گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
آداب معاشرت
جلد دوم
باب پنجاه و هفتم در کسی که مؤمنی را بترساند یا بزند یا آزار کند یا سیلی بزند یا بر علیه او کمک کند یا باو دشنام دهد و نکوهش
روایت کردن بضرر مؤمن






اخبار باب
1- عیون: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) که روا نیست مسلمانی (1)ص: 98
2- امالی صدوق: از امام صادق (ع) که فرمود: سرکشترین مردم آنکه بکشد کسی که او را نکشته ( مسلمانی را بهراس اندازد. ( 2
یا بزند کسی را که او را نزده ( 3) گویم: گذشت مانندش بچند سند در باب کسی که پدیدهاي پدید کند و بیاید در باب مواعظ
3- امالی طوسی: بسندش تا امام ششم (ع) که میفرمود: هر کس بزیان مؤمنی با نصف کلمه کمک کند خدا عز ( پیغمبر (ص). ( 4
4- علل: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که ( و جل را ملاقات کند و بر پیشانی او نوشته است که نومید است از رحمت خدا. ( 5
گرامی دارد برادر مؤمن خود را با سخن مهر آمیز، یا بر آورد از او حاجتی یا آنکه بگشاید از یک گرفتاري، پیوسته رحمت بر سر
او سایه گستردهاي دارد تا در کار انجام حاجت او است سپس فرمود: بشما خبر ندهم چرا نام مؤمن بر او نهاده؟ براي آنکه مردم در
جان و مال خود از او در امانند، بشما خبر ندهم از مسلمان آنست که مردم از دست و زبانش سالم مانند، بشما نگویم از مهاجر؟
کسی است که از گناهان و آنچه خدا حرام کرده است روزه شده، و هر که مؤمنی را هل دهد تا او را خوار کند یا یک سیلی باو
بزند، یا یک بدي باو رساند فرشتهها او را لعنت کنند تا رضایت از او خواهد و توبه و استغفار کند، مبادا بکسی شتابان شوید شاید
مؤمن است و شما ندانید بر شما باد بآرامش و نرمش، شتاب سلاح شیطانها است، چیزي نزد خدا از آرامی و نرمش محبوبتر نیست.
-5 امالی صدوق: بسندش در مناهی پیغمبر (ص) که آگاه هر که بگونه مؤمن یا روي او سیلی زند خدا روز قیامت ( 6)
6- ثواب الاعمال: بسندش تا ( استخوانهایش از هم بگسلد و دست بسته محشور شود تا به دوزخ درآید جز آنکه توبه کند. ( 7
صفحه 62 از 177
-7 ( رسول خدا (ص) که دشنام بر مؤمن نابکاریست، و نبرد با او کفر است، و خوردن گوشت او (غیبت او) با قربانی خداست. ( 8
همان: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: هر که مؤمنی با تسلط خود بهراس افکند تا باو آسیبی رساند و نرساند در دوزخ است و
8- همان: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: ( اگر بهراسش افکند و آسیبی باو رساند بهمراه فرعون و فرعونیان در دوزخ است. ( 9
چون روز قیامت شود یک جارچی فریادص: 99 کشد کجائید کوبندههاي
دوستان من؟ ( 1) فرمود: جمعی بپا خیزند که بر چهرهشان گوشتی نباشد، و گویند اینهایند کسانی که مؤمنان را آزردند، و برابرشان،
ایستادند و با آنها عناد کردند و بر آنها در دینشان فشار آوردند فرمود: سپس فرمانشان دهند بسوي دوزخ آن حضرت فرمود: آنان
هم عقیده مؤمنانند ولی حق آنها را ادا نکردند، و راز آنها را فاش کردند. ( 2) گویم برخی اخبار در باب کمک بر قتل در کتاب
9- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که سرکشتر مردم بر خدا عز و جل آنکه جز قاتلش را بکشد و جز ( قصاص بیاید. ( 3
10 - محاسن: بسندش از امام پنجم (ع) ( زنندهاش را بزند (یعنی جز کسی که براي کشتن باو حمله کرده بکشد مترجم). ( 4
11 - صحیفه الرضا: بسندي تا علی (ع) که فرمود: دو کتاب از رسول خدا (ص) به ارث بردم یکی ( (مضمون شماره 3 را آورده). ( 5
قرآن و دیگري آنچه بر دسته شمشیر من است، گفته شد یا امیر المؤمنین آنچه بر دسته شمشیر تو است چیست؟ فرمود: هر که جز
12 - مجالس مفید: بسندش تا ابی سعید خدري که در زمان ( قاتل خود را بکشد یا جز زننده خود را بزند لعنت خدا بر او است. ( 6
رسول خدا (ص) کشتهاي یافته شد و آن حضرت خشمگین بدر آمد تا بالاي منبر شد و خدا را ستود و سپاس گفت وانگه فرمود:
یک مسلمانی کشته شده و کشنده دانسته نشده بدان که جانم بدست او است اگر همه اهل آسمانها و زمین بر کشتن مؤمنی شریک
شوند و یا بدان رضا دهند خدا همه را به دوزخ برد، بدان که جانم بدست او است، کسی از ستم بکسی تازیانه نزند که فردا در
دوزخ بمانند آن تازیانه خورد، بدان که جانم بدست او است کسی با ما خاندان دشمنی بدل نگیرد جز که خدایش از چهره او را
13 - جامع الاخبار: رسول خدا (ص) فرمود: هر که مؤمنی را آزارد مرا آزرده، و هر که مرا آزارد خدا را ( بدوزخ سرازیر کند. ( 7
آزرده، و هر که خدا را آزارد ملعونست در تورات و انجیل و زبور و فرقان، و در خبر دیگر است که بر او است لعنت خدا و فرشتهها
و مردم همه. ( 8) و فرمود (ص): هر که نگاه کند بمؤمنی که او را بدان بترساند خدایش بترساند و روزي که جز سایه او سایه نباشد
باو محشور کند بصورت مورچه با گوشت و تن و همه بدن و روح او تا او را بجائی که بایدش برساند، ( 9) و فرمود (ص) هر که
اندوهناك کند مؤمنی را سپس همه دنیا را باو بدهد جبرانش نباشد و ثوابی بدان ندارد. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
14 - اختصاص: امیر مؤمنان (ع) فرمود: هر که پر خصومت را دنبال کند ستم کرده و هر که از آن کوتاه (1) الانوار، ج 2، ص: 100
15 - حسین بن سعید: بسندش تا ( آید (و حق خود را مطالبه نکند ستم کرده و هر که خصومت بر پا نکند نتواند خدا ترس باشد. ( 2
امام باقر (ع) که فرمود: براي هر کس همین عیب بس که در مردم عیب را بیند و در خود نبیند یا نکوهش کند مردم را به عیبی که
16 - کتاب قضاء الحقوق: رسول خدا (ص) ( خود دارد و ترکش نتواند، و آزار دهد همنشین خود را بدان چه سودش ندارد. ( 3
فرمود: دشنام بمؤمن فسق است و نبرد با او کفر است، و خوردن گوشت او (بغیبت او) نافرمانی خداست، و احترام مالش چون
احترام خداست، وعده مؤمن چون بدست دادن آن موعود است، ( 4) تشویق فرموده (ص) به وفاء کردن بوعده و انجام آن و مقصود
اینست که وعده مؤمن چون عطاي نقد است و گویا موعود در دست است. ( 5) و فرمود (ص): هر که میان گفتگوي برادر مؤمنش
افتد گویا رویش را خراشیده، ( 6) و فرمود (ص): برادران ناتوان خود را حقیر مشمارید که هر که مؤمنی را حقیر شمارد خدا در
17 - نهج البلاغه: فرمود (ع): هر که زود بمردم بدي رساند در باره او گویند آنچه ( بهشت آنها را همراه نکند مگر که توبه کند. ( 7
18 - کتاب الامامه و التبصره: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: پشت مؤمن غرق ( را ندانند (باو تهمت زنند که نخواهد). ( 8
است مگر براي حد زدن (یعنی جائز نیست که او را بزنند مگر براي اقامه حد شرعی و حکم شامل همه تن مؤمن میشود مترجم).
-19 کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که خیره شود بر مؤمن تا او را بترساند. خدا عز و جل او را بترساند در روزي که (9)
صفحه 63 از 177
جز پناه او پناهی نباشد. ( 10 ) بیان: (بعد از تفسیر لفظ بنقل از راغب گوید) (آیه 57 سوره النساء) در آوریمشان در ظل ظلیل: یعنی
20 - کافی: بسندش (مضمون شماره 7 را آورده). ( 12 ) در بیان آن پس از شرح الفاظ گفته: ( زندگی خوش و بسیار خوب. ( 11
بقولی مقصود آتش در برزخ است که فرمود: (در آیه 46 سوره المؤمن) آتشی که بدانها عرضه شوند در چاشت و شام و روز بر پا
21 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که هر که کمک کند بر ( شدن قیامت است که در آورید فرعونیان را بسختترین عذاب. ( 13
زیان مؤمن بپارهاي از یکص: 101 کلمه روز قیامت ملاقات کند خدا را
عز و جل میان دو چشمش نوشته شده نومید است از رحمت من. ( 1) بیان: در نهایه گفته: شطر کلمه نیم از آنست و از این معنی
است حدیث هر که کمک کند بر کشتن مؤمن به شطر کلمه بقولی یعنی مثلا بگوید: اق بجاي قتل بمعنی بکش چنانچه پیغمبر
(ص) فرموده: کفی بالسیف شا " که شا را بجاي شاهد آورده- تا گوید: بسا اشاره به سخن کوتاه باشد یا مثل اینکه بگوید: آري در
22 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که میفرمود: ( جواب کسی که از او پرسیده او را بکشم و میان دو چشم اشاره به پیشانیست. ( 2
خدا عز و جل فرمود: البته از من اعلام جنگ دارد کسی که بنده مؤمنم را آزارد، و از خشمم آسوده است کسی که گرامی دارد
بنده مؤمنم را، و از خلقم در روي زمین از مشرق تا مغرب کسی نباشد جز یک مؤمن بهمراه امامی عادل بعبادت آنها بینیازم از
همه کسانی که در روي زمین آفریدم، و آسمانها و زمینهایم بدانها برپایند و ایمان آن دو را همدمشان کنم که نیاز بهمدم دیگر
نداشته باشند. ( 3) بیان (بعد از اشاره بآیه 279 سوره البقره در باره ترك ربا که: اگر نکنید (ترك ربا را) اعلام شوید بجنگ از
طرف خدا و رسولش "و تفسیرش از قول بیضاوي و مجمع البیان گوید): بدان که در این عبارت مشابه آن از خبر میتواند کنایه از
سختی خشم باشد و میتواند مقصود از جنگ خدا انتقام او باشد در دنیا و آخرت، یا مقصود اینست که هر که چنین کند بجنگ
من برخاسته، و بقولی اینکه فرموده باید بداند بمعنی آگهی بانجام است چنانچه بداند در امانت آگهی به آسودگی است با تاکید بر
آن. و مقصود از مؤمن هر شیعه است یا شیعه کامل چنانچه لفظ عبدي بدان اشاره دارد، و اگر مقصود همه باشد شامل آزار کردن با
امر بمعروف و نهی از منکر نگردد، و مقصود از اکرام رعایت و احترام در خوي و در گفتار که شامل سود رساندن و جلوگیري از
ضرر هم هست. و مقصود از خلق جز فرشته و پري است و دلالت بر اینکه وجود امام لازمست، و مقصود از بینیازي خدا که بینیاز
مطلق است پذیرش عبادت آن دو است، و بسا که مقصود قرب وجود امام هم باشد چنانچه در باب کم بودن مؤمنان گذشت که
ابراهیم تنها خدا پرست بود و دیگري با او نبود تا خدایش باسماعیل و اسحق همدم کرد تا گوید مقصود از ارضین هقت زمین
23 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که (متن حدیث (1) است.ص: 102
شماره 8 تا آنجا که فرمانشان دهند بدوزخ). ( 2) بیان (بعد از ذکر چند معنی براي لفظ صدود گوید:) بیشتر معانی با داشتن معنی
اعراض مناسب مقامند- تا گوید- عنف بمعنی سرزنش و ملامت است، و بقولی تهی بودن رویشان از گوشت شاید از غم و ترس
کیفر است یا اینکه از افسوس چنگ زدند بروي خود، و مؤید آنست روایت عامه از پیغمبر (ص) که شب معراج بمردمی گذر کردم
که ناخنهاي آهنی داشتند و روي و سینه خود را بدان میخراشیدند گفتم: جبرئیل اینان کیانند؟ گفت: کسانی که گوشت مردم را
میخورند و آبروشان را میبرند، و بقولی است که چون با مؤمنین با بیشرمی رو در رو شدند گوشت چهرهشان ریخته زیرا نه شرم از
خدا کردند و نه از آنها. و من گویم چون آنها مؤمنان را نزد مردم زشت نمودند در دنیا خدا آنها را در آخرت زشت چهره ساخته.
-24 کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که خدا تبارك و تعالی فرموده: هر که ولی مرا اهانت کند به کمین جنگ من است. (3)
4) بیان: مقصود از ولی دوست کوشا در عبادت مولا است که از جز حضرت او رو گردان است (پس از شرح لفظ و اعراب )
گوید:) یک فائده این خبر حذر دادن کامل است از هر مؤمن باحتمال اینکه مبادا از اولیاء خدا باشد چنانچه صدوق بسندش از امیر
مؤمنان (ع) باز گفته که خدا دوستش را میان همه بندههاش نهان کرده هیچ بنده از او را کوچک مشمارید بسا که هم او ولی خدا
25 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که خدا عز و جل فرموده: هر که ولی مرا اهانت کند در کمین جنگ ( باشد و تو ندانی. ( 5
صفحه 64 از 177
با من است و کسی بمن تقرب نجوید بچیزي دوستتر نزد من از انجام آنچه باو واجب کردم، و راستش که با انجام نافله بمن تقرب
جوید تا دوستش دارم و چون دوستش داشتم گوش او باشم که با آن شنود، و چشمش که با آن بیند، و زبانش که با آن گوید، و
دستش که با آن کوبد اگر دعایم کند اجابت کنم، و اگرم خواهش کند باو بدهم، و در هر کارم تردیدي ندارم چون تردید در
مرگ بنده مؤمنم که بدخواه مرگ است و من بدخواه بدي اویم. ( 6) بیان: چون خدا مقام دوست خود را بیان کرد، اشاره کرد براه
رسیدن بدرجه ولایت از آغاز سلوك تا نهایت و فرمود: تقرب بمن راهی بهتر از انجام امور واجبه ندارد از اصل واجب باشد، یا نذر
و عهد و مانند آنها، و دلیل است بر اینکه واجبات همه افضلند ازص: 103
مستحبات، ( 1) و سنجش هم گواه آنست، چون خدا داناتر است بدان چه تقرب و محبت حضرت او را بایست شود و چون بواجب
تاکید دارد و بترکش تهدید کرده بدانیم که آن افضل است از آنچه ترکش رخصت داده و بانجامش وعده ثواب داده و بر ترکش
26 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر ( تهدید نکرده (در اینجا بحث مفصلی دارد که ترجمه آن سود عمومی ندارد). ( 2
که حقیر شمارد مؤمن مستمندي را پیوسته خدا عز و جل خوار کن و دشمن او است تا باز گردد از حقیر شمردن او. ( 3) بیان: (پس
از شرح لفظ گوید:) حقیر شمردن بسا که تنها در دل باشد و اظهارش سختتر است و آن یا بگفته ایست که او را بد آید یا بمسخره
( کردن و یا بدشنام دادن و یا بزدن او است یا بهر کاري که اهانت بار است، یا بترك گفتار و یا کرداري که اهانت بار است. ( 4
-27 کافی: بسندش تا امام ششم که میفرمود: راستی که خداي تعالی فرماید: هر که اهانت کند بدوستی از من در کمین جنگ با
من باشد و من زودتر دوستانم را از هر چیز دیگر یاري کنم. ( 5) بیان: دلالت دارد که کیفر خوار کردن مؤمن در دنیا هم بخوار کن
28 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که خدا عز و جل فرموده: ( میرسد بلکه هر چه زودتر گرچه بمنع لطف و خذلان باشد. ( 6
29 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر که خوار کند مؤمنی ( البته که مرا کنار گذاشته هر که خوار کند بنده مؤمن مرا. ( 7
را یا حقیرش شمارد براي اینکه کم دارد و مستمند است خدا در روز قیامت او را انگشت نماي مخلوقات سازد. ( 8) بیان: او را
انگشت نما کند "یعنی نشان بدي باو زند که همه خلق بفهمند که سزاوار کیفر است و بدان در محشر رسوا شود و خوار گردد
30 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که چون مرا بمعراج بردند، بمن آنچه باید از پس ( چنانچه مؤمن را در دنیا خوار کرده. ( 9
پرده وحی شد، و با من رو در رو سخن گفت تا اینکه بمن گفت: اي محمد هر که خوار کند دوست مرا در کمین جنگیدن با من
است، و هر کس با من بجنگد با او بجنگم، گفتم: پروردگارا این دوست کیست و دانستم که هر که با تو بجنگد با او بجنگی،
فرمود: آن دوستم کسی است که پیمان از او گرفتم براي تو و براي وصیت و ذریه شما بولایت. ( 10 ) بیان: از پس پرده "گویا
مقصود پرده معنویست و آن فاصله میان بنده و خداست یا مقصود اینست که صوت از پس پرده بوجود آمده و از جانب آن
حضرت پدید شده و همینص: 104 است معنی گفتگوي رو در رو- تا
-31 ( گوید مقصود اینست که فرشته در میان نبوده، و بقولی مراد از حجاب فرشته است و رو در رو آنچه بیفاصله او است ... ( 1
کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که خدا عز و جل فرموده: هر که خوار کند بندهام را بجنگم برخاسته و من در هیچ کارم تردید
ندارم چون تردید در باره بنده مؤمنم که ملاقات او را خواهم و او از مرگ بدش آید و آن را از او بگردانم، و اینکه او براي امري
دعاء کند بدرگاهم و او را اجابت کنم بامر دیگري که بهتر است برایش. ( 2) بیان: و آن را از او بگردانم "یعنی مرگش را پس
اندازم و بقولی یعنی بد داشتن مرگ را از او دور کنم باظهار کرامت و لطف و مژده بهشت، بامر بهتري برایش اجابت کنم "آن را
اجابت نام کرده براي اینکه خیر خود را خواسته و ندانسته و در تشخیص آن خطا کرده و در آخرت بداند که آنچه باو داده بهتر
است از آنچه خواسته چنان که کودك بیمار آنچه مایه هلاك او است بخواهد و پدرش باو ندهد و پولی باو بدهد و چون بزرگ و
خردمند شود آنچه باو داده به است از آنچه نداده و آن اجابت بهتریست و بسا مقصود اینست که بهر چه بدانم بهتر است براي او
32 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که دشنام ( اجابتش کنم یا خود خواسته او و یا عوضش در دنیا یا آخرت یا در هر دو. ( 3
صفحه 65 از 177
بمؤمن چون پرتگاه هلاکت است. ( 4) بیان: ... دشنام در لغت شامل نسبت بزنا هم هست و بعید نیست که بیشتر اخبار این باب بر آن
صدق کند، ولی در زبان فقهاء دشنام شامل قذف بزنا و مانند آن نمیشود مانند گفته تو: اي میخوار یا اي رباخوار، یا اي ملعون، یا
خائن، یا الاغ، اي سگ، اي خوك، اي فاسق اي فاجر، و مانند این الفاظ که مایه خوار شمردن و اهانت است (و بعد از شرح الفاظ
33 - کافی: بسندش تا ( گوید:) بسا که مقصود از هلاکت در اینجا کفر باشد و خروج از دین و پرتگاه آن گناهان کبیره است. ( 5
رسول خدا (ص) که دشنام بمؤمن فسق است و قتال او کفر و خوردن گوشتش گناه و حرمت مالش چون حرمت خونش. ( 6) بیان
(بعد از شرح لفظ و اعراب گوید): دلالت دارد بر اینکه دشنام بغیر مؤمن حرام نیست اگر قذف نباشد، بلکه میشود گفت: مقصود
از مؤمن ظاهر الصلاح است که تظاهر بگناهان کبیره ندارد و بدعتگزار و سزاوار خوار شمردن نیست. محقق در شرایع گفته: هر
آن تعبیري که طرف خطاب را بد آید و در عرف و لغت قذف نباشد (نسبت بزنا) تعزیر دارد تا گوید: و اگر آن طرف سزاوار خوار
شمردن باشد آداص: 105 نه حد دارد و نه تعزیر، و چنین است هر سخنی
که آزارکننده باشد چون اي خورهدار یا اي پیس. ( 1) و شهید ثانی: در شرحش گفته: چون آزار مسلمان بیاستحقاق آن حرام است
هر سخن آزاربخشی که نسبت زنا و مانند آن نیست در عرف و لغت حرام است و موجب تعزیر چون هر حرامی دیگر و سرزنش به
امراض هم بحساب آنها است و در حدیث صحیح عبد الرحمن بن ابی عبد الله است که پرسیدم امام ششم (ع) را از مردیکه دشنامی
جز قذف بمردي داده آیا تازیانه حد باو زنند؟ فرمود: تعزیرش باید، و مقصود از سزاواري استحقاق اینست که متظاهر به فسق باشد
که احترام و غیبت ندارد، و در خبریست که از کمال عبادتست آبروریزي شک دارد در دین، و در حدیث صحیح است تا رسول
خدا (ص) که فرمود: چون اهل شک و بدعت را پس از من دیدید از آنها بیزاري جوئید و پر دشنام به آنها بدهید و آبروشان را
بریزید، و تو دهنشان بزنید تا در اسلام تباهی نکنند، و مردم از آنها در حذر باشند، و از بدعتشان نیاموزند تا خدا براي شما حسنهها
نویسد و درجهها در آخرت بالا برد. فسق در اصل لغت هر گونه خروج از طاعت است ولی در قرآن و سنت بیشتر در کفر و انجام
گناه کبیره بکار رفته تا گوید: بقول راغب فسق بدر شدن از حکم شرع است و به کفر هم گفته شود، و آن بگناه کم یا بیش صدق
کند ولی معروف شده در گناه بسیار، و بیشتر فاسق گویند به کسی که شرع را پذیرفته و بدان اعتراف دارد، و بهمه احکامی یا
پارهاي از آنها اخلال کند خدا عز و جل فرموده (آیه 50 سوره الکهف) فاسق شد (شیطان) از فرمان پروردگارش، ( 16 سوره اسري)
(و فسق کردند در آن و ثابت شد بر آنها سزا) و فرمود بیشترشان فاسقند (آیه 18 سوره السجده) (آیا کسی که مؤمن است چون
کسی است که فاسق است) در اینجا آن را برابر ایمان آورده است و فرموده: و کسی که کافر شود پس از آن آنانند همان فاسقان
(آیه 20 سوره السجده) و اما آنانی که فاسق شدند جایشان دوزخ است ( 49 سوره یونس) و چنین بایست شد سخن پروردگارت بر
آنها که فاسق شدند باینکه ایمان نیاوردند پایان گفته راغب. فسق در این حدیث نزدیک بکفر است زیرا درجه بالایش کفر است، و
از این بر آید که دشنام بزرگتر است از غیبت با اینکه آزارش هم سختتر است مگر اینکه غیبت هم بدشنام باشد که در آن در
آید. و جنگ با او کفر است "یعنی کفري که بر مرتکب گناه کبیره صدق میکند، یا با قصد آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم
بحار الانوار، ج 2، ص: 106 اینکه حلال است یا براي ایمانش باشد ( 1) و بقولی چون جنگیدن سبب کفر شود آن را کفر نامیده یا
مقصود کفران نعمت الفت است که خدا بمؤمنان داده یا بمعنی انکار حق برادریست که شرطش نجنگیدنست. مقصود از خوردن
گوشت غیبت است چنانچه خدا عز و جل فرموده ( 12 سوره الحجرات ")و غیبت هم نکنید آیا کسی از شما دوست دارد گوشت
مردار برادرش را بخورد "تشبیه به مردار براي نفرت بارتر کردنست و زجر بیشتر و بقولی مقصود از معصیت در حدیث معصیت
کبیره است. حرمت مالش چون حرمت خونش است "مال را با خون در احترام همراه کرده، و شکی ندارد که خونش ریختن گناه
34 - کافی: بسندش تا ( کبیره هلاکت بار است و چنین است خوردن مالش، و مانند این حدیث در کتب عامه هم آمده است ... ( 2
امام باقر (ع) که مردي از بنی تمیم نزد پیغمبر (ص) آمد و گفت بمن سفارشی کن، در ضمن آن باو فرمود: بمردم دشنام ندهید تا
صفحه 66 از 177
35 - کافی: ( میان خود دشمنی به بار آورید. ( 3) بیان: بار آوردن دشمنی که روشن است، و این یک مفسده دنیوي آنست. ( 4
بسندش تا امام کاظم (ع) در باره دو کس که بهم دشنام دهند، فرمود آنکه آغاز کرده ظالمتر است و گناهش با گناه دیگري بر
اوست تا معذرت نخواسته از طرفش. ( 5) بیان: در حدیث دیگر است که تا مظلوم از اندازه او نگذشته، و این حدیث دلالت بر اینکه
اگر از طرفش معذرت خواست از او درگذشت در درجه اول گناهش بریزد و بر اثر آن تعزیر یا حد از او ساقط شود و حاکم حق
36 - کافی: بسندش تا امام ( اعتراض ندارد زیرا آن حق آدمی است که انجامش منوط بدرخواست است و بگذشت ساقط شود. ( 6
باقر (ع) که هرگز کسی بکفر دیگري گواهی نداده جز که گردنگیر یکی از آن دو شده چه اگر بکافري گواهی داده راست گفته و
اگر بمؤمنی باشد کفر بخودش برگردد، مبادا بمؤمنان طعنه بزنید. ( 7) بیان: گواهی نزد قاضی باشد یا گزارش باشد که گوید: تو
کافري یا باو خطاب کند اي کافر و اینکه فرمود مبادا اشاره دارد که مطلق طعنه هم حکم کفر را دارد در رجوع به یکی از آن دو و
کفر دشنام گو بتنهائی و اگر چه کبیره است موجب کفر نیست و چند توجیه دارد که ببرخی اشاره کردیم چند بار. یکم: مقصود
، کفري باشد که بر گناه کبیره هم گفته شود چنانچه در زبان آیات و اخبار آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2
2- اینکه مقصود این باشد که گناهی بگردن یکی از آنها افتد نه کفري. 3- اینکه نسبت بکفر بر هر یکی از آن ( ص: 107 آمده. ( 1
دو تحقق پذیرد (و پس از بحثی در این باره گوید) جزري در نهایه همین حدیث را آورده و گفته: کفر دو جور است یکی کفر
ضد ایمان و دیگري انکار یک حکم فرعی که از اصل ایمان برون نرود، و بقولی کفر چهار جور است: 1- اینکه خدا را بکلی
نشناسد و بدو معترف نباشد. 2- کفر جحود چون کفر ابلیس که حدا را از دل شناسد و بزبان نگوید. 3- کفر عناد که بدل شناسد و
بزبان هم گوید ولی از روي حسد و تجاوز بدان دیندار نشود چون کفر ابی جهل. 4- کفر نفاق که بزبان اقرار کند و بدل معتقد
37 - کافی: بسندش تا امام باقر یا صادق (ع) که میفرمود: لعنت چون از ( نیست (در توجیه کفر شواهدي از قول هروي آورده). ( 2
زبان گویندهاش بدر آید در تردید باشد اگر جاي سزاواري یافت که خوب و گر نه بگویندهاش برگردد. ( 3) کافی: بسند دیگر
مانندش از امام باقر (ع) آورده. ( 4) بیان (از نهایه حدیثی در شرح لفظ مساغ و تائید مضمون حدیثی آورده و گوید:) نهایه گفته:
لعن راندن و دور کردنست از جانب خدا و دشنام و نفرین است از حدیث مردم، و من گویم: بیشتر چنین است ولی بسا که لعن کن
و لعن شو هر دو اهل بهشت باشند چنانچه لعن بخطاء کسی را مستحق لعن داند و کافر شمارد و او مؤمن پاکی باشد که بسا
بلعنشونده بگواه دروغین حد و کشت هم برسد، و میشود که مقصود از جاي سزاوار کنایه از معذور بودن لعن کن باشد که ثواب
38 - کافی: بسندش از امام ششم (ع) که چون کسی به را در مؤمنش گوید: ( میبرد و لعنتش هم بآسمان بالا میرود و ثواب دارد. ( 5
اف بر تو از ولایتش بدر شود، و چون گوید تو دشمن منی یکی از آن دو کافر شود، و خدا از مؤمنی که قصد بد دارد در دلش
براي برادر مؤمنش عملی را نپذیرد. ( 6) بیان: (پس از تصحیحی در سند گوید) از ولایتش بدر شود "یعنی از دوستی و یاري واجب
بر او، و شاید اشاره باشد بخروج از ایمان براي قول خداي تعالی ( 72 - سوره الانفال راستی کسانی که ایمان آوردند و هجرت
کردند و جهاد کردند با مال و جانشان در راه خدا و کسانی که جا دادند و یاري کردند دوستان یک دیگرند 73 و آنان که کافرند
دوستان همند. و باز فرموده است ( 71 سوره برائت) مردهاي مؤمن و زنان با ایمان اولیاء همند "و چون گفت: تو دشمن منی یکیشان
کافر است "براي گفته پیش که اگر راست گویدص: 108 مخاطب کافر
است و اگر دروغ خودش و معنی کفر گذشت. ( 1) اگر در دل بد دارد براي برادرش "که باو بدي رساند یا بدگمانی کند و او از
آن بري باشد و بر او ثابت نشده باشد، و مقصود این نیست بدل او گذرد زیرا جلوگیري از آن در توان نیست بلکه مقصود حکم
بدانست و گرچه بزبان نیاورد، و اما تکلیف باینکه نباید گمان بد برد دشوار است با وجود برانگیزنده آن، و اما گمانی که شرعا
معتبر است ظاهرا خارج از مورد حدیث است زیرا بسیاري از احکام شرعی بر آن بار میشود چنانچه گذشت، و حدیث منافات
39 - کافی: ( ندارد با آنچه وارد است که: بدگمانی دوراندیشی است زیرا مقصود احتیاط و بررسی در معامله است نه بدگمانی. ( 2
صفحه 67 از 177
بسندش تا امام باقر (ع) که آدمی نباشد تو چشم مؤمنی بر او طعنه زند جز که بد مردنی دارد و سزاوار است که خیر نبیند. ( 3) بیان:
تو چشم مؤمن "یعنی رو در رو باو سرکوفت زند و او را نکوهش کند در پیش او (و پس از شرح لفظ گوید:) ظاهر اینست که
شامل شود عیبی را که دارد یا ندارد، و مردن بد، یا در دنیا است چون غرق شدن، سوختن یا زیر آوار رفتن، دچار درنده شدن و
مردنهاي بد دیگر، یا از نظر آخرت چون کافر مردن یا با گناه کبیره بیتوبه مردن تا گوید: خیر نبیند "یعنی از توبه و عمل صالح و
40 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که هر که روایتی بر ضرر مؤمنی آورد تا او را زشت کند و بیآبرو کند ( ایمان بیبهره ماند. ( 4
و از چشم مردم بیندازد خدایش از ولایت او بدر کند تا بولایت شیطان رود و شیطان هم او را نپذیرد. ( 5) بیان: روایت بر مؤمن"
بنقل سخن نابخردانه او است که بیشتر گفتهاند و بسا نقل کار سفیهانه را فرا گیرد که مقصد و عیبجوئی از او است و بقول جوهري
مروت انسانیت است و بقولی آداب نفسانیست که آدمی را برفتار و عادت خوب وادارد و بدوري از کارهاي پست بکشاند و گرچه
مباح باشند چون خوردن در میان بازار که مایه سبکسریست و شهید ره گفته: مروت پاك کردن خویش است در پستی که همانند
او را نشاید چون مسخرگی و کشف عورت تا آنجا که پوشاندنش در نماز مورد تاکید است، و پر خوردن در میان بازار، و و
پوشیدن جامه لشکریان براي فقیه که بمسخره گیرند. خدایش از ولایت او بدر کند "یعنی از دوستی و یاري کردن باو بدر کند و
اینکه شیطان او را نپذیرد براي بیاعتباري او است همانا شیطان کسی را خواهانست که در عبادت ترك طاعت کند تا او را وسیله
گمراه کردن مردم سازد و بقولی سر اینکه شیطانش نپذیردص: 109 آنست
که کارش زشتتر از کار شیطانست، ( 1) زیرا سبب بیرون شدن شیطان از ولایت خدا مخالفت او با فرمان خدا باستناد اینکه بنیادش
اشرف از بنیاد آدم است و آدم را به بدي یاد نکرد تا او را نزد فرشتهها بیآبرو کند و سبب خروج این چنین آدمی از ولایت خدا
مخالفت امر او است بیاستناد و بهانه و یاد کردن کار مؤمن که او را آزار دهد و حقیر سازد و در ضمن ادعاء کمال براي خود کند
و این خود ناز کردن و فخر و تکبر است از این رو شیطان او را نپذیرد چون شیطان او را نپذیرد چون کارش از او زشتتر است- تا
گوید: بسا که مقصود بدر کردن او است از سرپرستی خدا و از جمع دوستانش و شمار او در احزاب شیطان و او هم قبولش نکند
بلکه از او بیزار باشد چنانچه در قرآن مجید (آیه 16 سوره الحشر) فرموده: نمونه او نمونه شیطانست که بآدمی گوید کافر شود چون
کافر شود گوید: من از تو بیزارم، و بسا که نپذیرفتن شیطان کنایه است از راضی نبودن او بکار خلافش بلکه او میخواهد کافرش
41 - کافی: بسندش تا عبد الله بن سنان که باو گفتم: عورت مؤمن بر مؤمن حرام ( کند و او را مستحق خلود در دوزخ سازد. ( 2
است؟ فرمود: آري، گفتم: یعنی دو عضو پائین تنه او، فرمود: نه آنچه تو دریافتی همانا مقصود فاش کردن راز او است. ( 3) بیان:
( پرسش از امام صادق (ع) است و مقصودش اینست که مرادش در این خبر کشف سر است نه اینکه نظر بعورتش حرام نیست. ( 4
-42 کافی: بسندش از امام ششم (ع) (نزدیک بمضمون روایت شماره 41 را آورده و فرموده) حرمت عورت اینست که بر زیان او
( سخنی آوري یا او را نکوهش کنی. ( 5
باب پنجاه و هشتم در خیانت و کیفر حرامخواري
قرآن مجید
6) الانفال (آیه- 27 ) ایا کسانی که ایمان آوردید خیانت نکنید بخدا و رسولش و نه بامانتهاي خود با اینکه میدانید. ( 7) گویم: ) :
در باب امانت و باب کلیات مکارم گذشته.
اخبار باب
صفحه 68 از 177
-1 امالی صدوق: بسندش از امام دهم (ع) فرمود: در مناجات موسی (ع) با پروردگارش بوده که پروردگارا پاداش کسی که از (8)
شرم تو وانهد خیانت در امانت را؟ فرمود روز قیامت در امانست.ص: 110
-2 همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که چهار است که یکی از آنها هم که در خانهاي درآید ویرانش کند و ببرکت آباد (1)
نشود: خیانت و دزدي و میخواري و زنا. در امالی طوسی: مانندش آمده. در ثواب الاعمال: مانندش آمده. در خصال: مانندش آمده
3- امالی صدوق: بسندش در حدیث مناهی پیغمبر (ص) که فرمود: هر کسی در یک وجب ( جز که کلمه برکت در آن نیست. ( 2
زمین همسایهاش خیانت کند خدا آن را از عمق زمین هفتم طوق گردنش سازد تا با همان در روز قیامت خدا را ملاقات کند جز که
توبه کند و برگردد. و فرمود: هر که در دنیا خیانت بامانت کند و آن را بصاحبش بر نگرداند و بمیرد بر غیر کیش من مرده و خدا را
4- قرب الاسناد: ( ملاقات کند و بر او خشمگین باشد، و فرمود (ص): هر که مال خیانت را دانسته بخرد چون خود خائن باشد. ( 3
5- خصال: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر که سه ( بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: امانت ثروت آورد و خیانت درویشی. ( 4
چیز دارد خدا از حور العین بدو بزنی دهد هر جور خواهد: فرو خوردن خشم و صبر در برابر شمشیرها براي خدا عز و جل، و کسی
6- همان: بسندش تا امام ششم (ع) که ابلیس گوید: در هر چه ( که دستش بمال حرامی رسد و آن را براي خدا عز و جل وانهد. ( 5
آدمیزاده مرا وامانده کند در باره یکی از سه مرا وامانده نتواند کرد: گرفتن مالی از جز راه حلال یا ندادن حق واجب آن مال یا
7- همان: که امیر مؤمنان (ع) که فرمود: راستش خدا عذاب کند شش کس را به شش عمل تا ( صرف آن در جز راه حلال. ( 6
9- تفسیر قمی: ( 8- همان: از امیر مؤمنان (ع) که بکار بستن امانت داري روزي را فزاید. ( 8 ( فرمود: بازرگانان را به خیانت. ( 7
بسندش تا خبر معراج از امام صادق (ع) که پیغمبر (ص) فرمود: که گذر کردم بمردمی که پیش آنها چند خوان گسترده بود از
گوشت خوب و از گوشت بد و گوشت بد را میخوردند و خوب را وامینهادند، گفتم. جبرئیل اینها کیانند؟ گفت: آنها که حرام را
10 - ثواب الاعمال: بسندش تا رسول خدا (ص) که پیوسته امتم ( میخورند و حلال را وانهند و آنها از امت تو باشند اي محمد. ( 9
در خوشی باشند تا زمانی که بهم خیانت نکنند و امانت را بپردازند و زکات را بدهند و چون چنین نکنند آداب معاشرت-ترجمه
11 - اختصاص: حسن بن محبوب از امام ششم ( جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 111 گرفتار شوند بقحطی و خشکسالی. ( 1
پرسیدم مؤمن بخیل میشود؟ فرمود آري گفتم ترسو میشود؟ فرمود: آري، گفتم: دروغگو میشود؟ فرمود: نه و نه خائن، سپس
12 - همان: بسندش تا امام ششم که میفرمود: مؤمن حقی را ضایع نکند جز که ( فرمود: مؤمن هر منشی دارد جز خیانت و دروغ. ( 2
دو برابرش به باطل افتد و مؤمنی از کمک به برادر مسلمانش و کوشش در حوائج او سرباز نزند جز که خدایش گرفتار کند
بکوشش در حاجت کسی که بگناه افتد و ثوابی نبرد، و مؤمنی نباشد که دریغ کند از نفقهاي در راه رضاي خدا جز که گرفتار شود
13 - همان: رسول خدا (ص) فرمود: از ما نیست آنکه امانت را حقیر شمارد تا ( به نفقه چند برابر در آنچه بخشم آرد خدا را. ( 3
14 - مشکاة الانوار: رسول ( آنجا که چون باو سپرده شود نابودش کند و از ما نیست آنکه بمسلمانی در مال و اهل او خیانت کند. ( 4
( خدا (ص) فرمود: از ما نیست کسی که در امانت خیانت کند. ( 5
باب پنجاه و نهم در باره کسی که دریغ دارد از مؤمن چیزي را از خودش یا از دیگري یا برادرش از او کمکی خواهد و کمکش نکند یا
در انجام آن خیرخواه او نباشد.
اخبار باب
-1 امالی طوسی: بسندش از امام ششم (ع) که هر مسلمانی که مسلمان دیگر از او حاجتی خواهد و تواند بر آورد و دریغ کند (6) :
خدا روز قیامت بسختی او را سرزنش کند و فرمایدش برادرت براي حاجتی که من بر آوردنش را بدست تو نهادم نزد تو آمد و
دریغش کردي براي آنکه ثوابش را نخواستی بعزتم که در هیچ حاجتی بتو توجه نکنم چه در عذاب باشی یا آمرزیده گردي.
صفحه 69 از 177
2- همان: بسندش تا پیغمبر (ص) که امیدوارت را نومید مکن تا خدایت دشمن ( گویم: اخباري هم در باب مواسات گذشت. ( 7
3- خصال: بسندش تا ابی هارون (1) گردد و بدخواه شود.ص: 112
مکفوف که امام ششم (ع) بمن فرمود: اي ابو هارون خدا تبارك و تعالی بخود سوگند خورده که خائن در جوار او نباشد گوید:
گفتم: خائن کیست فرمود: کسی که یک درهم را از مؤمنی پسانداز کند، یا یک امر دنیا را از او باز دارد گوید: گفتم: پناه بخدا
از خشم خدا فرمود: راستش خداي تعالی بخود سوگند خورده که جا ندهد در بهشتش سه دسته را: آنکه واپس زند حکم خدا عز
و جل را یا رد کند قول امام بر حق را یا ندهد حق مؤمن را گوید: گفتم: از فزونی آنچه دارد باو دهد؟ فرمود: از خود و از روحش
باو دهد و اگر خود را از او دریغ دارد از او نباشد و همانا تخم شیطانست. ( 2) صدوق (رضی الله عنه) گفته بخشش از خود و روح
4- ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: هر مؤمنی دریغ دارد از ( همانا صرف آبرو براي انجام حوائج او است. ( 3
مؤمن آنچه را بدان نیاز دارد و او تواند از خودش یا دیگري آن را بر آورده کند خدا عز و جل روز قیامت او را وادارد با روي سیاه
و دو چشم آبی و دو دست بگردن بسته و گفته شود این است خائن بخدا و رسولش و آنگاه فرمان صادر شود برایش بدوزخ در
5- ثواب الاعمال: بسندش تا اسماعیل بن عمار صیرفی که بامام ششم (ع) گفتم: قربانت مؤمن رحمت است ( محاسن مانند آمده. ( 4
بر مؤمن؟ فرمود: آري، گفتم: چگونه؟ فرمود: هر مؤمنی براي نیازي نزد برادرش آید همانا که آن رحمتی است که خدا بدو روانه
کرده و وسیله سازي کرده برایش و اگر حاجتش را بر آورد آن را پذیرفته و اگر ردش کند با توانائی بر آوردن آن از خود رحمتی
را که خدا برایش فراهم کرده رد کرده و آن رحمت براي روز قیامت ذخیره شود و اختیارش بدست صاحب آن حاجت است اگر
خواهد براي خودش باشد و اگر خواهد براي دیگري اي اسماعیل چون در قیامت او اختیاردار آنست و براي او مقرر است بنظر تو
آن را براي که مصرف کند؟ گفتم: قربانت گمان ندارم که از خودش بگرداند فرمود گمان نداشته باش ولی یقین داشته باش که
آن را از خود رد نکند، اي اسماعیل هر که برادرش براي حاجتی نزدش آید و بر انجام آن تواناست و آن را بر نیاورد خدا ماري بر
6- همان: بسندش تا ( او مسلط کند تا روز قیامت انگشت بزرگ او را در گورش بگزد چه آمرزیده گردد و چه عذاب کشد. ( 5
امام ششم (ع) که میفرمود: هر که در حاجت برادر مسلمانش روانه شود و خیر او را نجوید در آن بخدا و رسولش خیانت کرده و
7- ثواب الاعمال: بسندش تا ابی بصیر که شنیدم امام ششم (ع) ( خدا عز و جل با او طرف باشد. محاسن: مانندش را آورده. ( 6
میفرمود: هر که از یاران ما یا دیگري از برادرانش از او یاري خواست در نیازي و او با همه توانش در انجام آن نکوشید البته که
1) ابو بصیر گوید: ) بخدا و رسولش و مؤمنان خیانت کرده است.ص: 113
-8 ( بآن حضرت گفتم: مقصودت از مؤمنین کیانند؟ فرمود: از خود امیر المؤمنین (ع) تا پایان آنها. محاسن: مانندش را آورده. ( 2
ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) که هر کدام از شیعه، که کسی از برادران ما در حاجتی از او یاري خواهد و با توانائی بدو
یاري ندهد خ دا عز و جل او را گرفتار کند بانجام حاجت یکی از دشمنان ما که بدان عذاب کشد در روز قیامت. محاسن: مانندش
9- ثواب الاعمال: بسندش از امام باقر (ع) که هر که دریغ کند از کمک ببرادر مسلمانش و انجام حاجت او گرفتار ( را آورده. ( 3
10 - قصص الأنبیاء: بسندي از وهب بن منبه ( شود بکمک کسی که نه گناه دارد و نه ثواب. محاسن: بسندي مانندش را آورده. ( 4
که روایت کردند مردي از بنی اسرائیل کاخی ساخت خوب و محکم و خوراکی ساخت و توانگران را بر آن دعوت کرد و
مستمندان را وانهاد، و چون مستمندان آمدند بآنها گفته میشد این خوراك براي شما و همانند شما نیست گفت: خدا دو فرشته در
شکل مستمندان فرستاد و بآنها همان گفته شد و خداي تعالی آنها را فرمود: تا بجست توانگران بر آن مجلس وارد شوند پس آنها
را وارد کردند و گرامی داشتند و در صدر مجلس نشاندند و خدا بهر دو فرشته فرمود آن شهر و هر که در آنست بزمین فرو برند.
-11 اختصاص: از امام کاظم (ع) که میفرمود: هر که را برادر مؤمنش براي حاجتی آیدش همانا آن حاجت رحمتی است از (5)
طرف خدا تبارك و تعالی که بسویش روانه کرده و اگر پذیردش البته او را بولایت ما رساند و آن پیوسته بولایت خدا تبارك و
صفحه 70 از 177
تعالی است و اگر آن را رد کند با اینکه میتواند آن را بر آورد خدا تبارك و تعالی بر او ماري آتشین در گورش مسلط کند و تا
12 - حقوق ( روز قیامت او را بگزد چه آمرزیده گردد و چه معذب و اگر حاجتخواه او را معذور دارد حالش سیاهتر باشد. ( 6
صوري: امام صادق (ع) فرمود: مؤمن نیازمند فرستاده خداست نزد توانگر نیرومند و اگر رسول حاجت ناروا بدر آید خدا گناهانش
را بیامرزد و مسلط سازد بر آن توانگر نیرومند شیطانها که او را بگزند، فرمود: آنها را بدنیا پرستان وانهد و بدان چه دارد خشنود
، نباشند تا در رنجش اندازند شاعري بر آنان درآید و شعر او را بشنود و هر آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2
ص: 114 چه خواهد باو بدهد و ثوابی نبرد و اینست شیطانها که او را بگزند ( 1) و از آن حضرت است که برفاعۀ بن موسی که بر او
وارد بود فرمود: اي رفاعه بتو خبر ندهم از پرگناهتر مردم؟ گفتم: چرا قربانت فرمود کسی که کمک کند مؤمنی را با سخن خوبی،
سپس فرمود: بشما خبر ندهم بکمتر ثواب مردم؟ گفتم: چرا قربانت فرمود: کسی است واگیرد از برادرش آنچه نیازمند آنست در
کار آخرت یا دنیایش، سپس فرمود: بشما خبر ندهم به پرگناهتر مردم؟ گفتم: چرا قربانت فرمود کسی که چیزي از گفتار یا
کردارش بر او عیب گیرد یا او را واپس زند براي حقیر شمردن او و تکبر بر او، سپس فرمود: اي رفاعه حرف دیگري هم برایت
افزایم اي رفاعه: ایمان ندارد بخدا و نه محمد و نه علی کسی که برادر مؤمنش براي نیازي نزد او آید و در روي او نخندد و اگر آن
نزد او باشد بزودي بر آورد و اگر نه از دیگري آن را بخواهد تا آن را بر آورد و اگر بر خلاف این باشد پیوندي میان ما و او نیست.
-13 امالی طوسی: بسندش از امام ششم (ع) که هر مؤمنی از برادر مؤمنش حاجتی خواهد و او میتواند آن را بر آورد و ردش (2)
14 - دعوات راوندي (همین مضمون را آورده ولی گفته ( کند خدا مسلط کند بر او در گورش ماري که انگشتانش را بگزد. ( 3
15 - عده الداعی (صدر حدیث شماره 5 را آورده تا آنجا که: ذخیره شود آن حاجت و بر آن افزوده که) و ( گوشتش را بگزد). ( 4
هر که روانه شود در انجام حاجت برادرش و خیرخواهی نکند برایش بهمه توانش بخدا و رسولش و مؤمنان خیانت کرده، و هر که
از شیعه ما کسی از برادرانش نزدش آید و از او یاري طلبد در حاجتش و یاریش نکند با اینکه میتواند خدایش گرفتار کند بانجام
حوائج دشمنان ما تا بدان عذابش دهد، و هر که حقیر شمارد مؤمن فقیري را و او را سبک گیرد براي اینکه کم دارد خدا روز
قیامت در برابر همه مردم او را انگشتنما کند و حقیرش سازد و پیوسته بدخواه او باشد و هر که در برش بدگوئی از برادر مؤمنش
شود و او را یاد کند و کمک کند خدایش او را در دنیا و دیگر سرا یاري کند و هر که یاریش ندهد و از او دفاع نکند خدایش
16 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: هر مؤمنی دریغ دارد از مؤمن ( بخود وانهد و حقیرش کند در دنیا و آخرت. ( 5
چیزي را که بدان نیاز دارد با اینکه بدان تواناست از نزد خودش یا دیگري خدا عز و جل روز قیامت او را وادار سیاه رو و زاغ چشم
و دستها بگردن بسته و گفته شود اینست خائنی که بخدا و رسولش خیانت کرده سپس او را بدوزخ فرمان دهند. ( 6) بیان: زاغ چشم
گویا اشاره است بقول خداي تعالی ( 102 سوره طه) و محشور کنیمص:
115 مجرمان را آن روز زاغ چشم. ( 1) بیضاوي گفته: این وصف براي آنست که زاغی بدترین رنگ چشم است و بدخواهتر نزد
عرب چون رومیان چنین دشمنتر دشمنانشان بودند و از این رو در وصف گفتند سیاه جگر و سرخ سبیل، و زاغ چشم از قول طیبی
گوید: بسا مقصود زشتی چهره و بدنمائی صورت باشد. تا گوید: دلالت دارد بر اینکه برآوردن حاجت مؤمن واجب است با
توانائی، و بسا تفسیر شود برد حاجت او براي اینکه مؤمن است یا اینکه بقصد خوار کردن او باشد، و گویا مقصود مؤمن کامل
17 - کافی: بسندش تا یونس بن ظبیان که امام ششم (ع) فرمود: اي یونس هر که حق مؤمن را نگهدارد و باو ندهد خدا ( باشد. ( 2
عز و جل روز قیامت او را پانصد سال بر سر پا دارد که عرقش چند وادي سیل براه اندازد، و جارچی از طرف خدا جار کشد که این
ستمکاریست که حق خدا را نداده فرمود چهل روز توبیخ شود و فرمان دوزخ باو دهند. ( 3) بیان: مقصود از حق مؤمن بستانکاري و
حقوق لازم او است و بسا فراگیرد آنچه را حق دینی او است که مضمون اخبار دیگر است، و پانصد سال بحساب سال دنیاست و
مطابق نسخهاي وادیها از عرقش یا خونش روان شوند که بقولی یعنی اگر ستمش کم است از عرق او و اگر بیش است از خون او. و
صفحه 71 از 177
توبیخ کن مؤمنانند یا پیغمبران و اوصیاء یا همه آنها و دلالت دارد بر اینکه حق مؤمن حق خدا عز و جل است براي قرب او بخدا
18 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که هر کس خانهاي دارد و مؤمنی نیاز دارد به ( کامل است یا اینکه خدا بدان فرمان داده. ( 4
نشیمن در آن و از آتش دریغ دارد خدا عز و جل فرماید: اي فرشتههایم بنده من از مسکن دنیاي خود دریغ کرد بعزت و جلالم
هرگز در بهشتم سکنا نکند. ( 5) بیان: ظاهر این اخبار وجوب یاري مؤمن است تا هر چه توانائیست و سکنا دادن به آنها و جز آن
کسی از اصحاب بوجوب قائل نشده بلکه ظاهرشان اینست که ترکش گناه کبیره است و آن حرج عظیمی است که مخالف با دین
آسانست و بسا تفسیر شود که منع بخاطر ایمانست و از طرف کافر است یا در صورتیست که اضطرار مؤمن تا آنجاست که بیم تلف
19 - کافی: ( یا ضرر عظیم مؤمن رود و واجب است کمک باو یا اینکه مقصود از بهشت ممنوع بهشتهاي خاص مقربانست. ( 6
، (مضمون شماره 11 را آورده و بدان افزود که) که هر که یکی از برادرانش آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2
ص: 116 در وضع خاصی بدو پناهنده و با توانائی باو پناه ندهد از ولایت خداي تعالی بریده است. ( 1) بیان: بهمین سند رفتن در
باب قضاء حاجت مؤمن گشته تا گفته آن حضرت حالش بدتر باشد تا گوید: و بیان بیشتري برایش گوئیم مقصود اینست که کارش
20 - کافی: بسندش تا امام ( بولایت ما پیوند و سبب محبت ما باو شود و بسا مقصود این باشد که این کار او را بولایت ما رساند. ( 2
باقر (ع) که هر که کمک خود را از برادرش دریغ کند یا اقدام بدان را در نیازش خدا گرفتارش کند بکمک کسی که گناه باشد و
ثوابی ندارد. ( 3) بیان: و اقدام کند "بسا مقصود از آن دریافت کمک براي او از دیگري باشد (شرحی در باره تفسیر الفاظ و اعراب
21 - کافی: بسندش از امام ششم (ع) که فرمود: هر که از شیعه ما ( و احتمالات آن دارد که ترجمهاش سود عمومی ندارد مترجم) ( 4
نزد برادرش آید و در حاجتی از او کمک خواهد و او را کمک ندهد با اینکه تواند جز که خدایش گرفتار کند باینکه حوائج
شماري از دشمنان ما را برآورد و عذاب کند خدایش بدان در روز قیامت. ( 5) بیان: ... دلالت دارد بر حرمت بر آوردن حاجت
22 - کافی: ( مخالفان و میشود مقصود نواصب باشند که دشمن ائمهاند یا جز مستضعفان، و تفسیرش باعانت بر حرام بعید است. ( 6
بسندش از امام ششم (ع) فرمود: کسی از یاري برادر مسلمانش بکوشش و همدردي با او دست نکشد جز که خدایش گرفتار کند
23 - کافی: بسندش از امام کاظم (ع) که میفرمود هر که توجه کند باو یکی ( بکمک دادن بکسی که گناه دارد و ثواب ندارد. ( 7
از برادرانش تا در وضع خاصی باو پناهنده باشد و او با توانائی پناهش ندهد ولایت خدا عز و جل را بریده است. ( 8) بیان: پناهنده
شود براي رفع ستم یا یک حاجت لازم ولایت خدا را بریده یعنی محبت خود را بخدا یا محبت خدا را بخود یا نصرت خدا را از
خود بریده یا مقصود این است که ایمانش نابود شده زیرا خدا سرپرست و ولی مؤمنانست و حاصل آنکه خدا سرپرست کارهاي او
24 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که در باره ( نباشد و او را برهنمائی خصوصی نرساند و کمک نصرت باو ندهد. ( 9
حاجت روانه شود و خوب در آن کوشش نکند البته بخدا و رسولش خیانت کرده. ( 10 ) بیان: (بعد از شرح الفاظ گوید:) دلالت
25 - کافی: بسندش (مضمون شماره 7 را آورده و در تفسیر از خود امیر ( دارد که خیانت بمؤمن خیانت بخدا و رسول است. ( 11
المؤمنین تاص: 117 پا نشان گفته: میشود که مقصود ائمه (ع) باشند
چنانچه در اخبار بسیاري مؤمنین آیات قرآن بآنان تفسیر شده زیرا مؤمنان بحق کسانیند که از طرف خدا امان میدهند و خدا اجازه
26 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) (بمضمون شماره 24 و در آخرش افزوده و ( میکند و بسا که مؤمنان دیگر را هم فرا گیرد. ( 1
27 - کافی: ( خدا خصم او است یعنی از طرف مؤمن با او طرف شود در آخرت یا در دنیا هم و براي او در هر دو انتقام کشد. ( 2
بسندش تا امام ششم (ع) که هر که با برادرش مشورت کند و او راي پاك و بیغرض بوي ندهد خدا عز و جل راي او را بگیرد و
( نابود کند. ( 3) بیان: در شرح الفاظ حدیث و اعراب آنست. ( 4
باب شصتم در باره کنارهگیري و قهر کردن
صفحه 72 از 177
اخبار باب
-1 کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که میفرمود: دو کس بطور قهر از هم جدا نشوند جز یکی از آنها مستحق بیزاري و لعن (5) :
باشد و بسا که هر دو تا معتب گفت: قربانت آنکه ظالم باشد درست پس چرا مظلوم هم؟ فرمود: چون برادرش را بآشتی دعوت
نکرده و از سخن ناهنجار او صرف نظر نکرده شنیدم پدرم میفرمود: چون دو کس با هم ستیزه کردند و یکی دیگري را گزید باید
مظلوم رو کند به ظالم خود و باو گوید: اي برادر من ظالمم تا قهر میان او و یارش از میان برود که خدا تبارك و تعالی حاکم
عادلی است حق مظلوم را از ظالم میستاند. ( 6) بیان: هجران ترك و جدائیست که در قرآن هم فرموده (آیه 34 سوره النسا) و ترك
کنید آنها را در بسترهاي خواب، بیزاري یعنی بیزاري خدا و رسولش از او. معتب با میم ضمهدار و عین با فتحه و تشدید تاء با کسره
2- کافی: بسندش ( از بهترین موالی امام صادق (ع) است طبق روایت در باره او (بحثی در باره اختلاف و تفسیر الفاظ خبر دارد). ( 7
تا رسول خدا (ص) فرمود: قهر بیش از سه روز نباشد. ( 8) بیان: ظاهرش اینست که اگر دو برادر دینی از هم رنجیدند یا در حقوق
معاشرت و صداقت تقصیر شد و بقهر و جدائی کشید بایدشان که از سه بیشتر نباشد و جدائی در این سه عفو شده چون که آدمی از
خشم و بدخوئی تهی نیست و در این مدت مورد مسامحهص: 118 است و
این مدلول مفهوم است و ضعیف و این اخبار مخصوصند بغیر بدعتگذاران و راي تراشان و گناهورزان زیرا جدائی و ترك آنان
3- کافی: بسندش تا ابی بصیر که از امام ششم پرسیدم در باره کسی که از خویشانش ( مطلوبست و بخشی از نهی منکر است. ( 1
بکلی میبرد چون امامشناس نیستند فرمود نشاید که ببرد. ( 2) بیان: دلالت دارد بر اینکه امر بصله رحم مؤمن و منافق و کافر همه را
4- کافی: بسندش تا مرازم بن حکیم که نزد امام صادق یکی از یاران ما بود که شلقان لقب داشت و ( فرا گیرد چنانچه گذشت. ( 3
امام او را در شمار عیال خود گرفته بود و بدخو بود و او با وي قهر کرده بود و آن حضرت روزي بمن فرمود: اي مرازم با عیسی
(نام شلقانست) سخن میگوئی گفتم: آري، فرمود کار درستی کردي در قهر و جدائی خوبی نیست. ( 4) بیان: شلقان با شین فتحهدار
و لام ساکنه لقب عیسی بن ابی منصور است و بخاطر بدخوئیش او را بدین لقب خواندند که بمعنی تازیانه زدنست و اخبار بسیاري
در مدح او وارد است (و بعد از ذکر دو خبر گوید) نزد او بود یعنی در خانه آن حضرت ساکن بود نه اینکه در آن مجلس حاضر
بود و او را یا یکی از نانخوران خود کرده بود، بقولی ناظر خرج آن حضرت بود. از او قهر کرده بود "براي بدرفتاري او با اصحاب
5- کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: دو مسلمان ( امام صادق (ع) که مرازم یکی از آنها بود و از او قهر کرده بود ... ( 5
که بقهر از هم جدا شوند و تا سه روز آشتی نکنند از اسلام بدرند و پیوندي میانشان نباشد و هر کدام با یار خود سر سخن گشاید
پیش افتد به بهشت در روز حساب. ( 6) بیان (پس از اعراب و نقل توجیه خبر گوید) مراد پیوند دوستی است که میان مؤمنان باشد.
-6 کافی: بسندش از امام باقر (ع) فرمود: راستش شیطان دشمنی افکند میان مؤمنان تا بر نگردد یکیشان از دینش و چون چنان (7)
کنند به پشت بخوابد و واکشد و سپس گوید: پیروز شدم پس خدا رحمت کند کسیرا که الفت دهد دو تا دوست ما را اي گروه
7- کافی: بسندش از امام ششم ( مؤمنان با هم دوست شوید و با هم مهر ورزید. ( 8) بیان: تا بر نگردد یکیشان یعنی همه آنها ... ( 9
(ع) که همیشه ابلیس شاد است تا دو مسلمان با هم قهرند و چون آشتی کنند و دیدار کنند با هم زانوهاش بلرزند و بند بندش
( بگسلند و فریادص: 119 کند واي بر من که بچه نابودي بر خوردم. ( 1
بیان: پس از شرح و اعراب الفاظ از قول نهایه گوید در حدیث است که چون آدمیزاده آیه سجده خواند و سجده کند شیطان گوشه
8- امالی صدوق: در مناهی پیغمبر است (ص) ( گیرد و بگرید و گوید: واي بر من، واي اندوه و هلاکت و سختی عذاب است ... ( 2
که نهی کرده از قهر و جدائی و اگر بناچار انجام دهد نباید بیش از سه روز با برادرش قهر باشد و هر که بیش از آن ادامه دهد
9- خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: روا نیست براي مسلمان که قهر کند با برادرش ( دوزخ بد و سزاوارتر باشد. ( 3
10 - همان: بسندش تا امام باقر (ع) که فرمود: دو مؤمن بیش از سه از هم قهر نباشند که من از آنها بیزارم در ( بیش از سه روز. ( 4
صفحه 73 از 177
سومین روز گفته شد: یا ابن رسول الله این حال شایسته به ظالم است مظلوم را چه گناه است؟ گناهش اینکه نمیرود پیش ظالم و
11 - عیون: بسندش تا امام رضا (ع) از قول پدرانش که در شب یکم ماه رمضان شیطانهاي ( بگوید: منهم ظالمم تا آشتی کنند. ( 5
سرکش در بند شوند و آن هفتاد هزار آمرزیده شوند و در شب قدر بشمار آمرزیدههاي در رجب و شعبان و ماه رمضان تا آن روز
( آمرزیده شوند جز کسی که میان او و برادرش کینه باشد که خدا عز و جل فرماید بنگرید این آمرزیدهها تا اینکه آشتی کنند. ( 6
-12 امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص) که روایتست براي مسلمانی که قهر کند از برادرش بیش از سه روز و آنکه بآشتی
13 - معانی الاخبار: بسندش تا پیغمبر (ص) که فرمود: از هم پرسود نجوئید و بهم پشت نکنید. ( پیشی گیرد پیشتر ببهشت رود. ( 7
14 - قضاء الحقوق: رسول خدا (ص) فرمود: روا نیست ( 8) بهم پشت کردن از هم بریدن و جداشدنست و رو گرداندن از هم. ( 9 )
( براي مؤمن که قهر کند از برادرش بیش از سه روز. ( 10
باب شصت و یکم در باره کسی که در بندد بر مؤمن
اخبار باب
-1 ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) که هر مؤمنی میان او و مؤمن دیگر در آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم (11) :
بحار الانوار، ج 2، ص: 120 بند آن باشد خدا میان او و بهشت هفتاد بار وزند که هر دو بار و هزار سال فاصله باشد. محاسن:
2- اختصاص: امام صادق (ع) فرمود: هر که نزد برادر مؤمنش یا مسلمانی براي نیازي برود و او در بر او بندد ( مانندش را آورده. ( 1
پیوسته در بند در لعنت خداست تا مرگش رسد. ( 2) گویم: در این معنا اخباري در باب ایمان و کفر گذشته. ( 3) کافی: بسندش
(مضمون حدیث شماره یکم را آورده و بسند دیگر با اندك تغییري مانندش را آورده). ( 4) بیان: میان او و مؤمن حجاب باشد،
یعنی مانعی از دیدار او یا با بستن در یا دربانی که جلو او را بگیرد (و بعد از نقل مورد کار بردن لفظ ضرب از راغب گوید:) هزار
سال یعنی سال دنیا و بسا سال آخرت باشد و ظاهر قصد این شماره است بطور حقیقت، و بسا که مجاز و مبالغه در دوري از رحمت
و بهشت باشد و بهر تقدیر بسا در صورتی باشد که هر کسی را ساعاتیست در شبانه روز که باید باصلاح کارهاي خود پردازد از
معاش و معاد خصوص علماء که ناچارند از مطالعه و فکر در مسائل دین و جمع و تالیف و تنقیح آنها و جمع اخبار و شرح و
تصحیح آنها و امور دیگري که باید بدان تدبر کنند و از مردم کناره گیرند و در جایی تنها باشند و کسی با آنها نباشد و دلیل در
مدح گوشهگیري و معاشرت هر دو آمده و با هم معارضند، و بسا گفته شد مقصود بهشت خاصی است که کسی که بر مؤمن در
4- کافی: بسندش از محمد بن سنان که نزد امام رضا (ع) بودم و بمن فرمود: اي محمد راستی در زمان ( نبندد در آن در آید. ( 5
بنی اسرائیل چهار مؤمن بودند و سه آنها بخانه یکیشان رفتند و براي مناظرهاي، و در را زدند و غلام رفت و گفتش که آقایت
کجاست و جوابش داد که در خانه نیست و آن مرد برگشت و غلام نزد آقا آمد و او از وي پرسید چه کسی در زد؟ گفت فلانی
بود و گفتم در خانه نیستی و دم بست و اعتناء نکرد او را سرزنش نکرد و هیچ یک از برگشت او غمناك نشدند و بگفتگوي خود
پرداختند. و فردا صبح آن مرد آنها را یافت که بیرون آمده و قصد مزرعه یکی از خود را داشتند بر آنها سلام کرد و گفت بهمراه
شما باشم؟ گفتند آري و از او پوزش نخواستند، آن مرد نیازمند و ضعیف الحال بود، در میان راه بناگاه یک ابري بر آنها سایه
انداخت و گمان کردند باران دارد و شتاب کردند و چون ابر بالاي سرشان رسید از درونش جاري شنیده شد که اي آتش آنها را
، بگیر من جبرئیل فرستاده خدایم و بناگاه آن آتش سه نفر آنها را ربود و آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2
ص: 121 آن مرد بهراس افتاد و در شگفت از آنچه بآن مردم رسید ( 1) و سببش را ندانست و بشهر برگشت و بیوشع بن نون
برخورد باو گزارش آنچه دیده و شنیده بود داد، و آن حضرت فرمودند اینکه بآنها خشم کرد پس از آنکه ازشان راضی بود براي
صفحه 74 از 177
آنچه کردند گفت: با من چه کردند؟ و یوشع با او گفت آن مرد گفت: من آنها را حلال کردم و از آنها گذشتم و آن حضرت
فرمود: کاش پیش از این حادثه بود که سودي براشان داشت ولی اکنون ندارد و بسا که بعد از این سودیشان رساند. ( 2) بیان: (پس
از شرح الفاظ گوید:) از او پوزش نخواستند اشعار دارد که آن مرد دانسته که در خانه بودند و باو اذن ورود ندادند ولی آخر خبر
خلاف آن را میرساند و دلالت دارد که اگر براي کسی چنین پیشامدي شد باید زود عذرخواهی کند و بار رضایت طرف گناه
5- کافی: بسندش تا ( ساقط شود. اما اکنون سودي ندارد "که بدنیا برگردند و بسا که سودي بآنها دهد یعنی در برزخ یا قیامت. ( 3
ابی حمزه که به امام باقر (ع) گفتم: قربانت چه گوئی در باره مسلمانی که به دیدن مسلمانی رود و او در خانه باشد و اجازه ورود به
وي ندهد و بسوي او بیرون نشود؟ فرمود: اي ابو حمزه اگر براي دیدن باشد و یا براي حاجت و صاحب خانه چنین رفتاري کند
پیوسته در لعنت خدا باشد تا بهم بر خورند، گفتم: قربانت در لعن خدا تا بهم برخورند؟ فرمود: آري اي ابی حمزه. ( 4) بیان: (پس
از اعراب جملهها گوید:) بسا که مقصود از برخورد عذرخواهی باشد یا دیدار و عذرخواهی هر دو و شاید مقصود در صورت قصد
( خوار کردن زائر باشد. ( 5
باب شصت و