آن کم و یک روز است بمذمّت تمام عمر دنیا که آن ثابت و همیشگی است،خلاصه گناهی که
لذّت و خوشی آن فقط یک روز است بناراحتی و شرمندگی یک عمر معامله نمیکنم.
الخطفه:فراري دادن و گریزاندن بزور و شتاب گفته میشود خطفه و
ص : 452
. 1) -سورة انعام آیۀ: 25 -1
. 2) سورة شعراء آیۀ: 212 -2
اختطفه گریزاند و فراري نمود.
الشهاب:شعله آتشی که میدرخشد گفته میشود"فلان شهاب حرب" فلان کس شعله آتش است در جنگ هر گاه بگذارد.
الثاقب:نورانی و روشن مثل آنکه بنور و روشنائیش سوراخ میکند و از آنست حسب ثاقب یعنی شریف.
اعراب:
حفظا مصدر فعل محذوف است یعنی زیّناها و حفظناها حفظا زینت دادیم و ما حفظ کردیم آن را حفظ کردنی،لا یسمعون
جمله اي است که محلش مجرور است به اینکه صفت شیطانست.
دحورا مصدر فعل است که بر او دلالت میکند"یقذفون"یعنی یدحرون دحورا،یعنی دفع میکنند دفع کردنی"الا من خطف
الخطفه"محتمل است که "مَنْ خَطِفَ" در محل نصب باشد بر استثناء و عامل در آن چیزي باشد که لام در لهم عذاب بآن
متعلّق است و مستثنی منه هم از لهم باشد و محتمل است که استثناء منقطع باشد پس"من خطف"مبتداء و خبرش فاتبعه
شهاب- ثاقب باشد.
تفسیر:
اشاره
الصَّافّ صَ  فا
􀀀
وَ اتِ
مفسّرین در معناي الصافات بر چند وجه اختلاف کرده اند:
اختلاف معناي صافات
-1 ابن عباس و مسروق و حسن و قتاده و سدي گویند:آنها فرشتگانند که صف در صف قرار دارند در آسمانها مثل صفوف
مؤمنین در نماز.
ص : 453
-2 جبائی گوید:آنها فرشتگانند که بالهاي خود را در هواء گسترده اند هر گاه بخواهند بسوي زمین فرود آیند و در اینجا با آن
حالت ایستاده و منتظر فرمان خداي تعالی هستند.
-3 ابی مسلم گوید:ایشان گروهی از مؤمنین هستند که در صف نماز و جهاد می ایستند.
فَالزّ زَجْراً
راتِ􀀀 اجِ 􀀀
در معنا و مصداق این آیه نیز اختلاف کرده اند در چند وجه:
زاجرات کیانند؟
-1 سدي و مجاهد گویند:آنها فرشتگانی هستند که مردم را از ارتکاب گناه منع میکنند منع کردنی شدید و بنا بر این خداوند
مفهوم منع آنها را بدلهاي بندگان میرساند چنانچه مفهوم اغواء شیطان بقلوبشان میرسد تا آنکه تکلیف صحیح باشد.
-2 جبائی گوید:آنها فرشتگان موکّل ابرند که آنها را رانده و به سختی میرانند.
-3 قتاده گوید:آن قرآن و آیات نهی کننده آنست از زشتی ها و کارهاي بد.
-4 ابی مسلم گوید:ایشان مؤمنین هستند که در موقع قرآن خواندن صدایشان را بلند میکنند براي آنکه زجره داد زدنست.
فَالتّ ذِکْراً
اتِ􀀀 الِی 􀀀
در این آیه نیز بچند قول اختلاف کرده اند:
مقصود از تالیات ذکراً چیست؟
-1 مجاهد و سدي گویند:آنها فرشتگانند که کتب سماوي خداي تعالی
ص : 454
را(از صحف و تورات و زبور و انجیل و قرآن)میخوانند و ذکر آنست که نازل میشود بر کسی که بسوي او وحی میشود.
-2 آنها فرشتگانند که تلاوت میکنند کتاب خدا را که بر آنها فرشتگان نوشته شده و در آن ذکر حوادث است پس افزایش
یقین شود بوجود خبر دهند بر وفق خبر.
-3 ابی مسلم گوید:ایشان قاریان قرآنند از مؤمنین هستند که در نماز خودشان تلاوت قرآن میکنند،و البتّه فالتالیات تلوا نگفت
چنانچه گفت:
فَالزّ زَجْراً
راتِ􀀀 اجِ 􀀀
ا ( 1)پس چون لفظ مشترك بود 􀀀 لاه􀀀 ذا تَ 􀀀 براي آنکه تالی گاهی بمعناي تابع و پیرو است،و از آنست قول خداي تعالی وَ الْقَمَرِ إِ
به تابع و قاري خداوند آن را بیان نمود که ابهام را ذایل و برطرف کند.
واحِدٌ 􀀀 هَکُمْ لَ 􀀀 إِنَّ إِل
بدرستی که خداي شما یکیست،خداوند باین چند طایفه از فرشتگان و یا مؤمنین قسم یاد کرده که خدا یکیست،خداوند باین
چند طایفه از فرشتگان و یا مؤمنین قسم یاد کرده که خدا یکیست شریکی براي او نیست،پس مفسّرین اختلاف کرده اند در
مثل این قسمها:
پس جبائی و قاضی گویند:که آنها سوگندهایی بخداي تعالی است و تقدیرش،و ربّ الصافات و ربّ الزاجرات و ربّ التین و
الزیتون براي آنکه در قسم تعظیم و احترامی است براي چیزي که بآن سوگند و براي آنکه واجب است بر بندگان که سوگند
یاد نکنند مگر بخداي تعالی جز اینکه حذف شده براي آنکه برهانهاي عقلی دلالت میکند بر حذف شده که ربّ باشد.
و بعضی گفته اند:بلکه خداوند سبحان سوگند باین چیزها یاد کرد و البتّه سوگند باینها جایز است زیرا که آگاهی میدهد از
بزرگداشت و تعظیم آنها به
ص : 455
1) -سورة و الشمس آیۀ:دوّم. -1
آنچه در آنهاست از دلالت بر یکتایی خدا و صفات عالیه او پس بر خداي سبحان است که سوگند یاد کند بآنچه که خواهد
از آفریده هایش و براي بندگانش- نیست که قسم بخورند مگر بخداي بزرگ،سپس فرمود:
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 رَبُّ السَّ
ما از سایر اشیاء از حیوانات و گیاهها و درختان و اشیاء بی روح وَ 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 یعنی آفریدگار آسمانها و زمین و تنظیم کننده آنها وَ م
شارِقِ ابن عباس و سدي گویند:آن محلّ طلوع خورشید است بعدد روزهاي سال 360 مشرق،و مغارب هم مثل مشارق 􀀀 رَبُّ الْمَ
است،هر روز خورشید از یک محل طلوع میکند و در یک مغرب غروب مینماید،و البتّه مشارق را اختصاص بذکر کردن نمود
براي آنکه شروق و طلوع کردن قبل از غروب نمودن است.
ا􀀀 ماءَ الدُّنْی 􀀀 إِنّ زَیَّنَّا السَّ
􀀀
ا
یعنی آن آسمانی که نزدیکترین آسمانها است بما و آن را امتیاز داد بذکر نمودن براي اختصاص آن بمشاهده و احساس ما
واکِبِ یعنی به تزیین آن و روشنایی آن،و تزیین نیکو کردن و زیبا کردن چیز و قرار دادن آنست بر صورتی که نفس 􀀀 بِزِینَهٍ الْکَ
انسان تمایل بآن نماید و خداي سبحان آسمان را طوري آرایش و تزیین نمود که هر بیننده از نظر کردن بآن بهره مند و
کامیاب شود،و در این بزرگترین نعمت است بر بندگان با آنچه در آنست از سود و منفعت بسبب اندیشه کردن در آن و
استدلال به آنها بر وجود صانع و سازنده آنها.
طانٍ 􀀀 وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَیْ
یعنی و نگه داشتیم آن را از هر شیطان"مارد" یعنی پلید و خالی از خوبی ها سرکشی،مقصود اینکه ما حفظ کردیم آسمان را
از نزدیک شدن هر شیطان براي استماع پس ایشان میآمدند که دزدانه سخنان
ص : 456
فرشتگان را بشنوند و آن را به ضعفاء جنّ القاء نمایند و آنها بودند که بدین وسیله در دلهاي جادوگران وسوسه میکردند و
لا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ 􀀀 آنها را باشتباه میانداختند که جنّیان غیب میدانند،پس خداوند تعالی منع کرد ایشان را از این استراق سمع
ی کلبی گوید:یعنی تا آنکه گوش بسوي فرشتگان نویسنده در آسمان ندهند. 􀀀 الْأَعْل
و بعضی گویند:گوش بکلام ساکنین عالم بالا ندهند،یعنی تا آنکه نشنوند سخنان آنان را و مراد از ملاء اعلی فرشتگانند زیرا
آنها در آسمان هستند.
جانِبٍ 􀀀 وَ یُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ
یعنی از هر طرف بسبب شهابها پرت می شوند از اطراف آسمان هر گاه بخواهند براي شنیدن بآسمان بالا روند.
(دُحُوراً)
اصِبٌ" یعنی با این وضع براي ایشان عذاب همیشگی روز قیامت است. 􀀀 ذابٌ و 􀀀 یعنی رفع و راندنی که بخشونت باشد "وَ لَهُمْ عَ
إِلاّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ
􀀀
و تقدیرش اینست گوش بسوي فرشتگان نمی توانند بدهند مگر آن شیطانی که بجهد و به پرد تا نزدیک آسمان پس دزدانه
سخنی از ملائکه بشنود و بشتاب سخنی بدزدد.
اقِبٌ 􀀀 ابٌ ث 􀀀 فَأَتْبَعَهُ شِه
إِلاّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ
􀀀
یعنی پس باو رسد آتشی روشن و سوزنده و ثاقب،آتش درخشنده و روشن است،و این مانند قول اوست
ابٌ مُبِینٌ ( 1)مگر آنکه دزدانه گوش دهد پس او را شهاب آشکاري تعقیب نماید. 􀀀 فَأَتْبَعَهُ شِه
ص : 457
. 1) -سورة حجر آیۀ: 18 -1
[ [سوره الصافات ( 37 ): آیات 11 تا 20
اشاره
( لا یَذْکُرُونَ ( 13 􀀀 ذا ذُکِّرُوا 􀀀 لازِبٍ ( 11 ) بَلْ عَجِبْتَ وَ یَسْخَرُونَ ( 12 ) وَ إِ 􀀀 اهُمْ مِنْ طِینٍ 􀀀 إِنّ خَلَقْن
􀀀
ا ا 􀀀 فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْن
اؤُنَا 􀀀 إِنّ لَمَبْعُوثُونَ ( 16 ) أَ وَ آب
􀀀
ظاماً أَ ا 􀀀 راباً وَ عِ 􀀀 کُنّ تُ
ا􀀀 و ا 􀀀 إِذ مِتْن ا􀀀 م ( 15 ) أَ إِلاّ سِحْرٌ بُِینٌ
􀀀
ذا 􀀀􀀀 الُوا إِنْ ه 􀀀 ذا رَأَوْا آیَهً یَسْتَسْخِرُونَ ( 14 ) وَ ق 􀀀 وَ إِ
( ذا یَوْمُ اَلدِّینِ ( 20 􀀀􀀀 ا ه 􀀀 ا وَیْلَن 􀀀 الُوا ی 􀀀 ذا هُمْ یَنْظُرُونَ ( 19 ) وَ ق 􀀀 احِدَهٌ فَإِ 􀀀 ما هِیَ زَجْرَهٌ و 􀀀 داخِرُونَ ( 18 ) فَإِنَّ 􀀀 اَلْأَوَّلُونَ ( 17 ) قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ
ترجمه:
-11 از ایشان(مشرکان مکه)بپرس آیا ایشان در آفرینش تواناترند یا کسانی که(پیش از ایشان)آفریده ایم ما بیگمان همه ایشان
را از گلی چسبنده بیافریدم.
-12 (اي پیامبر از انکار مردم مکّه)تعجّب کردي و حال آنکه ایشان(تو را)بمسخره میگیرند.
-13 و چون پندشان دهند پندپذیر نشوند.
-14 و هر گاه معجزه اي به بینند بمسخره میگیرند.
-15 و گویند این جز جادویی هویدا نیست.
-16 آیا چون بمیریم و خاك و استخوانهایی باشیم چگونه زنده میشویم.
ص : 458
-17 آیا پدران گذشته ما نیز زنده میشوند.
-18 (اي رسول)بگو آري و حال آنکه شما خوار باشید.
-19 پس بدون شک آن یک صیحه و فریاد است پس آن گاه ایشان مینگرند 20 -و گویند واي بر ما این روز جزا و پاداش
است.
قرائت:
اهل کوفه جز عاصم(بل عجبت)بضمّه تاء خوانده و باقی از قاریان به فتحه آن خوانده اند،و ابن عامر و اهل مدینه غیر ورش(او
آباؤنا)با واو ساکنه خوانده و باقی بفتح آن قرائت کرده و همین طور در سورة واقعه.
دلیل:
ابو علی گوید:کسی که(بل عجبت)بفتح خوانده معنایش(بل عجبت من انکارهم البعث و هم یسخرون)بلکه تعجّب کردي از
انکار کردنشان روز قیامت را و حال آنکه آنها مسخره میکنند،یا تعجّب کردي از نزول وحی را بر خودت و حال آنکه مسخره
میکنند،و ضمّه تاء"عجبت"در آنچه که گمان کرده اند قرائت علی علیه السلام و ابن عباس را و از شریح روایت شده انکار
این،زیرا گوید که خداوند تعالی تعجّب نمیکند،و بعضی احتجاج کردند بقول خدا وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ و این دلالت
نمیکند که خدا تعجّب را اضافه بخود کرده است،و لکن معنایش اینست"و ان تعجب فعجب"است،و قول ایشان نزد شما و
مقصود در ضمّه دادن اینکه انکار بعث و زنده شدن در روز قیامت با اثبات قدرت بر ایجاد و آفریدن عجیب است،و روشن
میشود این مطلب نزد کسی که پیش شما استدلال میکند از آنچه می گویید در آن این قسم از کلام را هر گاه وارد شود بر
شما مثل آن،چنانچه البتّه قول خدا أَسْمِعْ بِهِمْ
ص : 459
ما􀀀 وَ أَبْصِ رْ معنایش اینست که این گروه از کسانی هستند نزد شما که اینگونه در باره آنها می گویید و همین طور قول خدا فَ
النّ نزد کسی که لفظ را بنا بر استفهام قرار نداده و بنا بر این نحو است قول خدا "وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ" "و وَیْلٌ ...
ارِ 􀀀 ع أَصْبَرَهُمْ لََی
ی" و جایز نیست که"عجب" در توصیف خداي قدیم سبحان باشد چنانچه در 􀀀 لِلْمُکَ ذِّبِینَ" و قول او "لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْش
وصف انسان است براي آنکه تعجّب در ما البتّه وقتی میشود که ما مشاهده کنیم چیزي را که مثلش را ندیده ایم و سببش را
هم نشناخته ایم و این از خداي قدیم منتفی است.
لغت:
لازب:لازب و لازم به یک معناست تبدیل شده باء به میم.
نابغه شاعر گوید:
و لا یحسبون الخیر لا شرّ عنده
و لا یحسبون الشرّ ضربه لازب
گمان نمیکنند خیري را که شرّي نزد آن نباشد و خیال نمیکنند شرّي را که آن ضربت چسبنده و لازم باشد،و بعضی از بنو
عقیل،لاتب،با تاء میگویند و داخر بمعنی صاغر خیلی کوچک است.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان پیامبر(ص)را خطاب نموده و گفت: فَاسْتَفْتِهِمْ یعنی اي محمد"ص"از ایشان به پرس پرسش اقرار کردن
ا یا آنهایی که جلوتر از ایشان آفریدیم از امتهاي گذشته 􀀀 أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً یعنی آیا ایشان از جهت صنعت محکمترند أَمْ مَنْ خَلَقْن
و قرنهاي پیشین اراده نموده از این کلام که ایشان از جهت خلقت محکمتر از غیرشان از امتها نیستند و حال آنکه ما ایشان را
بسبب شکنجه و بلا هلاك کردیم.
ص : 460
و بعضی گفته اند:آیا ایشان سخت ترند از جهت خلقت یا آنچه را که ما آفریدیم از فرشتگان و آسمانها و زمین و غلبه داد
عاقل و مدرك را بر غیر عاقل مدرك.
لازِبٍ 􀀀 اهُمْ مِنْ طِینٍ 􀀀 إِنّ خَلَقْن
􀀀
ا
یعنی ایشان گفتند که ما از آسمانها و زمین و ملائکه سخت تریم،پس خداوند اعلام کرد آنها را که ما آفریدیم انسان را از
گل چسبنده،پس چگونه نیرومندتر از ایشان شدند،و مقصود این است که آدم را ایجاد کرد خدا از گل و ایشان نسل و اولاد
اویند،پس مثل اینکه از او آفریده شده اند.
ابن عباس گوید:لازب چسبیده شده از گل گرم خوب عالی است.
(بَلْ عَجِبْتَ)
بلکه اي محمد"ص"از تکذیب ایشان تو را تعجّب کردي.
وَ یَسْخَرُونَ
مترجم گوید:و حال آنکه آنها از تعجّب تو مسخره میکنند،و کسی که تاء را ضمّه داده پس مقصود اینست که خداي سبحان
پیامبرش را امر کرده که ایشان را خبر دهد به اینکه عجب از این قرآنست هنگامی که آن را عطا فرمود و گمراهان آن را
مسخره میکردند و تقدیرش اینست بگو بلکه تعجب کردم و بعضی گفته اند:یسخرون یعنی وقتی آنها را میخوانی بسوي خدا و
اللّ بن مسعود(بل
􀀀
تأمل و دقت در دلائل و آیات او مسخره و استهزاء میکنند،و اعمش از ابی وائل روایت کرده که عبد ه
عجبت)بضمه تاء میخواند،و شریح گوید:البتّه خدا تعجّب نمیکند فقط کسی تعجّب میکند که نمیداند پس من آن را بابراهیم
اللّ از
􀀀
اللّ بن مسعود(بل عجبت)بضمه خوانده و عبد ه
􀀀
تذکر دادم،پس گفت که شریح معجب و خودبین برأي خود میباشد،عبد ه
شریح داناتر بقرآن و بدین بود،و نسبت دادن عجب را بخداي تعالی در خبر
ص : 461
وارد شده مثل قول خدا
"عجب ربکم من شاب لیس له صبوه" پروردگار شما تعجّب کند از جوانی که براي او شوق و آرزومندي نیست و پروردگار
شما تجب کند از شما و یأس و ناامیدي شما،و این بر دو صورت میشود ( 1)تعجّب کند از آنچه پسندیده باشد و معنایش
لا یَذْکُرُونَ یعنی و هر گاه 􀀀 ذا ذُکِّرُوا 􀀀 استحسان است و تعجّب کند از آنچه کراهت دارد و معناي آن انکار و مذمت آنست. وَ إِ
ذا رَأَوْا آیَهً و هر گاه آیه اي و 􀀀 ایشان را از خدا بترسانند و بقرآن موعظه و پند دهند منتفع بآن نمیشوند و بآن پند نگیرند وَ إِ
معجزه اي به بینند مانند شق القمر و غیر آن (یَسْتَسْخِرُونَ) یعنی استهزاء و مسخره میکنند و میگویند این عمل جادوگریست،و
سخروا استسخر بیک معناست.
و بعضی گویند:یعنی بعضی استدعا میکنند از بعضی دیگر که اظهار استهزاء و مسخرگی نمایند.و برخی دیگر گفته اند:یعنی
باور کردند که مسخره است چنانچه می گویی،استقبحه یعنی باور کرد که آن قبیح و زشت است،و استحسنه یعنی معتقد شد
که آن خوبست.
إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ
􀀀
ذا 􀀀􀀀 الُوا إِنْ ه 􀀀 وَ ق
إِنّ لَمَبْعُوثُونَ یعنی آیا ما هر گاه
􀀀
ظاماً أَ ا 􀀀 راباً وَ عِ 􀀀 کُنّ تُ
ا􀀀 و ا 􀀀 إِذ مِتْن ا􀀀 یعنی و گفتند نیست این معجزه مگر سحري آشکار و ظاهر أَ
مردیم و خاك شدیم و استخوان گشتیم بعد از آن محشور و زنده خواهیم شد،یعنی چگونه ما زنده میشویم بعد از آنکه خاك
شدیم.
اؤُنَا الْأَوَّلُونَ 􀀀 أَ وَ آب
آیا کسانی که مقدم بر ما بودند و بهمین صفت یعنی آیا پدران ما هم مردند و خاك شدند و زنده میشوند از این استفهام قصد
کردند
ص : 462
1) -مترجم گوید:ممکنست که بجاي صبوه صنعه باشد یعنی پروردگار شما تعجّب کند از جوانی که براي او صنعت و -1
شغلی نباشد.
انکار بعث را و گفتند این نشدنی است،و کسی که واو را فتحه داده و آن را واو عطف قرار داده بر آن همزه استفهام را داخل
مثل قول خدا:
ي آیا اهل روستا ایمن شده اند،سپس خداوند سبحان فرمود بر پیغمبرش (قُلْ) بگو بایشان (نَعَمْ) آري مبعوث 􀀀 أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُر
داخِرُونَ در حالی که شما ذلیل و خوار و خیلی کوچک هستید سپس تذکر داد که بعث ایشان یک دفعه 􀀀 و زنده میشوید وَ أَنْتُمْ
احِ دَهٌ یک صیحه از اسرافیل است یعنی نفخه بعث یک 􀀀 ما هِیَ) پس البتّه قصد بعث زَجْرَهٌ و 􀀀 و ناگهان واقع میشود و فرمود (فَإِنَّ
دفعه واقع میشود،و زجره برگردانیدن از چیزي است به ترسانیدن پس مثل آنکه ایشان منع شدند از حالی که در آنند تا صحنه
محشر.
ذا هُمْ یَنْظُرُونَ 􀀀 فَإِ
پس ایشان در آن هنگام نگاه میکنند بسوي بعثی که آن را تکذیب کردند.
الُوا )یعنی و میگویند 􀀀 و بعضی گفتند،یعنی پس ایشان زنده هایی هستند که انتظار میبرند چه بایشان از عذاب خدا میرسد.( وَ ق
ا )اي واي بر ما از عذاب و آن کلمه اي است 􀀀 ا وَیْلَن 􀀀 در حالی که اعتراف و اقرار کننده گانند بر نفوس خودشان به گناه کاري( ی
که گوینده آن را در موقع به هلاکت افتادن میگوید و مانند آنست جمله"یا حسرتنا"و از این قبیل کلمات را بنا بر وجه آگاه
کردن بر بزرگی حال میگویند.
ذا یَوْمُ الدِّینِ 􀀀􀀀ه
ابن عباس گوید:یعنی روز حساب و قتاده گوید:روز پاداش و مقصود اینست که ایشان اعتراف بحق میکنند در حالی که
معترف و پشیمانند.
ص : 463
[ [سوره الصافات ( 37 ): آیات 21 تا 30
اشاره
ی􀀀 اَللّ فَاهْدُوهُمْ إِل
􀀀
کانُوا یَعْبُدُونَ ( 22 ) مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ا 􀀀 اجَهُمْ وَ م 􀀀 ذا یَوْمُ اَلْفَصْلِ اَلَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ( 21 ) اُحْشُرُوا اَلَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْو 􀀀􀀀ه
ی􀀀 اصَ رُونَ ( 25 ) بَلْ هُمُ اَلْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ ( 26 ) وَ أَقْبَلَ بَعْضُ هُمْ عَل 􀀀 لا تَن 􀀀 ا لَکُمْ 􀀀 راطِ اَلْجَحِیمِ ( 23 ) وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ( 24 ) م 􀀀 صِ
طانٍ بَلْ 􀀀 ا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْ 􀀀 کانَ لَن 􀀀 ا 􀀀 الُوا بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ( 29 ) وَ م 􀀀 ا عَنِ اَلْیَمِینِ ( 28 ) ق 􀀀 الُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَن 􀀀 ساءَلُونَ ( 27 ) ق 􀀀 بَعْضٍ یَتَ
( طاغِینَ ( 30 􀀀 کُنْتُمْ قَوْماً
ترجمه:
-21 "فرشتگان گویند"این روز جدا شدن"نیکان از بدان"است که شما آن را دروغ می شمرید.
-22 آنهایی را که بخود ستم کردند و امثالشان را و آنچه را که میپرستیدند جمع کنید.
-23 جز از خداي یکتا پس ایشان را براه دوزخ راهنمایی کنید.
-24 و بازداشتشان کنید زیرا که ایشان پرسش شدگان خواهند بود.
-25 شما را چه شود که یکدیگر را یاري نمیکنید.
-26 بلکه ایشان امروز از عجز گردن نهادگانند.
-27 برخی از ایشان به برخی دیگر روي آوردند در حالی که از یک دیگر
ص : 464
سؤال میکنند.
-28 گویند شما بودید که از روي نصیحت بسوي ما می آمدید.
-29 گویند بلکه شما مؤمن نبودید.
-30 و ما را بر شما هیچ تسلّطی نبود بلکه شما گروهی گردنکش بودید.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان خبر داد از حال ایشان و فرمود:
ذا یَوْمُ الْفَصْلِ 􀀀􀀀ه
این روز جدایی بین خلایق و روز حکومت و داوري و جدا کردن از حق از باطل است بطوري که در آن روز براي تمامشان
حال افراد ظاهر و معلوم شد و این چنین است که مطیع داخل بهشت شود بر روش بزرگواري و احترام،و گناهکار داخل آتش
شود بطریق اهانت و خواري.
اَلَّذِي کُنْتُمْ
آن روزي که شما اي گروه کفّار بِهِ تُکَذِّبُونَ آن را دروغ می پنداشتید،و این سخن بعضی بر برخی دیگر است،و بعضی گفته
اند:بلکه این کلام ملائکه است،سپس خداوند سبحان حکایت نمود که بملائکه و فرشتگان چه میگویند بآنکه گفت:
اُحْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا
یعنی جمع کنید کسانی را که بخود ستم کردند در ارتکاب گناهان از هر طرف.و بعضی گفته اند:آنهایی که ستم کردند بر
خودشان بمخالفت در امر خداي سبحان و تکذیبشان پیامبران را،و بعضی گفتند:بمردم ستم کردند.
اجَهُمْ 􀀀 وَ أَزْو
لاثَهً یعنی امثال و شکلهاي سه 􀀀 اجاً ثَ 􀀀 ابن عباس و مجاهد گویند:یعنی و امثال خودشان را و مانند آنست آیۀ کریمه وَ کُنْتُمْ أَزْو
گانه پس معنا چنین است،که زناکار با زناکار محشور میشود و شراب خوار با
ص : 465
میگساران جمع میشوند و همچنین..
قتاده گوید:و پیروان ایشان از کفّار،و حسن گوید:و همسران مشرکان ایشان مثل آنکه فرموده مردان مشرك با زنان مشرك
محشور و در یک جا جمع شوند.
راطِ الْجَحِیمِ و 􀀀 ی صِ 􀀀 اللّ فَاهْدُوهُمْ إِل
􀀀
کانُوا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ا 􀀀 و بعضی گفته اند:و پیروان ایشان بر کفر و امثال و اقسام ایشان وَ م
آنچه را که میپرستیدند از غیر خدا را پس آنها را بسوي راه جهنّم هدایت کنید البتّه تعبیر از این بهدایت کرد از جهتی که آن
بدل از هدایت بسوي بهشت است،مثل قول او:
ذابٍ أَلِیمٍ از جهتی که این بشارت براي ایشان بدل و عوض بشارت به بهشت و نعمتهاي آن است.( وَ قِفُوهُمْ )یعنی 􀀀 فَبَشِّرْهُمْ بِعَ
این کفّار را- بازداشت کنید و نگه دارید از داخل شدن به آتش إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ که ایشان پرسش شدگانند،انس بن
مالک،روایت کرده که ایشان پرسش میشوند از بدعتهایی که گذارده اند.
اللّ هستند،ابی سعید خدري
􀀀
و ضحاك گوید:مسئول از اعمال و کردار و گناهانشانند.ابن عباس گوید:مسئول از قول لا اله الاّ ه
.( گوید:مسئول از ولایت علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام هستند ( 1
ص : 466
1) (مردم از ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام پرسیده میشوند 1-مترجم گوید:اهم مسائل اعتقادي و مکتبی از نظر قرآن -1
و عترت پیغمبر(ص)ولایت مولایمان امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و یازده فرزند معصوم او علیهم السلام است،و
در این مقام هیچ کس شریک و قرین ایشان نیست،و ولایتی را که امروز براي فقیه گفته میشود غیر از آن ولایت است که
خداوند سبحان بدوازده امام معصوم علیهم السلام داده
(1
الظّ بمردمی که در دوران زندگی خود مرتکب گناه شده اند خواه
􀀀
الُ عَهْدِي الِمِینَ 􀀀 لا یَن 􀀀 است زیرا آن ولایت بصریح آیۀ کریمه
شرك بخدا،شرك جلی و یا شرك،خفی(ریاء)و خواه گناهان شهوي و یا غضبی و حتی گناهان صغیره نمیرسد،آن ولایت
مخصوص بآن دوازده نفر است که از اوّل تا آخر عمر حتّی خیال گناه نکرده اند،و هر کس بگوید:ولایت فقیه همان ولایت
پیغمبر(ص) و ولایت امام معصوم علیه السلام است غلط کرده نه یک بار بلکه هزاران هزار بار،و روز قیامت که در بازداشتگاه
بحکم"وقفوهم"توقیف نمائید و حبسشان کنید مردم را از رفتن منع نموده و نگاه داشتند از ولایت مطلقه و مختصه به ایشان
سؤال میکنند چنانچه حاکم ابو القاسم حسکانی در جلد دوّم شواهد التنزیل ص 106 باسنادش از پیغمبر(ص)روایت نموده که
در تفسیر قول خدا"و قفوهم انه مسئولون"فرمود از ولایت علی علیه السلام. و در همان صفحه حدیث 786 باسنادش از ابی
سعید خدري درباره همان آیه گفت یعنی از امامت علی بن ابی طالب(ع).و در صفحۀ، 17 - حدیث 788 باسنادش از سعید بن
جبیر از ابن عباس گفت پیغمبر(ص)فرمود هر گاه روز قیامت شود من و علی در کنار صراط می ایستیم پس هیچکس از ما
عبور نمیکند مگر آنکه از ولایت علی علیه السلام سؤال میکنیم پس هر کس با اعتقاد بولایت(و مکتب خاندان رسالت)باشد
عبور کند بسوي بهشت و گرنه او را برو در آتش افکنیم،و نیز چندین روایت دیگر بطرق مختلف بهمین مضمون وارد شده
است. ابن بابویه در کتاب شریف مجالس خود باسنادش از حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام روایت نموده(و ما آن را در
کتاب زندگانی عبد العظیم حسنی علیه السلام خود در سال 1365 قمري نقل و منتشر نمودیم)گوید مرا حدیث نمود آقایم
علی بن محمد بن علی الرضا از پدرش از پدرانش از حسین بن علی علیهم السلام که گفت پیغمبر(ص)فرمود ابو بکر از من
بمنزله گوش و عمر بمنزله چشم و عثمان بمنزله قلب است،پس گفت چون صبح روز بعد داخل بر آن حضرت شدم و دیدم
که در خدمت او امیر المؤمنین علیه السلام و ابو بکر
ص : 467
(1
و عمر و عثمان میباشد،پس گفتم اي پدر شنیدم که دربارة این اصحابت چنین میفرمائید،فرمود بلی و اشاره بایشان کرد و
گفت ایشان گوش و چشم و قلب میباشند و باین زودي از ولایت این وصی من و اشاره کرد بعلی بن ابی طالب(ع)سؤال
کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا" البتّه گوش و چشم 􀀀 ئِکَ 􀀀 ؤادَ کُلُّ أُول 􀀀 میشوند،آن گاه گفت خداوند عزّ و جل میفرماید: "إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُ
و دل هر یک از آن سؤال کرده میشوند سپس فرمود قسم بعزّت و جلال پروردگارم که تمام امّت من روز قیامت توقیف شده
و از ولایت علی پرسیده میشوند و این قول خداي عزّ و جلّ است وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ . در تفسیر برهان جلد 4 صفحۀ 17
باسنادش از ابی سعید خدري روایت نموده که گفت شنیدم رسول خدا(ص)میفرمود هر گاه روز قیامت شود خداوند امر
فرماید که دو فرشته بر صراط می نشینند و عبور نمیکند بر صراط احدي مگر به برات و جواز عبور از امیر المؤمنین علیه السلام
و کسی که داراي برات از امیر المؤمنین نباشد او را با صورتش خدا بآتش دوزخ افکند و این قول خداي تعالی است، وَ قِفُوهُمْ
إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ گوید:گفتم پدر و مادرم قربان شما معناي برات امیر المؤمنین چیست فرمود نوشته ایست که بر آن نوشته شده:لا
اللّ (ص). ابن شهر آشوب از شیرازي در کتابش
􀀀
اللّ و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب وصی رسول ه
􀀀
اللّ محمد رسول ه
􀀀
اله الاّ ه
باسنادش از ابن عباس روایت نموده که گفت هر گاه روز قیامت شود خدا مالک دوزخ را امر فرماید که آتش هفت جهنّم را
برافروزد و فرمان دهد رضوان کلیددار بهشت را که بهشت هشتگانه را آرایش و تزیین نماید،و به میکائیل گوید:صراط بر
روي دوزخ قرار دهد،و میفرماید اي جبرئیل میزان و ترازوي عدل را در زیر- عرش استوار کن،و ندا فرماید اي محمد امتت را
براي حساب نزدیک آور سپس خداي تعالی امر فرماید که بر صراط پلهایی به بندند که طول هر پل هفده هزار فرسخ و بر هر
پلی هفتاد هزار فرشته ایستاده،پس زنان و مردان این امت را بر پل اوّل نگاه داشته و از ولایت علی بن ابی طالب
ص : 468
(1
امیر المؤمنین علیه السلام و محبّت و دوستی خاندان رسالت میپرسند،پس اگر کسی واجد باشد مانند برق جهنده از پل اوّل
عبور کند و کسی که محبّت اهل بیت رسالت را نداشته باشد با فرق سرش در قعر دوزخ سقوط کند و اگر چه با او از کارهاي
خیر عمل هفتاد صدیق باشد و بر پل دوم از نماز و بر پل سوّم از زکاه و بر چهارم از روزه و بر پنجم از حج و بر ششم از جهاد
و بر هفتم از عدل میپرسند پس هر کس چیزي از اینها را بیاورد مانند برق جهنده از پل بگذرد و کسی که نیاورد عذاب شود و
این قول خداي تعالی است: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ،یعنی اي گروه فرشتگان بندگان را بر پل اوّل نگه داشته و از ولایت علی و
اللّ بن عباس روایت کرده گوید:که
􀀀
حب اهل البیت علیهم السلام سؤال کنید. شیخ در مصباح الانوار باسنادش از عبد ه
پیغمبر(ص)فرمود،هر گاه روز قیامت شود من و علی بر کنار صراط ایستاده و بدست هر یک ما شمشیریست پس هیچکس از
خلق خدا عبور نمیکند مگر آنکه از ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام از او میپرسیم پس اگر کسی واجد باشد نجات یابد
اصَ رُونَ 􀀀 لا تَن 􀀀 ا لَکُمْ 􀀀 و اگر داراي ولایت نباشد گردن او را زده و در آتش افکنیم،سپس تلاوت فرمود: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ م
بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ روایت در این مورد بسیار و براي رعایت اختصار باین چند حدیث اکتفاء و براي تأسی دوستان چند
بیتی از یکی از دوستان اهل بیت آورده و میگذریم پروانه بی امضاء دل بغیر از شاه مردان با کسی سودا ندارد بی(ولاي
مرتضی)دل داشتن معنی ندارد خواست گر روزي رود از این سر باز اد و توشه بهتر از"حب علی"در دست خود کالا ندارد
روز رستاخیز مغزش از حرارت می گدازد هر که در(ظل همایون علی)مأوي ندارد گر نباشد در کفش پروانه امضاء مولی راه
بر او بسته جا در عالم بالا ندارد
ص : 469
ص : 470
و از سعید بن جبیر از ابن عباس در حدیث مرفوع از حاکم حسکانی به اسنادش روایت نموده است که از ولایت علی علیه
السلام پرسیده میشود چنانچه در ذیل چند روایتی از او و دیگران نقل نمودم.گفته میشود وقفت انا و وقفت غیري من ایستادم و
دیگري را هم نگاه داشتم و بعضی از بنی تمیم میگویند اوقفت الدابه و الدار،خانه و مرکب را نگاه داشتم.
فراء گوید:
تري الناس ما سرنا یسیرون خلفنا
و ان نحن او مانا الی الناس اوقفوا
مردم را می بینی مادامی که ما حرکت کنیم پشت سر ما حرکت میکنند و اگر ما اشاره کنیم بمردم مرکبهاي خود را نگه
میدارند.
اصَرُونَ 􀀀 لا تَن 􀀀 ا لَکُمْ 􀀀م
شما را چه شده که یکدیگر را یاري نمیکنید و این بر طریق ملامت و سرزنش است،یعنی چیست شما را که بعضی برخی دیگر
را در دفع عذاب یاري نمیکنید،و تقدیرش اینست چیست براي شما که یاري
(1
ی حَقَّهُ فدك را پیامبر"ص"بآن حضرت داد...گوید 􀀀 اللّ علیها بوده نموده و با اعتراف خودش بآیه وَ آتِ ذَا الْقُرْب
􀀀
(زهراء سلام ه
بعنوان ملک نداده، چون بیت المال بوده است و ابو بکر که حاکم مسلمین بود آن را ضبط کرد و در آن نوشته مطالبی یاد
آورد شده که هم بساحت مقدس پیغمبر(ص)اهانت شده و بحضرت صدیقه(ع)و هم بحضرت امیر المؤمنین(ع)اسائه ادب-
نموده است،باید در اینجا مطلب را پایان و طالبین را حواله دهم که رجوع بکتب مبسوطه فدك و شروح نهج البلاغه ابن ابی
اللّ کنند.و در اینجا باز تکرار میکنم: واي بر آن کس که خرماي فدك را خورد و زان
􀀀
الحدید و خویی و ابن میثم و ملّا فتح ه
پس با وقاحت گفت حقی حضرت زهرا ندارد
ص : 471
کننده نیستید،سپس خداوند سبحان بیان فرمود که ایشان قدرت بر یاري کردن هم را ندارند،پس فرمود:
بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ
بلکه ایشان در این روز مطیع و فرمان بردارانند،و معناي استسلام اینست که بدون نزاع و کشمکش آنچه در دست دارد
ساءَلُونَ و این اخبار-از خداي سبحان است که هر یک از ایشان بر رفیقش که او را فریفته 􀀀 ی بَعْضٍ یَتَ 􀀀 بیاندازد. وَ أَقْبَلَ بَعْضُ هُمْ عَل
و گول زده رو نموده و بر روش خشونت و تندي میگوید چرا مرا فریب دادي،و او در پاسخ میگوید،تو چرا پذیرفتی از من.
و بعضی گفته اند پیروها رو به متبوع و پیروي شده ها و آنها رو باینها نموده یکدیگر را ملامت و سرزنش نموده و با هم
خصومت و نزاع میکنند.
ا عَنِ الْیَمِینِ 􀀀 الُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَن 􀀀ق
جبائی گوید:کفّار باغوا کنندگان خود میگویند شما بودید که از در نصیحت و خیرخواهی و سمت راست و برکت میآمدید
نزد ما و براي این ما اقرار کردیم براي شما،و عرب به کسی که از سمت راست آید تفأّل خیره زده و بآن تبرّك میجویند.
و زجاج گوید:یعنی شما بودید که پیش تر از در دین میآمدید و بما نشان میدادید که حق و دین چیزي است که ما را بدان
گمراه نمودید و یمین عبارت از حق است.
و فراء گوید:یعنی شما بودید که نزد ما از راه قوّت و توانایی آمده و ما را از قوي ترین صورتها فریب میدادید،و از آنست آیۀ
راغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً بِالْیَمِینِ ( 1)پس حمله کرد برایشان با زدن و شکستن آنها را 􀀀 شریفه فَ
ص : 472
. 1) -و الصافات آیۀ: 93 -1
با دستش.
الُوا) 􀀀(ق
ا عَلَیْکُمْ مِنْ 􀀀 کانَ لَن 􀀀 ا 􀀀 در پاسخ گفتند چنین نیست که شما می گویید بَلْ لَمْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ بلکه شما ایمان بخدا نداشتید وَ م
طانٍ و براي ما هیچگونه تسلّطی یعنی قدرت و توانایی نبود که شما را مجبور بر کفر نمائیم،پس ملامت را از خودتان شروع 􀀀 سُلْ
کنید،که آن لازم خود شماست،و لاحق بخود شماست.
طاغِینَ 􀀀 بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً
بلکه شما مردم سرکش بودید یعنی بیرون رفتگان از حق و ستمکارانید که تجاوز از حد و مرز خود به بدترین ستمها و
بزرگترین گناه ها را نمودید.
[ [سوره الصافات ( 37 ): آیات 31 تا 40
اشاره
ذلِکَ نَفْعَلُ 􀀀 إِنّ کَ
􀀀
ذابِ مُشْتَرِکُونَ ( 33 ) ا 􀀀 اوِینَ ( 32 ) فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ فِی اَلْعَ 􀀀 کُنّ غ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
اکُمْ ا 􀀀 ذائِقُونَ ( 31 ) فَأَغْوَیْن 􀀀 إِنّ لَ
􀀀
ا ا 􀀀 ا قَوْلُ رَبِّن 􀀀 فَحَقَّ عَلَیْن
جاءَ 􀀀 شاعِرٍ مَجْنُونٍ ( 36 ) بَلْ 􀀀 ا لِ 􀀀 ارِکُوا آلِهَتِن 􀀀 إِنّ لَت
􀀀
اَللّ یَسْتَکْبِرُونَ ( 35 ) وَ یَقُولُونَ أَ ا
􀀀
هَ إِلَّا هُ 􀀀 لا إِل 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ 􀀀 کانُوا إِ 􀀀 بِالْمُجْرِمِینَ ( 34 ) إِنَّهُمْ
اَللّ اَلْمُخْلَصِ ینَ
􀀀
ادَ هِ 􀀀 إِلاّ عِب
􀀀
( ا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 39 􀀀 إِلاّ م
􀀀
ا تُجْزَوْنَ 􀀀 ذابِ اَلْأَلِیمِ ( 38 ) وَ م 􀀀 ذائِقُوا اَلْعَ 􀀀 بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ اَلْمُرْسَلِینَ ( 37 ) إِنَّکُمْ لَ
(40)
ص : 473
ترجمه:
-31 پس گفتار پروردگارمان بر ما راست آمد زیرا که ما چشنده ایم.
-32 پس شما را گمراه ساختیم زیرا که خود گمراه بودیم.
-33 در نتیجه آن روز ایشان همه در عذاب شریکند.
-34 البتّه ما با گنهکاران همچنین میکنیم.
-35 زیرا که ایشان چنین بودند زمانی که بایشان میگفتند که کلمه توحید را بر زبان رانید تکبّر میورزیدید.
-36 و میگفتند آیا براي سخن شاعري دیوانه خدایان خویش را رها کنیم.
-37 بلکه محمد"ص"حق را آورد و پیغمبران را تصدیق کرد.
-38 البتّه شما مشرکان شکنجه دردناك را خواهید چشید.
-39 و شما را جز در مقابل آنچه میکردید جزا نمیدهد.
-40 مگر بندگان خدا که پاکانند.
تفسیر:
ا یعنی لازم 􀀀 ا قَوْلُ رَبِّن 􀀀 تمام این آیات حکایت از کفّاریست که گفتند و نیست ما را بر شما سلطه و غلبه سپس گفتند: فَحَقَّ عَلَیْن
شد بر ما قول پروردگارمان به اینکه ما ایمان نمی آوریم و بر کفر خواهیم مرد یا واجب شد بر ما عذابی که آن را مستحق
ذائِقُونَ بدرستی که ما چشندة عذاب هستیم یعنی ما آن را احساس میکنیم چنانچه احساس طعام را 􀀀 إِنّ لَ
􀀀
شدیم بر کفر و فریبمان ا
اکُمْ یعنی ما ایشان 􀀀 بسبب ذائقه و چشیدن مینمائیم سپس اعتراف میکنند به اینکه ایشان اغوا کردند آنان را به آنکه گفتند فَأَغْوَیْن
را از حق گمراه کردیم و به باطل
ص : 474
اوِینَ یعنی ما داخل در گمراهی و فریب دادن بودیم. 􀀀 کُنّ غ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
دعوت نمودیم ا
و بعضی گفته اند:یعنی ما شما را ناامید کردیم ما البتّه از ناامیدها بودیم فَإِنَّهُمْ یَوْمَئِذٍ یعنی بدرستی که ایشان در این روز فِی
ذابِ مُشْتَرِکُونَ در عذاب و شکنجه مشترك هستیم،و اشتراك ایشان اجتماع آنهاست در عذاب،و مقصود اینکه این تخاصم 􀀀 الْعَ
و دشمنی سودي بحالشان ندارد هر گاه پیروان و مریدان با مردان و متبوعین خود در آتش تمامی جمع شوند پیروان بسبب
ذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ ابن عباس گوید:یعنی آنهایی 􀀀 إِنّ کَ
􀀀
پذیرفتن کفر و مردان بوسیلۀ دعوت بکفر کردن و فریب کاریشان. ا
که براي خدا انبازها و شریکها قرار دادند.
و بعضی گفته اند:یعنی ما مانند آنچه با این گروه کردیم با گنه کاران- خواهیم نمود،سپس خداوند سبحان بیان نمود که او
ایشان را براي خاطر این کار عذاب نمود.
اللّ یَسْتَکْبِرُونَ
􀀀
هَ إِلَّا هُ 􀀀 لا إِل 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ 􀀀 کانُوا إِ 􀀀 إِنَّهُمْ
ارِکُوا 􀀀 إِنّ لَت
􀀀
که هر گاه به ایشان گفته میشود خدایی جز خداي جهان نیست آنها سرکشی میکردند از قبول توحید. وَ یَقُولُونَ أَ ا
شاعِرٍ مَجْنُونٍ و میگفتند آیا ما براي سخن شاعري دیوانه خدایان خود را واگذاریم. 􀀀 ا لِ 􀀀 آلِهَتِن
ابی مسلم گوید:یعنی از این سخن ناراحت میشوند و اهانت میکنند به پیامبري که ایشان را بتوحید میخواند،و میگویند ما
پرستش بتها را براي گفته شاعري دیوانه یعنی پیغمبر(ص)که ما را بخلاف عبادت بتها دعوت میکند رها نمیکنیم،پس خداوند
این گفته ایشان را بر آنها رد کرد،و آنان را تکذیب
ص : 475
جاءَ بِالْحَقِّ یعنی او شاعر و دیوانه نیست بلکه او چیزي آورده از دین حق و قرآن که عقلها آن را می 􀀀 نمود به اینکه گفت: بَلْ
پذیرد. وَ صَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ یعنی آنچه که پیامبران از بشارتهایشان بدین اسلام و قرآن درست آوردند حق و راست است.
و بعضی گفته اند:یعنی تصدیق رسالت و پیامبري ایشان را به اینکه آورد به مانند آنچه که آنها آوردند از دعوت بتوحید و
بعضی هم گفته اند:یعنی تصدیق رسالت و پیامبري ایشان را نمود، سپس کفّار را خطاب نموده و گفت:
(إِنَّکُمْ)
ذابِ الْأَلِیمِ هر آینده چشنده عذاب دردناك هستید بر کفرتان و بر اینکه نسبت شاعري و 􀀀 ذائِقُوا الْعَ 􀀀 البتّه شما اي گروه مشرکان لَ
ا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ و پاداش داده نمیشوید مگر آنچه را که کرده اید یعنی بر حسب و 􀀀 إِلاّ م
􀀀
ا تُجْزَوْنَ 􀀀 دیوانگی بپیامبر دادید. وَ م
اندازه اعمالتان،سپس جدا نمود از گروه مخاطبین عذاب شده و گفت:
اللّ الْمُخْلَصِینَ
􀀀
ادَ هِ 􀀀 إِلاّ عِب
􀀀
مگر بندگان پاك خدا که عبادت را براي جدا خالص نموده و او را در تمام اوامر اطاعت کردند،پس ایشان عذاب را احساس
نمی کنند،بلکه نائل بثواب میشوند.
ص : 476
[ [سوره الصافات ( 37 ): آیات 41 تا 50
اشاره
طافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ 􀀀 ابِلِینَ ( 44 ) یُ 􀀀 ی سُرُرٍ مُتَق 􀀀 جَنّ اَلنَّعِیمِ ( 43 ) عَل
اتِ􀀀 م ( 42 ) فِی واکِهُ وَ هُمْ کُْرَمُونَ 􀀀 أُول لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ ( 41 ) فَ ئِکَ􀀀
راتُ اَلطَّرْفِ عِینٌ ( 48 ) کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ 􀀀 اصِ 􀀀 ا یُنْزَفُونَ ( 47 ) وَ عِنْدَهُمْ ق 􀀀 لا هُمْ عَنْه 􀀀 ا غَوْلٌ وَ 􀀀 فِیه 􀀀 لِلشّ ( 46 ) لا
􀀀
ضاءَ لَذَّهٍ ارِبِینَ 􀀀 مَعِینٍ ( 45 ) بَیْ
( ساءَلُونَ ( 50 􀀀 ی بَعْضٍ یَتَ 􀀀 مَکْنُونٌ ( 49 ) فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَل
ترجمه:
-41 و براي آن بندگان خالص است روزي دانسته شده و معیّن.
-42 (آن روزي معلوم)میوه هاست و ایشان گرامی و بزرگوارند.
-43 در بهشت هاي پر نعمت.
-44 بر تختها روبروي یکدیگر نشسته اند.
-45 جامی از شراب جاري دور ایشان میگردانند.
-46 شرابی سفید لذّتی براي آشامندگانست.
-47 در آن شراب آفتی نیست و نه بهشتیان از آن مست شوند.
-48 و نزد ایشان حوریان فرو داشته چشم فراخ چشمانند.
-49 گویا ایشان تخمهاي شتر مرغ پوشیده اند.
-50 پس برخی از ایشان به برخی دیگر روي آورند در حالی که میپرسند
قرائت:
ص : 477
اهل کوفه غیر عاصم"ینزفون"بکسره زاء خوانده و باقی قاریان بفتحه زاء قرائت کرده اند و همچنین در سوره واقعه مگر عاصم
که در اینجا بفتحه و در سوره واقعه بکسره زاء خوانده است.
دلیل:
ابو علی گوید:"انزف"بدو معنی آمده 1-بمعناي سکر و مستی گوید:
لعمري لئن انزفتم او صحوتم
لبئس الندامی کنتم آل ابجر
سوگند بجان خودم که شما خاندان ابجر بد مردمی و رفقایی هستید خواه مست و مخمور باشید و خواه هشیار و بیدار،پس
مقابله داشتن،صحوتم دلالت میکند بر اینکه از انزفتم اراده کرده سکرتم را یعنی مست بودن را.
-2 بمعناي تمام شدن شراب،پس معناي انزف یعنی شرابش تمام گردید چنانچه معناي اوّل نابود شدن عقل است،پس هر که
ینزفون بکسره- قرائت کرده جایز میداند که اراده شود بآن عدم مستی از نوشیدن آن را،و جایز میداند که اراده شود بآن تمام
نشدن شراب را نزد ایشان چنانچه شراب اهل دنیا تمام میشود و هر که"ینزفون"بفتحه زاء خوانده پس او از باب نزف الرجل
گرفته،پس او منزوف است یعنی مردي که عقلش بسبب مستی رفت پس او بی عقل شده.
شرح لغات:
اخفش گوید:هر کلمه"کاس"که در قرآنست مقصود از آن شراب گواراست معین:احتمال دارد که فعیل بوده باشد از باب
امعن،دقت کردن در کار هر گاه سخت شود دخول او در آن،و آن آبیست که جریانش تند و سریع باشد،و احتمال میرود که
مفعول باشد از عین الماء یعنی چشمه آب براي
ص : 478
آنکه ظاهري از چشمه جاري میشود.
و اللذه:لذیذ،خوش مزه و گوارا گفته میشود شراب لذ و لذیذ شرابی که گوارا و با لذّت است.
الغول:یعنی فسادي که آهسته و یواشکی ملحق بچیزي میشود،گفته میشود اغتاله اغتیالا او را فریفت فریفتنی،و غاله غولا گول
زد او را گول زدنی و از آنست غیله و آن کشتن ناگهانی و ترور ناجوانمردانه است ( 1)شاعر گوید:
و ما زالت الکاس تغتالتا
و تذهب بالاوّل الاوّل
و همواره شراب ما را ناگهانی فریب میداد و بسبب جام اوّل عقل و خرد را از ما می ربود.
و القاصرات:جمع قاصره و آنها همسران و حوران بهشتی هستند که چشمان خود را بشوهرانشان دوخته و بدیگران نگاه
نمیکنند،و قصر بمعناي حبس است.
و العین:چشمان زیبا را گویند.
و المکنون:یعنی محفوظ از هر آفت،و بلیتی،شاعر گوید:
و هی زهراء مثل لؤلؤ الغوا
ص نثرت من جوهر مکنون
و آن درخشان و روشن است مانند لؤلؤ و مرواریدي که غوّاص از صدف محفوظ و مصون جدا شده است.
ص : 479
1) -مانند ترورهاي ناگهانی و ناجوانمردانه در انقلاب جمهوري اسلامی ایران چون ترور استاد"شهید"مرتضی مطهّري،و -1
ترور حاج شیخ قاسم اسلامی شهید که در شب نیمه ماه مبارك رمضان 1400 قمري شب ولادت سبط بزرگوار رسول
خدا(ص)حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام درب- منزلش با زبان روزه هنگام مغرب بجرم دفاع از حریم تشیّع به دست
تفسیر:
سپس خداوند سبحان بیان فرمود آنچه را که به بندگان پاکش وعده داده از اقسام نعمتها پس گفت:
ئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ 􀀀 أُول
براي آن جماعت پاکانست روزي معیّن که قرار داده براي آنها تصرّف در آن را و فرمان داد براي ایشان بسبب آن در اوقات
آینده در هر وقتی روزي معلوم مقدّري سپس آن روزي را تفسیر کرد بآنکه گفت:
واکِهُ) 􀀀 (فَ
و آن جمع فاکهه که بتمام میوه هاي تر و خشک گفته میشود که بسبب تصرّف آن متنعّم و مسرور میشوند. وَ هُمْ مُکْرَمُونَ و
ایشان با این نعمتها محترم و بزرگوار هستند،و ضد اکرام اهانت است.
جَنّ النَّعِیمِ
اتِ􀀀 فِی
ی سُرُرٍ )و آن جمع سریر یعنی 􀀀 یعنی و ایشان با این مقام در باغهاي بهشت که در آن انواع نعمتهاست بهره مند بآن میشوند.( عَل
ابِلِینَ )روبروي هم نشسته و بنگاه کردن برخی از ایشان بصورت برخی دیگر کامیاب میشوند و نمی بینند 􀀀 تخت است( مُتَق
بعضی از ایشان
(1
(بی منطقان کشته شد،و بموالیان خود پیوست و از بعضی از بزرگان و ثقات شنیدم که او را پس از شهادتش در خواب دیدند
و از وضع او پرسیدند گفت بسیار خوبم،وقتی مرا درب منزلم ترور کردند من براي آنکه بزمین نیفتم پرده درب منزل را گرفتم
که دیدم دو دست مرا از عقب نگه داشته و میگوید پرده را ول کن من تو را دارم برگشتم به بینم کیست دیدم آقایم امیر
المؤمنین علی علیه السلام است،و فرمودند امشب افطار میهمان من هستی مرا از همانجا براي افطار با خود برد و در خدمت آن
حضرت افطار کردم."مترجم"
ص : 480
طافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ دور زده میشود بر ایشان به کاسه اي و آن ظرف و جامیست که در آن شراب پاك 􀀀 پشت بعضی دیگر را، یُ
است.
(مِنْ مَعِینٍ)
حسن و قتاده و ضحاك و سدي گویند:یعنی از شرابی که در نهرهایی که سرچشمه آن ظاهر و جاریست.
و بعضی گفته اند:یعنی جریان آن تند است،سپس تعریف آن شراب را نموده و گفت:
ضاءَ) 􀀀 (بَیْ
شرابی که سفید است رنگش براي آنکه در نهایت رقت و روانی است با صفا و لطافت نورانیت که براي آنست،حسن
گوید:شراب بهشت- سفیدتر از شیر است،و یاد نمود که در قرائت ابن مسعود"صفراء"آمده پس محتمل است که جامش
سفید و رنگش زرد باشد.
(لَذَّهٍ)
ا􀀀 لا فِیه 􀀀 لِلشّ ) براي نوشندگان است، که در آن نیست تلخی و بدمزگی که در مشروبات دنیویست (
􀀀
یعنی لذیذ و خوشمزه ( ارِبِینَ
غَوْلٌ) یعنی در آن نیست مستی و بیهوشی،که عقلشان برده و بآنها دردي از آن در دل و سرشان نمیرسد،و بدرد سر و درد
دل،غول گفته میشود براي آنکه منجر بهلاکت و نابودي میشود.
ا یُنْزَفُونَ 􀀀 لا هُمْ عَنْه 􀀀
یعنی مست میشوند ولی شرابشان تمام نمیشود و حمل میشود این قرائت بر این بزیادتی فایده و بنا بر قرائت اوّل پس غول حمل
میشود بر درد سر و در شکم و اذیّت و خمار و میگسار.
ابن عباس گوید:یعنی ایشان بول نمیکنند گوید و در شراب چهار خصلت است( 1)مستی( 2)درد سر( 3)قی کردن( 4)بول نمودن
پس خداوند سبحان شراب بهشت را از این خصلتها پاك و منزّه نمود.
ص : 481
راتُ الطَّرْفِ 􀀀 اصِ 􀀀 وَ عِنْدَهُمْ ق
و نزد ایشان است همسرانی که فقط چشم خود را به شوهرانشان دوخته و براي محبّتشان بایشان دیگري را نمی بینند و بعضی
گفته اند:یعنی چشمانشان را از روي ناز و عشوه گري باز نمی کنند.
(عِینٌ)
یعنی چشمان گشاده و مفرد آن عیناء.حسن گوید:یعنی سفیدي چشمشان سخت سفید است و سیاهی آن نیز بسیار سیاه است.
کَأَنَّهُنَّ بَیْضٌ مَکْنُونٌ
حسن گوید:تشبیه نمود آنها را بتخم شتر مرغ که در زیر پوشش پر از غبار و گرد باد صحرا محفوظ است،و در معناي آن شعر
امر القیس است که میگوید:
کبکر المغاناه البیاض بصفرته
غذاها نمیر الماء غیر محلّل
مثل تخم بکري که رنگ سفیدش بزردي مخلوط شده غذاي آن آب گوارایی است که مردم بر آن آب داخل نشده است.
و بعضی گفته اند:که تشبیه نمود آنها را بشکم تخم پیش از آنکه شکسته شود و قبل از آنکه دستهایی آن را لمس کند،"و
المکنون"یعنی محفوظ سپس فرمود:
ساءَلُونَ 􀀀 ی بَعْضٍ یَتَ 􀀀 فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَل
یعنی اهل بهشت برخی از برخی دیگر سؤال میکنند از احوالشان از موقعی که زنده و برانگیخته شدند تا هنگامی که داخل
بهشت گشتند،پس هر یک رفیقش را خبر میدهد بانعام و تفضّل خدا بر او .
ص : 482
[ [سوره الصافات ( 37 ): آیات 51 تا 60
اشاره
الَ 􀀀 إِنّ لَمَ دِینُونَ ( 53 ) ق
􀀀
ظاماً أَ ا 􀀀 راباً وَ عِ 􀀀 کُنّ تُ
ا􀀀 و ا 􀀀 إِذ مِتْن ا􀀀 اَلْم ( 52 ) أَ ک لِی قَرِینٌ ( 51 ) یَقُولُ أَ إِنَّکَ لَمِنَ َُ ص دِّقِینَ انَ 􀀀 مِنْه إِنِّی ائِلٌ مُْ 􀀀 الَ ق 􀀀ق
لا نِعْمَهُ رَبِّی لَکُنْتُ مِنَ اَلْمُحْضَرِینَ 􀀀 تَاللّ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ ( 56 ) وَ لَوْ
􀀀
الَ هِ 􀀀 واءِ اَلْجَحِیمِ ( 55 ) ق 􀀀 هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ ( 54 ) فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَ
( ذا لَهُوَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ ( 60 􀀀􀀀 ا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ ( 59 ) إِنَّ ه 􀀀 ی وَ م 􀀀 إِلاّ مَوْتَتَنَا اَلْأُول
􀀀
( ما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ ( 58 􀀀 57 ) أَ فَ )
ترجمه:
-51 گوینده اي از ایشان گوید مرا همنشینی بود.
-52 که میگفت آیا تو از تصدیق کنندگان به محشري.
-53 آیا هنگامی که مردیم و خاك و استخوانهایی گردیدیم چگونه ما جزا داده شدگانیم.
-54 گوید آیا شما اطلاع دادید.
-55 پس مطلع شود و او را در میان دوزخ به بیند.
-56 گوید بخدا سوگند نزدیک بود که مرا هلاك گردانی.
-57 و اگر لطف پروردگار من نبودي البتّه من نیز از حاضر گشتگان بودمی.
-58 آیا ما مردگان نیستیم.
ص : 483
-59 مگر همان مردن نخستین و ما عذاب شدگان نیستیم.
-60 جدا این آن رستگاري بزرگست.
قرائت:
در شواذ قرائت ابن عباس و ابن محیص،هل انتم مطلعون،بتخفیف فاطلع آمده است.
دلیل:
الاطلاع:بمعناي اقبال است پس بنا بر این معنایش اینست،پس آیا شما اقبال نمودید پس اقبل و اطلع اسناد داده شده بمصدرش
یعنی پس اطلع،الاطلاع چنانچه گفته میشود قد قیم یعنی مسلّما قیام بر پا شده.
اعراب:
ی􀀀 إِلاّ مَوْتَتَنَا الْأُول
􀀀
منصوب شده بقول خدا"میتین"منصوب شدن مصدر بفعلی که پیش از آن واقع است چنانچه میگوید ما ضربت الا ضربه
واحده نزدم من مگر یک ضربت و تقدیرش آیا ما پس می میریم مگر مردن نخستین.
تفسیر:
این تمام حکایت است از احوال اهل بهشت و اقبال برخی از ایشان بر برخی دیگر در پرس و جو شدن از اخبار و احوال
گذشته و حال:
ائِلٌ مِنْهُمْ 􀀀 الَ ق 􀀀ق
کانَ لِی قَرِینٌ البته براي من همنشین در دنیا بود،یعنی رفیقی بود از آدمیان که اختصاص به من داشت 􀀀 یعنی از اهل بهشت إِنِّی
بنا بر گفته ابن عباس یا از جنّیان و شیاطین بنا بر قول مجاهد (یَقُولُ) که میگفت بمن بر طریق انکار بر من و استهزاء بفعل من أَ
إِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ آیا تو از تصدیق کنندگان به روز پاداش و بعث و نشور و حساب و پاداش
ص : 484
بودي،و استفهام اینجا بر طریق انکار است.
إِنّ لَمَدِینُونَ
􀀀
ظاماً أَ ا 􀀀 راباً وَ عِ 􀀀 کُنّ تُ
ا􀀀 و ا 􀀀 إِذ مِتْن ا􀀀 أَ
آیا هر گاه ما مردیم و خاك شدیم و استخوان گشتیم آیا ما محاسبه شده و پاداش داده میشویم از قول ایشان(کما تدین
تدان)هر طوري که معتقد باشید و عمل کنید پاداش داده میشوید،و مقصود اینست که این همنشین من در دنیا میگوید بر روش
استبعاد و استنکار آیا ما بعد از آنکه خاك و استخوان پوسیده شدیم زنده میشویم و مجازات باعمالمان خواهیم شد،یعنی این
هرگز نخواهد شد،و این در نفی و انکار بلیغ تر است از اینکه بگوید ما مبعوث نمیشویم و مجازات نخواهیم شد.
الَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ 􀀀ق
یعنی سپس این مؤمن به برادران بهشتی خود گوید آیا شما مشرف بر بهشت هستید از جایی که این دوست من دیده شود
گفته میشود اطلع علی کذا هر گاه اشراف بر آن و مقصود اینکه آیا محبّت و ایثار میکنید که جاي این دوست مرا در آتش
ببینید،و در کلام حذف است،یعنی پس باو میگویند بلی تو خودت برو و به بین کجاست چون تو برفیقت آشناتر و عارف
تري.
کلبی گوید:و این چنانست که خداي تعالی براي اهل بهشت پنجره و دریچه اي قرار میدهد که از آن اهل آتش را ببینند.
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ
الَ 􀀀 واءِ الْجَحِیمِ در میان آتش و دوزخ( ق 􀀀 یعنی پس این مؤمن اشراف نماید و سر بکشد پس ببیند قرین و دوست خود را فِی سَ
تَاللّ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدِینِ این ان مخففه از انّ مثقّله است بدلالت مصاحبت لام ابتداء بآن در قول
􀀀
)یعنی پس مؤمن باو گوید هِ
خدا(لتردین)سوگند بخداي سبحان میخورد از روي تعجّب که تو نزدیک بود مرا هلاك کنی بآنچه که میگفتی و مرا
ص : 485
الُهُ 􀀀 ا یُغْنِی عَنْهُ م 􀀀 بآن میخواندي تا آنکه هلاك من مانند هلاکت کسی باشد که از کوه بلند افتاده است و از آنست قول خدا وَ م
تَرَدّ یعنی:مال و ثروت او وي را بینیاز نکند هر گاه در آتش سقوط کند.
ي􀀀 ذا 􀀀إِ
لا نِعْمَهُ رَبِّی 􀀀 وَ لَوْ
و اگر نعمت پروردگار من نبود بر عصمت و لطف-و هدایت که ایمان آوردم لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْ َ ض رِینَ هر آینه با تو در آتش
میبودم و احضر مطلقا استعمال نمیشود مگر در بدي،قتاده گوید قسم بخدا اگر خداوند او را بوي معرّفی نکند ابدا او را نخواهد
شناخت براي دگرگونی شکل و زیبایی او در آتش.
ا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ 􀀀 ی وَ م 􀀀 إِلاّ مَوْتَتَنَا الْأُول
􀀀
ما نَحْنُ بِمَیِّتِینَ 􀀀 أَ فَ
یعنی این مؤمن بدوستش بر طریق سرزنش و ملامت میگوید،آیا تو نبودي که در دنیا میگفتی ما نمی میریم مگر مردن نخستین
در دنیا و ما عذاب نمیشویم،پس مطلب بخلاف آنچه گفتی ظاهر شد.
و بعضی گفته اند که این قول و سخن بعضی از بهشتیان به بعضی دیگر است بر طریق اظهار سرور بدوام نعمتهاي بهشتی و
براي همین در تعقیب آن فرمود:
ذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 􀀀􀀀 إِنَّ ه
یعنی ما در این بهشت از مردگان نیستیم و مرگی نیست مگر همان مرگ نخستین در دنیا،و ما معذّب نخواهیم بود چنانچه
خداوند تعالی بما وعده داد و قصدشان از این تحقیق،نه شک و تردید و البتّه این سخن را گویند براي آنکه در این سرور و
خوشحالی- مجدّد و تازه اي خواهد بود،و خرسندي آنها چندین برابر میگردد،و اگر
ص : 486
چه آنها میدانند که ایشان مخلّد و جاودان در بهشت خواهند بود و این چنانست که مردي مالی فراوان و بسیار می بخشد به
کسی پس میگوید از روي تعجّب همه این مال مال من است و حال آنکه میداند که او بوي بخشیده است و این مثل قول شاعر
است:
ابطحاء مکّه هذا الذي
اراه عیانا و هذا انا
آیا زمین مکه همین است که من آن را بالمعاینه می بینم،و آیا این منم که در بطحاء مکّه هستم،شاهد این بیت ابطحاء مکّه
است که از روي تعجّب گفته شده.
ص : 487
[ [سوره الصافات ( 37 ): آیات 61 تا 70
اشاره
ا شَجَرَهٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ 􀀀 لِلظّ ( 63 ) إِنَّه
􀀀
ا فِتْنَهً الِمِینَ 􀀀 اه 􀀀 إِنّ جَعَلْن
􀀀
ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَهُ اَلزَّقُّومِ ( 62 ) ا 􀀀 امِلُونَ ( 61 ) أَ 􀀀 ذا فَلْیَعْمَلِ اَلْع 􀀀􀀀 لِمِثْلِ ه
ا لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ 􀀀 مالِؤُنَ مِنْهَا اَلْبُطُونَ ( 66 ) ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْه 􀀀 ا فَ 􀀀 اطِینِ ( 65 ) فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْه 􀀀 ا کَأَنَّهُ رُؤُسُ اَلشَّی 􀀀 اَلْجَحِیمِ ( 64 ) طَلْعُه
( ارِهِمْ یُهْرَعُونَ ( 70 􀀀 ی آث 􀀀 ضالِّینَ ( 69 ) فَهُمْ عَل 􀀀 اءَهُمْ 􀀀 67 ) ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَی اَلْجَحِیمِ ( 68 ) إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آب )
ترجمه:
-61 پس عمل کنندگان باید براي این رستگاري عمل کنند.
-62 آیا از نظر پیش کش این بهتر است یا درخت زقوم.
-63 ما جدّا آن را براي ستمکاران مایه آزمایش قرار دادیم.
-64 البتّه آن درختی که در قعر دوزخ می روید.
-65 شکوفه آن گویا سرهاي دیوانست.
-66 و دوزخیان جدّا از آن میخورند و شکمها را از آن پر میکنند.
-67 سپس دوزخیان را بالاي خوردن آن میوة آمیختنی از آبی جوشانست.
-68 آن گاه بازگشت ایشان بسوي دوزخ است.
ص : 488
-69 البتّه ایشان پدران خویش را گمراه یافتند.
-70 پس اینان از پی آنان بسرعت میروند.
شرح لغات:
النزل:محصول و باقی مانده است،گفته میشود براي این طعام نزل و نزل است،و گفته شده الانزال آنست که بسبب آن تقویت
میشود پس بدنها را پایدار و روح ها بر آن باقی میماند،و گفته میشود اقمت لقوم نزلهم یعنی آنچه شایسته بود از غذا که بر آن
فرود آینده آماده کردم،و قطرب خیال کرده که زقوم درخت تلخی است،در تهامد ابو مسلم گوید:و ظاهر تلاوت- دلالت
میکند که عرب زقّوم را نمی شناخت،پس تفسیر شد بعد از این.
و الطلع:حمل و بار درخت خرماست نامیده به طلع شد براي طلوع و سر زدن آن.
و الشوب:مخلوط شدن چیزي است بچیزي که از آن نیست بلکه بدتر و پست تر از آنست.
و الحمیم:گرماي چنانیست که از سوزانیدن نزدیک بهلاکت و نابودي میکند.شاعر گوید:
اللّ ذلک من لقاء
􀀀
احم ه
احاد فی الشهر الحلال
خداوند نزدیک نمود این را از برخورد و ملاقات که باو خیره شدم و چشم دوختم در ماه حلال.
و حمم ریش الفرخ،هنگامی که جوجه نزدیک به پریدن می شود.و حمیم:یعنی دوست نزدیک یعنی نزدیک از قلب،و هرع
الرجل و اهرع هر گاه ترغیب شود و شتاب کند،ازهري گوید،اهراع بمعناي اسراع
ص : 489
و شتاب کردنست،و مهرع بمعناي حریص است.
تفسیر:
آن گاه خداوند سبحان تمام حکایت را از قول اهل بهشت فرمود:
امِلُونَ 􀀀 ذا فَلْیَعْمَلِ الْع 􀀀􀀀 لِمِثْلِ ه
یعنی براي مثل این ثواب و رستگاري و نجات از مهالک قیامت هر آینه باید عمل کنند در دار دنیا عمل کنندگان و بعضی
گفته اند:که این از قول خداي تعالی است،یعنی براي مثل این نعمتی که ما آن را ذکر کردیم و آن از قول خدا:
لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ )است تا بَیْضٌ مَکْنُونٌ پس هر آینه باید عمل کنند عمل کنندگان،این ترغیب در طلب ثواب است بسبب
طاعت،یعنی کسی که میخواهد اینکه عمل کند براي نفعی که امید آن را دارد،پس هر آینه عمل کند براي این سود و نفع
بزرگ.
ذلِکَ خَیْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَهُ الزَّقُّومِ 􀀀 أَ
زجاج گوید:آیا اینست که آنچه را که ما یاد نمودیم آن را از پذیرایی اهل بهشت و آنچه براي ایشان آماده شده بهتر است،در
باب خوراکی هایی که تقویت بدن میشود با آن و با آن امکان اقامت و ماندن است،یا خوراکی هاي اهل آتش در آتش.
و بعضی گفته اند:آیا سبب اینکه مؤدي بخیر و سعادت میشود بهتر است یا بسبب اینکه منجر بآتش میگردد،براي آنکه در
زقوم خیري نیست و بعضی گفته اند:البتّه این کلام درست است براي آنکه وقتی کاري کردند که منجر و کشیده بآن شد،پس
مثل آنست که گویند در آن خیر است.
حابُ الْجَنَّهِ یَوْمَئِذٍ خَیْرٌ مُسْتَقَ  را وَ أَحْسَ نُ 􀀀 و بعضی گفته اند:فقط"خیر"را بر طریق مقابله فرموده،پس آن مثل قول اوست: "أَصْ
مَقِیلًا" ( 1)اصحاب
ص : 490
. 1) -سورة فرقان آیۀ 24 -1
بهشت در این روز بهترند از جهت جایگاه و منزل و نیکوترند از جهت گفتگو و این چنانست که مردي به برده خود میگوید
اگر چنین کاري کردي تو را اکرام میکنم و اگر چنان کردي تو را میزنم آیا این بهتر است یا آن اگر چه در زدن خیري
نیست،و زقوم میوة درختیست که جداّ بدو تلخ و ناپسند است،از قول آنها که میگویند این طعام تلخ و کشنده است هر گاه آن
را با بی میلی و رنج فراوان بخورد.
و بعضی گفته اند:زقوم درختی است در آتش که اهل آتش از آن می خورند براي آن میوه تلخ و زبریست بدبوي.
و بعضی گفته اند:آن درخت شناخته شده و معروفی است در دنیا و عرب آن را میشناسند.
و بعضی گفته اند:آن در دنیا معروف نیست و به تحقیق روایت شده که وقتی قریش این آیه را شنید گفت ما این درخت را
نمیشناسیم،پس ابن زبعري ( 1)گفت زقوم بزبان بربر خرما و سر شیر است،و در روایتی به لغت اهل یمن،پس ابو جهل بکنیزش
گفت اي کنیز(زقمینا)پس کنیز براي او خرما و سرشیر آورد و به یارانش گفت بفرمائید تزقم کنید،یعنی ناشتایی
ص : 491
اللّ همانست که در جنگ بدریا کفّار قریش با مسلمین جنگید و براي کشته گان
􀀀
1) -مترجم گوید:ابن زبعري عبد ه -1
مشرکین نوحه سرایی کرد و عمر و یزید هم اشعار او را مکرّر بازگو میکردند،در کتاب مستطرف ابهشی است که عمر شراب
خورد و مست شد و سر عبد الرحمن عوف را شکست و اشعار ابن زبعري را که اوّل آن اینست، و کان بالقلب قلیب بدر...
میخواند و بر مشرکین گریه میکرد که پیغمبر(ص)خبردار شد و آمد او را زد و عمر میگفت غلط کردم و دیگر این کار را
نمیکنم.
کنید باین چیزي که محمد شما را بآن میترساند،پس خیال میکرد که آتش درخت میرویاند،و آتش میسوزاند درخت را پس
خداوند سبحان نازل فرمود:
لِلظّ
􀀀
ا فِتْنَهً الِمِینَ 􀀀 اه 􀀀 إِنّ جَعَلْن
􀀀
ا
قتاده و زجاج گویند:یعنی ما آن را آزمایش قرار دادیم براي ایشان که بآن امتحان شوند و تکذیب کردند وجود آن را.
جبائی و ابی مسلم گویند:مقصود از فتنه عذاب است یعنی قرار دادیم آن را براي سختی عذاب ایشان از قول خدا: یَوْمَ هُمْ عَلَی
ا شَجَرَهٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ حسن گوید: 􀀀 النّ یُفْتَنُونَ یعنی عذاب میشوند إِنَّه
ارِ 􀀀
یعنی زقوم درختی است که در قعر جهنّم می روید و شاخه هاي آن به تمام درکات دوزخ میرود،و بعید نیست که خداوند
سبحان به کمال قدرت خود درختی در آتش از جنس آتش یا از جوهري که آتش آن را نخورد و نسوزاند بیافریند،چنانچه
آتش دوزخ زنجیرها و غلها را در دوزخ نمیسوزاند و چنانچه مارها و عقربهاي آن را هم نمیسوزاند و همچنین ضریع و مانند
آن را نمی سوزاند.
اطِینِ 􀀀 ا کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّی 􀀀 طَلْعُه
شکوفه آن مانند سرهاي دیوها،و جنّیان هولناك و زشت است.
سؤال و جواب:
س-چگونه شکوفه آن درخت شبیه به سرهاي دیوان است و حال آنکه آن شناخته نشده است،و البتّه تشبیه میکنند چیزي را به
چیزي که شناخته شده باشد؟
ص : 492
ج-شناخت بر سه گونه است:
-1 سرهاي شیاطین و دیوها شبیه شکوفه درختی است که بآن استن گفته میشود،و نابغه شاعر بقولش آن را قصد نموده و گفته
است.
تعبید عن استن سود اسافله
مثل الاماء اللواتی تحمل الخرما
برگشت آن کنیزي که قسمت زیرین و پائین تر او سیاه بود مانند کنیزانی است که روي سر خود هیزم حمل میکنند،و این
درخت شبیه بنی آدم است،اصمعی گوید و بآن گفته میشود صوم،و گوید:
توکل بشدوف الصوم یرقبه
من المغارم مهضوم الحشازرم
موکّل بود بر درخت صوم که شکل انسانست و آن را مواظبت میکرد از گلّه بز و گوسفند که از آن نخورند و مسموم شوند.
-2 بدرستی که شیاطین جنسی از مارها هستند پس تشبیه کرد میوه آن را بسر این مارها،و فراء گوید در این باره:
عنجرد تحلف حین احلف
کمثل شیطان الحماط اغرف
زن سلیطه اي سوگند میخورد هنگامی که من قسم میخورم مثل مارهایی که در درخت حماط منزل میکنند میشناسد آن را
کسی که شناسایی داشته باشد.
و مبرّد گوید:
اللّ
􀀀
و فی البقل ان لم یدفع ه
شرّه شیاطین یعد و بعضهن علی بعض
و در قبیله بقل(که قومی از عرب هستند)شیطان صفتانی هستند که اگر خدا دفع شرّ آنها را نکند برخی بر برخی دیگر تاخته و
دشمنی با هم میکنند 3-اینکه قباحت و زشتی صورت شیاطین در قلوب و دلهاي مردم متصوّر است و براي همین میگویند
بکسی که در کمال قباحت و زشتی است مثل
ص : 493
شیطانست،پس خداوند تشبیه فرمود میوه این درخت را بچیزي که زشتی آن در دلهاي مردم مستقر است.راجز گوید:
ابصرتها تلتهم الثعبانا
شیطانه تزوّجت شیطانا
دیدم او را که اژدهایی او را می بلعید و از بد منظري و زشتی صورت دیوي بود که با دیو دیگري آمیخته بود.و ابو النجم
گوید:
الرأس قمل کلّه و صئبان
و لیس فی الرجلین الاّ خیطان
و هی التی یفرغ منها الشیطان در تمام سرش شپش و رشک پر بود و در دو پایش جز دو ریسمان باریک چیز دیگري نبود و او
همان زنیست که شیطان از زشتی او ناراحت و بیطاقت میشود.
و امراء القیس گوید:
أ تقتلنی و المشرفی مضاجعی
و مسنونه زرق کانیاب اغوال
آیا مرا میکشی و حال آنکه شمشیر من پهلوي من در خوابگاه من و نیزه تیز و کبود من مانند دندانهاي دیوهاست و غولها،پس
تشبیه نمود نیزه هاي خود را از تیزي بدندانهاي غولان و کسی نگفت که او غول را دیده است،و این گفته ابن عباس و محمد
بن کعب قرظی است.
و جبائی گوید:بدرستی که خداي تعالی خلقت شیاطین را در آتش بد شکل و زشت و حتی اگر بیننده اي از بندگان ایشان را
به بیند هر آینه- وحشت کند از ایشان و براي همین تشبیه فرموده است بسرهاي شیاطین.
ا􀀀 فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْه
اَلْبُطُونَ
مالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ یعنی شکمهاي خود را پر میکنند از آن 􀀀 یعنی اهل آتش از میوه این درخت می خورند. فَ
ص : 494
براي شدت آنچه را که به ایشان میرسد از درد گرسنگی،و روایت شده که خداي تعالی آنها را گرسنه میکند تا عذاب آتش
را از شدّت گرسنگی فراموش میکنند،پس داد میزنند سر مالک دوزخ پس آنها را میبرد بسوي آن درخت و در میان ایشان ابو
جهل است،پس میخورند از آن،پس شکمشان بجوش می آید مثل جوش آمدن آب جوش،پس اظهار عطش میکنند،پس آنها
را میدهند شربتی از آب داغی که بنهایت حرارت و گرمی رسیده،پس هر گاه نزدیک صورتشان رسیده روي هاشان کباب
میشود و این است قول او که می فرماید:
یَشْوِي الْوُجُوهَ
(1)
ا فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ 􀀀 پس وقتی بشکمهایشان رسید هر چه در جوف ایشانست گداخته میشود،چنانچه فرمود: یُصْ هَرُ بِهِ م
ا پس البتّه 􀀀 2)گداخته میشود هر چه در شکم ایشانست،پس این است طعام و شراب ایشان پس این قول اوست ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیْه )
براي ایشانست زیادتر از درخت زقوم لَشَوْباً مِنْ حَمِیمٍ یعنی آمیخته و مخلوطی از آب جوش آن طعام را با این آب جوش
ممزوج میکنند و بآنها میدهند.
و بعضی گفته اند:که ایشان را اجبار میکنند بر خوردن آن که عقوبتی بر آنها باشد.
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ
بعد از خوردن زقوم و آب جوش بازگشتشان.
لَإِلَی الْجَحِیمِ
بسوي دوزخ است،و جهت آن اینست که ایشان براي آشامیدن آب جوشان وارد چشمه حمیم که خارج از دوزخ است میشوند
چنانچه شتر وارد آب میشود،سپس برمیگردند بسوي جهنّم و دلالت میکند
ص : 495
. 1) -سورة کهف آیۀ: 29 -1
. 2) سورة حج آیۀ: 20 -2
بر این قول خدا:
ا وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ 􀀀 یَطُوفُونَ بَیْنَه
(1)
دور میزند میان آتش و چشمه حمیم آب جوشان،و جحیم آتش بر افروخته است،و معنی اینست که زقوم و حمیم خوراك و
نوشابه ایشان و دوزخ برافروخته جایگاه ایشان است.
ضالِّینَ 􀀀 اءَهُمْ 􀀀 إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آب
یعنی این کفّار تصادف با پدرانشان نمودند در بیرون رفتن از حق و دین.
ارِهِمْ یُهْرَعُونَ 􀀀 ی آث 􀀀 فَهُمْ عَل
پس ایشان در گمراهی و تقلید و پیروي از آنها میکنند پیروي سریع و با شتاب.
ابن عباس و حسن گویند:یعنی سرعت میکنند.
کلبی گوید:عمل میکنند مانند اعمال ایشان ابی عبید گوید:تحریک میکنند افرادي را که پشت آنها هستند...
اللّ الملک المنّان در شب یکشنبه هشتم جمادي الاولی 1401 هجري قمري ترجمۀ جزوة بیستم تفسیر مجمع
􀀀
تمام شد بعون ه
البیان،به دست کمترین خدّام دین و آستان ولایت خاندان رسالت علیهم السلام محمد بن علی بن الحسین شهیر بشریف
الرازي.
پایان
ص : 496
. 1) -الرحمن آیۀ: 44 -1
فهرست
51-67 11- 49 آیات: 20 - 16 جنگ خندق 31 دعاء وحدت 50 6- 4 آیات: 10 -16 1- سورة احزاب ثواب قرائت آن 3 آیات: 5
92 کتک زدن عمر دخترش حفصه را 96 27- 84 آیات: 30 - 81 داستان بنی قریظه 90 -84 26- 68 آیات: 27 -80 21- آیات: 25
117 داستان ازدواج پیغمبر با زینب 127 36- 102 آیات: 40 -117 31- اختلاف علماء دربارة تخییر زنان پیغمبر 98 آیات: 35
150-165 51- 147 آیات: 55 - 142 آیا پیغمبر همسر هبه اي داشت؟ 149 -149 49- 135 آیات: 50 -141-41- آیات: 48
ص : 497
187 امانت چیست؟ 189 سورة 70- 180 اختلاف در رنجش موسی 185 آیات: 73 -186 63- 166 آیات: 69 -179 56- آیات: 62
216 بناء مسجد اقصی بدست -236 10- 208 آیات: 14 -215 6- 200 آیات: 9 -207 1- سبأ فضیلت سورة سبأ 199 آیات: 5
264-268 26- 253 آیات: 30 -263 20- 237 آیات: 25 -252 15- سلیمان(ع) 228 کیفیت مردن سلیمان 233 آیات: 19
292-298 51- 287 آیات: 54 -292 46- 282 آیات: 50 -286 41- 275 آیات: 45 -281 36- 268 آیات: 40 -274 31- آیات: 35
ص : 498
320-325 18- 313 آیات: 26 -319 11- 306 آیات: 17 -312 6- 300 آیات: 10 -305 1- سورة ملائکه یا فاطر آیات: 5
351 سورة یس فضیلت -357 41- 344 آیات: 45 -351 36- 332 آیات: 40 -343 31- 326 آیات: 35 -331 27- آیات: 30
31- 386 آیات: 35 -394 21- 373 حکایت رسولان انطاکیه 382 آیات: 30 11- 361 آیات: 20 -373 1- 358 آیات: 10 - آن: 361
426-428 61- 416 آیات: 65 -425 51- 408 آیات: 60 -416 41- 399 آیات: 50 -407 36- 395-399 آیات: 40
ص : 499
439 معناي ده گانه لفظ امر 445 سورة صافات فضیلت -446 77- 435 آیات: 83 -439 71- 429 آیات: 76 -434 66- آیات: 70
-476 31- 464 آیات: 40 -473 21- 458 آیات: 30 -463 11- 448 زاجرات کیانند؟ 454 آیات: 20 -457 1- آن 447 آیات: 10
488-496 61- 483 آیات: 70 -487 51- 477 آیات: 60 -482 41- 473 آیات: 50
ص : 500
دربا