گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
باب چهل و نهم بخود توانگر و بینیاز از مردم و بیطمع بآنها






صفحه 47 از 177
اخبار باب
2- همان: جبرئیل نزد ( -1 امالی صدوق: از امام صادق (ع) بنقل از یک حکیم: توانگر به خود بینیازتر است از دریا. ( 23 (22)
پیغمبر (ص) آمد و گفت: اي محمد زنده باش تا هر چه خواهی که خواهی مرد، دوست دار هر که را خواهی که از او جدا خواهی
شد، هر چه خواهی بکن که سزایش بینی، و بدان که شرف مرد شبزندهداریست، و عزت او بینیازي از مردم. ( 24 ) گویم: ما آن
3- معانی الاخبار: بسندش تا امیر المؤمنین (ع) که میفرمود: در دلت هم فقیر بمردم باش و ( را با سند در ابواب مواعظ آوردیم. ( 25
، هم بینیاز آنان، فقر تو بدانها در شیرین زبانی و خوشروئی باشد، و بینیاز آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2
4- تفسیر قمی: بسندش تا امام ششم (ع) که چون این آیه نازل شد ( ص: 72 از آنها در آبرو داري و عزت نگهداري خود باشد. ( 1
88 سوره الحجر) چشم بدوز بدان چه بهره دادیم به جمعی از آنها، و عم آنها را مخور و فروتن باش در برابر مؤمنان "رسول خدا )
(ص) فرمود: هر که دلش آرام نشود بدلجوئی خداوند از اندوه خوردن و بدنیا افسوس دلش پاره پاره شود، و هر کس چشم بمال و
حال دیگري دوزد اندوهش بیش باشد و خشمش درمان نشود و هر کسی معتقد است خدا بدو نعمتی نداده جز خوراك و جامه
عملش کوتاه و عذابش نزدیک است، و هر که صبح کند در غم دنیا بر خدا خشمناك است، و هر که از آسیبی که باو رسیده
شکوه کند همانا از پروردگارش شکوه دارد، و هر که از این امت که قرآن را خوانده بدوزخ رود از آنهاست که آیات خدا را
بمسخره گرفتند، و هر که در برابر توانگري فروتنی کند براي درخواست آنچه او دارد دو سوم دینش از دست رفته، سپس فرمود:
شتاب مکن، بسا که مردي از مرد دیگر نرمش و خوشرفتاري بیند و او را محترم شمارد و بسا که احترامش باو واجب باشد ولی اگر
5- امالی صدوق: بسندش تا پیغمبر (ص) که فرمود: بهترین ( عملش براي خدا باشد یا بخواهد او را از آنچه دارد فریب دهد. ( 2
6- همان: بسندش تا امام صادق (ع) که میفرمود: سه چیز افتخار مؤمن و زیور او است در ( بینیازي توانگري به خویش است. ( 3
دنیا و دیگر سرا نماز در آخر شب، و ناامیدي از آنچه مردم دارند، و ولایت امام از آل محمد (ص). ( 4) گویم: برخی اخبار هم در
7- امالی طوسی: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر گاه یکی از شما خواهد از خدا چیزي ( باب کلیات مکارم گذشت. ( 5
خواهش نکند جز که باو بدهد باید از همه مردم طمع نورزد و جز بدان چه خدا دارد امید نبندد، و چون خدا عز و جل از دلش
چنین داند چیزي از او نخواهد جز که باو بدهد آگاه که از خود بازرسی کنید پیش از آنکه بازرسی شوید که در قیامت پنجاه
ایست است که هر کدام بمانند هزار سال است در شمار سال نزد شما، سپس این آیه را خواند ( 4- المعارج) در روزي که اندازهاش
8- همان: بسندش از امیر مؤمنان (ع) فرمود: ابو ایوب خالد بن زید آمد نزد رسول خدا (ص) و گفت: یا ( پنجاه هزار سال است. ( 6
رسول الله بمن سفارشی کن و کوتاه کن شاید بیادم بماند، فرمود: تو را به پنج چیز سفارش کنم، بنومیدي از آنچه مردم دارند که
این بینیازیستص: 73 و بپرهیز از طمع که آن فقریست روبرو، و نمازگزار
که گویا با نماز بدرود میکنی (یعنی تا نماز دیگر نمیمانی) و بپرهیز از آنچه بایدت از آن پوزش خواهی و بخواه براي برادرت
9- خصال: از امیر مؤمنان (ع): که بخششی کن بر هر که خواهی تا سرور او باشی، و نیاز بر بهر که ( آنچه براي خودخواهی. ( 1
10 - همان: بسندش تا آنکه کسی به پیغمبر (ص) ( خواهی تا اسیرش گردي، و بینیاز باش از هر که خواهی تا مانندش باشی. ( 2
گفت: بمن چیزي بیاموز که چون انجام دهم خداي آسمانم دوست دارد و هم مردم در روي زمین، فرمود: دلبند بدان چه نزد
11 - فقه الرضا: روایت داریم که کسی آمد ( خداست تا خدایت دوست دارد، و روگردان از آنچه مردم دارند تا دوستت بدارند. ( 3
نزد پیغمبر تا پرسشی کند و شنیدش میفرمود: هر که از ما بخواهد باو بدهیم، و هر که بینیازي پیشه کند خدایش بینیاز کند و
بیپرسش از آن حضرت برگشت، باز نزد آن حضرت آمد و همان گفته را از او شنید و بیپرسش برگشت، تا سه بار چنین کرد، و
روز سوم رفت و تیشهاي بعاریت گرفت و بالاي کوه رفت و هیزم گرد آورد و به بازار برد و فروخت به نیم صاع جو (یک کیلو و
صفحه 48 از 177
نیم تقریبا) و خودش با عیالش خوردند. و این کار را ادامه داد تا توانست تبر بخرد، سپس دو شتر جوان و یک برده هم خرید و
توانگر شد و نزد پیغمبر (ص) رفت و بآن حضرت گزارش داد و فرمودش آیا نگفتیم: هر که از ما خواهشی کند باو بدهیم و اگر
بینیازي کند خدایش توانگر کند. ( 4) و روایت دارم از عالم (ع) که فرمود: ناامیدي از آنچه مردم دارند عزت دین او و مردانگی
خود او و شرف دنیاي او است و در چشم مردمش بزرگ کند، و در خاندانش والا شود، و نزد عیالش آبرومند گردد، و او توانگرتر
مردم باشد پیش خودش و مردم دیگر همه. ( 5) و روایت دارم که: شرف مؤمن شبزندهداریست و عزتش بینیازي از مردم. ( 6) و
روایت دارم که ذات آدمی خرد او است، و عزتش دین او، و مردانگیش آنجا که مرد باشد، و مردم تا برسند بآدم یک نواخت و
برابرند و خود آدم از خاك است. ( 7) و روایت دارم که بیطمعی توانگریست و طمع فقر رو در رو، ( 8) و روایت است که هر که
نداري خود را بمردم نشان دهد خود را رسوا کرده ( 9) و روایت دارم از عالم (ع) که فرمود: دین خود را با بینیازي نیرو دهید به
درخواست از خدا و نه مردم، و بدانید هر که فروتنی کند نزد سلطان جو ریا مخالف مذهب بطمع دنیائی که او دارد خدا او را گمنام
و بدنام کند نزد او و باو واگذاردش، و اگر دستش بچیزي از دنیاي او رسد خدا برکتش را ببرد و برایش در حج و عمر و کار خیر
1) و روایت دارم که هر که خواهد چیزي از خدا ) سودي ندارد.ص: 74
خواهش نکند جز که باو دهد طمع از همه مردم ببرد و امیدوار بجز خدا عز و جل نباشد ( 2) و روایت است که سخاوتمندي به قطع
طمع از آنچه مردم دارند بیش است از سخاوت بخشش مال. و بدان که یکی از علماء شنید مردي بدرگاه خدا دعا میکند که او را
12 - الدره الباهره: امام جواد (ع) ( از مردم بینیاز کند فرمودش مردم از هم بینیاز نباشند ولی خدایت از مردم پست بینیاز کند. ( 3
فرمود: عزت مؤمن بینیازي او است از مردم ( 4) و امام دهم (ع) فرمود: بینیازي کم آرزوئی و خشنودي است بدان چه بس باشدت
13 - نهج البلاغه: فرمود (ع): بزرگداشت آفریننده نزد تو آفریده را در چشمانت ( و فقر یورش نفس است و شدت نومیدي. ( 5
14 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که شرف مؤمن شبزندهداریست و عزتش بینیازي از مردم. ( 7) بیان: ( کوچک کند. ( 6
شرف: قدر و مقام والا و عزت غلبه و خوار نبودنست و بر سبیل مبالغه تعبیر شده و مقصود از بینیازي بریدن طمع است از مردم و
قناعت باندازه رفع حاجت و توکل بر خدا و توسل نکردن بمردم است و خواهش نکردن از آنها بیضرورت و گر نه دنیا محل
حاجت است، و آدمی بطبع خود باید به کمک هم زندگی کند. و در گذر زندگی بهم نیاز دارند ولی هر چه بکوشد در کم نیازي
-15 ( و خواهش از مردم عزیزتر باشد نزد آنها، و هر چه دلش از طمع بمردم تهی شود خدا در حوائجش بیشتر باو کمک دهد. ( 8
کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: هر گاه یکی از شما خواهد هر حاجتش پیش خدا بر آورده شود امید از همه مردم ببرد و
جز بخدا امید نبندد. و چون خدا از دلش چنین داند هر خواهش او را بر آورد. ( 9) روشنگري: (بعد از تفسیر لفظ یاس و اعراب
جمله روایت گوید) دلالت دارد بر اینکه نومیدي از خلق و امید نداشتن بآنها سبب اجابت از طرف خداست براي دعاء زیرا هر چه
16 - کافی: ( از خلق دور شود بخدا نزدیکتر شود، بلکه عمده فائده دعاء همین است چنانچه تحقیق آن در کتاب دعاء بیاید. ( 10
بسندي از امام چهارم (ع) که همه خوبیها را فراهم دیدم در قطع طمع از آنچه مردم دارند، و هر کس در هیچ چیز امید بمردم ندارد،
و کارش را در هر امر بخدا واگذارد، خدا عز و جل در هر حاجت او را اجابت کند. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
1) روشنگري: فراهم شدن هر خیر در قطع طمع از مردم روشن است زیرا هر چیزي یا توقف بر آن دارد یا ) الانوار، ج 2، ص: 75
مشروط بآنست یا لازمه آنست زیرا جز با شناخت کامل خدا بدست نیاید و با یقین باینکه زیان زن و سودبخش او است و بقضاء و
قدر اوست و یقین باینکه سبب هر امري بقدرت و لطف و رحمت او است، و بداند دنیا نابود شود و مردمش درماندهاند و به آخرت
17 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که میفرمود: ( و ثوابهایش و کیفرهایش دلبند باشد، و هر چیزي در ضمن این امور است. ( 2
درخواست حوائج از مردم عزت ربا و برنده شرم و حیا است، و بیطمعی در آنچه مردم دارند عزت مؤمن است در دین او و طمع
فقر رو در رو است. ( 3) بیان: (پس از تفسیر لفظ گوید): عزت دین مؤمن است، زیرا با نومیدي از مردم حقی را ترك نکند و نه
صفحه 49 از 177
عبادت و امر بمعروف و نهی از منکر را چون ترسی ندارد که سود از آنها نبرد، پس با عزت و دلیر باشد در دین خود، یا اینکه
دینش بدان کامل شود و طمع فقر حاضر است "زیرا طمع کند تا فقیر نشود و این خود مفسده فقر را دارد، و بقولی یعنی سبب زود
18 - کافی: بسندي از بزنطی که بامام رضا (ع) گفتم: قربانت باسماعیل بن داود ( رسیدن فقر است و معنی یکم روشنتر است. ( 4
دفتردار بنویس براي من شاید از او سودي بمن رسد، فرمود: من دریغ دارم که تو از او مانند این را خواهان باشی ولی در حاجت
خود از مال من استفاده کن. ( 5) بیان: (پس از شرح لفظ گوید) یعنی من دریغ دارم که تو آبروي خود را ببري و مانند این امور
پست دنیوي را خواهان باشی بلکه از تو انتظار دارم همتت بلند باشد و از من مطالب بزرگ اخروي را بخواهی، یا دریغ دارم از این
مخالف و مانند او خواهش کنی زیرا نیاز بردن نزد مخالفان مایه از میان رفتن دین است و تو عزیز منی و راضی به هلاکت نیستم و
دریغ دارم بتو ولی اگر نیازي داري هر چه خواهی از مال من بردار. و دلالت دارد بر بلندي مقام بزنطی و اینکه از خواص آن
حضرت بوده چنانچه از اخبار دیگر بر آید ( 6) مانند روایت کشی از خود بزنطی که شبی نزد آن حضرت بودم و گفتم: برگردم؟
فرمود: برنگرد، شب است، و شب را نزد آن حضرت ماندم و بکنیزش فرمود: لحاف و بالش مرا بیاور و در این اتاق براي احمد
بینداز، و چون بدان اتاق رفتم بخاطرم گذشت که چه کسی چون من باشد که در خانه ولی خدا و در بستر او هستم، و آن حضرت
مرا ندا کرد که اي احمد امیر مؤمنان از صعصعه عیادت کرد و فرمود اي صعصعه عیادت مرا مایه فخر بر قوم خود مکن و براي خدا
19 - کافی: بسندش تا امام باقر (1) تواضع کن تا خدا تو را بالا برد.ص: 76
(ع) فرمود: طمع بریدن از آنچه مردم دارند عزت دینی مؤمن است، نشنیدي گفته حاتم را: چون به نومیدي گرایم بینیازي یابمش
گر بفهمانی بخود آن را طمع باشد نیاز ( 2) روشنگري: ذکر شعر حاتم را دلیل نیاورده بلکه براي شهرت آنست و دلیل بر اینکه این
20 - کافی: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) (همان ( مطلب حکم عقل همه مردم است تا برسد بکفار (اعراب شعر را بیان کرده). ( 3
مضمون شماره 3 را آورده). ( 4) بیان: در دلت فراهم باشد احتیاج بمردم و استغناء از آنها "یعنی تصمیم بگیر بهر دو و در ظاهر با
آنها حاجتخواه باش به شیرین سخنی و خوشروئی و از راه دیگر خود را از آنها بینیاز جلوه بده باینکه آبرویت را بخواري خواهش
از آنها آلوده نسازي و عزت خود را نگاهداري و براي طمعهاي بیهوده خواري بخود راه ندهی، یا مقصود اینست که در دلت دو
عقیده باشد یکی اینکه محتاج بدانها هستی در زندگی و همکاري زیرا آدمی بطبع خود مدنی است و همه براي زندگی و باقی
ماندن بهم نیاز دارند و دوم اینکه خود را بینیاز بدانها بشمار از نظر گدائی از آنها زیرا خداي تعالی ضامن روزي بندههاي خود
است و سبب ساز است، و فائده یکمی خوش برخوردي و آمیزش با شیرین سخنی و خوشروئی است و فائده دوم آبروداري و حفظ
عزت است بترك خواهش و طمع از مردم. و حاصل اینکه ترك معاشرت و همکاري بطور کلی ناپسند است، و امید بستن و
خواستن و خوار شدن نزد مردم هم ناپسند است و آنچه پسند است حد وسط میان افراط و تفریط است که بارها فهمیدي (بدنبال
( شرح لفظ نزاهت و عرض را از قاموس آورده). ( 5
باب پنجاهم: پرداخت سپرده و اداء امانت:
قرآن مجید
2- الاحزاب (آیه 72 ) راستش ما پیشنهاد کردیم ( -1 المؤمنون (آیه 8) و آنانی که براي امانتها و عهد خود رعایت دارند. ( 7 (6) :
امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها و سرباز زدند از بدوش گرفتن آن و نگران شدند از آن و بدوشش گرفت آدمی، راستش که
پر ستمکار و نادانست.
اخبار باب
صفحه 50 از 177
-2 ( -1 امالی صدوق: بسندش تا امام صادق (ع) که میفرمود: بپردازد امانت را و گرچه بکشنده حسین بن علی (ع) باشد. ( 9 (8) :
، همان: بسندش تا امام صادق (ع) که میفرمود: از خدا بترسید و بر شما باد به آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2
3- همان: ( ص: 77 اداء امانت بصاحبش که بشما سپرده و اگر کشنده امیر مؤمنان بمن امانتی سپارد البته که آن را بوي ادا کنم. ( 1
بسندش تا امام چهارم که به شیعه خود میفرمود: بر شما باد به اداء امانت که بحق آنکه محمد را براستی به پیغمبري مبعوث کرده
4- همان: ( اگر کشنده پدرم حسین بن علی همان شمشیري که با آن حضرتش را کشت بمن امانت دهد آن را بوي بپردازم. ( 2
بسندش تا امام صادق (ع) که میفرمود: دوستتر بندگان بدرگاه خدا عز و جل مردیست که راستگو باشد، و نماز و هر چه را خدا
بر او واجب کرده در وقتش انجام دهد و امانت را بپردازد سپس فرمود: (ع) هر که امین شود بر سپردهاي و آن را بپردازد هزار گره
از گرههاي دوزخ را از گردن خود گشوده، باداء امانت شتاب کنید زیرا به هر کس امانتی سپارند ابلیس صد شیطان از سرکشان
5- همان: ( یارانش را بر او گمارد تا او را گمراه کنند و وسوسه کنند تا هلاکش سازند جز که خدا عز و جل کسی را نگهدارد. ( 3
بسندش تا پیغمبر (ص) که نگاه نکنید به بسیاري نمازشان و روزهشان و بسیار حج کردنشان و کار خیرشان و زاري کردنشان در
6- قرب الاسناد: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: امانت داري ( شب ولی نگاه کنید براست گوئی و اداء امانت آنها. ( 4
7- عیون: ( توانگري آورد، و خیانت به فقر و نداري کشاند. ( 5) گویم: بسیاري از اخبار هم در باب کلیات مکارم گذشت. ( 6
بسندش تا رسول خدا (ص) که امتم رو بخوبیند تا با هم مهربانند و بهم هدیه دهند، و اداي امانت کنند، و از حرام دوري کنند، و
8- خصال: در ( مهماننواز باشند، و نماز را بپا دارند، و زکات بدهند، و اگر این کارها نکنند بقحطی و خشکسالی گرفتار شوند. ( 7
9- محاسن: بسندش تا امام ( چهار صد مسأله: امیر المؤمنین فرمود: امانت را بپردازند گرچه بکشندههاي پیغمبرزادگان باشد. ( 8
ششم (ع) که هر که سه خصلت دارد خدا باو حور العین بزنی دهد هر جور که خواهد: فرو خوردن خشم، و صبر برابر شمشیر براي
-11 ( 10 - اختصاص (مضمون شماره 5 را آورده). ( 10 ( خدا، و آنکه دسترسی بمال حرام دارد و براي خدا دست نگهدارد. ( 9
12 - همان: امام صادق (ع) فرمود: خدا تبارك و تعالی بر شما واجب کرده دوستی ما را و (11) .( همان (نزدیک بمضمون شماره 3
پیروي ما را، و لازم کرده بر شماها فرمانبري از ما را آگاه که هر که از ما است باید آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
الانوار، ج 2، ص: 78 بدنبال ما باشد، و شان ما پارسائی و کوشش است، و اداي امانت به خوب و بد، و صله رحم، و مهماننوازي، و
13 - همان: ( گذشت از بدکننده، و هر کس پیرو ما نباشد از ما نباشد، فرمود: سفیه نباشید که امامان شما کار سفیهانه نکنند. ( 1
14 - حسین بن سعید: بسندش تا رسول خدا (ص) که میفرمود: بدو گوشه صراط در روز قیامت (2) .( (نزدیک بمضمون شماره 4
15 - نوادر راوندي: بسندش تا ( رحم است و امانت و چون صله رحم کن و امانت پردازند بر آن گذرند او را بدوزخ وارد نکنند. ( 3
16 - نهج البلاغه که در خطبهاي فرمود: پس از فرض نماز و ( رسول خدا (ص) که فرمود: هر که امانت پرداز نباشد ایمان ندارد. ( 4
زکات اداء امانت است و نومید است کسی که اهل آن نباشد چون که پیشنهاد شد بر آسمانهاي ساخته و زمین گسترده و کوههاي
بلند بر پا داشته که بلندتر و پهنتر و بزرگتر از آنها نیست، و اگر چیزي به درازي یا پهنی یا نیرو و عزت از خیانت در امانت دوري
توانست اینان دوري میکردند ولی نگران شدند از کیفر و درگذشتند و سر عقل آمدند بدان چه نادانی کرد کسی که ناتوانتر از از
17 - مشکاة الانوار: بسندي از امام ششم (ع) که خدا هرگز پیغمبري ( آنها بود و آن آدمی است که پر ستمکار و نادانست. ( 5
نفرستاده جز براي تبلیغ راست گوئی و اداي امانت که امانت باید پرداخت شود بخوب و بد، ( 6) و از ابی بصیر است که بامام صادق
(ع) گفتم: ابن ابی یعفور سلامت میرساند فرمود: سلام بر تو و بر او اگرش دیدي سلامم را باو برسان و بگو جعفر بن محمد
( میگوید: بنگر بمقامی که علی (ع) نزد پیغمبر (ص) بدست آورد و بدان بچسب که همانا بواسطه راستگوئی و اداي امانت بود. ( 7
-18 و از هم او: بسندي تا امام ششم (ع) که ادا کنید امانت را و گرچه بکشنده حسین بن علی (ع)، و از خدا بترسید و اگر کشنده
علی بمن امانتی دهد البته که باو برگردانم. ( 8) و از عبد الله بن سنانست که رفتم نزد امام ششم (ع) که نماز عصر را خوانده بود و
صفحه 51 از 177
برابر قبله نشسته بود در مسجد و گفتم یا ابن رسول الله برخی پادشاهان ما را امین بر مال دانند و آنها را بما سپارند و حق خمس شما
را ندهند آیا مالشان را بشما بدهیم؟ فرمود: به پروردگار این قبله، تا سه بار اگر ابن ملجم کشنده پدرم که پیکر او هستم و از من
خود را نهان کرده چون که قاتل پدرم بوده بمن امانتی بسپارد البته که آن را بوي ادا کنم. ( 9) و از امام کاظم (ع) است که مردم
زمین مورد رحمت باشند تا دوست هم باشند وص: 79 امانت را بپردازند و
بحق عمل کنند ( 1) و از امام ششم پرسیدند از تفسیر قول خدا عز و جل (آیه آخر سوره السبأ) راستی که ما پیشنهاد کردیم امانت را
تا آخر آیه که چه پیشنهاد شد بر آنها و چه را آدمی بدوش خود گرفت و مقصود چه باشد؟ فرمود: همان امانت میان مردم، و این
هنگامی بود که آفریدهها را آفرید. ( 2) و از یکی از یاران آن حضرت که آن را بالا برده تا اینکه به پسرش فرمود: اي پسر جانم
( امانت را ادا کن تا دنیا و آخرتت سالم باشند و امین باش تا توانگر باشی. ( 3
باب پنجاه و یکم در تواضع و فروتنی
قرآن مجید
4) المائده (آیه 54 ) خوار گونهاند در برابر مؤمنان و عزیز و چیرهاند در برابر کافران. ( 5) گویم: بسیاري از اخبار این باب در باب ) :
1- تفسیر امام: بسندي تا ابی محمد عسکري (ع) فرمود: هر کس بحقوق برادرانش شناساتر ( کلیات مکارم گذشته. اخبار باب ( 6
باشد و بیشتر آنها را رعایت کند مقامش نزد خدا بالاتر است، و هر که در دنیا براي برادرانش فروتن باشد نزد خدا از صدیقانست، و
براستی از شیعه علی بن ابی طالب است (ع)، دو برادر دینی نزد امیر مؤمنان آمدند: پدري و پسري آن حضرت برخاست و آنها را
گرامی داشت و در صدر مجلسشان نشاند و میان آنها نشست، سپس فرمود خوراکی آوردند و از آن خوردند و آنگاه قنبر یک
طشت و ابریق چوبی با یک حوله براي خشک کردن آورد و آمد آب بدست آن مرد بریزد که آن حضرت جست و ابریق را از
دستش گرفت تا خود بدست آن مرد بریزد، آن مرد به خاك افتاد و گفت: خدایم بنگرد که تو آب بریزي بدستهایم؟ فرمودش
بنشین و بشوي که خدا عز و جل تو و برادرت را بیند و او امتیازي ندارد و بر تو فضیلتی ندارد، بتو خدمت میکند، در بهشت ده برابر
مردم دنیا باو خدمت کنند و به همان اندازه هم غلام دارد. آن مرد نشست و علی (ع) فرمود تو را بحق خودم که میدانی و بزرگش
میشماري و به تواضع خودت براي خدا تا ثوابت دهد قسم میدهم که با همان آرامشی دستت را بشوئی که اگر قنبر آب را میریخت،
و آن مرد انجام داد و چون فارغ شد آن حضرت ابریق را بمحمد بن حنفیه داد و فرمود اگر این پسر جدا از پدر آمده بود بدست او
آب میریختم ولی خدا عز و جل نخواسته که چون پدر و پسر همراه باشند با هم برابر باشند، پدر آب بدست پدر ریخت و پسر هم
، باید بر پسر ریزد و محمد بن حنفیه آب بدست پسر ریخت، و آنگاه امام آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2
2- عیون: بسندش از ابن جهم که ( ص: 80 حسن عسکري (ع) فرمود: هر کس در این امر پیرو علی (ع) باشد براستی شیعه باشد. ( 1
از امام رضا (ع) پرسیدم قربانت حقیقت توکل چیست؟ فرمود: اینست که نترسی بهمراه خدا از کسی، گفتم: حقیقت تواضع
چیست؟ فرمود: آنکه با مردم چنان باشی که خواهی با تو چنان باشند، گفتم: قربانت میخواهم بدانم من نزد شما چگونهام؟ فرمود:
3- معانی الاخبار: بسندش تا امام صادق از پدرانش (ع) که از تواضع است که کسی بفرود مجلس ( ببین تا من نزد تو چگونهام. ( 2
-4 ( خوش باشد، و بهر که برخورد سلام کند و ستیزه نکند در گفتگو و گرچه بحق گوید، و نخواهد که او را به تقوي بستایند. ( 3
تفسیر قمی: امیر المؤمنین (ع) فرمود: خوشا بر کسی که عیبش او را از عیبجوئی از مردم باز دارد، و بیکمبود تواضع کند، و با اهل
5- امالی طوسی: امیر مؤمنان در ( دانش و رحمت همنشین باشد، و با مستمندان بینوا آمیزش کند، و از مال حلال خود انفاق کند. ( 4
6- همان: بسندش تا امام باقر (ع) که نجاشی ( وصیتش بهنگام وفات فرمود: بر تو باد تواضع که از بزرگترین عبادات است. ( 5
صفحه 52 از 177
پادشاه حبشه فرستاد و جعفر بن ابی طالب و یارانش را خواست، و آنها نزدش آمدند و او در خانهاي که داشت روي خاك نشسته
بود و جامههاي کهنه بتن داشت، جعفر گفت: چون او را بدین وضع دیدیم از او نگران شدیم، و چون ما را ترسان و رنگ پریده
دید گفت: سپاس خدائی را سزا است که یاري کرد محمد را و چشم را بدو روشن کرد، آیا بشما مژده ندهم؟ گفتم: پادشاها چرا،
هم اکنون دیدهبانی از دیدهبانهایم از سرزمین شما آمد و بمن گزارش داد که خدا پیغمبرتان محمد را یاري کرده و دشمنش را
نابود کرده، فلان و فلان اسیر شدند، و فلان و فلان کشته شدند، و در درهاي بنام بدر بهم برخوردند و گویا پیش چشم من است
آنگاه که براي آقایم در آنجا رمه میچراندم و او مردي بود از بنی ضمره. جعفر باو گفت: اي پادشاه نیکوکار شما را چه شده که
بینم بر خاك نشسته و جامه کهنه پوشیدي؟ گفت: اي جعفر در آنچه بر عیسی (ع) نازل شده یافتیم اینست که حق خدا بر بندگانش
اظهار تواضع است براي خداوند هنگامی که نعمتی بر آنها پدید آورد، و چون خداي تعالی نعمتی به پیغمبرش محمد (ص) پدید
آورده من هم این تواضع را براي خدا پدید آوردم. گفت: چون این خبر به پیغمبر (ص) رسید به اصحابش فرمود: راستی که صدقه
مایهص: 81 فزونی بر صدقه ده باشد، پس صدقه بدهید خدا رحمت کند
شما را و راستش که تواضع فزون کند صاحبش را در والائی، تواضع کنید تا خدا شما را والا کند و گذشت صاحبش را عزت
7- همان بسندي تا رسول خدا (ص) که فرمود: تواضع نکند کسی جز که ( افزاید، پس گذشت کنید تا خدا بشما عزت دهد. ( 1
9- خصال: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: از ( 8- همان بسندي (مضمون شماره 7 را آورده). ( 3 ( خداوند او را بالا برد. ( 2
10 - همان: بسندش تا امام چهارم (ع) که شرفی براي قرشینژاد یا عربینژاد ( تواضع است سلام کردنت بهر کسی برخوردي. ( 4
11 - ثواب الاعمال: بسندش تا امام باقر (ع) که علی (ع) فرمود: آدمیزادهاي نیست جز که ( نیست جز بتواضع کردن، الخبر. ( 5
کاکلش بدست فرشتهایست اگر تکبر کند آن را بسوي زمین کشد و باو گوید فروتن باشد که خدایت زبون کرده، و اگر تواضع
( کند، کاکلش را بگیرد و باو گوید: سرت را بلند کن که خدایت بالا برده و زبون نکرده براي اینکه براي خدا تواضع کردي. ( 6
کنز کراچکی: امیر مؤمنان (ع) فرمود: تواضع تو را بسلامت رساند، و فرمود: زیور شریف تواضع است. ( 7) فقه الرضا: روایت است
که بزرگواري پوشش خداست و هر که در آن با خدا ستیزد خدایش در هم کوبد، ( 8) و روایت است که دو فرشته بر بندگان خدا
گماردهاند و هر که تواضع کند او را بالا برند و هر که تکبر کند او را فرو کشند. ( 9) و روایت دارم از عالم (ع) که شگفتا از متکبر
فخرفروش که دیروز نطفه بوده و فردا مردار شود. و شگفتا از آنکه در خدا تردید دارد با اینکه آفریده را بیند، و شگفتا از کسی که
منکر مرگ شود و او هر شب و روز بنگرد بمردمی که بمیرند، و بیاد آخرت نباشد با اینکه آفرینش نخست را بیند و براي خانه
12 - مصباح الشریعه: امام صادق (ع) فرمود: تواضع بنیاد هر خیر ارزشمند و ( نابودي کار کند با اینکه خانه پایندگی را بیند. ( 10
درجه بلندیست، و اگر تواضع بزبانی ادا میشد که مردم میفهمیدند حقائق عواقب نهفته گویا بود، و تواضع آنست که براي خدا و
در راه خدا باشد و جز آن نیرنگ است، و هر که براي خدا تواضع کند خدایش بالاتر برد از بسیاري بندگانش. اهل تواضع را
چهرهاي باشد که فرشتههاي آسمان و عارفان زمین آن را بشناسند،ص: 82
خدا عز و جل فرموده: ( 46 - سوره الاعراف) ( 1) و بر اعراف مردانی باشند که هر کدام به چهرهاشان میشناسند، و اصل تواضع در
برابر جلال و هیبت و عظمت خداست، و عبادتی براي خدا عز و جل نباشد جز که از تواضع خیزد، و آنچه در حقیقت تواضع است
نفهمند جز مقربان وابسته بخداي یگانه خدا عز و جل فرموده ( 62 - سوره الفرقان) و بندگان خداي رحمان آنانند که بآرامی روي
زمین راه میروند، و چون مردم نادان بآنها خطاب کنند گویند سلام، و خدا عز و جل بعزیزترین خلقش و سید آفریدگانش فرموده
215 سوره الشعراء) و تواضع کن براي هر که پیروت شده از مؤمنان. و تواضع مزرعه خضوع است و خشوع و ترس و شرم، و آنها )
13 - کشی: بسندش که ( بوجود نیایند جز از آن و در آن، و شرف کامل حقیقی درست نباشد جز براي متواضع در راه خدا. ( 2
محمد بن مسلم مردي شریف و توانگر بود و امام باقر باو فرمود اي محمد فروتن باش و چون بکوفه برگشت یک خیک خرما یک
صفحه 53 از 177
ترازو برداشت بر در مسجد جامع نشست و براي فروش خرما داد کشید، و خویشانش آمدند و گفتند ما را رسوا کردي پاسخ داد
مولایم فرموده و من خلاف او نکنم و از اینجا نروم تا از فروش این خرما فارغ شوم، و خویشانش گفتند اگر نخواهی بخرید و فروش
در کار باشی با آسیابانها همکار شو و او یک سنگ آسیا و شتري فراهم کرد و بآسیا کردن پرداخت. (ظاهر این یک نوع از تقیه
14 - حسین بن سعید: بسندش از امام ششم (ع) فرمود: پیغمبر (ص) ( بوده که امام براي حفظ جان و مالش باو فرموده مترجم) ( 3
شب پنجشنبه در مسجد قبا افطار کرد و فرمود: نوشیدنی هست؟ و اوس بن خوله انصاري قدح بزرگی از دوغ آمیخته با عسل برایش
آورد، و چونش بدم گرفت دورش کرد و فرمود: دو نوشیدنی است که یکی از آنها بس است، منش ننوشم و حرامش نکنم، ولی
براي خدا تواضع کنم که هر که براي خدا تواضع کند خدا او را بالا برد، و هر که تکبر کند خدایش فرو کشد، و هر که در
15 - همان: بسندش تا امام ششم ( زندگیش میانهرو باشد خدایش روزي دهد، و هر کس پر یاد خدا کند خدایش دوست دارد. ( 4
(ع) که چون جعفر بن ابی طالب از حبشه باز آمد برسول خدا (ص) گفت: یا رسول الله حدیثی برایت گویم: یک روز نزد نجاشی
رفتم و در مجلس شاهی نبود و جامه و وضع شاهی نداشت باو درود شاهانه دادم و گفتم: چه شده که تو را در وضع شاهانه و جامه
شاهانه نبینم؟ گفت ما در انجیل یافتیم که هر که را خدا نعمتی داد باید او را شکر کند، و باز در انجیل است که شکري براي خدا
برابر تواضع نیست و راستش امشب بمن خبر رسید که عموزادهات محمد را خدا بمشرکان اهل بدر پیروز ساخته، و آداب معاشرت-
16 - همان: بسندش تا امام ( ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 83 خواستم که بدین وضع که بینی خدا را شکر کنم. ( 1
باقر (ع) که میفرمود: وحی تا سی بامداد از موسی بن عمران برید، و بکوهی در شام بنام اریحا برآمد و گفت: پروردگارا چرا وحی
و سخنت را از من باز داشتی، آیا گناهی کردم من اکنون برابرت هستم براي رضاي خود از من تقاص کن و اگر براي گناهان بنی
اسرائیل وحی و سخنت را از من بازداشتی، عفو دیرینهات خواهانم خدا باو وحی کرد اي موسی میدانی چرا تو را براي وحی و
سخنم از میان همه خلقم برگزیدم فرمود: پروردگارا نمیدانم، فرمود: اي موسی من یک نظري بهمه خلقم انداختم و کسی را با
تواضعتر از تو ندیدم، و از این رو تو را مخصوص بوحی و سخنم کردم از همه خلق خودم، فرمود: شیوه موسی بود که چون نماز
18 - همان: بسندش از ( میخواند برنمیخاست تا گونه راستش بر زمین مینهاد و هم گونه چپش را. فقه الرضا: مانندش را آورده ( 2
امام ششم (ع) که یک عرب بیابانی نزد پیغمبر (ص) آمد و گفت: یا رسول الله با ماده شتر با من مسابقه میکنی؟ و مسابقه کرد و
اعرابی از او پیشی گرفت و رسول خدا (ص) فرمود: شما ماده شتر مرا بالا گرفتید و خدا خواست فرودش آورد راستش کوهها بر
19 - همان: بسندش تا امام ششم (ع) ( کشتی نوح سرفرازي کردند وجودي بیشتر تواضع کرد و خدا کشتی را بر آن فرود آورد. ( 3
-20 ( که در آسمان دو فرشتهاند گمارده بر بندگان خدا، و هر که تواضع کند او را بالا برند و هر که تکبر کند او را فرو کشند. ( 4
الدره الباهره: امام صادق (ع) فرمود: تواضع اینست که در مجلس پائینتر از مقام بنشینی، و بهر که رسیدي سلام کنی، و ستیزه در
21 - نهج البلاغه: فرمود: بتواضع نعمت تمام است ( 6) و فرمود: ( گفتار را وانهی گرچه بر حق باشی، و سره خوبی تواضع است. ( 5
چه خوبست تواضع توانگران نسبت بمستمندان براي خواست آنچه نزد خداست و زیباتر از آن سرفرازي مستمند است بر توانگران
22 - عده الداعی: از پیغمبر (ص) که سه باشند که خدا جز فزونی بآنها ندهد تواضع خدا بدان جز سربلندي ( باعتماد بر خدا. ( 7
23 - کافی: ( نیفزاید، و خوار شمردن خویش که جز عزت بدان نیفزاید، و خود داري از سؤال که خدا جز بینیازي بدان نیفزاید. ( 8
، بسندش تا امام ششم (ع) (قریب بمضمون شماره 6 را آورده و توضیحی آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2
ص: 84 بدان افزوده بشرح زیر). ( 1) نجاشی بفتح نون و جیم بیتشدید و شین نقطهدار لقب پادشاه حبشه است، و در اینجا مقصود
آنست که اسلام آورد و به پیغمبر (ص) گروید و نامش اصحمه بن بحر است و پیش از فتح مکه مسلمان شد و پیش از آن هم مرد،
و چون خبر مرگش به پیغمبر (ص) رسید بر او نماز خواند- از همان مدینه- و فیروزآبادي گفته یا در آن تشدید دارد و بیتشدید
شیواتر است و نونش کسره دارد با آنکه شیواتر است و او اصحمه پادشاه حبشه است پایان گفته او و جعفر بن ابی طالب برادر امیر
صفحه 54 از 177
المؤمنین (ع) است و ده سال از آن حضرت بزرگتر است و خود از بزرگان صحابه است و از شهیدان نخست، و دو هجرت داشته
یکی بحبشه و دیگر به مدینه و در جنگ موته بسال هشتم هجرت در موته شهید شد و چهل و یک سال داشت، و در آنچه از تنش
بجا ماند نود ضربت یافت شد که با نیزه بود و شمشیر، و دو دستش در جنگ بریده شد و خدا دو بال باو داد که بدانها در بهشت
پرواز میکند و لقب ذو الجناحین دارد، و تفضیل همه اینها در ابواب خودش گذشت. (و بعد از تفسیر ثوب خلق از قول جوهري
گوید) نگران شدیم بر او که مبادا آسیبی به او رسیده باشد و دشمنانش که هلاك شدند مقصود هفتاد کس است از مشرکان که
در بدر کشته شدند که ابو جهل و عتبه و شیبه در آنها بودند و هفتاد کس هم اسیر شدند و بدر میان مکه و مدینه است و بمدینه
نزدیکتر است، و بقولی تا مدینه 28 فرسخ است، و بقول شعبی بدر نام چاهی است در آنجا که از مردي جهنی بوده بنام بدر و اراك
نام درختی است بیخار که با شاخههایش مسواك کنند. تا گوید: و گویا من بدان مینگرم) یعنی در ذهنم حاضر است و گویا
اکنون برابر چشم من است تا گوید: ضمره ضادش فتحه دارد و میمش ساکن است و خاندانی از عمرو بن امیه ضمریست، و بقولی
یعنی با چشم خود آن را بینم و این معنا بعید است و اشاره دارد بدان چه گفتند که بدر نجاشی پادشاه حبشه بود و جز او پسري
دیگر نداشت، و عموي آن پسر 12 پسر داشت و مردم حبشه پدر نجاشی را کشتند و بفرمان عمویش در آمدند و او را پادشاه
کردند، و نجاشی از خدمت عمویش در آمد، و مردم حبشه بعموي او گفتند، در امان نیستیم از این پسر که روزي بر ما مسلط شود
و خون پدرش را بخواهد او را بکش و او گفت: پدرش را دیروز کشتید و من امروز پسرش را هم بکشم، من خواهان آن نیستم،
اگر خواهید او را به مرد غریبی بفروشید تا از کشور شما بیرونش برد، و این کار را کردند و پس از مدتی آن شاه را صاعقه کشت و
هیچ کدام از پسرهایش لیاقت پادشاهی نداشتند و بناچار آمدند وص: 85
بزور نجاشی را از آقایش گرفتند ( 1) و بهائی هم ندادند، و او را به کشور خود بردند و او را پادشاه کردند، و سپس آقایش آمد و
بر آنها اقامه دعوي کرد، و محاکمه را نزد خود نجاشی بردند که مدعی او را نمیشناخت و او بنفع وي راي داد و گفت: باید یا
خود آن غلام را بوي باز دهید و یا بهایش را بدهید و بهاي او را دادند. و تواضع اظهار خشوع و خضوع و خواري و احتیاج بدرگاه
خداست، هنگام یادآوري بزرگی او و یا نعمت تازهاي که داده و یا یادآوري آن، و از این رو سجده شکر در این امت مستحب
است که خوار شدن بدرگاه خداست و رساند جاهاي خوب بدن بخاك در برخی نمازهاي حاجت و شکر مایه فزونیست در مال و
24 - کافی: به سندش ( فرزند و یاوران در دنیا و ثواب آخرت، تواضع براي خدا و مؤمنان مایه بلند مقامی است در دنیا و آخرت. ( 2
متن (شماره 19 را که گذشت آورده) ( 3) و در شرحش گوید: او را بالا برند یعنی بستودن او یا بیاري او در انجام مقاصدش، و
25 - کافی: بسندش (متن شماره 14 را آورده و در ( فراهم کردن اسباب عزت و رفعت در هر دو جهان، و در تکبر عکس اینست. ( 4
آخرش افزوده: هر که تبذیر کند خدایش محروم سازد و هر که پر یاد مرگ کند خدایش دوست دارد ( 5) و سپس مانند آن را از
همان مدرك 14 آورده و گفته: در آن کاسه بزرگی از دوغ آمیخته بعسل آمده) با اینکه در حدیث کافی کاسه آمیخته بعسل است
6) و در بیان آن گوید: قباء بقاف ضمهدار است و قباهم گفته شود جایی است نزدیک مدینه و بعد از تفسیر لبن مخیض به آنچه )
کرهاش را گرفتند که میشود همان دوغ گوید: و بقولی ننوشیدن پیغمبر براي اینست که دوغ ترش است و آمیخته بعسل خوشمزه
نیست و نوشیدنش اسراف است، و مقصود از تواضع اطاعت امر خدا است در ترك اسراف، و این معنی بعید است، و حدیث دلالت
دارد بر اینکه نخوردن خوراکهاي خوشمزه مستحب است و آن معارض با اخبار بسیاریست و میشود که این حکم مخصوص به
پیغمبر (ص) و ائمه (ع) باشد که از برخی اخبار برآید. اقتصاد میانهروي میان اسراف و تنکگیري است، تبذیر بمعنی تفریق است و
مقصود تفریق مال است در غیر مصرف شرعی باسراف یا اتلاف یا صرف در حرام. هر که یاد مرگ کند خدایش دوست دارد"
26 - کافی: بسندش مانندش ( زیرا سبب بیمیلی بدنیا و میل به آخرت و ترك گناهانست و امور دیگري که مایه دوستی خدایند. ( 7
از امام ششم (ع) آورده و در آنست که هر که پر یاد خدا کند خدایش در بهشت خود زیر سایهاش گیرد. آداب معاشرت-ترجمه
صفحه 55 از 177
1) بیان: این جمله که افزوده بجاي جمله آخر خبر پیش است و یاد خدا بزبان یا دل است ) جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 86
و بلکه بذکر اسماء حسنی و صفات علیا، یا بخواندن قرآن، یا یاد کردن احکام خدا و یا پیغمبران و امامان است که وارد است ذکر
ما ذکر خداست. و سایهاش دهد در بهشت خود "یعنی در سایه کاخها و درختهاي بهشت یا زیر سایه رحمت خود، یا او را در
27 - کافی: بسندش تا امام باقر (ع) که میفرمود: فرشتهاي نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: خدایت ( حمایت خود گیرد ... ( 2
اختیار داده است که بنده و فرستاده و با تواضع باشی یا پادشاه و پیغمبر باشی گوید: پیغمبر بجبرئیل نگاه کرد و او با دستش اشاره
کرد که تواضع را بگزین و آن حضرت فرمود: بنده متواضع رسول باشم، و آن پیام آور گفت: با اینکه در هر حال از مقامی که نزد
خدا داري کاسته نشود، و کلید گنجهاي زمین را هم با خود آورده بود. ( 3) روشنگري: بجبرئیل نگاه کرد "این کلام امام باقر است
یعنی از جبرئیل نظر خواست با اینکه خودش میدانست و پادشاهی را نمیخواست و این هم از تواضع آن حضرت بود (و بعد از
اعراب جملهها گوید:) و آن فرشته گفت: با اینکه پادشاهی یا اختیار آن از قرب و مقام و ثواب و مرتبه تو نزد خدا نکاهد. و امام
باقر (ع) فرمود نزد رساندن این مقام بهمراه آن فرشته کلیدها بود که آورده بود به پیغمبر بدهد اگر اختیار پادشاهی کند و بقولی
مقصود اینست که پیغمبر (ص) فرمود من پادشاهی را نخواهم گرچه بهمراه آن کلیدها باشد و اعتراض باین توجیه روشن است و
مقصود از کلیدها میشود معنی حقیقی آن باشد یعنی یک ابزاري که بدان توان به گنجینههاي زمین مسلط شد و بآنها آگاه شد، یا
مقصود فرض آنست و بیان اینکه اگر شاهی را بخواهی حصولش براي تو آسانست بمانند این کلیدها که در دستت باشند و با آنها
در را باز کنی یا مقصود اینست که بهمراه فرشته وسائل رسیدن به شاهی بود که از آن به کلیدها تعبیر کرد چون خاتم سلیمان و
-28 ( بساط او و مانند آنها که بوسیله آن تسلط بر سراسر زمین آسان باشد یا وسیله علم براه رسیدن بدان باشد و توانائی بر آن. ( 4
کافی: بسندش تا امام صادق (ع) (مضمون شماره 3 را آورده). ( 5) بیان: مجلس دون المجلس "یعنی هر جا پیشامد بنشینی و مقید
بصدر مجلس نباشی. بهر که برخوردي سلام کنی "بهر مسلمانی و از آن خارج است سلام بر زن جوان مگر با اطمینان عفت از خود
و تفصیل آن در ضمن ابواب معاشر بیاید ان شاء الله، و مقصود از مراء ستیزه و نزاع است و اما اظهار حق به مراء خوبست بلکه واجب
است و بقولی اگر مقصودص: 87 غلبه و درمانده کردن طرف باشد مراء
است ( 1) و اگر براي اظهار حق باشد مراء نیست (و در ضمن تفسیر مراء از قول مصباح گوید:) مراء اعتراض بگفته دیگریست براي
نکوهش آن به گفته و خرد کردن گویندهاش و مراء همان اعتراض است بخلاف جدال که شامل آغاز کردن بگفتار هم میشود.
29 - کافی: بسندش ( دوست نداري که به تقوي ستوده شوي "زیرا آن از آثار خودبینی است و مخالف با اخلاص در عمل است. ( 2
تا امام ششم (ع) که خدا عز و جل بموسی وحی کرد که میدانی چرا از همه خلق بگفتار با تو مخصوص ساختم گفت پروردگارا
براي چه؟ گوید: خدا تبارك و تعالی باو وحی کرد که اي موسی من همه بندگانم را زیر و رو وارسیدم و میان آنها کسی را نیافتم
که از تو خود خوارکنتر باشد، اي موسی راستش تو بعد از نماز گونهات را بر خاك نهی یا فرمود بر زمین. ( 3) بیان: بگفتار با تو"
یعنی گفتگو بیمیانجی فرشته، زیرورو کردن یعنی بازرسی مردم در ظاهر و باطن که کنایه است از فراگیري دانش خداوند سبحان
بدانها و بهمه اوصاف و احوالشان (و بعد از تفسیر لغت از قول مصباح و اعراب حدیث گوید:) یا فرمود تردید از راوي است و
30 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که امام چهارم گذر کرد بر ( دلالت دارد بر استحباب گزاردن گونه بر خاك بعد از نماز. ( 4
خورهزدگان سوار بر الاغش، و آنان چاشت میخوردند و آن حضرت را بچاشت دعوت کردند، فرمود: اگر روزه نبودم میپذیرفتم،
( و چون بخانه رسید فرمود: خوراکی خوب بسازند و آنان را دعوت کرد تا نزدش چاشت بخورند و بهمراه آنان چاشت خورد. ( 5
روشنگري: در قاموس است که خوره یک دردیست که در سراسر تن بر اثر سوداء منتشر شود و مزاج اعضاء و شکل آنها را تغییر
دهد و بسا بکشد باینکه اعضاء تن خود خوري کنند و بر اثر ریش شدن بیفتند- تا گوید: و بسا که روزه آن حضرت واجب بوده که
با دعوت افطار نکرده (و بعد از شرح لفظ گوید) چاشت خوردند نزد او یعنی در روز دیگر یا مقصود شام است ... و چاشت خورد
صفحه 56 از 177
با آنان صریح نیست که در یک ظرف همخور آنان شده چنانچه در خبر آینده مشکاة است، و منافات ندارد با امر گریز از خورهدار،
و بسا که ائمه از این حکم جدا باشند براي کمال توکل و نفوذ ناپذیري آنان بمانند این امور، یا اینکه میدانند خداشان بدین دردها
1) و بدان که اخبار در ) که مایه نفرت مردم است گرفتارشان نکند.ص: 88
سرایت مرض اختلاف دارند، در خبر است از پیغمبر (ص) که سرایت بدفالی وجود ندارد، و در روایتی آمده که از خورهدار بگریز
چنانچه از شیر و به قولی جمع میان اینست که حدیث دوم در مقام وجوب گریز نیست بلکه براي جواز یا استحباب است نظر به بد
دلی راجع بسرایت و خوردن و همنشینی براي جواز آنست، و مؤید آنست حدیث جابر از طریق عامه که پیغمبر (ص) با خورهدار
همخور شد و فرمود: توکل بر خدا، و باز آوردند که زنی از همسران آن حضرت در باره گریز از خورهدار پرسش کرد و او جواب
داد نه هرگز بخدا با اینکه رسول خدا (ص) فرموده: سرایت وجود ندارد، و ما یک خدمتکار داشتیم که دچار آن شد و در کاسه من
میخورد و از ظرف آبم مینوشید و بر بسترم میخوابید. و یکی از عامه گفته حدیث همخوري حدیث گریز را نسخ کرده، و یکی
دیگرشان گفته اصل عدم نسخ است با اینکه حکم بدان منوط است به دنبال بودن حدیث همخوري از حدیث گریز و آن دانسته
-32 ( 31 - کافی: بسندش از امام ششم که از تواضع است نشستن آدمی در مجلس در کمتر از حد شرافت خود. ( 3 ( نیست ... ( 2
کافی: بسندش تا یونس بن یعقوب که امام ششم نگاه کرد بمردي از اهل مدینه که چیزي براي عیال خود خریده و با خود میبرد و
چونش آن مرد دید شرمگین شد، و آن حضرت فرمود: آن را براي عیالت خریدي و براشان میبري آگاه که بخدا اگر مردم مدینه
33 - روشنگري: دلالت دارد که خریدن چیزي و بردن براي ( نبودند دوست داشتم براي عیالم چیزي بخرم و خودم براشان ببرم. ( 4
34 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که در وحی خدا عز و ( عیال مستحب است، و اگر مردم سرزنش کنند ترکش اولی است. ( 5
جل بداود (ع) است که اي داود چنانی که نزدیکتر مردم بخدا تواضعکنانند دورترین مردم هم بخدا متکبرانند. ( 6) بیان: تواضع
ترك تکبر است و خواري در برابر خدا و رسولش و اولو الامر و مؤمنان و نخواستن والائی و تسلط بر دیگران و همه اینها مایه
35 - کافی: بسندش تا ابی بصیر که وارد شدم نزد امام کاظم (ع) در همان سالی ( تقربست، بناچار خلاف آن سبب دوري است. ( 7
که امام صادق (ع) در گذشته بود و گفتم: قربانت: چرا شما یک گوسفند کشتید و فلانی یک شتر؟ فرمود: اي ابو محمد نوح در
( کشتی بود و هر آنچه که خدا خواسته بود، کشتی درص: 89 فرمان بود ( 1
و گرد خانه خدا طواف کرد و آن طواف نساء بود و نوح آن را رها کرد، و خدا عز و جل بکوهها وحی کرد که من کشتی نوح را
که بنده من است بر یکی از شما کوهها فرود آورم و آنها سر برآوردند و فرازي گرفتند و جودي سر فرود آورد و فروتنی کرد، آن
کوهی است نزد شماها و کشتی با شیبه خود باو زد فرمود: نوح در اینجا بود که گفت: یا ماري اتقن، اتقن که بزبان سریا نیست
یعنی پروردگارا اصلاح کن ابی بصیر گفت گمانم شد که آن حضرت بخود اشارت کرد. ( 2) روشنگري: همان سال پس از
درگذشتش که آغاز امامت امام کاظم (ع) بود نه پیش از آن که گفته شده، و فلان یکی از اشراف بوده که خود را هم رتبه آن
حضرت حساب میکرده و نوح تا هر چه خدا خواست در کشتی بود یعنی زمانی دراز و میشود مقصود از آن مؤمنان و حیوانات و
درختان و دانهها و همه نیازمندیهاي آدمیزادگان باشد و معنی یکم روشنتر است، و در مدت ماندن نوح در کشتی اختلاف است
بقولی هفت روز است که از امام صادق (ع) روایت است، و در روایت دیگر صد و پنجاه روز، و بقولی شش ماه و بقولی پنج ماه
کشتی در فرمان بود "یعنی در فرمان خدا که هر جا خواستی بردي، و بقولی در فرمان نوح که چون خواستی بایستد گفتی بسم الله و
ایستادي و چون خواستی روان شود گفتی: بسم الله و روانه میشد چنانچه خداي تعالی فرموده ( 41 - سوره هود) بسم الله روان شدن
آن بود و لنگر انداختنش. و بخانه خدا طواف کرد، گویا چون بگرد حرم رسید آن حضرت احرام عمره مفرده بست، و طواف نساء
براي حلال شدن آنها بوده است و دیگر اعمال را پیش از آن انجام داده و ذکر خصوص آن براي بیان اینست که در دین نوح هم
طواف نساء بوده، و بسا که در دین او این طواف از طواف زیارت کفایت میکرده و اولی روشنتر است، و احتمال دارد که احرام حج
صفحه 57 از 177
بسته و همه افعالش را انجام داده چنانچه در کتاب نبوت گذشت بسندي از امام کاظم (ع) که کشتی نوح در فرمان بود و بر خانه
کعبه طواف کرد آنجا که زمین غرق در آب بود و آنگاه به منی رفت در وقت آن وانگاه بمکه برگشت چون که در فرمان بود و
طواف نساء را انجام داد و این خبر شرح خبر متن است (و بعد از شرح لفظ از قاموس گوید:) این جمله یا مثل است و اشاره است
باینکه چون مردم گمان میکردند که کشتی بر سربلندترین کوه فرود آید و گمان بجودي نداشتند خدایش بدان نهاد و گویا کوهها
سرافرازي کردند وجودي تواضع کرد، و چون تواضع طبعی اثر دارد تواضع ارادي بدان سزاوارتر است، و بسا که خدا در آن ساعت
بکوهها شعور داد و براي مصلحت بآنها خطاب کرد و همهص: 90 تعبیرات
حقیقت دارند، ( 1) و بسا گفته شده که جمادات هم اندکی شعور دارند بلکه روح دارند و فهم آن دشوار است گرچه پارهاي آیات
و روایات بدان اشاره دارد. و آن کوه نزد شما است "در تفسیر عیاشی است که و تواضع کرد کوهی که نزد شما است در موصل که
بآن جودي گویند، و من گویم تفسیر جودي و گفتگوهاي آن و دیگر متعلقات این داستان در کتاب نبوت است. (بعد از شرح لفظ
و اعراب گوید:) و گویا چون کشتی بجودي برخورد بلرزه افتاد تا گمان غرق شدن آن رفت و از این رو حضرت نوح بزاري و دعا
پرداخت ( 2) چنانچه علی ابن ابراهیم در حدیثی طولانی از امام صادق (ع) کشانده تا آنجا که آب تا 40 روز از آسمان فرو ریخت
و از زمین هم چشمهها جوشیدند تا کشتی بلندي گرفت و آسمان را مسح کرد و نوح دست برداشت و گفت: اي رهمان اتقن یعنی
پروردگارا نیکی کن و خدا بزمین فرمود تا آب را فرو کشد. ( 3) و بروایت صدوق از امام رضا (ع) که چون نوح سوار کشتی شد
خدا عز و جل باو وحی کرد اي نوح اگر از غرق ترسیدي هزار بار لا اله الا الله بگو و از من نجات بخواه تا تو را نجات دهم با هر
که بتو گرویده، فرمود: چون نوح و هر که با او بود در کشتی استوار شدند و کشتی بلندي گرفت باد تندي بر آنها وزید، و نوح از
غرق در امان نبود و باد بر او تندي گرفت و نفهمید هزار بار تهلیل گوید بزبان سریانی گفت: هلولیا الفا الفایا ماریا اتقن ، فرمود:
موج آب استوار شد و کشتی روانه شد. آن حضرت بخود اشارت کرد "و تصریح نکرد و مقصودش از این مثل بیان این بود که
گوسفند را برگزید براي تواضع که مایه عزت است در دو جهان، و دلالت دارد بر اینکه اختیار کمترین در مستحبات بقصد تواضع
بهتر است و بااخلاصتر و از ریاء و شهرتطلبی و تکبر دورتر، و بسا که در اینجا تقیه هم منظور بوده و دور نیست که گوسفند در
قربانی واجب در حج و غیر واجب افضل باشد و اخبار بسیاري بر آن دلالت دارند و گفتار در باره آن در جایش بیاید ان شاء الله و
36 - کافی: بسندش تا امام کاظم (ع) که تواضع اینست که با مردم رفتاري کنی که دوست داري با تو رفتار کنند ( 5) و ( تعالی. ( 4
در حدیث دیگر است که راوي گفت اندازه تواضعی که آدمی بدان متواضع گردد چه باشد؟ فرمود: تواضع چند درجه است یکی
اینکه آدمی اندازه خود را بداند و خود را بمقامی که دارد وادارد با دلی پاك، نخواهد که رفتار کند با کسی جز بهمانی که با او
رفتار کنند اگر بدي بیند آن را به نیکی عوض دهد، خشمص: 91 فرو خور
و گذشت کن از مردم باشد و خدا نیکوکاران را دوست میدارد. ( 1) روشنگري: بمردم رفتاري کند "یعنی از تعظیم و اکرام و
بخشش بهمان اندازه که از مردم براي خود توقع دارد. تواضع چند درجه دارد یعنی تواضع براي خدا و براي خلق باعتبار کمال نفس
و کمبودش ".هر کس اندازه خود را بداند "از نظر عیب و تقصیر در برابر خالق، با دلی پاك از شک و شرك و خودنمائی و
خودبینی، و کینه و دشمنی و نفاق و دوروئی که از بیماریهاي دلند و خداي تعالی فرموده، در دلشان بیماریست. و دوست ندارد که
بکسی رساند "از طرف خدا یا خودش جز آنچه باو رسد، تا گوید اگر بدي بیند آن را به نیکی عوض دهد "یا با مدارا و پند خوب
اشاره است بقول خداي تعالی ( 22 - الرعد) و دفع کنند به نیکی بدي را و بیضاوي گفته: یعنی بدکرداري را به خوشگواري سزا
( دهند یا بدنبال گناهی کار ثوابی کنند تا آن را محو کند. ( 2
باب پنجاه