گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
آداب معاشرت
جلد اول
چند باب: در باره معاشرت با خویشاوندان و بردگان و خدمتکاران بیشتر در درون خانمان






باب دوم: خوشرفتاري با پدر و مادر و فرزندان و حقوقشان بر یک دیگر و منع از حقنشناسی
اشاره
آیات قرآن: 1- (در سوره بقره آیه 83 ) و چونان که ستاندیم از بنی اسرائیل پیمان بر اینکه نپرستند جز خدا را و بر احسان به پدر و
مادر. 2- در انعام ( 151 ) بگو بیائید تا بر شما بخوانم آنچه را که حرام کرد بر شما پروردگار از اینکه انباز نسازید چیزي را و بپدر و
مادر احسان کنید و نکشید فرزندانتان را از نداري، ما هستیم که روزي دهیم شما را و آنان را. 3- در سوره توبه (آیه 23 ) ایا کسانی
که ایمان آوردید برنگیرید پدرانتان را و برادرانتان را اولیاء خود اگر برگزینند کفر را بر ایمان و هر که از شما بدانها پیوندد آنان
همان ستمکارانند 24 - بگو اگر باشند پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و عشیرهتان و دارائیها که بدست آوردید و
تجارتی که از کسادش ترسانید و خانههاي نشیمن که پسندید محبوبتر نزد شما از خدا و رسولش و جهاد در راهش پس درنگ
کنید تا خدا فرمانش را بر شما برآورد و خدا رهنمائی نکند مردم بزهکار را. 4- سوره اسراء (آیه 23 ) فرمان داد پروردگارت که
نپرستید جز او را و احسان به پدر و مادر را چون که نزد تو پیر شوند یکیشان یا هر دو برویشان اف مگو و اندهشان نکن و سخن
24 - و تواضع کن در برابر آنان با مهربانی (1) محترمانه بآنها بگو. ص: 18
و بگو پروردگارا بدانها مهربان باش چنان که مرا با مهربانی پروریدند. 25 - پروردگارتان براز دلتان داناتر است اگر شایسته باشید
راستش که او بر توبهکاران بسیار آمرزنده است. سوره مریم ( 14 ) و احسان بپدر و مادرش و نبود زورگو و گنهکار. 32 - فرمود و
صفحه 15 از 153
احسان بمادرم و نساخت مرا زورگو و بدبخت. 6- سوره العنکبوت (آیه 8) و سفارش کردیم آدمی را در باره پدر و مادرش به
نیکی و اگر با تو در افتند که مشرك شوي بمن بدان که دانش بدو نداري فرمانشان مبر برگشت شماها بسوي من است و آگاه
سازم شما را بهر چه میکردید. 7- سوره لقمان (آیه 14 ) و سفارش کردیم آدمی را در باره پدر و مادرش بدل کشیده او را مادرش
به سستی بر سستی و از شیر بریدنش در دو سال است که باید شکر کند مرا و پدر و مادرش را بسوي من است گردش- 15 - و اگر
با تو در افتند تا مشرك شوي بر من بدان که ندانی فرمانشان مبر و همصحبت آنها باش در دنیا بخوبی. 8- سوره احقاف آیه ( 15 ) و
سفارش کردیم بآدمی در باره پدر و مادرش باحسان به دل کشیده او را مادرش بناخواه و او را زائیده بناخواه و سختی و دوره
آبستنی و شیر بریدنش سی ماه است.
اخبار این باب
1- کافی بسندش تا یک راوي از امام ششم (ع) گوید نزد آن حضرت بودم که به عبد الواحد انصاري در باره بر ( اخبار این باب: ( 2
بوالدین فرمود در زمینه تفسیر قول خدا عز و جل که "و بالوالدین احسانا "ما حاضران پنداشتیم مقصود حضرتش تفسیر آن
آیهایست که در سوره مبارکه بنی اسرائیل است (آیه 23 ")فرمانداده پروردگارت که نپرستید جز او را و در باره والدین باحسان بر
آنان "و چون پس از آن بدیدارش رسیدم از حضرتش آیه را پرسیدم (این پرسنده زراره بوده که کلمه عمن رواه در سلسله سند
روایت تصحیف کلمه زراره است) آن حضرت فرمود مقصود من آن آیه بود که در سوره لقمان است (آیه 14 ")و سفارش کردیم
آدمی را در باره والدینش به نیکی کردن کلمه حسنا در قرائت معروفه در قرآن ثبت نشده و بسا قرائت خاص ائمه باشد و یا تفسیر
عرفی جمله باشد امام فرمود که دنبال سفارش در آیه آمده است و اگر با تو در افتند که شریک سازي با من چیزي را که ندانی
پس فرمانشان مبر (یعنی سفارش را بدینجا محدود کرده است) پس ص: 19
زراره گفت راستش آن سفارش سوره بنی اسرائیل بالاتر است که فرمان داده بصله پدر و مادر و رعایت حقشان در هر حال و گرچه
درافتند با تو در اینکه شریک سازي با من آنچه را ندانی (زراره به اطلاق آیه استناد کرده پس امام فرمود: نه بالاتر نیست بلکه در
آیه لقمان هم فرمان داده بصله آنها و اگر چه با او براي شرك درافتند و در این آیه نیفزوده در حق آنان جز عظمت و والائی (و
نهی در خصوص پیروي آنها در شرك است و آیه بنی اسرائیل هم تا این جا اطلاق ندارد چون امر بدعاي خیر براي آنها کرده که
مخصوص بوالدین مسلمانست بقرینه طلب آمرزش اخروي که شامل کافر نیست ولی در دنبال آیه لقمان که آیه ( 15 ) است پس از
نهی از پیروي در شرك فرموده "در دنیا بخوبی با آنها برخورد کن که شامل مشرك هم میشود "و نیفزوده خداوند در این آیه
نسبت بحق آنها مگر عظمت و والائی پایان خبر کافی. ( 1) شرح مصنف گفته این خبر از اخبار سخت و غامض است که هر دسته از
بزرگان علماء و اهل حدیث در حل آن براي دور و دراز رفتهاند و با رجوع بگفتهاشان در شایان توجهی نسفتهاند و در آن
اعتراضاتی است از نظر لفظ که کلمات آیه در حدیث با قرآن موافق نیست و از جهت معنا و مضمون (سپس در حل آن از کلام
خود و دیگران چند وجه مفصل آورده که به زبان علمی و ادبی اداء شده و براي پارسی زبانان که منظور از این ترجمهاند سودي
ندارد و بلکه مایه سرگیجه آنها است و از این رو نظر بترجمه مشروح حدیث که براي عموم مفهوم است و همه اعتراضات در ضمن
آن حل شده با استفاده از مجموع کلمات اعلام از ترجمه آنها صرف نظر شد تا جواب پنجم که بیان بیشتري در شرح حدیث دارد.
2) پنجم جوابیست که برخی شارحان حدیث یا شارحان کافی یاد کردهاند و بدنبال کلام فضلاء پیشین نامبرده و ضمیر قال را در )
هر دو جا راجع به امام (ع) دانسته جز اینکه والدین را تفسیر بوالدین در علم و حکمت کرده که مقصود از آنها پیغمبر و امام است و
گفته کلمه اعظم در فرموده او که ان ذلک اعظم اشاره است بگفته خداي تعالی و اگر با تو در افتند والدین و کلمه اعظم فعل
ماضی است بمعنی عظم با تشدید یعنی بزرگ داشت و ان یامر مفعول آنست بتاویل بمصدر و مقصود از آن فرمان بصله است
صفحه 16 از 153
نسبت بوالدین که در گفته پیش است و در کلام پیوست بدان که فرموده خدا است "و شکر کن مرا و والدینت "و فرموده او که
صاحبهما و اتبع و امام پس از خواندن "و ان جاهداك "فرموده: این گفتار بزرگ کرده فرمان صله بوالدین و حقشان را در هر حال
چون بیان کرده که واجب است صله آنها و طاعتشان با زجر و منع از والدین نسبی تا چه رسد بدون آن الا و خلاصه گفته این
شارح اینست که امام در تفسیر آیه فرموده واجب است بر بوالدین علمی که امام و پیغمبرند حتی با منع از طرف والدین نسبی و این
ص: 20 معناي خوب و درستی است فی نفسه ولی از ظاهر حدیث بدور
است و موجب اختلاف معنی والدین در حجلهها). ( 1) شارح نامبرده گوید: سپس امام این جمله کلام خدا را خوانده که: و ان
جاهداك، و بقول خودش "لا: نه "فهمانده که مقصود ظاهرش نیست که مبارزه والدین با فرزند خود درکشیدن او بشرك باشد و
نهی فرزند از اطاعتشان در آن بلکه مقصود فرمان بصله والدین علمی است و اگر چه منع کنند او را دو مانع که ابو بکر و عمرند از
آن والدین و نیفزوده این گفته خدا جز عظمت و والائی حقشان را. و گواه آورده بر این توجیه خود بروایت اصبغ گذشته در باب
اینکه والدین رسول خدا (ص) و امیر المؤمنین باشند و گفته مقصود تاویل بطن آیه است و منافات ندارد با تفسیر ظاهرش به وجه
.( دیگري (حدیث اصبغ را مصنف در کتاب امامت در باب 15 زیر شماره 22 از ج 1 کافی ص 428 آورده- از پاورقی صفحه 32
2) ولی مؤید آنست روایت مؤلف کتاب تاویل الایات الظاهره بنقل از تفسیر محمد بن عباس بن ماهیار با سند صحیح وي از عبد )
الله بن سلیمان که من حاضر بودم با جابر جعفی نزد امام پنجم (ع) که حدیث میفرمود: براستی رسول خدا و علی (ص) همان
والدین باشند، عبد الله ابن سلیمان گفت و از امام پنجم (ع) شنیدم که میفرمود از ما است آنکه حلال کرده (خدا) برایش خمس را
و آنکه قرآن صدق برایش آمد و از ماست آنکه باورش داشت (اشاره است بآیه 23 سوره الزمر مترجم) و از ماست فرمان مودت در
کتاب خدا عز و جل و علی و رسول خدا (ص) همان والدین باشند و فرمانداده خدا نژادشان را به تشکر از آنان (در سوره لقمان
مترجم). ( 3) و باز بسند صحیح دیگر تا زراره از عبد الواحد بن مختار آورده که وارد شدم بر امام پنجم (ع) و فرمود: آیا ندانی که
علی (ع) یکی از والدین است که خدا عز و جل فرموده اینست که شکر کنی براي من و براي والدینت زراره گفت نفهمیدم کدام
آیه است آنکه در سوره بنی اسرائیل است یا آنکه در سوره لقمان است گفت مقدر شد که بحج رفتم و نزد امام پنجم بار یافتم و
چون با او تنها شدم گفتم: قربانت حدیثی را عبد الواحد آورد فرمود: آري درست است، گفتم مقصود از آن کدام آیه است آنکه
در لقمانست یا آنکه در بنی اسرائیل؟ فرمود: آنکه در لقمانست (و ظاهر امر اینست که مورد شک زراره خصوص کلمه والدین
بوده که امام آن را براي عبد الواحد تاویل کرده که آیا مقصود والدین در کدام از دو سوره است نه شک در بالوالدین احسانا که
مخصوص به بنی اسرائیل است و نه شک در جمله أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ تا إِلَیَّ الْمَصِیرُ که مخصوص سوره لقمانست و باین نظر
1) و ) اشکال از دو چیز برطرف میشود خلاصه از پاورقی ص 33 ص: 21
باز بسند دیگر از جابر آورده که شنیدم امام پنجم (ع) میفرمود: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ، منظور رسول خدا (ص) و علی (ع) باشند
و از این اخبار برآید که در روایت کافی تصحیف و تحریفی شده و کلمه عمن رواه در سند تصحیف عن زراره است که برخی
اعتراضات دیگر هم برطرف میشود ولی تطبیق آن بر آیه بسیار مشکل است و برخی تاویلات در کتاب الامامه یاد کردم (مؤلف در
کتاب الامامه (ج 22 ص 270 ) حدیثی از کافی آورده که کلمه والدین در آیه سوره لقمان أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ را بوالدین
2- کافی بسندش تا (2) .( علمی تاویل کرده و بدنبالش بیان مفصلی دارد در توجیه آن بدان جا رجوع کن (از پاورقی ص 34
محمد بن مروان که شنیدم امام ششم (ع) میفرمود: راستی مردي نزد پیغمبر (ص) آمد و گفت: اي رسول خدا بمن سفارشی فرما و
آن حضرت فرمود: چیزي را شریک خدا مگیر و گرچه بآتش سوخته شوي و شکنجه گردي جز که دلت پايبند ایمان باشد و پدر
و مادرت را فرمانگزار باش و بآنها نیکی کن زنده باشند یا مرده و اگر بتو فرمایند از خاندان و دارائیت بیرون شو آن را انجام بده که
آن از ایمان است. ( 3) بیان ":چیزي را شریک خدا مگیر "یعنی: نه بدل و نه بزبان یا مقصود همان اعتقاد به شریک است و بمعناي
صفحه 17 از 153
یکم استثناء متصل است یعنی جز اینکه بترسی از سوختن یا شکنجه و از روي تقیه و حفظ جان سخن شرك بگوئی و دلت وابسته
بایمان باشد چنانچه خدا سبحانه در داستان عمار فرموده (در 106 النحل) آنجا که وادار شد بشرك و بزبان آورد "جز کسی که
وادار شد و دلش وابسته بایمان بود. "و پدر و مادرت را فرمانگزار باش فعل مقدري دارد که فعل مذکور تفسیر آنست و اگر
محذوف را پس از آن در تقدیر گیرند دلالت بر حصر و تاکید هر دارد و اگر پیش از آن باشد همان تاکید را رساند چنین گفتهاند
و من گویم میشود فعل دیگر در تقدیر باشد که و ارع است یعنی رعایت کن والدینت را و فرمانگزارشان باش. و نیکی کن بدانها
امر است ... مرده باشند بآمرزشخواهی و پرداخت وام آنها و عبادت به نیابت از آنها و خیرات و صدقه براي آنها و هر چه مایه ثواب
بودن آنها باشد. ( 4) و اگرت فرمان دادند که بدرا از خانوادهات یعنی به طلاق دادن زنت "و از مالت "به بخشیدن آن که این از
ایمانست یعنی از شرائط آنست یا مایه کمال آن و ظاهرش وجوب طاعت آنهاست در غیر گناه و گر چه کار مکروهی باشد
خصوص اگر ترکش سبب خشم و اندوهشان گردد، و این دور نباشد ولی تکلیف سختی است و بسا که حرج بزرگی باشد. آداب
معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 22 سخن فقهاء در باره احسان بوالدین: ( 1) محقق اردبیلی قده (در زبده البیان
ص 209 ) گفته: عقل و نقل دلیلند بر حرمت ناسپاسی پدر و مادر و وجوب طاعت پیروي پدر و مادر و فرمانبري از آنها از آیات و
اخبار فهم شود و برخی علما نیز بدان تصریح دارند و در مجمع البیان گفته: و بالوالدین احسانا، یعنی فرمان داده باحسان بوالدین و
سفارش کرده باحسان بدانها بویژه در حال پیري آنها و گرچه در هر حال باشند فرمانبریشان واجب است ولی نیاز بدان در حال
پیري بیشتر است و فقهاء در کتب خود گفتند: پدر و مادر را میرسد فرزند را از جنگ و جهاد بازدارند تا زمانی که بر او معین نباشد
بدستور امام یا هجوم کفار بر مسلمانان ناتوان از دفاع، و بعضی فقهاء جد و جده را هم در حکم آنان دانستند. ( 2) در شرح شرایع
گفته: چنانی که اذن آنها در جهاد معتبر است در سفر مباح و مستحب واجب عینی باشد چون خداشناسی و شناخت پیغمبر و امام و
معاد نیاز باجازه آنها ندارد و اگر براي بیش از آن باشد که واجب عینی است چون قدرت بر رد شبهه مخالفان و دلیل آوردن براي
ترویج دین زائد بر حد واجب وجوب کفائی دارد و حکم سفر بمانند آن از علوم واجب کفائی چون فقیه شدن اینست که اگر من
به الکفایه باشد اذنشان شرط است، و وجود من به الکفایه در زمان ما بعید است زیرا وجوب فقیه شدن نمیتواند ساقط شود بوجود
صد مجتهد در همه عالم ولی اگر سفر در جز آن باشد از علوم مادي که واجب نباشند موقوف باذن آنها است و در علوم دینی هم
در صورتیست که در شهرش کسی نباشد آنچه را نیاز دارد باو بیاموزد و در سفر فائده بیشتري که مهم باشد چون فراغت خاطر براي
تحصیل یا استاد بهتري که زودتر به هدف خود رسد وجود داشته باشد و گر نه باز هم اجازه آنها لازم است و از اینجا دانسته شود
وجوب پیروي آنها تا آنجا که بر فرزند واجب گردد ترك واجب کفائی با وجود من به الکفایه ولی این حکم مخصوص است بسفر
و بسا که در غیر سفر هم چنین باشد هر گاه کار فرزند مشقت بار باشد. ( 3) و حاصل اینست که آنچه از ادله برآید غمناك کردن
پدر و مادر ناسپاسی و حرام است مگر در آنجا که جوازش شرعا معلوم باشد مانند گواهی بر آنها با اینکه برخی از قبول آن هم منع
کردند در صورتی که آیه ( 135 - النساء) صراحت دارد بوجوب شهادت بر آنها و فائده آن قبول است و قبول شهادت فرزند بر علیه
آنها تکذیب آنها است و حرمت آن در خبر گذشت و ظاهر آیه هم هست و طاعتشان واجب است و روا نیست مخالفتشان در کاري
که براي فرزند سودمندتر است و زیانی بحال دین و دنیاي او ندارد و یا اینکه از وضع همگنانش بدر آداب معاشرت-ترجمه جلد
شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 23 میشود و از وضع متعارف و شایسته او نیست و مورد مذمت عقلاء میگردد و خردمندان معترفند
که حق اینست که چنین نباشد و نیازي بدان ندارد و ترکش بدو زیانی نرساند. ( 1) و بسا که در همه کاري اطاعت والدین واجب
باشد براي عموم دلیل مگر آنچه دلیل بر خلاف دارد و جواز مخالفت در آن شرعا معلوم است بحکم اجماع و مانند آن چون ترك
هر واجب عینی و هر مستحب جز آنچه استثناء دارد و وجوب طاعت والدین منحصر به انجام واجب و ترك گناه نیست که نسبت
( بهر کس مراعات میشود زیرا فرق است میان فرزند و دیگران و ظاهر عموم وجوب طاعتست در مورد فرزند نسبت بوالدین. ( 2
صفحه 18 از 153
شهید در قواعدش گفته: قاعدهایست در باره حقوق والدین شک نیست که هر چه حرام یا واجب است نسبت به بیگانگان نسبت به
پدر و مادر هم همان حکم را دارد و این دو در اموري اختصاص دارند. 1- سفر مباح بیاجازه آنان حرامست و چنین است سفر
مستحب (مانند زیارت و دیدار مؤمنان) و گفتند سفر براي تجارت و طلب علم جائز است اگر استفاده از تجارت و تحصیل علم در
شهر آنان ممکن نباشد چنانچه در سابق آن را ذکر کردیم. 2- بعضی گفتند اطاعتشان در هر کاري واجب است و گر چه در مورد
شبهه باشد و اگر به او امر کردند که با آنها مال مشتبه را بخورد واجب است زیرا طاعت آنان واجب است و ترك شبهه مستحب
است. 3- اگر او را بکاري بخوانند وقت نماز رسیده نماز را پس اندازد و بدان کار پردازد. 4- آیا حق دارند او را از نماز بجماعت
باز دارند حق اینست که بطور مطلق نه، بلکه در برخی موارد که مخالفتشان بر آنها دشوار آید مانند اینکه در تاریکی براي نماز
5- حق دارند که او را از شرکت در جهاد باز دارند در صورتی که واجب عینی ( برود چون نماز عشاء و صبح که بسا خطر دارد. ( 3
نباشد چون به صحت پیوسته که مردي گفت: یا رسول الله من با تو بیعت کنم به هجرت از وطن و جهاد فرمودش پدري یا مادري
داري؟ گفت: آري هر دو را دارم، فرمود: از خدا مزد میخواهی؟ گفت: آري، فرمود برگرد نزد پدر و مادرت و با آنها خوشرفتاري
کن. 6- درستتر اینست که رواست براي هر دو منع فرزند از عمل بواجب کفائی در صورت علم یا ظن باینکه دیگران انجام
میدهند چون مانند جهاد است که حق منع دارند. 7- اگر در نماز مستحبی باشد بقول برخی علماء اگر پدر یا مادر او را بخوانند آن
را ببرد و اجابت کند چون بصحت پیوسته از رسول خدا (ص) که زنی پسر خود را که در حال نماز بود آداب معاشرت-ترجمه جلد
شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 24 خواند فریاد زد ( 1) اي جریح و او گفت: بار خدایا مادرم را و نماز را، مادر گفت: اي جریح باز
گفت: مادرم و نمازم (و پاسخ مادر را نداد) فرمود: نخواهد مرد تا رو در روي زنان فاحشه شود الحدیث. ( 2) و در روایت دیگر
است که آن حضرت (ص) فرمود: اگر جریح فقیه بود میدانست که پاسخ بمادرش افضل از نمازش بود (جریح عابدي اسرائیلی بوده
و مادري داشته و او عادت به نماز داشته و چون مادر مشتاقش میشده میگفته: اي جریح و او میگفته مادر جان نماز است و بار دیگر
مشتاقش شد و او را خواند و باز گفت مادر نماز در پیش است، مادرش گفت بار خدایا نمیرانش تا باو زنان بدکاره را بنمائی. در
میان بنی اسرائیل یک زن بدکاره بود که خود را در نمازخانه جریح افکند و وي او را زد و دشنام داد و بیرون کرد و آن زن خود را
بزیر چوپانی کشید تا آبستن شد و نوزادش میان مردم بود و گفت: این از جریح است و مردم بر سر او نماز خانهاش ریختند و آن را
بن کن کردند و آثارش را برانداختند و خود جریح را نزد حاکمشان بردند بهمراه نوزاد و جریح رو به نوزاد کرد که باذن خدا بمن
بگو که پدرت کیست؟ و از که باشی؟ کودك گفت: من از فلان چوپانم و داستان را گفت و مردم بهمراه حاکم از او عذر
خواستند و صومعه او را باز ساختند از نقره و طلا و آن زن را سنگباران کردند- از پاورقی ص 37 و 38 ). و این حدیث دلالت دارد
بر جواز بریدن نماز مستحبی بخاطر مادر و بطریق اولی دلالت دارد بر حرمت سفر بیاجازه او زیرا دوري از فرزند ناگوارتر است از
8- دور کردن آزار از آن دو، و گر چه اندك باشد که نه خود بدانها برساند و ( اینکه او میخواست بوي بنگرد و بدو رو آورد. ( 3
تا تواند از آزار دیگران هم بدانها جلو گیرد. 9- ترك روزه مستحبی مگر باجازه پدر و در این باره به نصی در باره مادر برنخوردم.
-10 ترك قسم و تعهد مگر باجازه مادر جز در فعل واجب یا ترك حرام و در باره نذر بنص خاصی برنخوردم جز اینکه گویند نهی
- از یمین شامل آنست جز باجازه او نباشد. ( 4) یک آگهی: احسان بوالدین وابسته نباشد بمسلمانی آنها که خداي تعالی فرموده ( 14
لقمان ")و سفارش کردیم آدمی را به نیکی بر والدین خود و اگرت خواستند شریک من سازي چیزي را که ندانی فرمانشان مبر و
رفتار کن در دنیا بخوبی با آنها "و این نص است و دلالت دارد بر مخالفت با آنها در امر بگناه و در حکم گفتار آن حضرتست:
1) اگر گوئی چه کنی ) مخلوق حق طاعت ندارد در نافرمانی خالق. ص: 25
با گفته خداي تعالی در ( 234 سوره البقره) و باز ندارید آن زنان را از شوهر کردن بشوهران خود (که آنها را طلاق دادند) این
حکم شامل پدر هم هست و در باره منع از شوهر کردنست و طاعتش در آن بر پدر واجب نیست و اگر منع از کار مستحب باشد
صفحه 19 از 153
واجب نیست (طاعتش) در ترك مستحب. گویم این در باره شوهر کردن بخصوص شوهران طلاقگو است و اگر از آن حرمت منع
فهم شود وجهش اینست که زن را حقی است در عفتورزي و خودداري و دفع ضرر طغیان شهوت و ترس از وقوع در حرام و قطع
وسوسه شیطان بوسیله شوهر کردن و واجب است پدران بپردازند حقوق فرزندان را چنانچه عکس آن هم واجب است و اگر چه
شوهر کردن مستحب است ولی در ترکش ضرر دین و دنیا است، و در مانند آن طاعت پدر و مادر واجب نیست پایان کلام شهید
ره. از آن پس محقق گفته: میتواند دعاء برحمت (در سوره اسراء) مخصوص غیر از پدر و مادر کافر باشد مگر منظور از آن تا
زندهاند دعاي براي این باشد که خداشان توفیق دهد تا مسلمان شوند تامل کن. ( 2) و ظاهر اینست که آزار آنها بحق مشروع
ناسپاسی نباشد مانند گواهی بضرر آنها چون خدا فرموده (در آیه 135 - النساء) (باید قائم بقسط باشید و گواهان بر ضرر خود
باشید) یا پدر و مادر و گواه فرزند بر علیه آنها قبول است و اینکه گفته شود گواهی واجب است و قبول نیست چون که تکذیب
آنان میشود بخوبی او راز حقیقت است و گر چه بعضی گفتهاند و اما سفر مباح بلکه مستحب بیاجازهشان روا نیست چون
ناسپاسی و عقوق است و از این رو فقها، چنان گفتهاند و اما کار مستحب ظاهرا مشروط باجازه آنها نیست مگر خصوص روزه و نذر
3- کافی بسندش تا ابی ولاد حناط که پرسیدم از ( بنا بر گفته آنان و تحقیق آن در فقه است پایان (کلام اردبیلی در زبده البیان). ( 3
امام ششم (ع) از قول خدا عز و جل (در بقره 83 در النساء 36 در الانعام 151 در اسري 23 از پاورقی 39 ) و به پدر و مادر احسان
باید، این احسان چه باشد؟ پاسخ فرمود: خوشرفتاري با آنها و اینکه وانداري آنان را تا از تو بخواهند آنچه را بدان نیاز دارند و گر
چه ثروتمند باشند آیا چنین نیست که خدا عز و جل میفرماید: ( 92 - آل عمران) هرگز به نیکوکاري نرسید تا انفاق کنید از آنچه که
دوست دارید. راوي گفت: و آنگاه آن حضرت (ع) فرمود: و اما گفته خدا عز و جل در ( 23 سوره اسري ")و اگر برسد نزد تو به
، پیري یکی از آن دو یا هر دو اف بروي آنها مگو و آنها را از خود مران "آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1
ص: 26 فرموده ( 1) اگرت دلتنگ کردند بدانها اف مگو و اگرت زدند آنها را از خود مران فرمود: و بگو براشان گفتاري محترمانه
فرموده: اگرت زدند بدانها بگو بیامرزدتان خدا اینست گفتار محترمانه تو فرموده ":در بر آنها فروتن باش با مهرورزي "فرموده:
بدانها خیره مشو مگر بمهربانی و دلسوزي و بر آنها بانگ مزن و دست بالاي دستشان بر نیاور و از آنها گام پیش منه. ( 2) بیان: وَ
بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً: یعنی بخوبی بآنها نیکی کن "خوشرفتار باش با آنها "نرمش کردن و خوشروئی و چهره گشاده و فروتنی و ترحم
و هر چه مایه شادي آنها باشد، و در اینکه نیاکان نرینه و مادینه در حکم آنها باشند تامل است "و اگر چه ثروتمند باشند "و بتوانند
هر چه را نیاز دارند با مال خود بدست آرند ". لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ "ظاهر خبر اینست که مقصود از بر در آیه همان احسان به والدین است
و میشود اعم از آنها باشد و آنها یک مصداق آن باشند و بر هر تقدیر گواه آوردن آیه یا براي اصل احسانست یا براي انفاق پیش
از درخواست و در حال توانگري پدر و مادر چون مقید به فقر و درخواست نشده و نیازي نیست بتوجیه یکی از افاضل که گفته
گویا گواه آوردن آیه براي این است که در صورت توانگري والدین نیازي بانجام حاجت آنها نیست و انفاق از محبوب هم لزومی
ندارد زیرا از غیر محبوب هم کافی است جز اینکه انفاق از محبوب بر نفس آدمی گران است و به بر نتوان رسید جز بدان و
همچنین به بر والدین نتوان رسید جز بمبادرت بانجام حاجت آنان پیش از درخواست آنها و گر چه بینیاز از آن باشند که این گونه
بر سخت است بر آدمی زیرا باید همیشه در پرسش و جویش حال آنان باشد. و وجه دیگر اینکه شادمانی والدین بمبادرت بانجام
حاجتشان بیشتر است از انجام آن پس از درخواست چنانچه شادمانی کسی که بدو انفاق شود به بخشش محبوب بیشتر است از آن
ببخشش از جز آن پایان سخن یکی از افاضل. و من میگویم: بیاید در روایت کلینی و عیاشی که در قرائت اهل بیت علیهم السلام"
مِمَّا تُحِبُّونَ "آمده بیلفظ لفظ من (هر چه را دوست دارید) و اطلاق و عمومش روشنتر است و میتوان گفت بنا بعموم بر بگفته
مشهور از آیه فهم شود که کسی بدرجه ابرار نرسد جز اینکه همه آنچه را دوس ( 3) طبرسی گفته: بر در اصل از وسعت و پهناوري
است و بر در برابر دریا آید و فرق میان بر و خیر اینکه بر سودي باشد که بدیگري رسد ناگفته با توجه بدان و خیر با سهو هم صدق
صفحه 20 از 153
کند و ضد بر عقوق و ناسپاسی و ضد خیر شر است، یعنی هرگز به بر خدا نرسید جز بطاعت. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم
1) و در معنی بر در اینجا خلاف است، بقول ابن عباس و دیگران بهشت است و بقولی ثواب در بهشت، ) بحار الانوار، ج 1، ص: 27
و بقولی طاعت و تقوي است و بقولی مقصود اینست که هرگز از ابرار که شایستههاي پرهیزکارند نباشید (تا انفاق کنید از آنچه
دوست دارید "یعنی تا انفاق کنید مال را. و این تعبیر را کنایه از مال آورده چون همه مردم مال را دوست دارند و بقولی مقصود
اموال دوست داشتن است که نفیس باشند نه زبون چون قول او سبحانه در ( 268 - البقره) توجه نکنید به پلید که از آن انفاق کنید."
و بقولی مقصود پرداخت زکات واجب و وجوه مالیه لازم است که خدا مقرر کرده در اموال از ابن عباس است و بقولی شامل همه
هزینه نهادن در راه خیر است. و یکیشان گفته خدا سبحانه باین آیه آنان را بفتوت و مردانگی هدایت کرده که فرموده به بر من
نرسید جز باحسان بر برادران خود و انفاق بر آنها از مال و جاه خود و آنچه دوست دارید و چون چنین کنید نیکی و لطف من بشما
رسد "و آنچه انفاق کنید راستی که خدا خوب بدان دانا است "دو وجه دارد یکی اینکه خدا کم و بیش انفاق را میداند و به
اندازهاش ثواب میدهد و دوم اینکه قصد شما را میداند که خوب است یا زشت و حساب آن را دارد. ( 2) اگر گویند چگونه چنین
فرموده سبحانه با اینکه فقیر هم به بهشت میرسد و گر چه انفاق نمیکند پاسخش اینست که این سخن براي تشویق بانفاق است که
مشروط بامکانست و اطلاق کلام براي مبالغه در ترغیب است و بهتر اینکه گفته شود مقصود اینست که به بر کامل با شرف والا
نرسید تا انفاق کنید از آنچه دوست دارید پایان کلام طبرسی. (در باره جمله ان اضجراك بیانی ادبی دارد که بکار پارسی زبانان
ساده نیاید مترجم). و گفتند: اف در اصل چرك زیر ناخنها است و در هر پلیدي بکار رفته و آنگاه در اظهار دلتنگی و بقولی بمعنی
خوار شمردنست. ( 3) و طبرسی بسندي تا امام ششم آورده که فرمود: اگر خدا لفظی کوتاهتر از "اف "در ناسپاسی والدین دانسته
بود آن را آورده بود و در روایت دیگریست از آن حضرت که کمترین ناسپاسی اف است و اگر چیزي از آن کمتر و خوارتر بود از
آن باز میداشت و مقصود اینست که بآنها از کم و بیش آزار مرسان ". وَ لا تَنْهَرْهُما "یعنی آنان را مران بسختی و جیغ زدن و بقولی
یعنی دریغ مکن از هر چه از تو خواستند چنانچه فرموده ( 9- الضحی) و اما سائل را دریغ مدار ". وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً "یعنی بنرمی
و لطف و خوشی و زیبائی با آنها گفتگو کن که دور ص: 28 باشد از
بیهوده گوئی و زشت که بد دارند ( 1 ")وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَ ۀِ "یعنی بسیار تواضع و فروتنی کن در برابرشان در
گفتار و کردار براي نیکی و مهربانی بدانها و مقصود از ذل در اینجا نرمش و تواضع است نه زبونی و باز گرفته شده از فروهشتن
پرنده بمال خود را در پیوستن جوجهاش بخود، گویا خدا سبحانه فرموده بچسبان پدر و مادرت را بخود چنانچه در کودکی تو با تو
میکردند و چون عرب آدمی را بسادگی و کرنش وصف کنند گویند او خافض الجناح است: بال فرو آور. ( 2) بیضاوي: افزوده که
ذل بکسر قرائت شده به معنی انقیاد (کلام بیضاوي خلاصه شد مترجم). ضجر و تضجر ترشروئی است در "لا تمل "یک بیان ادبی
دارد و بدنبالش گوید شاید استثناء در لفظ: الا برحمه منقطع باشد و مقصود نهی از چشم قره است و رقت نازكدلی است، بلند
نکردن آواز نوعی رعایت اوست چنانچه خداي تعالی در ( 10 : الحجرات) فرماید بلند نکنید آوازتان را بالاي آواز پیغمبر. ( 3 ")و لا
یدك فوق ایدیهما "ظاهر اینکه هنگام گفتگو دستت را بالاي دستشان بر نیاور چنانچه شیوه عرب است که هنگام سخنگوئی
دستشان را میگشایند و میجنبانند، پدرم ره گفته مقصود اینست که چون چیزي بدانها دهی دستت را بالاي دستشان مگیر و چیزي
در دستشان بگذار بلکه دستت را برابرشان باز دار تا آن را برگیرند که با ادبتر باشد و بقولی مقصود اینست که چون خواستند تو
را بزنند دستشان را مگیر. ( 4) پیشگام آنها مباش یعنی در راه رفتن یا در میان مجالس نیز. سپس بدان که شکی ندارد رعایت این
امور از آداب خوب است ولی سخن در اینست که رعایت آنها واجبست یا مستحب و واجب هم که باشند ترکشان مایه عقوق و
ناسپاسی است یا نه؟ بطوري که اگر بآنها اف گفت از عدالت بدر است و سزاوار کیفر و ظاهر اینست که انجام این امور گهگاهی
عاق نام ندارد زبان ترك برشان طولانی نشود و از او ناخشنود نگردند به بدرفتاري او و کم حرمت نگهداریش نسبت بدانها و دور
صفحه 21 از 153
نیست گفته شود این کارها اگر سبب اندوه آنها نشوند و از روي بیاعتنائی بمقام آنها نباشند حرام نیستند بلکه آدابی پسندیدهاند و
اگر مایه خشم آنها شوند و پیوسته گردند فرزند عاق گردد و اگر بزودي برگردد و با احسان بدانها جبران کند و خشنودشان سازد
در حد عقوق نباشد و مرتکب کبیره نشده. ( 5) و مؤید آنست روایت صدوق بسندي صحیح (در من لا یحضره الفقیه ج 1 ص 248
ط- نجف ص: 29 از پاورقی ص 44 ) گوید عمر بن زید از امام ششم (ع)
پرسید از امام جماعتی که در همه امورش عیبی ندارد و امامشناس است جز آنکه با پدر و مادرش با خشونت سخن گوید تا آنجا
که بخشمشان آورد دنبالش قرائت حمد و سوره خود را بخوانم (وظیفه نماز با امام جماعت مخالف مذهب است) فرمود: مخوان در
- دنبال او مادامی که عاق و قاطع رحم باشد. ( 1) ولی احوط ترك همه خلاف ادبها است و اخباري در این باره بیاید ان شاء الله. 4
از کافی بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: روز قیامت چیزي چون کبه آید و پشت مؤمن را هل دهد تا او را به بهشت درآورد، و
گویند این برو نیکی است. بیان: کبه یعنی هل دادن و صدمه یا مثل و شکو در چرخریس در خردي یا چون شتري در بزرگی (و از
قاموس ده معنی براي کبه نقل کرده که مناسبتر همین است که ذکر شد مترجم). و جزري گفته کبه بضم کاف انبوهی از مردم و
دیگر چیزها (و بفارسی کبه گویند) و در حدیث است که بپرهیزید از کبه بازار یعنی انبوه مردم در آن، تا گوید بر بسا که اعم از بر
5- کافی: بسندش تا منصور بن حازم که گفتمش کدام کردار بهتر است؟ فرمود: نماز ( به والدین باشد و هر احسانی را فرا گیرد. ( 2
6- کافی بسندش تا امام هفتم (ع) که مردي از رسول ( در وقت و بر والدین و جهاد در راه خدا. بیان یعنی نماز در وقت فضیلت. ( 3
خدا (ص) پرسید پدر را چه حقی است بر فرزندش؟ فرمود: آن که پدر را بنام نخواند و جلو او راه نرود و پیش او ننشیند یعنی جلو
او و دشنامگیرش نکند. تبیان: او را بنام نخواند چون در عرف مردم بیاحترامی و ترك تعظیم و بزرگداشت است بلکه او را بکنیه
بخواند که شیوه بزرگداشت عرب است یا به لقبی که دلالت بر تعظیم یا لطف و گرامی داشت دارد چون پدر جان یا پدر یا والد و
مانند آن جلوش ننشیند در زمان یا مقام و نخست روشنتر است و بسا اعم از هر دو باشد و گر چه بعید است (و میتواند منع از نشستن
جلو او باشد یا در دامن او مترجم "). و دشنامگیرش نکند "یعنی کاري نکند که مردم او را دشنام دهند چنانچه بخودشان یا پدرشان
دشنام دهد و آنها پاسخ گویند و بسا که مردم پدر کسی که کار ناروا و زشتی کند دشنام دهند (و این بیشتر باشد مترجم). ( 4) و در
71 ) در حدیث سان دیدن سواره نظام است که آن حضرت گروهی را لعن کرد تا فرمود: و کسی که بر پدر و : روضه کافی (ج 8
مادر خود لعنت کند، مردي گفت یا رسول الله مردي ص: 30 باشد که پدر
و مادرش را لعنت کند؟ فرمود: آري پدران و مادران مردم را لعنت کند و آنان پدر و مادرش را لعنت کنند و این دو حدیث را عامه
هم روایت کردند. ( 1) در نهایه گفته در حدیث ابی هریره است که البته در پیش پدرت راه مرو، و پیش از او منشین، و بنامش او را
مخوان، و دشنام برایش میاور، یعنی او را دشنامگیر مکن باینکه پدر دیگري را دشنام دهی تا او پدرت را دشنام دهد بعوض آن، و
تفسیرش در حدیث دیگر است که بزرگترین گناه کبیره آنست که کسی پدر و مادرش را دشنام دهد. گفتند چگونه باشد؟ فرمود:
کسی را دشنام دهد و پدر و مادر وي را دشنام دهد پایان از (ج 2 ص 40 النهایه). من گویم: با صرف نظر از این حدیث عامه
میشود این کار را گناه کبیره دانست براي اینکه دشنام به پدر کبیره است؟ ظاهرا نه، زیرا دشنام به دیگري که به دشنام نرسد معلوم
نیست کبیره باشد و این خود دشنام به پدر نباشد و اسناد آن بپدر دشنامگو براي مبالغه و بر سبیل مجاز است، و ارتکاب سبب در
حکم ارتکاب مسبب آن نیست مگر تخلفپذیر از آن نباشد چون گردن زدن نسبت بکشتن با اینکه روایت ضعیف است و دلیل
گرفتن آن بر این حکم مشکل است و روایت روضه هم بقول مشهور ضعیف است و لعن را دلیل کبیره دانستن هم مشکل است
7- کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که چه باز میدارد مرد را ( آري ظاهر در حرمت است و گر چه در باره مکروه هم وارد است. ( 2
از شماها که احسان کند بپدر و مادرش زنده باشند یا مرده: از طرف آنها نماز بخواند و صدقه بدهد و حج بجا آورد و روزه بدارد
که آنچه کند از آنها باشد و خودش هم مانند آن را دارد، و خدا عز و جل به این برو نمازش (و صلهاش خ ب) خیر بسیاري برایش
صفحه 22 از 153
فزاید. ایضاح ":نماز بخواند از آنها "بیان احسان پس از مرگ است و گویا جواب پرسش از آنست که فرمود: نماز بخواند از طرف
آنها قضا یا نافله و چنین است حج و روزه، و بسا که شامل استیجار آنها هم باشد چه بمال خود میت یا مال او، پس واجب است
قضاء نماز و روزه بر بزرگترین فرزندان و تفصیلش در محلش آید انشا ... و دلیل است بر اینکه ثواب این اعمال و خیرات دیگر
بمرده میرسد، و این عقیده علما ما است و اما عامه اتفاق دارند که ثواب صدقه بمرده میرسد و در باره کردار بدنی اختلاف دارند
بقولی میرسد قیاس بصدقه و بقولی نمیرسد بدلیل قول خداي تعالی در ( 39 - النجم) و اینکه نیست براي آدمی جز آنچه کوشا بوده،
مگر ثواب حج که هم بد نیست و هم مالی و حکم مال ص: 31 غالب
8- از ( آمده. و اینکه فرمود "فیزیده الله "یعنی دو ثواب دهد: یکی براي خود عمل و ثواب بسیار دیگر براي بر در دنیا و آخرت. ( 1
کافی بسندش تا معمر بن خلاد که بامام هشتم (ع) گفتم: دعا کنم در حق پدر و مادرم که مذهب حق را نمیشناسند؟ فرمود:
برایشان دعا کن و از آنها صدقه بده و اگر زندهاند و عارف بحق نیستند با آنها مدارا کن که براستی رسول خدا (ص) فرموده:
راستش خدا مرا براي رحمت فرستاده نه براي عقوق و ناسپاسی. روشنگري: دلیل است بر اینکه دعاء و تصدق براي والدین مخالف
حق جائز است پس از مرگشان و در زندگیشان مدارا باید کرد و سخن در دومی گذشت و اولی بسا که از آن سود برند در سبک
شدن عذابشان. و وارد شده صحبت حج از والدین گر چه ناصبی باشد و بیشتر اصحاب بدان عمل کردند با تفسیر ناصبی بمخالف
نه دشمن اهل بیت، و ابن ادریس نیابت از پدر مخالف را هم منکر است و میتوان آن روایت را به مستضعف تفسیر کرد زیرا ناصبی
که اظهار دشمنی با اهل بیت کند بدون شک کافر است و مخالف غیر مستضعف هم نیز مخلد در دوزخ است و در اخبار چندي
کافر و مشرك نام گرفته، و در بسیاري از آنها داغ نفاق بر او زده شده با اینکه خدا سبحانه در باره منافقان در آیه ( 84 : برائه)
فرموده: بر هیچ کدامشان نماز مگذار که مرده باشد هرگز و بر سر گورش مایست که براستی کافرند بر خدا و رسولش و مردند در
بزهکاري. ( 2) و مفسران گفتند "بر گورش مایست "یعنی درنگ مکن براي دعاء، و در باره مشرکان در ( 113 : برائه) فرموده: نبی
را نرسد و هم آنان که ایمان دارند آمرزشخواهی براي مشرکان و گر چه خویشاوند باشند از آن پس که روشن شد براشان که آنان
یاران دوزخند 114 و نبود آمرزشخواهی ابراهیم براي پدرش جز براي نویدي که باو داده بود (که مسلمان میشود) و چون روشن
شد که دشمن خداست از او بیزاري جست و این علت دلالت دارد بر عدم روا نبودن آمرزشخواهی براي کسی که معلوم است
جهنمی است و اگر چه مشرك هم نامبردار نشوند و مخالفان بحکم اخبار متواتره دوزخی باشند و قول خدا که "چون روشن شد او
دشمن خداست "دلیل است بر عدم جواز آمرزشخواهی براي آن مخالفان، زیرا شکی نیست که آنان دشمنان خدایند. اگر گویند:
آمرزشخواهی ابراهیم براي پدرش دلالت دارد بر اینکه پدر جداست گویم مشهور میان مفسران اینست که آمرزشخواهی آن
حضرت مشروط بایمان پدر بوده چون باو وعده داده که مسلمان میشود و چون کافر مرد و روشن شد دشمنی او با خدا از او
1) بقولی وعده از طرف ابراهیم بوده بپدرش که ) بیزاري جست و ص: 32
باو گفته بود تا زندهاي برایت آمرزش طلبم و برایش آمرزش میخواست بشرط ایمان و چون از ایمانش نومید شد از او بیزاري
جست. و اما گفته در سوره مریم (آیه 47 ")سلام بر تو آمرزشخواهم برایت از پروردگارم "طبرسی ره گفته سلام وداع بوده و
کنارهگیري با لطیفترین صورتی و این سلام بدرود و دوري از اوست و بقولی سلام اکرام و احسان است براي اداي حق پدري و در
اینکه گفته "بزودي آمرزشخواهم برایت "چند قول است. 1- وعده استغفار از روي خردمندي چون قبح استغفار براي مشرکان
تثبیت نشده بود. 2- این گفته مشروط بود بترك کردن بتپرستی و اخلاص در خداپرستی. 3- مقصودش این بود بدرگاه خدا دعا
کنم در دنیا عذابت نکند پایان. و من گویم: اگر دلالت آیه درست باشد دلیل باشد بر جواز استغفار و دعاء براي خیر پدر نیز از
خویشان دیگر زیرا مشهور میان امامیه اینست که آزر پدر آن حضرت نبوده بلکه عم او بوده و اخباري هم بر آن دلالت دارد، و
آنگاه هر که از امامیه که نماز میت بر مخالف را روا دارد تصریح دارد که بعد از تکبیر چهارم او را لعن کند یا ترك دعا کند و
صفحه 23 از 153
دعاي بر والدین را در اینجا یادآور نیستند. ( 2) صدوق رضی الله عنه گفته اگر با مستضعف سر و کاري داري برایش بقصد شفاعت
استغفار کن نه از روي پیوند دوستی بحکم روایت حلبی از امام صادق (ع) و در مرسل ابن فضال است از آن حضرت که ترحم کند
بر او از روي شفاعت خواهی و دوستانه در ذکري چنین گفته است. و من گویم: این تایید کند تفسیر ناصب را بر مستضعف و اما
دلیل آوردن آیه پیش بر جواز سلام بر پدر مشرك مورد اعتراض است اما اولا براي اینکه آزر پدر نبوده مگر از راه طریق اولی
دلیل آورند و بنا بر آن دلیل گردد بر اعم از والدین و ثانیا دانستی که برخی علماء و مفسران بلکه بیشترشان آن را تفسیر کردند بر
سلام کنارهجوئی، آري میتوان آن را از معاشرت و مصاحبت بمعروف شمرد با اینکه جواز سلام بر هر کافري وارد است چنانچه در
9- در کافی: بسندش از امام ششم (ع) که مردي نزد پیغمبر (ص) آمد و گفت یا رسول الله چه کس ( باب خود بیاید ان شاء الله. ( 3
را احسان کنم؟ فرمود: مادرت را گفت پس چه کس را؟ فرمود مادرت را آن مرد گفت: از آن پس که را؟ فرمود: مادرت را پس
3 احسان حق دارد و حقش سه برابر پدر / از آن چه کس را؟ فرمود پدرت را؟ ( 4) تبیان: باین روایت دلیل آوردند که مادر به 4
است و بقولی مفهوم آن تاکید در احسان بمادر است و اندازه آن از آن روشن نشود و وجه آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم
بحار الانوار، ج 1، ص: 33 فزونی حق مادر روشن است براي مشقت بیشتر و رنج فزونش براي فرزند و آیات سوره لقمان نیز بدان
اشاره دارد چنانچه دانستی. ( 1) عامه در این باره اختلاف دارند و از قول مالک شهرت دارد که مادر و پدر در این حکم برابرند و
بقولی برتري مادر مورد اتفاق است و بروایتی از مسلم مادر دو برابر پدر حق دارد و بروایت دیگر سه برابر و شهید که خدا گورش
را معطر سازد پس از ذکر مضمون دو روایت چند قول در اینجا نقل کرده (و اعتراض چندي با جواب بیان شده که علمی و ادبی
10 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که مردي نزد ( است و ترجمه آن براي عموم سودمند نیست و از آن صرف نظر شد مترجم). ( 2
رسول خدا (ص) آمد و گفت: یا رسول الله من مشتاق جهاد و توانا هستم آن حضرت فرمود پیغمبر (ص) باو فرمود، در راه خدا
جهاد کن که اگر کشته شوي زنده باشی و نزد خدا روزي خوري و اگر بمیري (در راه جهاد) اجرت یا خداست و اگر برگردي
بیگناه باشی چون روزي که زاده شدي گفت: یا رسول الله من پدر و مادر پیري دارم که پندارند که بحضور من آرامش دارند و از
بیرونشدنم کراهت دارند پس رسول خدا (ص) فرمود: با پدر و مادرت بمان که سوگند بدان که جانم بدست او است یک شبانه
روز همدمی و آرامش آنان با تو بهتر است از جهاد یک سال. ( 3) بیان (پس از تفسیر لفظ نشیط) گوید ":مکن حیا "اشاره است
بقول خداي تعالی در آل عمران (آیه 169 و مپندار آنان که کشته شدند در راه خدا مردگانند بلکه زندهاند نزد پروردگار خود
روزي خورند، و اینکه فرمود ":اجرت با خداست اشاره است بقول او سبحانه در سوره النساء (آیه 110 ) هر که از خانهاش بدر آید
در هجرت بسوي خدا و رسولش سپس مرگش در گیرد البته که اجرش با خداست و به تفسیر بیضاوي یعنی اجرش بر خدا واجب
است. و من گویم: خبر مشعر است باینکه مقصود از مهاجرت معنائیست که جهاد را نیز فرا گیرد. و این خبر دلالت دارد بر اینکه
ثواب ماندن با پدر و مادر براي رضاي آنها فزونست بر ثواب جهاد و شامل پدر و مادر کافر هم میشود و بقول اصحاب توقف
جهاد باذن والدین در صورتی که بر فرزند واجب عینی نباشد زیرا در واجب عینی اذن آنان معتبر نیست، و مخلوق را در برابر خالق
11 - کافی: بسندش از زکریا بن ابراهیم، گفت من نصرانی بودم و مسلمان شدم و بحج رفتم و خدمت امام ( حق طاعت نیست. ( 4
ششم (ع) رسیدم و گفتم: من نصرانی بودم و مسلمان شدم و حج بجا آوردم فرمود: در مسلمانی چه دیدي؟ گفتم قول خدا عز و
1) و ایمان چیست ولی ما ) جل ( 52 : الشوري) تو نمیدانستی کتاب ص: 34
آن را نوري ساختیم که راه نمائیم بدان هر که را خواهیم، فرمود: خدایت هدایت کرده و آنگاه فرمود: بار خدایا هدایتش کن تا سه
بار، فرزندم هر چه خواهی بپرس، گفتم پدرم مادرم نصرانیند و هم خانوادهام، و مادرم نابینا است، من با آنها زندگی میکنم و در
ظرفهاشان غذا میخورم؟ فرمود: گوشت خوك میخورند؟ گفتم نه، و بدان دست نمیزنند، فرمود عیب ندارد، مادرت را منظور بدار و
باو احسان کن و چون مرد بدیگري وانگذارش و تو خود به کار او برخیز و بهیچ کس خبر نده که نزد من آمدي تا در منی مرا
صفحه 24 از 153
دیدار کنی ان شاء الله گفت: در منی نزد آن حضرت رفتم و مردم در گرد او بودند، گویا معلم کودکان است این از او میپرسید و
این هم میپرسید. و چون بکوفه آمدم بمادرم توجه کردم و باو خوراك میدادم و شپش جامه و سرش را میگرفتم و خدمتش میکردم
بمن گفت پسرم تو با من چنین لطفی نداشتی و هم دینم بودي این چه خوشرفتاریست که با من داري و از تو بینم از آنگاه که بسفر
رفتی و مسلمان شدي؟ گفتم: مردي زاده پیغمبر ما فرمانم داده که این کار را بکنم، گفت این مرد آن پیغمبر است؟ گفتم، نه
پیغمبرزاده است، گفت پسرم این پیغمبر است، این کار از سفارشهاي پیغمبرانست، گفتم مادر جانم راستش پس از پیغمبر ما
مسلمانها پیغمبري نباشد ولی او پسر او است، گفت پسرم دین تو بهتر دین است آن را بمن پیشنهاد کن و من باو پیشنهادش کردم و
مسلمان شد و باو آموختم تا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را خواند و در شبش باو عارضهاي رخ داد و گفت: پسرم آنچه را
بمن آموختی باز گو و من باو باز گفتم و بدان اقرار کرد و مرد و چون صبح شد مسلمانها بودند که او را غسل دادند و من بودم که
بر او نماز خواندم و او را در گورش فرو نهادم. ( 2) روشنگري: آیه چنین است "و همچنین وحی کردیم بسوي تو روحی را از فرمان
خود "گذشت که مقصود از آن روحی است که بهمراه پیغمبرانست (ع) و بقولی مضمون وحی است (که قرآن باشد) و آن را روح
نامیده براي اینکه زنده شود بدان دلها، و بقولی جبرئیل است یعنی مضمون وحی است (که قرآن باشد) و آن را روح نامیده براي
اینکه زنده شود بدان دلها، و به قولی جبرئیل است یعنی فرستادیمش بسویت بوحی "و نمیدانستی چیست کتاب و ایمان "یعنی پیش
از وحی "ولی ساختیم آن را نور "آن روح است یا کتاب یا ایمان "تا رهنمائی کنیم بدان هر که را خواهیم از بندگان خود. "بتوفیق
او براي پذیرش و اندیشه در آن، و دنبالش "و راستش تو البته رهنمائی براه راست "و گویا راوي ضمیر را به همان ایمان برگرداند
و از آیه فهمیده که ایمان موهبت است و برهنمود خداست تعالی و گر چه پیغمبران و حجج واسطه آنند، آداب معاشرت-ترجمه
1) و حاصل اینکه چون آن حضرت هم سبب اسلامش را از او پرسید و فرمود: در اسلام ) جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 35
چه حجت و برهانی دیدي که سبب مسلمانیت شد پاسخ داد خداي تعالی هدایت را در دلم افکند و مرا به اسلام رهنمود چنانچه
مضمون آیه کریمه است و آن حضرت تصدیقش کرد و فرمود ":و بحق خدایت هدایت کرده "و آنگاه فرمود "بار خدایا هدایتش
کن "تا سه بار یعنی بر هدایت او بیفزا یا بر آن پایدارش بدار. و گفته آن حضرت "عیب ندارد "دلیل است بر پاکی ذاتی نصاري"
و خانوادهام "یعنی آنان نیز بر کیش نصارایند و بر اینکه نجاست آنان براي درگیري با نجاست است، و میشود تفسیرش کرد باینکه
خشکبار را با آنها میخورده، و بسا مؤید آنست که از می نامی نبرده چون پس از خشکیدن ظرفش اثري از آن بجا نماند بخلاف
گوشت خوك که چربیش بماند (و این بسیار تفسیر رکیک و نجسی است و در پاورقی ص 54 هم در این زمینه توجیه ضعیفی دارد
که از ترجمه آن صرف نظر شد مترجم). ( 2 ")چون مرد "ظاهرش اینست که این سفارش بر این بوده که میدانسته هنگام مرگ
مسلمان میشود، و یک معجزه است و گر چه بسا والدین کافر از حرمت غسل و نماز میت جدا باشند از کفار دیگر ". بهیچ کس
خبر مده "گفتهاند نهی آن حضرت از این گزارش براي این بوده که سره گمراهان مسلم آب او را از آن حضرت نگردانند و
بگمراهی خود نکشانند بیش از آنکه حق را بشناسد. و من گویم: بسا که براي تقیه بوده خصوص که حدیث داراي معجزه است و
گویا براي همین است که داستان رهنما شدن خود را در بار دوم شرفیابی در هم نموده و بلکه در باره اول که توضیح کافی نداده، و
بسا که ترك آن براي فهمش از روال داستانست گفته او ":گویا معلم کودکانست "یعنی از کثرت اجتماع و پرسش آنان و لطف
آن حضرت در جوابشان و اینکه مانند کودکان نیاز بمعلم دارند گر چه از فاضلانند، و در پذیرش آنچه شنوند از آن حضرت
بیاعتراض و خردهگیري. حنیفیه: ملت اسلام است که برکنار از افراط و تفریط است و در حد میانه است، یا ملت ابراهیمی است که
12 - کافی: بسندش تا عمار بن حیان (خباب خ ب) گفت بامام صادق (ع) گزارش دادم از ( پیغمبر (ص) بدان وابسته است. ( 3
احسان پسرم بمن فرمود: من دوستش میداشتم و دوستیم باو فزود، راستش که خواهر رضاعی رسول خدا (ص) نزد آن حضرت
آمد، و چون دیدش بدو شاد شد و رواندازش براي او پهن کرد و ص: 36
صفحه 25 از 153
بر آتش نشاند، و آنگاه با او بگفتگو پرداخت و بروي او خندید سپس او برخاست و رفت و برادرش آمد و با او چنین رفتار و
پذیرائی نکرد، و گفتند، یا رسول الله با خواهرش چنان کردي که با او نکردي با اینکه مرد است؟ فرمود: براي اینکه آن خواهر از او
بوالدینش خوشرفتار بود. ( 1) توضیح: این خواهر و برادر رضاعی دو فرزند حلیمه سعدیه بودند در اعلام الوري گوید عبد الله و
( انیسه پسران حارث بن عبد العزي دو همشیر آن حضرت بودند، و دلالت دارد بر استحباب اکرام خوشرفتارتر بر پدر و مادر. ( 2
-13 کافی: بسندش تا ابراهیم بن شعیب که بامام ششم (ع) گفتم راستش پدرم بسیار پیر شده و ناتوان و ما او را براي قضاي حاجت
بدوش میبریم، فرمود: اگر توانی خود این کار را بکن و بدستت لقمهاش بده که سپرت باشد فردا از دوزخ، یعنی او سپر تو است از
14 - کافی: بسندش تا جابر که شنیدم مرد بامام ششم (ع) میگفت: مرا پدر و مادري است مخالف حق؟ فرمود: بدانها ( آتش. ( 3
احسان کن چنانچه احسان کنی به مسلمانان از آنها که دوستدار ما میباشند. بیان ":چنانچه احسان کنی به مسلمانان "بصیغه جمع،
یعنی بیگانه مؤمن حق ایمان دارد والدین مخالف حق ولادت و در حق برابرند و اگر مقصود این باشد که چنانچه پدر و مادرت هر
15 - کافی: بسندش ( دو مسلمان بودند اصل احسان را میرساند نه اندازه آن را ولی بعید است (بلکه بفهم نزدیکتر است مترجم). ( 4
تا امام پنجم (ع) فرمود: سه تا باشند که خدا عز و جل براي کسی در آنها رخصتی نداده: پرداخت امانت بخوشکار و بدکار، پائیدن
بعهد براي خوب و بد و احسان بوالدین خوب باشند یابد. بیان: دلالت دارد بر وجوب رد آنچه صاحبش ویرا امین بر آن دانسته
صاحبش بر باشد یا فاجر و فاجر شامل کافر هم هست و اشاره دارد که از آن تقاص نشود و اصحاب را در باره تقاص از سپرده
اختلافست و میتوان گفت آن هم نوعی رد بصاحب است چون ذمه او را بري کند و سخنش در جاي آن بیاید ان شاء الله. و دلالت
دارد بر وجوب وفاء به عهد که از آن محسوبست وعده بمؤمن و کافر، ولی این تعبیرات صریح در وجوب نباشند، و مشهور
16 - کافی: بسندش از امام ( استحباب است در صورتی که شرط در ضمن عقد لازم نباشد، و سخن در باره والدین گذشت. ( 5
ششم (ع) که از سنت و بر اینکه مرد نام پدر را بکنایه گوید: ص: 37
1- از سنت پیغمبر و روش خوب و بر بوالدین اینست که هر کس پسرش را بنام ( روشنگري "ان یکنی الرجل "چند وجه دارد: ( 1
خودش کنایه نهد چنانی که اگر نامش محمد است او را ابا محمد بخواند و میشود کنایه شامل نامگذاري هم باشد. 2- مقصود این
باشد که مرد سخنگو طرف خود را بکنایه تعبیر کند نسبت به پدر او باو گوید پسر فلان چون بزرگداشت او است و احترام بپدر او و
یادآوریش بمردم، در دل مؤمنان و بسا کسی که نامش را شنود برایش دعا کند. در یک نسخه بجاي لفظ (ابیه) آمده (ابنه پسر او)
یعنی بطرف خود بگوید ابو فلان به نام پسرش زیرا نام بردن خلاف احترام است بویژه با حضور طرف، و بر هر دو نسخه بر این وجه
مناسب این باب نیست زیرا در باره بر بخصوص والدین نباشد و بلکه در باره احسان بمؤمن است جز آنکه گفته شود شامل والد هم
3- مقصود این باشد که گوینده خود را بنام پدر کنیه آورد و این احسانیست به پدر به وجوهی که گذشت چنانچه ( میشود. ( 2
امیر المؤمنین (ع)، بسیاري موارد خود را تعبیر میکرد به ابن ابی طالب، و فرموده بخدا که پسر ابی طالب مانوستر است بمرگ از
17 - کافی: بسندش تا امام ششم که مردي نزد رسول خدا (ص) آمد و از بر بوالدین پرسید و پاسخش ( کودك به پستان مادرش. ( 3
داد تا سه بار به مادرت نیکی کن و سپس تا سه بار فرمود: بپدرت نیکی کن و مادر را پیش از پدر آغاز نمود (و با آغاز بمادر
18 - کافی: بسندهاي پیش تا امام ششم که فرمود: مردي نزد پیغمبر (ص) آمد و گفت ( اشاره دارد که بر باو افضل است). ( 4
دختري آوردم و پروردمش تا چون به بلوغ رسید زیورش را باو پوشیدم و آوردمش بر سر چاهی و پرتش کردم بدرون آن: و آخر
چیزي که از او شنیدم اینکه میگفت: اي پدر جانم، کفاره آن چه باشد؟ فرمود: مادرت زنده است؟ گفت، نه، فرمود: خالهات زنده
است؟ گفت: آري، فرمود: باو نیکی کن که بجاي مادر است و کفاره کار تو گردد ابو خدیجه (راوي حدیث) گوید: بآن حضرت
گفتم: چه وقت بوده این عمل؟ فرمود: در زمان جاهلیت که دخترها را میکشتند از ترس اینکه اسیر شوند و میان قوم دیگر بزایند.
روشنگري ... این حدیث دلالت دارد بر فضل مادر و خویشان او در باره برو احسان بر پدر و خویشان او و بر فضل بر بخاله میان
صفحه 26 از 153
خویشان مادري او در آنست شرح واد که در جاهلیت بوده چنانچه خداي تعالی فرموده (آیه 8- التکویر) و آنگاه که از موءوده
19 - کافی: بسندش تا حنان بن (1) پرسند بکدام گناه کشته شده. ص: 38
سدیر از پدرش گفت: بامام پنجم گفتم فرزند جزاي پدر را باید بدهد؟ فرمود: جزائی بر او نباشد جز در دو خصلت اگر پدر برده
20 - کافی: بسندش تا جابر که مردي نزد رسول خدا ( است پسرش او را بخرد و آزاد کند یا اینکه وامی دارد از طرفش بپردازد. ( 2
(ص) آمد و گفت: مردي جوان و چالاکم و جهاد را دوست دارم و مادري دارم که آن را بد دارد، پیغمبرش فرمود برو با مادرت
21 - کافی: ( باش که بدان که مرا براستی فرستاده به پیغمبري انس او بتو در شبی بهتر است از جهادت در راه خدا یک سال. ( 3
بسندش تا امام پنجم (ع) فرمود: راستی بنده خدا خوشرفتار است با والدینش در زندگی آنها سپس بمیرند و وامشان را نپردازد و
براشان آمرزش نخواهد و خدا عز و جل او را عاق نویسد و بسا که در زندگی آنان عاق باشد و نیکی کند با آنها، و چون مردند
وامشان را بدهد و براشان آمرزشخواهد و خدا عز و جل او را احسان کند و بار نویسد. توضیح: دلالت دارد بر اینکه برو عقوق در
22 - کافی: ( زندگی و پس از مرگ هر دو باشند و بر اینکه پرداخت وام و استغفار بهترین بر و احسانند پس وفات پدر و مادر. ( 4
بسندش از امام ششم (ع) که کمتر عقوق "اف "است و اگر خدا عز و جل چیز زبونتر از آن میدانست از آن نهی میکرد. بیان ":از
آن نهی میکرد "زیرا معلوم است که مقصود نهی از همه افراد است و به کمتر بس کرده تا بالاتر بحکم اولویت دانسته شود، چنانچه
متعارف فهم از این گونه تعبیر است و اف کلمه اظهار نفرت است و معنی عقوق والدین ترك ادب در برابر آنها است و آزار آنها
به کردار یا گفتار، و مخالفت با آنها در هر غرضی که جائز است بحکم عقل یا نقل و از کبار در شمار است و قرآن و سنت بر آن
23 - کافی: بسندش از امام هفتم که رسول خدا (ص) فرمود: خوشرفتار باش و ( گواه است و عامه و خاصه بر آن اتفاق دارند. ( 5
بهشت بس و اگر عاق (بدرفتار باشی) دوزخت بس. بیان: در این حدیث ثواب بر را بزرگ شمرده تا آنجا که بهشت را بایسته شود
24 - کافی: بسندش تا امام ششم ( و از آن فهمیده شود که بسیاري از گناهان را جبران کند و در ترازوي حساب بر آنها بچربد. ( 6
(ع) فرمود: چو روز قیامت باشد یک پرده از پردههاي بهشت برداشته شود و بویش را دریابد هر که جان دارد از پانصد سال مسافت
جز یک دسته گفتم: که باشند؟ فرمود: عاق والدین. بیان: یعنی عاق هر دو یا یکی از آنها، او ظاهرش اینست که عاق به بهشت
نرود، و ص: 39 میشود تفسیرش کرد بکسی که آن را حلال شمارد یا
اینکه از آغاز بویش را نبوید و گر چه پس از آن درآید، یا مقصود از والدین در اینجا پیغمبر و امامند یا منظور بهشت خاصی است.
-25 کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که رسول خدا (ص) فرمود: بالاي هر کار نیک کار نیکی است تا کسی در راه خدا کشته (1)
شود که بالاي آن کار نیک دیگر نباشد، و بالاي هر عاقشدنی عاقشدنی است تا کسی یکی از والدین خود را بکشد و چون چنین
کند بالاترش عاقشدنی نباشد. بیان: میشود بر بمعنی مصدر باشد و براي مبالغه آمده یعنی کار بسیار بسیار نیک چنانچه در قول
خداي تعالی است ( 189 - البقره ")ولی بر کسی است که پرهیزکار باشد " ... "تا بکشد کسی یکی از والدینش را "چه با دیگري
باشد یا نه، یا مقصود اینست که بالاتر از آن از جنس عقوق دیگر نیست و منافات ندارد که کشنده هر دو تا عاقتر از او باشد و
مقصود عقوق والدین و ارحام است یا هر گناه کبیره و منافات ندارد که کشتن امام از آن سختتر است زیرا آن یک نوع کفر است
26 - کافی: ( و بسا که شامل کشتن والدین دینی چون پیغمبر و امام هم باشند چنانچه در باب بر والدین و جز آن گذشت. ( 2
بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر که بچشم دشمنی بر پدر و مادرش بنگرد با اینکه باو ستمکارند خدا نمازش را قبول نکند (تا چه
رسد باینکه خوشرفتار بدو باشند و این منافات ندارد که آنها هم گنهکارند چون باو ستم کردند و او را به ناسپاسی واداشتند، و قبول
27 - کافی: بسندش تا امام پنجم (ع) که رسول خدا (ص) در ضمن سخنی از ( کمال عمل است و جز درست بودن و اجزاء است. ( 3
خود فرمود: بپرهیزید از عقوق والدین زیرا بوي بهشت از مسافت هزار سال دریافت شود، و در نیابدش عاق، و قاطع رحم، و نه پیر
زناکار و نه دامنکش از روي تکبر و بزرگ فروشی، جز این نیست که کبریا از آن خدا پروردگار جهانیانست. بیان: پانصد سال
صفحه 27 از 153
(روایت پیش) نظر بهمه مردم است و هزار نظر بجمع خاص نامبرده ص: 40
1) در این روایت، و مؤیدش اینکه در روایت پیش فرمود: هر که جان دارد، یا اختلاف براي کم و بیش پردهها برداشته شده است )
که در خبر پیش فرمود یک پرده و این خبر در صورت برداشت دو پرده است مثلا و در کتاب وصایا آید که بویش از مسافت دو
هزار سال دریافت شود و این با برداشت چهار پرده باشد مثلا. (و توجیهات دیگري هم براي جمع میان این احادیث دارد تا گوید):
بسا این شماره کنایه عن بسیاریست و شمار خاصی منظور نیست چنانچه در قول تعالی ( 80 : برائت) و گر چه هفتاد بار براشان
آمرزشخواهی. و ازار جامهایست که زیر رداء پوشند از وسط چیند و عربهاي جفاجو آن را بلند میگرفتند که روي زمین میکشیده-
تا گوید در قاموس آن را به تنپوش تفسیر کرده و شامل درازي رداء هم میشود و هم جامههاي دیگر چنانچه قول خدا ( 4: المدثر)
و جامههاي خود را پاکیزه دار، به تشمیر تفسیر شده که گردآوري جامه است، و در باب زي و تجمل اخباري در این باره آید. و بسا
آن را بر کمربند روي لباس بکار برند (شال) و مقصود رها کردن دو طرف آنست از روي تکبر چنانچه برخی مردم هند کنند. ( 2) و
خیلاء بقول جوهري بمعنی کبر است و دامنکش از خودبینی و تکبر خود را سو بسو میگرداند چون پاره ابر در جو آسمان که این
سو و آن سو میچرخد، و این رفتار را مطیطا گویند و باین معنا است قول خداي تعالی ( 33 : القیامه) رفت بسوي خاندانش تلوتلو با
تکبر و بزرگ منشی. و اگر در درازي جامه و کشیدن آن بر زمین قصد تکبر نباشد بلکه بر حسب شیوه و عادت باشد بقولی باز
حرام است و اولی اینکه گفته شود ناپسند است چنانچه شهید و دیگران گفتند از چند راه. 1- خلاف روش و شیوه مؤمنان متواضع
است چنانچه آید و عامه هم در این باره اخباري آوردند (و از نهایه دو خبر در این باره نقل کرده). 2- اسراف در جامه است بینیاز
بدان (پس باید حرام باشد، مترجم). 3- جامه دراز که بر زمین کشد بسا که نجس شود و در نماز و دین رخنه آورد، و اگر در راه
رفتن آن را برآورد سختی کشد با آنکه نیازي بدان ندارد؟ سپس غافل ماند و فرو افتد. 4- زود کهنه شود با دوام کشیدن بر خاك
زمین و پاره شود اگر نجس نگردد. 28 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: اگر خدا چیزي کمتر از اف میدانست از آن نهی
میکرد و آن کمتر درجه عقوق است، و از عقوق است خیرهچشمی کسی بر والدینش. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
1) بیان ... و بسا که این هم در درجه کمتر باشد یا اینکه اف کمتر زبانیست و این کمتر کرداري، و مقصود ) الانوار، ج 1، ص: 41
29 - کافی: ( اینست که باید نگاهش بدانها از روي خضوع و ادب باشد و چشم بدانها خیره نکند و یا خشمگین بر آنها ننگرد. ( 2
بسندش تا امام پنجم که پدرم نگاه کرد بمرد که پسرش با او راه میرفت و و بر بازوي پدرش تکیه کرده بود، فرمود پدرم سخنی با
او نگفت از کینه باو تا از دنیا رفت (یعنی با آن پسر و تفسیرش بپدر که پسر را امکان این کار داد بعید است، و بسا مقصود صورت
راضی نبودن پدر باشد یا انجام آن از روي تکبر، و از این اخبار برآید که امر بر بوالدین دقیق است و بکمتر چیزي عاق شدن بوجود
30 - امالی صدوق: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: در این میان که موسی بن عمران با پروردگارش عز و جل راز ( میآید). ( 3
میگفت مردي را در سایه عرش پروردگارش عز و جل دید و گفت: پروردگارا این کیست که عرشت بر سر او سایه دارد؟ فرمود:
31 - از همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود احسان کنید به پدرانتان تا ( این احسانکننده بوالدینش بود و سخن چین نبوده. ( 4
32 - از امالی صدوق: ( احسان کنند بشما پسرانتان و با زنان مردم عفت ورزید تا زنانتان عفت ورزند (در خصال مانندش آمده). ( 5
بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: رحمت کند خدا مردي را که کمک دهد بپدرش در احسان بوي، رحمت کند خدا پدري را که
کمک کند بفرزندش در احسان بوي، رحمت کند خدا همسایهاي را که کمک کند بهمسایه خود در احسان بوي، رحمت کند خدا
33 - از امالی صدوق: بسندش از امام صادق ( مردي را که کمک کند بسلطانش در احسان بوي. در ثواب الاعمال مانندش آمده. ( 6
(ع) فرمود: هر که دوست دارد خدا عز و جل سختیهاي مرگ را برش سبک کند، با خویشاوندش پیوسته باشد، و بوالدینش
نیکیکننده، و چون چنین باشد خدا سختیهاي مرگ را برش سبک سازد و در زندگی خود هرگز فقري باو نرسد در امالی طوسی از
غضائري از صدوق مانندش آمده. 34 - (در حدیث ده از کافی ترجمه آن گذشت بدان رجوع شود مترجم). 35 - در 19 - از کافی
صفحه 28 از 153
36 - امالی صدوق: بسندش تا امام پنجم (ع)، فرمود موسی ( گذشت بدان رجوع شود، و از کتاب حسین بن سعید هم نقل شده. ( 7
بن عمران گفت: پروردگارا بمن سفارش کن فرمود: تو را بخودم سفارش کنم، بار دیگر درخواست کرد فرمود: تا سه بارت آداب
معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 42 بخودم سفارش کنم، ( 1) بار سوم خواست، فرمود: تو را بمادرت سفارش
کنم و در بار چهارم هم فرمود: تو را بمادرت سفارش کنم و در بار دیگر فرمود: تو را به پدرت سفارش کنم، فرمود: براي اینست
25 الاسراء ")و فرمان داد - 37 - از تفسیر علی بن ابراهیم: (آیه 23 ( که گویند مادر دو سوم حق احسان دارد و پدر یک سوم. ( 2
پروردگارت که نپرستید جز او را بوالدین نیکی کنید اگر یکیشان نزدت به پیري رسد یا هر دو برویشان اف مگو "فرمود: اگر چیزي
را کمتر از اف میدانست آن را فرموده بود "و لا تنهرهما "یعنی با آنها ستیزه مکن. ( 3) و در حدیث دیگریست که اگر شاشیدند
برویشان اف مگو "و بآنها سخن خوب بگو "وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَ ۀِ "فرمود: در برابرشان تواضع کن و بزرگی بآنها
38 - از قرب الاسناد: علی از برادرش امام ( مفروش "و بگو پروردگارا بدانها رحم کن چنانی که مرا از خردسالی پروردند. (" 4
کاظم (ع) که پرسیدمش از کسی که مسلمانست و پدر و مادرش کافرند، آیا شاید که براشان در نماز آمرزشخواهد؟ فرمود: اگر در
خردسالی از آنها جدا شده و نداند مسلمان شدند یا نه؟ باکی ندارد و اگر بداند کافر ماندند براشان آمرزش نخواهد و اگر نداند
39 - از قرب الاسناد: بسند تا عبد الله بن جندب، گفت نوشتم به امام کاظم (ع) و پرسیدمش از کسی که ( براشان دعا کند. ( 5
میخواهد کارهایش از نماز و احسان و هر خیري سه بخش کند، یک سوم از خودش باشد و دو سوم از پدر و مادرش یا بخشی از
کارهایش بدانها اختصاص دهد و تبرع کند بچیزي معین و اگر چه یکی زنده است و دیگري مرده گوید بمن پاسخ نوشت: اما براي
مرده خوبست و جائز و اما براي زنده نه، جز احسان و صله. (در این حدیث انجام کار خیر براي دیگري مورد بحث شده و باید
دانست که آن بر چند وجه است: 1- بعنوان نیابت در عمل که آن را بقصد نیابت از دیگري انجام دهد تا آثار و فوائدش باو برسد
مانند اینکه نماز را از طرف او بخواند و این نیابت در عمل واجب عینی بر زنده اگر عبادي باشد صحیح نیست و تکلیف او را ساقط
نمیکند و ثوابی باو نمیرسد چنانچه نماز یومیه یا نمازهاي واجب دیگر را از طرف مکلف زنده انجام دهد که این حدیث شامل
آنست فقط در باره نیابت در حج واجب از طرف عاجز از انجام آن روایت و فتوي بصحت آن وارد است و عموم این حدیث را
تخصیص میدهد و همچنان در باب تولیت در وضوء و غسل نسبت بعاجز از شستن برخی اعضاء بصحت آن فتوي دادهاند و نیابت
در نوافل یومیه یا نماز شب ص: 43 هم بحکم عموم این حدیث صحیح
نیست ولی مانند حج استحبابی یا زیارت قبر پیغمبر و امام مشهور صحت آنست و بآن ملحق است زیارت برادر دینی و تحیت از
طرف شخص زنده در انجام آن و پرداخت زکات مال یا فطره روزه یا کفارههاي مالی چون کفاره روزه براي عاجز از آن و موارد
بسیاري مورد بحث است و اگر واجب غیر عبادي باشد چون تطهیر جامه براي نماز که صحت آن مورد اشکال نشده و اما مانند
پرداخت دین و یا دیه و مانند آن ظاهر فقهاء اینست که صحیح است ولی اگر مدیون منع کند مانع صحت است یا نه؟ 2- بعنوان
اهداء ثواب که کسی عمل خیري براي خود میکند و ثواب آن را بدیگري گر چه زنده است اهداء میکند و گر چه بر او واجب
عینی باشد ظاهر حدیث منع از آنست بزنده و گر چه پدر و مادر باشند بلکه ظاهر حدیث همان اهداء ثواب است که "یجعل اعماله
الخ "یعنی عملش سه بخش میکند و این با نیابت موافق نیست بلکه با ثواب عمل موافق است و عموم حدیث شامل عمل مستحب
40 - از خصال: بسندش تا امام رضا (ع) فرمود: راستش خدا عز و جل به سه چیز ( میشود و آن خلاف مشهور است از مترجم). ( 1
همراه سه دیگر فرمان داده: امر کرده بنماز و زکات پس هر که نماز کند و زکات ندهد نمازش پذیرفته نشود، و امر کرده بشکر
خودش بهمراه شکر والدین (در سوره لقمان آیه 14 ) پس هر که شکر والدین نکند شکر خدا نکرده و امر کرده بتقوي خدا و صله
رحم. در (آیه 1- سوره النساء) و هر که صله رحم نکند تقواي خدا عز و جل را ندارد. (مقصود از اینکه این سه دو بدو همراهند
همراه زمانی نیست زیرا انجام نماز و پرداخت زکات در یک زمان انجام نشوند و هر کدام وقت مخصوص بخود دارند و ظاهرش
صفحه 29 از 153
اقتران شرطی است یعنی صحت هر کدام مشروط باتیان دیگریست که در ذیل حدیث توضیح داده و لازمش بطلان آن بتنهائی است
ولی گویا حمل باشتراط در قبول شده نه در صحت و عدم قبول اعم است از عدم صحت و بسا عملی که صحیح است و مسقط
41 - از عیون: ( تکلیف است ولی در پیشگاه خدا قبول نیست و ثواب خود را ندارد و تنها عقاب ترك آن ساقط شود مترجم). ( 2
بسندش تا بزنطی گفت: شنیدم امام رضا (ع) میفرمود: مردي از بنی اسرائیل خویشاوند خود را کشت و آنگاه آن کشته را بر سر راه
بهترین سبط از اسباط بنی اسرائیل انداخت سپس آمد بخونخواهی از آنان و آمدند و بموسی (ع) گفتند سبط آل فلان فلانی را
کشتند بما بگو چه کسی او را کشته؟ آن حضرت فرمود: یک ماده گاوي برایم بیاورید ( 67 : البقره و دنبالهاش ")گفتند: ما را
بمسخره گرفتی فرمود پناه بخدا که از نادانان باشم "و اگر هر ماده گاوي خواسته بودند آورده بودند کفایتشان میکرد ولی سخت
گرفتند و خدا هم ص: 44 بر آنها سخت گرفت. ( 1 ")گفتند از پروردگارت
بخواه براي ما روشن کند آن چیست؟ گفت راستش خدا گوید آن ماده گاویست نه پر پیر و نه نوجوان و بکر "یعنی نه خردسال و
نه سالمند "میان این دو سن "و اگر باز هم خواسته بودند یک ماده گاو میان سال آورده بودند کفایتشان میکرد ولی سخت گرفتند
و خدا بر آنها سخت گرفت "گفتند پروردگارت را بخوان تا روشن کند براي ما چه رنگی دارد؟ گفت راستش میفرماید آن ماده
گاو زرد چشمگیریست بینندهها را شادمان میکند و اگر خواسته بود یک ماده گاو چنین آورده بودند کفایتشان میکرد ولی سخت
گرفتند و خدا هم بر آنها سخت گرفت "گفتند پروردگارت را بخوان براي ما روشن کند که چه باشد؟ راستش آن براي ما مورد
اشتباه است و البته اگر خدا خواهد ما بدان رهیاب خواهیم بود، گفت که خدا فرماید آن ماده گاویست که رام نیست تا زمین را
شخم زند و نه آب بکشد براي کشت و کار دستآموز است و هیچ خالی بر آن نیست گفتند اکنون نشانه درستی آوردي "و آن را
جستند و نزد جوانی از بنی اسرائیل بود و گفت: آن را نفروشم جز به پر پوستش از طلا و آمدند نزد موسی (ع) و گزارش دادند و
فرمود: او حق دارد از او بخریدش و آن را خریدند و آوردند و فرمود سرش را بریدند و آنگاه فرمود: دمش را بدان مرده زنند و
چون این کار کردند کشته زنده شد و گفت: یا رسول الله، پسر عمویم مرا کشته نه آنکه او را متهم بکشتن من کردند (و بدان
قاتلش دوا ساختند) و یکی از اصحاب موسی (ع) بوي گفت: این ماده گاو را داستانیست فرمود: چه باشد؟ گفت: جوانی از بنی
اسرائیل خوشرفتار بود با پدرش و او گاو پا در سه سالی خرید و آمد نزد پدرش (براي پرداخت بها) و دید کلیدها زیر سر او است
(و در خواب است) و دلش نیامد او را بیدار کند و چون پدرش بیدار شد باو گزارش داد و گفت زهی، این ماده گاو را بگیر عوض
آنکه از دستت رفته، فرمود: رسول خدا موسی گفت: بنگرید که خوشرفتاري اهلش را تا کجا رساند. (سبط نواده پسري و دختري و
چون حضرت یعقوب 12 پسر بجا نهاد و هر کدام خاندانی شدند آنها را اسباط بنی اسرائیل نامیدند و هر خانواده افراد خود را با
شماره دفتري تا صدها سال مشخص میداشت و احکام بسیاري در تورات بدان تکیه دارد و در گذشت زمان بنی اسرائیل در بسیاري
بلاد منتشر شدند و بارها دچار قتل عام شدند و افرادي از آنها هم مسلمان شدند و در جامعه اسلامی مستحیل شدند و آیا اکنون هم
حساب اسباط محفوظ مانده با این پراکندگی در سراسر جهان یا نه؟ نیاز بتحقیق دارد، و این حدیث نیاز بشرحی مبسوط دارد که
42 - خصال: بسندش تا پیغمبر در اینجا مجال و محل آن نیست. ص: 45
43 - خصال: بسندش تا امام باقر (ع) که رسول خدا (ص) فرمود: ( (ص) (این همان 25 از کافی) است که ترجمه آن گذشت. ( 1
( بوي بهشت از مسافت پانصد سال راه دریافت شود و عاق والدین و دیوث (مردیکه زنش را زیر دیگران اندازد) آن را در نیابند. ( 2
-44 خصال: بسندش تا موسی بن بکر واسطی که بامام کاظم (ع) گفتم: مردي به پسرش یا دخترش میگوید: پدر و مادرم قربانت در
این باکی بینی؟ فرمود: اگر پدر و مادر زنده باشد ناسپاسی بدانها است و اگر مردند باکی ندارد سپس فرمود: جعفر (ع) را میفرمود:
-45 ( خوشبخت است مردیکه نمیرد تا جانشین پس از خود را بیند، و البته بخدا که خداوند بمن نمود جانشینم را پس از خودم. ( 3
خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: پدر و مادر را بایست گردد از عقوق و ناسپاسی براي فرزندشان که شایسته است آنچه
صفحه 30 از 153
بایسته است فرزند را براي آنان. (عقوق حقنشناسیست و چون فرزند را بر پدر و مادر حقوقی است اگر رعایت نکنند عاق او گردند
ولی وابسته باینست که صالح و شایسته باشد و این شرط در حقوقیست که پس از ممیز شدن فرزند و بلوغ او باید رعایت شود چون
46 - خصال (در 15 کافی با شرحی گذشت بدان ( تعلیم و ازدواج و اما در حقوق حال نوزادي و کودکی موضوع ندارد مترجم). ( 4
-48 ( 47 - خصال: با اندك اختلاف در تعبیر همان مضمون حدیث 86 است با تقدیم و تاخیر مترجم. ( 6 ( رجوع شود مترجم). ( 5
خصال: بسندي از خلیل تا ابن مسعود که پرسیدم از رسول خدا (ص) کدام عمل محبوبتر است نزد خدا عز و جل فرمود: نماز بوقت،
گفتم از آن پس چه چیز؟ فرمود: بر بوالدین گفتم: کدام چیزي؟ فرمود: جهاد در راه خداي عز و جل، گفت: اینها را بمن باز گفت
49 - خصال: بسندش تا امام ششم، فرمود: سه تا باشند که هر که با آنها در افتد ( و اگر فزونتر خواسته بودم برایم فزون میکرد. ( 7
50 - خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: چهارند که خدا بدانها نظر ندارد در روز ( خوار شود: پدر و سلطان و بستانکار. ( 8
51 - خصال: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: چهارند که هر که آنها را دارد ( قیامت: عاق، منتگذار و منکر قدر و دائم الخمر. ( 9
بسازد خدا برایش خانهاي در بهشت هر کس یتیمی را در پناه گیرد و به ناتوانی ترحم کند و بپدر آداب معاشرت-ترجمه جلد
شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 46 و مادرش مهر ورزد و با مملوك خود نرمش کند. ( 1) در محاسن مانندش آمده. در ثواب
52 - خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) چهارند که هر که دارد خدا پناهش را بر او گسترد ( الاعمال مانندش بسند دیگر آمده. ( 2
و در بهشت مشمول رحمتش سازد: خوي خوشی که بدان در میان مردم زندگی تواند، و مدارا با گرفتار، و مهربانی با والدین، و
53 - خصال در خبر اعمش از امام صادق (ع) فرمود: برو احسان بوالدین واجب است و اگر مشرکند از آنها ( احسان بمملوك. ( 3
54 - خصال: در حدیث ( پیروي مکن و نه از دیگري در نافرمانی خدا زیرا مخلوق را طاعتی نباشد ککه معصیت خالق باشد. ( 4
اربعمائه: امیر مؤمنان (ع) فرمود: هر که اندوهگین کند پدر و مادرش را البته که عاق آنها گردد (اگر یکی را اندوهگین سازد عاق
او است و اگر هر دو را عاق هر دو مترجم). 55 - (قریب بمضمون آن در 22 کافی گذشت مترجم). 56 - (بمضمون 53 است
57 - از امالی طوسی: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: چهارند هر که از مؤمنان دارا باشد خدایش در اعلی علیین جاي ( مترجم). ( 5
دهد در غرفهاي بالاي غرفهها، در جایگاه شرف کامل: هر که پناه دهد یتیم را و خیر او جوید و پدرش باشد و کسی که ترحم کند
به ناتوان و کمکش کند و او را بس باشد، و هر که هزینه نهد براي پدر و مادرش و نرمش کند با آنان و نیکی کند با آنها و اندوه
ندهد بدانها، و کسی که بدرفتاري نکند با مملوکش و کمک او باشد در آنچه باو تکلیف کند، و او را واندارد بدان چه تاب آن
58 - از امالی طوسی: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود سه دعاء از خداي تعالی باز داشته نشوند: دعاء پدر در باره فرزند ( ندارد. ( 6
حقشناس خود و نفرینش بر او اگر ناسپاس پدر باشد، و نفرین مظلوم بر ظالمش: و دعاي وي براي کسی که انتقام او را از آن ظالم
بگیرد: دعاي مؤمن براي مؤمنی که با هم در باره ما همدرد باشند و نفرینش بر او هر گاه با او همدردي نکند با اینکه تواند و آن
59 - امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص) نباشد فرزند حقشناسی که بپدر و مادرش نظر ( برادر از وي کمک خواهد. ( 7
رحمت کند جز که بهر نگاهی ثواب حج مقبولی دارد: گفتند: یا رسول الله و گر چه هر روزي صد بار نگاه کند؟ فرمود: آري خدا
60 - امالی طوسی بسندش تا رسول خدا (1) بزرگتر و پاکتر است. ص: 47
(ص) فرمود: نگاه به عالم عبادتست، نگاه به امام عادل عبادت است نگاه مهرورزي بوالدین عبادتست، نگاه به برادر دینی از روي
61 - امالی طوسی: بسندش تا حجر مذري، گفت: بمکه آمدم و ابو ذر جندب جناده ره در آن بود، عمر ( دوستی عبادت است. ( 2
بن خطاب هم آن سال بحج آمد و گروهی از مهاجر و انصار که علی بن ابی طالب میانشان بود بهمراه او بودند، در این میان که من
با ابو ذر در مسجد الحرام بودم علی (ع) آمد و برابر ما بنماز ایستاد و ابو ذر باو خیره ماند و من گفتم، رحمت خدا بر تو اي ابی ذر
راستی که بعلی نگاه میکنی و چشم از او برنمیداري؟ گفت: این کار را میکنم که از رسول خدا (ص) شنیدم میفرمود: نگاه بعلی بن
ابی طالب عبادت است، و نگاه مهرورزي بوالدین عبادت است و نگاه بصحیفه یعنی صحیفه قرآن عبادت است و نگاه بکعبه عبادت
صفحه 31 از 153
-63 ( 62 - (از علل الشرائع): از امام ششم (ع) فرمود: گناهانی که هوا را تیره و تار کنند ناسپاسی پدر و مادر است. ( 4 ( است. ( 3
ثواب الاعمال و امالی صدوق: بسندش تا رسول خدا (ص)، فرمود: هر که ماه رمضان را دریابد و آمرزیده نشود خدایش دور سازد،
و هر که پدر و مادرش را دریابد و آمرزیده نشود خدایش دور سازد، و هر که مرا نزدش نام برند و بر من صلوات نفرستد خدایش
64 - قرب الاسناد: بسندش از امام صادق (ع) فرمود: نرود ( دور سازد. من گویم: تمام این حدیث در باب فضائل ماه رمضان آید. ( 5
65 - امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص)، ( در بهشت عاق والدین خود و دائم الخمر، و آنکه پر منت نهد بکار خیر خود. ( 6
66 - علل: بسندش ( فرمود: سه گناهند که عقوبتشان زود برسد و بآخر نیفتد: ناسپاسی والدین و ستم بر مردم، و ناسپاسی احسان. ( 7
تا امام صادق (ع) فرمود: عقوق والدین از گناهان کبیره است زیرا خدا عز و جل عاق را گنهکار و شقی مقرر کرده (آخر حدیث
67 - عیون و علل: بسندي از امام رضا ( نظر دارد بآیه 14 و 32 سوره مریم در گفته حضرت یحیی و عیسی علیهما السلام مترجم). ( 8
(ع) فرمود: خدا عقوق والدین را حرام کرد، چون مایه بیتوفیقی در اطاعت خدا عز و جل شود و هم احترام والدین و برکناري از
ناسپاسی نعمت و موجب عدم تشکر گردد، و این خود بکشاند کمبود نسل و قطع آن چون عقوق مایه کمبود احترام بوالدین و
حقشناسی از آنها است و سبب قطع رحم و بیرغبتی پدر و مادر در فرزند و ترك پرورش براي اینکه فرزند نیکی بآنان را وانهد.
68 - امالی طوسی: بسندش از امام صادق (ع) فرمود: رسول (1) ص: 48
خدا (ص) بر بستر مرگ جوانی حاضر شد و باو فرمود: بگو لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ و چند بار زبان آن جوان بند آمد و آن حضرت بزنی که
در بالین او بود فرمود: این جوان مادر دارد؟ گفت: آري منم مادرش، فرمود: تو بر او خشمگین باشی؟ گفت: آري شش سال است
با او سخن نگفتم، فرمود: از او راضی باش آن زن گفت: خدا از او راضی باشد برضاي تو یا رسول الله، پس رسول خدا بآن جوان
فرمود: بگو: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ و آن را گفت پس پیغمبر (ص) فرمود باو چه بینی؟ در پاسخ گفت مردي سیاه و زشت و چرکین جامه و
بدبو که اکنون پهلویم آمد و گلویم را فشرد پیغمبر (ص) باو فرمود: بگو اي آنکه اندك را پذیري و از بسیار درگذري، اندك مرا
بپذیر و از بسیارم درگذر که تو پر آمرزنده و مهربانی جوان آن را گفت، پس پیغمبر باو فرمود: بنگر تا چه بینی؟ پاسخ داد: مردي
را بینم سفید رنگ، خوش رو و خوشبو و خوشپوش که بکنارم آمد و آن سیاه از من دور شد، فرمود: باز بگو و باز گفت فرمود چه
69 - بصائر الدرجات: بسندش از امام باقر ( بینی؟ گفت آن سیاه را نبینم و سفید را بینم پهلوي خودم و سپس در همان حال مرد. ( 2
(ع)، فرمود: عابدي در بنی اسرائیل بود بنام جریح و در صومعهاي عبادت میکرد، مادرش نزد او آمد و در نماز بود او را خواند و
پاسخش نداد و او برگشت باز هم آمد و او را خواند و پسر باو توجه نکرد و برگشت و بار سوم آمد و باو پاسخ نداد و با او سخن
نگفت و آن مادر برگشت و میگفت: اي معبود بنی اسرائیل او را سرکوب کن فرداي آن روز فاحشهاي آمد و پهلوي صومعه او
نشست و درد زائیدنش گرفت و مدعی شد که فرزند نوزاد از جریح است و در بنی اسرائیل فاش شد کسی که مردم را بزنا سرزنش
میکرد زنا کرده و پادشاه فرمانداد آن پسر را بدار زنند، و مادرش نزد او آمد و سیلی بروي خود زد، پسر به او گفت خاموش باش
این اثر نفرین تو است. چون مردم این سخن او را شنیدند، گفتند: ما را با تو چه باید کرد؟ گفت بچه را بیاورید و او را آوردند و او
را گرفت و گفت: پدرت کیست؟ پاسخ داد فلان چوپان فلان خاندان، و خدا تهمت آنان را دروغ در آورد در باره جریح و او
70 - از همان بسندش تا ابراهیم بن مهزم که شبانگاه از نزد امام ( سوگند خورد که از مادرش جدا نشود، به او خدمت کند. ( 3
صادق (ع) بدر آمدم و بخانهام در مدینه رسیدم و مادرم همراهم بود، و سخنی میان ما در گرفت و باو درشت گفتم و بامداد پس از
نماز نزد آن حضرت رفتم و چون بحضورش رسیدم بیسابقه بمن فرمود: اي ابا مهزم تو را چه با خالده که دیشب با او درشت گفتی
نمیدانی شکمش منزلی بوده که در آن جا گرفتی، و دامنش گهوارهاي که تو را در فشرده، و پستانش ظرفی که تو از آن خوشیدي؟
71 - محاسن: ( گوید ص: 49 گفتم: چرا، فرمود: با او درشتی نکن. ( 1
بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: مردي نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت من آمدم تا بمسلمانی با تو بیعت کنم، آن حضرت
صفحه 32 از 153
فرمود: من با تو بیعت کنم بر اینکه پدرت را بکشی؟ گفت: اري آن حضرت فرمود: راستش ما بخدا شما را فرمان بکشتن پدرتان
ندهیم، ولی اکنون دانستم ایمانت حقیقی است، و اینکه جز خدا در دلت نیست فرمان برید از پدرانتان در آنچه فرمان دهند بشما و
72 - فقه الرضا: بر تو باد فرمان بري از پدر و نیکی باو، و تواضع و خشوع و احترام او، و فرود ( فرمانشان نبرید در گناهان خدائی. ( 2
آواز در حضور او، زیرا پدر اصل پسر است و پسر فرع او، اگر او نبود خدا پسر را مقدر نمیکرد، در راه آنان مال و جاه و جان را فدا
کنید. من روایت دارم که: تو و مالت از پدرت است، جان و مال را از آن او دانسته، در دنیا بخوشی پیرو آنان باشید و با حقشناسی،
و پس از مردن براشان دعاء کنید و بر آنها رحمت خواهید، زیرا روایت است که هر که پدرش را در زندگی او حقشناسی کند و
پس از مردنش براش دعا نکند خدا او را عاق نامیده، استاد اخلاق خوب و مسائل دین، بجاي پدر است، و حق او را دارد، حق او را
بشناسید، و بدان که حق مادر واجبتر و لازمتر حق است، زیرا برداشته در آنجا که کسی دیگري را برندارد، و نگهبانی کرده با گوش
و دیده و همه اندام خود شاد و خرم بدان، و با خود برداشته است با همه ناگواري، و آنچه کسی بر آن شکیبا نباشد، خواسته خودش
گرسنه باشد و فرزندش سیر و تشنه باشد و او سیراب، و برهنه باشد و او در جامه، در سایه باشد و او برابر آفتاب، و باید با نیکی و
نرمش از او تشکر کنی تا توانی بدان اندازه و اگر چه طاقت اداي حقش را ندارید جز بکمک خدا، و خدا عز و جل حق او را قرین
حق خود ساخته که (در 14 : لقمان) فرموده تشکر کن براي من و براي پدر و مادرت و بسوي من است برگشت. ( 3) و روایت است
که در همه کارهاي نیک بنده را شاید که باوج آنها رسد جز در سه حق: حق رسول خدا و حق پدر و حق مادر از خدا خواهیم
73 - فقه الرضا: روایت دارم از عالم که بمردي فرمود: تو را پدر و مادریست؟ گفت: نه، فرمود: تو را ( یاري بر آن را. ( 4
فرزندیست؟ گفت: آري فرمود بفرزندت نیکی کن که در حساب نیکی به والدینت باشد. ( 5) و روایت است که فرمود: نیکی کنید
بفرزندانتان و احسان کنید بدانها، زیرا پندارند شما روزیشان میدهید و روایت است که ابرار نامیده شدند براي برو احسان به پدران
1) و رسول خدا (ص) فرموده: رحمت کند خدا پدري ) و فرزندان ص: 50
74 - مصباح الشریعه: امام صادق (ع) فرمود: بر والدین از شناخت درست بنده ( را که کمک کند بفرزندش در نیکی کردن. ( 2
است به خدا، زیرا هیچ عبادتی زودتر برضاي خدا نرسد از احترام بپدر و مادر مسلمان که براي خداي تعالی باشد، زیرا حق والدین
از حق خداي تعالی باز گرفته شده اگر در راه دین و ملت باشند و جلو فرزند را نگیرند از طاعت خدا بگناه او، و از یقین شک، و از
زهد به دنیاپرستی، و نخوانندش بر خلاف دین و سنت و اگر چنین باشند نافرمانیشان طاعت خداست و طاعتشان گناه است، خدا عز
و جل (دره 1: لقمان) فرموده ": و اگر کوشند تا شریک من سازي چیزي را که ندانی فرمانشان مبر "و اما در معاشرت با آنها مدارا
کن و نرمش داشته باش، و آزارشان را در خورد کن بعوض زحمتی که در خردسالیت براي تو کشیدند، و از خوراك و جامهاي که
خدا در وسعت نهاده از آنها دریغ مکن، و روي از آنها برنگردان، و آوازت را بالاي آوازشان بر نیاور که این احترام بفرمان
75 - تفسیر عیاشی: تا امام صادق (ع) که ( خداست، خوشتر با آنها بگو و هر چه لطیفتر، زیرا خدا مزد نیکان را ضایع نکند. ( 3
پدرم بمن فرمود: بخدا که من سازش میکنم با یکی از فرزندانم و او را بر دامن خود مینشانم و مغز قلم را برایش بیرون میآورم و
نقل شکري را براي او میشکنم با اینکه حق با فرزند دیگر من است، ولی نگرانم بر او و بر دیگري که نکنند با او آنچه شد بیوسف و
برادرانش، و فرو نفرستاد خدا سوره (یوسف را) مگر براي نمونه و الگو، ولی نباید ما بیکدیگر حسد بریم مانند حسد میان یوسف و
برادرانش که بر او تجاوز کردند و خدا آن سوره را رحمت ساخت بر همه پیروان و دوستداران ما و حجت ساخت بر دشمنان ما:
آنان که جنگ و دشمنی برابر ما روا داشتند. (اظهار محبت خاص آن حضرت بیکی از فرزندان بازتابش در دیگران این بود که نظر
مخصوصی باو دارد و بسا که او را جانشین خود سازد و این سبب حسد دیگران میشد و باو بد بین میشدند و بسا که او را تا حد
کشتن آزار میرساندند چنانچه پسران حضرت یعقوب با یوسف نمودند از این رو امام با قید قسم میفرماید: این اظهار محبت براي
اولویت او نیست بلکه مثلا براي بداخلاقی او است که از آن بر خود او نگرانست که بدتر شود و بر فرزندان دیگر هم نگران است
صفحه 33 از 153
که واگیر کنند و باین بیان ریشه حسد را از دل آنها کند و فرمود نباید در این میانه حسدي بوجود آید چنانچه میان یوسف و
برادرانش و تاکید میفرماید که نباید حسدي در میان افراد خاندان باشد مانند یوسف و برادرانش که خدا سوره یوسف را براي
نمونه نازل کرده تا از آن پرهیز شود زیرا حسد برادران یوسف بر او براي اطهار محبت مخصوصی بود که پدرش آداب معاشرت-
1) نسبت بیوسف داشت و تا آنجا کشید که بیوسف ستم و تجاوز تا حد مرگ روا ) ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 51
داشتند. و اضافه فرمود که این سوره رحمت و پند است براي پیروان و دوستان ما که از چنین حسدي بپرهیزند و حجت است بر
دشمنان ما از بنی امیه و بنی عباس که با ما هم خانواده بودند و از روي حسد تا آنجا پیش رفتند که بجنگ و دشمنی در برابر ما
76 - از همان: (از ابی بصیر از یکی از دو امام 5 و 6 که والدین را نام برد و فرمود: آنان هم آنهایند که خدا ( پرداختند مترجم). ( 2
فرموده ( 23 : الاسري) و فرمانداد پروردگارت که نپرستید جز او را و به والدین احسان را. (اشاره دارد که والدین همان پیغمبر و
77 - از همان: تا امام باقر (ع) در تفسیر قول خدا ( 23 : اسري) و گر برسند نزد تو به پیري یکیشان یا هر دوشان ( امامند مترجم). ( 3
بدانها اف مگو و آنها را از خود مران "فرمود: آن کمترین آزار است که آن را و بالاتر از آن را حرام کرده. 78 - از همان (در 22
کافی گذشت). 79 - (در 3 کافی با شرحی گذشت و با اندك اختلافی در تعبیر که مهم آن کلمه "یبلغان "است با الف و در
80 - مجالس مفید: بسندش ( پاورقی ص 79 گوید: قرائت کوفیانست جز عاصم و او و دیگران "یبلغن "بیالف خواندند مترجم). ( 4
تا بکر بن صالح که دامادم بامام دهم (ع) نوشت: پدرم ناصبی بداندیشی است و دچار سختی و مشقت از اویم چه فرمائی قربانت در
دعاء براي من و چه فرمائی قربانت در بارهام، میفرمائی که رو در رویش بایستم یا با او مدارا کنم؟ در پاسخ نوشت: نامهات را
فهمیدم، و آنچه در باره سلوك پدرت بود، من دعاي در باره تو را واننهم ان شاء الله، و مدارا کردن بهتر است از رو در رو ایستادن،
و با هر سختی همواریست شکیبا باش البته سرانجام خوب از آن مردم با تقوي است، خدایت پایدار کند بر وابستگی به کسی که
پیرو او هستی: ما و شما سپرده بخدائیم که سپردههایش ضایع نشوند بکر گفت: خدا دل پدرش را عطوف کرد تا آنجا که در هیچ
81 - کشف الغمه: بسندي تا رسول خدا (ص) فرمود نگاه فرزند بر والدین از روي دوستی آنها ( چیزي با او مخالفت نمیکرد. ( 5
82 - روضه الواعظین: رسول خدا (ص) فرمود: مردي از امتم را ( عبادت است. کتاب الامامه و التبصره: بسندي مانندش را آورده. ( 6
در خواب دیدم که ملک الموت آمده بود جانش را بگیرد، و بر بوالدینش آمد و او را بازداشت. آداب معاشرت-ترجمه جلد
1) و فرمود (ص) خشنودي خدا با خشنودي والدین است و خشم خدا با خشم والدین. ( 2) و ) شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 52
فرمود: فرزند نیکوکاري نباشد که با مهر بوالدینش نگاهی کند جز آنکه بهر نگاه ثواب حج مقبولی دارد، گفتند: یا رسول الله و اگر
چه هر روز صد بار نگاه کند؟ فرمود: آري خدا بزرگتر و پاکیزهتر است. ( 3) و فرمود: چون پدر بفرزندش نگاه کند و شادش کند
پدر را ثواب آزاد کردن بندهاي باشد گفتند یا رسول الله و گر چه 36 بار نگاه کند؟ فرمود: الله اکبر. ( 4) و فرمود: حق فرزند بر
پدرش سه است: نامش نیکو نهد، و نوشتنش بیاموزد، و چون بالغ شد زنش بدهد و فرمود (ص): بعاق (والدین) گفته شود: هر چه
خواهی بکن که منت نیامرزم، و بخوشرفتار گفته شود: هر چه خواهی بکن که منت البته بیامرزم. ( 5) و امام صادق (ع) فرمود: هر
که خواهد خدا عز و جل سختیهاي مرگ را از او سبک سازد باید با خویشانش صله کند و بوالدینش خوشرفتار باشد: و چون چنین
باشد خدا سختیهاي مرگ را بر او آسان کند و تا زنده است هرگز فقر باو نرسد و فرمود: ( 6) مردي نزد رسول خدا (ص) آمد و
گفت یا رسول الله راستی من شیفته جهادم و توانا؟ فرمود: جهاد کن در راه خدا که اگر کشته شوي زندهاي نزد خدا روزيخور
باشی و اگر بمیري در راه جهاد اجرت با خداست و اگر برگردي از گناهان بدر آئی چنانچه زادهشدهاي، گفت یا رسول الله مرا پدر
و مادر پیریست که پندارند با من همدمند و بیرون شدن مرا بد دارند، پس رسول خدا (ص) فرمود: با والدینت باش که بدان که
83 - از کتاب حسین بن سعید (خطی): ( جانم بدست او است انس یک روز و شب آنها با تو بهتر است از جهاد یک سال. ( 7
84 - همان: بسندش ( بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: برو صدقه نهانی فقر را ببرند، و عمر را بیفزایند و جلو 70 مردن بد را بگیرند. ( 8
صفحه 34 از 153
تا امام باقر (ع) فرمود: راستش بنده خدا به پدر و مادرش خوشرفتار است تا زندهاند وانگه بمیرند و او وام آنها را نپردازد و براشان
آمرزش نخواهد و خدایش عاق نویسد، و بسا که در زندگی آنها خوشرفتار نیست با آنها و چون بمیرند وامشان را بپردازد و براشان
آمرزش بخواهد و خدا تبارك و تعالی او را خوشرفتار نویسد. ( 9) امام ششم (ع) فرمود: اگر خواهی خدا در عمرت فزاید پدر و
85 - همان: بسندش تا حماد بن حیان که امام ششم ( مادرت را شاد کن گوید: و شنیدمش میفرمود: بر بوالدین روزي را بیفزاید. ( 10
بمن گزارش داد بخوشرفتاري پسرش اسماعیل با وي، گفت: من او را دوست میداشتم و بیشتر دوستش داشتم (تا آخر آنچه در 12
86 - همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که (1) کافی گذشت). ص: 53
87 - همان: بسندش تا امام چهارم (ع) فرمود: مردي ( فرمود: خاندانی با هم خوشرفتارند و مالشان فزونی گیرد با اینکه بدکارند. ( 2
نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: یا رسول الله هیچ کار زشتی نبوده مگر که کردهام آیا براي من توبه باشد؟ رسول خدا (ص) به او
فرمود آیا پدر و مادرت زنده باشند؟ گفت: پدرم زنده است فرمود برو و با او نیکی کن گفت چون آن مرد رو برگرداند، رسول
( خدا (ص) فرمود کاش مادرش بود (که خوشرفتاري او به توبه نزدیکتر بود) در دعوات راوندي از آن حضرت مانندش آمده. ( 3
-89 همان: بسندش تا جابر گفت شنیدم مردي بامام ششم میگفت: من پدر و مادر مخالف مذهب دارم؟ فرمودش بآنها خوشرفتار
باش چنانچه با مسلمانان دوستار با ما. و بهمین سند تا امام باقر (ع)، فرمود: صدقه نهانی خشم پروردگار را خاموش کند و بر بوالدین
90 - همان: بسندي مرفوع: فرمود: موسی بن عمران (ع) مردي را زیر سایه عرش دید و گفت: ( و صله رحم عمر را بیفزایند. ( 4
پروردگارا چه کسی است که بخود نزدیک کردي تا او را در سایه عرش جا دادي؟ خدا تبارك و تعالی فرمود: اي موسی اینست
که ناسپاس بپدر و مادر نبوده و حسد نبرده به مردم در آنچه خدا از فضل خود بآنها داده گفت: پروردگارا از خلق تو باشد کسی که
عاق والدینش گردد؟ فرمود: راستش از عاق شدن آنان اینست دشنامگیرشان کند. (معنی آن در پیش گذشت در 6 کافی گذشت).
-91 همان: بسندش از امام ششم (ع) فرمود: اگر خدا چیزي کمتر از اف میدانست از آن نهی میکرد آن هم ناسپاسی و کمترین (5)
92 - همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود مردي آمد ( ناسپاسی است، و از ناسپاسی است که مردي خیره شود بروي پدر و مادر. ( 6
نزد رسول خدا (ص) و گفت یا رسول الله از که حقشناسی کنم؟ فرمود: از مادرت، گفت از که؟ فرمود: مادرت، گفت: سپس از
93 - نوادر راوندي: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: دو سال راه برو ( که؟ فرمود (مادرت، گفت سپس از که؟ فرمود) پدرت. ( 7
بمادرت و پدرت نیکی کن تا یک سال برو براي صله رحم یک میل برو براي عیادت بیمار، دو میل برو براي تشییع جنازه، سه میل
برو براي اجابت دعوت، چهار میل برو براي دادرسی از گرفتار، بر تو باد به استغفار که نجات بخش است. (میل دو هزار متر یک
سوم فرسخ است و ظاهر حدیث سیر پیاده است و تطبیق آن با وسائل ص:
94 - در کتاب الامامه و التبصره مانند آن را آورده جز که ( 54 کنونی چون ماشین و قطار شاید باعتبار زمان سیر باشد مترجم). ( 1
گفته ممحاه یعنی محو کن گناه است، و بهمین سند از رسول خدا (ص) ترجمه آن در 25 کافی گذشت. ( 2) و بهمین سند تا رسول
خدا (ص) که فرمود: بپرهیزید از نفرین پدر که تا بالاي ابر برسد تا آنجا که خداي تعالی بدان نظر کند و میفرماید آن را بسوي من
برآورید تا اجابتش کنم پس بپرهیزید از نفرین پدر که تیزتر و برندهتر است از شمشیر. ( 3) و بهمین اسناد تا رسول خدا (ص) که
فرمود: سه کس باشند که منظور خدا نشوند: بر منتگذار بکار خود، و عاق والدین خود، و دائم الخمر. ( 4) و بهمین اسناد که
رسول خدا (ص) فرمود: سه دعا بیشک مستجابند: نفرین مظلوم، دعا مسافر، و نفرین پدر بر فرزندش. ( 5) و بهمین اسناد: رسول
خدا (ص) فرمود: نظر فرزند بوالدینش از روي مهر بدانها عبادت است و فرمود: هر که اندوهگین کند والدینش را حق ناشناس آنها
باشد. ( 6) و بهمین اسناد رسول خدا (ص) فرمود: از نعمت خداست بر آدمی که مانند پدرش باشد. ( 7) و بهمین سند علی (ع)
فرمود: رسول خدا مردي را دید که دو فرزند داشت یکی را بوسید و دیگري را واگذاشت و آن حضرت باو فرمود: خوب بود میان
95 - الدرر الباهره: امام دهم (ع) فرمود: ناسپاسی فرزند رود مردگی ( آنها برابري کنی (هر دو را ببوسی یا هیچ کدام را مترجم). ( 8
صفحه 35 از 153
96 - راوندي در دعوات: از حنان ( کسی است که رود مرده نشده: و فرمود عقوق بدنبال خود کمبودي دارد که بخواري کشاند. ( 9
بن سدیر که ما در حضور امام ششم (ع) بودیم و میسر در میان ما بود و سخن از صله خویشان شد و آن حضرت فرمود: اي میسر
مرگت چند بار در رسید و هر بار براي صله رحم تو پس افتاد، اگر خواهی عمرت فزاید بدو پیر خود احسان کن، یعنی پدر و
مادرش. ( 10 ) و از امام صادق (ع) فرمود: مرد عاق والدین است در زندگی آنها و پس از مرگشان از طرفشان روزه گیرد و نماز
خواند و وامشان را بپردازد و پیوسته چنین کند تا حقشناس نوشته شود و بسا که در زندگی آنها حقشناس آنان باشد و چون بمیرند
وامشان را نپردازد و بهیچ وجه بآنها احسان نکند و پیوسته چنین باشد تا عاق نوشته شود. ( 11 ) پیغمبر (ص) فرمود: هر که شاد است
از درازي عمرش، و وسعت روزیش باید بپدر و مادر صله دهد که صله بدانها طاعت خداست و باید با خویشان صله رحم کند.
1) و فرمود: حقشناسی از والدین و صله رحم حساب را آسان ) ص: 55
کنند وانگه این آیه را خواند: ( 21 : الرعد) و آنان که صله کنند آنچه را خدا فرمان بصله آن داده و بترسند از پروردگارشان و
نگرانند از بدحسابی، صله رحم کنید گر چه با سلامی باشد. ( 2) امام پنجم فرمود: حج کردن فقر را ببرد، و صدقه بلا را دفع کند، و
98 - کنز کراچکی: بسندي از امام ششم ( 97 - نهج: فرمود طاعتی نباشد براي مخلوق در نافرمانی خالق. ( 4 ( بر در عمر بیفزاید. ( 3
(ع) فرمود: ملعونست ملعون کسی که پدرش را بزند یا مادرش را، ملعونست ملعون عاق والدینش، ملعونست ملعون قطع کن رحم.
-99 عده الداعی: امام صادق (ع) فرمود: افضل اعمال نماز در وقت است، و احسان بوالدین، و جهاد در راه خدا و روایت است (5)
که موسی (ع) در مناجاتش مردي را زیر ساق عرش دید که بنماز ایستاده و بمقام او رشک برد گفت پروردگارا براي چه بندهات را
باین مقام رساندي که میبینم، فرمود: اي موسی راستش او احسان کن بوالدینش بود، سخنچین نبود ( 6) و پیغمبر (ص) فرمود: هر
که شاد است عمرش دراز شود، و روزیش فراوان گردد با والدینش صله کند که صله آنان از طاعت خداست. ( 7) مردي بامام ششم
(ع) گفت: پدرم پیر شده که براي قضاي حاجت بدوشش کشیم؟ فرمود اگر توانی خودت این کار را بکن زیرا سپرت باشد در
فرداي قیامت. ( 8) و مردي گفت: یا رسول الله، این پسرم چه حقی بمن دارد؟ فرمود: نام و ادبش نیکو کنی، بوضع خوبی در
100 - کتاب الامامه و التبصره: علی بن بابویه: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: رحمت کند خدا کسی را که ( آوریش. ( 9
فرزندش را براي احسان بوي کمک کند. ( 10 ) و هم از او بهمان سند: فرمود رسول خدا (ص) خاك بر بینی آنکه نام مرا نزد او
برند و بر من صلوات نفرستد، خاك بر بینی آنکه پدر و مادرش نزد او پیر شوند و او را به بهشت برند، خاك بر بینی مردیکه ماه
رمضان بر او بگذرد پیش از آنکه آمرزیده شود. ( 11 ) و از او است بسندي تا رسول خدا (ص) فرمود: سید ابرار در روز قیامت
101 - کافی: بسندش تا سلیمان بن خالد که بامام ششم (ع) گفتم: ( مردیست که نیکی کرده بوالدینش پس از مرگ آنها. ( 12
راستش من خانوادهاي دارم که از من نمیشنوند آنها را باین روش امامیه دعوت کنم؟ فرمود: آري راستی خدا عز و جل در کتابش
میفرماید ( 6: التحریم ")ایا کسانی که گرویدید نگهدارید خود و خانواده خود را از آتشی که دمگیرهاش مردمند و سنگ. "آداب
1) بیان نگهدارید یعنی حفظ و حراست کنید و باز دارید "خود و ) معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 56
خانوادههاي خود را از آتش "یعنی نگهدارید خود را از آتش بوسیله صبر در طاعت خدا و صبر بر ترك نافرمانی او، و از پیروي
شهوتها، و نگهدارید خانوادههاي خود را از آتش بدعوتشان بسوي طاعت خدا و آموختن احکام دین بآنها، و بازداشتن آنان از
کارهاي زشت، و واداشتن آنان بر کارهاي نیک ""دمگیرهاش مردمند و سنگ "بقولی سنگ کبریت است که در نیروي آتش
بیفزاید، و بقولی بتهاي سنگی که پرستیده میشدند. و دلالت دارد این آیه و جز بر وجوب امر بمعروف و نهی از منکر، و بر اینکه
خویشاوندان از همسر و مملوك و والدین و فرزندان و دیگر خویشان در این باره مقدمند بر بیگانهها. آداب معاشرت-ترجمه جلد
(1) شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 57
باب سوم- در صله رحم
صفحه 36 از 153
اشاره
، کمک بدانها و احسان بر آنها، و منع از قطع صله ارحام و آنچه مناسب آنست آیات قرآن مجید در این باره. 1- (آیه 83 - البقره)
177 : البقره) و داد از ) - و چون پیمان گرفتیم از بنی اسرائیل بر اینکه نپرستند جز خدا را، و احسان کنند بپدر و مادر و خویشاوند. 2
21 : الرعد) و آنان که صله کنند آنچه را فرمانداده خدا که صله شود، و بترسند از ) - مال با آنکه دوستش دارد بخویشاوندان. 3
پروردگار خود و بهراسند از بدحسابی خود- تا اینکه فرماید: و آنان که بشکنند عهد خدا را پس از بستن آن و قطع کنند آنچه را
90 - النحل) راستی که خدا فرمان ) - خدا فرمان داده که وصل شود و تباهی کنند در زمین آنانند براشان لعنت باشد و خانه بد. 4
28 : الروم) پس بده بخویشاوند حقش ) - 26 - اسري) و بده بخویشاوند حقش را. 6 ) - میدهد بعدل و احسان و بخشش بخویشاوند. 5
22 : محمد) آیا امید نرود که اگر پشت کنید بفرمان تباهی آورید در زمین و قطع ارحام خود کنید (از طبرسی در تفسیر آیه ) - را. 7
26 اسري (ج 6 مجمع البیان ص 411 ) معنایش اینکه بدهید بخویشاوندان حقوق آنان را که خدا در مالهایتان واجب کرده، به تفسیر
ابن عباس و حسن، و بقولی مقصود خصوص خویش پیغمبر است، بتفسیر سدي و همانست که اصحاب ما از ائمه صادقین روایت
کردند. من گویم: این تفسیر متعین است زیرا آیه خطاب بآن حضرت است (ص) پس الف و لام آداب معاشرت-ترجمه جلد
شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 58 در "القربی "بجاي ضمیر است و میشود بده بخویش حق او را گفتند: مقصود همه خویشانست
: و اگر چنین بود باید "ذَوِي الْقُرْبی "یا اولی القربی میگفت چنانچه در آیه "آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبی "است و در آیه ( 22
النور) است که کوتاهی نکنند صاحبان فضل و وسعت رزق که بدهند بخویشاوندان، بلکه منظور یکنفر است از خویشاوندان و جز
فاطمه علیها السلام نباشد که نزدیکتر خویشان آن حضرتست بدو (سپس حق را در خمس و انفال معین کرده است به دلیل آیات
قرآن از پاورقی ص 88 مترجم).
اخبار باب
1- قرب الاسناد: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: صله رحم کن گر چه با شربتی از آب و بهتر صله رحم ( اخبار باب: ( 1
2- از ( بازداشتن آزار است از او. ( 2) و فرمود: صله رحم مرگ را پس اندازد، و مال را فزون سازد، و دوستی در خاندان اندازد. ( 3
همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: راستش احسان کردن جلو مردنهاي بد را بگیرد، راستش که صدقه خشم پروردگار را
فرو نهد، و صله رحم عمر را افزاید و فقر را براندازد، و گفتن: لا حول و لا قوه الا بالله، ذکري است که در آن درمان 99 درد است
3- تفسیر قمی، در باره تفسیر آیه 21 - الرعد: بسندش از امام هفتم (ع)، فرمود: رحم آل محمد آویزه ( که کمتر آنها اندوه است. ( 4
عرش است میگوید: بار خدایا صله کن با هر که بمن صله کند، و ببر از هر که با من قطع کند، و این در باره هر رحمی جاریست.
-4 امالی صدوق، امیر مؤمنان بنوف بکالی فرمود: اي نوف صله کن با رحمت تا فزاید خدا بر عمرت گویم برخی اخبار در باب (5)
5- خصال: بسندش تا پیغمبر (ص) که فرمود: هر که شاد است روزیش فراوان ( جوامع مکارم گذشت و برخی در باب بر والدین. ( 6
6- امالی صدوق در مناهی نبی فرمود: هر که خودش یا مالش روانه شود تا صله رحم ( شود، و مرگش پس افتد صله رحم کند. ( 7
کند خدا عز و جل باو ثواب صد شهید دهد، و بهر گامی چهل هزار حسنه دارد و 40 هزار سیئه از او محو شود، و بمانند آن درجه
7- خصال: بسندش تا امام چهارم که فرمود: گامزدنی محبوبتر ( او بالا رود و گویا صد سال عبادت خدا کرده شکیبا و خدا خواه. ( 8
نباشد نزد خدا عز و جل ص: 59 از دو گامزدن یکم براي بستن رخنه صفی
8- تفسیر امام: و اما قول او ( در راه خدا (در صف جهاد) و دومی براي احوالپرسی از خویشاوندي که خیر خود را قطع کرده. ( 1
صفحه 37 از 153
تعالی "و ذَوِي الْقُرْبی "که آنان خویشان پدر و مادري تو باشند، بتو گفته شده حقشان را بشناس چنانچه از بنی اسرائیل بدان پیمان
گرفته شده و از شما امت محمد براي شناختن حق خویشان محمد که آنان امامان بعد از او هستند و کسانی که پهلوي آنهایند از آن
پس از فرزندان خویشان. ( 2) امام (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: هر که رعایت کند حق خویشان پدر و مادرش را هزار هزار
درجه در بهشت باو بدهند که فاصله هر دو درجه باندازه دویدن اسب تندرو باشد در صد سال یکدرجه از نقره باشد و دیگري از
طلا، و دیگري از لؤلؤ، و دیگري از زمرد و دیگري از زبرجد، و دیگري از مشک، و دیگري از عنبر و دیگري از کافور، و آن
درجهها از این صنفند، و هر که رعایت کند حق خویشان محمد و علی را بدو دهند از درجات فزون و ثوابهاي بیشتر باندازه فزونی
9- خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) که در بهشت درجهاي باشد که نرسد بدان ( محمد و علی (ص) بر پدر و مادر نژادي او. ( 3
جز امام عادل، یا صاحب رحمی که بدانها صله کند، یا عیالواري که پرشکیبا است. ( 4) گویم: در باب خمر گذشت از قول پیغمبر
10 - خصال: بسندش تا امام باقر (ع) ( (ص) که فرمود: سه تا به بهشت نروند: دائم الخمر، و عقیدهمند به سحر و قاطع رحم. ( 5
فرمود: چهار چیز زودتر کیفر دارند: مردي که در برابر احسان تو بدي کند، و مردیکه تو بر او نتازي و او بتو بتازد، و مردیکه با او
در چیز هم پیمانی و تو پایبند وفاء هستی و او در مقام عهدشکنی با تو است و مردیکه با خویشانش پیوست دارد و آنها قطع کنند با
11 - خصال: در وصایاي ابی ذر بچند سند ( او. در خصال: ضمن وصایاي پیغمبر (ص) بعلی (ع) مانند آن آمده و بارها گذشت. ( 6
که رسول خدا (ص) بمن سفارش کرد صله رحم کنم و گر چه پشت کند بمن و در باب اخلاق بد گذشت و هم جاي دیگر بچند
12 - خصال: بسندي از امیر مؤمنان (ع) که قطع رحم سبب فقر ( سند ( 7) از پیغمبر (ص) که فرمود: قاطع رحم به بهشت نمیرود. ( 8
13 - در عیون و خصال: بسندي تا رسول خدا (ص) که فرمود: چون به آسمانم بردند رحمی دیدم آویزان بعرش که از ( است. ( 9
رحمش به پروردگارش شکایت داشت باو گفتم: میان تو و او در چه پدري برخورد شود؟ گفت: در پدر چهلم. آداب معاشرت-
14 - خصال: در حدیث اربعماه امیر مؤمنان (ع) فرمود: با ارحام خود پیوست (1) ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 60
کنید و گر چه بسلامی باشد خدا تبارك و تعالی میفرماید ( 1: النساء) و بترسید از خدا که بازپرسی میشوید از او و از ارحام راستی
15 - عیون بچند سند تا امام حسین (ع) که فرمود: هر که شاد مرگش پس افتد، و روزیش فزاید ( که خدا بر شما دیدهبانست. ( 2
16 - عیون بدین سندها تا رسول خدا (ص) فرمود: هر که یک چیز را براي من در عهده گیرد من چهار چیز ( باید صله رحم کند. ( 3
برایش در عهده گیرم صله رحم کند و خدا او را دوست دارد، و روزیش را فراوان کند، و بعمرش افزاید، و بهشتی در آوردش که
17 - در عیون بهمین سندها: که رسول خدا (ص) فرمود: من از شما ( باو وعده داده در صحیفه رضا از پدرانش مانندش آمده. ( 4
ترسانم، در سبک شمردن دین، و در فروختن حکم و اینکه قرآن را سرودخوانی کنید، و اینکه کسی را پیشوا سازید که در دینداري
18 - عیون بسندي تا احمد بن حسین از پدرش که گفت: در ( بهتر از شماها نباشد در صحیفه رضا از آن حضرت مانندش آمده. ( 5
مجلس امام رضا (ع) بودیم و مردي از برادرش شکوه کرد و آن حضرت این قطعه را میفرمود: معذور دار برادرت را بر گناهانش*
پردهپوشی کن و بر عیوبش روکش افکن بر ناهنجاري سفیه شکیبا باش* و هم در سختیهاي دوران و از روي تفضل جواب مگو* و
19 - امالی طوسی: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) فرمود: صله کنید با ارحام خود و گر چه از ( وانه ستمکار را بدان که حسابش رسد. ( 6
20 - از همان: ( شما ببرند تا آخر خبر. گویم: گذشت بچند سند از آن حضرت (ع) که صله کنید ارحامی را که از شما بریدهاند. ( 7
بسندش تا داود رقی که گفت: نزد امام ششم بودم که از پیش خود آغاز سخن کرد و فرمود: اي داود اعمال شما روز پنجشنبه بر من
نموده شد، و در ضمن اعمالت دیدم با پسر عمویت فلانی صله کردي، و آن مرا شاد کرد، براستی دانستم که صله تو زودتر عمرش
نابود کند و مدتش را ببرد. داود گفت: مرا پسر عمی بود معاند و خبیث که بمن رسیده بود خودش و عیالش بد زندگی دارند، و
من چکی براي هزینه اندکی براش صادر کردم پیش از آنکه بیرون شوم براي مکه، و چون بمدینه رسیدم امام ششم گزارش آن را
21 - از همان: بسندش تا محمد بن ابراهیم گفت: منصور (عباسی) امام ششم را خواست آداب معاشرت-ترجمه جلد ( بمن داد. ( 8
صفحه 38 از 153
1) و امر کرد مسندي براي آن حضرت در پهلویش گستردند و وي را بر آن نشانید، سپس ) شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 61
گفت: مهدي را برایم بیاورید، چند بار گفت باو گفتند هم اکنون، هم اکنون میآید، مشغول خوشبو کردن خود است، درنگی نشد
که آمد و بوي او بر او پیشی گرفت، منصور رو بامام کرد و گفت: یا ابا عبد الله حدیثی در باره صله رحم باز گفتهاي، آن را یادآور
کن تا مهدي من بشنود، فرمود بسیار خوب، و بسندي تا رسول خدا (ص) باز گفت از قول پدرانش که رسول خدا (ص) فرمود:
مردي صله رحم کند که از عمرش سه سال مانده و خدا عز و جل آن را سی سال گرداند، و قطع رحم کند و از عمرش سی سال
مانده و خدا آن را سه سال گرداند و آنگاه این آیه ( 29 - الرعد) را خواند "محو کند خدا هر چه را خواهد و اثبات کند و ام
الکتاب نزد او باشد. منصور گفت: یا ابا عبد الله این حدیث خوبیست ولی مقصود من نبود، آن حضرت فرمود بسیار خوب و حدیث
دیگري تا رسول خدا (ص) آورد که فرمود: صله رحم خانهها را آباد سازد، و عمرها را بیفزاید، و گر چه مردم خوبی نباشند.
منصور گفت: این هم خوبست اي ابا عبد الله و مقصود من نبوده آن حضرت فرمود: بسیار خوب و بهمان سند از رسول خدا (ص)
22 - و از همان: ( آورد که فرمود: صله رحم حساب را آسان کند و مردن بد را براندازد، منصور گفت: آري این را خواستم. ( 2
بسندش تا علی (ع) فرمود: گفته شد یا نبی الله در مال حقی جز زکات باشد؟ فرمود: آري نیکی برحم چون پشت کند، و احسان
بهمسایه مسلمان چه که به من ایمان ندارد کسی که با شکم سیر شب گذراند و همسایه مسلمانش گرسنه باشد، و آنگاه فرمود:
23 - علل: در خطبه ( پیوسته جبرئیل سفارش همسایه را بمن کرد تا آنجا که گمان بردم البته سهم ارثی برایش مقرر میدارد. ( 3
فاطمه (ع) فرض کرده خدا صله ارحام را براي فزون شدن شمار (خاندان). میگویم: در باب گناهانی که خشم خدا را ببار آورند از
امام باقر (ع) که چون قطع ارحام شود اموال بدست اشرار افتد، و از امام ششم است که گناهانی که زود نابود کنند قطع رحم است.
-24 معانی الاخبار: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: صله رحم در عمر فزاید، و صدقه نهانی خشم پروردگار را فرو نشاند، و (4)
25 - از همان: ( راستی که قطع رحم و قسم دروغ خانمانها را بیامل وانهند، و رحمها را گران نمایند و آن مایه قطع نسل شود. ( 5
بسندش تا عمرو بن جمیع گفت: نزد امام ششم (ع) بودم بهمراه چند کس از اصحابش و شنیدمش میفرمود: رشته خویشی امامان
خاندان محمد (ص) روز قیامت به ص: 62 عرش آویزد، و رشته ارحام
مؤمنان بدان در آویزد و گوید: پروردگارا صله کن هر که با ما صله داشته و قطع کن هر که با ما قطع کرده و خداي تبارك و تعالی
میفرماید: من رحمانم و تو رحمی، نامت را از نامم باز گرفتم، و هر که تو را صله کند با او صله کنم، و هر که تو را قطع کند از او
قطع کنم، و از این رو رسول خدا (ص) فرمود: رحم پیوندیست از طرف خدا عز و جل. ( 1) و بنقل مسندي تا قاسم بن سلام است
که گفته در معنی این قول پیغمبر (ص ")شجنه "یعنی خویشاوندي در هم پیوسته مانند پیوست ریشهها، و اینکه گویند: حدیث ذو
شجون است یعنی بهمدگر چنگ انداختند. و یکی از دانشمندان گفته: درخت متشجن آنست که شاخههایش در هم پیچند- تا
گوید ( 2) پیغمبر (ص) فرموده: فاطمه (ع ")شجنه منی "یعنی رشته پیچیدهایست از من آزاردم آنچه آزاردش، و شادم کند آنچه
26 - از همان: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیلم خبر داد که بوي بهشت از مسافت هزار سال یافت شود، ( شادش کند. ( 3
27 - ثواب الاعمال: بسندش تا رسول خدا (ص) که چون ( عاق آن را درنیابد، و نه قطعکننده رحم، و نه پیر زناکار- تا پایان خبر. ( 4
علم باشد و عمل نباشد، و زبانها با هم باشند و دلها جدا از هم، و ارحام از هم ببرند، آنجا است که خدا لعنتشان کند پس ناشنوا
28 - سرائر: از میسر آمده که گوید: امام ششم فرمود: اي میسر در عمرت افزوده شده چه کار میکنی؟ گفتم: ( شوند و نابینا. ( 5
مزدور بودم در دوران نوجوانی به پنج درهم (سکه نقرهاي در حدود 12 نخود و اندي) و آن را به دائی خود میرساندم (یعنی این
29 - غیبت طوسی: بسندش تا سالمه کنیز امام ششم، گفت: من کنار بستر احتضار آن ( صله رحم سبب فزونی عمرم شده). ( 6
حضرت بودم، بیهوش شد و چون بهوش آمد فرمود: بحسن نواده امام چهارم که افطس لقب داشت هفتاد دینار طلا بدهید و بفلان و
فلان این قدر، من گفتم: بمردي پول میدهی که با تیغ بر تو یورش برد و میخواست تو را بکشد؟ فرمود: تو میخواهی من از کسانی
صفحه 39 از 153
نباشم که خدا عز و جل در باره آنها فرموده ( 21 : الرعد) و آنان که صله کنند آنچه را خدا فرموده: صله شود و بهراسند از پروردگار
خود و بترسند از بدحسابی "آري اي سالمه راستش خدا بهشت را آفریده و خویش ساخته و بویش را خوش نموده که از مسافت دو
30 - محاسن: بسندش تا امام ششم (ع) که مردي از تیره خثعم ( هزار سال بمشام رسد، و عاق (والدین) و قاطع رحم آن را نیابند. ( 7
1) و گفتش: بمن بگو افضل اسلام ) نزد رسول خدا (ص) آمد ص: 63
چیست؟ فرمود: ایمان بخدا، گفت از آن پس چیست؟ فرمود: صله رحم، گفت از آن پس چیست؟ فرمود: امر بمعروف و نهی از
32 - از همان: تا محمد بن ( 31 - صحیفه رضا: تا امام ششم (ع) فرمود: صله ارحام و خلق خوش فزونی در عمرها است. ( 3 ( منکر. ( 2
33 - فقه الرضا: روایت است که رحم چون دور شود شکاف ( علی (ع) فرمود: صله ارحام و خوش همسایگی فزونیست در اموال. ( 4
بردارد و چون بهم چسبد شکاف بردارد، ( 5) و روایت است که دو سال برو و بوالدین خود نیکی کن، یک سال برو صله رحم کن،
34 - تفسیر عیاشی: از اصبغ بن نباته گفت: شنیدم امیر مؤمنان میفرمود: یکی ( من روایت دارم که: برادر بزرگ بجاي پدر است. ( 6
از شماها چنان خشم کند که راضی نگردد جز بدوزخ رود، هر کدامتان بخویشاوندي خشم کرد به دو نزدیک شود (تا باو بچسبد)
زیرا رحم چون تماس یابد برقرار شود، و راستش که رحم به عرش آویز است و چون شکستن آهن آن را میکوبد و فریاد میکشد
بارخدایا صله کن هر که را با من صله کند و ببر از هر کس که از من ببرد، و اینست مقصود از قول خدا در قرآنش ( 1: النساء) و
بترسید از خدائی که از او بازپرسی شوید و از ارحام راستی که خدا بر شماها دیدهبانست "و هر که از شما خشم کند و ایستاده فورا
35 - از همان که در تفسیر ارحام در آیه یکم سوره النساء "وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي ( بزمین افتد که آن پلیدي شیطان را از بین ببرد. ( 7
تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ "فرمود: مقصود ارحام مردم است که خدا فرمانداده بصله آنها و بزرگ داشته آنها را نبینی که آنها را همراه
36 - از همان: از جمیل بن دراج که پرسیدم از امام ششم (ع) از قول خدا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ" ( خود آورده. ( 8
37 - تفسیر ( فرمود: ارحام مردم است (تا آخر آنچه در 35 گذشت). در کتاب حسین بن سعید از قول جمیل مانندش آمده. ( 9
عیاشی: علاء بن فضیل که از امام ششم (ع) شنیدم میفرمود: رحم بعرش آویزان است و میگوید: بارخدایا صله کن هر که مرا صله
کند، و ببر از هر که از من ببرد، و این همان رحم آل محمد است، و رحم هر مؤمن، و آنست مقصود از قول خدا ( 21 : الرعد ")و
38 - از همان: بسندي تا رسول خدا (ص) که فرمود: بر بوالدین و صله ( آنان که صله کنند آنچه را خدا فرموده صله شود. (" 10
39 - از همان: بسندي از امام هفتم (در ( رحم حساب را آسان کنند و سپس این آیه را خواند "وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ الخ. (" 11
40 - در (1) تفسیر آیه 21 سوره الرعد قریب بمضمون شماره 37 ). ص: 64
همان: از عمر بن مریم که پرسیدم از امام ششم از قول خدا "وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ "فرمود: از آنست صله رحم، و
41 - از همان: از صفوان بن مهران جمال، گفت: میان عبد الله بن حسن و امام ششم گفتگوئی ( تاویل نهائی آن صله با ما است. ( 2
شد تا آنجا که آوازه هر دو بلند شد و مردم گردشان را گرفتند و آن شب از هم جدا شدند، و چون بامداد کردم براي نیاز بدنبال
امام ششم (ع) رفتم و دیدم بر در خانه عبد الله بن حسن است، و میگوید: اي جاریه بابی محمد بگو: این ابو عبد الله بر در خانه او
عبد الله بن حسن بیرون شد و میگفت: اي ابو عبد الله چه چیزي شما را بدین بامدادي اینجا آورده؟ فرمود: که راستش دیشب بیک
آیه از قرآن خدا برخوردم و مرا نگران کرد، گفت: آن چه آیه است؟ فرمود: قول خدا عز و جل ( 21 : الرعد) وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ
اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ (تا آخر آیه) راوي گفته: پس همدیگر را در آغوش کشیدند و هر دو گریستند و عبد الله بن حسن گفت: درست
42 - تفسیر ( گفتی بخدا اي ابا عبد الله، گویا من هرگز این آیه را نخواندم. کنز کراچکی: بسندش از صفوان مانند آن را آورده. ( 3
عیاشی: بسندي تا رسول خدا (ص) که فرمود: کسی صله رحم کند و از عمرش جز سه سال نمانده و خدا آن را بسی و سه سال
کشاند، و کسی قطع رحم کند و از عمرش 33 سال مانده و خدا کوتاهش کند تا سه سال یا کمتر. ( 4) حسین راوي حدیث گفته
43 - مجالس ( امام صادق (ع) این آیه را میخواند ( 39 : الرعد) محو کند خدا آنچه خواهد و بر جا دارد و ام الکتاب نزد او است. ( 5
صفحه 40 از 153
مفید: بسندش تا امام باقر (ع) که در کتاب امیر المؤمنین (ع) است: سه خصلتند که دارنده آنها نمیرد تا وبالشان ببیند، تجاوز، قطع
رحم و سوگند دروغ ثواب صله رحم زودتر برسد، راستش مردمی بدکار باشند که با هم صله رحم کنند و اموالشان فزون گردد و
44 - حسین بن سعید مانندش را از ( ثروتمند شوند، و راستش که سوگند دروغ و قطع رحم خانهمانها را ویران و بیسکنه کنند. ( 6
45 - کتاب النجوم: بسندي تا میسر که ( ابن محبوب آورده و در آخرش افزوده رحم جابجا شود و جابجائی آن قطع نسل کند. ( 7
( امام ششم فرمود بمن: اي میسر چند بار مرگت در رسیده و هر بار خدا تو را پس انداخته، بصله رحم تو و احسانت بخویشانت. ( 8
-46 رجال کشی: تا میسر (قریب بمضمون حدیث 45 را آورده با این اضافه که: گفتم قربانت، من پسرکی بودم در بازار و دو درهم
47 - از (1) مزد داشتم و یکی را بعمهام میدادم و یکی را بخالهام. ص: 65
48 - روضه الواعظین: امیر مؤمنان (ع) فرمود: نیکی کن و نیکی بگیر، رحم ( همان بسندي (قریب بمضمون حدیث 45 را آورده). ( 2
کن و رحم شو، بخوبی یاد کن تا بخوبی یاد شوي صله رحم کن تا خدا عمرت را فزاید. ( 3) و رسول خدا (ص) فرمود: مردي از
امتم را در خواب دیدم که با مؤمنان سخن میگفت و پاسخش نمیگفتند، و صله رحم او آمد و گفت: اي گروهان مؤمن با او سخن
49 - حسین بن سعید: بسندش تا امام ششم ( گوئید که او صله رحم کرده، و مؤمنان با او سخن گفتند و دست دادند و با آنها شد. ( 4
(ع) که فرمود: راستی که صله رحم عملها را پاك سازد و اموال را افزاید و حساب را سبک کند، و بلا را براندازد، و عمر را فزون
50 - از همان: بسندش تا عبد الله بن طلحه که شنیدم امام ششم (ع) میفرمود: مردي نزد پیغمبر (ص) آمد و گفت: یا رسول ( کند. ( 5
الله راستش مرا خاندانیست که با آنها صله کنم و آنها مرا آزار کنند، و میخواهم ترکشان کنم، رسول خدا (ص) باو فرمود: در این
صورت خدا هم همه شما را ترك کند، گفت: چه کنم؟ فرمود: بده بکسی که محرومت کرده، و صله کن با کسی که از تو بریده و
درگذر از آنکه بتو ستم کرده، و چون چنین کنی خدا عز و جل ظهیر تو باشد بر آنها. ابن طلحه گفت: بآن حضرت گفتم: ظهیر چه
51 - همان بسندش از امام ششم (ع) که فرمود: نخست سخنگوي اندام آدمی روز قیامت رحم است، میگوید: ( باشد؟ فرمود یاور. ( 6
-52 ( پروردگارا هر که مرا در دنیا صله کرده امروز میان خودت با او صله کن، و هر که در دنیا مرا قصع کرده امروز از او ببر. ( 7
همان: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: رحم بعرش آویزانست روز قیامت فریاد کند، بارخدایا صله کن هر که مرا صله کند، و
ببر از هر که با من بریده (راوي که ابی بصیر است) گوید: من گفتم: آن رحم رسول خدا (ص) باشد؟ فرمود: آن هم در شمار
است. ( 8) و فرمود: رحم روز قیامت چون دشکوي چرخریس آید، و هر که آن را صله کرده آید از آن نوري بتابد تا او را در
53 - همان، بسندي: تا گوید: امیر مؤمنان ( بهشت در آورد، و هر که قاطع آن آید از او خود را درپیچد تا او را به دوزخ افکند. ( 9
براي مردم سخنرانی کرد، خدا را سپاس کرد و او را ستود و سپس فرمود: هیچ کدام شما مردان گر چه صاحب و فرزند است از
عشیره و تبارش بینیاز نباشد، و از مدارا، و گرامی داشت آنان، و از اینکه از او بدست و زبانشان دفاع کنند، آنها بیش از مردم دیگر
در پشت سرش از او نگهداري توانند و پریشانی او را بیشتر آرامش دهند، و بر او دلسوزتر باشند در آسیبی که باو رسد یا روزي که
1) را از عشیره خود واگیرد همانا یک ) بد بیارد، هر که دستش ص: 66
دست از آنها واگیرد و در برابر دستهاي بسیاري از او واگرفته شوند و هر که براي تبار خود با اخلاص دوستی کند، و چون تواند
دست بخشش بدانها گشاید براي خدا خدا آنچه را خرج کرده در دنیا باو عوض دهد، و در آخرت مزد دو چندانی به او دهد،
برادران راستین میان مردم بهترند از مال که خود خورد و بارث گذارد، هیچ کدام شما از برادرش وانگیرد، و دیگري را بجاي او
نگیرد در صورتی که کمکی از او نیابد و یا تهیدست باشد، نباید هیچ کدام شما از خویشاوند مستمند خود غفلت کند از اینکه
54 - همان: بسندش تا معاویه که ( رخنه نیاز او را ببندد از آنچه اگر هزینه نهدش زیانی نکند و اگر بچنگ دارد سودش ندهد. ( 2
امام ششم (ع) بمن فرمود: صله رحم روز قیامت حساب را سبک سازد، و آنگاه خواند (آیه 21 : الرعد) (آنان که) صله کنند آنچه
55 - همان: سند تا یکی از اصحابمان که بامام ششم گفتم: راستی آل فلان بهم نیکی ( فرموده خدا که صله شود، تا آخر آیه ... ( 3
صفحه 41 از 153
کنند و با هم صله کنند فرمود: تا چنین باشند خودشان و مالشان فزون شوند، و پیوسته در فزونی باشند تا از هم ببرند و چون چنین
56 - همان: بسندي تا رسول خدا (ص) فرمود: شما را رهنمون نباشم به بهترین خلق در دنیا و دیگر سراها؟ ( کنند وارونه باشند. ( 4
گفتند: چرا یا رسول الله فرمود: هر که صله کند با کسی که از او بریده، و عطا کند بدان که از او دریغ کرده؟ و بگذرد از کسی که
57 - همان: بسندش تا ( باو ستم کرده، و هر که خوش آید مرگش پس افتد، و روزیش بگشاید از خدا بترسد و صله رحم کند. ( 5
امام باقر (ع)، فرمود: مردي بابی از مژده داد که گوسفندانش زائیدهاند و فزودند و او گفت: فزونیشان شادم نکند و آن را دوست
ندارم، اندك و کافی دوستتر است پیش من از آنچه بسیار است و دلربا، راستش من از رسول خدا (ص) شنیدم میفرمود: بر دو
گوشه صراط در روز قیامت رحم است و امانت و چون صلهکننده رحم، و بردارنده امانت بدو رسد سرنگون نکند آنها را در دوزخ.
( -58 همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که میفرمود: صله رحم فزاینده مال، و دوستی خاندان، و پس اندازنده مرگ است. ( 7 (6)
-59 همان: بسندي تا میسر که امام ششم باو فرمود: اي میسر چند بار مرگت در رسیده و هر بار خدا پس انداخته براي صله تو با
60 - همان تا امام هفتم که فرمود: مردیست که از عمرش سی سال مانده و بخویشانش میرسد و صله رحم کند و ( خویشانت. ( 8
خدا آن را سی و سه سال نماید، و بسا که از عمرش سی و سه سال مانده حقشناس آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
61 - کتاب النوادر: بسندش تا رسول خدا (ص) ( الانوار، ج 1، ص: 67 خویشان خود است و قاطع رحم و خدا آن را سه سال کند. ( 1
که فرمود: صله رحم عمر را فزاید و فقر را ببرد. ( 2) و بدین اسناد: رسول خدا (ص) بسراقه بن مالک بن جعثم فرمود: تو را رهنمائی
نکنم به بهترین صدقهها گفت: چرا پدر و مادرم بقربانت یا رسول الله، آن حضرت فرمود بهترین صدقه بر خواهرت یا دخترت باشد،
و آن بتو برگردد و جز تو سودش را نبرد. ( 3) و بدین اسناد از علی (ع) که برسول خدا (ص) گفته شد: یا رسول الله کدام صدقه
بهتر است؟ فرمود: بخویشاوند ندار و بهمین اسناد که رسول خدا (ص) فرمود: ( 4) دو سال برو براي صله رحمت الخبر و بدین اسناد
که رسول خدا (ص) فرمود: ( 5) کار خوب مردن بد را دفع کند و صدقه نهانی خشم پروردگار خاموش کند و صله رحم عمر را
62 - کتاب الامامه و التبصره: بسندش تا پیغمبر (ص) مانند آن را آورده. و از همان بدین سند که رسول خدا ( فزاید و فقر را ببرد. ( 6
(ص) فرمود: صله رحم کند گر چه بیک شربت آب و بهتر آن خودداري از آزار آنست. ( 7) و بدین سند: رسول خدا (ص) فرمود:
صدقه ده تا اجر دارد، و قرض هیجده تا و صله برادران بیست و صله رحم بیست و چهار. ( 8) و بدین سند: رسول خدا (ص) فرمود:
63 - همان: بسندش مانندش را آورده و فرموده: خیانت نکن بخائن تا مانندش ( صله رحم کنید در دنیا و گر چه به سلامی باشد. ( 9
64 - دعوات راوندي: روایت است که روزي امام هفتم (ع) نزد هارون رفت، و ( باشی و قطع رحم نکن گر چه قطع کرده با تو. ( 10
هارون بوي گفت: راستش بخدا که من کشنده تو باشم، فرمودش این کار مکن که من از پدرانم تا رسول خدا (ص) شنیدم که
فرموده: بنده خدائی صله رحم کند و از عمرش سه سال مانده و خدا آن را سی سال گرداند و مردي قطع رحم کند و از عمرش سی
سال مانده و خدا آن را سه سال کند، رشید گفت: خود این را از پدرت شنیدي؟ فرمود: آري، و فرمانداد صد هزار درهم به آن
حضرت دادند و او را بخانهاش برگرداند. ( 11 ) و امام صادق (ع) فرمود: صله رحم حساب را آسان کند در روز قیامت و آن عمر را
دراز کند، و از مردن بد حفظ کند، و صدقه دادن در شب خشم خدا را خاموش کند، ( 12 ) و در روایتی صدقه نهانی آمده، و فرمود
65 - نهج البلاغه فرمود: هر که خویشانش از دست نهند بیگانه بر او ( هر که خوب نیکی کند بخانوادهاش روزیش فزون شود. ( 13
1) راستش کسی اگر مال هم دارد از عشیره و ) بتازد، فرمود (ع) ص: 68
تبارش بینیاز نباشد و از اینکه با دست و زبانشان از او دفاع کنند، آنان پشتیبان بزرگ مرد هستند برایش، و آرامبخش آنانند براي
پریشانی او و دلسوزترند بر او در بلائی که بر او فرود آید، زبان خوشی که خدا براي کسی در مردم نهد بهتر است برایش از مالی
66 - از همان: هلا هیچ کدام شما رو نگرداند از خویشی که در او نیاز سختی بیند، و از اینکه رخنه آن ( که بدیگري ارث دهد. ( 2
نیاز را ببندد بدان چه اگر بداردش فزونش نسازد، و اگر مصرفش کند او را نشکند هر که دستش را از عشیره خود باز دارد همانا
صفحه 42 از 153
یک دست از آنها باز گرفته و در برابر دستهاي بسیاري از او باز گیرند، و هر که نرمخو و مردمدار باشد پیوسته قومش بدو دوستی
کنند. سید (رضی) ره گفته: چه معناي خوبی در این جمله اخیر آورده، زیرا کسی که باز دارد خیرش را از تبارش همانا یک دست
از آنها بازداشته، و چون بیاریشان نیازمند شود، و براي همکاریشان بیچاره گردد از یاریش پس ننشینند، و از نگهداریش گرانی
67 - همان: امیر مؤمنان (ع) فرموده: گرامی دار تیره ( کنند، و از خود دریغ کرده همکاري دستهاي بسیار، و همگامی انبوهی را. ( 3
68 - عده الداعی: پیغمبر ( و تبارت را که آنان بال پرش تواند، و هنگامی که بدانها برگردي، و دستی که بوسیله آن یورش توانی. ( 4
(ص) فرمود: سفارش کنم حاضر امتم را و غائبشان را و آنان که در پشت پدرانند و رحم مادران تا بروز قیامت بر اینکه صله رحم
کنند و اگر چه یک سال راه از او دور باشند، زیرا که آن از دینداري است. ( 5) و فرمود (ص) در دو گوشه صراط روز قیامت
امانت است و رحم، و چون صله کن رحم و امانت پرداز بر آن بگذرند به بهشت رسند و چون خائن در امانت و قاطع رحم بر آن
69 - کافی: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: چون امیر ( گذرند هر چه کردند سودشان ندارد، و صراط او را به دوزخ وارد کند. ( 6
المؤمنین (از مدینه) بیرون شد براي بصره (در جنگ جمل) در ربذه (آبادي نزدیک مدینه) منزل کرد (براي فراهم شدن قشون) و
مردي از قبیله محارب نزد آن حضرت آمد و گفت: اي امیر المؤمنین من در میان قومم یک بدهی کلانی بگردن گرفتم (براي
اصلاح فیما بین یا حفظ قبیله) و از چند طائفه آنها درخواست همکاري و کمک کردم زبان دریغ بمن پیش داشتند، اي امیر مؤمنان
شما بآنها بفرما بمن کمک کنند و وادارشان کن بهمکاري با من، فرمود: کجا هستند؟ گفت هم آنان که در دیدرس تو هستند
گروهی از آنها باشند، آن حضرت بپاکش خود میکرد و آن به لوکه افتاد گویا یک شتر مرغ است و برخی یاران آن حضرت
(1) بدنبال آن به لوکه افتادند (گویا براي پاسداري از آن حضرت) ص: 69
و خرده خرده بآن رسیدند و آن حضرت بدان قوم در رسید و بر آنها سلام کرد و پرسید چه چیز مانع شما است از همکاري با
یارتان و از او گله داشتند و او هم از آنها گله داشت، امیر مؤمنین فرمود: هر کسی با تیره خود صله کند که آنان شایستهترند به
احسان او و آنچه در دست دارد و عشیره و تیره هم با برادر خود صله کنند اگر روزگار او را بسر در آورد و از او برگشت زیرا هم
صلهها و هم بخششها ثواب برند، و آنان که از هم ببرند و بهم پشت کنند گنهکارند سپس مرکب خود را برانگیخت و فرمود: هی
هی و مهار را از دست آن مرد آزاد کرد. (در توضیح دنبال حدیث سخنی طولانی در تفسیر لغت و ادبیت حدیث آورده که چون
70 - کافی: بسندش تا امام رضا (ع) فرمود: کسی صله رحم ( براي عموم مفهوم و سودمند نیست از ترجمه آن خودداري شد). ( 2
کند و از عمرش سه سال مانده و خدا آن را سی سال کند، و خدا هر چه خواهد کند. بیان: دلالت دارد که عمر بیش و کم شود، و
صله رحم مایه فزونی آنست و قول آن حضرت "خدا هر چه خواهد کند "اشاره است بمحو و اثبات، و اینکه خدا تواناست بر آن، یا
اینکه عمر بیشتر و کمتر از آن هم میشود، راغب گفته رحم زهدان زنست و براي پیوند خویشی به عاریه آوردند چون خویشان از
یک پدراند ... خدا عز و جل فرموده: وَ أَقْرَبَ رُحْماً پایان سخن راغب. و بدان که علماء اختلاف دارند در میزان رحمی که باید
صله کرد بقولی رحم پیوند نژادیست میان وابستگان بیک مادر، و بقولی رحم خویشاوند از دو طرف است، پدران و هر چه بالا
روند، و فرزندان و هر چه بپائین روند، و هر که بپدر و مادر پیوندد از برادران و خواهران و فرزندانشان و عموها و عمهها. و بقولی
رحم پیوند خویش است میان دو کس که بهم محرمند و ازدواجشان با هم روا نیست و عموزاده و خالهزاده را شامل نشود، و بقولی
شامل هر خویشاوند معروفی است در نسب محرم باشد یا نه و گر چه نسبت دوري دارند و این درستتر باشد بشرط اینکه در عرف
مردم خویشاوند شمرده شوند و گر نه همه مردم در آدم و حواء بهم رسند. و اما قبائل بزرگ مانند بنی هاشم در این زمان (حدود
هزار هجري) همه ارحام هم باشند؟ مورد اشکال است، و دلالت دارد بر رحم بودن آنان روایت علی بن ابراهیم در تفسیر قول
خداي تعالی ( 22 سوره محمد) آیا امید است که اگر رو برگردانید در زمین تباهی کنید و قطع رحم کنید "که در باره بنی امیه فرو
آمده و آنچه باهل بیت (ع) کردند. ابن اثیر در نهایه گفته: در حدیث است که هر که خواهد عمرش دراز شود باید صله رحم آداب
صفحه 43 از 153
1) کند، و در حدیث بارها ذکر صله رحم شده، و آن بمعنی احسان ) معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 70
بخویشانست که همنژاد وابسته بزناشوئی باشند، و لطف و نرمش بآنها و رعایت حالشان گر چه دوري کنند و بد کنند، و قطع رحم
ضد همه اینها است ... که بوسیله احسان میان خود و آنها را با علاقه خویشی پیوسته پایان. و شهید ثانی ره گفته: اصحاب فقهاء
اختلاف دارند که قرابت کیانند؟ چون نصی در بیان آن نرسیده و بیشتر آن را امري عرفی دانند که در عادت وابسته شمرده شوند
در نسب خواه ارث برند یا نه. و شیخ قولی دارد که رحم خویشان او باشند تا آخرین تا آخرین پدر و مادر مسلمان و به مشرك بالا
نرود گر چه در عرف خویش شمرده شوند براي گفته پیغمبر (ص) که اسلام رحمها را بریده که در جاهلیت بوده، و قول خداي
تعالی در باره نوح (ع) و پسرش ( 46 هود ")راستش او از اهل تو نبود. "ابن الجنید گفته: هر که براي قرابت و ذوي رحم وصیت
کند و نام آنها نبرد از آن کسانی باشد که خویش اویند از طرف فرزند و پدر و مادرش، و بنظرم از فرزند چهارمین پدر نباید تجاوز
کرد، زیرا رسول خدا (ص) (در مصرف خمس) از آن تجاوز نکرده (که آن را اولاد عبد المطلب سومین پدر) مقرر کرده، و بهر
معنا تفسیر شود مرد و زن، و نزدیک و دور، و وارث و غیر وارث در آن درآید، و فرقی میان ذوي القربی و ذوي الرحم نیست پایان.
پس از فهم اینها بدان که شکی در حسن صله ارحام و لزوم آن فی الجمله نیست، و آن را چند درجه است که برخی بالاترند، و
کمترش احوالپرسی و سلام، کناره نکردن است، و اختلاف در آن باختلاف توانائی و نیاز طرف است، بعضی مراتب آن واجب
است و بعضی مستحب، و فرق میان آنها مشکل است، و راه احتیاط باز است، و هر که باندازه صله رحم کند و کوتاه آید از
درجهاي که شاید و یا از آنچه تواند آیا واصل محبوبیت یا قاطع، در آن نظر است، بهر حال تشخیص درجه واجب از مستحب بسیار
دشوار است و خدا بحقیقت حال داناتر است، و احتیاط راه نجاتست. شهید ره در قواعدش گفته: با هر رحمی صله باید بحکم قرآن
و سنت و اجماع بر ترغیب به صله ارحام و سخن در آن چند موضوع دارد: اول: اینکه رحم کدام است، ظاهر هر که وابسته نژادي
است در عرف و گر چه فاصله دور دارد، یا اولویت مراتب بر یک دیگر چه ذکور باشد چه انثی، برخی عامه آن را منحصر دانسته و
بدانها که نباید با هم زناشوئی کنند و محرم یک دیگرند و اگر هر دو یک صنفند یکی آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
1) را ذکر فرض کنند و دیگري را انثی و چنانچه زناشوئیشان حرام باشد رحم هم باشند، و دلیل آورده باینکه ) الانوار، ج 1، ص: 71
حرمت ازدواج با دو خواهر براي اینست که قطع رحم شود: و همچنین حرمت اولیه جمع میان عمه و خاله با برادرزاده و خواهرزاده
آنان در صورت عدم رضا بقول، و بطور مطلق بقول آنها، و روگردانی از این گفته سزاوار است، زیرا وضع لغت رحم دلیل قول ما
است و عرف نیز و اخبار هم بر آن دلالت دارد و آیه ( 22 سوره محمد) فَهَلْ عَسَ یْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ الخ، بتفسیر علی (ع) در باره بنی امیه
است که با آل محمد (ع) قطع رحم کردند چنانچه علی بن ابراهیم در تفسیرش آورده و این دلیل است که خویشان دور هم رحم
باشند. دوم، صله چه باشد که بدان از قطع رحم بدر آیند؟ جواب اینست که بعرف رجوع شود زیرا یک معناي شرعی و لغوي
ندارد، و باختلاف عادتها و دوري و نزدیکی محل سکونت تفاوت یابد. سوم: صله چگونه باشد؟ و جواب قول پیغمبر است که صله
کنید با ارحام خود گر چه بسلام کردن، و در آگاهی است بر اینکه سلام هم صله رحم است، و شکی ندارد که با فقر پدران یا
فرزندان صله با مال واجب است و براي خویشان دیگر مستحب است و در طبقه وارثان مؤکد است و باندازه هزینه زندگی است، و
اگر بینیاز باشند باینست خود هدیه بدانها بدهد، و بزرگتر صله رحم با خود است و در آن اخبار بسیار است و آنگاه بدفع ضرر از
خود و از آن پس جلب سود بدو، سپس صله هر که نفقهاش واجب است، و گر چه رحم او هم نباشد چون زن پدر و برادر و
بندهاش، و کمتر صله سلام کردن خود است و آنگاه پیغام بسلام و دعاء در پشت سر و ستایش در حضور هم. چهارم: صله واجب
است یا مستحب؟ و جواب اینکه تا آنجا که از قطع رحم بدانید واجب است زیرا قطع رحم گناه است بلکه گناه کبیره است، و بیش
71 - کافی: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: صله ارحام پاکیزه کند هر کردار و فزاید هر مال و بلا را ( از آنش مستحب است. ( 2
بگرداند و حساب را آسان کند و مرگ را پس اندازد. بیان: تزکیه اعمال یعنی ثواب آنها را فزون کند، یا آنها را از کمبود پاك
صفحه 44 از 153
کند یا سبب قبولشان گردد، و آنها را مدح کند و بکمال ستاید، و فزونی اموال باشد، امیر المؤمنین (ع) فرموده: صله رحم مثراه مال
است و شارحان نهج برایش دو تفسیر آوردهاند. ( 3) یکم: عنایت الیه براي هر زنده سهمی از روزي مقدر کرده که در زمان
زندگیش به او برسد، و چون کسی امر جمعی را بگردن گیرد و بآنها مدد و کمک رساند، در پرتو عنایت بایست آید که روزي و
مددي که بآنها دهد بدست او باشد خواه ارحام او باشند یا در نظر او ص:
1) شایان رحمت باشند، تا آنجا که اگر در دل گیرد از یکشان کمک خود را باز گیرد بسا باندازهاي که از او دریغ کرده از ) 72
مالش کم کند، و اینست معنی اینکه: مژات مال است. دوم: اینکه از اخلاق پسندیده است که مردم را جلب کند، و آنکه صله رحم
کند مورد مرحمت گردد، و باو مدد و کمک رسانند "دفع بلا "هر محنت و بد آمد و آسیب بلا است "و آسانی حساب "در مال یا
در اعمال هم "پس انداختن مرگ. "در نهایه گفته: هر که دوست دارد پس افتد مرگش باید صله رحم کند در حدیث است، و در
عمر و دین هر دو باشد و از آنها بایست حدیث دیگر: صله رحم مثراة مال است و منسأه اثر ... نووي گفته: براي اینکه باو برکت
دهد بتوفیق در طاعات و صرف اوقاتش در خیرات و بسط رزق هم برکت آنست و بقولی فراخی است، و بقولی در نظر فرشتههاي
لوح محفوظ نماید که عمرش شصت است و اگر صله رحم کند صد باشد، با اینکه خدا آینده را میداند، و بقولی مقصود از درازي
عمر یاد خیریست که پس از مرگش کنند و گویا نمرده است، عیاض گفته: اثر بمعنی مرگ است، این نام را باو دادند چون بدنبال
زندگی است، و مقصود از پس افتادنش یاد بخیر پس از آنست که گویا نمرده، و گر نه عمر بیش و کم نشود. یکیشان گفته میتوان
بر ظاهرش تفسیر کرد زیرا عمر هم بیش و کم شود، چه بسا در ام الکتاب باشد که او اگر صله رحم کند عمرش چنانست و اگر
نکند چنان. مازري گفته: و بقولی فزودن در عمر برکت آنست بتوفیق در طاعت کردن و صرف وقت در آنچه سود آخرتست، و
توجیه بیاد خیر پس از مرگ ضعیف است. طیبی گفته: توجیه بدان روشنتر است زیرا اثر هر چیز نشانه وجود او است و ذکر بخیر هم
: نشانه وجود مرده است خدا فرمود ( 12 : یس) و بنویسیم آنچه پیش داشتند و آثارشان را و از این معنی است قول خلیل (ع) ( 84
الشعراء) و بنه برایم زبانی راستین در آیندگان. و یکی از شارحان نهج گفته: نساء بمعنی تاخیر است و آن از دو راه شود یکم: صله
رحم مایه مهربانی ارحام گردد و سبب یاري دادن و کمک آنان بصله کن بر آنها شود، و از آزار دشمن دورتر گردد و این خود
مایه درازي عمر باشد. دوم اینکه صله خویشاوندان توجهانگیز است به بقاء کسی که بآنها صله کند، و کمک او به دعاء آنان، و بسا
که دعاءشان براي او، و توجه آنان به بقاي او از شرائط بقا و پس افتادن مرگ باشد پایان. و من گویم: نیازي بدین سختگرائی
نیست، دور نباشد که برخی اعمال اثر کنند در ص: 73 درازي اعمار، و ما
بسط سخن دادیم در این باره در شرح اخبار باب بداء (رجوع کن به ج 4 ص 92 باب بداء و نسخ از همین چاپ جدید بحار، از
72 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که مردي آمد نزد پیغمبر (ص) و گفت: یا رسول الله خاندانم نخواهند (1) .( پاورقی ص 113
جز که بر من بپرند و از من ببرند و دشنام دهند و من آن را وانهم؟ فرمود: در این صورت خدا همه شماها را وانهد، گفت: پس چه
کنم؟ فرمود: صله کن با آنکه از تو بریده، و بده بدان که از تو دریغ کرده، و بگذر از آنکه بتو ستم کرده که چون چنین کنی خدا
پشتیبانت باشد بر سر آنها. بیان (پس از شرح چند لفظ گوید) رفض خدا کنایه است از سلب رحمت و نصرت و فرو آوردن عقوبت
تا گوید ظهیر ناصر و معین است، و مقصود از آن در اینجا نصرت خدا و فرشتهها و مؤمنان خوبست چنانچه در باره پیغمبر (ص) و
دو همسر خیانتکارش فرموده ( 4: التحریم) و اگر باو زور گویند راستش که خدا یاور او است و جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتهها از
73 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که سفارش کنم حاضر و غائب امتم را و کسانی که در پشت ( آن پس ظهیر باشند. ( 2
پدران و رحم زنانند تا روز قیامت بصله رحم و گر چه یک سال راه از او دور باشد، چون که آن از دین است. روشنگري " ...که
آن از دین است "یعنی کوچ کردن بدیدار آنان و یا بعلاوه نامه فرستادن و هدیه برایشان از اموریست که خدا در دین متین و قرآن
74 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که صله رحم: خوشخلقی و بخشش و خوشدلی است، و روزي را ( مبین بدان فرمانداده. ( 3
صفحه 45 از 153
فزاید مرگ را پس اندازد. روشنگري ":خوشخلقی "چون که با صله رحم خوش برخوردي در دل جا کند و بدیگران هم برسد و
همچنین بخشش عادت میشود، و خوشدلی اینست که آن را با بذل و عفو و احسان انجام دهد بیکینه و حسد و بدخواهی، یا اینکه
در خاطرش هم و غم و اندیشه از دشمنان راه ندهد زیرا صله رحم دشمنی او و خویشان را بزداید و آن مایه آسودگی از شر دیگر
75 - کافی: بسندش تا ابی بصیر که شنیدم امام ششم (ع) میفرمود: رحم ( مردم شود و بلکه وسیله دوستی آنها هم باشد. ( 4
آویزانست به عرش میگوید: بارخدایا صله کن کسیرا که با من صله کند، و ببر از کسی که از من ببرد، و آن رحم آل محمد است
که خدا عز و جل ( 21 : الرعد) فرموده ":آنان که صله کنند آنچه را خدا فرموده صله شود "و رحم هر صاحب رحم است. آداب
1) روشنگري ":رحم بعرش آویزانست "تشبیه معقول است بمحسوس که ) معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 74
حق رحم را با رساتر وجهی اثبات کند، و کنایه است از اینکه حق خود را در محضر خدا طلب میکند، و معنی دعایش اینست که با
او چنان باش که او با من است و همان احسان یا بدي را با او کن که با من کند، و بقولی ظاهر آن مقصود است نظر بتجسم برخی
اعمال و گفتهاند. تفسیر مشهور رحم خویشی از طرف پدر و مادر است و آن امریست معنوي، و سخن و قیام ندارد، و سخن و قیام و
قطع و وصلش براي بیان بزرگداشت او است، و صله واصل آن و گناه قاطع آن، و از این رو قطعش را عقوق نام کردهاند که بمعنی
شکافتن است و گویا سبب پیوند را قطع کرده. و گفتند: بسا که آویزان بعرش فرشتهایست که عوض رحم سخن میکند بامر خدا
سبحانه و خدا او را واداشته دفاع کند از رحم و ثواب صله کن آن را و گناه قاطعش را بنویسد چنانچه فرشتههاي نگهبان اعمال را
نویسند. قوله ":و آن رحم آل محمد است "یعنی آویزان بعرش رحم آل محمد است، و مقصود اینکه رحم آویزان بعرش رحم
پیغمبر (ع) است و خویشان و خاندانش که همان امامانند پس از آن حضرت که خدا امر بصله با آنها کرده و دوستی آنان را مزد
رسالت ساخته، و خویشی آنها با رسول (ص) نه با مردم دیگر و از این رو است که صله با آنها واجب است یا مقصود خویشی
مؤمنانست از نظر ایمان، زیرا حق پدر و مادر نژادي براي اینست که مایه زندگی دنیوي باشند و حق خویشاوندان براي اینست که
بدان پیوند دارند، و پیغمبر و علی (ع) هر دو پدر امتند چون سبب وجود همه چیزند و علت غائی همه موجودات که در حدیث
قدسی فرماید: اگر شما دو تن نبودید من افلاك را نمیآفریدم. و بعلاوه آن دو سبب حیات معنوي جاویدانند بدانش و ایمان براي
همه مؤمنان، و تفاوت میان این حیات و حیات فانی دنیا بیاندازه است، و از این راه همه مؤمنان برادرند، و خویشان پیغمبر خویشان
و ذوي الارحام آنان باشند و نیز خدا ( 6: الاحزاب) فرموده "پیغمبر اولی است بمؤمنان از خودشان و ازواجش مادران آنها باشند "و
در قرائت اهل بیت "و هو اب لهم و او پدر آنها است "هم آمده پس پیغمبر و خدیجه (ع) پدر و مادر این امتند و ذریته پاکشان
ذوي ارحام امت، و از این رو اولی و احق بصله باشند از همه خویشان نژادي و قوله "و رحم هر ذي رحم "چند تفسیر دارد یکم
اینکه آیه در باره هر ذي رحم دیگر هم نازل است. دوم اینکه رحم دیگران هم در آیه داخل است، سوم اینکه رحم دیگران هم به
عرش آویزان است و بسا که حکم آیه مخصوص بهمان رحم آل محمد است. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار،
76 - کافی: بسندش از جمیل بن دراج که از امام ششم (ع) (آیه 1: النساء) را که "بترسید از خدائی که از او (1) ج 1، ص: 75
بازپرسی شوید و از ارحام "پرسیدم در پاسخ فرمود: مقصود ارحام مردمست که خدا امر کرده بصله آنها و آنها را بزرگ شمرده
نبینی که آنها را از خود دانسته. بیان: یعنی مقصود از ارحام در این آیه همان مردمند نه رحم آل محمد که در بیشتر آیات امر بصله
آن شده و امر کرده بترس از آنها تا صله شوند و بزرگ شمرده آنها را که قرین خود ساخته، و یا اینکه امضاء کرده است بزرگی
77 - کافی: بسندش تا ( آن را که شیوه مردم است که در سوگند خدا را با رحم قرین کنند و گویند: تو را بخدا و رحم سوگند. ( 2
امام ششم (ع) که فرمود: گوینده یکم اعضاء تن در قیامت رحم است که گوید: پروردگارا صله کن هر که مرا صله کرده است در
دنیا و خود را بدو پیوند بده و هر که مرا در دنیا قطع کرده خود را از او ببر. بیان: گوینده یکم است زیرا همه مردم از آن فراهم
78 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که ( شدند، و گویا خداي تعالی آفریند آفریدهاي که بجاي او حق او را خواستار شود ... ( 3
صفحه 46 از 153
فرمود: صله رحم کن گر چه با شربتی آب، و بهترین صله رحم اینکه آزار از او بگردانی، و صله رحم سبب تاخیر مرگ است و
79 - کافی: بسندش تا امام باقر (ع) که رحم بعرش ( دوستی خانواده توضیح ... مایه دوستی است چون که انسان بنده احسانت. ( 4
80 - کافی تا ا امام باقر ( آویزانست در روز قیامت میگوید: بارخدایا صله کن با هر که مرا صله کرده و ببر از هر که مرا بریده. ( 5
(ع) که ابو ذر رضی الله عنه گفته: از رسول خدا (ص) شنیدم میفرمود: در دو گوشه صراط در روز قیامت رحم است و امانت و
چون وصول رحم و امانتپرداز برسند بگذرد ببهشت، و چون خائن بامانت و قاطع رحم برسند با ارتکاب آن دو هیچ کرداري
سودش ندارد و صراطش وارو کند در دوزخ. بیان ... تشبیه این دو خصلت بدو گوشه براي اینست که مانعند که از صراط بدوزخ
افتند چنانچه کسی که در راه تنگی رود در کنار گودالی دو گوشه راه مانع باشند از افتادن در آن گودال ... و نهایه در حدیث
صراط (یتکفأ به) را بوارونه کردن تفسیر کرده، و دور نیست که رحم در حدیث شامل رحم آل محمد باشد و امانت شامل اقرار
81 - کافی: بسندش تا امام باقر (ع) که صله ارحام اعمال را پاك کند و بلا را ( بامامتشان چنانچه اخبار در باره هر دو گذشته. ( 6
دفع کند و اموال را افزاید، و عمر را دراز کند، و روزي را فراوان سازد، و دوستی در خاندان اندازد آداب معاشرت-ترجمه جلد
شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 76 و باید از خدا بترسد و صله رحم کند. ( 1) بیان: شهید قد در قواعدش گوید: اخبار پشت همند
در اینکه صله رحم عمر را فزون کند، و بسیار مردم بدان اعتراض دارند براي اینکه آنچه در ازل مقدر است و در لوح محفوظ
نوشته است کم و بیش نتواند شد، چون خلاف در علم خداي تعالی نشد نیست، خدا از پیش دانسته هر ممکنی را که وجودش را
خواسته، و نابودي هر چه را نخواسته بعدم ازلی یا پس از ایجاد آن، و چگونه عمر بهر سببی بیش و کم شود. و در جواب از این
اعتراض پریشانند یک بار گویند این تعبیر براي تشویق است نه گزارش حقیقت، و بار دیگر گویند مقصود یاد بخیر پس از مردنست
و شاعر گفته: یاد جوانی عمر دوم وي و لذت آنچه که نابود گشته در فضول معیشت (و سعدي سخنسرا هم گفته: مرده آنست که
نامش بنکوئی نبرند). و باز شاعر گفته: مردند و زنده بیاد خودند پس از خود. و بقولی مقصود برکت داشتن عمر است نه فزونی
خود عمر و این اعتراض بیجا است زیرا اولا در باره بسیاري مطالب بمیان آید که مورد تشویق است در قرآن و سنت تا برسد به
وعده بهشت و نعیم براي ایمان و در باره گذشتن از صراط و رسیدن بحوریان و غلمان و همچنان تهدید بدوزخ و کیفیت عذاب
زیرا که ما گوئیم خداي تعالی در ازل ارتباط هر معلولی را بعلتش دانسته و در لوح محفوظ نوشته، و هر که را مؤمن دانسته او مؤمن
است چه اعتراف کند به ایمان یا نه، پیغمبري باو گسیل شود یا نه، و هر که را کافر دانسته او کافر است بهر تقدیر و لازم این گفته
ابطال حکمت بعثت پیغمبرانست و اوامر شرع و نواهی آن و آنچه بدنبال دارند و آن سبب هدم آدمیانست و جواب از همه
اعتراضات یکی است: و آن اینکه خداي تعالی که اندازه عمر را دانسته است پیوند آن را هم باب سبب مخصوصی دانسته، و چون
داند زید بهشتی است آن را باسباب خاص آن وابسته که او را آفریده و خردمند کرده، و وسیله هدایت و حسن اختیار و عمل
باحکام شرع برایش فراهم کرده، و لازم بر هر مکلف عمل بامر شرع نه باینکه خدا چه داند، زیرا هر چه کند همان را خدا دانسته، و
چون امام صادق (ع) فرموده که زید چون صله رحم کند خدا 30 سال بعمرش فزاید و بدان عمل کرد این خبر از اینست که خدا
دانسته زید همان کند که عمر 30 سال فزون گردد، چنانچه آن حضرت که خبر داده زید چون لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ گفت در بهشت درآید
و آن را گفت بر ما روشن است که خداي تعالی دانسته که او میگوید به بهشت میرود. و حاصل آنکه آنچه در جهان پدید آید
دانسته خداي تعالی است با هر شرط و سبب که ص: 77 شایسته در بلندي
درجات، و دعاها در حصول درخواستها ( 1) و در حدیث است که از دعا کردن خسته نشوید زیرا ندانید کی براي شما اجابت
شوند، و در این سریست لطیف و آن اینکه مکلف را کوشش باید، و در هر ذرهاي کوش امکان اینست که خدا دانسته سبب خیر
است چنانچه (در العنکبوت آیه 69 ) فرموده ":و آنان که مجاهده کنند در باره ما البته که رهنمائیشان کنیم به راههاي ما "و عجب
است که این اعتراض در خصوص صله رحم آورده شده و در دیگر امور زندگی نگفتهاند با اینکه در آنها هم جهاد دارد براي
صفحه 47 از 153
کسی که راه خروج از آن را نداند. اگر گوئی اینها همه درست ولی خداي تعالی فرموده (الاعراف: 33 ")هر امتی را مرگی است و
چون مرگشان رسد نه ساعتی پس افتند و نه پیش افتند "و فرموده (المنافقون: 11 ")و پس نیندازد خدا نفسی را که مرگش رسد."
گویم آن در هر چه اجل نامند درست است چه طبیعی باشد چه سببی باشد و این تفسیر شود به طبیعی و چنین تعبیر شده چنانچه در
قاعده جزئی و جزء گذشت. و جواب دیگر اینکه اجل همانست که در هنگامش بطور حتم مرگ باشد چه پس از عمر طبیعی باشد
و یا سببی باشد و ما هم چنین گوئیم زیرا پس از رسیدن اجل مرگ پس نیفتد، و مقصود از اجل عمر نیست زیرا آن همان وقت
است و اشاره دارد باینکه عمر پذیراي بیش و کم است پس از اخبار بسیاري که بر آن دلالت دارند قول خداي تعالی. (فاطر: 11 ) و
82 - کافی: بسندش از امام ششم که: صله ( عمر نگذراند هیچ صاحب عمري و کم نشود از عمرش جز که در کتاب مبین باشد. ( 2
رحم و حسن جوار آباد کنند خانهها را و فزایند عمرها را. بیان: حسن جوار: رعایت از همسایه خانه است و احسان بوي و دفع آزار
از وي و یا شامل همنشین و همسفر هم میشود، یا کسی که او را در پناه گرفتی و امان دادي و بقول قاموس جاور همسایه است و
83 - کافی: ( آنکه پناهش دادي تا ستم نشود، و مجیر و مستجیر و شریک در کسب و هر که نزدیک منزل کسی خانه دارد ... ( 3
بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود زودرستر ثواب کار خیر ثواب صله رحم است. بیان: چون بسیاري از ثوابش در دنیا میرسد مانند
84 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که را خوش آید پس افتادن ( فزونی عمر و روزي و دوستی خانواده و مانند آنها. ( 4
85 - کافی: بسندش ( مرگ، و فزونی ص: 78 روزي باید صله رحم کند. ( 1
تا امام ششم که فرمود: ما ندانیم چیزي عمر را فزاید جز صله رحم تا آنجا که مردي از عمرش سه سال مانده و هر صله رحم کند و
خدا سی سال بعمرش فزاید و آن را سی و سه سال کند، و عمرش سی و سه سال باشد و قطع رحم کند و خدا سی سال کمش کند
و سه سالش سازد. ( 2) کافی: بسندش از امام رضا علیه السلام مانندش را آورده. بیان: دلالت دارد که جز صله رحم چیزي عمر را
دراز نکند و گر نه امام آن را میدانست و بسا تفسیر شود باینکه صله رحم اثر بیشتري از دیگر چیزها دارد و فزونی عمر بدان بیشتر
است از جز آن، یا اینکه اثر مستقل دارد و جز او اثر مشروط یا منظم بچیز دیگر، زیرا اخباري آمده که صدقه و بر و حسن جوار و
جز آن هم سبب فزونی عمر شوند. 86 - کافی: بسندش تا امیر مؤمنان (ع): هرگز کسی از عشیره و تبارش روگردان نشود و گر چه
مال و فرزند دارد و نه از دوستی و احترام آنان، و از دفاعشان از وي بدست و زبان، آنها بهتر پشتیبان او باشند در میان مردم، و
مهربانتر آنان بروي، و رفوکنندهتر پریشانی او اگر آسیبی بدو رسد و پیش آمد بدي بدوزخ دهد، و هر کس دستش را از عشیرهاش
باز گیرد یک دست از آنها باز گرفته و دستهاي بسیار از او باز گرفته شود. هر که خوشپذیرا باشد دوستش دل بدو دهد، هر کس
دست باز دارد در آنچه دارد خدا در دنیا باو عوض دهد و در دیگر سرا دو چندانش سازد، زبان خیري که خدا براي کسی در مردم
فراهم کند بهتر است از مالی که آن را میخورد و بارث میدهد، مبادا یکی از شماخود را بزرگ شمارد و از عشیره و تبارش دوري
کند براي اینکه داراست، مبادا یکی از شماها برادرش را ترك کند و از او دور شود که بخششی ندارد و ندار است، و غفلت نورزد
( یکی از شماها که بخویشاوند نیازمند خود کمک دهد بدان چه اگرش بدارد سودش ندهد، و مصرفش باو زیان نرساند. ( 3
روشنگري ":روگردان نشود براي تاکید ابدي است، و در نسخهاي اگر چه مال و فرزند دارد "بدانها اعتماد نکند که او را از عشیره
بینیاز نسازند، عشیره تبار است و بقولی زادگان پدر که باو نزدیکند ... و بقولی معنی کرامت آنان بالا بردن مقام آنهاست میان
مردم نه احترام آنان از وي. (مصنف پس از تفصیل لغت و ادبیت کلمات حدیث که چون استفاده عمومی ندارد از ترجمه آن
1) در شرح "یلن حاشیته "که از باب افعال ) صرف نظر شد گوید). ص: 79
است بدین معنی که هر که اولاد و خاندان و بندگان و خدمتکاران خود را بنرمش و خوش پذیرائی و خوش برخوردي و مهرورزي
با عشائرش و مردم دیگر تربیت کند، دوستانش بفهمند که او دوستشان دارد، و اگر خودش یا خدمتکاران و خاندانش بدانها بد
برخورد کنند دوستی او مورد اعتماد نباشد چنانچه تجربه گواه آنست ". خدا در دنیا باو عوض دهد "اشاره است بقول خداي تعالی
صفحه 48 از 153
39 : سبا) بگو هر چه انفاق کنید خدا عوضش را بدهد "لسان الصدق للمرء ("پس از شرح ادبیت او گوید) بهر تقدیر تشویقی است )
براي انفاق بر عشیره که سبب شهرتست و زبانزد شدن احسانش میان مردم، کسی که به او احسان کرده او را باحسانش و صفات
خوب دیگرش ستاید، و خداي تعالی (در 50 : مریم) فرمود و فراهم کردیم براشان زبان راستین بلندي "و در حکایت از قول ابراهیم
84 : الشعراء) فرموده و فراهم کن برایم زبان راستین در آیندگان. "و تقیید مذمت دوري از عشیره بحال ثروتمندي براي آن نیست )
که در حال بیثروتی خوبست بلکه براي اینکه این دوري غالبا در این حالت رخ میدهد و هم خصال بد دیگر (باقی کلام مصنف
87 - کافی: بسندش تا سلیمان بن هلال که بامام ( در تفسیر لغات و ادبیات حدیث است که ترجمه سود عمومی ندارد مترجم). ( 2
ششم (ع) گفتم: آل فلان بهم نیکی کنند و با هم صله رحم کنند در پاسخ فرمود: در این صورت اموالشان فزاید و خودشان فزون
شوند، پیوسته در این وضعند تا از هم ببرند و چنین کنند این نعمت از آنها برداشته شود. بیان: نمو خودشان فزودن فرزندان و فزونی
88 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: مردمی فاجر و بدکردارند و نیکوکار نباشند و صله ( شماره و شرف آنها است ... ( 3
رحم کنند و مالشان فزاید و عمرهاشان دراز شود، و چه شود اگر نیکوکار و نیکی کن باشند. بیان: یعنی خودشان خوب باشند و
89 - کافی: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) فرمود: صله ارحام کنید گر چه با سلامی باشد، خداي تبارك و تعالی ( صله رحم بکنند. ( 4
میفرماید ( 1: النساء) و بترسید از خدائی که از او بازپرسی شوید و از ارحام راستش خدا بر شما دیدهبانست. بیان: دلالت دارد که
کمترین صله رحم سلام دادن است، و شامل آنجا شود که میداند یا گمان میبرد که جواب نمیدهد و بقولی در این صورت سلام
90 - کافی: بسندش تا صفوان جمال گفت: میان امام ( دادن خوبی ندارد زیرا آنان را در حرام اندازد، و این جاي سخن دارد. ( 5
1) سخنی رفت تا به جنجال کشید و ) ششم (ع) و عبد الله بن حسن ص: 80
مردم گردشان را گرفتند و شبانه از هم جدا شدند بدان وضع و من براي نیازي بامداد بیرون شدم و ناگاه امام ششم بر در خانه عبد
الله بن حسن بود و میفرمود: اي جاریه بابی محمد بگو راوي گفت: عبد الله بن حسن بیرون شد و گفت یا ابا عبد الله چه چیز در این
بامدادت رخ داده؟ فرمود: من دیشب یک آیه از قرآن را خواندم که نگرانم کرد، گفت: کدام آیه؟ پاسخ داد قول خدا عز و جل
ذکره "آنان که صله کنند آنچه را خدا امر کرده صله شود، و بهراسند از پروردگارشان و بترسند از بدحسابی "عبد الله گفت:
درست گفتی گویا من هرگز این آیه قرآن را نخواندم، و هم را در آغوش کشیدند و گریستند. ( 2) بیان: (پس از تفسیر برخی الفاظ
و توجیه کلمات گوید "): وَ الَّذِینَ یَصِ لُونَ "طبرسی قد در تفسیرش (ج 6 ص 288 مجمع البیان) گفته: مقصود از آن ایمان بهمه
رسولان و کتب آسمانی است چنانچه در قول خدا ( 285 - البقره) است که "فرق نگذاریم میان هیچ کدام از رسولانش. "و بقولی
مقصود: صله با محمد (ص) و پشتیبانی او و جهاد با او است، و بقولی از ابن عباس صله رحم است و آن از امام ششم (ع) روایت
است، و بقولی صله لازم با همه مؤمنان است از دوستداري و یاري و دفاع از آنها و شامل صله رحم و جز آن میشود: و در روایت
3) جابر از امام باقر (ع) است که رسول خدا (ص) فرمود: بر والدین و صله رحم حساب را آسان کنند و سپس این آیه را خواند، )
4) و بروایتی از امام کاظم (ع) در تفسیر این آیه فرمود: آن رحم آل محمد است که بعرش آویخته میگوید: بارخدایا صله کن هر )
که مرا صله کند و ببر از هر که از من ببرد و آن در هر رحمی پویا است. ( 5) و روایت است از ولید که بامام رضا (ع) گفتم: بر
عهده مرد در مالش چیزي باشد جز زکات فرمود: آري کجا است آنکه خدا فرموده "وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ الخ "). وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ "یعنی
ترسند از کیفر پروردگارشان در قطع آن "وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ "بقولی در آن چند گفتار است یکم بحساب بد آنان در
گناهانشان همه بیآمرزش چیزي از آنها دوم اینکه براي سرکوبی و سرزنش حسابرسی شوند زیرا حسابرسی کافر بدین راه است، و
مؤمن را حساب رسند تا شاد شود بدان چه خدا برایش آماده کرده. سوم: آنکه هیچ حسنه از آنها پذیرفته نشود و هیچ گناهی
آمرزیده نشود این از امام ششم (ع) روایت است. چهارم: سوء حساب یعنی بدي جزاء آن را حساب نامیدند چون دادن حق به
مستحق است، ( 6) و هشام بن سالم از امام صادق (ع) روایت کرده که سوء حساب اینست که گناهان را به آداب معاشرت-ترجمه
صفحه 49 از 153
جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 81 حساب آنها گزارند و حسنات را بحساب نیارند و آن خردهگیریست ( 1) و حماد از آن
حضرت روایت کرده که بمردي فرمود: اي فلانی، چیست تو را با برادرت؟ گفت: قربانت چیزي از او بستانکار بودم و تا دینار آخر
حقم را از او گرفتم، فرمودش بمن بگو از قول خدا "میترسند از سوء حساب "بگو ببینم ترسند از اینکه جور و ستمی بر آنها کند؟ نه
بخدا بلکه ترسند از خردهگیري. من گویم: و خدا پس از چند آیه دیگر فرماید "و آنان که بشکنند عهد خدا را پس از بستن آن و
قطع کنند آنچه را خدا فرموده صله کنند و تباهی کنند در روي زمین هم آنانند لعنت خواه از آنها است بدخانگی "و بنا بر این
تفسیر این آیات از سختترین آنچه باشند که در باره قطع رحم وارد است. وانگه ظاهر اینست که همه مضمون حدیث براي آگهی
دادن بعبد الله و یادآوري او است بدین آیه تا برگردد و توبه کند و گر نه معامله آن حضرت با او قطع رحم نبوده بلکه عین
مهرورزي و غمخواري بوده براي آنکه کناره گیرد از آنچه خواسته بود از فسق بلکه کفر، زیرا او از آن حضرت خواستار بیعت وي
براي پسر شومش بود چنانچه گذشت یا چیز دیگري مانند آن و بهر حال چون خلاف و ستیزه او با آن حضرت در مرز شرك بخدا
بوده. با اینکه مانند آن حضرت از این امور غافل نمیشد تا بخواندن قرآن یادآور شود، روشن است که ذکر آن از راه مصلحت بوده
تا عبد الله یاد عقوبت خدا کند و مخالفت امام خود را وانهد و از مهر آن حضرت باو بوده، و شاید نگرانی که بخود وابسته کنایه از
91 - کافی: بسندش ( نگرانی عبد الله بوده ولی دلالت دارد بر حسن رعایت رحم تا باین حد و گر چه فاسق و گمراه باشد فتدبر. ( 2
تا عبد الله بن سنان که بامام ششم (ع) گفتم عموزادهاي دارم که با او پر صله کنم و او از من میبرد تا قصد کردم باین سبب از او
ببرم، فرمود اگر تو او را صله کنی و او ببرد خدا بهر دوتان صله کند، و اگر از هم ببرید خدا از هر دوتان ببرد. روشنگري: اینکه
فرمود: خدا با هر دوتان صله کند براي آنکه استمرار صله او سبب ترك قطع رحم برادر شود و رحمت خدا هر دو را فرا گیرد در
صورت اصرار برادرش بقطع رحم که سبب قطع رحمت خدا از او شود، و فناي زودرس او در دنیا و عقوبتش در دیگر سرا چنانچه
اخبار بر آن دلالت دارند، ( 3) و در گفته امیر مؤمنانست با دشمنت از راه احسان درا که یکی از دو پیروزیست اشاره است بدین امر
زیرا که او یا برمیگردد از دشمنی و یا مستحق کیفر ص: 82 و خذلان شود.
-92 و بهمین سند کافی: از داود بن فرقد که امام ششم (ع) بمن فرمود: راستی که من دوست دارم خدا بداند من گردنم را زیر (1)
بار رحم دارم و براي صله فامیلم پیشتازم پیش از آنکه از من بینازي کنند. بیان: مقصودش اینست که من این کار خودم را دوست
-93 ( دارم، و اشاره دارد که روزي میرسد بآنها و من پیشتازم براي رساندن آن بآنان پیش از آنکه از سبب دیگري بدانها رسد. ( 2
کافی: بسندش از امام رضا (ع) که رحم آل محمد و ائمه بعرش آویخته میگوید: بار خدایا صله کن با هر که بمن صله کند و ببر از
هر که از من ببرد، سپس آن پویا است در ارحام مؤمنان و این آیه را خواند "و بترسید از خدا که از او بازپرسی شوید و از ارحام."
94 - کافی: بسندش از عمر بن یزید گفت: پرسیدم امام ششم را از قول خداي عز و جل "آنان ( بیان: ائمه همان آل محمدند ... ( 3
که صله کنند آنچه را امر کرده خدا صله شود "فرمود: خویشان تو باشند. بیان: یعنی شامل خویشان مؤمن هم میشود نه اینکه
95 - کافی: بسندش از عمر بن یزید که بامام ششم (ع) گفتم ":آنان که صله کنند آنچه را امر کرده خدا ( مخصوص بآنها است. ( 4
صله شود "فرمود: در باره رحم آل محمد نازل شده و بسا در باره خویشان تو هم باشد، و آنگاه فرمود: مبادا از کسانی باشی که
میگویند چیزي براي یک چیز است. بیان: مقصود از جمله آخر اینست که گر چه آیه در مورد امر خاصی نازل است ولی حکمش
را بموارد دیگري عموم بده که نظر آن باشند، یا اینکه چون ما براي آیهاي تفسیري کردیم و باز تفسیر دیگري منکر آنها مشو، زیرا
آیات ظاهر و باطن دارند، و ما در هر جا بمناسبت تفسیري را بیان کنیم و همه درست باشند، و با این توضیح اخبار بظاهر مخالف را
96 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: هر که شاد است ( میتوان جمع کرد که در تفسیر و تاویل آیات قرآن واردند. ( 5
از اینکه خدا عمرش را دراز کند، و روزیش را فراوان کند باید صله رحم کند زیرا رحم در قیامت زبان تیزي دارد میگوید:
پروردگارا صله کن با هر که با من صله کند، و ببر از هر که از من ببرد، و مردي در آن روز وضع خوبی نماید تا چون رحمی که
صفحه 50 از 153
آن را قطع کرده برسد و او را به ته دوزخ فرو اندازد. روشنگري: پس از تشریح و تفریع لفظ ذلق از قاموس گوید: در نهایه در شرح
حدیث رحم است که رحم روز قیامت در رسد و بزبان شیوا و رسا سخن گوید " ... مرد وضع خوبی نماید "براي اعمال صالحه
بسیارش در دنیا- تا گوید- بسا تفسیر ص: 83 شود بمنکر حکم صله رحم و
97 - کافی: بسندش از جهم بن ( میتوان آن را تفسیر کرد بکسی که رحم آل محمد (ص) را قطع کرده و منکر امامت آنها است). ( 1
عبد الحمید که بامام ششم (ع) گفتم من خویشانی دارم که همعقیدهام نیستند آیا بر من حقی دارند؟ فرمود: آري، حق رحم را
چیزي قطع نکند، و اگر همعقیده تو باشند دو حق دارند حق رحم و حق اسلام. بیان: دلالت بر اینکه کفر حق رحم را ساقط نکند و
این منافات ندارد با قول خداي تعالی ( 22 - المجادله ")نیابی مردمی که ایمان آوردند بخدا و روز قیامت که دوستدار باشند با آنان
که مبارزه کنند، با خدا و رسولش و گر چه پدران یا پسران یا برادران یا عشیره آنان باشند "زیرا تفسیر آن دوستی با دل است نه
خوشبرخوردي در ظاهر، یا مقصود از آن دوستی دینی است چنانچه طبرسی ره گفته، یا اینکه در صورت معارضه آنها با حق است
و خوشبرخوردي سبب غلبه باطل بر حق شود، و دور نیست که نفقه ارحام نیز حق رحم باشد و انفاق بر آنها چون دیگران واجب
98 - کافی: بسندش تا اسحاق بن عمار که شنیدم امام ششم میفرمود: صله رحم و نیکی کردن حساب را آسان کنند، و از ( باشد. ( 2
گناهان حفظ کنند، پس صله ارحام کنید و به برادرانتان نیکی کنید و گر چه بسلام خوب و جواب خوب. بیان: مقصود از بر نیکی
99 - کافی: بسندش از امام ششم، فرمود: صله ( ببرادران دینی است چنانچه بیاید، و نیکی بوالدین در ضمن صله رحم است ... ( 3
رحم حساب را آسان کند، و بعمر افزاید، و از مردم بد حفظ کند، و صدقه شبانه خشم خدا را خاموش کند. بیان: بنقل از نهایه
گفته: مصارع سوء کنایه از وقوع در بلاهاي بزرگ رسواخیز و تباه کن است، و گفته صدقه شبانه افضل است چون باخلاص
100 - کافی: بسندش از امام ششم (ع)، فرمود: صله رحم پاك کند اعمال را، و فزاید اموال را، آسان کند حساب ( نزدیکتر است. ( 4
101 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که در حدیثی فرمود: آگاه باش در ( را و دفع کند بلا را، و فراوان کند روزي را. ( 5
102 - کافی: بسندش از حذیفه بن منصور که امام ششم ( دشمنی با هم حالقه و بن کنی است نه بن کندن مو ولی بن کندن دین. ( 6
(ع) فرمود: بپرهیزید از حالقه که مردمکش است گفتم، حالقه چیست؟ فرمود: قطع رحم. بیان: مردمکش یعنی مایه مرگ و انقراض
1) که گفتهاند دور ) آنان شود چنانچه آید، و تفسیرش بمرگ دلها ص: 84
است و میشود که این یک وجه باشد براي اینکه آن را حالقه نامیدند، و رحم در اصل زایشگاه فرزند است و ظرفش شکم است و
قرابت را رحم خواندند چون زایش از رحم است و از اینجا است که گویند ذو الرحم در برابر اجنبی. بیان: در نهایه است که در
حدیث است نفوذ کرده بشما درد امتها که کینهتوزیست و آن حالقه است، حالقه خصلتی است که بن میکند، یعنی نابودي دین
چنانچه تیغ مو را از بن میکند، و بقولی قطع رحم و ستم بر یک دگر است پایان مصنف آن را در این باب آورده از نظر اینکه
تباغض در خویشاوندان هم هست یا براي اینکه حالقه تفسیر شده بقطع رحم در اخبار دیگر بلکه در این خبر هم بسا همان مقصود
باشد نظر باینکه تباغض میان مردم بقطع رحم میکشد و دین برانداز میشود (مقصود از مصنف در اینجا صاحب کافی است چون
103 - کافی: بسندش تا یکی از اصحاب، که بامام ششم (ع) گفتم: برادران و عموزادگانم ( این شرح از شرح کافی گرفته شده). ( 2
خانه را بر من تنگ کردهاند و مرا بیک اطلاق انداختند، و اگر سخنش را بلند کنم آنچه در دست آنها است بگیرم گوید: بمن
فرمود صبر کن که خدا بزودي گشایشی بتو دهد، راوي گفت: برگشتم و وباء سال 31 (و صد) درافتاد و همه بخدا مردند، و
یکیشان هم نماند گفت: بیرون شدم و چون بآن حضرت وارد شدم فرمود: حال خاندانت چونست؟ گفتم: بخدا همه مردند و یکی
از آنها هم نماند، فرمود: براي بدرفتاري آنها با تو بود، و حقشناسی از تو و قطع رحم با تو، نابود شدند، آیا دوست داشتی زنده
مانند و بر تو تنگ گیرند گوید: گفتم: آري بخدا. بیان: مقصود خانهایست که از جد بارث بردند، و اگر با آنها درافتم میتوانم
بگیرم، و بسا معنی این باشد اگر تو با آنها سخن کنی و واسطه شوي من آن را میگیرم و امام صلاح ندید تا گوید، در نهایه گفته و
صفحه 51 از 153
با طاعون و بیماري عمومی است در بسیاري نسخهها سال 31 آمده ولی مقصود همان سال 131 است زیرا آغاز امامت حضرت
-104 ( صادق (ع) سال 114 بوده و وفاتش در سال 148 (و در دنبال شرح ادبی و لغوي آورده که ترجمهاش سودي ندارد). ( 3
کافی: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: در کتاب علی (ع) است که: صاحب سه خصلت هرگز نمیرند تا وبال آنها را ببینند. ستمگري،
و قطع رحم، و قسم دروغ که بدان با خدا مبارزه کنند و طاعتی که زودتر بثوابش رسند صله رحم است، و راستش مردمی بدکردار
باشند و با هم صله کنند و مالشان فزون شود و ثروتمند شوند، و راستی که قسم دروغ و قطع رحم خانمانها را تهی کنند از اهلشان،
(1) و رحم را آسیب رساند و جابجا کنند و آن نسل برانداز است. ص: 85
بیان: بنقل از قاموس وبال سختی و گرانی است و بد سرانجامی تا گوید: قسم دروغ را مبارزه با خدا شمرده و افزوده که: من
میگویم: چون در حضور خدا بدروغ قسم خورد گویا آشکارا با خدا دشمنی کرده و درافتاده، و با این وصف قسم دروغ بنادانی و
خطا را شامل نشود، تا گوید: معنی ثروتمند شدن اینست که شمارهشان و یا مالشان بسیار شود. و بعد از نقل تفسیر لفظ بلقع از نهایه
گوید: ظاهر اینست که معنی آن این باشد که خانههاشان از آنها تهی شود بسبب مردن و قطع نسل یا جلاء وطن و پراکندگی، و
مقصود خانمان خود قطع رحم کننده است نه شهر و آبادي آنها به سبب سرایت شومیشان چنانچه گمان شده. (و در باره نقل رحم
پس از بیان اعراب کلام گوید) شاید مقصود از نقل رحم اینست که وصلت بدل بفرقت شود و همیاري و دوستی بدوري و دشمنی
که اینها مایه کوتاهی عمر و قطع نسل باشند که بدان تاکید کرده است. ( 2) و میگویم: در کتاب ایمان و نذور راجع بقسم دروغ
بیاید از قول امام باقر (ع) که در کتاب علی (ع) است راستی که قسم دروغ و قطع رحم خانمانها را تهی سازند از اهلشان و رحم را
بفساد کشند، یعنی نسل براندازند اینجا در بسیاري از نسخهها نغل با غین نقطهدار است و آن بمعنی گندیدن و گسیختن پوست
105 - کافی: بسندش تا عنبسه عابد که مردي نزد امام صادق (ع) آمد و از ( است در دباغی بنقل از نهایه و بیتناسب نیست. ( 3
خویشانش شکایت کرد و در پاسخش فرمود: خشمشان را فرو خور و تو کار خود را بکن، گفت: میکنند و میکنند، فرمود: میخواهی
تو هم مانند آنها باشی؟ و خدا بشماها نظر نکند. بیان: تو کار خود را بکن، یعنی پیوسته خشم خود را فروکش و گر چه آنها ببد
کردن اصرار دارند، یا تو هر چه توانی بآنها نیکی کن ... آنها میکنند یعنی زیان و بدي میرسانند. و خدا بشما همه نظر نکند، یعنی
رحمت خود را از همه شماها ببرد در دنیا و در دیگر سرا، و اگر تو صله کنی یا آنها برمیگردند و همه مشمول رحمت شوید و تو
106 - کافی: بسندش تا رسول خدا ( سزاوارتر و بهرهمند تري، و یا برنگردند و رحمت ویژه تو باشد و انتقامی به از آن نباشد. ( 4
(ص): قطع رحمت نکن و گر چه او با تو قطع رحم کند. بیان: ظاهرش حرمت قطع است و گر چه آنها قطع کنند، و منافی ظاهر قول
خداي تعالی است (البقره: 194 ) تجاوز کنید بدو بمانند آنچه بشما تجاوز کرده "و میشود آیه را باین اخبار تخصیص داد و
اصحاب ما رض در این مسائل تحقیقی ندارند با اینکه بسیار مورد حاجت است، و وارسی آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم
بحار الانوار، ج 1، ص: 86 آن نیاز به بسط و تفصیلی دارد که با این پاورقی مناسب نیستند، و اندك گفتاري در این باره در باب
107 - کافی: بسندي تا امیر مؤمنان که ( صله رحم (یعنی صله رحم کافی) گذشت، و احتیاط در همه اینها اقربست بنجات. ( 1
خطبهاش گفت: پناه بخدا از گناهانی که زود نابود میکنند، و عبد الله بن کواء یشکري بپاخاست و گفت: یا امیر المؤمنین آیا
گناهانی باشند که زود نابود کنند؟ فرمود: آري، واي بر تو، قطع رحم راستی که خانواده گرد هم آیند و مواسات کنند با اینکه
بدکردارند و خدا عز و جل بدانها روزي دهد، و خانوادهاي تفرقه شوند و از هم ببرند و خدا آنها را محروم سازد با اینکه
پرهیزکارند. بیان: ابن کواء از سران خوارج ملعون خدا بودند و یشکر سر دو قبیله بوده که این ملعون از یکیشان بوده ". خدا آنها را
محروم سازد "یعنی از وسعت رزق و طول عمر و گر چه در جز آن از متقیانند و تنافی آن نباشد قول خداي تعالی ( 3- الطلاق) و هر
108 - کافی: بسندش تا امیر مؤمنین (ع) که فرمود: ( که بترسد از خدا گشایشی باو دهد و روزیش دهد از آنجا که گمان نبرد. (" 2
چون قطع شوند ارحام اموال به دست اشرار افتند. بیان: این مطلب بتجربه رسیده، یک سببش اینکه خویشان با هم ستیزه کنند و نزد
صفحه 52 از 153
ظلمه و حاکمان جور بمرافعه افتند و مال خود را براي رشوه بآنها دهند. و نیز چون ستیزه کنند و همیار نباشند اشرار بر آنها مسلط
109 - کافی: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: کافر باشد بخدا کسی که بیزاري جوید از ( شوند و مالها را از دستشان بدر آورند. ( 3
نسبی گر چه دقیق باشد. بیان: و اگر چه دقیق باشد یعنی رو باشد و یا اینکه پست باشد، یا مقصود اینست که بیزاري باشاره باشد نه
صریح و گویا و این دور از فهم است، و بقولی یعنی اگر ثبوتش دقیق باشد و آن دورتر است. و کفر در اینجا بدان معنی است که بر
مرتکبان گناه کبیره بکار برند، و بسا مقصود منکر اصل نسب باشد که قاطع رحم با آن عقیده مستحل و کافر است، یا مقصود
ناسپاس به نعمت است زیرا قطع نسب ناسپاسی بنعمت صله است، یا مقصود اینست که مانند کفر است زیرا در جاهلیت چنان
110 - کافی: بسندي تا امام باقر و صادق علیهما السلام ( میکردند، و در اینجا فرقی میان فرزند و پدر و دیگران از ارحام نباشد. ( 4
که فرمودند: کفر بخداي بزرگ ص: 87 است نفی حسب و گر چه دقیق
باشد. ( 1) بیان: مقصود از حسب نیز نسب پست است زیرا حسب و اعتبار خاندانی در غالب از نسبها بوده است ... و بسا بجاي کلمه
(1) انتفاء انتقاء بقاف دو نقطه خواندند و آن تصحیف است. ص: 88
باب چهارم: در آداب معاشرت با بندگان و خدمتکاران
-111 امالی صدوق: در خبر مناهی پیغمبر (ص) که فرمود: پیوسته جبرئیل در باره مملوکها بمن سفارش میکرد تا گمان بردم (2)
112 - خصال: بسندش از رسول خدا (ص) که سه تا را اگر ستم نکنی بر تو ( وقتی براشان معین میکند که در آن آزاد میشوند. ( 3
-113 ( ستم کنند: مردم پست و همسر و خدمتکار در محاسن مانندش آمده. من گویم: برخی اخبار در باب بر بوالدین گذشت. ( 4
گویم: در باب مکارم پیغمبر (ص) بسند بسیاري گذشت که فرموده: پنج کار را تا بمیرم وانگذارم: خوراك بر روي زمین پست با
بندهها، سوارشدنم بر الاغی که جل بر او است و بدست خود گوسفند را دوشیدن، و جامه پشمینه پوشیدن، و سلام کردن به
114 - امالی مفید: بسندش تا امام باقر (ع) چهار است که هر مؤمنی دارد خدایش در اعلی ( کودکان، تا روشی شود پس از من. ( 5
علیین در غرفههاي روي هم و شرف اندر شرف جا دهد: هر که یتیمی را پناه دهد برایش پدر باشد، و هر که ناتوانی را ترحم کند و
کمکش دهد تا بس او باشد، و هر که خرج پدر و مادر را بدهد و با آنها نرمش و نیکی کند و اندوهشان ندهد، و کسی که
-115 ( بمملوکش ترشروئی نکند و در آنچه باو تکلیف کرده کمکش دهد، و او را بکاري که توانش را ندارد وادار نکند. ( 6
همان: بسندش تا عبد الله بن عتبه، گفت: دو برد به ابو ذر دادند و یکی را بکمر بست و لنگی بدوش انداخت و یکی را هم بغلامش
داد و نزد مردم بیرون شد، باو گفتند: اي ابو ذر اگر هر دو برد را پوشیده بودي زیباتر بود، گفت: آري ولی از پیغمبر (ص) شنیدم
فرمود ص: 89 بخورانید بآنها از هر چه خود میخورید، و بپوشانید بدانها از
116 - ثواب الاعمال: ( هر چه خود میپوشید. ( 1) میگویم: در ابواب مواعظ و جز آن آوردیم سفارش در باره مملوکان را. ( 2
بسندش از امام باقر (ع) فرمود: چهارند که هر که دارد خدا خانهاي در بهشت برایش بسازد، هر که پناه دهد یتیمی را، و ترحم کند
117 - محاسن: بسندش تا رسول خدا ( بر ناتوانی، و مهر ورزد با والدینش، و نرمش کند با مملوکش. در خصال مانندش آمده. ( 3
(ص)، فرمود: شما را آگاه نکنم ببدتر مردم؟ گفتند: چرا یا رسول الله فرمود: هر که تنها سفر کند، و از وارد بر خود دریغ کند و
118 - همان: بسندش از یاسر خادم و نادر، گفتند: امام رضا (ع) بما فرمود: اگر بر سر شما برخاستم و شما در ( بندهاش را بزند. ( 4
حال خوردن غذائید برنخیزید تا فارغ شوید، و بسا که یکی از ما را میخواند و باو میگفتند در حال خوردنند میفرمودند بگذارید تا
119 - همان: بسندش از نادر خادم که بسیار میشد امام رضا (ع) دو شیرینی گردوئی را بر هم مینهاد و بمن میداد. ( فارغ شوند. ( 5
-120 همان: بسندش تا زراره که بامام ششم (ع) گفتم: چه میفرمائی اصلحک الله در زدن مملوك؟ فرمود: در هر چه بدست (6)
خود انجام دهد چیزي بر او نباشد، و اما اگر نافرمانی تو کند عیب ندارد، گفتم، چه اندازه بزنمش؟ فرمود: سه تا چهار تا، پنج تا.
صفحه 53 از 153
-121 تنبیه الخاطر: از معذور بن سوید که در ربذه نزد ابو ذر رفتیم و ناگاه بر او بردي بود و بر غلامش مانندش گفتیم: اگر برد (7)
غلامت را بهمراه برد خود میداشتی جامه سراپا بود و باو جامه دیگري میدادي؟ گفت: شنیدم از رسول خدا (ص) میفرمود: اینان
برادران شمایند که خدا آنها را زیردست شما کرده، و هر که برادرش زیردست او است باید باو بخوراند از هر چه میخورد، و باو
بپوشاند از آنچه میپوشد، و باو تکلیف بیش از قدرتش نکند و اگر کرد کمکش کند. ( 8) از ابو مسعود انصاري: من غلامم را میزدم
و از پشت سرم آوازي بگوشم رسید، بدان ابی مسعود، بدان ابی مسعود که خدا تواناتر است بر تو از تو بر وي، و برگشتم و بناگاه
پیغمبر (ص) بود، گفتم: یا رسول الله او آزاد است براي رضاي خدا، فرمود: اگر چنین نمیکردي دوزخ بتو زبانه میکشید. یکی از
آنان بچوپانی مملوك برخورد و گوسفندي از او بفروش خواست، و او گفت از خود آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
الانوار، ج 1، ص: 90 نیست ( 1) و بوي گفت: مالک کجاست (که از تو بازخواست کند) پاسخش داد، خدا کجا است؟ (یعنی خدا
حاضر است) و آن گذرنده آن بنده را خرید و آزاد کرد آن بنده گفت، بارخدایا آزادي بمن روزي کردي پس آزادي بزرگتر را
روزیم کن مردي خواست کنیزي را بفروشد و او گریست، و از وي سبب پرسید؟ گفت: اگر من مالک رقاب تو بودم تو را از دست
122 - کتاب حسین بن سعید: بسندش از ابی بصیر که امام باقر (ع) فرمود: پدرم یک تازیانه ( نمیدادم، و آن مرد آزادش کرد. ( 2
بغلامش زد چون او را دنبال کاري فرستاده بود و دیر کرده بود، غلام گریست و گفت: خدایا اي علی بن الحسین تو مرا دنبال
کارت میفرستی و سپس مرا میزنی؟ فرمود: پدرم گریست و گفت: پسرم برو سر قبر رسول خدا (ص) و دو رکعت نماز بخوان
وانگاه بگو بارخدایا علی بن الحسین را بیامرز از خطاي روز جزا، سپس بغلام فرمود: برو تو آزادي براي رضاي خدا ابو بصیر گوید:
123 - همان، بسندش تا امام ششم (ع) که در کتاب ( بآن حضرت گفتم: قربانت آزاد کردن کفاره آن زدن بود؟ و جوابی نداد. ( 3
رسول خداست: چون مملوکان خود را بکاري که بر آنها سخت است واداشتید بهمراه آنان در آن کار کنید و پدرم بآنها دستور
کاري میداد و میفرمود: بدلخواه کار کنید،؟ میآمد و نگاه میکرد اگر کار سنگین بود بسم الله میگفت و با آنها وارد کار میشد و
124 - همان: بسندش تا سلمان، گفت: نزد رسول خدا (ص) نشسته بودم که مردي نزد آن ( اگر سبک بود از آنها دور میشد. ( 4
حضرت آمد و گفت: یا رسول الله واي از مملوك آن حضرت باو فرمود: بتو گرفتار شده و تو هم باو گرفتاري تا خدا ببیند چگونه
125 - همان بسندش تا امام ششم (ع) که رسول خدا (ص) رو در رو شد با مردي از بنی فهد ( شکر میکنی و چگونه شکیبائی؟ ( 5
که غلامش را میزد و غلام میگفت: پناه بخدا، و آن مرد از او دست برنمیداشت، و چون چشم آن بنده برسول خدا (ص) افتاد
گفت: پناه بمحمد و آن مرد از زدنش دست برداشت، پس رسول خدا (ص) فرمود: بخدا پناه برد و تو پناهش ندادي، و بمحمد پناه
میبرد و پناهش میدهی؟ و خدا سزاوارتر است که پناهنده او در پناه باشد از محمد، آن مرد گفت: او آزاد است براي خدا، رسول
126 - همان: از ( خدا (ص) فرمود: بدان که مرا براستی پیغمبر فرستاده اگر این کار نمیکردي رویت در سوزش آتش افتاده بود. ( 6
امام کاظم (ع) که علی بن الحسین (ع) مملوکی را زد سپس بمنزلش در آمد و همان تازیانه را بدر آورد و برابر آن مملوك برهنه
شد باو فرمود: تازیانه بزن به علی ابن الحسین، و او سرباز زد و آن حضرت پنجاه اشرفی طلا باو داد. آداب معاشرت-ترجمه جلد
127 - نوادر راوندي: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: چهارند که عذر پذیرا ندارند (1) شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 91
مردیکه وام پیشهوري را که در بلاد او است بگردن دارد عذري ندارد تا در روي زمین بکوچد و بجوید آنچه که با آن وام خود را
بپردازد، و مردیکه برسد بر روي شکم همسرش بمردي بیگانه عذري ندارد تا طلاق دهد مبادا شریک فرزند او دیگري شود، و
مردیکه مملوك بدي دارد و شکنجهاش میکند عذري ندارد تا او را بفروشد و یا اینکه آزاد کند، و دو مردي که همسفرند و به هم
لعن میکنند عذري ندارند تا از هم جدا شوند. ( 2) و بهمین سند است که رسول خدا (ص) فرمود: خدمتکاران کوتاه بدارید که
128 - نهج البلاغه: امیر مؤمنان (ع) در وصیت خود به پسرش حسن (ع) فرمود: بهر کدام از ( نیرومندترند بدان چه میخواهید. ( 3
-129 ( خدمتکارانت کاري بسپار که مشغول آن باشد، زیرا که آن مؤثرتر باشد از اینکه در خدمت تو کارها را بهم واگذارند. ( 4
صفحه 54 از 153
کتاب غارات: ابراهیم بن محمد ثقفی بسندش از مختار تمار، گفت: امیر مؤمنان به بازار کرباس فروشان آمد و دو جامه خرید یکی
بسه درهم و دیگري بدو درهم و به قنبر فرمود: آن سه درهمی را تو بگیر، قنبر گفت: یا امیر المؤمنین تو بدان سزاوارتري که براي
خطبه بالاي منبر میروي، فرمود: اي قنبر تو جوانی و شور جوانی داري، و من شرم دارم از پروردگارم که بر تو برتري کنم زیرا شنیدم
رسول خدا (ص) میفرمود: بآنان بپوشانید از آنچه خود میپوشید، و بآنها بخورانید از آنچه خود میخورید. آداب معاشرت-ترجمه
(1) جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 92
باب پنجم: در وجوب طاعت غلام از آقایش و کیفر نافرمانیش
-130 خصال: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: چهارند که نمازشان قبول نشود: امام جائر، مردیکه پیشنماز مردمی شده که او را (2)
131 - عیون به سه سند تا رسول خدا (ص): ( نمیخواهند، بنده گریزان از آقا بیناچاري، و زنی که بیاجازه شوهر از خانه درآید. ( 3
اول کسی که بهشت رود شهید است و بنده مملوك خوش پرستنده پروردگارش و خیرخواه آقایش، و مرد پارساي خود دار با
132 - امالی طوسی: بسندش تا امام ششم (ع) سه باشند که خدا نمازشان را نپذیرد: بنده گریزپا از آقایان خود تا بدانها ( عبادت. ( 4
برگردد و دست در دستشان نهد، و مردیکه پیشنماز مردمی باشد که او را نخواهند، و زنی که شب گذراند شوهرش بر او خشمناك
133 - معانی الاخبار: بسندش تا رسول خدا (ص): هشت کسند که نمازشان قبول نیست بنده گریخته تا برگردد نزد موالی ( است. ( 5
134 - از خط شهید ره بسندي تا امام ششم (ع) فرمود: سه کسند که عملی از ( خود. گویم: تمام این خبر در کتاب صلاه بیاید. ( 6
آنها بالا نرود، بنده گریخته و زنی که شوهرش بر او خشمناك است و آنکه ازارش دنباله دارد (و بر زمین میکشد که رسم
135 - عده الداعی: بسندش تا امام ششم علیه السلام، فرمود: موسی روانه شد تا به اعمال بندگان خدا بنگرد، نزد ( متکبرانست). ( 7
مردي عابدترین مردم آمد، و چون شب رسید آن مرد درختی را جنبانید که در پهلویش بود و دو تا انار در آن بود، پس گفت: اي
1) تو باید بنده خوبی باشی من دیر زمانیست ) بنده خدا تو کیستی؟ ص: 93
که تا خدا خواسته در این درخت جز یک انار نیافتم و اگر تو بنده خوبی نبودي دو انار نیافتمی، فرمود من مردیم که در سرزمین
موسی بن عمران ساکنم. گوید چون صبح کرد، موسی باو گفت: آیا بندهاي عابدتر از خود میدانی؟ گفت: آري فلان فلانی و نزد
او روانه شد و بناگاه او بسیار از آن اولی عابدتر بود، و چون بشب رسید دو گرده نان با آب برایش آوردند، و او بموسی گفت: اي
بنده خدا تو که باشی راستش تو بندهي خوبی باشی، من دیر زمانیست که خدا خواسته اینجا هستم و جز یک گرده برایم نیامده، و
اگر تو بنده خوبی نبودي دو گرده برایم نیامدي، تو که باشی؟ فرمود: مردي ساکن سرزمین موسی بن عمران. و آنگاه موسی باو
گفت: بندهاي عابدتر از خود دانی؟ گفت: آري فلان آهنگر در شهري چنین و چنان گوید: موسی نزد او آمد مردي دید که در
عبادت نبود بلکه همان ذکر خدا میکرد و چون وقت نماز شد برخاست نماز خواند، و چون شبش رسید بدست آوردش نگاه کرد و
دو برابرش یافت و بموسی گفت: اي بنده خدا تو که باشی راستی بنده خوبی باشی، من تا خدا خواسته اینجایم و دست آوردم کم و
بیش بهم نزدیک بود و امشب دو برابر است تو که باشی؟ فرمود من مردیم ساکن سرزمین موسی بن عمران، گوید دست آوردش را
برگرفت و یک سومش را صدقه داد، و یک سومش به بندهاي که داشت و آزادش کرده بود داد و با یک سوم باقی خوراکی فراهم
کرد و با موسی خورد و گوید: موسی (ع) لبخندي زد و او گفت: بچه لبخند زدي پاسخ داد پیغمبر بنی اسرائیل مرا رهنمود بفلانی و
او را عابدترین خلق یافتم و او رهنمود مرا بفلان و او را عابدتر از او یافتم و او مرا دلالت کرد بتو و گمان برد تو عابدتر از او هستی
و تو مانند آنها نیستی، گفت من مردي مملوکم، نبینی که ذکر خدا کنم و در سر وقت نماز کنم. و اگر روز بنماز کردن نهم بدر
آمد مولایم زیان رسانم و هم بکار مردم، آیا میخواهی به شهر خود بروي گفت: آري، گوید ابري بر او گذر کرد و آهنگر بآن ابر
گفت: بیا گوید: آمد و آهنگر باو گفت: قصد کجا داري؟ گفت سرزمین چنان و چنین گفت برگرد با دو ابر دیگري باو گذر کرد
صفحه 55 از 153
و گفت: اي ابر بیا و آمد باو گفت: کجا قصد داري؟ گفت زمین فلان گفت برگرد پاره ابر دیگر آمد و او را پیش خواند و گفت
بکجا میروي؟ گفت: بسرزمین موسی بن عمران گوید: باو گفت این را ببر با نرمش و او را بنرمی در زمین موسی بن عمران بنه.
فرمود: چون موسی به بلاد خود رسید گفت: پروردگارا بچه عملی او را بدین مقام آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
1) رساندي که میبینم؟ خدا فرمود: این بنده من ببلایم شکیبا است و بقضایم راضی است، و شکر نعمتهایم را ) الانوار، ج 1، ص: 94
(1) میکند. ص: 95
باب ششم: آن خدمتها که شود بر خدمتکار و دیگران بار کرد
-136 بصائر الدرجات: بسندش از عمر بن یزید که من شبی از شبها نزد امام ششم (ع) بودم و دیگري با او نبود، و پایش را (2)
بدامن من دراز کرد و فرمود: اي عمر آن را بمال، گفت: پایش را مالیدم و دیدم یکی از عضلههاي ساقش پریشانست و خواستم او
را از امام پس از او بپرسم، بمن اشاره کرد و فرمود: امشب چیزي از من نپرس که من بتو پاسخ ندهم. همان بسند دیگر مانندش را
137 - همان: بسندش تا اسماعیل بن عبد العزیز که امام ششم (ع) فرمود: اي اسماعیل برایم آبی در وضوء خانه بگذار و ( آورده. ( 3
( برخاستم و برایش آب گذاشتم، تا آخر خبر. ( 4
باب هفتم: بردن کالا براي خانواده
-138 خصال: بسندش تا معاویه بن وهب گفت امام ششم مرا دید که سبزي میبردم و فرمود: بد است که مرد محترمی چیز پستی (5)
139 - خصال: بسندي تا امام ششم (ع) فرمود: هر که گریبان جامهاش ( را بدوش کشد و نزد مردم سبک شود و بر او دلیر شوند. ( 6
-140 ( را پنبه زند و کفنش را وصله کند، و خریدش را با خود برد از تکبر ایمن باشد. در ثواب الاعمال: بسندي مانندش آمده. ( 7
اختصاص: امیر مؤمنان فرمود: هر که براي عیال خود قارچ، دنبلان بیک درهم بخرد چون کسی باشد که بندهاي از فرزندان
141 - از کتاب صفات الشیعه (1) ص: 96 .«1» اسماعیل را آزاد کرده
صدوق ره بسندش تا عبد الله بن خالد کنانی که گفت: امام هفتم با من رو در رو شد و من یک ماهی بدستم آویخته بودم، فرمود:
بیندازش: من بد دارم که کسی چیز پستی را خودش بردارد، و آنگاه فرمود: راستی شما مردمی باشید که دشمنان بسیاري دارید، اي
( گروه شیعه شما مردمی باشید که خلق با شما دشمنند خود را در برابر آنها تا توانید آراسته کنید و زیبا بنمائید. ( 2
باب هشتم: شرکت در پیشامدها با مردم و خوشبرخوردي با آنها
-142 امالی طوسی: مفید: بسندش تا امام ششم فرمود: امام باقر ما را جمع کرد و فرمود: فرزندانم، مبادا بحقوق (دیگران) تعرض (3)
کنید، و بر پیشامدها شکیبا باشید، و اگر یکی از تیره شما بامري شما را خواند که زیانش بر شما بیشتر است از سودش براي شما او
143 - همان: بسندش تا صعصعه بن صوحان، گفت: امیر مؤمنان (ع) در یک بیماریم به عیادتم آمد و فرمود: بپا ( را پذیرا نشوید. ( 4
که عیادت مرا افتخار خود نسازي میان قومت، و چون آنان را اندر کاري دیدي از آن خود را کنار مکش، زیرا مردي نباشد که
بینیاز باشد که از قوم خود و اگر یک دست از آنان بازگیرد دستهاي بسیاري از او باز گیرند، چون آنها را در کار خیري دیدي
کمکشان کن، و اگر در کار بدي باشند سرکوبشان مکن، و باید همکاریتان در طاعت خدا باشد، زیرا همیشه در خوشی باشید تا بر
144 - معانی الاخبار: بسندش تا رسول خدا (ص)، فرمود: ( طاعت خدا همکاري کنید و از نافرمانیهاي او یک دیگر را باز دارید. ( 5
بخیل آن نیست که زکات واجب مالش را بپردازد، و در پیشامدها بقوم خود عطا کند، و همانا بخیل بتمام معنا آنکه از زکات
145 - محاسن: بسندش از امام ششم (ع) ( واجب مالش دریغ دارد، و شریک پیشامدهاي قوم نباشد و در جز آن اسرافکاري کند. ( 6
صفحه 56 از 153
که اسیرانی نزد رسول خدا (ص) آوردند، و یکی را پیش داشتند تا گردنش را بزنند جبرئیل بآن حضرت گفت: اي محمد
پروردگارت سلامت رساند و فرماید: این خوراك میداد و مهماننوازي میکرد، و در پیشامدها شکیبا بود (بدهی قومش را (چون
دیه و غرامت) بگردن میگرفت، و پیغمبر بدان مرد گفت: جبرئیل بمن گزارش داد که تو چنان و چنانی و من تو را آزاد کردم، پس
بآن حضرت گفت: پروردگارت این کارها را دوست دارد؟ فرمود: آري و او گفت: گواهم که جز خدا معبود بر حقی نیست و بر
اینکه تو رسول خدائی، بدان که تو را براستی فرستاد "من هرگز کسی را از مال خود محروم نکردم. آداب معاشرت-ترجمه جلد
(1) شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 97
باب نهم: حق همسایه
146 - امالی صدوق: بسندش تا امام ششم (ع) ( : گویم: گذشت اخباري در باب کلیات مکارم و هم در باب خوش برخوردي. ( 2
147 - همان: در مناهی نبی است (ص) که فرموده: هر ( که بر شما باد بخوش همسایگی که خدا عز و جل بدان امر کرده الخ. ( 3
کس یک وجب زمین بهمسایهاش خیانت کند خدا آن را از درون زمین هفتم طوق گردنش سازد تا روز قیامت با همان طوق خدا
را ملاقات کند جز اینکه توبه کند و برگردد (و آن را بصاحبش باز دهد) و فرمود: هر که همسایه را آزارد خدا بوي بهشت را بر او
حرام کند و جایش دوزخ باشد و بازگشتش بد، و هر که حق همسایه را ضایع کند از ما نباشد، و پیوسته جبرئیل مرا بهمسایه
148 - همان: بسندش تا ابی بصیر که شنیدم امام ششم (ع) میفرمود: هر که ( سفارش میکرد تا گمان بردم او را وارث میسازد. ( 4
آزارش را از همسایهاش باز دارد خدا عز و جل روز قیامت از لغزشش بگذرد، و هر کس شکم و فرجش را پارسا دارد در بهشت
149 - تفسیر علی بن ابراهیم: از ( پادشاه شادي باشد، و هر که بنده مؤمنی را آزاد کند خدا در بهشت برایش خانهاي بسازد. ( 5
150 - خصال: در سفارش ( پیغمبر (ص) فرمود: هر که همسایه آزارد به طمع در مسکنش خدا خانهاش را بدان همسایه ارث دهد. ( 6
پیغمبر (ص) بعلی (ع) است که یا علی چهارند که پشت شکنند پیشوائی که خدا را نافرمانست و فرمانش مطاع، همسري که
شوهرش او را حفظ میکند، و او بوي خیانت میکند، فقري که درمان ندارد نزد گرفتارش، و همسایه بد در خانهاي که باید در آن
151 - همان: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) که حریم مسجد تا 40 ذراع است و حریم همسایگی تا 40 خانه از چهار طرف. ( ماند. ( 7
153 - امالی طوسی: بسندش تا ( -152 عیون: بسندش تا امام رضا (ع) که از ما نیست آنکه همسایه او از ترسش ایمن نیست. ( 9 (8)
علی (ع) که به پیغمبر (ع) گفتند: یا نبی الله در مال جز زکات حقی است؟ فرمود: آري احسان بخویشی که روگردانده، و صله
همسایه مسلمان، که به من ایمان ندارد کسی که سیر شب گذراند و همسایه مسلمانش گرسنه باشد، سپس فرمود: همیشه جبرئیل در
154 - معانی الاخبار: بسندش تا معاویه بن عمار که ( باره همسایه بمن سفارش میکرد تا گمان بردم که او را وارث خواهد کرد. ( 10
بامام ششم گفتم: قربانت حد ص: 98 همسایه کدام است؟ فرمود: تا چهل
155 - قرب الاسناد: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: سه باشند که ما در پشت شکمهایند: سلطانی که ( خانه از هر سو. ( 1
اگرش احسان کنی قدر نداند و اگرش بدي رسانی درنگذرد، و همسایه که با چشمش ترا بپاید و دلش خبر مرگت را رساند: اگر
خوبی بیند بپوشد و فاش نسازد، و اگر بدي بیند ظاهرش کند و فاش سازد، و همسري که اگرش با او باشی شادت نکند و اگر غایب
156 - اختصاص: امام صادق باسحاق بن عمار فرمود: با منافق بزبان سازش کن، و اخلاص دوستی ( شوي باو اطمینان نداري. ( 2
157 - حسین بن سعید: بسندش از عمرو ( خود را از آن مؤمن ساز، و هرگاه یک یهودي با تو همنشین شد بخوبی با او رفتار کن. ( 3
بن عکرمه که نزد امام ششم رفتم و باو گفتم، من همسایهاي دارم که آزارم کند، فرمود: باو ترحم کن گوید: خدا ترحمش نکند، و
روي خود را از من برگرداند، و نخواستم او را وانهم "و گفتم: قربانت او با من چنین و چنان کند مرا بیازارد، فرمود: بنظرت اگر
عیبش را فاش کنی از او انتقام گرفتی؟ گفتم: آري باو برگردم فرمود: این از کار کسانیست که حسد برند بر کسانی که خدا از
صفحه 57 از 153
فضل خود بدانها داده، و چون نعمتی براي کسی بیند که خاندانی دارد بلایش بر سر آنها فرو آرد و اگر خانواده ندارد، بلا بخادمش
رساند او اگر خادم هم ندارد شبش را بیخوابی کشد و روزش را بخشم، براستی که مردي از انصار نزد رسول خدا (ص) آمد و
گفت: یا رسول الله من خانهاي در میان محله فلان خانواده خریدم و نزدیکتر همسایهام کسی است که از او امید خیر ندارم و از
شرش در امان نیستم، فرمود: رسول خدا (ص) علی و سلمان و ابو ذر را فرمان داد با دیگري که نامش را فراموش کردم و بگمانم
مقداد باشد تا اینکه در مسجد به بلندترین آوازشان فریاد زنند: ایمان ندارد کسی که همسایهاش از شرش در امان نیست و سه بار
( جار کشیدند و سپس فرمود: جار زنند که تا هر چهل خانه از پیش و از پس و از راست و از چپ ساکنانش همسایه او بحسابند. ( 4
-158 همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که بخدا پناه برم از همسایه بد در کنار خانهاي که اقامت دارند که دو چشمش تو را بیابد
159 - همان: بسندي تا امام ( و دلش تو را وارسی کند، اگر خوشی تو را بیند بدش آید و اگر تو را گرفتار بدي بیند شادش کند. ( 5
160 - دعوات راوندي: روایت است که مردي نزد پیغمبر (ص) آمد و ( ششم (ع) که خوش همسایگی روزي را فراوان کند. ( 6
گفت: فلان همسایهام مرا آزار دهد فرمود: صبر کن بر آزارش و دست بدار از آزردنش، و درنگی نکرد که آداب معاشرت-ترجمه
جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 99 آمد و گفت: نبی الله راستی همسایهام مرد و آن حضرت فرمود: بس است واعظی چون
161 - امیر مؤمنان (ع) در وصیت هنگام وفاتش فرمود: خدا را خدا را در باره همسایه که ( روزگار، و حیا کنی چون مرگ. ( 1
162 - کنز کراچکی: ( سفارش پیغمبر شما است که پیوسته سفارش آنها را میکرد تا گمان بردیم که آنها را وارث خواهد کرد. ( 2
بسندي تا امام ششم (ع) فرمود: ملعونست ملعون کسی که همسایهاش را آزارد.
ابواب: آداب برخورد با دوستان و فضیلت آنان و اقسام دوستان و جز آن را از آنچه بدانها مربوط است
باب دهم: خوش برخوردي، و خوشصحبتی، و خوش همسایگی، خوشروئی، و خوب بر خوردي، و خوش همروئی
اشاره
36 : النساء) بپرستید خدا را و چیزي را شریک او ) -2 «1» .( -1 آیات قرآن مجید: ( 83 : البقره) و بگوئید براي مردم بخوبی (4)
نسازید، و بوالدین احسان کنید و بخویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه نزدیک و همسایه دوردست و رفیق در پهلو و وامانده
آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم .«2» در راه و مملوکان خود، راستی خدا دوست ندارد هر که کبرفروش و فخرفروش است
بحار الانوار، ج 1، ص: 100
اخبار باب
1- احتجاج: بسندش تا ابی محمد عسکري از پدرانش، فرمود: محمد بن مسلم بن شهاب زهري. نزد امام چهارم آمد ( اخبار باب: ( 1
و غمزده و اندوهناك بود، و زین العابدین (ع) باو فرمود: چرا غمناکی؟ پاسخ داد یا ابن رسول الله غم و اندوه بر من بدنبال هم آیند
چون که در بوته امتحان درآمدم بوسیله حسد بران بر نعمتها که دارم، و جمعی و توقعی که از من دارند، و هم از آنها که امید خیر
از آنها دارم و بآنها احسان میکنم و گمانم بیجا است آن حضرت فرمود: زبانت را نگهدار و برادران و دوستانت را با خوددار. زهري
گفت: یا ابن رسول الله من با آغاز سخنم بآنها خوشی کنم، فرمود: چه از واقعیت پروري مباد بخود خوشبین باشی، مبادا سخنی «1»
بگوئی که دلپذیر نیست و گر چه از آن عذر توانی، نه هر کس که بد بگوشش رسانی توانی عذري پذیرا برایش داشته باشی. سپس
فرمود: اي زهري، هر که خردش از هر چه دارد کاملتر نباشد، هلاکش در کمتر چیزي که دارد میباشد سپس فرمود: اي زهري
صفحه 58 از 153
نمیتوانی مسلمین را بجاي خاندان خود بنهی، و سالخوردهشان را بجاي پدر گیري، و خردسالشان را بجاي فرزند خود، و همزاد خود
را بجاي برادر، بکدامشان خواهی ستم کنی، و بکدامشان نفرین کنی، و آبروي کدام را ببري. اگر ابلیس لعنه الله بتو وانمود که
برتري داري بکسی از مسلمانان اهل قبله بنگر اگر از تو سالخوردهتر است بگو در ایمان از من بیشتر است و در کار خوب پس او
بهتر از من است، و اگر از تو کمسالتر است بگو من در گناهان از او پیشم و او از من بهتر است، و اگر همسال تو است بگو: من
بگناه خودم یقین دارم و در باره او شک دارم و نباید از یقین خود بوسیله شک درگذرم، و اگر دیدي مسلمانان تو را بزرگ
شمارند و احترامت کنند بگو بمن تفضل کردند، و و اگر جفاء و دوري از آنها دیدي بگو اثر گناهی است که کردم، و چون چنین
حساب کنی خدا بر تو آسان گیرد زندگی را و دوستانت فزون و دشمنانت کم شوند و به نیکی آنها شاد باشی و از جفاشان افسوس
نخوري. و بدان که محترمترین مردم در نزد آنها کسی است که بآنها فیض رساند، و نسبت بآنها آداب معاشرت-ترجمه جلد
شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 101 بینیاز و خوددار باشد و از آن پس کسی که از آنها خوددار باشد و گر چه نیازمند بآنها
است، همانا مردم دنیا بدنبال مالند و هر که در آن با آنها رقابت نکند گرامی است، و اگر بعلاوه مالی بآنها رساند عزیزتر و
2- امالی صدوق: بسندش تا امام باقر (ع) که یاد آورد علی (ع) در دسته یکی از شمشیرهاي رسول خدا (ص) ( گرامیتر باشد. ( 1
نوشتهاي دید، در سه حرف: صله کن آن را که از تو بریده، حق را بگو گر چه بزیانت باشد، و نیکی کن با کسی که بتو بدي کرده
3- همان: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: عیسی بن مریم بیکی از یارانش فرمود: آنچه نخواهی با تو کنند با دیگران ( الخ. ( 2
4- قرب الاسناد: بسندش تا امام پنجم (ع) که علی (ع) همراه ( مکن، و اگر بگونه راستت سیلی زدند گونه چپت را پیش آر. ( 3
مردي ذمی (یهود یا ترسا در پناه اسلام) براه افتاد و او از حضرتش پرسید اي بنده خدا قصد کجا داري؟ فرمود: قصد کوفه دارد، و
چون ذمی براه دیگر چرخید علی (ع) هم با او چرخید، ذمی بآن حضرت گفت: مگر نمیخواستی بروي کوفه؟ فرمود: چرا ذمی
گفت: از راه عدول کردي، فرمود: میدانم، گفت: پس چرا بهمراه من آمدي با اینکه میدانستی؟ باو فرمود: این براي خوش رفاقتی
است که هر کس رفیقش را هنگام جدا شدن تا اندازهاي مشایعت کند، پیغمبر (ص) چنین فرموده بما گفت: چنین گفتهها فرمود:
آري، آن دمی گفت از این رو پیروي او را کرده، هر که کرده براي این کارهاي کریمش، و من هم گواهم که بر دین توام و با
5- همان: بسندي تا امام ششم (ع) فرمود: رفاقت بیست سال ( علی (ع) برگشت و چون آن حضرت را شناخت مسلمان شد. ( 4
6- خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: سره خرد پس از ایمان بخدا عز و جل مردمداري ( خویشاوندي بحساب است. ( 5
7- همان: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: مردم دو کس باشند: مؤمن و نادان، مؤمن را نیازار و با جاهل در نیفت تا ( است. ( 6
8- همان: از امام صادق که ائمه را برشمرد و فرمود: دینشان ورع و عفت است- تا فرمود: و خوشصحبتی و ( مانندش باشی. ( 7
9- معانی الاخبار: بسندش تا امیر المؤمنین (ع) که میفرمود: در دلت هم نیاز بمردم باشد و هم بینیازي از ( خوشهمسایگی. ( 8
آنها، نیازت در نرمگوئی و خوشروئی باشد و بینیازیت در آبروداري و عزت شعاري. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
1) گویم: با چند سند از قول پیغمبر (ص) گذشت که همین عیب بس در آدمی که نگاه کند بمردم در ) الانوار، ج 1، ص: 102
چیزي که در خودش از آن نابینا است، و سرزنش کند مردم را بکاري که نتواند نکند و آزار دهد همنشینش بدان چه سودش ندهد.
-10 خصال: از امام صادق (ع) فرمود: خوشهمسایه باش با همسایهات تا مسلمان باشی. گویم: اخبار بسیاري در باب کلیات (2)
11 - امالی طوسی: بسندش تا مفضل که نزد امام ششم (ع) رفتم و بمن فرمود: که با تو رفیق راه بود؟ ( اخلاق خوب گذشت. ( 3
گفتم: یکی از همکیشان فرمود: چه کرده؟ گفتم: از آنگاه که بمدینه درآمدم جایش را ندانم، فرمود: ندانستی که هر که با مؤمنی
12 - امالی صدوق: بسندش تا پیغمبر (ص) که فرمود: به واجبات خدا ( چهل گام همراه شود خدا روز قیامت از اویش باز پرسد. ( 4
عمل کن تا پرهیزکارتر مردم باشی، بقسمت خدا راضی باش تا بینیازتر مردم باشی، و از آنچه خدا حرام کرده خودداري کن تا
13 - همان: بسندش ( اورع مردم باشی و به همسایهات نیکی کن تا مؤمن باشی، و با همصحبت خود نیکی کن تا مسلمان باشی. ( 5
صفحه 59 از 153
( تا امیر مؤمنین (ع) که شما نتوانید بمال خود همه مردم را بهره دهید پس خوشروئی و خوشبرخورداري را بهمه ارزانی دارید. ( 6
-14 محاسن: بسندش تا عبد الله بن سنان که شنیدم امام ششم میفرمود: سفارش کنم شما را بتقوي نسبت بخدا، مردم را بدوش خود
سوار نکنید تا خوار شوید که خدا تبارك و تعالی در قرآنش میفرماید ( 83 : البقره) بگوئید بمرد بخوبی "بیمارانشان را عیادت کنید،
بر سر مردههاشان حاضر شوید گواه آنها گردید چه بر له و یا علیه، در مسجدهاشان با آنها نماز بخوانید، سپس فرمود: چه سختتر
است بر مردمی که پندارند پیروي کسانی کنند و به آنها امر و نهی کنند و نپذیرند و حدیث آنها را نزد دشمنشان فاش کنند، و
بدشمنی نزد ما آید و بما گوید: مردمی از قول شما گویند و روایت کنند از شما چنین و چنان و ما گوئیم که بیزاریم از هر که این
15 - همان: بسندش از امام باقر (ع) با هر که آمیزش کنی اگر توانی دستت بالاي او باشد، انجام ( را گوید، و بیزاري بر آنها افتد. ( 7
16 - همان: بسندش از عمار بن مروان کلبی که امام ششم (ع) بما سفارش کرد و فرمود: آداب معاشرت-ترجمه جلد ( بده. ( 8
1) سفارشت کنم بتقوي نسبت بخدا، و پرداخت امانت، و راستگوئی، و خوشصحبتی با ) شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 103
17 - مصباح الشریعه: امام صادق (ع) فرمود: خوش برخوردي با خلق خداي تعالی ( رفیقت و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. ( 2
در جز گناه از فزونی فضل خداست عز و جل بر بندهاش، هر که در تنهائی خشوع دارد در آشکارا خوش برخورد است، با خلق خدا
معاشرت کن نه براي بهره دنیا و طلب جاه و خودنمائی و شهرت و بسبب آن از مرز دین بیرون مرو که خود را همرنگ دیگران
سازي و بشهرت رسی که برایت هیچ سودي ندارند و آخرت بیفائده از دستت برود، و آنکه از تو بزرگتر است چون پدر بشما و
کوچکتر را چون فرزند، و همسال را برادر و آنچه در خود یقین دانی وامنه بدان چه در باره دیگري شک داري، و در امر بمعروفت
نرم باش، و در نهی از منکرت مهر ورز، و در حال خیر خواه باش، خدا عز و جل فرموده ( 83 : البقره) و بگوئید براي مردم بخوبی، و
ببر از کسی که پیوستش تو را از یاد خدا باز دارد و الفتش از طاعت خدا برگیرد، زیرا او از اولیاء شیطان است و یاوران او، و دیدار
18 - تفسیر عیاشی: از ( آنان تو را بسستی در امر حق واندارد که آن زیان روشنی است، و آخر ترا بیسودي از دست تو برباید. ( 3
قول ابن عباس در تفسیر قول خدا وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبی گفته: همسایه خویشاوند و جار جنب همسایه بیگانه و صاحب بالجنب: همسفر.
-19 همان بسندش از امام باقر (ع) در تفسیر قول خدا "وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً "فرمود: بمردم بگوئید بهتر چیزي را که خواهید (4)
بشما گفته شود زیرا خدا دشمن دارد پر لعنت کن دشنام ده و طعنهزن بر مؤمنها را که هرزهگو و گدا و اصرار کن است، و دوست
20 - همان: از عبد الله بن سنان که شنیدم امام ششم (ع) میفرمود: از خدا بترسید و مردم ( دارد با حیاء بردبار پارساي خود دار را. ( 5
را بر خود واندارید که خدا در کتابش فرماید "وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً "فرمود: بیمارهاشان را عیادت کنید، بر سر جنازههاشان حاضر
21 - سرائر: از ابی ربیع شامی که ما نزد امام ( شوید، و نماز بخوانید بهمراهشان در مسجدهاشان تا نفس بند آید و جدائی درآید. ( 6
ششم (ع) بودیم و اتاق پر بود و آن حضرت فرمود: از ما نیست کسی که نیکو همصحبتی و رفاقت و نمکشناسی و آمیزش خوب
22 - مجالس مفید: بسندش از امام باقر (ع) فرمود: سازگاري کن با منافق بزبانت و به اخلاص با مؤمن دوستی کن ( نداشته باشد ( 7
و اگر یک یهودي با تو همنشین شد بخوبی با او باش. ص: 104 حسین بن
23 - مجالس مفید: بسندش از امام باقر (ع) فرمود: هر که جویا شود جویایش شوند، و هر که آماده ( سعید مانندش را آورده. ( 1
نکند شکیبائی براي آسیبهاي روزگار درماند، اگر بمردم وام دهی و امت دهند، و اگر واشان نهی ترا واننهند، راوي گفت: پس چه
24 - همان: بسندش از مرازم که امام ششم (ع) فرمود: بر ( کار کنم؟ فرمود: آبرویت را گروگذار براشان براي روز نیاز و نداریت. ( 2
شما است نماز در مسجد، و خوش همسایگی با مردم و گواه شدن، حضور بر جنائز، مردم بایست شمایند کسی تا زنده است از
مردم بینیاز نیست، ما هم بر سر جنائزشان میآئیم، بر شما سزد که مانند امام خود کار کنید، مردم ناچارند از یک دگر در این
وضع، وضع حاضر، سپس هر گروه بهمفکران خود پیوندند، و آنگاه فرمود: بر شما است که خوب نمازخوانید و براي آخرتتان کار
کنید، و خود را بپائید، زیرا کسی باشد که در کار دنیایش زیرك است و گویند فلانی چه زیرك است، و همانا زیرك زیرك در
صفحه 60 از 153
25 - صفات الشیعه صدوق: بسندش از عبد الله بن زیاد که در منی به امام صادق سلام دادیم و من گفتم: یا ابن ( کار آخرتست. ( 3
رسول الله ما گروهی درگذریم، و نتوانیم چنانچه خواهیم در این مجلس شما بمانیم، بما سفارشی بفرما، فرمود بر شما است تقوا از
خدا، و راستگوئی، و اداي امانت، و خوشصحبتی با مصاحب، و فاش گفتن سلام، و اطعام طعام، در مساجدشان نماز بخوانید،
بیمارانشان را عیادت کنید و دنبال جنازههاشان بروید که پدرم بمن باز گفت: شیعه ما خانواده بهترین افراد آنانند، اگر فقیه باشد از
آنها است، و اگر مؤذن باشد از آنها است، و اگر امام باشد از آنها است، و اگر امانتدار باشد از آنها است، و اگر ودیعه نگهدار
26 - امالی طوسی: بسندش تا امام باقر (ع) ( باشد از آنها است چنین باشید، و ما را نزد مردم محبوب سازید و مبغوض آنان نکنید. ( 4
که چون امیر مؤمنان محتضر شد، پسرانش را از حسن و حسین و ابن حنیفه و خردسالان فرزندان را گرد آورد و بآنها وصیت کرد،
و پایان وصیت او این بود، که اي پسرانم با مردم چنان معاشرت کنید که اگر غایب شدند دل سوي شما کنند، و اگر نابود شدید بر
شما گریه کنند، پسرانم، دلها قشونهاي هم دسته باشند که به دوستی چشمک زنند و بدان همراز باشند و در دشمنی هم چنین
باشند، و اگر مردي دوست داشتید بیآنکه از او خیري دیده باشید بدو امید بندید و اگر کسی را دشمن دارید بیاینکه از او بشما
27 - همان: بسندش تا رسول (1) بدي رسیده از او حذر کنید. ص: 105
28 - نهج ( خدا (ص) فرمود: دعوتکننده را پاسخ دهید، و بیمار را عیادت کنید و هدیه را بپذیرید و بمسلمانان ستم نکنید. ( 2
البلاغه: فرمود (ع) دوست دوست نباشد تا برادر خود را در سه جا حفظ کند، در حال بدبختی و در غیبت، و در مردن او. ( 3) و
فرمود (ع): هر که حق کسی را بپردازد که حق او را نمیپردازد او را پرستیده. ( 4) و فرمود (ع): در دگرگونی احوال گوهر مردان
درخشان شود. ( 5) و فرمود (ع): حسد بر دوست نشانه کمبود دوستی است. ( 6) و فرمود (ع): داوري بگمان از عدالت نباشد. ( 7) و
فرمود (ع): هر که سخنچین را باور کند دوست را از دست بدهد. ( 8) و فرمود (ع): سه دوست و سه دشمن: دوستانت: دوستت و
دوست او، و دشمن دشمنت و دشمنانت دشمنت و دشمن دوستت و دوست دشمنت. ( 9) و فرمود: خویش بدوستی نیازمندتر است
تا دوستی بخویشی. ( 10 ) و فرمود: بینیازي از عذرخواهی آبرومندتر است از عذرخواهی درست. ( 11 ) و فرمود: وارسی کن تا
بدش شماري، برخی آن را از رسول خدا (ص) روایت کردند، و تایید آنکه سخن امیر حکایت تغلب است از ابن اعرابی که مامون
گفت اگر نبود که علی (ع) فرموده: وارسی کن تا او را بد داري، من گفتمی: او را بد دار و وارسی کن. ( 12 ) و فرمود: سزاوارتر
مردم بکریمی آنکه ریشه در کریمان دارد. ( 13 ) و فرمود: کنارهگیریت از مشتاق بتو کم خردیست و عکس آن خواري نفس است.
14 ) و فرمود: بدتر دوست آنکه بزحمت پذیرائی اندازد. ( 15 ) و فرمود: اگر کسی دوست را بچشم آقا بیند از او جدا شده. ( 16 ) و )
فرمود: یار باید مناسب باشد و دوست آنکه در غیبت راست است، بسا دوري که نزدیکتر است از نزدیک (نزدیکشدنی است مانند
مرگ آدمی) و نزدیکی که بسیار دور است (چون طمع آدمی)، غریب آنکه دوستی ندارد، کناره کردن از نادان برابر پیوستن با
خردمند است (چون از شر نادانی او در امانی)، هر کس در فکر تو نیست دشمن تو است، در یاور خوارکننده خیري نیست، و نه در
29 - کنز کراچکی: امیر مؤمنان (ع) فرمود: مردم برادرانند (چون همه فرزندان آدمند) ولی هر که بجز براي ( دوست بدگمان. ( 17
رضاي خدا برادري کند همان دشمنی است، و اینست تفسیر قول ص: 106
خدا عز و جل "دوستان در آن روز (قیامت) دشمن همدگرند جز پرهیزکاران. (" 1) و فرمود: برادرت را درست نصیحت کن، خوب
باشد یا زشت (خوشش آید یا بدش آید) و همه جا با او باش و از او عوض مخواه که شیوه دونان است. ( 2) و فرمود: همه دوستی
را بدوستت بده ولی نه همه اطمینان را، با او همه روي کن و همه رازها را باو مگو تا حق حکمت را پرداخته باشی و هم آنچه براي
دوست لازم است. ( 3) و فرمود (ع): برادرت در دوستی بالا دستت نباشد: ( 4) خوشروئی مغز دوستی است، ( 5) و فرمود: دوستی
یک خویشاوندي است که بدست آمده، ( 6) و فرمود: بدگمانی دوست یقینی را بر تو تباه سازد. ( 7) و فرمود: در ادب آموزیت بس
است آنچه را براي دیگران نپسندي (تا آن را رها کنی) ( 8) و فرمود: برادرت بر تو همان حقی را دارد که تو بر او، و فرمود: حق
صفحه 61 از 153
برادرت را نادیده مگیر که با رابطه دوستی داري زیرا کسی که حقش را نادیده گیري برادرت نباشد، خاندانت در پیش تو
بدبختتر از دیگر مردم نباشند (که بآنها کمتر از دیگران بپردازي). عذر دوستت را بپذیر و اگر عذري ندارد عذري برایش بتراش،
چون یکی از شما حاجت دوستش را داند او را بزحمت درخواست واندارد، رو بکن بکسی که تو را رها کند، و رها نکن کسیرا که
بتو رو کند تا حفظ ظاهر جا دارد پر گله مکن که کینه آورد، و بدشمنی کشد، و بسیاریش از بیادبی باشد. ( 9) و فرمود: به برادرت
ترحم کن و مهربان باش گر چه نافرمانت باشد، باو پیوند گر چه بتو جفا کند، ( 10 ) و فرمود از لغزش دوستت درخوردکن براي روز
جهیدن دشمنت (به یاري دوست نیاز داري)، ( 11 ) فرمود: هر که پنهانی برادر را پند دهد آبرومندش کرده و اگر در عیانی باشد
30 - همان: روایت است که امام صادق (ع) بسیار بدین دو بیت مثل میآورد. برادرت آنکه گر عمدا باو ( بیآبرویش کرده. ( 12
( شمشیر کشی تا باو بزنی در دوستیت شک نکند و اگر بیائی و براي مرگ او را بخوانی تو را جواب رد ندهد تا زنده بمانی ( 13
رسول خدا (ص) فرمود: چون با کسی دوست شدید باید از نام و نژاد و نام پدر و قبیله و منزلش بپرسید که این حقی است واجب و
صفاي در دوستی است، و گر نه دوستی احمقانه باشد. ( 14 ) و از امیر مؤمنان (ع): از خردمند بترس چونش بخشم آري، و از کریم
چونش اهانت ص: 107 روا داري، و از زبون چونش گرامی داري، و از
نادان چونش یار شوي، و هر که شرش از تو بگرداند، آن کن که شادش کند و هر که از آزارش آسوده باشی بدوستی او رو کن.
-31 اعلام الدین: ام هانی دختر ابی طالب از پیغمبر (ص) روایت کرده که فرمود: البته بر مردم زمانی آید که نام کسی را (1)
بشنوي بهتر از آنکه خودش ببینی، و باو برخوري بهتر از اینکه او را بیازمائی، و اگرش بیازمائی چند گونه برایت ظاهر شود، دینشان
پول آنها است، و همتشان شکمشان، و قبله آنها زنانشان، براي گروه تعظیم کنند، و براي درهم سجده نمایند، سرگردان و مست
باشند، نه مسلمانند و نه نصرانی. ( 2) امام صادق (ع) فرمود: از دوستت که بریدي بدگوي او مباش تا ره برگشتنش را بخودت ببندي
32 - کتاب الامامه و التبصره: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: راحت خاطر رها کردن هر ( شاید آزمونها او را بتو برگرداند. ( 3
33 - امالی طوسی: بسندش تا ابی بصیر که شنیدم ( آنچه که سودي ندارد برایش، و وحشتبارتر هر وحشتی همنشین بد است. ( 4
امام ششم (ع) میفرمود: از خدا بترسید و بر شما است فرمانبري از امامانتان، بگوئید هر چه گویند، و دم بندید از آنچه دم بستند، زیرا
شما در زمان سلطنت کسی باشید که خداي تعالی فرموده ( 46 سوره ابراهیم) و اگر چه مکرشان کوهها را برکند "مقصود از آن
فرزندان عباسند، از خدا بترسید که شما در دوران صلح باشید، در عشیرههاشان نماز بخوانید، بر جنازههاشان حاضر شوید و
امانتهاشان را بپردازید و بر شما است حج خانه خدا، آن را ادامه دهید که بادامه آن مکاره دنیا از شما دفع شود، و هم هراسهاي روز
34 - الدره الباهره: امام باقر (ع) فرمود: اصلاح حال مردم بهزیستی و معاشرت بر پیمانه است که دو سومش هوشمندي ( قیامت. ( 5
باشد و یک سوم صرف نظر. ( 6) و امام صادق (ع) فرمود: هر که تو را احترام کرد احترامش کن، و هر که تو را سبک گرفت خود
را از او محترم بدار ( 7) امام رضا (ع) فرمود: با سلطان باحتیاط همنشین باش، و با تواضع با تواضع با دوست، و با احتراز از دشمن، و
35 - نهج البلاغه: امیر مؤمنان (ع) فرمود: خوشروئی دام دوستی است، و تحمل گورستان عیوب ( بخوشبرخوردي با همه مردم. ( 8
9) و در دیگر روایت سازگاري پرده بر عیوب. ( 10 ) و فرمود (ع): با مردم چنان بیامیز که اگر در میان آنان مردید بر شما بگریند، و )
1) و فرمود: دوستداري نیم ) اگر زنده باشید بشما عشق ورزند. ص: 108
خرد است. ( 2) و فرمود: هر که نرمخو است پرهوادار است. ( 3) و فرمود (ع): همخو بودن با مردم از آسیب رساندن آنها در امان
دارد. ( 4) و فرمود (ع): باید خردسالانتان پیرو بزرگانتان باشند، و سالخوردههاتان مهرورز به خردسالان، چون جفاکاران دوران
جاهلیت نباشید که نه دین را بفهمید و نه از خدا چیزي درك کنید. ( 5) و در وصیتش بفرزندش حسن فرمود (ع): خود را به پیوند
با دوستت وادار نزد قطع بصله او و نزد او گردانش بلطف و گرمی با او، و نزد دریغش به بخشش باو، و نزد دورشدنش بنزدیک
شدن باو، و نزد سخت گیریش بنرمش با او، و نزد بدکرداریش با تو بعذرخواهی از او تا آنجا که گویا بنده او هستی و او ولی
صفحه 62 از 153
نعمت تو است، و مباد این روش را بیجا بکار بري و با کسی که شایسته آن نیست انجام دهی. با دشمن دوستت دوست مشو تا
بدوستت دشمنی کنی، و حق نصیحت را به برادرت عرضه کن، خوب باشد یا بد، خشم فرو بر که من ندیدم نوششی شیرینتر باشد از
آن در سر انجام و لذیذتر باشد در آینده در برابر سختگیر نرمش کن که به نرمش کشانی، و بدشمنت بخشش کن که شیرینتر دو
پیروزیست. اگر خواهی از دوستت ببري اندازه در دلت نگهدار شاید روزي بتو برگردد، هر که بتو خوشبین است گمانش را محترم
شما و چنان باش، حق دوستت را نادیده نگیر باعتماد رابطه دوستی زیرا کسی که حقش را نادیده گیري دوستت نیست مبادا
خاندانت بدبختتر از مردم دیگر باشند نزد تو، رو مکن بکسی که از تو رو گرداند، و دوستت مبادا بر بریدن از تو قويتر باشد از
صله تو با او، و مبادا ببد کردن قويتر باشد از تو باحسان تو بر او ستم ستمکار بر تو گران نیاید، زیرا او بخود بد کند و نداند، سزاي
-36 ( کسی که شادت کند بدي کردن باو نباشد. تا فرماید: وه چه زشت است فروتنی نزد نیازمندي و جفا کردن هنگام بینیازي. ( 6
کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: اي زادگان عبد المطلب مال شما بهمه مردم رسانیست، پس با آنها بخوشروئی و
خرمی برخورد کنید (تا هوادار شما باشند). و در روایت قاسم بن یحیی بواژه، یا بنی هاشم آمده است. ( 7) بیان: در نهایه است که
در حدیث آمده: راستش مال شما بمردم رسانیست و به اخلاق خود بآنها برسید، یعنی مال شما چندان نیست که بهمه بدهید، و در
تفسیر وجه طلق گفته: روي باز، و بتفسیر قاموس روي خندان و خرم و بقولی خوشبرخوردي آگاهی بر اینست که آداب معاشرت-
ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 109 خرمی و بسیار خندیدن بد است و حد وسط خوبست. ( 1) گویم ... میتواند اشاره
باین باشد که خوشروئی همانا خوبست آنگاه که با صفاي دل و دوستی با آن باشد نه اینکه براي فریب و حیله باشد، بنی هاشم و
37 - کافی: بسندش از امام ششم ( بنی عبد المطلب یک مصداق دارند زیرا براي هاشم جز از عبد المطلب فرزندي بجا نمانده. ( 2
(ع)، فرمود: سه کار باشند که هر کس یکی از آنها را نزد خدا آورد خدا بهشت را بر او واجب سازد، انفاق در تنگدستی، و
خوشروئی با همه مردم جهان، و انصاف دادن در باره خود. ( 3) بیان: انفاق شامل واجب و مستحب میشود، و مقصود از تنگدستی
کمی روزیست و گر چه بیش از خرج خود و عیالش دارد که انفاق کند، و بسا شامل ایثار هم باشد که از خود کم نهد و بدیگري
دهد چون که ایثار بطور مطلق یا در باره برخی نیک است، گر چه اخبار در باره آن به ظاهر اختلافی دارند و برخی دلالت دارند بر
حسن آن، و برخی بر ذم آن و بر اینکه در صدر اسلام پسندیده بوده و حکمش نسخ شده. ( 4) و بسا جمع آنها اینست که براي
برخی که تاب سختی دارند خوب است چون توکل آنها کامل است و در نداري دچار پریشانی نشوند، و براي کسی که چنین
نیست بد است، و امید است در جاي دیگر آن را تفصیل دهیم ان شاء الله و بسا تفسیر شود بکسی که از اندازه کفایت خود کم نهد
و بمحتاجتر از خود دهد یا بکسی که هیچ ندارد. (خوشروئی با همه) یا مقصود عموم خلق است که براي مؤمن براي ایمان و دوستی
است و منافق و فاسق براي تقیه و مدارا چنانچه گفتند. مدارا کن مر آنها را چه اندر خانهشان هستی و راضیشان بکن تا در زمین شد
پاي بستی یا این حکم ویژه مؤمنانست چنانچه در خبر آینده اشعار دارد، و بهر تقدیر شامل فاسقانی نیست که با عبوس بروي آنها
در برخوردها ترك گناه کنند نه بجز آن، و این کار زیانی هم ندارد که در این صورت بحساب یکدرجه از نهی منکر بر هر مؤمن
واجب باشد. (انصاف در باره خود) اینست که بر خود قضاوت درست کند بیحضور نزد قاضی، و در باب انصاف آید که: آن
اینست که بپسندد براي دیگران آنچه براي خود پسندد، و بد دارد براشان آنچه براي خود بد دارد و بقول راغب انصاف در معامله
38 - کافی: بسندش تا امام باقر (ع) که مردي نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: یا ( عدالت است که داد و دهش برابر باشد ... ( 5
رسول ص: 110 الله بمن سفارش فرما، در میان سفارشهاي باو بود که:
39 - کافی: ( برخور ببرادرت بار وي باز. ( 1) بیان: اختصاص به برادر براي اهمیت است یا اینکه برخورد با محبت مقصود است. ( 2
بسندي تا یکی از اصحاب امام ششم که بآن حضرت گفتم: اندازه خوش خلقی چیست؟ فرمود: نرم داري پهلویت را و خوش
بگوئی و برادرت با چهره خوش برخوري. بیان: نرمی پهلو کنایه از اینست که همنشین و همسخن خود را بواسطه خشونت آزار
صفحه 63 از 153
ندهد و باو دل دهد و آزارش نکند، یا کنایه از مهربانی است چنانچه پرنده با گشودن بالش جوجههاش را نگهدارد و در کنار خود
گیرد (و سپس براي وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ، از راغب و بیضاوي نقل کرده که مقصود از آیه اینست که براي آنها بال ذلیل خود
40 - کافی: بسندش از فضیل که گفت: کارهاي خیر و خوش برخوردي دوستی ببار آورند، و به بهشت برند، و ( را فروکش). ( 3
بخل و ترشروئی، از خدا دور سازند و بدوزخ برند. روشنگري: صنایع معروف (که بکارهاي خیر ترجمه شد) نیکی به دیگرانست
بدان چه خوبیش در شرع و عقل روشن است و بنقل از نهایه صیغه را با عطا و کرامت و احسان تفسیر کرده، و معروف هر چه
طاعت خدا باشد و تقرب باو و احسان بمردم، و هر چه شرع خواسته و نخواسته از نیک و زشت که میان مردم خوب شمرده شود و
زشتش ندانند، و معروف به معنی انصاف و خوشصحبتی با خاندان و با دیگران و منکر ضد آن همه ". محبت بار آورند "یعنی
محبت خداي تعالی که افاضه رحمت و هدایت است و یا محبت مردم و مؤید معنی یکم است اینکه فرمود (و دور کنند از خدا) زیرا
41 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: خوشبرخوردي کینهبرانداز است. آداب ( اثر ضد اثر ضد دیگر است. ( 4
(1) معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 111
باب یازدهم: فضل دوست، اندازه دوستی، آداب آن، و حقوق آن، انواع دوستان، و نهی از خودباختگی، وضع انس با دوستان
اشاره
.( میگویم: برخی اخبار این باب در باب کسانی که شایسته دوستی باشند آورده شود (در باب 13
اخبار باب
1- امالی صدوق: بسندش تا کسی که از امام صادق (ع) شنیده که میفرمود: دوستی حدودي دارد، و کسی که همه ( اخبار باب: ( 2
آنها را ندارد دوست تمامی نیست، و هر کس هیچ از آنها را ندارد هیچ دوستش مشمار، حد یک اینکه نهان و عیانش برایت برابر
باشند، و دوم اینکه: آراستگی تو را آراستگی خودش بداند، و عیب تو را عیب خودش شمارد، سوم اینکه مال و مقام او را
دگرگون بر تو نسازد چهارم اینکه تا هر جا توان دارد از تو دریغ ندارد پنجم آنکه در بدبختیها تو را وانگذارد. در خصال: بسندي
2- امالی صدوق: امام صادق به یکی از یارانش فرمود: هر کدام دوستانت سه بار بر تو خشم کرد و در باره تو بد ( مانندش آمده: ( 3
3- همان: امام صادق (ع) فرمود: اعتماد صد در صد بدوستت مکن (که همه کارت را باو ( نگفت او را دوست خود بگیر. ( 4
واگذاري و همه راز ترا باو بگوئی) زیرا بزمین خوردن از رهائی سبب مسابقه بطور کلی جبرانی ندارد. آداب معاشرت-ترجمه جلد
4- همان: بسندي از امیر مؤمنان (ع)، فرمود: کیست که روزي صد در صد برادر و دوست (1) شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 112
5- قرب الاسناد: بسندش تا رسول خدا (ص)، فرمود: سه خصلت از ( تو باشد و کدام مرد است که کاملا آراسته و درست باشد؟ ( 2
جفاکاریست اینکه مردي با دیگري یار شود و از نام و کنیه او پرسش نکند، و اینکه کسی را بخوراکی دعوت کنند و نپذیرد، یا
6- خصال: بسندش ( بپذیرد و حاضر شود ولی از آن نخورد، و اینکه مردي با زنش جماع بکند پیش از شوخی (و بوس و کنار). ( 3
تا امیر مؤمنان (ع) که در سفارش بپسرش محمد بن حنیفه فرمود: بپرهیز از خودبینی، و بدخوئی، و کمصبري که با وجود آنها یاري
با تو پایدار نماند، مردم پیوسته از آنها دوري کنند و خود را بدوست داشتن وادار، و بر خرج کردن براي مردم صبور باش، جان
دلت را از دوست خود دریغ مکن، و ورود و حضورت را به آشنایانت ارزانی دار، و خوشروئی و محبت خود را براي همه، و عدل و
7- همان: ( انصافت را بدشمنت ببخش، و دین و آبرویت را از هر کس دریغ کن، زیرا آن بدین و دنیات سازگارتر است. ( 4
- بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: پنج خصلت است که هر که یکی را هم ندارد پربهره نباشد 1- وفاء 2- تدبیر، 3- شرم، 4
صفحه 64 از 153
8- عیون: بسندش از ابراهیم بن عباس که شنیدم امام رضا (ع) میفرمود: دوستی ( خوشخوئی، 5- که همه را دربردارد آزادي. ( 5
9- خصال: بسندش تا امام ششم (ع) ( بیست سال خویشاوندیست و دانش اهلش را بهتر گرد هم آورد از پدران (و نیاکان). ( 6
فرمود: حارث بن اعور بامیر مؤمنان گفت: اي امیر مؤمنان من بخدا دوستت دارم، فرمودش اي حارث اگرم دوست داري با من ستیزه
10 - امالی ( مکن و بازي مکن، و این سو و آن سو مکش مرا، و با من شوخی مکن، و از اندازه خودم پستم مکن و بالاتر مبر. ( 7
طوسی: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: اگر دوستی داري و به منصبی رسید و یکدهم آنچه را پیشتر برایت منظور میداشت منظور
11 - همان: بسندش تا امام ششم (ع) میفرمود: دوست تا آنجا بزرگوار است که دوزخیان از او ( کرد، دوست بدي نیست. ( 8
فریادرسی خواهند و او را در دوزخ بخوانند پیش از خویشاوند، خدا بگزارش از آنها فرموده ( 100 : الشعراء ")پس نیست براي ما
12 - معانی الاخبار تا لقمان که به پسرش گفت: پسر جانم صد یار بگیر و یک دشمن مگیر، ( شافعی 101 و نه دوستی مهربان. (" 9
پسر جانم ترا همان نهاد است "خویت "نهاد تو دین تو است و خویت رابطه تو با مردم آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
الانوار، ج 1، ص: 113 پس با آنها دشمن مباش و هر خوي نیک بیاموز، پسر جانم بنده نیکان باش و فرزند عزیز بدان مباش، پسر
13 - عیون: بسندش تا مردي که نامی داشته ( جانم امانت را بپرداز تا دنیا و آخرتت درست بماند، و امین باش تا بینیاز باشی. ( 1
گفت: مامون بامام رضا (ع) گفت بهتر شعري که روایت داري در باره خاموشی در برابر نادان و ترك گله از دوست برایم بخوان
آن حضرت فرمود: دوست ترکم نمود و دوري کرد من براش عذرها تراشیدم من نکردم گله که غره شود گله این شد که من
خموشیدم چون گرفتار جاهلی شدم زورگو که بیابد محال امر صواب از خموشیم بار او کردم که خموشی براي او است جواب
مامون بآن حضرت گفت: وه چه زیبا است این شعر، چه کس آن را سروده؟ فرمود: یکی از جوانان ما بآن حضرت گفت بهتر
شعري که در باره جلب دشمن براي اینکه دوست شود روایت داري برایم بخوان آن حضرت فرمود: ساختم با بسی کینهتوز تا
مقهورم شد* و بر دوشش گذشت خوبی بار کردم و هر که بدیهاي دشمن را جلو نگیرد* با احسان خود قدرت را از فراز فرو نکشد
و ندیدم چیزي زودتر نابود سازد* کینه دیرینه را از دوستی شتابان مامون گفت: چه بسیار زیبا است این شعر، آن را که سروده؟
14 - امالی طوسی: بسندي از امام رضا (ع) تا امیر مؤمنان، فرمود: بآرامی دوستی کن با دوستت چه بسا ( فرمود: یکی از جوانان ما ( 2
روزي دشمنت شود، و بآرامی دشمنی کن با دشمن چه بسا روزي دوستت شود. نهج: از امیر مؤمنان مانندش را آورده. امالی
15 - امالی صدوق: امام صادق (ع) بیکی از یارانش فرمود: را زیرا براي ( طوسی: بسندي از پیغمبر (ص) مانندش را آورده. ( 3
16 - حسین بن سعید: ( دوستت فاش کن که اگر دشمنت بر آن آگاه شود زیانت ندارد، زیرا دوست بسا روزي دشمن تو گردد. ( 4
17 - اختصاص: امیر ( بسندش تا امام هفتم (ع) که پرسیده شد از بهترین زندگی دنیا فرمود: در وسعت خانه و کثرت دوستانست. ( 5
مؤمنان (ع) فرمود: خیر دنیا و آخرت در رازداري و دوستی با ص: 114
18 - امالی طوسی: بسندش تا علی (ع) فرمود: ( نیکان جمع است، و همه شر و بدي در فاش کردن راز و برادري با اشرار. ( 1
19 - نهج البلاغه فرمود (ع): حذر ( دوستیت تکلف نباشد و دشمنیت وقت تلف کردن، بآرامی دوستی کن و بآرامی دشمنی کن. ( 2
کنید از یورش کریم چون گرسنه شود و از لئیم چون سیر شود. ( 3) و فرمود (ع): دلهاي مردم در هراسند و هر که آنها را مهرورزي
کند بدو رو آورند. ( 4) و فرمود: هر که بر حذرت دارد (دشمن) چون کسی است که تو را مژده دهد (به پیروزي). ( 5) و فرمود:
( راي پیر دوست داشتنیتر است از چالاکی جوان، و بروایتی از حضور جوان ( 6) و فرمود: دوستی خویشاوندي اکتسابی است. ( 7
-20 اختصاص: امام صادق (ع) فرمود: هر که حق کسی را بدهد که حقش را نمیدهد گویا او را بجاي خدا پرستیده. و فرمود: به
برادرت خدمت کن و اگر تو را بخدمت گیرد، نه، و احترامی نیست، فرمود گفتند: حق کسی را بشناسم که حق مرا نمیشناسد؟
21 - همان: ( فرمود: خوبی ندارد فرمود: دو بار خوبی ندارد (این تعبیرات در باره سلوك زیردستانست با حاکمان ظالم مترجم). ( 8
لقمان گفته: سه کس شناخته نشوند مگر در سه جا: بردبار شناخته نشود، مگر نزد خشم او، و شجاع مگر در جنگ، و برادرت را
صفحه 65 از 153
22 - همان: امام صادق (ع) فرمود: براستی آنها را که دوستان خود شماري چون بیازمائیشان ( نشناسی مگر وقتی باو نیازي داري. ( 9
چند طبقهاند، برخی چون شیرند در پرخوري و شدت یورش، و برخی چون گرگ در زیان زدن، و برخی چون سگ در چاپلوسی،
و برخی چون روباه در حیله و دزدي، چهرههاشان گونه گونه است و همه یک حرفه دارند چه خواهی کرد فرداي مرگ که تک و
23 - نوادر راوندي: بسندي تا رسول خدا (ص) که ( تنها رها شوي نه خانواده و نه فرزند داري جز خداوند پروردگار جهانیان. ( 10
فرمود: چون یکی از شما برادرش را دوست دارد از او بپرسد نام پدرش را و از حال تیره و تبارش که آن حقی است واجب، و
24 - بنقل از خط شهید که امام ( درستی دوستی اینست که بپرسد از او اینها را، و گر نه شناسائی و آشنائی احمقانهایست. ( 11
صادق (ع) به مفضل فرمود: رفیق (سفرت) چه کسی بود؟ گفت مردي از برادرانم، فرمود: چه کرده؟ گفت تا به مدینه آمدم جایش
را ندانم و آن حضرت بمن فرمود: نمیدانی که هر که با مؤمنی چهل گام رفاقت کند خدا در روز قیامت حالش را از آداب
25 - امالی طوسی: بسندي تا سعید بن اوس که گفت: از ( معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 115 از او بپرسد ( 1
ابی عمرو بن علا شنیدم میگفت دوست آدمی خود او است بپا دوستی را که نسبت بتو چون جان تو است، گفت: ابو عمرو بن علا
این شعر را براي ما خواند: براي هر کسی شکلی است در مردم چه او شکل بسیار است و کمتر عقل باشد اندر او آنکه عقل سالمی
26 - همان: بسندش تا سفیان بن عیینه که شنیدم امام ششم (ع) ( دارد نخواهی یافتن در میان راه هم شکلی که باشد همچو او ( 2
میفرمود در مسجد خیف: همانا برادران نامیده شدند براي پاکیشان از خیانت، و دوستان نام گرفتند براي همکاري در حقوق مودت.
-27 همان: بسندش تا امام ششم (ع) که میفرمود: مقام دوست بزرگ است تا آنجا که دوزخیان پیش از خویشان نزدیک خود (3)
از آنها فریادرس خواهند، که خدا از زبان آنها گزارش داده (سوره الشعراء آیه 100 ) نیست براي ما شفاعتکننده 101 و نه دوستی
28 - همان: بسندش تا امام ششم، فرمود: کسی را بنام صدیق خود معروف مکن تا او را در سه چیز امتحان کنی، ( مهربان. ( 4
بخشمش آوري و ببینی خشمش او را از حق به باطل میکشاند؟ و نسبت به پول طلا و نقره، و تا اینکه با او سفر کنی. ( 5) الدره
الباهره: امام چهارم فرمود: با کسی دشمنی مکن و گر چه بگمانت زیانی بتو ندارد و از دوستی کسی رو مگردان و اگر چه بگمانت
بتو سودي نرساند، زیرا تو ندانی چه وقتی امید بدوست بندي و ندانی کی از دشمنی بترسی، و کسی از تو عذر نخواهد جز که
بپذیري و گر چه دانی دروغ میگوید. ( 6) امام صادق (ع) فرمود: حشمت خودگیري عزیزي را پایدارتر کند از لوسی برخورد، ( 7) و
فرمود هر که از یارش خشنود نباشد جز که قربان او شود خشمش همیشه باشد، و هر کس بر گناه دوست گله دارد بسیار باشد گله
او ( 8) و امام رضا (ع) فرمود: انس هیبت را ببرد، ( 9) و امام جواد (ع) فرمود: هر که گله کند با یقین بپاکدلی دوستش باید عذر
بخواهد بیخواهش طرف، ( 10 ) و فرمود: هر کس بهمان خوشدلی برادرش خشنود نباشد به عطاي او هم خشنود نشود. ( 11 ) امام
هادي (ع) به متوکل فرمود: صفا مجو از آنکه دلت را بر او تیره کردي، و نصیحت مخواه از آنکه بوي بدبین شدي، همانا دل
(1) دیگري برایت مانند تو است برایش. ص: 116
باب دوازدهم: خوب است گزارش دهد به برادر دینی خود که دوستش دارد، و دل بدل راه دارد.
اخبار باب
-1 محاسن: راوي گفت: مردي بمسجد گذر کرد و امام باقر در آن نشسته بود با امام ششم علیهما السلام یکی از همنشینانش (2)
گفت بآن حضرت که بخدا من این مرد را دوست دارم امام باقر باو فرمود: آگاه باش باو اعلام کن که آن دوستی را پایدارتر کند و
3- همان: ( 2- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: چون کسی را دوست داشتی باو گزارش کن. ( 4 ( براي الفت بهتر است. ( 3
4- همان: بسندش تا ( بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: چون یکی از شماها یارش یا برادرش را دوست دارد باو اعلام کند. ( 5
صفحه 66 از 153
صالح بن حکم گفت شنیدم مردي از امام ششم (ع) میپرسد کسی میگوید: من ترا دوست دارم من چگونه بدانم که او مرا دوست
5- همان: بسندش تا عبید الله بن اسحاق مدائنی که بامام هفتم ( دارد؟ فرمود: بدلت رجوع کن اگر دوستش داري دوستت دارد. ( 6
(ع) گفتم مردي از میان مردم بمن برخورد و بخدا سوگند خورد که مرا دوست دارد و من هم بخدا سوگند خوردم که او راستگو
6- مجالس مفید: بسندش تا امام ششم (ع) ( است؟ فرمود: بدلت رجوع کن اگر دوستش داري قسم بخور و گر نه قسم نخور. ( 7
فرمود: بدلت بنگر اگر بیادت ناآشنا است یکی از شماها تغییر کردید. ص:
-7 نوادر راوندي بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: چون یکی از شما برادرش را دوست دارد باو اعلام کند که براي (1) 117
( 8- الدره الباهره (آخرین حدیث باب گذشته که ترجمه شد). ( 3 ( میانهداري بهتر است. ( 2
باب سیزدهم ":چه کسی سزد که همنشین و یار و دوست باشد، فضل همدم موافق و همنشین خوب و دوستی نیکان
آیات قرآن مجید
-1 الانعام (آیه 52 ) طرد مکن کسانی را که میخوانند پروردگار خود را در بامداد و پسین و رضایش را میجویند، از حسابشان (4)
چیزي بر تو نیست و از حساب تو هم چیزي بر آنها نیست که طردشان کنی و از ستمکاران باشی (ثعلبی بسندش از عبد الله بن
مسعود که اشراف قریش به پیغمبر (ص) گذر کردند و صهیب و خباب و بلال و عمار و دیگران از مسلمانان ناتوان نزد آن حضرت
بودند گفتند: اي محمد باینان عوض قوم خود راضی شدي، ما دنبالهرو آنها باشیم؟ آنها را از خود طرد کن و شاید اگر طردشان
2- الکهف (آیه 28 ) خود را شکیبا دار با کسانی که میخوانند . ( کنی پیروت شویم و این آیه نازل شد (از پاورقی ص 183
پروردگار خود را در بامداد و شبان و میجویند رضایش را دیده از آنها برمتاب که زیور زندگی دنیا را بخواهی و فرمان مبر از کسی
که دلش را از یاد خود تهی کردیم و از هوسش پیروي کرد و کارش ناهنجار است. 3- عبس رو ترش کرد و برگردید: 1- که آن
کور در برش آید. 2- چه دانی تو شاید او تزکیه شود. 3- یا پند پذیرد و یادآوري سودش دهد. 4- اما آنکه بینیاز است تو پذیراي
او باشی. 5- و بر تو نیست که او تزکیه نمیشود. 6- و اما کسی که شتابان نزد تو آمده 7- و او میترسد (از خدا). 8- تو از او مشغول
شوي (سیوطی چند روایت آورده که این اعمی که بر او چهره عبوس شد، عبد الله بن ام مکتوم بوده و آن دیگري که پیغمبر باو
پرداخته یکی از بزرگان قریش. و سید مرتضی طبق آنچه در مجمع البیان (ج 10 ص 437 ) آمده بروایت از امام صادق (ع) گفته
آنکه چهره عبوس کرد مردي از بنی امیه بود که نزد پیغمبر (ص) بود و چون ابن ام مکتوم آمد از او نفرت کرد و چهره عبوس کرد
و از او رو برگرداند (بطور خلاصه از پاورقی ص 184 ). ص: 118
اخبار باب
-1 احتجاج: بسندي تا ابی محمد عسکري (ع) تا امام چهارم (ع) فرمود: چون مردي را دیدید خوش سیما و خوشرفتار است و (1)
گفتارش زاهدانه و حرکاتش با تواضع است، درنگ کنید، شما را نفریبد که بسیار کس باشد که دنیا را بدست نیاورده و مرتکب
حرام نشده براي ناتوانی و زبونی و بزدلی و از دین براي خود دامی ساخته، و پیوسته براي مردم ظاهرسازي میکند، و اگر دستش
بحرام رسد در آن فرو افتد، و اگر بینید از مال حرام خوددار است آرام باشید و شما را نفریبد زیرا شهوتهاي مردم گونه گونهاند چه
بسیار کس که از مال حرام دوري کند، و گر چه بسیار باشد و خود را بر هرزگیهاي زشت وادارد، و حرامشان را بکار گیرد و اگر
بینیدش که از آن هم خوددار است آرام باشید فریبتان ندهد تا بینید چه اندازه پابند عقل است، چه بسیار کسی که همه اینها را
وانهد ولی عقل استواري ندارد، و به نادانی خود تباهی کند بیش از آنچه بعقل خود اصلاح کند، و اگر یافتید که عقل استوار دارد
صفحه 67 از 153
آرام باشید فریبتان ندهد تا ببینید هوایش بر عقلش حکم میکند یا عقلش بر دلخواهش و ریاست ناحق را دوست دارد یا در آن
بیرغبت است، زیرا باشند در میان مردم کسی که زیانکار دنیا و آخرت است، و لذت ریاست باطل را بهتر میداند از لذت مال و
نعمتهاي مباح و حلال، و همه آنها را ترك میکند براي جاهطلبی و ریاست ناحق تا آنجا که چون باو گویند از خدا بترس عزتطلبی
او را بگناه کشد بس است برایش دوزخ و چه بد گهوارهایست (آیه 206 : البقره). او در شب تاریک تلاش میکند، اول کار ناحقش
او را بزیان نهائی میرساند، و خدایش او را میکشاند بدان پس از آنکه طلب کرده آنچه را که در سرکشی خود بر آن توانا نیست، و
حلال کند حرام خدا را، و حرام کند حلال خدا را، و باکی ندارد بدان چه از دینش از دستش رفته با حفظ ریاستی که بخاطر آن
بدبخت شده "آنانند که خدا بر آنها خشم کرده و لعنتشان کرده و عذاب خوارکننده براشان آماده ساخته. "ولی مرد کامل، مرد
خوب آنکه دلش دنبال امر خداست، و همه نیرویش صرف رضاي او است، ذلت در راه حق را نزدیکتر بعزت ابدي داند از عزت در
راه باطل، و میداند اندك سختی که تحمل میکند او را بنعمتی دائم میرساند در خانه آخرت که نابودي و تمامی ندارد، و اینکه هر
خوشی در پیروي هوا او را میکشاند بعذابی که بیانقطاع و همیشه است، و این مرد شما مرد کامل است، و خوب مردیست باو
بچسبید، و بروش او پیرو باشید، و بوسیله او به پروردگارتان توسل جوئید، که دعایش رد ندارد، و در خواستش بنومیدي نگراید.
2- امالی صدوق تا رسول خدا (ص) فرمود: خوشبختتر (1) ص: 119
3- امالی طوسی: بسندش تا ابن عباس که برسول خدا (ص) گفته شد یا رسول الله، ( مردم کسی است که با خوبان مردم بیامیزد. ( 2
کدام همنشینی خوب است؟ فرمود: آنکه دیدارش شما را بیاد خدا اندازد، و گفتارش دانشتان را فزون سازد، و کردارش شما را بیاد
-5 ( 4- معانی الاخبار: بسندي گوید تا لقمان به پسرش گفت: پسر جانم بنده نیکان باش و فرزند بدان مباش. ( 4 ( آخرت آورد. ( 3
خصال: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: پنج خصلتند که هر کس یکی را ندارد همیشه در زندگی کمبود دارد، و خردش وامانده، و
دلش در گرو است یکم تندرستی. دوم امنیت، سوم فراوانی روزي، چهارم همدم موافق. راوي گفت: همدم موافق کدام است؟
6- امالی ( فرمود: همسر خوب و فرزند شایسته و همآمیزش شایسته، و پنجم که جامع این خصال است فراغ خاطر و آسودگی. ( 5
صدوق: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: پنجند که هر که ندارد زندگی گوارا ندارد: صحت و امن و بینیازي و قناعت و همدم
7- همان: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) فرمود: هر که خود را در معرض تهمت در آورد بدگمان بخود را سرزنش نکند، و ( موافق. ( 6
هر کس راز خود را نگهدارد اختیار خود را دارد، و هر گفته از میان دو کس بدر رود و فاش شود، وضع برادر خود را خوب بدان
تا از او بیایدت خلاف آن بمجرد یک سخنی که از برادرت بدر رود باو بدبین مشو تا توانی آن را توجیه کنی، و بر تو است که
برادران راستین بدست آوري، بیشتر آنان را بدست آر زیرا که پشتیبانند در خوشی و سپرند برابر، بلا، در پیشامد خود با کسانی
مشورت کن که خدا ترسند، و برادران را در پیمانه تقوي پذیرا باش، از زنان بد پرهیز کنید، و از خوبشان بر حذر باشید، اگر بکار
8- از همان: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: ( خوبی شما را وادارند با آنها مخالفت کنید تا طمع نکنند شما را بزشت بکشانند. ( 7
9- عیون: بسندش تا ( هر که پند دهی از دل خود ندارد، و خوددار نیست رهبري با خود ندارد دشمنش بگلویش چنگ اندازد. ( 8
10 - علل: بسندش تا امام ( رسول خدا (ص) فرمود: خوبی را در بر زیبارویان بجوئید که کارهاشان سزاتر است خوب باشند. ( 9
(1) پنجم (ع) فرمود: از دوستان پدرت مبر تا نورت خاموش شود. ص: 120
12 - فقه الرضا: روایت است که اگر ( -11 محاسن: بسندش تا امام ششم (ع)، میفرمود: هر که نابجا دوست دارد دنباله ندارد. ( 2
خواهی نعمتت بر جا باشد و مروتت بکمال و زندگیت به گردد، بندهها و زبونان را در کارت شریک مکن که اگر آنان را امین
سازي بتو خیانت کنند و اگر حدیثت گویند دروغت گویند، و اگر شکست خوري تو را وانهند، و بر تو رواست که با خردمند یار
شوي که اگر بخشش را نپسندي از خردش سود گیري، از بدخوي کناره کن، و صحبت کریم را وامگذار که اگر عقلش را نپسندي
13 - سرائر: بسندي تا رسول خدا (ص)، فرمود: چون باغی از ( بعقل خود از کرمش بهرهگیري، و تا توانی از احمق پست بگریز. ( 3
صفحه 68 از 153
14 - نوادر راوندي: ( باغهاي بهشت را دیدید در آن بچرید، گفته شد: یا رسول الله باغ بهشت چیست؟ فرمود: انجمنهاي مؤمنان. ( 4
15 - الدره الباهره: ابو ( بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: از علماء بپرسید، و با فرزانگان بیامیزید، و با فقراء همنشین شوید. ( 5
16 - نهج البلاغه: در وصیت بحسن (ع) ( محمد عسکري (ع) فرمود: بهترین دوستانت آنکه گناه تو را به گردن خود گیرد. ( 6
17 - کنز کراچکی: روایت است که سلیمان ( فرمود: با نیکان قرین باش تا از آنان باشی و از بدان جدا شو تا از آنها جدا باشی. ( 7
(ع) فرمود: در باره کسی هیچ قضاوت نکنید تا ببینید با که یار است همانا مرد شناخته شود بهمگنان و همنشینانش، و او را به یاران
و همسرانش وابندند. ( 8) و در کامل روایت است که عبد الله بن جعفر دوستش را در انجمن خود نیافت و سپس او آمد باو گفت
کجا نشست کردي؟ گفت: با دوستم بیکی از عرصههاي مدینه بیرون شدم، گفتش اگر بصحبت مردم ناچاري بر تو است که با
کسی رفیق باشی که در حضورش زیور تو باشد، و اگر از او غایب شوي آبرویت را حفظ کند (بدگوئی تو نکند) و اگر باو نیازمند
شوي کمکت دهد، و اگر رخنهاي در کارت بیند آن را ببندد، یا اگر کار خوبی آن را بحساب گیرد و اگر بتو وعده دهد نومیدت
18 - اعلام الدین: ( نکند، و اگر با او درآئی دورت نیندازد، و اگر خواهشی کنی بتو بدهد، و اگر لب بندي از طلب او آغاز کند. ( 9
بروایت جابر بن عبد الله از پیغمبر (ص) فرمود: ننشینید مگر نزد ص: 121 هر
عالمی از پنج به پنج ببرد: از شک بیقین، و از خودنمائی باخلاص در عبادت، و از رغبت (بدنیا) برهبت و ترس از آن، و از تکبر
بتواضع، و از دغلسازي به نصیحت پردازي. ( 1) حواریون به عیسی (ع) گفتند: با که همنشین شویم؟ فرمود: کسی که دیدارش شما
را بیاد خدا اندازد، و کردارش شما را بآخرت کشاند، و علمش در منطق و گفتار شما بیفزاید، و بآنها فرمود: بخدا نزدیک شوید با
دوري اهل گناهان و باو دوستدار بدشمنی آنان، و رضایت بجوئید بخشمشان. ( 2) لقمان به پسرش گفت: پسر جانم یاد علماء باش،
بآنها نزدیک شو، و همنشین شو، و در خانهاشان از آنها دیدار کن تا بسا مانند آنها شوي و با آنها باشی، با نیکانشان بنشین بسا خدا
رحمتی بآنها رساند و شامل تو هم بشود و اگر خود خوبی از بدان و سفیهان دور باش که بسا عذابی بآنها رسد از جانب خدا و بتو
هم برسد. دنباله سخن پیغمبر (ص) بتحقیق که خدا سبحانه روشن کرده بقول خود ( 68 : الانعام ")منشین پس از یادآوري با مردم
ستمکار "و بقول خود ( 140 - النساء ")و چون بشنوید که بآیات خدا کفر ورزند و آنها را مسخره کنند با آنان ننشینید تا در حدیث
دیگر درافتند زیرا شما در این صورت مانند آنان باشید یعنی در گناه، و خداي سبحانه فرمود ( 113 : هود ")و تکیه نکنید بسوي
کسانی که ستم کردند تا آتش بشما برسد. (" 3) و پیغمبر (ص) فرمود: چون مردمی گرد آیند و ذکر خداي تعالی کنند شیطان و
دنیا از آنها کناره گیرند و شیطان بدنیا گوید: نبینی چه کار میکنند؟ دنیا گوید: آنها را واگذار چون جدا شدند من گردنشان را
بگیرم. ( 4) و پیغمبر (ص) فرمود: انجمنها سه باشند: سودبخش، و سالم، و رنگپریده، سودبخش آنکه خدا در آن یاد شود، سالم
آنکه خاموش باشد و سخنی نباشد، و رنگپریده آنکه در بیهوده درافتند. ( 5) و فرمود (ص): همنشین خوب به از تنهائی، و تنهائی
به از همنشین بد. ( 6) ص: 122
باب چهاردهم ":کسی که نشاید همنشینی با او و رفاقت با او و همصحبتی با او"
"مجلسها و انجمنها که شایسته نیست نشستن در آنها "از قرآن مجید
1) الانعام (آیه 68 ) و چون دیدي کسانی را که درافتند در آیات ما (ببدگوئی) از آنها رو به تاب تا در حدیث دیگر درافتند و اگر )
شیطان از یادت برد منشین با یادآوري با مردم ستمکار ( 69 ) و بر کسانی که تقوي دارند از حساب خود چیزي نباشد و یادآوري
27 ) الفرقان: و روزي که بگزد ستمکار دستانش (از پشیمانی) میگوید کاش برگرفتمی با ) - است تا شاید آنان پرهیزکار شوند. 2
رسول راهی را. ( 28 ) اي واي من کاش نگرفته بودم فلانی را دوست خود ( 29 ) که البته مرا گمراه کرد از ذکر (قرآن) پس آنکه
صفحه 69 از 153
بمن رسید و شیطان باشد سرکوبکننده آدمی.
اخبار باب
2- همان: بسندش از امام ( -1 امالی صدوق: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: فرزانهتر مردم آنکه از مردم نادان گریزد. ( 3 (2)
ششم (ع) فرمود: هر که بیند برادرش اندر کار بدیست، و او را از آن با توانائی باز ندارد باو خیانت کرده، و هر کس از دوستی
3- امالی طوسی ... در خبر شیخ شامی که پرسید از امیر مؤمنان (ع) ( احمق کناره نکند در آستانه اینست که خوي او را بگیرد. ( 4
4- عیون: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) که فرمود: ( یار بد کدام است؟ فرمود: آنکه نافرمانی خدا را در پیش تو آراسته جلوه دهد. ( 5
5- قرب الاسناد: بسندش از داود رقی که امام ششم (ع) بمن فرمود: ببین هر که سود ( همنشینی با بدان مایه بدبینی به خوبانست. ( 6
6- خصال: ( دینی برایت ندارد باو تکیه مکن، و بیاري او رو نیاور، زیرا هر چه جز خدا تبارك و تعالی نیست است و بدعاقبت. ( 7
بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود سه کسند که همنشینی با آنها دل را بمیراند همنشینی با اوباش و گفتگو با زنان، و همنشینی با
7- همان: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: با ( توانگران الخ. خصال: در ضمن سفارشهاي پیغمبر (ص بعلی (ع) مانند را آورده. ( 8
نابکار یار مشو تا از بدکاریش به تو ص: 123 آموزد، سپس فرمود: پدرم
مرا به سه چیز امر کرد و از سه تا نهی کرد، و در آنچه بمن گفت این بود که: پسر جانم هر که یار بد گیرد سالم نماند، و هر که
8- همان: بسندش تا امام باقر (ع)، فرمود: ( بجاهاي بد درآید تهمت زده شود، و هر که زبانش را نگه ندارد پشیمان گردد الخ. ( 1
نزدیکی و دوستی مکن با چهار کس: احمق، بخیل، ترسو، دروغگو اما احمق خواهد سودت رساند بعوض زیانت رساند، و اما بخیل
9- امالی ( از تو بگیرد و بتو ندهد، و اما ترسو از تو و والدینش گریزد و اما بر دروغگو بسا که راست گوید و باورش نکنند. ( 2
( طوسی: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: بپرهیز از صحبت احمق که هر چه باو نزدیکتر شوي به بدکردن با تو نزدیکتر شود. ( 3
-10 همان: بسندش تا رسول خدا (ص)، فرمود: چهار تا دل تباه کنند، خلوت با زنها بهره بردن از آنها، عمل براي آنها، و همنشینی
-11 ( با مردهها، گفتند: یا رسول الله همنشینی با مردهها چیست؟ فرمود: همنشینی با هر گمراه بیایمان و جور کن از احکام. ( 4
همان: بسندش تا زید بن علی که در جواب پسرش یحیی چه کسی سزا است که از او حذر شود؟ فرمود: سه کس دشمن بدکار و
12 - همان: بسندش تا رسول خدا (ص) هر کس همدین دوست خود است، پس باید ( دوست عهدگسل، و سلطان ستمکار. ( 5
13 - همان: بسندش تا امام صادق (ع)، فرمود: در سفارش ورقه بن نوفل بخدیجه ( بنگرد هر که از شماها با که دوستی میکند؟. ( 6
است که بپرهیز از صحبت احمق دروغزن که خواهد سودت رساند بعوض زیانت رساند و دور را بتو نزدیک نشان دهد و نزدیک را
دور، اگر امینش کنی خیانتت کند، و اگر امینت کند اهانت کند، اگر حدیثت گوید: بتو دروغ گوید، و اگر حدیثش گوئی
14 - علل: بسندش تا رسول ( دروغگویت شمارد، تو را چون سرابی شمارد که تشنه آبش پندارد و چونش رسد چیزي نیابدش. ( 7
خدا (ص) فرمود: دشنام ندهید بقریش و دشمن ندارید عرب را، و خوار نکنید موالی (مسلمانان جز عرب) را، و در میان خوز ساکن
15 - همان: بسندش تا امام ششم (ع) که بهشام فرمود: نبطیان (ساکنین کنار ( نشوید، و از آنها زن مگیرید که رگ بیوفائی دارند. ( 8
16 - همان: بسندش تا امام ( خلیج فارس) نه عربند و نه عجم، از آنها سرپرست و یاور انتخاب نکنید که اصلی بیوفاء دارند. ( 9
1) خدا ) چهارم (ع)، فرمود نتوانی با هر که خواهی بنشینی زیرا ص: 124
تبارك و تعالی میفرماید ( 68 : الانعام) و چون دیدي آنان که درافتند در آیات ما از آنها رو گردان، تا در حدیث دیگري درافتند و
: اگر چنانچه شیطان فراموشت کرد پس از یادآوري منشین با مردم ستمکار. نتوانی هر چه خواهی بگوئی که خدا عز و جل ( 26
اسري) فرمود: و دنبال مرو چیزي را که ندانی، و چون که رسول خدا (ص) فرمود: خدا رحمت کند بندهاي را که خوب گفت و
بهره برد، یا خموش ماند و سالم ماند، و نتوانی هر چه را خواهی بشنوي زیرا خدا عز و جل میفرماید (دنبال آیه پیش) راستی که
صفحه 70 از 153
17 - معانی الاخبار: بسندش تا علی (ع) در جواب پرسشهاي از حسن (ع) فرمود: پسر ( گوش و چشم و دل همه مسئولیت دارند. ( 2
18 - خصال: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: ( جانم سفاهت چیست؟ و او پاسخ داد پیروي از دونان، و مصاحبت با گمراهان. ( 3
پنج از پنج نشدنیست: نصیحت از حسود نشدنیست، و مهربانی از دشمن نشدنیست، و احترام از فاسق نشدنیست، وفاء از زن
19 - امالی صدوق: در مناهی پیغمبر (ص) است که نهی کرد از گفتگوئی که بسوي جز ( نشدنیست و هیبت از فقیر نشدنیست. ( 4
20 - خصال: بسندش تا امام ششم (ع) چهار چیز بیهوده باشند: دوستی با بیوفاء و احسان بناسپاس، و ( خدا عز و جل میخواند. ( 5
(6) .( دانش بگوش ناشنوا، و رازي که سپرده شود به کسی که هوشمندي ندارد (حفظ ندارد، بنقل از خصال در پاورقی ص 194
-21 امالی بسندش تا امام باقر (ع) که بمردي فرمود: اي فلانی همنشین مشو با توانگران زیرا یک بنده خدا با آنها همنشین شود با
عقیده بر اینکه خدا باو نعمت داده و از جاي خود برنخیزد جز که معتقد شود خدا را برو نعمتی نیست (چون که زندگی خود را در
22 - امالی صدوق: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: چهار تا دل را بمیرانند: گناه رو ( برابر توانگران نابود و ناچیز میشمارد). ( 7
گناه، گفتگو با زنان مجادله با احمق که بگوید و تو هم بگوئی و بخیري نرسد، و نشستن با مردهها، گفتند: یا رسول الله مردهها
-24 ( 23 - فقه الرضا روایت است که از دوستان پدرت مبر تا نورت خاموش شود. ( 9 ( کیانند؟ فرمود: هر توانگر خوشگذرانی. ( 8
سرائر: بسندي تا رسول خدا (ص) فرمود: هر که ایمان دارد بخدا و روز قیامت در مجلسی ننشیند که در آن بامام دشنام دهند و
مسلمانی را عیب کنند، چون خدا میفرماید ( 66 : الانعام) و چون دیدي کسانی که درافتند در آیات ما روگردان از آنها تا در حدیث
25 - مجالس مفید بسندش تا سلیمان ( دیگر درافتند و اگر شیطان فراموشت کرده از پس یادآوري منشین با مردم ستمکار. ( 10
1) چه شد؟ که ) جعفري که شنیدم امام دهم (ع) بپدرم میفرمود: ص: 125
من تو را نزد عبد الرحمن یعقوب بینم؟ گفت: او دائی من است، آن حضرت فرمود: او در باره خدا گفتار ناهمواري دارد، خداي
تعالی را بصفات زائده موصوف کند و او را محدود نماید، و خدا وصف زائد ندارد، یا با او بنشین و ما را واگذار و یا با ما بنشین و
او را واگذار، گفت: اگر او هر چه خواهد گوید چه گناهی بر منست اگر گفته او را نگویم، آن حضرت فرمود نمیترسی که بلائی
بر او فرود آید و شما همه را فرا گیرد، ندانی داستان آنکه از یاران موسی بود و پدرش از یاران فرعون، و چون قشون فرعون به
موسی رسید از موسی عقب ماند تا پدر خود را پند دهد موسی باو برخورد که داشت با پدرش دو بدو میکرد، پدر و پسر هر دو با
هم بکنار دریا رسیدند و هر دو غرق شدند و خبرش بموسی رسید، و آن حضرت از جبرئیل حال او را پرسید و گفتش غرق شد
-26 ( خدایش رحمت کناد، و با پدرش همعقیده نبود ولی چون بلا فرود آید کسی که نزدیک گنهکار باشد دفاعی نتواند. ( 2
رجال کشی: بسندش تا امام ششم و هفتم (ع): سزا است که هر کس یاران پدرش را با خود نگهدارد زیرا نیکی بآنان نیکی به پدر
27 - همان: بسندش تا امام چهارم (ع) که به پسرانش میفرمود: با مردم دیندار و با معرفت همنشین باشید و اگر بر ( و مادر باشد. ( 3
آنها دست نیابید تنهائی آرامتر و سالمتر است، و اگر جز همنشینی با مردم را نخواهید با مردم با مروت و مردانگی همنشین شوید که
28 - اختصاص: از امام صادق (ع) که پدرم میفرمود: براي حق قیام کن و ( آنها در مجالس خود هرزه دارائی و یاوهگوئی ندارند. ( 4
از آنچه پیشت آید پاك دار، و برکنار باش از آنچه بدردت نمیخورد و دوري کن از دشمنت، و بر حذر باش از دوستت از هر قومی
29 - همان: بسندي تا امام چهارم (ع) ( باشد مگر که امین باشد، امین خداترس، با بدکار یار مشو و او را براز خود آگاه مکن. ( 5
فرمود: پسرم پنج کس را بپا یارشان مشو و با ایشان حدیث مگو و رفیق سفر مشو گفتم: پدر جان کیانند؟ آنان را بمن بشناسان،
فرمود: بپرهیز از صحبت فاسق که تو را بیک خوراك یا کمتر میفروشد، و بپرهیز از صحبت بخیل که مالش را از تو دریغ دارد در
نیازمندترین حال تو بدان و از صحبت احمق بپرهیز که خواهد سودت رساند و زیانت رساند، و بپرهیز از صحبت قاطع رحم خود که
او را در سه جاي قرآن خدا عز و جل ملعون یافتم، خدا عز و جل فرماید ( 22 : سوره محمد) و بیم میرود که اگر رو بر گردانید تباهی
کنید در زمین و قطع رحم خود کنید 23 آنانند که خدا لعنشان کرده تا آخر آیه (و کرشان کرده و چشمهاشان را کور کرده) و خدا
صفحه 71 از 153
1) خدا را بشکنند ) عز و جل فرموده ( 24 : الرعد) آنان که عهد ص: 126
پس از آنکه بستند و قطع کنند آنچه را خدا فرموده صله شود و تباهی کنند در زمین آنانند که لعنت بر آنها و بد خانهاي دارند "و
در سوره البقره (آیه 26 ) فرموده و آنان که بشکنند پیمان خدا را پس از بستن آن و ببرند آنچه خدا فرموده صله شود و تباهی کنند
31 - کتاب ( 30 - همان: امام صادق (ع) فرمود: دوست دشمن علی (ع) دشمن علی (ع) باشد. ( 3 ( در زمین آنانند که زیانکارند. ( 2
صفات الشیعه صدوق: بسندش تا امیر مؤمنین (ع) فرمود همنشینی با بدان مایه بدبینی به نیکانست، و همنشینی با نیکان بدان را به
نیکان پیوست کند، و همنشینی نیکان با بدکاران نیکوکاران را به بدکاران پیوندد، هر کس وضعش بر شما نامعلوم است و ندانید
دین او را بنگرید به آمیزشکننده او اگر دین خدا دارند او هم دین خدا دارد، و اگر جز دین خدا دارند او را بهرهاي از دین خدا
نباشد که رسول خدا (ص) بسیار میفرمود: هر که ایمان بخدا و روز جزا دارد نباید دوستی کند با کافر و بیامیزد با فاجر، و هر که
برادري کند با کافر یا آمیزش کند با فاجر کافر و فاجر باشد. ( 4) و بسندش از امام صادق (ع) که فرمود: هر که با اهل شک نشیند
32 - نوادر راوندي: بسندي تا علی (ع) فرمود: سه چیزند که هر که رعایتشان کند از شیطان رجیم در امانست و ( مشکوك باشد. ( 5
-33 ( هم از هر بلا، هر که با زنی نامحرم خلوت نکند، و به مجلس سلطان وارد نشود، و بدعتگرا را در بدعتش کمک ندهد. ( 6
امالی طوسی: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: پدرم بمن سفارش کرد، پسر جانم بپرهیز از رفاقت و آمیزش با احمق، از او کناره کن و
با او ستیزه مکن، زیرا احمق خار چشم است غائب باشد یا حاضر، اگر سخن گوید حماقتش او را رسوا کند، و اگر خاموش ماند در
ماندگیش او را واداشته، اگر کاري کند تباهی ببار آورد و اگر رعایت شود آن را ضایع سازد، نه دانش خودش او را کفایت کند و
نه از دانش دیگري بهره گیرد، از اندرزگویش فرمان نبرد و همدوش خود را ناراحت کند، مادرش دوست میدارد مرگ او را، و
همسرش نابودیش را و همسایهاش دوري خانهاش را، و همنشینش تنهائی از او را، اگر کوچکتر حاضران انجمن باشد هر که را بالا
34 - الدره الباهره: پیغمبر (ص) فرمود خیري ( دست او است درمانده کند و اگر بزرگتر آنان باشد زیردستانش را تباه سازد. ( 7
نیست در رفاقت با کسی که حق برابر براي تو نبیند. ( 8) و امیر مؤمنان (ع) فرمود: بریدن از نادان برابر پیوستن بخردمند است، ( 9) و
فرمود (ع) بپرهیزید از هر که باو بددل باشید ( 10 ) و فرمود (ع) عافیت ده جزء است و نه از آن در خاموشی آداب معاشرت-ترجمه
جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 127 است جز بذکر خدا و یکی هم در ترك همنشینی سفیهانست. ( 1) امام دوم (ع) فرمود:
چون شنیدي کسی آبروي مردم را میبرد بکوش تو را نشناسد که آبرو برتر هر کس آشناهاي اویند. ( 2) امام هفتم (ع) فرمود: هر که
از بدي باو غمی ندارد احسان باو هم جایی نزدش ندارد، ( 3) و فرمود (ع) هر که نداري شیدا کند توانگري خود وفا کند. ( 4) امام
نهم (ع) فرمود: بپرهیز از رفاقت با بد که چون تیغ آخته است، زیبامنظر است و زشت اثر. ( 5) و امام ابو محمد عسکري (ع) فرمود:
پیوستن بدان که امیدي باو داري بهتر است از ماندن با کسی که از شرش امان نداري ( 6) و فرمود (ع): در حذر باش از هر نرینه
35 - نهج البلاغه به پسرش حسن (ع) فرمود: پسر جانم بپرهیز از رفاقت با احمق که خواهد سودت دهد و ضررت ( خیرهچشم. ( 7
رساند، بپرهیز از رفاقت بخیل که از یاري تو باز نشیند آنجا که تو نیازمندتري باو و بپرهیز از رفاقت فاجر نابکار که او ترا ببهاي
36 - نهج البلاغه: ( ناچیز بفروشد، و بپرهیز از رفاقت با دروغزن که چون سرابست دور را بتو نزدیک جلوه دهد و نزدیک را دور. ( 8
فرمود با احمق رفاقت نکن که کردارش را برایت جلوه میدهد، و دوست دارد مانندش باشی ( 9) و در نامه به حارث همدانی
فرمود: و حذر کن از رفاقت کسی که گفتارش را پذیرند و کردارش را زشت شمارند زیرا اعتبار هر یاري بیارش باشد. ( 10 ) و
37 - اعلام الدین: پیغمبر (ص) فرمود: تنهائی بهتر از ( فرمود (ع): بپرهیز از رفاقت با نابکاران که بدي به بدي پیوند است. ( 11
همنشین بد است ( 12 ) و فرمود (ص) با بدان بخوي آنها سازش کنید تا از آسیبهاشان سالم مانید، و با کردارشان جدائی کنید تا از
38 - کافی: بسندش از امام ششم (ع) فرمود: سزاوار نیست براي مؤمن در مجلسی نشیند که در آن نافرمانی خدا ( آنان نباشید. ( 13
میشود و نتواند آن را دگرگون سازد. بیان: نافرمانی خدا ترك اوامر او است و انجام آنچه نهی کرده، کبیره باشد یا صغیره حق الله
صفحه 72 از 153
باشد یا حق الناس، و بدگوئی و غیبت مؤمن در شمار آنست، و اگر کسی در کنار تو یکی از این امور را انجام دهد و توانی او را
دگرگون کنی و بازش داري بسختی جلوش را بگیر تا دم بندد و از آن برگردد، و ثواب مجاهدان داري، و اگر از او میترسی
سخنش را ببر و حکیمانه او را بامر جائزي وادار، و باید انکار معصیت با دل و زبان هر دو باشد نه بزبان تنها با اینکه دل بدان دارد
زیرا آن نفاق و زشتکاري دیگریست، و اگر نتوانی برخیز و با او منشین ص:
1) و اگر هم نتوانی برخاست بدل او را انکار کن و دشمنش دار تا گویا بر تابه آتشین هستی، زیرا خداي تعالی از راز دلها ) 128
آگاه است، و تو در این صورت از آمرین بمعروف و بازدارندگان از منکري و اگر نه انکار کنی و نه برخیزي با توانائی با آنها تو و
39 - کافی: بسندش از جعفري که شنیدم ابو الحسن (ع) بپدرم میفرمود: چرا ( او برابرید در گناه چه که راضی بمعصیت شدي. ( 2
من تو را نزد عبد الرحمن بن یعقوب بینم؟ گفت: او دائی من است فرمود: او در باره خدا گفتار ناهنجاري دارد، خدا را وصف کند
با اینکه او را وصفی نباشد یا با او بنشین و ما را واگذار و یا با ما بنشین و او را رها کن، گفتم: او هر چه خواهد بگوید گناهی بر من
است که نگویم آنچه او گوید، امام فرمود: نترسی که باو بلائی فرود آید و بهمه شماها برسد، ندانی داستان آن یار موسی را (ع)
که پدرش از یاران فرعون بود و چون قشون اسب سوار فرعون بموسی رسیدند از قوم موسی عقب ماند تا پدرش را پند دهد و او را
بموسی پیوندد، و پدرش درگذر بود و او با وي کشمکش میکرد تا رسیدند کنار دریا و هر دو غرق شدند و خبرش بموسی (ع)
رسید و فرمود او در رحمت خداست ولی بلا که فرود آید از آنکه نزدیک گنهکار است دفاعی نباشد. ( 3) بیان: جعفري ابو هاشم
داود بن قاسم جعفریست و از بزرگان اصحاب ماست، و بقولی او امام رضا تا آخر ائمه را دریافته و ابو الحسن اما رضا یا امام هادي
است و بهتر است که مقصود سلیمان بن جعفر جعفري باشد که در مجالس مفید تصریح شده (پس از تصحیح الفاظ حدیث
گوید ")خدا را وصف میکند "یعنی باوصاف جسمانی که قول بجسم و صورتست در باره خدا یا بصفات زائده که عقیده اشاعره
است و لفظ (یحده) در مجالس مؤید معنی اول است، تا گوید یا با او بنشین "یعنی جمع میان نشستن با او و با ما نشود چون اگر با
او نشینی فاسقی و ما با فاسقان ننشینیم با اینکه این بسا گفته او را تائید کند، و ظاهرش اینکه نشستن با اهل عقائد باطله نارواست و
حرام است ". او را بموسی پیوندد "یعنی او را بدین او درآورد یا بقشون او رساند که سرانجام هر دو یکی است (نجات پدر "). و
پدرش در گذر بود "یعنی براه باطل خود رفت و پند پسر نپذیرفت "و با او کشمکش میکرد "در ابطال مذهب او و گفتار خشمآور
40 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: رفاقت نکنید با بدعتگرایان، و همنشین آنها نشوید تا در نظر مردم یکی از آنها ( او ... ( 4
شمرده شوید ( 5) که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس بر دین دوست و همنشین خود است. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم
1) بیان: تا در نزد مردم یکی از آنها باشید "دلالت دارد بر وجوب احتراز از موارد تهمت و بر اینکه ) بحار الانوار، ج 1، ص: 129
کار موجب خوشبینی مردم مطلوبست در صورتی که بقصد خودنمائی و ریاء و شهرتطلبی نباشد، و بسا که براي آخرت او هم
سودمند است چنانچه وارد است خدا گواهی مؤمنان را بخوبی کسی بپذیرد و گر چه خلاف آن را بداند ". مرد بر دین دوست خود
است "یعنی در پیش مردم و گواه گفته آن حضرتست یا اینکه واقعا چنین است و بیان مفسده دیگریست در مصاحبت فساق و
41 - کافی: بسندش تا ( بدعتگرایان، چنانچه وارد است، رفیق بد سرایت کند و همنشین بد گمراه کند و این روشنتر است. ( 2
رسول خدا (ص) فرمود: چون اهل شک و بدعت را پس از من دیدید از آنها بیزاري بجوئید و دشنامشان بدهید در بارهشان بد
بگوئید و آبروشان را ببرید و تو دهنشان بزنید تا طمع نکنند بفساد در اسلام و مردم از آنها حذر کنند و از بدعتهاشان نیاموزند تا
خدا بدین کار براي شماها حسنه نویسد و درجات شما را در آخر بالا برد. ( 3) بیان: گویا مقصود از اهل شک کسانیند که در دین
شک کنند و مردم را بواسطه القاء شبهه در شک اندازند و بقولی مقصود کسانیند که بنیاد دینشان بگمانها و توهمها است مانند
علماء مخالفین، و بسا مقصود از آنها فاسقان فسقنما باشد و آنهم مایه شک مردم در دین شود و نشانه سستی یقین آنهاست (و پس
از تفسیر لفظ شک از قول قاموس و نهایه گوید) بدعت کم کردن حکمی است از دین یا فزودن حکمی بدان چنانچه در مصباح
صفحه 73 از 153
آمده و من گویم: بدعت بطور کلی هر چه پس از پیغمبر (ص) پدید آمده و نص بخصوصی در آن نیامده و عمومات آیات و
روایات شامل آن نیست یا بطور خصوص یا عموم از آن نهی شده و بدعت شامل اعمالی نیست که عموم ادله واردند مانند مدرسه
ساختن و امثالش که داخلند در عموم امر بجا دادن مؤمنان و اسکان و اعانت بر آنان، و چون انشاء برخی کتابهاي دینی و تالیفاتی
که در باره علوم شرعیه باشند، و چون جامهها که در زمان رسول خدا (ص) نبوده و خوراکهاي تازه در آمد که مشمول عموم ادله
حلیتند و از آنها نهی نشده، و آنچه بجواز عمومی کنند اگر آن را بخصوص وارد از شرع دانند بدعت باشد (مانند سفرههائی که بنام
امام یا جز او اطعام کنند) کما اینکه نماز بطور کلی بهترین موضوع کار عبادتست و همه وقت مستحب است و چون چند رکعت
مخصوص در وقتی خاص معین شود بدعت باشد، و چنانچه یکی هفتاد ذکر لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ را بخصوص معین کند که مطلوب شرع
است در وقت مخصوص بیاینکه نصی در باره آن وارد باشد بدعت است و خلاصه پدید آوردن چیزي در شرع که معنی ندارد
بدعت است خواه اصلش تازه درآمد باشد و خواه خصوصیتش بدعت باشد، و آنچه مخالفان گفتند که بدعت باحکام خمسه آداب
1) تقسیم شود و مستحب و واجب هم دارد براي توجیه گفته عمر در ) معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 130
باب نماز تراویح (نافله به جماعت در شبهاي ماه رمضان) که "چه خوب بدعتی است "باطل است زیرا هر بدعت حرام است چنانچه
رسول خدا (ص) فرموده: هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی راه بدوزخ دارد و آنچه هم عمر کرد بدعت حرام بود چون پیغمبر
(ص) نهی کرده از جماعت در نماز نافله و این تقسیم سودي براشان ندارد. و هرگز به نکند عطار آنچه تباه کرده روزگار و ما
گفتار را تمام کردیم در این باره در کتاب فتن در باب مطاعن عمر. ( 2) شهید ره در قواعدش گفته: امور تازه در آمده پس از
1- قسم واجب چون نوشتن قرآن و حدیث پیغمبر و امام (ع) ( پیغمبر اقسامی دارند که بدعت نامیده نشود جز آنچه حرام است. ( 3
- در صورتی که ترس از میان رفتن آنها باشد راسا زیرا تبلیغ آنها بقرنهاي آینده بطور اتفاق واجب است و هم بحکم آیه ( 19
الانعام: تا شما را اندرز کنم و هر که برسد باو) و این کار بانجام نرسد جز با حفظ آنها و آن در زمان غیبت واجب است نه در زمان
2- حرام و آن بدعتی است که قانون تحریم و دلیل آن ( حضور امام زیرا مسئول حفظ آنها امام است و خللی در آن راه ندارد. ( 4
فرا گیردش چون مقدم داشتن دیگران بر ائمه معصومین و گرفتن مقام آنها، و براي خود خواستن حاکمان ناحق اموال عمومی را و
منع آنها از مستحقانش، و جنگیدن با اهل حق، پراکندن و تبعید آنان، و کشتن به مجرد بدبینی، و واداشتن به بیعت با فاسقان و پابند
ماندن بدان بیعت، و حرام دانستن نقض آن، و غسل پاها بجاي مسح، و مسح بر غیر بشره قدم و نوشیدن بسیاري از نوشاکها، و
جماعت در نماز نافله، و اذان دوم در روز جمعه، و حرام کردن متعه زنان، و متعه در حج، و شوریدن بر امام بر حق، وارث دادن
بخویشان دور و منع نزدیکتران و منع خمس از اهل آن، و افطار بیوقت و جز آن از تازه درآمدهاي مشهور، و از آنها است باجماع
3- آنچه مستحب است و دلیل استحباب آن را فرا ( فریقین رشوهاي که کارگران حکومت در خرید و فروش از مردم ستانند. ( 5
گیرد مانند ساختن مدارس و کاروانسراها و از این قسم نیست موکبی که سلاطین بر پا کنند تا پیش مردم بزرگ باشند مگر آنکه
4- مکروه: و آنست که مشمول دلیل کراهت باشد چون فزودن در تسبیح زهرا (ع) و وظیفههاي ( سبب ترس دشمن اسلام باشد. ( 6
دیگر یا کم کردن از آنها، و خوشپوشی و خوشخوري بکمتر از حد اسراف، و بسا به آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
5- مباح که دلیل اباحه آن را فرا گیرد چون بیختن آرد، زیرا ( الانوار، ج 1، ص: 131 حرمت کشد اگر به عیالش زیان رساند. ( 1
روایت است که نخست چیزي که مردم پس از رسول خدا (ص) پدید کردند بکار گرفتن آرد بیز بود، زیرا زندگی نرم و با رفاه از
مباحاتست و وسیله آن هم مباح است. در نهایه گفته: بدعت دو گونه است: بدعت هدایت و بدعت گمراهی، و هر بدعتی بر خلاف
امر خدا و رسولش باشد ضلالت و مردود، و هر چه فرا گرفته عموم خواست خدا و تشویق او یا رسولش باشد پسندیده است، و هر
چه نمونهاي در شرع ندارد چون نوع خاصی از بخشش و کار خیر باز هم پسندیده است ولی نباید بر خلاف دستور شرع باشد زیرا
پیغمبر (ص) برایش ثوابی مقرر کرده و فرموده: هر که روش خوبی برپا کند ثواب آن را برد و ثواب هر که بدان عمل کند، و در
صفحه 74 از 153
باره ضد آن فرموده: هر که روش بدي بنیاد کند گناه آن و گناه هر که آن را بکار بندد بر او باشد، و این در صورتیست که خلاف
امر خدا و رسولش بود، سپس گفته: بیشتر مورد استعمال لفظ مبتدع در مورد مذموم است پایان. مقصود از دشنام به بدعتگزار
سخنی است که او را خوار کند، شهید ثانی، ره گفته: میتوان سخنی رو در روي آنها گفت که درست باشد و راست نه سخن دروغ،
و آیا این نوعی نهی منکر است که باید شروط آن رعایت شود یا استخفاف آنان مطلقا روایت ظاهر روایت و فتاوي وجه دوم است
و اولی احوط است، و دلالت دارد بر جواز او در رو برو شدن با آنها بدان و رجحان آن روایت برقی از امام ششم (ع) که: چون
فاسق آشکار کند فسق خود را نه احترامی دارد و نه غیبتی و روایت مرفوعه محمد بن بزیع که از تمامت عبادت بدگوئی از اهل
ریب است پایان "و القول فیهم "یعنی بدگوئی و ندامت آنان و بنقل از قاموس و صحاح وقیعه را به غیبت تفسیر کرد ". تو دهنی
بآنها "آوردن دلیل قاطع است بر رد آنها که نتوانند پاسخ گفت چنانچه خداي تعالی فرموده ( 258 : البقره پس مبهوت شد آنکه کافر
بود ")در برابر دلیل حضرت ابراهیم. "و بسا که بمعنی بهتان زدن باشد براي مصلحت که مجوز آنست و معنی اول روشنتر است ...
-42 کافی: بسندش تا امام صادق (ع)، فرمود: نشاید مسلمان برادري کند با فاجر و با احمق و نه دروغزن. بیان: ... برادري کردن (2)
یا ربودن و رفاقت است که بدنبال او باشد و حقش را رعایت ص: 132 کند
و رازدارش گردد، و با مال و جاه خود با او همدردي کند ... و فاجر آنکه پرده دین را دریده و نابکار است، و ذکر دروغزن پس از
43 - کافی: بسندش تا امیر المؤمنین (ع) که هر بار بالاي منبر میرفت ( آن براي اینست که زیان او از فاجران دیگر بیشتر است. ( 1
میفرمود: شایسته مسلمانست که از برادري سه کس دوري کند: بیآبرو، و احمق و دروغزن، اما بیآبرو میخواهد کار خود را برایت
جلوه دهد، و میخواهد که مانند او باشی، و در امر دین و معاد بتو کمکی نکند، و همنشینی با او جفا و سختدلی است، و ورود و
خروجش براي تو ننگ است، و اما احمق تو را بخیري نرساند، و امیدي نیست که بدي را از تو بگرداند و گر چه خود را به تلاش
اندازد و بسا که سود تو را خواهد و زیانت رساند، پس مرگش به از زندگی او باشد، و خاموشیش به از گویائیش، و درویش به از
نزدیکیش، و اما دروغزن براي اینکه با او زندگی گوارا نداري، سخن تو را بدیگران برد، و از دیگران را براي تو آورد، چون خبر
تازه درآمدي بتو رسد آن را به دیگري کشاند تا آنجا که بسا راست گوید و باور نشود، و وادارد مردم را بدشمنی با همدیگر، و از
آن کینهها در سینهها برآید، پس از خدا بترسید و خود را واپائید. ( 2) بیان: پس از تفسیر ماجن، به بیآبرو و کسی که در کارش
بیباك است گوید: بسا که مقصود از جفا دوري از آداب نیک است، و در اخبار بسیار باین معنا آمده و اینجا هم مناسب است، و
میتواند که مقصود سرسختی و ترك صله و نیکی باشد و بتفسیر نهایه: جفا دوري کردن و ترك صله و نیکی است و از این معنا
است حدیث "من بدا جفا: "هر که بیابانی شد سر سخت میشود چون کم با مردم آمیزش دارد ... (و ورود و خروجش بر تو ننگ
است "یعنی رفت و آمد با او "تو را بخیري نرساند "یعنی در مشورت با او "سخن تو را بدیگران برد) یعنی بمردم از قول تو دروغ
گوید و از آنها به تو دروغ گوید و میان شماها را بهمزند و اعتمادي بسخن او نباشد چون عادت بدروغ دارد و فائده از او برده نشود
و بعلاوه میان مردم القاء دشمنی کند (در باقیمانده شرح طولانی فائده عمومی نبود و از ترجمه آن صرف نظر شد مترجم "). خود را
واپائید "یعنی برادر و رفیق دیگري جز اینها براي خود برگزینید چون ضرر آنها دانستید، اینکه بترسید از پیامدهاي بد این رفاقت و
دوستی بگیرید که ضرر دین و دنیا ندارد، و بقولی مقصود اینست که خود را بپائید و گفته دروغزن را نپذیرید و بقولشان با مردم
دشمنی نکنید با اینکه خداي تعالی ( 16 : الحجرات) فرموده: اگر فاسقی خبري بشما داد روشنگري کنید (تا بفهمید درست است یا
44 - کافی: بسندش تا (1) نه) و این تفسیر تا اندازهاي بعید است. ص: 133
امام چهارم (ع) که بامام باقر (ع) فرمود: پسر جانم بنگر به پنج کس و با آنها یار مشو، و گفتگو مکن، و همسفر مباش، گفتم پدر
جان کیانند؟ فرمود: بپرهیز از مصاحبت دروغزن که چون سرابست دور را بتو نزدیک نماید، و نزدیک را دور، بپرهیز از مصاحبت
فاسق که تو را بیک خوراك یا کمتر بفروشد بپرهیز از مصاحبت بخیل که مالش را از تو دریغ دارد در نیازمندترین حال تو بدان، و
صفحه 75 از 153
بپرهیز از مصاحبت احمق که چون خواهد سودت دهد زیانت رساند، بپرهیز از مصاحبت قاطع رحم که در سه جاي قرآن خدا عز و
جل او را ملعون یافتم، خدا عز و جل ( 26 : محمد) فرماید: آیا امید است که اگر پشت دهید در زمین تباهی کنید و قطع رحم نمائید
آنانند که خدا لعنتشان کرده و کرشان کرده و کورشان کرده. "و فرمود ( 25 : الرعد) آنان که بشکنند پیمان خدا را پس از بستن آن
و قطع کنند آنچه را خدا فرموده صله شود و تباهی کنند در زمین آنانند که لعنت دارند و خانه بد دارند. و فرمود در سوره البقره
(آیه 26 ) آنان که بشکنند پیمان خدا را پس از بستنش و قطع کنند آنچه را خدا فرموده صله شود و تباهی کنند در زمین هم آنها
زیانکارند. ( 2) بیان: چون سراب است "بقول راغب سراب درخشانی بیابانست که آب نماید، چون به چشم درآید، و بکار رود در
آنچه بیحقیقت است مانند لفظ شراب در آنچه با حقیقت است، خدا چون سرابی در بیابانها که تشنه پندارد آبست "و فرموده و
براه افتند کوهها و سراب شوند ("آیه اول 39 : نور و دوم 20 النبأ) پایان و بسا گویند: مقصود از کذاب و دروغزن آنکه بر خدا و
رسولش دروغ بندد با فتواهاي باطل و بسا اشاره باشد بقول خداي تعالی و آنان که کافرند کردارهاشان چون سرابیست در بیابانها
آیه 39 سوره نور ". "نزدیک کند "یعنی بدروغ خود دور را بحق نزدیک نشان دهد یا دور از عقل را نزدیک نشان دهد و بعکس
تو را فروشنده است "یا بیعت کند و اولی روشنتر است تا گوید: ( 3 ")فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ "بیضاوي گفته: یعنی اگر متصدي امور
مردم شوید و فرمانگزار آنها گردید، یا اگر رو گردانید و پشت باسلام کنید "فساد کنید در زمین و قطع رحم کنید "براي اجراي
ولایت و کشیدن آن بوضع دوران جاهلیت از رقابت و جنگیدن با خویشان، معنی اینست که چون در دین سستند و بر دنیا حریص
بایدشان که از وضع حال آنها بآنها گفت بسا چنین باشند و هم آنانند که خدا لعنتشان کرده است براي تباهکاري و قطع رحم، و
کرشان کرده از شنیدن حق و پذیرش آن، و کورشان کرده، و راه نبرند بدان ... (عهد خدا) گفتند: خدا را چند عهد است: یکی
آنکه بحکم عقل از بندههایش گرفته ص: 134 که آیات آفاق و انفس را
بدانها نموده، و دلیل بر وجود صانع و قدرت و علم و حکمت و یگانگیش آورده. دوم پیمان اقرار به پروردگاریش که بدان اعتراف
کردند و گفتند: بلی آنجا که فرمود: آیا من پروردگارتان نیستم (اشاره دارد بآیه 171 سوره اعراف). سوم: پیمانی که از اهل کتاب
گرفته در کتابها که به پیغمبرانشان فرو فرستاده که محمد (ص) را باور دارند. چهارم: پیمانی که از همه امتها گرفته براي تصدیق
پیغمبرانشان با معجزات و اینکه از او پیروي کنند و حکم او را مخالفت نکنند. و پنجم: پیمان بر ولایت اوصیاء، و پیمان او بر
دانشمندان که بیاموزند نادانان را و بیان کنند آنچه در کتاب خداست و نهانش ندارند، و ششم پیمانی که از پیغمبران گرفته بر اینکه
رسالت خود را برسانند و دین را بر پا دارند و در آن تفرقهاندازي نکنند. و همه این پیمانها شکسته شده مگر آخري، و میثاق بقول
مفسران آیات و کتب خدا و التزام و پذیرش بنده است ... و در تفسیر امام در باره آیه بقره "آنان که میشکنند عهد خدا را "آمده
یعنی آن عهدي که بر آنها گرفته شده براي خدا بربوبیت، و براي محمد (ص) به نبوت، و براي علی (ع) بامامت و براي شیعههاشان
بمحبت و کرامت " ...و قطع کنند آنچه را خدا فرموده صله شود "از همه خویشان با بررسی حال آنها، و برترین رحم که حقش
واجبتر است رحم محمد است (ص) که حقشان از حق او است چنانچه حق خویشان آدمی براي پدر و مادر است، و حق آن
حضرت بزرگتر است از حق پدر و مادر، همچنین حق خویش آن حضرت بزرگتر است و قطعش دردناکتر و رسواتر ". و تباهی
کنند در زمین "به بیزاري از امام مفترض الطاعه و اعتقاد بامامت ممنوع الاطاعه "و آنانند که زیانکارند "که خود را بدوزخ انداخته
و از بهشت محروم ساخته، واي بر این زیانی که عذاب ابد را بر آنها بایست کرده و از نعمت ابدي محرومشان کرده. و بقولی در
تفسیر "میبرند آنچه را خدا فرموده صله شود "که در آن درآید تفرقه میان پیغمبران و کتابهاشان بتصدیق بعضی و رد بعضی و ترك
دوستداري مؤمنان، و ترك جمعه و جماعت مقرره، و هر آنچه در آن کناره از خیر است و دست آوردن شر، زیرا که آن ببرد صله
میان خدا و بنده را که هدف اساسی از هر وصل و فصل است. و اینکه فرمود لعن در سه آیه است یکم و دومش روشن است و اما
سومی براي اینست که ص: 135 زیانکاري خصوص بتفسیر امام بایست لعن
صفحه 76 از 153
و دوري از رحمت خداي سبحان است چه که در بسیاري آیات قرآن کفار را به زیانکاري توصیف کرده مانند آیه 68 سوره برائه،
و 98 سوره الاعراف، و 108 سوره النحل، و 36 سوره الانفال. و 77 سوره الاعراف، و 51 سوره العنکبوت، و 31 ، سوره البقره، و 14
سوره الزمر، و 95 سوره یونس و 62 سوره الزمر، و 65 سوره الزمر و آیه 85 سوره آل عمران و آیه 9 سوره المائده (از ذکر آیات
-45 ( بهمان شماره آنها و سوره آنها که از پاورقی ص 212 گرفته شده است اکتفا شد و میتوان بدانها مراجعه کرد مترجم). ( 1
کافی: بسندش از شعیب عقرقوفی که از امام ششم (ع) در باره قول خدا عز و جل ( 139 : النساء) و البته نازل شده بر شما در قرآن که
چون شنوید آیات خدا انکار شوند به مسخره گیرند آنها را تا آخر آیه، پرسیدم فرمود: مقصود از آن اینست که چون شنوید کسی
حق را انکار کند و دروغ شمارد و در امامان بدگوئی کند از نزد او برخیز و همنشین او نباش هر که میخواهد باشد. ( 2) بیان: آنچه
در قرآن نازل شده گوید اشاره است بآیه 68 سوره الانعام "چون دیدي آنان را که درافتند در آیات ما روگردان ازشان تا درافتند
در حدیث دیگر و اگرت شیطان فراموشت کند پس از یادآوري منشین با مردم ستمکار "چون الانعام مکیه است و این آیه مورد
سؤال در سوره النساء است که مدینه است و از این رو امام براي اشاره بدان این آیه را انتخاب کرده و دنبال آیه مورد سؤال اینست
که: ننشیند با آنها تا درافتند در حدیث دیگري زیرا شما در صورت همنشینی مانند آنها باشید و راستش خدا فراهمکننده منافقان و
کافرانست در دوزخ با هم. ... و در اخبار بسیاریست که آیات خدا ائمه (ع) باشند یا آیاتی که در باره آنها نازل است و علی بن
ابراهیم در اینجا گفته: آیات خدا همان امامانند، و بقول بیضاوي نهی از همنشینی در صورتیست که مسخره کن و معاند باشد و امید
هدایت در او نباشد و مورد تائید است ". شما در این صورت مانند آنهائید "در گناهکاري زیرا توانید روگردانید و انکار عملی
کنید یا در کفر هم اگر رضا دهید بکار آنها یا براي اینست که همنشینی طعنهزنان در قرآن که ملایان یهود بودند همان منافقان
بودند بدلیل اینکه بدنبالش فرموده "راستی که خدا فراهم آورنده منافقان و کفار است در دوزخ با هم "یعنی هم آنها که نشینند و
هم آنها که در برشان نشینند پایان و در آیه اشاره دارد که مورد منع از مجالست هر منافقی است خواه خویش تو باشد یا نه آداب
معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 136 و خواه در ظاهر همکیش تو باشد یا نه و خواه در ظاهر در شمار اهل
46 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) ( علم باشد یا نه، و خواه از حکمرانان باشد یا دگران در صورتی که بیم ضرر نداشته باشی. ( 1
( فرمود: هر که ایمان بخدا و روز جزاء دارد ننشیند در مجلسی که کم شمارند در آن امام را یا عیب کنند و بد گویند از مؤمنی. ( 2
بیان: نباید بنشیند یا نمینشیند "و گویا اشاره است بقول خداي تعالی ( 22 : المجادله) نیابی مردمی را که ایمان بخدا و روز جزا
دارند و دوستی کنند با کسی که مبارزه کند با خدا و رسولش "و در آن راندن بزرگی است از شنیدن غیبت مؤمن چون آن را برابر
47 - کافی: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) فرمود: هر که ایمان ( کم شمردن امام ساخته که معنی آن بدگوئی و نکوهش امام است. ( 3
بخدا و روز جزا دارد جاي تهمتآور نایستد. ( 4) بیان: گویا مقصود نهی از حضور در جاییست که مایه تهمت بفسق یا کفر باشد، یا
باخلاق بد بهر وضعی از ایستادن و راه رفتن و نشستن و جز آن زیرا نزد مردم مایه تهمت باین اوصاف شود و گاهی باو سرایت
کنند، و پس از تفسیر لغت از مغرب گوید: و از آنست حدیثی که گوید: وانه هر چه تو را بشک اندازد، و بدان چه تو را در شک
نیندازد، و راستش دروغ جزء ریبه است، و راستی سبب آرامش، مقصود از ریبه هر آنچه سبب ناراحتی خاطر و پریشانی آنست
نبینی که با طمانینه برابر کرده که مایه آرامش است، چون نفس تا در شک است آرام نیست و چون یقین کند آرام شود پایان سخن
مغرب. و بسا مقصود منع از همنشینی شبههاندازان باشد که در دین شبهه نمایند و آن را زیرکی و باریکبینی شمرند و مردم را از
راه یقین گمراه سازند چون بیشتر فلسفهبافان و متکلمان که هر که با آنها نشیند و گفتگو کند بچیزي ایمان ندارد و در دلش مرض
شک و نفاق پدید آید و نتواند در هیچ اصل دینی بیقین رسد بلکه یک الحاد عقلی بر او رخ دهد که پابند بچیزي نباشد و یقین
بچیزي نکند چنانچه وارسته از دین بهیچ ملتی و کیشی ایمان ندارد و چنانند که خدا فرموده ( 10 : البقره) در دلشان مرضی است و
خدا مرض را بر ایشان فزاید "و بیشتر مردم زمان ما باین راه رفتند و کمتر مؤمن درستی یافت شود، خدا ما و برادران مؤمن ما را از
صفحه 77 از 153
48 - کافی: بسندش تا عبد الأعلی که شنیدم امام ششم (ع) میفرمود: هر که ایمان به خدا ( آن در پناه گیرد و از مهلکهها برهاند. ( 5
و روز جزا دارد، نباید در مجلسی نشیند که در آن امامی نکوهش شود یا مؤمنی کم شمرده شود. آداب معاشرت-ترجمه جلد
49 - کافی: بسندش تا امام ششم ( 1) بیان: مانندش با اندك تغییري در متن و سند گذشت. ( 2 ) شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 137
(ع) فرمود: سه انجمن است که خدا دشمنشان دارد، و خدا نقمتش را بر آنها فرستد با آنها ننشینید و با آنها هممجلس نشوید:
مجلس کسی که زبانش بدروغ فتوي میدهد، و مجلسی که با دشمنان ما در آن نوآوري و یاد ما در آن کهنهپرستی است، و مجلسی
که در آن بازدارنده از ما باشد و تو میدانی، گوید و آنگاه امام ششم سه آیه از قرآن خواند که گویا در دهان مبارکش حاضر
108 سوره الانعام) و دشنام ندهید کسانی که میخوانند جز خدا را تا خدا را ندانسته دشنام ) - بودند یا گفت: در مشتش بودند. 1
116) - 68 سوره الانعام) و چون دیدي کسانی که درافتند در آیات ما از آنها روگردان تا در حدیث دیگر درافتند. 3 ) - دهند. 2
سوره النحل) بزبان دروغگو نگوئید این حلال است و این حرام تا به دروغ بخدا افترا بزنید. ( 3) بیان: (بعد از توضیحی در سند
حدیث) گوید: نقمت یا کیفر دنیوي است یا لعنت و حکم باستحقاق کیفر در آخرت "و هممجلس نشوید "یا تاکید است براي
اینکه با آنها ننشینید یا مقصود از همنشینی همراهی بهر صورتست و مقصود از مجالست آنکه با دوستی و همدمی و رفاقت باشد
: چنانچه گویند: فلانی انیس جلیس او است، و ترقی از مادون است با علی که عادت عربست و بروش آنست قول خداي تعالی ( 3
سوره سبا) و نه خردتر از آن و نه بزرگتر و هم گفته او ( 255 : البقره) و نگیرد او را چرت و نه خواب "و بسا بر عکس است و
مقصود از همنشینی آنکه چسبیده بآنست چون قول خداي تعالی ( 17 : ق) از راست و چپ همنشینی باشد "یا مقصود از یکی
حقیقت همنشینی است و از دیگر هر گونه یاري و رفاقت. و چند فرق میان قعود و جلوس از نظر تحقیق لغوي گفتند ولی با مورد
حدیث چندان مناسبتی ندارد مگر بزور (و آنگاه از مصباح و فارابی فرق میان معنی دو لفظ را بیان کرده که ترجمهاش سودي براي
عموم ندارد مترجم.) (و پس از تفسیر برخی الفاظ حدیث گوید) و تو میدانی که او مردم را از ما باز میدارد و تبلیغ بر علیه ما دارد و
اگر ندانی بر تو در همنشینی او باکی نیست تا گوید تردید در اینکه در دهانش بود یا در مشتش از راویست و غرض اینست که
تعجب کرده از استشهاد فوري بآیات بیاندیشه و درنگ. و ذکر آیات بر خلاف ترتیب مطالبست آیه سوم راجع بدروغی در
فتواست، و اولی براي ص: 138 مطلب دومی است زیرا در اخبار که مقصود
از دشنام بخدا دشمنی باولیاء خداست، و اگر در مجلسی نشست که در آن ذکر دشمنان خداست یا خاموش ماند و سازشکار باشد
یا بآنها تعرض کند در گفتگو و مشمول آیه گردد. ( 1) و در روضه کافی ضمن حدیثی طولانی است که با مردم ظاهرسازي کنید و
آنها را بجان خود نیندازید، و بآن بطاعت پروردگار خود بپردازید، و بپرهیزید از دشنام بدشمنان خدا آنجا که میشنوند از شما تا
دشنام دهند خدا را ندانسته، و شایسته است بدانید دشنام بخدا چه اندازهاي دارد و چگونه است؟ راستش هر که اولیاء خدا را دشنام
دهد دشنام بخدا را از پرده بدر آورده، و چه کسی ستمکارتر است نزد خدا از آنکه دشنامتراشی کند براي خدا و دوستانش پس
آرام باشید، آرام و پیرو امر خدا باشید و لا حول و لا قوه الا بالله. ( 2) و روایت کرده عیاشی از آن حضرت علیه السلام که از این آیه
پرسش شد و فرمود: کسی را دیدي که خدا را دشنام دهد؟ گفت: نه، و چگونه باشد؟ فرمود هر که ولی خدا را دشنام دهد خدا را
دشنام داده، ( 3) و در اعتبار آمده از آن حضرت (ع) که باو گفته شد ما در مسجد مردي را بینیم که آشکار بدشمنان شما دشنام
دهد فرمود: چیست بر او خدایش لعنت کند که بما تعرض کرده خدا فرموده: و دشنام ندهید آنان را که میخوانند تا آخر آیه گفت:
و امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمود: دشنامشان ندهید که آنها هم بشما دشنام دهند و فرمود: هر که به ولی خدا دشنام دهد
بخدا دشنام داده، ( 4) پیغمبر (ص) بعلی (ص) فرمود: هر که بتو دشنام دهد به من دشنام داده، و هر که بمن دشنام دهد بخدا دشنام
داده و هر که بخدا دشنام دهد او را سر نگون بدوزخ کند. و آیه دوم راجع بمطلب سوم است زیرا در اخبار آمده که مقصود از
آیات امامان علیهم السلام باشند و علی بن ابراهیم ( 5) در تفسیر قمی روایت کرده از پیغمبر (ص) فرمود: هر که ایمان بخدا و روز
صفحه 78 از 153
جزا دارد در مجلسی ننشیند که در آن دشنام بامامی داده شود یا غیبت و بدگوئی از مسلمانی شود زیرا خداي تعالی در قرآنش
میفرماید: و چون دیدید درافتند در آیات ما- الآیۀ- و بقولی آیه یکم براي مطلب سوم است و آیه دومی براي مطلب دوم، و خوض
در چیزي طعنه زدن در آنست چنانچه خدا فرمود: ( 45 سوره المدثر) و بودیم ما که خوض میکردیم با خوضکنندهها. و برگردیم به
تفسیر آیه، بقول مفسران قرآن "سب نکنید آنان که میخوانند آنها را بجاي خدا "گفتند: یعنی نام نبرید معبودانی که آنها را
میپرستند بزشتی و بدي "تا دشنام دهند بخدا بتجاوز "یعنی تجاوز از حق بباطل (ندانسته) یعنی از روي ندانستن مقام خدا و آنچه
ص: 139 که باید او را بدان نام برد دستور. ( 1) و من گویم: بنا بر تفسیر
ائمه علیهم السلام بسا که معناي بغیر علم اینست که بغیر علم بر اینکه دشنام اولیاء خدا دشنام بخداست ". چون دیدي آنان را که
خوض کنند در آیات "گفتند: یعنی بدروغ شمردن و مسخره کردن بآن آیات و طعنه زدن بدانها "روگردان از آنان "یعنی با آنها
منشین و برخیز از بر آنها "تا افتند در حدیث دیگري جز قرآن ... و از آن پس فرمود "و اگر آنکه فراموشت کرد "و تو را به
وسوسه خود انداخت تا نهی را فراموش کنی "پس ننشین پس از یادآوري "یعنی پس از آنکه به یادت آمد آن نهی "با مردم
ستمکار "که ستم کردند اینکه دروغ شمردن و مسخره کردن را به جاي باور کردن و احترام بآیات نهادند ". و نگوئید براي آنچه
وصف کنند زبانهاي شما ... "بقول بیضاوي یعنی دروغ نگوئید بوصف کردن زبان خود که بگوئید این حلال است و این حرام. یا
اینکه نگوئید: این حلال است و این حرام تا زبان شما دروغ را نمودار کند و معرفی نماید و حرام نکنید و حلال نکنید بمجرد گفتار
زبان خود بیدلیل بر آن: و اینکه زبان وصف کند دروغ را مبالغه است در کذب و دروغ بودن سخن آنها که گویا حقیقت دروغ
ناشناخته بوده و زبان آنان با سخن بیحقیقت آنها آن را وصف کنند و بشناسانند، و از این جهت است که آن را شیواتر سخن
دانستند مانند قول عرب در وصف زیبائی محبوب که: رخش زیبائی را وصف میکند و چشمش جادوگري معرفی میکند "تا افتراء
بندید خدا را بدروغ "بیان نتیجه کار آنها است نه بیان هدف و غرص آنها چنانچه در قول خداي تعالی (آیه 8 سوره قصص) تا
50 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: چون گرفتار شدي به ناصبیها (دشمنان خاندان ( باشد براشان دشمن و اندوهزا. ( 2
پیغمبر (ص) و بهمنشینی با آنان چون کسی باش بر روي تابه و سنگ سرخ است تا بر خیزي چون خدا دشمنشان دارد و لعنتشان
میکند، و چون دیدي سخن یکی از امامان را بناروا در انداختند برخیز زیرا خشم خدا در آنجا بر سرشان فرود آید. ( 3) بیان: (پس از
نقل معنی لغت وصف از نهایه و حدیث او که در باره نماز آورده که در حال تشهد یکم گویا بر سر رضف (سنگ تافته) بود
گوید): دستخط خدا و خشم او لعن بر آنها است و حکم بعذاب و خذلانشان، و منع الطاف از آنان، و چون بر آنها فرود آید بسا که
شامل حال کسی شود که همنشین و نزدیک آنها است پس لازم است دوري از آنها و از همنشینی آنها در صورتی که از روي تقیه
51 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: (1) و ضرورت نباشد. ص: 140
هر که بنشیند نزد دشنامگوي اولیاء خدا البته نافرمانی کرده خدا را. بیان: دلالت بر حرمت نشستن با ناصبیها و گر چه در آن جلسه
52 - کافی: بسندش تا امام پنجم (ع) فرمود: هر کس بنشیند در ( دشنام ندهند و این هم در صورتیست که تقیه در میان نباشد. ( 2
مجلسی که یکی از امامان در آن دشنام داده میشود و میتواند انتقام گیرد (میتواند برخیزد، برگردد خ ب) و نکند خدا در دنیا جامه
خواري بر او پوشاند و در آخرت عذابش کند، و خوبی آنچه را از معرفت ما باو ارزانی داشته از وي سلب کند. بیان: (پس از شرح
لفظ انتصاف از قول قاموس گوید): و انتقام سب امام اینست که او را بکشد اگر بر جان و آبرو و مالش ترسی ندارد بر مؤمن
53 - کافی: ( دیگري هم ترس جان و آبرو و مال ندارد. سلب خوبی معرفت بطور کلی یا اینکه مقداري از آن و سلب کمال آن. ( 3
بسندش تا یمان بن عبید الله که گفت یحیی بن ام طویل را دیدم در میدان کوفه ایستاده و سپس با آواز هر چه بلندترش فریاد زد:
اي گروه دوستان خدا براستی ما بیزاریم از آنچه بگوش شما رسد، هر که علی (ع) را سب کند لعنت خدا بر او باد، و ما بیزاریم از
خاندان مروان و آنچه جز خدا بپرستند، سپس آوازش را آهسته کرد و میگفت: هر که دشنام دهد دوستان خدا را با او همنشین
صفحه 79 از 153
نشوید، و هر که شک دارد در عقیدهاي که ما داریم در بروي او باز نکنید، و هر کس از برادرتان که نیازمند شود از شما خواهش
کند البته که به او خیانت کردید (یعنی بیخواهش نیاز او را برآورید) پس این آیه را میخواند ( 29 : الکهف) به راستی آماده کردیم
براي ستمکاران آتش که فرو گیرد آنها را سراپردههاي آن، و اگر فریادرسی خواهند (از تشنگی) فریاد آنها رسند با آبی چون مس
گداخته که چهرهها را کباب کند چه بد نوشابهاي و چه بد آسایشگاهی. بیان: یحیی بن ام طویل مطعمی از یاران امام حسین (ع)
است، و فضل بن شاذان گفته: در زمان امامت امام چهارم در آغاز کارش جز پنج کس با او نبودند و یکی از آنها را یحیی بن ام
طویل نام برده، ( 4) و از امام صادق (ع) روایت است که فرمود: همه مردم پس از امام حسین (ع) از دین برگشتند جز سه تن: ابو
خالد کابلی و یحیی بن ام طویل و جبیر بن مطعم و پس از آن مردم پیوستند بامام و بسیار شدند و در روایت دیگر مانند آن آمده و
جابر ابن عبد الله انصاري را افزوده، ( 5) و از امام باقر (ع) روایت است که حجاج او را دستگیر کرد و باو آداب معاشرت-ترجمه
( جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص: 141 گفت ابو تراب را لعن کن، و فرمان داد دو دست و دو پایش را بریدند و او را کشت. ( 1
(3) ( من گویم: اینان بزرگان اصحاب خاص ائمه علیهم السلام بودهاند. ( 2
ابواب ":حقوق مؤمنان