گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
باب شصت و دوم در باره تهمت و بهتان و بدگمانی به برادران و نکوهش دهن نگري از مردمان
قرآن مجید







-2 ( -1 النساء (آیه 112 ) هر کس خطا یا گناه کند و بیگناهی را بدان وابندد البته بار بهتان و گناهی روشن بدوش کشد. ( 7 (6)
3- النور: آیه 12 - اگر ( اسري (آیه 36 ) بدنبال چیزي که ندانی مرو راستی گوش و چشم و دل هر کدام از آنها بازپرسی شوند. ( 8
نبود که چونش شنیدید مرد و زن با ایمان بخود گمان خوبیص: 122
بردند و گفتند این دروغ روشنی است تا فرماید: چون که زبانزدش گردید و دهان آلودید بدان چه ندانستید و پنداشتید آسانست و
( آن نزد خدا ناهموار است، چرا آن را شنیدید، نگفتید ما را نرسد در باره آن سخن کنیم منزهی تو اي خدا این بهتان بزرگیست. ( 1
-4 الحجرات (آیه 12 ) ایا کسانی که گرویدید کناره کنید از بسیاري گمانها زیرا پارهاي گمانها گناه است و جاسوسی نکنید.
اخبار باب
-1 قرب الاسناد: بسندش از امام صادق (ع) که تو نباید امین کنی کسی را که بتو دغلی کرده و نه متهم کنی کسیرا که امینش (2) :
3- خصال: از امام صادق (ع) بنقل از (4) .( 2- همان: بسندي تا رسول خدا (ص) (نزدیک بهمین مضمون شماره 1 ( کردي. ( 3
4- همان از اربعمائه امیر مؤمنان فرمود: مؤمن ببرادرش نه دغلی کند ( حکیمی که بهتان بر بیگناه از کوههاي بلند سنگینتر است. ( 5
و نه خیانت و نه او را وانهد و نه متهم کند و نه باو گوید: من از تو بیزارم، فرمود: براي برادرت عذري بجو و اگر نجستی عذري
5- عیون: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که بمرد یا ( بتراش، و فرمود: بهم بدبین نباشید که خدا عز و جل از آن نهی کرده. ( 6
زن با ایمان بهتان زند یا در باره او چیزي گوید که در او نیست خداي تعالی روز قیامت او را بر تلی از آتش وادارد تا آنچه گفته از
6- معانی الاخبار: بسندش تا امام ششم (ع) که هر که وابندد بمرد یا زن مؤمن ( سرش بدر آید. در صحیفه الرضا مانندش آمده. ( 7
آنچه در او نباشد (از بدیها) خدا عز و جل روز قیامت او را بر طینه خبال وادارد تا بدر آید از آنچه گفته، گوید: گفتم طینه خبال
چیست؟ فرمود: چرکی که از فرج مومسات یعنی زنان زناکار بدر آید. ثواب الاعمال مانندش را آورده محاسن مانندش را آورده.
7- احتجاج: بسندي تا امام عسکري (ع) که فرمود: یکی از خواص شیعه بامام ( 8) گویم: برخی اخبار هم در باب غیبت است. ( 9 )
کاظمص: 123 (ع) با ترس و لرز در خلوت گفت: ( 1) یا ابن رسول الله چه
صفحه 75 از 177
بسیار نگرانم از اینکه فلان بن فلان با تو دو دل باشد در اظهار امامتت و اعتقاد بوصایتت؟ آن حضرت فرمود: چگونه؟ گفت من با
او امروز در مجلس فلان مرد از بزرگان بغداد همراه بودم و صاحب مجلس باو گفت: عقیده داري که موسی بن جعفر امام است نه
این خلیفه که بر کرسی آن نشسته؟ و این یارت در جواب گفت: من انیرا نگویم بلکه معتقدم موسی بن جعفر غیر امام است و اگر
بدین عقیده نباشم بر من و بر هر که بدان معتقد است لعنت خدا و فرشتهها و همه مردم باد، صاحب مجلس گفت خدا جزاي خیر
بتو دهد و من لعن کنم هر که از تو سخن چینی کرد. امام کاظم باو فرمود: چنان نیست که گمان کردي این یار تو از تو داناتر است
همانا او گفته: موسی غیر امامست یعنی آنکه غیر امام است موسی غیر او است پس او در این صورت امام است، و بدین گفته خود
امامت مرا اثبات کرده و امامت جز مرا نفی کرده، اي بنده خدا کی نابود شود از دل تو این گمان بد ببرادرت؟ این خود نفاق است
بدرگاه خدا توبه کن و آن مرد مقصود او را فهمید و غمناك شد و گفت: یا ابن رسول الله من مال ندارم که رضایت او را بدست
آرم ولی نیمی از عمل خیر خود را باو بخشیدم از عبادت و طلب رحمتم براي شما خانواده و لعنت بر دشمنانتان آن حضرت فرمود:
( 8- قرب الاسناد: بسندش تا پیغمبر (ص) که بپرهیزید از گمان که گمان دروغتر دروغها است. ( 3 ( اکنون از دوزخ بدر آمدي. ( 2
-9 خصال: بسندش تا امام باقر (ع) که از امیر مؤمنان (ع) پرسیده شد میان حق و باطل چند است؟ فرمود: چهار انگشت و دستش را
-10 ( بر گوش و چشمش نهاد و فرمود: هر چه را چشمانت دیدند حق است و آنچه را گوشهات شنیدند بیشترش باطل است. ( 4
11 - امالی صدوق: بسندش تا امیر مؤمنان (ع) ( خصال: بسندش از امام باقر (ع) (مضمون شماره 9 را با اندك تغییري آورده). ( 5
فرمود: امر برادرت را بوجه احسن بنه تا خلاف آن بر تو روشن، شود، و یک کلمه برادرت را بگمان بد تفسیر مکن تا توجیه خوبی
12 - مصباح الشریعه: امام صادق (ع) فرمود: خوشبینی از خوش ایمانی و خوش قلبی است، و نشانش اینکه هر ( برایش یابی الخبر. ( 6
چیزي را بچشم پاکی و فضیلت بنگرد براي آنچه در وجود او آمیخته است از حیاء و امانت داري و خودداري و راستی، ( 7) و پیغمبر
فرمود (ص) خوشبین باشید به برادران خود و پاکدلی و خوشبینی را غنیمت شمارید. ( 8) و ابی بن کعب گفت: چون از یکی
برادران خود خصلت ناپسندي دیدید تا هفتادص: 124 توجیه برایش
بجوئید و اگر یکی در دل شما نشست چه بهتر و گر نه خود را ملامت کنید در اینکه او را معذور ندارید در خصلتی که هفتاد پرده
13 - تفسیر عیاشی: بسندش از امام ششم (ع) که خواستم مال التجاره به یمن ( توجیه دارد، شما سزاوارترید در انکار بر خود از او. ( 1
بفرستم و نزد پدرم آمدم و گفتم: میخواهم سرمایهاي با فلانی بفرستم فرمود: نمیدانی که او میخوار است؟ گفتم: از مؤمنان بمن
چنین خبري رسیده فرمود باورشان کن زیرا خدا میفرماید ( 61 سوره برائه) ایمان دارد بخدا و ایمان آرد بمؤمنان "یعنی باور میدارد
14 - غوالی اللئالی: از امام عسکري (ع) که ( خدا را و باور میدارد گفته مؤمنان را زیرا که او دلسوز و مهربانست بمؤمنان. ( 2
-15 ( میفرمود: خوشبین و گرچه بسنگ باشد راوي گفت: و گرچه بسنگ یا ابن رسول الله، فرمود: توجه نداري بحجر الاسود. ( 3
16 - نهج البلاغه: از سخن آن ( قضاء الحقوق: پیغمبر (ص) فرمود: براي برادرت عذري بجو و اگر نیافتی برایش عذري بخواه. ( 4
حضرتست (ع) فرمود: اي مردم هر کس برادر خود را دیندار و راست کردار داند گفتههاي مردم را در باره او نشنود، آگاه که بسا
تیر اندازد و تیر خطا کند و به نشانه نخورد، و سخن پراکند و باطل آن نابود است، و خدا شنوا و حاضر است، هلاکه میان حق و
باطل جز چهار انگشت فاصله نیست و از معنی آن پرسیدند و چهار انگشت بهم پیوست و میان گوش و چشم نهاد سپس فرمود:
17 - الدره الباهره: امام دهم (ع) فرمود: در زمانی که عدالت بر ستم غالب ( باطل اینکه گوئی شنیدم و حق اینکه گوئی دیدم. ( 5
است بدبینی بهر کس حرام است مگر که بداند بدي او را و اگر جور و ناحق بر عدالت غالب است نباید بکسی خوشبین بود تا آن
18 - نهج البلاغه: امیر مؤمنان (ع) فرمود: در زمانی که خوبی بر آن و اهلش تسلط دارد بدگمانی بکسی که ( را پدیدار کند. ( 6
رسوائی او پیدا نیست ستم است و اگر بدي بر زمان و اهلش تسلط دارد و کسی بدیگري خوشبین گردد خود را فریب داده ( 7) و
فرمود: (ع) از گمان مؤمنان بپرهیزید که خدا حق را بزبانشان نهاده. ( 8) و فرمود: سخنی که از کسی درآید بدان بد گمان مباش تا
صفحه 76 از 177
19 - کافی: بسندش از امام ششم (ع) که فرمود: چون مؤمن ببرادرش تهمت زند ایمان در دلش ( توجیه خوبی برایش دریابی. ( 9
1) بیان: (بعد از شرح گوید:) ) آب شود چنانی که نمک در آب.ص: 125
گویا مقصود از تهمت در اینجا اینست که باو وابندد عیبی که ندارد تا زشتش کند و بسا که بدبینی را هم شامل شود و آب شدن
20 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که میفرمود: هر که تهمت ( ایمان اشاره به فساد دل است تا جایی که مخالف ایمان باشد. ( 2
زند ببرادرش در دینش حرمتی میانشان نماند و هر کس با برادرش چون دیگر مردم معامله کند از کسی که خود را باو بسته بیزار
است. ( 3) بیان: در دینش "یعنی برادر دینی را تهمت زند بترك واجبی یا انجام حرامی چون انجام هر واجب و ترك هر حرام از
دین است چنانی که گفتار حق و قبول حق از دین است. حرمتی میانشان نماند "یعنی حرمت ایمان که سلب شود و رابطه برادري
هم بر باد رود و بقول قاموس حرمت آنچه دریدنش روا نباشد و خدا هم فرموده ( 30 سوره الحج) و هر که بزرگ شمارد حرمتهاي
خدا را "یعنی آنچه را بر او واجب است انجام دهد و حرام است تقصیر در باره آن. دیگر مردم "که مخالفند یا شیعه فاسق هم و
کسی که برادري با او ندارد به اینکه از هر برابر سود معامله گیرد و برادر را به ترك سود یا تخفیف آن رعایت نکند، و در نصیحت
و حفظ حرمت او در حضور و غیاب نکوشد و با او همدردي نکند، در آنچه لازمه برادریست و در اخبار بسیاري بیان شده و کسی
21 - کافی: بسندش ( که خود را باو بسته خدا و پیغمبر و امام است و تشیع و برادري با شیعه و اشاره دارد باینکه از دین بدر است. ( 4
تا امیر مؤمنان (ع) که در سخن خود فرمود: امر برادرت را به بهتر وجهش بنه تا خلاف آن بر تو روشن شود و به سخن برادرت
بدبین مباش تا برایش توجیه خوبی توانی یافت. ( 5) بیان: وضع برادرت را از گفتار و کردارش به بهترین وجهی توجیه کن و گرچه
کمترین احتمال آن باشد و از آن وارسی نکن تا ازو چیزي بینی که توجیه خوبی ندارد زیرا گمان بد بسا خطاء باشد و وارسی و
جاسوسی هم ممنوع است چنانچه خدا فرموده ( 12 - الحجرات) راستی که پارهاي گمانها گناه است و هم فرموده تجسس نکنید. تا
گوید: بسخنی که از او برآید گمان بد مبر تاکید است براي پارهاي از گفته پیش یا مقصود از آن کردار است ... و حاصل اینست
که اگر سخن دو پهلو گفت بر آنچه خیر است تفسیرش کن و گرچه مجاز گوئی باشد بیقرینه و گواه خصوص اگر گوینده دعوي
کند کهص: 126 مقصودش آنست. ( 1) و از این باب است آنچه ادیبان
عرب آن را اسلوب حکیم نام کردهاند- تا گوید: شهید ثانی ره گفته و هم دیگري پیش از او که چنانچه حرام است بدگوئی از
مؤمن نزد دیگران حرام است بدگمانی باو که در دل خود بد او را گوید و جوید و بر آن دل نهد و او را بد شمارد ندانسته و اما
خطور بدگمانی بدل و بیاختیار از آن صرف نظر شده بمانند شک در بدي یا بدکاري مؤمن خداي تعالی فرموده ( 13 - سوره
الحجرات) و دوري کنید بسیاري گمانها را که پارهاي گمانها گناه است "و تو را نرسد که در باره دیگري معتقد بدي باشی مگر که
بر تو بخوبی آشکار شود و قابل توجیه نباشد، و آنچه ندانی و بدلت افتد کار شیطانست و سزاست او را دروغ شماري چون او
فاسقتر فاسقانست و خدا فرموده ( 7- الحجرات) ایا کسانی که گرویدید اگر فاسق بشما خبري داد آن را روشن کنید مبادا بمردمی
آسیب رسانید ندانسته "و تصدیق ابلیس روا نیست از این رو در شرع آمده که اگر از دهان کسی بوي میشنیدي نباید او را میخوار
شماري و باو حد بزنی چون در دهن گردانده باشد و بیرون ریخته باشد یا او را بزور بر آن واداشته باشند و چون این ممکن است
روا نیست بدگمانی بمسلمان و رسول خدا (ص) فرموده: راستی خداي تعالی حرام کرده از مسلمان خونش و مالش و بدگمانی باو
را و باید این خیال بد را از دل دور کنی و او را واداري که حالش مستور است و بوضوح پیش است چون آنچه در او بینی احتمال
خیر و شر هر دو دارد. اگر گوئی از کجا دل نهادن به بدگمانی فهم شود با اینکه تردید در دل درآیند و حدیث نفس باشد من
گویم نشانه دل دادن به بدگمانی اینست که نفرت کند از طرف به وضعی که سابقه نداشته و او را گران شمارد و از رعایت و
احترامش بکاهد و در روایتی از پیغمبر (ص) آمده که راه خروج از بدگمانی اینست که دل بدان ندهد و کاري بر اثر آن نکند تا
گوید و اما اگر عادلی بدي او را بتو خبر دهد و گمانت تو را به تصدیق او کشاند تو معذوري زیرا تکذیب عادل هم بدگمانی باو
صفحه 77 از 177
است و نباید خوشبین باشی به یکی و بدبین بدیگري ولی باید وارسی کنی که میان آنها دشمنی و حسد و بدخواهی نباشد که پایه
( تهمت بمیان آید و در شرع گواهی دشمن بر دشمن مردود است بخاطر تهمت ... ( 2
باب شصت و سوم در باره دو زبان و دو رو
-1 معانی الاخبار. بسندش تا امام باقر (ع) که چه بد است بندهاي که دورو باشد و دو زبان، رو در رو برادر خود را ستایش کند (3)
و در پشت سر بد او گوید، اگر باو بخشد برص: 127 او حسد برد و اگر او
2- همان: بسندش تا امام باقر (ع) فرمود: چه بد است بنده ( گرفتار شود او را وانهد. ثواب الاعمال: بسندش مانندش را آورده ( 1
3- معانی الاخبار: بسندش تا امام صادق (ع) که هر که بمردم با ( عیبجو و عیبگو بیک رو پیش آید و بروي دیگر پشت کند. ( 2
4- خصال: بسندش مانندش را آورده با اندك ( روئی برخورد و بدیگر عیبشان جوید روز قیامت با دو زبان از آتش بمحشر آید. ( 3
5- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: روز قیامت دو زبان میآید و یک زبانش از پشت سرش آویزانست و ( تفاوتی. ( 4
دیگري از پیش آن آتش بارند تا او را بآتش کشند، و آنگاه گفته شود اینست که در دنیا دورو و دو زبان بود و روز قیامت بدین
6- خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) که بدتر مردم نزد خدا در قیامت ( نشانه شناخته شود. ثواب الاعمال: مانندش را آورده. ( 5
8- بسندش ( 7- همان: بسندي تا رسول خدا (ص) که هر که در دنیا دورو است روز قیامت دو زبان آتشین دارد. ( 7 ( دورو باشد. ( 6
-9 ( در ثواب الاعمال از امام ششم (ع) فرمود: هر که با مسلمانان دورو بر خورد و دو زبان در قیامت با دو زبان آتشین آید. ( 8
همان: بسندش آن را بالا برده تا فرموده: خدا عز و جل بعیسی بن مریم (ع) فرمود: اي عیسی در نهان و عیان یک زبان باش و یک
دل من تو را بر حذر میسازم و بس که من آگاهم دو زبان در یک دهان نسزند و نه دو شمشیر در یک جلد و نه دو دل در یک
10 - نوادر راوندي: بسندش تا رسول خدا (ص) که چه بد است بندهاي که دو رو دارد بیکی پیش ( سینه و چنین باشند ذهنها. ( 9
11 - نهج البلاغه: در دل ( آید و بدیگري پشت کند اگر ببرادر مسلمانش خیر رسد باو حسد برد و اگر گرفتار شود او را وانهد. ( 10
( 12 - کافی: بسندش (مضمون شماره هفت را آورده). ( 12 ( نگیرد کسی چیزي را جز که از گوشههاي زبان و رخسارش بتراود. ( 11
بیان: یک محققی گفته: دو زبان آنکه نزد این دسته بوجهی سخن گوید و نزد دسته آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
الانوار، ج 2، ص: 128 دیگر بوجه دیگر ( 1) و میان دو دشمن بگردد و با هر یک سخنی بدلخواه او گوید و کم از آن بدور است
کسی که با دو دشمن جور است و این خود نفاق است و یکی گفته بر خورد بدو کس با دو زبان نفاق است و آن را نشانههاي
بسیار است که یکی همین است اگر گوئی، چگونه کسی دو زبان میشود و چه حقیقتی دارد؟ گویم: چون با دو شخص دشمن هم
معاشرت کند بخوشی و با هر دو راستی کند نه منافق است و نه دو زبان زیرا میتواند با هر دو دوست باشد گرچه این دوستی سست
است و بحد برادري نیست زیرا دوستی کامل با دشمنی دشمنان دوست ملازمست آري اگر سخن یکی را بدیگري رساند دو
زبانست و این بدتر از سخن چینی است زیرا سخن چین سخن یکی را بدیگري رساند و او اگر سخن هر دو را بهر دو رساند بدتر از
او است و اگر سخنی نرساند ولی کار هر کدام را در دشمنی با دیگري ستایش کند و چون نزد او بدر آید نکوهشش کند بلکه باید
بکلی در این باره خاموش ماند یا از آنکه بر حق است ستایش کند در هر حال. بیکی از صحابه گفتند: ما نزد فرماندهان خود سخنی
گوئیم و چون از نزد او بدر آئیم سخن دیگر گوئیم گفت ما در عهد رسول خدا (ص) آن را نفاق بشمار میآوردیم و اگر از رفتن
نزد امیر و ستایش او بینیاز باشد نفاق باشد و اگر از رفتن نزد او بینیاز است ولی چون نزد او رود باید باو ستایش کند باز هم نفاق
است چون خود را وادار کرده بدان و اگر از رفتن نزد او بینیاز است با قناعت و ترك مال و جاه ولی بخاطر جاه و مال و ثروت نزد
او رود باز منافق است و همین است گفته آن حضرت که دوستی مال و جاه نفاق را در دل رویانند چنانچه آب سبزي را تا گوید:
شهید ثانی ره گفته: دو زبانی و دوروئی گناه کبیره است چون بطور خصوصی تهدیر بعذاب دارند و چنانچه گذشت آن را شرح
صفحه 78 از 177
-13 ( کرده و در صورت ضرورت و تقیه جائز است و اما بیآنها از نشانههاي نفاق است و بدترین اخلاق بدو نکوهیده است. ( 2
کافی: بسندش تا امام باقر (ع) که چه بد است بندهاي که دورو و دو زبانست برادرش را در حضور او مدح کند و پشت سر او بد
14 - کافی: بسندش که ( گوید، اگر باو عطائی دهند حسدش برد و اگر گرفتار شود او را وانهد. بیان: (شرح لفظ و بیان اعراب) ( 3
برآورده تا گفته: خدا تبارك و تعالی بعیسی فرمود: اي عیسی در نهان و عیان یک زبان باش و یک دل من تو را از خودت بر حذر
میدارم و بس است که من آگاه باشم، دو زبان در یک دهان نشاید، و نه دو شمشیر در یکجلد و نه دو دل در یک آداب معاشرت-
ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 129 سینه و همچنان ذهنها. ( 1) بیان: یک زبانی آنست که در احوال گونه گونه براي
غرضهاي بیهوده دو گونه نگوید و ریاء و اختلاف فتوي و آنچه را گذشت همه را فرا گیرد و یک دل باش و درون دلت همگون
برونش باشد چه بسا در نهان دل چیزیست که خود را از آن غافل سازد مانند دوستی دنیا و گول خورد و گمان برد که آن را
دوست ندارد و مانند آن و در آخرت که پرده ظلمت بر افتد روشن شود یا در دنیا بوسیله ریاضت و از این رو خدا فرمود بدنبالش
که تو را از خودت بر حذر میدارم و فرموده ( 28 سوره الانعام) بلکه پدیدار شود براشان آنچه پیشتر نهان میکردند. "و بسا مقصود
اینست که باید دل موافق زبان باشد و مخالف دل نگوید. و بسا مقصود اینست که باید اعتقاد در دل یک نواخت و یقینی باشد و
دل مطمئن بحق باشد و دچار شبهه و لغزش نباشد و امروز عقیدهاي داشته باشد و فردا خلافش را. یا اینکه باید عقائد قلبی هماهنگ
باشند نه چون دل گمراهان و نادانها که بدو مخالف هم معتقد شوند براي اختلاف هوس و راي خود که بدان توجه ندارند چنانچه
اعتقاد دارند که امیر مؤمنان افضل است و نادانها را در خلافت بر او مقدم دارند، و اعتقاد دارند که خدا عادل است و گویند کفر و
هر گناه هم کار او است و آنها را براي آن عذاب کند، و اعتقاد آنها بوجوب طاعت کسی که روا دارند فسق و نابکاري او را، و
نمونههاي آن بسیار است. یا معنایش اینست که مقصود حقیقی و غرض اصلی دل جز یکی نیست و دو محبت مخالف در آن فراهم
نشود چون دوستی دنیا و آخرت و دوستی خدا و دوستی نافرمانی و شهوتها که از آنها نهی کرده و هر که عقیده دارد خدا را
دوست دارد و بدنبال هوا و و دوستی دنیا است چون دو زبانست که خواهان جمع و الفت دو ناجور است زیرا دنیا و آخرت چون دو
هوو باشند و دلش منافق و دو زبان باشد، یکی با خدا و دیگري با ما سواه و این از دو زبان سزاوارتر است بمذهب. و تحقیقش
اینست که تن آدمی چون قلعه بزرگیست با روي بلندي دارد که دل است بلکه آدمی از نظري عالم صغیر است و از نظر دیگر عالم
کبیر و خدا فرمانده و مدبر دل است بلکه دل سخت او است که بوسیله عقل و فرشتههایش استوار ساخته و بار و دار، و با انوار
ملکوتش روشن نموده و بخدمتش کشیده نیروهاي ظاهر و باطن و اندام و اعضاء بسیاري را و این قلعه را دشمنان بسیار است چون
نفس اماره و شیاطین فریبنده و هر جور شهوتص: 130 نفسانی ( 1) و شبهه
شیطانی و چون بنده بکمک خداي سبحان بعالم ملکوت رو کند و دل را به طاعت و ریاضت صفا دهد و پاك کند از خار شک و
شبهه و پلیدي شهوترانی دوستی خدا بر او مسلط شود و او را از دوستی دیگري جلو گیرد، و همه نیروها و مشاعر و همه ابزار تن
فرمانبر و منقاد حق گردند، و هیچ کار ناپسند حق را انجام ندهد، و چون شقاوت بر او زور آورد و در پرتگاه طبیعت افتد شیطان بر
دلش مسلط شود و آن را قرارگاه خود سازد، و فرشتهها از آن نفرت کنند و شیاطینش فرا گیرند و همه کارش براي دنیا باشد، و
خواستش همه براي هوس و هوا، مدعی است که خدا را پرستد و او را فراموش کرده و خود و شیطان را پرستد. و روشن شد که
حب خدا و حب دنیا با هم نشوند و پیروي خدا و دنبال رفتن هوي و هوس در یک دل نگنجند، و آدمی را دو دل نیست که با یکی
خداي تعالی را پرستد و با آن کار خدائی کند و با دیگري دنیا خواه و شهوت پرست باشد و در کارهاش قصد او کند چنانچه خدا
سبحانه فرموده ( 4- سوره الاحزاب) خدا براي کسی در درونش دو دل ننهاده "و خدا براي آن مثل آورده بزبان و شمشیر و چنانچه
در یک دهان دو زبان نیست و نه در یک جلد دو شمشیر در یک سینه هم دو دل نباشد و بسا که ذکر زیان براي ذم دو زبان شد. و
اما اینکه فرموده و چنین است ذهنها فرق میان آن و دل دشوار است و میشود که دل براي دوستی و عزم باشد و ذهن براي اعتقاد و
صفحه 79 از 177
جزم، یعنی در دل حب خدا و حب مخالفش جمع نشوند چون حب دنیا و جز آن و همچنان جمع نشوند جزم بوجود خدا و صفات
پاکش و عقائد حق دیگر با آنچه مخالف آنها است از عقائد باطل و شک و شبهه در یک ذهن چنانچه در پیش بدان اشاره کردیم.
و بقولی یعنی چنانچه ظاهر اجسام نشاید دو مانندشان در یک جا همراه شوند (اجتماع مثلین محال است) همچنان باطن آدمی که
ذهن و حقیقت او است نتواند در خود دو گفته مختلف جا دهد یا دو عقیده ضد را بپذیرد. و بقولی ذهن بمعنی هوش است و بسا
که مقصود از آن در اینجا اندیشه در مطالب حق و سودمند و مقدمات آنها و راه رسیدن بآنها است و خلاصه او را فرموده تا زبانش
و دلش و فکرش و هدفش یکی باشد، و چون سبب تعدد و اختلاف دو چیز است یکی وسوسه ن فس و دیگري غفلت از عقوبت
( بدنبال آن حذر از خودش را یاد کرده ... ( 2
باب شصت و چهارم در باره کینه و دشمنی و کشمکش و تجاوزگري با مردان
قرآن مجید
1- الانفال (آیه- 46 ) و فرمانبرید خدا و رسولش را و (1)ص: 131
2- الحشر ( 14 ) دل ما را دچار کینه مؤمنان مکن. ( کشمکش نکنید تا سست شوید و هیبت شما برود. ( 2
اخبار باب
-1 خصال: بسندي تا امیر مؤمنان که به پسرانش فرمود: اي پسرانم بپرهیزید از در افتادن با مردمان که از دو تیره بدر نباشند یا (3) :
خردمندي که براي شما نیرنگ بکار برد یا نادانی که در برابر شما شتاب کند، و آغاز بسخن نر است و جواب ماده و چون همراه
شد دو جفت ناچار نتیجه آرند و شروع کرد و میفرمود: آبرومند آنکه پرهیزد جواب بد سخن هر که با مردان مدارا کرد یابد راه
2- همان: بسندش از آنکه برآورده تا ( حق هر که دارد آبروي دیگران دارند آبروش هر که ریزد آبروي دیگران ریزند آبروش ( 4
گفته: کم از چهار چیز بیشند، کم آتش بیش است، و کم از خواب بیش است و کم از بیماري بیش است، و کم از دشمنی هم
3- امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص) که بپرهیزید از کشمکش با مردم که گول خوردن آشکار کند و عزت را ( بیش. ( 5
4- همان: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: هر که همتش بیش است تنش بیمار است، و هر که بدخو است ( زیر خاك کند. ( 6
خود را در شکنجه دارد و هر که با مردمان درافتد بیآبرو شود و احترامش برافتد، سپس فرمود: (ص) پیوسته جبرئیل مرا باز
میداشت از در افتادن با مردمان چنانی که باز میداشت از میخواري و پرستش بتان. ( 7) گویم: در باب مردمان بد گذشت که پیغمبر
(ص) فرموده: شما را آگاه نکنم از بدتر مردم؟ گفتند: چرا یا رسول الله فرمود کسی که بد میدارد مردم را و مردم هم او را بد
میدارند و بعضی اخبار هم در باب کلیات اخلاق بد گذشت، و در آن از امام صادق هم گذشت که هفت کس اعمال خود را تباه
5- محاسن: بسندش تا امام ششم (ع) که خدا ( کنند و در ضمن یکی ذکر کرد که با برادرش ستیزد و خود را طرف سازد با او. ( 8
6- تفسیر عیاشی: بسندش تا رسول خدا (ص) که خدا در روز ( از مؤمنی که بدي مؤمنی را در دل دارد هیچ عملی را نپذیرد. ( 9
قیامت بسه کس نظرص: 132 لطفی ندارد و آنها را پاکیزه نسازد و عذاب
دردناکی دارند، آنکه دامنکشان بزرگی فروشد، و آنکه بدروغ متاعش را بخوبی وصف کند، و آنکه با تو دوستانه بر خورد کند و
7- سرائر: بسندي تا امام ششم (ع) فرمود کینه مؤمن یک ایست است و کینه ( چون از چشم ناپدید شود دلش پر از دغلی باشد. ( 1
8- مجالس مفید: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیلم در ساعتی که نیامدي آمد گفتم: جبرئیلا در ( کافر یک عمر. ( 2
ساعتی و روزي آمدي که نمیآمدي در آن؟ مرا ترساندي گفت: اي محمد چه هراست آورد با اینکه خدا پیش و پس از گناهت را
صفحه 80 از 177
آمرزیده، گفت پروردگارت بچه تو را مبعوث کرده گفتش پروردگارت تو را نهی کرده است از پرستش بتها و میخواري و در
افتادن با مردمان، و دستور دیگري براي هر دو جهان، فرمایدت اي محمد من هیچ گاه دشمن نداشتم هرگز ظرفی را چون شکم پر.
-9 اختصاص: امام صادق (ع) فرمود: بپرهیز از دشمنی کردن با مردمان که مایه نابودي و کشف عورت است، ( 4) و فرمود: (3)
10 - نوادر راوندي: بسندش تا رسول خدا (ص) ( جدال مکن با سفیه و نه بردبار که بردبارت غلبه کند و سفیهت پرت کند. ( 5
( فرمود از مشاحن کم و بیشی پذیرفته نیست، گفته شد یا رسول الله مشاجن کیست؟ فرمود نبرد کن با امتم و طعنه زن با آنها. ( 6
-11 نهج البلاغه: فرمود: بدخواهی را از دل دیگري درو کن تا او هم از دل تو بر کند، و دید مردي شتاب دارد بدنبال دشمن خود
که مایه زیان او است فرمود: همانا تو چون کسی باشی که بخود نیزه فرو کند تا آن را که پشت سرش سوار است بکشد، ( 7) و
فرمود هر که در خصومت مبالغه کند گناه کند، و هر که از آن کوتاه آید و حق خود نخواهد ستم کند و نتواند خدا ترس باشد
کسی که با شما خصومت کند، ( 8) و فرمود: سنگ بهمانجا که از آن آمده برگردانید زیر دفع سر همان باشد، ( 9) و فرمود: هر که
( از آبرویش دریغ دارد جدال را واگذارد. ( 10
باب شصت و پنجم در وارسی از عیوب مردم و فاش کردن آنها و جستجو از لغزشهاي مؤمن و سرکوفت بدانها
قرآن مجید
-1 النور (آیه- 19 ) راستی کسانی که خواهند فاش شود هرزگی در باره اهل ایمان آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار (11)
2- الحجرات (آیه 12 ) و جاسوسی نکنید. ( الانوار، ج 2، ص: 133 عذاب دردناکی دارند. ( 1
اخبار باب
-1 خصال: در سفارشی از پیغمبر (ص) که باصحابش فرمود: بشما خبر ندهم از بدان شما؟ گفتند: چرا یا رسول الله، فرمود: (2) :
سخن چینها که میان دوستان جدائی افکنند و براي پاکان عیبجویند. ( 3) گویم: این اخبار در باب شرار الناس و باب غیبت گذشته.
-2 تفسیر قمی: بسندش تا امام ششم (ع) هر کس در باره مؤمن عیبی گوید که دیده یا شنیده بگوش خود از آنها است که خدا (4)
در بارهشان فرموده (آیه 19 سوره النور) راستی کسانی که دوست دارند هرزگی در باره مؤمنان فاش شود عذاب دردناکی دارند در
3- امالی صدوق: در مناهی پیغمبر است که هر که یک هرزگی را بشنود و فاش سازد چون کسی است که ( دنیا و آخرت. (" 5
4- امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص) که در مدینه مردمی بودند که خاموش ماندند از ذکر عیب مردم، و ( انجام داده. ( 6
خدا عیب آنها را فاش نکرد و پیش مردم بیعیب مردند، و در مدینه مردمی بیعیب بودند و عیب مردم را گفتند و خدا عیبها از
5- امالی صدوق: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: سرکوفت نزن ببرادرت تا او ( آنها پدیدار کرد که نفهمیده بودند تا مردند. ( 7
7- معانی الاخبار: بسندش تا امام ششم (ع) که در تفسیر ( 6- مجالس مفید مانندش را آورده. ( 9 ( را رحم کند و تو را مبتلا کند. ( 8
( عورت مؤمن بر مؤمن حرامست فرمود: آن همین نیست که کشف شود و از او چیزي بیند همانا اینست که از او بدي نقل کند. ( 10
-8 همان: بسندش از حذیفه بن منصور که بامام ششم (ع) گفتم: یک چیزي مردم میگویند که عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟
فرمود آن نیست که تو خیال میکنی همانا عورت مؤمن اینست که سخن عیب داري گوید و آن را نگهدارد تا روزي بر او خشم
9- همان (نزدیک بمضمون شماره 8 را آورده. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار ( گیرد و وي را بدان سرزنش کند. ( 11
10 - ثواب الاعمال: بسندش از ابی برده گفت: رسول خدا (ص) براي ما نماز خواند و زود برگشت تا (1) الانوار، ج 2، ص: 134
آنکه دستش را بر در مسجد نهاد و به بلندترین آوازش فریاد کرد اي کسانی که بزبان ایمان دارید و ایمان با اخلاص بدل شما نفوذ
صفحه 81 از 177
نکرده از عورت مؤمنان وارسی بکنید که هر که چنین کند خدا عورتش را وارسد و او را رسوا کند گرچه درون خانهاش باشد.
11 - ثواب الاعمال: بسندش تا محمد بن فضیل که بامام کاظم (ع) ( محاسن مانندش را آورده. مجالس مفید مانندش را آورده. ( 2
گفتم: قربانت از یکی از برادرانم چیزي بمن رسد که برایش بد دارم و از خودش میپرسم و انکار کند با اینکه مردم موثقی آن را
بمن خبر دادند بمن فرمود: اي محمد گوش و چشمت را هم از برادرت دروغ شمار و اگر پنجاه عادل هم گواهی دهند و خودش بر
خلاف آن گفت او را باور دار و همه را دروغگو شمار و چیزي در باره او فاش مکن که زشتش کنی و آبرویش ببري و از آنان
باشی که خدا عز و جل در بارهشان فرموده راستی هر که دوست دارد هرزگی در باره مؤمنان فاش شود عذاب دردناکی دارد در
12 - همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که هرزگی را فاش کند چون کسی باشد که آن را انجام دهد و ( دنیا و آخرت ( 3
13 - همان: بروایت زراره از ( هر که مؤمنی را بچیزي سرزنش کند نمیرد تا مرتکب آن شود. محاسن: بسندي مانندش را آورده. ( 4
امام باقر (ع) که نزدیکتر حال بندهاي بکفر اینکه با کسی برادر دینی شود و خطاها و لغزشهاي او را بشمار گیرد تا روزي او را بدان
14 - سرائر: بسندي تا امام ششم (ع) که چون دیدید بندهاي در ( سرکوفت کند. مجالس مفید: بسندي مانندش را آورده. ( 5
15 - مجالس مفید: بسندش تا رسول خدا (ص) ( جستجوي گناهان مردم است و فراموش گناهان خود بدانید که باو مکر شده. ( 6
که فرمود: زودرستر ثواب خیر ثواب نیکی کردنست و زودرس عقاب سزاي ستم و تجاوز است، و بس است این عیب براي هر
کس که بیند از مردم آنچه را در خودش نتواند دید و اینکه سرزنش کند مردم را بدان چه ترکش نتواند کرد، و اینکه آزار دهد
16 - اختصاص: امام صادق (ع) فرمود: هر که آگاه شود بگناه و کار بد مؤمن و آن را ( همنشین خود را بدان چه سودش ندارد. ( 7
آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 135 از او فاش کند و نهانش نکند ( 1) و از خدا برایش آمرزش
نخواهد نزد خدا چون انجام دهنده آن است و گناه آنچه فاش کرده بر او است و کننده آن آمرزیده است و عقاب آنچه از او در
دینا فاش شده او را بس است و در آخرت مستور است و دنبال نشود و دریابد که خدا کریمتر از آنست که در آخرت عقاب دومی
باو روا دارد، و فرمود (ع): هر که بدي از مؤمنی نقل کند تا او را زشت و بیآبرو کند و از چشم مردم بیندازد خدایش از ولایت
17 - همان: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: راستی خدا تبارك و تعالی را ( خود به ولایت شیطان براند، و شیطانش هم نپذیرد. ( 2
بر بنده خودش چهل سپر باشد، و هر که گناه کبیره کند یک سپر از او برداشته شود، و اگر عیب کند برادر مؤمنش بچیزي که از او
داند همه این سپرها بالا روند و بیپرده ماند و در آسمان بزبان فرشتهها رسوا شود و در زمین بزبان مردم و گناهی نکند جز که سر
زبانها افتد و فرشتههاي موکل او گویند: پروردگارا بندهات بیپرده مانده و بما فرمودي او را حفظ کنیم و خدا عز و جل فرماید اي
-18 ( فرشتههایم اگر خوبی این بنده را خواستم او را رسوا نمیکردم بالهاتان را از او بردارید بعزتم که هرگز بخوبی باز نگردد. ( 3
19 - کافی: بسندش تا امام ( صفات الشیعه: بسندش از امام صادق (ع) که مؤمن بر خود راستگوتر است از هفتاد مؤمن بر ضرر او. ( 4
ششم (ع) فرمود: شماتت نکن برادرت را تا خدا به او رحم کند و آن را بتو گرداند، و فرمود: هر که شماتت کند بآسیبی که
برادرش دیده از دنیا نرود تا بدان آزمون شود. ( 5) بیان: شماتت شادي به بلاي دشمن است و آزمون شده کسی است که مالش یا
خردش برود و آن حضرت از اظهار شادي نهی کرده زیرا گاهی بر اثر دشمنی بیاختیار دلش شاد شود و تکلیف همه مردم بدان
حرج است و ناجور با شریعت آسان اسلام و اظهار شادي خرمی و خنده است برابر آسیب رسیده و در غیاب او بمسخره کردن با
زبان و کیفرش در دنیا اینکه خدا او را بمانند آن گرفتار کند براي طرفداري از مؤمن و انتقام براي او با اینکه شماتت نوعی تجاوز و
20 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که نزدیکتر حال بنده بکفر اینست که برادر دینی ( ستم است و عقوبتش زودرس است. ( 6
کسی شود و لغزشها و خطاهایش بشمار گیرد تا روزي او را بدانها سرزنش کند. ( 7) بیان: (بعد از اعراب جمله و شرح لفظ گوید)
سرزنشی چنین بزرگترین خیانت است در دوستی و برادري و یک عارفی گفته: باید دوستی بگیري مورد اعتماد و سازگار که از
آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 136 شرش در امان باشی ( 1) و بدست نیاید مگر پس از آزمایش او
صفحه 82 از 177
پیش از دوست شدن تا مدتی در گفتار و کردارش با ممنوعش و بعد از دوستی هم باید بسیاري از احوال و اسرارت را از او نهان
داري چون معصوم نیست و بسا که از تو جدا شود و از دوستی برگردد و آنگاه بتو سرکوفت زند. و مقصود از بشمار گرفتن خطاها
اینست که آنها را بخاطر سپارد یا دفتر نگارد تا یک روزي سرکوفت نماید و نزدیک شدن او بکفر بهمان شمارگیریست و گرچه
بکار نبندد، و به قولی نزدیک شدن بکفر براي اینست که ایمان در دلش پایدار نیست یا مقصود کفران نعمت برادریست که با این
قصد بدان نزدیک شود و با سرزنش و سرکوفت خود کفران واقع شود و سزاوار است براي برادر دینی که اگر لغزش از برادر بیند
اولا بلغزشهاي خود نظر کند و خود را از آنها پاك کند و براي برادرش نرمش و دلسوزي خطاها را به نصیحت گزارد تا آنها را
وانهد و صداقت بکمال رسد. و میشود که مقصود از این لغزشها از نظر خوشصحبتی و معاشرت باشد و اما گناه دینی او را پیش
مردم سرکوفت نکند ولی بر او واجب است که براي نهی از منکر او را از آنها باز دارد با شروط و شرحی که ما آن را در جاي خود
21 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: اي گروه مسلمانان زبانی بیایمان خالص قلبی نکوهش نکنید ( ذکر کنیم. ( 2
مسلمانان را و جستجو نکنید از عورت آنان که عورتشان جوید خدا عورتش جوید تا رسواش کند و گرچه درون خانهاش. ( 3) بیان
(پس از شرح لغت گوید) دلالت دارد بر اینکه هر که اصرار بر گناه کند چون منافقانست که در باره آنها فرموده ( 13 - الحجرات)
اعراب گفتند: ایمان آوردیم بگو ایمان ندارید بلکه بگوئید مسلمان شدیم و هنوز ایمان در دلتان در نیامده "زیرا اگر در دلش ایمان
بر قرار بود آثارش در اندامش هویدا بودند، و بسا خطاب آن حضرت با منافقانی بوده که میان مسلمانها بودند و آنها را آزار
میکردند و بدنبال لغزش آنها بودند. تتبع جستجو است خرده خرده و عورت هر زشتی که آدمی آنها را از روي بزرگ منشی
میپوشد و تتبع خدا منع لطف و پردهبرداري و بازداشتن فرشتهها است از پوشیده گناهان و عیوبش پس در آسمان و زمین رسوا
شود و گرچه خودش و کارش را درون خانهاش نهان کند و بدان همت گمارد یا مقصود رسوا شدن او است نزد خاندانش و یکمی
22 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: دورترین حال بنده بخدا اینست آداب معاشرت- ( روشنتر است (شرح لفظ). ( 4
ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 137 که با کسی برادري کند و لغزشهاي او را حفظ کند تا روزي او را بدانها سرزنش
کند. ( 1) بیان: (پس از شرح لفظ گوید) گویا مقصود دوري تا کمتر از اندازه کفر است و مخالف مضمون شماره 20 گذشته
( نیست. ( 2
باب شصت و ششم در باره غیبت
قرآن مجید
2- اسري ( -1 النساء (آیه 148 ) دوست ندارد خدا بلند گفتن بد را مگر از کسی که ستم شده و خدا شنوا و پردانا است. ( 4 (3)
3- الحجرات ( 12 ) ایا کسانی که گرویدید دوري ( 37 ) دنبال مرو آنچه را ندانی زیرا گوش و چشم و دل همه مسئولیت آرند. ( 5 )
کنید از بسیار گمانها زیرا برخی گمانها گناه است و وارسی نکنید و غیبت همدگر نکنید دوست دارد کسی از شما که گوشت
4- القلم (آیه 10 ) فرمان مبر از ( مردار برادرش را بخورد بد دارید آن را از خدا بترسید راستی خدا پرتو به پذیر و مهربان است. ( 6
هر پر سوگند خواري که پرگوشهزن و پردونده است بسخن چینی.
اخبار باب
-1 کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: غیبت زودتر دین را برد از مرض اکله در شکم آدمی، و فرمود: (ص) نشستن در (7) :
مسجد بانتظار نماز عبادت است تا حدثی از او سر نزند گفته شد: یا رسول الله حدث چیست؟ فرمود غیبت کردن. ( 8) بیان: اکله
صفحه 83 از 177
چون فرحه دردیست در عضو بدن که آن را میخورد (خوره یا کانگاریا) و بسا که تفسیر شده به یک لقمه یعنی مانند یک لقمه که
فرو دهند دین را نابود کند و این معنی مناسبتتر است با آیه غیبت و آن بدگوئی پشت سر کسی است که آبر ومند است که اگر
بشنود غمناك شود و اگر دروغ باشد آن را بهتان گویند. گویم غیبت در زبان شرع نام بردن شخصی است شناخته ببدي که اگر
بشنود بدش آید با اینکه آن را دارد و کمبود هم بحساب آید و قصد مذمت هم در گوینده هست بگفتن باشد یا اشاره یا کنایه
بگوشه زدن باشد یا تصریح و اگر ذکر شخص نامعلوم و مبهم باشد غیبت حرام نباشد بشرط اینکه غیر محصور باشد مانند یکی از
اهل شهر و شیخ بهائی قدهص: 138 گفته: ( 1) اگر مبهم محصور باشد
مانند اینکه یکی از قاضیان شهر فاسق است غیبت حرام است و ندیدم کسی آن را بیان کرده باشد پایان. و بد گفتن بکسی در
حضورش غیبت نیست گرچه گناه است براي آزار او مگر براي پند و اندرز باشد و اگر بگوشه زدن محقق شود بهتر است و اگر
بدش نیاید غیبت حرام نیست و بسا که از نسبت فسق باو شاد شود و آن را کمال خود داند و اگر آنچه باو نسبت دهند در او نباشد
تهمت است نه غیبت و آن سختتر است و باید آن عیب نقص شمرده شود و از عیبهاي فراوان نباشد گرچه مخفی است زیرا باکی
بذکر آنها نیست و بیشتر مردم هم آنها را نقص ندانند چون شهرت دارند ولی مورد اشکال است و احوط ترك آنست گرچه ظاهر
اصحاب جواز است و اگر قصد بدگوئی ندارد در غیبت حرام نیست چون ذکر عیب براي طبیب که علاج کند یا براي حاکم که
ترحم کند یا بقصد نهی از منکر. (و از شهید ثانی نقل کرده) که تعریف کامل غیبت اینست که آگاه کردن بر چیزیست که بدش
آید و گرچه باشاره و حکایت باشد و بنا بر قول مشهور آمده قول پیغمبر (ص) فرمود: غیبت میدانید چیست؟ گفتند: خدا و رسولش
داناترند، فرمود: نامبردن تو از برادرت بدان چه بدش آید گفته شد: گرچه در او باشد آنچه من گویم؟ فرمود: اگر باشد او را غیبت
کردي و اگر نه باو بهتان زدي. حرمت غیبت کم و بیش اجماعی است بلکه گناه کبیره است زیرا بر آن تهدید بعذاب وارد است در
قرآن و هم سنت و خدا غیبتکننده را مانند مردهخوار شمرده و فرموده ( 12 الحجرات) و یک دیگر را غیبت نکنید آیا دوست دارد
یکی از شماها که گوشت مردار برادرش را بخورد و آن را بد دارید "و از جابر و ابی سعید خدري از قول پیغمبر (ص) که بپرهیزید
از غیبت که غیبت بدتر است از زنا زیرا بسا زنا کند و توبه کند و خدا از او بپذیرد، و خدا از غیبت کن نگذرد تا غیبت شده از او
بگذرد، و از انس است که رسول خدا (ص) فرمود: شب معراج مرا گذر دادند بر مردمی که خراش میدادند روي خود با ناخنهاشان
گفتم: اي جبرئیل اینها کیانند؟ گفت: آنها که مردم را غیبت میکنند و آبروي آنها را میبرند. و از او است که پیغمبر (ص) براي ما
خطبه خواند و نام ربا را برد و آن را بزرگ شمرد و فرمود یکدرهم که کسی از ربا بدست آرد نزد خدا خطائیست بزرگتر از سی و
شش زنا که انجام دهد و رباترین ربا آبروي مسلمانست و خدا وحی کرد بموسی بن عمران که غیبت کن اگر توبه کند آخر کسی
است که به بهشت رود و اگر نکند اول کس است که بدوزخ رود و روایت است که عیسی (ع) با حواریون بمردار سگی گذشتند و
حواریون گفتند: این چه بويص: 139 گندي دارد؟ ( 1) آن حضرت
فرمود: چه دندانهاي سفیدي دارد گویا آنها را از غیبت سگ هم باز میداشت و آگهی میداد که بهتر چیز آفریده خدا را باید ذکر
کرد و در تفسیر قول خدا وَیْلٌ لِکُ لِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ گفته شده همزه آنکه پر طعنه زند بمردم و لمزه آنکه گوشت مردم را میخورد و
یکیشان گفته: ما مسلمانان گذشته را بر خوردیم عبادت را در روزه و نماز نمیدیدند بلکه در خودداري از آبروي مردم و بدان که
سبب سختگیري در امر غیبت و بزرگتر شمردنش از بسیاري گناهان مفسدههاي کلی آنست که مخالف غرض حکیم سبحانست
بخلاف گناهان دیگر که مفسده جزئی در بر دارند. بیان آن اینست که مقاصد عمده شرع توجه مورد همه مردم است بیک چیز و
بیک راه و آن راه خداست با همه امر و نهی او و آن فراهم نشود جز بهمیاري و همدستی همه مردم و آن نیاز دارد بهمراهی و
همدلی و الفت و مهربانی تا یکی شوند در طاعت مولاي خود که به کمال نرسد جز با نبودن کینه و حسد و مانند آن و بدگوئی از
هم کینه ساز و سینه سوز است و ضد هدف کلی شرع است و مفسده عمده است و از این رو خدا و رسولش بسیار از آن منع کرده
صفحه 84 از 177
و بر آن تهدید نمودند و بالله التوفیق. سپس در اقسام آن گفته: و چون فهمیدي مقصود از آن یاد از برادر تو است بدان چه بد دارد
اگر خبر شود فرا گیرد بگوئی از تنش یا نژادش یا خلقش یا کارش یا گفتارش یا دین و یا دنیاش تا برسد بجامه و خانهاش که امام
صادق در مصباح الشریعه بدان اشارت فرموده که غیبت وجوهی دارد و تحقق پذیرد بذکر عیبی در خلق و فعل و معامله و مذهب و
نادانی و مانند آن در باره بدن چنانچه گوئی کم بین است یا قیچ است یا یک چشم است یا کچل است یا کوتاه است تا دراز است
یا سیاه است یا دزد است و هر صفتی که ذکرش او را بد آید و اما در نسب چنانچه گوئی پدرش فاسق است یا خبیث است یا
خسیس یا پنبه دوز یا جولا و مانند آن که بدش آید هر جور باشد و اما در خلق باینکه گوئی بدخو است، بخیل و یا متکبر است و
جدال کن و یا تیز خشم و یا ترسو و یا کم دل است و مانندش و اما در کارهاي دینی چون اینکه گوئی دزد است، دروغگو است
میخوار است، خائن، ظالم و بیاعتناء بنماز است، رکوع و سجودش خوب نیست، پرهیز از نجاست ندارد، بوالدینش نیکی نکند از
غیبت و آبروریزي مردم باکی ندارد و اما در کار دنیوي او آنست که گوئی ادب ندارد مردم را خوار میشمارد، کثیري را بر حق
حقدار نداند، پر گو و پرخور، خسبو است جاي خود را نمیشناسد و مانند آن و اما در باره جامهاش که بگوئی آستینش گشاد
1) و بدان که ) است، دامنش دراز است کثیف است و مانند آن.ص: 140
تنها بزبان نیست و هر چه عیب را بفهماند غیبت است چه کنایه باشد و چه صریح و اشاره چشمک و هر چه دلالت کند بر عیبی که
گفتن آن حرام است غیبت است چنانچه در روایت عائشه است که زنی نزد ما آمد و چون برگشت بدستم باو اشاره کردم یعنی
کوتاه قد است و آن حضرت فرمود: غیبت او کردي و نوا در آوردن از کسی هم غیبت است بلکه شدیدتر چون بهتر میفهماند و
نامهنویسی هم غیبت است چون نامه یکی از دو زبانست و اگر مصنف کتابی نام شخص معلومی را ببرد و کلام او را نادرست
شمارد غیبت است مگر در مقام بحث فقهی و استدلال علمی که باید باندازه رفع حاجت باشد و اگر نقل قول از شخص معین نباشد
عیب ندارد و اگر بوصف عامی گوید که مخاطب از آن شخص خاصی فهمد غیبت است و اگر نه غیبت نیست، و چون رسول خدا
(ص) چیزي را از کسی میدانست میفرمود: چرا مردمی چنین و چنان کنند. و از بدترین غیبت بدگوئی اهل فضل خودنما است که
بد دیگري را با تعبیري خودنما ادا کند چنانچه نام کسی را نزد او برند و گوید خدا را سپاس که ما را بحب ریاست یا دنیاپرستی و
وصف کذائی گرفتار نکرد یا گوید پناه بخدا از بیشرمی یا بد اقبالی یا گوید از خدا خواهیم که ما را از این گونه حفظ کند و هر
تعبیري که گوشه دارد بآن نامبرده که هم غیبت است و هم ریاء و بزبان پاکی از رذائل است و خود افتادن در بدترین آنها است. و
از این بابست در مقدمه غیبت مدح او را کند و گوید: چه حال خوبی داشت فلانی که از عبادت کوتاهی نداشت ولی دچار سستی
شده و مثل ما شده که استقامت نداریم و خودش را مذمت کند و قصدش مذمت دیگریست و مدح خودش همانندي صالحان که
خود را مذمت کنند و هم غیبت کرده هم ریاء و هم خودستائی که هر سه نارواست و از نادانی گمان برد از نیکان خوددار از غیبت
است، و شیطان با نادانان عالمنما که راه درست نروند چنین بازي کند و بدانها بخندد. و از این بابست که بدگوئی کسی کند و
بعض حاضران متوجه نشوند و گوید سبحان الله چه عجب است این تا غافل باو توجه کند و بفهمد و نام خدا را وسیله اظهار خبث و
باطل خود کند و بر خدا هم منت نهد که نامش را برده. و از آنست که فلانی یا دوست ما چنین گرفتار شده خدا توبه او و ما را
بپذیرد بزبان دعا و دلسوزي غیبت میکند، خدا بر پلیدي درون و تباهی نهادش آگاه است و متوجه نیست دچار گناهی شده بزرگتر
از آنچه مردم نادان آشکارا غیبت کنند و از اقسام آن این است که شگفت زده به غیبت گوش دهد تا غیبت کن را تشویق بدان کند
گوید: تا کنونص: 141 فلانی را بدین وصف نشناخته بودم براي تصدیق
او ( 1) و درخواست بیشتر و گوش دادن و خاموش بودن هنگام استماع با اینکه رسول خدا (ص) فرموده: گوشگیرنده خود دومین
غیبتکننده است و علی (ع) فرموده: شنونده غیبت یکی از دو غیبت کن است، و مقصود شنیدن با توجه و رضا است نه بر وجه
اتفاق که ناگاه بگوش بخورد یا مقصود در صورت قدرت بر انکار آنست و اقدام نکند و شرکت شنونده با گوینده براي رضایش
صفحه 85 از 177
بآنست و آلوده شدن خاطر هر دو بتصورات بدیکه نشاید گرچه یکی گوینده است و دیگري پذیرنده و هر کدام را ابزاریست یکی
را زبانیست ترجمان نفس آلوده بکذب و حرام و تصمیم بر آن و دیگري را گوشی است پذیراي این آثار از سوء اختیار که چون
زهر عقرب آن را در خود گیرد و گفتند شنونده شریک گوینده است و خبر پیش هم بر آن دلالت دارد و شنونده از گناه غیبت بدر
نشود جز که با زبانش آن را انکار کند و اگر میترسد با دلش و اگر تواند برخیزد از مجلس غیبت یا سخن دیگر بمیان اندازد و
انجام ندهد دچار غیبت شود، و اگر زبانی گوید خاموش شود و دلش آن را خواهد، این نفاق است و گناه دیگري که او را از آن
بدر نبرد تا از دل آن را بد ندارد. ( 2) و در روایت است از پیغمبر (ص) که هر کس در برش مؤمنی خوار شود و با توانائی او را
یاري نکند خدا او را در روز قیامت برابر مردم خوار کند، و در روایت ابی درداء فرموده (ص) هر که آبروي برادر مؤمنش در غیاب
او حفظ کند بر خدا باید که روز قیامت آبروي او را حفظ کند، و در روایت دیگر بر خدا باید که او را از دوزخ آزاد کند، و در
روایت صدوق است که رسول خدا (ص) فرمود هر که تفضل کند ببرادر مؤمنش در باره غیبت او که در مجلسی شنود و آن را رد
کند خدا از او هزار باب شر را در دنیا و آخرت از او دور کند و اگر رد نکند با توانائی هفتاد برابر گناه غیبتکننده بر او است، و
بسندش تا امام باقر (ع) که هر که در برش غیبت برادر مؤمنش شود و او را یاري و کمک دهد خدایش در دنیا و آخرت یاري کند
و اگر او را یاري نکند و با توانائی از او دفاع نکند خدایش در دنیا و آخرت پست سازد. سپس قده در درمان غیبت گفته: بدان که
همه اخلاق بد همانا با معجون علم و عمل درمان شوند، درمان هر دردي با ضد سبب آنست، باید اول از سبب غیبت بررسی کنیم و
آنگه درمان زبان بستن از آن را بیان کنیم بمناسبت این اسباب گوئیم: همه اسباب غیبت که گفتند ده چیز است که امام صادق (ع)
بطور کلی در روایت مصباح الشریعه بدانها آگاهی داده که فرموده: اصل غیبت ده نوع گردد درمان خشم، همراهی با مردم، باور
خبريص: 142 بدون وارسی، تهمت، بدگمانی، حسد، مسخره کردن،
1- دل خنک کردن از خشم بر کسی که باو غضب ( شگفتگی، خستگی، زیور بستگی، و ما بطور تفصیل آنها را بیان کنیم. ( 1
کرده ببدگوئی از او اگر دینش جلو نگیرد و اگر هم دم بندد کینه پیدا کند و بیشتر بد گوید. 2- همراهی با دیگران و دمسازي با
دوستان هنگام خوش کردن ببدگوئی مردم تا مبادا از او دوري کنند و این را خوشخوئی بشمار آورند و بسا براي خشم رفقاء
ببدگوئی با آنها پردازد تا شریک خوشی و بدي آنها گردد. 3- اینکه پی برد کسی زبان درازي کند بر او و نزد بزرگی حال او را
بد بیان کند یا گواهی بزیان او دهد و براي پیشگیري بد او را گوید تا گواهیش بیاعتبار کند. 4- کار بدي باو بندند و خواهد خود
را تبرئه کند و کسی که آن را انجام داده نام میبرد و نباید نام کسی را ببرد بلکه خود را تبرئه کند و بسا از اول او را بهمکاري خود
معرفی کند تا زمینه عذرخواهی خودش گردد. 5- براي مباهات بد دیگري گوید تا خود را بالا برد، گوید فلانی نادان و نفهم است
تا فضل خود را ثابت کند تا مبادا او را همدرجه او شمارند. 6 حسد بکسی که مردم باو احترام کنند و دوستش دارند تا مقام او را
ببرد و او را از چشم مردم بیندازد تا از احترام و ستایش او خودداري کنند چون بر او گرانست احترام مردم از او و ستایش او و این
همان خشم و کینه است که بسا بیار نیک و رفیق هم درگیرد. 7- براي بازي و شوخی و وقتگذرانی بد دیگري گوید تا مردم
بخندند. 8- براي مسخره کردن دیگري و خوار شمردن او که بسا در حضور او هم انجام شود و سببش تکبر و خرد شمردن آن
طرف است. 9- آنچه بسا خواص و اهل حذر از لغزشهاي زبان بدان دچار شوند که از راه دلسوزي نسبت بدان چه گرفتار شده
گوید: من در غم گرفتاري آن بیچارهام و او را نام برد بدان چه بد دارد و غیبت کند، غم و دلسوزي او خوب است ولی ندانسته او
- را بشري کشانده ولی نباید اسم او را ببرد و آن گرفتاري زشت را باو وابندد و شیطانش بدان وادارد تا ثواب دلسوزیش را ببرد. 10
خشم براي خدا او را به بدگوئی آدمی کشاند که گناهی کرده نه بحساب نهی از منکر که باید براي خصوص آن باشد، و خواص
هم دچار این گونه غیبت شوند بگمان اینکه چون براي خداست معذورند و معذور نباشند. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم
1) گویم: بعضی این وجه اخیر را مخصوص متدین دانسته و بر آن وجه دیگري افزوده که براي دین ) بحار الانوار، ج 2، ص: 143
صفحه 86 از 177
اظهار تعجب کند از انکار منکر و خطاء در دین و گوید: چه عجب کردم از آنچه از فلانی دیدم چه بسا راست گوید و تعجب او از
منکر است ولی نباید نام آن شخص را ببرد و از این باب است که کسی گوید: عجب دارم از فلانی که چگونه دوست دارد کنیزش
را که زشت است، یا چگونه برابر فلانی نشیند که نادانست سپس شهید ره گفته: چون اسباب غیبت را دانستی بدان که راه درمان و
نگهداري زبان از آن دو راه دارد یکی بطور اجمال و دوم بتفصیل اما یکم اینست که بداند آن مایه خشم خداي تعالی است چنانچه
در اخبار گذشته شنیدي و بداند که حسناتش نابود شود زیرا در قیامت آنها را به غیبت شده دهند بعوض آبرویش که برده و اگر
ندارد گناهان او را بوي دهند و باز هم گرفتار خشم خداي تعالی است و در نظر او چون مردهخور است و روایت است از پیغمبر
(ص) که آتش زود خشککنتر نیست از غیبت مر حسنات بنده را. و سودش دهد که در باره خود اندیشد و اگر در آن عیبی است
بدان پردازد و یاد کند فرموده آن حضرت (ص) که خوشا بر کسی که عیب خودش او را از عیب دیگران باز دارد و باید شرم کند
از اینکه عیبش را وانهد و بعیب دیگري پردازد و خوبست بداند درمانش از رفع عیبش چون درماندن او است اگر عیب اختیاریست
و اگر نقص خلقت است ذم او ذم خالق است و ذم صنعت ذم صانع و اگر در خود عیبی نیابد شکر خدا کند و خود را به بزرگتر
عیبی آلوده نکند و اگر انصاف دهد بداند که بیعیب دانستن خود نادانیست و اعظم عیوبست و بسود او است که بداند که ناراحتی
کسی به بدگوئی او چون ناراحتی او است به بدگوئی دیگري و چون خودش خوشش نیاید که بدش گویند نباید خوشش آید از
- آنچه بد دارد نسبت بدیگري. و اما درمان تفصیلی که سبب بدگوئی خود را بنگرد و آن را درمان کند تا ریشهکن شود که: 1
خشم و درمانش توجه بمذمت خشم و فضل و ثواب کظم خشم است. 2- دمسازي با یاران اینست که بدانی خدا بتو خشم کند و
چگونه خشم او را در رضاي مخلوقجوئی و بپسندي که دیگران را خشنود کنی و مولاي خود را حقیر سازي مگر اینکه خشمت
براي خدا باشد و آن هم لازم ندارد که نام خشمگیر شده را ببري بلکه باید باز هم براي خدا خشم کنی و برفیقانت که غیبت کردند
-3 (1) خشم کنی زیرا با بدتر گناه خدایت را نافرمانی کردند.ص: 144
خودستائی با نسبت خدایت بدیگري در آنجا که نامبردن او لازم نیست درمانش اینست که بفهمی دشمنی خدا سختتر است از
دشمنی مخلوق و با غیبت بخشم خدا دچاري و ندانی مردم از تو خشنود شوند یا نه؟ با پنداري خود را در دنیا خلاص داري و در
آخرت هلاك سازي بحقیقت حسناتت را زیان کنی، مذمتی تقدیري و به امید خشنودي نسیه خلق باشی و این نهایت نادانی و
بدبختی است. 4- و اما عذر آوردن باینکه اگر من حرام خورم فلانی هم خورده و مانند آن نادانی محض است زیرا پیروي نارواست
و از مخالفت امر خداست و نارواست و غیبت او کردي و عذر بدتر از گناه آوردي و از نفهمی او گناه بهم آوردي. 5- مباهات و
افتخار خوبست بدانی بدان چه گفتی فضل خود را نزد خدا بردي و در نظر مردم هم آن را در خطر انداختی و چون بینند بمردم
بدگوئی بسا که عقیدهشان از تو بکلی برگردد، و آنچه بیقین نزد خدا داري با تو همی بآنچه خلق دارند فروختی و اگر هم از خلق
چیزي بکف آري برایت بدرگاه خدا سودي ندارد. 6 غیبت براي حسد جمع میان دو عذابست عذاب حسد در دنیا و عذاب آخرت
آزار محسودت خواستی بخودت آزار رساندي. 7- و اما مسخره کردن خواستی دیگري را نزد مردم رسوا کنی برسوا کردن خود نزد
خدا و فرشتهها و انبیاء و اگر بیندیشی در افسوس و شرم و رسوائیت در روزي که گناهان او را بدوشت گزارند و بدوزخت رانند
بهراس افتی از رسوا کردن او و اگر حال خود را بدانی سزاوارتري که بتو خندد زیرا تو او را نزد شمار کمی رسوا کردي و خود را
آماده کردي که روز قیامت برابر همه مردم دستت را بگیرد و زیر بار گناهانش تو را چون الاغ بدوزخ راند و تو را مسخره کند و
بیاري خدا برسوائی تو شاد گردد که انتقام خود را از تو کشیده. 8- و اما دلسوزي بر گناه او خوبست ولی شیطان بتو حسد برده و تو
را گویا کرده بدان چه بکشاند حسناتت را بسوي او که بیش از ثواب دلسوزي تو است و جبران گناه او شود و او مرحوم گردد و تو
مرحوم شوي که ثوابت بیهوده شده و حسناتت کم شدند. و همچنان خشم براي خدا باعث غیبت نباید باشد و شیطان آن را محبوب
تو کرده تا ثواب خشمت را از میان ببرد و دچار خشم خدا شوي براي غیبت، و خلاصه درمان همه اینها معرفت است و تحقیق این
صفحه 87 از 177
اموري که ابواب ایمانند و هر که ایمانش باین امور احاطه دارد بناچار از غیبت خودداري کند. سپس آن مرحوم موارد جواز غیبت
1- در باره ظلم و ستم زیرا کسی که (1) را در ده مورد بر شمرده.ص: 145
یک قاضی را به ظلم و خیانت و رشوهگیري نام برد غیبت کن و گنهکار باشد و اما کسی که از قاضی ستم کشیده میتواند نزد کسی
که نتواند جز بوسیله او بحق خود برسد شکایت از ظلم او کند و پیغمبر (ص) فرموده است: صاحب حق را گفتاري باید، فرموده
(ص): پس انداختن بدهی از طرف توانگر ستم است و فرمود (ص): پس انداختن دارا بدهی خود را آبرو و عقوبتش را حلال کند.
-2 براي کمک به دگرگونی منکر و جلوگیري از گناه بشرط قصد درست و اگر نه حرام است. 3- براي فتوي گرفتن که بمفتی
گوید: ظلم کردند بمن پدرم یا برادرم از چه راهی خلاص شوم؟ و بهتر اینکه بنام شخص آنها نگوید و بگوید: چه گوئی در باره
مردیکه پدرش یا برادرش باو ستم کردند، و روایت است که هند به پیغمبر (ص) گفت: ابی سفیان مرد بخیلی است بمن نمیدهد
نفقهاي که براي خودم و فرزندم بس باشد آیا بردارم از او و نداند؟ فرمود (ص) باندازه متعارف، باندازه خودت و فرزندت بردار و
بخل او را نامبرد و آن حضرت منعش نکرد چون قصد فتوي گرفتن داشت. گویم: احوط اینکه نام نبرد زیرا خبر از سنیانست و
میشود که منع نکردن براي فسق و نفاق او بوده باشد. 4- براي بر حذر داشتن مسلمان از شر و خطر و نصیحت بمشورت خواه اگر
فقیهنمائی را دیدي که نااهل است رواست که مردم را آگاه کنی بنااهلی او و خطر پیروي از او را گوشزد کنی و اگر دیدي کسی با
فاسقی عادلنما معاشرت دارد و بترسی که در خلاف شرع افتد رواست که او را بفسق وي آگاه کنی که مبادا بدعت و فسق از او
بدیگران نفوذ کند و بسا در اینجا شیطان گول زند و حسد را بجاي خیرخواهی مسلمان جا زند و اگر دیدي کسی مملوك معیوبی
ندانسته میخرد رواست که باو یاد آوري کنی و باندازه رفع ضرر خریدار بس کن و در آگاهی بعیب زناشوئی آنچه به شرکت و
مضار به و سفر خلل دارد مگو بلکه در امري آنچه بدان مربوط است بگو از آن فراتر مرو بشرط اینکه قصد نصیحت داري نه آبرو
ریزي، و اگر او بمجرد اینکه بگوئی این ازدواج برایت صلاح نیست آن را ترك میکند واجب است اکتفاء بدان و اگر بداند نیاز
دارد که عیب را فاش کند رواست، پیغمبر (ص) فرمود: آیا نگرانید از معرفی فاسق تا مردم او را بشناسند هر فسقی دارد بمردم
بگوئید تا از او حذر کنند، و بفاطمه دختر قیس که در باره خواستگارهاش با آن حضرت مشورت کرد فرمود: اما معاویه دزدیست
، ندار و اما ابو جهم عصاء را از دوشش وانگذارد (یعنی پیوسته کتک میزند) آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2
5- در باره بیان حال گواه در محضر شرع و راوي اخبار فقه از این رو علماء کتابهاي شرح حال رجال نوشتند و آنها را (1) ص: 146
دو دسته کردند موثقین و مردودین و اسباب رد را هم غالبا بیان کردند و اینجا هم باید قصد حفظ اموال مسلمانان را داشته باشد و
ضبط حدیث و اخبار احکام را و از راه دشمنی و تعصب نباشد و عیب دیگري که بشهادت و روایت مربوط نیست نگوید مثل اینکه
او زاده لعانست جز که متظاهر بفسق باشد چنانچه بیاید. 6 اینکه آشکارا آن فسق را انجام دهد و روگردان نیست از اینکه این کار را
از او نقل کنند (در دنبالش استدلالی است که عموم را سود ندارد). 7- آنکه به عیبی معروف شده تا جایی که نام او گردیده و
ذکرش عیبگوئی نیست مانند اعرج و اعمش در ذکر راویان حدیث .... 8- ذکر هرزگی کسی که حد یا تعزیر دارد بشرط آنکه
مطلعین باندازه اثبات آن باشند. 9- در صورت اطلاع شنونده از مضمون غیبت زیرا آبروریزي در میان نیست و گرچه ترکش اولی
است بویژه اگر با احتمال فراموشی طرف باشد. 10 - چون شنود کسی را غیبت میکند و نمیداند از موارد جواز است یا نه بقولی نهی
او واجب نیست و میتوان حمل بر صحت کرد با اینکه جلوگیري از گوینده هم بیاحترامی باو است و آن هم حرامست (و در ضمن
استدلال احتیاط را اولی دانسته مگر اینکه اظهار واجب باشد) تا گوید پایان سخن او نور الله ضریحه. و فرزندش ... شیخ حسن
(صاحب معالم) در جواب سؤالی در این مورد گفته است که پرسیدي از حرمت غیبت و مانندش از سخن چینی و بدبینی که
مخصوص بمؤمن است یا شامل هر مسلمانیست و اشاره کردي بظاهر اختلافی که در ظاهر کلام پدرم قده باشد که گفته در دیباچه
رسالهاش و همانندشان از مسلمانان که دلالت بر عموم دارد و در روضه تصریح کرده باینکه حکم مخصوص بمؤمن است. جواب:
صفحه 88 از 177
شکی نیست که حرمت غیبت مخصوص معتقد بحق است و این حکم شامل اهل ضلال نیست اما آیه ( 12 - الحجرات) گفتگوي رو
در رو با مؤمنانست که غیبت هم نکنند با بیان علتش که نیاز دارد به برادري دینی میان غیبت کن و غیبت شده و شامل جز مؤمن
نشود و اما اخباري که در این باره از طریق اهل بیت رسیده حکم روي مؤمن یا برادر دینی میان غیبت کن و غیبت شده و شامل جز
مؤمن نشود یا برادر دینی است که این دو شامل غیر معتقد به حق نشوند، و در اخباري هم سب اهل ضلال تصریح شده و هم
آبروریزي آنها در روایت شیخ کلینی است از امام ششم (ع) که رسول خدا (ص) فرمود: چون پس از من شک اندازان آداب
معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 147 و بدعتگزاران را دیدید از آنها بیزاري جوئید ( 1) و بسیار دشنامشان
دهید و آبروشان را ببرید و تو دهنشان بزنید تا سرکشی نکنند بفساد در سرزمین اسلام و مردم از آنها حذر کنند و از بدعتهاشان
نیاموزند تا بدان خدا براتان حسنهها نویسد و درجهها بالا برد در آخرت و عبارت پدرم در دیباچه مخالف با عبارت کتاب روضه
نیست، تا گوید: و بدان که باید دانست ظاهر جملهاي از اخبار ما اینست که مقصود از ایمان در زبان ائمه ما (ع) بیش از صرف
اعتقاد بحق است و لازمش اینست حرمت غیبت شامل همه معتقدان بحق هم نیست در روایت صحیح کلینی است از امام باقر (ع) که
فرمود: همانا مؤمن کسی است که چون خوشش آید خوشی او را بگناه نکشاند، و چون خشم کند خشمش او را از قول حق بدر
نبرد، و آنکه چون قدرت یافت قدرتش او را بتجاوز بناحق نکشاند. و در روایت حسن از امام ششم (ع) آورده که ما کسی را مؤمن
ندانیم تا پیرو همه امر ما باشد و مرید باشد آگاه که از پیروي امر، پارسائی است خود را بدان آرایش کنید خدا شما را رحمت کناد
و برنج اندازید دشمنان ما را تا خدا شما را نشاط دهد و در روایت صحیح از سلیمان بن خالد که امام باقر (ع) بمن فرمود: اي
سلیمان میدانی مسلمان کیست؟ گفتم قربانت تو داناتري، فرمود: هر که مسلمانها از زبان و از دستش سالم مانند سپس فرمود: و آیا
میدانی مؤمن کیست؟ گفتم: تو داناتري فرمود: آنکه مؤمنان او را بر جان و مالشان امین سازند، و از ابی خالد است از امام ششم (ع)
فرمود: هر که اعتراف دارد بدین خدا مسلمانست و هر که عمل کند بدین خدا مؤمن است. سپس برخی اخباري که در باره ایمان و
صفات مؤمن گذشت یاد کرده و گفته: قه و باز هم در بعضی اخبار حرمت غیبت مشروط باموري بیش از اعتقاد بحق یکی حدیث
ابن ابی یعفور است در معنی عدالتی که با آن گواهی پذیرفته است و آن طولانی است و در بسیاري از جاهاي حدیث کتب
اصحاب ما ذکر شده و دیگر حدیث کلینی است بسند سابقش تا امام ششم (ع) فرمود: هر که با مردم کار کند و بآنها ستم نکند، و
گفتگو کند و دروغ نگوید بآنها و وعدهشان دهد و تخلف نکند از آنهاست که غیبتش حرام و مردانگیش کامل است و عدالتش
روشن و برادري با او واجب است، و با ملاحظه این اخبار روشن است که منع از غیبت همه مردم که شهید اول در قواعدش بدان
میل کرده و هم شهید دوم در رساله خود وجهی ندارد زیرا اختصاص این بموضوع دیگر روشنتر از اینست که بیان شود، و اما آن
روایات که پدرم قده در رساله خود آورده و دلالت بر عموم دارند همه از اخبار عامهاند و دلیل اثبات حکم شرعی نشوند و ایراد
آنها در زمینه بیم دادنستص: 148 و در آن مسامحه روا میدارند ( 1) و
پیش از او غزالی هم آنها را آورده و ذکر آنها را براشان آسان کرده و گر نه برنج جمعآوري نمیارزند خصوص که سنیها براي
جعل این اخبار داعی داشتند زیرا بسیاري عیوب ائمه آنان و نقصان رئیسهاشان نیاز داشته که جلو نشر آنها را بگیرند که مردم از
آنها رو گردان نشوند. و خلاصه گرچه فاش کردن عیب مردم خطر و ضرر دارد جلوگیري از آنهم براي گنهکاران پناهی است که
بیضرر نیست و باید حرمت غیبت مخصوص موادي باشد که درست آید و موافق اخبار آن باشد و حکم بجواز آن در موارد
مشهوره گواه است بدان چه گفتیم زیرا مبنی بر اعتبار است و آنهم کم و بیش تواند شد. و سید فضل الله بن علی حسنی در شرح
کتاب الشهاب در اخبار پیغمبر راجع بحکم و آداب بیان خوبی دارد در تفسیر قول آن حضرت (ص) که: فاسق غیبت ندارد، که
مؤید گفته ماست گفته: غیبت بیان چیز ناپیداست و آنگاه گفته است: بدگوئی فاسق غیبت نیست مگر اینکه توبه کرده باشد و اگر
اصرار دارد غیبت نیست چه که او آشکارا هم آن را میکند و اخبار ما و کلام بعض اهل لغت هم بر آن گواه است، جوهري گفته
صفحه 89 از 177
بدگوئی پشت سر مستور است، در روایت ازرق آمده که عیبی باشد که مردم آن را ندانستهاند، و در روایت ابن سیابه آنچه خدا بر
او پوشیده. و حاصل اینکه غیبت آبروریزیست و مخصوص عیب نهانست که اثري در دیگري ندارد و مانند آنست گناه صغیره
بیاصرار و کبیره با توبه یا با امید بدان پیش از اشتهار در صورتی که مصلحتی در ذکر آن نباشد از نظر سرکوفت باو براي انزجارش
از آن کار بد با قصد خالص و ادله با آن منافات ندارد و جاي توقف نیست و چون حکم غیبت غیر مؤمن دانسته شد حکم سخن
چینی و هم بدبینی و مانند آن روشنتر است زیرا محذور آن دوري و دشمنی است و آن نسبت بغیر مؤمن تحصیل حاصل است.
سپس پرسیدي در این باره غیبتی که قذف (نسبت زنا و نحو آن) در آن باشد با آنچه نباشد فرقی دارد یا نه؟ و جواب اینکه قذف
جداست زیرا احکام مخصوصی دارد که در فقه بیان شده. و پرسیدي روایتی که پدرم در رساله خود از گفتگوي عیسی (ع) با
حواریون در باره سگ مرده آورده که گفتند: چه بوي گندي دارد این سگ (ع) و فرمود: چه دندانهاي سفیدي دارد؟ دلالت دارد
که غیبت حیوانات هم حرام است، و پرسیدي چه فرق دارند با جمادات با اینکه علت آن را شایسته نبودن ذکر خلق خداجو بخوبی
بایست کند که فرقیص: 149 نباشد. ( 1) و جواب اینکه لازمه سخن آن
حضرت این نیست که سخن حواریون غیبت باشد بلکه چون گند مردار با طبع آنان ناسازگار بود و آنها نظر باینکه کار خداست
اظهار انکار کردند و آن حضرت اشاره بفعل سازگار طبع آنها کرد و فرمود: بدان شکر و بآن دیگري صبر کنند و گویا سخن آنان
دلالت بر بیصبري یا بیتوجهی بحقیقت امر داشته و آن حضرت آنها را متوجه سفیدي دندان کرد و آن را برابر آن ناسازگار نهاد
که صارف آنها باشد، و این معناي لطیفی است که در ضمن گفتگو بمن روشن شد و اگر روایت درست باشد باین معنا تفسیر شود
ولی آن در کتب عامه حکایت شده. و شهید ره در قواعدش گوید: غیبت حرام است بنص قرآن و اخبار و دو قسم دارد روشن و
نهان که فراوانست که بگو و کنایه است چنانچه گوید: من بمجلس حاکمان نروم و مال یتیمان نخورم و گوشه زند بکسی که این
کار میکند یا گوید حمد خدا را که ما را از چنان خلافی بر کنار داشت و در حکم آن است اشاره به نقص شخص حاضري مانند
آنست که گوید: اگر چنین کرده بود خوب بود یا اگر چنین نکرده بود خوب بود، و از آنست تذکر عیب کسی که غیبت او جائز
است تا عیب کسی که جائز نیست نشان دهد اما تصور نقص غیر تا نگوید غیبت نباشد زیرا خداي تعالی گذشت بخاطر را عفو
کرده و نهانتراش اینکه بخود بد گوید براست یا دروغ تا بعیب دیگري آگهی دهد و در هفت جا غیبت جائز است. 1- در باره آنکه
سزاش بدگوئیست چون کافر و فاسق آشکار که همان فسق آشکار او را بگوید، بعضی از بدگوئی بفاسق منع کرده و براي قذف با
آنان تعزیر واجب دانسته و اصحاب جواز آن را روایت کردند، و علامه گفته: حدیث لا غیبه لفاسق یا فی فاسق اصلی ندارد، گویم
اگر صحیح باشد معنی آن نهی از غیبت است اما کسی که به فسق خوشمزگی کند یا بدان نیاز در گفتارش یا اشعارش حکایت
گفتار او جائز است. 2- شکایت از ظالم در محاکم و نزد دافع ظلم. 3- در نصیحت مشورتخواه. 4- در جرح و تعدیل شاهد محاکمه
و راوي حدیث 5- بدگوئی از بدعتگزاران و نوشتهها و آراء گمراهکننده آنان و بهمان اندازه بس کند، علامه گفته: هر کدام آنها
بمیرد و پیروي ندارد که باو احترام گزارد و جانشینی و نوشتهاي از او نمانده که خوانند و نه مایه فسادي براي دیگري بهتر است که
در پوشش خدائی بماند و عیبش نگویند و حسابش با خدا عز و جل باشد، علی (ع) فرموده: نیکی مردههاتان را بگوئید، و در خبر
6- اگر (1) دیگر است که در باره مردههاتان جز خوبی نگوئید.ص: 150
بشماري که بدانها حد و یا تعزیر ثابت شود هر یک هرگزگی آگاه باشند جائز است آن را نزد قاضی با حضور مرتکب یا بی
حضورش گواهی دهند. 7- بقولی اگر دو کس با هم گناه کسی را دیدند و یکی از آن دو براي دیگري در پشت سر او آن را ذکر
کند جائز است زیرا در شنونده اثري نکند بهتر اجتناب است زیرا غیبت بر آن صادق است و بسا که دیگري فراموش کرده یا اتفاقا
سبب شهرت آن عمل گردد. و شیخ بهائی ره گفته: غیبت در ده مورد جائز است: گواهی، نهی از منکر، شکایت از ظلم، نصیحت
مشورتخواه، و جرح گواه و راوي حدیث، برتري دادن عالم و صنعتگر بر یک دیگر، غیبت متظاهر بفسق و بقولی بشرط اینکه بدش
صفحه 90 از 177
نیاید، و ذکر وصف بد کسی که بدان شهرت یافته و شناخته شده چون اعور و اعرج (یک چشم و شل) بیقصد حقیر شمردن و
نکوهش، و در بر کسی که آن را میداند بشرط اینکه دیگري نشنود بنا بر قولی، و بیان خطاء در مسائل علمیه و مانند آن بقصد
اینکه دیگري را بدنبال خود نکشاند. گویم: سخن را در اینجا بدرازا کشیدم چه که نیاز بیشتر بتحقیق دارد و افراط و تفریط در باره
2- کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که هر که در باره مؤمنی آن گوید که ( آن شده است و خدا توفیق ده خیر و ثوابست. ( 2
چشمهاش دیده و دو گوشش شنیده او است از آنها که خدا عز و جل در بارهاش فرمود ( 14 - النور) راستی آنها که خواهند فاش
شود هرزگی در باره اهل ایمان عذاب دردناك دارند. ( 3) بیان: بقول طبرسی: یعنی فاش شود زنا و زشتیها در اهل ایمان که بدانها
وابندند و نسبت دهند عذاب دردناك دارند در دنیا باقامه حد بر آنها و در آخرت بعذاب دردناك. گویم مقصود اینست که مورد
آیه تنها بهتان نیست بلکه شامل آنجا هم هست که آن را دیده و شنیده که حد و تعزیر لازم شود که ذکرش جائز نیست مگر براي
3- کافی: بسندش تا داود بن سرحان که از ( گواهی نزد قاضی براي حد زدن و شامل بهتان و گفتن آن در حضور و غیاب شود. ( 4
امام ششم (ع) پرسیدم از غیبت؟ فرمود اینست که بگوئی در باره برادر خود در دین آنچه نکرده و فاش کنی بر او امري را که خدا
بر او پوشیده و حدش بر او اقامه نشده ( 5) به برادرت در دین یعنی برادر دینی نه کافر و مخالف مذهب چنانچه گذشت یا اینکه
گفته در باره دین باشد که کفر یا گناه باو وابندي و دلیل شود که غیبت بهتان را هم فرا گیرد و بمعنی یکم بسا که مراد از آنچه
نکرده عیبیص: 151 است که باختیار او نیست و کار خداست ( 1) چون
عیب در تن که نهان باشد و دومی راجع به گناهانست و بسا مقصود از دین او خواري او باشد که یکی از معانی آنست یعنی براي
خوار کردن او باو بندي کاري نکرده و اختیاري او نبوده چون بیماري و فقر ... و دلالت دارد که ذکر عیب و گناه مشهور غیبت
نیست اما با اصرار بر آن شک دارد ولی پس از توبه ذکرش نزد کسی که نداند مشکل است و احوط ترك است و پس از حد
خوردن با توبه هم احوط ترك است بلکه بیتوبه هم زیرا حد خودش توبه است و نهی از آنهم روایت شده بهمین علت و حمل آن
4- کافی: بسندش تا امام ششم (ع) که پرسش شده پیغمبر (ص) از کفاره ( بگواهی براي اقامه حد بعید است چنانچه گمان شده. ( 2
غیبت؟ فرمود: آمرزشخواهی براي کسی که او را غیبت کردي هر آنگاه بیادش آوردي. ( 3) روشنگري: هر زمانی که آن مرد را بیاد
آوري یا هر وقت آن غیبت را بیاد آوري- تا گوید ظاهرش اینکه طلب حلالی از غیبت شده واجب نیست و جمعی هم گفتند بلکه
از آن منع کردند ولی آن اولی و احوط است اگر مایه اهانتی بیشتر نباشد و فتنه بر پا نکند بویژه اگر خبر غیبت باو رسیده باشد، و
میشود این خبر را تفسیر کرد بآنجا خبر باو نرسیده و جمع بین اخبار باشد و مؤید آنست خبر مصباح الشریعه از امام صادق (ع) که
اگر غیبت کردي و خبرش بغیبت شده رسید راهی نماند جز حلالیت خواستن از او و اگر نرسیده برایش آمرزشخواه، و در روایت
خصال و علل است تا پیغمبر (ص) که فرمود: غیبت بدتر از زناست گفته شد: چرا یا رسول الله؟ فرمود: آنکه زنا کرده توبه کند و
خدا بپذیرد و غیبت کن توبه کند و خدا نپذیرد تا آنکه غیبت شده او را حلال کند. و بقولی همان استغفار بس است و بسا دلیلش را
روایت پیغمبر آورند که فرمود کفاره آنکه غیبت کرد استغفار براي او است. مجاهد گفته: کفاره غیبت برادرت ستایش و دعاي خیر
باو است، و از یکیشان پرسیده شد در باره توبه از غیبت، گفت: میروي نزد غیبت شده و میگوئی دروغ گفتم در باره تو و ستم کردم
و بد کردم اگر خواهی حقت بگیر و اگر خواهی درگذر و اینکه گفتند آبرو عوض ندارد و طلبت حلالی از آن لازم نیست بخلاف
مال بیوجه است زیرا در آبرو حد قذف واجب شده و بمطالبه ثابت شود. و محقق طوسی قده در تجرید گفته در شرائط توبه که
عذرخواهی از غیبت شده واجب اگر خبرش باو رسیده و علامه در شرحش گفته اگر غیبت باو رسیده عذرخواهی لازم است زیرا
زیان روحی باو رسانده باید با عذرخواهی و پشیمانی جبران کند، و اگر نرسیده نه آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
الانوار، ج 2، ص: 152 عذرخواهی دارد و نه طلب حلالی چون در وي ندیده و در هر صورت پشیمانی به درگاه خدا واجب است
چون خلاف نهی او کرده و عزم بر ترك هم باید داشت و در شرح جدید افزوده که در صورت یکم تفصیل مضمون غیبت لازم
صفحه 91 از 177
نیست مگر بتفصیل باو رسیده باشد ( 1) و شهید ثانی قده گفته: غیبت کن باید پشیمان شود و توبه کند و بر کارش افسوس خورد تا
حق خدا را ادا کند، و از غیبت شده هم حلالی طلبد تا حلالش کند و از مظلمه او بدر آید و خوبست نزد او غمین و افسوس خور و
پشیمان از کارش باشد و ریا کاري نکند که از دل پشیمان نباشد و گناه دیگري هم افزوده کند، و در کفاره آن دو حدیث است
یکی گفته آن حضرت (ص)، کفاره کسی که غیبتش کردي آمرزشخواستن براي او است و دوم اینکه فرمود (ص) هر که بدهکار
در آبرو یا مال است باید حلال خواهد از آن پیش از روزي که آید و در آن پول نقره یا طلا نباشد و از حسناتش دریافت شود و
اگر ندارد از گناهان بستانکارش بر بر گناهش افزوده شود. و میشود اخبار استغفار بکسی تفسیر شود که خبرش بغیبت شده نرسیده
که خوبست بهمان دعاء و استغفار بس کنند، زیرا طلب حلالی فتنهانگیز و کینه افروز است و اگر دسترسی باو نیست که مرده یا
غائب است در حکم آنست و اخبار طلب حلالی راجع بدان جاست که باو دسترسی هست و خبر غیبت هم باو رسیده و مستحب
اکید است که عذر را بپذیرد و حلال کند خداي تعالی ( 199 - الاعراف) فرموده در عفو چنگ زن و به نیکی وادار از نادانها رو
برگردان "رسول خدا (ص) فرمود اي جبرئیل این عفو چه باشد؟ گفت: خدایت فرموده: درگذري از آنکه بتو ستم کرده، وصله
کنی با هر که از تو بریده، و ببخشی بهر که تو را محروم کرده و در خبر دیگر است که چون بهمراه امتها در روز قیامت پیش خدا
بیائید ندا شوید هر که مزدش بر خداست بپا شود و بر پا نشود جز کسی که از ستم بر خود گذشت کرده، و روایت است از یکی که
بمردي گفتند: فلانی غیبت تو کرده و او برایش یک طبق رطب فرستاد و گفت: تو حسناتت را بمن هدیه کردي و خواستم عوضی
بتو داده باشم عذر مرا بپذیر که بعوض کامل توانا نیستم، و راه عذرخواه اینست بسیار او را مدح گوید و دوستی جوید و پیگیرد تا
دلش را شاد کند و اگر نشود برایش حسنهاي باشد و بسا در روز قیامت برابر گناه غیبت باشد. فرقی نیست میان غیبت خردسال و
سالخورده و زنده و مرده و زن و مرد، دعا باید مناسب حال او باشد و هم استغفار و براي خردسال هدایت خواهد و براي مرده
رحمت و آمرزش و مانند آن، و با مباح کردن کسی حق غیبت او ساقط نشود زیرا عفو از حقی است که محقق آداب معاشرت-
ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 153 که محقق نیست، ( 1) و فقهاء گفتند: اگر کسی اجازه دهد او را قذف کنند حد
قذف از مرتکبش ساقط نگردد، و آنچه از پیغمبر (ص) روایت است که فرمود: هر کدام از شما درمانده است که چون ابی ضمضم
باشد که چون از خانهاش بیرون میآمد میگفت: بار خدایا من آبرویم را صدقه کردم بر مردم معنایش اینست که در قیامت از آنها
مطالبه نکنم نه اینکه با این اعلام غیبتش مباح است، و در کفاره آن نیت واجب است چون دیگر کفارات و خدا توفیق بخش است
5- کافی: بسندش از امام ششم (ع) که هر بهتان زند بمرد یا زن با ایمانی بدان چه در او نیست خدایش در طینه ( پایان کلام او. ( 2
خبال زنده دارد تا از آنچه گفته بدر آید- راوي گوید گفتم: طینت خبال چیست؟ فرمود: چرکی که از فروج زنان زناکار بدر آید.
3) بیان: در نهایه گفته: در حدیث است که هر که مینوشد خدا در روز قیامت از طینت خبالش نوشاند و در حدیث تفسیر شده به )
شیره اهل دوزخ و خبال بمعنی فساد است در کردار یا تنها یا خرد؟ و جوهري گفته: خبال نیز فساد است و آنچه در حدیث است که
هر که پی گیرد مؤمن را بآنچه در او نیست خدایش در ردغه خبال وادارد تا راه خروجی از آن جوید تفسیر شده به چرك دوزخیان
و ردغه بمعنی گل است، تا از آنچه گفته برآید، شاید دوام و خلود است زیرا نمیتواند آن را اثبات کند چون حقیقت ندارد، و شاید
6- کافی: بسندش از امام کاظم (ع) فرمود: هر که پشت سر کسی ( مقصود بدر شدن از چرك گناه است بپاك کردن آتش ... ( 4
چیزي گوید که مردم آن را میدانند غیبت او نیست، و اگر چیزي گوید که مردمش نمیدانند غیبت او است و اگر چیزي است که در
او نیست باو بهتان زده. ( 5) بیان: مردم آن را میدانند و بدان مشهور است و اگر شنونده هم آن را بداند بیشک غیبت نباشد و اگر
نداند و او هم باکی ندارد از گفتنش باز هم چنین است ولی اگر بدش آید مورد اشکالی است که گذشت و جواز اقوي و ترك
احوط است ولی اگر توبه کرده و اثر پشیمانی دارد ظاهرا جواز ندارد و گرچه بدان شهرت دارد و حد هم خورده باشد. و باز دلالت
دارد بر جواز ذکر القاب مشهوره او چون اعمی و یک چشم ... پشت سر کسی "دلالت دارد که اگر در برابرش گوید آنچه بدش
صفحه 92 از 177
7- کافی: بسندش از امام ششم که ( آید غیبت نیست ولی حرام است چون آزار مؤمن روا نیست و بدتر از غیبت است ... ( 6
میفرمود: غیبت اینکه در باره برادرت گویی آنچه را خدا بر او پوشیده و اما آنچه در او عیانست چون تندي و شتاب غیبت نباشد و
بهتانص: 154 اینکه در باره او بگوئی چیزي که در او نیست. ( 1) بیان.
8- احتجاج: بسندي از امام ششم که مردي بعلی بن الحسین (ع) گفت: فلانی تو ( بهتان در حضور و غیاب هر دو صادق است ... ( 2
را گمراه و بدعتگذار شمارد، فرمود حق همنشینی آن مرد را رعایت نکردي که گفتهاش بما نقل کردي و نه حق ما را که قول
برادرم بمن خبري رساندي من نمیدانستم راستش مرگ همه ما را فرا گیرد و معاد محشر ما است و قیامت موعد ما و خدا حاکم،
بپرهیز از غیبت که خوراك سگهاي دوزخ است و بدان که هر که پر عیب مردم گوید بیشتر بر او گواه باشند که باندازهاي که در
9- تفسیر قمی: بسندش تا رسول خدا (ص)، فرمود: هر که ایمان بخدا و روز جزا دارد در مجلسی ( خود او است از نار میجوید. ( 3
ننشیند که در آن امامی را دشنام دهند یا مسلمانی را غیبت کنند زیرا خدا در قرآنش فرماید ( 68 - الانعام) چون دیدي در آیات ما
10 - امالی صدوق: بسندش در مناهی پیغمبر (ص) ( در افتند تا آنجا که فرماید با مردم ستمکار. سرائر: بسندي مانندش را آورده. ( 4
که از غیبت و شنیدنش نهی کرده و فرموده هر که مسلمانی را غیبت کند روزهاش باطل وضواش شکسته شود و روز قیامت که آید
بدبوتر از مردار است و اهل محشر از او آزار کشند و اگر بیتوبه بمیرد حلال شمرده حرام خدا را، و فرمود: هر که خشم خود را فرو
خورد با اینکه میتواند انتقام گیرد بردبار بماند خدا اجر شهید باو دهد آگاه که هر که بدگوئی برادرش شنود و آن را رد کند خدا
11 - همان: بسندش تا ( از او هزار باب بدي را در دنیا و آخرت رد کند و اگر تواند ورد نکند گناه هفتاد بار غیبت او را دارد. ( 5
رسول خدا (ص) که وابستهتر مردم بگناه کم خرد غیبت کن است، و خوارتر مردم آنکه بمردم اهانت کند، و فرمود (ص) کم
12 - همان: بسندش تا علقمه که بامام صادق (ع) گفتم: یا ( حرمتتر مردم فاسق است. معانی الاخبار: بسندي مانندش را آورده. ( 6
ابن رسول الله بمن خبر ده از کسی که گواهیش قبول است و آنکه قبول نیست فرمود: اي علقمه هر که بر سرشت است گواهیش
پذیرفته است گفتم: گواهی گنهکار قبول است؟ فرمود: اگر نباشد جز گواهی پیغمبران و اوصیاء قبول نشود زیرا تنها آنها معصوم و
بیگناهند نه مردم دیگر، هر که نبینی که برابر چشمت گناه کرده و دو گواه بگناهش شهادت نداده اهل عدالت و زیر پرده آداب
معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 155 است ( 1) و گواهیش قبول است و اگر چه پیش خود گناهکار باشد و هر
که او غیبت کند بگناهی که دارد از ولایت خدا عز و جل بیرونست و در ولایت شیطان درونست. و بمن باز گفت پدرم تا برسد
برسول خدا (ص) که هر که مؤمنی را غیبت کند بدان چه در او است خدا هرگز آنها را در بهشت جمع نکند و اگر آنچه گفته در
او نباشد پیوند میانشان بریده شود و آن غیبت در دوزخ جاوید باشد و چه بد سرانجامی است. ( 2) گویم: تمام خبر در باب عدالت
13 - همان: بسندش تا امیر مؤمنان که فرمود: دوري کن از غیبت که نانخورش سگان دوزخ است، سپس فرمود: اي ( گذشته. ( 3
14 - همان: بسندش تا امام صادق ( نوف دروغ بافد کسی که پندارد حلالزاده است و با غیبت گوشت مردم را میخورد الخبر. ( 4
(ع) که هر که در باره برادرش گوید: آنچه بدو چشمش دیده و بدو گوشش شنیده از آنهاست که خدا عز و جل در بارهشان
فرموده راستی کسانی که دوست دارند فاش شود هرزگی در باره اهل ایمان عذابی دردناك دارند در دنیا و آخرت. تفسیر قمی:
15 - معانی الاخبار: بسندش از امام صادق (ع) فرمود: غیبت اینکه در باره برادرت بگوئی آنچه در او ( بسندي مانندش را آورده. ( 5
16 - امالی صدوق: بسندش از امام صادق (ع) ( باشد و خدا بر او پوشیده داشته و بهتان اینکه در باره او بگوئی آنچه در او نیست. ( 6
17 - همان: تا ( فرمود: غیبت مکن تا غیبت نشوي و چاهی براي برادرت مکن تا در آن افتی زیرا تو جزا بینی چنان که جزا بدهی. ( 7
رسول خدا (ص) که فرمود نشستن در مسجد بانتظار نماز عبادت است تا حدث نکند، گفته شد یا رسول الله حدث چیست؟ فرمود:
18 - همان: بسندش تا رسول خدا (ص) ( غیبت کردن. ( 8) گویم: در اوصاف فساق گذشت که اگر خلاف او کنی بد تو گوید. ( 9
19 - همان: بسندش تا رسول خدا (ص) ( که روزهدار در عبادت خداست گرچه در بسترش خوابید تا مسلمانی را غیبت نکند. ( 10
صفحه 93 از 177
20 - همان: بهمین سند تا رسول خدا (ص) ( که هر که مؤمن را رو در رو مدح کند و در پشت سر بد گوید پیوند میانشان ببرد. ( 11
که فرمود: چهارند که با آنچه دارند دوزخیان بیازارند از آب جوش دوزخ بنوشند فریاد وا ویلا کنند و دوزخیان گویند بهمدگر
آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 156 این چهار را چه باشد که با همه آزاري که خود داریم ما را آزار
دهند، ( 1) یک کسی آویزان است در تابوت تافته، و یکی رودههاشان کشیده شوند، و یکی از دهنش چرك و خون سرازیر است،
و یکی گوشت خود را میخورد، به دچار تابوت گفته شود آن دورتري را چه شده که ما را با آزاري که داریم آزار میدهد؟ در
پاسخ گوید او بدهکار بمردم مرده نه قصد ادائی کرده و نه وفائی، با آنکه رودهکشش کنند گوئید، چه شده آن دورتر با همه
آزاري که داریم ما را آزار کند؟ گوید آن دورتره باکی نداشت که شاش بتن او برسد، سپس به آنکه خون و چرك از دهانش
ریزند همین را گویند و او جواب دهد آن دورتره حکایتگو بود و هر کلمه بدي را در نظر میگرفت و برایش سندي میساخت و
روایت میکرد، و آنگاه بآن که گوشت خود را میخورد چنین گویند و او گوید: آن دورتره با غیبت گوشت مردم را میخورد و
21 - خصال: بسندش تا امام صادق (ع) هر که مؤمنی را غیبت کند که با او خونی نیست تخم ( دنبال سخن چینی میرفت. ( 2
-22 ( شیطانست الخبر. ( 3) گویم: در باب کلیات بدیها گذشت از قول امام صادق که غیبت کن طمع نبرد البته در سلامت. ( 4
اربعمائه: امیر مؤمنان (ع) فرمود: بپرهیزید از غیبت مسلمان که مسلمان برادرش غیبت نکند با اینکه خدا عز و جل از آن نهی کرده و
فرموده غیبت هم نکنید آیا دوست دارد کسی از شما که گوشت مردار برادرش را بخورد، و فرمود (ع) هر که در باره مؤمن سخنی
23 - خصال: ( گوید بقصد اینکه آبرویش را بریزد خدایش در طینت خبال زندان کند تا راه خروجی از گفته خود بیابد و بیاورد. ( 5
از امام رضا (ع) فرمود: خدا بیکی از پیغمبرانش وحی کرد که چون صبح کردي اول چیز که پیشت آمد بخورش و دوم را نهان کن
و سوم را بپذیر و چهارم را نومید مکن و از پنجم بگریز. فرمود: صبح بیرون شد و کوه سیاه بزرگی جلوش در آمد و او ایستاد و
گفت: پروردگارم بمن فرموده این را بخورم و حیران ماند و بخود برگشت و گفت: راستش پروردگارم جل جلاله فرمانم ندهد جز
بدان چه توانم و بسویش رفت، تا آن را بخورد و چون نزدیکش رسید کوچک شد و چونش دریافت آن را یک لقمه دید و
خوردش و خوبترین خوراك بود، سپس پیش رفت تا به طشت طلا رسید و گفت: پروردگارم مرا فرموده این را نهان کنم و گودالی
کند و آن را در آن نهاد و خاك بر آن ریخت، سپس جلو رفت و به طشت برگشت بناگاه دید پدیدار شده گفت: آنچه پروردگارم
1) و رفت و ناگاه پرندهاي دید که بازي او ) بمن فرمود انجام دادمص: 157
را دنبال کرده و آن پرنده گرد او گشت گفت: پروردگارم بمن فرموده این را بپذیرم و آستین گشود و پرنده در آن در آمد آن باز
گفت شکارم را گرفتی با اینکه چند روز است دنبال آنم گفت پروردگارم بمن فرموده این را ناامید نکنم و از رانش تیکه برید و
نزد آن باز افکند و رفت و چون گذشت بناگاه تیکه گوشت مردار بودار کرمزادهاي بود و گفت: پروردگارم مرا فرموده: از این
بگریزم و گریخت و برگشت. و در خواب دید که گویا باو گفته شد: آنچه فرمان یافتی بجا آوردي آیا میدانی چه بود؟ گفت: نه
باو گفته شد: اما کوه خشم است که در بنده درگیرد خود را نبیند و از گرانی خشم خود را گم کند و چون خودداري کند و بخود
آید و خشمش فرو نشید انجامش لقمه خوشمزه باشد که آن را خورده و اما طشت نمونه کار خیر است که چون بنده خدا آن را
نهان سازد خدا نخواهد جز که عیانش کند و او را زیورش سازد با آنچه از ثواب دیگر سرا برایش پس اندازد و اما پرنده نمونه
مردي است که نزد تو براي نصیحتی آید آن را بپذیر، و اما باز نمونه کسی است که براي نیازي نزدت آید او را نومید مکن، و اما
24 - معانی الاخبار: بسندش تا امام صادق (ع) فرمود: راستی خدا تبارك و ( گوشت گندیده نمونه غیبت است از آن بگریز. ( 2
تعالی دشمن دارد خانه گوشتین و گوشت فربه را و یکی از یارانش بآن حضرت گفت: یا ابن رسول الله ما گوشت را دوست داریم
و خانههاي ما از آن تهی نیست این چگونه باشد؟ فرمود: چنان نیست که پنداشتی همانا خانه گوشتین آنست که در آن باغیست
25 - خصال: بسندش از امام ششم (ع) فرمود: ( گوشت مردم را خورند و گوشت به زورگو و متکبر و خودنما در راه رفتن است. ( 3
صفحه 94 از 177
هر که سه دارد چهار برایش بر مردم واجب باشد: کسی که دروغ بآنها نگوید و در آمیزش بآنها ستم نکند و خلف وعده با آنها
26 - همان: بسندش تا ( نکند باید عدالتش میان مردم آشکار باشد و مردانگیش پدیدار و غیبت او حرام و برادریش واجب. ( 4
رسول خدا (ص) که هر که با مردم کار کند و ستمشان نکند، و سخن کند و دروغشان نگوید، و وعده بآنها دهد خلف نکند از
آنهاست که مردانگیش کامل و عدالتش ظاهر و برادریش واجب و غیبتش حرام. صحیفه الرضا: مانندش را از امام رضا (ع) آورده.
-27 خصال: بسندي تا پیغمبر (ص) که فرمود: غیبت بدتر است از زنا، گفته شد یا رسول الله براي چه؟ فرمود زنا کن توبه کند و (5)
خدا بپذیرد و اما از غیبت کن خدا توبه نپذیرد تا غیبت شده او را حلال کند. آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار،
28 - قرب الاسناد: بسندش تا پیغمبر (ص)، فرمود: بپرهیزید از گمان که دروغتر ( ج 2، ص: 158 علل: بسندش مانندش را آورده. ( 1
دروغها است، و در راه خدا برادر باشید چنانچه خدا شما را فرموده، و از هم نفرت نکنید و وارسی هم نکنید، و بهم دشنام ندهید، و
غیبت هم نکنید، بهم دشمن نشوید و بهم پشت نکنید و بهم حسد نبرید که حسد ایمان را بخورد چنانی که هیزم خشک را آتش
29 - امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود: کفاره غیبت استغفار براي غیبت شده است. مجالس مفید: ( میخورد. ( 2
30 - همان: بسندش تا امام صادق (ع) که فرمود: چون برادرتان پیشتان نباشد با بهترین وجهی از او یاد کنید ( مانندش را آورده. ( 3
31 - علل: بسندش تا امام ششم (ع)، فرمود: بدان که ورعی بهتر نیست از دوري ( که خود دوست دارید در غیابتان یاد شوید. ( 4
32 - امالی صدوق: بسندش تا امام صادق (ع) که ( آنچه خدا حرام کرده و از خودداري از آزار مؤمنان و غیبت کردنشان الخبر. ( 5
33 - قرب الاسناد: بسندش تا امام ششم (ع) که فرمود: سه کس ( چون فاسق فسق خود آشکارا کند نه حرمتی دارد و نه غیبتی. ( 6
34 - مجالس مفید: بسندش تا پدر ابی درداء که کسی در حضور ( حرمت ندارند: بدعتگزار و امام ناحق و فاسق در آشکار. ( 7
پیغمبر (ص) بآبروي کسی دست انداخت و مردي از آن قوم از او دفاع کرد و پیغمبر (ص) فرمود: هر کس دفاع کند از آبروي
35 - امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص) که هر که از آبروي برادر مسلمانش دفاع کند ( برادرش حجاب او باشد از دوزخ. ( 8
خدا تبه بهشت برایش بنویسد، و بهر کس احسانی کردند عوض بدهد و اگر درمانده باشد ستایش آن کند و اگر نکند کفران
نعمت کرده. ( 9) گویم: بعضی اخبار هم در باب دو زبان و باب تهمت و باب وارسی از عیوب به زودي آید (بلکه بزودي گذشته از
36 - ثواب الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: هر که حکایتی کند از مؤمن بقصد زشت کردن و (10) .( پاورقی ص 254
آبروریزي او تا او را از چشم مردم بیندازد خدایش عز و جل از ولایت خود در کند بسوي ولایت شیطان. آداب معاشرت-ترجمه
37 - عیون: بسندي از عم محمد بن یحیی بن ابی عباد که ( جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 159 محاسن: مانندش را آورده. ( 1
شنیدم روزي امام رضا (ع) شعري میخواند و گفتم: این شعر از او نیست خدا امیر را عزیز گرداند فرمود: از عراقی شما گفتم: ابو
العتاهیه آن را از خودش برایم خوانده فرمود: نامش را بگو و این کنیه را مگو زیرا خدا سبحانه و تعالی فرماید ( 11 - الحجرات) لقب
38 - ثواب الاعمال: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: هر کس ( پرانی نکنید و شاید آن مرد بدش میآمده از این گفته. ( 2
39 - همان: بسندش تا امام باقر (ع) که هر که غیبت شود نزد او ( دفاع کند از آبروي برادر مسلمانش البته بهشتش واجب شود. ( 3
برادر مؤمنش و او را یاري و کمک دهد خدا او را در دنیا و آخرت یاري کند و اگر با قدرت او را یاري نکند خدایش در دنیا و
آخرت پست کند. محاسن: بسندي مانندش آورده. ( 4) ثواب الاعمال: بسندي تا رسول خدا (ص) که دشنام بمؤمن فسق است و
40 - ثواب الاعمال: بسندش از محمد بن فضیل که بامام ( نبرد با او کفر و غیبت او گناه. محاسن: از اهوازي مانندش را آورده. ( 5
کاظم (ع) گفتم: قربانت از یکی از برادرانم چیزي بمن میرسد که برایش بد دارم و از او میپرسم و منکر میشود با اینکه مردمان
موثقی بمن خبر دادند فرمود: اي محمد گوش و چشمت را دروغ شمار نسبت به برادرت و اگر پنجاه عادل هم نزد تو گواهی دهند
و خودش چیز دیگر گوید او را راستگو شمار و همه را دروغگو بحساب آر و چیزي که او را زشت کند فاش نکن و آبرویش را مبر
تا از آنها باشی که خدا عز و جل فرماید: راستی آنها که دوست دارند فاش شود هرزگی در باره آنان که گرویدند عذاب دردناك
صفحه 95 از 177
41 - همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: هر که فاش کند یک هرزگی را چون آغاز کن ( دارند در دنیا و آخرت. ( 6
42 - صحیفه الرضا: ( آنست، و هر که مؤمنی را بچیزي سرزنش کند نمیرد تا بدان دچار شود. محاسن: بسندي مانندش را آورده. ( 7
43 - همان: از حضرت ( تا امام چهارم که هر که خودداري کند از آبروي مسلمانان خداي تعالی روز قیامت از لغزشش بگذرد. ( 8
رضا (ع) تا امام چهارم که فرمود: بپرهیزید از غیبت کهص: 160 نانخورش
44 - محاسن: بسندش تا امام ششم (ع) که مردي بحضرتش گفت کسانی نزد ما روایت کنند که خدا دشمن ( سگان دوزخ است. ( 1
دارد خانه گوشتین را فرمود: راستگویند نه بآن معنی که پندارند، خدا دشمن دارد خانهاي که در آن گوشت مردم خورده شود
45 - همان (نزدیک مضمون شماره 44 را آورده و بدان افزوده که خود رسول الله گوشتین بود و گوشت ( (بغیبت کردن). ( 2
دوست زنی آمد نزد آن حضرت چیزي پرسد بدان برگشت عایشه که آنجا بود با دستش بدو اشاره کرد که یعنی کوتوله است و
آن حضرت بعایشه فرمود: خلال کن گفت: من چیزي خوردم؟ رسول الله؟ فرمود: خلال کن و خلال کرد و پارهاي گوشت از
46 - همان: بسندش از عبد الاعلی مولی آل سام که بامام ششم (ع) گفتم: روایت داریم از رسول خدا (ص) که ( دهنش افکند. ( 3
خدا دشمن دارد گوشت را، فرمود: دروغ گویند رسول خدا (ص) خانهاي گوشتین را فرمود: یعنی آنان که گوشتهاي مردم را با
-47 ( غیبت میخورند و پدرم گوشت دوست بود و روزي که وفات کرد سی درهم براي خرید گوشت در آستین ام ولدش بود. ( 4
فقه الرضا: دوري کنید از غیبت مؤمن، و حذر کنید از سخن چینی که آن دو افطارند براي روزهدار، براي نابکار و میخوار و شطرنج
48 - مصباح الشریعه: امام صادق (ع) فرمود: غیبت بر هر ( باز و قمار باز غیبتی نباشد ( 5) و بروایتی غیبت باز هم روزه ندارد. ( 6
مسلمان حرام است و غیبت کن گنهکار است بهر حال غیبت اینست که کسی بدان چه خدا عیب داند یاد کنی و آنچه دانشمندان
خوب شمارند نکوهش کنی و اما ذکر غیاب بدان چه نزد خدا نکوهیده و صاحبش در آن دچار سرزنش است غیبت نیست و گرچه
صاحبش چون شنود بدش آید و خود دچار آن نباشی که در آن حق را از باطل روشن کردي بگفته خدا و رسولش بشرط آنکه
غرض گوینده جز بیان حق و باطل در دین نباشد و اگر مراد گوینده بیان نقص نامبرده باشد مسئول فساد آنست اگر چه درست
است و اگر غیبت کردي خبرش بغیبت شده رسید چارهاي نماند جز حلالی خواستن از او و اگرش نرسید و نفهمید از خدا برایش
آمرزشخواه غیبت حسنات را بخورد چنان که آتش هیزم را خداي تعالی به موسی بن عمران وحی کرد، غیبت کن اگر توبه کند
آخر کس باشد ببهشت رود و گر نه اول کس که بدوزخ شود، خدا عز و جل فرموده آیا یکی از شما دوست دارد گوشت مردار
برادرش را بخورد آن را بد دارد تا آخر آیه و انواع غیبت ذکر عیبی است در فروتن و خرد و همکاري و مذهب و نژاد (و آداب
معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 161 نادانی خ ل) و مانندش و ده علت دارد: شفاء خشم، و سازش با جمع،
تهمت، و باور خبر بیوارسی، و بدبینی و حسد و مسخره کردن و تعجب، و دلتنگی و آرایش، و اگر سلامت خواهی یاد خالق کن
49 - تفسیر عیاشی: بسندش تا امام ششم (ع) که غیبت اینکه گوئی در ( به مخلوق تا جاي غیبت عبرت و جاي گناه ثواب باشد. ( 1
( باره برادرت آنچه دارد و چون بگوئی آنچه ندارد آن گفته خدا باشد ( 112 - النساء) البته به گردن گرفتند بهتان و گناه روشنی. ( 2
-50 همان: از امام صادق (ع) در تفسیر قول خدا ( 148 - النساء) و دوست ندارد فاش کردن گفته بد را مگر کسی که ستم شده"
فرمود: هر که مهمانی کند مردمی را و درست پذیرائی نکند او از ستمکارانست و گناهی ندارند در آنچه در باره او گویند، ( 3) و
51 - تفسیر امام: هر که حاضر مجلسی باشد ( بنقل ابو الجارود فرمود (ع) گفتار بد بلند اینست که ذکر شود آنچه در کسی باشد. ( 4
که سگی درنده در آن آبروي برادر یا برادران او را میدرد و جاه میفروشد و او را خوار شمارد و بر آورد کند و از آبروي برادرش
دفاع کند که غایب است خدا آماده کند فرشتههاي گرد بیت المعمور را براي حکم آنها که بخشی از فرشتههاي آسمانند، و
فرشتههاي کرسی و عرش را که بخشی از فرشتههاي حجب باشند هر یک برابر خدا نیکو شمارند حضور او را و مدحش کنند و
نزدیکش دانند و خوبش خوانند و از خداي تعالی براش بلندي و جلالت خواهند و خداي تعالی فرماید اما من براش بایست کردم
صفحه 96 از 177
بشمار هر ستایشگر شما بشمار هر کدام شما از درجات و کاخها و بهشتها و باغها و درختان هر چه خواهم از آنچه آفریدهها احاطه
52 - تفسیر امام: و بدانید که غیبت شما از برادر مؤمن خود که شیعه آل محمد است حرامتر است از مردار خدا عز ( بر آن ندارند. ( 5
راستش خوردن خون سبکتر « و جل فرموده و غیبت هم نکنید آیا دوست دارید گوشت مردار برادرتان را بخورید آن را بد دارید
است بر آنان از اینکه براي برادر مؤمن خود نزد پادشاه ناحق سخن چینی کنید که شیعه آل محمد است چون او خود را و برادر
53 - جامع الاخبار: پیغمبر (ص) فرمود: هر که مرد یا ( مؤمنش را و همان پادشاهی را که نزد او سخن چینی کرده هلاك کند. ( 6
زن مسلمانی را غیبت کند خدا تا چهل روز نماز و روزه او را نپذیرد مگر که غیبت شده از او درگذرد، ( 7) و فرمود (ص) هر که در
ماه رمضان مسلمانی را غیبت کند روزهاش ثواب ندارد، ( 8) و بنقل سعید بن جبیر فرموده (ص) یکی روز قیامت بیارند بدرگاه خدا
( و نامه عملش را بدستش دهند و حسناتص: 162 خود را در آن نبیند ( 1
و گوید الها این نامه من نیست چون حسناتم را در آن نبینم باو گفته شود پروردگارت نه گم کند و نه فراموش کند براي غیبت
کردن عملت بر باد رفته، و دیگري آورند و نامهاش را باو دهند و در آن طاعت بسیار بیند و گوید الها این طاعتها را نکردم باو گفته
شود چون فلانی تو را غیبت کرد حسناتش بتو داده شده. ( 2) و فرمود (ص): دروغ پندارد کسی حلالزاده است با اینکه با غیبت
گوشت مردم را میخورد زیرا آن نانخورش سگان دوزخ است ( 3) و فرمود (ص) مجلسی با غیبت آماده نشود جز که دین در آن
ویران گردد، گوش خود را از شنیدن غیبت پاك دارد که گوینده و شنوندهاش شریک در گناهند. ( 4) فرمود (ص): بپرهیزید از
غیبت که از زنا بدتر است گفتند: چطور از زنا بدتر است فرمود: چون زنا با توبه جبران میشود ولی غیبت کن آمرزیده نشود تا
غیبت شده او را بیامرزد ( 5) و فرمود (ص): عذاب قبر بسزاي سخن چینی و غیبت و دروغ است، ( 6) و فرمود (ص): هر کس
-54 ( حکایتی کند بزیان برادر مؤمنش تا او را زشت و بیآبرو کند خدا او را در گل گندوئی وادارد در درك اسفل دوزخ. ( 7
اختصاص: امیر مؤمنان (ع) مردي را دید که نزد پسرش حسن (ع) مردي را غیبت میکند و فرمود: پسر جانم گوشت را از این سخن
پاك دار که او بدترین آنچه در ظرف دارد بنظر آورده و آن را در دل تو میریزد، و رسول خدا (ص) فرمود: اي گروه مسلمانان
بزبان بیخلوص در ایمان مسلمانان را نکوهش نکنید و عیوب نهانشان را وانرسید که هر که وارسد خدا عورتش را بنگرد و او را در
55 - همان: از امام باقر (ع) که در کتاب علی یافتیم رسول خدا (ص) بر منبر فرمود بدان خدا که جز او ( خانهاش رسوا کند. ( 8
شایسته پرستش نیست هرگز بمؤمنی خیر دنیا و آخرت داده نشده جز براي خوشبینی بخدا عز و جل و خودداري از غیبت مؤمنین و
بدان خدا که جز او شایسته پرستش نیست خدا عز و جل مؤمنی را پس از توبه و استغفار عذاب نکند جز براي بدبینی بخدا عز و جل
56 - همان: رسول خدا (ص) فرمود: غیبت تن مؤمن را زودتر میخورد از خوره و فرمود (ص) هر ( و غیبت کردن او از مؤمنین ( 9
که به بدگوئی از برادر مسلمانش بخورد یا بنوشد یا بپوشد خدایش از خوراك دوزخ بخوراند و از آب داغ آن بنوشاند و از عبا و
پیراهن آن بپوشاند، و هر کس برادر مسلمانش را در مقام زشتی وادارد خدایش در مقام شهرتطلبی و خودنمائی وادارد، و هر
آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 163 کس برادر تازه مسلمانی بدست آرد خدا برایش برجی در بهشت
57 - همان: از امام صادق (ع) که هر که بر برادرش حکایتی کند که او را زشت کند و آبرویش را ببرد ( بسازد از گوهري. ( 1
خدایش در گلی بد وادارد تا از آنچه گفته دور گردد، ( 2) و فرمود: رسول خدا (ص) هر که فاش کند هرزگی را چون کسی است
58 - همان: امام صادق (ع) فرمود: در ( که آن را آغاز کرده و هر که مؤمنی را به چیزي سرزنش کند نمیرد تا دچار آن گردد. ( 3
( غیاب برادرت او را یاد کن به بهتر وجهی که تو را در غیابت یاد کند و فرمود: هر که برادرش عیبی کند از اهل دوزخ باشد. ( 4
60 - حسین بن سعید: از امام باقر (ع) که هر که از آبروي مردم ( -59 همان: امام رضا (ع) فرمود: هر که شرم ندارد غیبت ندارد. ( 5
( خود را باز دارد خدا روز قیامت از او درگذرد و هر که خشم خود را از مردم باز دارد خدا عذاب روز قیامت را از او باز دارد. ( 6
62 - همان تا ( -61 همان: بسندش تا رسول خدا (ص) که بهشت بر سه تا حرام است: منت نه، و غیبت کن و میخوار دائم الخمر. ( 7
صفحه 97 از 177
63 - نهج البلاغه: از سخن آن حضرت ( رسول خدا (ص) فرمود: آیا مردم را بدوزخ سرازیر کند جز دست آوردهاي زبانهایشان. ( 8
(ع) در نهی از غیبت مردم: شایسته پاکان پاکان سلامت همیشه اینست که رحم کنند به گنهکاران و شکر خدا کنند و خوددار باشند
از آنان چگونه باشد آنکه برادرش را غیبت کند و او را گرفتار سرزنش نماید، آیا یاد پرده پوشی خدا از او نکند که بزرگتر است از
گناه دیگري که او را بدان عیب گوید و چطور نکوهش کند او را بگناهی که خود مانندش دارد، و اگر همین گناه را نکرده خدا را
در بزرگتر از آن نافرمانی کرده و بخدا اگر نافرمانیش نکرده در گناه بزرگ و نافرمانی کرده در خرد البته که دلیري بر عیب گوئی
از مردم بزرگتر است اي بنده خدا شتاب مکن در عیب کردن کسی بگناهش شاید آمرزیده باشد، و از گناه خرد خودت آسوده
مباش بسا که بدان کیفر بینی، باید خوددار باشد، هر که از شما عیب دیگري را داند بنظر بعیب خودش و شکر اینکه از آنچه
64 - نوادر راوندي: بسندي تا رسول خدا (ص) که فرمود: هر که آبروي برادر ( دیگري دچار شد سالم است او را باز دارد. ( 9
مسلمانش را نگهدارد البته بهشت او را واجب است ( 10 ) و باز فرموده: چهار تا غیبت ندارند ظاهر بفسق، و پیشواي دروغگو که اگر
خوب کنی قدر نداند و اگر بد کنی گذشت ندارد و آنان که با ذکرص:
65 - الدره الباهره: امام چهارم (ع) ( 164 مادران خوش باشند، و آنکه از امت بدر باشد و بر آنان عیب کند و برویشان تیغ کشد. ( 1
فرمود: عیب مردم کمتر بزبانت گذرد، ( 2) و و فرموده هر که بمردم پرتاب کند آنچه در آنهاست باو پرتاب کنند آنچه در او نیست.
-66 همان: از پیغمبر (ص) که ترك غیبت خوبتر است نزد خدا از ده هزار رکعت نماز نافله، ( 4) و فرمود: زبانت را نگهدار که (3)
صدقه آنست، ( 5) و فرمود: شش خصلت است که هر که یکی را دارد بر عهده خداست که او را بهشت برد، مردیکه در دل دارد
غیبت مسلمانی نکند و اگر باین شیوه بمیرد بر خداست که او را بهشت برد- الخبر- ( 6) و ابن عباس روایت کرده که عذاب قبر سه
67 - نهج البلاغه: امیر مؤمنان (ع) فرمود: ( بخش است: یک سوم غیبت و یکی هم سخنچینی و بخش سوم هم براي شاش. ( 7
بدگوئی کوشش درمانده است، ( 8) و بنقل از رسول خدا (ص) فرمود: ایمان بنده استوار نیست تا دلش استوار باشد و دلش استوار
نباشد تا زبانش استوار باشد، هر کدام شما خواهد خدا را آسوده ملاقات کند و پاك باشد از خون مسلمانان و مالشان، و زبانش
68 - کنز کراچکی: امام چهارم (ع) فرمود: پشت سر برادر مؤمنت مگو جز آنچه خواهی ( سالم باشد از آبروشان انجام دهد. ( 9
69 - عده الداعی: در وحی خداست بداود که اي داود بر گناهت مانند زن رود مرده گریه کن اگر ببینی ( پشت سرت گوید: ( 10
آنها که با زبانشان گوشت مردم را میخورند و آنها را چون پوست گستردند و کنارهاشان را با گرز آتشین میکوبند و آنگاه بر آنان
مسلط کنند توبیخ کنی را که گوید اي دوزخیان این فلانی زباندراز است او را بشناسید ( 11 ) و بسندي از امام ششم (ع) که فرمود:
هر که غیبت شود نزد او برادر مؤمنش و او را یاري کند و از او دفاع کند خدایش در دنیا و آخرت یاري کند و آنکه با قدرت از او
70 - اعلام الدین: عبد المؤمن انصاري گفت نزد امام رضا (ع) رفتم و ( دفاع نکند خدایش وانهد و حقیر سازد در دنیا و آخرت. ( 12
محمد بن عبد الله جعفري نزدش بود و من بروي او تبسم کردم، فرمود: دوستش داري؟ گفتم آري تنها بخاطر شما، فرمود: برادر تو
است و مؤمن برادر پدر و مادري مؤمن است و اگر چه زاده پدر او نیست، ملعونست کسی که به برادرش تهمت زند، ملعونست
کسی که با برادرش دغلی کند، ملعونست کسی که او را غیبت کند، ( 13 ) و امام صادق (ع) فرمود: بپرهیز از غیبت که نانخورش
71 - کتاب زید نرسی: گفت: شنیدمش (1) سگان دوزخ است.ص: 165
میفرمود: بپرهیزید از مجالس بهم لعنت کردن، فرشتهها از آن نفرت دارند و هم نفرت دارند از گروبندي بپرهیزید از گروبندي جز
در شتر و اسب و تیر که فرشتهها در آن حضور یابند و چون بشنوي دو تا بهم لعن کنند بگو: بار خدایا پدیدار آر آسمانها و زمین
رحمت فرست بمحمد و آل محمد، و آن را بما مرسان، و بولی اسلام و مسلمین از لعن و خشم و کیفرت راهی مده، بار خدایا اسلام
و اهلش را پاكدار بخوبی و راهی مده خشمت را بآنها و لعنت به ستمکاران بنه آنان که ستم کردند باهل دینت و جنگیدند با
( پیغمبرت و ولیت، و عزیزدار اسلام و مسلمین را و آنها را بتقوي آرایش کن و از نابودي برکنار دار. ( 2
صفحه 98 از 177
باب شصت