گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
حرف الف؛ ج 1، ص: 201







صفحه 164 از 483
اشاره
اباء از تخصیص و تقیید- ایمان
ص: 203
اباء از تخصیص و تقیید؛ ج 1، ص: 203
اباء از تخصیص و تقیید: تخصیص و تقییدناپذیري عام و مطلق.تعبیر یاد شده در کتب اصولی و نیز فقهی استدلالی، بسیار به کار
رفته است.برخی از عمومات و مطلقات قابل تخصیص و تقیید نیستند؛ از این رو اگر دلیل خاصی بر خلاف عموم یا مطلق وارد شود،
در حکم معارض با آن خواهد بود نه مخ ّ صص یا مقیّد آن.ملاك و منشأ اباء این گونه ادلّه از تخصیص یا تقیید متفاوت است. در
برخی موارد، منشأ، خصوصیّتی است که در معناي عام یا مطلق وجود دارد و در پارهاي موارد، منشأ، نحوة دلالت و درجۀ ظهور عام
یا مطلق است. به عنوان مثال در صورتی که مفاد عموم ارشاد به حکم عقلی یقینی باشد، قابل تخصیص نیست، چرا که احکام عقلی
تخصیصپذیر نیستند مانند آیاتی که مفاد آنها امر به عدالت و نهی از ستم است. همچنین در مواردي که سیاق عام یا مطلق، سیاق
استنکار، استقباح، یا استهجان امري باشد، تخصیص و تقیید در آن راه ندارد مانند آیات نفی عذاب و یا اضلال مردم قبل از
حَتّ
ی􀀀 ه داهُمْ 􀀀 اللّ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ َ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 وَ م » و آیۀ «1» « حَتّ نَبْعَثَ رَسُولًا
ی􀀀 م کُنّ عَُذِّبِینَ
􀀀
ا ا 􀀀 وَ م » فرستادن پیامبران و تبیین احکام؛ مثل آیۀ
ا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ 􀀀 إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ ل » و نیز آیاتی که مفاد آنها نهی از عمل به غیر علم است مانند «2» « ا یَتَّقُونَ 􀀀 یُبَیِّنَ لَهُمْ م
مانند عمومات وارده در «4» عمومات یا اطلاقاتی که صریح در عموم یا اطلاق باشند نیز تخصیص یا تقییدپذیر نیستند «3» .« شَیْئاً
بنابراین روایات اعتصام آب کرّ (الماء اذا بلغ قدر کر لا ینجّسه شیء) قابل تخصیص «5» ؛( تحدیدات (مسافت، وزن، مقدار و غیر آن
نیستند.
.206 / 5) اصول الفقه 2 ) .540 / 4) حقائق الاصول 1 ) .559 / 3) نجم/ 28 و فوائد الاصول 1 ) . 2) توبه/ 115 ) . 1) اسراء/ 15 )
ص: 204
از دیگر عموماتی که تخصیصناپذیرند مواردي است که تخصیص عام موجب تخصیص اکثر شود و افراد کمی تحت عام باقی
«6» . ماند
اباحه؛ ج 1، ص: 204
اباحه: مباح کردن.اباحه، مباح کردن چیزي از طرف کسی است که صلاحیّت آن را داشته باشد و مراد از مباح شرعی- به عنوان
یکی از احکام پنجگانه- عملی است که فعل و ترك آن از نظر شارع یکسان باشد و مدح و ذمّی در هیچکدام نباشد.مباح کننده:
مباح کردن، حق شارع مقدّس (- شارع)، عقل، مالک و کسی است که در حکم مالک است- مانند ولیّ، وصیّ و وکیل- که به
ترتیب، اباحۀ شرعیّه، عقلیه و مالکیه نامیده میشود.اسباب اباحه: اسباب اباحه چند چیز است: 1. اذن شارع مانند اذن به حیازت (-
حیازت) مباحات عمومی (- مباحات اصلی). 2. اضطرار (- اضطرار). 3. اسباب تملیک مانند هبه، اجاره و عاریه. 4. اذن مالک.نشان
اباحه: آنچه بر اباحه دلالت میکند یا قول است، همچون واژة اباحه و مشتقات آن و واژگان و جملههایی که معناي اباحه میدهد
مانند نفی حرمت و یا استثناي حرمت نسبت به چیزي یا فعل معصوم علیه السّلام، بر این اساس که او حتی براي بیان جواز عمل،
مرتکب مکروه نمیشود و یا تقریر معصوم علیه السّلام همراه با قرینه بر اباحه؛ زیرا تقریر بدون قرینه، تنها بر عدم حرمت دلالت
میکند که اعم از اباحه به معناي خاص است.انواع اباحه: اباحه به اعتبار عوض، یا مجّانی است مانند انواع اباحۀ شرعی، و یا معوّضه
صفحه 165 از 483
مانند اباحۀ چیزي به شرط
.206 / 6) اصول الفقه 2 )
ص: 205
اباحه یا تملیک چیز دیگر در مقابل آن (- اباحۀ معوّضه).اباحه همچنین به اعتبار متعلّق آن، به اباحۀ تملّک، مانند اذن شارع به
تملّک مباحات عمومی (حیازت) و اباحۀ تصرف مانند اذن شارع به تصرف در منافع عمومی مانند مساجد و موقوفههاي عام، و نیز به
اصل -) «1» . اباحۀ عین مانند هبه (- هبه)، اباحۀ منفعت مانند اجاره (- اجاره) و اباحۀ انتفاع مانند عاریه (- عاریه) تقسیم میگردد
اباحه).
اباحۀ انشایی؛ ج 1، ص: 205
اباحۀ انشایی [- اباحۀ تسبیبی]: اباحه حاصل از انشاء.هرگاه اباحۀ تصرف در مالی، مستند به انشاء قولی یا فعلی مالک آن باشد،
اباحه انشایی است (- انشاء). در مقابل اباحۀ تقدیري (- اباحۀ تقدیري) که از قرائن و شواهد فهمیده میشود. 1 (- اباحه) 2
اباحه بالمعنی الاخص؛ ج 1، ص: 205
- اباحۀ تکلیفی
اباحۀ بالمعنی الاعم؛ ج 1، ص: 205
اباحه بالمعنی الاعم: جواز فعل بدون حرمت ترك آن.اباحه بالمعنی الاعم شامل مباح، مکروه و مستحب میباشد.
اباحۀ تسبیبی؛ ج 1، ص: 205
- اباحۀ انشایی
اباحۀ تعبّدي؛ ج 1، ص: 205
اباحۀ تعبّدي: اباحۀ مستند به حکم شرع.هرگاه اباحۀ مالی تنها مستند به حکم شرع باشد بدون آن که مستند به اباحه یا رضاي
ضمنی از مالک باشد، به آن اباحۀ تعبّدي یا تعبّدي محض گفته میشود، مانند اباحۀ حاصل از معاطات که بنابر قولی اباحۀ تعبّدي
محض است. 1 (- اباحه)
1 حاشیۀ (3) .93 / 130 و فقه الصادق 24 / 1 حاشیۀ المکاسب (اصفهانی) 2 (2) .449 -431 / 1) الموسوعۀ الفقهیۀ المیسّرة 1 )
. 198 و 245 و 251 و 213 / المکاسب (اصفهانی) 1
ص: 206
اباحۀ تقدیري؛ ج 1، ص: 206
اباحۀ تقدیري: اباحۀ مستفاد از قرائن حالیّه.اباحه گاه از قرائن و شواهد حالیّه استفاده میشود که به آن اباحۀ تقدیري اطلاق
اعراض). -) «1» میگردد مانند اباحهاي که از اعراض مالک از مالش فهمیده میشود
صفحه 166 از 483
اباحۀ تکلیفی؛ ج 1، ص: 206
اباحۀ تکلیفی: حکم شارع به تخییر مکلّف بین انجام و ترك عمل.اباحۀ تکلیفی که از آن به اباحۀ خاصه، اباحه به معناي اخص،
اباحۀ صرف و اباحۀ محض (- اباحۀ محض) نیز تعبیر میشود از احکام پنجگانه تکلیفی و مقابل وجوب، حرمت، استحباب و
کراهت است که دلالت بر تخییر مکلّف بین انجام عمل و ترك آن، بدون ترجیح یکی بر دیگري، میکند، در نتیجه هیچ ستایش و
نکوهشی بر انجام و ترك، مترتّب نمیگردد. 1
اباحۀ خاصه؛ ج 1، ص: 206
- اباحۀ تکلیفی
اباحۀ شرعی؛ ج 1، ص: 206
اباحۀ شرعی: اباحه از طرف شارع.اباحه اگر از طرف شارع باشد، اباحۀ شرعی گفته میشود؛ مانند اباحۀ حیازت (- حیازت) در
مباحات چون گرفتن ماهی و حیوانات حلال گوشت بدون مالک.اباحۀ شرعی گاه مستند به رضایت ضمنی مالک است و گاه
تعبّدي محض (- اباحۀ تعبّدي) میباشد. 1
اباحۀ صریحه؛ ج 1، ص: 206
اباحۀ صریحه: مباح کردن چیزي با واژگان صریح، در مقابل اباحۀ ضمنی. (- اباحه ضمنی) (- اباحه)
اباحۀ ضمنی؛ ج 1، ص: 206
اباحۀ ضمنی: اباحۀ مستفاد از ضمن کلام یا فعل مالک.اباحۀ ضمنی از فروع اباحۀ مالکی
1 حاشیۀ (3) . 1 معارج الاصول/ 48 ؛ الاصول العامۀ للفقه المقارن/ 65 و اصطلاحات الاصول/ 120 (2) .93 / 1) فقه الصادق 24 )
. 198 و 245 و 251 / المکاسب (اصفهانی) 1
ص: 207
و در مقابل اباحۀ صریح (- اباحۀ صریح) است، مانند این که مالک لفظ یا فعلی که صریح در اباحه باشد، «1» ( (- اباحۀ مالکی
اباحه). -) «2» . استعمال نکند ولی کلامی بگوید یا کاري انجام دهد که از آن اباحه فهمیده شود مانند اباحۀ مستفاد از اعراض مال
اباحۀ ظاهري؛ ج 1، ص: 207
اباحۀ ظاهري: اباحۀ مجعول در هنگام شکّ.اباحۀ ظاهري عبارت است از اباحهاي که از اماره (- اماره) یا اصل عملی (- اصل
عملی) به دست میآید. اباحۀ ظاهري در مقابل اباحۀ واقعی (- اباحۀ واقعی) قرار دارد و بر خلاف آن با حرمت و کراهت واقعی
قابل جمع است یعنی ممکن است چیزي حکم ظاهري آن مباح باشد هر چند در واقع حرام یا مکروه باشد، مانند کسی که از روي
جهل به نجس بودن مایع، آن را بنوشد. 1
اباحۀ عقدي؛ ج 1، ص: 207
صفحه 167 از 483
اباحۀ عقدي: اباحۀ حاصل از عقد.اباحۀ عقدي اباحهاي است که مستند به عقد باشد مانند آن که در ضمن عقد لازم، اباحۀ مال
یکی از دو طرف عقد براي دیگري شرط گردد، 1 نه به اذن شارع (- اباحۀ شرعی) یا مالک (- اباحۀ مالکی) در تصرف. (- اباحه)
(- اباحۀ معوّضه)
اباحۀ عقلی؛ ج 1، ص: 207
اباحۀ عقلی: حکم عقل به اباحه.اباحه عقلی عبارت است از حکم عقل به اباحۀ چیزي، با صرف نظر از حکم شرع، مانند حکم عقل
به اباحۀ تصرف انسان در مال خودش یا نفی استحقاق عذاب در موارد شک در وجوب یا حرمت و عدم وصول دلیل شرعی بر آن.
1 (- اباحه)
1 فقه (4) .333 / 1 التنقیح (الطهارة) 1 (3) .93 / 2) فقه الصادق 24 ) . 116 و 217 / 130 و 1 / 1) حاشیۀ المکاسب (اصفهانی) 2 )
.445 / 1 الموسوعۀ الفقهیۀ المیسّرة 1 (5) .299 -298 / الصادق 15
ص: 208
اباحۀ لازمه؛ ج 1، ص: 208
اباحۀ لازمه: اباحه بدون حق رجوع.به اباحهاي که با تصرف در مال مباح لازم میشود- یعنی اباحه کننده نمیتواند از اباحۀ خود
مانند اباحۀ حاصل از معاطات (- معاطات) که- بنابر قول به این که.معاطات مفید اباحه است «1» برگردد- اباحۀ لازمه گفته میشود
نه ملکیّت- پس از تصرف در مال مورد اباحه، لازم میگردد.همچنین است پس از تصرف در مالی که صاحبش از آن اعراض
اعراض). -) «2» کرده باشد، البته بنابر قولی که صرف اعراض مفید زوال ملکیّت نباشد
اباحۀ مالکی؛ ج 1، ص: 208
اباحۀ مالکی: اباحه از طرف مالک.تصرف در مال کسی با اذن یا رضایت او مباح است. به این اباحه چون از سوي مالک است،
اباحۀ مالکی گفته میشود، مانند اباحۀ خوردن غذاي میهمانی از سوي میزبان. به نظر برخی اباحۀ حاصل از معاطات (- معاطات)
بنابراین که مفید اباحه باشد نه ملک، اباحۀ مالکی است. 1این اباحه اگر از طرف مالک انشا شود، اباحۀ انشایی (- اباحۀ انشایی) و
اگر از قرائن و شواهد حالیّه فهمیده شود، اباحۀ تقدیري (- اباحۀ تقدیري) نام دارد. 2گاه از اباحۀ مالکی معناي دیگري اراده
میشود که استناد اباحه به ملکیّت است. به این معنا که براي هر مالکی انواع تصرفات در ملکش جایز و مباح است پس این جواز
مستند به ملکیّت مالک میباشد. 3 (- اباحه)
اباحۀ مجّانی؛ ج 1، ص:
اباحۀ مجّانی: اباحۀ رایگان و بدون عوض، مقابل اباحۀ معوّضه (- اباحه).
اباحۀ محضه؛ ج 1، ص: 208
اباحۀ محضه: اذن در تصرف بدون تملیک 1/ اباحۀ تکلیفی 2 (- اباحۀ تکلیفی).از اباحه به معناي اول به اباحۀ
2 فقه (4) .225 -224 / 1 مصباح الفقاهۀ 2 (3) . 2) مستند العروة (الاجارة)/ 460 ) . 72 و 84 / 1) حاشیۀ المکاسب (سید یزدي) 1 )
(7) .148 / 1 مسالک الافهام 3 (6) .445 / 3 الموسوعۀ الفقهیۀ المیسّرة 1 (5) .130 / 93 و حاشیۀ المکاسب (اصفهانی) 2 / الصادق 24
صفحه 168 از 483
.64 / 2 جواهر الکلام 21
ص: 209
نیز تعبیر شده است.اباحۀ محض مفید ملک نیست و تنها مجوّز ،«6» یا مجرّد از ملک «5» اباحۀ مجرّد ،«4» اباحۀ صرف ،«3» خالص
«8» ؛ که با اذن صریح یا قرائن و شواهد حالیّه حاصل میشود.مانند غذایی که میزبان جلوي میهمان میگذارد «7» تصرف است
همچنین اباحۀ محض لزوم آور نیست بنابر این مالک پس از اباحه میتواند رجوع نماید.در معاطات (- معاطات) گرچه اختلافات
«9» . بسیاري وجود دارد ولی برخی ظهور کلام مشهور را در این دانستهاند که معاطات مفید اباحۀ محض است
اباحۀ مضمونه؛ ج 1، ص: 209
اباحۀ مضمونه: اباحه به شرط ضمان در صورت تلف.در باب تجارت از آن سخن رفته است.اگر کسی مالی را براي دیگري اباحه
کند به شرط آن که مباح له در صورت تلف مال، ضامن مثل یا قیمت آن باشد، صحیح است (- ضمان)، ولی اگر به این شرط مباح
کند که مباح له مبلغ معیّنی را ضامن باشد، به نظر برخی باطل است. 1 (- اباحه)
اباحۀ مطلقه؛ ج 1، ص: 209
اباحۀ مطلقه: اباحۀ تمام تصرفات.اگر هر نوع تصرفی حتی تصرف متوقّف بر ملک، مانند فروش کالاي مورد اباحه جایز باشد، به آن
اباحۀ مطلقه گویند. 1اباحۀ مطلقه یا از طرف شارع است و یا از جانب مالک. به مشهور نسبت داده شده که معاملۀ معاطاتی مفید
اباحۀ مطلقه است 2 (- معاطات).
اباحۀ معوّضه؛ ج 1، ص: 209
اباحۀ معوّضه: اباحه در مقابل عوض (اباحه یا تملیک چیزي دیگر).به اباحۀ چیزي در مقابل اباحه یا تملیک چیزي دیگر، اباحۀ
معوّضه گفته
8) مسالک ) .214 (7) .214 / 6) جواهر الکلام 22 ) .66 / 5) بلغۀ الفقیه 2 ) .117 / 4) العناوین الفقهیۀ 2 ) .86 / 3) مصباح الفقاهۀ 2 )
.74 -73 2 (12) .62 / 1 بلغۀ الفقیه 2 (11) .217 / 1 المکاسب و البیع (نائینی) 1 (10) .117 / 9) العناوین الفقهیۀ 2 ) .60 / الافهام 10
ص: 210
میشود مانند این که کسی انتفاع از زمین خود را براي دیگري مباح نماید؛ به شرط آن که او نیز انتفاع از خانهاش را براي وي مباح
کند یا مالی را به او تملیک نماید. از این موضوع در باب تجارت بحث شده است.ماهیّت: در ماهیّت اباحۀ معوّضه و این که داد و
ستد مستقلی غیر از بیع، اجاره و صلح است یا تحت عنوان صلح مندرج میباشد، میان فقیهان اختلاف است.صحّت: بر صحّت این
نوع اباحه به عنوان عقد و معاملهاي مستقل از آن جهت که عناوین معاملات شناخته شده در شریعت مانند بیع، اجاره و صلح بر آن
منطبق نیست، اشکال شده است؛ برخی نیز آن را باطل دانستهاند. البته به عنوان اباحه و اذن مشروط و معلّق بر تملیک یا اباحۀ چیزي
دیگر صحیح است، همان گونه که ممکن است مالک اذن خود را بر هر امر دیگري معلّق کند. برخی نیز آن را از باب جعاله (-
جعاله) تصویر کرده و بعضی تملیک عوض را به نحو شرط ضمن اباحه، صحیح و نافذ دانستهاند.لزوم: بنابر قول به صحّت در این
که معامله از هر دو طرف اباحه کننده و اباحه شونده (مبیح و مباح له) لازم است و هیچ یک حق فسخ آن را ندارند یا تنها از جانب
اباحه شونده (مباح له) و یا براي هر دو طرف جایز میباشد، میان فقها اختلاف است. اکثر قائل به لزوم از هر دو طرف هستند. برخی
«1» . نیز قائل به لزوم تکلیفی- به معناي حرمت رجوع- و جواز وضعی- به معناي زوال اباحه پس از رجوع- شدهاند
صفحه 169 از 483
اباحۀ واقعی؛ ج 1، ص: 210
اباحۀ واقعی: مباح بودن چیزي در واقع.اباحۀ واقعی در مقابل اباحۀ ظاهري (- اباحۀ ظاهري)، عبارت است از مباح بودن چیزي در
واقع بدون در نظر گرفتن
.299 -296 / 191 و فقه الصادق 15 -189 / 89 و 90 ؛ مصباح الفقاهۀ 2 / 1) کتاب المکاسب (شیخ انصاري) 3 )
ص: 211
علم و جهل مکلّف مانند مباح بودن نوشیدن آب یا خوردن مردار در حال اضطرار (- اضطرار). (- حکم واقعی)
اباضیّه؛ ج 1، ص: 211
اباضیّه: فرقهاي از خوارج، پیروان عبد اللّه بن اباض (- خوارج).
اباق؛ ج 1، ص: 211
- بردة فراري
ابتدا؛ ج 1، ص: 211
- آغاز
ابتذال؛ ج 1، ص: 211
ابتذال: بیبندوباري.از آن در بابهاي تجارت و نکاح سخن رفته است.به تصریح برخی، نگاه کردن بدون شهوت به زنان مبتذلی
خرید و فروش کتابهاي در بردارندة «1» . که خود را از نامحرم نمیپوشانند و نهی از منکر نیز در آنان تأثیري ندارد، جایز است
خواندن «2» . عکسهاي مبتذل، جایز است؛ مشروط به این که گمراه کننده نباشد و موجب نشر فساد در کشورهاي اسلامی نشود
«5» و نگاه کردن «4» همچنین خرید و فروش، اجاره، تکثیر «3» . کتابها و شعرهاي مبتذل که شهوت را برمیانگیزاند، حرام است
فیلمهاي مبتذل- که موجب برانگیخته شدن شهوت است- جایز نمیباشد.
ابتهال؛ ج 1، ص: 211
- تضرّع
ابر؛ ج 1، ص: 211
ابر: تودة بخار پراکنده در جوّ.در بابهاي طهارت، صلات، صوم و حج به مناسبت از آن سخن رفته است.طهارت: آفتاب در
صورتی که چیزي مانند ابر مانع تابش آن شود، پاك کننده نیست. 1صلات: اگر ابر مانع حصول یقین به داخل شدن وقت نماز
شود، به فتواي مشهور، نمازگزار به گمان داخل شدن وقت میتواند نماز بخواند. 2 به هنگام کسوف (- کسوف) یا خسوف (-
خسوف) اگر
(5) .46 (4) .43 / 3) اجوبۀ الاستفتائات 2 ) .250 / 2) صراط النجاة 1 ) .60 / 14 و مستند الشیعۀ 16 / 1) منهاج الصالحین (سیستانی) 3 )
صفحه 170 از 483
.301 / 2 الحدائق الناضرة 6 (7) .130 / 1 العروة الوثقی 1 (6) .44
ص: 212
صوم: روزي که انتظار میرود اول ماه رمضان یا شوّال «3» . ابر خورشید یا ماه را بپوشاند، نماز آیات (- نماز آیات) ادا است نه قضا
همچنین اگر در هواي «4» . باشد، اگر به دلیل وجود ابر در شب آن، هلال ماه دیده نشود، آن روز، یوم الشک (- یوم الشک) است
حج: «5» . ابري، روزه دار به گمان داخل شدن وقت افطار کند، سپس معلوم گردد مغرب نبوده، روزهاش صحیح است و قضا ندارد
راه رفتن محرم زیر ابري که مانع تابش «6» . سوار شدن بر ماشین سقفدار حتی در هواي ابري نیز بر محرم (- احرام) جایز نیست
«7» . آفتاب است، جایز میباشد
ابراء؛ ج 1، ص: 212
ابراء: اسقاط حق ثابت بر ذمّۀ دیگري. 1ساقط کردن حقّی که انسان بر ذمّۀ دیگري دارد، ابراء نامیده میشود و قلمرو آن محدودتر
از اسقاط (- اسقاط حق) است. از آن در بابهاي تجارت، رهن، حواله، ضمان، صلح، اجاره، کفالت، وصیّت، و نکاح سخن رفته
است که در این جا به مهمترین مباحث آن اشاره میشود.ماهیت: در میان فقهاي شیعه معروف است که حقیقت ابراء، اسقاط حق
است نه تملیک، لیکن در این که عقد (- عقد) است یا ایقاع (- ایقاع)، اختلاف است.قول دوم مشهور است. 2حکم: ابراء در اصل،
امري مباح است، لیکن گاه با پیدایش عوارضی حکم دیگري پیدا میکند، مانند این که ابراء مدیون مؤمن در صورت ناتوانی از
پرداخت دین، مستحب است و در صورت شرط کردن آن در ضمن عقد لازم، واجب میشود.ارکان: ارکان ابراء عبارت است از:
1. ابراء کننده: شرایط ابراء کننده عبارتند از بلوغ (- بلوغ)، عقل، اختیار، قصد، محجور نبودن (- حجر) در صورتی که مورد ابراء
مال باشد و مالک
. 6) مناسک مراجع/ 200 ) .392 / 211 و مستمسک العروة 8 / 5) العروة الوثقی 2 ) .42 / 4) الحدائق الناضرة 13 ) .341 / 3) المعتبر 2 )
.163 / 2 جواهر الکلام 28 (9) .193 / 1 الروضۀ البهیۀ 3 (8) . 7) مناسک الحج (تبریزي)/ 130 )
ص: 213
نزد فقهاي شیعه، «3» . بودن یا اذن داشتن از جانب مالک.بر اساس آخرین شرط، ابراء به نحو فضولی (- عقد فضولی) تحقّق نمییابد
ابراء حتی در بیماري منجرّ به مرگ نیز اسقاط است نه وصیّت، لیکن در این که باید از ثلث ترکه محاسبه شود یا از اصل آن،
مانند این که «5» بیماري). 2. ابراء شونده: ثبوت حق در ذمّۀ ابراء شونده، شرط است و گرنه ابراء صحیح نیست -) «4» اختلاف است
3. مورد ابراء: مورد ابراء باید حق باشد «6» . مضمون له، ذمّۀ مضمون عنه را ابراء کند؛ در حالی که حق در ذمّۀ ضامن مستقر است
مورد «8» . از این رو، ابراء از عین خارجی درست نیست «7» . همچون کفالت، ضمان، قرض و دیگر حقوقی که بر ذمّه تعلّق میگیرد
در این که ابراء از حق مجهول و نامشخص صحیح است یا نه، اختلاف است، امّا «9» . ابراء همچنین باید ثابت و مستقر در ذمّه باشد
ولی تعلیق ابراء بر شرط، آن را ،«11» 4. صیغه: ابراء به هر لفظی که بیانگر آن باشد، تحقّق مییابد «10» . قول مشهور، صحّت است
اگر کسی حق ثابت بر ذمّۀ .«13» . احکام: ابراء، لازم است و ابراء کننده پس از ابراء نمیتواند از آن بازگردد «12» . باطل میکند
دیگري را به وي هبه (- هبه) کند، در این که نوع هبه، ابراء به شمار میرود تا از سوي ابراء شونده نیازمند قبول نباشد، یا این که
اگر فردي بدهی خود را براي طلبکار (محال له) «14» . ابراء نیست تا نیازمند قبول باشد- هر چند فایده ابراء را دارد- اختلاف است
حواله کند، در این که ذمّۀ حواله دهنده (محیل) به صرف حواله برئ میشود یا تنها در صورتی که طلبکار، حواله دهنده را ابراء
حواله).اگر مضمون له، ضامن را ابراء کند، ذمّۀ مضمون عنه نیز برئ میشود، -) «15» کند، اختلاف است. قول اول مشهور است
ضمان). -) «16» لیکن ابراء ذمّۀ مضمون عنه، صحیح نیست؛ زیرا با ضمانت، حق بر ذمّۀ ضامن مستقر شده است نه مضمون عنه
صفحه 171 از 483
/ 6) العروة الوثقی 2 ) .110 /25 (5) .366 / 4) جواهر الکلام 34 ) . 307 و 345 ؛295 ؛275 / 3) کتاب المکاسب (شیخ انصاري) 3 )
(11) .281 / 10 ) مسالک الافهام 8 ) .110 / 9) جواهر الکلام 25 ) .309 / 8) الحدائق الناضرة 22 ) .332 / 7) جواهر الکلام 27 ) .764
163 ؛ منهاج / 14 ) جواهر الکلام 28 ) .307 / 13 ) الحدائق الناضرة 22 ) .66 / 12 ) جواهر الکلام 25 ) .308 / الحدائق الناضرة 22
.127 (16) .163 / 15 ) جواهر الکلام 26 ) .259 / 204 و مهذّب الاحکام 21 / الصالحین (خویی) 2
ص: 214
کفالت). -) «17» اگر مکفول له، ذمّۀ مکفول را ابراء کند، ذمّۀ کفیل نیز برئ میشود، امّا عکس آن چنین نیست
ابراد؛ ج 1، ص: 214
ابراد: داخل شدن در وقت خنکی.از آن در باب صلات به مناسبت سخن گفته شده است.از مستثنیات استحباب مبادرت به نماز اول
وقت، تأخیر انداختن نماز ظهر است در شدّت گرما به انگیزة ابراد تا آن که سایه به اندازة شاخص گردد. 1
ابراهیم؛ سوره؛ ج 1، ص: 214
ابراهیم؛ سوره: چهاردهمین سورة قرآن.در باب صلات آمده است.خواندن سورة ابراهیم در روز جمعه مستحب است؛ به ویژه این
که شخص دو رکعت نماز به جا آورد و در آن سورة ابراهیم را بخواند. 1
ابرش؛ ج 1، ص: 214
ابرش: رنگارنگ.در باب حج از آن سخن گفته شده است.مستحب است سنگریزههایی که براي رمی جمرات (- رمی جمره) به کار
میرود، رنگین و نقطهدار باشد. 1
ابرو؛ ج 1، ص: 214
ابرو: استخوان منحنی بالاي کاسۀ چشم با گوشت و مو/ رشته موي روییده شده بر بالاي چشم. 1ابرو به هر دو معنا در فقه داراي
-96 / 1 جواهر الکلام 19 (20) .371 / 1 مصباح المتهجد/ 319 و وسائل الشیعۀ 7 (19) .526 / 1 العروة الوثقی 1 (18) .206 /26 (17)
.373 / 1 جواهر الکلام 42 (21) .97
ص: 215
احکامی است که در ابواب طهارت، حج، قصاص و دیات آمده است.منحنی بالاي چشم: در وجوب کشیدن دستها بر آن در تیمّم
رشته مو: اگر ابرو به اندازهاي بلند باشد که «3» . مسح کردن آن پس از شستن دست بعد از غذا مستحب میباشد «2» . اختلاف است
مانع دیدن محرم (- احرام) گردد، وي میتواند آن را کوتاه کند، اما در این که این عمل موجب فدیه (- فدیه) میشود یا نه،
اگر ابرو با جنایتی از بین برود، قصاص ثابت است، اما اگر پیش از قصاص بروید، در ثبوت قصاص اختلاف «4» . اختلاف است
بنا بر رأي مشهور، دیۀ (- دیه) یک ابرو و دو ابرو در صورتی که دیگر نرویند، به ترتیب دویست و پنجاه و پانصد مثقال «5» . است
«7» . شانه زدن ابرو مستحب است «6» . شرعی (- مثقال) طلاي مسکوك است، اما اگر دوباره بروید، ارش (- ارش) ثابت است
ابریشم؛ ج 1، ص: 215
ابریشم: تارهاي تنیده شده به وسیلۀ کرم ابریشم.در بابهاي طهارت، صلات و حج از آن بحث شده است.پوشیدن: پوشیدن لباس
صفحه 172 از 483
ابریشمی خالص یا لباسی که آستر آن ابریشم خالص باشد، براي مرد، حرام و نماز با آن باطل است. 1 در جواز پوشیدن آن براي
خنثاي مشکل (- خنثی) اختلاف است. 2 پوشیدن لباس ابریشمی به هنگام ضرورت 3 و نیز لباسی که ابریشمی بودن آن مشکوك
است، براي مرد، جایز و نماز با آن صحیح است. 4 همچنین پوشیدن آن در حال جنگ جایز است، لیکن صحّت نماز با آن در
صورت امکان کندن آن در حال جواز نماز، مورد اختلاف است. 5نیز در جواز پوشیدن چیزهاي ابریشمی که نماز با آنها به تنهایی
صحیح نیست- مانند بند شلوار و عرقچین- براي مرد در نماز و غیر آن، اختلاف است. 6لباس احرام (- احرام) مرد نباید از ابریشم
خالص باشد و جواز پوشیدن آن
(7) .177 -175 /43 (6) .375 -373 /42 (5) .380 /18 (4) .451 -450 / 3) جواهر الکلام 36 ) .409 / 2) مستمسک العروة 1 )
5 (12) . 4 توضیح المسائل مراجع/ م 836 (11) .115 3 (10) .122 2 (9) .114 / 1 جواهر الکلام 8 (8) .565 / الحدائق الناضرة 5
.123 -122 / 6 توضیح المسائل مراجع/ م 834 و جواهر الکلام 8 (13) .564 / العروة الوثقی 1
ص: 216
غیر «8» . کفن مرده- اعم از مرد، زن و کودك- نباید از ابریشم خالص باشد «7» . براي زن در حال احرام مورد اختلاف است
استفادههاي دیگر از ابریشم مانند فرش کردن «9» . پوشیدن: همراه داشتن چیز ابریشمی خالص مانند دستمال حتی در نماز جایز است
«10» . و نشستن بر آن، تکیه دادن به آن و روانداز قرار دادن آن جایز است
ابزار؛ ج 1، ص: 216
- آلات
ابزار جنگی؛ ج 1، ص: 216
ابزار جنگی: ادوات مورد استفاده براي نبرد.ابزار جنگی به ابزاري اطلاق میشود که براي نبرد با دشمن ساخته شده است خواه براي
حفظ بدن در برابر یورش دشمن مانند کلاهخود، سپر و زره، یا براي تهاجم و ضربه زدن به دشمن مانند تفنگ، شمشیر و نیزه. از
این عنوان در بابهاي جهاد، تجارت و سبق و رمایه سخن رفته است.ابزار جنگی مورد نیاز سپاه اسلام از بیت المال خریداري
میشود 1 (- بیت المال). به تصریح برخی، مسابقه با انواع ابزار جنگی همراه با شرطبندي جایز است. 2فروش ابزار جنگی به
دشمنان دین که در حال جنگ با اهل حق هستند یا به انگیزة تجهیز و یاري آنان علیه مسلمانان هر چند در حال جنگیدن نباشند،
، حرام و معامله باطل است. برخی فقیهان فروش ابزار جنگی به دشمنان دین را در هر حال حرام دانستهاند. 3به تصریح قرآن کریم 4
مسلمانان باید همیشه براي جهاد و دفاع آمادگی داشته باشند و نیرو، ابزار جنگی و
. 9) توضیح المسائل مراجع/ م 837 ) .157 156 / 404 و مستمسک العروة 4 / 8) العروة الوثقی 1 ) .244 -239 / 7) جواهر الکلام 18 )
236 و کلمۀ -235 / 119 ؛ فقه الصادق 19 / 2 منهاج الصالحین (خویی) 2 (12) .75 / 1 المبسوط 2 (11) .564 / 10 ) العروة الوثقی 1 )
. 4 انفال/ 60 (14) .30 -28 / 3 جواهر الکلام 22 (13) .381 / التقوي 5
ص: 217
«5» . اسلحه (- سلاح) را از پیش فراهم کنند
ابضاع؛ ج 1، ص: 217
ابضاع [- بضاعه]: دادن مال براي تجارت بدون در نظر گرفتن سود براي عامل.احکام آن در باب مضاربه آمده است.در ابضاع،
صفحه 173 از 483
مالک مال خود را براي تجارت در اختیار عامل قرار میدهد و تمام سود از آن مالک است، امّا آنچه فقیهان در آن اختلاف دارند
این است که آیا در ابضاع، مجّانی کار کردن عامل معتبر است یا این که عامل میتواند مجّانی کار نکند و مستحق اجرة المثل (-
اجرت) گردد. 1ابضاع عقدي است جایز که هر یک از مالک و عامل میتوانند آن را فسخ کنند. 2 اگر مالک به قصد ابضاع به
عامل بگوید با این مال تجارت کن و سود آن براي من باشد و عامل هم قبول کند، ابضاع واقع میشود. 3
ابطال؛ ج 1، ص: 217
ابطال: باطل کردن، نابود ساختن.عنوان ابطال در فقه به دو گونه به کار رفته است: 1. با اضافه به عملی- خواه عبادي یا غیر عبادي-
که متعلّق یا موضوع حکم شرعی است. ابطال عمل یا به ایجاد سبب بطلان (مبطل) بعد از وقوع عمل به شکل صحیح است مانند
ابطال وضوي صحیح با خارج کردن باد معده؛ یا به ناصحیح انجام دادن عمل از ابتدا همچون ایجاد عقد قرض به شرط زیاده؛ و یا
به قطع عمل شروع شده و صرف نظر کردن از ادامۀ آن مانند قطع نماز در اثنا. 1 البته برخی صدق عنوان ابطال بر صورت سوم را
مورد تأمّل و اشکال قرار دادهاند. 2از آن جا که تعیین موارد و نیز اسباب ابطال عمل، از شئون شارع مقدّس است
/ 3 جواهر الکلام 26 (8) .39 -38 / 2 مبانی العروة (المضاربۀ) 3 (7) .338 -336 / 1 جواهر الکلام 26 (6) .333 / 5) فقه القرآن 1 )
. 2 عوائد الایام/ 429 (10) .378 -377 / 1 فرائد الاصول 2 (9) .366
ص: 218
- به طور مستقیم یا توسّط کسی که منصوب از طرف شارع است مانند حاکم شرع- ابطال، به شارع یا حاکم نسبت داده میشود که
مراد از آن حکم به بطلان است. چنان که به مباشر عمل نیز- به اعتبار آن که مصداق ابطال را در خارج محقّق ساخته- نسبت داده و
گفته میشود: فلانی عبادتش را باطل کرده است. 2. اضافۀ ابطال به چیزي از اشیاء مانند جواز نگهداري کتب ضالّه (- کتب ضالّه)
ابطال در این کاربرد به «4» . یا جواز آموختن سحر (- سحر) جهت ابطال ادّعاي دروغین نبوّت «3» براي نقد و ابطال مطالب آنها
فاعل آن نسبت داده میشود.فقها از ابطال در عقود بیشتر به فسخ تعبیر کردهاند. تفاوت این دو، در این است که فسخ، حق است؛ به
ارث برده میشود و با اسقاط، ساقط میگردد، در حالی که ابطال در بیشتر موارد کاربرد آن، حکم است نه حق. علاوه بر آن، فسخ
تنها پس از پایان عملی که به شکل صحیح انجام شده صادق است ولی ابطال علاوه بر آن که بر باطل انجام دادن عمل از آغاز
صدق میکند در اثنا و پایان عمل نیز صادق است (- فسخ).تفاوت ابطال با بطلان در آن است که ابطال از اسباب بطلان به شمار
میرود و بطلان، حکم شرعی وضعی در مقابل صحّت است (- بطلان).از عنوان ابطال در بیشتر بابهاي فقهی از جهت تعیین
موارد، اسباب و آثار آن سخن رفته است.اسباب ابطال عمل: اسباب ابطال عبارت است از: 1. اخلال به جزء: اخلال به جزء یا به
زیادي آن است و یا به کم کردن یکی از اجزاء همچون ترك رکوع در نماز. زیادي نیز یا با افزودن جزء خارجی به عمل است
. مانند افزودن تکتّف (- تکتّف) به نماز یا آمین گفتن (- آمین) در آن؛ و یا به تکرار یکی از اجزاء همچون تکرار رکوع در نماز. 2
اخلال به شرط: شرط یا مقدّم بر عمل است مانند طهارت نسبت به نماز؛
.443 /41 (4) .58 / 3) جواهر الکلام 22 )
ص: 219
یا مقارن عمل مانند استقبال در نماز (- استقبال) و یا مؤخّر از عمل همچون غسل مستحاضه (- استحاضه) در شب ماه رمضان جهت
روزة آن روز.اخلال به هر یک از شرایط یاد شده- چه در عبادات و چه در غیر عبادات فی الجمله- موجب ابطال عمل مشروط به
آن میگردد، مانند عدم تقابض پیش از جدا شدن از یکدیگر در بیع صرف (- بیع صرف) یا ایقاع طلاق (- طلاق) بدون دو شاهد
که مبطل بیع و طلاق است.اخلال به نیّت در عبادات- از قبیل ریا- یا به اخلال در جزء برمیگردد همچون نماز که نیّت- بنابر
صفحه 174 از 483
3. انجام عمل نهی «6» . و یا به اخلال در شرط همچون روزه که نیّت- بنابر قولی- شرط صحّت آن است «5» قولی- جزء آن است
شده از آن: قاعدة کلّی در معاملات، بنابر مشهور عدم ابطال معاملۀ مورد نهی است. بنابراین اگر فردي در زمانی که براي نماز
جمعه- در فرض وجوب آن- بانگ زده میشود، داد و ستد کند، معامله صحیح میباشد هر چند معصیت کرده است. برخی میان
صورتی که نهی به ارکان معامله تعلّق گرفته و میان غیر آن صورت تفصیل داده و معامله را تنها در صورت نخست، باطل دانستهاند.
در عبادات نیز، برخی بین تعلّق نهی به خود عبادت و بین تعلّق آن به امر خارج از عبادت فرق گذاشته، انجام عمل مورد نهی را «7»
«8» . تنها در صورت نخست، مبطل دانستهاند؛ بنابراین، نگاه کردن به زن اجنبی در نماز هر چند حرام است ولی مبطل نماز نیست
این سبب در حقیقت به یکی از دو سبب پیشین باز میگردد، زیرا انجام عمل مورد نهی یا موجب اخلال به جزء است یا شرط.حکم
تکلیفی: حکم تکلیفی ابطال بر حسب موارد آن مختلف است. ابطال غیر عبادات به ظاهر، مورد امر یا نهی قرار نگرفته، بلکه گاهی
از اصل ایجاد آن نهی شده است مانند نهی از معاملۀ ربوي یا زیاد قسم خوردن به نام خداوند.در عبادات، قاعدة فراگیر عدم حرمت
199 ؛ جامع / 8) القواعد و الفوائد 1 ) .199 / 376 و القواعد و الفوائد 1 / 7) العناوین الفقهیۀ 2 ) .185 /16 (6) .154 -150 /9 (5)
.84 / 193 و التنقیح (الطهارة) 5 / المقاصد 1
ص: 220
قطع و ابطال عبادت است مگر در موارد خاص که دلیل بر حرمت آن قائم شده باشد (- قاعدة حرمت ابطال).اثر ابطال: بر ابطال گاه
اثري مترتّب است مانند ابطال نماز واجب روزانه که اعاده یا قضا بر آن مترتّب میگردد یا ابطال عمدي روزة واجب ماه رمضان که
علاوه بر قضا، کفّاره (- کفّاره) نیز دارد.گاهی نیز بر ابطال اثري مترتّب نمیگردد مانند ابطال روزة مستحبی. (- افساد)
ابطح؛ ج 1، ص: 220
ابطح [- محصّب]: مکانی بین مکّه و منی.این مکان امروزه جزء شهر مکّه است، میدان فعلی معابده و خیابان آن به سمت منی، ابطح
قدیم است. از آن در باب حج سخن گفته شده است.حاجی پس از محرم شدن (- احرام) براي اعمال حج در مکّه و اشراف بر
حاجی در کوچ آخر از منی (- منی) به مکّه، مستحب است در ابطح «1» . ابطح، مستحب است با صداي بلند تلبیه (- تلبیه) بگوید
گویند (- تحصیب). « تحصیب » این کار را «2» . توقفی کوتاه داشته باشد
ابلاغ؛ ج 1، ص: 220
ابلاغ: رساندن.ابلاغ یا رساندن خبر و پیام است که از آن به اعلام (- اعلام) تعبیر میشود و یا رساندن صدا به گوش کسی، که از
آن به اسماع (- اسماع) تعبیر میگردد. و یا رساندن چیزي به جایی یا کسی مانند استحباب رساندن نامۀ رزمندگان 1 و مستحب
بودن مبالغه در مضمضه (- مضمضه) به رساندن آب به انتهاي گلو و رساندن آن به بالاي بینی در استنشاق 2 (- استنشاق). (-
رساندن)
.56 / 2 نهایۀ الإحکام 1 (4) .995 / 1 منتهی المطلب (ق) 2 (3) .57 /20 (2) .282 / 1) جواهر الکلام 18 )
ص: 221
ابله؛ ج 1، ص: 221
- احمق
صفحه 175 از 483
ابلیس؛ ج 1، ص: 221
- شیطان
ابن السبیل؛ ج 1، ص: 221
ابن السّبیل: مسافر در راه مانده.به مسافر در راه مانده و نیازمند، ابن السّبیل گفته میشود؛ هر چند در شهر خود داراي مال و سرمایه
نیز به کار رفته و در بابهاي زکات و خمس از آن بحث شده است.اقامت «2» و روایات «1» باشد. ابن السّبیل به این معنا در قرآن
سی روزه همراه با تردید و نیز قصد اقامت ده روزه در یک محل و مانند آن که نماز را تمام و روزه را واجب میکند، مانع از صدق
ابن «3» . ابن السّبیل نیست، امّا کسی که از وطن خود قصد سفر داشته و هزینه آن را نداشته باشد، بنابر رأي مشهور ابن السّبیل نیست
و «5» السّبیل یکی از هشت صنف مستحق زکات 4 و شش صنف مستحق خمس است. از این رو، اگر از سادات باشد، از خمس
به او داده میشود.در سفر معصیت نبودن و بنابر رأي مشهور عدم امکان «6» اگر از غیر سادات باشد، از زکات به اندازة کفایت
این دو، بنابر «7» . تأمین هزینۀ سفر از راه دیگري مانند قرض کردن و فروختن اموال، دو شرط پرداخت زکات به ابن السّبیل است
«8» . رأي مشهور، در پرداخت خمس به ابن السّبیل نیز شرط است
ابن لبون؛ ج 1، ص: 221
ابن لبون: بچّه شتر نر دو ساله.احکام آن در باب زکات و دیات آمده است.اگر شتردار در نصاب (- نصاب) ششم شتر که بیست و
شش شتر است، بنت مخاض (- بنت مخاض) نداشته باشد، میتواند به جاي آن ابن لبون زکات دهد، اما پرداخت آن با وجود بنت
مخاض مورد اختلاف است. 1دیۀ قتل سهوي، صد شتر است که بنابر رأي مشهور، بیست عدد آن باید
(7) .376 /15 (6) .88 /16 (5) .373 -372 / 3 و 4 جواهر الکلام 15 (3) .213 -212 / 2) وسائل الشیعۀ 9 ) . 1) انفال/ 41 و توبه/ 60 )
.70 -69 / 275 و مستمسک العروة 9 / 1 العروة الوثقی 2 (9) .403 / 8) العروة الوثقی 2 ) .376 -373
ص: 222
«3» . همچنین، دیۀ شکستن سهوي استخوان، ده شتر است که دو عدد آن باید ابن لبون باشد «2» . ابن لبون باشد
ابن ملاعنه؛ ج 1، ص: 222
- ولد ملاعنه
ابنه؛ ج 1، ص: 222
ابنه: نوعی بیماري.بیماري خارش مقعد که مبتلاي آن، خواهان لواط کردن دیگري با او میباشد. از آن در باب حدود به مناسبت
سخن به میان آمده است.اگر به کسی نسبت ابنه داده شود و عرف این نسبت را نسبت لواط (- لواط) محسوب کند، بر نسبت دهنده
حدّ قذف (- قذف) جاري میشود. 1
ابو القاسم؛ ج 1، ص: 222
ابو القاسم: کنیۀ حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله.فرستادن صلوات هنگام گفتن یا شنیدن ابو القاسم به عنوان کنیه حضرت رسول
صفحه 176 از 483
صلّی اللّه علیه و آله حتی در حال نماز، مستحب است. 1 گذاشتن کنیۀ ابو القاسم (- کنیه) براي کسی که نام وي محمّد است،
مکروه است 2 (- صلوات).
ابهام؛ ج 1، ص: 222
ابهام: پوشیدگی/ انگشت شصت دست و پا (- انگشت).ابهام به معناي اول در بابهاي گوناگون اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و
احکام مورد بحث و موضوع احکامی قرار گرفته است.اگر ابهام در کلام شارع (- شارع) پدید آید، به آن مجمل (- اجمال) و
متشابه (- متشابه) گویند و عمل به آن جایز نیست. 1 و اگر در کلام آدمی روي دهد، چنانچه در ضمن عقدي مانند بیع 2، ضمان
3، وکالت 4، کفالت 5، صلح 6 و نکاح 7 باشد، موجب بطلان آن میشود.همچنین است در برخی ایقاعات (- ایقاع) مانند طلاق 8
بنا بر قول
/ 2 جواهر الکلام 31 (6) . 1 توضیح المسائل مراجع/ م 1124 (5) .409 / 1 جواهر الکلام 41 (4) .331 (3) .23 / 2) جواهر الکلام 43 )
.200 /26 5 (11) . 353 و 354 /27 4 (10) .121 /26 3 (9) .419 / 2 جواهر الکلام 22 (8) . 1 اصطلاحات الاصول/ 232 (7) .256
. 45 و 46 /32 8 (14) .157 /29 7 (13) .240 6 (12)
ص: 223
شارع مقدّس بعضی واژههاي مبهم مانند جزء، سهم «9» . مشهور. اقرار به چیز مبهم صحیح است لیکن مقرّ ملزم به تفسیر آن میشود
«10» . و شیئ در باب وصیّت را تفسیر و تبیین کرده است که فقها در ذیل عنوان وصایاي مبهمه (- وصیّت) از آن بحث نمودهاند
اتاق؛ ج 1، ص: 223
اتاق: قسمتی از خانه.احکام آن در بابهاي طهارت و صلات آمده است.افروختن چراغ به هنگام شب در اتاقی که میّت در آن قرار
دارد، مستحب است. 1نماز خواندن در اتاقی که در آن عکس نصب شده 2 یا جنبی در آن باشد 3، مکروه است. همچنین بنا بر قول
مشهور، نماز خواندن در اتاقی که در آن مجوسی 4، سگ غیر شکاري 5 و ظرفی از شراب 6 یا ادرار 7 باشد، مکروه است.اگر
ارتفاع دیوار اتاق بیشتر از هشت ذراع (- ذراع) باشد، مستحب است آیۀ الکرسی سر هشت ذراع یا بالاتر از آن نوشته شود. 8
اتّباع؛ ج 1، ص: 223
- تبعیّت
اتّحاد؛ ج 1، ص: 223
اتّحاد: یکی بودن دو چیز یا بیشتر به لحاظ جنس، مکان، زمان و مانند آن.از آن در بابهاي صلات، حج و تجارت سخن رفته
است.اتّحاد آثاري دارد که بدان اشاره میشود: 1. سقوط اذان و اقامه: از شرایط ساقط شدن اذان و اقامه نماز جماعت دوم که پس
از نماز جماعت اول برپا
4 (14) . 3 توضیح المسائل مراجع/ م 898 (13) .392 /8 2 (12) .20 / 1 جواهر الکلام 4 (11) .321 -318 /28 (10) .117 /35 (9)
-312 / 8 وسائل الشیعۀ 5 (18) .341 -340 7 (17) .369 / 6 جواهر الکلام 8 (16) .595 / 5 العروة الوثقی 1 (15) .86 / المبسوط 1
.313
ص: 224
صفحه 177 از 483
اذان). 2. متعدّد نشدن کفّاره: اگر محرم در یک زمان و یک مکان چند -) «1» شده است، اتّحاد عرفی مکان دو نماز جماعت است
لباس از یک نوع مانند چند پیراهن یا چند شلوار بپوشد یا چند نوع عطر بزند، دادن یک بار کفّاره کفایت میکند. نیز بنا بر قولی
3. ثبوت ربا: از «2» . پوشیدن چند لباس از چند نوع مانند چند پیراهن و شلوار در یک زمان و مکان موجب تعدّد کفّاره نیست
ربا). (- وحدت) -) «3» شرایط تحقّق ربا در معاملات، اتّحاد جنس کالا و بهاي آن است
اتّصال؛ ج 1، ص: 224
اتّصال: پیوستگی.تفاوت اتّصال با موالات این است که اتّصال با تماس دو چیز و موالات با پیدرپی آمدن دو چیز تحقّق مییابد.از
این رو، در موالات، تماس شرط نیست.همچنین تفاوت اتّصال با وصل این است که اتّصال، اثر وصل است. از آن در بابهایی
همچون طهارت، صلات، رهن، حجر، هبه، وصیّت، نکاح، غصب و شفعه به مناسبت سخن رفته است.اقسام: اتّصال به اتّصال حسّی
مانند اتّصال آب قلیل به آب کر و اتّصال معنوي مانند اتّصال قبول به ایجاب تقسیم میشود.آثار: اتّصال آثاري دارد که به اجمال به
آنها اشاره میشود: 1. حصول طهارت یا نجاست: آب نجس با اتّصال به آب کر (- آب کر) یا آب جاري (- آب جاري) پاك
میشود؛ هرچند برخی افزون بر اتّصال، ممزوج شدن دو آب را براي حصول طهارت شرط میدانند. 1 بنابر قول مشهور، آب قلیل
2. تبعیّت در حکم: آب قلیل متّصل به آب کر و جاري، حکم آن دو را (- آب قلیل) به صرف اتّصال با نجاست، نجس میشود. 2
دارد و با تماس با نجاست، نجس نمیشود. 3 نیز عضو قطع شده تا هنگامی که به بدن
3) جواهر ) .350 -349 / 435 و مهذّب الاحکام 13 / 2) جواهر الکلام 20 ) 605 / 46 و العروة الوثقی 1 -45 / 1) جواهر الکلام 9 )
.34 3 ،2 (5) .43 / 1 العروة الوثقی 1 (4) .20 / 338 و العروة الوثقی [تکملۀ] 1 -336 / الکلام 23
ص: 225
جلد قرآن نیز تا هنگام اتّصال به قرآن به لحاظ وجوب احترام و حرمت اهانت به آن، حکم قرآن را «4» . متّصل است، پاك میباشد
چیزهاي نجس متّصل به زمین مانند درب و چوبهاي داخل ساختمان، همچون زمین، با نور خورشید با شرایطی پاك «5» . دارد
خورشید).حکم زیادي متّصل- خواه در عرض یا طول مانند فربه شدن حیوان یا بلند شدن درخت- در مواردي تابع -) «6» میشوند
حکم اصل آن است؛ همچون فربه شدن حیوانی که به دیگري بخشیده شده است که در صورت منصرف شدن بخشنده از بخشش
یا زیادي متّصل به وجود آمده در مال مورد شفعه (- شفعه) «7» خود، زیادي متّصل به حیوان همچون حیوان از آن بخشنده است
یا فربه شدن حیوانی که در رهن (- رهن) است که «8» مانند سرسبزي زمین یا بزرگی درختان که از آن شفیع است نه خریدار
و یا زیادي متّصل به مال غصبی که- در صورت تأثیر آن در افزایش قیمت آن مال مانند فربه شدن «9» زیادي نیز جزء رهن میباشد
نماء). 3. صحّت: از شرطهاي صحّت نماز جماعت، برقراري اتّصال به معناي عدم -) «10» حیوان- غاصب، ضامن زیادي نیز میباشد
پیوستگی تعقیب «11» . فاصلۀ غیر متعارف میان امام و مأموم و نیز میان مأمومان و کسی که میان آنها و امام واسطه است، میباشد
اتّصال عرفی قبول با «12» . (- تعقیب) به نماز به معناي فاصله نشدن دیگر کارها میان نماز و تعقیبات در صحّت آن شرط است
14 . رکن بودن: قیام متّصل به رکوع، رکن و در صحّت عقود (- عقد) شرط است. 4 ،«13» ایجاب جز در برخی عقود مانند وصیّت
قیام متّصل به رکوع). 5. ولایت: ولایت بر بالغ سفیه یا دیوانهاي که -) «15» ترك عمدي یا سهوي آن موجب بطلان نماز است
،«16» سفاهت و دیوانگیاش به پیش از بلوغ متّصل است، همچون پیش از بلوغ، از آن پدر یا جدّ پدري است
.777 / 11 ) العروة الوثقی 1 ) .175 /37 (10) .229 /25 (9) .374 /37 (8) .203 /28 (7) .262 (6) .98 / 5) جواهر الکلام 6 ) .62 (4)
.186 / 16 ) جواهر الکلام 29 ) .632 / 15 ) العروة الوثقی 1 ) .255 -254 /28 13 و 14 (13) .392 / 12 ) جواهر الکلام 10 )
ص: 226
صفحه 178 از 483
امّا در صورت عروض بعد از بلوغ، در این که ولایت از آن حاکم است و از پدر یا جدّ پدري ساقط میشود یا نه، اختلاف است
ولایت). -) «17»
اتّفاق؛ ج 1، ص: 226
اتّفاق: با یکدیگر موافقت کردن (- توافق)/ اتّفاق نظر فقها (- اجماع)/ یکی شدن جنس یا شکل دو چیز (- اتّحاد).
اتقی؛ ج 1، ص: 226
- اورع
اتلاف؛ ج 1، ص: 226
اتلاف: نابود کردن.واژة یاد شده در فقه در مورد اتلاف مال دیگري به کار رفته و از آن در بابهاي متعدّدي مانند حج، تجارت،
اطعمه و اشربه، غصب و جز آنها سخن گفته شده است که بحث تفصیلی آن در قاعدة اتلاف که از قواعد مشهور فقهی است،
خواهد آمد.حکم: حکم اوّلی اتلاف مال دیگري از جهت تکلیفی (- حکم تکلیفی)، حرمت و از جهت وضعی (- حکم وضعی)،
ضمان است. مواردي به دلیل خاص از این حکم استثنا شده است. در پارهاي از این موارد، حرمت بدون ضمان ثابت است- مانند
اتلاف صید و گیاه حرم براي محرم (- احرام)؛ گرچه کفّاره (- کفّاره) در آن دو ثابت است. 1در برخی دیگر، برعکس است مانند
خوردن مال دیگري در حال اضطرار (- اضطرار) که خورنده، ضامن قیمت آن است؛ بدون این که مرتکب حرام شده باشد. 2 در
مواردي نیز نه ضمان دارد و نه حرمت مانند اتلاف هیأت و شکل آلات لهو و قماري (- آلات لهو) (- آلات قمار) 3 که ملک
غیراند و نیز
.27 /22 3 (20) .437 -432 /36 2 (19) .288 / 1 جواهر الکلام 18 (18) .105 -104 /26 (17)
ص: 227
اکراه). -) «4» موردي که فردي به اکراه دیگري، مال غیر را تلف کرده است، در این صورت، ضمان بر عهدة مکره است نه مکره
اتلاف؛ قاعده؛ ج 1، ص: 227
- قاعدة اتلاف
اتمام؛ ج 1، ص: 227
اتمام: تمام کردن.واژة اتمام در فقه به صورت اضافه به نماز و عمل به کار رفته است. مراد از اتمام نماز، تمام گزاردن نمازهاي
چهار رکعتی در مقابل قصر (- قصر) و از اتمام عمل، به پایان رساندن عمل آغاز شده و رها نکردن آن در اثنا است. از اتمام نماز
در باب صلات و از اتمام عمل در بابهایی همچون صوم و حج سخن رفته است.اتمام نماز: اتمام نماز بر حسب موارد به واجب و
مستحب و حرام تقسیم میشود.واجب: اتمام نماز در وطن 1، در سفر معصیت 2 و براي کسی که شغل او مسافرت است 3 و نیز
مسافري که قصد کرده ده روز در محلی بماند 4 یا سی روز با تردید در محلی اقامت کرده است، واجب میباشد. 5مستحب: مسافر
مخیّر است در اماکن اربعه (- اماکن اربعه) نمازهاي چهار رکعتی را شکسته یا تمام بخواند، لیکن تمام خواندن افضل است. 6حرام:
اتمام نماز در سفر به جز موارد یاد شده از روي علم و عمد، حرام و موجب بطلان نماز است و اعادة نماز در وقت و قضاي آن در
صفحه 179 از 483
خارج وقت، واجب است و اگر بر اثر جهل به حکم سفر تمام خوانده است، بنابر قول مشهور، اعاده و قضا واجب نیست، ولی
چنانچه از روي فراموشی بوده بنا بر مشهور تنها در صورت بقاي وقت اعاده واجب است. 7اتمام عمل: مراد اتمام عمل عبادي است
و عمل عبادي یا واجب است و یا مستحب.
6 جواهر الکلام (10) .157 / 5 العروة الوثقی 2 (9) .303 4 (8) .268 3 (7) .257 2 (6) .245 / 1 جواهر الکلام 14 (5) .57 /37 (4)
.347 -342 7 (11) .329 /14
ص: 228
واجبات: اتمام عمل عبادي واجب مانند نماز، روزة واجب معیّن (روزة ماه رمضان و روزة نذري) و حج که به تدریج وجود پیدا
قاعدة حرمت ابطال).مستحبات: -) «8» میکند، واجب و رها کردن آن در اثنا یا انجام کاري که موجب بطلان آن گردد جایز نیست
و حج و عمرة «9» اتمام عمل عبادي مستحب- جز در مواردي خاص مانند اعتکاف (- اعتکاف) پس از سپري شدن دو روز آن
«10» . مستحبی پس از محرم شدن (- احرام) واجب نیست
اتومبیل؛ ج 1، ص: 228
- وسیلۀ نقلیه
اتّهام؛ ج 1، ص: 228
اتّهام: متّهم کردن دیگري (- تهمت).
اتیان بهیمه؛ ج 1، ص: 228
- آمیزش با حیوان
اثاث؛ ج 1، ص: 228
اثاث: وسائل منقول براي تجهیز یک محل.احکام آن در ابواب طهارت، زکات، خمس، حج، دین، رهن، وقف، سکنی و عمري، و
قضاء آمده است.طهارت: اهانت به وسائل متعلّق به مشاهد مشرّفه، حرام، و تعظیم و نیز تطهیرشان در صورت نجس شدن واجب
است 1 (- مشاهد مشرّفه).زکات: داشتن وسائل مورد نیاز، مانع از جواز گرفتن زکات نیست.همچنین خرید وسائل مورد نیاز از
زکات، جایز است 2 (- زکات).خمس: خمس به وسائل مورد نیاز منزل که در بین سال از منافع و درآمد کسب خریداري میشود،
تعلّق نمیگیرد 3 (- خمس).حج: داشتن وسائل مورد نیاز منزل، شرط تحقّق استطاعت براي وجوب حج است. 4دین: وسائل مورد
نیاز منزل بدهکار براي پرداخت بدهی او فروخته نمیشود 5 (- تفلیس).
.98 / 1 جواهر الکلام 6 (11) .130 / 10 ) مستند الشیعۀ 13 ) .168 / 9) جواهر الکلام 17 ) .251 / 8) القواعد الفقهیۀ (بجنوردي) 5 )
. 5 توضیح المسائل مراجع/ م 2277 (15) .432 4 (14) .394 3 (13) .307 / 2 العروة الوثقی 2 (12)
ص: 229
وقف، سکنی و «6» . رهن: طلبکار براي وصول طلب خود میتواند وسائل منزل را که بدهکار نزد او گرو گذاشته است، بفروشد
عمري) در وسائل منزل صحیح است.قضاء: اگر زن و شوهر در مالکیّت -) «8» وقف)، رقبی (- رقبی) و عمري -) «7» عمري: وقف
وسائل خانه اختلاف کنند، حکم به نفع اقامه کنندة بیّنه (- بیّنه) صادر میگردد و در صورت نداشتن بیّنه، بنا بر رأي مشهور وسائل
صفحه 180 از 483
«9» . زنانه از آن زن، وسائل مردانه از آن مرد است و وسائل مشترك میان آن دو تقسیم میشود
اثبات؛ ج 1، ص: 229
اثبات: احراز وجود خارجی موضوع داراي اثر شرعی/ اقامۀ دلیل بر دعوا نزد قاضی.منظور از اثبات به معناي نخست، احراز موضوع،
مانند اجتهاد، اعلمیّت، طهارت، نجاست و عدالت، در مقام عمل و انجام وظیفه است. تفاوت اثبات با ثبوت در این است که اوّلی
مرحلۀ علم و آگاهی از وجود خارجی چیز است و دومی مرحلۀ تحقّق و تقرّر آن در ظرف وجودي خود به حسب واقع بدون آن که
علم یا جهل دیگري در آن دخالتی داشته باشد. از این عنوان در بابهاي بسیاري مانند اجتهاد و تقلید، طهارت و صلات سخن رفته
است.راههاي اثبات: راههاي اثبات موضوعات یا عام است؛ یعنی همۀ موضوعات به آن، قابل اثبات است و یا خاص که تنها برخی
موضوعات به آن اثبات میگردد.راههاي عام: 1. علم و یقین: یعنی آگاهی یافتن نسبت به موضوع از راه علم وجدانی و یقین (-
علم). 2. بیّنه: احراز موضوع از راه بیّنه (- بیّنه) به عنوان حجّت شرعی به منزلۀ احراز قطعی و یقینی موضوع است. 3. خبر واحد: در
اثبات موضوعات به خبر عادل، بلکه فرد موثّق (- وثاقت) اختلاف است 1 (- خبر واحد).
؛38 / 174 ؛ مستمسک العروة 1 -168 / 1 جواهر الکلام 6 (10) .494 -493 /40 (9) .146 (8) .16 / 7) جواهر الکلام 28 ) .2309 (6)
.114 -113 / 36 و فقه الامام جعفر الصادق 6 -35 / مهذّب الاحکام 1
ص: 230
راههاي خاص: برخی از راههاي خاص براي اثبات موضوعات شرعی عبارت است از: 1. اخبار صاحب ید: طهارت و نجاست چیزي
2. حسن ظاهر: از راههاي اثبات عدالت (- عدالت) «2» . با خبر دادن ذي الید (کسی که آن چیز در تصرف او است) ثابت میگردد
3. محراب معصوم «3» . بنابر آنچه به مشهور نسبت داده شده حسن ظاهر شخص از نظر آراسته بودن به تکالیف و آداب شرع است
«4» . علیه السّلام: از نشانههاي قطعی اثبات قبله، محرابی است که به دستور معصوم علیه السّلام بنا شده و یا در آن نماز خوانده باشد
از اثبات به مفهوم دوم، در باب قضاء و شهادات سخن رفته است و غرض از این نوع اثبات استیفاي حق توسط حاکم شرع
میباشد.اگر کسی نزد قاضی علیه دیگري اقامۀ دعوا کند، قاضی در صورت علم به حقیقت، بنا بر قول مشهور بر اساس علم خود
حکم میکند و نیازي به اثبات نیست؛ ولی در صورت جهل وي به واقع، دعواي مدّعی، باید اثبات گردد. اثبات بر عهدة مدّعی
در «5» . است، زیرا اصل، برائت ذمّۀ دیگري (مدّعی علیه) از حق مورد ادّعا است، تا زمانی که ادّعا کننده خلاف آن را ثابت کند
این که اثبات، حق مدّعی است یا حاکم، اختلاف است. بنابر قول اول، حاکم نمیتواند در صورت عدم حضور بیّنه، مدّعی را امر به
احضار آن نماید و یا در صورت حضور، بدون درخواست مدّعی، از بیّنه سؤال نماید، ولی بنابر قول دوم، حاکم میتواند امر به
و گرنه قسم دادن، حق مدّعی «6» احضار کند، یا در صورت حضور، ابتدا به سؤال نماید.این اختلاف تنها در مورد اقامۀ بیّنه است
راههاي اثبات: مراد از راههاي اثبات، چیزهایی است که در مقام «7» . است و حاکم بدون اجازة وي نمیتواند منکر را سوگند دهد
اثبات موضوع حکم قاضی مورد استفاده و استناد قرار میگیرد. که عبارتند از: اقرار (- اقرار)، شهادت (- شهادت)، قسم (- قسم) و
امارات (- اماره).
5) فقه ) .384 / 4) جواهر الکلام 7 ) .55 / 51 ؛ مستمسک العروة 1 -49 / 3) مهذّب الاحکام 1 ) . 176 و 180 / 2) جواهر الکلام 6 )
.397 / 447 و ریاض المسائل 2 / 7) مسالک الافهام 13 ) .159 -158 / 6) المبسوط 8 ) .78 / الامام جعفر الصادق 6
ص: 231
امارات بر دو گونه است: امارات شرعی، مانند آن که مالی در دست کسی و تحت تصرف او باشد که نشانۀ مالکیت وي نسبت به
قاعدة فراش) که بر اساس آن، فرزند مشکوك به شوهر زن ملحق میشود نه -) « الولد للفراش و للعاهر الحجر » آن است، یا قاعدة
صفحه 181 از 483
مرد زناکار. و دیگر، امارات قضایی که شارع آنها را اماره قرار نداده است، لیکن حاکم به وسیلۀ آنها به درستی یکی از دو طرف
واقعه اطمینان پیدا میکند، مانند اثر انگشت که بنابر قول مشهور به جواز قضاوت قاضی بر اساس علم خود، حاکم میتواند در
نوشتهها و اسناد در اثبات موضوع حکم قضایی بنابر قول «8» . صورتی که از این راه به علم و اطمینان برسد، بر اساس آن حکم کند
مشهور اعتبار ندارد، بلکه بر عدم اعتبار آنها، ادّعاي اجماع شده است؛ مگر آن که قرائنی بر صحّت و درستی آنها موجود باشد
قضاوت). -) «9»
اثخان؛ ج 1، ص: 231
اثخان: غلبه کردن بر دشمن.واژة اثخان ریشۀ قرآنی 1 و روایی 2 دارد و فقها به تبع کتاب و سنّت، در بحث اسارت، باب جهاد، آن
را به کار بردهاند.اسیر گرفتن پیش از غلبه بر دشمن جایز نیست و اگر کسی اسیر گرفته شود، چنانچه مرد و بالغ باشد، کشته
-) میشود، مگر آن که به اسلام بگرود. این کار پس از غلبه بر دشمن، جایز است و اسیر کشته نمیشود؛ هر چند به اسلام نگرود 3
اسیر).
اثر؛ ج 1، ص: 231
اثر: باقی مانده از چیزي.اثر در اصل، به معناي باقی مانده از چیزي است، لیکن باقی مانده از هر چیز،
.71 / 2 وسائل الشیعۀ 15 (11) . 1 انفال/ 67 (10) .428 / 305 و الفقه 100 -303 / 9) جواهر الکلام 40 ) .438 -417 / 8) الفقه 100 )
.128 -122 / 3 جواهر الکلام 21 (12)
ص: 232
متناسب با آن است؛ به عنوان مثال، اثر هر یک از عقد، ایقاع، زوجیّت، مالکیّت و مانند آنها، احکام تکلیفی یا وضعی مترتّب بر
آنها است. اثر متکلّم، کلام او است؛ چنانچه در علم درایه، بر حدیث، اثر اطلاق شده است. اثر مسجد و قبر، اجزاي بر جاي مانده
از آن دو و اثر نجاست، ذرّات، رنگ، طعم و بویی است که از آن باقی میماند.اثر انگشت، علامت و نشانۀ آن است (- اثر
انگشت)، و گاه به طور مجاز به مناسبت حالّ و محل، اثر بر محل عارض شدن اثر اطلاق میشود مانند آثار سجده که بر مواضع
هفتگانه که هنگام سجده بر زمین نهاده میشوند اطلاق میگردد.بحث تفصیلی آثار عقود، ایقاعات، زوجیّت، ملکیّت و مانند آنها
در جاي خود میآید. در این جا به نمونههایی از مسائل آن که در بابهاي طهارت، صلات و صید و ذباحه آمده است اشاره
میکنیم.در تطهیر چیز نجس به وسیلۀ آب، اثر نجاست به معناي ذرّات باقی مانده از آن نیز باید زایل شود، لیکن برطرف شدن اثر
در استنجاء موضع مدفوع (- استنجاء) به سنگ، زوال اثر به معناي ذرّات بسیار ریزي «1» . آن به معناي بو، رنگ و طعم، شرط نیست
مستحب است، تشییعکنندگان پس از دفن مرده، انگشتان خود را در «2» . که به طور معمول تنها با شستن از بین میرود، لازم نیست
اجزاء حیوان اعم از گوشت و پوست در صورتی که اثر استعمال مسلمان بر «3» . خاك قبر فرو برند؛ به گونهاي که اثر آن باقی بماند
شکار حیوانی که اثر مالکیّت بر آن است مانند آن که بالش چیده شده «4» . آن باشد، در حکم حیوان تذکیه شده (- تذکیه) است
اثر اسلام) -) «5» . باشد، موجب حصول ملکیّت نمیگردد
اثر اسلام؛ ج 1، ص: 232
یا نام مبارك « اللّه » اثر اسلام: نشانۀ اسلام.منظور از آن، اسم
.233 -226 / 5) جواهر الکلام 36 ) .559 (4) .442 (3) .173 (2) .107 / 1) العروة الوثقی 1 )
صفحه 182 از 483
ص: 233
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله، یا شهادتین، یا نام امامان علیهم السّلام و یا حاکمی از حاکمان کشورهاي اسلامی است که به طور
معمول بر سکههاي رایج هر عصر، حکّ میشد. از این عنوان در بحث گنج (- گنج) باب خمس سخن رفته است.هرگاه کسی در
کشور اسلامی گنجی بیابد و اثر اسلام بر آن باشد در این که گنج یافت شده لقطه (- لقطه) محسوب میشود که در نتیجه، تعریف
گنج). -) «1» آن به مدّت یک سال لازم باشد و یا مال یابندة آن است و تنها باید خمس آن را بپردازد، اختلاف است
اثر انگشت؛ ج 1، ص: 233
اثر انگشت: نقش خطوط انگشت.اثر انگشت از عناوین مستحدثه است و در باب قضاء به مناسبت از آن سخن رفته است.اثر انگشت
از شواهد و امارات قضایی است که حاکم به وسیلۀ آن میتواند مجرم را از غیر مجرم تشخیص دهد. البته اثر انگشت از اماراتی که
شارع آن را اماره قرار داده است نمیباشد بنابراین به خودي خود اعتبار ندارد لیکن اگر اثر انگشت و شواهد مانند آن، مبناي حکم
قاضی قرار گیرد که با واقعیّت سازگار 1 و موجب علم قاضی به حقیقت و واقعیّت گردد بنابر قول مشهور که قضاوت قاضی را بر
اساس علم خود جایز و صحیح میدانند قاضی میتواند بر اساس آن حکم کند. 2
اثفار؛ ج 1، ص: 233
اثفار: بستن پارچه پنجم بین رانها و کشالهها هنگام کفن کردن مرده (- تکفین).
اثنی عشري؛ ج 1، ص: 233
- شیعه
اجابت؛ ج 1، ص: 233
اجابت: پذیرفتن دعوت و خواهش کسی.احکام آن در بابهاي طهارت، زکات،
.428 / 305 و الفقه 100 -303 / 2 جواهر الکلام 40 (3) .261 / 1 اجوبۀ الاستفتائات 2 (2) .32 -29 / 1) جواهر الکلام 16 )
ص: 234
جهاد، امر به معروف، تجارت، نکاح و اطعمه و اشربه آمده است.چنانچه یکی از دو طرف دعوا از دیگري براي داوري نزد حاکم
در صورتی که کسی نزد قاضی براي احقاق حق خویش علیه دیگري «1» . شرع جامع الشرایط دعوت کند، اجابت او واجب است
اگر گردآورندة زکات، مقدار ثمره را تخمین بزند و از مالک پیش از رسیدن «2» . استغاثه نماید، اجابت او بر قاضی واجب است
اگر مؤمنی که توان پرداخت نفقه (- نفقه) را دارد، از «3» . زمان اخراج زکات، زکات آن را بخواهد، اجابت او واجب نیست
و نیز «5» اجابت دعوت مؤمن «4» . دختري خواستگاري نماید، در این که بر ولیّ دختر اجابت او لازم است یا نه، اختلاف است
اگر امام «8» . و فسخ عقد از طرف فروشنده یا خریدار (- اقاله)، مستحب است «7» ، ولیمۀ عروسی «6» ، اجابت دعوت به تشییع جنازه
یا نایب خاص او از گروهی براي جهاد (- جهاد) درخواست یاري نماید اجابت وي بر آن گروه واجب کفایی (- وجوب کفایی)
مگر آن که امام علیه السّلام فرد یا افراد خاصی را به جهاد فراخواند، که اجابت کردن آنان در این صورت واجب عینی (- «9» است
و نیز اجابت «11» اجابت دستور حاکم ستمگر بر اقامۀ حدّ در صورت ناچاري و ناحق نبودن قتل «10» . وجوب عینی) میشود
«12» . درخواست امان (- امان) کافر جایز است
صفحه 183 از 483
اجاره؛ ج 1، ص: 234
اجاره: تملیک منفعت یا عمل در مقابل عوض.علاوه بر تعریف یاد شده که میان فقیهان مشهور است، 1 تعریفهاي دیگري نیز براي
اجاره شده است از جمله: عقد تملیک منفعت در مقابل
(9) .339 /25 (8) .48 /29 (7) .279 /4 (6) .472 /36 (5) .109 /30 (4) .221 /15 (3) .134 /40 (2) .403 / 1) جواهر الکلام 21 )
1 مستند العروة (13) .396 / 12 ) الروضۀ البهیۀ 2 ) .391 (11) .326 -324 / 10 ) جواهر الکلام 21 ) .447 -442 / ریاض المسائل 7
. (الاجارة)/ 9
ص: 235
« موجر » به اجاره دهنده «3» . و چیزي که براي انتقال منفعت به دیگري در مقابل عوض معیّن، تشریع شده است «2» ، عوض مشخص
گفته میشود.عنوان اجاره، از بابهاي مستقل فقهی است که مسائل مربوط به آن تحت همین « مستأجر » و به اجاره کننده « اجیر » یا
عنوان به تفصیل بحث شده، لیکن پارهاي از احکام آن به مناسبت در دیگر بابهاي فقهی نیز مانند صلات، حج و تجارت آمده
است.انواع: مورد اجاره یا مال است مانند خانه و مغازه و یا عمل مانند دوختن و شستن. از اوّلی به اجاره اعیان و از دومی به اجارة
اعمال تعبیر میشود. به اجاره دهنده در اجارة اعیان، موجر و در اجارة اعمال، اجیر گفته میشود.ارکان: اجاره از سه رکن تشکیل
میشود: 1. عقد: عقد اجاره مانند عقدهاي دیگر، به ایجاب و قبول (- ایجاب و قبول) نیاز دارد و با هر لفظی که بیانگر مقصود
عقد اجاره لازم است (- اصل لزوم). از «5» . باشد، تحقّق پیدا میکند. 4 در اجاره نیز- مانند بیع- معاطات (- معاطات) جاري است
این رو، فسخ آن جز با رضایت دو طرف جایز نیست. البته بنابر قول مشهور، اجارة معاطاتی لازم نیست و فسخ آن براي هر یک تا
2. متعاقدین: در متعاقدین یعنی موجر یا اجیر از یک سو، «6» . زمانی که در عوض یا عین مورد اجاره تصرف نشده باشد، جایز است
عقد در صورت نبود «7» . و مستأجر از سوي دیگر، بلوغ، عقل، اختیار و ممنوع نبودن از تصرف در مال خود (- حجر) شرط است
شرط بلوغ یا عقل، باطل است و در صورت حجر یا نبود اختیار، نافذ نیست. 3. عوض: معلوم، مباح و مملوك بودن، امکان استفاده از
منفعت براي مستأجر، قدرت بر تحویل و امکان انتفاع از عین مورد اجاره با بقاي آن مانند خانه و مغازه- نه مثل نان جهت خوردن
با این تفاوت که شرط آخر، مقوّم اجاره و بقیّۀ شرایط، شرایط «8» . که با خوردن، عین مال از بین میرود- شرایط عوض هستند
«9» . خارج از ماهیت اجارهاند
(7) . 6) مستند العروة (الاجارة)/ 112 ) .5 / 5) مستمسک العروة 12 ) .204 / 3 و 4 جواهر الکلام 27 (3) .327 / 2) الروضۀ البهیۀ 4 )
.14 / 9) مهذّب الاحکام 19 ) .575 / 8) العروة الوثقی 2 ) .219 / جواهر الکلام 27
ص: 236
مبطلات: اسباب بطلان عقد اجاره عبارتند از: 1. اقاله (- اقاله). 2. جریان یکی از خیارهاي ثابت در اجاره (- خیار). 3. مرگ یکی از
4. تلف عین مورد اجاره قبل از «10» . دو طرف عقد بنا بر نظر مشهور قدما، لیکن نظر مشهور متأخّران، عدم بطلان آن به مرگ است
اگر معلوم شود عقد اجاره از اول باطل بوده است، موجر به اندازة «11» . تحویل به مستأجر یا پس از تحویل و پیش از استفاده از آن
اجرت). ولی چنانچه عقد -) «12» بهرة مستأجر از منفعت، استحقاق اجرة المثل دارد و اجرة المسمّی به مستأجر بازگردانده میشود
به یکی از اسباب فسخ مانند اقاله، در اثناي مدّت اجاره باطل شود، بنا بر قول مشهور، نسبت به مدّت پیش از بطلان، اجرة المسمّی
ضمان: عین مورد اجاره، نزد مستأجر «13» . ثابت است و نسبت به مدّت باقی مانده، اجرت دریافتی به مستأجر برگردانده میشود
امانت (- امانت) است. بنابراین وي در صورت بروز نقص بلکه تلف آن حتی در صورت شرط ضمان از سوي موجر بنا بر قول
لیکن بنابر قول مشهور، در مورد اجارة عمل، در ،«14» مشهور، ضامن نیست؛ مگر این که افراط (- افراط) یا تفریط کرده باشد
صفحه 184 از 483
تجارت: فروش مال مورد اجاره پیش از اتمام مدّت آن براي مالک «15» . صورت شرط ضمان از سوي مستأجر، اجیر ضامن است
همچنین براي مستأجر جایز است مال مورد اجاره را در صورت عدم شرط مباشرت «16» . جایز است و موجب بطلان اجاره نمیشود
از سوي موجر، به مبلغی کمتر یا همسان مبلغی که اجاره کرده و نیز بیشتر از آن- به شرط انجام کاري که موجب کمال آن مال
شده باشد مانند تعمیر و اصلاح- اجاره دهد، لیکن در جواز تحویل عین به مستأجر دوم بدون اذن مالک، اختلاف است. جواز آن
تمامی خیارهاي جاري در بیع مانند خیار رؤیت، عیب، غبن و شرط به جز «17» . به مشهور نسبت داده شده است
.600 (14) .590 / 13 ) العروة الوثقی 2 ) .246 / 12 ) جواهر الکلام 27 ) .590 / 11 ) العروة الوثقی 2 ) .207 / 10 ) جواهر الکلام 27 )
.120 / 17 ) مهذّب الاحکام 19 ) .206 / 16 ) جواهر الکلام 27 ) .98 / 15 ) مهذّب الاحکام 19 )
ص: 237
اجاره بر واجبات: اجیر شدن فرد براي عمل واجب «18» . خیارهاي اختصاصی بیع مثل خیار مجلس و حیوان در اجاره نیز جریان دارد
دو گونه متصوّر است: نخست، براي عملی که بر دیگري واجب است که در ذیل عنوان نیابت (- نیابت) از آن بحث میشود، و
دوم، براي عملی که بر خود اجیر واجب است خواه به وجوب عینی (- وجوب عینی) مانند نمازهاي روزانه و خواه به وجوب کفایی
(- وجوب کفایی) مانند غسل دادن و دفن میّت. در هر دو نوع وجوب، ادّعاي شهرت بلکه اجماع بر عدم جواز اجاره شده است.
برخی فقیهان در تبیین ملاك عدم جواز گفتهاند: در آنچه انجام آن در شریعت به نحو مجّانی تشریع شده، اجاره جایز نیست و «19»
اجاره بر محرّمات: متعلّق اجاره یا فی نفسه حرام است مانند اجیر کردن کسی براي ساختن یا فروختن «20» . در غیر آن جایز است
شراب.و یا فی نفسه حلال است، لیکن از آن شرط استفادة حرام میشود مانند اجارة مغازه به شرط استفاده از آن براي ساختن
شراب. گاهی نیز داعی بر اجاره امر حرام است مانند آن که کسی مغازهاي را به انگیزة قماربازي در آن اجاره دهد.فرض چهارم آن
است که موجر با علم به ترتّب حرام اجاره دهد مانند اجارة مغازه با علم به این که مستأجر از آن در امر حرام استفاده میکند. اجاره
در سه فرض نخست، حرام و عقد اجاره نیز باطل است؛ هر چند برخی معاصران در بطلان عقد در فرض دوم و سوم مناقشه کردهاند.
اجیر) -) «22» . کراهت اجاره در فرض چهارم به مشهور نسبت داده شده است «21»
22 ) جواهر الکلام ) .166 -164 / 21 ) مصباح الفقاهۀ 1 ) .620 / 20 ) العروة الوثقی 2 ) .116 /22 (19) .217 / 18 ) جواهر الکلام 27 )
.30 /22
ص: 238
اجازه؛ ج 1، ص: 238
اجازه: اظهار رضایت.به ابراز رضایت از جانب کسی که رضایت او از نظر شرع، در تأثیر عقد یا ایقاع بعد از وقوع آن دو، شرط
است، اجازه و به اجازه دهنده، مجیز گفته میشود. تفاوت میان اجازه و اذن این است که اجازه اظهار رضایت بعد از وقوع عقد یا
ایقاع است، امّا اذن، ابراز رضایت قبل از وقوع آن میباشد (- اذن). جایگاه اصلی عنوان یاد شده در باب تجارت بحث بیع فضولی
است، لیکن به تناسب در دیگر بابهاي عقود و ایقاعات نیز از آن سخن رفته است.اجازة ناقله یا کاشفه: اثرگذاري عقدي که به
شکل فضولی (- عقد فضولی) انجام گرفته، متوقّف بر اجازة کسی است که حق اجازه دادن دارد مانند مالک یا ولیّ که در حکم
مالک است، لیکن پس از اجازه، در این که آثار عقد از زمان اجازه بر آن مترتّب میشود- که از آن به اجازة ناقله تعبیر میشود- یا
اجازه، کشف از صحّت عقد از زمان وقوع آن میکند- که به آن اجازة کاشفه گویند- اختلاف است. نظر مشهور، قول دوم است.
ثمرة اختلاف در موردي آشکار میشود که در مال مورد معامله در فاصلۀ میان عقد و اجازه، فزونی کیفی یا کمّی ایجاد شود «1»
مانند گوسفندي که فربه یا بچّهدار شود. بنا بر قول به نقل، فزونی پدید آمده در مبیع از آن فروشنده و در ثمن از آن خریدار است،
صفحه 185 از 483
نماء).احکام اجازه: اجازه با هر لفظی که ظهور عرفی در آن دارد و یا -) «2» ولی بنا بر قول به کشف، حکم مسأله، عکس آن است
بدون آن که فوریّت داشته باشد. بنابراین، هر زمان اجازه انجام گیرد، عقد صحیح ؛«3» فعلی که بیانگر آن است، محقّق میشود
در این که اعتبار نفوذ اجازه مشروط به رد نکردن عقد از سوي مالک پیش از اجازه است یا نه، و نیز در این که اجازه «4» . است
«5» . باید با عقد در أجزاء و شرایط منطبق باشد یا نه، اختلاف است
(4) .293 / 3) جواهر الکلام 22 ) .322 / 2) مهذّب الاحکام 16 ) .322 -318 / 133 و مهذّب الاحکام 16 / 1) مصباح الفقاهۀ 4 )
.243 -228 (5) .227 / مصباح الفقاهۀ 4
ص: 239
حق اجازه، حکم شرعی است. از این رو، به ارث برده نمیشود، لیکن اگر مالک پیش از اجازه بمیرد، مالی که به عقد فضولی
شرایط اجازه دهنده: اجازه دهنده باید «6» . فروخته شده، به وارث وي منتقل میشود. وارث به عنوان مالک، حق رد یا اجازه را دارد
در حال اجازه، جایز التّصرف یعنی بالغ، عاقل و رشید باشد و محجور (- حجر) نباشد. در این که مجیز هنگام وقوع عقد فضولی نیز
«7» . باید جایز التّصرف باشد یا نه، اختلاف است. بیشتر فقها آن را شرط نمیدانند
اجازة روایت؛ ج 1، ص: 239
اجازة روایت: رخصت در نقل حدیث.اجازة روایت از اصطلاحات علم درایه و به معناي اجازة شفاهی یا کتبی شیخ و استاد به فرد
مورد اطمینان خود براي نقل احادیثی است که وي در نوشتههاي خویش گردآورده و یا آنها را روایت کرده است. فایدة این کار،
مصون ماندن روایات از دخل و تصرف بیجا و حفظ کتابهاي حدیثی از افزوده شدن احادیث دروغین و جعلی بر احادیث راستین
است.عنوان اجازه در بسیاري از موارد، بر نوشتار در بردارندة اجازه نیز اطلاق میگردد که محتواي آن علاوه بر ذکر اجمالی یا
تفصیلی کتابهایی که اجازه دهنده به روایت آنها رخصت داده است، معرّفی شیوخ و اساتیدي است که به اجازه دهنده رخصت
نقل حدیث دادهاند و نیز مشایخ هر یک از اساتید در هر طبقه و عصر تا برسد به مصدر اصلی یعنی معصوم علیه السّلام.برخی از
بزرگان، اجازاتی را که از سوي مشایخ بزرگوار به افراد داده شده است، در کتابهاي مستقلی گرد آوردهاند که نخستین آنان، سید
رضی الدّین، علی بن طاووس (م 664 ه. ق) است. 1
اجبار؛ ج 1، ص: 239
- اکراه
123 و 131 ؛ دائرة المعارف بزرگ / 1 الذریعۀ 1 (8) .246 / 328 و 178 و مصباح الفقاهۀ 4 (7) .323 / 6) مهذّب الاحکام 16 )
.264 / 596 و الموسوعۀ الفقهیۀ المیسّرة 1 / اسلامی 6
ص: 240
اجتماع؛ ج 1، ص: 240
. اجتماع: جمع شدن چند چیز با هم.عنوان اجتماع در بیشتر ابواب عبادات و معاملات آمده که مهمترین موارد آن عبارت است از: 1
مانند خوابیدن و خروج باد معده، یا چند غایت مانند مسّ قرآن و قرائت آن براي وضو «1» اجتماع اسباب: هنگام اجتماع چند سبب
گرفتن یک وضو کافی است و تعیین سبب یا غایت لازم نیست و اگر غایت خاصی تعیین شود، از بقیّه کفایت میکند. همچنین ،«2»
در اجتماع چند سبب براي غسل واجب، یک غسل به نیّت همۀ آنها یا به نیّت غسل جنابت در صورتی که جزء اسباب باشد و به
صفحه 186 از 483
قول مشهور به نیّت رفع حدث، از همۀ اسباب کفایت میکند، ولی در کفایت نیّت یک غسل غیر از جنابت مانند حیض یا مسّ میّت
تداخل). 2. اجتماع افراد: اگر امر به معروف و -) «3» از سایر غسلها اختلاف است. قول به کفایت، به مشهور نسبت داده شده است
اگر کسی دو یا چند نفر را در امري وکیل و «4» . نهی از منکر بر اجتماع جمعی از مکلّفین متوقّف باشد، اجتماع آنان واجب است
اجتماع آنان را در وکالت شرط کند، وکیلان به تنهایی حق تصرف در مورد وکالت ندارند و با مرگ یکی، وکالت دیگري نیز
در روایات بر استحباب اجتماع در دعا به ویژه چهار و نیز چهل نفر تأکید و از موجبات استجابت دعا شمرده شده «5» . باطل میشود
مستحب است کسانی که روز عرفه (- روز عرفه) در عرفات (- عرفات) حضور ندارند، در شهرهاي خود براي دعا اجتماع «6» . است
اگر اولیاي دم جماعتی باشند، در این که جواز استیفاي قصاص (- قصاص) منوط به اجتماع آنان است- بدین معنا که «7» . کنند
همگی به فردي از غیر خودشان وکالت یا به یکی از خودشان اذن دهند که حکم قصاص را اجرا کند- یا هر یک میتوانند بدون
3. اجتماع حدود: در اجتماع چند حدّ (- حدود)، حدّي که اجراي آن موجب «8» . اذن دیگري آن را اجرا نمایند، اختلاف است
فوت حدّ دیگر نمیشود، مقدّم میگردد.
(4) .143 -137 / 114 و مستمسک العروة 3 / 3) جواهر الکلام 2 ) .70 -62 / 2) التنقیح (الطهارة) 5 ) .110 / 1) جواهر الکلام 2 )
.289 /42 (8) .60 / 7) جواهر الکلام 19 ) .103 / 6) وسائل الشیعۀ 7 ) .406 / 5) جواهر الکلام 27 ) . توضیح المسائل مراجع/ م 2787
ص: 241
4. اجتماع نماز عید و جمعه: در صورت اجتماع «9» . بنابراین، در اجتماع تازیانه (- تازیانه) و رجم (- رجم)، تازیانه مقدّم میشود
نماز عید (- نماز عید) و نماز جمعه (- نماز جمعه) در یک روز- در فرض وجوب آن دو- به قول مشهور، کسانی که در نماز عید
شرکت کردهاند نسبت به حضور در نماز جمعه مخیّرند. برخی این حکم را مخصوص کسانی دانستهاند که راهشان به محل
«10» . برگزاري نماز جمعه دور است. برخی دیگر انجام هر دو را واجب دانستهاند
اجتماع امر و نهی؛ ج 1، ص: 241
اجتماع امر و نهی: توجّه و تعلّق امر و نهی به یک موضوع.از عنوان یاد شده در اصول فقه، مباحث الفاظ سخن رفته است. برخی
اصولیان، تحت عنوان ملازمات عقلیّه از آن بحث کردهاند.بدون شک، تعلّق امر و نهی به یک عمل داراي یک عنوان در یک
زمان، محال است مانند امر به اقامۀ نماز در زمانی معیّن و نهی از اقامۀ آن در همان زمان، لیکن مورد اختلاف، میان اصولیان امکان
تعلّق امر و نهی به یک عمل داراي دو عنوان است: یکی متعلّق امر و دیگري متعلّق نهی؛ مثال معروف آن، نماز در زمین غصبی
است. در این مورد، امر و نهی به یک موضوع داراي دو عنوان نماز و غصب تعلّق گرفته است؛ زیرا عملی که به عنوان نماز در
مکان غصبی انجام میگیرد؛ مصداق عنوان نماز و غصب است؛ از این رو، عمل از جهتی مورد امر و از جهتی دیگر مورد نهی قرار
گرفته است.گروهی از اصولیان از این جهت که دو عنوان هرچند به حسب ظاهر در وجود خارجی متّحد، لیکن در عنوان، متعدّداند
و تعدّد عنوان از نظر عقلی مستلزم تعدّد معنون است- به عبارت دیگر، نماز در جاي غصبی هرچند از
.396 -395 /11 (10) .345 /41 (9)
ص: 242
نظر عرفی یک عمل است، لیکن در واقع دو عمل میباشد؛ یکی نماز و دیگري غصب- قائل به امکان این نوع اجتماع شدهاند.از
این گروه، عدّهاي برآنند که نفس تعدّد عنوان هر چند معنون متعدّد نباشد، در صورتی که امر به نحو صرف الوجود (اطلاق بدلی)
باشد و نه به نحو مطلق الوجود (اطلاق شمولی)، موجب اجتماع امر و نهی است. ولی گروهی دیگر آن را از نظر عقلی ممتنع دانسته
و گفتهاند: اتّحاد متعلّق امر و نهی در خارج، مستلزم اجتماع دو ضد بر یک موضوع در یک زمان است که امري محال میباشد و
صفحه 187 از 483
ثمرة اختلاف: بنا بر نظریۀ نخست، بر هر دو حکم تحفظ شده؛ یعنی هم امتثال «1» . صرف تعدّد عنوان موجب تعدّد معنون نیست
محقّق شده و هم عصیان، بدون آن که یکی بر دیگري تقدّم داشته باشد، لیکن بنا بر نظریۀ دوم، بر هر دو حکم تحفظ نمیشود؛
بلکه یکی از آن دو خواه وجوب یا حرمت به ملاك اهمیّت بر دیگري مقدّم میشود. البته بنابر قول نخست، حصول امتثال در
اعمالی که قصد قربت در آنها معتبر نیست (- توصّ لی) بدون اشکال است؛ ولی در اعمال عبادي که مشروط به قصد قربت هستند
«2» . از این جهت که عمل مبغوض مولا نمیتواند مقرّب باشد محل اشکال واقع شده است
اجتناب؛ ج 1، ص: 242
اجتناب: دوري گزیدن.عنوان یاد شده از عناوین کلّی است که در همۀ فقه کاربرد دارد و در این جا، به اجمال به مباحث آن اشاره
میشود.اسباب وجوب اجتناب: 1. نجاست: اجتناب از ناپاكها مانند ادرار، مدفوع و خون (- نجاست) و نیز آنچه بر اثر ملاقات با
آنها نجس شده مانند آب نجس شده به خون (- نجس) واجب است؛ بدین معنا که نمیتوان از
.134 -133 / 299 و الموجز فی اصول الفقه 1 -297 / 2) اصول الفقه 1 ) . 283 و اصطلاحات الاصول/ 15 -281 / 1) اصول الفقه 1 )
ص: 243
آنها در آنچه مشروط به طهارت است مانند خوردن (- خوردنی)، آشامیدن (- نوشیدنی) و وضو گرفتن (- وضو) استفاده کرد.
3. شبهه: بنا بر قول مشهور، اجتناب «2» . 2. خبائث: اجتناب از خوردن آنچه که خبیث (- خباثت) شمرده میشود، واجب است «1»
اشتباه) 4. ضرر: -) .«3» از اطراف شبهۀ محصوره (- شبهۀ محصوره) مانند اشتباه شدن یک ظرف نجس بین ده ظرف، واجب است
ضرر). 5. گناه: اجتناب از همۀ گناهان واجب -) «4» اجتناب از آنچه که نزد عقلا براي انسان ضرر قابل توجّه دارد، واجب است
گناه). 6. نفرت: بنا بر تعریف خبیث به آنچه طبع انسان سالم از آن نفرت دارد، اجتناب از خوردن آنچه منفور طبع سالم -) «5» است
بر زن واجب است از آنچه موجب نفرت شوهر از وي میشود مانند خوردن «6» . است مانند آب بینی و فضلۀ پرندگان، واجب است
استحباب اجتناب: اجتناب از داد و ستد، اجراي حدّ، اعلام گمشده، سرودن .«7» . پیاز، سیر و از بوي بد بدن و دهان، اجتناب ورزد
و نیز از پوست حیوان حرام گوشتی که تذکیه پذیر است (- تذکیه)، پس از تذکیه و پیش از «8» شعر و بلند کردن صدا در مسجد
«9» . دباغی آن، مستحب است
اجتهاد؛ ج 1، ص: 243
اجتهاد: تلاش براي یافتن دلیل و حجّت بر احکام شرعی. 1تعریفهاي دیگري نیز براي اجتهاد شده است، مانند: ملکهاي که در پرتو
آن، قدرت بر استنباط حکم شرعی پیدا میشود یا کوشش براي به دست آوردن ظنّ بر حکم شرعی (در فرض عدم دسترسی به
گفته میشود. از این عنوان در اصول « مقلّد » و به کسی که از او تقلید میکند « مجتهد » علم). 2 به کسی که داراي مرتبۀ اجتهاد است
فقه،
5) جواهر الکلام ) .17 -15 / 4) مستند الشیعۀ 15 ) .304 -290 /1 (3) .241 -237 /36 (2) . 290 و 320 -289 / 1) جواهر الکلام 1 )
.24 -20 2 (11) . 1 التنقیح (الاجتهاد و التقلید)/ 22 (10) .349 /6 (9) .111 /14 (8) .148 /31 (7) .241 -238 /36 (6) .26 /41
ص: 244
مبحث اجتهاد و تقلید، و نیز نخستین باب از ابواب برخی کتب فقهی تحت همین عنوان (اجتهاد و تقلید) و بابهاي قضاء و حدود،
بحث شده است.مقدّمات: حصول اجتهاد متوقّف بر کسب علوم مقدّماتی است که مهمترین آنها عبارتند از: دانش صرف، نحو،
لغت عرب، رجال و درایه، اصول فقه، شناخت آیات الاحکام (- آیات الاحکام) روایات و آراي فقها اعم از قدما، متأخّران و
صفحه 188 از 483
تقسیم میشود.اجتهاد « بالقوّه » و « بالفعل » اقسام: اجتهاد از جهتی به اجتهاد «3» . معاصران همراه با ذوق عرفی سالم و توفیق الهی
بالقوّه آن است که مجتهد، ملکه و توانایی استنباط احکام شرعی را دارد، لیکن در عمل، استنباط نکرده و یا موارد استنباطش اندك
است، ولی در اجتهاد بالفعل، مجتهد علاوه بر قدرت بر استنباط، در عمل نیز مسائل بسیاري را استنباط کرده است.اجتهاد از جهتی
تقسیم میشود. اجتهاد مطلق عبارت است از قدرت بر استنباط در همۀ ابواب فقهی، ولی اجتهاد به « تجزّي » و به نحو « مطلق » دیگر به
در امکان اجتهاد به نحو تجزّي یا عدم امکان «4» . نحو تجزّي عبارت است از توانایی بر استنباط در بعضی ابواب فقهی، مانند نماز
«5» . آن، یا لزوم آن، بدین معنا که دستیابی به اجتهاد مطلق جز از راه کسب اجتهاد به نحو تجزّي امکانپذیر نیست، اختلاف است
حکم: اجتهاد از دو حیث تکلیفی (- حکم تکلیفی) و وضعی (- حکم وضعی) داراي احکامی است. 1. حکم تکلیفی: اجتهاد از آن
جهت که بر هر مکلّفی واجب است از عهدة تکالیف شرعی برآید واجب تخییري است؛ بدین معنا که مکلّف در احکام شرعی باید
یا مجتهد باشد یا مقلّد و یا محتاط (- احتیاط). گرچه در این که این وجوب، عقلی است یا شرعی و در صورت دوم، نفسی (-
وجوب نفسی) است یا غیري (- وجوب غیري)، اختلاف است.
.584 - 35 و اصول العامۀ للفقه المقارن/ 583 -32 (5) . 4) التنقیح (الاجتهاد و التقلید)/ 28 ) .66 -62 / 3) الروضۀ البهیۀ 3 )
ص: 245
اجتهاد از جهت حفظ احکام شرعی از تضییع و پاسخگویی به نیاز جامعۀ اسلامی اعم از حکومتی و فردي واجب کفایی (- وجوب
اجتهاد در -) «7» اجتهاد در برابر نصّ «6» . کفایی) است. از برخی قدما قول به وجوب عینی (- وجوب عینی) آن نقل شده است
مقابل نصّ)، و نیز اجتهاد بر پایۀ مقدّماتی چون قیاس (- قیاس)، استحسان (- استحسان)، سدّ ذرایع (- فتح و سدّ ذرایع) و مصالح
2. حکم وضعی: محورهاي قابل «8» . مرسله (- مصالح مرسله) که چهار طریق استنباط احکام نزد اهل سنّت میباشد، جایز نیست
طرح در حکم وضعی اجتهاد عبارتند از: الف- حجیت فتوا: فتواي مجتهد اعم از مجتهد مطلق و متجزّي براي خود او حجّت است و
«10» . البته از برخی قول به وجوب رجوع مجتهد متجزّي به مجتهد مطلق، نقل شده است «9» رجوع وي به مجتهد دیگر جایز نیست
فتواي مجتهد مطلق بر دیگران نیز حجّت است و مردم میتوانند به او رجوع کنند. این مسأله نسبت به مجتهد متجزّي، اختلافی
ب- جواز قضاوت: قضاوت براي مجتهد مطلق، «11» . است.برخی بر لزوم مجتهد مطلق بودن مرجع تقلید، ادّعاي اجماع کردهاند
جایز و حکمش نافذ است؛ لیکن نسبت به مجتهد متجزّي اختلاف است. برخی قضاوت متجزّي را در احکامی که استنباط کرده
ج- تخطئه یا تصویب: آیا آنچه مجتهد در پرتو اجتهاد خویش بدان میرسد حکم شرعی واقعی است یا ممکن «12» . جایز دانستهاند
است چنین نباشد و مجتهد در اجتهاد خود به خطا رفته باشد؟ شیعه بر خلاف اهل سنّت قائل به تخطئه است؛ یعنی معتقد است حکم
د- اجزاء: گاه مجتهد در پرتو اجتهاد به حکمی دست مییابد «13» . مجتهد گاه مطابق با حکم واقعی است و گاه مطابق با آن نیست
و بر اساس آن عمل میکند. مقلّدان او نیز به استناد فتواي او عمل میکنند؛ لیکن پس از مدّتی به اشتباه اجتهاد نخست خود
پیمیبرد.
9) التنقیح ) .414 - 8) اصول العامۀ للفقه المقارن/ 303 ) .141 -140 / 7) جواهر الکلام 30 ) .66 - 6) التنقیح (الاجتهاد و التقلید)/ 65 )
45 و -43 / 11 ) کفایۀ الاصول/ 467 ؛ مستمسک العروة 1 ) . 10 ) اصول العامۀ للفقه المقارن/ 611 ) .32 - (الاجتهاد و التقلید)/ 29
13 ) التنقیح ) .29 / 34 و کتاب القضاء (رشتی) 1 /40 ؛400 -399 / 12 ) جواهر الکلام 21 ) .36 - التنقیح (الاجتهاد و التقلید)/ 35
.40 - (الاجتهاد و التقلید)/ 36
ص: 246
در چنین فرضی در این که اعمال انجام گرفته بر اساس اجتهاد نخست، مجزي است، یا کفایت نمیکند و باید طبق اجتهاد جدید
اعاده شود، اختلاف است (- اجزاء).راههاي ثبوت: اجتهاد از سه راه ثابت میشود: یقین شخص مقلّد، شیوع و شهرت یقینآور و
صفحه 189 از 483
در ثبوت اجتهاد به خبر دادن «14» . گواهی دو عادل آگاه و خبره در صورتی که گواهی دو عادل آگاه دیگر با آن معارض نباشد
«15» . فرد ثقه از آن اختلاف است
اجحاف؛ ج 1، ص: 246
اجحاف: زیان افزون بر توان بر حسب معمول.از بررسی موارد کاربرد اجحاف در فقه به دست میآید که موارد کاربرد آن، اموال و
مراد از آن، زیان غیر قابل تحمّل بر حسب عادت و رسیدن به حدّ حرج (- حرج) است. 1از احکام اجحاف با دو ویژگی یاد شده
در بابهاي طهارت، صلات، حج و تجارت سخن گفته شده است.کسی که براي نماز، ساتر (- پوشش) یا براي وضو و غسل، آب
در اختیار ندارد، تهیّۀ آنها چنانچه موجب اجحاف به وي گردد، واجب نیست. 2 فراهم کردن اسباب سفر حج و تأمین هزینههاي
رفت و برگشت نیز چنانچه به اجحاف بینجامد، واجب نیست. 3 اگر محتکر (- احتکار) در قیمتگذاري جنس اجحاف کند، چنان
که به بیشتر فقها نسبت داده شده است، حاکم شرع میتواند اجناس او را قیمتگذاري نماید. 4
81 ؛ جواهر /10 ؛325 / 1 مستمسک العروة 4 (16) .37 -36 / 15 ) مهذّب الاحکام 1 ) .38 / 212 و مستمسک العروة 1 -208 (14)
/ 3 جواهر الکلام 17 (18) .325 / 2 مستمسک العروة 4 (17) .95 -93 / 431 و معتمد العروة 1 / 257 ؛ العروة الوثقی 2 / الکلام 17
.486 -485 / 293 و جواهر الکلام 22 / 4 الموسوعۀ الفقهیۀ المیسّرة 1 (19) .81 / 257 و مستمسک العروة 10
ص: 247
اجراي احکام؛ ج 1، ص: 247
- اقامۀ حدود
اجرت؛ ج 1، ص: 247
اجرت: عوض منفعت.عوضی که مستأجر در قبال استفاده از منفعت مال یا کار، به موجر یا اجیر میپردازد، اجرت نامیده میشود. از
آن در باب اجاره سخن رفته است.در عقد اجاره، یا به اجرت تصریح میشود یا نمیشود، امّا مورد نظر و توافق دو طرف است و یا
هیچ کدام. به اجرت در صورت اول و دوم، اجرة المسمی و در صورت سوم- که باید اجرت متعارف براي استفاده از همانند آن
مال یا عمل، از سوي مستأجر به موجر یا اجیر پرداخت گردد- اجرة المثل گفته میشود.هر یک از موجر یا اجیر، به عقد اجاره،
مالک اجرت میشوند، لیکن جواز مطالبۀ آن، بر تسلیم مال مورد اجاره به مستأجر یا انجام عمل از سوي اجیر متوقّف است؛ برخی
گفتهاند استقرار ملکیّت اجرت نیز منوط به استفادة مستأجر از منفعت یا اتمام کار مورد اجاره- و آنچه در حکم استفاده یا اتمام کار
فقها به صورت یک قاعدة کلّی در باب اجاره آوردهاند که در فرض کشف بطلان اجاره از اول، «1» . باشد- از سوي اجیر است
امّا در فرض بطلان اجاره به یکی ،«2» چنانچه مستأجر از منفعت مال استفاده کرده باشد، پرداخت اجرة المثل بر وي واجب میشود
از اسباب فسخ در اثناي مدّت اجاره، بنا بر قول مشهور، مقدار اجرت نسبت به مدّت گذشته از اجرة المسمّی ثابت است و نسبت به
حرمت یا جواز گرفتن اجرت، دایر مدار صحّت و بطلان اجاره است. (- «3» . مدّت باقی مانده، اجرت به مستأجر بازگردانده میشود
اجاره) (- اجیر)
.590 / 3) العروة الوثقی 2 ) .246 / 2) جواهر الکلام 27 ) .588 / 1) العروة الوثقی 2 )
ص: 248
صفحه 190 از 483
اجرد؛ ج 1، ص: 248
و در باب عتق از آن سخن رفته است.بردهاي که باید آزاد «1» اجرد: نوجوان.منظور از اجرد کسی است که هنوز مو بر تن او نروییده
امرد) (- مراهق) -) «3» . هر چند در مقایسه با این دو، آزاد کردن پیرمرد افضل است «2» شود بهتر است پیرمرد یا نوجوان باشد
اجزاء؛ ج 1، ص: 248
اجزاء: کفایت امتثال امري از امر دیگر.اجزاء بر کفایت امتثال امر واقعی ثانوي یا امر ظاهري از امتثال امر واقعی اوّلی اطلاق میشود
و مسأله اصولی است که در مباحث الفاظ اصول فقه از آن بحث شده است.انجام تکلیف بر اساس امر مولا، خواه امر واقعی اوّلی یا
امر واقعی ثانوي و یا امر ظاهري، امتثال آن امر به شمار میرود، لیکن گاه دو امر است: یکی واقعی اختیاري (امر واقعی اوّلی) و
دیگري، واقعی اضطراري (امر واقعی ثانوي) یا امر ظاهري. در این جا است که مسأله اجزاء یا عدم اجزاي امتثال امر اضطراري یا
ظاهري از امر واقعی اوّلی در صورت رفع اضطرار، یا کشف خطا در مؤدّاي امر ظاهري، مطرح است. اساس بحث به ثبوت ملازمه
بین انجام تکالیف طبق امر اضطراري یا ظاهري و بین کفایت آن از امر واقعی اوّلی برمیگردد. براي توضیح مطلب، مباحث آن را
در دو محور به اختصار یادآور میشویم.امر اضطراري: این امر، مختصّ حال ضرورت است مانند امر به تیمّم در فرض نبود آب یا
زیان داشتن آن.معروف بین فقیهان این است که امتثال امر واقعی ثانوي به طور مطلق از امتثال امر واقعی اوّلی کفایت میکند و در
مثال یاد شده، پس از برطرف شدن عذر و دسترسی به آب، نیاز به اعاده یا قضاي نماز نیست.
. 3) الجامع للشرائع/ 403 ) . 2) المقنع/ 472 ) .« جرد » 1) مجمع البحرین/ واژة )
ص: 249
امر ظاهري: این امر، در ظرف جهل به حکم واقعی به عنوان وظیفۀ ظاهري متوجۀ مکلّف شده است، دلیل آن خواه اماره (- اماره)
باشد یا اصل (- اصل).آنچه در این فرض مورد بحث است، صورت کشف خلاف در مضمون امر ظاهري است که یا به نحو قطعی
است و یا به حجّت معتبر شرعی و در هر یک از دو صورت، مضمون امر ظاهري یا جهت تنقیح موضوع تکلیف است مانند اجزاء،
شرایط و موانع تکلیف، و یا جهت اثبات اصل تکلیف مانند وجوب نماز جمعه.در صورت اول، مجراي آن یا شبهۀ موضوعیّه (-
شبهۀ موضوعی) است مانند جریان قاعدة فراغ (- قاعدة فراغ) نسبت به کسی که پس از فراغ از عملی در انجام جزء یا شرط آن
شک کند، یا شبهۀ حکمیّه (- شبهۀ حکمی) مانند قیام حدیث رفع (- حدیث رفع) بر عدم جزئیّت سوره در نماز در صورت شک.
در هر دو فرض، کفایت امتثال امر ظاهري از امر واقعی مورد اختلاف است؛ خواه کشف خلاف به نحو قطعی باشد یا به حجّت
معتبر شرعی.در صورت دوم، در موردي که کشف خطا به نحو قطعی باشد، بر عدم اجزاء ادّعاي اجماع شده است، و در موردي که
به حجّت معتبر شرعی باشد، در کفایت امتثال اختلاف است. اختلاف نظر در مسألۀ تبدّل رأي مجتهد و نیز عدول مقلّد از تقلید
مجتهدي به مجتهد دیگر- که رأي او مخالف رأي مجتهد اول است از حیث مجزي بودن اعمال گذشتۀ مجتهد و مقلّد وي در
«1» . صورت اول، و اعمال گذشتۀ مقلّد در صورت دوم- به این مسأله برمیگردد
اجل؛ ج 1، ص: 249
اجل: مدّت.اجل هر چیز بخشی از زمان است که آن چیز در آن حلول میکند.در بابهاي طهارت، زکات، جهاد، قرض، ضمان،
اجاره، کفالت، نکاح، طلاق، ظهار، ایلاء، لقطه، قضاء و دیات از آن سخن رفته است.
-30 / 334 و محاضرات فی اصول الفقه 2 -332 / 77 ؛ انوار الاصول 1 -70 / 235 ؛ الموجز فی اصول الفقه 1 -223 / 1) اصول الفقه 1 )
صفحه 191 از 483
.110
ص: 250
تعیین اجل یا از جانب شارع است یا حاکم و یا متعهّد که براي وفا به تعهّد خود اجلی را معیّن میکند؛ خواه در برابر التزام وي،
التزام دیگري باشد یا نباشد.از اوّلی به اجل شرعی، از دومی به اجل قضایی و از سومی به اجل توافقی تعبیر میکنیم.الف- اجل
شرعی: مهمترین موارد تعیین اجل از سوي شارع مقدّس عبارت است از: 1. طهارت: کمترین مدّت حیض سه روز و بیشترین مدّت
نفاس). 2. زکات: زکات در -) «2» حیض). همچنین بیشترین مدّت نفاس بنا بر قول مشهور ده روز است -) «1» آن ده روز است
زکات). 3. جهاد: آتشبس با دشمن تا چهار -) «3» حیوان، طلا و نقره پس از سپري شدن یک سال از تملّک آنها واجب میشود
-) «5» آتش بس). 4. نکاح: مدّت شیر دادن نوزاد، دو سال از زمان تولد است -) «4» ماه جایز است و بیشتر از یک سال جایز نیست
5. طلاق: شارع براي زن آزاد در «6» . شیر دادن).کمترین مدّت آبستنی شش ماه و بیشترین مدّت آن بنا بر قول مشهور نه ماه است
عدّه). 6. ظهار: مردي که نسبت به همسرش ظهار (- -) «7» صورت طلاق وي یا درگذشت همسرش عدّه (اجل) قرار داده است
ظهار) کرده، در صورت رجوع زن به حاکم، حاکم سه ماه به شوهرش مهلت میدهد که یا با دادن کفّاره، به همسرش رجوع کند و
7. ایلاء: اگر مردي نسبت به همسرش ایلاء (- ایلاء) نماید و زن به حاکم شکایت برد، حاکم چهار ماه به «8» . یا او را طلاق دهد
«10» 8. لقطه: تعریف مال پیدا شده به مدّت یک سال واجب است «9» . مرد مهلت میدهد تا با دادن کفّاره، به همسرش رجوع کند
«11» . (- لقطه). 9. دیات: دیۀ جنایت خطایی در مدّت سه سال از عاقله (- عاقله) گرفته میشود
.166 -164 /33 (8) .211 (7) .259 -254 /32 (6) .276 /31 (5) .297 /21 (4) .97 /15 (3) .373 (2) .147 / 1) جواهر الکلام 3 )
.427 /43 (11) .359 / 10 ) جواهر الکلام 38 ) .311 / 9) منهاج الصالحین (خویی) 2 )
ص: 251
ب- اجل قضایی: اجل قضایی، اجلی است که قاضی براي حضور طرف دعوا، احضار بیّنه و یا کفیل قرار میدهد (- دادرسی).ج-
اجل توافقی: مهمترین موارد اجل توافقی عبارت است از: 1. بیع سلف: تعیین اجل تحویل کالا در این معامله- که قیمت کالا نقد
بیع سلف). 2. بیع نسیه: -) «12» پرداخت میگردد، ولی براي تحویل کالا اجلی قرار داده میشود- بر فروشنده و خریدار واجب است
نقد و -) «13» در این معامله نیز- که کالا نقد تحویل میشود، لیکن بهاي آن داراي اجل است- تعیین اجل بر دو طرف واجب است
ازدواج موقّت). 4. قرض: وفا کردن به اجل -) «14» نسیه). 3. ازدواج موقّت: ذکر و تعیین اجل در عقد ازدواج موقّت شرط است
و هر زمان قرض مطالبه شود باید پرداخت شود (- قرض). 5. کفالت: «15» تعیین شده در عقد قرض، بنا بر قول مشهور، لازم نیست
-) «16» اگر عقد کفالت به اجلی مقیّد باشد، مکفول له پیش از اجل تعیین شده، حق ندارد از کفیل، احضار مکفول عنه را بخواهد
کفالت). 6. ضمان: عقد ضمان نیز همچون کفالت ممکن است داراي اجل باشد. در این صورت، ضامن پیش از اجل تعیین شده
ضمان). 7. اجاره: اجرت در عقد اجاره گاه مقیّد به اجل است. در این صورت، اجیر پس از اجل تعیین -) «17» بازخواست نمیشود
اجاره). -) «18» شده، حق درخواست اجرت را دارد
اجلح؛ ج 1، ص: 251
اجلح: کسی که موهاي دو طرف پیشانیاش ریخته، کمی بیشتر و بالاتر از انزع (- انزع).در باب طهارت به مناسبت از آن سخن رفته
است.
/ 18 ) جواهر الکلام 27 ) .356 / 17 ) شرائع الاسلام 2 ) .188 /26 (16) .30 /25 (15) .172 /30 (14) .99 /23 (13) .299 /24 (12)
.221
صفحه 192 از 483
ص: 252
«1» . بر اجلح واجب است هنگام وضو آن مقدار از صورت را که متعارف و معمولی غالب مردم است بشوید
اجماع؛ ج 1، ص: 252
اجماع: اتّفاق نظر فقیهان بر حکم شرعی.اجماع از منابع چهارگانۀ استنباط احکام شرعی به شمار میرود و در باب حجج و امارات
اصول فقه از جهات گوناگون مورد بحث قرار گرفته است که به چند محور مهمّ آن اشاره میشود.حجیّت: اجماع هر چند در
ردیف دلایل چهارگانه شمرده شده است، لیکن دلیل مستقلی نیست؛ بلکه قول معصوم علیه السّلام حجّت است و اجماع در صورتی
حجت است که کاشف قطعی از قول معصوم باشد. از این رو، طرح آن در فقه در کنار کتاب و سنّت، جنبۀ صوري و ظاهري دارد.
در مقابل، اهل سنّت از اجماع به عنوان دلیلی مستقل یاد کرده و آن را حجّت دانستهاند؛ هر چند مخالف قول معصوم علیه السّلام
باشد. چنین اجماعی نزد شیعه، مردود و باطل است.راههاي کشف: از مباحث مهم در اجماع، چگونگی کشف آن از قول معصوم
علیه السّلام است. صاحبنظران اصولی راههایی براي کشف اجماع ذکر کردهاند که به مهمترین آنها اشاره میشود. 1. لطف:
مقتضاي لطف الهی به بندگانش هدایت آنان و جلوگیري از افتادن در وادي گمراهی است. بنابراین چنانچه امّت یا فقیهان بر امر
نادرستی اجتماع نمایند، بر پیشواي معصوم علیه السّلام لازم است آنان را هر چند با القاي اختلاف نظر در میانشان به حق رهنمون
کند. از این جهت، اتّفاق نظر همۀ فقها در یک حکم و عدم وجود مخالف، نشانۀ درستی و صحّت آن نزد شارع مقدّس است. از
یاد شده و ایدة آن از شیخ طوسی است. 2. حسّ: مراد از حسّ، حصول علم به قول معصوم علیه « اجماع لطفی » این اجماع در فقه به
السّلام در میان قول
.141 / 1) المعتبر 1 )
ص: 253
اجماعکنندگان اعم از امّت و فقیهان از راه حسّ است که به سه گونه قابل تصوّر است: یک- از راه تشرّف فرد یا افرادي از
« اجماع تشرّفی » ، اجماعکنندگان به حضور امام زمان علیه السّلام و نقل حکم شرعی از آن حضرت به عنوان اجماع. این اجماع
نامیده میشود.دو- فقها یا گروهی از آنان در حضور امام بر حکم شرعی اتّفاق کنند و حضرت، اتّفاق آنان را تأیید و تقریر نماید
یاد شده است.سه- اتّفاق فقها بر حکم شرعی به گونهاي باشد که علم به دخول امام در میان آنان پیدا « اجماع تقریري » که از آن به
گویند که سید مرتضی قائل به آن است. 3. حدس: به « اجماع دخولی » شود؛ هرچند شخص او شناسایی نشود. این نوع اجماع را
گفته میشود و مراد از آن پیدایش قطع به قول معصوم علیه السّلام از اتّفاق نظر فقها بر « اجماع حدسی » ، اجماع حاصل از راه حدس
حکمی است زیرا از اتفاق بر حکمی با وجود کثرت اختلاف در اکثر احکام، دانسته میشود که اتّفاقشان مستند به قول امام علیه
السّلام میباشد. اجماعهایی که متأخّران ادّعا میکنند، بیشتر، مبتنی بر حدس است؛ بر خلاف اجماعهاي قدما که مبتنی بر حسّ
است.تقسیمات: براي اجماع تقسیمهایی مانند اجماع محصّل (- اجماع محصّل) و منقول (- اجماع منقول)؛ اجماع تعبّدي (- اجماع
«1» . تعبّدي) و مدرکی (- اجماع مدرکی)؛ اجماع بسیط (- اجماع بسیط) و مرکّب (- اجماع مرکّب) ذکر شده است
اجماع بسیط؛ ج 1، ص: 253
اجماع بسیط: اتّفاق همۀ فقیهان بر حکم شرعی.منظور از اجماع بسیط در برابر اجماع مرکّب (- اجماع مرکّب) آن است که همۀ
.517 -500 / 106 و الموسوعۀ الفقهیۀ المیسّرة 1 -87 / 1) اصول الفقه 2 )
ص: 254
صفحه 193 از 483
فقها در یک حکم، یک فتوا داشته باشند مانند آن که تمامی فقیهان بر نجاست فضلۀ حیوان حرام گوشت اتّفاق نظر داشته باشند.
بیشتر اجماعهاي دایر در فقه از این نوع هستند. (- اجماع) (- اجماع مرکب)
اجماع تعبّدي؛ ج 1، ص: 254
اجماع تعبّدي: اجماع بدون مستند معلوم.منظور از اجماع تعبّدي، همان اجماع اصطلاحی، مقابل اجماع مدرکی (- اجماع مدرکی)
است. (- اجماع)
اجماع عملی؛ ج 1، ص: 254
سیره).اجماع عملی عبارت است از اتّفاق عملی مجتهدان در -) «1» اجماع عملی: اتّفاق عملی مجتهدان بر مسألهاي اصولی/ سیره
مسألهاي اصولی؛ به گونهاي که در مقام استنباط، به آن مسألۀ اصولی استناد و اعتماد کنند مانند اجماع عملی بر تمسّک به
استصحاب (- استصحاب) در ابواب مختلف فقه. از این عنوان در اصول فقه سخن رفته است.اجماع عملی تنها در مسائل اصولی و یا
قواعد فقهی که در طریق استنباط احکام شرعی واقع میشوند کاربرد دارد نه در فروع فقهی؛ زیرا در مسائل فرعی مجتهد با غیر
اجماع) -) «2» . مجتهد یکسان است، و اجماعی که از ادلّه به شمار میرود اجماع مجتهدان به عنوان مجتهد میباشد
اجماع فعلی؛ ج 1، ص: 254
اجماع فعلی: اتّفاق عملی مسلمانان در یک مسأله (- سیره).
اجماع قطعی؛ ج 1، ص: 254
اجماع قطعی: اجماع یقینی.به اجماعی که به حدّ قطع و یقین برسد و از راه حدس، ظنّ و احتمال،
.191 / 2) فوائد الاصول 3 ) .324 / 117 و کتاب الطهارة (امام خمینی) 3 / 1) القواعد الفقهیۀ (مکارم) 1 )
ص: 255
اجماع) -) «1» . حاصل نشده باشد، اجماع قطعی گویند که یکی از ادلّۀ شرعی براي اثبات احکام است
اجماع قولی؛ ج 1، ص: 255
اجماع قولی: اتّفاق فتاواي فقها بر حکمی، مقابل اجماع عملی. (- اجماع عملی) (- اجماع)
اجماع محصّل؛ ج 1، ص: 255
اجماع محصّل: اجماع به دست آمده با جستجو توسّط فقیه، مقابل اجماع منقول.در اجماع محصّل، فقیهی که ادّعاي اجماع میکند
با جستجو در گفتهها و نوشتههاي فقها از گذشته تا کنون، اتّفاق و اجماع آنان را در یک مسأله تحصیل مینماید. از آن در اصول
فقه مبحث حجج و امارات بحث شده است.حجیّت: اجماع محصّل براي فقیهی که بدان دست یافته، حجّت است؛ مشروط به این که
از راهی که نزد او معتبر است، آن را تحصیل کرده باشد. 1 (- اجماع) (- اجماع منقول)
اجماع مدرکی؛ ج 1، ص: 255
صفحه 194 از 483
اجماع مدرکی [- اجماع مستند]: اجماع با مستند معلوم.از آن در اصول فقه مبحث حجج و امارات بحث شده است.حجیّت: اجماع
مدرکی که مقابل اجماع تعبّدي (- اجماع تعبّدي) است، حجیّت نیست؛ زیرا حجیّت اجماع از جهت کشف قول معصوم علیه السّلام
است و از آن جا که مستند اجماع مدرکی یعنی دلیل لفظی و یا غیر لفظی، معلوم و در دسترس فقیه میباشد میتواند بدان مراجعه
کند؛ تا اگر آن دلیل نزد وي معتبر باشد، طبق آن فتوا دهد و گرنه آن را ردّ کند. 1 (- اجماع)
.386 / 56 و منتهی الدرایۀ 4 / 1 الموجز فی اصول الفقه 2 (3) .101 -93 / 1 اصول الفقه 2 (2) . 1) عوائد الایام/ 360 )
ص: 256
اجماع مرکّب؛ ج 1، ص: 256
اجماع مرکّب: اتّفاق حاصل از ترکیب دو نظر یا بیشتر بر نفی قولی دیگر.هرگاه مجتهدان یک عصر دربارة امري دو یا چند نظر ابراز
کرده باشند، به طور ضمنی بر نفی قولهاي دیگر نیز اتّفاق نمودهاند مانند این که گروهی از فقها بر حرمت چیزي و گروهی دیگر
بر کراهت آن فتوا دهند؛ از ترکیب این دو نظر چنین نتیجه گرفته میشود که آن چیز به اتّفاق همه، واجب یا مستحب نیست.به این
نوع اجماع سلبی که از ترکیب نظرها به دست میآید، اجماع مرکّب گفته میشود؛ در مقابل اجماع بسیط (- اجماع بسیط). حال
اگر کسی به قول دیگري فتوا دهد، احداث قول سوم یا چهارم کرده است که جواز و عدم جواز آن، مبتنی بر حجیّت و عدم حجیّت
اجماع مرکّب است. از آن در اصول فقه مبحث حجج و امارات سخن رفته است.حجیّت: اجماع مرکّب دو گونه متصوّر است.
نخست آن که هر یک از صاحبان دو قول، نظریۀ سوم را با قطع نظر از قول خودش نفی کند. در این صورت، اجماع نسبت به نفی
قول سوم بنا بر همۀ مبانی در اجماع، حجّت است و نتیجۀ آن عدم جواز احداث قول سوم است.دوم این که هر یک از صاحبان دو
قول، به لحاظ قولش نظریۀ سوم را نفی کند مانند قول به وجوب که مستلزم نفی قول به حرمت است. در این فرض، بنا بر نظریۀ
و نتیجۀ آن جواز احداث قول «1» قاعدة لطف یا دخول امام علیه السّلام در میان اجماعکنندگان، اجماع حجّت است نه سایر مبانی
سوم نسبت به سایر مبانی میباشد. (- اجماع)
اجماع مستفیض؛ ج 1، ص: 256
- اجماع منقول
اجماع مطلق؛ ج 1، ص: 256
اجماع مطلق: نقل یا ادّعاي اجماع به عنوان اجماع مطلق.در کلمات فقهاء مطلق گاه صفت اجماع قرار گرفته شده است، مانند این که
گفته میشود احرام براي حجّ
.317 / 1) بحوث فی علم الاصول 4 )
ص: 257
تمتّع (- حجّ تمتّع) به اجماع مطلق از داخل مکّه واجب است. مراد اطلاق مورد اجماع است به این معنا که موضوع یا حکم اجماعی
اجماع) -) «1» . مقیّد به قیدي نمیباشد
اجماع منقول؛ ج 1، ص: 257
اجماع منقول: اجماع نقل شده براي فقیه.اجماع منقول که مقابل اجماع محصّل (- اجماع محصّل) میباشد، اجماعی است که فقیه،
صفحه 195 از 483
خود، بدان دست نیافته، بلکه فقیهی دیگر- که آن را به دست آورده- بدون واسطه یا با واسطه براي وي نقل کرده است. از آن در
اصول فقه، مبحث حجج و امارات سخن رفته است.حجیّت: اجماع منقول اگر به خبر متواتر (- خبر متواتر) نقل شده باشد یعنی تعداد
زیادي از فقها اجماع را تحصیل نموده و آن را براي فقیهان دیگر نقل کرده باشند، حجیّت و اعتبار آن همچون اجماع محصّل است،
ولی اگر به خبر واحد (- خبر واحد) نقل شده باشد که یک یا تعداد کمی از فقها اجماع را تحصیل نموده (اجماع مستفیض) (-
استفاضه) و آن را براي دیگران نقل کردهاند در حجیّت و اعتبار آن اختلاف است. اگر در کلمات فقها، اجماع منقول بدون قیدي
ذکر شود، منظور، اجماع منقول به خبر واحد است. 1 (- اجماع)
اجمال؛ ج 1، ص: 257
اجمال: مبهم بودن مراد گوینده از لفظ و مراد فاعل از فعل.مجمل در مقابل مبیّن (- مبیّن)، وصف لفظ یا فعلی است که مراد
گوینده یا انجام دهنده از گفتن یا انجام آن نامعلوم است.اجمال در فعل بدین معنا است که جهت صدور فعل روشن نیست مانند
این که امام علیه السّلام جلسۀ استراحت (- جلسه استراحت) را در نماز ترك کند و معلوم نباشد که این ترك به دلیل تقیّه بوده
است یا بیان مشروعیّت. عنوان اجمال در مباحث الفاظ اصول فقه مطرح شده است.
.106 -101 / 1 اصول الفقه 2 (2) .344 / 131 و جواهر الکلام 24 / 1) ریاض المسائل 6 )
ص: 258
اسباب اجمال لفظ: اجمال در کلام داراي اسبابی است که مهمترین آنها عبارتند از: 1. نبود قرائن و شواهد حالی یا مقالی هنگام
صدور کلام و یا از بین رفتن آن. 2. بریده بریده بودن کلام (تقطیع کلام). 3. نقل معناي کلام نه عین الفاظ گوینده با واسطههاي
یطّهّرن) و بدون تشدید ) « طاء » با تشدید « یطهرن » متعدّد که گاه به اجمال در کلام منجرّ میشود. 4. تعدّد قرائتها مانند قرائت
(یطهرن) در آیۀ 222 سورة بقره که بنا بر قرائت اول، نزدیکی با زن حائض تا پاك شدن وي از حیض و قبل از غسل، حرام و پس
از غسل جایز است و بنا بر قرائت دوم، نزدیکی تا پاك شدن، حرام و پس از آن هر چند پیش از غسل جایز است. 5. اختلاف
نسخهها که در احادیث فراوان یافت میشود. 6. اختلاف اهل لغت در معناي واژگان مانند اختلاف آنان در معناي واژة غناء (-
غناء). 7. به کار بردن واژهاي که براي معانی متعدّد وضع شده با نبود قرینه براي تعیین یکی از آنها مانند رطل (- رطل) که مقدار
آن نزد اهل مدینه با مقدار آن نزد اهل مکّه یا اهل عراق متفاوت است.اثر اجمال: اصولیان، اجمال نصّ (آیه یا روایت) را در
صورتی که رفع آن اجمال به دلیل و یا جمع بین چند دلیل ممکن نباشد سبب سقوط حجیّت آن در مقام عمل میدانند. از این رو،
«1» . در موارد اجمال نصّ، به قواعد و اصول لفظی (- اصل لفظی) و یا عملی (- اصل عملی) رجوع میشود
اجنبی؛ ج 1، ص: 258
اجنبی: نامحرم (- نامحرم)/ بیگانه.اجنبی به معناي دوم مفهومی نسبی، و نسبت به موضوعات مختلف، متفاوت است. غیر
خویشاوندان نسبی (ارحام) نسبت به انسان، غیر ولیّ اصلی (پدر و جدّ پدري) نسبت به مولّی علیه (کودك و دیوانه)، کافر نسبت به
مسلمان، غیر شوهر نسبت به زوجه، غیر دو طرف
. 520 و اصطلاحات الاصول/ 232 -518 / 180 ؛ الموسوعۀ الفقهیۀ المیسّرة 1 -179 / 1) اصول الفقه 1 )
ص: 259
عقد نسبت به عقد، غیر مالک یا کسی همچون ولیّ و وکیل- که به منزلۀ مالک است- نسبت به مال، غیر شریک نسبت به مال
مشترك و سرانجام، غیر مدیون نسبت به دین، اجنبی و بیگانهاند.اجنبی با توجّه به نسبیّت مفهوم آن، احکام گوناگونی دارد که در
صفحه 196 از 483
بابهاي مختلف مانند زکات، تجارت، دین، ضمان، مضاربه، هبه، نکاح، شفعه و قصاص آمده است و در این جا به نمونههایی از
آنها اشاره میشود.اجنبی از انسان (- غیر ارحام): چنانچه شخصی که به او هبه شده، اجنبی باشد، هبه کننده تا زمانی که عین مال
در صورت عدم حضور محارم میّت زن، ارحام «1» . هبه شده باقی است، میتواند به مال خود رجوع کند و از هبۀ آن منصرف شود
اگر در میان ارحام شخص، کسی مستحق زکات باشد، وي براي دریافت زکات بر اجنبی «2» . وي براي دفن او بر اجنبی مقدّمند
بنا «4» . اجنبی از عقد (غیر دو طرف عقد): قرار دادن حق خیار (- خیار) در عقد معاملات براي اجنبی صحیح است «3» . مقدّم است
اجنبی از «5» . بر قول مشهور، شرط کردن سهمی از سود براي اجنبی (غیر مالک و عامل) در عقد مضاربه (- مضاربه) باطل است
مولّی علیه (غیر پدر و جدّ پدري): اگر پدر با مشارکت اجنبی فرزند خود را بکشد، ولیّ مقتول تنها میتواند اجنبی را قصاص کند و
در صورت قصاص اجنبی، پدر باید نصف دیۀ اجنبی را به ولیّ او بدهد و در صورت قصاص نشدن اجنبی، باید آن نصف را به ولیّ
اجنبی از مسلمان (کافر): اجنبی از مسلمان، کافران کتابی (- اهل کتاب)، ذمّی (- اهل ذمّه) و حربی (- اهل «6» . مقتول بپردازد
حرب) هستند که هر یک از احکام ویژهاي دارند (- کفر).اجنبی از زوجه (غیر شوهر): باردار کردن زن با نطفه مراد اجنبی حرام
تلقیح).اجنبی از مال (غیر مالک و کسی که به منزله او است): بر اجنبی در صورت تصرف در مال مانند فروختن یا -) «7» است
310 و تکملۀ /42 (6) .368 /26 (5) .34 / 4) جواهر الکلام 23 ) .324 /2 (3) .442 / 2) العروة الوثقی 1 ) .183 / 1) جواهر الکلام 28 )
.427 / 7) منهاج الصالحین (خویی) 1 ) . المنهاج/ 65
ص: 260
عقد -) «8» اجاره دادن، عنوان فضولی اطلاق میشود و صحّت آن، منوط به اجازة مالک یا کسی است که به منزلۀ مالک باشد
فضولی).اجنبی از مال مشترك (- غیر شریک): اگر شریک سهم خود از مال مشترك را به اجنبی بفروشد، حق شفعه (- شفعه)
اجنبی از دین (غیر مدیون): اجنبی میتواند بدهی شخص بدهکار را به طور مجّانی- حتی بدون «9» . براي شریک او ثابت میشود
«10» . اجازة وي- به طلبکار بپردازد که در این صورت، ذمّۀ مدیون بري میشود
اجهاز؛ ج 1، ص: 260
اجهاز (- تذفیف): کشتن مجروح.در باب جهاد از آن سخن رفته است.اجهاز مجروحان دشمن کافر در صورتی که قبل از خاموش
شدن آتش جنگ، به دست مسلمانان اسیر شوند جایز است 1 (- اسیر).اجهاز باغیان مجروح (- خروجکنندگان بر پیشواي عادل) در
صورتی که انسجام و سازمان نظامی آنان متلاشی شده و فرمانده و لشگري براي ایشان نمانده باشد که با پیوستن به آن، نیرو
بگیرند، جایز نیست- آنچنان که امیر المؤمنین علیه السّلام نسبت به آسیبدیدگان دشمن در جنگ جمل توصیه کرد- در غیر این
صورت، اجهاز آنان جایز است؛ چنان که آن حضرت در نبرد صفّین فرمان داد تا مجروحان دشمن را اجهاز کنند 2 (- باغی).
اجهاض؛ ج 1، ص: 260
- سقط جنین
اجهر؛ ج 1، ص: 260
اجهر: کسی که چشمانش در روز نمیبیند.از آن به مناسبت در بابهاي قصاص و دیات سخن گفته شده است.
1 جواهر (11) .648 / 183 و تحریر الوسیلۀ 1 / 10 ) منهاج الصالحین (خویی) 2 ) .402 / 9) هدایۀ العباد (گلپایگانی) 1 ) .17 /2 (8)
.332 -328 2 (12) .126 / الکلام 21
صفحه 197 از 483
ص: 261
دیۀ چشم اجهر همانند دیۀ چشم سالم «1» . اگر جنایتکار بر چشم اجهر آسیب رساند، قصاص میشود؛ هر چند چشم وي سالم باشد
«2» . است. بنابراین در هر دو چشم دیۀ کامل و در هر یک، دیه، نصف خواهد بود
اجیر؛ ج 1، ص: 261
اجیر: اجاره دهندة خویش براي خدمات.به کسی که خود را براي انجام کاري مانند بنّایی و خیّاطی اجاره میدهد، اجیر گفته
میشود. از این رو، این عنوان، به اجارة اعمال اختصاص دارد و در باب اجاره از آن سخن رفته است.اجیر، به خاص (- اجیر خاص)
و عام (- اجیر عام) تقسیم میشود. اجیر نسبت به مال مستأجر که در دست او است، امین به شمار میرود. بدین جهت، در صورت
بروز نقص یا تلف مال- جز در صورتی که کوتاهی کرده یا بنا بر قول مشهور، بر او شرط ضمان شده باشد- ضامن نیست. 1اجیر با
عقد اجاره، مالک اجرت میشود. 2 بهکارگیري اجیر بدون تعیین اجرت کراهت دارد و در صورت به کارگیري، مستحق اجرة
المثل است. 3 (- اجرت)
اجیر خاص؛ ج 1، ص: 261
اجیر خاص [- اجیر مقیّد؛ اجیر منفرد]: اجاره دهندة خود در مدّت معیّن.تعریفهاي گوناگونی از اجیر خاص شده است که به
مهمترین آنها اشاره میشود: 1. کسی که خود را براي انجام کاري مباشرتا در مدّت معیّن یا براي کاري معیّن با تعیین آغاز زمان
1. کسی که خود را براي انجام کاري در مدّت معیّن اجاره دهد به آن و ادامه دادن آن بدون وقفه تا تمام شدن کار اجاره دهد. 2
2. کسی است که خود را به دیگري اجاره داده است؛ به گونهاي که همۀ منافع گونهاي که مدّت، قید عمل باشد نه شرط آن. 3
1 مهذّب (3) .272 / 181 و مبانی تکملۀ المنهاج 2 / 2) جواهر الکلام 43 ) .371 / 546 و جواهر الکلام 42 / 1) تحریر الوسیلۀ 2 )
2 جواهر الکلام (7) .558 / 1 الحدائق الناضرة 21 (6) .625 / 3 العروة الوثقی 2 (5) .237 / 2 جواهر الکلام 27 (4) .98 / الاحکام 19
.263 /27
ص: 262
یا منفعت خاصی از او مانند خیّاطی، در مدّت معیّن، از آن مستأجر باشد یا کسی که خود را براي انجام کاري در مدّت معیّن اجاره
دهد و یا اعتبار مباشرت در عمل یا اعتبار بودن آن در مدّت معیّن و یا هر دو به نحو شرط باشد نه قید.تعریف سوم اعم از سایر
تعاریف است زیرا صورت شرط شدن وقوع فعل در زمان معیّن از موارد اجیر خاص بنا بر تعریف سوم است در حالی که بنا بر
تعریف دوم این مورد از اجیر خاص بیرون است. تعیین آغاز زمان عمل، و ادامۀ آن تا مرحلۀ پایانی کار، در حکم تعیین مدّت است.
از این موضوع در باب اجاره بحث شده است.براي اجیر خاص جایز نیست در مدّت تعیین شده، بدون اذن مستأجر براي خود یا «3»
دیگري کار کند، مگر این که کار او با حق مستأجر، تنافی و تزاحم نداشته باشد مانند اجراي صیغۀ عقد یا ایقاع به هنگام خیّاطی و
مانند آن. 4 (- اجیر) (- اجاره)
اجیر مشترك؛ ج 1، ص: 262
اجیر مشترك [- اجیر عام؛ اجیر مطلق]: اجیر غیر متعهّد از حیث مدّت یا مباشرت در عمل و یا هر دو.اجیر مشترك کسی است که
انجام کاري را براي دیگري در مدّتی معیّن بدون تعهّد مباشرت در انجام آن کار یا با تعهّد مباشرت، ولی بدون تعیین مدّت و یا
بدون تعیین هیچ یک از اینها متعهّد میشود. 1 از آن در باب اجاره سخن گفته شده است.اجیر مشترك میتواند بدون اذن مستأجر
صفحه 198 از 483
براي خود یا دیگري کار کند. 2 (- اجیر)
احباط؛ ج 1، ص: 262
احباط: موازنۀ بین اعمال نیک و گناهان.احباط، اصطلاحی کلامی است که در بحث عدالت در باب صلات و شهادات به مناسبت
از آن سخن گفته شده است.معروف بین امامیّه بطلان نظریۀ احباط است. برخی گمان کردهاند که
.268 / 1 و 2 جواهر الکلام 27 (5) .609 / 3 و 4 العروة الوثقی 2 (3)
ص: 263
تقسیم گناه به صغیره و کبیره مبتنی بر نظریۀ احباط است؛ به این معنا که هر گناهی طاعت را باطل کند کبیره است و هر گناهی با
طاعت از بین برود صغیره میباشد. لکن تقسیم گناه به صغیره (- گناه صغیره) و کبیره (- گناه کبیره) در میان امامیّه، مبتنی بر نظریۀ
احباط نیست. زیرا اطلاق عنوان صغیره بر برخی از گناهان نسبت به سایر گناهان بزرگ است. خواه قائل شویم که هر گناهی بزرگ
«1» . است یا برخی گناهان خاص را کبیره بدانیم
احتباء؛ ج 1، ص: 263
احتباء: بالا بردن دو ساق پا و جمع کردن آنها با دو دست یا پارچهاي در سینه (به سینه چسبانیدن). 1احکام آن در بابهاي
طهارت و حج آمده است.بر زن مستحاضه (- استحاضه) واجب است بعد از وضو و غسل براي نماز- به قدر امکان- از خروج خون
جلوگیري کند که یکی از راههاي آن، احتباء میباشد. 2نشستن به صورت احتباء در حال احرام و در مسجد الحرام مکروه است. 3
احتراز؛ ج 1، ص: 263
- اجتناب
احتراق؛ ج 1، ص: 263
احتراق: سوختن (- سوختن)/ کنایه از خورشید و ماهگرفتگی (- خورشید گرفتگی) (- ماهگرفتگی).
احترام؛ ج 1، ص: 263
احترام: حرمت نگه داشتن، ارج نهادن.ارج نهادن به هر چیز متناسب با آن است. براي مثال، احترام به انسان، تعرّض نکردن به
ناموس، جان و مال او، بلکه دفاع از آنها در مقابل تعرّض کنندگان است یا حرمت داشتن قرآن، جلوگیري از نجس شدن آن و
پرهیز از هرگونه اقدامی است که موجب هتک آن میشود.
3 (4) .353 / 351 و العروة الوثقی 1 -348 / 2 جواهر الکلام 3 (3) .« حبو » 1 فرهنگ جامع نوین/ واژة (2) .29 / 1) جواهر الکلام 41 )
.565 / الحدائق الناضرة 15
ص: 264
از احترام به مناسبت در بابهاي بسیاري مانند طهارت، حج، جهاد، تجارت، مضاربه، مزارعه، عاریه، نکاح، طلاق، حدود و دیات
سخن رفته است.چیزهاي محترم را میتوان در دو دستۀ ذوات و افعال قرار داد: الف- ذوات محترم: ذوات محترم خود، به انسان،
حیوان، گیاه و جماد تقسیم میشود: 1. انسان: در شریعت اسلام، حرمت انسان یا اصلی است یا عرضی. حرمت اصلی از آن مسلمان
صفحه 199 از 483
و مؤمن و ناشی از طهارت و قداست ذاتی آنان است که در پرتو پذیرش اسلام و ایمان به دست میآید. البته این حرمت نیز بر
حسب مراتب ایمانی و درجات علم و تقوا متفاوت است. بنابراین، حرمت انبیا، اوصیا و انسانهاي کامل بیش از دیگران
میباشد.کافران حرمت اصلی ندارند و تنها به سبب عقد ذمّه (- اهل ذمّه)، امان (- امان) و هدنه (- آتشبس) از حرمت عرضی
جان، آبرو (- آبرو) و مال انسان «1» . برخوردار میشوند و تا هنگامی که پیمان را نشکسته یا مدّت آن تمام نشده، پایدار است
احترام جان انسان محترم خواه اصلی و خواه عرضی آسیب نرساندن به «2» . محترم، داراي حرمت، و ارج نهادن به آنها واجب است
همچنین پیکر «3» . آن است؛ با این تفاوت که در حرمت اصلی، افزون بر آسیب نرساندن، حفظ جان و دفاع از آن نیز واجب است
بیجان مسلمان مانند زندة او محترم است. از این رو، غسل، کفن و دفن آن واجب، و آنچه مانند نبش قبر که موجب هتک حرمت
حکم آبرو و مال انسان محترم، همچون حکم جان او است، یعنی تعرّض به آنها حرام است؛ و نسبت به «4» . آن شود، حرام است
2. حیوان: حیواناتی که انسان از آنها براي خوردن، سواري، بارکشی، حفاظت گلّه یا باغ «5» . آبرو حفظ و دفاع از آن واجب است
استفاده میکند، محترمند و بر صاحب خود حقوقی دارند که برخی- مانند آب و علف دادن
.16 /21 (5) .82 /4 (4) .16 / 118 و 21 -114 /5 (3) .195 /27 (2) . 81 و 277 / 324 و 21 / 1) جواهر الکلام 23 )
ص: 265
واجب، و برخی- مانند نزدن سیلی به صورت، بیش از اندازة توان بار نکردن و راه نبردن، و پشت حیوان را مجلس حرف زدن با
حیواناتی که در حرم مکّه و مدینه زندگی میکنند، حرمت دارند. از این رو، شکار آنها «6» . دیگران قرار ندادن- مستحب است
حرم). 3. گیاه: درختان و گیاهان حرم مکّه محترمند و -) «7» جایز نیست. البته برخی، شکار حیوانات حرم مدینه را مکروه شمردهاند
همچنین درختان حرم مدینه «9» . و به قول مشهور، در صورت قطع درخت، کفّاره ثابت است «8» بریدن و کندن آنها جایز نیست
محترمند، امّا در حرمت یا کراهت بریدن آنها اختلاف است. البته بنا بر قول به حرمت، بریدن درخت موجب ثبوت کفّاره نیست.
4. جماد: برخی اشیاء مانند کعبه، قرآن، کتابهاي دعا و روایات معصومان علیهم السّلام، تربت امام حسین علیه السّلام، ضریح «10»
مقدّس معصومان و آنچه در مشاهد مشرّفه از آن ایشان است، در شریعت اسلام محترم است. از اینرو، نجس کردن آنها حرام، و
همچنین برخی مکانها مانند مساجد به ویژه مسجد الحرام، و مسجد النّبی صلّی اللّه علیه «11» . زدودن نجاست از آنها واجب است
و آله، حرم مکّه و مدینه، مشاهد مشرّفه و برخی زمانها مانند ماه رمضان، ماههاي حرام (رجب، ذي قعده، ذي حجّه و محرّم) و روز
و مقدار دیه (- دیه) در «12» جمعه حرمت دارند. از این رو، مجازات دنیوي و عقوبت اخروي گناه در این مکانها و زمانها بیشتر
ب- افعال محترم: عمل انسان آزاد (- آزادي) و محترم، احترام دارد و اگر کسی «13» . برخی مانند ماههاي حرام افزایش مییابد
نسب) -) «15» نسب «14» . شخصی را براي انجام کاري اجیر کند، باید اجرت کار او را بپردازد و در صورت نپرداختن، ضامن است
آمیزش). -) «16» و عدّه (- عدّه) با وطی محترم (عمل نزدیکی حلال) ثابت میگردد
77 (10) .425 /20 (9) .412 /18 (8) . 78 و 294 / 7) جواهر الکلام 20 ) .116 -115 / 478 و جواهر الکلام 5 / 6) وسائل الشیعۀ- 11 )
(14) .29 -26 /43 (13) .374 -373 / 12 ) جواهر الکلام 41 ) .52 -51 / 91 و جواهر الکلام 2 -90 / 11 ) العروة الوثقی 1 ) . و 79
.211 /32 (16) . 243 و 260 / 15 ) جواهر الکلام 29 ) . 47 و 77 / 638 و جواهر الکلام 27 / العروة الوثقی 2
ص: 266
احتساب؛ ج 1، ص: 266
احتساب: انجام عمل براي خداوند بدون قصد گرفتن اجر بر آن.از آن به مناسبت در باب طهارت و صلات سخن رفته است.صبر در
و نیز اذان گفتن (- اذان) و حکایت آن به قصد تقرّب به خدا و ،«2» و مصیبت به ویژه فقدان فرزند و احتساب آن «1» سختیها
صفحه 200 از 483
«3» . تحصیل رضاي او مستحب است
احتشاء؛ ج 1، ص: 266
احتشاء: داخل کردن پنبه و مانند آن در فرج.عمل یاد شده به منظور تشخیص نوع استحاضه یا جلوگیري از بیرون آمدن خون انجام
میگیرد. جایگاه آن باب طهارت است.زن مستحاضه براي تشخیص نوع استحاضه، پنبهاي را در فرج خود میگذارد. اگر خون در
پنبه فرو نرود، قلیله، اگر فرو رود، متوسّطه و اگر از پنبه بگذرد، کثیره است. 1بر مستحاضه واجب است پس از وضو و غسل براي
نماز- به قدر امکان- از بیرون آمدن خون جلوگیري کند، که از راههاي آن احتشاء است. و چنانچه در این امر کوتاهی نماید و
خون بیرون آید، نماز را باید اعاده کند 2، لیکن در وجوب تجدید طهارت (وضو و غسل) اختلاف است 3 (- استحاضه).
احتشاش؛ ج 1، ص: 266
احتشاش: گردآوري گیاه.از آن به مناسبت در بابهاي شرکت، وکالت و احیاء موات سخن رفته است.احتشاش از زمین مباح جایز
است و انجام آن به قصد تملّک، موجب حصول
353 و 2 (5) .350 / 1 العروة الوثقی 1 (4) . 4 و 127 / 3) جواهر الکلام 9 ) .177 / 2) الحدائق الناضرة 4 ) .3 / 1) جواهر الکلام 4 )
.407 / 3 مستمسک العروة 3 (6) .348 / جواهر الکلام 3
ص: 267
ملکیّت است، لیکن در حصول ملکیّت بدون قصد تملّک یا بدون مباشرت در عمل اختلاف است. منشأ آن به اختلاف شرط بودن
مباحات اصلی). -) «1» قصد تملّک و مباشرت در تملّک مباحات برمیگردد
احتشام؛ ج 1، ص: 267
احتشام: حشمت و جاه (- جاه)/ شرم کردن (- حیاء).
احتضار؛ ج 1، ص: 267
گویند و در باب طهارت از « محتضر » احتضار: حالت حضور مرگ، در آستانۀ مرگ قرار گرفتن.به شخصی که چنین حالتی دارد
آن بحث شده است.احتضار داراي احکام واجب، مستحب و مکروه است که به مجموع آن آداب احتضار نیز گفته شده است.به
مشهور نسبت داده شده که بر همگان واجب کفایی (- وجوب کفایی) است مسلمانی را که در حال جان دادن است- خواه مرد
باشد یا زن، بزرگ باشد یا کودك، آزاد باشد یا برده- به گونهاي که کف پاهایش به سمت قبله باشد، بخوابانند.تلقین (- تلقین)
،« یس » محتضر و در صورت سخت جان دادن، انتقال او به جایی که در آن جا نماز میگزارده و تلاوت قرآن به ویژه سورههاي
بر بالین او مستحب است. 1 در مقابل، حضور جنب (- جنب) و حائض (- حیض) نزد محتضر، تنها گذاشتن « احزاب » و « صافّات »
زنها نزد وي، نهادن چیز آهنی بر شکمش، گریه کردن و سخن گفتن زیاد نزد او مکروه است. 2
احتطاب؛ ج 1، ص: 267
احتطاب: گردآوري هیزم.از آن به مناسبت در بابهاي شرکت، وکالت و احیاء موات سخن رفته است.احکام احتطاب همانند
احتشاش است (- احتشاش).
صفحه 201 از 483
. 2 توضیح المسائل مراجع/ م 540 (3) .21 -6 / 1 جواهر الکلام 4 (2) .321 -320 / 1) جواهر الکلام 26 )
ص: 268
احتفاز؛ ج 1، ص: 268
احتفاز: اقعاء (- اقعاء)/ جمع کردن اعضاي بدن و چسبانیدن به یکدیگر در حال سجده و نشستن.منشأ تعبیر یاد شده در فقه، ورود
و از آن در باب صلات به مناسبت سخن گفته شده است.احتفاز به مفهوم دوم- یعنی این که شخص در «1» آن در روایات است
حال سجده اعضاي بدن را به هم بچسباند و در حال نشستن بر باسن خود بنشیند و زانوهاي خویش را از زمین بلند کند و به هم
لیکن براي مرد تجنیح (- تجنیح) در حال سجده و تورّك (- تورّك) در حال نشستن مستحب «2» . بچسباند- بر زن، مستحب است
«3» . است
احتکار؛ ج 1، ص: 268
احتکار: انبار کردن مواد غذایی خاص به انگیزة افزایش قیمت آنها. 1به ذخیره کردن مواد غذایی براي خود یا خانواده یا امري
گویند. از این عنوان در باب تجارت سخن گفته شده است.موارد احتکار: « محتکر » دیگر احتکار گفته نمیشود. 2 احتکار کننده را
به قول مشهور، احتکار تنها در گندم، جو، خرما، کشمش و روغن ثابت است. 3 ثبوت آن در روغن زیتون و نمک اختلافی است؛
هر چند بسیاري از فقیهان، احتکار را در روغن زیتون ثابت دانستهاند. 4 شکّی نیست که احتکار اگر به قصد اضرار به مسلمانان و یا
موجب اختلال در نظام زندگی اجتماعی آنان شود حرام است 5 البته نه به عنوان احتکار بلکه به عنوان ثانوي که همان حرمت
اضرار به مسلمانان یا حرمت ایجاد اختلال در نظام زندگی آنان است. از این جهت فرقی در حرمت بین موارد ذکر شده و غیر آن
نیست و هر نوع حبس کردن موادّ غذایی و غیر غذایی از چیزهایی که در زندگی به آن احتیاج است را میتواند شامل شود.لیکن
سخن از احتکار در جایی است که موادّ غذایی مذکور به قصد گران شدن قیمت آنها در عین نیاز داشتن مردم
3 (6) .50 / 2 مستند الشیعۀ 14 (5) .58 / 1 الحدائق الناضرة 18 (4) .683 (3) .702 / 2) العروة الوثقی 1 ) .342 / 1) وسائل الشیعۀ 6 )
.480 / 5 جواهر الکلام 22 (8) .369 / 4 کتاب المکاسب (شیخ انصاري) 4 (7) .481 / 62 و جواهر الکلام 22 / الحدائق الناضرة 18
ص: 269
حکم تکلیفی: در کراهت احتکار در «6» . بدون رسیدن به حدّ اضطرار انبار شود که در حرمت و کراهت این عمل اختلاف است
در این که حرمت یا «7» . صورت احتیاج نداشتن مردم یا بودن کسی که به اندازة کفایت، مواد غذایی را عرضه کند، اختلاف است
همچنین «8» . کراهت احتکار مشروط به خریدن و انبار کردن است یا مطلق انبار کردن- هر چند آن را نخریده باشد- اختلاف است
در این که در تحقّق احتکار، نیاز مردم ملاك است یا گذشت زمان، یعنی سه روز در ایّام گرانی و چهل روز به هنگام ارزانی،
اجبار محتکر: امام یا نایب او و در صورت عدم حضور آنان، مؤمنان «9» . اختلاف میباشد. قول نخست، قول اکثر فقیهان است
نرخگذاري: به قول مشهور، نرخ گذاري مواد غذایی احتکار «10» . عادل، محتکر را بر فروش اجناس احتکار شده مجبور میکنند
شده به وسیلۀ حاکم شرع جایز نیست، امّا در صورت اجحاف محتکر در قیمت، در این که تعیین نرخ به وسیلۀ حاکم شرع جایز
«11» . است یا وي باید محتکر را به پایین آوردن قیمت- به اندازهاي که اجحاف نباشد- مجبور کند، اختلاف است
احتلام؛ ج 1، ص: 269
احتلام: خروج منی/ خروج منی در خواب.احتلام به معناي نخست اعم از بیداري و خواب از طریق آمیزش یا غیر آن است؛ همان
صفحه 202 از 483
گونه که هر دو معنا شامل زن و مرد نیز میباشد. احکام آن در بابهاي طهارت، صلات، صوم، نکاح و اقرار آمده است.
50 و / 8) مستند الشیعۀ 14 ) .502 / 363 و تحریر الوسیلۀ 1 / 32 ؛ کتاب المکاسب (شیخ انصاري) 4 / 7) مهذّب الاحکام 16 ) .481 (6)
(11) .485 / 10 ) جواهر الکلام 22 ) .483 / 63 و جواهر الکلام 22 / 9) الحدائق الناضرة 18 ) .371 / کتاب المکاسب (شیخ انصاري) 4
.52 / 485 و مستند الشیعۀ 14
ص: 270
احتلام «2» . ادّعاي بلوغ با احتلام در سنّی که احتمال بلوغ میرود، پذیرفته است «1» . مفهوم نخست: از نشانههاي بلوغ، احتلام است
«3» . سبب وجوب غسل بر مرد و زن است (- غسل جنابت). غسل در صورت حرکت منی از جاي خود و عدم خروج واجب نیست
(- جنابت)مفهوم دوم: کسی که در مسجد الحرام یا مسجد النّبی صلّی اللّه علیه و آله محتلم شده باید براي خروج از مسجد تیمّم
کسی که از احتلام در شب بیم دارد، میتواند نماز «4» . کند. گرچه برخی از فقها این حکم را به مطلق خروج منی تعمیم دادهاند
احتلام روزهدار در روز موجب «6» . آمیزش قبل از غسل یا وضو، براي محتلم کراهت دارد «5» . شب را پیش از نیمهشب بگزارد
روزهدار میتواند «7» . بطلان روزه نیست. احتلام در شب ماه رمضان در صورت بیدار نشدن تا اذان صبح نیز همین حکم را دارد
«9» . ظاهر عبارت برخی قدما، عدم وجوب غسل بر زن در صورت احتلام است «8» . بخوابد؛ هر چند بداند با خوابیدن محتلم میشود
احتیاط؛ ج 1، ص: 270
احتیاط: عمل موجب فراغ ذمّۀ مکلّف از تکلیف هنگام شک در فراغ. 1احتیاط عبارت است از عمل به گونهاي که موجب یقین به
اداي تکلیف واقعی شود.احتیاط از دو جنبۀ فقهی و اصولی مورد بحث قرار گرفته است: جنبۀ فقهی آن در باب اجتهاد و تقلید،
حدود و قصاص و جنبۀ اصولی آن در بحث اصول عملیّه مطرح شده است که جنبۀ اخیر در ذیل مدخل اصل احتیاط میآید (-
اصل احتیاط).قلمرو: قلمرو احتیاط هم عبادات است و هم معاملات. احتیاط در عبادات یا مستلزم تکرار عمل است مانند آن که
.57 / 6) جواهر الکلام 29 ) .525 / 5) العروة الوثقی 1 ) .58 -56 (4) .7 -3 /3 (3) .119 -117 /35 (2) .348 / 1) جواهر الکلام 16 )
.6 / 1 مستمسک العروة 1 (10) . 9) المقنع/ 42 ) .179 (8) .190 / 7) العروة الوثقی 2 )
ص: 271
نماز واجب، میان قصر و اتمام یا ظهر و عصر مردّد باشد و مکلّف هر دو را به جا آورد، یا مستلزم آن نیست مانند تردد بین وجوب و
استحباب دعا هنگام رؤیت هلال. به مشهور قدما نسبت داده شده که عبادت کسی که یکی از دو راه اجتهاد یا تقلید را نپیموده،
لیکن نظر معروف فقهاي معاصر و نزدیک به عصر ما، صحّت راه سوم یعنی احتیاط در عبادات است، مشروط بر آن ،«2» باطل است
قلمرو احتیاط در معاملات، گسترده «4» . در صحّت احتیاط در فرض استلزام تکرار، اختلاف است «3» . که مستلزم تکرار عمل نشود
است؛ به این معنا که شامل همۀ اعمال و افعالی که قصد قربت در آنها معتبر نیست (- توصّ لی) میشود مانند طهارت و نجاست،
مانند آن که چیز نجس را- به خاطر شک در پاك شدن آن با یک «5» عقود و ایقاعات. در غیر عقود و ایقاعات احتیاط جایز است
بار شستن- دو بار بشوید.در عقود و ایقاعات، هر چند بعضی در جواز احتیاط- به دلیل تنافی آن با جزمی که در انشاء (- انشاء)
حکم تکلیفی: معروف بین «6» . معتبر است- مناقشه کردهاند، لیکن معروف بین فقهایی که متعرّض مسأله شدهاند، جواز آن است
فقیهان معاصر این است که احتیاط همچون اجتهاد و تقلید، واجب تخییري (- وجوب تخییري) است؛ بدین معنا که مکلّف در
«8» . لیکن در خود مسألۀ جواز و عدم جواز احتیاط، باید یا مجتهد باشد یا مقلّد ،«7» گزینش یکی از سه راه یاد شده مخیّر است
اقسام: احتیاط از دو حیث قابل تقسیم است: از حیث مورد که به احتیاط در فعل مانند احتمال وجوب فعل با قطع به عدم حرمت آن،
احتیاط در ترك مانند احتمال حرمت فعل با قطع به عدم وجوب آن و احتیاط در جمع میان فعل و ترك با تکرار مانند تردد نماز
صفحه 203 از 483
واجب بین قصر و اتمام، تقسیم میشود. احتیاط همچنین
(6) .21 / 5) تفصیل الشریعۀ (اجتهاد و تقلید) 1 ) .8 / 4) مستمسک العروة 1 ) .4 / 3) العروة الوثقی 1 ) .6 / 2) مستمسک العروة 1 )
.4 (8) .3 / 7) العروة الوثقی 1 ) .21 -20 / 3 و تفصیل الشریعۀ (اجتهاد و تقلید) 1 / العروة الوثقی 1
ص: 272
«9» . از حیث الزامآور بودن و عدم آن، به واجب (- احتیاط واجب) و مستحب (- احتیاط مستحب) تقسیم میگردد
احتیاط لازم؛ ج 1، ص: 272
- احتیاط واجب
احتیاط مستحب؛ ج 1، ص: 272
احتیاط مستحب: احتیاط غیر الزامآور.منظور از آن، احتیاطی است که مراعات آن مستحب است و در بیشتر موارد کاربرد، پیش یا
تعبیر میگردد. 1 « یجوز علی تأمّل » یا « یجوز علی اشکال » پس از فتوا آورده میشود و گاهی نیز از آن به مانند
احتیاط واجب؛ ج 1، ص: 272
احتیاط واجب: احتیاط الزامآور.منظور از آن، احتیاطی است که عمل به آن واجب است و بر دو قسم میباشد: 1. احتیاط در فتوا:
. آن در مواردي است که فقیه در مسألهاي به دلیل و حجّت قطعی معتبر دست نیافته و مبناي او در آن مسأله، رجوع به احتیاط است. 2
فتوا به احتیاط: آن در مواردي است که استنباط فقیه از ادلّه، وجوب احتیاط است مانند مورد شبهۀ محصوره (- شبهۀ
محصوره).تفاوت میان این دو، جواز رجوع به مجتهد دیگر در فرض نخست و عدم جواز آن در صورت دوم است.تعبیر به احتیاط
فیه » : در کتابهاي فتوایی اگر پیش یا پس از فتوا نباشد، بیانگر احتیاط وجوبی است؛ همانگونه که منظور فقها از تعبیرهایی مانند
فتوا « یجب الاحتیاط فی کذا » در کتب فتوایی احتیاط وجوبی است. منظور از تعبیر « قیل کذا » و « المشهور کذا » ،« فیه تأمّل » ،« اشکال
به وجوب احتیاط است، نه احتیاط در فتوا. 1
/ 23 ؛ منهاج الصالحین (خویی) 1 / 1 العروة الوثقی 1 (11) .12 / 23 و منهاج الصالحین (خویی) 1 / 1 العروة الوثقی 1 (10) .4 -3 (9)
.11 / 12 و تحریر الوسیلۀ 1
ص: 273
احجاج؛ ج 1، ص: 273
به «2» و نیز بردن اعضاي خانواده «1» احجاج: به حج فرستادن کسی/ حج دادن.از آن در باب حج سخن رفته است.فرستادن دیگري
حج هر چند با صرفهجویی در هزینۀ زندگی یا وام گرفتن، مستحب است.چنانچه مردم حج را ترك کنند، بر ولیّ امر مسلمانان
واجب است گروهی را در حدّ کفایت هر چند به اجبار به حج بفرستد و در صورت عدم توانایی مالی آنان، هزینۀ حج آنان را از
حج دادن کودك غیر ممیّز توسط ولیّ (پدر یا جدّ پدري) و به نظر برخی توسط مادر نیز «3» . بیت المال (- بیت المال) بپردازد
مستحب است و به قول مشهور، در این حکم، فرقی میان دختر و پسر نیست. در الحاق دیوانه به کودك در حکم یاد شده اختلاف
کودك). -) «4» است
صفحه 204 از 483
احجار کریمه؛ ج 1، ص: 273
احجار کریمه: سنگهاي قیمتی.به سنگهایی مانند یاقوت، فیروزه، عقیق، زبرجد، درّ، الماس، لؤلؤ و مرجان اطلاق میگردد و از
آن در بابهاي طهارت، صلات، خمس و حج سخن رفته است.به قول مشهور، سنگهاي قیمتی مانند عقیق و فیروزه از مصادیق
زمین نمیباشند و تیمّم و سجده بر آنها جایز نیست. 1 همراه داشتن برخی از احجار کریمه مانند عقیق در نماز و غیر آن مستحب
است (- عقیق).سنگهاي قیمتی معدنی 2 و نیز آنچه از آنها که به وسیلۀ غوّاصی در دریا بدست میآید 3، خمس دارد (-
خمس).در صحّت رمی جمرات (- رمی جمره) با احجار کریمه اختلاف است. 4خوردن و آشامیدن در ظرف طلا و نقره جایز
نیست، لیکن در ظرفی که از احجار کریمه است، جایز میباشد. 5
21 و -19 / 36 ؛ مستمسک 10 -31 / 4) معتمد العروة 1 ) .51 /20 (3) .216 / 2) جواهر الکلام 17 ) .129 / 1) مستمسک العروة 11 )
2 جواهر الکلام (6) . 156 و توضیح المسائل مراجع/ م 1076 -155 / 1 مستند العروة (الصلاة) 2 (5) .240 -236 / جواهر الکلام 17
/ 343 و العروة الوثقی 1 / 5 جواهر الکلام 6 (9) .( 475 و مناسک مراجع/ 390 (م 996 / 4 الحدائق الناضرة 16 (8) .39 3 (7) .16 /16
.162
ص: 274
احد؛ ج 1، ص: 274
احد: نام کوهی در شمال مدینه.در باب حج آمده است.کسی که براي زیارت به احد میرود، مستحب است ابتدا در مسجدي که
سپس قبر حضرت حمزه و سایر شهداي احد را زیارت کند، آنگاه براي ،«1» در مسیر پایینتر از حرّه قرار دارد، نماز بگزارد
«2» . خواندن نماز به مسجدي برود که در منطقۀ وسیع و در سمت راست کسی که به احد میرود قرار دارد
احداث سنه؛ ج 1، ص: 274
احداث سنه: پیدایش عیبهاي ویژه از زمان خرید غلام یا کنیز به مدّت یک سال.از آن در باب تجارت بحث شده است.پیدایش
دیوانگی، خوره و پیسی در غلام یا کنیز در مدّت یاد شده، موجب جواز فسخ معامله میشود.در این که پیدایش قرن (استخوان یا
غدّه در فرج) یا قوز پشتی نیز چنین حکمی دارد، اختلاف است. در صورت پیدایش عیب دیگري جز عیبهاي یاد شده و نیز
تصرف تغییر دهندة عین یا صفت مملوك، فسخ معامله ممنوع میشود، لیکن خریدار میتواند ارش (- ارش) دریافت کند. 1
إحداث قول ثالث؛ ج 1، ص: 274
- اجماع مرکّب
إحداد؛ ج 1، ص: 274
- حداد
احراز؛ ج 1، ص: 274
احراز: در حرز قرار دادن چیزي (- حرز)/ علم پیدا کردن (- علم).
صفحه 205 از 483
احرام؛ ج 1، ص: 274
احرام: نخستین عمل از مناسک عمره و حج.تعریفهاي مختلفی از احرام در فقه شده است: ماهیّت ترکیب یافته از پوشیدن دو جامۀ
احرام، نیّت و تلبیه 1 (- تلبیه)،
1) اکنون جز یک چهار دیواري مخروبه که اطراف آن نرده آهنی کشیده شده و رو به ویرانی است، اثري از مسجد یاد شده )
.43 / 1 مختلف الشیعۀ 4 (4) .303 -297 / 1 جواهر الکلام 23 (3) .109 -108 / نیست. ( 2) جواهر الکلام 20
ص: 275
واقع ساختن تلبیه همزمان با نیّت حج یا ،«3» آمادگی نفسانی بر ترك محرّمات تا پایان مناسک ،«2» عمل مرکّب از نیّت و تلبیه
صفت اعتباري برآمده از یکی از دو سبب؛ التزام به ترك ،«4» عمره، پوشیدن دو جامۀ احرام و واقع ساختن تلبیه مقارن با نیّت
از این موضوع در باب حج بحث شده و مهمترین مباحث «6» . تلبیه، آنچه بر تلبیه مترتّب میگردد ،«5» محرّمات یا قصد ترك آنها
آن عبارت است از: مقدّمات احرام: کوتاه نکردن موي سر و ریش از اول ذیقعده براي حاجی و یک ماه قبل از عمره براي
عمرهگزار (- عمره) به قول مشهور، گرفتن ناخن و شارب، نظافت کردن خود، غسل احرام، محرم شدن پس از نماز فریضه و
احکام احرام: احرام در بردارندة «7» . خواندن نماز احرام (- نماز احرام)، از مقدّمات و مستحبات قبل از احرام به شمار میروند
فعلها و تركهایی است. افعال یا واجب است یا مستحب و تركها نیز یا حرام است یا مکروه.واجبات: 1. پوشیدن دو جامۀ احرام
.3 «9» . 2. نیّت «8» . براي مرد که یکی ازار (لنگ) نام دارد و از ناف تا زانو را میپوشاند و دیگري رداء که بر دوش انداخته شود
لباس نمازگزار). در -) «11» گفتن لبّیکهاي چهارگانه) (- تلبیه).لباس احرام باید شرایط لباس نمازگزار را داشته باشد ) «10» تلبیه
مستحبات: 1. تکرار «12» . لباس احرام زن کیفیّت خاصی شرط نیست و در این که میتواند حریر خالص بپوشد یا نه، اختلاف است
تلبیه در حال احرام به ویژه هنگام خوابیدن و برخاستن از خواب، بر آمدن بر بلندي و فرود آمدن از آن و پس از هر نماز واجب و
مستحب و هنگام سحر. 2. بلند کردن صدا به تلبیه براي مرد به قول مشهور. 3. تلفّظ آنچه نیّت مینماید.
/ 6) معتمد العروة 3 ) .359 / 5) مستمسک العروة 11 ) .199 -197 / 4) جواهر الکلام 18 ) .389 / 3) غایۀ المراد 1 ) .527 / 2) السرائر 1 )
.245 -242 (12) .242 -239 (11) .215 (10) .199 (9) .236 -232 / 8) جواهر الکلام 18 ) .280 -263 / 7) مستند الشیعۀ 11 ) .332
ص: 276
4. شرط کردن با خدا هنگام احرام مبنی بر خروج از احرام در صورت پیدایش حادثهاي که مانع ادامۀ مناسک گردد. 5. احرام در
محرّمات: 1. شکار حیوان وحشی صحرایی و نیز ذبح آن، نشان دادن آن به شکارچی، نگهداري «13» . لباس سفید و از جنس پنبه
2. آمیزش «14» . آن تا وقتی که بمیرد یا دیگري آن را شکار کند و خوردن گوشت آن، هر چند غیر محرم آن را شکار کرده باشد
با همسر و نیز بوسیدن، لمس و نگاه کردن از روي لذّت به او. 3. عقد ازدواج براي خود یا دیگري و نیز شاهد بر عقد بودن به قول
5. استعمال عطر؛ البته در این که استعمال همۀ انواع عطر حرام است یا برخی از انواع آن مانند مشک، عود «15» . مشهور. 4. استمناء
و عنبر، اختلاف است. قول نخست به مشهور نسبت داده شده است. به قول مشهور، استعمال خلوق کعبه (چیزي که کعبه را با آن
و قفّازین «18» 7. پوشیدن لباس دوخته براي مرد «17» . 6. گرفتن بینی از بوي بد به قول مشهور «16» . خوشبو میکنند)، حرام نیست
8. سرمه «19» . (دستکشی که زنان عرب در درون آن پنبه میگذاردند و میپوشیدند تا انگشتان و دستشان پوشیده بماند) براي زن
9. پوشاندن تمام روي پا براي «20» . کشیدن به چیز خوشبو به قول مشهور. در حرمت و کراهت سرمۀ سیاه کشیدن، اختلاف است
10 . فسوق (- فسوق). 11 . جدال (- جدال). 12 . کشتن و انداختن شپش از بدن در صورت آزار نداشتن آن «21» . مرد به قول مشهور
13 . انگشتر به دست کردن به قصد زینت و نیز استعمال «22» . به قول مشهور. در بقیّۀ حشرات مانند پشه، کک و کنه، اختلاف است
14 . استعمال روغن خوشبو و مالیدن هر نوع روغن به بدن به قول مشهور. «23» . زیور آلات براي زن به قصد زینت به قول مشهور
صفحه 206 از 483
«24»
(22) .349 (21) .346 (20) .341 (19) .335 (18) .331 (17) .329 -317 (16) .308 -297 (15) .286 (14) .282 -272 (13)
.376 -374 (24) .372 -370 (23) .368 -355
ص: 277
17 . ارتماس (سر «26» . 16 . پوشاندن سر براي مرد «25» . 15 . ازالۀ مو از بدن به تراشیدن یا کندن و مانند آن مگر به جهت ضرورت
در آب فرو بردن).در این که ارتماس به طور مستقل از محرّمات احرام است یا از مصادیق عنوان قبلی یعنی پوشاندن سر به شمار
.18 «27» . میرود، اختلاف است. بنابر قول اول، حرمت آن مشترك بین زن و مرد است، ولی بنابر قول دوم، اختصاص به مرد دارد
19 . سایه قرار دادن بالاي سر در حال «28» . پوشاندن صورت با روبند براي زن، لیکن به قول مشهور اسدال (- اسدال) جایز است
حرکت و سیر بین منازل مکّه و مدینه براي مرد مگر به جهت ضرورت و عذر. در این که حکم یاد شده اختصاص به سواره دارد یا
«31» ( 21 . کندن و قطع کردن درخت یا گیاه حرم (- حرم «30» . 20 . ناختن گرفتن «29» . پیاده را نیز شامل میشود، اختلاف است
22 . حمل سلاح بدون ضرورت به قول مشهور. «32» . جز درخت میوه و گیاه اذخر (- اذخر) و آنچه در ملک انسان روییده است
مکروهات: «35» . حنوط). 24 . نگاه کردن در آیینه به قول مشهور -) «34» 23 . غسل دادن و حنوط کردن محرم میّت با کافور «33»
1. احرام در لباس سیاه، راه راه و چرکین. 2. خوابیدن بر رختخواب و بالش زرد. 3. حمّام کردن و کیسه و مانند آن بر بدن
کشیدن. 4. لبّیک گفتن در پاسخ کسی که او را صدا میزند.در کراهت و حرمت استعمال حنا براي زینت و نیز بوییدن گل،
میقات). طهارت از حدث اکبر و -) «37» سایر احکام: محل احرام یکی از میقاتهاي تعیین شده است «36» . اختلاف است
(30) .30 / 394 و مستند الشیعۀ 12 (29) .391 -389 / 28 ) جواهر الکلام 18 ) .220 / 27 ) معتمد العروة 4 ) .382 (26) .377 (25)
. 437 و مناسک مراجع/ 151 -423 (36) .348 (35) .421 (34) .422 (33) .419 -417 (32) .412 (31) .411 / جواهر الکلام 18
.557 / 37 ) العروة الوثقی 2 )
ص: 278
اگر پس از انجام مناسک متوجه شود که احرام را ترك کرده، چنانچه ترك آن از «38» . اصغر (- حدث) در احرام شرط نیست
انعقاد احرام در حج تمتّع (- حج تمتّع)، و افراد «39» . روي ناآگاهی به مسأله یا فراموشی باشد، نزد مشهور فقها عملش صحیح است
(- حج افراد)، تنها با تلبیه است؛ ولی در حج قران (- حج قران) بنابر قول مشهور هم به تلبیه منعقد میشود و هم به اشعار (- اشعار)
تقلید).احرام به حج یا عمره براي داخل شدن در مکّه واجب است. بیمار و کسی که به اقتضاي شغلش لازم است به -) «40» یا تقلید
احرام زن «41» . طور مکرر تردد نماید و نیز کسی که از احرام قبلیاش یک ماه نگذشته است، میتوانند بدون احرام وارد مکّه شوند
پیش از اتمام «42» . مانند احرام مرد است، مگر در آنچه که براي زن استثنا شده است مانند پوشیدن لباس دوخته و پوشاندن سر
محرم اگر به سبب احصار (- احصار) یا صدّ (- صدّ) از انجام بقیّۀ مناسک «43» . اعمال احرام قبلی، احرام دوباره جایز نیست
کفّاره: ارتکاب برخی محرّمات احرام مانند شکار کردن، آمیزش با همسر و «44» . بازماند، میتواند با شرایطی از احرام خارج شود
نیز بوسیدن و نگاه کردن با لذّت به او، استمناء، پوشاندن سر براي مرد، استعمال بوي خوش، پوشیدن لباس دوخته، سایه قرار دادن
بر سر در حال حرکت به قول مشهور، ناخن گرفتن، ازالۀ مو از بدن، جدال و قطع گیاه حرم، موجب ثبوت کفّاره (- کفّاره)
به قول مشهور، کفّاره از دیوانه و نیز کسی که از روي ناآگاهی یا «46» . امّا ارتکاب محرّمات دیگر، کفّاره ندارد ،«45» میگردد
حج) -) «47» . فراموشی مرتکب یکی از محرّمات داراي کفّاره- جز شکار- شده باشد ساقط است
449 و -437 / 41 ) جواهر الکلام 18 ) .48 / 40 ) الحدائق الناضرة 15 ) .133 / 39 ) جواهر الکلام 18 ) . 38 ) مناسک مراجع/ 143 )
46 ) مستند الشیعۀ ) .438 -189 (45) .145 -111 /20 (44) .250 (43) .450 / 42 ) جواهر الکلام 18 ) .353 -349 / ریاض المسائل 6
صفحه 207 از 483
.440 -438 / 47 ) جواهر الکلام 20 ) .298 /13
ص: 279
احزاب؛ سوره؛ ج 1، ص: 279
«1» . احزاب؛ سوره: سی و سومین سورة قرآن.تلاوت سورة احزاب بر بالین محتضر (- احتضار) مستحب است
احسان؛ ج 1، ص: 279
- نیکی
احسان؛ قاعده؛ ج 1، ص: 279
- قاعدة احسان
احصاء؛ ج 1، ص: 279
- شمارش
احصار؛ ج 1، ص: 279
گفته میشود. از این عنوان « محصر » یا « محصور » احصار [- حصر]: بازماندن از اتمام حج یا عمره به سبب بیماري. 1به فرد بازمانده
در باب حج سخن رفته است.احصار در حج تمتّع: هرگاه بیماري، مانع ورود شخص به مکّه پس از احرام (- احرام) شود و یا مانع
وقوف وي در عرفات و مشعر یا یکی از آن دو (- وقوف) و یا مانع ورود او به مکّه پس از وقوف گردد و توانایی گرفتن نایب را
هم نداشته باشد، احصار تحقّق مییابد.در تحقّق احصار در فرض تمکن وي از نیابت، اختلاف است. 2اگر حاجی پس از انجام
اعمال منی (رمی، قربانی و حلق) و ورود به مکّه بیمار شود و بیماري وي مانع انجام طواف و سعی یا بازگشت او به منی براي بیتوته
(- بیتوته) و رمی جمرات (- رمی جمره) گردد، احصار صدق نمیکند و براي بقیّۀ اعمال نایب میگیرد و حج او صحیح است. 3
-434 / 128 و معتمد العروة 5 -127 2 (3) . 111 و 124 / 1 جواهر الکلام 20 (2) .375 / 21 و العروة الوثقی 1 / 1) جواهر الکلام 4 )
.461 -460 / 3 معتمد العروة 5 (4) . 439 و 460
ص: 280
محصور براي بیرون آمدن از احرام (- تحلّل)، واجب است قربانی (- قربانی) و سپس تقصیر (- تقصیر) نماید. در این صورت، همۀ
محرّمات احرام (- احرام) جز زن بر او حلال میشود. زن نیز پس از انجام حج در سال آینده حلال میگردد، ولی اگر حج او
کسی که به سبب حصر از «4» . استحبابی باشد، به قول مشهور، با انجام نیابتی طواف نساء (- طواف نساء) زن نیز بر او حلال میشود
احرام بیرون آمده است، در صورت استقرار حج در ذمّۀ او یا بقاي استطاعت، قضاي حج در سال دیگر بر او واجب است، ولی با
در این که جاي قربانی در حج حصري، منی و در عمره، مکّه «5» . فقدان هر دو یا عدم بقاي استطاعت، قضاي حج واجب نیست
است یا شخص مخیّر است میان قربانی در محلی که محصور شده و فرستادن آن به منی، و یا مکان قربانی در حج مستحبی، مکان
محصوري که قربانی را به منی یا «6» . حصر است و در حج واجب، منی، اختلاف است. قول نخست به مشهور نسبت داده شده است
مکّ ه میفرستد، در موعدي که براي ذبح معیّن کرده، میتواند تقصیر کند و از احرام بیرون رود و چنانچه بعد معلوم شود که
صفحه 208 از 483
فرستاده، در موعد مقرّر قربانی نکرده است، به خروج او از احرام خلل وارد نمیشود، لیکن باید سال دیگر کسی را براي قربانی
محصور اگر پس از فرستادن قربانی به منی یا مکّه عذرش برطرف شود، واجب است در عمرة مفرده (- عمره) و «7» . کردن بفرستد
نیز در حج اگر وقت باقی است، به حاجیان بپیوندد و چنانچه یکی از دو وقوف (عرفات و مشعر) را درك کند، حج او صحیح است
و در صورت فوت وقت، اگر بداند که از سوي او قربانی انجام نگرفته، واجب است حج را به عمرة مفرده تبدیل نماید و سال دیگر
حجّ را بگزارد، مگر آن که حج وي مستحبی باشد که انجام دوبارة آن مستحب است، و اگر معلوم شود از سوي
(7) .143 -142 / 6) جواهر الکلام 20 ) .461 / 5) معتمد العروة 5 ) .148 -142 / 150 و جواهر الکلام 20 -147 / 4) مستند الشیعۀ 13 )
. 148 و 152
ص: 281
او قربانی صورت گرفته است، در وجوب تبدیل حج به عمرة مفرده یا حصول تحلّل به قربانی بدون نیاز به تبدیل، اختلاف است.
احصار در حج قران: کسی که در حج قران (- حج قران) محصور شده است، به «8» . بنابر قول دوم، طواف و سعی بر او واجب است
احصار در عمره: تحقّق حصر در عمرة مفرده به مانع شدن «9» . قول مشهور، واجب است در سال دیگر حج قران را انجام دهد
و حکم آن همانند حکم محصور در حج است و «10» بیماري از ورود به مکّه و یا انجام مناسک آن پس از دخول در مکّه است
«11» . حلال شدن زن بر محصور در عمرة مفرده، منوط به انجام عمره پس از رفع حصر میباشد
احصان؛ ج 1، ص: 281
احصان: فراهم بودن زمینۀ زناشویی با همسر یا کنیز/ پاکدامنی.واژة احصان ریشۀ قرآنی 1 و روایی 2 دارد و دربارة هر یک از زن و
گفته میشود.احصان به معناي اول در باب شهادات و « محصنه » ، و به زن « محصن » مرد به کار رفته است. به مرد داراي احصان
حدود مورد بحث قرار گرفته است.احصان در مرد عبارت است از نزدیکی بالغ عاقل با همسر دائمی یا کنیز خود از قبل و فراهم
بودن زمینۀ این عمل در هر صبح و شام 3 و در زن عبارت است از وطی زن آزاد بالغ عاقل توسّط همسر دائمی و بالغ در قبل به
مقداري که موجب غسل شود. 4 فراهم بودن زمینۀ این عمل در صبح و شام تنها در حق مرد معتبر است. 5در ثبوت حدّ رجم زناکار
اعم از مرد و زن، احصان شرط است. 6 حدّ سحق (- مساحقه) در زن غیر محصنه و به قول مشهور در زن محصنه، صد تازیانه است،
نه سنگسار کردن. 7 (- رجم)
10 ) مستند ) .159 -157 / 9) جواهر الکلام 20 ) .458 -456 / 156 و معتمد العروة 5 / 154 و جواهر الکلام 20 / 8) مستند الشیعۀ 13 )
3 جواهر (14) .68 / 2 وسائل الشیعۀ 28 (13) . 1 نساء/ 24 و 25 (12) .452 -451 / 11 ) معتمد العروة 5 ) .139 -138 / الشیعۀ 13
.262 6 (17) .276 / 5 جواهر الکلام 41 (16) .80 / 4 الروضۀ البهیۀ 9 (15) . 201 و 206 / 269 و مبانی تکملۀ المنهاج 1 / الکلام 41
.388 -387 7 (18)
ص: 282
از احصان به معناي دوم در بابهاي لعان و حدود بحث شده است.از شرایط ثبوت حدّ قذف (- قدف) محصن بودن کسی است که
«9» . از اسباب لعان (- لعان)، قذف همسر محصنه است «8» . مورد قذف واقع شده است
احضار؛ ج 1، ص: 282
احضار: فراخواندن و حاضر کردن.از آن در بابهایی مانند کفالت، قضاء، حدود و قصاص سخن رفته است.احضار در مواردي
واجب است مانند احضار مکفول (- کفالت) توسط کفیل پس از درخواست مکفول له 1، احضار طرف دعوا توسط حاکم در
صفحه 209 از 483
مجلس داوري در صورت درخواست طرف دیگر به شرط امکان حضور وي 2، و احضار قاضی برکنار شده، در صورتی که محکوم
ادّعا کند محکومیّت وي توسط قاضی یاد شده، به گواهی شاهد فاسق مستند بوده است. 3 و در مواردي نیز مستحب است مانند
احضار علما در مجلس صدور حکم توسط قاضی براي پیشگیري و مصونیّت از خطا 4، و احضار دو گواه آشنا به مسائل قصاص
هنگام اجراي آن. 5
احقاف؛ سوره؛ ج 1، ص: 282
احقاف؛ سوره: چهل و ششمین سورة قرآن.این سوره از حوامیم (- حوامیم) و به مناسبت از آن در باب صلات سخن رفته
است.قرائت سورة احقاف در هر شب و نیز روز جمعه 1 و در نمازهاي نافله، مستحب است. 2
احکام؛ ج 1، ص: 282
- حکم
احلاف؛ ج 1، ص: 282
- قسم دادن
احلال؛ ج 1، ص: 282
- تحلّل
.90 / 5 الروضۀ البهیۀ 10 (14) .77 4 (13) .105 3 (12) .134 /40 2 (11) .189 / 1 جواهر الکلام 26 (10) .6 /34 (9) .417 (8)
.146 / 478 ؛ وسائل الشیعۀ 6 / 2 کشف الغطاء 3 (16) .411 / 1 وسائل الشیعۀ 7 (15)
ص: 283
احلیل؛ ج 1، ص: 283
احلیل: مجراي ادرار مرد.از باب اطلاق جزء بر کلّ، بر آلت تناسلی نیز اطلاق شده است (- آلت تناسلی).احکام آن در بابهاي
اگر انسان باطن احلیل را «1» . طهارت و صوم آمده است.ظاهر احلیل که با خروج ادرار نجس گردیده، پس از ادرار باید شسته شود
«3» . به قول مشهور، تزریق دارو از راه احلیل، موجب بطلان روزه نمیشود «2» . مسّ کند، مستحب است دوباره وضو بگیرد
احماء؛ ج 1، ص: 283
احماء (جمع حمو): خویشاوندان شوهر.واژة یاد شده در باب طلاق به کار رفته است.شوهر در طلاق رجعی (- طلاق رجعی)
فاحشۀ » نمیتواند زن را در ایّام عدّه (- عدّه) از منزل بیرون کند، مگر در صورتی که کار ناشایست آشکار و به تعبیر قرآن کریم
1 مرتکب شود و مراد از آن، ارتکاب گناهی است که موجب حدّ (- حدود) گردد- مانند زنا- و یا این که به بستگان شوهر « مبیّنه
آزار رساند. 2
احمق؛ ج 1، ص: 283
صفحه 210 از 483
احمق [- ابله]: کودن، کم خرد.تفاوت آن با سفیه (- سفاهت) این است که در فقه به کسی سفیه گفته میشود که تنها اموال خود
را در اغراض نادرست و غیر عقلایی مصرف کند 1؛ در حالی که ابله به فردي اطلاق میشود که از نظر خرد و اندیشه کاستی
دارد.از این موضوع در بابهاي جهاد، نکاح و شهادات سخن گفته شده است.ابله از کسانی است که از آنان جزیه (- جزیه) گرفته
نمیشود. 2 گزینش دایۀ احمق براي شیر دادن نوزاد 3 و ازدواج با زن احمق کراهت دارد. 4 نگاه کردن
/ 2 جواهر الکلام 32 (5) . 1 طلاق/ 1 (4) .239 -238 / 3) مستمسک العروة 8 ) .25 -24 / 2) جواهر الکلام 1 ) .97 / 1) السرائر 1 )
.799 / 4 العروة الوثقی 2 (9) .307 -306 /29 3 (8) .237 /21 2 (7) .56 -52 / 1 جواهر الکلام 26 (6) .334 -330
ص: 284
به قول مشهور، ولیّ احمق بالغی که طلاق دادن «5» . احمقی که از غریزة شهوت و میل به زن برخوردار نیست، به نامحرم جایز است
ابله از مصادیق «7» . شهادت (- شهادت) ابله پذیرفته نیست «6» . را نمیفهمد، میتواند همسر او را با داشتن مصلحت طلاق دهد
استضعاف) -) «8» . مستضعف به شمار رفته، احکام آن بر او جاري میشود
احوط؛ ج 1، ص: 284
احوط: مطابق با احتیاط.هرگاه فقیه در مسألهاي، دلیل محکمی براي صدور فتوا نداشته باشد و مسأله از مواردي باشد که طبق نظر او
اصل احتیاط (- اصل احتیاط) در آن جاري شود، آنچه را که مطابق احتیاط است با واژههایی مانند احوط بیان میکند. احتیاط در
این صورت، واجب است (- احتیاط واجب).اما در صورتی که فقیه در مسألهاي فتوا داشته باشد، لیکن به جهت وجود فتواي مخالف
که مطابق احتیاط نیز میباشد، از واژة احوط استفاده کند، احتیاط مستحب (- احتیاط مستحب) است. (- احتیاط)
احوط اقوي؛ ج 1، ص: 284
احوط اقوي: از الفاظ فتوا.احوط اقوي بیان کنندة فتواي فقیه است و بیانگر آن است که علاوه بر قويتر بودن دلیل حکم به نظر فقیه
نسبت به دلیل مخالف، مطابق با احتیاط (- احتیاط) نیز میباشد. (- فتوا)
احوط اولی؛ ج 1، ص: 284
- احتیاط مستحب
احوط لزومی؛ ج 1، ص: 284
- احتیاط واجب
.115 / 8) جواهر الکلام 30 ) .127 / 7) الروضۀ البهیۀ 3 ) .6 / 6) جواهر الکلام 32 ) .78 -76 / 5) الحدائق الناضرة 23 )
ص: 285
احول؛ ج 1، ص: 285
احول: کژ چشم.از آن به مناسبت در بابهاي قصاص و دیات سخن گفته شده است.اگر جنایتکار بر چشم احول آسیب رساند،
دیۀ چشم احول همانند دیۀ چشم سالم است؛ بنابراین در هر دو چشم دیۀ کامل و «1» . قصاص میشود؛ هر چند چشم وي سالم باشد
«2» . در هر یک، دیه، نصف خواهد بود
صفحه 211 از 483
احیاء؛ ج 1، ص: 285
احیاء: زنده کردن.احیاي هر چیز متناسب با آن چیز است. از این رو، بر حسب متعلّق آن، تفاوت میکند. عنوان احیاء در فقه، در
مورد شب زندهداري (- تهجّد) و آباد کردن زمین موات به کار رفته است (- احیاء موات).
احیاء موات؛ ج 1، ص: 285
احیاء موات: آباد کردن زمین ویران.به زمینی که بر اثر بیآبی یا آب گرفتگی یا نیزار بودن و یا موانعی دیگر، آماده بهرهبرداري
گفته میشود. 1چاهها، نهرها و معدنها « احیاء » ، و به عملیّات برطرف کردن موانع و آمادهسازي آن براي بهرهبرداري « موات » ، نیست
نیز ملحق به زمین هستند.احیاي زمین به دلیل اهمیّت موضوع آن و داشتن مسائل بسیار، باب مستقلّی را در فقه به نام احیاء موات به
خود اختصاص داده است.متعلّق احیا یا زمین است یا چاه و نهر و یا معدن. 1. احیاي زمین: زمین یا از زمینهایی است که به هنگام
پیروزي مسلمانان، با قهر و غلبه بر کفّار، آباد بوده است یا از زمینهاي موات بوده است. در صورت دوم، موات بودن زمین یا اصلی
است؛ یعنی در گذشته نیز یا آباد نبوده و یا آباد بودنش معلوم نیست، و یا عارضی؛ یعنی پیشینۀ آبادي دارد.
.133 / 1 الروضۀ البهیۀ 7 (3) .181 / 2) جواهر الکلام 43 ) .371 / 546 و جواهر الکلام 42 / 1) تحریر الوسیلۀ 2 )
ص: 286
آبادي زمین موات بالعرض نیز یا طبیعی است مانند زمینهاي سرسبز جنگلی و یا به دست انسان انجام گرفته است. در فرض دوم، یا
زمین موات بالإصاله و نیز بالعرضی که «2» . هم اکنون مالک دارد یا ندارد و در قسم اول، یا مالک آن شناخته شده است یا ناشناخته
مسبوق به آبادي طبیعی یا بشري بدون مالک معلوم باشد، ملک امام علیه السّلام است و تملّک آن از راه احیا با حصول شرایط آن
زمین مواتی «4» . زمین آبادي که به قهر و غلبه فتح شده، ملک همۀ مسلمانان است و تملّک آن با احیا جایز نیست «3» . جایز است
که مالک مشخص دارد، اگر به ارث یا هبه و مانند آن به ملکیّت وي درآمده است، تملّک آن به احیا جایز نیست، و اگر به احیا
تملّک کرده است، در این که در ملک احیا کنندة نخست باقی میماند یا به ملکیّت احیا کنندة دوم در میآید، اختلاف است.در
صورت اول (تملّک به غیر احیا) و نیز دوم (تملّک به احیا) بنا بر قول به خارج نشدن زمین از ملک احیا کنندة نخست در این که
براي دیگري احیاي زمین بدون اذن مالک جایز است و به احیا حق اولویّت پیدا میکند و باید اجرت زمین را به مالک اول یا وارث
او بپردازد یا آن که براي احیا، اذن مالک اول واجب است و در صورت خودداري وي، از حاکم شرع اذن بگیرد، و در صورت عدم
همچنین زمین مواتی که مالک آن «5» . امکان، جایز است زمین را احیا کند و اجرت زمین را به مالکش بپردازد، اختلاف است
«6» . ناشناخته است، بر بودن آن در ملک امام علیه السّلام، ادّعاي اجماع شده است در نتیجه احیا کننده آن با احیا مالک میشود
و متعارف آن با توجّه به انگیزههاي احیا کننده، متفاوت است. احیاي زمین براي «7» مرجع در صدق احیاي زمین، عرف است
سکونت، به سقف زدن بر آن به حدّي که قابل سکونت باشد هر چند براي آن در گذاشته نشود و براي آغل چارپایان یا خشک
کردن میوه و مانند آن، به دیوارکشی هرچند با چوب یا نی و براي کشاورزي به برطرف کردن موانع آن مانند قطع آب اضافی،
«8» . جدولکشی جهت آبیاري و کندن چاه، محقّق میشود
(6) .138 / 25 و الروضۀ البهیۀ 7 -20 (5) .17 (4) . 11 و 18 -9 / 3) جواهر الکلام 38 ) .213 -210 / 2) مهذّب الاحکام 23 )
.68 -65 (8) .65 / 7) جواهر الکلام 38 ) .27 / 598 و جواهر الکلام 38 / مستمسک العروة 9
ص: 287
در تحقّق احیا به صرف تحجیر (- تحجیر)، اختلاف است. به نظر مشهور، تحجیر مرحلۀ آغازین احیا است، نه محقّق آن؛ هر چند
صفحه 212 از 483
2. احیاي نهرها و چاهها: کسی که نهر (جدول و جوي آب) یا چاهی احداث کند، با حصول «9» . موجب ثبوت حق اولویّت است
شرایط، مالک آن میشود، لیکن در این که آب موجود در آن دو را نیز مالک میشود یا تنها حق اولویّت استفاده از آن را پیدا
میکند، اختلاف است. قول مشهور، حصول ملکیّت براي احیا کننده است.احیاي نهر به کندن آن در زمین مباح و وصل کردن به
منبع آب، به حدّي که به آسانی آب در آن جریان یابد، و احیاي چاه به حفر و آماده کردن آن براي گرد آمدن آب در آن-
3. احیاي معدن: معدن یا آشکار است مانند معدن نمک که «10» . هرچند در وضعیّت فعلی آب نداشته باشد- محقّق میگردد
جوهرش پیدا است یا نهان مانند معدن طلا و نقره که جوهر آن، در پرتو تلاش و با روش ویژهاي آشکار میگردد.معدن نهان بر
خلاف معدن آشکار، به احیا قابل تملّک است. احیاي معدن نهان به حفّاري تا رسیدن به جوهر آن محقّق میشود. عملیّات پیش از
نمایان شدن جوهر معدن، تحجیر به شمار میرود.معدنی که نوعا پنهان است مانند طلا چنانچه آشکار باشد و یا نیاز به حفّاري
نداشته باشد و با کنار زدن مقداري خاك آشکار شود در حکم معدن آشکار است و بالعکس هرگاه معدن آشکار در دل زمین
2. حریم جاي «12» . شرایط احیاء: 1. در تصرف مسلمانی نباشد «11» . باشد و با حفّاري استخراج شود حکم معدن نهان را دارد
حریم). 3. جزء مشاعر و مکانهایی که در شرع براي عبادت قرار داده شده است مانند -) «13» آبادي مانند باغ، خانه و راه نباشد
4. از زمینهاي واگذار شده از سوي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله یا امام علیه «14» . سرزمینهاي عرفات، منی، و مشعر نباشد
اقطاع). -) «15» السّلام به افراد، نباشد
(13) .33 (12) .110 / 11 ) جواهر الکلام 38 ) .253 / 10 ) مهذّب الاحکام 23 ) .56 / 243 و جواهر الکلام 38 / 9) مهذّب الاحکام 23 )
.54 (15) .53 (14) .34
ص: 288
تحجیر). 6. پیامبر یا امام، آن را براي خود یا دیگري قرق -) «16» 5. تحجیر شده (به سنگچینی و مانند آن) توسط دیگري نباشد
قرق). 7. اسلام. در این که اسلام، شرط تملّک احیا کننده است و کافر به احیا، مالک نمیشود یا این که -) «17» قرار نداده باشد
8. نیّت تملّک. در این که نیّت تملّک به احیا، «18» . کافر در صورت اذن امام به تملّک از طریق احیا، مالک میشود، اختلاف است
9. مباشرت. در این که شرط تملّک «19» . در حصول ملکیّت شرط است یا نفس احیا موجب حصول ملکیّت میشود، اختلاف است
به احیا، اقدام خود شخص به عمل احیا است یا اگر احیاء توسّط وکیل یا اجیر و یا نایب انجام شود نیز تملّک حاصل میشود،
برخی در صورت دوّم، بین اجیر و نایب و وکیل تفصیل دادهاند به این معنی که اگر أجیر زمینی را احیاء کند، «20» . اختلاف است
2 «21» . تملّک براي مؤجر حاصل میگردد
اخبار؛ ج 1، ص: 288
- خبر
اخبار؛ ج 1، ص: 288
اخبار: روایات صادر شده از پیامبر و معصومان علیهم السّلام (- سنّت).
اخبار آحاد؛ ج 1، ص: 288
- خبر واحد
صفحه 213 از 483
اخبار اقدام؛ ج 1، ص: 288
اخبار اقدام: روایات تعیین کنندة وقت نماز ظهر و عصر بر اساس قدم (حدّ فاصل میان پاشنه تا سر انگشت).به روایاتی که وقت نماز
ظهر را، رسیدن سایه انسان بعد از زوال به اندازة
.357 - 21 ) مستند العروة (الاجارة)/ 354 ) .380 /27 (20) .32 (19) .14 -11 (18) .64 (17) .56 (16)
ص: 289
دو یا یک گام و وقت نماز عصر را، چهار یا دو گام میداند، اخبار اقدام گفته شده است.براي این روایات، توجیهاتی ذکر شده
است: 1. مراد، بیان مدّت وقت فضیلت نماز ظهر و عصر است. وقت فضیلت نماز ظهر تا امتداد سایه به مقدار دو یا یک گام و نماز
. عصر تا چهار یا دو گام است. 2. مراد، بیان وقت نافلۀ ظهر و عصر در مقدار یاد شده و جواز تأخیر نماز واجب از آن مدّت است. 3
منظور، زمان اختیاري نماز ظهر و عصر است، در مقابل وقت اضطراري آن دو که پس از گذشت سایه از مقدار یاد شده، آغاز
«1» . میگردد
اخبار تثلیث؛ ج 1، ص: 289
اخبار تثلیث: اخبار تقسیم کنندة اشیاء به سه دسته.به اخباري که مفاد آنها، تقسیم اشیاء به سه دستۀ حلال، حرام و مشتبه (حلال بیّن
و حرام بیّن و شبهات بین ذلک) 1 است اخبار تثلیث گفته میشود.این اخبار در مباحث اصول عملی اصول فقه مطرح شده
است.اخباریان (- اخباري) با استناد به اخبار یاد شده و برخی ادلّۀ دیگر، احتیاط (- اصل احتیاط) را در موارد شبهۀ تحریمی حکمی
(- شبهۀ حکمی) واجب دانستهاند، بر خلاف اصولیان که اصل برائت (- اصل برائت) را جاري میکنند و احتیاط را واجب
نمیدانند.اصولیان امر به اجتناب در اخبار تثلیث را یا بر استحباب حمل کردهاند یا آن را به موارد شبهات موضوعی مقرون به علم
اجمالی (- علم اجمالی) مانند اشتباه یک ظرف آب نجس میان دو ظرف و نیز موارد شبهات بدوي حکمی پیش از جستجوي لازم
از حکم مشتبه اختصاص دادهاند. 2
20 و / 2 فرائد الاصول 2 (3) .157 / 1 وسائل الشیعۀ 27 (2) .175 - 80 و 164 -75 / 152 ؛ جواهر الکلام 7 -140 / 1) وسائل الشیعۀ 4 )
.299 / 87 و مصباح الاصول 2 -82
ص: 290
اخبار تحلیل؛ ج 1، ص: 290
اخبار تحلیل: روایات در بردارندة حلیّت خمس و انفال براي شیعیان.به این اخبار براي حلیّت انفال (- انفال) و نیز خمس (- خمس)
«1» . براي شیعیان در عصر غیبت، استدلال شده است
اخبار تخییر؛ ج 1، ص: 290
اخبار تخییر: روایات بیان کنندة تخییر مکلّف در عمل به هر یک از دو خبر متعارض.به روایاتی که بر تخییر میان دو خبر متعارض
-1 اخبار تخییر گفته میشود. از این اخبار در اصول « بأیّهما أخذت من باب التّسلیم وسعک » … در مقام عمل دلالت دارد- مانند
فقه یاد شده است.به قول مشهور، چنانچه دو خبر در مقام بیان حکم مسألهاي متعارض باشند مانند آن که یکی به چیزي امر و
دیگري از آن نهی کند و هیچ کدام بر دیگري ترجیح نداشته باشد، مکلّف در عمل به مقتضاي هر کدام، مخیّر است 2 (- تعادل و
صفحه 214 از 483
تراجیح).
اخبار ترجیح؛ ج 1، ص: 290
- اخبار علاجیّه
اخبار تسامح؛ ج 1، ص: 290
- اخبار من بلغ
اخبار تفصیل؛ ج 1، ص: 290
اخبار تفصیل: روایات بیان کنندة حکم با تفصیل در موضوع.گاه در بیان حکم موضوعی سه دسته روایات وجود دارد: روایات منع
به طور مطلق، روایات جواز به نحو مطلق و روایات تفصیل دهنده. براي نمونه، برخی روایات سرمه کشیدن براي روزهدار را جایز
دانسته، برخی دیگر از آن منع کرده و دستۀ سوم در صورتی جایز نمیداند که طعم آن به حلق برسد. به روایات دستۀ سوم، اخبار
تفصیل گفته میشود که گاه براي جمع بین دو دسته دیگر، مورد استناد فقیهان قرار میگیرد. در این مثال، به مقتضاي اخبار تفصیل،
روایات دستۀ اول بر موردي حمل شده که طعم
.208 / 2 اصول الفقه 2 (3) .108 / 1 وسائل الشیعۀ 27 (2) .141 -134 / 428 و جواهر الکلام 16 / 1) الحدائق الناضرة 12 )
ص: 291
«1» . سرمه به حلق نرسد و دسته دوم به موردي که طعم آن به حلق برسد
اخبار تقدیم؛ ج 1، ص: 291
اخبار تقدیم: روایات بیانگر جواز جلو انداختن غسل جمعه.به روایاتی که مفاد آنها استحباب غسل جمعه (- غسل جمعه) در روز
پنجشنبه براي کسی است که از دسترسی نیافتن به آب در روز جمعه بیم دارد، اخبار تقدیم گفته شده است. 1
اخبار تقیّه؛ ج 1، ص: 291
اخبار تقیّه: روایات صادر شده در مقام تقیّه/ روایات بیان کنندة حکم تقیّه.اخبار صادر شده در مقام تقیّه از مخالفان بسیار است. هر
گاه مضمون دو روایت با هم مخالفت داشته باشند، در صورتی که مضمون یکی موافق مذهب مخالفان و دیگري مخالف آن باشد،
به آن که مخالف است، عمل میشود (- تعادل و تراجیح).به روایاتی که حکم تقیّه را بیان میکند نیز اخبار تقیّه گفته میشود مانند
اخباري که بیان کنندة وجوب تقیّه از کفّار و اهل سنّت هنگام ترس بر جان یا مال است یا روایاتی که حسن سلوك و مماشات با
اهل سنّت و نماز خواندن با آنان را بیان میکند. 1
اخبار توقّف؛ ج 1، ص: 291
اخبار توقّف: روایات بیانگر توقّف در عمل و فتوا هنگام تعارض 1 مقابل اخبار تخییر (- اخبار تخییر).
اخبار توقیت؛ ج 1، ص: 291
صفحه 215 از 483
- اخبار مواقیت
اخبار جبین؛ ج 1، ص: 291
اخبار جبین: روایات بیانگر لزوم مسح دو طرف پیشانی در تیمّم.فقها براي وجوب مسح دو طرف پیشانی (جبینین) علاوه بر پیشانی،
در
(3) .323 / 319 و کتاب الطهارة (شیخ انصاري) (ق) 2 / 1 وسائل الشیعۀ 3 (2) .74 / 154 و وسائل الشیعۀ 10 / 1) الحدائق الناضرة 13 )
.107 / 1 وسائل الشیعۀ 27 (4) . 203 و 221 / 1 کتاب الطهارة (شیخ انصاري) (ق)/ 397 و وسائل الشیعۀ 16
ص: 292
تیمّم به اخبار جبین استناد کردهاند؛ هر چند برخی، جبین در روایات یاد شده را به پیشانی تفسیر کرده و مسح دو طرف آن را واجب
تیمّم). -) «1» ندانستهاند
اخبار حصر؛ ج 1، ص: 292
اخبار حصر: روایات در بردارندة احکام حصر در حج (- احصار)/ روایات محدود کنندة متعلّق موضوع حکم.اخبار حصر به مفهوم
دوم به روایاتی اطلاق میشود که متعلّق موضوع حکم را در چیزهاي خاصی محدود و محصور میکند، مانند روایات زکات (-
زکات) و خمس (- خمس) که آن دو را در اشیاي مخصوصی واجب کرده است. 1
اخبار خمسه و سبعه؛ ج 1، ص: 292
اخبار خمسه و سبعه: روایات تعیین کنندة عدد لازم در انعقاد نماز جمعه.اخبار خمسه و سبعه عبارت است از روایاتی که در آنها
عدد لازم در انعقاد نماز جمعه، حضور پنج یا هفت نفر که یکی از آنها امام است شمرده شده است.در میان فقها به تبع اختلاف
روایات اختلاف است که در فرض وجوب نماز جمعه حضور پنج نفر شرط انعقاد آن است و نماز جمعه با کمتر از رقم یاد شده
منعقد نمیشود و حضور هفت نفر شرط وجوب عینی آن (- وجوب عینی) است یا حضور پنج نفر، علاوه بر شرط انعقاد، شرط
وجوب نیز میباشد. قول دوم، اشهر، بلکه مشهور است. بنا بر قول نخست، با حضور پنج نفر، نماز جمعه واجب تخییري (- وجوب
تخییري) خواهد بود. 1
اخبار دهن؛ ج 1، ص: 292
اخبار دهن: روایات بیان کنندة چگونگی شستن اعضا در وضو و غسل.به روایاتی که در آنها رساندن آب به پوست در وضو و
غسل به مانند روغن مالیدن کافی دانسته شده است، اخبار دهن
85 و کتاب / 143 ؛ مصباح المنهاج 3 / 1 مجمع الفائدة 4 (2) .199 -195 / 345 و جواهر الکلام 5 -342 / 1) الحدائق الناضرة 4 )
.201 -198 / 75 و جواهر الکلام 11 -72 / 1 الحدائق الناضرة 10 (3) . الخمس (حائري)/ 173
ص: 293
گفته میشود و از آنها در باب طهارت بحث شده است.به قول مشهور، جریان دادن آب بر اعضا در وضو و غسل واجب است. به
همین دلیل، مشهور فقیهان، اخبار یاد شده را بر مبالغه بر کمترین حدّ جریان دادن آب حمل کردهاند. برخی این گونه شستن را به
«1» . هنگام ضرورت جایز دانستهاند
صفحه 216 از 483
اخبار ذراع؛ ج 1، ص: 293
اخبار ذراع: روایات تعیین کنندة وقت نماز ظهر و عصر به ذراع.به روایاتی که رسیدن سایۀ انسان به اندازة یک ذراع (- ذراع) را
وقت نماز ظهر و رسیدن سایه به اندازة دو ذراع را وقت نماز عصر تعیین کرده، اخبار ذراع گفته شده است.برخی فقها وقت تعیین
شده در این روایات را بر وقت فضیلت نماز ظهر و عصر و برخی بر وقت انجام نافلۀ ظهر و عصر، حمل کردهاند. 1
اخبار رخصت؛ ج 1، ص: 293
اخبار رخصت: روایات بیانگر جواز ترك یا انجام عمل مورد امر یا نهی.مفاد اخبار رخصت، جواز ترك عمل مورد امر و انجام عمل
مورد نهی براي افراد خاصی است مانند روایاتی که به رهگذر اجازه میدهد از میوة درختان مسیر عبور خود به اندازة متعارف
بخورد (- خوردن) یا روایاتی که عدم شرکت در نماز جمعه را در فرض وجوب آن براي افرادي همچون بیمار، نابینا و کهنسال،
جایز دانسته است. 1
اخبار رؤیت؛ ج 1، ص: 293
اخبار رؤیت: روایات بیانگر ثبوت اول ماه رمضان تنها به دیدن هلال.به اخباري که دلالت میکند اول ماه رمضان تنها با دیدن هلال
ثابت میشود، اخبار رؤیت گفته میشود، در مقابل روایاتی که ماه شعبان را بیست و نه روز و ماه رمضان را همیشه سی روز
295 / 1 وسائل الشیعۀ 7 (3) . 79 و 164 / 138 و 222 و جواهر الکلام 7 / 1 الحدائق الناضرة 6 (2) .225 -222 / 1) الحدائق الناضرة 2 )
.530 / 378 و جامع المدارك 1 / 226 ؛ ریاض المسائل 8 / و 18
ص: 294
میداند و با گذشت بیست و نه روز از شعبان، به حلول ماه رمضان حکم میشود؛ خواه هلال دیده شود یا نشود. (- اخبار عدد)قول
«1» . مشهور میان فقها، عمل به اخبار رؤیت و ثبوت اول ماه به دیدن هلال و عمل نکردن به اخبار عدد است
اخبار سبع؛ ج 1، ص: 294
در وصیّت.اگر کسی به عنوان جزئی از مالش وصیّت کند، در این که چه مقدار از « جزء » اخبار سبع: روایات تفسیر کنندة مفهوم
به یک هفتم تفسیر « جزء » مال او به موصی له داده شود، روایات و به تبع آن نظر فقها، مختلف است.طبق برخی روایات که در آنها
شده است باید یک هفتم مال به موصی له داده شود 1 (- وصیّت).
اخبار ستره؛ ج 1، ص: 294
اخبار ستره: روایات امر کننده به قرار دادن حائل در حال نماز.به روایاتی اخبار ستره گفته میشود که به نمازگزار دستور میدهد
حائلی همچون عصا و سنگ پیش روي خویش قرار دهد تا مانعی میان او و عابران باشد.فقها به استناد این روایات، به استحباب قرار
دادن حائل (- حائل) براي نمازگزار فتوا دادهاند. 1
اخبار صفات؛ ج 1، ص: 294
اخبار صفات: روایات بیانگر نشانههاي خون حیض و استحاضه. 1به اخباري که در موارد اشتباه خون حیض (- حیض) با خون
صفحه 217 از 483
استحاضه (- استحاضه)، نشانههایی براي هر دو خون جهت رفع اشتباه ذکر کردهاند، اخبار صفات گفته میشود. در این روایات،
غلظت، سیاهی و با فشار و سوزش بیرون آمدن از علایم خون حیض و زردي و سردي از علایم
/ 320 ؛ الحدائق الناضرة 22 / 1 جواهر الکلام 28 (2) .261 / 280 و وسائل الشیعۀ 10 / 371 ؛ الحدائق الناضرة 13 / 1) جواهر الکلام 16 )
.275 / 1 وسائل الشیعۀ 2 (4) .401 / 135 و جواهر الکلام 8 / 1 وسائل الشیعۀ 5 (3) .385 -380 / 459 و وسائل الشیعۀ 19
ص: 295
«2» . خون استحاضه قرار داده شده است
اخبار ضرب؛ ج 1، ص: 295
اخبار ضرب: روایات بیانگر زدن دست بر زمین در تیمّم.مفاد برخی روایاتی که چگونگی تیمّم را بیان میکند، زدن (ضرب) دست
بر زمین (اخبار ضرب) و مفاد برخی دیگر، نهادن (وضع) آن بر زمین است (اخبار وضع).برخی فقها به مقتضاي روایات دستۀ
نخست، زدن دست بر زمین را هنگام تیمّم واجب دانسته و صرف وضع را کافی ندانستهاند. 1 (- تیمّم)
اخبار ضربه و ضربتین؛ ج 1، ص: 295
اخبار ضربه و ضربتین: روایات بیانگر یک و دو بار زدن دست بر زمین در تیمّم.مفاد روایاتی که چگونگی تیمّم را بیان میکند، در
مورد تعداد زدن دست بر زمین، مختلف است. در برخی یک بار زدن، کافی (اخبار ضربه) و در برخی دیگر، دوبار زدن، لازم
دانسته شده است (اخبار ضربتین).مشهور فقها، روایات یک بار زدن را بر تیمّم بدل از وضو و روایات دوبار زدن را بر تیمّم بدل از
غسل حمل کردهاند. برخی نیز اخبار ضربتین را بر استحباب بار دوم و بعضی دیگر بر تقیّه (- تقیّه) حمل نمودهاند. 1 (- تیمّم)
اخبار عادت؛ ج 1، ص: 295
اخبار عادت: روایات بیان کنندة مدّت نفاس زن صاحب عادت.به روایاتی که مدّت نفاس (- نفاس) را براي زنانی که در حیض
عادت مشخص دارند (- حیض)، همان مقدار عادت تعیین کرده است، اخبار عادت میگویند. مشهور بین متأخّران عمل به مضمون
این روایات است. 1
340 -339 / 1 الحدائق الناضرة 4 (4) .363 -358 / 331 و وسائل الشیعۀ 3 / 1 الحدائق الناضرة 4 (3) .140 -137 / 2) جواهر الکلام 3 )
. 312 و 321 / 383 و الحدائق الناضرة 3 / 1 جواهر الکلام 3 (5) .363 -358 / و وسائل الشیعۀ 3
ص: 296
اخبار عدد؛ ج 1، ص: 296
اخبار عدد: روایات تعیین کنندة پارهاي موضوعات بر حسب عدد.اخبار عدد بر چهار دسته روایات اطلاق شده است. 1. روایاتی که
ماه شعبان را بیست و نه روز و ماه رمضان را همیشه سی روز میداند. در نتیجه، با گذشت بیست و نه روز از ماه شعبان، ماه رمضان
آغاز میشود؛ خواه هلال ماه دیده شود یا نشود.مشهور فقها به اخبار عدد عمل نکردهاند.مقابل این روایات، اخبار رؤیت (- اخبار
2. روایاتی که بیانگر عدد ایّام حیض زنی است که براي اوّلین بار خون دیده (- مبتدئه) و مدّت آن از ده روز «1» . رؤیت) قرار دارد
گذشته است. چنین زنی طبق این روایات شش یا هفت روز از هر ماه، یا ده روز از ماهی و سه روز از ماه دیگر را ایّام حیض قرار
.4 «3» . حیض). 3. روایاتی که پانزده یا ده بار شیر خوردن به طور کامل را در تحقّق رضاع (- رضاع) کافی میداند -) «2» میدهد
صفحه 218 از 483
«4» . روایاتی که حضور پنج یا هفت نفر را شرط انعقاد نماز جمعه (- نماز جمعه) دانسته است
اخبار عرض؛ ج 1، ص: 296
اخبار عرض: روایات بیانگر عرضۀ اخبار متعارض بر قرآن و مذهب مخالفان.به روایاتی اخبار عرض گفته میشود که مفاد آنها،
عرضۀ اخبار متعارض بر قرآن و اخذ روایات موافق قرآن و ترك روایت مخالف آن و یا عرضه بر مذهب مخالف و عمل به مقتضاي
روایت مخالف با آن مذهب و ترك روایت موافق با آن مذهب است.از این روایات به اخبار ترجیح و اخبار علاجیّه (- اخبار
علاجیّه) نیز تعبیر شده است. 1
3) الحدائق ) .290 / 297 و وسائل الشیعۀ 2 -277 / 2) مستمسک العروة 3 ) .261 / 371 و وسائل الشیعۀ 10 / 1) جواهر الکلام 16 )
-109 / 1 الحدائق الناضرة 1 (5) .303 / 205 و وسائل الشیعۀ 7 / 4) جواهر الکلام 11 ) .374 / 343 و وسائل الشیعۀ 20 / الناضرة 23
.106 / 283 و وسائل الشیعۀ 27 / 110 و 4
ص: 297
اخبار عفو؛ ج 1، ص: 297
اخبار عفو: روایات بیانگر معفوّ بودن خون به اندازة کمتر از درهم در نماز/ روایات تحلیل (- اخبار تحلیل).اخبار عفو به معناي اول
اخباري است که در آنها، وجود خون به اندازة کمتر از درهم (- درهم) در لباس و بدن نمازگزار موجب بطلان نماز دانسته نشده
«1» . است
اخبار علاجیّه؛ ج 1، ص: 297
اخبار علاجیّه [- اخبار ترجیح]: روایات بیانگر علاج تعارض در دو خبر متعارض.اگر در مقام بیان حکم مسألهاي، دو خبر با هم
تعارض داشته باشند؛ به گونهاي که جمع بین آن دو ممکن نباشد و مکلّف ناگزیر از عمل به یکی از آن دو باشد، در روایات،
راههایی براي حل تعارض ذکر شده است. از این روایات به اخبار علاجیّه تعبیر شده و در اصول فقه، مبحث تعادل و تراجیح از
آنها سخن رفته است.مفاد اخبار علاجیّه چند گونه است: مفاد برخی ترجیح خبر موافق با کتاب و سنّت قطعی است. مفاد برخی
دیگر، ترجیح خبر مخالف با مذهب عامّه است.مضمون دسته سوم، ترجیح روایتی است که شهرت بیشتر دارد. گروه چهارم، بیانگر
ترجیح به صفات راوي همچون اعدل و اوثق بودن است، و مفاد آخرین دسته، ترجیح به احد ثیّت یعنی جدیدتر و متأخّرتر بودن
صدور یکی از دو خبر نسبت به دیگري است. 1در این که مرجّحات یاد شده در اخبار علاجیّه، در یک رتبه قرار دارند یا بعضی بر
بعضی دیگر مقدّم هستند، اختلاف است 2 (- تعارض).
اخبار قامت و قامتین؛ ج 1، ص: 297
اخبار قامت و قامتین: روایات بیانگر وقت نماز ظهر و عصر بر اساس قامت انسان.به روایاتی اخبار قامت و قامتین گفته میشود که
رسیدن سایۀ انسان
2 اصول الفقه (3) .223 -217 / 68 و اصول الفقه 2 -57 / 1 فرائد الاصول 4 (2) .430 / 122 و وسائل الشیعۀ 3 / 1) جواهر الکلام 6 )
.224 /2
ص: 298
صفحه 219 از 483
بعد از زوال به اندازة قامت انسان را وقت نماز ظهر و رسیدن سایه به دو برابر قامت را وقت نماز عصر میداند. البته در بعضی
روایات، قامت به ذراع تفسیر شده، نه قامت انسان. در توجیه مفاد این روایات، نظرات مختلفی بیان شده است، از جمله: 1. مراد،
جواز تأخیر نماز ظهر و عصر تا آن مقدار، براي کسی است که میخواهد نافلۀ ظهر و عصر را بخواند.در حقیقت، این مدّت، وقت
نافله براي کسی است که قصد خواندن نافله دارد. 2. منظور، بیان انتهاي وقت فضیلت نماز ظهر و عصر است. 3. مراد، بیان وقت نماز
ظهر و عصر در مقدار یاد شده در حال اختیار براي غیر معذور است و بعد از آن مقدار، وقت معذور و مضطر میباشد. این قول بنا بر
«1» . نظر فقهایی است که براي نماز ظهر و عصر دو وقت اختیاري و اضطراري قائل هستند
اخبار کسر؛ ج 1، ص: 298
اخبار کسر: روایات بیانگر حکم شکستن تخم پرنده در احرام.به اخباري که در آنها آمده است اگر محرم (- احرام) تخم پرندهاي
را بشکند، باید کفّاره بپردازد، اخبار کسر اطلاق شده است 1 (- کفّاره).
اخبار مثل و مثلین؛ ج 1، ص: 298
اخبار مثل و مثلین: روایات تعیین کنندة وقت نماز ظهر و عصر بر اساس مثل و مثلین.به روایاتی که رسیدن سایۀ هر چیزي به اندازة
خود را وقت نماز ظهر و رسیدن آن به دو برابر اندازة خود را وقت نماز عصر میداند، اخبار مثل و مثلین گفته شده است. آنچه در
توجیه اخبار قامت و قامتین گفته شده، در اخبار مثل و مثلین نیز جاري است 1 (- اخبار قامت و قامتین).
279 ؛ کشف / 1 جواهر الکلام 20 (2) . 133 و 162 -130 ؛81 ؛77 / 143 ؛ جواهر الکلام 7 / 21 ؛ وسائل الشیعۀ 4 / 1) مستند الشیعۀ 4 )
.145 -130 / 144 و جواهر الکلام 7 / 1 وسائل الشیعۀ 4 (3) .59 / 410 و وسائل الشیعۀ 13 / اللثام 6
ص: 299
اخبار مرّه و مرّتین؛ ج 1، ص: 299
اخبار مرّه و مرّتین: روایات بیانگر تعداد زدن دست بر زمین در تیمّم (- اخبار ضربه و ضربتین) و شستن دست در وضو.منظور از
اخبار یاد شده در وضو، روایاتی است که تعداد شستن دست را برخی یک بار و برخی دیگر دو بار بیان کردهاند. مشهور فقها،
اخبار یک بار شستن را بر بیان مقدار واجب شستن در وضو و اخبار دو بار را بر بیان مقدار مستحب و مرتبۀ کمال (- اسباغ) حمل
«1» . کردهاند
اخبار مضایقه؛ ج 1، ص: 299
اخبار مضایقه: روایات بیانگر عدم جواز انجام تیمّم براي فاقد آب جز در آخر وقت/ روایات بیانگر تنگ بودن وقت نماز قضا.اخبار
مضایقه بر دو دسته از روایات اطلاق شده است: 1. روایاتی که آخر وقت را- به مقداري که نمازگزار بتواند نماز را به طور کامل
1. روایاتی که بگزارد براي کسی که جهت وضو یا غسل براي نماز، به آب دسترسی ندارد- وقت تیمّم (- تیمّم) تعیین میکند. 2
مفاد آنها، تنگ بودن وقت نماز قضا (- نماز قضا) و انجام آن پیش از نماز واجب ادا در صورت تنگ نبودن وقت نماز ادا
است.برخی فقها به مقتضاي اخبار مضایقه به معناي نخست فتوا دادهاند. مضمون اخبار مضایقه به معناي دوم نیز مورد عمل برخی
قدما قرار گرفته است. 2
صفحه 220 از 483
اخبار من بلغ؛ ج 1، ص: 299
اخبار من بلغ: روایات بیانگر اعطاي پاداش بر عمل به مقتضاي حدیث مشتمل بر آن.مقتضاي اخبار من بلغ این است که چنانچه
کسی به حدیثی- که در بردارندة ثوابی براي انجام یا ترك عملی است-
384 / 365 و وسائل الشیعۀ 3 / 1 الحدائق الناضرة 4 (2) .435 / 273 و وسائل الشیعۀ 1 / 328 ؛ جواهر الکلام 2 / 1) الحدائق الناضرة 2 )
.33 / 336 و جواهر الکلام 13 / 2 الحدائق الناضرة 6 (3)
ص: 300
دست یابد و براي نیل به آن ثواب، به مقتضاي حدیث عمل کند، پاداش آن به وي داده میشود؛ هر چند حدیث، آن گونه که نقل
شده، نباشد.از اخبار من بلغ در اصول فقه، مبحث حجج و امارات، ذیل قاعدة تسامح در ادلّۀ سنن بحث شده است.در این که مفاد
اخبار من بلغ ارشاد به حکم عقل است به حسن انقیاد و امتثال امر مولا و ترتّب ثواب بر آن- هر چند واقعیّت، چیزي جز آن باشد که
رسیده است- یا اسقاط شرایط حجیّت خبر در خصوص مستحبات- به این معنا که در احادیث دلالت کننده بر استحباب چیزي،
عدالت و وثاقت راوي شرط نیست- اختلاف است. بنا بر نظر دوم که دستاورد آن، قاعدة تسامح در ادلّۀ سنن است فقیه میتواند با
قاعدة تسامح در ادلّۀ سنن). -) «1» استناد به خبر ضعیف، به استحباب چیزي فتوا دهد، بر خلاف نظر اول
اخبار مواقیت؛ ج 1، ص: 300
اخبار مواقیت [- اخبار توقیت]: روایات تعیین میقاتها براي احرام حج یا عمره (- میقات)/ روایات تعیین کنندة اوقات نمازهاي
شبانهروزي (- نماز).
اخبار نفض؛ ج 1، ص: 300
اخبار نفض: روایات بیانگر استحباب تکاندن دست در تیمّم.فقیهان با استناد به این روایات، بر استحباب زدن دستها به هم پس از
زدن بر خاك در تیمّم حکم کردهاند. همچنین برخی، از این احادیث، شرط بودن چسبندگی را در چیزهایی که تیمّم به آن
میشود، استفاده کرده و بر اساس آن، تیمّم بر مانند سنگ را جایز نمیدانند 1 (- تیمّم).
اخبار نیّت؛ ج 1، ص: 300
اخبار نیّت: روایات بیانگر رابطۀ عمل با نیّت.به روایاتی اخبار نیّت گفته میشود
.392 / 391 و وسائل الشیعۀ 3 / 121 و 221 ؛ مستند الشیعۀ 3 / 1 جواهر الکلام 5 (2) .320 -318 / 1) مصباح الاصول 2 )
ص: 301
فقیهان در بحث لزوم نیّت به .« انّما الاعمال بالنّیات » و « لکلّ امرء ما نوي » که ارزش عمل هر فرد را بسته به نیّت وي میداند مانند
نیّت). -) «1» معناي قصد قربت و لزوم اخلاص در عبادات، به اخبار مزبور استدلال کردهاند
اخبار وجه؛ ج 1، ص: 301
اخبار وجه: روایات بیانگر مسح صورت در تیمّم.فقها این روایات را به قرینۀ روایات دیگر، بر وجوب مسح پیشانی در تیمّم حمل
کردهاند. 1
صفحه 221 از 483
اخباري؛ ج 1، ص: 301
در کتابهاي فقهی متأخّر بر « اخباریان » یا « اخباري » اخباري: عمل کنندة به کتاب و سنّت نه عقل و اجماع، در مقابل اصولی.عنوان
گروهی از فقهاي شیعه اطلاق میگردد که خط مشی عملی آنان در دستیابی به احکام شرعی و تکالیف الهی، پیروي از اخبار و
« اصولی » احادیث است، نه روشهاي اجتهادي و اصولی.در مقابل آنان، فقهاي معتقد به خط مشی اجتهادي هستند که با عنوان
شناخته میشوند.تقابل این دو گونه نگرش به سدههاي نخستین حیات فقه شیعه بازمیگردد. با پایان یافتن عصر حضور امامان علیهم
السّلام و آغاز عصر غیبت صغري در سال 260 (ه. ق)، در چگونگی دستیابی به احکام شرعی، دو نوع نگرش پدید آمد. یک
نگرش- که امتداد خط مشی عصر حضور بود و بیشتر یاران أئمّه بر آن بودند- بسنده کردن به احادیث و عدم تجاوز از آن در
دستیابی به احکام شرعی بود. چهرههاي برجستۀ این نگرش در این دوره عبارتند از: محمد بن یعقوب کلینی (م 328 یا 329 ه. ق)،
علی بن بابویه قمی (م 328 ه. ق) و محمد بن علی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (م 381 ه. ق) که در گردآوري کهنترین
آثار و مجموعههاي فقهی، حدیثی، نقش اساسی داشتند.
359 .فرهنگ فقه مطابق مذهب / 200 و وسائل الشیعۀ 3 / 440 ؛ جواهر الکلام 5 / 1 مستند الشیعۀ 3 (2) . 77 و 99 / 1) جواهر الکلام 2 )
اهل بیت علیهم السلام، ج 1، ص: 302 نگرش دیگر، اجتهاد و استخراج و استنباط فروع از اصول یعنی قواعد عمومی و کلّی بود که
از برجستگان این مکتب میتوان از شیخ مفید (م 413 ه. ق)، سید مرتضی (م 436 ه. ق) و شیخ طوسی (م 460 ه. ق) نام برد که با
نگارش و بر جاي گذاشتن آثاري در اصول فقه، پایهگذار حرکتی نوین و بنیادي در فقه شیعی به شمار میروند. در این میان، شیخ
طوسی بیشترین سهم را داشت.نگرش اصولی به فقه به تدریج رونق یافت و بر نگرش نخست چیره شد و تا قرنها گرایش فقها به
استنباط و اجتهاد را بر حدیثگرایی صرف برتري داد و کم فروغی و بیرونقی مکتب فقیهان اهل حدیث را در اواخر سدة چهارم و
نیمۀ نخست سدة پنجم هجري در پی داشت.مکتب اهل حدیث در اوائل قرن یازدهم هجري بار دیگر به وسیلۀ محمد امین
استرآبادي (م 1033 یا 1036 ه. ق) در قالبی نو مطرح و احیا شد. وي در این مرحله با سامان دادن مکتب اهل حدیث، بر مکتب
اصولگرایی سخت حمله کرد و بدین ترتیب، دورة نوینی از تقابل دو مکتب یاد شده در حوزة فقاهت شیعی پدید آمد و در
بر گروهی از فقها با مفهوم و اصطلاح خاص و امروزي، از همین دوران و با ظهور « اخباري » حقیقت، رواج و اطلاق عنوان
استرآبادي آغاز شده است.از بارزترین عالمان دینی پیرو مکتب استرآبادي میتوان از محمد تقی مجلسی (م 1070 ه. ق)، محمد
باقر مجلسی، صاحب بحار الانوار (م 1111 ه. ق)، محمد بن مرتضی معروف به ملا محسن فیض کاشانی (م 1091 ه. ق)، محمد بن
حسن حرّ عاملی، مؤلف وسائل الشیعۀ (م 1104 ه. ق)، سید نعمت اللّه جزائري (م 1112 ه. ق) و شیخ یوسف بحرانی، صاحب
حدائق (م 1186 ه. ق) نام برد.محورهاي اختلاف میان اخباري و اصولی: عمدهترین محورهاي اختلاف میان دو مکتب اخباري و
اصولی عبارت است از: 1. منابع استنباط در مکتب اخباري محدود به قرآن و سنّت معصومان علیهم السّلام است. آنان عمل به قرآن
را
ص: 303
نیز در آن حدّ مجاز میدانند که تفسیر آن در سنّت آمده باشد.اخباریان جز آیاتی که دلالت آنها بر معناي مراد، نصّ و صریح
است و عمل بدان را جایز، بلکه واجب میدانند، ظواهر قرآن را حجّت و دلیل نمیدانند، مگر به کمک روایات رسیده از معصومان
علیهم السّلام؛ حتی برخی اخباریان حجیّت احادیث رسیده از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از طریق عامّه را منوط به این دانستهاند که
تفسیر و تبیین مراد آن از معصومان وارد شده باشد.امّا در مکتب اصولی علاوه بر قرآن و سنّت، اجماع و عقل نیز از ادلّۀ شرعی و
منابع استنباط احکام شمرده شده است، و اصولیها ظواهر قرآن را حجّت میدانند. 2. در مکتب اخباري، اشیاء یا حلال هستند یا
حرام و یا مشتبه و چنانچه حلیّت و حرمت چیزي معلوم نباشد و ن ّ ص ی از معصومان علیهم السّلام دربارة آن نرسیده باشد، باید در
صفحه 222 از 483
فتوا، توقّف و در عمل، احتیاط کرد، ولی در مکتب اصولی در موارد مشکوك، اصل بر برائت (- اصل برائت) است و احتیاط (-
احتیاط) واجب نیست. 3. اخباریان، دستیابی به احکام شرعی را از راه گمان (ظنّ)، حرام و تنها راه تحصیل احکام را علم و اطمینان
میدانند، در حالی که اصولیان، ظنّ (- ظنّ) را نیز همچون علم، حجّت و معتبر میدانند. 4. اجتهاد (- اجتهاد) نزد اخباریان، حرام و
نزد اصولیان، واجب کفایی، بلکه به نظر برخی واجب عینی است. 5. در نگرش اخباري تقلید از غیر معصوم علیه السّلام جایز نیست،
مگر از معصوم روایت کند که در این صورت، تقلید از او به معناي قبول روایت وي، جایز، بلکه واجب است، ولی در نگرش
اصولی، تقلید عامی از مجتهد جامع الشرایط به معناي پذیرش نظر و فتواي او، واجب است. 6. اخباریان، احادیث را دو قسم میدانند:
صحیح و ضعیف، لیکن اصولیان، چهار قسم: صحیح، حسن، موثّق و ضعیف. تعریف دو گروه از حدیث صحیح نیز متفاوت است.
ص: 304
اخباریان، حدیثی را صحیح میدانند که به صدور آن از معصوم علیه السّلام اطمینان حاصل شود؛ خواه منشأ اطمینان، وثاقت راوي یا
راویان باشد یا قرائن و شواهد، ولی مجتهدان، حدیثی را صحیح میدانند که همۀ راویان آن، شیعۀ دوازده امامی و عادل باشند. 7. در
کافی، استبصار، من لا یحضره الفقیه و تهذیب) آمده، بلکه در دیگر کتابهاي ) « کتب اربعه » مکتب اخباري، تمامی احادیثی که در
حدیثی که عالمان بزرگ شیعه آنها را تدوین کرده و به صحّت احادیث نقل شده گواهی دادهاند، صحیح میباشد و میتوان بر
ممکن است مصداق یکی از عناوین « کتب اربعه » طبق آن عمل کرد، لیکن در نگرش اصولی، احادیث موجود در مجامع شیعی حتی
«1» . و اقسام چهارگانۀ یاد شده قرار گیرند و همۀ آنها را نمیتوان به صرف نقل در کتب یاد شده صحیح دانست
اخبار یمین؛ ج 1، ص: 304
اخبار یمین: روایات قسم/ روایات در بردارندة اشاره به سمت راست هنگام سلام آخر نماز.از اخبار یمین به معناي نخست، حکم
قسم و موارد اثبات حق به وسیلۀ آن استفاده شده است 1 (- قسم).فقها از روایات یمین به معناي دوم، بر استحباب اشاره به طرف
راست هنگام گفتن سلام آخر نماز استدلال کردهاند. 2
اخبثین؛ ج 1، ص: 304
اخبثین: ادرار و مدفوع.در باب صلات و قضاء آمده است.نماز خواندن 1 و قضاوت 2، به هنگام تحت فشار بودن از جهت ادرار و
مدفوع مکروه است. (- ادرار) (- مدفوع)
118 ؛ هدایۀ الابرار؛ -4 / 256 ؛ الحدائق الناضرة 1 - 249 ؛ الدّرر النجفیۀ/ 254 / 209 و 30 -20 / 1) الفوائد المدینۀ؛ وسائل الشیعۀ 27 )
(3) 234 / 186 و وسائل الشیعۀ 27 / 1 فقه الصادق 25 (2) .160 / 555 و دائرة المعارف بزرگ اسلامی 7 / الموسوعۀ الفقهیۀ المیسّرة 1
.81 /40 2 (5) . 86 و 89 / 1 جواهر الکلام 11 (4) .421 / 334 و وسائل الشیعۀ 6 / 2 جواهر الکلام 10
ص: 305
اختباء؛ ج 1، ص: 305
اختباء: پنهان شدن.به پنهان شونده، مختبی گفته میشود.واژة اختباء در باب شهادات بحث تحمّل شهادت به کار رفته است.از
شرایط شاهد این است که در موضع تهمت (- تهمت) نباشد. بر این مبنا، این بحث مطرح شده که آیا مخفی کردن انسان خود را
جهت شنیدن اعتراف کسی که در نهان، اقرار و آشکارا انکار میکند، براي شهادت علیه او نزد قاضی، انسان را در موضع تهمت
«1» قرار میدهد تا شهادتش پذیرفته نشود، یا نه.قول مشهور پذیرفته شدن شهادت مختبی است، بلکه بر آن ادّعاي اجماع شده است
صفحه 223 از 483
(- شهادت).
اختبار؛ ج 1، ص: 305
- آزمایش
اختراف؛ ج 1، ص: 305
اختراف: چیدن خرما.در باب زکات آمده است.زکات خرما بعد از اختراف واجب میشود 1 (- زکات).
اختصاص؛ ج 1، ص: 305
اختصاص: مخصوص بودن.در بابهاي صلات، حج، تجارت، نکاح و ارث به مناسب آمده است.اختصاصات النّبی صلی اللّه علیه و
آله: احکامی از قبیل جواز ازدواج دائم با بیش از چهار زن، حرمت زنان او بر دیگران، وجوب مسواك و جواز ورود به مکّه بدون
احرام، مختصّ به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله میباشد 1 (- اختصاصات النّبی).اسباب اختصاص: اسبابی مانند: تحجیر (-
تحجیر)، اقطاع (- اقطاع)، ید (- قاعدة ید) و حیازت (- حیازت) موجب اختصاص چیزي به کسی میشوند. 2 (- حق
اختصاص)وقت مخصوص: اول وقت پس از زوال خورشید (- زوال) به اندازة اداي نماز ظهر به نماز ظهر و آخر وقت قبل از
.107 -101 / 130 و الحدائق الناضرة 23 -119 / 1 جواهر الکلام 29 (3) .220 / 1 جواهر الکلام 15 (2) .100 / 1) جواهر الکلام 41 )
.32 -6 / 55 و مفتاح الکرامۀ 7 / 2 جواهر الکلام 38 (4)
ص: 306
مغرب به اندازة اداي نماز عصر به نماز عصر اختصاص دارد؛ بنابراین خواندن هر کدام در وقت مخصوص دیگري، جایز نیست. و
بنا بر نظر بسیاري از فقها اول وقت پس از مغرب به اندازة اداي نماز مغرب به آن نماز اختصاص «3» . در بقیۀ وقت، مشترك هستند
پوشیدن لباسی که «5» . وقت).احکام دیگر: ثبوت حبوه (- حبوه) براي پسر بزرگتر از اختصاصات مذهب شیعه است -) «4» دارد
مختصّ زنان است مانند چادر براي مردان و پوشیدن لباسی که مخصوص مردان است مانند عمامه براي زنان بنابر قول مشهور جایز
«7» . اشعار (- اشعار) در حج مخصوص شتر است؛ ولی تقلید (- تقلید)، علاوه بر شتر بر گاو و گوسفند نیز جریان دارد «6» . نیست
بنابر قول مشهور، جواز قصر (- قصر) و اتمام (- اتمام) در نمازهاي چهار رکعتی براي مسافر، مختصّ اماکن اربعه (- اماکن اربعه)
2 «8» . میباشد
اختصاصات النّبی؛ ج 1، ص: 306
اختصاصات النّبی صلّی اللّه علیه و آله: احکام ویژة رسول خدا.براي رسول خدا احکام ویژهاي تشریع شده که دیگران مشمول آنها
نیستند. عمدة این احکام در بابهاي مختلف از جمله باب نکاح- که شمار آنها بین پانزده تا هفتاد، بلکه بیشتر میباشد- آمده
است. بعضی نیز در این باره کتاب مستقلی نوشتهاند. نمونههاي این احکام عبارتند از: 1. جواز ازدواج با بیش از چهار زن به عقد
امّ » 1. حرمت زنان آن حضرت بر دیگران پس از رحلت آن حضرت. 4. عنوان دائم. 2. جواز اجراي صیغۀ عقد ازدواج به لفظ هبه. 3
داشتن همسران ایشان. 2 « المؤمنین
(8) .57 / 7) جواهر الکلام 18 ) .115 / 216 و جواهر الکلام 22 / 6) الروضۀ البهیۀ 3 ) .201 /19 (5) .43 (4) .22 / 3) مستند الشیعۀ 4 )
.129 -128 2 (10) .121 -119 / 1 جواهر الکلام 29 (9) .329 / جواهر الکلام 14
صفحه 224 از 483
ص: 307
6. وجوب نماز شب، مسواك زدن و قربانی کردن در عید قربان. 7. جواز «3» . 5. وجوب صلوات بر آن حضرت و آل او در نماز
ورود به مکّه بدون احرام (- احرام). 8. حرمت بلند کردن صدا بر صداي آن حضرت به هنگام سخن گفتن با ایشان. 9. حرمت صدا
«4» . زدن آن گرامی از پشت حجرهها
اختطاف؛ ج 1، ص: 307
- اختلاس
اختفاء؛ ج 1، ص: 307
- پنهان
اختلاج؛ ج 1، ص: 307
اختلاج: پرش و لرزش رگها، چشم یا سایر اعضا.از آن در باب صید و ذباحه، ارث و دیات به مناسبت سخن رفته است.از شرایط
صحّت ذبح (- ذبح)، حرکت بدن حیوان پس از ذبح است و اختلاج کفایت نمیکند. 1اختلاج، نشان زنده بودن جنین در رحم و
بچّۀ متولد شده نیست. از این رو، احکام مترتّب بر زنده بودن مانند ارث و دیه، با اختلاج ثابت نمیشود. 2
اختلاس؛ ج 1، ص: 307
اختلاس: ربودن سریع مال در حال غفلت صاحب آن/ ربودن آشکار مال.تفاوت معناي نخست با معناي دوم که به آن استلاب،
اختطاف و انتهاب نیز گویند، این است که در معناي دوم بر خلاف معناي اول، سرعت و غفلت شرط نیست، امّا حکم هر دو یکی
است که در باب حدود آمده است.رباینده پس از گرفتن مال از او، تعزیر (- تعزیر) میشود و حدّ دزد (- دزدي) و محارب (-
محاربه) بر او جاري نمیشود. 1
.200 / 124 و 7 / 365 و المبسوط 4 -364 / 2 جواهر الکلام 43 (6) .223 / 1 الروضۀ البهیۀ 7 (5) .129 -126 /29 (4) .253 /10 (3)
.598 -596 / 1 جواهر الکلام 41 (7)
ص: 308
اختلاط؛ ج 1، ص: 308
اختلاط: درهم شدن یا درهم کردن دو چیز یا بیشتر.اختلاط گاه مانند در هم شدن شیر با آب که به آن امتزاج گفته میشود به
گونهاي است که قابل تشخیص و تمیز نیست و گاه مانند درهم شدن گندم با برنج قابل تشخیص و تمیز است. از آن به مناسبت در
بابهایی نظیر طهارت، صلات، خمس، شرکت، وصیّت، نکاح، اطعمه و اشربه سخن رفته است.مخلوط کردن تربت کربلا با کافور
و به قول مشهور مخلوط کردن کافور با عطر مانند مشک و عنبر در حنوط او (- حنوط) مکروه است. «1» ، در غسل میّت مستحب
آثار: اختلاط در موارد گوناگون، آثار گوناگونی دارد که بدان اشاره میشود: 1. حصول اشتباه: «2» . قول دیگر، حرمت آن است
اختلاط غیر قابل تمیزگاه موجب اشتباه (شبهه) که خود داراي آثار بسیاري است میشود مانند درهم شدن حیوان تذکیه شده با
اشتباه). 2. رفع حرمت: -) «3» حیوان مرده که به قول مشهور، در صورت محصور بودن شبهه، پرهیز از همۀ آنها واجب است
صفحه 225 از 483
پوشیدن لباس ابریشمی بر مردان جایز نیست، امّا اگر ابریشم با مواد دیگر در هم شود، پوشیدن آن جایز است. ملاك در این حکم،
3. ضمان: اگر امانتدار در مال امانتی تعدّي و «4» . صدق عنوان اختلاط است؛ به گونهاي که عرف دیگر آن را ابریشم خالص نداند
ضمان). 4. شرکت: اختلاط دو مال به -) «5» آن را با مال دیگري به گونهاي مخلوط کند که قابل جدا کردن نباشد، ضامن است
گونهاي که از یکدیگر تشخیص داده نشود موجب شرکت میشود؛ خواه با اختیار و قصد صاحبان آن صورت گرفته باشد، و یا به
5. ابطال وصیّت: اگر کسی به چیزي مانند گندم مرغوب وصیّت کند، سپس آن را با چیز دیگري مانند گندم «6» . صورت اتّفاقی
نامرغوب به گونهاي درآمیزد که قابل تمیز و جدا کردن نباشد، وصیّت باطل است. برخی صرف درآمیختن را مقتضی بطلان وصیّت
.135 - 114 و 134 / 4) جواهر الکلام 8 ) .152 / 3) مستند الشیعۀ 15 ) .191 -188 / 2) جواهر الکلام 4 ) .415 / 1) العروة الوثقی 1 )
.291 -284 / 6) جواهر الکلام 26 ) .444 / 5) الحدائق الناضرة 21 )
ص: 309
6. پاك شدن: «7» . نمیدانند، بلکه بطلان را تنها به صورتی که این عمل نشانۀ انصراف وصیّت کننده از وصیّت باشد، مقیّد کردهاند
آب نجس (- آب نجس) با ممزوج شدن با آب کر یا جاري پاك میشود، امّا در پاك شدن آن به صرف اتّصال به آب کر یا
7. وجوب خمس: اگر مال حلال به گونهاي با مال حرام آمیخته شود که قابل جدا «8» . جاري بدون ممزوج شدن، اختلاف است
کردن نباشد و مالک و مقدار مال حرام مجهول باشد، خمس تمامی مال واجب، و پس از اخراج خمس، تصرف در باقی مال حلال
«9» . است
اختلاط میاه؛ ج 1، ص: 309
اختلاط میاه: آمیخته شدن نطفهها.از آن در باب طلاق سخن رفته است.اختلاط میاه در فقه به عنوان حکمت برخی از احکام ذکر
شده است مانند وجوب است براي (- استبراء) کنیز خریداري شده به جهت عدم اختلاط میاه، 1 اولی بودن جدا شدن مرد از همسر
زناکار به آن سبب، 2 و عدم لزوم نگهداري عدّه (- عدّه) براي زن غیر مدخوله پس از طلاق به جهت عدم پیدایش اختلاط میاه.
3اختلاف افق- افق
اختلاف افق؛ ج 1، ص: 309
- افق
اختلاف حدیث؛ ج 1، ص: 309
- تعارض
اختلاف سوق؛ ج 1، ص: 309
اختلاف سوق: نوسان نرخ یک کالا در بازار.در بابهاي زکات، خمس، تجارت، رهن، عاریه، نکاح و غصب، از آن بحث شده
است.زکات: ملاك محاسبۀ حدّ نصاب مال در زکات در صورت نوسان قیمت
.71 / 1 الروضۀ البهیۀ 6 (10) .379 / 9) العروة الوثقی 2 ) .43 / 333 و العروة الوثقی 1 / 8) الحدائق الناضرة 1 ) .270 -267 /28 (7)
.271 / 3 مسالک الافهام 9 (12) .444 / 2 جواهر الکلام 29 (11)
ص: 310
صفحه 226 از 483
زکات).خمس: در صورت پرداخت خمس مال و افزایش قیمت آن در بازار -) «1» آن در بازار، قیمت زمان اخراج زکات آن است
پس از پرداخت، در وجوب خمس مقدار افزایش یافته، اختلاف است. نظر بسیاري بر عدم وجوب است، مگر آن که مال براي
خمس).تجارت: در صورت بطلان معامله و از بین رفتن کالاي معامله شده در دست خریدار، وي -) «2» تجارت فراهم شده باشد
ضامن است، لیکن در صورت پیدایش اختلاف قیمت، در این که باید قیمت زمان تحویل گرفتن را بپردازد یا زمان تلف شدن و یا
رهن: چنانچه بر اثر تفریط و تعدّي مرتهن، رهن تلف شود، وي «3» . بالاترین قیمت از زمان تحویل تا زمان تلف را، اختلاف است
رهن).عاریه: تفریط و تعدّي در -) «4» ضامن است و به قول مشهور، در صورت نوسان قیمت رهن، باید قیمت زمان تلف را بپردازد
عاریۀ تلف شده موجب ضمان است و در صورت قیمی بودن (- قیمی) و نوسان قیمت آن در بازار، در این که مستعیر ضامن قیمت
نکاح: در صورت تحقّق طلاق «5» . زمان تفریط است یا زمان تلف و یا بالاترین قیمت از زمان تعدّي تا زمان تلف، اختلاف است
پیش از آمیزش، چنانچه زن همۀ مهر را دریافت کرده باشد، باید نصف آن را به شوهر بازگرداند و اگر مهر در دست زن تلف شده
و قیمت آن نیز از زمان عقد تا زمان تحویل نوسان پیدا کرده باشد، به قول مشهور، باید پایینترین قیمت بین دو زمان یاد شده را به
غصب: اگر مال غصب شده (- غصب) تلف شود، در صورتی که مثلی (- مثلی) باشد و دادن مثل آن ممکن «6» . شوهر بپردازد
و اگر قیمی باشد، در این که غاصب ضامن قیمت «7» ، نباشد، باید قیمت زمان اقباض (روز پرداخت آن به صاحبش) پرداخت گردد
«8» . زمان غصب است یا زمان تلف و یا بالاترین قیمت از زمان غصب تا زمان تلف، اختلاف است
-282 / 4) الحدائق الناضرة 20 ) .416 -413 / 3) جواهر الکلام 22 ) .529 -526 / 2) مستمسک العروة 9 ) .129 / 1) جواهر الکلام 15 )
.105 -100 (8) .94 /37 (7) .80 / 6) جواهر الکلام 31 ) .527 -525 /21 (5) .283
ص: 311
اختناق؛ ج 1، ص: 311
- خفگی
اخته؛ ج 1، ص: 311
اخته [- خصیّ]: بیخایه، تخم کشیده.از آن در بابهاي حج، تجارت، نکاح، ظهار، ایلاء، صید و ذباحه، قصاص و دیات سخن
«2» . طواف نساء (- طواف نساء) بر اخته نیز واجب است «1» . گفته شده است.حج: در حج، حیوان اخته از قربانی کفایت نمیکند
و اخته کردن حیوان مکروه است؛ هر چند فتوا به حرمت آن، از برخی قدما نقل شده است. «3» تجارت: اخته کردن انسان، حرام
به قول مشهور، اخته بودن از عیبهاي نکاح به شمار میرود و زن پس از «5» . 4نکاح: نگاه کردن به نامحرم بر اخته نیز حرام است
«7» اخته در صورت داشتن توان بر آمیزش میتواند محلّل زن سه طلاقه باشد «6» . آگاهی از آن، میتواند عقد ازدواج را فسخ کند
ظهار و ایلاء: ظهار (- ظهار) و ایلاي (- ایلاء) اخته «8» . (- تحلیل).عدّه: آمیزش اخته نیز سبب وجوب عدّه (- عدّه) بر زن است
قصاص و دیات: آلت تناسلی مرد سالم، در مقابل آلت تناسلی اخته قصاص میشود. دیۀ آلت تناسلی اخته نیز «9» . صحیح است
کامل است، مگر آن که اختگی با فلج بودن آلت تناسلی توأم باشد که در این صورت، قصاص ساقط است و دیۀ آن نیز به قول
«10» . مشهور- بلکه به قول منسوب به همۀ متأخّران- یک سوم دیۀ کامل است
اختیار؛ ج 1، ص: 311
اختیار: مقابل اضطرار و اکراه.در اکثر بابهاي فقهی آمده است.اختیار از شرایط عامّۀ تکلیف است، بنابراین با پیدایش عنوان ثانوي
صفحه 227 از 483
اضطرار، تکلیف مربوط از مکلّف برداشته میشود (- اضطرار).
6) جواهر الکلام ) .49 / 5) مهذّب الاحکام 24 ) .18 / 3 و 4 مفتاح الکرامۀ 8 (3) .467 / 261 و 20 (2) .145 / 1) جواهر الکلام 19 )
.268 -266 / 375 و 43 /42 (10) .120 /33 (9) .212 (8) .171 /32 (7) .322 /30
ص: 312
اختیار از شرایط صحّت تمامی عقود (- عقد) و ایقاعات (- ایقاع) است، بنابراین بر عقد یا ایقاع در حال اکراه (- اکراه)، اثري
مترتّب نمیگردد.
اخدان؛ ج 1، ص: 312
و به تبع آن در کتابهاي آیات الاحکام آمده است.در جاهلیّت، برخی زناي «1» اخدان: (جمع خدن)، دوستان.اخدان در قرآن
علنی را حرام و رابطۀ پنهانی مرد با زنی را که به عنوان دوست انتخاب میکردند، جایز میشمردند. قرآن کریم هر دو ارتباط را
«2» . نامشروع و حرام شمرده است
اخراج؛ ج 1، ص: 312
اخراج: بیرون کردن.اخراج به معناي دفع چیزي از درون به بیرون است. از این رو، اخراج هر چیزي متناسب با آن است. از این
عنوان در بابهایی مانند طهارت، زکات، خمس، طلاق و کفّارات سخن رفته است.حکم: اخراج، بر حسب موارد آن، داراي احکام
ذیل است: 1. واجب: اخراج زکات 1 (- زکات)، زکات فطره 2 (- زکات فطره) و خمس 3 (- خمس) با تحقّق شرایط هر یک،
واجب است. اخراج زکات و زکات فطره به جدا کردن آن از مال و کنار گذاشتن یا به دست مستحق رساندن، محقّق میشود. ولی
در خمس تنها با رساندن به مستحق آن محقّق میشود و بر عدم وجوب کنار گذاشتن مقدار خمس از مال ادّعاي اجماع شده است.
5. حرام: از منزل بیرون کردن زنی که طلاق رجعی (- طلاق رجعی) داده 4 بیرون کردن جنین زنده از رحم مرده، واجب است. 2
شده، بر شوهر حرام است. 6 در حرمت خون گرفتن، به حجامت و غیر آن براي محرم (- احرام) در صورتی که ضرورت نداشته
باشد، اختلاف است. 7 اخراج میّت مسلمان از قبر حرام است (- نبش). 3. مستحب: اخراج زکات فطره (- زکات فطره) از خود و
خانواده، بر فقیر مستحب است. 8
/ 3 العروة الوثقی 2 (5) .527 / 2 جواهر الکلام 15 (4) .327 / 1 العروة الوثقی 2 (3) . 2) زبدة البیان/ 657 ) . 1) نساء/ 25 و مائده/ 5 )
.492 /15 8 (10) .407 /18 7 (9) .330 / 6 جواهر الکلام 32 (8) .253 /4 5 (7) .556 / 4 مستمسک العروة 9 (6) .403 -393
ص: 313
و نیز خون گرفتن به حجامت و مانند آن براي روزهدار در صورتی که موجب «9» 4. مکروه: بیرون کشیدن شمشیر از نیام در مسجد
«10» . ضعف وي گردد، مکروه است
اخشم؛ ج 1، ص: 313
اخشم: فاقد حسّ بویایی 1 (- بویایی).از آن به مناسبت در باب قصاص سخن گفته شده است.اگر جنایتکار بر بینی اخشم آسیب
رساند، قصاص میشود؛ هرچند بینی وي سالم باشد. 2
اخطار؛ ج 1، ص: 313
صفحه 228 از 483
اخطار: تصوّر عمل.از آن در باب صلات سخن رفته است.منظور از اخطار، حاضر کردن صورت عمل در ذهن است که اعتبار آن
در نیّت (- نیّت) مورد اختلاف است. 1
اخفاء؛ ج 1، ص: 313
- پنهان
اخفات؛ ج 1، ص: 313
اخفات: آهسته خواندن نماز.ملاك اخفات، آشکار نشدن جوهر صدا و تشخیص آن با عرف (- عرف) است. 1 احکام آن در باب
صلات آمده است.موارد وجوب اخفات: 1. قرائت حمد و سوره در رکعات نماز ظهر و عصر جز نماز جمعه و نماز ظهر روز جمعه.
3. نمازهاي صبح، مغرب و 2. ذکر تسبیحات اربعه در رکعت سوم نماز مغرب و رکعت سوم و چهارم نماز ظهر، عصر و عشا. 3 2
عشا براي زن در صورتی که نامحرم صداي او را میشنود و خوف فتنه میرود. در غیر این صورت، در وجوب آن اختلاف است. 4
/ 1 جواهر الکلام 9 (13) .85 / 2 الروضۀ البهیۀ 10 (12) .« خشم » 1 لسان العرب/ مادّة (11) .201 / 10 ) العروة الوثقی 2 ) .114 /14 (9)
.166 -165 / 3 منهاج الصالحین (خویی) 1 (16) .204 -202 / 2 مستمسک العروة 6 (15) .376 / 1 جواهر الکلام 9 (14) .173 -167
. 4 توضیح المسائل مراجع/ م 994 (17)
ص: 314
4. در موارد وجوب یا استحباب قرائت بر مأموم در این که اخفات بر مأموم واجب است یا مستحب، اختلاف میباشد. صورت
وجوب مانند آن که امام در رکعت سوم یا چهارم و مأموم در رکعت اول یا دوم باشد و مورد استحباب مانند آن که مأموم در نماز
کسی که وظیفهاش «6» . 5. سورة حمد در نماز احتیاط (- نماز احتیاط)، بنا بر تصریح بسیاري «5» . جهریّه قرائت امام را نشنود
موارد جواز «8» . استحباب اخفات: نمازهاي مستحبی در روز «7» . اخفات است، اگر به عمد نماز را بلند بخواند، نمازش باطل است
اخفات: 1. ذکرهاي نماز- جز حمد، سوره و تسبیحات اربعه- مانند ذکر سجده و رکوع. 2. نمازهاي صبح، مغرب و عشا براي زن
2 «10» . حکم اخفات در نماز قضاء (- قضاء) همانند نماز اداء (- اداء) است «9» . اگر نامحرم صداي او را نمیشنود
اخفش؛ ج 1، ص: 314
اخفش: کسی که دید چشمانش ضعیف است.برخی از لغویان اخفش را به کسی که چشمانش تنگ است و یا پلک چشمش دچار
مشکل است نیز معنا کردهاند. 1از آن به مناسبت در بابهاي قصاص و دیات سخن گفته شده است.اگر جنایتکار بر چشم اخفش
آسیب رساند، قصاص میشود؛ هر چند چشم وي سالم باشد. 2دیۀ چشم اخفش همانند دیۀ چشم سالم است، بنابراین در هر دو
چشم دیۀ کامل و در هر یک، دیه، نصف خواهد بود. 3
7) توضیح المسائل ) .501 / 32 و مستمسک العروة 7 / 6) العروة الوثقی 2 ) .289 / 790 و مستمسک العروة 7 / 5) العروة الوثقی 1 )
1 لسان (11) .144 -143 / 10 ) الحدائق الناضرة 8 ) . 9) توضیح المسائل مراجع/ م 994 ) .144 / 8) الحدائق الناضرة 8 ) . مراجع/ م 995
181 و مبانی تکملۀ المنهاج / 3 جواهر الکلام 43 (13) .371 / 546 ؛ جواهر الکلام 42 / 2 تحریر الوسیلۀ 2 (12) .« خفش » العرب/ مادّة
.272 /2
ص: 315
صفحه 229 از 483
اخلاص؛ ج 1، ص: 315
اخلاص: انجام عمل، تنها براي خدا.منظور از اخلاص در فقه آن است که مکلّف در عمل عبادي خود جز قصد قربت و عبودیّت
و روایات معصومان علیهم «1» براي پروردگار، هیچ انگیزة دیگري نداشته باشد؛ خواه به نحو استقلال یا انضمام. در قرآن کریم
بر لزوم اخلاص در طاعات و عبادات تأکید و در فقه در بابهاي مربوط به عبادات مانند صلات و صوم به عنوان رکن «2» السّلام
اصلی نیّت مطرح شده است.خلوص در نیّت عمل عبادي، شرط و عبادت بدون آن باطل است. رذیلت مقابل فضیلت اخلاص، ریا
البته وجود پارهاي اغراض تبعی در عبادت با اخلاص منافات ندارد و موجب «3» . (- ریا) است که موجب بطلان عمل عبادي است
بطلان عمل نمیشود مانند آن که در غسل یا وضو در کنار غرض اصلی یعنی انجام عمل به قصد قربت، نیّت تبعی خنک یا پاکیزه
شدن را نیز داشته باشد. به این جهت فقها در مسألۀ دریافت مزد براي نماز و روزة میّت، بر منافات نداشتن آن با قصد قربت تصریح
«4» . کردهاند
اخلاص؛ سوره؛ ج 1، ص: 315
- توحید؛ سوره
اخلاف؛ ج 1، ص: 315
اخلاف: وفا نکردن به وعده و عهد.در باب تجارت و شهادات به مناسبت از آن سخن رفته است.خلف وعده: خلف وعده (- وعده)
دروغ نیست تا از آن جهت حرام باشد. 1آیات 2 و روایات بسیاري 3 در مذمّت خلف وعده وارد شده است که به نظر بسیاري از
فقها، در وجوب وفاي به وعده و حرمت تخلّف از آن ظهور دارد 4، لیکن بنا به نظر مشهور، حرام نیست 5- گرچه کراهت شدید
دارد 6- مگر این که هنگام وعده دادن قصد وفاي
/ 1 مصباح الفقاهۀ 1 (5) .53 / 4) الحدائق الناضرة 11 ) .21 -20 / 3) مستمسک العروة 6 ) .73 -64 / 2) وسائل الشیعۀ 1 ) . 1) بیّنه/ 5 )
/ 4 مصباح الفقاهۀ 1 (8) .165 / 3 وسائل الشیعۀ 12 (7) .3 - 2 صفّ/ 2 (6) . 60 و 67 / 392 و المکاسب المحرمۀ (امام خمینی) 2
.10 / 6 منهاج الصالحین (خویی) 2 (10) .15 / 5 کتاب المکاسب (شیخ انصاري) 2 (9) .393
ص: 316
خلف وعده از جمله مواردي است که عدالت «7» . به آن را نداشته باشد که در این صورت، برخی فقیهان آن را حرام دانستهاند
وعده).خلف عهد: کسی که بر انجام یا ترك کاري با -) «9» امّا مرتکب آن، حکم فاسق را ندارد «8» ؛ شخص را مخدوش میکند
«10» . خداوند متعال عهد (- عهد) نماید، تخلّف از آن موجب کفّاره (- کفّاره) خواهد بود
اخلاق؛ ج 1، ص: 316
اخلاق: خويها.اخلاق، جمع خلق به معناي خصلتهاي نفسانی انسان اعم از فضائل و رذائل است. اخلاق از دو بعد حائز اهمیّت و
در خور بررسی است: نخست، شناسایی ماهیت خويها و خصلتهاي نیک و زشت و دیگر، ابراز و بروز دادن آنها در ارتباط با
دیگران. موضوع اول در علم اخلاق بحث میشود؛ لیکن محور دوم در فقه مطرح است که موضوع این مقاله میباشد.در روایات
بسیاري به رعایت اخلاق نیکو، همچون فروتنی، گذشت، مدارا کردن نسبت به دیگران و صلۀ رحم، و پرهیز و دوري گزیدن از
رفتارهاي ناشایست مانند تکبّر، حسد، بخل و حرص، سفارش شده است. 1 در ذیل به نمونههایی از مسائل مربوط به اخلاق که در
صفحه 230 از 483
بابهاي امر به معروف و نهی از منکر، تجارت، نکاح، طلاق و خلع آمده است اشاره میکنیم.هر مسلمانی باید سعی کند منش و
رفتار او بر اساس تعالیم اخلاقی اسلام باشد. 2 در برخی موارد، نسبت به خوش خلقی تأکید شده است مانند خوش اخلاقی در سفر
با همسفران. 3 چنان که براي بازرگانان مستحب است با مشتریان خود با گشادهرویی برخورد نمایند چه
/ 10 ) جواهر الکلام 33 ) .393 / 9) مصباح الفقاهۀ 1 ) .58 / 8) جواهر الکلام 41 ) .60 / 10 و المکاسب المحرمۀ (امام خمینی) 2 (7)
.415 / 3 العروة الوثقی 2 (13) .534 / 2 مجمع المسائل 1 (12) .379 -161 / 1 وسائل الشیعۀ 15 (11) .174
ص: 317
طلاق همسر (- «5» . ازدواج با زن یا مرد بداخلاق مکروه است «4» . آن که این کار موجب فراوانی و گشایش روزي آنان میشود
و خلع (- خلع) در صورت یاد شده باطل است. «6» طلاق) در صورتی که زوجین از نظر اخلاقی با یکدیگر سازگار باشند مکروه
اثربخشترین شیوة امر به معروف و نهی از منکر آن است که امر و نهی «8» . گرفتن دایۀ بداخلاق براي کودك کراهت دارد «7»
کننده، خود متخلّق به اخلاق نیکو و به دور از صفات ناپسند باشد تا در پرتو دعوت عملی، دیگران را به فضائل اخلاقی ترغیب
«10» معلم اخلاق از جمله کسانی است که میتواند از بیت المال (- بیت المال) ارتزاق نماید «9» . کرده و از رذائل اخلاقی بازدارد
(- ارتزاق).
اخلال؛ ج 1، ص: 317
- ابطال
اخمص الرّاحه؛ ج 1، ص: 317
اخمص الرّاحه: گودي کف دست.از آن در باب طهارت به مناسبت سخن رفته است.در بحث لزوم پاکی بدن و لباس نماز گزار از
نجاست، وجود خون به اندازة درهم بغلی استثنا شده است، لیکن در اندازة آن اختلاف است. یکی از اقوال این است که اندازة
درهم بغلی، به مقدار گودي کف دست است. 1
اداء؛ ج 1، ص: 317
اداء: انجام عمل عبادي در وقت خود.این واژه در فقه به معناي لغوي آن یعنی مطلق انجام عمل نیز به کار میرود، امّا ادا مقابل قضا،
اصطلاحی فقهی و به معناي انجام عبادتهاي با وقت معیّن در داخل وقت است 1 و در بابهاي طهارت، صلات و صوم به کار رفته
است.
8) توضیح ) .100 (7) .32 / 6) الروضۀ البهیۀ 6 ) .238 / 799 و تحریر الوسیلۀ 2 / 5) العروة الوثقی 2 ) .465 / 4) جواهر الکلام 22 )
(12) .374 -372 / 1 ریاض المسائل 2 (11) .71 / 10 ) الروضۀ البهیۀ 3 ) .383 -382 / 9) جواهر الکلام 21 ) . المسائل مراجع/ م 2488
.100 / 1 القواعد و الفوائد 2
ص: 318
انجام عبادتهاي داراي وقت معیّن اعم از واجب و مستحب همچون نمازهاي شبانهروزي یا نافلۀ آنها و روزة ماه رمضان در داخل
نمازي که یک رکعت آن در داخل وقت و دیگر رکعات «2» . وقت خود، ادا محسوب میشود، و در خارج از وقت، قضا میباشد
«3» . آن به دلیل تنگی وقت در خارج وقت خوانده شود، نماز ادا محسوب میشود
صفحه 231 از 483
ادام؛ ج 1، ص: 318
ادام: خورش.منظور از ادام چیزي است که همراه نان یا برنج خورده میشود؛ خواه جامد باشد مانند گوشت یا مایع. از آن در
بابهاي نکاح، کفّارات و اطعمه و اشربه سخن رفته است.خورش جزء نفقهاي است که تأمین آن بر شوهر لازم است. در اندازه و
جنس آن به عرف رجوع میشود. 1مستحب است همراه غذایی که به عنوان کفّاره (- کفّاره) پرداخت میگردد، خورش نیز داده
شود. 2در روایات از گوشت به عنوان سرور خورشها 3 و از سرکه و روغن زیتون به عنوان خورش انبیا یاد شده است. 4
اداي دین؛ ج 1، ص: 318
اداي دین: پرداخت بدهی.از آن در باب قرض و دین سخن رفته است.عزم بر اداي دین، بر مدیون واجب است. 1 اداي دین در
صورتی که موعد آن رسیده باشد و قرض دهنده مطالبه کند و توان پرداخت آن از سوي مدیون باشد، از واجبات فوري است و در
صورت تزاحم (- تزاحم) با دیگر واجبات، بر آنها مقدّم است، مگر آن که از اداي دین مهمتر باشند (- دین).
1 منهاج (8) .501 4 (7) .480 /36 3 (6) .266 /33 2 (5) .333 -330 / 1 جواهر الکلام 31 (4) .521 / 3) العروة الوثقی 1 ) .101 (2)
.171 / الصالحین (خویی) 2
ص: 319
اداي شهادت؛ ج 1، ص: 319
اداي شهادت: گواهی دادن بر امري.اداي شهادت مقابل تحمّل شهادت (- تحمّل شهادت) است، و در باب شهادات به کار رفته
است.اداي شهادت به هنگام درخواست از شاهد، واجب کفایی (- وجوب کفایی) و در صورت یکی بودن شاهد، واجب عینی (-
از شاهد براي تحمّل شهادت، شهادت بر وي واجب است « مشهود له » وجوب عینی) است، امّا در این که تنها در صورت درخواست
مزد گرفتن براي اداي شهادت جایز نیست. «1» . یا مطلقا، اختلاف است. قول دوم به ظاهر کلمات بیشتر فقیهان نسبت داده شده است
در صورت توقّف اداي شهادت بر هزینه کردن مال مانند این که نیاز به سفر باشد ادا واجب نیست، مگر آن که هزینۀ لازم پرداخت
شود و اداي شهادت توسط شاهد بر شهادت (شهادت فرع) نیز ممکن نباشد که در این صورت، اداي شهادت بر شاهد اصل، واجب
شهادت). -) «3» اداي شهادت شخص لال، با اشارهاي که شهادت او را بفهماند، صورت میگیرد «2» . است
ادب؛ ج 1، ص: 319
- آداب
ادخال؛ ج 1، ص: 319
ادخال: داخل کردن/ آمیزش (- آمیزش).معناي نخست در باب طهارت و حج آمده است.وارد کردن چیزي که از دین نیست در
آن، حرام و تشریع (- بدعت) است. 1 ادخال عین نجاست به مسجد در صورت عدم سرایت اگر موجب هتک حرمت گردد، حرام
و گرنه، جایز است. 2داخل کردن یکی از حج (- حج) و عمره (- عمره) در دیگري به این که قبل از تمام شدن یکی به دیگري
بپردازد، جایز نیست. 3 به قول مشهور، وارد کردن مقام ابراهیم (- مقام ابراهیم) در طواف جایز نیست. 4 ادخال حجر
2 منهاج الصالحین (5) .278 / 1 جواهر الکلام 2 (4) .241 / 3) مسالک الافهام 14 ) .124 /22 (2) .187 -183 / 1) جواهر الکلام 41 )
صفحه 232 از 483
.295 /19 4 (7) .254 -250 / 3 جواهر الکلام 18 (6) .114 / (خویی) 1
ص: 320
«5» . اسماعیل (- حجر اسماعیل) در طواف (- طواف) واجب است
ادرار؛ ج 1، ص: 320
ادرار [- بول]: پیشاب.احکام آن در بابهاي طهارت، صلات، تجارت، اطعمه و اشربه و ارث آمده است.حکم: ادرار جانداران از
نظر حکم دو گونه است: 1. ادرار نجس: ادرار انسان و حیوانات حرام گوشت نجس است؛ 1 لیکن نجاست ادرار پرندگان و نیز
حیوانات حرام گوشتی که خون جهنده ندارند، اختلافی است؛ هر چند نظر مشهور، نجاست اوّلی و طهارت دومی است. 2در
نجاست ادرار حیوان حرام گوشت، بین آن که بالاصاله حرام گوشت باشد مانند درندگان یا حرمت بر آن عارض شده باشد مانند
شتر نجاستخوار، تفاوتی نیست. 3استنجاء از ادرار (- استنجاء) و نیز تطهیر چیز نجس شده به آن مانند لباس، بدن و ظرف، تنها با
آب مطلق (- آب مطلق) صحیح است، مگر در غیر منقولات مانند زمین و دیوار که به وسیلۀ آفتاب (- خورشید) نیز پاك میشود 4
(- مطهّرات).بخار ادرار پاك است، لیکن در طهارت آب حاصل از آن، اختلاف است 5 (- آب مقطّر). بر حرمت و بطلان اکتساب
به ادرار نجس از قبیل فروختن یا اجاره دادن، ادّعاي اجماع و اتّفاق شده است؛ 6 هر چند برخی فقیهان معاصر و غیر معاصر، در
صورت وجود منفعت حلال و عقلایی، آن را جایز دانستهاند. 7خوردن ادرار نجس جز در حال ضرورت، حرام است 8 و چنانچه
انسان ناگزیر از نوشیدن شراب یا ادرار شود، ادرار مقدّم است. 9 به قول مشهور، نماز خواندن در اتاقی که ظرفی از ادرار در آن
است، کراهت دارد. 10 ادرار کردن در آب به ویژه در آب راکد 11 ، در هوا پاشیدن ادرار و ایستاده ادرار کردن مکروه است. 12
/ 4 العروة الوثقی 1 (9) .285 -283 / 3 جواهر الکلام 5 (8) .461 / 2 التنقیح (- الطهارة) 1 (7) .55 / 1 العروة الوثقی 1 (6) .292 (5)
8 (13) .480 -473 / 56 و التنقیح (الطهارة) 1 / 7 العروة الوثقی 1 (12) .19 -17 / 6 جواهر الکلام 22 (11) .134 5 (10) . 129 و 172
.342 / 12 الروضۀ البهیۀ 1 (17) .180 / 11 العروة الوثقی 1 (16) .341 -340 /8 10 (15) .443 9 (14) .390 / جواهر الکلام 36
ص: 321
«13» ، 2. ادرار پاك: ادرار حیوان حلال گوشت مانند شتر، گاو و گوسفند و نیز به قول مشهور، ادرار الاغ، قاطر و اسب، پاك است
اکتساب به آن نیز در فرض وجود منفعت حلال و «14» . لیکن در حلال بودن نوشیدن آن جز ادرار شتر براي درمان اختلاف است
آثار: خروج «16» . اگر ادرار شتر و گوسفند به لباس انسان بپاشد، آب پاشیدن به آن مستحب است «15» . عقلایی، جایز میباشد
به قول مشهور، «19» . و از غیر موضع متعارف، محل اختلاف است «18» و نماز «17» ادرار از موضع متعارف، موجب بطلان وضو
و «21» اقامۀ نماز «20» . بیماري که ناگزیر از ادرار پی در پی و بدون اختیار است (- مسلوس)، باید براي هر نماز یک وضو بگیرد
در حال حبس ادرار، کراهت دارد.به قول مشهور، پی در پی ادرار کردن حیوان، افزون بر حدّ «23» و قضاوت «22» انجام طواف
خنثی (- خنثی) بر حسب آلتی که «24» . متعارف، عیب به شمار میرود. در چنین فرضی، خریدار، خیار عیب (- خیار عیب) دارد
ادرار از آن خارج میشود ارث میبرد، و در صورت خروج از هر دو، بر حسب آلتی که بول از آن پیشی میگیرد، و در فرض
تخلّی). -) «25» خروج همزمان، بر حسب آلتی که ادرار آن دیرتر قطع میشود
ادراك؛ ج 1، ص: 321
ادراك: رسیدن به چیزي/ رسیدن چیزي.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، زکات، حج، مزارعه و صید و ذباحه سخن
رفته است.
صفحه 233 از 483
17 ) جواهر ) .395 / 16 ) الحدائق الناضرة 5 ) .56 / 15 ) العروة الوثقی 1 ) .291 / 14 ) جواهر الکلام 36 ) .294 / 13 ) مهذّب الاحکام 1 )
.402 / 22 ) الدروس 1 ) .86 /11 (21) .319 /2 (20) .402 -393 / 19 ) جواهر الکلام 1 ) .706 / 18 ) العروة الوثقی 1 ) .393 / الکلام 1
.286 -277 /39 (25) .259 /23 (24) .81 / 23 ) جواهر الکلام 40 )
ص: 322
ادراك به معناي نخست شامل موارد زیر است: 1. ادراك وقت: جواز تیمّم به علت تنگی وقت، مشروط به این است که اگر وضو
ادراك وقت نماز به اندازة یک رکعت با شرایط آن، همانند «1» . بگیرد، حتی یک رکعت از نماز را نیز در وقت درك نکند
ادراك تمام وقت نسبت به همۀ رکعات است. از این رو، اگر کسی به اندازة خواندن پنج رکعت پیش از غروب شرعی یا پیش از
پایان وقت نماز عشا، وقت را درك کند، باید در صورت نخست، نماز ظهر و عصر و در صورت دوم، نماز مغرب و عشا را به نیّت
2. ادراك رکوع: به قول مشهور، رسیدن به امام جماعت و اقتدا کردن به او حتی در رکوع، ادراك یک رکعت «2» . ادا بخواند
همچنین به قول مشهور، اگر کسی به رکوع رکعت دوم امام در نماز جمعه برسد، نماز جمعه را درك کرده «3» . محسوب میشود
به قول مشهور، اگر مأموم پس از رکوع نخست رکعت اول یا رکعت دوم به نماز «4» . است و باید رکعت دوم را خودش بخواند
آیات برسد، نمیتواند در آن رکعت به امام اقتدا کند و در صورت رسیدن پس از رکوع نخست رکعت اول، باید صبر کند تا امام
نماز آیات). 3. ادراك فضیلت جماعت: ادراك فضیلت نماز جماعت، با درك -) «5» وارد رکعت دوم شود و آنگاه اقتدا نماید
حتی یک سجده از دو سجدة رکعت پایانی نماز یا ادراك تشهّد آن، تحقّق مییابد. شخص در این صورت باید نیّت کند و تکبیر
بگوید و با امام به سجده برود و تشهّد و سلام بگوید. آنگاه نماز خود را در صورت درك تشهّد، بدون نیّت و تکبیر جدید بخواند
4. ادراك غروب: ملاك وجوب زکات فطره «6» . و در صورت ادراك سجده، در احتیاج به نیّت و تکبیر جدید، اختلاف است
ادراك غروب شب عید فطر است. بنابراین، اگر کافر قبل از غروب شب عید فطر مسلمان شود، زکات فطره بر وي واجب میگردد
زکات فطره). -) «7»
775 و مستمسک / 6) العروة الوثقی 1 ) .445 (5) .149 -147 /11 (4) .54 /14 (3) .212 -211 /3 (2) .92 / 1) جواهر الکلام 5 )
.355 / 7) العروة الوثقی 2 ) .213 -209 / العروة 7
ص: 323
5. ادراك وقوف: وقوف در عرفات و مشعر الحرام، از افعال واجب حج است که هر یک داراي دو وقت اختیاري و اضطراري است.
6. ادراك صید: شرط حلیّت حیوانی «8» . حج کسی که هیچ یک از دو وقوف را در هیچ یک از دو وقت درك نکند، باطل است
که با سگ شکاري یا ابزاري مانند تفنگ شکار شده، این است که شکارچی به حیوان در حالی که زنده است، نرسد. در صورت
ادراك به معناي دوم با اضافه به ثمره به معناي «9» . رسیدن به حیوان در این حالت، حیوان تنها با تذکیه (- تذکیه) حلال میشود
رسیدن محصول به کار رفته است.هرگاه شخص در چند محل دور از هم، کشاورزي داشته باشد و محصول یک محل پیش از
محصول محل دیگر برسد، همۀ ثمرهها به هم ضمیمه میشود و در باب زکات حکم یک محصول را دارد. از این رو، در صورتی
که محصول زودتر رسیده، به اندازة نصاب نباشد، اخراج زکات هنگامی واجب میشود که بقیّه محصول برسد و نصاب کامل شود.
در عقد مزارعه، تعیین مدّت باید به اندازهاي باشد که در آن زمان، محصول برسد. از این رو، مدّت کمی که محصول در آن «10»
«11» . نمیرسد، کافی نیست
ادّعا؛ ج 1، ص: 323
- دعوا
صفحه 234 از 483
ادغام؛ ج 1، ص: