گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
اقدامات اساسی قیام








خطبه عمومی
صفحه 37 از 60
اقدام اول، خطبه حضرت بود که فریادها و افشاگریها و تحذیرها و نهیبها داشت و به ترجمه آن بسنده نمودیم و در مقابل آن
ابوبکر دو عمل انجام داد، ابتدا کلامی را طرح کرد و در آن فاطمه علیهاالسلام را تصدیق نمود و گفت هر چه شما میگوئید
صحیح است، عکسالعمل دیگر او تهدید مسلمانان بود که مورخین مینویسند ابوبکر به منبر رفت و گفت: چرا به هر سخنی گوش
فرامیدهید... او دنبال فتنه است، اوست که میگوید فتنه را برانگیزانید. از ضعیفان و زنان کمک میگیرید، بدانید! اگر بخواهم
میگویم و اگر بگویم مشهور میکنم. سپس رو به انصار کرد و گفت: اي انصار کلام بیخردان شما را شنیدم. شما أولی هستید به
حفظ عهد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله، همانا پیامبر نزد شما آمد و شما او را منزل دادید و یاریش نمودید. [ 155 ] . از این کلمات
پیداست که بر حکومت خود ترسیده است و به خاطر این ابتداء به امیرالمؤمنین علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام توهین میکند و بعد
انصار را تهدید و تشویق مینماید، از طرفی میگوید کلمات بیخردان [ صفحه 123 ] شما را شنیدم و از طرفی میگوید شما به
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم مکان دادید و یاریش کردید. ابن ابیالحدید عالم سنی از این توهین تعجب کرده و میگوید: از
استادم (ابویحیی بصري) سئوال کردم، ابوبکر به چه کسی در این کلام با کنایه توهین میکند؟ او پاسخ داد: سخنان او کنایه نبود
بلکه همهاش صریح و روشن است. گفتم: اگر روشن بود از شما سئوال نمیکردم. استاد خندید و گفت: منظور او در این جملات
اهانت به علی علیهالسلام بود. پرسیدم: راستی همهي این سخنان متوجه علی علیهالسلام بود؟ پاسخ داد: آري پسرم؛ این از آثار
حکومت است! سئوال کردم مگر انصار چه گفته بودند؟ استاد گفت: درباره علی علیهالسلام صحبت کرده بودند و ابوبکر ترسید که
. [ کار از دستش خارج شود آنها را نهی کرد. [ 156
آگاه نمودن زنان
اقدام دیگر حضرت آگاهی دادن به زنان مسلمان بوده است. زنان براي انتقال اخبار، نیرویی قوي هستند، چرا که هر یک از زنان
خبر را [ صفحه 124 ] براي همسر و فرزندان و برادران خود نقل میکنند و چه بسا از جنبه عاطفی خود نیز استفاده میکنند، و با این
عمل میتوانند مردان را وارد میدان نمایند. حضرت از این وسیله استفاده میکند؛ آن گاه که عدهاي از زنان براي یک عیادت
معمولی خدمت حضرت میرسند، و طبق رسوم رائج به حضرت عرضه میدارند: که دیشب را با این مریضی چگونه به صبح
رسانیدي؟ حضرت از این سئوال معمولی استفاده مینماید و دنیایی از مطالب را براي آنها بیان میکند، مطالبی پرمعنی و پرسوز که
هر یک از زنان نه فقط در همان زمان براي خویشان خود بازگو کردند، بلکه سوز و گداز بگونهاي بود که لاجرم به نسلهاي آینده
نیز منتقل مینمودند، و میگفتند در روزهاي آخر عمر یگانه یادگار پیامبر، در بستر بیماري که قدرت نشستن نداشت بر او وارد
شدیم، نالهها داشت از بیوفایی، دردها داشت از برگشتن مردم از دین، نهیبها داشت از دنیاپرستی...
فرمایشات حضرت
واللَّه صبح کردم در حالی که از دنیاي شما بدم میآید و کینه مردان شما را در دل دارم، طرد نمودم آنها را بعد از آنکه ایمان و
وفاداري ایشان را آزمایش کردم، بدم آمد از آنها بعد از آنکه امتحان نمودم آنها را. راستی چه زشت است شکسته شدن شمشیر، و
کارهاي [ صفحه 125 ] بیحاصل نمودن بعد از جدیت در دین؛ و چه ناگوار و ناپسند است کوبیدن سنگ محکم و شکافته شدن
نیزه؛ و چه دردناك است گول خوردن در عقیده و لغزش و خروج از حق. (این فراز از فرمایشات حضرت، اشاره دارد بر ضعف و
سستی افرادي که در زمان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم، چون سنگ محکم و استوار بودند و اینک بخاطر سستی، دشمن به آنها
حمله کرده است). و چه بد چیزي براي خود از پیش فرستادند که خدا بر آنان خشم گرفت و در عذاب او ماندگار خواهند بود. به
ناچار ریسمان خلافت را به گردن آنها انداختم و سنگینی آن را به دوششان گذاشتم و آنها را در محاصره شبیخونها و آثار سوء
صفحه 38 از 60
(دنیوي و اخروي) حکومت در آوردم. (بار سنگین و عواقب سوء خواهد داشت این حکومتی که به آن رسیدهاند) نقص و هلاکت
و دوري از رحمت حق ارزانی قوم ستمکار باد. واي بر آنان! حکومت را از خاندان استوار رسالت و پایههاي اساسی نبوت و رهبري،
و محل نزول جبرئیل و آشنایان هوشیار به امور دنیا و دین، به کجا و چه کسانی انتقال دادند؟! آگاه باشید! این زیان، آشکار و
بزرگ است. براي بیان علت خارج شدن از صراط مستقیم و دشمنی با خاندان پیامبر فرمود: راستی! به خاطر چه چیز از ابی الحسن
علی علیهالسلام انتقام گرفتند؟! [ صفحه 126 ] به خدا سوگند، از شدت و استواري شمشیر او، از نترسیدنش در برابر مرگ، از
استواري گامهایش و شدت عقوبتش در میدانهاي جنگ، و از شدت خشم و غضب دائمی او در راه خدا، انتقام گرفتند. (یعنی:
آنچه سبب انتقام از امیرالمؤمنین علیهالسلام شد، استوارياش در دین و ریختن خونهاي کفار براي اعتلاي اسلام به دست آن
حضرت بود. در بیان خصوصیاتی براي خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام، فرمود: به خداي سوگند! (اگر مردان شما شهامت
یاري به حق را از خود نشان میدادند و نمیگذاشتند خلافت از مسیر خود انحراف یابد و از دست امیرالمؤمنین علیهالسلام- که
پیامبر زمام آن را به او سپرده بود- بیرون رود، آنگاه میدیدید که) هر گاه مردم از راه روشن منحرف میشدند، و از قبول دلیلهاي
واضح شانه خالی میکردند آنان را در پرتو نور به راه میآورد و با مهر به سر منزل مقصود سیر میداد، سیري که نه آزار دهنده بود
و نه مرکب و راکب را آزرده و فرسوده میساخت. و سرانجام این کاروان را به سرچشمهاي زلال و گوارا رهبري میکرد و در کنار
چشمهاي فرود میآورد که آب صاف و گوارا از آن میجوشید، چشمهاي لبریز از آب زلال و صاف که هرگز ناصافی
نمیپذیرفت... و آنگاه مردم را سیرآب و نصیحت مینمود، و آنجا بود که مردم او را در نهان و آشکار خیرخواه مینگریستند. [
صفحه 127 ] و این گونه نبود که بواسطهي ثروت مردم، خود را به بینیازي تزیین کند. هرگز از دنیا بهرهاي نمیگرفت مگر به
اندازهي سیراب شدن تشنهاي و به اندازهي غذا خوردن گرسنهاي. و آنگاه بود که دنیاپرست از پارسا، و راست کردار و راستگو از
و» : دروغپرداز براي همیشه بازشناخته میشد. راستی قرآن چه زیبا هشدار میدهد که: براي بیان مکافات در دنیا و آخرت، فرمود
اگر مردم شهرها ایمان آورده و پروا پیشه ساخته بودند، بیتردید برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم. ولی آنان آیات ما
و» : 157 ] . و زنگ خطر را به صدا درمیآورد که ] «. را دروغ انگاشتند، پس ما نیز به کیفر دستاوردشان گریبان آنان را گرفتیم
[158] .« کسانی که ستم کردند بزودي رهآورد زشت آنچه مرتکب شدهاند، بدانان خواهد رسید و یاراي کم کردن عذاب را ندارند
. براي بیان عظمت فاجعهاي که به وجود آوردند، میفرماید: اینک بیایید و گوش کنید و راستی تا زندهاید عجائبی خواهید دید. [
صفحه 128 ] اگر تعجب میکنی پس آگاه باش که سخنان و کردار این جاهطلبان عجیب است! اي کاش میدانستم به چه سندي
کردند و بر کدام تکیهگاهی تکیه زدند و به کدام چیز مورد اعتمادي تمسک کردند؟؟ بر علیه کدام خاندان اقدام کردند و بر آنها
مسلط شدند؟ غاصبین بد بزرگانی، و قوم بد قبیلهاي هستند و بد بدلی را ظالمین اختیار نمودند. براي بیان شخصیت کسانی که به
آنها رجوع و اعتماد کردهاند، میفرماید: عوض کردید با شخصیتها و باارزشها را با بیارزشها، و قدرتمندان در دین و دنیا را با افراد
بیاثر؛ خوار شوند قومی که گمان میکنند کار خوبی انجام دادهاند (بدانید آنها حتما از فساد کنندگان هستند ولی درك نمیکنند)
159 ] . واي بر آنها! (آیا کسی که رهبري به سوي حق میکند سزاوار است که تبعیت شود یا کسی که خود یاراي هدایت ندارد ]
مگر آن که راهنمائی داشته باشد، چه شده است شما را! چگونه حکم میکنید)؟. [ 160 ] . [ صفحه 129 ] در مقام بیان این که تغییر
جهت حکومت فقط خیانت به دین و خاندان پیامبر نبود، بلکه دامنه خیانت و جنایت همه مسلمانان را خواهد گرفت، فرمود: آگاه
باشید! به جانم سوگند که (حکومت و فتنه شما) آبستن شده است، کمی صبر کنید بزودي نتیجه خواهد داد، پس کاسههاي پر از
خون تازه و سم کشنده را بدوشید، اینجا اهل باطل ضرر میکنند و آیندگان خواهند شناخت عاقبت آنچه را که گذشتگان تأسیس
کردند؛ راضی و خوشحال باشید از دنیايتان و مطمئن باشید که فتنهها خواهد آمد؛ و بشارت باد بر شما، به شمشیرهاي قطعکننده و
هجوم متجاوزین ظالم و آشوب و قتل عمومی؛ و بشارت باد بر شما، استبدادي از ظالمین که رها میکند بیتالمال را، در حالی که
صفحه 39 از 60
پست و کم ارزش شده (یعنی چیزي از آن باقی نمیگذارد)؛ و رها میکند جمع شما را در حالی که درو شدهاید (شما را قتل عام
میکند). پس حسرت و اندوه براي شماست، کجا میبرند شما را، مشتبه شده بر شما حقایق، آیا شما را وادار کنیم به راه حق در
حالی که شما از آن کراهت دارید؟! کلام حضرت تمام شد: زنان مسلمان با کولهباري از تأسف از اعمال گذشته و وحشت از
حوادث آینده به خانهها برگشتند، و کلام [ صفحه 130 ] حضرت را به مردان خود انتقام دادند. زمزمهها برپا شد خفتهها بیدار شدند
اما در چه حد؟ به این اندازه که براي عذرخواهی خدمت حضرت آمدند و گفتند: اي بزرگ زنان! اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام قبل
از آنکه با ابوبکر عهد و پیمان ببندیم به ما میفرمود، هرگز به سوي غیر او نمیرفتیم. حضرت فرمود: دور شوید (بیهوده نگوید)!
عذري از شما قبول نمیشود بعد از کوتاهی کردن شما و عذر غیر موجه آوردن شما، و دستوري نیست بعد از کوتاهی شما در امر
دین. [ 161 ] . و دیگر سخنی نفرمود. بزرگان از انصار و مهاجر را- دور خانه حضرت جمع شده بودند- در حسرتی گذاشت که
همیشه به خود نهیب بزنند. بالاخره با این حرکت حضرت، زنان مبلغی شدند براي مظلومیت دین و خاندان پیامبر؛ و اولین اثر تبلیغ
آنها، آمدن گروهی از انصار و مهاجر به خانهي حضرت، براي عذرخواهی بود.
اعلام برائت
اقدام بعدي اعلام برائت و غضب و کینه نسبت به آن دو بود. مسلمانان بارها از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم شنیده بودند:
رضایت فاطمه (سلام [ صفحه 131 ] اللَّهعلیها) رضایت خدا و رسول خدا است و غضب فاطمه (سلاماللَّهعلیها) غضب خدا و رسول »
با شنیدن عدم رضایت و بلکه غضب و کینه حضرت، نسبت به ابوبکر، کلمات پیامبر «. خدا است، و اذیت او آزار رسول خدا است
صلی اللَّه علیه و آله و سلم را یادآور میشدند و جایگاه خلیفه و خلافت را در ذهن خود ترسیم میکردند. این بود که خلیفه براي
آرامش افکار عمومی، همراه عمر خدمت حضرت زهرا (سلاماللَّهعلیها) میرسد؛ حضرت آنها را به حضور نمیپذیرد، تا اینکه
امیرالمؤمنین علیهالسلام را واسطه قرار میدهند و به خدمت حضرت زهرا (سلاماللَّهعلیها) میرسند، حضرت رو به دیوار مینماید، و
ابوبکر با سیاست خاص خود، شروع به صحبت میکند: اي محبوب پیامبر! به خدا قسم خویشان پیامبر را بیش از خویشان خود، و تو
را بیش از عایشه دخترم دوست میدارم. من به مقام و شرافت شما معترفم، اما درباره ارث از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدم که از
پیامبران ارث برده نمیشود. حضرت زهرا (سلاماللَّهعلیها) در مسجد فرموده بود: این کلام از پیامبر نیست و به دروغ نسبت به
حضرت دادند. در اینجا از طریق دیگر بر آن دو و تاریخ، اتمام حجت مینماید و میفرماید: حدیثی براي شما میگویم، اگر از
پیامبر شنیده باشید، [ صفحه 132 ] آیا تصدیق و عمل میکنید؟ آن دو گفتند: آري. حضرت فرمود: سوگند به خدا! راستگو باشید،
رضاي فاطمه رضاي من است و غضب فاطمه غضب من است، پس هر کسی فاطمه را » : آیا از پیامبر شنیدهاید که بارها میفرمود
دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر که فاطمه را خشنود کند مرا خشنود کرده است، و هر کس فاطمه را خشمگین کند مرا
پس آگاه باشید! من خدا و ملائکه را شاهد میگیرم » : آن دو گفتند: بله! از پیامبر شنیدهایم. حضرت فرمود .« خشمگین کرده است
ابوبکر .« بر این که، شما مرا خشمگین کردید و جلب رضایت من نکردید، و بدانید نزد پیامبر از شما دو نفر شکایت خواهم کرد
به خدا قسم! در همهي نمازهایم بر تو نفرین خواهم » : گفت: من از غضب خدا و غضب شما به خدا پناه میبرم. حضرت فرمودند
162 ] . این ملاقات و مکالمه اثري نبخشید، تا آنکه حضرت با غضب و خشم بر آنها از دنیا رفت، این خشم و غضب در ] .« نمود
وصیتنامهي حضرت نیز جلوهگر شد و وصیت نمود که او را شبانه دفن کنند، تا آنان بر جنازه حضرت نماز نگذارند [ 163 ] ، و قبرش
مخفی بماند تا عدم [ صفحه 133 ] رضایتشان به گوش تمام مسلمانان تا قیامت برسد. بالاخره عدم رضایت فاطمه (سلاماللَّهعلیها)
با برنامهریزيهاي پیامبر و سیاست حضرت زهرا، (سلاماللَّهعلیها) یکی از بهترین معیارهاي شناخت حق از باطل، بعد از وفات پیامبر
صلی اللَّه علیه و آله و سلم شد.
صفحه 40 از 60
توجیه غیر مقبول
در بحث قبل روشن شد که حضرت فاطمه علیهاالسلام، اعلام برائت و غضب بر ابوبکر میفرمود و این غضب به تصریح بسیاري از
او (فاطمه علیهاالسلام) از ابوبکر خشمگین .« و هجرته الی ان ماتت » : علماء اهل سنت تا وفات حضرت ادامه داشت. حلبی مینویسد
کنارهگیري و خشم او (فاطمه علیهاالسلام) « فلم تزل مهاجره له حتی توفیت » : بود تا آن که از دنیا رفت. [ 164 ] . بیهقی مینویسد
او (فاطمه علیهاالسلام) بر ابوبکر غضب کرد و « و هجرته فلم تکلمه حتی ماتت » : باقی بود تا از دنیا رفت. [ 165 ] . ابنکثیر مینویسد
از او کناره گرفت و با او سخنی نگفت تا از دنیا رفت [ 166 ] . [ صفحه 134 ] غضب حضرت زهرا علیهاالسلام بر ابوبکر در نظر
شیعه، بزرگترین نقص و طعن براي ابوبکر میباشد، اما علما اهل سنت درباره آن آراء مختلفی دارند. ابنکثیر مینویسد: علت
غضب فاطمه را نمیدانم و بسیار تلاش میکند تا ثابت کند اطاعت ابوبکر بر حضرت فاطمه علیهاالسلام واجب بود، و در آخر جمله
عجیبی مینویسد: او زنی است از زنان (و دختران حضرت آدم) ناراحت و خشمگین میشود، چنان که زنان دیگر خشمگین
میشوند، او که معصوم از گناه نیست. [ 167 ] . با این عبارت میخواهد بگوید: عدم رضایت و خشم فاطمه علیهاالسلام چیز مهمی
نیست، او مثل زنان دیگر خشم میکند و خشم زنی بر خلیفه عیب نیست و با این کلام، خلیفه را مبري و تطهیر کرده است. اما علماء
دیگر اهل سنت غضب حضرت را که با تاریخ ثابت شده، کنار آن روایات قطعی الصدور و صحیح السند در نزد شیعه و سنی- که
غضب حضرت را غضب خدا و پیامبر خدا، و اذیت حضرت را اذیت خدا و رسول خدا بیان میکنند [ 168 ] -. قرار داده و نتیجه
گرفتهاند: خلیفه با ناراحت و اذیت نمودن فاطمه (سلاماللَّهعلیها) خدا و پیامبر خدا را خشمگین و اذیت نموده است، و بعد این [
هر کسی خدا و رسول خدا را اذیت کند، خدا او را در دنیا » : صفحه 135 ] نتیجه را کنار (آیه 57 احزاب) قرار دادهاند که میفرماید
هر کسی رسول خدا را اذیت کند عذاب » : و یا در کنار (آیه 61 توبه) قرار دادهاند که میفرماید .« [ و آخرت لعنت میکند [ 169
آنها متوجه شدهاند که ممکن نیست گفته شود: غضب فاطمه علیهاالسلام مانعی ندارد و او .« [ الیم در انتظارش میباشد [ 170
همچون زنان دیگر خشم میکند، چرا که خشم زهرا علیهاالسلام بر کسی، مساوي و مصداق ملعون بودن در دنیا و آخرت و عذاب
الیم داشتن است، و از طرفی در مقابل این تاریخ مسلم ایستادگی ممکن نیست، ناچار متوسل به توجیه شدهاند: حلبی مینویسد:
معناي کنارگیري و غضب حضرت آن است که حضرت فاطمه از ابوبکر خواهشی نکرد و از او چیزي نخواست تا ناچار شود ابوبکر
را ببیند، کسی نقل نکرده که حضرت ملاقاتی با ابوبکر داشته است و به او سلام نگفته است. [ 171 ] . اگر چه حلبی متوجه نتیجه
جمع بین این تاریخ و روایات و آیات شده است، اما توجیه بسیار سست است. اولا: اگر جریان اینگونه بود، چرا مورخین آن را نقل
کردهاند؟! چه [ صفحه 136 ] بسیار افرادي از خلفا چیزي نخواستند و با خلفاء روبرو نشدند، آیا احتیاج به ثبت در تاریخ دارد؟ ثانیا:
و اگر این است، چرا ابوبکر تلاش براي جلب رضایت حضرت میکند؟ و آیا مگر قبل از جریان فدك، حضرت زهرا علیهاالسلام
چیزي از ابوبکر میخواست که بعد از آن، بنا را بر عدم درخواست گذاشت؟! و حلبی نوشته است: نقل نشده است که حضرت زهرا
علیهاالسلام بعد از از خطبه، ابوبکر را ملاقات کرد و بر او سلام نگفت. حال آن که ابنقتیبه از علما اهل سنت نیز نقل نموده که آن
دو خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام، براي جلب رضایت رسیدند و حضرت روي برگردانید و به دیوار نظر افکند و به این بسنده
عمر .« [ نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم از شما شکایت میکنم و در هر نمازي بر شما نفرین خواهم نمود [ 172 » : نکرد و فرمود
رضا کحاله مینویسد: آن گاه که فاطمه علیهاالسلام مریض شد، ابوبکر به ملاقات حضرت آمد، و از او عذرخواهی نمود، حضرت
از او راضی شد [ 173 ] . کحاله براي چارهجویی راهی جز این پیدا نکرده که بگوید: فاطمه (علیهاالسلام) از او غضبناك شد ولی
بعد از آن، ابوبکر جلب رضایت نمود [ صفحه 137 ] و هنگام وفات از ابوبکر راضی بود. عمر رضا کحاله توجه نکرده است که بعد
از اتمام حجت، و خطبه علنی، حضرت با ابوبکر ملاقاتی نداشت، تنها یک بار به احترام امیرالمؤمنین علیهالسلام، ابوبکر را پذیرفت
صفحه 41 از 60
از تو نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم شکایت میکنم و در » : که ماجراي آن را خود کحاله نقل کرده و در آن ملاقات فرمود
174 ] . به هر حال همانگونه که تلاش خلیفه براي خنثی نمودن این وسیلهي مبارزه کارگر نشد، ] « هر نمازي بر تو نفرین میکنم
توجیهات علما اهل سنت نیز اثري نبخشید، بلکه نتیجهي معکوس داد، چون تلاش براي خارج نمودن حربه مبارزه، خود دلالت بر
عظمت حربهي و تأثیر بیشتر آن خواهد نمود. البته حضرت اقدامات دیگري براي مبارزه و حمایت از ولایت انجام داد که ما اختصارا
[ فقط به این موارد بسنده نمودیم. [ صفحه 138
تصویر زمان قیام
قبل از بررسی آثار قیام حضرت، جو حاکم بر آن زمان را با تاریخی از اهل سنت بررسی میکنیم. ابناثیر مینویسد: ابنعباس
گفت: عمر با اصحاب خود نشسته و سخن از شعر و شاعران بود، هر یک کسی را به عنوان بهترین شاعر معرفی میکرد، من وارد
مجلس شدم، عمر گفت: بهترین کسی که جواب این سؤال را بدهد آمد؛ رو کرد به من و سؤال کرد بهترین شاعر کیست؟ من در
جواب گفتم: زهیر بن ابیسلمی، گفت: شعري از او به عنوان دلیل بخوان. گفتم: در مدح بنیغطفان این شعر را سروده است: اگر
بواسطه کرم قومی را بر خورشید جاي دهند، اول از همهي آن گروه، قوم بنیغطفان مینشیند، قومی که اگر آنها را نسبشناسی
بنمائی، پدرشان را سنان مییابی، پاك بودند و فرزندان پاك و خوبی به دنیا تحویل دادند، مورد حسادت قرار میگیرند بر
نعمتهائی که دارند. خداوند نعمتهایشان را پایدار کند. [ 175 ] . [ صفحه 139 ] (بعد از قرائت اشعار) عمر گفت: آفرین اما آگاه باش!
براي این شعر مصداقی بهتر از بنیهاشم نمیتوان پیدا کرد، به خاطر پیامبر و خویشی بنیهاشم با پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم.
ابنعباس: خوب تشخیص دادي و همیشه موفق هستی. عمر: ابنعباس! آیا علت مخالفت قریش را با شما، بعد از پیامبر صلی اللَّه علیه
و آله و سلم میدانی؟ ابنعباس: دوست نداشتم جوابی بگویم، ناچار گفتم اگر علت را ندانم شما مرا آگاه خواهید نمود. عمر:
کراهت داشتند که شما جمع بین نبوت و خلافت کنید و بر قوم خود فخر نمایید؛ پس قریش براي خود خلیفه انتخاب کرد و کار
خوبی انجام داد و موفق نیز شد. ابنعباس: اي امیر! اگر اجازه بدهی و مرا مورد خشم قرار ندهی سخنی بگویم. عمر: بگو. ابنعباس:
اي امیر! گفتی قریش براي خود خلیفه انتخاب کرد و موفق شد؛ اگر قریش اختیار خلیفه میکرد آن گاه که خدا براي آنها خلیفه
انتخاب کرد (روز غدیر خم)، مسلم به حقیقت میرسید و کسی به آنها اعتراض و حسادت نمیکرد (با این کلام بیان نمود که
اختیار [ صفحه 140 ] قوم بر خلاف اختیار خداوند است). اما کراهت و ناراحتی قوم از جمع نبوت و خلافت در نزد ما؛ خداوند
همه اعمالشان باطل و حبط شده » : گروهی را در قرآن توصیف نموده است که کراهت داشتند از آنچه خدا نازل نمود و فرمود
توجه داد که با عدم رضایت به انتخاب الهی، تمام اعمالشان را باطل نمودند). عمر: ابنعباس! عجیب است، اخباري از تو ) .« است
میرسید که دوست نداشتم باور کنم و ارزش تو نزد من از بین برود! ابنعباس! چه خبري براي شما آوردهاند؟ اگر حق است (حق
گفتهام) سزاوار نیست ارزش من نزد شما کم شود، اگر باطل است، من باطل را از خود خارج نمودهام (یعنی هرگز باطلی نگفتهام).
عمر: خبر رسیده که میگوئی خلافت را به خاطر حسادت، به ظلم و معصیت از شما گرفتهاند. با دقت در این که، گفتگو بین عموم
است، معلوم میشود بخاطر آگاهی مردم به این مطالب، خلیفه ابائی از بیان آنها در بین مردم ندارد. ابنعباس: اما ظلم بودن این
همانا به آدم حسادت شد و ما فرزندان او نیز مورد ؛« حسد » کار؛ براي هر جاهل و عالم روشندلی واضح و روشن است. اما گفتید
حسادت قرار گرفتهایم. عمر: هیهات! هیهات! قلوب شما بنیهاشم از کینه و حسادت [ صفحه 141 ] همیشگی، پر شده است.
ابنعباس: اي امیر! تأمل کن، به قلوبی که خدا آنها را پاك و منزه نموده، نسبت حسادت نده؛ آگاه باش! قلب پیامبر نیز از قلوب
بنیهاشم است. عمر: اي ابنعباس! برخیز! ابنعباس: خواهم رفت. (چون خواست برخیزد و برود، عمر شرمنده شد). عمر: ابنعباس!
بنشین، بخدا سوگند من وظیفه و تکلیف خود را نسبت به تو انجام میدهم و دوست میدارم چیزي را که سبب خوشحالی شما شود.
صفحه 42 از 60
ابنعباس: اي امیر! من حقی بر شما و بر همهي مسلمانان دارم، هر که رعایت حق من کند سود برده و نصیب خود را گرفته و هر که
حق مرا ضایع کند نصیب خود را از دست داده است. سپس ابنعباس برخاست و رفت. [ 176 ] . این واقعه اهمیتی بسیار دارد و ما از
دو جهت در بین تمام شواهد، تاریخی آن را انتخاب نمودیم: اولا: ترسیم کننده جوانب مختلف زمان بعد از وفات پیامبر صلی اللَّه
علیه و آله و سلم میباشد. [ صفحه 142 ] ثانیا: گویندهي آن خلیفه ثانی، یکی از بزرگترین سیاستمدار صحنههاي آن روز میباشد.
اینک بررسی گفتگوي ابنعباس و خلیفه دوم: 1- با دقت در سؤال خلیفه ثانی- آیا علت جلوگیري و منع قوم قریش، از به حکومت
رسیدن خاندان پیامبر را میدانی؟- معلوم میشود خلیفه معتقد است که بنیهاشم و وارثان پیامبر حقی داشتهاند و دیگران مانع
شدند و آن را غصب کردند؛ البته به اعتقاد خلیفه، گرفتن این حق کار خوبی بوده است. اما این حق از چه جهتی براي بنیهاشم
بوده است؟ از صریح کلام خلیفه چیزي به دست میآید، و از کلام ابنعباس و عدم انکار خلیفه چیز دیگري. در کلام خلیفه علت
فضیلت آنها؛ صفات کامل آنها و انتسابشان به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم میباشد، در آن جا که میگوید: براي این شعر
مصداقی بهتر از بنیهاشم نمیتوان یافت. و از کلام ابنعباس و عدم انکار خلیفه، روشن میشود که استحقاق آنها به جهت انتخاب
الهی بود، آنجا که میگوید: اگر قریش آنچه را خدا براي آنها انتخاب نموده بود انتخاب میکرد، مورد اعتراض و حسادت قرار
نمیگرفت. و از آنجا که دربارهي ناگوار بودن جمع بین نبوت و خلافت بر قریش، به آیه استناد میکند که اگر راضی به انتخاب
خدا نشدند اعمالشان [ صفحه 143 ] حبط شد؛ خلیفه نیز در مقابل کلام ابنعباس نمیگوید خدا کسی را انتخاب نکرد، بلکه
ابنعباس را تهدید میکند که اگر این کلمات را از تو بشنوم، مقام تو نزد من زائل میشود. 2- مطلب دیگر قابل بررسی در این
گفتگو، اعتقاد مردم به فضیلت و استحقاق بنیهاشم براي خلافت، و گفتگو کردن از این عقیده، در محافل است. خلیفه در اینباره
.« از تو خبرهایی میرسد که درباره حق خاندان پیامبر و ظلم به آنها صحبت میکنی، و من دوست ندارم آن را باور کنم » : میگوید
گرفته شدن این حق به » : گفتگو در این مورد به قدري رائج بوده است که ابنعباس در بین عموم، خطاب به خلیفه ثانی میگوید
گفتن این کلام در مقابل خلیفه، با حضور مردم کار آسانی نمیتواند باشد و نباید خلیفه .« ظلم، براي هر جاهل و عالمی روشن است
از آن به آسانی بگذرد؛ مگر آن که گفتگو در اینباره براي خلیفه و مردم عادي شده و چیز تازهاي براي مردم افشاء و آشکار نشده
177 ] و عدهاي از ] « با غیر علی بیعت نمیکنیم » : باشد. و این مطلب به صراحت نیز در تاریخ دیده میشود، چنانکه تمام انصار گفتند
مهاجر نیز به [ صفحه 144 ] عنوان اعتراض به بیعت ابوبکر، خلیفه حضرت امیر علیهالسلام اجتماع کردند [ 178 ] و همهي بنیهاشم نیز
3- مطلب دیگري که در این گفتگو بررسی میکنیم، تعلیل خلیفه است- کراهت داشتند که براي شما . [ مخالفت نمودند [ 179
جمع بین نبوت و خلافت شود و فخر کنید بر قوم خود فخر کردنی [ 180 ] . منشاء مخالفت با خاندان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و
سلم و تعلیل آن به این علت را، باید در روحیات مردم آن دوره جستجو کرد، چرا که هر عملی در جامعه ناشی از فرهنگ و
روحیات مردم آن جامعه است. این تعلیل به دو روحیه از روحیات مردم آن دوران میتواند مستند باشد که مختصرا بیان میکنیم:
روحیه اول فخرفروشی و ستیزهجوئی؛ و این روحیه بر مردم حاکم بود، حتی به مردگان خود نیز افتخار میکردند. عرب جاهلیت
کارها را در بیت طوائف مختلف تقسیم میکردند، تا اختلافاتی که به واسطه این روحیه در بین آنها بود مهار شود و هر [ صفحه
145 ] گروهی مقامی داشته باشد و به آن افتخار کند و افتخارات در یک گروه متمرکز نشود تا اصطکاك به وجود آید. در این
آیا این « قریش چون دوست نداشتند شما جمع بین نبوت و خلافت کنید شما را از خلافت منع کردند » : گفتگو خلیفه دوم میگوید
معیار در اسلام جایگاهی دارد؟! آیا در اصلیترین موضوعات اسلامی باید از قوانین دوران جاهلیت پیروي شود؟! روحیهي دوم
حسادت است؛ قریش در مقابل بنیهاشم دربارهي نبوت، تا آخرین لحظه مبارزه کردند و به ناچار اسلام آوردند. خلافت نیز به
دستور الهی و نص پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم میرفت که در بنیهاشم قرار گیرد، قریش نتوانست تحمل کند که جمع بین
این دو نعمت و مسؤولیت شود؛ نه بخاطر لیاقت دیگران بلکه به خاطر حسادت، تا جایی که حسادت بر امیرالمؤمنین علیهالسلام را
صفحه 43 از 60
ابن ابیالحدید از علماء اهل سنت، مسلم و امري طبیعی در قریش دانسته است. [ 181 ] . و امیرالمؤمنین علیهالسلام در اینباره
به خدا قسم! انتقام قریش از ما، فقط به خاطر این است که خدا ما را انتخاب کرد و بر آنها برگزید. [ 182 ] . [ صفحه » : میفرماید
146 ] با توجه به توضیح کلام خلیفه، برگردیم به بیان جو حاکم بعد از وفات پیامبر صلی اللَّه علیه و آله: با آنکه مردم معتقد به
فضیلت حضرت امیر علیهالسلام بوده و خود از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله وصایت حضرت را شنیده بودند، اما با سیاست بعضی و با
قریش کراهت داشتند که جمع بین نبوت و خلافت کنید، » : تطمیع و تهدید مخالفان، کار به جائی رسید که خلیفه ثانی میگوید
قریش بر علیه من همداستان شدند، همانگونه که بر علیه » : و حضرت امیر علیهالسلام میفرماید .« پس بر علیه شما اجتماع کردند
ناگهان دیدم که هیچ یار و یاوري جز خویشان خود » : 183 ] . و کار به جائی رسید که حضرت میفرماید ] « پیامبر اجتماع کردند
ندارم، آنان را از مرگ حفظ کردم، و چشمانم را در حالی که پر از خاشاك بود فروبستم، و آشامیدم در حالی که در گلویم
استخوان بود، صبر کردم بر گرفتن گلو و خفه شدن، و تحمل کردم نوشیدن حوادثی را که تلختر از حنظل (گیاهی بسیار تلخ) بود.
184 ] . این جاست که امیرالمؤمنین علیهالسلام براي حفظ اسلام چارهاي جز صبر نمیبیند، و خود و بعضی از منافع اسلام را فداي ]
دیدم صبر کردن بر همه مصائب- از اینکه » [ اصل اسلام میکند و ذوالفقارش در نیام میرود و در اینباره میفرماید: [ صفحه 147
اختلاف در مسلمانان بوجود آید، و در شرائطی که مردم تازه اسلام آوردهاند خون آنان ریخته شود، و دین و عقائد مردم تکان
185 ] . و در جاي ] «. خورد در حالی که به کوچکترین سستی، مردم از دین دست برداشته و دین آنها وارونه میشود- بهتر است
از بیعت امتناع کردم، تا آنکه دیدم گروهی از دین دست برداشته و مردم را دعوت به از بین بردن دین حضرت » : دیگر میفرماید
محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم میکنند، ترسیدم اگر اسلام را یاري نکنم در اسلام شکافی حاصل شود، یا آن را از بین ببرند که
اگر نمیترسیدم از اختلاف ...» : 186 ] . و در جاي دیگر قسم یاد میکند و میفرماید ] «... این مصیبت بر من بزرگترین مصیبتها بود
187 ] . کلمات حضرت ] « مردم و اینکه کفر برگردد و اسلام رخت بربندد، به تحقیق راه دیگري غیر از صبر در پیش میگرفتم
گویاي این مطلب است که دین امیرالمؤمنین علیهالسلام اقتضاء میکند در مقابل دشمنان صبر کند و جهاد او صبر مظلومانه است،
چرا که از طرفی دشمن قصد از بین بردن دین را دارد و به کمتر [ صفحه 148 ] از آن آرام نمیگیرد و از طرفی دنیاپرستان
فرصتطلب، قصد حکومت دارند و براي رسیدن به آن به هر اقدامی دست میزنند و از سوي دیگر بیشتر مسلمانان، تازه اسلام
آوردهاند و به کوچکترین ضربهاي دست از اسلام برمیدارند. در این شرائط به صبر امیرالمؤمنین علیهالسلام اسلام حفظ میشود و
باید ذوالفقارش غلاف شود. اما با تمام این شرائط، لازم است حقایق موجود، به آیندگان منتقل گردد و مظلومیت علی علیهالسلام
به فریاد کشیده شود، و بر ظلمی که به بشریت میشود ناله برآید. اگر علی علیهالسلام سخن بگوید، شمشیرهاي دشمنان اسلام از
نیام بیرون میآید، و خونها بر زمین ریخته میشود، و به اصل اسلام ضربه میخورد. پس امیرالمؤمنین علیهالسلام براي جمعآوري
قرآن در کنج خانه مینشیند و سکوت میکند. اینک چه کسی میتواند وارد این میدان شود؟ تا اسلام حفظ شود و از سوي دیگر
حقایقی که همه از آن اطلاع دارند به بوتهي فراموشی سپرده نشود و به نسلهاي آینده منتقل گردد، و حقانیت و مظلومیت
امیرالمؤمنین علیهالسلام بازگو شود و شمشیرها از نیام بیرون نیاید، و از طرفی خلیفه به آیندگان معرفی گردد و قدرت حکومت
اسلامی از هم پاشیده نشود. تنها یادگار پیامبر صلی اللَّه علیه و آله، فاطمه علیهاالسلام است که میتواند وارد این میدان شود و شعار
مناسبی چون فدك را براي این افشاگري دارد، که از [ صفحه 149 ] طرفی فریاد بزند و اعتراض و افشاگري کند و همه را زیر سوال
ببرد، و از سوي دیگر شمشیرها برهنه نشده و خون مسلمانی ریخته نشود و اسلام تضعیف نگردد؛ اینجاست که فدك همچون
ذوالفقار علی علیهالسلام براي مبارزه انتخاب میشود...!!!
آثار قیام
صفحه 44 از 60
تنها فاطمه علیهاالسلام بود که میتوانست در آن دوران مخوف، حرکتی با این وسعت انجام دهد. این بود که فریادش چون چراغی
یادگار پیامبر حق » : هدایتگر و رعدي غران و شمشیري بران، در دنیاي اسلام پیچید و در بین مسلمانان زمزمههائی بلند کرد! گفتند
تا جایی که خلیفه مجبور به توهین، و تهدید امیرالمؤمنین علیهالسلام و مسلمانان شد. [ 188 ] . این موج آرام نگرفت و در زمان « دارد
عمر موجب شد مقداري از اموال به وارثان زهرا علیهاالسلام برگردانده شود. و از طرف دیگر وجود زهرا علیهاالسلام و قدرت بر
] . [ افشاگري او موجب شد که در زمان حیات مظلومانهاش، نتوانستند از امیرالمؤژمنین علیهالسلام و بنیهاشم بیعت بگیرند. [ 189
صفحه 150 ] و همچنین حرکت حضرت زهرا علیهاالسلام باعث شد که امیرالمؤمنین علیهالسلام تحت پوشش فدك بعضی از حقایق
را طرح کند و اتمام حجت بنماید (که آمدن به مسجد و نامه به ابوبکر، از این موارد بود). اثر دیگر حرکت حضرت زهرا
علیهاالسلام به زانو درآمدن خلیفه است. خلیفهاي که مسلمانان را به جرم خمس ندادن مستحق قتل میدانست؛ خلیفهاي که در
مقابل قتل و غارت- خالد قبیلهاي را که شهادتین میگفتند و کشتن مالک بن نویره رئیس آنها را، و همبستر شدن با زن او در همان
شب- به خالد مدال افتخار میدهد و او را شمشیر خدا میخواند؛ در مقابل افشاگري زهرا علیهاالسلام به ناچار سکوت میکند و در
مقابل وعدههاي نفرین و عذاب گریه مینماید، بلکه در موردي به ناچار فریاد عزل خود را سر میدهد (اگر چه شعار است ولی این
[ شعار را در هنگام ضعف و نداشتن اسلحهاي در مقابل حریف استفاده میکند) که مورخین اهل سنت نیز آن را نقل کردهاند. [ 190
. [ صفحه 151 ] یک مورد آن زمانی است که خلیفه براي جلب افکار عمومی، و جلب رضایت فاطمه علیهاالسلام، به خانه آن
هر یک از » : مظلومه رفت و با برخورد شدید حضرت مواجه شد. در این جا با گریه از خانه حضرت بیرون آمد و در بین مردم گفت
191 ] . مهمتر ] .« شما شب هنگام آسوده کنار همسرش میخوابد (کنایه از راحتی) بیایید بیعت خود را پس بگیرید و مرا عزل کنید
از همهي آثار، حرکتی بود که حضرت به عنوان حمایت از دین و مقام ولایت، آغاز کرد و مردم را تبدیل نمود به مبلغین حقایق و
[ مظلومیت دین و اهل دین و... [ صفحه 152
امیرالمؤمنین و فدك
ارتباط امیرالمؤمنین علیهالسلام با فدك در دو دوره باید بررسی نمود: 1- دوران مخاصمات حضرت زهرا علیهاالسلام با حکومت،
: [ درباره فدك. 2- زمان خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام. از دوران اول، دو اقدام از اقدامات حضرت در کتب ثبت شده است [ 192
اقدام اول: بعد از حضرت زهرا به مسجد و جواب منفی حکومت درباره فدك، امیرالمؤمنین علیهالسلام به مسجد تشریف آورد و به
ابوبکر فرمود: اي ابابکر! چرا میراث پیامبر را از زهرا علیهاالسلام منع کردي، حال آن که در زمان خود پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و
سلم، در دست زهرا علیهاالسلام بوده است. ابوبکر گفت: فدك بیتالمال است، اگر فاطمه (علیهاالسلام) شاهد بیاورد که پیامبر آن
را به فاطمه علیهاالسلام عطاء نموده است، براي او خواهد بود و اگر شاهد نیاورد، هیچ حقی در آن نخواهد داشت. امیرالمؤمنین
علیهالسلام: آیا دربارهي ما، بر خلاف دستور کتاب خدا- درباره مسلمانان- حکم میکنید؟ [ صفحه 153 ] ابوبکر: خیر! بر خلاف
کتاب خدا عمل نمیکنیم. امیرالمؤمنین علیهالسلام: اگر در دست مسلمانان چیزي باشد و من ادعایی در آن کردم، از چه کسی بینه
و شاهد میخواهی؟ ابوبکر: حتما از تو شاهد خواهم خواست. امیرالمؤمنین علیهالسلام: پس چگونه شد که از فاطمه تقاضاي بینه
کردي بر چیزي که- در زمان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و بعد از آن- در دست او بود و مالکش بود و مسلط بر آن بود؟ [ 193 ] . تو
از مسلمانان که مدعی بودند شهود نخواستی، همانگونه که اگر من، چیزي را که در دست آنهاست مدعی بودم از من تقاضاي
شاهد و بینه میکردي! ابوبکر که جوابی نداشت ساکت شد. در اینجا عمر به میدان میآید. عمر: اي علی! با ما گفتگو نکن، ما
قدرت بر رد دلائل تو نداریم، فقط یک جمله داریم که اگر میتوانید شاهد عادل بیاورید و گرنه فدك، بیتالمال مسلمین خواهد
بود و براي تو و فاطمه، حقی در آن نخواهد بود. [ صفحه 154 ] تا اینجا، امیرالمؤمنین علیهالسلام به قانونی که براي عموم وضع شده
صفحه 45 از 60
بود، حجت را تمام کرد و کسی جوابی نداشت و خلیفه ثانی با صراحت میگوید: در حجت شما خللی نمیتوانیم وارد کنیم ولی ما
شاهد میخواهیم اگر چه مخالف کتاب خدا باشد. از این به بعد حضرت به طریق دیگر حجت را تمام میکند و آن شهادت ذات
الهی به منزه بودن حضرت زهرا علیهاالسلام میباشد. امیرالمؤمنین علیهالسلام: اي ابوبکر! آیا قرآن میخوانی؟ ابوبکر: آري!
194 ] درباره ما نازل شده است یا ] « انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا » امیرالمؤمنین علیهالسلام: آیا آیه
درباره غیر ما. ابوبکر: درباره شما نازل شده است. امیرالمؤمنین علیهالسلام: اگر چند نفر شهادت بدهند که فاطمه علیهاالسلام دختر
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم معصیتی انجام داده است، چه تصمیمی درباره او میگیري. ابوبکر: بر او حد جاري میکنم،
چنانکه بر دیگران حد جاري [ صفحه 155 ] مینمایم. امیرالمؤمنین علیهالسلام: اگر این کار را انجام دهی، در نزد خدا حتما از
کافرین خواهی بود. ابوبکر: چرا! امیرالمؤمنین علیهالسلام: چون اگر بر علیه فاطمه علیهاالسلام حکم جاري کنی، رد شهادت خدا
نمودهاي و آن را کنار گذاشتهاي و شهادت مردم را در مقابل کلام خدا عمل کردهاي، چنانکه حکم خدا و رسول خدا را- در اینکه
قرار دادند فدك را براي فاطمه علیهاالسلام- رد کردي و حال آنکه او در زمان حیات پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم آن را
تحویل گرفت؛ و در مقابل، قبول کردهاي شهادت یک عرب بیابانگرد بیفرهنگ را، و از فاطمه علیهاالسلام فدك را گرفتی. گمان
میکنی که فدك بیتالمال مسلمانان میباشد و حال آن که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: آوردن شاهد و بینه بر مدعی
است و قسم یاد کردن بر مدعی علیه میباشد، تو کلام رسول خدا را در این قضاوت رد کردي. سر و صداي مردم بلند شد و بعضی
بر ابوبکر اعتراض کردند و گفتند: بخدا علی علیهالسلام راست میگوید؛ و چون هدف امیرالمؤمنین علیهالسلام فقط بیان حقایق
بود، از مسجد خارج شد [ 195 ] . در این گفتگوي کوتاه، امیرالمؤمنین علیهالسلام بر آنها اتمام حجت نمود. [ صفحه 156 ] و بر
مسلمانان و تاریخ، حقایق را آشکار کرد. بعد از اتمام این مجلس، در خانهاي اجتماع کردند و گفتند: اگر این گونه باشد، علی کار
را از دست ما خارج خواهد نمود و چارهي کار را قتل (ترور) امیرالمؤمنین علیهالسلام دانستند و خالد بن ولید را، مامور این کار
نمودند. اما ترور نافرجام ماند [ 196 ] ؛ جریان ترور را اهل سنت نیز نگاشتهاند. اقدام دوم: حضرت نامهاي به ابوبکر مینویسند به این
امواج متلاطم را به وسیلهي قدرت کشتیهاي نجات (پیامبر و خاندان او) شکافتید و معیارهاي فخر را، در جمیع گروههاي » : مضمون
اهل فریب، زمین زدید و از نور نورها (پیامبر صلی اللَّه علیه و آله) طلب نور کردید. و سپس تقسیم کردید میراث نیکوکاران پاك
را، و به دوش کشیدید سنگینی گناهان را، به غصب کردن هدیه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برگزیده به زهرا علیهاالسلام. شما را
میبینم که دست و پا میزنید در کوري و گمراهی، مانند: شتر آسیاب که در آسیاب رفت و آمد میکند. به خدا سوگند اگر اجازه
داده میشد به چیزي که به آن علم ندارید، سرهاي شما را از بدنهاي شما درو میکردم، مانند دانههاي درو شده به واسطهي
شمشیرهاي تیز آهنین؛ و میکندم جمجمههاي شجاعان شما را، چنان که چشمان شما درآید و وحشت کنند بدگویان [ صفحه
157 ] و سعایت کنندگان شما. شما از آن روز که مرا شناختید شکنندهي لشکرها، و نابود کنندهي دستههاي انبوه، و از بین برندهي
کثرتهاي شما، و خاموش کنندهي صداهاي شما و شمشیرکش دورانها بودهام، آن هنگام که شما در گوشهي خانههایتان خزیده
بودید؛ و من همان رفیق دیروز شما هستم (یعنی همان قدرت و شجاعت هست ولی مامور به صبرم). سوگند به جان پدرم! دوست
را. آگاه باشید! اگر « احد » و خونهاي « بدر » نداشتید که در بین ما خلافت و نبوت جمع شود، چرا که یادآور میشدید کینههاي
بگویم خداوند چه عذابی براي شما آماده نموده است، استخوانهاي پهلويتان از لرزش ترس، داخل شکمهاي شما خواهد شد؛ اما
اگر بگویم میگویند: علی حسادت ورزید، و اگر ساکت شوم گفته میشود علی از مرگ ترسید؛ هر دوي اینها از علی دور است
دور. آیا این حرفها دربارهي من گفته میشود؟! و حال آنکه با مرگ مأنوس هستم که تو گوئی الان مردهام، من کسی هستم که
داخل دهان مرگ میشدم در شبهاي تاریک، حمل میکردم دو شمشیر سنگین و دو نیزه طولانی را، و در هم شکنندهي پرچمها
بودم در هنگام نالههاي کینه (شدت خشم)، و بر طرف کنندهي غم و غصهها بودم از بهترین خلق (پیامبر صلی اللَّه علیه و آله)، و
صفحه 46 از 60
بالاتر از این به خدا سوگند! علی بن ابیطالب از [ صفحه 158 ] طفلی که مأنوس به پستان مادر میباشد بیشتر به مرگ انس دارد؛
گریه کنند بر شما عزاداران! اگر آشکار میکردم چیزهائی که خداوند درباره شما فرموده است، مضطرب و لرزان میشدید همچون
لرزش طناب در چاه بلند، و خارج میشدید از خانهها براي فرارکردن، و بدون هدف میرفتید (یعنی از شدت اضطراب عقل و تدبیر
را از دست میدادید). ولی آسان میشود بر من آنگاه که خداوند را ملاقات کنم با دستانی کوتاه و عاري از لذتهاي شما، خالی از
چیزهایی که براي خود آماده کردید. دنیاي شما در نزد من نیست، مگر مثل ابري که رفته رفته بالا رود و غلیظ و استوار شود، اما
بعد قطعه قطعه گردد و آنگاه آسمان روشن شود و اثري از ابر نباشد (دنیا نیز ناگهان چون ابر به آسانی و سرعت از دست انسان
گرفته میشود). آرام باشید! به زودي آشکار خواهد شد براي شما غبار و تیرگی، و آثار تلخ اعمال خود را خواهید دید، و ثمر
آنچه را کاشتهاید- سم قطعه قطعه کننده و زهر کشنده- درو خواهید نمود. کافی است خداوند براي حاکم بودن، و رسول خدا
صلی اللَّه علیه و آله و سلم براي حمایت کردن از ما و براي دشمنی کردن با شما، و قیامت براي توقف (و جواب پس دادن نسبت به
اعمال). و خداوند دور از رحمت خود نمیکند در قیامت غیر شما را، [ صفحه 159 ] و بدبخت و نابود نمیکند غیر از شما را، و
این نامه به دست خلیفه رسید؛ با خواندن آن وحشت او را فراگرفت؛ مهاجر و انصار را از .« سلام بر کسانی که تابع هدایت شدند
به خدا قسم! استعفا » : مضمون نامه مطلع کرد و از آنها کمک خواست. کلمات خلیفه مفصل است، اما یک جمله از آن این است
کردم از حکومت، پس قبول نشد و عزل کردم خودم را ولی پذیرفته نشد، همه اینها براي ترس از خشم علی بود و براي فرار از
197 ] . این دو ] .«!؟ جنگ با علی، مرا چه به علی ابن ابیطالب (من کجا و او کجا)، آیا کسی با او جنگ نمود که بر او مسلط شود
اقدام حضرت امیر علیهالسلام چنانکه مطالعه نمودید، اثر عجیبی گذاشت، بوسیله سخنرانی مردم به حرکت افتادند و بوسیله نامه،
ابوبکر به وحشت افتاد؛ اما چون مصلحت در صبر بود حضرت از این حرکتها استفادهاي نکرد، جز تبیین حق خود در مورد فدك و
اگر پیمانم با رسولاللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم نبود، میدید چه » : خلافت و این نشانهاي است براي کلام حضرت که میفرمود
اما در دورانی که حضرت به خلافت رسید، فدك را به فرزندان فاطمه علیهاالسلام تحویل نداد و این .« کسی ضعیف و بییاور است
مسأله باعث شده است که مردم از ائمه اطهار علیهمالسلام در رابطه با آن، سوال کنند. [ صفحه 160 ] از امام صادق علیهالسلام سؤال
به جهت اقتداء به حضرت رسول خدا » : شد: آنگاه که علی علیهالسلام به حکومت رسید، چرا فدك را پس نگرفت؟ حضرت فرمود
صلی اللَّه علیه و آله و سلم، وقتی که مکه فتح شد عقیل خانه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم را در غیاب حضرت فروخته
بود، به ایشان عرض کردند: اي پیامبر خدا! آیا خانه خود را مطالبه نمیکنی؟ حضرت فرمودند: آیا عقیل براي ما خانهاي باقی
گذاشته است؟ ما خاندانی هستیم که برنمیگردانیم چیزهائی که به ظلم از ما گرفته شده است. به همین جهت علی علیهالسلام وقتی
ما خاندانی هستیم که فقط خداوند » : 198 ] . امام رضا علیهالسلام در جواب این سوال فرمود ] «. به حکومت رسید، فدك را برنگرداند
از حقوقی که به ما ظلم شده است انتقام میگیرد. و ما ولی مؤمنان هستیم و براي آنها حکم میکنیم و حقوقشان را از ظالمان
199 ] . در این دو روایت علت ترك فدك را، ] .« میگیریم. ولی حقوق خود را از کسانی که به ما ظلم کردهاند نمیگیریم
بیاعتنائی به مال میتوان یافت و این دلیل است بر اینکه هدف حضرت زهرا علیهاالسلام مالیت فدك نبود، بلکه مقصود مبارزه با
صفحه 161 ] محمد ] .« مال را اعتنائی نداریم و نمیگیریم اما در مقابل ظالم ایستادگی میکنیم » . ظالم و حکومت وقت بوده است
بن اسحاق میگوید: از امام باقر علیهالسلام سوال کردم: امیرالمؤمنین علیهالسلام وقتی به خلافت رسید، نسبت به سهم خویشان پیامبر
از خمس، چه تصمیمی گرفت؟ حضرت فرمود: آن را مثل ابوبکر و عمر، جزء بیتالمال قرار داد. عرض کردم: چرا؟! در حالی که
براي خاندان پیامبر است. فرمود: بخدا قسم خاندان پیامبر چیزي نمیگویند مگر مطابق نظر پیامبر. « ذيالقربی » شما میگوئید: سهم
عرض کردم: چه چیز مانع علی علیهالسلام بود. فرمود: علی علیهالسلام دوست نمیداشت (در رابطه با چیز که سودش به خاندان
خودش میرسید) مردم بگویند: علی مخالفت ابوبکر و عمر نمود. [ 200 ] . در این خبر علت عدم رجوع به سهم ذيالقربی از خمس،
صفحه 47 از 60
جو حاکم بر زمان بود، اگر چه امیرالمؤمنین علیهالسلام در بعضی امور، از مخالفت ابوبکر و عمر ابائی نداشت، چنانکه میبینیم
دستور به تساوي دریافتی مسلمانان از بیتالمال فرمود. [ 201 ] حتی تبعیضاتی که بود مانند حقوق همسران پیامبر صلی اللَّه علیه و
آله، همه را مساوي مسلمانان دیگر قرار [ صفحه 162 ] داد. اما در این مورد (فدك)، چون حق بنیهاشم است به رویهي گذشته، آن
را جزء بیتالمال قرار داد؛ چرا که نگویند: علی علیهالسلام چون به حکومت رسید، در امور مالی خاندان خود وسعت داد و بر
و یا فدك و اموال دیگر را برگرداند و این وسیلهاي شود تا بر علیه او جوسازي کنند و مردم « ذيالقربی » خلاف ابوبکر و عمر سهم
حاکمان قبل از من اعمالی مخالف رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله » : سادهلوح نیز از او جدا شوند که خود در جاي دیگر میفرماید
و سلم انجام دادهاند و در مخالفت کردن با حضرت تعمد داشتند، عهد او را نقض کردند و سنت او را تغییر دادند. اگر من مردم را
مجبور به ترك بدعتها کنم و همهي احکام و سنتهاي زمان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را برگردانم، لشکریان از من جدا خواهند
شد و با عدهاي از شیعیان صلی اللَّه علیه و آله- که مقام مرا میدانند و امامت مرا از کتاب خدا و سنت رسول خدا پذیرا شدهاند-
تنها خواهم ماند. بدانید اگر مقام ابراهیم را به جایی که پیامبر گذاشته بود برگردانم و فدك را به ورثه فاطمه علیهاالسلام تحویل
[ 202 ] . [ صفحه 163 ] «... دهم... مرا تنها خواهند گذاشت
فتح خارقالعاده
بعد از آنکه معلوم شد فدك از جنبه مالی اراده نشده، بلکه شعاري براي قیام بود، مناسب است بحثی را که فقط در کتب شیعه ذکر
شده طرح کنیم. در بعضی روایات براي فتح فدك ماجرائی ثبت شده که خلاصهي مجموع آنها عبارت است: جبرئیل بر پیامبر صلی
اللَّه علیه و آله و سلم نازل شد و حضرت را به یک چشم برهم زدن به فدك برد، مردم فدك صدائی چون حمله سپاه دشمن
شنیدند، از ترس درهاي شهر را بسته کلیدها را به امینی سپردند و خود به کوهها پناه بردند. جبرئیل کلید را از نزد امین برداشت،
اي پیامبر! فدك چیزي است که خدا مختص تو قرار » : حضرت را داخل شهر نمود و حدود فدك را مشخص کرد و عرضه داشت
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم به خانه زهرا علیهاالسلام برگشت و خبر فتح .« داده است و سپس کلید آن را به حضرت تحویل داد
من مهریه مادرت خدیجه را پرداخت نکردهام، در مقابل آن فدك را به تو و » : غیر عادي فدك را به دخترشان اعلام نمود و فرمود
203 ] و بعد از آن اهل فدك براي مصالحه خدمت حضرت [ صفحه 164 ] رسیدند. در این احادیث براي ] .« فرزندان تو هدیه میکنم
فتح فدك، ماجرایی خارقالعاده ذکر شده است. با توجه به جریان فدك، بعد از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم، و علم ازلی الهی
به آنچه که واقع خواهد شد، استفاده از راهی فوق طبیعت، براي اتمام حجت چیزي دور از انتظار نخواهد بود؛ و علت هدیه پیامبر نیز
در همین مطالب نهفته است وگرنه فاطمه زهرا علیهاالسلام احتیاجی به زمین نخواهد داشت. یعنی علت فتح غیر طبیعی فدك و هدیه
[ آن به فاطمه علیهاالسلام، آن است که فدك شعاري براي خاندان رسالت شود. [ صفحه 165
فدك در خلافت عمر
عمر کسانی را براي قیمت