گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
آداب معاشرت
جلد دوم
باب شصت و هفتم در باره سخنچینی
قرآن مجید






2- القلم (آیه 10 ) و فرمان مبر از هر پر ( -1 النساء (آیه 85 ) و هر کس که میانجیگري بدي کند بهرهاي از آن خواهد داشت. ( 4 (3)
سوگند خوار 11 پر طعنه زن و رفت و آمد کن بسخنچینی. ( 5) گویم: اخباري در باب شرار الناس، و برخی در باب غیبت و برخی
در باب کلیات اخلاق بد گذشته.
اخبار باب
2- همان: ( -1 امالی صدوق: بسندش تا امام ششم (ع) که چهار تا ببهشت نروند: کاهن و منافق و دائم الخمر و سخن چین. ( 7 (6)
بسندش تا امام ششم (ع) فرمود: در این میانه که موسی بن عمران با پروردگارش عز و جل مناجات میکرد مردي را زیر سایه عرش
3- همان: ( دید و گفت: پروردگارا این کیست در سایه عرشت؟ فرمود: این نیکوکار با والدین خود است و بسخنچینی نرفته. ( 8
بسندش تا امام صادق (ع) که در باره خویشان و زیر دستان خاندانت نپذیر گفته کسی را که خدا بر او بهشت را حرام کرده و
جایگاهش را دوزخ ساخته زیرا سخن چین گواهی است دروغین و همکار شیطانست در دو بهمزنی میان مردم و خداي تعالی
فرمودهص: 166 (آیه 8- الحجرات) ایا کسانی که گرویدید اگر فاسق
4- همان: بسندش در ( خبري بشما داد وارسی کنید که مبادا آسیب رسانید بمردمی از روي نادانی در کار خود پشیمان شوید. ( 1
مناهی پیغمبر (ص) که نهی کرد از سخنچینی و گوش دادن بآن و فرمود: تفرقهانداز که سخنچین است به بهشت نرود و فرمود
5- خصال: بسندش تا امام ( (ص) خدا عز و جل میفرماید: حرامست بهشت بر منتگذار و بخیل و تفرقهانداز که سخنچین است. ( 2
6- همان: که پیغمبر (ص) بیارانش ( ششم (ع) که سه تا بهشت نروند: خونریز و میخوار و پر رفت و آمد کن در سخنچینی. ( 3
فرمود: شما را خبر ندهم به بدهاتان؟ گفتند چرا یا رسول الله، فرمود: سخنچینها که دوستان را از هم ببرند و براي پاکان عیب
7- عیون: بسندش تا پیغمبر که چون مرا بمعراج بردند زنی دیدم سرش چون ( جویند. حسین بن سعید: بسندي مانندش را آورده. ( 4
خوك و تنش چون خر و هزار هزار رنگ شکنجه میشد و پرسیدم کردارش چه بوده؟ گفت زنی بسیار سخنچین و دروغگو بوده.
9- همان: ( 8- امالی طوسی: بسندش پیغمبر (ص) که سخنچین به بهشت نرود. ( 6 ( گویم: تمام این خبر در باب معراج گذشته. ( 5
بسندش تا پیغمبر (ص) که مؤمن درخشان وراد است و بدکار بخیل و پست، و بهتر مؤمن آنکه وسیله مهرورزي مؤمنانست و کسی
که الفت نگیرد و با او الفت نشود خیري ندارد گوید: و شنیدم رسول خدا (ص) میفرمود: بدتر مردم آنکه دشمن دارد مردم مؤمن را
و دشمنش دارند از دل، دوندهها بسخنچینی و جدا کنی دوستان و عیبجوي پاکان آنانند که خدا ننگرد بآنها روز قیامت و پاکشان
نشمارد سپس آن حضرت (ص) خواند ( 62 - الانفال) او است که کمک داده بیاري خودش و بمؤمنان و الفت انداخته میان
11 - ثواب ( 10 - علل: بسندش تا علی (ع) که عذاب قبر از سخنچینی باشد و از شاش و از ترك بستر اهل. ( 8 ( دلهاشان. ( 7
12 - همان: بسندش تا امام کاظم (ع) فرمود: بهشت بر سه تا حرام است، (9) .( الاعمال: بسندش تا امام ششم (ع) (مضمون شماره 5
13 - اختصاص: مردي نامهاي بامیر المؤمنین (ع) داد که در آن سعایت و ( سخن چین و دائم الخمر و دیوث که نابکار است. ( 10
بدگوئیص: 167 کرده بود از مردي آن حضرت آن را خواند و فرمود: اي
فلان اگر راست گفتی دشمنت داریم و اگر دروغ است کیفرت دهیم، و اگر خوب گوئی (عذرخواهی) از تو درگذریم گفت بلکه
14 - همان: رسول خدا (ص) فرمود: بدتر مردم روز قیامت مثلث است، گفته شد: یا رسول الله ( درگذر از من اي امیر مؤمنان. ( 1
مثلث چیست؟ فرمود کسی که پیش امامش از دیگري سعایت و بدگوئی کند و او را بکشتن دهد و خود و برادر و امامش را
صفحه 99 از 177
15 - حسین بن سعید: بسندي تا امام ششم (ع) که خدا تبارك و تعالی به موسی (ع) وحی کرد که یکی از ( بنابودي کشد. ( 2
یارانت در باره تو سخنچینی کند از او در حذر باش گفت: پروردگارا او را نمیشناسم او را بمن بشناسان فرمود: اي موسی
سخنچینی را بر او عیب گرفتم و مرا وامیداري که سخن چین شوم، گفت: پروردگارا پس چه کنم؟ فرمود: یارانت را ده ده از هم
جدا کن و قرعه بکش بدان که افتد در میان آنها باشد و بر آنها قرعه زن و قرعه بدو افتد و چون مرد دید قرعه باو افتاد برخاست و
.( 16 - کتاب التبصره و الامامه: بسندي (بمضمون شماره 14 ( گفت یا رسول الله منم مقصود تو و بخدا که هرگز بدان باز نگردم. ( 3
-17 کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) فرمود بشما خبر ندهم از بدان شما؟ گفتند چرا یا رسول الله فرمود: دوندههاي ( 4)
بسخنچینی و جداکنهاي دوستان و عیبجویان براي پاکان. ( 5) بیان: دوندهها بسخنچینی "اشاره است بقول خداي تعالی: ( 10 سوره
القلم) و فرمان مبر هر پر سوگند خوار را 11 عیبجوي و حدیث گوي بسعایت را 12 - و از این پس سختروي سخت دل بیپدر را
(و همین تفسیر را از بیضاوي آورده و پس از شرح الفاظ گوید) ظاهر جمله آخر کسیست که عیبی ترا شد براي بیعیب، تا او را از
18 - کافی: ( چشم مردم بیندازد و بسا شامل کسی شود که از عیب نهفت مردم بازرسی کند تا آن را میان مردم فاش سازد ... ( 6
بسندش تا امام پنجم (ع) فرمود: بهشت حرام شده بر دروغساز دونده بسخنچینی. ( 7) بیان: بقول قاموس قتات پیگیر دیگري بنهانی
تا بداند چه میخواهد و در نهایه است که در حدیث است قتات بهشت نرود آن بمعناي سخنچین است و بقولی نمام آنکه گفتگوي
مردم را بشنود و آن را بدیگران رساند و قتات آنکه دزدانه گوش گیرد و بدیگران آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
الانوار، ج 2، ص: 168 رساند و قساس آنکه خبرگیري کند و بدیگران رساند پایان کلام نهایه و بسا که حدیث تفسیر شود بآن که
19 - کافی: ( این کار را حلال شمارد یا اینکه بهشت تا مدت عقوبت بر او حرام است یا اینکه بهشت مخصوصی بر او حرام است. ( 1
بسندش تا امیر مؤمنان (ع) فرمود بدان شما آنها که سخنچینی کنند و دوستان را از هم ببرند و براي پاکان عیب جویند. ( 2) بیان:
شهید ثانی قده در رساله غیبت در شمار ملحقات آن گفته: یکی نمیمه است و آن سخنچینی براي دیگرانست چه با گفتار و یا
کنایه و اشاره و رمز و اگر در آن ذکر نقص و عیب باشد غیبت هم هست و دو گناه است و نمیمه هم از گناهان کبیره است خداي
تعالی فرموده عیبجوي و دونده به نمیمه سپس فرموده جفاجو و از آن پس بیپدر و وابسته یکی از علماء گفته: این آیه دلالت دارد
بر اینکه هر که راز نگه ندارد و سخنچینی کند زنازاده است زنیم بمعنی بیپدر و وابسته است و خدا فرموده: واي بر همزه لمزه و
بقولی همزه همان سخنچین است و خدا در شرح حال دو زن نوح و لوط فرموده ( 10 سوره التحریم) آن دو زن بآن دو پیغمبر
خیانت کردند و آنها براشان بدرگاه خدا سودي نداشتند و گفته شد بدوزخ روید با واردان آن بقولی زن لوط از مهمانان او خبر
بري میکرد و زن نوح از اینکه او دیوانه است، و پیغمبر (ص) فرمود: سخن چین بهشت نرود، و در حدیث دیگر، قتات به بهشت
نرود و آنهم همان سخن چین است. و روایت که موسی (ع) در خشکسالی براي بنی اسرائیل باران خواست و خداي تعالی باو وحی
کرد من از تو و همراهانت اجابت نکنم که در میان شما سخنچینی است و اصرار بر آن دارد موسی گفت: پروردگارا آن کیست تا
بیرونش کنیم از میان خود فرمود: من شما را از آن نهی کنم، و خود سخنچین شوم؟ و همه توبه کردند و آب بآنها داده شد.
گویم: او اخبار بسیاري از خاصه و عام آورده سپس گفته: نمام بیشتر بکسی گفته شود که بکسی گوید فلانی در باره تو چنین و
چنان میگفت و گرچه بزبان نباشد چنانچه در غیبت گذشت و معنی عامش کشف آنچه است که بد آید آنکه را که از او نقل شده
یا آنکه باو نقل شد یا دیگري خواه بگفته یا کنایه یا رمز و اشاره و خواه آنچه نقل شده کردار باشد یا گفتار و خواه عیب کسی
باشد که از او نقل شود یا نه و حقیقتش فاش کردن راز و پرده برداشتن از هر چه که کشف آن بد باشد بلکه شایسته است سکوت
از بیان آنچه از حال مردم دیده شود جز آنچه سودي براي مسلمانی دارد یا جلوگیري از گناهی باشد چون گواهی بر دزدي براي
رعایت حق صاحب مال و اما اگر دید کسی مال خود را نهان میکند گفتنش آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار،
ج 2، ص: 169 سخنچینی و فاش کردن راز است و اگر در ضمن ذکر نقص یا عیبی هم باشد هم غیبت است هم نمیمه. ( 1) و سبب
صفحه 100 از 177
اقدام بسخنچینی یا بدخواهی کسی است که از او نقل شده یا دوستی کسی که براي او نقل شده یا خوش و بش کردن و یا پر
گوئی بیهوده و بر هر که نزدش سخنچینی کنی که فلانی در باره تو چنین گفته و یا چنین کرده و در مقام تباه کردن کار تو است و
یا ساخت و ساز با دشمن تو یا زشت کردن حال تو یا مانند آن بر او شش وظیفه است. 1- از او باور نکند زیرا سخنچین فاسق است
و خبر او پذیرفته نیست خدا فرموده ( 7- الحجرات) اگر فاسق بر آنان خبري آورد وارسی کنید مبادا بنادانی آسیب رسانید بمردمی.
-2 او را از این کار باز دارد و نصیحت کند و کارش را زشت شمارد خداي تعالی فرموده ( 17 سوره لقمان) امر کن بمعروف و نهی
کن از منکر. 3- اینکه براي خدا او را دشمن دارد زیرا مبغوض خداست و دشمنی با دشمن خدا واجب است. 4- اینکه بمجرد گفته
او ببرادرش بدبین نشود که خداي تعالی فرموده ( 13 الحجرات) دوري کنید از بسیار گمانها بلکه پا بر جا بماند تا تحقیق حال او
شود. 5- اینکه حکایت او تو را وادار به بازرسی و تجسس نکند چه که خداي تعالی فرموده و تجسس و بازرسی نکنید. 6 اینکه بر
خود نپسندي آنچه نمام را از آن نهی کردي و سخنچینی او را به دیگري حکایت نکنی که فلانی برایم چنین حکایت کرده و خود
سخنچین و غیبتکن شوي و کاري کنی که از آن نهی کردي با اینکه از علی (ع) روایت است که مردي نزد او از مردي سعایت
کرد، فرمود: اي فلانی اگر راستگوئی دشمنت داریم و اگر دروغگوئی کیفرت کنیم و اگر گذشت خواهی از تو بگذریم، گفت از
من بگذر اي امیر مؤمنان، و حسن فرمود: هر که سخن دیگران نزد تو آورد سخن تو نزد دیگران برد، و این اشاره است باینکه باید
نمام را دشمن داشت و برفاقت اعتماد نکرد و چطور دشمن او نبود با اینکه پیوسته دچار دروغ و غیبت و نیرنگ و خیانت و دغلی و
حسد و نفاق و تباهی کردن میان مردم و گول زدنست و از آنها است که میکوشد در بریدن آنچه خدا فرموده پیوسته باشد خداي
تعالی در ( 27 سوره البقره) فرمود: و میبرند آنچه را خدا فرموده پیوسته باشد، و فرموده ( 42 - الشوري) همانا راه بازخواست بر
کسانیست که ستم کنند بر مردمان و تجاوز کنند در رويص: 170 زمین
بناحق) و نمام از آنانست. ( 1) و خلاصه شر نمام بزرگ است و باید از آن خود را نگهداشت. گفتند کسی یک غلام فروخت و
بخریدار گفت: عیبی ندارد جز که سخنچین است گفت بدان راضیم و آن را خرید و چند روز که نزد وي ماند بزن آقاش گفت:
شوهرت دوستت ندارد و خواهد زن دیگر بر سرت گیرد تو تیغی بر دارو از پشت سر او چند مو بتراش تا برات جادو کنم و تو را
دوست دارد و آنگاه بشوهر گفت: زنت دوستی بر گرفته و میخواهد تو را بکشد خود را برابر او بخواب بزن تا بدانی، و او خود را
بخواب زد و زنش با تیغ سرتراشی بالاي سرش آمد و او گمان کرد میخواهد او را بکشد و برخاست او را کشت و کسان زن آمدند
( و او را کشتند و میان دو قبیله جنگ در افتاد و بدرازا کشید. ( 2
باب شصت و هشتم مکافات بر بدي و آنچه بدان پیوست دارد
قرآن مجید
2- النحل (آیه 126 ) اگر تلافی کنید بهمان اندازه باشد که ( -1 البقره (آیه 149 ) هر که بشما تجاوز کرد باو بمانند آن کنید. ( 4 (3)
3- الحج (آیه 60 ) این بآنست که هر که تلافی کند بمانند آنچه شکنجه ( شکنجه شدید و اگر شکیبا شوید بهتر است بر شکیباها ( 5
4- الشعراء (آیه 227 ) جز آنان که گرویدند و کارهاي خوب ( دیده خدایش یاري کند البته چون خدا پر آمرزنده و مهربانست. ( 6
5- حمعسق: 39 - و آنان که چون ستم بآنها رسید کین ( کردند و بسیار یاد خدا کردند و انتقام گرفتند پس ستم کشیدن. ( 7
کشیدند 40 سزاي بدي مانند آنست و هر که بگذرد و اصلاح کند مزدش بر خداست که او دوست ندارد ستمکاران را 41 و البته
آنکه کین کشد پس از ستم بر او گناهی ندارد 42 همانا گناه و کیفر بر آنهاست که ستم کنند بمردم و بناحق تجاوز کنند در زمین
آنانند که عذاب دردناك دارند 43 و البته کسی که صبر کند و بگذرد براستی که آن از کارهاي استوار است.
صفحه 101 از 177
اخبار باب
-1 امالی طوسی: بسندش تا علی (ع) فرمود: سه تا از سه تا کین نکشند: شریف از زبون، بردبار از نابخرد، و مؤمن از نابکار. (8)
(1)ص: 171
باب شصت و نهم در کیفر بر گناه و ریزبینی مؤمنان
اخبار باب
-1 معانی الاخبار بسندش تا امام ششم (ع) که بمردي فرمود: فلانی تو را چه باشد با برادرت؟ گفت: قربانت بر او وامیداشتم و (2)
تا پول آخر از او گرفتم آن حضرت فرمود: بمعنی بگو از تفسیر قول خدا عز و جل ( 21 - الرعد) و میترسند از بد حسابی "آیا
2- خصال: بسندش از امام صادق ( ترسشان اینست که ناحق بر آنها کند یا ستم بدانها کند؟ نه، ولی میترسند از تهیابی و ریزبینی ( 3
( (ع) که فرمود: آنکه بر گناه خرد کیفر دهد طمع در بزرگی نکند. ( 4
باب هفتادم در ستم و سرکشی
قرآن مجید
2- الاعراف ( 33 ) بگو: همانا حرام کرده ( -1 الانعام ( 146 ) این بسزاي ستم کردن آنها است و راستی ما راستگویانیم. ( 6 (5)
3- یونس ( 23 ) و چون نجاتشان داد بناگاه بناحق در زمین ( پروردگار من هرزگیها را- تا آنجا که فرموده- و ستم کردن ناحق را. ( 7
تجاوز کنند ایا مردم همانا تجاوز شما بر خودتان بهره زندگی دنیاست سپس بسوي ما است برگشت شما پس آگاهتان کنیم بدان
4- النحل (آیه 9) راستی خدا فرمان ( چه میکردید. ( 8) و در آیه 90 فرموده و دنبال کرد آنها را فرعون و قشونش بستم و تجاوز ( 9
-5 ( دهد بعدالت و احسان و بخشش بخویشاوندان و باز میدارد از هرزگی و منکر و ستمگري پندتان دهد شاید یاد آور شوید. ( 10
81 بخورید از پاکیزههاي آنچه بشما روزي کردیم و سرکشی نکنید در آن ( طه ( 24 ) برو بسوي فرعون که راستی سرکش شده ( 11
6 القصص: آیه 4- راستی فرعون والا شد در روي زمین و ( تا دچار خشمم شوید که هر که دچار خشمم شود سقوط کند. ( 12
مردمش را دسته دسته کرد و یک دسته را ضعیف شمرد که پسرانشان را سر برید و زنانشان را زنده داشت راستی که او از
تباهکاران بود ( 13 ) و خدا فرمود آیه 76 راستی قارون از قوم موسی بود و بر آنها تجاوز کرد 83 آداب معاشرت-ترجمه جلد
1) آنست سراي دیگر که ساختیمش براي کسانی که قصد سر بلندي ندارند در روي زمین و ) شانزدهم بحار الانوار، ج 2، ص: 172
7- ص ( 55 ) و راستی که براي سرکشان بد سرانجامی است 56 دوزخی که در ( نه قصد فساد و سرانجام از آن پرهیزکارانست. ( 2
9- النبأ ( 21 ) راستی که دوزخ ( 8- الدخان ( 31 ) از فرعون که او از مردم والا بود و از مسرفان. ( 4 ( آن درگیرند و چه بد بستري. ( 3
10 - النازعات (آیه 37 ) و اما کسی که سرکش شود زندگی دنیا را ( یک کمینگاهی است 22 براي سرکشان بازداشتگاهی است. ( 5
گزیند راستی که جایگاهش دوزخ شود.
اخبار باب
-1 خصال: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: راستی زودرستر خیري در ثواب نیکی است و زود کیفرتر بدي تجاوز. (6)
2- همان خصال: بسندش از کتاب علی (ع) ( ثواب الاعمال بسندي مانندش را آورده. امالی طوسی: بسندي مانندش را آورده. ( 7
صفحه 102 از 177
صاحب سه خصلت هرگز نمیرد تا نکبت آنها را بیند: تجاوز و قطع رحم و قسم دروغ که جنگ با خداست و زودرستر طاعت در
ثواب صله رحم است، و راستی مردمی بد کارند با هم پیوند دارند مالشان فزاید و با هم نیکی کنند و عمرشان فزاید، و راستی قسم
دروغ و قطع رحم خانمانها را از اهلشان تهی وانهند و رحم را سنگین سازند و در آنست قطع نسل. ثواب الاعمال تا جمله آخر
3- خصال: در سفارشهاي پیغمبر (ص) بعلی (ع) است که اي ( مانندش را آورده. جامع الاخبار بسندي تا از اهلشان را آورده. ( 8
علی چهارند که کیفر شتابندهتري دارند کسی که باو احسان کردي و بعوض بتو بدي کرده، و کسی که باو ستم نکنی و او بتو ستم
کند، و کسی که با او پیمان بستی بر امري و با او وفاء کردي و او با تو عهدشکنی کرده و کسی که با رحم خود صله کرده و از او
4- همان: بسندش تا امام ششم (ع) که رسول خدا (ص) را شیوه این بود که هر روز از شش خصلت پناه بخدا میگرفت: ( بریدند. ( 9
-5 (1) از شک و از شرك و از حمیت و بغی و غضب و حسد.ص: 173
امالی طوسی: بسندش تا رسول خدا (ص) سه تا از گناهان کیفرش زود رسد و به آخرت نیفتد: ناسپاسی والدین، و ستم بمردم، و
( 6- همان: از ابن عباس که هرگز در مردمی ستمکاري پدیدار نگردد جز مرگ و میر در آنان پدیدار شود. ( 3 ( ناسپاسی احسان. ( 2
-7 علل از امام ششم که از گناهان برانداز نعمت ستمکاریست. ( 4) گویم: در باب آنچه سبب خشم خداست از گناهان گذشت.
-8 معانی الاخبار: بسندش تا امام ششم (ع) که پیروز آنکه به نیکی غالب آید و شکست خورده آنکه شرش غالب باشد و مؤمن (5)
10 - همان: بسندش تا رسول خدا ( 9- ثواب الاعمال: بسندش تا امام باقر (ع) که زود کیفرتر ستمکاریست. ( 7 ( دم بسته است. ( 6
11 - همان: (مضمون شماره 9 را آورده). ( (ص) که اگر کوهی بر کوهی ستم کند خدا عز و جل ستمگر آن دو را از بن برکند. ( 8
-12 همان: بسندي که مردي یکی از بنی هاشم را به نبرد خواند و او نپذیرفت که با او نبرد کند، و علی (ع) باو فرمود: چه تو را (9)
بازداشت که با او نبرد کنی گفت: او پهلوان عربست و ترسیدم بر من چیره گردد فرمودش او بتو تجاوز کرد و اگر با او نبرد کردي
13 - نوادر راوندي (مضمون شماره 10 را ( بر او چیره گشتی و اگر کوهی بر کوهی تجاوز کند آن تجاوزگر نابود شود. ( 10
14 - نهج البلاغه: هر که تیغ ستم کشد بدان کشته شود. ( 12 ) و در خطبه قاصعه فرمود: خدا را خدا را در کیفر فوري ( آورده). ( 11
تجاوز و آینده ناگوار ستم، و سرانجام به تکبر که دام کلان و بزرگتر نیرنگ ابلیس است که با دل مردان آمیزد بمانند آمیزش
15 - کافی: ( زهرهاي کشنده هرگز وامانده نشوند و کسی را واننهند نه دانا را براي علمش و نه مستمند را در جامه ژندهاش. ( 13
بسندش تا رسول خدا (ص) زود کیفرتر بدکاري تجاوز است. ( 14 ) بیان: تجاوز از حد بدر شدن و سرفرازي بدیگري و بقول
قاموس ستم و عدول از حق و سرکشی و دروغ تا گوید فئه باغیه یعنی شورشیان بر امام. و بقول راغب خواست تجاوز از اندازه
شایسته است چه انجام شود چه نشود- تا گوید: تجاوز دو قسم است یکی پسندیده چون تجاوز از عدالت باحسان و از فریضه به
نافله و نکوهیده چون تجاوز از حق بباطل و بمعنی تکبر هم هست چون از اندازه خود آداب معاشرت-ترجمه جلد شانزدهم بحار
الانوار، ج 2، ص: 174 فراتر رود و در هر امري بکار رود ( 1) خداي تعالی فرموده ( 23 - یونس) تجاوز کنند در زمین بنا حق و
- دنبالش فرموده همانا تجاوز شما بخود شما است ( 60 - الحج) کسی که بر او تجاوز شد البته خدایش یاري دهد، و فرموده ( 26
القصص) راستی قارون از قوم موسی بود و بر آنها تجاوز کرد ( 9- الحجرات) اگر یکی از آن دو بر دیگري تجاوز کرد بجنگید با
آنکه تجاوز کرده، و تجاوز در بیشتر موارد نکوهیده است پایان کلام نهایه. و منظور از زودي کیفرش اینکه در دنیاهم آن را بیند
بزودي و در روایت امام صادق (ع) است که گناهی سزاوارتر بشتاب در کیفر آن در دنیا از طرف خدا پیش از آخرت نباشد جز
تجاوز و قطع رحم راستی که باطل نابود است، و امیر مؤمنان (ع) فرمود: هر که تیغ ستم کشد بدان کشته شود، و ظاهر اینست که
کیفر را خدا دهد براي جلوگیري از آن نه چنان که گفتند اثر عادي آنست که مردم باو عوض آن دهند یا بدتر از آن با او کنند و
این کیفر را بخود از چند راه کشانده. گویم: سستی این کلام در اینست که بینیم ستمکار غالبا دچار ستم جز ستمدیده خودش
16 - کافی: بسندش تا امیر مؤمنان که فرمود: تجاوز صاحبش را بدوزخ کشد و اول تجاوزگر بر خدا عناق دختر آدم ( میشود. ( 2
صفحه 103 از 177
(ع) بود و اول کس هم که خدایش کشت او بود، نشستگاهش یک جریب در یک جریب بود بیست انگشت داشت و در هر
انگشت دو ناخن بمانند دو داس و خدا شیري باندازه فیلی بر او مسلط کرد و گرگی باندازه شتر و کرکس باندازه استر و او را
کشتند و خدا جباران را در خوشتر و آسودهتر حال کشته. ( 3) بیان: شرح الفاظ و مقادیر است- تا گوید: حاصل اینست که خدا عز
و جل زورگویان بر خلق را که بزور بر انجام دلخواه خود واداشتند و بدانها تجاوز کردند و رحم نکردند در خوشتر حالشان که
بالاتر شوکت و قدرت را داشتند نابود کرد بر اثر تباهکاري و ستمکار نباید بآسودگی و آمادگی اسباب عزتش مغرور باشد زیرا
17 - کافی: بسندش تا امام ششم (ع) شیطان بتشویش گوید: حسد و بغی میان آنها (آدمیزاده) ( خدا همانا توانا و عزیز است. ( 4
افکنید که آن پیش خدا با شرك برابرند. ( 5) بیان: با شرك برابرند در بیرون شدن از دین و در کیفر و تباه کردن نظام جهان زیرا
بیشتر مفاسد جهان از مخالفت پیغمبران و اوصیاء و نافرمانی آنها است و شیوع گناهان از این دو خصلت است چنانی که شیطان بآدم
(ع) حسد برد و باو تجاوز کرد و سرکشان هر امتی بر حجج خدا حسد بردند و سرکش و ستمکار شدند و حجج خدا را مغلوب
18 - کافی: ( کردند وص: 175 کفر و گناه در میان مردم منتشر شدند. ( 1
بسندش تا مسمع ابی سیار که امام ششم (ع) باو نوشت: نگاه کن یک کلمه تجاوز نگوئی هرگز و اگر چه از خودت و تبارت
خوشت آید. ( 2) بیان: یعنی با کسی سخن ستم آور نگوئی که مایه ناحق و دستاندازي باشد و گرچه آن کلمه تو را و تبارت را
( خوش یا اینکه تو از خودت و تبارت خوشت آید. ( 3
باب هفتاد و یکم در باره بد برخوردي و کسی که مردم از ترس شرش او را احترام کنند، و کسی که از شرش در امان نباشند و
بخیرش امید ندارند
اخبار باب
-1 خصال: بسندش تا پیغمبر (ص) که فرمود: آگاه که بدان امتم آنانند که از ترس شرشان محترمند، و هر که را مردم از ترس (4)
2- معانی الاخبار: بسندش تا امام ( شرش احترام کنند از من نیست. ( 5) گویم: بعض اخبار هم در باب اصناف مردم گذشت. ( 6
ششم (ع) که زنازاده را نشانهها است یکم دشمنی با ما خانواده، دوم دلدادگی بهمان زنا که از آن آفریده شده، سوم سبک شمردن
دین چهارم بد برخوردي با مردم و کسی با برادرانش بد برخورد نباشد جز زنازاده یا تخم حیض. اختصاص: بسندش مانندش را
4- امالی طوسی: بسندي تا ( 3- امالی صدوق (مانندش را آورده جز که نشانه دوم را ندارد و نشانهها را جابجا دارد). ( 8 ( آورده. ( 7
رسول خدا (ص) که زودرسترین خیر در ثواب نیکی کردن است و زودرسترین شر در عقاب بغی است و همین عیب براي آدمی
بس که در مردم بیند آنچه را خوددارد و نبیند و اینکه سرزنش کند مردم را بدان چه خود نتواند وانهد و اینکه آزارد همنشین خود
5 - معانی الاخبار: بسندش تا رسول خدا (ص) که فرمود: خبر ندهم شما را به بدتر مردم؟ گفتند: ( را بدان چه سودش ندارد. ( 9
چرا یا رسول الله فرمود آنکه دشمن دارد مردم را و دشمنش دارند، سپس فرمود: ببدترش شما را خبر ندهم؟ گفتند: چرا یا رسول الله
فرمود: آنکه لغزش را نبخشد و پوزش را نپذیرد و گناه را نیامرزد، سپس فرمود: به بدترش خبرتان ندهم؟ گفتند: چرا یا رسول الله
(1) فرمود: آنکه از شرش در امان نباشند و بخیرش امید ندارند.ص: 176
-6 سرائر: از سیاري که شنیدم امام رضا (ع) میفرمود: مردي آمد نزد رسول خدا (ص) و آن حضرت در خانه عایشه بود و چون
منزل خود را بآن حضرت اعلام کرد فرمود: چه بد تباري دارد، و نزد او رفت و باو دست داد و برویش خندید و چون برگشت نزد
عایشه به آن حضرت گفت: در باره او چنان گفتی و نزد او رفتی با او دست دادي و برویش خندیدي و فرمودش از مردم بد آنها
باشند که از زبانشان باید ترسید گوید: و شنیدمش میفرمود خدا عز و جل در قرآنش از مردي بکنایه تعبیر کرده با اینکه صاحب
7- اختصاص: رسول خدا (ص) فرمود: بهتر مردم آنکه مردم از او سود برند، و بدتر مردم آنکه از ( نیرو و عزتست چه رسد بما. ( 2
صفحه 104 از 177
8- حسین بن ( او آزار کشند، و بدتر از او آنکه از ترسش او را احترام کنند و بدتر از آن آنکه دینش را بدنیاي دیگري بفروشد. ( 3
9- کافی (مضمون شماره 6 و 7 را آورده جز که در آخر ( سعید نزدیک بمضمون شماره 6 را آورده با اندك اختلافی در تعبیر. ( 4
فرموده از بدتر بندههاي خدا آنکه همنشینی او بد است براي بدزبانی او). ( 5) بیان (پس از شرح الفاظ گوید: این حدیث را مخالفین
هم از عروه بن زبیر آوردند که گفت: عایشه مرا باز گفت که مردي اذن خواست براي ورود برسول خدا (ص) فرمود اذنش دهید
چه بد پسر عشیرهایست و چون نزد حضرتش آمد باو بنرمی سخن گفت: عایشه گفت من بآن حضرت گفتم یا رسول الله در باره او
چنان گفتی وانگاه بنرمی با او گفتگو کردي؟ فرمود: اي عایشه بد مقامترین مردم نزد خدا روز قیامت کسی که مردم او را وانهند و
از او بگذرند از ترس هرزهدرائی او. عیاض گفته چه بد و او را غیبت کرده و آن مرد عیینۀ بن حصن فزاري است و در آن وقت
مسلمان نبوده و در حدیث است که فاسق و بدعتگزار غیبت ندارد و اگر هم مسلمان بوده آن حضرت خواسته در این تعبیر حال او
را بیان کند و این خود یک معجزه است زیرا مرتد شد و او را نزد ابی بکر آوردند و با عمر هم داستانی دارد، و باز در حدیث است
که مدارا با فاسقان و کفار مباح است و بسا مستحب بخلاف سازشکاري حرام و فرق اینست که مدارا بذل دنیا است بصلاح دین یا
دنیا و سازشکاري بذل دین است براي صلاح دنیا و پیغمبر از خوش و بش خود باو بخشید و او را مدح نکرد تا خلاف باشد و دو
زبان گردد چه آن حضرت منزه است از آن و این حدیث او بنیادیست براي جواز مدارا و غیبت اهل فسق و بدعت قرطبی گفته پیش
از فتح مسلمان شده و بقولی پس از آن ولی حدیث او را از بدترین مردم دانسته بدرگاه خدا و چنین نباشد جز که عمرش بکفر
سرآید و او از مؤلفه و از جفاص: 177 جفاکاران اعراب است. ( 1) و نخعی
گفته: بیاجازه نزد پیغمبر (ص) رفت و آن حضرتش فرمود: اذن کجا است؟ گفت من احدي از مضر اذن نگرفتم، عایشه گفت یا
رسول الله این کیست؟ فرمود: احمقی است مطاع و با این وضع آقاي قوم خود است و او را سید مطاع نامند آبی گفته: این روش آن
10 - کافی: بسندش تا رسول خدا (ص) که بدتر ( حضرت آموزش دیگرانست زیرا والاتر است از اینکه از بدزبانی او بترسد. ( 2
11 - کافی: بسندش تا امام صادق که فرمود: هر که مردم از زبانش ( مردم نزد خدا روز قیامت احترامشونده از ترس شرشان. ( 3
( 12 - کافی: بسندش (مضمون شماره 10 را آورده). ( 5 ( ترسند در دوزخ است. ( 4
باب هفتاد