گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
امیرمؤمنان و ماجراي فدك







دوره بیست و پنج ساله سه خلیفه سپري شد و خلافت ظاهري با همه مشکلات و بحران هایش در کف با کفایت امیرمؤمنان قرار
گرفت. در این حال، آن حضرت می توانست حق برباد رفته اهل بیت را به خاندانش برگرداند. امّا چنین نکرد. چرا؟ این مسأله مورد
تحلیل هاي گونان قرار گرفت؛ برخی تصوّر کردند اقدام علی (علیه السلام) تأییدي بود بر سیره خلفاي پیشین و امضاي غصب
فدك! که این تفسیر ناروایی است؛ چرا که آن حضرت از هر کس بهتر می دانست که فدك متعلّق به فاطمه زهرا (علیها السلام) و
اهل بیت است و براي این موضوع شهادت داد که ابوبکر نپذیرفت! همچنین علی (علیه السلام) همدرد فاطمه بود و موضع گیري
هاي او را در برابر غاصبان تأیید و از وي حمایت می کرد. بنابراین، سکوت آن حضرت در مسأله فدك همانند سکوت او در برابر
تصرّف خلافت بود، پس از اتمام حجّت هاي لازم که مصلحت اسلام و مسلمین آن را ایجاب می کرد. آنچه براي علی و زهرا
(علیهما السلام) اهمّیت داشت و هستی خود را به پاي آن فدا کردند، شریعت والاي احمدي (صلی الله علیه وآله) بود که در مقام
حفظ آن از هرچه هست می توان گذشت؛ خلافت، فدك و بالاتر از همه اینها، جان و تن و هرچه در توش و توان باشد. علی (علیه
السلام) پس از شهادت همسر مظلومش نیز راه و روش دیگري اتخاذ نکرد و با مظلومیت خود و خاندانش روزگار گذرانید. او
هرگز علاقه اي به مال و مقام دنیا نشان نداد و اندیشه آخرت از فکر دنیا مشغولش می داشت. و چنین بود همسر بزرگوارش فاطمه
زهرا (علیها السلام)آنچه در مدافعات آن بانوي بزرگ اسلام محور بود، احکام و سنن الهی بود که پدرش پایه گذاري کرد و
چنانکه گفتیم فدك بهانه اي بیش نبود. امیرمؤمنان (علیه السلام) در ماجراي فدك سخنی دارد که طی نامه اي به عثمان بن حنیف
بَلَی کَانَتْ » : آن را متذکر می شود و این سخن بیانگر موضع آن حضرت در ماجراي تأسّف بار فدك است. در این نامه می نویسد
فِی أَیْدِینَا فَدَكُ مِنْ کُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ، فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْم، وَسَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ، وَنِعْمَ الحَکَمُ اللّهَ. وَمَا أَصْ نَعُ بِفَدَكَ
وَغَیْرِ فَدَكَ، وَالنَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی غَد. جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَتَغِیبُ أَخْبَارُهَا، وَحُفْرَةٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا، وَأَوْسَ عَتْ یَدَا حَافِرهَا،
لاکْبَرِ، وَتَثْبُتُ عَلَی 􀁤 لََاضْ غَطَهَا الحَجَرُ وَالْمَدَرُ، وَسَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاکِمُ، وَإِنَّمَا هِی نَفْسِی أَرُوضُ هَا بِالتَّقُوَي لِتَأْتِی آمِنَۀً یَوْمَ الْخَوْفِ ا
آري، از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، در دست ما تنها فدك بود که گروهی بر آن دیده حرص و » . [46] «. جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ
طمع دوختند و گروهی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند و بهترین داور و حَکَم خداوند است. مرا با فدك و غیر فدك چه
کار! در حالی که آرامگاه فرداي آدمی قبري است که در تاریکی آن آثارش محو شود و اخبارش ناپدید گردد؛ گودالی که اگر با
دست گورکن توسعه داده شود سنگ و کلوخ در آن فرو ریزند و انبوه خاك درزهایش را بپوشاند و همانا نفس سرکش را ریاضت
این سخن به صراحت می گوید: «. می دهم تا در آن روزِ هراس انگیز بزرگ با امنیت در آید و در آن لغزشگاه استوار بماند
واگذاري فدك نه از روي رضایت بلکه از روي بی رغبتی و اعراض از دنیا بود و حکمیت و شکایت را نزد خدا بردن و این خود
در » : اعلام وضع صریح آن حضرت است در مورد فدك. ابن ابی الحدید در شرح این بخش نامه، توضیح جالبی دارد. او می نویسد
أي سامحت وأغضت ولَیسَ یعنی » : این است « فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْم، وَسَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ » : معناي سخن امام که می فرماید
هیهنا بالسخاء إلاّ هذا لا السّخاء الحقیقیّ لأنّه (علیه السلام)وأهله لم یَسْمَحوا بفدك إلاّ غصباً وقسراً وقد قال: هذه الألفاظ فی موضع
آخر فیما تقدّم وهو یعنی الخلافۀ بعد وفات رسول الله (صلی الله علیه وآله). ثمّ قال: ونِعْمَ الحَکَم الله، الحکم الحاکم وهذا الکلام
بدین معنی است «. گروهی به فدك طمع بستند و گروهی سخاوتمند از آن گذشتند » : 47 ] . اینکه می فرماید ] «. کلام شاك متظلّم
که فدك را نادیده گرفتند و چشم از آن پوشیدند و نه جز این. سخاوت در اینجا به معناي سخاوت حقیقی نیست؛ زیرا آن حضرت
و خاندانش فدك را رها نکردند مگر از روي غصب و زور. آن حضرت نظیر این الفاظ را در مورد غصب خلافت پس از وفات
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نیز دارد. و این سخنان نشانه نارضایتی اوست. لذا پس از این سخنان می گوید: بهترین حَکَم یعنی
صفحه 16 از 21
داور و حاکم خداوند است. این سخن سخن کسی است که شکایت دارد و تظلّم می کند. در زیارت غدیرِ امیرمؤمنان (علیه السلام)
نیز به این تظلّم و شکوه اشاره شده و پس از مطرح ساختن غصب فدك به عنوان مصیبتی اندوهبارتر از غصب خلافت و ردّ شهادت
فما أعْمَهَ مِنْ ظُلْمِکَ عَنِ الحَقِّ ثُمَّ أفْرَضوكَ سَ همَ ذَوي القُربی » : علی و حسنین (علیهم السلام) از سوي حاکمان چنین آمده است
مَکْراً وأحادُوهُ عَنْ أهْلِهِ جَوْراً فَلَمّا آلَ الأمرُ اِلَیکَ أجرَیتُهُم علی ما أجْرَیا رَغْبَۀً عَنْهُما بِما عِنْدَ الِله لَکَ فأشبَهَتْ مِحْنَتُکَ بِهِما مِحَنَ
چه کور دل است آنکه حقّ تو را به ستم پایمال کرد، سپس سهم ذوي القربی » «... الأنْبِیاءِ (علیهم السلام) عِنْدَ الوَحْدَةِ وَعَدَمِ الأنْصارِ
را با نیرنگ از تو گرفتند و با جور از اهلش دریغ داشتند. پس چون کار خلافت به تو بازگشت همانگونه که آن دو کردند، عمل
کردي و به امید ثواب الهی از آن روي برتافتی. بدینسان ابتلاي تو به آن دو به ابتلا و امتحان پیامبران شباهت داشت آنگاه که تنها
«... می شدند و یار و یاوري نداشتند
امیرالمؤمنین و تأسی به پیامبر اکرم
نکته دیگري که در زیارت بدان اشاره شد و روایات نیز به آن توجّه داده اند، این است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ماجراي
فدك و خودداري کردن از اعاده آن در دوران خلافتش و تنها اعلام موضع زبانی، به پیامبران خدا و حضرت ختمی مرتبت تأسّی
نمود که اگر از آنان چیزي را به زور می گرفتند از آن چشم می پوشیدند و اعراض می کردند. در این خصوص چند روایت از
امامان معصوم (علیهم السلام) رسیده است؛ از جمله ابراهیم کرخی از امام صادق (علیه السلام)می پرسد: چرا و به چه علّت هنگامی
اقتداءً برسول الله لمّا فتح مکّه وقد باع عقیل بن ابی طالب » : که امیرالمؤمنین به خلافت رسید فدك را رها کرد؟ امام در پاسخ فرمود
داره. فقیل یا رسول الله ألا ترجع إلی دارك؟ فقال: وهل ترك عقیل لنا داراً. إنّا أهلَ بیت لا نسترجع شیئاً یؤخذ منّا ظلماً فلذلک لم
او به پیامبر اقتدا کرد آنگاه که مکّه را فتح نمود و عقیل خانه آن حضرت را فروخته بود. پرسیدند: یا » . [48] « یسترجع فدکاً لمّا ولّی
رسول الله، به خانه خود برنمی گردید؟ فرمود: مگر عقیل براي ما خانه اي گذاشته است؟! ماخاندانی هستیم که اگر به ظلم از ما
«... چیزي را بگیرند باز پس نگیریم، از اینرو امیرالمؤمنین پس از تصدّي امر، فدك را باز پس نگرفت
پرونده فدك در محکمه تاریخ
پرونده فدك هرگز از دفتر محاکمات حذف نشد، نه زهرا و علی (علیهما السلام) آن را نادیده گرفتند و نه فرزندانشان؛ زیرا
همانگونه که گفتیم بُعد معنوي فدك اصل بود و نه ارزش مادّي آن. فدك نماد و مظلومیّت اهلبیت بود و مظلوم باید از مظلومیّت
خود سخن بگوید وگرنه به ظلم صحه گذاشته و این در منطق دین روا نیست. در آینده تاریخ نیز می بینیم که فرزندان فاطمه و علی
(علیهم السلام) هرگاه فرصتی می یافتند داستان فدك را تازه می کردند تا از صفحه تاریخ و جغرافیاي عقاید محو نشود و اگر خود
فدك نیست پرونده اش باز باشد و وجدان ها بر اساس آن داوري کنند و چنانکه وقایع تاریخی نشان می دهد، فدك از محدوده
یک دهکده کوچک و یک مزرعه خارج شد و مفهوم وسیع تري گرفت؛ همان مفهومی که در مدافعات زهرا نیز نقش بنیادین
داشت و بعداً پرده از روي آن برداشته شد.
مفهوم نمادین فدك
حقیقت این است که بحث فدك از مرافعه بر سر یک مزرعه فراتر رفته و شکل کلّی تري به خود گرفته است و آن به اساس
حاکمیت مربوط می گردد. براي نمونه، حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) گفتاري دارد با مهدي عباسی که فدك را با مفهوم
نمادین آن به تصویر می کشد. علی بن ساباط می گوید: هنگامی که ابوالحسن موسی (علیه السلام) بر مهدي عباسی وارد شد و
صفحه 17 از 21
دید که حقوق غصب شده را باز پس می دهد، گفت: اي خلیفه، چرا آنچه از ما به ستم گرفته شده باز پس نمی دهی؟ مهدي
گفت: اي ابوالحسن مقصودتان چیست؟ حضرت داستان فدك و فتح آن براي رسول الله (صلی الله علیه وآله) را به تفصیل بیان کرد
و یادآور شد که این خالصه رسول الله بود و به امر حقّ به زهرا داده شد و در حیات پیامبر در دست فاطمه بود تا اینکه با روي کار
آمدن خلیفه اوّل از دست او خارج شد ولی با مدافعات زهرا (علیها السلام) و گواهی امیرمؤمنان و امّ ایمن، ابوبکر حاضر شد آن را
به فاطمه (علیها السلام) واگذار کند امّا عمر مانع گردید تا بالأخره در تصرّف دستگاه خلافت درآمد. پس از نقل این ماجرا، مهدي
حَدّ مِنها جبل اُحد وحَدّ منها عریش مصر وحدّ منها سیف » : عباسی از امام خواست که حدود فدك را مشخّص کند و امام فرمود
البحر وحدّ منها دَوْمۀ الجندل، فقال له کلّ هذا؟ قال نعم. هذا کلّه ممّا لم یوجف علی أهله رسول الله نجیل ولا رکاب. فقال کثیرٌ و
یک حدّ آن به کوه احد، حدّ دیگرش به عریش مصر (شهري مجاور مصر قدیم) و حدّ سوم به ساحل دریا، و » . [49] .« أنظر فیه
چهارم به دومۀ الجندل (ناحیه اي در شام از طریق مدینه) منتهی می شود. مهدي عباسی گفت: همه اینها؟! امام فرمود: آري اینها
شاید «! سرزمین هایی است که پیامبر با سپاه و لشکر از اهلش متصرّف نشده، مهدي گفت اینها زیاد است! باید در باره آن فکر کنم
مهدي عباسی نیز مقصود امام را فهمیده که اینگونه پاسخ داده است. و ممکن است مفاد سخن امام این باشدکه قلمرو حکومت
اسلامی به غصب درتصرّف حاکمان قرار گرفته و اگر قرار است حق به صاحب آن برگردد، از محدوده فدك فراتر می رود و باید
به خاندان پیامبر واگذار شود؛ زیرا آنها ولی امر مسلمین و صاحب اختیار کشور اسلامی اند، چون تنها آنها هستند که با عدل و داد
حکومت توانند کرد و از حقوق توده ها حمایت خواهند نمود، چون اگر در اختیار افراد نالایق قرار گیرد سرگذشت فدك نیز
بدانجا منتهی می شود که مثلا معاویه آن را سه قسم کند، یک ثلث به مروان حکم بدهد، ثلث دیگر به عمرو بن عثمان بن عفان و
باقی مانده را به یزید بن معاویه! [ 50 ] و یک روز تمام آن در اختیار مروان حکم، دشمن اهل بیت قرار گیرد و همینطور دست به
دست خلفا بگردد و نه تنها به بیت المال و مستضعفان نرسد بلکه در مقاصد شخصی و عیش و نوش حاکمان و حواشی آنها مانند
بقیّه بیت المال صرف شود، چنانکه تحوّلات تاریخی فدك این را نشان می دهد. البته در پاره اي موارد نیز از سوي خلفا همچون
عمر بن عبدالعزیز که تا حدودي به مظالم مردم می رسید، فدك به اهلبیت عودت داده شد. و یا در زمان مأمون نیز به خاندن پیامبر
واگذار گردید که دعبل در این خصوص قصیده اي سرود که مطلعش این بود: أصبح وجه الزمان قد ضحکا برد مأمون هاشم فدکاً
نکته آخري که در اینجا اشاره می شود این «. بر چهره زمان لبخند شادي نشست آنگاه که مأمون فدك را به بنی هاشم برگردانید »
است که این تحوّلات و واگذاري فدك از سوي برخی خلفا و غصب آن از سوي برخی دیگر، نشانگر دو مطلب است: 1 فدك به
عنوان یک ابزار سیاسی و اهرم فشار بر اهل بیت مورد استفاده بوده چنانکه از آغاز نیز چنین بود. 2 آنها پذیرفته بودند که فدك
واقعاً متعلّق به اهل بیت است و باید حقّ به حق دارش برگردد و این نتیجه مدافعات فاطمه زهرا (علیها السلام) بود. که بعدها نیز در
این راستا حرکت هایی صورت گرفت. در هر حال اگر چه فدك به عنوان یک مزرعه یا دهکده اهمّیت آن را نداشت که آنهمه
مورد مناقشه و مناظره قرار گیرد؛ امّا از بُعد سیاسی و بعد معنوي اهمّیت داشت که این را باید محور اصلی مناقشات دانست.
پاورقی
4] آیۀ الله شهید ] . 3] مدینه شناسی، ج 2، ص 492 ] . 2] همان، ص 490 ] . 1] نک: سیّد محمّد باقر نجفی، مدینه شناسی، ج 2، ص 489 ]
5] شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 108 ، چاپ بیروت. [ 6] به روایت محدّث قمی در بیت ] . سیّدمحمّد باقر صدر، فدك در تاریخ، ص 27
10 ] مجمع البیان، و ] . 9] حشر: آیات 6 و 7 ] . 7] معجم البلدان، ماده فدك. [ 8] شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 108 ] . الاحزان، ص 82
12 ] صحیح بخاري، ج 8، صص 3 و 4 و ج 5 ] . 11 ] نک: سوگنامه فدك، صص 134 و 135 ] . نیز نک: اصول کافی، ج 1، ص 443
[15] . 13 ] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 117 ، چاپ بیروت. [ 14 ] به نقل ابن حجر در الاصابه، ج 4، ص 338 ] . ص 82
صفحه 18 از 21
، همان. [ 16 ] همان، و مسند احمد حنبل، ج 2، ص 442 و کتاب فاطمه زهرا، ص 253 ترجمه نگارنده. [ 17 ] کنز العمال، ج 12 ، ص 93
18 ] کتاب فاطمه زهرا، صص 261 و 263 دکتر محمّد عبده یمانی، ترجمه محمّدتقی رهبر. [ 19 ] کتاب فاطمه زهرا، ] . ح 34143
21 ] صواعق، ص 361 و کنز ] . صص 261 و 263 دکتر محمّد عبده یمانی، ترجمه محمّدتقی رهبر. [ 20 ] انّها فاطمۀ الزهراء، ص 311
؛ 25 ] صواعق، ص 366 ] . 24 ] راغب، محاضرات، ج 2، ص 478 ] . 23 ] همان، ص 365 ] . 22 ] همان، ص 351 ] . العمال، ج 11 ، ص 603
29 ] بقره: ] . 27 ] شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 111 ، چاپ بیروت. [ 28 ] مریم: 6 و 7 ] . 26 ] همان، ص 517 ] . کنز العمال، ج 11 ، ص 603
32 ] شرح ] . 31 ] صحیح بخاري، ج 8، ص 3 ] . 30 ] دلائل طبري، صص 116 و 117 ؛ شرح نهج البلاغه، ج 4، صص 129 و 130 ] .180
33 ] شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 115 و نیز معجم البلدان، فدك. [ 34 ] صحیح بخاري، ] . 117 و 127 ، نهج البلاغه، ج 4، صص 114
ج 8، ص 4؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 114 ، چاپ بیروت. [ 35 ] معجم البلدان، ماده فدك. [ 36 ] فدك فی التاریخ،
37 ] شرح ] . صص 47 و 48 ، ضمناً براي شناخت موضع خلیفه دوّم با این مسأله در زمان خلیفه اوّل، بنگرید به کافی، ج 1، ص 443
41 ] همان. [ 42 ] مروج ] . 40 ] الامامۀ والسیاسه، ص 13 ] . 38 ] همان. [ 39 ] اصول کافی، ج 2، ص 443 ] . نهج البلاغه، ج 4، ص 116
45 ] شرح نهج ] . 44 ] به نقل از علامه امینی در الغدیر، ج 7، ص 225 ] . 43 ] الغدیر، ج 7، ص 229 و 230 ] . الذهب، ج 2، ص 301
47 ] شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 107 چاپ بیروت. [ 48 ] علل ] . البلاغه، ج 4، ص 122 ، چاپ بیروت. [ 46 ] نهج البلاغه، نامه 45
50 ] نک: شرح ] . 49 ] کافی، ج 1، ص 443 ] . الشرایع، ج 1، ص 154 ؛ کشف الغمّه، ج 1، ص 494 ، و نیز نک: سوگنامه فدك، ص 202
. نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 111
درباره مرکز