گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
تنگی وقت؛ ج 2، ص: 646







تنگی وقت: عدم گنجایش زمان براي بهجا آوردن عبادات داراي وقت مشخص با اجزاء و شرایط آن.از آن در بابهایی نظیر طهارت،
صلات و حج سخن رفته است.حکم: عبادتهایی که داراي وقت مشخصی هستند، مانند نمازهاي واجب یومیه، واجب است در همان
و تأخیر انداختن آنها تا آخر وقت- بهگونهاي که زمان براي انجام دادن آنها با تحفّظ بر واجبات، اعم از «1» وقت بهجا آورده شوند
آثار: بر ضیق وقت آثاري مترتّب است. 1. تقدیم: واجب «2» . شرایط و اجزاء، گنجایش نداشته باشد- بدون عذر حرام است
تزاحم). 2. تبدیل یا رفع تکلیف اوّلی: اگر -) «3» عبادياي که وقت آن تنگ است بر واجب عبادي داراي وقت موسّع مقدّم میشود
لیکن در «4» ؛ مکلّف براي تحصیل طهارت (وضو یا غسل) آب در اختیار نداشته باشد واجب است براي پیدا کردن آن فحص کند
کسی که از اداي تکبیرة الإحرام (- تکبیرة الإحرام) ناتوان «5» . تنگی وقت وجوب فحص، ساقط و تیمّم جایگزین آن میگردد
محل احرام حج تمتّع شهر مکّه است و «6» . است، در فرض تنگ بودن وقت براي یاد گرفتن آن، گفتن ترجمۀ آن کفایت میکند
اگر حاجی در غیر مکّه محرم شود باید در مکّه احرام را تجدید کند، مگر آنکه وقت براي بهجا آوردن مناسک تنگ باشد. در این
3. تعیّن «7» ؟ صورت اختلاف است که آیا همان احرام کفایت میکند یا باید احرام را هرچند در عرفات (- عرفات) تجدید نماید
اگر در «8» . تکلیف: اگر وقت براي غسل ترتیبی تنگ باشد، غسل ارتماسی (- ارتماس) در صورت امکان بر مکلّف متعیّن میگردد
اماکن چهارگانه (- اماکن اربع)- که مکلّف بین قصر و اتمام نماز در آنها مخیّر است- وقت براي خواندن نماز چهار رکعتی تنگ
از شرایط صحّت نماز در حال اختیار، استقرار مکان نمازگزار است (- استقرار)؛ «9» . باشد، قصر متعیّن میشود
.(7) 209 -208 / 6). جواهر الکلام 9 ) 470 و 480 .(5) 467 .(4) 598 .(3) 523 / 2). العروة الوثقی 1 ) 107 / 1). وسائل الشیعۀ 4 )
342 -341 / 9). جواهر الکلام 14 ) 296 / 8). العروة الوثقی 1 ) 22 -21 /18
ص: 647
صفحه 414 از 456
لیکن در ضیق وقت این شرط ساقط میشود؛ ازاینرو مکلّف اگر سواره و در حال حرکت باشد و امکان پیاده شدن نباشد واجب
4. اکتفا بر اقلّ: در تنگی وقت، در ذکرهاي نماز، بر اقلّ اذکار یعنی مقدار واجب و در «10» . است نماز خود را با همان حال بخواند
«11» . قرائت به حمد اکتفا میشود و ترك ذکرهاي مستحب و سوره، واجب است
تنمّص؛ ج 2، ص: 647
- نامصه
تنوخ؛ ج 2، ص: 647
- بنی تغلب
تنور؛ ج 2، ص: 647
تنور: محل پختن نان.از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.تطهیر تنور نجس با ریختن آب از بالاترین نقطهاي که نجس
شده به طرف پایین، تحقق مییابد؛ لیکن در صورت تطهیر با آب قلیل (- آب قلیل)، آبی که در کف تنور جمع میشود- بنابر قول
به نجاست غساله (- غساله)- نجس است.البتّه میتوان قبل از تطهیر در کف تنور گودالی حفر کرد تا آب غساله در آن جمع شود و
چون فرو رفت با خاك یا گل پاك، آن را پر کرد. بنابر نظر گروهی از فقها تنوري که با ادرار نجس شده در صورت تطهیر با آب
قلیل دو بار شسته میشود و اگر به غیر ادرار همچون خون، نجس گردد بعد از ازالۀ عین نجاست، یک بار شستن آن با آب قلیل
کفایت میکند.اگر همۀ تنور نجس شود، آب به صورت دایرهوار از بالا به پایین ریخته میشود، بهگونهاي که تمامی زوایاي تنور را
«1» . دربر گیرد
.68 / 123 ؛ کلمۀ التقوي 1 / 117 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 1 / 1). العروة الوثقی 1 ) . 538 و 643 .(11) 584 / 10 ). العروة الوثقی 1 )
ص: 648
تنویر؛ ج 2، ص: 648
تنویر: اسفار (- اسفار)/ نوره کشیدن (- نوره).
تنوین؛ ج 2، ص: 648
تنوین: نون ساکن در آخر کلمه.تنوین، نون ساکنی است که در تلفظ به حرکت آخر کلمه افزوده میشود و در نوشتار به صورت
دو پیش (-) در حالت رفع، دو زبر (-) در حالت نصب و دو زیر (-) در حالت جرّ، در آخر کلمههاي عربی میآید. از آن به
مناسبت در باب صلات سخن رفته است.ادغام تنوین و نون ساکن در حروف یرملون (ي، ر، م، ل، و، ن) واجب نیست، برخی ادغام
اظهار تنوین (اداي حرف بدون غنّه) قبل از حروف حلقی (ا، ح، خ، ع، غ، ه) و قلب آن به میم «1» . را بنابر احتیاط، لازم دانستهاند
«2» . و اخفاي آن (حالتی بین اظهار و ادغام همراه با غنّه) قبل از حروف دیگر، سزاوار است، لیکن واجب نیست « با » قبل از
تواتر؛ ج 2، ص: 648
تواتر: خبر علمآور.تواتر عبارت است از اخبار جمعی که- به لحاظ امتناع توافق آنان بهطور عادت بر کذب- موجب اطمینان به
صفحه 415 از 456
درستی خبر گردد. از این عنوان در اصول فقه، مباحث حجّت سخن رفته است.تواتر در خبر: از جمله اقسام روایات نقل شده از
معصومین علیهم السّلام خبر متواتر است که حجّیت آن به لحاظ علمآور بودنش قطعی است. البتّه در خبري که داراي واسطههاي
متعدّد میباشد- همچون اخباري که در این دوران به دست ما میرسد و از آغاز صدور آنها از معصومین علیهم السّلام زمان زیادي
میگذرد- شرط است که در هر طبقه و عصري ناقلان آن در حدّ تواتر باشند. 1اقسام: خبر متواتر، به متواتر لفظی، معنوي و اجمالی
تقسیم میشود. به خبري متواتر لفظی گفته میشود که لفظ یا الفاظ
63 -62 / 1. اصول الفقه 2 (3) .656 / 2). العروة الوثقی 1 ) 473 / 655 ؛ مستند العروة (الصلاة) 3 / 1). العروة الوثقی (و حواشی) 1 )
ص: 649
معیّن آن به حدّ تواتر نقل شده باشد، مانند حدیث ثقلین و حدیث غدیر. در متواتر معنوي، خبر با الفاظی مختلف نقل شده لیکن
مضمون و معناي همۀ آنها یکی است؛ اعم از آنکه آن معناي واحد، معناي مطابقی الفاظ باشد یا معناي التزامی.متواتر اجمالی (قدر
متیقّن) به خبري اطلاق میشود که با الفاظ و مضامینی گوناگون- برحسب سعه و ضیق دلالت- نقل شده باشد؛ بهگونهاي که از
مجموع نقلها علم اجمالی به صدور بعض آن الفاظ از معصوم علیه السّلام حاصل شود، مانند آنکه مضمون یک روایت حجّیت خبر
مؤمن، مضمون روایتی دیگر، حجّیت خبر ثقه و مضمون روایت سوم حجّیت خبر عادل باشد. از مجموع این سه مضمون، علم به
تواتر در فقه: بهطور کلی در مواردي که علم معتبر است، «2» . حجّیت خبر عادل- به جهت قدر متیقن بودن آن- به دست میآید
تواتر از آن جهت که مفید علم میباشد یکی از راههاي ثبوت موضوع داراي اثر شرعی شمرده شده است، مانند اوّل ماه رمضان یا
و یا امضا و تنفیذ حکم قاضی اوّل توسط قاضی دوم به سبب ثبوت «3» شوّال که با وجود خبر متواتر بر رؤیت هلال، ثابت میشود
تواتر قرائات: برخی فقها بر تواتر قرائتهاي قرّاء هفتگانه (نافع، ابن کثیر، ابو عمرو، ابن عامر، «4» . صدور حکم نزد وي به خبر متواتر
عاصم، حمزه و کسائی) بلکه قرّاء دهگانه (افراد یاد شده به اضافۀ ابو جعفر، یعقوب و خلف) از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله
ادعاي اجماع و اتفاق کردهاند؛ بلکه نقل شده است که یکی از محققین از قرّاء، کتابی نوشته است و در آن اسامی همۀ کسانی را
که این قرائات را در هر زمان نقل کردهاند ثبت نموده است که براساس آن، رقم آنان از عدد معتبر در تواتر فزونتر است. البتّه
قرائات -) «5» بسیاري از فقها این ادعاي تواتر را نپذیرفتهاند، هرچند تلاوت قرآن را به قرائت هریک از قرّاء یاد شده جایز دانستهاند
سبع).
289 ؛ جواهر / 5). الحدائق الناضرة 2 ) 27 / 4). تکملۀ العروة 2 ) 223 / 3). العروة الوثقی 2 ) 143 - 2). اصطلاحات الاصول/ 142 )
.291 / الکلام 9
ص: 650
توارث؛ ج 2، ص: 650
توارث: ارث بردن از یکدیگر.از آن در باب ارث سخن رفته است.حکم: سبب مرگهاي جمعی یا غرق شدن است، یا فروریختن
ساختمان و زیر آوار ماندن و یا جز آن از اسباب خاص، نظیر سوختن و کشته شدن در جنگ و یا سبب خاصّ ی وجود ندارد، بلکه
عدّهاي به مرگ طبیعی میمیرند.اگر سبب، غرق شدن یا زیر آوار ماندن باشد، بدون شک توارث ثابت است. در فرض مردن دسته
برخی قائل به ثبوت توارث شدهاند. «1» . جمعی به مرگ طبیعی بنابر مشهور توارث ثابت نیست، بلکه بر آن ادعاي اجماع شده است
در اینکه در مرگ جمعی به سبب خاص، غیر از دو سبب یاد شده توارث ثابت میگردد یا نه اختلاف است. مشهور قول دوم «2»
شرایط: 1. وجود سبب ارث میان جمعی که یکجا مردهاند؛ خواه «4» . لیکن تعداد زیادي از فقها قائل به توارث هستند «3» ؛ است
سبب نسبی، مانند پدر و فرزند یا سببی، همچون زن و شوهر. 2. صلاحیت دو طرف براي توارث بنابر مشهور؛ و با انتفاي آن از یک
صفحه 416 از 456
طرف، توارث نیز منتفی خواهد شد، مانند اینکه دو برادر با هم بمیرند ولی تنها یکی از آن دو، فرزند داشته باشد. برخی در این
3. معلوم نبودن تقدّم و تأخر مرگ هر یک از آنان و نیز نامعلوم بودن همزمانی مرگشان؛ «5» . فرض نیز توارث را ثابت دانستهاند
ازاینرو، اگر دو نفر همزمان بمیرند از یکدیگر ارث نمیبرند و اگر زمان مرگ یکی از آن دو معلوم باشد آن که تاریخ مرگش
کیفیت: ابتدا زنده بودن هریک هنگام مرگ دیگري فرض میشود و زندة مفروض از «6» . مجهول است از دیگري ارث میبرد
ترکۀ میّت (- ترکه) ارث میبرد. سپس ورثۀ او آنچه او ارث برده ارث میبرند. البتّه هیچکدام، آنچه را که در این حال از دیگري
به عنوان مثال، اگر پدر و پسري بدینگونه بمیرند؛ پدر با نهصد هزار و پسر با ششصد «7» . به ارث برده بنابر مشهور ارث نمیبرد
هزار تومان ترکه. در صورتی که پدر بجز پسري که با او مرده دختري و پسر او نیز که با
.(3) 401 -400 / 381 ؛ تحریر الوسیلۀ 2 / 2). منهاج الصالحین (خوئی) 2 ) 478 / 307 ؛ کشف الرموز 2 -306 / 1). جواهر الکلام 39 )
5). منهاج ) 271 -268 / 381 ؛ مهذب الاحکام 30 / 400 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 2 / 4). تحریر الوسیلۀ 2 ) 307 / جواهر الکلام 39
، 315 فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج 2 -312 .(7) 308 -306 / 6). جواهر الکلام 39 ) 382 / الصالحین (خوئی) 2
ص: 651
پدر مرده پسري داشته باشد، ابتدا با فرض حیات پسر، وي دوسوم ترکۀ پدر (ششصد هزار تومان) را به ارث میبرد که به وارث او
(نوة میّت) داده میشود و سیصد هزار تومان باقیمانده حقّ خواهر او (دختر میّت) خواهد بود. سپس با فرض حیات پدر، وي از
فرزند خویش، یک ششم (صد هزار تومان) ارث میبرد که به وارث او (دختر میّت) میرسد و باقیمانده حقّ نوهاش خواهد بود.
توارد شهود توارد شهود: اتفاق شاهدان.به اتفاق و وحدت نظر شاهدان بر آنچه بدان شهادت میدهند به لحاظ نوع عمل انجام «8»
گرفته، زمان و مکان آن، توارد شهود گفته میشود و از آن در باب شهادات سخن رفته است.از شرایط پذیرش شهادت، اتفاق
شهود بر یک معنا به لحاظ نوع فعل، زمان و مکان آن است، اگرچه در لفظ اختلاف داشته باشند. در صورت اختلاف در محتوا،
شهادت پذیرفته نخواهد شد و حتی در برخی موارد، آثاري بر آن مترتّب میگردد؛ مثلا در شهادت به زنا چنانچه شهود بر یکی از
شهادت) -) «1» . خصوصیات یاد شده اتفاق نظر نداشته باشند، حدّ قذف (- قذف) بر ایشان جاري میشود
تواضع؛ ج 2، ص: 651
- خضوع
تواطی؛ ج 2، ص: 651
- متواطی
توافق؛ ج 2، ص: 651
توافق: وحدت نظر دو یا چند نفر بر امري/ هموفق بودن دو یا چند عدد با یکدیگر.از توافق به معناي نخست در ابواب عقود سخن
رفته است.توافق بر امري یا ابتدایی است، یا به صورت عقدي انشاء میگردد و یا
. 211 و 302 / 925 ؛ جواهر الکلام 41 / 1). شرائع الإسلام 4 ) .401 / 8). تحریر الوسیلۀ 2 )
ص: 652
به صورت شرط ضمن عقد تحقق مییابد.توافق ابتدایی یا صرف ابراز تمایل و وعدة انجام دادن کاري است بدون انشاء تعهّد و
التزام و پذیرش مسئولیت نسبت به آن، و یا با التزام و تعهّد دو طرف به انجام دادن کار همراه است.توافق ابتدایی نوع اوّل، الزامآور
صفحه 417 از 456
نیست و نوع دوم مورد بحث است که آیا این نوع التزامات و تعهّدات ابتدایی الزامآور است تا وفاي به آن لازم و در صورت امتناع،
از ناحیۀ حاکم اجبار بر آن واجب باشد یا الزامآور نیست؟ (- بیعانه)توافقی که به صورت عقد انشاء شده لازم الوفاء است. البته اگر
عقد جایز باشد، فسخ آن نیز جایز است و با فسخ، وفا لازم نخواهد بود. این حکم در شرایط ضمن عقد نیز جاري است.توافق به
معناي دوم از اصطلاحات علم حساب میباشد که از آن به مناسبت در باب ارث یاد شده است. توافق در اعداد عبارت است از
اینکه دو عدد غیر قابل قسمت بر یکدیگر بر عدد سومی قابل قسمت باشند، مانند عدد هشت و بیست.
توالی؛ ج 2، ص: 652
- موالات
توانایی؛ ج 2، ص: 652
- قدرت
توبه؛ ج 2، ص: 652
توبه: پشیمانی و بازگشت از گناه همراه با تصمیم بر ترك آن.حقیقت توبه بازگشت گناهکار به سوي خداوند کریم و غفور است
«1» . که با ندامت از گناه و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدّد آن تحقق مییابد. برخی، عزم بر ترك را در تحقق توبه معتبر ندانستهاند
تفاوت توبه با استغفار آن است که استغفار، طلب «2» . توبه امري قلبی و درونی است؛ ازاینرو، لازم نیست به زبان آورده شود
غفران و آمرزش از خداوند است؛ درحالیکه توبه بازگشت به سوي پروردگار، توأم با پشیمانی از معصیت انجام گرفته میباشد.
به تفاوت آن دو اشاره دارد. البتّه در اینکه قوام استغفار به توبه است یا نه اختلاف «3» « وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ » آیۀ شریفۀ
استغفار). از این عنوان به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، حج نکاح و حدود سخن رفته است. -) «4» است
163 ؛ کتاب الطهارة (شیخ / 4). جواهر الکلام 33 ) 3). هود/ 3 ) 370 / 111 ؛ العروة الوثقی 1 .(2) 109 و 114 / 1). جواهر الکلام 41 )
413 / انصاري) (ق) 2
ص: 653
«5» ، حکم: توبه از اهمّ واجبات الهی است که در قرآن کریم و روایات با تأکید فراوان به آن سفارش شده است؛ بویژه براي مریض
از غسلهاي مستحب غسل توبه است که پس از توبه از گناه انجام «8» . و زیارت معصومان علیهم السّلام «7» دعا «6» ، هنگام نماز
غسل توبه).خروج از توابع گناه: گناهی که شخص از آن توبه کرده یا حقّی از حقوق اللّه یا حقوق النّاس را بر ذمّۀ -) «9» میگیرد
او درپی نداشته و یا داشته است. در صورت دوم، حق یا از حقوق مالی است و یا از حقوق غیر مالی.در فرض اوّل- که حقّی را
درپی نداشته- صرف پشیمانی از گناه و عزم بر ترك آن کفایت میکند. در فرض دوم (مانند موردي که شخص، زکات یا خمس
واجب خود را پرداخت نکرده یا مال کسی را دزدیده یا غصب کرده باشد) واجب است آن را ادا کرده، به مستحقان شرعی یا
صاحب مال برگرداند.در فرض سوم (حقوق غیر مالی) اگر از حقّ اللّه (حدود) باشد، مانند زنا و نوشیدن شراب، اظهار آن نزد
حاکم شرع از جهت اجراي حد بر او واجب نیست؛ بلکه ترك آن افضل است و اگر از حقّ النّاس باشد همچون قصاص، بر او
واجب است جهت اجراي قصاص یا عفو، خود را در اختیار صاحب حق قرار دهد.البتّه خروج از توابع گناه، واجبی مستقل است و
آثار توبه: 1. بازگشت عدالت: ارتکاب گناه موجب زوال «10» . دخلی در صحّت توبه ندارد هرچند موجب کمال آن میشود
عدالت شخص میگردد (- عدالت). در نتیجه گناهکار از اهلیّت تصدي مناصبی همچون امامت جماعت و جمعه، مرجعیت و
صفحه 418 از 456
شهادت که عدالت در آنها شرط است، میافتد؛ لیکن توبه از گناه سبب بازگشت عدالت و اهلیّت پیدا کردن توبهکننده براي
تصدّي مناسب یاد شده میگردد.بنابر مشهور اظهار توبه نزد قاضی از سوي فرد مشتهر به فسق براي پذیرش شهادت وي کفایت
نمیکند؛ بلکه باید زمانی بگذرد تا استمرار و مداومت
114 -111 /41 .(10) 51 /5 .(9) 102 /20 .(8) 131 / 7). جواهر الکلام 12 ) 612 .(6) 372 / 5). العروة الوثقی 1 )
ص: 654
توبهکننده بر طاعت و ترك گناه آشکار شود. برخی گفتهاند: جایز است قاضی به فاسق بگوید: اگر توبه کنی شهادتت را قبول
اگر گناهکار مرتکب قذف (- قذف) شده باشد توبهاش منوط به این است که خود را در نسبتی که داده تکذیب «11» . میکنم
کند؛ بدینصورت که بگوید: آنچه گفتهام دروغ بوده است. البتّه اگر دروغی از او سر نزده باشد، در این گفتۀ خود توریه (- توریه)
میکند.برخی گفتهاند: اگر دروغ گفته است، خود را تکذیب و اگر راست گفته، خود را تخطئه کند؛ بدینگونه که بگوید: قذف،
امري باطل است و از این پس آن را تکرار نخواهم کرد.شرط دیگر قبولی توبۀ قذفکننده، اصلاح خویش است. در اینکه مراد از
2. سقوط حد: کسی که مرتکب عملی «12» . اصلاح، همان تکذیب خود است یا علاوه بر آن، استمرار توبه است، اختلاف میباشد
همچون زنا، لواط یا مساحقه شده که موجب حد است، چنانچه قبل از قیام بیّنه (- بیّنه) و ثبوت آن نزد حاکم توبه کند، حدّ از او
اگر شخص مستوجب حد توبه کند- در صورتی که «13» . ساقط میشود. نظر مشهور عدم سقوط حد، بعد از ثبوت آن به بیّنه است
محارب (- «14» . حد به اقرار ثابت شده و حقّ اللّه باشد، مانند زنا و لواط- بنابر مشهور امام بین اجراي حد و عفو او مخیّر است
محاربه) اگر قبل از تسلط حاکم بر او توبه کند حدّ محاربه از وي ساقط میشود؛ امّا حقوقی که از دیگران تضییع کرده و حدودي
3. سقوط آثار ارتداد: بر ارتداد مسلمان آثاري «15» . که از این جهت بر عهدة او آمده است مانند سرقت (- سرقت)، ساقط نمیشود
از قبیل اعدام، حبس، عدم جواز ازدواج با مسلمان و سقوط ولایت بر فرزندان مسلمان مترتّب است که با توبه (در مواردي که
ارتداد). -) «16» پذیرفته میشود) همۀ این آثار رفع میگردد
-37 / 175 ؛ جواهر الکلام 41 -173 / 12 ). مسالک الافهام 14 ) 110 -109 / 219 ؛ جواهر الکلام 41 -216 / 11 ). مسالک الافهام 14 )
15 ). مسالک ) 469 - 295 و 468 -293 / 14 ). جواهر الکلام 41 ) 469 -468 / 415 ؛ جواهر الکلام 41 / 13 ). مسالک الافهام 14 ) 42
613 - 605 و 611 / 16 ). جواهر الکلام 41 ) 581 / 14 ؛ جواهر الکلام 41 / الافهام 15
ص: 655
استتابه) -) «17» . 4. رفع کراهت: ازدواج با زن زناکار قبل از توبه بنابر مشهور مکروه است و کراهت با توبه رفع میگردد
توبۀ باطنی؛ ج 2، ص: 655
توبۀ باطنی: پشیمانی از گناه.توبۀ باطنی مقابل توبۀ حکمی (- توبۀ حکمی) عبارت است از ندامت از گناه، توأم با عزم بر ترك آن
در آینده؛ ازاینرو توبۀ باطنی (توبۀ قلبی)، توبۀ بین بنده و خداي خویش است. برخی قدما به مناسبت بحث قذف (- قذف) و توبۀ
قاذف، از توبه، یاد، و آن را به باطنی و حکمی تقسیم کرده و گفتهاند: در توبۀ باطنی، خروج از توابع و پیامدهاي معصیت انجام
توبه) -) «1» . گرفته واجب است
توبۀ حکمی؛ ج 2، ص: 655
توبۀ حکمی: اظهار توبه.توبۀ حکمی مقابل توبۀ باطنی (- توبۀ باطنی) عبارت است از توبهاي که به سبب آن، حکم به عدالت تائب
و پذیرش شهادت وي میشود. توبۀ حکمی ناظر به اثبات و اظهار آن نزد دیگران است؛ درحالیکه توبۀ باطنی، توبۀ قلبی
صفحه 419 از 456
است.برخی قدما به مناسبت بحث قذف (- قذف) و توبۀ قاذف، جهت پذیرش شهادت او، به توبه اشاره، و آن را به باطنی و حکمی
تقسیم کرده و افزودهاند: در توبۀ حکمی، گناهی که از آن توبه میشود یا از سنخ افعال است، مانند زنا، لواط و غصب و یا از سنخ
گفتار، مانند کلامی که موجب ارتداد یا قذف گردد. توبه از گناه
.525 -523 / 179 ؛ الوسیلۀ/ 231 ؛ کتاب السرائر 3 -178 / 1). المبسوط 8 ) .139 /30 .(17)
ص: 656
نوع اوّل، به اصلاح عملکرد گذشته خویش نزد مردم است، و از گناه نوع دوم، اگر گفتار، کفرآمیز باشد، به اظهار اسلام یعنی
شهادت به یکتایی خداوند و نبوّت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و ابراز برائت از هر آیین مخالف اسلام است و اگر گناه، قذف باشد
توبه) -) «1» . توبۀ حکمی آن به این است که خود را تکذیب کند
توبه؛ سوره؛ ج 2، ص: 656
توبه؛ سوره [- برائت؛ سوره]: نهمین سورة قرآن کریم.از آن در باب صلات سخن رفته است.بر استحباب قرائت سورة توبه در هر ماه
تأکید شده است. 1 بسم اللّه جزء سوره میباشد، جز سورة برائت که بدون بسم اللّه است. 2
توبیخ؛ ج 2، ص: 656
- سرزنش
توت؛ ج 2، ص: 656
توت: درخت معروف.واژة توت هم بر میوة درخت اطلاق میشود و هم برخورد درخت. مراد در اینجا درخت آن میباشد. از آن
به مناسبت در باب تجارت و مساقات سخن رفته است.در دادوستد درخت، برگ درخت تابع درخت است؛ ازاینرو درختی که
فروخته میشود برگ آن نیز ملک خریدار میگردد برخلاف میوه که تابع درخت نیست و داخل در معاملۀ خود درخت نمیشود.
در برگ درختانی همچون توت نر و حنا اختلاف شده که آیا حکم میوه را دارد یا حکم برگ را؟ برخی گفتهاند در فرضی که
برگ درخت توت به عنوان ثمره مورد توجه باشد و عرف نیز آن را تابع درخت نداند، همچون میوه داخل در معامله نخواهد بود.
1در صحّت مساقات (- مساقات) بر درختانی که میوهدار نیستند لیکن برگهایشان قابل استفاده است و به منزلۀ میوة آنها محسوب
میگردد، مانند توت
2. کتاب الصلاة (شیخ (3) 471 / 1. کشف الغطاء 3 (2) .525 -523 / 179 ؛ الوسیلۀ/ 231 ؛ کتاب السرائر 3 -178 / 1). المبسوط 8 )
80 / 1. جواهر الکلام 24 (4) .390 / انصاري) 1
ص: 657
«2» . نر و حنا اختلاف است. مساقات بر درخت توت ماده به لحاظ آنکه ثمره دارد صحیح است
توتون؛ ج 2، ص: 657
- دخانیات
توتیا؛ ج 2، ص: 657
صفحه 420 از 456
- سرمه
توثیق؛ ج 2، ص: 657
- وثاقت
توجّه؛ ج 2، ص: 657
توجّه: آغاز کردن نماز با تکبیرهاي هفتگانه.توجه در لغت، روي آوردن به جهتی 1 و در اصطلاح، شروع کردن نماز با هفت
تکبیر- از جمله تکبیرة الإحرام (- تکبیرة الإحرام)- همراه دعاهاي سهگانۀ آن است؛ دعاي نخست پس از تکبیر سوم، دعاي دوم
پس از تکبیر پنجم و دعاي سوم پس از تکبیر هفتم خوانده میشود 2 (- تکبیرات افتتاح). از این عنوان در باب صلات سخن رفته
است.توجه در موارد زیر مستحب است: آغاز هر نماز واجب؛ نخستین رکعت نافلههاي ظهر، مغرب، و تیره (- نماز و تیره)، نماز
شب (- نماز شب) و نماز وتر 3 (- نماز وتر).
توحید؛ ج 2، ص: 657
توحید: اعتقاد به یگانگی خداوند.توحید، یگانه دانستن خداوند متعال و نفی هرگونه شریک براي او است و از آن به مناسبت در
باب طهارت و صلات سخن گفته شده است.توحید از ارکان و اصول اسلام بلکه همۀ ادیان آسمانی میباشد و کسی که آن را
انکار نماید و براي خداوند شریک قائل شود، مشرك و نجس است 1 (- کفر).شهادت به وحدانیّت خداوند متعال از ارکان تشهّد
نماز است و بدون آن تشهّد تحقق نمییابد 2 (- تشهّد)؛ چنانکه دو بار شهادت به توحید از فصول اذان (- اذان) و اقامه (- اقامه)
است. 3
/ 3. المبسوط 1 (5) 390 ؛ الرسائل العشر/ 155 / 2. مهذب البارع 1 (4) « وجه » 1. لسان العرب/ واژة (3) .125 / 2). مجمع الفائدة 10 )
82 ؛ الروضۀ -81 /9 .3 (8) 246 / 2. جواهر الکلام 10 (7) 84 م 106 / 67 ؛ توضیح المسائل مراجع 1 / 1. العروة الوثقی 1 (6) .104
572 / البهیۀ 1
ص: 658
تلقین). مستحب است مریض هنگام -) «4» تلقین توحید، همراه دیگر معارف اعتقادي به محتضر (- احتضار) و میّت مستحب است
شهادتین) -) «5» . عیادت مؤمنان از او نزد آنان به توحید، نبوّت، امامت و جز آن از عقاید دینی اقرار کند
توحید؛ سوره؛ ج 2، ص: 658
توحید؛ سوره [- اخلاص؛ قل هو اللّه احد؛ سوره]: صد و دوازدهمین سورة قرآن کریم.در بابهاي طهارت، صلات و حج به مناسبت
از آن سخن رفته است.قرائت سورة قدر در رکعت اوّل و توحید در رکعت دوم نمازهاي یومیّه، مستحب و ترك قرائت توحید در
همۀ نمازهاي روزانه و نیز قرائت آن به یک نفس، مکروه است. 1قرائت یک سوره- جز سورة توحید- در دو رکعت نماز یومیّه،
مکروه است. 2در صورت آغاز به قرائت سورة توحید در نماز، اتمام آن واجب است و عدول به سورة دیگر جز سورة جمعه و
منافقین در نماز جمعه یا ظهر روز جمعه بنابر مشهور، جایز نیست. هرچند در اینکه عدول در نماز یاد شده بهطور مطلق جایز است یا
« کذلک اللّه ربّی » یا یک، دو یا سه بار « کذلک اللّه ربّنا » قبل از رسیدن به نصف یا گذشتن از نصف، اختلاف است. 3گفتن سه بار
پس از قرائت سورة توحید، مستحب است. 4تلاوت سورة توحید در بسیاري از نوافل مانند دو رکعت اوّل نافلۀ شب، 5 یک رکعت
صفحه 421 از 456
وتر، 6 نافلۀ صبح، رکعت اوّل نافلۀ ظهر و مغرب، نماز احرام و نماز طواف 7 و نیز هنگام زیارت اهل قبور 8 و وقوف در عرفات، 9
مستحب است.
توخّی؛ ج 2، ص: 658
- تحرّي
تودیع؛ ج 2، ص: 658
- وداع
؛191 -189 / 3. مستمسک العروة 6 (7) 662 / 1 و 2. العروة الوثقی 1 (6) .372 / 5). العروة الوثقی 1 ) 92 / 4). تحریر الوسیلۀ 1 )
7. جواهر الکلام (11) 538 / 6. الخلاف 1 (10) 414 / 5. جواهر الکلام 9 (9) 662 / 4. العروة الوثقی 1 (8) 289 / مهذب الاحکام 6
52 . ص: / 9. جواهر الکلام 19 (13) 300 / 8. کشف الغطاء 2 (12) 412 /9
659
تور؛ ج 2، ص: 659
تور: ابزار صید حیوانات.از آن به مناسبت در بابهاي مضاربه، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه یاد شده است.ماهی اگر زنده از آب
گرفته شود و در بیرون آب بمیرد حلال، ولی اگر در آب بمیرد حرام است؛ لیکن نسبت به ماهیاي که در تور صیادي افتاده و قبل
لیکن بسیاري از «1» ؛ از بیرون آوردن از آب، مرده است اختلاف شده که خوردن آن حلال است یا حرام. مشهور حرمت آن است
بنابر قول مشهور، ماهیاي که در تور مرده است اگر با ماهیهاي زندة درون تور مشتبه «2» . معاصران حکم به حلیّت آن کردهاند
کسی که براي صید توري نصب کرده، آنچه در تور افتاده ملک او است؛ لیکن حیوانی که به «3» . شود، اجتناب از همه واجب است
واگذاري تور صیادي در مقابل اعطاي مقداري معیّن از صید- همچون «4» . دام افتاده ولی از آن فرار کرده است، ملک کسی نیست
یکسوم آن- به صیاد، از آن جهت که چنین معاملهاي تحت هیچیک از عناوین مضاربه (- مضاربه)، شرکت و اجاره نمیگنجد
باطل است. در نتیجه صید انجام گرفته با چنین توري از آن صیاد است؛ لیکن باید اجرة المثل (- اجرت) تور را به صاحب آن
برخی گفتهاند: صیاد به مقدار سهم خود مالک صید میشود؛ لیکن مالکیت وي نسبت به سهم مورد توافق براي صاحب «5» . بپردازد
برخی دیگر گفتهاند: اگر صاحب تور از اوّل به «6» . تور که صیاد به نیّت وي صید کرده محل اشکال و در نتیجه مصالحه لازم است
صیاد اجازه داده که در آن تصرف کند مشروط بر آنکه مقداري معیّن از آنچه صید مینماید به صاحب تور بدهد، در آن مقداري
آلات صید) -) «7» . که مقصود صیاد براي مالک تور بوده با صیاد شریک است
3). جواهر ) 48 -46 / 522 م 2615 ؛ مهذب الاحکام 23 / 2). توضیح المسائل مراجع 2 ) 172 و 258 -171 / 1). جواهر الکلام 36 )
.9 / 7). مجمع المسائل 3 ) 610 -609 / 6). تحریر الوسیلۀ 1 ) 358 / 5). جواهر الکلام 26 ) 142 / 4). تحریر الوسیلۀ 2 ) 172 / الکلام 36
ص: 660
تورات؛ ج 2، ص: 660
تورات: کتاب آسمانی نازل شده بر حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام.تورات نیز همچون انجیل مورد تحریف قرار گرفته
و احکام آن با نزول قرآن کریم، نسخ شده است. تورات با انجیل در احکام مشترك است (- انجیل).
صفحه 422 از 456
تورّك؛ ج 2، ص: 660
سنگینی بدن را گاه بر پاي راست و گاه بر پاي چپ / «1» تورّك: نشستن بر ران چپ و نهادن پشت پاي راست بر کف پاي چپ
تورّك به معناي دوم و سوم در حال ایستادن انجام میشود. از «3» . گذاشتن دستها بر بالاي ران و تکیه کردن بر آن / «2» نهادن
هرچند برخی آن را غیر از تخ ّ ص ر دانسته و تخصّر را به تکیه دادن بر تهیگاه تعریف «4» ؛ نیز تعبیر شده است « تخ ّ ص ر » معناي سوم به
تخ ّ ص ر). تورّك به معناي نخست، مشهور است. از آن در باب صلات سخن گفته شده است.حکم: تورّك در حال -) «5» کردهاند
قیام در نماز مکروه است. برخی آن را به معناي دوم و برخی به معناي سوم تعریف کردهاند. برخی نیز اجتناب از تورك به هر دو
تورّك به معناي نخست بین دو سجده، نیز پس از سجدة دوم، همچنین در حال خواندن تشهّد و گفتن «6» . معنا را اولی دانستهاند
مستحب است. «8» و در مقابل، تربّع (- تربّع) براي زنان «7» ، سلام براي مردان
تورّم؛ ج 2، ص: 660
تورّم: بالا بودن نرخ خرید کالا و عدم توازن بین دو جریان کالا و پول.تورّم در اصطلاح عبارت است از بالا بودن نرخ خرید کالا
در مقایسه با کالاهایی که به خریداران عرضه میشود. به عبارت دیگر، عدم توازن بین دو شاخص کالا و پول پرداختی در ازاي
آن. 1
/ 299 العروة الوثقی 1 -298 / 3). تذکرة الفقهاء 3 ) 2). الألفیۀ و النفلیۀ/ 113 ) 683 / 179 ؛ العروة الوثقی 1 / 1). جواهر الکلام 10 )
/ 7). جواهر الکلام 9 ) 722 / 91 ؛ العروة الوثقی 1 / 6). جواهر الکلام 11 ) 5). البیان/ 185 ) 299 -298 / 4). تذکرة الفقهاء 3 ) 722
1. مبسوط (9) .702 / 182 ؛ العروة الوثقی 1 / 8). جواهر الکلام 10 ) 691 و 695 ،683 / 178 و 272 ؛ العروة الوثقی 1 /10 ،284 -283
1456 / در ترمینولوژي حقوق 2
ص: 661
افزایش نقدینگی در دست مردم، بالا رفتن قیمت موادّ اوّلیۀ وارداتی و احتکار «2» ، عواملی مختلف همچون چاپ بیرویۀ اسکناس
در پیدایی تورّم نقش دارند که در نهایت موجب کاهش ارزش پول و پایین آمدن قدرت خرید میشود. ازاینرو موضوع تورّم «3»
در عصر حاضر از مباحث مهم و مطرح نزد صاحب نظران اقتصادي است.فقها در مسئلۀ ضمان کاهش ارزش پول در دیون، مانند
قرض، مهر و غیر آن به بحث و بررسی این موضوع پرداختهاند.ضمن آنکه از دیرباز دربارة اسقاط ارزش مبادلهاي پول طلا و نقره
(درهم و دینار) از سوي سلطان این بحث را مطرح کردهاند که کسی که مقداري درهم و دینار قرض گرفته، سپس از سوي سلطان،
ارزش مبادلهاي آن سقوط کرده است آیا بر وام گیرنده واجب است هنگام اداي دین، درهم و دینار فعلی داراي ارزش مبادلهاي را
بپردازد یا پرداخت درهم و دینار پیش از سقوط نیز موجب برائت ذمّۀ وي میشود؟اقوال در مسئله به تبعیّت روایات، مختلف است.
با پیدایی پول کاغذي (اسکناس)- که تنها ارزش مبادلهاي دارد، برخلاف درهم و دینار که ارزش مصرفی نیز داشت- مسئلۀ «4»
تورّم رویکرد جدیدي پیدا کرده است.در اینکه به روایات وارد شده دربارة پول طلا و نقره، در خصوص پول کاغذي- در موارد
ضمان و عدم ضمان کاهش ارزش پول به «5» . کاهش ارزش آن بر اثر تورّم- نیز میشود استناد کرد یا نه، دیدگاهها مختلف است
ماهیت آن از لحاظ مثلی (- مثلی) و قیمی (- قیمی) بودن و نیز دخیل بودن وصف قدرت خرید و ارزش مبادلهاي آن در مثلیت یا
قیمیت پول برمیگردد.بنابر قول به عدم ضمان، گرفتن افزون بر ارزش اسمی پول، ربا (- ربا) و حرام است. (- پول)
/ 394 ؛ جواهر الکلام 25 / 4). مختلف الشیعۀ 5 ) 1456 / 3). مبسوط در ترمینولوژي حقوق 2 ) 2). فقه الطب و التضخم النقدي/ 242 )
.229 - 5). فقه الطب و التضخم النقدي/ 228 ) 48 / 66 ؛ مجلۀ فقه اهل البیت، شماره 2
صفحه 423 از 456
ص: 662
توریه؛ ج 2، ص: 662
توریه: گفتن کلامی و اراده کردن خلاف معناي ظاهر آن.توریه عبارت است از آنکه انسان در مقام پنهان کردن واقع از شنونده یا
مخاطب، کلامی بگوید که مراد وي از آن، معنایی غیر از مفهوم ظاهري آن کلام باشد و این، گاه در لفظ مفرد است- مانند آنکه
ما لفلان » در جملۀ « ما » از لفظ مشترك (اعم از لفظی و معنوي) فرد دور از ذهن را اراده کند؛ به عنوان مثال، مقصود گوینده از
شب یا زن باشد- و گاه در جمله (اسناد) مانند « ما له عندي لباس » در « لباس » ي موصوله باشد نه نافیه یا مراد از « ما » « عندي ودیعۀ
آنکه بگوید: فلانی نزد من امانتی نگذاشته است و مرادش پنجاه سال پیش باشد یا بگوید: فلان کار را نکردم و منظورش در غیر
مکان یا زمانی که آن را انجام داده است باشد. از این عنوان در ابواب مختلفی نظیر تجارت، طلاق و یمین به مناسبت سخن رفته
است.حکم: در جواز توریه بهطور مطلق یا تنها در صورت ضرورت، اختلاف است و نیز در فرض وجود مصلحت لازم در دروغ
گفتن آیا در صورت امکان توریه، توریه واجب، و دروغ گفتن حرام میشود یا دروغ گفتن با وجود مصلحت در آن حتی با امکان
نمونههایی از موارد مشروعیت توریه: چنانچه رهایی مؤمنی یا بازگرداندن مال «1» . توریه جایز میباشد؟ مسئله محلّ اختلاف است
مظلومی و یا دفع ستم از انسانی یا مال و یا عرض او متوقّف بر دروغ گفتن باشد در صورتی که امکان توریه وجود داشته باشد بنابر
برخی بر وجوب توریه در این «2» . قول برخی واجب است توریه شود و در صورت عدم امکان، قسم دروغ، جایز بلکه واجب است
هرگاه کسی علیه دیگري مدّعی طلبی باشد که وي آن را ادا کرده و «4» . و برخی، آن را واجب ندانستهاند «3» صورت اشکال کرده
یا طلبکار او را ابراء (- ابراء) نموده است و مدّعی علیه از این بیم داشته باشد که ادعاي ابراء یا اداي دین به دلیل نداشتن بیّنه (- بیّنه)
منتقل به قسم شود و مدّعی با قسم طلب ادعایی خود را بگیرد، جایز است اصل
؛402 / 2). المراسم العلویۀ/ 188 ؛ شرائع الإسلام 2 ) 73 -72 / 207 ؛ جواهر الکلام 22 / 27 ؛ مسالک الافهام 9 / 1). جامع المقاصد 4 )
343 -342 / 73 و 35 / 4). جواهر الکلام 22 ) 341 / 3). نهایۀ المرام 2 ) 235 / 27 ؛ الروضۀ البهیۀ 4 / 188 ؛ جامع المقاصد 4 / قواعد 2
ص: 663
«5» . طلب او را انکار کند و بر آن قسم بخورد به شرط آنکه توریه نماید تا دروغ لازم نیاید
توزیع؛ ج 2، ص: 663
- تقسیط
توسّد؛ ج 2، ص: 663
- بالش
توسّط؛ ج 2، ص: 663
- وسط
توسعه؛ ج 2، ص: 663
توسعه: وسعت و گشایش دادن.از آن به مناسبت در بابهاي صلات، زکات، تجارت و نکاح سخن گفته شده است.توسعه بر خانواده
صفحه 424 از 456
در مسکن و نیز هزینههاي جاري زندگی بویژه در شب و روز جمعه و روز عید فطر و قربان، مستحب است. 1 چنانکه کار کردن به
نیّت توسعه بر خانواده استحباب دارد. 2در جواز پرداخت زکات به فردي که نفقهاش بر زکات دهنده واجب است، جهت توسعه در
زندگی وي به شرط عدم توانایی او بر توسعه، اختلاف است. 3تخریب مسجد به منظور توسعۀ آن جایز است. ظاهر کلمات برخی،
توقّف و تردید در مسئله است. 4
توسّل؛ ج 2، ص: 663
توسّل: وسیله جستن.توسل عبارت است از وسیله جستن جهت تقرّب به خداوند متعال که در قرآن کریم بدان امر شده است. 1
وسیله، چیزي است که متوسل شونده با آن به مقصود خود دست مییابد. از این عنوان به مناسبت در باب صلات بحث شده
است.انواع وسیله: آنچه که موجب تقرّب بنده به خداوند گردد- که در قرآن
/ 7؛ الروضۀ البهیۀ 3 / 2. جامع المقاصد 4 (7) 540 / 1. الکافی فی الفقه/ 153 و 155 ؛ وسائل الشیعۀ 21 (6) .205 -204 /32 .(5)
؛155 / 4. جامع المقاصد 2 (9) 289 -287 / 131 ؛ مستمسک العروة 9 -130 / 3. العروة الوثقی (و حواشی) (ج) 4 (8) 221 -220
1. مائدة/ 35 (10) .130 / ذکري الشیعۀ 3
ص: 664
وسیله شمرده میشود؛ از اعمال صالح گرفته تا اسماء الهی، - «2» ( نیز تعبیر شده است (و أتوا البیوت من أبوابها « باب » از آن به
معصومان علیهم السّلام، عالمان ربّانی، مؤمنان کامل و آنچه نزد خداوند داراي قداست و عظمت است، مانند قرآن کریم و تربت
حکم: توسل به آنچه که از نظر شرع یا عقل موجب تقرّب به خداوند میگردد- بویژه توسل به رسول «3» . سید الشهداء علیه السّلام
«4» خدا صلّی اللّه علیه و آله و ائمّۀ اطهار علیهم السّلام بخصوص امام زمان عجلّ اللّه تعالی فرجه الشّریف- امري مطلوب و مستحب
وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ » در آیۀ شریفۀ « وسیله » در روایات رسیده از ائمّه علیهم السّلام آمده است: مراد از «5» . و مورد توصیۀ قرآن کریم است
او را بدانها «9» و ماییم اسماء حسناي الهی که خداوند به بندگانش امر کرده «8» خداوند « ابواب » و ماییم «7» ما هستیم «6» « الْوَسِیلَۀَ
«10» . بخوانند
توشح؛ ج 2، ص: 664
توشح: گذراندن یک طرف جامه از زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ یا عکس آن. 1تعریف توشّح به کیفیت یاد شده نزد
فقیهان معروف است؛ لیکن برخی آن را به افکندن جامه از شانه تا تهیگاه و بستن آن در وسط، 2 و گروه سوم به داخل کردن یک
طرف جامه در زیر بغل راست و افکندن آن بر دوش چپ و طرف دیگر، زیر بغل چپ و افکندن آن بر دوش راست، سپس گره
زدن آن دو به هم بر روي سینه، تعریف کردهاند. 3 از توشّح در باب صلات و حج بحث شده است.توشّح در حال نماز بویژه براي
امام جماعت کراهت دارد. 4 توشّح یکی از دو جامۀ احرام براي محرم جایز است. 5
7). دلائل الإمامۀ/ ) 6). مائدة/ 35 ) 5). مائدة/ 35 ؛ بقرة/ 189 ) 500 / 4). کشف الغطاء 3 ) 33 / 3). تفسیر الصافی 2 ) 2). بقرة/ 189 )
.1 (12) 275 / 1. کشف اللثام 5 (11) .42 / 10 ). تفسیر عیاشی 2 ) 9). اعراف/ 180 ؛ اسراء/ 110 ) 86 / 8). تفسیر عیاشی 1 ) 114
.238 -236 /18 .5 (15) 240 -238 .4 (14) 240 / 3. جواهر الکلام 8 (13) 561 / الرسائل العشر/ 68 ؛ روض الجنان 2
ص: 665
توشه؛ ج 2، ص: 665
صفحه 425 از 456
توشه: زاد راه و خوراك و پوشاك لازم در سفر.از آن به مناسبت در باب حج و اطعمه و اشربه سخن رفته است.از شرایط تحقق
استطاعت (- استطاعت) داشتن توشۀ رفت و برگشت- اعم از خوردنی، نوشیدنی، پوشیدنی و دیگر امکانات لازم سفر- مطابق شأن
حاجی است؛ چه عین آن را داشته باشد یا پول آن را و چه خود، مالک آن باشد یا دیگري آن را به وي بذل کرده باشد، مانند
از مستحبات سفر، «1» . آنکه دیگري بگوید: هزینۀ حج تو و نیز هزینۀ خانوادهات را تا زمان بازگشت از سفر حج تأمین میکنم
داشتن توشه و توشۀ نیکو فراهم کردن و وسعت دادن در آن بویژه در سفر حج و بذل آن به همسفران است؛ لیکن در سفر زیارتی
خوردن میته و «2» . کربلا- براي کسانی که در نزدیکی کربلا سکونت دارند، مانند مردم عراق- برداشتن غذاي خوب مکروه است
«3» . نیز توشه برداشتن آن هنگام ضرورت جایز است
توصّلی؛ ج 2، ص: 665
- تعبّدي
توفیر؛ ج 2، ص: 665
توفیر: انبوه و زیاد کردن چیزي.از آن به مناسبت در بابهاي طهارت، صلات، حج و نکاح یاد شده است.توفیر مو: بلند گذاشتن
محاسن مستحب است، لیکن افزون بر یک قبضه از چانه- به لحاظ طول- کراهت دارد 1 (- ریش). در استحباب بلند گذاشتن موي
سر یا تراشیدن آن، اختلاف است. 2 بنابر مشهور براي کسی که قصد حج دارد بلند گذاشتن موي سر از ابتداي ذیقعده مستحب
است. از اوّل ذیحجّه بر این استحباب تأکید شده است. برخی، حکم یاد شده را مقیّد به حج تمتّع (- حج تمتّع) کردهاند.همچنین
بلند گذاشتن موي سر براي عمرهگزار از یک ماه قبل از انجام دادن
(4) .431 / 3). جواهر الکلام 36 ) 415 / 53 ؛ العروة الوثقی 2 -51 / 2). الحدائق الناضرة 14 ) 254 و 261 ،248 / 1). جواهر الکلام 17 )
556 .2 (5) 560 -559 / 1. الحدائق الناضرة 5
ص: 666
عمرة مفرده (- عمرةمفرده) یا از اوّل ماهی که قصد عمره در آن ماه را دارد، مستحب است. برخی، حکم یاد شده را به محاسن نیز
توفیر مو براي کسی که مایل به ازدواج است لیکن از نظر مالی توانایی آن را ندارد جهت فرونشاندن شهوت «3» . تعمیم دادهاند
توفیر سهم خمس و زکات: در تقسیم خمس بین مستحقان، توفیر سهم سادات نسبت به خاندان ابو طالب «4» . مستحب است
چنانکه در تقسیم زکات، توفیر سهم افراد آبرومند، مستحب «5» . (طالبیان) و نیز فرزندان حضرت فاطمه علیها السّلام مستحب است
توفیر مال: سپردهگذاري در بانکها به انگیزة توفیر و افزایش آن، اگر به عنوان قرض باشد در بانکهاي متعلّق به کفّار، جایز «6» . است
و در بانکهاي مسلمانان حرام است (- بانک).
توقّع؛ ج 2، ص: 666
- انتظار
توقّف؛ ج 2، ص: 666
- مکث
صفحه 426 از 456
توقیت؛ ج 2، ص: 666
- وقت
توقیفی؛ ج 2، ص: 666
توقیفی: حکم یا موضوع متوقّف بر بیان شارع.هر حکم یا موضوعی که عقل بدان راه ندارد و منوط به بیان شارع مقدّس است
توقیفی نامیده میشود، مانند نماز، روزه، خمس، زکات و حج از عبادات و نیز احکام تکلیفی: وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و
اباحه. همچنین احکام وضعی نظیر صحّت و فساد و طهارت و نجاست.آنچه توقیفی است نیاز به بیان شارع دارد و در موارد عدم
دسترسی به نصّ، باید از آن فحص کرد و اظهارنظر بدون وجود نصّ عام یا خاص از سوي شارع جایز نیست، چنانکه تجاوز از
مفاد دلیل شرعی و حدّي که شارع بیان کرده حرام است. 1
.1 (7) .226 / 6). کلمۀ التقوي 2 ) 262 / 5). الدروس الشرعیۀ 1 ) 801 / 4). العروة الوثقی 2 ) 175 -170 / 3). جواهر الکلام 18 )
.192 / 332 و 12 /7 ،425 ،236 -235 / 152 ؛ جامع المقاصد 2 / رسائل المحقق الکرکی 1
ص: 667
توکّل؛ ج 2، ص: 667
توکّل: واگذار کردن کارها به خداوند متعال/ وکیل شدن از سوي دیگري (- وکالت).توکّل به معناي نخست عبارت است از اینکه
بنده در پرتو اطمینان به حسن تدبیر خداوند و راضی شدن به قضا و قدر الهی، امور خود را به او واگذار و تنها بر او تکیه کند و به
از صفات مؤمنان شمرده و ثمرة یقین دانسته «2» و روایات «1» جز او امید نداشته باشد و از غیر او نهراسد.توکّل بر خدا در آیات
شده و بر تخلّق به آن تأکید و سفارش شده است. از این عنوان به مناسبت در باب امر به معروف و نهی از منکر و کفّارات سخن
رفته است.توکّل از مکارم اخلاق و مظاهر معروف (مقابل منکر) است که بدان توصیه شده و براساس برخی روایات، کفّارة فال بد
«3» . (- طیره) است و اثر سوء آن را از بین میبرد
تولّی؛ ج 2، ص: 667
تولّی: دوست داشتن اهل بیت علیهم السّلام و پذیرش ولایت و امامت ایشان.تولّی به معناي یاد شده اصطلاحی در برابر تبرّي از
مهمترین آموزههاي اعتقادي نزد شیعۀ امامیّه است. در قرآن کریم، مودّت و محبّت ذي القربی (اهل بیت) علیهم السّلام مزد رسالت
رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله تعیین گشته 1 و در روایات بر آن فراوان تأکید شده 2 و بلکه اساس و پایۀ اسلام برشمرده شده 3 و
دینداري و ایمان، بدان منوط گردیده است. 4 و در برخی روایات، ولایت اهل بیت علیهم السّلام در کنار نماز و روزه و زکات و
حج از ارکان اسلام و بلکه مهمترین رکن آن تلقّی شده است. 5مراد از محبّت اهل بیت علیهم السّلام- که روایات بر آن تأکید
کردهاند- پذیرش امامت و ولایت امامان علیهم السّلام و تسلیم در برابر آنان و تصدیق و تبعیّت از ایشان در رفتار و گفتار و قرار
دادن آنان در جایگاهی است که خداي متعال براي آنان قرار داده است. ازاینرو، مقدّم
404 ؛ منهاج الصالحین /23 .(3) 202 و 213 ،194 ،185 / 2). وسائل الشیعۀ 15 ) 1). آل عمران/ 122 و 160 ؛ مائدة/ 11 ؛ طلاق/ 3 )
141 ؛ وسائل الشیعۀ / 385 ؛ کامل الزیارات/ 356 ؛ علل الشرائع 1 - 2. بصائر الدرجات/ 384 (5) 1. شوري/ 23 (4) .324 / (خوئی) 2
18 / 5. وسائل الشیعۀ 1 (8) 241 / 4. بحار الأنوار 66 (7) 184 / 3. وسائل الشیعۀ 15 (6) 151 / 299 ؛ مستدرك الوسائل 1 /24
صفحه 427 از 456
ص: 668
این همه تأکید و اهتمام به مسئلۀ تولّی در «6» . داشتن دیگران بر آنان در این قلمرو، در واقع خروج از دایرة محبّت محسوب میشود
متون دینی براي این است که محبّت به اهل بیت علیهم السّلام و پذیرش ولایت ایشان در واقع، محبّت به خدا و پیامبر خدا صلّی اللّه
علیه و آله و قبول ولایت خدا و رسول او است. چنانکه دشمنی با آنان، دشمنی با خدا و رسول و انکار ولایت ایشان، انکار ولایت
از عنوان تولّی به مناسبت در باب طهارت و صلات سخن رفته است.تولّی همراه «7» . خدا و رسول و دخول در ولایت شیطان است
و تحققبخش ایمان (- ایمان) است «9» و بلکه مهمترین رکن اسلام «8» تبرّي- که مفهوم متضاد و مخالف آن است- از واجبات
تبرّي) -) «11» . و از اموري است که به محتضر (- احتضار) و میّت، تلقین میشود «10»
تولیه؛ ج 2، ص: 668
تولیه: واگذار کردن کاري یا اعطاي منصبی به کسی/ معاملۀ کالا براساس قیمت تمام شده براي فروشنده (- بیع تولیه).از تولیه به
معناي نخست در بابهاي طهارت، هبه و قضاء سخن رفته است.بنابر مشهور در افعال وضو، غسل و تیمّم در صورت امکان، مباشرت
مراد از تولیه، مباشرت دادن دیگري در ریختن «1» . واجب است و در حال اختیار- بدون اقتضاي ضرورت- تولیه در آن جایز نیست
آب بر اعضا در وضو یا غسل و زدن دست بر خاك و کشیدن آن بر صورت و دستها در تیمّم است. مباشرت در تهیّۀ مقدّمات
طهارت حتی ریختن آب بر کف دست وضو گیرنده یا غسل کننده، مشمول حکم یاد شده نیست؛
؛176 / 259 ؛ وسائل الشیعۀ 16 / 8). بدایع الکلام/ 264 ؛ مرآة العقول 8 ) 88 و 136 / 7). بحار الانوار 27 ) 6). الشهاب الثاقب/ 144 )
1). مختلف ) . 251 و 289 / 11 ). کشف الغطاء 2 ) 10 ). البیان/ 241 ) 423 / 9). الحدائق الناضرة 18 ) 232 / التعلیقۀ علی المکاسب 1
362 / 301 ؛ الحدائق الناضرة 2 / الشیعۀ 1
ص: 669
بلکه استعانت به شمار میرود و کراهت دارد (- استعانت).آیا تولیه تنها حکم وضعی دارد و موجب بطلان طهارت میگردد و
حرمت تکلیفی ندارد مگر به قصد تشریع، یا علاوه بر حکم وضعی، داراي حکم تکلیفی و حرمت ذاتی نیز میباشد؛ در نتیجه تولیه
فی نفسه، هم گناه است و هم موجب بطلان طهارت؟برخی گفتهاند: مفاد ظاهر عبارات هرچند حرمت ذاتی است؛ لیکن با تأمّل در
آنها فهمیده میشود که مراد فقها بطلان (حکم وضعی) است و حرمت (حکم تکلیفی) در صورت قصد تشریع یا اکتفا به نماز
«3» . در فرض عدم امکان مباشرت، تولیه- هرچند با پرداخت پولی- واجب است «2» . واجب با آن طهارت و مانند آن خواهد بود
آیا ولیّ کودك میتواند مالی را که خود به کودك هبه کرده از طرف او قبول کند؟برخی بین سرپرستی که ولایتش بدون تولیه
بوده، مانند پدر و جدّ پدري و سرپرستی که ولایتش با تولیه بوده، مانند وصیّ تفصیل قائل شده و در صورت دوم، قبول هبه را براي
منصب قضاوت نوعی ولایت بر مردم است؛ ازاینرو تنها امام علیه السّلام یا نایب خاصّ «4» . کودك از طرف ولیّ صحیح ندانستهاند
او- که در تولیه، مأذون از طرف امام است- میتواند آن را به دیگري تفویض کند. در اینکه نایب عام؛ یعنی فقیه جامع الشّرایط در
-) «5» دوران غیبت نیز میتواند منصب قضاوت را به دیگري اعطا کند، اختلاف است.بر عدم جواز، ادعاي اجماع شده است
قضاوت).
تونل؛ ج 2، ص: 669
تونل: راهرو زیرزمینی براي تردد وسائط نقلیه یا عابر پیاده.از آن به مناسبت در باب حج نام برده شده است.
194 ؛ جواهر -193 / 5). جامع المقاصد 8 ) 282 / 305 ؛ مختلف الشیعۀ 6 / 4). المبسوط 3 ) 313 .(3) 313 -312 / 2). جواهر الکلام 2 )
صفحه 428 از 456
.50 -49 / 381 و 40 / الکلام 27
ص: 670
از محرّمات احرام سایه قرار دادن بالاي سر در حال حرکت و طیّ منازل است.در اینکه حرمت آن به سایهاي که با محرم حرکت
میکند- مانند سایۀ چتر و ماشین سقفدار- اختصاص دارد یا شامل سایۀ ثابت- مانند زیر پلها و تونلها- نیز میشود اختلاف است.
«1» . بنابر قول دوم عبور از داخل تونل در حال اختیار اشکال دارد
توهین؛ ج 2، ص: 670
- اهانت
تهاتر؛ ج 2، ص: 670
تهاتر: سقوط بدهیهاي متقابل دو فرد به یکدیگر. 1تهاتر عبارت است از سقوط دیون دو بدهکار به یکدیگر و برائت ذمّۀ هریک به
سبب تقابل دو مال متحد در جنس و وصف و در واقع، تهاتر ایفاي دو دین به سبب تقابل آن دو است. از تهاتر به تقاصّ قهري نیز
تعبیر شده است.تفاوت تقاصّ با تهاتر این است که تقاصّ، امري اختیاري و از افعال قصدي به شمار میرود ولی تهاتر از احکام
شرعی و غیر منوط به قصد مکلّف است (- تقاصّ). از این عنوان به مناسبت در بابهاي مختلف نظیر تجارت، رهن، ضمان، مساقات،
نکاح و مکاتبه سخن رفته است.حکم: تهاتر دیون با تحقق شرط آن، در شریعت مقدّس امري ثابت است. 2موضوع: هرگاه دو نفر
مالک چیزي در ذمّۀ یکدیگر باشند موضوع تهاتر محقق میشود، مانند کسی که هزار تومان به فردي قرض داده، سپس هزار تومان
از او قرض گرفته است که به صورت قهري ذمّۀ هر دو از دین بري میشود. 3شرط: شرط صحّت تهاتر این است که آنچه در ذمّهها
است در جنس و وصف متحد باشند و با اختلاف در هر دو یا یکی حتی در حدّ مدّتدار بودن یکی و نقد بودن دیگري یا کم
بودن مدّت یکی و زیاد بودن مدّت دیگري، تهاتر صورت نمیگیرد. ازاینرو گفتهاند: تهاتر در پول و مثلیّات (- مثلی) جریان دارد
نه در قیمیّات 4 (- قیمی).
/ 2. مستمسک العروة 13 (3) 1472 / 1. مبسوط در ترمینولوژي حقوق 2 (2) . 1). مناسک حج (مراجع)/ 201 م 488 و 210 م 519 )
364 ؛ کتاب البیع (امام / 179 و 31 -178 /25 ،53 / 17 ؛ جواهر الکلام 24 / 4. الحدائق الناضرة 20 (5) 3. نهج الفقاهۀ/ 13 (4) 302
. 363 ؛ مبانی العروة (مساقاة)/ 119 و 154 / خمینی) 4
ص: 671
تهاون؛ ج 2، ص: 671
- سبک شمردن
تهجّد؛ ج 2، ص: 671
از اضداد است که هم به معناي در شب خفتن آمده و هم در شب بیدار « ه ج د » تهجّد: شب زندهداري براي عبادت.ریشۀ واژة تهجّد
بودن. مراد از آن در فقه، شب زندهداري جهت اقامۀ نماز شب (- نماز شب)، تلاوت قرآن، ذکر خداوند و طلب مغفرت است.واژة
تهجّ د در روایات و نیز کلمات فقها در خصوص نماز شب، زیاد به کار رفته است؛ به گونهاي که مراد از آن هنگام اطلاق، همان
گویند.خداوند در قرآن کریم رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله را « متهجّد » نماز شب است. به کسی که عمل تهجّد را بهجا میآورد
صفحه 429 از 456
براساس این آیۀ کریمه، نماز شب بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله واجب «2» . که مراد از آن نماز شب است «1» امر به تهجّ د کرده
اختصاصات النّبی). از این عنوان در باب صلات و صوم به -) «3» است و این حکم از اختصاصات آن حضرت به شمار میرود
مناسبت سخن رفته است.تهجّ د بویژه هنگام سحر (- سحر) جهت عبادت و تلاوت قرآن، استغفار، خواندن نمازهاي مستحب
عید «5» ، چنانکه در شبهایی خاص، همچون شب جمعه «4» ؛ بخصوص نماز شب و غیر آن از اعمال عبادي، مستحب مؤکّ د است
استحباب ویژه دارد. «8» ، و شبهاي قدر «7» نیمۀ شعبان «6» ، قربان و فطر
تهدید؛ ج 2، ص: 671
تهدید: ترسانیدن کسی به وعدة انجام دادن کاري علیه او یا متعلّقاتش.اکراه از اسباب رفع تکلیف و نیز آثار وضعی عمل است. قوام
اکراه، تهدیدي
؛ 4). الجامع للشرائع/ 635 ) 126 / 3). جواهر الکلام 29 ) 484 / 210 ؛ من لا یحضره الفقیه 1 / 2). تفسیر الصافی 3 ) 1). اسراء/ 79 )
؛16 / 8). کشف الغطاء 4 ) 313 / 7). کتاب السرائر 1 ) 68 / 6). نهایۀ الإحکام 2 ) 5). مصباح المتهجد/ 262 ) 297 / تذکرة الفقهاء 2
.19 -17 / وسائل الشیعۀ 8
ص: 672
است که از سوي اکراهکننده (مکره) متوجه اکراهشونده (مکره) میشود (- اکراه).
تهلیل؛ ج 2، ص: 672
مفاد تهلیل اقرار به توحید و یکتایی پروردگار است که از برترین و با فضیلتترین اذکار و بهترین .« لا اله الّا اللّه » تهلیل: گفتن
و در باب صلات و حج به مناسبت از آن سخن رفته است.تهلیل در همۀ احوال بویژه در موارد زیر «1» عبادات به شمار میرود
صد بار با صداي بلند در نماز استسقاء (- نماز باران) براي امام هنگام «3» ؛ صد بار در هر روز «2» ؛ مستحب است: در تعقیب نماز
هفت بار در سعی (- سعی) هنگام برآمدن بر کوه صفا و نیز «4» ؛ قرار گرفتن بر روي منبر جهت ایراد خطبه؛ بعد از تکبیر و تسبیح
عرفات)، صد بار در مشعر (- مشعر) و -) «6» بسیار گفتن آن در عرفات «5» ؛ صد بار هنگام سعی همراه با دعاها و اذکار وارد شده
مستحب است. « لا إله إلّا اللّه » بلند گفتن «8» . مسجد خیف) و نیز گفتن آن در سفر هنگام بالا رفتن از سربالایی -) «7» مسجد خیف
است که فصل پایانی هرکدام را تشکیل « لا إله إلّا اللّه » از اجزاي اذان (- اذان) دو بار و از اجزاي اقامه (- اقامه) یک بار گفتن «9»
«10» . میدهد
تهمت؛ ج 2، ص: 672
« تا » آن به « واو » میباشد که « وهم » تهمت: گمان بد بردن به کسی، کسی را به بدي متّهم کردن/ بهتان (- بهتان).تهمت از ریشۀ
تبدیل شده و از آن به معناي نخست به مناسبت در بابهایی نظیر طهارت، صلات، جهاد، تجارت، اجاره، نکاح، قضاء و قصاص
سخن رفته است.حکم: بدون دلیل، گمان بد بردن به مؤمن و جاري ساختن آثار آن بر او حرام
/ 4). الحدائق الناضرة 10 ) 305 / 3). کشف الغطاء 2 ) 184 / 2). الدروس الشرعیۀ 1 ) 305 / 180 ؛ کشف الغطاء 2 / 1). وسائل الشیعۀ 7 )
7). دلیل الناسک (حکیم)/ 358 ؛ جواهر الکلام ) 407 / 6). کلمۀ التقوي 3 ) 415 / 5). جواهر الکلام 19 ) 387 / 490 ؛ کشف اللثام 4
.82 -81 / 10 ). جواهر الکلام 9 ) 214 / 9). وسائل الشیعۀ 7 ) 145 /18 .(8) 44 /20
ص: 673
صفحه 430 از 456
وارد شدن در جا یا کاري که زمینۀ بدگمانی دیگران به شخص را فراهم «2» . بلکه از گناهان کبیره به شمار آمده است «1» و
اسباب تهمت: هریک از امور زیر میتواند سبب تهمت گردد: بیمبالاتی در امر دین، دشمنی، دوستی، «3» . میکند، کراهت دارد
خویشاوندي و جز آنها از اعمال و افعالی که انسان را در معرض تهمت قرار میدهد.احکام: متّهم نبودن شاهد از شرایط پذیرش
شهادت او است و مراد از آن مطلق تهمت نیست، بلکه منظور تهمت خاص است و آن تهمتی است که منشأ آن جلب منفعت براي
شاهد یا دفع ضرر از او باشد. دشمنی دنیوي- و نه دینی- نیز بنابر قول مشهور از اسباب تهمت به شمار رفته و موجب عدم پذیرش
شهادت).استفاده- اعم از خوردن، وضو گرفتن و مانند آن- از سؤر (- سؤر) حائض متّهم به -) «4» شهادت متّهم به این تهمت است
و نیز بنابر قول مشهور نماز خواندن در لباس «5» . بیمبالاتی نسبت به نجاست، بلکه سؤر هر فردي که چنین است، کراهت دارد
کسی که نسبت به نجاست متّهم به بیمبالاتی است کراهت دارد. برخی حکم یاد شده را نسبت به متّهم به ارتکاب سایر محرّمات
براي مقوّم (کسی که براي تعیین مقدار ارش (- «7» . نقض آتشبس به صرف تهمت جایز نیست «6» . همچون غصب تعمیم دادهاند
ضامن کردن اجیر در غیر «8» . ارش) انتخاب میشود) صفاتی ذکر شده که متّهم نبودن وي در قیمتگذاري از آن جمله است
صورت تهمت مکروه است. در کلمات فقها براي این عبارت چند تفسیر ذکر شده از جمله: 1. دو شاهد نسبت به اجیري که متّهم به
تقصیر نبوده، بر تقصیر او در کارش شهادت دهند. در این صورت ضامن کردن اجیر و گرفتن غرامت مال تلف شده از او کراهت
دارد. 2. اجیري که نسبت به کار خود مطلقا- هرچند تقصیر نکرده باشد- ضامن است، مانند صنعتگر، در صورت عدم توجه اتّهام
/ 4). جواهر الکلام 41 ) 3). وسائل الشیعۀ 36 ) 59 ؛ رسائل الشهید الثانی/ 293 / 2). جواهر الکلام 41 ) 302 / 1). وسائل الشیعۀ 12 )
290 /23 .(8) 294 /21 .(7) 269 -267 / 6). جواهر الکلام 8 ) 55 / 378 ؛ العروة الوثقی 1 -377 /1 .(5) 72 -60
ص: 674
براي مرد مستحب است در صورت تصمیم بر ازدواج موقّت (- «9» . تقصیر به وي، ضامن کردن و گرفتن غرامت از او کراهت دارد
سزاوار است تحقیق و «10» . ازدواج موقّت) با زنی که متهّم است (احتمال شوهردار بودنش داده میشود) از حال او تفحّص کند
تفحّص از سلامت و پاکی شاهد، پنهانی انجام گیرد؛ چه اینکه روش پنهانی، زمینۀ این تهمت را که مزکّی (تزکیهکنندة شاهد) از
مهمان کردن «11» . روي حیا یا وفاداري و وابستگی به شاهد یا امید به او و یا بیم از وي، او را تزکیه کرده است، منتفی میسازد
در موارد عدم «12» . یکی از دو طرف دعوا بدون دیگري بر قاضی- از این جهت که در موضع تهمت قرار میگیرد- مکروه است
ارائۀ بیّنه (- بیّنه) توسط مدّعی، منکر قسم میخورد و در صورت ردّ قسم بر مدّعی، مدّعی باید براي اثبات دعواي خود قسم بخورد
مگر در مواردي خاص، از جمله موردي که منشأ طرح دعوا وجود تهمت باشد و مدّعی نسبت به امر مورد ادعاي خود جازم نباشد.
ثبوت قسامه «13» . در این صورت منکر بین قسم خوردن و خودداري از آن مخیّر است؛ لیکن نمیتواند قسم را به مدّعی برگرداند
«14» . (- قسامه) مبتنی بر وجود شبهه و تهمت در پرتو علائم و قرائن موجود است و با ارتفاع تهمت، موضوع قسامه منتفی است
تهنیت؛ ج 2، ص: 674
- تبریک
تهوّر؛ ج 2، ص: 674
- شجاعت
تهییج؛ ج 2، ص: 674
صفحه 431 از 456
تهییج: به هیجان آوردن.از آن در باب نکاح نام برده شده است.
.232 /42 .(14) 178 -176 .(13) 130 .(12) 115 /40 .(11) 158 /30 .(10) 255 -254 /27 .(9)
ص: 675
در موارد جواز نظر به نامحرم و نیز به محارم و همجنس به همجنس (مرد به مرد و زن به زن)، اگر نگاه، موجب به هیجان آمدن
بر زن، شنواندن صداي خود به نامحرم- با نازك و زیبا کردن آن- بهگونهاي که موجب تهییج «1» . شهوت گردد، حرام است
«2» . شهوت گردد، حرام است
تیاسر؛ ج 2، ص: 675
تیاسر: تمایل به چپ.در کلمات فقها عنوان تیاسر در باب صلات و در ارتباط با قبله به کار رفته است.بنابر قول مشهور براي اهل
عراق هنگام استقبال جهت نماز، تیاسر به مقدار اندك مستحب است. 1 برخی قدما استحباب تیاسر را به ساکنان مشرق همچون
اهالی خراسان و فارس نیز تسرّي دادهاند. 2حتی ظاهر کلام برخی از آنان وجوب تیاسر است. 3 در مقابل، بعضی متأخران قول به
استحباب بلکه جواز آن را ضعیف دانستهاند. 4از خواجه نصیر الدّین طوسی در مجلس درس محقق حلّی (صاحب شرایع) در ارتباط
با مسئلۀ تیاسر اشکال معروفی نقل شده که منجرّ به نگاشتن رسالهاي مستقل در پاسخ آن از سوي محقق گشته و مورد پذیرش
خواجه قرار گرفته است.خلاصۀ اشکال این است که تیاسر از دو حال خارج نیست؛ از قبله به غیر قبله یا از غیر قبله به قبله. اوّلی حرام
و دومی واجب خواهد بود. و خلاصۀ پاسخ آن است که صورت سومی وجود دارد و آن تیاسر از قبله به قبله است. براي آگاهی از
تفصیل اشکال و پاسخ به کتابهاي فقهی مفصل رجوع شود. 5
تیامن؛ ج 2، ص: 675
- راست
2. المقنعۀ/ (4) 374 / 159 ؛ جواهر الکلام 7 / 1. الدروس الشرعیۀ 1 (3) .804 / 2). العروة الوثقی 2 ) 64 -63 / 1). مستند الشیعۀ 16 )
5. جواهر (7) 155 / 56 ؛ مسالک الافهام 1 / 4. جامع المقاصد 2 (6) 78 / 3. المبسوط 1 (5) 96 ؛ المراسم العلویۀ/ 61 ؛ النهایۀ/ 63
.377 -374 / الکلام 7
ص: 676
تیر؛ ج 2، ص: 676
تیر: از ابزار جنگ و شکار.از آن به مناسبت در بابهایی مانند جهاد، سبق و رمایه و صید و ذباحه سخن رفته است.تیر از آن جهت که
جزء ابزار جنگی است احکامی مانند جواز تهیّه از بیت المال دارد (- ابزار جنگی)؛ و از آن جهت که از آلات صید و شکار است
احکام خاصّ ی همچون اعتبار برندگی و تیزي دارد (- آلات صید) (- تذکیه).مسابقۀ تیراندازي حتی با شرطبندي مشروع است (-
رمایه)
تیراندازي؛ ج 2، ص: 676
- رمایه
صفحه 432 از 456
تیز؛ ج 2، ص: 676
تیز: مقابل کند.تیز به آلتی گفته میشود که صفت برندگی دارد و از آن به مناسبت در باب صید و ذباحه و قصاص سخن رفته
است.تذکیه: ذبح یا نحر حیوان با ابزاري از جنس آهن برنده، مانند کارد تحقق مییابد و در موارد عدم دسترسی به آن و بیم تلف
تیز کردن آلت ذبح پیش از ذبح، مستحب است (- آلات «1» . شدن حیوان، با هر وسیلۀ برنده، مانند شیشه و سنگتیز صحیح است
حیوان شکار شده با اسلحه در صورتی حلال است که کشتن آن به سبب تیزي و برندگی و فرورفتن گلوله در بدن آن «2» .( تذکیه
قصاص: آلت قصاص (- آلات قصاص) واجب است تیز باشد تا موجب آزار و شکنجۀ زیاد قصاص «3» .( باشد (- آلات صید
«4» . شونده نشود
تیس؛ ج 2، ص: 676
میخواند. از آن به مناسبت در باب حج یاد شده است. « تیس » و نر آن را « عنز » تیس: بز نر یک ساله. 1عرب، ماده بز یک ساله را
.1 (5) .424 / 4). مجمع الفائدة 13 ) 513 م 2601 / 17 ؛ توضیح المسائل مراجع 2 .(3) 133 .(2) 102 -99 / 1). جواهر الکلام 36 )
« تیس » مجمع البحرین/ واژة
ص: 677
«2» . افضل در قربانی حج، شتر و گاو ماده، سپس میش نر و در مرتبۀ بعد تیس است
تیسیر؛ ج 2، ص: 677
تیسیر: آسان گردانیدن.تیسیر در شرع عبارت است از آسان و سهل قرار دادن احکام بر مکلّف؛ بهگونهاي که نه تنها فراتر از وسع او
نباشد بلکه کمتر از طاقت او باشد. تیسیر یا به آسان و سهل قرار دادن احکام در مقام جعل و تشریع آنها است و یا به برداشتن
حکمی که به سبب ظروف و حالات خاص براي مکلّفی حرجی شده است. بنابراین تیسیر، اعم از تخفیف است؛ زیرا تخفیف عبارت
است از برداشتن مشقّت حکمی که در اصل داراي مشقّت نیست، لیکن بر اثر عوارضی براي برخی مکلّفان داراي مشقّت غیر
متعارف گردیده است. بنابر این به آسان قرار دادن حکم در مقام تشریع، تخفیف اطلاق نمیشود. از این عنوان در ابواب مختلف
فقهی اعم از عبادات و معاملات به مناسبت سخن رفته است.تیسیر در احکام و تکالیف: یسر و انتفاي حرج دو صفت اساسی براي
او شما را برگزیده است و براي شما در دین مشقّتی قرار نداده » : احکام و تکالیف در شرع مقدّس است.در قرآن کریم آمده است
2 و در آیهاي دیگر میفرماید: « خداوند براي شما آسانی میخواهد و دشواري نمیخواهد » : 1 و در آیهاي دیگر آمده است « است
3 در حدیثی از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده .« خداوند میخواهد بر شما آسان گیرد و انسان، ناتوان آفریده شده است »
4انواع یسر در شرع: یسر در دین یا در فهم مسائل و احکام آن است و یا در «. من به آیین معتدل و آسان برانگیخته شدهام » : است
عمل به تکالیف.یسر در فهم شریعت: خداوند هر رسولی را به زبان قوم او فرستاده تا سخن او را بفهمند 5 و قرآن را به زبان
/ 4. وسائل الشیعۀ 8 (6) 3. نساء/ 28 (5) 2. بقرة/ 185 (4) 1. حج/ 78 (3) .155 -154 / 2). الجامع للشرائع/ 211 ؛ جواهر الکلام 19 )
5. ابراهیم/ 4 (7) 116
ص: 678
و نیز به رسول خود، فصاحت و بلاغتی عنایت کرده که به زیباترین و «6» عربیّ فصیح و بلیغ نازل کرده تا مردم از آن بهره گیرند
«8» .« حجّت و دلیل رسا و روشن از آن خداوند است » : در قرآن کریم آمده است «7» . رساترین شیوه، پیام الهی را به مردم برساند
صفحه 433 از 456
معناي رسا بودن حجّت الهی این است که خداوند بهگونهاي دین خود را به مکلّفان میرساند که عذر و شبههاي براي کسی باقی
یسر در عمل به تکالیف: این نوع یسر به یسر اصلی و یسر تخفیفی تقسیم میشود. اصلی- چنانکه اشاره رفت- در «9» . نمیماند
اصل تشریع احکام و تکالیف لحاظ شده است و تخفیفی، یسري است که در حالات و شرایطی استثنایی براي مکلّف قرار داده شده
وسع، پایینتر «10» .« خداوند هیچکس را جز به اندازة وسع و توانش تکلیف نمیکند » : است.یسر اصلی: در قرآن کریم آمده است
از طاقت است. بنابراین مفاد آیۀ شریفه چنین میشود که خداوند به مقدار طاقت بندگان نیز آنان را تکلیف نکرده است، بلکه
یسر تخفیفی: در شریعت مقدّس اسلام براي تخفیف اسبابی قرار داده شده که «11» . پایینتر از آن، آنان را مکلّف ساخته است
پیدایی آنها براي مکلّف عذر محسوب میشود. مهمترین عذرهایی که سبب تخفیف میگردند عبارتند از: 1. بیماري: بیماري، به
دلیل آنکه موجب ناتوانی بیمار میگردد و او را از اعتدال خارج میکند در شریعت از اسباب تخفیف شمرده شده است و بیمار از
بسیاري تخفیفها بهرهمند است، مانند معاف بودن از حضور در نماز جمعه (- نماز جمعه)، شرکت در جهاد، بهجا آوردن حج در
فرض برخورداري از استطاعت مالی، مشروعیّت تیمّم بدل از وضو یا غسل در فرض زیان داشتن آب براي او و تأخیر اجراي حدّ
تازیانه بر او تا زمان تندرستی (- بیماري). 2. سفر: سفر از دیگر اسباب تخفیف است که موجب قصر نماز و افطار میگردد (- سفر).
؛ 11 ). الإعتقادات (شیخ مفید)/ 28 ) 10 ). بقرة/ 286 ) 311 / 9). التبیان 4 ) 8). انعام/ 149 ) 7). نساء/ 63 ؛ مریم/ 97 ) 6). احقاف/ 12 )
.36 / شرح اصول کافی (مازندرانی) 5
ص: 679
3. اکراه: بر اعمالی که مکره (اکراه شونده) به سبب اکراه (- اکراه) انجام میدهد آثار شرعی بار نمیشود، به عنوان مثال، برکسی
که با اکراه شراب نوشیده و مست شده است حد جاري نمیشود؛ زیرا مرتکب کار حرامی نشده است. 4. اضطرار: هرگاه مکلّف به
ممنوع شرعی اضطرار (- اضطرار) پیدا کند، بر او حلال میگردد، مانند کسی که به دلیل دسترسی نداشتن به غذا به خوردن مردار
مضطر میشود. 5. فراموشی: فراموشی از نظر شرع، عذر به شمار میرود؛ ازاینرو کسی که از روي فراموشی نماز واجبی را ترك
کرده مرتکب حرامی نشده است؛ هرچند بعد از تذکّر، قضاي آن واجب خواهد بود (- فراموشی). 6. جهل: جهل (- جهل) نیز در
شریعت عذر به شمار میرود و جاهل معذور است. 7. اشتباه: مکلّف در اعمالی که به اشتباه و خطا از او سر میزند معذور است؛
ازاینرو، کسی که به اشتباه در مال دیگري تصرف کرده مرتکب کار حرامی نشده است، هرچند ضامن خواهد بود، و یا کسی که
به اشتباه با زنی، به خیال اینکه بر او حلال است نزدیکی کرده است، حد بر او جاري نمیشود و بر عمل او احکام زنا بار نمیگردد.
در نتیجه فرزندي که از این راه متولّد میشود حلالزاده خواهد بود (- آمیزش به شبهه)، و نیز کسی که به خطا دیگري را کشته (-
قتل خطا) قصاص نمیشود، هرچند دیه بر او ثابت میگردد. 8. عسر و حرج: مراد، مشقّت غیرقابل تحمّل برحسب عادت است که
موجب رفع تکلیف از مکلّف میشود (- قاعدة عسر و حرج).انواع تخفیف: 1. تخفیف اسقاطی، مانند اسقاط نماز جمعه از فرد
معذور. 2. تخفیف کاهشی (تنقیصی)، مانند کاهش و قصر نماز براي مسافر (- نماز مسافر) و خائف (- نماز خوف) و کاهش افعال
نماز براي بیمار یا خائفی که ناتوان از انجام دادن آنها است، مانند اشاره براي
ص: 680
رکوع و سجود و در خائف، اکتفا به تسبیحات اربع (- تسبیحات اربع) به جاي دیگر افعال نماز. 3. تخفیف ابدالی، مانند تیمّم بدل از
. وضو و غسل براي بیمار، نشستن یا به پهلو خوابیدن، بدل از قیام در نماز و فدیه دادن براي پیر ناتوان از روزه به جاي روزه. 4
تخفیف تقدیمی، مانند جواز تقدیم غسل جمعه و انجام دادن آن در روز پنجشنبه به جهت بیم از دسترسی نداشتن به آب در روز
جمعه. 5. تخفیف تأخیري، مانند جواز تأخیر نماز ظهر از اوّل وقت در فصل گرما و نیز تأخیر نماز مغرب براي روزهداري که اشتیاق
به افطار دارد (- اوّل وقت). 6. تخفیف ترخیصی، مانند رخصت در ترك اذان و اقامه براي کسی که پس از اقامۀ نماز جماعت و قبل
صفحه 434 از 456
از به هم خوردن صفوف بخواهد نماز بگزارد و یا کسی که اذان و اقامۀ دیگري را حکایت کرده یا شنیده است. البتّه برخی در
موارد یاد شده سقوط اذان و اقامه را به نحو عزیمت دانستهاند نه رخصت (- اذان).
تیغ؛ ج 2، ص: 680
تیغ: آلتی تیز و برنده.از آن به مناسبت در باب حج و نکاح یاد شده است.تراشیدن سر (حلق) براي مرد از اعمال واجب عمرة مفرده
و نیز حج بنابر قول مشهور است که باید با تیغ انجام شود (- تراشیدن). البتّه وجوب آن تخییري است یعنی شخص بین تراشیدن و
نوزادي که ختنه شده به دنیا آمده، «1» . تقصیر (- تقصیر) مخیّر است مگر براي افرادي خاص که تراشیدن بر آنان متعیّن است
«2» . مستحب است- در راستاي تبعیّت از سنّت- تیغ را بر محل ختنه بکشند
.311 / 2). تحریر الوسیلۀ 2 ) 449 و 466 /20 ،233 -232 / 1). جواهر الکلام 19 )
ص: 681
تیمّم؛ ج 2، ص: 681
تیمّم: طهارت با خاك به کیفیّتی مخصوص.واژة تیمّم در قرآن کریم به صورت فعل و در روایات در هیئتهاي مختلف فعلی و اسمی
به کار رفته است. طهارت به دوگونۀ اختیاري و اضطراري تقسیم میشود. اوّلی طهارت با آب است که به صورت وضو (- وضو) یا
بنابراین، حقیقت تیمّم، طهارت اضطراري «1» . غسل (- غسل) انجام میگیرد و دومی، طهارت با خاك است که تیمّم نامیده میشود
است یعنی طهارت بدل از وضو یا غسل در مواردي که عقلا یا شرعا امکان تحصیل طهارت با آب وجود ندارد، براي بهجا آوردن
نماز و دیگر عبادات مشروط به طهارت. از اسباب، شرایط و احکام تیمّم در باب طهارت سخن رفته است.مشروعیّت: تیمّم با وجود
اسباب آن، مشروع است و در اصطلاح، حکم واقعی ثانوي است که بدل از وضو یا غسل انجام میگیرد.اسباب: اسباب و مسوّغات
تیمّم عبارتند از: 1. دسترسی نداشتن به آب. 2. وجود مانع از استعمال آب، مانند ضرر داشتن آن، غصبی بودن آب موجود و یا قرار
داشتن در ظرف طلا یا نقره و عدم امکان جابهجایی آن در ظرفی دیگر. 3. تزاحم کاربرد آب براي طهارت با واجبی مهمتر، از قبیل
ازالۀ نجاست یا رفع تشنگی از خود یا نفس محترمی دیگر. 4. فوت نماز به جهت تنگی وقت؛ بدین معنا که وقت باقیمانده براي وضو
در مورد سبب «2» . یا غسل و خواندن نماز با شرایط کفایت نکند. 5. وجود حرج و مشقّت شدید در به دست آوردن یا استعمال آب
با عدم یقین به آن، «3» . نخست، صرف نبودن آب مسوّغ تیمّم نیست؛ بلکه باید به نبود آن در اطراف خود یقین داشته باشد
و در بیابان، یأس از آن در توشۀ «5» حدّ تفحّص در آبادي، یأس از دستیابی به آب «4» . جستوجو براي یافتن آب، واجب است
خود نزد همراهان و اطراف است.در مقدار جستوجو نسبت به اطراف در بیابان، اختلاف است. بنابر مشهور،
79 -78 / 3). جواهر الکلام 5 ) 484 -467 / 75 و 116 ؛ العروة الوثقی 1 / 2). جواهر الکلام 5 ) 118 / 1). فقه الإمام جعفر الصادق 1 )
467 / 5). العروة الوثقی 1 ) 59 / 77 ؛ کتاب الطهارة (گلپایگانی)/ 224 ؛ فقه الصادق 3 .(4)
ص: 682
حدّ تفحّص در زمین ناهموار به اندازة برد یک تیر (حدود دویست گام) و در زمین هموار به اندازة برد دو تیر از چهار جهت است.
البتّه این در فرضی است که مکلّف علم به وجود آب در بیش از مسافت یاد شده نداشته باشد وگرنه با داشتن علم و عدم وقوع «6»
اگر مکلّف بدون جستوجو تیمّم کند و نماز بخواند، «7» . در عسر و حرج، پیمودن مسافت بیشتر براي دستیابی به آب، واجب است
نمازش باطل است، مگر آنکه کوتاهی نماید تا وقت تنگ شود و فرصت براي فحص نماند. در این فرض تیمّم و نماز صحیح است؛
لیکن گروهی قضاي نماز را به شرط یافتن آب در محدودهاي که باید آن را در آنجا جستوجو میکرد، واجب دانستهاند؛ «8»
صفحه 435 از 456
«10» . ظاهر کلام بعض قدما هم بطلان تیمّم و نماز است «9» . بلکه وجوب قضا به اکثر فقها، بلکه مشهور آنان نسبت داده شده است
ولی اگر استفادة آن موجب حرج (مشقّت «11» ؛ آبی که ضرر میرساند استعمال آن جایز نیست و وضو و غسل با آن باطل است
شدید) گردد در صحّت یا بطلان وضو و غسل اختلاف است. منشأ اختلاف، اختلاف در این مسئله است که آیا نفی حرج از باب
اختلاف در کفایت وضو و غسل در «12» . رخصت است یا عزیمت؟بنابر قول اوّل، طهارت با آب در موارد حرجی صحیح است
وضو و غسل با آب غصبی یا آب مباح در ظرف غصبی یا ظرف طلا و نقره باطل است. ازاینرو «13» . موارد تزاحم نیز وجود دارد
آنچه تیمّم بدان صحیح است: تیمّم به آنچه زمین «14» . در صورت انحصار آب براي وضو و غسل به آن، تیمّم مشروعیّت مییابد
به شرط آنکه مباح و پاك باشد. «15» نامیده میشود اعم از خاك، سنگ، سنگریزه، کلوخ و مانند آن بنابر مشهور صحیح است
در حال اضطرار، تیمّم به غبار لباس، فرش، پالان «17» . تیمّم به معادن صحیح نیست. از برخی قدما صحّت آن نقل شده است «16»
«18» . چارپا و مانند آن و در فرض نبود غبار، به گل صحیح است
/ 8). جواهر الکلام 5 ) 246 / 468 ؛ کلمۀ التقوي 1 / 7). العروة الوثقی 1 ) 80 ؛ جامع المسائل (بهجت)/ 212 -79 / 6). جواهر الکلام 5 )
110 ؛ الحدائق الناضرة / 467 ؛ مسالک الافهام 1 -466 / 9). جامع المقاصد 1 ) 110 / 470 ؛ مسالک الافهام 1 / 86 ؛ العروة الوثقی 1 -85
333 / 473 ؛ مستمسک العروة 4 / 12 ). العروة الوثقی 1 ) 111 / 11 ). جواهر الکلام 5 ) 164 ؛ النهایۀ/ 48 / 10 ). الخلاف 1 ) 256 /4
221 و -220 / 362 ؛ العروة الوثقی 1 / 14 ). التنقیح (الطهارة) 4 ) 98 / 117 ؛ منهاج الصالحین (خوئی) 1 -116 / 13 ). جواهر الکلام 5 )
؛ 132 ؛ النهایۀ/ 49 -130 .(17) 136 -135 / 16 ). جواهر الکلام 5 ) 293 / 118 ؛ الحدائق الناضرة 4 / 15 ). جواهر الکلام 5 ) 230
147 -143 / 18 ). جواهر الکلام 5 ) 201 - 197 و 200 -196 / مدارك الاحکام 2
ص: 683
«19» . مستحب است تیمّم بر قسمت بلند زمین انجام گیرد. تیمّم بر قسمت پست زمین و نیز زمین شورهزار و شنی مکروه است
کیفیت: زدن کف دو دست بر زمین؛ سپس مسح پیشانی و دو طرف آن (جبینین) از محل رویش مو تا ابروها و قسمت بالاي بینی با
و در پایان، مسح پشت دست راست با کف دست چپ از مچ تا سر انگشتان و «20» هر دو دست- و نه یکی- بنابر مشهور
در اینکه صرف قرار دادن دست بر زمین بدون زدن آن، کفایت میکند یا «21» . همینگونه پشت دست چپ با کف دست راست
و نیز در اینکه یک بار زدن دست بر زمین مطلقا کافی است یا «22» نه، اختلاف است. عدم کفایت به مشهور نسبت داده شده است
در هر صورت، دو بار لازم است و یا در تیمّم بدل از وضو یک بار و در بدل از غسل، دو بار واجب است، اختلاف میباشد. مشهور
وجوب مسح دست از مچ تا سرانگشتان، معروف میان فقها است؛ بلکه بر آن ادعاي اجماع شده است؛ هرچند «23» . قول سوم است
مباشرت (انجام دادن عمل بیواسطه) «25» ؛( شرایط: قصد قربت (نیّت «24» . از بعض قدما اقوال نادر دیگري در مسئله نقل شده است
به نحوي که پیش از این ) «28» انجام گرفتن اجزاي تیمّم بیفاصله)؛ ترتیب ) «27» موالات «26» ؛- در حال اختیار- نه ضرورت
و بنابر قول گروهی، پاك بودن محل مسح «30» عدم وجود مانع براي مسح «29» ؛ گذشت)؛ مسح پیشانی از بالا به پایین بنابر مشهور
احکام: تیمّم براي نماز پیش از دخول وقت صحیح نیست و در آخر وقت- که تنها به اندازة تیمّم و خواندن «31» .( (صورت و دست
لیکن در صحّت تیمّم در وسعت وقت یا وجوب تأخیر آن تا آخر وقت اختلاف است. «32» ؛ نماز، وقت باقی است- صحیح است
برخی بین صورت علم به استمرار عذر تا آخر وقت و عدم علم به آن، تفصیل داده و تیمّم را در وسعت وقت با علم به استمرار عذر،
البتّه در فرض علم به «33» . صحیح دانستهاند
181 -180 / 22 ). جواهر الکلام 5 ) 406 م 700 / 21 ). الوسیلۀ/ 72 ؛ توضیح المسائل مراجع 1 ) 200 -194 .(20) 142 -141 .(19)
27 ). جواهر الکلام ) 416 / 178 ؛ مستمسک العروة 4 / 26 ). جواهر الکلام 5 ) 390 / 167 ؛ المعتبر 1 .(25) 204 -202 .(24) 207 .(23)
.(32) 495 / 186 ؛ العروة الوثقی 1 / 31 ). جواهر الکلام 5 ) 419 / 30 ). مستمسک العروة 4 ) 201 -200 .(29) 173 .(28) 176 /5
صفحه 436 از 456
447 -442 / 165 ؛ مستمسک العروة 4 -157 .(33) 156 -154 / جواهر الکلام 5
ص: 684
با تیمّمی که بهطور صحیح براي نمازي- مثلا نماز صبح- انجام گرفته، میتوان «34» . ارتفاع عذر تا آخر وقت، تأخیر واجب است
نماز دیگري- مثلا نماز ظهر- را در وقتش خواند، به شرط آنکه حدث مبطل وضو و غسل از او سر نزده و دسترسی به آب نیز پیدا
بنابر مشهور کسی که به جهت عذري تیمّم میکند تا زمان بقاي عذر و باطل نشدن تیمّمش، داراي طهارت است «35» . نکرده باشد
و میتواند هر عملی را که مشروط به طهارت است- مانند نماز قضا، نماز مستحب، دخول و توقّف در مسجد و مسّ خطوط قرآن-
انجام دهد. البتّه کسی که تیمّمش به سببی خاص بوده، مانند شخصی که به جهت ضیق وقت تیمّم کرده از این امر مستثنا است و او
نواقض: تیمّم بدل از وضو با هر حدثی که وضو را «36» . میتواند با آن تیمّم تنها نمازي را که براي آن تیمّم کرده است بخواند
بنابر مشهور اگر جنب (- جنابت) تیمّم بدل از «37» . باطل میکند، باطل و تیمّم بدل از غسل با هر حدث مبطل غسل باطل میشود
غسل کند و سپس حدثی- هرچند اصغر- از او سر بزند، باید تیمّم را اعاده نماید. بنابراین، چنین شخصی اگر تنها به مقدار وضو
«38» . آب در اختیار دارد، وظیفهاش تیمّم بدل از غسل است نه وضو گرفتن
؛503 / 36 ). العروة الوثقی 1 ) 442 -441 / 35 ). مستمسک العروة 4 ) 447 / 500 ؛ مستمسک العروة 4 / 34 ). العروة الوثقی 1 )
.260 .(38) 263 -262 / 37 ). جواهر الکلام 5 ) 456 -454 / مستمسک العروة 4
ص: 685
تیمّن؛ ج 2، ص: 685
- تبرّك
تین؛ سوره؛ ج 2، ص: 685
تین؛ سوره: نود و پنجمین سورة قرآن کریم.در باب صلات آمده است.خواندن سورة تین در نمازهاي واجب و مستحب، استحباب
مستحب است. « بلی و أنا علی ذلک من الشّاهدین » و یا « و نحن علی ذلک من الشّاهدین » بعد از خواندن این سوره، گفتن «1» . دارد
«2»
.73 -72 / 477 ؛ وسائل الشیعۀ 6 / 2). کشف الغطاء 3 ) 141 / 478 ؛ وسائل الشیعۀ 6 / 1). کشف الغطاء 3 )
ص: 687
فرهنگ فقه
حرف ث؛ ج 2، ص: