گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و دوم
سورة زخرف



اشاره
این سوره تمام آیاتش در مکّه نازل شده است،امّا از مقاتل نقل شده است که یک آیه از این سوره مکّی نیست و در بیت
. «... ا􀀀 وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْن » المقدّس نازل شده،و آن آیه اینست
تعداد آیات این سوره:
بنظر شامی این سوره هشتاد و هشت آیه دارد،بنظر بقیّه هشتاد و نه آیه.
اختلاف سوره:
حجازي بصري است. « هُوَ مَهِینٌ » دو آیه حم کوفی و آیۀ 52
ثواب قرائت این سوره:
ابن ابی کعب از پیامبر خدا(ص)نقل میکند که فرمودند:هر کس سورة
ص : 177
زخرف را بخواند جزء کسانی خواهد بود که روز قیامت به آنان گفته می شود:
.« اي بندگان من امروز باکی نداشته اند وهی بخود راه ندهید،و بدون حساب وارد بهشت شوید
هر کس سورة حم،را بسیار بخواند خداوند بدن او را در قبر از »: و از ابو بصیر نقل شده است که حضرت صادق(ع)فرمودند
آزار حشرات زمین و ساکنان قبور حفظ کند،تا روز قیامت که زیر نظر لطف الهی و بفرمان خدا همین سوره او را وارد بهشت
.(1) « میکند
مناسبت با سورة قبلی:
چون خداوند سورة حمعسق را با یادي از قرآن و وحی ختم فرموده است،اینک این سوره را نیز با همان مطالب آغاز کرده و
میفرماید:
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ا لَعَلِیٌّ 􀀀 ابِ لَدَیْن 􀀀 اهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( 3) وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ اَلْکِت 􀀀 إِنّ جَعَلْن
􀀀
ابِ اَلْمُبِینِ ( 2) ا 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . حم ( 1) وَ اَلْکِت 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( حَکِیمٌ ( 4) أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ اَلذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ ( 5
ص : 178
1) نور الثقلین جلد 4 صفحۀ 591 به نقل از ثواب الاعمال. -1
ترجمۀ آیات:
بنام خداي رحمان و رحیم 1-حم.
-2 سوگند باین کتاب روشن.
-3 ما این کتاب را قرآنی عربی قرار دادیم تا آن را درك کنید.
از نظر ما بسیار والا و فرزانه است 5-آیا به علّت اینکه شما ملّتی اسراف کننده اید « مادر کتاب » -4 و این قرآن در کتاب اصلی
گمان میکنید ما دیگر از شما رویگردان شده قرآن را بر شما نازل نمیسازیم.
قرائت آیات:
بفتح همزه خوانده اند. « ان کنتم مسرفین » بکسر همزه قرائت کرده اند،و بقیّۀ قراء « ان کنتم مسرفین » اهل مدینه و کوفه بجز عاصم
دلیل قرائت:
یعنی به این علّت که بودید. « لأن کنتم »: بنصب همزه خوانده است معنی می شود « ان کنتم » ابو علی گوید:هر کس
دلالت دارد بر فعل نصفح عنکم که قبل از صفحا « أ فنضرب عنکم الذکر »: است،زیرا جملۀ « اللّ
􀀀
صنع ه » اما صفحا نصبش از باب
حذف شده است.
در زبان عرب از او روگرداندم و به او پشت نمودم،که صفحۀ گردن را بر گردانده است،پس معنی « صفحت عنه » و از نظر معنی
آیه چنین خواهد شد آیا بخاطر آنکه شما قومی اسرافگر هستید از شما روي میگردانیم و عذاب و انتقام خود را بشما یاد آوري
نمی نمائیم؟.
ص : 179
. « سانُ أَنْ یُتْرَكَ سُديً 􀀀 أَ یَحْسَبُ الْإِنْ » : و این آیه شباهت دارد به آیۀ دیگري که میفرماید
انت »: حرف شرط خواهد شد که به دلیل ما قبل از جوابش بی نیاز شده ایم مانند مثال « ان » بکسر همزه « ان کنتم » و امّا بنا بر قرائت
.« ان کنتم مسرفین نضرب »: و مثل آن میماند که گفته باشیم « ظالم ان فعلت کذا
لغات آیات:
یعنی او را ترك کردم، و نسبت به او خودداري کردم. « ضربت عنه و اضربت عنه »: أ فنضرب-گفته میشود
یعنی از من روگرداند،کثیر شاعر گفته و در شعر خود از زنی یاد نموده است. « صفح عنی بوجهه » صفحا-گفته میشود
صفوحا فما تلقاك الا بخیله »
« فمن ملّ منها ذلک الوصل ملّت
این زن از عاشقان خود بسیار روگردان است،و بسیار در وصل بخل میورزد،و هر کس از وصل او اظهار ملال و خستگی »: یعنی
.« کند او نیز فورا اظهار خستگی میکند
یعنی:این زن بسیار صورت بر میگرداند،و صفوح در میان صفات خداوند بمعنی بسیار عفو کننده نسبت به گناهان است،گویا
هنگامی که گناه او را عفو کند. « صفح عن ذنبه »: از مجازات گناهکار با بزرگواري خویش روگردان شده است،گفته میشود
مسرفین-اسراف بمعنی تجاوز نمودن از حد است در معصیت.
معنی آیات:
(حم)
معنایش گذشت.
ص : 180
ابِ الْمُبِینِ) 􀀀 (وَ الْکِت
یعنی:سوگند بقرآنی که حلال و حرام را بیان میکند و قوانین اسلام را که مردم بدان نیازمند هستند تشریح می نماید.
اهُ قُرْآناً عَرَبِیا) 􀀀 إِنّ جَعَلْن
􀀀
( ا
است که یعنی: « للّ البنات
􀀀
و یجعلون ه » سدي گفته است جعلناه یعنی:انزلناه،ولی مجاهد گفته:یعنی قلناه،و نظیر آن
میگویند خدا دختران دارد،عربیا یعنی:قرآن را بزبان عرب نازل کردیم و بطریقه عرب در الفاظ و مفاهیم آن را قرار دادیم،ولی
با این وصف هیچکدام از اعراب نمیتوانند مانند آن بیاورند،و چیزي نزدیک به آن بسازند،زیرا در فصاحت و بلاغت در
سطحی است عالی،یا به این علّت که دانش آنان باین پایه نمی رسد،یا آنکه خداوند آنان را از آوردن نظیر قرآن باز داشته
است، بنا بر اختلافی که در این مورد میان علماء ما وجود دارد.
(لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)
یعنی:تعقّل کنید و درباره قرآن فکر کنید تا بدانید کسی که قرآن بدستش ظاهر شده است درست میگوید.
و این آیه دلالت دارد بر حدوث قرآن زیرا کلمه جعل آورده شده و مجعول عینا همان معناي محدث را دارد.
ابِ) 􀀀 (وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِت
نامیده،براي آنکه کتابهاي دیگر از روي آن « امّ الکتاب » یعنی:قرآن در لوح محفوظ است،بعضی گفته اند اینکه لوح محفوظ
گرفته میشود.
و از زجاج نقل شده است که بدان جهت لوح محفوظ را ام الکتاب گفته اند که اصل هر چیزي مادر آن است،و قرآن از نظر
.(1) « بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ » : خدا در لوح محفوظ ثابت است،همانگونه که فرموده است
ص : 181
. 1) سورة بروج: 85 آیۀ 22 -1
و لوح محفوظ کتابی است که خداوند در آن تمامی حوادث را تا روز قیامت ثبت فرموده است،چون صلاح فرشتگان خود را
در این دیده است که در این لوح نظر کنند،و از این لوح آگاه باشند تا از راه لطف اخبار آن را در دست رس مکلّفین
بگذارند.
ا) 􀀀 (لَدَیْن
ابن عبّاس گفته است یعنی:آنچه که نزد ما است.
(لَعَلِیٌّ)
(1)
یعنی:کتاب خدا از نظر بلاغت عالی است و آنچه بندگان بدان نیازمند هستند در آن آمده است.
بعضی هم گفته اند یعنی:قرآن با ویژگیهایی که از نظر اعجاز و ناسخ بودن کتابهاي قبلی،و وجوب ادامۀ عمل به آن و فایده
هایی که در آن هست بر هر کتابی برتري دارد.
و بعضی هم گفته اند:علی یعنی عظیم الشأن و رفیع الدرجه است و فرشتگان و مؤمنین او را تعظیم میکنند.
ص : 182
إِنَّهُ فِی » 1) تفسیر برهان جلد 4 صفحۀ 135 :(از حضرت صادق(ع)روایت شده است شخصی از حضرت پرسید که منظور از -1
چیست؟فرمودند:منظور از آن امیر المؤمنین علیه السلام است). سوره حمد،فاتحه در قرآن بنام ام « ا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ 􀀀 ابِ لَدَیْن 􀀀 أُمِّ الْکِت
الکتاب موسوم است اینک بروایت ذیل توجّه فرمائید: تفسیر برهان جلد 4 صفحۀ 134 :از حضرت صادق(ع)روایت شده دربارة
اللّ و سلامه علیه و معرفت او است،و دلیل بر اینکه مراد از
􀀀
فرمودند:صراط مستقیم امیر المؤمنین صلوات ه « راطَ الْمُسْتَقِیمَ 􀀀 اَلصِّ »
. « ا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ 􀀀 ابِ لَدَیْن 􀀀 وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِت » : صراط مستقیم امیر المؤمنین است این آیه میباشد
(حَکِیمٌ)
یعنی قرآن حکمت عالیه اي را ظاهر میسازد،و بعضی هم گفته اند حکیم دلالت دارد بر هر نوع حق و نیکی،بنا بر این قرآن
مانند فردي حکیم و دانشمند است که بجز بحق سخن نگوید،و اینکه خداوند قرآن را با این دو وصف توصیف فرموده است
بر سبیل توسع است،زیرا این دو صفت از صفات زنده است.
آن گاه خداوند کسانی را که اعتنایی بقرآن ندارند و حکمتها و بیانات آن را انکار میکنند مورد خطاب قرار داده میفرماید:
(أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً)
و در اینجا منظور از ذکره قرآن است،یعنی آیا از شما روگردان شویم و وحی را از شما قطع کنیم و دیگر نه بشما امر کنیم و نه
شما را از چیزي نهی کنیم،و نه پیامبري بسوي شما بفرستیم؟.
(أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ)
یعنی:بعلّت اینکه شما اسراف کردید،یعنی:
آیا از فرستادن قرآن دست برداریم و شما را بخود واگذاریم،و بشما وظایفتان را نیاموزیم،به این علّت که شما در کفر خود
زیاده روي کرده اید؟این استفهام استفهام انکاري است،و معنایش آنست که ما این کار را نمیکنیم.
و اصل ضربت عنه الذکر این بوده است که سواره که بر مرکبی سوار است، هر گاه بخواهد مرکب خود را از رفتن بسوي
جهتی باز دارد او را با عصا یا تازیانه اش میزند تا او را بسوي جهت دیگري باز گرداند،بنا بر این بجاي صرف و عدول،ضرب
گزارده شده.
سدي گفته است ذکر بمعنی عذاب است،یعنی ما ابدا شما را عذاب نخواهیم نمود.
ص : 183
10- سورة زخرف-آیات 6
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 6 تا 10
اشاره
ی مَثَلُ اَلْأَوَّلِینَ 􀀀 ا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَض 􀀀 کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 7) فَأَهْلَکْن 􀀀 إِلاّ
􀀀
ا یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ 􀀀 ا مِنْ نَبِیٍّ فِی اَلْأَوَّلِینَ ( 6) وَ م 􀀀 وَ کَمْ أَرْسَلْن
ا􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ اَلْعَزِیزُ اَلْعَلِیمُ ( 9) اَلَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فِیه 􀀀 ماو 􀀀 8) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ اَلسَّ )
( سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 10
ترجمۀ آیات:
-6 چه بسیار پیامبرانی را که بسوي انسانهاي پیشین فرستاده ایم.
-7 و هیچ پیامبري بسوي آنان نمیرفت مگر آنکه او را مسخره میکردند.
-8 ما نیز نیرومندتر از ایشان را بهلاکت رسانیدیم،و اوصاف پیشینیان بر باد رفت.
-9 و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ خواهند گفت آنها را خداوند نیرومند و دانا آفریده است.
-10 همان خدایی که زمین را گهوارة شما قرار داد،و در روي آن برایتان راههایی گذاشت تا بوسیلۀ آن هدایت شوید.
ص : 184
معنی آیات:
آن گاه خداوند پیامبرش را دلداري داده میفرماید:
ا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ) 􀀀 (وَ کَمْ أَرْسَلْن
یعنی براي ملّتهاي گذشته پیامبرانی بسیار فرستادیم.
کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ) 􀀀 إِلاّ
􀀀
ا یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ 􀀀 (وَ م
یعنی:ملّتهاي گذشته که گفتیم نسبت به پیامبران کافر شدند،و بعلّت جهل بسیار و نادانی که داشتند پیامبران را مسخره
میکردند،همانگونه که قوم تو ترا مسخره میکنند،ولی ما در مقابل استهزاء آنان نسبت به پیامبران از آنان رو گردان نشدیم،بلکه
حجتهاي بیشتر و پیامبران دیگري بسوي آنان فرستادیم.
ا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً) 􀀀 (فَأَهْلَکْن
و ما از این ملّتها با انواع عذاب کسانی را بهلاکت رساندیم که از مشرکین قوم تو بسیار نیرومندتر و قوي تر بودند پس این
مشرکین نباید بقدرت و مکنت خود مغرور گردند.
ی مَثَلُ الْأَوَّلِینَ) 􀀀 (وَ مَض
یعنی:در آنچه بر تو نازل کرده ایم گذشت که حالت کفّار پیشین در تکذیب به حال این کافران شباهت دارد،و چون آنان
بخاطر تکذیب پیامبرانشان بهلاکت رسیدند عاقبت حال اینان نیز مانند آنان هلاکت است.
اتِ وَ الْأَرْضَ) 􀀀 ماو 􀀀 (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّ
یعنی اگر اي محمد از قومت بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟.
(لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ)
پاسخی نخواهند داشت مگر آنکه بگویند:آسمانها و زمین را خداي نیرومند و توانا و شکست ناپذیر آفریده است،خدایی که از
مصالح بندگانش آگاه است،و او خداي توانا است،زیرا
ص : 185
نمیتوانند آفرینش آسمانها و زمین را به بتها نسبت دهند،و این نوعی اخبار از نهایت درجۀ نادانی مشرکین است،زیرا که
اعتراف میکنند که خداوند خالق آسمانها و زمین است،و در عین حال با وجود این خدا چیزهاي دیگري را میپرستند،و منکر
قدرت خدا در مورد زنده کردن مردگان میشوند، آن گاه خداوند خویشتن را چنین توصیف میفرماید:
(الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً)
گذشت. « طه » و بعضی مهدا را مهادا خوانده اند و بحث آن در سورة
ا سُبُلًا) 􀀀 وَ(جَعَلَ لَکُمْ فِیه
و در زمین براي شما راههایی قرار داده است تا بوسیلۀ آن در سفرهاي خود بمقصد خود هدایت شوید.
و بعضی گفته اند یعنی:خداوند در روي زمین براي شما راههایی قرار داده است تا در دین بسوي حق هدایت گردید،زیرا در
اثر دقّت و مطالعه در راههاي مختلف انسان میتواند براه حق پی ببرد.
ص : 186
15- سورة زخرف-آیات 11
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 11 تا 15
اشاره
ا وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ اَلْفُلْکِ وَ 􀀀 اجَ کُلَّه 􀀀 ذلِکَ تُخْرَجُونَ ( 11 ) وَ اَلَّذِي خَلَقَ اَلْأَزْو 􀀀 ا بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً کَ 􀀀 اءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْن 􀀀 ماءِ م 􀀀 وَ اَلَّذِي نَزَّلَ مِنَ اَلسَّ
کُنّ لَهُ
ا􀀀 ا 􀀀 و م ذ 􀀀ه ا􀀀 ا 􀀀 س لَن حانَ اَلَّذِي خََّرَ 􀀀 ی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَهَ رَبِّکُمْ إِذَا اِسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْ 􀀀 ا تَرْکَبُونَ ( 12 ) لِتَسْتَوُوا عَل 􀀀 امِ م 􀀀 اَلْأَنْع
( سانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ ( 15 􀀀 ادِهِ جُزْءاً إِنَّ اَلْإِنْ 􀀀 ا لَمُنْقَلِبُونَ ( 14 ) وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِب 􀀀 ی رَبِّن 􀀀 إِنّ إِل
􀀀
مُقْرِنِینَ ( 13 ) وَ ا
ترجمۀ آیات:
-11 همان خدایی که از آسمان باندازة معیّنی آب فرو فرستاد،و بوسیلۀ آن سرزمینهاي مرده را زنده ساختیم،این چنین هم شما
بیرون خواهید آمد.
-12 خدایی که تمامی جفتها را آفرید،و براي شما کشتیها و چهار پایانی قرار داد که بر آنها سوار میشوید.
-13 تا بر پشت آنها سوار شوید و آن گاه که سوار شدید نعمت پروردگار خویش را بیاد آورید،و بگوئید:منزّه است آن
خدایی که این مرکب را مسخّر
ص : 187
ما فرمود،در حالی که ما قدرت آن را نداشتیم.
-14 و ما بسوي پروردگار خویش باز گشت خواهیم نمود.
-15 و پاره اي از بندگان خدا را جز او قرار دادند حقا که انسان آشکارا کفران بسیار میکند.
لغات آیات:
یعنی:خداوند بندگانش را زنده ساخت و زنده شدند،اعشی شاعر گوید: « اللّ الخلق فانشروا
􀀀
انشر ه » انشرنا-گفته میشود
لو اسندت میتا الی نحرها »
عاش و لم ینقل الی قابر
حتی یقول الناس مما رأوا
« یا عجبا للمیت الناشر
اگر مرده اي را بگلوي او تکیه دهند،زنده میشود و دیگر او را بطرف قبرکن نمی برند که دفنش کنند،و مردم که این را »: یعنی
دیده اند میگویند:
.(1) « چه شگفتی است مرده اي که زنده شده است
مقرنین-اقران بمعنی اطاقه یعنی طاقت آوردن است،گفته میشود اقرنت لهذا البعیر یعنی:طاقت این شتر را داشتم،یعنی حریفش
شدم.
معنی آیات:
آن گاه خداوند آنچه را که قبلا بیان فرموده بود تأکید نموده فرمود:
اءً) 􀀀 ماءِ م 􀀀 (وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّ
یعنی خدایی که از آسمان باران فرستاده (بِقَدَرٍ) یعنی بمیزان نیاز بشر،نه بیش از آن که موجب فساد گردد و نه کمتر از آن که
زیانبخش باشد و سودي نرساند،و این آیه دلالت دارد
ص : 188
1) شاهد بر سر اینست که نشر در شعر اعشی بمعنی زندگی آمده است و این -1
که باران از طرف خداوند مقتدر و مختار می بارد که کم و زیاد آن را به مقتضاي حکمت خود اندازه گیري فرموده است.
ا بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً) 􀀀 (فَأَنْشَرْن
یعنی:بوسیلۀ این باران سرزمینهاي مرده اي را که از بی آبی خشک شده بودند با رویاندن گیاهان و درختان و بستانها و میوه ها
زنده ساختیم.
ذلِکَ تُخْرَجُونَ) 􀀀 (کَ
یعنی:همانگونه که گیاهان از زمین خشک روئیدند شما نیز در روز قیامت از قبرهایتان برانگیخته خواهید شد.
ا) 􀀀 اجَ کُلَّه 􀀀 (وَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْو
یعنی جفتهایی از حیوانات از نر و ماده، و بعضی گفته اند یعنی:خداوند شکلهاي گوناگون را از حیوانات و جمادات آفرید،از
.( حیوان نر و ماده آفرید،و تر و خشک و چیزهاي دیگر ( 1
ص : 189
اشاره بزوجیت عناصر و اشیاء « ا زَوْجَیْنِ 􀀀 وَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْن » 1) در این آیه و آیات دیگري مانند آیۀ 49 از سورة ذاریات -1
عالم شده است گیاهان نر و ماده دارند،الکتریسته منفی و مثبت دارد و...تا چند قرن پیش بشر جز درباره انسان و حیوانات قائل
پس از تحقیقات دامنه داري در اواسط قرن هیجدهم «1778- لینه- 1707 » بزوجیت نبود،تا اینکه گیاه شناس معروف سوئدي
میلادي قانون زوجیت را در گیاهان کشف کرد،و گفت:در گیاهان نیز جنس نر و ماده موجود است. این موضوع در اروپا
دستگاه مذهبی مسیحیت را بشدّت خشمگین ساخت بطوري که چندین سال کتب لینه در اروپا جزء کتب ضلال بشمار میرفت.
امّا بنازم عظمت قرآن مجید را که در آن عصر که از علم و دانش خبري نبود قرنها پیش از کشفیات جدید با صراحت تمام
قانون زوجیت را در
و از حسن نقل شده است که منظور از زوجها در این آیه تابستان و زمستان و شب و روز و ماه و خورشید،و آسمان و زمین،و
بهشت و دوزخ است.
امِ) 􀀀 (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْع
یعنی خداوند براي شما کشتی و چهار پایان مقرر فرمود،سعید بن جبیر گفته است منظور از انعام شتر و گاو است،و بعضی هم
گفته اند منظور تنها شتر است.
ا تَرْکَبُونَ) 􀀀 (م
یعنی:در دریا و خشکی بر آنها سوار شوید.
ی ظُهُورِهِ) 􀀀 (لِتَسْتَوُوا عَل
سپس خداوند بیان فرمودند که غرض از آفرینش اینها که یاد شد آنست که بر پشتشان سوار شوید،و ضمیر در ظهوره بر
میگردد به ما (ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَهَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ) تا نعمت پروردگار خویش را بیاد آورید و بر این نعمت که مسخر بودن
مرکب است شکر کنید.
ذا) 􀀀􀀀 ا ه 􀀀 حانَ الَّذِي سَخَّرَ لَن 􀀀 (وَ تَقُولُوا سُبْ
در حالی که اعتراف به نعمتش دارید،و او را از شباهت داشتن بمخلوق منزه میدانید بگوئید:منزه است خداوندي که این مرکب
را مسخر فرمان ما ساخته است که میتوانیم سوارش شویم.
کُنّ لَهُ مُقْرِنِینَ)
ا􀀀 ا 􀀀 و م )َ
در حالی که ما حریف او نبودیم،و نمی توانستیم هماورد او باشیم.
ا لَمُنْقَلِبُونَ) 􀀀 ی رَبِّن 􀀀 إِنّ إِل
􀀀
(وَ ا
یعنی و نیز بگوئید که ما در پایان عمرمان با مرکب تابوت بسوي پروردگارمان بازگشت خواهیم نمود،قتاده گوید:خداوند
(1
(تمامی اشیاء از حیوان و گیاه و جماد ثابت دانسته است،تا جایی که میبینیم امروزه پس از گذشت قرنها دانشمندان میگویند
هیچکدام از عناصر طبیعی در طبیعت بنحو منفرد یافت نمیشود.
ص : 190
در این آیه به بندگانش تعلیم فرموده است که بهنگام سوار شدن بر مرکب چه بگویند.
از ابن عمر روایت شده است که رسول خدا(ص)هر گاه میخواست بر شترش سوار شود و براي مسافرتی بیرون رود،سه بار
تکبیر میگفت و میفرمود:
ا لَمُنْقَلِبُونَ 􀀀 ی رَبِّن 􀀀 إِنّ إِل
􀀀
کُنّ لَهُ مُقْرِنِینَ، وَ ا
ا􀀀 ا 􀀀 و م ذ 􀀀ه ا􀀀 ا 􀀀 س لَن حانَ الَّذِي خََّرَ 􀀀 سُبْ »
،اللّهم انا نسألک فی سفرنا هذا البر و التقوي،و العمل بما ترضی،الهم هون علینا سفرنا،و اطو عنّا بعده،الهم انت الصاحب فی
.« السفر و الخلیفه فی الاهل و المال،الهم انی اعوذ بک من و عشاء السفر،و کآبه المنقلب،و سوء المنظر فی الاهل و المال
منزه است آن کس که این مرکب را براي ما رام فرمود،در حالی که ما حریف او نمیشدیم،ما بسوي پروردگار خود »: یعنی
بازگشت خواهیم نمود،پروردگارا در این سفر خود از تو درخواست نیکی و تقوي داریم،و اینکه آن گونه که تو راضی هستی
عمل کنیم،خداوندا سفر ما را بر ما آسان گردان،و دوري آن را بر ما آسان کن،خداوندا تو در سفر همراه منی،و پس از من
جانشینم در میان اهل و عیال و اموالم میباشی،پروردگارا از سختی و ناهمواري راه،و از بازگشتی محزونانه بتو پناه میبرم،و نیز
.« از نگاه بد به اهل و مالم به تو پناه می آورم
و هر گاه که از سفر باز میگشت میفرمود:
یعنی بازگشتیم در حالی که از درگاه خدا آمرزش خواسته حمد او را بجاي می آوریم،این ، « آئبون،تائبون لربنا حامدون »
روایت را مسلم در صحیح خود وارد کرده است.
ص : 191
عیاشی به اسناد خود از حضرت صادق(ع)نقل میکند که فرمودند:
یاد آوري نعمت الهی بدین طریق است که بگویی »
اللّ علیه و آله و سلم
􀀀
للّ الذي هدانا للاسلام و علمنا القرآن و من علینا بمحمد صلی ه
􀀀
الحمد ه
(1)
.
و سپس بعد از این بگویی:
«... ذا􀀀􀀀 ا ه 􀀀 حانَ الَّذِي سَخَّرَ لَن 􀀀 سُبْ »
(2)
ادِهِ جُزْءاً) یعنی حکم کردند که 􀀀 سپس خداوند بیاد آوري از کفاري که قبلا ذکر شده پرداخته میفرماید (وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِب
بعضی از بندگان خدا که فرشتگان باشند فرزندان خدا هستند،و اینجا جعل بمعنی حکم است،و اینست معنی قول ابن عباس و
مجاهد و حسن که گفته اند:آنان گمان میکردند که فرشتگان دختران خدا هستند.
زجاج میگوید:بعضی از اهل لغت شعري سرورده اند و دلالت دارد بر اینکه که جزء بمعنی اناث آمده است و آن شعر اینست:
ان اجزأت حرّه یوما فلا عجب »
( قد تجزئ الحرّه المذکار احیانا ( 3
ص : 192
1) یعنی سپاس خداي را که ما را بسوي اسلام هدایت فرمود،و بما قرآن را تعلیم فرمود،و بوسیلۀ حضرت محمد(ص)بر ما -1
منّت گذاشت.
2) وسائل الشیعه جلد 8 صفحۀ 284 با مختصر فرقی در صدر روایت. -2
3) یعنی:اگر زنی حره روزي دختر بزاید تعجب ندارد،زیرا چه بسیار میشود که زن حره زنانی پسرزا را میزایند. زمخشري -3
در تفسیر کشاف گفته است:یکی از بدعتهاي تفسیر نویسان آنست که جزء را بمعنی اناث تفسیر میکنند،و ادعاي اینکه جزء در
زبان عرب اسم براي دختر باشد جز یک دروغ که به عرب بسته شده است چیز
مِمّ ذَرَأَ
ا􀀀 لِلّ
􀀀
وَ جَعَلُوا هِ » و بعضی هم گفته اند معنی آیه اینست که از ثروت بندگان براي خدا بهره اي پنداشته اند،که از نوع آیه
ادِهِ یعنی من اموال عباده-. 􀀀 که در آن مضاف حذف شده است-که مِنْ عِب « امِ نَصِیباً 􀀀 مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْع
سانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ) 􀀀 (إِنَّ الْإِنْ
یعنی:انسان منکر نعمتهاي خداوند ظاهر کنندة کفران خویشتن است که کفر خود را پنهان نمیسازد.
(3
را نیز از آن « اجزأت المرأه » (دیگري نیست،و یک نوع قرار داد بسیار جدید است،که حتی این جعل آنان را قانع نساخته تا اینکه
مشتق کرده اند(شعرانی)
ص : 193
20- سورة زخرف-آیات 16
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 16 تا 20
اشاره
منِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَ  دا وَ هُوَ کَظِیمٌ ( 17 ) أَ وَ 􀀀 ما ضَرَبَ لِلرَّحْ 􀀀 ذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِ 􀀀 اکُمْ بِالْبَنِینَ ( 16 ) وَ إِ 􀀀 اتٍ وَ أَصْف 􀀀 مِمّ یَخْلُقُ بَن
ا􀀀 أَمِ اِتَّخَذَ
اثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ 􀀀 منِ إِن 􀀀 ادُ اَلرَّحْ 􀀀 ئِکَهَ اَلَّذِینَ هُمْ عِب 􀀀 صامِ غَیْرُ مُبِینٍ ( 18 ) وَ جَعَلُوا اَلْمَلا 􀀀 مَنْ یُنَشَّؤُا فِی اَلْحِلْیَهِ وَ هُوَ فِی اَلْخِ
( إِلاّ یَخْرُصُونَ ( 20
􀀀
ذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ 􀀀 ا لَهُمْ بِ 􀀀 اهُمْ م 􀀀 ا عَبَدْن 􀀀 منُ م 􀀀 شاءَ اَلرَّحْ 􀀀 الُوا لَوْ 􀀀 ادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ ( 19 ) وَ ق 􀀀 شَه
ترجمۀ آیات:
-16 آیا خداوند از میان مخلوقات براي خود دخترانی گرفته است،و بشما پسران داده است؟.
-17 و هر گاه کسی از آنان را بشارت بدختر دهند که براي خدا مثال میزنند صورتش سیاه گشته اندوهگین و خشمناك
میگردد.
-18 آیا آنچه را که در زر و زیور رشد میکند،و در مبارزه نمایان نمیگردد،سهم خدا ساختند؟.
ص : 194
-19 اینان فرشتگان را که بندگان خدا هستند دختران قرار می دهند؟آیا اینان بهنگام آفرینش فرشتگان حاضر بوده اند؟گواهی
ایشان را خواهند نوشت و بزودي در این مورد بازجویی خواهند شد.
-20 و گفتند اگر خدا میخواست ما بتها را پرستش نمیکردیم،ولی اینان در این قسمت دانشی ندارند و جز خیالبافی چیزي
نمیدانند.
قرائت آیات:
بفتح یاء و سکون نون و تخفیف « ینشأ » بضم یاء و فتح نون و تشدید شین خوانده اند ولی بقیۀ قراء « ینشّا » اهل کوفه بجز ابی بکر
شین خوانده اند.
خوانده اند. « عند الرحمن » خوانده اند،ولی بقیه « عباد الرحمن » اهل کوفه و ابو عمرو
بضم همزه و سکون شین در حالی که قبل از این همزه یک همزه استفهام مفتوح « افعلوا » خوانده اند بر وزن « أ أشهدو » اهل مدینه
وجود دارد،و همزة دوم بدون آوردن الفی بین آن دو مخفف میخوانند، ولی بعضی بین آن دو الفی داخل میکنند،اما بقیه
بفتح الف و شین خوانده اند. « اشهدوا » قراء
دلیل قرائت:
و پس از آنکه این فعل را با همزه نقل دادیم متعدي بمفعول « نشأت الصحابه و نشأ الغلام »: ابو علی گوید گفته میشود
. « اهُ خَلْقاً آخَرَ 􀀀 ثُمَّ أَنْشَأْن » و مثل « الَ 􀀀 حابَ الثِّق 􀀀 یُنْشِئُ السَّ » میگردد،مانند
و کسی که ینشّأ خوانده است مثل فرّح و افرح و عزّم و اعزم،و محل
ص : 195
که بعنوان سرزنش نسبت به آنان گفته شده است که « اتخذوا له من ینشأ فی الحلیه » منصوب است بر تقدیر « من ینشأ » من در
. «؟ اتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ 􀀀 أَمْ لَهُ الْبَن » : همانگونه که در جاي دیگر فرموده است « چنین تهمت زده اند
وَ مَنْ » خوانده است،آیه « عند الرحمن » است و دلیل کسی که « ادٌ مُکْرَمُونَ 􀀀 بَلْ عِب » خوانده است آیه « عباد الرحمن » دلیل کسی که
علاوه بر اینکه این قرائت « لا یَسْتَکْبِرُونَ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ » : است و نیز این آیه « لا یَسْتَحْسِرُونَ 􀀀 ادَتِهِ وَ 􀀀 لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِب 􀀀 عِنْدَهُ
فهمیده میشود) همانگونه که در جاي دیگر « عند » دلالت دارد بر عظمت مقام فرشتگان و تقرب آنان به پیشگاه الهی(که از
البته این قرب نزدیکی با مسافت نیست. « لائِکَهُ الْمُقَرَّبُونَ 􀀀 وَ لَا الْمَ » : فرموده است
و شهدت،دو قسم استعمال میگردد:
-1 شهود بمعنی حضور است.
-2 بمعنی علم.
« و یوم شهدناه سلیما و عامرا » : قسم اوّل که بمعنی حضور است متعدي میشود به مفعول به و دلیلش این نصف بیت است
تقدیرش چنین است شهدنا فیه سلیما و از این قبیل است قول این شاعر که میگوید:
شهدنا فما تلقی لنا من کتیبه »
« ید الدهر الا جبرئیل امامها
شهدنا المعرکه بوده که اگر در این قسم متعدي بهمزه شود دو » که در این شعر مفعول شهد حذف شده است که تقدیر در آن
« اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 ا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّ 􀀀م» و از این قبیل است « شهد زید المعرکه،و اشهدته ایاها » مفعول خواهد گرفت می گویی
ولی شهدت که بمعنی علمت است بر دو قسم استعمال خواهد شد:
ص : 196
-1 آنکه قسم و سوگند باشد.
-2 آنکه بمعنی غیر قسم باشد.
اللّ
􀀀
علم ه »: اللّ را در سوگند استعمال میکنند می گویی
􀀀
اللّ و یعلم ه
􀀀
استعمال شهد بمعنی سوگند همانگونه است که علم ه
که عینا مانند قسم با آن رفتار میشود و سیبویه در این مورد شعري انشا کرده است: « لأفعلنّ
و لقد علمت لتأتین منیتی »
« ان المنایا لا تطیش سهامها
من بخوبی میدانستم که مرگم فرا میرسد،براستی که تیرهاي مرگ به خطا نخواهد رفت و نقل نموده است که زفر این »: یعنی
باللّ نگوید آن را قسم نمیداند.
􀀀
و ه « اشهد » این جمله سوگند است،ولی اگر بگوید « باللّ
􀀀
اشهد ه »: عقیده را داشته است که اگر بگوید
باشد و آنهم قسم « باللّ
􀀀
ه » باللّ دنبالش بیاید مانند اشهد است که متصل به
􀀀
بتنهایی بی آنکه ه « اشهد » محمد شیبانی گفته است
کاذِبُونَ 􀀀 افِقِینَ لَ 􀀀 اللّ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُن
􀀀
اللّ ... وَ هُ
􀀀
الُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ هِ 􀀀ق» : است،و براي ادعاي خود استدلال کرده است به این آیه
نبوده است. « اللّ
􀀀
با ه » را سوگند دانسته است با اینکه همراه « الُوا نَشْهَدُ 􀀀ق» که در این آیه « مانَهُمْ جُنَّهً 􀀀 اِتَّخَذُوا أَیْ
نیست نوعی مخصوص از علم است،زیرا هر شهادت و گواه « حضرت » است،و منظور از آن « علمت » که منظور از آن « شهدت » اما
بودنی علم است ولی اینطور نیست که هر علمی هم شهادت باشد،دلیل بر اینکه شهادت نوعی مخصوص از علم است اینکه
من میدانم که زید ده تومان از عمر و »: یعنی « اعلم ان لزید علی عمرو عشره »: اگر کسی در مقام شهادت در پیشگاه قاضی بگوید
قاضی با این شهادت حکم صادر نمیکند مگر آن گاه که « طلب دارد
ص : 197
بنا بر این شهادت مثل یقین است در اینکه نوع مخصوصی است از علم،و هر علمی یقین نیست،گرچه «... اشهد ان »: گواه بگوید
اي حاکم من گواهی میدهم که مطلب چنین »: هر یقینی علم است،بنا بر اینکه هنگامی که گواه در پیشگاه قاضی میگوید
با این معنی است که من این مطلب را طوري به آن علم دارم که گویا در نظرم حاضر و مجسم است،و کاملا از آن آگاه « است
هستم و هیچ شک و تردیدي در آن نداشته برایم روشن است،و تمامی معلومات به این حد نیست،و لذا است که پاره اي از
این شهادت از شهادت بمعنی حضور است مثل اینکه « اشهدوا خلقهم » معلومات احتیاج به توقف و استدلال دارد و اما جملۀ
بخاطر آن سرزنش میشوند که چیزي گفتند که حضور نداشتند در حالی که آن چیز از مطالبی است که می بایست با مشاهده
باین معنی است که آیا بهنگام آفرینش خود حضور « اشهدوا خلقهم »: و حضور به آن علم پیدا میکردند،و هر کس بگوید
داشتند؟و چون فعل متعدي بدو مفعول است هنگامی که مجهول شد یک مفعول خود را از دست میدهد،و فعل متعدّي بیک
. « اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 ا أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّ 􀀀م» مفعول میگردد،و این قرائت را این آیه تقویت میکند
که مفعول اول از آن حذف شده است ( 1)همانگونه که در این مثال « اِشْهَدُوا أَنِّی بَرِيءٌ » وَ« اللّ
􀀀
إِنِّی أُشْهِدُ هَ » : و اما این جمله
الا اینکه از ان و ان حرف جر معمولا حذف میشود. « شهد بکذا » و این مثال منقول است از « ضربنی و ضربت »: حذف شده
ص : 198
به هیچ تقدیري مفعول اول « أَنِّی بَرِيءٌ » زیرا جملۀ « اللّ
􀀀
أُشْهِدُ هَ » 1) بهتر آنست که بگوید:مفعول فعل اول که عبارتست از -1
نیست.
معنی آیات:
آن گاه خداوند گفتار آنان را انکار نموده میفرماید:
(أَمِ)
و این ام براي استفهام انکاري و سرزنش آمده است که بمعنی بل است.
اتٍ؟) 􀀀 مِمّ یَخْلُقُ بَن
ا􀀀 (اتَّخَذَ
یعنی آیا پروردگارتان براي خویش دخترانی گرفته است؟.
اکُمْ بِالْبَنِینَ؟) 􀀀 (وَ أَصْف
1)سپس ) «؟ اکُمْ رَبُّکُمْ بِالْبَنِینَ 􀀀 أَ فَأَصْ ف » : و پسران را مخصوص شما ساخته است؟،و این آیه مانند آیۀ دیگري است که میفرماید
دوباره با استدلال علیه آنان پرداخته میفرماید:
منِ مَثَلًا) 􀀀 ما ضَرَبَ لِلرَّحْ 􀀀 ذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِ 􀀀 (وَ إِ
یعنی:هر گاه بیکی از آنان بشارت دهند بدختري که آن را شبیه خداوند قرار داده اند،زیرا فرزند هر چیزي شبه او و جنس او
است،پس یعنی هر گاه بیک نفر از آنان بشارت دهند که دختري برایش متولد شده است.
(ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَ  دا وَ هُوَ کَظِیمٌ)
از اندوه این خبر صورتش سیاه میشد در حالی که سخت غمگین و خشمناك بود،سپس خداوند آنان را بخاطر این افتراء آنان
را مورد نکوهش قرار داده میفرماید:
صامِ غَیْرُ مُبِینٍ؟) 􀀀 (أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَهِ وَ هُوَ فِی الْخِ
یعنی آیا کسی را که در زر و زیور زنانه رشد میکند،یعنی دختران را براي خدا قرار میدهند، در حالی که زنان قدرت گفتگو
و بحث را ندارند؟.
ص : 199
آیا خداوند پسران را ویژه شما ساخته و از فرشتگان »: یعنی « اثاً 􀀀 لائِکَهِ إِن 􀀀 وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَ ...» 1) سورة اسراء: 17 آیۀ 40 دنباله آیه -1
.«؟ براي خود دختر گرفته است
از ابن زید است که یعنی:آیا بتهایی را که در زر و زیور رشد میکنند،و نمیتوانند دلیلی براي خود بیان کنند میپرستید؟زیرا بت
پرستان بتهاي خود را با زر و زیور می آراستند.
براي اینکه ضمیر هو را « هی فی الخصام »: با اینکه ضمیر به دختر بر میگردد و نفرموده است « صامِ 􀀀 هُوَ فِی الْخِ » و اینکه گفته است
اثاً) فرشتگان را که بندگان خدایند از جنس اناث 􀀀 منِ إِن 􀀀 ادُ الرَّحْ 􀀀 ئِکَهَ الَّذِینَ هُمْ عِب 􀀀 بلفظ من برگردانده است (وَ جَعَلُوا الْمَلا
پنداشتند زیرا گمان میکردند که دختران خدایند.
(أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ؟)
این قسمت رد بر پندار غلط آنان است،یعنی:
آیا آنان بهنگام آفرینش فرشتگان حاضر بودند که دانستند دختر هستند،و این آیه مثل آیۀ مشابهی است که در آن میفرماید:
.(1) « شاهِدُونَ 􀀀 اثاً وَ هُمْ 􀀀 لائِکَهَ إِن 􀀀 أَمْ خَلَقْنَا الْمَ »
ادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ) 􀀀 (سَتُکْتَبُ شَه
.( بزودي شهادتشان نوشته خواهد شد در روز قیامت پیرامون آن باز پرسی خواهند شد ( 2
اهُمْ) 􀀀 ا عَبَدْن 􀀀 منُ م 􀀀 شاءَ الرَّحْ 􀀀 الُوا لَوْ 􀀀 (وَ ق
و نیز گفتند:اگر خدا میخواست ما بتها را عبادت نکنیم،ما نمیتوانستیم بتان را بپرستیم بنا بر این با خواست خدا بتان را میپرستیم.
ص : 200
. 1) سورة صافات: 37 آیۀ 150 -1
2) تفسیر برهان جلد 4 صفحۀ 137 :(از حضرت صادق(ع)روایت شده است که رسول خدا(ص)به ابو بکر و عمر و علی -2
علیه السلام امر فرمود بسوي غار اصحاب کهف و رقیم بروند،آن گاه ابو بکر وضوء بگیرد و مودب بایستد و دو رکعت نماز
بخواند و سه بار آنان را صدا زند،اگر جوابش دادند
ذلِکَ مِنْ عِلْمٍ) 􀀀 ا لَهُمْ بِ 􀀀 (م
اینان بصحت آنچه میگویند علم ندارند،و این اشاره است بر بطلان گفتارشان زیرا گفتار آنان از روي دلیل و دانش صادر
نشده است.
إِلاّ یَخْرُصُونَ)
􀀀
(إِنْ هُمْ
یعنی:اینان دروغگویانی بیش نیستند.
ابو حامد گوید خداوند آنان را تکذیب میفرماید بدان جهت که اولا انکار توحید میکنند،علاوه بر آن نسبت فرزند بخدا
میدهند،و با نسبت کفر به مشیت الهی ظلمی بزرگ نموده اند.
(2
(که بسیار خوب،و گرنه همین حرف را عمر بزند،اگر پاسخ باو دادند که خوب،و گرنه همین سخن را علی بگوید،رفتند و
همین کار را که حضرت دستور داده بود انجام دادند،اصحاب کهف نه أبا بکر را جواب دادند نه عمر را،آن گاه علی(ع)بپا
خواست و همان کار را کرد،به او پاسخ دادند و سه بار گفتند:لبّیک لبّیک،حضرت به آنان فرمود چه شد که به اولی و دوّمی
پاسخ ندادید؟ولی سومی را پاسخ گفتید؟گفتند:خداوند بما دستور داده است که جز به پیامبران یا وصی آنان پاسخ
ندهیم،سپس بسوي حضرت رسول(ص)بازگشتند،حضرت از آنان پرسید چه کردند؟جریان را به حضرت گفتند:حضرت
صحیفه اي قرمز بیرون آوردند و به آنان فرمودند: شهادت خود را با خط خود در این برگه پیرامون آنچه دیده اید و شنیده اید
بنویسید،اینجا بود که این آیه نازل شد:ستکتب شهادتهم و یسئلون یوم القیمه.
ص : 201
25- سورة زخرف-آیات 21
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 21 تا 25
اشاره
ا􀀀 ذلِکَ م 􀀀 ارِهِمْ مُهْتَدُونَ ( 22 ) وَ کَ 􀀀 ی آث 􀀀 إِنّ عَل
􀀀
ی أُمَّهٍ وَ ا 􀀀 ا عَل 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 إِنّ وَجَدْن
􀀀
الُوا ا 􀀀 اباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ ( 21 ) بَلْ ق 􀀀 اهُمْ کِت 􀀀 أَمْ آتَیْن
الَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ 􀀀 ارِهِمْ مُقْتَدُونَ ( 23 ) ق 􀀀 ی آث 􀀀 إِنّ عَل
􀀀
ی أُمَّهٍ وَ ا 􀀀 ا عَل 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 إِنّ وَجَ دْن
􀀀
ا ا 􀀀 الَ مُتْرَفُوه 􀀀 إِلاّ ق
􀀀
ا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ 􀀀 أَرْسَلْن
( اقِبَهُ اَلْمُکَذِّبِینَ ( 25 􀀀 کانَ ع 􀀀 ا مِنْهُمْ فَانْظُرْ کَیْفَ 􀀀 کافِرُونَ ( 24 ) فَانْتَقَمْن 􀀀 ما أُرْسِلْتُمْ بِهِ 􀀀 إِنّ بِ
􀀀
الُوا ا 􀀀 اءَکُمْ ق 􀀀 مِمّ وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آب
ا􀀀 ي 􀀀 بِأَهْد
ترجمۀ آیات:
-21 در این باره پیش از این بر آنان کتابی نازل نموده ایم که به آن چنگ زنند.
-22 بلکه گفتند:ما پدران خود را بر آئینی یافتیم،و به دنبال آنان رهسپاریم.
-23 بدین ترتیب پیش از تو هیچ بیم دهنده اي را بهیچ دیاري نفرستادیم،مگر آنکه ثروتمندانش میگفتند:ما پدران خویش را
بر راه و روشی یافته ایم،ما نیز از روش آنان پیروي میکنیم.
ص : 202
-24 گفت هر چند من آئینی بهتر از آنچه که پدران خود را بر آن دیده اید برایتان بیاورم؟گفتند:ما نسبت به آنچه که شما را
براي رسالت آن فرستاده اند کافر هستیم.
-25 سپس از آنان انتقام گرفتیم،ببین عاقبت تکذیب کنندگان چگونه خواهد بود؟.
قرائت آیات:
.« قل اولو »: اما بقیّه « قال:اولو »: ابن عامر و حفص خوانده اند
خوانده اند. « جئتکم » و بقیّه « جئناکم » ابو جعفر
دلیل قرائت:
خوانده است معنی حکایت از چیزي « قل » و هر کس « قال لهم النذیر او لو جئتکم »: خوانده است یعنی « قال » ابو علی گوید:هر کس
.« اوحینا الیه فقلنا له قل لهم:اولو جئتکم باهدي من ذلک »: است که بر نذیر وحی شده است مثل آنکه بگوید
معنی آیات:
پس از آنکه خداوند از دروغپردازي کسانی که پرستش بتان را به مشیت خدا نسبت دادند،و براي خدا دخترانی از فرشتگان
پنداشتند یاد کرده فرمود:
اباً) 􀀀 اهُمْ کِت 􀀀 (أَمْ آتَیْن
أ هذا الذي ذکروه »: و این استفهام استفهام تقریري است که میخواهد از آنان نسبت بگناهانشان اقرار بگیرد،و تقدیرش اینست
آیا اینکه میگویند چیزي »: یعنی « شیء تخرصوه و افتعلوه ام آتیناهم کتابا
ص : 203
.«؟ است که دروغپردازي کرده اند و ساخته اند یا آنکه واقعا به آنان کتابی داده ایم
(مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ)
یعنی به آن کتاب چنگ زده اند؟حال نمیتوانند ادعاء کنند که خداوند در این باره کتابی نازل ساخته است، معلوم میشود که
سخن جزء دروغپردازیهاي آنان بوده است.
در آیه دلالت میکند بر حذف حرف استفهامی که معادل او بوده است. « ام » و حرف
سپس خداوند اعلان میدهد که اینان در گمراهی خود از پدرانشان پیروي نموده اند و میفرماید:اینطور نیست بلکه.
ی أُمَّهٍ) 􀀀 ا عَل 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 إِنّ وَجَدْن
􀀀
الُوا: ا 􀀀 (بَلْ ق
یعنی گویند:ما پدران خود را بر آئین و راه روشی یافتیم،و این معنی از ابن عباس و مجاهد و قتاده و سدي نقل شده است.
یعنی:آنان را متحد و متفق یافتیم و همگی بر این راه و روش کنونی ما بودند. « علی جماعه »: و از جبائی نقل شده است که یعنی
ارِهِمْ مُهْتَدُونَ) 􀀀 ی آث 􀀀 إِنّ عَل
􀀀
(وَ ا
یعنی:ما از راه راستی که آنان داشته اند پیروي میکنیم،و سپس میفرماید:
ذلِکَ) 􀀀 (وَ کَ
یعنی اي محمد همانگونه که اینان گفتند،و کفر خود را به پیروي از پدرانشان حواله دادند.
ارِهِمْ مُقْتَدُونَ) 􀀀 ی آث 􀀀 إِنّ عَل
􀀀
ی أُمَّهٍ وَ ا 􀀀 ا عَل 􀀀 اءَن 􀀀 ا آب 􀀀 إِنّ وَجَدْن
􀀀
ا: ا 􀀀 الَ مُتْرَفُوه 􀀀 إِلاّ ق
􀀀
ا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ 􀀀 ا أَرْسَلْن 􀀀 (م
یعنی:هیچ رسول و بیم دهنده اي را پیش از تو نفرستادیم مگر آنکه ثروتمندانشان که از نعمت ما برخوردار
ص : 204
بودند خوشگذرانی را بر استدلال ترجیح میدادند،و اینان که از طبقه رؤساء بودند میگفتند ما پدران خود را بر این راه و روش
یافتیم،و از آنان پیروي می کنیم،و با آنان مخالفت نمی نمائیم،و همگی روش خود را تقلید از پدران معرفی میکردند،بدون
آنکه بدلیل و برهانی تمسک کنند،و این منطق منطقی است بسیار غلط،زیرا لازمه این منطق آنست که در یک چیز و در ضد
آن هر دو باشد،چون هر دسته اي از مردم از پدران خود پیروي میکنند،و هر کدام معتقدند که دیگري راهش باطل است،و
بدون شک این منطق غلط است،بنا بر این ناگزیرند که به استدلال و حجتهاي عقلی یا سمعی بازگشت کنند سپس خطاب به
پیامبر نذیر میفرماید:
اءَکُمْ) 􀀀 مِمّ وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آب
ا􀀀 ي 􀀀 جِئْتُکُم بِأَهْد ق :أَ وَ لَوْ الَ 􀀀(
یعنی:اي محمد،به آنان بگو حتی اگر راه و روشی بهتر از آئین پدرانتان براي شما بیاورم شما سخن مرا نخواهید پذیرفت و
میخواهید هم چنان به پیروي از آئین غلط پدرانتان ادامه دهید.
در این بیان ظرافت و دقت بسیار زیادي در دعوت بسوي حق بکار رفته است،و خلاصۀ این بیان اینست که اگر فرض کنیم که
راه و روش پدرانتان حق و درست باشد،و آنچه را که من براي شما آورده ام بهتر و درست تر باشد لازم است که از راه و
روش من پیروي کنید،و سپس خبر داده است که اینان از پذیرفتن آئین بهتر و درست ترش سرباز زده اند.
کافِرُونَ) 􀀀 ما أُرْسِلْتُمْ بِهِ 􀀀 إِنّ بِ
􀀀
الُوا: ا 􀀀(ق
ا مِنْهُمْ) 􀀀 یعنی:گفتند:اي پیامبران ما رسالت شما را نخواهیم پذیرفت،آن گاه خداوند اشاره به مجازاتشان کرده میفرماید (فَانْتَقَمْن
یعنی:آنان را به انتقام کفران و ناسپاسیهایشان
ص : 205
به هلاکت رسانیدیم،و در عقوبتشان عجله نمودیم.
اقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ) 􀀀 کانَ ع 􀀀 (فَانْظُرْ کَیْفَ
بنگرید و عبرت گیرید که عاقبت کار تکذیب کنندگان پیامبران چگونه است؟ و در این آیه اشاره شده است که سر انجام
نیکو در انحصار طرفداران حق و تصدیق کنندگان رسولان الهی است.
ص : 206
30- سورة زخرف-آیات 26
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 26 تا 30
اشاره
اقِیَهً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ 􀀀 ا کَلِمَهً ب 􀀀 مِمّ تَعْبُدُونَ ( 26 ) إِلَّا اَلَّذِي فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ ( 27 ) وَ جَعَلَه
ا􀀀 ب راءٌ 􀀀 راهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِی َ 􀀀 ق إِبْ الَ 􀀀 و إِذْ َ
کافِرُونَ 􀀀 إِنّ بِهِ
􀀀
ذا سِحْرٌ وَ ا 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀 جاءَهُمُ اَلْحَقُّ ق 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و ( جاءَهُمُ اَلْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِینٌ ( 29 􀀀 حَتّ
ی􀀀 اء 􀀀 آب ؤُلا وَ هَُمْ 􀀀ه ءِ􀀀 م یَرْجِعُونَ ( 28 ) بَلْ تََّعْتُ
(30)
ترجمۀ آیات:
-26 و هنگامی که ابراهیم به پدرش و قومش گفت:من از آنچه شما میپرستید بیزارم.
-27 مگر از پرستش خدایی که مرا آفریده است که براستی او همین زودیها مرا هدایت خواهد کرد.
-28 و امامت را در نسل ابراهیم مقامی ثابت قرار داد،تا بازگشت نمایند 29 -بلکه(اینان را عذاب نکردم)و خودشان و پدرانشان
را از نعمتها برخوردار ساختم،تا آنکه حق و پیامبري روشنگر بسویشان آمد.
-30 و هنگامی که حق به ایشان روي آورد گفتند:این سحري است،و ما نسبت به آن کافر هستیم.
ص : 207
لغات آیات:
من از تو » و مذکر و مؤنث و تثنیه و جمع در آن یکسان است، و معنی آنست که « انا براء منک،و نحن براء منک »: عرب میگویند
یعنی فردي یا کسانی که عدالت دارند « قوم عدل » و« رجل عدل »: همانگونه که گفته اند « بیزاري دارم
معنی آیات:
راهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ) 􀀀 الَ إِبْ 􀀀 (وَ إِذْ ق
یعنی هنگامی که ابراهیم مردم را دید که بپرستش بتها و ستارگان میپردازند به آنان گفت:
مِمّ تَعْبُدُونَ)
ا􀀀 ب راءٌ 􀀀 (إِنَّنِی َ
من از آنچه میپرستید بیزار هستم،و سپس آفریدگار خود را از جملۀ معبودهاي آنان استثناء کرده گفت:
(إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِی)
.« الا من الذي فطرنی »: یعنی:بغیر از خدایی مرا آفریده و ابتداء بوجود آورده است،و تقدیرش اینست
قتاده گوید:قوم ابراهیم(ع)میگفتند:خداوند پروردگار ماست و در عین حال بتان را نیز میپرستیدند.
(فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ)
که خدایم با لطف خویش مرا بسوي راه بهشت هدایت خواهد فرمود،بعضی گفته اند:یعنی:بزودي مرا با ادله اي که برایم بیان
میکند بسوي حق هدایت میفرماید،و در این آیه بیان شده است که ابراهیم چه اندازه بخداوند اعتماد داشته،و نیز قوم خود را
بدینوسیله دعوت میکرده است که از درگاه الهی درخواست هدایت کنند.
اقِیَهً فِی عَقِبِهِ) 􀀀 ا کَلِمَهً ب 􀀀 (وَ جَعَلَه
(1)
یعنی کلمه توحید را که عبارت است
ص : 208
1) معانی الاخبار صدوق چاپ تهران صفحۀ 131 :(...از ابی -1
کلمه اي جاودان در نسل ابراهیم قرار داد،که همیشه در نسل او باقی ماند،و هم چنان در نسل او کسانی که « اللّ
􀀀
لا اله الا ه »: از
قائل به توحید باشند وجود داشته باشد،و این معنی از قتاده و مجاهد و سدي است.
بعضی گفته اند این کلمه باقیه اي که ابراهیم آن را گفته است عبارتست از بیزاري از شرك،که پس از او در نسلش باقی مانده
است.
از حضرت صادق(ع)است که این کلمۀ باقیه امامت است که در نسل او باقی مانده است.
(1
فرمودند:این کلمه باقیه ؟ « اقِیَهً فِی عَقِبِهِ 􀀀 ا کَلِمَهً ب 􀀀 وَ جَعَلَه » (بصیر روایت شده است که از حضرت صادق(ع)دربارة این آیه پرسیدم
امامت است که خداوند آن را در نسل حسین(ع)قرار داده است،و تا روز قیامت امامت در نسل او باقی خواهد ماند). و نیز در
تفسیر برهان جلد 4 صفحۀ 138 حدیث 4(هشام بن سالم بحضرت(ع)میگوید:آیا حسن افضل است یا حسین؟میفرمایند:حسن
افضل از حسین است،گفتم:پس به چه دلیل امامت بعد از حسین(ع)در نسل او قرار گرفت،ولی در نسل حسن(ع)قرار
نگرفت؟فرمودند:خداوند بزرگ دوست داشت که سنتی از موسی و هارون را در حسن و حسین علیهما السلام جاري
فرماید،موسی و هارون در نبوّت شریک بودند همانگونه که حسن و حسین(ع)هر دو امام بودند،و خداوند نبوّت را در نسل
هارون قرار داده است نه در نسل موسی،با اینکه موسی از هارون افضل بوده است. گفتم:آیا در یک عصر دو امام ممکن است
باشد؟ فرمودند:نه این نمیشود مگر آنکه یکی از آن دو امام ساکت بوده
ص : 209
اختلاف شده است که چه کسانی هستند از ابن عباس ( 1)و مجاهد روایت شده است که نسل او « عقبه » و در مورد بازماندگانش
و فرزندانش هستند.
فرزندان او میباشد تا روز قیامت. « عقبه » و حسن گفته است منظور از
آل محمد(ص)هستند. « عقبه » و از سدي نقل شده است که
(لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ)
(2)
یعنی:تا آنان توبه کنند،و از بت پرستی خود باز گردند و بپدرشان ابراهیم(ع)در اقرار به یگانگی اقتداء کنند،همانگونه
(1
(از دیگري پیروي نماید،و آن دیگري ناطق و پیشواي آن یکی باشد،اما اینکه در یک عصر دو امام و هر دو ناطق باشند
نمیشود،گفتم:آیا بعد از حسن و حسین ممکن است امامت به دو برادر برسد؟فرمودند:نه خیر امامت در نسل حسین جاري
تفسیر صافی جلد 2 صفحۀ 526 بنقل از احتجاج از . (...« اقِیَهً فِی عَقِبِهِ 􀀀 ا کَلِمَهً ب 􀀀 وَ جَعَلَه » است همانگونه که خداوند فرموده است
پیامبر خدا(ص) روایت میکند که در خطبۀ غدیر فرمودند:(اي مردم قرآن بشما معرفی میکند که پس از او امامان از نسل اویند
اقِیَهً فِی 􀀀 ا کَلِمَهً ب 􀀀 وَ جَعَلَه » : من نیز بشما معرفی کردم که امامان از منند و من از آنان هستم،آنجا که خداوند بزرگ میفرماید
و بشما گفتم ما دام که از قرآن و عترت پیروي کنید گمراه نخواهید شد؟. « عَقِبِهِ
ص : 210
فی نسله نسل ابراهیم « فی عقبه »: 1) تفسیر ابن عباس طبع ازهریۀ مصر چاپ اول صفحۀ 305 -1
که طبق این معنی این قسمت از « ائمه بدنیا بر میگردنند » : 2) تفسیر قمی جلد 2 صفحۀ 283 در توضیح آیۀ فوق میگوید:یعنی -2
آیه اشاره به دوران رجعت دارد.
که کافران به پدرانشان اقتداء نموده اند،این معنی از فراء و حسن نقل شده است.
و بعضی گفته اند:یعنی تا آنان از راه و روشی که دارند بسوي پرستش خداي بزرگ بازگشت کنند،آن گاه خداوند از
نعمتهایی که بقریش داده یاد کرده میفرماید:
اءَهُمْ) 􀀀 لاءِ وَ آب 􀀀 ؤُ􀀀 (بَلْ مَتَّعْتُ ه
حَتّ
ی􀀀 یعنی:مشرکین را با ثروتهایی که به آنان دادم،و نعمتهاي فراوان بهره مند ساختم،و در مکافات کفرشان عجله ننمودم (
جاءَهُمُ الْحَقُّ) سدي گفته است حق در اینجا بمعنی قرآن است و بعضی گفته اند منظور از آن آیاتی است که دلالت بر راست 􀀀
بودن دعوت پیامبر میکند.
(وَ رَسُولٌ مُبِینٌ)
اللّ علیه و آله است.
􀀀
یعنی:پیامبري روشنگر که حق را بیان میکند و آن پیامبر حضرت محمد صلی ه
جاءَهُمُ الْحَقُّ) 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و )َ
یعنی:پس از آنکه قرآن برایشان آمد.
ذا سِحْرٌ) 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀(ق
گفتند:این جادو است،و نوعی نیرنگ مخفی و باطل را بصورت حق جلوه دادن.
کافِرُونَ) 􀀀 إِنّ بِهِ
􀀀
(وَ ا
و چون این کتاب از سوي خدا است ما نسبت به آن کفر میورزیم.
نظم آیات:
وجه ارتباط داستان حضرت ابراهیم(ع)با آیات قبلی این بود پس از آنکه خداوند تقلیدهاي کورکورانه را مذمت کرد،و پیروي
از حق و دلیل
ص : 211
را واجب شمرد،بدنبال آن از حضرت ابراهیم(ع)یاد کرد که از دلیل و برهان پیروي نموده است.
بعضی گفته اند پس از آنکه خداوند از تقلید مذمت فرمود،و یادآوري کرد که کفار جز تقلید راهی در پیش نگرفتند،اشاره
میکند که تقلید ابراهیم براي آنان زیرا آنان از فرزندان ابراهیم هستند،و ادعا میکنند که بطریقۀ او هستند،و متصل شده است
به آنچه که قبلا اشاره شد از یادآوري اعراض آنان از دلیل و برهان،و اعتماد بر تقلید،و لذا « اءَهُمْ 􀀀 لاءِ وَ آب 􀀀 ؤُ􀀀 بَلْ مَتَّعْتُ ه » جملۀ
خداوند بیان میفرماید که اینان بدست خود گرفتار شده اند،و هیچ بهانه اي ندارند،زیرا به آنان مهلت داده شد و نعمتهایی به
آنان دادیم،و سپس قرآن براي آنان آمد و پند نپذیرفتند.
ص : 212
35- سورة زخرف-آیات 31
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 31 تا 35
اشاره
اهِ 􀀀 ا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی اَلْحَی 􀀀 ی رَجُلٍ مِنَ اَلْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ ( 31 ) أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْن 􀀀 ذَا اَلْقُرْآنُ عَل 􀀀 لا نُزِّلَ ه 􀀀 الُوا لَوْ 􀀀 وَ ق
أَنْ یَکُونَ 􀀀 مِمّ یَجْمَعُونَ ( 32 ) وَ لَوْ لا
ا􀀀 خَی جاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُ هُمْ بَعْضاً سُخْرِیا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ رٌْ 􀀀 رَفَعْن بَعْ َ ض هُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَ ا􀀀 ا وَ 􀀀 اَلدُّنْی
ا􀀀 واباً وَ سُرُراً عَلَیْه 􀀀 ا یَظْهَرُونَ ( 33 ) وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْ 􀀀 ارِجَ عَلَیْه 􀀀 منِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّهٍ وَ مَع 􀀀 ا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْ 􀀀 احِ دَهً لَجَعَلْن 􀀀 اَلنّ أُمَّهً و
اس 􀀀 ُ
( ا وَ اَلْآخِرَهُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ ( 35 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 اعُ اَلْحَی 􀀀 لَمّ مَت
ا􀀀 ذلِکَ 􀀀 و إِنْ کُلُّ یَتَّکِؤُنَ ( 34 ) وَ زُخْرُفاً ترجمۀ آیات:
-31 چرا این قرآن بر مردي عظیم از این دو قریه نازل نگشت؟.
-32 مگر آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟این ما هستیم که در زندگی دنیا معیشت آنان را میانشان تقسیم کردیم،و
عده اي را درجاتی بالاتر از برخی بالا بردیم تا جمعی دیگران را بکار گیرند،ولی رحمت پروردگارت از اموالی که اینان جمع
میکنند بهتر است.
-33 اگر ترس آن نبود که مردم همگی بکفر گرایند،آنان که کافر بخدایند
ص : 213
سقفهاي خانه هایشان را از نقره قرار میدادیم،که با پله هایی از نقره روي بام خود روند.
-34 و نیز براي خانه هایشان درهایی(از نقره)و تختهایی که بر آن تکیه کنند قرار میدادیم.
-35 و طلا قرار میدادیم،و همۀ اینها وسائل زندگی دنیا است،اما زندگی سراي دیگر نزد پروردگارت از آن افراد با تقوي
است.
قرائت آیات:
بضم سین و قاف خوانده اند. « سقفا » بفتح سین،و بقیه « سقفا » ابن کثیر و ابو عمرو و ابو جعفر
بتخفیف میم خوانده اند. « لما » بتشدید میم و بقیه « و ان کل ذلک لمّا » و عاصم و حمزه
دلیل قرائت:
ابو علی گوید:سقف جمع سقف است مثل رهن و رهن،و گاهی مخفّف میشود و گفته میشود رهن،و فعل در جمیع لغات
مخفف میگردد،و سقف مفرد است ولی دلالت بر جمع میکند،زیرا با جملۀ لبیوتهم می فهمیم هر خانه اي داراي سقف است.
ما کل ذلک الا متاع الحیاه »: از نظرش بمنزلۀ ماء نافیه است بنا بر این معنی چنین میشود « ان » را تشدید بدهد « لما » و هر کس
و آن را حمل بر الا کرده است،و این دلالت دارد بر « اللّ لما فعلت
􀀀
نشدتک ه »: و لما بمعنی الا خواهد شد،سیبویه نقل میکند « الدنیا
فساد قول کسی که گفته است
ص : 214
و گمان کرده اند که ان حرف نفی « لمن هو جمیع لدینا حاضرون » به این معنی است « ا مُحْ َ ض رُونَ 􀀀 لَمّ جَمِیعٌ لَدَیْن
ا􀀀 و إِنْ کُلٌّ »َ که
.« و ما ذلک الا متاع الحیاه الدنیا »: است به این معنی
را مخفّفه از مثقّله میداند،و لام در آن لامی که بمنظور فرق بین نفی و « ان کل » را بتخفیف خوانده است ان در « لما » و هر کس
.« هبلتک امک ان قتلت لفارسا »: ایجاب وارد میشود،مانند آنکه می گویی
از این لام بی نیاز خواهد شد،زیرا ان نافیه در ما بعد خود هیچگاه « ان زیدا لمنطلق »: و هر کس به این ان عمل نصب داده بگوید
.« ان کل ذلک لمتاع الحیاه الدنیا »: در آن زائد است،و معنی می شود « ما » اسمی را نصب نمیدهد،و اشتباه نمیشود،و
لغات آیات:
معارج-بمعنی پله است که واحد آن معرج است،و عروج به معنی صعود و بالا رفتن است.
و ظهر علیه-هنگامی گویند که از چیزي بالا روند نابغۀ جعدي گوید:
بلغنا السماء مجدنا و جدودنا »
(1) « و انا لزجو فوق ذلک مظهرا
.
سرر-جمع سریر است که گاهی هم اسرّه جمع بسته میشود.
زخرف-عبارتست از کمال حسن چیزي،و روي همین حساب است که
ص : 215
جدود جمع جد است « بهره و عظمت خویش را به آسمان رساندیم،و امیدوار هستیم که باز هم از این بالاتر رویم »: 1) یعنی -1
بمعنی حظ و بهره،و مجدنا و جدودنا یا منصوبند بنا بر آنکه مفعول باشند براي بلغنا یا آنکه مرفوعند که بدل باشند از ضمیر
در بلغنا.
طلا را زخرف گفته اند،و گفته میشود:زخرفه در صورتی که چیزي را نیکو سازند و زینت بخشند،و بهمین مناسبت است که به
نقاشیها و تصویرها نیز زخرف گفته اند.
و در حدیث است که پیامبر خدا(ص)وارد خانۀ کعبه نشد تا آنکه دستور داد و نقش ها و تصویرهاي آن را برچیدند.
معنی آیات:
الُوا) 􀀀 (وَ ق
یعنی:این کافران گفتند:
ی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ) 􀀀 ذَا الْقُرْآنُ عَل 􀀀 لا نُزِّلَ ه 􀀀 (لَوْ
که « علی رجل من القریتین اي من احدي القریتین »: منظور کفّار از این دو قریه مکه و طائف است،و تقدیر آیه چنین است
مضاف حذف شده است،و منظورشان از این مردان بزرگ از این دو قریه ولید بن مغیره از مکه و ابا مسعود عروه بن مسعود
ثقفی از طائف میباشد،بنقل قتاده،ولی مجاهد میگوید:منظور عتبه بن ابی ربیعه است از مکه،و ابن عبد یا لیل است از طائف،و
ابن عباس گفته است:منظور ولید بن مغیره است از مکه،و حبیب بن عمر ثقفی از طائف.
و علت اینکه کفّار این حرف را زدند این بود که این دو مرد از ثروتمندان بزرگ قومشان بودند،و خیال میکردند کسی که
داراي عظمت مادي و ثروت و قدرت باشد سزاوارتر است،به نبوّت و رسالت،و لذا خداوند بزرگ در پاسخ این پندار غلط
کافران فرمود:
(أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ)
یعنی:آیا این کافران میخواهند رحمت پروردگارت را که نبوّت است میان مردم تقسیم کنند؟و بیان میکند تنها خداوند است
که نبوّت را میان افراد قسمت میکند،و بقول مقاتل یعنی:آیا کلیدهاي
ص : 216
رسالت و نبوّت دست آنان است که هر جا بخواهند نبوّت را قرار دهند؟سپس میفرماید:
ا) 􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 ا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَی 􀀀 (نَحْنُ قَسَمْن
یعنی:روزي آنان را ما بر طبق مصالح بندگان خود میان آنان تقسیم کرده ایم،و کسی حق اظهار نظر در این باره ندارد،و
همانگونه که در روزي برخی را بر دیگري برتري داده ایم،همچنین هر کس را که خواسته ایم براي رسالت برگزیده ایم.
جاتٍ) 􀀀 ا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَ 􀀀 (وَ رَفَعْن
یعنی:این ما هستیم که بعضی را فقیر و برخی را بی نیاز میسازیم،و لذا می بینی که برخی از افراد بی سر و زبان داراي ثروت
بسیاري هستند،بر عکس بر برخی از افراد سر و زبان دار هستند که در فقر و فلاکت بسر میبرند،و این قسمت را که نسبت به
امر رسالت و نبوّت بسیار کوچکتر است به بندگان خود نسپرده ایم،بلکه آن را طبق حکمت و مصلحت انجام میدهیم،چگونه
میشود اختیار نبوّت را با عظمت و اهمیتی که دارد بدست بندگان میدهیم.
(لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیا)
یعنی:علت اختلاف طبقات مردم در روزي که برخی کمتر و برخی بیشتر دارند علاوه بر مصالح بسیاري که دارد اینست که
برخی دیگران را براي تأمین نیازمندیهاي اجتماع بکار گیرند،و آنان را استخدام کنند، و از کار یکدیگر بهرمند گردند،و از
این راه امور عالم تنظیم خواهد یافت.
و از قتاده و ضحاك نقل شده است که یعنی:تا بعضی دیگران را بردة خویش ساخته مالک آنان گردند.
مِمّ یَجْمَعُونَ)
ا􀀀 خَی (وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ رٌْ
یعنی رحمت پروردگارت و نعمتش
ص : 217
از ثواب و بهشت از آنچه که از این دنیاي پست اینان جمع میکنند بهتر است از ابن عباس نقل شده است:یعنی:نبوت براي تو
.( بهتر است از ثروتی که کافران در دنیا جمع میکنند ( 1
احِدَهً) از ابن عباس 􀀀 النّ أُمَّهً و
اس􀀀 لا أَنْ یَکُونَ 􀀀 لَو سپس خداوند خبر میدهد که دنیا از نظر او پست و بی ارزش بوده و میفرماید (وَ 2)و حسن و قتاده و سدي نقل شده است یعنی:اگر نبود که مردم همگی بر کفر اجتماع مینمودند، و همگی در کفر پیرو دین )
واحدي میگشتند،زیرا که همه علاقه بدنیا دارند و بر دنیا حریص میباشند...
و از ابن زید است که یعنی:اگر نبود که مردم همگی اجتماع بر دنیا می کردند و از دین رو گردان میشدند.
منِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّهٍ) 􀀀 ا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْ 􀀀 (لَجَعَلْن
بنا بر این وقتی سقف « و جعلنا لبیوت من یکفر بالرحمن سقفا من فضه »: و معنی اینست « لِمَنْ یَکْفُرُ » بدل است از « لبیوتهم »
منزلشان از نقره میبود دیوار منزلشان هم از نقره میشد.
.« لجعلنا لمن یکفر بالرحمن علی بیوتهم سقفا من فضه »: است مثل آنکه گفته باشد « علی » بعضی گفته اند لام دوم بمعنی
ماءَ سَقْفاً 􀀀 وَ جَعَلْنَا السَّ » : بفتح گفته میشود،و از قسم اول است این آیه « سقف » و مجاهد گفته است:آنچه که از آسمان باشد به آن
.(3) « مَحْفُوظاً
ص : 218
. 1) تفسیر ابن عباس صفحۀ 305 -1
. 2) تفسیر ابن عباس صفحۀ 305 -2
. 3) سورة انبیاء:آیۀ 32 -3
ا یَظْهَرُونَ) 􀀀 ارِجَ عَلَیْه 􀀀 (وَ مَع
یعنی:براي این سقف پله ها و نردبانهایی از نقره قرار میدادیم که بوسیلۀ آن بالاي بام روند.
ا یَتَّکِؤُنَ) 􀀀 واباً وَ سُرُراً عَلَیْه 􀀀 (وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْ
یعنی:براي منزل کافران درهایی از نقره و تختهایی از نقره قرار میدادیم که بر آن تکیه نمایند.
(وَ زُخْرُفاً)
.« و جعلنا لهم مع ذلک ذهبا »: یعنی:طلا،از ابن عباس و ضحاك و قتاده است که زخرفا منصوب است بوسیلۀ فعلی مقدر یعنی
حسن گفته است زخرفا بمعنی نقش و نگار است.
و ابن زید گفته است زخرف فرش و اثاثیه خانه را گویند.
معنی آیه چنین است که چون دنیا از نظر خداوند بسیار پست و بی ارزش است بکافران تمام خواسته هایشان را میدادیم،ولی
.( این کار را نکرده است براي آنکه داراي مفاسدي بود ( 1
ص : 219
1) اصول کافی جلد 3 صفحۀ 361 حدیث 10 :(حضرت صادق (ع)فرمودند:فرزندان آدم هر کدام که مؤمن بودند فقیر -1
از آن پس «5- ا فِتْنَهً لِلَّذِینَ کَفَرُوا - 60 􀀀 لا تَجْعَلْن 􀀀 ا 􀀀 رَبَّن » : بودند،و هر کدام کافر بودند ثروتمند بودند تا آنکه ابراهیم(ع)آمد و گفت
خداوند در میان مؤمنین ثروتمندان و مستمندان قرار داد،و نیز در میان کافران ثروتمندان و مستمندانی قرار داد). تفسیر قمی
جلد 2 صفحۀ 284 :در تفسیر این آیه حضرت صادق(ع) فرمودند:(...اگر خداوند این کار را میکرد هیچکس ایمان نمی آورد،
و لکن در میان مؤمنین ثروتمندانی و در میان کافران فقرایی،و میان مؤمنین فقرایی و میان کافران ثروتمندانی قرار داد،و سپس
آنان را بوسیلۀ امر و نهی و صبر و رضا امتحان فرمود)
آن گاه خداوند خبر میدهد که تمام این نعمتها در دنیا مورد بهره برداري است:
ا) 􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 اعُ الْحَی 􀀀 لَمّ مَت
ا􀀀 ذلِکَ 􀀀 و إِنْ کُلُّ )َ
که بیانش گذشت.
(وَ الْآخِرَهُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ)
یعنی:بهشت جاودان سراي آخرت در بارگاه الهی مخصوص افراد با تقوي است.
حسن گوید:بخدا که دنیا بیشتر اهل خود را فریب داده است با اینکه خداوند این کار را نکرده است،و اگر این عمل را انجام
میداد چه میشد؟ این آیات دلالت بر لطف الهی دارد،و میرساند که خداوند هیچ نوع مفسده اي انجام نمیدهد،و کاري نمیکند
که موجب کافر شدن مردم شود،بنا بر این خدایی که کاري انجام نمیدهد که موجب گمراهی و کفر مردم شود بطریق اولی
.( خودش فاعل کفر و عصیان نخواهد بود ( 1
ص : 220
1) این قسمت مذهب اهل جبر را رد میکند که خداوند را فاعل کفر و عصیان و افعال بندگان میدانند،و از این آیات -1
استفادة جالبی در این بحث شده است.
40- سورة زخرف-آیات 36
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 36 تا 40
اشاره
( طاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ ( 36 ) وَ إِنَّهُمْ لَیَصُ دُّونَهُمْ عَنِ اَلسَّبِیلِ وَ یَحْسَ بُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ( 37 􀀀 منِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْ 􀀀 وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ اَلرَّحْ
ذابِ 􀀀 ا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ اَلْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ اَلْقَرِینُ ( 38 ) وَ لَنْ یَنْفَعَکُ مُ اَلْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی اَلْعَ 􀀀 الَ ی 􀀀 ا ق 􀀀 جاءَن 􀀀 ذا 􀀀 حَ تّ إِ
ی􀀀
( لالٍ مُبِینٍ ( 40 􀀀 کانَ فِی ضَ 􀀀 مُشْتَرِکُونَ ( 39 ) أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ اَلصُّمَّ أَوْ تَهْدِي اَلْعُمْیَ وَ مَنْ
ترجمۀ آیات:
-36 هر کس خدا را از یاد برد شیطانی بر او گماریم که همیشه قرین او باشد.
-37 شیطانهایی که قرینشان گشته اند همیشه آنان را از راه حق باز میدارند،و خیال میکنند که راه حق را یافته اند.
-38 و چون در قیامت پیش ما آید بشیطان خود گوید:اي کاش میان و تو باندازة شرق و غرب فاصله بود که بد رفیقی بودي.
-39 اما امروز به هیچ وجه پشیمانی بحال شما سود ندارد،زیرا بر خود ستم کردید،و اینک در عذاب شریک یکدیگر هستید.
-40 آیا تو میتوانی در گوش کران سخنی فروکنی،یا آنکه کور دلان و آنان را که در گمراهی آشکاري هستند هدایت
نمایی؟.
ص : 221
قرائت آیات:
با نون قرائت کرده اند. « نقیض » با یاء خوانده،و بقیّه « یقیض » نقیض-عاصم در روایت حماد و یعقوب
با صیغۀ تثنیه خوانده اند. « جاءانا » با صیغۀ مفرد خوانده اند،ولی بقیّه « حتی اذا جاءنا » جاءنا-اهل عراق غیر از ابی بکر
دلیل قرائت:
بر میگرداند و هر کس نقیض با نون خوانده است معنی همان « الرحمن » با یاء خوانده است ضمیر آن را به « یقیض » هر کس
است،ولی در این قرائت خداوند سبحان با نون تعظیم از خود خبر داده است.
مفرد « جاءنا » با صیغه تثنیه خوانده است منظور از آن کافر و شیطانی است که رفیقش بوده است،و هر کس « جاءانا » و هر کس
خوانده است منظور از آمدن همان کافر است،زیرا در دنیا با صیغۀ مفرد مورد خطاب قرار گرفته است،و با ارسال رسول
بسویش بر او حجت اقامه شده است،و اکتفاء شده است به صیغۀ مفرد و تثنیه آورده نشده است همانگونه که در جاي دیگر
میفرماید:
لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَهِ »
(1)
.( که منظور آنست که خودش و مالش در آتش خواهند افتاد ( 2 «
ص : 222
. 1) سورة همزه آیۀ 4 -1
2) مثال مناسب نیست زیرا مال او را به آتش می افکند نه آنکه مال با او بجهنّم برود،بدلیل آنکه خود مؤلف محترم هم در -2
تفسیر این آیه در صفحۀ 538 جلد 10 اشاره به این معنی نفرموده اند.
لغات آیات:
یعش-عشو در اصل بمعنی نگاه کردن با چشم ضعیف است،گفته می شود عشی یعشوا عشوا و عشّوا هنگامی که چشمش
ضعیف گردد،و نور خود را از دست دهد،گویا که روي چشمش پرده اي افتاده است،اعشی گوید:
متی تأته تعشو الی ضوء ناره »
« تجد خیر نار عندها خیر موقد
و هنگامی که چشم کسی از بین رود گفته میشود عشی یعشی عشاؤ الرجل اعشی.
.« هر کس کور شود »: است یعنی « یعم » بفتح شین که معنایش « و من یعش » و در قرائت نادري خوانده شده است
گفته میشود در موردي که « عشی عنها » هنگامی که کسی بسوي آتش رود،و آهنگ آن نماید،و « عشی الی النار » و گفته میشود
.« مال عنه » و« مال الیه »: انسان از چیزي روگردان شده آهنگ چیز دیگري کند،مثل اینکه گویند
نقیض-تقییض عبارتست از آمادگی و گسیل یافتن،ازهري گوید:
یعنی آورد او را. « اللّ فلانا:جاء به
􀀀
قیض ه »
معنی آیات:
پس از آنکه یاد متّقین گذشت بدنبال آن از وعده هاي عذاب براي کسانی که صفاتی ضدّ متّقین دارند یاد کرده میفرماید:
منِ) 􀀀 (وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْ
قتاده و سدي گفته اند یعنی:کسی که از یاد خدا روگردان شود.
.( کور شود ( 1 « قرآن » یعنی کسی که از دیدن ذکر خدا « و من یعم عنه »: ابن عباس و ابن زید گفته اند
ص : 223
1) این نسبت به ابن عبّاس طبق نسخۀ تفسیر ما اشتباه -1
جبائی گوید:اینکه خداوند کافران را بکوران تشبیه فرموده است بخاطر آنست که حق را نمی بینند.
ذکر عبارت است از قرآن،بعضی هم گفته اند ذکر آیات و نشانه ها و ادلّه است.
طاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ) 􀀀 (نُقَیِّضْ لَهُ شَیْ
یعنی:میان او و شیطانی که گمراهش میکند مانع نمیشود تا آن شیطان بجاي یاد خدا قرین او گشته او را بسوي گمراهی
.( بکشاند،این معنی از حسن و ابو مسلم نقل شده است ( 1
(1
را بمعناي یعرض یعنی روگردان شدن گرفته است،و چون قرائتهاي « یعش » (است زیرا ابن عباس در تفسیر خود صفحۀ 305
و معنی یمل و یعم را در « و یقال:یمل ان قرائت بالخفض و یقال:یعم ان قرأت بالنصب »: دیگري بوده است سپس میگوید
با یقال ذکر میکند،در صورتی که قبلا مختار خود را که همان اعراض بود بیان نموده است، و « یعش » صورت قرائت جرّ و نصب
مختار او با تفسیر اهل بیت موافق است.
ص : 224
1) تفسیر نور الثقلین جلد 4 صفحۀ 603 : (فی کتاب الخصال فیما علم امیر المؤمنین اصحابه من الأربعمائه باب،مما یصلح -1
اللّ بطاعته قیض له شیطان فهو له
􀀀
اللّ تعالی،من ترك الاخذ عن امر ه
􀀀
للمسلم فی دینه و دنیاه :من تصدي بالاثم اعشی عن ذکر ه
قرین). علی(ع)در این فرمایش آیه مورد بحث ما را تفسیر فرموده اند،و طبق تفسیر حضرت کیفر طبیعی و نتیجۀ قهري گناه
سیاه شدن دل و روگردانی از یاد خدا و قرآن و معنویت است،قهرا بدنبال روگردانی از تشکیلات الهی انسان در دام شیاطین
جنی و انسی خواهد افتاد،و این شیاطین
حسن گوید:تسلّط شیطان نوعی خواري و ذلت است که به عنوان مکافات روگرداندن از خدا دامنگیرش میشود،البته بعد از
آنکه خداوند دانست که این شخص دیگر رستگار نمیشود.
قتاده گفته است:یعنی:در آخرت شیطانی همراه انسان می افتد و با او هست تا آنکه او را وارد جهنّم میکند،همانگونه که با
مؤمن فرشته اي هست و از او جدا نمیشود تا آنکه او را وارد بهشت میسازد.
بعضی گفته اند منظور از آن شیاطین انس است مانند علماي سوء و رؤساي گمراه که آنان را از راه خدا باز میدارند،و اینان
هم از آنان پیروي میکنند.
(وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ)
یعنی:شیاطین کافران را از راه حق و راه بهشت باز میدارند،اینجا ضمیر جمع بشیاطین برگردانده است،چون قبلا هر چند که
شیطانا را بلفظ مفرد آورده است ولی سیاق عبارت در آنجا هم جمع بوده است.
(وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ)
یعنی:کفّار فکر میکنند که رهبرانشان راه یافته اند و لذا از آنان پیروي میکنند.
ا)􀀀 جاءَن 􀀀 ذا 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 (
بصورت تثنیه خوانده اند باین معنی است،تا در روز قیامت که بحساب بندگان خواهیم رسید آن کافر و « جاء انا » کسانی که
بصورت مفرد معنی چنین خواهد شد:تا آن روز که « جاءنا » شیطانی که او را گمراه ساخته است به پیشگاه ما آیند،و بنا بر قرائت
کافر نزد ما آید و دانست که استحقاق چه نوع عذابی را دارد.
(1
(قرین او خواهند بود تا او را وارد جهنّم سازند،البته در عین حال که تسلّط شیاطین بر انسان نتیجۀ عمل انسان است،ولی چون
تمامی آثار به قدرت الهی مترتب میشود،میتوان گفت:خداوند شیطان را بر آنان مسلّط کرده است
ص : 225
ا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ) 􀀀 الَ:ی 􀀀(ق
یعنی:در آن هنگام کافر به آن قرینی که گمراهش ساخته است میگوید:اي کاش با تو رفیق نمیشدم باندازه شرق و غرب از تو
دور بودم.
تثنیه بسته است،همانگونه که شاعر عرب گفته « مشرقین » مشرقین مشرق و مغرب است که مشرق را بر مغرب غلبه داده آن را به
است:
اخذنا بآفاق السماء علیکم »
(1) « لنا قمراها و النجوم الطوالع
اللّ علیه و
􀀀
که در شعر منظور از قمرین ماه و خورشید است،و بعضی هم گفته اند منظور شاعر از قمرین حضرت محمد صلّی ه
مشرق زمستان و مشرق تابستان « مشرقین » آله و حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است،بعضی هم گفته اند منظور از
.( گفته اند ( 2 « رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ » است،همانگونه که در
و منظور آنست که اي کاش در دنیا میان من و تو این اندازه فاصله بود که تو را
ص : 226
چون « مشرقین » 1) یعنی:آفاق آسمان را بر شما تنگ گرفته ایم ماه و خورشید و ستارگان درخشانش از آن ماست،البته در -1
مشرق افضل از مغرب است مشرق را غلبه داده اند،در قمرین هم چون قمر مذکر سماعی است بلحاظ افضلیت مذکر بر مؤنث
قمر را غلبه داده اند.
2) تعبیر مشرقین و مشارق و مغارب در چند جاي قرآن آمده است،در گذشته که از نظر هیئت زمین را مسطح فرض -2
میکردند،جز یک مشرق و یک مغرب براي خورشید مشرق و مغرب دیگري تصوّر نمیکردند،ولی پس از اثبات کرویت زمین
ثابت شد که خورشید در هر آنی نسبت بنقطه اي از زمین طلوع میکند و از نقطه دیگر غروب میکند،و لذا معنی مشارق و
مغارب روشن شد،و اتفاقا تصریحات جالبی در روایات وجود دارد که در 14 قرن پیش امامان(ع)در این باره فرموده اند رجوع
به هیئت و اسلام
نمی دیدم و فریب نمیخوردم. (فَبِئْسَ الْقَرِینُ) یعنی:تو در دنیا براي من بد رفیقی بودي زیرا گمراهم ساختی،و مرا گرفتار آتش
جهنّم ساختی،و امروز هم بد رفیقی هستی براي من زیرا طبق گفته ابن عبّاس هر کافري را با شیطانش بیک زنجیر می بندند تا
اندوه و عذابشان بیشتر گردد.
و خداوند در آن روز بکافران میفرماید:
ذابِ مُشْتَرِکُونَ) 􀀀 (وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَ
یعنی:چون ستم کرده اید اشتراك در عذاب موجب تخفیف عذابتان نخواهد شد،زیرا هر کدام از کافران و شیاطین بهرة کاملی
از عذاب دارند.
و بعضی گفته اند یعنی:از اینکه می بینید دیگران هم با آنان در عذاب شریک هستند،تسلّی نخواهند یافت،زیرا گاهی انسان
که میبیند دیگري هم در عذابش با او شریک است مقداري دردش سبک میشود.
آن گاه خداوند خطاب به پیامبرش میفرماید:
(أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ،أَوْ تَهْدِي الْعُمْیَ؟)
اینجا خداوند کافران را در اینکه هر چه میشنوند و می بینند بحالشان اثر نمی کند به کران و کوران تشبیه فرموده است.
لالٍ مُبِینٍ؟) 􀀀 کانَ فِی ضَ 􀀀 (وَ مَنْ
یعنی:اینها که در گمراهی آشکاري هستند سخنان تو بگوششان نمیرود،یعنی:از اینکه نمیتوانی آنان را وادار به هدایت کنی
خیلی ناراحت نشو.
(2
(صفحه 165 که مرحوم شهرستانی شش دلیل صریح از قرآن و روایات اهل بیت بر کرویت زمین از کتب معتبر حدیث شیعه
مراجعه فرمائید. « ارِبِ 􀀀 شارِقِ وَ الْمَغ 􀀀 بِرَبِّ الْمَ » نقل میکند،و تفصیل این بحث را در سورة معارج ذیل آیۀ 40
ص : 227
45- سورة زخرف-آیات 41
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 41 تا 45
اشاره
فَإِنّ عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ ( 42 ) فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِي أُوحِیَ إِلَیْکَ
􀀀
اهُمْ ا 􀀀 فَإِنّ مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ ( 41 ) أَوْ نُرِیَنَّکَ اَلَّذِي وَعَدْن
􀀀
فَإِمّ نَذْهَبَنَّ بِکَ ا
ا􀀀
ا􀀀 ا أَ جَعَلْن 􀀀 ا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِن 􀀀 راطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 43 ) وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ ( 44 ) وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْن 􀀀 ی صِ 􀀀 إِنَّکَ عَل
( منِ آلِهَهً یُعْبَدُونَ ( 45 􀀀 مِنْ دُونِ اَلرَّحْ
ترجمۀ آیات:
-41 یا ترا میبریم و پس از تو از آنان انتقام میگیریم.
-42 یا آنکه ترا زنده میگذاریم-و آن عذابی را که به آنان وعده داده ایم بتو نشان میدهیم،زیرا که ما بر آنان قدرت داریم.
-43 به آنچه که بر تو وحی میشود چنگ بزن که تو بر راهی راست هستی.
-44 آنچه بر تو وحی میگردد-قرآن هشداري است براي تو و قومت، و بزودي در این باره باز خواست میشوید.
-45 از-طرفداران-پیامبرانی که پیش از تو فرستاده ایم بپرس:آیا ما غیر از خداي رحمان خدایانی قرار داده ایم که ستایش
شوند؟.
ص : 228
اعراب آیات:
در آمد جمله از لحاظ تأکید و اعلان طلب تصدیق شباهت به قسم « ان » ما بعد از حرف شرط « فَإِمّ نَذْهَبَنَّ
ا􀀀 » پس از آنکه در جمله
پیدا کرد،و بهمین علت نون تأکید وارد کلام شد زیرا نون در جواب قسم لازم می آید نه در جزاء که شباهت به آن دارد.
معنی آیات:
آن گاه خداوند پیامبرش را مورد خطاب قرار داده میفرماید:
فَإِنّ مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ)
􀀀
فَإِمّ نَذْهَبَنَّ بِکَ ا
ا􀀀 (
یعنی:اگر ما تو را بمیرانیم پس از تو حتما از امتت انتقام خواهیم گرفت.
اهُمْ) 􀀀 (أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِي وَعَدْن
یا آنکه زنده ات میگذاریم و عذابهایی را که به آنان وعده داده ایم در زندگیت بتو نشان میدهیم.
فَإِنّ عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ)
􀀀
( ا
یعنی:ما قدرت انتقام گرفتن از آنان را داریم،و چه در زمان زندگیت و چه پس از وفات تو میتوانیم آنان را عذاب کنیم.
حسن و قتاده گویند:خداوند بپیامبر احترام گذاشته است که این عذاب را مشاهده نکند،و در امتش چیزي نبیند مگر آنکه
موجب روشنی چشمش باشد.
البته بعد از حضرتش عذابی سخت پیش آمد،روایت شده است که به حضرتش نشان داده شد که امّتش پس از او چه خواهند
کرد،و از آن وقت همیشه گرفته و غمگین بود،و تا هنگامی که چشم از این جهان بست کسی او را خندان ندید.
اللّ انصاري روایت میکند و میگوید:من در حجّه الوداع در منی از همه برسول خدا(ص)نزدیکتر بودم که
􀀀
(جابر بن عبد ه
فرمود:نبینم که پس از من بکفر
ص : 229
باز گشته گروهی گردن گروه دیگر را میزنید،بخدا سوگند که اگر این کار را بکنید مرا در صف لشگري که با آن می جنگید
خواهید یافت،سپس به پشت سر نگاه کرده فرمودند:یا آنکه علی را خواهید یافت،یا علی را-و این قسمت را سه مرتبه تکرار
فرمود.
آن گاه دیدیم که جبرئیل بحضرتش اشارتی کرده بدنبال آن این آیه نازل شد:
فاما نذهبن بک فانا منهم منتقمون بعلی بن ابی طالب(ع) »
(1)
.
.« اگر تو را ببریم ولی بوسیلۀ علی بن ابی طالب(ع)از آنان انتقام خواهیم کشید »: یعنی
بعضی گفته اند:پیامبر خدا(ص)انتقام از مشرکین را دید،و این انتقام عبارت بود از آن مکافاتی که مشرکین در جنگ بدر
دیدند،پس از آنکه پیامبر را از مکّه بیرون کردند،پیامبر(ص)در این جنگ عده بسیاري از آنان را کشت و جمعی را به اسارت
گرفت با اینکه تعداد مسلمین اندك بود و نیرویی ناچیز داشتند،و بر عکس مشرکین جمعیت بسیار و قدرت و شوکت فراوان
داشتند.
آن گاه خداوند بحضرتش دستور میدهد که آنچه از قرآن بر او وحی شده است بدان تمسّک کند:
ص : 230
1) تفسیر برهان جلد 4 صفحۀ 144 بنقل از مناقب بن مغازلی و امالی شیخ،و در روایت امالی دنبالۀ حدیث آمده - 1
سپس نازل شد آنچه را که از امر علی بن ابی طالب بر تو وحی نموده ایم بگیر که تو بر راه مستقیم هستی،و علی ...»: است
.« نشانه اي است براي ساعت موعود تو و قومت،و بزودي مردم دربارة محبّت علی بن ابی طالب(ع)باز پرسی خواهند شد
(فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِي أُوحِیَ إِلَیْکَ)
یعنی:آنچه که از قرآن بر تو وحی شده است محکم بگیر،که آن را آن گونه که شایسته است بخوانی،و از دستورات آن
پیروي کرده،از آنچه نهی نموده است خویشتن باز داري.
راطٍ مُسْتَقِیمٍ) 􀀀 ی صِ 􀀀 (إِنَّکَ عَل
یعنی تو بر دین حق و درست هستی که همان دین اسلام است.
(وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ)
یعنی:قرآنی که بر تو وحی شده است براي تو و قومت قریش مایۀ شرافت است،از ابن عباس و سدي نقل شده است.
بعضی هم گفته اند منظور از قومک تمام عرب است،زیرا قرآن بزبان عرب نازل شده است،البته در این شرافت سلسله مراتب
هست که قریش از دیگران سهم بیشتري از شرافت خواهند داشت،و نیز بنی هاشم از میان قریش سهم بیشتري دارند.
(وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ)
یعنی:بزودي دربارة سپاسگزاري نعمت شرافتی که خداوند بشما ارزانی داشته است بازپرسی خواهید شد،و این معنی از کلبی و
زجاج و دیگران نقل شده است.
.( و بعضی دیگر گفته اند:یعنی بزودي دربارة قرآن و وظیفه اي که در حق آن دارید مورد باز پرسی قرار میگیرید ( 1
ص : 231
1) تفسیر القمی ج 2 ص 286 (عبد الرحمن بن کثیر از حضرت صادق(ع) دربارة این آیه میپرسد؟حضرت میفرمایند:ذکر -1
قرآن است ما هم قوم قرآن هستیم،و از ما است که پرسش خواهید شد). و نیز تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 605 از بصائر
الدرجات از حضرت باقر (ع)نقل کرده است که درباره این آیه فرموده اند:(ذکر رسول خدا
ا) 􀀀 ا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِن 􀀀 (وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْن
یعنی از مؤمنین اهل کتاب که پیامبرانی را براي آنان فرستاده ایم بپرس که آیا پیامبران جز پیام توحید چیز دیگري براي آنان
که مضاف « سل امما من ارسلنا او اتباع من ارسلنا »: آورده اند؟و این معنی گفتار بیشتر مفسّرین قرآن است،و تقدیر چنین است
حذف و مضاف الیه بجاي آن قرار گرفته است.
(1
اللّ علیه و آله است و اهل بیتش اهل الذکر هستند و از آنان پرسیده خواهد شد). در تفسیر القمی ج 2 ص 284 ضمن
􀀀
(صلّی ه
روایتی از حضرت باقر(ع)این آیه چنین تفسیر شده است: ابی الربیع گوید در سالی هشام بن عبد الملک بحج رفته بود در
خدمت حضرت باقر بحج رفتم و همراه هشام نافع بن ازرق غلام عمر بن خطاب بود،نافع نگاهی به حضرت باقر(ع)کرد و دید
در رکن خانۀ کعبه مردم بسیاري اطرافش جمع شده اند،بهشام گفت:یا امیر المؤمنین این شخص که مردم اطرافش ازدحام
میکنند چه کسی است؟ هشام گفت:این شخص پیامبر اهل کوفه است،او محمد بن علی بن- الحسین بن علی بن ابی
طالب(ع)میباشد. نافع گفت:الآن بسراغش خواهم رفت و از او پرسشهایی میکنم که پاسخ آن را کسی جز پیامبر یا وصی پیامبر
یا پسر پیامبر نتواند گفت. هشام گفت:بسراغش برو و از او چیزهایی بپرس شاید در میان مردم رسوایش کنی. نافع آمد پشت
بمردم کرده رو به حضرت باقر(ع)نمود و گفت:یا محمد بن علی من تورات و انجیل و زبور و فرقان را همگی خوانده ام و از
حلال و
ص : 232
(1
پاورقی از صفحه قبل حرام آنها آگاه هستم،آمده که از تو مسائلی را بپرسم که پاسخ آن را کسی جز پیامبر یا وصی پیامبر با
پسر پیامبر نخواهد داد. حضرت سر خود را بطرف او بلند کرده فرمود:مسائلت را بپرس. نافع گفت:بمن بگو به بینم میان عیسی
و محمّد(ص)چند سال فاصله بوده است؟ فرمود:نظر خودم را برایت بگویم،یا نظر خودت را؟ گفت:هر دو نظر را برایم بگو.
فرمود:امّا بنظر من میان آن دو پانصد سال فاصله بوده است،و امّا بنظر تو میان آنان ششصد سال فاصله است. گفت:بگو به بینم
محمّد از کدام پیامبر پرسیده « منِ آلِهَهً یُعْبَدُونَ 􀀀 ا مِنْ دُونِ الرَّحْ 􀀀 ا أَ جَعَلْن 􀀀 ا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِن 􀀀 وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْن » : دربارة این آیه
است با اینکه میان او و عیسی پانصد سال فاصله بوده است؟ راوي گوید:حضرت باقر(ع)در پاسخ او این آیه را تلاوت
از جمله « ا􀀀 اتِن 􀀀 ا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آی 􀀀 ارَکْن 􀀀 رامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْ َ ص ی الَّذِي ب 􀀀 ي بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 حانَ الَّذِي أَسْر 􀀀 سُبْ » : فرمودند
آیاتی که خداوند بهنگام بردن حضرت محمد به بیت المقدّس نشان داد این بود که خداوند پیامبران اوّلین و آخرین را جمع
کرد سپس به جبرئیل دستور داد که اذان و اقامه بگوید،و در اذانش حیّ علی خیر العمل نیز گفت آن گاه محمّد(ص)جلو افتاد
ا مِنْ 􀀀 ا أَ جَعَلْن 􀀀 ا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِن 􀀀 وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْن » : و همگی پشت سرش نماز خواندند. اینجا بود که خداوند بر او نازل فرمود
«؟... منِ آلِهَهً یُعْبَدُونَ 􀀀 دُونِ الرَّحْ
ص : 233
و بعضی هم گفته اند:منظور آنست که از اهل تورات و اهل انجیل بپرس هر چند کافرند،زیرا در اثر توراتی که در این مورد
میان آنان وجود دارد گفتار تو ثابت خواهد شد.
و در این آیه هر چند که مورد خطاب حضرت محمد(ص)است،ولی منظور از آن امّت اسلام است یعنی:شما مسلمانان از اینان
که یاد آوري کردیم بپرسید:
منِ آلِهَهً یُعْبَدُونَ؟) 􀀀 ا مِنْ دُونِ الرَّحْ 􀀀 (أَ جَعَلْن
یعنی:آیا در گذشته ما بغیر از خدا معبودي قرار دادیم که مردم او را پرستش کنند؟اگر از آنان بپرسی خواهند گفت که ما
چنین دستوري به آنان نداده ایم،و آنان را به پرستش چنین خدایی وادار نساخته ایم.
و از زهري و سعید بن جبیر و ابن زید نقل شده است یعنی از پیامبران به پرس و منظور از پیامبران،پیامبرانی است که در شب
معراج حضرتش اطراف حضرت جمع شدند که نود پیامبر بودند،و از جمله آنان حضرت موسی و حضرت عیسی(ع)بود،و
.( اینکه حضرت از آنان پرسیده بود تا دستور پرسش آمد چون حضرت بارادة خداوند از آنان اعلم بود ( 1
ص : 234
1) و این معنی استفاده میشود از قسمتی از احتجاج امیر المؤمنین(ع) که در تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 607 در ذیل این آیۀ -1
شریفه قسمتی از آن نقل شده است. پیامبر خدا(ص)به آنان فرمود:چه شهادتی میدهید و در دوران خودتان چه کسی را
ما شهادت میدهیم که جز خداي یکتا خدایی نیست،و شریک نداشته،و تو رسول خدا »: میپرستید؟ پیامبران در جواب گفتند
هستی،و بر این منوال از ما عهد و پیمان گرفته شده است.
(1
اللّ یا ابا جعفر راست گفتی،شما اوصیاء رسول خدا و جانشینان او هستید،و در توراه
􀀀
دنباله پاورقی قبلی نافع گفت:یا بن رسول ه
و انجیل و زبور و قرآن از شما یاد شده است،و راستی شماها از دیگران شایسته ترید براي خلافت و حکومت بر مسلمین)
ص : 235
54- سورة زخرف-آیات 46
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 46 تا 54
اشاره
( ا یَضْحَکُونَ ( 47 􀀀 ذا هُمْ مِنْه 􀀀 ا إِ 􀀀 اتِن 􀀀 جاءَهُمْ بِآی 􀀀 فَلَمّ
ا􀀀 الَمِینَ ( 46 ) 􀀀 ر اَلْع فَق إِنِّی رَسُولُ بَِّ الَ 􀀀 م ی فِرْعَوْنَ وَ لََائِهِ 􀀀 ا إِل 􀀀 اتِن 􀀀 ی بِآی 􀀀 ا مُوس 􀀀 وَ لَقَدْ أَرْسَلْن
ما عَهِدَ 􀀀 ا رَبَّکَ بِ 􀀀 اَلسّ اُدْعُ لَن
احِر 􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 ق ی الُوا 􀀀 و ( بِالْعَذ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 48 ابِ 􀀀 اهُم 􀀀 أَخَ ذْن ا وَ 􀀀 إِلاّ هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِه
􀀀
ا نُرِیهِمْ مِنْ آیَهٍ 􀀀 وَ م
ا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ 􀀀 الَ ی 􀀀 ي فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ ق 􀀀 اد 􀀀 ذا هُمْ یَنْکُثُونَ ( 50 ) وَ ن 􀀀 ذابَ إِ 􀀀 ا عَنْهُمُ اَلْعَ 􀀀 فَلَمّ کَشَ فْن
ا􀀀 لَم ( 49 ) ا هُْتَدُونَ 􀀀 عِنْدَكَ إِنَّن
لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ 􀀀 کادُ یُبِینُ ( 52 ) فَلَوْ 􀀀 لا یَ 􀀀 ذَا اَلَّذِي هُوَ مَهِینٌ وَ 􀀀 لا تُبْصِرُونَ ( 51 ) أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ ه 􀀀 ارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِی أَ فَ 􀀀 ذِهِ اَلْأَنْه 􀀀 مِصْ رَ وَ ه
( اسِقِینَ ( 54 􀀀 کانُوا قَوْماً ف 􀀀 طاعُوهُ إِنَّهُمْ 􀀀 لائِکَهُ مُقْتَرِنِینَ ( 53 ) فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَ 􀀀 جاءَ مَعَهُ اَلْمَ 􀀀 أَسْوِرَهٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ
ترجمۀ آیات:
-46 موسی را با آیات خود بسوي فرعون و ملّتش فرستادیم،و موسی گفت:من فرستاده پروردگار جهانیان هستم.
-47 همین که موسی آیات ما را براي آنان آورد،ناگهان موسی دید به آیات الهی می خندند.
-49 و گفتند:اي ساحر براي ما در پیشگاه پروردگارت دعا کن بر طبق وعده اي که بتو داده است،ما حتما هدایت خواهیم شد.
ص : 236
-50 امّا همین که عذاب را از آنان برداشتیم،دوباره پیمان شکنی آغاز نمودند.
-51 فرعون میان ملّت خود فریاد زد:اي مردم آیا کشور مصر از آن من نیست،با این جویهاي آب که زیر قدرت من در جریان
است؟آیا اینها را نمی بینید؟.
-52 یا مرا بهتر از این فرد ضعیف که قدرت بیان هم ندارد میشناسید؟ 53 -چه میشد که دست بندهایی از طلا برایش می
افتاد،یا فرشتگان همراهش قرین با او می آمدند؟.
-54 فرعون ملّتش را به سبکسري کشاند و آنان هم از او اطاعت کردند براستی که اینان مردمی بودند که از فرمان خدا
سرپیچی میکردند.
تعداد این آیات:
از نظر قراء حجاز و بصره ده آیه و از نظر دیگران نه آیه است.
قرائت آیات:
قرائت کرده اند. « أساوره » و دیگران « أسوره » حفص و یعقوب و سهل
دلیل قرائت:
و هر کس اساوره خوانده است آن را جمع اسوار گرفته،بنا بر این ،« خوان و اخونه » و« سقاء و اسقیه » اسوره جمع سوار است مانند
عوض از یائی است که لازم بود در جمع اسوار بیاید همانگونه که در جمع اعصار اعاصیر آمده است. « اساوره » هاء در
و نیز در اساوره جایز است که آن را جمع اسوره بگیریم،بنا بر این مانند
ص : 237
اسقیه و اساق خواهد بود،منتها در اینجا هاء به آخر آن ملحق شده است، همانگونه که در قشعم و قشاعمه ( 1)اضافه شده است.
معنی آیات:
سپس خداوند بزرگ از داستان حضرت موسی(ع)یاد کرده میفرماید:
ا) 􀀀 اتِن 􀀀 ی بِآی 􀀀 ا مُوس 􀀀 (وَ لَقَدْ أَرْسَلْن
یعنی:موسی را با معجزات و نشانه هاي ظاهري فرستادیم.
ی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ) 􀀀 (إِل
یعنی:اشراف قوم فرعون،و اینکه ملأ فرعون،و اشرافیان قومش در قرآن ذکر شده است،با اینکه حضرت موسی براي همه
فرستاده شده بود،براي آنست که دیگران پیرو اشرافیان بوده اند.
الَمِینَ) 􀀀 الَ:إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْع 􀀀 (فَق
آن گاه موسی به آنان گفت:خدا مرا بسوي شما فرستاده است.
ا) 􀀀 اتِن 􀀀 جاءَهُمْ بِآی 􀀀 فَلَمّ
ا􀀀 (
یعنی:پس از آنکه موسی معجزات ید بیضا و عصاء را براي آنان ظاهر ساخت.
ا یَضْحَکُونَ) 􀀀 ذا هُمْ مِنْه 􀀀 (إِ
یعنی با استهزاء و سبک شمردن آیات الهی معجزات موسی را بباد مسخره و خنده گرفتند،امّا نمیدانستند که میبایست به جاي
این بی دقّتی و بی فکري از این آیات پند میگرفتند.
ا) 􀀀 إِلاّ هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِه
􀀀
ا نُرِیهِمْ مِنْ آیَهٍ 􀀀 (وَ م
یعنی:عذابهایی که پی در پی بر سر این قوم می آمد مانند:طوفان،ملخ،شپش،قورباغه،خون،
ص : 238
1) قشعم مردان کهن سال را گویند،و به عقابها و شیران و چیزهاي قوي هم گفته میشود. -1
طمس،هر کدام از عذاب قبلی بزرگتر بود،و این عذابها همین عذابی است که در آیه بعدي بدان اشاره شده است:
ذابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ) 􀀀 اهُمْ بِالْعَ 􀀀 (وَ أَخَذْن
یعنی:آنان را با این عذابها گرفتار ساختیم،و این عذابها که بوسیله آن گرفتار میشدند براي آنان عذاب و براي حضرت
موسی(ع)معجزه بود،امّا شقاوت بر آنان غلبه یافته بود،و به این معجزات ایمان نمی آوردند.
السّ )
احِر 􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 ق ی الُوا 􀀀 و )َ
و بقول کلبی و جبائی منظورشان از تعبیر ساحر نسبت بموسی نوعی تعظیم و احترام بود،نه آنکه خواسته باشند او را با این لفظ
سرزنش کنند،و یا ایه الساحر را بمعنی یا ایه العالم می گفتند،زیرا علم سحر در آن دوران رایج بود و از نظر مردم اهمیت
بسیاري داشت.
و از حسن نقل شده است که این جمله را بعنوان استهزاء بموسی می گفتند.
خاصمته » و بعضی دیگر گفته اند معنی این جمله آنست اي کسی که با سحرت بر ما غلبه یافته اي،و در میان عرب گفته میشود
و بهمین منوال گویند:ساحرته(فسحرته)و منظورشان اینکه موسی با ساحران فرعون بوسیلۀ سحر « فخصمته،و حاججته فحججته
مبارزه کرد و با سحر خود بر آنان پیروز گشت.
ما عَهِدَ عِنْدَكَ) 􀀀 ا رَبَّکَ بِ 􀀀 (ادْعُ لَن
یعنی:تو که گمان میکنی خدا با تو پیمان بسته است و تضمین کرده که اگر ما ایمان بتو آریم عذاب را از ما بر خواهد داشت
اینک براي ما از خدایت بخواه که عذاب را بردارد.
ا لَمُهْتَدُونَ) 􀀀 (إِنَّن
یعنی:اگر عذاب از ما برداشته شود ما بسوي حقی که ما را بدان فرا میخوانی باز گشت خواهیم نمود.
ص : 239
ذا هُمْ یَنْکُثُونَ) 􀀀 ذابَ إِ 􀀀 ا عَنْهُمُ الْعَ 􀀀 فَلَمّ کَشَفْن
ا􀀀 (
اللّ عنهم ذلک،فلما
􀀀
فدعا موسی و سأل ربه ان یکشف عنهم ذلک العذاب،فکشف ه »، در اینجا چیزهایی در تقدیر است
یعنی:موسی دعا کرد و از خدایش خواست که عذاب را از آنان برداشت،و همین که عذاب را از آنان برداشتیم به «... کشفنا
عهد شکنی پرداختند.
اینجا خداوند میخواهد به حضرت محمّد(ص)تسلیت خاطر دهد،با این معنی که اي محمّد بر آزار قومت صبر کن،زیرا حالت
تو با قومت مانند حالت موسی و قومش میباشد، بنا بر این عاقبت همانگونه که موسی پیروز شد تو نیز پیروز خواهی شد.
ي فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ) 􀀀 اد􀀀 (وَ ن
یعنی:همین که فرعون دید روز بروز کار موسی بالا میگیرد بر مملکت خود ترسید و نیرنگی بکار زده پس از آنکه مردم را
گرد آورد،در میان آنان بسخنرانی پرداخت و گفت:
ا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ) 􀀀 الَ:ی 􀀀(ق
اي قوم آیا کشور پهناور مصر از آن من نیست،که بدلخواه خود در آن حکمرانی میکنم،و منظورش از بیان این بود که من در
پادشاهی و ثروت قوي هستم.
ارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِی) 􀀀 ذِهِ الْأَنْه 􀀀 (وَ ه
یعنی:و آیا رود نیل و دیگر رودهاي مصر نیست که تحت نفوذ و با ارادة من در کشورم جاري است،و بعضی گفته اند که این
رودخانه را از زیر قصر خود عبور داده بود و در حال سخنرانی بر آنها مشرف بوده است که چنین گفته.
لا تُبْصِرُونَ؟) 􀀀 (أَ فَ
آیا این ملک عظیم و این قدرت شکوهمند مرا و ضعف و زبونی موسی را نمی بینید؟.
ص : 240
ذَا الَّذِي هُوَ مَهِینٌ) 􀀀 (أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ ه
لا تُبْصِ رُونَ عطف شده است،زیرا 􀀀 آیا من خوب هستم یا این فرد ضعیف و حقیر؟سیبویه و خلیل گفته اند:أنا بوسیلۀ ام بر أَ فَ
معنی ام انا خیر همان معنی تبصرون است،مثل اینکه گفته شده باشد:أ فلا تبصرون؟ام تبصرون؟زیرا اگر مردم بفرعون
میگفتند:تو بهتر هستی از نظر او داراي بینش بودند.
بمعنی فقیري است که در هر چیزي که بدان محتاج است خود را ناتوان می بیند،و کسی ندارد که « مهین » و بعضی هم گفته اند
بکارش برسد.
کادُ یُبِینُ) 􀀀 لا یَ 􀀀 (وَ
یعنی:موسی آن قدر ناتوان است که نمیتواند درست حرف بزند،و دلیل فرعون این بود که در زبان موسی لکنتی بود.
حسن گوید:ولی هنگامی که خداوند موسی را مبعوث برسالت کرد لکنت زبانش را اصلاح کرد،بدلیل اینکه موسی از خدا
قَدْ » : یعنی:(خدایا گره از زبانم بگشاي)و پس از این درخواست خداوند میفرماید « سانِی 􀀀 وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِ » : درخواست میکند
یعنی اي موسی درخواستت داده شد بنا بر این فرعون موسی را به لکنت زبانی که قبلا داشته است « ی􀀀 ا مُوس 􀀀 أُوتِیتَ سُؤْلَکَ ی
سرزنش میکند.
میگفت)خداوند این عیب را از زبانش برداشت ولی « ث» و از جبائی نقل شده است که موسی شیرین زبان بود(و بجاي سین
مختصر سنگینی در زبانش باقی مانده بود.
لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَهٌ مِنْ ذَهَبٍ) 􀀀 (فَلَوْ
یعنی اگر موسی در ادعاي نبوّتش راستگو است چه میشد که دستبندهایی از طلا(از آسمان)برایش می آمد قوم موسی را رسم
بر این بود که هر گاه کسی را به آقایی برمیگزیدند طوقه هایی از
ص : 241
طلا بدست و گردن او می آویختند.
لائِکَهُ مُقْتَرِنِینَ) 􀀀 جاءَ مَعَهُ الْمَ 􀀀 (أَوْ
یعنی اگر راست میگوید چه میشد که فرشتگان پشت سرش می آمدند تا او را در کار رسالتش یاري دهند،و گواه صدق او
باشند.
بعضی هم گفته اند:یعنی:فرشتگان با همکاري یکدیگر بیاریش میآمدند.
(فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ)
یعنی:فرعون عقول قوم خویش را سبک ساخت.
طاعُوهُ) 􀀀 (فَأَ
و لذا از او اطاعت نمودند،زیرا با مطالبی که دلیل نیست براي آنان استدلال میکرد و میگفت:آیا کشور مصر مال من نیست
و...و اگر مردم عاقل بودند میگفتند:مالکیت انسان دلیل بر حقانیت او نیست،و لازم نیست که همراه پیامبران فرشتگانی
بیاید،زیرا تنها معجزه است که دلالت بر صدق دعواي نبوّت پیامبران میکند نه چیزهاي دیگر.
اسِقِینَ) 􀀀 کانُوا قَوْماً ف 􀀀 (إِنَّهُمْ
یعنی:آنان از طاعت خدا بیرون هستند.
نظم آیات:
وجه ارتباط داستان حضرت موسی(ع)با آیات قبلی این بود که قبلا از حالات پیامبران و رسالتشان پرسش شده بود،بدین
مناسبت پس از آن بداستان حضرت موسی(ع)اشاره شد،زیرا یهودیان و مسیحیان خود را بتورات و انجیل منسوب میدانند.
بعضی هم گفته اند چون قبلا از حضرت محمّد(ص)یاد شده است،و اینکه قومش او را تکذیب میکرده اند،بدنبال آن خداوند
داستان موسی(ع)و تکذیب قومش را بیان میکند تا موجب تسلیت خاطر پیامبر اسلام(ص)شود.
ص : 242
60- سورة زخرف-آیات 55
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 55 تا 60
اشاره
ذا قَوْمُکَ مِنْهُ 􀀀 لَمّ ضُرِبَ اِبْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِ
ا􀀀 و ( اهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ ( 56 􀀀 اهُمْ أَجْمَعِینَ ( 55 ) فَجَعَلْن 􀀀 ا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْن 􀀀 ا اِنْتَقَمْن 􀀀 فَلَمّ آسَفُون
ا􀀀
اهُ 􀀀 ا عَلَیْهِ وَ جَعَلْن 􀀀 إِلاّ عَبْدٌ أَنْعَمْن
􀀀
إِلاّ جَ دَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِ مُونَ ( 58 ) إِنْ هُوَ
􀀀
ا ضَ رَبُوهُ لَکَ 􀀀 ا خَیْرٌ أَمْ هُوَ م 􀀀 الُوا أَ آلِهَتُن 􀀀 یَصِدُّونَ ( 57 ) وَ ق
( لائِکَهً فِی اَلْأَرْضِ یَخْلُفُونَ ( 60 􀀀 ا مِنْکُمْ مَ 􀀀 شاءُ لَجَعَلْن 􀀀 رائِیلَ ( 59 ) وَ لَوْ نَ 􀀀 مَثَلًا لِبَنِی إِسْ
ترجمۀ آیات:
-55 هنگامی که ما را خشمناك ساختند از آنان انتقام گرفتیم،و همۀ آنان را دسته جمعی غرق نمودیم.
-56 و آنان را براي دیگران عبرت و مثل قرار دادیم.
-57 همین که پسر مریم مثل زده شد ناگهان قومت فریاد اعتراض سر دادند.
-58 و گفتند:آیا خدایان ما بهترند یا او،و آنان این مثال را براي تو نزدند مگر بمنظور جدال و ستیزه،آري اینان مردمی سخت
ستیزه جویند.
-59 عیسی کسی جز یک بنده نبود که ما به او نعمت دادیم،و او را نمونه اي براي بنی اسرائیل قرار دادیم.
-60 و اگر بخواهیم بجاي شما(فرزندان آدم)فرشتگانی را در روي زمین قرار میدهیم.
ص : 243
قرائت آیات:
حمزه و کسایی سلفا بضم سین و لام خوانده اند،و دیگران بفتح سین و لام خوانده اند.و اهل مدینه و ابن عامر و اعشی و
برجمی و کسایی و خلف یصدّون بضم صاد و دیگران بکسر صاد خوانده اند.
دلیل قرائت:
هر کس سلف بضم سین خوانده است میشود آن را جمع سلف گرفت مثل اسد و اسد و وثن و وثن.
و هر کس سلفا بفتح سین و لام خوانده است دلیلش آنست که فعلا گاهی در حروفی که از آن ارادة کثرت شده است آمده
است،و مانند اسمی از اسماء جمع است،گفته اند خادم و خدم،و طالب و طلب و حارس و حرس.
و همچنین است(مثلا)واحدي است که از آن ارادة جمع شده است، و روي همین حساب است که می بینیم مثلا عطف شده
.« فجعلناه سلفا و مثلا » است بر سلفا که میفرماید
یصدّون بضم صاد و یصدّون بکسر هر دو بمعنی یضجون است.
همانگونه که « عن » و از ابی عبیده نقل شده است که گفته کسر بهتر است و گفته میشود صد عن کذا و صله آورده میشود به
شاعر گفته است:
صددت الکأس عنّا ام عمر »
(1) « و کان الکأس مجراها الیمینا
. « اللّ
􀀀
وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ هِ » در قرآن هم آمده است
ص : 244
1) یعنی اي ام عمرو تو بر خلاف عادت رفتار کردي و ما را از جام نومید ساختی،با اینکه در مجلس شرب معمولا کاسه از -1
راست بجریان می افتد.
کسانی که یصدون را بمعنی یعدلون گرفته اند معنی اینست:ناگهان دیدي که قومت بخاطر مثالی که زدي رویگردان شدند،و
دیگر یصدون به عن صله آورده نمیشود.و هر کس که بگوید یصدون بمعنی یضجون است من را متصل به یضج میگیرد
همانگونه که می گویی:یضج من کذا.
پس از آنکه نازل شد که شما و آنچه غیر خدا »: و بعضی از مفسرین گفته اند یصدون بمعنی یضجون است،و معنی چنین است
زیرا که آنها را خداي خود گرفته اند و مورد پرستش شده اند، بنا بر این عیسی هم در حکم « را پرستید هیزم جهنم خواهید بود
معبودهاي آنان خواهد بود-که او نیز بخیال ایشان در جهنم بسوزد-یعنی هنگامی که پسر مریم مثال زده شد ناگهان قومت از
آنچه که گفته بودند خندیدند، زیرا آنان پیش خود عیسی را با معبودهاي خود یکسان میگرفتند،و این مثل را جز بمنظور ستیزه
جویی نمیزدند،زیرا آنان بخوبی میدانستند که منظور از هیزم جهنم همان خدایان مرده خودشان است.
لغات آیات:
آسفونا-گفته میشود آسفه یاسف اسفا بمعنی اغضبه فغضب یعنی او را بخشم در آورد و بمعنی احزنه فحزن نیز میاید،و
میگویند اسف عبارتست از خشم کسی که اندوهناك هم باشد،ولی در اینجا بمعنی صرف غضب است.
سلفا-سلف بمعنی چیز گذشته است که پیش از هنگام آمدنش تقدّم یافته باشد،و سلف در بیع هم از اینگونه است،و سلف
نقیض خلف است.
جدلا-جدل عبارتست از برابر آوردن دلیل در مقابل دلیل و بعضی هم گفته اند:جدل عبارتست از نزاع سرسختانه،و اصلش از
جدل الحبل
ص : 245
است یعنی:تناب را پرتاب کرد بمعنی سخت تا بدادن آن،و رجل مجدول الخلق یعنی مردي تند خوي،و بعضی هم گفته اند
اصل آن از جداله است،بمعنی زمین،باین معنی که گویا هر کسی میخواهد طرف خود را زمین بزند.
معنی آیات:
سپس خداوند از انتقامش نسبت بفرعون و قومش خبر داده میفرماید:
ا مِنْهُمْ) 􀀀 ا انْتَقَمْن 􀀀 فَلَمّ آسَفُون
ا􀀀 (
یعنی همین که ما را بخشم آوردند بطرفداري دوستانمان از آنان انتقام گرفتیم،از ابن عباس ( 1)و مجاهد آمده است که آسفونا
یعنی اغضبونا.
و خشم خداوند بزرگ بر گناهکاران آنست که اراده عقوبت آنان میفرماید همانگونه که رضایتش نسبت به اطاعت عبارتست
از ارادة دادن پاداش نیکی که بخاطر فرمانبرداري استحقاق آن را یافته اند.
.( و بعضی هم گفته اند که آسفونا بمعنی آسفو رسلنا است زیرا اسف به معنی اندوه در خدا راه ندارد ( 2
اهُمْ أَجْمَعِینَ) 􀀀 (فَأَغْرَقْن
همه را غرق کردیم بطوري که احدي از آنان نجات نیافت.
ص : 246
ا) اغضبوا نبیّنا موسی و مالوا الی غضبنا.یعنی همین که پیامبر ما موسی را 􀀀 فَلَمّ آسَ فُون
ا 􀀀 1) تفسیر ابن عباس ص 306 : ( - 1
خشمناك ساختند،و خود را در معرض خشم ما قرار دادند)
2) التوحید للصدوق ص 168 از حضرت صادق(ع)روایت -2
اهُمْ سَلَفاً) 􀀀 (فَجَعَلْن
یعنی آنان را از پیش بجهنّم فرستادیم.
(وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ)
یعنی:آنان را موجب عبرت و اندرز دیگران که پس از آنان خواهند آمد قرار دادیم،زیرا آنان که می آیند هر گاه عصیان کنند
حالشان مانند حال همان افراد است.
لَمّ ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا)
ا􀀀 و )َ
در منظور از این قسمت بچند وجه اختلاف شده است:
-1 بنا بقول ابن عباس و مقاتل یعنی:هنگامی که پسر مریم در عذاب
(2
فرمودند: خداوند بزرگ همانند ما خشمناك نمیگردد،و لکن براي خود « ا􀀀 ا انْتَقَمْن 􀀀 فَلَمّ آسَ فُون
ا􀀀 » : (شده است که درباره این آیه
دوستانی آفریده است که خشم میکنند و راضی میگردند،و آنان مخلوق بوده تحت تدبیر الهی قرار دارند،و رضایت آنان را
بمنزلۀ رضایت خود،و خشم آنان را بجاي خشم خود قرار داده است،زیرا خداوند آنان را دعوت کنندگان و راهنمایان بسوي
خود قرار داده است،و بهمین سبب است که خشم آنان خشم خدا و رضایت آنان رضایت الهی است. اینطور نیست که خشم
بذات خدا برسد همانگونه که در ذات مردم اثر میگذارد،بلکه هر چه که نسبت رضا و غضب بخدا داده شده است همه اش
هر کس »: یعنی « من اهان لی ولیّا فقد بارزنی بالمحاربه،و دعانی الیها » : بهمان معنی است که گفتیم،و نیز خداوند فرموده است
.« نسبت به یکی از دوستان من اهانت کند آشکارا بجنگ من آمده و مرا بستیز با خود فرا خوانده است
ص : 247
ا تَعْبُدُونَ مِنْ 􀀀 إِنَّکُمْ وَ م » تشبیه به خدایان شده است،در آنچه که آنان بخیال خود میگفتند،زیرا هنگامی که این آیه نازل شد
مشرکین گفتند ما هم راضی هستیم که « شماها و آنچه را که میپرستید هیزم جهنم خواهد بود »: یعنی « اللّ حَصَبُ جَهَنَّمَ
􀀀
دُونِ هِ
خدایان ما همان وضعیتی را دارا باشند که عیسی دارد.
(2
.« هر کس فرستاده مرا اطاعت کند فرمان مرا برده است »: یعنی « اللّ -نساء آیه 80
􀀀
طاعَ هَ 􀀀 مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَ » : (و نیز فرموده است
کسانی که با تو بیعت کرده اند،جز این نیست که »: یعنی « اللّ -فتح آیۀ 10
􀀀
ایِعُونَ هَ 􀀀 ما یُب 􀀀 ایِعُونَکَ إِنَّ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یُب » : و نیز فرموده است
و تمام اینها و هر صفتی مانند آن که بخدا نسبت داده میشود همانطور است که برایت گفتم.و چنین .« با خدا بیعت نموده اند
است رضا و غضب خدا و غیر از این دو صفت،از صفات دیگر که مانند آنها است،اگر خشم و ناراحتی در آفریدگار جهان را
داشت با اینکه این صفات را نیز خداوند آفریده است،انسان میتوانست بگوید: آفریدگار هم روزي نابود شود،زیرا اگر ناراحتی
و خشم در او راه یافت متغیّر خواهد شد،و اگر تغییر در او راه یافت از نابودي در امان نخواهد بود،و اگر اینطور بود آفریدگار
از آفریده شناخته نمیشد و قادر از مقدور مشخص نمیگردید، و خالق از مخلوق معلوم نمیشد. خداوند از این گفتار بسیار برتر
و منزّه تر است،او خالق اشیاء است بی آنکه به آنان نیازي داشته باشد،و چون اشیاء را بدون نیاز آفریده است حد و کیف در او
اللّ درك کن.
􀀀
محال است،آنچه گفتیم انشاء ه
ص : 248
که در این قسمت از آیه به آن اشاره شده است:
ذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ) 􀀀 (إِ
یعنی:قوم تو فریاد ستیزه جویی بلند میکنند و با تو به مجادله میپردازند که:
ا خَیْرٌ أَمْ هُوَ؟) 􀀀 الُوا أَ آلِهَتُن 􀀀 (وَ ق
یعنی خدایان ما بهتر از عیسی بن مریم نیستند،اگر عیسی بجرم آنکه او را پرستیده اند در آتش افتاد بگذار خدایان ما هم با او
.( بسوزند ( 1
اللّ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ
􀀀
ی عِنْدَ هِ 􀀀 إِنَّ مَثَلَ عِیس » : -2 یعنی:هنگامی که خداوند حضرت مسیح را به آدم تشبیه فرمود آنجا که میگوید
2)یعنی:همان کس که توانست آدم را بدون پدر و مادر بیافریند میتواند مسیح را هم بدون پدر بیافریند،بدنبال این ) « رابٍ􀀀 مِنْ تُ
تشبیه،قومی از کفار قریش بحضرت رسول(ص)اعتراض کردند،و سپس این آیه نازل شد.
-3 بقول قتاده:پس از آنکه پیامبر اسلام(ص)حضرت عیسی و مادرش را مدح کرد،و اینکه عیسی نیز در جهت آفرینش مانند
آدم است،گفتند:
همانگونه که مسیحیان عیسی را پرستیدند محمد هم میخواهد ما او را بپرستیم.
-4 وجه چهارم طبق روایات اهل بیت از علی علیهم السلام افضل الصلوات که فرموده است:
روزي خدمت رسول خدا(ص)آمدم،حضرتش را در میان گروهی از قریش دیدم،حضرت بمن نگاه کرد سپس فرمود:یا علی »
تو در این امت همانند
ص : 249
1) تفسیر ابن عباس ص 306 :(...ان جاز له-عیسی-فی النار مع نصاري،یجوز لنا فی النار مع آلهتنا) -1
. 2) آل عمران- 59 -2
عیسی بن مریم هستی که قومی او را دوست داشتند و در دوستیش زیاده روي کردند،و بهلاکت رسیدند،و جمعی با او دشمن
شدند،و در دشمنی با او زیاده روي نمودند و بهلاکت رسیدند،و جمعی هم درباره اش میانه رو بودند و نجات یافتند.
سخن حضرت بر مردم قریش سخت گران آمد و خندیدند و گفتند:علی را به پیامبران و رسولان تشبیه میکند؟و لذا آن آیه
.( نازل شد ( 1
ا خَیْرٌ أَمْ هُوَ؟) 􀀀 الُوا أَ آلِهَتُن 􀀀 (وَ ق
یعنی:خدایان ما بهترند یا مسیح؟اگر مسیح در آتش افتاد ما هم راضی هستیم که خدایان ما نیز در آتش افتند و این معنی از
سدي و زید نقل شده است.
و از جبائی نقل شده است که یعنی خدایان ما بهتر از مسیح میباشند.
کنایه از « هو » جایی که جایز است مسیح پرستش شود خدایان ما هم جایز است عبادت شوند و از قتاده نقل شده که ضمیر
حضرت محمد(ص)است، یعنی:خدایان ما بهتر از محمد هستند،محمد بما دستور میدهد همانگونه که مسیحیان عیسی را
پرستش کردند ما هم او را بپرستیم و از او اطاعت کنیم و دست از خدایان خود برداریم.
آنست بچیزي آنان را ملزم ساخته اند که «؟ ا خَیْرٌ أَمْ هُوَ 􀀀 أَ آلِهَتُن » ، و علی بن عیسی میگوید:معنی سؤال آنان که میگویند
بخیالشان الزام آور نیست
ص : 250
1) لباب النقول سیوطی در شأن نزول آیه از ابن عباس نقل میکند که رسول خدا(ص)بقریش فرمودند:هر کس بغیر از خدا -1
که مورد پرستش قرار گیرد در او خیري نیست،قریش گفتند:مگر عیسی بگمان تو پیامبر و بندة خوب خدا نبود با اینکه
. « لَمّ ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ
ا􀀀 و »َ مسیحیان او را پرستیدند،بدنبال این سخن بود که این آیه نازل شد
و توهم کرده است که گویا آنان گفته اند:مثل ما در آنچه عبادت میکنیم مانند مسیحیان است که مسیح را میپرستند،کدامیک
از آنان خوب است آیا پرستش خدایان ما یا پرستش مسیح؟.
بنا بر اینکه اگر در پاسخ آنان حضرت بفرماید:پرستش مسیح بهتر است که اقرار بجواز پرستش چیزي غیر خدا نموده است،و
همچنین اگر در پاسخ آنان بگوید که:پرستش بتان بهتر است،و اگر بگوید:در پرستش مسیح خبري نیست از قدر و منزلتی که
دارد کاسته میشود.و جواب آنان از این سخنان آنست که اگر حضرت مسیح از نوعی احترام و موهبتهاي الهی برخوردار باشد
موجب نمیشود که با عالیترین مراتب نعمت مورد احترام قرار گیرد.
إِلاّ جَدَلًا)
􀀀
ا ضَرَبُوهُ لَکَ 􀀀 (م
یعنی این مثل را براي تو نزدند مگر بجهت آنکه بوسیلۀ آن با تو ستیزه کنند و با آن مثال حق تو را پایمال کنند،و علت اینکه
در اینجا تعبیر بمجادله شده است آن است که دو طرف که با یکدیگر مجادله می کنند یکی بر حق و دیگري بر باطل
است،بخلاف مناظره کنندگان،زیرا مناظره گاهی بین افراد ذیحق قرار میگیرد.
(بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ)
یعنی:اینان مردمی هستند ستیزه جو که کارشان از بین بردن حق است بوسیله باطل،آن گاه خداوند حضرت مسیح را توصیف
کرده میفرماید:
ا عَلَیْهِ) 􀀀 إِلاّ عَبْدٌ أَنْعَمْن
􀀀
(إِنْ هُوَ
یعنی:عیسی بن مریم کسی نیست جز یک بنده که درباره اش موهبت نمودیم و او را بدون پدر آفریدیم و برسالتش بر
انگیختیم.
رائِیلَ) 􀀀 اهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْ 􀀀 (وَ جَعَلْن
یعنی:و حضرت عیسی را معجزه اي
ص : 251
براي بنی اسرائیل قرار دادیم،و دلیل خوبی است بر قدرت خداوند که می تواند بدون پدر فرزندي را بیافریند،بنا بر این مسیح
براي آنان مثلی است که هر چیز عجیبی را از صنعت الهی به آن تشبیه میکنند،سپس خداوند براي آنکه مردم را بقدرت خود
متوجه کند و اینکه هیچ کاري را بدون مصلحت انجام نمیدهد فرمود:
لائِکَهً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ) 􀀀 ا مِنْکُمْ مَ 􀀀 شاءُ لَجَعَلْن 􀀀 (وَ لَوْ نَ
یعنی اي فرزندان آدم،اگر میخواستیم بجاي شما فرشتگانی در روي زمین قرار میدادیم،یعنی اگر میخواستیم شما را هلاك
میکردیم و عوض شما فرشتگان را در روي زمین سکونت میدادیم تا زمین را آباد کنند و بعبادت پروردگار بپردازند.
و مثل قوله منکم در اینکه من بمعنی بدلیت آمده است این شعر شاعر است که میگوید:
فلیت لنا من ماء زمزم شربه »
« مبرده باتت علی الطهیان
یعنی:اي کاش بجاي آب زمزم آبی سرد میداشتیم که روي کوه گذاشته شده و سرد میشد.
و بعضی گفته اند:معناي آیه اینست اگر میخواستیم شما را فرشته قرار میدادیم،روي این معنی از باب تجرید است که من بی
معنی است و معنایش را از دست داده است،و در این آیه اشاره شده است به اینکه خداوند قدرت دارد ساختمان بشر را تبدیل
به فرشته کند که بجاي یکدیگر قرار گیرند.
ص : 252
65- سورة زخرف-آیات 61
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 61 تا 65
اشاره
جاءَ 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و ( اَلشَّیْط إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ( 62 انُ 􀀀 ی لا صَُ دَّنَّکُمُ 􀀀 م ( 61 ) وَ راطٌ سُْتَقِیمٌ 􀀀 ذ صِ 􀀀ه ا􀀀 اِتَّبِع ا وَ وُنِ 􀀀 فَلا تَمْتَرُنَّ بِه 􀀀 لِلس ّ
اعَهِ 􀀀 لَعِلْم وَ إِنَّهُ اَللّ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ
􀀀
اَللّ وَ أَطِیعُونِ ( 63 ) إِنَّ هَ
􀀀
الَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَهِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ اَلَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا هَ 􀀀 اتِ ق 􀀀 ی بِالْبَیِّن 􀀀 عِیس
( ذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ ( 65 􀀀 زابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَ 􀀀 راطٌ مُسْتَقِیمٌ ( 64 ) فَاخْتَلَفَ اَلْأَحْ 􀀀 ذا صِ 􀀀􀀀 فَاعْبُدُوهُ ه
ترجمۀ آیات:
-61 عیسی دانشی است براي ساعت قیامت،دربارة قیامت شک بخود راه ندهید،و از من پیروي کنید که این راه من راه راستی
است.
-62 شیطان شما را از راه راست منحرف نکند،که براستی شیطان دشمن آشکار شما است.
-63 و چون عیسی با بینات آمد،گفت:من براي شما دانش و حکمت آورده ام تا پاره اي از مطالبی را که درباره اش اختلاف
دارید براي شما روشن کنم،بنا بر این از خدا بترسید و از من اطاعت کنید.
اللّ پروردگار من و شما است او را پرستش کنید که این راه راهی است مستقیم.
􀀀
-64 ه
-65 یهود و نصاري در میان خود اختلاف کردند،واي بر کسانی که ستم کردند از عذاب دردناك آن روز.(پنج آیه)
ص : 253
قرائت آیات:
بفتح عین و لام خوانده اند که بمعنی « و انه لعلم » در قرائت شاذ و نادري از ابن عباس ( 1)و قتاده و ضحاك نقل شده است که
نشانه و علامت باشد.
معنی آیات:
سپس خداوند سبحان بیاد عیسی(ع)بازگشت نموده میفرماید:
لِلسّ )
اعَهِ 􀀀 لَعِلْم (وَ إِنَّهُ یعنی:نزول حضرت عیسی(ع)-در دوران رجعت-جزء نشانه هاي ساعت قیامت است که بوسیلۀ آن فهمیده میشود ساعت قیامت
نزدیک است.
ا) 􀀀 لا تَمْتَرُنَّ بِه 􀀀 (فَ
یعنی:در ساعت قیامت شک نداشته باشید و آن را تکذیب نکنید و این معنی از ابن عباس و قتاده و مجاهد و ضحاك و سدي
نقل شده است.
اللّ شنیدم که او گفت:از پیامبر خدا(ص)شنیدم که میفرمود:
􀀀
و ابن جریح میگوید:ابو الزبیر بمن گفت که از جابر بن عبد ه
عیسی بن مریم فرود می آید و امیر شما بعیسی(ع)میگوید:بیا بر ما نماز بخوان،عیسی(ع)میفرماید:نه من جلو نمی افتم،شما »
.(2) « امت از میان خودتان امیر دارید و خداوند بر شما احترام گذاشته است
و در حدیث دیگري میفرماید:
(چگونه هستید هنگامی که فرزند مریم در میان شما نازل شود،در حالی
ص : 254
1) تفسیر ابن عباس ص 306 :(و یقال علامه لقیام الساعه ان قرأت بنصب العین و اللام) -1
2) صحیح مسلم. -2
که از خودتان امام دارید؟).
به قرآن بر میگردد،یعنی قرآن دلالت میکند بر قیام ساعت و بعثت از آن فهمیده میشود. « انّه » حسن گفته،هاء در
و ابو مسلم گفته است:یعنی قرآن خود دلیل بر نزدیک شدن ساعت قیامت است،زیرا قرآن آخرین کتاب آسمانی است که بر
آخرین پیامبر نازل گردیده است.
راطٌ مُسْتَقِیمٌ) 􀀀 ذا صِ 􀀀􀀀 (وَ اتَّبِعُونِ ه
لا􀀀 یعنی:در آنچه که بشما دستور میدهم از من اطاعت کنید،این راه را که من بر آن هستم راهی است روشن و استوار (وَ
طانُ) یعنی:شیطان با وسوسه هایش شما را از دین خدا باز ندارد. 􀀀 یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْ
(إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ)
یعنی:شیطان با شما عداوتی آشکار دارد شما را بسوي گمراهی فرا میخواند،و موجب هلاکت شما خواهد شد.
سپس خداوند از حال عیسی(ع)خبر داد هنگامی که خداوند او را به پیامبري فرستاد فرمود:
اتِ) 􀀀 ی بِالْبَیِّن 􀀀 جاءَ عِیس 􀀀 لَمّ
ا􀀀 و )َ
یعنی:هنگامی که عیسی معجزات دالّ بر نبوت آورد.
و از قتاده نقل شده است که یعنی:هنگامی که عیسی(ع)انجیل آورد.
الَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَهِ) 􀀀(ق
از عطاء نقل شده است که منظور از حکمت نبوّت است.
و دیگران گفته اند منظور از آوردن حکمت یعنی:علم توحید و عدل،و شرایع دین را براي شما آورده ام.
ص : 255
(وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِیهِ)
از ابی عبیده نقل شده است یعنی:تمام آن معانی را که درباره اش اختلاف دارید براي شما بیان میکنم، همانگونه که لبید شاعر
عرب گفته است:
(1) « او یخترم بعض النفوس حمامها »
.« یا آنکه مرگ تمامی جانها را هلاك سازد »: که بعض به معنی کل آمده یعنی
مانند شعر شاعر دیگري از عرب بنام قطامی:
قد یدرك المتأنی بعض حاجته »
« و قد یکون من المستعجل الزلل
.(2) « افراد با حوصله به تمام حاجتهاي خود میرسند،اما افراد عجول دچار لغزش میشوند »: یعنی
اما صحیح آنست که بعض بمعنی کل نیامده است،و آنچه را که حضرت عیسی(ع)در انجیل آورده است پاره اي از موارد
او یخترم »: اختلافی آنان بوده است و در غیر انجیل چیزهایی را که بدان نیاز داشته اند بر ایشان بیان کرده است،و شعر شاعر
( منظور شاعر از این بعض جان خودش بوده است. ( 3 « بعض النفوس حمامها
ص : 256
1) شاهد در این است که بعض النفوس بمعنی تمام النفوس است همانگونه که در آیه مورد بحث بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِیهِ -1
بمعنی کلّ الذي تختلفون است.
2) شاهد در بعض حاجته است که بمعنی کلّ حاجته آمده است. -2
3) تفسیر نور الثقلین ج 4 ص 611 بنقل از احتجاج طبرسی ضمن روایتی از حضرت صادق(ع)فرمود:مردم دربارة پیامبران -3
اولو العزم و مولی شما امیر المؤمنین(ع)چه نظر دارند؟
بعضی هم گفته اند معنی آیه آنست که تا بیان کنم براي شما آنچه را که از نظر دینی در آن اختلاف دارید نه از نظر دنیایی.
اللّ )
􀀀
(فَاتَّقُوا هَ
یعنی:حدود الهی را رعایت کنید،از نافرمانیش بپرهیزید و فرمانش را اطاعت کنید.
(وَ أَطِیعُونِ)
و در آنچه که من شما را بسوي آن فرا میخوانم از من فرمان ببرید.
اللّ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ)
􀀀
(إِنَّ هَ
خداوند پروردگار من و شما است.پرستش تنها شایسته او است بدون آنکه شریکی براي او قرار دهید با خلوص نیت او را
بپرستید.
راطٌ مُسْتَقِیمٌ) 􀀀 ذا صِ 􀀀􀀀 (ه
اینست راهی راست که شما را بسوي بهشت،و پاداشهاي الهی میرساند.
(3
وَ» : (میگوید:گفتم آنان احدي را بر پیامبران اولو العزم برتري نمی دهند،می گوید: حضرت فرمودند:خداوند بموسی فرمود
و« براي موسی در الواح تورات از هر چیزي موعظه اي نوشتیم »: یعنی « واحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَهً -اعراف- 145 􀀀 ا لَهُ فِی الْأَلْ 􀀀 کَتَبْن
و « وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِیهِ » : نمیفرماید: کل شیء موعظه یعنی همه چیز موعظه را،و بحضرت عیسی میفرماید
بِاللّ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ
􀀀
ی هِ 􀀀 قُلْ کَف » : نمیفرماید کل شیء . امّا درباره مولاي شما امیر المؤمنین(ع)فرموده است
و نیز فرموده « بگو براي گواه بودن میان من و تو خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست کافی میباشد »: یعنی « ابِ -رعد- 43 􀀀 الْکِت
هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی آشکار آمده » یعنی « ابٍ مُبِینٍ -انعام- 59 􀀀 إِلاّ فِی کِت
􀀀
ابِسٍ 􀀀 ی 􀀀 رَطْبٍ وَ لا 􀀀 لا» : است
.« است
ص : 257
زابُ مِنْ بَیْنِهِمْ) 􀀀 (فَاخْتَلَفَ الْأَحْ
.( یعنی:یهود و نصاري درباره حضرت عیسی اختلاف نمودند ( 1
ذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ) 􀀀 (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَ
.( تفسیر این آیه در سوره مریم گذشت ( 2
ص : 258
1) تفسیر ابن عبّاس ص 306 در تفسیر این آیه میگوید(مسیحیان دربارة حضرت عیسی(ع)دسته دسته شده اختلاف نمودند: -1
-1 نسطوریه گفتند:عیسی پسر خدا است. 2-ماریعقوبیه گفتند:عیسی خود خدا است. 3-ملکانیه گفتند:عیسی شریک خدا
است. 4-مرقوسیه گفتند:عیسی سومین از سه خدا است،(اب و ابن و روح القدس)
2) رجوع شود به جلد 6 همین تفسیر ص 514 در تفسیر آیۀ 36 از سورة مریم. -2
75- سورة زخرف-آیات 66
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 66 تا 75
اشاره
لا خَوْفٌ 􀀀 ادِ 􀀀 ا عِب 􀀀 اَلْأَخِلّا یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا اَلْمُتَّقِینَ ( 67 ) ی
􀀀
لا یَشْعُرُونَ ( 66 ) ءُ 􀀀 اَلسّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ
اعَهَ 􀀀 یَنْظُر إِلَّا هَلْ وُنَ
طافُ 􀀀 اجُکُمْ تُحْبَرُونَ ( 70 ) یُ 􀀀 کانُوا مُسْلِمِینَ ( 69 ) اُدْخُلُوا اَلْجَنَّهَ أَنْتُمْ وَ أَزْو 􀀀 ا وَ 􀀀 اتِن 􀀀 لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ ( 68 ) اَلَّذِینَ آمَنُوا بِآی 􀀀 عَلَیْکُمُ اَلْیَوْمَ وَ
ا􀀀 خالِدُونَ ( 71 ) وَ تِلْکَ اَلْجَنَّهُ اَلَّتِی أُورِثْتُمُوه 􀀀 ا 􀀀 ا تَشْتَهِیهِ اَلْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ اَلْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فِیه 􀀀 ا م 􀀀 وابٍ وَ فِیه 􀀀 حافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْ 􀀀 عَلَیْهِمْ بِصِ
لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ 􀀀 خالِدُونَ ( 74 ) 􀀀 ذابِ جَهَنَّمَ 􀀀 ا تَأْکُلُونَ ( 73 ) إِنَّ اَلْمُجْرِمِینَ فِی عَ 􀀀 اکِهَهٌ کَثِیرَهٌ مِنْه 􀀀 ا ف 􀀀 ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 72 ) لَکُمْ فِیه 􀀀بِ
( فِیهِ مُبْلِسُونَ ( 75
ترجمۀ آیات:
-66 آیا اینان دیگر جز اینست که در انتظار آمدن ساعت قیامت هستند که ناگهان بیاید و آنان بی آنکه بدانند غافل گیر کند.
-67 در آن روز-قیامت-دوستان همگی دشمنان یکدیگرند جز افراد با تقوي.
-68 اي بندگان من امروز بر شما ترسی نیست،و بخود اندوهی راه نمی دهید.
-69 همان بندگانی که به آیات ما ایمان آورده و تسلیم بودند.
ص : 259
-70 به همراه همسرانتان وارد بهشت شوید که در آنجا شادمان خواهید شد.
-71 در بهشت کاسه ها و جامهاي طلایی براي آنان میگردانند،و در آنجا آنچه نفسها بخواهد و چشمها از آن لذت برد وجود
دارد و شما در جاودان خواهید بود.
-72 این همان بهشتی است که بپاداش اعمالتان بشما داده اند 73 -اینجا میوه هاي بسیار دارید که از آن میخورید.
-74 جنایتکاران در عذاب جهنم براي همیشه بسر خواهند برد.
-75 عذابی که تخفیف بردار نیست،و جهنمیان در آن ناامیدند.
(ده آیه)
قرائت آیات:
بحذف هاء دوّم « تشتهی الانفس » را با هاء صله خوانده اند،اما بقیۀ قراء « ا تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ 􀀀م» اهل مدینه و ابن عامر و حفص
خوانده اند.
دلیل قرائت:
ابو علی گفته است:حذف این هاء از جمله صله در حسن مانند اثبات آن میباشد،جز اینکه حذف هاء از این جهت بر اثبات آن
ترجیح پیدا میکند که در قرآن بطور کلی این قبیل موارد با حذف هاء آمده است مانند این آیه:
.(2) « ی -نمل- 59 􀀀 ادِهِ الَّذِینَ اصْطَف 􀀀 ی عِب 􀀀 لامٌ عَل 􀀀 سَ» 1)و آیۀ ) « اللّ رَسُولًا ؟-فرقان- 41
􀀀
ذَا الَّذِي بَعَثَ هُ 􀀀 أَ ه »
ص : 260
اللّ بوده است.
􀀀
1) که اصلش بعثه ه -1
2) که الذین اصطفاهم بوده است. -2
و نیز از لحاظ قیاس هم جانب حذف تقویت میشود،زیرا جمله طولانی شده است و هر گاه جملۀ اسمیه طولانی شود گاهی
حذف کرده اند. « کینونه » حذف میکنند ( 1)و همانگونه که از « احمیرار » و« اشهیباب » چیزي از آن را حذف می کنند مانند آنکه از
بنا بر این همانگونه طبق قیاس در اسماء طولانی چیزهایی جایز است حذف شود در صله نیز جایز است ضمیر عائد بموصول
بهمین جهت حذف شود.
لغات آیات:
تحبرون-حبور عبارت است از شادمانی و سروري که آثارش در صورت ظاهر میگردد،وقتی دربارة چیزي بگویند:
(حبّرته)یعنی:آن را نیکو ساختم،و حبار بمعنی اثر است.
صحاف-صحاف جمع صحفه است و آن جامی است که غذا در آن خورده میشود.
آبریز)که گوشه و گردن ندارد،و بعضی هم گفته ) « آفتابه » اکواب-و اکواب جمع کوب است،و کوب ظرفی است مانند ابریق
اند کوب مانند جام شراب است،اعشی در این باره گفته است:
صریفیه ( 2)طیب طعمها »
« لها زبد بین کوب و دنّ
.« شرابی خوش طعم که بین جام و خمره کف بر می آورد »: یعنی
ص : 261
.« احمرار » و« اشهباب »: 1) که میشود -1
2) صریفیه شرابی است از قریۀ صریفون که نزدیکی عکبراء است یا شرابی است از قریۀ صریفه در واسط،آن طور که گفته -2
اند،یا شرابی را گویند که همان لحظه از خمره برداشته شده است مانند شیر گرم در لحظه اي که از پستان دوشیده میشود.
معنی آیات:
السّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً)
اعَهَ 􀀀 یَنْظُر إِلَّا (هَلْ وُنَ
خداوند سبحان بکفّار در حالی که آنان را سرزنش میکند میفرماید:آیا اینان جز اینست که در انتظار فرا رسیدن ساعت قیامتند
که ناگهان فرا رسد و بی آنکه از وقت آمدن آن آگاه باشند آنان را در برگیرد؟.
الْأَخِلّا یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ)
􀀀
( ءُ
یعنی:آنان که دوستی و پیوندشان بر اساس امور مادي بوده است در روز قیامت دشمنان یکدیگر خواهند بود، و آنان کسانی
هستند بر اساس کفر و نافرمانی خدا و مخالفت با پیامبر اسلام (ص)دوستی نموده اند،زیرا هر کدام بخاطر این دوستیها
عذابهایی خواهند دید.
سپس دسته اي از دوستان را استثناء نموده که تنها دوستیشان،بر اساس تقوي و معنویت بوده است و میفرماید:
(إِلَّا الْمُتَّقِینَ)
یعنی:بجز آنها که تقوي دارند،همان افراد با ایمان و یکتا پرستی که بخاطر ایمان و تقوي با یکدیگر دوستی کردند،که این نوع
دوستی پایدار خواهد بود،و نه تنها تبدیل بدشمنی نخواهد شد،بلکه روز قیامت هر چه بیشتر و محکم تر میگردد.
لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ) 􀀀 ادِ 􀀀 ا عِب 􀀀(ی
یعنی:بهنگام ترس به آنان گفته می شود: اي بندگان خدا امروز از عذاب الهی ترسی بخود راه ندهید.
لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ) 􀀀 (وَ
و نیز نترسید که پاداشتان از بین برود،سپس خداوند بندگان خود را از دیگران مشخص ساخته میفرماید:
ا) 􀀀 اتِن 􀀀 (الَّذِینَ آمَنُوا بِآی
یعنی:مؤمنین کسانی هستند که پیامبران،و
ص : 262
معجزات ما را تصدیق نمودند،و از آنان پیروي کردند.
کانُوا مُسْلِمِینَ) 􀀀 (وَ
و تسلیم فرمان ما بودند،و خاضع و منقاد بودند.
یا آنکه صفت است براي آن،سپس خداوند بزرگ بیان میفرماید که « عباد » در محل نصب است بنا بر بدلیت از « اَلَّذِینَ آمَنُوا » و
در قیامت به این بندگان با تقوي چه میگویند؟.
اجُکُمْ) 􀀀 (ادْخُلُوا الْجَنَّهَ أَنْتُمْ وَ أَزْو
یعنی:شما و همسران با ایمانی که در دنیا داشتید وارد بهشت شوید،بعضی هم گفته اند یعنی:زنانشان از حور العین در بهشت.
(تُحْبَرُونَ)
.( یعنی:در حالتی که شادمان و مورد احترام هستید،و تفسیر این کلمه در سوره روم گذشت ( 1
وابٍ) 􀀀 حافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْ 􀀀 طافُ عَلَیْهِمْ بِصِ 􀀀 (یُ
یعنی:در بهشت براي آنان کاسه هاي غذا و جامهاي شراب میچرخانند،کوب به کوزه هاي بی دسته گویند،بعضی هم گفته اند
اکواب ظرفهایی را گویند که دهانه آنها مستدیر است،و در این آیه خداوند کاسه و جام را ذکر نموده است که اشاره به غذاها
و نوشابه هایی باشد که بهشتیان میخورند.
ا تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ) 􀀀 ا م 􀀀 (وَ فِیه
یعنی:در بهشت آنچه انسان دلش بخواهد از انواع نعمتها،نوشیدنیها،خوراکیها،پوشاکیها،بوئیدنیها،و
ص : 263
1) رجوع شود به جلد 8 ص 298 عربی این تفسیر در ذیل تفسیر آیۀ 15 از سورة روم که کلمه یحبرون آنجا هم ذکر شده -1
و بطور مفصل تفسیر شده است،و از موسیقی بهشتی و نوع و محتواي آن سخن بمیان آمده است.
چیزهاي دیگر.
(وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ)
و آنچه که چشم از دیدن آن لذّت برد،اینجا چرا لذّت را به چشم انسان نسبت داده است با اینکه در حقیقت این انسان است
که بوسیلۀ چشم از دیدن چیزهاي خوب لذّت میبرد،و مناظر زیبا سببی است از اسباب لذّت؟براي اینکه نسبت دادن لذت به
عضوي که انسان به وسیله آن لذّت میبرد بهتر است،چون در این عبارت هم مقصود بیان شده است هم رعایت اختصار
آن قدر مطالب را بیان کرده است که اگر تمام « ا تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ 􀀀م» : گردیده است،و خداوند،در این عبارت کوتاه
مردم جمع شوند که نعمتهاي بهشتی را توصیف کنند نمیتوانند چیزي اضافه بر معناي این دو جمله بیان کنند.
خالِدُونَ) 􀀀 ا 􀀀 (وَ أَنْتُمْ فِیه
یعنی:شما در بهشت و انواع لذتهاي آن براي همیشه و ابدیت بسر میبرید.
ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) 􀀀 ا بِ 􀀀 (وَ تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتِی أُورِثْتُمُوه
یعنی:و این بهشت پاداش اعمال شما است.
و اینجا نیز مانند آنجا است که میفرماید: « کافر جهنم مؤمن را ارث میبرد،و مؤمن بهشت کافر را بارث میبرد »: ابن عباس گوید
.(1) « وارِثُونَ مؤمنون- 10 􀀀 ئِکَ هُمُ الْ 􀀀 أُول »
ص : 264
1) جلد 7 از عربی این تفسیر آیۀ فوق میگوید:(مؤمنین در روز قیامت وارث منازل بهشتی جهنمیان خواهند شد،زیرا از -1
پیامبر اکرم(ص)روایت شده است که هیچکدام از شما نیست مگر آنکه داراي دو منزل است منزلی در بهشت و منزلی در
جهنم،اگر مرد و داخل آتش شد بهشتیان منزل بهشتی او را وارث میشوند
ا تَأْکُلُونَ) 􀀀 اکِهَهٌ کَثِیرَهٌ مِنْه 􀀀 ا ف 􀀀 (لَکُمْ فِیه
براي بهشتیان خوراکها و نوشیدنیها و میوه ها را یاد کرده و نیز اشاره فرموده است که این نعمتها در بهشت همیشگی است،و
این منتهاي آرزوها است،آن گاه خداوند از حالات اهل جهنم خبر داده میفرماید:
لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ) 􀀀 خالِدُونَ 􀀀 ذابِ جَهَنَّمَ 􀀀 (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَ
یعنی:
جنایتکاران براي همیشه در عذاب دردناك جهنّم بسر میبرند،عذابی تخفیف ناپذیر.
(وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ)
که در آن عذاب از هر خیري ناامید هستند.
ص : 265
85- سورة زخرف-آیات 76
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 76 تا 85
اشاره
اکُمْ بِالْحَقِّ وَ 􀀀 اکِثُونَ ( 77 ) لَقَدْ جِئْن 􀀀 الَ إِنَّکُمْ م 􀀀 ا رَبُّکَ ق 􀀀 الِکُ لِیَقْضِ عَلَیْن 􀀀 ا م 􀀀 ادَوْا ی 􀀀 اَلظّ ( 76 ) وَ ن
􀀀
کانُوا هُمُ الِمِینَ 􀀀 کِنْ 􀀀 اهُمْ وَ ل 􀀀 ا ظَلَمْن 􀀀 وَ م
ا لَدَیْهِمْ 􀀀 ی وَ رُسُلُن 􀀀 واهُمْ بَل 􀀀 لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْ 􀀀 أَنّ
􀀀
فَإِنّ مُبْرِمُونَ ( 79 ) أَمْ یَحْسَ بُونَ ا
􀀀
کارِهُونَ ( 78 ) أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً ا 􀀀 کِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ 􀀀ل
( عَمّ یَصِ فُونَ ( 82
ا􀀀 اَلْع اتِ وَ اَلْأَرْضِ رَبِّ رَْشِ 􀀀 ماو 􀀀 حانَ رَبِّ اَلسَّ 􀀀 ابِدِینَ ( 81 ) سُبْ 􀀀 منِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ اَلْع 􀀀 ک لِلرَّحْ انَ 􀀀 ی ( 80 ) قُلْ إِنْ کَْتُبُونَ
هٌ وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْعَلِیمُ 􀀀 هٌ وَ فِی اَلْأَرْضِ إِل 􀀀 ماءِ إِل 􀀀 لاقُوا یَوْمَهُمُ اَلَّذِي یُوعَدُونَ ( 83 ) وَ هُوَ اَلَّذِي فِی اَلسَّ 􀀀 حَتّ یُ
ی􀀀 ی فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ لَْعَبُوا
( اَلسّ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 85
اعَهِ 􀀀 عِلْم ما وَ عِنْدَهُ 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ارَكَ اَلَّذِي لَهُ مُلْکُ اَلسَّ 􀀀 84 ) وَ تَب )
ترجمۀ آیات:
-76 ما به آنان ستم نکردیم،ولی آنان خود بودند که بخویشتن ستم روا داشتند.
-77 و از قعر جهنّم ندا در دادند که اي مالک دوزخ از خدا بخواه که ما را بکشد،مالک گوید:شما در جهنّم خواهید بود.
-78 ما براي شما حق را آوردیم،ولی بیشتر شما نسبت بحق بی میل بودید.
ص : 266
-79 بلکه محکم مخالفت کردند،اینک ما نیز سخت خواهیم گرفت.
-80 یا آنکه خیال میکنند ما سخنان سري و بیخ گوشی آنان را نمی شنویم،آري مأمورین ما در کنارشان هستند و همه چیز را
مینویسند.
-81 بگو:اگر خداوند پسري داشت من اولین پرستش کننده بودم.
-82 منزّه است پروردگار آسمانها و زمین از آنچه که توصیف میکنند.
-83 بگذارشان در باطل خود فرو روند،و بازي کنند تا آن گاه که به آن روز موعودشان برسند.
-84 او است که در آسمان خدا است،و در زمین خدا است،و فرزانه و دانا است.
-85 بزرگ است کسی که مالک آسمانها و زمین و ما بین آنها است،و علم ساعت قیامت نزد اوست،و بسوي او بازگشت
خواهید نمود.
قرائت آیات:
را با یاء خوانده اند،امّا بقیّه با « و الیه یرجعون » ابن کثیر و اهالی کوفه غیر از عاصم و یحیی و روح از یعقوب آخر آیۀ 85
را یا « و نادوا یا مالک » خوانده اند و در قرائت شاذ و نادر نقل شده است که ابن مسعود و یحیی و اعمش در آیۀ 77 « ترجعون » تاء
مال خوانده،و این قرائت از علی(ع)نقل شده است.
بدون الف خوانده است امّا در مشهور عابدین قرائت شده است. « فأنا اوّل العبدین » ابی عبد الرّحمن یمانی
دلیل قرائت:
آنست که پیش از این جمله قبلی « یرجعون » ابو علی میگوید:دلیل بر قرائت
ص : 267
.« فذرهم یخوضوا و یلعبون » سیاق عبارت غائب است
با تا آنست که منظور از آن علاوه بر مغایبان مخاطبان هم هست،و لذا جانب خطاب بر غیبت غلبه داده شده « ترجعون » و دلیل
.« قل لهم و الیه ترجعون » است و نیز ممکن است دلیل قرائت با تاء این باشد که خداوند بپیامبرش میفرماید:اي پیامبر
دلیلش مذهب مأنوس در ترخیم است،همانگونه که شاعر گفته است: « یا مالک لیقض » امّا قرائت یا مال در آیۀ 77
فأبلغ مالکا عنّی رسولا »
« و ما یغنی الرسول لدیک مال
که در مصرع دوّم یا مال ترخیم شدة یا مالک است.
ابن جنّی گفته است در ترخیم این آیه سرّي است،و آن عبارت است از اینکه کفّار در اثر شدّت ناراحتی و عذابی که گرفتار
آن شده اند نیروي خود را از دست داده اند،و لذا سخنشان کوتاه شده است،بنا بر این یا مالک که یا مال شده است از باب
اختصار است نه ترخیم.
از سنخ قول عرب است که میگویند:عبدت من الأمرا عبد عبدا اي انفت منه یعنی:من از او تنفّر پیدا « انا اول العابدین » و جملۀ
کردم،فرزدق شاعر عرب گوید:
اولئک قومی ان هجونی هجوتهم »
« و اعبد ان تهجی کلیب بدارم
و لکن نصفا ان سببت و سبّنی »
(1) « بنو عبد شمس من قریش و هاشم
ص : 268
دانیان قوم من هستند اگر مرا مذمت کنند مذمتشان کنم،امّا من ناراحت میشوم از اینکه قبیله کلیب در میان قبیلۀ »: 1) یعنی -1
شاهد بر سر اعبد است که بمعنی تنفّر و انزجار آمده است مانند آیه. »... دارم مورد سرزنش قرار گیرد
اعراب آیات:
اله مرفوع است بنا بر آنکه خبر مبتداي محذوف از صله باشد،و تقدیرش آنست که و هو الذي « هٌ􀀀 ماءِ إِل 􀀀 وَ هُوَ الَّذِي فِی السَّ » قوله
هو فی السماء اله.
و فی السماء متعلق است به اله،و محل فی السماء منصوب است بوسیلۀ آله گرچه متقدم است بر آن.
السّ
اعَهِ 􀀀 عِلْم وَ عِنْدَهُ .« یعلم وقوع الساعه »: یعنی:علم وقوع الساعه،بنا بر این مصدر اضافه شده است به مفعول،یعنی
معنی آیات:
چون خداوند بیان فرمود که مجرمین چه جنایاتی مرتکب می شوند، سپس توضیح داد که در این باره نسبت به آنان ستمی روا
نداشته است،و فرمود:
الظّ )
􀀀
کانُوا هُمُ الِمِینَ 􀀀 کِنْ 􀀀 اهُمْ وَ ل 􀀀 ا ظَلَمْن 􀀀 (وَ م
یعنی:ما به آنان ستم روا نداشته ایم و لکن خودشان با جنایاتی که نسبت به خویشتن کردند به خود ظلم کردند و خویشتن را
مستوجب عذاب ساختند.
الِکُ) 􀀀 ا م 􀀀 ادَوْا ی 􀀀 (وَ ن
ا رَبُّکَ) بگو پروردگارت ما را بمیراند تا خلاص گردیم،و 􀀀 یعنی:مالک جهنّم را صدا زده میگویند:اي مالک جهنّم، (لِیَقْضِ عَلَیْن
از این عذاب راحت شویم.
اکِثُونَ) 􀀀 الَ إِنَّکُمْ م 􀀀(ق
یعنی:مالک جهنم در پاسخ آنان میگوید:شما در جهنم هستید،و همیشه در عذاب خواهید ماند.
ص : 269
اللّ بن عمر میگوید:مالک جهنّم
􀀀
ابن عباس ( 1)و سدي میگویند:مالک جهنم این پاسخ را پس از هزار سال به آنان میدهند،عبد ه
این جواب را پس از چهل سال به آنان میدهد.
اکُمْ بِالْحَقِّ) 􀀀 (لَقَدْ جِئْن
یعنی:رسولان ما راه و روش حق را نزد شما آوردند و اینکه خداوند فعل مجیء را بخودش نسبت داده است براي آنکه آمدن
رسولان بفرمان او بوده است.
و از جبائی نقل شده است که این جمله گفتار مالک جهنّم است و چون او نیز جزء فرشتگان است و فرشتگان هم از جنس
رسولان هستند.
کارِهُونَ) 􀀀 کِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ 􀀀 (وَ ل
یعنی:ولی اي مردم شما چون با ناحق و باطل انس گرفته اید نسبت به حق بی رغبت هستید.
فَإِنّ مُبْرِمُونَ)
􀀀
(أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً ا
آنان در مکر و حیله نسبت به محمد(ص)کاري محکم نمودند،ما نیز در مجازات آنان کاري محکم انجام خواهیم داد.
واهُمْ) 􀀀 لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْ 􀀀 أَنّ
􀀀
(أَمْ یَحْسَبُونَ ا
یعنی:این کافران چنان پندارند که ما اسرار پنهانی و سخنان محرمانه و بیخ گوشی آنان را نمیشنویم.
سر آن مطالبی است که انسان در ضمیر خود دارد و آن را بدیگري اظهار نمیدارد،و نجوي سخنانی است که افراد در پنهانی
بدیگران میگویند.
ا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ) 􀀀 ی وَ رُسُلُن 􀀀 (بَل
آري ما سخنان آنان را می شنویم و آن را درك میکنیم و مأمورین ما همیشه همراه آنان بوده و آنچه را که بگویند و انجام
ص : 270
یعنی:مالک پس از چهل سال به آنان جواب « فیجیهم مالک بعد اربعین سنه » 1) تفسیر ابن عباس ص 307 در این تفسیر است -1
میدهد.
.( دهند مینویسند،و سبب نزول این آیه در تفسیر اهل بیت(ع)یاد شده است ( 1
ابِدِینَ) 􀀀 منِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْع 􀀀 کانَ لِلرَّحْ 􀀀 (قُلْ إِنْ
در معنی این آیه اختلاف شده و پنج قول وجود دارد:
-1 از مجاهد یعنی:اگر خداوند بقول شما و بخیالتان پسري دارد، من که اوّلین پرستش کنندة خداي یکتا هستم،و هر کس
خداي یکتا را بپرستد دیگر براي خدا پسري نخواهد پذیرفت،یعنی:اگر شما چنین خیال کنید من اوّلین فرد یکتا پرست بوده و
منکر گفتار شما هستم.
-2 نظر ابن عباس ( 2)و قتاده و ابن زید آنست که ان بمعنی ماء نافیه
ص : 271
ا􀀀م» : 1) نور الثقلین ج 4 ص 615 بنقل از روضۀ کافی(از ابی بصیر از حضرت صادق(ع)روایت شده است که فرمودند:آیه -1
دربارة عمر و ابو بکر و عثمان و ابی عبیدة جراح و عبد «-... سادِسُهُمْ 􀀀 إِلاّ هُوَ
􀀀
خَمْسَهٍ 􀀀 ابِعُهُمْ وَ لا 􀀀 إِلاّ هُوَ ر
􀀀
ثَهٍ 􀀀 ي ثَلا 􀀀 یَکُونُ مِنْ نَجْو
الرحمن بن عوف و سالم مولی حذیفه و مغیره بن شعبه نازل شده است،هنگامی که میان خود نامه اي نوشتند،و با یکدیگر
عهد و پیمان بستند که اگر محمد رفت خلافت و نبوّت هر دو را نگذاریم در میان بنی هاشم باشد.بدنبال این توطئه آن آیه
چطور؟ فرمودند:بله این دو آیه هم آن روز دربارة آنان نازل «... فَإِنّ مُبْرِمُونَ
􀀀
أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً ا » نازل شد. راوي گوید:گفتم:آیۀ
شد)
للّ و لد و لا شریک.
􀀀
ابِدِینَ) اول المقربین بأن لیس ه 􀀀 منِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْع 􀀀 2) تفسیر ابن عباس ص 307 :(ان کان)ما کان (لِلرَّحْ -2
یعنی:خداوند فرزندي ندارد و من اولین پرستش کنندة او و اقرار کننده « ما کان للرحمن ولد »: است که معنی چنین خواهد شد
به این حقیقت هستم 3-از جبائی و دیگران که یعنی:اگر خداوند فرزندي میداشت من اوّلین کسی بودم که از پرستش او
رویگردان میشدم،زیرا هر کس فرزندي دارد چیزي جز یک جسم حادث نخواهد بود،و هر کس که چنین باشد استحقاق
پرستش ندارد،زیرا چنین فردي قدرت عطاي آن نعمتها را ندارد که بوسیلۀ آن مستوجب پرستش باشد.
-4 از سفیان بن عیینه است که حضرت میفرماید:همانگونه که من اوّلین فردي نیستم که خداوند را پرستش نموده ام،همچنین
خداوند هم فرزند ندارد،و این به آن می ماند که شما می گویی اگر من نویسنده باشم حسابدان هم هستم،و منظورت این
است که من نویسنده نیستم پس حسابدان هم نیستم 5-از سدي و ابی مسلم،یعنی:اگر خدا فرزندي میداشت من اوّلین کسی
بودم که او را میپرستیدم که او داراي فرزندي است،ولی خدا فرزندي ندارد.
و این مثل آنست که انسان بگوید:اگر حکمت ایجاب میکرد غیر از خدا کسی را پرستش کنم او را میپرستیدم،و اگر دلیلی
وجود داشت که دلالت کند بر اینکه خداوند فرزندي ندارد،من نیز می گفتم فرزند دارد،ولی چنین دلیلی وجود ندارد، بنا بر
این آیه دلالت میکند خدا فرزندي ندارد و این خیال باطل است:زیرا در آیه امر محالی بر امر محال دیگري تعلیق شده است.
آن گاه خداوند خویشتن را از این پیرایه منزّه دانسته میفرماید:
عَمّ یَصِفُونَ)
ا􀀀 الْع اتِ وَ الْأَرْضِ،رَبِّ رَْشِ 􀀀 ماو 􀀀 حانَ رَبِّ السَّ 􀀀 (سُبْ
یعنی:مالک
ص : 272
آسمانها و زمین و آفریدگار آنها و آفریدگار عرش و مدبر آن منزّه است از این وصف که برایش میکنند که براي خود فرزند
گرفته است،زیرا کسی که قدرت آفرینش اینهمه آسمانها و زمین و عرش و غیره را دارد بداشتن فرزند نیازي نخواهد
داشت،سپس خداوند بعنوان تهدید کفّار به پیامبرش(ص)خطاب کرده میفرماید:
لاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِي یُوعَدُونَ) 􀀀 حَتّ یُ
ی􀀀 ی (فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ لَْعَبُوا
یعنی:
بگذار در باطل خود هر چه بیشتر فرو روند،و در این چند روزة دنیا بازي کنند،تا با روزي برابر شوند که در آن روز به آنان
وعدة عذاب داده شده است،و آن روز قیامت است.
هٌ) 􀀀 هٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِل 􀀀 ماءِ إِل 􀀀 (وَ هُوَ الَّذِي فِی السَّ
یعنی:و او است خدایی که هم در آسمان شایستگی پرستش را دارد،و هم در زمین سزاوار پرستش است، و اینکه خدایی او در
آسمان و زمین جداگانه تکرار شده است یکی از دو علّت را دارد:
-1 بخاطر تاکید تا معنی در روحیه بیشتر جاگیر شود.
-2 زیرا معنی چنین است خداوند در آسمان خدا است که بر فرشتگان عبادتش واجب است،و در زمین هم خدا است و بر انس
و جن پرستش او واجب است.
(وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ)
و او در تمامی کارهایش فرزانه است،و از مصالح تمامی بندگانش آگاهی کامل دارد.
ما) 􀀀 ا بَیْنَهُ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْکُ السَّ 􀀀 (وَ تَب
یعنی:برکات او همیشگی است،و همه نوع برکت و سعادتی از سوي او است،و بزرگتر از
ص : 273
آنست که داراي فرزند یا مثل و مانندي باشد که بتواند مانند او در آسمانها و زمین و ما بین آنها بدون مانع و منازع تصرّف
نماید.
السّ )
اعَهِ 􀀀 عِلْم (وَ عِنْدَهُ یعنی:او از ساعت قیامت آگاه است،زیرا وقت قیامت را بطور دقیق و معیّن جز او کسی نمیداند.
(وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)
یعنی:روز قیامت همگی بسوي او باز میگردید و هر کس را بمیزان عملش پاداش میدهد.
ص : 274
89- سورة زخرف-آیات 86
[ [سوره الزخرف ( 43 ): آیات 86 تا 89
اشاره
فَأَنّ
􀀀
اَللّ ی
􀀀
إِلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 86 ) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ هُ
􀀀
اعَهَ 􀀀 یَمْلِکُ اَلَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ اَلشَّف 􀀀 وَ لا
( لامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ( 89 􀀀 لا یُؤْمِنُونَ ( 88 ) فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَ 􀀀 لاءِ قَوْمٌ 􀀀 ؤُ􀀀 ا رَبِّ إِنَّ ه 􀀀 یُؤْفَکُونَ ( 87 ) وَ قِیلِهِ ی
ترجمۀ آیات:
-86 آنان که کافران غیر از خدا آنان را خدا میدانند مالک شفاعت نیستند مگر آنان که گواه بر حق میباشند،و آنان خوب
میدانند.
اللّ ، پس چرا بپرستش غیر خدا میپردازند.
􀀀
-87 اگر از آنان بپرسی چه کسی آنان را آفریده است؟گویند: ه
-88 و گفتار حضرت که فرمود:پروردگارا اینان قومی ناباورند.
-89 از آنان روي بگردان و با آنان مدارا کن که بزودي خواهند دانست.
قرائت آیات:
عاصم و حمزه،و قیله بجرّ خوانده اند،و بقیه بنصب،و در قرائت شاذ و نادر اعرج و مجاهد و قیله برفع خوانده اند،و اهل مدینه و
شام فسوف تعلمون بتاء و بقیه بیاء یعلمون قرائت نموده اند.
ص : 275
دلیل قرائت:
السّ و علم قیله یعنی:یعلم الساعه و من
اعَهِ 􀀀 عِلْم ابو علی میگوید وجه جر در و قیله آنست که آن را معطوف میگیریم بر وَ عِنْدَهُ یصدق بها و یعلم قیله و معنی یعلم قیله یعنی:میداند که دعاء خوب است مثل قوله اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ، و اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً
وَ خُفْیَهً .
و امّا کسی که قیله را نصب داده است آن را حمل نموده است بر محل و عنده علم الساعه،زیرا الساعه مفعول بها است و ظرف
نیست،بنا بر این مصدر اضافه شده است به مفعول به،و از این قبیل است شعر شاعر:
قد کنت داینت بها حسانا »
( مخافه الافلاس و اللیانا ( 1
.« یحسن بیع الاصل و القیانا »
همانگونه که قیان و اللیان حمل شده اند بر مضاف الیه مصدر که مفعول به است همچنین در این آیه و عنده علم الساعه چون
بمعنی یعلم الساعه است قیله بر آن حمل شده است.
و نیز جایز است که آن را حمل کنیم بر اینکه در اصل یقول قیله بوده است که یقول در آن حذف شده است،و منصوب بودن
مصدر دلالت بر فعل محذوف میکند،و بر همین منوال است قول کعب شاعر:
یسعی الوشاه جنابیها و قیلهم »
(2) « انّک یا ابن ابی سلمی لمقتول
ص : 276
1) داینت بمعنی اقرضت است و ضمیر در بها به قنیه بر میگردد و قنیه مالی است که کسب میکنند،و اللیان عبارتست از -1
تأخیر در پرداخت قرض،و الاصل مال اصیل است در مقابل قیان و قینه که عبد و امه را گویند،یعنی خوب میتواند انواع مال
خود را از اصل و فرع بفروشد تا دین خود را اداء نماید.
2) توضیحات مربوط به این شعر در ج 1 عربی این تفسیر ص 132 گذشت. -2
.« یحسبون انا لا نسمع سر هم و نجواهم و قیله »: وجه سوّم اینکه عطف شود بر قوله
و هر کس و قیله را برفع خوانده است دو وجه دارد:
.« و قیله قیل یا رب » -1 آنکه خبر آن محذوف و تقدیر چنین باشد
-2 آنکه خبر آن را و قیله یا ربّ مسموع و متقبّل بگیریم که در تقدیر است.
بنا بر این یا رب محلّا بوسیله قیله که در لفظ مذکور است منصوب میباشد، و بنا بر قول دیگر بوسیلۀ قیله مقدر منصوب است و
از متعلّقات آن میباشد،و این ترکیب از آن جهت که ممنوع است حذف قسمتی از موصول و باقی ماندن بقیّه اش معنی
ندارد،زیرا حذف قول شایع است بطوري که بمنزلۀ مذکور محسوب میگردد.
و ممکن قیلهم در شعر کعب بنا بر این دو وجه مرفوع خوانده شود.
ابن جنّی میگوید:قیله معطوف است بر علم اي علم قیله که بعدا مضاف حذف شده،و مصدري که قیل باشد مضاف است به
.« و عنده علم ان یقال یا رب ان هؤلاء قوم لا یؤمنون »: هایی که در معنی مفعول است،و تقدیر اینست
و هر کس فسوف تعلمون با تاء خوانده است،وجهش آنست که بنا بر تقدیر قل لهم فسوف تعلمون میباشد.
و»: و وجه یاء آنست که حمل شود بر غیبت که سیاق عبارات قبلی است که فاصفح عنهم و قل سلام باشد،و تقدیرش اینست
قل امرنا و امرکم سلام اي متارکه.
معنی آیات:
آن گاه خداوند یاد آوري میکند که معبودان آنان نمیتوانند از آنان شفاعت کنند و میفرماید:
ص : 277
اعَهَ) 􀀀 لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّف 􀀀 (وَ
یعنی:آن معبودهایی که کفّار آنان را در برابر پروردگار بزرگ،خداي خود گرفته اند،و آنان را میپرستند، یعنی بتان و دیگر
معبودهایشان قدرت ندارند کفّار و پرستش کنندگان خود را شفاعت کنند،و بنا بر این توهم کفّار که از این معبودهاي غیر
حقیقی حاجت میخواهند،و آمرزش میطلبند،و میخواهند که عذاب را از آنان بر دارند توهمی است باطل.
إِلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ)
􀀀
)
مگر آنان که گواهان بر حق هستند که عبارتند از عیسی بن مریم و عزیز و فرشتگان،خداوند اینان را از میان معبودان باطل
استثناء فرموده است،زیرا این افراد در پیشگاه خداوند منزلت شفاعت دارند،و این معنی را قتاده گفته است.
بعضی هم گفته اند یعنی:هیچکدام از فرشتگان و دیگران اختیار شفاعت ندارند،مگر آنان که شهادت به یگانگی خدا
میدهند،زیرا نضر بن حارث و عدّه اي از قریش گفتند:اگر آنچه که محمد میگوید راست است ما با فرشتگان دوست خواهیم
شد،و آنان براي ما بهتر از هر کس شفاعت خواهند نمود.
و بدنبال این گفتار آیۀ فوق نازل شد،بنا بر این معنی آیه اینست که فرشتگان باذن خدا تنها براي مؤمنین شفاعت می کنند.
(وَ هُمْ یَعْلَمُونَ)
(1)
یعنی:آنچه را که با زبانها بدان شهادت میدهند با قلبشان آن را میدانند،و این آیه دلالت دارد بر اینکه حقیقت ایمان عبارتست
از اعتقاد قلبی و معرفت،زیرا خداوند با شهادت علم به آن را شرط فرموده
ص : 278
1) نور الثقلین ج 4 ص 618 بنقل از من لا یحضر: (حضرت صادق(ع)فرمودند:قضات بر چهار دسته اند:سه دسته -1
است،و آن عبارتست از چیزي که موجب آرامش دل نسبت به آن اعتقاد گردد بطوري که هر گاه در اعتقاد او تشکیک کند
شک در عقیده اش راه نیابد،و هر گاه بخواهند عقیده اش را تکان دهند.
اللّ )
􀀀
(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ هُ
یعنی:اي محمّد اگر از آنان بپرسی چه کسی آنان را از عدم بوجود آورده است خواهند گفت:خدا زیرا به بداهت میدانند که
بتانشان آنان را نیافریده است.
فَأَنّ یُؤْفَکُونَ؟)
􀀀
( ی
لا یُؤْمِنُونَ؟) قتاده گوید:این سخن پیامبر شما 􀀀 لاءِ قَوْمٌ 􀀀 ؤُ􀀀 ا رَبِّ إِنَّ ه 􀀀 یعنی:پس چگونه از پرستش غیر خدا روي میکنند؟ (وَ قِیلِهِ ی
است که از قوم خود بدرگاه خدا شکایت میبرد،و تخلّفشان را از ایمان انکار می کند.
به « قیله » بنا بر این پس هاء در » و قال الرسول یا رب ان هؤلاء قوم لا یؤمنون » اللّ قرائت کرده است
􀀀
و نیز قتاده گفته است که عبد ه
و اعرض عن »: پیامبر(ص)بر میگردد (فَاصْ فَحْ عَنْهُمْ) یعنی:اي محمد صورتت را از آنان بگردان،همانگونه که گفته است
.« الجاهلین
(1
(آنان در آتش،و یک دسته در بهشت هستند 1-مردي که بناحق قضاوت کند،با اینکه میداند قضاوتش باطل است،در آتش
است 2-مردي که بناحق قضاوت میکند،با اینکه نمیداند قضاوتش ناحق است او نیز جهنّمی است. 3- مردي که بحق قضاوت
کند در حالی که نمیداند قضاوتش حق است او نیز جهنّمی است. 4-مردي که قضاوت بر حق کند،و بداند که قضاوتش بر حق
است این شخص بهشتی است)
ص : 279
لامٌ) 􀀀 (وَ قُلْ سَ
(1)
یعنی:مدارا و متارکه،و بعضی هم گفته اند که این سلام سلام دوري و کناره گیري است نه سلام تحیت و احترام مثل آنجا که
. « جاهِلِینَ 􀀀 لا نَبْتَغِی الْ 􀀀 لامٌ عَلَیْکُمْ 􀀀 سَ» : میفرماید
و از قتاده نقل شده است که یعنی:به آنان سلام کن تا از شرّشان سالم بمانی،و این آیه با آیۀ جهاد منسوخ شده است.
از حسن نقل شده یعنی:از نادانی آنان چشم پوشی کن،و بدیهایشان را با بدي پاسخ مده،که خداوند پیامبرش را به بردباري امر
فرموده است،بنا بر این منسوخ نیست،آن گاه خداوند آنان را تهدید کرده میفرماید:
(فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ)
یعنی:بزودي در روز قیامت هنگامی که دیدند چه عذابهایی بر آنان وارد میشود خواهند دانست.
ص : 280
1) نور الثقلین ج 4 ص 618 (حضرت صادق(ع)میفرماید...و سپس خداوند نازل فرمود که اي پیامبر:فضیلت - 1
را بیان کن. پیامبر گفت مردم عرب مردمی ستمگرند،که نه در میان آنان کتابی بود،و نه پیامبري در میان «( علی(ع » وصیت
ایشان برانگیخته شده بود،و ارزش رسالتهاي پیامبران و شرافت آن را درك نمی کردند. اگر من به این مردم بخواهم از فضل
لامٌ􀀀 وَ قُلْ سَ » خانواده ام سخن بگویم بسخن من ایمان نخواهند آورد؟ خداوند در پاسخ پیامبر(ص)فرمود:غصه آن را نخور
پیامبر خدا(ص)پس از این دستور فضائل وصیتش را بیان کرد،و بدنبال .« سلام بزودي خواهند دانست »: و بگو « فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ
آن در دلهاي آنان نفاق افتاد)
سور