گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
حرف پ؛ ج 2، ص: 233







اشاره
پا- پیه
ص: 235
پا؛ ج 2، ص: 235
پا: از اعضاي بدن.پا، عضوي از بدن است که از بیخ ران تا سر پنجۀ پا- یعنی ران، زانو، ساق و قدم- را دربر میگیرد و گاه به
قسمت زیرین یعنی قدم- که از مفصل ساق (مچ پا) تا سر پنجۀ انگشتان است- اطلاق میشود.از این عنوان در بابهاي طهارت،
صلات، حج، جهاد، کفّارات، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه، حدود، قصاص و دیات سخن رفته است.طهارت: مسح روي قدم (-
وضو).بنابر قول منسوب به مشهور واجب -) «1» مسح) از سر انگشتان تا کعب (برآمدگی روي قدم یا مفصل) از واجبات وضو است
-) «2» است محتضر مسلمان را رو به قبله بخوابانند؛ بدین حالت که او را بر پشت قرار داده و پاهایش را به سمت قبله دراز کنند
بیرون آمدن کسی که میّت را در قبر نهاده از سمت پاي «3» . اختضار).نهادن میّت در میان دو پا هنگام غسل دادن او، کراهت دارد
صفحه 175 از 456
تکیه بر پاي چپ «5» . و نیز مستحب است ورود به دستشویی با پاي چپ و خروج از آن با پاي راست باشد «4» وي مستحب است
مستحب است.زمین با شرایطی کف پاي «7» تخلّی) و ریختن آب سرد روي پا هنگام بیرون آمدن از حمام -) «6» هنگام تخلّی
مطهّرات).صلات: مستحب است در ورود به مسجد، پاي راست و در خروج از آن پاي چپ مقدّم -) «8» نجس شده را پاك میکند
تکیه بر دو پا در حال قیام (- «10» . پوشاندن قدم- اعم از ظاهر و باطن آن- در حال نماز بنابر مشهور بر زن واجب نیست «9» . شود
موارد زیر در قیام نماز مستحب است: جمع کردن میان دو قدم و به هم چسبانیدن آنها براي «11» . قیام) بنابر قول برخی واجب است
و باز کردن و فاصله انداختن «12» زن
.(7) 23 / 6). منهاج الصالحین (خوئی) 1 ) 178 / 5). العروة الوثقی 1 ) 309 .(4) 155 .(3) 6 /4 .(2) 209 -208 / 1). جواهر الکلام 2 )
11 ). مستمسک ) 172 -171 / 10 ). جواهر الکلام 8 ) 600 / 9). العروة الوثقی 1 ) 306 / 8). جواهر الکلام 6 ) 536 / الحدائق الناضرة 5
702 / 12 ). العروة الوثقی 1 ) 109 -106 / العروة 6
ص: 236
میان دو پا به اندازة سه انگشت باز تا یک وجب براي مرد؛ موازي و همتراز قرار دادن قدمها به سمت قبله؛ بهگونهاي که یکی بالاتر
و تکیه دادن یکسان بر هر دو پا. 14 حج: پوشاندن تمام روي پا در حال احرام بنابر مشهور بر «13» از دیگري یا پایینتر از آن نباشد
پی کردن).کفّارات: بردهاي که دو پاي او -) «16» جهاد: پی کردن و بریدن پاي حیوان در جنگ مکروه است «15» . مرد حرام است
صید و ذباحه: «17» . قطع شده است، زمینگیر و معیوب به شمار میرود. ازاینرو، آزاد کردن آن به عنوان کفّاره کفایت نمیکند
موارد زیر مستحب است: بستن دو دست و یک پا در ذبح گوسفند؛ بستن هر دو دست و هر دو پا در ذبح گاو و بستن دو دست تا
اطعمه و اشربه: مستحب است انسان پس از غذا خوردن بر پشت بخوابد و پاي راست را بر «18» . زانو و رها کردن دو پا در نحر شتر
همچنین «20» . حدود: از جمله حدود جاري بر محارب (- محاربه) بریدن دست راست و پاي چپ او است «19» . پاي چپ نهد
در این موارد باید پاشنۀ پا باقی بماند (- سرقت).قصاص: کسی «21» . سارق اگر براي بار دوم سرقت کند پاي چپ او قطع میشود
قصاص).دیات: -) «22» که به عمد، پاي دیگري را قطع کرده، قصاص بر او ثابت است و مجنیّ علیه میتواند جانی را قصاص کند
دیۀ قطع هر دو پا، دیۀ کامل و دیۀ قطع یک پا نصف دیۀ کامل است. در حکم یاد شده تفاوتی میان قطع پا از مفصل ساق (قدم) یا
اگر بر اثر شکسته شدن پشت، هر دو پا شل شود براي شکستن پشت دیۀ کامل و براي «23» . از خود ساق یا از زانو و یا از ران نیست
و قطع هر دو ساق و نیز هر دو ران، دیۀ کامل «25» پشت).دیۀ قطع انگشتان هر دو پا -) «24» فلج شدن پاها دو سوم دیه ثابت است
انگشت). -) «26» است و در قطع هریک، نصف دیه ثابت است
.(20) 456 .(19) 132 -131 /36 .(18) 205 -204 /33 .(17) 85 -82 /21 .(16) 349 / 15 ). جواهر الکلام 18 ) 642 . 13 و 14 (13)
278 .(25) 262 / 24 ). جواهر الکلام 43 ) 315 -314 / 278 ؛ مبانی تکملۀ المنهاج 2 /43 .(23) 343 /42 .(22) 530 .(21) 573 /41
.315 / 279 ؛ مبانی تکملۀ المنهاج 2 .(26)
ص: 237
پابرهنگی؛ ج 2، ص: 237
پابرهنگی: بدون پاپوش بودن، بیکفشی.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات و حج سخن رفته است.پابرهنه بودن در موارد
2. رفتن به نماز استسقاء «1» . زیر مستحب است: 1. رفتن به مصلاي نماز عید فطر براي امام و نیز بنابر تصریح برخی براي مأمومین
-) «5» و به قول برخی هنگام نماز گزاردن بر میّت «4» و کسی که میّت را در قبر میگذارد «3» نماز باران). 3. صاحب عزا -) «2»
7. کسی که اوّلین بار حج میگزارد، «8» . 6. حاجی، هنگام ورود به مکّه «7» . 5. هنگام دخول کعبه «6» . نماز میّت). 4. زمان نشستن
صفحه 176 از 456
مشعر). -) «9» بلکه به قولی همۀ حاجیان، هنگام ورود به سرزمین مشعر
پاپیون؛ ج 2، ص: 237
پاپیون: نوعی دستمال گردن به شکل پروانه.از آن به مناسبت در بخش مسائل مستحدثه نام برده شده است.بستن پاپیون و کراوات از
آن جهت که شعار کفّار و موجب ترویج فرهنگ بیگانه میباشد، جایز نیست 1 و مسلمانان باید از آن اجتناب کنند؛ لیکن بستن آن
هنگام نماز موجب بطلان نماز نمیشود. 2
.(5) 284 .(4) 271 / 3). جواهر الکلام 4 ) 486 / 141 ؛ الحدائق الناضرة 10 -140 /12 . (2) 376 -375 / 1). جواهر الکلام 11 )
؛282 / 8). جواهر الکلام 19 ) 376 / 7). تذکرة الفقهاء 8 ) 151 / 6). الدروس الشرعیۀ 1 ) 448 / الرسائل العشر/ 304 ؛ مجمع الفائدة 2
104 ؛ مسائل -103 / 1. اجوبۀ الإستفتاءات 2 (10) .286 / 84 ؛ مسالک الافهام 2 -82 / 9). جواهر الکلام 19 ) 77 / الحدائق الناضرة 16
.158 / 2. مجمع المسائل 1 (11) 86 -85 / جدید از دیدگاه علما و مراجع 2
ص: 238
پادزهر؛ ج 2، ص: 238
پادزهر [- تریاق]: خنثیکنندة سمّ و زهر.پادزهر دارویی است که اثرات زیانبار سمّ و زهر را خنثی میکند و داراي انواع مختلفی
است. آنچه در کلمات فقها مورد بحث قرار گرفته پادزهري است که از گوشت مار و شراب ساخته میشود و از آن- به لحاظ
خرید و فروش، درمان و نگهداري- در بابهاي تجارت و حدود به مناسبت سخن رفته است.خرید و فروش: در جواز و صحّت خرید
و فروش پادزهر به جهت اشتمال آن بر دو نجس (شراب و گوشت مار بنابر نجاست مردار آن) یا بر نجس و حرام- بنابر قول به عدم
گروهی خرید و فروش پادزهري را که تنها از «1» . نجاست مردار مار- اختلاف است. بسیاري آن را جایز و صحیح ندانستهاند
گوشت مار تهیّه شده- بنابر قول به طهارت مردار مار- در صورتی که گوشت، مستهلک در پادزهر شده باشد آنسان که غالب بلکه
ولی خرید و فروش پادزهري را که از شراب تهیّه شده جایز ندانستهاند مگر آنکه نیاز و «2» ، متعارف نیز چنین است، جایز دانستهاند
درمان: درمان با «3» . ضرورت به خریدن و استفاده از آن زیاد باشد که در این صورت برخی دادوستد آن را نیز جایز دانستهاند
هرچند برخی مطلق انتفاع از پادزهر «4» ؛ پادزهر به غیر خوردن و نوشیدن، مانند ضماد کردن و مالیدن آن بر موضع، جایز است
یا تنها در صورت «6» ولی در اینکه درمان با پادزهر به خوردن و نوشیدن مطلقا جایز است «5» ؛ مشتمل بر نجس را جایز ندانستهاند
نگهداري: بعضی نگهداري «7» . انحصار درمان به آن و بیم تلف شدن در صورت عدم درمان به آن، جایز میباشد، اختلاف است
حدود: نوشیدن شراب موجب ثبوت حد است هرچند در ضمن چیزي «8» . پادزهر را- به جهت اشتمال آن بر حرام- جایز ندانستهاند
«9» . دیگر مانند پادزهر باشد که مشتمل بر آن است.البتّه این حکم در فرض عدم اضطرار (- اضطرار) به خوردن پادزهر است
2). هدایۀ العباد ) 37 / 8؛ جواهر الکلام 22 / 186 ؛ جواهر الفقه/ 61 ؛ إصباح الشیعۀ/ 238 ؛ قواعد الاحکام 2 / 1). المبسوط 2 )
21 ؛ هدایۀ العباد / 4). جامع المقاصد 4 ) 338 / 3). هدایۀ العباد (گلپایگانی) 1 ) 495 -494 / 338 ؛ تحریر الوسیلۀ 1 / (گلپایگانی) 1
8). الدروس الشرعیۀ ) 129 / 7). مسالک الافهام 12 ) 25 / 6). الدروس الشرعیۀ 3 ) 38 -37 / 5). جواهر الکلام 22 ) 290 / (صافی) 1
.452 / 458 ؛ جواهر الکلام 41 / 9). مسالک الافهام 14 ) 41 -40 / 168 ؛ جواهر الکلام 22 /3
ص: 239
پارچه؛ ج 2، ص: 239
صفحه 177 از 456
پارچه: تاروپودهاي درهم تنیده از الیاف پنبه، پشم و مانند آن.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، تجارت، شفعه و قضاء
تکفین). انداختن پارچه -) «1» سخن رفته است.طهارت: واجب است میّت در سه تکه پارچه (پیراهن، لنگ و سرتاسري) کفن شود
استنجاء (- استنجاء) از غائط با هرچه «3» . و گرفتن آن بر روي قبر هنگام دفن میّت زن، مستحب است «2» روي جنازه پس از مرگ
بر مستحاضۀ متوسطه براي نماز صبح و مستحاضۀ کثیره براي نماز «4» . که نجاست را برطرف میکند، از جمله پارچه جایز است
صبح، همچنین ظهر و عصر و مغرب و عشا واجب است پنبۀ داخل فرج و پارچۀ روي آن را عوض کند (- استحاضه).جنین سقط
شدهاي که روح در او دمیده نشده (چهار ماهش کامل نگشته) است کفن نمیشود، لیکن واجب است در مثل پارچهاي پیچیده و
عضو جدا شده از میّت اگر تنها گوشت یا پوست بدون استخوان «5» . دفن گردد.برخی این عمل را از جهت احتیاط واجب دانستهاند
اگر تکۀ جدا شده همراه استخوان و از غیر سینۀ میّت «6» . باشد- بنابر آنچه از مشهور نقل شده- در پارچهاي پیچیده و دفن میشود
تطهیر پارچه: براي تطهیر پارچۀ نجس با آب قلیل (- آب «7» . باشد در وجوب کفن کردن آن و یا پیچیدن در پارچه اختلاف است
طهارت).صلات: سجده بر پارچه از این جهت که لباس از آن -) «8» قلیل)، فشردن آن جهت خروج غساله (- غساله) لازم است
لباس).تجارت: در صحّت خرید و فروش پارچه، مشاهدة آن کفایت میکند و نیازي به متر کردن -) «9» تهیّه میشود جایز نیست
بیع سلف (- بیع سلف) در پارچه در صورت معیّن بودن «10» . آن نیست
115 ؛ العروة الوثقی -114 /4 .(5) 40 / 4). جواهر الکلام 2 ) 440 .(3) 375 / 2). العروة الوثقی 1 ) 159 -158 / 1). جواهر الکلام 4 )
138 /6 .(8) 114 -112 / 106 ؛ مستمسک العروة 4 -104 / 7). جواهر الکلام 4 ) 112 / 6). مستمسک العروة 4 ) 382 / (و حواشی) 1
429 /22 .(10) 421 /8 .(9)
ص: 240
مقدار پارچه با متر و مانند آن جایز است.البتّه نوع، پهنا، نرمی و زبري پارچه و غیر آن از اوصاف برطرفکننده جهالت نیز باید
قیمی یا مثلی بودن پارچه: فقهاي پیشین پارچه را قیمی (- قیمی) میدانستند؛ لیکن معاصران، آن را مثلی (- مثلی) «11» . معلوم باشد
میدانند. علّت آن این است که در گذشته چون پارچه با دست بافته میشد، پارچههاي موجود کمتر به یکدیگر شباهت داشتند؛
«12» . ولی امروزه در پرتو ماشینی شدن دستگاههاي بافندگی، پارچههاي مشابه یکدیگر از لحاظ مواد اوّلیه و شکل، فراوان است
قضاء: اگر در پارچۀ «13» . شفعه: در جریان حقّ شفعه (- شفعه) در مثل پارچه- که از اموال منقول به شمار میرود- اختلاف است
مشترك میان دو نفر- که با بریدن از ارزش آن کاسته نمیشود- یکی از آنان خواستار تقسیم آن باشد، دیگري حقّ امتناع ندارد، و
در صورت امتناع بر آن اجبار میشود (- قسمت).
پاره کردن؛ ج 2، ص: 240
پاره کردن: شکافتن، دریدن.از آن در بابهاي طهارت، حج و کفّارات سخن رفته است.بریدن کفن با ابزار آهنی مانند قیچی مکروه
پاره کردن لباس در مرگ پدر و برادر جایز و در مرگ غیر پدر و برادر از «1» . است و سزاوار است آن را با دست پاره کنند
برخی قدما پاره کردن لباس در مرگ پدر، مادر، «2» . نزدیکان براي مرد حرام است؛ لیکن براي زن، گروهی قائل به جواز شدهاند
برادر و دیگر نزدیکان و زن در مرگ شوهر را جایز دانستهاند، امّا آن را براي پدر در مرگ فرزند و شوهر در مرگ همسرش جایز
اگر مردي در سوگ فرزند یا همسر خود گریبان چاك کند، کفّارة قسم (اطعام «3» . ندانستهاند
.(1) .242 -241 / 13 ). جواهر الکلام 37 ) 19 / 653 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 2 / 12 ). تحریر الوسیلۀ 1 ) 286 و 297 /24 . (11)
3). الجامع للشرائع/ ) 236 -234 / 448 ؛ التنقیح (الطهارة) 9 / 371 ؛ العروة الوثقی 1 -367 / 2). جواهر الکلام 4 ) 177 / المبسوط 1
419 -418
صفحه 178 از 456
ص: 241
محرمی که به اشتباه لباس دوخته پوشیده «4» . ده فقیر یا پوشاندن لباس بر آنان و یا آزاد کردن یک بنده) بر او واجب میشود
احرام). قربانی نباید گوش بریده باشد ولی -) «5» واجب است آن را پاره کرده از طرف پا از تن بیرون آورد تا سر، پوشیده نگردد
«6» . اگر گوش آن شکافته باشد اشکال ندارد
پاسبانی؛ ج 2، ص: 241
- نگهبانی
پاسور؛ ج 2، ص: 241
پاسور: نوعی ورق، از آلات قمار (- آلات قمار).
پاك شدن؛ ج 2، ص: 241
- طهر
پاكکننده؛ ج 2، ص: 241
- مطهّرات
پاکی؛ ج 2، ص: 241
- طهارت
پاکیزگی؛ ج 2، ص: 241
- نظافت
پالان؛ ج 2، ص: 241
پالان: آنچه جهت سوار شدن بر چارپا نهند.از آن به مناسبت در باب اجاره سخن رفته است.لازم است کرایه دهندة چارپا همۀ آنچه
را که عرفا براي سوار شدن بر حیوان لازم است از قبیل پالان، جهاز، زین و افسار در اختیار کرایهکننده قرار دهد. 1 (- زین)
پانسمان؛ ج 2، ص: 241
- جبیره
پایاپاي؛ ج 2، ص: 241
پایاپاي [- معاملۀ عین با عین]: مبادلۀ کالا در برابر کالا/ محاسبۀ دو طلب بهگونۀ تهاتر 1 (- تهاتر).معناي نخست: پایاپاي مبادله
صفحه 179 از 456
کردن، در نظامهاي مبادلاتی جوامع ابتدایی رایج بوده است. هنگام ظهور اسلام به سبب عدم نیاز، استفاده از پول در بین اعراب
رایج نبود؛ ازاینرو مبادلات به صورت پایاپاي انجام میگرفت. 2 از این عنوان در باب تجارت یاد شده است.
.1 (7) .143 / 6). جواهر الکلام 19 ) 433 / 573 ؛ مستمسک العروة 11 / 234 ؛ العروة الوثقی 2 /18 .(5) 186 / 4). جواهر الکلام 33 )
73 فرهنگ فقه مطابق مذهب / 2. دانشنامه جهان اسلام 2 (9) 1055 / 1. مبسوط در ترمینولوژي حقوق 2 (8) .284 / جواهر الکلام 27
اهل بیت علیهم السلام، ج 2، ص: 242 ماهیّت: آیا ماهیّت مبادلۀ پایاپاي- که معاوضه نیز نامیده میشود- بیع است یا چیزي دیگر؟
مشهور آن را بیع دانستهاند؛ لیکن برخی- از این جهت که دو کالاي مبادله شده یکی مبیع و دیگري ثمن قرار داده نمیشود- چنین
بنابر بیع بودن، مشمول احکام آن خواهد بود (- بیع).در مبادلات پایاپاي، جواز «3» . مبادلهاي را از حقیقت بیع خارج دانستهاند
دریافت اضافی در کالاهاي وزنی یا پیمانهاي مشروط به غیر متجانس بودن آنها است.در فرض همجنس بودن کالاها، دریافت
«4» . زیادي، ربا (- ربا) محسوب میشود و حرام است
پایمال؛ ج 2، ص: 242
- لگدمال
پایه؛ ج 2، ص: 242
پایه: اساس و بن چیزي.از آن به مناسبت در بابهاي حج، صلح و دیات سخن رفته است.طواف (- طواف) برپایۀ کعبه- که به آن
شاذروان (- شاذروان) گفته میشود- صحیح نیست؛ زیرا پایه جزء بیت است و طواف باید برگرد آن انجام گیرد. 1اگر دو نفر در
مالکیت پایۀ دیوار بین دو ساختمان اختلاف کنند، پایه از آن مالک دیوار است؛ زیرا پایۀ دیوار نیز تحت تصرّف او است. 2کسی
که در ملک خود یا ملکی مباح، دیواري بنا کرده است اگر پایۀ دیوار از نظر استحکام بهطور معمول و متعارف، تحمّل آن را دارد،
صاحب دیوار ضامن تلفات ناشی از خرابی آن بر اثر حوادث غیر مترقّبه همچون زلزله و سیل نیست.در ضمانت و عدم ضمانت در
فرض عدم استحکام پایه، اختلاف است. 3
پختن؛ ج 2، ص: 242
پختن: پزیدن، طبخ کردن.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات و نکاح سخن رفته است.
/ 257 ؛ المبسوط 2 / 272 ؛ کتاب السرائر 2 / 4). رسائل الشریف المرتضی 2 ) 12 و 124 -11 / 3). کتاب البیع (سید مصطفی خمینی) 1 )
.116 -113 / 3. جواهر الکلام 43 (7) 297 / 2. المبسوط 2 (6) 299 / 1. جواهر الکلام 19 (5) .90 -89
ص: 243
استحاله (- استحاله) یکی از مطهّرات است. در برخی موارد تحقّق استحاله محلّ اختلاف واقع شده است، از آن جمله خاك نجسی
در جواز «1» . است که با آتش پخته شده و سفال یا آجر گردیده است. بنابر قول به تحقّق استحاله، سفال یا آجر پاك خواهد بود
خودداري زن از پختوپز خانه، نشوز «3» . و نیز تیمّم بر آن در حال اختیار، اختلاف است «2» سجده بر گل پخته مانند آجر و سفال
«5» . فراهم کردن امکانات و وسائل آشپزي براي زن جزء نفقۀ واجب بر شوهر است «4» . (- نشوز) به شمار نمیرود
پدر؛ ج 2، ص: 243
پدر: مردي که دیگري از نطفۀ او- از طریق شرعی یا وطی به شبهه- به وجود آید/ صاحب شیر.عنوان پدر در اصطلاح فقها به
صفحه 180 از 456
دوگونۀ نسبی و رضاعی تقسیم میشود. پدر نسبی- که به آن صاحب نطفه گفته میشود- عبارت است از کسی که انسانی دیگر از
طریق معتبر شرعی همچون ازدواج دائم یا موقّت (- ازدواج)، ملک یمین (- ملک یمین) یا تحلیل (- تحلیل) و یا از طریق آمیزش به
شبهه (- آمیزش به شبهه) از نطفۀ او تکوّن یافته باشد؛ بنابراین به مردي که دیگري از طریق نامشروع مانند زنا از نطفۀ او به وجود
آمده است شرعا پدر گفته نمیشود؛ هرچند برحسب لغت و عرف به وي پدر میگویند 1 (- نسب).پدر رضاعی (- رضاع)- که
صاحب شیر نیز نامیده میشود- عبارت است از مردي که کودك از پستان همسر او شیر خورده باشد، به شرط آنکه شیر از آن خود
مرد باشد.از این عنوان در بسیاري از ابواب سخن رفته است، نظیر طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم، حج، جهاد، تجارت،
رهن، حجر، وقف، هبه، وصیّت، نکاح، طلاق، عتق، یمین، نذر، اطعمه و اشربه، شفعه، ارث، قضاء، شهادات، حدود، تعزیرات،
قصاص و دیات.احکام: بر عنوان پدر- به جهات مختلف- احکام گوناگونی مترتّب است.
/ 4). تحریر الوسیلۀ 2 ) 130 -124 / 3). جواهر الکلام 5 ) 589 / 414 ؛ العروة الوثقی 1 -413 /8 .(2) 272 -271 / 1). جواهر الکلام 6 )
244 -243 / 1. جواهر الکلام 29 (6) .335 / 5). جواهر الکلام 31 ) 305
ص: 244
برخی از آنها بین هر دو نوع پدر (نسبی و رضاعی) مشترك و بعضی مختص یکی از آن دو است. برخی از احکام نیز بر پدر و جدّ
پدري و برخی بر خصوص یکی از آن دو مترتّب است (- جد).از سوي دیگر پارهاي احکام اختصاص به پدر مسلمان دارد و پارهاي
دیگر مطلق است. چنانکه بخشی از احکام، هم پدر را دربر میگیرد و هم مادر را، ولی بخشی دیگر از جهت عروض برخی عناوین
همچون ولیّ و معیل تنها به پدر تعلّق میگیرد. در ذیل به مهمترین احکام مترتّب بر عنوان پدر اشاره میشود.ولایت پدر: ولایت (-
ولایت) بر فرزند براي پدر نسبی و جدّ پدري در مواردي ثابت است. برخی از این موارد عبارت است از: 1. ازدواج: پدر و جدّ
پدري بر فرزند نابالغ و نیز فرزند بالغ دیوانه در امر ازدواج ولایت دارند (- ازدواج). در ثبوت این ولایت نسبت به فرزندي که بعد
باکره). پدر بر دختر بیوة خود ولایت ندارد (- -) «3» و نیز بر دوشیزة عاقل بالغ در امر ازدواج اختلاف است «2» از بلوغ دیوانه شده
بیوه). 2. طلاق: بنابر قول مشهور، ولیّ مجنون میتواند زن او را در صورتی که بعد از بلوغ گرفتار جنون دائمی (اطباقی) شده باشد
3. مال: پدر و جدّ پدري بر مال فرزند نابالغ و نیز «5» . لیکن ولیّ کودك بر طلاق زن او ولایت ندارد «4» ؛ (- دیوانگی) طلاق دهد
و با رعایت مصلحت یا عدم مفسده- بنابر اختلاف- براي فرزند میتوانند- با مثل خرید و فروش، اجاره «6» . دیوانه ولایت دارند
چنانکه میتوانند از جانب وي اخذ به شفعه (- شفعه) نمایند «7» . دادن، مضاربه (- مضاربه) یا رهن (- رهن)- در آن تصرّف کنند
وقف) به منزلۀ قبض کودك است. 4. دعاوي: ولیّ میتواند از -) «10» هبه) و وقف -) «9» و نیز قبض آنان (- قبض) در مثل هبه «8»
دعوا). 5. اجراي حد و تعزیر: کسی که فرزند نابالغ دیگري را قذف (- قذف) -) «11» جانب مولّی علیه نزد قاضی اقامۀ دعوا نماید
کرده و به عنوان مثال نسبت زنا به او داده است، استحقاق کیفر تعزیر (- تعزیر) دارد. پدر وي در چنین موردي بر استیفاي مجازات
تعزیر
.(7) 101 /26 .(6) 5 .(5) 9 -6 / 4). جواهر الکلام 32 ) 443 -439 / 186 ؛ مستمسک العروة 14 ،183 -174 .(3) 187 -172 .(2)
86 / 11 ). کشف اللثام 10 ) 64 .(10) 175 -174 /28 .(9) 290 /37 .(8) 160 -159 / 322 و 25 ،272 /22
ص: 245
از طرف فرزند نابالغش، ولایت دارد و نیز در فرضی که به نفع فرزند صغیر، حدّي بر کسی ثابت شده است مانند آنکه مال او را
لیکن در عدم ولایت پدر بر عفو مجرم یا ثبوت ولایت در صورت وجود «12» ، دزدیده باشند، پدر میتواند آن را استیفا نماید
6. قصاص: اگر ولیّ مقتول، صغیر یا دیوانه باشد آیا پدر و جدّ پدري ولیّ- در «13» . مصلحت مولّی علیه در عفو، اختلاف است
فرض وجود مصلحت براي مولّی علیه- میتوانند قاتل را قصاص کنند یا استیفاي حقّ قصاص تا زمان بلوغ کودك یا عاقل شدن
صفحه 181 از 456
شرایط ولایت: اسلام، بلوغ، عقل و عدم سفاهت در تصرّفات مالی از شرایط «14» . دیوانه به تأخیر میافتد؟ مسئله محلّ اختلاف است
و نیز در اینکه تصرّف ولیّ در اموال مولّی علیه مشروط «15» ثبوت ولایت براي پدر است. در اشتراط و عدم اشتراط عدالت در ولیّ
برداشت از «16» . به وجود نفع و مصلحت براي مولّی علیه است یا صرف عدم مفسده و نداشتن زیان کفایت میکند، اختلاف است
مال فرزند: مشهور میان فقها عدم جواز برداشت پدر از مال فرزند- اعم از صغیر و کبیر- بدون اذن او است؛ مگر آنکه به جهت فقر
پدر و تمکّن فرزند، پدر واجب النفقۀ او باشد (- نفقه). در این صورت با خودداري فرزند از دادن نفقه، پدر میتواند به مقدار نیاز
«18» ؛ نظر مشهور عدم جواز برداشت از مال فرزند براي بهجا آوردن فریضۀ حج در صورت فقر پدر است «17» . از مال او بردارد
خوردن پدر از منزل فرزند در حدّ متعارف در فرض عدم علم به کراهت «19» . هرچند برخی، آن را جایز، بلکه واجب دانستهاند
محرمیّت: پدر- اعم از نسبی و رضاعی- محرم دخترش میباشد؛ از اینرو، خلوت با وي و نیز نگاه کردن و «20» . وي، جایز است
لمس بدن او بدون شهوت، جایز است و بر دختر، جز عورت، پوشاندن بدن خود از پدر، واجب نیست.حقوق و امتیازات: 1. احترام
پدر در «21» . پدر بر فرزند، واجب و هرگونه اهانت به او حرام است
15 ). ایضاح ) 303 / 14 ). جواهر الکلام 42 ) 187 / 212 ؛ جامع المقاصد 5 / 546 ؛ ارشاد الأذهان 2 / 13 ). قواعد الاحکام 3 ) 535 .(12)
540 ؛ منهاج / 80 ؛ کتاب المکاسب 3 / 200 ؛ تذکرة الفقهاء (ق) 2 / 16 ). المبسوط 2 ) 323 / 628 ؛ جواهر الکلام 22 / الفوائد 2
18 ). جواهر الکلام ) 276 / 227 ؛ جواهر الکلام 17 -226 / 279 ؛ مفتاح الکرامۀ 8 / 17 ). الحدائق الناضرة 18 ) 21 / الصالحین (خوئی) 2
24 /21 .(21) 406 / 20 ). جواهر الکلام 36 ) 250 / 360 ؛ الخلاف 2 ، 19 ). النهایۀ/ 204 ) 52 / 275 ؛ مدارك الاحکام 7 /17
ص: 246
2. قضاي نماز و روزة «23» . گریبان چاك کردن فرزند، در مرگ پدر جایز است «22» . اقامۀ نماز میّت بر فرزندش اولویّت دارد
فرزند ارشد). 3. در صورت فقر پدر و تمکّن فرزند، نفقۀ پدر بر فرزند -) «24» میّت- بنابر قول مشهور- بر پسر بزرگتر واجب است
4. پدر نسبی نسبت به پسر پس از سپري شدن دوران «26» . و فرزند نمیتواند زکات مالش را به پدر بدهد «25» واجب است
5. پدري که برده است «27» .( شیرخوارگی و- بنابر مشهور- نسبت به دختر بعد از هفت سالگی حقّ حضانت دارد (- حضانت
آزادي). 6. پذیرش وصیّت پدر بر -) «28» چنانچه به سببی از اسباب، به ملک فرزند خویش درآید، بهطور قهري آزاد میگردد
-) «30» هرچند دیدگاه مشهور مخالف آن است «29» ، فرزند در صورت درخواست پدر به قول شیخ صدوق واجب است
وصیّت). 7. پدر و فرزند از یکدیگر ارث میبرند و جزء طبقه اوّل از طبقات ارث به شمار میآیند. ارث پدر- در صورت وجود
فرزند براي میّت- یک ششم است (- ارث). 8. بر پدري که فرزند نسبی خود را قذف کرده حدّ قذف جاري نمیگردد بلکه تعزیر
9. پدري که فرزند نسبی خود را کشته، قصاص نمیشود؛ هرچند «32» . همچنین اگر مال فرزندش را دزدیده باشد «31» . میشود
10 . در انعقاد نذر فرزند با نهی «34» . در این صورت از فرزند ارث نمیبرد «33» . کفّاره و دیه و نیز تعزیر بر عهدهاش ثابت است
نذر). 11 . قسم -) «35» پدر و نیز جواز برهم زدن آن توسط پدر بعد از انعقاد، همچنین توقّف انعقاد نذر بر اذن پدر، اختلاف است
فرزند با نهی پدر- جز در جایی که مورد قسم انجام دادن واجب یا ترك حرامی باشد- منعقد نمیگردد.چنانکه در صورت انعقاد،
پدر میتواند آن را برهم بزند که در نتیجه قسم لغو و بیاثر خواهد شد. در این صورت، اگر فرزند قسمش را بشکند و خلاف آن
عمل کند، کفّارهاي برعهدة او نخواهد بود؛
/ 28 ). شرائع الإسلام 3 ) 292 -284 /31 .(27) 395 /15 .(26) 374 -366 /31 .(25) 45 -35 /17 .(24) 367 /4 .(23) 10 /12 .(22)
946 / 31 ). شرائع الإسلام 4 ) 416 -415 / 30 ). جواهر الکلام 28 ) 195 / 29 ). من لا یحضره الفقیه 4 ) 185 / 667 ؛ جواهر الکلام 34
117 ؛ منهاج الصالحین / 388 و 2 / 363 ؛ تحریر الوسیلۀ 1 -361 /35 .(35) 449 /43 .(34) 169 / 33 ). جواهر الکلام 42 ) 952 .(32)
318 / (خوئی) 2
صفحه 182 از 456
ص: 247
قسم). 12 . در اینکه روزة مستحب فرزند بدون اذن پدر -) «36» لیکن در توقّف صحّت قسم و انعقاد آن بر اذن پدر اختلاف است
13 . پدر میتواند فرزند خود را از جهاد- در صورت واجب عینی نبودن جهاد بر «37» . مکروه است یا حرام و باطل، اختلاف است
و نیز اخراج زکات فطرة (- زکات «38» او- منع کند (- جهاد).واجبات فرزند بر پدر: 1. نفقۀ فرزند و نوه در صورت فقر ایشان
2. اخراج خمس گنج و معدن متعلّق به کودك و دیوانه «39» . فطره) فرزندانی که نانخور پدر به شمار میروند بر پدر واجب است
3. ادب آموختن به فرزند و آماده ساختن وي جهت «40» . و نیز آنچه از راه غوّاصی به دست میآورند بر ولیّ (پدر) آن دو است
مستحبات: پس از ولادت «41» . طاعت و بندگی پیش از رسیدن او به سنّ بلوغ بر پدر- از آن جهت که ولیّ او است- واجب است
نوزاد، اموري همچون گفتن اذان در گوش راست، اقامه در گوش چپ، ختنه (- ختنه) و عقیقه (- عقیقه) بر پدر مستحب
این حکم (استحباب «42» . است.پدري که به عنوان ولیّ با مال فرزند صغیرش تجارت کرده مستحب است زکات آن را بپردازد
اخراج زکات) نسبت به غلّات (گندم، جو، خرما و کشمش) و انعام (شتر، گاو و گوسفند) کودك نیز بنابر قول مشهور جاري است.
2. زن «44» . محرّمات: 1. ازدواج با دختر- اعم از نسبی و رضاعی- و نیز دختر دختر، دختر پسر و همینطور هرچه پایینتر رود «43»
3. وطی کنیز پسر بدون حصول عقد نکاح، ملکیّت «45» . پسر (عروس) مطلقا و کنیز پسر به شرط اینکه پسر با او آمیزش کرده باشد
و یا تحلیل. 46 مکروهات: موارد ذیل بر پدر مکروه است: نامگذاري فرزند به برخی نامها مانند حکم، خالد، حارث و ضرار؛ قرار
و برتري دادن بعضی از «47» دادن کنیۀ ابو القاسم براي فرزندي که نامش محمّد است
38 ). جواهر ) 503 / 203 ؛ مستند الشیعۀ 10 / 37 ). الحدائق الناضرة 13 ) 258 -257 / 114 ؛ مهذب الاحکام 22 / 36 ). تحریر الوسیلۀ 2 )
.(43) 15 / 42 ). جواهر الکلام 15 ) 126 / 41 ). الفتاوي الواضحۀ (صدر) 1 ) 78 /16 .(40) 494 /15 .(39) 366 و 371 / الکلام 31
565 .(47) 514 / 45 و 46 . شرائع الإسلام 2 (45) 238 و 309 / 44 ). جواهر الکلام 29 ) 502 / 26 ؛ المهذب البارع 1 -42
ص: 248
در بعضی روایات از عهدهدار شدن پدر نسبت به دفن فرزند خود و نهادن وي در قبر نهی «48» . فرزندان بر بعضی دیگر در عطا
مباحات: بنابر مشهور پدر میتواند از فرزند ربا (- ربا) بگیرد. ورود پدر به محلّ خلوت «49» . گشته که حمل بر کراهت شده است
پسر و عروسش بدون اجازه جایز است. بعضی جواز ورود را به صورت ایمن بودن پدر از نگاه به آنچه که نگاه کردن به آن جایز
بنابر گفتۀ بعضی پدر میتواند بدون اذن حاکم شرع بر فرزند خویش، حد جاري کند «50» . نیست (مانند عورت)، مشروط کردهاند
اقامۀ حدود).شهادت و حکم پدر: گواهی پدر، له یا علیه فرزند، صحیح و پذیرفته است همچنین حکم پدر در صورتی که -) «51»
حاکم باشد له یا علیه فرزند خود نافذ است.مگر در مورد فرزند صغیر که به عنوان ولیّ وي شهادتش به نفع او پذیرفته
نمیشود.همچنین- بنابر تصریح بعضی- اگر پدر، حاکم باشد، حکم او به نفع فرزند صغیر پذیرفته نیست. شهادت فرزند به نفع پدر
عاقله: در دخول و عدم دخول پدران و پسران در عاقله «52» . صحیح است؛ لیکن به قول مشهور شهادت او علیه پدر پذیرفته نیست
فرزند) (- والدین) -) «53» . (- عاقله) اختلاف است
/40 .(52) 388 / 51 ). جواهر الکلام 21 ) 805 / 50 ). العروة الوثقی (و حواشی) 2 ) 286 -285 /4 .(49) 180 / 48 ). جواهر الکلام 28 )
.420 / 53 ). جواهر الکلام 43 ) 97 -95 / 74 ؛ مبانی تکملۀ المنهاج 1 / 72 و 41 -71
ص: 249
پدربزرگ؛ ج 2، ص: 249
- جدّ
صفحه 183 از 456
پدرزن؛ ج 2، ص: 249
پدرزن: پدر زوجه.از آن در باب نکاح نام برده شده است.همسر پدرزن اگر مادر زوجۀ انسان نباشد بر او محرم نیست و زوج
اگر در عقد ازدواج براي زوجه مالی به عنوان مهر ذکر شود و در «1» . میتواند در فرض طلاق او یا فوت پدرزن با وي ازدواج کند
همان عقد براي پدر او یا کسی دیگر مالی معیّن- بجز مهر- ذکر گردد، آنچه مهر قرار داده شده، صحیح و لازم الوفا و آنچه براي
همچنین بنابر قول مشهور اگر چیز معیّنی از مهر در عقد براي پدرزن شرط شود. «2» . پدرزن یا کسی دیگر تعیین شده باطل است
«3»
پدرشوهر؛ ج 2، ص: 249
پدرشوهر: پدر زوج.از آن در باب نکاح سخن رفته است.پدرشوهر از محارم سببی است که به سبب ازدواج پسرش با زنی- چه دائم
یا موقّت- با آن زن محرم و ازدواج با او بر وي حرام میشود. در این حکم تفاوتی میان پدر رضاعی شوهر و پدر نسبی او نمیباشد
1 (- محارم).
پر؛ ج 2، ص: 249
پر: تن پوش پرندگان.به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، و حج آمده است.طهارت: اعضاي بیروح مردار مانند پر، پاك است،
هرچند در صورت کندن
178 ؛ جواهر الکلام / 3). مسالک الافهام 8 ) 155 / 28 ؛ مهذب الاحکام 25 -27 / 2). جواهر الکلام 31 ) 221 / 1). مجمع المسائل 2 )
.179 -178 / 350 ؛ مستمسک العروة 14 / 1. جواهر الکلام 29 (4) .29 /31
ص: 250
صلات: نماز خواندن با پر پرندگان حرام گوشت صحیح نیست هرچند تذکیه (- «1» . از بن، محلّ اتّصال آن به میته باید شسته شود
حج: اگر محرم پرندهاي را «3» . سجده بر پر پرندگان- اعم از حلال گوشت و حرام گوشت- صحیح نیست «2» . تذکیه) شده باشند
که پرهایش کنده شده همراه خود به حرم (- حرم) ببرد واجب است تا زمانی که پرهایش بروید آن را نزد خود نگه دارد، سپس
کسی که یک پر کبوتر (- «4» . آزاد نماید و یا به شخص امینی بسپارد که این کار را انجام دهد هرچند مستلزم پرداخت اجرت باشد
لیکن در اینکه کندن پر سایر «5» ؛ کبوتر) را در حرم مکّه کنده واجب است با همان دستی که آن را کنده است مالی صدقه دهد
پرندگان، حکم پر کبوتر را دارد یا تنها در صورت پیدایی نقص در قیمت پرنده به سبب آن، ارش (- ارش) باید پرداخت شود،
«6» . اختلاف است
پراکندگی؛ ج 2، ص: 250
- افتراق
پرتاب؛ ج 2، ص: 250
پرتاب: افکندن تیر و مانند آن.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، حج و حدود سخن رفته است.طهارت: کسی که در بیابان براي
وضو یا غسل دسترسی به آب ندارد، براي به دست آوردن آن باید در چهار سمت جستوجو کند. حدّ واجب جستوجو در
صفحه 184 از 456
هریک از چهار سمت، در بیابان داراي فراز و نشیب یا داراي موانع مانند پوشش درختان به اندازة برد تیري است که از کمان پرتاب
میشود (دویست گام) و در بیابان هموار و بیمانع به اندازة برد پرتاب دو تیر است 1 (- تیمّم).حج: در رمی جمرات، پرت کردن
(زدن) سنگریزه به جمره ملاك است نه گذاشتن آن روي جمره 2 (- رمی جمره).
560 ؛ الحدائق / 75 ؛ العروة الوثقی 1 -74 / 2). جواهر الکلام 8 ) 58 / 344 ؛ العروة الوثقی 1 ،338 / 319 و 36 / 1). جواهر الکلام 5 )
.(5) 338 / 309 ؛ جامع المقاصد 3 -308 / 4). جواهر الکلام 20 ) 247 / 411 ؛ الحدائق الناضرة 7 / 3). جواهر الکلام 8 ) 58 / الناضرة 7
311 ؛ الحدائق الناضرة / 6). جواهر الکلام 20 ) 291 -290 / 312 ؛ مهذب الاحکام 13 / 310 ؛ الحدائق الناضرة 15 / جواهر الکلام 20
105 -104 / 2. جواهر الکلام 19 (8) 102 / 1. تحریر الوسیلۀ 1 (7) .313 /15
ص: 251
حدود: از مراتب دفاع (- دفاع) از حریم خانواده و ناموس، پرتاب کردن چیزي همچون سنگ و تیر به سمت تعرّض کننده در
-) «3» صورت کارساز نشدن تذکّر و نصیحت است و در صورت وارد آمدن آسیب بر متجاوز، پرتابکننده ضامن نخواهد بود
اطّلاع بر عورات).
پرچم؛ ج 2، ص: 251
پرچم: نشان نصب شده بر سر نیزه و علم.از پرچم به رایت و علم نیز تعبیر شده و از آن به مناسبت در باب جهاد سخن رفته
است.برافراشتن پرچم در جهاد مستحب است. 1 امام علیه السّلام میتواند در جهاد براي پرچمدار سهمی از غنیمت اختصاص دهد و
بگوید هرکس پرچم را حمل کند فلان مبلغ به او داده خواهد شد. در این صورت پس از دستیابی به غنیمت، باید مقدار تعیین شده
به پرچمدار داده شود 2 (- نفل).
پرچین؛ ج 2، ص: 251
پرچین: دیوارگونهاي از نی، برگ، خار و مانند آن.از آن به مناسبت در باب صلح و احیاء موات یاد شده است.اگر صاحبان دو
ملک همجوار در مالکیت پرچین بین دو ملک اختلاف کنند، مالک کسی است که گرههاي طنابی که پرچین با آن بسته شده به
سمت ملک او است. 1از مصادیق احیاي موات (- احیاء موات)، پرچین کردن اطراف زمین جهت نگهداري گوسفند یا خشک
کردن میوه و مانند آن است. 2
پرخوري؛ ج 2، ص: 251
پرخوري: افراط در خوردن و آشامیدن.از آن به مناسبت در باب اطعمه و اشربه سخن رفته است.زیاده روي در خوردن و آشامیدن
مکروه است. 1
(7) 265 -264 / 1. جواهر الکلام 26 (6) .425 -424 / 2. جامع المقاصد 3 (5) 144 / 1. وسائل الشیعۀ 15 (4) .663 -660 /41 .(3)
.461 / 1. جواهر الکلام 36 (8) .68 -67 /38 .2
ص: 252
پرده؛ ج 2، ص: 252
پرده: آویزة معروف.از آن به مناسبت در باب طهارت و صلات سخن رفته است.در بطلان یا کراهت نماز در صورت محاذي
صفحه 185 از 456
لیکن در صورتی که بین آنان حایلی همچون پرده «1» ؛ ایستادن زن و مرد نمازگزار یا جلوتر ایستادن زن از مرد، اختلاف است
در موارد ذیل نباید حایلی همچون پرده که مانع مشاهده است وجود داشته «2» . وجود داشته باشد، نماز باطل یا مکروه نمیباشد
2. بین میّت «3» . باشد: 1. بین مأموم و امام جماعت و نیز مأمومی که واسطۀ اتّصال به امام است مگر آنکه امام مرد و مأموم زن باشد
نمازگزاردن در مقابل تصویر ذي روح مانند انسان و «5» . 3. بین آفتاب و چیز نجسی که با آفتاب پاك میشود «4» . و نمازگزار
«7» . کراهت با قرار دادن حایلی مانند پرده برطرف میشود «6» . حیوان بنابر مشهور مکروه است
پردة بکارت؛ ج 2، ص: 252
- بکارت
پردة کعبه؛ ج 2، ص: 252
- کعبه
پرستاري؛ ج 2، ص: 252
پرستاري: مراقبت و مواظبت از بیمار، کودك و مانند آنان.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، حج و نکاح سخن رفته
و عملی مستحب است. در روایات آمده است از حقوق همسفر « فعل معروف » است.پرستاري از بیماران: پرستاري بیمار از مصادیق
بر همسفر آن است که چنانچه یکی از آنان بیمار شود سایر همراهان تا سه روز در کنار او باشند و ضمن مراقبت از وي نیازهایش
را تأمین نمایند. 1مستحب است امر پرستاري بیمار را فردي از خویشان وي برعهده گیرد که نسبت به او مهربانتر و به وضع روحی
و جسمیاش آشناتر باشد. 2 پرستاري هریک از زن و مرد اجنبی از دیگري در صورت
.1 (8) .393 .(7) 383 /8 .(6) 260 /6 .(5) 60 -59 /12 .(4) 165 -154 /13 .(3) 319 .(2) 305 -302 / 1). جواهر الکلام 8 )
331 / 2. المعتبر 1 (9) 294 / 457 و 16 / وسائل الشیعۀ 11
ص: 253
عدم پیدایی محذور شرعی همچون لمس، نظر و یا خلوت با اجنبی جایز است و در فرض وجود محذور تنها در حال ضرورت جایز
«4» . ترك نماز جماعت جز با عذر، همچون پرستاري از بیمار سزاوار نیست «3» . است، لمس نیز باید از پشت حائل صورت گیرد
و چنانچه نتواند همچون بیمار «5» پرستار بیمار در صورت اضطرار میتواند از منی خارج شوده و در غیر منی بیتوته (- بیتوته) نماید
همچنین افاضۀ از مشعر (- افاضه) در شب عید قربان بعد «6» . در روز، رمی جمره کند (- رمی جمره) میتواند در شب رمی نماید
وقوف).پرستاري از -) «7» از نیمهشب و پس از وقوف مقداري از شب براي معذوران همچون بیمار و پرستار وي جایز است
یاد میشود- در صورتی که بیش از یک لباس نداشته باشد و « مربیه » کودکان: زنی که عهدهدار پرستاري پسربچه است- و از آن به
آن در اوقاف متعدّد با ادرار بچه نجس شود و نتواند هر بار آن را آب بکشد، بنابر مشهور اگر هر روز یک بار آن را تطهیر کند و
نماز بخواند نمازش صحیح است، هرچند پس از تطهیر دوباره نجس شود. البتّه بهتر است شستن لباس در آخر روز انجام گیرد و با
آن نمازهاي ظهر، عصر، مغرب و عشا را بخواند و این از موارد استثناي استحباب نماز در اوّل وقت است. در ثبوت حکم یاد شده
«8» . نسبت به مرد پرستار مطلقا- اعم از آنکه کودك پسربچه باشد یا دختر بچه- و زنی که پرستار دختربچه میباشد اختلاف است
به نظر مشهور فقها ازدواج مرد با قابلهاش (ماما) که پرستاري وي در دوران کودکی را نیز برعهده داشته مکروه است.برخی قائل به
«9» . حرمت آن شدهاند
صفحه 186 از 456
پرستو؛ ج 2، ص: 253
پرستو: پرندهاي معروف، کمی بزرگتر از گنجشک.از آن به مناسبت در باب طهارت و اطعمه و اشربه یاد شده است.
.(7) 497 / 6). مجمع المسائل 1 ) 264 / 5). جامع المقاصد 3 ) 243 - 4). البیان/ 242 ) 355 / 3). منیۀ السائل/ 120 ؛ صراط النجاة 1 )
.136 -135 /30 .(9) 235 -231 / 8). جواهر الکلام 6 ) 442 / تحریر الوسیلۀ 1
ص: 254
«1» . در حلّیت و حرمت گوشت پرستو اختلاف است؛ اکثر فقها آن را حلال گوشت ولی خوردن گوشتش را مکروه میدانند
پرسش؛ ج 2، ص: 254
پرسش: عمل پرسیدن.پرسش یا از سوي قاضی در مقام قضاوت مطرح میشود یا از ناحیۀ غیر قاضی براي دانستن و آگاهی. پرسش
قاضی نیز یا براي توضیح خواستن است، مانند آنکه کسی به امري مبهم اقرار (- اقرار) کند و قاضی از وي توضیح بخواهد (-
استفسار) و یا براي کشف حقیقت جهت اثبات یا نفی دعوا، مانند سؤال قاضی از گواهان و متّهم (- استنطاق) (- بازجویی).پرسش
غیر قاضی نیز اگر براي دانستن و آگاهی باشد استعلام (- استعلام) و مانند آن نام دارد و اگر توسط مقلّد از مجتهد در مسائل
شرعی صورت گیرد استفتا (- فتوا) نامیده میشود. از پرسیدن به جهت خجالتزده کردن طرف مقابل و عاجز کردن وي از پاسخ
(تعنّت)، در برخی روایات نهی و به پرسیدن براي فهمیدن و آگاهی یافتن امر شده است. 1
پرنده؛ ج 2، ص: 254
پرنده: جانور بالدار.از آن در بابهاي مختلف نظیر طهارت، حج، تجارت، سبق و رمایه، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه و حدود از
جهات گوناگون بحث شده است. 1. حلّیت و حرمت پرندگان: موضوع حلالگوشت و حرامگوشت بودن پرندگان از مهمترین
مباحث فقهی است.اصل اوّلی: در همۀ اشیاء اصل اوّلی اباحه و حلّیت است 1 (- قاعدة حلّیت)؛ لیکن در مورد حیوانات، اصل عدم
تذکیه (- تذکیه) نیز وجود دارد و همین امر منشأ اختلاف شده که در موارد شک در حلّیت و حرمت پرندهاي آیا به اصل اباحه
رجوع و براساس آن حکم به حلالگوشت بودن پرندة مشکوك میشود یا اصل اباحه در حیوان به اصل عدم تذکیه تخصیص
/ 1. الکافی (کلینی) 6 (2) . 526 م 2624 -525 / 312 ؛ توضیح المسائل مراجع 2 -311 / 282 ؛ جواهر الکلام 36 / 1). الروضۀ البهیۀ 7 )
72 / 1. مستند الشیعۀ 15 (3) .234 / 381 ؛ وسائل الشیعۀ 25
ص: 255
حلالگوشتان: کبوتر، مرغ و «2» ؟ خورده و در نتیجه حکم به تقدّم اصل عدم تذکیه بر اصل اباحه و حرمت پرندة مشکوك میشود
حلالگوشت هستند. خوردن «5» ، و ملخی که بال درآورده و پرواز میکند «4» و نیز شتر مرغ «3» تمامی انواع و اقسام گنجشک
پرستو).همچنین گوشت فاخته، -) «7» و پرستو کراهت دارد. برخی قائل به حرمت گوشت پرستو شدهاند «6» گوشت هدهد
برخی از اجزاي حیوانات «8» . چکاوك، هوبره و بویژه ورکاك (صرد)، صوّام (- صوّام) و سبزه قبا (شیرگنجشک) مکروه است
حلالگوشت- هرچند تذکیه شوند- حرام است. از آن اجزاء در پرندگان تنها فضله، خون، زهره دان، سپرز، مردمک چشم و- در
برخی پرندگان همچون خروس- نري (بیضتین) وجود دارد. در حرمت خوردن اجزاي یاد شده جز فضله- به جهت خباثت- و
حرام گوشتان: حرمت گوشت پرنده یا ذاتی است یا عرضی.حرام گوشتان «9» . خون- به جهت نجاست و خباثت- اختلاف است
ذاتی را سه نوع تشکیل میدهند: 1. چنگال داران؛ خواه داراي چنگال قوي درندة شکار، مانند عقاب و باز باشند، یا ضعیف
صفحه 187 از 456
2. مسخ شدگان که عبارتند از طاووس، خفاش و «11» . در حرمت گوشت کلاغ (- کلاغ) اختلاف است «10» . همچون کرکس
حرامگوشتان عرضی به پرندگان حلالگوشتی اطلاق میشود «13» . مسوخ). 3. خبائث (- خبیث) مانند مگس و پشه -) «12» زنبور
که از نجاسات تغذیه میکنند و حرمت، بر گوشت و تخم آنها عارض میشود (- نجاستخواري).این نوع حرمت با استبراء (-
استبراء) بر طرف میگردد.بنابر قول منسوب به مشهور گوشت و تخم پرندهاي که انسان آن را وطی کرده حرام است (- آمیزش با
حیوان).نشانههاي تشخیص: براي شناخت پرندة حلالگوشت از حرام گوشت در موارد مشکوك دو نشانه ذکر شده است:
-319 / 4). جواهر الکلام 36 ) 124 / 317 ؛ مهذب الاحکام 23 -316 / 3). جواهر الکلام 36 ) 305 و 308 / 78 ؛ جواهر الکلام 36 .(2)
147 ؛ مستند / 347 ؛ مهذب الاحکام 23 / 9). منهاج الصالحین (خوئی) 2 ) 313 .(8) 312 -311 .(7) 310 .(6) 180 -175 .(5) 322
76 -74 / 12 ). مستند الشیعۀ 15 ) 300 -299 .(11) 298 / 10 ). جواهر الکلام 36 ) 350 -349 / 138 ؛ جواهر الکلام 36 / الشیعۀ 15
319 / 13 ). جواهر الکلام 36 )
ص: 256
الف- بالزدن: پرندهاي که در حال پرواز، صاف و ثابت نگهداشتن بالش بیشتر از بالزدن آن باشد حرامگوشت و اگر عکس آن
باشد حلالگوشت است.درصورت تساوي دو حالت در اینکه حکم به حلّیت میشود یا حرمت، اختلاف است.قول به حلّیت به
مشهور نسبت داده شده است.پرندهاي که معلوم نیست بال زدنش بیشتر است یا صاف نگهداشتن آن و نیز در صورت تساوي دو
ب. چینهدان، سنگدان یا «14» . حالت- بنابر قول به اینکه تساوي، علامت حلّیت نیست- براي تشخیص به نشانۀ دوم رجوع میشود
تعارض دو نشانه: «15» . خارپشت پا داشتن: با وجود یکی از نشانههاي یاد شده در پرندة مشکوك، حکم به حلّیت آن میشود
برخی بین دو علامت یاد شده در مصداق خارجی قائل به تلازم شدهاند. بنابر صحّت این ادّعا، در خارج تعارضی بین آن دو پدید
نخواهد آمد؛ لیکن بر فرض تعارض- مانند پرندهاي که هم چینهدان دارد و هم در حال پرواز صاف نگهداشتن بالش بیشتر از بال
زدنش است یا پرندهاي که فاقد علامت دوم است بال زدنش بیشتر از صاف نگهداشتن آن است- نشانۀ نخست مقدّم داشته
میشود.در نتیجه در مثال یاد شده در فرض اوّل حکم به حرمت و در فرض دوم حکم به حلّیت میشود. هرچند برخی، احتیاط را
2. تخم پرندگان: حلال یا حرام بودن تخم پرندگان، تابع حلّیت و حرمت «16» . در ترك خوردن گوشت چنین پرندهاي دانستهاند
گوشت آنها است (- تخم). 3. تذکیۀ پرندگان: پرندگان حلال گوشت و نیز- بنابر قول مشهور- حرام گوشت، قابل تذکیه هستند. با
این تفاوت که تذکیه در پرندة حلالگوشت سبب طهارت و حلّیت گوشت آن و در پرندة حرامگوشت موجب طهارت آن
میگردد.در قابلیت مسخ شدگان براي تذکیه اختلاف است (- تذکیه).مستحب است پرنده پس از ذبح رها شود تا پر و بال بزند.
برخی قدما فضلۀ «18» . 4. فضلۀ پرندگان: فضلۀ پرندگان حلالگوشت پاك است «17»
346 ؛ تحریر / 81 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 2 .(16) 79 / 15 ). مستند الشیعۀ 15 ) 135 -133 / 306 ؛ مهذب الاحکام 23 -304 .(14)
55 / 18 ). العروة الوثقی 1 ) 230 / 17 ). الروضۀ البهیۀ 7 ) 158 / الوسیلۀ 2
ص: 257
در طهارت یا «20» . لیکن مشهور طهارت آن است، بلکه بر طهارت ادّعاي اجماع شده است «19» ؛ مرغ خانگی را نجس دانستهاند
5. صید پرندگان حرم: «21» . نجاست فضلۀ پرندگان حرامگوشت اختلاف است. اکثر فقها بلکه مشهور قائل به نجاست آن هستند
پرندگان وحشی حرم مکّه (- حرم) محترماند؛ ازاینرو، شکار و حبس کردن، کشتن و خوردن گوشت آنها حرام است و چنانچه
و اگر محرم باشد باید کفّاره «22» کسی پرندة حرم را شکار کند یا بکشد اگر محلّ باشد باید قیمت آن را به فقیر صدقه بدهد
کسی که «23» . بدهد.صید پرندگان حرم مدینه نیز در محدودة دو حرّه (- بین الحرّتین) به قول برخی حرام است لیکن کفّاره ندارد
پرندهاي را وارد حرم کرده واجب است آن را رها کند و اگر پر در نیاورده یا پرش چیده شده باید تا زمانی که قدرت پرواز پیدا
صفحه 188 از 456
محرمی که پرندهاي را در حرم شکار کرده و آن را بر زمین زده و مرده است «24» . نکرده از آن مراقبت نموده، سپس رهایش کند
6. مسابقه با پرندگان: مسابقه با پرندگان در صورت گروگذاري «25» . باید یک گوسفند و دو برابر قیمت آن پرنده را کفّاره بدهد
مسابقه). 7. شکار با پرندگان: چنانچه -) «26» و شرطبندي جایز نیست. در جواز آن بدون گروگذاري و شرطبندي اختلاف است
پرندة شکاري مانند عقاب، حیوانی را صید کند و بکشد صیدش حلال نیست، مگر آنکه قبل از کشتن صید، شکارچی آن را تذکیه
کند (- پرندة شکاري). 8. تملّک پرندگان: پرندة بدون مالک با صید کردن- اعم از گرفتن یا به دام افکندن- به ملک صیاد
ولی پرندهاي که نشانۀ ملکیّت- مانند چیده یا رنگ شدن بالهایش- بر او هست با شکار کردن ملک کسی نمیشود «27» ؛ درمیآید
9. خرید و فروش پرندگان: خرید و فروش پرنده در هوا در صورتی که مملوك «28» . و اگر به دام افتد حکم لقطه (- لقطه) را دارد
«29» . فروشنده باشد و پرنده بر بازگشت به لانهاش عادت داشته باشد، بنابر قول مشهور جایز است
-78 .(23) 294 / 22 ). جواهر الکلام 20 ) 7 -6 / 283 ؛ الحدائق الناضرة 5 -275 .(21) 287 / 20 ). جواهر الکلام 5 ) 19 ). المقنعۀ/ 68 )
204 -202 /36 .(27) 219 -218 /28 .(26) 270 .(25) 309 -306 / 24 ). جواهر الکلام 20 ) 651 / 79 ؛ النهایۀ/ 287 ؛ کتاب السرائر 1
24 / 153 ؛ مسالک الافهام 4 / 29 ). ریاض المسائل 8 ) 232 -226 .(28)
ص: 258
پرندگان، داراي اجناسی گوناگون هستند، خرید و فروش هر جنس به غیر آن جنس- مانند معاملۀ یک کیلو گوشت کبک با دو
کیلو گوشت مرغ- ربا (- ربا) به شمار نمیرود؛ لیکن معامله با همجنس- مانند فروختن یک کیلو گوشت مرغ گوشتی در برابر
یک کیلو و نیم گوشت مرغ تخمی- ربا و حرام است.ملاك و معیار در همجنسی، اتحاد در اسم است؛ ولی در کبوتر اختلاف شده
که آیا همۀ انواع آن یک جنس به شمار میروند یا هرکدام که اسمی خاص دارد، مانند ورشان (کبوتر صحرایی) با نوع دیگر که
10 . سرقت پرندگان: مضمون برخی روایات عدم «30» ؟ به اسمی دیگر خوانده میشود، مانند فاخته، دو جنس محسوب میگردند
لیکن «31» ؛ جریان حدّ سرقت (- سرقت) در خصوص سرقت پرنده است. بنابر ادّعاي برخی، فقها به این روایات عمل نکردهاند
11 . سایر احکام: اگر پرنده در آب چاه بمیرد «32» . برخی از معاصران با استناد به آنها فتوا به عدم قطع دست سارق پرنده دادهاند
هفت دلو از آن کشیده میشود.البتّه بسیاري از فقها عنوان پرنده را در اینجا به کبوتر و شتر مرغ و جز آن از پرندگانی که از نظر
جسم بین آن دو هستند تفسیر کردهاند. اگر گنجشک- و به نظر برخی همسان آن از نظر جسم- در آب چاه بمیرد یک دلو کشیده
نرخ).کسی که در قفس پرندهاي را که مال دیگري -) «33» میشود. البتّه کشیدن آب از چاه به نظر مشهور متأخّران مستحب است
صاحب پرنده نسبت به «34» . است باز کند و پرنده از قفس بیرون رود، در صورت تلف شدن یا عدم بازگشت آن ضامن است
جوجۀ پرندهاي که قدرت پرواز ندارد اگر با تیر یا به وسیلۀ حیوان کشته «35» . دانهاي که پرنده از مال دیگري خورده ضامن نیست
بال) (- پر) (- پرواز) -) «37» . برداشتن جوجۀ پرنده از لانهاش مکروه است «36» . شود حلال نیست
258 - 244 و 257 ،203 / 33 ). جواهر الکلام 1 ) 292 / 32 ). مبانی تکملۀ المنهاج 1 ) 498 /41 .(31) 356 / 30 ). جواهر الکلام 23 )
. 37 ). النهایۀ/ 579 ) 55 / 36 ). جواهر الکلام 36 ) 547 / 35 ). تحریر الاحکام 5 ) 265 / 34 ). تحریر الوسیلۀ 2 )
ص: 259
پرندة شکاري؛ ج 2، ص: 259
پرندة شکاري: پرندة شکارکنندة حیوانات.پرندگان شکاري همچون عقاب و باز در ردیف پرندگان بزرگ گوشتخوار، درنده و
حرامگوشت به شمار میروند. از این عنوان در بابهاي تجارت، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن رفته است.حکم شکار: حیوانی
که به وسیلۀ پرندة شکاري صید میگردد اگر توسط پرنده کشته شود خوردن آن حلال نیست و اگر توسط پرنده کشته نشود و
صفحه 189 از 456
آلات صید).خرید و فروش پرندة شکاري: بنابر قول به حرمت خرید و فروش -) «1» تذکیه (- تذکیه) شود حلال میباشد
پرنده) -) «2» . درندگان، پرندة شکاري- به جهت آنکه منفعت حلال دارد- از این حکم مستثنا و دادو ستد آن صحیح است
پرواري؛ ج 2، ص: 259
پرواري: گوسفند پرورانده و چاق شده براي خوردن.از آن به مناسبت در باب زکات یاد شده است.گوسفند پرواري- به قول
مشهور- در نصاب زکات (- نصاب) منظور میشود، لیکن گرفتن آن به عنوان زکات- در صورت عدم تمایل مالک به پرداخت
آن- جایز نیست. مگر آنکه همۀ گوسفندان پرواري باشند. در این صورت، جایز است، بلکه برخی واجب دانستهاند. 1
.117 / 163 ؛ تذکرة الفقهاء 5 -162 / 1. جواهر الکلام 15 (3) .39 /22 .(2) 9 -8 / 1). جواهر الکلام 36 )
ص: 260
پرواز؛ ج 2، ص: 260
پرواز: پریدن.از آن در باب صید و ذباحه یاد شده است.از راههاي تشخیص پرندة حلال گوشت از حرام گوشت- در فرض شک
در حلّیت و حرمت آن- آن است که اگر هنگام پرواز، بال زدن آن از صاف نگهداشتن بالها بیشتر باشد، حلال گوشت و اگر
ملخ). پرندگان حلالگوشت -) «2» خوردن ملخی که هنوز قدرت پرواز ندارد حرام است «1» . عکس آن باشد حرامگوشت است
صید). (- پرنده) (- بال) -) «3» در صورتی با شکار کردن حلال میشوند که توان پرواز کردن داشته باشند
پروانۀ کسب؛ ج 2، ص: 260
پروانۀ کسب: اجازهنامه جهت کسبوکار.امروزه پروانۀ کسب در عرصۀ تجارت و کسبوکار از اسناد مهم اقتصادي به شمار
میرود؛ سندي که از سوي مراجع ذي صلاح دولتی صادر میشود و دارندة آن مجاز به کسبوکار در حرفهاي معیّن خواهد بود.
عنوان یادشده از عناوین جدید است که در پاسخ به استفتائات به پارهاي احکام آن اشاره شده است.واگذار کردن پروانۀ کسب و
مانند آن به دیگري به صورت رایگان یا در مقابل گرفتن عوض به شرط عدم منع قانونی- بنابر تصرح برخی معاصران- جایز است.
1بیع پروانۀ کسب بنابر قول به اینکه مبیع باید عین باشد نه منفعت، صحیح نیست (- بیع). چنانکه اجاره دادن آن صحیح نمیباشد؛
ازاینرو بعضی گفتهاند: واگذار کردن پروانۀ کسب و گرفتن عوض، هبۀ مشروط به شمار میرود. 2
پروین؛ ج 2، ص: 260
- ثریّا
پرهیز؛ ج 2، ص: 260
- اجتناب
پرهیزگاري؛ ج 2، ص: 260
- تقوا
.519 -518 / 2. صراط النجاة 2 (5) 158 / 1. اجوبۀ الإستفتاءات 2 (4) . 48 و 55 .(3) 178 .(2) 304 / 1). جواهر الکلام 36 )
صفحه 190 از 456
ص: 261
پریدن؛ ج 2، ص: 261
پریدن: جهیدن/ پرواز کردن (- پرواز).از معناي نخست، به مناسبت در باب نکاح و حدود سخن رفته است.در صدق عنوان باکره و
بیوه).از -) «1» ترتّب احکام آن بر دوشیزهاي (- باکره) که بکارتش بر اثر پریدن- و نه آمیزش کردن- زایل شده اختلاف است
آنجا که بکارت بجز آمیزش به سبب دیگري نیز همچون پریدن از بلندي ممکن است زایل شود، نسبت باکره نبودن زن توسط
تعزیر). -) «2» شوهرش، قذف (- قذف) محسوب نمیشود، بلکه تعریض به قذف خواهد بود که تعزیر میشود
پزشکی؛ ج 2، ص: 261
پزشکی: طبابت بیماران.از آن در بابهاي صوم، نکاح، قصاص، دیات و مسائل مستحدثه سخن رفته است.حکم تکلیفی: دانش
پزشکی از علوم مباح و مشروع است و آموختن آن در حدّ نیاز براي درمان بیماران، واجب کفایی (- وجوب کفایی) است؛ 1 ولی
فراگیري آن در حدّ صاحب نظر شدن لازم نیست؛ بلکه دستیابی به دانش پزشکی از طریق آموزش یا کسب تجربیات عادي رایج
در جامعه براي مداوا کافی است؛ هرچند رعایت تناسب دارو با درد برحسب آنچه نزد عقلا رایج میباشد از سوي پزشک لازم
است. 2لمس و نگاه کردن به بدن نامحرم براي آموختن دانش پزشکی، در صورتی که حفظ جان مؤمنان- اعم از نسل کنونی و
آینده- منوط به آن باشد، جایز است. 3تشریح بدن مردة کافر براي آموزش پزشکی جایز است؛ ولی تشریح بدن مسلمان جایز
نیست مگر آنکه جان مسلمان دیگري منوط به آن باشد و تشریح مردة غیر مسلمان نیز ممکن نباشد 4 (- تشریح).نبش قبر غیر
مسلمان براي آموزش- در صورت دسترسی نداشتن به جسد و استخوان دفن نشدة کافر- جایز است، مگر آنکه ذمّی (- اهل ذمّه)
باشد و نبش قبر در کیش ایشان روا نباشد.
.1 (3) .174 / 412 ؛ الروضۀ البهیۀ 9 -411 / 2). جواهر الکلام 41 ) 165 -164 / 120 ؛ مسالک الافهام 7 / 1). جامع المقاصد 12 )
307 -306 / 4. صراط النجاة 2 (6) 119 - 3. منیۀ السائل/ 118 (5) 50 / 2. جواهر الکلام 43 (4) استفتائات پزشکی/ 16
ص: 262
از استخوانهاي پیدا شده در بیابان یا گورستان و نیز استخوانهایی که بر اثر گودبرداري بیرون میآیند در صورتی که موجب
وظایف پزشک: درمان بیماران بر پزشک واجب کفایی «5» . بیحرمتی به مسلمان نباشد میتوان براي آموزش پزشکی استفاده کرد
و در صورت انحصار طبابت به او، واجب عینی (- وجوب عینی) است. پزشک میتواند در ازاي معاینۀ بیمار و نوشتن نسخه، به
لمس و نگاه کردن پزشک معالج به بیمار نامحرم در غیر ضرورت، جایز نیست.در «6» . عنوان حقّ ویزیت از وي کارمزد بگیرد
رجوع به پزشک: مراجعه به پزشک غیر مماثل (زن به مرد و بالعکس) چنانچه «7» . فرض ضرورت نیز با امکان استفاده از نمیباشد
در کاري که به او مراجعه میشود کارآزمودهتر باشد- حتّی درحال اختیار- جایز است. 8 مستحب است بیمار در مراجعه به پزشک
اگر از گفتۀ پزشک براي روزهدار ظنّ به زیان داشتن روزه یا خوف از «9» . عجله نکند، مگر آنکه از بهبود بدون مراجعه ناامید باشد
آن حاصل شود، واجب است افطار کند. همچنین اگر پزشک، حاذق و ثقه باشد و روزهدار به خطاي او اطمینان نداشته باشد. در غیر
روزهداري که میداند روزه براي او زیان ندارد روزهاش درست است «10» . این دو صورت، افطار به استناد قول پزشک جایز نیست
هرچند پزشک بگوید روزه براي وي ضرر دارد و چنانچه پزشک بگوید زیان ندارد ولی خود او علم یا گمان به زیان آن داشته
ضمان پزشک: پزشک یا مباشر در درمان بیمار است و یا بیمار را تنها در جریان درد و درمان آن «11» . باشد روزهاش صحیح نیست
قرار میدهد، بدون آنکه در معالجۀ او مباشرت داشته باشد. در صورت نخست، چنانچه طبابت وي موجب شدّت بیماري و وخامت
صفحه 191 از 456
«12» . حال بیمار شود- بنابر معروف و مشهور- ضامن است؛ هرچند حاذق بوده و از سوي بیمار یا ولیّ او اذن در طبابت داشته باشد
در صورت دوم، پزشک چه به بیمار دستور دهد فلان دارو را مصرف کن و چه دارویی را توصیف کند، مانند آنکه بگوید این
دارو براي فلان درد مفید است
9). العروة ) 30 - 250 ؛ استفتائات پزشکی/ 23 / 7 و 8. جواهر الکلام 31 (7) 634 / 6). العروة الوثقی 2 ) 5). استفتائات پزشکی/ 17 )
46 ؛ مستمسک -44 / 12 ). جواهر الکلام 43 ) 216 / 11 ). العروة الوثقی 2 ) 275 / 10 ). منهاج الصالحین (خوئی) 1 ) 372 / الوثقی 1
79 / العروة 12
ص: 263
یا اگر من به بیماري تو مبتلا بودم فلان دارو را مصرف میکردم، آنگاه بیمار عاقل مختار یا ولیّ او با اعتماد به گفتۀ پزشک از آن
اگر پزشک پیش از درمان، ذمّۀ «13» . دارو استفاده کند و حالش وخیم گردد، در اینکه پزشک ضامن است یا نه، اختلاف است
خود را از ضمانت بري کند و بیمار یا ولیّ او بپذیرد و پزشک نیز در درمان بیمار کوتاهی نکرده باشد، بنابر مشهور ضامن نیست.
ابزار پزشکی: ابزار پزشکی مانند سوزن و چاقو در صورتی که درون بدن با خون برخورد نکند یا پس از برخورد، هنگام بیرون «14»
درمان) -) «15» . آمدن از بدن، تمیز باشد و اثري از خون بر آن دیده نشود، پاك خواهد بود
پزشکی قانونی؛ ج 2، ص: 263
پزشکی قانونی: به کارگیري دانش پزشکی و رشتههاي وابسته به آن در تشخیص امور جنایی و مانند آن.در اجراي قوانین کیفري و
مدنی- مانند سنّ بلوغ- گاه نظر پزشک خبره جهت تشخیص نوع و مقدار آسیب وارد شده و نیز برخی امور دیگر، ضرور
مینماید.چنین کارشناسیاي در اصطلاح، پزشکی قانونی نامیده میشود 1 پزشکی قانونی از عناوین جدید است که از آن، در
مسائل مستحدثه سخن رفته است.پزشک قانونی از اهل خبره به شمار میرود؛ بدین جهت نظر او در صورت افادة علم و یقین،
حجّت است و اگر علمآور نباشد در موضوعات و مواردي که قول اهل خبره حجّت است پذیرفته میشود (- اهل خبره) ولی در
دیگر موارد- همچون موارد اثبات اصل قصاص، حدود و دیات- که از نظر شرع تنها اقرار (- اقرار)
603 ؛ جواهر / 14 ). العروة الوثقی 2 ) 50 -49 / 80 ؛ جواهر الکلام 43 / 603 ؛ مستمسک العروة 12 -602 / 13 ). العروة الوثقی 2 )
1076 فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل / 1. مبسوط در ترمینولوژي حقوق 2 (16) . 15 ). استفتائات پزشکی/ 18 ) 47 -46 / الکلام 43
بیت علیهم السلام، ج 2، ص: 264
یا بیّنه (- بیّنه)، حجّت و قابل پذیرش است، حجّت نمیباشد؛ لیکن در تشخیص برخی اموري که به اجراي قصاص یا حد مربوط
میشود، نظر وي معتبر است، مانند آنکه پزشک قانونی تشخیص دهد اجراي حدّ تازیانه یا قصاص عضو به دلیل وضعیت خاصّ
جسمانی فرد موجب مرگ یا ابتلاي وي به بیماري یا تشدید آن میگردد که در این موارد اجراي حد تا زمان سلامت فرد تأخیر
«2» . میافتد. قصاص نیز تبدیل به دیه میشود
پسانداز؛ ج 2، ص: 264
- ذخیره
پستان؛ ج 2، ص: 264
پستان: عضو معروف در انسان و حیوان.از آن در بابهاي طهارت، صلات، نکاح، قصاص و دیات سخن رفته است.پستان انسان:
صفحه 192 از 456
پستان انسان اعم از زن و مرد موضوع احکامی چند قرار گرفته است که بدان اشاره میشود.الف- پستان زن: هنگام کفن کردن
میّت زن، پیچیدن پارچهاي دور پستانها و بستن آن بر پشت او مستحب است.برخی در استحباب آن توقّف و اشکال کردهاند.
1مستحب است زن درحال قیام نماز (- قیام) به منظور پوشاندن حجم پستانها آنها را با دستهاي خود به سینه بچسباند. 2از شرایط
نشر حرمت در رضاع (- رضاع) آن است که کودك از پستان زن زنده 3 شیر بخورد. 4دیۀ هر پستان زن، نصف دیۀ او و دیۀ هر دو
پستان، دیۀ کامل زن است 5 (- دیه).در اینکه دیۀ نوك پستان مانند دیۀ خود پستان میباشد یا دیۀ هریک از دو نوك پستان، یک
هشتم و دیۀ هر دو یک چهارم است و یا ارش (- ارش) گرفته میشود، اختلاف است. 6ب. پستان مرد: در اینکه دیۀ دو نوك پستان
مرد دیۀ کامل است یا در هریک، یک هشتم دیه ( 125 دینار) است و یا ارش گرفته میشود، اختلاف است. 7
2. العروة الوثقی (4) 210 / 1. جواهر الکلام 4 (3) . 151 و 214 ،149 ، 196 ؛ استفتائات قوة قضائیه/ 89 ،164 / 2). مجمع المسائل 3 )
264 ؛ مبانی تکملۀ .6 (8) 263 /43 .5 (7) 288 / 4. جواهر الکلام 29 (6) 435 م 2474 / 3. توضیح المسائل مراجع 2 (5) 702 /1
309 / 265 ؛ مبانی تکملۀ المنهاج 2 -264 / 7. جواهر الکلام 43 (9) 310 -309 / المنهاج 2
ص: 265
قصاص).پستان حیوان: بنابر تصریح برخی، حیوان داراي یک پستان براي -) «8» قصاص در پستان- اعم از زن و مرد- ثابت است
«9» . قربانی کفایت نمیکند
پستچی؛ ج 2، ص: 265
- نامهرسان
پستو؛ ج 2، ص: 265
پستو: صندوقخانه، خرد اتاق در داخل کلان اتاق.از آن به مناسبت در باب صلات نام برده شده است.براساس مفاد برخی روایات،
افضل براي زن نمازگزاردن در خانه و با فضیلتترین مکان در خانه، پستوي خانه است. 1
پستی؛ ج 2، ص: 265
پستی: فرومایگی/ نامرغوبی/ مقابل بلندي.از پستی به مفهوم نخست در بابهاي تجارت، نکاح و شهادات به مناسبت سخن رفته است.
دادوستد با اشخاص پست (کسانی که از محاسبۀ چیز اندکی نیز فروگذار نمیکنند یا افرادي که در مواجهه با نیکی و بدي
بیتفاوت هستند و یا اشخاصی که باکی ندارند چه سخنی بگویند یا در حقّ آنان چه سخنی گفته شود) مکروه است. 1کارهاي
پست همچون حجامت، بافندگی، نگهبانی (سرایداري) و حمامی از مشاغل مکروه به شمار رفته 2 و اشتغال و اجیر شدن براي این
نوع کارها کراهت دارد. 3 پستی شغل کسی موجب عدم پذیرش شهادت او یا ندادن زن توسط صاحبان مشاغل عالی به دارندگان
نسبت به دیگري که سبب ایذا، اهانت و هتک او بشود موجب ثبوت « پست » مشاغل پست نمیشود. 4به کاربردن الفاظی همچون
تعزیر (- تعزیر) بر گوینده میگردد. 5
/ 236 ؛ العروة الوثقی 1 / 1. وسائل الشیعۀ 5 (10) .288 / 9). مختلف الشیعۀ 4 ) 646 / 641 ؛ ایضاح الفوائد 4 / 8). قواعد الاحکام 3 )
3. تذکرة (13) 273 / 466 ؛ الخلاف 4 / 2. جواهر الکلام 22 (12) 293 / 457 ؛ الروضۀ البهیۀ 3 / 1. جواهر الکلام 22 (11) .596
412 /41 .5 (15) 106 / 57 و 30 / 4. جواهر الکلام 41 (14) 300 / الفقهاء (ق) 2
ص: 266
صفحه 193 از 456
بنابر شرط بودن مروّت (- مروّت) در عدالت، ارتکاب اعمال پست که بیانگر فرومایگی نفس انجام دهندة آن باشد، شخص را از
از پستی به مفهوم دوم در باب زکات و تجارت سخن رفته «6» . مروّت میاندازد و در نتیجه او را از عدالت خارج میکند
است.زکات: هرگاه تمام نصاب طلا و نقره (- نصاب) از جنس مرغوب آن باشد در جواز اخراج زکات از جنس نامرغوب طلا یا
نقره اختلاف است. بنابر قول مشهور در صورتی که تمامی نصاب از جنس مرغوب باشد، زکات از آن جنس پرداخت میشود و
اگر بعض نصاب از جنس مرغوب و بعض دیگر از جنس نامرغوب باشد، به نسبت هریک، زکات از آن جنس پرداخت میگردد،
در زکات غلّات چهارگانه (گندم، جو، خرما و کشمش) در «7» . هرچند افضل پرداخت تمامی زکات از جنس مرغوب است
صورت اختلاف ثمره به لحاظ مرغوبیت و غیر مرغوبیت، سهم هر نوع از زکات از همان نوع پرداخت میشود و پرداخت جنس
تجارت: شرط مرغوب بودن یا نامرغوب بودن کالا در بیع سلف (- بیع سلف) صحیح «8» . نامرغوب، از مرغوب کفایت نمیکند
است. برخی آن را لازم دانستهاند؛ لیکن شرط مرغوبترین یا نامرغوبترین از یک جنس نادرست است.برخی گفتهاند: اگر مراد،
«9» . مرغوبترین و نامرغوبترین عرفی باشد، و نیز در کالاهایی همچون طعام، که تعیین آن ممکن میباشد، شرط صحیح است
بعضی در خصوص شرط نامرغوبترین، صحّت آن را بعید ندانستهاند؛ بدین معنا که اگر شخص، نامرغوبترین را به عنوان کالا
پرداخت کند، حقّ طرف مقابل را ادا کرده است و اگر کالاي پرداختی از نوع نامرغوبترین، مرغوبتر باشد قبول آن بر خریدار
زیادي گرفتن عوض یا معوّض پیمانهاي یا وزنی در «10» . لازم است، چه آنکه پرداخت جنس مرغوب از نامرغوب کفایت میکند
صورتی که هر دو یک جنس باشند، در معامله حتّی در فرضی که یکی مرغوب و دیگري پست باشد ربا (- ربا) به شمار میرود و
«12» . خریدن و نیز فروختن جنس مرغوب، مستحب و نامرغوب، مکروه است «11» . حرام است
58 -57 / 193 ؛ العروة الوثقی (و حواشی) (ج) 4 / 7). جواهر الکلام 15 ) 242 / 249 ؛ مجمع المسائل 1 -248 / 6). تحریر الاحکام 5 )
318 ؛ جواهر الکلام / 10 ). شرائع الإسلام 2 ) 278 -277 / 9). جواهر الکلام 24 ) 298 / 245 ؛ العروة الوثقی 2 / 8). جواهر الکلام 15 )
451 / 12 ). وسائل الشیعۀ 17 ) 538 / 11 ). تحریر الوسیلۀ 1 ) 278 /24
ص: 267
پستی به معناي سوم به مناسبت در باب صلات و جهاد آمده است.صلات: موضع سجده نباید از محلّ ایستادن نمازگزار بیش از
جهاد: بنا و ساختمانی که ذمّی (- اهل ذمّه) احداث یا تجدید مینماید بنابر مشهور «13» . چهار انگشت بسته بلندتر یا پستتر باشد
بلندي) -) «14» . باید از بناهاي مسلمانی که در همسایگی او زندگی میکنند پستتر باشد
پسر؛ ج 2، ص: 267
-) پسر: فرزند ذکور.از آن به مناسبت در بابهاي صلات، صوم، نکاح و ارث سخن رفته است.ختنۀ پسر در هفتمین روز ولادت 1
ختنه) و نامگذاري وي به اسامی انبیا و ائمّه یا نامهایی که همچون عبد اللّه بر عبودیت خداوند دلالت کند، مستحب است. 2پسر دو
برابر دختر ارث میبرد 3 (- ارث). حبوه اختصاص به پسر بزرگتر دارد 4 (- حبوه). همچنین قضاي نماز و روزههاي فوت شدة
میّت بر عهدة ولیّ او میباشد که بنابر مشهور، پسر بزرگتر است 5 (- فرزند ارشد).از جمله محرّمات به صرف عقد، ازدواج پدر و
جدّ با زن پسر (- عروس) و پسر با زن پدر (- نامادري) است. (- فرزند)
پشت؛ ج 2، ص: 267
پشت: حدّ فاصل میان استخوان لگن و کتف.در بابهاي طهارت، صلات و دیات آمده است.
(17) 253 .2 (16) 260 / 1. جواهر الکلام 31 (15) .284 / 14 ). جامع عباسی/ 154 ؛ جواهر الکلام 21 ) 674 / 13 ). العروة الوثقی 1 )
صفحه 194 از 456
.141 -136 / 40 ؛ مستمسک العروة 7 -35 /17 .5 (19) 127 .4 (18) 112 /39 .3
ص: 268
طهارت: مستحب است براي آنکه صورت میّت رو به قبله بماند و در درون قبر به پشت نیفتد سنگ یا آجري در پشت وي بگذارند.
صلات: راست بودن مهرههاي پشت و گردن در حال قیام (- قیام) و نیز هموار بودن پشت و محاذي بودن گردن با آن در حال «1»
دیات: دیۀ شکستن پشت و نیز وارد کردن ضربه بر پشت به حدّي که موجب خمیدگی و «2» . رکوع از مستحبات نماز است
قوزپشتی گردد و یا نتواند بنشیند، دیۀ کامل است و اگر بهبود یابد بهگونهاي که بتواند بنشیند یا راه برود، بنابر آنچه به مشهور
نسبت داده شده، یک سوم دیه ثابت میشود؛ لیکن بنابر قول دیگر، اگر بهطور کامل خوب شود، دیهاش یک دهم دیۀ کامل
است.اگر با شکسته شدن پشت، پاها نیز آسیب ببینند و شل شوند، یک دیه براي پشت و دو سوم دیه براي پاها ثابت میشود و
استلقاء) (- قوزپشت) -) «3» . چنانچه توان راه رفتن و آمیزش را از فرد آسیب دیده بگیرد، بزهکار باید دو دیۀ کامل بپردازد
پشتبام؛ ج 2، ص: 268
- بام
پشته؛ ج 2، ص: 268
پشته: مقدار بار قابل حمل با پشت.از آن به مناسبت در باب تجارت یاد شده است.فقها به مناسبت بحث معلوم بودن کالاي وزنی یا
پیمانهاي در معامله گفتهاند: فروش کالا مانند نی و هیزم به صورت پشته به جهت نامعلوم بودن آن، صحیح نیست. 1
پشم؛ ج 2، ص: 268
پشم: پوشش روي پوست حیواناتی مانند گوسفند و شتر.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، حج، تجارت، رهن و وقف
سخن گفته شده است.طهارت: کفن کردن میّت با پارچهاي که از پشم حیوان حلالگوشت تهیّه شده است اشکال ندارد. 1 استفاده
از پارچۀ
/ 524 ؛ جواهر الکلام 24 / 1. کشف الرموز 1 (4) .262 -260 / 3). جواهر الکلام 43 ) 642 و 672 .(2) 440 / 1). العروة الوثقی 1 )
172 / 1. جواهر الکلام 4 (5) .298
ص: 269
پوشیدن لباس پشمینه جز در حال عذر، «2» . تهیّه شده از پشم حیوان حرامگوشت براي کفن در غیر حال ضرورت جایز نیست
صلات: پشم چیده شده از حیوان حلالگوشت- اعم از زنده و مرده- پاك و نماز با آن صحیح است. اگر پشم «3» . مکروه است
حیوان یاد شده از بن کنده شود، بهگونهاي که اجزایی از حیوان همراه آن باشد، ازالۀ اجزاء و شستن موضع اتّصال به پوست، براي
ولی نمازگزاردن در لباس تهیّه شده از آن صحیح نیست، جز پشم «5» ، پشم حیوان حرام گوشت پاك است «4» . نماز واجب است
«6» . خز (- خز) در صورتی که خالص باشد و با پشم حیوانی همچون روباه و خرگوش که نماز در آن صحیح نیست، آمیخته نباشد
جواز نماز خواندن در لباسی «7» . برخی فقها سنجاب، سمور و فنک (گونهاي روباه کوچک اندام) را نیز همچون خز استثنا کردهاند
سجده بر پشم، جز در حال اضطرار جایز «8» . که معلوم نیست از پشم حیوان حلالگوشت تهیّه شده یا حرامگوشت، اختلافی است
حج: چیدن پشم هدي (- هدي) اگر در زمان تعیین آن بر بدنش بوده، جایز نیست مگر آنکه براي حیوان ضرر داشته «9» . نیست
باشد که در این صورت چیده و قیمت آن به فقیر صدقه داده میشود و اگر پس از تعیین هدي روییده استفاده از آن همچون شیرش
صفحه 195 از 456
«11» . تجارت: فروش گوسفند پشمدار در برابر پشم یا گوسفند بدون پشم جایز است و ربا محسوب نمیشود «10» . جایز است
معاملۀ پشم روي بدن حیوان بدون مشاهده جایز نیست و در اینکه با مشاهده بهطور مطلق جایز است یا با افزودن ضمیمهاي و یا حتّی
-) «13» رهن: حیوانی که گرو گذاشته شده پشم آن نیز، جزو رهن است «12» . با ضمیمه هم جایز نیست، اختلاف است
«14» . رهن).وقف: گوسفندي که وقف شده پشم آن نیز داخل در وقف است، مگر آنکه استثنا شده باشد
6). جواهر ) 58 / 5). العروة الوثقی 1 ) 74 / 4). جواهر الکلام 8 ) 38 / 3). کشف الغطاء 3 ) 348 م 581 / 2). توضیح المسائل مراجع 1 )
412 -411 / 9). جواهر الکلام 8 ) 566 / 327 ؛ العروة الوثقی 1 -326 .(8) 325 -321 / 7). مستمسک العروة 5 ) 76 -75 / الکلام 8
.13 / 14 ). جواهر الکلام 28 ) 7 / 13 ). تحریر الوسیلۀ 2 ) 65 / 12 ). الحدائق الناضرة 20 ) 390 /23 .(11) 211 / 10 ). جواهر الکلام 19 )
ص: 270
پشه؛ ج 2، ص: 270
پشه: حشرة معروف.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، حج و اطعمه و اشربه سخن رفته است.طهارت: فضلۀ پشه و مانند آنکه
خون نجس با انتقال به بدن حیوانی مانند «2» . و نیز خون حیواناتی که مانند پشه خون جهنده ندارند، پاك است «1» ، گوشت ندارند
اگر کسی پشهاي را که بر بدنش نشسته بکشد و نداند خون بیرون آمده از آن از «3» . پشه که خون آن پاك است، پاك میشود
انتقال).حج: در -) «4» خود پشه است یا از بدن او مکیده، پاك است. همچنین اگر بداند از او مکیده ولی جزء بدن پشه شده است
احرام).اطعمه و اشربه: پشه از خبائث (- خبیث) و خوردن آن -) «5» اینکه کشتن پشه براي محرم حرام است یا نه، اختلاف است
2 «6» . حرام است
پشیمانی؛ ج 2، ص: 270
پشیمانی: حالت انفعال و تأثّر از اقدام ناپسند.از این عنوان در باب تجارت یاد شده است.پشیمانی از گناه که تحقّقبخش توبه است
-) از مهمترین واجبات و از نشانههاي ایمان میباشد (- توبه).اقالۀ پشیمان- اعم از فروشنده و خریدار- از مستحبات تجارت است 1
اقاله).
پل؛ ج 2، ص: 270
پل: بناي روي رودخانه، نهر و مانند آن جهت عبور.از آن به مناسبت در بابهاي زکات، حج، وقف، وصیّت، احیاء موات و قصاص
سخن رفته است.ساختن پل از کارهاي پسندیده و نیک است، ازاینرو اگر کسی مال خود را جهت
5). جواهر ) 134 م 206 / 4). توضیح المسائل مراجع 1 ) 140 .(3) 63 / 2). العروة الوثقی 1 ) 75 م 84 / 1). توضیح المسائل مراجع 1 )
.351 / 452 و 24 / 1. جواهر الکلام 22 (7) .319 /36 .(6) 368 -365 / الکلام 18
ص: 271
کند، شامل ساختن پل نیز میشود. همچنین به قول مشهور، میتوان جهت «3» یا وصیّت «2» وقف «1» ، صرف در کارهاي خیر، نذر
بناي پل بر «5» . هنگام عبور از پل مستحب است « بسم اللّه » گفتن «4» . ساختن پل از سهم سبیل اللّه زکات (- سبیل اللّه) استفاده کرد
اگر روي پلی که محلّ رفتوآمد عموم مردم «6» . نهر آبی که بین چند نفر مشترك است تنها با رضایت همۀ آنها جایز میباشد
«7» . است، کشتهاي پیدا شود و کسی متّهم به ارتکاب جنایت نباشد، دیۀ مقتول از بیت المال به اولیاي وي پرداخت میگردد
صفحه 196 از 456
پلاتین؛ ج 2، ص: 271
پلاتین: فلزي معروف از غیر جنس طلا و نقره.از آن در مسائل مستحدثه یاد شده است.استفاده از پلاتین اصلی- که ماهیّتی غیر از
طلا و نقره دارد- براي مرد اشکال ندارد مگر آنکه باطنش طلا و تنها روکش آن پلاتین باشد. در این صورت استفاده از آن براي
مرد حرام است. البتّه در حرمت طلا براي مرد، فرقی بین طلاي زرد و سفید نیست. بنابراین صرف سفید بودن طلا هرچند به سبب
عوارضی، موجب رفع حرمت و ممنوعیت استفاده از آن نمیشود (- طلاي سفید). لیکن- همانگونه که یادآور شدیم- پلاتین
اصلی، فلزي از غیر جنس طلا است 1 (- طلا).
پلاستیک؛ ج 2، ص: 271
پلاستیک: از فراوردههاي نفت.از آن به مناسبت در باب طهارت و حج سخن گفته شده است.در جبیره (- جبیره) که روي زخم
بسته میشود پارچه موضوعیت ندارد.بنابراین حکم جبیره در پلاستیک و مانند آن نیز جاري است. 1
/18 .(5) 368 / 4). جواهر الکلام 15 ) 188 -187 / 264 ؛ کتاب السرائر 3 .(3) 29 / 2). جواهر الکلام 28 ) 62 / 1). کتاب السرائر 3 )
/ 162 ؛ صراط النجاة 2 / 1. العروة الوثقی 1 (8) .236 / 7). جواهر الکلام 42 ) 205 / 69 ؛ مختلف الشیعۀ 6 / 6). جامع المقاصد 7 ) 146
64 / 1. مجمع المسائل 1 (9) .192 - 420 ؛ ارشاد السائل/ 191
ص: 272
زمین از مطهّرات است که ته کفش نجس و مانند آن با راه رفتن روي آن پاك میشود؛ لیکن اگر زمین با پلاستیک و مانند آن-
زمین).در اینکه دو جامۀ احرام لازم -) «2» که عنوان زمین بر آن صادق نیست- فرش شده باشد مشمول حکم یاد شده نمیگردد
است منسوج و بافته باشد یا غیر بافته نیز کفایت میکند اختلاف است. بنابر قول دوم، احرام در جامۀ پلاستیکی در صورتی که
«3» . متعارف باشد و عرفا به آن جامه اطلاق شود صحیح است
پلک؛ ج 2، ص: 272
پلک: پردة پوشانندة چشم.از آن در بابهاي طهارت، قصاص و دیات سخن رفته است.طهارت: محلّ روي هم قرار گرفتن دو پلک،
جزء باطن بدن محسوب میشود و شستن آن در وضو و غسل لازم نیست. 1قصاص: در جنایت بر پلک، قصاص (- قصاص) ثابت
است. 2 اگر شخصی بدون آسیب رساندن به حدقۀ چشم دیگري، بینایی آن را از بین ببرد، تنها بینایی چشم او قصاص میشود
بدون آنکه به حدقه و پلک آسیبی برسد و چنانچه قصاص بدون آسیب دیدن حدقه و پلک ممکن نباشد، قصاص به دیه تبدیل
میشود. 3 در فرضی که پلک مجنیّ علیه برخلاف پلک جانی مژه نداشته باشد، ثبوت قصاص مورد اشکال واقع شده است. در
صورت قصاص نیز در اینکه دیه یا ارش مژة جانی باید پرداخت گردد یا نه، مسئله اختلافی است. 4دیات: هر چشم داراي دو پلک
(بالا و پایین) است و قطع چهار پلک بنابر مشهور موجب دیۀ کامل است؛ خواه چشم، مژه و بینایی داشته باشد یا نداشته باشد. در
مقدار دیۀ هر پلک به تنهایی اختلاف است.بنابر مشهور در پلک بالا یک سوم دیۀ یک چشم (- چشم) و در پلک پایین نصف دیۀ
یک چشم ثابت است. برخی در هر پلک، یک چهارم دیه، برخی دیگر در پلک بالا قائل به دو سوم و در پلک پایین قائل به یک
سوم دیۀ یک چشم شدهاند. دیۀ پلک، جداي از دیۀ چشم است. بنابراین
(5) 146 / 132 ؛ العروة الوثقی 1 / 1. مستمسک العروة 2 (4) .282 / 3). مناسک حج (مراجع)/ 141 م 280 ؛ کلمۀ التقوي 3 ) 45 .(2)
374 / 375 ؛ مبانی تکملۀ المنهاج 2 .4 (7) 373 -371 .3 (6) 373 / 2. جواهر الکلام 42
صفحه 197 از 456
ص: 273
دیه). -) «5» در آسیب رساندن به هر دو چشم و چهار پلک دو دیۀ کامل ثابت میشود
پله؛ ج 2، ص: 273
پله: مرتبه و پایهاي از نردبان، منبر و مانند آن.از آن به مناسبت در بابهاي صلات، حج و صلح یاد شده است.صلات: مستحب است
خطیب جمعه پیش از ایراد خطبه بر منبر برآید و بر پلۀ ما قبل آخر از سمت بالا براي استراحت بنشیند. 1حج: مستحب است حاجی
پس از خروج از کعبه و پایین آمدن از پلههاي آن درحالیکه پلهها را سمت چپ خود قرار میدهد رو به کعبه، دو رکعت نماز
بگزارد 2 و نیز بر حاجی مستحب است هنگام پایین آمدن از کوه صفا بر پلۀ چهارم بایستد و روبه کعبه، دعاي وارد شده را بخواند.
3صلح: در فرض اختلاف مالک طبقۀ بالا و پایین در ملکیّت پله در صورت عدم وجود بیّنه (- بیّنه) قول صاحب طبقۀ بالا با قسم
پذیرفته میشود؛ لیکن برخی گفتهاند: تقدیم قول صاحب طبقۀ بالا با قسم در صورتی است که آن دو در مالکیت انباري زیر پله نیز
با یکدیگر اختلاف داشته باشند؛ اما اگر هر دو قائل به مالکیت صاحب طبقۀ پایین نسبت به انباري باشند، پله حکم سقف بین دو
طبقه را دارد که بنابر قولی مشترك بین آن دو است و بنابر قولی دیگر، ملک صاحب طبقۀ بالا است. برخی نیز قائل به قرعه (-
قرعه) بین آن دو شدهاند.بعضی گفتهاند: حکم به مالکیت پله براي مالک طبقۀ بالا با قسم، در فرض عدم وجود انباري در زیر پلهها
است و با وجود انباري هر دو نسبت به پلهها موقعیّت مساوي دارند؛ ازاینرو، چنانچه هر دو قسم بخورند یا از قسم خوردن
خودداري نمایند حکم به اشتراك آنان در پلهها میشود. 4
؛64 / 2. جواهر الکلام 20 (7) 148 / 1. المبسوط 1 (6) .274 -273 / 184 ؛ مبانی تکملۀ المنهاج 2 -181 / 5). جواهر الکلام 43 )
؛351 / 4. الدروس الشرعیۀ 3 (9) 416 ؛ مناسک حج (امام خمینی)/ 170 / 3. جواهر الکلام 19 (8) مناسک حج (امام خمینی)/ 255
.280 - 276 و 279 / جواهر الکلام 26
ص: 274
پلیکان؛ ج 2، ص: 274
پلیکان: پرندهاي آبزي و داراي چینهدانی بزرگ.از آن به مناسبت در باب صلات یاد شده است.پلیکان از حرام گوشتان است؛
«1» . لیکن صحّت نماز در لباس تهیّه شده از پوست آن محلّ اختلاف میباشد. مشهور عدم صحّت است
پناه دادن؛ ج 2، ص: 274
پناه دادن: در حمایت خویش گرفتن.از آن در باب حج و جهاد بحث شده است.از شرایط اهل ذمّه (- اهل ذمّه) پناه ندادن به
جاسوس مشرك است. 1کسی که به واسطۀ جنایتی در خارج حرم (- حرم)، حد (- حدود)، تعزیر (- تعزیر) یا قصاص بر او ثابت
شده است اگر به حرم پناه ببرد، مردم باید براي بیرون آمدن از حرم بر او سخت بگیرند. از راههاي سختگیري، پناه ندادن به او
است. 2
پناهندگی؛ ج 2، ص: 274
پناهندگی: پناهنده شدن.از آن به مناسبت در باب حج و جهاد سخن رفته است.حج: کسی که به خاطر ارتکاب بزهی در بیرون حرم
(- حرم) استحقاق حد (- حدود)، تعزیر (- تعزیر) یا قصاص پیدا کرده است چنانچه به حرم پناه ببرد تا زمانی که در حرم است
صفحه 198 از 456
نمیتوان او را کیفر کرد؛ لیکن براي بیرون آمدن وي از حرم تحت فشار قرار میگیرد. 1جهاد: پناهندگی مسلمان به بلاد کفر (-
دارالکفر) در صورتی که مفسدهاي همچون وهن و تضعیف اسلام و مسلمانان در بر نداشته باشد و نیز متمکّن از اقامه و اظهار شعائر
دینی همچون نماز باشد، جایز است. 2
.2 (3) 481 / 1. قواعد الاحکام 1 (2) .326 -325 / 561 ؛ مستمسک العروة 5 / 109 ؛ العروة الوثقی 1 -108 / 1). جواهر الکلام 8 )
.105 / 36 ؛ اجوبۀ الإستفتاءات 2 -34 / 2. جواهر الکلام 21 (5) 308 / 1. مستند الشیعۀ 13 (4) .308 / مستند الشیعۀ 13
ص: 275
اگر کافري از دولت اسلامی یا مسلمانی درخواست پناهندگی کند، پناه دادن به او در صورت نداشتن مفسده، جایز است. (- امان)
پنبه؛ ج 2، ص: 275
و نیز نماز «1» پنبه: گیاهی معروف.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات و حج، سخن رفته است.پوشیدن لباس پنبهاي
از جنس پنبه باشد.سجده بر پنبه و پارچۀ تهیّه شده از «4» و کفن «3» استحباب دارد. مستحب است لباس احرام «2» خواندن در آن
هرچند سجده بر کاغذ صحیح است، لیکن در جواز سجده بر کاغذي که «5» . آن بنابر مشهور- جز در حال ضرورت- جایز نیست
«6» . از پنبه- و هر چیزي که سجده بر آن صحیح نیست- ساخته شده باشد، اختلاف است
پنجره؛ ج 2، ص: 275
پنجره: دریچه.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات و صلح سخن رفته است.طهارت: به قول مشهور، آفتاب یکی از مطهّرات
-) است که با شرایطی، زمین نجس و نیز بنابر قولی، ساختمان و اشیاي متّصل به آن مانند در و پنجره را پاك میکند 1
خورشید).صلات: پنجرههاي مشبّک که مانع دیدن صفهاي نمازگزاران نمیگردد، بنابر مشهور، حائل به شمار نمیرود و تشکیل
صف جماعت پشت اینگونه پنجرهها صحیح است. 2صلح: گشودن پنجره به سمت ممرّ عمومی و نیز کوچۀ بنبست، 3 همچنین
خانۀ همسایه جهت استفاده از روشنایی و مانند آن، جایز است. 4 دیواري که مشترك میان دو نفر یا بیشتر است، هیچکدام بدون
217 ؛ العروة ،171 /4 .(4) 281 / 3). جواهر الکلام 18 ) 574 / 112 و العروة الوثقی 1 / 2). جواهر الکلام 8 ) 28 / 1). وسائل الشیعۀ 5 )
/ 434 ؛ مستمسک العروة 5 -430 / 6). جواهر الکلام 8 ) 501 / 425 ؛ مستمسک العروة 5 -421 / 5). جواهر الکلام 8 ) 411 / الوثقی 1
/ 3. الحدائق الناضرة 21 (9) 155 / 2. جواهر الکلام 13 (8) 129 / 262 ؛ العروة الوثقی 1 -253 / 1. جواهر الکلام 6 (7) .504 -503
249 / 4. جواهر الکلام 26 (10) 123 -122
ص: 276
«5» . اذن دیگري حقّ گشودن پنجره در آن را ندارد
پنجشنبه؛ ج 2، ص: 276
- ایّام هفته
پنجه؛ ج 2، ص: 276
تعبیر میشود- در حیوان به منزلۀ ناخن در انسان میباشد و از آن در بابهاي « مخلب » پنجه: چنگال.پنجه- که در کلام عرب از آن به
طهارت، صلات، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن رفته است.از نشانههاي حرام گوشت بودن حیوان داشتن پنجه است؛ خواه از
صفحه 199 از 456
پرندگان باشد، مانند باز، عقاب، شاهین و کرکس و یا غیر پرندگان، همچون شیر، پلنگ و گرگ. 1پنجۀ حیوان مرده همچون مو و
پشم آنکه داراي روح نیستند پاك است، مگر حیوان نجس العین (سگ و خوك) که تمام اجزاي آن نجس است. 2 حیوان
پنجهدار بنابر قول مشهور قابل تذکیه (- تذکیه) است؛ بنابراین جسد آن با تذکیه پاك میشود و استفاده از پوست، پشم و موي آن
در غیر نماز اشکال ندارد هرچند خوردن گوشت آن مطلقا حرام است. 3
پند؛ ج 2، ص: 276
پند: اندرز، نصیحت.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، امر به معروف و نهی از منکر، نکاح، لعان و قضاء سخن رفته
است.طهارت: خواندن شعر در مسجد مکروه است مگر آنکه مشتمل بر پند و نصیحت و مانند آن باشد. 1صلات: در خطبههاي نماز
جمعه، موعظه کردن مردم با سفارش به تقوا و ترغیب به اطاعت خداوند متعال و اجتناب از گناه و مانند آن، واجب است. برخی،
موعظه را در خطبۀ دوم واجب ندانستهاند هرچند آن را موافق با احتیاط شمردهاند. 2
.3 (8) 58 / 319 ؛ العروة الوثقی 1 /5 .2 (7) 294 و 298 / 1. جواهر الکلام 36 (6) .429 / 297 ؛ جامع المقاصد 5 / 5). المبسوط 2 )
233 ؛ منهاج / 210 ؛ تحریر الوسیلۀ 1 / 2. جواهر الکلام 11 (10) 600 / 1. العروة الوثقی 1 (9) .201 -199 / 64 و 36 / جواهر الکلام 8
185 / الصالحین (خوئی) 1
ص: 277
امر به معروف و نهی از منکر: در امر به معروف و نهی از منکر اگر احتمال دهد مقصود با ارشاد و موعظۀ طرف، حاصل میشود،
امر به معروف و نهی از منکر).نکاح: با مشاهدة نشانههاي نشوز (- -) «3» بسنده کردن به آن، واجب و اقدام فراتر از آن جایز نیست
نشوز) در زن، شوهر، نخست باید با پند و اندرز، زن را از عمل خود باز دارد و اگر مؤثّر واقع نشد به مراتب دیگر همچون پشت
لعان: پند و نصیحت حاکم به دو طرف لعانکننده و بیمدادن آنان نسبت به پیامد اقدامشان در «4» . کردن به وي در بستر منتقل شود
صورت قسم دروغ یاد کردن و شدّت عذاب اخروي نسبت به کیفر دنیوي، قبل از اداي شهادت پنجم که مشتمل بر لعنت و غضب
لعان).قضاء: مستحب است حاکم پیش از آنکه شخص، قسم بخورد، او را نصیحت کند و -) «5» خداوند میباشد، مستحب است
قسم). -) «6» نسبت به پیامد سوگندش در صورت قسم دروغ یاد کردن بیم دهد
پنهان؛ ج 2، ص: 277
پنهان: مقابل آشکار.از آن در بابهاي طهارت، صلات، زکات، صوم، امر به معروف و نهی از منکر، تجارت، نکاح، قضاء، حدود،
تعزیرات و دیات به مناسبت سخن گفته شده است.پنهان شدن شخص از دید دیگران هنگام تخلّی 1 (- تخلّی)، مخفی نگه داشتن
بیماري به مدّت سه روز بر مریض 2 و پنهان نگه داشتن و برملا نکردن گناهانی که حقّ اللّه (- حقّ اللّه) به شمار میروند، مستحب
است. 3پنهان کردن عیب کالا در صورتی که مصداق غشّ نباشد 4 (- غشّ)، داد و ستد در محلّ تاریکی که عیب کالا در آنجا
پنهان میماند 5 و نیز پنهان کردن مرگ انسان بر فرزندان، بستگان و نزدیکان وي- جز در موردي که پنهان داشتن از جهاتی
رجحان دارد- مکروه است. 6
2. العروة (8) 6 / 1. جواهر الکلام 2 (7) .229 /40 .(6) 61 /34 .(5) 202 -201 / 4). جواهر الکلام 31 ) 478 / 3). تحریر الوسیلۀ 1 )
/ 6. العروة الوثقی 1 (12) 454 / 5. جواهر الکلام 22 (11) 51 / 4. جامع المقاصد 4 (10) 177 / 3. المبسوط 8 (9) 372 / الوثقی 1
454
ص: 278
صفحه 200 از 456
بلکه انجام دادن هر عمل مستحب «7» ؛ افضل آن است که صدقۀ مستحب مخفیانه و زکات واجب آشکارا به مستحق پرداخت گردد
تلاش در «8» . بهطور پنهان- جز در موارد خاص و براي اشخاص خاص- بویژه براي کسی که از ریا (- ریا) میترسد، مستحب است
مخلوط کردن کالاي مورد معامله با چیزي که پیدا نیست و «9» . جهت آگاهی از عیوب پنهان دیگران و فاش کردن آن جایز نیست
برگزاري مراسم عقد نکاح «10» . خریدار از آن اطّلاع ندارد، مانند مخلوط کردن شیر با آب، غشّ به شمار میرود و حرام است
بر کافر ذمّیاي که پنهان از دید «11» . بهطور نهان کراهت دارد، بلکه آشکارا انجام دادن و شاهد گرفتن بر آن مستحب است
لازم است کافر ذمّی (- اهل ذمّه) «12» . مسلمان، خمر مینوشد حد جاري نمیشود؛ لیکن اگر تظاهر کند حد بر او جاري میگردد
شراب یا آلت لهو و مانند اینها را- که براساس کیش خود مالک آن میشود، لیکن در اسلام حرام و ملکیّت ناپذیر است- پنهان و
بدور از انظار نگهداري کند. در این صورت اگر کسی هرچند مسلمان، آن را تلف نماید ضامن است؛ ولی اگر در انظار باشد تلف
بر قاضی مستحب است تحقیق از عدالت شهود را پنهانی انجام دهد تا تزکیهکنندگان شهود، «13» . کردن آن ضمانتآور نیست
تزکیه). (- استتار قرص) (- اختباء) (- -) «14» متّهم نشوند که از روي حیا یا ترس و مانند آن به عدالت شهود گواهی دادهاند
آشکار)
پنیر؛ ج 2، ص: 278
پنیر: از فرآوردههاي لبنی.در بابهایی همچون طهارت و اطعمه و اشربه از آن سخن رفته است.پنیر از خوراکیهاي حلال است.
1خوردن آن در شب، مستحب و در صبح، مکروه است و نیز خوردن پنیر بدون گردو مکروه و با گردو مستحب است.
40 /29 .(11) 111 /22 .(10) 298 / 9). جواهر الکلام 13 ) 318 / 8). کشف الغطاء 1 ) 165 م 1974 / 7). توضیح المسائل مراجع 2 )
295 / 1. جواهر الکلام 1 (15) .74 / 14 ). الدروس الشرعیۀ 2 ) 401 /43 .(13) 460 /41 .(12)
ص: 279
«2» . چنانکه خوردن آن در اوّل ماه استحباب دارد
پنیرمایه؛ ج 2، ص: 279
پنیرمایه: مایۀ زرد رنگ در شیردان بره یا بزغالۀ شیرخوار.در باب طهارت و اطعمه و اشربه از آن سخن رفته است.از اجزاي پاك و
حلال مردار حیوان، پنیرمایۀ آن است؛ 1 ولی ظاهر آن را باید آب کشید. 2
پود؛ ج 2، ص: 279
- تاروپود
پوست؛ ج 2، ص: 279
پوست: لایۀ رویین تن آدمی، حیوان و گیاه.از آن در بابهایی نظیر طهارت، صلات، زکات، حج، تجارت، اطعمه و اشربه، قصاص و
دیات سخن رفته است. 1. پوست انسان طهارت: پوست بدن زنده 1 و نیز مردة مسلمان پیش از سرد شدن 2 یا پس از غسل میّت 3
(- غسل میّت) پاك و پوست بدن کافر مطلقا 4 و مردة مسلمان بعد از سرد شدن و قبل از غسل میّت 5 نجس است. کشیده شدن
پوست صورت از نشانههاي مرگ شمرده شده است. 6رساندن آب به پوست در اعضایی که در وضو شسته میشود واجب است
مگر آنکه بر روي پوست مو احاطه داشته باشد.در این صورت شستن ظاهر کفایت میکند؛ 7 لیکن در غسل، شستن ظاهر کفایت
صفحه 201 از 456
نمیکند و در هر صورت آب باید به پوست برسد 8 (- تخلیل).قصاص: ورود آسیب عمدي به پوست سر یا بدن کسی موجب
ثبوت قصاص میگردد (- قصاص).دیات: دیۀ خراش پوست سر یا صورت اگر خون نیاید بنابر مشهور یک شتر یا ده مثقال شرعی
طلا و اگر خون بیاید دو شتر یا بیست مثقال طلا است (- شجاج).
(5) . 79 م 93 / 2. توضیح المسائل مراجع 1 (4) 152 / 313 و 23 -311 / 1. مهذب الاحکام 1 (3) .121 .120 / 2). وسائل الشیعۀ 25 )
.5 (9) 322 / 4. منتهی المطلب 3 (8) 89 / 3. کتاب الطهارة (امام خمینی) 3 (7) 234 / 2. قواعد الاحکام 1 (6) 103 / 1. المعتبر 1
80 /3 .8 (12) 157 -155 /2 .7 (11) 24 / 6. جواهر الکلام 4 (10) کفایۀ الاحکام/ 11
ص: 280
اگر پوست صورت بر اثر ضربه یا هر نوع آسیبی دیگر- بدون آنکه زخم شود- کبود یا سبز و یا سرخ گردد، دیۀ آن در اوّلی بنابر
اگر «9» . نظر گروهی شش مثقال شرعی طلا و بنابر قولی دیگر سه مثقال؛ در دومی سه مثقال و در سومی یک مثقال و نیم طلا است
پوست دیگر اعضاي بدن- غیر از سر و صورت- بر اثر ضربه آسیب ببیند در صورت کبود شدن سه مثقال شرعی طلا، سبز شدن
یک مثقال و نیم و سرخ شدن سه چهارم مثقال، دیه ثابت میگردد و اگر رنگ پوست تغییر نکند بلکه متورّم شود، ارش (- ارش)
ثابت است و چنانچه هر دو- تغییر رنگ و تورّم- حاصل شود علاوه بر ارش تورّم، دیۀ تغییر رنگ (کبودي، سبزي و سرخی) نیز
2. پوست حیوان طهارت: پوست مردار حیوانی که خون جهنده دارد- حتی اگر دباغی شده باشد- بنابر «10» . ثابت میگردد
و پوست حیوانی که خون جهنده ندارد و نیز حیوان تذکیه شده پاك است (- تذکیه).گوشت، پوست و دیگر «11» مشهور، نجس
بازار).صلات: نماز خواندن با لباسی که از پوست -) «12» اجزاي حیوان که از بازار مسلمانان خریداري میشود پاك و حلال است
مردار داراي خون جهنده تهیّه شده و نیز لباسی که از پوست حیوان حرام گوشت- هرچند با تذکیه پاك شده باشد- تهیّه شده
البتّه مشهور متأخّران، لباس تهیّه شده از پوست خز (- خز) و سنجاب (- سنجاب) را از حکم یاد شده استثنا «13» . صحیح نیست
لباس -) «15» صحّت نماز در لباس تهیّه شده از پوست مردار حلالگوشتی که خون جهنده ندارد اختلافی است «14» . کردهاند
نمازگزار).در اینکه جواز استفاده از پوست حیوان حرامگوشت تذکیه شده در غیر نماز مشروط به دباغی است یا نه اختلاف است.
اشتراط، به مشهور نسبت داده شده است. برخی بین استفاده از آن در مایعات همچون شیره و غیر مایعات تفصیل داده و در صورت
«16» . اوّل، دباغی را شرط دانستهاند
-595 / 395 ؛ تحریر الوسیلۀ 2 / 10 ). مبانی تکملۀ المنهاج 2 ) 20 / 395 ؛ المبسوط 8 - 380 و 394 -378 / 9). مبانی تکملۀ المنهاج 2 )
؛286 / 13 ). کفایۀ الاحکام/ 16 ؛ جواهر الکلام 5 ) 78 / 86 ؛ المعتبر 2 / 12 ). شرائع الإسلام 1 ) 302 -296 / 11 ). جواهر الکلام 5 ) 596
64 ؛ کفایۀ الاحکام/ 16 ؛ مستمسک العروة -63 .(15) 87 و 96 -86 /8 .(14) 80 / 207 ؛ جامع المقاصد 2 / کتاب الصلاة (نائینی) 1
73 / 16 ). جواهر الکلام 8 ) 298 /5
ص: 281
برداشتن پوست قربانی مستحب «17» . حج: آنچه در لباس نمازگزار گفته شد در لباس احرام تهیّه شده از پوست نیز جاري است
براي خود یا فروختن و یا دادن آن به قصاب به عنوان اجرت، مکروه و افضل، صدقه دادن آن به فقیر است. البتّه ظاهر عبارت برخی
در قربانیاي که به جهت کفّاره یا به سبب نذر و مانند آن بر انسان «18» . قدما حرمت فروختن و وجوب صدقه دادن آن میباشد
واجب شده و نیز بنابر مشهور در قربانی حج تمتّع (- حج تمتّع) و حج قران (- حج قران) که به اشعار (- اشعار) یا تقلید (- تقلید)
واجب شده است فروختن پوست قربانی یا برداشتن آن براي خود و یا دادن به قصاب و سلاخ به عنوان مزد جایز نیست؛ بلکه باید به
بنابر قول به حرمت خارج کردن گوشت قربانی واجب از منی، برخی پوست آن را استثنا کرده و اخراج «19» . فقیر صدقه داده شود
تجارت: دادوستد و هر نوع کسب با پوست حیوان نجس العین مانند سگ و خوك جایز نیست و معامله «20» . آن را جایز دانستهاند
صفحه 202 از 456
اطعمه و اشربه: خوردن پوست چارپایان حلالگوشت در صورتی که زیان نداشته باشد و نیز پوست سر حیوان، «21» . باطل است
3. پوست گیاه سجده بر غیر خوردنی و پوشیدنی از روییدنیهاي زمین «22» . همچنین پوست پرندگان حلالگوشت جایز است
صحیح است؛ بدین جهت سجده بر پوست میوهها و حبوبات غیر خوردنی و پوشیدنی پس از جدا شدن از مغز و میوة آن مانند
سجده). -) «23» پوست برنج و گردو صحیح است
.(22) 8 و 23 / 21 ). جواهر الکلام 22 ) 342 -338 / 20 ). مستند الشیعۀ 12 ) 215 -211 .(19) 232 -230 /19 .(18) 239 /18 .(17)
.497 / 590 ؛ مستمسک العروة 5 / 23 ). العروة الوثقی 1 ) 148 / 161 ؛ مهذب الاحکام 23 / تحریر الوسیلۀ 2
ص: 282
پوسیدگی؛ ج 2، ص: 282
پوسیدگی: تباهی.از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.نبش قبر میّتی که بدنش پوسیده شده- جز قبور اولیاي الهی-
در صورت شک یا ظنّ به پوسیدگی، به اهل خبره رجوع میشود. برخی در صورت ظنّ «1» . جایز و در غیر این صورت، حرام است
-) «2» به پوسیدگی، نبش را جایز دانستهاند. در این صورت چنانچه پس از نبش، قسمتی از بدن پوسیده نشده باشد باید دفن گردد
نبش قبر).اگر ورق قرآن یا چیزي که احترام آن واجب است، مانند کاغذي که اسم خداوند یا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و یا امام
علیه السّلام بر آن نوشته شده است در مستراح بیفتد در صورت عدم امکان بیرون آوردن آن، باید تا زمان پوسیده شدن ورق یا
«3» . کاغذ از آن مستراح استفاده نشود
پوشاك؛ ج 2، ص: 282
- لباس
پوشش؛ ج 2، ص: 282
پوشش: حالت پوشیده بودن.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، حج، نکاح و طلاق سخن رفته است.پوشش به لحاظ عمل
پوشیدن و نیز پوشیدنی داراي احکامی است که بدان اشاره میشود. 1. پوشیدن: احکام پوشیدن یا مشترك میان زن و مرد مکلّف
است و یا مختصّ به یکی از آن دو.احکام مشترك: بر هر مکلّفی- جز زن و شوهر و نیز کنیز و مولا نسبت به یکدیگر- پوشاندن
عورت از دیگران حتّی محارم (- محارم) بلکه دیوانه و کودك ممیّز (برخوردار از قدرت تمییز و
. 101 م 140 / 3). توضیح المسائل مراجع 1 ) 354 -353 / 2). جواهر الکلام 4 ) 453 / 145 ؛ العروة الوثقی 1 / 1). الحدائق الناضرة 4 )
ص: 283
در وجوب ستر عورت از ممیّزي که هنوز غریزة شهوت و میل جنسی در او به هیجان «1» . تشخیص زشتی و زیبایی) واجب است
مراد از عورت بنابر نظر مشهور- بلکه ادّعاي اجماع شده- در مرد عبارت است از آلت تناسلی، بیضهها و «2» . نیامده اختلاف است
حلقۀ دبر و در زن، قبل و دبر. برخی عورت را- اعم از مرد و زن- به مابین ناف و زانو تعریف کرده و پوشاندن آن مقدار را واجب
واجب در پوشش عورت، ستر خود عورت است «4» . لیکن بنابر نظر مشهور، پوشاندن مابین ناف و زانو مستحب است «3» ؛ دانستهاند
در جنس ساتر، نوع خاصّ ی «5» . نه حجم آن؛ البتّه نباید ساتر به قدري نازك باشد که شبح و نماي عورت از روي آن پیدا باشد
احکام اختصاصی زن: احکام پوشش مربوط «6» . شرط نیست؛ بلکه پوشش با هر چیزي تحقّق پیدا کند حتّی با دست کفایت میکند
به زن یا ناظر به وظیفۀ وي در ارتباط با نامحرم است و یا ناظر به وظیفۀ او در ارتباط با عبادات.احکام قسم اوّلبر زن واجب است
صفحه 203 از 456
تمامی بدن خود- جز صورت و دست از سر انگشتان تا مچ و نیز پا از سر انگشتان تا مچ- را از نامحرم بپوشاند. در وجوب پوشاندن
صورت و دستها از سرانگشت تا مچ و نیز قدمها اختلاف است.مراد از نامحرم هر بینندة بالغ و نیز نابالغ ممیّز بجز شوهر و محارم
غیر » اولی الاربه) بپوشاند. در مراد از -) « غیر اولی الإربه » بر زن واجب نیست خود را از مردان «8» به نصّ قرآن کریم «7» . است
پوشاندن «9» . اختلاف است. برخی آن را به پیرمردانی تفسیر کردهاند که بر اثر پیري زیاد رغبتی به زناشویی ندارند « اولی الإربه
موي اصلی از نامحرم واجب است؛ لیکن در وجوب ستر موي مصنوعی، مويبند و زیور آلات متّصل به مو- با پوشیده بودن موي
از حکم یاد شده مستثنا هستند «11» پیرزنانی که بر اثر پیري امیدي به ازدواج ندارند به نصّ قرآن کریم «10» . اصلی- اختلاف است
و نمایاندن آن مقدار از مو که نپوشاندن آن براي پیرزنان، متعارف
5). التنقیح ) 190 . (4) 187 / 3). مستمسک العروة 2 ) 82 / 2). جواهر الکلام 29 ) 186 و 189 -185 / 1). مستمسک العروة 2 )
8). نور/ 31 ) 80 -75 / 4 و 29 / 7). جواهر الکلام 2 ) 191 -190 / 6). مستمسک العروة 2 ) 2 / 357 ؛ جواهر الکلام 2 / (الطهارة) 3
11 ). نور/ 60 ) 90 - 249 ؛ کتاب الصلاة (محقق داماد)/ 87 -248 / 10 ). مستمسک العروة 5 ) 96 -94 / 9). جواهر الکلام 29 )
ص: 284
میباشد- مانند بعض مو و ذراع- براي آنان جایز است، مشروط بر آنکه از این کار قصد خودنمایی نداشته باشند؛ هرچند پوشاندن
احکام قسم دوم صلات: واجب است زن بالغ آزاد تمام بدن خود را در نماز بپوشاند خواه «12» . آن مقدار نیز براي آنان افضل است
بینندهاي باشد یا نباشد؛ لیکن پوشاندن صورت، دست از سرانگشتان تا مچ و بنابر مشهور قدم (از سر انگشتان پا تا مچ) لازم
«13» . نیست.البتّه بنابر قول وجوب پوشیدن آنها از نامحرم، در صورت وجود بینندة نامحرم، پوشیدن آنها نیز واجب خواهد بود
بلکه عدم «14» ؛ برخی نسبت به وجوب مقدار اضافی موها که بر صورت یا پشت افشانده شده و نیز گردن، تأمّل و تردید کردهاند
از بعض قدما نیز قول به عدم وجوب پوشاندن «15» . وجوب ستر مقدار اضافی موها به ظاهر عبارات اکثر فقها نسبت داده شده است
حج: پوشاندن صورت با روبند یا غیر «17» . پوشاندن سر در نماز بر کنیز بالغ و دختر نابالغ واجب نیست «16» . سر نقل شده است
اسدال). در اینکه پوشاندن روي پا نیز حرام است یا نه، اختلاف -) «18» آنکه متّصل به صورت باشد در حال احرام حرام است
احکام اختصاصی مرد: پوشاندن عورت در نماز واجب است، خواه بیننده- اعم از محرم و نامحرم- وجود داشته باشد «19» . میباشد
و «22» پوشاندن سر «21» . عریان نماز گزاردن در صورتی که عورت پوشیده باشد جایز است، هرچند کراهت دارد «20» . یا نباشد
در حال احرام، حرام است.ویژگیهاي پوشش در نماز: پوشش در نماز از جهاتی با غیر نماز تفاوت «23» نیز- بنابر مشهور- روي پا
دارد، از جمله: 1. پوشش در نماز واجب است؛ هرچند بینندهاي نباشد ولی در غیر نماز تنها با وجود بینندة نامحرم واجب خواهد
بود. 2. پوشش در غیر نماز با هر ساتر مانع از نگاه دیگران تحقّق مییابد؛ لیکن در نماز- در غیر حال ضرورت- باید از نوع لباس
باشد. در کفایت پوشش به گیاهان
/ 15 ). مدارك الاحکام 3 ) 247 -246 / 14 ). کفایۀ الاحکام/ 16 ؛ مستند الشیعۀ 4 ) 175 -162 /8 .(13) 85 / 12 ). جواهر الکلام 29 )
252 / 20 ). مستمسک العروة 5 ) 351 .(19) 389 /18 .(18) 221 / 17 ). جواهر الکلام 8 ) 96 / 16 ). مختلف الشیعۀ 2 ) 190 -189
350 -349 .(23) 382 /18 .(22) 175 / 21 ). جواهر الکلام 8 )
ص: 285
و برگ درختان در غیر حال ضرورت و نیز در اینکه پوشش به مثل گل در حال اختیار کافی است یا تنها در حال ضرورت؛ و یا
لباس -) «24» حتّی در حال ضرورت نیز کفایت نمیکند- و در نتیجه چنین کسی فاقد ساتر محسوب میشود- اختلاف است
نمازگزار).آداب پوشیدن: آغاز کردن از طرف راست بدن در پوشیدن لباس؛ و خواندن دعاهاي وارد شده هنگام پوشیدن لباس نو
2. پوشیدنی: پوشش به لحاظ «25» . مستحب است. نشسته پوشیدن شلوار مستحب و ایستاده پوشیدن آن و نیز کفش مکروه است
صفحه 204 از 456
جنس یا صفت پوشیدنی داراي احکامی است که در برخی از آنها زن با مرد تفاوت دارد.برخی احکام نیز اختصاص به پارهاي
مستحبات: پوشیدن لباس «26» . احوال، همچون نماز و احرام دارد.واجبات: از واجبات احرام پوشیدن دو جامۀ احرام براي مرد است
محرّمات: پوشیدن لباس ابریشم خالص یا لباسی که آستر آن ابریشم «27» . نظیف، سفید و از جنس پنبه یا کتان، مستحب است
در حرمت یا کراهت پوشیدن «29» . ابریشم) و نیز لباس زرباف، بر مرد حرام و نماز خواندن با آن باطل است -) «28» خالص باشد
پوشیدن لباس اختصاصی زن بر مرد «30» . لباس شهرت (- لباس شهرت) و بنابر قول به حرمت، در بطلان نماز با آن، اختلاف است
-) «31» و مرد بر زن در صورتی که عنوان تشبّه بر آن صادق باشد حرام است؛ لیکن در بطلان نماز با آن اختلاف میباشد
در حال احرام حرام است. پوشیدن لباس زینتی براي «33» و قفّازین (نوعی دستکش) بر زن «32» تشبّه).پوشیدن لباس دوخته بر مرد
حداد).مکروهات: پوشیدن لباس سیاه، لباس شهرت- بنابر قول به عدم حرمت آن- لباس -) «34» زن در حال عدّة وفات حرام است
کفّار و دشمنان دین، و نیز در نماز پوشیدن لباس نازك و بدننما، چرکین و لباسی که داراي نقش موجود داراي
.(27) 232 / 26 ). جواهر الکلام 18 ) 372 -371 / 25 ). مهذب الاحکام 5 ) 277 -274 / 192 ؛ مستمسک العروة 5 -186 /8 .(24)
29 ). جواهر الکلام ) 486 م 834 و 835 -485 / 114 ؛ توضیح المسائل مراجع 1 / 28 ). جواهر الکلام 8 ) 369 -368 / مهذب الاحکام 5
341 .(33) 335 / 32 ). جواهر الکلام 18 ) 568 / 31 ). العروة الوثقی (و حواشی) 1 ) 24 / 147 ؛ وسائل الشیعۀ 5 .(30) 110 -109 /8
280 -276 /32 .(34)
ص: 286
لباس) -) «35» . روح همچون حیوان و انسان است مکروه میباشد
پوشیه؛ ج 2، ص: 286
- روبند
پول؛ ج 2، ص: 286
پول: واحد ارزش و رایجترین واسطۀ دادو ستد و وسیلۀ پرداخت.پیشینه و اقسام: در جوامع ابتدایی به جاي استفاده از پول در
معاملات، دادو ستد به صورت پایاپاي (تهاتري) انجام میگرفت (- پایاپاي). امّا به دلیل مشکلات و معایبی که این نوع معامله
پول » داشت، به تدریج در هریک از جوامع- به تناسب شرایط جغرافیایی و اقتصادي- کالایی به عنوان پول انتخاب شد که به آن
میگفتند، مانند صدف، پوست حیوانات و چارپایان اهلی بویژه گاو.در تکامل پول کالایی، پول فلزي یا پول کالایی فلزي، « کالایی
بویژه طلا و نقره، رایج و جایگزین پول کالایی شد. در دورة طولانی رواج پول کالایی فلزي، دو نظام پولی وجود داشته است؛ ابتدا
نظام پولی دو فلزي (طلا و نقره) و سپس نظام پولی یک فلزي (طلا یا نقره). از آغاز پیدایی پول کالایی تا پایان دورة نظام پولی
یک فلزي، پول کالایی تمام
.358 - 349 و 356 ،347 / 35 ). مهذب الاحکام 5 )
ص: 287
عیار (پولی که ارزش آن به عنوان یک کالا در اهداف غیر پولی، معادل ارزش آن در اهداف پولی بود) رایج بود.در تکامل پول
کالایی تمام عیار، پول تمام عیار نماینده پدید آمد؛ پول نماینده، پول کاغذي یا سکههایی جز طلا و نقره است با پشتوانۀ طلا و نقره
که قابلیت تبدیل به آن دو را داشت. پول کاغذي در نظام پولی تمام عیار نماینده، معادل سکههاي تمام عیار است. به عبارت دیگر
دارندة پول نماینده، طلبکار همان پشتوانه است.پول نماینده، زمینهساز پیدایی پول اعتباري شد؛ پولی که ارزش کالایی ناچیز دارد و
صفحه 205 از 456
به تعبیر دیگر، ارزش غیر پولی آن کمتر از ارزش پولی آن است.پول اعتباري سه نوع است: 1. پول حکمی که به حکم دولت
میتواند در پرداختها به کار گرفته شود.پولهاي کاغذي و مسکوك کنونی، پول حکمی هستند. 2. پول تحریري یا پول سپرده که
نهادهاي اقتصادي سپردهپذیر آن را منتشر میکنند و پشتوانۀ آن، بدهیهاي نگهداري شده نزد نهاد منتشرکنندة آن است.سپردهگذار
میتواند براي پرداخت بهاي کالا و خدمات چک بنویسد. پول تحریري در واقع حوالهاي است براي دریافت پول حکمی. 3. پول
الکترونیکی که افراد به وسیلۀ علائم الکترونیکی، سپردهگذاري یا خرید میکنند و در دهههاي اخیر رایج شده است. از مزایاي پول
در متون اسلامی، از جمله در منابع فقهی با «1» . الکترونیکی، تسهیل انتقال موجودي پول حکمی از حسابی به حسابی دیگر است
واژههایی چون ثمن، درهم، دینار (- دینار)، ذهب، فضّه، نقد و جز اینها به مفهوم پول اشاره شده است و در قرآن کریم، واژة ورق
در احادیث نیز از دینار و درهم، بسیار سخن رفته است. سخن در این مقاله دربارة پول اعتباري است. «2» . به معناي نقره آمده است
از پول کالایی فلزي (طلا و نقره) در مقالۀ نقدین (- نقدین) سخن گفته خواهد شد.پول اعتباري از عناوین جدید است که در بخش
مسائل مستحدثه و نیز پاسخ به استفتائات از احکام آن سخن گفته شده است.
2). کهف/ 19 ) 797 -796 / 1). دانشنامه جهان اسلام 5 )
ص: 288
مالیّت پول اعتباري: پول اعتباري از نظر فقهی چه ماهیّتی دارد؟ آیا مال است یا چیزي دیگر از قبیل سند اعتباري، حواله (- حواله) یا
حوالۀ انبار؟ از نظر فقهی، پول، مال است و مالیّت آن اعتباري و مستقل میباشد. و احکام مال همچون خریدن و فروختن بر آن
جاري میشود.دلیل بر حواله نبودن پول اعتباري آن است که در حواله با گم شدن برگۀ حواله، حقّ طلبکار از بین نمیرود؛
«3» . درحالیکه در پول، به صرف پرداخت آن، ذمّۀ بدهکار بري میگردد و با از بین رفتن آن براي صاحبش حقّی باقی نمیماند
مثلی یا قیمی بودن پول: از مباحث مهم فقهی دربارة پول اعتباري، بحث مثلی (- مثلی) یا قیمی (- قیمی) بودن آن است. مشهور
فقها پولهاي طلا و نقره را که ارزش ذاتی دارند، مثلی میدانند؛ ولی دربارة پولهاي اعتباري دیدگاهها متفاوت است. برخی که
ولی معروف میان «4» . تقسیمبندي به مثلی و قیمی را ویژة اموال حقیقی میدانند، برآنند که پول اعتباري نه مثلی است و نه قیمی
قائلان به این قول در این مسئله اختلاف دارند که آیا خصوصیت قدرت خرید و ارزش مبادلهاي «5» . معاصران مثلی بودن آن است
پول، مقوّم مثلیت آن است یا آنکه قدرت خرید از اوصاف نسبی است و در مثلیت پول نقشی ندارد، بلکه ارزش اسمی پول، مقوّم
برخی دیگر- از این جهت که آنچه در پول معتبر است، مالیّت آن یعنی ارزش کاربردي و توان خرید آن «6» ؟ مثلیت آن است
به نظر برخی دیگر، پول گاهی مثلی است و گاهی قیمی. در مواردي که بین افراد عرضی یا طولی «7» . است- پول را قیمی دانستهاند
پول به لحاظ ارزش مبادلهاي، اختلاف فاحش وجود ندارد، پول مثلی است و در مواردي که اختلاف، فاحش باشد، قیمی خواهد
کاهش ارزش پول: از ثمرات مهم بحث پیشین، ضمان و عدم ضمان کاهش ارزش پول است. معروف و مشهور در پولهاي «8» . بود
فلزي همچون طلا و نقره، عدم ضمان کاهش ارزش آن است. بنابراین بر کسی که صد دینار طلا گرفته است پرداخت همان مقدار،
واجب خواهد بود. لیکن در پولهاي اعتباري دیدگاهها، مختلف است.
.(4) 77 -25 /20 - 42 و شماره 19 -9 / 178 ؛ فصلنامۀ فقه اهل بیت، شماره 7 / 3). نهج الفقاهۀ/ 325 ؛ کتاب البیع (امام خمینی) 1 )
6). مجلۀ فقه ) 23 ؛ توضیح المسائل (منتظري)/ 380 / 5). مجلۀ فقه اهل البیت، شماره 2 ) 10 و 40 / فصلنامۀ فقه اهل بیت، شماره 7
.(8) 14 / 7). فصلنامۀ فقه اهل بیت، شماره 7 ) 54 -31 / 42 و 9 -9 / 34 ؛ فصلنامۀ فقه اهل بیت، شماره 7 -33 / اهل البیت، شماره 2
22 -20
ص: 289
بنابر قول به اینکه پول اعتباري نه مثلی است و نه قیمی اگر ماهیّت پول، ارزش اسمی آن باشد، کاهش ارزش، ضمانآور نخواهد
صفحه 206 از 456
و اگر قدرت خرید باشد، باید معادل مقدار قدرت خرید پرداخت شود.نتیجۀ آن ضمان بدهکار «9» . بود، چنانکه برخی گفتهاند
نسبت به مقدار کاهش ارزش پول از زمان دریافت است.البتّه بنابراین قول، ضمان به معناي جبران خسارت نیست؛ چون آنچه ابتدا
بنابر قول به مثلی بودن پول اعتباري، «10» . بر ذمّۀ دریافتکننده آمده قدرت خرید معیّنی است که وي موظف به پرداخت آن است
اگر قدرت خرید و ارزش مبادلهاي پول، از اوصاف حقیقی آن باشد، کاهش ارزش، ضمان دارد و اگر از اوصاف نسبی و خارج از
ماهیّت پول باشد ضمان ندارد. البتّه برخی قائلان به ضمان، ضمان را محدود به صورتی میکنند که کاهش، چشمگیر و فاحش
و برخی از قائلان به عدم ضمان کاهش ارزش پول، شرط ضمان آن را هنگام عقد، صحیح و نافذ دانستهاند و با این «11» باشد
ولی برخی شرط یاد شده را به لحاظ جهالت مقدار ضمان، موجب بطلان عقد «12» ؛ شرط، بدهکار، ضامن ارزش پول خواهد بود
اگر پول اعتباري از ارزش و مالیّت بیفتد، «14» . بنابر قیمی بودن پول اعتباري، کاهش ارزش آن، ضمانآور است «13» . دانستهاند
مسئلۀ دیگري «15» . پرداخت پول رایج داراي ارزش بر بدهکار واجب است و با پرداخت پول از ارزش افتاده ذمّهاش بري نمیشود
که در ارتباط با موضوع کاهش ارزش پول مطرح است اینکه هرگاه بر اثر کاهش ارزش پول (- تورّم) بهاي کالاي تجارتی افزایش
یابد، آیا بر ارزش افزوده، عنوان سود (فایده یا غنیمت) صادق است تا متعلّق خمس قرار گیرد یا نه؟ برخی قائل به عدم صدق عنوان
سود بر آن شده و گفتهاند: کالاي تجارتی در مقایسه با دیگر کالاها افزایش پیدا نکرده بلکه همۀ کالاها افزایش بها پیدا کردهاند و
خرید و فروش پول: موضوع خرید و فروش پول فلزي (طلا و «16» . منشأ آن کاهش ارزش پول (تورّم) است نه افزایش بهاي کالا
نقره) با عنوان بیع صرف (- صرف) از دیرباز در منابع
.(12) 54 -31 / 42 و 9 -9 / 34 ؛ فصلنامۀ فقه اهل بیت، شماره 7 -33 / 11 ). مجلۀ فقه اهل البیت، شماره 2 ) 41 -40 .(10) 11 .(9)
/ 656 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 2 / 15 ). تحریر الوسیلۀ 1 ) 17 -15 .(14) 12 /7 .(13) 34 و 46 / فصلنامۀ فقه اهل بیت، شماره 9
40 / 53 ؛ فصلنامۀ فقه اهل بیت، شماره 9 -52 / 16 ). مجلۀ فقه اهل البیت، شماره 2 ) 287 / 173 ؛ منهاج الصالحین (سیستانی) 2
ص: 290
فقهی مطرح است؛ امّا از دیدگاه فقهاي معاصر، احکام صرف بر پولهاي اعتباري جاري نیست. بر این اساس در خرید و فروش
البتّه برخی، جریان احکام صرف را بر پولهاي اعتباري مطابق «17» . اسکناس، قبض در مجلس عقد شرط صحّت معامله نخواهد بود
در جواز و صحّت خرید و فروش اسکناس فی نفسه به ظاهر اختلافی نیست؛ هرچند نسبت به برخی «18» . احتیاط دانستهاند
صورتهاي آن، اختلافهایی وجود دارد. خرید و فروش دو نوع پول مانند ریال به دلار به کمتر یا بیشتر جایز و صحیح است. دادوستد
یک نوع پول مانند ریال به ریال، به صورت نقدي (نه نسیه یا سلف) و شخصی (نه کلّی در ذمّه) به شرط ترتّب غرض عقلایی بر
آن، نزد مشهور معاصران صحیح است، مانند معاملۀ پول خرد با پول درشت، یا کهنه با نو.بنابر قول مشهور- که رباي معاملی (در
برابر رباي قرضی) را تنها در طلا و نقره و اجناس پیمانهاي یا وزنی جاري میدانند- خرید و فروش یک نوع پول به بیشتر از آن،
مثلا هزار تومان پول خرد به 1200 تومان پول درشت، ربا (- ربا) به شمار نمیرود؛ زیرا پول از معدودات (- شمارشی) است. در
جواز خرید و فروش یک نوع پول به صورت نسیه (- بیع نسیه) یا سلف (- بیع سلف) و یا کلّی در ذمّه (- بیع کلّی) اختلاف است.
تعلّق زکات یا خمس به پول: معروف میان معاصران، عدم تعلّق زکات (- زکات) به پول اعتباري و تعلّق آن به پول طلا و نقره «19»
برخی گفتهاند: طلا و نقره به لحاظ پول قرار گرفتن آن در «21» . لیکن خمس (- خمس) به پول اعتباري تعلّق میگیرد «20» ؛ است
مضاربه «22» . گذشته، متعلّق زکات واقع شده است؛ ازینرو، بر آنچه در هر عصري عنوان پول صدق میکند، زکات تعلّق میگیرد
«23» . با پول: مشهور نزد معاصران صحّت مضاربه (- مضاربه) با پول اعتباري همچون طلا و نقره است
61 ؛ منهاج الصالحین / 56 ؛ منهاج الصالحین (سید محمد روحانی) 2 -55 / 614 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 2 / 17 ). تحریر الوسیلۀ 2 )
/ 19 ). تکملۀ العروة 1 ) 18 ). توضیح المسائل (منتظري)/ 362 ) 145 / 331 ؛ کلمۀ التقوي 4 / 76 ؛ هدایۀ العباد (صافی) 1 / (سیستانی) 2
صفحه 207 از 456
37 ؛ توضیح / 85 ؛ مجمع المسائل 2 - 55 ؛ بحوث فقهیۀ/ 84 -54 / 614 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 2 -613 / 48 ؛ تحریر الوسیلۀ 2
/ 59 ؛ منهاج الصالحین (سیستانی) 1 / 35 ؛ منهاج الصالحین (سید محمد روحانی) 2 - المسائل (اراکی)/ 553 ؛ المسائل المستحدثۀ/ 30
76 ؛ کلمۀ / 56 ؛ منهاج الصالحین (سیستانی) 2 / 614 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 2 / 410 ؛ تحریر الوسیلۀ 2 / 20 ). مجمع المسائل 1 ) 445
76 / 22 ). فقه الإمام جعفر الصادق 2 ) 155 / 1762 ؛ صراط النجاة 1 - 19 م 1751 -13 / 21 ). توضیح المسائل مراجع 2 ) 468 / التقوي 4
140 ؛ منهاج الصالحین / 125 ؛ منهاج الصالحین (سید محمد روحانی) 2 / 614 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 2 / 23 ). تحریر الوسیلۀ 2 )
.365 / 177 ؛ توضیح المسائل (بهجت)/ 335 ؛ توضیح المسائل (منتظري)/ 381 ؛ کلمۀ التقوي 4 / (سیستانی) 2
ص: 291
پولک؛ ج 2، ص: 291
پولک: فلس موجود در بدن ماهی.از آن به مناسبت در باب صید و ذباحه و اطعمه و اشربه آمده است.وجود پولک در ماهی نشانۀ
حلال گوشت بودن آن است؛ بدین معنا که خوردن ماهی پولکدار حلال و ماهی بیپولک حرام است. ماهیاي که حتّی اطراف
ماهی) -) «1» . دم یا سر او پولک دارد یا کسی بداند پولک داشته ولی بر اثر ساییدن به چیزي ریخته است محکوم به حلّیت است
پهلو؛ ج 2، ص: 291
پهلو: دو طرف سینه و شکم.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات و صید و ذباحه سخن گفته شده است.طهارت: واجب است
میّت مسلمان در قبر به پهلوي راست خوابانده شود. 1گذاشتن دو چوب؛ به قول مشهور یکی بر
167 / 1. مهذب الاحکام 4 (2) .63 / 243 ؛ مجمع المسائل 3 -241 / 1). جواهر الکلام 36 )
ص: 292
جریدتین).اگر زن کافر بمیرد و در شکم او بچۀ مسلمان -) «2» پهلوي راست و دیگري بر پهلوي چپ میّت در قبر، مستحب است
وجود داشته باشد واجب است او را در قبر به پهلوي چپ، پشت به قبله بخوابانند؛ بهگونهاي که روي بچه به سمت قبله قرار گیرد.
اگر بچه در شکم زن مرده، زنده باشد، پهلوي چپ وي شکافته و بچه بیرون آورده میشود. برخی در این جهت بین پهلوي چپ «3»
صلات: فاصله انداختن بین نافله و فریضۀ صبح به دراز کشیدن بر پهلوي راست و خواندن پنج «4» . و راست تفاوت قائل نشدهاند
مستحب است مرد نمازگزار هنگام سجده بازوهاي خود را از «5» . آیۀ آخر سورة آل عمران و دعاهاي وارد شده، مستحب است
نمازگزاري که به هیچ وجه قدرت بر «7» . چسبانیدن دستها بر پهلوي خود در حال رکوع مکروه است «6» . پهلو جدا نگه دارد
ایستادن و نشستن ندارد باید بر پهلو بخوابد؛ لیکن در اینکه نخست باید بر پهلوي راست بخوابد و در صورت عجز از آن، بر پهلوي
صید و ذباحه: فرو بردن کارد در گودي «8» . چپ بخوابد و یا بین آن دو، مخیّر است، اختلاف میباشد. قول اوّل، مشهور است
-) «9» . گردن شتري که بر پهلو خوابیده و جلوي بدنش رو به قبله است، اشکال ندارد و با آن، نحر (- نحر) محقّق میشود
اضطجاع)
پهنا؛ ج 2، ص: 292
- عرض
پیاده؛ ج 2، ص: 292
صفحه 208 از 456
پیاده: مقابل سواره.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، حج و جهاد سخن رفته است.طهارت: پیاده شرکت کردن در تشییع
جنازه مستحب است. 1صلات: مستحب است سواره بر پیاده سلام کند. 2 پیاده حضور یافتن در نماز عید (- نماز عید) مستحب
است. در اینکه
6). توضیح المسائل ) 35 / 5). جواهر الکلام 7 ) 476 / 4). الحدائق الناضرة 3 ) 437 / 3). العروة الوثقی 1 ) 241 / 2). جواهر الکلام 4 )
(10) . 509 م 2596 / 9). توضیح المسائل مراجع 2 ) 265 -264 / 8). جواهر الکلام 9 ) 7). جامع عباسی/ 51 ) 614 م 1091 / مراجع 1
716 / 2. العروة الوثقی 1 (11) 266 -265 / 1. جواهر الکلام 4
ص: 293
حج: بنابر مشهور پیاده «3» . حکم یاد شده اختصاص به امام دارد یا همۀ شرکتکنندگان در نماز مشمول آن هستند، اختلاف است
رفتن به حج به قصد خضوع و خشوع و تحمّل مشقّت بیشتر به منظور نیل به قرب الهی- در صورتی که موجب ضعف نشود- افضل
کسی که «4» . از سواره است؛ ولی چنانچه انگیزة پیاده روي به حج صرفهجویی در هزینه باشد، سواره رفتن افضل از پیاده رفتن است
برخی گفتهاند: پیاده رمی جمرات کردن «5» . پیاده به حج میرود مستحب است هنگام احرام تلبیه (- تلبیه) را با صداي بلند ادا کند
در وجوب یا استحباب پیاده طواف کردن (- طواف) اختلاف است. بسیاري «6» . (- رمی جمره) افضل از سواره رمی کردن است
جهاد: در گذشته که جنگجویان خود عهدهدار تأمین «8» . پیاده سعی کردن (- سعی) مستحب است «7» . قائل به استحباب آن هستند
ابزار جنگی انفرادي بودند پیادهنظام که بدون مرکب (اسب) در جهاد شرکت میکرد از غنیمت (- غنیمت) یک سهم داشت و
«9» . سوارهنظام دو سهم
پیاز؛ ج 2، ص: 293
پیاز: گیاهی معروف.از آن به مناسبت در باب صلات و نکاح یاد شده است.داخل شدن به مسجد براي کسی که دهانش بوي پیاز،
سیر و دیگر چیزهاي بدبو میدهد مکروه است. 1 مرد میتواند همسر خود را از خوردن پیاز و هر چیز بدبو، منع کند. 2مستحب
است براي کسی که وارد شهري میشود از پیاز آنجا بخورد. 3
پیامبر اسلام؛ ج 2، ص: 293
پیامبر اسلام: حضرت محمّد بن عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله.از وجود مبارك آن حضرت در بابهاي طهارت، صلات، صوم، حج،
نکاح و حدود سخن رفته است.
201 و /21 .(9) 423 .(8) 353 .(7) 112 -110 /19 .(6) 278 /18 .(5) 313 -310 /17 .(4) 376 -375 / 3). جواهر الکلام 11 )
.213 / 3. وسائل الشیعۀ 25 (12) 335 /31 .2 (11) 125 / 1. جواهر الکلام 14 (10) .203
ص: 294
پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، برگزیدة همۀ برگزیدگان جهان هستی و افضل جمیع پیامبران الهی است که علاوه بر برخورداري
از امتیازات و شئون ثابت براي نوع پیامبران (- پیامبران) و نیز امامان معصوم علیهم السّلام (- ائمّه)، از امتیازات و شئون ویژهاي
برخوردار است.اعتقاد به برتري رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بر دیگر انبیا، واجب و شهادت به نبوّت آن حضرت از ارکان اسلام
(- اسلام) و انکار آن موجب کفر (- کفر) و ارتداد (- ارتداد) است.گواهی بر عبودیت و رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و نیز
چنانکه دعا و صلوات بر آن حضرت پس از تکبیر دوم نماز میّت (- «1» ؛ فرستادن صلوات بر آن گرامی در تشهّد نماز، واجب است
صلوات بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله هنگام ذکر یا شنیدن نام یا کنیۀ آن حضرت بنابر «2» . نماز میّت) بنابر قول مشهور، واجب است
صفحه 209 از 456
صلوات).نامگذاري فرزند به نام مبارك آن حضرت، مستحب است؛ -) «3» قول مشهور مستحب است. برخی آن را واجب دانستهاند
نامگذاري).روزه گرفتن در روز -) «4» ولی جمع بین نام و کنیۀ ایشان (ابو القاسم) در نامگذاري براي یک فرد مکروه میباشد
بیست و هفتم رجب) و نیز زیارت آن حضرت از دور و نزدیک، بویژه پس از فراغت از ) «5» ولادت (هفدهم ربیع الاول) و بعثت
کشتن دشنامدهندة رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در صورت «6» . اعمال حج، مستحب مؤکّد و نشانۀ تمامیت حج دانسته شده است
دروغ بستن بر رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله درحال روزه بنابر قول منسوب به مشهور «7» . توانایی و عدم خوف، واجب است
اختصاصات النّبی) -) «8» . موجب بطلان روزه میگردد
254 / 4). جواهر الکلام 31 ) 705 / 269 ؛ العروة الوثقی 1 /8 .(3) 403 / 2). الحدائق الناضرة 10 ) 250 و 253 / 1). جواهر الکلام 10 )
.225 -223 /16 .(8) 434 -432 /41 .(7) 82 -79 /20 .(6) 99 -98 /17 .(5) و 256
ص: 295
پیامبران؛ ج 2، ص: 295
پیامبران: برگزیدگان الهی و صاحبان منصب نبوّت.پیامبران، شخصیتهاي برجسته، ممتاز و برگزیدهاي هستند که شایستگی دریافت
وحی الهی را پیدا کرده و خداوند به آنان وحی نموده است. اوّلین آنان حضرت آدم ابو البشر و آخرین ایشان حضرت محمّد بن
عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله، برگزیدة برگزیدگان و افضل پیامبران است که علاوه بر امتیازات سایر انبیا از امتیازات ویژهاي
برخوردار میباشد (- پیامبر اسلام). از این عنوان در بابهاي طهارت، صلات، صوم، تجارت، نکاح و حدود سخن گفته شده
و انکار آن موجب کفر «1» است.اعتقاد و اقرار به نبوّت پیامبران علیهم السّلام و تصدیق آنچه از سوي خدا آوردهاند، واجب است
(- کفر) و ارتداد (- ارتداد) میگردد. بنابر قول به بطلان روزه با دروغ بستن بر حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله برخی، سایر انبیا
انبیا علیهم السّلام به جهت منزلت والایی که «2» . علیهم السّلام را در حکم فوق به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله ملحق کردهاند
نزد خدا و حقوقی که بر خلق خدا دارند، شایستۀ احترامی ویژه هستند و تعظیم و تکریم آنان از شعائر الهی به شمار میرود و مسّ
و دشنام دادن به ایشان موجب ارتداد است؛ بلکه بنابر تصریح برخی «3» نام آنان بدون طهارت (وضو یا غسل) بنابر مشهور، حرام
فرستادن «4» . کشتن دشنامدهنده واجب است. چنانکه دشنامدهندة پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله، محکوم به همین حکم است
سلام و صلوات بر پیامبران علیهم السّلام هنگام ذکر نام آنان، مستحب است و افضل آن است که بدینگونه باشد: نخست بر پیامبر
اسلام و آل او صلوات اللّه علیهم سپس بر آنان، اسلام یا صلوات فرستاده میشود (مثلا اینگونه: علی نبینا و آله و علیه السّلام) مگر
در مورد حضرت ابراهیم علیه السّلام که برخی گفتهاند: ابتدا بر او، سپس بر رسول خدا و خاندان او صلوات اللّه علیهم، صلوات
«5» .( فرستاده میشود (مثلا اینگونه: علیه و علی نبینا و آله السّلام
4). جواهر ) 45 / 217 ؛ مستمسک العروة 3 / 3). جواهر الکلام 3 ) 181 / 226 ؛ العروة الوثقی 2 / 2). جواهر الکلام 16 ) 1). المقنعۀ/ 30 )
706 -705 / 5). العروة الوثقی 1 ) 437 -436 / الکلام 41
ص: 296
نماز میّت)، -) «6» فرستادن صلوات بر انبیا علیهم السّلام پس از صلوات بر پیامبر و آل او صلوات اللّه علیهم در تکبیر دوم نماز میّت
مستحب است.تجدید بناي قبر و ساختن بنابرآن «9» ، و نیز نماز خواندن در حرمشان «8» و غسل زیارت «7» همچنین زیارت آنان
همچنین، محلّ قبور را مسجد و مرکز عبادت «10» . کراهت دارد، مگر قبور پیامبران علیهم السّلام، اوصیاي ایشان و عالمان ربّانی
مکروه است.استنجاء (- استنجاء) با انگشتري که نام انبیا بر ،«11» قرار دادن و بیتوته کردن نزد قبرها جز قبور انبیا و جانشینان ایشان
انگشتر). نامگذاري فرزندان به نام انبیا مستحب -) «12» آن حک شده، مکروه و در صورت علم به نجس شدن آن، حرام است
صفحه 210 از 456
قداست، عظمت و اهمیت مقام نبوّت در شرع مقدّس به حدّي است که اگر فردي به دروغ ادّعاي نبوّت کند و به ناحق «13» . است
بنابر تصریح برخی، فراگیري سحر (- سحر) به منظور ابطال ادّعاي «14» . خود را در این جایگاه قرار دهد، کشتنش واجب میشود
«15» . مدّعی دروغین نبوّت، جایز است
پیدا شده؛ ج 2، ص: 296
- لقطه
پیراهن؛ ج 2، ص: 296
پیراهن: نوعی لباس که معمولا از پارچۀ نازك تهیّه میشود و داراي یقه و آستین است.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات،
حج و نکاح سخن رفته است.طهارت: کفن واجب بنابر مشهور سه قطعه است که یکی از آنها پیراهن میباشد و وجوب آن به قول
مشهور تعیینی (- وجوب تعیینی) است نه
446 ؛ مستند /1 .(10) 596 / 9). العروة الوثقی 1 ) 309 / 8). کشف الغطاء 2 ) 7). التحفۀ السنیۀ/ 169 ) 428 / 6). الروضۀ البهیۀ 1 )
/41 .(14) 254 -253 / 13 ). جواهر الکلام 31 ) 83 -82 / 12 ). الحدائق الناضرة 2 ) 446 / 11 ). العروة الوثقی 1 ) 282 -280 / الشیعۀ 3
.77 /22 .(15) 440
ص: 297
تخییري (- وجوب تخییري). در اندازة آن اختلاف است. برخی گفتهاند: پیراهن باید به اندازهاي باشد که از سرشانه تا نصف ساق
تکفین).هرگاه میّت با پیراهن غسل داده شود پس از پایان -) «1» پا را بپوشاند. برخی دیگر، مسمّاي عنوان پیراهن را کافی دانستهاند
غسل، مستحب است پیراهن او از ناحیۀ پا از تنش بیرون آورده شود و در صورت نیاز به شکافتن، شکافته میشود. در شرط بودن
صلات: پوشیدن ازار (لنگ) روي پیراهن بلند، مانند پیراهن عربی در نماز «2» . اذن وارث در این صورت (شکافتن) اختلاف است
حج: احرام بستن در لباس دوخته مانند پیراهن و نیز پوشیدن آن در حال احرام براي مرد جایز نیست؛ و «3» . بنابر مشهور مکروه است
نکاح: تأمین پوشش زن همچون پیراهن، «4» . در صورت اخیر کفّاره دارد و واجب است آن را پاره کرده، از طرف پا بیرون آورد
نفقه). (- لباس) -) «5» شلوار و مقنعه از مصادیق نفقۀ واجب بر شوهر است
پیروزي؛ ج 2، ص: 297
- غلبه
پیري؛ ج 2، ص: 297
پیري: سالخوردگی، کهنسالی.از آن به مناسبت در بابهاي مختلف فقهی نظیر طهارت، صلات، زکات، صوم، حج، جهاد، تجارت،
نکاح و حدود سخن رفته است.قدرت بر انجام دادن تکلیف از شرایط تعلّق تکلیف به مکلّف میباشد؛ ازاینرو در صورت ناتوانی
از انجام دادن آن و یا داشتن مشقّت غیر قابل تحمّل (عسر و حرج)، تکلیف یا برداشته میشود و یا تخفیف مییابد.در شرع مقدّس
به پیري- از آن جهت که سبب زوال برخی تواناییها میگردد- به عنوان یکی از عوامل رفع یا تخفیف و یا تبدیل تکلیف نگریسته
شده است که در ذیل به نمونههاي از آثار آن اشاره میشود.
76 / 572 ؛ الحدائق الناضرة 15 / 4). العروة الوثقی 2 ) 119 / 3). الحدائق الناضرة 7 ) 148 -147 .(2) 166 -165 / 1). جواهر الکلام 4 )
صفحه 211 از 456
.334 / 5). جواهر الکلام 31 )
ص: 298
صلات: حضور در نماز جمعه- در فرض وجوب «1» . طهارت: کسی که به جهت پیري توان دسترسی به آب ندارد باید تیمّم کند
آن- بر پیري که توان حضور در آن را ندارد واجب نیست؛ لیکن در صورت عدم عجز آیا پیر بودن به تنهایی سبب رفع تکلیف
صوم: روزه بر پیري که توان گرفتن آن را ندارد و یا روزه گرفتن برایش مشقّت غیر قابل «2» . وجوبی میشود یا نه؟اختلاف است
تحمّل دارد، واجب نیست؛ لیکن در اینکه پرداخت یک مدّ طعام (- مدّ) به عنوان فدیه (- فدیه) بر وي در هر دو صورت واجب
«4» . همچنین در صورت توان بر قضاي روزه در وجوب قضاي آن اختلاف است «3» . است یا تنها در صورت مشقّت، اختلاف است
در اینکه سقوط روزه از پیر به نحو رخصت است (به این معنا که در فرض «5» . قول به وجوب قضا به مشهور نسبت داده شده است
مشقّت داشتن روزه اگر تحمّل کند و روزه بگیرد صحیح است) و یا به نحو عزیمت که در نتیجه محکوم به بطلان باشد، اختلاف
حج: بر کسی که حج بر او مستقر شده است، لیکن به جهت پیري و مانند آن نتوانسته خود آن را به جا آورد، بنابر مشهور «6» . است
در سقوط و عدم سقوط «8» . جهاد: جهاد بر پیرمرد ناتوان از انجام دادن آن، واجب نیست «7» . واجب است نایب (- نایب) بگیرد
در جهاد با کفّار کشتن پیرمردانی «9» . جزیه (- جزیه) از سالخوردگان، اختلاف است. عدم سقوط به مشهور نسبت داده شده است
نکاح: پوشاندن «10» . که نه قدرت جنگیدن دارند و نه توان اندیشیدن- که در پرتو آن دشمن را تقویت کنند- جایز نیست
صورت- بنابر قول به وجوب آن- و موهاي جلوي سر و نیز بخشی از دست تا آرنج از نامحرم، بر پیر زنی که بر اثر شدّت پیري،
بر «11» . مردان رغبتی به ازدواج با او ندارند، واجب نیست.همچنین نگاه کردن به چنین زنی بدون قصد ریبه (- ریبه) اشکال ندارد
زن واجب نیست بعض بدن خود را که معمولا از محارم نمیپوشاند از پیرمردانی که بر اثر شدّت پیري رغبتی به ازدواج ندارند
اولی الاربه). -) «12» بپوشاند
4). العروة الوثقی (و ) 148 -144 /17 .(3) 265 - 258 و 264 / 2). جواهر الکلام 11 ) 393 م 664 / 1). توضیح المسائل مراجع 1 )
/ 7). العروة الوثقی 2 ) 396 -395 / 150 ؛ فقه الصادق 8 / 6). جواهر الکلام 17 ) 384 / 5). مستند الشیعۀ 10 ) 222 -221 / حواشی) 2
.(12) 85 /29 .(11) 75 / 10 ). جواهر الکلام 21 ) 393 / 238 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 1 -237 .(9) 8 / 8). جواهر الکلام 21 ) 460
96 -94
ص: 299
سایر احکام حضور کهنسالان- اعم از زن و مرد- بویژه هشتاد سالهها و نیز کودکان جهت جلب رحمت الهی و استجابت دعا در
احترام به سالخوردگان از حقوقی است که در شرع مقدّس مورد تأکید قرار گرفته «13» . نماز استسقاء (- نماز باران) مستحب است
و آزاد کردن بردة پیرمرد افضل «16» و به بردگی گرفتن آنان کراهت دارد «15» ازاینرو به خدمت گرفتن سالخوردگان «14» . است
بر سالخوردة محصن (- «19» . ازدواج با پیرزن مکروه است «18» . تشبّه کهنسالان به جوانان در رفتار مکروه است «17» . است
در زکات «20» . احصان)- اعم از زن و مرد- که مرتکب زنا شده است، نخست حدّ تازیانه زده میشود، سپس سنگسار میگردد
انعام ثلاثه (گاو، گوسفند و شتر) در صورتی که همۀ عدد نصاب (- نصاب) جوان باشند، پرداخت حیوان پیر از زکات کفایت
«22» . در اینکه براي اسبان پیر حاضر در عرصۀ جهاد، سهمی از غنایم منظور میشود یا نه، اختلاف است «21» . نمیکند
پیسی؛ ج 2، ص: 299
پیسی: نوعی بیماري.به بیمارياي که بر اثر آن لکّههاي معمولا بزرگ سپید یا سیاه در بدن پدید میآید، پیسی یا برص گفته
و از آن به مناسبت در بابهاي صلات، «1» . میشود.لکههاي برص به گوشت اندام مبتلا و حتّی گاهی به استخوان زیر آن میرسد
صفحه 212 از 456
تجارت و نکاح سخن رفته است.صلات: مشهور میان متأخّران، کراهت امامت فرد مبتلا به پیسی است. برخی قدما بین امامت نماز
جمعه و عیدین
.(17) 145 /24 .(16) 467 / 15 ). جواهر الکلام 22 ) 179 -178 / 14 ). وسائل الشیعۀ 15 ) 361 / 142 ؛ مستند الشیعۀ 6 /12 . (13)
318 / 20 ). جواهر الکلام 41 ) 799 / 148 ؛ العروة الوثقی 2 / 19 ). الحدائق الناضرة 23 ) 35 / 18 ). کشف الغطاء 3 ) الجامع للشرائع/ 403
.(1) .205 /21 .(22) 134 /15 .(21)
لغتنامه دهخداص: 300
و بین غیر آن، تفصیل داده و در فرض اوّل قائل به عدم جواز شدهاند. بنابر قول به کراهت، در صورتی که اثر پیسی در چهره نمایان
تجارت: وجود پیسی در برده عیب به شمار میرود و خریدار میتواند با استفاده از خیار عیب، «2» . گردد کراهت شدیدتر است
نکاح: پیسی از جمله «3» . معامله را فسخ کند. همچنین بروز آن تا مدّت یک سال از زمان معامله موجب خیار فسخ خواهد بود
عیوب زن به شمار میرود و چنانچه زن پیش از عقد بدان مبتلا بوده و مرد از آن آگاهی نداشته است، مرد میتواند بدون طلاق،
عقد نکاح را فسخ کند. در اینکه وجود پیسی در شوهر نیز موجب ثبوت خیار فسخ نکاح براي زن میشود یا نه اختلاف است،
بیماري) -) «4» . مشهور عدم ثبوت آن است
پیشانی؛ ج 2، ص: 300
پیشانی: قسمت فوقانی چهره، حدّ فاصل رستنگاه مو و ابرو.از آن در بابهاي طهارت، صلات و حج سخن رفته است.طهارت: از
واجبات تیمّم (- تیمّم) مسح پیشانی است. در وجوب مسح دو طرف آن یعنی جبینین اختلاف است. 1مالیدن کافور به پیشانی میّت
واجب است (- حنوط). هنگام حنوط مواضع هفتگانۀ میّت، مستحب است از پیشانی وي آغاز شود و در صورت کافی نبودن کافور
براي همۀ مواضع، پیشانی مقدّم میشود. 2صلات: پیشانی از مواضع هفتگانهاي است که هنگام سجده (- سجده) واجب است بر
زمین قرار گیرد. 3 برخی گفتهاند: در سجدة شکر مستحب است دو طرف پیشانی نیز بر زمین گذاشته شود 4 (- سجدة شکر).حج:
مستحب است مؤمنان هنگام ملاقات، صورت یا پیشانی یکدیگر را ببوسند. 5
؛199 -195 / 1. جواهر الکلام 5 (5) .331 -330 /30 .(4) 300 - 259 و 297 /23 .(3) 383 -381 / 297 و 13 / 2). جواهر الکلام 11 )
4. الحدائق (8) 136 -135 / 3. جواهر الکلام 10 (7) 414 و 416 -413 / 2. العروة الوثقی 1 (6) 407 -405 / مستمسک العروة 4
.233 / 5. وسائل الشیعۀ 12 (9) 348 -347 / الناضرة 8
ص: 301
پیشنماز؛ ج 2، ص: 301
- امام جماعت
پیشواز؛ ج 2، ص: 301
پیشواز: به استقبال کسی رفتن.از آن به مناسبت در بابهاي صوم، اعتکاف و تجارت سخن رفته است.صوم: از جمله مواردي که
اعتکاف: به تصریح برخی فقها معتکف (- «1» . مسافرت حتّی در ماه رمضان براي آن استحباب دارد، به پیشواز مؤمن رفتن است
تجارت: استقبال شهروندان از کاروانهاي تجاري در بیرون شهر «2» . اعتکاف) میتواند براي استقبال مؤمن از مسجد خارج شود
تلقّی رکبان). -) «3» براي خرید کالاي آنان به قیمت ارزانتر یا فروش جنس به ایشان به بهاي گرانتر بنابر مشهور مکروه است
صفحه 213 از 456
پیکردن؛ ج 2، ص: 301
پیکردن: قطع کردن پاي حیوان.از آن به مناسبت در باب جهاد سخن رفته است.پیکردن حیوان (اسب، شتر و مانند آن) در حال
جنگ با کفّار- هرچند از حرکت بازمانده باشد- مکروه است، مگر آنکه اگر پی نشود به دست دشمنان بیفتد و موجب تقویت آنان
گردد. هرچند در این صورت نیز در حدّ امکان بهتر است حیوان ذبح شود.پیکردن مرکب دشمن در جنگ کراهت ندارد؛ چرا که
سبب ضعف آن میشود. 1
پی گردن؛ ج 2، ص: 301
پی گردن [- علباء؛ علباوان]: رشتهاي نرم (عصب)، پهن و زرد رنگ در گردن، امتداد یافته تا انتهاي ستون فقرات.از آن در باب
اطعمه و اشربه یاد شده است.
/ 471 ؛ تحریر الوسیلۀ 1 -470 / 3). جواهر الکلام 22 ) 307 / 182 ؛ تحریر الوسیلۀ 1 / 2). جواهر الکلام 17 ) 371 / 1). مستند الشیعۀ 10 )
.85 -82 / 1. جواهر الکلام 21 (4) .501
ص: 302
خوردن اجزایی از حیوان ذبح شده از جمله پی گردن آن حرام است. برخی آن را مکروه دانستهاند؛ لیکن بر حرمت آن نقل شهرت
«1» . بلکه اجماع شده است
پیمان؛ ج 2، ص: 302
- عهد
پیمانه؛ ج 2، ص: 302
پیمانه: نوعی وسیلۀ سنجش.در گذشته پیمانه یکی از ابزار سنجش و اندازهگیري برخی اشیاء بوده و انواع زیادي داشته است. برخی
انواع آن در روایات براي تحدید و تعیین اندازة بعضی چیزها آمده است که فقها به تبع آن، در تعریف و بیان مقدار آن پیمانهها در
عصر صدور روایات، در فقه سخن گفتهاند مانند صاع (- صاع)، مدّ (- مدّ)، رطل (- رطل)، و کر (- آب کر).در این مقاله به
احکام کلّی پیمانهها- قطع نظر از خصوصیات هریک- که از آن به مناسبت در بابهاي زکات، تجارت و قضاء سخن رفته، اشاره
میشود.زکات: هرگاه اخراج زکات، منوط به پیمانه کردن مال باشد در اینکه اجرت پیمانه کردن بر عهدة مالک است و یا از
زکات پرداخت میشود، اختلاف است، قول نخست، فتواي بیشتر فقها است. 1تجارت: از شرایط عوضین در دادو ستد، معلوم بودن
آن است؛ ازاینرو در کالاي پیمانهاي باید با پیمانۀ متعارف میان مردم اندازهگیري شود و اگر با پیمانۀ ناشناخته نزد مردم، پیمانه
شود، معامله باطل است. 2در دادوستد کالاي پیمانهاي، اجرت پیمانه کردن کالا- در صورت توقّف تحویل آن بر پیمانه کردن- بر
عهدة فروشنده و اجرت پیمانه کردن بهاي پیمانهاي با خریدار است. 3پیمانه کردن مواد غذایی که به جهت خوردن، انبار میشود و
یا از آن خارج میگردد مستحب است؛ زیرا موجب برکت میگردد. 4کسی که نسبت به پیمانه کردن آشنایی کامل ندارد مکروه
است این کار را بر عهده بگیرد. از برخی، حرمت آن نقل شده است. البتّه عدم آشنایی اگر موجب
.2 (3) 329 / 447 ؛ مستمسک العروة 9 -446 / 1. جواهر الکلام 15 (2) .349 -342 / 752 ؛ جواهر الکلام 36 / 1). شرائع الإسلام 4 )
465 /22 .4 (5) 88 /25 .3 (4) 417 / جواهر الکلام 22
صفحه 214 از 456
ص: 303
قضاء: کسی که کار او پیمانه کردن بیت المال (- بیت المال) است «5» . زیاد گرفتن یا کم دادن شود، بدون شک حرام است
پیمانهاي) -) «6» . میتواند از بیت المال ارتزاق (- ارتزاق) کند
پیمانهاي؛ ج 2، ص: 303
پیمانهاي: آنچه با پیمانه اندازهگیري شود.به آنچه که برحسب متعارف و معمول نزد مردم با پیمانه سنجش میشود، پیمانهاي اطلاق
میگردد و از آن به مناسبت در بابهاي مختلف فقهی همچون زکات، تجارت و اقرار سخن رفته است.زکات: زکات غلّات
چهارگانه (گندم، جو، خرما و کشمش) واجب و زکات حبوبات پیمانهاي یا وزنی مستحب است. 1تجارت: فروختن کالاي پیمانهاي
یا وزنی- بویژه طعام- به دیگري پیش از تحویل آن از فروشنده مکروه است. 2از شرایط تحقّق ربا در معاملات آن است که عوضین
(کالا و بهاي آن) پیمانهاي یا وزنی باشد. در غیر آن دو همچون کالاي شمارشی، بنابر مشهور، ربا محقّق نمیشود 3 (- ربا).کالا و
بهاي آن در دادوستد باید معلوم باشد؛ بدین جهت اگر پیمانهاي است باید با پیمانه اندازهگیري گردد و اگر وزنی است وزن شود؛
4 لیکن در جواز فروختن کالاي پیمانهاي به وزن و عکس آن، اختلاف است. 5در اینکه میزان در پیمانهاي بودن چیزي، پیمانهاي
بودن آن در عصر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است و یا میزان، عرف و متعارف میان مردم است که بر حسب زمانها و مکانها
متفاوت میباشد، اختلاف است. البتّه اختلاف در صورتی است که پیمانهاي بودن چیزي در عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله معلوم
باشد؛ لیکن اگر مجهول باشد باید به متعارف نزد مردم رجوع شود و در صورت اختلاف عرف شهرها، بنابر مشهور هر شهري حکم
خودش را دارد. 6 البتّه در خصوص ربا بر میزان بودن عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله
/23 .5 (11) 417 -405 /22 .4 (10) 336 و 358 /23 .3 (9) 468 /22 .2 (8) 205 / 1. جواهر الکلام 15 (7) .54 /40 .(6) 458 .(5)
429 -426 / 6. جواهر الکلام 22 (12) 279 / 376 ؛ فقه الصادق 16 -372
ص: 304
در پیمانهاي بودن چیزي ادّعاي اجماع شده است؛ بدین معنا که هرچه در آن زمان پیمانهاي به شمار میرفته ربا در آن جاري است،
اگر کالاي پیمانهاي با ظرف آن فروخته شود در صورتی که وزن و اندازة هریک به «7» . هرچند در دورانهاي بعد پیمانهاي نباشد
تفکیک معلوم باشد، معامله صحیح است ولی اگر مقدار هریک و نیز مقدار مجموع معلوم نباشد، معامله باطل است و اگر تنها
اقرار: اگر کسی به چیزي که پیمانهاي است به صورت مطلق اقرار «8» . مقدار مجموع معلوم باشد، در صحّت معامله اختلاف است
«9» . کند، (به این معنا که پیمانۀ شهر خاصی را ذکر نکند) اطلاق، منصرف به پیمانهاي خواهد بود که در همان شهر متعارف است
پینه؛ ج 2، ص: 304
- وصله
پیوند اعضا؛ ج 2، ص: 304
پیوند اعضا: پیوند عضوي از بدن انسان یا حیوان به بدن انسانی دیگر.پیوند اعضا که رهاورد پیشرفت دانش پزشکی است از عناوین
جدید میباشد که فقها تحت مسائل مستحدثه از آن سخن گفتهاند.حکم: عمل پیوند اعضا امري جایز است؛ لیکن حکم قطع یک
عضو جهت پیوند به بدنی دیگر تفاصیلی دارد که بدان اشاره میشود.قطع عضو مردة کافر غیر محترم (- احترام) مانند کافر حربی
(- اهل حرب) و نیز- بنابر قول برخی- مردهاي که مسلمان بودنش مشکوك است براي پیوند به بدن مسلمان؛ همچنین قطع عضو
صفحه 215 از 456
حیوان، حتّی نجس العین مانند سگ براي پیوند به بدن انسان، جایز است؛ لیکن بریدن عضو مسلمان مرده جهت پیوند به بدن
مسلمان زنده جایز نیست مگر آنکه حفظ جان وي منوط به آن باشد. در جواز و عدم جواز قطع عضو مسلمان مرده در صورت
توقّف حفظ عضو مهمی همچون چشم بر آن، اختلاف است.
.13 / 9). جواهر الکلام 35 ) 358 -357 / 8). مستند الشیعۀ 14 ) 362 /23 .(7)
ص: 305
برخی گفتهاند: قطع عضو انسان زنده با رضایت وي، در صورت به خطر نیفتادن جان او و عدم ترتّب زیان مهم بر آن براي پیوند به
بدن انسانی دیگر، جایز است.وصیّت به قطع عضو: در نفوذ و در نتیجه، جواز عمل به وصیّت کسی که در حال حیات خویش
وصیّت کرده پس از مرگش عضو او را جهت پیوند به بدن انسانی دیگر قطع کنند، اختلاف است.قطع عضو و دیه: قطع عضو میّت
غیر مسلمان دیه ندارد ولی قطع عضو میّت مسلمان در موارد عدم جواز، دیه دارد.در موارد جواز آیا دیه دارد یا نه؟ برخی به ثبوت
دیه فتوا دادهاند و برخی دیگر ثبوت را مقتضاي احتیاط دانستهاند مگر آنکه شخص در حال حیات، آن را اجازه داده باشد که در
این صورت دیه نخواهد داشت. هرچند برخی در این صورت نیز احتیاط را در پرداخت دیه دانستهاند.در موارد ثبوت دیه، آیا
قطعکننده باید دیه را بپردازد یا فردي که عضو به بدنش پیوند خورده است؟ مسئله محلّ اشکال است. برخی پرداخت دیه را بر
قطعکننده واجب دانستهاند. بعضی نیز یادآور شدهاند پزشک میتواند با بیمار توافق کند که خود بیمار دیه را بپردازد.طهارت یا
نجاست عضو پیوند خورده: عضو پیوند خورده از آن جهت که جزء بدن جدید میگردد در طهارت و نجاست تابع آن است؛ بدین
جهت اگر عضوي از بدن کافر به بدن مسلمان پیوند زده شود پاك، و عکس آن، نجس خواهد بود و نیز به لحاظ آنکه عضو قطع
شده با پیوند، دوباره حیات مییابد، بعد از پیوند میته به شمار نمیرود و از این جهت نیز نجس نخواهد بود.دادوستد عضو: در
صحّت و عدم صحّت دادوستد عضو قطع شده در موارد جواز قطع آن، اختلاف است؛ لیکن در مقابل اجازه براي قطع، شخص
«1» . میتواند مبلغی دریافت کند
پیه؛ ج 2، ص: 305
- چربی
. 763 و 787 ،727 ،657 / 1). توضیح المسائل مراجع 2 )
ص: 307
فرهنگ فقه
حرف ت؛ ج 2، ص: