گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
فصل شانزدهم ایالات شمال غرب و غربی






اهمیت خاص سیاسی آذربایجان-
اینک که سخن ما در باب ایالات شمال غربی ایران آغاز میشود، من به آن قسمت از موضوع کتابم میرسم که مانند ولایات
ساحلی بحر خزر، ولی به دلایل متفاوتی که فقط از لحاظ طبیعی نیست- خصایص و اهمیت بارز مختص به خود دارد و این دلیلها
بیشتر سیاسی است و یا با آن بیارتباط نیست. آذربایجان ایالتی است که غیر از فقط خراسان از همه نقاط دیگر ایران بیشتر محل
تاختوتاز اجانب واقع گردیده است. هفتاد سال پیش بود که جنگ روس و ایران در آنجا اتفاق افتاد و اگر از آن قبیل نزاعها
تکرار شود قطعا میدان عملیات نظامی خواهد شد. سرحدات شمالی آن در موازات قلمرو قفقازي تزار است و کرسی این ایالت فقط
چند صد میل از مرز روسیه فاصله دارد. در غرب نیز هممرز با کشوري است که روابط ایران با آن حتی از مناسبات بین روس و
ایران هم وخیمتر بوده است و اراضی سرحدي طرفین هنوز باعث اختلاف فیمابین است.
مسئله سیاسی آذربایجان فقط محدود به امکان تصادم با روس و عثمانی نیست، در این سرزمین عناصري زیست دارند که آن را از
سایر نقاط قلمرو ایران متمایز میسازد. در این ایالت و نواحی همجوار آن قوم مشهور و مهیب کرد ساکناند که نام آنها در دنیا
مترادف با سلحشوري و جنگجوئی است. در اینجا در کنار همین
ص: 656
ایلات ناکام جماعت بزرگ ارامنه سکونت دارند که به یکی از فرقههاي قدیم مسیحیت متعلقاند و توجه اروپا را نسبت به وضع و
حال خویش معطوف ساخته و بارها هیئتهاي مذهبی امریکا و فرانسه و انگلستان را متساویا به تشویش انداختهاند و باز همین
سامان، مسکن ارامنه است که در همهجا نیز دیده میشوند و به این مناسبت ناگزیر مسئله اجتنابناپذیري راجع به ایشان پیش
صفحه 347 از 438
میآید. پس بدون تردید با اینهمه عناصر مبارز که چنین مینماید که باهم وجه اشتراك بسیار دارند مایه فتنه به آن اندازه فراهم
است که موجب سرگرمی دیپلماتها و سبب تصدیع و بحران در کار سیاستمداران شود و هرگاه به این نکته هم عطف توجه شود که
همه اتباع شاه ساکن این سرزمین از نسل و تبار خالص ایرانی به شمار نمیروند و زبان آذربایجان فارسی نیست از لحاظ اهمیت بر
آنچه قبلا برشمردهایم دلیل دیگر هم باید افزود. بعلاوه ملاحظات بارز دیگري نیز در میان است. دلیرترین سربازان ایران از افراد این
سرزمین بودهاند و حاکمنشین تجارتی یعنی تبریز در همین ایالت است و خاك غلهخیز آن انبار آزوقه شمال ایران است. ازاینرو
بسیار ضروري است که داستان این ایالت عمیقا و با نهایت دقت مورد امعاننظر واقع شود.
وضع کوهستانی آن-
خوانندگانم خیلی پیش از این پی بردهاند که ایران سرزمین کوه و دشت است، و به ندرت جبال از نظر غایباند و دشتها
دروازههاي پیدرپی رشتههاي کوهستانی است. از این لحاظ آذربایجان با دیگر نقاط ایران تفاوتی ندارد، اما درحالیکه تاکنون
سروکار ما با رشته اصلی و یا شاخههاي رشته واحد بسیار عظیمی بوده که از جنوب غربی بحر خزر تا حدود مشهد امتداد دارد، در
اینجا ما با کوههاي مجزا و جداگانهاي که ارتباط مستقیمی با البرز ندارد مربوط میشویم. از نظر کوهشناسی سیستم کوهستانی
شمال غربی ایران ادامه ارتفاعات روسیه و قسمت ارمنینشین ترکیه در سمت شمال و شمال غربی و کردستان از طرف جنوب است
یعنی معبر مادها نامیده است و آن Medic Isthmus آن را «1» که ریتر
______________________________
Ritter-(1)
ص: 657
ایران را با رشتههاي جبال آناطولی مربوط میسازد. بخش شمالی این منطقه به جلگههاي حاصلخیز و اراضی بلند گردان تقسیم
میشود و در درههاي آن جنگلهاي وسیعی است که درختانش چندان مرتفع نیست و دامنه کوهها چراگاه احشام قبایل کوهستانی
است و فرورفتگیهاي جلگه که آب در آنجا به حد وفور و دهات در میان درختان باغ و بوستان پنهان است، رودخانهاي بزرگ
یعنی ارس از سمت شمال سرحد ایالت، و رودخانه قزلاوزن در طرف جنوب آن جاري است که سپس به نام سفیدرود در مشرق
رشت وارد بحر خزر میشود.
براستی آذربایجان را که آبش به حد وفور و خاکش براي کشت غله و حبوبات بسیار مستعد است و با منابع فراوان معدنی آن-
هرچند که هنوز استخراج نشده است- آن را از قسمتهاي ممتاز قلمرو شاه باید بشمار آورد. اندکی بیشتر در سمت جنوب به
کوهستانهاي کردستان میرسیم همان نامی که به صورت تا- اندازهاي ابهامآمیز به ارتفاعات مرزي که مسکن کردهاست اطلاق
میشود.
جلگههاي گشادهتر و اراضی موجدار شمالی بوسیله تنگههاي باریکی بههم پیوسته است و جهت همه آنها نیز با نظم حیرتانگیزي
از شمال غربی به جانب جنوب شرقی است و راه میان آنها تنگههائی است که با آنچه من در مورد شمال شرقی خراسان بیان کردم
بیشباهت نیست و این تنگهها بر اثر فشار قوه آب پدید نیامده، بلکه از شکافهاي ابتدائی بر سطح کره زمین پیدا شده است. این
کوهها به سمت جنوب با رشته جبالی اتصال مییابد که نویسندگان قدیم آن را زاگرس مینامیدهاند.
آب و هوا-
ارتفاع زیاد و عرض جغرافیائی قدري شمالی این منطقه کوهستانی سبب اختلاف شدید هواست که در آنجا از سایر نقاط ایران
محسوستر است. در مقابل گرماي ناحیه خلیج فارس در تابستان سرماي شدید زمستانی آذربایجان هست، ولی در حالی که خلیج
فارس هیچوقت سرد نمیشود ممکن است آذربایجان در تابستان آتش بر جانها بزند. بهار و پاییز فصلهاي دلپذیري است و در بین
این دو فصل
ص: 658
تابش آفتاب سخت سوزان. زمستان زود شروع میشود و دیر میپاید و از لحاظ حدت سرما خوفآور است. برفهاي سنگین راهها
را مسدود میکند، غالبا افراد در گردنهها از سرمازدگی جان دادهاند. در تبریز میزان الهوا هنگام شب به ندرت بالاتر از درجه صفر
(فارنهایت) میرسد و گفتهاند در اطاقی که آتش روشن بوده مرکب در دوات و آب در کوزه یخ بسته است. سرهنگ استوارت
گرماي آنجا را در تابستان ضمن گزارشی با حرارت هندوستان (ولی به استثناي شبها که خنک است) و هواي زمستانی را با وضع
هوائی کانادا برابر شمرده است.
جمعیت-
مساحت آذربایجان را 25280 میل مربع نظر داده و سرهنگ استوارت که حالا سرکنسول ما در تبریز است آن را «1» ژنرال چسنی
است که از آن جمله 000 ر 450 «2» 43500 و ژنرال شیندلر 35000 میل مربع گفته است. کل جمعیت آن در حدود دو میلیون نفر
صفحه 348 از 438
نفر کرد و 72900 تن مسیحیاند (نسطوریها 44000 و ارامنه 28000 نفر) تا درجهاي با حضور هیئتهاي مذهبی خارجی و قسمتی
هم بواسطه وجود چند کنسولخانه بیگانه در تبریز و تا حدي در نتیجه اهمیت تجارتی این شهر درحالحاضر بالغ بر 120 نفر اروپائی
و امریکائی در این ایالت اقامت دارند. میگویند نام آذربایجان از آذر به معنی آتش و بایجان یعنی نگهبان گرفته شده که دال بر
این است که سابقا این ناحیه ایران مقام ممتازي در نظر آتشپرستان داشته و همان است که نویسندگان قدیم آتروپاتیا یا آتروپاتن
نوشتهاند.
عایدات و مخارج-
در جدولهایی که در فصل دیگر راجع به عایدات دولت ایران از سال 1888 م. تا 1889 درج میکنم، حصه آذربایجان ظاهرا بالغ
966 تومان میشود. از طرف دیگر عایدات سال 1889 تا ، بر 142 ر 786 تومان بعلاوه 60062 خروار غلات که جمعا معادل 666
1890 ه ک ر د ش ر ا ز گ ی ل و س ن ک ج ر د ______________________________
Chesney-(1)
2)- اگر این قول صحیح باشد لابد آذربایجان از لحاظ تراکم جمعیت مقام اول را در ایران داشته است. )
ص: 659
گردیده برابر با 674 ر 385 لیره است. هیچگاه حتی دوتا جدول محاسباتی ایران باهم منطبق نیست و غالبا بنابر نحوه محاسبات زمینه
کافی براي بروز تفاوت و اختلاف هست. در این صورت ارقام مربوط به برآوردهاي قبلی و محدودتر فقط در باب درآمد از مالیات
و گمرك و از قرار 35 قران یک لیره است و با نرخ مزبور به شرح ذیل محسوب شده است:
مالیات (شامل مالیات زمین به پول نقد، اجاره اراضی سلطنتی و مالیات بر احشام و پیشه و تجارت 000 ر 750 تومان. 000 ر 275
لیره
مالیات جنس 15200 خروار غله (هر خروار هزار گیروانکه)
6785 تن و ارزش از قرار هر خروار پانزده شلینگ. 11400 لیره
7000 خروار کاه- 3125 تن بابت هر خرواري
6 شیلینگ و 6 پنس. 2275 لیره
90333 لیره / گمرك و مالیات نواقل معادل 000 ر 271 تومان. 06
6666 لیره / گذرنامه 000 ر 20 تومان. 13
674 ر 385 لیره / جمع 19
این جمع کل رويهمرفته تحمیل سنگینی بر چنین ایالت با ثروتی نیست هرچند که در برآوردهاي بیقاعده میزان مالیات و ترتیب
غیرعلمی وصول آن موجب تعدي و اجحاف میشود.
تبریز-
شهر والینشین است و کموبیش همان وضعی را در شمال غربی ایران دارد که مشهد در شمال شرقی حائز است. اقامتگاه ولیعهد و
مقر سرکنسول انگلستان و بزرگترین مرکز تجارتی ایران است و سزاوار توجه و دقت بیشتري است. این شهر در انتهاي دشت وسیعی
واقع شده که تا دریاچه درخشان ارومیه امتداد دارد. پائینتر در طرف جنوب آن آجیچاي (چاي لغت ترکی به معنی رودخانه)
است که باغات بیرون شهر را مشروب میسازد. و از لحاظ چشمانداز تپههائی به رنگ سرخ و نارنجی دارد که شهر را احاطه
کردهاند. در سمت جنوبی هم قله سهند با ارتفاع 11800 پا از سطح دریاست که همواره پوشیده از برف است.
ص: 660
زلزله-
تاریخ تبریز مشحون از وقایع و باید گفت وقایع توأم با رنج و بدبختی بوده است و چون به ناحیه مرزي بسیار نزدیک است، غالبا
اولین قربانی لشکریان مهاجم گردیده و به دست عربها، سلجوقیان، عثمانیها و روسها افتاده و آنچه هم که از قهر فتوحات یا
هرزگی غاصبان باقی مانده بود طبیعت در ویرانی آن کوشید.
این شهر از آفات زلزلههاي شوم و متعدد خراب و دوبار در گذشته بر اثر همین صدمه با خاك یکسان شد.
در سال 1392 م. تیمور آنجا را تسخیر کرد و هرجا که او پا نهاد آباديهاي بجا مانده از قهر طبیعت را برباد فنا داد. طی دو قرن اخیر
پنج دفعه بکلی ویران شد.
تاریخنویسی معتبر (کروزینسکی) روایت میکند که در زلزله 1721 م. هشتاد هزار تن به خاك هلاك افتادند. راوي معتبر دیگري
مینویسد که نصف همین عده در زلزله سال 1780 نابود شدند. پس بعید نیست شهري که اینهمه آفت دیده از رفاه زندگانی کمتر
صفحه 349 از 438
مینویسد که نصف همین عده در زلزله سال 1780 نابود شدند. پس بعید نیست شهري که اینهمه آفت دیده از رفاه زندگانی کمتر
نصیب داشته و کوچههاي آن بیجلوه و باریک باشد و عمارتهاي عمومی ممتاز هیچ نداشته و یا تعداد آنها بسیار محدود باشد.
بیشتر خانه- هاي آن یک طبقه و کوتاه است. برپا ساختن بناهاي رفیع در آنجا چه حاصلی دارد وقتی که شاید بواسطه زلزله در زیر
گوش بانی آن واژگون شود.
تاریخ قدیم-
روایتی قدیم اصل نام این شهر را به سپاسگزاري زبیده زن مشهور هارون الرشید نسبت میدهد که در اثر هواي سازگار آنجا تب او
قطع شده بود و ازاینرو آن نقطه را تب ریز نامید. این قول و تعبیرات گوناگونی که حس کنجکاوي سیاحان اروپائی را در قرن
هفدهم برانگیخته است نباید زیاد جدي گرفت. تبریز کلمهاي آریائی مستخرج از تب یا تاب به معنی گرم و نیم گرم و رز و ریز و
رش نیز از مصدر ریختن است بنابراین معنی آن گرماریزان و ناشی از چشمههاي آب گرم است که در مجاورت آن است.
قدیمی درآمده که در اواخر قرن سوم میلادي پایتخت تیریدات سوم پادشاه ارمنستان بود و کرسی «1» این کلمه به صورت توریز
قبل از آن، که رالینسن تخت
______________________________
Tauris-(1)
ص: 661
سلیمان قید نموده گنزکا یا غزه و کندزگ تاریخ ارمنستان است. شهرت تجدید بنا و زیبائی این شهر را به زبیده ( 791 میلادي)
میتوان نسبت داد. همان خدمت و کاري که چندین بار در تاریخ به عامل خود عنوان و افتخار بانی بخشیده است.
.«1» در عهد مارکوپولو شهري بود که بنابر قول او تجار در آنجا سود سرشار بدست میآوردند
سیاح اسپانیائی کلاویخو که در سال 1404 سه روز و باز در 1405 در حین رفتوآمد به سمرقند نوزده روز در آنجا مانده است
شهر بعد از صدمات ناشی از حمله تیمور به قدري سریع تجدید قوا نمود که در آن موقع هرچند سابقا بیشتر جمعیت » : مینویسد
«2» داشت تعداد سکنهاش 000 ر 200 نفر بود و عالیترین حمامهاي جهان را داشته. چند سال بعد آنجا مرکز خاندان کرد
قرهقویونلو شد، ولی ایشان نیز به نوبه خود در سال 1468 بدست اوزون حسن رئیس طایفه آققویونلو که فرمانروائی ایران را احراز
کرده بود برافتادند. در زمان حکومت او بود که جهانگردان ونیزي که خوشبختانه سفرنامههاي ایشان محفوظ مانده و بدست
.« جهانیان رسیده است از قلمرو او عبور کردند
جوزفا باربارو که به سال 1474 در تبریز بود او را سلطان اسنباي (حسن بیگ) نامیده و شرح مبسوطی درباره شهر باقی گذاشته.
این پادشاه را اوزون حسن ذکر نموده. چندي بعد هم تاجر بینامی که سفرنامهاش در ضمن همین «3» امبروزیو کونتارینی
1520 ) نقل کرده که شهر دیوار نداشته، ولی محیط آن بیست و چهار میل بود و راجع به بانوان آنجا - مجموعهها انتشار یافته ( 1507
که گویا در ضمن کار و تجارت به زیبایی مردم آن سامان پی برده چنین مینویسد:
«. پوست زنها چون برف سفید است، و گاه از پس لباسشان که یقه باز دارد سینه و تن ایشان که مثل عاج است دیده میشود »
______________________________
1)- شواهد و علایمی هست که در سال 1320 میلادي مسکن عدهاي از افراد ونیزي بوده و در 1341 چند تن از اهالی ژن در آنجا )
کارخانهاي داشتند که تحت ریاست کنسول، هیئتی شامل 24 بازرگان بوده.
2)- باید ترکمن صحیح باشد. م. )
Amberosio Contarini-(3)
ص: 662
در سال 1571 نوشته «1» از سوي دیگر شخصی که بینصیبتر و یا سختگیرتر بوده یعنی جلالتمآب عالیقدر و نسانتیو دالساندریو
است:
بیشتر زنها زشترو هستند هرچند که قیافه نیکو دارند و خوشمشرباند جامه ابریشمی میپوشند، چادر بر سر دارند، اما رو »
«. نمیپوشانند
اهمیت تجارتی-
تمام نویسندگان آن دوره و بعد از آن متساویا در مدح و ستایش ثروت و تجارت و اهمیت تبریز سخن گفتهاند. تاورنیه در نیمه قرن
بعد نوشت که در آنجا بیشتر از همه نقاط دیگر آسیا پول در جریان است، ولی شاردن در سال 1671 درخشانترین شرح را درباره
وسعت و خصایص آن باقی گذاشته:
براستی و واقعا تبریز شهري بسیار عظیم و تواناست، از لحاظ وقار و عظمت و تجارت و ثروت و تعداد جمعیت دومین شهر ایران »
است 000 ر 15 خانه دارد و 15000 دکان. در تبریز من عمارتهاي باشکوه و رفیع ندیدهام، اما ممتازترین بازارهاي آسیا در آنجاست
که وسعت و بزرگی و طاق و سقفی که بر آنهاست و عده کثیر مردم که تمام روز در آنجا دیده میشوند و مقدار کلان کالا که در
صفحه 350 از 438
.« این دکانهاست بسیار دیدنی و دلپذیر است
این سیاح شیفته فرانسوي تا آنجا راه گزاف پیموده که گفته است: شهر 250 مسجد و 300 کاروانسرا و 000 ر 550 نفر سکنه دارد و
نیز مینویسد:
میدان تبریز وسیعترین محوطهایست که من در سایر شهرهاي جهان دیدم. وسعت آن از میدان اصفهان خیلی بیشتر است و عثمانیها »
«. چندین بار تا 000 ر 30 تن از جنگاوران را در آن، جا دادهاند
تسخیر آن بوسیله روسها-
بارزترین تجربهاي که تبریز در این قرن داشته است اشغال بدون مقاومت و آسان آن از طرف نیروي ژنرال پاسکوویچ در جنگ
سال 1827 بود که اهالی حاکم را دستگیر کردند و او را اسیروار به روسها تحویل دادند.
فرمانده روسها ارگ را گرفت و شهر را بدون هیچگونه تیراندازي تسخیر نمود، ولی
______________________________
Vincentio d'Alessandrio-(1)
ص: 663
پادگان آنجا تا آخرین نفر مقاومت کردند، اما هیچگاه قوهاي » : در تجلیل از آن فتح نمایان مینویسد که « سنپطرزبورگ گازت »
نمیتوانست جلو لشکر امپراتوري را سد کند. پس ایشان همه موانع را از پیش برداشتند و بیرقهاي پیروزي را بدست آوردند و
«. سرانجام کلیدهاي شهر را از حاکم بازستاندند
بیرقهائی را که برطبق دستور در بازار تبریز ساخته و مصنوعا با تیر سوراخ کرده بودند، به مسکو فرستادند که با عزت و احترام تمام
در کرملین جا دادند.
شهر فقط هشت دروازه داشت، اما پانزده کلید بزرگ به همین منظور ساختند و به همان مقصد ارسال شد، و من شکی ندارم که این
آثار در میان مجموعه یادگارهاي دلاوري دستگاه تزاري قدر و مقام بس والا دارد. شهر به موجب قراردادي که در فوریه سال بعد
امضاء شد به ایران بازگشت.
آمار اخیر-
از سال 1805 به این طرف تبریز حاکمنشین و مقر ولیعهد شده است و این کار اولینبار به خاطر عباس میرزا فرزند ممتاز فتحعلی شاه
اتفاق افتاد.
کینر در سال 1810 آنجا را یکی از وارفتهترین بلاد ایران نام برده که فقط 30000 نفر جمعیت داشته. موریه در سال 1812 مقدار
جمعیت را 50000 نوشت. پس از استقرار صلح و رفع طوفانی که بعد از جنگ روس و ایران پیش آمده بود عده سکنه کمکم بالا
رفت تا به 000 ر 100 و 000 ر 140 رسید، و میگویند درحالحاضر بین 000 ر 170 و 000 ر 200 نفر است.
در سال 1886 ژنرال شیندلر نظر داد که شهر 8 امامزاده و 318 مسجد و 100 حمام عمومی و 166 کاروانسرا و 3912 دکان و 28
پاسدارخانه و 5 کلیساي ارامنه داشت، ولی بسیاري از این ارقام راجع است به اماکن مطرود و بیشتر مساجد هم تکیه است و بنابراین
مجموع کل خالی از مبالغه نیست.
کبود مسجد و ارگ-
با آنکه تبریز روزگاري بسیار پهناور و جالبنظر بود، درحالحاضر فقط دو بناي کهن دارد که قابل ذکر است: یکی کبود مسجد به
مناسبت نمونههاي بسیار ممتاز کاشی و میناسازي که سابقا در این بنا بکار رفته،
ص: 664
کبود مسجد در تبریز
ص: 665
1468 م) ساخته شده است. زلزله دیوارهاي آن را خراب کرد و - و آن بنابر فرمان جهانشاه آخرین پادشاه سلسله قرهقویونلو ( 1437
گنبدش سرنگون شد و فقط علائم مختصري از رونق و شکوه دیرین آن باقی مانده است که از همانها آدم تازه- وارد پی میبرد که
مسجد سنیها، چنانکه وي بنابر سنت مینامیده است، در روزگاري ساخته شده که تسنن مذهب ملی ایران بود و آن شاهکار
معماري ایران و بلکه مشرق زمین است.
یادگار دیگر دوره گذشته ارگ است که در ناحیه جنوب غربی شهر واقع است و آن در اصل به فرمان علی شاه ساخته شده و
مسجدي هم در محوطه آن وجود داشته که در ربع اول این قرن عباس میرزا آن را به زرادخانه مبدل ساخته و عدهاي از کارشناسان
انگلیسی را جهت این منظور استخدام نمود و در همانجا بود که باب بانی فرقه بابیه را به دار آویختند. ارگ بناي مستحکمی است
با 120 پا ارتفاع و دیوارهایی که 25 پا ضخامت پایههایی آن بوده و برجهائی که بر شهر مسلط و یادگاري از دوران گذشته است،
صفحه 351 از 438
سابقا زنان زناکار را از قله آن پایین میانداختند. اما این طرز اعدام از وقتی که یکی از بانوان با کمک چادر خود به مثابه پاراشوت
صحیح و سالم به زمین آمده بود از بین رفت.
محله اروپائی-
قصر ولیعهد زیباترین عمارت جدید شهر است. اروپائیها در محله ارامنه سکونت دارند. در آنجا اقامتگاه سرکنسولهاي ترکیه و
روسیه و انگلستان است و سرکنسول اخیر خانه بسیار دلپذیر و وسیعی دارد که درست برعکس آن محلی است که من در آنجا با
ایشان پیش از انتقال از مشهد تودیع کردم.
فرانسه نیز کنسولی در تبریز دارد که کارش بیشتر توسعه تجارت شخصی خود اوست و نیز سرپرستی نسطوريهائی که کاتولیکاند
و دولت فرانسه حمایت آنها را برعهده گرفته است. سابقا کنسولگري بلژیک هم در آنجا بوده، ولی چون به هیچ- وجه کاري
نداشت ناگزیر رفت و فقط نامی باقی گذاشت.
چنانکه گفتهام داخل شهر تبریز چیزي ندارد که سزاوار ذکر باشد. خانهها
ص: 666
کوتاه و کوچهها باریک و کثیف است و اهمیت شهر بیشتر بواسطه وسعت آن و میزان کسب و تجارتی است که در آنجاست. با در
نظر داشتن این نکته که دومین شهر قلمرو همایونی است و مقر ولیعهد و مرکز ثروتی سرشار و در حوالی آن بهترین سنگهاي مرمر
و مصالح ساختمانی فراهم است ازاینرو حیرتانگیز است که تبریز بعد از چند زلزله به تجدیدبنا نپرداخته است و به زیبائی آن
چندان افزوده نشده است.
ارگ دیواري داخلی و دیواري هم در محیط خارجی دارد که به هیچوجه تعمیراتی در آن نکردهاند.
حکومت-
در فصل سیزدهم راجع به اخلاق و شخصیت ولیعهد که عنوان حکومت با اوست و همچنین درباره پیشکار اخیرش امیر نظام که در
واقع کار فرمانروائی آذربایجان را به دست دارد شرحی نوشتم. بنابر سیستمی که در ایران هست غیر از عباس میرزا هیچگاه ابتکار و
اختیاري به فرزند شاه داده نشده است، و او در حقیقت آلتی بشمار میرود. امیر نظام تمام اختیارات را در دست خود دارد و بنابر
قاعده هم والی خطاب میشود. وي که مرد مقتدري است از آشفتگی و آشوب جلوگیري نموده و اساس قدرت و مقام همایونی را
در آذربایجان استوار ساخته است و با آنکه مرد سالخوردهاي است هنوز قدرت کار و انرژي فراوان دارد و اگر تغییري در وضع
کشور پیش آید بعید نیست که همین قدرت و تدبیر را که صرف کار یک ایالت میکند نثار سراسر ایران نماید.
مقرري سالانه او فقط 5000 تومان است، ولی نکته عمده در کار مواجب حاکم ایرانی آن نیست که وي از دولت چه مبلغی دریافت
میکند، بلکه باید دید از مردم چه اندازه اخاذي مینماید. از جمله مقرري که بوسیله خزانه سلطانی به ایالت آذربایجان داده
میشود مبلغ 2000 تومان مساعده به چاپارخانههاي پستی است و همین مبلغ هم براي مواقع جشن و آتشبازي پرداخت میشود.
ایرانیان جشن و عید را از لحاظ مذهبی یا غیر آن تلقی میکنند و طرز برگزاري ایشان به همان ترتیبی نیست که ما در عید میلاد
مسیح داریم که بدون پودینگ کشمش یا نظیر آن نمیشود.
ص: 667
وفاداري نسبت به تختوتاج-
فریزر که به سال 1834 در آذربایجان بود نتایج خانمانسوز سیستمی که فتحعلی شاه فرزندان ذکور خود را تقریبا بر تمام رشتههاي
حکومت در سراسر مملکت گماشته بود چنین اظهارنظر نمود:
.« بارزترین نتیجه این وضع امور بیزاري کامل و عمومی مردم از نسل و تبار قاجار، و این علاقه قلبی نیز ورد زبان همگان است »
ولی همانطوري که در خراسان نیز احساسات مشابهی حتی تا زمان مسافرت مگگرگور در سال 1875 وجود داشته و در عهد
سلطنت اقتدارآمیز و امتنانانگیز شهریار کنونی از بین رفته، به همین وجه گناهان عموهاي او یعنی فرزندان فتحعلی شاه بارور نیز
فراموش و در آذربایجان بخشوده شده است. اهالی ترك زبان این سامان نه فقط خصومتی نمینمایند، بلکه به خاندانی که زبانش
ترکی است ارادت هم میورزند. در میان این اتباع شیعه همایونی و افراد سنی عثمانی در آن سوي مرز چنان نفرت و کینهاي هست
که محلی براي ابراز نارضامندي سیاسی از جانب اهالی آذربایجان نیست و شاید درحالحاضر آذربایجان وفادارترین ایالات
سرحدي ایران باشد.
سکنه آن (غیر از کردها که در جاي دیگر راجع به ایشان سخن خواهم گفت و شرط احتیاط نیست که وفاداري ایشان را به هیچ
طرفی با اطمینان نسبت داد) که نسل و تبار متفاوتی دارند به مراتب بیشتر از مردم دیگر ایران که تسلیم و فرمانبردارند سرسخت و
متکی به خویش بشمار میروند، و میتوان اظهار کرد که در صورت ضرورت مقاومتی در جلو لشکر مهاجم خارجی با وجود
مجاورت سرزمین ایشان به خاك روسیه، آذربایجانیها بهتر از مردم خراسان در صدد استقامت برخواهند آمد.
صفحه 352 از 438
مجاورت سرزمین ایشان به خاك روسیه، آذربایجانیها بهتر از مردم خراسان در صدد استقامت برخواهند آمد.
نظریات روس-
بطوريکه تا اندازهاي هم طبیعی است به روسیه نسبت میدهند که مانند خراسان به این ایالت نیز بینظر نیست، همچنانکه بعد از
جنگ 1857 به گمان خیلیها که وارد و صاحبنظرند انگلستان کار
ص: 668
ناصوابی کرد که پارهاي از مراکز مثل محمره و بوشهر را که در اختیار داشت از دست داد به همین قسم هم میگویند دولت روس
بارها غبطه خورده است که غنایم بیشتري در ترکمانچاي به چنگ نیاورده بود. این نکته که آن قرارداد چنانکه امکان داشت نفع
روسیه را تأمین نکرد و بلکه فقط مصالح ایران را حفظ نمود تا حدي مرهون حسن تدبیر و رأي سرجان مکنیل بوده که فتحعلی
شاه را ترغیب نمود که پیش از آنکه روسها چیزهاي بیشتري مطالبه کنند تسلیم شود. سریوستن شیل که وزیر مختار بریتانیا در تهران
بود و از کیفیت امور اطلاع داشت مینویسد:
اگر دولت روس در آن تاریخ مثل امروز ( 1850 ) به قدر و ارزش آذربایجان از جهات تجارتی و سیاسی و مصالح مادي و استعداد »
غلهخیزي و منابع معدنی و شایستگی نظامی نفراتش پی برده بود خیلی بعید مینمود که امپراتوري مقدس این ایالت را در کام
.« خویش جا ندهد
تجارت آذربایجان-
اجناس تجارتی بین ایران و اروپا در این منطقه بنابر قاعده بوسیله یکی از دو طریق به آذربایجان و اروپا صادر شده است: یا از راه
ترکیه و بندر طرابوزان که در جنوب شرقی بحر اسود واقع است و یا از راه روسیه و قفقاز.
خط سیر اولی را عباس میرزا بالغبر شصت سال پیش رایج ساخت و از آن کار دو منظور داشت: یکی اینکه روابط تجارتی ایران با
انگلستان که نسبت به آن علایق دوستانه داشت افزایش دهد. دیگر اینکه به راه تجارتی روسیه که با آن حسن مودتی نداشت صدمه
وارد سازد. این شاهزاده مأموري در لندن گماشت و با شرکتهاي بزرگ آن شهر که بوسیله کشتی با طرابوزان ارتباط مستقیم
داشتند باب مکاتبه باز کرد.
اولین آزمایش بجائی نرسید، اما اقدام ثانوي که کالاي انگلیسی ترانزیت از طریق اسلامبول وارد شد موفقیتآمیز بود و این تجارت
ترانزیتی بزودي سالانه تا 000 ر 000 ر 1 لیره ترقی نمود. در همین موقع بود که صنعت پارچهبافی را هم آقاي آرمسترانگ با
پیشنهاد و خرج عباس میرزا در ایران به راه انداخت. دستگاههاي
ص: 669
نختابی و شانه زدن الیاف و بافندگی در خوي و تبریز دایر شد. پس از قطع روابط بین ایران و انگلستان که در اثر لشکرکشی محمد
شاه به هرات در سال 1838 اتفاق افتاد، این روابط تجارتی هم ناگهان از بین رفت و در سال 1839 یک سیاح انگلیسی مینویسد:
گمان نمیکنم دیگر از تجارت انگلستان چیزي مانده باشد. با وجود خرابکاري دیپلماتها و هوسبازي دربار در کار تجارتی که بر »
شالوده متینی استوار و مفید به حال طرفین بود تأثیر چندان ننمود و بزودي وضع عادي و باز کالاي انگلیسی در بازار تبریز فراوان
شد، دیگر لازم نبود که راه طولانی و پرزحمت طرابوزان را طی کنند، زیراکه روسها به منظور تشویق تجارت بینالمللی از طریق
قفقاز عبور آزاد اجناس ترانزیتی را اجازه دادند و پوتی بندر بارگیري اجناس در کرانه دریاي سیاه گردید. به همین مناسبت ارزش
واردات و صادرات آذربایجان در سالهاي 1868 و 1869 و 1870 به ارقام درخشان ذیل رسید:
.../ سال 1868 / سال 1869 / سال 1870
واردات/ 000 ر 351 ر 1 لیره/ 776 ر 575 ر 1 لیره/ 717 ر 094 ر 1 لیره
«1» صادرات/ 881 ر 683 لیره/ 218 ر 901 لیره/ 632 ر 422 لیره
از لحاظ توضیح راجع به این ارقام درشت واردات باید خاطرنشان ساخت که تجارت سراسر شمال ایران از روسیه یا انگلستان در
آن موقع فقط از طریق آذربایجان صورت میگرفت. روسها هنوز خط تجارتی بادکوبه و انزلی را به کار نینداخته بودند و
انگلیسیها نیز حملونقل قابلملاحظهاي بین خلیج فارس و تهران نداشتند.
سلطه مطلق اجناس کتانی که در دست انگلستان بود بواسطه حصهاي که انگلیس از مجموع مزبور داشته به شرح زیر روشن میشود:
در سال 1868 / در 1869 / در 1870
885 ر 017 ر 1 ه ر ی ل / 211 ر 123 ر 1 ه ر ی ل / 000 ر 864 ه ر ی ل ______________________________
1)- تنزل فاحش میزان صادرات در سال 1870 بواسطه پیشآمد تأسفآور قحطی در آن سال بود، کاشت و صدور پنبه بکلی )
وارفت.
ص: 670
صفحه 353 از 438
سیاست حمایتی روس-
در سال 1877 دولت روس سیاست حمایت شدید تجارتی پیش گرفت و در واقع مانع آزادي تجارت ترانزیتی از راه قفقاز شد، زیرا
که پرداخت مبلغی معادل کل بهاي جنس را که از قلمرو او عبور میکرد مطالبه کردند و این وجه را وقتی مسترد میداشتند که
مأموران، عبور سالم جنس را از مرز روسیه گزارش میدادند. بر اثر این دستور تجارت اروپا با ایران باز به همان راه طرابوزان افتاد.
روسها این تصمیم را چندي بعد تا اندازهاي تعدیل کردند، اما از سال 1883 به صورت شدیدتري تجدید شد و از آن پس تجارت
بین ایران و اروپا از طریق قفقاز بکلی موقوف شد و تا حال مبادلات تجارتی از راه طرابوزان مرسوم ایران گردیده است.
راجع به این جاده و میزان تجارتی که بدانوسیله میشود، من در فصل دیگر مربوط به تجارت بحث خواهم کرد. در اینجا فقط
ارقام راجع به آذربایجان مورد توجه است که باید در نظر داشت که قسمت اعظم کالا به گمرك این ایالت وارد، ولی از آنجا به
دیگر نقاط ایران ارسال میشود که در این صورت نباید با میزان مصرف محلی اشتباه شود.
آمارهاي اخیر-
با در نظر گرفتن عواید سه سال اخیر با دوره بیست سال پیش از سنواتی که قبلا انتخاب کرده بودیم، ملاحظه میشود که ارقام کلی
به شرح ذیل است:
.../ سال 1887 / سال 1888 / سال 1889
واردات/ 108 ر 910 لیره/ 194 ر 664 لیره/ 891 ر 853 لیره
صادرات/ 035 ر 575 لیره/ 694 ر 413 لیره/ 456 ر 389 لیره
جمع کل تجارت 143 ر 485 ر 1 لیره/ 890 ر 077 ر 1 لیره/ 347 ر 243 ر 1 لیره
انگلستان هنوز وضع ممتاز خود را در تجارت پارچههاي کتانی (خاکستري و سفید و الوان و رنگهاي جوهري) که به آسانی قابل
رقابت نیست حفظ کرده است و ارزش تمام این تجارت وارداتی (که تقریبا همه از منچستر صادر میشود) در سال 1888 معادل
220 ر 393 لیره و در سال 1889 در حدود 830 ر 501
ص: 671
لیره بود. در ظرف همین سال 1888 روسیه فقط 170 عدل پارچههاي نخی و در سال 1889 معادل 196 عدل جمعا به مبلغ 4000 لیره
وارد کرده است. علت وارفتگی رقابت تجارتی روس، که تا چند سال پیش از آن رفتهرفته بیشتر میشد، ناشی از موجبات گذران و
از آن جمله ترقی بهاي منات کاغذي روسیه به میزان تقریبا دو برابر است که واردات از روسیه را مقرون به صرفه تجارتی نمیسازد.
اما دولت روسیه کمک مالی سرشاري به صادرکنندگان کالاي خود مینماید و بدین ترتیب رقابت فرانسويها را در مورد شکر و
قند در بازار تبریز دوچار شکست ساخته است، هرچند که ترقی ارزش منات شاید در این زمینه هم بیتأثیر نباشد.
اجناس پشمی به ارزش 30000 تا 40000 لیره از برادفور (انگلستان) وارد میشود، ولی سهم بزرگتري معادل 40000 تا 50000 لیره
از اتریش و آلمان به بازار تبریز میرسد که قسمت عمدهاش پارچههاي پشمی زبر و جنس براق بافت اتریش است. چاي با ارزش
000 ر 107 لیره از لندن و آمستردام میرسد، هرچند که بیشتر از مبداء لندن است. نصف شیشهآلات و ظروف را روسیه وارد
میکند و نیم دیگر را هم اتریش و آلمان. این دو کشور با فرانسه تجارت خرازي را در دست دارند و فرانسه و ایتالیا مخمل و
پارچههاي ابریشمی میفروشند.
از باویر نخ و قیطان وارد میشود. از مجموع وارداتی که بابت سال 1889 نقل شده میزانی که روسیه و دیگر کشورهاي اروپائی در
دست دارند به شرح ذیل است:
از اروپا: 340 ر 792 لیره
61 لیره / از روسیه: 551
و تخمینا میتوان گفت که انگلستان هشتاد درصد از تجارت وارداتی و 10 تا 12 درصد تجارت صادراتی را در دست دارد.
ارقام بالا آمار تجارتی از راه طرابوزان و تجارت وارداتی روسیه از طریق تفلیس و جلفا و به مقدار بیشتر هم از بندر کوچک آستارا
و از طریق اردبیل است.
اجناس اروپائی به مقدار اندك از راههاي دیگر مثلا حلب و موصل و اسکندرون
ص: 672
و از راه سلیمانیه و بغداد به آذربایجان میرسد، اما از این بابت عوایدي نصیب دولت نمیشود.
تجارت صادراتی-
هرگاه به جدول تجارت صادراتی توجه کنیم تعجب نخواهیم نمود که روسیه بواسطه مجاورتش به این ایالت و بازار مساعدي که
براي محصولات محلی فراهم میسازد در وضع ممتازي باشد با تجارت عمدهاي به مبلغ 266439 لیره در مقابل 017 ر 123 لیره که
صفحه 354 از 438
سهم صادراتی سایر کشور- هاست از مجموع صادرات به روسیه تا این تاریخ اقلام عمده خشکبار، کشمش، زردآلو و بادام است
که جمع ارزش آنها تقریبا 000 ر 200 لیره در 1890 (و در سال 1888 معادل 222000 لیره) از جلگههاي ارومیه و مراغه بوسیله
تجار ارامنه روسی از راه اردبیل و آستارا و با کشتی تا بادکوبه حمل شده است.
از مقدار تجارت اروپائی اقلام عمده فرش با ارزش 42260 لیره بیشتر به انگلستان و امریکا صادر گردیده و تنباکو (شیرازي) با
قیمت 36290 لیره که براي مصرف در قهوهخانههاي اسلامبول صادر میشود. چند سال پیش روسیه با پخش کردن بذر پنبه در میان
کشاورزان سعی در توسعه محصولات آن در آذربایجان نمود تا به حال خود او هم مفید واقع شود، اما هواي این ایالت براي این
قبیل کشت و کار مثل سایر ایالات ایران مساعد نیست. با عطف به ارقام صادراتی که در فوق بیان شد و مقدار قلیل آن در مقابل
اجناس وارداتی مذکور باید این نکته را هم خاطرنشان کرد که کار تجارت قاچاق از راه مرزهاي روسیه و ترکیه نیز نیک رواج
دارد که جزو درآمدهاي گمرکی محسوب نمیشود و شاید مقدار صادرات از این راه به همان اندازه طریق مجاز باشد.
وضع کنونی و آینده-
با آنکه از روي ارقامی که درج کردهام استنباط میشود که دادوستدهاي عمدهاي در میان است، ولی از دیرباز در تبریز گله و
شکایت به گوش رسیده است که از قلت تجارت و کمی عواید کسب ناله داشتهاند.
این وضع ناشی از سیستم فاسد اعتبار طویل المدت است که در بازار تبریز سابقهاي
ص: 673
دراز دارد و آن در مقابل جریان سریع و ثابت مبادلات تجارتی است که منافی با اخلاق تجارتی بازرگانان ایرانی است که به
هیچوجه ممتاز نیست.
یک بساط افلاس ساختگی با تقدیم رشوه به مأموران رسمی یا ملاها وسیله آسانی براي فرار از وام مزاحم فراهم میسازد. تردیدي
نیست که با ساختن یکی از دو جاده که از مدتها پیش مطرح بوده است تجارت ترقی خواهد کرد: یکی راه بایزید از مرز ترکیه (در
جاده طرابوزان) از طریق خوي به تبریز و از آنجا به قزوین که به جاده اصلی تهران الحاق خواهد یافت. دیگر از طریق اردبیل به
آستارا در کرانه بحر خزر. تاکنون اقدامی براي اجراي این دو نقشه نشده است، هرچند شایع است که به این کار مشغول شدهاند،
ولی در سیاست ایران شرط عقل نیست که به پیشبینیهاي دور و دراز بپردازیم. ازاینرو من در اینباره بیش از این حرفی ندارم.
کمپانی منچستري زیگلر بزرگترین تجارتخانه اروپائی در تبریز است.
لشکریان آذربایجان-
اشاره
چنانکه گفتهام آذربایجان سربازخانه ممتاز لشکریان ایران است، اگر در واقع بتوان این عبارت را درباره نیروي دریائی بکار برد که
معمولا سر و وضعی بسیار بدنما دارد. اما در اینجا ماهیت امر مطرح است، نه سبک کار یا نتایج آن. عباس میرزا همه لشکر خود را
از همین ایالت فراهم ساخته بود که هرچند سرانجام شکست یافتند، ولی در ابتداي نبرد با روس جنگاوري قابل ستایشی نشان دادند.
در موقع آن جنگ ( 1826 ) قشون آذربایجان شامل 20000 سوار 6000 پیادهنظام و 000 ر 10 سرباز پیاده نامرتب بود. پیادهنظام را
بیشتر افسران انگلیسی تعلیم و تربیت داده بودند. سهم نظامی این ایالت در قشون ایران اسما به قرار ذیل است:
یا لشکر « تومان » پیادهنظام سه
لشکر اول مشتمل بر یازده فوج که هشت تا از آنها 1000 نفر و سه تا
ص: 674
هرکدام 800 سرباز دارند. لشکر دوم شامل هشت فوج که چهار تا از آنها 1000 نفر و چهارتاي دیگر هریک 800 نفر دارند. لشکر
سوم مشتمل بر ده فوج که دوتا از آنها هرکدام 1000 نفر و هشتتا هریک 800 نفر دارند.
(از این فوجها سهتا در در حکومتنشین همدان تعلیم مییابند، ولی جزو قشون آذربایجان محسوب میشوند). جمع- 26000 نفر
سوارهنظام
نامرتب (جنگاور، اما بیتجهیزات) از هر بلوك 200 تا 400 نفر فقط سه هنگ- با عدهاي بطور متوسط 350 نفر هرکدام لباس متحد
الشکل دارند و تابع انضباط نظامیاند و میتوان آنها را آماده کارزار بشمار آورد. بقیه فقط افراد سوارند. جمع- 6800 نفر.
توپخانه
صفحه 355 از 438
دوازده فوج هریک شامل 400 تن (که در صورت لزوم هریک چهار توپ دارند که با اسب کشیده میشود و شصت نفر توپچی
دارد با توپخانه کوهستانی هریک با چهار توپ که قاطرها میکشند). جمع- 4800 نفر
پیادهنظام- 26000 نفر
سوارهنظام- 6800 نفر
توپخانه- 4800 نفر
جمع کل- 37600 نفر
تمرین و اسلحه-
راجع به پیادهنظام و افراد توپخانه میتوان اظهار کرد که بدون تردید و انکار بهترین سربازان ایراناند. هردو دسته به توالی مشق و
تمرین مییابند و اونیفرم دارند (که وضع هر سرباز ایرانی از این قرار نیست) و آشنائی مختصري هم با نظم و انضباط دارند. این عده
هر سه چهار سال یکبار به مدت شش ماه احضار میشوند و بقیه مدت در خانه خود به سر میبرند، ولی چند
ص: 675
فوج بهطوريکه در فصل این کتاب راجع به خراسان ملاحظه شد به مدت طولانی دو یا سه سال به خدمت اشتغال دارند و به
پادگان مشهد و کرمان و سایر نقاط دوردست ایران اعزام میشوند، در همان جاهائی که سهمیه سربازان محلی یا چندان قابل اعتماد
نیست و یا از استعداد کافی نظامی محروماند. اسبهاي سواره- نظام جثه کوچک، ولی زور کافی داشته و پرطاقت هستند.
مردها سوارکار بار میآیند و میتوان از آنها سوارنظام تیزکار فراهم ساخت.
قسمتی از پیادهنظام با تفنگهاي تهپر ورندل و بعضی از توپخانهها با توپهاي توپر اوکاتیوس تجهیز شدهاند. اما اکثریت افراد
پیادهنظام تفنگ پاشنهدار قدیمی را بکار میبرند.
پادگانهاي آذربایجان-
پادگان شهرهاي بزرگ از لحاظ عده بنابر فصول سال تغییر بسیار میکند. در تابستان خیلی زیادتر از زمستان نفرات به خدمت
احضار میشوند. تا چندین سال اردوگاه بزرگ تعلیماتی هرساله در نزدیکی تبریز ترتیب میدادند و 8000 تا 9000 سرباز با
فرماندهی یک افسر اتریشی به مشق و تعلیمات نظامی میپرداختهاند. میگویند که وي در پیشرفت کار آنها توفیق بسیار حاصل
کرده بوده است، ولی در سال 1890 در اردوگاه مزبور فقط 300 تن سوار و سه فوج پیادهنظام و دو واحد توپخانه و یک توپخانه
کوهستانی بود.
پادگانهاي معمولی لشکرهاي آذربایجان به شرح ذیل است:
قزاقهاي ایرانی و سه توپخانه. «1» تبریز- دو فوج و نیم پیاده یک هنگ سوار
.«2» خوي- یک هنگ پیاده و یک واحد توپخانه بعلاوه چند نفر توپچی براي توپخانه قلعه آنجا
ارومیه- یک هنگ پیاده و یک واحد کوچک توپخانه.
مراغه- یک هنگ پیاده و یک واحد کوچک توپخانه.
______________________________
1)- این فوج هرساله براي دولت 4000 تومان خرج دارد، ولی فقط شامل 100 نفر است. )
2)- قلعه خوي که طرح آن از مهندسان اروپائی است بنابر قول صاحبنظران یگانه قلعه قابل ذکر ایران است )
ص: 676
ساوجبلاغ- نیم هنگ پیاده و عده محدودي توپچی.
اردبیل- نیم هنگ پیاده و عده محدودي توپچی.
براي نگهبانی شاهراه یعنی ایالت از حدود میانه تا جلفا در کنار رودخانه ارس و نگاهداري ده پاسدارخانه که غالبا خالی است،
هرساله دولت 000 ر 12 تومان به شاهزاده نصرت الدوله میپردازد. ماکو که جاي عجیبی در نزدیکی مرز ترکیه است، استحکاماتی
طبیعی دارد. در آنجا یکی از سرکردههاي نیرومند محلی به نام تیمور پاشاخان مبلغی از دولت دریافت میدارد و «1» از غارهاي
2000 سوار فراهم میسازد. وي عده بیشتري هم تحت اختیار خود دارد که بعضیها تا 000 ر 10 نفر نظر دادهاند و بیشتر آنها نیز با
مسلح میباشند. «3» و بردانز «2» سلاح مارتینی- هنریز
درهرحال این شخص هیچ فایدهاي براي ایران ندارد، چون کاملا مستقل است و اعتنائی هم به دستورهاي تبریز نمیکند.
خطهاي تلگراف-
علاوهبر خط تلگراف اصلی اروپا که از جلفا به خاك ایران وارد میشود و به مقصد تهران از تبریز عبور میکند، تلگرافهاي
صفحه 356 از 438
محلی نیز هست که در دست مأموران ایرانی است: یکی از تبریز تا نمین در بالاي آستارا 136 میل؛ و تا ساوجبلاغ در کردستان 125
میل؛ و از راه خوي به بایزید در مرز ترکیه، و باز از راه خوي به ارومیه در کنار دریاچه شاهی.
اردبیل-
پیش از آنکه به نواحی غربی و جنوبی تبریز بپردازم راجع به خاطرات گذشتهاي درخشان که با چند نام بلند قرین است یعنی اردبیل
نیز شرحی بنویسم. این شهر تقریبا در فاصله متساوي بین دریاي خزر و کوه آتشفشان
______________________________
به نام مسافرتی به روسیه و ایران. در زمان این نویسنده ماکو )T .Aleock ) 1)- براي تعریف وضع آنها رجوع شود به کتاب 8281 )
مقر سرکرده مستقلی بود که آنقدر از روسها و تمام همسایگان او باك داشته که به هیچ اروپائی غیر از سرهنگ مونتایث اجازه
ملاقات نداده است.
Marrtini -Henrys-(2)
Berdans-(3)
ص: 677
.«1» قابلتوجه، ولی خاموش سبلان واقع شده است که قله پربرف آن 15791 پا از سطح دریا ارتفاع دارد
اردبیل بواسطه آنکه اقامتگاه شیخ صفی الدین معروف بوده که از اعقاب مستقیم امام هفتم و همزمان با تیمور است، مقام شهرهاي
1524 م) نسل پنجم صفی الدین است که از همین - درجه اول ایران را احراز نموده است. شاه اسماعیل بانی خاندان صفوي ( 1480
محل پایه اقتدار خود را در سراسر ایران استوار ساخته و با عنوان پادشاهی در اردبیل مدفون شده است و جاي تعجب نیست که در
اثر وجود مزار دوتن از مقدسان در اردبیل زائران بسیار به آنجا روي آورده باشند و عنوان شهر شاهی یافته باشد.
در مسجدي که وارفته و در حال ویرانی است بر قبر پادشاه ضریحی از چوب صندل هست که با قطعات عاج به طرز خیلی زیبا
منبتکاري شده است و آن به رسم تقدیر و امتنان از روزگار تبعید که در ایران گذرانده بود اهدائی همایون امپراتور هند است که
براي شاه طهماسب فرستاده است. در تالار همین بنا در وراي دروازهاي که چهارچوب نقره و درب طلا نشان دارد مزار شیخ است
که با فرشها و پارچههاي گرانبها مزین است. اتاقی در مجاورت آن محتوي مجموعه عالی از ظروف چینی قدیمی تقدیمی شاه
عباس و مخصوص اطعام روزانه بود که 3600 گیروانکه طعام در میان زائرین توزیع میکردند. تا جنگ ایران و روس این اجناس
محفوظ و در محوطه قفلشدهاي قرار داشت و نیز کتابخانهاي شامل گرانبهاترین نسخههاي خطی و مجلدهاي قرآن با صفحات
درخشان بود که شاه عباس تقدیم کرده بود. و علیرغم لعنتی که در مقدمه این آثار بر جان دستبردزنندگان نثار شده بود باز ژنرال
پاسکیویچ همه را جمع کرد و براي کتابخانه امپراتوري روس در سنپطرزبورگ فرستاد. در قرن حاضر به جاي الموت اردبیل
محبس دولتی است
______________________________
1)- در ابتداي این قرن ( 19 ) روایات محلی حاکی از این بود که بر قله کوه نعش امام بزرگی هست که به وضع معجزهآسا محفوظ )
بر نوك این کوه رفت و قبري یافت Shee مانده است. (کتاب موریه در باب سفر دوم در صفحه 238 ) در سال 1825 سروان شی
که اسکلتی در آن بود که نیمی مستور و نیم دیگر در میان خاك و برنج مدفون بود.
ص: 678
و در همینجا عناصر معارض محمد شاه که مدعی تختوتاج بودند زندانی شدند که در میان آنها دو تن از عموهاي شاه بودند.
دریاي شاهی یا دریاچه ارومیه-
از جمله مشخصات طبیعی رشتههاي کوهستانی منطقه آذربایجان که بسیار هم جالبتوجه است دریاچههائی است که در ارتفاع
خیلی زیاد از سطح دریا واقع شده است. در خاك روسیه دریاچه گوچا در مشرق ایروان، در ترکیه دریاچه وان در مغرب این شهر
واقع است، اما بزرگتر از همه آنها دریاچه ارومیه است که در خاك ایران واقع است و از فراز ارگ تبریز آن را میتوان دید و من
در اینجا به تعریف آن خواهم پرداخت.
این دریاچه را در کتب و نقشههاي اروپائی ارومیه مینویسند، زیراکه مجاورت شهري به این نام و در 12 میلی مغرب آن واقع است،
اما خود ایرانیان آن را دریاي شاهی میشناسند و همان است که در کتاب استرابن کاپوتا یا کبود ایرانی یا آبی است. طول این
دریاچه هشتاد و چهار میل و عرض آن بیست تا سی میل و محیط آن تقریبا 300 میل و ارتفاع آن از سطح دریا 4100 پاست.
سواحل آن دماغه است و خلیجهاي متعدد دارد بخصوص در سمت جنوب. جزایري هم در آن واقع شده که داراي کرانه و تپههاي
پردرخت است و کوه سهند با ارتفاع 11800 پا در طرف شرق و قله سفید آرارات که از مسافتی دور در میان ابرها دیده میشود.
این پهناي آب منظرهاي بس زیبا و روحانگیز دارد.
درباره تاریخ قدیم آن اختلافنظر هست، زیراکه میگویند سابقا خیلی وسیعتر از این بوده به حدي که روایت بر این است که
صفحه 357 از 438
شبهجزیره شاهی یا شاهکوه که از جهت شرقی به طرف دریاچه پیش رفته است در سابق جزیرهاي بود که محیط آن بیست و پنج
میل بوده است. از طرف دیگر اخلاق محلی غالبا به زیادهروي و مبالغه گرایش دارد نه قلت و کاهش، ازاینرو نقل میکنند که
جادهاي سابقا وجود داشته که حالا در میان دریاچه افتاده است.
اختصاص عمده این دریاچه عمق بسیار کم آن است که در بعضی جاها مثل باتلاقی ناشی از سیلاب به نظر میرسد. ماده نمکی آن
بسیار زیاد ( 22 درصد)
ص: 679
است و مقدار ید آن از بحر المیت هم بیشتر است. در اثر آزمایش معلوم شد که کف دریاچه داراي برآمدگی بسیاري است و
عمیقترین نقطه آن چهل و پنج پاست و عمق متوسط آن پانزده تا شانزده پاست و با آنکه علاقهمندان میتوانند تا دو میل از ساحل
دور شوند بدون اینکه پا از کف آن برداشته باشند و از این جهت مانند وضعی است که در بحر المیت است، ولی جاي هیچگونه
حسرتی نیست، زیراکه شیرجه رفتن و یا حتی شنا کردن در آن امکان ندارد. تن شناگر بالاي آب میآید و ورقهاي از نمک بر بشره
انسان و پلک چشم و موي سر باقی میماند.
هنگامی که باد بر دریاچه میوزد، ورقههاي سفید نمک به حرکت درمیآید و شورهها بر ساحل پخش و قشر محکمی تشکیل
میشود که گاهی ضخامت آن به چند اینچ میرسد.
در این آب ماهی یا حیوان دیگري نیست فقط نمونه یکی از انواع ماهی کوچک در آنجاست که طعمه قو و ماکیان وحشی است
که گاهی در آنجا یافت میشود. سواحل از لجن ضخیم و خطرناکی پوشیده است که مرکب از نمک و مقداري خزه است که بوي
سخت زنندهاي از آن متصاعد میشود. از تقریبا شصت جزیره کوچکی که در کرانه جنوبی آن هست فقط دوسه تا را قدري کشت
میکنند و یا چراگاه است، بزرگترین این جزایر پنج میل طول دارد.
کشتیرانی در دریاچه-
ممکن است چنین تصور نمود که بر سطح پهناور این دریاچه که اطرافش را شهرهاي بزرگ و اراضی حاصلخیز فراگرفته است و
میگویند که طوفان هم ندارد، زمینه عالی براي کشتیرانی سودبخش و جولان همه قسم وسایل نقلیه است، ولی در ایران کارها
وضع دیگري دارد. هیچ ایرانی حتی مرد آذربایجانی در صورت امکان احتراز گامی به طرف محلی چنین خطرناك دراز نمیکند و
در سرزمینی که اصلا کشتی براي سوزاندن نیست مصداق ندارد و تنها حس نفع و سود « کشتیهاي خود را بسوزانید » سخن مجاز
مناط خواهد بود.
چون حقیقت امر این است که در دریاچه شاهی هیچوقت با کشتی رفتوآمدي نشده است.
ص: 680
در سال 1838 یکی از عموهاي شاه که والی آذربایجان بود به قصد انحصار حملونقل تجارتی دستور داد که تمام قایقهاي
خصوصی موجود در دریاچه را نابود کنند. همین راه را تمام جانشینان او نیز پیروي کردند. در حال حاضر حاکم مراغه که صاحب
این حق انحصاري است، فقط اجازه حرکت سه قایقی را که هرکدام ظرفیت حمل بیست تن بار دارد بین دو ساحل (شرقی و غربی)
دریاچه را صادر کرده است و او این امتیاز را به مقاطعهکاري داده است که سالانه 800 لیره به جناب حاکم میپردازد و خود از این
کار فایده سرشاري میبرد.
چنانکه سرهنگ استوارت نظر داده است آنچه ضروري است یک سرویس مرتب کشتیهاي کوچک است که بین دو ساحل
شمالی و جنوبی حرکت کند و غله را که در حدود جنوبی دریاچه به حد وفور و ارزان است به شهرهاي خوي و تبریز که نسبتا
گران میباشد حمل کند، ولی من گمان میکنم که براي این کار نیز مانند صدها کار نیک دیگر در ایران باید صبر و انتظار پیشه
ساخت.
گودالهاي مرمري-
در نزدیکی ساحل شرقی دریاچه در شش میلی دهخوارقان گودالها یا چشمههائی است که مرمرهاي نیمه شفاف از آنجا استخراج
میشود که گاهی به نام شهر مجاور آن حدود مراغه و گاهی نیز به اسم تبریز مشهور است. چشمههائی در محوطهاي هست که نیم
میل محیط آن است و پیوسته غلغل میجوشد و موادي که در آن است رسوب میکند و به صورت لایههاي افقی درمیآید که
ابتدا به شکل قشر نازکی است و قابل تا شدن یا شکستن است و رفتهرفته به صورت ورقهاي سفت و محکم با ضخامت متوسط هفت
تا هشت اینچ مبدل میشود، و میگویند بهترین نوع آن وقتی ترکیب مییافته که درجه حرارت چشمه بیشتر از حالا ( 65 درجه
فارنهایت) بوده.
هنگام استخراج میتوان آن را به شکل ورقهاي بسیار نازك درآورد که در این صورت نیمه شفاف است و در پنجرهها استعمال
میشود و یا ورقههاي ضخیمتر که براي فرش کردن و یا روکوب ساختمان مورد استفاده است. جنس مرغوب
ص: 681
صفحه 358 از 438
و ممتازي است به رنگ صورتی یا سبزنما یا عاجی با رگههاي سرخ و مسین (بواسطه اکسیدي که در آن است) و من نمونههاي
عالی از آن را در کاخهاي مشرق زمین دیدهام و شک کمی هست که روکوب گور امیر در سمرقند که در کتاب دیگر خود
شرحش را نوشتم و مایه حیرت و اعجاب سیاحان بوده است از همین مرمر میباشد، زیراکه کاملا طبیعی بوده که تیمور بعد از
این کیفیت تحجر شباهت تامی با جریانی دارد که قبل از آتشفشانی «1» فتوحات خود در ایران مقداري از آن را با خود برده باشد
بزرگ اخیر در چند سال پیش در زلند جدید هم وجود داشته و همچنین نظیر همان جریانی است که هنوز در چشمههاي آب گرم
یلواستون پارك امریکاي شمالی است که سیر مراحل طبیعی کار را مانند فیلمی میتوان مشاهده کرد.
مراغه-
شهر مجاور آنجا مراغه که درحالحاضر محلی آباد و مترقی و داراي 15000 تن جمعیت است مانند بسیاري دیگر از شهرهاي مشابه
ایران سهم کلانی در وقایع تاریخی آن سرزمین داشته، هرچند که آن سوابق اینک فراموش شده است. در اینجا بود که امیر
روشنفکر مغول هلاکوخان نواده چنگیز و برادر قوبلاي قاآن در بازگشت از فتح و فیروزي خود در بغداد که بنیاد خدایان عباسی را
برباد داده بود رحل اقامت انداخت و در پیرامون خود عدهاي از حکما و شعرا و اهل فضل و دانش را گرد آورد و در سال 1265 م
ولی شهرت شهر بیشتر مدیون وجود دوست و مشاور او نصیر «2» در همانجا وفات کرد و بر تپهاي در شبهجزیره شاهی مدفون شد
الدین (طوسی) بزرگترین منجم زمان است که بر تپهاي در مغرب شهر رصدخانهاي برپا ساخت که هنوز پایههاي آن را میتوان
شناخت، همان رصدخانهاي که به نام او یادگار مانده است. وي زیج ایلخانی را اساس نهاد و با آنکه هلاکو تقریبا از یاد رفته، اما
نام نصیر الدین همواره زنده
______________________________
1)- بعد از تحریر سطور فوق شرحی را تصادفا دیدهام که حاکی است که تیمور مقداري از مرمرهاي آذربایجان را با خود به )
سمرقند برد.
2)- این مقبره منسوب به او شاید قبر یکی از زنان اوست. مادرش نیز در همانجا مدفون است. )
ص: 682
است. رواست که دانشپژوهان که از آن حدود میگذرند سنگی بر بقایاي بناي چنین بزرگان نامی بگذارند.
اورمیه (رضائیه)-
در سمت دیگر یا غرب دریاچه در دوازده میلی ساحل شهر ارومیه واقع است. این نام را مسیحیها به اختصار اورمی یا ارومیا
میخوانند و آن در جلگهایست که از جهت حاصلخیزي نیک مشهور است. ارومیه که در میان کوهستانهاي کردستان واقع گردیده
رودخانههاي متعدد پیوسته از حوالی آن جاري است و زراعت و آبیاریش بسیار عالی و جمعیتش سرشار است و به تفاوت گفتهاند
که از 400 تا 300 و 200 ده و آبادي دارد. (ارقام بیکسري بالا به نظر من علامت وضع غیرعادي وفور جمعیت است) و بعضی از
سیاحان بر سبیل تفنن آنجا را با اراضی دامنههاي هیمالیا و یا ناحیه دریاچه زوریخ و کشتزارهاي بسیار حاصلخیز لمباردي (ایتالیا. م)
تشبیه کردهاند.
این شهر که در ارتفاع 4400 پا از سطح دریاست بین 30000 و 40000 نفر سکنه دارد که بیشتر آنها طایفه ترك افشار هستند، ولی
مقدار زیادي هم خانوادههاي نسطوري و کلیمی و ارمنی در آنجاست. در تاریخ قدیم، ارومیه را زادگاه افسانهاي یکی از پدیدههاي
افسانهايتر یعنی زردشت و مدفن سه تن مغ محسوب داشتند.
شهر را دیواري احاطه کرده است. هفت دروازه دارد و خندقی هم بر اطراف دیوار است. تنها بناي نسبتا قابلتوجه داخلی زرادخانه و
آن محوطهاي محصور در مرکز شهر است و چند تا توپ کهنه و یک عدد هم خمپارهانداز در آنجاست. تا این اواخر که قتل و
کشتار ناشی از سرکشی شیخ عبید اللّه در سال 1880 جریان داشت پادگانی شامل سه فوج سرباز مسلح با تفنگ ورندل در آنجا
مستقر بودند، از لحاظ مسافران مسیحی این محل بواسطه حضور هیئتهاي مذهبی امریکائی و فرانسوي و انگلیسی به خاطر
نسطوريهاي آن حدود است که من در اینجا به موضوع جالب توجه و تا حدي حساس آن میپردازم.
اصل نسطوريها-
عده نسطوریان مسیحی ساکن ارتفاعات ایران و عثمانی را بین 100000 و 200000 گفتهاند و شاید رقم دوم بیشتر مقرون به صحت
ص: 683
باشد، درحالحاضر اکثریت آنها از اتباع عثمانیاند. جمعیت نسطوري آذربایجان را بنابر آخرین گزارشها (که تقریبا دو برابر
40 نفر نظر دادهاند. در اروپا بیشتر به همین عنوان که من یاد کردهام شناخته میشوند، ولی خود ، برآوردهاي قبلی است) بالغ بر 000
ایشان آن را قبول ندارند و به کار نمیبرند و به این مناسبت نیز عنوان مزبور را به آنها دادهاند که از بازماندگان فرقهاي بشمار
از کلیساي شهر افزوس (در قفقاز) در سال 431 میلادي « شوراي عمومی سوم » میروند که وقتی که نسطوریوس اسقف قسطنطنیه را
صفحه 359 از 438
بواسطه عقاید بدعتآمیزي که درباره تجسم مسیح ابراز کرده بود (وي به دو نوع ماهیت انسانی و آسمانی مسیح اعتقاد داشت)
تکفیر و طرد شد، به پیروي او برخاستند و به قلمرو ایران پناه بردند که چون در آن هنگام با امپراتوري رم دشمنی داشت ایشان را با
آغوش- باز پذیرفت. ایشان از آنجا نام و عقاید خود را در سراسر شرق رواج دادند و هیئتهاي عمده مذهبی در ادس (اورفه) و
مشهور را که نامش به «1» نصیبین تأسیس کردند و نمایندگانی هم به همدان و تاتارستان و هندوستان و چین فرستادند و پرستر جان
غلط یاد شده بود به کیش خویش درآوردند و بیست و پنج اسقفنشین از مدیترانه تا حدود اقیانوس آرام برقرار ساختند و
بدینترتیب از تشکیلات مسیحی غربی بیشتر نفوذ یافتند، تا در اواخر قرن چهاردهم میلادي که تاختوتاز عالمگیر تیمور آن تاتار
کبیر شامل حال ایشان نیز شد و دستههاي پراکنده آنها در فقر و فلاکت به کوهستانهاي بین النهرین پناهنده شدند، و همینکه از
حدت خطر بکاست از یک طرف به جلگههاي موصل و از طرف دیگر به اراضی حوزه ارومیه روي آوردند.
میباشند و «2» راجع به خود نسطوریوس، اعقاب فراري او چیزي نمیدانند و مدعیاند که خود وارث ایمانی سنتامس و سنجود
درحالیکه بهطور کلی خود را از سرزمین سوریه میشمارند، اما مسلمانها ایشان را نصرانی مینامند.
راجع به اصل و ریشه این جماعت جالبتوجه در میان دانشمندان بحث و جدال هست که هنوز نتیجهاي حاصل نشده است.
______________________________
Prester John-(1)
Saint Jude-(2)
ص: 684
دکتر گرانت که از جمله نخستین خدمتگزاران روحانی در نزد آنها بود عقیده داشت که ایشان از باقیماندگان قبایل دهگانه یهود
بودهاند- که خودشان هم این ادعا را دارند- و در آداب و دعاهاي ایشان آثار مؤید این نظریه هست.
منظورم این نیست که آنها را یهودي قلمداد کنم- با آنکه به نظر من مشمول این ظن قوي میشوند مانند طوایف مفقود الاثر
دیگري که من دیدهام- سوریهایها، آشوریها یا کلدانیها که همگی گاهی جزو همین نام و عنوان بشمار میروند.
زبان آنها یک قسم لهجه قدیمی سوریه مخلوط با بسیاري از کلمات عربی، کردي، ترکی و فارسی است.
سازمان مذهبی-
جالبتوجهتر و یا لااقل قابل استفادهتر از این امور نظري، داستان طرز اداره روحانی آنهاست و چنین مینماید که بازماندگان قتل و
کشتار تیمور لنگ با رهبري اسقفی به نام مارالیاس که در القوش شمال موصل اقامت داشته تا نیمه قرن شانزدهم باهم پیوسته مانده
بودند. در این موقع کشیش نسطوريهاي شرقی که در مرز ایران و ترکیه میزیسته خود را مستقل اعلام و فرقه امامت مارشیمون را
تأسیس کرد و همین عنوان را جانشینان او نیز اختیار کردهاند و از آن پس در خاندان واحدي باقی مانده است. در ابتداي قرن بعد
دستهاي از نسطوریان موصل به جانب رم توجه نمودند و پاپ هم گرایش ایشان را پذیرفت و اسقف آنها را ماریوسف (مار-
بزرگ- لرد) لقب داد و مقر او در دیار- بکر و مرکز روحانیاش بابل بود. در سال 1778 تمام موصل یا شاخه غربی نسطوریان از
وي پیروي مینمودند و بنابراین در آن تاریخ یعنی یک قرن پیش این سازمان روحانی به دو قسمت مشخص، هرچند که از لحاظ
عده متساوي نبودند، تقسیم شد. نسطوریان شرقی یا اصلی با رهبري مارشیمون اداره میشد و غربی یا کلدانی (چنانکه بیشتر شهرت
داشته) تابع رم گردید.
که معروف است و در سال 1869 صادر شده بود « حکم رسمی ناظر بر مصونیت پاپ » در سال 1873 سازمان اخیر که قبلا نیز از
تزلزلی شدید یافته بود،
ص: 685
در اثر حکم ثانوي از جانب پاپ که به جاي رسم و قرار سابق بدعتی در طرز انتخاب اسقف پیش آورده بود ضربت تازهاي دید.
ازاینرو مارالیا ملوس، سر اسقفی که در موصل مقر داشت، بدعتی تازه نهاد و از دستگاه پاپ جدا شد و با آنکه از نظر عده بسیار
کمترند، ولی بسیاري از خانوادههاي حوالی موصل به آن تعلق دارند.
قصبه تلقیف (کیف) در کنار رودخانه دجله پایگاه این فرقه است و من بعضی از افراد ایشان را که با انگلیسیها نیک مربوط و
نمونههاي ممتاز مردانگیاند و با سمت ناوبان در سرویس کشتیرانی کمپانی لینچ در دجله کار میکنند دیدهام. بنابراین
درحالحاضر مسیحیان سوریهاي سه دستهاند:
1) نسطوریان قدیم با رهبري مارشیمون ( 2) کلدانیهاي قدیم تابع اسقف بابل ( 3) کلدانیهاي جدید پیرو مارالیاملوس موصل. عده )
دسته اول از بقیه بیشتر است و میگویند شاید شامل 100000 نفر یعنی 40000 در ایران و 60000 نفر در ترکیه باشد.
مارشیمون-
اشاره
صفحه 360 از 438
در این کتاب که راجع به ایران است من فقط با دسته شرقی آنها به رهبري مارشیمون کار دارم. در این سازمان روحانی هشت
کشیش وجود دارد که دو تن از ایشان (مارگوريیل و مارجونان) به دستگاه روحانی قسمت ایران تعلق دارند. مارشیمون از دیرباز
در قصبه کوهستانی کوشانیس نزدیک یولامرك در خاك ترکیه در حدود سرچشمه رودخانه معروف زاب اقامت دارد. وي اسما
اداره روحانی و امور موقت حکومت پیروان خود را برعهده دارد و امرا یا فرمانداران هر ناحیه را تعیین میکند و رئیس مذهبی
کشیشها و ابوناس است که سردستههاي روحانی دهات و طایفههاي متعدد میباشند. در سابق قدرت و اختیارات او تام و یگانه
بود.
مارشیمون فعلی همواره از خاندان واحدي منتخب میشود و چند تن از افراد ذکور خانواده که از تاریخ زادن از خوردن گوشت
امتناع و از ازدواج ابا نمودهاند در مکتب نامزدان جانشینی آمادهاند. وقتی که یکی از ایشان انتخاب
ص: 686
میشود بقیه مجازند که به تمتع از لذاتی که تا آن لحظه محروم بودند بپردازند.
کسی که فعلا نامزد مقام اسقفی است عموزاده مارشیمون و جوانی است به نام ماراوراهام. وقتی که او به مسند روحانیت جلوس
نماید عنوان خانوادگی را که پیوسته با مقام سراسقفی وابسته بوده است اختیار خواهد کرد.
مارشیمون
حدود اقتدار او-
جدا اداره شده است، قدرت مارشیمون به طرز « باب عالی » در این اواخر از هنگامی که این ایالات به پاشالیک مبدل و از طرف
محسوسی تقلیل یافته است. در گیرودار طغیان دیوانهوار بدر خان بیگ کرد بر ضد نسطوریان در سال 1843 ده نفري که مقام ارشد
روحانی داشتند به ارومیه در خاك ایران فرار-
ص: 687
کردند و از وقتی که او به کوچانیس بازگشته ماهانه دوازده لیره از دولت عثمانی که زیرکانه نقش مؤثر مأمور پرداخت را برعهده
گرفته است مدد معاش دریافت میدارد.
امرا یا سرکردههاي قصبات دیگر نسبت به او اطاعت مطلق ندارند، اقتدار او در میان ایلات کوهستانی به درجه صفر رسیده است
واقف کنونی بواسطه بیلیاقتی و اهمال و حتی بروایتی دلایل مذموم اخلاقی کار خود را خرابتر کرده و فعلا وضعش به کلی
مختل و تباه است. چون از طرفی جیرهخوار باب عالی است و از سوي دیگر با کلیساي انگلستان مکاتبه و همکاري دارد و
است و «1» پرزبیترهاي امریکائی نیز با او بیارتباط نیستند. بعلاوه میگویند که نسبت به روسها هم اظهار علاقه میکند. نام او روي
روي شیمون امضا میکند. در اثر تصادم منافع گوناگون مزبور بعید نیست که این عنصر عجیب که یادگار بییار و کس حکومت
مطلق العنان روحانی است محکوم به شکست قطعی شود و مارشیمون آینده دیگر نقشی در عرصه سیاست نداشته باشد.
عقیده و شعارهاي مذهبی-
درباره معتقدات مسیحیان شامی اداي توضیحات دقیق هم دشوار است و هم در این مورد غیرلازم. خصایص برجسته این فرقه بیشتر
از جهت سازمان و طرز عبادت آنهاست نه از لحاظ کتابها و نوشتههاي دال بر عقیده و ایمان، و براي هیئتهاي مذهبی از فرقههاي
متعدد امکان این هست که اصول عقاید خود را با معتقدات نسطوریها سازگار نمایند، ولی باید افزود که بسیاري از خصایص دیرین
خود را که در هر کیشی نیز رواست از قرن پنجم به این طرف حفظ نموده و به مناسبت وضع اختصاصی و مواد، عناوین خاص و
قابل اتساع شعایر دینی و مقام سروري روحانی قرین تجرد و موروثی توأم با رعایت محض روزههاي شنبه و اعیاد مسیحی در زمره
.«2» جالبترین خصایص آن است
______________________________
Reuil-(1)
2)- باید ذکري هم از کلیساي آنها بشود که غالبا بناهاي ساده و بیتکلفی است تا موجب تحریک خصومت مسلمانها نشده باشد. )
درب ورودي آن، که میگویند از لحاظ تعظیم نیز هست، ولی در واقع براي جلوگیري از دخول احشام است، اغلب سوراخی بر
دیوار است که ارتفاع آن بیش از سه پا نیست و از کف زمین بوسیله نردبان داخل میشوند.
ص: 688
دستگاه تبلیغ مذهبی-
اشاره
صفحه 361 از 438
اینک موضوع کلام راجع به تلاش و مساعی هیئتهاي مذهبی است که در عرض نیم قرن اخیر در راه ترویج مسیحیت یا تثبیت و
تجدید اساس فرقههاي متعدد این آئین قدیمی معمول گردیده و این جریان به وجه شایستهاي نظر اروپائیان را جلب کرده است.
-1 پرزبیترهاي امریکائی-
امریکائی وارد صحنه کار شدند. در سال 829 حضرات اسمیت و دوایت به منظور تحقیقات فراآمدند و به «1» نخست پرزبیترهاي
سال 1833 عالیجناب جی. پرکینس به همین عنوان وارد ایران شد و در 1835 شروع به کار کرد و چون از حمایت سازمانی و
سرمایه سرشار برخوردار بود کار او با موفقیت درخشان (تا اندازهاي بواسطه حمایت مقدمات کنسولی انگلیس از تبریز) تعقیب شده
است.
امریکائیها ابتدا هرگونه تبلیغ دینی را انکار داشتند و چنین وانمود میکردند که قصد اصلاح دارند و خیال کیش تازهاي در کار
نیست. ازاینرو کلیساها و کشیشهاي محلی از ایشان استقبال کردند که زمینه براي واکنش شدید بعدي گردید، به این معنی که
وقتی که تازهواردها آشکارا به تبلیغ و تأسیس راه نوین مذهبی پرداختند در میان محلیها کینه و خصومت شدید تولید و مقاومت
آنها را دوچندان نمود.
در سال 1868 هیئت پروتستان نسطوري که به ترتیب فوق سازمان یافته بود و در آن وقت فقط 2400 تن بودند به اندازه کافی
احساس قدرت و به عملیات جداگانه تصمیم گرفتند و براي آئین نارس جدید بیعتنامه و مقررات سازمانی فراهم ساختند. در 1870
این هیئت مذهبی که فقط در ارومیه مقر داشت حوزه عملیات خود را توسعه داد و در صدد برآمد که مسلمانها و ارامنه آن حدود را
مشمول برنامه ارشاد و تبلیغ خود سازد. پس در تبریز و تهران و همدان هیئت مذهبی تأسیس کرد و چون همه آنها متصدیان قابل و
اعتبار مالی وافی در اختیار داشتند با موفقیت بسیار به کار پرداختند.
______________________________
Persbyterians-(1)
ص: 689
مرکز اصلی این هیئت هنوز در ارومیه است که در آنجا خانهاي در شهر و عمارت بزرگی به نام کالج در بیرون شهر دارند که شامل
کلیسا و مدرسه براي تعلیمات عادي و فنی (نجاري و آهنگري) و بیمارستان و چاپخانه و همچنین مسکنی ییلاقی در کوهستان
در پنج میلی شهر دارند. بر طبق گزارشی که من دیدهام دستگاه آنها شامل شش بخش مذهبی در ارومیه و یکی در «1» مونتسیر
جلگه سلماس چهارتا در تبریز دوتا در تهران و دوتا هم در همدان است و عده زیادي از بانوان در آن تأسیسات اقامت دارند و یک
دستگاه پزشکی وابسته به هرکدام هست.
که در تهران نیک مشهور «3» چندي مشاور طبی ولیعهد در تبریز بود و دیگري دکتر تورنس «2» یکی از مدیران آن دکتر هلمس
است. عایدات این هیئت بنا بر آخرین آمار که انتشار یافته است سالانه 7000 لیره است. علاوهبر کشیشان امریکائی و خانواده آنها و
زنانی که دستیار ایشان میباشند این دستگاه روحانی میتواند با سرافرازي عنوان کند که هفتاد کشیش پرورده محلی و صد و بیست
نفر نواب روحانی بومی و سی کلیسا و بالغ بر 2000 علاقهمند و رابط و 120 مدرسه و 2800 معلم دارد و از هر جهت نیک مشهود
است که با تبلیغ خستگیناپذیر و اعتبار نقدي سرشار چه اندازه پیشرفت و کامیابی میسر است.
-2 کاتولیکهاي فرانسوي-
عدهاي از کاتولیکهاي کلدانی وابسته به رم از مدتها پیش در جلگه سلماس در شمال ارومیه مستقر شده بودند. این دسته از اندیشه
وارفتن پیروان خویش در اثر حدت تبلیغی همسایگان امریکائی نگران شده بودند. یک جوان فرانسوي بسیار درخشان به نام بوره که
از طرف انجمن فرانسوي براي تتبعات علمی به ایران اعزام و نسبت به عیسویان ایران علاقهمند شده بود و شوق فراوانی در زمینه
ارشاد مذهبی پیدا کرد، تصمیم گرفت در مقابل رقیبها تلاش و همت بنماید. پس کالج پاپ را در رم ترغیب نمود که دستهاي از
لازاریستهاي فرانسوي را جهت همچشمی و گرد آوردن پیروان به ایران بفرستد.
دولت فرانسه همواره از این گروه سرپرستی و حمایت مینمود تا در سال 1858
______________________________
Mount Seir-(1)
Holmes-(2)
Torrence-(3)
ص: 690
یکی از کشیشان کاتولیک کلدانی با کمک سفارت فرانسه در اسلامبول از باب عالی فرمانی گرفت که حاکی از برتري مقام
روحانی او بود. درحالحاضر این هیئت فرانسوي دو پایگاه در آذربایجان دارد یکی در ارومیه که کشیش فرانسوي مقیم آنجاست،
صفحه 362 از 438
دیگري در خسروا در جلگه سلماس که کاتولیکها همواره در آنجا برتري داشتهاند. دستگاه آنها هفت کشیش دارد و نیز عدهاي از
در ترکیه یک هیئت دومی نیکن در نزد کلدانیهاي کاتولیک هست که در ایران نیست. «. خواهران سن- ونسان دوپل »
-3 پروتستانهاي سویس-
در همین اوان پروتستانهاي کلیساي شهر بال هیئت مذهبی نزد نسطوریان فرستادند که دوامی ننمود و بعد از بازگشت دسته اول در
سال 1837 بساط آنها برچیده شد.
-4 هیئت کلیساي انگلیس-
سرانجام و آنهم پس از چندبار تجدید کار هیئت کلیساي انگلستان وارد صحنه گردید. نخستین ارتباط بین دو دستگاه مذهبی در
سال 1843 برقرار شد، همان وقتی که مارشیمون نامهاي به کشیش اعظم شهر هولی نوشت. قبل از این هم یک نفر در سال 1840 به
به ایران اعزام شد تا گزارشی درباره وضع نسطوريها تهیه کند. S .P .C .K نمایندگی مشترك انجمن پادشاهی جغرافیائی و
دانشمند سرشناس از دنبال نماینده مزبور رهسپار شد، ولی سال بعد هردو بازگشتند و دکتر باجر «1» در سال 1842 دکتر باجر
اطلاعاتی بسیار مفید راجع به شعایر و آداب مذهبی نسطوريها فراهم ساخت که به صورت کتاب درآمده است.
از آن پس تا سال 1868 ارتباط فیمابین قطع شد و سراسقف نسطوریان بار دیگر از کشیش اعظم انگلستان استمداد نمود که در
نتیجه نماینده جدیدي آمد و کتاب تازهاي پرداخت، ولی این جریان اعزام هیئت پیدرپی، بیدوام بود و پرداختن کتابهاي وزین نیز
سرآمد و سرانجام در سال 1881 کشیش تازهاي به ایران روانه شد و از سال 1884 در اثر اختلافاتی که با ایران و هم با ترکیه
پیشآمد، بنسن
______________________________
Badger-(1)
ص: 691
اسقف اعظم، آقاي رایلی را براي تنظیم گزارشی درباره آن اوضاع به ایران فرستاد و از آن پس هیئتی نیک مرتب و شایسته در ایران
مستقر گردید.
از سال 1888 کشیشان جدید که منظورشان گردآوردن تازهکیشان نیست و این موضوع را رسما هم تأیید دارند به خدمت پرداختند
و قصدشان تجدید اساس و تزکیه تدریجی مذهب قدیمی نسطوري است، این هیئت مورد استقبال وجدآمیز مارشیمون و پیروانش
است به قدري سریع در کار خود پیشرفت «1» واقع شده است. این دستگاه هم که مرکزش در ارومیه و در زیر نظر کانن مکلین
نموده که درحالحاضر مدرسهاي جهت تربیت مربی و نفرات روحانی در ارومیه دارد و در آغاز سال گذشته ( 1891 ) هفتاد شاگرد
و مدرسه متوسطهاي «2» « خواهران بتانی » در دبیرستان پسران و پنجاه نفر وابسته و بیست نفر دختر دارد و مؤسسهاي نیز مخصوص
هم در سوپرغان در هیجده میلی ارومیه دارد با 40 دانشجو، و مدرسه دیگري نیز در اردچاي با همین تعداد شاگرد. بعلاوه هفتاد و
دو مدرسه روستائی در ترکیه و ایران دارند که جمع آموزگاران آن 1500 نفر است. پنج تن کشیش انگلیسی به این کار مشغولند
1887 را در قصبه مارشیوم در کوچانیس به سر برد و - که یکی از ایشان عالیجناب براون تحت شرایطی بسیار خطرناك زمستان 88
توانست از قتلعام مسیحیها هنگام فتنهانگیزي کردها جلوگیري کند. در 1889 عواید این میسیون هزار لیره از راه وصول حق
عضویت و 900 لیره بابت اعانه بود.
نتایج کار هیئتها-
تا چه اندازه این جهد و اهتمام قابل تحسین درباره دوام این کیش جالبتوجه بسیار قدیمی که علیرغم صدمات شدید و بدنامی و
روگرداندن بعضی از پیروانش باز با عزمی قوي نسبت به معتقدات دیرین خود علاقه ابراز میدارد قرین موفقیت خواهد بود و
چگونه تغییرات اساسی آن را از مسئله تجدید حیاتش میتوان جدا نگاه داشت، مسئلهاي است که پیشبینی آن هنوز ممکن نیست.
بعضیها عقیده دارند که اتحادي بین کلیساي انگلیسی و این مذهب
______________________________
Canon Maclean-(1)
Bethany-(2)
ص: 692
شامی مقدور میباشد و بعضی دیگر که عاقلترند میپندارند که خدمات واقعی هیئتهاي مذهبی در میان افراد این فرقه که همواره
بیسرپرست و یا از امکان اصلاح مذهبی محروم ماندهاند از راه تعلیم و تربیت و تزکیه اخلاقی میسر است.
بههرحال این نکته مسلم است که بهوسیله خدمات و کار هیئتهاي متعدد روحانی امریکائی و فرانسوي و انگلیسی در ترکیه و ایران
صفحه 363 از 438
نتایج کلی حاصل شده است، ظلم و تعدیات قدیم کمتر دیده میشود، خواري آنها رفع گردیده است.
تعلیم و تربیت که افراد نسطوري حتی در ارتفاعات کوهستان با اشتیاق فراوان نسبت به آن اظهار علاقه میکنند آنها را آرام و تابع
قانون و اهل پیشه و کار بار آورده است. ایشان افرادي مهربان و متمایل به رسم مهماننوازي و علاقهمند برگذاري جشن و سروراند
و مثل ارامنه سخت محتاط و حیلهگر نیستند. از طرف دیگر ایشان خیلی فیمابین خود جنگ و جدال دارند، پولدوستاند و به
سختی گرفتار طبع گدائی هستند. شصت سال اهتمام هیئتهاي مذهبی نتوانسته است به آنها این نکته را بیاموزد که درستی و
شرافت فردي قدر و منزلتی دارد.
از موقعی که اعلیحضرت در سال 1889 فرمانی صادر و باز کردن مدارس جدید خارجی را در ایران ممنوع کردهاند هیئتهاي
مذهبی از بسط دادن برنامههاي تعلیماتی خود بازماندهاند هرچند که حاکم فعلی ارومیه جهانسوز میرزا که پسر عموي شاه است
رفتار دوستانه و نزاکتمآبی نشان میدهد و باید از دولت ایران سپاسگزار بود که بجز در موارد استثنائی این حکام با بلندنظري و
مدارا نسبت به اتباع مسیحی در این حدود ایران رفتار کردهاند.
در بین هیئتهاي انگلیسی و فرانسوي حسن روابط بسیار دیده میشود، زیراکه زمینه کار هرکدام جدا و وسیع است، اما در میان
هیئتهاي امریکائی و انگلیسی بطوريکه طبیعی است حسادت و تصادم هست نه فقط از این جهت که امریکائیها زودتر در آنجا
به کار پرداخته و مدعی شدهاند که حق انحصاري دارند، بلکه هدف دو هیئت هم بکلی متفاوت و بلکه متضاد است. هیئتهاي
انگلیسی براي تقویت و اصلاح آن قوائی آمدهاند که کار پرزبیترها بنابر اعتراف خود آنها
ص: 693
ضعیف ساختن و نابودي آن است. هیئت امریکائی مسلمانها را نیز در حلقه کار خود وارد و بدینوسیله موجبات تصادم را با دولت
ایران فراهم کردهاند که هرگونه تبلیغاتی را در میان مسلمین ممنوع داشته است و از این بابت اسباب تصدیعی هم براي هیئت
انگلیسی پیش آمده که راجع به آن در مورد شهر اصفهان مطالبی بیان خواهم کرد.
آخرین آمار مربوط به جمعیت نسطوريهاي آذربایجان از قرار ذیل است:
ناحیه سلماس 700 خانوار
سوماي و چرا 100 خانوار
ناحیه ارومیه 3600 خانوار
سولدوز 400 خانوار
براندوز 100 خانوار
ترگ ور 500 خانوار
مرگ ور 100 خانوار
جمع کل 5500 خانوار
تعداد و قیافه نسطوريهاي ایرانی-
رسم این بوده است که افراد این خانوارها را چهار یا پنج تن برآورد میکردهاند که بدینترتیب عده آنها در ایران 25000 تا 20000
نفر است، اما هیئتهاي مذهبی معتقدند که جمعیت آنها به قدري در دوره صلح و سلام پادشاه فعلی ترقی کرده است که هر
خانواده را تا هشت نفر میتوان حساب کرد که با این محاسبه عده آنها 44000 نفر میشود.
سیاست دولت ایران از لحاظ حفظ مصالح خود این است که تعداد اتباع مسیحی خود را کمتر وانمود کند. نسطوريهاي مقیم
جلگه، خوشبنیه، مردانی شانهپهن و چهره باز و خوشترکیب و غالبا داراي ریش قرمزند و نسطوریان کوهستانی قیافه روستائی
دارند و تشخیص آنها از کردها آسان نیست، ولی این دو دسته باهم سخت دشمنی دارند. هرکدام خیمهها و احشام دیگري را مورد
حمله
ص: 694
قرار میدهد، ولی چون کردها نیرومندترند و سلاح بهتري دارند و در رزمجوئی با استعدادترند تعدي بیشتري میکنند.
ناکامیها و رنجها-
در اثر ابراز علاقه جدي هیئتهاي مذهبی و اعتراض کنسولهاي خارجی و رویه ملایم دولت فعلی ایران دیگر جاي شکایتی براي
نسطوریان ایرانی از لحاظ جور و تعدي باقی نمیماند، اما هنوز در شرع اسلام دو قاعده هست که اگر مانند سابق در اجراي آن
پافشاري شود و باز بنابر سختگیري باشد سبب ظلم و تعدي فاحشی خواهد گردید. این قواعد مقرر میدارد که شهادت یک فرد
مسیحی در محکمه در برابر قول یک مسلمان اعتباري ندارد. مقرراتی هم در مورد جدید الاسلامها دارند یعنی در صورتی که یک
.«1» تن مسیحی به دین اسلام درآید میتواند ادعاي اموال تمام افراد خانواده و از جمله منسوبان سببی را بنماید
افراد ذکور به ندرت قبول اسلام کردهاند، ولی دختران اضطرارا یا اختیارا به کیش اسلامی عشاق خویش گرویدهاند که ایشان هم با
صفحه 364 از 438
این راه و رسم .«2» تدبیر و تمهید دین- آوردن او را اعلام و از این راه در صدد تصرف اموالی که شرحش را ذکر کردهام برآمدند
موجب تقلب و شیاديهاي متعدد شده است، ولی فعلا تحقیقات جدي براي کشف صحت قول تازهکیش معمول میشود و جناب
حاکم میتواند یا آن قاعده را با نهایت سختگیري اجرا کند و یا بطوريکه غالبا اتفاق میافتد سهم عادلانهاي از دارائی فامیل را به
مدعی تسلیم نماید.
در هر کشور اسلامی احتمال تحمیل اغراض اجتماعی و طبقاتی نسبت به جماعت مسیحی همواره بوده است و از این بابت
نسطوريها نیز بینصیب نمی باشند. بعلاوه ارباب ده ممکن است بر او تعدي نماید به این معنی که اجاره ملک را بیش از اندازه
مقرر قانونی دریافت کند. از چند سال پیش بنابر پافشاري دولت انگلیس مأمور رسمی به نام سرپرست تعیین گردید تا حافظ منافع
افراد مسیحی
______________________________
1)- البته این نظر استنباط نویسنده است. )
2)- در تابستان 1891 موارد متعددي از این قبیل در جراید انعکاس یافته بود، از جمله دختري به نام گرینفیلد فرزند یکی از اتباع )
انگلیسی از مادري ارمنی که در حدود ساوجبلاغ تحصیل کرده بود بوسیله یک نفر کرد که دارودستهاش هم به یاري او قیام و از
تسلیم دختر خودداري نمودند میباشد که بعد از رسیدگی معلوم شد دخترك به دیانت اسلام درآمده است.
ص: 695
و واسطه بین آنها و حکومت محلی باشد، ولی چنین مینماید که او نفوذ خود را بیشتر در برانگیختن اختلاف صرف میکند تا از
هردو طرف چیزي دریافت نماید.
بدبختانه خود نسطوریان هم به وجه اصلاحناپذیري اهل ستیزهاند و با وجود محظورات قانونی باز از ابراز قدرت و زور امتناع
ندارند، و این آخرین گرفتاري است که ظاهرا نسطوریان ایران هنوز دوچار هستند که در راه رفع و تعدیل آن هیئتهاي مذهبی
بازهم جهد و تلاش در پیش خواهند داشت.
مالیات-
تمام مسیحیها در ایران از خدمات نظامی معافاند، ولی در ازاي هر سال سرانه پنج قران به دولت مالیات میدهند که فقط شامل
افراد ذکور بالغ بر پانزده سال میشود و گاهی نیز از جوانان و سالخوردگان باهم دریافت میگردد.
هست که به موجب آن سالانه پنج قران « ببین و بگیر » یعنی «1» در بعضی از دهات حوزه ارومیه مالیاتی هم به عنوان گیوراللیک
عوارض از مسلمانها و هشت قران از عیسویان دریافت میشود و به همین نسبت هم از احشامی که شاید مالک باشند. ایران و قضیه
695 مالیات - ..... ص : 695 ایران ج 1
ور کلی وضع روستائیان تا درجه زیادي به اخلاق و رفتار ارباب ارتباط دارد که مسئولیت جمع کردن و پرداخت مالیات ده به دولت
برعهده اوست و بسته به نهاد و انصاف خود یا سختگیري و یا ارفاق تفاوت میکند.
ارامنه-
تعداد ارامنه ساکن آذربایجان از نسطوریان کمتر، ولی باز قابل ملاحظه است و آمار عده ایشان را به شرح ذیل بیان کردهاند:
ماکو 300 خانوار
قطور 100 خانوار
خوي 400 خانوار
سلماس 1200 خانوار
سوماي و چرا 100 خانوار
ارومیه 400 خانوار
سلدوز 100 خانوار
براندوز 180 خانوار
قرهداغ 1000 خانوار
مراغه 120 خانوار
میاندوآب 80 خانوار
ساوجبلاغ 60 خانوار
تبریز 740 خانوار
اردبیل 35 خانوار
جمع کل- 4815 خانوار
صفحه 365 از 438
______________________________
1)- اگر ترکی باشد باید به صورت گورآل یا گوروب آلمک باشد؟ )
ص: 696
ارامنه که از نسطوریان کمتر بارورند و کمتر باهم میآمیزند و به زندگانی در خانه چندان پابند نمیباشند از قرار معلوم در هر
خانواده حد متوسط شش نفر دارند که در این صورت جمع آنها 28890 نفر میشود که با نسطوریها مجموع سکنه مسیحی
آذربایجان 72890 نفر خواهد شد. ارامنه ایران به اندازه نسطوریها جالبنظر نیستند و از افراد تنگدست و آرامپذیر نسطوري کمتر
قابل اعتمادند.
ایشان به مسافرت علاقهمند و استعداد کسب افکار انقلابی و طبع و میل نیرنگبازي و اغتشاش دارند. سراسقف آنها در ایران
کشیشی مقیم تبریز است و از آنجا حتی الامکان در کار هیئتهاي مذهبی مانع فراهم میسازد و کلیه عده کاتولیک آنها در مرز
روسیه و در خاك آن دولت یعنی در اچمیازین سکونت دارند، ولی داستان ارامنه بیشتر به دولت عثمانی مربوط میشود و کمتر با
ایران ارتباط دارد.
ازاینرو من هم شرح بیشتري در اینجا ضرور نمیدانم، اما وقتی که موضوع جلفا مطرح میشود باز درباره ایشان مطالبی خواهم
گفت.
کردستان-
بعد از داستان نسطوریان و ارامنه، کاري آسان و بلکه طبیعی است که موضوع دشمن آنها یعنی کردها مطرح شود و این از
تصادفات حیرتانگیز روزگار است که مسکن آنها در این نقطه کره ارض یعنی در مجاورت دو و یا شاید سه گروه از افراد بشر
واقع شده است که از لحاظ سیرت و اخلاق و نژاد و مذهب باهم سخت تفاوت دارند و اندیشه الحاق و پیوستگی آنها همیشه به
آشوبهاي اصلاحناپذیر و بیانقطاع منجر گردیده است و اگر آنها از یکدیگر دوري و فاصله میداشتند هر دسته با صفات و
خصایصی که دارند، به جاي اختلاف و ستیز در نقار بینالمللی میتوانستند نقش ارجمندتري ایفا کنند.
کردستان که ذکرش در سفرنامه سیاحان همواره آمده است فقط اصطلاح مناسب جغرافیائی سراسر آن خطهایست که میگویند
50000 میل مربع مساحت دارد و خانه و مسکن کردهاست. این منطقه سرحدات طبیعی یا سیاسی ندارد، هم در خاك عثمانی است
و هم در سرزمین ایران و در میان آنها عناصر ایرانی،
ص: 697
کلدانی، ترك و ارامنه هستند و میتوان گفت که از ارمنستان ترکیه در شمال تا جلگه میانه دجله و جبال لرستان در جنوب امتداد و
در بیشتر این پهنا و حدود وضع مشترکی با ایران دارد.
اصل و تاریخ کردها-
اصل و نسب کردها داستانی دراز دارد و شاید هم بتوان گفت که موضوعی روشن و قطعی نیست، بنابراین بحث طولانی آن در
اینجا نارواست. در اینکه آیا اصل و تبار ایرانی یا تورانی دارند و یا اینکه همان گاردو یا گوردو یا گوتوها هستند که در روزگار
قدیم در زمان هیتیها و اکديها در آن حدود داراي وضعی ممتاز بودند و کوهستانات شمال آشور را در تصرف داشتند و پس از
سقوط نینوا در اثر مهاجرت دستهجمعی افراد آریائی در همان دوره به آن حدود رنگ ایرانی گرفتهاند از سؤلاتی است که تاکنون
کسی جواب وافی و کافی نداده است و بدین مناسبت من هم از پرداختن به این موضوع معذورم، ولی درهرحال میتوان براي
کردها قدمت تاریخی آبرومندي ذکر کرد، بخصوص اگر ایشان چنانکه احتمال قوي نیز هست همان کردوچی مذکور در کتاب
آنها را « ده هزار نفر » کزنفون (شاید کودرهاي کتیبههاي خط میخی) باشند که درست در همین نواحی و سامان هنگام عقبنشینی
تارومار و آزار کردند.
از لحاظ سرزمین و سیرت و نام (با آنکه قسمت آخري را خیلیها باور ندارند) این دو گروه قدیم و جدید یکی مینمایند و باهم
مربوطاند و اگر دوران نامعلوم را هم کنار بگذاریم میتوانیم براي ایشان نام و نشان ارجمندي در تاریخ بیابیم که هنوز هم آن وضع
را حفظ کردهاند و با آنکه به امپراتوريهاي متعددي که بر آسیاي غربی دست یافتهاند مثل مقدونی، رومی، پارتی، بیزانتین، تاتار،
ایران و عثمانی ضمیمه شدهاند، باز همواره خاري در پهلوي تمامی فرمانروایان خود بودهاند. بنابر قول ابو الفدا، صلاح الدین
معروف جنگهاي صلیبی از تبار کرد بوده و همچنین ادریسی مورخ نامی، و او وقتی که سلطان سلیم اول این ناحیه را در جنگی از
چنگ شاه اسماعیل، اولین پادشاه دودمان صفوي ایران
ص: 698
در سال 1514 م. درآورد از جانب سلطان فاتح مأمور شد که سرزمین این افراد بیآرام را نظم و سامانی بدهد.
یک قرن بعد در سال 1939 م. قراردادي بین سلطان مراد چهارم و پادشاه صفوي سرحد بین دو امپراتوري را تعیین کرد که
کموبیش همان مرزي است که از آن پس همواره بوده است و از آن موقع هم تقسیم طوایف کرد به قسمتهاي ایرانی و ترك
صفحه 366 از 438
مسجل گردیده است. در هردو طرف سرحد وضع و حال کردها روي همرفته مبهم است. آنها مردمی بشمار میروند که ادبیاتی
ندارند و تقریبا بدون تاریخاند. حس قبیلهاي در میان ایشان بسیار قوي است و در صورتیکه دولتهاي مرکزي مداخلهاي در کار
آنها ننمایند که از ترس نمیکنند، بعضی از سرکردههاي ایشان وضع استقلالآمیز قرین عدالت ندارند.
در حدود شصت سال پیش در 1834 ترکها با رهبري رشید محمد پاشا در صدد برآمدند که این سیستم را نابود و آن حدود را
ولایت کنند و کردستان را والینشین سازند. در صورتی که در کردستان ایران که بواسطه وسعت کمتر، موضوعش کماهمیتتر
است خاندان قاجار و بخصوص پادشاه کنونی سعی کرده است که اتحاد و پیوستگی طوایف خطرناك و مزاحم را درهم شکند و
قدرت حکومت مرکزي را در آنجا استوار سازد. بنابراین درحالحاضر کردها با آنکه به قانون کمتر ممکن است احترام نمایند، در
هردو کشور همجوار بیش از هر موقع دیگر تاریخ آرام و با انضباط میباشند.
مذهب و زبان-
در اینجا منظورم بیشتر کردهاي ایرانی است. بنابراین توضیحاتی را که فقط به کردهاي عثمانی مربوط باشد از قلم خواهم انداخت،
هرچند آنچه راجع به دسته اول ذکر شود خواه و ناخواه شامل کردهاي سمت ترکیه نیز خواهد شد. کردها تحصیلات و سوادي
ندارند، ولی سنی و تابع فرقه شافعیاند که یکی از چهار شعبه رسمی اسلامی بشمار میرود، متعصباند، نه از آن جهت که غالبا
هم تصور میشود طبع و اخلاق تعصبآمیز دارند، بلکه بواسطه آنکه
ص: 699
در ایران با اهل تشیع و با شهریاري سروکار دارند که باطنا به هیچوجه یکدل و یکخیال نیستند.
ریشه مسئله کردها در ایران هروقت که جلوهگر شود کینه بین سنی و شیعه است و اساس قضیه کرد در عثمانی کینهتوزي میان
مسلمانها و مسیحیان میباشد، ولی باید دانست که بعضی از کردهاي ایرانی مذهب شیعه دارند و در پارهاي نواحی کوهستانی جزو
فرقه علی اللهیاند که حضرت علی (ع) را خدا میشمارند و مراسم عجیب و عقاید سري در این فرقه هست که اطلاع چندانی از آن
در دست نیست. زبانی که اکثریت کردها حرف میزنند کورمانجو نام دارد (گاهی نیز کیرداس خوانده میشود) که عموما یکی از
لهجههاي عامیانه فارسی قدیم تلقی میگردد که با مقداري لغت بیگانه مخلوط است، اما در اردلان و کرمانشاه لهجهاي به اصطلاح
گوران معمول است که شباهت بیشتري به فارسی جدید دارد.
پیشه و سیرت-
درباره زندگانی و سیرت کردها از اباطیل مندرج در بعضی جراید چنین برمیآید که نظریه مغرضانه و غلطی شیوع دارد چنانکه
مثلا آنها را تماما بدوي و غارتگر میپندارند و غالبا هم آنها را مایه شر و فساد محسوب میدارند. حدت بازخواست و اعتراض بر
ضد فتنهگران ایشان به قدري زیاد است که افراد بیگناه را هم شامل میشود. تا این تاریخ قسمت اعظم کردهاي ایرانی در محل
خود ساکن و به کار شبانی مشغولاند. عده کثیري از آنها نیز در جلگه و دامنههاي کوهسار کشت و کار دارند و عدهاي هم به
گلهداري بز و گوسفند و گاو میپردازند و پنیر و کره عالی فراهم میسازند. از جهت زندگانی بومی و بدوي باید گفت که در
تابستان غالبا با گله و رمه به کوهستاناتی که مشرف بر دهات محل اقامت زمستانی آنهاست میروند و زندگی چادرنشینی دارند.
کردهاي بدوي بیشتر در خاك ترکیه و ناحیه مرزي هستند و شاید غنیترین و مستقلترین ایلات آنها از این طبقه باشند. کردهاي
کشاورز و چوپان قاعدتا به شکل اسفانگیزي جاهل و فقیرند.
ص: 700
راجع به اخلاق و سیرت ایشان باید خاطرنشان کرد که همه قسم افراد در میان آنها هست از راهزن غارتگر تا روستائی بیآزار، و از
جنگاوران چالاك تا بنده گرفتار. آنهائی که ایشان را بهتر شناختهاند نهاد طبیعی خشونت و یا تعصب آنها را تکذیب میکنند، بلکه
آنان را به مهماننوازي مفرط و رشادت سرشار نسبت میدهند، اما وقتی که فرد کرد برانگیخته شود قهارتر از او کسی نمیتوان
یافت.
با وضع و حالی که در نهاد آنهاست در میان جماعات بدخواه و ترسو یعنی آن مردمی که نسبت به مذهبشان تنفر و درباره
حکومتشان بیزاري داشته باشند به وسوسه طغیان و آشوبگري دوچار میشوند. اگر زمامداري قوي و دادگر بر آنها فرمانروا شود
هیچ دلیلی در میان نیست که مردم باانضباطی نشوند و در مقاصد عالی نظامی منشأ اثر نباشند، و در این صورت دیگر به جان
هیئتهاي مذهبی نخواهند افتاد و روزنامهخوانهاي لندن از بیم و واهمه کردار ایشان راحت خواهند شد.
در حالحاضر بخصوص در ترکیه آنها هیچگونه اثر و ارزش نظامی ندارند، زیراکه به یغماگري عادت کردهاند و در ارتکاب
کارهاي ناصواب بیتاباند.
میگویند در حین جنگ اخیر روس و عثمانی ضررشان بیشتر از خیرشان بود. از میان کرد- هاي ایران که متمدنترند براي قشون
1834 ) تحت فرماندهی سر. - شاه چند فوج سرباز فراهم میشود و یکی از آن افواج که از منطقه گوران بود در سال ( 36
هنري. رالینسن بودند که خود در دستگاه محمد شاه خدمت میکرد. تا قرن حاضر سوارنظام کرد بارها زره میپوشیدند که با نیزه
صفحه 367 از 438
بلند خود و گردن پیچ مواج (در هوا) قیافه مهیب مییافتند.
کردها نه تعلیم و تربیتی دیده و نه مدرسه رفته و نه کتاب خواندهاند. راجع به همین قوم گفتهاند که از هر ده هزار نفر آنها فقط یک
تن سواد خواندن دارد. ایشان مو و چشمهاي سیاه و چهره تیره و قیافه عبوس دارند (عین افغانها) که معمولا علامت گردنفرازي
است. در اثر لطف یا بیم و یا ترس، سیاحان قیافه ایشان را مختلف یا نیک دلپذیر و جالبتوجه و یا بیریخت و زننده وانمود
کردهاند.
ص: 701
طغیان شیخ عبید اللّه-
در سال 1888 اغتشاش مهیب، ولی گذران از ناحیه کردها در ایران اتفاق افتاد که هم دال بر زور و نیروي آنها و هم حاکی از
ضعف سازمانی ایشان بود. یکی از سرکردهها به نام شیخ عبید اللّه که پدرش شیخ طاهر از لحاظ حدت تعصب شهرت محلی داشت
از قریه کوهستانی جنوب وان در کردستان عثمانی قیام نمود. در آنجا ریاست قبیله کوچک اورامان با او بود و آوازه تقدس و
کاردانی او همهجا را گرفته بود، به حدي که رفتهرفته وي را رهبر قوم کرد مینگریستند. وي کموبیش سبک و بساط سلطنت راه
انداخت و روزانه در دیوانخانه خود از 500 تا 1000 نفر پذیرائی میکرد و در اداره کردن امور با قدرت و هیبت رفتار مینمود و در
واقع شهریار کوچکی در میان کردها بشمار می رفت و تردیدي نیست که او خواب کردستان مستقل میدید تا بدانوسیله بر ضد
جماعت شیعه ایران قیام کند و اگر در اجراي خیالات خود کامیاب گردد امکان آشفتگی سخت در میان خواهد بود و شکی نیست
که ترکها که او از اتباع آن دولت بوده ابتدا با پوزخند ناظر حرکاتش بودند، نه از آن جهت که نسبت به ایران قصد و غرضی
داشتند، بلکه برقراري امیرنشین مستقل کرد را آغاز مساعد و مانع تحریکات ارامنه تلقی مینمودند.
شیخ عبید اللّه که از این آثار و علامات جرأتی یافته بود بعد از یورشهائی پیدرپی به فرماندهی چند هزار نفر داخل خاك ایران
شد و پسرش عبد القادر شهر ساوجبلاغ را تصرف کرد و راه مراغه را پیش گرفت که ایرانیها با شتاب عادي از آنجا فرار کردند.
کردهاي فاتح سه هزار تن را در میاندوآب کشتار کردند و به زودي لشکر کرد که بعضی از ایلات هم بین راه به آن پیوسته بودند
از سران «1» تا دروازه ارومیه پیش رفتند. این شهر که تا ده روز مقاومت نمود نجات خود را بیشتر مرهون مذاکره دکتر کوچران
هیئت مذهبی امریکا بود که با شیخ روابط دوستانه داشت، ضمنا ترس و هراس تهران را فراگرفت و تلگراف به هر طرف مخابره شد
و لشکري شامل 20000 نفر با چند عراده توپ به میدان جنگ رو نهادند.
______________________________
Cochrane-(1)
ص: 702
فرمانده این قوا حشمت الدوله بود که چون در راه وفات یافت محمد حسین خان سپهسالار به تبریز اعزام شد و شاه از روسیه
استمداد و براي مشورت به انگلستان مراجعه کرد و از ترکیه مطالبه خسارت نمود، اما درست در لحظه نگرانی و اضطراب شدید
صاعقه برگشت و وارفت و ناپدید گردید و شیخ که بآسانی ممکن بود به تبریز حملهور شود و شاید هم بدون مقاومت آنجا را
بگیرد دستخوش تزلزل شد و زود از بین رفت. در همین مورد نیک استنباط شد که پیروانش فاقد حس همآهنگی و از آن بدتر
طرح و نقشه نهائی براي پیروزي بودند.
انگیزه آنها عداوت مذهبی و علاقه یغماگري بود و همینکه احتمال جنگ و جدال دامنهدار قوي شد همچشمی و حسادت هم در
میان آنها در گرفت و سردار خود را تنها گذاشتند. آن اقدامی که در ماه سپتامبر با نویدهاي فراوان آغاز شده بود در ماه نوامبر با
رسوائی به پایان رسید و بنابر تأکید دولتهاي اروپائی باب عالی سرانجام عبید اللّه را بازداشت و در ژوئیه 1881 به اسلامبول گسیل
گردید و مانند بیشتر زندانیان پایتخت عثمانی او هم پا به فرار نهاد و چند ماه بعد چون مجددا دستگیر شد به مکه تبعیدش کردند و
در آنجا در اکتبر 1883 درگذشت.
هرچند که آن قیام درهم شکست از لحاظ سیاسی اهمیت سرشار داشت، زیراکه بواسطه نقارهاي خانوادگی و قبیلهاي عدم امکان
سازمان متحد کرد را که شاید در زمان ما دیگر خبري از آن نخواهد بود به وجه برجستهاي نشان داد.
عده کردهاي ایرانی-
اشاره
تعداد کردهاي تحت فرمانروائی دولت عثمانی را یک تا یک میلیون و نیم نفر برآورد کردهاند. عده کردهائی که در سرزمین ایران
اقامت دارند به شرح ذیل تخمین شده است (غیر از مهاجران کرد در خراسان که راجع به آنها سابقا اشاره کردم):
کردهاي مرزي و آذربایجان 250000 نفر
کردهاي کردستان خاص مثل سنندج و اردلان 120000 نفر
صفحه 368 از 438
کردهاي کرمانشاه 230000 نفر
جمع 600000 نفر
ص: 703
از طرف دیگر سرهنگ استیوارت در آخرین گزارش خود ( 1890 ) عده کردهاي آذربایجان را 450000 تن نوشته است که تقریبا
دو برابر عده مذکور در فوق است و در اینجا باید نکتهاي را تکرار کنم که بارها خاطرنشان کردم که هیچوقت ارقام در ایران
یکجور و مورد توافق نیست و نمیتوان آنها را با اطمینان کامل قبول کرد، ولی جدول مزبور از این جهت بیشتر مفید است که
مقیاسی درباره طبقهبندي کردها در ایران بدست میدهد که جا دارد راجع به آن اطلاعات بیشتري در اینجا درج شود.
-1 ایلات سرحدي-
جاي تردید نیست که تا این تاریخ نافرمانترین افراد کرد ایلات سرحدياند که به اقتضاي فصل و زمان و یا به قصد غارت به این
طرف و آن طرف مرز رفتوآمد دارند تا از قهر قانونی یک دولت یا دولت همجوار فرار کرده باشند. بیست و پنج سال پیش آقاي
جی. تایلر کنسول انگلستان در دیار بکر گزارش زیر را قلمی ساخت که هنوز مندرجاتش اعتبار دارد:
بواسطه تابعیت مخلوط در میان خانواده واحد و مسئله مرزي که هنوز لاینحل است، اختلافات بین ایران و عثمانی تجدید میشود. »
کردها در هردو طرف مرز، خانه و زندگی دارند، هروقت که بخواهند و یا مقاصد ایشان ایجاب کند، براي کسب و کار و یا فرار از
مجازات گناهی که در خاك یک کشور مرتکب شدهاند آسان به طرف دیگر نقلمکان مینمایند و همه مقررات مربوط به وصول
مالیات و گرفتن سرباز و یا جلب مجرمین بواسطه آنکه کردها سریعا بنابر اقتضا به هردو طرف مرز مهاجرت میکنند، به نتیجهاي
منجر نمیشود. کمربند نظامی در امتداد خطوطی که ضرور است هرچند که درست هم ترتیب داده شده باشد، تا دولت را در
استقرار نظم و آرامش مدد رساند و به فرمانبرداري کردها منتهی شود، مادام که رقابت و جدال مداوم و پیگیر بین مقامات کشوري
و لشکري وجود داشته باشد، مانع پیشرفت مقاصد مقامات کشوري است و همه این تدابیر کاملا بینتیجه و بیاثر خواهد بود.
ص: 704
راجع به افراد بومی مرزي و کردهاي آذربایجان آخرین آمار را برحسب چادر یا خانوار در ذیل ملاحظه میکنید:
شکاك- که قسمتی ترك و قسمتی هم ایرانیاند و مذهب شافعی دارند. 1500 خانوار
هرکی- تابستان به ایران میآیند و زمستان به جلگه موصل میروند. 2000 خانوار
اورامان- که عده مختصري از آنها در تابستان به ایران میآیند.
قرهپاپا- دهات سولدوز و براندوز که شیعه هستند. 3000 خانوار
مکري- در مشرق و شمال شرقی ساوجبلاغ که سنی و ساکناند. 2000 خانوار
زیزا- در کوههاي شمال غربی اشنو، سنی مذهباند. 1000 خانوار
حیدرانلو- ایل بزرگی در مرز مجاور خوي.
ساوجبلاغ (مهاباد با جمعیتی در حدود 15000 نفر کرسی کردهاي آذربایجان است. یک حاکم کرد در آنجا فرمانداري میکند
(تابع والی تبریز است) صاحب فعلی این مقام سیف الدین خان مردي نیک تربیت یافته با قدري سواد در زبان فرانسه است.
-2 کردستان خاص-
بین ایالتهاي آذربایجان و کرمانشاه ولایت محدود اردلان واقع شده که همان کردستان خاص ایران است و بیشتر سکنه آن افرادي
هستند که اقامتگاه ثابت دارند. حاکمنشین آن سنندج است و آن در جلگهاي باز و حاصلخیز واقع گردیده است. در حالحاضر
حاکم آنجا پسر عموي شاه، فرهاد میرزا، در عمارت باشکوهی منزل دارد و سربازخانه هم در آنجا بر نقطهاي مرتفع در مرکز شهر
واقع است. در اینجا دو فوج کرد هرکدام شامل 800 نفر مستقرند و توپخانهاي هم دارند و فقط در زمان شاه فعلی است که این
ولایت کاملا تحت فرمان حکومت مرکزي درآمده است و قرنها مستقلا بوسیله سرکرده گوران که از خاندان بنی اردلان بودهاند
اداره میشده است.
ایشان ادعاي نسب به صلاح الدین دارند و عنوان والی اردلان با آنهاست.
در سال 1820 در آنجا بود، جناب والی را از تهران کاملا مستقل مشاهده نمود. وي در قلمرو خود بساط Rich وقتی که ریچ
سلطنتی داشت، اما بعد از مرگ
ص: 705
آخرین فرد ذکور از خط نسبی مستقیم در سی سال پیش، شاه بازماندگان ذکور را از حق موروثی خانوادگی محروم کرد، خانواده
ایشان در این روزگار جاه و مقامی ندارند. ناصر الدین شاه به عنوان تجدید بساط فرمانروائی خود عموي خود را به حکومت آن
ولایت منصوب کرده است. اطلاعات ذیل را درباره کردهاي اردلان براي من فراهم ساختهاند که ضمانت صحت آن براي من
صفحه 369 از 438
مقدور نیست:
کلهر/ در ناحیه سقز/ 300 خانوار یا چادر
تیلکوه/ در ناحیه هواتو/ 600 خانوار یا چادر
گلبیگن// 500 خانوار یا چادر
شیخ اسمعیلی/ در ناحیه اسفندآباد/ 300 خانوار یا چادر
پورپیشاه/ در ناحیه اسفندآباد/ 300 خانوار یا چادر
مندمی/ در ناحیه حسنآباد/ 500 خانوار یا چادر
مأمون جبرالچی/ در ناحیه بیلاور/ 300 خانوار یا چادر
قشه/ در ناحیه بیلاور/ 400 خانوار یا چادر
گرکه/ در ناحیه لیلق/ 300 خانوار یا چادر
لک/ در ناحیه لیلق/ 1000 خانوار یا چادر
شمشیري/ در مرز/ 400 خانوار یا چادر
-3 کردهاي کرمانشاه-
از این منطقه و از میان شهر حاکمنشین «1» سرانجام شرح کردهاي کرمانشاه را که کرمانشاهان حاکمنشین آن است باید بیان کرد
آنچنانکه در فصل دوم اشاره کردم جاده اصلی کاروانرو بین تهران و بغداد عبور میکند و به همین عنوان و حدود است که
سیاحان گاهی جهانگردي محدود خود را در کردستان وانمود کردهاند. حد غربی این ولایت خاك عثمانی در مغرب و ولایت
لرستان در جنوب است که راجع به آن بعدا صحبت خواهد شد و میتوان آن را خط فاصل بین شمال و جنوب ایران به شمار آورد.
______________________________
1)- در خود محل کرمانشاه عنوان ولایت و کرمانشاهان نام شهر حاکمنشین است، ولی اروپائیها هردو را کرمانشاه میخوانند. )
ص: 706
چنانکه زیبنده است مبحث این کتاب را در باب نواحی شمالی ایران با شرحی راجع به ایلات کرد کرمانشاه خاتمه میدهم.
که قسمتی از آنها مردم بیابانگرد و قسمت دیگر در محل ثابتی مقیم هستند. ناحیه گرمسیر آنها یا منطقه تابستانی -«1» کلهر
کوههاي شمال غربی پشت کوه و ناحیه سردسیر یا محل زمستانی جلگههاي زهاب و قصر شیرین تا مرز عثمانی است، و گفتهاند که
آنها بعضی علی اللهی و بعضی شیعهاند و یک فوج پیاده براي قشون فراهم میسازند. 5000 خانوار
سنجابی- در جلگه ماهی دشت در جنوب کرمانشاهاند و مذهب علی اللهی دارند. 1500 خانوار
گوران- قسمتی از آنها افراد بیابانی و قسمت دیگر در مرکز ثابتی بین ماهیدشت و هارونآباد که مرکز سکونت خان است مقیم
هستند. مذهب علی اللهی دارند و یک فوج پیاده به فرماندهی رئیس قبیله خود در قشون دارند. 5000 خانوار
کرندي- قسمتی از آنها افراد بدوي و قسمت دیگر بین کرند و هارونآباد ساکناند. مذهبشان علی اللهی است و یک فوج پیادهنظام
به قشون میدهند. 2000 خانوار
بوانجی و جلالوند- تحت فرماندهی سرتیب کرندي زنگنهاند مذهبشان شیعه است و یک فوج پیاده دارند. 1500 خانوار
هماوند- محل ثابتی ندارند. 200 خانوار
سنقر و کلیائی- مقرشان در ناحیه شمالی کرمانشاه است. 2500 خانوار
ناناقلی- در مرکز ولایت کرمانشاه مسکن ثابتی دارند. 300 خانوار
______________________________
1)- سرهنري رالینسن از وضع چهره یهود مانند آنها خیال کرده بود که شاید بازماندگان اسیران سرمطی باشند که در شهر آشور به )
نام کلهورهلا (سرپل زهاب؟) اسکان شده بودند. رئیس فعلی آنها رضا قلی خان از قبیله شهبازي است که هم حاکم غیرنظامی ناحیه
کلهر است و هم سرتیپ. سهم قشونی آنجا مرکب از پیادهنظام و قدري سوار است که از افراد آن طایفه میگیرند.
ص: 707
جلیلوند- در ناحیه شرقی کرمانشاه ساکناند. 300 خانوار
مافی، چوبانقره، غزال- در کرمانشاه ساکناند.
هولولان یا هلیلان- افراد بدوي در کوهستانات جنوب شرقی کرمانشاه و در سرچشمه رودخانه کرخه سکونت دارند. 4000 خانوار
آخور- در سرچشمه رودخانه کرخه سکونت دارند. 1000 خانوار
محصولات-
صفحه 370 از 438
ولایت کرمانشاه از لحاظ لبنیات یکی از غنیترین نقاط ایران است. میزان محصول غله آنجا بیشتر از مصرف آن ناحیه است و
بواسطه وضع خراب جاده و راه به جاهاي دیگر هم حمل شدنی نیست. وقتی که سروان ناپیر در سال 1875 در آنجا بود، اضافه
110 تن بود که صاحبان آن حاضر بودند خرواري پنج شلینگ بفروشند، همچنین محل معروفی براي پرورش ، محصول غله 000
اسب و قاطر است.
فرشهاي کردي که در بازارهاي اسلامبول و دیگر شهرهاي بزرگ مشرق زمین هست از این منطقه صادر میشود و آنها را زنان در
چادر یا هواي آزاد بر کارگاههاي خشن چوبی که بر کف زمین نصب میشود میبافند. چادر که یگانه مسکن ایلات بدوي است
از پشم بزهاي سیاه بافته میشود و آن پتوهائی گسترده است که بر تیرهائی نصب میکنند و غالبا جنس بسیار جالبتوجه دارد و با
تقسیمات بوسیله نی به صورت چند دستگاه درمیآید و به عنوان دیوانخانه و بیرونی و اندرونی زنان و آشپزخانه و اصطبل و محل
شیر دوشیدن گاو مورد استفاده قرار میدهند.
اکثریت کردهاي ساکن یک محل در اردلان و کرمانشاه که از مدتها پیش در زهاب رحل اقامت انداختهاند کاملا احساسات قومی
و هم لباس را کنار گذاشتهاند و در نظر اول با افراد ایرانی قابل اشتباهند. میگویند عایداتی که دولت در ولایت کردستان ایران اخذ
میکند یک لیره بر هر چادر یا خانوار است، ولی در قلمرو عثمانی یک لیره و شش شلینگ میباشد.
ص: 708
کرمانشاهان-
شهر کرمانشاهان حاکمنشین ولایت با 40000 نفر جمعیت داراي وضع مرکزي ممتاز و از این لحاظ حائز اهمیت است. آنجا مسافتی
تقریبا متساوي از 250 تا 300 میل با تهران و تبریز و اصفهان و بغداد فاصله دارد و بر جادهاي که به هریک از این نقاط منتهی
میشود تسلط و به این مناسبت اهمیت سرشار نظامی دارد و چون بر شاهراه زائرین کربلا واقع گردیده است میگویند هر سال بالغ
بر 00000 ؟؟؟ نفر از اینجا رفتوآمد میکنند.
این شهر بوسیله بهرام چهارم برادرزاده شاپور سوم که لقب کرمانشاه داشته و بر کرمان فرمانروائی کرده بود ساخته شده، ولی به
حدي که سزاوار بوده نقش عمدهاي در تاریخ ایفاء ننمود، و زیر نفوذ شهر معتبر همجوار یعنی همدان (اکباتان) واقع شده بوده
است.
نادر شاه برج و باروي آن را مستحکم کرد، اما دیوارها که در همین قرن مرمت یافت باز در وضع ویرانی است و خندق شهر با زباله
پر شده است. در ابتداي قرن حاضر فتحعلی شاه حکومت این ولایت را به ارشد فرزندان خود محمد علی میرزا که نسبت به عباس
میرزا حسادت میورزید داد و این موضوع مقداري از صفحات سفرنامههاي معاصر را پر کرده است. وي و پسرش امامقلی میرزا که
جانشین پدر شد، شهر را تجدید بنا و زیبا کردند و بازارها و عمارتها و باغها ساختند و این کارها را بیشتر من باب خرسندي خاطر
خویش انجام دادند نه اینکه در فکر استفاده خلق بودند.
مقام حکومت آنجا مختص یکی از منسوبان نزدیک پادشاه است و روزگاري جزو قلمرو وسیع حکومت ظل السلطان بود. بر نقطه
بلندي در وسط شهر زرادخانه است که عماد الدوله دومین حاکم درباري مذکور ساخت و در آنجا تا این اواخر چند توپ و 500
تفنگ ورندل، و پادگانی در حدود پانصد نفر بودند. در حومه شهر بخصوص در سمت جنوب، باغ و بوستانهاي فراوانی هست و
انواع میوه در آنجا بدست میآید. تجارت کرمانشاه را خواه داخلی یا ترانزیت که قابلملاحظه
ص: 709
است و از نظر انگلیسیها بیفایده نیست در فصل راجع به بازرگانی ایران شرح خواهم داد.
وکیل الدوله-
مایه علاقهاي که در کرمانشاه براي مسافران انگلیسی هست و موجب غیرقابل انکاري در سفر کردن به آن شهر محسوب میشود
این است که مقر حاجی محمد حسن مشهور به وکیل الدوله نماینده دولت انگلیس است. او یکی از افراد بسیار جالب در سراسر
ایران بشمار میرود. این شخص را سر. هنري رالینسن در اوان جوانی از بغداد که زادگاه اوست به تهران آورده و از آن پس در
خدمت دولت انگلیس باقی مانده است و چون در اثر حمایت رسمی از هرگونه تعدي مصون بوده ثروت سرشاري فراهم ساخته
است که آن را با جوانمردي بینظیر و شاید هم یگانه در همه ایران خرج میکند. دروازه خانه او در کرمانشاه باز است و منزلی
بزرگ و نیک مجهز و اقامتگاهی نیز براي پذیرائی مهمانان خارجی دارد. شش کاروانسراي بزرگ شهر مال اوست و شاید هم
خودش ساخته باشد.
بعضی از آنها ساختمان عظیم و باشکوهی است، بعلاوه میگویند چندین پارچه ملک در آن حوالی دارد و قصر دلگشا را که محمد
علی میرزا ساخته بود خریده است. در موقع جشن پنجاه ساله سلطنت ملکه (ویکتوریا) وي شهر را چراغانی و با خرج خود از مردم
دارد و از این )C .M .G( پذیرائی کرد که نشانه بارزي از حس وفاداري در سرزمینهاي دوردست است. او از دولت بریتانیا نشان
جهت خیلی سرافرازي مینماید. من وکیل الدوله را که حالا مردي سالخورده است در تهران دیدم. نزدیک بود که او در اثر عارضه
صفحه 371 از 438
تب و ناخوشی بدست پزشکان محل تلف شود و همینکه بهبود یافت و احساس سلامت نمود و از بستر بیماري برخاست با همان
سماجتی که خاص اهالی مشرق زمین در بیاعتنائی نسبت به توصیه و دلالت است رفتار کرد و به دام گور افتاد. فرزند او حاجی-
عبد الرحیم را پدرش با همان راه و رسم خویش بار آورده و امید است که او جانشین شایستهاي براي تحصیل وضع و نفوذ پدر
باشد
ص: 710
طاق بستان-
جالبتر از خود کرمانشاهان و یا سکنه آن کتیبههاي باستانی مجاور آن است که بر سطح تخت سنگ صاف، چهره و نوشتههاي
پادشاهان هخامنشی و ساسانی با تیشه تراشیده شده و راجع است به داریوش فرزند ویشتاسب و نیز شاپورها، کتیبه از قسم اول تا ابد
با نام و اکتشاف سر. هنري رالینسن قرین خواهد بود. این آثار شاپورها در طاق بستان واقع در چهار میلی کرمانشاه است.
جاده در سه میلی شهر از کنار قصر سه طبقه، اما فعلا ویران عمادیه که در کرانه رودخانه قرهسو بوسیله عماد الدوله که نامش را قبلا
ذکر کردم ساخته شده است و بر صخرههاي سنگینی که از دل دشت با عظمت بسیار برآمده است در بیست میلی آنجا لوحههاي
جاودانی داریوش به اهل جهان عرضه شده است.
در اینجا در پاي دیوار سنگی نهري از لاي تختهسنگ فوران و آب آن به دو حوض طاق بستان
ص: 711
بزرگی فرومیریزد که اطرافش را به فرمان حاکم شاهزاده مزبور درختکاري کردهاند و هم او بود که در جوار آنجا بناي وسیعی
ساخت که اخیرا وکیل الدوله خریداري کرد.
کتیبههاي پادشاهان ساسانی-
بناها شامل دو طاق رفیع و عمیق است که آن را با استادي و رنج بسیار بر سینه کوه کندهاند و در این طاق چند اثر حجاري برجسته
است که با هوشمندي سرشار و زیبائی تمام کنده شده است.
کمی دورتر در نقطهاي که دامنه کوه به زمین هموار میرسد یک رشته مرکب از چند صد پله از لبه تقریبا پرتگاه تراشیدهاند که آن
ناگهان به محوطهاي شبیه ایوان منتهی میشود.
سر. آر. ك. پورتر در کنار رودخانه مجسمه بزرگی دیده بوده است که به نظر وي از ارتفاعات مجاور سرنگون شده بود. در
سکوي فوقانی رشتهاي از حجاري پیکرهاي انسان با شکستگی در قوزك پا دیده میشود. بزرگترین طاق بالغ بر سی پا ارتفاع و
بیست و چهار پا پهنا و بیست و دو پا عمق دارد و سطح بالاي صخره را مقدار زیادي از دو طرف طاق صاف کردهاند و بر سطح دو
سمت چپ و راست دو سرستون مستقیم و راست با کتیبههاي دلپذیري به صورت شاخ- و برگ به سبک کلاسیک تزیین یافته و بر
رأس طاق عمده هلالی هست و بر دو جناح فوقانی طاق صورت دو زن بالدار دیده میشود که شبیه پیکر پیروزي منقوش بر
سکههاي رومی است.
هنرمندانی که آن را پرداختهاند شاید از یونانیان ساکن قسطنطنیه بودند.
دیوار داخلی طاق که از کوه تراشیده شده دو قسمت دارد و بخش فوقانی داراي سه صورت است و آن خسرو دوم را در وسط در
جامه رسمی شهریاري با نیمتاج ساسانی بر سر نشان میدهد که دو تن از هواداران دارند تاج گلی به او تقدیم میکنند و حدس
میزنند که این نفرات شاید به منظور تقدیم هدیه از جانب موریس امپراتور به مناسبت مراسم سالگرد عروسی خسرو و بانوي او
شیرین-
ص: 712
و هم جشن پادشاهی شهریار آمده بودند. بنابراین فرض خسرو در لباس فاخر آیین رسمی بین شاهدخت عروس شاهی در «1» زیبا
یک طرف که تاج گلی در دست دارد و امپراتور در طرف دیگر تاجی را که نیروي لشکري رومی براي پادشاه باز- ستانده است به
شهریار جدید تفویض میکند، اما ضمنا جاي تردید است که یکی از آن دو چهره صورت زن و یا اینکه این داستان اصلا معتبر
باشد. آن تصاویر به احتمال قوي شبیهی از صورت نمایندگان اعزامی است. قسمت پایین تقریبا سراسر پیکره عظیم سواره همین
پادشاه است که اسب و سوار هردو زره بر تن دارند.
تازیان به این حجاریها صدمه بسیار وارد کردند و خطوط منقوش بر آنها دیگر خوانا نیست.
شکارگاهها-
گرداگرد طاق از مناظر شکار صحرائی گراز وحشی و گوزن پوشیده شده است. در صحنه شکار گراز قایقهائی است که نشان
میدهد در سر- زمین باتلاقی است و دریاچههائی اینجا و آنجا هست و فیلهاي سنگین با سواران خود به بیشهها میتازند تا گرازها
را به طرف شاه که در میان صحنه است روانه سازند. در دوتا از قایقها چنگنوازان مشغولاند که بعضی پنداشتهاند که از دسته
صفحه 372 از 438
زنانند و در قایق سوم مردها کف میزنند و در وسط صحنه دو قایق دیگر است که پادشاه با پیکري عظیم در میان یکی از آنها برپا
ایستاده و کمان را تمام کشیده است و باز قایق دیگر شهریار را نشان میدهد که هالهاي دور سر دارد و تیري از دست یکی از
خدمتگزاران برمیگیرد، درحالیکه نوازندهاي در همان قایق کنار او نشسته و چنگ مینوازد.
______________________________
1)- با نام شیرین و کوه سنگین بیستون ایرانیان یکی از آن داستانهاي عشقی را قرین ساختهاند که از لحاظ نبوغ ملی سخت گرامی )
است: فرهاد که معروفترین حجار زمان خود بود که شاید به فرمان خسرو ثانی براي ساختن و پرداختن همین حجاریهاي تاریخی
اجیر شده بود، بنابر افسانه، دیوانه- وار عاشق شیرین شده بود و شاه به او وعده فرمود که اگر کوه بیستون را بشکافد و آب رودخانه
را به کرمانشاه برساند مرادش حاصل خواهد شد. عاشق با اشتیاق فراوان به این کار پرداخت و هنوز از عهده آن کار عظیم (که آثار
آن به هر نحوي که تفسیر شود هنوز باقی است) چندان برنیامده بود که شاه به دروغ بوسیله قاصدي خبر مرگ بانوي خود را به
فرهاد داد. عاشق ناکام خود را از بالاي صخره فروانداخت و قطعهقطعه شد. سرگذشت این عاشق زار را در سراسر شرق میدانند و
کوهشکنیهاي چند را تا حدود بلوچستان به این داستان نسبت میدهند.
ص: 713
صحنهاي از شکارگاه شاهانه
ص: 714
بر فراز صحنه شکارگاه به فرمان محمد علی میرزا فرزند ارشد فتحعلی شاه حاکم کرمانشاه در اوایل این قرن چهره هیبتآمیزي از
وي کندهاند. در سمت مقابل طاق صحنه برجسته دیگري است که منظره شکار آهو است. در این صحنه نیز همین پادشاه خسرو دوم
در رأس کندهکاري نشان داده شده است که با هیبت و لباس تمام رسمی به شکارگاه وارد میشود و چتري بر سر او گرفتهاند و بر
اسبی که زین و اسباب مجلل دارد سوار است. در پایین هم او را سواره در حال تعقیب شکار مشاهده میکنیم و در صحنه تحتانی
کار شکار پایان یافته و شهریار خوش و خرسند روانه شهر است.
در قسمت فوقانی این تختهسنگ چوببستی برافراشتهاند که دسته نوازندگان در آنجا به نواختن انواع آلات موسیقی سرگرماند. در
صحنه ضمیمه فیلها در تعقیب آهوان دیده میشوند و شترها غنایم صید را همیبرند. این حجاري فقط در چند جا تکمیل شده
است، ولی آنچه انجام گردیده با کمال استادي و مهارت است.
طاق دوم به عظمت اولی نیست فقط 19 پا عرض و 12 پا و نیم عمق و 17 پا ارتفاع دارد تصاویري که بر دیوار عقبی است در اصل
ناشیانه و سرسري حجاري شده و بواسطه دستکاريهاي عمدي که بر آن کردهاند چندان مشخص نیست، اما این بناها با
کندهکاريهائی که هنوز در آن دیده میشود حائز اهمیت و حاکی است از اینکه یکی از چهرهها شاپور دوم (ذو الاکتاف) و
دیگري پسر او شاپور سوم است.
اندکی به طرف راست در جلو پرتگاه، صحنه دیگري از دوره ساسانیان است که دو چهره تاجدار را نشان میدهد که بر هیکل به
خاك افتادهاي ایستادهاند و حلقه زرین شاهی در دست دارند. درحالیکه در عقب تصویر پادشاهی که در سمت چپ واقع شده
صورتی چهارمی است که هاله نورانی بر سرش میدرخشد که عموما بر این قولند که چهره شاپور اول است که در امور سلطنت با
پدر خود
ص: 715
اردشیر بابکان شرکت داشته و در پیشگاه اهورامزدا ایستادهاند که همان حالتی است که در بعضی از سکههاي زمان اردشیر دیده
شده است و آن تن بر خاك افتاده احتمالا هیکل آرتابان (اردوان) آخرین پادشاه اشکانی است.
بیستون-
در بیست و چهار میلی مشرق کرمانشاه رشته تختهسنگ باشکوهی است که 1500 پا ارتفاع دارد و راجع به آن اشاره کرده بودم.
وسعت و پهناوري آن به اندازه شیب تندي که دارد جالبتوجه است. در قسمت صاف آن ارتفاع 300 پا از کف زمین کتیبه منقور
داریوش فرزند هیستاسب (ویشتاسب) با خط میخی درباره پادشاهی قرین کامیابی اوست که در حدود پنجاه سال پیش اولین دفعه
بوسیله سر. اچ. رالینسن خوانده و معلوم شده است.
نوشتهاند بیستون ممکن «1» این نام گاهی بهستون و یا بیستون نوشته و تلفظ میشود و همان است که نویسندگان عهد قدیم بغستان
تعبیر کردهاند که همان عنوانی است که از « مأواي خدایان » است بیست ستون و یا بیستون باشد، ولی بغستان را دانشمندان معاصر
معتبر باشد، کندهکاري «3» به آن داده شده است. هرگاه شرح وي درباره کتزیاس «2» طرف دیودروس (دیودور) سیکولوس
سیمیرامیس را که او اظهار داشته است هنگام پیشروي از بابل تا اکباتان از آنجا گذشته و دستور داده است که تصویر وي و صد تن
از گارد او را بر تختهسنگ منقور سازند.
لابد جانشینهاي او از بین بردند و شاید هم به مرور زمان از میان رفته باشد.
پیش از آنکه رمز الفباي میخی کشف شده باشد، اروپائیان این صخرههاي سنگین و کندهکاريهاي آن را بنابر شرحی که در
صفحه 373 از 438
سفرنامهها مندرج است میشناختهاند، ولی براي درك بیاطلاعی ایشان که سبب اظهارنظرهاي جسورانهاي شده بود و اینکه پر و
بال حدس و خیال تا چه اندازه ایشان را گمراه کرده بوده است به قیاسهاي شاعرانه کرپرتر اشاره میکنم که وي گمان کرده بود
و ده قبیله اسیر بنی اسرائیل است. گاردان فرانسوي آن را حضرت «4» حجاري اصلی تصویر شلمانزر
______________________________
به نظر من ترجیح در این است که بغستان را باغستان ترجمه و یا ادغام همین نام تلقی نمود. Munus Bagistanus-(1)
Diodorus Siculus-(2)
حکیم یونانی. Ctesias-(3)
Shalmaneser-(4)
ص: 716
تصور کرده بود ردیف اسیران خدمه استر بودند که ملکه در رأس عده ایستاده «1» مسیح و دوازده تن حواریون پنداشته بود و کپل
عفو هموطنانش را استدعا میکرده است. «2» و از پیشگاه پادشاه اهاسوروس
کتیبههاي داریوش-
اکنون بر ما روشن است که نقشهاي برجسته از پیکر داریوش و جماعت سرکشانی است که بر آنها چیرگی یافته و آنها را از
گردن به یکدیگر بستهاند و پاشنه شهریار در بدن بر خاك افتاده یکی از ایشان فرورفته است.
پشت سر پادشاه دو دلاور جنگی ایستادهاند و تیر و نیزه در دست دارند.
حقارت منکوبان نیز از جثه خرد و حقیر آنها نشان داده شده، اما عظمت شهریاري ایجاب کرده است که پیکر عظیم ابرمردان داشته
باشد و براي آنکه جاي تردید باقی نمانده باشد لوحههائی با اسامی که اشاره شده است در بالاي سر پادشاه و اسیران دیده میشود.
بر بالاي سر خود شهریار شرح زیر منقور است.
من داریوش شاه هستم، شاهنشاهم، پادشاه ایران زمینم، شاه بزرگ ایالاتم، فرزند هیستاسپ و نواده ارشام هخامنشی هستم، داریوش »
شاه میگوید:
و پدر او نیز هخامنش بود. داریوش شاه میفرماید «2» پدرم هیستاسپ بود و پدر او ارشام و پدر ارشام آریا رامنس و پدر او چشپش
که ما به همین مناسبت هخامنشیان نام داریم اصل و تبار ما از روزگار بسیار قدیم است و از همان روزگاران هم اجداد ما شاه بودند.
داریوش شاه میگوید که در نسل و تبار ما هشت تن قبل از من شهریار شدهاند و من نهمین پادشاهم. از دیرزمانی پیش یا با نسب
مضاعف ما بر سریر پادشاهی جا داشتهایم. داریوش شاه بیان میکند که با عنایت اهورامزدا من شاه هستم اهورامزدا مرا این
امپراتوري ارزانی فرموده است.
داریوش شاه میگوید: اینها سرزمینهائی است که به من تعلق دارد و با عنایت پروردگار من شهریار آنها شدهام: ایران، شوش، بابل،
آشور، عربستان، مصر و کشورهائی که در ماوراء دریاهاست (یعنی جزایر مدیترانه) اسپارت، ایونی،
______________________________
Keppel-(1)
Ahasuerus-(2)
ص: 717
صخرههاي بیستون
ص: 718
که Mecia و مسیا Arachotia ماد، ارمنستان، کاپادوکیه، پارت، زرنجیا، آریا، خوارزم، بلخ، سغدانی، قندهار سکاها، اراکوتیا
«. جمعا بیست و سه کشور است
یکی از تصاویر در پیشگاه پادشاه بردیاي دروغین یا گوماته است که داریوش او را از پادشاهی برانداخت و مقتول ساخت و شرح
غصب کردن سلطنت بوسیله او در آنجا آمده است. تصویر پنجم یکی دیگر از مدعیان دودمان پادشاهی است و افسانه او چنین
راجع به نهمین تصویر که بنابر قول رالینسن بعدا افزوده شده است در خود کتیبه « من پادشاه سگرتیا از تبار خشایارشا هستم » : است
کلیه خطوط میخی در پایین آن تصاویر که جمعا بالغ بر 150 پا طول و 100 پا « از تبار سکاها است «1» این از سکوکا » نوشته شده
و آشوري منقور گردیده و به فرمان «2» عرض دارد تقریبا 1000 سطر میشود که با سه نوع حروف پارسی (پهلوي) زبان شوش
داریوش در بازگشت وي از سفر بابل، این کار انجام و ترجمه این سطور هم در سال 1847 بوسیله رالینسن به اهل جهان عرضه شده
است.
نوع کندهکاريها-
لوحه ثانوي که تقریبا از بین رفته، در پاي تخته سنگ شامل صورتهاي مخدوش سواران با کتیبهاي مشعر بر این است که آن به
صفحه 374 از 438
46 میلادي است. - دستور گوتارز (گودرز) پادشاه اشکانی در حدود 51
طاق دیگري که متعلق به دوره بعد است و در دل تراش اصلی ایجاد شده به خط نسخ که گفتهاند مانند ورقهاي بر سرلوحه سابق
نقش گردیده راجع به وقف کاروانسراي مجاور آن است.
بعضی از کتیبهها و کندهکاري ممتاز دیگر خواندنی یا قابل تمیز نیست، ولی متنهاي میخی اصلی کماکان تقریبا سالم است و چنین
مینماید که شهریار کبیر میخواسته است که بیانات او تا ابد باقی بماند و بدینسبب نقطهاي را انتخاب نمود که دسترسی به آن
آسان نیست و کتیبهها را با کمک منجنیق ساختهاند، اما با چه علاقه و دقت و زحمتی این هنرمندان قدیم کار کردند! ابتدا سطح
صخره را
______________________________
Sakuka-(1)
Susian-(2)
ص: 719
صاف کردند و هر نقطه سست و خراب را یا کنار گذاشتند و یا با سنگ چنان ماهرانه انباشتند که چشم متوجه تفاوت نمیشود،
سپس حروف را با تیشه با نظم و درستی بسیار تحسینانگیز منقور ساختند و سرانجام بر روي آنها ماده شفافی براي حفاظت در
مقابل صدمه هوا کشیدند که تیکههاي شکسته آن تا امروز حتی از صخره هم سختتر است.
گنجنامه لوحهها-
قدري به سمت خاور در یکی از گردنههاي کوه الوند نزدیک همدان دو لوحه دیگر هست با کتیبههائی به سه زبان و آن به
معروف و راجع است به نامها و القاب داریوش فرزند هیستاسپ و خشایارشا فرزند داریوش و دعا به درگاه اهورامزدا «1» ( (گنجنامه
که از روز الست موهبت الفباي میخی را ارزانی داشته است.
همدان-
سرانجام نوبت وصف حال همدان ولایت عراق عجم رسیده است و طبیعیتر این است که از لحاظ تعریف آن را جزو ولایتهاي
غربی بیاوریم- شهري که هم از جهت قدر تاریخی و وضع خاص کنونی به هیچوجه نمیتوان آن را در قلمرو ایران از نظر دور
قدما) واقع شده و از آنجا به حد وفور آب دریافت میکند و در Orantes داشت. این شهر که در دامنه کوه الوند (همان
جلگهایست که از تاکستانهاي انبوه و باغ و بستان پوشیده شده و 6000 پا از سطح دریا ارتفاع دارد، از ممتازترین وضعی در ایران
برخوردار است.
20 نفر بیشتر نیست، اما بازارهاي خوبی دارد که پر از مردم و خریدار است. ، کوچههایش تنگ و کثیف است و جمعیتش از 000
محصولات محلی آن ظرفهاي مسی و چرمی (که بیشتر براي چمدان و زین و برگ مصرف میشود) و شراب سفید و قرمز آنجا
شهرت و مصرف بسیار دارد و صنعتگران زیرکش علاوه بر طلا و نقرهکاري معروف است که در ساختن سکه تقلبی مهارت دارند.
______________________________
1)- تمام کتیبههاي پهلوي یا میخی را افراد محلی و روستائیان در ایران نشانه مخفیگاه گنجینهها میپندارند. ازاینرو به عمل اهل )
تحقیق و دانش که با دوربین عکاسی یا بیل و کلنگ به آنجا میروند سوءظن دارند.
ص: 720
در این شهر بالغ بر 1500 تا 2000 نفر یهودي مقیماند که همدان در نظر ایشان به طرز حیرتانگیزي به مناسبت احتمال وقوع مقبره
استر و مردخاي همواره مقدس به شمار میرفته است و محل آن را در جوار مسجد جامع در وسط شهر نشان میدهند که گنبد
برجسته چوبی مدرن بر بالاي اطاقی است که گرداگرد آن با خط عبري مسطور و حاکی از آن است که نعش ملکه و عموي او در
آنجا مدفون است.
این معبد از دوران قدیم زیارتگاه یهودیان بوده و مسلمانها نیز نسبت به آن نظر تکریم دارند، چونکه نام بسیاري از مقدسان ایشان
1036 میلادي (که اروپائیان به - در تورات آمده است و در نزد آنها این مقبرهها خیلی بیشتر از قبر ابو علی سیناي بخارائی 980
طرزي که خاص ایشان است آن را اویسنا ساختهاند) مورد توجه است و لیارد براي گردشی در آنجا راهنمائی نیافته بوده است.
اکباتاناي قدیم-
مسئله هویت همدان و ارتباط آن با اکباتاناي معروف جهان قدیم از لحاظ تاریخی و باستانشناسی اهمیت سرشار دارد. همانندي
اسامی (همدان، هگمتان قدیم که در کتیبهها دیده میشود که همان آکباتانایا، اکباتانا به معنی انبار جواهرات منظور نویسندگان
یونان باستان است) جاي تردید باقی نمیگذارد که شهر جدید در یکی از جاهاي سابق یا اکباتاناي روزگار عتیق است، اما بیش از
هفت اکباتانا وجود داشته است که چهارتا از آنها در سرزمین ایران یا ماد بوده، و نشان میدهد که این نام به عنوان پایتخت یا شهر
صفحه 375 از 438
همایونی بوده است.
از عهد داریوش فرزند هیستاسپ تا فتح .«1» حال جملگی بر این قولاند که همدان همان اکباتاناي پادشاهان هخامنشی است
مقدونیها، در تابستانها دربار در آنجا برقرار میگردیده و خزاین در آنجا اندوخته شده بود و اسکندر در آنجا غنایم گرانی به چنگ
«2» آورد و هنگام بازگشت از شرق توقف و قربانی کرد و در آنجا هپلاستیون
______________________________
1)- فرض بر این است که اینجا همان آکمتاست که در قصري که در ولایت مادهاست فرمان کوروش را یافتهاند که تجدیدبناي )
معبد بیت المقدس را مقرر فرموده بود. بنابر قول پلیبیوس ستونها و شاه تیرهاي قصر از چوب سدر و سرو و سراسر از ورقهاي طلا
و نقره مستور شده بود.
Heplaestion-(2)
ص: 721
وفات یافت، اما آیا این سرزمین همان اکباتاناي تاریخ هرودت در عهد پادشاهان نخستین سلسله ماد است که در آنجا دیوسس،
ارگی با هفت دیوار متحد المرکز و رنگی برپا ساخت و آن باروها را مانند معابد سکودار بابل رنگآمیزي نمود تا نشانه محیط
آسمانی باشد. راجع به این نکته صاحبنظران اختلاف دارند، و بعید نیست که در این اختلاف نظر هم پایدار بمانند تا روزي که
آثار و کتیبه تازهاي کشف و این قسمت تاریک تاریخ روشن شود.
در خارج شهر جدید محل مرتفعی به نام مصلی هست که همیشه قلعهاي هم در آنجا بود (تا آنکه آقا محمد خان آن را با خاك
یکسان کرد) ولی بعید است که این نقطه بلند با تعریف مندرج در تاریخ هرودوت ربطی داشته باشد.
سر. هنري. رالینسن در حل این اشکال نظري جسورانه اتخاذ نمود، به این نحو که اکباتاناي مادها را در محل دیگر به نام تخت
سلیمان سراغ نموده که در وسط راه بین همدان و تبریز است و بر تپهاي مخروطی (تپههاي نوشیجان- مترجم) خرابههاي وسیعی و
آثار آتشکده بزرگی است لابد مایه حیرت خواهد بود که آنجا محل شهري باشد که نویسندگان یونان قدیم نوشتهاند که تفاوت
چندانی با بابل نداشته است و اکنون فقط آثار مختصري که شایسته آن نام کلان نیست کشف شده باشد. پیکر شیري که ناشیانه از
سنگ تراشیدهاند یا چیزي شبیه به آن در جوار دروازه شهر هست که اهل محل به آن نسبت سحر و جادو میدهند و آن را نگهبانی
بر ضد قحطی و سرما میپندارند، اما از هیکل درشت خود حیوان کلامی برنمیآید و تا وقتی که یک کاوش علمی بوسیله بیل و
کلنگ در همدان پیش نیاید ما نیز مانند این حیوان باید سکوت اختیار کنیم.
مرز ایران و عثمانی-
قبل از آنکه موضوع ایالات غربی ایران را کنار بگذارم جا دارد بار دیگر به مسئله سرحد آن با عثمانی اشاره و این نکته را هم اظهار
کنم که وضع مبهم و نامعلوم سرحدي ایران در شرق به مقایسه با ابهامات و اشکالی که در مرز غربی است به هیچوجه قابل قیاس
نیست. تقریبا نیم قرن پیش براي آنکه از تصادم عاجل بین ایران و عثمانی در حدود کردستان جلوگیري
ص: 722
شده باشد روسیه و انگلستان توانستند تعیین یک هیئت مرزي ایران و عثمانی را تأمین سازند که نمایندگان روس و انگلستان نیز با
آن همکاري داشتند.
این کمیسیون در سال 1843 در ارز روم تشکیل یافت تا مسئله سرحدات را مورد رسیدگی و تصمیم قرار دهد. نمایندگان انگلیس
عبارت بودند از: سر. اف.
که بعدا « دیرهاي خاور نزدیک » ویلیامز (از قارص) و سرگرد فرانت و یکی از منسوبان این جانب آقاي رابرت کرزن مؤلف کتاب
لرد زوش عنوان یافته بود. در اثر بررسی و رسیدگی محلی آنها عهدنامه ارزروم در ژوئن 1847 امضاء شد. بزودي در سال 1849
هیئتهاي مرزي باز در بغداد جمع شدند که ترتیب علامتگذاري در سرحدات را بدهند. در حین اقدامات ایشان ترکها علیرغم
مقررات قرارداد و با حرکتی ناصواب قلعه قطور را تصرف و پاسدارهاي ایرانی را از آنجا بیرون کردند که با وجود سی سال تکرار
اعتراض با زور آنجا مانده بودند. ضمنا کمیسیون رسیدگی خود را از محمره در کنار شط العرب تا کوه آرارات که بالغ بر 700 میل
است ادامه داد که مصادف با پیشآمد جنگ کریمه گردید و بدیهی است که کار ایشان هم متوقف شد.
در نتیجه تحقیقات آنها نقشهاي تهیه و در سال 1865 به طرفین پیشنهاد شد که البته دال بر عمل علامتگذاري نبود، بلکه فقط خط
سرحدي را در پهناي بیست تا چهل میل در نظر گرفته بودند که سرحد واقعی در درون این فاصله واقع بوده و برعهده دو دولت
گذاشته شده بوده است که چنانکه میل دارند با مسالمت یا خونریزي سرحد منظور را تثبیت کنند.
این شیوه بیمآمیز براي رفع اختلاف مرزي در سال 1869 از جانب ایران و عثمانی تأیید و قراردادي راجع به آن امضا شد و هریک
از طرفین تعهد نمود که وضع موجود را محترم بشمارد تا وقتی که قضیه اساسا حل شود. در موارد متعدد در سالهاي 1870 و 1873
و 1874 اختلافات تجدید و از تصادم نظامی با اشکال بسیار اجتناب شد. سرانجام در سال 1878 کنگره دول اروپائی برلن که براي
طرح نوین نقشه سیاسی اروپا تشکیل یافته و منظور رويهمرفته این بود
صفحه 376 از 438
ص: 723
که شاخ و برگهاي امپراتور عثمانی را قطع کنند، باز داستان اختلاف مرزي ایران و عثمانی تجدید گردید.
ماده 60 این قرارداد تخلیه قطور را از نیروي عثمانی پیشبینی کرد و تحویل آن را به ایران مقرر داشت و یک هیئت روسی و
اعضاي برجسته بودند، در سال 1879 تشکیل شد تا مصوبات کنگره را «2» و زلهنوي «1» انگلیسی که در میان ایشان ژنرال هملی
اجرا کند.
در ژوئیه 1880 آنها پروتکلی امضا و قرارداد مزبور را تأیید کردند و از نظر حقوق بینالمللی اختلاف به صورت قاطعی تصفیه شد،
ولی ترکها باز از اجراي آن تصمیم سر باززدند و فقط پس از مدتها تأخیر به تسلیم کردن قطور تصمیم گرفتند که حالا پایگاه دسته
مخصوصی از سربازان ایرانی است. موضوع مورد اختلاف دیگر زهاب بود که تقسیم شدن حوزه آن بین دو دولت در عهدنامه ارز
روم پیشبینی شده بود، اما دیرزمانی به این کار توجهی ننمودند و در این اواخر اختلاف سومی هم در ناحیه باغساي و غریبه واقع
در مغرب پشتکوه کردستان مجاور دجله تجدید شد.
ایرانیان نسبت به این اراضی ادعاي سابقه کشت و کار دارند. از این قبیل اختلافها بین هردو کشوري که مرزهاي مبهم و نامعلوم
داشته باشند قابل تصور است و اگر دولتین ایران و عثمانی بیش از اندازه از پیشآمد جنگ و ستیز ترسان نبودند و از اغتشاش
طوایف سرکش آن حدود نگرانی نداشتند که خود موجب حفظ آرامش ظاهري آن منطقه کوهستانی شده است، چنین وضع
غیرعادي ممکن بود به احتمال قوي سبب تصادمی بینالمللی گردد.
______________________________
Hamley-(1)
Zelenoi(2)
ص: 724
فصل هفدهم قشون