گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
امامیّه؛ ج 1، ص: 652
- شیعه







امان؛ ج 1، ص: 652
امان [- ذمام]: قرارداد ویژه میان مسلمان و کافر حربی.امان دادن، تأمین جانی، مالی یا ناموسی- بر حسب قرارداد- از سوي مسلمان
گویند. از آن در باب جهاد بحث شده است، لیکن بعضی « مستأمن » ، به کافر حربی (- اهل حرب) است. 1 به درخواست کنندة امان
احکام آن در بابهاي حدود و قصاص نیز آمده است.امان، مشروع و جایز است و ارکان آن عبارت است از: 1. قرارداد (عقد):
عقد امان از ایجاب (- ایجاب) از سوي مسلمان- و قبول (- قبول) از سوي کافر- تشکیل میشود. در ایجاب و قبول، هر لفظ یا فعلی
که بیانگر امان باشد، کفایت میکند. 2 به تصریح برخی، صحّت عقد امان به وجود مصلحت و به تصریح برخی دیگر، به نداشتن
صفحه 419 از 483
مفسده مشروط است؛ بنابراین عقد امان با هر کس که موجب ضرر به مسلمانان گردد، مانند جاسوس صحیح نیست. 3وقت امان
پیش از اسارت است؛ هر چند در آستانۀ پیروزي سپاه اسلام باشد.البته امام علیه السّلام میتواند بعد از اسارت نیز امان دهد. 4 اگر
مسلمانی اقرار کند که به کافري امان داده است، چنانچه
.100 3 و 4 (7) . 94 و 99 / 2 جواهر الکلام 21 (6) .131 / 1 مهذّب الاحکام 15 (5) .813 -811 (4)
ص: 653
با تحقّق صحیح امان، وفاي به آن بر «5» . اقرار او در وقتی باشد که امان دادن در آن وقت جایز است، پذیرفته و گرنه، رد میشود
2. امان دهنده (عاقد): هر مسلمانی که عاقل، بالغ و مختار باشد، میتواند تا ده نفر از «6» . امان دهنده و دیگر مسلمانان واجب است
کافران را امان دهد، لیکن در این که آیا میتواند به مردم یک روستا یا قلعهاي هر چند کوچک امان دهد یا نه، اختلاف است. امان
دادن عمومی حتی به مردم یک شهر و مانند آن، تنها در صلاحیّت امام است. امام و نیز مأذون از طرف ایشان میتواند به هر تعداد
3. امان گیرنده (معقود له): هر کافري که جهاد با او واجب است (کافر حربی)، عقد امان «7» . از کفّار حربی که بخواهد، امان دهد
اگر کافر حربی به گمان این که به او امان داده شده است، وارد قلمرو اسلامی گردد، به سرزمین خود «8» . با او صحیح میباشد
«9» . بازگردانده میشود
امانت؛ ج 1، ص: 653
امانت: ضد خیانت/ مال به امانت گذاشته شده نزد امین.واژة امانت گاه به معناي صفتی از صفات نفسانی انسان و در مقابل صفت
خیانت است- به فرد متّصف به این صفت، امین گفته میشود- و گاه به مالی اطلاق میگردد که نزد فردي به امانت گذاشته شده
است. موضوع بحث در این جا، امانت به مفهوم دوم است که از آن به مناسبت در باب ودیعه و دیگر بابها همچون رهن، شرکت،
مضاربه، مزارعه، مساقات، عاریه، اجاره، وکالت و لقطه سخن رفته است.اقسام: امانت بر دو قسم است: 1. امانت مالکی: این قسم به
مالی گفته میشود که مالک، آن را در اختیار دیگري گذاشته است و سبب آن یا عقدي است که امانت، موضوع اصلی آن است
مانند ودیعه (- ودیعه) و یا عقدي
.96 / 9) جواهر الکلام 21 ) .429 / 8) جامع المقاصد 3 ) .97 -94 (7) .98 -97 (6) .101 -100 (5)
ص: 654
که امانت، در ضمن آن و به تبع مطرح است مانند اجاره، عاریه، مضاربه، وکالت، شرکت و رهن. 2. امانت شرعی: این نوع به مالی
اطلاق میشود که شارع، فردي را بر آن امین قرار داده است؛ خواهد آن مال به طور قهري در اختیار وي قرار گرفته باشد- مانند آن
که باد، لباس کسی را به خانه همسایه بیندازد- یا توسط مالک آن بدون اطّلاع، تحویل گیرنده شده باشد- مانند آن که کسی کیف
یا صندوقی را بخرد و در درون آن مالی از فروشنده را که مورد معامله نبوده، بیابد و یا یکی از دو طرف معامله به اشتباه، کالاي
مورد معامله یا بهاي آن را افزون بر استحقاق خویش دریافت کند- و یا آن که به اذن شارع آن مال را بردارد مانند کسی که مال
گمشدهاي را پیدا کند یا مال محترمی را که در معرض تلف است، به قصد رساندن آن به صاحبش، بردارد.حکم: حفظ امانت اعم
از مالکی و شرعی واجب، و تعدّي یا تفریط در حفظ آن، حرام و موجب ضمان است، امّا، چنانچه امانت بدون کوتاهی امین در
حفظ، تلف شود، وي ضامن نیست (- قاعدة عدم ضمان امین).بازگرداندن امانت مالکی به صاحبش، در صورت درخواست وي یا
آنچه در حکم درخواست است- مانند پایان یافتن مدّت امانت- و نیز مبادرت به ردّ امانت شرعی به صاحبش هر چند مطالبه نکند،
واجب است. البته برخی بازگرداندن امانت شرعی را در صورت عدم مطالبۀ صاحبش، واجب ندانسته و اعلام به مالک را براي
گرفتن آن کافی دانستهاند.در پارهاي موارد، در این که امانت مالکی است یا شرعی اختلاف است مانند آن که مالی به تبع عنوان
صفحه 420 از 483
دیگري امانت مالکی شمرده شده، امّا هم اکنون آن عنوان اصلی از بین رفته است همچون مال مورد اجاره بعد از پایان مدّت اجاره
«1» . یا مال رهنی (- رهن) پس از آزاد کردن آن و نیز مال مورد مضاربۀ (- مضاربه) موجود نزد عامل پس از فسخ عقد مضاربه
.88 - 306 و مصطلحات الفقه/ 86 -303 / 237 ؛ مهذّب الاحکام 18 -235 / 1) الروضۀ البهیۀ 4 )
ص: 655
امتاع؛ ج 1، ص: 655
امتاع: اباحۀ تصرف در مالی بدون عوض.امتاع مقابل تملیک است. بنابراین، در صورت امتاع مالی، تصرفات مالکانه در آن همچون
فروختن، جایز نیست و تنها، استفاده از آن مباح است. از این عنوان در باب نکاح سخن رفته است.امتاع نفقه: آنچه شوهر به عنوان
نفقه به زن میپردازد بر سه قسم است: 1. نفقهاي که ملک زن میگردد و آن در چیزهایی است که لازمۀ استفاده از آنها، تلف
شدن است مانند غذا و صابون. 2. نفقهاي که امتاع است؛ زیرا تملیک در این قسم از نفقه معتبر نیست و زن، تنها، حق استفاده از آن
را دارد و لازمۀ استفاده از آنها تلف شدن نیست مانند خانه و خدمتکار. 3. نفقهاي که در ملک یا امتاع بودن آن اختلاف است و
آن در چیزهایی است که پس از مدّتی استفاده، به تدریج تلف میشوند مانند لباس، فرش و رختخواب.براي ملک یا امتاع بودن
نفقه فوایدي ذکر شده است از جمله آن که در صورت فرسوده و کهنه شدن نفقه همچون لباس قبل از گذشت مدّت متعارف براي
استفاده از آن، بنابر قول به ملکیّت، بر شوهر تهیّۀ بدل آن واجب نیست و بنا بر قول به امتاع، واجب است.البته این فایده و سایر
نفقۀ خویشاوندان از هر نوع که باشد، امتاع است، «1» . فوایدي که ذکر شده، از سوي برخی مورد مناقشه و اشکال قرار گرفته است
نفقه). -) «2» نه ملک
امتثال؛ ج 1، ص: 655
امتثال: انجام عمل مطابق با دستور مولا.از آن در علم اصول، بحث تجرّي و در فقه باب اجتهاد و تقلید سخن رفته است.مراتب
امتثال: امتثال داراي مراتب ذیل است: 1. امتثال علمی: امتثال علمی، یا تفصیلی است و یا اجمالی. امتثال تفصیلی،
.376 / 2) جواهر الکلام 31 ) .466 -462 / 350 و مسالک الافهام 8 -346 / 1) جواهر الکلام 31 )
ص: 656
انجام متعلّق تکلیف با احراز متعلّق تکلیف بودن آن است. احراز از راه علم و یقین، اماره (- اماره) و یا اصل معتبر (- اصل) حاصل
میشود. امتثال اجمالی عبارت است از انجام تمامی اطراف علم اجمالی (- علم اجمالی) در شبهۀ وجوبیّه (- شبهۀ وجوبی) مانند
علم اجمالی به وجوب نماز ظهر یا نماز جمعه در روز جمعه و عمل به هر دو و یا ترك تمامی اطراف در شبهۀ تحریمیّه (- شبهۀ
تحریمی) مانند علم اجمالی به غصبی بودن آب یکی از چند ظرف و اجتناب از همۀ آنها. 2. امتثال ظنّی: امتثال ظنّی عمل به ظنّ
غیر معتبر است مانند خواندن نماز به سمت قبلۀ ظنّی با امکان به دست آوردن علم به آن. 3. امتثال احتمالی: امتثال احتمالی، انجام
دادن یکی از اطراف علم اجمالی در شبهۀ وجوبیّه مانند انجام نماز ظهر در مثال یاد شده و ترك یکی از آنها در شبهۀ تحریمیّه
مانند اجتناب از ظرفی از ظروف در مثال یاد شده میباشد.با امکان امتثال علمی، امتثال ظنّی و احتمالی کفایت نمیکند، امّا در
احتیاط).امتثال امر (- امر)، با انجام دادن فعل امر شده به آن -) «1» کافی بودن امتثال اجمالی با امکان امتثال تفصیلی، اختلاف است
و امتثال نهی (- نهی)، با ترك فعل نهی شده از آن تحقّق مییابد.تحقّق امتثال در عبادات، مشروط به قصد قربت است و در غیر
به صرف انجام یا ترك تحقّق مییابد و نیّت، تنها، شرط ترتّب ثواب بر امتثال ،«3» توصّلیّات) (- توصّلی) و موارد نهی ) «2» عبادات
«4» . است
صفحه 421 از 483
امتزاج؛ ج 1، ص: 656
- اختلاط
امتناع؛ ج 1، ص: 656
- خودداري
امتیاز؛ ج 1، ص: 656
- تمییز
امّ حمل؛ ج 1، ص: 656
- آبستنی
امّ داود؛ ج 1، ص: 656
- عمل امّ داود
4) مستند ) .90 / 3) القواعد و الفوائد 1 ) .164 / 2) غنائم الایام 1 ) .73 - 8؛ و اصطلاحات الاصول/ 72 -6 / 1) مستمسک العروة 1 )
.53 / الشیعۀ 2
ص: 657
امر؛ ج 1، ص: 657
امر: لفظ مشترك بین معناي طلب و غیر آن.از آن در اصول فقه، مباحث الفاظ سخن رفته و مباحث گوناگونی پیرامون مادّه و هیئت
میان معناي طلب (درخواست) و غیر طلب از سایر معانی که امر در آنها « أ م ر » و نیز اقسام آن مطرح شده است.مادّة امر: واژة أمر
استعمال میشود- مانند فعل، شیئ و شأن- مشترك لفظی (- اشتراك) است، لیکن در این که سایر معانی غیر طلبی به معناي فعل
برمیگردد یا به شأن و یا به شیئ، اختلاف است. در این جا معناي اول امر مورد بحث است.مراد از طلب، ابراز اراده و خواست با
گفتار، نوشتار و یا اشاره و مانند اینها است. بنابراین، صرف اراده و رغبت بدون ابزار آن، طلب نامیده نمیشود.از امر به معناي
لیکن امر به معانی دیگر (فعل، شیئ و شأن) جامد است و چیزي از - « أمر، یأمر، آمر و مأمور » طلب، فعل و اسم مشتق میشود- مانند
در این که در صدق عنوان امر، «1» . است « امور » ، و جمع آن به معانی غیر طلب « أوامر » ، آن مشتق نمیشود. جمع امر به معناي طلب
علوّ یعنی صدور طلب از شخص بلندمرتبه و استعلا یعنی امر با اظهار برتري، هر دو، معتبر است یا تنها بلند مرتبه بودن آمر و صدور
طلب از شخص عالی در صدق عنوان امر کفایت میکند- هر چند همراه با فروتنی شخص عالی باشد- یا وجود یکی از علوّ و
استعلا شرط است، و یا هیچ کدام شرط نیست، اختلاف است.بنا بر اعتبار علوّ، درخواست فرد پایین مرتبه از بالاتر خود، امر به شمار
مفاد لفظ امر: در این که مفاد لفظ امر تنها «2» . نمیرود، بلکه استدعا است؛ چنان که درخواست از همسان، التماس نامیده میشود
طلب وجوبی است یا مطلق طلب اعم از وجوبی و استحبابی (مشترك معنوي) و یا مشترك لفظی میان طلب وجوبی و استحبابی،
هیئت امر: هیئت امر (صیغۀ افعل و سایر مشتقات آن) در مقامهایی چند «3» . اختلاف است
صفحه 422 از 483
(3) .53 -52 / 59 و الموجز فی اصول الفقه 1 -58 / 2) اصول الفقه 1 ) .51 / 58 و الموجز فی اصول الفقه 1 -57 / 1) اصول الفقه 1 )
.60 -59 / اصول الفقه 1
ص: 658
همچون مقام بعث و برانگیختن بر کاري، مقام تهدید، مقام ترساندن و مقام امید دادن به کار رفته که مفاد آن در همۀ موارد یاد
که بیانگر نسبت طلبی بین « اضرب » شده بنابر مشهور، نسبت طلبی است که قائم به آمر، مخاطب و مادّة امر است.براي مثال، هیئت
زدن)، گوینده (آمر) و مخاطب (مأمور) است و حاصل آن، قرار دادن ضرب بر عهدة مخاطب و برانگیختن و تحریک ) « ضرب » مادّة
در ظهور صیغۀ امر در وجوب و چگونگی این ظهور، قولهاي گوناگونی مطرح شده که مهمترین آنها «4» . وي بر انجام آن است
این دو قول است: 1. صیغه ظهور در وجوب دارد، امّا این که منشأ ظهور، وضع صیغۀ امر در وجوب است یا انصراف طلب به
کاملترین فرد آن یعنی وجوب، و یا حکم عقل به لزوم اطاعت امر مولا در فرض عدم وجود قرینه بر رخصت در ترك، اختلاف
2. صیغۀ امر در مطلق طلب یعنی قدر جامع میان وجوب و استحباب ظهور دارد و شامل هر دو میشود.امر پس از منع: اگر «5» . است
امر به چیزي پس از منع یا توّهم منع از آن صادر شود- مانند آن که پزشک پس از بازداشتن بیمار از نوشیدن آب، به او بگوید آب
بنوش یا این امر را هنگام توّهم منع از نوشیدن آب به بیمار بگوید- در این که چنین امري، ظهور در وجوب دارد یا در اباحه یا
صرف ترخیص (رفع منع بدون تعرّض به ثبوت حکمی دیگر) است و یا به حکم پیش از منع بازمیگردد، میان اصولیان اختلاف
وحدت یا تعدّد امتثال امر: اگر امري از مولا صادر شود و قرینهاي که بیانگر درخواست تکرار انجام کار یا یک بار انجام «6» . است
دادن آن باشد، موجود نباشد، در این که چنین امري بر تکرار امتثال دلالت دارد یا بر یک بار انجام دادن و یا بر هیچ کدام دلالت
فوریّت یا تراخی: در این که صیغۀ امر بر فوریّت امتثال پس از صدور آن «7» . ندارد، اختلاف است
.75 -74 (7) .65 -64 / 6) اصول الفقه 1 ) .58 -55 / 64 و الموجز فی اصول الفقه 1 -63 /1 (5) .62 -61 (4)
ص: 659
اقسام امر: امر به اعتبارهاي «8» . دلالت میکند یا بر تأخیر آن یا بر هر دو به اشتراك لفظی و یا بر هیچ کدام، اختلاف است
گوناگون به امر توصّ لی (- توصّ لی) و تعبّدي (- تعبّدي)، امر ارشادي (- حکم ارشادي) و مولوي (- حکم مولوي) و جز آنها
«9» . تقسیم میشود
امرار؛ ج 1، ص: 659
امرار: گذرانیدن (کشیدن) چیزي بر چیزي مانند کشیدن دست بر بدن.امرار به اعتبار متعلّقش، احکام گوناگونی دارد که در
بابهاي طهارت، حج و نکاح آمده است.امرار به دو گونه تقسیم میشود: 1. امرار واجب: در استنجاي با سنگ (- استجمار)،
کشیدن هر سه سنگ بر تمام یا قسمتی از موضع نجاست، واجب است. 1 براي مسح سر و پا در وضو، کشیدن دست بر آنها واجب
. است 2 (- وضو).همچنین در تیمّم، کشیدن دو دست با هم بر صورت و کشیدن هر یک بر پشت دیگري واجب است 3 (- تیمّم). 2
امرار مستحب: کشیدن دست بر صورت و دست به هنگام شستن آنها در وضو و نیز بر بدن هنگام شستن آن در غسل، مستحب
است. 4 نیز به قول بیشتر فقیهان، گذرانیدن تیغ بر سر بیمو به جاي تراشیدن آن براي حاجی 5، و بر ختنهگاه کودکی که ختنه شده
به دنیا آید، مستحب است. 6
امر به معروف و نهی از منکر؛ ج 1، ص: 659
امر به معروف و نهی از منکر: واداشتن به نیکی و بازداشتن از بدي.مراد فقها از امر و نهی، مطلق بر انگیختن کسی بر انجام یا ترك
صفحه 423 از 483
چیزي
4 جواهر (13) .498 3 (12) .213 / 2 العروة الوثقی 1 (11) .41 / 1 جواهر الکلام 2 (10) .76 - 9) اصطلاحات الاصول/ 74 ) .73 (8)
.438 / 6 وسائل الشیعۀ 21 (15) .245 -244 / 379 و جواهر الکلام 19 -377 / 5 مستند الشیعۀ 12 (14) .287 / الکلام 2
ص: 660
است؛ خواه به گفتار یا کردار. و مراد از معروف و منکر، هر کار پسندیده و ناپسند از نظر عقل و شرع است؛ اعم از واجب،
از آن در باب امر به معروف و نهی از منکر بحث شده که به مباحث کلّی آن در سه محور اشاره «1» . مستحب، حرام و مکروه
میکنیم: 1. حکم تکلیفی: امر به معروف و نهی از منکر در واجبات و محرّمات، واجب و در مستحبات و مکروهات، مستحب است.
لیکن در کفایی (- وجوب کفایی) یا ،«3» وجوب یا استحباب آن، توصّ لی (- توصّلی) است که قصد قربت در آن معتبر نیست «2»
2. شرایط: آگاهی و شناخت امر کننده و نهی کننده نسبت به معروف مورد امر «4» . عینی (- وجوب عینی) بودن آن، اختلاف است
و منکر مورد نهی، احتمال تأثیر، اصرار فاعل بر استمرار ترك واجب یا فعل حرام هر چند به عزم بر ارتکاب مجدّد آن، معذور نبودن
از شرایط آن است.در صورت شک در ،«5» وي در ارتکاب، و عدم وجود مفسده و زیان براي آمر و ناهی یا یکی از مسلمانان
3. مراتب: انکار به قلب با اعراض و ابراز ناخوشنودي «6» . تحقّق یکی از شرایط یاد شده، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست
از عمل، انکار به زبان و انکار به دست، مراتب امر به معروف و نهی از منکر است. در این مراتب باید به ترتیب و تدریج از مرتبۀ
اگر دفع «7» . ساده و ملایمتر به مرتبۀ شدیدتر پیش رفت. از این رو، اگر با زبان میتوان از منکر، بازداشت، با دست جایز نیست
منکر متوقّف بر اتلاف مال دیگري باشد، در صورت نابود کردن آن، ناهی ضامن نیست مانند آلات لهو (- آلات لهو) و آلات قمار
آلات قمار)، لیکن چنانچه ناهی در جلوگیري از منکر، از حدّ لازم و ضروري تجاوز کند و منجرّ به وارد آمدن خسارت به -) «8»
به قول مشهور، اگر بازداشتن از منکر متوقّف بر قتل یا مجروح کردن باشد، مشروط به اذن امام یا «9» . طرف گردد، ضامن است
«10» . مأذون از سوي او است
. 3) توضیح المسائل مراجع/ م 2790 ) .365 -363 / 2) جواهر الکلام 21 ) .356 / 213 و جواهر الکلام 21 / 1) مهذّب الاحکام 15 )
/ 6) مهذّب الاحکام 15 ) .371 -366 / 352 و جواهر الکلام 21 -351 / 5) منهاج الصالحین (خویی) 1 ) .359 / 4) جواهر الکلام 21 )
.383 / 10 ) جواهر الکلام 21 ) .480 / 9) تحریر الوسیلۀ 1 ) .111 /37 (8) .383 -374 / 7) جواهر الکلام 21 ) .222
ص: 661
لیکن اگر کسی از باب حسبه (- امور ،«11» گرفتن اجرت براي امر به معروف و نهی از منکر جایز نیست، زیرا از واجبات است
حسبی) متولّی این امر قرار داده شود، ارتزاق وي از بیت المال (- بیت المال) همچون قاضی و مؤذّن جایز است (- ارتزاق).
امرد؛ ج 1، ص: 661
امرد: نوجوان موي بر صورت نروییده.از آن به مناسبت در بابهایی مانند نکاح و غصب سخن رفته است.در جواز نگاه کردن مرد
به مرد، تفاوتی میان امرد و غیر او نیست، امّا اگر خوف افتادن در گناه در میان باشد، نگاه کردن حرام است. 1کسی اگر بردة امردي
را غصب کند و رشد موي صورتش از قیمت او بکاهد، ضامن کاهش قیمت است. 2 (- اجرد) (- مراهق)
امساك؛ ج 1، ص: 661
امساك: بازداشتن.مراد از آن به لحاظ اضافه شدنش به چیزي، متفاوت است. براي مثال، امساك از مفطرات به معناي خودداري از
استعمال آنها و امساك صید یا انسان به معناي گرفتن و نگهداشتن آن میباشد.از آن در بابهاي صوم، حج، رهن، طلاق، لعان و
صفحه 424 از 483
قصاص سخن رفته است.صوم: بر روزهدار واجب است در طول مدّت روز از آنچه روزه را باطل میکند- مانند خوردن، آشامیدن،
آمیزش و دیگر مفطرات- امساك نماید 1 (- روزه).
/ 61 ؛ کفایۀ الاحکام/ 153 و جامع المقاصد 12 / 45 ؛ الحدائق الناضرة 23 / 1 مسالک الافهام 7 (12) .116 / 11 ) جواهر الکلام 22 )
. 217 و 384 / 1 جواهر الکلام 16 (14) . 104 و الجامع للشرائع/ 350 / 289 ؛ المبسوط 3 / 2 جامع المقاصد 6 (13) .33
ص: 662
مسافري که در ماه رمضان، بعد از ظهر یا پس از باطل کردن روزه در سفر، به وطن یا جایی که قصد ماندن ده روز را دارد،
حج: به قول مشهور، امساك بینی از بوي بد، بر محرم «2» . میرسد، مستحب است باقی ماندة روز را از انجام مفطرات، امساك کند
محرم اگر شکاري را امساك و حبس نماید و بدین سبب بچّۀ آن بمیرد، ضامن است.همچنین غیر محرم «3» . (- احرام) حرام است
ضامن است.رهن: امساك رهن ،«4» (محلّ) اگر صیدي را در خارج از حرم امساك کند، ولی بچّ ۀ آن در حرم (- حرم) بمیرد
رهن).طلاق: در طلاق رجعی (- -) «5» توسط رهن گیرنده (مرتهن) پس از اداي بدهی از سوي رهنگذار (راهن)، جایز نیست
طلاق رجعی)، مرد میتواند در ایّام عدّه (- عدّه) به همسرش رجوع کند و به تصریح برخی، از الفاظی که دلالت بر رجوع میکند،
لعان: چنانچه مرد تا قبل از وضع حمل زن، از نفی فرزند از خود امساك کند، در جواز نفی پس از وضع «6» . است « أمسکتک » لفظ
نفی ولد).قصاص: اگر کسی انسانی را بگیرد و نگه دارد و دیگري او را بکشد، کیفر -) «7» حمل براي وي، اختلاف است
«8» . نگهدارنده، حبس ابد است، نه قصاص
امضاء؛ ج 1، ص: 662
امضاء: اجازه کردن [- تنفیذ]/ علامت هویّت شخص در پاي اسناد.معناي اول در مورد شارع، حاکم، ولیّ و مالک صدق میکند
مانند این که حاکمی حکم حاکم دیگر را تنفیذ کند یا در بیع فضولی مالک، معامله را امضا نماید (- تنفیذ).از معناي دوم به
مناسبت در بابهاي اجتهاد و تقلید، وقف و وصیّت سخن رفته است.امروزه، امضا مانند مهر (- مهر) و اثر انگشت (- اثر انگشت)
یکی از شواهد صدق انتساب اسناد، مدارك، نوشته و
.46 /42 (8) .19 /34 (7) .179 /32 (6) .230 /25 (5) .288 /20 (4) .331 / 3) جواهر الکلام 18 ) .244 / 2) العروة الوثقی 2 )
ص: 663
مانند آن- همچون چک، سفته، وصیّت نامه، وقفنامه و فتواي مجتهد- به صاحب امضا است، امّا در فقه در صورتی حجّت است
که یقینآور باشد.بنابراین، در صورتی که صدق انتساب امضا به صاحب آن یقینی باشد و معلوم شود که امضا کننده قصد انشاء (-
انشاء) داشته است، حجّت است و عمل و نیز حکم بر طبق آن جایز میباشد، ولی اگر انتساب آن به صاحبش و یا قصد انشاء معلوم
امضاي خلاف شرع، الزامآور نیست.براي مثال، کسی که پس از طلاق رجعی (- طلاق رجعی) «1» . نباشد حجیّت شرعی ندارد
«2» . امضا بدهد که دیگر به آن زن رجوع نکند، این امضا او را از حق رجوع بازنمیدارد
امضایی؛ ج 1، ص: 663
امضایی: احکام و ادلّه مورد امضاي شارع مقدّس.پیش از ظهور اسلام، قواعد و مقرّراتی براي تنظیم مناسبات حقوقی، معاملاتی،
اقتصادي و نیز مراسمی عبادي در میان مردم وجود داشت که برخی، از شرایع پیشین و برخی، از بناي عقلا (- بناء عقلا) نشأت
میگرفت. آن دسته از این قواعد و مقرّرات و مراسم که شارع آنها را هر چند با سکوت و نهی نکردن؛ خواه به طور کامل یا با
اصلاحات جزئی یا کلّی تأیید و امضا کرده است، احکام و ادلّه امضایی نامیده میشود و در مقابل آن، احکام و ادلّۀ تأسیسی (-
صفحه 425 از 483
حکم تأسیسی) است. 1عقود (- عقد)، ایقاعات (- ایقاع) و برخی موارد دیگر مانند وجوب ختنه (- ختنه)، وجوب حداد زن پس از
مرگ شوهر (- حداد) و وجوب وفا به نذر 2 از احکام امضاییاند. نیز حجیّت بیشتر امارات (- اماره) مانند حجیّت خبر ثقه و نیز
اصول لفظی (- اصل) امضایی است. 3برخی، امضایی بودن تمامی احکام وضعی (- حکم وضعی) بر خلاف احکام تکلیفی (-
حکم تکلیفی) را از جمله تفاوتهاي این دو دسته از احکام
187 و جامع / 1 مبسوط در ترمینولوژي حقوق 1 (3) .255 / 2) مجمع المسائل 2 ) .94 / 141 و تحریر الوسیلۀ 2 / 1) مجمع المسائل 3 )
.89 / 252 و زبدة الاصول 3 / 3 اصطلاحات الاصول/ 70 ؛ دروس فی علم الاصول 3 (5) .147 / 2 معتمد العروة 1 (4) . الشتات/ 176
ص: 664
دانستهاند. البته امضایی بودن احکام وضعی به اعتبار خود احکام است، امّا به اعتبار موضوعات، این احکام به امضایی و تأسیسی
تقسیم میشوند مانند ملکیّت که خود، حکمی وضعی است، امّا اعتبار فقر یا سید بودن در تملّک زکات یا خمس به عنوان موضوع
«4» . ملکیّت، امري تأسیسی میباشد
امکان؛ قاعده؛ ج 1، ص: 664
- قاعدة امکان
امنیّت؛ ج 1، ص: 664
امنیّت: ایمنی داشتن جانی، مالی، عرضی یا معنوي.مراد از ایمنی معنوي، ایمن بودن از وقوع در حرام یا ترك واجب است.از آن به
مناسبت در بابهاي مختلفی مانند طهارت، صلات، حج و جهاد سخن رفته است.ضرورت امنیّت: امنیّت از مهمترین و ضروريترین
نیازهاي زندگی بشر است و انسان تنها در پرتو آن میتواند امور دنیوي و اخروي خویش را با آسایش خاطر سامان دهد. از این رو،
ایجاد امنیّت در شئون مختلف زندگی مردم براي رسیدن به آنچه که مایۀ رشد و تعالی آنان است، از وظایف اساسی و حتمی
حکومت اسلامی است.امنیّت در تکالیف ذیل شرط است: 1. عبادات: امنیّت (ایمنی و سلامتی جان، مال قابل اعتنا و آبرو) شرط
تکالیف عبادي و اجزاء و شرایط آن است و در صورت فقدان آن، چیزي از اصل تکلیف یا شرط یا جزء آن متوجه انسان
نمیشود.برخی مصادیق روشن آن عبارت است از: یک. طهارت: تحصیل طهارت (وضو یا غسل) با آب، براي عبادات مشروط به
طهارت همچون نماز، در حال اختیار شرط است، لیکن در صورتی که دشمن یا حیوان درندهاي بین انسان و آب حائل شود- به
گونهاي که انسان از آن، بر خود یا عرض و آبروي خویش احساس خطر کند- تیمّم براي او مشروعیّت پیدا میکند 1 (- تیمّم).
.274 / 1 الحدائق الناضرة 4 (5) .388 / 76 و فوائد الاصول 4 -74 / 4) اجود التقریرات 4 )
ص: 665
دو. صلات: از شرایط نماز، رو به قبله بودن است، لیکن شرط یاد شده در فرض شدّت بیم از دشمن یا حیوان درنده ساقط میشود؛
نماز خوف). کسی که یک رکعت از نماز را در حال خوف، سواره -) «2» چنان که کیفیّت نماز نیز در این صورت تغییر مییابد
حضور در نماز جمعه براي «3» . بخواند، سپس بیم برطرف گردد، باید پیاده شود و باقی ماندة نماز را با شرایط، روي زمین بخواند
سه. حج: شرط وجوب حج، استطاعت است و تحقّق استطاعت منوط به توانایی مالی، «4» . زنان در صورت وجود امنیّت، جایز است
استطاعت). 2. امر به معروف و نهی از منکر: وجوب امر به معروف و نهی -) «5» سلامت جسمانی و امنیّت داشتن راه و مقصد است
3. خلوت یا نگاه کردن به زن اجنبی: خلوت کردن با زن «6» . از منکر مشروط به وجود امنیّت براي آمر و ناهی و دیگر مؤمنان است
.4 «8» . و نیز نگاه کردن به وي در موارد جواز مانند وجه و کفّین، در صورت ایمن نبودن از وقوع در حرام، جایز نیست «7» اجنبی
صفحه 426 از 483
حرمت ارتکاب حرام: حرمت ارتکاب محرّمات، در فرض برخورداري از امنیّت است. بنابراین، اگر کسی که در اجتناب از حرامی
نسبت به جان یا عرض خود امنیّت ندارد، ارتکاب آن حرام براي وي جایز، بلکه واجب است مانند موارد تقیّه (- تقیّه) و اکراه (-
اکراه). 5. حدود و قصاص: وجود امنیّت نسبت به جان یا عرض، از شرایط جواز دفاع از مال است و در صورت علم به هلاکت
به قول مشهور، جواز اقامۀ حدود در زمان غیبت توسط فقیه واجد شرایط، «9» . خویش یا از بین رفتن عرض، دفاع از آن حرام است
اقامۀ حدّ در مواردي به علت خوف هلاکت به تأخیر میافتد، از جمله: اجراي حدّ اعم «10» . منوط به برخورداري وي از امنیّت است
از تازیانه و کشتن بر زن حامله تا زمان وضع حمل و بر زن شیرده تا پایان زمان شیردهی به تأخیر میافتد و نیز حدّ تازیانه در زمان
شدّت گرما و سرما و بر
7) المسائل ) .374 -371 / 6) جواهر الکلام 21 ) .453 / 5) العروة الوثقی 2 ) .268 /11 (4) .186 (3) .185 / 2) جواهر الکلام 14 )
.394 /21 (10) .652 /41 (9) .75 / 8) جواهر الکلام 29 ) . المنتخبۀ (سیستانی)/ م 1030
ص: 666
اقامۀ حدود).از شرایط قصاص در -) «11» بیمار تا زمان بهبودي و زن مستحاضه (- استحاضه) پیش از قطع خون، جاري نمیشود
اعضا، امکان استیفاي آن با وجود امنیّت نسبت به جان یا سرایت به عضو دیگري است.بنابراین، اگر قصاص عضوي موجب به خطر
قصاص).کسی -) «12» افتادن جان صاحب عضو یا سرایت قطع یا جراحت عضو قطع شده به عضو دیگر شود، قصاص منتفی است
که در بیرون حرم (- حرم) جنایت یا جرمی مرتکب شده و به حرم پناه برده، در امان است، لیکن او را در خوردن و آشامیدن در
کسی که به قصد ایجاد ناامنی، ترس و «13» . تنگنا قرار میدهند تا از حرم بیرون رود، سپس حدّ یا قصاص بر او جاري میگردد
محاربه).امنیّت کفّار: کفّار در صورتی در بلاد اسلامی امنیّت جانی و مالی -) «14» وحشت در جامعه، سلاح بکشد، محارب است
دارند که میان آنان و حاکم اسلامی قرارداد آتش بس (- آتش بس) منعقد شده باشد و یا حاکم اسلامی یا یکی از مسلمانان به
ایشان امان (- امان) داده باشد. کفّار ذمّی (- اهل ذمّه) نیز در پرتو عقد ذمّه از امنیّت جانی، مالی و عرضی برخوردارند.ایمنی از
مکر الهی: ایمن بودن از مکر خداوند، از گناهان کبیره (- گناه کبیره) است. مراد از مکر الهی، کیفر پروردگار بر کردارهاي ناپسند
«15» . و مراد از ایمنی از آن، بیمناك نبودن بنده از عذاب و قهر خداوند است
اموال دولتی؛ ج 1، ص: 666
- بیت المال
امور حسبی؛ ج 1، ص: 666
امور حسبی: امور داراي مصلحت عمومی.امور حسبی عبارت است از آنچه که در دو بعد دنیوي و اخروي به مصالح
.320 /13 (15) .563 /41 (14) .31 / 344 و 43 /41 (13) .355 -354 /42 (12) .343 -337 /41 (11)
ص: 667
عنوان یاد شده در کلمات فقها، «1» . عمومی ارتباط دارد و شارع مقدّس، به اهمال آن راضی نیست و برپایی آن را ضروري میداند
گاه در مفهوم خاص به کار رفته و از آن، اموري اراده شده که در شریعت متصدّي خاص یا عامی براي آن تعیین نشده است مانند
سرپرستی افراد صغیر و دیوانۀ بدون سرپرست، اموال فرد مفقود الاثر، موقوفات بدون متولّی، وصایاي بدون وصیّ و صرف خمس 2
(- خمس). گاه نیز در مفهومی کلّی به کار رفته و از آن، همۀ اموري اراده شده که شارع راضی به اهمال آن نیست و اقامۀ آن را
ضروري میبیند؛ چه متصدي با عنوان خاص مانند امام معصوم علیه السّلام براي جهاد ابتدایی (- جهاد) یا عام مانند فقیه واجد
صفحه 427 از 483
شرایط براي قضاوت، و مکلّف آگاه به معروف و منکر براي امر به معروف و نهی از منکر براي آن تعیین شده باشد یا نشده باشد.
عمدة بحث از امور حسبی در بابهاي اجتهاد و تقلید، تجارت و قضاء آمده است.تصدّي امور حسبی: مشروعیّت تصدّي امور «3»
حسبیاي که تحت عنوان خاص یا عام، متصدّي دارد و نیز همۀ امور حسبی اعم از کلّی و جزئی، بنا بر قول به ثبوت ولایت عامّه و
مطلقه براي فقیه واجد شرایط، مورد بحث نیست؛ زیرا بنا بر قول به ثبوت ولایت مطلقه، متصدّي امور یاد شده تعیین شده است.بحث
ذیل تنها بنا بر قول به عدم ثبوت ولایت مطلقه براي فقیه قابل طرح است.امور حسبی یا جزئی است مانند مصادیق یاد شده براي امور
حسبی به معناي خاص، و یا کلّی که از شئون ولایت مطلقه به شمار میرود مانند اقامۀ عدل و اجراي احکام الهی در پرتو تشکیل
حکومت اسلامی و آنچه در راستاي آن است.بر مشروعیّت تصدّي فقیه واجد شرایط بلکه تعیّن وي از باب قدر متیقّن نسبت به امور
حسبی جزئی، ادّعاي اتّفاق و اجماع شده است. بنابراین، با وجود فقیه، غیر فقیه بدون کسب اجازه از وي نمیتواند امور یاد شده را
تصدّي کند، لیکن در صورت دسترسی نداشتن به فقیه واجد شرایط، مؤمنان عادل میتوانند عهدهدار آن گردند. در جواز تصدّي
فقیه
.498 -497 / 3) کتاب البیع (امام خمینی) 2 ) . 571 و التنقیح (اجتهاد و تقلید)/ 422 / 1 و 2 عوائد الایام/ 536 ؛ العناوین الفقهیۀ 2 (1)
ص: 668
ولایت فقیه).برخی فقها امور حسبی را از جهت نیاز به کسب اجازه از فقیه و عدم -) «4» نسبت به امور حسبی کلّی، اختلاف است
نیاز، به دو قسم تقسیم کردهاند: 1. امور حسبیاي که اصل جاري در آنها، اصل اشتغال (- اصل اشتغال) است مانند تصرف در
اموال، نفوس و اعراض. اصل جاري در این گونه موارد این است که اعمال تصرف احدي نافذ نیست. تصرف در سهم امام علیه
السّلام از این موارد است. تصرف در این گونه امور براي غیر فقیه جز با کسب اجازه از وي جایز نیست. 2. امور حسبیاي که اصل
جاري در آنها اصل برائت (- اصل برائت) است مانند نماز بر میّتی که ولیّ ندارد. اقامۀ نماز بر میّت، واجب کفایی (- وجوب
کفایی) است و در صورت شک در اشتراط اقامۀ آن به اذن فقیه، اصل برائت جاري میشود. در این گونه امور نیاز به اذن فقیه
«5» . نیست
امّ ولد؛ ج 1، ص: 668
- استیلاد
امه؛ ج 1، ص: 668
- کنیز
امّهات المؤمنین؛ ج 1، ص: 668
تعبیر کرده 1 و ازدواج با آنان را پس از پیامبر صلّی اللّه « امّهات المؤمنین » امّهات المؤمنین: زنان پیامبر.قرآن کریم از زنان پیامبر به
علیه و آله حرام دانسته است 2 (- اختصاصات النّبی).
امهال؛ ج 1، ص: 668
« استمهال » در پی « امهال » به کار رفته است؛ چنان که گاه « امهال » نیز به جاي « تأجیل » و « تأخیر » ،« انظار » امهال: مهلت دادن.واژههاي
(مهلت خواستن) آمده است. از این
صفحه 428 از 483
/ 424 ؛ کتاب البیع (امام خمینی) 2 - 100 ؛ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)/ 422 -98 / 71 ؛ جامع المدارك 3 / 4) الحدائق الناضرة 10 )
1 (6) .68 / 425 و التنقیح (الطهارة) 8 - 5) التنقیح (الاجتهاد و التقلید)/ 424 ) .358 / 12 و 3 -10 / 498 ؛ صراط النجاة 1 -497
.128 / 2 جواهر الکلام 29 (7) . احزاب/ 6
ص: 669
موضوع در بابهایی مانند دین، تفلیس، کفالت، نکاح، ظهار، ایلاء، احیاء موات، قضاء و حدود بحث شده است که به مهمترین
موارد آن اشاره میشود.امهال در حقوق زوجیّت: زن پس از گرفتن مهر (- مهر) نمیتواند از همبستر شدن شوهرش با خود
جلوگیري کند. در وجوب امهال او جهت آماده شدن در صورتی که درخواست مهلت نماید، اختلاف است.اگر زن عذر شرعی یا
عقلی داشته باشد- مثل آن که بیمار باشد یا سنّش کم باشد- به گونهاي که توان همبستري نداشته باشد، امهال او تا زمان برطرف
در صورت ثبوت عنّین (- عنن) بودن مرد و رجوع زن به حاکم، وي یک سال به مرد مهلت میدهد. «1» . شدن عذر، واجب است
اگر زنی که شوهرش نسبت به او ظهار «2» . در این مدّت اگر با همسر خود یا زن دیگري آمیزش کرد، زن حق فسخ نکاح را ندارد
(- ظهار) کرده، به حاکم رجوع کند، حاکم به شوهر سه ماه مهلت میدهد که یا همسرش را طلاق (- طلاق) دهد و یا کفّاره (-
در صورت ایلاء (- ایلاء) مرد نسبت به همسرش و مراجعۀ زن به حاکم، وي چهار ماه به مرد «3» . کفّاره) داده و به وي رجوع کند
مهلت میدهد تا به همسرش رجوع کند و کفّاره بدهد. در صورت عدم رجوع، حاکم او را بین طلاق و همبستر شدن آزاد
میگذارد. در صورت انتخاب همبستر شدن، عزم بر آن کافی است. اگر مرد براي رجوع عذر داشته باشد، تا زمان برطرف شدن
عذر، به او مهلت داده میشود. در صورت نداشتن عذر، به اندازة متعارف- جهت آماده شدن براي همبستري- به او مهلت داده
-) «6» بلکه در صورت ناتوانی از پرداخت بدهی، واجب است «5» امهال بدهکار: مهلت دادن به بدهکار، مستحب «4» . میشود
«7» . اعسار).امهال کفیل: به کفیل (- کفالت) براي احضار مکفول غایب، به اندازة آوردن وي مهلت داده میشود
5) الحدائق الناضرة ) .330 (4) .164 /33 (3) .358 / 2) جواهر الکلام 30 ) .363 / 46 و جامع المقاصد 13 -45 / 1) جواهر الکلام 31 )
.201 /26 (7) .352 / 6) جواهر الکلام 25 ) .187 /20
ص: 670
امهال محیی: کسی که زمین مواتی را تحجیر (- تحجیر) کرده، امّا احیا (- احیاء موات) نمیکند، حاکم او را بین احیا و صرف نظر
کردن از زمین مخیّر میکند.در صورت داشتن عذر براي احیا مثل نداشتن کارگر یا ابزار کار، تا زمان برطرف شدن عذر به او
امهال مدّعی علیه: اگر مدّعی علیه (خوانده) در واکنش به شهادت شاهد علیه وي، ادّعاي وجود چیزي مانند «8» . مهلت داده میشود
امهال مرتدّ: به مرد مرتدّ ملّی (- «9» . فسق، که سبب ردّ شهادت شاهد شود را نماید، به او مهلت داده میشود تا آن را اثبات کند
مرتدّ ملّی) به اندازهاي که فرصت توبه کردن داشته باشد یا به قولی، سه روز مهلت داده میشود و در صورت توبه نکردن، کشته
«10» . میشود
امّی؛ ج 1، ص: 670
گفته « قاري » ، امّی: ناآشنا به قرائت صحیح نماز.در فقه، به کسی که قرائت صحیح نماز را نمیداند، امّی، و به آشنا به قرائت صحیح
میشود. در صدق این عنوان بر کسی که اعراب کلمات را به جهت جهل صحیح ادا نمیکند، اختلاف است. 1 از این موضوع در
باب صلات سخن گفته شده است.بر امّی واجب است قرائت صحیح را بیاموزد 2، و به قول مشهور، در صورت توان بر یادگیري، تا
زمانی که یاد نگرفته در صورت امکان باید به قاري واجد شرایط اقتدا کند و در صورت خواندن فرادا، نمازش باطل است. 3به
فتواي مشهور- بلکه ادّعاي اجماع شده که- امامت امّی براي قاري در رکعت اول و دوم نماز که خواندن حمد و سوره واجب است،
صفحه 429 از 483
جایز نیست، و در صورت اقتدا، نماز مأموم باطل است 4، امّا در رکعت سوم و چهارم که هر یک از امام و مأموم قرائت خود را
میخوانند، جایز است؛ هر چند برخی در آن نیز اشکال کردهاند. 5
/ 3 جواهر الکلام 13 (13) .146 / 2 نهایۀ الإحکام 2 (12) .333 / 1 جواهر الکلام 13 (11) .613 /41 (10) .193 /40 (9) .59 /38 (8)
.798 / 5 العروة الوثقی 1 (15) .416 /( 4 مستند العروة (الصلاة) 5 (ق 2 (14) .332
ص: 671
امامت امّی بر امّی در صورت تساوي در امّی بودن مانند آن که هر دو، سورة حمد را به طور صحیح ندانند، جایز است؛ هر چند
«6» . برخی در این مسأله احتیاط کردهاند
امید؛ ج 1، ص: 671
امید: انتظار و توقّع حصول امري مطلوب.از آن به مناسبت در بابهایی مانند اجتهاد و تقلید، طهارت، صلات، حج و تفلیس سخن
رفته است.امید بر دو گونه است: 1. داعی بر عمل: شرط صحّت عبادت، نیّت به معناي قصد انجام عمل به عنوان امتثال و تقرّب به
خداوند است.اگر غرض از امتثال، تحصیل ثواب و رفع عقاب باشد- به این معنا که داعی بر امتثال، امید به ثواب الهی و رهایی از
-) عقاب باشد- نیّت صحیح است، ولی اگر به قصد معاوضه و داد و ستد باشد، صحّت آن مورد اشکال قرار گرفته است 1
2. شرط حکم: نیّت).عمل غیر حرامی را که وجوب، استحباب، اباحه یا کراهت آن معلوم نیست، میتوان به امید ثواب انجام داد. 2
کسی که وظیفهاش تیمّم (- تیمّم) است، در این که در وسعت وقت میتواند تیمّم کند و نماز بخواند یا آن که باید تا آخر وقت
صبر کند و یا وجوب صبر منوط به امید به زوال عذر تا پایان وقت است و در صورت علم به عدم زوال، مبادرت به تیمّم جایز است،
اختلاف میباشد. 3بر بستانکاران مستحب است هنگام فروش مال مفلّس (- تفلیس)، براي افزایش قیمت کالا حضور داشته
باشند.برخی در صورت امید به افزایش قیمت به واسطۀ حضور طلبکاران، حضور آنان را واجب دانستهاند. 4به قول مشهور، اگر
انجام حج با مانعی برخورد کند و امیدي به برطرف شدن آن نباشد، در صورت استقرار حج (وجوب آن در سالهاي قبل) بر وي
واجب است
.329 /25 4 (10) .164 -157 / 3 جواهر الکلام 5 (9) .11 2 (8) .614 / 1 العروة الوثقی 1 (7) .327 / 798 و مستمسک العروة 7 (6)
ص: 672
بر «5» . براي حج نایب بگیرد و اگر با امید به زوال عذر نایب بگیرد، کفایت نمیکند و بعد از زوال عذر باید، خود، حج بگزارد
کسی که براي وضو یا غسل جهت خواندن نماز، آب در اختیار ندارد، واجب است جستجو کند. وجوب جستجو مشروط به امید
یأس) -) «6» . دستیابی به آب است و در فرض ناامیدي، جستجو واجب نیست
امیر الحاج؛ ج 1، ص: 672
امیر الحاج [امام الحاج؛ امام موسم]: سرپرست حجاج.سرپرستی حاجیان از دیدگاه امامیّه از شئون امامت است که در عصر معصومان
علیهم السّلام خود آن بزرگواران یا منصوب از جانب آنان، و در عصر غیبت، فقیه جامع الشرایط یا منصوب از جانب وي عهدهدار
تعبیر شده است. 1از آن در باب حج سخن رفته است.امیر الحاج به دلیل داشتن این « امام » آن است. در روایات حج، از امیر الحاج به
منصب، احکام ویژهاي دارد که بدان اشاره میشود: مستحب است امیر الحاج در روزهاي هفتم، نهم (روز عرفه)، دهم (روز عید) و
دوازدهم (کوچ اول از منی) ماه ذي الحجّه براي حاجیان سخنرانی و آنان را به اعمال و عباداتی که باید انجام دهند، آشنا کند.
2همچنین به قول مشهور، مستحب است امیر الحاج روز ترویه (ترویه) پیش از ظهر در مکّه محرم (- احرام) شود و به منی برود و
صفحه 430 از 483
نماز ظهر و عصر را در آنجا بخواند. 3مستحب مؤکّ د است امیر الحاج شب نهم تا طلوع خورشید در منی بماند و پس از آن به
عرفات برود. 4 نیز مستحب است شب دهم تا طلوع خورشید در مشعر الحرام اقامت کند. برخی قدما آن را واجب دانستهاند. 5
(8) .7 / 272 و جواهر الکلام 19 / 188 ؛ الروضۀ البهیۀ 2 / 1 شرائع الاسلام 1 (7) .76 / 6) جواهر الکلام 5 ) .462 / 5) العروة الوثقی 2 )
.99 5 (11) .12 / 4 جواهر الکلام 19 (10) .6 / 351 و جواهر الکلام 19 -350 / 3 الحدائق الناضرة 16 (9) .165 / 2 تذکرة الفقهاء 8
ص: 673
امیر المؤمنین؛ ج 1، ص: 673
امیر المؤمنین: لقب اختصاصی حضرت علی علیه السّلام.لقب یاد شده، مخصوص نخستین امام معصوم، حضرت علی بن ابی طالب
علیه السّلام است و ملقّب کردن دیگران حتی دیگر امامان علیهم السّلام هر چند، در واقع امیر مؤمنان هستند به امیر المؤمنین، جایز
«1» . نیست
امین؛ ج 1، ص: 673
- امانت
انار؛ ج 1، ص: 673
انار: میوه معروف.در بابهاي طهارت، صلات و اطعمه و اشربه به مناسبت از آن سخن رفته است.برخی در جواز سجده بر پوست
انار پس از جدا شدن از دانهها، اشکال کردهاند. 1مستحب است انسان هر انار را به تنهایی بخورد و شریک کردن دیگران در آن
مکروه است. 2 خوردن انار در شب و روز جمعه 3، خوردن آن در ناشتا 4، خوردن تمام دانههاي یک انار 5 و نیز خوردن انار با پیه
آن مستحب است. 6خوردن و آشامیدن با دست چپ کراهت دارد مگر در انار و انگور که با هر دو دست، مباح است. 7 خلال
کردن با چوب انار مکروه است. 8مستحب است همراه میّت دو چوب در قبر بگذارند. بهتر آن است که از درخت خرما باشد. اگر
نبود، به قول مشهور درخت سدر. اگر آن هم یافت نشد، چوب درخت بید. اگر آن نیز پیدا نشد به گفتۀ بعضی از درخت انار.
برخی نیز چوب درخت انار را در ردیف درخت بید قرار دادهاند؛ بدین معنا که اگر چوب درخت سدر در دسترس نبود بین
گذاردن چوب درخت بید و انار مخیّر است 9 (- جریدتین).
4 (5) .415 /7 3 (4) .411 / 2 وسائل الشیعۀ 24 (3) .591 / 419 و العروة الوثقی 1 / 1 جواهر الکلام 8 (2) .334 / 1) بحار الانوار 37 )
9 (10) .423 / 8 وسائل الشیعۀ 24 (9) .258 / 466 و وسائل الشیعۀ 24 / 7 جواهر الکلام 36 (8) .27 /25 6 (7) .413 5 (6) .418 /24
.41 -38 / 240 و الحدائق الناضرة 4 -229 / جواهر الکلام 4
ص: 674
انبات؛ ج 1، ص: 674
انبات: روییدن.به مناسبت در بابهایی مانند صوم، جهاد، حجر و نکاح به کار رفته است.روییدن موي زهار، از نشانههاي بلوغ (-
و احکامی بر آن مترتّب گشته است.کودکان در جنگ کشته نمیشوند، بلکه به اسارت گرفته میشوند و «1» بلوغ) به شمار رفته
بر روییدن گوشت در مسأله رضاع (- رضاع) «2» . اگر بلوغ طفلی محرز نباشد، از راههاي احراز آن، انبات موهاي زهار است
احکامی مترتّب شده است، از جمله: اگر زنی نوزادي را به اندازة روییدن گوشت و محکم شدن استخوان وي شیر دهد، نوزاد،
صفحه 431 از 483
«3» . فرزند رضاعی او شمرده میشود و احکام فرزند نسبی همچون محرمیّت و حرمت ازدواج با او، بر آن مترتّب میگردد
انبیاء؛ سوره؛ ج 1، ص: 674
انبیاء؛ سوره: بیست و یکمین سورة قرآن.در باب صلات آمده است.بر استحباب قرائت سورة انبیاء تأکید شده است 1 و خواندن آن
در نماز آیات (- نماز آیات)، مستحب است. 2همچنین قرائت سورههاي بلند از جمله انبیاء در رکعتهاي سوم تا ششم نماز شب (-
نماز شب)، مستحب است. 3
انتساب؛ ج 1، ص: 674
انتساب: نسبت خویشاوندي با دیگري داشتن.در بابهاي طهارت، زکات، خمس، نکاح و ارث به مناسبت مورد بحث قرار گرفته
است.انتساب به نضر بن کنانه، جدّ دوازدهم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله، تحقّق بخش عنوان قرشی بودن زن است. زن قرشی (-
قرشیّه) در شصت سالگی
3 جواهر (6) . 2 النهایۀ (شیخ طوسی)/ 138 (5) .472 / 1 کشف الغطاء 3 (4) .271 /29 (3) .121 /21 (2) .5 / 1) جواهر الکلام 26 )
. 412 و مصباح المتهجد/ 139 / الکلام 9
ص: 675
انتساب به هاشم بن عبد مناف، جدّ دوم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، موجب ثبوت احکامی مانند «1» . یائسه (- یائسگی) میشود
زکات) جز صورت اضطرار و کافی نبودن -) «3» و حرمت دریافت زکات «2» جواز گرفتن خمس (- خمس) با تحقّق شرایط آن
نسب). -) «5» هاشمی).از اسباب ثبوت ارث (- ارث)، انتساب به میّت است -) «4» خمس، میشود
انتشار؛ ج 1، ص: 675
انتشار: شیوع و پراکنده شدن/ برخاستن آلت تناسلی مرد [- نعوظ].در فقه، از انتشار خبر به اشاعه، استفاضه (- استفاضه) و شیاع نیز
تعبیر شده است.انتشار به معناي نخست در برخی بابها مانند طهارت، صلات، نکاح و حدود به کار رفته است که به اجمال اشاره
-) میشود.دفن میّت باید به گونهاي باشد که بوي آن منتشر نشود. 1 وقت نماز صبح، هنگام انتشار سفیدي روز در افق است 2
فجر). شیر دادن به کودك شیرخوار 3 (- رضاع) و نیز لواط (- لواط) و زنا (- زنا) موجب انتشار حرمت (- نشر حرمت) میشود.
4انتشار به معناي دوم در باب نکاح به کار رفته است.عدم انتشار آلت تناسلی مرد (- عنن)، از جمله عیبهایی است که مجوّز فسخ
عقد نکاح به وسیلۀ زن میشود. 5 (- نعوظ)
انتصاب؛ ج 1، ص: 675
انتصاب: راست نگاه داشتن گردن یا کمر.از آن در باب صلات سخن رفته است.انتصاب کمر در نماز در حال قیام 1 و پس از
رکوع 2 به اندازهاي که در عرف، صدق قیام کند 3، و نیز هنگام نشستن
1 (6) .36 / 5) الروضۀ البهیۀ 8 ) .219 / 4) الحدائق الناضرة 12 ) .406 /15 (3) . 90 و 96 /16 (2) .163 -161 / 1) جواهر الکلام 3 )
.380 / 5 الروضۀ البهیۀ 5 (10) .209 /41 4 (9) .264 / 3 جواهر الکلام 29 (8) .519 / 2 العروة الوثقی 1 (7) .438 / الروضۀ البهیۀ 1
.245 /9 3 (13) .87 / 2 جواهر الکلام 10 (12) .634 / 101 و العروة الوثقی 1 / 1 مستمسک العروة 6 (11)
ص: 676
صفحه 432 از 483
«6» . و انتصاب گردن هنگام قیام، مستحب است «5» و پس از سجدة اول، واجب «4» براي معذور از قیام
انتظار؛ ج 1، ص: 676
انتظار: چشمبراهی.در باب صلات به مناسبت از آن سخن رفته است.انتظار فرج امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف از بهترین
عبادات و از ارکان ایمان به شمار میرود. 1آماده شدن براي نماز و انتظار رسیدن وقت آن براي بجا آوردن نماز در اول وقت
مستحب است. 2 همچنین انتظار امام یا مأموم براي جماعت استحباب دارد.مگر آن که انتظار سبب فوت فضیلت شود که در این
صورت برخی از فقها، نماز فرادا را افضل دانستهاند. 3
انتفاع؛ ج 1، ص: 676
انتفاع: بهره بردن.احکام انتفاع در بسیاري از بابها مانند طهارت، صلات، حج، تجارت، ضمان، عاریه، اجاره، وقف، وصیّت، اطعمه
و اشربه و احیاء موات آمده است.حکم تکلیفی: انتفاع به لحاظ مورد انتفاع و شخصی که بهره میبرد، به سه گونۀ واجب، حرام و
جایز تقسیم میشود: 1. انتفاع واجب: اگر حفظ جان بر انتفاع از خوردنی و آشامیدنی وابسته باشد، انتفاع واجب است 1؛ هر چند
چیز مورد انتفاع، حرام باشد 2 (- اضطرار). 2. انتفاع حرام: حرمت انتفاع یا به لحاظ حرام بودن عین مورد انتفاع است مانند مردار،
خون، گوشت خوك و دیگر اعیان نجس (- نجاسات) و متنجّس (- متنجّس)، حیوانات (- حیوان) و پرندگان (- پرنده) حرام
گوشت و آلات حرام همچون آلات لهو و قمار (- آلات لهو) (- آلات قمار) یا به لحاظ وجود صفتی در شخصی که بهره میبرد
مانند انتفاع محرم (- احرام) از حیوان
.150 -122 / 1 بحار الانوار 52 (7) .642 / 6) العروة الوثقی 1 ) .174 / 5) منهاج الصالحین (خویی) 1 ) .116 / 4) مستمسک العروة 6 )
.430 2 (11) .432 / 1 جواهر الکلام 36 (10) . 526 و 808 / 3 العروة الوثقی 1 (9) .74 / 2 جواهر الکلام 7 (8)
ص: 677
مانند انتفاع از اموال غصبی «4» و یا به لحاظ دستدرازي به ملک دیگري بدون رضایت وي - «3» شکار شده- که بر او حرام است
(- غصب) و اموال دزدي (- دزدي). 3. انتفاع جایز: انتفاع از چیز مباح، جایز است مانند بهره بردن از خوردنیها و آشامیدنیهاي
مباح، منافع عمومی (- مشترکات) همچون خیابانها، هوا و نور خورشید- و اموال دیگري با اذن وي.اسباب جواز انتفاع: اسباب
انتفاع، دو چیز است: 1. اباحۀ انتفاع: انتفاع شخص از آنچه بهرهبرداري از آن از جانب شارع یا مالک و یا عقل مجاز دانسته شده،
جایز است (- اباحه) (- مباحات اصلی). 2. عقد: مهمترین سبب انتفاع، عقد است (- عقد) که وسیلۀ مبادلۀ اموال و منافع مردم با
رضایت دو طرف عقد میباشد. در این میان، برخی عقود به طور مستقیم بر منفعت عین و بهره بردن از آن تعلّق میگیرد مانند اجاره
(- اجاره)، عاریه (- عاریه)، وصیّت به منفعت (- وصیّت) و وقف (- وقف)؛ چنانچه صحّت برخی عقود، مقیّد به امکان انتفاع
چگونگی انتفاع: بهره بردن از چیزي، «5» . میباشد مانند مزارعه (- مزارعه) که از شرایط صحّت آن، امکان انتفاع از زمین است
گاهی با از بین رفتن آن همراه است مانند بهره بردن از خوردنی و نوشیدنی در مهمانیها، و گاهی با باقی ماندن آن مانند بهره
با «8» و وقف «7» اجاره ،«6» بردن از چیزي به عنوان عاریه، اجاره، وقف که از شرایط صحّت آنها، امکان انتفاع از عین مورد عاریه
بقاي آن است و گرنه، عاریه، اجاره، و وقف آن صحیح نیست.حدود انتفاع: انتفاع از چیزها حدودي دارد که بهرهبردار باید آنها
را رعایت کند، در مواردي نیز تجاوز از آنها ضمانآور میباشد مانند تجاوز از حدود و شرایط مشخص شده براي بهرهبرداري از
انتفاع از اماکن عمومی به گونهاي که به دیگران ضرر برساند و مانع از انتفاع «9» . مال مورد اجاره و عاریه که موجب ضمان است
آنان از آنها شود، جایز نیست
صفحه 433 از 483
. 199 و 215 (9) .16 /28 (8) .213 (7) .169 (6) .20 /27 (5) .143 /8 (4) .286 /18 (3)
ص: 678
مانند نشستن در راههاي عمومی براي تجارت، استراحت و قرار دادن سایهبان؛ به گونهاي که موجب تنگی محل رفت و آمد دیگران
به قول بیشتر فقیهان، انتفاع از مال حرام در حال اضطرار بیش از اندازة رفع اضطرار، جایز نیست و به اتّفاق آنان، بیش از «10» . شود
اضطرار).رعایت حدود اذن مالک در انتفاع از مال وي واجب است. از این رو، اگر مالک در -) «11» اندازة سیري، حرام است
مهمانی خود، خوردنی و نوشیدنی را فقط براي دعوت شدگان مباح نماید و دعوت شدگان از ناخرسندي او براي اطعام دیگران
در «12» . آگاه باشند، نمیتوانند دیگران را به آن مهمانی ببرند مگر در صورتی که شواهد حال دلالت بر رضایت میزبان داشته باشد
مواردي که انتفاع به قید یا شرطی- هر چند بر حسب متفاهم عرفی- مقیّد نباشد، بهره بردن، تنها، به اندازة متعارف جایز است مانند
حق المارّه) یا انتفاع شخص از خوردنی و نوشیدنیهاي منزل کسانی که در آیۀ شصت و یک -) «13» انتفاع رهگذر از میوة باغ
خوردن).ضمان انتفاع: بهره بردن مباح از مال دیگري به -) «14» سورة نور استثنا شدهاند همچون فرزند، پدر، مادر، خواهر و برادر
بدون افراط و تفریط از بین برود که در این «16» یا اجاره «15» نحو مشروع و صحیح، ضمانآور نیست مانند این که مال مورد عاریه
صورت، شخص بهرهبردار ضامن نیست و در غیر این صورت ضامن است.پایان انتفاع: جواز انتفاع از مال دیگري با اسباب ذیل
پایان مییابد: 1. فسخ: در صورت فسخ (- فسخ) عقد عاریه یا اجاره و یا وصیّت به منفعت، جواز انتفاع نیز پایان مییابد. 2. پایان
مدّت: اگر انتفاع از مال دیگري به وقت معیّن محدود باشد، با سررسیدن زمان معیّن، جواز انتفاع نیز پایان میپذیرد. 3. زوال صفت:
اگر مباح بودن انتفاع به صفتی در بهرهبردار مقیّد باشد، با زوال آن صفت، اباحۀ انتفاع نیز پایان
(15) .406 /36 (14) .135 -127 /24 (13) .469 / 12 ) جواهر الکلام 36 ) .116 -115 / 11 ) مسالک الافهام 12 ) .77 -76 /38 (10)
.69 / 16 ) مستمسک العروة 12 ) .183 /27
ص: 679
مییابد همچون مضطر که در حال اضطرار، محرّمات بر او حلال میگردد و با زوال صفت اضطرار، حلیّت برداشته میشود.
انتقال؛ ج 1، ص: 679
انتقال: یکی از مطهّرات/ جا به جا شدن.از انتقال به معناي نخست در باب طهارت سخن رفته و مراد از آن انتقال چیزي است- که به
لحاظ انتساب به محل خاصی محکوم به نجاست است- به جاي دیگري که محکوم به طهارت است، همچون انتقال خون انسان یا
حیوان داراي خون جهنده به بدن پشه که خون جهنده ندارد یا انتقال ادرار نجس- مانند ادرار انسان- به گیاه از راه ریشه.انتقال از
مطهّرات (- مطهّرات) است به شرط آن که نجس جا به جا شده به طور حقیقی به محل دوم نسبت داده شود. براي نمونه، در مثال
از انتقال «1» . اول، خون پشه بر آن صدق کند. بنابراین، اگر پس از انتقال، این نسبت، مشکوك باشد، حکم به طهارت آن نمیشود
به مفهوم دوم به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، حجر، ضمان، طلاق، ظهار و ارث سخن گفته شده است.حکم: حکم انتقال
بر حسب موارد، مختلف است که بدان اشاره میشود.انتقال به بدل: هرگاه ردّ اصل در موارد ضمان، امکانپذیر نباشد، انتقال به
بدل (- بدل) واجب میشود مانند تلف شدن مال غصب شده که پرداخت بدل آن یعنی مثل (- مثلی) یا قیمت آن بر غاصب واجب
و نیز در تکلیفهایی که انجام اصل آنها ممکن نیست به بدل- در صورت داشتن بدل- منتقل میشود مانند کسی که به «2» است
و نیز در «3» جهت دسترسی نداشتن به آب یا زیان داشتن آن، نمیتواند وضو بگیرد یا غسل کند، واجب است تیمّم (- تیمّم) نماید
کفّارات داراي
.303 /2 (3) . 85 و 100 / 2) جواهر الکلام 37 ) .101 -100 / 293 و مهذّب الاحکام 2 / 1) جواهر الکلام 6 )
صفحه 434 از 483
ص: 680
کفّاره). همچنین مکلّف در صورتی که نتواند ایستاده نماز -) «4» بدل، در صورت ناتوانی از اصل، بدل آن پرداخت میشود
انتقال حق: حقوق به لحاظ قابلیّت براي انتقال به «5» . بخواند، باید بنشیند و در صورت ناتوانی از نشستن، باید خوابیده نماز بگزارد
فروختن، ارث بردن و مانند آن، دو گونه است: 1. حقوقی که قابل انتقال نیست مانند حق پدري، حق ولایت براي حاکم شرع و حق
2. حقوقی که انتقالپذیر است مانند حق خیار (- خیار)، قصاص (- «6» . استمتاع از همسر. به این حقوق حکم نیز اطلاق میشود
-) «8» . تحجیر). در انتقال برخی حقوق همچون حق شفعه (- شفعه) از طریق ارث اختلاف است -) «7» قصاص) و تحجیر
حق)انتقال دین: دین ثابت در ذمّۀ بدهکار با حواله، به ذمّۀ دیگري منتقل میشود.در نتیجه، دیگري باید بدهی را به بستانکار
حواله).انتقال حسّی: زنی که طلاق رجعی (- طلاق رجعی) داده شده، نباید تا پایان مدّت عدّه (- عدّه) از خانۀ شوهر -) «9» بپردازد
انتقال نیّت: (- عدول).انتقال ملکیّت: سبب انتقال «10» . به جاي دیگر منتقل شود، بلکه باید زمان عدّه را نزد شوهر سپري کند
ملکیّت یا اختیاري است مانند بیع (- بیع) و اجاره (- اجاره)، و یا قهري مانند مرگ که موجب انتقال ترکۀ میّت به ورثه میشود (-
ارث). (- تملیک) (- تملّک) انتقال ترکه: اموال بر جاي مانده از میّت در صورتی که دین یا وصیّتی به آن تعلّق نگرفته باشد، به
مجرّد مرگ، به ورثه منتقل میشود و در صورت تعلّق دین و وصیّت به همه یا بعض مال در انتقال آن مقدار از مال که مقابل دین و
ترکه).انتقال احکام: مردي که -) «11» وصیّت قرار میگیرد، اختلاف است. بنا بر قول به انتقال، ورثه نمیتوانند در آن تصرف کنند
-) «12» زن غیر حاملۀ خود را طلاق رجعی داده، چنانچه در این فاصله بمیرد، وظیفۀ زن از عدّة طلاق به عدّة وفات منتقل میشود
عدّه).
8) جواهر ) .389 -388 / 7) مهذّب الاحکام 3 ) .46 - 39 و 45 / 6) مصباح الفقاهۀ 2 ) .640 / 5) العروة الوثقی 1 ) .296 -292 /33 (4)
.262 -260 /32 (12) .93 -84 /26 (11) .352 /32 (10) .164 /26 (9) .393 -391 / الکلام 37
ص: 681
حجب). -) «13» در حجب نقصان، سهم وارث از بیشتر به کمتر منتقل میشود
انتقال خون؛ ج 1، ص: 681
انتقال خون: وارد کردن خون انسانی به بدن انسان دیگر.عنوان انتقال خون از عناوین مستحدثه و در باب تجارت به مناسبت مورد
بحث قرار گرفته است.انتقال خون به بدن انسان دیگر حتی خون کافر به بدن مسلمان براي درمان بیماري جایز است. نیز به نظر
فقیهان معاصر، خرید و فروش خون بدین منظور جایز است؛ هر چند آنان احتیاط را در مصالحه کردن یا قرار دادن پول در برابر حق
اختصاص (- حق اختصاص) یا در برابر اجازة خون گرفتن از فرد، دانستهاند، امّا در کلمات فقیهان پیشین، بر جایز نبودن خرید و
فروش خون ادّعاي اجماع شده است که دلیل آن، نبودن منفعت حلال قابل اعتنا و متعارف براي خون در گذشته بوده است. 1دادن
خون اگر ضرر قابل توجّه داشته باشد، جایز نیست. 2
انتقال نطفه؛ ج 1، ص: 681
- باروري مصنوعی
انتقام؛ ج 1، ص: 681
انتقام: تلافی کردن.از آن به مناسبت در بابهاي تجارت، نکاح و دیات سخن رفته است.بنابر تصریح برخی انتقام ستمدیده از
صفحه 435 از 483
ستمگر در حدّ ستمی که بر او رفته است، هر چند با یاري دیگران، جایز است. 1مرد در صورت نشوز زن (- نشوز) نمیتواند او را
به قصد انتقام بزند و به
3 و مهذّب / 2886 ؛ منهاج الصالحین (خویی) 2 - 17 ؛ توضیح المسائل مراجع/ م 2885 / 1 جواهر الکلام 22 (14) .78 /39 (13)
.430 / 1 المکاسب المحرمۀ (امام خمینی) 1 (16) . 2 توضیح المسائل مراجع/ م 2885 (15) . 43 و 50 -42 / الاحکام 16
ص: 682
تصریح برخی، زدن او با این قصد حرام است، ولی میتواند او را به اندازهاي که موجب تمکین او شود به آرامی، نه به سختی و
اگر شخصی به قصدي جز دفاع از خود یا نفس محترم دیگر مانند قصد «2» . مجروح کردن و به قصد اصلاح، نه انتقام و تشفّی بزند
بیشتر فقیهان برآنند محرمی (- احرام) که به عمد بیش از یک بار شکار کند، از «3» . انتقام، آسیبی به حیوان برساند، ضامن است
«4» . کسانی است که خداوند از او انتقام میگیرد، در نتیجه این عمل موجب تکرار کفّاره در دنیا نمیشود
انتهاب؛ ج 1، ص: 682
- اختلاس
انجبار خبر؛ ج 1، ص: 682
انجبار خبر: جبران ضعف سند یا دلالت روایت با شهرت.از آن در علم اصول، باب تعادل و تراجیح به مناسبت ترجیح یکی از دو
خبر متعارض با شهرت سخن رفته است.انجبار ضعف سند: مشهور فقیهان برآنند که عمل مشهور بر طبق روایتی که سند آن ضعیف
است (شهرت عملی)، ضعف سند را جبران میکند. بنابراین، میتوان به آن روایت عمل کرد؛ همان گونه که اعراض مشهور از یک
روایت هر چند سند آن صحیح باشد موجب تضعیف آن میگردد؛ زیرا ملاك حجیّت خبر، اطمینان و وثوق به صدور آن از
معصوم علیه السّلام است که با مطابقت شهرت با آن روایت حاصل میشود.تقویت روایت به واسطۀ این شهرت دو شرط دارد:
یک- شهرت در بین قدما که نزدیک به زمان معصومان علیهم السّلام بودهاند، حاصل شده باشد.دو- استناد مشهور به آن روایت،
در عملشان محرز باشد 1 (- شهرت).در این که مطابقت مضمون روایت با فتواي مشهور هر چند استنادشان به روایت محرز نباشد
موجب جبران ضعف سند میگردد یا نه اختلاف است. 2
1 اصول الفقه (5) .322 / 213 و جواهر الکلام 20 / 4) مستند الشیعۀ 13 ) . 3) تکملۀ المنهاج/ 104 ) .207 -202 / 2) جواهر الکلام 31 )
.590 -587 / 2 فرائد الاصول 1 (6) . 587 و الاصول العامۀ للفقه المقارن/ 221 / 221 ؛ انوار الاصول 3 /2
ص: 683
انجبار ضعف دلالت: در این که عمل فقها به روایتی که دلالت آن بر حکم مورد فتوا ضعیف است موجب ضعف دلالت آن روایت
«3» . میگردد یا خیر، مورد بحث و اشکال میباشد
انجماد؛ ج 1، ص: 683
انجماد: بسته شدن مایعات.از آن به مناسبت در باب طهارت سخن گفته شده است.اگر مقداري از آب ظرفی که به اندازة کر (-
آب کر) است، منجمد شود و باقی مانده کمتر از کر باشد، آب ظرف، حکم آب قلیل (- آب قلیل) را دارد و با ملاقات با نجاست،
نجس میشود. مقدار منجمد نیز- که به تدریج ذوب میشود- نجس میگردد؛ هر چند از برخی فقها قول به بقاي حکم کر بودن
حتی در صورت انجماد نقل شده است. 1 مایعاتی مانند روغن که پس از نجس شدن، طهارتپذیر نیستند، در وضعیّت انجماد نیز
صفحه 436 از 483
همین حکم را دارند. البته ظاهر بعض آنها مانند طلا، نقره و قیر پس از انجماد قابل تطهیر است. 2 نجاساتی مانند بول، خمر و
مسکراتی که در اصل مایع هستند، در صورت انجماد نیز نجس میباشند 3 (- مسکر).
انجیل؛ ج 1، ص: 683
انجیل: کتاب آسمانی فرو فرستاده شده بر حضرت عیسی علیه السّلام.انجیل موجود، تحریف و اصل آن نیز با نزول قرآن مجید نسخ
شده است.احکام آن به مناسبت در بابهاي جهاد، تجارت، وقف، وصیّت، نکاح و قضاء آمده است.انجیل موجود از مصادیق کتب
ضالّه (گمراه کننده) است. از این رو، نگهداري، نوشتن، یاد دادن آن، و گرفتن مزد بدین منظور حرام است. نیز انجام هر نوع
/ 12 و مهذّب الاحکام 1 /6 3 (6) .12 / 2 جواهر الکلام 22 (5) .163 / 188 و مستمسک العروة 1 / 1 مهذّب الاحکام 1 (4) .587 (3)
. 392 و 397
ص: 684
معاملهاي با آن مانند خرید و فروش و اجاره، حرام و باطل است. البته نگهداري کتب ضلال براي نقض آنها یا استشهاد بر حقّی با
«4» براي نوشتن انجیل و نیز مهر قرار دادن آموزش آن «3» وصیّت به چیزي ،«2» کتب ضالّه).وقف چیزي -) «1» آنها، جایز است
اگر نصرانی در مقام «5» . صحیح نیست. به قولی، قاضی مسلمانان میتواند نصرانی را در صورت تأثیر بیشتر به انجیل سوگند دهد
در صورت پیروزي «6» . کفایت میکند … « به خدایی که انجیل را بر عیسی فرو فرستاده است » قسم این گونه سوگند یاد کند
مسلمانان بر اهل کتاب، کتب آسمانی آنان مانند انجیل غنیمت محسوب نمیشود و باید نابود گردد، امّا جلد و اوراق آن پس از
«7» . محو نوشتهها، اگر قابل استفاده باشد، غنیمت است
انحصار؛ ج 1، ص: 684
- حصر
انحلال؛ ج 1، ص: 684
انحلال: زوال صورت.انحلال، زایل شدن حقیقی یا حکمی صورت چیزي است و از آن در اصول فقه، کتب قواعد فقهی و نیز
بابهاي عقود و ایقاعات فقه سخن رفته است.موارد انحلال: مهمترین موارد انحلال در اصول و فقه عبارتند از: 1. علم اجمالی: گاه
علم اجمالی به صورت حقیقی یا حکمی انحلال مییابد. هر گاه مکلّف ابتدا به وجوب یکی از دو چیز- براي مثال، نماز ظهر یا
نماز جمعه در روز جمعه- علم اجمالی و آن گاه به وجوب یکی از آن دو به طور مشخص- براي مثال، نماز ظهر- علم تفصیلی پیدا
کند، علم اجمالی وي از بین میرود. زوال علم اجمالی به سبب
4) المبسوط ) .482 / 320 و جامع المقاصد 3 /21 (3) .34 / 2) جواهر الکلام 28 ) .26 / 59 و جامع المقاصد 4 / 1) جواهر الکلام 22 )
7) جامع ) .229 / 205 و جواهر الکلام 40 / 6) المبسوط 8 ) .228 / 5) النهایۀ (شیخ طوسی)/ 556 و جواهر الکلام 40 ) .275 /4
.150 / 413 و جواهر الکلام 21 / المقاصد 3
ص: 685
حدوث علم تفصیلی، انحلال علم اجمالی نامیده میشود. این نوع، انحلال حقیقی است، امّا اگر دلیلی معتبر بر تعیین آنچه اجمالا
معلوم است اقامه شود، بدون این که علم تفصیلی پدید آید- مانند این که راوي عادل از وجوب نماز ظهر در روز جمعه خبر دهد نه
نماز جمعه- عمل بر اساس آن دلیل و مترتّب کردن حکم واقعی بر آن و ترك احتیاط در طرف مقابل را چون در حکم انحلال
صفحه 437 از 483
علم اجمالی) (- علم تفصیلی). 2. عقود و ایقاعات: انحلال عقد (- عقد) یا ایقاع (- -) «1» حقیقی است، انحلال حکمی گویند
ایقاع) در دو معناي برهمخوردن عقد یا ایقاع، و تحلیل عقد یا ایقاع به عقود یا ایقاعات متعدّد از جنس خود به کار میرود (-
قاعدة انحلال عقود).بر هم خوردن عقد: عقد پس از انعقاد، به سببی اختیاري مانند فسخ (- فسخ) و اقاله (- اقاله) یا غیر اختیاري
مانند مرگ موکّل در وکالت و یا بدهکار در موارد کفالت (- کفالت) که انحلال قهري عقد وکالت (- وکالت) و کفالت را در پی
بر هم خوردن ایقاع: ایقاع نیز به اسبابی از بین میرود همچون انحلال ایلاء (- ایلاء) به سبب گذشت مدّت «2» . دارد، زایل میشود
و نیز انحلال قسم، نذر و عهد به سبب ناتوان شدن از انجام متعلّق آن، مانند این که شخصی حج امسال را «3» آن و یا کفّاره دادن
نذر کند، امّا موسم حج، از انجام آن ناتوان شود. 3. حکم تکلیفی: انحلال حکم تکلیفی به دو گونه است: یک. انحلال نسبت به
اجزا: اگر موضوع حکم تکلیفیاي که با یک انشاء از مولا صادر شده است، مرکّب و داراي اجزا باشد، حکم واحد شامل همۀ
گفته میشود- « امر نفسی ضمنی » اجزاي مرکّب میشود و به هر جزئی، سهمی از آن تعلّق پیدا میکند- که به آن سهم و حصّه
مانند وجوب متعلّق به نماز که بر اجزاي آن پخش و هر جزئی، مأمور به امر ضمنی میشود. از این رو، در دوران امر بین اقل و اکثر
(- اقل و اکثر)، برائت (- اصل برائت)
. 309 و 311 / 3) جواهر الکلام 33 ) .191 / 2) منهاج الصالحین (خویی) 2 ) .84 -81 / 1) دروس فی علم الاصول 3 )
ص: 686
جاري میشود؛ زیرا- براي مثال- شک در جزئیّت سوره در نماز، به شک در تعلّق امر ضمنی به سوره در نماز بر میگردد و اصل،
عدم تعلّق آن است.دو. انحلال نسبت به افراد: اگر موضوع حکم تکلیفیاي که با یک انشاء از مولا صادر شده است، داراي مصادیق
و افراد متعدّد باشد، حکم واحد از نظر عقل و عرف، به احکام مستقل متعدّدي (به تعداد همۀ مصادیق) تجزیه میشود مانند این که
دروغ نگو) که گویا براي اکرام هر دانشمندي، ) « لا تکذب » : هر دانشمندي را اکرام نما) یا بگوید ) « أکرم کلّ عالم » : مولا بگوید
وجوب مستقلی و براي پرهیز از هر دروغی، نهی جداگانهاي انشاء کرده است؛ هر چند هر یک از وجوب اکرام و حرمت کذب با
«4» . یک انشاء بیان شدهاند
انحلال عقود؛ قاعده؛ ج 1، ص: 686
- قاعدة انحلال عقود
انحناء؛ ج 1، ص: 686
انحناء: خم شدن.از آن در باب صلات سخن رفته است.انحنا در رکوع به اندازهاي که دستها به زانو برسد، یکی از واجبات رکوع
است 1؛ هر چند بر زنان مستحب است قدري کمتر خم شوند. 2 عاجز 3 و کسی که نشسته نماز میخواند 4، باید به اندازة ممکن، و
عریان به قدري که عورتش بر ناظر محترم (- ناظر محترم) نمایان نشود 5، خم شوند (- رکوع). انحنا در سجده نیز به اندازهاي که
-) محل قرار گرفتن پیشانی از محل ایستادن بیش از حدّ معمول (چهار انگشت بسته) بالاتر نباشد، یکی از واجبات سجده است 6
سجده).
انخناس؛ ج 1، ص: 686
انخناس: جمع شدن و عقب ماندن.واژة انخناس در کاربرد فقهی، به بدن نسبت داده شده است و انخناس بدن به
/ 2 مستند الشیعۀ 5 (6) .69 / 1 جواهر الکلام 10 (5) .84 - 159 و 242 و اصطلاحات الاصول 82 / 4) القواعد الفقهیۀ (بجنوردي) 3 )
صفحه 438 از 483
150 و مستند الشیعۀ / 6 جواهر الکلام 10 (10) .569 5 (9) .637 / 4 العروة الوثقی 1 (8) .76 / 196 و جواهر الکلام 10 3 (7) .195
.271 /5
ص: 687
کمان کردن جلوي بدن به سمت پشت یا یکی از دو طرف بدن به سمت دیگر و یا کمان کردن زانو و عقب گرفتن بدن، تحقّق پیدا
این عنوان به مناسبت در باب صلات به کار رفته است.بر نمازگزار واجب است به اندازهاي در رکوع خم شود که «1» . میکند
لیکن در ،«2» دستهایش به زانو برسد و رساندن دستها به زانو به حالت انخناس یا حالت انخناس توأم با انحنا کفایت نمیکند
«4» . انخناس- همچون انحنا- در حال قیام، موجب بطلان نماز است «3» . صورت تحقّق انحنا به قدر واجب، انخناس مکروه است
اندار؛ ج 1، ص: 687
اندار: کم کردن وزن تقریبی ظرف کالا در معامله.در کالایی که هنگام خرید و فروش معمولا آن را با ظرفش وزن میکنند و
گویند.از آن در باب تجارت سخن رفته است.به « اندار » میفروشند، کم کردن وزن تقریبی ظرف از مجموع وزن کالا و ظرف را
قول مشهور- که بر آن ادّعاي اجماع نیز شده است- در معاملاتی که اندار در آنها متعارف است، کم کردن وزن تقریبی ظرف به
مقداري که احتمال زیادي و کمی نسبت به وزن دقیق ظرف وجود داشته باشد و علم به زیادي یا کمی نباشد، جایز است و از
مصادیق بیع غرري (- غرر) نیست.برخی فقها اندار را در صورت علم به زیادي یا کمی مقدار کم شده، به شرط رضایت طرفین
معامله، جایز دانستهاند، برخی تنها، متعارف بودن مقدار اندار را شرط میدانند؛ گرچه علم به کمی یا زیادي باشد و برخی معیار
صحّت را، غرري نبودن آن دانستهاند و شرط خاصی را مطرح نکردهاند.اگر معامله بر کالاي بدون ظرف تعلّق گیرد، در صورتی که
وزن دقیق ظرف یا کالا معلوم نباشد و تنها، وزن مجموع آنها مشخص باشد، چنین معاملهاي از مصادیق بیع غرري و باطل است. (-
قاعدة غرر) در معاملاتی که اندار در آنها مرسوم و متعارف نیست و ظرف به منزله جزئی از کالا محسوب میشود- خواه قیمت
.65 / 4) الحدائق الناضرة 8 ) .117 (3) .76 (2) . 76 و 117 / 1) جواهر الکلام 10 )
ص: 688
«1» . کالا و ظرف یکی باشد یا نه- بیع بدون اندار صحیح است
اندمال؛ ج 1، ص: 688
- بهبودي
اندوه؛ ج 1، ص: 688
اندوه: ناراحتی.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، صوم و قضاء سخن رفته است.یادآوري غصب منصب امامت امامان
معصوم علیهم السّلام توسط حاکمان ستمگر و ابراز اندوه بر آن به ویژه در عید فطر و قربان 1، و اظهار اندوه بر مصائب وارد بر
خاندان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله به ویژه امام حسین علیه السّلام و به خصوص در روز عاشورا 2، مستحب است.زیارت حضرت
سید الشّ هداء علیه السّلام با حال حزن مستحب است. 3 همچنین بر استحباب روزه گرفتن در روز عاشورا به انگیزة اندوه بر مصیبت
آن حضرت ادّعاي اجماع شده است، لیکن برخی از متأخّران آن را حرام و بسیاري از معاصران مکروه دانستهاند. نیز روزه گرفتن در
این روز براي تبرّك جستن حرام میباشد 4 (- عاشورا).تلاوت قرآن با صوت حزین 5 و همدردي با مصیبت دیدگان و کاستن از
اندوه آنان با کلمات تسلّی بخش 6، مستحب است.در حال اندوهگینی بر کرسی قضاوت نشستن کراهت دارد. 7ترك نافله در
صفحه 439 از 483
حالت غمگینی جایز است، بدین معنا که تأکیدي بر انجام این عمل مستحبی در حالت یاد شده نیست. 8
انزاء؛ ج 1، ص: 688
انزاء: برجهانیدن حیوان نر بر ماده جهت جفتگیري.از آن به مناسبت در بابهاي تجارت، رهن و غصب سخن رفته است.
3 (4) .500 / 2 وسائل الشیعۀ 14 (3) .268 / 1 کشف الغطاء 3 (2) .449 -448 / 470 و جواهر الکلام 22 -464 / 1) مصباح الفقاهۀ 5 )
227 / 5 المبسوط 8 (6) .242 / 105 و العروة الوثقی 2 / 303 ؛ جواهر الکلام 17 -302 / 4 مستند العروة (الصوم) 2 (5) .12 / الدروس 2
/ 8 مستند الشیعۀ 5 (9) .462 / 81 و قواعد الاحکام 3 / 7 جواهر الکلام 40 (8) .95 / 6 تحریر الوسیلۀ 1 (7) .461 / و کشف الغطاء 3
.428
ص: 689
در صورت انزاي حیوان غصبی بر حیوان ماده، بچّه از «1» . جایز نیست چوپان بدون اجازة مالک، حیوانی را بر حیوان دیگر برجهاند
آن صاحب حیوان ماده است، لیکن غاصب (صاحب حیوان ماده) باید اجرت آن را به مالک حیوان نر بپردازد، و چنانچه حیوان نر
کسب کردن از راه انزاء- اعم از اجاره دادن حیوان نر براي «2» . بر اثر این اقدام آسیب ببیند، غاصب، ضامن نقص آن است
«4» . انزاء بر شتري که بچّه کوچک دارد، و نیز انزاي الاغ بر اسب نجیب، کراهت دارد «3» . جفتگیري یا غیر اجاره- مکروه است
انزال؛ ج 1، ص: 689
انزال: خروج منی از انسان.از آن در بابهاي طهارت، صوم، حج، نکاح و دیات سخن رفته است.طهارت: انزال، از اسباب جنابت (-
جنابت) است و در آن، فرقی میان بیداري و خواب، اختیار و غیر اختیار، با شهوت و بدون شهوت نیست 1، ولی در صورت انزال از
غیر مخرج متعارف، اختلاف است. 2 به قول مشهور، استبراء (- استبراء) به بول پس از انزال، بر مرد مستحب است. 3صوم: انزال
عمدي در روزة واجب معیّن همچون روزة ماه رمضان، حرام و موجب بطلان روزه است. 4حج: انزال عمدي در حال احرام (-
احرام)، حرام و موجب کفّاره است.در فساد عمره یا حج به آن و لزوم اعاده، اختلاف است. 5نکاح: براي الحاق مولود به زوج به
عنوان فرزند، آمیزش کافی است، و انزال شرط آن نیست. 6دیات: آسیب رساندن به دیگري به گونهاي که مجنیّ علیه نتواند به
هنگام آمیزش انزال کند، موجب ثبوت دیه کامل است 7 (- دیه).
/ 1 العروة الوثقی 1 (5) .183 / 4) الدروس 3 ) .135 -134 /22 (3) .146 -145 / 2) جواهر الکلام 37 ) .481 -480 / 1) المهذّب 1 )
(11) .229 /31 6 (10) .367 / 5 جواهر الکلام 20 (9) .129 / 4 الحدائق الناضرة 13 (8) .111 3 (7) .7 / 2 جواهر الکلام 3 (6) .277
.312 /43 7
ص: 690
انزجار؛ ج 1، ص: 690
انزجار: بیزاري جستن/ بازایستادن.از آن به معناي اول در باب امر به معروف سخن رفته است.انزجار قلبی مؤمن از معصیت و منکر،
از آن به معناي دوم در بابهاي امر به معروف، نذر، «1» . واجب و لازمۀ ایمان به خداوند میباشد و اقل مراتب انکار منکر است
صید و ذباحه و حدود سخن رفته است.امر به معروف: هدف از نهی از منکر، انزجار انجام دهندة منکر است.بنابراین، اگر انزجار او
نذر: نذر کردن براي انزجار از انجام «2» . با اقلّ مراتب نهی از منکر یعنی اظهار انکار قلبی حاصل شود، در همان حدّ واجب است
صید و ذباحه: انزجار سگ شکاري از شکار «3» . گفته میشود « نذر زجر » حرام یا ترك واجب یا مستحب، جایز است و به آن
صفحه 440 از 483
هنگام بازداشتن صاحبش، از علایم شکاري بودن آن است که موجب حلیّت شکار آن و نیز جواز خرید و فروش و نگهداري آن
سگ شکاري).حدود: فایدة اجراي حدّ، انزجار مجرم از کردة خویش است. بنابراین، واجب است حدّ شارب خمر، -) «4» میباشد
زجر و منع کسی که به خانههاي مردم سرك میکشد، جایز است و در صورت عدم «5» . پس از برطرف شدن مستی او جاري شود
انزجار، پرتاب کردن سنگ و چوب به طرف وي نیز جایز میباشد و اگر به وسیلۀ آن آسیبی ببیند یا بمیرد، خونش هدر است و
اطّلاع بر -) «6» پرتاب کننده ضامن نیست، ولی اگر پرتاب، قبل از بازداشتن وي از این عمل باشد، پرتاب کننده ضامن است
عورات).
انزع؛ ج 1، ص: 690
انزع: مردي که مو از دو سوي پیشانیاش ریخته.انزع به مردي اطلاق میشود که دو سوي جلوي سرش بر اثر نداشتن مو، با
(5) .19 /36 (4) .364 /35 (3) .378 / 2) جواهر الکلام 21 ) .374 / 1) توضیح المسائل (گلپایگانی)/ م 2863 و جواهر الکلام 21 )
.661 -660 (6) .461 /41
ص: 691
پیشانیاش یکی شده و حکم آن در باب طهارت آمده است.بر انزع واجب است هنگام وضو آن مقدار از صورت را که متعارف
«1» . بیشتر مردم است، بشوید
انسان؛ ج 1، ص: 691
انسان: بشر، آدم.انسان از نگاه دین براي بندگی خداوند متعال آفریده شده و تمامی اصول و فروع دین، بیان شیوة بندگی او است.
از این رو انسان، مخاطب تمامی تکالیف و آداب دینی است. احکامی که در شرع مقدّس اسلام براي انسان تشریع شده است، یا
برخود عنوان انسان مترتّب میشود و یا بر عناوینی مانند مسلمان، مؤمن، کافر، فاسق، محارب، بالغ، آزاد، برده، زن، مرد، پدر، مادر،
برادر، خواهر، زوج، زوجه، قاضی، امام، پیامبر و … که انسان بدان متّصف میشود.احکام قسم دوم در عناوین متناسب آنها بیان
میشود. در این جا به اختصار به احکام قسم اول اشاره میشود که در بابهایی مانند طهارت، صلات، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه
و قضاء آمده است.حقوق به طور کلّی به حق الناس (حق انسانها) و حق اللّه (حق خداوند) تقسیم میشود که هر یک داراي احکام
خاصی میباشد. (- حق).حقوق مادّي و معنوي انسان، محترم و تجاوز به آنها حرام است؛ هر چند گسترة احترام نسبت به مراتب و
حالات انسان، متفاوت میباشد (- احترام).انسان مسلمان (- اسلام) و کسانی که در حکم اویند پاك میباشند. کافر غیر کتابی (-
اهل حرب) و به قول مشهور، اهل کتاب (- اهل کتاب) نجس میباشند. 1 بدن میّت آدمی (- میّت) به مجرّد مرگ نجس میشود و
لمس کردن آن بعد از سرد شدن، موجب غسل است 2 (- غسل مسّ میّت).نماز خواندن رو به روي انسان، مکروه است. 3انسان
قابل تذکیه نیست 4 (- تذکیه).خوردن گوشت مردة آدمی جز هنگام
/36 4 (5) .399 / 3 جواهر الکلام 8 (4) .365 / 2 العروة الوثقی 1 (3) .197 -196 / 1 مستند الشیعۀ 1 (2) .147 / 1) جواهر الکلام 2 )
.199
ص: 692
-) «6» اضطرار). اگر انسان با حیوان حلال گوشتی نزدیکی کند، گوشت، شیر و نسل آن حرام میشود -) «5» اضطرار، حرام است
آمیزش با حیوان). نیز اگر حیوان حلال گوشت از مدفوع انسان تغذیه کند، به گونهاي که عنوان نجاست خوار (جلّال) بر او صدق
نجاستخواري). -) «7» کند، گوشتش حرام میگردد
صفحه 441 از 483
انسان؛ سوره؛ ج 1، ص: 692
انسان؛ سوره [- دهر؛ هل أتی]: هفتاد و ششمین سورة قرآن.از آن در باب صلات سخن رفته است.قرائت سورة یاد شده در نماز
صبح 1 به ویژه در رکعت اول آن در روز دوشنبه 2 و پنجشنبه 3 و نیز در رکعت هشتم نماز شب (- نماز شب)، مستحب است. 4
انسداد؛ ج 1، ص: 692
انسداد: بسته بودن راههاي علم و علمی [- ظنّ خاص] به احکام شرعی، مقابل انفتاح.انسداد از عناوینی است که در کتابهاي
اصولی متأخّر رایج شده و در علم اصول به مناسبت بحث حجیّت خبر واحد (- خبر واحد) از آن سخن رفته است.راه به دست
آوردن علم و یقین در مسائل اعتقادي در همۀ زمانها باز است همچنین است راه علم و علمی به احکام شرعی فرعی در زمان
حضور معصومان علیهم السّلام، لیکن در زمان غیبت، در انسداد یا انفتاح راه تحصیل علم و علمی به احکام شرعی فرعی اختلاف
است. مشهور فقیهان قائل به انفتاحاند (- انفتاح) و برخی مانند میرزاي قمی و پیروان او به انسداد راه تحصیل علم و علمی معتقدند
معروف « دلیل انسداد » نامیدهاند. 1دلیل انسداد: انسداديها دلیل عقلی بر انسداد ارائه میکنند که به « انسدادي » از این رو آنها را
است. این دلیل پنج
1 اصطلاحات (12) .419 4 (11) .404 -403 /9 3 (10) .150 /18 2 (9) .401 / 1 جواهر الکلام 9 (8) .271 (7) .284 (6) .439 (5)
.89 - الاصول/ 88
ص: 693
نامیده میشود. و به شرح زیر است: 1. علم اجمالی به ثبوت احکام واقعی در شرع. 2. انسداد « مقدّمات دلیل انسداد » مقدّمه دارد که
راه علم و علمی به احکام واقعی. 3. عدم جواز اهمال و اعراض از احکام واقعی. 4. عدم وجوب احتیاط در همۀ احکام به دلیل لازم
آمدن عسر و حرج و یا عدم جواز آن به دلیل مختل شدن نظام زندگی اجتماعی. 5. قبح ترجیح مرجوح (وهم) بر راجح (ظنّ).نتیجۀ
دلیل انسداد وجوب عمل به هر ظنّی (- ظنّ) است مگر ظنّی که دلیل قطعی بر عدم جواز عمل به آن وجود داشته باشد مانند قیاس
قیاس).در این که نتیجۀ دلیل انسداد کشف از حکم شارع به حجّت بودن این ظنّ است یا صرفا حکم عقل است، در بین -) «2»
ظنّهایی که حجیّت آنها با «3» . تعبیر میشود « حکومت » و از دیگري به « کشف » قائلان به انسداد اختلاف است. از عقیدة اول به
ظنّ خاص) که حجیّت آن با دلیل -) « ظنّ خاص » ظنّ مطلق) نامیده میشود، در مقابل -) « ظنّ مطلق » ، دلیل انسداد ثابت میشود
«4» . خاص غیر از دلیل انسداد ثابت میشود
انسی؛ ج 1، ص: 693
- اهلی
انشاء؛ ج 1، ص: 693
انشاء: ایجاد یا ابراز معنا، مقابل اخبار.مشهور فقها انشاء را به ایجاد معنا به لفظ تعریف کردهاند، مانند ایجاد معناي فروختن با لفظ
لیکن برخی آن را به ابراز امر نفسانی (معنا) تعریف کردهاند.تفاوت انشاء با اخبار این است که ،« اشتریت » و خریدن با لفظ « بعت »
جملۀ انشایی، در خارج ما به ازاء ندارد که با آن تطبیق داده شود. از این رو، به صدق و کذب متّصف نمیگردد، ولی
.27 -26 / 4) اصول الفقه 2 ) .466 -465 / 3) فرائد الاصول 1 ) .29 -26 / 385 و اصول الفقه 2 -384 / 2) فرائد الاصول 1 )
صفحه 442 از 483
ص: 694
جملۀ خبري که در مقام خبر دادن از ثبوت یا نفی چیزي است گاه مطابق با واقع و گاه مخالف با آن است. از این رو، به صدق و
از آن در باب تجارت بحث شده است.تقسیمات: انشاء داراي تقسیمات ذیل است: 1. انشاء فعلی و قولی: «1» . کذب متّصف میشود
انشاء به لحاظ آنچه که براي ابراز اعتبار نفسانی قابلیّت دارد، به انشاء فعلی و قولی تقسیم میشود. انشاء فعلی عبارت است از انشاء با
دادن و گرفتن (- معاطات) و یا هر فعل دیگري که قائم مقام قول باشد مثل اشاره شخص لال و یا نوشتن. و انشاء قولی [- انشاء
لفظی، انشاء به صیغه] عبارت است از انشاء با لفظ و صیغۀ مخصوص. براي مثال، انشاء تملیک و تملّک در بیع، گاه با دادن کالا و
2. انشاء تنجیزي و تعلیقی: انشاء به لحاظ ابراز آن به نحو مطلق «2» .« و اشتریت « بعت » دریافت بهاي آن تحقّق مییابد و گاه با صیغۀ
یا مشروط بودن مورد انشاء (منشأ) به انشاء تنجیزي و تعلیقی تقسیم میشود. اول، مانند انشاء ملکیّت کتاب براي شخصی بدون
اشتراط به امري، و دوم، مانند انشاء ملکیّت کتاب براي شخصی به شرط آمدن شخص دیگر.انشاء تنجیزي تأثیر فعلی دارد، بر
3. انشاء خارجی و قلبی: انشاء به لحاظ منشأ «3» . خلاف انشاء تعلیقی که اثر بالفعل ندارد و تأثیر آن مشروط به تحقّق شرط است
آن، به انشاء خارجی و قلبی (نیّت) [- انشاء نفسی، انشاء ضمیري] تقسیم میشود. شرط صحّت همۀ عقود (- عقد) و ایقاعات (-
ایقاع) انشاء خارجی است و انشاء قلبی کفایت نمیکند، مگر در نذر (- نذر) و عهد (- عهد) که از برخی کفایت نیّت قلبی در
حکم: در تمامی عقود و ایقاعات، قصد انشاء معتبر است. در این که در قرائت نماز، افزون بر قصد «4» . تحقّق آن دو، نقل شده است
انشاء مدح، ،« منِ الرَّحِیمِ 􀀀 الرَّحْ » انشاء حمد، در آیه ،« الَمِینَ 􀀀 لِلّ رَبِّ الْع
􀀀
الْحَمْدُ هِ » قرائت قرآن، میتوان در مثل آیه
؛296 / 3) حاشیۀ المکاسب (اصفهانی) 1 ) .433 / 71 و تحریر الوسیلۀ 2 / 193 ؛ جامع المدارك 3 (2) .52 / 1) مصباح الفقاهۀ 2 )
.153 / 66 و 2 / 4) حاشیۀ المکاسب (سید یزدي) 1 ) .170 -169 / 81 و کتاب البیع (مصطفی خمینی) 1 / مصباح الفقاهۀ 3
ص: 695
انشاء طلب هدایت را قصد کرد، اختلاف است. « راطَ الْمُسْتَقِیمَ 􀀀 اهْدِنَا الصِّ » انشاء خطاب و در آیه « إِیّ نَسْتَعِینُ
اكَ􀀀 نَع وَ إِیّ بُْدُ
اكَ􀀀» در آیه
«5» . بسیاري از فقها آن را جایز دانستهاند
انشاد؛ ج 1، ص: 695
انشاد: شعر خواندن (- شعر)/ اعلان گمشده (- لقطه).
انشراح؛ سوره؛ ج 1، ص: 695
انشراح؛ سوره [- الم نشرح؛ شرح]: نود و چهارمین سورة قرآن.از آن در باب صلات سخن رفته است.زیاد خواندن این سوره در هر
روز و شب، مستحب 1 و قرائت آن در رکعت دوم نمازي که براي رفع گرفتاري خوانده میشود، وارد شده است. 2سورة انشراح به
خوانده شود. قول مشهور بین قدما، اتّحاد این دو سوره است. 4 « ضحی » تنهایی در نماز واجب کفایت نمیکند 3 و باید با سورة
انشقاق؛ سوره؛ ج 1، ص: 695
انشقاق؛ سوره: هشتاد و چهارمین سورة قرآن.در باب صلات آمده است.خواندن سورة انشقاق در نمازهاي واجب و نافله، مستحب
است 1 و قرائت آن در عمل امّ داود پس از نماز عصر نیمۀ رجب وارد شده است 2 (- عمل امّ داود).
انصاب؛ ج 1، ص: 695
صفحه 443 از 483
- نصب
4 (9) .20 / 3 جواهر الکلام 10 (8) .261 2 (7) .475 / 1 کشف الغطاء 3 (6) .288 / 663 و مستمسک العروة 6 / 5) العروة الوثقی 1 )
/ 478 و وسائل الشیعۀ 6 / 1 کشف الغطاء 3 (10) .126 / 20 و مستند الشیعۀ 5 / 178 ؛ جواهر الکلام 10 -175 / مستمسک العروة 6
. 2 مصباح المتهجد/ 807 (11) .141
ص: 696
انصاب حرم؛ ج 1، ص: 696
انصاب حرم: نشانههاي تعیین کنندة حدود حرم مکّه (- حرم).
انصات؛ ج 1، ص: 696
- سکوت
انصاف؛ قاعده؛ ج 1، ص: 696
- قاعدة عدل و انصاف
انصراف؛ ج 1، ص: 696
انصراف: روي گرداندن/ بازگشت.روي گرداندن از حالت یا عملی به حالت یا عمل دیگر را انصراف گویند؛ خواه عمل قبلی،
ناقص رها شود یا کامل گردد که در این صورت، به معناي فارغ شدن از عمل میباشد مانند قابل اعتنا نبودن شک در افعال وضو
انصراف همچنین به معناي بازگشتن از کاري است مانند استحباب تلقین میّت توسط ولیّ «1» . پس از انصراف و تمام شدن وضو
بازگشت). این عنوان در اکثر ابواب فقهی اعم از معاملات و عبادات به مناسبت -) «2» میّت پس از انصراف مردم از مراسم تدفین
آمده است.
انضاض؛ ج 1، ص: 696
انضاض: تبدیل مال به پول رایج.از این عنوان به مناسبت در باب زکات و نیز در باب مضاربه سخن رفته است.احکام: از شرایط
مضاربه (- مضاربه)، وجوب انضاض مال توسط عامل است؛ گرچه ضرر کرده باشد. 1 استقرار مالکیّت عامل نیز پس از انضاض
تمام مال و تقسیم آن و فسخ مضاربه میباشد. پس از استقرار مالکیّت، اگر چیزي تلف شود، از مال مالک آن تلف شده و از سود
محاسبه نمیشود و قبل از آن، مالکیّت عامل نسبت به سهم خود به مجرّد حصول سود، از نوع مالکیّت متزلزل است 2 (- مالکیّت
متزلزل).اگر از مال مضاربهاي، تنها، به مقدار سود نقد شده باشد، در صورتی که عامل خواستار تقسیم سود باشد، جواز تقسیم
مشروط بر رضایت مالک است و در صورت عدم رضایت، مجبور به تقسیم نمیگردد، ولی اگر مالک خواستار تقسیم باشد، در
جواز تقسیم و اجبار عامل بر آن، اختلاف است. 3
340 و / 2 مستمسک العروة 12 (4) .62 / 356 و 27 -355 / 1 جواهر الکلام 26 (3) .324 /4 (2) .360 -359 / 1) جواهر الکلام 2 )
.342 / 398 و مستمسک العروة 12 / 3 جواهر الکلام 26 (5) .286 / 391 و 15 ؛373 / جواهر الکلام 26
ص: 697
صفحه 444 از 483
انضاض پس از فسخ مضاربه: در صورتی که قبل از انضاض مال، مضاربه توسط عامل یا مالک فسخ گردد، در جواز انضاض توسط
عامل بدون رضایت مالک و در وجوب انضاض توسط عامل با درخواست و الزام مالک- خواه سودي حاصل شده باشد یا نه-
انضاض پس از مرگ عامل یا مالک: در صورتی که عامل قبل از انضاض مال مضاربهاي بمیرد، اگر مالک اجازه «4» . اختلاف است
دهد، انضاض توسط وارث او انجام میگیرد و گرنه، حاکم شخص امینی را براي انضاض تعیین میکند، ولی اگر مالک قبل از
انضاض بمیرد، انضاض عامل بدون اذن وارث او، جایز نیست، مگر در صورت امید به حصول سود با انضاض که محل اختلاف
در جواز پرداخت زکات «5» . است. همچنین در این که آیا وارث میتواند عامل را ملزم به انضاض مال کند یا نه، محل بحث است
«6» . مال مضاربهاي توسط عامل قبل از انضاض و تقسیم، اختلاف است
انعام ثلاثه؛ ج 1، ص: 697
انعام ثلاثه: شتر، گاو و گوسفند.از آن به مناسبت در بابهاي زکات، حج، نکاح، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن رفته
است.زکات: از موارد وجوب زکات (- زکات)، انعام ثلاثه است. 1 در تعلّق زکات به آنها چهار چیز شرط است: 1. رسیدن به حدّ
نصاب (- نصاب). 2. چریدن؛ بدین معنا که قوت آنها از چریدن در بیابان و مراتع عمومی تأمین شود، نه از ملک مالک آنها (-
سائمه). 3. عامل نبودن گاو و شتر؛ بدین معنا که در طول سال به کار گرفته نشوند. 4. سپري شدن یازده ماه قمري و داخل شدن در
ماه دوازدهم از زمان مالکیت آنها. 2حج: هدي (- هدي) و قربانی، باید از انعام ثلاثه باشد. 3 در حج قران
3 (9) . 273 و 278 و 279 2 (8) .272 / 1 العروة الوثقی 2 (7) .286 /15 (6) .356 -355 (5) .390 -388 / 4) جواهر الکلام 26 )
.135 / جواهر الکلام 19
ص: 698
(- حج قران)، احرام (- احرام)، به تلبیه (- تلبیه) یا اشعار (- اشعار) و تقلید (- تقلید) محقّق میشود. اشعار، تنها، با شتر و تقلید با هر
نکاح: در عقیقه شرط است «5» . کشتن انعام ثلاثه در حال احرام جایز است و کفّاره ندارد «4» . یک از انعام ثلاثه صورت میپذیرد
عقیقه).صید و ذباحه: تذکیۀ گاو و گوسفند، به ذبح -) «6» که به یکی از انعام ثلاثه باشد و صدقه دادن با پول آن کفایت نمیکند
یا «7» (- ذبح) و شتر، به نحر (- نحر) است.اطعمه و اشربه: انعام ثلاثه حلال گوشت هستند، مگر آن که موطوء انسان واقع شوند
و یا از مدفوع نجس تغذیه کرده - «8» شیر خوك خورده باشند- به گونهاي که بدان نیرو گرفته، و استخوانشان محکم شده باشد
که در هر سه صورت، گوشت آنها حرام میشود (- آمیزش با حیوان). (- نجاستخواري) (- حلال گوشت) «9» باشند
انعام؛ سوره؛ ج 1، ص: 698
انعام؛ سوره: ششمین سورة قرآن.در باب صلات آمده است.زیاد خواندن سورة انعام 1 و قرائت آن در نماز شب اول محرّم 2، نماز
اول ماه 3 و نماز حاجت 4، مستحب است.تلاوت سورة یاد شده در عمل امّ داود (- عمل امّ داود) پس از نماز عصر روز نیمۀ رجب
نیز وارد شده است. 5 قرائت سورههاي بلند از جمله انعام در شش رکعت آخر نماز شب، مستحب است. 6
انعزال؛ ج 1، ص: 698
انعزال: زوال قهري ولایت و نمایندگی.عزل، برکنار کردن نماینده از سمت خویش، و انعزال، کنار رفتن قهري وي از سمت
نمایندگی است. از آن در بابهایی مانند وکالت، وقف، وصیّت و قضاء سخن رفته است.کسی که به خاطر شایستگی یا برخورداري
از شرایط خاص، از سوي
صفحه 445 از 483
/ 1 وسائل الشیعۀ 6 (10) .272 (9) .282 (8) .284 / 7) جواهر الکلام 36 ) .311 / 6) تحریر الوسیلۀ 2 ) .174 /20 (5) .57 /18 (4)
.108 / 6 المبسوط 1 (15) . 5 مصباح المتهجد/ 807 (14) .133 4 (13) .170 /8 3 (12) .181 /8 2 (11) .230
ص: 699
«4» قضاوت) و متولّی موقوفه -) «3» وصیّت)، قاضی -) «2» وکالت)، وصیّ -) «1» دیگري عهدهدار کاري شده است- مانند وکیل
(- وقف) در صورت از دست دادن شایستگی یا فقدان شرط، به طور قهري از سمت خود برکنار میشود و نیازي به عزل (- عزل)
وي نیست.
انعقاد؛ ج 1، ص: 699
انعقاد: بسته شدن، مقابل انحلال.واژة انعقاد به لحاظ اختلاف موضوع آن (عقد، عبادت و نطفه) در فقه، کاربردهاي مختلفی دارد و
در بیشتر بابها اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام به کار رفته است.عبادات: انعقاد عمل در عبادات مانند نماز، روزه و حج، به
شروع آن عمل با نیّت و قصد قربت، همراه دیگر شرایط آن، محقّق میشود. 1 نماز جماعت با امام جامع شرایط و حضور یک
مأموم 2 (- نماز جماعت) و نماز جمعه با پنج یا هفت نفر- بنابر اختلاف موجود در مسأله- که یکی از آنان، امام است 3، منعقد
میگردد (- نماز جمعه).عقود و ایقاعات: انعقاد عقود (- عقد) با ایجاب و قبول لفظی یا فعلی و انعقاد ایقاعات (- ایقاع) با انشاء
لفظی، همراه با سایر شرایط در هر دو مورد است.قضاوت: مقام قضاوت (- قضاوت) براي قاضی با تحقّق شرایط آن مانند ایمان،
عدالت، بلوغ و نصب، منعقد میشود. 4انعقاد نطفه: اگر پدر و مادر کودك یا یکی از آن دو هنگام انعقاد نطفه- یعنی زمان آبستن
شدن مادر- مسلمان باشند، احکام اسلام بر کودك بار میشود 5 (- اسلام).
انفاذ؛ ج 1، ص: 699
- تنفیذ
انفاق؛ ج 1، ص: 699
انفاق: نفقه دادن (- نفقه)/ صدقه دادن (- صدقه).
/ 4) العروة الوثقی [تکملۀ] 1 ) .61 / 3) جواهر الکلام 40 ) .277 -276 / 2) جامع المقاصد 11 ) .364 -360 / 1) جواهر الکلام 27 )
.604 /41 5 (9) .15 -12 /40 4 (8) .198 /11 3 (7) .150 /13 2 (6) .155 / 1 جواهر الکلام 9 (5) .229
ص: 700
انفال؛ ج 1، ص: 700
انفال: اموال مختصّ به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و امامان علیهم السّلام.انفال، جمع نفل یا نفل به معناي زیادي، بخشش و
وجه نامگذاري اموال ویژة پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و أئمّه علیهم السّلام به انفال که از قرآن کریم نشأت گرفته «1» . غنیمت است
این است که خداوند به منظور گرامیداشت مقام رسالت و امامت و برتري بخشیدن وجود مبارك رسول خدا و امامان بر «2»
از این موضوع هر چند به تفصیل در بخش پایانی کتاب «3» . دیگران، افزون بر خمس، انفال را نیز به آنان اختصاص داده است
خمس یا در بابی مستقل تحت همین عنوان بحث شده، لیکن از آن در بابهاي جهاد و احیاء موات نیز سخن رفته است. در این جا
به دو محور مهم آن یعنی انواع انفال و احکام آن اشاره میکنیم.انواع: انفال انواع و مصادیق مختلفی دارد که عبارتند از: 1. زمینی
صفحه 446 از 483
که مسلمانان بدون جنگ و خونریزي بر آن دست یافتهاند؛ خواه مالکانش آنها را رها کرده باشند مانند زمینهاي یهودیان بنی
به این نوع، فییء (- فییء) نیز گفته میشود. «4» . نضیر در مدینه، و یا خود آنان به حکومت اسلامی واگذار کرده باشند مانند فدك
2. زمین موات؛ یعنی زمینی که به سبب موانعی همچون بیآبی یا آب گرفتگی و مانند آن، بدون عمران و اصلاح، قابل «5»
زمین «6» . بهرهبرداري نیست؛ خواه مالکی داشته و از بین رفته یا آن را رها کرده و یا از اصل، مالکی نداشته است مانند بیابانها
مواتی که مالک مشخص دارد، در این که به طور مطلق از انفال است یا از انفال نیست و یا چنانچه به احیا مالک آن زمین شده
باشد از انفال به شمار میرود، و اگر به غیر احیا مانند خریدن یا به ارث بردن، مالک شده باشد، از انفال به شمار نمیرود، اختلاف
«8» . 3. ساحل دریا و کنارة رود و هر زمین بدون صاحب؛ هر چند موات نباشد مانند برخی جزایر «7» . است
6) جواهر الکلام ) .« نفل » 5) مجمع البحرین/ واژة ) .116 (4) .115 / 3) جواهر الکلام 16 ) . 2) انفال/ 1 ) .139 / 1) مستند الشیعۀ 10 )
. 8) مستند العروة (الخمس)/ 361 ) .146 / 7) مستند الشیعۀ 10 ) .119 -117 /16
ص: 701
. قطایع). 6 ) «10» آجام). 5. اموال اختصاصی پادشاهان کافر اعم از منقول (صفایا) و غیر منقول -) «9» 4. قلّۀ کوهها، درّهها و نیستانها
غنائم برگزیده؛ یعنی آنچه امام علیه السّلام به عنوان بهترینهاي غنائم براي خود برمیگزیند. در این که حصول ملکیّت چنین
غنائمی بر گزینش و در اختیار گرفتن آن پیش از تقسیم متوقّف است یا آن که صفایاي غنائم به طور قهري و بدون گزینش امام
7. غنائمی که بدون اذن امام علیه السّلام به جنگیدن، به دست آمده «11» . علیه السّلام در ملک ایشان قرار میگیرند، اختلاف است
8. ارث بدون وارث. 9. معادن. در این که معدن به طور مطلق جزء انفال است یا به طور مطلق نیست و یا «12» . باشد به قول مشهور
احکام: «13» . تنها معادنی که در زمین متعلّق به امام علیه السّلام مانند زمین موات- وجود دارد، از انفال میباشد، اختلاف است
انفال ملک رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و أئمّه علیهم السّلام به جهت منصب رسالت و امامت میباشد.از این رو، هرگونه تصرف
در آن، بدون اذن آنان، جایز نیست، لیکن در زمان غیبت، تصرف در انفال و تملّک آن، براي شیعه به اجمال، مباح دانسته شده
است؛ هر چند در قلمرو آن اختلاف است که مطلق انفال است یا آنچه که به مناکح (نکاح کنیزهاي به اسارت گرفته شده در جنگ
بدون اذن)، مساکن (منازل واقع در زمینهاي امام) و متاجر (خرید و فروش غنائم جنگی که بدون اذن امام صورت گرفته و نیز داد
و ستد یا اجارة زمینها و درختان متعلّق به امام) مرتبط میشود.همچنین در این که مراد از مناکح، مساکن و متاجر چیست و این که
قول به حلیّت و اباحۀ مطلق انفال براي شیعیان در عصر «14» . مباح از آنها، تنها انفال است یا خمس و یا هر دو، اختلاف وجود دارد
«16» . همچنین بر حلیّت تصرف در مثل زمین موات، ادّعاي اجماع و اتّفاق شده است «15» . غیبت، به مشهور نسبت داده شده است
15 ) مستند ) .155 -133 (14) .132 -128 (13) .128 -126 (12) .126 -124 (11) .123 (10) .122 -120 / 9) جواهر الکلام 16 )
.136 / 16 ) جواهر الکلام 16 ) .165 / الشیعۀ 10
ص: 702
تصرف غیر شیعه در انفال حرام است، لیکن حصول ملکیّت در صورت استیلاي غیر شیعه بر انفال از راه خریدن و مانند آن، مورد
«17» . اختلاف است
انفال؛ سوره؛ ج 1، ص: 702
انفال؛ سوره: هشتمین سورة قرآن.از آن در باب صلات سخن رفته است.بر استحباب قرائت این سوره در هر ماه تأکید شده است. 1
انفتاح؛ ج 1، ص: 702
صفحه 447 از 483
انفتاح: باز بودن راه علم و علمی به احکام، مقابل انسداد.انفتاح همانند انسداد (- انسداد) از عناوینی است که در کتابهاي اصولی
متوفاي ( 1231 ه. ق) به بعد به ویژه کتب اصولی شیخ انصاري) رواج یافت و « قوانین الاصول » مؤلف « میرزاي قمی » متأخّر (از زمان
از آن به مناسبت در علم اصول، بحث ادلّۀ حجیّت خبر واحد سخن رفته است.علم به احکام واقعی اعتقادي مانند وجوب شناخت
خداوند و صفات او، وجوب شناخت انبیا و أئمّه علیهم السّلام، معاد و غیر آن از راه ادلّۀ عقلی و نقلی ممکن است. بنابراین، باب
علم در اعتقادات باز است. همچنین تحصیل علم به احکام شرعی فرعی در عصر معصومان علیهم السّلام ممکن و باب علم در این
دوران مفتوح بوده است، لیکن در عصر غیبت در انتفاح یا انسداد باب علم اختلاف است. مشهور فقیهان انفتاحی و تعداد اندکی
انسدادياند.در این که انفتاح، حقیقی است یا حکمی، بین اصولیان و اخباریان (- اخباري) اختلاف است. مراد از انفتاح حقیقی آن
است که راه علم به احکام در
.471 / 1 کشف الغطاء 3 (18) .141 (17)
ص: 703
زمان غیبت همانند زمان حضور باز است.اخباریان و برخی از اصولیان مانند سید مرتضی قائل به انفتاح حقیقیاند.مراد از انفتاح
حکمی این است که در زمان غیبت راه علم به بیشتر احکام مسدود است، لیکن راههاي ظنّی که دلیل خاص و قطعی بر حجیّت آن
تعبیر میشود. بیشتر اصولیان قائل به « ظنّ خاص » و « علمی » قائم است، وجود دارد مانند خبر ثقه و اجماع که از آنها به راههاي
«1» . انفتاح حکمیاند
انفراد؛ ج 1، ص: 703
انفراد: تنهایی.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، صوم، شرکت، وکالت، وصیّت، نکاح و شهادات سخن رفته
است.انفراد در پوشش: خواندن نماز در پوشیدنی نجس که به تنهایی براي پوشاندن عورت کافی نیست مانند جوراب و عرقچین
جایز است. 1 از این رو، خواندن نماز در پوشیدنی نجس که به تنهایی براي پوشاندن عورت کافی است، جایز نیست.انفراد در نماز:
انفراد در نماز به معناي فرادا خواندن نماز در مقابل جماعت خواندن آن است (- نماز فرادا).به قول مشهور، نیّت انفراد (فرادا
خواندن) در اثناي نمازهایی که اقامۀ آنها به جماعت مستحب است- مانند نمازهاي یومیّه- جایز است البته برخی در صحّت نماز
جماعت شخصی که در اثناي جماعت قصد فرادا کرده در صورتی که از اول چنین قصدي داشته اشکال کردهاند. 2 امّا این عمل در
نمازهایی که اقامۀ آنها، تنها به جماعت است- مانند نماز جمعه- جایز نیست. 3انفراد در رؤیت هلال: اگر شخصی به تنهایی هلال
ماه رمضان و شوّال را رؤیت کند، روزه و افطار، تنها بر همو واجب است و تنها با خبر دادن او، حلول ماه براي دیگران ثابت
نمیشود. 4انفراد شرکا در تصرف: تصرف هر یک از شرکا به تنهایی در مال مشترك جایز نیست، مگر در صورتی که
/ 3 جواهر الکلام 14 (4) .212 / 2 منهاج الصالحین (خویی) 1 (3) .555 / 1 العروة الوثقی 1 (2) .90 - 1) اصطلاحات الاصول/ 88 )
.352 /16 4 (5) .29
ص: 704
انفراد در وکالت: اگر شخصی دو نفر را براي انجام کاري وکیل کند، «5» . هر یک به دیگري به صورت مطلق اذن در تصرف دهد
در صورتی که اجتماع آن دو را در انجام کار شرط نماید یا وکالت آن دو را به نحو مطلق قرار دهد مانند این که بگوید: شما دو
نفر وکیل من هستید انفراد هر یک در انجام کار جایز نیست، امّا اگر ابتدا یکی و سپس دیگري را وکیل کند، انفراد هر یک در
انفراد در وصیّت: وصیّ قرار دادن نابالغ به تنهایی صحیح نیست. در صورتی که به دو نفر، «6» . انجام کار مورد وکالت جایز است
در صورت وصیّ قرار «7» . یکی بالغ و دیگري نابالغ، وصیّت شود، بالغ تا زمان بلوغ دیگري به تنهایی میتواند به وصیّت عمل کند
صفحه 448 از 483
انفراد در «8» . دادن دو نفر یا بیشتر و شرط شدن اجتماع آنها در عمل به وصیّت، عمل هر یک به وصیّت به تنهایی جایز نیست
رضاع: یکی بودن زن شیرده در ترتّب آثار شرعی بر شیر دادن به نوزاد دیگري، شرط است. از این رو، در صورت تعدّد شیر دهنده،
انفراد زوجه در مسکن: حق انفراد در مسکن (مسکن جدا داشتن) و جز شوهر در آن «9» . آثار رضاع (- رضاع) مترتّب نمیشود
زندگی نکردن، براي زن ثابت است. از این رو، زن میتواند آن را از شوهر درخواست کند؛ هر چند برخی در ثبوت این حق جز در
انفراد در شهادت: شهادت زنان به «10» . موردي که به لحاظ شأنش، تهیّۀ مسکن خاصی براي او متعارف باشد اشکال کردهاند
تنهایی (بدون انضمام شهادت مرد) در اموري مانند ولادت و عیبهاي باطنی زنان که اطّلاع مردان بر آنها غالبا مشکل است،
«12» . امّا در اموري همچون حقوق الهی و دیون، پذیرفته نیست «11» پذیرفته میشود
. 173 و 207 -171 / 250 و 41 (11) .340 -339 /31 (10) .291 /29 (9) .407 (8) .402 -401 /28 (7) .406 /27 (6) .306 /26 (5)
. 159 و 173 /41 (12)
ص: 705
انفصال؛ ج 1، ص: 705
انفصال: جدا شدن، مقابل اتّصال.از آن به مناسبت در بابهایی مانند طهارت، صلات، تفلیس، هبه، نکاح و شفعه سخن رفته است
که به پارهاي از آنها اشاره میشود.طهارت: به قول مشهور، در پاك شدن چیز نجس به آب قلیل (- آب قلیل)، و به قول برخی
غساله).اجزاي داراي روح جدا شده از حیوان -) «1» حتی در آب کر (- آب کر) و جاري (- آب جاري) انفصال غساله شرط است
به قول مشهور، غسل و دفن جزء جدا شده از بدن انسان زنده یا مرده که «2» . زنده یا مرده- مانند دست، گوش و بینی- نجس است
«4» . صلات: سجده بر پوست گردو و بادام پس از انفصال از مغز، صحیح است «3» . استخوان داشته باشد- مانند دست- واجب است
تفلیس و شفعه: در فرض افلاس خریدار (- تفلیس) فروشنده میتواند مال خود را در صورت وجود، از وي پس بگیرد، لیکن زیادي
همچنین زیادي جدا شدهاي «5» . جدا شده از آن- مانند بچّهاي که از حیوان خریداري شده متولد شده باشد- از آن خریدار است
هبه: اگر هبه کننده، هبۀ خود را پس بگیرد، زیادي «6» . که در فاصلۀ زمانی عقد و شفعه (- شفعه) پدید آمده، از آن خریدار است
منفصل پدید آمده در مال هبه شده پس از عقد- مانند بچّه یا شیر حیوان- از آن کسی که مال به او هبه شده (موهوب له)، و زیادي
هبه).نکاح: زنی که پیش از آمیزش طلاق داده شده باشد، استحقاق -) «7» متّصل- مانند چاقی- از آن هبه کننده (واهب) است
نماء). -) «8» نصف مهر را دارد و زیادي منفصل از مهر نیز- مانند بچّه یا شیر حیوانی که مهر قرار داده شده- از آن او است
.375 /37 (6) .305 / 5) جواهر الکلام 25 ) .590 / 4) العروة الوثقی 1 ) .107 -104 /4 (3) .311 /5 (2) .191 / 1) جواهر الکلام 6 )
.89 -88 /31 (8) .202 /28 (7)
ص: 706
انفطار؛ سوره؛ ج 1، ص: 706
انفطار؛ سوره: هشتاد و دومین سورة قرآن.از آن به مناسبت در باب صلات سخن رفته است.خواندن سورة انفطار در نمازهاي واجب
«1» . و نافله، مستحب است
انفعال آب؛ ج 1، ص: 706
انفعال آب: نجس شدن آب با ملاقات نجس (- آب).
صفحه 449 از 483
انفیه؛ ج 1، ص: 706
انفیه: هر دارویی که به بینی کشند.از آن به مناسبت در بابهاي صوم و حج سخن رفته است.انفیه کشیدن بر روزهدار مکروه است،
لیکن اگر به گونهاي باشد که به حلق برسد، بنا بر قولی موجب بطلان روزه و در روزة واجب معیّن همچون روزة ماه رمضان حرام
است و بنا بر قول به بطلان، در وجوب کفّاره اختلاف است. 1بر محرم (- احرام) واجب است جز در حال ضرورت از استعمال انفیۀ
معطّر اجتناب ورزد. 2 کفّارة استفاده از آن حتی در صورت ضرورت، یک گوسفند است. 3
انقباض؛ ج 1، ص: 706
انقباض: گرفته شدن.مراد از واژة انقباض به لحاظ اضافه شدن به چیزي، متفاوت است. انقباض چهره، ترشرویی و اخم کردن،
انقباض دست، کنایه از دور بودن از قدرت و حکومت، و انقباض گوشت، گرفتگی و جمع شدن آن است. از این عنوان به مناسبت
در بابهایی مانند امر به معروف و نهی از منکر، اطعمه و اشربه و قضاء سخن رفته است.گوشتی که مذکّی و میته بودن آن معلوم
نیست، در این که به اصل عدم تذکیه، به میته بودن آن حکم میشود یا با نهادن روي آتش آزمایش میگردد که
.429 /20 3 (4) .323 /18 2 (3) .321 -319 / 1 جواهر الکلام 16 (2) .478 / 1) کشف الغطاء 3 )
ص: 707
مؤمنان به هنگام نزاع «1» . اگر منقبض شود، مذکّی و گرنه، میته است، اختلاف میباشد. قول دوم، به مشهور نسبت داده شده است
بر قاضی مکروه است «2» . و اختلاف با یکدیگر در زمان مبسوط الید نبودن امام علیه السّلام، باید به فقیه جامع الشرایط رجوع کنند
«4» از مراتب نهی از منکر، در هم کشیدن چهره، در برابر انجام دهندة منکر است «3» . در برخورد با دو طرف دعوا ترشرویی کند
(- امر به معروف و نهی از منکر).
انقراض؛ ج 1، ص: 707
انقراض: از بین رفتن، مردن.واژة انقراض در مورد کسانی که براي ایشان وقف شده (موقوف علیهم) کاربرد رایج دارد و از آن به
مناسبت در بابهاي اجاره، وقف و قضاء سخن رفته است.به قول مشهور، اگر شخصی مالی را بر کسانی که به طور غالب منقرض
میشوند، وقف کند و چگونگی مصرف آن را مشخص نکند- مانند وقف بر یک یا چند طبقه از فرزندانش- وقف صحیح است،
لیکن پس از انقراض موقوف علیهم، در این که مال وقف شده به وارثان واقف برمیگردد یا به وارثان موقوف علیهم و یا در امور
خیریّه صرف میشود، اختلاف است. قول نخست، به مشهور نسبت داده شده است. 1اگر طبقۀ اول موقوف علیهم، عین موقوفه را
اجاره دهند، ولی پیش از پایان مدّت اجاره، منقرض شوند، در بطلان اجاره یا مخیّر بودن طبقۀ دوم بین فسخ اجاره و ابقاي آن تا
پایان مدّت مقرّر، اختلاف است. 2اگر برخی ورثه، مدّعی وقفی بودن مالی براي خود و فرزندان خود باشند و بر ادّعاي خویش قسم
بخورند و گواه بیاورند، به وقف بودن آن مال براي ایشان حکم میشود، لیکن پس از انقراض ادّعا کنندگان، در این که نسل آنان
براي گرفتن مال یاد شده باید سوگند بخورند یا نه، اختلاف است. 3
379 و -378 /21 (4) .84 / 3) جواهر الکلام 40 ) . 2) الجامع للشرائع/ 523 ) .150 / 402 و مستند الشیعۀ 15 / 1) جواهر الکلام 36 )
.291 /40 3 (7) .114 -113 2 (6) .61 / 1 جواهر الکلام 28 (5) .476 / تحریر الوسیلۀ 1
ص: 708
انقلاب؛ ج 1، ص: 708
صفحه 450 از 483
انقلاب: دگرگونی و تحوّل مایعی به مایع دیگر.در تفاوت انقلاب با استحاله (- استحاله) دو نظر است. برخی، انقلاب را صرف
تغییر اسم بدون دگرگونی در حقیقت نوعی دانستهاند، بر خلاف استحاله که در آن، ماهیّت شیئ تغییر میکند.بنابراین، انقلاب
شراب به سرکه، استحاله نیست. برخی دیگر، انقلاب را از مراتب استحاله دانسته و معتقدند انقلاب نیز تغییر و تبدیل ماهیتی به
ماهیت دیگر است- مانند تبدیل شراب به سرکه که دو حقیقت و ماهیّت مختلف با آثار متفاوت میباشند- لیکن مورد انقلاب در
با توجّه به نظر دوم، برخی فقیهان در بحث «1» . فقه، خصوص دگرگونی شراب به سرکه است، در حالی که مورد استحاله اعم است
از عنوان انقلاب در «2» . مطهّرات (- مطهّرات) عنوان مستقلی براي انقلاب ذکر نکرده و آن را از مصادیق استحاله قرار دادهاند
بابهاي طهارت، رهن و غصب سخن رفته است.طهارت: انقلاب از مطهّرات است؛ به این معنا که تبدیل و دگرگونی آب انگور
جوشیده یا شراب به سرکه، موجب پاکی و حلیّت آن است؛ خواه این دگرگونی خود به خود صورت گیرد یا با افزودن چیزي مانند
البته به قول مشهور، شراب باید بر شیئ افزوده شده، غلبه داشته باشد؛ زیرا در صورت استهلاك شراب، «3» . نمک و سرکه به آن
در این که براي حصول طهارت شراب به انقلاب، نرسیدن نجاست بیرونی به آن پیش از انقلاب، شرط «4» . طهارت حاصل نمیشود
تبدیل انگور یا خرماي نجس به سرکه، موجب پاکی آن نمیشود، لیکن اگر نخست به شراب تبدیل «5» . است یا نه، اختلاف است
در صورت شک در تحقّق انقلاب، به نجاست مایع مشکوك حکم «6» . شود، سپس به سرکه، در حصول طهارت آن اختلاف است
رهن و غصب: در صورت تبدیل عصیر (- عصیر) رهن گذاشته شده به شراب، رهن باطل میشود و در صورت تبدیل «7» . میشود
گروگذاشتن شراب نزد «8» . آن به سرکه، به ملک گروگذار بازمیگردد
3) العروة ) .332 / 473 و مستند الشیعۀ 1 / 2) الحدائق الناضرة 5 ) .135 -132 / 90 و العروة الوثقی 1 -86 / 1) مهذّب الاحکام 2 )
8) جواهر الکلام ) .136 (7) .134 / 6) العروة الوثقی 1 ) .134 / 290 و العروة الوثقی 1 (5) .288 / 4) جواهر الکلام 6 ) .133 / الوثقی 1
.249 /25
ص: 709
مسلمان صحیح نیست و در صورت گذاردن، چنانچه نزد مرتهن (رهن گیرنده) به سرکه تبدیل شود، در این که از آن مرتهن است
«10» . همچنین است موردي که شراب غصب شده، نزد غاصب به سرکه تبدیل شود «9» . یا راهن (رهن گذارنده)، اختلاف است
انکار؛ ج 1، ص: 709
انکار: نفی امر مورد ادّعا یا سؤال/ اظهار ناخوشایندي نسبت به منکر.از انکار به مفهوم نخست در بابهاي طهارت، قضاء و حدود
سخن رفته است.انکار امري از دین: انکار خدا یا یگانگی او، انکار رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و انکار ضروري دین (-
ضروري) موجب کفر (- کفر) میگردد، لیکن در این که انکار ضروري دین- مانند انکار خدا- سبب مستقل در حصول کفر است
یا از آن جهت که به انکار خدا یا رسالت پیامبر برمیگردد، اختلاف است. طبق مبناي دوم، چنانچه انکار فرد به انکار خدا یا رسالت
رسول خدا برنگردد- مانند آن که منشأ انکار او نسبت به امر ضروري، شبههاي باشد که برایش پدید آمده است- کافر به شمار
نمیرود (- ارتداد).انکار دعوا: اگر کسی نزد قاضی علیه دیگري طرح دعوا کند، متهم (مدّعی علیه) یا اقرار میکند یا انکار و یا
سکوت. در صورت انکار، اگر مدّعی بر ادّعاي خویش، بیّنه (- بیّنه) نداشته باشد، منکر یا قسم (- قسم) میخورد و یا قسم را به
مدّعی برمیگرداند- که او قسم بخورد- و یا نکول (- نکول) میکند؛ یعنی نه قسم میخورد و نه ردّ میکند. دعوا، در فرض
نخست (قسم خوردن منکر)، ساقط و در فرض دوم (برگرداندن قسم به مدّعی) با قسم مدّعی، ثابت میشود، ولی در فرض سوم
(نکول) اختلاف است که آیا قاضی به
صفحه 451 از 483
.202 -199 /37 (10) .252 -251 (9)
ص: 710
صرف نکول منکر میتواند علیه او حکم کند و یا بر قسم خوردن مدّعی متوقّف است؛ اگر قسم خورد، حقّش ثابت، و گرنه، ساقط
دعوا).از انکار به معناي دوم در باب امر به معروف و نهی از منکر سخن رفته است.انکار قلبی منکر به اظهار -) «1» میشود
ناخشنودي قلبی- مانند رو برگرداندن یا ترشرویی کردن نسبت به انجام دهندة منکر- و انکار عملی آن به اظهار ناخشنودي با زبان
امر به معروف و نهی از منکر). -) «2» و دست با وجود شرایط آن، از مراتب نهی از منکر به شمار میروند
انگشت؛ ج 1، ص: 710
انگشت: عضو معروف دست و پا.از آن در بابهاي طهارت، صلات، اطعمه و اشربه، حدود، قصاص و دیات سخن رفته
است.طهارت: انگشت شصت پا از جمله مواضع هفتگانه میّت است که واجب است بر آنها حنوط (- حنوط) مالیده شود. 1
استحباب نرم کردن انگشتان میّت به آرامی در صورت امکان به هنگام غسل 2 و نهادن دست با انگشتان باز روي قبر پس از دفن
میّت، از دیگر احکام آن است. 3صلات: وجوب نهادن انگشتان شصت پا بر زمین به هنگام سجده، 4 کراهت داخل کردن انگشتان
دست در درون یکدیگر 5 و شکستن آنها در حال نماز 6 و استحباب چسبیده بودن آنها در حال تکبیرة الاحرام، 7 قیام، 8 سجده،
9 تشهّد 10 و نیز قنوت 11 جز انگشت شصت، و باز بودن آنها در حال رکوع 12 از احکام آن است. همچنین داخل کردن
انگشتان دست راست در انگشتان خصم، از آداب مباهله (- مباهله) است. 13 اطعمه و اشربه: از آداب برداشتن تربت سید الشّهداء
علیه السّلام از حرم، برداشتن آن با سه انگشت است 14 (- تربت). غذا خوردن با دو انگشت مکروه، و با سه یا پنج انگشت،
. مستحب است؛ 15 چنان که لیسیدن انگشتان پس از غذا مستحب است. 16
5 (7) .140 /10 4 (6) .318 3 (5) .150 2 (4) .176 / 1 جواهر الکلام 4 (3) .378 -374 /21 (2) .182 -159 / 1) جواهر الکلام 40 )
.368 / 11 جواهر الکلام 10 (13) .691 / 10 العروة الوثقی 1 (12) .388 /10 9 (11) .282 8 (10) .236 /9 7 (9) .85 6 (8) .92 /11
.449 16 (18) .457 15 (17) .361 / 14 جواهر الکلام 36 (16) .508 -507 / 13 کشف الغطاء 3 (15) .104 12 (14)
ص: 711
قصاص: بریدن انگشت دیگري موجب «17» . حدود: حدّ سرقت (- دزدي)، قطع انگشتان دست راست دزد جز انگشت شصت است
دیات: دیۀ قطع یک انگشت حتی بنا بر قول مشهور انگشت شصت، یک دهم «18» . ثبوت قصاص (- قصاص) و دیه (- دیه) است
دیۀ کامل و دیۀ قطع یک بند انگشت، یک سوم دیۀ انگشت است، جز انگشت شصت که دیۀ هر بند آن نصف (یک دوم) دیۀ
انگشت میباشد.دیۀ انگشت اضافی، یک سوم دیۀ انگشت اصلی، و دیۀ انگشت فلج، یک سوم دیۀ انگشت سالم است. دیۀ انگشتی
دیۀ قطع انگشتان زن تا سه انگشت همانند مرد، و در «19» . که بر اثر وارد آمدن ضربه فلج شده، دو سوم دیۀ انگشت سالم است
«20» . بیشتر از آن، نصف مرد است
انگشتر؛ ج 1، ص: 711
انگشتر: حلقهاي از طلا، نقره و غیر آن مخصوص انگشت.احکام آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، صوم، حج، جهاد،
نکاح، یمین و ارث آمده است.حکم: به دست کردن انگشتر طلا براي مرد، حرام 1 و به دست کردن انگشتر آهنی براي مرد و زن،
مکروه است. 2 همچنین به دست کردن انگشتر عقیق به ویژه یمانی، 3 و نیز به دست راست کردن انگشتر مستحب است. 4طهارت:
همراه داشتن انگشتر منقوش به اسماي الهی در حال تخلّی 5 و نیز استنجاء (- استنجاء) با دست مزیّن به انگشتر منقوش به اسماي
صفحه 452 از 483
الهی، و بنا بر قول مشهور اسماي امامان معصوم و انبیا علیهم السّلام و به تصریح برخی حضرت فاطمه سلام اللّه علیها در صورت
نرسیدن نجاست به آن مکروه و در صورت
3 (23) .265 -264 /8 2 (22) .54 / 1 جواهر الکلام 41 (21) .352 (20) .257 -252 /43 (19) .396 /42 (18) .528 /41 (17)
.76 / 5 الحدائق الناضرة 2 (25) .80 / 81 و الحدائق الناضرة 2 / 4 وسائل الشیعۀ 5 (24) .373 / مستند الشیعۀ 4
ص: 712
حرکت دادن یا جا به جا کردن «6» . نجس شدن آن، حرام میباشد، همچنین استنجاء با انگشتر داراي نگین سنگ زمزم مکروه است
انگشتر به هنگام وضو یا غسل، با علم به رسیدن آب به زیر آن، مستحب و در صورت علم به نرسیدن آب به زیر آن و یا شک در
صلات: به قول مشهور، نماز مرد همراه با «8» . نیز بیرون آوردن انگشتر به هنگام تیمّم واجب است «7» . رسیدن آب، واجب است
و به قول مشهور، با انگشتر «11» نماز خواندن با انگشتر آهنی «10» . و نماز مرد و زن با انگشتر غصبی، باطل است «9» انگشتر طلا
و در کراهت نماز خواندن با انگشتر منقوش به تصویر غیر داراي روح مانند درخت، «12» ، منقوش به تصویر حیوان یا انسان مکروه
مستحب ،«15» و نیز انگشتري که نگین آن بلور باشد ،«14» نماز خواندن با انگشتر عقیق به ویژه عقیق یمانی «13» . اختلاف است
است.نماز همراه با انگشتر نجس صحیح است؛ زیرا همچون عرقچین و جوراب از مصادیق چیزهایی است که نماز در آن به تنهایی
صوم: مکیدن انگشتر براي روزهدار جهت «17» . شمارش تعداد رکعات نماز با جا به جا کردن انگشتر جایز است «16» . صحیح نیست
حج: مستحب است مسافر براي حفظ سلامتی خود، انگشتر عقیق زرد یا فیروزة نوشته شده با ذکر «18» . کاستن از تشنگی جایز است
به دست کردن انگشتر براي محرم (- احرام) به قصد زینت، حرام و به قصد استحباب یا خاصیّت آن، «19» . خاص، همراه داشته باشد
«22» . جهاد: انگشتر از سلب (- سلب) محسوب میشود «21» . به قول مشهور، طواف با انگشتر نجس باطل است «20» . جایز است
در صورت ذکر نشدن مهر در عقد، اگر «23» . نکاح: آمیزش با همراه داشتن انگشتر نوشته شده به اذکار و اسماي الهی، مکروه است
شوهر بخواهد پیش از دخول زن را طلاق دهد، باید به فراخور حال خود، مالی به زن بدهد مانند انگشتر طلا یا نقرة با ارزش در
«24» . حال تنگدستی
(8) .287 / 7) جواهر الکلام 2 ) .83 -82 / 73 و الحدائق الناضرة 2 -71 / 486 ؛ جواهر الکلام 2 / 6) کتاب الطهارة (شیخ انصاري) 1 )
12 ) الحدائق ) .264 / 11 ) جواهر الکلام 8 ) .111 / 10 ) الحدائق الناضرة 7 ) .112 -110 / 9) جواهر الکلام 8 ) .497 / العروة الوثقی 1
(16) . 44 و جامع عباسی/ 347 / 15 ) کشف الغطاء 3 ) .373 / 14 ) مستند الشیعۀ 4 ) .276 / 13 ) جواهر الکلام 8 ) .149 / الناضرة 7
.190 /21 (22) .273 /19 (21) .370 (20) .163 -162 /18 (19) .260 / 18 ) جواهر الکلام 16 ) .723 (17) .104 / العروة الوثقی 1
.55 / 24 ) جواهر الکلام 31 ) .138 / 23 ) الحدائق الناضرة 23 )
ص: 713
یمین: اگر کسی سوگند یاد کند که زیور آلات نپوشد، انگشتر را نیز شامل میشود.از این رو، با به دست کردن انگشتر، سوگند
«26» . قسم).ارث: انگشتر میّت از حبوه (- حبوه) است و به پسر بزرگتر داده میشود -) «25» شکسته میشود
انگور؛ ج 1، ص: