گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
فصل پنجم از عشقآباد به قوچان





اشاره
« ترکتازان کوه فیروزه »
«1» تامس مور، در شعر مقنع
ورود به عشقآباد-
در ایستگاه راهآهن عشقآباد گماشته ایرانی که سرهنگ استیوارت از سرکنسولی بریتانیا در مشهد لطفا جلو فرستاده بود به من ملحق
شد و خیمه و اسبابی که فرستاده بودند در آن طرف مرز ایران که در سی میلی واقع است در انتظار ورودم ماند. مقامات روسی در
مشهد اکراه داشتند که مستخدمین انگلیسیام را که در ایران بودند به خطه ماوراء بحر خزر اجازه ورود بدهند. از اینرو همراهان
آینده من نتوانسته بودند در عشقآباد ملاقاتم کنند. چون این سختگیري شامل اتباع ایران نمیگردید، این گماشته فراآمد که مرا تا
مرز راهنما باشد.
بدبختانه هیچکدام زبان یکدیگر را نمیدانستیم و پیدا کردن شخص رابط هم کار آسانی نبود. از میان گردوخاك خفهکنندهاي عازم
مسکن فرماندار کل ژنرال کومارف شدم که اطلاع دادند دو روز پیش از شهر بیرون رفته بود.
آشنائی سال گذشته من با او هم تأثیري در وضع کار ننمود. سرهنگی که در غیاب وي صاحب اختیار بود و به او مراجعه کرده بودم
دستوري راجع به کار من نداشت و اظهار کرد که حاضر است از سنپطرزبورگ تلگرافی کسب دستور کند. ضمنا پیشنهاد
______________________________
VeiLed prophet of Khorasan-(1)
ص: 138
کرد که من وقت را مغتنم شمرده چند روزي را صرف دیدن شهر عشقآباد کنم و چون از سفر قبلی میدانستم که عشقآباد چیز
عمدهاي ندارد و فقط داراي یک بازار عمومی و چند مغازه روسی و اقامتگاههاي افسران کشوري و لشکري روسیه است که در
از قبول دعوت او امتناع و اظهار علاقه «1» بیابان بیآب و درختی کنارهم ساخته شده و پیوسته هم پوشیده از گرد و خاك است
نمودم که بیدرنگ عزیمت کنم.
چون این نیتم با هرگونه قصد جاسوسی در آن سرزمین مباینت داشت با رفتنم موافقت شد اگرچه هیچ نوع کمکی هم بواسطه برهم
خوردن کار مسافرتم که ترتیب دادن دوباره آن چندان آسان نبود ننمودند. حقیقت امر این است که مقامات روسی هیچ دوست
ندارند افراد انگلیسی را در عشقآباد مشاهده کنند و بارها نیز بینزاکتی نشان دادند که از چنان ملت با آدابی بسیار بعید است.
عزیمت به طرف مرز-
صفحه 125 از 438
سرانجام به وسیله دو رابط با گماشته ایرانی خود ارتباط فکري حاصل کردم و چند ساعتی هم صرف تجدید ترتیبات بارها و انتقال
آنها به قاطرها شد یک ساعت پیش از غروب آفتاب در درشکهاي به سمت کوهستان حرکت کردم تا از آنجا با اسبی که از ایران
فرستاده بودند مسافرت را تعقیب کنم.
بواسطه سوءتفاهمی که در اثر وجود چند رابط در گفتوشنودها پیشآمد نتیجه این شد که اسباب سفرم هنگام شب مفقود گردید.
گماشته ایرانی ناچار پانزده میل پیاده آمد و من ناگزیر شدم بکلی تنها تا دل شب به طرف مرز پیش بتازم و حیرت- انگیز آنکه از
طالع نیک در ساعت یک صبح خیمهگاه را پیدا کردم.
داستان جاده عشقآباد- قوچان-
جادهاي که من سفر کردم و اکنون به شرح آن میپردازم اهمیت بسیار دارد، از این جهت که راه ورود خصوصی از خاك روسیه به
ایالت خراسان که مورد غبطه اوست فراهم میسازد. روسیه بلافاصله بعد
______________________________
1)- در سال 1881 که روسها ناحیه ماوراء بحر خزر را مورد تهاجم قرار دادند عشقآباد مقر ترکمنها داراي پانصد خانوار سکنه بود )
و چون پایتخت ولایت روس شده بود با سرعت ترقی کرد در 1884 چهار هزار و 1886 ده هزار (غیر از افراد نظامی) جمعیت داشته
است.
ص: 139
از چیرگی بر ترکمنها در سال 1881 در صدد برآمد که وضع خود را در نقاط مرزي ایران مستحکم کند و از مزیتی که این
پیروزي در مقابل همسایه ناتوان و بیمناك جنوبی به او داده بود نیک استفاده نماید.
دولت روس که بواسطه متصرفات جدید تفوق سوق الجیشی بدست آورده بود با عهدنامه سرحدي که بدون تأخیر با ایران امضاء
قلههاي ارتفاعات و همچنین تسلط بر منابع آب در اختیار او افتاد. خطوط آهن ژنرال اننکف نیز برتري تجارتی را براي او «1» کرد
تأمین کرده است البته مشروط بر اینکه کالاي روس بدون اشکال از مرز قابل عبور باشد. چون وضع خطوط ارتباطی کنونی بین
ترکمنهاي اتک (معنی لغوي آن دامنه کوهسار است) و خراسان هیچ تعریفی ندارد، و بواسطه عملیات راهزنی تیرههاي وحشی
مرزي تقریبا مسدود بوده است.
جاده شوسهاي به تازگی از عشقآباد به مرز ایران کشیدهاند و دولت ایران تعهد کرده است جاده سمت خودش را به منظور تأمین
ارتباط با جاده عشقآباد بسازد که بنابراین عشقآباد بوسیله راه عرابهرو با قوچان و مشهد متصل خواهد شد. ساختمان جاده طرف
ایران به کاستیگر خان افسر اتریشی که در خدمت شاه است واگذار گردید.
قبل از خاتمه سال 1888 جاده سمت روسیه که سی میل طول آن است به سرحد رسید، ولی لازم به گفتن نیست که قسمت واقع در
طرف ایران هنوز درست شروع نشده و علامت پیشرفتی هم در آن دیده نمیشود. روسیه که از این تأخیر و همچنین بواسطه امتیازي
که انگلستان در حوزه کارون تحصیل کرده بود خشمگین گردیده بوسیله قرارداد محرمانهاي که متن آن فاش نشده است به دربار
ایران فشار آورده و تکمیل فوري جاده قوچان به عشقآباد را خواستار شده است.
شاه طالب انجام این کار نیست، ولی قدرت مقاومت هم نداشته است لذا ژنرال کاستیگر خان از آن کار برکنار شد و گفتهاند که
وي با والی خراسان نزاع کرده بود و یا اینکه با روسها مکاتبات مستقیم داشت و مقاطعه انجام این کار بر-
______________________________
1)- متن این معاهده در ضمیمه کتاب آسیاي مرکزي (تألیف کرزن) چاپ شده است. م )
ص: 140
عهده ملک التجار رئیس صنف بازرگانی مشهد واگذار شد که تعهد کرده است این جاده را در ظرف یکسال و با دریافت 13 هزار
لیره تمام کند و متقابلا امتیاز تأسیس مسافرخانه و چاه آب و اخذ باج در سراسر این جاده با او باشد. وقتی که من در اکتبر 1889 از
آن حدود میگذشتم وضع این راه به قراري بود که بیان کردهام.
حوزه روس-
از عشقآباد در جهت جنوبی خط سیر جاده از ناحیه دشت به طرف کوهستان است با عرض متساوي 25 پا و هرچند که در مجاورت
شهر پر از چاله است در قسمت شیبدار حتی پرشیبترین قسمتهاي آن راه طوري است که براي دستگاههاي توپخانه قابل عبور
میباشد. جاده در مسافت هشتمیلی از شهر به تپهها میرسد سپس جلگهاي را که در کنار واقع است به موازات محور رشتههاي اصلی
کوپهداغ سیر میکند و کمی دیرتر قسمت سربالائی پرپیچوخم شروع و پس از طی یازده میل مسافت به گردنه کوهستانی باریکی
وارد میشود که در ته آن سیلگاه پرسنگی است که در موقع عبور من خشک و خالی و معلوم بود که هنگام ذوب برف و سیلاب
آب آنجا ناگهان به صورت طغیان درمیآید و بایستی که ملاحظات صرفهجوئی، ولی نه حسابهاي عملی دیگر روسها را وادار کرده
باشد که به جاي پل از همین مجرا و راه پرسنگی که در میان شیارها درست شده است و در بسیاري از نقاط درهم شکسته و آب
صفحه 126 از 438
آنرا برده است، رفتوآمد کنند. بعد از عبور از مقدار کثیري پیچها، جاده در 25 میلی به جلگه مرتفع خالی و خلوتی میرسد سپس
از راه ملالانگیزي گذشته و به تنگهاي در کوهستان منتهی میشود.
در اینجا دهکده روسی باجگیران است که سابقا اندان نام داشت یک- میل دورتر قله کوه خط مرزي روسیه و ایران را نشان میدهد.
در این راه و یا در مرز هیچ سرباز روسی ندیدهام با آنکه رئیس پادگان در عشقآباد ورقهاي به من داده بود که در صورت برخورد
با یکی از آنها بمنزله جواز باشد. حقیقت امر این است که روسیه قادر است با آسودگی خیال این قسمت از سرحدات آسیائی خود
را کاملا خالی بگذارد، زیرا که تصور تهاجمی از جانب ایران کاملا دور از امکان
ص: 141
است و فقط اتباع روسیه و یا اهالی مرزي در آن حدود رفتوآمد دارند، اما نزدیک انتهاي جاده و در فاصله کمی تا مرز متوجه
شدم که یک بناي چهارگوش سنگی میساختهاند که حدس میزنم براي نگهبان مرز و محل استراحت او بوده است.
باجگیران سمت ایران گمرکخانهاي دارد که از کاروانهاي وارد از عشقآباد باج میستاند و آن آبادي کوچکی است با چند خانه
گلی که تا دامنه کوه که در دو میلی مرز است امتداد دارد. در این منطقه بود که با پیادهروي از روي سنگها و موانع و با افسار اسبم
در بازو خوشبختانه به خیمهگاه رسیدم درحالیکه مهتابی درخشان بر معابر باریک و تاریک میتابید و بر تکسواري من شکوهی
میداد و تا موقعی که به مقصد رسیدم حتی یک ذره هم سبزه و علف در آن تپههاي خشک و سرد به نظر نمیرسید و در جاده هیچ
اثر و خبري از هستی و حیات وجود نداشت مگر آهنگ زنگ کاروان شتر که گاهی سکوت محض بیابان را درهم میشکست.
کوههاي مرزي-
رشته جبالی که من از میان آنها گذشتم و قبل از اینکه به قوچان برسم دو روز دیگر در شاخهها و کورهراههاي آن صرف وقت
کردم و ده روز آینده را هم در رشتههاي سخت و صعب شرقی آن گذراندم، امتداد شرقی سلسله کوههاي عظیم البرز است که
مانند صخرههاي غیرقابل نفوذ در سراسر مرزهاي شمالی ایران کشیده شده است. این رشتهها که به کوههاي قفقاز در مغرب
میپیوندد با مسافتی ده تا سی میل به خطوط ساحلی جنوب دریاي خزر نزدیک میشود و در مسیر آن قله اعجابانگیز دماوند
19400 پا) سر به فلک کشیده است. این کوهها در دشت گرگان قدري بالاتر از شهر استرآباد یک چند متوقف و باز با شیب بسیار )
در رشتههاي درهم پیچیدهاي که مانند نفرات پیادهنظام دنبال یکدیگر واقع شدهاند با محوري که از شمال غربی به جنوب شرقی در
ناحیه میانهاي بین صحراي ترکمن و حاشیه شمالی نجد بزرگ ایران واقع گردیده است به رشتهکوههاي بالاي هرات که خود امتداد
غربی سلسله جبال مهیب هندوکش است مربوط میشود و در این حدودي که مورد بحث ماست در سمت شمال به کوران داغ و
کوپت داغ معروفاند
ص: 142
و حال آنکه رشتههاي اصلی داخلی که بلندترند جلگه اترك را در سمت جنوب محصور میسازند و به ترتیب آلاداغ و بینالودکوه
نامیده میشوند.
جلگه مرتفع که بین این دو حصار متوازي پنهان شده است بهطور متوسط 4000 پا ارتفاع دارد و با قلههائی مسلط شدهاند که ارتفاع
آنها از 8000 تا 11000 پا است و میگویند فقط در خراسان 16 قله است که مصداق این تعریف میباشد که هیچ نقطه عالم از سطح
خارجی این کوه بیشتر بیحاصل و بایر نیست عاري از هرگونه علف و سبزي است، ولی در گوشه و کنار آن درختان عرعر هست
که از آب چشمهها سیراب میشود و در دامنه شیبها مشت خاکی نیست و تخته- سنگهاي تیرهگون آشکارا و صادقانه ماجراي کهن
طبقات الارضی این حدود را باز- میگویند و به همین مناسبت حالت سخت و وحشیانه این ارتفاعات بوده است که تا ده سال پیش
کمینگاه غارتگران و جانیها بشمار میرفته است و ترکمنهاي راهزن چون شعله آتش از آن گردنههاي تیرهفام سرازیر و با تفنگ و
شمشیر در دست بر دهکدهها و گلهداران که امکان نجات از نهیب غارتگران آنها نداشتند شبیخون میزدند.
خط آهنی که خیال ساختن داشتهاند-
میگویند هنگامیکه روسها ساختمان جاده عشقآباد به قوچان را شروع کرده بودند در نظر داشتند خطآهنی هم در این جاده قرار
دهند- راهآهن یا ترامواي بخاري- که وسیله تسهیل ارتباط ایشان با مشهد شده باشد، ولی چنانکه یک مهندس انگلیسی که آن
ناحیه را بازدید کرده به اینجانب میگفته است این قول مورد نداشته است، زیراکه پیچوخم راه طوري است که در شرایط فعلی هیچ
نوع خطآهنی از آنجا قابل گذر نیست و همین وضع در جاهاي دیگر این جاده در قسمت بین باجگیران و قوچان دیده میشود.
کشیدن خطآهن بین قوچان و مشهد آسان است چون زمینی هموار دارد، ولی این کاري بیثمر خواهد بود و چنانکه بعدا بیان
خواهم کرد اگر بخواهند مشهد را با سیستم راهآهن روس مربوط سازند بهتر این است که این کار از طرف دیگر بشود.
ص: 143
از باجگیران دو راه عبور هست یکی راه دور بادام و امامقلی به قوچان که میگویند مسافت آن دوازده فرسخ یا 48 میل است. از
143 خط آهنی که خیال ساختن داشتهاند - ..... ص : 142 عشقآباد منازل راه به شرح زیر بوده است: ایران و قضیه ایران ج 1
صفحه 127 از 438
قآباد به باجگیران 30 میل
باجگیران به مرز ایران 2 میل
مرز ایران به امامقلی 21 میل
امامقلی به قوچان 23 میل
جمع 76 میل
جاده در قسمت ایران-
بین سرحد و قوچان راه فعلی قاطر و شتررو همهجا از خطوط شوسه نمیگذرد و از قرار معلوم این راه شوسه در اوغاز انحرافی پیدا
خواهد کرد و دوردست از نقاط پرشیب و دشوار خواهد گذشت باوجوداین من در سراسر این راه ناتمام نگران پیشرفت کارها
بودم، در بعضی جاها کار تمام شده بود و بعضی دیگر هم علامتگذاري شده و در قسمتهاي دیگر عملهها مشغول کار بودند. و
من با صدها نفر از این کارگران (مزد روزانه آنها در حدود شش پنس و نیم) که یا راه را بند آورده بودند و یا پلهاي بیاعتباري
میساختند که شاید با پیشآمد طغیانی از بین میرفت و یک مهندس آلمانی استخدام کرده بودند که قدري چاشنی علمی به کارها
بزند، ولی وي یک ماه بعد درگذشت.
اگر فقط مهندسان محلی به تعقیب کار پرداخته باشند اعتمادي به دوام عمل مقاطعهکار نخواهد بود عملههائی را که مشغول دیده
بودم خیلی تنبلوار کار میکردند و اگر ملک التجار حتی در ظرف دو برابر مدت معهود از عهده اتمام مقاطعه خود برآید موجب
تعجب بسیار من خواهد شد.
دوربادام و امامقلی-
از باجگیران وقتی که جلگه را به سمت جنوب شرقی سیر میکنیم جاده فعلی از میان تپههاي پرسنگ و درههاي تنگ میگذرد که
به طرز حیرتانگیزي یادآور ناحیه پریشان سرزمین فلسطین است که بین بیت المقدس و
ص: 144
سماریه واقع شده است. قدري دورتر به گردنه باریکی رسیدیم که شیب آن به اندازهاي تند بود که ناچار شدم پیاده شوم و اسبم را
هدایت کنم. برجهاي دیدهبانی کوچک بر رأس صخرهها به نظر میرسید و دیوارهاي بدنماي سنگی که در سراسر ته دره ساخته
بودند روزهاي تاختوتاز ترکمنها را به خاطر میآورد.
در انتهاي گردنه به محوطه گرد محدودي آمدیم که در آنجا دهکده دوربادام جویباري کوهستانی دارد که سرچشمهاش در آنجا
است و هم در آنجا مصرف حیاتی دارد. محوطههاي چهارگوش با دیوارهاي گلی بلند و برجهاي دیدهبانی از هر طرف مناظري بود
که بعدا هرروز و گاهی نیز هر ساعت میدیدم و نشان میداد که تاختوتاز ترکمنها وجود این برجها را تا صد میل از حدود آنها در
هر دهکدهاي ضروري مینمود. در دوربادام ( 14 میل) در بوستانی فرش بر زمین انداختم و آنجا ناهار خوردم.
از گردنهاي عبور کردم که رودخانه شارك در آنجا وارد جلگه میشود و جاده جدید در چند نقطه از رودخانه عبور میکند که در
صورت پیشآمد طغیان و سیلاب خیلی امکان خرابی هست. سپس به زمین بازتري وارد شدیم و یکی از دو دهکده را که امامقلی
نام دارد و طرف چپ واقع است سیر کردیم. در اینجا با شنیدن صداي شیون و زاري که از درون آلونکی نکبتبار به گوش میرسید
و مشاهده حلقهاي از زنان و کودکان که در بیرون گریه و سوگواري مینمودند پیش رفتم و اطلاع حاصل شد که شوهر بچهداري
در اثر سقوط سنگ از گردنه در جادهاي که تازه از آنجا عبور کرده بودم و مشغول ساختن آن بودند هلاك شده بود.
نعش لخت که در پارچهاي پوشیده بود بر زمین افتاده و دو پاي آن به سمت درگاه خانه بود. من به این بندگان بیچاره که وضع و
حال ذلتباري داشتند چند قران دادم. در خارج دهکده حفره کمعمقی در جوار جاده به نظرم رسید که در میان چند توده خاکی و
سنگی قرار داشت و بنا بود قربانی تیرهبخت در آنجا مدفون شود.
ص: 145
ساعت سه بعد از ظهر در محل بازتري در جلگه که با درختان تبریزي سر و وضعی یافته بود به دهکده اصلی امامقلی وارد شدم که
به رسم تمام دهات کوهستانی ایران، خانهها در ردیف یکدیگر بر شیب تپهها بنا شده است یک رشته ایوانهاي گلی هم با
سوراخی در میان آنها به صورت درگاه دیده میشود. کدخداي ده خانهاش را براي اقامتم تعارف کرد اما من سوز سرما را در خیمه
بر نیش شک- ناپذیر کک در خانه او ترجیح دادم.
در اینجا پیامرسانی از جانب ایلخانی یا سرکرده قوچان که بنا بود مقرش را روز بعد زیارت کنم و از آمدنم خبر داشت نزد من آمد.
این فرستاده خان پیر- مردي بود که ریش خود را خیلی ناجور با حنا رنگ کرده بود و تحقیق میکرد که در چه ساعتی قصد ورود
به قریه امامقلی دارم، زیراکه اربابش در نظر داشت که پیشواز شایستهاي از اینجانب بکند. من ساعت ورود را موقع ظهر قرار دادم.
وي پیشنهاد نمود که من یک روز تمام در امامقلی بمانم که پیش خود چنین استنباط کردم که منظورش این بود که در بازگشت به
امامقلی براي بردن خبر احتیاج بعجله زیاد نداشته باشد. من در جواب گفتم که جذبههاي غیرقابل مقاومت قوچان ایجاب میکرده
صفحه 128 از 438
است که در حرکتم شتاب نمایم.
زباران به قوچان-
«1» وقتی که در ساعت هفت بامداد روز بعد حرکت میکردم دستهاي زوار مشهد را دیدم که از رشت از طریق اوزونآدا و عشقآباد
آمده بودند و الاغسوار در دهکده از جلو من عازم بودند و در مدح علی و حسین و مقدسان دیگر عالم شیعه فریاد میکشیدند.
من از راه اصلی وارد جاده و سپس به سمت جنوب غربی منحرف شدم و از میان تپهها که سرچشمه رودخانههائی است که شمال
ناحیه اتک و جنوب قوچان را مشروب میسازد میانبر، راه جلگه را پیش گرفتم و در سمت چپ خود آبادي
______________________________
1)- خطآهن ماوراء بحر خزر از طرف زوار مسلمان از هردو فرقه براي رفتوآمد به اماکن مقدسه خیلی مورد استفاده قرار )
میگیرد. براي سنیهاي آسیاي مرکزي راه کوتاهتري به مقصد مکه است و همچنین راه مناسبی جهت رفتن به نجف و کربلاست.
شیعههاي ایرانی و مسلمانان غربی هم براي سفر زیارتی به بارگاه امام رضا (ع) از آن استفاده مینمایند.
ص: 146
کوچک کلات شاه محمد که قناتی دارد و دورتر کلات محمود را میدیدم.
تپهها به رنگهاي گوناگون نبود اگرچه رفتهرفته کوتاهتر و کمپیچوتابتر مینمود و قسمتی از دامنهها را شخم زده بودند. همه جا
به رنگ خاکی به نظر میرسید همان جنس خاکی عالی ولی بیجلا که پوشاك سربازان ما در سرزمینهاي گرم و بد هواست.
زباران ( 15 میل) با آنکه نامش دلالت بر فراوانی دارد صورت ظاهرش گواهی نمیدهد که جز سنگ و خاك چیزي به حد وفور
داشته باشد. در هرحال آنجا جویبار باریکی آب حوض را که صاف و زلال است لبریز و درختان معدود بید و تبریزي را سیراب
میکند. دو فرسخ دیگري که تا قوچان مانده بود فرسخهاي سنگین بود. ازاینرو کمی از ظهر گذشته بود که من به مقصد رسیدم. از
سه ربع قبل از ورود درختان و باغها و تاکستانهاي شهر را که در پائین جلگهاي وسیع قرار داشت و مانند اثر پا بر خاك سرخ
ریگزاري مینمود مشاهده میکردم.
اراضی مزروع وسیع در حومه شهر به صورت نمایانی جلبنظر و چنین مینمود که گویا از آسمان پهلوانی فرود آمده و قدم سنگین
خود را در این نقطه دورافتاده خالی بر سطح زمین نهاده و از برکت سحرآمیز آن همه جا را زود و سریع جوانه و شکوفه فراگرفته
بوده است. در سمت شمال و جنوب جلگه را رشتههائی که از طرف غرب به شیروان و از جانب شرق به مشهد کشیده شدهاند
محصور ساخته بود.
در حدود دو میلی شهر و در آخرین برآمدگی تپهها قبل از ورود به دشت باز به جاده اصلی برآمدم و تند و چالاك به طرف
که در آن موقع سال خشک بود. رمه «1» دیوارهاي شهر تاختم. در یک میلی آنجا پلی بود با طاقی بلند، بر مسیر رودخانه اترك
بزان در رودخانه خشک، تهمانده علفهاي مرداب را میچریدند
______________________________
1)- در اینکه آن مجراي اصلی رودخانه اترك بوده است من تردیدي ندارم که از دره تبارك در پائین ارتفاعات اللّه اکبر که در )
20 میلی جنوب قوچان است سرچشمه میگیرد و گاهی نیز تا همانجا تبارك خوانده میشود. والنتین بیکر مدعی شده است که
سرچشمه آنرا در محلی به نام قرهقازان (دیگ سیاه) در مجاورت شیروان یافته بود ولی او گویا متوجه مجراي علیا که در آن موقع
آب نداشته، نشده بوده است.
ص: 147
و چند درخت تبریزي خشک و گردآلود در لب رودخانه بیرمقی دیده میشد. در سمت دیگر سرسبزي و زراعت همه جا به نظر
میرسید و حتی به حد وفور بود. باغات هلو، شاهتوت، زردآلو و انار بواسطه فرارسیدن فصل پائیز وضع پژمردهاي داشتند.
محوطه پر از درختان انگور بود که درهموبرهم کاشته بودند و در ظاهر درست نقطه مقابل تاکستانهاي بسیار مرتب بردو (فرانسه)
مینمود. کار اختصاصی اهالی قوچان ظاهرا شرابسازي است که به این مناسبت مصرفش هم در آنجا زیاد است.
پیشواز در هنگام ورود-
در این مورد تعجب بسیار داشتم که مرکب یا کسی از جانب خان پیشواز نیامده بود آنهم با وجود رسم استقبال که در مراکز
یادم هست موقعی که سرهنگ .«1» اداري دولت ایران نسبت به خارجیها مرعی میدارند و مقدماتی که روز قبل فراهم شده بود
بیکر در سال 1873 در دوره همین خان به قوچان آمد هنگام ورود با همین وضع خیلی مختصر مواجه گردید و دلیلش هم این بود
که خان بعد از بزم سنگین شبانه در خواب ماند، و چون میگویند که این قبیل میگساريها غالبا واقع میشود هیچ بعید نیست که در
این مورد هم خواب باز جناب خان را درربوده باشد.
باري من به اندازه کافی از راه و رسم نزاکتمآبی شرقی بااطلاع بودم و میدانستم که از لحاظ آداب با هر فرد خارجی به میزان قدر
و احترامی که وي براي خویش قائل است رفتار میکنند و هرگونه قصوري را در رعایت شأن و مقام ناشی از فروتنی نمیشمارند،
صفحه 129 از 438
پس در خارج دیوار شهر توقف و تحت چنان شرایطی از ورود خودداري نمودم و «2» بلکه دلیل حقارت و خردي محسوب میدارند
سرپیشخدمت افغانی خود و یکی از سواران ترکمن را به منزل خان فرستادم که به او اطلاع
______________________________
شخصی رسمی « میهماندار » 1)- استقبال تام اسکورت سواري است که معمولا براي پیشواز یک میهمان مهم به جلو میفرستند و )
است که از جانب شهریار یا حاکم مسافر تازهوارد را خوشآمد میگوید.
2)- خیلی اوقات اتفاق میافتد که یک فرد متشخص ایرانی در صدد برآید که به این طریق مقام میهمانش را از خودش پایینتر )
بیاورد و این هیچ به قصد توهین کردن به میهمان نیست، بلکه بیشتر براي بالا بردن اهمیت خود اوست.
ص: 148
دهند که من سر موقع مقرر وارد شدم و از بیاحترامی که شده است تعجب دارم و ناگزیر شدهام در کاروانسراي بیرون شهر توقف
کنم.
پس از ده دقیقه سروصداي سم ستوري برخاست و در حدود هشت تا ده سوار که چهارنعل جلو میآمدند درشکه فرسودهاي را که
دو یابوي ابرش میکشیدند و بر یکی از آنها محلی مشرف به در آماده کرده بودند همراه آوردند.
نفر ارشد این عده اظهار داشت که خان از آزردگی موجه من بسیار ناراحت شده و قصد داشته است چنانکه مقرر شده بود به
استقبال بیاید، ولی پیامرسان دهکده امامقلی همان پیرمرد ریشتنک خبر داد که ساعت ورودم یک بعد از ظهر خواهد بود و تقاضا
کرد که این اشتباه را عفو و منزلی را که او براي اقامتم در نظر گرفته است قبول کنم. چون احساسات جریحهدارم بدین نحو تسکین
یافته بود بر آن ارابه سوار شدم. من از جلو و همراهانم به دنبال حرکت کردند و سواران خان پیشاپیش چهارنعل میراندند و در
کوچه و بازار با سرعتی حیرتانگیز راه را براي عبور باز میکردند.
مهماننوازي جناب خان-
از دروازه کمارتفاعی که برجهاي گلی بر دیوارهاي خاکی داشت گذشتیم. از میان چندین کوچه و پسکوچه تنگ و کج و معوج
عبور کردیم و سرانجام وارد خانهاي شدیم که از قرار معلوم خان براي اقامتم آماده کرده بوده است که سه اطاق عالی مفروش و
دیوارهاي گچی با طاقچه- هاي سبک داشت و رو به حیاطی بود که در وسط آن حوض گرد و فواره و در اطرافش چند باغچه بود
و این وضع داخلی اکثر خانههاي ایرانی است.
یک سماور روسی هم روي میز غلغل میخورد و چند صندلی با نشیمنگاه حصیري (که نجباي ایرانی براي میهمانان اروپائی
کموبیش آماده دارند) در اطراف اطاق چیده بودند. سراسر یک ضلع اطاق که به طرف حیاط بود پنجره یک- پارچهاي (ارسی)
بود که بنابر رسم ایرانی پر از شیشههاي ریز الوان که به طرز پاکیزهاي در داخل شبکههاي ظریف چوبی قرار داشت و طاقچههاي
دیوار پوشیده از باسمههاي روسی و از آن قبیل عکسها بود که از مجلات مصور و یا
ص: 149
اعلانات ایام عید مسیح بریده باشند و همچنین عکسهاي شفاف اعضاي خاندان سلطنتی روسیه و صورت پریان سیاهمو با
گردنبندهاي قیمتی و زیبا و گردن و بازوان لخت و اقلا چهار عکس بزرك از امپراتور و ملکه روس و یک پرده نقاشی رنگین از
سلاطین جهان با چهره تزار دوبرابر اندازه سران دیگر و امپراتوران پیر آلمان و اتریش به اندازه کوچکتر در طرفین تزار و ملکه
ویکتوریا در جامه ابریشمی سرخفام مهمانسراي خان
در وسط عکس ردیف سوم و در کنار این تزیینات چند عکس رنگی درخشان از اعاظم دینی مانند حضرت مریم و مسیح و
مقدسان دیگر فرقه یونانی که تضاد عجیبی با عکسهاي متبسم خاندانهاي سلطنتی داشت بر دیوار میخکوب شده بود.
از این طرز آرایش اطاق نیک نمایان بود که تمایلات جناب خان بیشتر با کدام طرف است و بایستی این آرایش را به منظور جلب
توجه مهمانان دیگري
ص: 150
از اتباع سایر کشورها تمهید کرده باشد نه اینجانب. در این موقع سینیهاي بزرگ پر از شیرینیهاي ارغوانی و سفید از جانب خان
آوردند با تکرار معذرتخواهی و استعلام اینکه او چه وقتی میتوانسته است براي دیدارم حضور یابد و اینکه گناه پیامرسان یعنی آن
پیرمرد بدریش را به این عنوان عفو کنم که چون زبانش کردي بود حرف مترجم مرا درست درك نکرده بود.
من ساعت پنج را وقت ملاقات تعیین و ضمن ابراز خوشوقتی، از تقصیر آن مرد خطاکار هم صرفنظر کردم.
توصیف کلی-
اکنون که به قوچان رسیدهام پیش از بیان مطالب دیگر جا دارد که راجع به اخلاق اهالی این ولایات عمده مرزي و شخصیت
سرکرده آن اشاراتی بکنم یعنی همان کسی که مهمانش بودم و قرار بود بزودي با او گفتگو نمایم.
صفحه 130 از 438
اسکان و قدرت کردها-
سیصد سال پیش مرز شمال شرقی ایران در معرض تاختوتاز تاتارها بود همچنانکه تا ده سال قبل نیز گرفتار تکهاي آخال ترکمن
بود. این راهزنان در صحراي سمت شمال باهم جمع و از طریق کوه و گردنه هجوم آورده برقآسا فتنه و حریق و غارت و کشتار
میکردند و با همان سرعت نیز فارغ از کیفر و مجازات عقبنشینی مینمودند.
از خصایص اخلاقی پادشاهی بزرگ، یکی این بوده است که چون میدانست ایرانیان بیمناك خود از عهده یورش راهزنان و
مهاجمین درست برنمیآیند شاه- عباس در صدد برآمد مدافعان سرحدي خود را از محل دیگر تأمین کند. چنانکه او عده کلی از
ارامنه را هم از شمال غربی ایران به پایتخت جدید خود اصفهان انتقال داد تا در آنجا شیوه کسب و تجارت را به مردم یاد بدهند و
هم بر رونق پایتخت تازه بیفزایند.
وي باز از همان ناحیه مملکت تمام نفرات طایفهاي کرد را به این ناحیه خراسان کوچ و آنها را در کوهستان و ارتفاعات این ایالت
اسکان داد و با این کار
ص: 151
عاقلانه دو منظور حاصل کرد هم وضع خود را در مشرق استحکام بخشید و هم از لطمه نقار و کشتار تیرههاي کرد که در خطه
این ایلات تبعیدي شاهدلو، زعفرانلو، کیوانلو و امانلو بودند و گفتهاند که شاه عباس در «1» غرب مزاحم او بودند جلوگیري نمود
40 خانوار را در نظر داشت، اما بواسطه مقاومت بعضی از سران این طایفه عده مهاجران به 15 هزار خانوار ، اصل کوچ دادن 000
این ایلات که به کوهستانها و جلگههاي بین استرآباد و چناران کوچ داده شده بودند در اثر خدمات نظامی ایلاتی «2» تقلیل یافت
که انجام میدادند و دفاع نقاط مرزي با ایشان بود و برعهده داشتند که نفرات سوار براي قشون شاه فراهم سازند، از دادن مالیات یا
باج معاف بودند.
حاصلخیزي عمده قوچان سرانجام سبب شد که از سرکرده آنهم باجی مطالبه شود. بجنورد که ناحیه فقیرتري است هرساله فقط
اسما براي شاه پیشکش میفرستاد. وضع قرین استقلال و غرایز میراثی این تازهآمدگان بزودي براي سرکردههاي ایشان قدرت و
اهمیت بسیار فراهم ساخت و از این لحاظ قوچان از مدتها پیش وضعی ممتاز داشت و عنوان ایلخانی یعنی بزرگ تیره و ایل به
رئیس آن اعطاء شد؛ هم به مناسبت وضع برجستهاي که او داشت و همچنانکه گفتهاند از آن جهت که او نسبت به رفتار
زیردستانش در برابر حکومت مرکزي مسؤول باشد.
با وصف این مهاجران کرد غالبا چه پنهانی و یا آشکارا در حال طغیان بودند و با اینکه نادر شاه بوسیله گرفتن یکی از دختران
ایلخانی سعی نمود آنها را نرم کند همینکه او به فتح هندوستان رفت ایشان فرصت را مغتنم شمرده در غیاب وي باز اظهار وجود و
عنوان استقلال کردند و او به این سبب چنان خشمگین شد که به قصد ریشهکن کردن آنها راه قوچان پیش گرفت و در بیرون
دروازه این شهر بود که به سال 1847 در خیمهگاه خود به قتل رسید.
______________________________
1)- راجع به اصل این کار بعضی از نویسندگان نوشتهاند که شاه اسماعیل مؤسس خاندان صفوي بانی آن بوده به نظر من این قول )
درست نیست.
2)- در بعضی جاها خواندهام که عده تبعیدشدگان صد هزار خانوار بود که گمان میکنم ناشی از اشتباه لفظی باشد یکصد هزار )
نفر بوده است نه خانوار.
ص: 152
به سال 1832 در آنجا بود بعد از محاصرهاي طولانی «1» در این قرن هم قوچان برضد فتحعلیشاه باز شورش کرد و موقعی که برنز
شهر تازه بدست نیروي عباس میرزا ولیعهد که افسران انگلیسی توپخانه او را اداره میکردند افتاده بود. تجربیات ایلخانی کنونی که
در اینجا به شرح آن میپردازم بر او روشن ساخته است که در عهد شاه فعلی شورش کردن کار بس خطرناکی است و در مدت
بیست سال اخیر یا بیشتر و بخصوص از موقع پیشرفت روسها در سمت شمال و از بین رفتن علت و افرادي که وضع و قدرت کردها
منوط به آن بود نفوذ این افراد و قدرت سرکردههاي ایشان نیز بطور محسوس کاهش یافت.
سیرت و اخلاق آنها-
از پنج مرکز اصلی اسکان کردها در خراسان فقط سه تا از آنها تاکنون باقی مانده است. قوچان، بجنورد و درگز. کردها طبعی ساده
ولی خشن و استقلالطلب دارند و موقعی که ابتدا وارد محل جدید شدند زندگی بیآرام و عادت غارتگري ایشان که به آن
علاقهمند بودند تأثیر نامساعدي در اخلاق مردم آن حدود نمود. مسافرانی که ایشان را در روزگار غارتگري ترکمنها در حدود
مرزي دیده بودند و هردو طرف را در حال غارت و راهزنی دیدند نوشتهاند که بین دو دسته در واقع فرقی نبوده است هردو گروه تا
فرصتی مییافتند اقدام به هجوم و غارت و کشتار مینمودند.
ترکمنها همواره حریف رقیبی براي کردها بودند و برعکس. و اگر ما راجع به قتل و فساد ترکمنهاي اتک در ایران کمتر شنیدهایم
صفحه 131 از 438
و کردها نسبت به اتکها حالت تمکین ابراز داشتهاند شاید براي این است که هیچ مسافر کنجکاوي جرأت ننموده است که قدم به
سرزمین ترکمنها بگذارد و حال آنکه صدها نفر ناظر قتل و کشتار صفحات خراسان بودند. از لحاظ چهره، کردها به آسانی از
ایرانیها قابل تمیزاند هم از قیافه و هم بواسطه لباس. ایشان نژاد نیرومند و ستبري هستند قیافه بازدارند و گاهی خطوط خوشترکیب
قویا در صورت آنها دیده میشود و گاهی نیز خوشصورتاند و موهاي نامرتب در سر و رویش دارند. ایشان بیشتر
______________________________
Burnes-(1)
ص: 153
اقسام لباسهاي ایران را میپوشند، اما کلاه بیلبه پوستی، (به جاي کلاه کوتاه یا کلاه کوچکی به شکل پوست تخممرغ) و کت
پوستی دراز یا پوستین در برمیکنند و تا این اواخر از جهت پیوستگی قومی و علاقه نسبت به رئیس خود شهرت بسیار داشتند و
حاضر بودند هرموقع با راه انداختن آشوب از آنها بر ضد حکومت مرکزي طرفداري نمایند.
اقتدار ایلخانی-
اقتدار ایلخانی همواره در این خانوار ارثی بوده است هرچند که آن ظاهرا منوط به تصویب شاه است. دولت گاهی سعی کرده است
افراد رسمی از طرف خود انتخاب کند، ولی این کار بعض اوقات به شورش و انصراف قهري شخص مزاحم منجر شده است. از
موقع بر تخت نشستن و یا در واقع ابراز قدرت شاه فعلی در بیست و پنج سال اخیر کردها سلسله قاجار را غاصبان بیگانه میشناختهاند
و ایشان اتباع سرکردههاي خود بودهاند نه پادشاه.
ایلخانیها بنام خود و بدون مراجعه به تهران بانی قانون و مجري عدل و داد بودهاند و حتی حق مرگ و حیات براي خود
میشناختهاند. ولی پیشآمدي که قبل از ورود من به قوچان رخ داد از لحاظ تغییر وضعی که اتفاق افتاده است بهترین شاهد و
درخور بیان است.
وزیر یا نائب الحکومه قوچان به نام رمضان خان بوسیله شخصی که در پی انتقام خصوصی بود و قصد جنایت داشت تیر خورد و با
آنکه مضروب کشته نشده بود ایلخانی بدون هیچگونه مراجعهاي به تهران ضارب را به فجیعترین طرزي کشت و این عمل از جانب
شاه به مثابه دخالت در اختیارات سلطنتی وي تلقی گردید و من هیچ تردیدي ندارم که ایلخانی براي اجتناب از عواقب کار ناگزیر
شده است مبلغ سرشاري بابت حق بخشودگی تقدیم کند.
خاندان حاکم-
نسبنامه خانواده ایلخانی به شرح زیر است: اولین نفر رئیس خانواده که مدرك آن در دست است محمد حسین بود که اواخر قرن
گذشته ( 18 میلادي) در شیروان حکومت میکرد. پسر او امیر گناه خان در اوایل قرن حاضر
ص: 154
به قوچان آمد و بارها با ترکمنها درافتاد، در حدود سال 1815 پسرش رضا قلی خان او را از این مقام برانداخت و میبایستی که
خود در حدود پنجاه سال امارت کرده باشد.
وقتیکه فریزر در سال 1822 به قوچان آمد (که وي آن را خبوشان یا قوچون مینامید، قوچان نام درازتر است) این شخص سمت
ایلخانی داشت و فریزر او را مرد خوشسیرت و نیکنام تعریف نموده است ولی فاقد دلاوري و یا هرگونه هنر، هرچند که توانسته بود
دیرزمانی بدون سطوت حکمرانی خود را حفظ کند.
در موردي که ایلخانی از مقر خود غایب بود فتحعلیشاه که همواره اندیشه وسعت دادن قلمرو خویش را در سر داشت و برعکس
خود ایلخانی مردي صلحجو بود بر ضد قوچان لشکر کشید، ولی نتوانست آنجا را تسخیر کند و ناگزیر شد قرار صلحی بگذارد و
عقبنشینی کند. سپس چنانکه بیان کردهام عباس میرزا آنجا را گرفت و رضا قلی خان ناچار تبعیت شاه را گردن نهاد. وي که
بعنوان امیر ابتدا به تهران و بعد به تبریز روانه شد از غم و غصه در بین راه در میانه وفات کرد. پسرش سام خان جانشین او گردید و
ایلخان فعلی فرزند جوانتر پدر بوده است و به من اظهار داشت که بیست و چهار سال پیش بر جاي برادر خویش نشست.
ایلخان فعلی-
اشاره
میزبان من امیر حسین خان که عناوین پرآبوتاب امیر الامراء و شجاع الدوله دارد و لقب دوم را شاه به او داده است در دوره
1856 شرکت داشت و - زندگانی شصت- سالهاش رویهمرفته زیر نظر و مراقبت دولت بوده، در ابتداي امر در جنگ هرات 7
همچنین در لشکرکشی ایران به مرو که در سال 1860 به عاقبت شومی منجر گردید. وي مردي عاطل و جاهطلب و بیاندازه مغرور
است و در بیعقلی او همین بس که پس از احراز مقام ایلخانی با والی خراسان درافتاده بود به این نحو که وقتی براي تسویه حساب
صفحه 132 از 438
به مشهد احضار شد از رفتن امتناع ورزید و آنقدر استقامت نمود که شاه براي گوشمالی دادنش لشکر فرستاد و چون این عده به
نزدیک شهر رسیدند توافقی حاصل شد که در نتیجه اختیار قوچان در دست ایلخانی
ص: 155
باقی ماند مشروط بر اینکه وي جریمهاي به شاه پرداخت کند و من بتفاوت شنیدم که آن مبلغ سه تا هفت هزار لیره بوده است.
بار دیگر وي مظنون واقع شد که در صدد شورش بوده و یا چنین نیتی داشته است. اینبار او را به تهران احضار کردند که از مقام
خود افتاد و زندانی شد و پسرش جاي او را گرفت. پس از چندي شاید با پرداخت جریمه ثانوي و سنگین از زندان آزاد شد و
دوباره ایلخانی شد که تاکنون هم بدون اشکال در آن مقام برقرار است و خوب دستگیرش شده است که در زمان شاه فعلی
سرکشی و طغیان براي هیچکس و قهرمانی ثمري ندارد. اگرچه اخلاق کردي طایفه او نیز در اثر دوره طولانی صلح و آرامش رو به
تباهی است.
کاهش نفوذ او بواسطه تزاید قدرت شاه کنونی و ایجاد تمرکز بیشتري در همه رشتههاي امور با توسعه خطوط تلگراف جناب خان
را از ابهت دیرین محروم ساخته است، ولی او هنوز یکی از قويترین چاکران دربار پادشاهی ایران بشمار میرود و علاوهبر شخصیت
خودش از این لحاظ نیز قابلتوجه است که شاید آخرین یادگار نظم و بساطی گذران است.
پسر او-
وي با پسر ارشد خود ابو الحسن خان که حالا سی و شش ساله است از دیرزمانی پیش رابطه خوبی نداشته است. ابو الحسن خان
یک چند حاکم شیروان بود که دومین شهر آن امیرنشین است، ولی پدرش او را معزول و زندانی کرد و حالا در چناران اقامت و به
امر شاه مقرري ثابتی دارد و اخیرا با دختر وزیر خراسان ازدواج کرده است و مسلم نیست که بتواند جانشین ایلخانی کهنسال شود
چون کارهاي دیوانهواري از او سر میزند از جمله میگویند زن سابقش را که ترکمن بود آنقدر کتک زد تا جان داد و بعلاوه میراث
پدري یعنی عادت میگساري را کاملا داراست.
شهرت او-
باید بگویم که بدبختانه شهرت عمده ایلخانی پیر در نزد نویسندگان انگلیسی که غالبا ذکر کردهاند میخوارگی اوست. طی بیست
سال گذشته چندین
ص: 156
نفر انگلیسی با او ملاقات و صحبت کردهاند از جمله سرهنگ والنتین بیکر در 1873 و سروان ناپیر در سال 1874 ، سرمک گرگور
و بیشتر این نویسندگان هم او را یا مست دیدهاند یا در حالت میگساري و یا در حال «1» 1875 و ادموند اودونوان در سال 1881
خمار.
شراب سفید قوچان مشهور است و جناب خان به مشروبات دیگر مثل کنیاك و عرق و هر نوشابه دیگري که مایه کافی داشته باشد
علاقهمند است. ژنرال گرودکف که در سال 1880 از طرف ژنرال اسکوبلف مذکور با اطلاع شاه در لباس مبدل به خراسان رفت تا
براي قشون روس که با ترکمنهاي اتک در ماوراء بحر خزر نبرد میکردند لوازم خریداري کند از میپرستی خان سرکرده کرد اطلاع
قبلی داشت و در گزارش مربوط به مأموریتی که به او واگذار شده بود صمیمانه اعتراف میکند که جهت تحبیب میزبان
خوشمشرب خویش چه اقدامی کرده بوده است:
چون شنیده بودیم که به می علاقه دارد چندین بطر شراب و لیکور و ودکا به او تقدیم داشتم. جناب شجاع در کمترین مدت »
چندین پیاله از این مشروبات مختلف سرکشید سپس نوازندگان و رقاصان را فراخواند. کسانی هم که با او آمده بودند پزشک و
ندیمانش، ولی خان و رمضان خان، آنها نیز تا سرحد جنون نوشیدند و بساط میگساري مرتبا دایر بود.
روز بعد من بدیدن امیر رفتم و مدارکم را به او ارائه دادم بطريهاي شراب هنوز در جلو او بود و میگفت که مستی دارد کمکم از
سرش بیرون میرود. در مدت مذاکرات ما، باز کنیاك خورد و تریاك و حشیش کشید و شراب نوشید بطوریکه تا ظهر بکلی مست
«. شد. عصر همان روز ما را به شام اروپائی دعوت کرد و باز به مستی کامل افتاد
______________________________
سرهنگ « مسافرتی به بخارا » سر. اي برنز 1832 « مسافرتی به خراسان » 1)- نویسندگانی که راجع به قوچان نوشتهاند: فرایزر 1822 )
سرهنگ مکگرگور 1875 .« یادداشتهاي گردش در خراسان » سروان ناپیر 1874 .« ابرهائی در مشرق زمین » وال بیکر 1873
به زبان روسی. « جنگ در سرزمین ترکمنستان Crodekooff ژنرال گرودکف .« واحه مرو » اودونوان 1880 .« سفري در خراسان »
ص: 157
در مذاکراتی که سپس پیش آمد ژنرال گرودکف گاهی زیرکی خان را تحسین و گاهی نیز از عاداتش احساس نفرت میکرد. در
یک مورد منشی او مینویسد:
صفحه 133 از 438
سه روز اقامت در مجاورت ایلخانی به سرهنگ گرودکف ثابت کرد که امیر هنوز به تمام قواي خود تسلط دارد و امکان نداشت او »
«. را فریب داد که ما فقط دلال خرید اجناس هستیم و با آنکه مست بود باز به همهچیز توجه داشت و هوشیار بود
با او کاري از پیش بردن بسیار دشوار است چون لازم است آدم با او میگساري کند و به حرفهاي » : در مورد دیگر مینویسد
مستانهاش گوش بدهد و در مجلس بزمش حاضر باشد و بعلاوه مواظب هم باشد که هیچ علامت انزجاري نشان ندهد که بیدرنگ
براستی که روزگار، جانوري مانند او کمتر به بار آورده است چنانکه همین معنی را «. سبب غضب این وجود وحشی میگردید
سرهنگ گرودکف هم در تلگرافی به ژنرال اسکوبلف نوشته بود.
اما به نظر میرسد که خان کار و شعار زندگی خود را لایزال نموده است چون در پسر خود که راجع به او اشارهاي کردهام اخلاقی
به ودیعه گذاشته که خود او از پدرش به ارث برده بوده است. زیرا وقتیکه فریزر در سال 1822 مهمان رضا قلی خان بود تعریف
میکند که خان و همه اطرافیانش را مست یافته بود. ازاینرو جریانی پایدار در میان افراد خانواده برقرار است.
دو مصاحبه-
شاید بتوان تصور کرد که من چون از وضع و حال امیر حسین- خان اطلاعات مبسوط داشتم آشنائی من از سوابق او ممکن بود خان
کهنسال را ناراحت و نگران سازد، این بود که از گفتگوي با او قدري احساس نگرانی میکردم. پالتوي خود را که باید اعتراف کنم
و از دنبال «1» در زیر کلاه پوستی سخت ناجور مینمود و گالوشهایم را پوشیدم و آنچه از نوکرانم را که میتوانستم همراه بردم
اسکورت شش نفري که خان براي راهنمائیم تا دربارش که چندان هم دور نبود فرستاده بود حرکت کردم.
______________________________
1)- از نکتههاي بسیار اساسی آداب ایرانی این است که در موقع ملاقات باید تعداد زیادي نوکر که تا حدي که بتوان جمع کرد )
پیاده یا سواره همراه برد. تعداد بیشتر چنین همراهانی را نشانه علو مقام ارباب میشمارند.
ص: 158
سردر خانه به صورت طاقی سهضلعی پر از گچکاري برجسته ظریف مطابق سبک ویلاهاي ایتالیائی بود و در عقب آن یک کلاه
فرنگی از بام هم بیشتر ارتفاع داشت. از دروازهاي که پر از افراد نگهبان بود عبور نموده ما را در سمت چپ به حیاط بزرگی بردند
که طولش دوبرابر پهنا و انتهاي محدودتر آن به چند باغچه تقسیم شده بود.
طرف دیگر در وسط حیاط حوضی بود که هر خانه کموبیش وسیع در ایران دارد و طوري آنرا زیرکانه ساخته بودند که آب از لبه
سنگی لبریز و در حاشیه اطراف حوض سرازیر میشد. در پیادهروهاي حیاط در حدود سی نفر پشت به حوض و رو به سمت فوقانی
حیاط که در آنجا ایوان بلند یا محل پذیرائی است ایستاده بودند. این ایوان با پنجره مشبکی از حیاط جدا شده بود و پنجره وسطی
را باز گذاشته بودند.
به اطاق کوچکی در گوشه راست داخل شدیم گالوشهایم را آنجا درآوردم و بقسمت مرکزي عمارت که فقط دو میز منبتکاري
در آن بود وارد شدم. بر این میزها لیوانهاي الوان و شمعدان چند شاخه و ظروف و اشیاء و تحفههاي صنعتی گذاشته بودند.
یک تختخواب فلزي با دوشک در کنار اطاق بود. حبابهاي شیشهاي ناشی از سلیقه بیپایه، ولی خیلی شایع در نزد ایرانیان طبقه
بالاست و تختخواب هم بیشک دلیل بارز فراگرفتن آسان آداب تمدن بود.
در وسط این قسمت عمارت شاهنشین دنجی بود که خان در آنجا پشت میز جلوس کرده بود و از جا برخاست تا به من خوشآمد
گوید درحالیکه به مترجم خود تعارفات مرسوم را تکرار میکرد. در نتیجه طی مصاحبه ما که دو ساعت تمام طول کشید من فرصت
کافی و وافی براي بررسی ترکیب صورت و رفتار وي پیدا کردم.
قیافه امیر حسین خان-
چهره شجاع، جالب نظر ولی عاري از زیبائی است عکسی از او بر دیوار اطاقی بود که از من پذیرائی میکرد که از او خواهش
کردم به من لطف کند و نسخه بدل آن زینتبخش صفحه مقابل است و توجه به این نکته هم داشت که توضیح دهد که چون آنرا
عکاس ایرانی برداشته بود چنانکه باید و شاید چهره واقعی او را درست نمینمود من این ایراد او را تأیید میکنم.
ص: 159
با آنکه قیافه زشتی داشت، اما هوش و اقتدار از وجناتش نمودار بود و هرچند که بیش از شصت سال عمر داشت موي سر و ریش او
سیاه بود که گمان میکنم ایلخان قوچان
رنگ کرده بود، ریختی برجسته ولی چهرهاي رنگپریده داشت. کت و شلوار مشکی با دکمههاي الماس بر تن و خنجري
الماسنشان بر کمر داشت و کلاهی از پوست
ص: 160
با دستکشهاي کتانی و جوراب سفید و کفشهاي چرمی روباز. چون «1» بخارا بر سر که آنرا تا بناگوش پایین کشیده بود
نزدیکبین بود عینک آبی درشتی به چشم داشت هنگام صحبت رفتار و حرکاتش مانند کسی بود که به فرمانروائی عادت یافته
صفحه 134 از 438
است.
وقتی که با مترجم حرفی میزد حالت هیجان شدید نشان میداد و موقعی که امر به آوردن قلیان (نارگیله) و یا فرمانی میداد کلام
او لحن تحکم داشت.
در سمت چپ او سیدي نشسته بود با عمامه سبز و خلعت عجیبی به رنگ آبی سیر که گاهی در صورت اشاره خان محض تأیید
کلمهاي میگفت و رفتارش رویهمرفته چنان مینمود که انعکاس وجود ارباب خویش است. یکی از فرزندان کوچکتر خان که
پسري چهارده ساله بود حضور داشت و بعدا میرزائی را هم که چند کلمه فرانسه میدانست فراخواند چند نفر پیشخدمت در فاصله
کمی ایستاده و به آوردن و بردن چاي و قهوه و یخ مشغول بودند.
گفتوگو-
در دو مورد با جناب خان توفیق صحبت داشتم چون صبح روز بعد به بازدیدم آمد او حرفهاي جالبتوجه و غریب و چیزهاي
اختصاصی به خود گفت که من از شرح تفصیل آن در اینجا معذورم، ولی شاید بیان خلاصهاي از آن دور از صلاح نباشد. من زود
توجه یافتم که با کسی روبرو هستم که با وجود کمبودهاي کلی که دارد از جریانات زمان بیخبر نیست و مغزي هشیار و کنجکاو
دارد. گاهی سادگی و جهالتی نشان میداد که از لحاظ اروپائی بچگانه است، اما این آمیختگی رفتار کودکانه و هوش و زیرکی از
اختصاصات اخلاقی اهالی مشرق زمین است و آن به دلیل وضع زندگانی آنجا که منع و نهی محیط و فقدان کلی تجربیات عمومی
رشد دماغی را زایل میسازد امري طبیعی است.
______________________________
1)- کلاهی که ایرانیان به رسم ملی بر سر میگذارند فقط در دوره قاجاریه از یک قرن پیش مرسوم شده است تا آن موقع همه جا )
عمامه رسم بود. وقتی بعد از رسم شدن کلاه غالبا شالی بر گرد آن میپیچیدند و این کار مختص پادشاهان و افراد خانواده شاهی و
بعضی از بزرگان دولت بود و اکنون فقط در موقع میلاد رسمی دربار پادشاه دیده میشود. از طرف دیگر هم مشکل کلاه عوض
شده است چون اوایل قرن حاضر یک پا و نیم بلندي آن بود و نوك باریکی داشت و حالا فقط شش تا ده اینچ ارتفاع دارد و سروته
آن تقریبا متساوي است.
ص: 161
سؤال و جواب-
در جواب پرسش من او نتوانسته بود بگوید که چند نفر تبعه دارد زیراکه هیچگاه آنها را نشمرده بودند، ولی گفت چهل هزار
خانوار تابع فرمان او میباشند (که سخت مبالغه بوده است) و هر خانواري یک تومان (شش شلینگ) مالیات (شاید هم بیشتر)
میپردازند با یک نفر هم سرباز (شاید حداکثر) و آنها سربازانی شایستهاند و با هرکس قدرت جنگاوري دارند. این نکته فرصتی را
که در انتظارش بودم پیش آورد تا نظر پیر کهنسال راجع به روسیه و تمایلات روسی خود او را سؤال کنم و گفتم خراسان سرزمین
بسیار غنیی است و میگویند که روسیه قصد تصرف آن را دارد، وي پرسید چگونه روسها میتوانند بر آنجا دست یابند.
- به همان ترتیبی که سرزمین تک اخال (ترکمنستان) را تصرف کردند.
او جواب داد، نه این کار محال است مردم در این راه جانبازي خواهند کرد و همه باهم براي حفظ مشهد خواهند ایستاد و سربازان
ما دیوار انسانی داریم که از دیوار سنگی محکمتر است. «1» خوبی هستند ما دوغ نیستیم که روسها ما را سر بکشند
در حینی که این اظهارات جدي او را با رعایت احترامی که سزاوار بود تلقی نمودم با بیرحمی نیز نه فقط تصاویري را به خاطر
آوردم که بر دیوارهاي خانهاي بود که تازه از آنجا آمده بودم بلکه عباراتی را از نامه همین پیر وطندوست در نظر داشتم که ده
مگر حضرت مسیح جدیدي ظاهر شود و ملتی به درستی و نیکی مردم روس » : سال پیش به گرودکف روسی نوشته و فرموده بود
.« پرورش دهد
به منظور تنوع موضوع از سرکار خان پرسیدم که نظرش نسبت به کشیدن خطآهن در ایران چیست: با آنکه در عمرش راهآهن
ندیده بود تعجب کردم که وجود آنرا در سراسر کشور تجویز میکند و ابراز حیرت میکرد که چرا هنوز آن کار را شروع نکرده
بودند. وي اطلاع داشت که ملکه ویکتوریا بیش از پنجاه سال- سلطنت نموده و اخیرا به این مناسبت مراسمی برگزار شده بود و
نمیتوانست دلیل نظرتنگی امیر افغانستان را که از ورود خارجیها به قلمرو خود جلوگیري میکند
______________________________
1)- اشاره است به شیر ترشیده به نام ماست یا آبدوغ که کردها و ایرانیان دوست میدارند. )
.« مقصودش این بود که ما لقمه آسان و چربی که بعضیها خیال میکنند نیستیم »
ص: 162
درك کند و باور کند که وارد شدن به هرات دشوارتر از آمدن به قوچان است، اما حدود بسیار محدود معلوماتش وقتی آشکار شد
که شنید مسافرت از اروپا به امریکا هشت روز وقت لازم دارد که بیدرنگ پرسید مگر مسافتش 80 فرسخ است یعنی 320 میل که
صفحه 135 از 438
«1» میزان حداکثر راهی است که روزانه در ایران قابل طی است
نمونه دیگر طرز فکر خاص و عادت خانواده او سؤالاتی راجع به منظور و دلیل مسافرتم بود (پدرش رضا قلی خان همین پرسش را
از فریزر کرده بود و خود ایلخانی هم این سؤال را هفده سال پیش از سفر من از بیکر کرده بود) چرا به قوچان آمدهاید؟
منظورتان چیست؟ آیا دولت انگلیس خرج سفرتان را میدهد؟ چه مبلغی میدهند؟
اگر دولت نمیدهد پس کی پرداخت میکند؟ حظ مسافرت و اشتیاق وافر بیاجر و پاداش در راه دانش و معرفت حسن و خاصیتی
همچنین براي توضیح دادن شغل و کارم و وضع خانوادگیام دچار اشکال بسیار شدم «2» است که با سبک فکر شرقی منافات دارد
و اسم پارلمان هیچوقت به گوش او نخورده بود وقتی که به او گفتم که من عضو مجلس کبیر هستم جواب داد آیا شما در خدمت
نظام هستید.
شأن و درجه اشراف انگلیسی به نظر او چیزي نمیآمد و باز از همان سؤالات کرد آیا پدرت خیلی سرباز دارد؟ و کی او را صاحب
مال و منال کرده است؟ او قطعا سخت به حیرت افتاد که ملک و مالی هشتصد سال در خانوادهاي (در خانواده خود
______________________________
1)- این سؤال که نمونهاي از نادانی راجع به کلیه امور جغرافیائی است که در ایران عمومیت دارد قول موریه را به خاطرم میآورد )
(سفرنامه جلد اول) که فتحعلی شاه درباره امریکا همواره کنجکاوي مینمود و از سرهارفرد جونز پرسیده بود آنجا چگونه محلی
است و چطور به آنجا میروند؟ آیا در زیر زمین واقع شده است؟ همچنین یک سفیر ایرانی که نیم قرن بعد عازم لندن بود وقتی که
« آه اصطبل را به من نشان بدهید » شنید کشتی حامل او پانصد اسب قوه دارد زود با ابراز وجد اظهار داشت
2)- این حضرات نمیتوانند باور کنند که محض حظ خاطر و یا ارضاي حس کنجکاوي هم میتوان مسافرت نمود و میپرسند چه )
کسی داوطلبانه پی خستگی و خطرات مسافرت میرود و مبالغ هنگفت را در سفرهاي طولانی فقط به خاطر گرد آوردن اطلاعات
خرج میکند؟ بنابراین اگر دلیل بارزي براي کار مسافرت از قبیل کسب و تجارت به نظر نرسد آنها به احتمال قوي زود علتی براي
آن میتراشند.
(رجوع شود به کتاب فریزر سفرنامه خراسان)
ص: 163
« براي پیروزي است که بانو راه تمکین پیش میگیرد » : کرزن- م) مانده است و به مصداق فکر و پندار آقاي هارد کاسل در نمایش
و با محافظهکاري که تحسین مرا برانگیخت جواب داد: فرنگستان از لحاظ قدمت جاي بزرگی است و چنانکه منظورش بود «1»
چنین وانمود کرد که قدمت عین توانائی است.
هدیه براي خان-
با پیروي بیخیال از کار فریزر که تقریبا هفتاد سال پیش از من ساعت نقره مختص به شکار به پدر میزبانم داده بود من هم سعی
نمودم به عنوان علامت امتنان از مهماننوازي که نسبت به اینجانب نموده بود به ایلخانی ساعتی اهداء کنم. ساعتی که ساعات و
دقیقهها را دسته متحرك روي صفحه نشان نمیداد، بلکه شمارههائی که بر دایرهاي دیده میشد.
این چیز بدیع خیلی مورد توجه او واقع شد، ولی چون نمیتوانست اعداد را بخواند که بیشمارههاي رومی ساعتهائی که او قبلا
دیده بود و به خاطر داشت متفاوت بود، درصدد برآمدم که براي او تابلویی معمولی با اعداد از 1 تا 60 با معادل رومی آن ترسیم
کنم که منشی ایرانی ترجمه فارسی از آن فراهم کرد. پس از پذیرفتن ساعت، شجاع مرا سخت متحیر ساخت وقتی که پرسید قیمتش
چقدر است.
این سئوال که در اروپا علامت کنجکاوي بیادبانهایست بنابر طبع شرقی از آن جهت بوده است که او حتی الامکان در ازاء معادل
ارزش آن را اشیایی به من باز دهد و اخلاق مشهور ایلخانی از لحاظ خست هم تردیدي باقی نمیگذاشته است که وي پشیزي بیشتر
نمیداد.
در اینکه جنس و ارزش هدیه متقابل او چه بوده هیچگاه روشن نشد، زیرا با آنکه در مورد ملاقات تودیع در روز آینده بستهاي
همراه آورده بود که بعدا شنیدم محتوي فرش یا پارچهاي ملیلهدوزي به قصد اهداء بود وي در هرحال از تسلیم آن به من خودداري
نمود و شنیدم که یکی از نوکرانش آن را برداشته بود.
______________________________
1)- من هرچه را که کهنه و قدیمی باشد دوست دارم، دوستان قدیم، دوران قدیم، آداب قدیم، کتابهاي کهنه و شراب کهنه. )
ص: 164
شامی که از مطبخ خان آوردند-
پیشآمدهاي عمده ملاقاتم را با صاحب- اختیار کهنهکار قوچان شرح دادم اینک با خوشوقتی بسیار و بدون اینکه سخن متناقض
گفته باشم نظر نویسندگان قبل از خود را درباره اخلاق و فضایل او تأیید میکنم و دستکم به تعریف جنبه دیگر و مساعدتر طبع و
صفحه 136 از 438
سرشت او میپردازم.
استنباط من این است که خان در ذهن سرس. مک گرگور نیز که در سال 1875 ملاقاتش کرده بود همین تأثیر ناشی از آداب
وقارآمیز و هوش سرشار را باقی گذاشت.
هنگام شب موردي پیش آمد که هم با طبخ ایرانی آشنائی حاصل کنم و هم به چشیدن طعم غذاي آشپزخانه خان توفیق یابم. شامی
که براي سیر کردن لشکري کافی مینمود از سراي خان که با نهایت خوشطبعی اظهار میداشت که خانه از آن من است آورده و
بر سفره در کف اطاق نهادند که در میان آن سوپ (آش) مرغ که به سه طرز مختلف حاضر کرده بودند ران بره و گوشت گوسفند
و راگو و کباب عالی و املت ایرانی (کوکو) و سه قاب بزرگ برنج دوتا از آنها محتوي چلو یا برنج خالص و سومی پلو یعنی برنج
و خوراكهاي دیگر که نامشان را نمیدانم. «1» آمیخته با گوشت و کشمش
طبخ آنچه که من چشیده بودم عالی بود مخصوصا برنج را طوري پخته بودند که هیچ آشپز دیگر ایرانی از آن بهتر نمیتوانست. در
میان مشروبات، شراب قوچان بود که به نظر من چیز چرندي آمد. ماست که نزد اشخاصی که با آن عادت نکرده باشند به همان
اندازه بدمزه است و شربت محلی که هرچند در واقع شکر و آب توأم با یخ است نوشابه بسیار گوارا و براي رفع تشنگی نیک مؤثر
است. قاشقهاي
______________________________
1)- چلو که هنري از آشپزي است برنج سفید پختهایست که در قاب به صورت اهرم درمیآورند. در خارج هر دانهاش خشک و )
در میان قاب نیک نرم و چاشنیدار است و با چندین قسم خورش صرف میشود. براي دستورالعمل پختن آن رجوع شود به کتاب
مسافرتی به قفقاز جلد دوم که مطلب را از کتاب دکتر پولاك اقتباس کرده است) راجع به پلو شاردن مینویسد ( Thilman تیلمن
که: بیش از بیست رقم هست که انواع آنها با گوشت بره و گوسفند و مرغ و غیره پخته میشود، در نتیجه تجربیات طولانی غذاهاي
ایرانی عالی گوارا، و خوشطعم و مغذي است و آدم آنقدر پرخوراکی میکند که حالت سیري دست میدهد، ولی در ظرف نیم
.« سفرنامه شاردن » ساعت معلوم نیست که آن همه غذا کجا رفته است و دیگر در معده سنگینی احساس نمیشود
ص: 165
منبتکاري قشنگ ساخت آباده در قدح شربت شناور است و بالاخره مقدار کثیري خوشههاي انگور. بعد از آن مورد، من بارها
غذاي ایرانی خوردهام که در مقدار کثیر و از بهترین نوع خوراك مشرق زمین است که من چشیدهام.
شهر قوچان-
اشاره
هنگام توقف در قوچان سواره به بازدید شهر و حومه آن رفتم میگفتند که در حالحاضر دوازده هزار نفر جمعیت دارد. اما این
تخمین به نظر من خالی از مبالغه نیست. دیوارهاي شهر که من سرکشی کردم و خندقها که بوسیله پدر و جد ایلخانی کنونی حفر
شده از وقتی که عباس میرزا آنجا را بمباران کرد هنوز هیچگونه تعمیري نشده است و تا حال چندبار هم در اثر زلزله خرابی و
. کاهش یافته است از جمله بخصوص در اثر زلزله سال 1872
در واقع سرمک گرگور در 1875 نوشته بود که شهر بقدري مخروبه مینمود که وي از وصفش درمانده بود با روي آن در چندجا
به صورت تل خاك بیریختی درآمده بوده است. در بیرون شهر عده زیادي کورههاي آجرپزي و چندین یخچال با دیوارهاي بلند
گلی به شکل کندو در گودالی بنا شده است که یخ در آنجا انبار میشود.
مرا به یک باغ بزرگ میوه بردند که متعلق به خان بود. داخل آن در حدود ده دوازده جریب زمین را درخت مو و ردیفهاي سیب،
گلابی، زردآلو، انار، توت، هلو، گوجه و به کاشته بودند. در وسط باغ یک سکو با خاك رس درست کرده بودند که چادر شاه را
در سفر اخیر به سال 1883 در آنجا برافراشته بودند و هروقت هم که خطر زلزله در میان باشد خیمه خان را در آنجا نصب میکنند.
در خارج شهر سکویی به نام تخت شاه که چادرهاي فتحعلی شاه در موقع لشکرکشی به قوچان آنجا نصب شده بود و تپهاي به اسم
نادر در حدود یک میل و نیم مسافت که نادر شاه ژوئن 1744 در آنجا به قتل رسید.
بناها-
در قوچان علاوهبر قصر، یگانه بنا که ارتفاعش از بام خانههاي گردآلود آنجا بلندتر است و اهمیتی دارد مسجدي است با یک گنبد
و دو مناره ناتمام
ص: 166
که یکی از آنها غرفهاي چوبی در رأس دارد که مؤذن از آنجا مؤمنان را به نماز فرامیخواند. چون شیعههاي ایران اجازه نمیدهند
که غیرمسلمان حتی به دروازه مسجدشان وارد شود، یعنی تعصب خاصی را در این مورد با سهلگیري افراطی در امور دیگر توأم
دارند.
صفحه 137 از 438
در آنجا یا سایر جاها من فقط توانستم نظر تندي از زیر طاق غربی به محوطه داخلی بیاندازم. در کتاب فریزر شرح سفر او را به
قوچان که در سال 1822 اتفاق افتاده بود خواندم و خیلی اشتیاق داشتم که معلوم شود که آیا محل فعلی اوراق قرآن که او تعریف
یکی از سربازان قوچانی نادر شاه از قبر تیمور در سمرقند آورده بود و هفتاد سال پیش در » : فراوانی از آن کرده و نوشته بود که
حدود شصت صفحه آنکه ده تا دوازده پا طول داشت و هفت تا هشت پا عرض و جلدي منبتکاري بسیار اعلی داشت و فریزر در
.« امامزادهاي دیده بود حالا در کجاست
بازارهاي قوچان-
هنگام توقف در قوچان بازارهاي محلی را هم بازدید کردم که مثل سایر بازارهاي مشرق زمین راسته درازي است با سقف چوبی
که به شکل کمان به هم میپیوندند و از گل و هیزم پوشیده است تا از تابش آفتاب جلوگیري شود. من در بازار بزازها قدري مکث
نمودم و چندین دکان را سرکشی کردم که ظاهرا پر از چلوار و پارچههاي الوان کتانی اروپائی بود. پرسیدم پارچهها را از کجا
آوردهاند، جواب دادند: روسیه و هر قطعه هم نام کمپانی روس داشت. پرسیدم جنسی هم از انگلستان براي فروش در بازار هست؟
در جواب مقداري پارچههاي رنگارنگ و کتانی راهراه نشان دادند، ولی هیچکدام مارك انگلیس نداشت.
و فروشنده نمیدانست که از کجا وارد شده است. سرانجام مقداري پارچه نشان دادند که علامت کارخانهاي در بمبئی داشت و
حتما با نخ هندوستان بافته شده بود.
سؤال کردم آیا وارد کردن جنس از چنان راه دور قرین صرفه است جواب دادند که هرچند قیمت این پارچهها گرانتر است، ولی
بواسطه خوبی جنس که در پارچههاي دیگر نیست خریدار دارد.
ص: 167
تمام شیشهآلات و ظروف و آهنآلات بازار مال روسیه بود و همچنین قند و میگفتند که قسمت عمده چاي از بندر عباس و مشهد
از هندوستان وارد میشود و مقداري هم از روسیه. در واقع منافع سیاسی و تجارتی روس در قوچان نیک محفوظ است چون روسها
در آنجا نماینده مواجببگیر دارند.
تجارت صادراتی قوچان که پوست و پنبه است در دست ارامنه است که بواسطه مهارت تجارتی ایشان بیشتر امور تجارتی در دست
آنهاست. مجاورت قوچان به عشقآباد و ارتباط امن و آسان بین این دو محل کافی است که برتري روس را تأمین کند. شهر با یک
رشته تلگراف که ایرانی است از یک طرف با مشهد و از طرف دیگر با بجنورد که در جلگه اترك سی میل دورتر واقع است و از
آنجا هم با خطوط تلگرافی روسیه در قزل اروات مرتبط است. قوچان یک سرویس هفتگی پست روسی از عشقآباد دارد که
سوارکاران ترکمن از راه قوچان به مشهد میرسانند.
امیرنشین قوچان-
پیش از آنکه قوچان را ترك کنم جا دارد شرحی اجمالی نیز راجع به این ناحیه و حکومتی که قوچان مرکز آن است بیان کنم.
قوچان که محدود است از طرف شمال غربی به بجنورد تا رادکان که سر راه مشهد و در حدود شصت میل است امتداد مییابد و
عرض آن از شمال به جنوب قدري از طولش کمتر است و نیمی از مساحتش کوهستانی و یا ارتفاعاتی است که من از مرز شمالی تا
جلگه قوچان سیر کردم و عرض آن بطور متوسط 15 میل است که بدون هیچگونه بریدگی طبیعی تا مشهد ادامه دارد. کوهستان
شاه جهان که از طرف جنوب به شهر قوچان میرسد و در عقب شهر که 3800 پا از سطح دریاست قلهاي دارد که ده هزار پا ارتفاع
آن است. در سراسر شمال ایران محل حاصلخیزتر و پرآبتر از جلگه قوچان نیست و با آبیاري درست هر دانه صد دانه بار میدهد،
از لحاظ غلات هم میتوان آن را انبار گندم خراسان نامید.
اسکوبلف خوب میدانست که به چه دلیل گرودکف را براي تهیه علیق اسب و شتر نزد شجاع الدوله میفرستد. روسهاي امروزي
هم از روي بصیرت کامل
ص: 168
در آن ناحیه ممتاز سوق الجیشی که دسترسی به آن برایشان آسان است مستقر میشوند.
تا خواربار لشکر بزرگی را تأمین و بر سراسر خراسان اعمال نفوذ کنند. جمعیت این امیرنشین بیشتر کردهاي زعفرانلو هستند و
مقداري هم ترکهاي گرایلی و عده کمی ایرانی.
مجموع جمعیت آن را به تفاوت از 90 تا 200 هزار ذکر کردهاند و لازم به تذکر نیست که رقم کوچکتر به حقیقت نزدیکتر است.
درآمد ایلخانی شامل مقداري باج است که از هر خانوار و دکانها در شهر و اراضی مزروع خارج شهر- دریافت میدارد و مقداري
هم عایدات املاك خصوصی اوست. از این درآمدها وي باید خرج دسته سوار خود را که در سواري ماهر و با تفنگ مسلحاند
پرداخت کند.
این عده سوار که روزگاري تقریبا هزار نفر بودند میگویند (شاید به ملاحظه وضع جدید مرزي) به 500 نفر کاهش یافته است.
صفحه 138 از 438
راههاي فرعی از قوچان
( قوچان به مشهد (از راه جعفرآباد، شورچاه، رادکان، چناران، گناباد، کاظمآباد ( 93 میل) رجوع شود به جی. بی. فریزر ( 1822
سفري به خراسان.
75 و سروان ناپیر ( 1874 ) نشریه انجمن سلطنتی جغرافیائی و اودونوان - و سرآ. برنز ( 1832 ) مسافرت بخارا جلد سوم صفحات 74
1880 ) کتاب واحه مرو جلد اول. )
قوچان به سبزوار ( 69 میل) اودونوان ( 1880 ) در کتاب واحه مرو جلد اول صفحه 437 . قوچان به استرآباد (از راه شیروان بجنورد و
گرگان) جی. بی فریزر ( 1823 ) کتاب سفري به خراسان و ( 1834 ) مسافرتی در زمستان و سر.
اي. برنز ( 1832 ) سفري به بخارا جلد سوم.
قوچان به شاهرود (از راه شیروان بجنورد، سمولقان جاجرم و بسطام رجوع شود به کتاب سرهنگ وال بیکر ( 1873 ) ابرهائی در
مشرق زمین. و سروان ناپیر ( 1874 ) نشریه سلطنتی جغرافیائی و سرهنگ مکگرگور ( 1876 ) سفري از طریق خراسان جلد دوم.
قوچان به درگز. سروان ناپیر ( 1874 ) نشریه انجمن سلطنتی جغرافیائی.
ص: 169
فصل ششم از قوچان به کلات نادري
اشاره
دامن کوه از سنگهاي سیاه و رگههاي فلز، برتر از آن ارتفاعاتی چند و از آن بالاتر صخرههاي دهشتناکی که سر در ابرها دارند و از
آن فراتر نیز برف است و آتش.
تنیسن (قصر هنر)
عزم دیدار کلات نادري-
قصد داشتم در صورت امکان به منظور دیدار استحکامات طبیعی مرزي از قوچان به کلات نادري یعنی دژ نادر شاه بروم. این قلعه
را نویسندگان پیشین یکی از پدیدههاي شگرف جهان طبیعت بشمار آوردهاند. اهمیت آن بخصوص از این جهت است که در
سرزمین کوههاي پرشیب و گردنههاي غیرقابل عبور واقع و از لحاظ عظمت حیرتآور طبیعی خود مشهور است. از هنگامی که
شایع شد و حتی در اروپا انتشار دادند که دولت روس بخصوص خیال تصرف این محل را دارد (در بهار سال 1889 در مجلس
مبعوثان این سؤال مطرح شد که آیا تزار آنجا را تصاحب کرده بوده است) ایرانیان ورود هرمزاحم بیگانه را با نظر بخل و بدبینی
مینگرند. ازاینرو صلاح ندیدم راجع به قصد و خیال خود مطلبی فاش کنم و به این نکته هم نیک توجه داشتم که امکان نداشت
شاه با رفتنم به آنجا موافقت نماید. بعلاوه او هنوز از سفر اروپا مراجعت ننموده بود و وزیر مختار بریتانیا هم در تهران نبود تا مراتب
را از اطرافیان شاه استفسار کند. بعلاوه اقدام من براي تحصیل چنین اجازهاي دور از مصلحت بود، زیرا که سابقه ایجاد میشد و
روسها بی-
ص: 170
درنگ درخواست امتیاز مشابهی میکردند، ولی تفاوت بین حضور مأمور آنها در آنجا با مسافرت آدم بیگناهی چون من براستی
از زمین تا آسمان بود و خیلی اکراه داشتم که از والی خراسان در مشهد چنین اجازهاي بخواهم زیرا که تردیدي نداشتم که یا از بین
راه مراجعتم میدادند و یا اینکه جاسوسان از پی من روانه میشدند.
ایرانیان به حد اشد نسبت به خارجیها سوءظن دارند بخصوص وقتی که حرفی از نقشه یا پرسشهائی راجع به مقدار یا اندازه و یا
تحصیل مطلب و مدرکی پیش آید و هیچ قسم کار و تحقیقاتی هم به سامان نخواهد رسید اگر ایشان از پیش درباره خیال مسافر
اخطار شده باشند. پس درصدد برآمدم که نیت خود را با احدي در میان نگذارم و فقط اظهار کنم که عازم مشهد هستم و بین راه
شاید به عزم شکار در کوه و دمن سیر و گردش کنم، ولی نیت باطنیام این بود که دریابم آیا ممکن است به تنهائی از هر راهی که
«1» . مقدور باشد بیخبر و ناگهان وارد کلات شوم
ویکتوریاي ایلخانی-
براي آنکه هشیاري ایلخانی را تحریک ننموده باشم سخت دوچار محظورات شدم چون او نه فقط راجع به خط سیر من کنجکاوي
بسیار نمود اصرار هم داشت که در کالسکه نو روسی او به نام ویکتوریا تا مشهد بروم و تهدید کرد که اگر این تعارف را قبول
نکنم ساعتم را پس خواهد داد و فایدهاي نداشت که اصرار ورزیدم که بهتر است سوار اسب بروم، جواب داد بعدا سواريهاي
بسیار در پیش دارید و موقعی که گفتم قصد دارم در دهات بین راه توقف کنم باز گفت که ماندن کالسکه هم مانعی ندارد و
صفحه 139 از 438
سرانجام قبول کردم با ویکتوریا بروم به شرط اینکه در پایان منزل اول آنرا برگردانم، پس با تشریفات تمام از جناب خان تودیع
نمودم. خان با من در کوچه به راه افتاد و دستم را بگرفت و سوار کالسکهاي کرد که ساخت مسکو و از نوع عالیترین و مجللترین
بود (حیران بودم که چه کسی این هدیه را براي او فرستاده بود) و چهار اسب کبود خوشرنگ آن را میکشیدند.
______________________________
1)- هیچگونه اطلاعی نداشتم که آیا چنین راهی وجود داشته است یا نه. مسافران دیگر انگلیسی که به کلات رفته بودند از مشهد )
به آنجا وارد شدند.
ص: 171
با غلامانی سوار که از جلو راه میگشودند و نوکرانی که از دو طرف در حرکت بودند ویکتوریا که من یگانه سرنشین آن بودم
خوشخوشک از شهر بیرون رفت.
قوچان به شامگیر-
اولین مرحله جاده شاهراه مشهد بود و براي آنکه سوء ظنی تولید نشده باشد قصد کردم تا رادکان که خارج از حوزه حکومت
شجاع و در چهل میلی قوچان واقع بود از همین جاده بروم که سراسر آن از جاهاي بیآبوعلف هموار میگذرد و در بیست میلی
شهر از آبریز بین اترك و کشفرود عبور میکند.
این بخش راه احتیاج مبرمی به تعمیر داشت و معلوم بود که مهندس بصیري آن را نساخته بود. بنابر قاعده، جلودارانم ترجیح
میدادند که از راه صحرا بروند، زیرا که جاده دستانداز فراوان داشت که گاهی به عمق یک پا یا بیشتر بود و براي فنرهاي نازك
ویکتوریا خطرناك بود. باوجود این فصل سال (پاییز) که طبیعت شاداب نیست اراضی در همهجا مزروع بود و هروجب این زمین را
شخم زده بودند.
من که در یک قفس خاكآلود مقید شده بودم از دیدن حتی یک متر فاصله جلو خودم محروم شدم.
در راه گاهی آبادي محقري به نظر میرسید که خانههاي گلی داشت که از سایه باریک درختانی نیمهجان برخوردار و زندگی
از دهات «1» خود را مدیون آب جاري مختصري بود که با خشنودي فراوان اهالی از قناتی که هنوز مسدود نشده بود جریان داشت
ذیل یکی بعد از دیگري عبور کردیم: فتحآباد دو میل
______________________________
1)- راجع به قنات گفتنی بسیار خواهم داشت و آن عمدهترین و تقریبا اختصاص لایزالی از مناظر ایران است. براي اطلاع کسانی )
که آن را ندیدهاند شرحش را اینجا بیان میکنم. قنات که به زبان بلوچی و افغانی کاریز خوانده میشود دالانی است زیرزمینی که
از چاههاي متعدد مربوط به هم از کوهپایه تا آبادي امتداد دارد و آب آن یا براي کشتوکار است و یا در زندگانی روزانه مصرف
میشود. طرز ایجاد آن از این قرار است که چند حلقه چاه در نقاط مرتفع حفر و این منابع را با نقبی به یکدیگر وصل میکنند و
فاصله این چاهها در حدود بیست متر یا بیشتر است و آب چشمهها از درون این دالان جریان مییابد و خاك هریک از چاهها و
مجاري در کنار حلقه انبار میشود و هرچند یکبار منابع و مجاري را لايروبی و تنقیه میکنند بنابراین هر دهکدهاي که اراضی
قابل کشت کافی دارد مطابق معمول چند حلقه قنات هم خواهد داشت که گاهی چند میل طول آن است و به نزدیکترین کوهسار
منتهی میشود و علامت آنهم خاکریزهاي متوالی است که مانند رشته تپهها-
ص: 172
(از قوچان) سرخان هفت میل. جعفرآباد که محلی داراي گنبدهاي سهضلعی بود پانزده میل و دشتآباد. در آنجا چادرهاي
تیرهرنگ از هرسو پراکنده بود و چنین مینمود که همه کردها هم در شهر زیست ندارند و عدهاي از آنها غریزههاي بومی زندگانی
صحرائی خود را از دست ندادهاند.
که 22 میلی «1» گاهی دهکدههاي متروك نشان میداد که در آن حدود قناتی خراب و یا چشمهاي خشک شده است. در کلاته
قوچان است، من در اینجا ویکتوریا را مرخص کردم و دستور دادم که روز بعد برگردند و خودم سوار اسب در جاده مشهد حرکت
کردم. تیرهاي تلگراف در سمت راست من هشت میل تا شامگیر که دهکدهاي نزدیک رادکان است امتداد داشت. هنگامی که در
صحرا که دیگر هیچ نوع علف و گیاهی نداشت راه میپیمودم دریاچه پرآب زیبائی که همان سراب مشرق زمین باشد در افق
میلرزید و همیدرخشید و هرچه ما جلوتر میرفتیم او هم دورتر مینمود. نزدیک غروب تپههاي شمال شرقی که خورشید مغرب با
قرص تمام بر آن میتابید بواسطه الوان سرخ و ارغوانی شکوه خیرهکنندهاي
______________________________
- امتداد یکدیگر در بیابان دیده میشوند، ولی معمولا مجراي قنات زود مسدود میشود و احتیاج به تخلیه و گاهی با خرج زیاد
نوسازي لازم میآید. ازاینرو بعضی اوقات دو رشته قنات در چند قدمی یکدیگر به نظر میرسد ضمنا این حفرههاي سرباز قناتها
بسیار خطرناك است چون باران خاکریزها را موقتا رفتهرفته از بین میبرد و بارها حیوانات بیچاره در این حفرههاي متروك جان
دادهاند و اسکلت آنها در میان این حلقه چاهها دیده میشود و بارها سوارکاران نیز دچار مخاطره شدهاند.
صفحه 140 از 438
سرگذشت یکی از سوارکاران تهران نیک انتشار دارد، از این قرار که در حین سواري ناگهان در بیابان ناپدید و بعد معلوم شد که
در یکی از حلقه چاههاي متروك قنات فروافتاده بود، ولی با اسبش بدون خطر نجات یافت در این حلقهها گاهی کبوتران صحرائی
لانه میسازند بهطوري که اگر در دهنه یک چاه کف بزنید حیوان بیچاره از دهنه دیگر فرار میکند ازاینرو آنجا شکارگاه مناسبی
را نیز دستخوش حیرت خواهد ساخت. « هورلینگهام » است که حتی استادان
یکی از سفراي ونیز در دربار ایران بنام سنیور جوزوفا باربارو هم بیش از چهارصد سال پیش شرح جالب توجهی در سفرنامه خود
نیز که از نویسندگان عهد Polybius راجع به قنات نوشته و اشاره کرده است که این کار سابقهاي بس طولانی دارد و پلیبیوس
قدیم بوده شرحی در این باب نوشته است.
1)- کلاته اسم محلی است به معنی عدهاي از دهات یا آبادي- این توضیح نویسنده است- ولی کلاته در لغت بهمعناي ده و خانه و )
کشتزار کوچک آمده و اسم مفرد است. (مترجم)
ص: 173
یافته بود و کوههاي روبرو را که در سایه غرق شده بود قوسوقزح خاصی فراگرفته بود و لحظهاي آن محیط را زیبائی آسمانی
بخشید، اما در طرفۀ العین هردو منظره از بین رفت یکی رنگ حنائی یافت و آن دیگري به رنگ خشک خاکستري درآمد در این
محل من در بوستانی کنار آبادي چادر زدم.
طرز خرمنکوبی عهد عتیق-
از میان یکی از دهاتی که وسط روز میگذشتیم بیچونوچرا شاهد شیوه بسیار بدوي خرمنکوبی غله بودم. با گلی که از لگدمالی
تهیه میشود محوطه همواري در بیرون خانه ترتیب میدهند و ساقههاي محصول را بر آن میگذارند در این حال یک استوانه چوبی
دراز یا غلطک که میخهاي چوبی درشتی داشت مانند بشکه یک دستگاه موسیقی که گاوها میکشند آهستهآهسته روي ساقهها
میگردید درنتیجه ساقهها خورد میشد که همان کاه است که در ایران خوراك عمده اسب و قاطر است.
این طریقه خرمنکوبی و ابزاري که در آن بکار میبرند همان اندازه قدیمی و لایتغیر است که بیشتر عادات و افراد مشرق زمین، و
شاردن دویست سال پیش شرح آن را به تفصیل بیان و حتی مسافران قدیمتر از او تعریف کردهاند و بدون تردید این وسیله کار تا
دویست سال دیگر هم در دهات دورافتاده آن سرزمین دوام خواهد کرد.
زندگانی چادر-
ممکن نیست انسان از لطف و صفاي زندگی چادر خسته شود. ابتدا مسافر وارد مقصد خود میشود و نقطه دلپسندي را در زیر سایه
درخت و در صورت امکان در کنار نهر آب انتخاب میکند و بر روي فرش که گستردهاند دراز میکشد و سرانجام نعمت رفع
خستگی و استراحت او را نصیب میشود. اهالی ده دورش جمع میشوند و خیره میمانند. با چند شاهی مقداري زغال و علیق
بدست میآید.
بزودي شعله و جرقههاي آتش در هوا بلند میشود و سماور بخار دلپذیر خود را با حدت بیرون میدهد در این وضع و حال است
که یک استکان چاي عالیترین نوشابه جهان جلوه میکند.
ص: 174
در همین حین بقیه نفرات سفر هم فرامیرسند مهترها زین اسب را برمیدارند و اسبها را قشو و تیمار و پس از آن از بناگوش تا پا
نمدپوش میکنند و با توبره به آنها علف و کاه میدهند. با یک حرکت و صدا چادر و رختخواب و اسباب طبخ و بار از پشت
قاطرها به زمین میافتد، قاطرها همینکه از زیر بار خلاص میشوند بیدرنگ به طرف نزدیکترین درخت میشتابند تا بر و کپل خود
را بخارانند. سپس با بیشرمی تمام دراز میکشند و پا در هوا میکنند و سعی بینتیجه بسیار مینمایند که شاید در میان گردوخاك
معلقی بزنند. در آن ضمن آشپز سخت مشغول کار است از یک طرف بر زمین چاله میکند که آتش آماده را به آنجا انتقال و
دیگی بر آن قرار دهد ضمنا میخ چادرها نصب میشود و چادر تند و سریع بالا میرود و بر پایههاي خود میخکوب میشود. سپس
مسافر بیاد اتفاقات تمام روز میاندیشد و درصدد برمیآید خاطرات سفرش را بنویسد و ضمنا در انتظار عالیترین دلخوشی یعنی
شام صبر میکند.
8 یا 9 همه جا را سکوت فرامیگیرد غیر از صداي دلنواز زنگ قاطر و گاهی نیز عطسه اسبها، چون صبح / در حدود ساعت 5
آینده باز از ساعت پنج راه سفر آغاز میشود.
همراهان من-
پیش از اینکه موضوع را تعقیب کنم اجازه بدهید که فقط در همین فصل نام و نشان همراهانم را که بارها اسمشان در این کتاب
خواهد آمد براي خوانندگانم معرفی کنم، سردسته ایشان رمضانعلی خان یک افغانی ایرانی- نسب (از اعقاب یکی از ایرانیان است
که در رکاب نادر شاه و یا احمد شاه دورانی قرن گذشته به افغانستان رفته بود و در آنجا رحل اقامت افکند) است. وي در گروه
صفحه 141 از 438
راهنمائی قشون هند است که در مرز شمال شرقیاند و بیشتر هم از مردم همان نواحی تهیه و تربیت و افراد آن براي مأموریتهاي
سرحدي و یا خدمت در سفارتخانهها گرفته میشوند، دوخهدار یا گروهبان است.
رمضانعلی همراه ژنرال مکلین که سرکنسول بریتانیا در مشهد تعیین شده
ص: 175
بود از هندوستان آمد و یکی از نمونههاي ممتاز افراد آسیائی شجاع و بافکر و سوارکار قابل و با آداب جنتلمن کامل و داراي این
عقیده راسخ بود که در دنیا هیچ قوم و ملتی مثل انگلیسی نیست.
سرهنگ استیوارت که در این موقع در غیاب ژنرال مکلین کفیل سرکنسولی بریتانیا در مشهد بوده با کمال لطف نوکر مخصوص
خود گرگوري را که یکی از نوباد گلدي
ارامنه جلفاست و زبان انگلیسی را نیک و فارسی را هم بسیار خوب میداند به من قرض داد که کار مترجم تمامعیار را انجام داد
و همچنین جناب سرهنگ، آشپز خود را هم براي من فرستاد و بعلاوه دو تن از اسکورتهاي خود را که سوارکاران ترکمن بودند «1»
و چند تن از ایشان را حکومت هند براي خدمت در مشهد نگاه داشته
______________________________
1)- این بیچاره چند هفته بعد در سفر پیاده از مشهد به تهران وفات یافت. )
ص: 176
است و مأمور نامهرسانی بین آنجا و شهر هراتاند و این خدمتگزاري را بر اطاعت از فاتحان شمالی که سخت بدشان میدارند
ترجیح میدهند.
در این دو سه صفحه عکسی از نوباد گلدي که سردسته ترکمن بود ملاحظه میشود که من با دوربین کداك خود در دهکده
امامقلی برداشتم. وي سوار اسب ترکمنی سفید است که دمش را با حنا رنگ میکرده و با آنکه حیوان جثه چشمگیري یک سوار
ترکمن
نداشت، ولی تندتر و طولانیتر از همه چارپایان کاروان سواري میداد.
سرعت خوشآیند او یورغه خاصی بود که ترکمنها به اسب خود تعلیم میدهند و به این شکل است که در حال یورغه دو پاي
عقبی اسب خیلی بازتر از معمول است و ایرانیان این علامت را دلیل مرغوب بودن اسب میدانند که به زانو نمیافتد و چنین اسبی را
مینامند. « اسب شلواري گشاد »
ص: 177
من که همواره از دنبال او حرکت میکردم به هیچوجه از سرعت اسب دمحنائی نوبادگلدي ناراحت نمیشدم و گاهی به قصد تفنن
و از راه شوخی در حالی که او یورغه میرفت با دوربین عکاسی که بر دست میگرفتم از او سبقت میجستم.
در خاتمه نام تنها گماشته دیگري را که باید یاد کنم میراخور ایرانیام شکر اللّه است که در عشقآباد به من ملحق شده بود و راجع
به او بالاخره نتوانستم حکم کنم که بیشتر روح خوشخدمتی داشت یا اینکه بیحال و عاطل بود.
برج رادکان-
برنامهام را براي هفتهاي که در پیش دارم به ترتیب روزانه شرح میدهم باشد که این اطلاعات براي مسافري که در آینده از همین
راه سفر کند سودمند واقع شود.
8 به رادکان ( 7 میل) رسیدم که دهی است نسبتا بزرگ با 400 تا 500 خانوار / 15 اکتبر- هفت صبح حرکت کردم و در ساعت 5
جمعیت و باغات عالی که مسکن کردهاي کیوانلو است در طرف راست در نقطهاي دوردست ده سیدان یا سید- آباد دیده میشود
که بر راه مشهد واقع است، برجی دیدنی دارد.
رادکان داراي بناي بلند و گرد است که ظاهرا به دوره فتح اعراب تعلق داشته ولی غرض از ساختن آن هیچ وقت روشن نشده است.
در خارج آن ستونهاي نازك آجري است که بر نوك هریک از آنها در زیر سقف مخروطی کتیبهاي به خط بسیار درشت کوفی بر
کاشیهاي آبی دیده میشود.
داخل این بنا اصلا سه طبقه داشته که فروریخته و از بین رفته است اودونوان که این بنا را با دقت بررسی کرده بود اظهار میدارد که
آنجا نه اقامتگاه بوده و نه مزار، اما دلیلی در این خصوص ذکر نمیکند و چند نویسنده معتبر آن محل را مزار یکی از فرمانروایان
تاتار خراسان پنداشتهاند.
نظریه دیگري هم هست که آنجا برج دیدهبانی بوده و این خود درخور
ص: 178
و این نکته بسیار جالبتوجه است که عین این برج در «1» توجه است. سرهنگ استیوارت معتقد است که آن برج شکارگاه بوده
دهکده دیگري که رادکان نام دارد در بین استرآباد و گز هست که حاکی است این نام نه ایرانی است و نه ترکی و با منظوري که
از آن ساختمان در نظر بوده بیارتباط نیست.
صفحه 142 از 438
عزیمت به پشته-
در بیرون آبادي توقف نموده براي اجیر کردن راهنمائی که ما را تا کلات برساند رمضانعلی را فرستادم، زیراکه در قوچان از
بازرگانی افغانی شنیده بودم که از آنجا از طریق کوهستان راهی به کلات هست. مردي پیدا شد که با دریافت سه قران ما را تا پشته
که در شش فرسخی واقع بود راهنمائی کند، او جلوتر از آنجا را نمیشناخت، ولی ممکن بود بلد دیگري در آنجا پیدا کرد.
هنگامی که ما در خارج شهر در مزرعهاي که از موقوفات امام رضاست توقف کردیم یکی از امناي رادکان که سیدي با عمامه سبز
و سرپرست امور آن حدود بود با چند نفر افراد شهري که دنبالش بودند وارد شد تا کشت توتون آن ناحیه را سرکشی کند وي با
صداي رسائی خرسندي خود را از وضع محصول اظهار و قصد خود را علنا اعلام داشت که سال آینده به جاي توتون، گندم خواهد
کاشت.
ساعت ده باز به راه افتادیم، تا آبادي پشته، راه بس طولانی و طاقتفرسا بود چون آفتاب سخت میتابید و باد شدیدي بیابان را از
کثرت گردوخاك مایه-
______________________________
1)- سرهنگ استیوارت درباره رادکان بازمینویسد که در این ناحیه شترهائی از نژاد عالی دیده میشود و شتر خراسان به مناسبت )
قد و طاقت زیاد معروف است، پشم دراز دارد و سر و وضع به مراتب بهتر از نژادهاي عرب و ایرانی و بهترین آنها دو کوهان است و
نژاد عرب یک کوهانه که رويهمرفته بهترین نوع است. شتر ایرانی معمولا 320 گیروانکه و شتر هندي 400 گیروانکه بار حمل
میکند، ولی در خراسان شتر مخصوصی هست که قادر است 600 تا 700 گیروانکه بار حمل کند.
در این مورد جا دارد که این اصلاح یا اشتباه را که هیچوقت هم درست برطرف نشده است تکرار کنم که شتر حیوان یک کوهان
را گویند و بختی دو کوهان است. جمازه که ریشه یونانی دارد به معنی دسته شتر است و این نام هم ربطی به کوهان ندارد و گمان
گفته بوده است که نسبت شتر بختی به سایر شترها همان اندازه است که اسب سواري ممتاز و Palgrave میکنم که پالگرایو
خوش- هیکل گردشگاه هایدپارك لندن و اسبهاي حقیر و کوچک و معمولی.
در این جمله به معناي تند و سریع است و منظور دسته شتر Dromedary fleet ریشه یونانی ندارد. منظور نویسنده « جمازه » )
نیست. مترجم.)
ص: 179
خفقان ساخته بود. در ده میلی رادکان راه به اولین پیچ دامنه تپههائی افتاد که در سمت شمال فلات واقع بود و از آنجا هم با شیب
تند به طرف مسیلی که قدري بالاتر بود.
اینجا شروع زمینهاي هموار و مرتفعی است که بین رشته اصلی کوهستان و جلگه مشهد است. در این بیابان خشک و خالی نه دهی
بود و نه آب و نه مزرعه.
در بیست میلی رادکان به محل گردي مانند دهانه آتشفشان رسیدیم با دیوارهاي کهنه و وارفته که در انتهاي آن در زیر صخره که
در کنار جویبار خوشآبی قرار داشت. این محل را هم سیر و راه خود را به سمت شمال دنبال «1» سابقا قلعهاي بود آبادي شیري
یا کوهستان اصلی. «2» کردیم و به زمین تخت و بلند دیگري آمدیم که چند میل امتداد داشت تا در دامنه هزار مسجد
در امتداد آن از دور نقطههائی یعنی دهاتگیري و پوشان و اردوخ دیده میشد. ما در آبادي پشته که در طرف جنوبی دشتی که در
شش فرسخی رادکان است چادر برافراشتیم. در وسط دشت انبوه چادرها که متعلق به کردهاي بیابان- گرد بود جلب توجه میکرد.
چادرهائی که هرکدام چند دکل سیاه داشت و مقدار بیشماري هم گوسفند و گلههاي احشام در آن حدود بود.
عزیمت به بلغور-
ساعت شش و سه ربع بامداد به راه افتادیم و از میان دشت، راست به سمت ده اردوخ (یا آردواخ) رفتیم که در مسافت دو میلی بر
دامنه کوه واقع بود. در اینجا به سیلگاهی که در میان تختهسنگها واقع و خشک بود رسیدیم و یکی دو میل جلوتر به دو دره که به
هم میپیوستند آمدیم. ما راه دره طرف راست را پیش گرفتیم و به جلگه کوهستانی که آبادي اغراه در انتهاي دامنه
______________________________
1)- بیشتر این اسامی را در نقشههائی که بدستم رسیده است ندیدهام، لذا فقط به همان صورتی که به من دادند ذکر میکنم. )
2)- هزار مسجد را که مثل برجهاي دندانهدار و صخرههاي جبال است مسلمانان خوشباور منار مسجد تصور کردند. در ایران )
کلمه هزار رقم جور و آسانی است بعضی دیگر گفتهاند که مسلمین به وجود هزار نبی اعتقاد دارند و براي هرکدام مسجدي تصور
مینمایند.
ص: 180
صخرهاي بسیار باصفا قرار داشت وارد شدیم و از آنجا بلدي انتخاب کردیم و دنبال او از درون دره عمیقی که راست به دیوارهاي
سنگی برمیخورد روانه شدیم.
صفحه 143 از 438
در اینجا مثل این مینمود که تیشه شیطان شکاف شگرفی در سنگ پولادین پدید آورده باشد. دیوارههاي آن مطلقا عمودي بود که
در اثر طوفانهاي قرون به صورت شمع و برجهاي بادگیر درآمده بود. از ته دره نهري جریان داشت و حوضچههائی در لاي سنگ
دیده میشد و از لابلاي چالههاي آنجا با اشکال فراوان توانستیم اسبها را از فراز آن بلنديها عبور بدهیم. شکل و منظره این گردنه
در ایالت «1» پرابهت با دیوارهاي آن به تختهسنگها میپیوست با مقیاس کوچکتري عینا مانند صخرههاي عظیم رودخانه کلرادو
است که چندان شناخته نشده است. «2» اریزونا
پس از دو ساعت راه از میان این گردنهها از سمت راست یعنی طرف شرق در جهت بالا از فراز کوه رو به شمال شرقی راه خود را
از خلال کوهها ادامه دادیم و به جلگهاي رسیدیم که آب فراوان داشت هم نهر و هم چشمهسار، و اهالی ده مارشک در آنجا به
کشت و کار مشغول بودند. این جالبترین ده کوهستانی بود که من در طی سفر دیده بودم و چون در کنار صخرههاي پرشیب واقع
شده بود خانهها تماما از سنگ ساخته شده بود و این سنگها را بسیار بیقواره و به طرز وارفتهاي روي هم چیده بودند. در آن محل
خرابه قصري سنگی از فراز صخرهاي که مشرف بر همه آن محیط بود حتی در زیر تابش خورشید سخت غمانگیز مینمود.
در اینجا باز راه شمالی را پیش گرفتیم و پس از عبور از چند گردنه و ارتفاعاتی که مشرف به جلگهاي به سمت ده شاعرانه بلغور
سرازیر شدیم و بعد از نه ساعت راهپیمائی شب را در آنجا ماندیم و به علت سنگلاخ بودن راه نتوانستیم بیش از بیست و چهار میل
طی کنیم.
کتک خوردن راهنماي ما-
پس از جمع کردن بساط چادرها مرد دهاتی که بعد از ظهر تا اینجا ما را راهنمائی کرده بود و به آبادي خود مراجعت مینمود
______________________________
Colorado-(1)
Arizona-(2)
ص: 181
ایرانی دستگیر و سخت مضروب شد. از قرار معلوم این بیچاره به چارپا- دار اظهار داشته بود که به دلیل نشان دادن « سوار » بوسیله
راه انتظار چنین مجازاتی را داشته است، ولی سه قران انعام هم جالبتوجهتر از آن بود که وي قادر به انصراف از راهنمائی ما باشد.
یکی از همراهانم داد و فریاد او را شنیده و دیده بود که سرباز او را کتک میزند، ولی بعد از آنجا ما دیگر او را ندیدیم و چیزي
هم راجع به او نشنیدیم و ظاهرا یگانه نماینده دولت امپراتوري در آن حدود جرأت ننمود در مقابل کاروان انبوهی اظهار وجود
کند.
بلغور به ورده-
17 اکتبر با وجود پیشآمد بدي که براي راهنماي قبلی رخ داد، قرار شد بلد دیگري امروز صبح براي راهنمائی حاضر شود. مدت
یک ساعت وقت ما صرف بالا و پائین رفتن از ارتفاعات شمالی مجاور مرشک گردید.
سپس همینکه به سمت شمال رو آوردیم به کورهراه بین مشهد و کلات رسیدیم که از درون دره بواسطه یک رشته سیم تلگراف
مشخص شده بود این سیم بقدري افتاده و وارفته بود که غالبا ناگزیر بودیم براي اجتناب از برخورد با آن سر خودمان را تا سینه
پایین بیاوریم. در این نقطه ما به محل تلاقی جاده بین مشهد و کلات نادري آمدیم که همان راهی است که بیشتر سیاحان انگلیسی
در راه سفر به قلعه نادري پیمودند و در این حدود از پرتگاه باریک و عمیقی میگذرد که لبه آن گاهی به اندازهاي باریک است
مینامند. «2» و آن را دهنه زوپیرزن «1» که فقط براي یک نفر پیاده یا اسبسوار امکان عبور هست
بعد از یک ساعت راهپیمائی پرزحمت به جلگه بازتري که راهی طبیعیتر داشت رسیدیم در اینجا دو راه در پیش بود: یکی به
طرف مشرق و دیگري مغرب و به من گفته بودند که از طرف مغرب هم به کلات راه هست ولی دشوارتر است و بیشتر
______________________________
1)- قسمتهاي تحتانی و حتی شیاردارتر این دره بزرگ را وقتی که به موضوع مشهد باز میگردم بیان خواهم کرد و عقیده )
مکگرگور را در باب هیبت شگرف آن شاهد خواهم آورد.
2)- تفاوت بین دهانه و تنگه که هردو کلمه فارسی است و بر معبر اطلاق میشود به قرار ذیل است: دهانه فاصله بین دو تپه، و )
تنگه فاصله بین دو دیواره عمودي تختهسنگ است.
ص: 182
طول خواهد کشید. ازاینرو ما پشت به خورشید به سوي مشرق رو به ارتفاعات حرکت کردیم. در طرف چپ ما رشته اصلی
کوههاي قرهداغ (کوه سیاه) بود که پرتگاهی پرشکاف آهکی آن در شیبهاي تحتانی نقطهوار نمودار و با لکههاي اتفاقی درختان
عرعر مستور شده بود.
در نقطهاي از این جلگه که بایستی از زمین برآمدهاي عبور کرد چشمانداز بیاندازه جالبتوجهی در سمت مشرق ظاهر شد، ردیف
صفحه 144 از 438
در ردیف رشتههاي کوه به طرف حوزه رودخانه تجن (که از الحاق کشفرود تشکیل میشود) و دشت گرگان سرازیر شده نوار
تیرهفام صحرا مانند شال گردن زردرنگی آسمان را حلقهوار فراگرفته بود. پس از عبور از این جلگه که یک ساعت و نیم طول
کشید انحراف تندي به سمت چپ پیشآمد و از معبري به نام شتر گلو که بسیار پرشیب و صعب العبور و لیز بود، خودمان پیاده
شدیم و اسبها نیز با اشکال فراوان حرکت میکردند.
از قله این محل نظرمان به جلگه دیگري افتاد که موازي جلگهاي بود که تازه عبور کرده بودیم و جهت آن از شمال غربی به جنوب
شرقی بود و در انتهاي آن آبادي کوچکی با قلعهاي خراب که بر تپهاي قرار داشت دیده میشد و بعد از آن محل دهکده بزرگ و
سرخفام و رده واقع شده است.
باغ خان-
بعد از آنکه دهات مزبور را که در طرف چپ ما واقع بود ترك کردیم رو به خاور پیش رفتیم و تیرهاي تلگراف را به سوي کلات
دنبال کردیم و چنین مینمود که باروهاي آن را از دور در افق میدیدیم. موقع ظهر که پنج ساعت در راه بودیم براي صرف ناهار
در کنار جویباري که ته دره جاري بود توقف نمودیم.
در اینجا یکی از ترکمنها که براي راهنمائی قاطرها عقب مانده بود پیش آمد و خبر داد که یکی از قاطرها با بار در شتر گلو پنجاه
پا در دره فروافتاده و یک پایش شکست. از شنیدن این خبر به هیچوجه تعجبی ننمودم، زیراکه جاهاي خطرناکی هست که حتی
قاطرهاي ایرانی نمیتوانند سالم عبور کنند و این پلکان مخوف طبیعی براستی یکی از آنجاها بود. ما حیوان بیچاره را همانجا
گذاشتیم که تا مراجعت ما
ص: 183
از کلات تحت مراقبت باشد و دو میل دیگر از میان آبرو پیش رفتیم تا در انتهاي شرقی آن به آبادي کوچک و قلعه بیرونق باغ
خان رسیدیم.
گردنههاي کوهستانی-
از آنجا سیم تلگراف انحراف شدیدي در جهت شمال شرقی پیدا کرد و یک ساعت از وقت ما صرف عبور از تپههاي پیدرپی شد
که در انتهاي آن دره تنگی نمایان و باز رشتههاي پرشکوهی در جلو ما ظاهر گردید.
اینک میتوانستیم باروهاي شیاردار دیواره جنوبی کلات را واضح مشاهده کنیم که دندانه آن متوجه یگانه شکافی بود که در
محیط آن به نظر میرسید.
در پایین به سمت شمال مسیري پرتاب داراي پیچهاي پیدرپی بود سپس نوار آبی قرهقوم (شن سیاه) که بیش از یک هفته پیش در
عشقآباد ترکش کرده بودم مانند دریائی در افق نمایان شد. جاده باریکی از این نقطه که من بودم به ایستگاه روس در کاخه
مشرف بر خطآهن ماوراء بحر خزر میرفته که از همانجا یا ایستگاه مجاورش به نام دوشک یک سال قبل من و همراهانم با آسانی و
بدون تدارکات کافی در خیال افتاده بودیم که به کلات و مشهد برویم بیآنکه آن همه معابر سخت و صعب بین راه را هیچ در نظر
گرفته باشیم.
و حال بعد از پیمودن هزاران میل من از سمت دیگر به همان مقصد «1» در آن مورد مأموران روس از حرکت ما جلوگیري کردند
رسیدم. از اینجا به راه پرشیب و خیلی دشوار و طولانی افتادیم بحدي که ناچار شدیم بیشتر مدت اسبها را یدك بکشیم و از گردنه
به دره و برعکس راه طی کنیم و سراسر خط سیر مواد آهکی و خاك رس و در بالاي گردنه برج و باروي سنگی بود و بطوریکه
حدس میزدم مناظر بدیع و خرم فراوان بود و چنین مینمود که کوهستان را براي مراسم جشنی با فرش زمردین و پارچههاي سرخ
در این گردنهها دستههاي کبک از چهار تا هشت تا با صداي رعدآسا از زیر پاي ما میپریدند و به .«2» و ارغوانی آراسته بودند
ندرت دایره
______________________________
«. روس در آسیاي مرکزي » 1)- رجوع شود به کتاب من )
امریکاي شمالی چنین رنگآمیزي درخشانی در Yellow Stone 2)- من در هیچ نقطه دنیا مگر در حوالی رودخانه یلواستون )
طبیعت ندیدهام.
ص: 184
پروازشان تا صد متر میرسید و در واقع مثل این مینمود که این کبکها خرامیدن را بیش از پرواز خوش داشتند چون دامنه
کوهسار را مانند رمه گنجشک سیاه میکردند.
در پایین یک شیب ما از مسیل خشکی عبور نموده به محوطه پهناوري که پیش از جلگه کلات واقع بود آمدیم. در اینجا نیز
تلگراف به سمت راست انحراف یافت و چون عصر بود و دیرگاه و چهارپایان ما سخت فرسوده شده بودند راه طرف چپ را اختیار
و رودخانه پرآبی را که به سمت جلگه میرفت و درختان چنار و تبریزي را سیراب مینمود تعقیب کردیم. در جلو این جلگه چنار
صفحه 145 از 438
عظیمی بود که از پاي سنگی سر بر فلک کشیده و امامزادهاي هم در کنار آن بود.
طاقهاي این بنا پر از شاخ قوچ بود که رسم نذرگذاري با ارجی در نزد مسلمانهاي پرهیزکار نسبت به درگذشتگان سرشناس ایشان
است و همچنین آثار و علائم دیگري شاهد حرمت و احترام. پس از یک میل و نیم دیگر به آبادي دور- افتاده ایسورچا یا آب گرم
رسیدیم که بواسطه وجود چشمه آب گرم در آن حدود به این نام خوانده میشود.
آب گرم-
چون پی برده بودم که قاطرانم که از دنبال میآمدند ممکن است تا چند ساعت دیگرهم نرسند و شاید پیش از غروب آفتاب اصلا
نمیرسیدند در صدد برآمدم شبی را در یک خانه رعیتی ایرانی بگذرانم. اهالی قریه ایسورچا از مشاهده یک فرد بیگانه به هیچوجه
خشنودي ننمودند بدوا اظهار کردند که نه مسکن دارند و نه علیقی و پس از قدري تأخیر سرانجام یک دهاتی پیدا شد و خانه گلی
خالی را در اختیارم گذاشت من هم سعی کردم تا حدي که مقدور بود آن محل را براي استراحتم مرتب کنم. خوشبختانه در ساعت
ده و نیم شب قاطرها رسیدند و بلدي آنها را صحیح و سالم به مقصد رسانید.
امکان ورود به کلات-
طی دو روز آخر من از اهالی محل حرفهاي ضد و نقیض راجع به امکان ورود به کلات شنیدم بعضیها میگفتند هرکسی
میتواند
ص: 185
و بعضی دیگر اظهار میداشتند که جلو دروازه سخت نگهبانی میشود و هیچ خارجی حق ورود «1» آزادانه به آنجا رفتوآمد کند
ندارد، لذا این مطلب براي من پیشآمد که چگونه و به چه صورتی میتوانستم درصدد آن کار برآیم و بعد از آن همه زحمات میل
نداشتم که بینتیجه بازگردم. از طرف دیگر هم از پرداختن به هر کاري که در صورت اکتشاف موجب سوءظن و یا بدنامی یک
نفر انگلیسی بشود سخت اکراه داشتم و از آنچه بعدا پیش آمد استنباط کردم که میتوانستم هنگام شب بطور عادي وارد کلات
شوم، ولی این کار مورد اطمینان نبود پس چون به هیچوجه قصد و خیال ناروائی نداشتم که قابل کتمان باشد و بلکه نیتم کاملا
صاف و ساده بود، بهتر آن دانستم که موقع روز به طرف دروازه حرکت کنم که در این صورت یا امکان ورود بود و یا راه توفیق
بکلی مسدود و بههرحال لابد بزودي همه اهالی آن حدود از حضور من اطلاع مییافتند که در این صورت اگر محرمانه به آن کار
میپرداختم حتی در صورت توفیق باز مآلا احتمال کنجکاوي و رازجوئی در میان بود.
ورود به کلات-
18 اکتبر ساعت چهار و نیم صبح بیدارم کردند و ساعت پنج در مهتاب به پیمودن ده میل راه که در جلو بود پرداختم. از جلگه
ایسورچا سرازیر شدم تا همان نقطهاي که روز قبل رسیده بودیم و در امتداد جریان آب که به سمت شمال جاري بود حرکت
کردیم که به گردنه تاریک صخرهاي موسوم به دربند جاور میرسید.
بین دیواره سیاه رودخانه گاهی از یک سمت و زمانی از طرف دیگر راه خود را تعقیب نمودیم. ماه راست در بالاي سر بود و دب
اکبر هم که بر دمش تکیه داشت درست در مقابل آن چشمک میزد. در نقطه خروجی گردنه قلعهاي خراب و خالی بود. اینجا راه
به جلگه هموار پهناوري افتاد که در سمت دیگرش قطعات جالب برآمدگی سنگی بود که چنین مینمود که در اثر تکان طبیعی
رگههاي آن پیچوتاب برداشته بود.
______________________________
1)- ژنرال اننکف در اوزونآدا از من پرسیده بود که به جاي رفتن به مشهد از طریق قوچان چرا راه جالبتري را که از طریق )
کاخه و کلات نادري بوده اختیار نمیکنم و گفت مأموران روس را دولت ایران از این کار ممنوع داشته است، اما چه کسی
میتواند مانع عبور مسافري انگلیسی شود.
ص: 186
جویبارهاي آب آمیخته با نفت از سمت کوهسار جاري بود و به رودخانه ملحق میگردید. در اینجا دستهاي مرغابی وحشی با
صداي قابل توجهی به پرواز درآمدند. وقتی که از وسط جلگه میگذشتیم آفتاب هم برآمد و دیواره جنوبی کلات را که در جناح
راست ما واقع بود روشن ساخت و آن صخرهاي بود بسیار عظیم و رفیع که از پایین جلگه 700 یا 800 پا ارتفاع داشت و مثل این
مینمود که نوکش هموار، ولی پهلوي سخت عمودي و نفوذناپذیرش تراشیده شده بود و من چهار بار از زیر این حصار عبور و
پیوسته اندیشه همیکردم که به راستی عجیبترین پدیده طبیعت بود که دیده بودم.
یک دژ رفیع و پرجبروت از سنگ که از ته دره به ارتفاع 700 تا 800 پا میرسد و رأس و قله آنچنان صاف است که گوئی با رنده
تراشیدهاند، جناحین عمودي و غیرقابل عبورش مضرس و شیاردار بود.
صفحه 146 از 438
دروازه ارغوان شاه-
هنگامی که از جلگه به سمت پایین میرفتیم احدي را در راه ندیدیم. در جلو خود متوجه محلی شدیم که قسمت فوقانی آن به
صورت سنگري ناگهان بریده شده بود و پیشآمدگی داشت چون نزدیکتر شدیم تقریبا در مسافت هفت میلی گردنهاي که از
آنجا به جلگه وارد شده بودیم دوروبر آن محل رفتهرفته به هم نزدیک و توأم گردید، تا اینکه به صورت معبر بسیار تنگی درآمد
که ته آن کف رودخانه بود.
از این بریدگی طبیعی با دو حرکت منکسر عبور نموده دروازهاي سنگی را که در حدود بیست متر عرض داشت و بوسیله دیوارهاي
بکلی مسدود شده بود از دور دیدیم و این دیواره که سه طاق داشت مسیر رودخانه و همچنین یگانه دروازه کلات بوده است.
قسمت فوقانی دیوار که بالاتر از طاق بود چند سوراخ و شکاف داشت ولی کسی در آنجا دیده نمیشد و اثري هم از هستی و
حیات به نظر نمیرسید.
این همان دربند معروف شاه یا دروازه ارغوان یا ارغون شاه است که حصار
ص: 187
محکمی در آنجا ساخته بود و او نواده هلاکو خان بود که میگویند بعد از آنکه در نبردي از عموي خود احمد خان شکست یافت
.«1» به کلات عقب نشست
دروازه ارغوان شاه
.«2» کتیبه ظریفی بر روي صافتر تختهسنگ که در سمت راست گردنه در داخل دروازه است حاکی از آن اقدام این پادشاه است
حصار فعلی بناي تازه است که
______________________________
1289 میلادي) شهرت داشته و آدم بسیار - 1)- این سلطان را ایرانیان ارغوان شاه مینامند، ولی غالبا به نام ارغون خان ( 1284 )
جالب توجهی بوده که قوبلاي قاآن مارکوپولو را با عروس تاتار از چین نزد او فرستاد و او با سلاطین اروپا روابط سیاسی ایجاد
کرده بود از آن جمله با ادوارد اول و مانند پدرش اباقا خان در واقع دین مسیحی اختیار و مسلمانها را از دستگاه دولتی برکنار کرده
بود.
2)- سه سال پیش جناب سردنیس رایت سفیر بریتانیا در دربار شاهنشاهی سفري به کلات نادري رفتند و از کتیبه مزبور عکس )
برداشتهاند سپس ترجمه انگلیسی از آن تهیه شد. اینجانب ابتدا از این نسخه انگلیسی متن را ترجمه کردم بعد این ترجمه با
همکاري بسیار مغتنم استاد مجتبی مینوي با فتوکپی متن اصلی مقابله و تصحیح شده است. مترجم-
ص: 188
به جاي ساختمان نادرشاهی است که من شکی ندارم بناي عظیمتري بوده.
مراقبت دروازه-
با این اعتقاد راسخ که تمام نگرانیهاي گذشتهام بیمورد
______________________________
- کتیبه سنگی باروي دربند ارغوانشاه شامل بیست و چهار فرد شعر، دو بیت آن به فارسی و بقیه به زبان ترکی و راجع به دوره
1157 هجري است. / پادشاهی نادر شاه است و گوینده آن گلبندن (گلبنی) از شاعران عصر نادري و تاریخ کندهکاري تقریبا 1155
با بیت فارسی ذیل شروع میشود: « بسم اللّه الرحمن الرحیم و هو العلی الاعلی » این کتیبه پس از عنوان
ابتدا حمد خداي احد و فرد قدیمقادر لم یزل و عالم و داناي حکیم خداوندي که کاینات را به قدرت خود آفریده و بر و بحر را از
قدرت خویش پدید آورده است در هردو عالم یار و یاور آفریدگان است تمام اهل جهان را بدرگاه او نیاز است
روشنی و درخشندگی ستارگان از اوست
بعد از حمد و ثناي ذات پروردگار قلم نورافشان مدح و ستایش خاتم انبیا و فخر کونین را آغاز میکند.
او که سرسلسله بنی هاشم نامش احمد و صفاتش مستوجب تحسین و ستایش است.
محمد که درود خداوندي پیوسته بر او باد
و به او و خاندان و اصحابش رحمت فراوان دهاد
و پروردگار هرکس را که از انصار اوست یاري کناد
پس از حمد و ثناي خداوند و رسول اکرم بر همه بندگان فرض است که در مدح و ستایش شاهنشاه جهان بکوشند.
سرور پادشاهانی که مقام و منزلتش تا عرش اعلی بلند و سریر او خود آسمان است.
نادر شاه چنانکه از نامش پیداست همتا ندارد.
روا نیست او را شاه شاهان بنامند بلکه خود از انبیاست و یا از ملائکه که با عنایت الهی به صورت بشر درآمده است. چون بقدرت
صفحه 147 از 438
پروردگار لطف حق درباره او روزافزون است اگر کسی چنین گوید بنظر من بیان حقیقت نموده است.
از جهت نسب و تبار او مایه افتخار خاندان تیموري است و از لحاظ حسب علیرغم آنچه به میراث برده او را بسان سرور پادشاهان
در جهان مشهور گردانیده است.
مصطفی خلق و مسیحا دم و یوسف طلعتبو علی دانش و حاتم کف و لقمان حکمت از برکت قدر و لیاقت اوست که خداوند
کریم تاج شاهیاش داده و تخت پادشاهی و بلندنامی و عدل و کرم و خلق شمیم عطا فرموده است. در باب قدر و افتخارش گفتن
همین بس که شاهنشاهی-
ص: 189
بود اسبم را در بستر رود انداخته و به اتفاق رمضانعلی خان و گرگوري و شکر اللّه که هرسه سوار بودند از میان طاق وسطی عبور
کردیم هیچکس پیش نیامد و یا جلوگیري ننمود. در طرف دیگر دروازه فرصتی یافته کتیبه ارغوان شاه را با دقت بررسی نمودم و
برج گرد را در رأس نقطه برجستهاي که مشرف به دروازه بود ملاحظه کردم و صد قدم تا نزدیک کلبههاي آبادي که در طرفین
دروازه بود جلو رفتم که ناگهان فریاد مهیبی از پشت سر دروازه به گوش رسید و سرباز وارفتهاي که هنوز خواب- آلود بود و
نیمتنه کتانی خود را بر دوش میانداخت سراسیمه به طرف ما دوید و با حدت تمام فریاد کشید. صداهائی نیز در جوابش شنیدم و
فوري از داخل دیوار که در واقع برج بود و اطاقکهائی در دو طرف داشت چند نفر جلو دویدند با وضع پریشان و نیمهپوش که
لباسشان هم ژنده بود و بعضیها چندتا دکمه شیر و خورشید داشت و شلوار نیلگون و نوار قرمز آن نشان میداد که ما با دسته سرباز
یا نفرات پیاده- نظام ایرانی روبرو هستیم.
گفتگو با پاسبانها-
از آنجائی که من به هیچوجه طالب تصادم نبودم و آن نفرات هم فقط وظایف خود را انجام میدادند با آنکه چیزي نمانده بود که
متوجه
______________________________
- کامل است چون لطف خداوندي پیوسته شامل حال اوست. این پادشاه سرشتی پاك دارد و از آنجا یادش در خواطر است که
وجود خود را به جان و دل نثار درگاه خدا کرده است.
این شهریار فاتح با قدرتی سرشار و لشکریان و شمشیر آبدار خویش صاحب بخت بلند و طالع نیکوست که ناشی از نقشه و تدبیر
بشر نیست.
اي خداوند مرا اقتدار و تخت و سپاه دادهاي مرا تاج و کمر شاهی و ظفر فرمانروائی و کلاه خسروانی بخشیدهاي تو نگهبان قلمرو »
من و قدرت من هستی همه امیدهایم بوجود تو بسته است و همه ایمانم هم، چنانکه به ثبوت خواهد پیوست. تو کسانی را که قدرتم
«. را انکار کردهاند پست و خوار کردهاي. اي خداوند ظفرنمون یاور من باش تا چشم دشمنانم را کور کنم
چون ایمان او بر یقین استوار و اعتقاد به وجود خداوندگار است ازاینرو عنایت خداوندي در حق او ثابت و پایدار.
پروردگار جهان با قدرت خویش دست او برگرفت و او را در کار عدل و داد و اقتدار کامگار فرمود.
احدي از چنین بخت و طالع نیک برخوردار نبوده است مانند خورشید فرمانروائیاش عرصه جهان را درخشان میسازد. تا روزي که
خوشههاي گل از برکت نم و رطوبت نمو دارند (در اینجا چند کلمه کتیبه مخدوش است- مترجم) این ابیات را گلبندن (گلبنی) در
مدح او سروده است.
ص: 190
عبور ما نشوند باز توقف نمودم و گفتگوها آغاز شد. ابتدا آنها سخت جسور مینمودند و سعی کرده بودند اسبهاي ما را برگردانند،
ولی چون شنیدند که من بدون اجازه قصد عبور نداشتم نرم شدند. پرسیدم فرمانده آنها کجاست معلوم شد چنین فردي وجود
خارجی ندارد سؤال کردم خان کلات کجاست؟ جواب دادند در خانهاش در آبادي دو کیلومتري اینجاست. ازاینرو شکر اللّه را
که ایرانی و مصون از سوءظن بود روانه و سربازي را عقب او بر اسب سوار کردم و نزد جناب خان فرستادم تا هویتم را بازنماید و
تقاضا کند که اجازه عبور به کلات بدهند و اگر نتواند این کار را با مسئولیت خود انجام دهد به مشهد تلگراف کند.
رفتار سرباز-
وقتی که گماشته ایرانی به راه افتاد من و سربازان سرگرم گفتگو شدیم سرماي هوا طاقتفرسا بود و تا برآمدن آفتاب چند ساعت
دیگر مانده بود، پس قدري هیزم خریدیم و آتش برافروختیم و همینکه پی بردند که من انگلیسی هستم رفتار دوستانهاي پیش
گرفتند و میگفتند که اگر روسی بودم موقع عبور از دروازه با تیرم کشته بودند. ولی از کجا تابعیت روسیام را حدس میزدند
چون قبلا که مرا ندیده بودند و اصلا چگونه امکان تیراندازي وجود داشت چون در خواب عمیقی بودند من با این قبیل سؤالات
سعی نمودم بیجهت حضرات را تحریک نکنم و تعریف میکردند که سال گذشته یک نفر روسی به کلات آمده بود و یکی از
ایرانیان را کتک زد و ایرانیها نیز او را زدند سپس آنها با سیصد ترکمن براي انتقام بازگشتند، اما ایشان جلو آنها را گرفته و
صفحه 148 از 438
مزاحمین مراجعت کردند.
میپرسیدند راست است که ظل السلطان پسر ارشد شاه لباس ایرانی را کنار گذاشته و به جامه انگلیسی درآمده و از راه بوشهر روانه
لندن شده است. من راجع به زندگی آنها در کلات سؤالاتی کردم پاسخ دادند که آب آنجا خیلی ناسالم است چون ماده نفتی
و گله میکردند که «1» مخلوط دارد و از این بابت دوچار صدمهاند
______________________________
1)- بدي آب و هواي کلات به طوري که شهرت دارد خواه به مناسبت خرابی آب آن باشد یا نه، معروف است وقتی که سرهنگ )
بیکر در سال 1873 آنجا بود حصبه در میان اهالی افتاده بود و تعداد ناخوشها در میان دسته پاسبانها کموبیش زیاد بوده است.
ص: 191
قرار بود فقط سه ماه در آنجا باشند، ولی پنج ماه شده بود و در تمام این مدت هم مواجبی دریافت ننمودند. من دلم به حال آن
بیچارگان سوخت، تفاوت بین آنها و سربازان واقعی خیلی زیاد بود.
پاسخ خان-
بعد از یکساعت و نیم انتظار که بسیار ناگوار گذشت شکر اللّه برگشت و خبر داد که خان میفرمایند براي وصول اجازه من به
مشهد تلگراف کنم و اگر موافقت کردند میتوانم از کلات عبور کنم و این همان منظوري بود که داشتم پس به نوشتن تلگراف به
سرهنگ استیوارت مشغول شدم که از طرف من جناب والی را ملاقات و اجازه دریافت و تلگراف کند.
اشکال کار این بود که براي نوشتن متن تلگراف به فارسی کسی پیدا نمیکردم چون در ایران افراد طبقه پایین سواد نوشتن ندارند و
اگر بخواهند نامهاي بنویسند میرزا براي آنها مینویسد و یگانه منشی کلات هم میگفتند بواسطه خمار افیون در خواب است، ولی
من تأکید کردم که بیدارش کنند و سرانجام جلو آمد و درست نیم ساعت طول کشید تلگرافی را که من در ظرف نیم دقیقه انشاء
کرده بودم بنویسد. سپس به این خیال افتادم که به چادر مراجعت کنم، اما گرگوري که از اخلاق ملی بیشتر اطلاع داشت اظهار
داشت که هنوز خطر رفع نشده است و بهتر است صبر کنیم پس به طرف دیگر دروازه بازگشته در آفتاب منتظر ایستادم.
تاکتیک ایرانی-
شکر اللّه بعد از یک ساعت برگشت که تلگراف را پس دادهاند چون خط بین کلات و مشهد دایر نیست و نماینده سواري هم از
جانب خان آمد و با چربزبانی به اداي توضیحات پرداخت که سبب شد به کنه اخلاق ایرانی آشنا شوم. ابتدا گفت که سیم قطع
شده است گفتم در آن صورت لابد خان پیشنهاد نمیکرد که به مشهد تلگراف کنم او حرف خود را برگرداند و جواب داد هرچند
که سیم قطع نیست ولی روي زمین افتاده است و خان تقاضا دارد که به تهران تلگراف شود نه مشهد. چون خط مستقیمی بین کلات
و تهران نیست باز دروغ او فاش شد و بایستی اعتراف کنم که من از عهده چنین دروغسازي نمیتوانستم برآیم.
ص: 192
وي گفت که منظور خان این بوده است که پس از ورود به مشهد از آنجا تلگراف کنید. چون گفتوگو با چنین کذاب ماهري
نتیجه نداشت از مذاکره بیشتر صرفنظر کردم و پافشاري نمودم که جواب مستقیمی مثبت یا منفی از خان دریافت شود و توافق شد
که گرگوري که از شکر اللّه نماینده مناسبتري بود سواره به آبادي برود و پاسخ پیغام فوريام را بیاورد.
-«1» او روانه شد، او بازآمد، او سکوت نمود، او به تاخت رفت
تمام این جریان در صدمتري داخل دروازه ارغوان شاه اتفاق افتاد و موقعی که به گرگوري دستور میدادم سرکار ایرانی سریعا بر
اسب سوار و برقآسا از درون دروازه ناپدید شد و به پاسبان تأکید کرد که احدي حق عبور ندارد.
چند ثانیه بعد هم گرگوري بازآمد، زیرا که از رفتنش جلوگیري کرده بودند.
پس دیگر اقدامی امکان نداشت و بنابراین تلاش من در ورود به کلات نتیجهاي نداد. در این وقت شکر اللّه به حرف آمد که
تلگرافچی قصد دریافت تلگرام را داشته ولی فرزند خان وارد شد و او را از فرستادن هرگونه پیغامی منع کرد. من قبل از مسافرت به
ایران از تردستی ایرانیها چیزهائی شنیده بودم، ولی هیچ گمان نمیکردم که در ظرف همان دو هفته اول ورود خود شاهد چنان
صحنهاي باشم و نمیدانم که در اثر رفتاري که نسبت به من شده بود بیشتر خشمگین بودم یا اینکه مشاهده تاکتیکهاي شرقی بیشتر
ناراحتم نمود.
گزارش خان به مشهد-
ولی مضحکترین مرحله آن جریان دیرتر اتفاق افتاد، چون سه روز بعد وقتی که به مشهد رسیدم حضرت والی دستخوش هیجان
غریبی بود، زیرا که خان خدمتگزار به او گزارش داده بود که کنسولیار انگلیس با همراهان مسلح در جلو کلات ظاهر شد و قصد
صفحه 149 از 438
داشت قهرا وارد قلعه شود و به روي پاسبانها شمشیر کشید، اما آنها وظیفه خود را انجام داده و از ورود افراد مزاحم جلوگیري
کردند.
______________________________
اصطلاحات لاتین است- مترجم) ( Abiit .excessit .evasit .erupit-(1)
ص: 193
تلاش در بالا رفتن از دیوار-
19 اکتبر- پیش از آنکه از جلو کلات دور شوم با سعی مجدد در صدد برآمدم که نظري به داخل آن بیاندازم. در کتاب مک-
گرگور خوانده بودم که علاوهبر دروازه ارغوان شاه و در بند نفت از راههاي دیگر هم ورود به کلات امکان دارد. در آب گرم
شکارچیاي اظهار داشت که یکی از آن راهها را خوب میشناخته، ولی از راهنمائی کردن ما بیم داشته و گفته بود برادرزادهاش
آن کار را خواهد کرد و صبح براي این منظور خواهد آمد.
احتیاجی به ذکر نیست که این برادرزاده نیامد و حضور من در آن حوالی به این دلیل و هم بواسطه اتفاق شب پیش تولید سوءظن
میکرد. هنگامی که در آن خانه رعیتی با رمضانعلی و گرگوري درباره برنامه بعدي سرگرم مذاکره بودم صداي خشوخش از
بالاي سردر بام شنیدم معلوم شد کسی از کلات آمده بود و از لاي سوراخ بام به حرفهاي ما گوش میداد. باري چون کسی براي
راهنمائی پیدا نشد تصمیم گرفتم بدون راهنما اقدام کنم و در حین سواري در جلگه متوجه شدم که در دیوار جنوبی یک محل
تورفتگی به شکل 7 هست که نشان میداد که از سمت بیرون امکان داشت که بر دیوار بالا رفت و هر مسافري که در آینده از آنجا
بگذرد با توضیحی که میدهم آن نقطه را خواهد شناخت که تقریبا در بین راه جلگه و آنجا واقع شده است.
سه و نیم صبح بیدار شدم قاطرها را بار کرده بودند و همه از آبادي ایسورچا ساعت چهار و نیم صبح که هوا سرد و تاریک بود
خارج شدیم. بساط چادر را از دربند جاور به وارده فرستادم و براي آخرینبار تنها به سمت جلگه تاختم و اسبم را در پایین تپهها
رها و بالا رفتن از دیوار را شروع کردم با آنکه شیب خیلی تند بود پیش رفتن از دندانههاي سنگی دیوار زیاد طول نکشید و با
آسانی به قسمت تحتانی آن سنگرگاه ناهموار رسیدم.
در آنجا تختهسنگی را که وضع طبیعی بندهاي آن سخت عمودي و موازي با قله است یکی از فاتحان که حتما نادر شاه بوده
طاقچههاي سنگی ساخت و در بین
ص: 194
آنها چندجا برجهاي مدور و خراب دیده میشد فاصله دوتا از این طاقچهها سی پا بود، من از اولی که پایینتر بود بالا رفتم و به
نزدیک شکاف 7 رسیدم و تا نوك صخره در بالاي سرم فقط سی پا فاصله بود، اما سطح تخته سنگ صاف و لیز بود و فکر کردم بر
فرض که از آن بالا میرفتم چون تنها بودم پایین آمدن از چنین جائی مشکلتر است. لذا از خیال خود منصرف شدم با کمک یکی
از همراهان و طناب رسیدن به قله آسان بود، اما با آنچه راجع به داخل کلات میدانستم شک داشتم که مناظر از بالاي دیوار به
همان اندازه جالبتوجه باشد که از خارج مینمود.
چشمانداز هوائی گرداگرد قلعه-
بههرحال قبل از بازگشت بر رأس بلندترین کوهی که در آن حدود بود و نامش را نمیدانم بالا رفتم. بلندي این نقطه از ارتفاع
زیادتر بود و در آنجا نسبتا و ناگهان منظورم حاصل شد و با آنکه دیدن سطح درونی کلات امکان نداشت، زیرا که دیدگاه فقط از
یک طرف به حد کافی روشن نبود ولی کلیه محیط سراسر دیواره را از مشرق تا مغرب خوب مشاهده کردم.
دیوار جنوبی که سعی نموده بودم تا نوك آن بالا روم از این نقطه نسبت به دیواره دیگر کوتاهتر مینمود و رأس دیوار شمالی در
دورترین نقطه از همه بالاتر به نظر میرسید. از این محل توانستم تمام سنگرهاي جنوبی را که راست در حدود بیست میل بود بدون
اشکال تماشا کنم و این قسمت بقدري منظم مینمود که مثل این بود که از روي نقشه ساخته باشند، و در سرتاسر جناح عمودي تا
آنجائی که انتهاي مضرس آن به جلگه میپیوست فرورفتگی و برآمدگیهاي چند جلب توجه میکرد.
اگر در جنگ زاووس (زیوس) خداوند المپ (یونان) اهریمنان در صدد برمیآمدند که سنگر غیرقابل تسخیري براي خویش فراهم
سازند بیشک این پناهگاه کوهستانی را انتخاب مینمودند.
که در صفحه مقابل «1» در این نقطه من طرحی از نماي گرداگرد قلعه کشیدم
______________________________
1)- هرچند کروکی من ناقص است باز گمان نمیکنم طرح سر. س. مکگرگور تصویر وافی یا درستی از وضع کلات باشد. )
ص: 195
نماي کلات نادري از بالا
-1 دربند ارغونشاه 2- محلی که از آنجا سعی کرده بودم وارد قلعه شوم 3 و 5- دیوار شمالی کلات 4 و 6 و 7- دیوار جنوبی
صفحه 150 از 438
کلات
ص: 196
چاپ شده است. کوههاي جلو همان رشتههائی است که آبادي ایسورچا را از جلگهاي جدا میسازد که به دروازه ارغوان شاه
منتهی میگردد.
تاریخ کلات-
حال که مشاهداتم را به تفصیل بیان کردهام قصد دارم تاریخچه کلات را بنابر منابع مختلفی که در این باب هست و پارهاي از آنها
در دسترس نیست و همچنین شرح بعض چیزهائی را که خودم هم ندیدهام بازگویم، به این منظور که خوانندگانم اطلاعات
صحیحی که تا این تاریخ مقدور است راجع به کلات نادري بدست آورند. از آنچه گذشت خوانندگان دریافتهاند که از روي
ترجمه لفظی و نیز بطور کلی آنجا قلعه نادر شاه نام دارد، ولی براستی که قلعه مصداق متداول این کلمه نیست چون کلات
جلگهایست بلند و کوهستانی و حداقل 2500 پا از سطح دریا ارتفاع و مجاري آب و درههائی دارد و جمعا داراي بیست میل طول و
از پنج تا هفت میل عرض است و فقط از آن جهت مثل قلعه است که این زمین پهناور که شاید رويهمرفته صد و پنجاه میل مربع
مساحت آن است بوسیله سنگرهاي مستحکم طبیعی محصور گردیده و صخره عمودي آن از ته جلگه 700 تا 1000 پا ارتفاع دارد.
از روزگاران قدیم این وضع ممتاز طبیعی آن محل که بایستی بر اثر بعضی تکانهاي بسیار شدید جهان خلقت حادث شده باشد در
ذهن مردم آن حدود و همسایهها تأثیر شگرف نمود. در افسانههاي ایرانی این نقطه یکی از میدانهاي نبرد رستم پهلوان با نیروي
ترکهاي بیگانه افراسیاب است که لشکریان ایران دشمن را از کلات رانده و آنها را تا جیحون عقب نشانیدهاند و در آنجا هم به
شکست نهائی و قطعی دوچار گردیدند.
برادر کیخسرو بوده که طوس بر او چیره شده بود و او را مقتول نمود. کتیبهاي که «1» همچنین در شاهنامه فردوسی کلات مقر فرود
اشاره کردم حاکی است که اهمیت آن محل غیرقابل نفوذ از نظر جانشینهاي چنگیز مغول نیز محفوظ و مکتوم نمانده و معروف
است که تیمور با نیرنگ آنجا را به چنگ آورده است.
______________________________
1)- پسر سیاوش از دختر پیران. م. )
ص: 197
استحکامات نادر شاهی-
اما تا زمان نادر شاه از مزایاي بینظیر طبیعی کلات استفاده کامل نشده بود. وي که از هندوستان با غنائم سرشار کشوري مقهور
بازمیگشت و جواهرات مغول کبیر را همراه آورده بود، کلات را که شاید از دوران کودکی به خاطر داشته جاي مناسبی براي انبار
کردن جواهرات و همچنین پناهگاه غیرقابل نفوذ نظامی در نظر گرفت بنابراین بر مدخلهاي آن استحکامات بزرگی ساخت و بر هر
قله برج دیدهبانی گذاشت و موضعهاي مناسب فراهم و بر تختهسنگها از درون و بیرون سنگرهائی تعبیه کرد تا آن محل را بیشتر
غیرقابل نفوذ کرده باشد و براي اقامت خود نیز محلی در جلگه ساخت (گفتهاند که به ندرت در آنجا اقامت گزید) و براي ذخیره
کردن آب سالم با حفر انبارها پیشبینی لازم نمود و از بیرون آب تازه به کلات آورد.
-«1» بازیل باتاتز
من فقط در یکجا شرحی درباره کلات به صورتی که در دوره نادر شاه بود دیدهام و آن بوسیله سیاحی نوشته شده که از قرار
معلوم خود به آنجا رفته بود نه اینکه حرف دیگران را تکرار کرده باشد و این مشاهدات تاجري یونانی به نام باتاتز میباشد که در
آغاز قرن هیجدهم چندین بار به ایران و آسیاي مرکزي مسافرت نموده و به دیدن بخارا و خیوه و ملاقات نادر شاه در مشهد توفیق
یافته بود.
ظاهرا از نظر تاریخنویسان یونانی که در قرن حاضر غالبا به قول این و آن «2» یادداشتهاي او به زبان عجیب ولی روشن تحریر یافته
رويهمرفته تصور بیاساس راجع به آن «3» استناد نموده و راجع به کلات شرحی نوشتهاند مکتوم مانده بوده است
______________________________
Bazil Batatzes-(1)
2)- این شرح به وسیله شیفر در نشریه مسائل گوناگون شرقی (یکی از نشریههاي مدرسه زبانهاي زنده) در پاریس در سال 1886 )
چنانکه ناشر فرانسوي او را مینامیده شرححال نادر شاه را نیز نوشته )Basile vatace( تألیف یافته. بازیل باتاتز یا بازیل واتاس
بود که از بین رفته است.
3)- سرجان ملکم نیز کینر را منبع اطلاعات خود ذکر و آنجا را به شرح ذیل تعریف میکند: )
قلعه کلات در حدود سی میل شمال شرقی تپه بلندي واقع شده و فقط دو مدخل تنگ دارد و آن محل بلند شش تا هفت میل »
صفحه 151 از 438
ارتفاع دارد و در دشتی که تقریبا دوازده میل محیط آن است خاتمه مییابد و چند شهر تمیز و زراعت و سبزیجات فراوان دارد.
مدخل مرتفع دیگر راهی است بطول ده یا یازده میل که بجلگه دیگري منتهی میشود که ارتفاعش بیشتر است ولی بهمان اندازه
حاصلخیز است (تاریخ ایران جلد اول)
ص: 198
در سال 1873 به کلات رفتند. «1» محل باقی گذاشتهاند تا موقعی که بیکر و جیل
باتاتز که در سال 1728 از بخارا به مشهد رفته بود از طریق کلات آن مسافرت را انجام و چهل صفحه از سفرنامه خود را به شرح
822 ) وي نوشته است که ارتفاع کوهها خیلی زیاد و غیرقابل دسترسی است و آنجا با - این موضوع اختصاص داد (صفحات 780
دیوار رفیعی محصور شده و نه فقط خشک و بیدرخت است، بلکه مثل اینست که از سنگ مرمر و فلز ساخته شده باشد.
محیط آنجا چهل یا پنجاه استادیاست (استادیا واحد طول معادل 185 متر) این یکی از چند اشتباه اوست و نوشته بود فقط دو مدخل
دارد و چند راه کج و باریک و میتوان گفت که زلزله این راههاي فرعی را ایجاد نموده و در آنجا براي دو یا سه نفر سوار یا پیاده
بیشتر راه عبور نیست. از درون کلات (که در آن موقع زیر نظر عنایتآمیز نادر شاه بود و با آنچه امروز هست تفاوت بسیار داشته) و
باز میگوید آنچه براي حظ خاطر انسان از لحاظ طبیعی ضرور باشد در آنجا هست و از خارج بینیاز و قادر است که بدون وارد
کردن جنس از خارج زندگانی سکنه خود را تأمین کند بعلاوه مینویسد که قرار بود نادر شاه آنجا را انبار جواهرات خود سازد.
تاریخ اخیر-
بعد از کشته شدن نادر شاه در سال 1747 کلات بدست خانواده خان فعلی افتاد که هنوز اختیار آنجا را در دست دارند، تا حدود
اترك یا دامنههائی که به صحراي ترکمن منتهی میشود و اسما تابع حکومت ایران است، ولی هنوز گاهی کلات اظهار وجود و
ادعاي استقلال میکند و چندبار موجب اعزام نفرات نظامی از مشهد شده است و در واقع مرسوم این بوده که رئیس خانواده-
گروگان در مشهد بماند و ضامن حسن رفتار افراد محلی کلات باشد.
از وقتی که روسها ناحیه اتک را در سال 1881 تصرف کردند مرزبندي جدید بین دو کشور شده است. قسمت عمده متصرفات
خارج از حدود کلات مانند ابیورد (اکنون کاخه) مهنا و چارده (حالا دوشک) و خواجه یعنی دهاتی که در سمت
______________________________
Gill ,Baker-(1)
ص: 199
شمالی رشتههاي کوهستانی بدست روسها افتاد و چنانکه بزودي توضیح خواهم داد این تازهواردها رفتهرفته به طرف جلگه نیز
نزدیک میشوند تا مآلا به خود کلات برسند.
حق حاکمیت ایران-
از دست رفتن متصرفات و فقدان ابهت ناشی از آنکه به شرح مزبور پیش آمده بود بعلاوه سیاست تمرکز قدرت که بوسیله ناصر
الدین شاه شدیدا تعقیب میشود تابعیت کلات را قطعی ساخته است خان فعلی حاجی عبد الفتح- خان دیگر مثل اسلاف خود خیال
شورش در سر ندارد. اینک کلات را افراد نظامی دولت ایران که وابسته به لشکر خراساناند نگهبانی میکنند.
در آنجا اسما پانصد سرباز در جلگه هستند که دو توپخانه صحرائی دارند و بنابر مشاهداتم در دروازه ارغوان شاه نمیتوان باور
کرد که نیروي مؤثري باشند.
شرایط خدمت هم در آنجا طوري است که هرسه ماه باید نفرات تعویض شوند و با آنکه استحکام طبیعی آن محل بسیار عظیم است
با افراد وارفته و پراکنده فعلی هر موقع امکان تهاجم ناگهانی است و چنین محل مستحکمی قادر نخواهد بود که بیش از ده دقیقه در
مقابل توپخانه جدید مقاومت نماید.
ارزش نظامی کلات-
چنین به نظر میرسد که بخصوص در وضع و حال حاضر ارزش نظامی کلات براي دولت ایران خیلی محدود باشد و اگر هم آنجا
بدست روسها بیفتد معلوم نیست که ارزش نظامی بسیار داشته باشد و هیچ فاتح آینده هم نمیتواند از کلات همان خاصیتی را
انتظار داشته باشد که نادر شاه در نظر داشت، یعنی آنجا را مخزن جواهرات سازد و به نظر من هیچ کارشناس نظامی هم به خیال
مستحکم ساختن محلی که شصت میل محیط آن است نخواهد افتاد.
ارزش واقعی کلات در این است که پایگاه مناسبی براي اقدامات و شروع حمله بر ضد ناحیه ماوراء بحر خزر است. اگر از
دروازههاي آن چنانکه باید و شاید دفاع شود و آنجا در دست نیروي نظامی کافی باشد باز ممکن است خار مزاحمی در جناح
دشمنی باشد که در دامنههاي اتک مستقر است مثلا نیروي متخاصمی که
ص: 200
صفحه 152 از 438
ص: 200
در آنجا استقرار یافته باشد میتواند با یورشی ناگهانی خطوط آهن ماوراء بحر خزر را غافلگیر و ارتباط روسیه را با نواحی خزر قطع
کند، اما ایران دولتی نیست که از کلات نادري جرأت کمترین اقدامی بر ضد راهآهن ژنرال اننکف بنماید.
اگر روسها بر کلات دست یابند که گویا علاقه تام به انجام این منظور دارند از لحاظ ازدیاد ابهت آنها تأثیر فراوان خواهد داشت،
زیراکه از روزگار نادر شاه کلات یکی از مراکز عمده نظامی خراسان محسوب گردیده و ممکن است آنجا را به انبار مهمات و
لوازم مبدل ساخت، زیراکه بواسطه آب و مواد غذائی استعداد چندانی براي استقرار عده زیادي ندارد. مزیت منفی آن ایجاب
میکند که مانع شویم چنین موضعی که در دست دشمن منشأ خطر خواهد بود بدست او نیفتد، اما من گمان نمیکنم که روسها
براي تسلط بر خراسان از این استحکامات استفاده کنند، بلکه راههاي سادهتري جهت دسترسی به مشهد دارند، زیرا هیچ لشکر دوره
جدید به آن همه ارتفاعاتی که بین آن محل و مشهد هست اعتماد نخواهد نمود به عبارت دیگر خاصیت نظامی کلات از ناحیه
جنوبی در جهت شمالی است نه برعکس و چون قدرت نظامی طرف ذي علاقه به حدود جنوبی در ترقی است، ازاینرو بعید است
که کلات بار دیگر مورد استفاده جنگی واقع شود.
پنج دروازه کلات-
همین چند کلمه راجع به اهمیت نظامی کلات کافی است اکنون اجازه بدهید اشاراتی هم درباره وضع داخلی آن بکنم. در اینکه
اطلاعات راجع به کلات پیش از آنکه بیکر و مکگرگور به آنجا بروند چه اندازه ناقص و محدود بود، از توصیف ناقصی که
فریزر از قول دیگران درباره آن کرده است روشن میشود.
وي طول و عرض آنجا را دوبرابر میزان واقعی ذکر نموده و ورود به قسمت داخلی از راه یکی از پنج دروازه میسر است که دوتاي
اصلی آن ارغوان شاه در جنوب و نفتا در شمال و سهتاي دیگر، کوشتانی در جنوب شرقی، چوببست در غرب و ده- شاه در شمال
غربی است و میگویند که تمام این مدخلها در دست سربازان است.
این مطلب راجع به دو دروازه اصلی البته صحت دارد بعلاوه چندین راه پیادهرو دارد که گفتهاند نه تا است، ولی تردیدي ندارم که
چوپانها راههاي بزرو
ص: 201
هم یافتهاند هرچند شاید صعب العبور باشد، ولی قابل استفاده است درهرحال چگونگی و همچنین فقدان اطلاعات راجع به این
مدخلها که هرکدام از میان دره میگذرد مؤید اعتقاد عمومی راجع به وضع حیرتانگیز این استحکامات کوهستانی است.
جمعیت-
سکنه آنجا ترك و بیشتر از طایفههاي جلایر و بیات و عدهاي هم از خانوادههاي کرد و عرب هستند و جمع آنها به هزار نفر
نمیرسد و در دو آبادي که در جلگه واقع است اقامت دارند. نهري که من در امتدادش حرکت کردم به جلگه وارد و از آنجا
خارج میشود و همچنین در شش آبادي که بر ارتفاعات واقع شده است از دو آبادي اصلی یکی ارغوان شاه است که من دیدهام و
در طرفین گردنه واقع است و دروازهاي هم به همین نام در جوار آن است.
دیگري گیوك گمبذ (به زبان ترکی گنبد آسمان است) یا جاگمبذ که اهل محل ادغاما گوگوماز مینامند که در جلگه در دو
میلی دروازه واقع است و همانجاست که شکر اللّه را دوبار براي ملاقات با خان در مورد ارسال تلگراف فرستادم.
در این نقطه برج مدور عجیبی است از سنگ سرخ با نیمه ستونهاي دندانهدار در سطح خارجی آنکه از یک بناي فرعی هفتضلعی
جدا شده است و مقبره نادري خوانده میشود که نادر شاه (معلوم نیست براي چه منظور) ساخته و اکنون اقامتگاه خان است. از
گیوك گمبذ رودخانهاي تا شش میل که انتهاي جلگه است جریان دارد آنجا محل تقاطع کلات شمالی و جنوبی است و به دره
عمیقی منتهی میشود تا حدود دیوار شمالی که دهنهاي مانند دربند ارغوان شاه دارد که به همان ترتیب مسدود و بوسیله سربازان
نگهبانی میشود با دیواري که طاقهائی بر رودخانه دارد محصور است و این رود که از گردنه فرومیریزد به طرف سلسلههاي
تحتانی جاري است و مآلا کشتزار دوشک را مشروب میسازد.
آثار قدیم-
اشاره
علاوهبر برج نادر، در گوگوماز آثار دیگري هم از دوره آن شاه هست که چندان قابلتوجه نیست در شمال غربی آبادي و بر دشت
مرتفعی خرابههاي قصر اوست که عمارت نادر نامیده میشود و وسیعترین قسمت آن محوطهایست به
ص: 202
نام دیوانخانه که بیست متر مربع مساحت دارد سپس قله کوه خشت است که 1500 تا 4000 پا ارتفاع دارد و سیاحان غالبا به آنجا
رفتهاند و مکگرگور اظهار نظر کرده است که از سایر ارتفاعات مناظر زیباتري میتوان دید انبار آب و مجاري را که نادر شاه
صفحه 153 از 438
ساخته است قبلا ذکر کردهام.
زراعت و مقدار آب-
تشبیه کرده، ولی اگر او چند صباحی در چهاردیواري آن اقامت مینمود عقیده خود «1» اودونوان کلات را به جلگه سعید راسلاس
را بکلی تغییر میداد از تمام قسمت داخلی فقط قطعاتی محدود زراعت میشود از جويها یکی همان نهري است که چندبار ذکر
کردم بعلاوه پنج چشمه کوچک هم دارد این مقدار محدود آب اقامت عده زیاد و یا استقرار پادگان نیرومند نظامی را در آنجا
ممتنع میسازد، مگر آنکه اسباب زندگی را از خارج بیاورند.
کشت و زرع فقط در ناحیه داخلی معمول است یکی در اطراف رودخانه و دیگر در قسمت ارتفاعات. در کنار رودخانه و اراضی
هموار برنج و پنبه و یونجه و انگور و خربزه و خیار در اثر وجود آب رودخانه کاشته میشود در قسمتهاي بلندتر که بین 1000 تا
1500 پا از سطح جلگه ارتفاع دارد جو و گندم میکارند.
در درون کلات بوته و علف کمیاب است و علف آن از لحاظ مقدار قابلتوجه نیست. ازاینرو اهالی گوسفندان خود را براي چرا
کردن به خارج قلعه میفرستند بنابراین به آنجا عنوان واحه دادن بیمورد است.
بازگشت به وارده-
از آنجا راه مسافرت خود را به طرف مشهد تعقیب کردم.
منزل اول را که بین کلات و وارده بود قبلا طی کرده بودم میگویند مسافت آن پنج فرسخ است که به نظر من تقریبا بیست میل
میشود. چادر من در بیرون آبادي کوچکی بر تپهاي نصب شده بود در اینجا قاطر پاشکسته را که در شترگلو در دره سقوط کرده
بود بازیافتیم. خوشبختانه پاي حیوان نشکسته بود و بواسطه ضرب شدید و ماندن در هواي سرد خرف شده بود بطوري که قدرت
حرکت نداشت.
______________________________
Happy Valley of Rasselas-(1)
ص: 203
عزیمت به کارده-
-20 اکتبر- ما به سمت کارده عزیمت کردیم که اسما هفت فرسخ بود، ولی به نظر من بیشتر از 26 میل نیست. قسمت اول جاده
تکرار همان راهی بود که سه روز پیش طی کرده بودم تا نقطهاي که دره افقی از بلغور به آنجا متصل میشود. در اینجا ما راه خود
را از گردنه اصلی به طرف پایین در امتداد تیرهاي تلگراف و مسیر رودخانهاي دنبال کردیم که بستر آن غالبا بیآب نیست.
چند میل از میان این گردنه را که پرتگاه و بسیار خطرناك بود پیاده طی نمودیم و از روي سنگهاي صاف به رودخانه که گاهی در
معبري تنگ و زمانی از جلگهاي تمیز جاري بود چهار دستوپا پیش رفتیم.
مکگرگور که از لحاظ نظامی درباره آن نواحی رأي صائبی داشت وصف این قسمت از راه بین مشهد و کلات را با سبک ممتاز
خویش نیک شرح داده چنانکه گفته است:
بدون شک من هیچوقت قطعه زمینی سختتر از این بیست و هفت میل بین قرده و وارده ندیدهام. گردنههاي غیرقابل عبور یکی »
بعد از دیگري دیده میشود که حتی یکی از آنها کافی است که این راه را برجسته سازد، آنجا بیشتر شبیه راهی است که در خواب
.«1» « آشفته میبینید نه آنچه در عالم بیداري
در راه ما از روي تختهسنگهاي بزرگ عبور کردیم که بر بالاي شیبی با هزار پا ارتفاع واقع و به کوه پنج منی معروف است. این نام
ناشی از حکایت پادشاهی شوخطبع است که به یکی از مدعیان خود گفته بود که آن جسم سبک ناقابل را وزن کند. قدري دورتر
در طرف چپ کتیبهاي به زبانهاي عربی و فارسی بر سطح نرم و صاف تختهسنگی در ارتفاع بیست پا دیده میشود حاکی از
پیروزي محمد خان شیبانی اوزبک فاتح بخارا بر معتزلان ایرانی به سال 916 هجري. سپس ما به قریهاي که نامش را هرك یا
وهرك گفتهاند آمدیم و در زیر درختان باغ برکنار رودخانه سایه دلپذیري یافتیم و پس از شش میل دیگر که از میان همین
گردنهها پیمودیم جلگه بصورت پهناي وسیعی درآمد و در انتهاي آنکه محصور از درختان
______________________________
. 1)- مسافرت از طریق خراسان. جلد دوم، صفحات 44 و 49 )
ص: 204
بود آبادي بزرگ قرده واقع شده که هرچند قابلتوجه نیست، ولی اقامتگاه یکی از سرکردههاي آن ناحیه است.
صفحه 154 از 438
جاده مشهد-
21 اکتبر- بعد از حرکتی دورانی بر شیب تپههائی که در اطراف جلگه قرده واقع است جاده مشهد به گردنه تنگی میرسد بنام قرده
که آب رودخانه با پیچوتاب فراوان از میان آن جریان دارد، سراسر مسیلی را فرامیگیرد از بالاي شیب صخرهها تا ارتفاع 1000 یا
1500 پا بالا میرود. این گردنه از لحاظ جلوه طبیعی با هر منظره شگفتانگیزي که طی هفته اخیر دیدهام برابري میکند و خواه و
ناخواه این خیال را در سرم برانگیخت که اي کاش آنهائی که از کوهستانات پربرف آلپ بالا میروند یک دفعه هم به این گوشه
دورافتاده آسیا میآمدند و عقل و هوش ایشان نیز از این همه آثار طبیعی بهتانگیز که هریک از آنها در سرزمینهاي مأنوستر
قافله سیاحان به راه میاندازد دوچار حیرت میگردید.
چشمانداز شمال شرقی خراسان-
در اینجا سرانجام از منطقه کوهستانی خارج شدیم و در امتداد شرقی همان دشتی که یک هفته پیش در رادکان انحراف جسته
بودیم به راه افتادیم. بنابراین جا دارد که به این منطقه ایران و حوالی آن که از ابتداي ورودم به این کشور در آن به سیر و سیاحت
مشغول بودهام و شامل آن قسمت از خراسان است که کمتر محل رفتوآمد بوده ولی همه اختصاصات شمال شرقی خراسان را دارد
نظري اجمالی بیفکنیم. من نظریاتی را درباره این حدود و سامان ایران اجمالا به شرح ذیل به روزنامه تایمز نوشتم:
بعد از آنکه قوچان را ترك نمودم و از راههاي کوهستانی به سمت مشرق پیش رفتم و هشت روز در میان جلگههاي کوهستانی »
این گوشه سراسر نشیب و فراز و تقریبا غیرقابل عبور خراسان سیر کردم چون بار چادر و قاطران وبال کار سفرم بود ناچار روزانه
بیش از بیست و پنج میل پیشروي امکان نداشت و درهرحال تاکنون موفق شدم دویست میل از این سرزمین جالبتوجه را که ندرتا
زیر پاي سیاحان افتاده است طی کنم.
ص: 205
نام بیشتر دهات آن در نقشههاي انگلیسی نیست فقط اسم بعضی از دهات بزرگتر و محلات عمده مثل کلات نادري به گوش
اروپائیان آشناست و بسیار دشوار است که انسان در این نواحی اطلاعات قابل اعتمادي راجع به وضع کارها تحصیل کند، بخصوص
درباره چیزهائی که اطلاع صحیح و کافی عین ضرورت را دارد از قبیل مسافت بین دو نقطه. فرسخ که اسما در اینجا چهار میل است
یگانه واحد طول و مسافت است که به تشخیص من دو تا پنج میل میشود.
عاديترین حرفی که در این حدود بر سر زبانهاست این است که میگویند تا فلانجا نیم فرسخ است که بنابر تجربه خودم
منظورشان آن است که در حدود یک فرسخ میشود که دلالت بر یک تا سه میل و نیم دارد. مناظر در این نقاط که من سفر کردهام
و میتوان گفت که در سراسر شمال شرقی خراسان حال بدین منوال است از لحاظ جنبههاي اختصاصی خود در همهجا کموبیش
یکسان است و آن رشتههاي بلند کوههاست با محوري که از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده میشود و این رشتهها با فواصل
مختلف در موازات یکدیگر واقع شدهاند و شکافهائی بین راه در قسمت شمالی تنگههاي عمیق پدید آوردهاند که در ته آنها غالبا
رودخانه است و حال آنکه در نواحی جنوبیتر به صورت جلگه و صحراست که از نهرهاي کوهستان مشروب میگردد و در گوشه
و کنار گاهی نقطه سیاهی که همانا ده یا آبادي است به نظر میرسد و گاهی نیز دشتهاي پهناوري است مثل قوچان در شمال و
نیشابور در جنوب جبال بینالودکوه.
دربندهاي متقاطع این رشتهها را در سمت راست قطع و راه ارتباطی از یک جلگه به دیگري باز میکند. این گردنهها غالبا شیبها و
عظمت غیرقابل تصوري دارند و هریک هم مواضعی بکلی غیرقابل عبور دارد و من گمان نمیکنم که در ارتفاعات بیبرف و یخ
در هیچ نقطه عالم مناظر و حتی کوهستانی مانند آنچه در این حدود هست یافت شود.
در پایین این گردنهها مسیلها سرشار از سنگهاي صاف و شسته است
ص: 206
و دیوارهها غالبا عمودي است با ارتفاع 500 تا 1000 پا و در ارتفاعات بالاتر کمترین اثري از گیاه و علف نیست و سراسر لم یزرع و
سنگزار و تا حدي غیرقابل نفوذ است، اما قلههاي بلند بواسطه بریدگیهائی که در اطراف دارند نیک حیرتانگیز و عظیماند و
گاهی نیز پدیدههائی شگرف مانند قلعه کلات در آن حدود هست.
فقط در پایین جلگهها کشتزاري به چشم میخورد که آنهم از برکت وجود جویبارهائی است که هر آن در معرض نابودي است و
از این نهرها آب زراعت فراهم میشود. هر دهکدهاي چون واحه در بیابانی گندمگون است و کلبههاي گلی محقر با چند درخت
«. تبریزي باغات میوه همان اندازه نشاطآور است که رهروان را گوشه و کنار دلپذیر و آرام روستاهاي انگلستان حظ خاطر میدهد
حیوانات و زندگانی انسانی-
حیوان عادي بارکش این دهات کوهستانی الاغ خاکستريفام لاغراندام است. بیشتر فقط همراه کاروان دیده میشود و اسب در میان
افراد فقیر سخت کمیاب است. در شیبهاي بیحاصل و خشک تپهها علف و گیاه مختصري هست که خوراك عمده بزها و
صفحه 155 از 438
گوسفندان تیرهرنگی است که در همهجا کموبیش دیده میشوند و سگهاي درشتی که پیوسته پاسبان آنهاست.
گوشت گوسفند فراوان و ارزان است. گاوآهنهاي چوبی بدقواره را گاوهاي تیرهرنگ براي شخم زدن زمین بر گردن میکشند،
اما گاو ماده یا شیر آن در همه جا نیست. مرغ فراوان است و دانهاي سهپنس میتوان خرید. جلگه قوچان همه قسم میوه دارد، اما در
نواحی شمالی میوهاي ندیدهام ظاهرا برنج خوراك اصلی روستائیان است و این روستاها به نظر من افرادي خوشقامت و ستبر بودند
و با- ایرانیان مقیم شهرها متفاوت مینمودند و بیشترشان از نسل و نژاد دیگر و از اصل ترك و ترکمن بودند و به ازبکها و تاتارها
بیشتر شباهت دارند تا به ایرانیان.
کلاه پوستی بر سر میگذارند که شبیه کلاه ترکمنی است، ولی نوکش به آن اندازه باریک نیست پارچه کرباسی با تسمه دور پا
میپیچند (مچپیچ) با کفشهاي دهانهگشاد از پوست خام گاو. زنها در همهجا بیحجاباند، ولی
ص: 207
بنابر رسم و عادت صورت خود را نشان نمیدهند، اما با چادر هم آنرا پنهان نمیسازند بلکه با پارچه ظریف کتانی که جلو قسمت
تحتانی صورت میگیرند آنهائی را که من دیدم زود پیر شده بودند و زشت مینمودند و این وضع و حال حزنانگیز خاص مشرق
زمین است.
عجایب طبیعی-
علاوهبر آنچه بیان شد دو نکته دیگر را در باب وضع اختصاصی کوهشناسی آن سرزمین باید ذکر کنم اولا خط فاصل بین آبریزها
به ندرت مرتفعترین رشتههاي جبال است و نمونه آنرا در حوزه اترك و قوچان و دیگر رودخانههاي آن حدود میتوان ملاحظه
نمود یعنی رودهائی که به دریاي خزر و هریرود جاري است به جاي اینکه مسیرشان خط سیر موازي با محور سلسله جبال باشد یا به
عبارت دیگر در واديهاي گودي که میان این سلسلههاست جاري شوند و بعد در نقاطی که رشته جبال پیچ میخورد منحرف
گردند بیشتر اوقات کوهها را تقریبا بطور عمودي در مسیر اصلی خود سوراخ میکنند و طبیعت هم با این کار سوراخ و شکافهائی
در دل سنگ فراهم ساخته که خود آب نمیتوانسته است این کار را انجام دهد و این سوراخها و شکافها آثار اینکه در نتیجه فشار
آب حاصل شده باشد ظاهر نمیسازد.
و بایستی بر اثر فشار فوقالعاده و در همان بدو پیدایش این ارتفاعات پیدا شده باشد.
ورود به مشهد-
در حین عبور از صحرا دهات متعددي را پیدرپی طی کردیم از قبیل اندرکو و رزان که هردو آب فراوان و زمینهاي پهناور براي
کشت و کار داشت از مسافت دور کوههائی را میدیدم که در آن سوي مشهد واقع و به صورت سلسلههاي منقطع با قطعات تیز و
دندانهدار نمودار بود. من به چشمانم فشاري وارد و سعی نمودم از دور برق گنبد طلائی و منارههاي بارگاه امام را تماشا کنم.
رفتهرفته حایل برطرف شد و چنین مینمود که پردهاي ابریشمین را آهسته به کنار زدند سپس ابتدا برقی گذران و باز نوري بادوام
را آشکار ساخت که در نقطهاي
ص: 208
دوردست که شاید بین دوازده تا پانزده میل فاصله داشت گنبد طلائی همیدرخشید.
با آنکه هیجان من به اندازه کسانی نبود که به عزم زیارت آن اماکن مقدس از صدها و بلکه هزاران میل راه آمده بودند و با فریاد یا
علی و یا حسین ابراز مسرت میکردند و جامه میدریدند و قطعهاي از آن را چنانکه مرسوم شیعیان است بر- نزدیکترین درخت
دخیل نمیبستم باز با علاقه سرشار در انتظار دیدار آن شهر مقدس بودم که تعریفش را خوانده و بارها شنیده بودم پس مهمیز زنان
در صدد برآمدم که با حد اعلاي سرعت بیابان بین خود و آنجا را زودتر طی کنم.
تصادفی در میان همراهان-
نوباد گلدي و من از جلو میتاختیم و اسب دم- حنائی او با سرعت تمام پیش میرفت و چون صدائی از همراهانم که از دنبال
میآمدند نشنیدم نگاهی به عقب انداختم تا علت روشن شود. در فاصله دویست متري اسب گرگوري بر زمین افتاده بود و با حدت
سمها را در هوا به هم میسائید و بارش از هرسو روي زمین فراریخته بود. ارمنی بیچاره آهسته خود را از زیر اسب بیرون میکشید و
زانوهاي خود را میمالید رمضانعلی خان هم پیاده با سر و روي گردآلود در صحرا دنبال اسب خود میدوید که در جهت معکوس
در حال فرار بود و معلوم شد که اسب گرگوري در اثر خستگی و بار سنگین نتوانسته بود با سرعتی که ما میرفتیم حرکت کند و به
لغزشی با کله روي گرگوري افتاده بود.
همسفر افغانی که پیاده شده بود تا همکارش را از زیر تنه حیوان خلاص کند لگدي به سرش خورده و به زمین افتاده، ولی زود
همهچیز مرتب شد و درحالیکه همراهان آهسته حرکت میکردند من در رسیدن به مقصد شتاب نمودم. در پنج میلی شهر به پل
ساخته بودند. «1» بزرگ و درازي رسیدیم که یازده طاق داشت و بر کشفرود
صفحه 156 از 438
این پل که به نام شاه نیز شهرت دارد نسبت به آب باریک رودخانه که فقط بیست و پنج پا عرض داشت و آب کمی در آن جاري
بود خیلی بیتناسب به نظر میرسید.
دستگردهاي پل را اصلا با قلوهسنگ درشت فرش کرده بودند، اما مثل تمام
______________________________
1)- این رودخانه (کشف همان کش قدیم فارسی یعنی لاكپشت) آب مشهد و گاهی نیز قرهسو (آب سیاه) خوانده میشود. )
ص: 209
کارهاي نیک در ایران قسمت عمده آن از بین رفته است و سنگفرش وارفته فعلی را در واقع براي شکستن پا درست کردند نه
جلوگیري از آن.
مزار خواجه ربیع-
پس از طی یک میل به محل مزار خواجه ربیع آمدیم او از مقدسان و بعضیها میگویند از یاران و معلم امام رضا بود و براي آنکه
به مصاحب مقدس خود نزدیک باشد نعش او را در آنجا به خاك سپردهاند. اطراف این مزار باغی است که درختان بسیار و
دروازهاي رفیع دارد و در رواقهاي طاقدارش اطاقهاي فراوانی هست و از ظواهر کار آشکار بود که آنجا تفریحگاه عمده اهالی
مشهد است و در واقع یگانه نقطه جالبنظر حومه شهر است. چون پنداشته بودم که مسجدي هم در آنجا هست و جنبه مذهبی دارد
سعی ننمودم داخل شوم فقط عکسی از خارج برداشتم، بعدا شنیدم چون مقبره بوده است هرکس حق ورود داشته. این بناي اصلی
نیست و چنانکه کتیبه آنجا حاکی است بوسیله شاه عباس بر مزار اصلی بنا شده است و مشغول تعمیرات بودند چون در اطراف بنا
چوببست دیده میشد و استادان سرگرم جا گذاشتن کاشیهاي آبی گنبد بودند که بیشترش از بین رفته بود.
در سال 1875 مکگرگور راجع به کاشیکاري آنجا صحبت داشته و گفته است که از تمام کارهاي مشابه در ایران عالیتر است،
ولی از این کاشیها نیز مقدار کلی از بین رفته و آنچه کتیبههاي ممتاز در سابق در گرداگرد گنبد بوده اکنون فقط به صورت
قطعات مجزا درآمده است. در همان نزدیکی قبر پدر آقا محمد خان (مؤسس سلسله پادشاهی فعلی) فتحعلی خان قاجار واقع است
وي چون خصومت نادر شاه را برانگیخته بود سرش برباد رفت.
ورود به شهر مشهد-
بزودي جاده بین دیوارهاي خاکی گردآلود و خندقهاي باریک که ریخت متحد الشکل شهرهاي شرقی است به پایان رسید. حال
رشتههاي دراز دیوارهاي شهر نمایان شد و برجهاي برآمدهاي که بوسیله پرده به هم مربوط و با چاله کمعمق محصور شده بود. بعد
از عبور از دروازه که قراول ژندهپوشی زود برپا خاست و با صداي تق و تق تفنگش اظهار وجودي کرد ما نیم ساعت
ص: 210
از میان معابر خالی و بیلطف آنکه چهار پنجم شهر مغرورترین پایتخت شرقی بوده عبور نموده و پس از پیمودن خیابان یا معبر
مرکزي شهر که در فصل آینده راجع به آن باز صحبت خواهم کرد جلو درگاه کوتاهی رسیدیم که علامت دولت بریتانیا بر آن
نصب شده بود و آن نشانه اقامتگاه سرکنسول علیاحضرت ملکه (ویکتوریا) و نماینده نایب السلطنه هندوستان بوده و هنوز دقیقهاي
نگذشته بود که با سرهنگ چارلز استیوارت سلام و درود مبادله میکردیم. راه بین کارده و مشهد را هفت فرسخ اظهار داشتهاند،
ولی در واقع بیشتر از بیست و چهار میل نیست. جاده کلات به مشهد از قرار ذیل است:
.../ فرسخ/ مسافت تقریبی به میل
20 / کلات نادري به ورده 5
26 / ورده به کارده 7
24 / کارده به مشهد 8
70 / [جمع]/ 20
راههاي فرعی به کلات و برعکس کلات به درگز از طریق ارچینگان 70 میل است. قول سرهنگ والبیکر 1873 در کتاب ابرها
برفراز مشرق زمین.
و سرهنگ مکگرگور 1875 مسافرت در خراسان کلات به مشهد از طریق کانگشا و قرهطغان دو راه اختیاري هست.
سرمکگرگور 1875 مسافرتی در خراسان جلد دوم.
ص: 211
فصل هفتم مشهد
اشاره
صفحه 157 از 438
بیشک نسبت به شهرت قهرمانان و دین اقوام رعایت احترام لازم است.
گیبون (انحطاط و سقوط امپراتوري رم)
تاریخنویسان سابق مشهد-
طی نیم قرن گذشته عده زیادي از اروپائیان به مشهد رفته و راجع به این شهر اجمالا یا به تفصیل شرحهائی نوشتهاند که در میان
آنها نویسندگان انگلیسی خواه از لحاظ تعداد و یا کیفیت کار در درجه اول قرار دارند.
تا خواننده آگاه شود که براي تحصیل اطلاعات مورد علاقه «1» در این کتاب من فهرستی از نام و تألیفات ایشان را ذکر میکنم
درباره ادوار یا اشخاص به چه منابعی رجوع نماید. اگر من نیز در شمار این حضرات قرار گیرم از آن جهت نیست که قصد دارم پا
در کفش ایشان بگذارم، بلکه خدمت آنها را تکمیل کنم و حتی الامکان هم از تکرار آنچه دیگران به وجهی نیکو گفتهاند اجتناب
خواهم کرد چون معتقدم مراجعه به منابع اصلی در صورتی که مقدور باشد ترجیح بسیار دارد، ولی این کار نیز از عهده من ساخته
است که پارهاي از اشتباهات ایشان را اصلاح کنم و با بسط و شرح مطالب تا زمان حاضر در حدود امکان بر قدر و فایده سخنان
آنها بیفزایم.
______________________________
1)- رجوع شود به فصل پیشگفتار. م. )
ص: 212
در واقع استقرار نمایندگی انگلستان در مشهد خود مبدأ دوره جدیدي از تاریخ این شهر بشمار میرود.
تاریخ-
باید این نکته را «1» ( من ذیلا رئوس مطالب را درباره این شهر مقدس اجمالا شرح میدهم. نامش مشهد است (یعنی شهادتگاه
خاطرنشان ساخت که در قرن نهم میلادي نعش حضرت امام رضا امام هشتم فرزند امام موسی را که از اعاظم مقدسان بوده است در
اینجا دفن کردهاند.
به موجب روایاتی که شاید صحت آن قطعی نباشد امام رضا که در طوس میزیست و آن در پانزده میلی شهر فعلی مشهد واقع
است در اثر تحریک و حسادت مأمون فرزند هارون الرشید معروف که در مرو اقامت داشت به امر خلیفه با انگور زهرآلود مسموم
گردید. قول دیگر حاکی است که حضرت رضا در اثر مرگ طبیعی و یا نظایر آنکه در طوس قرن نهم امکان وقوع داشته وفات
یافته است.
درهرحال امام شهید را در برجی در دهکده مجاور آنجا به نام سناباد مدفون کردند. از تصادفهاي عجیب که با این موضوع جنایت
بیتناسب نیست قبر پدر خلیفه یعنی هارون الرشید نیز در همانجاست. سناباد رفتهرفته مورد توجه مؤمنان واقع و زیارتگاه شده است.
«2» . ابن بطوطه که در سال 1330 میلادي در آنجا بوده مینویسد که حرم امام وجود داشته و خیلی محل احترام بوده است
در سال 1404 میلادي دون روي گنزالس ديکلاویخو سفیر اسپانیا که به دربار تیمور در سمرقند میرفته از مشهد عبور نمود و
شرحی راجع به آنجا باقی
______________________________
1)- مشهد اسم مکان از مصدر شهادت است. )
مشهد الرضا شهري است بزرگ و پرجمعیت و داراي میوه فراوان. » : 2)- وي میگوید )
بر مزار امام گنبد بزرگی است با ضریح مزین به پارچه ابریشمین و شمعدانهاي زرین. زیر گنبد مقابل مزار امام رضا قبر خلیفه
هارون الرشید قرار گرفته که بر آن پیوسته شمعهاي روشن مینهند (این کار را اهل تسنن میکردند- مترجم) ولی هنگامی که
از « پیروان امام رضا بقصد زیارت وارد میشوند لگدي بر قبر رشید میزنند و همه دعا و نیاز خود را به مزار امام رضا نثار میکنند
این شرح استنباط میشود که مشهد در قرن چهارم متساویا زیارتگاه اهل شیعه و سنت بوده است.
ص: 213
شاهرخ جوانترین فرزند تیمور آرامگاه امام را نیک بیاراست و همسرش گوهرشاد در جوار حرم مسجدي بنا نهاد. .«1» گذاشت
با تأسیس پادشاهی خاندان صفوي در آغاز قرن شانزدهم است که مشهد به صورت فعلی شهرت جهانی یافته است از لحاظ صفویه
که مذهب شیعه را آئین ملی قرار داده بودند و صاحبان جدید تختوتاج ایران بودند ضرورت فراوان داشت که راه سفر و خروج
«2» سرمایه را از جانب مکه به سوي مشهد برگردانند و آنجا را محل توجه و زیارتگاه کلیه اهل تشیع قرار دهند همچنانکه یربعام
برپا ساخته بود که توجه زائران یهود را از بیت المقدس منحرف سازد، به همین «3» ( غارهاي زرین را در دان و بیت ایل (خانه خدا
نحو شاه اسماعیل و شاه طهماسب و شاه عباس بارگاه امام رضا را از شکوه و ثروت سرشار نمودند و خود نیز به زیارت آنجا رفته و
و آن را به صورت کعبه عالم ایرانی درآوردند. هرچند که آنجا بههیچوجه از جمله «4» . گاهی در مشهد اقامت میکردند
بارگاههاي درجه اول جهان شیعه نیست، زیراکه حضرت علی داماد پیغمبر که بنابر طریقت شیعه جانشین بلافصل او و مولاي متقیان
صفحه 158 از 438
است و فرزندش امام حسین شهید از لحاظ حرمت حتی بر امام رضا رجحان دارند.
ازاینرو مزار آنها در نجف یا مشهد حضرت علی و کربلا نزدیک فرات از بارگاه امام رضا در مشهد شأن والاتري دارند، ولی
نجف و کربلا هردو در قلمرو عثمانی واقع شدهاند که بیگانهاند و دور از آئین وطنپرستی زایرین است که در ضمن نثار علاقه و
ایمان خویش در آن اماکن مقدس از این عشق و علاقه هم بیتاب نباشند که دعاهاي خود را در سرزمین ایران نثار کانون مذهبی
آنجا ننمایند و ضریح
______________________________
1)- حضرت رضا در حرمی بزرگ و مقبرهاي وسیع مدفون است که با بافتههاي سیمین پوشیده شده و به مناسبت مزار امام این شهر )
همواره پر از زایرین است و هر سال عدهاي از ایشان به آنجا میآیند.
«. در ورود به مشهد زوار پیاده میشوند و خاك میبوسند و میپندارند که به ارض مقدس رسیدهاند »
Jeroboam-(2)
Bethel ,Dan-(3)
4)- میگویند شاه عباس براي ابراز علاقه شخصی به اتفاق ندیمان یکبار از اصفهان تا مشهد پیاده رفته و منجمباشی درباري آن )
مسافت را با نخ اندازهگیري و جمع آن را 199 فرسخ و جزئی قلمداد کرده است.
ص: 214
ولی در نتیجه وضع جغرافیائی و مجاورت بسیار با مرز توران، مشهد پیوسته در معرض تاختوتاز و .«1» مطهر امام رضا را نبوسند
تهاجم بوده و مثل دیگر شهرهاي سرحدي خراسان تاریخ آشفته و پرماجرا داشته است.
در زمان پادشاهی شاه عباس ( 1587 میلادي) مشهد یک بار از ناحیه ازبکها تسخیر گردیده و در موقع حمله محمود افغان صدمه
«2» بسیار دیده است، ولی در عهد نادر شاه فاتح با وجود آنکه وي بعد از احراز مقام شاهی سعی نمود مذهب شیعه را مطرود سازد
باز رونق و آبادانی آن تجدید گردید، زیراکه نادر غالبا در مشهد اقامت مینمود و به تعمیر بارگاه امام رضا و آراستگی آن
پرداخت و براي خود و پسرش که بعدا بواسطه حسادت او را کور کرد قبري ساخته بود.
پس از مرگ نادر مشهد در دست نواده کور او شاهرخ باقی ماند و در زمان حکومت سستبنیادش بواسطه تاختوتاز سالانه ازبکها
جمعیت آنجا از 60 هزار به 20 هزار تقلیل یافت تا در خاتمه قرن مزبور آقا محمد خان قاجار با قساوت بسیار شاهرخ را زجرکش
کرد. در قرن حاضر هم مشهد چندین دفعه بر ضد حکومت مرکزي شورش نمود، بیشتر از آن جهت که این شهر نسبت به خاندان
قاجار تنفر و انزجار داشت و بیش از یکبار هم دولت به لشکرکشی در آن حدود ناچار گردید، ولی اینک در ردیف سایر نقاط
ایران در ید اقتدار ناصر الدین شاه تابع و تسلیم است.
اندازه و نقشه شهر-
مشهد مانند شهرهاي دیگر نسبتا معتبر شرق با دیوار گلی محصور است و در فواصل معینی برجهاي گلی دارد، دیوارها در قسمت
تحتانی نه پا و در بالا چهار پا قطر داشته و بعلاوه سنگري که یک پا ضخامت آن بوده و فعلا
______________________________
1)- من از سادات شیعه در کربلا پرسیدم که از لحاظ آنها اهمیت اماکن مقدس مذهبی بر چه پایه است که بشرح ذیل جواب )
دادند: 1- مکه 2- مدینه 3- نجف 4- کربلا 5- کاظمین 6- مشهد 7- سامره در کنار دجله 8- قم. هر شیعه ایرانی بعد از کربلا
مشهد را قرار میدهد. زائران حج صاحب عنوان حاجی و زائران کربلا و مشهد، کربلائی و مشهدي میشوند.
2)- نقشه ترویج مذهب تسنن بوسیله نادر شاه از لحاظ سیاسی بود وي میخواست بدان وسیله مسلمانهاي جهان را از تبریز تا دهلی )
زیر لواي فرمانرواي واحدي جمع کند.
ص: 215
بکلی خراب است. سابقا در پائین سنگرها گودال بود و با سنگرهاي کوتاهتري که در پیشرفتگی دیوار خارجی ساخته بودند و
خندق عریضی هم بعد از آن بود، اما عادت اهمال و سهلانگاري، این بناهاي مختص آن دیار را نیز به ویرانه مبدل ساخته و در
خیلی از جاها تشخیص آنها دور از امکان است.
محیط دیوارها را به تفاوت از چهار و چهار و نیم تا شش میل گفتهاند، اما بواسطه وضع آشفتهاي که دارند اندازهگیري بسیار دشوار
- این دیوارها پنج دروازه دارد 1- بالا خیابان 2- پائین خیابان- این دو خیابان در دو انتهاي معبر اصلی واقع شدهاند- 3 .«1» است
دروازه نوغان 4- عیدگاه 5- سراب.
ارگ شهر که مشاهداتم را راجع به آن در اینجا بیان میکنم نزدیک دیوار جنوب غربی است.
خیابان-
چیز عمده دیگري که علاوهبر عمارات مقدس در مشهد هست که در فکر ایرانیها قرب و منزلت بسیار دارد و آنجا را از سایر
صفحه 159 از 438
شهرهاي شرقی ممتاز میسازد وجود خیابانی مستقیم است که درازي آن تقریبا یک میل و سه چهارم میل است و شمال غربی شهر
را به جنوب شرقی مربوط میکند و فقط در وسط بواسطه چهار بناي مقدس که خیلی قابل ملاحظهاند قطع میشود.
آنجا خیابان (یا بولوار) نام دارد و در نظر اهل شرق عین شانزهلیزه باشکوه و جلال مینماید. در میان آن کانالی هست و یا چنانکه
میتوان نامید گودال کثیفی است با لبه آجري که عرض آن دوازده پا است و پلهاي سست براي عبور اهالی ساخته و الواري بر
روي آن نهادهاند.
میگویند که لبه کانال و کف خیابان و پلها در سابق با سنگ ساخته شده بود. آب این کانال، هم براي آشامیدن و هم مصرف
شستشو و هم رختشوئی است
______________________________
1)- نقشه مکگرگور (در جلد اول کتاب او) که سرهنگ دولماژ آن را تهیه کرده تنها نقشهایست که من اطلاع دارم و آن کاملا )
صحیح نیست. ایستویک که گرداگرد دیوارها را سواره طی نموده و نقشه شهر را شرح داده است گویا با اشتباه حیرتآوري مبدأ
محیط را معکوس یعنی شمال را جنوب و مشرق را مغرب قلمداد کرده است.
ص: 216
و گودال بمنزله مخزن لاشه حیوانات و فاضلاب به کار میرود. در دو سمت آن به صورت نامرتبی درخت چنار و توت و نارون و
و در دو طرف درختان «1» بید کاشتهاند. خیابان چالههاي بسیار دارد که بیشتر آنها از چندین سال پیش مانده و فراموش شده است
پیادهرو و سپس دکانهاي بازار است که بسیار جالبتوجه است، عرض سراسر خیابان تقریبا هشتاد پاست.
خیابان در ساعات پرمشغله روز بقدري جمعیت دارد که انسان اگر سوار هم باشد فقط با سرعت پیادهها میتواند عبور کند، اگرچه
یک نفر هم از جلو راه باز کند و چنین به نظر میرسد که همگی باهم جیغ و فریاد میکشند. مردم از هر طبقه و دسته و ملتی
مخلوطاند در یک طرف قیافه باوقار ملا که عمامه سفید بر سر دارد و درویش که از فرقه دیگر است و بازرگان تنومند و زوار با
چهره فرسوده از رنج سفر و لباس مندرس و سید مغرور با عمامه سبز و سنی ترسو که جرأت نموده است به کانون دشمن قدم
بگذارد، افغانهاي سیاه چهره و اوزبکهاي خوشقیافه و عربهاي ثروتمند و بومیهاي بیتمدن و تجار هندي و زاهدان قفقازي و
ترك و تاتار و مغول و تاجیک و خلاصه کلام مردمی از هر رنگ و نژاد شرق که به زبانهاي متعدد و مختلف حرف میزنند.
کانولی و فریه و وامبري و اودونوان بقدري راجع به این عده انبوه درهم و برهم خیابان شرح و بسط وافی دادهاند که من قصد
رقابت با ایشان را ندارم شاید تازهترین اقدام که در زمان من در خیابان میشده است نصب تیرهاي چراغ در فاصلههاي پنجاه متري
از طرف والی خراسان بوده است.
گذري به قبرستان شهر-
بعد از خیابان وارد کوچه و پسکوچههاي پرپیچ و خم معمولی میشویم و در میان دیوارهاي گلی راه خود را دنبال میکنیم و به
گوشه- هاي عجیبی برمیخوریم که بنبست مینماید اما گاهی به ته بازار و زمانی به میدان باز که انبار زباله و آشغال است منتهی
میشود.
خانه ثروتمندان با دیوار بلند محصور شده و طبقه فقیر در آلونکهائی زندگی
______________________________
1)- یکی از نویسندگان گفته است که در خیابان اصلا نخل کاشته بودند، ولی این مطلب به نظر من باورکردنی نیست اودونوان )
سخت اشتباه کرده بود که نوشت عرض خیابان 200 پاست.
ص: 217
میکنند که درب کوتاهی دارد و گاهی ارتفاع آن از سطح خیابان هم پایینتر است سپس ناگهان به محوطه وسیعی وارد میشویم
که در کف آن برآمدگیهاي نامرتبی هست که قطعه سنگی روي آنها جلب توجه میکند.
این یکی از قبرستانهائی است که اهل دین براي قطعه کوچکی از آن مبلغ سرشاري میپردازند و اجسادي را که گاهی از صدها
فرسخ آوردهاند در آنجا به خاك میسپارند.
در همان نزدیکی سنگتراشان مشغول تراش سنگهاي زبر و خشن هستند که از اطراف وارد میکنند و بر آن آیاتی از قرآن یا
یادبودهائی راجع به شخص متوفی و یا مختصري از شرح حال او را منقور میسازند و هیچ قبري هم دائمی نیست و نعشی نیست که
قابل انتقال نباشد چون تأمین درآمد بارگاه امام و همچنین وسعت محدود آنجا ایجاب میکند که به محض اینکه قبري کهنه شود و
فروریزد نعش تازهاي در همانجا دفن کنند و گاهی نیز روي قبرها سایبان سفید کوچکی دیده میشود که در زیر آن ملاهائی از
طرف دوستان و منسوبان براي آمرزش روح اموات دعا و قرآن میخوانند.
بهداري مشهد-
با وجود کثرت این قبرستانها که در نگاهداري آنها هیچ- گونه قواعد بهداشتی مطلقا رعایت نمیشود با وجود ازدحام جمعیت که
صفحه 160 از 438
همواره در این شهرند و حوضهاي متعدد و کثیفی که دارد باز حد متوسط بهداري آنجا از بسیاري از شهرهاي ایران بالاتر است و
با آنکه با تهران عرض جغرافیائی واحدي دارد پستترین ناحیه آن ( 3100 پا در مقابل 3800 پا) حد واسط درجه گرما پایینتر و
میزان تلفات جانی هم کمتر است.
خانیکف این مصونیت آنرا به وضع جغرافیائی این شهر که بر شیب کوهستانی واقع شده است نسبت میدهد که مانع نفوذ بادهاي
خفقانآور صحراست. آب مشهد آلوده و براي شرب زیانآور است، زیراکه داراي مواد آهکی و رسوبی است.
ص: 218
218 من شبی تیغ صورتتراشی خود را در جام آب گذاشتم صبح روز بعد مثل پوکه فشنگ سیاه شده بود. ایران و قضیه ایران ج 1
برجهاي بادگیر و اطاق نگهبان - ..... ص : 218
برجهاي بادگیر و اطاق نگهبان-
بر روي بامها بادگیرها جالبتوجه است و آن در شهرهاي ساحلی خلیج فارس هم زیاد دیده میشود. اصولی که در ساختن آن
رعایت میشود این است که برج چهارگوش بلندي روي بام میسازند که سقف آن پوشیده است، ولی از چهار طرف روزنه دارد
که از آنها هوا داخل و به اطاق پایین که اهل خانه در فصل گرما سکونت دارند وارد میشود و بدین وسیله در آنجا هواي خنک
دائمی هست در نقاط گرمتر در جنوب به جاي اطاق سرداب دارند.
یک اختصاص برجسته دیگر مشهد تعداد زیاد قراولخانه است که در سراسر شهر پراکنده است و در آن دستههاي نگهبانی از لشکر
پیاده آمادهاند.
این بناها برحسب معمول شامل یک رواق کوتاه با اطاق قراول در عقب آن است.
تفنگها که معمولا سرپر است در جلو قراولخانه ردیف گذاشته شده و همینکه مسافري اروپائی از آنجا عبور کند سربازي وارفته
در جامه آبیرنگ با کلاه پوستی جقهدار که ظاهرا در داخل اطاق در حال استراحت بوده زود برمیخیزد و با صداي تغتغ
مخصوص یکی از این تفنگها را برمیدارد و پیشفنگ میکند سپس آن را به جاي خود میگذارد و باز به استراحت میپردازد.
بناهاي مقدس-
اشاره
مکگرگور در سال 1875 درست خاطرنشان ساخت که آثار کمی در این شهر هست که مایه ترغیب سفر به آنجا شود و یا اگر
توفیق سفر دست داد اقامتی طولانی را ایجاب نماید. فقط یک بناي بسیار دیدنی هست و آن بارگاه امام رضا است که آن را نیز
اروپائیان اجازه تماشا ندارند مگر با احتمال خطر که منافی احتیاط و دوراندیشی است و به راستی که موجب نهایت برآشفتگی
است که انسان از راه خیابان پیش میرود و ناگهان راه را بوسیله طاقی مسدود مییابد که در وسط دیواري است که گرداگرد
بناهاي مقدس را محصور و آن را
ص: 219
از نظر عیسویان با همان صلابتی مستور ساخته است که ریسمان آرون بین زندگان و اموات حایل است. ولی از توضیحاتی که
بعضی از اروپائیان که آنجا را دیدهاند باقی گذاشته و با شرحی که خود مسلمین درباره آن نوشتهاند و گفتهاند میتوانیم نظریه
صحیحی راجع به آن اتخاذ کنیم.
-1 بست-
وصل به طاقنما که ساعتی هم اروپائی در بالاي آن نصب شده است تا صد متر یا بیشتر راهرو از میان بازار پرازدحامی تا دروازه
مسجد امتداد دارد. در این فاصله محدود حداکثر جمعیت گرد آمدهاند و چنین مینماید که حد اعلاي خرید و فروش هم اینجا در
جریان است. زواري که در داخل این محوطه اقامت دارند میتوانند تمام وسایل زندگانی را در همانجا خریداري کنند. بعلاوه
سوغات سفر هم از هر سو نظرشان را جلب میکند از قبیل مصنوعات خود مشهد و اسباب دعا و جواهرات کمبها و فیروزه که
عباراتی از قرآن بر آن حک شده است، اما عمدهترین اختصاص که راجع به این محوطه متوازي الاضلاع هست آن است که جزو
آستانه است و خاکش مقدس محسوب میشود، ازاینرو پناهگاهی غیرقابل تجاوز یا بست براي هر فرد خلافکاري است که بتواند
به آن حریم داخل شود.
بعضی از نویسندگان نقل کردهاند که حتی عیسویان و یهودیان و گبرها نیز میتوانند با همین قصد از آن استفاده نمایند، اما دیگران
این مطلب را انکار دارند ولی براي هر مسلمانی که مورد تعقیب باشد نقطه مصونی است و از آن پناهگاه میتواند با
.«1» تعقیبکنندگان مذاکره و راجع به میزان تنخواه در صورتی که از آنجا قصد خروج داشته باشد توافق حاصل کند
صفحه 161 از 438
______________________________
1)- در ایران بستنشینی با آنکه دلیلش معلوم نیست ظاهرا در سه محل مقدور است. )
اول در بناهاي مقدس یا مساجد (نظیر هلال محراب سایبان یهود) دوم در اصطبلها و بر دم اسبهاي ارباب یا سلطان یا افراد خانواده
سلطنتی. سوم در جوار توپخانه مانند میدان توپخانه تهران بخصوص دربر گرفتن توپ بزرگی که در بیرون قصر است. شاردن (چاپ
لانگله جلد هفتم) مینویسد که در قرن پیش بست در مزار مقدسان بزرگ و دروازه قصر همایون در اصفهان و در آشپزخانه و
اصطبل پادشاه هم مرسوم بوده است. انتخاب اصطبل شاه براي پناهگاه خاص شاید بمناسبت توجه سرشاري بود که در آن سرزمین
انواع اسبهاي اصیل و سوارکاران ماهر به این قسمت از دستگاه سلطنتی مبذول میداشتند
ص: 220
فکر بست نشستن البته با ساختمان دماغی شرقی بیتناسب نیست و این امر نباید مایه تعجب حقارتآمیز خواننده انگلیسی شود،
و «2» بین پل برادران سیاهپوست «1» زیراکه در کشور و پایتخت خود ما هم پناهگاه مشابهی براي وامداران در محله الساشیا
ساختمان عدلیه هست که مبناي مذهبی داشته و روزگاري حریم افراد دومینیکن یا برادران سیاهپوست بوده است محوطه بست
بیشک و شبهه جزو آستانه امام است و هرگاه حیوانی درون آن پا بگذارد بیدرنگ به دست متولیان مصادره میشود.
-2 صحن-
در انتهاي بازار بست طاق رفیعی است که از دیوارههاي طرفین بلندتر است و به صحن یا حیاط اصلی ابنیه مقدس منتهی میگردد و
آن محوطه شریفی است به شکل مستطیل به ابعاد 150 در 75 یارد و در آن سنگ قبور درگذشتگان ثروتمند دیده میشود. همان
کسانی که قدرت مالی کافی براي خریدن چنین نقطه ممتازي داشتهاند. در اطراف این حیاط غرفههائی دو طبقه و در مرکز آن
ساختمانی هشت- گوشه کوچک (سقاخانه) هست که بام طلائی دارد و حفاظ چشمهایست که از کانال اصلی میآید با مجرائی
سنگی که شاه عباس بانی آن بوده است، آب این چشمه براي وضو گرفتن زائرین در هنگام ورود است.
______________________________
- در ایران مثلی هست که میگویند هرکس به حرمت پناهگاه اسبی تخطی کند هیچ وقت این اسبسوار خود را در جنگ به
پیروزي نمیرساند. ملکم در تاریخ خود جلد دوم به یک نسخه خطی فارسی استناد کرده است که تمام بدبختیهاي نادر میرزا
نواده نادر شاه از آن ناشی شده بوده است که یکی از افراد فراري را که به اصطبل شاهی پناه آورده بود به قتل رسانید.
در آن نسخه خطی این مطالب جالبتوجه هم مندرج بوده است: پادشاه یا اربابی که مجرمی به اصطبل او پناهنده میشود باید تا
وقتی که متهم آنجاست شام و ناهارش را بدهد میتوان او را قبل از ورود یا بعد از خروج از آنجا نابود کرد، ولی غلامی که ارباب
خود را کشته باشد تا موقعی که در پناهگاه است نمیتوان به او دست زد. محل مصون جوار کله اسب است و اگر سر اسب در
فضاي آزاد به افسار بند شده باشد مرد پناهنده باید کلگی اسب را در دست بگیرد. بعدها دم اسب با وجود خطر بیشتري که در
بردارد به همان اندازه سر وسیله پناهندگی قرار گرفت.
Alsatia-(1)
Black Friars-(2)
ص: 221
چهار سمت دیوارها بین شاهنشین و فراز آن با کاشیهائی آبی پوشیده شده و در میان هریک از آنها ایوان عظیم با طاق رفیعی است
به شکل مربع مستطیل که مختص ساختمان سبک معماري اسلامی در آسیاي مرکزي است. این طاقها با کاشیهاي بزرگ آرایش
یافته و آیات قرآن با خط کوفی بر آن منقوش است. در ایوان جنوبی کتیبهاي هست حاکی از اینکه شاه عباس ثانی در سنه 1059 ه.
ق. آن را ساخته و خطوط کوفی ایوانهاي دیگر بنابر منبع خبر مشابهاي در سال 1262 ه. ق.
اضافه شده است. در رأس ایوان غربی غرفهایست که ایستویک بدون مطالعه کافی اظهار داشته است که از جنس عاج است و مؤذن
از آنجا اهل نماز را به عبادت فرامیخواند. از ایوان شرقی به زیارتگاه اصلی وارد میشوند و اختصاص عمده آن این است که
قسمت فوقانیاش روکش طلا دارد و کتیبه بالاي آن حاکی است که در عهد شاه سلطان حسین در سال 1085 ه. ق. به اتمام رسیده
است.
به غنیمت آورده بود «1» اشعار دیگر ناظر بر این است که آن را نادر شاه در سال 1145 ه. ق. با طلا که از هندوستان و مغول کبیر
مطلا ساخت. صحن داراي دو مناره است که بنابر کتیبهها و مطابق آنچه خودم از بام بازار واقع در درون بست دیدم به نظر نمیرسد
که نسبت به دروازه اصلی وضع یکسان و همانند داشته باشند.
مناره قدیمیتر که شاه عباس یا شاه طهماسب ساخته بر بالاي خود مزار امام واقع است. وقتی که در سال 1834 فریزر در سفر دوم
خود در آنجا بود این مناره بقدري تکان خورده و یا لطمه دیده بود که از بیم خطر سقوط آن را فرو ریختند و دوباره ساختند. مناره
دوم را که بزرگتر است نادر شاه ساخته و از عقب دروازه مقابل بالا رفته است. قسمت فوقانی این منارهها از صفحات برنجی مطلا
صفحه 162 از 438
پوشیده شده و غرفهاي قفسمانند که سبک متداول ایرانی است بر آن واقع گردیده و هنگامی که خورشید تابان است از دور چون
ستونی از آتش مینماید.
______________________________
1)- منظور محمد شاه گورکانی پادشاه هند است که از نادر شاه شکست یافت. م. )
ص: 222
-3 حرم امام رضا (ع)-
را با تأمل به کار « جاویدان » اکنون به عالیترین مایه مباهات سراسر آستانه یعنی حرم و مزار امام جاویدان میرسیم. من کلمه
میبرم، از این لحاظ که بارگاه امام و آن دستگاه وسیع حاکی است که حضرت امام- رضا (ع) وجودي ابدي است و به استدعاي
بهطوري که خطاب میشود میزبان همه مهمانان خویش است و نه تنها غذاي ««1» حضرت » زائرینش پاسخهاي اعجازآمیز میدهد و
جسمانی ایشان را تا وقتی که در قلمرو او به سر میبرند اعطاء مینماید، بلکه دعاهاي آنها را نیز اجابت میفرماید و نیازهاي باطنی
ایشان را برآورده میسازد.
هریک از زوار میتواند با حضرت رازونیاز کند و صدقات خود را به خدام بدهد و انتظار برآورد حاجات و معجزاتی داشته باشد.
گاهی همهجا را شایعه فرا- میگیرد که حضرت معجزهاي کرده است به این معنی که افلیجی به راه افتاده و کوري بینا شده و
.«2» معجزات دیگري از این قبیل از منبع فیاض امام وقوع یافته است
در صحن اطراف مزار و بر کف مرمري آن قالی گستردهاند و در بالاي آن در ارتفاع هفتاد و هفت پا گنبد اصلی تعبیه شده است
زایر تازهوارد با دیدن آن متوجه میشود که به نقطه مقدس «3» که شکوه بسیار به آن مکان می- دهد. قسمت بیرونی آن مطلاست
قدم نهاده است و چشمان فرسودهاش از نور شادي میدرخشد.
______________________________
آورده است. م His Highness¬ معادل عنوان انگلیسی « حضرت » 1)- در اینجا نویسنده براي )
2)- این کار تازگی ندارد چون دویست سال پیش نیز سیاح فرانسوي بابا سنسون موضوع را تعریف و بیپروا عین داستان را تجزیه )
و تحلیل نموده و نیز گفته است که شاه عباس با تمهید چند معجزه ساختگی بر شهرت آنجا افزوده است و براي مزار امام رضا (ع)
قدرت و منزلت فراوان قائل بوده است.
بسیاري از ایرانیان سرشناس وصیت کردهاند که در حرم حضرت مدفون شوند و متروکات بسیار گرانبها وقف آنجا میشود.
نادر شاه معجزههاي ساختگی را بسیار زشت میشمرده (رجوع شود به کتاب تاریخ ایران تألیف سرجان ملکم).
3)- شرح جالبتوجهی در سفرنامه شاردن دیده میشود که خود او در دوره پادشاهی شاه سلیمان در اصفهان بود ( 1672 ) و به )
زرگرخانه شاهی رفت تا شاهد ساختن صفحات مطلاي گنبد باشد که در همان اوان بواسطه زلزله خراب شده بود. وي میگوید که
این صفحات برنجی بود نه مسی به اندازه ده اینچ عرض و 16 اینچ طول و ضخامتش دو برابر سکه دو کرونی انگلیسی است.
در زیر آن دو میله 3 اینچ پهنا که بطور متقاطع با ساروج زیر آن الصاق شده بود و به جاي میلهها آهنی براي استحکام کاشیها به
کار میرفته. قسمت رو مطلا و به قدري ضخیم بود که یکپارچه طلا مینمود و هر کاشی سه دوکا وزن داشت و یک چهارم آن
از طلا بود.
ص: 223
دیوارهاي حرم با کاشیهاي مرقع آراسته شده است و روي آنها را نیز با خط درشت نسخ نوشتهاند. زمزمه صداها سراسر بنا را
فرامیگیرد، زیراکه خدام امام با صداي رسا تلاوت قرآن مینمایند و سادات دعا میخوانند و ملاهاي آزمند به تازهواردها خدمت
خویش را عرضه میدارند. در چنین وضع و حالی وجد و شادمانی زوار حد و حصري ندارد، زیراکه بعد از ماهها رنج و حرمان در
محیط و سامانی که پاك خشک و خالی بود اینک سنگهاي مرمر حرم و کاشیکاري عالی و نقره و طلا و جواهرات و هدایاي
گرانبهاي آستانه چشمانش را خیره میسازد. وامبري که شخصا آنجا را دیده است مینویسد: بارگاه امام (ع) که از داخل و خارج
طلاپوش است و بیچون و چرا غنیترین مزار در سراسر جهان اسلامی است هرچند که از اوان ساختمان تاکنون چندین بار غارت
گنبدها و برجها و قسمتهاي مزین داخلی هنوز گنجینه سرشاري دربر دارند. بر دیوارها جواهراتی نایاب نصب «1» شده است
گردیده از یک طرف جقه الماس و شمشیر و سپري جواهرنشان هست و همچنین دستبندهاي قیمتی قدیمی و چهل چراغهاي
بزرگ و گردنبندهاي بسیار ذيقیمت.
زایر زاهد در حین ورود سر خضوع و طاعت تا زمین فرود میآورد پیش از آنکه به ضریح دسترسی یابد.
-«2» ( ضریح امام (ع
در دورههاي مختلف مقبره امام رضا (ع) ضریح طلا یا نقره و یا فلزي داشته است ضریح طلا مربوط به زمان شاه طهماسب بوده،
صفحه 163 از 438
ولی نواده نادر شاه مقداري از آن را به یغما برده ضریح فلزي را خود نادر شاه اهداء کرده
______________________________
1)- چند تن که میبایستی خود بیشتر از دیگران حافظ بارگاه امام باشند در ربودن قسمتی از اموال آستانه کوشیدهاند و بدترین )
ایشان فرزند شاهرخ نابینا نواده نادر شاه بود که خود او در بزرگداشت و آراستن آن کوشش فراوان داشت و از تصاحب اشیاء
/ قیمتی دریغ ننمودند. نصر اللّه میرزا به ضریح مطلا دستبرد زد و نادر میرزا قبه طلائی بزرگ را که 420 پوند (هر پوند مساوي 59
453 گرم است. م.) وزن داشت از سر گنبد غارت کرد و هردو برادر بیپروا چراغها و فرشها و بسا چیزهاي دیگر را از درون حرم
ربودند.
نوشته است. م. Prophet¬ 2)- نویسنده اشتباها پیغمبر )
ص: 224
است. مقبره سه در دارد، یکی نقرهاي دیگري با روپوش طلا و جواهرنشان که هدیه فتحعلی شاه است.
سوم با فرشی پوشیده شده است که بر آن مروارید دوختهاند. در گرداگرد ضریح لوحههاي چوبی و نقرهاي حاوي زیارتنامه و
کتیبه است و پیرامون هریک چند تن یا خود به خواندن دعا مشغولاند یا آنکه سردسته عدهاي از زوار میخواند تکرار میکنند. و
این کار گاهی توأم با ندبه و زاري است و چنین مینماید که زائرین سعی دارند به نحو اتم در آخرت مشمول آمرزش شوند و به
راستی که منظرهاي والا و دیدنی است که چگونه این فرزندان خام و خشن آسیا با نهایت اخلاص درهاي منبتکاري و سنگفرش
و بخصوص قفل بزرگ را که بر در آن آویزان است میبوسند. ملاها از هر سو در میان زوار با زور و فشار راه میجویند و دست از
طلب برنمیدارند مگر آنکه مطلوب خود را به چنگ آورند. هنگامی که مرد زایر در حال جذبه و شور رو به مزار اندكاندك به
شده است که آن را در زیر « مشهدي » عقب گام برمیدارد و سرانجام از صحن خارج میشود آنگاه صاحب عنوان قرین مباهات
مهر نام و یا بر سنگ قبر خویش ثبت و درهرحال پیوسته این عنوان را در جلو اسم خود قید میکند.
مقبرههاي دیگر-
با وجد و حالی که از زیارت مزار حضرت حاصل شده است شاید زوار دیگر التفات وافی براي دیدار گور هارون الرشید معروف
ندارند که در همان نزدیکی در مقبرهاي سنگی است و شاید هم چندان به فکر قبر عباس میرزا فرزند- فتحعلی شاه و جد پادشاه
فعلی نخواهد افتاد که در زیر همان سقف مقدس واقع شده است و البته قبرهاي دیگر هم بعدا افزوده شده است که اهمیت چندانی
ندارند و میتوان از ذکر آنها درگذشت.
اروپائیانی که بارگاه امام رضا (ع) را دیدهاند.-
اکنون من به رفع اشتباه رایجی میپردازم که از لحاظ حفظ حقیقت بیانش ضرورت دارد. این اشتباه را آقاي ایستویک در سال
1862 اساس نهاده همان موقعی که مدعی شد که وي یگانه اروپاییی بوده که حرم را در مشهد دیده است و بدون تردید تنها
اروپاییی است
ص: 225
که به آنجا داخل شده و این موضوع را دایرة المعارف بریتانیا با آبوتاب فراوان تکرار و درج نموده است چنانکه مینویسد (رجوع
شود به شرح آن درباره مشهد) ایستویک یگانه اروپائی است که قبل از اودونوان که تا صحن هم راه یافته بود به آنجا رفته است.
این هردو ادعا بیمورد است. پیش از دوره ایستویک در سال 1822 فریزر به صحن و حتی حرم وارد شد و پس از آنکه بیش از
یکبار به دیانت اسلام اعتراف و به جناب ملا وانمود کرد که قبول اسلام نموده بود (که از شخصی مثل او خیلی بعید بوده است)
اجازه یافت که دو روز هم در یکی از حجرههاي فوقانی صحن اقامت و نقشهاي از وضع درونی آن تهیه کند. کانولی در 1830 تمام
حجرههاي حرم را بازدید نموده و فقط از زیارت خود بارگاه بازمانده است و هرروز هم به صحن میرفته و با آنکه او را شناخته
بودند صدمهاي به وي نرسیده است.
برنز در سال 1834 در بازگشت از سفر بخارا به آستانه وارد شد و صلاح ندید که جلوتر برود و حزم او بر حس کنجکاوياش غلبه
نمود. فریزر نیز همین کار را کرد و همچنین در مراجعت به مشهد در سال 1834 بعد از آنکه شهر بوسیله نیروي عباس میرزا که چند
نفر افسر انگلیسی در میان آنها بودند اشغال شد او ملاحظه نمود که درون صحن براي ورود همه اروپائیان آزاد بود، ولی احتیاج تام
به تعمیر داشت که بعدا انجام دادند. همه این وقایع قبل از مسافرت ایستویک اتفاق افتاد اما با نهایت تعجب ملاحظه میشود که
خود ایستویک داخل حرم یا صحن نشده است که افراد محتاطتر از او قبلا رفته بودند. او را متولیباشی آستانه از در عقب به یکی از
حجرههاي فوقانی که در اطراف صحن است برد و از آنجا ناظر جریانات پایین شد.
بعد، دوره اودونوان میرسد و ملاحظه میشود که در سال 1863 وامبري که با اقدام شهامتآمیزي در جامه درویش به بخارا و
سمرقند رفته بود به حرم و صحن راه یافت در همان کسوتی که مدتی با موفقیت بر تن داشت. در همین موقع
ص: 226
صفحه 164 از 438
و کارخانه باروتسازي حومه مشهد را اداره میکرد با التفات حسام «1» سرهنگ دولماج که افسري انگلیسی در خدمت شاه بود
السلطنه والی خراسان به قسمتهاي درونی راه یافت و سرانجام درباره اودونوان به سال 1880 ملاحظه میشود که به صحن وارد
نشده بود و مدعی است که از درگاه بیرونی به محوطه چهارگوش نظري انداخته بوده است.
این کاري درخشان بود که گمان میکنم درحالحاضر خطري ندارد.
یک فرد اروپائی که بتواند خود را به محوطه بست برساند بخصوص اگر از راهی غیر از دو مدخل اصلی وارد شده باشد میتواند
بدون اشکال به دروازههاي صحن برسد، هرچند که شاید مردم بر او خیره شوند یا او را تعقیب کنند و یا احاطهاش نمایند.
اما با احتمال قوي مورد صدمه واقع نخواهد شد. ولی اگر به قسمتهاي صحن پا بگذارد قضیه کاملا فرق خواهد کرد و من در زمره
کسانی هستم که تصور میکنند در این مورد ممکن است تعصب شرقیها مایه فتنه شود. نه تنها از نظر صلاح شخصی بلکه از لحاظ
نام و نشان ملی خود که ممکن است بواسطه بازداشت لطمهدار شود براي هر بیگانه کار جنونآمیزي است که چنین اقدامی بکند.
مرا از بالاي بام بازار تا حدودي جلو بردند که گمان میکنم درون بست بوده و از آنجا میتوانستم اماکن مقدس را درست تماشا
کنم و تا صد و بلکه هشتاد متري مسجد گوهرشاد که در جوار حرم حضرت است و موضوع گفتار بعديام خواهد بود رسیده بودم.
تنها وجه امتیازي که میتوانم براي خود برشمارم تا حدودي که اطلاعات خودم حکم میکند این است که اولین عضو پارلمان
انگلستان بودم که در چهاردیواري مشهد وارد شدم.
مسجد گوهرشاد-
در این مسجد در کنار حرم امام رضا و نسبت به آن اریب واقع شده است و مثل مسجد دیگر حیاط وسیع و حجرههاي دو طبقه در
اطراف دارد و ایوانهائی که با کاشیهاي ساده مفروش است و منارههاي گرد کاشیکاري دارد
______________________________
1)- سرهنگ (سابقا دکتر) دولماج که در جنگ کریمه یکی از جراحان بود از آنجا به ایران رفت و به خدمت محمد شاه داخل )
شد، سپس در تهران وفات یافت.
ص: 227
در بناي اصلی کتیبهاي حاکی است که شاهرخ در سال 821 هجري قمري آن را ساخته و کتیبه مشابهی در ایوان جنوبی ساختمان
آن را به شاه سلطان حسین در سال 1087 ه. ق. نسبت میدهد. فریزر که آنجا را دیده بود نوشته است این مسجد زیباترین و
عالیترین مسجدي بود که تا آن وقت در ایران دیده بوده. وامبري راجع به طاق اصلی آن نوشته است:
مدتی طول کشید تا توانستم اظهار نظر کنم که این مسجد عالیتر است یا دو مسجدي که در سمرقند و هرات است و سبک »
واحدي دارند چون تردیدي نیست که همه متعلق به دوره شاهرخاند و شاید هم بوسیله معمار واحدي ساخته شده باشند. شاید
«. مدرسه خاتون در سمرقند و مصلاي هرات آراستهتر و باشکوهتر باشد. اما خیال نمیکنم زیباتر باشند
در حالحاضر مسجد گوهرشاد از بیرون مصداق این آوازه نیست با آنکه کاشیهاي آن بسیار ممتاز است و گنبدش از حرم امام
رضا (ع) رفیعتر و با کاشی- هاي زمینه آبی و سبز و نارنجی مفروش گردیده است.
بناهاي دیگر بست-
در مدخل و در کنار یکی از طاقهاي صحن بزرگ مدرسهاي براي طلاب علوم دینی است که بانی آن میرزا جعفر نام یکی از
ایرانیانی است که در هندوستان ثروت سرشار اندوخته بود و از لحاظ معماري و تزئینات سومین بناي ممتاز مشهد و شبیه مساجد
است و موقوفهاي نیز از جانب بانی آن هست که خرج تحصیل پنجاه شصت نفر ملا میشود. در آن محوطه متساوي الاضلاع
مدرسههاي دیگر و چند حیاط و مسافرخانه و حمام و سفرهخانه بزرگی هست که با خرج حضرت، زوار تازهوارد اطعام میشوند.
هر تازهوارد سه روز حق اقامت مجانی دارد (میزان پخت برنج روزانه سی من است و میگویند که در آنجا روزانه 500 تا 600 نفر
از مهمانان خوشاشتهاي امام اطعام میشوند.
کتابخانه آستانه-
اطلاعات ذیل را درباره کتابخانه امام رضا ما به خانیکف که دانشمند محقق درستکاري بوده است مدیون میباشیم. وي مینویسد
که تاریخ بناي آن زودتر از زمان شاهرخ نیست قدیمترین نسخهاي که در کتابخانه هست
ص: 228
قرآنی خطی است که در دوره شاهرخ امانت داده شده. هدیه بعدي در زمان شاه عباس و شاه سلطان حسین اتفاق افتاده است.
چندي قبل از ورود خانیکف به آنجا در سال 1858 فهرستی ترتیب داده بودند که وي از روي آن اطلاع یافت که 2997 کتاب
مختلف در 3654 مجلد در آنجا بوده که 1041 جلد قرآن بوده، 189 جلد چاپی و 852 جلد خطی که بعضی از آنها در قطع بزرگ
و زیبائی نادري بود و 299 جلد دعانامه و راهنماي زوار و 246 جلد راجع به اصول و قواعد اسلامی و 221 مجلد فقط در باب
صفحه 165 از 438
مذهب شیعه و از عجایب این است که بیشترین تعداد کتاب را نادر شاه بیسواد اهدا نموده، او چهار- صد نسخه خطی تقدیم کرده
بوده است.
عایدات حضرت-
درآمدهاي نقدي و جنسی حضرت بسیار کلان است فریزر مینویسد که در عهد شاه سلطان حسین آخرین پادشاه سلسله صفوي در
آغاز قرن هیجدهم میلادي پانزده هزار تومان بوده ولی در 1821 آنرا 2000 تا 2500 تومان تخمین زده است (شاید اشتباه چاپی
در سال 1878 جمع درآمد را 40000 تومان نوشت که در آن موقع معادل 16000 «1» است و اصلا 20000 و 25000 باشد؟) باست
لیره بود. بنابر اطلاعاتی که به من دادهاند حالا 60000 تومان است (که معادل 17000 لیره است) و 10000 خروار غله.
املاك حضرت در سراسر ایران و مقدار کلی هم موقوفات به صورت خانه و کاروانسرا و دکان و بازار هست و 600 نفر خادم
جیرهخوار هستند، هر صد نفر آنها براي یک روز هفته و مجموع افراد وابسته به آستانه شامل مجتهدان، ملاها و متولیها، خدام،
گماشتگان را در حدود 2000 نفر تخمین زدهاند.
جمعیت مشهد-
جمعیت ثابت مشهد اکنون همان رقم 45000 نفر است که در زمان کانولی بوده، ولی این نکته که عمال مذهبی چه تأثیر کلی در
وضع این شهر دارند از این مطلب دستگیر میشود که هرساله صدهزار نفر زوار به مشهد میروند و در هرحال بین 5000 و 6000
نفر زوار همیشه در این شهر حضور دارند.
______________________________
Bassett-(1)
ص: 229
از این ارقام و شرحی که گذشت میتوان استنباط نمود که ارکان مذهبی چه دستگاه قوي را در اختیار دارند و میتوانند نقش
عمدهاي در سیاست مشهد داشته باشند. خود مشهد در واقع مجموعهاي از افراد همه قسم پیشه و کار مختلف و علاقههاي متعدد و
دستهبندیهاي گوناگون است که آستانه را محور کار خود قرار دادهاند و به همان نسبتی که حوزه داخلی کانون مقدسی است به
همان نحو نیز زندگانی شهري از همان مرکز مرموز از راه تیره خرافاتپرستی و معجزهدوستی جریان دارد.
کانولی چه نیکو گفته بوده است وقتی که او راجع به ملاهاي مشهد نوشت که اکثریت ایشان افراد بیسوادي هستند و بزرگترین
منظورشان آن است که حداکثر استفاده مادي از زوار به چنگ آورند و از بالاترین فرد ایشان تا افراد نانوا تمام هدف واحدي دارند
و آن عدهاي که امور دستگاه آستانه را برعهده دارند چون از وجوه مسافران بینصیباند پولی را که باید صرف نگاهداري دستگاه
حضرت بشود در جیب خود فرومیریزند.
دستگاه اداري آستانه-
از دورههاي قدیم حرم امام رضا (ع) در دست شخصی بوده است که لزوما از طبقه روحانی نیست و معمولا یکی از افراد عادي
است به نام متولیباشی یا نگهبان کل. او بواسطه ماهیت کار خود یکی از افراد عمده شهر به شمار میرود که گاهی نفوذش برابر و
حتی بیشتر از نفوذ والی است و این یکی از آثار اقتدار شهریار فعلی است که مانند موارد دیگر به برادر خود رکن- الدوله که در
موقع مسافرتم والی خراسان بوده مقام متولیباشی هم داده است.
این اولین بار بود که هردو سمت در شخص واحدي جمع شده بود که بدانوسیله هم از نفوذ طبقه روحانی کاست و هم بر قدرت
شهریاري بیفزود.
در زیر دست متولیباشی به تناسب میزان اختیار و اشتهارش افراد پایینتر به نام متولی هستند که بعضیها آن سمت را به ارث
بردهاند و بعضی دیگر از جانب پادشاه به آن مقام میرسند. سپس مجتهدین که مرجع تقلید و صاحب نفوذ بسیارند و بعضیها از
شاه مقرري ثابت دریافت میدارند و ملاها که کارشان دعا و روضهخوانی است و از ناحیه زائرین وسیله معاش بدست میآورند.
ص: 230
مجتهدین عالیمقام قدر و حرمت فراوان دارند. وقتی که ایشان براي اقامه نماز وارد مسجد میشوند مردم از پی آنها میشتابند و
پشت سر ایشان نماز میگزارند و مقداري هم وقت خود را صرف گریه و زاري مینمایند. وقتی که من در مشهد بودم آن شهر
هیجانآمیزترین ایام مذهبی را میگذرانید زیراکه سالگرد شهادت امام حسن (ع) و امام رضا (ع) توأم برگزار میگردید. تعزیه یا
نمایشهاي مذهبی هرروز اجراء میشد. در اماکن مقدس ازدحام جمعیت بیش از اندازه مینمود و با صداي طبل و دهل و
سروصداي شوم، آن شب و شام را منفور و عنیف جلوه میدادند. از صداهائی که در مجاورت محل اقامتم در سرکنسولی بریتانیا به
گوش میرسید استنباط کردم که لابد مرد زاهد خاصی در آن حوالی میزیسته و هنگام شب در بستر خوابم زاري طولانی و
شیونهاي عجزآمیز آن وجود مزاحم را تجزیه و تحلیل میکردم.
صفحه 166 از 438
شیونهاي عجزآمیز آن وجود مزاحم را تجزیه و تحلیل میکردم.
مساحت آن محوطه چهارگوش-
از یک دروازه بست تا دروازه دیگر از هردو طرف بایستی که این محوطه متساوي الاضلاع دستکم ربع میل مربع وسعت داشته
باشد بالاي دروازه غربی نقارهخانه هست و از آنجا مانند اقامتگاههاي دیگر شاهی هنگام غروب آفتاب آهنگ ناهنجاري از طبل و
سنج و کرنا به گوش میرسد.
متعه-
شاید جالبترین جنبه زندگی مشهد پیش از آنکه من موضوع بارگاه و زوار را خاتمه دهم وسایلی است که براي تسکین نیاز
جسمانی مسافران در مدت اقامت ایشان در این شهر فراهم میسازند. به پاس سفر طولانی که زوار از راه دور آمدهاند و رنج و
زحمت بسیار که بر خود هموار ساختهاند و بواسطه فاصله زیادي که از خانه و خانواده خویش جدا افتادهاند با اغماض مقامات
روحانی و بلکه همکاري ایشان بازار عقد و ازدواج موقت در حین توقف آنها نیک رایج است و عده کثیري زن پیوسته براي تأمین
ملائی حاضر میشود با تضمین او قبالهاي تنظیم «1» منظور فراهماند
______________________________
1)- کلمه صیغه یا عیال موقت براي هر مدتی که منظور باشد از یک روز تا 99 سال جاري میشود بعضی از زنان ترجیح میدهند )
که همیشه صیغه باشند نه زن عقدي، چون زن عقدي را هر لحظه میتوان رها کرد. اما اعتبار صیغه تا پایان مدت قرارداد برقرار
است مگر آنکه عمل خلافی پیش آید. (بطور کلی این نظریات نویسنده خالی از اشتباه نیست. م)
ص: 231
و از طرف زن و مرد رسما مهر میشود و خرج این کار پرداخت میگردد، و با این ترتیب ازدواج شرعا تحقق مییابد.
شوهر موقت بعد نزد عیال و اولاد خود که در شهرهاي دوردست اقامت دارند بازمیگردد و زن بعد از چهارده روز تجرد الزامی
کار و اشتغال زوجیت خویش را دنبال میکند به عبارت دیگر این یک نوع زناشویی است که زیر نظر ملایان در مشهد جاري و
ساري است که شاید از این لحاظ ممتازترین بلاد آسیا است. من با تأسف بسیار اظهار میکنم که عدهاي زوار ساده و خرسند که از
راه خشکی یا دریا براي زیارت کردن بارگاه امام میروند با کیفیتی که بیان شده است ترغیب میشوند که آن روزگار عیش و
تعبیر میشود تجدید نمایند. )Good Spree( لذت را با سفر تازهاي چنانکه در زبان بومی انگلیسی هم به عنوان خوشی جانانه
مقبره نادر شاه-
در همینجا یعنی شهري را که وي سرپرستی نمود و گرامی میداشت جنازه آن فاتح بزرگ یعنی نادر شاه را ابتدا مدفون کردند
وي در حیات خودش در آنجا مقبرهاي براي خود و فرزندش رضا قلی میرزا ساخت که محلی در وسط حرم امام و دروازه بالا
خیابان بوده که حالا هیچ اثري از آن باقی نیست.
آقا محمد خان قاجار آن جانور خواجه که از آسیب فاجعهاي شخصی از ناحیه او غفلت نداشت همینکه به پادشاهی رسید براي
ارضاي غریزه انتقامجوئی طولانی خود فرمان داد آن بنا را با خاك یکسان کردند و استخوانهاي نادر را (مانند آن رقیب دیگر خود
کریم خان زند) به تهران بردند و در زیر درگاه قصر به خاك سپردند تا خواجه هربار بواسطه قدم نهادن بر خاك آن دشمن بزرگ
خود و خانوادهاش خرسندي خاطر حاصل نماید. در عهد فریزر آثار آن بنا به صورت توده خاکی درآمده بود. ده سال بعد برنز
متوجه شد که از خاك فاتح هند شلغم و علف هرزه برآمده است.
کلیمیان مشهد-
هنوز خانوادههاي بسیار از قوم یهود در مشهد زیست دارند هرچند که انجام مراسم دینی ایشان جز در خفا ممنوع است. داستان
اسلام آوردن
ص: 232
قهري ایشان در سال 1838 میلادي نیک مشهور است و در سفرنامههاي متعدد یاد شده است. دکتر ولف که دو دفعه به مشهد سفر
شرح واقعه چنین بوده است که زن فقیري » : کرده است یکی پیش از این واقعه و دیگر بعد از آن شرح ماجرا را چنین بیان میکند
جراحتی بر دست داشت پزشکی مسلمان تجویز کرد که سگی را بکشند و دستش را در خون آن حیوان بگذارد زن چنین کرد که
ناگاه همه خلق برآشفتند که آن عملی خلاف دستور حضرت رسول است در ظرف چند دقیقه سی و پنج تن یهودي به خاك
هلاك افتادند و بقیه هم به جان خود بیمناك و ناگزیر مسلمان شدند، ولی اکنون آنها در خفا از یهودیان دیگر هم بیشتر تعصب
دارند و خود را عنوسیم میخوانند یعنی ناگزیرشدگان.
ولف توضیح نمیدهد که علت آن انفجار روحی ناگهانی چه بوده است.
صفحه 167 از 438
خرافاتپرستی و غرض با نهایت «1» داستان زن کلیمی و کشتن سگ بدبختانه در همان روزي اتفاق افتاد که عید قربان مسلمین بود
سهولت کار سادهاي را به صورت زننده اهانت نسبت به دیانت قومی درآورد و آن غوغا برپا شد. این روزها تعصب مذهبی به
هیچوجه مانند گذشته نیست، اما هنوز هر یهودي ناگزیر است که در مشهد مواظب رفتار خود باشد.
بناهاي عمومی-
خانیکف خاطرنشان ساخته است که در مشهد چهارده مدرسه و شانزده کاروانسرا هست و نام و تاریخ ساختمان آنها را هم ذکر
.«2» کرده است و هرکسی که به این موضوع علاقهمند باشد میتواند به کتاب خود او مراجعه کند
مصنوعات-
من راجع به فرآوردههاي صنعتی مشهد بسیار خوانده یا شنیده بودم، ولی آنچه در آنجا دیدم مایه حیرتم شد. براي خریداران مشتاق
بازاري خالیتر از آنجا نمیتوان یافت ساختن شمشیرهاي شامی مدتها حرفه و کار این
______________________________
1)- عید قربان به منظور قصد حضرت ابراهیم برگزار میشود که بنابر سنت اسلامی وي میخواست اسمعیل را در راه خدا قربان )
کند (نه اسحق را) و همچنین معتقدند که حیواناتی که در این روز قربانی میشوند صدقهاي است براي اهل خیر تا در موقع گذر
کردن از پل باریک صراط که معبر بهشت است ایشان را یاري نماید.
2)- کتاب خاطراتی در باب قسمتهاي مرکزي آسیاي وسطی. )
ص: 233
شهر بود و میگویند این صنعت را عده مهاجرانی که تیمور براي همین منظور از دمشق آورده بود رایج کردند. حالا که تفنگ و
هفت تیر جاي خنجر و شمشیر را گرفته است دیگر آن تیغههاي شامی طالب ندارد.
در این شهر پارچههاي ابریشمی مخملی و کتانی بافته میشود، ولی به هیچوجه مرغوبیت اجناس بخارا را ندارند. در مشهد 650
دستگاه ابریشمبافی و 320 دستگاه شالبافی هست از طرف دیگر فرشهاي ممتاز میبافند بخصوص از نوعی که طرح اصیل شرقی
دارد بافت نازك و با رنگ نباتی ثابت که از قاین تا بیرجند فراهم میشود. فرشهاي کردي آنجا هم براستی اصیل است، ولی
هنرمندانه نیست در خود مشهد چهل کارخانه فرشبافی هست. فرشهاي ترکمنی و جواهرات و اسلحه سابقا در بازار به حد وفور
بود، اما اکنون همه را روسهاي ساکن ماوراء بحر خزر میخرند و یا به اروپا صادر میشود.
استراباد که نزدیکترین محل به اقامتگاه ترکمنهاي گوکلان است شاید بعد از تهران (که همهچیز را از همهجا جلب میکند)
بهترین محل در ایران براي خریداري اجناس ترکمنی است. سکههاي قدیمی بلخ و تاتار غالبا در مشهد یافت میشود و چون این
شهر در مجاورت کانون فیروزه یعنی نیشابور واقع است خیال میکردم در بازار آنجا از این جواهر فراوان باشد، اما خیلی کم از آن
دیدم و چیز قابلی نبود. همه سنگهاي نفیس را در خود معدن میخرند و به کشورهاي خارجی صادر میشود تهمانده جنس به مشهد
میرسد با قیمت و به صورتی که درخور سلیقه خریدار سیار است و از مشاهده اقلام حجاري و تراشیده و مانند فنجان، کاسه، سینی
و کوزه که با ابزاري بسیار قدیمی تراشیده و سوراخ میشود از جنس سنگ نرمی است که در آن حدود استخراج میکنند. این
سنگها دو نوع است یکی به رنگ قهوهاي سرخفام و دیگري خاکستري نیلگون. با وجود آنکه مسافران سابق در سفرنامههاي خود
شرح مبسوطی راجع به این آثار صنعتی نوشتهاند از لحاظ ریخت یا جنس یا ظرافت نظرم را هیچ جلب نکرده است.
ص: 234
مزدها و نرخ اجناس-
هنگام مسافرت من میزان مزد روزانه پیشهوران از قرار ذیل بود: نجار سه قران یا یک شیلینگ و نه پنس، بنا دو قران، آهنگر یک
قران و نیم کارگر معمولی یک قران یا هفت پنس. قیمت نان از قرار هر پوند ( 453 گرم) نیم قران، گوشت گوسفند دو قران و سه
چهارم، مرغ که در کوهستان دانهاي نیم قران است در پایتخت یک قران میباشد. قیمت گندم کمتر از شش پنس یک سنگ و جو
اندکی کمتر از چهار پنس بوده است.
بانک و صرافی-
266 لیره که فقط / 931 تومان یا 000 / گفتهاند که 144 صرافی خصوصی یا مرکز رباخواري در مشهد هست با جمع سرمایه 000
دوتا از آنها هرکدام صد هزار تومان ( 28570 لیره) و سهتا از آنها پنجاه هزار تومان ( 14285 لیره) و دوتا با سرمایه سی هزار تومان
8570 لیره) و بقیه صراف جزء بودهاند. )
بانک جدید شرق نمایندهاي در مشهد داشت و چون این بانک دستگاه خود را برچیده و به بانک جدید شاهنشاهی ایران مبدل شده
صفحه 168 از 438
است حالا این بانک ثانوي در خراسان نمایندگی دارد و زمینه وسیعی براي فعالیت آن فراهم است (مقدار زیادي منات روسی
200 ) در مشهد در جریان است و نرخ لیره انگلیسی سه تومان و سه قران و نیم یا با نرخ معمولی تسعیر نوزده شیلینگ / (گفتهاند 000
مبادله میشود. «1» و شش پنس است. روپیه هندي درست معادل ارزش اصلی خود یک شیلینگ و پنج پنس
ملاقات با جناب والی-
در حین اقامتم در مشهد توفیق ملاقاتی با جناب والی داشتم و چنانکه قبلا هم اشاره نمودم ایشان یکی از دو برادر شاه میباشند
نامش محمد تقی میرزا و لقبش رکن الدوله است که براي سومین بار به ولایت خراسان منصوب و در ظرف پانزده سال اخیر
هرچندي یکبار صاحب این مقام گردیده است، یا گاهی از کار برکنار شده و یا کس دیگري که توانسته بود با
______________________________
. 1)- گزارشهاي سیاسی و کنسولی شماره 753 درباره تجارت و مالیه سال 1890 )
ص: 235
به جاي او برقرار شده است. معروف است که او «1» حرفهاي خود در وجود همایونی تأثیر نماید و یا رشوه کلانتري تقدیم دارد
مردي معتدل، ولی محجوب است و بنابر عادت فامیلی اهل صرفهجوئی و در سیاست میانهرو است. شهرت دارد که پیشکار ایشان از
طرفداران جدي دولت روس است و از این لحاظ نیک مشهور.
ارگ-
ارگ محل اقامت والی است در بخش جنوب غربی مشهد واقع و بوسیله میدان بزرگی از شهر جدا شده است و اطراف آن برج و
باروهاي کوتاه هست از میان دروازهاي که بین دو برج واقع بوده و بر بالاي آنها علامت شیر و خورشید را که با رنگ وارفتهاي
اندوده بودند عبور نموده از دالان دراز پرچاله به حیاط وسیعی داخل و در اینجا پیاده شدیم از محوطه چهارضلعی نامرتبی که چند
باغچه داشت به حیاط درونی که نسبتا کوچک بود آمدیم. در آنجا چند پیشخدمت و افراد بیکار ایستاده بودند و ما را به سمت
دیوانخانه یا محل پذیرائی که در انتهاي آن محوطه بود راهنمائی کردند.
صحبت با رکن الدوله-
در اینجا جناب والی به استقبال ما آمد. وي قدي کوتاه و جثهاي خیلی چاق ولی قیافهاي دوستانه داشت و با آنکه به شاه شباهتی
نداشت وجناتش مثل افراد دیگر خاندان قاجار بود، موهاي مشکی و ریش کوتاه سفید بر چانه داشت کلاه پوست بخارائی بر سر و
سرداري معمولی مشکی و شلوار طبقه اشراف ایران را در تن داشت دستکشهاي کتانی سفید پوشیده بود و دستها را به قصد
ملاطفت بر روي شکم قرار داده بود.
گفتوگوي ما راجع به مسائل عمده نبود و جناب والی با جوابهاي مؤدبانه و متعارف برگزار کرد. از او پرسیدم به نظر وي در
ایران خط آهن خواهند کشید. جواب نسبتا مبهمی داد که اگر خدا بخواهد این کار خواهد شد و راجع به خط سیر آن معتقد بود
که به احتمال قوي اولین خط بین تهران و قم ساخته خواهد شد و گفت که منابع معدنی ایالت او بسیار زیاد است (که شاید واقعا
همینطور باشد) و شامل طلا و نقره و مس و سرب و زغالسنگ است.
______________________________
1)- در بهار امسال ( 1891 ) باز رکن الدوله از کار برکنار شد (میگویند به علت تمایلات روسی خود) و به جاي او فتح اللّه خان )
صاحب دیوان منصوب گردیده که سابقا زیر نظر ظل السلطان والی فارس بود.
ص: 236
وقتی که پرسیدم آیا مردم راجع به جریان مسافرت و استقبال از شاه در سفر اخیر اروپا و بخصوص انگلستان اطلاعی دارند پاسخ
داد، نه از کجا اطلاع حاصل کرده باشند فقط افراد رسمی و طبقات بالا اطلاع دارند، در تهران سه روزنامه انتشار مییابد و یکی از
آنها را هر هفته درصد شماره به مشهد میآورند بعدا وقتی که کتاب خاطرات شاه منتشر شود مردم خواهند خواند و از جریان
مسبوق خواهند شد. صحبت با والا حضرت همان تأثیري را در من کرد که بعدا از صحبت با وزیران متعددي که ملاقات نمودم
حاصل شد و آن مشعر بروجرد علاقه کلی براي پیشرفت داخلی کشور ایشان، اما فقدان مطلق حس ابتکار و حالت تسلیم و رضا
نسبت به وضع حاضر بوده است.
پادگان-
در یکی از فصول آینده من راجع به نیروي نظامی ایالت خراسان مطالبی ذکر خواهم کرد در اینجا توجه خود را فقط به موضوع
پادگان مشهد محدود میکنم که شامل سه فوج است و هرکدام 800 نفر که معمولا از نفراتی است که در ایالت ترك زبان
صفحه 169 از 438
آذربایجان تربیت شدهاند و این کار جنبه احتیاطی دارد تا از امکان رفاقت و همدستی بین اهالی محل و نفرات نظامی احتراز شده
باشد. میگویند در حدود بیست توپخانه سبک در ارگ هست و چون این توپها را هیچ وقت بیرون نمیآورند و سربازان مشق
نمیکنند و اسبها تمرین ندارند گمان نمیرود در میدان واقعی نبرد نیروي مهیبی بشمار آیند.
کنسولهاي خارجی در مشهد-
تنها دو دولت بیگانه که در مشهد نمایندگی دارند و یا موجبی براي تأسیس نمایندگی آنها در آنجا هست انگلستان و روسیهاند و
در هردو مورد هم تأسیس نمایندگی در سالهاي اخیر اتفاق افتاده و موجباتی فراهم شده بود که چندي قبل از ورود من به آنجا
منظور عملی گردید و جا دارد که در اینجا راجع به آن ذکري به میان آید.
در این کار روسیه در اواخر سال 1888 پیشقدم شد. بنابر ماده 7 عهدنامه 1881 اخال- خراسان دولت روس مجاز شده بود که در
پستهاي مرزي ایران نمایندگانی
ص: 237
اما در آن قرارداد راجع به کنسول یا سرکنسول ذکري نشده بود و به مشهد هم عنوان پست سرحدي اطلاق «1» داشته باشد
نمیگردید و آنجا ارتباطی هم با مسئله ترکمنها نمیتوانست داشته باشد.
از قرار معلوم شاه نسبت به ورود و مداخله روسها در کرسی مذهبی خراسان هیچ نظر مساعدي نداشت. روس و انگلیس از دیرباز
نمایندگانی از اهل محل در مشهد داشتند و اما مأموران انگلیسی که به منظور خدمات سیاسی در این نواحی تعیین شده بودند از
قبیل ژنرال مکلین و سرهنگ استیوارت مراقبت تام داشتند که یا در محل دیگري اقامت اختیار کنند و یا پیوسته در حرکت باشند و
هیچ وقت اقامتگاه ثابتی در مشهد انتخاب ننمایند چون به آنها با قید تأکید خاطرنشان کرده بودند که حفاظت منزل ایشان با
خودشان خواهد بود
-«2» انتصاب مسیوولاسف
درهرحال دولت روس از چندي به این طرف عزم خود را قطعی کرده بود که منافع او در خراسان ایجاب میکرده است که در
مشهد نمایندگی مستقیم داشته باشد. بنابراین آقاي ولاسف کنسول روسیه در رشت که از لحاظ احاطه بر امور ایران دیپلمات
نامداري بود سرکنسول تزار در مشهد تعیین شد و به شاه اطلاع دادند که جز موافقت با این انتصاب چاره دیگري ندارد.
این طرز تقاضا و تأکید براي تسکین احساسات جریحهدار همایونی تدبیر نشده بود، ازاینرو صدور روانامه چندي به تأخیر افتاد، اما
وضع دولت روس هم طوري بود که در صورت تأخیر بیشتر و یا مقاومت جدي ایران قادر بود که در شمال این کشور اسباب خطر
شدید پیش آورد. لذا پس از مدتی تأخیر در بهار سال 1889 اکزکواتور صادر شد و مسیوولاسف در مشهد مستقر گردید.
با اعطاي چنین امتیازي به روس البته امکان نداشت که عین آن از انگلیسیها
______________________________
به منظور رعایت و اجراي شرایط این قرارداد و براي رسیدگی به امور ترکمنهائی که در حدود مرزي » 1)- این ماده حاکی است )
ایران اقامت دارند اعلیحضرت امپراتور کل روسیه اختیار دارند که در پستهاي مرزي ایران نمایندگانی بگمارند و در تمام امور
مربوط به حفظ نظم و آرامش در حدود مجاور به متصرفات دو دولت متعاهد، نمایندگان مزبور بین مقامات طرفین رابط خواهند
«. بود
Vlassef-(2)
ص: 238
دریغ شود پس ژنرال مکلین که از جانب حکومت هند با کمال شایستگی در بخش مرزي ایران و افغانستان خدمت کرده بود در
همان اوان سرکنسول بریتانیا در مشهد تعیین شد و قدري هم زودتر از همکار روسی خود به محل مأموریت وارد و رئیس هیأت
محدود سیاسی در کرسی ایالت خراسان گردید.
کنسولخانه روس-
دولت روسیه قبلا براي چنین پیشآمدي مقدمات فراهم ساخته بود. نماینده محلی آنها عمارت بزرگی پیدا کرد که در وسط محوطه
وسیعی در محل مرغوب شهر واقع بود همینکه این خانه را مفروش و آماده کردند آقاي ولاسف بیدرنگ به آنجا انتقال یافت و
پرچم روس برفراز آن عمارت به اهتزار درآمد و یک هیئت محدود نگهبانی مشتمل بر چهار تن قزاق روسی و پاسبانانی از طرف
دولت ایران براي هردو کنسول تعیین شد و هروقت سرکار کنسول از اقامتگاه خارج میشد نگهبانها از جلو او حرکت میکردند.
اهالی مشهد که معلوم شد تعصب و غیرتشان چندان هم جدي نیست زود با حضور آن نماینده بیگانه که چنین نمایش دلیرانهاي راه
انداخته بود مأنوس شدند، و تردیدي نیست که حضور نماینده رسمی با مأموران قابل از جانب دولت روس و مشاهده دستگاهی
وسیع و اقامتگاهی جالب نظر در پیشرفت نفوذ روس در کرسی ایالت خراسان تأثیر فراوان نمود و اگرچه این قدرت و نفوذ گاهی با
صفحه 170 از 438
حدت و سرسختی ابراز میشود و در ذهن کسانی که دوچار آن هستند نامساعد مینماید باز از تأثیر و فشار آن چیزي نمیکاهد.
یک نماینده مقتدر روس در مشهد علامت نمایان آن دولت بااقتداري است که حرکات و مقاصد او مضمون صحبت بازاریان
مشرق زمین است و سایه همواره متعالی دولت همسایه که با رفتار درمانده رضا و تسلیم مردم بومی قرین است چون ابر خطرناکی
آسمان این کشور را تیره و تار ساخته است.
کنسولخانه انگلیس-
مایه تأسف است که هنوز دولت بریتانیا نتوانسته است نماینده خود را در » : در یکی از نامههاي خود به روزنامه تایمز نوشته بودم
منزل برازنده مشابهی جا بدهد براي تأمین این منظور پیشبینیهاي لازم نشده بود و
ص: 239
حال آنکه رقیب از مدتها پیش ترتیب کار را داده است و عمارتی که اکنون علامت کنسولگري انگلستان بر آن نصب شده و پرچم
بریتانیا بر فراز آن در اهتزار است وضعی دارد که نشانه آبرومندي از مقام و اهمیت ساکن آن نمیباشد و به راستی مایه شرمندگی
است که سرکنسول بریتانیا ناگزیر باشد که در چنین جا و محله سبک و محقري اقامت کند.
کنسولخانه انگلیس در مشهد
تکلیف فوري دولت ما آن است که مکان مناسبی از لحاظ سبک و وضع بنا که براي نشان دادن ابهت یک دولت مقتدر و توانگر
و بسیار خوشوقت شدم که خبر دادند دولت هم با نظریه من موافقت دارد و « در نظر مردم محل کاملا شایسته باشد فراهم سازد
اعتبار کافی اختصاص داده است که زمین متناسبی براي ساختن عمارت برازندهاي خریداري شود.
ص: 240
نماینده شایسته انگلستان در خراسان بدوا در نظر داشت که باغ خوش آب و مشجري که سی هکتار وسعت داشته «1» ژنرال مکلین
در خارج شهر خریداري کند، ولی آخرین اخبار حاکی است که از آن خیال انصراف حاصل و نقشه کار به تهیه محلی در داخل
شهر تبدیل شده است.
اعضاء و انتصابات-
اعضاي کنسولخانه بریتانیا بعد از تکمیل سازمان (هنوز در مراحل ابتدائی است) شامل سرکنسول و معاونش و یک نفر کنسولیار
خواهد بود. گارد نگهبانی اختصاصی هم شامل دو سردسته و سه نفر مأمور از گروه راهنمائی وابسته به دستگاه حکومت هنداند که
لباس متحد الشکل عالی و قیافه جالب ایشان تأثیر مطلوب مینماید.
پاسبانهاي محلی نیز مشتمل بر یک نفر استوار و شش تن دیگر از طرف دولت ایران گماشته شدهاند. وابسته به دستگاه کنسولخانه
عدهاي هم شامل بیست و دو نفر سوار ترکمن که بیشتر از طایفه سریکهاي پنجهاند که از همان اوان اختلاف مرزي با افغانستان
جانب انگلیس را گرفتهاند و اکنون براي حملونقل پست بین مشهد و هرات خدمت و در هرات با مأموران امیر افغانستان ارتباط
حاصل میکنند و اگر امیر در بخش شمالی قلمرو خود باشد گاهی اتفاق میافتد که پیغام نایب السلطنه هند با نهایت سهولت و
سرعت بدینوسیله به او میرسد. هنگامی که خانه برازنده در محل پاکیزهاي ساخته شود سرکنسول انگلستان که درعینحال نماینده
نایب السلطنه هندوستان است و به شرح فوق در کار او توجه و همراهی بشود وضع و صورتی خواهد داشت که برازنده شأن دو
دستگاهی است که وي نماینده آنهاست و در آن سرزمین و میان ملتی که آداب و ظواهر کار تقریبا معادل با توفیق و کامیابی است
قدر و اهمیت بسیار خواهد داشت.
شغل و کار کنسولی-
این بود شرح مختصري درباره وضع ظاهري سیاسی که دو دولت در مشهد دارند. مقدار انبوهی کارهاي کنسولی به عهده هریک
______________________________
1)- ژنرال مکلین اخیرا ( 1891 ) متقاعد و به جاي او مستر الیس که از زبدهترین مأموران دستگاه حکومت هند است مأمور مشهد )
شده است.
ص: 241
از نمایندگیهاي دو طرف میباشد، زیراکه صدها نفر اتباع روس و انگلیس براي مقاصد تجارتی در مشهد اقامت دارند و یا به آنجا
رفتوآمد مینمایند. در مورد انگلستان این عده اکثرا هندي و گاهی تجار کشمیري هستند که از بمبئی از راه بندر عباس میآیند و
یا اتفاقا افرادي با نسب افغانی و ایرانیاند که در اوایل این قرن به تابعیت انگلیس درآمدهاند.
افغانهائی که به مشهد رفتوآمد دارند به منظور تأمین حمایت انگلستان براي تحصیل تابعیت آن دولت اظهار علاقه میکنند و این
با رفتار بینیازي و غرور- آمیزي که امیر آنها در قلمرو خود نشان میدهد بکلی منافات دارد. اتباع روس در خراسان شامل ارامنه و
قفقازيها و مسلمانها و ترکمنهاي ساکن ماوراي دریاي خزراند، عدهاي هم سارتها و اهل بخارا در آنجا هستند.
صفحه 171 از 438
قفقازيها و مسلمانها و ترکمنهاي ساکن ماوراي دریاي خزراند، عدهاي هم سارتها و اهل بخارا در آنجا هستند.
درباره احوال شخصیه این قبیل افراد دولت روس بواسطه سیستم گذرنامه مزیت عمدهاي احراز کرده است که بر طبق آن هویت و
ملیت و مراجعات افراد را بدون تأخیر میتوان رسیدگی کرد. انگلیسها هیچوقت از چنین ترتیب بسیار مفید استفاده نکردهاند و
وقت و کار طولانی صرف بررسی مراجعات متقاضیان تابعیت انگلیس میشود که غالبا هم مورد اختلاف و ایراد از ناحیه مقامات
ایرانی است که تحقیقات راجع به آنها مستوجب اشکالات و تعویق است. شایسته است که بررسی شود آیا لا اقل در مورد ایران
گمان میکنم که دولت ایران نیز از این ترتیب استقبال کند. ؟«1» سیستم گذرنامه با اثراتی نیکو قابل اجراست یا نه
طوس-
در حوالی مشهد چیز قابلملاحظهاي نیست. شرح مسجد خواجه- ربیع را سابقا ذکر کردم که در اصل به سال 1699 میلادي براي
مراسم عید قربان ساخته شد. مکگرگور نوشته است که تنها محل ویران قابلتوجه اطراف مشهد بوده که چون بکلی خراب شده
است دیگر مورد اعتنا نیست. مسافران شاید در صدد برآیند که سواره به عزم دیدار خرابههاي طوس بروند. داستانهاي قدیمی ایران
______________________________
1)- اخیرا شنیدهام که دولت انگلیس به افغانها اجازه داده است که به وسیله کارگزاران ایرانی گذرنامه روسی تحصیل کنند این )
امتیازي است که تأیید یا توضیح آن از عهده من ساخته نیست.
ص: 242
سرشار از قدمت و تاریخ و اتفاقات گوناگون این شهر است که روزگاري سخت مشهور بود.
آثار باقی حاکی است که آنجا شهري اسلامی داراي برج و بارو و چهار میل محیط آن و ارگی هم در طرف شمال شرقی است. در
مرکز بناي ویران بزرگی در زیر گنبد واقع شده است که بدونشک سابقا مسجد بوده و حالا نقارهخانه نامیده میشود. اودونوان که
اشتباه نموده و حتی نوشت که جنازه او را «1» مدتی را صرف مطالعه این بناهاي ویران کرده بود آنجا را با قبر شاعر ملی فردوسی
هم تشخیص داده بود. اما قبر شاعر بزرگ در زیر بناي کوچکی است که تا هفده سال پیش نیک معلوم بود. ولی خیلی قبل از تاریخ
مسافرت اودونوان به آنجا از بین رفته و به جاي بناي یادبود مزرعه گندمی آن را فراگرفته است.
سیمهاي تلگراف-
چنانکه قبلا هم گفتم مشهد به وسیله تلگراف به کلات نادري در شمال و قوچان و بجنورد در شمال غربی مربوط است. از کلات
خط تلگراف فرعی به درگز هست و باز خط واحدي از مشهد تا نقطه مرزي سرخس است و معمولا با پایتخت ارتباط دایر نیست.
در سال جاري ( 1891 ) این سیم با سرخس روسیه که در سمت دیگر تجن واقع است و در آنجا نفرات نظامی روس هستند مربوط
گردیده و محل تلاقی دو سیم هم بستر رودخانه تجن است.
از این طریق مشهد با عشقآباد و مرو ارتباط دارد که نشانه دیگري دال بر تفوق نفوذ دولت روس میباشد. در سال جاري بین مشهد
و جنوب ارتباط تلگرافی نیست، ولی میگویند شاید سیمی بین بیرجند و پایتخت کشیده شود.
خط اصلی تلگراف بین مشهد و تهران 750 میل طول دارد و فقط یک رشته سیم از راه نیشابور به سبزوار و شاهرود هست که با
آنکه متعلق به دولت ایران است قسمتی از مخارج آن را اداره تلگراف هند و اروپ میپردازد و بازرسی در شاهرود و دو
علامتچی در تهران و مشهد دارند.
______________________________
1)- فردوسی به سال 940 میلادي تولد و در 1021 وفات و به امر سلطان محمود غزنوي به تنظیم تاریخ منظوم ایران پرداخت و )
شاهنامه حاصل آن کار است و شاعر کار خود را در 60 هزار بیت به فارسی پهلوي تمام کرد که فقط دو سه کلمه عربی دارد و حال
آنکه در آن موقع از هر سه لغت فارسی دوتا عربی بوده است.
ص: 243
این عده قلیل براي خدمت و نگاهداري این خط کافی نیست و هر ماه چند روز تعطیل است. ایرانیها آمادگی عجیبی نمودند که
تلگرافخانه را هم محل مصون بست قرار دهند و چندبار در مشهد و نقاط دیگر خطاکاران تحت این عنوان به آنجا متوسل شدند و
بهانه اصلی هم این بوده است که یک سر خط تلگراف قصر شاه در تهران است و بنابراین میتوانند بیتأخیر با مرکز کل ارتباط
حاصل نمایند.
طرز رفتار با خارجیها-
در خاتمه جا دارد اشاره کنم که خصومت پیگیر نسبت به اروپائیان و مسیحیان که گویا مشهد پیوسته از آن لحاظ مشهور بوده
ظاهرا دیگر بکلی از بین رفته است. بنابر توصیه مقامات مسئول هنوز هم رعایت احتیاط ضروري است و از ناراحتیهاي عمده ابن
شهر یکی آن است که در موقع رفتوآمد سواره در آنجا وجود همراهان سواره از پس و پیش نیز لازم است و این مانع از پیاده-
صفحه 172 از 438
روي خوشخوشانه و سردرآوردن از کار و زندگی هر گوشه و کنار است که مورد علاقه تمام مسافران فرنگی است، ولی با طرز
فکر و شخصیت و عزت نفس افراد شرقی منافات دارد.
در مدت هشت روز اقامتم در مشهد من همیشه سواره حرکت کردم و گمان میکنم که هیچ مانعی براي پیادهروي من در میان
نبوده است و بعد از چند سالی هیکل مرد اروپائی بدونشک در آنجا کاملا عادي خواهد نمود و موجب تحریک و توجه دیگران
نخواهد شد به همان وضع و حالی که اکنون در کوچههاي بخارا و بازارهاي اصفهان دیده میشود.
راههاي فرعی از مشهد
مشهد به سرخس-
(از راه آقدربند و پل خاتون 96 میل) رجوع شود به کتاب سر. اي برنز سال 1832 مسافرت به بخارا جلد سوم و سروان. جی. ناپیر
.30 - 1874 ) نشریه انجمن سلطنتی جغرافیائی و سرمکگرگور ( 1875 ) مسافرتی در خراسان جلد دوم صفحات 1 )
ص: 244
مشهد به هرات-
(دو جاده است معمولترین از راه تربت شیخ جام و غوریان 220 میل) جی. بی. فریزر ( 1822 ) مسافرتی در خراسان و سروان کانولی
1830 ) سفري به هند از راه خشکی، فریه ( 1845 ) سفري با کاروان و سروان کلودکلارك ( 1857 ) نشریه انجمن سلطنتی جغرافیائی. )
اچ. س. مارش ( 1872 ) سیري در عالم اسلام. سرمک گرگور ( 1875 ) مسافرتی در خراسان.
مشهد به سیستان-
(از راه تربت حیدري، باجستان، بیرجند، لشجوین) دکتر ف. فوربز ( 1841 ) نشریه انجمن سلطنتی جغرافیائی سلطنتی شماره 14
1844 ) سرهنگ اون اسمیت ( 1872 ) مشرق ایران و ضمیمه آن. دکتر اچ. )
از رودخانه سند تا دجله. سر. اف گلد اسمید ( 1872 ) نشریات انجمن جغرافیائی سلطنتی. )Bellew( ) دبلیوبلو) 2781
مشهد به کاخه-
. (خطآهن ماوراء بحر خزر از راه سنگیبان، چاكسري چارکوي و کارده. ماکسون پروسکووتز 1888
مشهد به دوشک-
(خطآهن ماوراء بحر خزر از راه کانگشا، خانی بیست نامیسر، هنطلآباد، گردنه تامورهچن قرهطغان (اطلاعی خصوصی) براي
راههاي دیگر رجوع شود به کتاب مکگرگور جلد دوم.
ص: 245
فصل هشتم سیاست و تجارت خراسان
اشاره
ببین چگونه این رودخانه مرا دور میزند و از بقیه سرزمینم مرا جدا میکند، مانند هلالی عظیم یا قطعهاي که با دندان بریده باشند.
شکسپیر (هانري چهارم)
پیریزي این فصل-
در اینجا قصدم بحثی در باب وضع سیاسی و تجارتی خراسان است که از لحاظ موضوع ثانوي در واقع ادامه فصل سابق و آن هم
در سرزمینی است که کار تجارت از غرض سیاسی جدا نیست و نمایندگان بازرگانی غالبا مأموران سیاسیاند که به جامه مبدل
درآمدهاند. در کشوري که تسلط بر راههاي تجارتی و بازارها پیشدرآمد دستاندازيهاي ارضی است. در نظر دارم موجباتی را
که با این دو جنبه کار بیارتباط نیست و خراسان را در حیطه سیاسی اروپا وارد نموده و سبب پیدایش مسئله خراسان شده است
براي خوانندگان روشن سازم و میخواهم نقشهائی را که انگلیس و روس قادرند در بسط این مقصود و پیشرفت منافع متقابل
خویش از لحاظ سازشهاي سیاسی آینده ایفا کنند نشان بدهم و سعی خواهم کرد با مطالب و اطلاعاتی که تحصیل آنها خالی از
زحمت و اشکال نبوده و در هیچ اثر دیگر به وجه جامعی عرضه نشده است بازنمایم که این آینده احتمالا چه وضع و صورتی
خواهد داشت. ابتدا درباره عواملی که با استعانت از آن میخواهم موضوع را بررسی کنم توضیحاتی میدهم.
صفحه 173 از 438
ص: 246
ایالت خراسان-
خراسان یا سرزمین خورشید ایالت شمال شرقی ایران است طول جغرافیائی آن 56 درجه غربی تا 61 درجه شرقی یا از رودخانه کل
تا هري- رود که پهناي متوسط آن از صد میل کمتر است در شمال با رشته جبالی محدود میشود که امتداد شرقی «1» مورا
کوههاي البرز است و شرح آنرا سابقا به تفصیل بیان کردم و بدینترتیب از اراضی ترکمنستان که اکنون جزو منطقه ماوراء بحر خزر
روس است جدا میشود. از سمت جنوب هم بوسیله صحراي خشک و سوزان که مثل دریا تا کرمان کشیده شده است محدود و از
دیگر نقاط جدا میشود.
وضع طبیعی-
200 میل مربع مساحت دارد انواع و اقسام ترکیب ارضی و مناظر و اقلیم ، 150 تا 000 ، در این نجد عظیم که میگویند بین 000
یافت میشود. در سمت شمال کوههائی هست که قله آنها تقریبا همیشه از برف پوشیده است و 12000 تا 13000 پا ارتفاع دارد. در
این نواحی کوهستانی رشتههائی در دنبال سلسلههاي دیگر واقع شده است و جلگههاي بین آنها با ارتفاعی در حدود 3000 تا 4000
پا که از آب و رطوبت کوههاي مجاور بهرهمند میشود مراکز فلاحتی و دهات و شهرها قرار دارند.
برخلاف وضع کوهستانی مزبور که شبیه آلپ است دشت کویر یا صحراي عظیم نمکزار ایران واقع شده است که یکی از
عجیبترین و مهیبترین مناظر روي زمین است که دیدگان انسانی را خیره میسازد. سپس قسمتهاي متعادل میانه واقع شده است.
در امتداد جنوب شرقی رشتههاي ثانوي فلاتهاي مرتفعی هست که تا 60000 پا ارتفاع و در ارتفاعات کمتر جلگههاي حاصلخیز
قرار دارد.
.«2» سرانجام از لحاظ حفظ تناسب دشت لوت هست که هرچند مشخصات متفاوتی دارد میتوان آن را با دشت کویر قیاس کرد
______________________________
1)- کل مورا که از کوه آلاداغ سرچشمه میگیرد آبهاي جغتاي یا جوین که به طرف شرق جاري است داخل آن میشود سپس )
قرهسو هم به آن ملحق میگردد و بعدا به سمت جنوب انحراف مییابد و جاده بین مشهد و تهران را در پل ابریشم قطع میکند و
بعد از پنجاه میل جریان در نمکزار فرو میرود.
2)- توضیحات راجع به این دو کویر از جهت تناسب موضوع در فصل مربوط به ایالات شرقی بیان خواهد شد. رجوع شود به جلد )
دوم این کتاب فصل بیست و سوم.
ص: 247
رودخانهها و زراعت-
در این ایالت نیز مانند دیگر نقاط ایران کشت و کار منوط به وجود آب است. از مواد رسوبی که نهر یا سیلاب همراه میآورد ورقه
خاکی روي شن باقی میماند که بعدا بوسیله همان سیل و طغیانی که مایه اصلی آن بوده است قابل کشت و زرع میشود. سیلاب
کوچکی به نام کوسف مایه کشت و کار حوالی بیرجند است چند نهر ناچیز دیگر هم از هریرود انشعاب مییابد و غیر از آنچه
گفته شد رودخانههاي خراسان غالبا در نواحی شمالی این ایالت واقع شده است که به همین دلیل وفور آب، به عنوان انبار غله ایران
شهرت یافته است.
کشف رود که قبلا هم نامش مذکور افتاد جلگه مشهد را سیراب میکند و تتمه آن به هریرود میریزد. از طرف دیگر مصب اترك
و گرگان رود که در قسمت غربی واقعاند بحر خزر است. در حدود میانه هم قرهسو و کلمورا در کویر فرو میریزند. این چند نهر
مجموع رودخانههاي این ایالت است که وسعت آن بیش از نصف ایتالیا و در حدود سراسر اسپانیا است.
جمعیت-
جمعیت خراسان هم مثل طبیعت این ایالت بسیار گوناگون است. تهاجمهاي پیدرپی افرادي را از هر قوم و نژاد آسیا به این سرزمین
آورده است و هنگام عقبنشینی کموبیش نفراتی از ایشان در آنجا ماندهاند. در این ایالت علاوهبر نژاد اصلی آریائی بازماندگان
مغول که با لشگریان چنگیز و تیمور آمده بودند و عربها که با فتوحات اسلامی وارد شدند و تاتارها و ترکها و ترکمنها که سه
عنوان متفاوت ولی ریشه خانوادگی واحد دارند پس از یورش مغول ابتدا به صورت سلجوقیان سپس آل عثمان مایه جلب توجه
جهان غرب شدهاند. دایرة المعارف بریتانیا در آخرین چاپ خود میزان نسبی نژادهاي متعدد را در خراسان به شرح ذیل نوشته است:
-1 ایرانیها شامل: تاجیکها 400 هزار نفر- کردها 250 هزار نفر- بلوچها 10 هزار نفر.
-2 مغولها: تیموریها 250 هزار نفر- هزارهها 50 هزار نفر.
صفحه 174 از 438
ص: 248
-3 تاتارها: افشارها و قاجاریه 100 هزار نفر.
-4 عربها: 100 هزار نفر
1 نفر ،160 ، جمع کل 000
ولی استنباط من این است که عده مزبور دستکم دو برابر جمعیتی است که قابل سرشماري است و میتوان گفت که جمعا بین
500 و 600 هزار نفر است. قحطی مهیب سال 1872 چنان لطمه بزرگی به جمعیت این ایالت وارد کرده است که هیچ وقت
جبرانپذیر نخواهد بود.
تاریخ-
خراسان تاریخی سرشار از وقایع مهم و فتنهآمیز داشته است و چون در منطقه سرحدي ایران واقع بوده میدان زدوخوردهاي دائمی و
صحنه آماده جنگ و جدال اقوام و نژادها شده است. شهرهاي عمده آن از جهت وسعت خاك و عظمت مایه حیرت تاریخنویسان
متوالی عرب بوده، ولی آن بلاد آباد در اثر حرص و آز جهانگیران و پادشاهان مثل اینکه دچار طوفان شده باشند ناگهان از روي
زمین محو شدهاند. این ایالت کانون فرمانروایان بزرگ و مرکز امپراتوريهاي بااقتدار و روزگاري شامل قلمروهاي خوارزم (خیوه)
و مرو در شمال بوده که تا رود جیحون امتداد و بلخ را هم که ام البلاد بوده در برداشته و هرات محور آن بشمار میرفته و وسعت
بعدا که قطعاتی از آن سرزمین جدا گردید و حکومتهاي مستقلی تأسیس یافت مرزهاي «1» آن شرقا تا قندهار میرسیده است
خراسان رفتهرفته محدودتر شده است تا زمانی فرارسید که سلاطین ایران به آسانی نمیتوانستند حدود خراسان قلمرو خود را با
اطمینان کافی مشخص سازند.
در ابتداي قرن حاضر بواسطه فرسودگی ناشی از جنگهاي مرزي شمالی که مسکن سران طوایف ستیزهجو و قبایل رقیب بوده که
غالبا هم به سیاست و سرنوشت تغییرپذیر هرات ارتباط داشته نقطه قابل تعرضی در قلمرو خاندان قاجار شده و آن در یک سرزمین
پادشاهی کموبیش متحد، ایرلند ثانی بشمار میرفته است. مدتها
______________________________
1)- راجع به ملک شاه پسر الب ارسلان حتی گفتهاند که روزانه براي سلامت او در بیت المقدس، مکه، مدینه، بغداد، اصفهان، )
ري، بخارا، سمرقند و کاشمر دعا میکردند (تاریخ ملکم جلد اول).
ص: 249
بعد از تصرف قهري و فرمانبرداري آن نسبت به شاه، باز در زیر پرده آرامش سطحی طوفان خطیري وجود داشته است بطوري که
هرروز امکان انفجاري تازه در میان بوده و به این مناسبت آقاي ایستویک در سال 1869 نوشته است:
وضع عادي در خراسان جنگ و ستیز است. قتل و غارت جزئی و راهزنی و آشوب پیوسته در آنجا جاري و ساري است و کار »
اعدام پنج یا ده یا بیست نفر دزد و راهزن همواره جریان دارد و جنگهاي سواره و محاصره دژ- ها یا شهرها هرساله و زدوخوردهاي
بزرگ هر پنج تا ده سال پیش میآید.
در واقع تا ده پانزده سال قبل هنوز امکان نداشت که خراسان را از لحاظ احساسات و یا عنوان کاملا در ردیف دیگر نقاط قلمرو
شاه محسوب نمود. پادشاه فعلی هرگونه عیبی که داشته باشد باز بیچونوچرا وضع وارفته، ولی همواره مرتبط سرزمین خود را
استحکام بخشیده است و امکان این لاف زدن براي او هست که بیشتر از افراد دیگر خاندان خود در این ایالت قدرت و نفوذ دارد و
«. به همان اندازه تهران در مشهد نیز صاحب قدرت و اختیار است
عایدات-
200 تومان نقد و 50 هزار خروار غله بود و در ، در دوره پادشاهی فتحعلی شاه در حدود پنجاه سال پیشدرآمد سالانه خراسان 000
ارقامی «1» 340 تومان نقد و 45000 هزار خروار غله داشت (دو سوم گندم و یک سوم جو) و 13600 خروار کاه ،000 سال 1875
که با وجود کاهش ارزش تومان نشان میدهد که ظرفیت تولیدي این ایالت رو به افزایش است و قدرت باجستانی دولت هم بیشتر
شده و هم با مراقبت بیشتري انجام میشود.
تقسیمبندي غنائم-
78 تومان نقد سهم شاه است ، از این جمع کل بر طبق تقسیمات جزء که خیلی هم قابل توجه است و بعدا شرح آن خواهد آمد 200
24914 لیره) و همچنین معادل 9200 تومان ( 2629 لیره) از کل محصول غله که بالغ بر 27543 لیره از مجموع عایدات ایالت )
میشود، بقیه براي پرداخت جیره افراد قشون و مأموران کشوري و مستمريها و غیره به مصرف میرسد.
______________________________
1)- این ارقام کموبیش معادل جدولی است که از یک منبع مستقل بدست آمده است که در همین فصل درج خواهد شد. مطابق )
صفحه 175 از 438
این جدول عایدات سالانه خراسان به شرح ذیل است: 508268 تومان نقد و 60123 تن گندم و جو و 12424 خروار کاه و برنج.
ص: 250
حکومت (والی)-
مانند هر شغل یا مقام دیگر در ایران منصب حکومت یا والی قاعدتا به شخصی فروخته میشود که مبلغ بیشتري پرداخت کند و
مقیاسی که در این کار معمول است میزان قدرت تولید یا علت نقصان عایدات و بنابراین ارزش مالی محل مأموریت است. جناب
والی که در مشهد اقامت دارد معمولا یکی از بستگان خانواده شاهی یا یکی از افراد سرشناس و از طبقه بالاست در زیر نظر او
عدهاي فرماندار و بخشدار هستند که با اختیار و نفوذ متفاوت بر منطقهاي حکومت دارند که از لحاظ تفاوت وسعت شامل بلوك،
شهرستان و ایالت میشود بنابر قاعده حق انتخاب کردن این فرمانداران با خود پادشاه است و حتی اگر احراز مقامی در خانوادهاي
موروثی باشد باز صاحب مقام در مقابل خود والی که مرکزش مشهد است مسئول خواهد بود. پائینتر از والی فرمانداران و
بخشداران و کدخدایاناند که بوسیله مقامات بالاتر منصوب میشوند و در برابر آنها نیز مسئولاند.
ریشه مسئله خراسان-
دعاوي متفاوت و منافع مختلفی که میان سران طوایف و تیرههاي متعددي است که در زیر فرمان ایشاناند و بالاتر از همه ارتباط
حدود هریک از آنها با قلمرو دو دولت بیگانه که هردو به هیچوجه سر سازش ندارند یعنی روسیه و افغانستان ریشه داستان خراسان
میباشد و بنابر همین عوامل گوناگون است که باید براي درك اصل مسئله و پیبردن به راهحل آن اقدام اساسی بعمل آید.
ولایت استراباد-
قسمت عمده حدود غربی و جنوبی خراسان که از مناطق مرزي بشمار نمیرود و در مجاورت ولایات دیگر ایران واقع شده است و
سکنه ایرانی دارند و یا پاك خالی از جمعیتاند، در کار سیاست مرزي نقشی ندارند این اهمیت سیاسی از ولایت استراباد آغاز
میشود که اراضی بین خلیج استراباد در گوشه جنوب شرقی بحر خزر و ناحیه شاهرود و بعلاوه قطعه خاك حاصلخیزي را شامل
کرسی آن «1» است که میان رودخانه اترك تا موازي 56 درجه طول جغرافیائی واقع شده است
______________________________
1)- مطالب بیشتري در باب ولایت استراباد و وضع و منابع آن و آب و هوا و کرسی آن در فصل راجع به ولایت شمال شرقی ایران )
بیان خواهد شد خوانندگان به آنجا مراجعه خواهند کرد.
در اینجا موضوع فقط از جهت ارتباطی که با امور سیاسی و سرحدي دارد مطرح میشود.
ص: 251
که یگانه شهرش نیز محسوب میگردد استراباد است که هشت هزار نفر جمعیت دارد و مقر حاکم است.
بندر گز که در فاصله سی میلی برکنار خلیج استراباد واقع شده است بندر این ولایت میباشد که تا این اواخر امیر خان سردار سیف
الملک مرد جوانی برادر یکی از همسران شاه حاکم آنجا بود و میگویند سیرت و صفاتی که او را شایسته این مقام والا کرده باشد
نداشته است و بیشتر بدان سبب او را آنجا فرستاده بودند که از شرش در تهران آسوده باشند.
وي درحالحاضر برکنار شده و یا خود کنارهگیري کرده است. عده نظامی ولایت استراباد از قرار معلوم اسما 3800 نفر است که از
آن پادگانی 300 نفري در آن قلعه که در هشت میلی شهر استراباد در ساحل گرگانرود است مستقر میباشند و 2900 نفر هم اخیرا
در آن حدود اردوگاه داشتند و بقیه در اطراف پراکندهاند و یا اصلا اسلحهاي ندارند و یک چهارم عده نیز کموبیش از خدمت
غایباند. ولایت استراباد با آنکه از ایالت خراسان جداست و زیر نفوذ والی آنجا نیست باز از حیطه هرگونه بحث و بررسی سیاسی
این منطقه وسیع برکنار نتواند بود، زیراکه نزدیکی آن به سرحدات غربی، این ایالت را از این جهت که راه ارتباطی به آن فقط از
خاك بیگانه است از دیگر نقاط ایران و تهران جدا میسازد و مستقیما با سه مسئله کاملا مربوط میشود که با قضیه خراسان ارتباط
دارد یکی موضوع پایگاه دریائی روس در آشوراده است، دیگر نظارت بر جاده میان دریا و شاهرود، سوم مسئله تابعیت ترکمنهاي
یموت است که در منطقه بین رودهاي گرگان و اترك اقامت دارند.
روسها در آشوراده-
ترکیب طبیعی خاص خلیج آشوراده با نظري اجمالی به نقشه از آن نوع اعجاز طبیعت بشمار میرود که در مورد انزلی نیز ذکرش
ص: 252
به میان آمده به این معنی که بادهاي شدید غربی در کرانههاي دریاي خزر رشتههاي دراز از تپههاي شنی در کنار مرداب کمعمق
ایجاد کرده است. خلیج استراباد صحنه پهناوري از آب است با چهل میل طول و هشت میل عرض که از دریا در سمت شمال بوسیله
صفحه 176 از 438
قطعه خاکی با همین وسعت که از ساحل غربی سی میل فاصله دارد و با سه جزیره کوچک که آخرین آن بوسیله رشته باریکی از
کرانه شرقی یا ساحل ترکمن صحرا فاصله دارد از دریاي مازندران جدا میشود. ازاین- رو خلیج مزبور مانند دریاچهایست که واجد
این مزیت اضافی است که به دریاي آزاد مربوط است و با آنکه عمق آب در هیچ نقطه بیشتر از بیست پا نیست و در خیلی قسمتها
از این مقدار هم کمتر است باز در کرانه دریاي خزر که لنگرگاههاي محدود دارد به مناسبت احراز این وضع اختصاصی قابل
ملاحظه است.
این محل اگر در دست دولت ایران باشد در مقایسه با موارد مشابه جاي تردید است که از لحاظ تجارتی یا مقاصد دیگر به هیچوجه
مورد استفاده جدي قرار گیرد، اما دولت روس توجه کافی نموده است که کمترین امکان عمل و اقدام نصیب همسایه بیعزم و
توانش نشود. در معاهده گلستان منعقد سال 1813 میلادي که بوسیله عهدنامه ترکمنچاي در سال 1828 تأیید گردید دولت روس
منظور خویش را تأمین نمود به این معنی که هیچ کشتی با پرچم ایران در بحر خزر حق عبور ندارد و براي اینکه در این خصوص
اقدام احتیاطی بیشتري شده باشد، آن دولت با نیروي بحري کافی در سال 1840 در پهناي دریاي مزبور عرض اندام نمود و جزیره
.«1» آشوراده را که در مقابل دماغه شبه جزیره دراز میان کاله واقع است و در همین فصل شرحش خواهد آمد اشغال کرد
______________________________
1)- سرهنري رالینسن در کتاب انگلیس و روس در شرق تاریخ تفصیل رخنه کردن روس را به شرح ذیل ذکر نموده: )
1838 روسها براي نخستین بار به آشوراده وارد شدند، - در سال 1837
در 1842 سرجان مکنیل حضور آنها را در این جزیره به وزارت خارجه انگلیس اطلاع داد، در 1846 روسها در جزیره تأسیساتی بنا
و باب مذاکره را با ترکمنها باز میکنند. دولت ایران براي اخراج روسها از آنجا از انگلستان استمداد مینماید.
ص: 253
دلیلی که دولت روس براي دخالت خود عنوان کرده ضرورت سرکوب کردن راهزنان ترکمن است که سواحل شرقی و جنوبی
دریاي خزر را میدان تاختوتازهاي پیدرپی خود ساخته بودند و بنابر شیوه خویش چپاول و غارت میکردند و اسیران را براي
بردگی میبردند. ظاهرا روسها در آن موقع و بعد از آن هیچ وقت حق حاکمیت ایران را که قابل تردید نیست در آن جزیره رسما
انکار نکردهاند و دلیل اقدامات خود را عجز دولت ایران در جلوگیري از تجاوزات ترکمنها وانمود میکردند که بعدا نیز مورد
تصدیق دولت ایران واقع شد.
براي این منظور یک واحد کوچک نیروي دریائی شامل چهار پنج کشتی و یک ناو حامل توپ به فرماندهی یک افسر روس هنوز
احتیاجی به ذکر ندارد که تاختوتاز ترکمنها از دیرباز بکلی از میان رفته است باوجود این .«1» در آن پایگاه دریائی مستقر است
روسها به هیچوجه درصدد پس دادن آن حق موقت خود برنیامدهاند و حالا از عنوان این مطلب که آشوراده مال آنها نیست سخت
آزردهخاطر میشوند.
______________________________
- در 1849 انگلستان به این کار اقدام میکند، اما نتیجهاي حاصل نمیشود.
در 1854 دولت ایران از روسیه خروج نفرات روس را از جزیره رسما درخواست مینماید، ولی جواب میشنود که این کار امکان
ندارد هرچند که اعتراف میشود که آن جزیره متعلق ایران است.
در 1856 وضع نیروي روس در این جزیره تقویت و نفرات اضافی اعزام میشوند.
در 1866 شاه به آشوراده میرود و اقدامات تأمینی روسیه را بر ضد تراکمه تأیید مینماید.
در 1866 روسیه سعی میکند پادگانی در گز مستقر سازد ولی دولت ایران مانع میشود.
در 1869 روسها کراسنودسک را اشغال میکنند.
در 1870 روسیه تصرف قسمتهاي ساحلی تا اترك را خواستار میشود.
در 1871 روسها چکیشلر را تصرف میکنند.
براي ملاحظه، پیشآمد جالبتوجهی که در آنجا شده بود و رالینسن ذکر نکرده است مراجعه شود به کتاب بانو شیل:
شبی ترکمنها در این جزیره پیاده شدند و روسها را در حال مستی و خماري یافتند و عدهاي از :« نظري به وضع زندگانی در ایران »
ایشان را کشتند. دولت روس احضار حاکم مازندران را که برادر شاه بود خواستار شد هرچند که او هیچگونه مسئولیتی در آن کار
نداشت و روس اخطار کرده بود که اگر آن تقاضا انجام نشود سفارتش را در تهران خواهد بست.
1)- در سال 1890 مسافري که از آن حدود آمده بود اطلاع داد که آن نیرو به دو کشتی کوچک و دو یا سه کشتی از کار افتاده )
تقلیل یافته است.
ص: 254
وضع طبیعی این جزیره-
این جزیره کمارتفاع و باتلاقی بسیار بد آب و هواست و میگویند در پنجاه سال اخیر رفتهرفته دریا خاك آنرا بلع کرده است و به
صفحه 177 از 438
قدري وضع آن تغییر یافته که حتی تعریفهاي بیست و پنج سال پیش هم راجع به آن صادق نیست.
ایستویک که در سال 1862 به آنجا رفته بود شرح وافی و کافی درباره آن محل چنانکه خود دیده بود باقی گذاشت. در آن موقع
دو جزیره وجود داشت یکی آشوراده بزرگ و دیگري کوچک. جزیره بزرگ بوسیله ترعهاي در حدود نیم میل عرض از انتهاي
دماغه میان کاله (که روسها پوتمکین مینامند) فاصله و تقریبا یک میل و یک سوم میل طول و سه چهارم میل پهنا دارد. در اینجا
ایستگاه دریائی و نظامی دولت روس واقع است. سپس در حدود نیم میل آب کمعمق (پایاب) و دنباله آن پیشآمدگی شنزاري
پست یا آشوراده است که دو میل طول دارد و سپس مجددا آب بسیار کمعمق با معبري تنگ که در بین آنها واقع شده و تا ساحل
صحراي ترکمن امتداد یافته است.
جزیره جدید-
بعدا جزیره سومی که روسها آشوراده میانه مینامند بین دو جزیره دیگر ایجاد شده است ضمنا من باب حفظ توازن، جریان تحلیل
رفتن آشوراده کماکان دوام دارد تا حدي که میگویند این جزیره درحالحاضر کمتر از یک میل طول و یک سوم میل عرض
دارد. در همین محوطه محدود اقامتگاه فرمانده پادگان دریائی و سربازخانه و کلیسا و باشگاه و ضمائم مربوط به یک پایگاه نظامی
ساخته شده است.
تغییر منطقه اشغالی به نقاط دلخواه
با در نظر داشتن حقایقی که در اینجا بیان شده است عجب نیست که روسها بعد از انقیاد کامل ترکمنان دیگر در آشوراده واقعا
کاري ندارند و از لحاظ دفاع موجبی براي ماندن آنها در آنجا نبوده است. پس چشم طمع به نقاط آرامتر و شایستهتري در خلیج
دوختند و ظاهرا بیش از بیست سال است که درصدد
ص: 255
اشغال بندر گز که یک لنگرگاه ایرانی و در داخل خاك این کشور است میباشند به این خیال که پادگانی در آنجا مستقر سازند.
اما دولت ایران از این کار آنها جلوگیري کرد و چون از دستاندازي بر گز محروم شدند هرچند که این محل وضع فلاکتباري
باز شاه به هیچوجه مایل نیست که آنجا را از دست بدهد و مبادرت به چنین کاري سرانجامی ناهنجار خواهد داشت. اخیرا ،«1» دارد
شایع کردهاند که روسها میخواهند پادگانی در حدود قرهسو که رودخانه کوچکی است که از، سی میلی مشرق استراباد سرچشمه
میگیرد و در شش میلی جنوب مصب گرگان- رود در دریاي خزر میریزد بدست آورند. چنین جریانی همان اثراتی را خواهد
داشت که ممکن بود از اشغال بندر گز پیش آید و در واقع استراباد را در چنگ اقتدار روسها قرار خواهد داد.
تاریخ تکرار میشود-
پیش از آنکه دلایلی را برشمارم که موجب علاقه دولت روس نسبت به این نقطه بیلطف و نامأنوس است اجازه بدهید توجه را به
این حقیقت معطوف سازم که حضور روسها در آن محل فقط تکرار یک واقعه تاریخی است و این تصادف عجیب و جالبتوجهی
است من در هیچ اثري ندیدم که راجع به این موضوع اشارهاي شده باشد- که بیش از دویست سال پیش جزیره آشوراده باز بدون
اجازه بوسیله دستهاي قزاق اشغال گردید و مدتی با اعمال زور آنجا را در تصرف داشتند و از گفتههاي داناي بزرگ یعنی شاردن
اطلاع مییابیم که قزاقهاي جنوب روسیه در اثر ترغیب گراندوك مسکو به منظور انتقام اندك اهانتی که شاه عباس کبیر «2»
نسبت به سفیر او روا داشته بود به مازندران حمله بردند و مقر شاه یعنی فرحآباد را مورد تاختوتاز قرار دادند و زمستان را در
شبهجزیره میانکاله (شاخ میانه قد) که دماغه خاکی به طول تقریبا ده
______________________________
1)- بندر گز که گاهی کناره هم خوانده میشود مجموعه حزنآوري از آلونکهاي گلی و سایبانها در ساحل دریاست و )
کاروانسراي بزرگی در آنجاست و یک گمرکخانه ایرانی و چندتا دکان که در دست ارامنه روس است و اقامتگاه نماینده کنسولی
روس و نمایندگی شرکتهاي کشتیرانی قفقاز و مرکوري و از دهکده گز که قصبهاي جنگلی با هزار نفر سکنه است سه میل
فاصله دارد.
.154 - 2)- موضوع تاجگذاري شاه سلیمان سوم (ضمیمهاي به سفرنامه او) صفحات 152 )
ص: 256
یا یازده فرسنگ در دریاي مازندران پیش رفته است و گوزن و خرس و بز وحشی و انواع دیگر جانور دارد سنگر گزیدند، ولی
ایرانیان بدون درنگ بر ایشان تاخته خواه به علت دلاوري بیشتر و یا بخت و اقبال مساعدتر از آنچه در قرن حاضر اعقاب ایشان
دارند توانستند این مهاجمان بیگانه را بیرون کنند و آن عده به آشوراده عقبنشینی کردند و مدتی در آنجا ماندند.
پطر کبیر-
صفحه 178 از 438
این تنها موردي نبود که پیشتازان روس وارد میدان کارزار شدند و مسافت کافی براي تصرف استراباد پیش آمدند. پنجاه سال بعد
1722 پطر کبیر که هوش سرشاري در انتخاب و تصرف مواضع متناسب سوق- الجیشی و عزمی راسخ به ایجاد یک قلمرو - در 3
روس در آسیاي مرکزي در سر داشت وضع آشفته ایران را که به علت هجوم افغانها در سال 1722 میلادي پدید آمده بود و شرارت
و راهزنی عدهاي از اتباع خود را در شهرهاي مرزي ایران بهانه قرار داد و سعی کرد که از راه شمال خاك ایران را اشغال کند. لیکن
این نقشه او هیچگاه کامل و تمام مجري نشد هرچند که قشون روس به فرماندهی خود او در سال 1722 تا دربند پیشروي کردند،
ولی سال بعد تصرف گیلان و تسخیر بادکوبه یک سال پس از آن باعث شد که پادشاه جوان شاه طهماسب دوم که تلاش مینمود
جلو مهاجمان افغانی را سد کند بر طبق عهدنامهاي بادکوبه و دربند را با حوالی آنها و همچنین تمام ایالات استراباد و مازندران و
گیلان را به روسها تسلیم کرد و در مقابل این تقدیمی گرانبها که شاه جوان براستی در وضع و مقامی نبود که قادر به چنان کاري
روسها گیلان را چندي اشغال کردند، ولی بقدري در جاهاي دیگر «1» باشد- قرار شد لشگر روس افغانها را از ایران بیرون کنند
سرگرم و گرفتار شدند که درباره استراباد اقدامی ننمودند و آنجا یکبار دیگر از دستشان خارج شد.
آغا محمد خان-
شصت سال بعد روسها تلاش خود را تجدید کردند.
______________________________
1)- تاریخ امضاي این معاهده 3 سپتامبر 1723 و مواد آن در کتاب هانواي بنام شرح تجارت انگلستان در دریاي خزر جلد سوم )
درج گردیده و براي شرح تفصیلی اشغال روسها رجوع شود به فصل دیگر همان کتاب.
ص: 257
که اولین سیاح انگلیسی است که از طریق خشکی سفري در سال 1784 از هندوستان به اروپا نموده از این راه عبور کرده «1» فرستر
بود شرح جالبتوجهی راجع بیکی از دستههاي نظامی روس تعریف میکند که فرمانده آنها در سال 1781 سعی نموده بود
استحکاماتی در کنار شهر اشرف که محل قصر معروف شاه عباس و حدود 25 میلی مغرب گز واقع است برپا سازد. اما آنها چنانکه
باید و شاید میزبان خود را نشناخته بودند، زیراکه آقا محمد خان قاجار که بعد پادشاه ایران شد و در آن موقع سرگرم استقرار
قدرت خود در مازندران بود بیدرنگ وارد میدان کار شد و با ابراز خوشوقتی بسیار به مناسبت کاري که روسها شروع کرده بودند
آنها را به مجلس شام دعوت کرد و ایشان را اسیر ساخت و فقط به این شرط حکم آزادي داد که توپهاي خود را پیاده و
با این ترتیب سومین اقدام روس .«2» استحکامات را با خاك یکسان کنند و حتی بدولت روس براي جبران خسارت مراجعه نمود
براي استقرار در ناحیه شمال شرقی ایران بینتیجه ماند و اقدام آنها که بیان کردهام با حدت کمتر و شکیبائی بیشتري آغاز شده است
و شاید سرانجام این کار را بسا از کسانی که فعلا حیات دارند در عمر خود خواهند دید.
دلایل تلاش روسها چیست-
اینک من به ذکر دلایلی میپردازم که موجب تجدید تلاش طولانی روسهاست تا جاي آزاد در این گوشه سرزمین ایران بدست
آورند و این هم از آن جهت نیست که استرآباد بهترین و آسانترین راه تهاجم را فراهم میسازد. در نیمه اول قرن حاضر عقاید
گوناگون و گاهی مبالغهآمیز راجع به ارزش نظامی استراباد وجود داشت. اگر از بادکوبه به هند خطی کشیده شود خواهیم دید
استراباد در مسیر این خط واقع میشود و به همین دلیل هنگامی که پل امپراتور روسیه و ناپلئون در سال 1800 در باب نقشه
لشکرکشی از طریق خشکی به هندوستان مذاکره مینمودند این خط براي تهاجم تعیین شده بود و یا
______________________________
Forster-(1)
هست که میگوید « بنام پیشرفت و وضع فعلی دولت روس در شرق » 2)- کاملترین شرح این پیشآمد در کتاب سرجان مکنیل )
افسران روسی را بزنجیر کشیده بودند و با ضربات شلاق به کشتی آنها بردند.
مقایسه شود با شرح بی. دورن در کتاب بحر خزر (به زبان روسی).
ص: 258
در جریان جنگ کریمه برنامه مشابهی به امپراتور پیشنهاد نمود و اولین هدفهاي آن قشونکشی به مشهد و «1» ژنرال خرولف
هرات بود و در آن روزگار بهترین خط پیشرفت یک لشکر اروپائی به مشهد و هرات بیشک استراباد به شمار میرفته ولی از وقتی
که راهآهن ماوراء بحر خزر تأسیس یافته انقلابی در این زمینه پیدا شده است. حال روسیه با کمال آسودگی خاطر در نقاطی مستقر
است که سابقا میدان تاختوتاز ترکمنها بود.
فاصله عشقآباد تا مشهد و از مرو و پنجاب به هرات را با نهایت سهولت میتوان پیمود بدون اینکه هیچگونه احتیاجی به راه طولانی
دریاي خزر باشد. از اینرو دیگر استراباد براي قشونکشی روس ارزش سابق را ندارد بعلاوه منابعش کافی نیست که نیازهاي لشکر
عمدهاي را در میدان جنگ تأمین کند هرچند که میگویند در سال 1863 سی هزار سپاهی ایران هشت ماه در آن حدود اردوگاه
صفحه 179 از 438
عمدهاي را در میدان جنگ تأمین کند هرچند که میگویند در سال 1863 سی هزار سپاهی ایران هشت ماه در آن حدود اردوگاه
داشتند. اکنون ارزش آنجا بیشتر از لحاظ دفاعی است نه تهاجمی و چشماندازش بیشتر به جانب غرب است نه شرق و اهمیت سوق
الجیشی آن بهطوري که در فوق ذکر کردم جنبه دفاعی آن نظارت بر جاده شاهرود است و هر دولتی که این وضع مساعد را داشته
باشد میتواند بر ضد دیگر نقاط ایران و پایتخت از آن استفاده کند.
وضع استراباد و شاهرود-
استراباد بوسیله شاهکوه که رشته اصلی جبال البرز است از شاهرود جدا میشود این رشته پیش از آنکه به صورت سلسلههاي
گوناگون شمال خراسان درآید در این حدود وضع طبیعی خاص دارد. بلندترین جلگه در این قسمت که در پانزده میلی استراباد
واقع است 13000 پا ارتفاع دارد از فراز کوهها دو راه به شاهرود موجود است مسافت این راه قاطررو 65 میل است یکی از آن دو
.«2» راه را با وجود سلسلههاي جبال ممکن است به یک جاده عالی نظامی تبدیل کرد
______________________________
Khruleff-(1)
2)- دو جاده بین شاهرود و استراباد (یکی از طریق گردنه قزلق و دیگري زیارت) را ستوان کانولی ( 1830 ) در کتاب سفري به هند )
Lovett از راه خشکی جلد اول و سروان کلود کلارك ( 1872 ) در صورت جلسات انجمن سلطنتی جغرافیائی و سرهنگ لووت
1881 (( در صورت جلسات مزبور شرح دادهاند و جاده از استراباد به گز که 27 میل است به وسیله ایستویک ( 1862 ) یادداشتهاي
یک مأمور سیاسی جلد دوم و سروان ناپیر ( 1874 ) در نشریه انجمن جغرافیائی سلطنتی و سرمکگرگور ( 1875 ) در کتاب مسافرت
به خراسان جلد دوم بیان کرده است.
ص: 259
هر لشکري که به وسیله یکی از این دو راه پیشروي کند و به شاهرود که مطلقا بیدفاع است دست یابد خود را در وضع ممتازي
خواهد یافت به این صورت که اولا در میان ناحیهاي بسیار حاصلخیز و پرآب مستقر خواهد شد که حتی در تابستان قادر است
ثانیا خط ارتباط بین مازندران و ساحل دریا با پایتخت را در موقع جنگ خواهد داشت. ثالثا .«1» احتیاج لشکر عظیمی را تأمین کند
یگانه مدخل خراسان را از سمت مغرب دارا خواهد بود.
از اینجا با دو جاده آسان به قلب خراسان میتوان راه یافت یکی از طریق جاجرم و بجنورد و قوچان و جلوتر در سمت شمال. دیگر
سبزوار و نیشابور و بالاتر به سوي مشرق مشهد به عبارت دیگر وضع استراباد و شاهرود کلید سرنوشت شمال ایران است هر لشکري
که در اینجا مستقر شود میتواند رابطه خراسان را با دنیا قطع کند و با موفقیت مانع رسیدن نیروي تقویتی مرکزي بشود. سراسر
قسمت شمالی ایران را از لحاظ ترکیب میتوان به زنبوري تشبیه نمود که سرش تهران و دمش مشهد است.
رشته باریکبین گز و شاهرود را که کمر زنبور است اگر قطع کنند سر بیجان خواهد شد و حداکثر کاري که از دم ساخته است
این است که نیش جانکاهی فرو کند و بنابر شکل طبیعی این قسمت از قلمرو شاه است که حضور و خیالات روسها در آشوراده
همواره با اهمیت بسیار تلقی شده است منافع روسیه را در این حدود سرکار کنسول که در استراباد ساکن است و نمایندگان
کنسولی آن دولت در بندر گز و شاهرود خوب سرپرستی میکنند.
ترکمنهاي ایرانی و روس-
اکنون نوبت بررسی مسئله سوم یا ترکمنهاي یموت است که روسیه نقش عمدهاي در این زمینه ایفا میکند. بر طبق قرارداد مرزي
1881 د ق ع ن م ن ی ب ن ا ر ی ا و ه ی س و ر ط خ ي د ح ر س ر د ن ی ا ت م س ق ه ن ا خ د و ر ك ر ت ا ______________________________
1)- سرهنگ وال بیکر (ابرهائی بر فراز آسیا) میگوید: جلگه بستان (ناحیه اطراف شاهرود و بستان که سه میل مسافت بین )
آنهاست اقامتگاه حاکم است) قادر است از 60 هزار نفر نظامی نگاهداري کند.
ص: 260
تعیین شده است. از دهانه این رودخانه تا محل تلاقی با نهر سومار درچات، اگرچه یکی از ستونهاي مرزي به دلیل نامعلومی هنوز
در جنوب دهانه اترك نصب میباشد. بعلاوه میگویند که با وجود قرارداد مزبور افسران روسی با سرباز از رودخانه اترك عبور و
از افراد یموت ایرانی در گرگان باج مطالبه میکنند.
این کار از نظر حقوق بینالمللی پاك مردود است و رودخانه اترك چه از جهت عملی و یا از لحاظ سیاسی خط سرحدي محسوب
میشود. در شمال این رودخانه ترکمنهاي یموت مسکن دارند که تابع دولت روساند یموتهاي جنوب رودخانه جزو دولت
ایراناند هرچند که نفرات بومی منطقه ایران عادت دارند که در پارهاي فصول سال به آن طرف مرز بروند و بر طبق قرارداد اجازه
چرا دادن گلههاي خود را دارند.
یموتهاي روس بکلی تابع دولت روس شدهاند خواه از حکومت تزاري راضی باشند یا نباشند امکان شورش از آنها سلب شده است،
اما یموتهاي ایرانی که به دو تیره آتاباي و جعفرباي تقسیم میشوند به هیچوجه رفتار آرامی نسبت به مقامات ایرانی ندارند و در
صفحه 180 از 438
1888 طغیان کردند. قدري دورتر در سمت مشرق ترکمنهاي گوناگون هستند که افرادي آرامترند و براي آنکه از - سالهاي 9
دشمنی موروثی یموتها احتراز نموده باشند قید حکومت ایران را بر گردن نهادند و به خزانه شاه خراج میدهند و براي قشون او
«1» . سیصد سرباز سوار فراهم میسازند
شورش یموتهاي ایرانی-
شورش یموتها در فوریه 1888 شروع گردید و تا مارس 1889 دوام یافت و چنین مینماید که اگر علت اصلی آن بیلیاقتی و
بدرفتاري مقامات ایرانی نبوده، دستکم ناشی از وضع پریشان اداري ایشان بوده است و این شورش موقعی سخت خطرناك شده
بود که سیزده هزار تن قشون ایران به فرماندهی والی خراسان و خانهاي بجنورد و قوچان و شاهزاده حاکم استراباد همه بر ضد آنها
به میدان نبرد آمدند و داستانهاي غیرقابل تصوري از بزدلی نفرات
______________________________
1)- عجز حکومت استراباد از اینجا نیک ظاهر میشود که با آنکه ترکمنهاي گوکلان در داخل مرز ایالت استراباد مسکن دارند )
مالیات آنها را ایلخانی بجنورد وصول میکند.
ص: 261
ایرانی تعریف کردهاند که چگونه در روز روشن هزار و بلکه دو هزار تن از ایشان را چندین نفر و یا چند صد نفر سوار ترکمن اسیر
و تارومار کردند. باید انصافا افزود که سربازان ایرانی در آن ماجرا علاوهبر ترس و جبن گرفتار عدم رضایت از مقامات دولتی خود
بودند و لااقل یک سوم مواجب آنها را که از تهران میفرستادند سیف الملک (حاکم استراباد) به جیب خود میریخت و از این
نفرات نیمه سیر و نیمه برهنه که نصف مقرري آنها را هم نمیدادهاند، انتظار جنگ و فداکاري شاید دور از امکان بوده است.
عملیات وحشیانهاي در آن مورد به هردو طرف نسبت دادهاند بخصوص از ناحیه ایرانیها که نه بر جان اسیران ابقا میکردند و نه به
حفظ حرمت آنها توجهی نمودند سرانجام جنگ و جدال با سبک عادي ایرانی خاتمه یافت و ایلات تحریک شدند که باهم
دربیفتند و ایل آتاباي تابع حاجی نظر خان که روح و جان شورش مزبور بشمار میرفته به خاك ایران جلب و در آنجا نابود شدند
.«1» و آتش شورش هم خاموش گردید
ضعف حکومت مرکزي-
وقایعی نظیر آنچه در اینجا اشاره شده است نه فقط عجز اسفناك حکومت مرکزي را نشان میدهد، بلکه یک نتیجه غائی نیز خواهد
داشت که روسها را در دعاوي خود نسبت به شمال ایران دلیرتر میکند و به خوبی هم آشکار است که آن دولت مدعی است و
انتظار احراز حق حاکمیت بر تمام طوایف ترکمن را دارد. حال چنین استنباط میشود که ترکمنهاي یموت به شرط آنکه با ایشان
بدرفتاري نشود همه حاضرند که از اوامر معقول حضرت شهریاري تبعیت نمایند تا بدینوسیله از پرداخت باج سنگینی که برادران
احتراز کرده باشند. هر نوع اغتشاش و بدتر از آن هر قسم عجز «2» آنها در ساحل دیگر اترك میپردازند
______________________________
درباره مسافرتها و )Aucher Eloy ) 1)- براي اطلاعات بیشتري راجع به ترکمنهاي یموت رجوع شود به کتاب اوشرالوي 6381 )
. یادداشتهاي قاضی سید احمد در نشریه انجمن جغرافیائی پادشاهی سال 1876
2)- این مطلب با آخرین اخباري که رسیده است تأیید میشود ( 1891 ) که چندصد نفر از یموتهاي اتباع روس به خاك ایران وارد )
شده و داوطلبانه تابعیت شاه را پذیرفتهاند.
ص: 262
دولت ایران در سرکوبی هرجومرجها بهانهاي دلخواه براي پیشرفت منظور رقیب که ولع و آز کشورگشائی دارد فراهم میسازد و
دولت ایران باید کاملا هشیار باشد که در آن ناحیه آفتخیز آلت دست طرف نشود اگر در مورد آشوبهاي اخیر روسها به جاي
بردباري و انتظار درصدد اقدام و ابتکار تهاجمی بودند براي آنها امکان موفقیت آسانی در میان بود و از اینکه علاقه باطنی آن
دولت شامل حال ایران نبوده است از این حقیقت بارز نیک آشکار میشود که یاغیهاي یموت غالبا با تفنگ و فشنگ ساخت
روسیه مجهز بودند.
بجنورد-
از ولایت استراباد بنابر ملازمه مسائل حاد سیاسی آن ما اکنون به خراسان واقعی وارد میشویم و نگاه خود را به جانب شرقی این
ایالت معطوف ساخته مشکلات مرزي آن را مورد امعان نظر قرار میدهیم. از ترکمنها به ناحیه کردها میرسیم و در منطقه بجنورد
به اولین گروه کردنژاد برمیخوریم که شاه- عباس در سال 1600 میلادي اجداد ایشان را به این حدود کوهستانی خراسان کوچ
داده بود. در فصل راجع به قوچان شرح وافی در کیفیت آمدن آنها به این ایالت و شرایط استقرار ایشان در آنجا و روابط کنونی
آنها با حکومت مرکزي ذکر کردم آنچه درباره قوچان بیان شد کموبیش در مورد بجنورد صادق است و درحالیکه قوچان بیشتر
صفحه 181 از 438
مسکن کردهاي زعفرانلوست در بجنورد طایفه شادلو سکونت دارند. و هنوز هم قسمت عمده سکنه آنجا را تشکیل میدهند مانند
قوچان مردم بجنورد همخانی دارند که عنوان ایلخانی دارد که هرچند اسما از طرف شاه است، ولی معمولا ارثی است و به یکی از
افراد خانوادهاي که صاحب این مقام است تعلق میگیرد.
وي عایدات خود را از اهالی باج میستاند و متقابلا عدهاي براي قشون دولتی میفرستد و بطور کلی شأن او از حاکم معمولی
ولایت بالاتر است. دسته سوار که بوسیله ایلخانی بجنورد فراهم میشود درحالحاضر شامل 500 نفر است و
ص: 263
ناحیهاش مشتمل بر ارتفاعات جلگه بجنورد است که هممرز شیروان و قوچان میباشد و همچنین آبهاي قسمت علیاي اترك مال
.«1» اوست و در طرف جنوب هم جاجرم واقع در دشت اسفراین است
درگز-
راجع به قوچان قبلا اشاره کردم که سهمیه فعلی نظامی آن 600 نفر سرباز است. در شمال شرقی قوچان و شمال رشتههاي اصلی
کوهستان تنها محل متعلق به ایران که وسعت قابلملاحظهاي دارد و در شمال سلسله البرز واقع شده است ناحیه محدود مرزي درگز
است (جلگه تمشک) در این نقطه متمایز که جلگهایست داراي تقریبا چهل میل طول و سی میل عرض قسمتی را کردها مسکن
دارند، ولی بیشتر سکنه آنجا ترکها و تاتارها از بازماندگان مهاجمان تورانی قدیماند.
سرهنگ استیوارت را که به لباس دلال «2» کرسی آن محمدآباد است که 1200 پا ارتفاع دارد و در آنجا به سال 1880 اودونوان
ارمنی اسب درآمده بود ملاقات نمود وي سه هفته در میان آنها زیست بدون اینکه ایشان به هویت انگلیسی او پی برده باشند.
درگز بوسیله یک رشته تپههاي کوتاه از اترك جدا شده تاکنون آنجا را از چنگ روسها نجات داده است هرچند که دهکده واقع
در دامنه تپهها را روسها اشغال کردهاند، ولی درگز مدعی مالکیت اصلی آنجاست. قبل از سال 1832 شاید آنجا امیرنشین
جداگانهاي بود و مانند امیرنشینهاي مرزي دیگر خراسان عباس میرزا آن را ضمیمه قلمرو ایران کرد و اکنون مثل قوچان و بجنورد
از متصرفات همایونی است، اما از یک طرف بواسطه وقوع آن در دورترین نقطه مرزي و از طرف دیگر روابطی که پیوسته سرانش
با طوایف ترکمن داشتهاند اقتدار دولت ایران به نحو متزلزل و سست از طریق مشهد اعمال میگردید. خان درگز وارث مقامی
______________________________
1)- براي شرح و تعریف بجنورد و توابع آن رجوع شود به کتاب سرهنگ وال بیکر ( 1873 ) به نام ابرها بر فراز مشرق زمین. و )
جنگ در صحراي ترکمن. )Grodekoff ) کتاب سرمکگرگور ( 1875 ) مسافرتی در خراسان جلد دوم و ژنرال گردوکف 0881
O'Donovan-(2)
ص: 264
است که از زمان نادر شاه در خانواده آنها مانده است، ولی دیگر نه خود خان و نه درگز هیچکدام اهمیتی ندارند و سهمیه نظامی او
به یک صد نفر تقلیل یافته است.
نسبت به دولت روس چه رفتاري دارند-
در هیچیک از این سه منطقه مرزي در صورت وقوع تهاجم از جانب شمال هیچگونه وسایل لازم براي ابراز- مقاومت فراهم نیست.
دو ایلخانی که وضع و حال یکی از ایشان را در فصل سابق شرح دادم و هردو از سران عمده به شمار میروند شاید راجع به مقاومت
و دفاع در مقابل یورشهاي احتمالی روس حرفهاي گزاف بزنند، ولی از صمیم قلب فقط احساس خاصی بر ضد آن دولت دارند
که بواسطه مجاورت، هماکنون قسمت عمدهاي از قدرت و ابهت سابق خود را از دست دادهاند و جاي نهایت شک و تردید است
که هریک از آنها در صورت حمله روسیه کمترین اقدامی بنماید. از طرف دیگر هم جریان بیانقطاع هدایاي روسی که از چندین
سال پیش دوام داشته از رنج و عذاب تسلیم شدن اگر اتفاقا واقع شود خواهد کاست.
میتوان گفت که روسها هماکنون محل اتکائی در هردو خانات دارند.
من شرح جاده جدید نظامی را از عشقآباد به قوچان و اهمیت عمده سوق الجیشی آن و نیز جاده دیگر روسها را که از گئوكتپه و
از فراز گردنهها و کوهستان غربی گرماب و فیروزه تا شیروان و از آن راه به قوچان میپیوندد شرح دادم. جاده سومی هم از اترك
به بجنورد از طریق چاپ از پایگاه نظامی روس به چیکشلر در ساحل بحر خزر میرسد.
روسها از میان مسلمانهاي تبعه روس نمایندگان کنسولی در بجنورد، قوچان و محمدآباد دارند تحت این عنوان که آن افراد در
مراکز مزبور مأمور کارهاي تجارتیاند، اما در خلال انجام امور بازرگانی با پیروي از راهنمائی دستگاههاي ذي صلاحیت خود از
تأمین مصالح سیاسی کشور خویش غافل نیستند.
کلات نادري-
در ادامه پیشروي خود بطرف مشرق با پدیده طبیعی عجیبی برخورد میکنیم که از زمان نادر شاه شهرت یافته و او آنجا را مقر
صفحه 182 از 438
در ادامه پیشروي خود بطرف مشرق با پدیده طبیعی عجیبی برخورد میکنیم که از زمان نادر شاه شهرت یافته و او آنجا را مقر
مستحکم
ص: 265
خویش قرار داده بود. این محل کلات نادري است. مختصات طبیعی و نظامی این مکان حیرتانگیز سابقا ذکر شد و همچنین اشاره
کردم که دولت ایران عدهاي سرباز (اسما) پانصد نفر در آنجا دارد که در نقاط متعدد قابل رسوخ آن پراکندهاند و همچنین دو
توپ در آنجا هست و بیشتر سکنه آن از طوایف تركاند و حاکم که از مشهد اعزام شده است به نام حاجی ابو الفتح خان در
آبادي درون کلات اقامت دارد و 150 سوار براي فوج مرزي فراهم میسازد.
قصد و خیال دولت روسیه-
از سالهاي پیش دولت روس توجه خاصی نسبت به کلات ابراز داشته و شایعات انتزاع آن از دست دولت ایران عمدا همهجا انتشار
یافته است تا در صورت انتقال مالکیت آنجا اذهان عمومی با این موضوع مأنوس شده باشد. به اشخاصی که چنین قصد و خیالی را
از جانب روسیه انکار دارند کافی است جواب داد که آن دولت سابقا به ایران پیشنهاد کرده بود که در ازاي تسلیم کلات حصه
خود را از اراضی حاصلخیز مغان در ساحل غربی دریاي خزر به این دولت بدهد، ولی این پیشنهاد مورد اجابت واقع نگردید.
ارزش کلات براي روسیه چنانکه قبلا هم دلیل آن را ذکر کردم بواسطه تسلطی است که از آنجا بر منابع آب که وارد اترك
میشود و بیشتر از آن جهت که محور نظارتی است بر تمام طوایف مرزي و بعلاوه از لحاظ ابهت سرشاري است که نصیب آن
دولت خواهد نمود.
ایران به هیچوجه قصد تسلیم این موضع ممتاز جالبتوجه را ندارد و آنجا را با چنان تعصبی نگاهداري میکند که با روش اهمال و
ناتوانی او تضاد عجیبی دارد. هیچ بیگانه حق ورود به آنجا را ندارد مگر با اجازه مخصوص شاه و چندین نفر روسی و خود من نیز
از تلاش دخول به آنجا نتیجهاي حاصل نکردم.
در حال حاضر سیاست روس در این ناحیه عنوان کردن دعاوي روزافزونی است نسبت به آبها و نهرهائی که موجب آبیاري و
حاصلخیزي متصرفات او در دشت و همچنین گسترش نفوذش در میان طوایف این منطقه است. روسها به تدریج
ص: 266
اراضی دامنه کوه را تا اترك تصرف نموده و مرتبا اختلاف و دعوي درباره آبهائی دارند که این اراضی را مشروب میکند. اما
سرچشمه آبها در خاك ایران است و هرروز ممکن است این جریان موجب بروز بحران در روابط دو کشور بشود که در آن
صورت کلات مرکز گرانبهائی براي دولت روسیه خواهد شد و تا آنجا را به چنگ نیاورد راضی و خشنود نخواهد شد.
مرزهاي ایران و روس-
در متن قرارداد جدید روس و ایران که در دسامبر 1881 انعقاد یافت خط مرزي تازه بین ماوراء بحر خزر و خراسان با توجه به
فتوحات روس در آن سال مشخص شده است. خط مرزي در نقشهاي که از دهانه اترك شروع میشود، پیش از آنکه به آبادي
لطفآباد که در پایین اترك در ناحیه ایرانی در گز واقع است برسد ناگهان متوقف میشود.
در این قرارداد لطفآباد به ایران رسیده، اما از آنجا در جنوب شرقی تا سرخس که در کنار تجن واقع است خط مرزي به هیچوجه
روشن نیست بعضیها معتقدند که این مسئله در یک قرارداد محرمانه به سال 1881 یا 1883 بین روسیه و ایران حل شده است و در
فصول آینده باز راجع به این قضیه صحبت خواهم داشت. بعلاوه شایع است که کمیسرهائی این خط جدید سرحدي را پیاده کرده و
علامتگذاري نمودهاند. اما شک و تردید و یا در واقع بیاطلاعی عامه درباره این نکته بطوريکه در فصل سابق بیان کردم در
آینده موجب بهانهجوئی از ناحیه دولت متعاهد قوي خواهد گردید.
تجن-
در سرخس بار دیگر ما به یک خط مرزي مشخصی میرسیم که همان رودخانه تجن باشد و آن در مجراي علیاي خود هريرود
نامیده میشود و بعد از الحاق کشفرود به آن در پل خاتون تجن نام دارد که پس از مجزا ساختن قرارگاههاي نظامی ایران و
روس در سرخس هنگامی که آب باشد از میان صحرا به سمت شمال جاري است و پل راهآهن دریاي خزر بر تجن یا قرهبند بر آن
ساخته شده است.
دو سرخس-
دو سرخس هست یکی قدیمی و دیگري سرخس نو. اشتباه
ص: 267
بزرگی در میان مسافران و سیاستمداران بواسطه ابهام وضع واقعی آنها و اختلاف نظر درباره محل حقیقی و خصوصیات هریک
صفحه 183 از 438
وجود دارد. سرخس قدیم در سمت راست یا شرق رودخانه واقع شده و از عهد قدیم اقامتگاه ایل سالور ترکمن بوده که نخستین
اولین فرد اروپائی که در .«1» تیره از نژاد ترکمناند و تاریخنویسان عرب حتی از قرن هفتم میلادي راجع به آنها مطلب نوشتهاند
قرن حاضر به سرخس مسافرت کرد ولف بود که از طبقه روحانی بود و در راه مسافرت اولش به بخارا چند هفته در سال 1831
آنجا ماند و براي کلیمیها که عده محدودي در آن محل بودند و ترکمنها موعظه میکرد و باز در سال 1844 هنگام سفر
و کانولی در بخارا از آنجا دیدن کرده است. ضمنا برنز هم در سال 1832 ده روز با «2» تحقیقاتی خود راجع به سرنوشت اشتودارت
لباس مبدل در موقع مراجعت خود از سفر مهم خویش در سرخس مانده و چیزي نمانده بود که هویتش مکشوف شود وي آنجا را
قلعه حقیر و بدون استحکامات که بکلی هم ویران شده بود تعریف نمود و آن قلعه بر شیب تپهاي واقع شده بود با چند خانه گلی
که کلیمیهاي مشهد در آنجا ساخته بودند و نوشت که اهالی ترکمن آنجا در این موقع نسبت به خان خیوه اطاعت مشکوکی
مینمودند.
تسخیر سرخس بدست عباس میرزا-
چندي بعد از مسافرت برنز عباس میرزا
______________________________
1)- اصطخري (که اوزلی اشتباها ابن حوقل نوشته است) سیاح عرب در قرن دهم به سرخس رفته و مینویسد که از نیشابور تا آنجا )
شش منزل است و میافزاید که سرخس شهري است بین مرو و نیشابور و در دشتی هموار واقع گردیده آب جاري ندارد فقط نهري
که از پوشنگ جاري است این نهر از هريرود منشعب و به سمت سرخس جاري میشود ولی در فصول گرم سال جریان آب تا
آنجا نمیرسد و تخمین زدهاند که سرخس به اندازه مرورود وسعت دارد. شهري است پرجمعیت و آباد، هواي آنجا سالم است،
اهالی آب آشامیدنی گوارا دارند و در کارگاههاي خود اسب و قاطر به کار میبرند.
کتاب ابن حوقل در باب جغرافیاي مشرق زمین ترجمه سر. دبلیو. اوزلی. این وصف تجن با شرح نویسندگان اخیر کاملا منطبق
در سال 1882 براي اولین بار به سرخس سفر کرد اطلاع داد که رودخانه معمولا خشک و Lessar است. هنگامی که آقاي لسار
خالی است و از 300 یارد تا نیم میل عرض دارد. ابن بطوطه سیاح مغربی هم از مشهد به سرخس رفت (سال 1330 میلادي) رجوع
و یاقوت در قاموس فارسی. « کشورهاي اسلامی » شود به سفرنامه ناصر خسرو و مقدسی
Stoddart-(2)
ص: 268
ولیعهد که در آن موقع سرگرم فتح و تسخیر کامل خراسان بود با لشگریان خود وارد میدان شد و سرخس را تصرف و ویران کرد و
در آنجا نفري چهار لیره آنها را به تیره یولتان که از .«1» بیشتر سکنه آنجا را از بین برد و بقیه را هم اسیر کرد و به مشهد آورد
منسوبان طایفه سالور بودند فروخت و بعضی از ایشان هنوز در سرخس اقامت دارند و جمعی از آنها در زهرهآباد که در ساحل
ایرانی رودخانه در قسمت علیا واقع است زندگی میکنند، ولی این تیره در روزگار جدید بدون اهمیت افتادهاند.
سرخس جدید-
بعدا گویا در سال 1850 ایرانیها براي اینکه آن پست سرحدي را در مقابل تاختوتازهاي بیدریغ ترکمنهاي مقیم حدود مرو
محافظت کرده باشند قلعه بزرگی به شکل چند پهلو در آنجا ساخته و بیست و چهار برج در اطراف آن برپا داشته و بر راس آنها
توپهائی کهنه و فرسوده نصب کرده بودند و آن در سمت چپ ساحل غربی تجن و در نیم میلی این رودخانه واقع بوده.
عکاس تیرهبخت فرانسوي که همراه لشگر ایران در سال 1860 به مرو رفته بود و در خورشید خان کاله «2» آقاي دوبلوكویل
قطعهقطعهاش کردند در دست ترکمنها اسیر افتاد و او را یک سال و نیم زندانی کرده بودند از سرخس عبور نموده و تعریف قلعه
جدید را قلمی ساخته بود.
______________________________
1)- بعد از سقوط قوچان عباس میرزا رو به سرخس آورد و آنجا را به کلی از مدافعان خالی یافت و بیدرنگ تسخیر نمود. وي )
که از پیشنهاد ابتدا 150000 و سپس 200000 تومان تنخواه از جانب اهالی آزرده شد و آن را رد کرد درصدد برآمد که این لانه
آدمدزدي را بکلی از میان بردارد.
پس آنجا را محاصره و برقآسا تسخیر نمود بهطوري که در ظرف تقریبا یک روز به تصرف او درآمد. دستور داد شهر را غارت
کردند و سپس به آتش کشیدند. بسیاري از سکنه آن مقتول و سه هزار نفر نیز اسیر شدند. غنایم آن محل بسیار گرانبها و غیرقابل
حساب بود شاید میزانش بیش از هر محل تسخیر شده دیگر در دوران اخیر بوده است.
در واقع چندین کیسه طلا و انبوه اجناس قیمتی از هر نوع. براستی که آنجا دخمه غارتگران به نحو اعلی بود و فقط مبالغ پولی که
بدست آمد بین 300 تا 400 هزار لیره بوده و بیشتر آن هم به چنگ سربازان افتاد. نقل از جی. بی. فریزر در کتاب سفري زمستانی
جلد دوم. شرح فوق هرچند که بدونشک اغراقآمیز مینماید بسیار جالبتوجه است چون در زمان خود نویسنده اتفاق افتاده بوده
صفحه 184 از 438
.( است ( 1834
M .de Blocqueville-(2)
ص: 269
مکگرگور مسافر بعدي به آنجا بود در سال 1875 او، هم راجع به قلعه و هم عده نگهبان آنجا که 700 نفر سرباز و چند تن سوار و
در حدود یازده عدد توپ بود شرحی باقی گذاشت و در کتاب خود تصاویر و نقشههائی نیز منتشر ساخت. سپس در سال 1882
آقاي لسار مهندس روسی که در آن موقع در گروه راهنمائی نیروي متقدم روسی خدمت میکرد و بعدا عضو هیئت مرزي افغانستان
شد و اکنون مأمور سیاسی در دربار بخارا است، براي کار نظارت به سرخس آمد و براي اولین بار شرح سرزمین بین سرخس و
هرات را در معرض اطلاع اروپائیان قرار داد.
وي وضع پادگان فلاکتبار آنجا را تعریف کرده و گفته است که به جاي اینکه بلاي جان دشمن باشند در واقع خود به صورت
دشمن درآمده بودند.
بطوريکه هیچگاه جرأت خروج ننموده و شبها در برجها آتش خطر برمیافروختند.
روسها باز سرخس کهنه را تسخیر میکنند-
دو سال بعد در آوریل 1884 در واقع بنابر اطلاعاتی که آقاي لسار در مورد آن یورش مؤثر، ولی غیرقابل دفاع که به نزاع در ملأ
عام کوشک و تصرف پنجه در سال 1885 منجر شد گرد آورده بود، روسها با نیروي کافی پیش آمدند و سرخس قدیم را که در
مشرق رودخانه واقع و خالی بود اشغال کردند و به زودي در اینجا استحکامات و سربازخانههائی برپا ساختند بدینترتیب سرخس
کهنه تجدید حیات نمود که به نظر من میتوان گفت که سرخس جدیدتر و از آن پس این محل یکی از پایگاههاي نظامی مرزي
یک «1» آنها شده است. تنها شرحی که من راجع به آنجا از وقتی که بدست روسها افتاده است دیدهام همان است که کنت دوشوله
افسر جوان فرانسوي نوشته، وي در سال 1888 با لباس مبدل از مرو به اتفاق سرهنگ علی خانف از این راه عبور نموده شرح او از
این قرار است:
______________________________
comte de cholet-(1)
ص: 270
در واقع به سرخس نام شهر نهادن مبالغه محض است فقط یک پست نظامی است که در اطرافش خانههاي افسران و چند نفر »
دیگري که به کسب و کار اشتغال دارند. چون ایرانیها از الحاق طوایف ترکمن که در این حدود اقامت دارند سخت اکراه
داشتهاند روسها با ایجاد این پست نظامی به آنها پاسخ دادند.
در آنجا دو فوج دارند یکی براي نبرد در جبهه جنگ و دیگر پادگان که جمعا 1500 تا 1600 نفرند و این پیشآمد براي ایرانیان
درس عبرتی شد که دیگر خیال پس گرفتن آنجا را هم در سر نپرورانند. بعلاوه با یک بهانه توخالی پست سرحدي مهمی در جلگه
تجن تأسیس کردند که بر یکی از دو راه هرات مسلط است. علاوهبر قلعه و سربازخانه شهر صد خانه دارد که مسکن نظامیها و
مأموران کشوري و تجار است و دو خیابان و نیز دو میدان دارد که یکی از آنها محل بازار پرسروصدائی میشود اگر شهر را دو
نیمه کنیم دو قسمت متوازي الاضلاع است که نیم میل طول و دویست یارد عرض دارد اینجا اقامتگاه یک پریستاو یعنی رئیس
«. بخش است
ارزش نظامی-
در تألیف قبلی خود عقیده مهم مکگرگور را درباره ارزش سوق الجیشی سرخس از لحاظ موقع تسلطآمیزي که بر جلگه هريرود
تا هرات دارد نقل کردم. این وضع ممتاز فعلا از دست ایرانیان بکلی خارج و در اختیار روسها واقع شده است. پادگان ایرانی در
سرخس که یک رسد پیادهنظام است فقط 300 نفر دارد و همچنین یک دسته سبک توپخانه که در واقع واحدي مجزاست هرگز
نمیتوانست از قلعهاي که به صورت اخیر بسط و تغییر یافته است دفاع نماید. سیمهاي تلگراف بین مشهد و سرخس غالبا یا مقطوع
و یا از کار افتاده است و شاید اگر روسها فقط در آن سمت رودخانه ظاهر شوند و شلیک مختصري بکنند میتوانند ناظر
وحشتزدگی ناگهانی طرف دیگر باشند.
مرز شرقی-
سرخس شمالیترین نقطه مرزي ایران است و در واقع گوشه تیزي هم به جانب صحرا دارد. از اینجا ما به سوي جنوب رو میآوریم
و در جلگهاي راه خود را تعقیب میکنیم که هريرود از میان آن جاري است. این رودخانه هم خط مرزي تا گردنه ذو الفقار بین
ایران و روس است و هم بین ایران و افغانستان.
در اینجا ما حاشیه شمالی کمربند سرزمینی را که در نزدیکی و یا بر خود خط مرزي واقع است و مسکن طوایف مختلف از نژادها و
صفحه 185 از 438
مذاهب متعدد است سیر میکنیم.
ص: 271
این افراد هرچند که اتباع ایراناند، ولی علاقه چندانی به اطاعت از آن دولت نمینمایند ازاینرو عامل خطرناکی در سیاست مرزي
بشمار میروند.
حوزه مشهد-
ناحیه مشهد که تا هريرود ادامه دارد ما با عوامل بیگانه مزبور برخورد میکنیم. در حوالی مشهد عوامل ایرانی اکثریت دارند، اما
هرچه بیشتر به طرف مرز پیش برویم با دستهها و تیرههائی مصادف میشویم که از لحاظ نژاد و مذهب متفاوت و جزو چهار ایماق
اینها طوایف جمشیدي و هزارهاند. دسته اول از ریشه و تبار ،«1» (یعنی چهار جماعت) طوایف خانه بدوش حدود مرزي افغانستان
ایرانیاند، ولی عده کثیري از آنها سابقا خاك ایران را ترك نموده در افغانستان مقیم شدهاند.
باقیمانده ایشان را هنگام محاصره هرات در سال 1857 به ایران عودت و در خانهگشا نزدیک مشهد اسکان دادند. ایشان باید عدهاي
بیگار براي دولت ایران جمع کنند و از میان نفرات آنها گارد سرحدي تربیت میشود و با آنکه از نژاد ایرانیاند و تا حدي فارسی
حرف میزنند اطاعت و وفاداري ایشان سخت مورد تردید است از طرف دیگر هزارهها هیچوقت از قوم ایرانی نبودند و چنانکه
چهره مغولی و چشمهاي بیقواره و ریش بزي ایشان نشان میدهد به خانواده تورانی تعلق دارند عدهاي از آنها در حوالی مشهد
ساکناند و عده بیشتري در جنوب در محسنآباد در ناحیه باخرز هستند و رويهمرفته عجیبترین وضع اختصاصی ایشان این است
که با آنکه خون و مذهب و شباهت ایرانی ندارند به زبان فارسی تکلم مینمایند و سنیمذهباند و هرچند که در حدود 450 نفر
سرباز فراهم میسازند احساسات و وفاداري ایشان نسبت به دولت کاملا مشکوك مینماید.
______________________________
1)- چنانکه از نام ایشان مستفاد میشود چهار ایماق اصلا چهار طایفه شامل: جمشیدي، فیروزکوهی، تیموري و تیمونی بود بعدا )
دو طایفه دیگر هزاره و قیچاقها نیز به این دستهها بسته شدند فیروزکوهیها و تیمونیها و قیچاقیها که دوتاي اول اصلا ایرانی
بودند دیگر در ایران دیده نمیشوند ولی اعضاي چهار دسته دیگر هنوز در ایران هستند.
این دستهها را طور دیگري طبقهبندي کرده است وي چهار ایماق را شامل تیموري، یموتی، داهی و سوري Bellew دکتر بلو
مینامد و جمشیدي و فیروزکوهی را شعب فرعی تیموري میشمارد و هزاره را با داهی یکی محسوب میدارد.
ص: 272
نواحی جام، باخرز و خواف-
در سمت جنوب بعد از مشهد نواحی مرزي جام یا تربت شیخ جام (بنام یکی از مقدسان ارجمند محلی که در آنجا مدفون است)
باخرز و خواف است که درحالحاضر زیر نظر یک حاکم ایرانی از نژاد عرب است و لقبش نصرت الملک میباشد که از این سه
ناحیه افراد قشون 1025 نفر سوار براي دولت فراهم میسازد.
جمعیت زیر فرمان او هم به یکی از طایفههاي چهار ایماق تعلق دارند نه به طوایف دیگري که نامشان قبلا یاد شده است. ایشان از
نژاد عرباند و تیموري نام دارند و میگویند این اسم را از تیمور بزرگ گرفتهاند که ایشان را به مناسبت اینکه مادرش را در حین
سفر مکه غارت کرده بودند از مقر اصلی به این ناحیه کوچ داد و به تابعیت سید والامقامی گماشت که دختر خود را هم به عقد
ازدواج او درآورده بود.
طایفه تیموري در سایر نقاط خراسان هم سکونت دارند بخصوص در حدود نیشابور و سبزوار، اما قسمت عمده ایشان در سه ناحیه
مرزي که اینک مورد بررسی ما است زندگی میکنند. قضاوت ناروا و سیاست جابرانه دولت ایران حس علاقه افراد این قبایل و
مردم بومی دیگر را زایل کرده است و به راستی که ایران حق دارد به همان اندازه نسبت به سربازان مزدور این طوایف بیاعتماد و
مشکوك باشد که امپراتوري رم به لژیونهاي گل (فرانسه) و گوتها (آلمانی) اعتماد نداشت.
این نکته را نیز باید اضافه کنم که تیموريها مثل هزارهها و جمشیديها مذهب تسنن دارند.
قاین-
باز قدري پایینتر در طرف جنوب منطقه بسیار وسیع و مهم قاین واقع شده است، شامل چند بلوك که تا منطقه کویر که خراسان را
از کرمان جدا میسازد امتداد دارد. حکومت قاین با امیري از تبار عرب است و ریاست طایفه، در خانواده امیر موروثی است وي در
میان سران جنوب همان پایه و مقام و بلکه قدر و منزلتی بالاتر از ایلخانیهاي بجنورد و نواحی شمال دارد.
امیر علم خان حاکم کنونی شاید نیرومندترین فرد دستگاه پادشاهی ایران
ص: 273
باشد او اینک بیش از شصت سال دارد و داراي شخصیتی بسیار قوي و بعلاوه شهرت سرشاري از لحاظ هیبت و سختگیري است و
صفحه 186 از 438
باشد او اینک بیش از شصت سال دارد و داراي شخصیتی بسیار قوي و بعلاوه شهرت سرشاري از لحاظ هیبت و سختگیري است و
خطه خود را از وجود دستههاي دزد و غارتگر بخصوص از افغانها و بلوچها که بیترس و نگرانی از هرگونه تعقیب، سرگرم راهزنی
و غارت بودند پاك کرده است و بقدري مقتدر است که حکومت مرکزي به آسانی جرأت دخالتی در کار او ندارد.
هنگام تشکیل کمیسیون مرزي سیستان در سال 1872 جناب امیر حاکم قاینات بود و نسبت به سر. اف. گلداسمید چنانکه باید و
شاید مهربانی ننمود و چون سرنوشت قلمرو خود او در میان بود از آن جهت که سیستان از توابع ولایت او به شمار میرفته شاید
موجباتی براي ابراز اهانت پیشآمده باشد، ولی از آن پس وي همواره نسبت به این قبیل افراد انگلیسی که از سامانش عبور کردهاند
مراقبت کافی مبذول داشته است.
امیر از جانب شاه لقب و در قشون ایران درجه امیر تومانی (ماجر جنرال) دارد. استقرار دسته توپخانه در ارگ بیرجند علامت
.«*» حاکمیت پادشاهی ایران است
جمعیت و حاکمنشین قاینات-
جمعیت قاینات از اصل ایرانی و عرب و تخمینا در حدود هشتاد هزار نفر است. مرکز حکومت سابقا در قاین بود، ولی بعدا به
بیرجند که شهري وسیعتر و بدون حصار و دیوار است انتقال یافت و چهارده هزار تن جمعیت دارد. بنابر گزارش سرهنگ استیوارت
امیر .«1» کشت و مصرف تریاك در آن حدود سخت رایج است و هر سال صدها نفر بر اثر افراط در استعمال آن هلاك میشوند
700 ن ت ر ا و س و و د ج و ف ه د ا ی پ د ر ا د ه ک ه ب تب و ن ر ا ض ح ا د ن و ش ی م ______________________________
(*)- (امیر اخیرا یعنی در نوامبر 1891 وفات یافت). منظور مؤلف امیر علم خان حشمت الملک متوفی در سال 1309 ه. ق پدر امیر
ابراهیم خان شوکت الملک و جد امیر اسد اللّه خان علم است. م
جلگه هرات و مرز ایران از هريرود تا سیستان » 1)- رجوع شود به مقاله بسیار جالبتوجه سرهنگ سی. اي. استیوارت زیر عنوان )
مندرج در صورت جلسات انجمن سلطنتی جغرافیائی (دوره جدید) جلد هشتم ( 1886 ) و راجع به قاین گزارش هیئت مرزي سیستان
و کتاب سرمکگرگور « از رودخانه سند تا دجله » 1872 ) و کتاب سرهنگ یون اسمیت به نام ایران خاوري جلد اول واچ دبلیو )
سفري به خراسان و ارباب بیرجند نوشته همین نویسنده.
ص: 274
که یکی براي خدمت در سیستان است و دیگري در بیرجند به حال استراحت و از هردو قسمت قاین و سیستان سربازانی براي قشون
دولتی فراهم میسازد.
سیستان-
چنانکه ذکر کردهام سیستان ولایتی تابع قاین است و نایب الحکومهاي از جانب امیر در آنجا حکومت و در نصرتآباد سکونت
دارد. در سال 1889 از جمع عایدات خراسان 36000 تومان نقد ( 7429 لیره) و 24000 خروار ( 6957 تن) غله فرستاد. اما سیستان
مسائل جداگانه فراوان دارد خواه سیاسی یا تجارتی و یا نظامی که من در فصل علیحدهاي که حق مطلب را در باب تاریخ و آینده
آن بهتر بتوانم ادا کنم مطرح خواهم کرد. با سیستان که در گوشه جنوب شرقی است داستان خراسان هم پایان مییابد و شرح
غمانگیز دشت لوت به میان میآید و سپس نوبت ایالت بلوچستان ایران خواهد رسید که شایسته است در جلد دوم این کتاب در آن
باب بحث شود.
تبلیغات روس-
من شرح فقط خط کمربندي اراضی مرزي از گردنه ذو الفقار تا سیستان را بیان کردم و اینک به ایالت بلوچستان ایران میرسم.
در این ناحیه بطوريکه اشاره نمودم طوایفی نسبتا غیرایرانی با مذهبی غیر ایرانی و احساسات بیگانه سکونت دارند و بنابراین دولت
روس به فکر ترویج نفوذ خود در آن حدود افتاده است و با این ادعا که قهرمان مسلمانان سنی مذهب است در برابر مذهب شیعه
دولت روس در سهمیههاي نظامی این طوایف همدستان احتمالی که ارزش .«1» ایرانی به احساسات تعصبآمیز مذهبی توجه دارد
نظامی خواهند داشت تصور مینماید و با وضع تسلطآمیزي که در جناح هرات و جلوتر بر هیرمند پیدا کنند درصدد تهدید افغانستان
و علاقهمند نزدیک شدن بیشتري به سرحد بلوچی هندوستان میباشند. حکومت تزاري به سیستان که بین راه مشهد و دریاست نظر
آزمندانه مخصوص دارد و نیک واقف است که تسلط بر آنجا قدمی اساسی
______________________________
1)- در سال 1882 بعد از تشکیلات جدید حاکم ایالت ماوراء بحر خزر اعلامیهاي در عشقآباد انتشار داد مشعر بر اینکه تمام )
دهات سنینشین در ناحیه اتک متعلق به روس است و دیگر نبایستی به دولت ایران باج بدهند ازاینرو بواسطه سبک شدن بار
مالیاتی خود خیلی از افراد از آن پیشنهاد استقبال کردند و همین سیاست را هم فعلا در حدود جنوبی تعقیب مینماید.
صفحه 187 از 438
ص: 275
در راه تأمین برتري قطعی در ایالت خراسان خواهد بود. روزنامهنگاران محلی اجیر روس در تربت شیخ جام و خواف و قاین مشغول
کارند و معروف است که نمایندگی روس در بهرهبرداري از نفوذ خود در این حدود ساعی است و روسها توجه مخصوص حتی به
کمترین اطلاعاتی دارند که مربوط به وضع مرزي قلمرو بریتانیاست.
به عبارت دیگر در گرداگرد خراسان از شمال غربی تا جنوب شرقی نقاط فراوانی هست که صحنه فعالیت و نفوذ و تحریکات
دائمی روس است و بدینترتیب تارهاي مسکوي رفتهرفته و با اطمینان خاطر بر قامت قربانی موردنظر ایشان تنیده میشود.
استراباد، بجنورد، قوچان، کلات، سرخس، خواف و سیستان زمینههاي متعدد اقدامات آنهاست و ممکن است روزي دروازه
احتمالی ورود و نفوذ آنها بشود.
نظري اجمالی به نقشه و وضع منطقه قدرت روسیه در ماوراء دریاي خزر که جمعا سیصد میل با خراسان هممرز است نشان خواهد
داد که چگونه و تا چه اندازه وضعی ناشی از همسایگی دولتی نیرومند که نقاط کوهستانی را هم در دست دارد ممکن است در
مقابل همسایهاي که ضعیف و ناتوان است براي دولت روس وضع ممتاز قاطع ایجاد کند.
تأثیر خطآهن ماوراء بحر خزر-
راجع به تأثیرات راهآهن ماوراء دریاي خزر و راهآهنهاي دیگري که در صحاري مجاور مرز ایران ساخته شده است در وضع
سیاسی آن حدود و درباره سرنوشت سیاسی همسایگان روس به ندرت میتوان مبالغه نمود. این موضوع دامنه وسیعتر و اهمیت
بیشتر از آن دارد که در فصلی که فقط به یکی از ایالات قلمرو ایران راجع است مورد بررسی کامل واقع شود بنابراین آنرا به فصل
دیگري ارجاع میدهیم که در باب اصل مسئله نفوذ روس در سیاست ایران است و خواهیم دید که خطوط آهن ژنرال اننکف چه
.«1» وسیله موثر قطعی خواهد بود
______________________________
1)- رجوع شود به جلد دوم فصل سیام این کتاب. )
ص: 276
نواحی داخلی-
قبل از آنکه موضوع سیاسی خراسان را رها کنیم اجازه بدهید بار دیگر تقسیمات جزء اداري آن را مورد امعان نظر قرار دهم و
اطلاعاتی را که راجع به ولایتهاي مرزي دادهام با توضیحاتی اجمالی درباره قسمتهاي داخلی تکمیل نمایم و آن را به دو بخش
میتوان تقسیم کرد: یکی ردیف داخلی یا خط ثانوي که با نواحی مرزي ارتباط دارند دیگر نواحی که با نقاط سرحدي به هیچ
وجه مربوط نمیباشند.
طبس-
هرگاه از سمت جنوب شروع کنیم که سیستان را هم در همانجا ترك کرده بودیم و در مدار قاین به درون کشور پیش برویم به
ولایت طبس خواهیم رسید که به حد جنوبی یزد مربوط میشود و با آنجا 200 میل فاصله دارد.
سکنه طبس عدهاي عرب و قسمتی هم ایرانیاند و بوسیله رئیس موروثی حکومت میشوند که با خانها و ایلخانیها و امیران
موصوف قبلی شأن مساوي، ولی وضع پائینتري دارد. نام او میرزا محمد باقر خان و لقبش عماد الملک است.
اگرچه خواه از لحاظ نفراتی که براي قشون دولتی میدهد و یا نفوذ شخصی پایه و مقام معتنابهی ندارد سرزمین او پهناور، اما فقیر
است و مردمش بیآزار و آراماند و از وضع و حالی که ملکم در پایان قرن گذشته راجع به آنجا نوشته و تعریف کرده است که
هیچ اثري فعلا دیده نمیشود. خان 150 هزار نفر سوار براي «1» سران آنجا کاملا مستقلاند و افراد آنها به مناسبت دلاوري ممتاز
قشون دولتی فراهم میسازد.
ترشیز-
در شمال طبس ناحیه محدود ترشیز است که آنجا هم بیشتر سکنه تبار عرب و حکومتی دارد که در نزد والی خراسان در مشهد
مسئول است. میوهجات ترشیز مشهور است و با جاهاي دیگر قابل مقایسه نیست و آفتی که کرم ابریشم را در گیلان از بین برده
خوشبختانه به آنجا سرایت ننموده است و میگویند که معدن فیروزه دارد که از جنس نیشابور خیلی پائینتر است.
______________________________
1)- تاریخ ایران ملکم جلد دوم و در آن موقع میر حسین خان رئیس مقتدر طایفه عرب آنجا بود با جمعیتی در حدود سی هزار نفر )
که دو هزار نفر سوار و شش هزار نفر سرباز پیاده داشت.
صفحه 188 از 438
ص: 277
تربت حیدري-
ترشیز از لحاظ اهمیت در واقع در درجه سوم است نه پایه دوم، زیرا که بین آنجا و تربت شیخ جام ناحیه تربت حیدري است (مقبره
حیدر) که اهمیتی نظامی از لحاظ لشکریان مهاجمی دارد که از هرات از طریق خواف مشهد را هدف داشته باشند چون خط ارتباط
بین کرسی ایالت و سیستان را قطع میکند.
اهالی آنجا غالبا ترکهاي قرا و همچنین عدهاي بلوچ هستند و یک قرن پیش از برکت قدرت خارقالعاده حاکمی به نام اسحق خان
به حد اعلاي رفاه رسیده بود و میگویند این شخص در تجارت همان اندازه مهارت داشت که در سربازي دلاور بود، و به همان
درجه فرد طالب فضل تمامعیاري بود که در امور اداري کاردانی داشت و از ولایت نیمه مستقل خود عایداتی در حدود صد هزار
وصول میکرد. «1» لیره
مردم تربت حیدري بیشتر از ولایت همسایه آن با روزهاي جنگ و ستیز و آزادي عمل وداع نمودند و اکنون بکلی مطیع دولت
ایراناند. سرزمین آنها مانند ترشیز از لحاظ قوت و باغ میوه خیلی معروف است، اما از تاختوتاز ترکمنها و پیشآمد قحطی صدمه
بسیار کشید. ترشیز و تربت حیدري باهم دو فوج پیاده براي لشکر خراسان فراهم میسازند که این روزها نیک مشهور است.
نیشابور و سبزوار-
دو بلوك داخلی ایران که حتی به صورت درجه دوم ارتباطی با مسائل مرزي ندارند نیشابور و سبزوارند. مقر حکومتهاي آنجا امن
و آسوده است که غالبا نصیب شاهزادگان میشود مثلا نیشابور درحالحاضر تحت حکومت یکی از عموزادههاي رکن الدوله است
و پسر ارشد او هم حاکم سبزوار میباشد. من در حین مسافرت از مشهد به تهران به مقر حکومت هردو خواهم رسید و شرحی راجع
به آنها بیان خواهم کرد. هیچکدام از این دو ناحیه افرادي براي قشون دولتی نمیفرستند و از موقعی که شاه در سال 1868 به آنجا
رفته اهالی را از خدمت سربازي پاك معاف فرموده است.
______________________________
200 لیره. / 100 تومان یا 000 ، 1)- ملکم (تاریخ ایران جلد دوم صفحه 148 ) میگوید 000 )
اما چون در موارد دیگر غالبا تومان را برابر یک لیره ذکر میکند گمان میکنم رقم آخري را باید نصف پنداشت و حتی این مقدار
هم شاید مبالغه باشد.
ص: 278
شاهرود و بسطام-
سرانجام به منطقه وسیع و غنی شاهرود و بسطام میرسیم که در مبحث استراباد به صورت حاشیه مطالبی راجع به آنها بیان کردم و
تنها فرزند زنده فتحعلی شاه حاکم آنجاست. اینجا با رشته البرز از استراباد جدا شده است ازاینرو سفر و کار من نیز به پایان
میرسد چونکه سراسر خراسان را مورد امعان نظر قرار داده و از بلوك و توابع این مهمترین ایالت ایران شرحی اجمالی بیان
کردهام.
قدرت کلی نظامی خراسان-
اکنون که موقع رها کردن این قسمت از موضوع کتابم فرارسیده است قصد دارم که جمع نیروي نظامی خراسان را که ارقام
«1» جداگانه آن را ذکر کرده بودم بهطور خلاصه یکجا قید کنم. این محاسبه البته شامل نفرات مزدور محلی و شمخالیها
نمیشود که در زمان جنگ احضار و به میدان نبرد اعزام میشوند.
پیادهنظام (سرباز یا نفرات تعلیمیافته)
-1 فوجهاي ناحیهاي
دو فوج قراترك که در ترشیز و تربت حیدري گرفته میشوند هرکدام 800 نفر- 1600 دو فوج که در بیرجند گرفته میشوند
هرکدام 800 نفر- 1600 (از این چهار فوج یک گردان از هرکدام مجهز و در ضمن نصف تمام عده در حال مرخصیاند)
-2 فوجهاي غیرناحیهاي
چهار فوج که معمولا در آذربایجان تعلیمات مییابند که سه فوج همیشه در پادگان مشهد آماده خدمتاند و هرکدام 800 نفرند-
صفحه 189 از 438
3200 ر ف ن ع م ج 6400 ر ف ن ______________________________
1)- شمخال- تفنگ بلند که روي سه پایه قرار میدهند. )
ص: 279
سوارنظام (که بیشتر مزدورند)
افراد نامنظم (مفید ولی غیرمجهز)
قبیله تیموري و تربت شیخ جام 1025 نفر
جمشیدیها 300 نفر
هزارهها 450 نفر
کردهاي زعفرانلو (تابع ایلخانی قوچان) 600 نفر
کردهاي شادلو زیر فرمان ایلخانی بجنورد 500 نفر
ترکمنهاي گوکلان زیر فرمان ایلخانی بجنورد 300 نفر
ترکهاي درگزي 100 نفر
کلات نادري 150 نفر
قاین و سیستان 700 نفر
طبس 150 نفر
شهرهاي مختلف (سبزوار و غیره) 400 نفر
جمع 4675 نفر
توپخانه:
(بیست توپ صحرائی سبک در ارگ مشهد، دو توپ صحرائی در کلات، شش توپ ثابت در سرخس) 200
*** پیادهنظام 6400
سوارهنظام 4675
توپخانه 200
جمع کل 11275
این بود تعداد نیروي مؤثر لشکر خراسان چنانکه تعریف کردهاند که اگر درست تربیت یابند و افسران برازنده داشته باشند شاید
نیروي قابلملاحظهاي
ص: 280
خواهد بود. درحالحاضر و تحت شرایط موجود نمیتوان بدون طعن در این مقوله سخن گفت.
تجارت خراسان-
حال تأثیر و دخالتی را که انگلستان و روسیه در کار تجارت خراسان داشتهاند بررسی میکنیم: طی سالیان متمادي روسیه که مردم
تجارت پیشه خاص ندارد در صدد بود که بازارهاي آسیاي مرکزي را در دست گیرد این فکر که از زمان پطر کبیر باقی مانده است
با چنان حدتی در این مورد از طرف ایشان تعقیب گردیده که با شیوه کاهلانه ایشان در سایر موارد سخت تفاوت دارد.
فعلا یکی از اصول اساسی سیاست روس در مشرق این است که ابتدا نفوذ تجارتی او مستقر و سپس قدرت سیاسیاش تأمین شود.
تأسیس نمایندگیهاي بازرگانی و ایجاد عمال و راههاي ارتباطی و اعمال مزایا و معافیت جهت اجناسی که از راه روسیه به
بازارهاي مشرق وارد و صادر میشود از مبانی تغییرناپذیر دیپلماسی آسیائی آنهاست مجاورت خراسان با بحر خزر که اختیار
کشتیرانی آن را هم در دست دارند و همچنین نزدیک بودن راهآهن ماوراء دریاي خزر که در سال 1881 آن منطقه را فتح
کردهاند، زمینه مساعدي براي پیشرفت تجارت روس فراهم میسازد.
تجارت سابق انگلستان با مشهد-
قبل از آنکه وضع فعلی امور را بررسی کنم باید این موضوع را که از قرار معلوم در هیچجاي دیگر ثبت و ذکر نشده است
خاطرنشان سازم که اساس تجارت را در خراسان انگلیسیها گذاشتهاند نه روسها. صد و پنجاه سال پیش بازرگانهاي انگلیسی به
افتتاح راه تجارتی بین خزر و مشهد که این ایام رقیب، با مزایاي سرشار از آن بهرهمند میشود اقدام کردند.
صفحه 190 از 438
به نظر من تاریخ روابط تجارتی ایران و انگلیس درخشانترین فصل نسبۀ مجهول و فراموششده این کشور است. در فصول آینده
درباره دلاوریهاي آن دوره و زمانهاي سخن خواهم گفت که تجار براي پیشرفت کار خود ناچار بودند که علاوه بر اثر قلم از
شمشیر نیز استمداد نمایند.
ص: 281
نمایندگان شرکتهاي تجارتی انگلستان که پرچم ما و کالاهاي انگلیسی را که نام بلند بریتانیا را تا اقطار جهان برده و در این راه
عدهاي از ایشان دوچار خطر شده و بسیاري دیگر هم جان دادهاند، هنگامی که از آن سفرهاي خطرناك باز آمدند نه در تالارهاي
پرازدحامی استقبال دیده و نه از انجمنهاي پادشاهی به دریافت نشان افتخار نایل شدهاند. از جمله افکاري که ذهن امثال جان التن
را برانگیخته بود یعنی همان انگلیسی خوشفکر، ولی بیثبات را که در نیمه قرن هجدهم هم بانی تجارت انگلیس از طریق دریاي
خزر بود و هم باعث نابودي آن شد و داستان کار او را یکی از همکاران ممتازش یعنی یوناس هانواي دقیقا و مشروحا باقی گذاشته
است این بود که دستگاهی در مشهد تأسیس کنند و پارچههاي پشمی از لندن از راه استراباد بیاورند و در حاکمنشین خراسان با
ثروت افسانهاي شرق معاوضه نمایند. با چه دلسوزي در این زمانه، ما کلمات دردآمیز او را میخوانیم که به وزیر مختار انگلیس در
سنپطرزبورگ نقشه خود را به شرح ذیل پیشنهاد نموده بود:
بازرگانهاي انگلیسی در کار تجارت بین مشهد و بخارا رقیبهاي قوي ندارند که مایه بیم و نگرانی باشد و کسی هم قادر نیست »
جاي ایشان را بگیرد، هرگاه بتوانند راه مصونی از میان سرزمین روسیه براي حمل کالا و همچنین اجازه کشتیرانی در بحر خزر
«. تحصیل کنند. صلاح امپراتوري روس در آنست که با این هردو درخواست اتباع انگلیس موافقت نماید
چگونه این تصویر موهوم از وجود روسیهاي مساعد و انگلستان سوداگر به نتیجهاي نرسید بعدا بیان خواهد شد. در اینجا من اجمالا
آن قسمتی را که فقط به مشهد مربوط است ذکر میکنم. هانواي در دسامبر 1743 تا استراباد هم پیش رفت و قصد داشت اجناسی
را که همراه آورده بود با کاروان از آنجا به مشهد حمل کند اما نتوانست جلوتر برود، زیرا که در حین اقامت او در آنجا شورش بر
ضد نادر شاه اتفاق افتاد، کالاي او را غصب و غارت کردند و چیزي نمانده بود
ص: 282
که خود او را هم به ترکمنها بفروشند. ولی دو نفر دیگر از جانب شرکت روسی یا مسکوي (که مرکز تجارتی آن در لندن بود)
«2» که موقع بازگشت در سمنان به قتل رسید ( 1843 ) و دیگري ونمیوروپ «1» توانستند تا مشهد بروند یکی از آنها مونگو گراهام
دو سال و سه ماه در مشهد ماند (از 1743 تا 1745 میلادي) اما توفیق حاصل نکرد، زیرا که فقط 22000 کورون یا 5500 لیره جنس
فروخت و بیخطر بازآمد و دیگر هم کسی جرأت آن مسافرت خطرناك را ننمود و در ظرف سه سال تمام پیشهوران انگلیسی آنجا
را ترك کردند و بسیار هم خشنود مینمودند که جان خود را نجات داده بودند.
وضع بعدي-
این بود اولین سرگذشت اقدامات تجارتی انگلیسیها در مشهد. در قرن حاضر بواسطه انتقال پایتخت به تهران که خطوط ارتباطی
مصون- تري دارد و افتتاح مجدد بندر عباس از طریق خلیج فارس بار دیگر مشهد عرصه فعالیت تجارتی انگلستان یا شرکتهاي
بازرگانی هند و انگلیس شده است، اما رخنه کردن پیدرپی روسها در نواحی شمالی وضع ممتازي براي آنها فراهم ساخت.
و بنابر شواهدي که چندان «3» نویسندگان سابق راجع به پیشرفت روزافزون تجارت روس در آن حدود اشاراتی کرده بودند
بیاساس نیست در سالهاي اخیر خراسان به صورت جبرانناپذیري از قلمرو تجارتی انگلیس خارج شده است.
تفوق ظاهري روس-
در نظر اول این اخطار چندان بیاساس نمینماید.
هر مسافري که به بازار هریک از شهرهاي خراسان از حدود استراباد تا مشهد
______________________________
Graeme یا Munge Graham-(1)
Mierop-(2)
تمام تجارت آسیاي مرکزي » 3)- مقایسه شود با شرحی که سرهنگ والبیکر در کتاب ابرهائی برفراز مشرق ذکر نموده است )
روسیه تجارت مشهد را براي تمام اجناس اروپائی شاید به استثناي قند » رفتهرفته بدست روسها میافتد. اودونوان در کتاب واحه مرو
در دست دارد که مقداري از آن از مارسی وارد میشود. پارچهها و منسوجات و اجناس شیشهاي، چراغها و اقلام دیگر مصنوعات
.« اروپائی همه روسی است
ص: 283
مراجعه کند (از قبیل شاهرود، سبزوار، نیشابور، بجنورد، شیروان و قوچان) با چشم ظاهربین آثار نفوذ روس را در همهجا خواهد دید
و مثل این است که دکانها پر از قماش و قند و شکر و چینیآلات و فلزآلات روس و در واقع تمام چیزهاي ارزان زندگی شهري
صفحه 191 از 438
است. هرگاه از راه بندر گز و استراباد و شاهرود و یا از طریق عشقآباد و قوچان به خراسان وارد شویم، این قبیل اجناس از یک سر
خراسان تا طرف دیگر همهجا دیده میشود و امکان همه رقابت خارجی را منتفی میسازد.
سابقا مقداري قند فرانسوي از مارسی از راه بمبئی میآورند حالا این تجارت هم از بین رفته و قند یا شکر فقط مال روس است نفت
1888 مقدار 36000 پوت به مشهد وارد کرده بودند. لامپا، - روسی هم از بادکوبه سراسر بازارها را فراگرفته است. در سال 9
چهلچراغ، لالهجار، سینی، لیوان، استکان، سماور، قوري نعلبکی، قفل، قاشق و چنگال ارزان همه ساخت روس است و در نظر ناظر
معمولی چنین مینماید که کلیه حوایج زندگی در انحصار دستگاههاي روسی است.
ارقام ایرانی-
وقتی که در مشهد توقف داشتم به هر اقدامی که میسرم بود مبادرت ورزیدم و با مهمترین منابع و از جمله به نمایندگی شرکت
زیگلر که تنها نماینده تجارتخانه اروپائی در مشهد است مراجعه و راجع به صحت و سقم اطلاعات و ارقام و بخصوص مقدار و
ارزش تجارت روس و انگلیس و هند تحقیقات کردم و این موضوع مثل روز روشن است که در ایران دسترسی به ارقام و آمار
تقریبا دور از امکان است و آنچه هم که بدست میآید نادرست و مغلوط میباشد و میزان کل تجارت ارزي درآمد گمرکی
برآورد میشود که لزوما معیار مناسبی براي حدس و قیاس نیست.
تجار اروپائی یا نمایندگیهاي آنها به طیب خاطر ارقامی ارائه میدهند ولی تاجران محلی یا از فاش کردن آن ابا دارند و یا اصلا
ارقام و آماري در کارشان نیست. ازاینرو نه ارقامی که در اینجا ذکر میشود و نه آماري که مأموران رسمی انگلیس انتشار
میدهند هیچ کدام دلالت بر صحت کامل در خطه خراسان مانند جاهاي دیگر ایران ندارد و میتوان آنها را تقریبی محسوب
داشت.
ص: 284
اطلاعاتی که در مشهد بدست آوردم-
بوسیله منبع اطلاعاتم در مشهد به من اطمینان دادند که درحالیکه مقدار کل تجارت خراسان بدون تردید در دست روسهاست از
لحاظ ارزش تجارت انگلیس بالاتر است. اجناس ارزان که در همهجا هست تماما از روسیه وارد میشود و در این مورد رقابتی
مقدور نیست، ولی واردات گرانبهاي خراسان مقداري از راه مغرب یعنی تبریز و تهران و شاهرود و اما مقدار عمدهاش که از طریق
دریا و بندر عباس و کرمان میرسد ساخت انگلستان و یا جنس هند و انگلیسی است و با لیره و شیلینگ و پنس ارزیابی میشود و
ممکن بود اظهار نمود که در آن موقع مشهد از راه بمبئی بیشتر تجارت میکرد تا با تمام روسیه. مثلا عایدات گمرکی مشهد را در
سال 1888 میلادي (عوارضی که از اجناس وارد دریافت مینمودند) به مبلغ پنجاه هزار تومان خریداري کرده بودند (هر سه تومان
که گفته بودند سی هزار تومان بابت حقوق گمرکی اجناس وارد از بندر عباس و («1» و سه چهارم تومان معادل یک لیره است
بیست هزار تومان از سایر نقاط ایران و از روسیه بود و رقم مربوط به روس حتی نصف مبلغ آخري هم نبود.
گزارش کنسولخانه انگلیس-
این اطمینان شگفتانگیز توضیحی در آن مورد لازم داشت که توانستم بعدا از روي گزارش تجارتی کامل و قابل تحسین ژنرال
مکلین سرکنسول بریتانیا در سال اخیر ( 1889 ) که در نوع خود اولین گزارش درباره مشهد و خراسان و خود دلیل بارز حضور
هیئت کنسولی انگلستان در آن مرکز تجارتی مهم که مشهد باشد مقایسه و تطبیق نمودم.
این راپرت در مجموعه گزارشهاي سیاسی و کنسولی درباره تجارت و دارائی که بوسیله وزارت امور خارجه انگلستان انتشار
.«2» مییابد بدون تردید شماره نخستین از دورهاي سالانه است
ارزش واردات روس و انگلیس-
از این گزارش من چنین استنباط
______________________________
1)- کانولی خاطرنشان میسازد که در سال 1830 عایدات گمرکی مشهد پانزده هزار تومان بود. )
(کتاب سفري به هند از راه خشکی).
. 2)- دوره سالانه ( 1890 ) شماره 753 )
ص: 285
1889 به خراسان وارد شده (سال ایرانی از آغاز فصول سال شمسی - میکنم که کل ارزش اجناس انگلیسی و هندي که در سال 90
یعنی از 21 مارس 1889 تا 21 مارس 1890 محاسبه میشود) 84300 لیره بود و جمع کل اجناس روسی 110400 لیره، اما به رقم
صفحه 192 از 438
اولی بایستی مبلغ معتنابه قسمت چاي سبز و سیاه چینی را که با کشتی از بمبئی وارد میشود و تردیدي نیست که قسمت عمده آن را
تجار انگلیسی خریداري و وارد میکنند افزود. جمع کل قیمت این چاي چینی مبلغ 433000 تومان یا 123714 لیره است و تمام آن
هم از راه مشهد به بخارا و خیوه فرستاده شد.
خراسانیها چاي سیاه هندوستان را بیشتر دوست دارند که هر سال 12000 لیره از این بابت منظور میشود که در ارقام تجارت هند و
انگلیس قید شده است. اضافه شدن رقم درشت ارزش چاي چنین اظهارات مبهم منبع اطلاعاتم را نیز نمودار میسازد.
جادههاي تجارتی انگلیس و هند-
در اینجا قصدم این است که تسهیلاتی را که دولتهاي رقیب اروپائی در کار تجارت با خراسان دارند بررسی و مقایسه کنم. اسما سه
راه تجارتی براي واردات انگلیس و هند و انگلیس هست و در عمل دوتا، یکی جاده طولانی تهران و تبریز تا بندر طرابوزان در
ترکیه است که در گوشه دریاي سیاه واقع است با کاروان مسافتی بالغ بر 1500 میل است و با شتر هر سفري چهار ماه طول میکشد
.«1»
جاده دوم از بندر عباس در ساحل خلیج فارس تا مشهد که به دو صورت درمیآید، راه کوتاهترش از طریق کرمان، راهور، نهیبند
و تون مسافتی است در حدود 940 میل یا 40 روز قاطر و 75 روز با شتر، راه طولانی دیگر از طریق یزد که گاهی تجار ترجیح
میدهند از این جهت که وسایل حملونقل وافر و امکان
______________________________
/ 7 لیر، از جاده بندر عباس از راه کرمان به مشهد 9 تومان معادل 6 / 27 تومان معادل 17 / 1)- کرایه هر شتر از طرابوزان تا مشهد 5 )
2 لیره است. /11
ص: 286
فروش جنس در بازار پرجنبوجوش یزد در میان است.
سومی که مستقیمترین و کوتاهترین است براي اجناس هندي از طریق تنگه بولان و با خط آهن تا چمن در سرحد بلوچستان و از
آنجا از طریق قندهار و هرات به مشهد که از سرحد هندوستان فقط سی منزل یا 670 میل است، اما این جاده که روزگاري
که سیاست مالی بنابر اصل حمایت شدید دارد «1» رفتوآمد تجارتی فراوان داشت در اثر تحمیلات سنگین ترانزیتی امیر افغانستان
و به کار تجارت همسایگان خود اهمیتی نمیدهد در واقع از بین رفته است. از دو جاده سابق که عملی است جاده طرابوزان را تجار
انگلیسی در سال 1889 اجناسی تا 23400 لیره حملونقل کردهاند و از بندر عباس با اجناس هند و انگلیسی غیر از چاي چین معادل
60870 لیره استفاده نمودند.
عوارض وارداتی-
بر طبق عهدنامه ایران و انگلستان باید فقط پنج درصد ارزش کالا در بندر یا شهر مقصد حقوق گمرکی از اجناس انگلیسی دریافت
شود. ازاینرو کالاهاي انگلیسی در تبریز ارزیابی و مشمول حقوق گمرکی میشود (که از طرابوزان به رسم ترانزیت بیعوارض
آمده است) و اجناس هند و انگلیسی در بندر عباس.
در مورد خراسان چون تاجر انگلیسی در آنجا یا در شهرهاي محل عبور نیست مأموران گمرکی ایران بیش از آنچه مقرر است
دریافت میدارند و اجناس خارجی را هم تابع محصولات داخلی مینمایند به این معنی که در هر شهر بزرگ از اجناس عوارضی
وصول میکنند.
پس جنس انگلیسی که از راه طرابوزان رسیده و در تبریز پنج درصد را پرداخته است، در مقصد خراسان وقتی که بدست تجار
ایرانی میرسد دو و نیم درصد دیگر هم پرداخت میشود که روي همرفته هفت و نیم درصد خواهد شد.
______________________________
2 لیره است. / 2 لیره بر هربار و کرایه شتر هم 7 / 1)- حق ترانزیتی که امیر مقرر داشته 2 )
5 لیره) از هربار شتر بر اجناس هندي که ترانزیت به مقصد بخارا میبرند دریافت میکند /13 / میگویند در جاده کابل 80 روپیه ( 4
این در واقع رسم حمایت نیست، جلوگیري است.
ص: 287
به همین ترتیب عوارض گمرکی اجناسی که از طریق بندر عباس به کرمان میرسد هفت و نیم درصد میشود و از راه دورانی یزد
نه درصد و اگر تجار انگلیسی در مقصد باشند مبلغ اضافی بر پنج درصد پرداخت نمیشود.
طرز عمل دیگر مأموران گمرکی ایران این است که در بندر از پنج درصد کمتر عوارض گمرکی بگیرند بدون آنکه ورقه رسید
وجه تسلیم نمایند و بنابراین عاطفه برادري خود را نسبت به شهرهاي دیگر ابراز میدارند چون به آنها امکان میدهند که نه تنها بقیه
پنج درصد را دریافت دارند بلکه گاهی دو برابر آن را وصول کنند.
صفحه 193 از 438
جادههاي تجارت روس-
بازرگانهاي انگلیسی یا هند و انگلیسی در شرایط سخت نامساعدي تلاش میکنند. روس چهار جاده تجارتی در اختیار دارد 1. خط
تفلیس- تبریز- تهران 2. خط رشت- تهران 3. خط گز- استراباد- شاهرود 4. خط عشقآباد- قوچان که با خطوط آهن ماوراء بحر
خزر مربوط است.
خط چهارمی در واقع جانشین سه خط دیگر شده است و فقط 150 میل طول دارد و در سراسر خط سیر خود به صورت شاهراه
راجع به مزایاي عالی که روس دارد «1» حملونقل درآمده است که در موقع مسافرتم از آن حدود شرحی راجع به آن ذکر شد
احتیاج به هیچگونه وصف و بیان نیست و فقط از آن جهت ما قدرت رقابت با او را داریم که قادر نیست اقلام عمده وارداتی را
مانند چاي و نیل فراهم سازد و چون براي اینکه جنس انگلیسی هنوز مرغوبتر است باز جاي تعجب نیست که کنسول بریتانیا نظر
خود را به شرح ذیل بیان میکند:
واضح است که با وجود خط آهن ماوراء بحر خزر که از عشقآباد تا مشهد فقط 150 میل است و ارتباط آسان این دو شهر که به »
اجناس انگلیسی که بایستی از دریاها عبور و راههاي خشکی ،«2» زودي سنگفرش عالی هم خواهد شد
______________________________
1)- بعدا شنیدم (مه 1891 ) که چهارچرخههاي بیفنر سنگین که دو یا سه یا چهار اسب میکشند به جاي قاطر و اسب در جاده )
قوچان و مشهد به کار پرداختهاند.
از گور برخیزد و او را به عشقآباد مشهد )Mac Adam( 2)- گمان میکنم این را درست نبرده باشند و اطمینان دارم اگر مقدم )
بیاورند از این همه تفاوت و فسادي که به نام او بستهاند متحیر خواهد گردید.
ص: 288
طولانی را طی کند امکان رقابت با اجناس روس را حتی در این ایالت ایران ندارند مگر آنکه راهآهن ما هم تا این صفحات امتداد
«. یابد
حقوق گمرکی-
دولت روس به وضع ممتاز خود نیک توجه دارد و سعی مینماید که با تدابیر مالی بر آن بیفزاید همان تدبیراتی که در انگلستان
مورد تأیید حضراتی نیست که خود را در فن اقتصاد هوشمند میشمارند و در سیاست تجارتی کشورهاي خارجی بخصوص روس
افرادي مأیوس محسوب میشوند.
بر اجناس روسی هم پنج درصد عوارض گمرکی در موقع ورود به خاك ایران تعلق میگیرد، ولی براي آنکه صادرات پنبه ایران
مورد تشویق واقع شده باشد در صورتی که از راه بالتیک یا دریاي سیاه وارد شود، ده درصد وجه رجحان نسبت به آن قائل شدهاند.
با فرمانی که در فوریه 1889 صادر گردید بر کالاي ایرانی که بوسیله راهآهن ماوراء بحر خزر وارد شود بنابر قیمت جنس دو و نیم
درصد عوارض تعلق میگرفت ولی بنابر فرمان دیگر که در فوریه 1890 صادر شد هرگاه این قبیل اجناس بوسیله خطوط آهن
ماوراء دریاي خزر به صورت ترانزیت به اروپا صادر گردد اگر از طریق عشقآباد یا هر ایستگاه دیگر ماوراء بحر خزر حمل شده
باشد از هرگونه عوارضی معاف خواهد بود.
اقلام عمده
-1 جنس انگلیسی و هندي-
1 - جنس انگلیسی و هندي - ..... ص : 288 288 ایران و قضیه ایران ج 1
ردات هند و انگلیس که از طریق بندر عباس وارد میشود اقلام عمده علاوهبر چاي چینی بازهم چاي است چاي سبز هندي به
ارزش 7140 لیره که بیشتر به مقصد بخارا صادر میشود و چاي سیاه هندي که در خراسان مطلوب است با ارزش 12000 لیره سپس
عوارض وارداتی نیل تصویري «1» نیل با ارزش کلی 10170 لیره که بیش از نصف آن را به رسم ترانزیت به آسیاي مرکزي میبرند
از سیستم مکرر مالیاتبندي
______________________________
1)- در آسیاي مرکزي نیل را همه جا براي رنگ کردن پارچههاي ابریشمی و نخی و رنگآمیزي ظروف و رنگین نمودن کاشیها )
بکار میبرند و آن در بناهاي عادي و همچنین مذهبی نیز دیده میشود.
ص: 289
است که قبلا بیان شد چون سه درصد در بندر عباس و یک درصد در کرمان و دو و سه چهارم درصد در موقع ورود به مشهد
دریافت میشود که این مبالغ با دو و نیم درصد که دولت روس هنگام حمل با خطآهن ماوراء بحر خزر دریافت میکند و بعلاوه دو
صفحه 194 از 438
و نیم درصد دیگر که در سرحد امیرنشین بخارا وصول میشود وقتی که کالا به پایتخت تاتار میرسد جنس گران قیمتی میشود و
در مورد چلوار به صورت پارچه یا پیراهن، خواه به رنگ خاکستري یا سفید پارچه انگلیسی ترجیح نمایانی نسبت به جنس روسی
دارد و از آن در حدود 12000 لیره از بندر عباس وارد میشود و مقدار معتنابهی شال کشمیري و ورقههاي مس و قلع و همچنین
دارو و ادویه اقلام عمده به شمار میروند.
-2 جنس انگلیسی-
از خط تبریز- تهران پارچههاي نخی و چلوار از هر قبیل که در مقابل پارچه ارزانتر روسی قابل رقابت است وارد میشود کاردهاي
انگلیسی و قیچی و ظروف و بلورجات که ظاهرا در بازارها کمیاب است و از این خط وارد میشود همینکه براي فروش عرضه
میشود خریدار فراوان دارد با آنکه از جنس مشابه روسی گرانتر است. ضمنا عقیده مشترك خیلیها این است که بازار از
پارچههاي ارزان روسی انباشته شده است و امکان فروش به قیمتی که باعث ضرر صاحبان آنها شود در میان است. عامل عمده
رقابت بین این دو کشور بیشک از قرار ذیل است:
مردم انواع جنس انگلیسی را از لحاظ دوام و نوع جنس عالیتر محسوب میدارند، ولی چون این اجناس بایستی از راههاي دور و با
هزینه گزاف برسد امکان رقابت با کالاي کشورهاي رقیب آسان نیست. به نظر من این وضع فوق العاده است هنگامی که اوضاع و
احوال دو کشور را مقایسه میکنیم و اگر رويهمرفته اقلامی را که روسیه قادر نیست تهیه کند از قبیل نیل و اشیاء معدنی و چاي را
هم کنار بگذاریم باز انگلستان قادر است که سهم سرشاري را در تجارت این حدود تأمین نماید. در اینکه آیا این وضع قابل دوام
است مسئله دیگري است که به نظر من اظهار پاسخ مثبت دور از امکان است.
ص: 290
-3 کالاي روسی-
اشاره
از مجموع کالاي روسی 110400 لیره بوسیله خطآهن ماوراء بحر خزر وارد میشود که پارچههاي نخی ساده و الوان یک سوم
واردات بوده و قلم عمده ثانوي قند و شکر که محصولات فرانسوي یا هندي را از بازار خارج کرده است و هر پوند به چهار و نیم
پنس در بازار فروخته میشود و این ارزانی قیمت ناشی از مساعدههائی است که دولت روس به صادرکنندگان روسی از این بابت
و بدین مناسبت رقابت براي محصولات قند و شکر هند با اینکه از نیشکر ساخته میشود غیرممکن است. «1» پرداخت میکند
ظروف و چینی- آلات روسی که تقریبا در همه جا هست به مبلغ 11500 لیره بوده و میزان قیمت فلزآلات فقط هزار لیره کمتر.
صادرات به روسیه-
اکنون صادرات خراسان را در نظر میگیریم که از جهات وضع طبیعی علامت این حقیقت است که تجارت صادراتی با روس به
مراتب بیشتر از هندوستان است غیر از آن قسمت از اجناس هندي که از طریق خراسان به سرزمین روس میبرند.
ارقام صادرات به روسیه (که البته مقداري بوسیله ترانزیت براي مقصد اروپاست) به جمع مبلغ 111500 لیره میرسد که پنبه بواسطه
تسهیلاتی که مجري است و قبلا اشاره کردم موجب این رقم درشت تقریبا 43000 لیره است و نصف جمع مبلغ مزبور هم بابت پشم
است و معادل 5700 لیره فرشهاي ترکمنی و ایرانی به اروپا فروخته میشود. البته این مقدار بخود روسیه صادر نمیشود و همچنین
از مجموع محصول فیروزه از معدن معروف آن در نیشابور که جمعا سالانه 23000 لیره است در سال 1889 بالغ بر 17000 لیره
بوسیله خطآهن ماوراء بحر خزر به اروپا صادر گردید.
افزایش تجارت ایران و روس-
براي نشان دادن افزایش سرشار در مقدار
______________________________
1)- یک منات روسی ( 2 شلینگ) هر پوت حقوق انحصار قند و شکري در صورت صدور به خارج مسترد میشود ولی در آسیاي )
مرکزي و ایران این مزیت بواسطه اینکه رقباي خارجی از بازارهاي ایران رانده شدهاند از اول مه 1891 ملغی گردید.
ص: 291
تجارت ایران و روس در اثر فعالیت راهآهن ماوراء بحر خزر بهتر است ارقام فوق را با آنچه در نه ماه اول سال 1886 بود مقایسه
صفحه 195 از 438
کنیم. این خطآهن ماوراء دریاي خزر در دسامبر 1885 به عشقآباد رسید. از ژانویه تا اکتبر 1886 صادرات از ایران به عشقآباد
37000 لیره بود و جمع کل براي سال 1889 چنانکه فوقا ذکر نمودم مترادفا 111500 لیره و 110400 لیره بود به عبارت دیگر
صادرات در ظرف سه سال تقریبا دو برابر شد و حال آنکه واردات هم درست سه برابر ترقی کرده است.
-4 صادرات به هندوستان-
در مقابل ارقام چشمگیر مزبور مقدار صادرات به هند انگلیس را میتوان جمعا 39000 لیره وانمود کرد که تقریبا همه آن هم از
مبدأ خراسان است و تریاك بطور کلی براي بازار چین میباشد. ده سال پیش جمع محصول تریاك در خراسان فقط 17920 پوند
بود.
ارزش صادرات غیر از آنچه در خود این ایالت مصرف میشود در حدود 37100 لیره به هندوستان و معادل 14300 لیره به اسلامبول
است که جمعا 51400 لیره میشود.
تجارت ایران و افغانستان-
براي آنکه بررسی خود را درباره تجارت خراسان تکمیل کنیم باید ارقام تجارت ایران و افغانستان را هم بیفزاییم.
اختلاف مختصري در تجارت وارداتی و صادراتی دو طرف دیده میشود و هریک متساویا حوایج طرف دیگر را رفع نمیکنند
درحالیکه افغانستان پالتوي پوستی (پوستین) محصول اختصاصی خود را به ایران میفرستد و قسمت عمده صادرات ایران اجناس
روسی و قند و فلزآلات است ارزش صادرات خراسان را به افغانستان بالغ بر 18300 لیره تخمین زدهاند و واردات از افغانستان به
خراسان 17300 لیره.
جمع کل-
اگر کل ارقام را جمع کنیم به رقم فرضی میزان تجارت خراسان پی خواهیم برد:
ص: 292
واردات از روسیه 110400 لیره
واردات از هند 60800 لیره
واردات از انگلستان 23400 لیره
واردات از اروپا 15700 لیره
واردات از افغانستان 17300 لیره
جمع واردات 227600 لیره
صادرات به روسیه و اروپا 111400 لیره
صادرات به هند 39000 لیره
صادرات به افغانستان 18300 لیره
جمع کل صادرات 18700 لیره
و جمع کل: 396300 لیره
از این جمع کل باید یک تفریق کلی بشود از این جهت که اجناسی هم جزو واردات به خراسان است و همچنین جزو صادرات از
آنجا. از طرف دیگر ارقام صادرات از راه تهران- تبریز و طرابوزان در این فهرست نیامده است. فقدان هرگونه ارقام تجارتی بین
ایران و بخارا تفاوت زیادي بطوريکه تصور میرود ایجاد مینماید. صادرات ایران به بخارا تقریبا رويهمرفته از اجناس هند و
انگلیس از قبیل چاي و نیل حریر و غیره است که جزو واردات بندر عباس محسوب شده بود.
اقداماتی که از ناحیه دولت انگلیس ضروري است-
چون وضع و حال فعلی را تجزیه و تحلیل و ضمنا سعی کردهام آینده تجارت خارجی خراسان را پیشبینی کنم جا دارد اقداماتی که
باید دولت انگلیس به منظور حفظ میزان تجارت خویش و افزایش آن انجام دهد اشاره نمایم تا از کاهش سهم تجارت خود حتی
الامکان جلوگیري کرده باشد. در این زمینه پنج اقدام احتیاطی مقدور خواهد بود هرچند که اهمیت همه آنها یکسان نیست.
باید نمایندگان کنسولی بریتانیا تعیین شوند تا بر جادههاي عمده تجارتی جنوب نظارت و از آن مراقبت نمایند. وقتی که من در بندر
عباس بودم حتی یک نفر اروپائی در آنجا اقامت نداشت فقط نمایندهاي غیررسمی براي امور کشتیرانی انگلیسی در آنجا بود.
ص: 293
لازم است اولا کنسولیاري براي شهر کرمان انتخاب شود و نمایندهاي کنسولی در یزد و یا برعکس، ثانیا جادهاي که از کرمان به
صفحه 196 از 438
سمت شمال میرود از طریق راهور، نهیبند و تون که راه اصلی کاروان از خلیج فارس به مشهد است با آسانی و هزینه کم بوسیله
تمیز و احیاء کردن چاههائی که پر شده است و مرتب کردن نهرهائی که در آن خطه وجود داشته و سابقا اسباب کشتوکار بوده
است تعمیر و اصلاح نمود. ثالثا نه فقط در لزوم اصلاح راه جدید تردیدي ندارم، بلکه باید جاده تازهاي از بلوچستان انگلیس تا مرز
ایران ایجاد و از خاك افغانستان بکلی صرفنظر شود مثلا از کویته راهی از طریق سیستان تا بیرجند کشیده شود. اینها اقدامات
کاملا شدنی است و دلیلی در بین نیست که در انجام این کارها براي پیشرفت نفوذ هند و انگلستان قصور ورزید.
چاره چهارمی که بدون تردید مورد توجه حکومت هند هم واقع شده است این است که باید موجبات تنبه براي امیر افغانستان فراهم
ساخت نه از جهت اقتصادي که شک ندارم عبد الرحمن خان رفتار تمسخرآمیز موجهی خواهد نمود، بلکه مطابق خواسته صریح
افراد و امتی که در زیر دست او افتادهاند، و مطلوب هم این است که سیاست مالی را که درباره او داشتهایم و به زیان زیردستان و
مایه رنجش همدستان عمده اوست تغییر دهیم.
چاره پنجم و آخرین که راجع به آن در فصل سیستان شرح وافی و کافی خواهم داد این است که خطآهن نیکو اثر و متقابلی، دولت
بریتانیا در جنوب بسازد تا در مقابل راهآهن ماوراء بحر خزر در شمال وسیله تعادلی ایجاد گردد و ما را قادر سازد که در زمینه
پهناوري با سلاح خود روسیه با او رقابت کنیم.
طمع روس درباره خراسان-
اینک دلایلی را بازخواهم نمود که علاوه بر منافع تجارتی که هردو دولت روس و انگلیس را وادار میسازد که نسبت به خطه
خراسان کاملا علاقهمند باشند، هدف سیاسی دولت روس از نقشههاي دور و درازي که در این فصل ذکر کردهام چیست و در
مقابل، انگلستان چه منافع متقابل و مسئولیتهائی دارد.
ص: 294
علاقه کشورگشائی دولت تزاري با آنکه نویسندگان روسی آنرا انکار دارند به حدي است که هرکس که دیده باز دارد ممکن
نیست متوجه حرص و آز نفوذ طلبی که ذهن دولت تزاري را تسخیر کرده است نشود. در ضمن کشورگشائی و پیشرفت نفوذ هر
دولتی دورهاي هست که شهوت دستیابی بر اراضی جدید از هر حس دیگر قويتر است.
روسیه درحالحاضر این مرحله توسعه امپراتوري را طی میکند، انگلستان آن دوره را پیموده و سابقا حظ و خوشی مستی بخش آن
را با حدت تمام چشیده است اینک دوره محافظهکاري را سیر میکند. به عبارت دیگر منافع روس در خراسان جنبه دست- یازي
احتمالی دارد و انگلستان برعکس به هیچوجه خیالی در سر ندارد که وجبی از آن سرزمین را تصرف کند و هرگز چنین کاري
نخواهد کرد.
خطآهن ماوراء بحر خزر شاهد بارزي است-
هرگاه بخواهیم درباره موجبات نهائی غور کنیم که چرا دولت تزاري طالب تصرف خراسان است در خواهیم- یافت که این دلایل
چندانهم از نظر ما دور نیست. فتوحات روسیه در ماوراء بحر خزر او را بر خطهاي مسلط گردانید که قسمت اعظم آن بیابان و تنها
نقاط مزروع آن واحههاي مجزائی است که در کوهپایهها است.
در سمت دیگر این جبال تا امتداد سیصد میل سرزمینی است که در جلگهها و تنگههاي آن و در کوهستانات آن نعمتهاي
سرشاري شامل انواع میوه و مواد معدنی از هر قسم و بخصوص غله به حد وفور هست و او چون فرد دور- افتادهاي است که در میان
سنگلاخی چادر زده است و این محل بوسیله کوهستان از مراتع خرم و کشتزارها که براي او خوراك و براي چهارپایانش علیق و
براي هردو وسیله آسایش در بردارد جدا گردیده است، در این صورت چه شوق و التهابی که روس در واقع نسبت به عبور از موانع
مزبور و دستیابی بر آن منابع وجود ندارد.
روسها نسبت به خراسان این احساسات را دارند، ایشان میتوانند از
ص: 295
اراضی اخال تک به قوچان و از عشقآباد به مشهد رهسپار شوند و در این سرزمین مواد و وسایلی خواهند یافت که قادر است لشکر
عظیمی را سیر کند و کوهستانات آن سنگرهاي متناسب جهت حمله و هجوم است و مردمی آرام دارد و زمینه آسوده- ایست که
میتوان در آنجا نقشههاي جدید کشید و پایگاهی است که در آینده بکار آید.
پایگاه بر ضد هند-
به این مناسبت یعنی امکانات سیاسی آینده است که خراسان در نظر دولت روس این همه ارزش و اهمیت کسب کرده است. در
از خاك افغانستان جدا شده است و این خطی ساختگی است با «1» حال حاضر روسیه بوسیله خط سرحدي سروست ریجواي
مسافت 350 میل از هريرود تا جیحون. نسبت به این خط بدون تردید هرآن امکان تجاوز متصور است، ولی از این راه متصرفات
قابلی نصیب روس نخواهد گردید و چنین اقدامی احتمال و بلکه امکان قطعی خطر جنگی را با بریتانیا دربر دارد.
صفحه 197 از 438
پس آیا به جاي آن بهتر نیست که با حرکتی دورانی جناح دشمن را طی کنند. ایران از گردنه ذو الفقار تا انتهاي جنوبی سیستان
داراي مرز مشترکی با افغانستان است و هر دولتی که در این طرف مرز ایران مستقر شود هرات را در اختیار خواهد داشت (جادهاي
عرابهرو بین مشهد و هرات به طول 230 میل هست) و از آنجا جاده را از فراه و گرشک تا قندهار میتواند تهدید کند و تا سواحل
هیرمند را تحت نفوذ قرار دهد.
هرگاه روس در خراسان استقرار یابد بخصوص چنانکه سعی کردهام نشان بدهم اگر در امتداد سرحدات آن مستقر شود بههیچوجه
احتیاجی به تجاوز نسبت به خط مرزي انگلیس و افغانستان نخواهد داشت و سراسر سرحدات غربی افغانستان در معرض حمله و
نفوذ او واقع خواهد گردید. بعلاوه او در سیستان با قسمتی از خاك بلوچستان که هنوز سرنوشت مالکیت آن روشن نیست و مورد
______________________________
Sir West Ridgeway-(1)
ص: 296
اختلاف است و فقط با خط متقدم کوتاهی از نقطه سرحدي انگلیس در پیشین جدا شده است نزدیک خواهد شد. سرانجام بعد از
رسیدن به این مقصد، نیمی از راه را تا دریا پیموده و اگر خط آهنش تا نصرتآباد امتداد یابد با خشنودي تمام درصدد تصرف
بندري در کنار اقیانوس هند خواهد افتاد و با این ترتیب آرزوي دیرین او که دسترسی بر مخرجی به دریاهاي جنوبی است تحقق
.«1» خواهد یافت
مصالح بریتانیا در خراسان-
اوضاع طبیعی را که وصف کردهام و خیالات روس که شواهد انکارناپذیري راجع به آن میتوان عنوان نمود و اهمیت هرگونه
حرکت و اقدامی که بر ضد افغانستان بشود اینها اقداماتی را از جانب انگلستان براي تأمین منافع خویش در قلمرو همایونی ایجاب
مینماید. آنها که عقیده دارند خراسان تا هند فاصله طولانی دارد و از این بابت مایه نگرانی موجود نیست فقط استدلال غلطی را با
کمال حماقت تکرار میکنند که تجربههاي گذشته بیپایگی آن را نشان داده است و نتیجه همین وضع ناهنجاري است که در
افغانستان و ایران داریم.
بعضیها گفتهاند که افغانستان سد پولادین سرحد شمال غربی هندوستان عزیز ماست و هرگونه موافقت با این عمل ناهنجار که
یک دولت بیگانه حتی در حریم این سرحد سنگین جاپا پیدا کند از خبطهاي درجه اول نظامی محسوب میشود.
سیاست بریتانیا در خطه خراسان این است که مصالح انگلستان و افغانستان را در آنجا مصون سازد و به هیچوجه تغییري را در وضع
کنونی ایران نپذیرد و بخصوص ناظر و نگران آزادي راههائی باشد که براي پیشرفت تجارت انگلستان ضرورت کامل دارد و اگر
آن راهها به جاي دوست در دست قدرتی بیگانه باشد خطر نمایانی از لحاظ هندوستان خواهد بود.
______________________________
1)- در اینکه این نقشهها خیالی نیست و بلکه جدا در روسیه مورد علاقه است در فصل نهائی که در باب سیاست انگلیس و روس )
در ایران خواهد بود براي اثبات موضوع دلایل کافی بیان خواهم نمود.
ص: 297
این موضوع مایه تسکین خاطر است که ژنرال مکلین که اخیرا سرکنسول بریتانیا در مشهد تعیین گردیده کنسول ما در سیستان نیز
هست، هرچند که نماینده جداگانهاي باید براي سیستان در نظر گرفت، همان سیستانی که با مرزهاي بلوچستان این همه نزدیک و
از لحاظ تأمین منافع بریتانیا حائز اهمیت بسیار است، و اگر منابع آن با وسایل علمی آبیاري و بوسیله خط آهن حمایت شود شاید
آنجا بهترین کانون قدرت اقتصادي ما در سراسر ایران مرکزي و جنوبی خواهد شد و حتی کلید و راز تفوق روس را در خراسان
شمالی نیز میتوان درهم شکست.
تمایل ایران-
در خاتمه جا دارد آنچه را که به عقیده من رویه مردم خراسان نسبت به روسیه و انگلستان است و همراهی یا خلاف آن را که این
،«1» دو دولت در اجراي خیالات خویش میتوانند از ناحیه اهالی آنجا انتظار داشته باشند بیان کنم. سیاحان قبلی از قبیل فریزر
و ناپیر به تفصیل انزجار مردم خراسان شمالی را نسبت به خاندان قاجار و بیعلاقگی آنها را نسبت به حکومت «2» مکگرگور
مرکزي تهران نوشتهاند.
مرور زمان و حکومت استوار و اقتدارآمیز پادشاه فعلی در زدودن این احساسات منفی تأثیر فراوان داشته است. در خراسان نیز در
حالحاضر به همان اندازه دیگر نقاط ایران وفاداري منفی هست و منظورم از وفاداري منفی آن است که فرمانروائی ناصر الدین شاه
در نزد اکثریت اهالی با حالت رضا و تسلیم مورد تمکین است، زیراکه خود مردم همت و جرأت نهضتی براي امکان تغییر ندارند.
اما این احساسات در هیچجا هم دال بر علاقه و تأیید نیست و به هیچوجه هم کمترین تأثیري در تأمین یگانگی واقعی ملی ندارد.
بنابراین درحالیکه تقریبا محال مینماید که مردم قدمی بر ضد سلطان بردارند به همان اندازه نیز خیلی دور
صفحه 198 از 438
______________________________
طی مسافرتم به مشهد هیچچیز بیشتر از این موضوع در من تأثیر ننمود که نفرت شدیدي که » 1)- کتاب سفري به خراسان فصل 22 )
همه طبقات نسبت به خانواده سلطنتی قاجار داشتند، هیچ وقت نام آنها بدون ابراز انزجار ذکر نمیشده و نام ایشان ظاهرا با آنچه
این به سال 1822 مربوط بود). ) « دال بر خونخواري و ظلم و بیدادگري است توأم میباشد
در خراسان حرف دیگري علاوهبر تمایل ضد رژیم تزاري هست و آن تحقیري » 2)- مسافرتی به خراسان جلد اول صفحه 253 )
و) «. است که مردم نسبت به خاندان قاجار دارند و بارها این موضوع را شنیدم که بههیچوجه هم جنبه تعریف و ستایش نداشته است
این در سال 1875 بود).
ص: 298
از احتمال است که به خاطر نجات وي جاننثاري کنند، ازاینرو میتوان گفت که اطاعت و وفاداري ایشان خالی از خطر نیست.
بر ضد افغانها که مذهب تسنن دارند و غرضی دیرین، این احساسات را تا حد اتحاد ملی میتوان تهییج نمود، ولی من در اینجا
توجهی به امکان وقوع جنگ و جدالی بین ایران و یک دشمن آسیائی ندارم، بلکه منظورم نقشهها و خیالات دولت تزاري است.
بنابراین اگر همین فردا روسیه اقدام خصومتآمیزي بر ضد خراسان بکند از سکنه این ایالت چه انتظاري میتوان داشت؟
ابهت روس-
پاسخم این خواهد بود که اگر در مقابل چنین نهضتی کمترین قدرت نظامی پیش آید هیچ حرکتی نخواهند کرد و بلکه ساکت و
آرام خواهند نشست و تغییر فرمانروا را با رضا و تسلیم تحمل خواهند کرد و خواهند گفت که تقدیر چنان بوده است و آن نیز
خواهد گذشت و هرچه باشد کارها بدتر نخواهد شد. تباهی بیحد و حساب دستگاه فعلی اداري ایران که در نتیجه آن مردم بیچاره
دیرزمانی بدون آنکه امید داد و نجاتی داشته باشند جور و اجحاف دیدهاند به آنها این درس را آموخته است که از جزئیترین اثر و
حرکتی که نوید تغییر دربر داشته باشد استقبال بسیار نمایند و من قادر به این اظهار نیستم که آیا شمالیها در ایران محبوبیت دارند
یا نه و با آنکه به منابع بسیار و به صورتی دامنه- دار مراجعه نمودم و جوابهاي مختلف و متضاد از افراد شنیدم. ولی شهرتی که
«1» ایشان در خراسان به مناسبت آزادي افراد ایرانی که در بخارا و خیوه اسیر و بیشترشان هم ایرانی و از همین ایالت خراسان بودند
و نجات یافتن آنها در
______________________________
1)- خلاف این قول را هیچگاه نشنیده بودم تا وقتی که در کتابی روسی راجع به ایران نوشته اوگورودینیکف که به سال 1878 )
در سن پطرزبورگ انتشار یافت بدستم رسید. نویسنده روسی از جانب انجمن امپراتوري جغرافیائی مأمور شد با کاروان تجارتی که
زیر نظر ژنرال گلوکخوفسکی در سال 1874 به مشهد برود و اظهارات او یعنی گفتههاي یک تاجر روسی بنام بوم گارتن بود که
سالیان دراز در شاهرود اقامت داشت و مسافران انگلیسی مانند بیکر، ناپیر و مکگرگور او را ملاقات کرده بودند. بوم گارتن که از
قرار معلوم میدانست چه میگوید و حس ضد روسی نداشت میگفت آزادي ایرانیان هیچگونه محبوبیتی براي روس تولید ننموده
است و اظهار میداشت که ایرانیها با آنکه نسبت به روسها تملق میگویند با ابراز تحقیر هم عقیده دارند که ایشان اخبار رفتار و
طمعکاري آنها را به عرض شاه میرسانند.
ص: 299
مناطق مرزي از تاختوتاز ترکمنها که با ابهت کثرت جمعیت ایشان و پیشرفت پیوسته آنها، به این مردم که در اصل راه و رسم
کاروانی داشتهاند آموخته است که تعالی آنها را با حس توأم تسلیم و احترام بنگرند.
بعضیها میپندارند که پیشآمد تغییر، خوشتأثیر خواهد بود و اکثریت هم آن را اجتنابناپذیر میشمارند. همدردي نفراتی
محدود با کمک بیحالی افرادي کثیر گروه مخالفان را بیسلاح خواهد کرد و راه را براي پیروزي سهل و آسان هموار خواهد
ساخت. اگر از روي کنجکاوي استفسار شود که آیا قضیه دین تأثیري ندارد و امکان جهاد با اجانب در میان نیست جواب این
خواهد بود که دولت روس تا تمام احتمالات را در نظر نگیرد اقدامی نخواهد کرد.
عمال مذهبی در مشهد نفوذ بسیار دارند و تردیدي نیست که در فکر و کار مردم تأثیر مینمایند. بیم از هرگونه تجاوز نسبت به
آستانه مقدس و یا موقوفات حضرت و یا نسبت به مزایا و ناروائیهائی که آن محیط را فراگرفته است حتما انگیزه سختترین حس
خصومت خواهد شد. اما دولت روس همواره شکیبائی سرشار نسبت به رفتار مذهبی و خرافاتدوستی اتباع مسلمین خویش نشان
داده است و اینگونه سوءظنها با آسانی برطرفشدنی است.
بدبختانه ملاها و مجتهدین مانند اکثریت هموطنان خود به پول و مال تعلق خاطر بسیار دارند و به همین دلیل هم بود که هنگامی که
خان کهنسال قوچان به من اظهار داشت که تمام افراد خراسانی براي حفظ مشهد جنگ و جاننثاري خواهند کرد حرفش را باور
نداشتم. نظر من این است که اگر مشهد سرنوشت سقوط داشته باشد بدون ضرب شستی خواهد افتاد و تعویض زمامدار خراسان
بدون خونریزي پیش خواهد آمد.
صفحه 199 از 438
احساسات نسبت به انگلستان-
وقتی که من چنین نفوذ سرشاري را به روسها نسبت میدهم به اندازه سر سوزنی این مزیت را مختص ایشان نمیشمارم.
اگر انگلیسها در وضع و حالی بودند که میتوانستند فشاري وارد سازند و یا
ص: 300
اقدامات مشابهی نمایند به نظر من با استقبال وافی و کافی روبرو میگردیدند حتی بیشتر از اندازهاي که رقیبهاي وي میپندارند.
عادت ایشان این است که در ایران رفتار تا حدي خشونتآمیز دارند هرچند این رویه شاید وحشتانگیز باشد و یا حتی جلب احترام
نماید، اما تولید علاقه نمیکند از طرف دیگر رویه صمیمانهتر و برازنده انگلیسی ما براي دولت بریتانیا قدر و منزلتی تأمین ساخته
است که با وجود فقدان وسایل نمایان اقتدار، از قبیل نیروي نظامی و همجواري با قلمرو همایونی باز درخور تمجید فراوان است.
قبیله تیموري که شرح دادم در سراسر مرز شرقی خراسان در علاقه دوستی نسبت به انگلستان شهرت دارند و هرچه بیشتر به حدود و
سرحدات هند نزدیکتر شویم این محبوبیت به همان نسبتی که آثار حکومت عادلانه و قرین بردباري دیده میشود افزایش مییابد.
ایرانیان رفتهرفته با وضوح کامل پی میبرند که بریتانیا طالب یک وجب از خاك ایشان نیست ولی شمالیها که در همسایگیاند و
صاحب قدرتی سرشار، از استعمال زور در انجام دادن منظورهاي خود مضایقه ندارند و حال آنکه انگلستان در نقطهاي دوردست
واقع شده است و از اینرو اسباب قدرتنمائی آشکار فراهم ندارد و در حینی که از پیشرفت نفوذ انگلستان استقبال میشود و مورد
حمایت است روح توانا و عدهاي که مقاومت مؤثر در مقابل خیالات حکومت تزاري بنمایند در میان نیست. خراسانیها نیز مانند
همنوعان خویش در سراسر جهان دوستی زورفروشان را دوست ندارند.
جادههاي فرعی در خراسان شرقی
مشهد تا تربت حیدریه. رجوع شود به کتاب. اچ. دبلیو. بلو ( 1872 ) از دره سند تا دجله و کتاب سرهنگ اسمیت ( 1872 ) ایران
خاوري.
تربت حیدري. به باجستان باز رجوع شود به دو کتاب مزبور.
باجستان به قاین. رجوع شود به دو کتاب مزبور.
قاین به بیرجند. رجوع شود به دو کتاب مزبور.
ص: 301
فراه (افغانستان) به نیشابور از راه بیرجند و تون و باجستان. رجوع شود به کتاب فریه ( 1845 ) سفري با کاروان.
فراه به سمنان از راه خور و طبس.
طبس به بیرجند از راه تون و قاین. رجوع شود به کتاب سر. مکگرگور.
مسافرتی در خراسان.
بیرجند به پهري (هرات) از طریق قورق و یزدون.
شاهرود به هرات از راه ترشیز و خواف.
لاش جوین به کرمان از راه نه. کتاب خانیکف.
در نشریه انجمن پادشاهی آسیائی. )Waugham ) سمنان به باجستان و جوین. مقاله واگهام 8881
ص: 302
فصل نهم مسئله سیستان
اشاره
و تو بر شنزار سیستان گذر کردهاي و رود هیرمند و گودزره را دیدهاي ماتیو آرنولد (داستان رستم و سهراب)
مرز شرقی ایران-
اشاره
از ذو الفقار که بر ساحل هریرود واقع شده و ابتداي خط سرحدي جدید سال 1887 روس و افغانستان است و در آنجا خاك روسیه
و افغانستان و ایران به هم میرسند مرز ایران در موازات طول جغرافیائی 61 درجه راست به سمت جنوب امتداد مییابد و تا چند صد
میل خط مرزي در بعض جاها تعیین گردیده است و در سایر قسمتها اصلا خط و علامتی وجود ندارد.
از گردنه ذوالفقار تا کرانه اقیانوس هند از گواتر جمع مسافت 700 میل و نسبتا مستقیم است و در سراسر آن ایران از سمت شرق با
دو کشور مجاور، مرز مشترك دارد بدون اینکه با هیچکدام از آنها یعنی افغانستان و بلوچستان مناسبات نیکو داشته باشد و ایران
صفحه 200 از 438
پیوسته با این دو دولت راجع به خط مرزي اختلاف نظر داشته و تصادماتی گاهی بیدوام و در مواردي نیز پایدار با دو دولت دیگر
نسبت به اراضی محل اختلاف پیشآمده است و با نهایت حیرت استنباط میشود که از این سه کشور، دولتی که بیشتر از دیگران
خیال گسترش خاك خود را دارد ظاهرا ایران است و شاید هم این دولت بدینوسیله میخواهد در مقابل وضع زور و
ص: 303
فشاري که ناگزیر در سرحدات شمال غربی و شمال شرقی تحمل مینماید با پیش- کشیدن دعاوي ارضی در این حدود مایه
تسکین خاطر براي خویش فراهم سازد.
-1 ذو الفقار به سیستان-
خط مرزي که در اینجا موردنظر است از لحاظ طبیعی به چهار ناحیه تقسیم میشود که به درجات مختلف هرکدام ثبات کافی و یا
وضع سیاسی متغیر داشته است. قسمت اول این نقشه مربوط به ناحیهایست از ذو الفقار، تا حدود شمالی سیستان که بالغ بر سیصد
میل است. از موقعی که هرات و توابع آن از خراسان انتزاع یافته است در این قسمت مرز مشترکی بین دو کشور وجود داشته که
کموبیش مورد قبول هردو طرف بوده است بدون آنکه هیچ موقع خط مرزي تعیین شده باشد و همین امر سبب تجدید اختلافات
گردیده که برحسب معمول یا در اثر نزاع سرکردههاي محلی و یا راجع به حق تصرف آبهائی است که گرانبهاترین و گاهی نیز
یگانه سرمایهایست که طبیعت در این حدود به ودیعه نهاده است. یکی از موارد اختلاف بین ایران و افغانستان که دیرزمانی قبل از
مسافرتم به آن حدود وجود داشته راجع به ناحیه مرزي هشتادان در موازات خط بین کوهستان و غوریان بوده است. انگلیسیها که
در این قبیل امور به منظور میانجیگري مورد مراجعه قرار میگیرند و چندبار هم به این کار پرداختهاند که غیر از دردسر ثمري
نداشته است باز براي حکمیت دعوت شدند و رأي هم در اینباره داده شده است که باید اظهار کنم چنانکه مکگرگور معتقد بود
یک نتیجه برجسته داشته که هردو طرف را ناراضی ساخته است. من فقط از آن جهت به این موضوع اشاره میکنم که در این
نواحی، مرزي هنوز درست معین نیست و در کمتر نقطهاي مشخصات طبیعی وجود دارد که غالبا از پیش- آمدهاي عادي است.
بعلاوه افرادي در آن حدود هستند که توجه چندانی به پستها و علامات مرزي ندارند.
-2 سیستان-
ناحیه دوم سرحد سیستان است که هیأت مرزي انگلیس و ایران و افغانستان به ریاست سر. اف. گلداسمید در سال 1872 تشکیل و
حدود
ص: 304
هم تعیین گردید که این موضوع قسمت عمده مطالب این فصل خواهد بود. طول این قسمت از شمال تا جنوب در حدود 120 میل
است ولی چون خط جدید سرحدي که به وسیله حکمیت مشخص گردیده در امتداد جنوب شرقی تا محل التقاي رودخانه هیرمند
انحرافات متعددي دارد و سپس به طرف جنوب غربی منحرف میشود طول دو ضلع دیگر مثلث که در فوق ذکر شده خیلی بیشتر از
ضلعی است که وتر محسوب میگردد.
-3 سرحد ایران و بلوچستان-
بنابر ترتیب، قسمت سوم امتداد خط مرزي است که از جنوب سیستان که در سال 1872 تعیین حدود شده تا انتهاي شمالی مرز
مکران میرسد که یک سال قبل از آن خط مرزي مشخص شده بود یا به عبارت دیگر از کوه ملک سیاه تا جالق که در حدود
دویست میل است هیچ وقت تحدید حدود نشده و احدي از چگونگی آن اطلاعی ندارد و در هیچ نقشهاي هم به رنگ واحد
علامتگذاري نکردهاند و غالبا از روي جهالت و به دلیل واضح ترکیب آنرا از کوههائی که در نزدیکی جالق است با خط
مستقیمی به سمت جنوب شرقی میکشند. در این منطقه بلوچستان همسایه شرقی ایران است. ولی ایلات خانهبدوش بلوچ که در
منطقه مرزي چادر دارند نسبت به خان کلات انقیاد چندانی نشان نمیدهند و در واقع مستقل به شمار میروند.
-4 سرحد مکران-
در خاتمه باز بنابر ترتیب، ناحیه از جالق تا بندر گواتر در کنار دریاست که صد و سی میل طول دارد و من آن را مرز مکران نام
میدهم، زیراکه قسمتی از بلوچستان که بین ایران و کلات میباشد تحت این عنوان معروف است و آن در شرایط خاص دشواري
از جانب سر. اف. گلداسمید در سال 1871 تعیین حدود گردیده، ولی نتیجه کار او مورد پسند همه نیست.
قسمت مرزي اخیر واقع در سرحدات علیا و سفلی ایران و بلوچستان در فصل جداگانه راجع به ایالات خاوري ایران مورد بحث قرار
خواهد گرفت. در اینجا فقط به این مناسبت که وضع بخصوص سیستان از جهت اوضاع و احوال نقاط مجاور آن مشخص شده باشد
صفحه 201 از 438
مذکور افتاد.
ص: 305
حوزه سیستان-
در فصل گذشته اشاره کردم که سیستان از توابع ولایت قاین است و امیر علم خان از بیرجند بر آن حکومت میکند و از طرف خود
در آنجا نایب الحکومهاي دارد که فرماندهی پادگان نصرتآباد هم با اوست. در اینجا قصدم این است که معلوم شود چگونه
سیستان اساسا تحت فرمانروائی ایران درآمده و انگیزه اعزام هیئت مرزي سال 1872 چه بوده است و براي آنکه این قسمت از داستان
را بهتر بازنمایم باید شرحی نیز راجع به این ولایت و تاریخ قدیم آن بیان کنم.
اصل نام سیستان-
اسم سیستان یا سجستان از ریشه سگستان یا سرزمین سگان یا سکهها مشتق گردیده و بهطوري که سر. اف. رالینسن نظر داده است
این موضوع هیچ وقت از ناحیه نویسندگان معتبر عرب یا ایرانی مورد تردید واقع نشده است اگرچه جاي تعجب است که گروهی از
بومیان سرگردان یعنی سیزیانها که در قرن سوم میلادي از حدود شمالی به این نواحی فرود آمدهاند در آن سرزمین اثري جاویدان
باقی گذاشتهاند و حال آنکه فقط دوره صدسالهاي آنجا را در تصرف داشتند. این عده که به وسیله بهرام دوم پادشاه ساسانی
.«1» 292 میلادي) تارومار و از صفحه روزگار ناپدید شدهاند، ولی با نام سیستان اسم و یادگار جاودانی یافتهاند -275)
مورد استعمال آن-
در دورههاي متعدد تاریخ، سرزمینهائی با مساحت مختلف با عنوان سیستان معروف بودند و آن با گسترش یا کاهش مساحت
قلمرو و فرمانرواي آن منطقه بستگی داشته، ولی استعمال محدود این نام در این ناحیه همواره مانده است که خود زمینهاي و
دریاچهاي و آب هیرمند (هلمند) و رودخانههاي دیگر دارد که جریان آنها در فرورفتگیهاي سطح زمین که حدي بسیار مشخص
و از شمال به جنوب بالغ بر 250 میل طول دارد باهم ارتباط مییابد و تردیدي نیست که در روزگار باستان این گودها (فروبارها) پر
از آبی بوده
______________________________
1)- چند تن از نویسندگان انگلیسی نام این محل را از سق (طق) که درختی محلی است پنداشتهاند. ایرانیان چوب این درخت را )
براي سوخت بکار میبرند.
ص: 306
که از دریاچه بزرگ فرو میریخته و بعدا در اثر کانالهاي مصنوعی و مجاري دیگر مقدار آب رودخانه بسیار تقلیل یافته و یا در
واقع از بین رفته است و من تصور میکنم به زودي به صورت اصلی درخواهد آمد.
وضع کنونی-
سیستان جدید شامل سه ناحیه فرورفته اصلی است که به اقتضاي فصل و میزان طغیان آب در موسم بهار متناوبا به صورت دریاچه،
باتلاق و یا اراضی بکلی خشک تبدیل میشود. اولین گوديها مشتمل بر دو قسمت آب کمعمقی است که از رودخانههاي هاروت
و فراه که از شمال جاري است و هیرمند و رود خاش یا خشکرود که به ترتیب از سمت جنوب و مشرق جریان دارد این دو دریاچه
م) به وسیله نیزار انبوهی که به همین نام نیزار معروف میباشد و بسته به « کلیله و دمنه » یا آبدان (به هر سو یکی آبدان چون کلاب
مقدار آبی که دارد به شکل نیزار یا مرداب درمیآید.
در هنگام طغیان این دو دریاچه که معمولا وضع جداگانه دارند یکی میشوند و ریزش آب از نیزار به گودي بزرگ ثانوي که با
عنوان پرطمطراق هامون یا محل پهناور مشهور است و آن آب کمعمق وسیعی است که تا چندین میل به طرف جنوب امتداد
مییابد. موقعی که هیئت انگلیسی در سال 1872 آنجا بودند هامون بکلی خشک بود، و از درون آن رفتوآمد میکردند. اما در
1885 وقتی که اعضاي هیئت دوم سرحدي روس و افغان از کویته از این طریق عازم حدود هرات شدند هامون شکل - سال 6
دریاچه عظیمی داشت که چندین میل مساحت آن بود، و کوه خواجه که از جبال مشهور و علامت طبیعی برجسته- ایست و معمولا
در مواقع طغیان فوقالعاده آب از خود هامون نیز لبریز «1» حد غربی آن شناخته میشود جزیرهاي در میان دریاچه به نظر میرسید
میشود. در چنین
______________________________
1)- کوه خواجه که بکوه رستم معروف است برآمدگی تک از سنگ سیاه صیقلی با ارتفاع 400 پا از سطح هامون تا مساحت چند )
میل علامت مشهوري را تشکیل میدهد و آن از قلاع خاندان کیانی بوده که در سیستان فرمانروائی داشتهاند و میگویند که یکی از
صفحه 202 از 438
افراد آن خاندان هفت سال در آنجا در مقابل لشگر نادر شاه مقاومت نمود و همچنین یکی از گردشگاههاي اهالی سیستان است و
در نوروز ( 21 مارس) در آنجا بازاري ترتیب میدهند و قسمت هموار قله براي اسبدوانی بکار میرود.
. نوشته سرگرد لووت در نشریه انجمن سلطنتی جغرافیائی 1874 « دیداري از کوه خواجه » جهت اطلاعات بیشتر رجوع شود به مقاله
ص: 307
به سمت جنوب جریان مییابد در فرورفتگی سومی که شرحش ذکر گردید و گود زره خوانده « سرشیله » موقعی که آب از مسیل
میشود میریزد. هنگام تشکیل هیئت مرزي میگفتند یک عمر است که چنان اتفاقی نیفتاده و جریان عادي و ساري این است که
ولی در سال 1885 یکی ،«1» رودخانه غالبا خشک است نه آنکه دریاچهها لبریز باشند و زره معمولا قیافه آشناي نمکزار را داراست
از مأموران انگلیسی که در بلوچستان سرگرم تحقیقات بود عمق آب دو پا بوده که به سرشیله میریخته و هامون بزرگی در قسمت
شمالی زیره (زره) تشکیل داده بود و میگفتند محیط آن یکصد میل بوده است.
تغییر شکل پیدرپی-
از شرح فوق به آسانی استنباط میشود که شکل سیستان چه اندازه تغییر نموده است و از لحاظ جغرافیاي تطبیقی براي نویسندگان
چه صورت معماآمیزي دارد، زیرا که نه فقط دریاچهها طغیان میکند و ته میکشد و ناپدید میشود- بلکه رودخانهها نیز پیوسته
تغییر مسیر میدهند و گاهی با انحرافی ناگهانی در مجرائی که مصنوعی بوده جاري میشوند و آن را به یک کانال طبیعی مبدل
میسازند تا انگیزه حیرتی در نظر نویسندگان آینده شود.
ازاینرو تعجبآور نیست که از یکسو مواد رسوبی سرشار به صورت درهمبرهمی ثروت حاصلخیزي آن سرزمین را دوچندان
میسازد و به همان نسبت نیز بیشتر از هر زمین مشابه دیگر در جهان شهرها و مساکن مخروب دارد.
______________________________
1)- وقتی که در سال 1877 سرمکگرگور مشغول کشف اراضی مجهول بلوچستان بود سراسر زره را در ضلع جنوبی در عرض )
دو روز و نیم پیمود بدون اینکه حوضچهاي که آب شور- مزهاي داشته باشد یافته باشد. در هیچ طرفی اثري از رطوبت و نم مشاهده
ننمود و در همهجا حال بدین منوال بود و چیزي جز شن و ریگ جلب نظر نمیکرد و همه نهال و گیاهان مثل استخوان خشک بود
که با جزئی تماس، ریز و خاك میشده و سرانجام وي با مشقت فراوان توانست اندك رطوبت و آبی از زیر خاك درآورد و از این
هرگاه کسی بخواهد به زیره دسترسی یابد بیآنکه » : جهت بود که با سبک بیپیرایه غیرقابل تقلید خویش به شرح آن پرداخته است
به آنجا رفته باشد شاید من بتوانم نسخهاي راجع به ترکیب آب آنجا بنویسم به این ترتیب که اولین آب بدنما را که بیابید مقداري
بردارید و بقدري نمک با آن مخلوط کنید که طعمش همان اندازه نفرتانگیز شود که شکل آن است سپس از گاز چراغ
خیابانهاي لندن قدري به آن بیفزائید و قدري هم گنداب کشتی بر آن اضافه کنید و بعد آن را با شدت هرچه تمامتر بتکانید آب
.« سرگردانی در بلوچستان » از کتاب « زره بدست میآید
ص: 308
تاریخ افسانهاي آن-
این بود شرح اجمالی راجع به وضع و ترکیب طبیعی سیستان اینک شمهاي از تاریخ آن را نیز بیان میکنم. از عهد باستان تأثیر و
خاصیتی در خطه سیستان وجود داشته که نیروي تصور و خیال ایرانیان را تسخیر کرده است. این سرزمین نیمروز نام دارد که ظاهرا
با نیمرود شکارچی توانا بیارتباط نیست و اقامتگاه جمشید و زادگاه داستانی رستم دستان فرزند زال پنجمین نفر از اعقاب جمشید
است.
در داستانهاي انگلیسی همان وضع و مقام را دارد که رستم پهلوان داراست. چون رويهمرفته آرثور فردي فانی «1» پادشاه آرثور
بوده (و اگر گفتار تنیسن را قبول کنیم، کموبیش یک جنتلمن، منتهی جنتلمنی که در قرن نوزدهم تخیل شده باشد به شمار
میرفته) در صورتی که رستم با دیوها و شیاطین درافتاده و همچنین بر ضد لشکریان نابکار توران و افراسیاب نبرد کرده است.
شاید سن جرج اژدهاافکن در تاریخ ما نزدیکترین معادلی با رستم باشد و به همان ترتیبی که ما شرح دلاوري بیهمتاي او را نقش
سکههاي خویش میسازیم ایرانیان هم با صحنههاي مربوط به داستانهاي شگفتانگیز رستم سردرها و دروازهها و ستونها را
آرایش میدهند.
تاریخ باستانی-
نام داشته «2» « زرنج یا زرنک » سیستان از دوره اسکندر به وجه روشنتري در تاریخ معلوم جهان نمودار میشود از همان زمانی که
هرودوت است) از قرار معلوم اسکندر در لشکر- کشی خود به خاور از راه سیستان به هندوستان «3» (که همان سرزمین سرنگیان
از «5» و کرمان را برگزید عده محدودي را هم به فرماندهی کراتروس «4» رفته، اما در بازگشت با آنکه خود او راه جنوبیتر مکران
و زرنج فرستاده بود. در دوره پادشاهی ساسانیان سیستان از مراکز باشکوه دین زردشتی بوده و آخرین پادشاه «6» طریق آراخوزیا
صفحه 203 از 438
این خاندان یزدگرد که از جلو لشکر پیروز عرب میگریخت پیش از ورود به مرو که در آنجا به سرنوشت شومی گرفتار آمد از
سیستان عبور کرده است.
______________________________
Arthur-(1)
Drangiana-(2)
Sarangiana-(3)
Ged Mosia-(4)
Craterus-(5)
Arachosia-(6)
ص: 309
در دوره بعد سیستان به عالیترین درجه رفاه مادي رسید. خرابیهاي عظیمی را که خاطرنشان کردم به زمان تسلط اعراب یابد
پیشه رويگري و عیاري و مهارت سربازي و تدبیر سیاسی ،«2» در قرن نهم میلادي خاندان محلی صفاري یا رويگر .«1» نسبت داد
و با نیروي اسلحه قلمرو کمدوامی از شیراز تا کابل تأسیس کرد، ولی در مقابل هجوم نیرومندانه محمود غزنوي «3» را توأم داشت
که در قرن بعد اتفاق افتاد مقاومت ننمود. اصطخري که این موقع در سیستان بود، مینویسد آنجا شهرهاي پرجمعیت و نهرهاي
فراوان و ثروت سرشار داشته از جمله منافع طبیعی آن یکی معدن بسیار غنی طلا بوده است که در اثر زلزله از بین رفته است.
در قرنهاي 13 و 14 میلادي سیستان مانند بیشتر همسایگان خود گرفتار دو تهاجم متوالی که مایه شر و عذاب بشریت بود یعنی حمله
چنگیز و تیمور لنگ شد. در نتیجه واحههاي آبادي به ویرانههاي کاملا خراب مبدل گردید، و چنان ضربت مهلکی به آنجا وارد
آمد که جبران آن امکان نیافت.
سلسله صفاري آنجا را که تابع خاندان محلی قدیمی کیانی مدعی نسب به کیقباد اولین پادشاه کیانیان (هخامنشی) بودند باز آباد
کردند اما مرور زمان بار دیگر نکبت و آفت را نصیب سیستان گردانید و سپس بدست مهاجمان افغانی
______________________________
یادداشتهائی راجع » : 1)- از جمله آثار عمده راجع به تاریخ باستانی و مردم سیستان تصنیف سر هنري رالینسن است در زیر عنوان )
مندرج در نشریه انجمن پادشاهی جغرافیائی (سال 1873 ). همچنین مراجعه شود به شرححال اجمالی و صحیح دکتر بلو « به سیستان
و نیز کتاب تحقیقاتی در باب نژادشناسی در افغانستان ( 1891 ). جمعیت عمده کنونی سیستان « از رودخانه سند تا دجله » : در کتاب
ایران سیستانیها میباشند که نسبت به دیگر طوایف مقتدر آنجا تابع بشمار میروند از جمله این طوایف یکی خانواده کیانیاند که
مدعی نسب به سلسله کیانیان کوروش هستند و کردهاي کالی که تیرهاي از سرزمین کردستاناند که از سال 1245 به آنجا مهاجرت
و تا سال 1383 میلادي، خانواده ملک کرد غور را تأسیس نمودند و عناصر ایرانی که تاجیک معروفند و بلوچها که مهمترین طایفه
آن در سیستان سربنديها میباشند و تیمور آنها را به همدان کوچ داد، ولی نادر شاه و شاهرخ ایشان را بازگردانیدند.
2)- براي شرحی درباره آنها بخصوص پیشاوران رجوع شود به کتاب دکتر بیلو. )
3)- رجوع شود به مقالهاي تحت عنوان پادشاهان نیمروز صفاري یا سجستان نوشته سرگرد تراورتن در نشریه انجمن آسیائی بنگال )
.1885
ص: 310
در 1722 و بعد نادر شاه افتاد که افراد خانواده مزبور را تارومار و سرگذشت قرین رنج و گرفتاري دائمی آنجا را کامل کرد.
سیستان بخشی از امپراتوري مقتدر قهرمان افشار شد و تا مرگ او در سال 1747 این وضع دوام یافت. بعد در چنگ فرمانروائی
احمد شاه ابدالی سرکردهاي ماجراجو افتاد که به تقلید از عملیات سرور خود رو به افغانستان نهاد و در آنجا سلسله درانی را تأسیس
کرد. از این موقع است که سیستان در صحنه سیاست جدید وارد و طی سی سال اخیر هم یکی از مهرههاي شطرنج دیپلماسی
.«1» انگلیس و هند شده است
تاریخ اخیر-
بعد از وفات احمد شاه سیستان به جانشین او تیمور شاه تا تاریخ وفاتش در سال 1793 باج میپرداخت و بواسطه شکستی که از پی
آن در کار خاندان درانی اتفاق افتاد گاهی ضمیمه هرات و زمانی هم قندهار شد و دولت ایران که در نقاط دیگر سخت گرفتار بود
نتوانست در استرداد آن اقدامی نماید، ولی در حدود سال 1851 پس از مرگ یار محمد حاکم هرات ایران از هرجومرج و نفاقی
که افغانستان را فراگرفته بود به تجدید ادعا و پافشاري در این کار پرداخت و این نکته را هم در نظر داشت که سیستان به نادر شاه
هم باجی تقدیم میکرد که به پادشاهان ایران قبل از او پرداخته بود. پس علی خان حاکم محل را ترغیب کردند که پرچم ایران
برافرازد و شاهدختی را هم از ایران زن او کردند.
این واقعه در همان اوانی بود که ایران در سال 1857 بر ضد هرات لشکر کشید که به جنگ با انگلستان و امضاي عهدنامه پاریس
صفحه 204 از 438
منجر گردید که بر طبق آن ایران از تمام دعاوي خود بر هرات و هرگونه حق دخالتی در کار افغانستان دست کشید. باوجوداین و
علیرغم اعتراضات بیانقطاع دولت انگلیس، علی خان
______________________________
1)- رجوع شود به تاریخ سرجانملکم جلد اول. )
چنانکه کرزن مینویسد معلوم نیست، ولی مسلم است که تاریخ نگارش آن قریب هزار سال پیش بوده است. « تاریخ سیستان » مؤلف
م
ص: 311
با عدهاي نظامی باز به سیستان آمد. هم او و هم جانشین وي تاج محمد که به قصد تصرف هرات وارد میدان نبرد شده بود از دولت
ایران استمداد و تابعیت پادشاه ایران را تعهد نمودند با آنکه در این میانه وزیر مختار انگلیس از تجاوزي که نسبت به یکی از مواد
معاهده پاریس شده بود پیدرپی اعتراض مینمود، دولت ایران هم تمام مدت توجه وزیر مختار را به ماده دیگري معطوف میکرد
دولت انگلیس ناگزیر بود مساعی دوستانه بین دو طرف معمول دارد. «1» که در صورت بروز اختلاف با افغانستان
شیرعلی هم که در سال 1863 جانشین پدر خود دوست محمد و امیر شد، علاقه داشت که براي رفع اختلاف اقدامی بشود. اما در
قهرمان معروف آن بهشمار میرفت محور امور بود و حکومت «2» همین موقع سیاست چرند عطالت و سستی استادانه که لردلارنس
هند از شناسائی مقام امیري امتناع ورزید که بعدا ناگزیر شد وجهی هم به او پرداخت کند از این کار اعتراض و درخواست و عذر و
که از این اختلاف و نقار طولانی سخت بیزار شده بود اعلامیهاي صادر «3» بهانه دوام یافت تا سرانجام در نوامبر 1863 لردراسل
دولت علیاحضرت ملکه (ویکتوریا) از هرگونه دخالتی در این منازعه امتناع خواهد نمود و طرفین میتوانند با » : کرد مبنی بر اینکه
.« نیروي نظامی ادعاي خود را پیش ببرند
این مدرك با آنکه دلیرانه نبود، اما شاهد صادقانهاي درباره این اصل بود که حق با قوي است و دولت ایران با اغتنام از این اجازه و
1866 به آنجا لشکر کشید و سیستان را اشغال کرد و رفتهرفته تمام - قرار در سالهاي 1865
______________________________
1)- هردو موضوع در ماده 6 معاهده مندرج است. مورد اول به شرح ذیل است: )
اعلیحضرت پادشاه ایران تعهد مینماید که از هرگونه دخالتی در امور داخلی افغانستان خودداري کند و قول میدهد که استقلال
هرات و سراسر افغانستان را بشناسد و به هیچوجه برضد استقلال آن کشور اقدامی ننماید. شرط دوم: در صورت بروز اختلاف بین
دولت ایران و قلمرو هرات و افغانستان دولت ایران تعهد میکند که جهت تسویه اختلاف از مساعی دوستانه دولت انگلیس استفاده
و تا خاتمه اقدامات از استعمال اسلحه خودداري نماید.
Lawrence-(2)
Russell-(3)
ص: 312
سکنه ایرانی آن ولایت را نیز تابع فرمان خویش ساخت و ضمنا براي انصراف بلوچها از تابعیت افغانستان به تکاپو پرداخت.
افغانها چندي رفتار ملایمتآمیز نمودند، اما بعد از آنکه شیر علی بر کرسی فرمانروائی نیک مستقر شد و توقع ابراز احترام نسبت به
خود داشت درصدد تجدید ادعاي خویش برآمد و در این موقع بود که بواسطه پیدایش نگرانی جنگ که لردراسل هم آن را تجویز
پیشنهاد حکمیت نمود. «1» کرده بود لردکلارندن
این دعوت را دو طرف با ابراز اکراه قبول نمودند و در سال 1870 سر. اف.
گلداسمید که به ریاست هیئت انگلیسی منتخب شده بود براي انجام دادن این منظور از انگلستان حرکت کرد اشکالات و تأخیرات
همه برطرف شد و سال بعد هم صرف بازرسی و نصب علامت مرزي بین ایران و بلوچستان از دریا تا جالق گردید و این هیئت در
سال 1872 براي رسیدگی محلی به دعاوي متخالف راه سیستان پیش گرفت.
- کمیسیون مرزي سراف. گلداسمید در سال 1872
و «2» داستان این کمیسیون و اقداماتش را شمهاي خود گلداسمید و همکار اختصاصی او سرگرد (اکنون سرهنگ) یان اسمیت
بیان شده است. ژنرال پولوك را به «4» که همراه ژنرال (بعدسر. ار) پولوك بود «3» قسمتی هم دکتر بلو مستشرق و نویسنده نامی
از هندوستان فرستادند. «5» دلیلی که درست روشن نشد بهعنوان نماینده نایب السلطنه لرد مایو
این کار به دلیل نهایت سادگی که داشت سخت دشوار نمود. دعوي افغانستان نسبت به سیستان کاملا روشن و قابل درك و مبتنی
بر دعوي فرمانروائی دوران احمد شاه (دورانی) بانی امپراتوري افغانستان بود. ادعاي ایران نیز متساویا واضح و معقول و آن مبتنی بر
حق فرمانروائی قدیمیتر بود که با دلیل
______________________________
Clarendon-(1)
صفحه 205 از 438
Euan Smith در شرح مقدمه « ایران خاوري » 2)- کتاب )
3)- گزارش هیئت مرزي سیستان 1872 (نشریه رسمی) و همچنین رجوع شود به کتاب از دره سند تا دجله. )
Pollock-(4)
Mayo-(5)
ص: 313
قوي فتح و تسخیر اخیر و تصرف عملی محل تقویت یافته بود. در این ماجرا تمام اسباب استدلال محکم و دلیلتراشی هردو فراهم
بود و مشکلات امر در اثر طرز رفتار رؤساي دو هیئت نمایندگی شرقی مضاعف گردید.
میرزا معصوم خان نماینده ایران از ابتداي کار بدون هیچگونه کتمان رفتار خصومتآمیزي در پیش گرفت و همه قسم مانع و رادع
ایجاد کرد، نماینده افغانستان هم دست کمی از او نداشت و سرانجام بعد از رسیدگیهاي محلی و تحقیقاتی که مقدور بود سر. اف
گلداسمید پی برد که دیگر در محل کاري پیش نخواهد رفت پس به تهران عزیمت نمود و در آنجا بعد از شک و خردهگیريهاي
بسیار، اعلیحضرت رأي حکمیت او را تصویب کرد.
تجزیه سیستان-
رويهمرفته ژنرال گلداسمید ترجیح داد که از دو سیستان جداگانهاي صحبت بدارد که خود او یکی را سیستان خاص و دیگري را
سیستان اخص را وي منطقهاي واقع بین نیزار در شمال و نهر اصلی جناحی آن محدود ساخت که از .«1» سیستان خارجی نام نهاد
هیرمند براي آبیاري سه کوهه و دهات مجاور در جنوب منشعب میشود و از بستر قدیمی و واقعی هیرمند در مشرق تا کنار هامون و
کوه خواجه در غرب امتداد مییابد.
پانزده هزار ،«2» 45 نفر برآورد کرده است که بیست هزار نفرشان سیستانیاند ، وي این منطقه را 950 میل مربع و جمعیتش را 000
سکنه فارسیزبان و ده هزار بومیان بلوچ. سیستان خارجی اراضی واقع در مشرق هیرمند از دهانه آن بر دریاچه در شمال تا رودبار و
آببرهاي علیاي آن در جنوب.
رأي او را میتوان چنین خلاصه نمود: وي وضع سیستان خارجی را به
______________________________
مندرج در نشریه « مسافرتی از بندرعباس تا مشهد از طریق سیستان » : 1)- رجوع شود به گزارش خود او در مقالهاي تحت عنوان )
. انجمن پادشاهی جغرافیائی سال 1873
2)- سرهنري رالینسن میگوید: سیستانیهاي واقعی اصیلترین افراد ایرانی از نژاد آریائیاند و در حقیقت یگانه نمونههاي آریائی )
باستانی که در ایران یافته میشوند سیستانیها و جمشیديهاي هرات میباشند. زبان و قیافه و خصوصیات کلی اخلاقی ایرانیان دوره
هخامنشی در این حدود خارجی امپراتوري ایران بیشتر از سایر نقاط آن محفوظ مانده است.
ص: 314
افغانستان و سرحد بین آن دو را همچنین مشخص کرد: از سیاه کوه که حد شرقی ناحیه ایران به هندوستان است در امتداد جنوبی
که بعد از آن شامل خطی «1» نیزار تا کناره چپ رودخانه هیرمند و از آنجا تا حدود یک میل بالاتر از بند اصلی یا بند کوهک
است که ایران فقط از جهت جنوب غربی به رشتهکوه ملکسیاه میپیوندد که امتداد شمالی سلسلههاي کوهستانی است که صحراي
زره را در غرب محدود میسازد، در اینجا ناحیه سیستان پایان یافته و رأي حکمیت راجع به آن امضاء شده است.
در جنوب این منطقه خط نامعلومی است تا جالق که هنوز مورد رسیدگی قرار نگرفته است و من قبلا ذکر نمودم.
رأي مستقل-
ژنرال گلداسمید که بواسطه دریافت دستوراتی غیرقابل اجرا دچار اشکال بود و با موانعی که در راه او قرار داده بودند کارش فلج
مینمود باز چون هرگونه اهتمامی را در این زمینه مطلقا به رأي وي احاله کرده بودند مایه تشویق او فراهم آمد که پیش از ورود
نفرات هندي هیئت مرزي خود رسیدگیهاي محلی را انجام دهد از اینرو بایستی به او تهنیت گفت که اصلا قادر به صدور رأي
حکمیت شده است.
هر ناظر مستقلی بدونشک چنین میپندارد که رأي حکمیت او به نفع ایران تمام شده است، زیرا که ایرانیان تنها قسمت سودبخش
واقعا باارزش آن سرزمین را که نسبت به آن هم ادعاي مالکیت تاریخی و هم تصرف عملی داشتهاند بدست آوردند. اگر این کار
تعیین حدود ده سال زودتر یعنی همان موقعی که براي نخستین بار ایرانیان در کار حکمیت پافشاري مینمودند انجام یافته بود
تردیدي نیست که در اثر فقدان دلیل ثانوي رأي به این صورتی که بعدا ابراز شد به نفع ایشان صادر نمیگردید. باوجود این ایرانیان
نیز از نتیجه کار اظهار ناخرسندي
______________________________
1)- این سد که به تفاوت بند امیر و بند سیستان و بند کوهک خوانده میشود سد عظیمی است که در رودخانه با شاخههاي )
صفحه 206 از 438
درخت گز و تیر از خاك رس سفت ساختهاند تا مقدار اصلی آب را به کانال سهکوهه برگردانند.
ص: 315
نمودند و تجزیه سیستان را چنین تعبیر کردند که منظور به نوا رساندن افغانستان یعنی آن دولت دستنشانده انگلیس و علیرغم
مصالح ایران بوده است.
رأي حکمیت به صورت وضوح قطعی در محل مورد اجابت واقع نگردید و اگر تا اندازهاي هم آن را قرین نتیجه و توفیق تلقی کنیم
باز جاي تردید نیست که سیاست عاقلانه این باشد که حکومت هندوستان اقدامات دلیرانه ولی کمقدر و سپاس کمیسیونها را
برعهده نگیرد چونکه امکان آن در میان است که هردو طرف این کار را سوء تفسیر نمایند و برحسب معمول یادگار نفرتانگیزي
باقی بماند.
وضع اداري فعلی-
شهر عمده سیستان ایران سهکوهه است وجه تسمیهاش این است که سه تپه آن را احاطه نموده و قسمتی از شهر بر این تپهها بنا شده
است.
در موقع تشکیل کمیسیون مرزي در سال 1872 در حدود 1200 خانه گلی داشته که در آن موقع و هنوز فقط نیمی از آن مسکون
است و تمام سکنه به کار فلاحت اشتغال دارند. شهر در حاصلخیزترین نقطه آن سرزمین واقع شده است، ولی چنانکه قبلا هم اشاره
کردم دستگاههاي اداري و نظامی در نصرتآباد (گلداسمید نصیرآباد ذکر نموده است) که نایب الحکومه امیر قاین در آنجا اقامت
دارد و یکی از دو هنگ پیاده ظاهرا هزار نفري و در واقع کمتر از 800 نفر سربازي که از سراسر ولایت فراهم میشود در آنجا
مستقر است و همچنین عدهاي سوار و چند توپ در آنجاست.
خدمت سربازي حرفه دائمی است و در خانوادههائی که سرباز میدهند موروثی است. اسلحه ایشان تفنگی است که در ایران ساخته
میشود و یک سال در میان به آنها اونیفورم میدهند و میگویند سالانه 20 قران ( 12 شلینگ) و هفت من و نیم گندم دریافت
کرسی سیستان افغانستان چخانسور یا .«1» میدارند و هنگامی که در سیستان مشغول خدمت میباشند جیرهاي نیز دریافت میدارند
چغانسور
______________________________
1)- این ارقام که راجع به سال 1886 است با مقرري عمومی پیادهنظام ایران انطباق ندارد رجوع شود به فصل دیگر درباره قشون )
ایران، ولی بدون تردید این پرداختی مثل خود سیستم آنها اتفاقی بوده است.
ص: 316
(کانولی چوخناسور و فریه شیخ ناسور نوشته) است که بر کناره خاش یا خشکرود که شعبه شرقی هیرمند است واقع گردیده.
جهانگردان اروپائی-
پیش از اعزام هیئت مرزي انگلستان عده مسافران اروپائی که به سیستان وارد شده و آثاري از مطالعات خود باقی گذاشتهاند نیک
که بعدا در بین راه بغداد و کرمانشاه بدست دزدان کشته شد) و کریستی (که در ) «1» محدود است در سال 1809 سروان گرنت
لشکر ایران در جنگ با روس به سال 1812 با نهایت دلاوري نبرد کرده بود و بعدا در اصلاندوز به قتل رسید) و ستوان (بعد
همراه سرجان ملکم که در این موقع براي سومین بار عازم دربار ایران بود در مکران و بلوچستان و سیستان «2» سرهنري) پوتینگر
تحقیقاتی انجام دادهاند.
یادداشتهاي سروان گرنت بیست سال بعد انتشار یافت و سفرنامههاي کریستی و پوتینگر در باب بلوچستان طبقه کتابدوست را
کریستی که در نوشکی از پوتینگر جدا شده بود راه شمال پیش .«3» ارمغان گرانبهائی از ناحیه نویسندگان متقدم به شمار میرود
گرفت و از طریق سیستان به هرات رفت.
خلاصهاي از یادداشتهاي او (که هیچ وقت جداگانه به طبع نرسید) پیوسته به ضمیمه کتاب پوتینگر چاپ شده است. در سال
به قصد انجام بررسی در آن سرزمین سیر و سفر نمود و گروهبان کامرون «4» 1839 یک افسر جوان انگلیسی سروان ادوارد کانولی
از پی او چند سال بعد ستوان لیچ .«5» هم از دنبال او حرکت کرد. کانولی مبلغ کلی بر اطلاعات موجود راجع به آن ولایت بیافزود
به سیستان رفت که اثر کممایهتر، ولی از لحاظ اطلاعات مکمل او در نشریه انجمن مزبور منتشر شد. «6»
______________________________
Grant-(1)
Pottinger-(2)
.( 3)- کتاب مسافرتهائی در بلوچستان و جلگه سند تألیف سر. اچ. پوتینگر ( 1816 )
Conolly-(4)
است با نقشهاي « تصویر جغرافیائی طبیعی سیستان » 5)- وي دو مقاله در نشریه انجمن آسیائی بنگال انتشار داد که عنوان مقاله اول )
صفحه 207 از 438
. شماره 10 سال 1841 « یادداشتهاي حین مسافرت در سیستان » در شماره نهم ( 1840 ) و دیگري با عنوان
Leech-(6)
ص: 317
که تحقیقات موفقیتآمیزي در سرحدات شمال غربی ایران «1» در سال 1841 اولین تلفات در سیستان اتفاق افتاد. دکتر اف. فوربز
نموده و مشهور شده بود رهسپار مشهد گردید و از طریق تربت حیدري و بیرجند و طبس به سیستان آمد و در آنجا بدست ابراهیم
خان رئیس قبیله لاشجوین به قتل رسید. شرحی تا حدي نامربوط درباره این پیشآمد از قول گماشته او در نشریه انجمن پادشاهی
جغرافیائی در سال 1844 نقل گردیده است.
سی سال بعد وقتی که اعضاي هیئت مرزي در سیستان بودند با جانی مزبور برخورد نمودند که در آن موقع سرکرده منطقه
چخانسور بود و شرح واقعی ماجرا را از او شنیدند. این ابراهیم خان جانوري نیمه دیوانه و از زمره وحشیان و سخت معتاد به چرس و
در همین «2» . بنگ بود او دکتر فوربز را که بر سبیل علاقه و عشق ورزشی مشغول شکار مرغابی وحشی بود با تیر هدف ساخت
زمان یعنی یکی دو سال بعد افسر جوان دیگري به نام پاتینسن که از طریق افغانستان عازم حدود هیرمند بود و مسیر آن را از محل
زمین داور تا دریاچه سیستان بررسی مینمود او نیز در آشوب قندهار که در تعقیب وقایع شوم کابل پیشآمد به قتل رسید.
«4» خانیکف .«3» چند سال بعد ( 1845 ) فریه افسر فرانسوي به سیستان آمد و شرحی راجع به آن در کتاب جالبتوجه خود نوشت
روسی که بواسطه شرح حسادت- آمیزي که به منظور ناچیز انگاشتن کار و زحمات نویسندگان انگلیسی که قبل از او در همان
در سیستان بود و از راه بیابان به کرمان «5» زمینه بجا گذاشته بودند بر قدر و مقام علمی او چندان افزوده نمیشود به سال 1859
رفت. این بود شرح سفر همه مسافران اروپائی که به نحوي از انحاء قبل از مسافرت کمیسیون مرزي ژنرال گلداسمید و همکارانش
درباره سیستان داستانی باقی گذاشتهاند. «6»
______________________________
Forbes-(1)
. 219 مقایسه شود با کتاب ایران خاوري صفحه 317 - 2)- از کنار سند تا ساحل دجله صفحات 217 )
. 3)- سفري با کاروان فصلهاي 27 و 28 )
Khanikoff-(4)
.164 - 5)- یادداشتهائی راجع به قسمت وسطی آسیاي مرکزي صفحات 152 )
. جلد 32 سال 1877 Globus 6)- در باب شرح تازهاي راجع به سیستان علاوهبر گزارش ژنرال گلداسمید رجوع شود به مجموعه )
ص: 318
اهمیت سیاسی سیستان-
حال به موضوعی میرسیم که تاکنون در مدنظر داشته و وجودش را با عنوانی که به این فصل دادهام خاطرنشان ساختهام.
اما مسئله سیستان به موضوع کهنه مرزي یا دعاوي متضاد ایران و افغانستان ربطی ندارد. فقط از لحاظ نقشی است که احتمالا یا
بررسی نقشه «1» امکانا سیستان در آینده در سیاست آسیاي مرکزي و در استراتژي سیاسی یا نظامی روس و انگلستان خواهد داشت
با کمک یک جفت حلقه، روشن خواهد ساخت که ولایت سیستان در وسط راه مشهد و دریا واقع شده است و این وضع جغرافیائی
این ولایت را یک پایگاه متقدم نظامی خراسان و همچنین وسیله و رابطی میسازد که هر دولتی که بخواهد بر خراسان و مشهد
دست یابد باید طی نماید. شق اول ارزش آن را از لحاظ دولت روس و شق دوم اهمیت آن را از نظر بریتانیا نشان میدهد.
اهمیت آن از لحاظ روس-
سیستان براي روسیه هم ارزش مثبت و نافع دارد و هم منفی و مضر و آسان هم نیست که اظهار کرد که کدام جنبه آن مهمتر است.
هرگاه آن دولت این کار را تدبیر و سیاست و یا ضرور تشخیص دهد که خراسان را بلع کند با دستیابی بر سیستان نه تنها قسمت
شمالی، بلکه سراسر این ایالت را در چنگ خواهد داشت. بعلاوه این عمل او را در مجاورت کامل حریم مرزي هند و بلوچستان
قرار خواهد داد. درحالحاضر بین روسیه و مرز هندوستان پانصد میل سرزمین افغانستان واسطه است که هرچند مانع قاطعی در راه
پیشروي نیست، ولی سراسر این اراضی در دست عشایري بیتمدن است که به استقلال خویش بیش از هرچیزي پابند میباشند،
اگرچه این کار رشته وفاداري ایشان را نسبت به سلطان آنها سست کند. به عبارت دیگر پیشروي نظامی در این منطقه مستلزم نبرد
دشواري با افغانهاست. حال طرف مهاجم هرکه خواهد باشد. ضمنا در صورت اقدام به تهاجم، چند تعهد رسمی را هم باید درهم
شکست و نیروي عظیم باید فراهم کرد و با مخاطرات پیوسته روبرو گردید. از سوي دیگر اگر یک لشکر روس به عزم- نمیگویم
هند را تسخیر کند چون درحالحاضر
______________________________
1)- من قبلا شرحی اجمالی ولی خیلی وافی و کافی در این خصوص منتشر ساختم: )
صفحه 208 از 438
.« روسیه در آسیاي مرکزي » کتاب
ص: 319
بحث کردن درباره چنین موضوعی که وقوعش احتمال بعید دارد مورد ندارد، ولی بههرحال وضعی ایجاد نماید که هندوستان در
معرض تهدید بیفتد و امنیت آن مختل گردد- استقرار پایگاهی در سیستان دست یازد هریک از مخاطرات مذکور و نیز همه آنها
احترازناپذیر خواهد بود.
هیچ عهدنامه انگلیس و روس نقض نخواهد گردید و جنگی با افغانهاي سرسخت پیش نخواهد آمد و سرحد روسیه سیصد میل به
حریم مرزي هند نزدیک و در اثر این تفاوت و تغییر متناسبا میزان نگرانی و مخارج و احتمال خطر براي هند بیشتر خواهد شد. این
موضوع بعید مینماید که روسیه بتواند از سیستان کویته را هدف قرار دهد، ولی از چنین پایگاهی فرصتهاي بیشمار براي تحریک
و فتنهانگیزي در میان طوایف مرزي و امکان ور رفتن با بلوچستان خواهد داشت. در اینکه وضع آن دولت نسبت به افغانستان تا چه
اندازه بهتر خواهد شد بسیار واضح است.
حضور روس در خراسان یعنی نفوذ روسیه در هرات و سیستان همچنین نفوذ آن دولت در سبزوار و فراه که دو پایگاه بسیار مهم
سوق الجیشی در صورت پیشآمد تهاجمی از هرات به مقصد قندهار خواهد بود.
من در اینجا راجع به جنبههاي دیگر ارزش بهشت سیستان براي روسیه که از آن جمله است تسهیل دسترسی او به دریاي جنوبی
بسط مقال نمیدهم، زیراکه به نظر من یک بندر روس در خلیج فارس یا اقیانوس هند از لحاظ یک وزیر کابینه یا دولت انگلیس به
همان اندازه تحملناپذیر است که وجود بندري انگلیسی در کرانه بحر خزر در نظر هر تزار. تردیدي نیست که دولت روس با
دیدگان مشتاق آرزومند یافتن راه دریائی جنوب است و یکی از دو راهی که میتواند به آن هدف برسد یکی رخنه کردن به طرف
جنوب از راه مشهد و سیستان است.
این حقیقت بدونشک و شبهه دلیل دیگري بر ارزش سیستان در نظر دولت روس است و فرض مسلم این است که این موضوع در
شرایط فعلی به قدري بعید مینماید و امیدوارم که آنقدر هم دور از تصور باشد که مرا از شرح و بررسی بیشتري در این خصوص
بینیاز سازد.
ص: 320
ارزش آن از لحاظ انگلستان-
ارزش منفی سیستان براي روس، براي انگلستان برعکس جنبه مثبت دارد. به عبارت دیگر روس علاقهمند است که بر سیستان دست
یابد تا از افتادن آن در دست انگلیس جلوگیري نماید زیراکه در این صورت نه فقط نقشههاي دور و دراز و متضمن اثرات بسیاري
که شرح دادهام نقش بر آب خواهد شد، بلکه انگلستان در وضع و حال مناسبی قرار خواهد گرفت که خواهد توانست به آسانی
موقع آسیائی رقیب خود را تهدید کند. اینک من به شرح این موضوع میپردازم:
در فصل پیش مبارزههاي شدید تجارتی را که اکنون بین محصولات تجارتی روسیه از یک طرف و انگلیس و هندوستان از سوي
دیگر در خراسان جاري و ساري است خاطرنشان ساختم و نشان دادم مزیتی که آن دولت با داشتن خط آهن ماوراء بحر خزر دارد
و از این مزیت بهرههاي بیشتري نیز خواهد برد روسیه را قادر میسازد که بازارهاي شمال شرقی ایران را از کالاي روسی لبریز کند
و در بازار مشهد اجناس خود را ارزانتر از کالاي تنها رقیب خویش یعنی انگلستان و هند بفروشد و بازنمودهام که مرحله خطرناکی
فرارسیده است که بدون کمک سرشار در زمینه تسهیلات بیشتر در حمل جنس و یا فراهم ساختن راههاي کوتاهتر و ارزانتر مآلا
تجارت انگلیس و هندوستان از بین خواهد رفت.
با تنها وسیلهاي که بریتانیا قادر است تقریبا تحت شرایط متساوي با حریف رقابت کند این است که تاکتیک خود او را تعقیب نماید
و آن ساختن راهآهن در جنوب است تا اثرات خط آهن ماوراء بحر خزر را در شمال خنثی کند و اجناس بمبئی با همان سهولت و
سرعت به مقصد برسد که کالاي ساخت مسکو به خراسان میرسد نه اینکه محصولات خود را با شتر و قاطر از راههاي دور با
مخارج هنگفت به بازار بیاورد و برعکس حریف از نیروي نیکو اثر بخار براي پیشرفت کار تجارت بهرهمند شود. چنین خط آهنی
که مبدأ آن هندوستان است باید اولین مقصد آن سیستان باشد.
ص: 321
اهمیت سوق الجیشی-
ارزش چنین خط آهنی از لحاظ نزدیک ساختن هند به بازارهاي خراسان به نظر من قابل انکار نیست، ولی به همان اندازه مزیت
سوق الجیشی آن هم آشکار است چونکه انگلستان را قادر خواهد ساخت که وضع مساعد جناحی جهت دفاع از سرزمین افغانستان
که حفاظت آن را برعهده گرفته است براي خویش تأمین و از پیشرفت بیشتر آزمندان شمالی که شرحش را باز- نمودهام جلوگیري
کند وگرنه بعید نیست که روابط متعادل بین دو امپراتوري مختل شود.
در اینجا من اندکی تأمل مینمایم و پیشنهاد نخواهم کرد که اگر روزي ضرورت حتمی پیش آید نیروي نظامی هند خواهد توانست
صفحه 209 از 438
که از چنین وضع مساعدي به منظور تهاجمی نیک استفاده نماید، زیراکه من از این فکر و خیال سخت بیزارم که باز موردي پیش
آید که سربازان انگلیسی یا هندي به عزم جنگ و ستیز در سرزمین ایران به جستوخیز درآیند و یا ضرورت ایجاب نماید که
سیاست روابط تعرضآمیزي اختیار شود، ولی نگاهی به نقشه خواننده را در اتخاذ نظر صائب یاري خواهد نمود.
اقدامات فنی-
اما دو مسئلهاي که حائز اهمیت عملی است در پیش است یکی امکان اقدامات فنی و مهندسی براي ساختن چنین خطی و دیگر
عایدات احتمالی که بعد از گشایش این منطقه مورد انتظار تواند بود. هرگاه نقشه را بررسی کنیم وضع طبیعی آن منطقه نشان
میدهد که آسانترین راه دسترسی به سیستان که به هیچوجه کوتاهترین نیست از طریق جلگه هیرمند از گرشک یا قندهار است.
قسمت اعظم این راه یعنی از هزار جفت در پایین رودخانه فرعی ارغنداب به رودبار مسافتی در حدود 160 میل در نزد اهل محل به
گرمسار یعنی ناحیه گرم معروف و آن مترادف با گرمسیر جنوب ایران است.
هیچ قسمت از این حوالی تیرهبخت بیشتر از گرمسار، از هوس و آزهاي ابناي بشر صدمه و آزار ندیده است. آنجا در روزگار قدیم
پهناي کشت و کار
ص: 322
پرفعالیتی بود و شهرهاي پرجمعیت و فعال داشت. آفت راهزنی و یاغیگري و تاختوتاز لشکریان آنجا را به بیابان شنزار غیرقابل
زیست مبدل ساخته است، ولی گواهی افرادي که در آن نواحی به تحقیقات پرداختهاند بخصوص بررسیهاي دکتر بلوکه به اتفاق
ژنرال پولوك از هندوستان از این راه سفر کرد امکان تجدید عمران آن را نوید میدهد. چنانکه وي نوشته است: این جلگه از هر
جهت حاوي آثار و علامات روزگار آبادانی و جمعیت فراوان سابق است. خاکش بینهایت حاصلخیز و منابع آبش به حد وفور
است. فقط حکومتی قوي و عادل لازم است که شکوه و عمران از بین رفته آن را سریعا تجدید کند و آن را به صورت باغ و بوستان
با ثمري مبدل سازد. به صورتی که از سیستان تا قندهار در همهجا شهر و ده باشد و اگر دولت با تمدنی در آنجا به وجود آید
تردیدي نیست که گرمسار آبادانی دیرین خود را باز خواهد یافت و سپس این قسمت از جلگه هیرمند بواسطه سازگاري هوا با
حوزه دجله در بغداد برابري خواهد نمود.
هنگامی که بلاهاي هرجومرج و بیقانونی در این ناحیه به برکات نظم و آرامش تبدیل شود گرمسار باز کانون وفور نعمت خواهد
گردید. تمدن پیشرو غرب باید روزي به این گوشه دورافتاده نفوذ کند و نوادگان سکنه فعلی شاید سوت و صداي خطآهن را در
این صحاري بیسکنه فعلی خواهند شنید. از طرف دیگر نوادههائی که شاید اکنون در شرف زادناند ممکن است عمري سر کنند و
از بین هم بروند بدون اینکه باز به همین دلیل شاهد چنین سروصدائی شده باشند.
مقصودم راهآهن در حوزه هیرمند یعنی خط آهن در افغانستان است و چونکه امیر آن کشور حتی با کشیدن یک متر خط در قلمرو
خود موافقت ننموده است و اگر چنین اجازهاي قابل حصول نباشد شاید لازم خواهد شد که بدوا نقشههاي دیگر و مهمتر مجري
شود تا فرزندان آینده گرمسار سرانجام صداي خط آهن را در عمر خود بشنوند.
خط نوشکی به سیستان-
اما خط دیگري نیز براي تأمین منظور هست که کوتاهتر است چون مستقیم است و موانع مذکور را هم ندارد، زیراکه عبور از خاك
ص: 323
افغانستان ضروري نیست. باید در نظر داشت که سیستم راهآهن انگلیس از پیشین، تا نقطهاي در شمال کوههاي خواجه عمران امتداد
دارد و این رشته جبال را با تونلی هم شکافتهاند و انتهاي خط فعلی در شمال دشت همواري واقع شده است که تا قندهار بیش از
هفتاد میل فاصله ندارد. هرگاه از این نقطه مرزي راهآهنی از انتهاي خط فعلی و یا از محلی نزدیک چمن به سیستان کشیده شود از
میان خاك بلوچستان که مال خود ماست خواهد گذشت و بنابراینکه در کجا به حوزه هیرمند برسد میتوان مسیر آن را دور یا
نزدیک ساخت و معمولا نوشکی را محل انحراف پیشنهاد میکنند که از آنجا تا راهآهن سند و پیشین چمن کمتر از صد میل است
و تا کویته بیش از نود میل و تا دروازه زیادتر از هشتاد میل نیست. از نوشکی به هیرمند در صحرا هیچ قسم مانع طبیعی دیده
نمیشود. از لحاظ مهندسی هم موانع آن اندازه نیست که ژنرال اننکف با کمال آسانی از میان برده است.
آینده افغانستان-
این موضوع درخور ملاحظه است که بدون لزوم رقابتی بین راههاي افغان و بلوچ میتوان بهترین خط سیر را انتخاب کرد و آن در
صورتی است که افغانستان آزادانه تحت الحمایگی بریتانیا را بپذیرد. بعضیها این ترتیب را تنها راه منطقی و نتیجه قهري مراحل
قبلی روابط انگلیس و افغانستان محسوب میدارند. در صورت امکان این تحت الحمایگی، انگلستان نه فقط قادر خواهد بود که
راهآهن خود را از هر طریقی که دلخواه اوست عبور دهد- خطی هم به مرز ایران از جمله خطوطی است که در صورت انتخاب این
خطمشی باید مورد توجه واقع شود، اما اگر افغانها با انگلستان و همچنین با انگلیس و روس (بر فرض اینکه چنین باشد) همآهنگی
صفحه 210 از 438
نمایند مخالفتهائی را که من در مورد دیگر به قید تأکید ذکر نمودم و هنوز همعقیدهام تغییر نیافته است، اگر بکلی منتفی نشود
خیلی کاهش خواهد یافت، زیراکه در چنین صورتی وضع برزخی که در میان بوده است از بین میرود و دو امپراتوري در آسیا
رودررو و شاخبهشاخ قرار خواهند گرفت همانطوري که روس و آلمان در اروپا مقابل هم ایستادهاند.
ص: 324
انگلستان به همان اندازه تعهد دارد که از بلخ یا هرات دفاع کند که ملزم است از پرتسموث (بندر انگلستان) یا بمبئی دفاع نماید و
خط آهنهاي متقابل دو امپراتوري متمایل به این خواهد شد که دیر یا زود باهم پیوند یابد، ولی چنین فرض و خیالی اگر قابل
تحقق باشد از احتمالات بسیار بعید و فقط موقعی امکانپذیر است که افغانستان مستقل باشد که همان مصداق و نتیجه سیاست فعلی
ماست و اگر این کار غیرمقدور نماید و در این مورد بس خطرناك قادر به پیشبینیهاي لازم نباشیم در آن صورت باید نقشههاي
خود را با مقتضیات آینده نزدیک منطبق سازیم.
انتقادي نظامی-
وقتی که ما مسئله وضع سرزمینی را در نظر بیاوریم که بوسیله خط آهن ایران و بلوچستان به خارج راه یافته است و فرض هم این
باشد که آن خط در شرایط سیاسی فعلی ساخته شده باشد به زمینهاي نزدیک میشویم که راجع به آن مقامات رسمی ما متضادترین
مدرك و دلیلها را ارائه میدهند.
بعضیها معتقدند که چنین خطی از لحاظ سوق الجیشی از جهات شمال و مغرب در معرض خطر خواهد بود و بعضی دیگر اظهار
میدارند که بواسطه بیابانهاي اطراف هیرمند و حوزه خود هیرمند موجبات دفاع کامل فراهم است.
قصدم در اینجا آن نیست که در مشاجره لفظی این کار از نظر نظامی وارد شوم چه شاید از موقع اختراع وسیله نقلیه بخاري که
گمان نمیرود پروفسورها هرگز درباره آن نظریات متضاد و مخالف ابراز کرده باشند شاید هیچ وقت خط آهنی نظامی وجود
نداشته است. در مورد راهآهن ماوراء بحر خزر حال بدینمنوال بود و راجع به خط آهن نوشکی سیستان نیز وضع جز این نخواهد
بود و من حتی درباره جنبه نظامی چنین راهآهنی هم هیچگونه علاقه جروبحث ندارم، زیراکه در حرفه نظامی نیستم و شاید به من
خواهند گفت که درباره مطلبی صحبت میدارم که از اصل آن بیاطلاع هستم هرچند که در ضمن با وجود نظریات ناشیانه خود
باید اعتراف کنم که مزایاي نظامی چنین خط آهنی شاید بسیار قابل توجه است،
ص: 325
ولی ترجیح میدهم که موضوع را فقط از جهت تجارتی مورد بررسی قرار دهم و فرض کنم که جامعهاي پابند به آن است و
همچنین سرداران و سرهنگان نیز ترجیح میدهند عقیده شخصی خود را محفوظ بدارند.
مخالفان-
بنابراین خیال کنیم که خطآهن فرضی ما تا سیستان رسیده باشد. در این صورت فایدهاش چیست و بعد از رسیدن به آنجا چه کاري
انجام خواهد داد. عدهاي اعتراض دارند که خصوصیات آن سرزمین براي تجارت یا استعمار به حد یأسآوري نامساعد است. این
عده تصاویر رقتآوري از جنبههاي ناخوشآیند طبیعی سیستان را عرضه میدارند.
در آنجا باد معروفی هست به نام باد صد و بیست روزه که بین ماههاي مارس و اوت (فروردین- مرداد) که بیانقطاع از سمت شمال
غربی میوزد به این نحو که از طلوع آفتاب آغاز میشود و نیمروز تسکین مییابد و بعد از غروب به حد اعلاي شدت میرسد.
بعلاوه یک نوع حشره وحشتناکی در آنجاست که اسبها را میگزد و حتی میکشد و گاهی در ظرف سال هوا به تناسب میزان آب
مردابها در زیر تابش آفتاب حالتی کشنده ایجاد و تب نوبه تولید میکند.
صورت میگیرد و آن نوعی « توتین » سطح زمین همواره در معرض خطر طغیان است و رفتوآمدها فقط با وسیلهاي خطرآمیز به نام
کلک است که از الیاف نی که بهم میبندند و بوسیله رشتههاي گز مستحکم میکنند ساخته میشود این منقدین حتی از این حد
هم پا فراتر نهاده سراسر آن ولایت را مشمول حکم نفی و انکار خویش قرار میدهند و استفسار میکنند که زیبائی یا ارزش مادي
تختهاي نی و تپههاي شن و باتلاقها در کجاست؟
سر. اچ. رالینسن-
نظریهاي را که نسبتا جامع است از آن جهت که صاحبش بیش از دیگران بصیرت دارد و قولش درخور توجه کامل است (بواسطه
وضع شامخ گوینده آن) هرچند که فطرتا مساعد نیست عقیدهایست که سر. اچ.
رالینسن ابراز داشته وي چنین نوشته است:
ص: 326
با آنکه ولایت سیستان مزایاي طبیعی عمده دارد در وضع و حال حاضر از جمله ناسالمترین نقاط و فقط چند ماه در سال قابل »
سکونت است و چندان لایق صرف هزینه دولتی نیست. از لحاظ ارزش نظامی که بیشتر از این جهت در هندوستان مورد توجه است
صفحه 211 از 438
سکونت است و چندان لایق صرف هزینه دولتی نیست. از لحاظ ارزش نظامی که بیشتر از این جهت در هندوستان مورد توجه است
سوءتفاهم کلی در این خصوص به نظر میرسد و با آنکه غالبا هم گفتهاند بسیار بعید است که سیستان پایگاه مناسبی از جانب
از سمت جنوب و جنوب شرقی نیز محدود به «1» . غربی در اقدام تهاجمی بر ضد هند باشد و از این بابت هیچ ارزش هرات را ندارد
صحرائی است که غیرقابل عبور است و از جانب شرقی هم فقط داراي یک خط ارتباط در امتداد رودخانه هیرمند میباشد که
مسدود و فاقد وسایل کافی است و در سمت شمال هم سراسر آن از سیستان تا قندهار هدف مناسبی براي حملهاي جناحی است. در
واقع جاي این فرض است که اگر افغانها در هرات و فراه یا زمین داور نیرومند باشند براي قشون ایران هیچ مقدور نخواهد بود که از
سیستان در امتداد هیرمند بر گرشک حملهور شود. تنها ارزش نظامی سیستان این است که شتر فراوان براي کار حملونقل دارد و
این چهارپایان هم بیشتر به بلوچها تعلق دارند که وابسته به افغانها محسوب میشوند نه ایرانیان و بنابراین ممکن است براي پیشرفت
.««2» منظور ما قابل استفاده باشند، ولی دشمن ما را از آن امکان استفادهاي نیست
جا دارد خاطرنشان شود که هرچند نویسنده سطور فوق خوشبختانه زنده است، اما در موقعی ( 1875 ) آن را نوشته که تحولات اخیر
هنوز حاصل نشده بود و شرح او تابع شرایطی است که دیگر وجود ندارد.
مطلبی را که رالینسن راجع به ارزش قابل بحث نظامی سیستان مطرح ساخته ناظر بر موقعی است که دولت ایران از پایگاه سیستان در
صدد حمله به افغانستان برآید و این موضوع هیچ ربطی با مسئله تازهاي ندارد که حضور روس
______________________________
1)- این حرف صحیح است اما فرض کنیم که دولت مهاجمی به دلایل سیاسی بخواهد کاري به هرات نداشته باشد و یا فرض )
کنیم که علاوه بر هرات بخواهد سیستان را هم پایگاه اضافی قرار دهد در این صورت تکلیف چیست؟
.« انگلستان و روسیه در مشرق زمین » 2)- کتاب )
ص: 327
در فاصله بسیار نزدیک به هرات ایجاد کرده است. یک لشکر ایرانی در حال حاضر همان قدرت و امکان تهاجم را به افغانستان
دارد که قادر است به سن- پطرزبورگ بتازد، ولی آنچه افغانها و ایرانیها قادر نباشند لشکریان اروپائی از پایگاههائی مجهز با
خطآهن قادر خواهند بود و میتوان گفت که فقط از سال 1885 به این طرف نظریات انتقادي سابق نظامی درباره سیستان از اعتبار
افتاده است.
نظریات مساعد درباره برکت طبیعی آن-
به نوحهسرائی آن عده از منقدین که سیستان (این عبارت روزگاري راجع به سراسر ایران به کار رفته و صورت طعنهآمیزي یافته
است) را شامل دو قسمت یکی بیابانی در زیر آب و دیگري روي آب شمردهاند باید با دلیلهاي تاریخی و حقایق فعلی پاسخ داد
اگر رأي ایشان معتبر است پس چگونه این ولایت از جهت حاصلخیزي سرشار و جمعیت بسیار و شهرهاي آباد سابقا مشهور بوده
است؟ حرف این حضرات راجع به فرسخها آثار ویرانی که بر سطح زمین دیده میشود چیست؟
در ایران حاصلخیزي فقط منوط به وجود آب است. در اینجا هم مثل دیگر نقاط ایران نه تنها آب به حد کافی هست که نهرها را
که به اندازه رودخانه وسیعی است و عده کثیري مجاري و سدها را پر کند، بلکه گاهی نیز آب اضافی به باتلاقها و دریاچهها
برساند حال اجازه بدهید عقیده شخص ناظري را درباره حاصلخیزي آنجا شاهد بیاورم.
سیستان سرزمین همواري است و گاهی در کنار و گوشه تپههاي کوتاهی دارد یک سوم سطح زمین » : فریه در سال 1845 مینویسد
شن متحرك است دو سوم دیگر ترکیبی از شن و خاك رس میباشد که براي زراعت خیلی مستعد و مناسب است. سیستان پوشیده
طق) و نهال گز و در بین آنها نیز چراگاه فراوان است، و رسوبهاي سالانه بعد از طغیان هیرمند در ) «1» از نیزار و درختان صق
حاصلخیزي آنجا تأثیر عظیم دارد و شاید از ابتداي تاریخ این وضع و حال آن سرزمین بوده است.
.«2» « به هر صورت تعداد خرابهها در سواحل رودخانه سبب این استنتاج میگردد
______________________________
Saghe-(1)
2)- کتاب سفري با کاروان. )
ص: 328
و اینک عقیده ژنرال گلداسمید را هم اضافه میکنم. در اینکه خاك آنجا حاصلخیز میباشد به تجربه ثابت شده است. گندم و جو
مایه اصلی کشت و کار است، ولی نخود، باقلا، تخم کتان و پنبه هم کاشته میشود. خربزه و هندوانه و بخصوص دومی به حد وفور
هست. علفزار و چراگاه هم کم نیست.
با حفر کانال در مسیر عادي آن و با طغیان اتفاقی، آبیاري کافی قابل تأمین است که هرگاه مردم آن راضی و ساعی هم باشند شاید
میزان محصول به حد اعلی افزایش خواهد یافت. بالاخره بر نظریه این دو نفر شهادت کسانی را میتوان علاوه کرد که با کمیسیون
مرزي به سیستان رفته و گزارش دادهاند که منابع آن به وضع درخشانی قابل ترقی است و استعداد بدست آوردن محصول با
استعمال اسلوب علمی در زمینه آبیاري خیلی زیاد است. در واقع آینده سیستان بسته به اجراي سیستم فن آبیاري در مسیر هیرمند و
صفحه 212 از 438
در مراکز طغیان میباشد. اکنون رودخانه به سمت شمال جریان دارد و مقداري آب در باتلاقها تلف میشود و هیچگونه مانعی در
خط سیر هموار و یا در شیب زمین نیست که از انحراف آن به سمت جنوب که تماما براي زراعت مصرف میشود جلوگیري نماید.
حلقهاي در زنجیر بزرگ-
در پایان گفتار توجه به موضوع بسیار مهمی را نباید فراموش کرد. با آنکه راهآهن چنانکه بعضیها میپندارند به این زودیها در
ایران ساخته نخواهد شد و مطلوب هم نیست که در خیلی از نواحی آن ساخته شود، باز بسیاري از ما در انتظار روز خوشی هستیم
که وسایل ارتباط بین شهرهاي بزرگ و مراکز تجارتی سریعتر از این باشد که اکنون اسبهاي علیل و شترهاي پرطاقت و قاطرهائی
که جراحت بر پشت دارند فراهم میسازند.
ما روزگاري را امیدوار هستیم که وسایل حملونقل از شمال به جنوب به هر صورتی که باشد شهرهاي عمده مرکزي از کرمانشاه
در غرب تا کرمان در شرق با وسیله بخار به هم مربوط شوند از همان محور و جهتی که شیب عمومی جلگهها و فرورفتگیها بدون
استثناء مساعد است. یعنی از شمال غربی به جنوب
ص: 329
شرقی. از راهآهن اصلی که بر طبق نقشه طوري کشیده شود که مآلا با خط آهن هندوستان ارتباط یابد.
راهآهن سیستان انحراف طبیعی و فرعی و فقط شاخهاي از خط اصلی به سمت شمال خواهد بود و درعینحال راه ارتباط با دریا نیز
بدین ترتیب تأمین خواهد گردید که خطآهن از چاهبهار و یا از راه ریگان و میناب به گوادر و اگر هم بندر شرقیتري در بلوچستان
که تحت الحمایه انگلستان است مطلوب باشد تا ساحل نیک ممتاز یسنی یا کلامات ساخته شود. در واقع هرگاه خطآهن سند پیشین
یا بولان تا سرحد فعلی هندوستان مورد توجه واقع شود چون بر اثر طغیان آب در معرض خرابی و از لحاظ مرز متقدم سیستان
قرارگاه خطرناکی خواهد بود.
خط دوم شاید دستگاه جداگانه به منزله راهآهن مستقل بلوچستان از کرانه دریا از میان پنج گور به سمت مرز ایران درخواهد آمد.
در ضمن مقاماتی هم اتصال چنین خطی را با شبکه راهآهن هند با خطی از کراچی از طریق مکران پیشنهاد کردهاند.
اقیانوس هند محور ارتباط این راهآهن خواهد شد و همان نقشی را در حدود شرقی ایفا خواهد کرد که بحر خزر در مورد خطآهن
ماوراء دریاي خزر در شمال شرقی میکند. توأم شدن نیروي بخار در خشکی و دریا به زودي موجب انقلابی عظیم خواهد گردید
و کار قرنها را در مدت کوتاهی عملی خواهد ساخت و چنانکه بلو گفته است آنگاه فرزندان نوادگان ما سوت قطار آهن را
خواهند شنید.
اما روزي که دیرزمانی از مرگ ما گذشته باشد و ما پاك خاك و فراموش شده باشیم شاید آنگاه کتابدوست گذرانی، جلدي از
این کتاب را از میان کتب یک شلینگی قفسه کتب قدیم در بیرون یکی از مغازههاي کهنهفروشی پسکوچههاي لندن بردارد،
بواسطه این پیشبینی که از روي علاقه و خیرخواهی کردهام و منظوري جز اصلاح و بهبود امور در میان نبوده است به خدمت و
کاري که در روزگاران آینده توفیق بزرگی بشمار خواهد رفت، شاید در تنگناي گور مدح و درودي هم نثارمان بشود.
ص: 330
فصل دهم