گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
فقه و فضائل فاطمه و علی







در صحیح بخاري و مسلم است که ابن مخرمه «. فاطمه پاره تن من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده است » : مگر پیامبر نفرمود
رضاي فاطمه » : 27 ] . و مگر نفرمود ] «. فاطمۀ بِضْ عَۀ مِنّی یُؤذِینی ما آذاها ویریبنی ما رابها » : گفت: شنیدم از پیامبر که در منبر فرمود
إنّ النبیّ (صلی الله علیه وآله) قال لفاطمۀ إنّ الَله یَغْضِ بُ » : ابن ابی عاصم روایت کرده «. رضاي خدا و غضب او غضب خداوند است
إنّ رسول الله قال: علیّ وفاطمۀ والحسن والحسین، أنا » : 15 ] . همچنین ترمذي از قول زید بن ارقم آورده ] .« لِغَضَبِکَ وَیَرضی لِرِضاكَ
هر که با علی و فاطمه و حسنین بستیزد من با آنها بستیزم و هر که مسالمت کند با وي » [16] ؛« حربٌ لمن حاربهم وسِلْمٌ لمن سالَمَهُم
خشم خدا شدّت گرفت بر کسانی که با آزردن عترتم » [17] .« اشتدّ غضب الله عَلی مَن آذانی فی عترتی » : ونیز فرمود «. مسالمت کنم
« انّها فاطمۀ الزهراء » ؛ دکتر محمّد عبده یمانی، یکی از دانشمندان اهل سنّت عربستان سعودي در کتاب ارزشمند خود «. مرا آزردند
شکّی نیست که آن جناب سرآمد زنان عالم » : فصلی را به فقه حضرت فاطمه اختصاص داده و در بخش هایی از آن می نویسد
است، سیّده فقیهه و فاطمه که در انتقال دادن دین و دعوت و شناخت قرآن و سنّت توانمندي بالایی داشت... هنگامی که از فقه و
صفحه 10 از 21
دانش او در قالب روایات سخن می گوییم می بینیم در موارد بسیاري با مسائل فقهی مواجه بوده و در آن مسائل به نور خداي
اگر » . [18] «. عزّوجلّ می نگریسته و خداوند قلب او را نورانی ساخته و وي را گرامی داشته و از زنان برگزیده عالم قرار داده است
در کتاب هاي روایی تتبّع کنیم موارد بسیاري از فقه و درایت فاطمه را خواهیم یافت که به اعتراف اهل تحقیق، به صورت یک
کتاب مستقل می توان ارائه داد. حضرت فاطمه (علیها السلام) داراي روحی دانا و فهمی دقیق نسبت به اسلام و احکام آن بود... او
با فقه کامل از کتاب خدا و سنّت رسول (صلی الله علیه وآله) عمل می کرده و اصرار داشته که همه اعمال و رفتارش تابع سنّت
« کسی را ندیدم راستگوتر از فاطمه » : 19 ] . و در همین کتاب از قول عایشه آورده که گفت ] «. مصطفی و هدایت آن حضرت باشد
20 ] . و بالاخره سراسر این کتاب و صدها نظیر آن از قلم عامّه و خاصّه مشحون از فضائل صدیقه طاهره (علیها السلام) است. و اینها ]
را دستگاه خلافت نیز مانند هزاران راوي و محدّث دیگر به یاد داشته است؛ امّا در ماجراي فدك برخوردشان چنان بود که دیدیم و
نیز درباره امیرمؤمنان (علیه السلام) و مقامات و فضایل و حقانیت و صدق و علم و منزلت معنوي او احدي تردید نداشته و کتب عامّه
نیز آکنده از ذکر مناقب آن حضرت است. ابن حجر هیثمی با اینکه از متع ّ ص بان سرسخت عامّه است، در کتاب صواعق، چهل
حدیث از پیامبر (صلی الله علیه وآله) در فضائل امیرالمؤمنین آورده و علاوه بر آن، فضائل دیگري براي آن حضرت و خاندانش
علی با قرآن و قرآن با علی » [21] ؛« عَلِی مَعَ الْقُرْآن وَالْقُرآن مَعَ عَلِیّ لا یَفْتَرِقان حَ تّی یَرِدا عَلَی الْحَوض » : برشمرده است. از جمله
یعنی از همه شما بهتر علی قضاوت و داوري ؛« أقضاکم علی » و «. است و این دو جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند
الصدیقون » : و نیز «! خدایا قلبش را هدایت کن و زبانش را استوار دار » [22] ؛« اَللّهُمَّ اهْدِ قَلبَهُ وَثَبِّتْ لِسانَهُ » : کند. و دعا درباره او که
و نیز «. سه تن صدیقان اند، حبیب نجار و مؤمنِ آل یاسین و علی که افضل همه آنهاست » [23] ؛« ثَلاثَۀ؛ وَعَلِیّ بْن أبِی طالِب أَفْضَلُهُمْ
علی با حقّ است و حق با علی، از » [24] ؛« عَلِیٌّ مَعَ الْحَ قّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیّ لَنْ یَزُولا حَ تّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوض » : از سخن پیامبر است
علی نسبت به من، همانند سر » [25] ؛« عَلِیٌّ مِنّی بِمَنْزِلَۀ رَأسی مِنْ جَسَدِي » : و نیز «. یکدیگر جدا نشوند تا در کنار کوثر نزد من آیند
همچنین ابن حجر از قول ابوبکر آورده که گفت: از پیامبر (صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود: «. من نسبت به پیکر من است
حال با چنین فضایلی آیا جاي آن داشت «. علی نسبت به من همانند منزلت من با خداي من است » [26] ؛« علی مِنّی بمنزلتی من ربّی »
که خلیفه از زهرا (علیها السلام) شاهد بخواهد و شهادت علی (علیه السلام) را رد کند و گواهی حسنین را نادیده بگیرد؟! اسف
بارتر اینکه در مناقشات مربوط به فدك حرمت حریم ولایت را پاس ندارد؟! ابن ابی الحدید متن خطبه اي را از ابوبکر در پاسخ به
خطابه تاریخی حضرت زهرا (علیها السلام)نقل کرده که از گستاخی و جسارت وي نسبت به اهل بیت پرده برمی دارد و نگارنده
این مقال حتّی نقل آن سخنان را دور از ادب می داند. وي پس از نقل آن خطبه موهن، می نویسد: من سخنان ابوبکر را براي نقیب
ابویحیی جعفر بن یحیی بن ابوزید خواندم و گفتم: او به چه کسی گوشه می زند؟ پاسخ داد: گوشه نمی زند بلکه به صراحت می
گوید! گفتم: اگر صریح بود از تو نمی پرسیدم. او خندید و گفت: علی بن ابی طالب (علیه السلام) را اراده کرده است. گفتم همه
این سخنان را براي علی گفته است؟! پاسخ داد: آري، پسرم، پادشاهی است! گفتم: انصار کجا بودند؟ گفت: آنها نام علی را فریاد
27 ] . آري پادشاهی است! دنیا و حکومت و ریاست چند روزه که ] «. کردند و او براي جلوگیري از بلوا و آشوب آنها را نهی کرد
آدمی را به اینجا می کشاند تا حرمت حریم حق را می شکند و همه ارزشها را زیر پا می گذارد! 3 چنانکه در مناقشات فدك آمد،
ما » ؛ پاسخ خلیفه به فاطمه زهرا (علیها السلام) در پی اعتراض به غضب فدك استناد به روایتی بود که جز وي آن را نقل نکرده است
در حالی که در آغاز امر، سخن از میراث نبود. فاطمه رفع تعرض از ملکی را می خواست که در «. پیامبران ارث نمی گذاریم
تصرف وي بوده و پیامبر سه سال قبل از رحلت، خالصه خود را به دخترش داده بود، امّا ابوبکر به جاي اینکه با منطق صحیح پاسخ
زهرا را بدهد، سخن را به انحراف برد و بحث میراث را پیش کشید. و چون سخن از میراث به میان آمد، ناگزیر دفاع زهرا (علیها
السلام) در این حال به گونه دیگر شد و در حقیقت به یک بحث اساسی در باب میراث به عنوان حکمی از احکام الله تبدیل گشت
صفحه 11 از 21
که «. از پیامبر کسی ارث نمی برد » و موضع حضرت زهرا (علیها السلام) در این مناقشه درست ردّ دعاوي خلیفه بود که مدعی شد
این بر خلاف قانون ارث است که به صورت عام براي همه در قرآن تعیین شده و تخصیص آن غیر موجّه و بدون دلیل است.
همانگونه که وراثت انبیا نیز در قرآن طی آیاتی مطرح گردیده و در این جهت فرقی میان آنها و دیگران نیست و وارث؛ اعم ازاینکه
دختر باشد یا پسر، از اسلاف خود ارث می برد و روایت مورد استناد ابی بکر خبر واحدي بیش نیست که جز خلیفه راوي ندارد و
هرگز نمی توان با چنین روایتی عمومات قرآنی را تخصیص زد. به عبارت دیگر میراث از احکام مصرّح و عام است که کتاب الله
بدان ناطق است و روایت ابی بکر به فرض صحّت خبر واحد و قطع نظر از مشخصات راوي، اگر شرایط و قراین حالیه و موقعیّت
زمان و مکان و بحران امر خلافت را هم در نظر بگیریم کمترین اعتباري براي آن خبر نمی توان در نظر گرفت. نه تنها از نظر شیعه
بلکه از دیدگاه بسیاري از محقّقین عامّه که تخصیص کتاب الله را با خبر واحد جایز نمی دانند. به هر حال با توجّه به شرایط
پیشگفته، حضرت زهرا (علیها السلام) مصمّم به میدان آمد تا از حریم دین دفاع کند که از مسأله فدك فراتر و مهم تر بود.
دفاع زهرا و شکایت به جمع عمومی
پس از آنکه ابوبکر به استناد روایتی به تصرف فدك اقدام کرد و وکیل فاطمه زهرا (علیها السلام) را خلع ید نمود و آن حضرت از
این اقدام آگاه شد، چادر بر سر افکند و با جمعی از زنان بنی هاشم راهی مسجد گردید و این در حالی بود که ابوبکر در جمع
مهاجر و انصار حضور داشت. آنگاه پرده اي زدند و زهرا (علیها السلام) ناله اي از دل برآورد که همه اهل مسجد به گریه افتادند.
سپس اندکی درنگ کرد تا صداي گریه فرونشست و آغاز سخن نمود و خطبه غرّایی ایراد فرمود و از نعمت رسالت حضرت محمّد
(صلی الله علیه وآله) و فلسفه احکام آسمانی سخن گفت، آنگاه در مورد خطر رجعت به جاهلیّت به مردم هشدار داد و در فرازي از
آن خطابه تاریخی مسأله میراث خود را از رسول خدا عنوان کرد و محرومیّت از ارث پدر را حکم جاهلیّت خواند و مردم را مورد
هیهات، مسلمانان! اي پسر ابی قحافه چرا من از ارث پدر » : نکوهش قرار داد که چرا در برابر این جریان سکوت کرده اند؟! گفت
محروم شوم؟ آیا خداوند گفته تو از پدرت ارث ببري و من از پدرم ارث نبرم؟! چه حکم ناروایی آوردي و گستاخانه به قطع رحم
دست یازیدي و عهد و پیمان شکستی! کتاب خدا پیش روي شماست و به عمد به آن پشت پا زدید و به دور افکندید. خداي
عزّوجلّ می فرماید: (وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ...) و در داستان یحیی و زکریا می گوید: (فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً - یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ
یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِ یّاً) [ 28 ] و نیز می فرماید: (یُوصِ یکُمْ الُله فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُْنثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ...) و
لاقْرَبِینَ...) [ 29 ] . و شما پندارید که من بهره و میراثی از پدر ندارم! آیا خداوند 􀁤 همچنین فرمود: (إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِ یَّۀُ لِلْوَالِدَیْنِ وَا
آیه اي را به شما اختصاص داده و پدر مرا از حکم آن استثنا کرده است؟ یا می گویید: (ما اهل دو ملت ایم) اهل دو ملّت از
[ یکدیگر ارث نمی برند؟! آیا من و پدرم از اهل یک ملّت و دین نیستیم؟! آیا شما به خاصّ و عام قرآن از پیامبر داناترید؟! و... [ 30
. چنانکه ملاحظه می کنیم: تمام تکیه سخن دختر گرامی پیغمبر این است که چرا خلیفه و یارانش کتاب خدا را نادیده گرفته اند و
به احکام جاهلیّت رجعت نموده اند. در حقیقت فدك بهانه است براي مسأله اي مهم تر و آن اعتراض به زیر پا گذاشتن آیات
صریح قرآن با دستاویز روایتی مجهول که جز خلیفه راوي ندارد. در حالی که چند صباحی بیش از رحلت آن حضرت نگذشته و
جریان هاي روز، اسلام و مسلمین را با شتاب به جاهلیت منسوخ پیشین سوق داده است و اگر در لحظات نخستین غیبت پیغمبر چنین
رجعتی آغاز گردد، آینده تاریخ چه خواهد شد؟! و این بود رسالت فاطمه زهرا (علیها السلام)در دفاع بی وقفه از آیینی که پدرش
بنیان نهاده و احکامی که پی افکنده و باید براي آینده بشریت تا رستاخیز جاودانه بماند. دفاعیّه زهرا (علیها السلام) هر چند در آن
لحظه ها در بازگرداندن حق او بی اثر ماند و ابوبکر همچنان در تصرف فدك پاي فشرد امّا در وجدان ها و بستر تاریخ اسلام تأثیر
عمیق برجاي نهاد. حقایقی را روشن کرد. مطالب زیر پرده اي را افشا نمود و خط و نشان ها را نقش بر آب ساخت. پرده از چهره
صفحه 12 از 21
سیاستمداران حاکم برافکند. به همگان آموخت که چگونه باید از حریم دین و قرآن و ولایت دفاع نمود و به حرکت بی امان ادامه
داد و با اعراض از دستگاه خلافت و مهجور ساختن آن با مبارزه منفی و وصیت به عدم حضور غاصبان در نماز و تشییع جنازه و
دفن و مزارش این طرح مقدس را تکمیل نمود و این پرسش همواره پیش روي انسان هاست که چرا دختر گرامی پیامبر شبانه دفن
شد و قبرش در اختفا ماند؟! ولأيّ الأمور تدفن سرّاً بنت خیر الوري وتعفی ثراها
حدیث مورد استناد در مصادره فدك
که مورد استناد خلیفه در تصرف فدك بود، از هیچ « لا نورث ما ترکناه صدقۀ » : از بررسی منابع روایی استفاده می شود که حدیث
یک از روات و صحابه، جز ابوبکر نقل نشده است. بخاري از سه طریق به نقل این روایت پرداخته که هر سه به عایشه منتهی می
فاطمه و عباس نزد » شود و عایشه نیز از قول پدرش ابوبکر روایت می کند. بنا به روایت بخاري، زهري از قول عایشه نقل کرده که
ابوبکر آمدند و میراث خود از رسول خدا را مطالبه کردند که شامل فدك و بخشی از خیبر بود و ابوبکر در پاسخ گفت: شنیدم
از ما ارث برده نشود، آنچه به جاي ماند صدقه است و .«... لا نُورث ما تَرَکْناهُ صَدَقَۀ » : پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) می فرمود
خاندان پیامبر نیز از این مال خواهند خورد. ابوبکر اضافه کرد: به خدا کاري را که پیغمبر می کرد من ترك نکنم. در پی اظهارات
31 ] . همچنین ابن ابی الحدید در چند مورد از شرح ] «. ابوبکر، فاطمه (علیها السلام) از او روي برتافت و تازنده بود با وي حرف نزد
را جز ابوبکر کسی از پیامبر نقل نکرده است. « لا نَورث ما تَرَکْناهُ صَدَقَۀ » نهج البلاغه تأکید می کند که مشهور این است: حدیث
32 ] . همچنین از بررسی منابع عامّه چنین استفاده می شود که حدیث مورد استناد را حتّی همسران رسول خدا نشنیده بودند. ابن ]
ابی الحدید از قول عایشه آورده است که همسران پیغمبر (صلی الله علیه وآله) عثمان بن عفان را نزد ابوبکر فرستادند تا میراث آنها
را از خالصه و فئ رسول الله مطالبه کند و من (عایشه) آنها را از این خواسته منع کردم و گفتم از خدا نمی ترسید! مگر نمی دانید
33 ] حال اگر موضوع نفی وراثت از مسلّمات دین بود چگونه همسران رسول خدا آن را ] «... ما ارث نمی گذاریم » : که پیغمبر فرمود
نشینده بودند و تنها عایشه به رد و انکار آن پرداخت؟! و چرا عثمان خودش به آنان پاسخ نداد که از پیامبر کسی ارث نمی برد؟!
چنانکه در روایت بخاري ملاحظه کردیم، گفتار عایشه نیز مستند به گفتار پدرش ابوبکر است و مستقیماً از پیامبر نقل روایت نکرده
پایه محکمی نداشته و مورد قبول همگان نبوده « نفی وراثت از پیامبر » است. از مجموع این وقایع می توان استنباط کرد که حدیث
است. مؤیّد دیگر بی پایه بودن حدیث فوق، برخورد عمر با مسأله وراثت فدك در ماجرایی است که ذیلا از نظر می گذرد. در
علی (علیه السلام) و عباس در زمان عمر بر سر فدك اختلاف کردند، علی (علیه السلام) می » : صحاح اهل سنّت آمده است که
گفت: پیامبر (صلی الله علیه وآله) آن را در زمان حیات خود به فاطمه (علیها السلام)واگذار کرد و عباس این مطلب را انکار می
کرد و می گفت: ملک رسول خدا بودو من وارث او هستم! داوري نزد عمر بردند، امّا عمر از اظهار نظر خودداري کرد و گفت:
34 ] . تعبیر یاقوت حموي در معجم البلدان چنین ] «. من حلّ این مسأله را به خود شما واگذار می کنم، خود بهتر می دانید چه کنید »
هنگامی که عمر به خلافت رسید و فتوحاتی نصیب مسلمانان شد و دولت اسلامی گسترش یافت، عمر با اجتهاد خود در این » : است
35 ] . اگر این روایات صحیح باشد، دالّ بر این است که حکم خلیفه اوّل ] «. مسأله بر آن شد که فدك را به ورثه پیامبر برگرداند
سیاسی و موقّتی بوده و در لحظه هاي حسّاس خلافتش بدان متمسّک شده است وگرنه چگونه عمر درباره تصمیم خلیفه اوّل اهمال
می کرد و آن را به دور می انداخت و فدك را به علی و عباس با عنوان ورثه پیامبر واگذار می نمود؟ [ 36 ] . افزون بر این،
شخصیت امیرمؤمنان (علیه السلام) و منزلت معنوي و مقام ایمانی اوست که قوي ترین حجّت در این مسأله است و این چیزي است
که دو خلیفه بارها به آن اعتراف کرده اند و نظر او را در مسائل و معضلات، ملاك عمل قرار می دادند و در اینجا نیز باید ملاك
اگر علی (علیه السلام) و عباس از پیامبر روایتی شنیده بودند که به موجب آن پیامبر ارث نمی » : باشد. به گفته ابن ابی الحدید
صفحه 13 از 21
گذارد، چگونه آمدند نزد عمر و طلب میراث کردند؟! آیا عباس این را می دانسته و با این حال مطالبه میراث کرده است؟! و آیا
امکان داشت که علی (علیه السلام) این را بداند و به همسر خود اجازه دهد چیزي را مطالبه کند که استحقاق ندارد و به مسجد
بیاید و با ابوبکر محاجّه کند و آن سخنان را بگوید؟! به طور قطع علی (علیه السلام) دعوي فاطمه (علیها السلام) را تأیید می کرده و
اگر صحیح باشد کسی از پیامبر ارث نمی برد، به » : 37 ] . ابن ابی الحدید می افزاید ] «. او را براي دفاع از حقّ خود اجازه داده است
چه دلیل شمشیر و مرکب و نعلین آن حضرت را به علی (علیه السلام) دادند؟ به اعتبار اینکه همسرش (فاطمه (علیها السلام)) وارث
پیامبر است؛ زیرا اگر میراث از پیامبر صحیح نباشد در این جهت فرقی نیست که شیء موروث کم باشد یا زیاد و تفاوتی نمی کند
را کسی جز ابوبکر نقل نکرده است و اگر در عهد « نفی وراثت از پیامبر » 38 ] . خلاصه اینکه: حدیث ] «. که از چه نوع و جنس باشد
ابوبکر، یار و همراهش عمر بن خطاب، از اقدام ابوبکر حمایت کرده، جنبه سیاسی داشته و یک حکم شرعی برگرفته از کتاب و
سنّت نبوده است؛ چرا که اگر حکم شرعی بود، از هر کس سزاوارتر به فهم احکام شریعت و حمایت از آن، علی بن ابی طالب
(علیه السلام) بود که احدي از صحابه حتّی ابوبکر و عمر نیز منکر آن نشده اند؛ همانگونه که منزلت معنوي و صدق گفتار فاطمه
زهرا (علیها السلام) صدیقه طاهره، پاره تن پیغمبر (صلی الله علیه وآله) نیز به اعتراف همه و اقاریر مکرّر عایشه دختر ابوبکر جاي
تردید و انکار نبوده است. حال چگونه امکان داشت مطلبی در باب فدك یا مسأله میراث، از رسول خدا رسیده باشد و ابوبکر آن را
بداند، امّا امیرالمؤمنین (علیه السلام) که باب مدینه علم و حکمت و عالم به تأویل و تنزیل قرآن است و نیز صدیقه امّت از آن
آگاهی نداشته باشند و نعوذ بالله چیزي را ادّعا کنند که به آنان تعلّق نداشته است! و همچنین همانگونه که دیدیم، خلیفه دوّم نیز در
زمان خلافت خود بر اقدام ابوبکر پافشاري نکرد و خلفاي بعدي نیز در چند مقطع تاریخی، فدك را به خاندان پیغمبر (صلی الله علیه
وآله) واگذار کردند.
خلیفه و اعتراف به خطا
از گفته هاي تاریخی می توان استفاده کرد که شخص ابوبکر نیز در باطن امر، به حقانیت حضرت زهرا (علیها السلام) در امر فدك
معتقد بوده است. در این خصوص به چند مورد و شاهد می توان اشاره کرد: 1 در اصول کافی از حضرت موسی بن جعفر (علیهما
السلام) روایتی نقل شده که در بخشی از آن آمده است: در پی احتجاجات حضرت زهرا (علیها السلام) و گواهی امیر مؤمنان (علیه
السلام) و أمّ ایمن، ابوبکر در نوشته اي دستور ترك تعرّض از فدك را صادر کرد و چون فاطمه (علیها السلام) نامه را گرفت و
ذیل « الإمامۀ والسیاسه » 2 بنابر آنچه در کتاب . [ برگشت، در راه عمر خبردار شد و آن نامه را گرفت و پاره کرد و دور ریخت. [ 39
صفحه، به عنوان یک روایت آمده است: هنگامی که ابوبکر و عمر براي عذرخواهی! و عیادت به خانه فاطمه آمدند، ابوبکر با
. [40] .« یا حَبِیبَۀ رَسُول الله، أَ غَ َ ض ناكِ فِی مِیراثِکِ منه وَفِی زَوجِکِ » : اعتراف به اشتباه خود در مورد فدك و خلافت چنین گفت
و آنگاه فاطمه «. اي حبیبه پیامبرخدا، ما تو را درباره میراثت از پدرت و در مورد شوهرت (امر خلافت) خشمگین و ناراحت کردیم »
ما بالک یرثک » ؛«!؟ چگونه خاندان تو از تو ارث ببرند و ما از حضرت محمّد (صلی الله علیه وآله)ارث نبریم » : (علیها السلام) فرمود
ابوبکر هنگام مرگ از چند چیز اظهار پشیمانی و تأسف کرد؛ » : 3 بنابه نوشته مورّخ شهیر، مسعودي . [41] .« أهلک ولا نرث محمّداً
42 ] . در متون روایی و تاریخی، مواردي از ] «. از جمله اینکه گفت: اي کاش به تفتیش خانه فاطمه (علیها السلام) اقدام نمی کردم
این قبیل می توان یافت که بیانگر حقانیت دختر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) در دعواي خود و مظلومیت اهلبیت و محکومیت دستگاه
حاکمه در اقدام خود می باشد. و بهترین داور خداوند است.
تحلیلی از جاحظ در موضوع بحث
صفحه 14 از 21
علماي اهل سنّت نیز در مواردي بر پذیرش این حقیقت ناگزیر شده و عذر خلیفه را نا موجّه خوانده اند و به طور غیر مستقیم روایت
خلیفه را مخدوش دانسته، مدافعات برخی متعصبان عامّه را مردود شمرده اند؛ از جمله آنان جاحظ است که در رسائل خود به این
برخی پنداشته اند که دلیل صدق گفتار ابوبکر وعمر در منع میراث و برائت آنها، این است که اصحاب » : مطلب پرداخته، می نویسد
رسول الله (صلی الله علیه وآله) دعوي آنان را رد نکردند؛ یعنی سکوت صحابه در برابر دعوي خلیفه تأییدي بود بر مدّعاي او. سپس
اگر ستمدیدگان و آنان که حقّشان ضایع شده بود و طرح دعوا و شکایت داشتند، » : جاحظ به ردّ این پندار پرداخته و می گوید
معترض نبودند، در این صورت سکوت می توانست دلیل بر صحّت مدعاي خلیفه باشد در حالی که اعتراض فاطمه (علیها السلام) تا
بدانجا پیش رفت که وصّ یت کرد ابوبکر بر جنازه اش نماز نخواند و هنگامی که براي مطالبه حق خود نزد ابوبکر آمد، گفت: اي
ابابکر اگر تو بمیري چه کسی از تو ارث خواهد برد؟ پاسخ داد خانواده ام و فرزندانم. فاطمه فرمود: چرا ما از پیامبر ارث نبریم، و
بالاخره هنگامی که ابوبکر فاطمه را از ارث خود منع کرد و حقّش را نداد و فاطمه ناامید شد و یاوري نیافت. گفت: به خدا تو را
نفرین می کنم. و ابوبکر جواب داد به خدا تو را دعا می کنم... جاحظ سپس به نقل گفتگوي فاطمه با ابوبکر و ملایمت ابوبکر در
برابر سخنان تند فاطمه (علیها السلام) اشاره کرده، در بیان راز این ملایمت می نویسد: این دلیل بر برائت از ظلم و سلامت از جور
نیست؛ زیرا مکر ظالم و سیاست مکّارانه گاه تا آنجا می رسد که مظلوم نمایی کند و سخن متواضعانه و منصفانه به کار بگیرد و در
ادامه با اشاره به اقدام عمر در تحریم متعه می گوید: چگونه می توان عدم اعتراض صحابه را دلیل بر صحّت اقدام کسی دانست در
دو متعه در » ؛« مُتْعَتانِ کانَتا عَلی عَهْدِ رَسُول الله مُتْعَۀ النَّساء وَمُتْعَۀ الْحَجّ أَنَا أنْهی عَنْهُما وَأُعاقِبُ عَلَیهِما » : حالی که عمر در منبر گفت
عهد پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) بود؛ یکی متعه زنان و دیگري تمتّع در حجّ و من از آن دو نهی می کنم و مرتکب آن را
با این وصف، کسی در صدد انکار و ردّ این اقدام عمر برنیامد و آن را تخطئه نکرد و اظهار شگفتی ننمود و از «. مجازات می نمایم
43 ] . مقصود جاحظ این است که خلفا اقدامات متعدّدي داشتند که بر خلاف سنّت و سیره نبوي بود و مردم ] «. او توضیحی نخواست
اینها را می دیدند و اعتراض نمی کردند و این دلیل مشروعیت نمی شود. پس به صرف اینکه مردم دعوي ابوبکر را در مورد ارث
نبردن از پیامبر انکار نکردند، دلیلی بر صحت دعوي او نیست و این موارد مشابه دیگري داشته؛ چنانکه در مورد تحریم متعه حج و
متعه ازدواج از عمر دیدیم، و به گفته جاحظ سکوت در برابر کسی که مسلّط بر اوضاع است و امر و نهی و قتل و عفو و حبس و یا
. [ آزادي را در دست دارد، دلیل روشن و حجّت قانع کننده نیست. [ 44
غصب فدك و جنبه سیاسی آن
برخورد خشونت بار دستگاه خلافت با دختر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) را اگر به دیده تحقیق بنگریم، جنبه سیاسی داشته نه جنبه
دینی. از یکسو می خواستند دست اهل بیت را از مال دنیا تهی کنند که پشتوانه حرکتی در جهت معارضه با غصب خلافت نباشد و
از سوي دیگر زمینه را براي باز پس گیري خلافت فراهم نکنند؛ همانگونه که ابن ابی الحدید می نویسد: در شهر حلّه یکی از علوي
ها به نام علی بن مهنا ذکی معروف به ذوفضائل به من گفت: فکر می کنی چرا ابوبکر و عمر فدك را از فاطمه گرفتند؟ پرسیدم:
خواستند پس از آنکه خلافت را گرفتند انعطاف و نرمشی نشان ندهند و آن حضرت از آنان انعطاف » : چه هدفی داشتند؟ گفت
نبیند و بدینسان زخمی بر زخم هاي دیگر نهادند، و نیز از قول یکی از متکلمین امامیّه به نام علی بن نقی در بلده نیل آورده که
هدف آن دو در تصرّف غاصبانه فدك و خارج ساختن آن از دست فاطمه (علیها السلام) جز این نبود که علی (علیه السلام) با
محصول و در آمد آن قدرت پیدا کند و با ابوبکر در خلافت منازعه نماید و از فاطمه و علی و سایر بنی هاشم و فرزندان
45 ] هر چند ابن ابی الحدید اینگونه اظهارات را مورد انکار و استهزا قرار داده امّا حقیقت امر ] «. عبدالمطلب را در خمس منع کردند
جز این نبوده است.
صفحه 15 از 21
امیرمؤمنان و ماجراي فدك