گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
فصل بیست و پنجم رودخانه کارون






حوزه کارون
در فصل گذشته اطلاعاتی راجع به ولایات خوزستان و لرستان و سکنه خاص و سلحشور این سرزمین و درباره امور محلی و سیاست
خارجی که با وضع ایشان مربوط است عرضه داشتهام. اینک به شرح مسافرتم از طریق رودخانه کارون تا شهر عقبمانده و مرکز
تعصب یعنی شوشتر میپردازم. راجع به این رودخانه و مناظر اطراف آن و افرادي که در این حوالی سکونت دارند گفتنیها بسیار
است که مایه تفاوت و امتیاز این ناحیه با دیگر نقاط ایران میباشد.
عده معدودي از انگلیسیها به این منطقه رفتهاند و تعداد کمتري راجع به وضع این گوشه بسیار جالبتوجه قلمرو شهریاري آثاري
باقی گذاشتهاند، و کسانی هم که چیزي نوشتهاند به شرح مشاهدات خود توأم با داستانهائی دلانگیز پرداختهاند که اهل پژوهش با
آن آشنائی دارند، ولی عامه مردم رويهمرفته از چگونگی آن بیاطلاعاند.
وضع این منطقه از تاریخ تحریر آثار مزبور بکلی تغییر یافته است و درام زندگی در آنجا سریعا به پایان نزدیک میشود و اوراق
کهنه این دفتر دیر یا زود کاملا بسته خواهد شد.
در این ناحیه طوایف ساحلنشین، شیخی دارند که استقلال نسبی دارد و گذران
ص: 402
او در مقابل مداخله فرماندار دولتی و مأمور مالیات رو به زوال است. عدهاي هم در مناطق داخلی زندگی میکنند که اصل و ریشه
آنها درست معلوم نیست و وفاداري و علاقه ایشان نیز تردیدآمیز است. این افراد در کوهستانهاي اجدادي خود رسم و روش ایلی و
قومی خود را تاکنون محفوظ داشتهاند و با طرز زندگی آواره و آزاد عمر میگذرانند بعلاوه شهرنشینهائی که نیمی فارسی و نیمی
صفحه 274 از 570
تازياند و اخلاق و رفتار آنها مثل اصل و تبار ایشان مختلف است. این عناصر گوناگون تابلو دراماتیکی حاوي اضداد بارز میباشند
و تردیدي نیست که چنین وضع و حالتی با ورود رقیب بیگانهاي مانند انگلستان در صحنه کار، ناگزیر غامضتر خواهد گردید.
رودخانه کارون
در کتابهاي معتبر جغرافیا کارون را یگانه رودخانه قابل کشتیرانی ایران نام بردهاند و آن از کوههاي پیچیده مغرب اصفهان
سرچشمه میگیرد و از این محل مسیرش را در فصل سابق اجمالا نشان دادم. این رودخانه از شرق به غرب جاري است و از میان
گردنهها و دشتهاي بلند میگذرد تا در تپههاي شمالی شوشتر ظاهر و از آنجا با انحراف شدیدي به سمت جنوب جاري میشود و
بعد از آراستن این شهر با آسیابهائی که در تاریخ باعث اشتهار آن گردیده است- هرچند که فعلا در حال ویرانی است باز خالی
از تماشا نیست- جریان مارپیچی خود را در صحراهاي رسوبی که تا شط العرب و خلیجفارس امتداد دارد تعقیب میکند و در بین
راه نهر بندقیر و آب دز یا رودخانه دزفول به آن میپیوندد و قدري پائینتر جریان رودخانه بواسطه آبشار معروف اهواز قطع و
بدینجهت در کار کشتی- رانی مانعی ایجاد میشود. محمره بندري در کنار این رودخانه است که در مصب که چهل میل پایینتر
است با آب مشترك فرات و دجله در فاو وارد خلیج فارس میشود.
مجراهاي قدیمی
و اولئوس و کوپراتس و چواسپس و پسیتیگریس و تطبیق آنها با «1» راجع به تاریخ باستان و اختلاف نظر درباره مجراي اصلی اوله
______________________________
Ulai-(1)
ص: 403
مسیرهاي جدید دجله و دلتاي فرات ذهن خوانندگانم را خسته نخواهم کرد.
مجراها و حتی همه رودخانههاي شوش گاهی بواسطه سیلابهاي ناشی از ذوب- شدن برفها ناگهان در صحراهاي نرم و شنزار
سرازیر میشود، در همان نواحی که در اثر آبیاري مصنوعی مجراي طبیعی رودخانهها عوض شده بود، غالبا بکلی تغییر مسیر داده
است. اگر این توجیه را که از لحاظ طبیعی و رعایت ارفاق در خور است قبول نکنیم باید تصور کنیم که جغرافیدانها و نویسندگان
قدیم که راجع به این رودخانهها مطلب نوشتهاند افرادي بسیار کودن بودند.
این فرض را من بیشتر از آن جهت محتمل میشمارم که بعضی از جانشینهاي ایشان نیز به همان نسبت و بهوجه حیرتانگیزي راه
خطا پیمودهاند. اصل بیطرفی ایجاب میکند که من سرپوشی بر کار ایشان بگذارم و فقط به اظهار این مطلب اکتفا کنم که بهنظر من
کارون همان یسیتیگریس (یعنی دجله کوچک) قدماست که نئارخوس به عزم پیوستن به اسکندر با کشتی از آن عبور کرده بود.
راجع به هویت تاریخی آن نیز در هر مورد اطلاعاتی در حاشیه ذکر خواهم کرد.
مذاکرات نخستین
در اینجا شاید بهتر آن است که موضوع رودخانه کارون را از وقتی که ابتدا با ما ارتباط یافته است موردتوجه قرار دهم یعنی از
موقعی که فواید تجارتی آن نه از جانب اهالی انگلستان که معمولا اطلاع درستی از این قبیل امور ندارند، بلکه از ناحیه چند تن
محدود از پیشقدمانی کشف شد که حاصل کارشان این شده است که از جانب همدورههاي خود بیعلاقگی مشاهده نمایند، ولی
بوسیله نسل آینده مورد تمجید و ستایش واقع شوند.
صفحه 275 از 570
پنجاه سال از آن زمانی میگذرد که ارزش راه تجارتی کارون از لحاظ وسیله دسترسی مناسب به شهرها و مراکز بزرگ غلهخیز
غربی ایران و خاصه راه تجارت هند و انگلستان در اثر کار و نوشتههاي سر. اچ. لیارد و ستوان سلبی در معرض ملاحظه و افکار
انگلیسیها قرار گرفت.
لیارد بواسطه روابط نزدیک خود با محمد تقی خان ایلخانی بزرگ بختیاري
ص: 404
و تجار شوشتر همکاري ایران را در این زمینه تأمین کرد و سپس گزارشی به دولت خود و نامهاي هم به اطاق تجارت بمبئی فرستاد
و هر دو طرف را به اجراي چنین برنامهاي ترغیب نمود. پریشانی امور در ایران مانع پیشرفت منظور گردید. فقط سی سال بعد
موضوع افتتاح رودخانه کارون جهت تجارت خارجی مورد اقدامات رسمی بین لندن و تهران واقع شد.
در سال 1878 حسینقلی خان که دومین ایلخانی مقتدر بختیاري است که در این قرن بهوجود آمده است به آقاي مکنزي که از
شرکاي دستگاه عظیم تجارتی کمپانی گري و پل مقیم بوشهر بود با همان زمینه مساعدي که سلف او به لیارد نموده بود در انجام
این منظور پیشنهاد همکاري داد و کمپانی مزبور حاضر شد که در این رودخانه کشتیرانی تأسیس کند، اما اقدام خودسرانه
حضرات بختیاري و قدرت بیش از اندازه آنها حکومت مرکزي را ناخوش آمد و از صدور اجازه خودداري شد.
دوست لیارد در زندان تهران جان داده است، دوست مکنزي را هم ظل السلطان در اصفهان نابود کرد. ضمن هفده سال رفتار کج
دارومریز بیحاصل دیپلماتیک که با انواع مکر و فریب شرقی توأم بود ناگهان فرانسويها در عرصه کار ظاهر شدند و حق
حل نهائی این مسئله بوسیله دستیاري موفقیتآمیز .«1» انحصاري کشتیرانی کارون و بهرهبرداري اراضی مجاور آنرا بدست آوردند
سر. اچ.
دروموندولف با صدور فرمان از طرف شاه در اکتبر 1888 تحت شرایطی که بیرنجش و ناراحتی نبوده است مقدور و رودخانه
کارون براي رفتوآمد کشتیهاي تجارتی همه کشورها باز شده است.
اقدام شرکت لینچ
بعد از تحصیل اجازه کذائی شرکت برادران لینچ،
______________________________
1)- این امتیاز که دوبار اعطا و دو دفعه هم بین 1876 و 1878 ملغی شد با اعمال نفوذ دکتر تولوزان پزشک فرانسوي شاه و کمک )
قدرتآمیز روسها در تهران تحصیل و قرار شده بود که سد اهواز را با دریچههائی تجدید بنا کنند (فرانسه حق انحصاري کشتیرانی
داشته باشد) و اراضی اطراف را آبیاري و حتی از جنگلها و معادن بهرهبرداري کند. مهندس فرانسوي هم براي تهیه گزارش راجع
به آبشارهاي اهواز اعزام و بدینمناسبت سرویس کشتیرانی بین مارسی و بصره تأسیس و مأموري فرانسوي در محمره تعیین شد.
ص: 405
شریک کمپانی کشتیرانی فرات و دجله که از مدتها پیش شرکت انگلیسی کشتی- رانی دجله را اداره میکرد، یکی از کشتیهاي
خود را به سرویس رودخانه کارون اختصاص داد و از آن پس دو هفته یکبار از محمره تا اهواز این رفتوآمد دایر است.
اولین کشتی این شرکت، بلاس لینچ نام داشت که کشتی تجارتی پاکیزهاي بود و قبلا بین بصره و بغداد کار میکرد، اما این کشتی
را براي عبورومرور از پیچوخمهاي رودخانه کارون خیلی دراز تشخیص دادند و عبور آن از جاهاي کم- عمق نیز بیخطر نبود،
بکار افتاد که از لحاظ تسهیل فرمانبري سه سکان داشت و یکی از « شوشان » بنابراین بعد از چند ماه کشتی کوچکتر دیگري بنام
چند کشتی بود که براي سرویس رود نیل ساخته بودند و از قرار معلوم هیچوقت در آنجا بکار نرفت.
صفحه 276 از 570
چندتا از این کشتیها را شرکت کوك براي گردشهاي تفریحی در رودخانه نیل خریده و شوشان براي سرویس کارون اختصاص
یافته است. سرعت سیر این کشتی در اصل از دو تا دوازده میل دریائی در ساعت بود، ولی در مقابل جریان قوي آب بیش از چهار
میل دریائی قادر به حرکت نبود و در همین شوشان بود که من از طریق رودخانه تا اهواز رفتم. این کشتی در بهار 1890 هنگام
طغیان آب رودخانه تا شوشتر هم پیش رفت.
را در این رودخانه بکار « ایران » حق کشتیرانی کارون بعدا بدست کمپانی کشتیرانی بمبئی و ایران افتاد و بزودي کشتی بهنام
انداختند. و چون سودي از آن کار بدست نیامد تعطیل شد، ولی شرکت برادران لینچ با وجود تحمل خسارت هنوز سرویس خود را
حفظ کرده و امید است در آینده متضمن فواید تجارتی بسیار باشد.
شط العرب
با ذکر مقدمات ضروري مزبور اینک باز به شرح مسافرت خود میپردازم. بعد از طی یکصد و هفده میل از بوشهر کشتی کمپانی
انگلیس و هند که در خلیجفارس رفتوآمد دارد و بین بمبئی و بصره کار میکند مدت کوتاهی
ص: 406
در دهانه شط العرب لنگر میاندازد تا در اثر جزرومد عبور از بند مقدور شود. در موقع جزر آب تا هیجده پا بالا میآید و در حین
جزرومد آب از هشت تا ده پا بالا و پائین میرود و کشتیهائی با محمولات خیلی سنگین گاهی ناچار میشوند که از میان گل
کف رودخانه راه باز کنند و بعضی اوقات نیز تا چند روز در میان گل گرفتار میمانند و ظاهرا هیچگونه اقدامی بوسیله لاروبی یا
وسایل مصنوعی دیگر براي تسهیل رفتوآمد کشتیها معمول نشده و این حاکی از آن است که آنجا مرز قلمرو عثمانی است. معبر
کنونی هم با عبور قهري در سال 1880 بهصورت آسان فعلی درآمده است.
شط العرب از پیوستن دو رودخانه دجله و فرات در محلی به نام قرنه که همان جنات عدن افسانهاي است و در پنجاه میلی شمال
بصره واقع است به سمت خلیجفارس جاري و وارد آن میشود. ساحل شمالی آن تا حوزه محمره متعلق به ایران است و کرانه
جنوبی آن سراسر خاك عثمانی است. این شط در حین ورود به دریا شکل جالبی پیدا میکند، یک میل عرض آن میشود و بین
دو ساحلی جاري است که بخصوص سمت عثمانی آن بواسطه رشته کمربندي از نخلستانهاي انبوه نیک باشکوه است ولی ساحل
مقابل بیشتر شنزار است و در بعضی جاها نیز با مزار مقدسان برخورد میکنیم.
استحکامات عثمانی در فاو
عثمانیها در این منطقه خیلی اسباب زحمت ایرانیان میشوند و این رفتار ناهنجار بخصوص از تاریخ تشکیل کمیسیون (مرزي)
مشترك انگلیس و روس بالغ بر چهل سال پیش که محمره را متعلق به ایران دانسته بدتر شده است. عثمانیها حضور هر دولت
دیگري را در حوالی شط العرب با نظر بخل و حسادت مینگرند و از پیشرفت تجارتی محمره و رونق راه بازرگانی کارون حسادت
بسیار میورزند، زیراکه مقداري از تجارت بصره و بغداد به راه جدید خواهد افتاد و از طریق گمركخانههاي ایران کالا به داخل
این کشور خواهد رسید. به این مناسبت با وسایل گوناگون درصدد ایجاد موانع و کارشکنی و تحریک
ص: 407
برمیآیند. از جمله کارهاي زننده ایشان برپا ساختن قلعه بزرگی بر یکی از تپههاي شنی در فاو است که از طرف جنوب نظارت و
تسلط تام به مدخل شط العرب خواهد داشت.
در یکی از مواد عهدنامه ارز روم ( 1847 ) عثمانی و ایران که طرفین متعاهدین میباشند متقابلا تعهد نمودند که از ساختن
صفحه 277 از 570
استحکامات در اطراف مصب خودداري کنند. انگلستان و روسیه هم ناظر بشمار میروند. بنابراین اقدام عثمانی تجاوز بارز نسبت به
مواد این معاهده است و دعوت آنها از ایران که متقابلا به این عمل اقدام کند موردي ندارد.
از سال 1886 عثمانیها ساختن این قلعه را شروع کردند و با وجود اعتراض پیدرپی ایران و انگلستان کار را تقریبا به انجام
رسانیدهاند، فقط نصب توپ مانده است که موجب خطر جدي براي ایران و هم نسبت به تجارت و کشتیرانی انگلستان در
رودخانههاي بین النهرین بشود.
چند وقت پیش یکی از اعضاي انگلیسی اداره تلگراف در فاو با قایق به محل قلعه وارد شد و بدون آنکه از عبورش جلوگیري شده
باشد از ساختمان و چگونگی استحکامات آن نقشهاي فراهم ساخت. وقتی که عثمانیها از این جریان آگاه شدند سخت برآشفتند و
از آنپس از نزدیک شدن هر بیگانهاي شدیدا جلوگیري مینمایند، اما باز از عرشه هر کشتی در حین عبور میتوان از پیشرفت کار
آنها اطلاع حاصل و بیاساس بودن اظهارات انکارآمیز باب عالی را در این خصوص ملاحظه نمود.
وقتی که من در آن حدود بودم عثمانیها در سال 1890 ساختمان دو قلعه دیگر را در حوالی شمال محمره شروع کرده بودند و
یکی از پاسداران آنها بیسبب تیري به جانب ناوبان انگلیسی که از آنجا میگذشت شلیک کرد. (که قسطنطنیه بدون تأخیر معذرت
خواست) هر هفته و گاهی هرروز مانع و اشکال تازهاي در کار کشتیرانی فرات و دجله پیش میآورند و حال آنکه شرکت
انگلیس حق و امتیاز
ص: 408
دارد که دو کشتی بین بصره و بغداد در سرویس داشته باشد و نیک معلوم است که طرز رفتار آنها نسبت به ایران و کشور ما جز
مزاحمت و تحریک سببی ندارد.
ایستگاه تلگراف
در مجاورت قلعه نو دستگاه مشترك تلگرافی انگلستان و عثمانی در فاو واقع شده است. در اینجا کابل خلیج متعلق به اداره تلگراف
هند و اروپا از دریا خارج میشود و بوسیله تیر و سیم تا قسطنطنیه امتداد مییابد.
در آنجا دو بنا براي سکونت مأموران دو کشور ساختهاند که در این اواخر بهانه بدبینی و عداوت تازهاي از جانب عثمانیها شده
است، زیرا هنگامی که مدیر انگلیسی جهت ممانعت از رخنه و مداخلهاي که از طرف رودخانه میکردهاند دیوارهاي در جلو
اقامتگاه خود ساخت، باب عالی که نسبت بکار همه غیر از اقدامات خودشان مراقبت بسیار دارد، بیدرنگ بر ضد این اقدام
در سرزمین خود رسما اعتراض کرد. « عنصري متخاصم » محکمکاري
کانال حفار
در حدود شصت میلی بالاي بند شط العرب و چهل میلی قسمت علیاي مصب آن در فاو و بیست میلی جنوبی بصره مدخل فعلی
کارون از جهت شرقی به شط العرب بوسیله یک مجراي ساختگی است و خود این کلمه حاکی از اصل و ریشه آن و به نام کانال
حفار است. در اینکه مجراي مزبور چه موقعی ساخته شده است معلوم نیست و من هم درصدد حدس آن برنخواهم آمد. علت حفر
آن گویا این بوده است که رودخانه کارون را که مجراي دیگري به خلیج فارس داشته با شط العرب که تقریبا ربع میل عرض و از
بیست تا سی پا عمق دارد متصل سازد. شهر محمره در طرف راست و در جهت شمالی آن در فاصله یک میلی مدخل کارون بشط
العرب واقع است.
بناهاي تازه که دولت ایران به مناسبت باز کردن کارون جهت تجارت خارجی ساخته است شامل عمارتی براي اقامت حاکم و انبار
صفحه 278 از 570
کالاست و اسکلهاي که با تنه درختان نخل بطرزي بدوي در گوشه بین دو رودخانه فراهم ساختهاند و آسایش حاکم آینده را نیز از
نظر دور نداشتهاند، زیراکه گرمابهاي هم با دودکش به ساختمان افزودهاند.
ص: 409
در ضمن قبل از اینکه مبادلات تجارتی آغاز شود، اسکله تازه را که پنجاه یارد طول دارد شخم زده و بذر کاشتهاند. در سمت دیگر
یا جنوبی کانال خرابه یک عمارت و برج ایرانی است که پنجاه سال پیش اقامتگاه شیخ بود و با کمک بناهاي دیگر که در کرانه
شمالی است در جنگ 1857 سعی شده بود که از ورود نیروي انگلیس به رودخانه جلوگیري نمایند، ولی گلوله توپ ناوها آن
موانع را بیاثر ساخت. در سال گذشته ( 1891 ) دولت ایران در این محل سربازخانه و توپخانه بنا کرده است.
شیرینکاري عثمانیها
کشتی کمپانی انگلیس و هند در اینجا بازایستاد تا مرا در گمرکخانه عثمانی در فاو پیاده کند. مأموري به کشتی درآمد و حدس این
بود که به توقف کشتی در محمره که براي پیاده کردنم پیش آمده بود اعتراض کند هرچند که هیچگونه حق قانونی در آن کار
نداشت.
محمره بندر ایران است و ترکها اختیار دخالت در امور کشتیرانی شرکت هند و انگلیس در آنجا و یا ساحل مقابل شط العرب
ندارند. این پیشبینی راجع به اقدام مأمور آنها چندان هم مبنی بر اشتباه نبوده است، چون باآنکه در موقع پیاده شدنم رفتار زنندهاي
ننمودند بعدا در موقع ورودم به بصره مأمور آنها شکایت رسمی کرد و سوگند یاد کرد که باوجود اعتراض شدید او ناخداي کشتی
پیادهام کرده است و بدینسبب گمرکخانه بصره کشتی را دوازده لیره جریمه نمود که عملی بکلی ناروا بود و با خوشوقتی اظهار
میدارم که نمایندگان کمپانی از پرداخت چنین مبلغی کاملا خودداري کردند و تا وقتی که من از آنجا دور میشدم کشمکش
شدید بین طرفین ادامه داشت. این مطلب را از آن جهت ذکر میکنم که شاهد دیگري است از طرز رفتار ناهنجار مأموران عثمانی
در محلی کاملا دور از مراکز اداري آنهاست که امکانی براي دخالت عاجل و یا گوشمالی مقدور نیست.
پیاده شدن از کشتی
که قایق بومی است پیاده شدم و آن دستگاه «1» در بلم
______________________________
1)- معنی این کلمه اصلا قوزه پنبه است از اینجهت یعنی کرجی کوچک. )
ص: 410
درازي است که به قایق مسابقه شبیه است و بوسیله بادبان یا پارو و یا تیرك به جلو حرکت میکند. من در قایقی از نوع اخیر سوار و
در گوشه کانال حفار نزدیک شهر محمره پیاده شدم. در ساحل دیگر کشتی کهنه و متروکی مهار شده بود که چندین سال پیش به
حاجی جابر خان آخرین شیخ اعراب آن حدود متعلق بود.
وي از دولت امتیاز کشتیرانی در کارون تا اهواز بدست آورده بود و میگویند هنگامی که این کشتی حامل نفت بود طعمه حریق
شد. بطوریکه گفتهام محمره در حدود یک میلی بالاي کانال حفار واقع است که جمع طول آن از شط العرب تا جریان اصلی
کارون سه میل میشود با پهناي متوسط ربع میل و عمق از بیست تا سی پا و چنین مینماید که عرض آن به مرور زمان زیادتر شده
است، زیراکه هنگام طغیان آب کرانههاي آنرا فرامیگیرد و جزرومد دریا نیز آب بهمنشیر (بهمشیر) را که دهانه طبیعی و اصلی
کارون است بالا آورده با فشار به مجراي جدید میریزد.
صفحه 279 از 570
محمره (خرمشهر)
کسانی که به استناد مندرجات درخشان روزنامهها در سه سال پیش با خوشباوري محمره را مرکز مهم تجارتی تصور کرده بودند
حتما از شنیدن این حرف سخت دلسرد خواهند شد که آنجا محلی واقعا خراب و داراي برجی ویرانه است و در حدود 2000 نفر
سکنه دارد. (میگویند چهل درصد جمعیت بواسطه وباي 1889 تلف شدند) و تا حال نیز تجارت خارجی آن بسیار محدود بوده
است.
در روزگار قدیم در شش قرن پیش هنگامی که اهواز و شوشتر و دزفول بلاد عمده و محل توجه بوده و تجارتی بارونق داشتند
.«1» محمره بندر مشهوري بشمار میرفت
______________________________
1)- در محل فعلی محمره یا نزدیک آن اسکندر کبیر یکی از چند اسکندریه را بنا کرده بود، ولی آن شهر را سیل خراب کرد. )
آنتیوخوس آنجا را تجدید بنا نمود و آنتیوخیا نامید. بار دیگر سیل شهر را از بین برد و مجددا ساخته شد و آنرا چرکس نامیدند و
بود درآمد، اسپازینی چرکس نامیده شد. اردشیر بابکان آنجا را در سال 235 Spasine چون به تصرف شیخ عرب که نامش
میلادي از نو ساخت و نامش را از کرخه میسان به استر اباد تغییر داد (بنابر قول رالینسن مندرج در مجله انجمن سلطنتی جغرافیائی).
ص: 411
در سال 1820 محمره مدت کوتاهی مقر نمایندگی بریتانیا بود و بواسطه زدوخوردهائی که بین اعراب و عثمانیها در بصره اتفاق
افتاده بود و رواج دزدي در رودخانه مجاور آن به اینجا انتقال یافته بود.
که یکی از دلپذیرترین داستانهائی است که به رشته تحریر درآمده و ) « ماجراهاي نخستین » سر. هنري لیارد در کتاب خود به نام
شامل وقایع گوناگون است و از اینرو انسان تعجب میکند که چرا نویسنده انتشار چنین اثر جالبی را چهل سال به تأخیر انداخته
است). اهمیتی را که محمره در منازعات بین ایران و عثمانی در نیمه اول این قرن داشته شرح داده و نوشته است که ابتدا عثمانیها به
آنجا حمله و تصرف کرده بودند، اما بعدا آنجا را ترك نمودند.
در نوامبر 1841 لشکر ایران به فرماندهی معتمد الدوله نابکار که لیارد وصف حالش را با سبک بیباك خود براي ابد باقی گذاشته
است، آنجا را اشغال کردند.
وي سپس بر ضد عربهاي طایفه کعب حوالی کارون لشکر کشید، اما وقتی که جنگ تمام شد ترکها مالکیت آنجا را ادعا و
استدلال کردند که این شهر بر کرانه اصلی کارون واقع نشده، بلکه در ساحل کانالی است که در کرانه شمالی شط العرب حفر
کرده بودند.
ایرانیان نیز از تخلیه آنجا امتناع و اظهار کردند که احدي قادر نیست جاي مجراي مزبور را تعیین کند، زیراکه این شهر در حقیقت
در امتداد عادي ساحل کارون و دهانه طبیعی آن واقع شده است. لیارد بواسطه آشنائی کاملی که راجع به آن منطقه داشت از طرف
لرد ابردین نخستوزیر انگلیس مأمور شد که گزارشی درباره این اختلاف تهیه کند. وي توصیه کرده بود که آنجا به عثمانی داده
شود، ولی دولت روس قویا از ایران حمایت نمود و دولت انگلیس هم از رویه روسیه پیروي کرد.
عهدنامه ارز روم، محمره را در دست ایران باقی گذاشته که از آن پس همواره در تصرف این دولت بوده است. چندي بعد این شهر
نام بیشکوهی
ص: 412
هنگام جنگ ایران و انگلستان در سال 1857 پیدا کرد، همان وقتی که ایرانیها باشتاب آنجا را مستحکم کردند، اما در اثر بمباران
صفحه 280 از 570
از شش ناو جنگی که در رودخانه پیش رفته بودند، شهر دچار شکست شد و بعد از قطع بمباران موقعی که نفرات انگلیس پیاده
.«1» شدند اثري از افراد مدافع ندیدند، چون بدون زدوخورد راه صحرا را پیش گرفته بودند
اکنون محمره بازار محدودي براي اجناس مورد احتیاج طوایف عرب آن حدود است و صادرات مختصري دارد. نیروي انگلیس
5000 نفر با دوازده توپ و چهار ناو و دو کرجی جنگی. صبح 26 مارس 1857 توپهاي انگلیسی توپخانههاي ایران را هدف قرار
دادند که در ظرف یک ساعت کارشان به سکوت انجامید، سپس کشتی حامل سربازان پیشروي کرد و به فرماندهی هاولوك در
شهر پیاده شدند و توپخانه ایرانیان را از کار انداختند و از میان نخلستانها به اردوگاه و سنگرهاي ایرانیها پیش رفتند. ایشان هم فرار
را بر قرار ترجیح دادند، چادرها، اسلحه و آذوقه و شانزده توپ غنیمت بدست آمد. افسران این لشکر را بعدا به فرمان همایونی رسوا
و مضروب و زندانی کردند، اما خانلر میرزا که بایستی اعدام میگردید هشت هزار لیره به صدراعظم داد و خلعت و شمشیر گرفت.
از محصولات محلی غله، خشخاش، پشم و خرما دارد. چند سال پیش گمرکخانه آنجا را به مبلغ 1500 لیره به اجاره واگذار کرده
بودند، ولی چون از بستهها یا عدلها بدون در نظر گرفتن وزن یا ارزش جنس، گمرك میگرفتهاند میزان درستی براي تعیین آمار
تجارتی بدست نمیدهد.
سلبی در 1842 از هواي سالم آنجا تعریف و تأکید نمود که از همه نقاط مجاور بهتر بوده و دلیل او هم این بوده است که خود او یا
نفراتش هیچ ناخوش
______________________________
1)- چهار آتشبار در زمین اصلی و پنج آتشبار هم در ساحل مقابل رودخانه قرار داده بودند و توپها را نیز خیلی خوب پوشش و )
مستقر کرده بودند، لشکریان ایران شامل 13000 نفر بفرماندهی کلانتر میرزا بودند.
ص: 413
نشده بودند و آن به سبب جریان آب خنک کوهستانی رودخانه بوده است. این گواهی او درباره آب رودخانه اگر قابل تأیید
باشد- چون بعضیها نیز انکار کردهاند- ربطی به شهر ندارد که کوچههاي آن محل زباله و آگنده از بوي زننده است.
در واقع هیچ اثري براي رفع گمنامی آنجا بهنظر نمیرسد، مگر نخلستانهاي آنکه عالی است و وضع طبیعی ممتاز آنجا که در هر
کشور دیگر و زیردست هر دولت دیگر فواید سرشار بدست میداد. در کنار رودخانه تقریبا بیست قایق بزرگ بادي مهیله لنگر
انداخته بود که از پنج تا پنجاه تن ظرفیت داشتند و آبنشین این قایقها از سه تا شش پا بود و با دماغه کج ساخته بودند و عرشه بلند
و با بادبان واحد که از دیرباز قایق خاص رودخانه کارون بوده است.
کارگزار ایرانی
شدم، ولی چون دیر رسیده بودم کشتی صبح زود آینده حرکت کرد. دولت ایران در اینجا « شوشان » در اینجا من سوار کشتی
نمایندهاي به نام کاظم خان دارد که کارگزار است و مأموریتش نظارت بر رفتوآمد کشتیهاي تجارتی و کارگزاري وزارت
خارجه و مراقبت در کار کمپانی لینچ است.
کار اولی او که اشکالی ندارد، زیراکه هنوز نمیتوان گفت که سرویس شروع شده است. کار دوم هم بهانه بزرگی براي تأخیرات
طولانی است، چون از لحاظ خوشخدمتی وي بیشتر کارها را به مقامات بالاتر مراجعه میکند. مورد سومی زمینه وسیعی براي
مداخله بیجهت و اقدامات غیر لازم فراهم ساخته است.
در یافتن این نکته هوش و دانائی سرشاري لازم ندارد که عوارض وارداتی را بنابر ارزش جنس باید دریافت کرد یعنی، به میزان
فایدهاي که از فروش آن در بازار محل عاید میشود. اما در نظر سرکار کارگزار قانونی تجارت بیاثر است و در این مورد خاص
صفحه 281 از 570
همه توجهات او به شخص من و حرکات آیندهام معطوف شده بود. وي از اینکه کشتی به خاطر من دیر حرکت میکرد شکایت
نمود و امر اکید صادر کرد که بیدرنگ حرکت کند. سپس مبادله پیامها پیش آمد، وي گذرنامه مرا خواست که طی سه ماه
گذشته مسافرتم در ایران حتی یک دفعه هم سابقه نداشت
ص: 414
و سرانجام دستور داد که صبح زود فردا قبل از حرکت به دیدن او بروم، این کار براي من خالی از محظور نبود، پس او را به دردسر
چارهاندیشی انداختم که براي بازگرفتن مرغ از قفس رفته تدبیراتی نماید. کشتی ما ساعت شش صبح در رودخانه به حرکت افتاد.
مجراي بهمنشیر
که «1» ( در حدود دو میلی بالاي محمره و بنابراین سه میلی دهانه حفار بهمنشیر واقع است (راجع به اصل این اسم اختلاف هست
مجراي دیگر کارون به دریاست و شاید روزگاري همه آب این رودخانه از آن طریق به خلیج فارس وارد میشده است و آن از
شمال غربی به جنوب شرقی و در موازات شط العرب جاري است و بالغ بر چهل میل طول و با دهانه عریض از چند میلی مصب به
طرف خلیج جریان دارد.
در کنارههاي آن مثل سواحل شط العرب در نزدیکی بصره بندهائی از نی در رودخانه تعبیه شده است تا ماهیهاي فراوانی را که در
اثر جزر آب در گل- هاي رودخانه میمانند صید نمایند. در عهد قدیم بهمشیر (بهمنشیر) دهانه شرقی دجله و شط العرب دهانه
غربی آن بود. جزیرهاي که بین آنها واقع شده است یعنی بین حفار و دریا بنابر کتیبههاي میخی دیلمون است و ایرانیان میان رودان
اگر عثمانیها در ادعاي خود پافشاري نمایند و خطري پیش آید از لحاظ ایران اهمیت .«2» یا بین النهرین (آبادان) مینامند
بیاندازهاي خواهد داشت که راه مستقل و جداگانه براي رود کارون داشته باشد و این منظور را بهمنشیر تأمین میکند و هر دو
ساحل و دهانه آن مطلقا ایرانی است و از حمله و تجاوز عثمانی هم محفوظ است و بنابراین باز بهمنشیر براي کشتیرانی مورد
استفاده قرار خواهد گرفت.
______________________________
1)- بعضیها آنرا بحر الماشیر گفتهاند، ولی گویا این نام ادغام دو کلمه بهمن اردشیر است که بسیاري از تأسیسات آن حدود به )
وي منسوب بوده است. ناحیه دجله سفلی، خوره شادبهمن یعنی مرز بحري بهمن اردشیر نام داشته است.
2)- همچنین آنرا موهرزي نامیدهاند که از نام بندر موهرزه آمده و در انتهاي جزیره واقع شده است. )
یاقوت آنرا جزیرهاي سهضلعی بین خلیج فارس و رودخانه دجله از طرفین خوانده بوده است.
ص: 415
از آن عبور کرد و ستوان سلبی در 1841 از محمره بوسیله همین راه تا خلیج « فرات » در سال 1836 سرگرد ایستکورت با کشتی
فارس رفت و برگشت و کمعمقترین قسمت آن بالغ بر نه پا عمیق بود. لیارد مینویسد که تا مصب در خلیج فارس کاملا قابل
است و بالغ بر ربع میل پهنا دارد و میگوید عمیقترین نقطه آن در ) Fathom کشتیرانی است و عمق آن چهار گز ( 1829 متر
موقع جزر و مد بهاري بیش از سه گز است و بنابراین کشتیها با محمولات سنگین میتوانند عبورومرور کنند.
از قرار معلوم بعدا تپههاي زیرآبی در دهانه آن در خلیج فارس تشکیل یافته است که حفرههاي متغیر و خطرناك دارد و جزرومد
آن تا نه پا میرسد.
جا دارد بررسی کاملی راجع به این رودخانه بشود و بوسیله لاروبی و یا اقدامات دیگر میتوان آنرا کانال کشتیرانی اختصاصی
ایران به رودخانه کارون ساخت.
صفحه 282 از 570
من اطمینان ندارم ایرانیها که در کار تجارت کوشش ندارند ارزش بازرگانی این رودخانه را مورد اعتنا قرار داده باشند، ولی ما
باید از توجه نسبت به آن قصور ننمائیم.
چشمانداز
محمره را نخلستانها فراگرفته است و بنابراین سراسر آن خوش- نماست، اما در جیزبه که هشت میلی بالاي رودخانه است این حاشیه
سبز ناگهان قطع میشود و از آنجا تا بند قیر کرانهها بکلی خشک و خالی است و در بعضی جاها با بوتههاي کوتاه و بیشههاي گز و
بید مجنون مستور شده است. گاهی نیز رودخانههاي خشک و مجراهاي متروك دیده میشود، در این حوزه سفلی ساحل آن در
همهجا کوتاه و همسطح آب است، اما بالاتر ارتفاع آن نسبت به کف رودخانه زیاد میشود و گاهی به بیست تا سی پا میرسد.
در این حدود نیز کارون از لحاظ مقدار آب و وسعت، رودخانهاي بسیار معتبر است و رويهمرفته بین 300 یارد تا ربع میل عرض
دارد و در حوالی اهواز پهناي آن به 200 یارد تقلیل مییابد. در این موقع سال رودخانه لبریز بود،
ص: 416
زیراکه همان روزها برف یا بارندگی شدیدي در کوهستان شده بود و گل آشفته رنگ آب را مثل قهوه و غلظت آنرا مانند جوشیر
(پاریج) زندان کرده بود.
کورکارون
در فاصله ده تا دوازده میل بالاي بهمنشیر مجراي سوم کارون واقع شده است که حالا خشک و خالی است و روزگاري شاید قبل از
وجود بهمنشیر کارون از آن راه به دریا میریخته است. این رودخانه خشک که گمان میرود همان است که نئارخوس بقصد
نام دارد. «1» پیوستن به اسکندر کبیر در شوش با کشتی از آن عبور نموده حالا کارون العامیه یا کارونکور
افسران بحري که با کشتی فرات به سال 1836 تا دریا سیر کرده بودند فرورفتگی با عرض دویست یارد ملاحظه کردند که در وسط
آن هنوز مجراي کوچکی بوده و هنگام جزرومد آب در آن میریخته و موقع جزر فقط یک پا آب شور در آن میمانده است.
احتمال اینکه همین مجراي اصلی کارون باشد از این مطلب تأیید میشود که جغرافیدانهاي عرب طول نهر حفر شده را چهار
فرسنگ یا در حدود پانزده میل نوشتهاند که معادل درازي فعلی کارون العامیه تا محمره است بنابراین میتوان حقا استنباط نمود که
نهر واقع در پایین مجراي اصلی کاملا مصنوعی بوده است.
این فرض را حقیقت ذیل تأیید میکند که گفتهاند در عهد ایلامیها و بابلیها از قسمت پایین کارون به بهمنشیر مجرا کنده بودند
که مبدأ آن سبله کنونی بوده که در زمان اسکندر وجود داشته.
این مجرا را عضد الدوله تعمیر کرده و نهر یا کانال جدید نام داده بود.
مقدسی جغرافیدان عرب بالاي بهمنشیر را فم العضدي (جوي عضدي) نامیده بود.
کانال گبان (قبان)
از کارون العامیه به فلاحیه پایتخت سابق بنی کعب که در کنار رودخانه جراحی است مجرائی است که به قبان یا گبان معروف بوده
______________________________
1)- اگر این نام صحیح باشد، امري بسیار بعید مینماید، زیراکه نهري را کور نامیدن از جهت معنی یا لفظ عربی نیست، اگر مجرا )
یا کارون بدون آب بوده است. « کارون الا ماء » دیرزمانی خشک و خالی مانده باشد شاید اصلا نام
صفحه 283 از 570
ص: 417
است. در قرن پیش در این منطقه کارون بوسیله شیخ سلمان یا سلیمان بنی کعب سدي ساخته شده بود تا آب بهکارون العامیه برده
باشند. هنگام لشکرکشی کریم خان این سد ویران شده و کارون العامیه هم کماکان کور ماند.
در بعضی از مواقع سال این کانال تا فلاحیه قابل کشتیرانی است. در مسافتی دور از آن مقبرهاي مخروطی داراي سیزده پله یا طبقه
متعلق به روبیل ابن یعقوب یا بطوري که گاهی گفتهاند ریواج علی در ساحل راست نهر برپاست و آن یگانه بنا و اثر آن حوالی
است که بسته به مسیر رودخانه گاهی در سمت راست و زمانی در طرف چپ بهنظر میرسد. سپس بناي کوچک دیگر به اسم
امامزاده علی بن حسین است که شش درخت خرما بر آن سایه انداختهاند که طی جریان مارپیچی نهر، گاهی دور و گاهی نزدیک
مینماید و قدري دورتر در طرف راست آن به امام سبا یا سبعه میرسیم که در وسط راه به اهواز واقع است بعد از آنجا هم
قرارگاهی به نام قاجاریه اخیرا در ساحل راست رودخانه تأسیس یافته که تلگرافخانه و توقفگاه براي کشتیهاست.
اقامتگاههاي کنار رودخانه
صبح زود ما از براکیه که اولین ده نسبتا قابل ملاحظه بعد از محمره است بگذشتیم، آنجا داراي تقریبا سیصد نفر سکنه عرب و
شیخ آن تابع مزعل خان است، سپس چندین پیچوخم واقع است که مایه سرگردانی میشود و غالبا بهنظر میرسد که به محلی
رسیدهایم که باید یک ساعت بعد برسیم و در عرشه کشتی هم آفتاب پیوسته بر تن ما میتابد. دهکده بعدي که باز در ساحل یسار
است کوت عمیره است و در فاصله سی میلی از براکیه هم کوت عبد اللّه است که اقامتگاه عمده عشیره باویه است که از تیرههاي
بنی کعب میباشند و در بین محمره و شوشتر جزو نقاطی است که شیخ محل مدعی حق دریافت عوارض از اجناس است که خواه
از طریق رودخانه یا جاده کارون از آنجا حمل میشود. به منظور تسهیل کار، این باجها را که کسی قادر به امتناع از پرداخت آن
نبوده است سرانجام توأم کردند و اکنون از محصولات محلی در دو انتهاي ورودي و خروجی ده دریافت میکنند.
ص: 418
آرامگاه روبن ابن یعقوب
ص: 419
حیوانات شکاري
در این حوالی منظره کارون ملالانگیز است. پنجاه سال پیش سیاحان نوشتهاند که کرانههاي آن بین محمره و اهواز با درختان
تبریزي و گز و انواع دیگر کاملا مشجر بوده که قسمت عمده آن سپس از میان رفته است.
در بعضی جاها بوتهها و بیشهها تا حدي یکنواختی زمینهاي صاف کنارههاي رودخانه را از بین میبرد و در هر دو کرانه آن
اراضی بیحالت یا باتلاقی یا خشک و خالی که هیچوقت شخم نشده است تا انتهاي افق دیده میشود و در بعضی جاها که دیواره
ساحل بالا آمده است از عرشه کشتی اطراف را نمیتوان دید، اما از نقاط دور دودکش بلند کشتی از چند میلی مثل تیرگی قیرگون
که از زمین برآمده باشد پنهانی و آهسته در بیابان پیش میرود.
چندین میل قبل از اهواز برآمدگیهاي شنی نوكتیز مانند حایلی بین بیابان و رودخانه جلب نظر میکند. در سراسر خط سیر انواع
پرندگان شکاري شامل مرغابی، مرغ نوك دراز، مرغ سقا و یاعو در رودخانه دیدهایم. تقریبا در دو میلی اهواز چند تن از ما با
تفنگ به قصد شکار رفتیم تا معلوم شود که بیشهها چهاندازه از پرندگان شکاري انباشته است. در ساحل راست مرغابیها دستهدسته
با سروصدا از باتلاق و حوضچههاي طرف دیگر رودخانه به پرواز درآمدند.
صفحه 284 از 570
در این حوالی کبکها به اندازه و شکل قرقاول ماده است. از جلو قدم ما خرگوشها از هر سو فرار میکردند. من سیاهگوشی را با
تیر زدم که به اندازه یوزپلنگ بزرگ هندي بود و چند تا خرس عظیم الجثه در تیررس ما دیده شدند و خیلی دشوار است که در
این حدود آنها را تعقیب نمود، زیراکه باتلاقها و همچنین مجراهائی که در صحرا کندهاند مانع این کار است، اما چند سال پیش
دستههاي مرتبی هرساله از بغداد براي شکار خوك میآمدهاند. براي شکارهاي کوچک هیچ ناحیهاي غنیتر از جلگه کارون
نیست، اما براي شکارچیانی که بلندنظر باشند شیر هم میتوان یافت.
در کوههاي بختیاري انواع بزکوهی و وحشی نیز یافته میشود.
اهواز
در وسط جریان آب در محلی پایینتر از « شوشان » سه بعد از ظهر
ص: 420
.«1» حدود شرشرههاي اهواز لنگر انداخت. این سیر صعودي ما بیست و سه ساعت طول کشید
مسافت از محمره تا آنجا از طریق رودخانه 117 میل است و از راه زمینهاي باتلاقی خیلی کمتر از این میشود. صاحبنظران به
تفاوت آنرا از هفتاد و چهار تا هشتاد و دو میل برآورد کردهاند. در اینجا من چندي در ساحل راست رودخانه پیاده سیر کردم تا
خرابههاي بند معروف و نیز شرشرههاي (آبشار) مشهور کارون را تماشا کرده باشم. باید خاطرنشان کنم که شهر اهواز 220 پا از
سطح خلیج بالاتر است.
شرشرهها (آبشارها)
در اهواز کشتیرانی ناگهان متوقف میشود و مسئله دشوار در مورد کارون بواسطه رگههاي عظیم تختهسنگهاي ریگی مربوط به
سومین دوره طبقات الارضی در حوالی این رودخانه است که بعد از تشکیل دادن دیوارههائی که شرحش ذکر شده است با
رگهبندي مایل و حواشی پیچوخمدار در فاصله کمی از ساحل چپ ناگهان بهصورت کمره سنگی تا وسط رودخانه پیش میآید و
سپس در کف زمین ناپدید و باز بزودي مجددا از کنار دیواره چند میل پایینتر در کرانه غربی ظاهر میشود.
بواسطه موانع ناشی از این کمرههاي سنگی که جمعا چهار تا است مسیر آب تقریبا درست در زاویهها قطع میشود و ناگهان
آبشاري در حدود هشت تا ده پایین سطح آب در قسمت بالا و کف پایین ایجاد و شرشرهها را تولید میکند. غالبا می- گویند که
تعداد آنها پنج تا است، ولی درحالحاضر فقط سه تا از آنها مانع اصلی کشتیرانی است، دو تا دیگر کوچک است و هنگامی که
آب رودخانه زیاد باشد چندان محسوس نیست.
______________________________
1)- پایین آمدن از این راه یازده ساعت و نیم بطول میانجامد و رودخانه همواره پرآب است. حد وسط مدتی که کشتی بلوس )
لینچ که کشتی بزرگ بخاري است و کمپانی لینچ کار کشتیرانی کارون را با آن انجام میدهد، در موقع پرآبی بهار گذشته هنگام
بالا رفتن پانزده ساعت و نیم و موقع پائین آمدن ده ساعت و نیم بوده و سرعت جریان قوي از چهار تا پنج میل در ساعت و جریان
کند یک تا یک- میل و نیم میباشد.
ص: 421
در پایین آخرین شرشره که شوشان آنجا لنگر انداخته بود عرض رودخانه به 200 تا 250 یارد میرسد، سپس عریضتر میشود و دو
جزیره بزرگ لاي و لجن در میان رودخانه تشکیل یافته است. در بالاي این محل که شرشره میانه و عمده واقع شده ویرانههاي بند
صفحه 285 از 570
قدیمی است، در ساحل راست بواسطه تصادم جریان آب تورفتگیهائی دیده میشود و فاصله از یک ساحل تا ساحل دیگر تقریبا
نیم میل است. در قسمت علیا این فاصله باریکتر میشود و سپس رودخانه با عرض عادي که 400 یارد است جریان مییابد.
بند بزرگ
وقتی که از جنوب به عزم کارون بالا پیش میرویم اولین شرشره که در نزدیکی جزیره بزرگ پدید آمده است فقط رأس آن در
وسط جریان آب دیده میشود و تپه سنگی را که موجد آن است همسطح آب میتوان دید.
شرشره بعدي که دو تا است و در کنار همین جزیرههاست چندان مهم نیست. سپس دو مانع عظیم واقع شده است، ریزش آب در
شرشره سومی نیک بارز و جریان بسیار قوي است، ولی فشار بیاندازهاي ندارد. شرشره چهارمی که 150 یارد بالاتر در جهت علیاي
رودخانه است و کاملا در پیچوخم جریان است، آب غرشکنان به دو دهانه در انتهاي غربی کمره سنگی فرومیریزد و در پهناي
رودخانه پخش و موجب سرشاري بند بزرگ اهواز میشود.
این بناي معروف که عموما آنرا به پادشاهان ساسانی منسوب میدارند به این منظور ساخته شده بود که آب کارون ذخیره و سپس
بوسیله مجاري و کانالها در اراضی اطراف که از دیرزمانی پیش بواسطه کشت نیشکر نیک مشهور بوده است توزیع شود. ویرانههاي
بند که شاید مثل شوشتر پلی هم داشته ساختمان بزرگی بوده که با سیمان بسیار سختی باهم پیوسته و بر جزیرههاي سنگی که در
این نقطه رودخانه هست ساخته شده بود. نیمپایههائی بر ساحل راست هنوز هویداست که با وجود سیلابهاي قرون مقاومت نموده
است و باآنکه چیز عمدهاي باقی نمانده است باز از همین مقدار کم هم استحکام و عظمت کار پیشینیان آشکار میگردد
ص: 422
و حاکی از انقلابی است که در وضع طبیعی آن حدود واقع شده بود و از هر دو جهت ساحل مجراهائی در صخرهها همسطح آب
کنده بودند و آسیابهاي آبی اصلی در ساحل چپ نیز هنوز میگردد، و باز در همان حوالی شهر مقدار زیادي سنگهاي گرد
آسیاب که براي آردسازي و خرد کردن ساقههاي نیشکر بوده است دیده میشود.
معلوم نیست که در چهموقع و چگونه سد خراب شده است، هرچند شاید در قرن سیزدهم اتفاق افتاده باشد، زیرا خواندهایم که در
آن موقع این شهر از آبادانی و رونق به انحطاط شدید دچار گردید.
در جلسه سخنوري انجمن هنر، ژنرال شیندلر خاطرنشان ساخته بود که افسانههاي محلی حاکی است که آن فاجعه ناشی از کردار
پلیدانه یکی از تجار شکر در قرون وسطی است که شکرها را انبار و بازار را دچار تنگنا کرده بود و چون قیمت این جنس ترقی
نمود، وي سرکیسهها را برگشود، ولی آنها را بهجاي شکر پر از عقربهائی یافت که دم تیز آنها نمد ضخیمی را دو نیم میکرد و
.«1» بطوري همهجا را عقرب فراگرفته بود که مردم پا به فرار نهادند و دیگر هم به آنجا بازنیامدند
آبشار عمده
در اثر شرشره دو شاخه از میان شکافی که بواسطه خراب- شدن بند ایجاد گردیده مانع عمده ادامه کشتیرانی کارون پدید آمده
است. مجراي اصلی شکافی است که بین ساحل راست پیدا شده، بلند و پرشیب و اولین جزیره سنگی در رودخانه است. این معبر از
پنجاه تا هشتاد یارد عرض دارد که بسته به وضع و میزان آب است و در حدود سه پا ریزش آب در مسافتی پنجاه یارد است.
بین جزیرهها و قسمت عمده لبه شنی که سدي در برابر بقیه جریان است، شرشره ثانوي و باریکتر واقع شده است. باآنکه از میان
باب » این دو دهانه جریان سریع و پر- صداي آب دیده میشود، بهنظر من نمیتوان نام آبشار به آن داد، زیراکه به هیچ- وجه با
که نخستین آبشار نیل است قابل مقایسه نیست. « کبیر
صفحه 286 از 570
همراه سر. هنري لیارد در مارس 1842 عبور کرد و آن کشتی بخاري به طول « آشور » با کشتی « سلبی » در مجراي بزرگتر و غربی
100 ا پ د و ب و ن و د ب ت م ح ز ______________________________
1)- دوبود دو روایت دیگر راجع به همین داستان در کتاب لرستان خود ذکر نموده است. )
ص: 423
از شرشره اولی عبور کردند و رودخانه تا لبه پر از آب بود و دو بار سلبی کوشید که فقط با قوه موتور از آبشار عبور کند، اما فشار
آب که پنج تا پنج میل و نیم در ساعت سرعت داشت آشور را کاملا برگرداند. پس وي ناچار شد از وسایل قويتر استمداد کند،
لذا رشته آهنی محکمی به دو ساحل کشید و فرمان داد موتورها با قدرت تمام کار کند و نفرات کشتی هم با طناب از ساحل
بکشند.
بدینترتیب وي باز سر کشتی را به طرف شکاف انداخت و چند لحظه لرزان و بیحرکت ماند، سپس آهسته به جلو راند تا سرانجام
در فاصله نیم ساعتی از محلی که تلاش بیحاصل اولی شده بود، کشتی را در آبهاي آرام کنار شهر متوقف ساخت و از همین دهانه
همان کشتی کوچکی که من در قسمت علیاي رودخانه سوار شده بودم قبلا در سال 1889 مهار شده بود و در سال « شوش » بود که
هم بدون اشکال گذشت. « شوشان » 1890
بهنظر من در شرایط مساعد جریان آب خطري جهت عبور کشتی از آنجا نیست، وضع و ترکیب کناره رودخانه و صخرهها در وسط
آن انجام منظور را مقدور میسازد، من خیال میکنم با موتوري که به حد وافی قوي باشد فقط براي عبور دادن کشتی کافی خواهد
بود.
آبشار آخري
پنجمین و آخرین دسته شرشرهها نیم میل دیگر بالاتر در رودخانه و به فاصله کمی از قریه اهواز است. این دسته بوسیله دو رشته از
لبههاي کمره سنگی بهصورت کوهانی در رودخانه دیده میشود که از میان آن در قسمت پایین دو مجرا است و موقعی که آب
رودخانه زیاد باشد آبشاري تشکیل میشود و بعد از آن کارون باز جریان ملایم خود را تعقیب میکند و تا چند میلی شوشتر دیگر
مانعی براي کشتیرانی نیست و همه این مسافتی که مسیر رودخانه بواسطه صخرهها و شرشرهها قطع میشود از یک میل و ربع تا
یک میل و نیم است.
ماهیهاي کوسه درشت غالبا تا اهواز پیش میآیند و در حوضچههاي پایین شرشرهها در حال شنا و گاهی نیز تا شوشتر هم دیده
میشوند. در مجاورت آخرین
ص: 424
آبشار بستر خشک کانالی قدیمی به سمت جنوب در ساحل چپ یا شرقی رودخانه مشاهده میشود که احتمال میدهند جهت
انحراف آب موقعی که مشغول ساختن بند بزرگ بودند آنرا کنده باشند و میگویند تا فاصله زیادي به سمت فلاحیه امتداد دارد.
کانال یا تراموا
اشکال عبور از آبشار عمده غیر از اوقاتی که آب وضع کاملا مساعدي دارد آنقدر زیاد است که اگر خواسته باشند کار کشتیرانی
را در کارون تعقیب نمایند تشبث به وسایل مصنوعی از ضروریات حتمی است و بدون آن نمیشود، براي رفع این اشکال سه پیشنهاد
شده است: یکی اینکه صخرههائی را که در بستر رود مانع کار است منفجر کنند و بتراشند و یا آنکه از میان سنگها راهی بگشایند
صفحه 287 از 570
تا رفتوآمد کشتیها میسر شود. از این پیشنهاد باید بکلی صرفنظر کرد، زیراکه هم مشکلات فنی دارد و هم هزینه سنگین و تازه
معلوم نیست با وضع جدید که ناگهان در مورد آبشار پیش خواهد آمد، در سطح آب دو سمت رودخانه چه تأثیري خواهد نمود.
پیشنهاد دوم این است که از کنار سطح تحتانی تا حوزه فوقانی رودخانه با نصب دریچهها در طول یک تا یک میل و نیم کانالی از
کف نسبتا هموار حفر شود.
باآنکه این راهحل عملی و عالی است و مانع کشتیرانی را از بین میبرد به هیچ- وجه احتمال قبول آن از ناحیه دولت ایران نیست،
چون هم خرجش زیاد است و هم مانع اجراي نفوذ آنها در کشتیرانی قسمت علیاي رودخانه میشود.
راه سوم که من در روزنامه تایمز قویا تأیید نمودم، ایجاد یک ترامواي سبک اسبی در طول همین مسافت محدود ساحل چپ
رودخانه است، یعنی از حوضچه پایین شرشرهها تا بالاترین آبشارها. خودم این مسافت را پیاده طی کردم، شیب زیادي ندارد و
پیچوخم آن هم مختصر است و اگر قریه اهواز را هم دور بزند در- حدود یک میل و سه چهارم خواهد شد.
این کار را اخیرا یک شرکت محلی به نام ناصري که راجع به آن باز
ص: 425
صحبت خواهم کرد شروع کرده است، اما تراموا مایه تسهیل کار است، ولی مانع کشتیرانی را برطرف نمیکند و به عقیده من اگر
خطی هم در این حدود کشیده شود باید تا محمره امتداد یابد تا از بریدگی راه در دو نقطه یعنی آنجا و اهواز اجتناب شده باشد و
جاده تازه هم که از تهران میسازند بهجاي شوشتر، اهواز انتهاي خط باشد.
اهواز یا اگینیز
قریه اهواز جدید در ساحل چپ رودخانه در قسمت علیاي آن بر محل نسبتا بلندي که تقریبا موازي با بالاترین شرشرههاست واقع
گردیده و شامل آلونکهاي گلی و قلعهاي مستطیل کوچک در ساحل رودخانه است که در حال ویرانی است و تقریبا 700 نفر
سکنه دارد و براي رفع بیترکیبی این محل فقط امامزادهاي در آنجاست که گنبد گچی سفیدش بر زمینه درختان سبز تیرگون تا
روزگار قدیم و پایتخت ولایت از قرون «1» اندازهاي خوشآیند مینماید. این بنا رویهمرفته از آثار محلی است که اگینیز معروف
وسطی و جایگاه سلاطین و مقر کشیش مسیحی و کانون ممتاز ثروت و تجمل بوده است.
در وصف و بیان خاص داستان وحشی خوشحال هرمزان شهریار یا ساتراپ اهواز و سوزیا و مصاحبه او را با عمر خلیفه «2» گیبون
فاتح ثبت کرده است. در عهد خلفاي بعدي عباسی بغداد بود که اهواز به اوج اشتهار رسیده و تاریخنویس
______________________________
1)- راجع به تاریخ قدیم اهواز میتوان بهصورت حاشیه اظهار کرد که وقتی نئارخوس از کارون گذشت به دریاچهاي رسید که )
دجله از گوشه شمالی آن جاري و بر آن شهر سوزیان یا دهکده اگینیز در فاصله 500 استاد از شوش واقع بوده است. این دریاچه
که بعدا از بین رفته فرورفتگی مغرب کارون را تا هویزه (اهواز صغیر؟) پر میکرده است و دجله در حدود صویب کنونی از آن
مجزا و به شط العرب وارد میشده است.
یا اغمه نامیده میشده است. نئارخوس به این دریاچه یا Agamme دریاچه یا باتلاق مزبور بنابر کتیبههاي میخی آشوري آگام
اگینیز نرفته بود، ولی در کارون تا پلی که بوسیله قایقها ساخته بودند رسید، در جادهاي بین پارس و شوش در 600 استاد از محل
ثانوي این پل شاید در اهواز فعلی یا نزدیک آن واقع بوده که بطلمیوس هم به آن اشاره کرده است، بعدا بازار خوزستان نامیده شده
و سکنهاي ایلامی داشته است به نام هوز یا هوج و بنابر قول ابو الفدا، اعراب آنجا را سوق الاهواز (اهواز جمع هویزه) مینامیدند که
مشرف بر چند جاده بوده است.
صفحه 288 از 570
در کتاب پیدایش و نابودي امپراتوري رم. gibbon-(2)
ص: 426
عرب ابو الفدا راجع به آن دوره مینویسد که سواحل کارون باغهاي عالی و منازل بزم و صفا و انواع اشجار و زراعت نیشکر بهحد
وفور داشته است.
این اظهارات چاشنی اعتدال و اثر حقیقت را توأم دارد، ولی بیاندازهترین مبالغهها باز گفتار یکی از نویسندگان آنجا را در این
دوره مقرون بواقع نمیسازد که وسعت اهواز را در قرون وسطی چهل فرسنگ ( 150 میل) نوشته بود و یا دلیل صحتی براي روایت
سیاح نمیشود که تپههاي شنی کنار نهر را ویرانههاي شهري قدیمی پنداشته و نوشته بود که آن ده تا دوازده میل «1» سروان مینان
امتداد داشته و بهنظر اهل محل دو ماه براي مسافرت در آنجا وقت لازم بوده است.
روزهاي خوش و آرام اگینیز قدیم در اثر شورش افراد افریقائی که براي کشتوکار نیشکر آورده بودند برعلیه خلفا به پایان آمد.
هرچند آن فتنه خاموش شد، اما این شهر بعد از آن واقعه تجدید حیات ننمود و رفتهرفته به انحطاط و فراموشی شدیدي دچار
گردید تا موقعی که طایفه بنی کعب توجه خود را به اینسو معطوف ساختند و زندگانی بیابانی خود را در این حدود آغاز کردند و
در میان خرابههاي دوره سابق کپرهائی برپا نمودند.
آثاري هم از ادوار قدیمتر و دین و آئینی پاك معدوم و شکوه و جلالی بکلی مفقود در کنارههاي شنی رودخانه که در فوق اشاره
شد مشهود است، دخمهها و غارهائی خالی در کوهستان دیده میشود که در دورههاي پیشین آتشپرستان اجساد را در آنها عرضه
میکردند و دسته سروان سلبی استخوانهائی در آنجا کشف کردند و در حفرههاي جبال حوالی شوشتر نیز از همین قبیل برجهاي
خاموشی یافته شده است.
جنگ 1857
در وقایع سال 1857 اهواز قصه ناقابل ذکر و حتی بیاثرتري از محمره داشته است. پس از اشغال این شهر سه کشتی کوچک بخاري
کومت، پلانت و آشور با همراه داشتن 300 نفر سرباز و سه قایق حامل توپ که کشتیها
______________________________
Mignan-(1)
ص: 427
میکشیدند مأمور شده بودند که سپاهیان فراري را تا اهواز تعقیب نمایند. سروان رنی فرماندهی دسته کشتیها را برعهده داشت و
سروان هنت فرمانده سربازان و سروان سلبی ناخداي یکی از کشتیها و راهنما بود.
پیاده نظام ایران در اهواز 7000 نفر آماده و مجهز با عده زیادي هم سوار در چند قدمی کرانه راست رودخانه اردوگاه داشتند و
پانصد نفر هم سرباز، شهر و قلعه را در ساحل مقابل پاسبانی میکردند. همینکه نیروي مهاجم قصد پیاده شدن نمودند، قشون ایران
اردوگاه را برچیدند و سربازان در بیابان متواري شدند و لشکریان مدافع مانند سراب مشرق زمین شده بود که بمحض نزدیکی، در
هوا ناپدید میگردید. چنانکه اشاره کردم درست است که فرمانده لشکر ایران با تقدیم 8000 لیره به صدراعظم یعنی معادل یک
لیره براي هر نفر فراري به دریافت شمشیر افتخار از جانب شهریار سرافراز شد، ولی هیچ تاریخنویسی قادر نیست نمونه بارزتر از این
راجع به بیعدالتی مشرق زمین نشان بدهد.
بندر ناصري
صفحه 289 از 570
از زمانی که در اکتبر 1888 کارون براي کشتیرانی تجارتی خارجی افتتاح شده است قرارگاه کوچک دیگر، بندر ناصري به افتخار
ناصر- الدین شاه در برجستگی مشرف به رودخانه پایینتر از حوزه شرشرهها تأسیس گردیده که در آنجا در یک میلی جنوب قریه
(اهواز) کشتی لنگر میاندازد، تا حال هیچ گونه مناسبتی بین وضع واقعی این محل و عنوان پرآبوتاب آن در میان نیست.
در این نقطه چهار پنج کلبه ساختهاند که برفراز یکی از آنها بیرق ایران و توپ کوچکی هم در جلو آن نصب شده است تا شلیک
سلام آن حاکی از ابهت قدرت حکومت باشد. در این بنا نایب الحکومه خوزستان اقامت دارد و او مأموري است میرزا علی اکبر نام
که قرار بوده است با وي ملاقات و آشنائی حاصل کنم و او را نمونه یک مأمور معمولی دستگاه ایرانی یافتهام که در کارشکنی
بیهمتاست.
یک کلبه را هم به نماینده کمپانی لینچ اجاره دادهاند، وي با زحمت بسیار اجازه یافته بود که در آنجا اقامت کند و ناچار شد سالانه
600 تومان ( 170 لیره)
ص: 428
پرداخت نماید و حال آنکه این اقامتگاه هفت لیره هم ارزش نداشته است. این جریمه ظالمانه- چون نام دیگري به آن نمیتوان
داد- را با این قرار و تفاهم میگرفتهاند که اجاره ساختمانی است که بزودي دولت ایران در آنجا برپا میکرده است و پناهگاهی نیز
براي کالا، اما بعد از گذشت یک سال هنوز اثري از اقامتگاه جدید نیست و صحبتی هم از تقلیل اجارهبها پیش نیاوردهاند.
آشنائی با سرکار میرزا
من حامل معرفینامهاي از نماینده رسمی بریتانیا مقیم بوشهر بهعنوان نظام السلطنه (حسینقلی خان. م) والی خوزستان بودم که تقاضا
شده بود مسافرتم با کشتی شوش متعلق به دولت ایران که بتازگی در کارون علیا شروع بکار کرده بود تسهیل شود. چون سه روز
دیرتر از موعد به اهواز رسیدم با خشنودي بسیار اطلاع یافتم که شوش در بالاي محل شرشرهها آماده و منتظر ورود کشتی شوشان
است تا به مقصد شوشتر حرکت کند. از اینرو به ملاقات میرزا رفتم و نامه خطاب به والی را نیز همراه داشتم تا درخواست کنم که
شوش صبح روز آینده حرکت کند.
براي این جانب کاملا مقدور و بلکه بهمراتب بهتر بود که با کرایه کردن اسب راه خود را تا شوشتر طی کنم و مسافت از طریق
خشکی فقط 56 میل بود، اما اطلاع دادند که شاید این جاده بواسطه باران و گل قابل عبور نباشد، ولی هنوز میرزا را هم درست
نشناخته بودم.
سبک تزویرآمیز او
وي ابتدا درصدد انصراف من برآمد و ضمنا بهمنظور وانمود کردن اهمیت رسمی خویش بهانه ناخوشی را پیش کشید تا از دیدنم
اجتناب کرده باشد، من جواب فرستادم کارم فوري است. از اینرو ملاقاتی ترتیب دادند و موضوع تمارض هم پاك فراموش شد.
دیدم که میرزا به رسم تمامعیار ایرانی در کلبه نیی خود بر زمین نشسته و فرش جلو او گسترده بودند که شمعها بر آن قرار داشت،
روبرو هم چند صندلی براي من و همراهان قرار دادند.
بدوا جناب میرزا نیک در حالت اجابت و رضا مینمود و پس از اندکی
ص: 429
تردید با درخواستم موافقت کرد و قرار شد کشتی هفت صبح آماده باشد و من هم ساعت شش و نیم در عرشه حاضر شوم. تنها
درخواست وي این بود که گذرنامهام را رؤیت کند که بانهایت آمادگی اجابت نمودم، ولی میدانستم که او به خواندن یک کلمه
صفحه 290 از 570
آن هم قادر نبوده و منظورش نمایش مراقبت رسمی بود. سپس وي سخنی طولانی درباره دوستی ایران و انگلستان پیش کشید، و از
منافع مشترك طرفین و دشمن مشترك هر دو (با اشارهاي زیرکانه نسبت به روس) و علاقه شخصی خود که نماینده کمپانی لینچ
حرفش را تأیید نمود (در اینجا من ناگزیر چشمکی با این شخص مبادله کردم همان کسی که اشکالتراشیهاي سرکار میرزا
زندگانی او را به مدت شش ماه بار گرانی ساخته بود) صحبت کرد که باید این دو متحد طبیعی آسمانی توافق و همآهنگی داشته
باشند.
چون من چند ماه در ایران مانده بودم با این طرز بیان و عبارت آشنائی وافی داشتم و بارها شنیده بودم، در همهجا هم تقریبا به یک
نهج و بیان بود و گمان میکنم که مأموران ایرانی در موقع انتصاب ازبر یاد میگرفتند، ولی من هم در قبال این تعارفات جواب
متناسبی دادم و مصاحبه به پایان آمد.
مهمانهاي ممتاز او
طی این گفتوشنود چند تن نیز شاهد دقیق جریانات بودند بدون آنکه هیچگونه دخالتی در صحبت نموده باشند. در طرفین میرزا
دو نفر با قیافه غمانگیزي جلوس کرده بودند که حرفی نمیزدند، ولی گاهی این و گاهی آن قلیان میکشید. یکی از ایشان
یکچشم بود و ظاهري بدخواه و شرور داشت، اما از لحاظ چهره هر دو به آن اندازه وزین مینمودند که خیال کنم حضراتی ایرانی
و از دوستان میرزا باشند. سپس کاشف به عمل آمد که ایشان دو جانی از منسوبان ایلخانی فعلی بختیاري از کوهستان مجاور بودند
و چون بازداشتگاهی موجود «1» که اخیرا برادر و برادر- زاده خود را بیدلیل کشته بودند و در حوزه مأموریت میرزا دستگیر شدند
نبود در کلبه خود میرزا توقیف بودند و با او زندگی میکردند
______________________________
1)- یکی نصیر خان و دیگري سیف اللّه خان بود که برادر خود میرزا آقا خان رئیس چهارلنگ را که تیره دیگري از ایل بختیاري )
است کشته بودند.
ص: 430
و به شرحی که مذکور افتاد در جلسات رسمی او حضور مییافتند و بقدري با میرزا محشور شده بودند که چند روز بعد وقتی که
نماینده کمپانی لینچ از او به شام دعوت کرد، وي اجازه خواست که مهمانان خود را نیز همراه بیاورد و شرط همرنگی به این قسم
تکمیل شد که هرسه در مهمانی سرمست شدند. در پهلوي این دو جانی دو نفر با عمامه سبز یعنی از سادات بودند که بواسطه نسب
والا و نبوي بر وزن و حرمت جلسه افزودند.
میرزا بعد از استراحتی شبانه
قبل از ساعت 7 صبح فردا من با بار سفرم در کنار رودخانه حاضر بودم، ولی قاطرهائی که قرار بود بارم را تا کشتی شوش برسانند
نیامده بودند و حال آنکه مهندس هم سرگردان و منتظر دستور میرزا بود. من این وجود گرامی را از خواب بیدار و بنابر وعده شب
پیش درخواست کردم که فوري حرکت کنم، شرح جزئیات آنچه سپس واقع شد از عهده من بیرون است، ولی بطور خلاصه بایستی
بگویم که سه چهار ساعت آینده با مخالفتهاي شدید میرزا گذشت که از قرار معلوم یا از قولی که شب قبل بیتأمل داده بود
پشیمان و یا دچار واهمه مسؤولیت شده بود و یا اینکه خیال میکرد که آن فرصتی عالی براي قدرتنمائی بوده و نبایستی زود از
حق اقدام ندارد و نامه خطاب به والی هم ربطی به او ندارد و متعلق به « نظام » دست داد. وي اظهار میداشت که بدون اجازه مستقیم
شخص دیگري است و باید راجع به هویتم تضمیننامه رسمی داشته باشد تا موجب بازخواستی نشود و براي تنظیم چنین سند
صفحه 291 از 570
مضحکی وقت زیادي تلف شد و سرانجام هم کاغذ را پاره کردیم، زیراکه میرزا عبارتی در این ورقه گنجانده بود که بنابر پافشاري
نمایندگی لینچ شوش را روانه کرده است و کمپانی را در وضع بغرنجی قرار میداد و جمله دیگر مشعر بر اینکه فقط به آن دلیل
اجازه صادر نمود که من با جناب والی کار رسمی داشتم که صحیح نبود. پس لازم شد که لحن جديتري اختیار و در صدور اجازه
یا رد صریح آن پافشاري کنم.
این رفتار میرزا را هشیار کرد و باز وقت طولانی صرف تنظیم اظهاریه تازه شد و توضیحنامهاي هم براي نظام السلطنه نوشت.
سرانجام در ساعت یازده سوار
ص: 431
شوش شدم و یک ساعت بعد کشتی به حرکت افتاد و درست پنج ساعت صرف این حرفهاي دیپلماتیک میرزا شد که انسانیت
ایجاب میکرد که اگر به شوشتر برسم انتقامی از او بستانم.
افرادي برجسته
در یک لحظه صبح آنروز، کلبه نیی از شب پیش هم صحنه جالبتري پیدا کرد، نه فقط آن وجودهاي دراماتیک آنجا بودند که
سرکار میرزا از این بابت گاهی به معذرتخواهی میپرداخت آن دو فرد بظاهر محترم ولی برادر کشانی با قیافه عبوس و دو موجود
مقدس و این جانب و همراهان بلکه یک آقاي ایرانی نیز حضور داشت که چون خود او هم در کشتی شوش سفر میکرد بقصد
میانجیگري مداخله کرد. و شخصی عرب اهل اهواز، پیرمرد محترمی بود و ریش خاکستري داشت و بالاخره فرزند شیخ که به
منظور حمایت جان پدرش که بواسطه یک نقار خونخواهی جانش در خطر بود تفنگی در دست داشت و خود او را هم تفنگداري
نگهبانی مینمود و درواقع مثل دو برادر بختیاري زندانی بود و بواسطه عمل سرقت به چوب و فلک محکوم شده بود.
در این گروه رنگارنگ شامل سادات و جانیها و زندانی و نگهبان اعم از ایرانی و عرب و انگلیسی جلسه کوچک و مختلط
کمنظیري ترکیب یافته و غرض از مناظره نیز این بود که من شصت میل راه را از طریق رودخانه بروم یا جاده.
سوزا (شوش)
دو ساعت دیگر نیز وقت ما هدر رفت و دیري از ظهر گذشته بود که سرانجام براه افتادیم و سفرمان به مقصد شوشتر آغاز گردید،
ولی با گذشت زمان در مقابل جریان آب که سرعتی کمتر از چهار میل در ساعت داشت کشتی سوزا هم ظاهرا قادر نبود که بیش
از دو میل و نیم در ساعت پیش برود و بواسطه این سرعت محدود بود که اهالی دهات ساحلی با حرکت کشتی از کنار رودخانه با
ما راه میآمدند. رفتهرفته این فکر به ذهنم خطور کرد که پیروزي من بر میرزا و عاریه گرفتن شوش براي مسافرت خیلی به حال من
گران تمام شده بود.
در سال 1889 بعد از آنکه امتیاز کشتیرانی کارون اعطا گردید این کشتی
ص: 432
که یکی از دو واحد کلیه بحریه ایران است بوسیله یک ناخداي انگلیسی تا اهواز هدایت و بوسیله ایران در بالاي شرشرهها مهار شد
که از آن پس نیز به دستور نظام السلطنه در حوزه بالاي کارون مانده است و اگرچه اسما براي مقاصد تجارتی است، ولی درواقع
فایده دیگري جز گردش دادن حضرت والی در رودخانه ندارد.
کمآبی رودخانه مانع از این است که بجاي کشتی باري از آن استفاده شود مگر در مواقعی که رودخانه سرشار از آب است. راندن
و راهنمائی کردن آن بدست اعراب، ولی مهندس آن از اهالی عثمانی در بغداد است که قبلا در کارون- علیا کار نکرده بود، وي
صفحه 292 از 570
نادانی خود را با اطمینانهائی برگزار میکرد که مایه تحریک حسادت سرکار میرزا میگردید. قرار بود که من بدون تأخیر، ظهر
روز بعد از عزیمت از اهواز در شوشتر پیاده شوم.
کارون در بالاي اهواز
بالاتر از اهواز رودخانه کارون با لبههاي بلندي محدود شده است که ده تا بیست و حتی سی پا ارتفاع و مقطع عمودي از خاك
آهک و بستري 200 تا 300 یارد عرض دارد، آب براي زراعت اراضی از حوضچه- هاي کنار رودخانه با مشکهاي چرمی و یک
چرخی استفاده میشود که گاو بر سطح موربی در کنار رودخانه میکشد و از روزگار قدیم ایران و کلده باقی مانده است، و همه
افرادي که به کشتوکار سرگرم نبودند فراهم آمده بودند که عبور ما را تماشا کنند. در سراسر راه از مناطقی گذشتیم که بواسطه
هجوم ملخ سخت آفت دیده بود صحرا و بیشهها همهجا را ملخ فراگرفته بود و روي کشتی و در غرفهها و بر عرشه همهجا ملخ بود و
آن دسته که قدرت پرواز از فراز رودخانه نداشتند صدتا صدتا سطح رودخانه را مستور ساخته بودند.
ویس یا اویس
اولین محل که بعد از عزیمت ما از اهواز اهمیت ناچیزي داشته، قریه ویس بر ساحل چپ کارون بوده است که علاوهبر ردیفی از
با چند «1» آلونک- هاي گلی در کنار رودخانه این امتیاز محدود را نیز دارد که امامزادهاي
______________________________
1)- مزار اویس قرنی از اصحاب پیغمبر که قریه هم بنام اوست و به امامزاده معروف است. )
ص: 433
درخت خرما در آنجاست. این دهکده حد شمالی منطقه شیخ مزعل است و اراضی بعد از آن هرچند که عده کثیري از اعراب
سکنه دارد، باز تابع حکومت مستقیم والی خوزستان میباشد. ویس در حدود سی و پنج میلی اهواز از راه کارون واقع شده است.
مسیر رودخانه بین این دو محل مارپیچی است و این براي من بیشتر از آن جهت اسباب ناراحتی شده بود که یک بعد از ظهر روز
دوم عزیمت ما از اهواز به این قریه رسیدیم که خود یک ساعت از وقتی که وعده کرده بودند به شوشتر وارد شویم تأخیر داشته و
تازه شصت میل دیگر از طریق رودخانه راه در پیش بود.
رودخانه شاپور یا شاوور
در روایات جهانگردان سابق ویس، نام ناپسندي از لحاظ فقدان حس مهماننوازي پیدا کرده است که در میان طوایف عرب به
ندرت دیده میشود. آقاي استاکلر در سفر بیباك دریائی خود به سال 1831 تا آنجا جلو رفت، قایق او را متوقف و غارت کردند و
از ناحیه شیخ و افراد محل به او تیر- اندازي شد و ناچار گردید سراسیمه به محمره بازگردد.
پنج سال بعد در نوامبر 1836 دسته سرگرد ایستکورت که در قایق بومی تا اهواز پیش رفته بودند اهل این محل از تسلیم خوراکی به
آنها دریغ نمودند و با عنف و اکراه ناچارشان کردند که گوسفندي براي مصرف خود خریداري کنند. در سفر ما از این قبیل
تظاهرات ناگوار پیش نیامد، مگر آنکه شیخهاي عصبانی سکنهاي جواننما دنبال کشتی ما براه افتادند. شاپور که عموما رود شاوور
مینامند اصلا از جبهه غربی تپه بزرگ شوش عبور میکند (شوشان کاخ است) از جهت شمال غربی قدري از پایین ویس به طرف
کارون جاري است و پس از عبور از آن حدود در مجراي جنوبیتر پیش میرود و در نزدیکی اهواز به رودخانه عمده میپیوندد و
قدري بعد باز به طرف شمال جریان مییابد.
صفحه 293 از 570
در موقع اکتشاف لیارد و سلبی در سال 1842 در دوازده میلی بندقیر به آب دز یا رودخانه دزفول وارد میشده است نظر نسبتا اخیر
و از روي تحقیق، این رودخانه که شعبههاي آنرا میتوان بازشناخت مانند رودخانه دیگر سوزیانا و
ص: 434
از جمله خود کارون است که همواره مایه اشکال نویسندگان براي شناختن و انطباق آن با وصف قدما بوده است.
نقطه تلاقی
تقریبا تا دوازده میل در بالاي ویس جریان کارون تا بندقیر کاملا به خط راست پیش میرود و در آنجاست که براي اولین بار بعد
از محمره ملاحظه میشود که رودخانه چند شعبه دارد و مرکز تلاقی سه نهر آب گرگر یا کانالی است که از شوشتر در مشرق
جاري است و آب شطیط یا کارون اصلی که آن نیز از شوشتر و در وسط جریان دارد و آب دز یا رودخانه دزفول که از دزفول در
مغرب جاري است. در حین مقایسه جریان مستقیم خاص رودخانه طی دوازده میل پیش از نقطه تلاقی بواسطه شرحی که
جغرافیدانهاي عرب باقی گذاشته و نوشتهاند که کانال مصنوعی آب گرگر تا اهواز امتداد داشته است. سلبی پنداشته بود که وي
در آنجا اثري از مجراي مزبور دیده است، این احتمالی است که فرض صحت آن بواسطه فقدان بستر قدیمی رود که بایستی در
حوالی جریان اصلی کارون مانده باشد تقویت میشود.
بند قیر
بندقیر که کینر آنرا بند کیل ولفتوس بند قیل نوشته است به معنی بند یا سد قیر طبیعی است. سنگهاي سد مصنوعی که مانند بند
شوشتر و اهواز سابقا در آنجا بر رودخانه بسته بودند و بنابر روایات تاریخی به داریوش منسوب است که بدون شک سنگها را با این
ماده قیري بهم میپیوستند. اعضاي دسته بحري فرات در سال 1836 این محل را قریه محصوري تعریف کردهاند که در حدود 600
نفر جمعیت داشته است و کتاب ژنرال چزنی حاوي تصویري از آنجاست که سرگرد ایستکورت قلمی ساخته بود.
در 1850 لفتوس آنجا را دهکده کوچک عربی شامل چهل خانه نوشته بود که زندگی اهالی از کار مناقلات با قایق که در
رودخانههاي متعدد آنجا انجام میشود تأمین میگردیده است. شرح وي هنوز هم صادق است. دهکده دور از ساحل و در
برآمدگی بین نهرهاي شطیط و گرگر و بر کرانه این نهر ثانوي است و از
ص: 435
ویرانههاي شهري مهم کاملا احاطه شده است که نخستینبار در سال 1842 لیارد در این نقطه به تحقیق پرداخته و پی برده است که
آنجا به دوره کیانیان و ساسانیان و زمان سلطه عرب تعلق داشته و او این محل را از بقایاي شهر باستانی ایران رستم کورده
(رستمکده) و به عربی عسکر مکرم تشخیص داده است.
در موقع مسافرتم آجرهاي قدیمی آنجا به دستور نظام السلطنه براي ساختن قلعه و تلگرافخانه در ساحل شطیط بکار میرفت و دولت
تصمیم گرفته بود که بین شوشتر و محمره ارتباط تلگرافی ایجاد کند. این ویرانهها در وضع طبیعی حوالی بند- قیر و دلالت این نام
همه حاکی از گذران دورهایست که دیرزمانی است از میان رفته و فراموش شده است. در همان زمانهاي که بیغولههاي فعلی این
حدود چون گلستانی بوده و افراد ساعی و پرکار و تأسیسات بزرگ عمرانی و زراعت عالی داشته و این سواحل خاموش و خالی
فعلی محل تلاقی سه رودخانه را شاداب و زیبا می- ساخته است.
التقاي سه رودخانه
صفحه 294 از 570
رنگ آب سه رودخانه را که در اینجا بهم میرسند متفاوت ذکر نموده. آب دز را تیرهگون نوشته است چون از میان اراضی « لیارد »
رسوبی میگذرد، شطیط یا کارون اصلی را متمایل به سرخ ورود گرگر را سفید شیري قلمداد کرده است. من چنین اختلافی که
شاید ناشی از وضع آبها باشد در آنجا ندیدهام.
در محل تلاقی بهنظر من رودخانه اولی در حدود 80 یارد و دومی 150 و سومی 60 یارد پهنا داشته که از تلاقی آنها جریانی با
عرض 300 یارد تشکیل مییافته است.
آب دز
این رودخانه از رشتههاي عظیم کوهستانی زاگرس سرچشمه میگیرد و حتی دو نقشه نیست که شاخههاي آنرا یکسان درج کرده
باشد، ولی تحقیقات سرگرد سایر در سال 1890 ثابت کرده است که دو نهر عمده به آن وارد میشوند که یکی از بروجرد جاري
است و سیلاخور را مشروب میسازد، دیگري فریدن علیا را مشروب و از بزنوئی عبور میکند، اما در اینجا من فقط به حوزه پایین
آن توجه
ص: 436
دارم که بعد از عبور از دزفول و گذشتن از میان ناحیه جنگلی که هیچ شخمکاري نشده است در بند قیر وارد کارون میشود.
در اواخر بهار 1842 بعد از « آشور » از این رودخانه فقط یک دفعه کشتی عبور کرده است به این معنی که سلبی و لیارد با کشتی
آنکه با موفقیت شطیط و گرگر را طی کرده بودند این نهر را نیز سیر کردند. این دو نفر که با زحمت بسیار از مسیر پیچوخمدار آن
گذشتند سرانجام به نقطهاي موسوم به قلعهبند که درست در بیست و پنج میلی راه آبی بند قیر بود آمدند و در آنجا مشاهده نمودند
که رودخانه را جزیره و سدي صخرهاي به دو شاخه منقسم ساخته است و از شکافی که در سد شرقی بود نفوذ کرده و چند میل
جلوتر متوجه شدند که رودخانه کمعمق، ولی جریان قوي است، پس ناچار به بند قیر مراجعت کردند. تا آنجا که من خبر دارم
کسی دیگر از افراد انگلیسی با کشتی در آب دز سیر ننموده است. میگویند در جنگلهاي ساحلی آن شیر فراوان است که جا دارد
شکارچیهاي ماجراجو در پی آن بروند.
آب شطیط
دومین رودخانه سهگانه که در بند قیر بهم میرسند باآنکه در پایین شوشتر آب شطیط نام دارد درواقع همان مجراي اصلی کارون
به سال 1842 عبور کرد و آن کار را در شش میلی پل والرین شوشتر انجام « آشور » است و از اولین مجاري بود که سلبی در کشتی
داد، در همانجا که کشتی او به گل افتاد و خوشبختانه با سیلابی که از کوه آمده بود رهائی یافت.
هر دو این رودخانه را براي کشتیرانی کاملا مساعد تعریف کردهاند، زیرا که عمق آن زیاد است و به من اظهار « لیارد » او و
داشتهاند که در نزدیکی شوشتر تبدیل به چند مجراي کمعمق میشود و جزایر کوچک و تپههاي زیرآبی مانع کشتیرانی است،
ولی پس از آن تاریخ کشتی شوشان براي رفتوآمد تا گرگر، این راه را انتخاب کرده است، هرچند کشتی مزبور از شهر دینگه
جلوتر نمیرود که از راه خشکی تا شوشتر ده میل مسافت است.
آب گرگر
قرار بود مسافرتم در کشتی سوزا تا رود گرگر یا مجراي مصنوعی
ص: 437
صفحه 295 از 570
خاتمه یابد، زیراکه در آنجا عمق رودخانه زیادتر و کف آن ثابتتر است و از طریق رودخانه دروازه شهر والینشین بشمار میرود.
حال چرا من از گرگر بجاي پیش رفتن راه عقبنشینی اختیار کردم از شرح ذیل معلوم خواهد گردید:
6 عصر بود و سوزا که تا آن موقع هجده ساعت سیر کرده بود و دوازده ساعت هم توقف شبانه داشت بوسط راه بین 1 / ساعت 2
اهواز و شوشتر رسید. از اینرو دچار تردید شدم که شاید اصلا به شوشتر نرسم بخصوص از آن جهت که مجراي نهر گرگر بیخطر
نبود و بعید نبود که سوزا با تپههاي زیر آب تصادف کند. البته مهندسی به من اطمینان میداد که اگر در کشتی بمانم قبل از ظهر
روز آینده به مقصد میرسم، ولی خوشباوري من بواسطه وعدههاي او که سراسر این راه را در نصف زمانی که تا این لحظه طی
شده بود به انجام میرساند درواقع به انتها رسیده و کاسه صبرم لبریز شده بود و بنابر عدد و ارقام هم مسلّم مینمود که هیچ
مهندسی قادر نبوده است که سوزا را در همان مدت به شوشتر برساند، از اینرو تصمیم گرفتم کشتی را ترك و بقیه راه را سواره
طی کنم و به سوزا هم تأکید کردم که با حد اعلاي سرعت مقدور راه را تعقیب کند.
شبی در بند قیر
437 شبی در بند قیر ..... ص : 437 ایران و قضیه ایران ج 2
ارش سلبی حاوي مطلب حیرتانگیزي است که سواحل کانال بندقیر تا 130 پا ستونوار بالا رفته است: اشتباهی که آقاي اینس
ورث بیکموکاست تکرار کرده است. ساحلی را که من بالا رفته و خود را به نزدیکترین کلبههاي روستائی رسانیدم بیش از 30 پا
ارتفاع نداشته است.
اهل ده ابتدا اظهار کردند که تمام حیوانات خود را براي شخمکاري بیرون فرستادهاند و نمیتوانند اسب یا قاطري به من بدهند، اما
نام سحرانگیز نظام السلطنه کارگر افتاد و شیخ را که مرد سالخورده ملایمی بود و ریش حنائی داشت هشیار ساخت او رفتارش را
بکلی تغییر و قول داد که روز آینده یک اسب و دو قاطر با کرایه هنگفت 12 قران ( 7 شلینگ) هرکدام آماده سازد. نرخ معمولی 3
یا 4 قران روزانه بود.
قرار کار گذاشته شد و سوزا نیز در دل شب با دود و صدا براه افتاد و من در حدود
ص: 438
امکان در کلبهاي که شیخ در اختیارم گذاشته بود اقامت کردم. در وسط اطاق که آتشی برافروخته بودند بقدري وسیع بود که هم
دود زیادي را جا داد و هم شیخ و همراهانش را، چون تا وقتی که نگفته بودم، از اطاق بیرون نرفتند و مثل این مینمود که
میخواستند شب نزد من باشند.
راههاي شوشتر
ساعت 4 صبح بیدارم کردند و ساعت 5 براه افتادم دو ساعت بعد آفتاب برآمد، ولی ماه در آسمان میدرخشید و خوشبختانه هوا
هم سرد نبود. از بندقیر تا شوشتر سه راه خاکی هست یکی از طرف چپ، دیگري وسط و سومی از سمت راست جزیرهاي میگذرد
که با پیوستن دو نهر شطیط و گرگر ایجاد میشود. این رودخانهها در شوشتر از هم جدا میشوند به همان قسمی که در بندقیر باهم
ملحق شده بودند.
از جاده چپ یا غربی راهنمائیام کردند و آن هشت فرسخ تمام است یا سی و دو میل و بنی حسن نام دارد به مناسبت اسم قبیله
عرب که در چادرهاي آنجا سکونت دارند. راه وسطی بنی قائد حسن است باز به همین دلیل و بدون شک کوتاهتر است، اما بعد از
بارندگی قابل عبورومرور نیست، راه شرقی که سرهنگ بل نیز از آنجا گذشته است به سمت راست دولتآباد یا بنی داود منتهی
صفحه 296 از 570
میشود که یازده میل است و به کنار راست نهر گرگر میرسد و در امتداد آن تا شوشتر که در بیست و یک میلی واقع است جریان
دارد.
جزیره
سر. اچ. لیارد نقل میکند که در سال 1842 سلبی و او در بیرون بندقیر ناگهان با شیر بزرگ با یال سیاهی روبرو شدند. از
پیشآمدهاي عجیب این بود که بزودي بعد از آغاز سفرم غرش شیري را از فاصله نزدیک شنیدیم.
راهنماي من که از جلو حرکت میکرد اطلاع داد که اسبم بر سبیل عادتش احتیاجی به جلودار ندارد، از اینرو براي سرعت بیشتر،
وي از دنبال اسب خواهد آمد که رعایتی دوستانه از جانب او بود و من همواره این مرد عرب را بیاد خواهم داشت.
تمام سرزمین بین بندقیر و شوشتر پر از حیوانات شکاري بود، مرغابیهاي
ص: 439
وحشی از هر قبیل، اردك، مرغ نوكدراز، آب چلیک از دو نوع، دراج، اسفرود، کبوتر. شغال را در حین سواري در تیررس آسان
خود دیدم و تردیدي نیست که شکارچی ماهر در آنجا طرف کاملی برخواهد بست. حاصلخیزي خاك در آن ناحیه بیاندازه است،
مینویسد که در موسم بهار جزیره سراسر پوشیده از گیاه و نباتات عالی و گلستانی از گلهاي خوشرنگ است و علفها به « لیارد »
اندازهاي رشد دارند که تا شکم اسب بالا میآیند. در زمستان سبزه و علف نیست و بیشتر اراضی با جنگل و باتلاق عاطل میماند.
تا ورودم به خیمهگاه قبیله بنی حسن که در دوازده میلی بندقیر است، زراعتی ندیدم. در این محل همه اهالی به کشتوکار مشغول
و با کمک اسب و قاطر و گاو و حتی الاغ سرگرم شخم و کار بودند و همینکه دستگاه شخم زمین را میشکافت بذر میپاشیدند.
در دست مردمی باتدبیر و کاري این جزیره شاید انبار غله ایران جنوبی میگردید که نهتنها گندم و جو، بلکه برنج و پنبه و ذرت و
توتون و نیل و کنجد و خشخاش بیحدوحساب محصول میداد. در زمان قدیم نیز حاصلخیزي آن نیک مشهور بود و بهتر از این
دوره از آنجا بهرهبرداري میکردند. استرابو (استرابن) داناي بزرگ مینویسد که از هر دانه صد و بلکه دویست برابر حاصل بدست
میآمده است.
طلوع آفتاب
در ساعت هفت و ده دقیقه صبح آفتاب بر قله کوههاي بختیاري که در مسافتی دور بهنظر میرسد تابیده و اشعه زرین خود را بر
سرپوشهاي سفید کوه پخش کرده بود. در بالاي سررشتههاي انبوه ابر مستعد بارندگی مینمود و وضعی خوشآیند پیش آورده بود
که بسیار نادر است و من در جاي دیگر ندیده بودم و بهنظر نمیرسید که این اثر را داشته باشد که اشعه آفتاب را جذب کند.
هنگام بالا آمدن قرص خورشید در مقابل آن مقاومت مینمود و اشعه را به آسمان برمیگردانید، بحدي که در ربع مقابل افق در
مغرب انعکاس قرص طالع آفتاب بهشکل هاله مدوري از نور الوان افتاده بود، ولی زود این منظره تار و ناپدید شد و به اقامتگاه
اعراب که شامل چند ردیف محاذي کلبههاي نیی بود رسیدم و از ساحل
ص: 440
چپ آب شطیط گذشتم. در اینجا نهر دلپذیر با کرانههاي پردرخت به عرض تقریبا 250 یارد جریان داشت. در کنار رودخانه سه
چهار میل راه پیمودم تا در نقطهاي که پیشآمدگی سنگی در ساحل راست رودخانه است و سپس در جهت شمال شرقی به طرف
شوشتر امتداد دارد. آنجا دهکده عربنشین است بعد از آنجا شطیط یا کارون را تا سمت دیگر پل والرین که در بیرون شوشتر واقع
است ندیدهام.
صفحه 297 از 570
حوالی شوشتر
وقتی که به نهر نزدیک میشدم از اراضی مجاور آن آشکار بود که دستکم در سابق کشتوکار فراوانی در آن حدود وجود
داشته است. بندها و جويها و حاشیه کانالهاي خشک از هرسو بهنظر میرسید و باران اخیرا جاده را بهصورت مرداب پرگلی
درآورده بود. از دهکدهاي که نخلستانهائی داشت و در سمت چپ ما واقع بود عبور کردیم و از دور منظره درخت و سبزه نشان
میداد که کشتزارها و مراکز پرجمعیتی در پیش است.
قبهاي مخروطی که بر نوك بناي مسجد ویرانی بود در بالاي تپهاي جلب توجه میکرد و گنبد سفید در میان درختان برجسته و
درخشان مینمود و چشمانداز شهر وسیعی که بهصورت نمایانی ویران بود بر ارتفاعات سنگی که در سمت راست یا شرقی بر
گردنهاي واقع بوده منتهی میگردید. درختان انبوه سدر در سراسر اراضی که فعلا کشتزار است و همان باغات معروف شوشتر
میباشد پراکنده بود و در میان درختان هم برجهاي متعدد آجري بهمنظور پناهگاه بود که با آنچه به تعداد زیاد در عرصه
تاختوتاز دزدان ترکمن در ناحیه ماوراء بحر خزر و خراسان دیده بودم بیشباهت نبود و نشان میداد که زراعت حتی در مجاورت
شهرها گاهی بههیچوجه از دستبرد و دزدي در امان نبوده است و این خود حاکی است که رسم و راه بیقانونی همواره در زندگانی
بادیهنشینهاي ایرانی وجود داشته است.
از درون آب به آن سوي نهر خشکیدهاي که مینو نام داشت و سابقا حوالی جنوبی شوشتر را سیراب میکرد و من باز راجع به این
موضوع صحبت خواهم داشت عبور کردم و از کنار امامزاده خرابه عبد اللّه که بر تپه کنارافتادهاي واقع بود گذشتم.
ص: 441
در جبهه شمالی این بنا دو مناره خراب بود و گلدسته گچی مخروطی زشتی داشت که چنانکه لفتوس گفته است مانند سرپوش
خاموش کردن شمع مینمود و از میان تودههائی که ظاهرا بقایاي دیوار کهنه شهر بود عبور کردم و به محوطه باز رسیدم که اطراف
آن در غرفههائی بیسقف آهنگران و مسگران صداي گوشخراش راه انداخته بودند و آن از بقایاي بازار وسیع سابق بود.
بدینترتیب قبل از آنکه متوجه شده باشم به داخل شهر والینشین خوزستان رسیدم که شاید عقبافتادهترین بلاد ایران باشد.
تاریخ
وجه تسمیه شوشتر بطور تحقیق معلوم نیست اگرچه ظاهرا از کلمه پهلوي شوش مشتق گردیده که به معنی دلپسند است و چندین
محل در آن حدود این نام را دارند و بخصوص بر تپههاي بزرگ شوش اطلاق میشود که عموما سوزا مینامند و اکنون بطور قطع
ثابت شده است که همان کاخ و عمارت شوشان است که دانیال حکایت میکند که در آنجا خوابنما شده بود و خواه و ناخواه
شاپور پادشاه جنگاور ساسانی آنجا را بنا کرده (احتمال این است که تاریخ بنا قبل از او باشد) و تردیدي نیست که مقر پادشاهان
بوده و این موضوع نه بنابر روایات است، بلکه از آثار عظیمی استنباط میشود که از دستگاه و جلالی براستی شاهانه باقی مانده
است.
در این محل بدون شک شاهنشاه فاتح گاهی اقامت مینموده و یادگارهاي جاوید فراوان که ناشی از علاقه و همت او در ایجاد
آثار عمومی و بناهاي باشکوه بوده هنوز در دشتها و جلگههاي ایران جنوبی دیده میشود. از دوره همین پادشاه است که شوشتر با
تأسیسات فنی و مهندسی حائز اهمیت نظامی گردیده و در تاریخ نام و نشان درخشانی یافته است.
هنگام حمله تازیان سکنه این شهر مقاومت دلیرانهاي نموده بودند تا اینکه یکی از میان ایشان راه خیانت پیمود. بعد از آن تجربه
ناگوار هربار که مهاجمی از مغول و تاتار به این حدود تاختند شوشتريها بجاي مقاومت با مهاجمین ساختند و راه تسلیم پیش
صفحه 298 از 570
گرفتند، از اینرو تیمور به ایشان عفو و امان داد و حتی میگویند که بند والرین را تعمیر کرد.
ص: 442
در جلو کوهستان شهر بزرگ زیبائی هست، سرشار » : نیم قرن قبل از آن واقعه سیاح مراکشی ابن بطوطه راجع به این شهر نوشته بود
بعدا در دوره پادشاهان صفوي این شهر از مراکز عمده « از میوهها و نهرها و رودخانهاي به نام ازرق (کبود) آنرا احاطه کرده است
تبلیغات شیعه و کانون گرم تعصب شد و تا اوایل قرن حاضر حاکمنشین ولایت و مرکز حکومت و مقر محمد علی میرزا فرزند
فتحعلی شاه شد که حاکم کرمانشاه و لرستان و خوزستان بود و در همان اوان است که بیجهت گفتهاند 45000 تن جمعیت داشته.
20 نفر تلف شدند. بار دیگر هم در / 1831 بواسطه طاعون لطمه شدیدي به مقدار جمعیت آن رسید و در حدود 000 - در سال 2
آنجا وبا آمد و دزفول بجاي شوشتر حاکمنشین شد و از آن پس دیگر کارش رونقی نگرفته است.
جمعیت
جهانگردان متعدد نظریات متفاوت راجع به عده جمعیت این شهر اظهار کردهاند. در سال 1836 چزنی گزارش داده بود که 5000 تا
20 نفر جمعیت دارد. در همان سال رالینسن عده جمعیت را 15000 نوشت. / 6000 خانوار و 000
10 را رقم احتمالی ذکر / در 1841 دوبود همه جمعیت آنجا را 4000 تا 5000 ثبت کرد. در سال بعد سلبی 8000 و لیارد 000
کردهاند و این عده در مساحتی پراکندهاند که گنجایش پنج برابر جمعیت را داراست، ولی همه این وسعت سراسر ویرانه است. در
سرزمینی که بهمناسبت شهرهاي معدوم و یا نیمه خراب شهره است و دستههاي عظیمی از افراد یا ترك دیار نموده و یا دچار
انحطاط شدهاند شوشتر مقام خاصی دارد و حتی آثار ویران اصفهان تاریخی با آنچه در اینجاست قابل قیاس نیست. خانههاي آباد
سابق، اینک بهصورت خرابههاي آجري درآمده است و بناهائی که هنوز مسکون است وضع خاصی بین عمارت و ویرانی دارد و
مثل این میماند که شهري نفرین شده است و به گفته یکی از شعرا شهر شبهاي مخوف است.
بیشتر نویسندگان هم در این قول اتفاق دارند که این ویرانی و انحطاط عجیب
ص: 443
چندان ناشی از قهر و غضب طبیعت نبوده است، بلکه ظلم و بدرفتاري فرمانداران آن حدود و سامان را به این وضع فلاکتبار
انداخته است. مأمورانی که به این ولایت دورافتاده رفتهاند هیچگاه از ظلم و دستدرازي بمال خلق دریغ ننمودهاند.
خصایص جدید
شوشتر درحالحاضر نیز اختصاصاتی دارد که در شهرهاي دیگر ایران دیده نمیشود. بعد از ردیفهاي معمولی آلونکهاي کوتاه
گلی با خوشوقتی و بلکه حیرتزدگی در شهر به محلی وارد میشویم که داراي منازل دو طبقه است، قسمت پایین با سنگ و طبقه
بالا از آجر است که بر گل کار میگذارند.
گاهی ارتفاع این خانهها باندازهاي زیاد است که در میان اقامتگاههاي ایرانی غیر عادي است، بامهاي صاف این بناها محجر کوتاهی
دارد که اهالی هنگام شب آنجا میخوابند و بالغ بر سی پا ارتفاع آن است. در حیاط درونی معمولا ایوان وسیعی است که از یک
طرف رو به حیاط باز و بدون در یا دیوار است. این خانهها اختصاص دیگري هم دارند که مانع از آن میشود که زود از خاطرها
فراموش شود.
استوانههائی در لاي جرز از بام تا کف زمین قرار میدهند که در سمت کوچه شکافی دارد و تنها مجراي زهکشی و فاضل آب
خانه است و بدون خرج مدفوع را به خارج میبرد و از هر سوراخ به همان اندازه خود تعفن، بوي زننده به خارج نشر میکند.
صفحه 299 از 570
مخزنی در پایین وسط کوچه هست که با ناودانی به آن مربوط است و بواسطه فقدان مأمور تنظیف بهصورت مرداب غیرقابل عبور
درمیآید و چون شهر بر بلندي واقع شده و داراي زمینه شنی است، باران قسمت عمده کثافات را به پایین میریزد که عملا در
فصل پاییز بیارزش نیست، چون در کشتزار خشخاش بیرون شهر عوض کود بکار میبرند.
سردابها
که اطاقهاي «1» اختصاص جالب دیگر آنجا که از بیرون دیده نمیشود ساختمانی تقریبا عمومی است به نام شابدان یا شاودان
زیرزمینی است و در صخرهاي که خود شهر بر آن بنا شده است کندهاند و با استوانههائی از بالا هوا به آن
______________________________
1)- در جاهاي دیگر ایران آنرا سرداب مینامند. لیارد مینویسد که در شوشتر آنرا شادروان میگویند که صحیح نیست. )
ص: 444
میرسد و کموبیش همه خانهها این سردابها را دارند و یکی از آنها که در زیر عمارت اقامتگاه والی اخیرا ساخته بودند و به من
نشان دادهاند تا 60 پا در زیر بنا پایین رفته بودند و با پلههاي بسیار پرشیب به آنجا میرسند و بوسیله دهانه مدوري که در بام
میسازند نور و هوا به پایین میرسد. در ماههاي ژوئیه و اوت (تیر و مرداد) که گرما بحد اشد طاقتفرساست سکنه تمام مدت در
این سردابها میمانند و بهندرت بین نه صبح و غروب از آنجا خارج میشوند و در ظرف همین مدت شوشتر بیش از اوقات دیگر
بهصورت شهر خاموشانی ساخته از آجر و سنگ درمیآید.
تجارت و صنعت
از لحاظ تجارت نیز شوشتر با وجود توسعه کشاورزي آن حدود محل خالی از اهمیتی است. با آنکه خاکش براي کشت و زرع
خشخاش استعداد حیرتانگیزي دارد بازمیگویند که محصول آنجا فقط تقریبا سی صندوق است که به سواحل عربی مسقط صادر
میشود. نیل به اندازه وفور در حوالی شهر بدست میآید و به همین مناسبت رنگ پوشاك اکثر افراد اعم از مرد و زن غالبا کبود
است.
سلبی در 1842 در گزارش خود تجارت محلی را محدود ذکر و اظهار تأسف نموده است که تقریبا تمام پارچههاي نخی و پشمی و
چلوار و ادوات فلزي و ظروف و قند آنجا از روسیه میرسیده و این کار با وجود راه طولانی و خراب بین اصفهان و آنجا صورت
میگرفته است. وضع پنجاه سال پیش هرچه بوده درحالحاضر اثري از تفوق وضع تجارتی روس در آنجا نیست و در شهر اجناس
خیلی کمی ساخت روسیه میتوان یافت و کالاي خارجی تماما به واردات از هند و انگلستان محدود گردیده است که از بصره از
راه عماره که در کنار دجله است و دزفول و یا از طریق محمره و رودخانه کارون میآورند.
تنها صنعت محلی ظاهرا فرش است که از نخ و پشم میبافند و نمدي هم از جنس زرد خشن. بازار آنجا که روزگاري مرکز عمده
دادوستد بوده فقط داراي دو راسته است که در زیر گنبدي یکدیگر را قطع میکنند و غرفههائی که سابقا
ص: 445
اشاره کردم و یکی دو تا سایبان با سقفی که بر پایههاي سنگی قرار دادهاند و هنوز در وسط آگورا (آغور؟) که وضع خرابی دارد
دیده میشود خان یا کاروانسرا که مرکز تجار مشرق است در آنجا نیست.
نظریه لیارد و سلبی درباره مردم آنجا
صفحه 300 از 570
بیشتر اهالی آنجا از ساداتاند که عمامه سبز بزرگ بر سر دارند و این شهر بیش از جاهاي دیگر باعث رفتار طاقتفرسا و خرافات
بیاندازه و زندگی قرین تنآسانی آنهاست، ولی درباره رفتار ایشان نسبت به خارجیها شرحهاي متضادي از ناحیه سیاحان انگلیس
اظهار شده است.
لیارد و سلبی رویه آنها را درخور حد اعلاي تمجید محسوب داشتهاند. من این حسن رفتار نسبت به سلبی و همراهانش را ناشی از
قدر و مقام همسفر ارجمند آنها (لیارد) منسوب میدارم. عقیده مأمور کشتی آشور نیز چندان خالی از تعریف نبوده است. وي در
عرض کنم که جاي زیاد بدي نیست، اما آدمی » : جواب سر. هنري لیارد که نظرش را درباره شوشتریها استفسار کرده بود گفت
در اینکه سلبی نظریه نیک تمجیدآمیزي راجع به آنها اظهار داشته و سپس از این بابت ابراز ناراحتی کرده است از شرح ذیل « ندارد
استنباط میشود:
از ستایش من درباره شوشتریها شاید چنین وانمود شده باشد که قصد تملق داشتهام باید دید اهل اطلاع و نظر، اخلاق و رفتار آنها »
را در آینده چگونه خواهند یافت و اگر باز قابل تمجید و تعریفی نباشند که من به ایشان نسبت دادهام آنگاه میتوان گفت که با
« دیگر همسایگان خود تفاوتی ندارند
اخلاق جدید
بدبختانه اطلاعات و تجربههاي آینده که ما اینک میتوانیم خاطرنشان سازیم اظهارات سلبی را تأیید نمیکند و نامساعد به حال
دوستان شوشتري اوست. فقط هفت سال بعد لفتوس نوشت: قیافه اهالی چندان جالب نیست و مکر و فریب و بیاعتمادي آنها نسبت
به یکدیگر در میان افراد طبقه پایین شایع است.
از طرف دیگر ورود مأموران کمپانی لینچ و باز شدن رودخانه کارون جهت کشتیرانی وسیله و مورد جدیدي براي پیبردن به
خلقیات نسل حاضر و تکذیب اظهارات اطمینانآمیز همسفران لیارد فراهم ساخته است.
ص: 446
هنگامی که نماینده شرکت مزبور ابتدا در سال 1888 به آنجا آمد حتی از بدست آوردن آب آشامیدنی و ضروریات اولیه زندگی
درمانده بود و مردم از تقرب با این قبیل افراد ناپاك سخت پرهیز داشتند. و ملاها و سادات موانع گوناگون در راه تجارت ایجاد
میکردند و حتی به اهالی تلقین شده بود که از خریداري کالاي انگلیسی خودداري نمایند و این حرف تحریم همه شهر را فراگرفته
بود. شاید این رویه خصومتآمیز روزي به رفتاري عاقلانه تبدیل شود، ولی در هرحال دلیل و گواه ضدیت و تفاوتی است که نفوذ
غرب چگونه با اغراض مشرق زمین تصادم مییابد و این نکته چنانکه باید و شاید غالبا در انگلستان درك نمیشود.
چهره و لباس
شوشتريها که من راجع به آنجا شمهاي ذکر کردهام از لحاظ سابقه قومی و قیافه و لباس نیز مانند اخلاق و محیط خود وضع
متفاوتی دارند.
بازرگانان شوشتر
ایشان اختلاطی از اصل و تبار ایرانی و عرب و پیوندي از این دو نسب بشمار میروند و درحالیکه گویا خون تازي در آنها قويتر
است چنین مینماید که بیشتر خصایص اخلاقی سبکتر هر دو تیره را واجد شدهاند.
ص: 447
صفا و جذبهاي در چهره ایشان نیست و چندان هم تندرست بهنظر نمیرسند.
صفحه 301 از 570
این حقیقت شاید به علت آب آنجاست که شورمزه است و یا از حدت گرماي تابستان و یا در اثر بیاعتنائی حیرتآوري است که
در رعایت اصول بهداشت مینمایند و یا بنابر موجبات سهگانه مزبور است. حتی وضع لباس آنها نیز متفاوت است عباي عربی بر
دوش و عمامه سبز بر سر دارند که یک سر آنرا در جلو بند میکنند و سر دیگر از عقب آویزان است که از این جهت با آنچه
افغانها به سر میپیچند بیشباهت نیست.
یکی از مطلعین وارد محلی به این جانب اظهار میداشت که ایشان اخلاقا تنگنظر و خسیساند و فقط براي ضروریات اصلی پول
خرج میکنند، در چانه زدن هم از هیچ قوم دیگر شرقی کمتر نمیباشند و اگر گفته شود که در کسبوکار سخت و زیركاند
حرف گزاف نیست.
شهر به چندین محله تقسیم شده است که هرکدام خان و دسته جداگانه دارد. وقتی که در انگلستان اختلافات محلی را هر روز پنجم
نوامبر بر قضاوت مسالمت آمیز که بر رأيگیري استوار است حلوفصل میکنند شوشتريها در کوچههاي شهر به رفع اختلافات
در خاتمه جا دارد که کلام لیارد را هم نقل کنم که گفته بود: زنان شوشتر در وجاهت شهرت دارند، اما به .«1» خود میپردازند
حجاب کمتر پابند هستند و من با این سخن ادیبانه با حضرات شوشتري تودیع میکنم.
وضع و موقع شهر
وضع طبیعی شهر با اخلاق خاص اهالی آن بیارتباط نیست و بلکه با آن همآهنگی نیز دارد. برخلاف بیشتر شهرهاي نسبتا معتبر
ایران
______________________________
1)- وقتی که در نوروز 1891 نظام السلطنه از مقام خود برکنار شد و خبر تعویض والی به شوشتر رسید این شهر و مردم آن جنس )
واقعی خود را نشان دادند. هرکسی سلاح بدست گرفت و در پی انتقام خصوصی برآمد، کسبوکار تعطیل و دکانها بسته شد.
سرکردههاي رقیب دستگیر و دچار آزار شدند هرکسی دیگري را به زحمت انداخت، جنگ و جدال در کوچهها درگرفت، کلانتر
و پاسبان از استقرار نظم عاجز ماندند. همین داستان در دیگر شهرهاي خوزستان تکرار شد و فرمانداران هویزه و فلاحیه از مقام و
مسکن خود اخراج گردیدند.
ص: 448
که غالبا در جلگه و دور از دامنه کوه واقع شدهاند، شوشتر بر بالاي کوه واقع و از برکات نهر عظیمی برخوردار شده است.
رود کارون که در سه میلی شمال شهر از کمره کوه گلگونی بیرون میریزد و تا آنجا از گردنههاي تنگ و بستر پرمانعی عبور کرده
بود با وقار تمام در مسیر تازه و آرامی در دشتهاي رسوبی تا خلیجفارس جریان دارد. بواسطه این مانع کوهستانی که باید گفت
طلیعهدار مستحکم رشته نیرومند زاگروس ماوراي آن است شوشتر از دسترسی آسان دیگر نقاط ایران جدا افتاده است. با ایلات و
افراد صحرا- نشین خود که تیرههاي متعدد ایل بزرگ لر را تشکیل میدهند و همچنین با اعراب بادیهنشین در ارتباط است.
وضع این شهر با دروازه کوهستانی آنجا حاکی از مقام و اهمیت سیاسی و تجارتی آن بشمار میرود، زیراکه با وضع و موقع
ممتازي که دارد از آنجا میتوان طوایف کوهستانی را کاملا تحتنظر و اختیار گرفت. بعلاوه آنجا خط سیر طبیعی تجارتی بین
نواحی ثروتخیز داخلی از قبیل بروجرد و کرمانشاه و همدان و دریاي جنوب میباشد و بواسطه مجاورت و پیوستگی رودخانه و
کوهستان و تأسیساتی که در آن حدود شده است و من شرحش را خواهم آورد اهمیت نظامی آن نیز قابل تردید نیست.
کارهاي آبیاري
صفحه 302 از 570
اشاره
سابقا اشاره نمودم که این شهر در ارتفاعات انتهاي شمالی جزیرهاي واقع شده است که از دو شاخه کارون تشکیل میشود که یکی
خود رودخانه است و دیگر مجرائی است که احداث کردهاند و آن بیست و پنج میل امتداد و به خط مستقیم با بندقیر ارتباط دارد.
در فاصله 60 یارد بر بالاي شهر نهر گرگر از ساحل چپ رود اصلی انحراف و به سمت جنوب راست جریان مییابد و در بین راه با
دو بند که شرحش خواهد آمد از طریق دربندي که به منظور آوردن این آب به صخرهاي که خود شهر در آنجا واقع شده است
کنده و بدینترتیب وسیله دفاعی مهمی از جهت شرقی فراهم ساختهاند. ضمنا قسمت عمده رودخانه از نقطه دو شاخه شدن تا محل
ص: 449
تلاقی در بندقیر آب شطیط نام دارد و جریان عریض به طرف مغرب پیدا میکند و در ناحیه صخرهاي و قلعه مجاور آن شهر شوشتر
واقع گردیده است و سپس در جهت جنوبی جاري میشود و در این نقطه مجراي آن با بند مشهور و پل والرین مسدود میگردد و
هنگامی که کوهی را که عمارت والی در آنجا واقع است حلقهوار سیر میکند مقداري از آب آن که از زیر سرداب کاخ جاري
است هدر و به مجراي دیگري میرود که در سمت غربی شهر حفر کردهاند و این کار ظاهرا بهمنظور آبیاري حومههاي شهر بوده
است که بواسطه ارتفاع بیشتري از سطح کارون آب این رودخانه به آن حدود نمیرسیده است.
این وضع اختصاصی سهگانه آب گرگر و آب شطیط و نهر مینو وجه متمایز و ممتاز آن منطقه است و بواسطه سابقه تاریخی و موقع
از بغرنجترین و » طبیعی و نتیجه وجودي خود و مسئله آبیاري فنی که از آن ناشی میشود و رالینسن تعریف کرده بود که
من اینک بررسی خود را معطوف میسازم. هرگاه گفتهها و « متناقضترین امور تحقیقاتی بوده است که وي به آن پرداخته
توضیحاتم با آنچه نویسندگان سابق نوشتهاند منطبق نباشد از آن جهت است که دقت و بررسی کامل درباره این موضوع معمول
شده است و یا آنکه شخصا در محل به رسیدگی پرداختهام همان کاري که از ناحیه دیگر نویسندگان سرسري و ناقص برگزار شده
است.
-1 مجراي آب گرگر
اشاره
در محل انحرافی کارون در 600 یاردي بالاي شهر شوشتر بندي در این مجرا کشیدهاند. این سد از جزیرههاي سنگی بزرگی است
که در ماههاي کمآبی تابستان پاك برهنه است و از شش دهانه بین آنها آب جاري است و از قرار معلوم در اوایل این قرن محمد
علی میرزا آنرا با پل والرین یکجا تعمیر و نام سابق آنرا که بندقیصر (شاید بنابر دلیل افسانهاي که والرین آنجا را در زمان شاپور
ساخته بود) بود به بند شاهزاده مبدل کرده است، ولی من نتوانستهام روشن سازم که کدام نام فعلا متداول است.
بندها و آسیابها
قدري در طرف پایین این بند بریدگیهاي دستی تختهسنگ که از وسط آن مجرا ساختهاند شروع میشود و در نیم میلی آن بند
دیگري است
ص: 450
صفحه 303 از 570
که درحالحاضر مانع کامل کشتیرانی است. بهنظر نمیرسد که ساختمان فعلی آن خیلی قدیمی باشد، زیرا هنگامی که در سال
1810 سر. جی. کینر به شوشتر رفته بود آن بند را پلی یک طاق تعریف نمود که 80 پا بلندي داشت و از رأس آن غالبا ایرانیها
خود را به درون آب میانداختهاند، بدون اینکه کمترین آسیبی دیده باشند.
رالینسن در سال 1836 باز از پلی یک طاق نام برده است، اما بنابر تعریفی که وي از قسمت پایین بند کرده است ناگزیر باید خیال
کنم که وي دچار اشتباه بوده است.
در هرحال بسال 1841 که لیارد نخستینبار به شوشتر رفته بود طاق مزبور دیگر وجود نداشت و سد سنگی مستحکم فعلی جاي آنرا
گرفته بود. این بند بهشکل دیوارهاي است که 60 یارد طول و 25 یارد ارتفاع دارد و درست از یک ضلع صخره به طرف دیگر
کشیدهاند و تقریبا 100 پا عمق آن است و سنگکاري دیوار که در سمت سد و اسیابهاي آب گرگر
جنوبی از بندي شیبدار بالا رفته و با سنگهاي درشتی ساخته شده است در حدود چهل پا ارتفاع دارد و بنابراین بلندي بند،
رويهمرفته از کف تا دیواره تقریبا 65 پاست و دروازه شرقی شهر شوشتر از بالاي آن است.
ص: 451
میرفتهاند، بند را پل بولیتی مینامیدند، اما این اسم دیگر متداول نیست. این بند در «1» چون از این راه به دهکده فعلا ویرانه بولیتی
اصل براي آبیاري ساخته نشده بود، بلکه براي منظور خاصی بود. در فاصله کمی بر بالاي آن چهار پنج نقب در صخره دو طرف بند
و پایین مجرا کشیدهاند و از میان این مجاري آب از رودخانه با فشار زیاد از چند دهانه قسمت تحتانی بند بیرون میریزد و در مسیر
خود چرخ چندین آسیاب آردسازي را به گردش میاندازد.
منظره بند از سمت شهر براستی جالبتوجه و دیدنی است، زیراکه در اینجا از ریزش آب نقبهاي مزبور حوضچههائی تشکیل
میشود و در مراحل متعدد آسیابهائی براي استفاده از فشار آب قرار دادهاند. چرخ آردسازي آسیاب در برجهاي گردي نصب
شده است و آب که از بالاي چرخها میگذرد به درون نقبها فرومی- ریزد و کلیه این منظره با نقبها و آبشارهاي هوراتی در
تیرولی (ایتالیا. م.) بیشباهت نیست. راجع به جریان بعدي نهر گرگر در سفر بازگشت توضیحات بیشتري خواهم داد.
-2 آب شطیط
اشاره
اینک به بررسی خود کارون یا شطیط و تأسیسات سدسازي و پلسازي و کانالسازي وابسته به آن میپردازم. این رودخانه بلافاصله
بعد از محلی که از نهر گرگر جدا میشود به سمت مغرب انحراف مییابد و از اینجا بستر آن بسیار وسیع میشود و در دامنه صخره
آب آن بهصورت ورقه عریضی درمیآید.
کف این قسمت رودخانه را شاپور با سنگ فرش کرده بود که درنتیجه آنرا شادروان نامیده بودند. رودخانه بعد از طواف ضلع
غربی قلعه به سمت جنوب جریان مییابد و پانصد یارد پایینتر وقتی که عرض آن تقریبا به نیم میل میرسد بند و پل معروف به نام
والرین از روي آن عبور میکند.
بند و پل والرین
صفحه 304 از 570
تأسیسات مزبور شامل بند یا سد سنگی است با دریچههائی از قطعات بزرگ سنگ خارا که بوسیله میلههاي آهنی تقویت گردیده و
جهت عبور
______________________________
Boleti-(1)
ص: 452
آب از یک سر تا کنار دیگر رودخانه ساخته شده است. در بالاي بند هم پلی داراي چهل و یک طاق بنا کردهاند و چنانکه شرحش
خواهد آمد این بند سابقا بند میزان نام داشت و همچنین پل قیصر، بنابراین فرض که امپراتور والرین آنرا ساخته بود. بطوري که از
مصالح ساختمانی که در آن بکار رفته و سبکهاي متفاوتی که در ساختن طاقها دیده میشود این پل ظاهرا چندین بار تجدید بنا و
تعمیر شده است.
فرش روي پل که بیست و یک پا پهنا دارد در سابق از قلوهسنگ بود و پل را هم بجاي آنکه مستقیم ساخته باشند به طرز بسیار
باشکوه و بیترتیب پیچوخم دارد و جمع طول آن 570 یارد است. از شهر بوسیله دروازه جدیدي که با کاشیهاي شفاف زینت
یافته است به این پل میرسند که دو ستون نیز طرفین آنرا مستحکم نموده، در موقع مسافرتم شکاف بزرگی بالغ بر هفتاد یارد عرض
در وسط پل ایجاد شده بود. بند و پل هر دو را در سال 1885 سیلابی بسیار قوي بکلی برد، ولی این تنها سرگذشت ناگوار آن محل
نبوده است.
در سال 1810 هنگامی که کینر در آنجا بود این بند بعد از چهار سال کار بوسیله محمد علی میرزا تعمیر یافت. (نظارت این کار با
60 لیره شد. و باز در سال 1832 بواسطه طغیان آب خراب شد. / ژنرال مونتایث بود) و بطوري که دوبود نوشته است هزینه آن 000
در سال 1836 رالینسن که فرماندهی هنگی از لشکر ایران را داشت ناچار شد افراد و اسباب جنگی خود را بوسیله کلک شناور که
بر مشکهاي چرمی پرباد نهاده بودند حمل کند.
قبل از سال 1841 نیز پل مجددا تعمیر شد چون وي در حین مسافرت خود به دزفول از آن عبور کرده بود سلبی مینویسد که بار
دیگر در بهار 1842 پل آسیب دید و در این مورد همه پل دو روز زیر آب بود. لفتوس در 1850 نتوانست از پل بگذرد چون سه
طاق وسطی آن در زمستان سال پیش فروریخته بود.
قسمت شکسته آن
بعد از تأخیري طولانی در سال 1889 براي نوسازي قسمتی که فروریخته بود اقدام کردند. ابتدا سعی بیهودهاي نمودند که بند را
ص: 453
بند شاپور در شوشتر
ص: 454
دوباره بسازند، ولی آب آنرا برد. سرانجام نظام السلطنه که نتوانسته بود مستقیما از عهده این کار برآید درصدد برآمد با سبدهائی
که از سنگ انباشته بودند قدري بالاتر در رودخانه سدي موقت بسازد و منظور هم ظاهرا این بود که جریان قسمتی از آب را
منحرف و از فشار زیاد آن جلوگیري و به تعمیرات اقدام کنند، اما سد جدید را با حداقل مهارت فنی طرحریزي کرده بودند،
زیراکه محل آنرا در نامساعدترین گوشه رودخانه انتخاب کردند و بجاي اینکه از یک کنار بتدریج پیش رفته باشند تا فشار آب به
کناره دیگر وارد آمده باشد، کار را از دو جانب رودخانه آغاز کردند و در نتیجه تمام آب از میان شکاف باریکی که در وسط
صفحه 305 از 570
ایجاد شده بود با فشار بسیار جریان یافت و تعقیب و تکمیل کار را غیرمقدور ساخت. لذا آن اقدام بیهوده را ناتمام رها کردند و از
شکافی به عرض 15 یارد آب خروشان جاري شد و در ضمن کارهائی که در دو طرف انجام داده بودند کمکم خراب و ناپدید شد
و تعجبی نکردهام وقتی که اطلاع دادند که از آن اقدام بکلی منصرف شدهاند و عمق رودخانه نیز در محل شکاف بیست پا از کف
سابق پائینتر رفته است.
-3 نهر مینو
این مجراي مصنوعی است که از رودخانه اصلی بوسیله نقبی در صخره قلعه کندهاند تا اراضی بلند حوزه جنوبی شهر را که حلقهوار
یا آب مینداب که به معنی رودخانه بین دو آب است «1» سیر میکند مشروب سازد. رالینسن و سیاحان دیگر آنرا نهر داریان
گفتهاند که نام درست بامسمائی است و مختصر آن مینو (میان آب) میشود، ولی سرهنگ بل آنرا آب خرد نامیده است.
این نهر بعد از عبور از میان نقبی که در کوه کندهاند و رالینسن نوشته است که 300 یارد طول و 15 یارد عرض داشته در عقب شهر
از اراضی شنزار میگذرد و تا این اواخر جریان آنرا با بندهاي دستی تنظیم میکردند که عجیبترین آنها بندي بود که از یک سر
تا سر دیگر دره کشیده بودند و پل بیقوارهاي داشت که
______________________________
1)- از نام داریان (که اختصار کلمه دارابیان است) استنباط میشود که منظور داریوش است که شاید در کار آبیاري شوشتر پیشرو )
پادشاهان ساسانی بوده است.
ص: 455
پیادهرو آن با سنگ، فرش شده بود و در بالاي آن بر کرانه فوقانی رودخانه دروازهاي ویران و پاسدارخانه هست و آنجا را پل لشکر
مینامند.
وقتی که من آنجا را بازدید میکردم از زیر طاقهاي بند آب جاري نبود و من از میان این مجراي خشک تا انتهاي دیگر آن عبور
کردم. علت خشکی آن شکستن بند و پل والرین بود که در اثر آن کف رودخانه که از آنجا آب به این مجرا میرسیده خیلی پایین
رفته بود و اثر آن از خشکی و فقدان کشتوکار در زمین محدود بین دو نهر آشکار است.
روایت راجع به والرین
هنگام صحبت از بند میزان بارها از سد و پل والرین ذکري بهمیان آمده است و جا دارد اشاره کنم که فقط بواسطه رواج این افسانه
من به این کار مبادرت ورزیدهام و بدان سبب که آنجا همواره به این نام شهرت داشته است وگرنه به هیچوجه معتقد نیستم که
امپراتور والرین شخصا در آن کار دخالتی داشته است.
بدست شاپور اسیر شد که او را هفت سال در اسارت «1» همه میدانند که در سال 260 میلادي امپراتور روم به عزم دفاع از ادسه
نگاه داشت (میگویند در قلعه شوشتر) و اگر افسانههاي مشکوکی را که در این باب هست باور داریم نسبت به وي با خشونت و
تحقیر رفتار نموده و حتی گویا او را آزار بدنی کردند.
در شاهنامه حماسه ملی ایران از فردوسی اشاره جالبتوجهی هست حاکی از اینکه پادشاه او کاروانی زندانی رومی که در همان
زمان اسیر بود براي ساختن و یا تجدید بناي بند (شکسته) و پل استمداد و آزادي اسیر را به اتمام مطلوب آن کار موکول ساخته بود
یا ورانوس ذکر نموده و غنایمی را که از اردوگاه امپراتور به چنگ آمده بود صرف انجام آن کار «2» و نام مرد رومی را برانوش
کرد. بهنظر من دلیل و شاهد تاریخی دیگر درباره ارتباط نام والرین با این کار نیست و اصلا دلیلی در دست
صفحه 306 از 570
______________________________
Edessa-(1)
-(2)
همیبرد هرسو برانوش رابدو داشتی در سخن گوش را
برانوش را گفت اگر هندسیپلی سازي این را چنان چون رسی . م.
ص: 456
نداریم که وي در این کار اطلاع و بصیرتی داشته و خیلی هم بعید است که پادشاهی اسیر، مهندسی بصیر از کار درآید. نام والرین
به بند دیگري نیز که بند قیصر باشد و بر نهر گرگر ساخته بودند اطلاق گردیده، ولی نامش را با کار برجستهتري ارتباط نداده
بودند.
توضیحاتی راجع بکار آبیاري روزگار قدیم
با شرحی که درباره وضع و خصایص سنگکاري و کارهاي آبیاري شوشتر بیان شده است جا دارد توضیحاتی نیز راجع به
مقصودي که خواه تنها و یا باهم از آن کارها در نظر بوده است اضافه کنم. از شرح نویسندگان سابق که پارهاي از آنها خطا و
شمهاي هم دور از امکان است قول رالینسن هم مبتنی بر بصیرت تام و هم شامل صحیحترین اطلاعات میباشد، ولی گمان میکنم
دلایلی نیز هست که چرا درعینحال قبول گفتههاي او مقدور نیست.
قول او بر این فرض استوار شده است که اردشیر یا فرزند او شاپور پیش از اینکه سدي در کارون ایجاد شده باشد و یا آب این
رودخانه را براي مقاصد آبیاري بکار برده باشند نهر گرگر را حفر کرد- کار عظیمی بود. اما شاید فقط به قصد فواید نظامی که از
آن کار انتظار میرفته است، چون بدانوسیله سطح آب رودخانه اصلی پایین میرفته و شهر از آب محروم گردیده است و در چنین
موردي بود که وي کف آنرا با سنگ- فرش و بند بزرگی هم بنا کرد و گرگر را سد بست و نقبی ساخت که شهر و حومه آنرا
آبیاري کند. ولی من با جرأت تمام شرح دیگري را در اینجا میآورم که هم بیشتر مقرون به احتمال است و هم با شرایط طبیعی
انطباق بیشتري دارد.
ساختمان مجراي گرگر
روایتها شاید هم بنابر موازین درست اولین تأسیسات کارون را به اردشیر یا شاپور مربوط میسازد، میتوان تصور کرد که پدر یا
پسر با توجه به اهمیت و ارزشی که حاصلخیزي اراضی حوالی دربر داشته ساختمان بند بزرگ را بر رودخانه فرمان داده است تا جلو
آب سد و حفر نقب و مسیر کانال مینو جهت بردن آب مقدور و بدینترتیب آبیاري اراضی آن حدود براي کشتوکار تأمین
ص: 457
شود، ولی چون نهر جدید بستر نرم و سستی یافته بود بزودي نقب را عمیقتر نمود و دیگر آب به مجراي اصلی نمیرفت، این
جریان بود که خواه و ناخواه به فروریختن بند نیز منجر گردید.
در همین وضع و حال سخت و دشوار بود که گویا از بصیرت فنی اسیر رومی استمداد کردند تا از زیان و خطر پیشگیري شده باشد
همان اقدامی که با ابتکاري اساسی مایه شهرت این محل و بانی آن گردیده است. چون دریافته بودند که تعمیر بند کار آسانی
نخواهد بود و لزوم مهار کردن جریان کارون تا زمانی که مخرج دیگري براي آب اضافی آن تهیه نشده بود، پادشاه یا مرد اسیر،
کندن مجراي گرگر را در سمت شرقی شهر دستور دادند، ولی همینکه حفر آن به پایان رسید تمام آب کارون به این مجرا افتاد و
صفحه 307 از 570
بستر سابق رودخانه خشک شد و این کار بهنظر من مبتنی بر دو ملاحظه است: در مسافتی زیر بند گرگر که آسیابهاي فعلی هست
بند مصنوعی دیگري است که آثار چندین آسیاب از کار افتاده در بالاتر از سطح کنونی مجرا دیده میشود و نشان میدهد مربوط
به دورهاي است که آب کانال در سطح بالاتري بوده و بعلاوه در سراسر خط سیر گرگر از شوشتر تا بندقیر درحالیکه نهر فعلا
بستري از 60 تا 70 یارد عرض و لبههاي پرشیبی دارد از دور یعنی از چند متري تا حدود نیم میلی این جزیره کنارههاي دیگر و
بلندتري هست که حالا مانند صخرهاي در دشت بهنظر میرسد، ولی بدون شک اثري از دورهاي است که حد و کنار جریان
بزرگتر و نیرومندتري بوده است.
بناي بند بزرگ
بنابر شرح مذکور که تمام آب کارون به نهر گرگر سرازیر گردیده بود توانستند بند بزرگ را تجدید بنا کنند و اگر کاري هم از
سابق به اردشیر قابل انتساب نباشد باید گفت که از این تاریخ بند و نقب براي نخستینبار ساخته شد ضمنا از آن فرصت استفاده
نموده و کف رودخانه را در پایین صخره بالا آورده، با- سنگفرش کردند تا دیگر خراب نشود.
پس از اتمام این اقدامات و ترتیبات آبیاري که بنابر فرض این جانب اگر
ص: 458
یگانه دلیل ساختمان آن نبوده علت اساسی آن بشمار میرفته وقتی که براي استفاده آماده شده بود دستور ساختن سد فرعی گرگر
نیز صادر گردید تا آب کارون را به مسیر اصلی آن برگرداند.
در این مرحله کار بود که چند بند دیگر هم ساخته شد تا مانع جریان آب به- نهر گرگر شود و بدین سبب مقدار آب آن کاهش
یافت و با مرور زمان بهصورت مسیر باریک و پیچوخمدار فعلی درآمد و هرگاه آنرا تا بندقیر دنبال کنیم استنباط میشود که امکان
نداشته است کار انسان باشد.
این توضیحات من درباره کارهاي آبیاري و مهندسی شوشتر بوده که ممکن است به شرح ذیل خلاصه نمود: بند والرین را از آن
نهر مینو را براي آن حفر کردند که آب ناشی از .«1» جهت ساخته بودند که آب کارون را براي مقاصد آبیاري فراهم سازند
سدبندي را به اراضی عقب شهر برسانند وگرنه هیچگونه آب براي استفاده نداشتند، نهر گرگر هم به خاطر آبیاري حفر شده بود،
درواقع از تمام این کارها نیت خیر و خدمت نسبت به .«2» اما فقط براي تسهیل اقدامات مزبور و جا دادن آب اضافی رودخانه اصلی
مردم ملحوظ بوده است که هنوز بعد از 1600 سال نشانه روح خدمتگزاري و حاکی از بلندنظري بانی نامی آنهاست.
ارگ
پس از ورود به شوشتر که خوشبختانه در اثر پیشبینی صائبم در باره قدرت حرکت کشتی سوزا و بیچارگی مهندس آن توانستم
تقریبا نه ساعت زودتر
______________________________
1)- از اینرو من نظریه لفتوس را معتبر نمیدانم، زیرا دلیلی وجود ندارد که حاکی از این باشد که بند میزان براي آن ساخته شده )
بود که همپایه پل باشد و هم ورقه پهناوري از آب در جلو ارگ به منظور حظ بصر ساکنان آن فراهم سازد.
2)- فرضیه آبیاري و تاریخ اخیر بناي گرگر که هر دو مورد تأیید مینمود بنابر قول لیارد منتفی شده است. حفاريهاي شوشتر و )
بخصوص در محل پلههائی که از شهر به جانب بستر کانال امتداد داشته و از قرار معلوم خیلی قدیمی است تا سطح فعلی آب گرگر
کشیده میشود. اصل و ریشه نام گرگر درست روشن نیست، شاید ناشی از صداي آب بوده که از نقبها خارج میشده است
صفحه 308 از 570
مقایسه شود با اصل چاه زمزم در مکه. از طرف دیگر یک تاریخ- نویس محلی اظهار میدارد که این نام بواسطه مهاجرت گروهی
از گرگر آذربایجان به آنجا بوده است.
در زمان تیمور گرگر دودانگ نام داشت و شطیط یا کارون اصلی چهاردانگ، بنابر مقدار آب که در نقبها وارد میشده است و
نام مسرقان که فقط به چهاردانگ مربوط میشود به هر دو اطلاق میگردیده است.
ص: 459
از دیگر مسافران که از طریق نهر آمده بودند بشهر برسم، معرفینامههاي خود را خدمت والی ارسال و پیشنهاد ملاقات عاجل نمودم.
در ضمن آداب مقدماتی شامل هدایائی از شیرینی و میوه و تنقلات از جانب نظام معمول و انعام برابر و یا حتی باارزشتر از جانب
خودم به گماشتههاي ایشان تسلیم شد و بعد از ظهر در سر موعدي که تعیین شده بود سواره رهسپار ارگ شدم.
اقامتگاه نظام که سربازخانهاي هم به آن متصل است در بالا و انتهاي صخره که صد پا از رودخانه ارتفاع دارد واقع شده است. این
محل را براستی طبیعت براي همین منظور نمایان ارگ ایجاد نموده و از زمان شاپور به بعد قلعهاي در آنجا وجود داشته که هنگام
عمارت فعلی ساختمانی جدید است و اثري از بناي قدیمی در آن دیده نمیشود. والی «1» هجوم تازیان سلاسل نام داشته است
کنونی هم تعمیرات و تغییراتی در آن داده و قسمت مسکونی را بهصورت برج بلند دو طبقهاي درآورده است که از بالاي آن شهر و
رودخانه منظره بسیار دلپذیري دارد.
میگویند این محوطه سه چهار هکتار میشود و در برج و باروهاي آن سوراخهائی است و فضاي وسیعی هم بین آنجا و شهر هست
که براي محلی مانند شوشتر که غالبا فاقد امنیت شده و بین حاکم و اهالی جدال اتفاق افتاده است احتیاط بسیار ضروري است.
بوسیله دروازه که کاشیهاي شفافی دارد و حاکی از انحطاط ذوق هنري در ایران بشمار میرود، وارد ارگ میشوند. درون هم
باغچههائی و دید- گاههائی هست و درواقع هیچ چشماندازي زیباتر از منظره کنار پنجره عمارت والی نمیتوان یافت که رودخانه
از رشتههاي کوهستانی برهنه فرومیریزد و در پاي صخره پخش میشود.
در سمت دیگر رودخانه نیز باغ ممتازي با درختانی چندبر جلوه صحنه افزوده بود. در یکی از اطاقهاي ارگ آب جاري و حوض
بزرگی در وسط بود که بر آن تختی چوبی جهت استراحت یا خواب حضرت والی گذاشته بودند و جریان آب، هواي آنجا را نیک
خنک و مطلوب ساخته بود.
______________________________
1)- بعضیها آنرا همان سله بطلمیوس و آمیائوس تارسلینوس پنداشتهاند که یکی از چهار شهر عمده سوزیانا بوده است. )
ص: 460
نظام السلطنه
والی آن موقع خوزستان که لقب رسمیاش نظام السلطنه است طی دو سال اخیر این مقام را احراز کرده و در همین مدت از قرار
معلوم بواسطه بسط عدالت و اقتدار اداري شهرتی فراهم ساخته است و باآنکه نسب ممتازي نداشته باز به نظر من همه آداب غیرقابل
تقلید اشراف ایرانی را رعایت مینموده، چنانکه برادر جوانتر او سعد الملک حاکم بوشهر نیز مردي اهل آداب بوده است.
بیانات او شامل مداهنه عادي و اطمینانبخش از احساسات دوستانه وي نسبت به مردم انگلستان بود و سعی داشت که براي من در
اینباره ذرهاي تردید باقی نماند. با قبول اظهارات جدي او بیملاحظه پرسیدم که پس چرا جهت ابراز حسن- نیت خود در برطرف
کردن موانعی که مرتبا در کار کشتیرانی کمپانی انگلیسی پیش میآورند و این شرکت بنابر اظهار و علاقه شهریاري سرویس
کشتیرانی را در کارون شروع کرده است توجهی مبذول نمیدارد؟ جواب داد آنچه مقدور بود اقدام نموده است و باز هم کوتاهی
صفحه 309 از 570
نخواهد کرد.
این حرفها با رفتار قبلی او و منافعی که در این کار داشته و مانع کشتیرانی کمپانی مزبور در کارون بالا شده بود هیچ وفق نمیداد،
زیراکه برادرش امتیازي براي همین کار تحصیل کرده بود. با عطف به این موضوع که در آینده میتواند از حسننیت خود شواهدي
نشان بدهد، قضیه مأمور ایشان یعنی میرزا را پیش کشیدم که وي سخت به سرزنش او پرداخت.
قورخانه
قورخانه شوشتر که وصل به ارگ است و من بازدید کردم میگفتهاند محتوي 3000 تفنگ ورندل است، هرچند که افراد پادگانی
را که من دیدم و میگویند شش گروهان پیاده و یک دسته توپخانه با دو توپ کوهستانی است با آن تفنگ مسلح نبودند. در
قورخانه چند تا توپ برنجی نیز هست که یکی از آنها مال دوره صفویه است و دیگري را به امر نادر شاه در حویزه قالب ریختهاند و
سومی هم اهدائی نیکلاي اول روسیه به عباس میرزا در پایان جنگ 1828 است که خود ایرانیان اعتقاد راسخ دارند که در آن
جنگ بعنوان غنیمت به چنگ آوردند.
ص: 461
آداب
بعد از ترك نمودن والی و در بقیه مدت اقامتم در شوشتر وي از هیچگونه ابراز توجه نسبت به من کوتاهی ننمود و کشتی سوزا را
براي سفر بازگشت به اهواز دربست در اختیارم گذاشت و اسبی به من داد که چون از طریق رودخانه سفر میکردم از قبول آن
معذور بودم، سپس یک دست قهوهخوري نقره ممتاز مرحمت کرد که از قبول آن نیز معذرت خواستم چون هدیه متناسبی که
متقابلا داده باشم همراه نداشتم. وقتی که شهر را ترك میکردم شب و خیلی دیر و بیگاه بود تا کشتی بتواند سحرگاه حرکت کند،
وي اظهار علاقه نمود که من صبح به بندرگاه بروم تا بتواند جهت بدرقه سوارانی با من همراه بفرستد.
پایین آمدن از نهر گرگر
مبدأ حرکت و انتهاي خط کشتیرانی کانال گرگر در محلی به نام شلیله در هفت میلی پایین شهر است و مسیر کانال در این فاصله
با چند مانع نیمه طبیعی و بند نیمه مصنوعی مسدود شده است. اگرچه کشتی آشور در سال 1842 توانسته بود تا دو میلی شوشتر
پیش برود. در شلیله که دهکده نیمه ویرانی در ساحل راست کانال است کشتیها بار خالی و یا بارگیري میکنند و از شوشتر تا
آنجا محمولات بوسیله قاطر و الاغ حملونقل میشود.
به نظر این جانب با درهمشکستگی بعضی از موانع، راه براي جلو رفتن کشتی باز و در نتیجه این جریان مزاحم و مایه تأخیر تا
اندازهاي رفع خواهد شد. من در مراجعت از راه گرگر تا بندقیر را در هفت ساعت و نیم رفتم و همین مدت هم بین بند- قیر و اهواز
طول کشید. کانال مسیر پیچوخم بسیار دارد و در بعضی جاها رودخانه بین دو ساحل سخت عمیق شده است. لبه سابق که بالاتر
است به وضع حیرتآوري متروك مانده و معلوم میشود که سابقا نهر پهناورتر بوده. در اطراف گرگر بیش از کرانههاي کارون
جنگلهاي انبوه هست و در تمام مسیر پرندگانی شکاري از یک سو به سمت دیگر در بالاي سر ما پرواز میکردند. عرض متوسط
کانال از 50 تا 75 یارد است و کشتیهاي بالغ بر صد پا قادر نخواهند بود که از پیچوخمهاي آن عبور کنند.
ص: 462
صفحه 310 از 570
باز موضوع میرزا
به منظور احترام مخصوص، سرکار نظام دو تن از نوکرانش را تا اهواز همراه من فرستاد آنها حامل نامههائی به نام میرزا بودند، ولی
من چون مسافرتم بوجه مطلوب انجام یافته بود و قرار بود کشتی شوشان را که در انتظارم بود وقت معهود در اهواز سوار شوم،
داستان او را پاك فراموش کردم، از این رو دیگر راجع بهکارشکن زبردست چند روز پیش خود هیچ نمیاندیشیدم. در ساعت یک
صبح قرفهام را در کشتی دق الباب کردند. آقا میرزا از میخوارگی خمار و در حالتی زار توأم با بیم و شرمندگی ظاهر شد و اظهار
داشت که نظام، نامه توبیخآمیز به او نوشته و بمناسبت رفتارش در حین مسافرتم به شوشتر تهدید کرده که مواجب یکسالهاش را
توقیف کند و استدعا کرد آخرین نامه خود را به ارباب او بنویسم که دیگر از جانب من گلهاي در میان نیست. من نیز چون قصد
آزار او را نداشتم و بحد وافی و کافی تنبه حاصل کرده بود که دیگر نسبت به مسافران انگلیسی کارون علیا بدرفتاري نکند
توصیهنامه مورد تقاضا را نوشتم و دوستانه از هم جدا شدیم، اما هر موقع که نام کارون یا صداي آبشارهاي اهواز به خاطرم میرسد
باز مرا به یاد میرزاي بیهمتا میاندازد که در کلبه نیی خود بر فرشی بین دو چهره برادرکش و دو تن از سادات و آن شیخ گرفتار
قرار گرفته و پسر تنومند سارق نیز با خونسردي تمام از گوشهاي به آن صحنه نگران است.
ضدیت با کشتیرانی کمپانی انگلیس
قصدم این نیست مطالبی را که مبسوطا در نامه خود به روزنامه تایمز نوشته و مختصري از چگونگی برخورد خود را با مأموران
ایرانی شرح داده بودم در اینجا تکرار کنم. رفتار آنها مرا متقاعد ساخت که عزم قطعی داشتهاند با کارشکنیها و تحریم کلی
تجارتی، از ارزش امتیازنامه کارون بکاهند. پی بردن به موجبات چنین رویهاي هم چندان دشوار نیست. شیوخ عرب که با افراد قبیله
خود در سواحل رودخانه اقامت دارند و دیرزمانی از عدم دخالت حکومت مرکزي در کار خویش راحت بودهاند، با آنکه نسبت به
انگلستان نهایت حسننیت را دارند و از ناحیه ایرانیان دل خوشی نداشتهاند، از اقداماتی که توجه و
ص: 463
اوامر و سختگیريهاي دولت را ایجاب و مأموران مرکزي را در محمره و اهواز مستقر کرده است ناراضیاند.
تجار محلی نیز از پیدایش رقیب تواناي جدید در مقابل طرز کار کهنه کاروانی خویش کموبیش ناراحت و اندیشناكاند و باآنکه
در بهرهبرداري از آن وسیله هیچگونه اقدامی نکردهاند، از دست دادن کار دیرین خود را با نگرانی مینگرند.
از سوي دیگر مأموران ایرانی که به امکانات سرشار تجارتی جدید توجه دارند از این بابت که چنین فرصتی بدون بهره و مداخل در
دست بیگانگان خواهد افتاد آزردهخاطرند و مهمتر از همه این قضیه است که نوعی امتیاز کشتیرانی در کارون- بالا به حاکم
بوشهر و یکی از بازرگانهاي ثروتمند آنجا داده شده است و شواهدي نیز فراهم است که خود نظام در این کار بیمنافع نیست و
پنهانی درصدد است که انحصار کشتیرانی کارون علیا در دست ایرانیان باقی بماند.
وضع آینده در سال 1889
هنگامی که آن مطالب را مینوشتم گمان نمیکردم که این تاکتیکها سرانجام نتیجهاي داشته باشد، زیراکه هر اثر تازهاي از نفوذ
خارجی در ایران ابتدا با مخالفت برخورد، ولی مآلا در اثر صبر و بردباري پیشرفت حاصل کرده است. بعلاوه فواید تجارتی آینده
بهاندازهاي جالب مینمود که بعید بود ایرانیان دیرزمانی در اجراي نقشه و خیالی بیاعتنا بمانند که امکان داشت خیر و برکت آن به
خود ایشان نیز برسد و همچنین به این دلیل که دولت با ساختمانهاي مفید و سیمکشی تلگراف علاقه خود را با این کار هرچند که
صفحه 311 از 570
بیغرضانه نبوده است ابراز داشته بود و اینک پس از یک سال و نیم از این تاریخ میتوان نظر داد که پیشبینیها تا چه حدودي به
تحقق پیوسته و وضع و حال کار در تابستان 1889 از چه قرار بوده است.
پیشرفتهاي بعدي
از اقداماتی که بعدا مقامات ایرانی یا انگلیسی درباره ترقی تجارت معمول میداشتهاند سه کار را من در سال 1889 جنبه اساسی
داده و توصیه کرده بودم:
ص: 464
اول کشتیرانی از اهواز به بالا و ارتباط آن با خط کشتیرانی از اهواز تا دریا- کشتی سوزا این روزها از گرگر تا شوشتر رفتوآمد
و با کشتیهاي ایرانی در قسمت جنوبی ارتباط دارد- شوشان نیز که از طرف شرکت لینچ بدولت ایران اهدا گردیده است در شطیط
کار میکند و با کشتی بلوس لینچ که در حوزه پایین مورد استفاده است مربوط میشود. بنابراین از محمره تا شوشتر دو سرویس
کشتیرانی هست.
دوم اینکه کاري عاقلانه شده است که کنسولیاري انگلیس در محمره مستقر گردیده و هماکنون گزارشهائی راجع به محل مأموریت
خود فرستاده است.
سوم اینکه بانک شاهنشاهی با همکاري دولت ایران درصدد است که جاده بین خرمآباد و دزفول را دائر سازد که من آنرا شاهراه
ارتباطی تجارت داخلی ایران محسوب داشتهام. ایرانیها بتدریج در این جاده کاروانسرا میسازند و رفتهرفته از عملیات راهزنی و
دزدي افراد سگوند و دریکوند لر جلوگیري مینمایند. این تیرهها در این جاده فتنهها کردهاند و آنرا براي حملونقلهاي تجارتی
ناامن ساخته بودند.
اگر حکومت مرکزي بیشتر جدیت نماید بینظمی و دزدي در این حدود از بین خواهد رفت و این راه تجارتی از مزیتهاي
سرشاري که محروم بوده است برخوردار خواهد گردید.
به عقیده من سرویس واگنی شوشتر و تهران که راجع به آن حرفها زدهاند بزودي عملی نخواهد شد، زیراکه مستلزم هزینه سنگین
میباشد. در راههاي سخت کوهستانی از وجود قاطر میتوان استفاده کرد، با امنیت بیشتر اصلاحات و پیشرفت میسر خواهد گشت.
اقدامات عمومی
از جمله کارهاي دیگر که دولت ایران کرده است باید امتداد سیمکشی تلگراف را که سابقا بین خرمآباد و دزفول (که با تهران
مربوط است) بوده به شوشتر و اهواز و محمره خاطرنشان شود، ولی مانند اکثر کارها از این قبیل در ایران آنرا درست انجام ندادهاند
و در نقاط کوهستانی لرستان این سیمها غالبا پاره افتاده است و گاهی در این حدود اثري از اقتدار حکومت مرکزي دیده نمیشود.
ص: 465
هرگاه نظر خود را به خود کارون معطوف سازیم پیشرفتهاي بیشتري خواهیم دید. افراد کارشکن و مانع از میان رفتهاند و مأمورانی
مساعد و یا لااقل بهتر گماشته شدهاند. بندر ناصري که نام تأسیسات تازه در اهواز است رونق بسیار یافته و چندین بناي آبرومند
دولتی دارد و سربازخانهاي براي افراد توپچی و دو فوج پیاده به فرماندهی یک سرتیپ ترتیب دادهاند و کاروانسراي بزرگ و بازار
و لنگرگاهی در پایین آبشارها و کاروانسراي دیگر در ساحل مقابل بهمنظور پیشرفت کار تجارت با حویزه در شرف تأسیس است.
در محمره ساختمان بناهاي دولتی در دهانه باتمام رسیده است و محله تازه بندر صاحبقرانی نامیده شده است. در ساحل دیگر
رودخانه هم سربازخانه ساختهاند و پست هفتگی ایران بین محمره و شوشتر دایر گردیده است.
صفحه 312 از 570
اقدامات ایرانیان
عمدهترین تغییراتی که تاکنون پیش آمده است ابراز علاقه جدي- هرچند قدري دیر- خود ایرانیان در کار کشتیرانی در رودخانه
است و بجاي اینکه وقت خود را باشکالتراشی در کار شرکت لینچ صرف کنند درصدد برآمدهاند که دست این کمپانی را از کار
کشتیرانی پاك کوتاه سازند و میگویند که شرکت ناصري بانی این اقدامات و همهکاره آنها نیز یکی معین التجار از ثروتمندهاي
بوشهر و دیگر شیخ مزعل خان است که بوسیله این همکاري در جستجوي راه نجات از ناحیه کسانی است که تاکنون به آنها
اعتمادي نداشته و بلکه بیمناك و نگران بوده است. تردیدي هم نیست که پشتیبان هر دو عامل مزبور وجود تواناي خود صدراعظم
امین السلطان است.
شرکت مزبور تأسیسات تازه را در اهواز فراهم ساخته و یک خط سبک تراموا بین کارون پایین و بالا تأسیس کرده است. یکی از
کشتیهاي آنها به نام ناصري در کارون پایین کار میکند. کشتی سوزا هم در حوزه بالا رفتوآمد دارد و به هرکدام هم قایقی
همراه میشود و در نظر است دو کشتی بزرگتر نیز داخل خدمت کنند.
در ردیف این جنبوجوشهاي نمایان شنیده میشود که همان مراکز ایرانی نقشه- هائی براي آبیاري دشتهاي حاصلخیز سواحل
کارون و نصب موتور آب در قاجاریه
ص: 466
و افزایش کلی کشت نیشکر و حبوبات و ایجاد نخلستان دارند. قیمت زمین در محمره رو به ترقی است و شواهدي حاکی است که
این کارها را با جدیت تمام دنبال خواهند کرد.
سهم و نصیب انگلستان
طبیعی است که این اقدامات که کاملا بجا و حتی در خور ستایش است بهمنظور رفتار متقابل عداوتآمیز انکارناپذیري نسبت به
شرکت لینچ تدبیر شده است و به منافع این دستگاه انگلیسی لطمه وارد خواهد کرد. تجار محلی از حمل کالا بوسیله شرکتهاي
خارجی با وجود کرایه کمتري که از شرکت داخلی دریافت میدارند مأیوس و حتی ممنوع شدهاند. اشکالات قدیمی راجع به انبار
جنس و بارانداز کماکان هست و خارجیان هم اجازه ندارند که به این قبیل تأسیسات که براي پیشرفت کار حملونقل ضروري
است اقدام کنند.
دولت ایران هم در انجام تعهدات خود مندرج در امتیازنامه جدیتی نمی- نماید. مقررات جدید گمرکی باآنکه مدتی است در
مرکز تصویب شده است در اینجا مجرا نمیشود و بواسطه فقدان امنیت تسهیلات تجارتی بین دزفول و حدود شمالی کارون وجود
ندارد. درهرحال کمپانی لینچ با جدیت بسیار سرویس دو هفتگی خود را تا اهواز دایر نگاه داشته است. از یک طرف قند و مس و
پارچههاي نخی به داخله حمل میکند و در بازگشت گندم و بذر کنجد و محصولات دیگر محلی خریداري و صادر مینماید. در
سال 1890 تقریبا 2000 نفر مسافر نیز حمل کردند و در همین سال ارقام تجارتی محمره اعم از ایرانی یا انگلیسی در گزارش
کنسولیار به شرح ذیل بوده است.
35 لیره. رفتوآمدهاي وسایط نقلیه در رودخانه نیز چنانکه اشاره نمودهام هنوز جنبه داخلی / 146 لیره، صادرات 100 / واردات 140
دارد، ولی منافع خود ایرانیان بزودي ایشان را بر آن خواهد داشت که جهت استفاده بیشتر تلاش کافی بنمایند و تا وقتی که رقابت
دو طرف معقول و قرین انصاف باشد تجارت انگلستان از تدابیر محلی و یا تبانیهاي مزاحم صدمه کلی نخواهد دید. ترقی منابع
ایران بدست
صفحه 313 از 570
ص: 467
ایرانیان یا خارجیان نبایستی انگیزه بدبینی شود، بلکه باید مورد تشویق و حمایت واقع گردد.
امیدوارم روزي فراخواهد رسید که شرکتهاي دو طرف با همکاري علاقهآمیزي تشریک مساعی خواهند نمود. بنابر آنچه بیان شده
است آشکار میشود که باآنکه کارها به کندي پیشرفت دارد باز جنبوجوش و تلاش در کارون و کرانههاي آن پدید آمده است.
آنهائی که در سال 1888 برعلیه افتتاح این رودخانه جهت تجارت خارجی جنجال راه انداخته بودند باید مواظب باشند که دوباره
در اینباره وجد و شادمانی ننمایند، زیراکه آثار خود حاکی از روزگار بهتري است و بدون شک تا ده سال دیگر پیشرفتهاي بیشتر
نصیب خواهد گردید.
ص: 468
فصل بیست و ششم بحریه
واهمه ایرانیان از دریا
شاید بهتر آن باشد که در این باب گفتار شایع راجع به مار را در جزیره ایسلند شاهد بیاورم که گفتهاند در آنجا اصلا مار نیست.
یافتن نشانه و اثري از وجود بحریه در ایران نیز به همین اندازه دشوار است. ایرانیان که بارها در میدان جنگ دلاوري نمودهاند،
هیچکسی از مهارت دریائی آنها تعریفی نکرده است. از اینرو دشوار و شاید غیرممکن باشد کشور دیگري را در جهان سراغ کرد
که داراي دو کرانه دریائی ممتاز و از این لحاظ بهوجه تحسینانگیزي واجد وضع مساعد تجارتی باشد، ولی نسبت به هر دو مزیت
مزبور پاك بیاعتنا مانده باشد.
ایران در دوران جدید دریانوردان نامی و یا افرادي در حرفه و کار کشتیرانی نداشته و در هیچ رزم بحري نیز اظهاروجود نکرده
است. سیسرون (چیچرو) در یکی از نامههاي خود به اتیکوس نوشت که پمپه سردار با تمیستوکل کاملا همرأي بود که تنها آن
به این اصل «1» قدرتی امکان بقا دارد که دریاها را در اختیار داشته باشد، ولی از قرار معلوم هیچ شهریار ایران از روزگار خشیارشا
379 میلادي) که میگویند از آن جهت به او - اعتقادي نداشته مگر شاپور دوم پادشاه ساسانی ( 310
______________________________
1)- بحریه مردونی و خشیارشا نفرات ایرانی نداشت، بلکه ناوبانها از ایالات تابع شاهنشاهی بودند و در هیچیک از کتیبههاي )
هخامنشی نیز اثري از نبرد دریائی نیست.
ص: 469
لقب ذو الاکتاف دادهاند که شانه تمام اسیرانی را که در جنگ با دزدان دریائی عرب در کرانههاي خود براي تجارت با هند به
.«1» چنگ آورده بود برمیکند
درواقع بارها در تاریخ مواردي دال بر همین ترس از دریا که عادت عمومی آنهاست پیش آمده است.
در آوریل 1442 عبد الرزاق نام که از جانب شاهرخ پسر تیمور به دربار یکی از پادشاهان هند مأمور شده بود در جزیره هرمز از
کشتی پیاده شد و شرح شیرین زیر را راجع به هیجانات خویش نوشت:
همینکه بوي کشتی را احساس کردم و بیم و هراس دریا در نظرم آمد چنان هوش از سرم رفت که تا سه روز از زندگانی، نفسی »
بیش نداشتم. وقتی که اندکی به هوش آمدم تجار یکندا در فریاد بودند که آنچه موقع سفر دریائی است و هرکس که در چنین
فصلی کشتی سوار شده باشد با جان خویش بازي و از خطر استقبال کرده است، پس همگی از مبلغی که بابت کرایه پرداخته بودند
صفحه 314 از 570
.« صرفنظر و از ادامه سفر عدول نمودند و با زحمت بسیار در بندر مسقط پیاده شدند
ولی جناب سفیر که جرأت ننمود به عذر ترس، در اجراي دستور قصور کند به هرنحوي بود سلامت به مقصد رسید و در بازگشت
از منگلور (میسور) بار دیگر بدبختانه در دریا دچار طوفان گردید و باز غم و رنجهاي خود را در بیانی شیوا و مبالغهآمیز ابراز کرد:
درحالیکه اشک از دیدگانم جاري بود خود را پاك نابود میپنداشتم و بواسطه گیجی و گرفتاري سختی که داشتم مثل دریا »
شدم، لبانم خشک و چشمانم تر بود.
تلاطم آب بدنم را مانند نمکی نمود که در حال ذوب شدن است و شدت طوفان تاب و توانم را بکلی از بین برده بود و مغزم چون
یخی شده بود که ناگاه در آفتاب ماه تموز افتاده باشد. هنوز جانم منقلب و پراضطراب است، درست مثل ماهی که تازه از آب
.« بیرون انداخته باشند
______________________________
1)- این روایت مسعودي است. میرخوند مینویسد که او اسیران خود را با سوراخی که در شانه آنها عبور میداد ردیف میکرد. )
گیبون اشتباها ذو الاکناف یا حامی ملل نوشته است.
ص: 470
یک قرن پیش از آن، حافظ شیرینسخن را که شهرتی عالمگیر داشته پادشاه مسلمان دکن به دربار خود در هندوستان دعوت کرد.
شاعر رفت و دید و بازماند.
که «1» وقتی که کشتی به جزیره هرمز رسید، وي اصرار ورزید که پیادهاش کنند و چون به شیراز گرامی خود بازآمد شعري سرود
نادانسته تقلیدي از اشعار مشهور شاعر هم وضع و حال رومی (هوراس) وي در چهارده قرن پیش بود.
حافظ و عبد الرزاق کموبیش مصداق اخلاق هموطنان خویش بودند. در دریاي خزر هم نام و اثري از کشتیرانی ایرانیان شنیده
نشده است. در خلیجفارس این کار تماما در دست طوایف عرب بود که از سرزمین عربستان به این سواحل فراآمده و در سراسر
کرانههاي بحري ایران نفوذ یافته بودند.
جسارت و بیباکی آنها در دریا همان اندازه بود که خود ایرانیان از این بابت بیمناك بودند. این دستههاي تازي از قرن هشتم تا
شانزدهم تجارت دریائی را دردست داشتند و کشتیهاي ایشان تا بنادر هند و سیلان و شبهجزیره مالایا و چین رفتوآمد میکردند
و هنوز هم کشتیرانی خلیجفارس در دست آنهاست. هنگامی که بواسطه اکتشافات واسکود و گاما و سفرهاي هیأت بحري
الفونسود البوکرك دریاها به روي اهل جهان گشوده شد، باز ایرانیان را نصیبی بدست نیامد و تقریبا کلیه تجارت بحري در اختیار
اروپائیان افتاد و این امتیاز انحصاري را یکی بعد از دیگري پرتغالیها، هلندیها، انگلیسها به چنگ آوردند که شرح آن در فصل دیگر
خواهد آمد و خود ایرانیان بحدي در دریا و کار کشتیرانی ناتوان بودند که وقتی که شاه عباس درصدد برآمد در هرمز که فقط در
چند میلی ساحل ایران واقع شده است و آن موقع در دست پرتغالیها بود مرکز کشتیسازي فراهم سازد ناگزیر شد از انگلیسیها
استمداد کند که عملیات بحري را در جنگ با پرتغالیها، ایشان انجام بدهند.
______________________________
-(1)
بس آسان مینمود اول غم دریا به بوي سودغلط کردم که یک طوفان به صد گوهر نمیارزد
ص: 471
خیالات عالی دریائی نادر شاه
صفحه 315 از 570
-1 در بحر خزر
از شواهد بارز نبوغ نادر شاه و از علایم نقشههاي بلندنظرانه او یکی هم این است که در آن دوره کوتاهی که ایران را به مقام
درجهاول نظامی در آسیا ارتقا داده بود درصدد برآمد که براي این کشور منزلت شامخ بحري نیز احراز کند تا از این راه تسلط
ایران را در دو ساحل شمالی و جنوبی دریاي خزر و خلیجفارس تأمین کرده باشد. حسن تصادف در آبهاي دریاي خزر، وي از
خدمت و کاردانی یک مرد زرنگ و جسور انگلیسی برخوردار شد. وي جان التون از همکاران عمده یوناس هانواي بوده که شرح
زندگانی و کارش از موارد دراماتیک آن زمان شده است.
التون در سال 1779 - به ایران رفت و در شرکت انگلیسی مسکوي یا کمپانی تجارت با روسیه وارد خدمت گردید، سپس به ابتکار
شخصی درصدد افتاد که تجارت با ایران را از راه مسکو و حاجی ترخان دایر کند، ولی بواسطه حسادتی که در میان افراد متعدد آن
شرکت اتفاق افتاد، وي که در تکاپوي کارهاي بزرگتري بود بهمنظور کشتیسازي به خدمت نادر شاه که آن موقع در اوج اقتدار
بود درآمد.
در ژانویه 1743 - او فرمانی گرفت که مقام و مأموریتش را تسجیل کرد و لقب جمال بیک به او اعطا شد. مقاصد نادر شاه در
تأسیس نیروي دریائی بحر خزر چهار چیز بود: وي میخواست از عملیات راهزنی ترکمنها در سواحل شرقی این دریا جلوگیري و
لزگیهاي شورشی و سرکش سواحل غربی آن را مجازات کند و مطیع سازد و انحصار تجارت را با حاجی ترخان تأمین و حق
حاکمیت ایران را حتی الامکان در این دریاي داخلی تثبیت نماید.
سرکار انگلیسی خستگیناپذیر در تعقیب کردن خیالات نادر شاه به جان و دل آماده بود. در تابستان 1743 بعد از سرکشی سواحل
که خود او « ملکه روس » شرقی دریاي خزر از خلیج استراباد تا جزیره چلیکن و خلیج بلخان در کشتی
ص: 472
در غازان ولگا سال قبل از آن ساخته بود، بدون هیچگونه همدست، همت بر آن گماشت که چند کشتی در ساحل گیلان بسازد.
از کوهستان چوب و الوار به کنار دریا حمل کردند و در جستجوي لنگرگاههاي سابق روسی که از نظر محو شده بود، براي رفع
احتیاجات خود به تکاپو پرداخت، و از پنبه و الیاف کتانی لوازم کار فراهم ساخت. تنها کشتی- ساز او یک نفر انگلیسی و چند تن
هندي و چند نفر هم از روسها بودند که به دین اسلام درآمده بودند، و از میان چند کشتی که در دست ساختمان داشت یکی را به
این اقدامات با .«1» آب انداخت که داراي توپ بیست و سه پاوندي بود و با شور و شادي بیرق پادشاهی ایران را بر آن بیفراشتند
طبع دولت روس بههیچوجه سازگار نبود و آن دولت از وجود نیروي بحري ایران در دریاي خزر سخت ناراضی شد. تجار انگلیسی
هم از این جریان نگران شدند، چون التون براي پیشرفت تجارت انگلیس مأموریت داشت نه آنکه با کار خود عزم و غرور زمامدار
بااقتدار ایران را دوچندان کند. از اینرو دولت روسیه در نوامبر 1746 با صدور فرمانی تجارت انگلستان را از راه بحر خزر ممنوع
ساخت و افراد انگلیسی هم که با التون اختلاف یافته بودند از ایران رفتند، ولی خود التون فرمان اقامت یافت تا وقتی که در
هرجومرج بعد از قتل نادر شاه به سال 1751 در نزاعی داخلی تیر خورد.
با از بین رفتن او و حامی کارش یگانه اقدام ایرانیان در برقراري کشتیرانی بحر خزر بر باد شد.
این داستان را هانواي با شرحی جالب و مبسوط بیان و نظریاتم را که قبلا نیز خاطرنشان ساختهام تأیید نموده. اما درباره بیاطلاعی
محض ایرانیان از کار دریا و بحرپیمائی هیچ موردي بارزتر از این نیست که میرزا مهدي خان به فرماندهی بحري سواحل منصوب
شد، بدون آنکه اصلا پیش از آن کشتی دیده باشد. وي همان کسی است که بعدا از طرف نادر شاه به تحقیق در باب دین مسیحی
مأمور گردید.
صفحه 316 از 570
______________________________
چنین چیزي Holmes 1)- میگویند بقایاي یکی از کشتیهاي ساخت التون تا سال 1843 در سواحل لاهیجان بود، ولی هلمس )
ندیده و در کتاب خود راجع به سواحل بحر خزر اشارهاي به آن نکرده است.
ص: 473
-2 خلیجفارس
بلندپروازيهاي نادر شاه به سواحل شمالی ایران محدود نشده بود. وي دسته بحري شامل بیست تا سی کشتی که در اروپا و پگو و
اداره میکردند. نادر شاه که از این اندازه «1» سورات (هند) ساخته شده بود در خلیجفارس فراهم داشت که افراد هندي و پرتغالی
نیرو خشنود نمینمود، درصدد برآمد که در سواحل جنوبی، مرکز کشتیسازي فراهم کند. پس فرمان داد در مازندران الوار تهیه و
به جنوب حمل کنند و میگویند در نظر داشت عدهاي از اعراب دریانورد را براي آموختن فن دریانوردي به سواحل شمالی کوچ و
افرادي از مازندرانیها را براي فراگرفتن صنعت کشتیسازي به جنوب انتقال دهد. تنها نتیجه این نقشه بدنه نیمهکاره کشتیهاي
ناتمامی بوده که تا اوایل این قرن در حوالی بوشهر وجود داشته است.
کریم خان زند
چندي بعد در همان قرن به سال 1775 صادق خان برادر کریم خان زند که آن موقع با عنوان وکیل در شیراز حکومت داشت به
بصره، بندر عثمانی لشکرکشی کرد. وي که خود از راه خشکی روانه شده بود دستهاي شامل سی کشتی کوچک از بوشهر و بندر
ریگ فرستاد، ولی این کشتیها ساخت اعراب بود و کارگر عرب داشت و من از آن جهت به ذکر این مطلب پرداختم که تا آنجا
که اطلاع دارم در دوره جدید این تنها موردي بوده است که نیروي ایرانی از طریقی غیر از زمین سفت و سخت به راه افتادند.
عهدنامههاي انگلستان و ترکمنچاي
هر نقشه و خیالی که شاید روزگاري درباره ایجاد نیروي دریائی در بحر خزر وجود داشته در اوایل این قرن بنابر مورد عهودي که
بعد از دو جنگ، بین دولتهاي ایران و روس امضا شد با کمال خشونت از بین رفته است. معاهده گلستان منعقد سال 1813 حاوي
______________________________
1)- سی. نیبور مینویسد چون نفرات ایرانی در کار کشتیرانی اطلاع کافی نداشتند، نادر شاه ناگزیر شد از هندیها استفاده کند که )
چون سنی بودند از جنگ برعلیه اعراب همکیش خود امتناع نمودند و نسبت به فرماندهان شیعه خود سرکشی و ایشان را کشتار
کردند و کشتیها را به یغما بردند. در سال 1761 بقایاي چند تا از این کشتیها را نیبور در کرانه بوشهر دیده بود.
ص: 474
مادهاي است که در عهدنامه ترکمنچاي مورخ 1828 تکرار و تثبیت شده است که برطبق آن داشتن ناو جنگی در دریاي خزر فقط
.«1» به دولت روس اختصاص دارد و هیچ دولت دیگري حق ندارد بیرق نظامی در این دریا بر کشتیها بالا کند
چنین قید درهمشکنی را هیچ فاتحی بر کشوري مغلوب تحمیل ننموده است و امکان آن فقط در مورد ایران- کشوري سخت
ناتوان- در مقابل روسیه- دولتی در نهایت اقتدار- بوده است. از اینرو بحر خزر بهصورت دریاچهاي روسی درآمده است و قدرت
ایران در آن دریا پاك از میان رفته و حدود شمالی قلمرو شهریاري فاقد وسیله دفاعی گردیده است. البته روسیه در مورد دیگر
سرمشق متناسبی براي پیروي ایران فراهم ساخته بود، چون آن دولت علیرغم مواد قرارداد پاریس راجع به دریاي سیاه آنچه
صفحه 317 از 570
سرمشق متناسبی براي پیروي ایران فراهم ساخته بود، چون آن دولت علیرغم مواد قرارداد پاریس راجع به دریاي سیاه آنچه
خواسته، کرده است، اما ایران زمانه ما آن اندازه قدر و قدرت ندارد که بتواند عهدنامهاي را پاره کند و ایرانیان جدید نیز مانند
هموطنان دیرین خویش براي خاطر دریا اشتیاقی به استقبال از خطر ندارند.
اشغال کردن آشوراده
روسها در استفاده از حقی که به شرح فوق داده شده بود قصوري ننمودهاند. هنوز ده سال از تاریخ امضاي عهدنامه ترکمنچاي
نگذشته بود که بهانهاي فراهم و جزیره آشوراده را که در دهانه خلیج استراباد واقع است اشغال کردند و من شرح آنرا در یکی از
فصول سابق بیان کردم. دولت ایران که از داشتن کشتیهاي مجهز در دریاي خزر ممنوع شده بود براي سرکوبی دزدان بحري
ترکمن دو کشتی جنگی کوچک از دولت روسیه خواستار شد. تزار با سخاوتی سرشار پاسخ داد که خود انجام آن کار را برعهده
خواهد گرفت و بنابراین جزیره آشوراده را اشغال کرد که از آن پس یکی از پایگاههاي دریائی آن دولت شده است. سپس خلیج
حسینقلی و چکشلر و چلیکن و خلیج بلخان که همه اسما و یا درواقع جزو قلمرو ایران بود بدست روسیه افتاد. راجع به عجز
آشکار دولت ایران ذکر همین نکته بس که کسی در سفري ساحلی طی 400 میل در حدود شمالی ایران حتی با یک کشتی در
سراسر این راه برخورد نخواهد کرد.
______________________________
1)- رجوع شود به ماده 5 عهدنامه گلستان و ماده 8 معاهده ترکمنچاي. )
ص: 475
کشتی همایونی
دیده میشود که بنابر سفارش خاص ساخته شده « ناصر الدین شاه » در مرداب انزلی کشتی بخاري محقر و کوچکی با عنوان برجسته
بود تا اعلیحضرت را در سفر اول اروپا از حدود ساحلی ایران حرکت دهد، ولی حتی همین کشتی سبک شاهی نیز از اجراي
مقررات شدید آبهاي تزاري معاف نبوده است.
این کشتی را که تا بادکوبه سیر کرده بود و بیرق ایران بر آن در اهتزاز بود شلیک گلوله توپ از قلعه آن شهر سلام فرستاد. ناویان
ایرانی که از آن عمل مرحمتآمیز دل یافته بود خرامان جلوتر راند که باز شلیک دیگر بگوش رسید که این بار گلوله به کشتی
نزدیکتر افتاد و باز فرمانده پیشروي نمود که شلیک سومی او را هشیار ساخت، پس با عجله بیرق را پایین کشیدند. این بوده است
میزان نفوذ و سطوت حضرت شهریاري در آبهاي بحر خزر.
خلیجفارس
دولت ایران بشرحی که دیدهایم در حدود شمالی مقید و محدود شده بود، گاهی دیدگان آرزومند را به خلیجفارس میافکند، در
همان سامانی که عناصر متخاصمی بر امواج نظارت نداشتند و آرزوي سیادت دریائی را در خاطرش جلوهگر مینمود. پس در
حدود سال 1865 ناصر الدین شاه به این فکر درخشان افتاد که دستهاي شامل دو سه کشتی تشکیل دهد که کارگرانی هندي یا
عرب و ناوبري انگلیسی داشته باشد. دولت انگلیس از این قصد و خیال استقبال ننمود، چون دلیلی داشتند که در باطن این نقشه،
مقاصد تعرضی نسبت به خودمختاري جزایر و صیدگاههاي مروارید بحرین (! م) نهفته بود.
پرسپولیس
صفحه 318 از 570
سرانجام در سال 1883 این نقشه بهصورت معصومانهتري تجدید گردید و از آنموقع پایه نیروي دریائی جدید ایران گذاشته شده
را به اروپا فرستادند تا «1» یا تخت جمشید است. در آن سال فرزند مخبر الدوله « پرسپولیس » است که واجد فقط یک کشتی به نام
براي اعلیحضرت ناو جنگی خریداري کند.
وي که در آلمان تحصیل کرده بود طبیعی است که راه آن کشور را پیش گرفت
______________________________
1)- مرتضی قلی خان صنیع الدوله. م. )
ص: 476
و پس از مذاکراتی طولانی و باز بعد از دریافت صورتحساب خرید، چانه زدنهاي بسیار پرسپولیس که کشتی بخاري با ظرفیت 600
تن و داراي 450 اسب قوه است، در ژانویه 1885 از بندر کشتیسازي برمرهاون بیرون آمد. و با ناوبانها و افراد آلمانی روانه
خلیجفارس شد.
با همین کشتی وسایل و ابزار کشتی کوچک دیگري حمل و در محمره بهم نصب گردید، که همان کشتی سوزا (شوش) است.
30 لیره و هزینه نگاهداري سالانه آنها 3500 لیره است. پرسپولیس با چهار توپ 705 سانتیمتري کروپ مجهز ، بهاي دو کشتی 000
میباشد و در اصل به دو منظور کلی یکی بمباران حدود ساحلی و ارعاب حکام محلی و شیوخ، و دیگر حمل خرما و مسافران حج
ساخته شده ولی نشنیدهام که تا حال براي منظور ثانوي بهکار رفته باشد، اما هروقت که این کشتی آمادگی بحرپیمائی دارد حاکم
بوشهر را که از نواب امین السلطان است در سواحل خلیج از بندري به بندر دیگر میبرد، باروت و گلولههاي خود را مصرف
میکند و با شلیک هفده گلوله ترس فراوان در دل و جان افراد و اهالی ساحلی میافکند و ابهت و عظمت حکومت شهریاري را
خاطرنشان میسازد.
من این کشتی را در یکی از سیرهاي اتفاقی آن در بندر لنگه بازدید و بررسی دقیق کردم، چهل تن ایرانی و عرب کارگر داشت و
چهار افسر آلمانی هم که زبان انگلیسی را در حوزه خلیج فراگرفته بودند. علاوهبر چهار توپ کروپ دو توپ برنجی براي منظور
شلیکهاي سلام داشت و همچنین چهل دستگاه تفنگ موزر و شمشیرهاي کوتاه.
وضع داخلی آن کاملا نو بود و طبقه پایین عرشه بیشتر به یک کشتی راحت مسافري شباهت داشت نه یک رزم ناو، بعلاوه دستگاه
مخصوص براي اقامت حاکم با اطاق خواب وصل به آن، اما عالیجناب از آن استفاده نمیکرد و به رسم خاص ایرانی ترجیح میداد
بر کف زمین بخوابد.
سال پیش پرسپولیس در تعمیرگاه خشک بمبئی براي نظافت و تمیزکاري توقف کرد، چون در اثر جرمها که بر پهلو و در زیر آن
جمع شده بود سرعتش
ص: 477
از هشت تا ده میل دریائی در ساعت به پنج میل تقلیل یافته بود و ناوبان درصدد بود که در آینده از رفتن به بمبئی صرفنظر و نقطه
مناسبی را در سواحل قشم یا جزیره لافت مقابل آن پیدا و در مورد بعدي کشتی را در آنجا تمیز و رنگ کند.
توپهاي پرسپولیس هنوز گلولهاي با قصد خشم و خصومت شلیک نکرده است، ولی ترس و رعب ناشی از چهار توپ کروپ
باندازهاي زیاد است که بهمحض حضور این کشتی در هر محل موجب برقراري آرامش میشود و به همین نحو شورش چاهبهار در
سال 1888 عاجلا خاموش گردید.
شوش (سوزا)
صفحه 319 از 570
این کشتی در کارون بالا بین اهواز و شوشتر رفتوآمد دارد که داستان اسفناك مسافرتم را در آن و سرعت بسیار محدودش را در
فصل پیش ذکر کردم. ضمن این چند صفحه من آغاز و پایان آنچه را که نامش بحریه ایران است بازنمودهام و چون از هیچ
نمیتوان چیزي فراهم ساخت با مطالب اندك و مختصري که در اختیار داشتهام از همین مقدار شرحی که دادهام خودم هم حیرت
دارم.
ص: 478
فصل بیست