گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
حرف ث؛ ج 2، ص: 687







اشاره
ثبات- ثیوبت
ص: 689
ثبات؛ ج 2، ص: 689
صفحه 437 از 456
ثبات: ایستادگی.عنوان یاد شده در باب جهاد آمده است.خداوند در قرآن کریم مؤمنان را به ثبات در نبرد با کفّار امر کرده است؛
مگر «2» ، از اینرو، پایداري در جنگ با آنان گرچه تعدادشان دو برابر مسلمانان باشد، واجب و فرار از صحنۀ نبرد حرام است «1»
آنکه در ایستادگی، ظنّ به هلاکت پیدا کند که برخی در این فرض، فرار را جایز دانستهاند (- فرار). همچنین اگر شمار نیروهاي
دشمن از دو برابر نیروهاي خودي بیشتر باشد، ثبات واجب نیست.البتّه اگر در این صورت ظنّ به سلامت و عدم غلبۀ کفّار داشته
«3» . باشد ثبات مستحب خواهد بود
ثبیر؛ ج 2، ص: 689
- کوه ثبیر
ثخانت؛ ج 2، ص: 689
ثخانت: غلظت (- غلظت)/ کلفتی (- کلفتی).
ثریّا؛ ج 2، ص: 689
ثریّا [- پروین]: نام شش ستارة نزدیک به هم.از آن به مناسبت در باب صلات نام برده شده است.از جمله ستارگانی که براي
قبلهیابی ذکر شده ثریّا است؛ بدین صورت که اهل مغرب براي تشخیص قبله، ستارة ثریّا را هنگام طلوع در طرف راست و ستارة
عیّوق را در طرف چپ خود قرار میدهند.برخی گفتهاند: علامت یاد شده براي اهالی مغرب، مانند حبشه (اتیوپی فعلی)
.236 / 3). شرائع الإسلام 1 ) 56 / 2). جواهر الکلام 21 ) 1). انفال/ 45 )
ص: 690
برخی در اصل «1» . و نوبه (بخشی از سودان و مصر کنونی) است نه مغرب مشهور که شامل قرطبه، تونس و طرابلس نیز میشود
«2» . علامت بودن آن اشکال کردهاند
ثفل؛ ج 2، ص: 690
- درد
ثقب؛ ج 2، ص: 690
- سوراخ
ثقه؛ ج 2، ص: 690
- وثاقت
ثمد؛ ج 2، ص: 690
ثمد: آب کم بدون مادّه/ آب باران جمع شده در زیر ریگها.کلمات اهل لغت در تعریف ثمد مختلف است. برخی آن را به معناي
اوّل در شناسه، بعضی دیگر به معناي آب کم باقی مانده در زمین سخت (گودالهاي موجود در آن)، گروه سوم به آب بارانی که
صفحه 438 از 456
اوّل در شناسه، بعضی دیگر به معناي آب کم باقی مانده در زمین سخت (گودالهاي موجود در آن)، گروه سوم به آب بارانی که
در زیر ریگها جمع شده و با کنار زدن آنها، جاري میگردد و بالاخره دستۀ چهارم به آبی که تنها در زمستان جاري است تعریف
کردهاند. البتّه برخی از این معانی مانند معناي چهارم با برخی دیگر مانند معناي دوم در شناسه قابل جمع است. به آب باران جمع
شده بر روي زمین ثمد گفته نمیشود.از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.بنابر تعریف اوّل و دوم، ثمد آب قلیل به
شمار میرود و احکام آن را دارد (- آب قلیل). لیکن بنابر معناي سوم و چهارم، آیا ثمد، آب جاري به شمار میرود تا احکام آن
را داشته باشد یا نه؟ اختلاف است (- آب جاري). اختلاف فوق به اختلاف در مفهوم مادّه (معتبر در مفهوم آب جاري) برمیگردد؛
به این معنا که آیا مادّه تنها بر آبی که از زمین میجوشد، اطلاق میشود یا شامل آبی که تراوش میکند نیز میگردد؟ 1
ثمن؛ ج 2، ص: 690
ثمن: بهاي کالاي مورد معامله.ثمن به بهایی اطلاق میشود که کالا در برابر آن معامله شده است؛ خواه با
138 ؛ مصباح / 74 ؛ مستمسک العروة 1 -73 / 1. جواهر الکلام 1 (3) .185 -184 / 2). مستند الشیعۀ 4 ) 380 / 1). جواهر الکلام 7 )
.211 / المنهاج 1
ص: 691
عبارت است از « قیمت » در همین است؛ زیرا « قیمت » ارزش متعارف کالا در بازار برابر باشد یا بیشتر و یا کمتر باشد و تفاوت آن با
تعبیر میشود (- ثمن المثل). از این عنوان در باب تجارت و به مناسبت در « ثمن المثل » ارزش کالا در بازار و نزد عرف که از آن به
برخی دیگر از ابواب معاملات و نیز عبادات سخن رفته است.ثمن در عقد بیع: ثمن همچون مثمن (مبیع) از ارکان عقد بیع (- بیع) به
نقد و مدّتدار بودن «1» . شمار میرود و مالیّت داشتن، مملوك بودن، معلوم بودن از جهت جنس و وصف از شرایط آن است
هریک از ثمن و مثمن منشأ تقسیم بیع به چهار قسم شده است: بیع نقد (ثمن و مثمن هر دو نقد باشند)؛ بیع کالیبهکالی (- بیع دین
به دین) (هر دو مدّتدار باشند)؛ بیع سلف یا سلم (ثمن نقد و مثمن مدّتدار باشد) و بیع نسیه (عکس صورت سوم).در بیع نقد (-
بیع نقد) چنانچه فروشنده کالا را تحویل نداده و ثمن را نگرفته باشد، بیع تا سه روز لازم خواهد بود. در صورتی که خریدار در این
خیار تأخیر).در معاملۀ نسیه (- بیع نسیه) بر -) «2» مدّت ثمن را به فروشنده پرداخت نکند، فروشنده میتواند معامله را فسخ کند
خریدار واجب نیست- حتی با مطالبۀ فروشنده- ثمن را قبل از سررسید آن پرداخت کند و در صورت پرداخت، قبول آن بر فروشنده
لیکن پس از سررسید، قبول آن بر فروشنده واجب است و در صورت امتناع وي و تلف شدن ثمن در دست «3» . واجب نیست
با اختلاف فروشنده و خریدار در مقدار ثمن، بنابر «4» . خریدار بدون قصور وي در نگهداري آن، از مال فروشنده تلف شده است
مشهور اگر مثمن باقی باشد، قول فروشنده همراه قسم مقدّم میشود؛ اما اگر کالا از بین رفته باشد، سخن خریدار با قسم مقدّم
کافري که خوك یا شراب را به همکیش خود فروخته و قبل از اینکه بهاي آن را دریافت کند مسلمان شده «5» . میگردد
51 / 2). جواهر الکلام 23 ) 365 / 471 ؛ المکاسب و البیع (نائینی) 2 / 379 ؛ التنقیح (الطهارة) 1 / 460 و 25 / 1). الحدائق الناضرة 18 )
184 .(5) 117 -115 .(4) 114 .(3)
ص: 692
«6» . است، پس از اسلام میتواند ثمن را از او بگیرد
ثمن المثل؛ ج 2، ص: 692
ثمن المثل: بهاي متعارف همانند یک کالا در بازار.از آن به مناسبت در بابهاي تفلیس، مضاربه، وکالت و اطعمه و اشربه سخن گفته
شده است.تفلیس: فروختن مال مفلّس (- تفلیس) به کمتر از ثمن المثل جایز نیست، مگر آنکه کسی آن را به ثمن المثل نخرد که
صفحه 439 از 456
مضاربه: مقتضاي اطلاق «1» . در این صورت تأخیر فروش آن تنها به جهت مصلحت مفلّس با عدم رضایت طلبکاران جایز نیست
وکالت: مقتضاي اطلاق عقد وکالت (- «2» . عقد مضاربه (- مضاربه) عدم جواز فروختن کالا به نسیه و یا کمتر از ثمن المثل است
وکالت) در خرید و فروش، آن است که وکیل به ثمن المثل معامله کند و چنانچه کالا را گرانتر از ثمن المثل بخرد و یا ارزانتر از
اطعمه و اشربه: شخصی که مضطرّ به خوردن غذایی است، اگر «3» . آن بفروشد، صحّت معامله منوط به اجازة موکّل خواهد بود
صاحب غذا آن را به بیشتر از ثمن المثل میفروشد واجب است آن را بخرد و در صورت امتناع صاحب غذا از فروختن، جهت
دستیابی به غذا قتال با او جایز است. برخی گفتهاند: حتی در صورت درخواست بهاي بیشتر از ثمن المثل از سوي صاحب غذا
مضطر میتواند با او بجنگد.در فرض توافق طرفین بر بهاي بیشتر از ثمن المثل آیا پرداخت مازاد بر مضطر واجب است یا نه؟ مسئله
«4» . اختلافی است
ثمن المسمّی؛ ج 2، ص: 692
ثمن المسمّی: بهاي کالا، ذکر شده در عقد (- ثمن).
ثمین؛ ج 2، ص: 692
- گرانبها
ثناء؛ ج 2، ص: 692
- مدح
.438 -437 /36 .(4) 366 /27 .(3) 350 /26 .(2) 332 / 1). جواهر الکلام 25 ) .415 /36 .(6)
ص: 693
ثنویّه؛ ج 2، ص: 693
ثنویّه: معتقدان به دو مبدأ نور و ظلمت در عالم هستی.ثنویّه گروهی هستند که در نظام هستی به دو اصل و دو مبدأ معتقدند: مبدأ
نور و خوبیها و مبدأ ظلمت و بدیها. مجوس- که معتقدند فاعل خیر، یزدان و فاعل شرّ، اهریمن و شیطان است- از این گروه به شمار
کفر). -) «2» مجوسی).اعتقاد به ثنویّت، شرك و معتقد به آن مشرك است -) «1» میروند
ثنیّ؛ ج 2، ص: 693
ثنیّ: شتر پنج ساله، بز و گاو یک ساله.تعریف ثنیّ یا ثنیّه به معناي یاد شده مشهور میان فقها است. مشهور اهل لغت 1 و برخی از
فقها به تبعیّت از آنان، 2 ثنیّ را در گاو و بز به حیوان دو ساله تعریف کردهاند. از این عنوان در باب زکات و حج سخن رفته
است.بزي که جهت زکات پرداخت میشود بنابر مشهور نباید کمتر از ثنیّ باشد 3 و نیز در حج، کشتن شتر، گاو یا بز کمتر از ثنیّ
کفایت از قربانی نمیکند. 4
ثنیّۀ کداء؛ ج 2، ص: 693
ثنیّۀ کداء: بخش بالاي مکّۀ مکرّمه.ثنیّه به حدّ فاصل بین دو کوه که مرز خروجی شهر است گفته میشود. ثنیّۀ کداء (به فتح کاف و
صفحه 440 از 456
الف ممدوده) به بخش بالاي شهر مکّه؛ منطقهاي که از آن به سوي قبرستان معلات یا حجون سرازیر میشوند و ثنیّۀ کدي (به ضمّ
کاف و الف مقصوره) به قسمت پایین مکّه گفته میشود. 1 از این عنوان در باب حج سخن رفته است.کسانی که به مکّه مشرف
میشوند مستحب است از بالاي شهر وارد و از پایین آن خارج شوند. برخی این حکم را به کسانی که از راه مدینه به مکّه میروند
اختصاص دادهاند. 2
/ 28 ؛ جواهر الکلام 15 / 94 و 8 / 1. مدارك الاحکام 5 (3) .246 / 2). مصباح الفقاهۀ 1 ) 224 / 1). الملل و النحل (شهرستانی) 1 )
1. مجمع البحرین/ (7) .137 -136 /19 .4 (6) 133 -130 / 3. جواهر الکلام 15 (5) 387 / 2. المبسوط 1 (4) 137 -136 / 132 و 19
.282 / 2. جواهر الکلام 19 (8) « کدي » واژة
ص: 694
ثنیّۀ کدي؛ ج 2، ص: 694
ثنیّۀ کدي [- کد]: بخش پایین مکّۀ مکرّمه (- ثنیّۀ کداء).
ثواب؛ ج 2، ص: 694
ثواب: پاداش بر نیکی.از آن در بابهایی نظیر طهارت، صلات، خمس، صوم، مزار، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و ارث سخن
رفته است.پاداش دهنده: خداي متعال در راستاي مصلحت بندگان، تکالیفی الزامی و غیر الزامی برعهدة آنان نهاده است.بندگان با
عمل به این تکالیف هیچگونه حقّی برخدا پیدا نمیکنند؛ لیکن خداي مهربان چنین بندگانی را مشمول فضل و کرم خویش قرار
پاداشگیرنده: هرکسی که توفیق انجام دادن عمل نیک و محبوب «1» . داده و براي اعمال نیک آنان پاداش مقرّر کرده است
عمل مورد پاداش: هر «3» . لیکن پاداش اخروي تنها به مؤمنان اختصاص دارد «2» ؛ خداوند متعال را پیدا کند مستحق پاداش است
عمل صالح و محبوب و مطلوب خداوند از عبادات و طاعات، خواه واجب باشد یا مستحب؛ از افعال جوارحی باشد، همچون نماز یا
از افعال قلبی، همچون اعتقادات صحیح و محبوب خداوند.نیّت کار خیر، هرچند نیّتکننده توفیق بهجا آوردن آن را نیابد پاداش
بلکه اعمال مباحی که به قصد قربت انجام میگیرد- مانند خوردن براي توانمندي بر عبادت، خوابیدن جهت رفع خستگی «4» ؛ دارد
شرایط ثواب: قصد قربت (- قصد قربت) و ایمان (- ایمان) دو شرط پاداش «5» . و کسب نشاط براي طاعت- نیز داراي ثواب است
بنده اگر به قصد ثواب عبادتی انجام دهد از دو صورت بیرون «6» . است و بدون آن دو پاداشی به صاحب عمل تعلّق نمیگیرد
نیست؛ زیرا تحصیل ثواب یا داعی بر عبادت است؛ یعنی عبادت به قصد اطاعت و امتثال انجام میگیرد و داعی و باعث آن تحصیل
ثواب است و یا عبادت به قصد ثواب بردن بهجا آورده میشود نه به قصد امتثال. عبادت در صورت اوّل،
5). اصطلاحات ) 49 / 4). وسائل الشیعۀ 1 ) 3). المقنعۀ/ 701 ؛ النهایۀ/ 666 ) 107 / 127 و 8 / 2). المیزان 3 ) 1). المقنعۀ/ 30 و 284 )
46 و 118 / 6). وسائل الشیعۀ 1 ) الاصول/ 276
ص: 695
«7» . صحیح و داراي ثواب است؛ لیکن در صورت دوم، بطلان عمل و عدم ترتّب ثواب بر آن به مشهور نسبت داده شده است
مراتب ثواب: افزایش یا کاهش ثواب معلول عواملی چند است، از جمله: نیّت که میزان خلوص آن در افزایش یا کاهش ثواب
«10» ، زمان، مانند عبادت در ماه رمضان، بویژه شب قدر «9» ؛ دشواري عمل.عمل دشوارتر داراي ثواب برتر است «8» ؛ دخیل است
بویژه مسجد الحرام «13» ، که موجب افزایش پاداش میگردد و مکان، همچون مسجد «12» و هنگام سحر «11» شب عید فطر و قربان
مشاهد مشرّفه) که عبادت در آنها ثواب بیشتري دارد.اهداي ثواب: انجام دادن عبادت و اهداي ثواب آن به -) «14» و مشاهد مشرّفه
صفحه 441 از 456
ان شاء اللّه. «15» مؤمنان، بویژه معصومان علیهم السّلام و عالمان ربّانی مستحب است و ثواب عمل اهدایی به ایشان خواهد رسید
ثوب؛ ج 2، ص: 695
- لباس
ثور؛ ج 2، ص: 695
- غار ثور
ثویّه؛ ج 2، ص: 695
ثویّه: از حدود عرفات.از آن در باب حج نام برده شده است.حدود عرفات (- عرفات) از جمله ثویّه خارج از سرزمین عرفات است؛
«1» . از اینرو، وقوف در این حدود، وقوف در عرفات به شمار نمیرود و صحیح نیست
ثیّب؛ ج 2، ص: 695
- بیوه
ثیوبت؛ ج 2، ص: 695
ثیوبت [- ثیبوبت]: بیوگی (- بیوه).
.(12) 478 /7 .(11) 303 / 10 ). وسائل الشیعۀ 15 ) 9). المراسم العلویۀ/ 263 ) 62 / 8). وسائل الشیعۀ 1 ) 87 / 7). جواهر الکلام 2 )
.(15) 262 / 596 ؛ وسائل الشیعۀ 5 / 14 ). العروة الوثقی 1 ) 239 و 251 / 13 ). وسائل الشیعۀ 5 ) الجامع للشرائع/ 635 ؛ عدة الداعی/ 193
.273 / 18 ؛ مسالک الافهام 2 / 1). جواهر الکلام 19 ) .465 -464 / 17 ؛ کشف الغطاء 3 / 453 ؛ الدروس الشرعیۀ 2 / مختلف الشیعۀ 3
ص: 697
فهرست منابع؛ ج 2، ص: