گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
فصل هفدهم قشون





تاریخ نظامی ایران-
از روزگاري که سربازان ایرانی نخستینبار در سر- زمین اروپا قدم نهادند، همان دوره و زمانهاي که بنابر گفته هرودوت که شرح
از جهات دلاوري و -«1» مبسوطی درباره سازمان و تجهیزات لشکریان ایران باقی گذاشته، و نوشته است که ایرانیان در نبرد پلاتا
روح نظامی ذرهاي از یونانیها کمتر نبودند- تا این زمان که منقد بیباکی باید تا حتی در صدد چنین مقایسهاي برآید، سربازان
ایرانی در موارد رزمی بسیار که قرین تدبیر و پیروزي بوده است، توجه سیاحان و تاریخنویسان را جلب کردهاند.
10 تن سرباز جاویدان که در صفهاي انبوه- درحالیکه قبههاي زرین بر نوك نیزههاي آنها میدرخشید- به حرکت ، رؤیاي 000
درآمدند، از همان اوان تاریخ در قوه تخیل ما اثري پایدار گذاشته و در دهلیزهاي زمانه کمتر تصادماتی، از ضربات اولیه جنگی
طنین بیشتري داشته است. در اینجا باید از این خاطرات «2» ایران و یونان در میدانهاي ماراتن، ترموپیل، کوناکسا، ایسوس و آربل
درخشان چشم پوشید، و مجال آن هم نیست که این داستانهاي باستانی را از
______________________________
از شهرهاي قلمرو بئوسیا در جمهوري یونان قدیم. Plataea-(1)
Arbela ,Issus ,Cunaxa ,Thermopylae ,marathon-(2)
ص: 725
.«1» طاق نسیان بیرون آوریم، و شرح تجهیزات و تاکتیکها و لشکرکشیها و پیروزيهاي شهریاران اشکانی و ساسانی را بازگوئیم
فقط از اوایل قرن هفدهم بود که شالوده قشون آماده جدید در ایران پیریزي و یا در واقع افکار نظامی غرب بطور سرسري بر
ساقههاي شرقی پیوند شده است، و از همین دوره است که بررسی اجمالی ما درباره تاریخ نظامی ایران آغاز میشود. از همان اوانی
که رنگ و اثر غربی به دستگاه لشکري ایران سرایت نموده، دوره توسعه روابط ایران و انگلیس نیز که بعدا دستخوش تغییرات
عمدهاي گردید شروع شده است. بررسی شتابآمیز ما را از مراحل متعدد که گاهی قرین رونق و ترقی، و زمانی توأم با بحران و
انحطاط بوده است، سیر خواهد داد که طی آن قشون ایران که در عهد شاه عباس بزرگ، در اوج استحکام و استواري خویش بود،
در زمان شاه سلطان حسین به پایینترین درجه انحطاط رسید و باز در عهد و زمانهاي که از پیشآمدهاي حیرتآور روزگار به
شمار میرود، یعنی ظهور نادر شاه راه تعالی پیمود، و سپس دوباره به سیر قهقرائی افتاد، تا در اثر نبوغ آقا محمد خان قاجار بار
دیگر اظهار وجود نمود.
در این مرحله که مقارن اوایل قرن حاضر است دوران تبعیت از نفوذ و عوامل خارجی نیز آغاز میشود، و در واقع اقدام بیحاصلی
بوده است که میخواستهاند، بلکه از این طریق در ذرات و نسوج یک دستگاه ناپایدار و تباه مشرق زمینی که در حال از هم
گسیختگی و سرگردانی بود، اندك ثباتی پدید آورند. بطوريکه شرح افسران فرانسوي، انگلیسی، آلمانی، ایتالیائی، اتریشی و
صفحه 377 از 438
روسی حاکی است، نود سال اخیر دورنماي بیهودگی یک رشته آزمایشهاي پیدرپی را وانمود میسازد که به هیچوجه نه
تعجبآور است و نه با جریانات خاصی که نتیجه آزمایش اروپائی شدن ایران است، دور از انتظار.
______________________________
مورخ یونانی) راجع به خسرو اول انوشیروان مینویسد که وي دستگاهی آتشزا و وحشتزا در اختیار داشت، اما ( Cedrenus-(1)
اینکه ماهیت واقعی این قول یونانی درباره آتش چه بوده است اظهارنظر قطعی مقدور نیست.
ص: 726
تا یکسوم دوره مزبور، حضور هیئت انگلیسی در صحنه کار نیک نمودار است و داستان ارتباط انگلستان با قشون ایران که ظاهرا
به اندازه کافی و وافی توجه تاریخنویسان را جلب ننموده است، از جالبترین فصول مناسبات سیاسی و همچنین نظامی بین شرق و
غرب بشمار میرود. قصدم این است که راجع به این دوره که با سیاست امپراتوري بریتانیا در ایران رابطه عمیق دارد، تا حال حاضر
شرحی بیان کنم، سپس به وضع و حال قشون ایران بهطوريکه فعلا هست خواهم پرداخت و سعی خواهم کرد با اطلاعاتی که از
ناحیه افسران ایرانی- که در این زمینه وقوف کامل داشتهاند- کسب کردهام، و قدري هم از روي گزارشها و مدارکی که تحقیقات
مخصوص خودم در آن کشور و مشاهداتم از طرز کار لشکر ایران، و تجهیزات ایشان، و از آن جمله دیداري از زرادخانه و رژه
اختصاصی پادگان تهران، مقدور ساخته است، میزان و معیاري درباره ارزش نظامی آن سرزمین خواه از لحاظ تعرض یا دفاع عرضه
بدارم.
راجع به این موضوع، تناقص گفتار نویسندگان اروپائی مرا سخت حیران ساخته است چون بعضیها قشون ایران را واجد استعداد
کمک و همکاري بسیار پرارزش قلمداد کردهاند، و بعضی دیگر پنداشتهاند که در صورت خصومت نیروي خطرناکی خواهد بود،
و غفلت از چنین دشمنی هیچ جایز نیست. عدهاي نیز درباره ناچیز انگاشتن سازمان و استهزا نمودن اصل آن، کلام را قاصر یافتهاند.
چون شاید مسئله قدرت واقعی ایران از هردو جهت (تعرض و دفاع) در نقشههاي سیاسی آینده ما دخالت داشته باشد، مطلوب آن
است که حقیقت امر تا حدي که مقدور است شناخته آید، تا هیچ دسته و گروهی در انگلستان برمبناي اطلاعاتی بیاساس در صدد
اقدام و یا ابتکار سیاسی برنیاید، و چون خودم فرد نظامی نیستم، در مواردي که نظریه فردي کشوري بیارزش است گفتارم را بر
قول خبرگانی مبتنی میسازم که احدي صلاحیت ایشان را منکر نیست و اگر تذکراتم احیانا احساسات ایرانیان را جریحهدار سازد،
و یا نسبت به زمامداران آن برخلاف
ص: 727
حقیقت در نزد » : راه و رسم جاري مداهنهآمیز ننماید چارهاي جز این ندارم که خود را در پناه این سخن قدیم قرار دهم که گفتهاند
.«1» « ما عزیزتر از افلاطون است
برادران شرلی-
ایران نخستین امکان دستیابی عملی بر دانش جنگی اروپائی را از سال 1600 میلادي به برادران شرلی یعنی سر. آنتونی و سر.
رابرت مدیون است. بنابر قول هربرت بیپروا ایرانیان به کار بردن توپ را از پرتغالیهاي فاتح آموختهاند، و استعمال تفنگ را فقط
از دورهاي که پرتغالیها با عدهاي از افراد جنگی خود شاه طهماسب را بر ضد ترکها یاري نمودند، تا این تاریخ ( 1627 میلادي) که
ایرانیها تیراندازان ماهري شدهاند، ولی هرچند که با باروت و سلاح مدرن جنگی آشنائی یافته بودند، فقط از زمان شوالیههاي
جهانگرد انگلیسی بوده است که چگونگی استفاده از ابزار جدید را یاد گرفتهاند. بنابر راهنمائی آن دو برادر، شاه عباس براي
نخستین بار در تاریخ معاصر ایران لشکر مرتبی را با تشکیل نیروي بزرگ از پیادهنظام که با تفنگ مسلح بودند اساس نهاد. یکی از
نویسندگان همان دوره در اینباره چنین نوشته است:
هیبت دولت عثمانی که بیم و دهشت در جهان مسیحیت انداخته، غیرت شرلی را برانگیخته است و این پیشآمد روزي را نوید »
میدهد که ایرانیان هنر جنگی را از برادران شرلی بیاموزند. ایشان که نظم و ترتیبی در کار نمی شناختند اینک 500 قطعه تفنگ
برنجی و 60000 نفر تفنگدار دارند. این افراد که سابقا فقط به وسیله شمشیر حریف مهیب ترکها بودند، از این پس با ضرباتی از
«. دور و استعمال ادوات باروتی مهیبتر خواهند شد
آنتونی شرلی » : پیترودلاواله که آن موقع در ایران بود صحبت پیادهنظام جدید را که تفنگدار بودند به میان آورده و گفته است که
پایهگذار کار ایشان بوده، و آنها را از میان افراد طبقه پایین برگرفته است، و این نفرات مقرري خود را هر سه ماه یکبار از پادشاه
20 نفر آماده کارزارند و باز میافزاید که در ابتدا فقط افرادي ، ایشان لشکري مرکب از 000 » : و مینویسد که « دریافت میدارند
______________________________
Amicus plato ,magis amica ueritas-(1)
ص: 728
نویسنده «. پیاده بودند، ولی سپس سوارهنظام و با تفنگ مسلح شدند و دوشاخهاي داشتند که بوسیله آن بر دشمن تیر میانداختند
.« سردار لشکریان جبهه ترکها منصوب کرد » دیگري میگوید که بعد از عزیمت سر. آنتونی، شاه رابرت را
صفحه 378 از 438
را که از اهالی ولایت «1» شرلی در بازگشت از سفر اروپا در سال 1612 که نزد دول آن به سفارت رفته بود سروان تامس پاول
مرکزي انگلستان بود همراه آورد، و او فرمانده 700 سوار ایرانی شد. این موضوع بسیار جالبتوجه است که حتی از آن روزگار
دیرین، افسران انگلیسی به خدمت شاه درآمدهاند. و رأي و صوابدید انگلیسیان در تجدید سازمان نظامی ایران تأثیر اساسی داشته
است.
انحطاط آن در دوره آخرین پادشاهان صفوي-
با این وصف در همان قرن و پس از آن لشکر ایران قسمت عمدهاي از ترتیب کار اصلی و کموبیش بسیار قدیم خود را که شامل
دستههاي سوار بینظم و نظام بود، حفظ نمود، حتی در دوره شاه عباس که لشکر ایران وضعی ممتاز داشت، به هیچوجه از فنون
جنگی خبري نبود، و نبردها بیشتر پیکارسواران بود که برپایه و میزان بسیار وسیع قرار داشت.
در جنگی که ایرانیان در سال 1622 با همدستی انگلستان براي تصرف جزیره هرمز راه انداختند، انگلیسیها از ناشیگري و
شاردن مینویسد که بعد از وفات شاه عباس تعداد نیروي آماده ایران .«2» عقبماندگی همدستان خود سخت دوچار حیرت شدند
پیترودلاواله میگوید که مشتمل بر 97000 سوار .«4» ( و 70000 چریکهاي ولایات «3» 120 نفر بوده ( 50000 سرباز سلطانی ،000
بودند. هربرت در شرح ذیل با آنکه رقم کلی بالاتري ذکر میکند وسیله اصلاح مناسبی هم فراهم میسازد.
______________________________
Thomas powel-(1)
ایرانیان از علم جنگ » : نماینده کمپانی هند شرقی در جزیره هرمز در کتاب خود مینویسد Manoxe 2)- ادوارد مانوکس )
بیاطلاعاند، زیراکه بدون حساب و ترس به رزمگاه وارد شدند و آنچه را که قادر بودند با مباهات نگاه دارند، از دست دادند و
نقایص عمده دیگري نیز در کار پیکار ایشان دیدهام که موجب حیرتم شده است که چگونه شاه عباس که از اعجوبههاي زمان
«. ماست لشکري گسیل دارد که این همه از لحاظ وجه نقد و وسایل لازم و اسلحه و کشتی و اسباب دیگر در تنگنا باشد
3)- منظور لشکر معروف قزلباش است. )
4)- ایلات و عشایر سلحشور. )
ص: 729
70 پیاده یا تفنگدار بسیج کند. با آنکه وي قادر است چنان نیروي کلانی را آماده ، 300 سوار و 000 ، پادشاه ایران قادر است 000 »
50 تن متجاوز است که از جهت علیق با وسایل در اینگونه سرزمینهاي خشک و خالی ، کند، باز به ندرت عده لشکریانش از 000
.« کاملا کافی است
اما انحطاط قدرت لشکري و استعداد جنگاوري آن در دوره آخرین پادشاهان سستعنصر صفوي تا آن اندازه سریع بود، که شاردن
که در رژه نظامی سال 1666 در پیشگاه شاه عباس ثانی حضور داشت، نوشت که سربازان واحدي ده تا دوازده بار از جلو شهریار
ما سپاه خوبی براي رژه رفتن داریم، ولی براي میدان نبرد سرباز » عبور کردند و ایرانیان از روي سادگی به او خاطرنشان نمودند که
.« خوبی نداریم
زوال و انحطاط نیروي نظامی ایران از حمله افغانها در اوایل قرن بعد کاملا مشهود و آشکار گردید و زبده و نخبه قشون ایران که
50 نفر بودند در نبرد با دشمن به وجه نکبتباري تارومار شدند و بعد از محاصره اصفهان شهر را به دشمن دادند، آن هم ،000
بدست عدهاي که نصف لشکر ایران و فاقد وسایل بودند و از راه دور آمده، و سخت خسته و فرسوده بودند، و در همان نبرد بود که
گفتهاند 400 توپچی ایران 400 گلوله رها کردند بدون اینکه رويهمرفته 400 تن افغانی را کشته باشند.
لشکر نادرشاهی-
هنوز بیست سال از پیشآمد آن فاجعه نگذشته بود، که به فتوحات شگفتبار یک سردار فاتح ایران برخورد میکنیم، که توانست
آسیاي مرکزي را تسخیر، و دولتها و امپراتوريها را سرنگون کند و در قرن هجدهم بانی همان وضع بغرنجی در آسیا شود، که
200 نفر ، ناپلئون اروپا را در قرن نوزدهم دوچار ساخت. هانواي که لشکر نادري را در حین پیشروي دیده بود، میگوید شامل 000
بود که مخارج نگاهداري آن با فرماندهانش سرانه، در سال صد کورن، یا بیست و پنج لیره بود، و بنابراین جمع هزینه نظامی سالانه
5 لیره میگردید. در واقع تا حدي از برکت بلندنظري و کرامت نسبت به سربازان خویش بود که نادر حس ،000 ، او بالغ بر 000
وفاداري شوقآمیز کمنظیر ایشان را
ص: 730
تأمین نمود. بعلاوه پیروزيهاي سرداري او را به نبوغ نظامی، و ابهت نامش، و فتور و سستی ملامتانگیز اکثر دشمنانی که با او
درافتاده بودند، باید نسبت داد.
به نظر من روا نیست که از فتوحات نادر استنتاج شود که ایرانیان فقط صد و پنجاه سال پیش از این واجد صفاتی بودند که از آن
و جزو ایلات «1» پس یا بکلی از دست دادهاند و یا در میان ایشان کموبیش کاهش یافته است. اکثر افراد سپاهی نادر شاه غیرایرانی
صفحه 379 از 438
جنگجوي قلمرو پهناور او بلوچها، افغانها، گرجیها و کردها بودند.
برانداختن امپراتوري مغول که از دیرباز در ورطه خطر بود، به هیچوجه کار نظامی بزرگی به شمار نمیرفت، و هرجا که سوارنظام
نادر قادر به ابراز هنر خویش نمیشد استعداد سرداري و یا وسایل او نیز با وضع مصاف برابر نمینمود و این نکته از محاصره
بینتیجه بصره و بغداد که هیچیک هم استحکامات درستی نداشت آشکار میشود.
در اینکه قشون ایران سوارنظام خود را تا چه اندازه تمام و کمال حفظ کرده بود از اظهارات وقایعنگار نادري نیک استنباط میشود
160 نفر اعم از سرباز یا خدمه اردو که عده لشکر متهاجم به دهلی را در ، که با آنکه کلامش بیاغراق نیست میگوید از میان 000
فوریه 1739 تشکیل میداده، حتی یک نفر هم پیاده نبوده است.
فتحعلی شاه-
روح نظامی که در اثر نبوغ نادر شاه تا اندازهاي احیاء شده بود، بوسیله آقا محمد خان قاجار تا حدي استوار ماند، و او همان کسی
است که موفقیتهاي کمنظیرش بواسطه کارهاي قساوتآمیزش در تاریخ مخدوش گردیده است، اما همین روح جنگاوري در عهد
جانشین وي فتحعلی شاه به پایین- ترین درجات انحطاط افتاد. او همان شاهی است که خانهنشینی و مالاندوزي را
______________________________
1)- به مقیاس زمان نگارش کتاب وگرنه کیست که در اصل ایرانی کردها و بلوچها شک کند. )
مترجم.
ص: 731
نیک دوست میداشت، و افکارش راجع به عظمت ملوکانه به پذیرائی سفیر بیگانه با طمطراق فراوان و استعمال جواهرات گرانبها
در حین جلوس بر تخت طاوس محدود شده بود، و حتی میگویند که در یگانه نبردي که شرکت جسته بود، در اثر ترس، از توسن
خود بر زمین افتاد، ولی در دوره پادشاهی او مرکز نظامی ایران از تهران به تبریز و از وجود شهریار به ولیعهدش عباس میرزا انتقال
یافت و از همان موقع است که رقابتهاي انگلستان و فرانسه و روس اقدام به تعلیم آموزش فنون نظامی را از ناحیه خارجیها
بخصوص انگلیسیها سبب گردید که من راجع به آن شرحی به نحو اجمال بیان خواهم کرد.
لشکر عباس میرزا
-1 افسران فرانسوي-
ایران تجدید عهد با نظم و انضباط اروپائی را بعد از آزمایشهاي بیدوام برادران شرلی- که قبل از آن نسبت به آن پاك بیگانه
بود- مدیون عباس میرزا ولیعهد است که در تبریز اقامت داشته، و والی آذربایجان بوده است. وي که در ایالتی مرزي میزیست که
از سالهاي نخست همین قرن دوچار حمله شدید روس شده بود (در آن موقع ایران و روس در حالت جنگ بودند) به این حقیقت
پی برده بود که بدون مدد خارجی براي وي امکان هیچگونه توفیقی بر ضد یک دشمن اروپائی وجود ندارد. او درسهاي نخستین
نظامی خود را با مشقهاي بسیار ساده تحت تعلیم مربیان روسی فراگرفته بود، و شاهزاده در این کار چنان با شور و غیرت رفتار
میکرد که به منظور از بین بردن غرضورزي هموطنانش، خود اونیفرم پوشید، و هرروزه به مشق و تمرین میپرداخت، و
اعیانزادگان دستگاه خویش را ترغیب میکرد که همان راه را در پیش بگیرند.
سپس با ورود هیئت ژنرال گاردان چندي دوره برتري کار فرانسويها، از سال 1807 تا 1808 فرارسید، چون ناپلئون کمک نظامی
سرشار وعده کرده بود، وي با خود هفتاد تن افسر مأمور و غیررسمی همراه آورد و این عده در آذربایجان و کرمانشاه به تعلیم و
مشق دادن افراد کثیري مشغول شدند که از قرار معلوم کارشان بیحاصل
ص: 732
.«1» هم نبوده است. معروفترین این افسران: ترزل، برنادر، لامی، بونتان، فابویه، ربول و وردیه بودند
-2 افسران انگلیسی-
اشاره
انگلستان که در برابر خطر رخنه سریع نفوذ فرانسه در این سرزمین که مبالغ هنگفتی هم خرجش کرده بود، دیر از خواب غفلت
برخاست، در سال 1808 سر. هارفورد جونز را اعزام داشت تا در اخراج فرانسويها اقدام، و عهدنامه جدیدي با فتحعلی شاه امضا
کند. وي در انجام این مقاصد توفیق کامل یافت، و معاهده او که در مارس 1809 به امضاء رسید، حاوي مادهایست مبنی بر اینکه
200 تومان به دولت ایران مساعده پرداخته و آنچه افسر و سرباز انگلیسی لازم باشد مجانی اعزام شود. ، سالانه 000
صفحه 380 از 438
در اجراي همین ماده بود که سرجان ملکم سال بعد براي دفعه سوم رهسپار ایران شد، و با خود عدهاي از افسران لشکر هند و
انگلیس را همراه برد، و وارد خدمت دولت ایران کرد، که در میان آنها نام کریستی، لیندزي، مونتایث و ویلوك برجسته است.
سر. گور اوزلی که جانشین سر. هارفورد جونز شده بود در سال 1811 به اتفاق چند افسر از انگلستان عزیمت نمود (که یکی از آنها
ایران آمدند ، تا Todd 47 انگلستان بسرگهرد دارسی بود که سپس دارسی تاد
به پیادهنظام، انضباط درس بدهند.
سرگرد کریستی که از لشکر بمبئی بود به این کار آخري یعنی تعلیم سربازان مأمور شد و ستوان لیندزي از لشکر مدرس (هند) به
آموزش گروه توپخانه که خود ترتیب داده بود پرداخت و تحت نظارت عالی عباس میرزا با شور و علاقه وافر خدمت نمود، و
حضرت والا علیرغم درخواستهاي لیندزي پافشاري میفرمود که ریش توپچیها را نتراشند، تا روزي که حسن اتفاق نارنجکی
ناگهان در دست یکی از آنها آتش گرفت و ریش سرکار توپچی را سوزانید و از آن پس چانههاي صاف فراوان شد.
______________________________
-(1)
ص: 733 Verdier, Reboul, Fabrier, Bontems, Lamy, Bernard, Trezel
لیندزي (که بعدا سر. هنري لیندزي بیتون
Bethune
لقب یافت) از این تاریخ تا چهل سال در قشون ایران مقام مهمی برعهده داشت تا سرانجام به منصب فرماندهی کل رسید. وي که
اندازه قدش شش پا و هشت اینچ بود، در نظر ایرانیان بسان رستم قهرمان ملی آنها مینمود. به پاس خدمات ذي قیمتش بعدا دولت
انگلیس او را مقام بارونت (سر) داد، و به درجه سرلشکري در آسیا ارتقا یافت، و تا وقتی که در خدمت دولت ایران بود سالانه
2200 لیره مقرري دریافت میکرد. تا در فوریه 1851 زندگی را بدرود گفت و در گورستان ارامنه در تهران مدفون گردید.
در سال 1812 خبري به تبریز رسید مشعر بر اینکه بین روس و انگلیس در اروپا اتحادي اتفاق افتاد. پس سر. گوراوزلی به افسران
انگلیسی که در خدمت ایران بودند، دستور داد که در جنگ روس و ایران که هنوز در آذربایجان جریان داشت دخالتی ننمایند،
ولی بنابر درخواست مجدانه عباس میرزا، دو تن از ایشان کریستی و لیندزي و سیزده تن هم گروهبان به ادامه خدمت مجاز شدند.
کیفر کریستی دادن جان شد. افسر روسی او را که در اکتبر 1812 در میدان جنگ اصلاندوز تیر خورده و بر خاك افتاده بود هدف
به جاي او فرماندهی پیادهنظام ایران را در دست گرفت و تا روز وفاتش در تبریز که بر اثر وبا در سال «1» ساخت. سرگرد هارت
در قشون ایران به پایگاه رفیعی رسید که هیچ- یک از صاحبمنصبان انگلیسی در ایران به آن درجه نرسیدند، «2» 1830 اتفاق افتاد
و حتی چنان طرف اعتماد پادشاه قرار گرفت که پرداخت مقرري سربازان آذربایجان را بوسیله او انجام میداد، و چنین مینمود که
حضرت شهریاري به شرافت یک فرد انگلیسی بیش از رفتار فرزند خویش اعتماد داشت و در نزد عباس میرزا که هیچوقت از
______________________________
Hart-(1)
2)- او همان روزي در ژوئن 1830 وفات کرد که مرگ وزیر مختار انگلیس سرجان مکدونالد کینر اتفاق افتاد، چون وزیر مختار )
در خارج از تبریز جان داده بود و ایرانیان آوردن نعش را از دروازه به درون شهر بدیمن میپنداشتند، جسد او را اونیفرم کامل
نظامی پوشیدند و چنان در تخت روان راست قرار دادند که گوئی زنده است و در محوطه کلیساي ارامنه به خاك سپردند.
ص: 734
حمایت او خودداري نداشت محل اطمینان بود، حتی با وجود آنکه او به شاهزادگان امر داده بود که کشیک بدهند، و به آنها سه
روز غذائی جز نان خشک نداد، و در نظر سربازان ایرانی هم گرامی بود و با وجود انضباط سختی که بر ایشان تحمیل میکرد، وي
را به دیده احترام و تحسین مینگریستند.
خاتمه جنگ ایران و روس، در سال 1813 که موجب امضاي عهدنامه گلستان شد سببی جهت معاهده سوم ایران و انگلستان فراهم
ساخت، که در نوامبر 1814 در تهران به امضاء رسید که به موجب مواد آن دولت انگلیس براي مشق و تعلیم دادن سربازان ایرانی به
مهیا ساختن افسران و تدارك اسلحه جنگی و وسایل و کارگر جهت کارخانه تبریز متعهد گشت.
در آن کارخانه توپ و تفنگ و همچنین باروت قابل استفادهاي میساختند، و از قرار گیروانکهاي چهار پنس به فروش میرسید، اما
چون کار جنگ با روس تمام شده بود، و خطر عاجلی به نظر نمیرسید، عباس میرزا که ثبات رأي نداشت از تعقیب کردن برنامه
اصلاح قشون بازایستاد، و حتی نسبت به چند تن از افسران انگلیسی ابراز بدبینی کرد. سپس در نتیجه اختلافی که در سال 1815 بین
ایران و انگلستان راجع به موضوع ادامه پرداخت وجه مساعده پیش آمده بود، وزیر مختار انگلیس به تمام افسران غیررسمی که در
خدمت دولت ایران بودند دستور داد که مملکت را ترك نمایند. لذا با وجود اینکه بعضی از افسران مانند هارت و دارسی باقی
ماندند باز در واقع نخستین دوره تعلیمات نظامی انگلیس در ایران سرآمد.
قدرت لشکري ایران-
صفحه 381 از 438
هیچ دلیلی بارزتر از این راجع به دنائت و خست فتحعلی شاه نیست که با وجود خطر ملی، اصرار میورزید که دفاع آذربایجان که
میدان جنگ شده بود، فقط برعهده لشکر آن ایالت باشد، و به جاي آنکه مخارج جمع و جور کردن لشکر ملی و تعلیم و انضباط
آنها را تأمین و مواجب سربازان را پرداخت کند، ترجیح داد که حیثیت وي لکهدار، و قلمرو پادشاهیش تجزیه شود.
ص: 735
قشون عباس میرزا بهطوريکه اشاره کردم 12000 نفر بود و به دستههاي 1000 نفري از طوایف یا شهرهاي مختلف جمع کرده
بودند. بعلاوه عباس میرزا هنگ مرتبی سواره شامل 1200 نفر و توپخانه سوار (به فرماندهی لیندزي) با بیست توپ صحرائی داشت.
بود، یعنی افرادي که با جان خود بازي میکردند و وابسته به «1» قشون ایران علاوهبراین سربازان داراي 7000 تا 9000 نفر جانباز
دستگاه همایونی بودند، و از جهات مقرري و لباس و انضباط از سربازها پایینتر بشمار میرفتند. این عده از نواحی و ایلات
دوردست انتخاب میشدند و مشتمل بر دو فوج بختیاري بودند که بنابر قول افسران انگلیسی نیک خوش- فرمان بودند. بنابراین
اختلاف بارزي که بین این لشکر و قشون دو قرن پیش وجود داشته از ارقام و توضیحاتی که راجع به سازمان آنها ذکر کردهام
آشکار خواهد گردید.
تأثیر روش اروپائی-
شاید تصور شده بود که با تأسیس لشکري مرتب به سبک اروپا، و استفاده از وجود افسران و اسلحه و تجهیزات و انضباط و
کاردانی اروپائی، قدرت نظامی ایران پیشرفت مینمود، اما نتیجه کار از این قرار نبود. افسران انگلیسی افراد را مسلح و باهوش یافته
بودند، اما بیان از توصیف وضع افسران ایرانی قاصر است، از سربازان ایرانی که در زیردست فرماندهانی بار آمده باشند که شعار
آنها فرار از مهلکه است، اگر روزي با یک سپاه اروپائی روبرو شود، چه کاري ساخته است و گفتهاند که سربازي ایرانی با سادگی
خاص به افسر انگلیسی خود گفته بود اگر ترس مرگ در میان نبود تمام هموطنانش شیر بودند، ولی تأثیر این تغییر در روح
سلحشوري و منابع مملکت محسوس افتاد.
پیش از پادشاهی فتحعلی شاه قدرت نظامی ایران بیشتر بر جنگاوري افراد چالاكسوار متکی بود، که بحد وفور در همه ایران بوسیله
سران طوایف و ایلات فراهم میگردید و این افراد به رسم گذشته، از استقلال نسبی برخوردار بودند
______________________________
1)- جانباز اگرچه این معنی را دارد، ولی در اینجا در مقابل سرباز است که اصطلاحی است از قائممقام، سپاهی مرکز ایران را )
سرباز میگفتند و سپاهی آذربایجان را جانباز. مترجم.
ص: 736
و هریک از آنها اعم از خان یا ایلخانی در نقطه دورافتادهاي فارغ از دخالت حکومت مرکزي در میان ایل و اهل خویش میزیست، و
اسبهاي فراوانی از بهترین نژاد عرب و ترکمن در اصطبل داشت، و روح سوارکاري و فداکاري در راه وطن را در بین افراد قبیله
خود تقویت میکرد.
این بساط بواسطه سیاست بیم و هراس فتحعلی شاه از ناحیه سران ایلات که در نابودي آن همت گماشته بود، از بین رفت و همینکه
وي آثار نفوذ ایشان را بر باد داد، قدري دیر پی برد که پایه قدرت خود را هم خراب کرده بود.
میگویند وقتی که فرمانده روسی ژنرال یرملوف شنید که عباس میرزا لشکر مرتبی فراهم میسازد با خشنودي گفت حالا همه را
یکجا به دام خواهم انداخت که هیچوقت قبلا نتوانسته بودم. نظر سرجان ملکم نیز دال بر همین معنی است آنجا که میگوید در
سرزمین عقبافتادهاي چون ایران که تأسیسات اداري و اخلاق ملی آن به نظر اروپائیان مأنوس نیست نیک بجاست که حفظ و دفاع
مملکت به نیروهاي چریک واگذار شود.
هیچ لشکري را دیرزمانی در حالت نظم و انضباط مؤثر نگاه نمیتوان داشت، مگر آنکه مواجب سربازان مرتب پرداخت و وسایل »
کار پیوسته فراهم شود و اکثریت افراد جامعه به راه صلح و سلم خو گرفته باشند و تأسیسات پایدار و قوانین با قدر و اعتبار باشد، و
بر طبق اصولی مجري شود که درخور فهم عامه باشد و به صورتی هم درنیاید که به رأي فرمانروا یا نواب او از بین برود. در اینکه
یک لشکر منظم با نمونه کار و سرمشق رفتار خویش به رعایت نظم و انضباط در جامعهاي متمدن، عامل پیشرفت خواهد شد، هیچ
تردیدي وجود ندارد، اما چنین تغییري بایستی با اصلاحات دیگر توأم باشد، وگرنه به ثبوت خواهد پیوست که هرگونه تلاش و
«. اهتمام در مؤثر ساختن آن جهت منظور عالی دفاع ملی جنبه موقت و گذران خواهد داشت و به یأس و حرمان منجر خواهد گردید
ولی ممتازترین صاحبنظري که میتوان کلامش را در این مورد شاهد
ص: 737
آورد سر. هنري رالینسن است که خود چند سال بعد از آن افسر قشون ایران بود، از لحاظ امکان قضاوت صحیح موقع بینظیري
داشت، وي گفته است:
صفحه 382 از 438
میتوان این نکته را به ثبوت رسانید که هر نوع بهرهاي که شاید ایران از تحقق تمرکز اقتدار در وجود شهریار خود حاصل کرده »
باشد، از آن جهت که دولتی مورد اعتناست، از این دگرگونی و تغییر تضعیف گردیده و قدرت مقاومت نمودنش در مقابل اجانب
کاهش یافته است. در یک دستگاه حکومت که از هرگونه سازمانی در همه رشتههاي امور عاري است، ترتیب دادن لشکر و نظام
دور از امکان است. ازاینرو نتیجه این شده است که باوجود افراد پرطاقت و استوار که در لشکر آذربایجان از میان مردم آن سامان
و بخصوص نفرات کوهستانی کرمانشاه بودند و استعداد زیادي که افسران آن از جهت اخذ تصمیمات نشان دادهاند، باز وضع نظام
جدید ایران از همان اوان تأسیس قابل تعریف نبود و با لشکرهاي منظم اروپا و هند فقط از بابت مشق و تعلیم وجه مشترکی داشت،
و وضع و کار این سیستم نوخواه از لحاظ مقرري نفرات، و غذا، و وسایل حملونقل و ارتقاء، و فرماندهی، بکلی ناقص بود.
درعینحال اعتماد بیموردي نیز که بسیار مبالغهآمیز و ذاتا خطرناك بشمار میرفت نسبت به آن نموده بودند و منابع مملکت بیحد
و حساب صرف کار قشون شد، بهحدي که این کار در نقصان آن منابع مؤثر افتاد و بالاتر از همه ایلات بودند که دلاوران
امپراتوري بودند، و نادر در اثر رشادت آنها بر شرق پیروز شد، آن قوهاي که هرگز تن درنمیداد و همواره نیز آماده پیکار و ستیز
بود، تحت فرماندهی آقا محمد خان لشکریان روس را در پهناي بیابان محاصره و نابود کرد. پس براستی میتوان گفت که ما با
«. بر قامتش انداختهایم «1» التفات نمودن نظام جدید به ایران که انگیزهاش رفع خطر مغازله نارواي او با فرانسه بود، رداي نسوس
-3 دوره انحطاط-
بعد از خروج قسمت عمده نفرات انگلیسی در سال 1815 عباس میرزا باز به هوس زندگانی خوش دیار فرانسه افتاد، ولی از عزم
______________________________
خرقه افسانهاي که سبب مرگ هرکول قهرمان باستانی یونان شد. مترجم. - Nessus-(1)
ص: 738
استخدام افسران فرانسوي به زودي منصرف گشت و سرهنگ دارسی با چند تن از جوانان ایرانی براي تعلیمات نظامی رهسپار
انگلستان شد، اما چند تن از افسران فرانسوي براي آموزش افراد کرد لشکر محمد علی میرزا فرزند ارشد فتحعلی شاه حاکم
کرمانشاه آمدند و سرهنگ دروویل هم دسته نیزهداران را در آذربایجان تشکیل داد که در حال وارفتگی کامل به ستوان ویلوك
واگذار شد. سپس دوره طولانی رکود و بیحالی پیش آمد، تا در اوت 1826 بنابه اقدامات روسیه که از مدتها قبل تعمدا تحریکاتی
مینمود، باز در مرز شمال غربی ایران جنگ درگرفت، و اثرات بیعلاقگی و اهمال قبلی زود برملا افتاد.
ایران در آن میدان نبرد نمایش تأثرانگیزي داد و جنگ پس از یک سال و نیم که به اندازه کافی وضع و حال ایران را مختل ساخت
در فوریه 1828 با امضاي عهدنامه ترکمنچاي به پایان رسید. بعد از وفات هارت در 1830 سرهنگ شی یگانه افسر انگلیسی در
خدمت دولت ایران بود. وي و چند نفر از گروهبانان انگلیسی من جمله گیبونز که قبلا هم نامش را آوردم در سفر جنگی عباس
میرزا به خراسان که با موفقیت کرمان و قوچان و سرخس را فتح کرد، همراه او بودند.
این پیروزیها تأثیر بسیار ناپسندي در مزاج ایرانیان نمود، چونکه از باده غرور بیاندازه سرمست شدند و میپنداشتند که حتی بدون
کمک اروپائیها قادرند هر دشمنی را سرکوب کنند.
را محسوب داشت که نیمی از فوجی بودند که « فراریان روسی » یکی از عوامل حیرتآوري که در این موقع در لشکر ایران بود باید
در سال 1826 در جنگ شیشه اسیر شدند و به خدمت در قشون اظهار علاقه کردند. فرمانده آنها سرهنگ سامسون خان بود که با
سربازانش لشکر روس را رها و با دختر والی گرجستان ازدواج کرد و به ایران علاقهمند شد. این بهادران مقرري مناسب دریافت و
براي اربابهاي تازه خود خوب جنگ میکردند تا سرانجام در سال 1840 منحل گشت. سرهنگ استوارت در سال 1835 تعریف
کرد که آنها کلاه نظامی جغهدار با پرهاي سبز
ص: 739
بلند بر سر و پیراهن سرخ که سرشانههاي آبی و یراق سفید داشت و شلوار گشاد و سفید و چکمه میپوشیدند.
-4 افسران انگلیسی-
اشاره
لشکرکشی عباس میرزا به خراسان و بر ضد هرات که فقط به این دلیل از محاصره آن دست کشیدند که وي در پائیز 1833
درگذشت، مایه تجدید نگرانی شدید و حس هراس حکومت هند گردید، و براي تأمین منافع انگلستان اقدامات تازهاي برعهده
افتاد. «1» نایب السلطنه لرد بنتینک
1832 مقدار معتنابهی اسلحه و تجهیزات به ایران ارسال شد و در مارس 1832 شش ماه پیش از وفات پادشاه پیر، - در سال 3
فتحعلی شاه، عده زیادي از صاحبمنصبان و گروهبانان با تدارکات نظامی فراوان از هندوستان وارد شدند. در میان این افسران نام
صفحه 383 از 438
سر. یوستن شیل و سر. هنري رالینسن دیده میشود (که هردو بعدا وزیر مختار بریتانیا در دربار ایران شدند) و سرهنگ فرانت (بعدا
با مقام فرماندهی و سرهنگ استودارت که در سال 1842 در بخارا به قتل رسید و سرهنگ «2» کاردار شد) و سرهنگ پاسمر
دارسیتاد که رئیس توپخانه شد و سرهنگ شیل که مأمور شد از میان نفرات طایفه شکاك در آذربایجان توپچی تربیت کند.
سرگرد رالینسن به سمت فرمانده نفرات دو قبیله کلهر و گورات منتخب گردید.
وي در سال 1836 با عدهاي از نیروي بهمن میرزا حاکم کرمانشاه از طریق لرستان و خوزستان به شوشتر رفت. سر. اچ. بیتون بار
دیگر به ایران آمد و بعد از درگذشت پادشاه کهنسال فرمانده قوا شد و با حسن تدبیر و به سلامت پادشاه جدید محمد شاه را به
پایتخت وارد و بر تخت سلطنت مستقر کرد. در همین سال ( 1835 ) وي لشکر یاغی عموي شاه، حسینعلی میرزا فرمانفرما را در شیراز
سرکوب کرد. در این مرحله تجدید جدي فعالیت نظامی مبلغ 2800 لیره به او پرداخت شد که کارخانه باروتسازي را از نو برپا
کند و 400 لیره هم بابت خرید ابزار موسیقی به او پرداخت گردید و از انگلستان دو هزار تفنگ و تجهیزات و 000 ر 500 فشنگ به
و هشت گروهبان از تیپ تفنگداران به سال «3» عنوان شاه هدیه فرستاده شد و ستوان ویلبرهام
______________________________
Bentinck-(1)
Passmor-(2)
Wilbraham-(3)
ص: 740
1836 جهت تعلیم طرز کار اسلحه اروپائی وارد ایران شدند. این بوده است حدود و سرگذشت آخرین اقدام مجدانه دولت انگلیس
براي تجدید سازمان قشون ایران.
لشکر محمد شاهی-
راجع به وضع قشون ایران در این دوره شرح جامعی نوشته سرهنگ استیوارت که در سال 1835 بعنوان منشی مخصوص نماینده
به ایران آمده بود به یادگار مانده است. نمونه اونیفرم- هاي قدیم و استعمال لباس جدید نظامی و «1» دولت انگلیس، سر. اچ. الیس
سابقه و نوع اسلحهاي که به کار میبردند و درهم آمیختن عجیب افکار غربی و شرقی، آن قشون را بدون تردید به صورت خاصی
درآورده بود.
وقتی که نماینده مزبور به زنجان رسید از وي استقبال رسمی نمودند و سربازان مأمور استقبال بیست نفر نیزهدار بودند که فرمانده
انگلیسی داشتند- و او گروهبانی از لشکر چهارم اژدها در انگلستان بود- بعلاوه هیئتی مرکب از صد نفر که از ناحیه خمسه و تابع
فرماندهی مستر فرانت بودند. اینان بلوز سرخ و شلوار آبی گشاد و کلاه ایرانی داشتند و اسلحه آنها تفنگ و نیزه بود و پرچمهاي
آنان سرخ و آبی، ولی نیزهداران خمسه را پادشاه به زودي از لحاظ جنبه تجملی و هزینه گران آن منحل کرد، چون معلوم شد که
روزانه چهار لیره صرف نگاهداري آن میگردید. سرهنگ فرانت سپس به تعلیم دادن غلامان شاهی مأمور شد.
شکست کار و بازگشت افسران و نفرات انگلیسی-
دومین آزمایش انگلیسی از اولی هم کمتر قرین توفیق بود. در این موقع ایران دشمن مهیب ملی در مقابل نداشت و پادشاه جدید
محمد شاه در اثر افکار درخشان نامآوري نظامی سخت دوچار هیجان مینمود و از همان ابتدا با افسران انگلیسی برخورد
خوشآیندي نکرد و آنان در اثر حسادت از جانب همکاران ایرانی پیوسته دوچار رفتاري تحقیرآمیز بودند و حتی موقعی که رژه
صورت میگرفته است به ایشان خبر نمیدادند.
در میان افواجی که میبایستی همکاري و همقطاري نمایند، تحمل وضع و حرکاتی که میدیدند و بیبندوباري و بدمستی سربازان
طاقتفرسا شده بود.
______________________________
Ellis-(1)
ص: 741
پس از سه ماه کار سخت و دشوار شیل مینویسد: کمکم این فکر در سرم راه یافته بود که هرگونه اهتمام در تشکیل نظام بیهوده
است و باز مینویسد: فقط با زور شلاق یا نیروي اخلاق شخصی یا امکان دریافت مقرري و یا جیره که همواره به تعویق میافتاد، و
یا راجع به ترفیع درجه که احراز آن پیوسته با تشبث و رشوه توأم بود میشد که وضع قشون ایران را اصلاح کرد، ازاینرو
حیرتانگیز نیست که افسران انگلیسی نتوانسته باشند بیش از آنچه انجام یافت منشأ اثر واقع شوند، و اگرچه ایشان از عهده برنیامدند
که لشکر ایران را جهت مقابله موفقیتآمیز با نیروي دیگر کشورها آماده سازند، دستکم توانستند به نفرات توپخانه و پیاده براي
صفحه 384 از 438
سرکوب عدههاي نامحدود افغانها و کردها و ترکمنها یا چریکهاي ایرانی وسایل کافی ارزانی دارند.
اما بیش از هر دلیل دیگر باید گفت که در اثر قطع شدن روابط دیپلماتیک و سیاسی بود که موجبات شکست این آزمایش فراهم
آمد. محمد شاه در دومین سال سلطنت خود در صدد اجراي نقشهاي برآمد که نسبت به آن علاقه سرشار داشت ولی آن کار
آشکارا مورد انزجار انگلستان بود، و آن لشکرکشی به عزم فتح هرات بود. پیشرفت روزافزون نفوذ دولت روس و تیرگی روابط
انگلستان انگیزهاي فراهم ساخت که شاه در تابستان 1836 تمام افراد کشوري و لشکري انگلیس را از خیمه و خرگاه همایونی با
طرز اهانتآمیزي مرخص کند و بعد از دو سال اعتراض بیحاصل و مشاجرات دیپلماتیک سرانجام سرجان مکنیل بیرق دولت
خود را پائین کشید و از ایران رفت.
دستور صادر شد که تمام افسران و افراد انگلیسی قشون ایران نیز از مملکت خارج شوند. بنابراین ناگهان و بیهوده آخرین دوره
اظهار وجود درجهداران انگلیسی، خواه در میدان رژه و خواه در رزمگاههاي ایران به پایان رسید. با اینکه آن آزمایش به شکست
منجر گردید، چه از نظر نتایج عاجلی که داشته و چه از جهت اثراتی که در روابط ایران و انگلستان باقی گذاشته است، این حقیقت
انکارپذیر نیست که
ص: 742
همین وضع و حالی که قشون ایران اکنون دارد از برکت خدمت و کاري است که افسران انگلیسی در گذشته انجام دادند. هرچند
که از ناحیه دیگر اقوام نیز در این زمینه دخالتی شد، ولی در واقع ثمره کار ما را ضایع کردهاند و باز هر قسم مشق و تعلیم یا انضباط
و یا خاصیتی که هنوز در قشون همایونی هست حاصل دانههائی است که انگلیسیان طی سی سال کار و زحمت کاشته و حتی با
خون خود آن را آبیاري کردهاند.
-5 افسران فرانسوي-
پس از بازگشت افسرانی که از انگلستان آمده بودند فرانسویها که از قرار معلوم در سراسر قرن نوزدهم همواره آماده ابراز رقابت با
انگلیسها بودند، باز در صحنه پیدا شدند. سر. اچ. لیارد آنها را به سال 1840 در همدان با قشون همایونی دید، و همقطار او آقاي
میتفرد، اندکی بعد در تهران به آنها برخورد کرد. آزمایش ایشان با شکست کامل منجر و دیر یا زود متروك گردید. اگر در میان
افرادي که از فرانسه آمده بودند یکی هم مانند ژنرال فریه نبود کارشان اصلا قابل ذکر بشمار نمیرفت.
این شخص بعد از ترك کردن خدمت شاه به نقاطی که در ایران و افغانستان کمتر رفتوآمد شده بود مسافرت نمود و نتیجه آن
است که وي طی آن مدح و تمجید فراوان از طرز جهانداري دولت انگلیس کرده است. « سفري با کاروان » کتاب بسیار جالبتوجه
وضع و حال افرادي را که بنا بود این حضرات فرانسوي با آنها محشور باشند، میتوان از اظهارات یکی از آنها که در زیر نقل
میشود استنباط نمود:
سربازها فاقد حس انضباط و اطاعت و احترام نسبت به سرکردههاي خود میباشند و افسران هم هیچگونه علاقه و توجهی به حقوق »
«. و تکالیف و قدر و مقام خویش ندارند و از استعداد شایسته رهبري و یا قدرت ممانعت از کجرفتاري زیردستان خود محروماند
-6 افسران ایتالیائی، مجارستانی، اتریشی و فرانسوي-
بعد از آنکه فرانسويها ترك خدمت کردند ایرانیان که پیوسته در تکاپوي مربیان و سرکاران نظامی
ص: 743
بودند، این کار را از لحاظ پایه بینالمللی آن سبکتر گرفتند، در نتیجه در قرن نوزدهم نماینده علم نظامی اروپائی در ایران چند تن
افسر ایتالیائی، یعنی مهاجرانی از ونیز و ناپل بودند و چند نفري هم مجارستانی و اتریشی که امپراتور اتریش به پادشاه قرض داده
بود.
این عده اخیر که در سال 1852 آمدند چهار افسر و یک پزشک و یک دارو- ساز و یکی هم کارشناس معدن بود. دو نفر از ایشان
در ایران فوت کردند و بقیه هم در سالهاي 1858 و 1859 مراجعت نمودند. مهاجران ایتالیائی که در سال 1854 وارد شدند شش
نفر بودند و بیشتر هم ماندند، زیراکه بین سالهاي 1865 و 1870 آقاي مونزي نام ایشان را ذکر و اضافه کرده است که آنها لباس
ساده بر تن داشتند و شمشیر هم حمایل نمیکردند، ولی عصاي سنگینی در دست آنها بود که با آن افراد را تعلیم میدادند و
منظرهاي پدید میآمد که اشک در دیدگان هرکس جاري میساخت.
بود که با خود چهار افسر و چهار درجهدار «1» در سال 1859 مجددا عده دیگري از فرانسه آمدند، فرمانده آنها سرگرد برونیار
غیرمأمور و یک نفر موزیکانچی و یکی هم کارشناس فنی براي زرادخانه آورده بود، که همه در سال 1861 از ایران رفتند.
-7 مراجعات مجدد براي افسران انگلیسی-
شاه که از این آزمایشها ناراضی و از شکست فاحش لشکر ایران در جبهه مرو در پاییز 1860 سخت آزردهخاطر شده بود، باز به
صفحه 385 از 438
همدست دیرین مراجعه کرد و از انگلستان استمداد نمود. در این موقع رسم و عادت حکومت هند و دولت بریتانیا که هردو
بیعلاقگی نمایانی در حفظ منافع انگلستان در آسیاي مرکزي نشان داده بودند، به وجهی بود که پیشنهاد مزبور امکان قبول نیافت،
در سال 1870 .«2» آن هم به دلیل پوچ و بیاساس اختلافی راجع به تسهیم و پرداخت مخارج کار بین حکومت هند و دولت ایران
این تقاضا
______________________________
Brognard-(1)
2)- حتی در این هنگام نیز نام دو تن از افراد انگلیسی در لیست نظامی ایران هست. در سال 1860 سرهنگ دلماج که سابقا جراح )
بود سرپرست زرادخانه و کارخانه باروتسازي مشهد شد و سرگرد یانگ هم در خدمت دولت ایران بود.
ص: 744
تجدید شد، اما بهسبب اهمال و غفلت مسئولان امر، که در آن وقت به اوج خود رسیده بود، باز این درخواست رد شد، و عذر آن
هم این بود که ایران بر ضد همدستان اسمی انگلستان یعنی افغانستان و بلوچستان مشغول اقدامات خصمانه است. حتی در سال
1874 هم سر. هنري رالینسن توصیه کرده بود لشکري ده هزار نفري فراهم شود که مقرري و غذا و لباس و اسلحه آنها همه با
انگلستان باشد و بوسیله افسران انگلیسی آماده شوند، باز به این حرف هم توجهی ننمودند و تا آنجا که من میتوانم قضاوت کنم
بعید است که چنین درخواستی در آینده نزدیک تجدید گردد، و اگر هم بشود محظوراتی در میان هست که سابقا نبود. با آنکه
علیرغم مساعی قبلی در این قرن تأسیس نظام جدید در ایران موفقیتآمیز نبوده است حضور افسران انگلیس در قشون ایران
بدونشک ممکن بود متضمن نتایج بیغلوغش سیاسی بشود و هنوز مناطقی در ایران هست که اگر از مساعی این افسران با جدیت
تمام حمایت شود اثرات گرانبهائی در تقویت وسایل دفاعی قلمرو شهریاري خواهد داشت.
-8 افسران اتریشی-
هنگام سفر دوم شاه به اروپا در سال 1878 با استقبال خاصی که در وین از او کرده بودند نمایش بساطی که براي خوشآیند او
تمهید شده بود مآلا زمینه آنرا فراهم ساخت که دولت اتریش عده معتنابهی افراد لشکري و کشوري به مدت سه سال در اختیار
دولت ایران بگذارد تا به تجدید سازمان هردو بخش نظامی و اداري ایران همت گمارند.
ده افسر شامل یک سرهنگ، یک سرگرد، سه سروان و پنج ستوان در ژانویه 1879 به تهران وارد شدند. برنامهایکه براي آنها در
نظر گرفته شده بود تشکیل دادن هفت گردان هریک مشتمل بر 800 نفر بود که جمعا لشکري 5600 نفري میشد که ولایت
سلطانآباد (اراك) مرکز ستاد آن باشد، و یک سال بعد از تأسیس این نظام تازه و نو پادشاه از آنها بازدید فرمایند. احتیاجی به ذکر
نیست که این پیشبینی دلیرانه به جائی نرسید و افسران اتریشی که معلوم میشود افراد زبدهاي هم نبودند کوششی ننمودند که حتی
زبان محلی را بیاموزند. ایشان باهم و با دولت ایران درافتادند، و سرانجام بیشتر آنها
ص: 745
با دلخوري از خدمت بیرون رفتند. بعد از کنارهگیري افسران مزبور چند تن افسر غیرشاغل اتریشی در خدمت توپخانه و پیادهنظام
ایران کماکان مشغول مشق و تعلیم دادن بودند و هنوز یادگاري از دوره آنها بنام گروه اتریشی که جزو سپاه دولت ایران بوده و
سپس منحل شده است باقی است.
-9 افسران روسی-
همزمان با دخالت اتریشیها در کار قشونی ایران، نفوذ روس هم پیوسته رو به افزایش نهاد و از آثار آن مشاهده افسران و اونیفرم و
تجهیزات و مشق و نظام روسی در تهران است. سرهنگ دومانتویچ که از افسرانی بود که در جنگ ترکمنها زیردست ژنرال
ترگوکاسیف خدمت کرده بود، با سه افسر مربی و پنج افسر دیگر براي تشکیل دادن فوج قزاق در تهران مأموریت یافت.
روسها در این کار پیشرفت درخشانی بدست آوردند. هزار قبضه تفنگ بردان که بهاي هریک سه لیره بود، و چند توپ فلزي براي
دو دستگاه توپخانه سبک به عنوان دوست بسیار گرامی خود پادشاه ایران مجانا از طرف امپراتور روسیه ارسال گردید، و از روي
مدل روسی در تهران شمشیر میساختند، و دانهاي دوازده قران و نیم میفروختند. افراد کاملا مطابق سبک غربی بیهیچ تفاوت ملبس
و مجهز شدند و شاه از داشتن چنان دستگاه تمامعیار قفقازي نیک خشنود مینمود. درحالحاضر سهتا از این فوجهاي قزاق در ایران
هست که بنابر لیست حقوق هرکدام شامل 600 نفر و جمعا 1800 نفر است و حال آنکه در واقع دو گردان و هریک 600 نفر و
جمعا 1200 نفرند که به عنوان سه فوج 400 نفري قلمداد میشود.
مجموع عده و افسران روسی یک سرهنگ، سه سروان و یک ستوان و ده افسر خارج از صف است، ولی وقتی که من در تهران
بودم عده آنها به یک
ص: 746
صفحه 386 از 438
سرهنگ و یک سروان و یک ستوان و شش افسر خارج از صف تقلیل یافته بود و من راجع به آنها وقتی که درباره واحدهاي نظام
ایران بحث میکنم اشاره خواهم کرد. در سال جاري هم تصمیم اتخاذ شده است که فوج چهارم قزاق ایرانی در میان کردها و
تیموريها و طوایف دیگر شمال شرقی ایران تشکیل دهند.
عناصر بازمانده خارجی-
علاوهبر افسران روسی آنچه از امواج پیدرپی رخنه نظامی بیگانه که شرحش را بازگفتهام تا این تاریخ، 1890 ، در ایران یادگار
مانده است شامل هفت افسر اتریشی است که شش تن ژنرالاند و یک سرگرد و همچنین یک سردسته موزیک فرانسوي که او هم
بدرجه ژنرالی مفتخر است و یک مربی موزیک ایتالیائی و یکی هم بلغاري و یک رئیس پلیس ایتالیائی و دو افسر پروسی که معلم
کالج سلطنتی (دار الفنون) اند. این است کالاي آب آورده دیگران که جریان امواج نفوذهاي گوناگون نظامی بر کرانههاي سست-
بنیاد تهران فرانهاده است.
نظام جدید-
از شرح اجمالی فوق درباره سابقه قشونی ایران بخصوص در قرن نوزدهم که اطلاعات راجع به آن را از منابع متعددي گرفتهام که
قبل از این در جاي دیگر جمع و تدوین نشده بود، اینک به وضع نظامی ایران چنانکه هست میپردازم. رويهمرفته میتوان گفت که
قشون در ایران مشتمل بر سه رکن اساسی است:
-1 عده کلانی سوار چریک که بوسیله ایلات و طوایف جنگاور سرحدي و به وجهی فراهم میشود که تابع فرماندهی خوانین یا
سرکردههاي خود میباشند.
این قسمت را بههیچوجه نباید با تعداد اسب به صورتیکه در اصطلاحات نظامی انگلیس است اشتباه کرد. در ایران این افراد فاقد
تعلیماتاند و تابع سازمانی
ص: 747
منظم یا هیئتهاي متمرکزي نمیباشند، بلکه افراد زمخت و واحدهاي منتسب به قبایلیاند که بدون رعایت هیچگونه سبک و
مقررات ثابتی از مناطق و ایلات که واجد افراد رزمی، و اسب، و مرزي هم براي نگهبانیاند، فراهم میشود و درحالیکه جنس و
ماده ترکیبی آنها مردانه و ستبر است، بواسطه فقدان حس انضباط و بخصوص غالبا عدم پرداخت مواجب، بیشتر عامل خطري
بزرگ بشمار میروند تا وسیله حمایت و دفاع.
-2 دسته نیمه نظامی پیاده و سواره و توپخانه که کموبیش به سبک اروپائی مجهز و ملبس شده و تعلیم یافتهاند و رويهمرفته نیروي
دفاعی قلمرو پادشاهی را تشکیل میدهند.
-3 یک عده نیمه نظامی تفنگچی و شمخالچیها و جزایرچی- تفنگچیها که از نواحی و شهرها براي حفظ و حراست افراد و مال
حدود خودشان تشکیل مییابد. اینها اسما نیروي عمدهاي محسوب و فقط در مواقع اضطراري احضار میشوند ولی در واقع واحد
بیارزش و فاقد قدر و خاصیت و با اسلحه کهنه مجهزاند و تکالیف پاسداري محلی را هم با اکراه تمام انجام میدهند.
تعداد نیروهاي نظامی-
تعداد ارکان مختلف مزبور به شرح ذیل است.
من ناگزیرم طرز طبقهبندي بیسابقهاي را تعقیب و آن نیروها را تحت چهار عنوان ذکر کنم که مشتمل است بر:
-1 فهرست فرضی نیروي نظامی دولت ایران که مبتنی بر تصور و خیال است.
-2 نیروي اسمی که امکان احضار آنها براي انجام خدمت هست.
-3 عدهاي که میگویند بر سبیل معمول مسلح و آمادهاند.
ص: 748
-4 عده واقعی که درحالحاضر خدمت زیر پرچم انجام میدهند:
-1 لیست قشونی. لیست قشون خیالی سلطانی که در سالنامه رسمی انتشار یافته، جمع کل نیروي لشکري ایران را 000 ر 200 نفر
000 ر 150 نفر در نظام و 000 ر 50 نفر چریک یا افراد احتیاط، این ارقام را بدون تفسیر یا بررسی باید کنار گذاشت.
-2 نیروهاي قابل احضار عبارتند از:
سوارهاي بومی یا نامنظم 16350 نفر
زنبورکچیها (دسته جمازه حامل توپ) 80 نفر
سوارهاي نیمه منظم 2493 نفر
پیادهنظام 63700 نفر
صفحه 387 از 438
توپخانه 4000 نفر
واحد اتریشی 169 نفر
نیروهاي بومی 3600 نفر
جمع 90392 نفر
-3 عده آماده و مسلح شامل نیروي مؤثري که میگویند کاملا مسلحاند:
سوارههاي نامنظم 12427 نفر
سوارههاي نیمه منظم 2493 نفر
پیادهنظام 25000 نفر
توپخانه 1800 نفر
دسته اتریشی 169 نفر
نیروي بومی 2000 نفر
جمع 43889 نفر
ص: 749
-4 مجموع عدهها- سرانجام با حذف کردن گزارشهاي مغلوط و حاصل جمعهاي خالص و افرادي که در مرخصیاند تعداد واقعی
تخمین زدهاند. «1» را که درحالحاضر خدمت زیر پرچم انجام میدهند تا 000 ر 30 نفر
دسته سواران جنگی نامنظم-
اینک توضیحاتی هم درباره اقلام مندرج در قسمت مزبور اضافه و سخن را از سواران جنگی نامنظم آغاز میکنیم. ترکیب اساسی
آنها را قبلا شرح دادهام. زبدهترین ایشان کردهاي ساکن شمال شرقی و شمال غربی و تیموريهاي مشرق و ایلات مختلف یا
گروههاي بومی- مثل بختیاريها هستند که در جنوب باخترياند.
آن عده از » سر. هنري رالینسن که در احوال ایشان مشاهدات شخصی داشته وقتی راجع به ایلات مرز غربی گفته بوده است که
ایشان که در مناطق کوهستانی از آرارات تا شیراز ساکناند، نمونه ایدهآلی افراد نظامیاند. مردان ورزشکار، نیرومند، پرطاقت و
سهمی که هر ایل یا ناحیه براي سوار نظام دولتی، سوار میدهد، بسته به تعداد خانوار یا چادر است و در دورههاي مختلف «. فعالاند
تا حد معتنابهی کم و زیاد شده است.
______________________________
1)- با اطلاعاتی که اخیرا به من رسیده است ذکر ستون پنجم را هم ضروري میسازد چون حاکی است که درحالحاضر، بهار )
سال 1891 حتی عده کمتري تحت سلاحاند. این جمع کل مگر در مواردي که اشاره متفاوتی بشود به شرح ذیل است:
تهران: شش گردان که اسما هر گردان 800 سرباز دارد.
خراسان: مشهد یک گردان کلات نادري و سرخس: یک گردان.
کرمان و بلوچستان ایران: یک گردان، فارس: یک گردان.
لرستان و بروجرد: یک گردان و چهار توپ.
اصفهان و یزد: یک گردان و 400 سوار.
استراباد و گرگان: یک گردان، کرمانشاه و کردستان: یک گردان.
آذربایجان: تبریز یک گردان و نیم و صد سوار، مغان (مرز روسیه) یک گردان و دو توپ.
ارومیه: نیم گروهان و دو توپ، ساوجبلاغ: نیم گروهان.
- جمع عده زیر سلاح هفده گردان یا حداکثر 13000 نفر، و 1800 تن نفرات توپخانه. معهذا لیست رسمی قشونی در سال 1890
1891 مشعر بر این است که 44 هنگ یا 35200 تحت سلاحاند (و 35 هنگ و 28000 نفر در مرخصیاند) و همچنین 2200 نفر
افراد توپخانه تحت سلاح و 2990 نفر در مرخصیاند.
ص: 750
فرمانده این دستهها برحسب معمول خان یا رئیس طایفه است، یا یکی از منسوبان نزدیک آنها، با عنوان سرتیپ یا سرهنگ بدون
توجه به تعداد نفراتی که در زیر دست دارند. این افسران تابع و زیردست هم دارند از قبیل یوزباشی یا پنجهباشی یعنی سردسته صد
نفر یا پنجاه نفري، و همچنین نایب. افسران تابع مواجبی دریافت نمیدارند، ولی وقتی که از اردوگاه خود دور و مشغول خدمت
باشند جیره میگیرند. افسران تابع و افراد سالانه به تفاوت از 65 تا 1000 قران مقرري دارند. رقم آخر میزان مقرري غلامان شاهی
است که خود از خوانین و افراد توانگرند و همچنین روزانه شش گیروانکه و نیم جو و سیزده گیروانکه کاه جیره دارند.
31 لیره دریافت میکنند. فرد سوار معمولا /12 / 4 لیره تا 0 /12 / سواران ایلاتی یا بومی بابت مواجب و جیره و مقرري سالانه از 6
علیق و علوفه خود را میفروشد، ازاینرو جاي شگفتی نیست که اسب او هیکل مفلوك و غمانگیز داشته باشد، اما همین حیوانات به
صفحه 388 از 438
محض آنکه قدري خوراك به شکمشان برسد طاقت و استقامت حیرتانگیزي نشان میدهند، و براستی که اسبهاي تمامعیارند و
بنابر معمول قدشان از چهارده دست و نیم (کف دست) بلندتر نیست. ولی سختجان، چالاك بیلغزش و عموما تند و تیزند، بار
سنگین میبرند، زیراکه تمام مایحتاج یعنی رختخواب سوار و پوشاك شبانه حیوان همه در خرجین انباشته و بر پشت زین سوارکار
گذاشته میشود و با نمد ضخیمی که از سر تا دم حیوان را میپوشاند، دیگر اسب ایرانی احتیاج مبرمی به اصطبل ندارد.
این چهارپایان ممتاز را در همهجا با قیمتی از 6 لیره به بالا میتوان خرید و هنگامی که نیک براه افتاده باشند روزانه بآسانی 24 تا
30 میل در هرگونه هوائی طی طریق میکنند، حتی در دشت و دمنی که اسبهاي نیک پرورش یافته دوچار لرزه میشوند. سواران
این اسبها اونیفرم ندارند، اما براي اسب خود توبره و اسلحه دارند که معمولا شامل یک تفنگ بومی یک قداره و یک طپانچه
است.
ص: 751
این سوارها غالبا سوارکار ممتازي بشمار میروند چون از کوچکی به سواري عادت میکنند و در چابکسواري و تیراندازي دقیق
در حین تاخت مهارت بسیار دارند.
هرودوت نوشته است که ایرانیان قدیم فرزندان خود را سه چیز میآموختهاند:
سواري، تیراندازي و راستگوئی. شعار سومی از دیرزمانی پیش در اعقاب ایشان از میان رفته است، اما تعلیم اولی را هنوز نیک به
کار میبرند و در تیراندازي با کمانهاي کشیده در سراسر جهان ممتازند. این سواران بینظام یگانه بازماندگان همان سوارکاران
قهرمان به شمار میروند که لژیونهاي رومی را تارومار کردند و دمار از روزگار سپاهیان تیمور لنگ برآوردند و در رکاب نادر
شاه از رودخانه سند بگذشتند. با آنکه فعلا از لحاظ مقدار قلیل و فاقد اسلحه و بینظم و انضباطاند ممکن است مایه مزاحمتی در
جلو لشکري اروپائی بشوند، ولی از عهده آن نمیتوانند برآیند و به آسانی میتوان دریافت که اگر زحمتی بیشتر و وجهی زیادتر
یا لشکر پیاده کردهاند ممکن است یکی از مهیبترین نیروي سبک اسلحه « نظام » براي آنها خرج کنند به همان ترتیبی که در راه
مشرق زمین بشوند.
طبق آخرین لیستی که در سهمبندي (بنیجه) منطقهاي بدستم رسیده است، حوزههاي سربازگیري را به اسواران مختلف، از پنجاه
سوار تا هفتصد نفر قسمت کردهاند که به شرح ذیل است: اسواران آذربایجان بیست و سه، خراسان بیست و چهار، استراباد یک
(ترکمنهاي یموت) شاهرود یک، کرمان یک، گیلان و مازندران پنج، اراك چهار (با بختیاریها)، بروجرد چهار، خمسه چهار،
تهران شش، خوزستان سه (لرهاي فیلی و بختیاري)، قزوین چهار، کرمانشاه پنج، گلپایگان یک، کمره یک، لرستان دو، شیراز یک،
همدان یک.
سوارهاي نیمه منظم
-1 فوج اصفهان-
منظورم از سوارهاي نیمه منظم بعضی سوارانی هستند که از لحاظ مشق و تمرین و تجهیزات و اسلحه به سبکهاي اروپائی مهیا
شدهاند و از این قبیل درحالحاضر سه هنگ وجود دارد که یکی در اصفهان است و دوتا
ص: 752
در تهران. هنگ اولی فوج فتح ناصري نام دارد و تحت سرپرستی ظل السلطان است و به مناسبت تمایل آشکار حضرت والا نسبت
به سیستم نظامی آلمانی، سربازان این فوج از سبک و تجهیزات نظام پروسی تقلید مینمایند. آنها شش ماه در سال خدمت میکنند
و فقط بابت شش ماه مواجب دریافت میدارند که در مورد تابینها هر نفر با جیره بالغ بر 233 قران میشود، هم افسران و هم نفرات
اسب را خود فراهم میسازند، اما تجهیزات آنها و قرارگاه و اسلحه با خرج دولت تأمین میگردد. تابینها و افسران غیرمأمور هر
سال یک دست اونیفرم دریافت مینمایند و اگر وجودشان بیشتر از شش ماه ضرور باشد دو دست اونیفرم و جیره اضافی بابت مدت
فوق العاده. تعداد و درجات افسران و مقرري پرداختی و جیره این فوجها در جدول صفحه بعد ملاحظه میشود:
سوارهنظام ظل السلطان
ص: 753
فوج اصفهان
اشاره
ص: 754
ولی چون فوج فقط نیمی از سال به خدمت اشتغال دارد و براي همین مدت پرداخت انجام میشود بنابراین هزینه واقعی به شرح ذیل
صفحه 389 از 438
خواهد بود:
مواجب 116394 قران
جیرهها 18720 قران
علیق اسب 31200 قران
مقرري طبیب 1200 قران
قیمت اونیفورم 18000 قران
سربازخانهها 5000 قران
جمع 190514 قران- 5443 لیره
-2 فوجهاي قزاق-
اشاره
دو هنگ قزاق تهران را که قزاقهاي ایرانی نام دارند مایه سرافرازي بخصوص پایتخت و افتخار شهریار میپندارند. یکی از این
تشکیل میشود. دیگري هنگ بومی نام دارد، هردو تحت تعلیمات مربیان روسیاند، اما به دلیل « مهاجر » فوجها از افراد طایفه
نامعلومی فوج مهاجر مواجب بیشتري دریافت میدارد و بر هنگ بومی رجحان دارد. من افراد این دو هنگ را در حین رژه و غالبا
هم در خیابانهاي تهران دیدم سر و وضع برازنده و شایستهاي داشتند و لباس یراق- دار روسی پوشیده بودند با کلاه بلند پوستی و
چرکاسی بلند قهوهاي که قسمت میان را با کمربند تنگ میبستند و با جهد و تلاشی که از جانب مربیان روسی آنها مبذول میشود
این دو فوج شاید بهترین نفرات قشون ایران باشند. هرچند عدهاي که از فوج قزاق براي سرکوبی ترکمنهاي یموت نزدیک استراباد
در سال 1889 رفته بودند از قرار معلوم در بدنامی آن شکست سهیم شدهاند. اسبهاي این افراد از آن خود آنان است، ولی سالانه
از بابت بها و کارکرد حیوان نفري صد قران اضافه دریافت میدارند.
ص: 755
فوجهاي قزاق تهران
-1 فوج مهاجر
-2 فوج بومی
-1 سرتیب مواجب سالانه 12000 قران
بقیه افسران مثل فوج مهاجر
560 تابین 180 قران
ص: 756
جمع مواجب 154740
جمع جیره 85994
جمع علیق 68495
جمع کل 309229
و اصطبل را دولت فراهم میسازد تابینهاي فوج مهاجر سالانه مواجب و جیره تا مبلغ 655 قران دریافت میدارند و «1» سربازخانهها
تابینهاي هنگ بومی تا معادل 535 قران. افسران جزء و تابع و غیرمأمور و تابینها هر سال یک دست اونیفرم با پارچه فرنگی و یک
دست هم پارچه پشمی ضخیم ایرانی و دو دست اونیفرم نخی و یک جفت چکمه که جمعا سالانه به صد قران بالغ میشود. اسلحه و
تجهیزات شامل تفنگبردان، شمشیر، زین و افسار را هم دولت میدهد. یکی از دلایل خاصیت وجود بیشتر این نفرات آن است که
خزانهداري ایران عهدهدار پرداخت مقرري آنهاست. هرچند که این کار توسط افسران روسی انجام میشود، ولی این افسران نظارتی
در کار ترفیعات ندارند که خود دلیل بیقدرتی ایشان است.
جدول ذیل را هم که راجع به دو فوج مزبور است ضمیمه میکنم کل هزینه دو فوج اگر تمام و کامل در فهرست باشند به شرح زیر
خواهد بود:
مربیان/ 80000 / قران
مترجم/ 8660 / قران
فوج اول بابت پرداخت مقرري/ 223940 / قران
صفحه 390 از 438
فوج اول بابت جیره/ 85994 / قران
فوج اول بابت علیق اسب/ 68495 / قران
دارو/ 1200 / قران
بابت اسب/ 58900 / قران
اونیفرم/ 58900 / قران
سربازخانه و اصطبلها/ 10000 / قران
______________________________
1) سربازخانههاي ایران به شکل کاروانسرا ساخته میشود و شامل عدهاي اطاق بدون پنجره، ولی با درهاي اضافی است، از هر )
چهار سمت به محوطه وسیعی راه دارد. تختخوابی در کار نیست و سربازان روي کف اطاق یا فرش میخوابند.
ص: 757
فوج دوم مقرري/ 154740 / قران
فوج دوم جیره/ 85994 / قران
علیق اسب/ 68495 / قران
دارو/ 1200 / قران
بابت اسب/ 58900 / قران
اونیفرم/ 58900 / قران
1 قران یا 29266 لیره /024 / جمع کل- 318
پیادهنظام ظل السلطان
ص: 758
ولی هیچیک از این دو فوج برپایه درست و تمام نیست و گاهی فقط 300 نفر در خدمتاند. درحالیکه در تعداد درجهداران و
مربیان نقصانی حاصل نمیشود و بطور متوسط هزینه سالانه از بابت کاهش نفرات تا حدود 20000 لیره تقلیل مییابد. به سی نفر از
تابینها درس موسیقی دادهاند که یک دسته موزیک تشکیل میدهند.
پیادهنظام-
پیادهنظام بر سازمانی از نفرات محلی و ایلاتی مبتنی است.
این دسته بنابر قرار ثابتی تعلیم نمییابند، بلکه خدمت و احضار آنها با اشد ترتیب قهري از ولایات و نواحی و دهات یا طوایف انجام
میشود و انتخاب نفرات و فرماندهی آنها منوط به نظر رئیس طایفه یا حاکم حوزه مربوطه است. بنابراین بعضی از نواحی زیادتر از
سهم خود سرباز میدهند بعض دیگر کمتر از آنچه مقرر است. هنگامی که حکم سربازگیري اعلام میشود بساط عزا فراهم
میگردد، زیرا که روزگار سرباز ایرانی به قدري سخت و ناگوار است که کمتر فردي داوطلبانه علاقه خدمت دارد.
برطبق معمول اهالی ده، نفرات سهمی دهکده خویش را تعیین میکنند و با رسم سرشکن مساعدهاي به زن و فرزند آن فرد شیردلی
مینامند و سالانه سه تا بیست تومان و حد متوسط « خانهواري » که آماده رفتن است پرداخت مینمایند. این پرداخت غیررسمی را
هشت تا ده تومان است، اما هیچ سربازي با اطمینان خاطر به این قول و قرارها قدر و اعتبار نمیدهد و در خیلی از موارد اصلا
پرداختی صورت نمیپذیرد.
خدمت سربازي براي تمام عمر است مگر آنکه سربازي قادر باشد که وجوهاتی فراهم و موافقت سرهنگ را براي ترك خدمت
تحصیل کند یا بتواند
ص: 759
شخص دیگري را با پرداخت رشوه به جاي خود معرفی کند. این افراد نظامی شامل نوجوانانی پانزده شانزده ساله و از طرف دیگر
سالخوردگانی موسپید و بیدندان و افرادي وارفتهاند که به ندرت براي حرکات روز رژه قدرتی دارند. مسیحیها کلیمیها،
زردشتیها و همچنین رعیتهاي املاك شاهی از خدمت معافاند و بنابراین قاعده هم افراد پیادهنظام از هر سه سال دو سال را در
خدمت و یک سال را در میان خانواده خود صرف میکنند و اگر حال بدین منوال باشد عده بیشتري از حالا براي خدمت در زیر
پرچم فراهم میشوند. در واقع نصف هنگها منحل محسوب میشود و آنهائی که در یک هنگ مشغول و مجهزند بهندرت افرادي
در میان ایشان تمام مدت به خدمت اشتغال دارند.
در مورد هنگ پیادهنظام هریک از آنها شامل ده گروهان صد نفري است که جمعا 1000 نفر میشوند. نیروي واقعی ده گروهان که
بهطور متوسط هرکدام 70 نفر دارد جمعا 700 نفر است و جمع عده افسران هم به قرار ذیل است: یک افسر فرمانده (معمولا سرتیب
و گاهی سرهنگ)، دو یاور، یک آجودان، ده سلطان، ده نایب اول، ده نایب دوم و ده بیگزاده (یک وکیل یک سلطان یا نایب)،
افسران غیرمأمور هر گروهان شامل یک گروهبان، چهار سرجوخه و هشت نفر متصدي چادر (اونباشی).
صفحه 391 از 438
مواجب و جیره-
جدول ذیل مربوط به مواجب اسمی پیادهنظام ایران است وقتی که فردي در خدمت سربازي است فرض این است که هرسه مقرري
را دریافت می دارد و اگر شاغل نباشد فقط مواجب، ولی نه همه آن را، بلکه از 80 قران 30 قران به او میدهند و بابت بقیه دو
خروار گندم و کسر 20 درصد هم از مواجب تمام افسران از یاور به بالا منظور میشود.
ص: 760
درجه/ مواجب/ جیره/ خرج خانه
تابین/ 70 قران/ 90 قران/ 80 قران
سرجوخه/ 80 قران/ 90 قران/ 80 قران
گروهبان/ 90 قران/ 90 قران/ 80 قران
وکیلباشی/ 190 قران/ 138 قران/ 80 قران
بیرقدار/ 190 قران/ 126 قران/ 80 قران
نایب دویم/ 190 قران/ 126 قران/ 80 قران
نایب اول/ 280 قران/ 126 قران/ 80 قران
سلطان/ 580 قران/ 540 قران/ 80 قران
آجودن/ 580 قران/ 540 قران/ 80 قران
افسر بیرقدار/ 580 قران/ 540 قران/ 80 قران
یاور دوم/ 1000 قران/ 1140 قران/ 80 قران
یاور/ 1200 قران/ 1140 قران/ 80 قران
سرهنگ/ 4000 قران/ 1860 قران/- قران
7500 قران/ 3000 قران/- قران / سرتیب درجه 3
9000 قران/ 3960 قران/- قران / سرتیب درجه 2
12000 قران/ 6000 قران/- قران / سرتیب درجه 1
اونیفرم-
و گاهی به جاي قطعاتی از اونیفرم رسمی «1» غیر از پایتخت در جاهاي دیگر سرباز ایرانی بهندرت لباس کامل نظامی بر تن دارد
که نرسیده-
______________________________
اونیفرمهاي رنگارنگ ایران چیز تازهاي نیست. دو قرن و نیم پیش نماینده کمپانی هند شرقی در اصفهان شرح ذیل را به » -(1)
هیئت مدیره نوشت: شاه عباس عزم کرده است که 2000 دست لباس بین سربازان توزیع کند که جمع عده مواجببگیر آنها 35000
«. نفر است و آن لباسها به رنگ شکري، پوستآهوئی، هلوئی، گوگردي، قرمز، سبز و انواع دیگر رنگهاي سبک خواهد بود
ص: 761
باشد و یا گم شده باشد لباس معمولی به کار میرود. اونیفرم مرسوم براي هنگ- هاي عادي بلوز از یک پارچه آبی با کمربند
قهوهاي چرمی و شلوار هم از همین پارچه و کلاه از پوست بره به رنگ سیاه با نشان برنجی در جلو آن است، اما خیلی بهندرت
سربازي با اونیفرم کامل دیده میشود.
اسما هر تابینی در سال دو دست لباس نخی حق دارد. همچنین یک دست لباس پشمی و دو جفت پوتین و هردو سال یکبار هم
وقتی که هنگ منحل میشود حق دریافت شش ماه مواجب براي مدد سفر بازگشت به اقامتگاه خود دارد. لباس بهندرت دریافت
میشود و مقرري بازگشت هیچوقت دریافت نمیشود.
من در نقاط دیگري از دنیا سرباز دیدم، اما تقریبا در هیچجا این همه افراد ارجمند انسانی را با این طرز لباس محقر و تجهیزاتی تا
این اندازه بیمقدار مشاهده نکردهام.
اصلاح لشکري-
پادشاه فعلی درباره اصلاح قشون هم اقدام کرده است، ولی در این زمینه هم مانند موارد نیمبند دیگر نتیجهاي بدست نیامده است.
امیر نظام (میرزا تقی خان. م) که به امر او از بین رفت توجه سیاستمدارانهاي نظیر امور دیگر به کار لشکر نموده بود، و اگر او زنده
بود وضع قشون ایران خیلی با آنچه فعلا هست تفاوت داشت.
بار دیگر شاه در سال 1875 در اثر تلقینات نخستوزیر مقتدر خود میرزا حسین خان (مشیر الدوله) که در آن موقع ریاست شوراي
صفحه 392 از 438
سلطنتی را داشت، به اقدامات اصلاحی نظامی پرداخت که دامنهدارترین اصلاحات قشونی و متضمن تجدید اساسی سازمان لشکري
بود. امریه نظام اجباري صادر و مدت آن دوازده سال تعیین گردید. لشکر دائمی زمان صلح را نیز در نظر گرفتند، و ترفیعات
براساس مدت خدمت مقرر و مقرراتی هم براي پرداخت مواجب مرتب و حق دوره تقاعد وضع شد، ولی مانند بیشتر افکار اصلاحی
این کارها هم در طاق نسیان افتاد، و هیچگاه مجري نشد. وضع درهمبرهم قدیم کماکان دوام دارد و حال بدین منوال خواهد ماند
تا سردار بزرگی تمام این بساط را تارومار کند.
ص: 762
تقسیمات منطقهاي-
در سال 1886 لیست قشونی ایران تقسیمات منطقهاي ذیل را نشان میداد، ولی باید در نظر داشت که معمولا در ایران راه و رسم
مبالغه در میان است و بیشتر فوجها وضع مجهزي ندارند:
نام و منطقه فوج:
26 هنگ آذربایجان (اسما 800 تا 1000 در واقع 600 تا 70 نفر)
مرکز پادگان:
تبریز، تهران، میاندوآب، اردبیل، ساوجبلاغ، مشهد و مرز روسیه و ترکمن
نام و منطقه فوج:
12 فوج خراسان (قراي: ترشیز، بسطام، سمنان 2 قاین 3 کرمان و 3 فوج تفنگچی، 1 کرمان و بلوچستان، 1 استراباد و 1 مشهد)
مرکز پادگان:
سرخس، استراباد، قاین، نصرتآباد، تهران، مرز بلوچستان
نام و منطقه فوج/ مرکز پادگان
7 فوج مازندران/ استراباد
1 گیلان/ انزلی
5 اصفهان/ اصفهان و محمره
5 خمسه/ مشهد و کلات
4 دماوند/ تهران
3 قزوین/ تهران
4 کرمانشاه/ مرز کردستان
-6 کزاز و فراهان/ بوشهر و بندر عباس
1 گروس، 1 کمره، 1 گلپایگان، 2 لرستان 1 ملایر، 1 نهاوند، 4 همدان، 1 کردستان/ شیراز
صنف توپخانه-
بخش توپخانه رسما شامل پانزده گردان و هنگهاي ذیل است که نصف آن هیچگاه واقعا تشکیل نمییابد. سیزده هنگ
آذربایجان و یکی هم از هرکدام از منطقههاي زیر:
خراسان، استراباد، شاهرود، بسطام، کرمان، اصفهان، بروجرد، خمسه، خرقان، خوزستان، قزوین، کرمانشاه، کردستان، گروس، کزاز،
لرستان،
ص: 763
ملایر، نهاوند، همدان، تهران، ساوه و شیراز مواجب افراد توپخانه دو برابر صنفهاي دیگر است، اما جیرهها یکی است و میزان آنها
به قرار ذیل است:
درجه/ مواجب/ جیره/ خرج خانه
تابین/ 140 قران/ 90 قران/ 80 قران
سرجوخه/ 160 قران/ 90 قران/ 80 قران
گروهبان/ 180 قران/ 90 قران/ 80 قران
وکیلباشی/ 380 قران/ 138 قران/ 80 قران
پرچمدار/ 380 قران/ 126 قران/ 80 قران
نایب دویم/ 380 قران/ 126 قران/ 80 قران
نایب اول/ 560 قران/ 126 قران/ 80 قران
سلطان/ 1160 قران/ 540 قران/ 80 قران
صفحه 393 از 438
آجودان/ 1160 قران/ 540 قران/ 80 قران
بیرقدار/ 1160 قران/ 540 قران/ 80 قران
یاور دوم/ 2000 قران/ 1140 قران/ 80 قران
یاور/ 2400 قران/ 1140 قران/ 80 قران
763 صنف توپخانه - ..... ص : 762 سرهنگ/ 5000 قران/ 1860 قران/- قران ایران و قضیه ایران ج 1
7500 قران/ 3000 قران/- قران / تیب درجه 3
9000 قران/ 3960 قران/- قران / سرتیب درجه 2
12000 قران/ 6000 قران/- قران / سرتیب درجه 1
توپها-
سلاح سنگین قشون ایران آنقدر بیارزش است که قابل ذکر نیست. آنچه براي استعمال آنها آماده دارند قبلا بیان کردم مثلا
میگویند 164 توپ کموبیش قابل استفاده هست. چهار توپ روسی با کالیبر 7 و 8 سانتیمتر از نوع توپهاي کروپ دارند که از
جمله بهترین توپهاي آنهاست. از دوره افسران اتریشی هم آثاري به یادگار مانده است، زیراکه عده زیادي توپهاي سرپر نوع
ص: 764
اوکاتیوس در انبار زرادخانههاي تهران و ولایات دیده میشود که سی عراده از آنها توپهاي کوهستانی 7 سانتیمتر در تهران و
تبریز است که با قاطر حمل میشود.
بعلاوه در تهران هشت توپ اوکاتیوس 9 سانتیمتري و ده عراده با کالیبر یک سانتیمتر و 72 عراده توپهاي برنجی است که در تهران
ساختهاند و همچنین چند توپ غیرقابل حمل که بعضی از آنها را در میدان توپخانه تهران به نمایش گذاشتهاند.
در تبریز علاوهبر توپهاي کوهستانی، هفت توپ اوخاتیوس 9 سانتیمتري و در اصفهان هشت عراده 8 سانتیمتري و هفده توپ کهنه و
بیمصرف دیگر در پایگاههاي متعدد مرزي دارند. توپهاي ممتاز را گاهی از قورخانه بیرون میکشند، بدون اینکه نفرات از طرز
کار انداختن آنها سررشته داشته باشند. از توپهاي صحرائی که داراي وسایل حملونقل کافی باشد هیچ ندارند. من مقداري عمده
از گلولههاي فلزي در زرادخانه تهران دیدم که میگفتند جنس آنها از معادن مازندران است.
اسلحه و مهمات-
اسلحه صنفها حتی از قسمت توپخانه هم ناقصتر است.
مشهور است که در انگلستان قبل از جنگ Brown Bess کل پیادهنظام با تفنگهاي سرپر کهنهاي مجهزند که به نام براون بس
کریمه و در پروس تا سال 1863 به کار میرفت. در ایالات سرحدي مانند سیستان و خراسان چریکها هنوز تفنگهاي فتیلهاي
دارند. در قورخانه تهران 10000 تفنگ ورندل براي مواقع ضروري و جنگ با کردها و ترکمنها ذخیره کردهاند، ولی بواسطه نبودن
فشنگ مدتها عاطل مانده و میگویند خراب شده است. بعلاوه 20000 قبضه تفنگ شکاري و 30000 قبضه تفنگهائی است که
آلمانها در جنگ 1870 با فرانسه به عنوان غنیمت بدست آورده بودند و در سفر اول شاه به اروپا، دانهاي 16 شلینگ به ایران
فروختند که اسلحه چرندي است و فشنگهاي آن نیز ساخت تهران است.
ص: 765
.«1» اسلحه سبک در قورخانه تهران واقع در مجاورت دروازه میدان توپخانه ساخته میشود
قورخانه-
من از قورخانه تهران بازدید کردم. در آنجا دو افسر اتریشی از من استقبال و مرا به بخشهاي متعدد که کارگران مشغول کار
بودند، و مشرف به محوطه باغ بود هدایت کردند. قرار بود همانروزها پادشاه هم به رسم سالانه از زرادخانه بازدید کند. ازاینرو
همهچیز پاك و پاکیزه مینمود. در این محل یک کارخانه فلزسازي هست که مجسمه و اسباب تزئینی به سبک اروپائی براي باغها
و منازل میسازد و همچنین کارخانه تفنگسازي که از فرانسه خریداري شده بود، و سرپرست اتریشی داشت و غرفههائی براي
ساختن زین و برگ و رکاب و کمربند از چرم همدان. بعلاوه ابزار موسیقی و شمشیر که در مواقع جشن و رژه به کار میرود.
بهترین تیغهها از پولاد روسی است. میگفتند آن دستگاهها سیصد کارگر دارد، ولی چنین مینمود که عده محدودي از آن
جماعت در این بنا حاضر بودند. وقتی که من جسارت ورزیده سبکی جنس مصنوعات آنها را خاطرنشان کردم جواب مشترك این
بوده است که این اجناس فقط براي تمرین است، مصنوعات مرغوب براي مصرف اضطراري در انبارهاست. در اینکه خاصیت
جنگاوري لشکري که بهندرت اسلحه مؤثر جنگی دیده است و با آن آشنائی کافی ندارد تا چه اندازه است، خوانندگان خود با
حدس و قیاس درخواهند یافت.
صفحه 394 از 438
سرباز ایرانی و اسلحه او-
در موارد گوناگون وقتی که حرف نیروي نظامی ایران به میان آمده است غالبا اسمی هم از تفنگ آنها بردهام و معلوم گردید که نه
فقط جنسا کهنه و قدیمی است، بلکه خیلی هم کثیف و فرسوده است. سربازها چنانکه شایسته است نسبت به اسلحه خود احترام و
مباهات وافی ندارند. سرهنگ استیوارت نقل کرده است که آنها تفنگ خود را بر نهر نهاده از آن عبور میکردند.
شنیدهام وقتی که تفنگهاي فشنگی در ایران متداول شد، بعد از خالی شدن تیر
______________________________
1)- قورخانه تهران در زمان حاجی میرزا آقاسی صدر اعظم درویش مسلک محمد شاه ساخته شده است. آن عالیجناب عشق )
فراوانی به کارهاي بدیع داشت.
ص: 766
که قنداق تفنگ پس میزند و به سینه سرباز میخورد، سرباز بر زمین میافتد و خود را وارسی میکرد تا مطمئن شود آیا صدمه
خطرناکی دیده است یا نه.
هنگامی که تفنگ آنها از کثرت کثافت و جرم تیر خالی نمیکند، لوله را در آب میشویند و با سنبه و پارچه که چندین بار بالا و
پائین میبرند تمیز نموده بعد در آفتاب میگذارند که خشک شود. از اینکه این قبیل افراد براي استفاده از این سلاح گرامی چه
اندازه بیمایه و ناشیاند میتوان از این نکته قیاس کرد که وقتی که در موارد مهم سرباز تفنگ پرفشنگی در دست خود دارد، هیچ
بعید نیست که به جاي دشمن زخم مهلکی به خودش وارد سازد.
آتشبار شتر-
هنوز در سالنامه دولتی نام موهوم گروه زنبورکچیها که آتشبار جمازه است دیده میشود. این دسته در عهد پادشاهان پیشین قاجار
قدر و منزلت بسیار داشتند و شامل عدهاي محدود از افرادي است که قد کوتاه و اونیفرم نارنجی با یراقهاي سرخ و سبز دارند و بر
شتر سوارند و توپهاي گردانی را که در عقب سر آنهاست شلیک میکنند.
در عهد فتحعلی شاه این دسته پیوسته هنگامی که شاه سوار بر اسب یا از آن پیاده میشد، سلام سلطانی شلیک مینمودند و با آنکه
هنوز روي کاغذ وجود دارند، این گروه از کارافتاده و بکلی عاطل و باطل دیر یا زود از بین خواهد رفت و تردیدي هم نیست که
دیگر در صدد تهیه و تجهیز آن برنخواهند آمد.
گروه اتریشی-
راجع به این دسته قبلا اشارهاي کردهام. فکر اصلی این بود که دسته کوچکی بنابر نمونه اتریشی تشکیل دهند و سپس آن هسته
مرکزي قشون آینده بشود. همانند بسیاري دیگر از نقشههاي دیگر ایرانی، این طرح نیز به جائی نرسید، و تنها یادگار آن، چند تن از
افسران جوان ایرانیاند که به سبک اروپائی تعلیم یافتهاند و در هنگهاي متعدد سمت مربی دارند.
خرج نظام-
یک گزارش دیپلماتیک در سال 1886 هزینه قشونی سال قبل از آن را سالانه 000 ر 613 لیره تخمین زده بعلاوه 81000 خروار
گندم با ارزش 55000 لیره که جمعا میشود 668000 لیره. من گزارشهاي دیگر را
ص: 767
هم دیدهام که جمع مخارج را از 000 ر 585 لیره تا 000 ر 850 لیره قلمداد کرده است. جدول عایدات که قبلا درج کردم مخارج
را در سال 1889 معادل 000 ر 800 ر 1 تومان یا 000 ر 524 لیره نشان داده است، ولی جاي تردید است که این ارقام قطعی باشد و
در ایران از منبع موثقی به من رقم 000 ر 500 ر 2 تومان بابت کل هزینه قشونی اظهار شده که با محاسبه به نرخ تسعیر رسمی معادل
000 ر 714 لیره میشود که میتوان کموبیش هزینه سالانه محسوب داشت. هرگاه این رقم را با پنج میلیون لیره که نادر شاه خرج
میکرد، مقایسه کنیم و باز در خاطر داشته باشیم که مبلغ عمدهاي از همین بودجه قلیل هم صرف مخارج واقعی خود نمیشود، خود
قرینه و دلیل وافی و کافی است که چرا وضع نظامی ایران تا این اندازه راه تباهی و انحطاط پیموده است.
درجهداران ایرانی-
تا اینجا به نحو مبسوطی اجزاي قشون ایران را توضیح و تجزیه و تحلیل کردهام، اینک شرحی نیز راجع به کل سیستم نظامی ایران و
چگونگی اداره لشکري در ایران و پرسنل آن خواه درجهدار و خواه افراد میپردازم.
راجع به درجهداران ایرانی از لحاظ صنفی هیچکس توصیف خوشآیندي نکرده است. این دسته از دانش جنگ بیاطلاع، و فاقد
حس همبستگیاند.
صفحه 395 از 438
انتخاب و ترفیع ایشان منوط به لیاقت و کاردانی نیست. این دسته کابوسی به شمار میروند که هر واحد نظامی که تابع آنها شود جز
تحلیل رفتن راهی ندارد. وقتی که براي ما نقل میکنند که فرماندهی فلان هنگ موروثی است و یا گاهی این مقام به کودکان
واگذار میشود و بنابر راه و رسم، خرید و فروش میکنند، فراهم آمدن افسران زبده و کاردان از محالات است.
فرض این است که فن افسري ظاهرا در ایران مانند شاعري در سایر جاها مادرزادي است نه اکتسابی. در موقع مسافرتم به تهران
طفلکی یازده ساله در قشون درجه امیر تومانی داشت، و در سلام سلطانی که من هم حاضر و ناظر بودم او
ص: 768
(ملیجک. م) بین فرمانده کل قوا و یک سردار سالخورده ایستاده بود. این نمونه بارزي از درجهبندي ناهنجاري است که در تمام
مراتب از سرکردگی تا بیرقداري هست. سرپرستی و اعطاي ترفیع در هر هنگی بدست جناب سرهنگ است و او چنان از آن سمت
و کار طرف برمیبندد که مقام او موجب غبطه و مورد تقاضاهاي گرانمایه است- یعنی به همان نحوي که فلان خانه یا بنا را در
انگلستان معامله میکنند، در موقع ارتقاي به این مقام سودبخش هم، بایستی وجه سرشاري داد.
وي حق العمل کاري خود را به افسران تابع میفروشد، و با دریافت مبلغی افراد را از خدمت معاف میفرماید و یا سربازي را از
خدمت مرخصی میکند.
وي از تحویل جیرهها و پرداخت مواجب مداخل دارد و غالبا بواسطه رسم رباخواري فقط نیمی از مواجب را میپردازد. مواردي هم
اتفاق افتاد که شخصی به مقام سرهنگی رسیده که تمام عمر خود را در پیشه و کار کشوري گذرانیده بود.
هنگامی که هنگی را اساس مینهند بارها دیده شده است که هیچیک از افسرانش هرگز لباس نظامی بر تن نکرده و در مشق و
تمرین شرکت ننموده بودند.
براي آنکه درجه ممتازي نصیب گردد، تقدیم وجهی معادل 200 تا 700 و یا حتی 1000 لیره از ناحیه نامزد مقام سرهنگی یا سرتیپی
ضروري است و اگر مقامات بالا را افرادي از خانوادههاي ممتاز احراز و یا چنانکه اشاره کردهام از طریق ارث کسب میکنند
درجات پائینتر از یاور به پائین به افراد طبقه متوسط و یا طبقه سوم میرسد که شأن و مقام اجتماعی دیگر ندارند. باري میتوان
افزود که پارهاي افسران در میدان نبرد آنچنانکه باید پایداري نمیکنند.
کالج سلطانی-
در قدر و منزلت همایونی و فرزند او نایب السلطنه ذکر این نکته هم ضروري است که هردو ایشان سعی و اهتمام نمودهاند که با
تأسیس وسایل آموزش افسرانی بهتر از آنچه تاکنون بوده است فراهم سازند. کالج سلطانی که شاه فعلی بزودي بعد از احراز مقام
سلطنت اساس نهاده تا اندازهاي از روي نمونه لیسههاي فرانسه است، و من از آنجا بازدید و شرحش را تعریف کردم.
ص: 769
بخشی هم راجع به نظام دارد که تحت تعلیم دو مربی ایرانی علم جنگ آموخته میشود. در آنجا سی شاگرد در رشته توپخانه و
چهل و پنج نفر در کلاس پیاده نظام بودند.
کالج نایب-
نایب السلطنه که از دستگاه مدرسه دار الفنون راضی نمینمود و علاقهاي هم به همچشمی داشت، مدرسه نظام جداگانهاي در سال
1885 تأسیس کرد که 150 شاگرد دارد و سالانه مبلغی معادل با 10000 تا 12000 تومان مخارج آن بر بودجه مملکت تحمیل
میشود. برنامه تحصیلی فقط نظامی است و غرض آن است که افسرانی بهتر و آزمودهتر تربیت شوند. بدون تردید احتیاجی به
وجود هردو مدرسه مزبور نیست و هماکنون رقابتی بین آن دو درگرفته است. از لحاظ پرداخت و اونیفرم و غیره که در مدرسه
سلطانی از مرحمتی همایونی تأمین است، مدرسه نایب السلطنه یاراي رقابت ندارد و در اینکه مدرسه نایب السلطنه چه نوع افسرانی
بیرون خواهد داد باید در انتظار نتیجه کار بود. شاگردان این مدرسه که من دیدم کودکانی بیش نبودند.
بیمارستان نظامی-
چون راجع به موضوع اصلاحات نظامی ایران سخن در میان است دو نقشه دیگر که نتیجه مسافرت اول شاه به اروپا بوده است، و
هردو هم زود از بین رفت، خاطرنشان میشود. یکی تأسیس مدرسه ستاد نظامی زیر نظر افسري دانمارکی و دیگري بیمارستانی
نظامی که بیست تختخواب داشت. مبلغی همهساله شاه اهدا میکند و این وجه هم مرتبا بوسیله سرپرست بیمارستان بلع میشود،
زیراکه نه بیماري در آنجاست و نه دارو. روزي ناگهان شاه فرمود که قصد بازدید از بیمارستان که بنابر معمول خالی بود دارد، اما
مدیر بیمارستان هم چندان کودن و بیدستوپا نبود، و با عجله بیست نفر از سربازخانه و بازار گردآوردند و زیر پتو جا دادند، با
این دستور که به محض ورود همایونی ناله را آغاز کنند، از این جریان هیچ طرفی هم اظهار عدم رضایت ننمود.
سربازان-
صفحه 396 از 438
عیار متوسط درجهدار ایرانی عهد ناصري را باز نمودهام، شگفتبار نیست که چنان فرماندهانی چگونه اثر و خیري در پرورش
زیردستان
ص: 770
دارند و یا داشته باشند. در نیمقرنی که از آن عهد گذشته است که سرباز ایرانی را گروهبانان انگلیسی تعلیم میدادند، بواسطه
فقدان مربی صالح، و محدودیت مزمن تجهیزات و جیره و مواجب او، از لحاظ قابلیت نظامی و شجاعت و خاصیت کار تنزل بسیار
کرده است.
اولا نفر اشتیاقی به خدمت ندارد، داوطلب بین آنها خیلی کمیاب است، در حین خدمت هم مواجب کافی، خوراك کافی و لباس
کافی نصیبش نمیشود، و با آنکه در خدمت زیر پرچم است باز هر فرصتی را غنیمت دانسته در خارج به کار میپردازد و از همان
وضع و حال هم سراسیمه در صف رژه نمودار میشود، و با شتاب اونیفرمی از انبار دریافت و بر تن میکند و همینکه این کار
سرسري تمام شد باز دنبال کار و کسب خود میرود. غالبا در بازار، این سربازان در لباس نظامی، وقت میگذرانند و در واقع وضع
مواجب آنها بیشتر ناگوار است، زیرا که وجه بدوا از خزانه دولت به این عنوان صادر میگردد و بواسطه پیچوخمهائی که از رندي
متصدیان در بین راه هست، رسیدن آن بهدست سرباز بیچاره مدتی بهعهده تعویق میافتد. ازاینرو تعجبآور نخواهد بود که چنین
نفري هنگام خطر از میدان رزم در برود و اهل جانبازي نباشد.
با آنکه در جنگ با روس در ربع اول این قرن پیادهنظام ایران گاهی نیک پیکار کرده است غالبا هم حرکات جبنآمیز نشان داده،
میگویند وقتی افراد هنگ همدان از غرش توپ آزمایشی خودشان پا به فرار نهادند. از اینرو بیدلیل نبوده است که ظاهرا یکی از
افسران روس وقتی گفته بود که ایران با یک گروهبان قابل فتح است، بدون اینکه تیري شلیک شده باشد. این کار با یک گردان
دشوارتر است، با یک هنگ تمام دور از امکان، زیرا که همه لشکر مهاجم از گرسنگی در خطر خواهند افتاد.
در تمام موارد بعد از جنگ دوم روس، لشکر ایران هیچگاه نمایش درخشانی نداده است. محاصره هرات بهوسیله محمد شاه در
1837 ناشی از رشادت - سال 8
ص: 771
دانشجویان دانشکده نظام تهران
ص: 772
و از طرفی هم بیچارگی محصورین بوده است. در نبرد کوتاه ایران و انگلیس به سال 1857 در جلگه کارون ده «1» الدرد پوتینگر
هزار نفر ایرانی در مقابل سیصد سرباز انگلیسی استقامت ننمودند. در سال 1860 قشون ایران در جنگ با ترکمن- هاي مرو شکست
ناهنجاري خوردند، با آن وضع و حال پیروزي هر لشکر منظم اروپائی در ایران کاري سخت آسان بود.
رژه پادگان تهران-
بنابر دعوت عنایتآمیز فرمانده کل قوا در تهران، شاهد یک رژه اختصاصی پادگان پایتخت بودم که اسما 700 نفر است، ولی در
آن موقع بیش از 400 تن نبودند و آن در میدان مشق که در مغرب میدان توپخانه است اتفاق افتاد. علاوهبر پیادهنظام دو واحد
توپخانه بود که با قاطر حمل میگردید. 430 قزاق ایرانی و دستهاي از شاگردان مدرسه نظام در میدان حاضر بودند. اسب بیسواري
که در میدان این طرف و آن طرف میدوید، واقعه پارك ویندزور را به خاطرم آورد که در سفر اول شاه به سال 1873 افسري
ایرانی در ملاء عام از زین اسب بر زمین فروافتاده بود.
گردان پیاده در چهار رسد 120 نفري که جمعا 480 نفر بودند رژه رفتند، و سه فوج آذربایجان که همیشه بهترین افراد نظامی ایران
از میان ایشان برآمده است، جالبترین نمونه نمایش آن روز، و شامل افرادي خوشبنیه و رشید و بلندتر از حد معمول، و از این
جهت به احتمال قوي از هر هنگ انگلیسی برازندهتر بود.
اما تجهیزات و طرز گامبرداري عده زیادي از آنها مایه تأسف بود، و جاي نهایت حسرت که چنان افراد برومندي چنین وضع
اسفناکی داشتند.
فوجها در حال حرکت-
سابقا راجع به دسته صد نفري که در راه مشهد به تهران در حال مارش دیده بودم سخنی به میان آوردم که ایشان از سر تا ته رسد
در طول شش میل راه پیش میرفتند. این نفرات همهجور لباس در تن داشتند، و اتفاقا اونیفرمی هم در بین آنها به نظر میرسید.
تکتک یا دو سه نفري، یا به صورت گروه، در حرکت بودند. باروبنه و توشه را آنچه قاطران باید حمل میکردند
______________________________
Eldred Pottinger-(1)
ص: 773
خود بر دوش میکشیدند. چند اسب و شتر براي بارکشی و حمل چادر همراه داشتند و گاهی هم سوار بر اسبی نزار در حرکت بود،
صفحه 397 از 438
خود بر دوش میکشیدند. چند اسب و شتر براي بارکشی و حمل چادر همراه داشتند و گاهی هم سوار بر اسبی نزار در حرکت بود،
و بواسطه همراه نداشتن آذوقه لازم، این عده از هر ده و قصبهاي که میگذشتند براي رفع احتیاج حد اعلاي استفاده را میکردند، و
دهاتیها از این بابت هیچ دل خوشی ندارند. گماشته محلی خودم در یزدخواست تعریف میکرد که در موردي قبل از عبور
دستههاي لشکري اهالی ده، تیر تمام پلها را برچیده بودند تا امکان عبور محدود و منظور حمایتی اهالی به سبک قرون وسطی
تأمین باشد.
سر. هنري لیارد به سال 1840 در همدان بود که تازه دسته قشونی از آن حدود گذشته و درختان و باغ و بوستان رعیت را از بیخوبن
برکنده بودند، و مثل این مینمود که همدان تازه از جنگی خلاص شده باشد. هانواي نیز یک قرن قبل از آن همین مشاهده را
داشت چنانکه مینویسد: گویا رسم و قاعده در ایران این شده است که هرجا لشکریان عبور کنند مایه آزاري براي مردم ده و شهر
و بازار باشند، چون اهالی ناگزیرند خوراك آنها را فراهم سازند، و این ترتیب برخلاف انسانیت و دور از آداب مهماننوازي است.
دستگاه اداري نظام-
فقط بیان این نکته باقی مانده است که قشون ایران در واقع فاقد سازمان اداري است. دوایر کارپردازي، یا حملونقل و یا دسته
آمبولانس ندارد. مقاطعههاي تهیه پارچه نصیب کسی میشود که بیشتر پول بدهد.
در تنها موردي که نشانه یکرنگی هست همانا اونیفرم است، وگرنه در حقیقت از لحاظ سربازگیري و لباس و اسلحه و تجهیزات و
انضباط و خدمت قشونی بینظامتر از آن در سراسر جهان نمیشود، با این وصف بسیار بعید خواهد بود که رفتار نفرات هم غیر از
آنچه هست باشد.
راجع به وضع اسفانگیز سربازان ایران مسئولیت برعهده سیستم است نه افراد. دستگاه اداري نظام در تهران بیشباهت به دستگاه
کشوري نیست، و همان خصوصیات را دارد و از معایب همانندي بدنام است. یک قیافه پاکیزه
ص: 774
یا جالبتوجه یا خوشآیند، رافع فریب و تقلب است و حوزه دستبرد بر مال دولت تا مراحل حیاتی خدمت رخنه میکند و این
ناهنجاري در پرداخت مواجب و در مورد اسلحه و دستگاه اداري نیز صادق است. چنانکه اشاره نمودم حق العملها را خرید و
فروش میکنند و اگر خطاي نمایانی پیش آید سرباز به جاي دریافت مواجب باید چیزي هم از جیب بدهد، و اگر تقریبا سر موعد
پول بخواهد، مبلغی از آن را افسر ارشد خود او کسر میگذارد. راز تجدید اساس نیروهاي نظامی ایران تضمین پرداخت مواجب
مرتب از جانب دولت است. اینک در دوره صلح و آرامش قشون وضع و بساطی وارفته دارد، هنگام جنگ با کمترین تحریک به
صورت توده انبوهی درمیآید، ولی با حداقل وسایل و با افسرانی شایسته ممکن است در ظرف چند سال نیروي معتنابهی شود.
استعداد نوسرباز ایرانی-
در اینکه در راه چنین تغییر و تحولی مانع طبیعی وجود ندارد و بلکه برعکس در ذات و نهاد سرباز تازهکار ایران شایستگی و قوه
ممتاز کمنظیر نظامی هست میتوان به گفتار صاحبنظرانی صالح مانند سر. هنري رالینسن استناد نمود که به سال 1858 در مجمع
دستههاي وابسته نظامی پادشاهی (انگلستان) چنین گفته است:
از لحاظ سرشت و نهاد، فرد ایرانی ممتازترین آفریده جهان است، بخصوص در مقابل مردم مشرق زمین وي بهراستی جز این »
«. نیست. بنیه عالی و طاقت و مقاومت بینظیر دارد
در دنیا نژاد محکمتري از افراد ایرانی براي مقاصد نظامی وجود ندارد. ساختمان بدنی آنها مایه » : وي باز در سال 1879 گفته است
«1» تحسین و تاب مقاومت آنها بسیار است. از عادتهاي مغایر اخلاق که نیک مهم است برکنارند
______________________________
1)- بدبختانه این قول چندان درست نیست، شیل مینویسد: در هنگ افشار آذربایجان خواه افسران و خواه نفرات، بدمستترین )
افرادي بودهاند که من دیدهام. میخوارگی در قشون ایران عمومیت دارد و بخصوص در ارومیه که شراب فراوان و نسبتا هم مرغوب
است، این عادت حد و اندازه ندارد.
ص: 775
درحالیکه هوش عمومی و شجاعت فردي آنها نیز وصفناپذیر است. اگر پرورش- دادن این همه استعدادها در اختیار اروپائیها
بود که از عهده تشویق و سر- پرستی آنها برمیآمدند، و غریزههاي نظامی ایشان را ترقی میدادند، لشکر قابل و ممتازي به نظر من
«. بهتر از آنچه ترکیه قادر است، در ظرف مدت کوتاهی فراهم میگردید
راجع به طاقت و قدرت راهپیمائی پیادهنظام ایرانسر. هنري گفته است که وي یکبار مقدار پیادهروي لشکر عباس میرزا را که
2500 میل را پیدرپی طی کرده بودند، حساب کرد و معلوم شد که روزانه 21 میل و نیم راه رفته بودند که بدرستی گفتهاند که در
تاریخ بینظیر بوده است. در یک مورد افراد هنگ خود او (رالینسن) که منحل شده بود، روز سوم به خانههاي خود که در فاصله
154 میلی واقع بود رسیدند. سر. یوستینشیل که تجربه طولانیتري در قشون ایران داشت مینویسد:
هرچند ایرانیها هرگز دقت ممتاز سرباز انگلیسی را احراز نتوانند کرد، ولی استعداد بسیار رضایتبخشی در درك و اجراي مقاصد »
صفحه 398 از 438
اساسی دارند، که از یک هنگ پیاده مورد انتظار و لزوم است. ایشان در کار جبههسازي یا مقابله با دشمن و ستونبندي استعداد
بسیار دارند، حتی اگر از جانب افسران اروپائی کمکی هم نیافته باشند، ولی همینکه عده آنها بیشتر و زیاد شود و حرکت ضروري
«. باشد آنوقت است که آشفتگی نمایان میشود و عادت ایشان هم این است که در چنین وضع و حالی اصلا از حرکت بازمیمانند
ما میتوانیم قول سر. اف. گلداسمید و سرهنگ وال بیکر و سروان ناپیر را که در این زمینه نظرهاي مشابهی اظهار کردهاند شاهد
بیاوریم، ولی من فقط به ذکر رأي سر. اف. مکگرگور که نظر انتقادي نسبت به همه صفوف لشکري که در ایران دیده و راجع به
فوجهائی که در بیرون شهر مشهد بازدید کرده بود اظهار نموده است اکتفا میکنم:
ص: 776
ایشان کموبیش همگی جنس و جنم ممتاز دارند، اگر بدون جنبه سربازي در نظر آیند شاید درخور تمجید و ستایشی نباشند، ولی »
اگر از لحاظ ابزار جنگی ملاحظه شوند آن هم از طرف شخصی که طبع و رسم آنها را میشناسد به هیچ- وجه دلیلی براي حقیر
انگاشتن آنها موجود نیست. ممکن است ایشان سرووضع نامرتب و لباس ژنده و بدنما داشته باشند، که دارند، اما اگر در زیردست
فرماندهانی انگلیسی بارآیند، زود سربازان زبدهاي خواهند شد. بطور کلی آنها خوشبنیه و داراي استخوانبندي محکم و از آن
قبیل افرادي بشمار میروند که سرباز خوبی میشوند. ولی به وجه بسیار حیرتانگیزي مورد بیاعتنائی دولت خویشاند. خداوند متعال
به شهریار ایران افرادي عنایت کرده است که بهتر از آن کمتر میسر میشود، اما وي به هیچوجه اعتناء و توجهی نسبت به حال ایشان
.« ندارد
امکان اصلاح-
از آراي این عده صاحبنظران که بیاطلاع خود ایشان کلامشان را در اینجا آوردهام با رعایت این معنی که ذکر عقیده اشخاص
غیروارد موجب سوءتعبیر میگردد ملاحظه میشود، که با آنکه در حالحاضر قشون ایران وضع سخت ناهنجاري دارد، و تجهیزات
آن به هیچوجه درخور اعتناء نیست و روح نظامی در قلمرو آن تقریبا مفقود است، در آن سرزمین بخصوص در ایالات غربی وسایل
و افرادي فراهماند که باوجود آنها در یک دستگاه حکومت صالح، نام و اعتبار تاریخی نیروي نظامی ایران قابل تجدید خواهد بود.
من صریحا اظهار میکنم تا هنگامی که حال حکومت مرکزي ایران بدینمنوال است به نظر من امید بهبود در میان نیست.
اصلاحات مقدماتی از قبیل برقرار ساختن فقط یک قسم مشق و تمرین که سادهتر هم باشد (با ادغام و بلکه باطل کردن یک دو
جین سیستمهاي گوناگون کنونی) و تجدیدنظر کلی در مورد اسلحه و تجهیزات و تدوین نظامنامه مجازاتهاي نظامی، و استقرار
ترتیب ارتقاي متناسبتر از آنچه فعلا برپایه رشوه
ص: 777
و فساد جاري است و سازمانی دائمی براي پیادهنظام، و تجدید بساط قواي غیر نظامی، نیک مؤثر و دستههاي چریک که هنوز در
ایران زمینه بسیار مساعدي در این مورد فراهم است، و تعقیب روش بهتري در پرورش افسران همه صنوف، کاملا قابل اجراء و بسیار
هم مورد احتیاج است. اما تا وقتی که سایر بخشهاي دستگاه حکومت به وضع فعلی باقی، و از بیخوبن تباه است، و سررشتهداران،
کار نظام را وسیله مقاصد انتفاعی قرار میدهند، به جاي آنکه قشون، رکن دفاعی ایران و مایه بهرهمندي از نیروي ملی باشد، وضع
بهتر از این دور از احتمال است، و ابهت سرشار شیر و خورشید در آینده نیز لطمهها خواهد دید.
آینده نظامی ایران-
سر. هنري رالینسن راجع به آینده قشون ایران نظري جسورانه ابراز داشته که من از جهت تأیید امیدواري خود که بدون استناد به آن
نظري خام تلقی میگردید در اینجا ذکر میکنم. وي در جلسه سخنرانی مزبور اظهار داشت:
اما بدون تردید روزي پرورشگاه نیروي کلان نظامی خواهد ،«1» ایران هیچگاه سرزمینی غنی و مولد ثروت و یا صنعتی نخواهد شد »
گردید. ایرانی از لحاظ فرد بشري از تمام اهالی آسیا یعنی هندي، ترك یا روسی برتر است و راهی جز این اظهارنظر هم موجود
نیست و در صورتی که جنگی اروپائی تا خاور سرایت کند، باید منابع نظامی او را با رعایت تمام نگریست. در واقع چنین مینماید
که از لحاظ ما هیچ شق تهاجم به هند مهیبتر از آن نخواهد بود که بوسیله قشون ایران، با فرماندهی روس پیش آید، و به همین
منوال نیز از نظر ما وسیله دفاعی مفیدتري از لشکر ایران، که توسط افسران انگلیسی، یا فرماندهانی طالب مصالح ما ارشاد یافته
«. باشد، متصور نیست
سیر و حرکت زمان و انقلاب گردونه بخت و اقبال این موضوع را دور از احتمال نموده است که در آینده انگلستان از خدمت و کار
افراد نیرومند آذربایجانی یا کردهاي سرسخت حدود ترکمن و کردستان امکان استفاده داشته باشد، و اگر
______________________________
1)- امید است کسی دوچار این گمان نباشد که من با این نظریه موافقت دارم. )
ص: 778
سرنوشت چنین حکم کند که افراد مزبور مزدور دولتی بیگانه شوند حتما مزد و مواجب ایشان از کلکته یا لندن نخواهد رسید، ولی
صفحه 399 از 438
نیک ممکن است که طوایف بومی جنوب از بلوچستان ایران یا ایلات بختیاري یا لرها در غرب به اتفاق سربازان انگلیسی در دفاع
از مرزوبوم خویش جنگ و همکاري کنند.
ص: 779
فصل هیجدهم راهآهن
اشاره
از شهرهاي دوردست بر جادههاي آباد بسوي سرزمینهاي دورافتاده آمد درحالیکه چون دوك نخ- ریسی آن شهرها را هرچه
بیشتر به یکدیگر پیوند میداد.
کارلایل
به نظر من کشتی بخار و راهآهن و آن نیروي تفکري که بشر را تکان میدهد بیشتر از اثر خیالپردازي، براي آدمیزاد وسایل
خوشی فراهم میسازد.
تنیسن
نظریهاي درباره فایده راهآهن-
چون سابقا راجع به جاده در ایران در زمان حاضر یا آینده صحبت داشتم حال به مسئله توسعه خطآهن ایران و موجباتی که عامل
پیشرفت یا سبب تعویق آن است میپردازم. هر فرد ذي وجودي در ایران از شخص همایونی و دیگران اعتراف مینمایند که به
اهمیت ایجاد و توسعه راهآهن در ایران واقف و نسبت به این کار علاقهمند میباشند، ولی ایشان در جواب هر سؤال مربوط به آن
صدراعظم به من اطمینان میداد که ایجاد خطآهن یگانه « این کار موانعی دارد » : پیوسته عبارتی مبهم پیش میکشند و میگویند
وسیلهاي است که ایران دین خود را به مناسبت قدر و سپاسی که بواسطه استقبال و مهمان- نوازي از شاه نسبت به اروپا دارد، ادا
کند. وي میگفت که در موقع بازگشت اخیرش از سفر اروپا وقتی که از خطوط عالی اروپائی به جادههاي تأثرآور مرز ایران رسید
از تفاوتی که دیده بود تقریبا به گریه افتاد. من همین نظریه مساعد
ص: 780
و اطمینانبخش را از والی خراسان و از ایلخانی قوچان و شاهزادگان و هر فردي که با وي سر این صحبت را باز کردم شنیدهام. پس
چگونه است که باوجود این نظریات مساعد باز پیشرفتی در این زمینه حاصل نمیشود و هنوز خطوط آهن ایران به دو رشته کوتاه
چند میلی که آن هم تأسیس جداگانهایست و باهم ربطی ندارند محدود مانده است.
موانع طبیعی-
ترکیب جغرافیائی ایران تا اندازهاي خود کلیدي براي جواب این مسئله است. هر خط آهنی که از کرانه دریا شروع شود ناگزیر باید
از اراضی بلند که بین 3000 تا 4000 پا مرتفع است و آن نیز وضع خود فلات ایران است که تمام شهرهاي بزرگ در آن واقع
شدهاند عبور کند. گردنههائی که به این فلات منتهی میشود معمولا ارتفاع و شیب زیاد دارد که از 4000 تا 8000 پاست و بقدري
مرتفع و پرتگاه سهمگین است که حتی قاطرها نیز تحت مراقبت و با احساس خطر از آن میگذرند. این خود اولین مانع است که در
مقابل موتورهاي بخاري غیرقابل رفع نیست، ولی البته با هزینه سنگین خواه از خزانه دولت یا کیسه صاحبان سهام، اما در اثر مانع
طبیعی نیست که کار راهآهن ایران تاکنون معوق مانده، بلکه حس خودخواهی انسانی است که مانع انجام منظور گردیده است. در
این مورد پاي علم لنگ نیست، ننگ بر سیاستمداران ایران است.
بحث و بررسی این مسئله در کارگاه اهل فن و مقاطعهکاران راکد نمانده است، بلکه لنگی کار از ناحیه دفتر وزیران و ادارات
سفیران است که بر اثر اعمال نفوذ ایشان در زیر پرده تبانی و تحریکات، نهضت راهآهنسازي ایران رويهمرفته بیست سال در
عهده تعویق افتاده و تابع شرط و وضعی حساس شده است.
اگر مکاتبات فراوانی که بین سفارتخانههاي مختلف در تهران و پایتخت- هاي بزرگ اروپائی بخصوص سنپطرزبورگ و لندن
مبادله شده است جمع کنند یکه هفته تمام براي درهم سوختن آن اوراق وقت لازم خواهد بود. شرح اجمالی راجع به تاریخچه
وقایع عمده مربوط به آن ما را به درك کنه مطلب، بهتر از هر کار
ص: 781
دیگر یاري خواهد کرد و روشن خواهد نمود که به چه دلیل هنوز نام خطوط آهن ایران در جدولهاي راهنماي مسافرت (برادشا)
درج نگردیده است.
امتیاز سال 1872 رویتر-
صفحه 400 از 438
امتیازنامه معروف رویتر در 1872 اولین قرار- داد دولت ایران راجع به راهآهن آن سرزمین نبوده است. امتیازگران متعددي از
ملتهاي مختلف قبلا وارد صحنه شده بودند. بین سالهاي 1865 و 1871 سندیکاهاي فرانسوي و آلمانی و اتریشی و انگلیسی یکی
بعد از دیگري اجازه ساختن خطآهن تحصیل کرده بودند. چون این نقشهها اساس درستی نداشت یا سرمایه کافی از جانب
سهامداران تعهد نشده بود هیچگاه به نتیجه نرسید.
سپس نوبت قرارداد فتنهانگیز رویتر فرارسید که براستی نفس در سینه اروپائیان حبس کرد، چون کلیه منابع ایران را به مدت هفتاد
سال دربست بدست خارجیها داد و از جمله مواد این قرارداد کلان انحصاري که شرحش را سابقا بیان کردم یکی هم ساختمان
راهآهن از کرانه بحر خزر تا ساحل خلیج فارس و بعلاوه حق انحصاري ساختن خطوط آهن سرتاسر ایران بود.
قرار بود زمین براي تأسیسات و بناهاي لازم را دولت مجانی بدهد و همچنین سنگفرش و سنگریزه را هم دولت ایران فراهم سازد
و هیچگونه عوارض به اجناس و کارگران آن تحمیل نشود. مقرر شده بود که دولت 20 درصد منافع را دریافت دارد و همه
تأسیسات در پایان هفتاد سال به ایران واگذار شود. بارون- دورویتر بیدرنگ شروع به کار کرد. خط مقدماتی از بحر خزر در نظر
گرفته شد و مهندسان به صحنه عملیات رفتند و چند میل هم خاكریزي و جادهسازي در حوالی رشت انجام گردید تا از خطر ضبط
ودیعه احتراز شده باشد. اما مخالفت خشمآمیز و بسیار شدید دولت روس و بیعلاقگی دولت بریتانیا که در این دوره از آنچه راجع
به ایران بود پاك غفلت داشت و ضدیت سرسخت عناصر ارتجاعی در خود ایران طرحی را به آسانی دوچار شکست ساخت که
زمینه بسیار وسیع آن از همان آغاز کار اجراي نقشه را دور از امکان نموده بود. پس به محض بازگشت شاه از سفر اروپا بهانه
بیاساس آسانی پیدا شد و امتیازنامه ملغی گردید.
ص: 782
-1875 - امتیاز فالکنهاگن 1874
چندي بعد موضوع نقشه بیتکلفتري درمیان آمد. به سال 1874 ژنرال یا بارنفن فالکنهاگن یک افسر مهندس بازنشسته روسی که
چندین رشته خطآهن در گرجستان ساخته بود به تهران آمد و در ظاهر به حساب خودش، ولی در واقع با حمایت شدید دولت روس
براي ساختن راهآهن از جلفا در مرز شمال غربی ایران تا تبریز که با راهآهن تفلیس ارتباط یافته باشد پافشاري نمود و بنابر
مندرجات قرارداد، مقرر شده بود که دولت ایران شش و نیم درصد سرمایه مورد لزوم کمپانی را به مدت چهل و چهار سال با بهره
پنج درصد پرداخت نماید و یک و نیم درصد هم بابت استهلاك سرمایه محسوب شود. بعلاوه پیش- بینی شد که تا حدود صد
میلی اطراف آن خط امتیاز راهآهن به دیگري داده نشود و کمپانی پیشنهاد کرد که گمرکخانه تبریز را در اختیار خود داشته باشد.
این پیشنهاد به اندازه کافی برودتآمیز بشمار میرفت و با وجود تأکیدي که از ناحیه وزیر مختار روس شده بود باز مخالفت
لذا در سال 1875 امتیاز دیگر با بعض تغییرات از طرف شاه پیشنهاد شد که برطبق آن دولت «1» خشمآمیز شاه را تحریک نمود
ایران سه درصد از سرمایه کمپانی را تعهد میکرد و نظارت بر مخارج خط را به خود اختصاص داده بود و بعد از پرداخت شش
درصد بابت سرمایه مطالبه چهل درصد را از عایدات داشت. با این ترتیب ژنرال فالکنهاگن نتوانست سرمایه ضروري را براي اجراي
امتیاز پیشنهادي فراهم سازد و نقشه او نقش بر آب شد. احتیاج به ذکر نیست که آن کار فقط محض تأمین مصالح تجارتی روسیه یا
خیالات کشورگشائی او تمهید شده بود و حال آنکه شایعه امتداد آن به طرف بغداد نیز به این منظور بود که اگر روزي دولت
روسیه تصرف آن قسمت از خاك عثمانی را منافی با هشتمین حکم اخلاقی تورات ندانست یعنی اقلا بلامانع دید، دسترسی به آن
داشته باشد.
______________________________
1)- سر. هنري رالینسن راجع به امتیاز فالکنهاگن که نامش را ذکر نکرده بود، اظهار داشت جاي شبهه نیست که مداخله دولت )
روس در این مورد خیلی بیش از حدود توصیه یا درخواست یک دولت دوست بود و ضربت سختی به قدرت قرین استقلال
همایونی وارد ساخت.
ص: 783
- امتیاز آلئون سال 1878
در 1878 یک ارمنی تبعه فرانسه مقیم اسلامبول بنام آلئون که نماینده کمپانی فرانسوي بود امتیازي بدست آورد که آن نیز از رشت
حتی خطی هم براي راهآهن در نظر گرفت که از گردنه رفیع خزران بر جبال «1» تا تهران بود. مهندس اتریشی به نام هرفن شرزر
البرز عبور نمیکرد، بلکه بوسیله جادهاي دورانی از جلگه به کندي میگذشت، بعد از عبور از فلات مرکزي با یک حرکت
مارپیچی که برابر با سی و سه درجه بود. این نقشه هم سرانجام غمانگیزي داشت، زیرا که دولت ایران از دادن تضمین جهت 7
درصد بهره نسبت به سرمایه پیشنهادي امتناع ورزید.
امتیازات امریکائیها و انگلیسیها-
صفحه 401 از 438
چند سال بعد آقاي وینستون نماینده دولت امریکا مقیم تهران که مرد عجیبی بود، چیزي نمانده بود به تحصیل امتیاز- نامه کلانی
براي ساختن راهآهن کامیاب شود. اما در آخرین وهله کار مانعی پیدا شد. دولت انگلیس هم نزدیک بود امتیاز مشابهی براي
کشیدن خط آهنی از کارون علیا تا تهران تحصیل کند، ولی این اقدام نیز بینتیجه ماند. در هر موردي که یک شرکت انگلیسی
خطی پیشنهاد میکند، یا در اینباره امتیازي اعطاء میشود، اما سپس نتیجهاي بدست نمیآید نیک روشن است که علت مانع از
کجاست این مطلب کاملا قابل اثبات است.
-«2» امتیازنامه سال 1882 بواتال
سرانجام بواتال نامی که امتیازچی چیره- دستی است و چندبار براي تأسیسات گاز و برق و راهسازي امتیازاتی در تهران بدست
آورده بود امتیازي جهت ایجاد چند رشته خطآهن تحصیل کرد که عمدهترین آن خطی از رشت تا پایتخت بود که بعدا تا بوشهر
امتداد یابد. در امتیازنامه خطهاي فرعی که به راهآهن اصلی وصل شود و استخراج معادن واقع در ده کیلومتري دو طرف خطآهن نیز
، پیشبینی و مقرر شده بود که این راهآهن در سال 1885 افتتاح شود و مدت امتیاز هم نود و نه سال بود. ودیعهاي هم به مبلغ 000
500 کن ا ر ف ه ل ی س و ه ب ي ا ق آ ل ا ت ا و ب ه ب ر و ظ ن م ن ی م ض ت م ا جن ا ن ی ا ش خب د ا د ر ا ر ق ر د س ی ر ا پ ______________________________
Sherzer-(1)
Boital-(2)
ص: 784
پرداخت شد، ولی عامل اصلی که مانع همه قسم نقشههاي تأسیساتی در ایران است باز دست جلوگیري دراز کرد و پیشنهادهاي
بواتال هم به سرنوشت دیگر پروژهها دوچار گردید.
خطآهن شاه عبد العظیم-
اما یکی از اقلام امتیازات گروه بواتال که فی- نفسه اهمیتی نداشت مآلا درست از کار درآمد. از جمله امتیازاتی که داده شده بود
واقع در شش میلی (« ع» دکوویل از تهران به زیارتگاه معروف شاه عبد العظیم ( Decawville یکی هم رشته خط آهنی کوتاه
300 نفر از تهران به آنجا ، جنوب شهر بود. مزار این مقدس ممتاز در زیر گنبد طلاپوش واقع گردیده است و میگویند هرساله 000
براي زیارت میروند. دسترسی آسان این محل را نقطه موردعلاقهاي در ایام تعطیل و زیارتگاهی محبوب نموده است. پروژه دکویل
هم به جائی نرسید و میگویند مقداري از ریلها که به بوشهر رسیده بود در همانجا افتاده است. اما امتیاز به یک سندیکاي بلژیکی
است. « شرکت خطآهن ایران » فروخته شد که عنوان آن
امیدوار بودند که آن مقدمه ساختمان راهآهن از شمال ایران تا خلیج فارس خواهد بود که موضوع آن همواره مطرح بوده است-
2 فرانک سرمایه هم در بلژیک جمعآوري شد، و مبلغ اضافی سه میلیون بعدا براي تأمین مخارج سنگین آن و خرید حق ،000 ،000
امتیاز با صدور سندهاي قرضه فراهم آمد. موتورها ساخت بروکسل بود که به صورت قطعات از راه باطوم و بادکوبه وارد کردند.
ریلها را از بلژیک و مقداري هم از روسیه آوردند و با هزینه گزاف (بنابر آنچه به اینجانب اظهار شد جفتی 4 لیره) از دریاي خزر
تا تهران حمل کردند. محوطه ایستگاه و ادارات و کارگاه را هم با احتمال توسعه این راهآهن از تهران به جنوب ایران جادار و
بزرگ ساختهاند. عرض ریل هم هشتاد سانتیمتر انتخاب شد و در ژوئیه 1888 شاه آن خطآهن را افتتاح نمود.
پیشرفت یا شکست آن-
نخستین ترقی آن در اثر تصادف ناگواري دوچار وقفه گردید و آن خصومت خرافاتآمیز اهالی محل را برانگیخت. مسافري که
ص: 785
ترن را در شاه عبد العظیم در حین حرکت ترك میکرد روي خط افتاد و زیر قطار رفت. جمعیت بیدرنگ به راننده قطار که
روسی بود حمله بردند و او با طپانچه از خود دفاع کرد، اما امانش ندادند و مجروحش کردند. سوءتأثیر ناشی از آن واقعه تاکنون
تخفیف یافته است، اما این خطآهن چنانکه انتظار میرفته بهرهاي نداده است و از لحاظ مالی این اقدام را قرین شکست میپندارند.
البته در این خط کالا حملونقل نمیشود و راه هم به قدري کوتاه است که مردم به مسافرت با آن ترغیب نمیشوند. زوار ایرانی که
تمام روز را تعطیل دارند ترجیح میدهند با راحتی وقتگذرانی و شاید هم تا زیارتگاه الاغسواري کنند. بهاي بلیت بسته به درجات
مختلف یکسره دو قران یک قران و نیم و ده شاهی است. میزان فروش در اوقات تعطیل تابستانی روزانه از 200 تا 500 تومان
بیشتر، ولی در روزهاي عادي تابستان به ده تا سی تومان و در زمستان به سه چهار تومان تقلیل مییابد. کمپانی چهار لوکوموتیو و
بیست و یک واگن دارد، پنج کارمند اروپائی و شصت کارگر ایرانی در این دستگاه مشغولاند و موتورها کاملا در دست دسته دوم
است. امید است این کمپانی که در این کار پیشقدم شده و بساط قابل تمجیدي راه انداخته است بتواند ساختمان خطآهن از تهران به
« ایستگاه جنوب » جنوب را نیز تعقیب یا با وسایل خود شرکت دیگري را که خوشنصیبتر باشد در این اقدام یاري کند. بههرحال
صفحه 402 از 438
« ایستگاه جنوب » جنوب را نیز تعقیب یا با وسایل خود شرکت دیگري را که خوشنصیبتر باشد در این اقدام یاري کند. بههرحال
در تهران ساخته شده است که شاید از آنجا مسافران قرن بیستم خواهند توانست به مقصد خلیج فارس بلیت خریداري کنند.
ترامواي تهران-
همین کمپانی به منظور جبران ضرري که تحمل مینموده در سال 1889 امتیاز کشیدن واگون اسبی تهران را از آقاي بواتال
خریداري کرده است که خطوط آن درحالحاضر به طول پنج میل در خیابانهاي پایتخت امتداد دارد و در موقع اقامت اینجانب در
تهران براي عبور و مرور افتتاح شده است. اکنون کمپانی دوازده واگون دارد و سی و شش تا دیگر هم سفارش داده است و اصطبل
براي صد و پنجاه اسب که بیشتر از روسیه وارد میشود و چهل نفر
ص: 786
هم کارگر تهیه شده است. بدبختانه این خط را بد کار گذاشتهاند و تراورسها اریب نصب شده است و ریلها به جاي اینکه
همسطح زمین باشد بالاتر تعبیه شده است. بعدا به خیال افتادند که همین رشته را به حومه شهر هم توسعه و در صورت امکان تا
ناحیه ییلاقی قلهک امتداد دهند. اخیرا شنیدهام که ترامواي تهران که در ابتداي امر اهالی با دیده حقارت مینگریستند موفقیت
بسیار حاصل نموده و به حدود شمالی شهر نیز گسترش یافته است.
خطوط جدید-
نام دارد اجازهاي از شاه تحصیل کرده است که خط « شرکت راهآهن و ترامواي ایران » در بهار سال پیش 1891 این کمپانی که حالا
شاه عبد العظیم را به سمت جنوب شرقی به حدود کولینشین که در بخشهاي کوهستانی آن سنگهاي معدنی و مرمر و سنگ
ساختمان هست امتداد دهد، ولی چنین خطی بیش از 30 کیلومتر از شهر دور نخواهد شد و مختص حمل بار خواهد بود. و باز همین
سرکار بواتال که در همه جا حاضر است امتیاز دیگري براي کشیدن ریل تا ناحیه معدن زغالسنگ فشم که هشتاد میل خواهد بود
گرفته است. این امتیازات قدر و ارزش چندانی ندارد و نتیجهاي هم نداشته است.
اما در ایران سرزمین رکود، این قبیل اقدامات درهرحال سزاوار خوشآمد و استقبال است.
راهآهن آمل- محمودآباد-
دومین خطآهن ایران که قبلا هم در فصل راجع به ایالات شمالی ایران اشارهاي راجع به آن کردم براستی ساخته همت و کار یکی
از ایرانیان و مال خود اوست و شاید به همین دلیل است که واقعا از هرجهت بیارزش و بیخاصیت است و در موقع مسافرتم به
ایران جز یک اقدام مقرون به شکست تلقی نمیشده است. درحالحاضر از کرانه بحر خزر دو راه کاروانرو به تهران میرسد یکی
از رشت از راه قزوین که مسافتش در ده روز طی میشود، دیگر از بندر کوچک مشهدسر که فقط هشت روز راه است، اما از
نواحی سخت کوهستانی میگذرد و هنوز براي رفتوآمد راه آسانی نیست و بیست میل در مغرب آن
ص: 787
لنگرگاه محمودآباد واقع است که از این محل راه همواري تا شهر آمل دوازده میلی آنجاست و از آن پس راه کوهستانی البرز آغاز
میشود که ارتفاعات آن تا شش میلی این شهر پیش آمده است.
از آمل تا تهران شش روز راه است در ذهن یکی از بازرگانهاي ایرانی که مدیر یا اجارهدار ضرابخانه دولتی است چنین خطور
کرده بوده است که با منافعی که از قلبسازي سکههاي ایرانی بدست آمده بود ساختمان راهآهن سبکی از محمودآباد تا آمل
شروع و بدینترتیب انحصار حملونقل کالاي وارداتی و صادراتی در نزدیکترین جاده کاروانرو از دریاي خزر تا تهران را قبضه
کند. فکر او شایسته تحسین بود. اما اجراي نقشه چنانکه باید و شاید پیشرفت ننمود. وي در محمود- آباد کاروانسراي ممتاز و چند
مغازه ساخت و اصل کار بدینترتیب آغاز شد که مهندسان بلژیکی استخدام و ریلهاي بلژیکی خریداري کرد، اما کارها بیش از
این حد پیش نرفت وي هیچ در صدد برنیامده بود که لنگرگاه محمودآباد را آماده و آباد کند، از پرداخت حقوق بلژیکیها امتناع
ورزید که در نتیجه کار خود را قهرا رها کردند. وي به همین دلیل با مهندس راننده آلمانی دوچار اختلاف شد، ازاینرو خط
بدست ایرانیان افتاد و کار به صورت ناقص و با ناشیگري تعقیب شد.
ریلهاي خراب به کار بردند و پلهاي سست ساختند و بنابر گزارشی که به من رسیده است جمع وسایل خط شامل فقط یک
دوجین واگونهاي سرگشاده و یک لوکومتیو بود که راننده سیاه افریقائی داشت که معلوم نشد موتور را سوزانده یا شکسته بوده
است و جریان خط بکلی متوقف شد. در نقشه اصلی قرار این بود که ترامواي اسبی هم تا پاي کوه دایر کنند. در اینکه امور دیگري
از این قبیل شاید در آینده بشود، با وجود رشتههاي رفیع کوهستانی کاملا دور از احتمال است. حاجی محمد حسن مدیر ضرابخانه
از قرار معلوم مردي کاري و با انرژي است، چنانکه تأسیس کارخانه بزرگ چوببري و دستگاه تصفیه شکر که
ص: 788
در آمل ساخته است گواه صادقی است، اما این موضوع که او قادر باشد پیشرو ایجاد خطوط آهن در ایران بشود کاملا مورد تردید
صفحه 403 از 438
است.
امتیازات دیگر-
هنگام مسافرتم در پاییز 1889 یک نفر روسی به نام پالاش کوفسکی که وابسته به دستگاه راهآهن ماوراء قفقاز بود در صدد
بدست- آوردن امتیاز خطآهن برآمد که میگفتهاند براي خطی از غازیان تا رشت بوده است. راجع به این طرح دیگر چیزي شنیده
نشده است و گمان میکنم پیشنهاد او در انبار سایر اوراق از این قبیل ضبط شده باشد. بهزودي باز در سال 1890 دو مقاطعهکار
روسی آقاي رافالویچ که سابقا کنسول (افتخاري؟) ایران در اودسا بود و آقاي پولیاکف وارد صحنه شدند و نقشه عظیمی جهت حق
انحصاري راهآهن و گمرکخانه بدست آوردند و گفته بودند خطوطی از مبداء جلفا- تهران تا بندرعباس و جلفا تا محمره و جلفا تا
تهران و تهران تا مشهد مطرح مذاکره و مورد توافق واقع شده بود. این پروژههاي کلان به مرحله مذاکره هم که طرحهاي قبلی
رسیده بود، نرسید. مقاطعهکاران نومید، میدان را خالی کردند و براي دلخوشی امتیاز بنگاهی رهنی با حدود کار وسیع نصیب یافتند.
این دستگاه از آن پس در تهران افتتاح شده است که علاوهبر وام دادن پول و انجام کارهاي بانکی در واقع با حمایت دولت روس
رقیب بانک شاهنشاهی ایران است.
شرح مختصري از موانع-
شرحی که من راجع به تاریخ امتیازات خطآهن در ایران پرداختهام ضمنا موانعی را هم که در برخی از این قبیل کارها هست نمودار
ساخت. دسته ارتجاعی در ایران که بعضی از ملاها گاهی حامی ایشاناند مخالف هرگونه فکر تازهاي هستند که باعث پیشرفت و
نفوذ اروپا در کشور آنها و موجب تسریع زوال قدرت طولانی اما بیحاصل ایشان بشود. حتی اگر حس ضدیت در ایران منتفی یا
خفیفتر شود تا تضمین دولتی در میان نباشد هیچگونه وسیله اطمینان کافی فراهم نخواهد بود که سرمایهداران را ترغیب و یا حتی
سوداگران پردل را تشویق به اقداماتی در این زمینه مشکوك بنماید، زیرا که آنها وسیله اطمینانی در اختیار ندارند که در صورت
تغییر فرمانروا یا تحولات کلی سیاسی یا پیشآمد
ص: 789
جنگ خارجی بهانهاي براي مصادره سرمایه آنها نشود. در اینکه چه نقشههاي نافع قبلی فقط به این سبب ضایع شده است که دولت
ایران به دادن هیچگونه ضمانتی حاضر نشده بوده است از آنچه تاکنون گفتهام نیک استنباط میشود.
از طرف دیگر هم فهرست طولانی استمدادهاي مالی بیثمر از سرمایهداران خارجی نشان میدهد که در نظر اروپا راهآهن نیز مانند
دیگر پروژهها امکان تجارتی را نوید نمیدهد.
کمیابی اجناس محلی-
باید گفت که این وضع فقط ناشی از بیاعتمادي نسبت به وجود سود تجارتی خود آن سرزمین نیست که محل تأسیس خط آهن
خواهد بود، باید تمام وسایل کار و دستگاهها و ابزار سنگین بخصوص وسایل فلزي همه با هزینه هنگفت از خارجه وارد و اگر از
راه شمال برسد دوچار سختگیري گمرکخانه روس بشود و در داخله هم در صورت امکان بر پشت شتر و قاطر حمل گردد، مگر
آنکه طرح امریکائی مورد پسند افتد و اجناس به تدریجی که خط کشیده میشود از کرانه دریا به جلو حمل شود. باید اعتراف کنم
که از خواندن شرح ذیل نوشته شخصی که خود را پرسیکوس قلمداد کرده بود سخت دوچار حیرت شدم:
اسباب و شرایط دیگري هم هست که ساختن راهآهن را در ایران تسهیل میکند مانند سنگهاي فراوان براي زیرسازي خط سیر »
دائمی و چوب جهت تهیه تراورس و فلزات اگر معادن مملکت را استخراج کنند احتیاجی به وارد کردن آهنآلات از خارجه
«. نخواهد بود
شرکت » مفاد اطمینانبخش دو سطر آخر که به خط درشت آوردهام بایستی ناشی از اطلاعات اختصاصی نویسنده از نتیجه کار
باشد که اکنون به قصد بهرهبرداري از منابع معدنی ایران مشغول اقداماند، ولی این قبیل اظهارنظرهاي بیتأمل سبب نادانی و « معادن
آشوب فکري خارجیها راجع به آن سرزمین میشود.
در این مورد خاص ایران به نداشتن وسایل عمومی کار، مانند چوب و تا آنجائی که از کاوشهاي قبلی برمیآید زغالسنگ مناسب
براي تأمین احتیاجات
ص: 790
کثیر خطآهن و یا نفت که به حد کافی جاي زغال را در موتور پر کند و فقدان معادن آهن که در صورت تأسیس فقط براي
بهرهبرداري و ساختن ریل، رکن سودمندي بشود شاید تمام این آرزوها در آینده قابل حصول باشد و آثار هم به هیچ وجه یأسآور
نیست، اما اظهار این کلام که آنها درحالحاضر یا آینده نزدیک فراهمشدنی است نیک بیاساس است و بدینترتیب خدمت
بیقدري در راه تجدید حیات ایران زمین میسر خواهد گردید.
صفحه 404 از 438
ضدیت روسها-
بزرگترین مانعی که در راه ایجاد خطوط آهن در ایران هست طبیعی یا تجارتی نیست، بلکه سیاسی و ناشی از ضدیت سرسخت
خود- خواهانه دولت تزاري است. در فصل راجع به خاتمه کلام شرح وافی درباره مخالفت آن دولت بر ضد اصلاحات ایران بیان
خواهم کرد. در اینجا فقط به ذکر سیاست او مربوط به کشیدن خطآهن اکتفا و یادآوري میکنم که همین موضوع هم در فصل
دیگر مطالبی بیقدر نخواهد بود. این نکته را بدون اندیشه تناقض- گوئی ذکر میکنم که هر موقع و هرگونه طرحی که براي انجام
این منظور پیش آید با ممانعت خشمآمیز دولت روس روبرو خواهد شد، مگر فقط آن خطوطی که فراخور احتیاجات تجارتی یا
سوق الجیشی او باشد مانند راهآهن از مرز روسیه به آذربایجان یا خراسان و یا از دریاي خزر تا تهران. غیر از این چند رشته که فقط
برتري قدرت روسیه را افزایش خواهد داد وگرنه نفوذ روس پیوسته در تهران بر ضد هرگونه راهآهنی که پیشنهاد شود بکار خواهد
افتاد. این یک فرض موهوم نیست و با شواهد کافی و بدون تردید بنابر جریانات سه سال اخیر قابل اثبات میباشد.
جلوگیري از تأسیس راهآهن-
هنگامی که وزیر مختار انگلیس در تهران در پاییز 1888 به قول معروف امتیازنامه مربوط به کارون را از شاه تحصیل کرد که به
منظور افتتاح سرویس کشتیرانی در رودخانه کارون بود آن هم نه تنها از جانب انگلستان، بلکه همه کشورها از دهانه رودخانه
کارون در محمره تا اهواز، بسیاري از روزنامههاي انگلستان دوچار این اشتباه شده بودند و اهمیت این امتیاز
ص: 791
را بیش از اندازه جلوه دادند که با وضع ناقص خود ارزشی نداشته است و همچنین از دیپلماسی موفقیتآمیزي که احراز آن امتیاز
را مقدور ساخته بوده است تمجید فراوان نمودند، اما خود امتیاز از دیرباز مورد علاقه و تقاضا بود و چنین مینمود که سرانجام
اعطاء خواهد شد و فقط به بسط تجارت انحصاري انگلستان هم محدود نبود و نفوذ انگلیس را هم زیادتر نمینمود، ولی چون
مشاهده کرده بودند که روزنامههاي انگلستان و اروپا آن را بسیار ستودند، جراید روسیه هم در صدد مخالفت و تحریک برآمدند و
مینوشتند که در نبرد دیپلماسی بین دو حریف روسیه شکست خورده است و پافشاري مینمودند که براي حفظ تعادل معدوم
امتیازي نیز به روسیه داده شود.
به پرنس دولگوروکی وزیر مختار روس در ایران دستور رسید که سختگیري و فشار آغاز کند و در اثر تهدیدات او ناصر الدین شاه
ناچار شد سندي امضاء و تسلیم کند که تا پنج سال در ایران امتیاز راهآهن به احدي ندهد. به عبارت دیگر هیچ دولت یا شرکت
خارجی قادر نباشد که در ظرف آن مدت به ساختن خطآهن در ایران اقدام کند، مگر آنکه روسیه نیز امتیاز مشابهی تحصیل نماید
که با این ترتیب مختار شد که یا بدون تأخیر شرکتی براي انجام منظور تشکیل دهد و شروع به کار کند که البته در آن صورت در
میدان کار تنها نمیمانده است و یا آنکه علیرغم حق رجحانآمیزي که بدست آورده بود مطلقا راه هرگونه اقدامی را سد کند
بازهم جلوگیري-
اینک » : هنگام ورودم به تهران وضع امور به کیفیتی بود که بازنمودم و بعد از وقوف بر آن جریان در ستون روزنامه تایمز نوشتم
براي دولت روس موقعی پیشآمده است که نشان دهد تا چه اندازه در ترقی ایران واقعا ذي علاقه است یا آنکه برخلاف قصد دارد
در اینکه خود دولت تزاري چه نظري نسبت به .« با غضب تمام از پیشرفت ایران و اصلاحات بسیار مورد احتیاج آن جلوگیري نماید
سند مزبور داشته و چگونه رفتاري درباره مسئله راههاي ارتباطی پیشه ساخته بوده است بزودي نیک آشکار و مؤید سوءظنهاي
سابق من شد، زیرا
ص: 792
در موقع ورود به تهران در سال 1890 این بود که امتیازاتی که حتی «1» که نخستین اقدام وزیر مختار جدید روس آقاي بوتزوف
الامکان معادل با موفقیتهاي اخیر انگلیسیها در مورد بانک شاهنشاهی و شرکت معادن و رژي تنباکو باشد تحصیل و بعلاوه باز از
ایجاد خطآهن تا پنج سال دیگر ممانعت نماید یعنی رويهمرفته از 1889 تا ده سال مانع این کار شود.
دیپلماسی روس از آن پس مباهات مینموده است که از تأسیس راهآهن در ایران پیشگیري و نطفه کار را اصلا نابود و بدینترتیب
نهضت ایران نو را تا ده سال دوچار تعویق کرده است. جدیتی معمول نشده است که با دلیل ثابت شود که روسیه این امتیاز را به
منظور تعدیل و یا وجه رجحان منافع خویش در هنگامی که مسئله اعطاي امتیاز کشیدن راهآهن به دولتهاي خارجی جهت
رسیدگی پیش آید به چنگ آورده است. آنها سخت خواستار این ممانعت شدند و دیپلماسی کامیاب در این باب را نیک بستودند
آن هم به این عنوان که رسوخ تمدن اروپائی را در ایران باز هم به تعویق انداخته و در نتیجه نفوذ مترقی تجارتی و سیاسی انگلستان
را در آن سرزمین متوقف ساختهاند.
ناروائی سیاست روس-
صفحه 405 از 438
من شخصا گمان نمیکنم کار دیپلماتهاي روسی در این دوره قرین تدبیر و صواب باشد چونکه طرز رفتار ایشان در این مورد
بدگمانی دیرین همایونی و وزیرانش را تقویت خواهد کرد که منافع روس در ایران فقط بر خودخواهی استوار و آن دولت طالب
وقفه امور و مخالف پیشرفت اصلاح ایران است، زیراکه بیمار علیل را بر ناخوش برنا ترجیح میدهد و من معتقدم که در این مورد
بنابر اثراتی که ناشی از سیاست خود آنهاست ضرر به خودشان خواهد رسید و به هیچوجه اطمینان ندارم که در این فاصله ده ساله
که طی آن اقدامات تجارتی که اخیرا پیریزي شده است بیمزاحمت و با استقامت قابل تعقیب باشد و در همین مدت جادهها و
عوامل طبیعی و لوازم کار راهآهن در سراسر کشور فراهم میشود و باز طی آن اطلاعات بسیطتر راجع به منابع معدنی
______________________________
Butzou-(1)
ص: 793
و شقوق دیگر در ایران بدست خواهد آمد و ایرانیان به راه و رسم کسب و کار و مدیریت و مباشرت اروپائی آشنا خواهند شد، اما
چنانکه باید و شاید ایشان را بهرهاي نصیب نخواهد شد و علاقهمندان بهبود وضع آینده ایران را خشنود نخواهد نمود.
از همه بالاتر اینکه من معتقدم دولتی که از این جریان به احتمال قوي برخوردار خواهد شد روسیه نیست، بلکه انگلستان است،
زیراکه با سرمایه انگلیسی است که ضمنا منابع طبیعی آن سرزمین مکشوف و مستعد استفاده قرار میگیرد و با اطلاعاتی جامعتر
انگلستان خواهد توانست که بعدا راجع به توسعه خطوط آهن در ایران گام بردارد و با مرور زمان پیشرفت این کار بیشتر با نحوه
عمل انگلستان منطبق خواهد گردید، ولی هیچوقت شرط فرزانگی نیست که در ایران به آینده دور اعتماد نمود و چیزي را با
اطمینان تمام پیشبینی کرد. شاید گردش امور به صورتی درآید که روسها از سیاستی که فعلا دارند بازگردند و آسان طالب آنچه
شوند که حالا سخت با آن مخالفند، بنابراین چنانکه بیتناسب هم نیست میتوان از این دوران وقفه و رکود استفاده نمود و جهات
و وسایل متعددي را که با کار ساختمان راهآهن در ایران بهتر سازگار باشد در نظر گرفت و با این شیوه ممکن است نقشه جهد و
مبارزهاي براي پیشرفت منظور تدبیر و از حالا زمینه را براي موقع مساعد در جهتی که بایستی سرمایه و تجارت انگلستان در آینده
جریان یابد آماده ساخت.
جهات احتمالی خطوط آهن در ایران-
اشاره
راهآهن در ایران یا از سرحداتش به داخل را منوط به جهتی که قصد ورود یا عبور از این سرزمین باشد میتوان طبقهبندي کرد مثلا
باید توجه شود که منظور از جانب شمال است یا مشرق یا جنوب و یا مغرب. از سوي شمال به مقصد ایران چهار راه میتوان در نظر
گرفت:
-1 تفلیس- تبریز- تهران-
اگر بررسی خود را از گوشه شمال غربی ایران آغاز کنیم در میان چهار خط مزبور اولین راهی که به نظر خواهد آمد از
ص: 794
خواهد بود « در خط تفلیس بادکوبه از طریق ایروان جلفا و تبریز و از آنجا به قزوین تا تهران » تفلیس یا ایستگاه دیگر در مشرق آن
که کموبیش راه پستی فعلی بین قفقاز و پایتخت ایران است.
چنانکه اشاره کردم امتیازي براي کشیدن این خط شاید هم بیش از یکبار به روسها داده شده بود و حتی ایشان با اعتماد تمام از
شروع عاجل ساختمان آن صحبت میکردند. این راهآهن لااقل براي صنایع روس فوایدي خواهد داشت و راه مستقیمی بین خاك
روسیه و تبریز است که در ایران بزرگترین مرکز تجارتی است. درهاي ایالت غنی و حاصلخیز آذربایجان را به دنیاي خارج باز
میکند و وسیله تسهیل ورود کالاي وارداتی روس به ایران میشود.
من گمان نمیکنم که لااقل به این زودیها چنین خطی ساخته شود و یا از تبریز تجاوز کند چون کاملا بارز است که آن فقط براي
خاطر روس و بنابراین فایده یکجانبه آن به قدري محسوس خواهد بود که مانع ابراز علاقه پایتختهاي دیگر میشود و عایدات
آن هم چندان نخواهد بود که جوابگوي مخارج و یا مفید به حال سرمایهگذار روسی باشد.
هماکنون آنقدر خاك روسیه به ایران نزدیک است که وسیله آسانی براي دسترسی به بازار تبریز فراهم میباشد. بعلاوه با
کشتیرانی انحصاري در بحر خزر، روس به اندازه کافی و وافی راه ورود به تهران را در اختیار دارد. چنین خطی فقط در صورتی
براي اجناس انگلیسی مفید خواهد بود که از حدود تبریز جلوتر برود که از موقع لغو آزادي ترانزیت از راه قفقاز بوسیله دولت روس
در سال 1883 کالاي انگلیسی فقط از راه طرابوزان وارد میشود، اما بر فرض که این خط از تبریز هم جلوتر برود باز فایده چندان
درخور اهمیتی براي تجارت انگلستان ندارد که موجب علاقه واقع گردد بخصوص که طرحهاي دیگري در پیش است که تجارت
انگلیس را از راه جنوب یا غرب که بیشتر و جزما سودآور است بسط خواهد داد.
صفحه 406 از 438
ص: 795
-2 بادکوبه- لنکران- رشت- تهران-
در جهت شرقی پیشنهادهاي دیگر که بنابر اطلاع ما مطرح شده بود یکی هم خط کناره غربی دریاي خزر از بادکوبه، لنکران،
آستارا تا رشت فقط و یا اینکه از رشت هم به پایتخت بوده است و باز در جهت شرقیتر خطی از مشهدسر به تهران.
-3 مشهدسر- تهران-
راجع به خط اولی مربوط به پیشنهادهاي مزبور باید افزود که روسها هنگام ساختن راهآهن تفلیس- بادکوبه ایستگاه بسیار پاکیزهاي
در آجیکابول که در هفتاد میلی غربی باکو است بنا کردند که ظاهرا به امتداد آن خط به این سو بینظر نبودند هریک از این دو
نقشه فقط باب منافع روسیه است و هیچکدام هم خرج و دخل نخواهد کرد. بین بنادر بحر خزر و تهران رشتههاي رفیع البرز واقع
است که مگر در سرزمینی که رفتوآمد و حمل و نقل بحد وفور باشد از لحاظ خبرهها مانع عظیمی براي ایجاد راهآهن است.
امتیاز راجع به خط رشت تا تهران چندبار اعطاء شد، ولی به مرحله اجرا درنیامد. بهتر است روسها فقط در بهبود اصلاح جاده از
رشت تا قزوین بکوشند و در رفع مشکلاتی که براي بارگیري کالا در بندرگاه انزلی فعلا هست تلاش نمایند. با توجه به این نکته
که خط مزبور راه ورود اصلی ایشان به ایران است و از دریا تا تهران باید گفت که در نتیجه سستی و بیعلاقگی آنها به این قبیل
امور است که هم لنگرگاه انزلی و هم جاده رشت چنان در وضع خرابی است که با کار توسعه حملونقل کالا سخت منافات دارد.
-4 جلگه گرگان-
پیش از آنکه روسها منطقه ماوراء بحر خزر را تصرف کرده باشند تأسیس خط آهنی از گز که در جنوب شرقی دریاي خزر واقع
است به استراباد و از آنجا هم از میان جلگه گرگان به نواحی بجنورد و قوچان مورد نظر کارشناسان جنگی روسیه واقع شده بود که
بدانوسیله دسترسی آسان به مشهد یا هرات را براي لشکر مهاجم تأمین کرده باشند که ضمنا حمل مواد و محصولات خراسان و
مازندران و اجناسی را که از خود روسیه میرسیده است تسهیل مینموده
ص: 796
است. چنین خطی البته هیچگونه اثر و سود تجارتی نداشته و فقط براي نقشههاي نظامی مفید بوده و احتیاج به بحث نیست که تمام
قصد و خیال مربوط به این خط بعد از فتح ماوراء بحر خزر متروك شده است و ژنرال اننکف با خطآهن ماوراء خزر چنان وضع
تسلطآمیز درخشانی نسبت به خراسان احراز کرده است که دیگر به راهآهن اضافی نیازي نیست تا وسیله تسهیل پیشروي او به طرف
مشهد یا هرات بشود.
-5 عشق آباد- قوچان- مشهد-
در فصل پنجم این کتاب من در باب طرح خطآهن از حاکمنشین روسی ماوراء بحر خزر از طریق قوچان به مشهد که وضع جاده
آنرا مبسوطا شرح داده بودم بحث نمودم و از آنچه در آن مورد بیان کردم استنباط شد که ساختمان راهآهن در جلگه هموار آن
نواحی کار آسانی خواهد بود. در راههاي آباد هردو طرف روس و ایران بین عشقآباد و قوچان چیزي براي کشیدن خطآهن آینده
پیشبینی نشده است ازاینرو میتوان قیاس کرد که دولت روس از این کار منصرف است.
-6 دوشک- سرخس- مشهد-
هنگامی که در مشهد بودم صحبت نقشه دیگري که بیشتر عملی است یعنی کرسی ماوراء بحر خزر و والینشین خراسان نخستین-
بار به میان آمد و میگفتند که این طرح از جانب فرماندار پرنس دوندوکف- کورساکف که خطآهن از قلمرو او عبور میکرده
است با نظر تأیید کامل به یک کمیته اختصاصی نظامی در قفقاز ارجاع شده بود و این خط فرعی روسی از ایستگاه دوشک در
مسیر خطآهن ماوراء بحر خزر تا مشهد بود. چنین راهآهنی به احتمال قوي از پست مرزي سرخس خواهد گذشت و بنابراین مآلا
موجب تسهیل دسترسی روسیه به هرات خواهد گردید که بدینترتیب با یک تیر دو نشانه خواهد زد یعنی هم مشهد دوچار تهدید
خواهد گردید و هممرز افغانستان به خطر خواهد افتاد.
در بهار سال 1891 اعلام شد که ژنرال اننکف جدا طرفدار ساختن خط فرعی دوشک- سرخس میباشد و گزارشهاي بعدي هم
حاکی است که همین
ص: 797
ارتباط بوسیله راه فرعی غیر از دوشک یعنی از قرهبند که در کنار خطوط ماوراء بحر خزر است تأمینشدنی است که در این صورت
صفحه 407 از 438
منافاتی هم با قرارداد با ایران نخواهد داشت و فقط در صورتی ممکن است آن را تا داخل خاك ایران مثلا تا مشهد امتداد داد که
از سیاست جلوگیري از ایجاد خطآهن در ایران، دولت روس عدول و راه را براي اقدامات مشابه کمپانیهاي خارجی در سایر نقاط
ایران باز کند. این دلیل و خاصه وضع نظامی روسیه نسبت به خراسان آنقدر اطمینان- آمیز است که ضرورتی براي هرگونه اقدام
ساختن راهآهنی باقی نماند و من کمو بیش معتقدم که روسیه سعی نخواهد کرد که مشهد را تابع سیستم راهآهن خویش سازد
هرچند که خط فرعی سرخس به احتمال قوي امکان ساختمان دارد که در این صورت سرانجام مشهد داخل خطوط ارتباطی ماوراء
بحر خزر خواهد شد.
من فقط این نکته را خاطرنشان میسازم که ایرانیان علیرغم ضعف و ناتوانی خود نسبت به موضوع مشهد حساسیت بسیار دارند و
این قبیل نقشهها را با انزجار مینگرند.
-7 تهران- مشهد-
بعضی از نویسندگان، کشیدن خط آهنی را بین مشهد و تهران که 550 میل است توصیه کردهاند. چون خودم تمام این راه را با
اسب پیمودهام میتوانم شهادت بدهم که از بیابانهاي جداافتاده و غیرمزروع میگذرد و چنین خطی به هیچوجه نتیجه اقتصادي
نخواهد داشت و ممکن نیست کسی به این کار ناهنجار دست یابد، ولی عدهاي از اهل قلم عقیده دارند که بواسطه گندمزارهاي
بین تهران و شاهرود شاید ایجاد راهآهن از بدو امر ثمربخش باشد و روسها را به این کار ترغیب نماید. ارتباط راهآهن تهران به
مشهد بدون تردید کالاي انگلیسی زیادتر از حالا را به بازارهاي خراسان خواهد رسانید، اما شاهراه وارداتی اجناس هند و انگلیس
باید کماکان طریق جنوب باشد چون در آن حدود راه رقابت براي دیگران مسدود است و عقل و سلاح انگلیسی ایجاب مینماید
که در اصلاح و بهبود جادههاي جنوب تلاش کنیم نه اینکه در صدد برآئیم که ابهت از دست رفته را در شمال بازیابیم.
ص: 798
-8 راهآهن سیستان-
اینک از حدود شمالی به مرزهاي شرقی عطف توجه میکنیم. در فصل راجع به مسئله سیستان نظرم را چنین اعلام داشتم که براي
صیانت منافع انگلیس و افغانستان و توسعه تجارت هند و انگلستان در آن نواحی، ایجاد خط آهنی را در آنجا کاملا ایجاب مینماید
که با خطآهن مرزي بلوچستان اتصال یابد. ایستگاههاي دروازه و کویته و قلعه عبد اللّه یا چمن در معبر آن خط آهن همه نقطههاي
مساعدي براي خطهاي فرعی خواه از طریق نوشکی یا جنوب رشتههاي کوهستانی ایران و یا اندکی بیشتر در سمت شمال به سیستان
و از آنجا هم خط دیگري به ایالات مهم صنعتی و فلاحتی کرمان و یزد عین لزوم خواهد داشت.
میگویند حکومت هند با ساختن خطآهن مقدماتی این راه به آن جهت مخالفت نموده که موجب مخارج هنگفتی است و باید
مدتی از آن خط فقط نگاهداري کند. بعلاوه امکان حمله جناحی از شمال به آن راه هست و بهره عاجل تجارتی هیچ نخواهد
داشت. این دلیل آخرین نسبت به خطوطی که یک رشته است بدون استثنا صادق است، هیچ خط آهنی از سه تا چهار یا پنج سال
فایده تجارتی ندارد از طرف دیگر منابع سیستان و صادرات اجناس ایرانی از مرز شرقی به حدي زیاد است که چنین خطی را
بهزودي مقرون به توفیق خواهد نمود. سایر دلایل هم از لحاظ اهمیت نظامی آنست که سابقا اجمالا شرح دادم، در اینجا باز اظهار
میکنم که در دنیا هیچ خط آهنی نظامی بدون تصادم با مخالفتهاي همانندي ساخته نشده است.
-9 راهآهن سراسري ایران-
بدونشک چنین خطی دیر یا زود به وسیله راههاي فرعی احتمالا از مبدأ پوسنی- گوادر یا چاهبهار و یا با وجود جادههاي فعلی
تجارتی بندر عباس از کرانه اوقیانوس هند یا خلیج فارس ضمیمه خواهد گردید.
هرگاه جنوب شرقی ایران از لحاظ راههاي ارتباطی به این شکل درآید مزایاي عمدهاي براي تجارت وارداتی انگلستان دارد و نفوذ
آن در نواحی مرکزي و ایالات
ص: 799
شمال شرقی ایران به همان اندازه قابلملاحظه خواهد بود که موجب استفاده خود ایران جهت تجارت صادراتی تریاك و پنبه و
خشکبار آن خواهد گردید.
خوشباورانی که آیندههاي بسیار دور را منظور میدارند شاید پیشبینی مینمایند که بعدا این خطوط با رشته راهآهن از طریق
مرکز ایران از طریق اصفهان به شوشتر امتداد و مآلا با خطی که در سمت شمال به تهران و در طرف غرب به بغداد منتهی میشود
ارتباط یابد. این فکر و خیال بسیار هم جالبتوجه است و اگر به مرحله اجراء درآید مایه رستگاري سرزمین ایران خواهد شد، اما
خوشبینی نهالی است که اقلیم ایران تا حال چندان پرورش نداده است و من ترجیح میدهم از امعاننظر درباره چنین آینده
نامعلومی درگذرم.
صفحه 408 از 438
-10 بوشهر- تهران-
طرح اتصال بوشهر به تهران با خطآهنی مستقیم از طریق شیراز فکري است که گمان نمیکنم بواسطه موانع طبیعی عظیم بین شیراز و
دریا هیچگاه عملی شود. یک رشته کوهستانهاي متوازي که از لحاظ وضع خاص و شیب تند تقریبا بیشباهت به نردبان نیست و تا
7000 پا از سطح خلیج فارس ارتفاع مییابد، این دو نقطه را از یکدیگر جدا میسازد و فقط با هزینه سنگین و بیاندازه آن هم
بدون انتظار بهره عاجل شاید قابل اجراست. این نکته که بوشهر با وجود حالت بسیار نامساعد بندري باز عمدهترین بندر در جنوب
است بعضی را به این خیال انداخته است که باید آنجا لزوما انتهاي خطآهن سراسري ایران باشد بدون اینکه موانع طبیعی را که ذکر
نمودهایم در نظر بگیرند. ایجاد و شاید هم بهرهبرداري از خط دیگري که قدري بیشتر در سمت غربی است جاي طرح راهآهن
بوشهر به شیراز را خواهد گرفت و اصولا این فکر نمیبایستی در سرها خطور کرده باشد، ولی این اشکال و محظور در مورد
خطآهن جنوبی شمالی ایران درباره شیراز به اصفهان که زمین نسبتا هموار و نقشه قابل اجراء است و در آینده امکان آن خواهد بود
البته وارد نیست.
-11 محمره (خرمشهر)- بروجرد- تهران-
راه آسانتر و راحتتر که اشاره نموده بودم از دهانه رودخانه کارون از میان شهرهاي بزرگ ایالات زرخیز
ص: 800
غربی تا پایتخت ساخته شود و از قرار معلوم جملگی بر این قولند که یگانه خط آهن ایران است که امکان سود تجارتی دارد خطی
است که از شوشتر (به احتمال بیشتر شاید محمره) شروع و از میان لرستان به خرمآباد و بروجرد منتهی شود و از آنجا میتوان آن را
با آسانی به کرمانشاه و همدان و خط تهران و بغداد ارتباط داد و از طرف دیگر با سلطانآباد و قم و مآلا به تهران، بندر جدید
جنوبی ایران چند صد میل به پایتخت نزدیکتر خواهد شد و مانع عظیمی هم مانند کتل راه کاروانی بوشهر- شیراز ندارد. علاوهبر
آنکه تجارت وارداتی و صادراتی ایران را به سمت خلیج فارس معطوف خواهد ساخت از میان غلهخیزترین نواحی ایران نیز خواهد
گذشت و در حال و آبادانی شهرها تأثیر خواهد نمود. به عبارت دیگر هم خط- سیر تجارت داخلی و هم خارجی خواهد شد و از
مازاد محصولات داخلی مقداري هم به خارج خواهد رسید.
هنگامی که راجع به ساختن جاده در همان خط سیر صحبت داشتم، البته امکان ایجاد راهآهن را هم در آن حدود از نظر دور
نگذاشتم. در ایران قسمت عظیم نیروي انسانی صرف سیر و حرکت بین نقاط زیارتی و مکانهاي مقدس میشود و اگر خطآهن
محمره را بسازند دسترسی آسان به پنجتا از این بارگاهها میسر خواهد گردید. قم در شمال که آرامگاه حضرت فاطمه (ع) خواهر
امام رضا (ع) است و بارگاههاي کربلا و نجف و سامره که همه در مجاورت فرات و دجله است و به ترتیب مزار امام حسین و
حضرت علی و امام حسن عسکري (ع) است. بالاتر از همه راه مکه باز میشود که هر مسلمان خالص شایق است که براي احراز
عنوان حاجی دستکم یکبار در عمر خویش به آنجا برود. هرگاه درنظر بیاوریم که هرساله صدها هزار نفر با تلاش بسیار به این
اماکن رو میآورند و فراموش هم نمیکنیم که اهالی آسیا علاقه خاصی به مسافرت با ترن دارند میتوان قیاس کرد که عایدات
سرشاري نیز نصیب و بسیاري از اهل عبادت و زیارت را خشنود و سعید خواهد گردانید.
ص: 801
-12 بغداد- تهران-
حال توجه خود را به سمت غرب بازمیگردانیم و در مسیر سراسر حدود ایران ناگزیر به موضوع خطآهن بغداد تهران میرسیم که
چند بار نیز پیشنهاد شده است. مسافت آن 500 میل و شهرهاي عمده کرمانشاه و همدان در سر راه است.
هماکنون مقدار معتنابهی کالا از این راه به ایران و خارج حملونقل میشود و اروپائیان مقیم ایران که بخواهند اجناس مورد
علاقهاي را از خارج بیاورند و از خطرات کتل بوشهر- شیراز واهمه دارند جنس را از طریق رودخانه تا بغداد و از آنجا به تهران
حمل میکنند. این خطوط را امکان فعالیت سودبخش بسیار است. هرچند که هزینه ساختنش قلیل نیست، چون هم عبور از
دشتهاي کلدانی به فلات ایران سخت دشوار و هم فراز و نشیب آن فراوان است، ولی از لحاظ بار و یا مسافر استعداد راهی را که
در فوق ذکر کردم ندارد و از نواحی حاصلخیز عبور نمیکند و ارتباط آسان آن به دریا مقدور نیست.
خطآهن هندوستان- مدیترانه-
اشاره به راهآهن تهران- بغداد در این بحث نهائی ذکر خط آهنی را ایجاب میکند که روزگاري ورد زبانها بوده و سپس از نظر
افتاده است و آن راهآهن جلگه فرات از کرانه مدیترانه تا بغداد است.
این خط بارها پیشنهاد شده و طرفدارانی هم داشته است که اگر روزي عملی شود خطوط غربی ایران را جزو سیستم راهآهن هند و
صفحه 409 از 438
مدیترانه خواهد نمود که در این صورت مدیترانه مبدأ و ایران واسطه و رابطه خواهد بود.
خطآهن جلگه فرات و دجله-
نوشتههاي سر. پی. اندرو و سروان کامرون و دیگران و گواهی و گزارش کمیتههاي اختصاصی که پارلمان انگلستان در سال 1872
تعیین کرده بود تا مسئله ساختن راهآهنی از طریق جلگه فرات یا دجله را از میان سرزمینهاي بین راه بررسی کند افکار عمومی را
نسبت به این کار علاقهمند ساخته است.
این خط که از کرانه سوریه در مقابل جزیره قبرس در مدیترانه شروع و از اسندیا (سلوکیه قدیم) یا اسکندرون که همان تیر یا
تریپولی است یا جزیره
ص: 802
روعاد (آرادوس) عبور میکرد و این خط سیرهاي مختلف را کارشناسان بحري متعدد پیشنهاد کردهاند. راهآهن در جهت شرقی تا
جلگه فرات خواهد رسید، خواه از طریق حلب در شمال یا پالمیرا در جنوب و بعد از وصول به حوزه فرات از سمت راست این
رودخانه تا بصره امتداد مییابد و به کویت در کنار خلیج فارس منتهی میشود که جمعا در حدود 1000 میل است. یا آنکه از فرات
در جهت شرقی به دجله مربوط و وارد منطقه بغداد میگردد که در آنجا ساختمان پل ضروري میشود و از این محل هم به سمت
جنوب بصره یا کویت منتهی خواهد گردید.
این بود بطور خلاصه آنچه کمیته اختصاصی به پارلمان پیشنهاد کرد و در مجلدات مذکور در فوق مطرح شده است. حداقل هزینه
6 لیره برآورد کردهاند و حداکثر مخارج با خطی که بنابر میزان اروپائی چهار پا و هشت اینچ عرض و ،000 ، چنین راهآهنی را 000
10 لیره خواهد شد. از بصره یا کویت و ،000 ، 8 تا 000 ،500 ، یا مطابق میزان هندوستان پنج پا و شش اینج پهنا داشته باشد از 000
به احتمال قوي در محل ثانوي بواسطه ساحل بسیار مساعد که دارد بوسیله کشتی تا کراچی و یا بنابر پیشنهاد بعض دیگر تا دماغه
جاسک ارتباط برقرار و از این نقطه با کشیدن خط آهن از طریق کرانه مکران با کراچی رابطه حاصل میشود. این بوده است جریان
اجمالی چند نقشه که به منظور ایجاد راه نزدیکتري از طریق خشکی تا هندوستان توصیه شده است و خبرگان متعدد و طرفداران
معتبري از آن حمایت نمودهاند و در ده سال از 1870 تا 1880 توجه عام را به نحو تام جلب کرده بوده است.
موانع این نقشه-
حقیقت امر این است که نه توجه سرشاري که این طرح برانگیخته بود و نه آثار کتبی وزینی که پدید آورده، هیچکدام مانع از بین
رفتن کامل آن نشده است، بنابراین میتوان استنباط نمود که چنین نقشهاي هیچ زمینه ندارد. جاذبه ظاهري آنکه با جامه
وطنپرستی نیز آراستهاند ذهن بسا کسان را مجذوب کرده بود و باید اعتراف نمایم که خودم نیز بدون اینکه به کنه کار توجه
ص: 803
نموده باشم مفتون آن شده بودم. اما بعد از بررسی دقیق و از آن برتر بیش از یکبار گذارم به آن حدود یعنی سوریه و بین النهرین
مجابم ساخته است که این نقشه هم اساس درستی ندارد و هم لااقل در زمان حاضر سیاستی عملی نیست و بدون اینکه به جزئیات
دلایلی که بر له و بر ضد این نقشه هست وارد شوم موجباتی را که در نحوه قضاوت من اثر داشته است اجمالا ذکر میکنم.
موانع طبیعی-
عواملی که باید در ایجاد چنین خطی اساس قرار گیرد و در سیاست عملی ساختن این نقشه ملحوظ واقع شود چهار گونه است:
طبیعی، سیاسی، نظامی و اقتصادي. به نظر من از لحاظ هر چهار دلیل مزبور نقشه جلگه فرات اگر مجري شود بیاثر است. موانع
اساسی آن از جهت وضع طبیعی این نقاط و شرایط اقلیمی آن است علاوهبر اشکال بزرگ راه باز کردن از دل رشتههاي جبال
ساحلی سوریه که البته مهندسین از عهده آن برخواهند آمد، باید به این حقیقت توجه نمود که خط سیر شمالی قبل از رسیدن به
مقصد بغداد بین راه هیچگونه محل قابل اهمیتی ندارد مگر انطاکیه و حلب و راهآهن بیشتر از جاهاي خشک و خالی خواهد
گذشت در صورتیکه اگر از راه جنوبیتر ساخته شود باز از خطههائی میگذرد که تمام بیابان و بیآب است.
درجه حرارت در بیشتر نقاط این شنزارهاي داغ در فصل تابستان سخت طاقتفرساست و تصور من این است که هیچ سرداري در
عرض شش ماه از سال حاضر نیست که سربازان خود را در قطارهاي درجه سوم از این مسیر هزار میلی عبور دهد مگر آنکه خداي
ناخواسته خیالش این باشد که در انتهاي راه همه آنها را مستقیما تحویل بیمارستان بدهد و بخصوص اگر بنا باشد که این هزار میل
خشک و سوزان تازه مقدمه عبور از سرزمینهاي طولانیتري باشد که بکلی فاقد راه و جاده آباد است.
مانع سیاسی-
در تمام آثار و مقالاتی که راجع به این موضوع انتشار یافته است بدون استثناء از غفلت تامی که نسبت به منافع یا رفتار دولت
صفحه 410 از 438
عثمانی نمودهاند دوچار حیرت شدهام. سراسر خط سیر راهآهن پیشنهادي از قلمرو عثمانی میگذرد،
ص: 804
کار گذاشتن حتی یک قطعه ریل و یا ساختن یک پل و یا اجازه عبور خواه با پرداخت و یا بهطوريکه احتمال میرود بدون آن
بیرضایت آن دولت امکان ندارد، باوجوداین راجع به خطی که پیشنهاد کردهاند حتی کمترین اعتنائی به منافع و یا مشورتی با
دولت ترکیه نشده است. این اقدام نه منابع آن کشور را به کار خواهد انداخت و نه نقاط پرجمعیت و آباد آن سرزمین را به هم
مربوط خواهد ساخت. نه او را از تهاجم روس در شمال مصون خواهد داشت و نه بر قدرت دفاعی آن خواهد افزود و در واقع همه
گفتگو و تصمیم در آن خصوص فقط محض تأمین مصالح انگلستان و فقط منافع امپراتوري هند شده است. آیا براي ما اطمینانی
حاصل است که آن دولت نسبت به تأمین هریک از این دو منظور علاقهاي دارد؟ تجربه شخصیام درباره رفتار دولت عثمانی در
آسیا این است که هیچ پندي در دل آن دولت عزیزتر از این نیست که خیرخواهی نه فقط نخست بر خانه رواست، بلکه در حق
دیگران اصلا نارواست و اگر مأموران غیور ترك به منظور ابراز استقلال رأي که مورد علاقه ایشان است براي ملت یا دولتی زیان و
آفتی طالب باشند، آن بر ضد بریتانیا است. بنابراین پیش از آنکه با آرامش خاطر قادر باشیم درباره ساختن هزار میل خطآهن در
چه انتظار و توقعی « باب عالی » قلمرو ترکیه که محض خاطر خود ماست تصمیمی اتخاذ کنیم آیا ارجح نیست که درست دریابیم که
در این باب دارد؟ من شکی ندارم که جواب آن دولت چه خواهد بود.
مانع نظامی-
فرض کنیم این طرح کموبیش فقط جنبه نظامی دارد بنا براین لا اقل از آن لحاظ قابل ایراد خواهد بود. من شک بسیار دارم که این
حرف یعنی جنبه نظامی در مورد خطآهن جلگه فرات وارد باشد و آن فقط یک علاقه بیپروا در ایجاد خط ارتباط بیهودهاي با
هندوستان است، بدون اینکه نظر کشورهاي بین راه ملحوظ شده باشد. از نظر سوق الجیشی بهطوريکه قبلا ذکر کردم براي دفاع
آسیاي صغیر که در حد شمالیتر واقع شده است (بین اورفه، دیاربکر، مردین و موصل) خالی از تأثیر خواهد بود و چنانکه در نظر
است اگر
ص: 805
این راهآهن در دشت همواره غیرقابل دفاعی کشیده شود به صورت بارزي در معرض خطر حمله است و ازاینرو در زمان جنگ
وسیله ارتباط خطرناکی خواهد بود.
ایراد اقتصادي-
مهمتر از همه، ایرادات مالی و اقتصادي است. من پاك سرگردانم که چگونه چنین خطی که از آن منطقه کذائی میگذرد ممکن
است فایدهاي دربر داشته باشد و براستی که با نهایت اکراه میتوان هر دولتی را به کار عاطل حتی حداقل ضمانت درباره چنین
راهآهنی دلالت نمود. به سه دلیل من هیچگونه سود و خیري در این اقدام سراغ ندارم ( 1) زیراکه هزینه مقدماتی آن بسیار سنگین
است ( 2) زیراکه این خط از نواحی حاصلخیز یا مناطق معدنی عبور نمیکند و حملونقل محلی هم در بین نیست ( 3) چون
رفتوآمد مسافر و یا حمل بار محدود است و خیلی هم کمتر از آن است که پیشبینی کردهاند و عایدات دو دریا نیز که در دو سر
این خط واقع شده است جبران فقدان درآمد خود خط را نخواهد کرد، پس بیباکانه اظهار میدارم که عایدات از بابت کالاي
تجارتی هم چندان کافی نیست، زیراکه تاجر چگونه قادر است که مخارج اضافی حمل بوسیله راهآهن را با خطرات و تأخیراتی که
لازمه آن است تحمل کند و جنس را در راه ناچار باید دوبار در کشتی بارگیري و پیاده کنند تا از این راه فقط چهار تا شش روز از
انگلستان تا هندوستان صرفهجوئی در وقت شده باشد. وانگهی درآمد از ناحیه رفتوآمد مسافر نیز سخت ناچیز خواهد بود، زیراکه
بیاطلاع نیستم که مسافران هند خواه افراد کشوري یا لشکري، بانوان یا کودکان، خواهان هواي سالم و نیرو- بخش هستند و به
هیچوجه راغب نخواهند بود که چندین روز در قطارهاي در بسته مقید و از گردوخاك و گرما و خستگی سفر طولانی در چنان
منطقهاي فرسوده شوند.
بودم غیر از ضرري که از بابت کرایه حملونقل پست متصور است به P and O اگر من یکی از صاحبان سهام کمپانی کشتیرانی
هیچوجه از خطر رقابت چنین راهآهنی نگرانی نداشتم.
خلاصه-
اینها ایراداتی اصلی است که به نظر من قدر و اعتبار نقشه خط آهن جلگه فرات را به هند مخدوش و محکوم میکند. بعد از ایجاد
ترعه سوئز
ص: 806
دیگر احتیاج چندانی به وجود این قبیل خط سیر اضافی نیست. بدون اینکه قصدم دخالت در نظریات بسیطتري باشد، عقیدهام را
اظهار میکنم که با تسلط کافی بر مصر و مراقبت تام در کانال سوئز و تسریع کشتیرانی بین انگلستان و هندوستان و ارزان کردن
صفحه 411 از 438
نرخ آن، وسیله بمراتب بهتري جهت سرعت بیشتري در حملونقل و ارتباط بین دو قسمت امپراتوري در زمان خطر تأمین خواهد
شد.
طرحهائی راجع به گسترش خطآهنهاي ایران-
تا اینجا بحث ما درباره راهآهن جلگه فرات در قسمت سوریه و بین النهرین بوده که یک سر آن تا دروازه خلیج فارس میرسیده
است، ولی این موضوع را هم نباید مسکوت گذاشت که طرحهائی نیز پیشنهاد شده بود که آن سیستم را از طریق خشکی تا کراجی
امتداد دهند.
یکی از این طرحها راجع است به ساختمان خطی از کرانه شمالی خلیج فارس مثلا از محمره از راه بوشهر و لنگه و بندر عباس و
جاسک و گوادر تا کراچی. به نظر من چنین نقشهاي به هیچوجه درخور توجه و اعتبار نیست و حتی از طرح ساختمان خطآهن
جلگه فرات هم بیهودهتر است، چون خرج ساختمان آن سنگین و بکلی بیثمر و براي ایران هم بیاثر و از لحاظ بهداشت هم مقرون
خطر خواهد بود.
شوشتر- شیراز- بندر عباس-
ولی راجع به دو خط فرعی ایران صاحبنظر والامقامی مانند ژنرال گلداسمید بحث و آن را تأیید کرده است و ازاینرو شایسته
بررسی دقیق است. بهرحال این خطآهن که بغداد مبدأ آن است بعد از ارتباط با راهآهن جلگه فرات یا جلگه دجله به سمت شرق
در خاك ایران دور از حدود خلیج فارس عبور و از راه شوشتر و رامهرمز و یا شاید حویزه و اهواز تا بهبهان امتداد مییابد و از آنجا
بوسیله جاده کاروانرو فعلی به شیراز منتهی میگردد. از شیراز به دریا دو خط ارتباط هست: یکی از حدود شمالیتر از راه فسا و
داراب و فرگ یا از راه جنوبیتر از طریق لار که هردو به بندر عباس میرسد و از آنجا خط آهنی از کرانه مکران به کراچی امتداد
خواهد یافت.
ص: 807
خطآهن واقعی ارتباطی سراسري ایران-
راجع به این طرح فقط اظهار میدارم که به مشکلات طبیعی برخورد خواهد کرد که به آسانی و یا ارزان قابل رفع نخواهد بود و آن
مربوط به رشته طولانی کرانه مکران است که هیچ خوش- آیند من نیست و خط ارتباطی واقعی سراسري ایران را که به عقیده
اینجانب بهتر است از حدود شمالیتر بگذرد نادیده میانگارد. هرگاه روزي خط سراسري ایران عرضا ساخته شود بدون تردید تا
این درجه از حدود جنوبی و این اندازه هم بیثمر نخواهد بود. خط واقعی سراسري ایران راهآهنی است که مراکز فلاحتی و صنعتی
و تجارتی ایران را به هم پیوند دهد و در این کار احتیاجات ایران و انگلستان هردو ملحوظ افتد. چنین خطی به احتمال قوي از
بغداد، کرمانشاه، بروجرد، اصفهان، یزد، کرمان خواهد گذشت و این به نظر من خط آهن نهائی ارتباطی آیندهاي بعید خواهد شد
که چنین پیشرفتی امکانپذیر باشد. با آنچه سابقا راجع به خطآهن سیستان نوشتم ملاحظه خواهد شد که چگونه این طرح با راهآهن
هندوستان قابل ارتباط خواهد بود و اگر روزي ساخته شود مزیت بیشتري خواهد داشت و جزو خطوط ارتباطی اروپا خواهد شد و با
این ترتیب سرباز انگلیسی را دیگر در کراچی نخواهیم گذاشت، بلکه در مرز خود افغانستان و شاید هم در میدان جنگ پیاده
خواهیم کرد.
خطآهن بارکشی آسیاي صغیر-
اگر طرح راهآهنی که در فوق شرح دادم به صورت واقع درآید و با مدیترانه و بدانوسیله هم با اروپا ارتباط یابد به احتمال قوي به
جاي اینکه بندر جداگانهاي در سوریه گوشهاي از ساحل مدیترانه ساخته شود با سیستم خط آهنی که فعلا در آسیاي صغیر هست
متصل خواهد شد. درحال حاضر سه سیستم راهآهن در آسیاي صغیر هست یکی از اسکوتاري مقابل اسلامبول تا ایسمید که در
پنجاه و شش میلی است و این روزها دارند آن را تا آنکارا در قلب ترکیه توسعه میدهند. دیگري از ازمیر تا دینر که در 230 میلی
داخل ترکیه است. سومی خطآهن کوتاهی است با چهل میل طول که بندر مرسینه نزدیک تارسوس در سلوکیه را با عدانه مربوط
میسازد.
ص: 808
اشکالات فنی ساختمان راهآهن در سرزمین کوهستانی مثل آسیاي صغیر و همچنین مشکلاتی که ناشی از معایب دستگاه اداري
حکومت عثمانی است متعدد است و بههرحال عایدات تجارتی آن به احتمال قوي محدود میباشد، اما میتوان استنباط کرد که دو
خط اولی روزي به هم خواهد پیوست و یا آنکه خط دومی یک روز با راهآهن ایران که شرحش را بیان کردهام اتصال خواهد
یافت. در این صورت راه خشکی تا هند را شاید اوریان اکسپرس برعهده خواهد گرفت و آن از کاله به قسطنطنیه و ارتباطی هم با
صفحه 412 از 438
راهآهن آسیاي صغیر که در سمت دیگر بوسفور است حاصل خواهد کرد. در آیندهاي دور راهآهن ارتباطی دیگري با خط آهن
سوریه امکانپذیر خواهد بود، اما تمام این نقشهها مربوط به آیندهاي آنقدر دور است که در عمر من تحقق آن مقدور نخواهد شد
و شاید هم اصلا قابل تحقق نباشد و این پیشبینی هم در واقع مبتنی بر حدس و گمان است.
راهآهن مصر و عربستان-
میگویند راهآهن دیگري هم از طریق خشکی تا هندوستان پیشنهاد شده است و آن خطی است که از پرت سعید در دهانه کانال
سوئز شروع و از میان عربستان به نقطهاي در کرانه خلیج فارس منتهی میشود.
به نظر من چنین نقشهاي همه معایب راهآهن جلگه فرات را چند برابر دارد، بدون اینکه هیچگونه مزیتی داشته باشد. فرزندان
اسرائیل چهل سال در بیغولههاي آن حدود سرگردان بودند، ولی من براي عناصري که به خیال چنین طرحی افتادهاند روزگار
ناگوارتري پیشبینی میکنم.
نتیجه-
من طرحهاي متعددي را که براي راهآهن بین مدیترانه و هندوستان عرضه شده است در اینجا شرح دادهام از آن جهت که هر قسم
نقشهاي که در این زمینه عملی شود ایران بواسطه وضع جغرافیائی خود نقش عمدهاي در آن خواهد داشت و همچنین با آیندهاي که
ایران از لحاظ خطوط آهن در پیش دارد مآلا اهمیت آن به جنبه محلی محدود نخواهد ماند. گرچه حالا وضع کارها بدین منوال
است که شرح دادهام، اما با آنکه ایران هنوز بکلی عقب مانده است، امکان یک تکان ناگهانی یا توجه و علاقهاي ناشی از اقدام او
به منظور پیشرفت-
ص: 809
هاي آینده در میان است و ازاینرو به درجه اعلی مطلوب است که راجع به سیاست خطآهن این کشور نظري اتخاذ گردد که شامل
همه قسم امکانات باشد.
هنگام سیر و بررسی خود درباره نواحی مرزي ایران به نحو اجمال عملیترین نقشههائی که تاکنون از فکر عناصري که خیرخواه
بشمار میروند خواه براي صلاح ایران و یا چنانکه بیشتر محتمل است محض خاطر خودشان، تراوش کرده است خاطرنشان ساختهام،
وضع عقبافتاده و درمانده آن سرزمین و فقدان امنیت در پارهاي از نواحی آن و مخالفت روسیه و بالاتر از همه فقدان حس
وطندوستی یا شهامت کار در دستگاه حکومت ایران موانعی است که پیشرفت، حتی امید- بخشترین نقشههاي مزبور، بیتلاش و
مبارزه مقدور نخواهد بود. ممکن است آن دولت یا اجراي کارها را به تأخیر اندازد و یا پرداختهاي مربوط به این کار را دچار
تعویق سازد، باوجوداین محظورات، فکر ساختمان راهآهن در ایران اگر کنایهاي مجاز باشد میتوان گفت که پا در هواست.
این اقدام از دفتر سیاستمداران تا میز مقاطعهکاران و کارگاه مهندسان فاصله چندانی ندارد. در اینکه یک سرزمین واجد سابقه
تمدنی عالی قادر باشد که براي همیشه از پیدایش ممتازترین اثر تمدن جدید و بالاترین عامل نفوذ آن جلوگیري کند ظاهرا کاري
در روزگاري که حتی چین خطآهن کوتاهی ساخته است و در نظر دارد راهآهن بارکش چندصد .«1» دور از امکان به نظر میرسد
میلی ایجاد کند قلمرو شهریاري که خود سه بار اروپا را بهوسیله خطآهن سیر کرده است ممکن نیست از کاروان ترقی بازماند. از
لحاظ ایران همان اندازه غیرمقدور است که از این اقدام خودداري کند که ژاپون بخواهد به کیش و آئین کهن خویش پابند بماند
که از دیرباز ایمان نسبت به آن را از دست داده است و با مقاصد فکري
______________________________
1)- یکی از موجبات قوي که جنبه مالی دارد راجع است به قیمت گزاف گندم در شهرهاي بزرگ و تلف شدن آن در دیگر نقاط )
ایران و دلیل آن کمیابی وسایط نقلیه است در دامغان، جو را خرواري هشت قران میفروشند در تهران بهاي آن 50 قران است، در
قزوین قیمت آن 20 تا 24 قران میباشد، زیراکه وسیله حمل نیست. در سال 1890 صرفه در این کار بود که غله از سلطانآباد
(عراق) با شتر تا بغداد و از آنجا به لندن حمل شود.
ص: 810
و اخلاقی او منافات دارد. بههرحال دیر یا زود کار کاروان و چاپار در ایران لنگ خواهد شد، به همان کیفیتی که دین بودائی هم
در سرزمین ژاپون آینده روشنی ندارد. شاید در این قرن نباشد، اما پیش از آنکه قرن آینده طی شود کشوري که درحالحاضر فقط
یک رشته راهآهن ناچیز دارد صفحاتی چند از راهنماي مسافرتی جهانی با خطآهن را به خود اختصاص خواهد داد.
[فهرست ها]