گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
حرف آ؛ ج 1، ص: 65







اشاره
صفحه 84 از 483
أئمّه- آیینه
ص: 67
أئمّه؛ ج 1، ص: 67
أئمّه: پیشوایان معصوم علیهم السّلام.أئمّه جمع امام و امام در اطلاقات فقها در دو مفهوم عام و خاص به کار رفته است.مفهوم عام:
امام در مفهوم عام، عبارت است از حاکم و ولیّ مسلمانان (- ولایت فقیه)، امام جماعت (- امام جماعت) و امام جمعه (- امام
جمعه).مفهوم خاص: امام در مفهوم خاص بر انبیا و جانشینان آنان اطلاق میشود که از جانب خداوند متعال داراي منصب والاي
امامت و ولایت هستند.امام به این معنا، داراي ولایت مطلقه در امور دین و دنیا و معصوم از گناه و مصون از هر گونه لغزش، اشتباه
امام به مفهوم نخست یا به صورت اضافه به کار میرود- مانند امام «1» . و فراموشی و حجّت بر خلق و خلیفۀ خداوند در زمین است
جماعت و امام مسلمانان- و یا با قرینه و چنانچه بدون اضافه و قرینه به کار رود، مراد، معناي خاص آن میباشد که موضوع این
از این عنوان در بابهاي بسیاري همچون طهارت، صلات، «2» . نیز تعبیر شده است « امام عدل » یا « امام عادل » مقاله است و از آن به
زکات، خمس، انفال، حج، جهاد، امر به معروف، نکاح، اطعمه و اشربه، احیاء موات، ارث، قضاء، حدود، قصاص و دیات، از جهات
که عبارتند «3» مختلف سخن رفته است.تعداد و اسامی امامان: شمار امامان معصوم علیهم السّلام در شریعت اسلام دوازده نفر است
از: ابو الحسن، علی بن ابی طالب، امیر مؤمنان؛ ابو محمّد، حسن بن علی، المجتبی؛ ابو عبد اللّه، حسین بن علی، سید الشّ هدا؛ ابو
محمّد، علی بن حسین، زین العابدین؛ ابو جعفر، محمّد بن علی، باقر العلوم؛ ابو عبد اللّه، جعفر بن محمّد،
.452 / 3) المقنعۀ/ 32 و تذکرة الفقهاء 1 ) . 2) النهایۀ (شیخ طوسی)/ 40 و 103 ) . 1) ص/ 26 و انبیاء/ 73 )
ص: 68
الصّادق؛ ابو الحسن، موسی بن جعفر، الکاظم؛ ابو الحسن، علی بن موسی، الرّضا؛ ابو جعفر، محمّد بن علی، التّقی الجواد؛ ابو الحسن،
علی بن محمّد، الهادي؛ ابو محمّد، حسن بن علی، العسکري و امام مهدي منتظر، حجّ ۀ بن الحسن علیهم السّلام.احکام صادر از
امامان: احکام صادر از أئمّه علیهم السّلام خواه مفاد قول آنان باشد یا مستفاد از فعل یا تقریر ایشان (- تقریر)، به ضرورت مذهب
اعتقاد به امامت و لزوم پیروي از امامان: اعتقاد به امامت و ولایت أئمّه علیهم السّلام و نیز «4» . شیعه و اتّفاق همۀ فقها، حجّت است
از شرایط مرجع تقلید، امام جماعت و نیز صحّت عبادت و «5» . پیروي از ایشان و اطاعت از دستوراتشان بر همۀ مکلّفان واجب است
درود «6» . غیر آن، اعتقاد به امامت امامان است (- ایمان).محبّت و صلوات: محبّت به أئمّه علیهم السّلام واجب، و نشانۀ ایمان است
از آنجا که صلوات بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله ملازم با صلوات بر «7» . فرستادن بر پیامبر و آل او در تشهّد نماز، واجب است
خاندان آن حضرت است، هر جا که صلوات بر آن حضرت واجب باشد- مانند خطبۀ نماز جمعه- صلوات بر آل او نیز به تبع،
واجب خواهد بود و در مواردي که مستحب است- مانند هنگام ذکر نام آن حضرت- صلوات بر آل او نیز مستحب میباشد (-
صلوات).احترام اسامی امامان و مشاهد مشرّفه: آیات و روایات بسیاري بر عظمت و جلالت اهل بیت علیهم السّلام تصریح دارد و
فقها بر اساس آن فروعی را در بابهاي مختلف ذکر کردهاند، از قبیل: 1. حرمت مسّ اسامی امامان بدون طهارت به قول مشهور.
2. کراهت استنجاء (- استنجاء) به قول مشهور- با دستی که در آن انگشتري مزیّن به نام أئمّه باشد؛ در صورتی که نجس نشود «8»
اسماء متبرّکه). -) «9» و گرنه حرام است
-253 / 7) جواهر الکلام 10 ) .527 / 6) مجمع الفائدة 7 ) . 40 و المقنعۀ/ 32 - 5) الهدایۀ/ 25 ) .219 -126 / 4) جامع احادیث الشیعۀ 1 )
9) الحدائق ) .585 / 45 و کتاب الطهارة (شیخ انصاري) 2 / 8) مستمسک العروة 3 ) .275 -269 / 257 و مستند العروة (الصلاة) 4
.82 / الناضرة 2
صفحه 85 از 483
ص: 69
و نجس کردن آنها و وجوب فوري ازالۀ نجاست «10» 3. الحاق مشاهد مشرّفه (- مشاهد مشرّفه) به مساجد در حرمت دخول جنب
4. کراهت تقدّم بر قبور امامان در «12» . و نیز فضیلت نمازگزاردن در آنها، بلکه افضل بودن نماز در آنها از مساجد «11» از آنها
گرامی «13» . نماز بنابر قول منسوب به مشهور، بلکه کراهت تساوي با قبر بنابر قول برخی. قول مقابل، حرمت تقدّم یا مساوات است
و ذکر و نشر فضائل ایشان مستحب است. «14» داشت یاد و نام امامان: آباد کردن مشاهد أئمّه با ساختن، تعمیر و تجدید بناي آنها
زیارت قبور امامان و حزن و اندوه و گریستن بر مصائب وارد بر ایشان به ویژه مصائب ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام مستحب «15»
زیارت). فقها در باب حج، -) «16» است. آداب ویژهاي براي زیارت قبور امامان وارد شده که رعایت آنها براي زائر مستحب است
کامل » براي بیان این موضوع اختصاص دادهاند.برخی نیز کتاب مستقلّی در این خصوص نوشتهاند، مانند « باب المزار » بابی با عنوان
نگاشتۀ ابو عبد اللّه، محمّد بن مکّی معروف به شهید « المزار » نگاشتۀ ابو القاسم، جعفر بن محمّد بن قولویه قمی و « الزّیارات
که به درخواست وسیله براي توجّه به «17» « وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَۀَ » اول.توسّل و تبرّك: توسّل به أئمّه علیهم السّلام به نصّ آیۀ شریفه
سوي خداوند امر شده است، امري راجح و مطلوب است.تبرّك به ایشان نیز که از مقرّبان درگاه الهی و از هر نوع پلیدي پاك
هستند، امري محبوب و پسندیده است.در فقه به مواردي از تبرّك اشاره شده است؛ از جمله: 1. استحباب تبرّك جستن به مشاهد
جریدتین). و نامگذاري -) «19» 2. استحباب تبرّك جستن به نامهاي امامان با نوشتن آنها بر کفن و جریدتین «18» . مشرّفۀ امامان
4. استحباب تبرّك جستن به تربت امام «21» . 3. استحباب نقل جنازه به مشاهد مشرّفه به جهت تبرّك «20» . فرزندان به نام آنان
تربت). -) «22» حسین علیه السّلام
13 ) حبل المتین/ 159 ؛ الحدائق الناضرة ) .596 / 67 و العروة الوثقی 1 / 12 ) کشف الغطاء 3 ) .98 /6 (11) .52 / 10 ) جواهر الکلام 3 )
15 ) السرائر ) .428 / 116 و مصباح الفقیه 5 / 341 ؛ الدروس 1 / 14 ) جواهر الکلام 4 ) .467 -462 / 224 و مستمسک العروة 5 -219 /7
225 و / 19 ) جواهر الکلام 4 ) .561 / 18 ) وسائل الشیعۀ 14 ) . 17 ) مائده/ 35 ) . 500 و 527 ؛456 / 16 ) وسائل الشیعۀ 14 ) .625 /3
.510 / 22 ) وسائل الشیعۀ 14 ) .343 / 21 ) جواهر الکلام 4 ) .527 / 20 ) کشف اللثام 7 ) .417 / العروة الوثقی 1
ص: 70
غلوّ نسبت به امامان: ادّعاي الوهیّت و خدایی أئمّه علیهم السّلام و یا اعتقاد به استقلال یا شراکت آنان با خداوند در آفریدن و روزي
غلات).دشمنی با امامان: دشمنی و کینه نسبت به أئمّه علیهم السّلام که از آن به -) «23» دادن، حرام، بلکه موجب کفر است
ناصبی).سبّ امامان: دشنام دادن به امامان -) «24» تعبیر شده است، حرام، بلکه موجب کفر و نجاست فرد ناصبی است « نصب »
لیکن در این که نفس ناسزاگویی هر چند منشأ آن «25» ، علیهم السّلام، حرام و کشتن دشنام دهنده در صورت امکان، واجب است
-) «26» نصب نباشد، موجب ارتداد (- ارتداد) و نجاست میشود یا در صورتی که نشأت گرفته از دشمنی باشد، اختلاف است
دشنام).ادّعاي امامت: از آنجا که منصب امامت همچون نبوّت، منصبی الهی است و زمام آن به دست خداوند است، برخی فقیهان،
تصدیق امامان: پذیرش سخن امامان علیهم «27» . الحاق مدّعی امامت را به مدّعی نبوّت در وجوب کشتن وي، بیوجه ندانستهاند
به قول مشهور میان قدما، دروغ «28» . السّلام در آنچه خبر میدهند، بدون بینّه (- بیّنه) واجب است و سوگند دادن آنان جایز نیست
ولایت مطلقۀ امامان: أئمّه علیهم السّلام «29» . بستن بر أئمّه موجب بطلان روزه میشود؛ هر چند مشهور متأخّران، آن را نپذیرفتهاند
از هر کسی نسبت به «30» « ی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ 􀀀 النَّبِیُّ أَوْل » همانند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داراي ولایت مطلقهاند و به استناد
تصرفات مربوط به وي سزاوارترند.شئون امامان علیهم السّلام: بخشی از مسئولیّتها و احکام به عنوان امامان علیهم السّلام مطرح
شده که به طور اجمال براي فقهاي واجد شرایط در زمان غیبت نیز ثابت است (- ولایت فقیه) این شئون عبارتند از: 1. اقامۀ نماز
امام «33» . مشروط به حضور امام علیه السّلام است «32» و نماز عید فطر و قربان «31» جمعه، عیدین و میّت: وجوب عینی نماز جمعه
صفحه 86 از 483
در صورت
.264 / 452 و مبانی تکملۀ المنهاج 1 /14 ؛ 75 و 94 / 25 ) مسالک الافهام 3 ) .144 / 24 ) مفتاح الکرامۀ 1 ) .50 / 23 ) جواهر الکلام 6 )
/ 442 و مهذّب الاحکام 28 / 27 ) جواهر الکلام 41 ) .87 / 56 و التنقیح (الطهارة) 2 -55 / 355 ؛ جواهر الکلام 6 / 26 ) کشف الغطاء 2 )
(30) .254 -251 / 225 و مستند الشیعۀ 10 -223 / 141 ؛ جواهر الکلام 16 / 29 ) الحدائق الناضرة 13 ) .90 / 28 ) الدروس 2 ) .34
.201 / 33 ) مراسم العلویۀ/ 77 و کشف اللثام 4 ) . 333 و 347 (32) .151 / 31 ) جواهر الکلام 11 ) . احزاب/ 6
ص: 71
2. گرفتن زکات: در زمان حکومت امام علیه السّلام پخش زکات «34» . حضور بر سر جنازه، در اقامۀ نماز بر میّت از همه اولی است
اگر امام زکات مال کسی را بخواهد، «35» . میان مستحقّان توسّط مالک بدون اذن امام بنا بر قول تعدادي از فقها جایز نیست
بر امام واجب است هر سال افرادي را براي گرفتن و گرد آوردن زکات به اطراف بلاد اسلامی «36» . پرداخت آن واجب است
براي این افراد نیز، پخش زکات بین مستحقّین بدون اذن «37» . گسیل کند؛ البته در صورتی که تحصیل زکات متوقّف بر آن باشد
3. خمس و انفال: به قول مشهور، خمس به شش سهم تقسیم میشود. سه سهم آن بعد از پیامبر صلّی اللّه علیه «38» . امام جایز نیست
و آله از آن امام علیه السّلام است که از آن به سهم امام تعبیر میشود و تصرف در آن بدون اذن امام جایز نیست. در زمان حضور
-) «39» امام، پرداخت تمامی خمس به وي واجب است، لیکن در زمان غیبت، در چگونگی آن اختلافاتی وجود دارد
خمس).انفال، ملک رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و پس از ایشان، ملک امام علیه السّلام است که هرگونه مصلحت دانست در
انفال). 4. جهاد و شئون مربوط به آن: مشروعیّت -) «40» آن تصرف میکند و تصرف دیگران در آن بدون اذن امام جایز نیست
جهاد).جهاد با -) «41» جهاد ابتدایی و نیز وجوب آن، مشروط به وجود امام یا کسی است که امام او را براي جهاد گمارده است
در صورتی که جهاد به اذن امام باشد، خمس غنائمی که به دست «42» . باغیان (- باغی) در صورت فراخوانی امام، واجب است
«43» مجاهدان اسلام میافتد باید پرداخت شود و چنانچه بدون اذن باشد، همۀ آنها جزء انفال به شمار میرود و ملک امام است
(- غنیمت).امام یا نایب ایشان (- نایب امام) میتواند به عموم کفّار یا برخی از آنان بر حسب مصلحت یا عدم مفسده، امان (-
قرارداد ذمّه و صلح «44» . امان) دهد
(40) . 109 و 134 /16 (39) . 338 و 424 (38) . 338 و 424 (37) .421 (36) .420 -416 /15 (35) .21 / 34 ) جواهر الکلام 12 )
.97 /21 (44) . 5 و 126 / 43 ) جواهر الکلام 16 ) .257 / 42 ) شرائع الاسلام 1 ) .11 /21 (41) .134
ص: 72
(- آتش بس) توسّط امام یا نایب او بسته میشود. 5. قضاء و اقامۀ حدود: قضاوت، مستلزم تصرف در جان، مال و آبروي افراد است،
از این جهت، نوعی ولایت به شمار میرود. این ولایت براي پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و امام علیه السّلام ثابت است و تصدّي
اقامۀ حدود تنها در صلاحیّت امام یا «45» . منصب قضاوت براي دیگران جز با نصب خاص یا عام یا اذن از سوي ایشان جایز نیست
اقامۀ حدود). تعزیر (- تعزیر) نیز از شئون امام و نایب او میباشد، بلکه به قول مشهور، امر به -) «46» منصوب از جانب امام است
«47» . معروف و نهی از منکر در صورتی که متوقّف بر وارد کردن جراحت یا کشتن مرتکب منکر باشد، مشروط به اذن امام است
امام میتواند در مواردي مجرمی را عفو کند مانند موارد تعزیر و نیز موارد ثبوت حدّي که از حقوق اللّه است و به اقرار (- اقرار)
.7 «49» . 6. اقطاع: از دیگر شئون امام جواز اقطاع (- اقطاع) به هر نحوي که صلاح بداند، میباشد «48» . ثابت شده است، نه به بیّنه
. ارث). 8 -) «50» ارث: اگر کسی بمیرد و وارثی نداشته باشد، اموال او از آن امام خواهد بود؛ زیرا امام وارث بیوارثان است
قصاص و دیه: کسی که کشته شود و ولیّ دم (- ولیّ دم) نداشته باشد، امام ولیّ دم او و اختیار قصاص قاتل یا گرفتن دیه از وي، به
«51» . دست او است
صفحه 87 از 483
51 ) فقه ) .260 /39 (50) . 103 و 111 -101 /38 (49) .295 -293 /41 (48) .385 -383 (47) .386 /21 (46) .23 /40 (45)
.347 / الصادق 26
ص: 73
آب؛ ج 1، ص: 73
آب: آنچه آب نامیده شود، هر چند به طور مجاز.افزودن بخش دوم شناسه بدین جهت است که اطلاق آب بر مثل آب مضاف (-
آب مضاف) به نحو مجاز است. از آب، در بابهاي طهارت، اطعمه و اشربه و احیاء موات از جهات گوناگون سخن رفته است.
احکام آن افزون بر بابهاي یاد شده به مناسبت در بابهاي صلات، خمس، انفال، صوم، حج، جهاد، تجارت، مزارعه و صید و
ذباحه نیز آمده است.آب به مطلق (- آب مطلق) و مضاف، مشکوك (- آب مشکوك) و غیر مشکوك، مشتبه (- آب مشتبه) و غیر
در این جا به احکام «1» . مشتبه و مستعمل (- آب مستعمل) و غیر مستعمل، کثیر (- آب کثیر) و قلیل (- آب قلیل) تقسیم میشود
کلّی آن اشاره میشود.طهارت و نجاست: آب، پاك و پاك کنندة هر چیز نجسی است که قابل پاك شدن است، و نیز برطرف
آب قلیل به محض ملاقات نجس به قول مشهور و آب کثیر با تغییر رنگ، بو یا مزه آن به «2» . کنندة حدث (- حدث) میباشد
ادرار کردن در آب، مکروه «4» . آب نجس).عبادات: وضو و غسل جز با آب صحیح نیست -) «3» وسیلۀ نجاست، نجس میشود
و «6» نماز گزاردن در گذرگاه آب «5» . است
-101 / 4) تحریر الوسیلۀ 1 ) . 30 و 34 / 251 و 258 و العروة الوثقی 1 / 3) الروضۀ البهیۀ 1 ) .26 (2) .54 -26 / 1) العروة الوثقی 1 )
.344 /8 (6) .68 / 5) جواهر الکلام 2 ) .103
ص: 74
به قول مشهور، روزه با فرو بردن سر در آب باطل میشود و این کار «7» . نیز آب بستن به منطقۀ دشمن در حال جهاد کراهت دارد
تملّک: آب موجود در زمین مباح (- «9» . و نیز قضاي روزة ماه رمضان در بعد از ظهر، حرام نیز میباشد «8» در روزة واجب معیّن
مباحات اصلی) از مشترکات (- مشترکات) است که با حیازت (- حیازت) قابل تملّک است. همچنین به قول مشهور، کندن چاه در
آبهاي مباح مانند چشمه و باران که در جويهاي «10» . زمین مباح به قصد تملّک یا در ملک خود، سبب تملّک آب آن است
خرید و فروش: فروختن آب با پیمانه، وزن یا مشاهده در صورت «11» . شخصی جمع میشود، به قول مشهور از آن مالک آن است
لیکن در صحّت خرید و فروش مثل آب چاه که داراي جوشش است و دائم آب «12» . محصور بودن، مانند آب حوض جایز است
نوشیدن: نوشیدن آب داراي آدابی «13» . تازه با آب قبلی مخلوط میشود اختلاف میباشد (- آب چاه).در آب، ربا (- ربا) نیست
نوشیدن).مزارعه: از شرایط صحّت عقد مزارعه -) «14» همچون گفتن بسم اللّه، نشسته نوشیدن در شب و ایستاده در روز میباشد
حیوان: دادن آب به حیوان پیش از ذبح آن، مستحب «15» . (- مزارعه)، قابلیّت زمین براي بهرهبرداري به دلیل داشتن آب است
«17» . عرضۀ آب بر حیوان هنگام رسیدن به آب از حقوق چارپا بر صاحبش شمرده شده است «16» . است
آبادي؛ ج 1، ص: 74
آبادي: مکان آباد مانند روستا و شهر.از آن در بابهاي طهارت، احیاء موات و لقطه سخن رفته است.
(12) .126 (11) .121 -116 /38 (10) .52 / 9) جواهر الکلام 17 ) .262 / 229 و مستمسک العروة 8 -227 /16 (8) .66 -21 (7)
.415 / 17 ) العروة الوثقی 2 ) .133 /36 (16) .20 /27 (15) .508 -505 /36 (14) .361 /23 (13) .120 /38
ص: 75
صفحه 88 از 483
اگر شخصی در آبادي براي وضو یا غسل آب نداشته باشد، باید براي یافتن آن جستجو کند تا ناامید شود. در این صورت، تیمّم
حریم (- حریم) تنها مخصوص زمین موات (- زمین موات) است و زمینها و خانهها و دیگر املاك آبادي، حریم «1» . صحیح است
ضالّه). -) «3» به قول مشهور، گرفتن حیوان گمشدة دیگري که در آبادي یافت میشود، جایز نیست و ضمانآور است «2» . ندارند
آب استنجاء؛ ج 1، ص: 75
آب استنجاء: آب استفاده شده در تطهیر مخرج ادرار و مدفوع.احکام آن در باب طهارت آمده است.آب قلیل (- آب قلیل) هر
چند- بنابر مشهور- به مجرّد ملاقات با نجاست نجس میشود، لیکن آب استنجاء با شرایط زیر پاك است: 1. عدم تغییر رنگ، بو یا
مزة آب. 2. نرسیدن نجاستی از خارج به آن. 3. عدم تجاوز بیش از حدّ متعارف ادرار و مدفوع از محل خروج.بنا بر قولی آب
استنجاء، نجس است ولی مورد عفو قرار گرفته است.وضو و غسل با آب استنجاء جایز نیست، امّا در جواز تطهیر چیز نجس با آن-
بنا بر طهارت آن- اختلاف است. در این احکام، تفاوتی در آب استنجاء حاصل از شستن اول و دوم مخرج بول- بنا بر قول به اعتبار
تعدّد شستن- نیست 1 (- استنجاء).
آب اماله؛ ج 1، ص: 75
- اماله
آب انگور؛ ج 1، ص: 75
آب انگور: افشره انگور.از آن در بابهاي طهارت، تجارت، رهن، اطعمه و اشربه، غصب و حدود بحث شده و احکامی وضعی و
تکلیفی بر آن مترتّب گشته است.احکام وضعی: آب انگور پیش از جوشیدن و نیز پس از آن و بخار شدن
358 و -353 / 48 ؛ جواهر الکلام 1 -47 / 1 العروة الوثقی 1 (4) .246 (3) .49 / 2) جواهر الکلام 38 ) .467 / 1) العروة الوثقی 1 )
.97 -96 / مستند الشیعۀ 1
ص: 76
دو سوم آن، پاك است، لیکن در پاك بودن آن پس از جوشیدن و پیش از بخار شدن دو سوم آن و نیز پس از بخار شدن آن به
گرو گذاشتن آب انگور «2» . اگر آب انگور پس از جوشیدن سرکه شود، پاك است «1» . غیر آتش مانند آفتاب اختلاف است
اگر کسی آب انگور را غصب کند و در «3» . صحیح است، لیکن اگر شراب (- شراب) شود، از رهن (- رهن) خارج میگردد
احکام تکلیفی: به قول مشهور فروش آب انگور به «4» . دست او شراب گردد، ضامن مثل (- مثلی) یا قیمت (- قیمی) آن است
کسی که فروشنده میداند او شراب درست میکند، مکروه است، امّا در صورتی که فروشنده به این قصد بفروشد و یا در متن عقد
جواز خرید و فروش آب انگور بعد از جوشیدن و پیش از بخار شدن دو سوم آن، مورد اختلاف «5» . شرط شده باشد حرام است
امّا، پس از جوشیدن و «7» نوشیدن آب انگور پیش از جوشیدن و نیز پس از بخار شدن دو سوم آن به وسیلۀ آتش جایز «6» . است
پیش از بخار شدن دو سوم، حرام است. 8 جواز نوشیدن آب انگور پس از بخار شدن دو سوم آن به غیر آتش، مورد اختلاف است.
«10» . 9 به قول مشهور حدّ (- حدود) نوشیدن آب انگور جوشیده، حدّ شراب (هشتاد تازیانه) است
آب باران؛ ج 1، ص: 76
ب باران: آب حاصل از ریزش باران.احکام آن در بابهاي طهارت و اطعمه و اشربه آمده است.آب باران از اقسام آب مطلق (-
صفحه 89 از 483
آب مطلق) 1 و در حال بارش در حکم آب جاري (- آب جاري) است؛ یعنی در تماس با نجاست، نجس نمیشود، مگر آن که
رنگ، بو یا مزة آن تغییر کند.از این رو، به هنگام بارش باران، میتوان چیزهاي نجس را با آن تطهیر کرد. 2
31 و کتاب -30 / 5) جواهر الکلام 22 ) .291 /6 (4) .61 /5 (3) .180 / 2) جامع المقاصد 1 ) .139 -134 / 1) العروة الوثقی 1 )
376 و / 20 و 36 -13 / 9 جواهر الکلام 6 -7 (7) .61 / 6) کتاب المکاسب (شیخ انصاري) 1 ) .129 / المکاسب (شیخ انصاري) 1
.39 2 (12) .26 / 1 العروة الوثقی 1 (11) .271 / 10 ) مبانی تکملۀ المنهاج 1 ) . 69 و 136 / العروة الوثقی 1
ص: 77
باران). -) «4» و نیز باز کردن کام نوزاد با آن در صورت نبودن آب فرات، مستحب است «3» نوشیدن آب باران
آب برف؛ ج 1، ص: 77
- برف
آب بینی؛ ج 1، ص: 77
آب بینی: اخلاط بینی.احکام آن در بابهاي طهارت، صلات، صوم و اطعمه و اشربه آمده است.درون بینی، باطن بدن (- باطن)
محسوب میشود، بنابر این اگر آب بینی با خون تماس پیدا کند، ولی پس از بیرون آمدن از بینی، آلوده به خون نباشد، پاك است.
1فروبردن اخلاط بینی در حال روزه چنانچه وارد فضاي دهان نشود و به عمد نباشد بلکه حتی به قول مشهور اگر عمدي هم باشد
روزه را باطل نمیکند.در این که فروبردن اخلاط پس از ورود به فضاي دهان موجب بطلان روزه میشود یا نه، اختلاف است؛ امّا
فرو بردن آن پس از خروج از فضاي دهان، موجب بطلان روزه 2 و از جهت خباثت (- خباثت) حرام است. 3انداختن آب بینی در
مسجد، مکروه 4 و پاك کردن مسجد از آن در حال نماز، جایز است. 5
آبپاشی؛ ج 1، ص: 77
.1 آبپاشی: آب پاشیدن.احکام آن در بابهاي طهارت و دیات آمده است.پاشیدن آب در این موارد مستحب است: 1. روي قبر. 2
2. خانۀ مجوسی 3 و معابد یهود و نصاري براي کسی محل تماس لباس یا بدن با سگ، خوك یا کافر در صورت خشک بودن. 3
که میخواهد در آنها نماز گزارد، امّا در نجاست آنها
2 جواهر (6) .83 / 1 العروة الوثقی 1 (5) .39 -38 / 4) الحدائق الناضرة 26 ) .265 / 509 و وسائل الشیعۀ 25 / 3) جواهر الکلام 36 )
1 (10) .723 / 5 العروة الوثقی 1 (9) .127 / 4 جواهر الکلام 14 (8) . 3 توضیح المسائل مراجع/ م 2627 (7) .300 -297 / الکلام 16
.375 /8 3 (12) .202 /6 2 (11) .316 / جواهر الکلام 4
ص: 78
4. محل تماس لباس یا بدن با موش خیس به قول مشهور. 5. لباس و «4» . شک دارد؛ هر چند در صورت شک، این مکانها پاکند
بدنی که در نجاست آنها تردید است. 6. لباسی که با مذي (- مذي) تماس پیدا کرده و یا ادرار شتر و گوسفند بر آن پاشیده شده
در این که جبران خسارت رهگذري که آب پاشی درب منزلی را نبیند و بر اثر آن بلغزد و آسیب بیند بر عهدة کسی «5» . است
«6» . است که آب پاشیده یا نه، اختلاف است
آب جاري؛ ج 1، ص: 78
صفحه 90 از 483
آب جاري: آب روان جوشیده از زمین مانند آب چشمه و قنات.به قول مشهور در تحقّق عنوان جاري، علاوه بر جریان، جوشش از
زمین نیز شرط است. عدم اعتبار جوشش و کفایت جریان غالبی به دلیل اتّصال به منبعی و نیز عدم اعتبار جریان فعلی و کفایت
جوشش از زمین، دیگر اقوال دربارة آب جارياند. 1آب جاري از اقسام آب مطلق (- آب مطلق) است که در باب طهارت از آن
بحث و در بابهاي دیگر مانند زکات و خمس نیز از احکام آن به مناسبت سخن گفته شده است.آب جاري- هر چند کمتر از کرّ
(- آب کرّ) باشد- به ملاقات نجاست نجس نمیشود، مگر آن که بو، رنگ یا مزة آن در اثر نجاست تغییر کند. 2 پاك شدن آن
در صورت نجاست، به از بین رفتن بو، رنگ و مزة نجاست (- تغیّر) است- هر چند این زوال به خودي خود باشد- مشروط به این
که با آب تازه که از مادّه خارج میشود، مخلوط گردد و در حصول طهارت بدون آمیختگی، اختلاف است. 3حکم آب راکد (-
آب راکد) متّصل به جاري نیز چنین است. نزد مشهور آبی که از زمین میجوشد ولی جریان ندارد، در نجس نشدن به ملاقات با
نجاست
.112 / 1 التنقیح (الطهارة) 1 (7) .128 -127 / 6) جواهر الکلام 43 ) .395 -393 / 5) الحدائق الناضرة 5 ) .73 / 4) العروة الوثقی 1 )
.32 / 90 و العروة الوثقی 1 3 (9) .85 - 75 و 84 / 2 جواهر الکلام 1 (8)
ص: 79
زکات غلّات (گندم، جو، خرما و کشمش) آبیاري شده با آب جاري یک «4» . حکم آب جاري را دارد؛ هر چند کمتر از کرّ باشد
هر کس میتواند در زمین مباح (- مباحات اصلی) از آب جاري آن استفاده کند و در صورت حیازت (- حیازت) «5» . دهم است
«6» . مالک مقدار آبی میشود که حیازت کرده است
آبجو؛ ج 1، ص: 79
آبجو [- فقّاع]: نوشابۀ گرفته شده از جو به گونهاي مخصوص. 1در این که عنوان فقّاع خصوص آبجو است یا شامل غیر آن از
نوشابه هایی که از کشمش، گندم یا جز آن گرفته و در عرف به آن فقّاع گفته میشود، نیز میگردد، دیدگاه فقها مختلف است.
نظر اکثر فقها قول نخست است. بنابر این قول، احکامی که براي آبجو ذکر میشود بر نوشابه برگرفته شده از غیر جو- هر چند در
عرف به آن فقّاع گفته شود- جاري نمیگردد مگر آن که مست کننده باشد، بر خلاف قول دوم. 2 از این عنوان در بابهاي
طهارت، صلات، تجارت، اطعمه و اشربه، شهادات و حدود سخن رفته است.احکام: آبجو- نزد همه فقیهانی که قائل به نجاست
خمر هستند- نجس است. نوشیدن آن نیز حرام میباشد. 3نکتهاي که عدّهاي بدان اشاره کردهاند این است که آیا حرمت و نجاست
آبجو متوقّف بر جوشیدن آن است یا مجرّد صدق عنوان آبجو در ثبوت نجاست و حرمت کفایت میکند هر چند نجوشیده
باشد. سپس افزودهاند: جوشیدن در معناي فقّاع نهفته است و بدون جوشیدن، عنوان فقّاع حقیقتا صدق نمیکند، هر چند با مسامحه
اطلاق گردد. بنابر این آبجویی که نجوشیده، حرام و نجس نیست. 4نکتۀ دوم در حرمت و نجاست آبجو آن است که حکم یاد
شده دائرمدار
2 (8) .71 / 1 العروة الوثقی 1 (7) .129 / 123 و 38 / 6) جواهر الکلام 16 ) .292 / 5) العروة الوثقی 2 ) . 32 و 34 / 4) العروة الوثقی 1 )
374 و / 3 جواهر الکلام 36 (9) .137 / 432 و التنقیح (الطهارة) 2 / 71 ؛ مستمسک العروة 1 / 39 ؛ العروة الوثقی 1 / جواهر الکلام 6
.138 / 40 و التنقیح (الطهارة) 2 / 4 جواهر الکلام 6 (10) .136 / التنقیح (الطهارة) 2
ص: 80
مست کننده بودن آن نیست؛ بنابراین با صدق حقیقی عنوان آبجو یا فقّاع بر نوشابهاي، حکم به حرمت و نجاست آن میشود، هر
چند مست کننده بودن آن محسوس نباشد؛ چه آن که گفته شده است سکر آبجو نسبت به دیگر نوشابههاي الکلی خفیفتر
صفحه 91 از 483
نماز خواندن در اتاقی که آبجو در آن است «6» . آبجویی که به آن ماء الشعیر گفته میشود پاك و حلال است «5» . است
و غذا خوردن از سفرهاي که آبجو در آن است، «9» خوردن غذاي آمیخته با آن «8» ، خرید و فروش آبجو «7» . مکروه میباشد
شهادت کسی «11» . همچنین درمان با آبجو در صورتی که راه درمان دیگري وجود داشته باشد حرام است «10» . حرام میباشد
شراب) -) «13» . حدّ نوشیدن آبجو هشتاد تازیانه است «12» . که آبجو مینوشد پذیرفته نیست
آب چاه؛ ج 1، ص: 80
آب چاه: آب حاصل از کندن گودال عمیق.از آن در بابهاي طهارت و احیاء موات سخن گفته شده است.آب چاه از اقسام آب
مطلق (- آب مطلق) به شمار میرود.نجاست آب چاه: آب چاه در صورت رسیدن نجاستی به آن، از نظر مشهور قدما نجس است،
ولی به قول مشهور متأخّران- که آب چاه را به منزلۀ آب جاري (- آب جاري) میدانند- نجس نیست، مگر آن که به سبب
نجاست، تغییري در رنگ، بو یا مزة آب پدید آید.در این صورت پاك شدن آن مانند آب جاري به برطرف شدن تغیّر است.
1چگونگی تطهیر: به جهت پاك شدن آب چاهی که با ادرار، خون، منی، مردار
(8) .369 / 7) جواهر الکلام 8 ) .139 / 71 و التنقیح (الطهارة) 2 / 6) العروة الوثقی 1 ) .71 / 41 و العروة الوثقی 1 / 5) جواهر الکلام 6 )
-191 / 14 ) جواهر الکلام 1 ) .456 -449 (13) .47 -46 /41 (12) .447 -446 (11) .467 -466 (10) .354 /36 (9) .8 /22
206 .ص: 81 و مانند آنها نجس شده، در کتابهاي فقهی براي کشیدن آب
از چاه، اندازههایی متفاوت ذکر شده است، ولی بنابر قول مشهور متأخّران- مبنی بر عدم نجاست آب چاه با ملاقات نجس- در این
نزح).مالکیّت -) «2» که کشیدن آب از چاه تعبّدا واجب است یا مستحب میباشد، اختلاف است. مشهور، آن را مستحب میدانند
آب چاه: اگر کسی چاهی را به قصد تملّک در زمین مباح (- مباحات اصلی) حفر کند، در صورت رسیدن به آب- بنا بر قول
بیع: در صحّت فروش آب موجود در چاه و نیز فروش آب چاه براي همیشه، اختلاف است. منشأ «3» . مشهور- مالک آن میشود
-) «4» . اختلاف در اوّلی، عدم امکان تحویل آب به جهت مخلوط شدن با آب تازه و در دومی، حصول جهالت به مقدار آب است
چاه آب)
آب چشمه؛ ج 1، ص: 81
- چشمه
آب حمّام؛ ج 1، ص: 81
آب حمّام: آب حوضچههاي داخل حمّام.امروزه آب دوش و شیر جایگزین حوضچههاي قدیم شده و همان احکام را دارد. از آن
در باب طهارت بحث شده است.آب حمّام متّصل به منبع، در نجس نشدن به ملاقات نجاست- جز در صورت تغییر بو، رنگ یا مزه
(- تغیّر) حکم آب جاري (- آب جاري) را دارد، لیکن در این که شرط است منبع یا مجموع آب منبع و آب حوض یا به اضافۀ
آب داخل لوله به قدر کرّ (- آب کرّ) باشد یا کرّ بودن اصلا شرط نیست، اختلاف است. قول اول به اکثر بلکه به مشهور نسبت داده
شده است.آب حمّام در صورت نجس شدن، با اتّصال به منبع و آمیخته شدن با آب آن- به شرط کرّ بودن منبع- پاك میشود و در
حصول طهارت بدون آمیخته شدن، اختلاف است. 1
.189 -186 / 42 و مستمسک العروة 1 -41 / 1 العروة الوثقی 1 (5) .121 -120 (4) .116 /38 (3) .203 /1 (2)
ص: 82
صفحه 92 از 483
آب خالص؛ ج 1، ص: 82
آب خالص: آب غیر مخلوط با چیز دیگر.حکم آن در باب طهارت آمده است.یکی از غسلهاي سهگانۀ میّت (- غسل میّت) غسل
تعبیر میشود و مراد از آن آبی است که با سدر (- سدر) یا کافور (- کافور) « آب قراح » که از آن به «1» با آب خالص است
یا استعمال آن از نظر شرع ممنوع باشد- همچون میّت محرم (- احرام) که غسل ،«2» مخلوط نباشد. چنانچه سدر و کافور پیدا نشود
به جاي غسل با آب سدر و کافور با آب خالص غسل داده میشود. - «3» دادن او با آب مخلوط به کافور جایز نیست
آب دهان؛ ج 1، ص: 82
آب دهان: بزاق.احکام آن در بابهاي طهارت، صلات، صوم و اطعمه و اشربه آمده است.احکام تکلیفی: فرو بردن بزاق براي
روزهدار جایز است. 1 بیرون انداختن آن در حال نماز 2، انداختن آن در مسجد 3، پاك کردن آیات قرآن 4 و تر کردن کفن با آن
5 کراهت دارد. در حلیّت یا حرمت خوردن بزاق دیگري اختلاف است. 6احکام وضعی: آب دهان مسلمان و کسی که ملحق به او
میباشد پاك است، ولی آب دهان کافر 7 و حیوانات نجس العین (سگ و خوك) نجس است.روزه با فرو بردن بزاق خارج شده از
فضاي دهان یا بزاق دیگري در صورت مستهلک نشدن (- استهلاك) آن در آب دهان روزهدار، باطل میشود. 8 با خوردن چیز
نجس، بزاق نجس نمیشود، جز در صورت تغییر بو، رنگ یا مزة آن به نجاست (- تغیّر) که با زوال آن پاك میگردد. 9
آب راکد؛ ج 1، ص: 82
آب راکد: آب ثابت.از آن در باب طهارت بحث شده است.
3 (6) .85 /11 2 (5) .298 / 1 جواهر الکلام 16 (4) .70 / 3) تحریر الوسیلۀ 1 ) .392 / 2) العروة الوثقی 1 ) .131 / 1) جواهر الکلام 4 )
8 (11) .141 / 7 العروة الوثقی 1 (10) .393 /36 6 (9) .233 / 5 جواهر الکلام 4 (8) .221 / 4 الحدائق الناضرة 18 (7) .127 /14
.414 /36 9 (12) .299 -298 / جواهر الکلام 16
ص: 83
،«1» آب راکد اگر به اندازة کرّ باشد، احکام آب کرّ (- آب کرّ) و اگر کمتر از آن باشد، احکام آب قلیل (- آب قلیل) را دارد
مگر آن که به منبع کرّ یا آب جاري متّصل باشد که در این صورت، در نجس نشدن به ملاقات نجاست، حکم آب جاري (- آب
«3» . ادرار کردن در آب به ویژه آب راکد، مکروه است «2» . جاري) را دارد
آبراه؛ ج 1، ص: 83
- نهر
آبرو؛ ج 1، ص: 83
آبرو: حیثیّت قابل ستایش و سرزنش در انسان.آبرو بر حیثیّتی از انسان اطلاق میشود که مورد ستایش یا سرزنش واقع میگردد،
خواه در خود او باشد یا در خانواده و کسانی که به گونهاي با او پیوند دارند. از آبرو به ناموس نیز تعبیر میشود. این عنوان در
بابهاي گوناگون فقهی مانند طهارت، صلات، حج، جهاد و تجارت مورد توجّه و موضوع احکامی قرار گرفته است.شریعت اسلام
براي آبروي انسان همانند جان او ارزش ویژهاي قائل شده است؛ تا آنجا که دفاع از آن را واجب کرده و ریختن خون تجاوز کننده
صفحه 93 از 483
به آن را در بعضی موارد با شرایطی، و نیز ترك مهمترین واجبات را در راستاي حفظ آن، روا دانسته است. براي مثال، رفتن به حج
1، ادامۀ نماز 2، فراهم آوردن آب براي وضو و غسل 3 و یا امر به معروف و نهی از منکر، اگر موجب به خطر افتادن آبروي انسان
شود 4، از وجوب میافتد.از موارد جواز غیبت (- غیبت) موردي است که حفظ آبروي غیبت شونده منوط به آن است. 5 دفاع از
آبروي خود و هر فرد محترم دیگري در صورت ظنّ به سلامت جان، و نیز دفاع (- دفاع) از ناموس در برابر تجاوزگر یا کسی که به
انگیزة اطّلاع بر ناموس مسلمانی به درون خانۀ او سر میکشد، واجب است؛
2 (5) .453 / 1 العروة الوثقی 2 (4) .180 / 3) العروة الوثقی 1 ) . 2) توضیح المسائل مراجع/ م 34 ) .35 -34 / 1) العروة الوثقی 1 )
.68 /22 5 (8) .371 /21 4 (7) .96 /5 3 (6) .126 / جواهر الکلام 11
ص: 84
اطّلاع بر عورات). -) «6» هر چند به کشتن تجاوزگر و نگاه کننده بینجامد
آب زمزم؛ ج 1، ص: 84
آب زمزم: آب چاهی معروف نزدیک کعبه.از آب زمزم در روایات به بهترین آب روي زمین و داروي هر دردي یاد شده است 1 و
احکام آن در بابهاي طهارت و حج آمده است.نوشیدن آب زمزم 2 به ویژه پیش از سعی میان صفا و مروه (- سعی) 3 و پس از
طواف وداع (- طواف وداع) 4 مستحب است. نیز براي محرم (- احرام) مستحب است پیش از سعی، پس از نوشیدن آب زمزم، یک
یا دو سطل از آن را بر سر و بدن خود بریزد و دعاي وارد شده را بخواند 5 و افضل آن است که خود، آب را بردارد نه دیگري. 6
همچنین بردن آب زمزم به عنوان هدیه 7 و درخواست هدیه دادن آن 8 و شستن کفن با آن مستحب است. 9
آبستنی؛ ج 1، ص: 84
آبستنی: بارداري، حاملگی.در بابهاي طهارت، صوم، تجارت، نکاح، طلاق، لعان، استیلاد، حدود و قصاص از آن سخن رفته و در
دو محور انسان و حیوان باردار، احکامی بر آن مترتّب گشته است که به مهمترین آنها اشاره میشود.تحقّق آبستنی: در کمترین
چیزي که آبستنی بدان تحقّق مییابد، اختلاف است؛ برخی مجرّد استقرار نطفه در رحم را موجب تحقّق عنوان حمل میدانند و
برخی رسیدن نطفه به مرحلۀ علقه (خون بسته) و بعضی دیگر رسیدن به مرحلۀ مضغه (پارهاي گوشت) را در تحقّق عنوان حمل لازم
دانستهاند و برخی
/20 4 (10) .411 / 3 جواهر الکلام 19 (9) .449 / 2 تذکرة الفقهاء 8 (8) .261 -260 / 1 وسائل الشیعۀ 25 (7) .660 -650 /41 (6)
9 العروة (15) .245 / 8 وسائل الشیعۀ 13 (14) .66 / 7 جواهر الکلام 20 (13) .262 / 6 الروضۀ البهیۀ 2 (12) .411 /19 5 (11) .65
.411 / الوثقی 1
ص: 85
کمترین مدّت «2» ، آبستن بودن زن با گواهی چهار قابله ثابت میشود «1» . دیگر نیز معیار را صدق عرفی عنوان آبستنی قرار دادهاند
حیض و نفاس: به قول مشهور، آبستنی «4» . و بیشترین مدّت آن نه ماه است؛ برخی ده ماه و یک سال نیز گفتهاند «3» آن، شش ماه
بنابراین اگر زن آبستن خونی ببیند که داراي صفات حیض باشد و یا در ایّام عادت باشد، «5» ، با حیض (- حیض) قابل جمع است
وضو و غسل: وضو گرفتن براي «7» . خونی که زن پیش از زایمان میبیند، نفاس (- نفاس) نیست «6» . محکوم به حیض است
هنگام غسل دادن زن مردة آبستن- که جنین او نیز مرده است- نباید بر شکمش دست «8» . آمیزش با همسر آبستن، مستحب است
دفن: زن غیر مسلمان و نیز مرتدّ (- ارتداد) اگر از مرد مسلمان، آبستن شود، در صورت مرگ او و جنینش، در قبرستان «9» . کشید
صفحه 94 از 483
ولی از طرف چپ، پشت به قبله بر زمین گذاشته میشود، به گونهاي که روي جنین به سمت قبله قرار «10» ، مسلمانان دفن میگردد
صوم: روزة ماه رمضان بر زن آبستن در صورت زیان داشتن براي او یا جنینش، واجب نیست، ولی باید قضاي آن را «11» . گیرد
بگیرد. و چنانچه روزه براي جنین او، زیان داشته باشد باید براي هر روز یک مدّ (حدود هفتصد و پنجاه گرم) طعام نیز، به فقیر
در موارد وجوب پیاپی گرفتن روزه، «12» . صدقه بدهد. وجوب صدقه در صورت زیان داشتن روزه براي خود زن، اختلافی است
تجارت: جنین کنیز یا حیوان آبستنی «13» . اگر زن آبستن به جهت ترس بر خود، افطار نماید، پیاپی بودن روزه او بر هم نمیخورد
که فروخته شده در صورتی که عرف، آن را به تبع مادر، داخل در معامله نبیند، بنابر قول مشهور از آن فروشنده است، مگر آن که
«15» کنیزي که از مولاي خود آبستن شده است، امّ ولد محسوب میگردد و فروش آن جایز نیست «14» . در معامله قید تبعیّت شود
(- استیلاد).نفقه: در وجوب پرداخت نفقۀ (- نفقه) زن آبستن شوهر مرده از مال
(7) .265 (6) .262 /3 (5) .259 -257 / 4) جواهر الکلام 32 ) .28 / 3) المبسوط 4 ) .322 /42 (2) .256 -254 / 1) جواهر الکلام 32 )
/24 (14) .256 / 13 ) جواهر الکلام 33 ) .222 /2 (12) .437 / 11 ) العروة الوثقی 1 ) .298 /4 (10) .154 /4 (9) .19 /1 (8) .368
.373 -372 /34 (15) .155 -154
ص: 86
طلاق: در طلاق زن آبستن، پاکی از حیض شرط نیست، هر چند «16» . فرزند در رحمش- که از میّت به او میرسد- اختلاف است
«18» . زن آبستنی که طلاق بائن (- طلاق بائن) داده شده تا زمان وضع حمل، حق نفقه و سکنی دارد «17» . با او نزدیکی کرده باشد
عدّه: عدّة (- عدّه) طلاق زن آبستن، زایمان یا سقط جنین او است.در صورت تعدّد حمل، در این که عدّه با نخستین زایمان تمام
عدّة وفات زن آبستن وضع حمل است؛ ولی اگر قبل از چهار ماه و ده روز پس از «19» . میشود یا با آخرین آن، اختلاف است
عدّة زن شوهرداري که از زنا آبستن شده، سپس از شوهر «20» . مرگ شوهر، وضع حمل کند، باید تا پایان این مدّت عدّه نگه دارد
ولی اگر شوهر نداشته است عدّه ندارد و ازدواج با او در حال آبستنی جایز ،«21» طلاق گرفته، همچون عدّة زن غیر آبستن است
حدّ و قصاص: بر زن آبستن، پیش از زایمان و پاکی از «23» . لعان: لعان (- لعان) زن آبستن بنابر قول مشهور، جایز است «22» . است
«24» . نفاس، حدّ (- حدود) و قصاص (- قصاص) جاري نمیشود
آبستنی مصنوعی؛ ج 1، ص: 86
- باروري مصنوعی
آب سرد؛ ج 1، ص: 86
آب سرد: مقابل آب گرم.از آن در باب طهارت به مناسبت سخن رفته است.اگر وضو و غسل با آب سرد ضرر قابل توجّهی داشته
باشد- مانند این که موجب بیماري یا شدّت آن شود- و تهیّۀ آب گرم نیز ممکن نباشد، باید تیمّم کرد. 1 نوشیدن آب سرد و
ریختن آن بر
/32 (21) .86 /30 (20) . 259 و 263 /32 (19) .320 /31 (18) . 30 و 41 / 17 ) جواهر الکلام 32 ) .115 / 16 ) الحدائق الناضرة 25 )
.104 / 1 جواهر الکلام 5 (25) .337 /41 (24) .39 -38 / 23 ) جواهر الکلام 34 ) .379 / 22 ) الحدائق الناضرة 25 ) .263
ص: 87
«2» . بدن در حمّام، مکروه و ریختن آب سرد روي پاها هنگام بیرون آمدن از حمّام، مستحب است
صفحه 95 از 483
آبشار؛ ج 1، ص: 87
آبشار: آبی که از بلندي فرو ریزد.از آن در بابهاي طهارت، صوم و حج به مناسبت سخن رفته است.غسل ارتماسی (- ارتماسی)
زیر آبشار در صورتی که به نظر عرف، آب تمام بدن را بگیرد، جایز است. 1 فرو بردن سر در حال روزه (- روزه) 2 و احرام (-
احرام) 3 زیر آبشاري که به نظر عرف همۀ سر را بپوشاند، حکم ارتماس را دارد (- ارتماس).
آب طلا؛ ج 1، ص: 87
- طلا
آب غساله؛ ج 1، ص: 87
- غساله
آب غسل؛ ج 1، ص: 87
آب غسل: آب قابل استفاده براي غسل.از آن در باب طهارت بحث شده است.آب غسل (- غسل) باید پاك، مطلق (- آب مطلق) و
مباح باشد و در شستن نجاست استفاده نشده باشد 1 (- غساله).در صورت در اختیار نداشتن آب براي غسل، تهیّۀ آن از راههاي
ممکن مانند خریدن و قرض کردن 2 واجب است، امّا در این که تهیّۀ آب غسل همسر در غسلهاي جنابت، حیض و نفاس و در
صورت نیاز، گرم کردن آن، بر عهدة شوهر است یا نه، اختلاف است. 3 مستحب است آب غسل ترتیبی به اندازة یک صاع (تقریبا
سه کیلوگرم) باشد 4 (- صاع).
آب غصبی؛ ج 1، ص: 87
آب غصبی: آب تصرف شده بدون رضایت صاحب آن.بحث آن در باب طهارت آمده است.
3 مناسک الحج (5) .36 / 2 کلمۀ التقوي 2 (4) .299 / 145 و العروة الوثقی 1 / 1 کلمۀ التقوي 1 (3) .536 / 2) الحدائق الناضرة 5 )
4 جواهر (9) .108 -107 / 3 مستمسک العروة 3 (8) . 2 توضیح المسائل مراجع/ م 666 (7) .300 / 1 العروة الوثقی 1 (6) . (امام)/ 88
.119 / الکلام 3
ص: 88
احکام آب غصبی به تکلیفی و وضعی تقسیم میشود: احکام تکلیفی: هر گونه تصرف در آب غصبی مانند تطهیر، وضو و غسل با
اگر به اجمال علم حاصل شود که آب یا نجس است یا غصبی، نوشیدن آن و وضو و غسل با «1» . آن و نیز نوشیدن آن، حرام است
«2» . آن جایز نیست، امّا اگر به اجمال علم داشت که آب یا مضاف (- آب مضاف) است یا غصبی، تنها نوشیدن آن جایز است
کسی که به اجمال میداند آب یکی از چند ظرف غصبی است، باید از همه دوري کند 3 (- شبهۀ محصوره).احکام وضعی: چیز
همچنین وضو و غسل با آب غصبی در حالت علم- به غصبی بودن و حرمت تصرف در آن- «4» . نجس با آب غصبی پاك میشود
و عمد باطل است، و در صورت جهل به موضوع (غصب) یا حکم (حرمت)، به قول مشهور باطل نمیباشد، مگر آن که در جهل به
جهل) -) «5» . حکم، جاهل مقصّر باشد که به نظر مشهور ملحق به صورت علم و عمد است
آب غوره؛ ج 1، ص: 88
صفحه 96 از 483
آب غوره: عصارة غورة انگور.در باب طهارت از آن به مناسبت سخن رفته است.آب غوره (- غوره) حتی اگر جوشیده شود و دو
سوم آن نیز کم نشده باشد، پاك و نوشیدن آن حلال است. 1
آب فرات؛ ج 1، ص: 88
آب فرات: آب نهر معروف.احکام آن در بابهاي طهارت، نکاح و احیاء موات به مناسبت آمده است.آب فرات مانند سایر نهرهاي
بزرگ، ملک کسی نیست. 1 باز کردن کام نوازد 2، غسل کردن 3 و شستن کفن با آب فرات 4 مستحب است.
223 و -222 / 233 ؛ العروة الوثقی 1 / 5) جواهر الکلام 12 ) .92 / 4) مجمع الفائدة 1 ) .52 -50 2 و 3 (2) .229 / 1) العروة الوثقی 1 )
/ 3 العروة الوثقی 1 (9) .252 /31 2 (8) .126 / 1 جواهر الکلام 38 (7) .159 / 1 الحدائق الناضرة 5 (6) .367 / التنقیح (الطهارة) 4
.411 4 (10) .467
ص: 89
آب فوّاره؛ ج 1، ص: 89
آب فوّاره: آب بالا رونده با فشار.احکام آن در باب طهارت آمده است.آب قلیل (- آب قلیل) و مضاف (- آب مضاف) با ملاقات
نجاست، نجس میشود، لیکن چنانچه قسمت ملاقات کننده با نجس و قسمت دیگر، به نظر عرف دو آب به شمار آید، نجاست
قسمت ملاقات کننده موجب نجاست قسمت دیگر نمیشود مانند این که آب با فشار بالا رود یا پایین آید که در این صورت،
نجاست قسمت بالا در فرض نخست و قسمت پایین در فرض دوم، موجب نجاست قسمت دیگر نمیشود؛ گرچه به آن متّصل باشد.
«1»
آبق؛ ج 1، ص: 89
- برده فراري
آب قراح؛ ج 1، ص: 89
- آب خالص
آب قلیل؛ ج 1، ص: 89
آب قلیل: مقابل آب کرّ و جاري.به آبی که نه جاري (- آب جاري) و نه در حکم آن و نیز کمتر از کرّ (- آب کرّ) است، آب قلیل
گفته میشود و در باب طهارت از آن بحث شده است.آب قلیل از اقسام آب مطلق (- آب مطلق) و پاك کننده است و به قول
مشهور با ملاقات نجاست یا متنجّس (- متنجّس)، نجس 1 و با اتّصال به آب کرّ، جاري یا باران (- آب باران) و آمیخته شدن با
آنها پاك میشود. در کفایت صرف اتّصال بدون آمیختگی، اختلاف است. 2اگر آب قلیل از بالا به پایین یا با فشار از پایین به بالا
جریان داشته باشد، تماس قسمت پایین در اوّلی و قسمت بالا در دومی با نجاست، موجب نجاست قسمت دیگر نمیشود؛ زیرا در هر
دو صورت، آن بخش از آب که با نجس ملاقات کرده و بخش دیگر که با نجس در تماس نیست، به نظر عرف دو آب شمرده
میشود. 3بنابر مشهور براي تطهیر لباس و بدنی که با ادرار- جز ادرار پسر بچّۀ شیرخوار- نجس شده است، با آب قلیل اموري
صفحه 97 از 483
. 180 و توضیح المسائل مراجع/ م 125 -172 / 105 ؛ التنقیح (الطهارة) 1 / 1 جواهر الکلام 1 (2) . 27 و 36 -26 / 1) العروة الوثقی 1 )
.36 3 (4) .43 / 2 العروة الوثقی 1 (3)
ص: 90
لازم است. 1. دو بار شستن. 2. فشردن لباس، فرش و مانند آن براي خروج غساله (- غساله). 3. ریختن آب بر نجس، نه شستن چیز
نجس در آب.در این که در طهارت ظرف متنجّس به غیر ولوغ (- ولوغ) با آب قلیل، سه بار شستن شرط است یا نه، اختلاف
«4» . است.معروف میان معاصران، قول نخست است
آب کثیر؛ ج 1، ص: 90
آب کثیر: مقابل آب قلیل.فقیهان آب کثیر را دربارة آب غیر قلیل (- آب قلیل) به کار بردهاند که شامل آبهاي کرّ، جاري، باران،
چشمه، چاه و حمّام میشود. گاه آب کثیر مقابل آب جاري به کار میرود که مراد از آن آب کرّ است.این عنوان در باب طهارت
بحث شده است.آب کثیر مطلق (- آب مطلق) به ملاقات نجاست نجس نمیشود، مگر آن که رنگ، بو یا مزة آن به نجاست تغییر
کند. آب نجس- اعم از قلیل و کثیر- با اتّصال به آب کثیر همراه با آمیختگی آن و زوال تغیّر (- تغیّر) پاك میشود.در حصول
طهارت بدون آمیختگی اختلاف است. 1 به قول مشهور، چیز نجس با یک بار شستن در آب کثیر پاك میشود. 2 مشهور متأخّران
در تطهیر چیز نجس- مانند لباس- با آب کثیر، فشردن و خروج غساله (- غساله) را معتبر نمیدانند. 3
آب کرّ؛ ج 1، ص: 90
آب کرّ: اندازة مشخّصی از آب.آب کرّ اندازة مشخّصی از آب مطلق است که با ملاقات نجاست، نجس نمیگردد.از آن در باب
طهارت بحث شده است.آب کرّ نزد مشهور فقیهان مقدار آبی است که اگر در ظرفی که هر یک از درازا، پهنا و گودي آن سه
وجب و نیم معمولی است بریزند آن را پر کند. از این رو،
.38 / 3 مهذّب الاحکام 2 (7) .196 / 2 جواهر الکلام 6 (6) .43 / 1 العروة الوثقی 1 (5) .110 -107 (4)
ص: 91
«1» . مجموع مساحت آب کرّ چهل و دو و هفت هشتم وجب است. مساحت سی و شش و بیست و هفت وجب نیز گفته شده است
377 ، و 384 کیلوگرم و غیر آن ذکر شده است.برخی گفتهاند: اگر مقدار وزن آب 480 کیلوگرم باشد، ،376 / دربارة وزن آن 740
کرّ بودن آب با یقین انسان یا خبر دادن دو مرد عادل ثابت میشود. در کفایت خبر «2» . طبق نظر تمامی دانشمندان آب کرّ است
و به ملاقات «4» آب کرّ از اقسام آب مطلق (- آب مطلق) و پاك کننده است «3» . دادن یک مرد موثّق بلکه عادل، اختلاف است
در این صورت، پاك شدن آن «5» . نجاست نجس نمیشود، مگر آن که رنگ، بو یا مزة آن بر اثر ملاقات با نجاست تغییر کند
منوط به زوال تغیّر و اتّصال به آب کرّ دیگر یا آب جاري (- آب جاري) و آمیختگی با آن است.در حصول طهارت به مجرّد اتّصال
چیز نجس با یک بار شستن در آب کرّ پاك میشود و در لزوم تعدّد شستن براي تطهیر چیز نجس «6» . بدون امتزاج اختلاف است
شده به ادرار و نیز ظرف نجس و وجوب فشردن چیزهاي نجسی مانند لباس که آب در آنها نفوذ میکند، جهت خارج شدن غسالۀ
آبی که «8» . قول مشهور در دو مورد اول و نیز مشهور متأخّران در مورد اخیر، عدم لزوم میباشد «7» . (- غساله) آن اختلاف است
کرّ بوده اگر در بقاي کرّ بودن آن شک شود، حکم کرّ و آب غیر کرّي که در رسیدن آن به اندازة کرّ شک شود، حکم آب قلیل
«9» . (- آب قلیل) را دارد
صفحه 98 از 483
آبکشی؛ ج 1، ص: 91
آبکشی: تطهیر (- تطهیر)/ آب کشیدن از چاه (- نزح).
-153 / 5) جواهر الکلام 1 ) .26 (4) .46 / 3) العروة الوثقی 1 ) . 2) توضیح المسائل مراجع/ م 16 ) .173 -172 / 1) جواهر الکلام 1 )
.37 -36 / 9) العروة الوثقی 1 ) . 33 و 40 / 8) مهذّب الاحکام 18 ) .113 (7) .43 / 6) العروة الوثقی 1 ) .154
ص: 92
آب گرم؛ ج 1، ص: 92
آب گرم: آب گرم شده/ آب گرم معدنی.از آن به مناسبت در باب طهارت و اطعمه و اشربه سخن گفته شده است.وضو و غسل و
و به قولی هر گونه استفاده مانند نوشیدن و شستشوي بدن با آبی که با تابش ،«1» نیز غسل دادن میّت با آب گرم شده با آتش
«4» . و نیز نوشیدن آن مکروه است «3» ، و استفاده از چشمههاي آب گرم معدنی جهت درمان ،«2» آفتاب گرم شده
آب لوله؛ ج 1، ص: 92
آب لوله: آب جاري در لوله.از آن به مناسبت در باب طهارت سخن گفته شده است.آب لوله در صورت اتّصال به منبعی که به
اندازة کرّ (- آب کرّ) است، حکم آب کرّ را دارد و به ملاقات با نجاست، نجس نمیشود. 1 اگر پس از علم به اتّصال آب لوله به
منبع، در بقاي اتّصال آن شک شود، حکم صورت اتّصال بر آن مترتّب است. 2
آبله؛ ج 1، ص: 92
آبله: نوعی بیماري عفونی/ تاول (- تاول).از معناي نخست به مناسبت در باب طهارت سخن گفته شده است.اگر وضو 1 یا غسل 2
براي فرد مبتلا به آبله زیان داشته باشد، وي باید تیمّم کند.همچنین اگر غسل میّت (- غسل میّت) موجب متلاشی شدن پوست بدن
مبتلا به آبله گردد، تیمّم جایگزین غسل میشود. 3
آب محقون؛ ج 1، ص: 92
- آب راکد
آب مستعمل؛ ج 1، ص: 92
آب مستعمل: آب مصرف شده در وضو، غسل یا شستن چیز نجس.از آن در باب طهارت بحث شده است.
1 توضیح المسائل (5) .431 / 4) المهذّب 2 ) .335 / 3) جواهر الکلام 1 ) .292 / 2) مجمع الفائدة 1 ) .333 -330 / 1) جواهر الکلام 1 )
472 و / 3 الحدائق الناضرة 3 (9) . 2 الجامع للشرائع/ 46 (8) .104 / 1 جواهر الکلام 5 (7) .33 / 2 العروة الوثقی 1 (6) . مراجع/ م 35
.142 / جواهر الکلام 4
ص: 93
آب مستعمل در وضو و نیز غسل مستحبی، پاك و پاك کننده و وضو گرفتن و غسل کردن با آن جایز است.آب استفاده شده در
غسلی که رافع حدث اکبر (- حدث) است مانند غسل جنابت، پاك است و میتوان با آن چیز نجس را شست، ولی در این که رافع
صفحه 99 از 483
حدث اصغر و اکبر میباشد یا نه، اختلاف است؛ قول اشهر بلکه قولی که نسبت به مشهور بین متأخّران داده شده، رافع بودن آن
اختلاف یاد شده در صورتی است که شخص با آب قلیل (- آب قلیل) غسل کرده باشد، امّا اگر با آب کثیر (- آب کثیر) «1» . است
غسل نماید، اختلافی در رافع بودن آن نیست. 2آب مصرف شده در شستن نجاسات که از آن به غساله نیز تعبیر میشود، بر دو قسم
است: 1. آب استفاده شده در استنجاء که با شرایطی پاك است (- آب استنجاء). 2. آب استفاده شده در تطهیر سایر نجاسات که در
پاك بودن آن اختلاف است (- غساله).
آب مشتبه؛ ج 1، ص: 93
آب مشتبه: آب مورد اشتباه از حیث اطلاق و اضافه، کرّ و قلیل بودن، طهارت و نجاست یا اباحه و حرمت.تفاوت آب مشتبه با آب
مشکوك وجود علم اجمالی در اوّلی و نبود آن در دومی است. از این عنوان در باب طهارت سخن گفته شده است.اقسام شبهه:
شبهه در آب، یا محصوره (- شبهۀ محصوره) است مانند اشتباه یک ظرف آب نجس در بین ده ظرف مورد ابتلا، یا غیر محصوره (-
شبهۀ غیر محصوره) مانند اشتباه یک ظرف میان ظرفهاي بسیار که همه آنها در شرایط عادي مورد ابتلا نیستند.یا اجتناب از همه
موجب عسر یا حرج (- قاعده عسر و حرج) است و یا احتمال آن به جهت کثرت اطراف شبهه به قدري
.247 / 220 و مهذّب الاحکام 1 / 48 ؛ مستمسک العروة 1 -46 / 1 و 2 العروة الوثقی 1 (1)
ص: 94
انواع اشتباه: اشتباه آب از جهات زیر محتمل است: 1. طهارت و نجاست: به قول مشهور «1» . ضعیف شود که عقلا به آن اعتنا نکنند
اجتناب از همۀ آبهاي مشتبه از حیث نجاست در شبهۀ محصوره واجب است و شستن چیز نجس و نیز وضو و غسل با آن جایز
اگر آب دیگري جز دو آب مشتبه وجود نداشته باشد، به نظر مشهور فقها- بلکه ادّعاي اجماع بر آن شده که- تیمّم «2» . نیست
واجب است. برخی تیمّم را واجب ندانسته و گفتهاند مکلّف بین تیمّم و گرفتن وضو با یکی از دو آب و خواندن نماز، سپس تطهیر
اگر یکی از دو آب مشتبه بریزد، وجوب اجتناب از «3» . مواضع وضو با آب دیگر و گرفتن وضو و خواندن نمازي دیگر مخیّر است
به قول مشهور، تماس چیزي مانند لباس یا بدن با یکی از دو آب مشتبه در صورتی که حالت «4» . دیگري به قوّت خود باقی است
در شبهۀ غیر محصوره، «5» . قبلی آب، نجاست نبوده، موجب نجس شدن آن نمیشود، امّا در وجوب اجتناب از آن اختلاف است
در هیچ یک از موارد یاد شده اجتناب از همۀ اطراف واجب نیست، لیکن در این که استفاده از همۀ اطراف شبهه جایز است یا
2. اباحه و «6» . اجتناب از آن اندازه که به اجمال معلوم است- مانند یک ظرف در مثال مزبور- واجب است، اختلاف میباشد
حرمت: اجتناب از آب مشتبه به لحاظ اباحه- مانند آبی که با آب غصبی اشتباه شده- واجب است؛ لیکن چیز نجس اگر با آن شسته
در صورت انحصار آب در آن، تیمّم «7» . شود، پاك میشود و وضو و غسل با آن از روي غفلت یا جهل، بنابر مشهور صحیح است
«9» . مصرف یکی از آبهاي مشتبه ضمانآور نیست، مگر آن که معلوم شود آب استفاده شده غصبی بوده است «8» . واجب است
3. کرّ و قلیل بودن: اگر یکی از دو آب موجود- که کرّ بودن یکی و قلیل بودن دیگري به اجمال معلوم است- به طور
3) التنقیح ) .415 -409 / 50 و مصباح المنهاج 1 / 2) العروة الوثقی 1 ) .451 / 50 و 51 و مصباح المنهاج 1 / 1) العروة الوثقی 1 )
-169 / 6) الفقه 3 ) .253 / 52 و مستمسک العروة 1 / 302 ؛ العروة الوثقی 1 (5) .300 / 4) جواهر الکلام 1 ) .430 -425 / (الطهارة) 1
.54 (9) .50 / 8) العروة الوثقی 1 ) .449 -447 / 7) مصباح المنهاج 1 ) .171
ص: 95
نامشخص با نجاست تماس پیدا کند، در صورتی که هیچ یک قبلا قلیل نبودهاند، حکم به نجاست هیچ یک نمیشود و اگر یکی به
طور مشخص با نجاست تماس پیدا کند، در این که آن آب محکوم به نجاست است مگر آن که حالت قبلی آن کرّ بوده باشد و یا
صفحه 100 از 483
4. اطلاق و اضافه: اگر آب مضاف با «10» . حتی در صورت کرّ نبودن حالت قبلی، محکوم به نجاست نیست، اختلاف میباشد
مطلق مشتبه گردد و شبهه هم محصوره باشد، شخص باید وضو یا غسل را آن اندازه تکرار کند که یقین نماید با آب مطلق وضو
اگر در فرض اشتباه آب مضاف با مطلق، «11» . گرفته یا غسل کرده است. در تطهیر چیز نجس با آب یاد شده نیز حکم همین است
شبهه غیر محصوره باشد، در این که حکم وضو و غسل با آن حکم شبهۀ محصوره است یا آن که وضو و غسل با هر یک از آبها
اگر یکی از دو آب مشتبه از حیث یاد شده بریزد، در این که باید با آب موجود وضو بگیرد و «12» . صحیح است، اختلاف است
«13» . تیمّم هم بکند یا میتواند به تیمّم بسنده کند، اختلاف است
آب مشکوك؛ ج 1، ص: 95
آب مشکوك: آب مورد شک از حیث اطلاق و اضافه، اعتصام و عدم آن، طهارت و نجاست، و اباحه و حرمت.فقیهان از آن در
باب طهارت بحث کردهاند.شک در آب از جهات یاد شده یا با علم به حالت سابق است یا بدون علم.آب مشکوك در صورت
نخست، حکم حالت سابق را دارد 1 و حکم صورت دوم آن، به اختلاف موارد، متفاوت است.
13 ) العروة الوثقی ) .51 / 12 ) العروة الوثقی 1 ) .172 / 50 و الفقه 3 / 11 ) العروة الوثقی 1 ) .245 -242 / 38 و التنقیح (الطهارة) 1 (10)
.49 / 1 العروة الوثقی 1 (14) .253 / 52 و مستمسک العروة 1 /1
ص: 96
آب در شک بین اطلاق و اضافه، نه مطلق (- آب مطلق) به شمار میرود، نه مضاف (- آب مضاف). بنابراین، رافع حدث (-
حدث) و پاك کنندة نجس نیست و اگر آب، قلیل (- آب قلیل) باشد به ملاقات با نجاست، نجس میشود و اگر به اندازة کرّ (-
اگر کسی جز آب مشکوك بین اطلاق «2» . آب کرّ) باشد نجس نمیشود، البته برخی در این صورت نیز حکم به نجاست کردهاند
در «3» . و اضافه، آبی در اختیار نداشته باشد، در این که باید براي نماز تیمّم کند و یا بین تیمّم و وضو جمع نماید، اختلاف است
این که آب مشکوك از حیث دارا بودن منبع- که سبب اعتصام (- اعتصام) آن است- و نیز از حیث کرّ و قلیل بودن، با ملاقات
آبی که طهارت و نجاست آن مشکوك است، حکم آب طاهر و آبی که مباح بودن «4» . نجاست نجس میشود یا نه، اختلاف است
«5» . آن مشکوك است حکم آب مباح را دارد
آب مضاف؛ ج 1، ص: 96
آب مضاف: آب آمیخته با چیزي یا گرفته شده از چیزي.به آبی در فقه مضاف گفته میشود که با چیزي مانند گل آمیخته یا از
چیزي مانند گل و میوه گرفته شده باشد. مقابل آن، آب مطلق (- آب مطلق) است. از آن در باب طهارت بحث شده است.آب
مضاف در صورت پاك بودن اصل آن، پاك است، ولی پاك کنندة نجس و برطرف کنندة حدث (- حدث) نیست. آبی که پیش
از این مضاف بوده و هم اکنون معلوم نیست مطلق شده یا نه، مضاف محسوب میشود. آب مضاف با ملاقات با نجاست نجس
میشود؛ هر چند زیاد باشد، ولی چنانچه با فشار از بالا به پایین یا از پایین به بالا- مانند فوّاره- در جریان باشد، با نجس شدن
قسمت پایین در صورت نخست و قسمت بالا در صورت دوم، بالا و پایین آن نجس نمیشود؛ زیرا به نظر عرف، بالا و پایین آن، دو
آب به شمار میرود. 1
.28 -26 / 1 العروة الوثقی 1 (6) .49 (5) . 33 و 36 (4) .51 / 3) العروة الوثقی 1 ) . 28 و توضیح المسائل مراجع/ م 51 (2)
ص: 97
آب مضاف نجس در صورت آمیختگی با آب کرّ (- آب کرّ) یا جاري (- آب جاري) به گونهاي که دیگر به آن مضاف گفته
صفحه 101 از 483
نشود، پاك میشود؛ گر چه تعبیر به پاك شدن در این فرض خالی از مسامحه نیست؛ زیرا آب مضاف در این صورت، عنوان آب
«2» . کرّ یا جاري را پیدا میکند و از مضاف بودن خارج میشود
آب مطلق؛ ج 1، ص: 97
بدون قید « آب » آب مطلق: آب بدون اضافه و قید.آب مطلق در قبال آب مضاف (- آب مضاف)، به مایعی گفته میشود که عنوان
و اضافه بر آن صادق باشد. از این عنوان در باب طهارت سخن گفته شده است.اقسام: برخی آب مطلق را به سه قسم جاري (- آب
جاري)، محقون (- راکد) و آب چاه (- آب چاه) و محقون را به کرّ (- آب کرّ) و قلیل (- آب قلیل) تقسیم کردهاند. 1 برخی
دیگر آن را به پنج قسم کرّ، قلیل، جاري، باران (- آب باران) و چاه تقسیم نمودهاند. 2 عدّهاي نیز براي آب مطلق، شش قسم
جاري، جوشندة غیر جاري، چاه، باران، کرّ و قلیل 3 ذکر کردهاند.برخی فقیهان از آن جا که فایده و اثري در تکثیر اقسام آب مطلق
ندیدهاند، آن را به اعتبار اعتصام (منفعل نشدن به ملاقات نجاست) و عدم اعتصام به دو قسم معتصم و غیر معتصم تقسیم کردهاند
(- اعتصام). قسم اول شامل آب کرّ و هر آبی میشود که از منبع و مادّه برخوردار است مانند آب جاري، چشمه و غیر آن دو، و
قسم دوم منحصر به آب قلیل است. 4سرانجام، برخی دیگر، به اعتبار مادّه داشتن (یعنی داشتن منبع جوشان همچون چشمه یا غیر
جوشان همچون منبع آب که آب از آن در لولهها جریان مییابد، در صورتی که به قدر کرّ باشد) و مادّه نداشتن، آن را به آب
داراي مادّه و آب بدون مادّه تقسیم کرده و آب کرّ قلیل را از اقسام قسم دوم دانستهاند. 5احکام: آب مطلق در صورت عارض
نشدن نجاست بر آن، پاك و
4 مهذّب (6) .26 / 3 العروة الوثقی 1 (5) . 2 توضیح المسائل مراجع/ م 15 (4) . 105 و 153 ؛71 / 1 جواهر الکلام 1 (3) .29 (2)
.15 / 5 منهاج الصالحین (خویی) 1 (7) .123 / الاحکام 1
ص: 98
آب مطلق، اگر معتصم باشد به ملاقات نجاست، نجس «6» . پاك کننده یعنی برطرف کنندة حدث (- حدث) و نجاست است
نمیشود، مگر آن که رنگ، بو یا مزة آن به سبب نجاست تغییر کند و اگر معتصم نباشد (- آب قلیل) به قول مشهور به ملاقات
آب مطلق بر اثر تبخیر از اطلاق خارج نمیشود، مگر آن که با چیز دیگر ممزوج و سپس تبخیر گردد. «7» . نجاست، نجس میشود
آب مطلق نجس با اتّصال به «8» .( در این صورت اگر عنوان آب مضاف بر آن صدق کند مانند گلاب، مضاف است (- آب مقطّر
آب کرّ یا جاري، پاك میشود. همچنین در صورت نجس شدن به سبب تغییر رنگ، بو یا مزة آن به نجاست (- تغیّر)، با زوال تغیّر
به سبب اتّصال، پاك میگردد. در این که علاوه بر اتّصال، امتزاج نیز در حصول پاکی آن شرط است یا خیر، اختلاف میباشد. و
«9» . چنانچه آب مطلق خود، داراي مادّه و منبع باشد، با از بین رفتن تغیّر به سبب اتّصال به مادّه و امتزاج با آب جدید، پاك میشود
آبی که مطلق بوده و مضاف شدنش مشکوك است، آب مطلق محسوب میشود. آبی که مطلق یا مضاف بودنش و نیز پیشینه آن از
آب مشکوك).مطلق بودن آب وضو و غسل، از شرایط -) «10» حیث اطلاق و اضافه، معلوم نیست، حکم آب مطلق را ندارد
«11» . صحّت آن دو است
آب معتصم؛ ج 1، ص: 98
- اعتصام
آب مقطّر؛ ج 1، ص: 98
صفحه 102 از 483
آب مقطّر: آب حاصل از تبخیر.از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.آب پیش از تبخیر یا مطلق است یا مضاف و یا
نجس. تبخیر شدة آب مطلق (- آب مطلق) مطلق است. 1
(11) .28 / 51 و العروة الوثقی 1 ؛ 10 ) توضیح المسائل مراجع/ م 50 ) . 32 و 43 (9) .27 (8) . 30 و 34 (7) .26 / 6) العروة الوثقی 1 )
.27 / 1 العروة الوثقی 1 (12) . 219 و 300 / العروة الوثقی 1
ص: 99
2. ملاك، صدق عنوان مضاف یا مطلق است. «2» . در تبخیر شدة آب مضاف (- آب مضاف) سه قول است. 1. آب مضاف است
طهارت آب «4» . 3. اگر همۀ آن قابل تبخیر است- مانند گلاب- آب مضاف است، و گرنه- مانند آب گل آلود- آب مطلق است 3
مقطّر حاصل از آب نجس، مورد اختلاف است. منشأ آن، اختلاف در تحقّق استحاله (- استحاله) با تبخیر است، که بنابر قول به
«5» . تحقّق، پاك است
آب نجس؛ ج 1، ص: 99
آب نجس [- آب متنجّس]: آب ناپاك.آب نجس عبارت است از آبی که استفاده از آن در اموري که مشروط به طهارت است
همچون آشامیدن، وضو و غسل جایز و صحیح نیست.از آن در باب طهارت و به مناسبت در باب تجارت بحث شده است.آب قلیل
(- آب قلیل) بنابر قول مشهور به صرف ملاقات با نجس (- نجس)، نجس میشود ولی آب کرّ (- آب کرّ) یا جاري (- آب
جاري) با حصول تغیّر در یکی از سه وصف رنگ، بو یا طعم به وسیلۀ نجاست، نجس میشود. 1احکام: استفاده از آب نجس در
اموري مانند وضو و غسل که پاکی در آنها شرط میباشد، جایز نیست و وضو و غسل با آن باطل است. 2 همچنین چیز نجس شده
با آن پاك نمیشود.آشامیدن آب نجس در غیر حال اضطرار حرام است. 3 به قول مشهور، آردي که با آب نجس خمیر شده، با
تبدیل شدن به نان پاك نمیشود. 4 خرید و فروش آب نجس جایز است، لیکن اعلام نجس بودن آن به خریدار واجب میباشد.
5کیفیّت تطهیر: آب ناپاك با اتّصال به کرّ (- آب کرّ) یا جاري (- آب جاري) و آمیخته شدن با آنها همراه با زوال تغیّر- در
صورت تغیّر اوصاف- پاك میشود. در پاك شدن آن به صرف اتّصال بدون آمیختگی اختلاف است. 6
-32 / 1 العروة الوثقی 1 (6) . 132 و 134 / 5) العروة الوثقی 1 ) .139 -138 / 4) بحوث فی شرح العروة الوثقی 1 ) .28 -27 2 و 3 (2)
.43 6 (11) .93 -92 / 5 العروة الوثقی 1 (10) .273 / 4 جواهر الکلام 6 (9) .46 / 3 العروة الوثقی 1 (8) .290 -289 /1 2 (7) .34
ص: 100
مگر آن که زوال تغیّر به سبب اتّصال به ،«7» آب نجس شده به سبب تغیّر- گرچه به اندازة کرّ باشد- با زوال تغیّر، پاك نمیشود
«8» . منبع باشد مانند آب چاه و چشمه و یا پس از برطرف شدن تغیّر به آب کرّ یا جاري متّصل شود
آب نقره؛ ج 1، ص: 100
- نقره
آب نهر؛ ج 1، ص: 100
- نهر
آب وضو؛ ج 1، ص: 100
صفحه 103 از 483
آب وضو: آب قابل استفاده براي وضو.از آن در باب طهارت بحث شده است.شرایط آب وضو (- وضو) و نیز احکام آن همانند
آب غسل است (- آب غسل).مستحب است آب وضو به اندازة یک مدّ (حدود هفتصد و پنجاه گرم) باشد. 1
آبونمان؛ ج 1، ص: 100
آبونمان [- اشتراك]: نوعی قرارداد.آبونمان قراردادي است که به موجب آن، چیزي که موضوع آن است به طور مستمرّ و یا به
صورت متناوب، در مدّتی معلوم یا نامعلوم، در برابر قیمتی که معلوم است مبادله شود. همچون اشتراك در روزنامه، برق، گاز، آب
و تلفن. به مالی که پرداخت میشود وجه اشتراك گویند. 1آبونمان از عناوین مستحدثه است و میتوان برخی از مصادیق آن مانند
اشتراك روزنامهها و مجلّات را با بیع سلف (- بیع سلف) و برخی دیگر مانند اشتراك آب، برق، گاز یا تلفن را با اباحۀ معوّضه (-
اباحۀ معوّضه) تطبیق نمود. 2
آبهاي عمومی؛ ج 1، ص: 100
آبهاي عمومی: آبهاي مشترك میان همه.به آبهاي طبیعی جاري در سطح زمین که ملک کسی نیست و همگان در
(11) .4 / 1 مبسوط در ترمینولوژي حقوق 1 (10) .341 / 1 جواهر الکلام 2 (9) .32 / 8) العروة الوثقی 1 ) .165 / 7) جواهر الکلام 1 )
. 2 المسائل المستحدثۀ (روحانی)/ 229 و 233
ص: 101
بهرهبرداري از آن یکسانند- مانند دریاها، نهرهاي بزرگ، چشمهها و آبهاي فراهم آمده از برف و باران- آبهاي عمومی گفته
میشود و از آن در بابهاي انفال و احیاء موات سخن رفته است.آبهاي عمومی از مشترکات (- مشترکات) است و حیازت کنندة
در این که جریان آبهاي عمومی در جويهاي شخصی موجب حصول «1» . آن (- حیازت) به قصد تملّک، مالک آن میشود
خرید و فروش آب حیازت شده، با وزن، «2» . ملکیّت یا حق اولویّت مالک آنها میشود، اختلاف است. قول اول، مشهور است
پیمانه و یا مشاهده جایز است.براي آبیاري زمینهایی که مشروب کردن همۀ آنها از نهر یا چشمه در یک زمان ممکن نیست، ابتدا
«3» . زمین نزدیک به دهانۀ نهر به اندازة نیاز و سپس زمینهاي دیگر به ترتیب نزدیک بودن آنها به نهر یا چشمه آبیاري میشوند
آبیاري؛ ج 1، ص: 101
آبیاري: آب دادن به زمین.فقیهان در بابهاي زکات، تجارت، مساقات، نکاح و احیاء موات از آن به مناسبت سخن گفتهاند.با عقد
مساقات (- مساقات) آبیاري زمین و فراهم کردن مقدّمات آن بر عامل واجب میشود. 1 هر یک از خریدار میوة درخت و مالک
درخت در صورت مصلحت داشتن و زیان نداشتن آبیاري براي دیگري، میتواند درخت را آبیاري کند و هیچ یک نمیتواند
دیگري را از آبیاري منع نماید، مگر در صورتی که هر دو زیان ببینند.اگر آبیاري به زیان یکی و مصلحت دیگري باشد، مصلحت
خریدار مقدّم است. 2 ترك آبیاري زراعت، درخت و مانند آنها به گونهاي که نابخردي و اسراف (- اسراف) شمرده شود، حرام
است. 3 حق آبیاري از رودخانههاي بزرگ مانند دجله و فرات به طور یکسان براي همه ثابت است. 4
-397 /31 3 (6) .82 -81 / 2 جواهر الکلام 24 (5) .739 / 1 العروة الوثقی 2 (4) .131 (3) .126 (2) .124 / 1) جواهر الکلام 38 )
.59 / 4 جامع المقاصد 7 (7) .398
ص: 102
در این که مالک «5» . زکات غلات (گندم، جو، خرما و کشمش) آبیاري شده با دلو، ماشین آلات و مانند آن یک بیستم است
صفحه 104 از 483
«6» . زمین به خاطر آبیاري درخت شخص دیگري که در زمین او است، سزاوار اجرت است یا نه، اختلاف است
آپارتمان؛ ج 1، ص: 102
آپارتمان: یک واحد از یک مجتمع مسکونی. 1این عنوان از عناوین مستحدثه است که فقیهان از آن در باب صلح- به مناسبت
بحث از موارد نزاع در ساختمان مشترك یا داراي طبقات- به طور کلّی سخن گفتهاند که قابل تطبیق بر آپارتمانهاي امروزي
است.احکام: ملکیّت آپارتمان به دو گونه مشاع (با شراکت دیگري) و اختصاصی (بدون شراکت دیگري) میباشد. بنابراین، در
بخشهاي مشترك آپارتمان احکام ملکیّت مشاع جاري است. (- ملکیّت) (- إشاعه) خرید و فروش: خرید و فروش آپارتمان جایز
است. همچنین پیش فروش آپارتمانی که در حال ساخت است، اگر مشتمل بر غرر (- قاعدة غرر) نباشد، جایز است. این نوع خرید
و فروش، بیع سلف (- بیع سلف) است که باید تمام شرایط آن را- مانند مشخص بودن زمان تحویل و زمان پرداخت تمام قیمت-
داشته باشد. بنابراین، اگر آپارتمان به صورت قسطی بدون مشخص شدن قیمت و زمان تحویل پیش فروش شود، بیع باطل است و
نیز اگر مقداري از قیمت دریافت شود، بیع به همان میزان صحیح بوده و در بقیّه باطل است. 2حقوق ساکنان: هیچ یک از مالکان
طبقه بالا و پایین نمیتواند دیگري را مجبور به تعمیر سقف مشترك نماید و در این که یکی از آن دو براي تعمیر باید از دیگري
اجازه بگیرد یا نه؟ اختلاف است. 3
2 اجوبۀ الاستفتائات (8) .7 / 1 مبسوط در ترمینولوژي حقوق 1 (7) .371 -370 / 6) الحدائق الناضرة 19 ) .292 / 5) العروة الوثقی 2 )
.267 -266 / 3 جواهر الکلام 26 (9) .188 /2
ص: 103
همچنین هیچ یک حق ندارد دیگري را بر تعمیر دیوار طبقه پایین که دیوار طبقه بالا روي آن بنا نهاده شده است مجبور کند، مگر
«4» . این که به واسطۀ عقدي، تعمیر آن بر صاحب طبقۀ پایین لازم گردیده باشد
آتش؛ ج 1، ص: 103
آتش: مادّة سوزاننده و گرمازا.از آن در بابهاي طهارت، صلات، جهاد، صید و ذباحه و حدود سخن رفته است.آتش از مطهّرات
است؛ به این معنا که آتش با تبدیل شیئ نجس به خاکستر یا دود موجب طهارت و پاکی آن میشود. 1حمل آتش در پی جنازه، 2
غسل دادن میّت (- غسل میّت) با آب گرم شده به وسیلۀ آتش، 3 گزاردن نماز در مقابل آتش به قول مشهور و نیز در مکانهایی
که به طور معمول آتش افروخته میشود، مانند آشپزخانه و گلخن حمّام، کراهت دارد. 4گوشتی که تزکیۀ (- تزکیه) آن مشخص
نیست، در این که با انداختن به درون آتش و انقباض آن، حکم به تزکیه میشود یا نه، اختلاف است. 5آتش زدن یکی از حدودي
است که بر لواط کار (- لواط) اقامه میشود، 6 و نیز واجب است حیوان موطوء (- آمیزش با حیوان) در صورتی که خوردن
گوشت آن متعارف باشد- مانند گاو- پس از ذبح، سوزانده شود. 7ریختن آتش روي دشمن کافر هنگام جهاد با او مکروه است،
مگر آن که چیرگی بر او، متوقّف بر آن باشد. 8
آتشبس؛ ج 1، ص: 103
آتشبس: پیمان موقّت صلح میان مسلمانان و کافران.آتشبس پیمانی است که براي ترك جنگ در مدّتی معیّن- خواه با گرفتن
-277 / 4 ریاض المسائل 3 (8) .333 / 3 جواهر الکلام 1 (7) .419 / 2 العروة الوثقی 1 (6) .266 / 1 جواهر الکلام 6 (5) .271 (4)
.65 /21 8 (12) .637 7 (11) .381 /41 6 (10) .402 / 5 جواهر الکلام 36 (9) . 135 و 138 / 279 و مجمع الفائدة 2
صفحه 105 از 483
ص: 104
«1» ، عوض یا بدون آن- میان مسلمانان و کافران حربی منعقد میگردد. آتشبس که هدنه، مهادنه، معاهده و مواعده نامیده میشود
در باب جهاد مورد بحث قرار گرفته است.آتشبس با حصول شرایط آن جایز است، امّا در این که هیچ گاه واجب نمیشود یا به
عقد: پیمان آتشبس با آنچه بر انشاي آن دلالت کند، اعم از «2» . هنگام نیاز مسلمانان به آتشبس واجب میگردد، اختلاف است
شرایط: جواز و صحّت قرارداد آتش بس منوط به تحقّق شرایط ذیل است: 1. وجود «3» . لفظ و فعل مانند اشاره، منعقد میگردد
مصلحت: انعقاد قرارداد آتشبس، تنها در صورت وجود مصلحتی مانند ضعف مسلمانان و نیاز به زمان براي تقویت نیرو، امید به
مسلمان شدن کافران و مانند آن جایز است. 2. تعیین مدّت: قرارداد آتشبس بدون تعیین مدّت، از آغاز تا انتها، باطل است، مگر
این که امام علیه السّلام در صورت عدم تعیین مدّت، شرط کند که حق نقض آن را در هر زمانی داشته باشد که در این صورت،
آتشبس در صورت قدرت مسلمانان تا چهار ماه جایز است و بیش از یک سال جایز نیست و در جایز بودن «4» . عقد، صحیح است
آن بیش از چهار ماه و کمتر از یک سال با مراعات اصلح و یا عدم جواز آن حتی در صورت اصلح بودن آتشبس، اختلاف
میباشد.در صورت ضعف مسلمانان، مدّت آتشبس منوط به نظر امام علیه السّلام یا نایب وي میباشد؛ هر چند مدّت را ده سال یا
3. حضور امام یا نایب او: قرارداد آتشبس، تنها به وسیلۀ امام یا نایب «5» . بیشتر قرار دهد. البته به قولی، بیش از ده سال جایز نیست
او بسته میشود ولی بنا بر تصریح برخی، نقض آتش بسی که به وسیلۀ حاکم ستمگر یک کشور اسلامی با کافران بسته شده جایز
شرط «7» . احکام: نقض قرارداد آتشبس تا پایان مدّت تعیین شده، جز در صورت پیمانشکنی کافران، جایز نیست «6» . نیست
کردن اموري بر مسلمانان که انجامشان براي آنها جایز نیست، موجب بطلان قرارداد آتشبس است. اگر در
297 و 298 و منهاج (5) .299 / 4) جواهر الکلام 21 ) .351 / 3) کشف الغطاء 4 ) . 295 و 296 (2) .292 / 1) جواهر الکلام 21 )
/ 7) کشف الغطاء 4 ) .87 / 352 و فقه الصادق 13 / 299 ؛ کشف الغطاء 4 -298 / 6) جواهر الکلام 21 ) .401 / الصالحین (خویی) 1
.312 / 351 و جواهر الکلام 21
ص: 105
«8» . قرارداد آتشبس بازگرداندن زنانی که به کشور اسلامی مهاجرت کرده و مسلمان شدهاند، شرط شود، قرارداد باطل است
بازگرداندن مردان، در صورت شرط نکردن آن در قرارداد آتشبس، جایز نیست و در صورت شرط کردن با ایمن بودن آنان از
جان و مال کافران معاهد، محترم «9» . افتادن در فتنه، جایز است و در غیر این صورت، شرط کردن آن در قرارداد صحیح نیست
«11» . و تعرّض به آنها جایز نیست «10» است
آتشکده؛ ج 1، ص: 105
آتشکده: عبادتگاه زردشتیان.به پرستشگاه زردشتیان که آتش در جاي خاصّ ی از آن قرار دارد و مهمترین آیینهاي دینی آنان در
آن جا و در برابر آتش انجام میگیرد، آتشکده گفته میشود 1 و از آن در بابهاي صلات، وقف و قضاء به مناسبت سخن گفته
شده است.به قول مشهور، خواندن نماز در آتشکده مکروه است. 2 وقف (- وقف) بر آتشکده صحیح نیست. 3 احداث آتشکده در
بلاد اسلامی جایز نیست و در صورت احداث، بر حاکم شرع واجب است آن را ویران نماید. 4
آثار؛ ج 1، ص: 105
- اثر
صفحه 106 از 483
آثار باستانی؛ ج 1، ص: 105
ثار باستانی: اشیاي منقول یا غیر منقول قدیمی.آثار باستانی، اشیاي بر جاي مانده از قدیم است که به جهت ارزش، مورد توجّه عقلا
قرار دارد.در باب خمس، بحث گنج (- کنز) و باب غصب از آن به مناسبت سخن رفته است.
1 دائرة المعارف بزرگ (12) .352 / 313 و کشف الغطاء 4 (11) . 307 و 308 (10) .303 -300 (9) .294 / 8) جواهر الکلام 21 )
.280 /21 4 (15) .34 -33 /28 3 (14) .366 / 2 جواهر الکلام 8 (13) .97 / اسلامی 1
ص: 106
مالکیّت: کسی که از زمین بدون مالک یا ملک خود- که به احیا (- احیاء موات) یا خریدن، مالک آن شده است- اثر باستانی و
و در صورتی «1» . عتیقهاي به دست آورد، در صورتی که بداند از آن مالک پیشین آن (در فرض خریدن) نیست، مالک آن است
که بداند مال مسلمانی است لیکن او را نشناسد در این که حکم آن همانند فرض پیشین است که به یابنده تعلّق دارد یا حکم
خمس و زکات: به اشیاي «2» . مجهول المالک (- مجهول المالک) را دارد، اختلاف است. بسیاري از فقها قول دوم را برگزیدهاند
تعلّق نمیگیرد، مگر آنچه که از مصادیق گنج (- گنج) یا ارباح (- ارباح مکاسب) شمرده شود که «4» و زکات «3» عتیقه، خمس
تنها خمس آن واجب است. و نیز در صورتی که از مصادیق ارباح مکاسب قرار گیرد خمس در آن بعد از کسر مؤنۀ (- مؤنه) سال
واجب است.خرید و فروش: داد و ستد عتیقهاي که نگهداري و خرید و فروش آن- صرف نظر از عتیقه بودن- حرام است مانند
تخریب: تخریب آثار «5» . ظروف طلا و نقره، اگر از آن جهت که عتیقه است مورد معامله واقع شود، به تصریح بعضی، جایز است
باستانی براي تعمیر و جز آن در صورتی که توسّط مالک آن صورت گرفته باشد ضمانآور نیست، مگر آن که ملک دولت یا
قیمی بودن عتیقه: اشیاي عتیقه از آن جهت که نفیس و مورد توجّه عقلا هستند، قیمی (- قیمی) شمرده میشوند؛ «6» . دیگري باشد
«7» . بنابر این اگر کسی آن را غصب نماید و از بین ببرد، باید قیمت آن را بپردازد
آجام؛ ج 1، ص: 106
آجام: (جمع أجمه)، نیستان/ جنگل.بیشتر فقیهان آجام را به زمین داراي درختان و نیهاي بسیار تعریف کردهاند. 1برخی نیز
درختان و نیهاي زمین یاد شده
(3) .478 / 376 و مستمسک العروة 9 -375 / 2) العروة الوثقی 2 ) . 402 و استفتائات قضائیه/ 275 / 1) منهاج الصالحین (حکیم) 1 )
(7) . 6) استفتائات قضائیه/ 321 ) .11 / 5) منهاج الصالحین (حکیم) 2 ) .409 / 4) مجمع المسائل 1 ) .402 / منهاج الصالحین (حکیم) 1
.245 / 1 مصباح الفقیه 14 (8) .239 / منهاج الصالحین (سیستانی) 2
ص: 107
از این موضوع در باب خمس مبحث انفال بحث شده «3» . مرجع تشخیص آجام در هر دو معنا، عرف است «2» . را آجام دانستهاند
است.آجام از انفال (- انفال) است، لیکن اختلاف است که آجام به نحو مطلق، حتی آجام زمینهاي داراي مالک خاص یا عام
مانند زمینهاي خراجی (- زمین خراجی) که ملک عموم مسلمانان است- جزء انفال است، یا تنها آجام زمینهایی که ملک امام
آجام با احیا (- احیاء موات) تملّک میشود «4» . علیه السّلام است مانند زمین موات یا بدون مالک. نظر بیشتر فقها، قول اول است
«5» . که تحقّق آن به قطع یا اصلاح درختان و نیز کشیدن آبهاي زیادي و آماده کردن زمین براي بهرهبرداري است
آجر؛ ج 1، ص: 107
صفحه 107 از 483
- سفال
آجن؛ ج 1، ص: 107
آجن: آب تغییر یافته به غیر نجاست.در فقه به آبی آجن گفته میشود که برخی اوصاف یا هر سه وصف: رنگ، بو و مزة آن با
نیز تعبیر شده و احکام آن در باب طهارت و اطعمه و « آسن » گذشت زمان یا عارضی دیگر جز نجاست تغییر کرده باشد. از آن به
اشربه به مناسبت آمده است.آجن با دارا بودن وصف اطلاق (- آب مطلق) پاك و پاك کننده است 1، ولی با در اختیار داشتن آب
پاك دیگري، نوشیدن آن 2، وضو 3 و و غسل 4 با آن کراهت دارد.
آخرت؛ ج 1، ص: 107
آخرت: جهان پس از مرگ.این عنوان، خود موضوع حکم شرعی نیست، لیکن امور مربوط به آخرت میتوانند متعلّق موضوع حکم
شرعی باشند که از آن به مناسبت در
5) جواهر الکلام ) .142 / 475 و مستند الشیعۀ 10 / 4) الحدائق الناضرة 12 ) .245 / 3) مصباح الفقیه 14 ) .120 / 2) جواهر الکلام 16 )
. 51 و 57 / 4 مفاتیح الشرائع 1 (9) .202 / 3 العروة الوثقی 1 (8) .431 / 2 المهذّب 2 (7) . 1 مشارق الشموس/ 185 (6) .72 /38
ص: 108
«1» بابهاي صلات و وقف سخن به میان آمده است.احکام: سعی و تلاش و استفاده از دنیا براي آخرت مانند انفاق به فقرا مستحب
گریه کردن (- گریه) یا خود را به گریه زدن در نماز براي آخرت «2» . و تنبلی و کسالت در امور اخروي و دنیوي مکروه است
چیزي که براي اموات وقف میشود، باید در مصالح اخروي آنان مانند صدقه و خیرات «3» . جایز، بلکه از بهترین اعمال است
«4» . صرف شود
آخر وقت؛ ج 1، ص: 108
آخر وقت: لحظات پایانی زمان انجام تکالیف داراي وقت معیّن.عمدة سخن از آخر وقت، در باب صلات آمده است.با درك آخر
وقت نمازهاي یومیّه، حتی به اندازة یک رکعت، نماز به نیّت اداء (- اداء) گزارده میشود. 1 با علم به بقاي عذر براي آوردن اجزا و
شرایط نماز تا آخر وقت، میتوان نماز را بدون آن اجزا و شرایط در اول وقت به جا آورد، جز در تیمّم که حتی با علم به بقاي عذر
تا آخر وقت، جواز نماز خواندن با تیمّم در اول وقت اختلافی است. 2همچنین با علم به برطرف شدن عذر پیش از آخر وقت، باید
خواندن نماز را تا آخر وقت به تأخیر انداخت. 3 به قول مشهور، به جا نیاوردن نمازهاي واجب تا آخر وقت مکروه است. 4 اقامۀ
نماز شب (- نماز شب) در آخر وقت آن افضل است. 5
آداب؛ ج 1، ص: 108
آداب: رفتارها و گفتارهاي شایسته/ تأدیب و تنبیه/ علوم ادبی.آداب در ابواب متعدّد در همان معناي لغوي استعمال شده است،
لیکن با توجّه به تعدّد معناي لغوي، آنچه در بیشتر
(5) .244 / 4) منهاج الصالحین (خویی) 2 ) .228 / 71 و مسالک الافهام 1 / 3) جواهر الکلام 11 ) .58 (2) .29 / 1) وسائل الشیعۀ 17 )
5 جواهر (9) .100 / 4 الحدائق الناضرة 6 (8) . 500 و 527 / 3 العروة الوثقی 1 (7) .167 -157 /5 2 (6) .257 / 1 جواهر الکلام 7
.33 -32 / الکلام 7
صفحه 108 از 483
ص: 109
ابواب فقه منظور فقیهان است، مجموع رفتارها و خصلتهاي شایستهاي است که فعل یا ترك آنها از دیدگاه شارع مقدّس، موجب
حسن و کمال فعلی میشود که حکم شرعی به آن تعلّق گرفته است مانند آداب نماز، روزه، زیارت، جهاد و تخلّی.آداب در باب
حدود و تعزیرات، معناي ادب کردن را میدهد، حتی برخی فقیهان در عنوان این باب، واژة آداب را جایگزین کلمۀ تعزیرات کرده
آداب در باب تجارت، در بحث فروختن کتابهاي مربوط به ادب یا آموزش آداب و «1» . و نوشتهاند: کتاب الحدود و الآداب
آداب به معناي اول، گاه به عنوان عملی مستقل نگریسته شده «2» . گرفتن مزد در برابر آن، در معناي علوم ادبی به کار رفته است
است مانند نظافت کردن و ناخن گرفتن، و گاه صفت رفتاري در فعلی است از قبیل آداب غذا خوردن. در بعضی آداب مانند غسل
جمعه و زیارت و احرام قصد قربت معتبر است، ولی در بعضی دیگر مانند آداب تجارت، معتبر نیست.از بررسی کلمات فقیهان و
کاربرد این واژه در فقه برمیآید که آداب، اعم از احکام لزومی و غیر لزومی است یعنی هم مستحبّات و مکروهات را در بر
هر چند اصل «3» ؛ میگیرد و هم واجبات و محرّمات را مانند آداب تخلّی که ضمن آن، واجبات و محرّمات آن نیز ذکر شده است
وجوب یا حرمت فعلی مانند وجوب نماز و حرمت زنا، ادب نامیده نمیشود.در بیشتر کتابها و ابواب فقهی، عنوانی براي بیان
آداب آن قرار داده شده است مانند آداب نماز، روزه، حج، جهاد، اعتکاف، دعا، تجارت، قضاء، ازدواج، معاشرت، خوابیدن، سفر،
زیارت، احتضار، تکفین، دفن، و دیگر عناوینی که به فعل مکلّف تعلّق گرفته است و در مدخل مربوط از آنها بحث خواهد شد.
آدامس؛ ج 1، ص: 109
آدامس: مادّة جویدنی.چیزهاي جویدنی که با جویدن از بین نمیروند، حکم آدامس را دارند. در
.2 / 3) الحدائق الناضرة 2 ) .71 / 2) الروضۀ البهیۀ 3 ) . 1) المقنعۀ/ 774 و المراسم العلویۀ/ 251 )
ص: 110
قدیم بیشتر از شیرة برخی درختان مثل علک و سقّز به عنوان آدامس استفاده میشد ولی امروز، بیشتر از موادّ مصنوعی تولید
میشود. از آن، در باب صلات و صوم به مناسبت سخن رفته است.جویدن آدامس در نماز در صورتی که از مصادیق فعل کثیر (-
جویدن آدامس و مانند آن توسّط روزهدار به شرطی که چیزي از آن در دهان «1» . فعل کثیر) باشد موجب بطلان نماز میگردد
ولی اگر چیزي از آن بلعیده «2» ذوب نشود و به حلق نرسد، مکروه است و مجرّد تغییر طعم دهان موجب بطلان روزه نمیگردد
شود، روزه را باطل میکند.
آدم؛ ج 1، ص: 110
- انسان
آدمربایی؛ ج 1، ص: 110
آدمربایی: انسان دزدي.از آن در باب حدود به مناسبت سخن گفته شده است.دزدیدن انسان آزاد (- آزادي) موجب تعزیر (-
تعزیر) است. دزدیدن بردة (- بردگی) خردسالی که قوّة تشخیص ندارد- به گونهاي که مالک خود را نمیشناسد- موجب ثبوت
-) حدّ سرقت (بریدن انگشتان دست) است (- دزدي)، امّا در صورت داشتن قوّة تشخیص، ثبوت حدّ سرقت مورد اختلاف است 1
آدمفروشی).
صفحه 109 از 483
آدمفروشی؛ ج 1، ص: 110
آدمفروشی: فروختن انسان.احکام آن در بابهاي تجارت و حدود آمده است.در اسلام اصل بر آزاد بودن انسان است (- اصل
حریّت) و انسان آزاد، مال و سرمایه نیست تا در ملک کسی در آید. از این رو، فروختنش جایز نیست، امّا فروختن برده (- بردگی)
جایز است. 1 اگر کسی ندانسته انسان آزادي را خرید، میتواند مالی را که براي آن پرداخته است پس بگیرد، امّا اگر دانسته
.343 / 1 جواهر الکلام 22 (4) .512 -509 / 1 جواهر الکلام 16 (3) .658 / 2) المعتبر 2 ) .80 / 1) جواهر الکلام 11 )
ص: 111
در قطع کردن دست «2» . خرید و عین مال پرداخت شده موجود بود، در این که میتواند آن را پس بگیرد یا نه، اختلاف است
کسی که انسان آزادي را ربوده و فروخته است، اختلاف است، امّا قطع کردن به علّت افساد- و نه سرقت- به مشهور نسبت داده
آدمربایی). -) «3» شده است
آدینه؛ ج 1، ص: 111
- جمعه
آذوقه؛ ج 1، ص: 111
آذوقه: غلّات، حبوبات و دیگر موادّ غذایی گردآوري شده در منزل جهت مصرف سالانه.از آن به مناسبت در بابهاي خمس،
تجارت و حدود سخن رفته است.آذوقهاي که در طول سال مورد نیاز است، جزء مؤنه (- مؤنه) به شمار میرود. از این رو، خمس
(- خمس) به آن تعلّق نمیگیرد، مگر آن که زیاده بر سال بماند. 1 احتکار برخی انواع آذوقه مانند گندم در صورتی که موجب
-) زیان رساندن به مردم و در تنگنا قرار دادن آنان باشد، حرام است و در غیر این صورت، حرمت آن مورد اختلاف است 2
احتکار).دزدیدن آذوقه در شرایط قحطی و خشکسالی موجب ثبوت حدّ سرقت (بریدن انگشتان) نمیشود 3 (- دزدي).
آراستن؛ ج 1، ص: 111
آراستن: آرایش کردن، زینت نمودن.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، زکات، حج، عاریه، و نکاح سخن رفته
است.آراستن یا خود، موضوع احکامی است یا موجب ثبوت حکم براي موضوعی دیگر میباشد.قسم نخست: این قسم شامل احکام
تکلیفی پنجگانه میباشد که مهمترین موارد آن به قرار زیر است.
.507 /41 3 (6) .481 /22 2 (5) .59 / 1 جواهر الکلام 16 (4) .510 / 3) جواهر الکلام 41 ) .233 / 2) مختلف الشیعۀ 9 )
ص: 112
و در جواز زینت کردن خانه و مشاهد مشرّفه با ظروف طلا و نقره «1» 1. حرام: به قول مشهور آراستن مساجد با طلا جایز نیست
«3» . آراسته شدن مردان به آنچه از طلا است- مانند زنجیر، انگشتر و ساعت- حرام و موجب بطلان نماز است «2» . اختلاف است
تزیین در حال احرام (- احرام) به آنچه که زینت شمرده میشود، حرام است. همچنین آراسته شدن مرد با زینتی که به زنان
اختصاص دارد- مانند حریر، طلا، دستبند، گردنبند و لباس زنانه- و نیز آراسته شدن زن با زینتی که ویژه مردان است- مانند
تدلیس (- تدلیس) زن آرایشگر در «5» . آرایش زن براي نامحرم حرام است «4» . عمامه و کمربند- بنا بر فتواي مشهور جایز نیست
آراستن زنان،- به این صورت که معایب آنان را بر خواستگاران یا مشتریان کنیز بپوشاند، یا زیباییهایی را نشان دهد که در آنان
صفحه 110 از 483
حداد). 2. واجب: حق لازم شوهر بر زن این است که -) «7» زینت کردن بر زن در عدّة وفات حرام است «6» . نمیباشد- حرام است
زینت «10» . و آراستن خود در روز جمعه مستحب است «9» 3. مستحب: زینت کردن زن به زیور در نماز «8» . براي او زینت نماید
4. مکروه: زینت کردن جنازه با پارچههاي قرمز و «11» . کردن زن در عدّة طلاق رجعی (- طلاق رجعی) براي شوهر مستحب است
قسم دوم: آراستن، گاه «14» . 5. مباح: تزیین قرآن با طلا جایز است «13» . و نیز آراستن کالا براي فروش مکروه است «12» زرد
موجب ثبوت حکم براي موضوعی دیگر است مانند این که اگر معامله با طلا یا نقرة مسکوکی (- مسکوك) که زنان خود را با آن
میآرایند، رایج نباشد، زکات (- زکات) به آن تعلّق نمیگیرد، امّا اگر معامله با آن رایج باشد، در تعلّق زکات به آن اختلاف
«15» . است
5) توضیح المسائل مراجع/ ) .115 / 4) جواهر الکلام 22 ) .563 -562 (3) .156 / 2) العروة الوثقی 1 ) .91 -88 / 1) جواهر الکلام 14 )
.393 / 10 ) مجمع الفائدة 2 ) .702 / 9) العروة الوثقی 1 ) .147 /31 (8) .276 /32 (7) .114 -113 / 6) جواهر الکلام 22 ) . م 2439
(15) .337 / 14 ) جواهر الکلام 6 ) .51 / 13 ) جامع المقاصد 4 ) .352 / 12 ) جواهر الکلام 4 ) .302 / 11 ) منهاج الصالحین (خویی) 2 )
.182 / توضیح المسائل مراجع/ م 1900 و جواهر الکلام 15
ص: 113
1
آرامش؛ ج 1، ص: 113
آرامش: سکون و طمأنینه.احکام آن در باب صلات آمده است.آرامش بدن در نماز: آرامش بدن در اذکار و افعال واجب نماز،
آرامش بدن در اذکار مطلق «2» . امّا از ارکان نیست تا ترك آن از روي سهو یا فراموشی موجب بطلان نماز شود ،«1» واجب است
در وجوب «3» . (ذکرهایی که استحباب آن اختصاص به نماز ندارد) واجب نیست و در اذکار مستحب نماز، مورد اختلاف است
آرامش بدن در غیر نماز: در وجوب آرامش بدن در غیر حال نماز «4» . آرامش مأموم در حال قرائت امام جماعت نیز اختلاف است
و نشستن میان آن «6» و خواندن خطبۀ نماز جمعه «5» مانند حال گفتن ذکر در دو سجدة سهو (- سجده سهو) و نشستن میان آن دو
«7» . دو، محل بحث است
آرامگاه؛ ج 1، ص: 113
- قبر
آرایش؛ ج 1، ص: 113
- آراستن
آراي عمومی؛ ج 1، ص: 113
آراي عمومی: نظر اکثریّت مردم.عنوان یاد شده از عناوین مستحدثه است که برخی معاصران بدان پرداخته و قلمرو آن را بر اساس
نظرات فقهی خود بیان کردهاند که بدان اشاره میشود.مراجعه به آراي عمومی براي تعیین زمامدار (حاکم) در مواردي است که از
سوي خداوند نصبی صورت نگرفته باشد.زمام نوعی از قدرت و ریاست، تنها به دست خداوند متعال است که بر حسب شایستگی و
قابلیّت حقیقی برخی از افراد مانند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و امامان علیهم السّلام به آنان عطا میکند.
صفحه 111 از 483
(6) .450 / 5) جواهر الکلام 12 ) .785 (4) .642 -640 / 3) العروة الوثقی 1 ) .245 / 2) جواهر الکلام 9 ) .641 / 1) العروة الوثقی 1 )
.234 (7) .230 /11
ص: 114
در این گونه موارد، مردم حق دخالت ندارند و ناگزیر از تسلیم در برابر فرمان الهیاند.زمام نوعی دیگر از قدرت و رهبري، هم در
دست خدا است و هم به اعتباري در دست مردم؛ بدین معنا که دو شرط در زمامدار و حاکم اسلامی لازم است: نخست، فقاهت
همراه با عدالت و دیگر شرایط لازم و دوم، انتخاب و پذیرش او توسّط اکثریّت امّت. بنابراین، اگر اکثریّت مردم، فردي فاقد شرایط
تعیین شده از سوي شرع را برگزینند از نظر اسلام ارزش ندارد؛ چنانچه اگر فقیه واجد شرایطی از سوي مردم انتخاب نشود، سلطنت
مورد دیگري که براي رجوع به آراي عمومی ذکر شده، جایی است که در شریعت حکم «1» . و قدرت او فعلیّت پیدا نمیکند
جاي خالی) تعبیر شده است. در این گونه موارد بر حسب اقتضاي زمان ) « منطقۀ الفراغ » خاصّ ی براي آن بیان نشده است، و از آن به
و مصالح عمومی توسّط مجلس قانونگذاري مانند مجلس شوراي اسلامی- که اعضاي آن توسّط مردم انتخاب میشوند- قوانین
«2» . مورد نیاز که مخالفتی با قوانین ثابت در شریعت نداشته باشند، وضع میگردد
آرد؛ ج 1، ص: 114
آرد: نرمۀ غلّات.از آن به مناسبت در بابهایی مانند طهارت، صلات، زکات، تجارت و کفّارات سخن رفته است.طهارت: اگر از
آرد نجس نان تهیّه و در آب کرّ قرار داده شود، چنانچه آب به همه اجزاء آن برسد، پاك میگردد. 1تبدیل گندم نجس به آرد،
موجب طهارت آن نمیشود؛ زیرا صرف تبدّل وصف، موجب استحاله (- استحاله) نمیشود. 2صلات: سجده بر خوردنی جایز
نیست؛ هر چند- به قول مشهور- خوردن آن متوقّف بر آرد کردن باشد. 3
19 و - 2) الاسلام یقود الحیاة (البنک اللاربوي)/ 18 ) .21 - 182 ؛ الاسلام یقود الحیاة (البنک اللاربوي)/ 19 -181 / 1) الفقه 105 )
.257 / 3 الحدائق الناضرة 7 (5) .132 2 (4) .117 / 1 العروة الوثقی 1 (3) .686 - اقتصادنا/ 680
ص: 115
قول به کفایت، به مشهور نسبت «4» . زکات: در کفایت پرداخت آرد گندم و جو، از زکات فطره (- زکات فطره)، اختلاف است
گندم با آرد یک جنس به شمار میروند. از این «6» . تجارت: از جمله شغلهاي مکروه، داد و ستد آرد است «5» . داده شده است
ولی در صورت ،«7» رو، فروش هر یک در مقابل دیگري به زیاده یا فروش دو آرد همجنس به زیاده، ربا (- ربا) و حرام است
کفّارات: پرداخت آردي که در عرف، طعام شمرده میشود- مانند آرد گندم و جو- به عنوان «8» . همجنس نبودن، جایز است
بر مردي که با زنی در حال عدّه (- عدّه) ازدواج کرده، واجب است بدون طلاق از او جدا شود، لیکن در «9» . کفّاره جایز است
«10» . وجوب یا استحباب پرداخت پنج صاع (- صاع) آرد به عنوان کفّاره، اختلاف است
آرزو؛ ج 1، ص: 115
آرزو: انتظار حصول امري محبوب در آینده.از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.آرزوهاي طولانی و دور در امور
دنیوي که نتیجۀ آن غافل شدن از مرگ است، کراهت دارد. 1 آرزو کردن مرگ حتی در سختیها مکروه است. 2
آرنج؛ ج 1، ص: 115
آرنج: محل اتّصال بازو و ساعد.فقیهان در این که ابتداي آرنج، انتهاي ساعد یا میان بازو و ساعد است، اختلاف دارند. 1 احکام آن
صفحه 112 از 483
در بابهاي طهارت، صلات، حج، قصاص و دیات آمده است که در محورهاي زیر بیان میگردد.به هنگام شستن دست در وضو،
آغاز کردن از آرنج واجب است. 2 شستن دست تا آرنج براي غسل دهندة میّت پس از هر غسل از غسلهاي سهگانه (- غسل
میّت) مستحب است. 3 همچنین
/33 (9) .376 (8) .370 /23 (7) .467 / 6) جواهر الکلام 22 ) .251 / 5) مهذّب الاحکام 11 ) .518 -514 / 4) جواهر الکلام 15 )
1 و 2 جواهر (13) .376 / 2 العروة الوثقی 1 (12) .376 / 364 و العروة الوثقی 1 / 1 مجمع الفائدة 12 (11) .188 (10) .267 -262
.154 /4 3 (14) .162 / الکلام 2
ص: 116
قصاص (- «4» . استلام حجر الاسود (- استلام) با دست چپ براي کسی که دست راستش از آرنج قطع شده، مستحب است
به قول «6» . ولی دیۀ (- دیه) آن، دیۀ دست (- دست) میباشد «5» ، قصاص) قطع دست از آرنج، قطع دست جنایتکار از آرنج است
مشهور دیۀ شکستن آرنج، یک سوم دیۀ دست است، لیکن در صورت بهبود یافتن بدون عیب و کجی، صد مثقال شرعی طلا (صد
دینار) است.دیۀ آرنج در صورت ترك برداشتن، هشتاد دینار و در صورت نمایان شدن استخوان و نیز سوراخ شدن، بیست و پنج
دینار و در صورت کوبیده شدن، یک سوم دیۀ نفس (سیصد و سی و سه دینار و یک سوم دینار) اگر بهبودي نیابد یا به طور کج
خوب شود؛ لیکن اگر بدون عیب، بهبود یابد دیۀ آن چهار پنجم دیۀ کوبیده شدن است. دیۀ جا به جا شدن استخوان آرنج پنجاه
«7» . دینار و در صورت در رفتن آن، سی دینار است
آروغ؛ ج 1، ص: 116
آروغ: باد معده برآمده از گلو.از آن به مناسبت در بابهاي صوم و اطعمه و اشربه سخن گفته شده است.در حدیث نبوي صلّی اللّه
علیه و آله آمده است: آروغ از نعمتهاي الهی است؛ آنگاه که یکی از شما آروغ زد، حمد خدا را گوید. 1کراهت آروغ زدن رو
به آسمان 2، وجوب خودداري روزهدار از آروغ زدن در صورت علم به بیرون آمدن چیزي از گلو به واسطۀ آن 3 و بطلان روزه در
صورت فرو بردن عمدي آنچه که به واسطۀ آروغ زدن بدون اختیار از گلو بیرون آمده، از احکام آن است. 4
آزادي؛ ج 1، ص: 116
آزادي: رهایی انسان از سلطه دیگري/ رهایی از بردگی.آزادي به معناي نخست: آزادي فرد یا ملّت، رهایی از یوغ بردگی دیگري و
2 (9) .247 / 1 وسائل الشیعۀ 24 (8) .329 / 286 و مبانی تکملۀ المنهاج 2 -282 (7) .246 /43 (6) .401 /42 (5) .345 /19 (4)
.194 / 4 العروة الوثقی 2 (11) . 3 توضیح المسائل مراجع/ م 1651 (10) .465 / جواهر الکلام 36
ص: 117
سلطۀ بیگانه و مستقلّ بودن در اراده و تصمیمگیري در عرصههاي گوناگون اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادي و مانند آن
است. از این رو، آزادي و استقلال ملازم یکدیگرند؛ یعنی نبود استقلال، نبود آزادي و نبود آزادي، نبود استقلال را به همراه دارد.
این عنوان در مسائل مستحدثه فقهی مورد بحث قرار گرفته است.اصل حریّت: از اصول و قواعد معروف فقهی، اصل حریّت (- اصل
حریّت) و آزاد بودن انسانها در برابر یکدیگر است؛ یعنی هیچ انسانی از پیش خود بر دیگري ولایت و سلطنت ندارد.امیر المؤمنین
همان گونه که اصل در انسانها «1» . علیه السّلام در این باره میفرماید: بندة دیگري مباش که خداوند تو را آزاد قرار داده است
ا خَلَقْتُ 􀀀 وَ م » : نسبت به یکدیگر، حریّت است، نسبت به خداوند متعال، عبودیّت و بندگی است. قرآن کریم در این باره میفرماید
جن و انس را جز براي آن که مرا بپرستند، نیافریدهام) از این رو، اطاعت از کسانی که خداوند ) «2» « إِلّ لِیَعْبُدُونِ
􀀀
الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ ا
صفحه 113 از 483
اللّ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ
􀀀
أَطِیعُوا هَ » انسان را به اطاعت از آنان فرمان داده است- مانند رسول او و صاحبان امر که در آیۀ
امر به اطاعت از ایشان کرده- واجب است.حدود آزادي: آزادي از حقوقی نیست که در ابتدا بتوان به دیگري داد یا از «3» « مِنْکُمْ
وي ستاند، جز در موارد خاصّ ی مانند به بردگی گرفتن اسیران جنگی با شرایط خاص و یا آزاد کردن برده از سوي مولا.تحقّق
آزادي انسانها، نیازمند چارچوب و ضوابطی است که از افراط و تفریط جلوگیري کند و گرنه، به هرج و مرج و استبداد و
دیکتاتوري و در نتیجه سلب آزادي افراد منجرّ میشود.اسلام با تشریع امر به معروف و نهی از منکر (- امر به معروف و نهی از
چارچوب آزادي را تعیین نموده است؛ یعنی انسانها در حکومت و نظام اسلامی، تنها؛ در « منکر » و « معروف » منکر) و تحت عناوین
میتوانند در زمینههاي مختلف فرهنگی، اقتصادي و سیاسی فعّالیّت کنند و باید از « معروف » چارچوب
. 3) نساء/ 59 ) . 2) ذاریات/ 56 ) . 1) نهج البلاغه/ نامه 31 )
ص: 118
بر آن صادق است، بپرهیزند.انواع آزادي: آزادي به اعتبار فعّالیّتهاي گوناگون آدمی به انواع « منکر » انجام هر فعّالیّتی که عنوان
زیر تقسیم میشود: 1. آزادي عقیده: انسان در اندیشیدن و اعتقاد آزاد است و کسی نمیتواند دیگري را به انتخاب دینی مجبور
کند- همچنان که کسی بر باقی ماندن بر دین منتخب خود نیز مجبور نمیشود- ولی اگر با آزادي، اسلام اختیار کرد، حق تغییر دین
خود را ندارد (- ارتداد).کافرانی که در سرزمین اسلامی زندگی میکنند، بر اساس ضوابطی، در ابراز عقیدة خود بدون فراخواندن
مسلمانان به آن آزادند. همچنین در انجام مراسم عبادي و نیز عمل بر طبق شریعت خود در ازدواج، ارث و معاملات، آزادي دارند؛
به شرط آن که آنچه را نزد مسلمانان منکر است، به طور علنی مرتکب نشوند. براي حلّ اختلافات خود نیز میتوانند نزد قاضی
مسلمانان یا قاضی خودشان مراجعه کنند و دولت اسلامی تا جایی که به حال مسلمانان ضرر و با مصالح کشور اسلامی منافات
نداشته باشد، نمیتواند در شئون آنان دخالت نماید (- اهل ذمّه). 2. آزادي بیان و قلم: بر اساس اصل حریّت، آدمی در ابراز
اندیشهها و افکار خود و نیز چاپ و نشر آنها آزاد است، امّا پرهیز از دروغ، نشر باطل، ترویج منکرات، اهانت به فرد یا جامعه و
آنچه موجب تضعیف نظام و امّت اسلامی است، واجب و ارتکاب آنها حرام میباشد.از این رو، چاپ و نشر محصولات فرهنگی و
کتابهاي منحرف (- کتب ضالّه) جایز نیست و دولت اسلامی میتواند از آن جلوگیري کند و یا در صورت نشر، آنها را
جمعآوري نماید.دولت اسلامی همچنین در دوران جنگ میتواند از فعّالیّت مطبوعاتی که باعث تضعیف روحیّۀ رزمندگان اسلام
میشوند یا اسرار را براي دشمن فاش میکنند، جلوگیري کند. 3. آزادي اجتماعات: بر اساس اصل حریّت، مردم از حق برپایی
اجتماعات
ص: 119
و گردهمایی براي مشورت و تبادل نظر در موضوعات مورد علاقه تحت عنوان حزب، اتّحادیه و مانند آن برخوردارند و دولت
اسلامی نمیتواند از آن ممانعت کند، مگر این که براي نظام و امّت اسلامی مضرّ باشد. 4. آزادي کار: هر انسانی در عمل خود آزاد
است و کسی نمیتواند او را به انجام کاري مجبور کند. آدمی در انتخاب نوع، زمان، مکان، کمّیّت و کیفیّت کار آزاد است؛ هر
چند در چارچوب مقرّر در شریعت اسلام برخی کارها مانند شراب سازي حرام شمرده شده است. همچنین میتواند این آزادي را با
بستن عقد یا عهد با دیگري، از خود سلب کند مانند این که کسی خود را به مدّت ده روز در مکانی مخصوص براي عملی خاص
مثل بنّایی اجیر دیگري کند. 5. آزادي تجارت: آدمی بر اساس اصل حریّت، در انواع تجارتهاي داخلی و خارجی با این شرط که
کسب حلال کند و به دور از اجحاف (- اجحاف)، اضرار، احتکار (- احتکار) و معاملات ربوي (- ربا) باشد، آزاد است. در اسلام،
فرد مالک آنچه از راه مشروع کسب کرده است، میباشد؛ هر چند بر اساس ضوابطی باید خمس (- خمس)، زکات (- زکات)، و
خراج (- خراج) آن را بپردازد. بنابراین، دولت اسلامی حق جلوگیري از تجارتهاي مشروع داخلی و خارجی و نیز مصادرة اموال
صفحه 114 از 483
مشروع منقول و غیر منقول مردم را ندارد. 6. آزادي سیاسی: تمامی افراد جامعه- جز در مواردي که نصّ خاص وارد شده است- از
حق دخالت در سرنوشت و اعمال حاکمیّت ملّی خود از راه انتخاب شدن و انتخاب کردن برخوردارند.بنابراین، اگر پیامبر صلّی اللّه
علیه و آله یا امام منصوب از جانب ایشان حاضر نباشد، مردم میتوانند حاکم خود را بر اساس موازین و معیارهاي اسلامی انتخاب و
در صورت تخلّف وي از احکام شریعت، او را عزل نمایند. در صورت تعدّد واجدان شرایط، رأي اکثریّت ملاك است (- آراي
عمومی).
ص: 120
از مصادیق آزادي سیاسی، تشکیل احزاب و انجمنهاي سیاسی و برپایی اجتماعات است؛ با این شرط که مخلّ نظم عمومی و منافی
با مصالح مسلمانان نباشد.قانون و آزادي: چنان که بیان شد، اصل در هر انسانی، آزادي در تمامی شئون خود است، مگر این که
براي خود فرد یا دیگران اعم از فرد و جامعه ضرر دنیوي یا اخروي داشته باشد که در این صورت باطل و حرام است. از این رو،
باید آزادي انسانها در قانونگذاري در نظر گرفته شود و هر قانونی که آزادي افراد را در غیر موارد استثنا شده، محدود و مقیّد کند،
آزادي به معناي دوم: آزادي به معناي رهایی از بردگی، در بابهاي مختلف فقهی اعم «4» . باطل و وضع چنین قوانینی حرام است
از عبادات مانند صلات، زکات، حج، جهاد، و عقود؛ نظیر تجارت، وکالت، وقف، وصیّت، نکاح، و ایقاعات همچون عتق و نذر، و
احکام مانند غصب، ارث و قصاص آمده و موضوع احکامی قرار گرفته است که به محورهاي مهم آن اشاره میکنیم.آزاد بودن:
فرزند در آزاد یا برده بودن، تابع پدر و مادر خویش است، و به نظر مشهور، حتی اگر مادر به «5» . اصل در انسان آزاد بودن است
،«10» موقوف علیه ،«9» واقف ،«8» وصیّ ،«7» از شرایط وصیّت کننده «6» . تنهایی آزاد باشد، فرزند نیز آزاد محسوب میگردد
آزاد بودن است.همچنین وجوب نماز جمعه ،«15» ( و یابندة گمشده (ملتقط «14» ولیّ ،«13» اقرار کننده ،«12» وکیل ،«11» موکّل
بر مکلّف، مشروط به آن است.به قول مشهور، مادر در صورت آزاد بودن، تا «20» و جهاد ،«19» نذر ،«18» حج ،«17» زکات ،«16»
و نیز تعداد «22» آزاد بودن زن موجب اختلاف عدّة (- عدّه) او با کنیز «21» . هفت سال حق حضانت (- حضانت) دخترش را دارد
همخوابی). -) «23» شبهایی که براي آن دو حق همخوابگی با شوهر است، میشود
-117 ؛90 ؛77 -68 / 288 و 106 -282 ؛273 / 21 و 105 و 101 -20 / 154 ؛ الفقه 100 - 4) خلافۀ الانسان (البنک اللاربوي)/ 115 )
/28 (7) .211 /30 (6) .136 / 5) جواهر الکلام 24 ) .33 -24 / 240 و مبسوط در ترمینولوژي حقوق 1 - 185 و 213 -183 ؛124
12 ) جواهر ) .134 / 11 ) العروة الوثقی [تکملۀ] 1 ) .29 / 10 ) جواهر الکلام 28 ) .207 / 9) العروة الوثقی [تکملۀ] 1 ) .399 (8) .270
/17 (18) .14 /15 (17) .259 /11 (16) .158 / 15 ) جواهر الکلام 38 ) .869 / 14 ) العروة الوثقی 2 ) .523 /41 (13) .395 / الکلام 27
.165 /31 (23) . 230 و 274 /32 (22) .286 /31 (21) .5 /21 (20) .336 (19) .241
ص: 121
و چنانچه «24» ، آزاد: انسان آزاد، مال محسوب نمیشود. از این رو، کسی نمیتواند از راه خریدن و مانند آن مالک وي گردد
همچنان که دزدیدن انسان آزاد موجب ثبوت حدّ سرقت (- «25» ؛ کسی او را غصب (- غصب) کند، از جهت غصب ضامن نیست
آدمفروشی).انسان آزاد مالک منافع و کار خویش است و -) «26» دزدي) نمیشود (- آدمربایی)، مگر آن که او را بفروشد
و چنانچه کسی منافع و عمل او را غصب کند- مانند آن که به «27» ( میتواند با اجیر شدن، آن را به کسی اجاره دهد (- اجاره
مرد آزاد بیش از دو کنیز و برده «29» . برده از آزاد و آزاد از برده ارث نمیبرد «28» . ستم، او را به کار بگیرد- ضامن مزد آن است
به قول مشهور عزل «31» . آزاد در برابر برده قصاص (- قصاص) نمیشود «30» . بیش از دو زن آزاد نمیتواند به همسري برگزیند
اسباب آزادي: اسلام براي آزادي برده اسباب ذیل را قرار «32» . (- عزل) از همسر آزاد در صورت رضایت نداشتن وي مکروه است
داده است: الف- اسباب اختیاري: 1. عتق که از مستحبّات مؤکّ د دربارة بردة مؤمن است (- عتق). 2. تدبیر (- تدبیر). 3. مکاتبه (-
صفحه 115 از 483
مکاتبه). 4. استیلاد (- استیلاد).ب- اسباب قهري: 1. ملکیت: تملّک پدر یا مادر و جدّ یا جدّه و هر چه بالا رود و نیز تملّک فرزندان
2. سرایت: به قول مشهور آزاد شدن بخشی از برده، موجب «33» . و نوادگان و هر چه پایین آید، سبب قهري آزادي آنان است
3. تنکیل: به قول مشهور بریدن گوش، بینی و دیگر اعضاي مملوك توسّط مولا، «34» . سرایت به همۀ برده و آزادي وي میشود
سبب آزادي وي میگردد (- تنکیل). 4. اسلام: چنانچه برده پیش از مولاي خود اسلام آورد و از قلمرو کفر به قلمرو اسلام در آید،
«35» . آزاد میشود
/29 (32) .83 -81 /42 (31) .5 /30 (30) .48 /39 (29) .38 /37 (28) .37 /22 (27) .510 /41 (26) .36 /37 (25) .343 /22 (24)
.191 (35) .152 (34) .185 /34 (33) .114 -111
ص: 122
«36» . 5. بیماري: ابتلاي برده به کوري، خوره و بیماري زمینگیر، سبب آزادي او میگردد
آزار؛ ج 1، ص: 122
آزار: اذیّت.از آن در بابهاي صلات، صوم، حج و صید و ذباحه به مناسبت سخن رفته است.آزار رساندن به مؤمن 1 و نیز پدر و
مادر- هر چند با گفتن افّ- 2، همچنین روزة مستحبی 3 یا سفر 4 اگر موجب اذیّت پدر، مادر و جدّ شود، حرام است.واجب است
مرده به گونهاي به خاك سپرده شود که بوي آن به کسی آزار نرساند. 5رفتن به مسجد براي کسی که بوي دهانش- به خاطر
خوردن سیر و مانند آن- دیگران را آزار میدهد، مکروه است. 6مستحب است کسی که سر حیوان را میبرد، کاري کند که حیوان
کمتر اذیّت گردد مانند این که آلت ذبح را تیز نماید. 7
آزمایش؛ ج 1، ص: 122
آزمایش: امتحان، سنجش.آزمایش از راههاي شناخت موضوعات است که فقیهان از آن در ابوابی مانند اجتهاد و تقلید، طهارت،
تجارت، حجر، قضاء و دیات به مناسبت سخن گفتهاند.
.613 5 (41) .1295 -4 4 (40) . 3 توضیح المسائل مراجع/ م 1741 (39) .24 /21 2 (38) .74 / 1 جواهر الکلام 22 (37) .189 (36)
.2599 7 (43) .915 6 (42)
ص: 123
آزمایش یا دربارة کالا است یا حیوان و یا انسان؛ آزمایش کالا مانند چشیدن یا بوییدن کالایی که براي مزه یا بوي آن خریداري
«2» . آزمایش حیوان مانند سه روز دوشیدن براي تشخیص شیرده بودن حیوانی که به این عنوان خریداري شده است ،«1» میشود
تشخیص خون حیض ،«3» موارد آزمایش مرتبط با انسان عبارتند از: تشخیص اجتهاد قاضی با آزمودن وي در مسائل علمی قضاوت
تمیز دادن انواع سهگانۀ ،«4» (- حیض) از خون بکارت (- بکارت) با فرو کردن پنبه در فرج و مشاهدة چگونگی شکل آن در پنبه
آزمودن کودکان پس از بلوغ براي رفع ،«5» استحاضه (- استحاضه) با فرو کردن پنبه در فرج و مشاهدة میزان نفوذ خون در پنبه
و ،«6» ممنوعیّت تصرف آنان در اموالشان با اموري که بر زیرکی آنان در معامله، فریب نخوردن و پرهیز از اسراف دلالت میکند
در صورتی که جانی، مجنیّ علیه را در از بین رفتن قوّة «7» . سنجش دیوانگی شخص با زیر نظر داشتن او در حال غفلت و خلوت
نسبت فرزندي یا نفی آن و همچنین زنا با «8» . شنوایی تکذیب کند، مجنیّ علیه با صداي بلند در هنگام غفلت، آزمایش میشود
«10» . آزمایش دارو بر مریض بدون اطّلاع او جایز نیست «9» . آزمایشهاي طبّی ثابت نمیشود
صفحه 116 از 483
آس؛ ج 1، ص: 123
آس: درختی همیشه سرسبز و داراي برگهاي ریز و معطّر.در باب اطعمه و اشربه به مناسبت از آن نام برده شده است.خلال کردن با
چوب درخت آس مکروه است. 1
آستر؛ ج 1، ص: 123
آستر: پارچه زیرین لباس.از آن به مناسبت در باب طهارت و صلات، سخن رفته است.
/43 (7) .51 / 6) جواهر الکلام 26 ) .352 (5) .317 (4) .13 / 3) العروة الوثقی [تکملۀ] 2 ) .267 /23 (2) .433 / 1) جواهر الکلام 22 )
.475 / 1 جواهر الکلام 36 (11) .362 (10) .352 / 9) صراط النجاة 1 ) .298 (8) .296
ص: 124
از این رو، براي مرد پوشیدن لباسی که همه یا مقداري از آستر آن از ابریشم «1» . آستر همچون لباس رویین، حکم مستقل دارد
خونی که روي لباس ریخته و به آستر نفوذ کرده و یا بر عکس، هر کدام «2» . خالص است، حرام و نماز خواندن با آن، باطل است
جدا محاسبه میگردد. بنابراین، اگر مجموع خون لباس و آستر آن کمتر از درهم (- درهم) باشد، نماز درست است، و گرنه، باطل
«4» . براي آب کشیدن لباس آستردار، فشار دادن مجموع آن دو کافی است «3» . است
آستین؛ ج 1، ص: 124
آستین: قسمت پوشانندة دست از لباس.احکام آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات و حدود آمده است.سجده بر آستین- اگر
آستین از جنس چیزهایی باشد که سجده بر آن صحیح است- در صورت ضرورت همچون شدّت گرما یا سرما، جایز است. 1 به
قول مشهور، قرار دادن آستین براي کفن (- کفن) کراهت دارد. 2 حدّ سرقت (- دزدي) بر کسی که از آستین لباس زیر، چیزي را
بدزدد ثابت میگردد. 3 البته در مورد اول و سوم، آستین خصوصیّت ندارد؛ زیرا در مورد نخست، فرقی میان آستین و دیگر
قسمتهاي لباس نیست و در مورد سوم، علّت ثبوت حدّ، سرقت از حرز (- حرز) است و آستین از مصادیق حرز میباشد.
آسفالت؛ ج 1، ص: 124
آسفالت: مخلوطی از قیر و شن.از آن در باب طهارت به مناسبت سخن رفته است.پاك شدن کف پا و زیر کفش نجس با راه رفتن
روي آسفالت و مانند آن- به جهت مشکوك بودن صدق زمین بر آن- مورد اختلاف است. 1 تیمّم و سجده بر آسفالت صحیح
نمیباشد. 2
؛350 / 1 وسائل الشیعۀ 5 (5) .29 / 4) صراط النجاة 1 ) .857 (3) . 2) توضیح المسائل مراجع/ م 835 ) .124 / 1) تحریر الوسیلۀ 1 )
2 (9) .68 -67 / 125 و مستمسک العروة 2 / 1 العروة الوثقی 1 (8) .504 /41 3 (7) .246 /4 2 (6) .150 -148 / جواهر الکلام 10
.489 / 379 و 5 / 588 و مستمسک العروة 4 ؛485 / العروة الوثقی 1
ص: 125
آسمان؛ ج 1، ص: 125
آسمان: مقابل زمین.احکام مربوط به آن در بابهاي صلات و اطعمه و اشربه به مناسبت آمده است.کعبه از موضع خود تا آسمان
صفحه 117 از 483
،«3» ( نماز شب) و نیز براي امام هنگام رفتن جهت نماز عید (- نماز عید -) «2» نظر به آفاق آسمان پیش از نماز شب «1» . قبله است
در زیر آسمان و به سمت آسمان «5» ( و نماز استغاثه (- نماز استغاثه «4» ( مستحب است. همچنین اقامۀ نماز آیات (- نماز آیات
و نگاه نکردن به آسمان در حال نماز مستحب «7» بلند کردن دستها به طرف آسمان هنگام دعا «6» ، بودن کف دستها در قنوت
آروغ زدن به سمت «9» . به قول مشهور افروختن چراغی که سوخت آن نجس است، تنها در زیر آسمان جایز است «8» . است
برخی حوادث آسمانی مانند خورشید گرفتگی سبب وجوب نماز آیات است (- نماز آیات). «10» . آسمان کراهت دارد
آسیاب؛ ج 1، ص: 125
آسیاب: دستگاه آرد کنندة غلّات و حبوبات.منظور از آسیاب، اعم از آسیاب دستی و آبی میباشد و در بابهاي خمس، تجارت،
اجاره و شفعه از آن به مناسبت سخن گفته شده است.در این که سنگ آسیاب در تعلّق خمس (- خمس) به آن، ملحق به معدن (-
معدن) است یا خیر، اختلاف میباشد.تیمّم به سنگ آسیاب 1 و سجده بر آن 2 جایز است. سنگ آسیاب جزء خانۀ خریداري شده
به شمار نمیرود، مگر آن که شرط شود. 3 به مشهور نسبت داده شده است که حق شفعه (- شفعه) به سنگ آسیاب- از آن رو که
از منقولات است- تعلّق نمیگیرد. 4اجارة حیوان (- اجاره) براي گرداندن سنگ آسیاب به شرط مشخص شدن
7) کشف ) .368 / 6) جواهر الکلام 10 ) .463 (5) .730 / 4) العروة الوثقی 1 ) .381 /11 (3) .29 (2) .348 / 1) جواهر الکلام 7 )
/ 1 جواهر الکلام 16 (11) .465 (10) .385 / 9) جواهر الکلام 36 ) .613 / 8) العروة الوثقی 1 ) .46 / 497 و وسائل الشیعۀ 7 / الغطاء 3
3 جواهر (13) .589 -588 / 132 و العروة الوثقی 1 - 118 و 130 / 2 جواهر الکلام 5 (12) .369 / 412 و العروة الوثقی 2 /8 ؛16
.247 -242 /37 4 (14) .132 / الکلام 23
ص: 126
اگر کسی که آسیاب آبی را اجاره کرده، به علّت کاهش آب، دچار زیان فاحشی شود، میتواند «5» . حجم و وزن آن جایز است
«6» . اجاره را فسخ کند. در جواز فسخ به کمتر از ضرر فاحش، اختلاف است
آسیب؛ ج 1، ص: 126
- آفت
آشامیدن؛ ج 1، ص: 126
- نوشیدن
آشپزخانه؛ ج 1، ص: 126
آشپزخانه: جایگاه پختن غذا.حکم آن در باب صلات به مناسبت آمده است.نماز خواندن در آشپزخانه به علّت آن که محل
برافروختن آتش است مکروه میباشد 1 (- آتش).
آشتی؛ ج 1، ص: 126
- اصلاح
صفحه 118 از 483
آشکار؛ ج 1، ص: 126
آشکار: پیدا (مقابل پنهان).از آن در بابهاي زکات، خمس، جهاد، تجارت، نکاح و حدود سخن رفته است.ارتکاب آشکار گناه
موجب جواز غیبت (- غیبت) گناهکار است 1، امّا در این که موجب عدم پرداخت زکات 2 و خمس 3 به وي نیز میگردد،
اختلاف است. قذف (- قذف) کسی که آشکارا مرتکب زنا یا لواط میشود، موجب ثبوت حدّ نمیباشد، لیکن در ثبوت تعزیر (-
تعزیر) اختلاف است. 4کافر اگر آشکارا شراب (- شراب) بنوشد، حدّ زده میشود. 5 ارتکاب آشکار محرّمات اسلامی به وسیلۀ
اهل ذمّه (- اهل ذمّه)، موجب نقض پیمان آنان است. 6 به کارگیري آشکار سلاح، در تحقّق عنوان محارب (- محارب) معتبر
است. 7 (- اظهار)
1 جواهر (8) .367 / 594 و جواهر الکلام 8 / 1 العروة الوثقی 1 (7) .586 -585 / 6) الحدائق الناضرة 21 ) .208 / 5) جامع المقاصد 7 )
.269 /21 6 (13) .460 5 (12) . 417 و 418 / 4 جواهر الکلام 41 (11) .403 3 (10) .364 / 2 العروة الوثقی 2 (9) .69 / الکلام 22
.570 /41 7 (14)
ص: 127
آغاز؛ ج 1، ص: 127
آغاز: مقابل پایان.احکام آن در بابهاي صلات، حج، جهاد، نکاح، لعان، اطعمه و اشربه و حدود به مناسبت آمده است.بردن نام
اتمام حج و عمرة «2» . آغاز به نماز نافله هنگام طلوع یا غروب خورشید کراهت دارد «1» . خدا در آغاز کارها مستحب است
و نیز ،«3» ( مستحبی با آغاز انجام مناسک آن واجب میشود (- حج).آغاز طواف (- طواف) از رکن حجر الاسود (- حجر الاسود
آغاز به جنگ در ماههاي «5» . و ابتداي به سعی (- سعی) از صفا میباشد «4» شروع رمی جمرات (- رمی جمره) از جمرة اولی
حرام (- ماههاي حرام) جایز نیست (- جهاد).به قولی، در فرض تعدّد همسران، حق همخوابگی با شوهر در صورتی براي آنان ثابت
-) «7» در لعان، مرد باید پیش از زن، شروع به شهادت و لعن کند «6» . میشود که شوهر با یکی از ایشان آغاز به همخوابی کند
و خوردن نمک در ابتداي خوردن غذا «9» « بسم اللّه » گفتن «8» . لعان).مستحب است میزبان پیش از میهمان، آغاز به خوردن کند
در صورت ثبوت حدّ رجم به شهادت، ابتدا گواهان باید پیش از دیگران، شروع به اجراي آن نمایند و در فرض «10» . مستحب است
«11» . ثبوت سبب رجم (- رجم) به اقرار شخص (- اقرار)، امام آغازگر خواهد بود
آغل؛ ج 1، ص: 127
- طویله
آغوز؛ ج 1، ص: 127
آغوز: شیر مادة نوزاییده.از آن به مناسبت در باب نکاح و قصاص سخن رفته است.در وجوب تغذیۀ نوزاد با آغوز به وسیلۀ مادر و
نیز گرفتن مزد بر آن در
/36 (8) .58 /34 (7) .152 /31 (6) .418 /19 (5) .16 /20 (4) .287 /19 (3) .299 / 2) جواهر الکلام 7 ) .423 / 1) وسائل الشیعۀ 1 )
.352 -351 /41 (11) .470 (10) .451 (9) .454
ص: 128
صفحه 119 از 483
به تصریح عدّهاي از فقها، نمیتوان زنی را که مستوجب قصاص است بعد از وضع «1» . فرض وجوب، میان فقیهان اختلاف است
«2» . حمل تا زمانی که به نوزاد خود آغوز نداده است، قصاص کرد
آفاق؛ ج 1، ص: 128
- افق
آفاقی؛ ج 1، ص: 128
آفاقی: ساکن دور از مکّه.دور بودن از مکّه در تحقّق عنوان آفاقی معتبر است، امّا مقدار مسافت و دوري و نیز ابتداء آن مورد
اختلاف است. مقدار مسافت بنا بر رأي منسوب به مشهور، شانزده فرسنگ (چهل و هشت میل، حدود هشتاد و شش کیلومتر) و بنا
بر قول دیگر، دوازده میل است.همچنین در این که مبدأ این مسافت مکّه است یا مسجد الحرام، دو قول است. 1فقیهان از آفاقی به
بعید، اهل آفاق و اهل امصار نیز تعبیر کردهاند. احکام آفاقی در باب حج آمده است.بر آفاقی، حجّ تمتّع (- حج تمتّع) واجب است.
از این رو، عدول از آن به حج اهل مکّه یعنی قران (- حج قران) یا افراد (- حج افراد) در غیر حال ضرورت جایز نیست. 2اقامت
گزیدن آفاقی در مکّه پس از استقرار یافتن حج تمتّع بر او، موجب تبدیل حج وي به حج اهل مکّه نمیشود. 3به قول مشهور اگر
آفاقی دو سال در مکّه اقامت کند، در صورتی که حجّ تمتّع قبلا بر او استقرار نیافته باشد، حجّ اهل مکّه بر او، با تحقق شرایط،
واجب میشود. 4شخصی که دو منزل دارد؛ یکی به فاصلۀ شانزده فرسنگی مکّه و دیگري کمتر از آن، اگر در منزل نخست بیشتر
اقامت گزیند، حج آفاقی و اگر در منزل دوم بیشتر ساکن باشد، حج اهل مکّه بر او واجب است. هرگاه مدّت اقامت وي در دو منزل
یکسان باشد، میتواند هر یک از دو حج آفاقی و اهل مکّه را اختیار کند. 5به رأي مشهور، بر آفاقی عمرة تمتّع (- عمرة تمتّع) که
در صورت استطاعت
/ 3 العروة الوثقی 2 (5) .72 / 2 جواهر الکلام 18 (4) .535 / 1 العروة الوثقی 2 (3) .324 -323 /42 (2) .273 / 1) جواهر الکلام 31 )
.536 5 (7) .537 4 (6) .539
ص: 129
عمرة مفرده).آفاقی اگر از میقات (- میقات) مستطیع شود، باید -) «6» با حج تمتّع به جا آورده میشود- واجب است نه عمرة مفرده
«7» . حج تمتّع به جا آورد و از حج او کفایت میکند
آفت؛ ج 1، ص: 129
آفت: آسیب، تباهی.آفت بر سبب آفت مانند سیل و صاعقه نیز اطلاق شده است. تفاوت آن با عیب (- عیب) و تلف در این است
که آفت در فرض نابودي آفت زده هم صدق میکند، ولی عیب بدون وجود معیوب معنا ندارد. تلف نیز به معناي تباهی و نابودي
است؛ لیکن سبب آن میتواند آفت باشد یا غیر آن. در بابهاي بسیاري مانند صلات، تجارت، لعان، کفّارات، قضاء و دیات از آن
سخن گفته شده است.اقسام: براي آفت به اعتبارهاي گوناگون، تقسیماتی ذکر شده است؛ به اعتبار سبب، به آسمانی- مانند
صاعقه- و زمینی- مانند سیل- و به اعتبار متعلّق، به آفت انسانی- مانند لالی و کري- و غیر انسانی- نظیر کرمخوردگی میوه- و به
اعتبار عام یا خاص بودن، به آفت عمومی- مانند وبا- و آفت خصوصی- مثل دیوانگی- تقسیم میشود.احکام: آفت در فقه، مسائل
بسیاري دارد که در عنوانهاي مناسب آن مانند لالی، ناشنوایی، دیوانگی و تلف ذکر میشود. در این جا به مهمترین مواردي که
خصوص لفظ آفت در آن به کار رفته است، اشاره میکنیم.صلات: کسی که زبانش به دلیل آسیب دیدگی قدرت بر تلفّظ کامل
صفحه 120 از 483
ندارد، باید تکبیرة الاحرام را به اندازة توان ادا نماید. فرد لال و کسی که به جهت آسیبدیدگی زبان، توانایی قرائت و درست
خواندن ذکرهاي نماز را ندارد، به حرکت دادن زبان در قرائت و اداي کلمات به اندازة توان در اذکار نماز، بسنده میکند.
1تجارت: معامله با کسی که در بدنش آفت و نقص است، کراهت دارد. 2
.457 /22 2 (9) . 310 و 315 / 1 جواهر الکلام 9 (8) . 7) مناسک مراجع/ م 54 ) .449 / 6) جواهر الکلام 20 )
ص: 130
اگر کالاي فروخته شده بعد از تحویل به خریدار در زمان خیار (- خیار) به آفت آسمانی تلف شود، از مال کسی رفته است که حق
و اگر بعد از تحویل و گذشت «4» . و چنانچه قبل از تحویل به همان سبب از بین برود، از مال فروشنده رفته است «3» ، خیار ندارد
زمان خیار باشد از مال خریدار رفته است.آزادي: پیدایش برخی آفتها در برده مانند زمینگیر شدن، نابینایی و جذام، از اسباب
بردهاي که به عنوان کفّاره (- کفّاره) آزاد میشود، باید هیچ یک از آفتهاي یاد شده را نداشته باشد. «5» . آزادي قهري او است
دیه: اگر کسی چشم سالم فردي را که چشم دیگرش به آفت الهی از بین «7» . ملاعنه: لعان (- لعان) زن کر و لال صحیح نیست «6»
قضاء: پاسخ مدّعی علیه- که به دلیل آسیبدیدگی «8» . رفته است، کور کند، باید دیۀ کامل (هزار مثقال شرعی طلا) به وي بپردازد
«9» . زبان، ناگزیر از سکوت نزد قاضی است- به ادّعاي مدّعی، از راه اشارهاي است که علمآور باشد
آفتاب؛ ج 1، ص: 130
- خورشید
آگاهی؛ ج 1، ص: 130
- علم
آلات؛ ج 1، ص: 130
آلات: جمع آلت ابزار، وسائل.مراد از آلات بر حسب مضاف الیه آن، متفاوت است. به عنوان مثال، آلات تطهیر، ابزار مورد استفاده
در تطهیر اشیاي نجس، مانند دست و آب؛ و آلات بنا، مصالح مورد استفاده در ساختمان میباشد. از این عنوان در بابهاي
بسیاري، همچون طهارت، صلات، زکات، حج، جهاد، تجارت، اجاره، سبق و رمایه، نکاح، صید و ذباحه، ارث، شهادات، حدود و
تعزیرات و قصاص، سخن رفته است.
.211 /40 (9) .184 /43 (8) .30 /34 (7) .204 /33 (6) .189 /34 (5) . 83 و 157 (4) .85 /23 (3)
ص: 131
حکم تکلیفی: تصرف در آلات بر حسب موارد یا حرام است، مانند استعمال آلات لهو، یا مکروه، مانند همراه داشتن آلات جنگی
در نماز؛ یا مباح، مثل مسابقه با اسب؛ یا واجب، همچون فراهم کردن آلات نظافت و آشپزي براي زن توسّط شوهر و یا مستحب،
مانند خریدن آلات عبادت براي نگهداري. گاهی نیز- به جهت پیدایش برخی عناوین ثانوي- حکمی ویژه بر آلات مترتّب
میگردد، مانند حرمت فروش ابزار جنگی به کافران از آن جهت که مصداق عنوان اعانت بر گناه بشمار میرود.حکم وضعی:
احکام وضعی بسیاري همچون صحّت، بطلان، حصول تذکیه و طهارت به آلات تعلّق میگیرد. مانند صحّت مسابقه با اسب؛ بطلان
داد و ستد آلات لهو؛ تحقّق تذکیه به پارهاي آلات، مانند سگ شکاري و آهن برنده و طهارت آلات مورد استفاده در غسل میّت به
تبع طهارت میّت.احکام اجمالی هر یک از آلات: آلات بنا: زن از عین و قیمت زمین بنابر قول مشهور ارث (- ارث) نمیبرد، لیکن
صفحه 121 از 483
آلات تطهیر: آلات تطهیر بر حسب نوع تطهیر، متفاوت است. آب، وسیلۀ تطهیر از بول و «1» . از قیمت بنا و نیز آلات بنا ارث میبرد
غایط (- استنجاء) و سنگ، آلت تطهیر از غایط است. آلاتی که در شستن اشیاي متنجّس مانند ظرف نجس به کار میرود، از قبیل
بعضی طهارت آلات را در این «2» . دست و ظرفی که شستشو در آن انجام میگیرد به تبع طهارت چیز شسته شده، پاك میگردد
آب انگور جوشیده- بنا بر قول به «3» . فرض به خود شسته شدن آلات در ضمن شستن مغسول دانستهاند نه به تبع طهارت آن
نجاستش- با کم شدن دو سوم آن پاك میشود. آلات استفاده شده در جوشاندن آن نیز به تبع طهارت آب انگور، پاك میگردد.
همچنین ابزاري که در غسل میّت به کار رفته مانند دست غسل دهنده
. 110 و 242 / 3) التنقیح (الطهارة) 3 ) . 124 و 144 / 2) العروة الوثقی 1 ) .215 / 1) جواهر الکلام 39 )
ص: 132
آلات جنگی: (- ابزار جنگی).آلات مرکب: «4» . و تختی که مرده بر روي آن نهاده شده است به تبع طهارت میّت، پاك میشود
وسائلی که به طور معمول در انتفاع از مرکب (وسیلۀ سواري)، مورد استفاده قرار میگیرد که به اختلاف نوع مرکب، زمان، هدف و
عرف، مختلف است.آلات مرکب، جزء مرکبی که مورد معامله قرار گرفته است، نمیباشد؛ مگر آن که عرف آن را جزء آن بداند.
در صورت اجاره (کرایه) دادن مرکب، دخول آلات مرکب در اجاره- در صورت عدم شرط آن در عقد- به نظر عرف بستگی «5»
آلات ذبح و نحر: (- آلات تذکیه).آلات سفر: ابزاري که مسافر بر حسب عادت بدان نیاز دارد، مانند مرکب، غذا، وسائل «6» . دارد
آشپزي و غیر آن که بر حسب مدّت و نوع سفر از حیث کوتاه بودن یا طولانی بودن، خشکی یا دریایی و زمینی یا هوایی، متفاوت
است.وجود عین یا قیمت آلات سفر، شرط تحقّق استطاعت (- استطاعت) براي حج است، چنانچه تناسب داشتن آن با شأن مسافر از
در این که هزینۀ آلات سفر در مضاربه (- مضاربه) از اصل .«7» . حیث قوي یا ضعیف بودن وي- نه ثروت و فقر- نیز شرط است
آلات مسابقه: ابزاري که با آن مسابقه «8» . سرمایه تأمین میشود یا بر عهدة عامل است، اختلافی میباشد، قول اول، مشهور است
داده میشود یا در شریعت بر جواز مسابقه با آن تصریح شده است، مانند مسابقۀ تیراندازي و مسابقه با چارپایان از قبیل اسب، شتر،
و یا تصریح نشده است، مانند مسابقۀ کشتی، و دو و میدانی.مسابقه با قرار دادن عوض در قسم اول جایز است ولی «9» قاطر و الاغ
مسابقه).آلات مسجد: مجموع اجزاء ساختمان مسجد.آلات مسجد -) «10» در قسم دوم جایز نیست و بدون عوض، اختلاف است
اعم از سنگ، چوب، آهن، فرش، چراغ و جز آنها میباشد.
(10) .217 / 9) جواهر الکلام 28 ) .172 / 345 و المبسوط 3 /26 (8) .290 /17 (7) .284 (6) .285 / 5) جواهر الکلام 27 ) .143 (4)
.199 / 220 و ریاض المسائل 6
ص: 133
در صورت نیاز نداشتن مسجد به یکی از «11» . نجس کردن آلات مسجد، حرام و در صورت نجس شدن، تطهیر آن واجب است
آلات یا عدم امکان استفاده از آن در مسجد به جهت خراب شدن مسجد، به کارگیري آن در مساجد دیگر، جایز است. فروختن
آلات قرآن: مجموع اجزاي قرآن مانند ورق، «12» . آلات مسجد، بدون داشتن مصلحت، حرام و با داشتن مصلحت، اختلاف است
مسّ «13» . جلد و قالب، به جز نوشتهها.نجس کردن آلات متّصل به قرآن از قبیل ورق و جلد، حرام و تطهیر آن واجب فوري است
خرید و فروش آلات قرآن «14» . غیر نوشتۀ قرآن، مانند جلد و ورق براي محدث به حدث اکبر- مانند جنب و حائض- مکروه است
آلات نظافت و آشپزي: آلات مورد نیاز براي نظافت خویش، مانند شانه، روغن و صابون و نیز براي پختن و «15» . جایز است
خوردن غذا و نوشیدن آب.تهیّۀ آلات یاد شده براي زن، بر شوهر واجب است. کمّ و کیف آن بر حسب متعارف براي امثال زن و
آلات کسب: ابزار مورد استفاده در صنعت و کسب از قبیل ابزار نجاري «16» . نیاز محلی که در آن زندگی میکند، لحاظ میگردد
پرداخت «17» . براي نجار و ابزار زراعت براي کشاورز.فروختن آلات کسب مورد نیاز، براي تأمین هزینۀ سفر حج، واجب نیست
صفحه 122 از 483
خمس ابزار کسبی که بر حسب شأن کاسب و صنعتگر مورد نیاز او است، واجب نیست. هر چند برخی پرداخت آن را مطابق احتیاط
اخراج خمس گنج، معدن و نیز آنچه با غوّاصی از دریا به دست آمده پس از کسر هزینههاي انجام گرفته از جمله «18» . دانستهاند
در این که زکات در غلّات (گندم، جو، کشمش و خرما) پس از کسر هزینۀ آن- از جمله «19» . هزینۀ ابزار استفاده شده، میباشد
تهیّۀ آلات «20» . آلات به کار رفته در آنها- و رسیدن باقی مانده به حدّ نصاب، واجب میشود، یا قبل از آن، اختلاف است
کشاورزي در مزارعه (- مزارعه) و آبیاري در مساقات
.287 / 14 ) مدارك الاحکام 1 ) .98 /6 (13) .93 / 12 ) جواهر الکلام 14 ) .296 / 98 و التنقیح (الطهارة) 2 / 11 ) جواهر الکلام 14 )
.533 / 394 و مستمسک العروة 9 (18) .432 / 17 ) العروة الوثقی 2 ) .337 -335 / 16 ) جواهر الکلام 31 ) .165 / 15 ) الدروس 3 )
.293 / 20 ) العروة الوثقی 2 ) .82 / 19 ) جواهر الکلام 16 )
ص: 134
«21» . (- مساقات) در صورت شرط نکردن آن بر مالک، بر عهدة عامل است
آلات تذکیه؛ ج 1، ص: 134
آلات تذکیه: ابزار و وسائل مورد استفاده در تذکیۀ (حلال کردن) حیوان.از آن در باب صید و ذباحه سخن رفته است.تذکیۀ (-
تذکیه) حیوان دریایی مانند ماهی به زنده گرفتن آن از آب 1 و تذکیۀ ملخ به گرفتن آن با هر وسیلۀ ممکن است 2، لیکن تذکیۀ
دیگر حیوانات خشکی- خواه به نحو ذبح (- ذبح) در مثل گاو و گوسفند یا نحر (- نحر) در شتر- تنها با ابزاري از جنس آهن
برنده مانند کارد محقّق میگردد، مگر در موارد دسترسی نداشتن به آن و بیم تلف شدن حیوان که با هر آلت برنده مانند شیشه،
چوب و سنگ تیز، صحیح است.در تحقّق تذکیه با دندان و ناخن به هنگام ضرورت، اختلاف است؛ نظر اکثر بلکه مشهور متأخّران،
تحقّق آن است. 3راه دیگر تذکیۀ حیوانات خشکی، شکار کردن آنها با شرایط ویژه است (- آلات صید). تیز کردن آلت تذکیه،
پیش از آن، مستحب است. 4
آلات جنایت؛ ج 1، ص: 134
آلات جنایت: ابزار مورد استفاده در کشتن و مجروح کردن.از آن در باب قصاص سخن گفته شده است.
4 (25) .396 / 102 و مستند الشیعۀ 15 -99 3 (24) .175 2 (23) .163 / 1 جواهر الکلام 36 (22) . 46 و 66 / 21 ) جواهر الکلام 27 )
.133 / جواهر الکلام 36
ص: 135
نوع آلت جنایت در عمدي و غیر عمدي بودن جنایت دخالت دارد؛ به این معنا که اگر آلت، اغلب موجب قتل میشود- مانند
چاقو، شمشیر، سمّ و سلاح گرم- به قول مشهور، قتلی که به وسیلۀ آن صورت گیرد، قتل عمد است.هر چند ضارب قصد کشتن
نداشته باشد، امّا اگر آلت، اغلب باعث قتل نمیشود لیکن قتل به طور اتّفاقی به سبب آن واقع گردد- مانند زدن با سنگریزه و
عصاي سبک در صورتی که ضارب قصد کشتن با آن را داشته باشد عمد محسوب میشود و اگر قصد کشتن نداشته باشد نزد اکثر
اگر ضارب با این نوع وسیله، پیاپی بر شخصی ضربه بزند که بر اثر آن بمیرد، در صورتی «1» . فقها، قتل شبه عمد محسوب میگردد
که شخص بنا به عادت تحمّل آن ضربات را نداشته باشد، قتل عمد و در غیر این صورت، شبه عمد است.بنابراین، زمان مانند شدّت
سرما یا گرما و مکان مانند بلندي و پستی محل استقرار ضارب و مضروب و ضعف و قدرت شخص مضروب در عمدي و غیر
«3» . حکم جراحت از لحاظ عمدي و غیر عمدي بودن مانند قتل است «2» . عمدي بودن جنایت دخالت دارد
صفحه 123 از 483
آلات صید؛ ج 1، ص: 135
آلات صید: ابزار و وسائل مورد استفاده براي شکار حیوانات وحشی.شکار حیوان وحشی دو معنا دارد: نخست، گرفتن و به دام
انداختن که با هر وسیلهاي امکانپذیر است، و دوم، کشتن با آلات شکار 1 که مورد بحث ما در این مقاله است. از این موضوع در
باب صید و ذباحه سخن گفته شده است.حیوانات حلال گوشت به دو دستۀ دریایی و خشکی تقسیم میشوند.تذکیۀ (حلال کردن)
حیوان دریایی مانند ماهی، به زنده گرفتن آن از آب و تذکیۀ (حلال کردن) حیوان دریایی مانند ماهی، به زنده گرفتن آن از آب و
تذکیۀ برخی حیوانات خشکی مانند ملخ به زنده گرفتن آن با هر وسیلۀ ممکن
.7 / 1 جواهر الکلام 36 (4) .343 (3) .22 (2) .13 -12 / 1) جواهر الکلام 42 )
ص: 136
است. تذکیۀ سایر حیوانات خشکی به یکی از سه شیوة: ذبح (- ذبح)، نحر (- نحر) و کشتن با آلات شکار تحقّق مییابد که آلات
مورد استفاده در هر یک، شرایطی دارد.ابزار شکار بر دو گونه است: 1. حیوان: شکار سگ شکاري- که براي این منظور آموزش
آموخته بودن سگ به این است که با تحریک صاحبش به سوي شکار رود و با بازداشتن او بایستد، و به «2» . داده شده- حلال است
به قول مشهور، شکار سایر حیوانات شکاري مانند یوزپلنگ، عقاب و باز «3» . قول مشهور، به طور معمول، از گوشت شکار نخورد
2. جماد: ابزار شکاري بیجان چهارگونه است: یا سلاح گرم است «4» . حرام است؛ هر چند براي این کار آموزش داده شده باشند
مثل تفنگ؛ یا سلاح سرد. سلاح سرد نیز یا داراي پیکان و تیغۀ آهنی است مانند نیزه، شمشیر، کارد، خنجر، و تیر؛ یا چنین نیست.
در صورت دوم یا به اندازهاي تیز است که بدن شکار را پاره میکند مانند تیزي پیکان؛ یا به این اندازه نیست مانند سنگ.حیوان
وحشی که با سلاح سرد تیغه دار یا تیز شکار شود، حلال است؛ با این تفاوت که کشته با نوع نخست، به طور مطلق حلال است،
لیکن در قسم دوم اگر کشته شدن حیوان به سبب فرو رفتن آلت- هر چند کم- در بدن آن باشد، حلال و چنانچه به سبب برخورد
در شکار با سلاح «6» . حیوانی که با نوع سوم شکار شود، حرام است «5» . عرضی آلت باشد- بدون فرو رفتن در بدن- حرام است
گرم بنا بر تصریح عدّهاي از فقها که متعرّض حکم مسأله شدهاند، اگر گلوله تیز باشد به گونهاي که بدن حیوان را بدرد و آن را
صید). -) «8» شکار کردن با آلت غصبی حرام است، لیکن حیوان شکار شدة با آن حرام نیست «7» . بکشد، شکار، حلال است
321 و -316 (7) .314 / 6) مستند الشیعۀ 15 ) .17 / 312 و جواهر الکلام 36 -308 (5) .299 / 4) مستند الشیعۀ 15 ) .19 (3) .8 (2)
.65 / 8) جواهر الکلام 36 ) . توضیح المسائل مراجع/ م 2601
ص: 137
آلات عبادت؛ ج 1، ص: 137
آلات عبادت [- آلات طاعت]: وسائل مورد استفاده در عبادت.بت و صلیب و مانند آن که به جهت عبادت و طاعت اتّخاذ میشود
و نیز ابزاري که براي عبادت از آن کمک گرفته میشود مانند ظرف آب وضو و غسل و خاك تیمّم و نیز ابزار جهاد مانند شمشیر،
نیزه و سپر و ابزاري از قبیل سجّاده، تربت و تسبیح که استفاده از آنها در عبادت متعارف است، آلات عبادت گفته میشود. از این
عنوان در باب زکات و تجارت سخن گفته شده است.آلات عبادت به دو دسته تقسیم میشود: 1. آلات غیر مشروع: ساختن آلات
2. آلات مشروع: مانند آلات جهاد.از «1» . غیر مشروع عبادت مانند صلیب و بت و نیز کسب کردن با آن، حرام و باطل است
مصارف سهم فی سبیل اللّه (- سبیل اللّه) در زکات، خریدن آلات عبادت- مانند ابزار جهاد براي دفاع از اسلام و مسلمانان- است.
تهیّۀ آلات عبادت «3» . فروختن، بلکه هرگونه اکتساب به آلات عبادت از قبیل اجاره دادن و صلح کردن بر آن، مکروه است «2»
صفحه 124 از 483
«5» . و نیز تسامح در خرید و فروش به ویژه نسبت به ابزار عبادت، مستحب است «4» براي استفاده و نگهداري
آلات قصاص؛ ج 1، ص: 137
آلات قصاص: ابزار مورد استفاده در قصاص نفس یا عضو.از آن در باب قصاص سخن رفته است.به قول مشهور، همسانی آلت
قصاص (- قصاص) با آلت جنایت (- آلات جنایت) شرط نیست. به قول مشهور، در قصاص نفس، گردن جنایتکار باید با شمشیر
زده شود؛ هر چند جنایت، غرق کردن، سوزاندن و مانند آن باشد 1، لیکن برخی فقهاي معاصر قصاص با تفنگ و مانند آن را در
صورتی که براي جانی از قصاص با شمشیر آسانتر باشد، جایز میدانند. 2
-296 / 1 جواهر الکلام 42 (6) .290 / 5) الروضۀ البهیۀ 3 ) .463 (4) .467 /22 (3) .370 /15 (2) .27 -25 / 1) جواهر الکلام 22 )
.481 / 2 تحریر الوسیلۀ 2 (7) .299
ص: 138
«3» . به فتواي مشهور، از جنس آهن بودن آلت قصاص در قصاص اعضا شرط است، لیکن از نوع شمشیر بودن آن شرط نیست
قصاص با آلت کند جایز نیست.قصاص با آلت زهرآلود در قصاص نفس مورد اختلاف است، امّا در قصاص اعضا حرام است و در
«4» . صورت استفاده، چنانچه زهر به دیگر اعضا سرایت کند یا منجرّ به قتل گردد، قصاص کننده ضامن است
آلات قمار؛ ج 1، ص: 138
آلات قمار: ابزار و وسائل قماربازي. 1به ابزاري مانند پاسور و نرد که کاربرد آنها در قمار بازي است، آلات قمار گفته میشود و
از آن در باب تجارت سخن رفته است.بازي با آلات قمار (- قمار) مانند پاسور و نرد، خواه به صورت شرطبندي و گروگذاري یا
بدون آن، حرام است و مالی که از این راه به دست میآید، باطل و تصرف در آن، حرام و ضمانآور است؛ 2 هر چند برخی در
صورت عدم شرطبندي، در حرمت آن تأمّل و اشکال کردهاند. 3ساختن، نگهداشتن، هدیه و قرض دادن و هر گونه اکتساب با
آلات قمار مانند خرید و فروش، اجاره دادن، صلح کردن بر آن، اجیر شدن براي ساختن یا آموزش، حرام و باطل است. 4هیأت
(شکل ظاهري) آلات قمار مالیّت ندارد و دارندة آن، مالک آن نیست. از این رو، از بین بردن هیأت آلات قمار در صورت توانایی
واجب است و ضمان ندارد، ولی از بین بردن مادّه و جنس آنها موجب ضمان است، مگر آن که از بین بردن هیأت، متوقّف بر آن
باشد. برخی حتّی در صورت عدم توقّف نیز قائل به عدم ضمان شدهاند. 5
آلات لهو؛ ج 1، ص: 138
آلات لهو: ابزار سرگرمی نامشروع.به ابزاري که کاربرد آنها در سرگرمیهاي نامشروع است، آلات
2 (6) .157 / 1 مصباح الفقاهۀ 1 (5) .296 -294 / 4) جواهر الکلام 42 ) . 361 و تکملۀ المنهاج/ 90 -360 / 3) جواهر الکلام 42 )
.56 / 27 و مفتاح الکرامۀ 8 5 (9) .25 / 4 جواهر الکلام 22 (8) .27 / 3 جامع المدارك 3 (7) .109 / جواهر الکلام 22
ص: 139
و نیز «1» لهو (- لهو) گفته میشود و بحث مربوط به آن در باب تجارت آمده است.نواختن آلات لهو، گوش دادن به صداي آنها
ساختن، نگهداري و هدیهدادن آنها، حرام و هر نوع اکتساب با آلات لهو مانند خرید و فروش، اجاره، صلح، اجیر شدن براي
ساختن یا آموزش آنها، حرام و باطل است و تصرف در مالی که از این راهها به دست میآید، ضمان دارد.شکل ظاهري آلات لهو
مالیّت ندارد.از این رو، دارندة این ابزار، مالک آن نمیگردد و از بین بردن هیأت آن نه تنها موجب ضمان نیست، بلکه در صورت
صفحه 125 از 483
توانایی، واجب است، لیکن نابود ساختن مادّه و جنس آن، جز در صورتی که نابودي شکل ظاهري متوقّف بر آن باشد، ضمانآور
«2» . است
آلات مشترکه؛ ج 1، ص: 139
آلات مشترکه: ابزار مورد استفاده در حلال و حرام.آلات مشترکه ابزاري است که افزون بر منافع حرام نزد عقلا داراي منافع حلال
قابل اعتنا و نیز مورد استفاده باشد و نزد عرف از آلات حرام شمرده نشود.آلات مشترکه از عناوین جدید است که فقیهان معاصر آن
را در مورد وسائلی همچون رادیو، ضبط صوت، تلویزیون، ویدیو، رایانه و ماهواره در باب تجارت به کار بردهاند.استفاده از آلات
مشترکه در منافع حلال، جایز و در منافع حرام، حرام است. همچنین کسب درآمد از آن با ساختن، فروختن، اجاره دادن و مانند آن،
جایز است. 1
آلات موسیقی؛ ج 1، ص: 139
آلات موسیقی: ابزار نواختن موسیقی.به ابزاري که براي نواختن موسیقی ساخته شده و در این جهت کاربرد دارد، آلات موسیقی
گفته میشود. از آن در باب تجارت، بحث مکاسب محرّمه سخن رفته است.
11 ؛ صراط / 4؛ ارشاد السائل/ 160 ؛ کلمۀ التقوي 4 / 1 منهاج الصالحین (خویی) 2 (3) .27 -25 /22 (2) .51 / 1) جواهر الکلام 41 )
. 283 و توضیح المسائل (بهجت)/ 550 / النجاة 2
ص: 140
اگر آلات موسیقی از مصادیق آلات لهو (- آلات لهو) به شمار روند، نگهداري آنها و هر نوع استفاده از آنها مانند گوش دادن،
ساختن و خرید و فروش حرام است و در صورتی که در لهو و غیر لهو به طور مشترك استفاده شوند و عنوان آلت لهو بر آنها
صدق نکند، خرید و فروش آنها و سایر تصرفات در آنها جایز است (- آلات مشترکه)، لیکن استفادة لهوي از آنها حرام است.
موسیقی) -) «1»
آلت تناسلی؛ ج 1، ص: 140
آلت تناسلی [- قبل]: شرمگاه پیش نرینه و مادینه.در بابهایی مانند طهارت، صلات، جهاد، نکاح، صید و ذباحه، ارث، قصاص و
دیات از آن به مناسبت سخن رفته است.طهارت: رطوبت مشکوك بیرون آمده از آلت مرد پس از استبراء (- استبراء) و نیز از فرج
زن حتی بدون استبراء، پاك است. 1 شستن عورت میّت- اعم از قبل و دبر- با آب آمیخته به سدر و نیز با اشنان (- اشنان) پیش از
غسل مستحب است. 2تجدید وضو در صورت مسّ باطن آلت یا مسّ فرج، مستحب است. 3 بر مستحاضه واجب است براي
جلوگیري از سرایت خون به سایر بدن در حال نماز، قبل خود را با پارچه و مانند آن ببندد 4 (- استثفار). همچنین است حکم کسی
که بیماري خروج مستمرّ ادرار یا منی دارد 5 (- مسلوس).صلات: آلت تناسلی در مرد و زن، جزء عورت (- عورت) است و
پوشاندن آن (- پوشش) در حال نماز و نیز در غیر نماز در صورت وجود بینندة محترم (- ناظر محترم) جز همسر، کنیز و مولا نسبت
به یکدیگر- واجب و نگاه کردن غیر ضروري به آن براي غیر افراد یاد شده، حرام است. 6جهاد: در میدان جنگ اگر کشتۀ مسلمان
از کافر بازشناخته نشود، گروهی
/1 3 (4) .152 / 2 جواهر الکلام 4 (3) .177 -176 / 1 العروة الوثقی 1 (2) .373 / 33 و صراط النجاة 1 -32 / 1) اجوبۀ الاستفتائات 2 )
.164 / 6 العروة الوثقی 1 (7) .323 /2 5 (6) .348 /3 4 (5) .25 -24
صفحه 126 از 483
ص: 141
برآنند کشتهاي که آلت تناسلیاش کوچک است، دفن میشود، لیکن اینان در معتبر بودن این معیار نسبت به نماز بر وي اختلاف
نکاح: بر ادخال آلت تناسلی مرد در فرج زن یا دبر زن و مرد- به مقدار ختنهگاه یا کمتر- آثار و احکام وضعی و تکلیفی «7» . دارند
و وجود قرن (- قرن) و رتق ،«8» خاصّ ی مترتّب است (- آمیزش). اختگی (- اخته)، عنّین (- عنن) بودن، بریده بودن آلت در مرد
ازدواج).صید و ذباحه: خوردن آلت نري -) «9» (- رتق) در فرج زن، از عیبهایی به شمار میرود که مجوّز فسخ عقد نکاح است
حیوان ذبح شده، حرام و در حرمت یا کراهت خوردن مادگی (فرج) آن، اختلاف است. قول به حرمت، به مشهور منسوب است.
قصاص قطع همۀ آلت تناسلی یا قسمتی از آن موجب قصاص (- قصاص) میشود، لیکن در صورتی که جانی، سالم و طرف «10»
مقابل عنّین باشد، ثبوت قصاص اختلافی است. بنا بر قول به عدم ثبوت قصاص، دیه ثابت است.قطع یک یا دو لبۀ آلت تناسلی زن
به وسیلۀ زن دیگر، موجب قصاص میشود. در قطع آلت تناسلی مرد به وسیلۀ زن و عکس آن، قصاص نیست، بلکه دیه (- دیه)
دیه: در قطع آلت تناسلی مرد به مقدار ختنهگاه و بیشتر، دیۀ کامل (هزار مثقال شرعی طلا) ثابت است. محاسبه دیه «11» . ثابت است
در قسمتی از حشفه، به نسبت کلّ حشفه است، نه کلّ آلت مانند ثبوت نصف دیه در قطع نصف حشفه.به قول مشهور، دیۀ آلت
در قطع دو لبۀ فرج، «12» . عنّین (- عنن) یک سوم دیۀ آلت سالم است. قول مقابل مشهور، همسانی دیۀ عنّین با دیۀ آلت سالم است
به کسی که داراي آلت تناسلی مرد و زن «13» . دیۀ کامل زن (پانصد مثقال شرعی طلا) و در بریدن یکی، نصف دیه ثابت است
خنثی). -) «14» است، خنثی گفته میشود
. 342 و 348 /36 (10) . 332 و 337 (9) .328 -322 / 8) جواهر الکلام 30 ) .395 / 133 و الروضۀ البهیۀ 2 / 7) جواهر الکلام 21 )
-311 / 270 و مبانی تکملۀ المنهاج 2 -268 / 12 ) جواهر الکلام 43 ) .168 *167 / 378 و مبانی تکملۀ المنهاج 2 -376 /42 (11)
.278 / 14 ) جواهر الکلام 39 ) .313 / 274 و مبانی تکملۀ المنهاج 2 / 13 ) جواهر الکلام 43 ) .312
ص: 142
آلت قتل؛ ج 1، ص: 142
- آلات جنایت
آل عمران؛ سوره؛ ج 1، ص: 142
آل عمران؛ سوره: سومین سورة قرآن.از آن به مناسبت در باب صلات سخن رفته است.قرائت سورة آل عمران، مستحب مؤکّد
«1» . است
آل محمّد (ص)؛ ج 1، ص: 142
ائمّه). -) «1» آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله: امامان معصوم و حضرت فاطمه علیهم السّلام
آلوده؛ ج 1، ص: 142
آلوده [- کثیف]: پلیدي گرفته.مراد از آلوده، گاه چیزي است که با نجاسات برخورد کرده و نجس شده است (- نجاسات) و گاه
چیزي است که با کثافات و آلودگیها- که طبع آدمی از آنها متنفّر است- تماس پیدا کرده و کثیف شده است. در این جا، آلوده
به معناي دوم مراد است که از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات و اطعمه و اشربه سخن رفته است.نوشیدن، وضو و غسل با
صفحه 127 از 483
آب آلوده کراهت دارد (- آجن). از موارد جواز نبش قبر (- نبش قبر)، آلوده شدن آن به کثافات است؛ به گونهاي که ماندن بر آن
به فتواي بسیاري از فقها کثیف کردن گورستان در صورتی که موجب هتک حرمت مردگان ،«1» حالت موجب اهانت به میّت شود
«3» . نمازگزاردن در جاهاي کثیف مکروه است «2» . شود حرام است. برخی نیز آن را مکروه دانستهاند
.594 / 87 و العروة الوثقی 1 / 3) کشف الغطاء 3 ) .446 / 2) العروة الوثقی 1 ) .298 / 1) کشف الغطاء 2 )
ص: 143
اگر نوشیدنی یا خوردنی به گونهاي با کثافات آلودگی پیدا کند که عنوان خبیث بر آن صدق کند، نوشیدن یا خوردن آن جایز
نیست (- خباثت).
آمادگی؛ ج 1، ص: 143
آمادگی: آماده شدن، آماده بودن.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، حج، جهاد و سبق و رمایه سخن گفته شده
است.طهارت: وضو گرفتن قبل از دخول وقت نماز لیکن نزدیک به آن به جهت آماده شدن براي اداي نماز در اول وقت مستحب
مستحب است انسان همیشه براي مرگ آمادگی داشته «2» . ولی تیمّم براي نماز قبل از داخل شدن وقت نماز، جایز نیست «1» ، است
خود را آماده نماید.صلات: در نماز جماعت، اگر نمازگزاران «6» و قبر «5» سدر و کافور ،«4» و پیش از مردنش، کفن «3» باشد
صفهاي عقبتر زودتر از صفهاي جلوتر تکبیر گفته و وارد نماز شوند، در صورتی که صفهاي جلوتر آمادة نماز باشند، حائل
حج: اگر انجام حج شخص مستطیع در همان سال استطاعت «7» . شدن آنها بین امام و مأمومان، خللی به نماز مأمومان وارد نمیکند
جهاد: به تصریح قرآن کریم، بر مسلمانان واجب «8» . متوقّف بر آماده کردن اسباب و وسائلی باشد، آماده کردن آنها واجب است
نواختن موسیقی طربآور «9» . است همیشه براي جهاد و دفاع آمادگی داشته باشند و نیرو، اسلحه و مانند آن را از پیش آماده کنند
جهاد).سبق و رمایه: مسابقۀ اسب دوانی (- -) «10» و حرام حتی اگر براي ایجاد آمادگی در روحیّۀ جهادگران باشد، جایز نیست
«11» . اسب دوانی) و تیراندازي (- تیراندازي) جایز است و فایدة آن ایجاد آمادگی براي جهاد است
(5) .245 / 4) جواهر الکلام 4 ) .352 / 3) جامع المقاصد 1 ) .436 / 2) مستمسک العروة 4 ) .194 -193 / 1) العروة الوثقی 1 )
9) فقه ) .370 / 8) تحریر الوسیلۀ 1 ) .204 /2 / 7) مستند العروة (الصلاة) 5 ) .454 / 6) العروة الوثقی 1 ) .184 / مستمسک العروة 4
.211 / 11 ) جواهر الکلام 28 ) .289 / 10 ) صراط النجاة 2 ) .333 / القرآن 1
ص: 144
آمپول؛ ج 1، ص: 144
- تزریق
آموزش؛ ج 1، ص: 144
آموزش: عمل یاد دادن و یاد گرفتن.از آن در بابهاي اجتهاد و تقلید، صلات، زکات، تجارت، اجاره، نکاح و دیات به مناسبت
سخن رفته است.حکم: آموزش داراي احکام پنجگانۀ تکلیفی ذیل است: 1. واجب: یاد گرفتن مسائل و احکام اصول دین مانند
توحید، نبوّت و امامت، و فروع دین مانند نماز، روزه، حج، زکات و خمس که دانستن آنها لازم میباشد، واجب است. همچنین
آموختن علم فقه تا رسیدن به مقام فقاهت براي قضاوت کردن و فتوا دادن و نیز یاد گرفتن علم اصول دین (معارف الهی) براي دفع
شبهات و نجات مؤمنان از گمراهی، واجب کفایی است. یاد دادن علوم یاد شده نیز بر عالمان آنها واجب کفایی (- وجوب
صفحه 128 از 483
و در صورتی که علم، منحصر به یک شخص باشد، آموزش بر او واجب عینی میشود (- وجوب عینی). 2. حرام: «1» ، کفایی) است
-) «5» سحر)، کهانت 3 (- کهانت)، شعبده 4 (- شعبده) و غنا -) «2» یاد دادن و یاد گرفتن علوم باطل و گمراه کننده همچون سحر
کتب ضالّه)، و صنعتهاي حرام مانند چگونگی ساختن آلات لهو و قمار (- آلات قمار) و -) «6» غنا)، کتابهاي گمراه کننده
حرام است (- آلات لهو). 3. مستحب: یاد دادن و یاد گرفتن علوم دینی مانند علم قرآن و علم «7» درست کردن مشروبات الکلی
همچنین یاد دادن احکام حلال و حرام به فرزندان در هفت سالگی و نیز شنا، «8» . مبدأ و معاد، افزون بر مقدار واجب، مستحب است
نماز به کودك در ،«9» تیراندازي و شعر ابو طالب به آنان، ریسندگی به زنان
(6) . 5) المقنعۀ/ 588 ) .94 - 75 و 90 / 4 جواهر الکلام 22 ،2 (2) .621 -620 / 11 و 2 / 173 ؛ العروة الوثقی 1 / 1) بحار الانوار 1 )
.466 / 9) جواهر الکلام 22 ) .331 -326 / 173 و وسائل الشیعۀ 17 / 8) بحار الانوار 1 ) . 7) فقه الرضا/ 301 ) .218 / السرائر 2
ص: 145
مستحب است. 4. مکروه: یاد «12» و زبان عربی «11» و یاد گرفتن احکام تجارت پیش از اقدام به آن «10» شش یا هفت سالگی
دادن و یاد گرفتن علومی مانند علم اشعار، انساب و حوادث گذشته که دانستن یا ندانستن آنها سود و زیانی ندارد، مکروه است،
5. مباح: یاد دادن و یاد گرفتن علومی مانند ریاضیّات، پزشکی، «13» . امّا یاد گرفتن این علوم براي کسب درآمد حلال، مباح است
احکام: گوشت «14» . کشاورزي که شریعت از آنها نهی نکرده و انسان در زندگی فردي و اجتماعی بدان نیازمند است، مباح است
گرفتن مزد براي یاد دادن علوم واجب جایز «15» . حیوان شکار شده به وسیلۀ سگی که بدین منظور آموزش دیده، حلال است
همچنین گرفتن و دادن مزد براي یاد دادن و یاد گرفتن علوم حرام، باطل و «16» . نیست و براي یاد دادن علوم مستحب جایز است
مهریه قرار دادن آموزش علوم مباح مانند یاد دادن قرآن «18» . نیز یاد دادن قرآن به شرط گرفتن مزد، مکروه است «17» . حرام است
آموزگار اگر دانشآموز را براي یاد دادن بزند و دانشآموز بر اثر آن آسیبی ببیند یا بمیرد، «19» . و آموختن صنعتی جایز است
آداب: شایسته است آموزگار در یاد دادن و تأدیب دانشآموزان برابري و مساوات را رعایت کند و برخی را بر «20» . ضامن است
«21» . برخی برتري ندهد
327 و بحار (13) .327 / 12 ) وسائل الشیعۀ 17 ) .450 / 11 ) جواهر الکلام 22 ) .71 / 21 و المبسوط 1 -18 / 10 ) وسائل الشیعۀ 4 )
.621 -620 / 16 ) العروة الوثقی 2 ) .19 -18 / 15 ) جواهر الکلام 36 ) .308 / 14 ) فقه الرضا/ 301 و العروة الوثقی 2 ) .219 / الانوار 1
/ 172 و مجمع المسائل 3 / 20 ) المبسوط 7 ) .32 / 19 ) جواهر الکلام 31 ) .178 / 18 ) جامع المقاصد 7 ) .25 / 17 ) جواهر الکلام 22 )
. 21 ) النهایۀ (شیخ طوسی)/ 367 ) .267
ص: 146
آموزش پزشکی؛ ج 1، ص: 146
- پزشکی
آمّه؛ ج 1، ص: 146
آمّه [- مأمومه]: نوعی جراحت در سر.آمّه زخمی است که استخوان سر را شکافته و به پردة مغز رسیده است. از آن در باب قصاص
و دیات بحث شده است.اگر کسی زخمی بر سر شخصی وارد کند که به پردة مغز برسد، قصاص (- قصاص) نمیشود، بلکه باید
دیه (- دیه) بپردازد. دیۀ آن یک سوم دیۀ کامل- یعنی سیصد و سی و سه و یک سوم مثقال شرعی طلا- است. سی و سه شتر نیز-
بنا بر قول مشهور- کفایت میکند.در جواز قصاص به کمتر از مقدار جنایت و دریافت ارش (- ارش) از جانی نسبت به مقدار باقی
صفحه 129 از 483
«1» . مانده، اختلاف است
آمیختگی؛ ج 1، ص: 146
- اختلاط
آمیزش؛ ج 1، ص: 146
آمیزش: نزدیکی کردن.آمیزش، نزدیکی و مجامعت انسانی با انسان دیگر (مرد یا زن، در قبل یا دبر) یا با حیوان است. از آن با
عناوینی مانند جماع، مواقعه، وطی، دخول، ایلاج، اتیان، و مباشرت یاد شده و احکام آن در بسیاري از بابها مانند طهارت، صوم،
اعتکاف، حج، نکاح، طلاق، ظهار، ایلاء و حدود آمده است.آمیزش به سه نوع ذیل تقسیم میشود که هر کدام تعریف و احکام
ویژهاي دارند. 1. آمیزش حلال: آمیزش پس از تحقّق اسباب شرعی حلیّت آن. اسباب شرعی عبارتند از: پیوند زناشویی اعم از دائم
یا موقّت (- ازدواج موقّت)، ملکیّت (- ملک یمین) و تحلیل (- تحلیل).بر دخول به مقدار ختنهگاه یا بیشتر، احکامی مترتّب
میگردد که بر سه گونه است؛ زیرا موضوع حکم یا آمیزش با
.337 -334 / 1) جواهر الکلام 43 )
ص: 147
و نیز در عقد موقّت به «1» همسر است یا کنیز و یا اعم از آن دو.آمیزش با همسر، موجب استقرار تمام مهر (- مهر) در عقد دائم
شرط تمکین زن از شوهر در تمام مدّت تعیین شده، ثبوت عدّه (- عدّه) و احصان (- احصان) میشود.همچنین در موردي که مرد
در بیماري منجرّ به فوت، زنی را به عقد خود در آورد، آمیزش شرط صحّت پیوند زناشویی است و در صورت مرگ شوهر بدون
و نیز زن در موردي که به دلیل سه طلاقه شدن بر شوهر خود حرام شده باشد، پس از ازدواج با «2» . تحقق آمیزش، عقد باطل است
اگر کافر در حال کفر با «3» . مرد دیگر و تحقّق آمیزش، بر شوهر قبلی حلال میشود و میتواند بعد از طلاق، به عقد او درآید
دختري و مادر او ازدواج و آمیزش کند و سپس مسلمان شود، هر دو بر او حرام میشوند. در صورت عدم آمیزش یا آمیزش با دختر
ترك آمیزش با همسر دائمی بیش از چهار ماه حرام است. ثبوت این حکم نسبت «4» . تنها، عقد دختر صحیح و عقد مادر باطل است
آمیزش با کنیزي که مولا در صدد فروش او است، موجب ثبوت استبراء (- استبراء) «5» . به همسر موقّت، مورد اختلاف است
همچنین در صورتی که سبب حلیّت آمیزش، مالکیّت کنیز باشد نه تحلیل، موجب ثبوت احصان میگردد.مطلق آمیزش «6» . میشود
حلال موجب ثبوت نسب (- نسب) و حرمت ازدواج با مادر، دختر و نوههاي زن براي مرد، و حرمت ازدواج با پدر، پسر و نوادگان
آمیزش در شب دوشنبه، سهشنبه، شب و ظهر «8» . به قول مشهور، آمیزش در دبر (- دبر) زن مکروه است «7» . مرد براي زن میشود
آمیزش هنگام خورشید و ماهگرفتگی، هنگام ظهر- جز روز پنجشنبه- هنگام «9» . پنجشنبه، شب و بعد از عصر جمعه مستحب است
غروب، در ایّام محاق (دو یا سه شب آخر ماه)، شب نخست هر ماه- جز ماه رمضان- نیمۀ ماه، هنگام وزیدن بادهاي سیاه، زرد و
سرخ و رخداد زلزله، و نیز با
/ 117 و العروة الوثقی 2 -115 /29 (5) .68 -67 /30 (4) .160 /32 (3) .220 /39 (2) .75 / 168 و 31 -167 / 1) جواهر الکلام 30 )
.801 (9) .808 / 8) العروة الوثقی 2 ) .349 /29 (7) .193 / 6) جواهر الکلام 24 ) .810
ص: 148
2. آمیزش به شبهه: آمیزش مرد با زنی که به گمان حلال بودن «10» . بدن عریان، شکم پر و پشت یا رو به قبله بودن مکروه است
-) «11» صورت میگیرد.آمیزش به شبهه مانند آمیزش حلال، موجب ثبوت عدّه و نسب و به قول مشهور نشر حرمت میشود
صفحه 130 از 483
آمیزش به شبهه). 3. آمیزش حرام: آمیزش بدون تحقّق اسباب شرعی حلیّت که در صورت آگاهی و اختیار حرمت ذاتی دارد مانند
زنا یا با تحقّق اسباب و وجود مانع شرعی که با آگاهی و اختیار، حرمت عرضی دارد مانند آمیزش با همسر در حال حیض.زنا
(آمیزش مرد با زن) (- زنا)، لواط (آمیزش مرد با مرد) (- لواط)، مساحقه (آمیزش زن با زن) (- مساحقه) و آمیزش انسان با حیوان
(- آمیزش با حیوان)، مصادیق حرام ذاتیاند و ارتکاب آنها موجب ثبوت احکامی از قبیل تعزیر و حرمت گوشت حیوان در
ارتکاب این امور همچنین موجب حرمت «13» . و حدّ (تازیانه، کشتن و سنگسار) در سه مورد دیگر میگردد ،«12» آمیزش با آن
ابدي ازدواج با برخی بستگان فرد تجاوز شده مانند مادر و خواهر در لواط و نیز حرمت ابدي ازدواج با زن شوهرداري میشود که
-) «18» روزه)، اعتکاف -) «17» نفاس)، روزه -) «16» حیض)، نفاس -) «15» آمیزش در حال حیض «14» . زنا با او واقع شده است
ایلاء)، قسم (- قسم)، عهد (- عهد)، نذر (- نذر) و نیز -) «21» ظهار)، ایلاء -) «20» احرام)، پس از ظهار -) «19» اعتکاف)، احرام
و نیز پیش از رسیدن همسر به «23» افضاء) و پس از مرگ -) «22» پس از شرط ترك آن در ضمن عقد لازم (- عقد)، بعد از افضاء
«27» و حج «26» اعتکاف ،«25» حرمت عرضی دارد.آمیزش حرام اعم از ذاتی یا عرضی، موجب بطلان روزه ،«24» سنّ نه سالگی
(- حج) و ثبوت کفّاره میشود و در موارد قسم، عهد و نذر بر ترك آن، علاوه بر کفّاره، موجب نقض قسم، عهد و
13 ) جواهر ) .825 / 639 و 387 و العروة الوثقی 2 -636 /41 (12) .379 -378 / 374 و 32 (11) .61 -54 / 10 ) جواهر الکلام 29 )
19 ) جواهر ) .258 (18) .177 /2 (17) .364 (16) .339 /1 (15) .825 -824 / 14 ) العروة الوثقی 2 ) .387 - 258 و 374 / الکلام 41
.258 (26) .177 / 25 ) العروة الوثقی 2 ) .118 /29 (24) .645 /41 (23) .425 /29 (22) .323 (21) .155 /33 (20) .349 / الکلام 20
.349 / 27 ) جواهر الکلام 20 )
ص: 149
موجب ثبوت تعزیر ،«30» و با حائض «29» با زوجه پس از افضاي او ،«28» نذر میگردد. همچنین در مواردي مانند آمیزش با مرده
است.احکام مطلق آمیزش (اعم از حلال، به شبهه و حرام): دخول در قبل به مقدار ختنهگاه یا بیشتر هر چند منی بیرون نیاید، موجب
تحقّق جنابت به دخول در دبر بدون بیرون آمدن منی، مورد اختلاف است؛ قول مشهور، «31» . حصول جنابت (- جنابت) است
استمتاع) -) «33» . در تحقّق آن به آمیزش با حیوان اختلاف است «32» . تحقّق آن است
آمیزش با حیوان؛ ج 1، ص: 149
آمیزش با حیوان: وطی و نزدیکی با حیوان.از آن در بابهایی مانند طهارت، صوم، حج و حدود سخن رفته است.راه ثبوت: آمیزش
با حیوان با گواهی دو مرد عادل و نیز بنابر قول مشهور با اقرار وطی کننده- هر چند به یک مرتبه اقرار- در صورتی که حیوان مال
خود او باشد، ثابت میشود. و در صورتی که حیوان مال دیگري باشد با اقرار، تنها تعزیر (- تعزیر) ثابت میگردد ولی احکام
موطوء بر حیوان جاري نمیشود. 1احکام: احکام آمیزش با حیوان بر دو دستهاند: 1. احکام واطی: آمیزش انسان بالغ عاقل مختار با
حیوان، حرام و موجب تعزیر است. 2
1 (34) .38 -36 (33) .35 -25 / 32 ) جواهر الکلام 3 ) .279 / 31 ) العروة الوثقی 1 ) .225 /3 (30) .425 /29 (29) .645 /41 (28)
.637 -636 / 2 جواهر الکلام 41 (35) .548 -547 / 643 و فقه الصادق 25 -642 / جواهر الکلام 41
ص: 150
اگر کسی حیوانی را وطی کند، ولی منی بیرون نیاید، در وجوب غسل اختلاف است. واجب نبودن آن، به مشهور نسبت داده. شده
و نیز اگر کسی در حال احرام چنین «4» . همچنین اگر واطی یاد شده روزهدار باشد، در بطلان روزة او اختلاف است «3» . است
2. احکام موطوء: بول و غایط حیوان وطی شده نجس «5» . کاري انجام دهد در وجوب کفّاره دادن و اعادة حج بر او، اختلاف است
صفحه 131 از 483
گوشت، شیر و نسل آن نیز حرام میگردد، و چنانچه بر حسب عادت گوشتش مصرف میشود، باید بعد از ذبح سوزانده «6» . است
شود و اگر مانند اسب، قاطر و الاغ بارکش است، باید به محل دیگري برده و فروخته شود و در هر صورت، وطی کننده اگر غیر
در ثبوت احکام موطوء بر پرندگان اختلاف است. قول به ثبوت، به مشهور نسبت «7» . مالک باشد باید قیمت آن را به مالک بپردازد
داده شده است. بنابر قول به ثبوت، علاوه بر گوشت، تخم پرنده نیز حرام خواهد بود. در ثبوت احکام موطوء فرقی بین انسان بالغ و
در این که احکام یاد شده اختصاص به حیوانات حلال «8» . نابالغ، عاقل و دیوانه، عالم و جاهل، با اختیار و بدون اختیار نمیباشد
گوشت دارد و یا شامل حیوان حرام گوشت نیز میشود، اختلاف است. بنابر قول دوّم، انتفاع از پوست حیوان حرام گوشت حتّی در
«9» . صورت تذکیه (- تذکیه) جایز نیست و سوزاندن آن واجب میباشد
آمیزش به شبهه؛ ج 1، ص: 150
آمیزش به شبهه [- وطی به شبهه]: آمیزش با زن بیگانه به گمان حلال بودن.آمیزش به شبهه یا به جهت اشتباه در موضوع است مانند
آمیزش با زن بیگانه به گمان آن که همسر او است، یا به جهت اشتباه در حکم مانند آن که خواهر کسی را که با او لواط (- لواط)
کرده، به همسري خویش در آورد و به گمان
-284 /36 (8) .640 - 637 و 639 / 7) جواهر الکلام 41 ) . 6) توضیح المسائل مراجع/ م 86 ) .356 /20 (5) .219 /16 (4) .36 /3 (3)
.131 / 9) فقه الصادق 24 ) .287
ص: 151
صحّت عقد، با وي آمیزش نماید. از این موضوع در باب نکاح سخن رفته است.آمیزش به شبهه موجب ثبوت حدّ زنا نمیشود،
این عمل همچنین موجب ثبوت مهر المثل (- مهر) براي «1» . لیکن موجب ثبوت نسب (- نسب) و عدّه (- عدّه) براي زن میگردد
زن میشود، در صورتی که شبهه براي دو طرف یا زن به تنهایی پدید آمده باشد، امّا در صورت آگاهی زن از حرمت، مهر المثل
به قول مشهور، آمیزش «3» . در ثبوت نفقه زن بر مرد در صورت آبستن شدن وي با آمیزش به شبهه، اختلاف است «2» . ساقط است
به شبهه از جهت نشر حرمت (- نشر حرمت)، حکم آمیزش به عقد نکاح صحیح را دارد و موجب حرمت مادر، دختر، نوة دختري
زن بر مرد از یک سو، و پدر، پسر و نوة پسري مرد بر زن از سوي دیگر میشود. البته این حکم در فرضی است که پیش از ازدواج
«4» . با یکی از آنان آمیزش صورت گیرد و گرنه، موجب نشر حرمت نمیشود
آمین؛ ج 1، ص: 151
آمین [- تأمین]: اجابت کن.از آن در باب صلات بحث شده است.اهل سنّت گفتن آمین را در نماز پس از قرائت سورة حمد، سنّت
و برخی آن را واجب میدانند، لیکن نزد فقهاي شیعه نه تنها سنّت نیست، بلکه گفتن آن در نماز پس از حمد به قصد جزئیّت، حرام
و موجب بطلان نماز و به قصد استحباب و ورود نیز، حرام و تشریع (- بدعت) و بنابر مشهور موجب بطلان نماز است و نیز گفتن
آن به قصد دعا بنابر قول مشهور موجب بطلان نماز است. گفتن آمین بدون هیچ قصدي، از آن جهت که کلام آدمی است، باطل
کننده نماز میباشد. در دو صورت اخیر، گفتن آمین در نماز واجب از آن جهت که موجب إبطال نماز میشود، حرام است.گفتن
آمین در شرایط تقیّه (- تقیّه) یا از روي فراموشی یا سهو، اشکال ندارد، بلکه در فرض تقیّه واجب است.جواز گفتن آمین به قصد
دعا در نماز در غیر موضع یاد شده، مورد اختلاف است. 1
11 ؛ العروة -2 / 1 جواهر الکلام 10 (5) .374 -372 /29 (4) .340 (3) .379 -378 /32 (2) .247 -244 / 1) جواهر الکلام 29 )
.538 / 593 و مستند العروة (الصلاة) 4 / 720 ؛ مستمسک العروة 6 / الوثقی 1
صفحه 132 از 483
ص: 152
گفتن آمین در غیر نماز بر دعاي «2» . از کلمات فقیهان برمیآید که در نوع احکام یاد شده تفاوتی بین نماز واجب و نافله نیست
«3» . فرد دیگري مستحب است
آواز؛ ج 1، ص: 152
- غناء
آهسته؛ ج 1، ص: 152
- اخفات
آهک؛ ج 1، ص: 152
آهک: مادّة جامد سفید حاصل از سنگ آهک.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات و خمس سخن رفته است.به فتواي
مشهور، تیمّم بر سنگ آهک قبل از پخته شدن صحیح است، ولی در صحّت آن بعد از پختن، اختلاف است. 1سجده بر سنگ
آهک پیش از پختن، در حال اختیار و بعد از آن در حال ضرورت، صحیح است، لیکن در جواز سجده بر آن بعد از پختن در حال
اختیار، اختلاف است. 2در آهک- بر اساس قولی که آن را از معادن (- معدن) میشمارد- خمس (- خمس) واجب است. 3
آهن؛ ج 1، ص: 152
آهن: فلز معروف.احکام آن در ابواب طهارت، صلات، خمس و صید و ذباحه به مناسبت آمده است.تیمّم بر برادة آهن جایز نیست.
1گذاشتن آهن بر شکم محتضر (- احتضار) و میّت 2 و نیز بریدن کفن با آهن مکروه است. 3سجده کردن (- سجده) بر آهن جایز
نیست. 4 نماز خواندن مقابل آهن 5 و نیز همراه داشتن آهن آشکار مانند شمشیر و چاقو در حال نماز مکروه است. در دست کردن
انگشتر آهنی کراهت دارد. 6
1 مستمسک العروة (4) .504 / 3) کشف الغطاء 3 ) . 72 و مصباح الفقیه (الصلاة)/ 313 / 265 ؛ مطالع الانوار 1 / 2) مستند الشیعۀ 10 )
.69 / 16 و العروة الوثقی 2 -15 / 3 جواهر الکلام 16 (6) .492 / 589 و مستمسک العروة 5 / 2 العروة الوثقی 1 (5) .378 -377 /4
.247 -246 / 4 الحدائق الناضرة 7 (10) .413 / 3 العروة الوثقی 1 (9) .28 -27 / 2 جواهر الکلام 4 (8) .480 / 1 جامع المقاصد 1 (7)
.266 -264 / 6 جواهر الکلام 8 (12) .595 / 5 العروة الوثقی 1 (11)
ص: 153
خمس).تذکیۀ (- تذکیه) حیوانات در صورت -) «7» اگر آهن استخراج شده از معدن به حدّ نصاب (- نصاب) برسد، خمس دارد
«9» . بنابر قول مشهور در آلت قصاص اعضا شرط است که از جنس آهن باشد «8» . امکان باید با ابزار آهنی انجام شود
آهنگ؛ ج 1، ص: 153
- موسیقی
آهو؛ ج 1، ص: 153
صفحه 133 از 483
آهو: حیوان معروف.از آن به مناسبت در بابهایی مانند حج و صید و ذباحه بحث شده است.آهو از جانوران وحشی حلال گوشت
است و در صورت نداشتن مالک، هر کس آن را شکار کند، مالک آن میشود. 1کشتن آهو بر محرم (- احرام)، و نیز بر غیر محرم
در حرم (- حرم) حرام و موجب کفّاره است. 2
آیات اضطرار؛ ج 1، ص: 153
ما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀَ وَ 􀀀 إِنَّ » آیات اضطرار: آیۀ 173 سورة بقره، آیۀ 3 سورة مائده، آیۀ 119 و 145 سورة انعام و آیۀ 15 سورة نحل.آیۀ
و سایر آیات یاد شده، اساس « اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
ا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ هَ 􀀀 ادٍ فَل 􀀀 ا ع 􀀀 اغٍ وَ ل 􀀀 اللّ فَمَنِ اضْ طُرَّ غَیْرَ ب
􀀀
ا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ هِ 􀀀 الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَ م
قاعدة کلّی باب اضطرار است. بر اساس این آیات آنچه بر انسان حرام است- مانند مردار، خون و گوشت خوك- در حال اضطرار
با شرایط خاص، حلال میشود 1 (- اضطرار).
آیات الاحکام؛ ج 1، ص: 153
آیات الاحکام: آیات در بردارندة احکام شرعی.آیات الاحکام از جهات گوناگون
207 و /20 2 (11) .203 -202 / 1 جواهر الکلام 36 (10) . 361 و تکملۀ المنهاج/ 90 -360 /42 (9) .100 -99 /8 (8) .15 /16 (7)
. 1 زبدة البیان/ 800 (12) .294
ص: 154
قابل تقسیم است که به نمونههایی از آنها اشاره میشود. 1. از جهت نوع دلالت بر حکم: دلالت بعضی آیات بر حکم شرعی به
که بیع را حلال و ربا را حرام میداند، ولی دلالت بعضی دیگر به نحو «1» « ا􀀀 اللّ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّب
􀀀
أَحَ لَّ هُ » نحو استقلال است مانند
اثُونَ 􀀀 صالُهُ ثَل 􀀀 وَ حَمْلُهُ وَ فِ » که مدّت زمان شیرخوارگی را دو سال میداند و به ضمیمه آیۀ «2» « امَیْنِ 􀀀 صالُهُ فِی ع 􀀀 وَ فِ » انضمام است مانند
به دست میآید که کمترین زمان حمل، شش ماه است؛ زیرا مدّت دوران آبستنی و شیرخوارگی را سی ماه دانسته «3» « شَهْراً
و بعضی به هیئت اخبار مانند «4» * « اةَ 􀀀 أَقِیمُوا الصَّل » است.از سوي دیگر، بعضی آیات به صیغۀ انشاء دلالت بر حکم دارد مانند
2. از جهت حکم مورد دلالت آیه: مدلول برخی آیات، حکم تکلیفی است مانند وجوب روزه و حرمت «5» .« حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀُ »
استفاده میشود، و مدلول برخی «7» « حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀُ » و آیۀ «6» « امُ 􀀀 کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّی » … خوردن مردار که به ترتیب از آیۀ
« أَیّ أُخَرَ
امٍ 􀀀 مِن ی سَ فَرٍ فَعِدَّةٌ 􀀀 ک مَرِیضاً أَوْ عَل انَ 􀀀 م وَ نَْ » … دیگر، حکم وضعی است مانند بطلان روزه در حال مرض یا سفر که از آیۀ
ا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی 􀀀م» استفاده شده است. بعضی آیات متضمّن احکام و قواعد کلّی است مانند قاعدة عسر و حرج که از آیههاي «8»
استفاده شده است.بعضی آیات ارشاد به حکم عقل است مانند «10» « ا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ 􀀀 اللّ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ ل
􀀀
یُرِیدُ هُ » و «9» « الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ
از «12» .« ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ 􀀀ی» و بعضی دیگر، امضاي امر عرفی یا عقلایی است مانند ،«11» « اللّ وَ الرَّسُولَ
􀀀
وَ أَطِیعُوا هَ »
ا تَرْفَعُوا 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ل 􀀀ی» سوي دیگر، بعضی آیات بیانگر ادب معاشرت مؤمنان با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است مانند
ولی بعضی دیگر، چگونگی روابط اجتماعی مؤمنان و حدود و اصول همزیستی سالم و برادرانه را ،«13» « واتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ 􀀀 أَصْ
در جامعه
9) حج/ ) . 8) بقره/ 185 ) . 7) مائده/ 3 ) . 6) بقره/ 183 ) . 5) مائده/ 3 ) . 4) بقره/ 43 ) . 3) احقاف/ 15 ) . 2) لقمان/ 14 ) . 1) بقره/ 275 )
. 13 ) حجرات/ 2 ) . 12 ) مائده/ 1 ) . 11 ) آل عمران/ 132 ) . 10 ) بقره/ 185 ) .78
ص: 155
«14» « ا یَغْتَبْ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً 􀀀 ا تَجَسَّسُوا وَ ل 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ ل 􀀀ی» اسلامی بیان میکند مانند
صفحه 134 از 483
که به دوري از سوء ظنّ، تجسّس در امور دیگران و غیبت امر میکند.تعداد: به قول مشهور، تعداد آیات الاحکام پانصد آیه است و
«15» .« ابن متوّج بحرانی » نوشتۀ « النهایۀ فی تفسیر خمسمأة آیۀ » حتی برخی مفسّران، کتاب خود را بر همین اساس نام نهادهاند مانند
ممکن است مراد آنان از این رقم، تقریبی باشد.جایگاه استنباطی: قرآن کریم، نخستین و معتبرترین منبع شریعت مقدّس، بلکه- از
آن جهت که سنّت، تبیین کننده و شارح کتاب الهی است نه منبعی در عرض آن- تنها مصدر شریعت به شمار میرود.علاوه بر این،
قرآن میزان سنجش روایات و مشروعیّت شرایطی است که در عقد ذکر میشود، یعنی آن بخش از روایات یا شرایط عقد که منطبق
بر کتاب الهی باشد، پذیرفته و هر آنچه مخالف آن باشد، مورد عمل قرار نمیگیرد. از این رو، فقیهان در بحث اجتهاد و قضاء،
شناخت آیات الاحکام را از شرایط اجتهاد دانستهاند.براي تحقّق همین هدف، فقیهان از دیرباز به موضوع آیات الاحکام توجّهی
ویژه داشته، در معرّفی، تفسیر و میزان دلالت آنها، کتابهاي فراوانی نوشتهاند.نخستین دانشمندي که در این موضوع کتاب
کنز العرفان فی فقه » ،« فقه القرآن » از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السّلام است. کتابهاي « محمّد بن سائب کلبی » ، نگاشته
نمونههایی از ،« مقدّس اردبیلی » و « فاضل مقداد » ،« قطب الدین راوندي » به ترتیب، نوشتۀ « زبدة البیان فی احکام القرآن » و « القرآن
کتابهاي آیات الاحکام است.تنظیم و تفسیر آیات الاحکام، به شیوههاي گوناگون صورت گرفته که شیوة رایج، بر اساس ابواب
فقهی است.
.30 / 15 ) کنز العرفان 1 ) .12 (14)
ص: 156
آیات جهاد؛ ج 1، ص: 156
- آیات قتال
آیات رحمت؛ ج 1، ص: 156
آیات رحمت: آیات بیان کنندة رحمت الهی.حکم آن در باب صلات به مناسبت آمده است.مستحب است انسان هنگام قرائت
ا هُوَ 􀀀 وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ م » از خداوند طلب رحمت نماید.براي مثال، وقتی آیۀ ،«2» و غیر آن «1» آیات رحمت خاص یا عام در نماز
.« اللّهمّ ارحمنی و اجعلنی من المؤمنین » بگوید « وَ رَحْمَۀٌ لِلْمُؤْمِنِینَ » را میخواند، بعد از عبارت «3 …» « اءٌ وَ رَحْمَۀٌ لِلْمُؤْمِنِینَ 􀀀 شِف
آیات سجده؛ ج 1، ص: 156
آیات سجده: آیات موجب وجوب یا استحباب سجده.به آیاتی که خواندن یا گوش دادن آنها سبب وجوب یا استحباب سجده
است، آیات سجده گفته میشود. آیات سجده پانزده آیه است که سجده در چهار آیه، واجب و در یازده آیه، مستحب است.
1آیات داراي سجدة واجب که به آنها عزائم یا آیات عزائم (- عزائم) گفته میشود، عبارتند از: سجده/ 15 ، فصّلت/ 37 ، نجم/ 62
50 ، اسراء/ 109 ، مریم/ 58 ، حج/ - و علق/ 19 .همچنین یازده آیه داراي سجدة مستحب عبارتند از: اعراف/ 206 ، رعد/ 15 ، نحل/ 49
18 و 77 ، فرقان/ 60 ، نمل/ 26 ، ص/ 24 و انشقاق/ 21 .از آیات سجده در بابهاي طهارت و صلات سخن رفته است.آیات سجده
در سه موضوع ذیل مورد بحث قرار میگیرد: 1. تلاوت: سجده کردن در صورت تلاوت آیات داراي سجدة واجب، واجب و در
صورت تلاوت آیات داراي سجدة مستحب، مستحب است. 2 در این که در صورت تکرار تلاوت آیات سجده و پیش از سجده
براي تلاوت اول، سجده
.223 -220 2 (5) .214 -210 / 1 جواهر الکلام 10 (4) . 3) اسرار/ 82 ) .462 / 2) کشف الغطاء 3 ) .419 / 1) جواهر الکلام 9 )
صفحه 135 از 483
ص: 157
2. گوش دادن: حکم گوش فرادادن به آیات «3» . تکرار میشود یا یک سجده براي تمامی تلاوتها کافی است، اختلاف است
امّا در وجوب سجده در «4» ، سجده از شخص یا رسانهاي- مانند رادیو و تلویزیون- به طور زنده و مستقیم، حکم تلاوت آنها است
صورت گوش دادن به تلاوتی که به طور غیر مستقیم از رسانهها پخش میشود یا تلاوت کودك غیر ممیّز یا تلاوت کسی که قصد
3. شنیدن: در وجوب یا استحباب سجده براي به گوش رسیدن آیۀ داراي سجدة واجب- «5» . تلاوت قرآن را ندارد، اختلاف است
همچنان که بنا بر قول به وجوب نیز در وجوب سجده براي شنیدن غیر مستقیم آن از ؛«6» بدون قصد شنیدن آن- اختلاف است
حکم شنیدن آیات «7» . رسانهها یا کودك غیر ممیّز و یا کسی که بدون قصد تلاوت قرآن آن را تلاوت میکند، اختلاف است
احکام سجده: زمان انجام سجدة واجب یا مستحب، پس از پایان یافتن آیۀ «8» . داراي سجدة مستحب، حکم تلاوت آنها است
و در صورت ترك عمدي یا سهوي، سجده بعدا «10» نیز وجوب یا استحباب سجده در این زمان، فوري است «9» . سجده است
امّا خواندن ذکر سجود به ویژه اذکار وارد ،«12» سجده اعم از واجب یا مستحب، تکبیر، تشهّد و سلام ندارد «11» . انجام میشود
نیز تکبیر براي سربرداشتن از سجده مستحب است و از برخی قول به وجوب آن نقل شده است. «13» . شده در سجده، مستحب است
طهارت، رو به قبله بودن و پوشاندن عورت (- عورت) در صحّت این سجده شرط نیست، لیکن از برخی قول به وجوب ستر «14»
در اعتبار مباح بودن مکان و لباس و نیز قرار دادن پیشانی و دیگر مواضع هفتگانه بر چیزي که سجده بر «15» . عورت نقل شده است
«16» . آن صحیح است (- مساجد سبعه) و بالا نبودن محل سجده از سایر مواضع سجده بیش از چهار انگشت، اختلاف است
(7) .223 -220 / 6) جواهر الکلام 10 ) . 5) توضیح المسائل مراجع/ م 1096 ) .629 / 217 و 223 و تحریر الوسیلۀ 2 (4) .218 (3)
-231 (13) .225 -224 (12) .233 -232 (11) .220 -219 (10) .217 -214 (9) .223 /10 (8) . توضیح المسائل مراجع/ م 1096
-225 / 15 ) جواهر الکلام 10 ) .425 / 225 و مستمسک العروة 6 -224 / 14 ) جواهر الکلام 10 ) .425 / 232 و مستمسک العروة 6
.687 / 231 و العروة الوثقی 1 -228 (16) .227
ص: 158
آیات شهادت؛ ج 1، ص: 158
وَ اسْتَشْهِدُوا » و آیۀ … « وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْکُ مْ » آیات شهادت: آیۀ 2 سورة طلاق، و آیۀ 282 سورة بقره و مانند آن.آیۀ
و مانند آن از آیات مربوط به شهادت دادن، در باب شهادات به آنها استناد شده است.مشهور- به استناد « جالِکُمْ 􀀀 شَهِیدَیْنِ مِنْ رِ
عموم آیات شهادت- قائل به قبول شهادت بردة عادل شده و حریّت را شرط ندانستهاند. و نیز شهادت انسان نابیناي عادل را
«1» . پذیرفتهاند
آیات عذاب؛ ج 1، ص: 158
آیات عذاب [- آیات نقمت]: آیات بیان کنندة عذاب الهی.از آن در باب صلات به مناسبت سخن رفته است.مستحب است قاري
قرآن، خواه در نماز 1 یا در غیر آن 2، هنگامی که به آیۀ عذاب رسید، به خداوند پناه برد و از ابتلاي به آن عافیت طلبد. براي مثال،
اللّهمّ لا تجعلنی من » بگوید « ساراً 􀀀 إِلّ خَ
􀀀
ا » 3 را تلاوت کرد بعد از کلمه « ساراً 􀀀 إِلّ خَ
􀀀
الظّ ا
􀀀
ا یَزِیدُ الِمِینَ 􀀀 وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ … وَ ل » وقتی آیۀ
.« الظّالمین و لا من الخاسرین
آیات قتال؛ ج 1، ص: 158
صفحه 136 از 483
193 سورة بقره، آیۀ 4 سورة نساء و آیۀ 29 سورة - آیات قتال: آیات امر کننده به جهاد با مشرکان و غیر آنها مانند آیات 190
توبه.این آیات در باب جهاد مورد استناد قرار گرفتهاند و بر اساس آنها، جنگ با مشرکان واجب است. آیات قتال به آیۀ صلح (-
آیۀ صلح) تخصیص خورده است. از این رو، در صورت ضرورت یا وجود مصلحت، صلح با مشرکان جایز است 1 (- آتش بس).
3 (4) .462 / 2 کشف الغطاء 3 (3) .419 / 1 جواهر الکلام 9 (2) .153 - 92 و 150 / 1) الانتصار/ 499 و 503 ؛ جواهر الکلام 41 )
.57 / 85 و جواهر الکلام 21 / 1 فقه الصادق 13 (5) . اسرا/ 82
ص: 159
«2» . خواندن آیات جهاد براي لشکریان، بر فرماندة لشکر مستحب است
آیات نقمت؛ ج 1، ص: 159
- آیات عذاب
آیه؛ ج 1، ص: 159
آیه: بخشی از سوره/ رخداد طبیعی غیر عادي اعم از آسمانی و زمینی.از آیه به معناي نخست در بابهاي طهارت و صلات سخن
گفته شده است.اسامی: برخی آیات با نام خاصّ ی خوانده میشوند مانند آیۀ الکرسی (- آیۀ الکرسی)، آیۀ سخره (- آیۀ سخره) و
آیۀ نبأ (- آیۀ نبأ). گاه نیز بر مجموع آیات مرتبط با یکدیگر نام خاصّ ی اطلاق شده است مانند آیات سجده (- آیات سجده) و
-) منِ الرَّحِیمِ* در آغاز هر سوره نزد فقهاي امامیّه، آیهاي مستقل است 1 􀀀 اللّ الرَّحْ
􀀀
آیات الاحکام (- آیات الاحکام).بسمله: بِسْمِ هِ
بسمله).احکام: احکام آیات سه گونه است: 1. احکام مترتّب بر آیات نه به عنوان آیه، بلکه به عنوان جزئی از قرآن مانند حرمت
مسّ آن بدون طهارت، گرفتن مزد بر تلاوت یا تعلیم آن و قرار دادن آن به عنوان مهر در نکاح (- قرآن). 2. احکام مترتّب بر
. پارهاي عنوانهاي خاص از آیات مانند آیات سجده، آیات الاحکام و آیۀ الکرسی که در مدخلهاي مربوط از آنها یاد میشود. 3
احکام مترتّب بر عنوان آیه که در این جا به آن اشاره میشود.کسی که نمیتواند سورة حمد را بخواند و وقت براي آموختن تنگ
است، واجب است در نماز هفت آیه از سورة دیگر که میداند، بخواند. 2 تکرار آیه در نماز اعم از واجب و مستحب جایز است. 3
رعایت ترتیب بین آیات حمد و نیز سوره 4 و موالات (- موالات) بین آنها هنگام قرائت (- قرائت) در نماز واجب است. 5 اکتفا به
. قرائت یک آیه به جاي سورة کوتاه در خطبه نماز جمعه، جایز است. 6
4 جواهر الکلام (6) .662 / 3 العروة الوثقی 1 (5) .304 /9 2 (4) .296 / 43 و 9 / 1 جواهر الکلام 3 (3) . 2) الکافی فی الفقه/ 253 )
.214 /11 6 (8) .11 /10 5 (7) .300 /9
ص: 160
مستحب «7» . قرائت بیش از هفت آیه از غیر عزائم (- عزائم) بر جنب (- جنابت)، حائض (- حیض) و نفساء (- نفاس)، مکروه است
بگوید. همچنین « لبیّک ربّنا » ، آغاز میشود * « النّ
􀀀
أَیُّهَا اسُ » یا * « ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی» است قاري قرآن هنگام تلاوت آیاتی که با
مستحب است اگر آیه متضمّن رحمت الهی است، آن را از خدا بخواهد و چنانچه متذکّر غضب و عذاب الهی است، از آن به خدا
در برخی نمازهاي مستحبی مانند غفیله (- نماز غفیله) آیاتی خاص خوانده میشود. همچنین قرائت بعضی آیات در «8» . پناه ببرد
194 ) از سورة آل عمران در رکعت پنجم از نافلههاي ظهر، آیات 21 تا - برخی نمازها مستحب است مانند قرائت پنج آیه ( 190
ده آیۀ اول سورة بقره در رکعت نخست از دو ،«10» و رکعت چهارم از نوافل مغرب «9» پایان سورة حشر در رکعت دوم نوافل ظهر
قرائت بعضی آیات در برخی حالتها، «11» . رکعت نافلۀ بین مغرب و عشا، و آیات 284 تا پایان سورة یاد شده در رکعت دوم آن
صفحه 137 از 483
،«13» پنجاه آیه بعد از تعقیب نماز صبح ،«12» زمانها یا مکانها مستحب است مانند قرائت آخرین آیۀ سورة کهف هنگام خوابیدن
ده آیۀ نخست سورة بقره و سه آیۀ پایانی آن، همراه آیۀ الکرسی، آیۀ سخره، سورة توحید و سه آیۀ آخر سورة حشر براي حاجی
از آیه به معناي دوم در باب صلات سخن رفته است.رخدادهاي طبیعی مهم و غیر عادي «14» .( هنگام وقوف در عرفات (- عرفات
مانند خورشیدگرفتگی، ماهگرفتگی، زلزله و هر حادثۀ آسمانی یا زمینی که بروز آن موجب ترس مردم میشود، سبب وجوب نماز
.«15» آیات (- نماز آیات) است
/ 10 ) کشف الغطاء 3 ) .83 -82 / 9) الحدائق الناضرة 6 ) .661 / 189 و العروة الوثقی 1 / 8) کشف الغطاء 3 ) . 222 و 398 ؛67 /3 (7)
.725 / 15 ) العروة الوثقی 1 ) .54 / 14 ) جواهر الکلام 19 ) .234 /3 (13) .468 / 12 ) کشف الغطاء 3 ) .43 / 11 ) جواهر الکلام 7 ) .479
ص: 161
آیۀ اباحه؛ ج 1، ص: 161
اءَ 􀀀 ا وَر 􀀀 وَ أُحِلَّ لَکُمْ م » و آیۀ … « اعاً لَکُمْ 􀀀 امُهُ مَت 􀀀 أُحِلَّ لَکُمْ صَ یْدُ الْبَحْرِ وَ طَع » آیۀ اباحه: آیۀ 96 سورة مائده و آیۀ 24 سورة نساء.آیۀ
در بابهاي حج و نکاح مورد استناد قرار گرفتهاند.بنابر آیۀ نخست، صید دریا براي محرم (- احرام) … « والِکُمْ 􀀀 ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْ 􀀀
و بنا بر آیۀ دوم، ازدواج با همۀ زنان، جز زنانی که در ابتداي آیه و آیۀ پیش از آن (- آیۀ تحریم) به عنوان محرّمات «1» جایز است
«2» . ابدي در تزویج ذکر شدهاند، جایز میباشد
آیۀ ابتلاء؛ ج 1، ص: 161
النِّک فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا
􀀀
ا بَلَغُوا احَ 􀀀 حَتّ إِذ
ی􀀀 الْی تَی􀀀 ام 􀀀 وَ ابْتَلُوا » آیۀ ابتلاء [- آیۀ ایناس؛ آیۀ رشد]: آیۀ 6 سورة نساء.به آیۀ
در باب حجر بر محجوریّت نابالغ (- حجر)، یعنی ممنوعیّت تصرف در اموالش، و نیز نهایت مدّت ممنوعیّت، … « والَهُمْ 􀀀 إِلَیْهِمْ أَمْ
یعنی زمان بلوغ و رشد، استدلال شده است. 1
آیۀ ابراهیم؛ ج 1، ص: 161
- آیۀ توجّه
آیۀ ابطال؛ ج 1، ص: 161
براي « مالَکُمْ 􀀀 ا تُبْطِلُوا أَعْ 􀀀 اللّ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ ل
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا هَ 􀀀ی» آیۀ ابطال: آیۀ 33 سورة محمّد صلّی اللّه علیه و آله.آیۀ
اثبات قاعدة حرمت ابطال اعمال عبادي در اثناي آنها مورد استدلال قرار گرفته است (- قاعدة حرمت ابطال عمل عبادي).بر اساس
این آیه، باطل کردن عمل عبادي پس از شروع حرام است. 1
آیۀ احسان؛ ج 1، ص: 161
شاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ 􀀀 ی عَنِ الْفَحْ 􀀀 ی وَ یَنْه 􀀀 اءِ ذِي الْقُرْب 􀀀 سانِ وَ إِیت 􀀀 اللّ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْ
􀀀
إِنَّ هَ » آیۀ احسان: آیۀ 90 سورة نحل.مضمون آیۀ
امر به عدل (انصاف و اعتدال « یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
.550 / 1 العناوین الفقهیۀ 1 (4) .19 -18 / 1 جواهر الکلام 26 (3) .649 (2) . 1) زبدة البیان/ 378 )
ص: 162
صفحه 138 از 483
در اعتقاد، گفتار و کردار) و احسان در حق دیگران و نیز صلۀ رحم و اداي حق خویشاوندان و نهی از کارهاي ناپسند و سرکشی
«2» . قرائت آیۀ یاد شده در پایان خطبۀ دوم نماز جمعه مستحب است «1» . است
آیۀ احصار؛ ج 1، ص: 162
حَتّ یَبْلُغَ الْهَدْيُ
ی􀀀 ر ل تَحْلِقُوا ؤُُسَ کُمْ ا􀀀 الْه وَ فَإِنْ أُحْصِ رْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ َدْيِ » :… آیۀ احصار [- آیۀ عمره]: آیۀ 196 سورة بقره.آیۀ
ناظر به بیان حکم حصر و صدّ در حج، یعنی محل گردیدن محرم (- احرام) با قربانی کردن میباشد. مفهوم حصر در … « مَحِلَّهُ
آیه، اعم از حصر مصطلح در فقه است؛ زیرا حصر در فقه مقابل صدّ و در آیه به معناي بازداشته شدن از ادامه حج به دلیل بیماري
(- حصر) یا دشمن (- صدّ) است. 1 (- احصار) (- صدّ)
آیۀ اخلاص؛ ج 1، ص: 162
از آیاتی است که در کتاب طهارت بحث نیّت … « اللّ مُخْلِصِ ینَ لَهُ الدِّینَ
􀀀
إِلّ لِیَعْبُدُوا هَ
􀀀
ا أُمِرُوا ا 􀀀 وَ م » آیۀ اخلاص: آیۀ 5 سورة بیّنه.آیۀ
وضو مورد استناد قرار گرفته است.این آیه، از ادلّۀ معروف براي اثبات شرط بودن اخلاص در عبادات است. 1 (- نیّت)
آیۀ اذن؛ ج 1، ص: 162
مَرّ
اتٍ􀀀 اثَ 􀀀 مِنْکُم ثَل مانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْ 􀀀ی» آیۀ اذن: آیۀ 58 سورة نور.بنا بر آیۀ
بردگان و فرزندان ممیّز (- ممیّز) باید در سه وقت؛ پیش از فجر، هنگام استراحت نیم روز و پس از نماز عشا براي حضور در … «
بر این دلالت دارد که اذن در اوقات « احٌ بَعْدَهُنَّ 􀀀 ا عَلَیْهِمْ جُن 􀀀 لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ ل » نزد موالی و والدین خود اذن بگیرند (- استیذان). عبارت
دیگر واجب نیست. 1
88 و کتاب الطهارة / 1 جواهر الکلام 2 (4) .315 - 1 زبدة البیان/ 310 (3) .216 / 2) جواهر الکلام 11 ) .413 - 1) زبدة البیان/ 412 )
.225 -224 / 1 کنز العرفان 2 (5) . 9 و 11 / (شیخ انصاري) 2
ص: 163
«2» . خصوص بردگان مرد است یا شامل کنیزها نیز میشود، اختلاف است … « الَّذِینَ مَلَکَتْ » در این که مراد از
آیۀ ارث زوجه؛ ج 1، ص: 163
- آیۀ توارث زوجین
آیۀ ارحام؛ ج 1، ص: 163
- آیۀ اولوا الارحام
آیۀ استماع؛ ج 1، ص: 163
- آیۀ انصات
آیۀ استمتاع؛ ج 1، ص: 163
صفحه 139 از 483
- آیۀ متعه
آیۀ اسراء؛ ج 1، ص: 163
بر حرمت منع … « رامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی 􀀀 ي بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَ 􀀀 حانَ الَّذِي أَسْر 􀀀 سُبْ » آیۀ اسراء: آیۀ نخست سورة اسراء.به آیۀ
حاجیان از سکونت در منازل اهل مکّه- با قرار دادن درب براي منازل و مانند آن- استدلال شده است.نحوة استدلال این است که
در این آیه، به تمامی شهر مکّه، مسجد الحرام اطلاق شده است؛ زیرا معراج پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله از منزل أمّ هانی بوده
که مسجد … « ادِ 􀀀 اکِفُ فِیهِ وَ الْب 􀀀 واءً الْع 􀀀 لِلنّ سَ
􀀀
اهُ اسِ 􀀀 رامِ الَّذِي جَعَلْن 􀀀 وَ الْمَسْجِدِ الْحَ » … است.این آیه به ضمیمۀ آیۀ 25 سورة حج، یعنی
الحرام را براي همۀ مردم یکسان قرار داده و منع از آن را جایز ندانسته است، بر حرمت منع از سکونت در منازل اهل مکّه دلالت
دارد. البته اشکالات متعدّدي بر این استدلال شده است و قول مشهور، کراهت منع از سکونت است. 1همچنین به آیۀ یاد شده بر
حرمت ورود کافران به حرم مکّه این گونه استدلال شده است که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله از حرم (شعب ابی طالب) به
ا یَقْرَبُوا 􀀀 إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَل » … معراج رفت و در این آیه بر حرم، مسجد الحرام اطلاق شده است و در آیۀ 28 سورة توبه، یعنی
مشرکان از ورود به مسجد الحرام منع شدهاند.بنابراین، ورود کافران به مکّه حرام است. 2 … « رامَ 􀀀 الْمَسْجِدَ الْحَ
آیۀ اعتداء؛ ج 1، ص: 163
بیانگر قانون کلّی … « ي عَلَیْکُمْ 􀀀 ي عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَد 􀀀 فَمَنِ اعْتَد » … آیۀ اعتداء: آیۀ 194 سورة بقره.آیۀ
.521 -520 / 2 مجمع الفائدة 7 (4) .48 / 1 جواهر الکلام 20 (3) .290 / 2) مسالک الافهام (کاظمی) 3 )
ص: 164
در رویارویی با متجاوز است. بر اساس این آیۀ شریفه، هر کسی که بناحق به حریم دیگري تجاوز نماید، دیگري میتواند در مقام
دفاع و گرفتن حق خود مقابله به مثل کند. از این قانون کلّی، در بابهاي جهاد، غصب، حدود و قصاص، فروع متعدّدي استخراج
شده است مانند جواز تقاص (- تقاص) از مال غاصب به مقدار غصب شده، در صورت برنگرداندن مال، جواز قصاص به مثل و
عدم جواز آن به بیشتر از مثل، عدم جواز قصاص در صورت عدم امکان آن به مقدار مثل، و جواز پیکار با دشمن در ماههاي حرام
«1» . (- ماههاي حرام) در صورت مبادرت وي به جنگ در این ماهها
آیۀ اقراء؛ ج 1، ص: 164
در بحث عدّه باب نکاح مورد استناد … « اثَۀَ قُرُوءٍ 􀀀 اتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَل 􀀀 وَ الْمُطَلَّق » آیۀ اقراء [- آیۀ تربص]: آیۀ 228 سورة بقره.آیۀ
واقع شده است.بر اساس این آیه، عدّة طلاق زنی که در هر ماه یک حیض میبیند (مستقیمۀ الحیض)، سه قرء است (- عدّه). مراد از
قرء در این جا، پاك شدن از حیض میباشد 1 (- حیض).
آیۀ اکل؛ ج 1، ص: 164
در بابهاي صلات، تجارت و … « ائِکُمْ 􀀀 ی أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آب 􀀀 لَیْسَ … عَل » آیۀ اکل: آیۀ 61 سورة نور.آیۀ
اطعمه و اشربه مورد استناد قرار گرفته است.خوردن آذوقۀ دیگري بدون علم به رضایت او جایز نیست، امّا بر اساس آیۀ یاد شده،
خوردن آذوقه از خانههاي پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو، عمّه، دایی و خاله و نیز خانههایی که کلیدشان در اختیار انسان است و
خانههاي خودتان) چیست، چند قول ) « بُیُوتِکُمْ » خانههاي دوستان، از این حکم مستثنا و جایز است 1 (- خوردن).در این که مراد از
صفحه 140 از 483
است: 1. ظاهر آیه دلالت دارد که منظور، خانههایی است که شخص مالک آنها
.30 / 1 کنز العرفان 2 (3) . 219 و 235 / 1 جواهر الکلام 32 (2) . 83 و زبدة البیان/ 397 / 344 و 2 / 1) کنز العرفان 1 )
ص: 165
است و ذکر آن- با آن که مباح بودن خوردن از آنها بدیهی است- براي فهماندن این نکته است که خانههاي دیگر افراد مذکور
در آیه، همانند خانههاي خود او است. از این رو، هر چه را براي خود میپسندد، براي آنها نیز بپسندد و هر چه را براي خود خوش
برخی «2» . نمیدارد، براي آنها نیز خوش ندارد. 2. مراد، خانههاي همسران آدمی است. 3. مقصود، خانههاي فرزندان انسان است
«3» . فقیهان با استناد به این آیه، خواندن نماز را در این خانهها نیز جایز دانستهاند
آیۀ اکل به باطل؛ ج 1، ص: 165
- آیۀ تجارت
آیۀ الکرسی؛ ج 1، ص: 165
ا تَأْخُذُهُ سِنَۀٌ وَ 􀀀 إِلّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ل
􀀀
هَ ا 􀀀 ا إِل 􀀀 اللّ ل
􀀀
هُ » آیۀ الکرسی: آیۀ 255 سورة بقره.در روایات و نزد مشهور فقیهان، آیۀ الکرسی تنها آیۀ
ا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ 􀀀 ا خَلْفَهُمْ وَ ل 􀀀 ا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ م 􀀀 إِلّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ م
􀀀
ا فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي یَشْفَعُ عِنْدَهُ ا 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 ا نَوْمٌ لَهُ م 􀀀ل
است، نه به ضمیمه دو آیۀ بعد آن. 1این آیه از « ما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ 􀀀 ا یَؤُدُهُ حِفْظُهُ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضَ وَ ل 􀀀 ماو 􀀀 شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّ 􀀀 ما 􀀀 إِلّ بِ
􀀀
ا
سوي پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و أئمّه علیهم السّلام به همین نام خوانده شده است. در روایات از آیۀ الکرسی به عنوان با
عظمتترین آیۀ قرآن و رأس آن تعبیر شده است. 2از آیۀ الکرسی در بابهاي طهارت، صلات و حج به مناسبت سخن رفته
است.قرائت آیۀ الکرسی بعد از وضو 3، بر بالین محتضر 4 (- احتضار)، هنگام دفن میّت 5، پس از نمازهاي واجب 6، هنگام
پوشیدن لباس نو 7، هنگام خواب، در سفر 8 و زمان رسیدن حاجی به عرفات (- عرفات) براي وقوف 9 (- وقوف)، مستحب
است.قرائت آیۀ یاد شده در بعضی نمازهاي مستحبی مانند نماز غدیر 10
3 (6) .337 / 2 المیزان 2 (5) .215 / 1 جواهر الکلام 12 (4) .444 / 3) مستمسک العروة 5 ) .27 / 2) مسالک الافهام (کاظمی) 3 )
8 (11) .38 / 7 کشف الغطاء 3 (10) .315 / 6 مجمع الفائدة 2 (9) .105 / 5 الحدائق الناضرة 4 (8) .375 4 (7) .200 / العروة الوثقی 1
.214 /12 10 (13) .54 / 9 جواهر الکلام 19 (12) .414 / العروة الوثقی 2
ص: 166
نماز اعرابی) وارد شده است و نیز قرائت آن در -) «12» نماز وحشت) و نماز اعرابی -) «11» (- نماز غدیر)، نماز شب اول قبر
اگر «13» . نافلههاي ظهر و رکعت دوم از دو رکعت نافلۀ بین مغرب و عشا و رکعت نخست نماز و تیره (- نماز و تیره) مستحب است
«14» . ارتفاع سقف اتاق بیشتر از هشت ذراع (- ذراع) باشد، نوشتن آیۀ الکرسی رأس هشت ذراع یا بالاتر از آن مستحب است
«15» . قرائت آیۀ الکرسی، هنگام تخلّی (- تخلّی) کراهت ندارد
آیۀ امانت؛ ج 1، ص: 166
که از آن به آیۀ قنطار نیز تعبیر … - « طارٍ یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ 􀀀 ابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْ 􀀀 وَ مِنْ أَهْلِ الْکِت » آیۀ امانت: آیۀ 75 سورة آل عمران.از آیۀ
شده است 1- در باب ودیعه بر وجوب بازگرداندن امانت به صاحبش استناد شده است. 2نیز در باب وکالت براي شرط نبودن
عدالت (- عدالت) در وکیل، جز در موارد استثنا شده، و در نتیجه جواز وکالت کافر و فاسق استفاده شده است 3 (- وکالت). برخی
صفحه 141 از 483
با استناد به این آیه، شهادت کافر در برخی موارد را صحیح دانستهاند 4 (- شهادت).
آیۀ انذار؛ ج 1، ص: 166
- آیۀ نفر
آیۀ انصات؛ ج 1، ص: 166
امر به « ا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِ تُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ 􀀀 وَ إِذ » : آیۀ انصات [- آیۀ استماع]: آیۀ 204 سورة اعراف.مضمون آیۀ
استماع (- استماع) و سکوت هنگام قرائت قرآن است که فقیهان با استناد به آن و ضمیمۀ روایات، بر حرمت یا
14 ) وسائل الشیعۀ ) .43 / 57 و 58 و جواهر الکلام 7 / 13 ) کشف اللثام 4 ) .487 / 12 ) جامع المقاصد 2 ) .104 / 11 ) العروة الوثقی 2 )
3 الحدائق الناضرة (18) .76 / 2 کنز العرفان 2 (17) .199 / 1 القواعد و الفوائد 2 (16) .181 / 15 ) العروة الوثقی 1 ) .313 -312 /5
.200 / 4 القواعد و الفوائد 2 (19) .64 /22
ص: 167
کراهت- بنا بر اختلافی که در مسأله وجود دارد- قرائت مأموم در صورت شنیدن قرائت امام، هر چند به صورت همهمه، فتوا
«1» . دادهاند
آیۀ انظار؛ ج 1، ص: 167
براي وجوب مهلت دادن به بدهکار در صورت … « ی مَیْسَرَةٍ 􀀀 کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِل 􀀀 وَ إِنْ » آیۀ انظار: آیۀ 280 سورة بقره.به آیۀ
ناتوانی از پرداخت بدهی)، استناد شده است (- اعسار)، و از این وجوب، حرمت مطالبه دین و زندانی کردن بدهکار ) « اعسار » تحقّق
1 و نیز به کار وادار کردن وي جهت پرداخت بدهی، استفاده شده است 2 (- دین).
آیۀ انفال؛ ج 1، ص: 167
بر اختصاص انفال (- انفال) به رسول خدا … « لِلّ وَ الرَّسُولِ
􀀀
الُ هِ 􀀀 الِ قُلِ الْأَنْف 􀀀 یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْف » آیۀ انفال: آیۀ 1 سورة انفال.به آیۀ
صلّی اللّه علیه و آله استناد شده است. به مقتضاي روایات بسیار، انفال بعد از پیامبر از آن امامان علیهم السّلام است 1 (- أئمّه).
آیۀ اوسط؛ ج 1، ص: 167
ا تُطْعِمُونَ 􀀀 ساکِینَ مِنْ أَوْسَطِ م 􀀀 امُ عَشَرَةِ مَ 􀀀 فَکَفّ إِطْع
􀀀
مانِکُمْ … ارَتُهُ 􀀀 اللّ بِاللَّغْوِ فِی أَیْ
􀀀
ؤاخِ ذُکُمُ هُ 􀀀 ا یُ 􀀀ل» آیۀ اوسط: آیۀ 89 سورة مائده.آیۀ
در بردارندة حکم کفّارة شکستن عمدي و اختیاري قسم است که جامع تخییر و ترتیب است، یعنی شکنندة سوگند … « أَهْلِیکُمْ
ابتدا باید یا ده بینوا را از میانگین آنچه به خانوادة خود میخوراند، اطعام کند یا ده بینوا را لباس بپوشاند و یا یک برده را آزاد کند،
و در صورت ناتوانی از این سه چیز، باید سه روز روزه بگیرد. 1 برخی نیز اطعام مذکور را مستحب و دادن قوت غالب شهر را کافی
استفاده میشود که « ا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ 􀀀 مِنْ أَوْسَطِ م » میدانند. 2برخی معتقدند از عبارت
-115 / 1 جواهر الکلام 16 (4) .298 -297 / 2 جامع المقاصد 5 (3) .121 / 1 مجمع الفائدة 9 (2) .189 -188 / 1) جواهر الکلام 13 )
.262 / 2 جواهر الکلام 33 (6) .122 / 1 کنز العرفان 2 (5) .116
ص: 168
صفحه 142 از 483
کفّاره). -) «3» بینوایان غیر از خانوادهاند. از این رو، کفّاره به کسانی که واجب النفقه (- نفقه) کفّاره دهندهاند، داده نمیشود
آیۀ اولات الاحمال؛ ج 1، ص: 168
- آیۀ حمل
آیۀ اولوا الارحام؛ ج 1، ص: 168
حامِ 􀀀 وَ أُولُوا الْأَرْ » … آیۀ أولوا الارحام [- آیۀ ذوي الارحام؛ آیۀ ارحام]: آیۀ 75 سورة انفال و آیۀ 6 سورة احزاب.به عموم آیۀ
در باب ارث (- ارث) بر ثبوت ارث براي ارحام و طبقهبندي آنان به میزان خویشاوندیشان … * « اللّ
􀀀
ابِ هِ 􀀀 ی بِبَعْضٍ فِی کِت 􀀀 بَعْضُ هُمْ أَوْل
1 و نیز در مسألۀ حضانت (- حضانت) بر اولویّت هر یک از پدر و مادر نسبت به حضانت کودك در صورت مرگ دیگري 2 و
پارهاي مسائل دیگر مانند اولویّت وارث نسبت به غیر وارث در تجهیز و نماز میّت 3، استناد شده است.
آیۀ اهله؛ ج 1، ص: 168
در بابهاي مختلف فقهی مانند صوم، حج « لِلنّ وَ الْحَجِّ
􀀀
واقِیتُ اسِ 􀀀 یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّۀِ قُلْ هِیَ مَ » آیۀ اهلّه: آیۀ 189 سورة بقره.به آیۀ
و حجر استناد شده است.از آیه، ملاك بودن ماههاي دوازدهگانۀ قمري در موضوعات و احکامی مانند بلوغ، عدّه، روزه، زکات،
خمس و حج که از سوي شرع مقدّس، محدود به زمانی خاص شدهاند استفاده شده است. 1
آیۀ ایناس؛ ج 1، ص: 168
- آیۀ ابتلاء
آیۀ بیع؛ ج 1، ص: 168
- آیۀ ربا.
آیۀ تأسّی؛ ج 1، ص: 168
بر رجحان تأسّی و اقتدا به پیامبر اکرم صلّی اللّه … « اللّ أُسْوَةٌ حَسَ نَۀٌ
􀀀
کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ هِ 􀀀 لَقَدْ » آیۀ تأسّی: آیۀ 21 سورة احزاب.آیۀ
علیه و آله در همۀ افعال و کردار به عنوان الگویی نیکو (- تأسّی)، و اشتراك مکلّفین با آن
.40 / 1 جواهر الکلام 26 (7) .33 -31 /4 3 (6) .293 / 2 جواهر الکلام 31 (5) .152 / 1 الروضۀ البهیۀ 8 (4) .287 (3)
ص: 169
قاعدة اشتراك). -) «1» حضرت در تکلیف مورد استناد قرار گرفته است
آیۀ تبدیل؛ ج 1، ص: 169
بر حرمت هر گونه « اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
􀀀
ما إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ هَ 􀀀 ا سَمِعَهُ فَإِنَّ 􀀀 فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ م » آیۀ تبدیل: آیۀ 181 سورة بقره.به آیۀ
تغییر و تبدیلی در وصیّت میّت (- وصیّت) استناد شده است. برخی از فقیهان علاوه بر وصیّت، حکم را به وقف (- وقف) و مانند
آن تعمیم داده، در این موارد نیز به آیۀ شریفه استناد کردهاند. 1
صفحه 143 از 483
آن تعمیم داده، در این موارد نیز به آیۀ شریفه استناد کردهاند. 1
آیۀ تثبت؛ ج 1، ص: 169
- آیۀ نبأ
آیۀ تجارت؛ ج 1، ص: 169
إِلّ أَنْ
􀀀
اطِلِ ا 􀀀 والَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْب 􀀀 ا تَأْکُلُوا أَمْ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ل 􀀀ی» آیۀ تجارت [- آیۀ تراضی؛ آیۀ اکل به باطل]: آیۀ 29 سورة نساء.به آیۀ
بر حرمت تصرف در اموال دیگران از راه نامشروع همچون غصب، سرقت و غیر آن و نیز بر اباحۀ « راضٍ مِنْکُمْ 􀀀 جارَةً عَنْ تَ 􀀀 تَکُ ونَ تِ
تصرف به سبب تجارت در صورتی که با اختیار و رضایت دو طرف انجام شده باشد، استناد شده است. مراد از تجارت، مطلق
معاوضه از قبیل بیع، صلح و قرض میباشد. 1
آیۀ تحریم؛ ج 1، ص: 169
بیانگر … « واتُکُمْ 􀀀 اتُکُمْ وَ أَخَ 􀀀 اتُکُمْ وَ بَن 􀀀 حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّه » آیۀ تحریم [- آیۀ حلائل؛ آیۀ محرّمات؛ آیۀ وطی]: آیۀ 23 سورة نساء.آیۀ
آن گروهی از خویشاوندان نسبی و سببی است که ازدواج با آنان حرام است. اینان عبارتند از: مادر، دختر، خواهر، عمّه، خاله، دختر
برادر، دختر خواهر، مادر و خواهر رضاعی، مادرزن، دختر زن در صورت دخول به مادر (ربیبه)، زن پسر و خواهر زن 1 (- ازدواج).
144 و 147 ؛ مسالک الافهام (کاظمی) / 1 کتاب النکاح (شیخ انصاري) 20 (2) .25 / 61 و العناوین الفقهیۀ 1 -59 / 1) اصول الفقه 2 )
.666 - 1 زبدة البیان/ 661 (4) .33 / 1 زبدة البیان/ 542 و کنز العرفان 2 (3) . 112 و زبدة البیان/ 595 /3
ص: 170
آیۀ تحریم خبائث؛ ج 1، ص: 170
براي حرمت خبائث مورد استناد قرار گرفته است. در … « ائِثَ 􀀀 وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَب » … آیۀ تحریم خبائث: آیۀ 157 سورة اعراف.آیۀ
خباثت). -) «1» این که مراد از خبائث چیست و متعلّق تحریم، مطلق بهرهبرداري از خبائث است یا صرف خوردن آن، اختلاف است
آیۀ تحلیل؛ ج 1، ص: 170
…« ا􀀀 راجَع 􀀀 ما أَنْ یَتَ 􀀀 احَ عَلَیْهِ 􀀀 ا جُن 􀀀 ا فَل 􀀀 حَتّ تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ فَإِنْ طَلَّقَه
ی􀀀 ب فَل تَحِلُّ لَهُ مِنْ عَْدُ ا􀀀 ا 􀀀 فَإِنْ طَلَّقَه » آیۀ تحلیل: آیۀ 230 سورة بقره.آیۀ
بر حرمت ازدواج دوبارة مرد با زنی که او را سه طلاق داده (- سه طلاقه) و نیز بر حلیّت آن زن بر وي در صورتی که با مرد دیگري
ازدواج کند و سپس طلاق بگیرد، دلالت میکند 1 (- تحلیل).
آیۀ تحیّت؛ ج 1، ص: 170
چنین استفاده شده که جواب سلام … « ا 􀀀 ا أَوْ رُدُّوه 􀀀 ا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّۀٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْه 􀀀 وَ إِذ » آیۀ تحیّت: آیۀ 86 سورة نساء.از آیۀ
دیگري، واجب است و مستحب است جواب سلام به نیکوتر از آن باشد 1 (- سلام).
آیۀ تخییر؛ ج 1، ص: 170
صفحه 144 از 483
بیانگر یکی از … « ا 􀀀 ا وَ زِینَتَه 􀀀 اةَ الدُّنْی 􀀀 اجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَی 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْو 􀀀ی» آیۀ تخییر: آیۀ 28 و 29 سورة احزاب.آیۀ
اختصاصات رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله است و آن این که بر حضرت واجب است همسران خود را بین باقی ماندن بر همسري
و جدا شدن آزاد بگذارد که در صورت برگزیدن جدایی، براي همیشه افتخار همسري پیامبر را از دست میدهند، لیکن در این که
-) جدایی به صرف اختیار آن حاصل میشود یا پس از آن به طلاق نیز نیاز دارد، اختلاف است. نظر بیشتر فقها قول دوم است 1
اختصاصات النّبی).
155 و زبدة البیان/ / 1 کنز العرفان 1 (3) .763 - 1 زبدة البیان/ 760 (2) . 157 و 214 / 179 و مجمع الفائدة 11 / 1) فقه الصادق 1 )
.125 -122 / 1 جواهر الکلام 29 (4) .155 -152
ص: 171
آیۀ تراضی؛ ج 1، ص: 171
- آیۀ تجارت
آیۀ تربّص؛ ج 1، ص: 171
- آیۀ اقراء
آیۀ تسخیر؛ ج 1، ص: 171
« ا لَمُنْقَلِبُونَ 􀀀 ی رَبِّن 􀀀 إِنّ إِل
􀀀
کُنّ لَهُ مُقْرِنِینَ وَ ا
􀀀
ا ا 􀀀 ذا وَ م 􀀀􀀀 ا ه 􀀀 حانَ الَّذِي سَخَّرَ لَن 􀀀 سُبْ » آیۀ تسخیر [- آیۀ رکوب]: آیۀ 13 و 14 سورة زخرف.از آیۀ
«1» . در باب حج به مناسبت سخن رفته است.خواندن آیۀ تسخیر پس از سوار شدن بر مرکب مستحب است
آیۀ تطهیر؛ ج 1، ص: 171
اللّ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ
􀀀
ما یُرِیدُ هُ 􀀀 إِنَّ » آیۀ تطهیر: آیۀ 33 سورة احزاب/ آیۀ 103 سورة توبه (- آیۀ زکات).آیۀ
بر مشروعیّت کشتن کسی که حضرت فاطمه علیها السّلام را نیز دشنام دهد یا قذف (- قذف) نماید، مورد استناد قرار گرفته « تَطْهِیراً
است؛ زیرا این آیه دلیل طهارت و قداست آن حضرت مانند سایر معصومان علیهم السّلام میباشد 1 (- أئمّه).
آیۀ تعاون؛ ج 1، ص: 171
به همکاري بر نیکی و تقوا … « انِ 􀀀 اوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْو 􀀀 ا تَع 􀀀 ي وَ ل 􀀀 اوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْو 􀀀 وَ تَع » … آیۀ تعاون: آیۀ 2 سورة مائده.آیۀ
فرمان میدهد- که بر حسب موارد، واجب یا مستحب است- و از معاونت بر گناه و ستم نهی میکند.فقیهان از این آیه، قاعدة
اعمال نیک اعم از واجب و مستحب است 1 (- قاعده اعانت). « برّ و تقوا » را استفاده کردهاند. مراد از « حرمت اعانت بر گناه »
آیۀ تقصیر؛ ج 1، ص: 171
اةِ إِنْ 􀀀 احٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّل 􀀀 ا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُن 􀀀 وَ إِذ » آیۀ تقصیر [- آیۀ قصر، آیۀ سفر]: آیۀ 101 سورة نساء.به آیۀ
بر قصر نماز … « خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا
1 القواعد (3) .437 / 195 و جواهر الکلام 41 -194 / 1 الروضۀ البهیۀ 9 (2) .387 / 244 و وسائل الشیعۀ 11 / 1) مدارك الاحکام 7 )
صفحه 145 از 483
.303 / الفقهیۀ (بجنوردي) 1
ص: 172
براي مسافر و بیمناك از دشمن استناد شده است. نمازهاي چهار رکعتی در سفر (- نماز مسافر) و در حال خوف از دشمن (- نماز
«1» . جواز قصر نیست، بلکه وجوب قصر است ،« احٌ􀀀 فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُن » خوف)، دورکعتی گزارده میشوند.مراد از
آیۀ تکبیر؛ ج 1، ص: 172
- آیۀ فطر
آیۀ تلاوت؛ ج 1، ص: 172
- آیات سجده
آیۀ تمتّع؛ ج 1، ص: 172
ناظر به حج تمتّع و پارهاي از احکام … « فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَ جِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ » … آیۀ تمتّع: آیۀ 196 سورة بقره.آیۀ
آن یعنی قربانی (- قربانی) و در صورت ناتوانی از قربانی، ده روز روزه که سه روز آن در حج و هفت روز دیگر پس از بازگشت
از حج است، میباشد 1 (- حج تمتّع).
آیۀ توارث زوجین؛ ج 1، ص: 172
اجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ… 􀀀 ا تَرَكَ أَزْو 􀀀 وَ لَکُمْ نِصْفُ م » آیۀ توارث زوجین [- آیۀ حجب؛ آیۀ ارث زوجه]: آیۀ 12 سورة نساء.آیۀ
بیانگر ارث بردن زن و شوهر از یکدیگر و چگونگی و مقدار آن است؛ بدین معنا که سهم شوهر از دارایی زن در صورت فرزند «
نداشتن زن، نصف و در صورت داشتن فرزند یک چهارم است، و سهم زن از دارایی شوهر، در صورت فرزند نداشتن مرد، یک
چهارم و در صورت داشتن فرزند، یک هشتم است 1 (- ارث).
آیۀ توجّه؛ ج 1، ص: 172
…* « رامِ 􀀀 فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَ » … آیۀ توجّه: آیۀ 144 سورة بقره/ آیه 79 سورة انعام [- آیه ابراهیم].بنا بر آیۀ نخست
استقبال قبله در نمازهاي یومیّه و مانند آن واجب است 1 و به مقتضاي روایات صحیح، این حکم
.214 / 1 مستمسک العروة 5 (4) .822 - 1 زبدة البیان/ 819 (3) .338 - 1 زبدة البیان/ 335 (2) .178 - 1) زبدة البیان/ 173 )
ص: 173
برخی با استناد به عموم این آیه گفتهاند: از آن جا که مراد، جهت کعبه است، در بالاي کعبه نیز «2» . شامل نمازهاي مستحبی نیست
در باب صلات سخن … « اتِ وَ الْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّ » از آیۀ دوم «3» . باید ایستاده نماز خواند، نه به پشت
«4» . رفته است.خواندن آیۀ توجّه بعد از تکبیر هفتم از تکبیرهاي افتتاح (- تکبیرات افتتاح) مستحب است
آیۀ تیمّم؛ ج 1، ص: 173
جاءَ أَحَدٌ 􀀀 ی سَ فَرٍ أَوْ 􀀀 ی أَوْ عَل 􀀀 وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْض » … آیۀ تیمّم [- آیۀ صعید؛ آیۀ ملامسه]: آیۀ 43 سورة نساء و آیۀ 6 سورة مائده.آیۀ
صفحه 146 از 483
بیانگر مشروعیّت تیمّم (- … * « اءً فَتَیَمَّمُوا صَ عِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ 􀀀 ساءَ فَلَمْ تَجِدُوا م 􀀀 امَسْتُمُ النِّ 􀀀 ائِطِ أَوْ ل 􀀀 مِنْکُمْ مِنَ الْغ
تیمّم) بدل از وضو (- وضو) یا غسل (- غسل) و نیز چگونگی تیمّم یعنی مسح صورت و دو دست و آنچه که تیمّم بر آن صحیح
-) است (صعید)، میباشد.در این که مراد از صعید، تنها خاك است یا مطلق آنچه از زمین به شمار میرود، اختلاف است 1
صعید).
آیۀ جزیه؛ ج 1، ص: 173
در « صاغِرُونَ 􀀀 حَتّ یُعْطُوا الْجِزْیَۀَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ
ی􀀀 اب 􀀀 الْکِت بِاللّ … مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا 􀀀
ا یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 اتِلُوا الَّذِینَ ل 􀀀ق» آیۀ جزیه: آیۀ 29 سورة توبه.آیۀ
باب جهاد بیانگر حکم وجوب جهاد با اهل کتاب (- اهل کتاب) جز در صورت پرداخت جزیه (- جزیه) از سوي آنان است.
اختلاف است؛ نقد دادن جزیه، پرداخت جزیه از « صغار » و « ید » بنابراین آیه، گرفتن جزیه تنها از اهل کتاب جایز است. 1 در معناي
و التزام آنان به احکام و قوانین دولت اسلامی، تعیین نکردن میزان جزیه توسّط ،« ید » جانب اهل کتاب نه نایب آنان، برخی معانی
اهل کتاب، جزیه گرفتن در حالی که مسلمانان ایستاده و
/ 1 الخلاف 5 (6) .129 -120 / 1 جواهر الکلام 5 (5) .630 / 4) العروة الوثقی 1 ) .63 / 3) مختلف الشیعۀ 2 ) .60 / 2) مجمع الفائدة 2 )
.540
ص: 174
«2» . است « صاغرون » آنان نشستهاند، برخی معانی
آیۀ جلد؛ ج 1، ص: 174
وجوب اجراي حدّ زنا (- زنا) بر … « ما مِائَۀَ جَلْدَةٍ 􀀀 احِدٍ مِنْهُ 􀀀 الزّ فَاجْلِدُوا کُلَّ و
انِی 􀀀 الز وَ ّ
انِی 􀀀 َۀُ » آیۀ جلد [- آیۀ حدّ]: آیۀ 2 سورة نور.آیۀ
زناکار و مقدار حدّ را- که یکصد تازیانه است- بیان میکند. 1
آیۀ جمعه؛ ج 1، ص: 174
به … « اللّ
􀀀
ی ذِکْرِ هِ 􀀀 اةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَۀِ فَاسْعَوْا إِل 􀀀 ا نُودِيَ لِلصَّل 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀ی» آیۀ جمعه [- آیۀ نداء]: آیۀ 9 سورة جمعه.به آیۀ
دلیل امر به رفتن به سوي نماز جمعه و نیز نهی از کسب هنگام شنیدن اذان آن، بر وجوب نماز جمعه استناد شده است 1 (- نماز
جمعه).
آیۀ حبس؛ ج 1، ص: 174
بیانگر حدّ … « یَتَوَفّ الْمَوْتُ
􀀀
حَتّ اهُنَّ
ی􀀀 الْب سائِکُمْ … فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی یُُوتِ 􀀀 الْف مِنْ نِ احِشَۀَ 􀀀 ی اللّ أَْتِینَ
􀀀
وَ اتِی » آیۀ حبس: آیۀ 15 سورة نساء.آیۀ
زنان مرتکب زنا در صدر اسلام یعنی زندانی شدن تا هنگام مرگ است که با آیۀ دوم سورة نور که حدّ زنا را صد تازیانه قرار داده
(- آیۀ جلد)، نسخ شده است. نیز از آیۀ استفاده میشود که شهادت چهار مرد مسلمان در ثبوت زنا (- زنا) شرط است. 1
آیۀ حبط؛ ج 1، ص: 174
در مسألۀ وقوع ارتداد (- … « مانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ 􀀀 وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِی » … آیۀ حبط [- آیۀ احباط]: آیۀ 5 سورة مائده.برخی به آیۀ
ارتداد) پس از انجام فریضۀ حج بر بطلان حجّ سابق به محض ارتداد و لزوم اعادة آن استدلال کردهاند، لیکن برخی دیگر پاسخ
صفحه 147 از 483
دادهاند که آیۀ حبط به قرینۀ
368 -367 / 339 ؛ فقه القرآن 2 / 1 کنز العرفان 2 (5) .76 / 1 مهذّب الاحکام 9 (4) . 1 زبدة البیان/ 829 (3) .363 / 2) کنز العرفان 1 )
. و زبدة البیان/ 827
ص: 175
ناظر به مرتدّي است که … « مالُهُمْ 􀀀 ئِکَ حَبِطَتْ أَعْ 􀀀 کافِرٌ فَأُول 􀀀 وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ » … آیۀ 217 سورة بقره یعنی آیۀ
«1» . بر کفر بمیرد
آیۀ حج؛ ج 1، ص: 175
بر وجوب حج در صورت … « طاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا 􀀀 النّ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَ
􀀀
لِلّ عَلَی اسِ
􀀀
وَ هِ » … آیۀ حج: آیۀ 97 سورة آل عمران.به آیۀ
حصول استطاعت (- استطاعت) استناد شده است 1 (- حج).
آیۀ حجاب؛ ج 1، ص: 175
در باب نکاح بر … « ا وَ لْیَضْ رِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ 􀀀 ا ظَهَرَ مِنْه 􀀀 إِلّ م
􀀀
ا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ ا 􀀀 اتِ … وَ ل 􀀀 وَ قُلْ لِلْمُؤْمِن » آیۀ حجاب: آیۀ 31 سورة نور.آیۀ
وجوب پوشش زن از نامحرم و نیز مقدار پوشش واجب که پوشیدن تمام بدن جز صورت و دستها تا مچ میباشد، مورد استناد
قرار گرفته است 1 (- پوشش).
آیۀ حجب؛ ج 1، ص: 175
- آیۀ توارث زوجین
آیۀ حجر؛ ج 1، ص: 175
در باب حجر مورد استناد قرار گرفته است.بر … « ی شَیْءٍ 􀀀 ا یَقْدِرُ عَل 􀀀 اللّ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوکاً ل
􀀀
ضَ رَبَ هُ » آیۀ حجر: آیۀ 75 سورة نحل.آیۀ
اساس این آیه، مملوك حق هیچ گونه تصرفی جز به اجازة مولا ندارد و به همین دلیل، از محجورین شمرده شده است (- حجر).
البته این عام، تخصیص خورده و برخی تصرفات برده صحیح است. برخی فقیهان نیز با استناد به آیۀ یاد شده گفتهاند: مملوك
نمیتواند مالک چیزي شود؛ هر چند مولا آن را به وي تملیک کند 1 (- بردگی).
آیۀ حدّ؛ ج 1، ص: 175
- آیۀ جلد
53 و 62 و مستند / 1 الحدائق الناضرة 23 (3) .264 / 1 فقه القرآن 1 (2) .465 / 303 و العروة الوثقی 2 -302 / 1) جواهر الکلام 17 )
.111 / 1 کنز العرفان 2 (4) .56 -54 / العروة (النکاح) 1
ص: 176
آیۀ حرث؛ ج 1، ص: 176
بر جواز آمیزش با همسر از دبر مورد استناد قرار … « أَنّ شِئْتُمْ
􀀀
ساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ ی 􀀀نِ» آیۀ حرث: آیۀ 223 سورة بقره.آیۀ
صفحه 148 از 483
آمیزش). -) «1» گرفته است. قول مشهور، کراهت آن است
آیۀ حصر؛ ج 1، ص: 176
در باب اطعمه و … « إِلّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَۀً
􀀀
طاعِمٍ یَطْعَمُهُ ا 􀀀 ی 􀀀 ا أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَل 􀀀 ا أَجِ دُ فِی م 􀀀 قُلْ ل » آیۀ حضر: آیۀ 145 سورة انعام.به آیۀ
اشربه بر حرمت خوردن مردار، خون جهنده (- خون جهنده)، خوك و حیوانی که هنگام ذبح آن، نامی غیر از خدا بر آن برده شده
باشد، استناد شده است. حصر در آیۀ اضافی است نه حقیقی، یعنی در آنچه تا کنون بر من وحی شده است، حرامی جز این چهار
چیز نیافتهام و این با نزول محرّمات دیگر پس از نزول این آیه، منافات ندارد. 1
آیۀ حظر؛ ج 1، ص: 176
اللّ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَۀُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَۀُ وَ
􀀀
ا أُهِلَّ لِغَیْرِ هِ 􀀀 حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَۀُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ م » آیۀ حظر: آیۀ 3 سورة مائده.آیۀ
مخ ّ صص آیۀ اباحه (- آیۀ اباحه) و بیان تفصیلی حرمت چهارپایانی است که در آیۀ … « ا ذَکَّیْتُمْ 􀀀 إِلّ م
􀀀
ا أَکَ لَ السَّبُعُ ا 􀀀 النَّطِیحَ ۀُ وَ م
نخست سورة مائده به اجمال آمده است.در آیه یازده چیز حرام شمرده شده است: 1. مردار. 2. خون. 3. گوشت خوك. 4. حیوانی که
. هنگام ذبح آن نامی جز نام خدا بر آن برده شده است. 5. حیوان خفه شده. 6. حیوان مرده به ضرب چوب و سنگ (موقوذه). 7
حیوان از بلندي افتاده (متردیه). 8. حیوان شاخ خورده (نطیحه). 9. آنچه درندگان از آن خورده باشند، مگر به موقع ذبح شده باشد
(قبل از مردن).
.303 / 1 کنز العرفان 2 (2) .110 -103 / 1) جواهر الکلام 29 )
ص: 177
بر اساس این آیه، خوردن محرّمات یاد «1» . 10 . آنچه براي بتها ذبح شده است. 11 . آنچه که با ازلام (- ازلام) تقسیم شده باشد
استفاده شده است که حیوانات حرام گوشت مانند « ا ذَکَّیْتُمْ 􀀀 إِلّ م
􀀀
ا » از جملۀ «2» . شده به هنگام اضطرار و به اندازة رفع نیاز جایز است
درندگان که در حال حیات پاکند، بعد از مرگ نیز در صورت وقوع ذبح بر آنها پاکند و نیز خوردن هر چه که عنوان غیر مذکّی
مشهور با استناد به این که در این آیه، حرمت به ذات اشیاي مذکور نسبت داده شده است، هیچ «3» . بر آن صادق باشد، حرام است
گونه تصرفی را در محرّمات یاد شده جایز نمیدانند، امّا برخی معتقدند تحریم هر چیزي، بسته به نوع استفاده از آن است. از این
«4» . رو، حرمت مناسب با مردار، خون و گوشت خوك، خوردن آن است، نه هر گونه تصرفی
آیۀ حفظ؛ ج 1، ص: 177
- آیۀ غضّ
آیۀ حلائل؛ ج 1، ص: 177
- آیۀ تحریم
آیۀ حمل؛ ج 1، ص: 177
بر عدّة … « مالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ 􀀀 اتُ الْأَحْ 􀀀 وَ أُول » آیۀ حمل [- آیۀ اولات الاحمال؛ آیۀ وضع حمل]: آیۀ 4 سورة طلاق.به آیۀ
زن آبستن در صورت طلاق وي، استناد شده است. آیۀ شریفه، پایان عدّة زن آبستن را وضع حمل او قرار داده است 1 (- عدّه).
صفحه 149 از 483
آیۀ حیض؛ ج 1، ص: 177
…« حَتّ یَطْهُرْنَ
ی􀀀 ت ا قَْرَبُوهُنَّ 􀀀 ساءَ فِی الْمَحِیضِ وَ ل 􀀀 وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذيً فَاعْتَزِلُوا النِّ » آیۀ حیض: آیۀ 222 سورة بقره.آیۀ
قرائت شده است، « طاء » دو گونه، با تشدید و بدون تشدید « حَتّ یَطْهُرْنَ
ی􀀀 » بیانگر حرمت آمیزش با زن در دوران حیض است.عبارت
امّا بیشتر قاریان آن را بدون تشدید قرائت کردهاند. پایان حرمت آمیزش
132 و / 97 ؛ مختلف الشیعۀ 6 -96 / 4) کنز العرفان 1 ) .466 / 3) عوائد الایام/ 213 و المعتبر 1 ) .788 (2) .787 - 1) زبدة البیان/ 876 )
.252 / 1 جواهر الکلام 32 (5) .138 / مصباح الفقاهۀ 1
ص: 178
برخی از «1» . بنا بر قرائت نخست، پس از غسل زن، و بنا بر قرائت دوم، قطع شدن خون است.فتواي مشهور، طبق قرائت دوم است
حیض). -) «2» استفاده کردهاند که خون حیض نجس است « أذي » واژة
آیۀ خمس؛ ج 1، ص: 178
ی وَ 􀀀 ام 􀀀 ی وَ الْیَت 􀀀 لِلّ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْب
􀀀
ما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ هِ 􀀀 وَ اعْلَمُوا أَنَّ » آیۀ خمس [- آیۀ غنیمت]: آیۀ 41 سورة انفال.آیۀ
بیانگر وجوب خمس (- خمس) در غنائم و منافع به دست آمده و تعیین صاحبان و ارباب خمس است. … « ساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ 􀀀 الْمَ
1
آیۀ دین؛ ج 1، ص: 178
…« کاتِبٌ بِالْعَدْلِ 􀀀 ی أَجَلٍ مُسَ  می فَاکْتُبُوهُ وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ 􀀀 دایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِل 􀀀 ا تَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀ی» آیۀ دین: آیۀ 282 سورة بقره.آیۀ
بر مشروعیّت دین (- دین) و بعضی آداب آن مانند نوشتن مقدار دین و گرفتن شاهد بر آن، دلالت دارد. 1
آیۀ ذوي الارحام؛ ج 1، ص: 178
- آیۀ اولوا الارحام
آیۀ ربا؛ ج 1، ص: 178
بر حرمت مطلق ربا (- ربا)، … « ا􀀀 اللّ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّب
􀀀
ا … وَ أَحَلَّ هُ 􀀀 الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّب » آیۀ ربا [- آیۀ بیع]: آیۀ 275 سورة بقره.به آیۀ
چه در بیع و چه در قرض، استناد شده است. 1
آیۀ رشد؛ ج 1، ص: 178
- آیۀ ابتلاء
آیۀ رضاع؛ ج 1، ص: 178
بیانگر حکم رضاع و مدّت آن و برخی احکام … « کامِلَیْنِ 􀀀 ادَهُنَّ حَوْلَیْنِ 􀀀 داتُ یُرْضِ عْنَ أَوْل 􀀀 والِ 􀀀 وَ الْ » آیۀ رضاع: آیۀ 233 سورة بقره.آیۀ
انشاء (امر) است که ،« یرضعن » مربوط به فرزند در باب نکاح است.واژة
صفحه 150 از 483
- 1 زبدة البیان/ 559 (4) .6 / 1 جواهر الکلام 16 (3) .42 / 2) کنز العرفان 1 ) . 95 و زبدة البیان/ 63 / 1) مسالک الافهام (کاظمی) 1 )
.60 / 1 مجمع الفائدة 9 (5) .568
ص: 179
به صورت جمله خبري آمده و وظیفۀ مادر را در شیر دادن به فرزند خود بیان میکند. شیر دادن در اصل، بر مادر مستحب است، امّا
مدّت «1» . در مواردي واجب میشود مانند این که نوزاد از غیر سینه مادر شیر نخورد یا دایهاي جهت شیر دادن به او یافت نشود
شیرخوارگی بر اساس آیۀ یاد شده، دو سال تمام (حولین کاملین) است.از این رو، شیر دادن زنی به غیر فرزند خود بعد از دوسالگی
برخی نیز از آیه استفاده کردهاند که شیر دادن در این مدّت «2» . موجب ترتّب احکام رضاع (- رضاع) همچون محرمیّت نمیشود
نیز استفاده شده است که شیر دادن کمتر از « ضاعَۀَ 􀀀 ادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّ 􀀀 لِمَنْ أَر » از عبارت «3» . حق مادر است و پدر نمیتواند مانع آن شود
مقتضاي آیه این است که دو سال شیرخوارگی حق هر نوزادي است؛ خواه ششماهه متولد شده باشد یا «4» . دو سال جایز است
گفتهاند دو سال، حق نوزادي است که ششماهه به دنیا «5» « اثُونَ شَ هْراً 􀀀 صالُهُ ثَل 􀀀 وَ حَمْلُهُ وَ فِ » بیش از آن، امّا برخی با استناد به آیۀ
«6» . آمده باشد
آیۀ رکوب؛ ج 1، ص: 179
- آیۀ تسخیر
آیۀ رکون؛ ج 1، ص: 179
بر حرمت گرایش و میل به حاکمان ستمگر، … « النّ
􀀀
ا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ ارُ 􀀀 وَ ل » آیۀ رکون: آیۀ 113 سورة هود.به آیۀ
هر چند به مقدار اندك، استدلال شده است که پذیرش پست و منصب از سوي حاکم جائر و دوستی با او و خشنودي و رضایت از
اعمال وي و حتی دوست داشتن بقاي او، هر چند براي زمانی کوتاه، از مصادیق آن به شمار میرود. مراد از رکون، میل اندك
بر گناه کبیره بودن رکون به ستمگران استناد شده است 2 (- گناه کبیره). « النّ
􀀀
فَتَمَسَّکُمُ ارُ » است. 1به جملۀ
6) مسالک ) . 5) احقاف/ 15 ) .308 (4) .307 -306 / 3) مسالک الافهام (کاظمی) 3 ) .232 / 2) کنز العرفان 2 ) . 1) زبدة البیان/ 702 )
.312 / 2 جواهر الکلام 13 (8) .507 - 1 زبدة البیان/ 504 (7) .309 -308 / الافهام (کاظمی) 3
ص: 180
آیۀ رمی؛ ج 1، ص: 180
- آیۀ قذف
آیۀ رهن؛ ج 1، ص: 180
بر مشروعیّت گرفتن رهن (- رهن) … « انٌ مَقْبُوضَۀٌ 􀀀 کاتِباً فَرِه 􀀀 ی سَ فَرٍ وَ لَمْ تَجِدُوا 􀀀 وَ إِنْ کُنْتُمْ عَل » آیۀ رهن: آیۀ 283 سورة بقره.به آیۀ
شرط بودن قبض در رهن استفاده شده است. علاوه بر این، آیه اشاره دارد که « مقبوضۀ » بر دین (- دین) استناد شده است. از واژة
«1» . رهن باید عین خارجی- که قابل قبض است- باشد. بنابراین، رهن دین صحیح نیست
آیۀ زکات؛ ج 1، ص: 180
صفحه 151 از 483
ا وَ الْمُؤَلَّفَۀِ 􀀀 امِلِینَ عَلَیْه 􀀀 ساکِینِ وَ الْع 􀀀 راءِ وَ الْمَ 􀀀 اتُ لِلْفُقَ 􀀀 إِنَّمَا الصَّدَق » آیۀ زکات [- آیۀ صدقات؛ آیۀ غارمین]: آیۀ 60 سورة توبه.در آیۀ
مستحقان زکات که هشت صنف هستند، مشخص … « اللّ
􀀀
اللّ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَۀً مِنَ هِ
􀀀
ارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ابِ وَ الْغ 􀀀 قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّق
وجوب زکات نیز استفاده شده است « اللّ
􀀀
فَرِیضَۀً مِنَ هِ » بیانگر اختصاص زکات به اصناف یاد شده است. از جملۀ « للفقراء » شدهاند.لام
1 (- زکات).
آیۀ زینت؛ ج 1، ص: 180
بنا بر تفسیر زینت به لباس پوشانندة عورت و … « ا بَنِی آدَمَ خُ ذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ 􀀀ی» آیۀ زینت: آیۀ 31 سورة اعراف.آیۀ
سایر بدن، 1 بر وجوب پوشاندن عورت در نماز و طواف 2 و استحباب پوشاندن جاهایی از بدن مرد در نماز، علاوه بر عورت که به
طور متعارف از ناظر محترم (- ناظر محترم) پوشانده میشود، 3 استناد شده است. همچنین بنا بر تفسیر آن به زینت کردن، بر
استحباب شانه و عطر زدن و مانند آن، براي نماز، طواف و ورود به مسجد، مورد استناد قرار گرفته است. 4
175 و 184 و زبدة / 2 جواهر الکلام 8 (4) .93 / 1 جامع المقاصد 2 (3) .257 - 1 زبدة البیان/ 255 (2) .64 -59 / 1) کنز العرفان 2 )
. 108 و زبدة البیان/ 114 -107 / 4 مجمع الفائدة 2 (6) .184 / 3 جواهر الکلام 8 (5) . البیان/ 114
ص: 181
آیۀ سؤال؛ ج 1، ص: 181
در فقه، باب اجتهاد و تقلید، بر * « ا تَعْلَمُونَ 􀀀 فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ ل » … آیۀ سؤال: آیۀ 43 سورة نحل و آیۀ 7 سورة انبیاء.به آیۀ
استناد شده است. برخی نیز براي جواز بقا بر تقلید مجتهد «2» ( و در اصول فقه، بر حجیّت خبر واحد (- خبر واحد «1» وجوب تقلید
«3» . میّت به این آیۀ استناد کردهاند؛ زیرا عمل به قول اهل ذکر، به زنده بودن آنها مقیّد نشده است
آیۀ سخره؛ ج 1، ص: 181
ي عَلَی الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ 􀀀 أَیّ ثُمَّ اسْتَو
امٍ 􀀀 الْأَر فِی سِتَّۀِ اتِ وَ ضَْ 􀀀 ماو 􀀀 اللّ الَّذِي خَلَقَ السَّ
􀀀
إِنَّ رَبَّکُمُ هُ » آیۀ سخره: آیۀ 54 سورة اعراف.آیۀ
در بابهاي طهارت، « الَمِینَ 􀀀 اللّ رَبُّ الْع
􀀀
ارَكَ هُ 􀀀 ا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَب 􀀀 راتٍ بِأَمْرِهِ أَل 􀀀 ارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّ 􀀀 النَّه
صلات و حج به مناسبت آمده است. خواندن آیۀ سخره در رکعت ششم از نوافل ظهر 1، بر بالین محتضر (- احتضار) براي راحت
جان دادن او 2، هنگام ترس از ساحر و شیطان، هنگام چموشی حیوان و عدم تمکین آن 3، هنگام رسیدن حاجی به عرفات (-
عرفات) 4 و هنگام ورود به مسجد 5، مستحب است.
آیۀ سرقت؛ ج 1، ص: 181
بیانگر حدّ دزدي یعنی قطع دست دزد اعم از مرد و زن … « ما􀀀 السّ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُ
ارِقَۀُ 􀀀 الس وَ ّ
ارِقُ 􀀀 وَ » آیۀ سرقت: آیۀ 38 سورة مائده.آیۀ
است و مراد از دست، انگشتان دست راست از بیخ جز انگشت شصت است. 1 (- دزدي)
آیۀ سعی؛ ج 1، ص: 181
با … « ما􀀀 احَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِ 􀀀 ا جُن 􀀀 اللّ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَل
􀀀
ائِرِ هِ 􀀀 ا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَع 􀀀 إِنَّ الصَّف » آیۀ سعی: آیۀ 158 سورة بقره.به آیۀ
استناد به روایات- که
صفحه 152 از 483
288 و الفصول الغرویۀ/ / 2) فرائد الاصول 1 ) . 290 و التنقیح (الاجتهاد و التقلید)/ 230 / 1) تمهید القواعد/ 319 ، فرائد الأصول 1 )
- 3 الجامع للشرائع/ 398 (6) .375 / 2 العروة الوثقی 1 (5) .86 / 1 الحدائق الناضرة 6 (4) . 3) التنقیح (الاجتهاد و التقلید)/ 110 ) .276
.528 / 1 جواهر الکلام 41 (9) .135 / 5 ذکري الشیعۀ 3 (8) .247 / 4 المهذّب 1 (7) .399
ص: 182
را به عزیمت یعنی وجوب تفسیر کردهاند- بر وجوب سعی (- سعی) بین صفا و مروه در حج و عمره استدلال شده است. « لا جناح »
«1»
آیۀ سفر؛ ج 1، ص: 182
- آیۀ تقصیر
آیۀ سلم؛ ج 1، ص: 182
از جمله دلائلی است که بدان در باب جهاد بر … « ا􀀀 وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَه » : آیۀ سلم [- آیۀ صلح]: آیۀ 61 سورة انفال.آیۀ
مشروعیّت صلح (هدنه) با کفّار استدلال شده است 1 (- آتش بس).
آیۀ سیاحت؛ ج 1، ص: 182
بر جواز صلح با کفّار و ترك جهاد به مدّت چهار ماه- هر … « فَسِیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَۀَ أَشْهُرٍ » آیۀ سیاحت: آیۀ 2 سورة توبه.به آیۀ
چند مسلمانان، نیرو و تجهیزات کافی براي نبرد داشته باشند- استدلال شده است. 1
آیۀ شقاق؛ ج 1، ص: 182
این است که در … « ا􀀀 ما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِه 􀀀 اقَ بَیْنِهِ 􀀀 وَ إِنْ خِفْتُمْ شِق » آیۀ شقاق: آیۀ 35 سورة نساء.مضمون آیۀ
صورت بیم از استمرار شقاق و اختلاف بین زن و شوهر، حاکم شرع، حکمی از خانواده شوهر و حکمی از بستگان زن تعیین
میکند تا میان آنان داوري کرده، کار را به آشتی و سازش یا جدایی و طلاق پایان دهند 1 (- شقاق).
آیۀ صحبت؛ ج 1، ص: 182
بر حرمت … « ا مَعْرُوفاً 􀀀 ما فِی الدُّنْی 􀀀 صاحِبْهُ 􀀀 ما وَ 􀀀 ا تُطِعْهُ 􀀀 ی أَنْ تُشْرِكَ بِی … فَل 􀀀 داكَ عَل 􀀀 جاهَ 􀀀 وَ إِنْ » آیۀ صحبت: آیۀ 15 سورة لقمان.آیۀ
اطاعت از پدر و مادر در معصیت خداوند و نیز وجوب رفتار نیکو با آنان
.297 / 1 جواهر الکلام 21 (3) .293 / 1 جواهر الکلام 21 (2) .238 -233 / 62 و مسالک الافهام (کاظمی) 2 / 1) مجمع الفائدة 7 )
.215 -213 / 1 کنز العرفان 2 (4)
ص: 183
هر چند کافر باشند- - «1» در دنیا- هر چند مشرك یا فاسق باشند- دلالت دارد.به این آیۀ بر وجوب انفاق (- نفقه) بر پدر و مادر
استحباب زن گرفتن فرزند براي پدر یا پرداخت مهریه جهت ازدواج پدر بنابر قول مشهور 2 (- اعفاف)، جواز وقف بر پدر و مادر
که مدعاي مشهور است، استدلال شده است. «4» اهل ذمّه)، و پذیرفته نشدن شهادت فرزند علیه پدر -) «3» ذمّی
صفحه 153 از 483
آیۀ صدقات؛ ج 1، ص: 183
- آیۀ زکات
آیۀ صعید؛ ج 1، ص: 183
- آیۀ تیمّم
آیۀ صلح؛ ج 1، ص: 183
- آیۀ سلم
آیۀ صوم؛ ج 1، ص: 183
به دلیل « ما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ 􀀀 امُ کَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّی 􀀀ی» آیۀ صوم: آیۀ 183 سورة بقره.به آیۀ
بر وجوب روزه در ماه رمضان استناد شده است 1 (- روزه). ،« کُتِبَ عَلَیْکُمُ » جملۀ
آیۀ طهارت؛ ج 1، ص: 183
- آیۀ وضو
آیۀ عدّه؛ ج 1، ص: 183
ما لَکُمْ عَلَیْهِنَّ مِنْ 􀀀 اتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَ 􀀀 ا نَکَحْتُمُ الْمُؤْمِن 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀ی» آیۀ عدّه: آیۀ 49 سورة احزاب.آیۀ
در باب طلاق مورد استناد قرار گرفته است.بر اساس آیۀ یاد شده، زن در صورت طلاق قبل از آمیزش، عدّه (- عدّه) ندارد. 1 « عِدَّةٍ
آیۀ عمره؛ ج 1، ص: 183
- آیۀ احصار
آیۀ عیسی؛ ج 1، ص: 183
دلالت دارد بر … « ی􀀀 ی وَ عِیس 􀀀 زَکَرِیّ وَ یَحْی
ا􀀀 وَ » و … « ها􀀀 حاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلا دََیْن 􀀀 ا لَهُ إِسْ 􀀀 وَ وَهَبْن » 85 سورة انعام.آیۀ - آیۀ عیسی: آیۀ 84
این که فرزندان دختر
1 (5) .298 / 75 و فقه الصادق 25 -74 / 4) جواهر الکلام 41 ) .50 -49 / 3) جامع المقاصد 9 ) .137 / 1 و 2 الحدائق الناضرة 25 (1)
.262 / 1 کنز العرفان 2 (6) .172 / فقه القرآن 1
ص: 184
همچون فرزندان پسر، فرزندان حقیقی پدر دختر میباشند، زیرا در این دو آیه، حضرت عیسی از طریق مادر از ذرّیۀ حضرت نوح
شمرده شده است. از این رو، برخی در باب خمس با استدلال به آیه، کسی را که مادرش هاشمی است از مستحقّین خمس
«1» . دانستهاند
صفحه 154 از 483
آیۀ غارمین؛ ج 1، ص: 184
- آیۀ زکات
آیۀ غسل؛ ج 1، ص: 184
که به اعتبار … - « ی تَغْتَسِلُوا 􀀀 ابِرِي سَبِیلٍ حَتَّ 􀀀 إِلّ ع
􀀀
ا جُنُباً ا 􀀀 اةَ … وَ ل 􀀀 ا تَقْرَبُوا الصَّل 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ل 􀀀ی» آیۀ غسل: آیۀ 43 سورة نساء.آیۀ
قسمت آخر آن، آیۀ تیمّم نیز نامیده میشود (- آیۀ تیمّم) از خواندن نماز در حال جنابت پیش از غسل نهی میکند.بسیاري به قرینۀ
مکان برپایی آن یعنی مسجد است. از این رو، ورود جنب به مسجد ،« صلاة » مگر در حال عبور) گفتهاند: مراد از ) « ابِرِي سَبِیلٍ 􀀀 إِلّ ع
􀀀
ا »
مسافري است که دسترسی به « الّا عابري سبیل » نماز باشد، مراد از ،« صلاة » جز براي عبور جایز نیست 1، امّا بنابراین که مراد از کلمۀ
آب ندارد و تیمّم براي او روا میباشد.همچنین از آیه استفاده میشود که جنابت موجب غسل است و پس از غسل جنابت، براي
خواندن نماز، نیازي به وضو نیست. 2
آیۀ غضّ؛ ج 1، ص: 184
…« صارِهِنَّ 􀀀 اتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْ 􀀀 صارِهِمْ … وَ قُلْ لِلْمُؤْمِن 􀀀 قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْ » آیۀ غضّ [- آیۀ حفظ]: آیۀ 30 و 31 سورة نور.آیۀ
بیانگر حرمت نگاه کردن هر یک از مرد و زن به بدن نامحرم و نیز وجوب پوشاندن عورتشان (- عورت) از او است 1 (- نگاه).
آیۀ غنیمت؛ ج 1، ص: 184
- آیۀ خمس.
1 جواهر الکلام (4) .31 / 2 کنز العرفان 1 (3) .49 / 45 و جواهر الکلام 3 -44 / 1 فقه القرآن 1 (2) .413 / 1) الحدائق الناضرة 12 )
3.ص: 185 / 80 و 2 -75 /29
آیۀ غیبت؛ ج 1، ص: 185
بر … « ا یَغْتَبْ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَ دُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ 􀀀 وَ ل » … آیۀ غیبت: آیۀ 12 سورة حجرات.به آیۀ
که غیبت را به منزلۀ خوردن گوشت مردة برادر … « أَ یُحِبُّ أَحَ دُکُمْ » حرمت غیبت (- غیبت) برادر مؤمن استناد شده است. جمله
گناه کبیره). -) «1» مؤمن دانسته، بیانگر کبیره بودن گناه غیبت و تأکید جدّي بر اجتناب از آن است
آیۀ فطر؛ ج 1، ص: 185
« داکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ 􀀀 ا هَ 􀀀 ی م 􀀀 اللّ عَل
􀀀
ضانَ … وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا هَ 􀀀 شَ هْرُ رَمَ » آیۀ فطر [- آیۀ تکبیر]: آیۀ 185 سورة بقره.به آیۀ
در باب صلات بر مشروعیّت تکبیر در عید فطر استناد شده است. به قول مشهور، تکبیر (- تکبیر) در این روز بعد از نمازهاي واجب،
مستحب است. 1
آیۀ قذف؛ ج 1، ص: 185
ا تَقْبَلُوا 􀀀 مانِینَ جَلْدَةً وَ ل 􀀀 داءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَ 􀀀 اتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَۀِ شُهَ 􀀀 وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْ َ ص ن » آیۀ قذف [- آیۀ رمی]: آیۀ 4 سورة نور.آیۀ
صفحه 155 از 483
بیانگر احکام قذف (زدن هشتاد ضربه تازیانه بر قذف کننده و عدم قبول شهادت او) است 1 « اسِقُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْف 􀀀 ادَةً أَبَداً وَ أُول 􀀀 لَهُمْ شَه
(- قذف).
آیۀ قصاص؛ ج 1، ص: 185
در باب قصاص مطرح شده است و بر … « ی􀀀 صاصُ فِی الْقَتْل 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِ 􀀀ی» آیۀ قصاص: آیۀ 178 سورة بقره.آیۀ
اساس آن، قاتل- در قتل عمد و در صورت درخواست اولیاي مقتول- باید خود را براي قصاص در اختیار ولیّ مقتول قرار دهد. آیۀ
یاد شده همچنین بر شرط بودن تساوي قاتل با مقتول به لحاظ آزاد و برده بودن در قصاص دلالت دارد. از این رو، آزاد اگر برده را
بکشد، قصاص نمیشود 1 (- قصاص).
1 جواهر (3) .211 -208 / 380 و مستند الشیعۀ 6 -378 / 1 جواهر الکلام 11 (2) .318 / 1) زبدة البیان/ 530 و مصباح الفقاهۀ 1 )
.218 -215 / 1 مسالک الافهام (کاظمی) 4 (4) .402 / الکلام 41
ص: 186
آیۀ قصر؛ ج 1، ص: 186
- آیۀ تقصیر
آیۀ قنطار؛ ج 1، ص: 186
مَک زَوْجٍ وَ
􀀀
دالَ زَوْجٍ انَ 􀀀 وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْ » آیۀ قنطار: آیۀ 20 سورة نساء/ آیۀ 75 سورة آل عمران (- آیه امانت).به آیۀ نخست یعنی
در باب نکاح و طلاق بر حرمت اجبار زن توسّط شوهر براي بازگرداندن و بخشیدن مهریه خود به او … « طاراً 􀀀 داهُنَّ قِنْ 􀀀 آتَیْتُمْ إِحْ
همچنین از آن جا که قنطار کنایه از مال زیاد است، آیۀ یاد شده از دلایل نبود حدّي براي زیادي مهر است. «1» . استدلال شده است
«2»
آیۀ قیام؛ ج 1، ص: 186
- آیۀ وضو
آیۀ کتابت؛ ج 1، ص: 186
الِ 􀀀 فَک إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ م
􀀀
مانُکُمْ اتِبُوهُمْ 􀀀 مِمّ مَلَکَتْ أَیْ
ا􀀀 اب 􀀀 الْکِت وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ » … آیۀ کتابت: آیۀ 33 سورة نور.از آیۀ
در باب مکاتبه، مشروعیّت مکاتبه (- مکاتبه) و استحباب آن در صورت امین و کاسب بودن برده به ویژه اگر … « اکُمْ 􀀀 اللّ الَّذِي آت
􀀀
هِ
امور دنیایی مانند اکتساب است یا امور آخرتی مانند امانت یا هر دو، و ،« خیر » درخواست نماید، استفاده میشود.در این که مراد از
که دادن آن به برده سفارش شده است- زکات است یا مطلق مال، اختلاف است.این اختلاف در مدلول امر - « مال اللّه » نیز مراد از
که وجوب است یا استحباب نیز وجود دارد. 1 « آتوهم »
آیۀ کتمان؛ ج 1، ص: 186
ئِکَ􀀀 ابِ أُول 􀀀 لِلنّ فِی الْکِت
􀀀
بَیَّنّ اسِ
􀀀
ا اهُ 􀀀 ي مِنْ بَعْدِ م 􀀀 اتِ وَ الْهُد 􀀀 ا مِنَ الْبَیِّن 􀀀 ا أَنْزَلْن 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ م » آیۀ کتمان: آیۀ 159 سورة بقره.از آیۀ
صفحه 156 از 483
حرمت کتمان علم و شهادت و ترك امر به معروف و نهی از منکر با تحقق شرایط آن، « اللّ
􀀀
اللّ وَ یَلْعَنُهُمُ اعِنُونَ
􀀀
یَلْعَنُهُمُ هُ
636 و جواهر - 132 ؛ زبدة البیان/ 634 -129 / 1 کنز العرفان 2 (3) . 2) زبدة البیان/ 670 ) .241 / 1) مسالک الافهام (کاظمی) 3 )
.322 - 252 و 316 / الکلام 34
ص: 187
وجوب صدور حکم بر حاکم شرع در مقام مرافعه و دعوا و فتوا دادن بر مجتهد جامع الشرایط به هنگام استعلام و سؤال از ایشان و
«1» . جواز لعن کتمان کنندة حق استفاده شده است
آیۀ کفّارة صید؛ ج 1، ص: 187
در باب حج براي حرمت صید حیوان … « ا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ل 􀀀ی» آیۀ کفّارة صید: آیۀ 95 سورة مائده.آیۀ
وحشی غیر دریایی 1 در حال احرام (- احرام) و وجوب کفّارة آن، مورد استدلال قرار گرفته است.هر کس در حال احرام صید
کند، باید چارپایی مشابه آنچه صید کرده است، کفّاره دهد. مراد از مماثلت در آیه، همانندي از جهت هیئت و صورت است.از این
رو، واجب است در شکار شترمرغ، گاو وحشی و آهو، به ترتیب شتر، گاو اهلی و گوسفند کفّاره داده شود. صیدي که در چارپایان
همانندي ندارد، در صورت تعین کفّارة آن در روایات، همان کفّارة معیّن شده و گرنه، قیمت شکار کفّاره داده میشود. 2مراد از
حزوره) و در احرام حج، ذبح -) « حزوره » رسیدن قربانی به کعبه (هدیا بالغ الکعبۀ) در احرام عمره، ذبح آن در مکّه و محلی به نام
امُ 􀀀 کَفّ طَع
􀀀
أَوْ ارَةٌ » آن در منی (- منی) میباشد که در هر دو صورت گوشت قربانی بعد از ذبح باید صدقه داده شود. 3بنا بر جملۀ
میتوان به جاي ذبح، شصت مسکین را سیر کرد یا شصت روز، روزه گرفت. به قول مشهور، به « اماً 􀀀 ذلِکَ صِ ی 􀀀 ساکِینَ أَوْ عَدْلُ 􀀀 مَ
وَ مَنْ » در آیه، محرم (- احرام) بین این سه کفّاره (ذبح، اطعام، و روزه) مخیّر میباشد. 4اکثر فقیهان به دلیل جملۀ « أو » مقتضاي واژة
قائل شدهاند که در صورت تکرار شکار، کفّاره مکرر نمیشود و خداوند خود انتقام خواهد گرفت. البته « اللّ مِنْهُ
􀀀
ادَ فَیَنْتَقِمُ هُ 􀀀ع
2 مسالک الافهام (3) . 1 زبدة البیان/ 374 (2) .250 / 403 ؛ زبدة البیان/ 870 و مسالک الافهام (کاظمی) 4 / 1) جواهر الکلام 21 )
.272 -271 4 (5) .270 -269 / 3 مسالک الافهام (کاظمی) 2 (4) .324 / 263 و کنز العرفان 1 -262 / (کاظمی) 2
ص: 188
صید). -) «5» مورد بحث تکرار صید عمدي در یک احرام است
آیۀ کلاله؛ ج 1، ص: 188
الَۀِ 􀀀 اللّ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَل
􀀀
یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ هُ » و آیۀ … « الَۀً أَوِ امْرَأَةٌ 􀀀 کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَل 􀀀 وَ إِنْ » … آیۀ کلاله: آیۀ 12 و 176 سورة نساء.آیۀ
در باب ارث بیانگر حکم ارث کلاله (خواهر یا برادر) (- کلاله) است. در آیۀ نخست، حکم ارث کلالۀ مادري و در آیۀ دوم، … «
حکم ارث کلالۀ پدر و مادري یا پدري آمده است. 1بنا بر آیۀ نخست اگر کسی بمیرد و تنها برادر و خواهر مادري داشته باشد،
براي هر یک از خواهر یا برادر یک ششم است و اگر بیش از دو برادر و خواهر مادري داشته باشد، همۀ آنان در یک سوم
شریکند.آیۀ 176 دربردارندة چهار حکم ذیل است: 1. اگر میّت تنها خواهر پدري و مادري یا خواهر پدري داشته باشد، نصف
ترکه از آن خواهر است. 2. اگر میّت تنها برادر پدري و مادري یا برادر پدري داشته باشد، همه ترکه از آن برادر است. 3. اگر
خواهران پدري و مادري یا پدري میّت دو یا بیشتر باشند، دو سوم ترکه را ارث میبرند. 4. اگر میّت، خواهران و برادران پدري و
مادري یا پدري داشته باشد، هر برادر دو برابر خواهر ارث میبرد 2 (- ارث).
صفحه 157 از 483
آیۀ لعان؛ ج 1، ص: 188
بیانگر … « داتٍ􀀀ا􀀀 ادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَه 􀀀 إِلّ أَنْفُسُهُمْ فَشَ ه
􀀀
داءُ ا 􀀀 اجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَ 􀀀 وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْو » آیۀ لعان: آیۀ 6 سورة نور.آیۀ
مشروعیّت لعان و کیفیّت آن، در صورت نسبت دادن زنا به
. 68 و 85 / 335 و المبسوط 4 -333 / 2 کنز العرفان 2 (7) .821 - 1 زبدة البیان/ 820 (6) .276 -273 (5)
ص: 189
لعان). -) «1» زن از سوي شوهر- که یکی از دو سبب ثبوت لعان است- میباشد
آیۀ مباشرت؛ ج 1، ص: 189
بر جواز آمیزش با همسر در شب ماه رمضان و … « سائِکُمْ 􀀀 ی نِ 􀀀 امِ الرَّفَثُ إِل 􀀀 أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَۀَ الصِّی » آیۀ مباشرت: آیۀ 187 سورة بقره.آیۀ
عدم جواز آن در حال روزه دلالت دارد. 1
آیۀ مباهله؛ ج 1، ص: 189
ا وَ 􀀀 ساءَن 􀀀 اءَکُمْ وَ نِ 􀀀 ا وَ أَبْن 􀀀 اءَن 􀀀 الَوْا نَدْعُ أَبْن 􀀀 جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَع 􀀀 ا 􀀀 فَمَنْ حَ اجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ م » آیۀ مباهله: آیۀ 61 سورة آل عمران.آیۀ
بر جواز گرفتن خمس از سوي کسانی که از طرف مادر به هاشم (جدّ پیامبر صلّی اللّه … « ا وَ أَنْفُسَ کُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ 􀀀 ساءَکُمْ وَ أَنْفُسَ ن 􀀀نِ
امام حسن و امام حسین علیهما السّلام هستند که به نصّ « أبنائنا » علیه و آله) انتساب پیدا میکنند، استدلال شده است؛ زیرا مراد از
آیۀ شریفه، از سوي مادرشان، فرزندان رسول خدا به شمار رفتهاند. 1 پس انتساب از طریق مادر همچون پدر ثابت میشود.
آیۀ متعه؛ ج 1، ص: 189
به قرینۀ … « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِی َ ض ۀً » … آیۀ متعه [- آیۀ استمتاع؛ نفی جناح]: آیۀ 24 سورة نساء.آیۀ
2 بر مشروعیّت ازدواج موقّت دلالت دارد (- ازدواج موقّت). « اجر » 1 و « استمتاع » واژههاي
آیۀ محادّه؛ ج 1، ص: 189
اءَهُمْ 􀀀 کانُوا آب 􀀀 اللّ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ
􀀀
وادُّونَ مَنْ حَادَّ هَ 􀀀 بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُ
􀀀
ا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀ل» آیۀ محادّه: آیۀ 22 سورة مجادله.برخی به آیۀ
در باب نکاح بر جایز نبودن ازدواج با اهل کتاب (- اهل کتاب) استناد کردهاند؛ با این … « اءَهُمْ 􀀀 أَوْ أَبْن
1 (3) .222 -221 / 234 و جواهر الکلام 16 - 1 زبدة البیان/ 233 (2) .775 - 297 و زبدة البیان/ 773 -293 / 1) کنز العرفان 2 )
.148 / 2 جواهر الکلام 30 (5) .650 - 1 زبدة البیان/ 649 (4) .402 -401 / الحدائق الناضرة 12
ص: 190
استدلال که ازدواج، نوعی مودّت و دوستی است و خداوند در این آیۀ از دوستی و مودّت با کافران نهی میکند.به این استدلال این
گونه پاسخ داده شده است که اوّلا، ازدواج گاه به جهت نیاز است نه مودّت، ثانیا، مراد از مودّت در آیۀ، دوستی با کافران از جهت
دشمنی آنها با خدا و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است که نه تنها جایز نیست، بلکه با ایمان به خداوند و رسول او منافات دارد،
«1» . امّا مودّت از جهات دیگر مانند مودّت با خویشاوندان یا پدر و مادر کافر به جهت صلۀ رحم جایز است
آیۀ محاربه؛ ج 1، ص: 190
صفحه 158 از 483
ساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُ َ ص لَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ 􀀀 اللّ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَ
􀀀
حارِبُونَ هَ 􀀀 زاءُ الَّذِینَ یُ 􀀀 ما جَ 􀀀 إِنَّ » آیۀ محاربه: آیۀ 33 سورة مائده.آیۀ
بیانگر حدّ محارب است. « ذابٌ عَظِیمٌ 􀀀 ا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَ 􀀀 ذلِکَ لَهُمْ خِزْيٌ فِی الدُّنْی 􀀀 افٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ 􀀀 أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِل
در این که کیفرهاي یاد شده در آیه یعنی قتل، به دار آویختن، بریدن دست و پا در خلاف جهت یکدیگر و تبعید، به نحو ترتیب
براي اثبات کبیره بودن گناه محاربه (- گناه کبیره) استناد « ذابٌ عَظِیمٌ 􀀀 وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَ » است یا تخییر، اختلاف است. 1به جملۀ
شده است 2 (- محاربه).
آیۀ محرّمات؛ ج 1، ص: 190
- آیۀ تحریم
آیۀ مسارعه؛ ج 1، ص: 190
« اتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ 􀀀 ماو 􀀀 ی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّۀٍ عَرْضُ هَا السَّ 􀀀 سارِعُوا إِل 􀀀 وَ » آیۀ مسارعه: آیۀ 133 سورة آل عمران.از آیۀ
استحباب مبادرت به انجام اعمال نیکو و پسندیده که موجب آمرزش میگردد همچون نماز گزاردن در اول وقت، روزه، صدقه
دادن و صلۀ رحم استفاده شده است. 1
. 1 زبدة البیان/ 415 (4) .314 / 2 جواهر الکلام 13 (3) .544 / 1 ایضاح الفوائد 4 (2) .41 -30 / 1) جواهر الکلام 30 )
ص: 191
آیۀ مسح؛ ج 1، ص: 191
- آیۀ وضو
آیۀ ملامسه؛ ج 1، ص: 191
- آیۀ تیمّم
آیۀ ملک؛ ج 1، ص: 191
شاءُ 􀀀 شاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَ 􀀀 شاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَ 􀀀 الِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَ 􀀀 اللّ م
􀀀
قُلِ هُمَّ » آیۀ ملک: آیۀ 26 سورة آل عمران.قرائت آیۀ
«1» . در تعقیب نماز مستحب است « ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 شاءُ بِیَدِكَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَل 􀀀 وَ تُذِلُّ مَنْ تَ
آیۀ ملک یمین؛ ج 1، ص: 191
ا مَلَکَتْ 􀀀 واحِ دَةً أَوْ م 􀀀 أَلّ تَعْدِلُوا فَ
􀀀
فَإِنْ خِفْتُمْ ا » … آیۀ ملک یمین: آیۀ 3 سورة نساء/ آیۀ 6 سورة مؤمنون و آیۀ 30 سورة معارج.آیۀ
در باب نکاح مورد استناد قرار گرفتهاند.بنابر آیۀ نخست، تنها یکی از * « مانُهُمْ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 اجِهِمْ أَوْ م 􀀀 ی أَزْو 􀀀 إِلّ عَل
􀀀
ا » و آیۀ … « مانُکُمْ 􀀀 أَیْ
دو امر ملکیّت- که در مورد کنیز (- کنیز) است- و عقد ازدواج، سبب حلال شدن زن و مرد به یکدیگر میباشد 1 (- ازدواج).در
مسألۀ تقسیم شبها بین زنان- در صورت تعدّد زوجات- یا بین مرد و زن- در صورت یکی بودن زوجه- این بحث مطرح است که
آیا این کار از ابتدا بر مرد واجب است یا اگر مرد تصمیم گرفت شبی را نزد یکی از زنها بخوابد نسبت به زن یا زنهاي دیگر نیز
صفحه 159 از 483
تقسیم واجب میشود.از جمله دلیلهایی که بر قول دوم اقامه شده، آیۀ یاد شده است؛ زیرا در واجب نبودن تقسیم براي یک زن-
همانند کنیز- ظهور دارد و با انضمام به اجماع مرکّب (- اجماع مرکّب) که هر کس به عدم وجوب قسمت براي یکی قائل باشد،
براي بیش از یکی نیز قائل است- بر واجب نبودن مطلق تقسیم براي یک زن یا بیشتر دلالت میکند. 2 (- زوجیّت)از اطلاق واژة
منحصر نبودن ملک یمین در عددي خاص استفاده شده است.از این رو، مرد میتواند هر تعداد « مانُکُمْ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 أَوْ م » در جملۀ « ما »
کنیز را که بخواهد، اختیار کند. 3
.143 / 3 کنز العرفان 2 (4) .152 /31 2 (3) .204 / 1 جواهر الکلام 30 (2) .704 / 1) العروة الوثقی 1 )
ص: 192
از آیۀ دوم، جواز هر گونه لذّت بردن جنسی از زوجه و کنیز- مگر موارد استثنا مانند نزدیکی در حال حیض (- حیض) که حرام
است- استفاده شده است (- استمتاع).به قول مشهور- که نزدیکی با کنیز حاملۀ خریداري شده را جایز نمیدانند- آیۀ یاد شده با
آیۀ اولات الاحمال (- آیۀ حمل) تخصیص خورده است.البته در این که مدّت عدم جواز تا چهار ماه و ده روز، از زمان حاملگی
«4» . است و پس از آن تا پیش از زایمان کراهت دارد یا این که جایز نمیباشد، اختلاف است.قول نخست، به مشهور منسوب است
عدم امکان جمع میان ملکیّت و زوجیّت استفاده شده است. از این رو، یک زن ،« أو » با واژة « ازواجهم » بر « ما ملکت » از عطف جملۀ
«5» . نمیتواند هم کنیز مرد باشد و هم همسر او
آیۀ مهاجرت؛ ج 1، ص: 192
آیۀ مهاجرت: آیۀ 72 سورة انفال.ارث بردن در زمان جاهلیّت و نیز صدر اسلام تنها بر اساس سوگند خوردن دو نفر بر یاري و
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ » ضمانت جنایت دیگري بوده است و آیۀ 33 سورة نساء بر آن دلالت دارد (- ولاء). سپس این انحصار با آیۀ
نسخ شد و ارث بردن بر اساس مسلمان شدن و هجرت از مکّه مقرّر گردید. … « اللّ
􀀀
والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 جاهَدُوا بِأَمْ 􀀀 اجَرُوا وَ 􀀀ه
در نتیجه، مهاجران از انصار و انصار از مهاجران و نیز مهاجران از یکدیگر بدون داشتن پیوند نسبی یا سببی ارث میبردند. با نزول
آیۀ ارحام یعنی آیۀ 75 همین سوره، این حکم نسخ و ارث بردن بر مبناي خویشاوندي مقرّر شد 1 (- ارث).
آیۀ میراث؛ ج 1، ص: 192
بر وجوب ارث و نیز … « ادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ 􀀀 اللّ فِی أَوْل
􀀀
یُوصِیکُمُ هُ » آیۀ میراث [- آیۀ حجب]: آیۀ 11 سورة نساء.به آیۀ
67 و جواهر / 1 المبسوط 4 (6) .199 / 5) الحدائق الناضرة 23 ) .217 -211 / 448 و جواهر الکلام 24 -443 / 4) الحدائق الناضرة 19 )
.255 / الکلام 39
ص: 193
مقدار آن براي فرزندان و پدر و مادر میّت استناد شده است.بر اساس این آیه، پسر دو برابر دختر ارث میبرد. چنانچه میّت جز دختر
فرزندي نداشته باشد، اگر وارث، یک دختر باشد، نصف مال و اگر دو دختر یا بیشتر باشند، دو سوم از اموال میّت را ارث میبرند.
چنانچه میّت فرزند داشته باشد، پدر و مادر یک ششم ارث میبرند و در صورت نداشتن فرزند، مادر یک سوم سهم میبرد، به
شرط آن که میّت برادر نداشته باشد و گرنه، سهم مادر یک ششم است. البته تقسیم ارث پس از عمل به وصیّت میّت و پرداخت
ارث). -) «1» بدهیهاي او است
آیۀ نبأ؛ ج 1، ص: 193
صفحه 160 از 483
از طریق … « الَۀٍ 􀀀 اسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِ یبُوا قَوْماً بِجَه 􀀀 جاءَکُمْ ف 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ 􀀀ی» آیۀ نبأ [- آیۀ تثبّت]: آیۀ 6 سورة حجرات.به آیۀ
مفهوم وصف و شرط، بر حجیّت خبر واحد (- خبر واحد) و عدم حجیّت خبر فاسق در شهادت و نقل حدیث استناد شده
است.مفهوم وصف بدین معنا است که مفاد آیه، وجوب تبیّن و تحقیق از خبر فاسق در مقام عمل به آن است که مفهوم آن، عدم
وجوب تبیّن از خبر غیر فاسق است. مفهوم شرط نیز بدین معنا است که وجوب تبیّن از خبر، مشروط به اخبار فاسق از آن است، و با
انتفاي شرط، مشروط نیز منتفی میشود. در نتیجه، تبیّن از خبر غیر فاسق واجب نخواهد بود. البته نسبت به استدلالهاي یاد شده در
کتب اصول فقه مناقشاتی شده است. 1
آیۀ نجاست مشرکان؛ ج 1، ص: 193
در باب … « رامَ 􀀀 ا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَل 􀀀ی» آیۀ نجاست مشرکان: آیۀ 28 سورة توبه.به آیۀ
طهارت بر نجاست مشرکان استناد شده است. به قول مشهور، مشرك اعم از
.298 - 1 کفایۀ الاصول/ 296 (2) .819 - 1) زبدة البیان/ 811 )
ص: 194
بت پرست و اهل کتاب است (- اهل کتاب)، امّا در این که مراد از نجاست در آیه، نجاست ظاهري است یا خباثت نفسانی و یا
«1» . پلیدي عرفی- مقابل طهارت عرفی- اختلاف میباشد. از نظر مشهور، نجاست ظاهري مراد است
آیۀ نزول؛ ج 1، ص: 194
هنگام نشستن در کشتی و نیز ورود به « ارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ 􀀀 وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُب » آیۀ نزول: آیۀ 29 سورة مؤمنون.قرائت آیۀ
هر منزل (محل إسکان) جدید مستحب است. 1
آیۀ نشوز؛ ج 1، ص: 194
بیانگر … « ضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ 􀀀 خافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَ 􀀀 اللّ تَ
􀀀
وَ اتِی » … آیۀ نشوز: آیۀ 34 و 128 سورة نساء.آیۀ
بیانگر حکم « ما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ 􀀀 حا بَیْنَهُ 􀀀 ما أَنْ یُصْلِ 􀀀 احَ عَلَیْهِ 􀀀 ا جُن 􀀀 راضاً فَل 􀀀 ا نُشُوزاً أَوْ إِعْ 􀀀 خافَتْ مِنْ بَعْلِه 􀀀 وَ إِنِ امْرَأَةٌ » حکم نشوز زن و آیۀ
صورت ترس زن از نشوز شوهر است.بر اساس آیۀ نخست، در صورت نافرمانی زن، شوهر باید ابتدا وي را نصیحت کند، اگر
سودمند نیفتاد، در رختخواب به او پشت کند و یا محل خواب خود را از او جدا کند و اگر باز فایدهاي نبخشید، او را آرام- تا حدّي
که به مجروح کردن نرسد- بزند. جدا کردن محل خواب و زدن زن پس از اطاعت کردن وي، جایز نیست. 1بر اساس آیۀ دوم، در
صورت بروز نشانههاي نشوز و اعراض مرد- بدین معنا که شوهر در عین رعایت حقوق واجب زن، از مصاحبت با وي ناخشنود
است یا قصد طلاق وي را دارد- زوجین میتوانند با یکدیگر این گونه مصالحه کنند که زن برخی از حقوق خود را که بر شوهر
واجب است، رها و از آنها صرف نظر کند 2 (- نشوز).
679 و - 1 زبدة البیان/ 677 (3) .61 - 1 زبدة البیان/ 60 (2) .50 -45 / 161 و کنز العرفان 1 / 367 و 2 / 1) مستمسک العروة 1 )
.265 -263 / 2 مسالک الافهام (کاظمی) 3 (4) .207 -203 / جواهر الکلام 31
ص: 195
آیۀ نفر؛ ج 1، ص: 195
صفحه 161 از 483
طائِفَۀٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ 􀀀 ا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَۀٍ مِنْهُمْ 􀀀 کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّۀً فَلَوْ ل 􀀀 ا 􀀀 وَ م » آیۀ نفر [- آیۀ انذار]: آیۀ 122 سورة توبه.به آیۀ
در اصول فقه، مباحث حجج و امارات و در فقه، باب اجتهاد و تقلید، استناد شده « ا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ 􀀀 وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذ
اجتهاد) -) «3» وجوب تحصیل اجتهاد ،«2» خبر واحد)، فتواي مجتهد در حق مقلّد -) «1» است.از دلیلهایی که بر حجیّت خبر واحد
تقلید) اقامه شده، آیۀ نفر است که به کوچ کردن گروهی از مردم جهت فراگیري احکام و معارف دینی دستور -) «4» و جواز تقلید
میدهد تا در مرحلۀ نخست، خودشان آنها را فرا بگیرند و در مرحلۀ بعد، به سوي قومشان بازگشته آنان را انذار کنند. حجّیّت خبر
واحد و فتواي مجتهد و جواز تقلید از این جهت به آیۀ شریفه مستند شده که قبول قول هر یک از کوچکنندگان بر قومشان واجب
شده است.همچنین به صدر آیه بر وجوب تحصیل اجتهاد استناد شده است؛ هر چند بر هر یک از این استنادها، اشکالها و
«5» . مناقشههایی شده است
آیۀ نفی جناح؛ ج 1، ص: 195
- آیۀ متعه
آیۀ نفی حرج؛ ج 1، ص: 195
مستند، بلکه استوارترین و مهمترین دلیل قاعدة … « ا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ 􀀀 وَ م » … آیۀ نفی حرج: آیۀ 78 سورة حج.آیۀ
نفی حرج- که یکی از قواعد مهم فقهی است- میباشد و مفاد آن این است که شارع مقدّس، حکم حرجی و تکلیف داراي مشقّت
شدید تشریع نکرده است 1 (- قاعدة نفی حرج).
آیۀ نفی سبیل؛ ج 1، ص: 195
مستند فقیهان در قاعدة « لِلْک عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا
􀀀
اللّ افِرِینَ
􀀀
وَ لَنْ یَجْعَلَ هُ » :… آیۀ نفی سبیل: آیۀ 141 سورة نساء.آیۀ
1 القواعد الفقهیۀ ( 5) منابع قبل. ( 6 ) .86 -85 (4) .66 (3) .88 - 2) التنقیح (الاجتهاد و التقلید)/ 85 ) .299 - 1) کفایۀ الاصول/ 298 )
.249 / 163 و القواعد الفقهیۀ (بجنوردي) 1 / (مکارم) 1
ص: 196
نفی سبیل است که در همۀ ابواب فقهی اعم از عبادات، معاملات و احکام جاري است.مضمون آیۀ شریفه، عدم تشریع حکمی از
قاعدة نفی سبیل). -) «1» جانب شارع است که موجب تسلط کافر بر مؤمن شود
آیۀ وجوب وفا؛ ج 1، ص: 196
در ابواب معاملات بر اصل صحّت (- قاعده … « ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ 􀀀ی» آیۀ وجوب وفا: آیۀ نخست سورة مائده.به آیۀ
صحّت) و نیز اصل لزوم در عقود (- اصل لزوم) استدلال شده است.در معناي آیه، دو قول است: 1. عمل به مقتضاي عقد واجب
1. عمل به مقتضاي عقد براي است، یعنی اگر عقد لازم است، وفا به لزوم آن و اگر جایز است، وفا به جواز آن واجب است. 2
همیشه واجب است و فسخ آن جایز نیست.استفادة اصالۀ اللزوم از آیۀ یاد شده، بر اساس این قول است. 2برخی قائلان قول دوم،
معتقدند عقود جایز به نحو تخصیص (- تخصیص) از شمول آیه خارج است، یعنی وفا به تمام عقود- چه ملکآور باشد و چه
نباشد- واجب است، جز عقودي که بر عدم لزوم و جواز فسخ آن دلیل وجود دارد. 3برخی نیز معتقدند عقود جایز به نحو تخصّص
(- تخصّص) از شمول آیه خارج است؛ زیرا مراد از عقود در آیه، عقود عهدیّه (تعهّدآور) است، نه عقود جایز که عقود اذنیه نامیده
صفحه 162 از 483
میشوند 4 (- عقد).عموم آیه، قراردادهاي میان مسلمانان و کافران را نیز در صورت مطابقت با شرع شامل میشود. 5 به اطلاق
زمانی آیه، بر ثبوت فوریّت در استفاده از خیاراتی که فوریّت آنها محل بحث است، استدلال شده است. 6
؛385 / 424 ؛ العناوین الفقهیۀ 1 -423 / 2 الروضۀ البهیۀ 4 (3) .10 / 1 العناوین الفقهیۀ 2 (2) .187 / 1) القواعد الفقهیۀ (بجنوردي) 1 )
/ 4 القواعد الفقهیه (بجنوردي) 5 (5) .87 / 424 و مسالک الافهام (کاظمی) 3 / 3 الروضۀ البهیۀ 4 (4) .71 / 40 و کنز العرفان 2 /2
.497 / 6 العناوین الفقهیۀ 1 (7) .230 5 (6) .211
ص: 197
آیۀ وصیّت؛ ج 1، ص: 197
والِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ 􀀀 ا حَ َ ض رَ أَحَ دَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِ یَّۀُ لِلْ 􀀀 کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذ » آیۀ وصیّت: آیۀ 180 سورة بقره.آیۀ
به وصیّت بخشی از مال براي پدر، مادر و بستگان، به هنگام آشکار شدن نشانههاي مرگ، دستور میدهد.به دلیل « حَ  قا عَلَی الْمُتَّقِینَ
اجحاف و ستم نکردن در وصیّت است؛ بدین ،« معروف » مال و مراد از ،« خیرا » استحباب وصیّت، و مراد از ،« کتب » روایات، مراد از
وصیّت). -) «1» معنا که وصیّت به گونهاي باشد که به وارثان زیان وارد نشود
آیۀ وضع حمل؛ ج 1، ص: 197
- آیۀ حمل
آیۀ وضو؛ ج 1، ص: 197
اةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی 􀀀 ا قُمْتُمْ إِلَی الصَّل 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذ 􀀀ی» آیۀ وضو [- آیۀ قیام؛ آیۀ مسح]: آیۀ 6 سورة مائده.آیۀ
بیانگر کیفیّت وضو براي نماز است که عبارت است از شستن صورت و دو … « رافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ 􀀀 الْمَ
بیان حدّ شستن در وضو است نه ابتدا و انتهاي شستن دست و آن این که جز « الی المرافق » دست از آرنج و مسح سر و دو پا.مراد از
کتف، بازو و آرنج، باقی دست باید شسته شود، لیکن تعیین این که شستن را باید از سر انگشتان آغاز کرد یا آرنج، با سنّت است
برآمدگی روي پا « کعب » مسح قسمتی از سر است. در این که مراد از « وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ » که آغاز آن را از آرنج میداند.مراد از
به غیري بودن وجوب وضو (- وجوب غیري) « اةِ 􀀀 ا قُمْتُمْ إِلَی الصَّل 􀀀 إِذ » است یا مفصل بین ساق و قدم، اختلاف است. 1به جملۀ
استدلال شده است؛ زیرا مفهوم آن، نفی وجوب وضو در صورت عدم قصد اقامۀ نماز است. 2
.43 / 10 و کنز العرفان 1 /1 2 (3) .224 -215 / 1 جواهر الکلام 2 (2) .113 -103 / 1) مسالک الافهام (کاظمی) 3 )
ص: 198
آیۀ وطی؛ ج 1، ص: 198
- آیۀ تحریم
آیۀ وفات؛ ج 1، ص: 198
بیانگر عدّة … « اجاً یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَۀَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً 􀀀 وَ الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْو » آیۀ وفات: آیۀ 234 سورة بقره.آیۀ
وفات است، یعنی عدّة زنی که شوهرش مرده است، چهار ماه و ده روز میباشد. اگر آیۀ 240 سورة بقره در مقام بیان عدّه باشد، به
صفحه 163 از 483
عدّه). -) «1» آیۀ یاد شده نسخ شده است
آیۀ وقت؛ ج 1، ص: 198
به اوقات « کانَ مَشْهُوداً 􀀀 ی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ 􀀀 اةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِل 􀀀 أَقِمِ الصَّل » آیۀ وقت: آیۀ 78 سورة اسراء.آیۀ
نمازهاي پنجگانه در شبانه روز اشاره دارد که از زوال خورشید (دلوك الشمس) که وقت نماز ظهر است تا شدّت و اوج تاریکی
شب (غسق اللیل) میباشد که به نصف شب تفسیر شده و پایان وقت نماز عشاء است؛ و هنگام دمیدن سپیدة صبح (قرآن الفجر)
یعنی فجر صادق که وقت نماز صبح است. 1
آیۀ هاروت و ماروت؛ ج 1، ص: 198
ا أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ 􀀀 النّ السِّحْرَ وَ م
􀀀
اطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ اسَ 􀀀 کِنَّ الشَّی 􀀀 وَ ل » … آیۀ هاروت و ماروت: آیۀ 102 سورة بقره.برخی به آیۀ
در باب تجارت بر جواز آموزش و انجام سحر براي دفع ضرر سحر و باطل کردن آن استدلال کردهاند … « ارُوتَ 􀀀 ارُوتَ وَ م 􀀀 ابِلَ ه 􀀀بِب
1 (- سحر).
آیینه؛ ج 1، ص: 198
آیینه: جسم صیقلی و شفاف منعکس کنندة صورت اشیاء.در بابهاي طهارت، صلات، حج و دیات به مناسبت از آن سخن رفته
است.
.296 / 79 و مصباح الفقاهۀ 1 -75 / 1 جواهر الکلام 22 (3) .95 - 1 زبدة البیان/ 91 (2) .274 / 1) جواهر الکلام 32 )
ص: 199
لیکن کفّاره ندارد و مستحب است وي پس ،«1» 1. نگاه کردن: بنا بر فتواي مشهور نگاه کردن محرم (- احرام) در آیینه حرام است
الحمد للّه الّذي » و خواندن دعاي «3» هنگام نگاه کردن در آیینه، حمد خدا مستحب است «2» . از نگاه کردن، تلبیه (- تلبیه) بگوید
آنچه «4» . وارد شده است « خلقنی بشرا سویّا و زیّننی و لم یشنّی و ف ّ ض لنی علی کثیر من خلقه و منّ علیّ بالاسلام و رضیه لی دینا
نگاه کردن به آن حرام است- مانند عورت دیگري یا بدن زن نامحرم- بنا بر نظر مشهور، نگاه کردن به آن از آیینه نیز حرام
2. تطهیر: در این که چیز نجس که با تابش خورشید پاك میشود، با «6» . مگر در موارد ضروري مانند درمان بیمار ؛«5» میباشد
3. قصاص: از راههاي قصاص (- قصاص) کسی که بینایی چشم «7» . انعکاس نور خورشید از آیینه نیز پاك میگردد، اختلاف است
دیگري را از بین ببرد، ولی حدقۀ آن سالم باشد، استفاده از آیینه است؛ بدین صورت که آیینۀ حرارت داده شده را در برابر تابش
خورشید قرار میدهند تا در چشم جانی بتابد و بینایی آن از بین برود، مشروط به این که به حدقه زیان نرساند. اگر قصاص موجب
«8» . زیان بیشتر بر چشم جانی گردد، قصاص ساقط میشود و جانی باید دیه (- دیه) بپردازد
.249 / 5) مستمسک العروة 5 ) . 4) فقه الرضا/ 395 ) .173 / 3) وسائل الشیعۀ 7 ) . 2) مناسک مراجع/ 83 ) .348 / 1) جواهر الکلام 18 )
.373 -371 / 8) جواهر الکلام 42 ) .84 / 7) مستمسک العروة 2 ) .167 / 6) العروة الوثقی 1 )
ص: 201
فرهنگ فقه
حرف الف؛ ج 1، ص: