گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
فصل اول: درباره قرآن







الف: مبانی و روش هاي تفسیري
اشاره
1. مبانی و روشهاي تفسیري
2. درباره قرآن
3. درون قرآن
ص: 15
الف: مبانی و روشهاي تفسیري
تفسیر و تأویل قرآن به چه معناست؟ و تفاوت آنها چیست؟
پرسش تفسیر و تأویل قرآن به چه معناست؟ و تفاوت آنها چیست؟
پاسخ:
در لغت به معناي پرده برداري، کشف، و آشکار کردن معناي چیزي میباشد. ،« تفسیر » : معناي لغوي
معناي اصطلاحی: مقصود از تفسیر قرآن، این است که ما معانی آیات قرآن و مقاصد خداوند تبارك و تعالی را، متوجه بشویم و
براي دیگران بیان کنیم.
علامه طباطبائی رحمه الله در این باره مینویسند: تفسیر به معناي بیان معانی آیات قرآن و کشف مقاصد، و مدلولهاي آن است.
بدین ترتیب در تفسیر قرآن چند عنصر اساسی وجود دارد:
اول: متوجه شدن معانی کلمات و آیات.
دوم: بدانیم، هدف خدا از بیان این آیه چه بوده است.
صفحه 9 از 81
«1» . سوم: این که آن مطلب را براي دیگران اظهار و بیان کنیم
اگر این سه مرحله انجام شود، تفسیر صورت گرفته است.
ص: 16
البته چنین تفسیري باید براساس قرائن و منابع معتبر باشد یعنی اینکه از قرائن عقلی و قرائن نقلی مثل آیات دیگر قرآن، و احادیث
پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام استفاده شود تا تفسیري معتبر و جایز ارائه شود.
تأویل:
در لغت به معناي ارجاع دادن چیزي به چیز دیگر است، مانند این که یک موضوعی را به یک معنایی « تأویل » معناي لغوي: واژهي
ارجاع بدهیم، یا یک واقعهاي را به واقعهي دیگر، ارجاع بدهیم، پس تأویل ممکن است در، اشیاء، به أشیاء باشد؛ و ممکن است در،
معانی باشد، اما بحث ما در مورد، معانی است.
مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللّهُ » : در قرآن کریم در آیات متعددي واژهي تأویل آمده، از جمله در آیهي 7 سورهي آل عمران میفرماید
« تأویل قرآن را جز خدا و کسانی که راسخ در علم باشند (: عمیق و ژرفنگر باشند) نمیدانند » «1» ؛« وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ
واژهي تأویل را به معناي تفسیر امروزي به کار میبردند ولی امروزه واژهي تأویل به آن معنا به کار نمیرود «2» قدماي از مفسرین
بلکه معناي جدیدي پیدا کرده؛ اکنون معناي مخالف ظاهر لفظ را تأویل میگویند. به عبارت دیگر برگرداندن ظاهر لفظ به معناي
مرجوح.
ص: 17
«1» « یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ » : مثال: قرآن میفرماید
دست خدا بالاتر است از دستهاي آنها.
«2» « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ » ولی وقتی ما به آیات دیگر قرآن مثل آیهي شریفهي « خدا دست دارد » ظاهر این آیهي شریفه، این است که
اینگونه آیات، این آیه را تاویل میکنیم، یعنی آن را از ظاهرش به یک معناي دیگري بر میگردانیم، «3» مراجعه میکنیم با قرینهي
یعنی قدرت خدا برتر است و در ترجمه « یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ » و میگوییم مقصود، دست نیست بلکه مقصود، قدرت خداست و
نه اینکه خدا دست داشته باشد، چون هیچ چیزي مثل خدا نیست، و دست «. دستِ (قدرتِ) خدا بالاي دست آنهاست » : مینویسیم
ما هم مثل دست خدا نیست و اینجا چیز دیگري از دست مقصود است.
و یا با قرینهي عقلی میدانیم که، چون خدا جسم نیست، نمیتواند دست داشته باشد زیرا اگر جسم باشد، لازمهاش محدودیت است
«4» . و خدا محدود نیست
نمیتواند به معناي همین دست ما باشد. « ید » بنابراین واژهي
البته براي واژهي تأویل، صاحبنظران علوم قرآن و تفسیر، معانی دیگري هم ذکر کردهاند از جمله علامه طباطبائی رحمه الله و
و یا برخی دیگر تأویل «5» ، معنا کردهاند « حقیقت عینی » ، برخی از اهل سنت آن را به معناي
ص: 18
«1» « مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللّهُ » دانستهاند و آیهي شریفه « توجیه متشابهات » را به معناي
«. توجیه متشابهات را غیر از خدا کسی نمیداند » : را چنین معنا کردهاند
و برخی دیگر گفتهاند: تأویل در این آیه، به معناي تفسیر میآید.
اگر در کلمات، صاحب نظران علوم قرآن و تفسیر جستجو بکنیم، براي تاویل حدود 12 معنا ذکر شده است؛ ولی مشهورترین آن
در نظر مفسران معاصر، و « خلاف ظاهر » در نظر قدما و یکی هم به معناي « تفسیر » همان دو معناي اول بود که گذشت یکی به معناي
صفحه 10 از 81
بقیه بحثهاي فنی و دقیقی است که مجال آن اینجا نیست، و در کلاسهاي علوم قرآن، و تفسیر این مباحث مطرح میشود.
ولی در مجموع به نظر میرسد واژهي تأویل یک مشترك لفظی است؛ یعنی میتواند در جاهاي مختلف معانی متعددي داشته باشد.
تفاوت تأویل با تفسیر چیست؟
از لابلاي بحث قبل این مطلب روشن شد، که تفسیر آن معناي ظاهري الفاظ است ولی تأویل جایی است که معناي خلاف ظاهر را
با کمک قرینهي عقلی یا نقلی بیان کنیم.
البته اگر تمام معانی تأویل را در نظر بگیریم که نزدیک 12 معنا و کاربرد
ص: 19
«1» . دارد، گاهی اوقات برخی از معانیِ تفسیر، با تأویل یکی میشود و در پارهاي معانی با هم متفاوت میشوند
همانطور که بیان شد مفسرین گذشته واژهي تفسیر را با تأویل یکی میدانند، ولی در زمان ما، واژهي تفسیر با تأویل کاملًا متفاوت
معنا میشود: تفسیر یعنی معناي ظاهري، تأویل یعنی معناي خلاف ظاهر که با کمک قرینه بدست میآید.
ص: 20
پرسش:
آیا تفسیر و تأویل قرآن جایز است یا خیر؟
پرسش: آیا تفسیر و تأویل قرآن جایز است یا خیر؟
پاسخ:
تفسیر و تأویل، سه حکم دارد:
یک قسم از تفسیر و تأویل، تفسیر و تأویل جایز است؛
یک قسم از تفسیر و تأویل واجب است؛
و یک قسم حرام نیز دارد.
- در جایی که ما قرینهاي قطعی از عقل یا نقل، براي تأویل آیهي قرآن نداشته باشیم، تاویل جایز نیست بلکه حرام است.
- همچنین در تفسیر در جایی که ما به قرائن توجه نکنیم، و بدون توجه به قرائن قرآن را تفسیر کنیم، این تفسیر به راي است، که در
احادیث هم آمده، که این کار جایز نیست بلکه حرام است.
- قسم دیگر جایی است که ما قرائن یا منابعی براي تفسیر داشته باشیم، و به آنها هم توجه بکنیم، و از طرفی مفسرِ داراي شرایط
هم، این کار را انجام بدهد، در اینجا تفسیر و تأویل جایز است.
- قسم دیگر در جایی است که واجب میشود مثلًا در مورد تفسیر وقتی که مسائلی مربوط به احکام شرعی باشد یا فهم صحیح
عقاید باشد، در اینجا تفسیر آیات قران، لازم میشود؛ یعنی آیات را تفسیر کنیم، تا عقائد را به خوبی بفهمیم، یا آیات را تفسیر
بکنیم تا احکام الهی را از آیات الاحکام
ص: 21
متوجه بشویم؛ در این موارد تفسیر قرآن واجب میشود چون مقدمهي فهم و عمل به آیات و هم چنین داشتن عقیده صحیح است
پس در این صورت واجب میشود.
«1» « یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ » - تأویل نیز گاهی واجب میشود آن موقعی که فهم صحیح آیات، متوقف بر تأویل باشد مانند همان تعبیر
را با توجه به آیهي « یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ » که اگر تأویل نکنیم، ممکن است مفسر، یا مخاطب مفسر به اشتباه بیفتد. زیرا اگر آیهي
صفحه 11 از 81
«2» « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ »
قدرت است، و معناي واژهي ید را به ظاهرش اکتفا کنیم و به جاي خودش باقی « ید » معنا نکنیم و نگوییم که در این آیه مقصود از
« تجسیم و تشبیه » بگذاریم ممکن است کسی فکر کند که خدا نعوذ باللَّه دست دارد. و با این نوع تفسیر است که عقیدهي انحرافی
پیدا میشود.
نتیجهگیري:
و « تأویل » از آنچه گذشت معلوم شد، که اگر در تفسیر و تاویل قرائن و منابعی داشته باشیم و با توجه به آن تفسیر و تأویل کنیم هم
هر دو جایز است. و اگر تأویل یا تفسیر مقدمهي فهم صحیح آیات الاحکام یا عقاید شود واجب میشود. « تفسیر » هم
و اگر قرائن قطعی از عقل یا نقل یا منابعی معتبر براي تفسیر یا تأویل نداشته باشیم، در این حالت حرام میشود.
ص: 22
ظاهراً در مواردي که تفسیر حرام میشود این نوع تفسیر را تفسیر به رأي نامیدهاند در مورد تفسیر به رأي توضیحی بفرمائید؟
پرسش:
ظاهراً در مواردي که تفسیر حرام میشود این نوع تفسیر را تفسیر به رأي نامیدهاند در مورد تفسیر به رأي توضیحی بفرمائید؟
پاسخ:
تفسیر به رأي یکی از مسائلی است که در روایات اهل بیت علیهم السلام مکرر از آن یاد شده همچنین در روایات پیامبر اکرم صلی
الله علیه و آله از طریق اهل سنت و از طریق شیعه روایات متعددي وارد شده که تفسیر به رأي حرام است.
نظر شما را به نمونههایی از این روایات جلب میکنیم:
در مقدمهي تفسیر برهان حکایت شده: هر کس قرآن را به رأي خویش تفسیر کند جایگاهی از آتش براي خود فراهم کرده است.
کسی که در « مَن قال فی القرآن برایه » : و از اهل سنت هم شبیه همین روایت نقل شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند
مورد قرآن به رأي خودش سخن بگوید، جایگاهی از آتش دارد که این روایت در سنن ترمذي و منابع دیگر اهل سنت آمده و
«1» . یاد کردهاند « حدیث حسن » حتی از آن به عنوان
در منابع شیعه بهترین روایتی که در این زمینه داریم حدیث قدسی از امام رضا علیه السلام میباشد که از پدرانشان از امیرالمؤمنین
علیه السلام، از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از خداوند تبارك و تعالی نقل میکند که میفرماید:
ص: 23
«. کسی که کلام من را، (یعنی کلام خدا را) به رأي خودش تفسیر کند، به من ایمان ندارد » «1» ؛« ماء آمن بی مَن فَسَّر برأیه کلامی »
البته روایات در این زمینه با عبارات متعدد فراوان است. برخی فرمودند:
هر کس، بدون علم، در مورد قرآن چیزي بگوید این تفسیر به رأي است.
پروردگار کارهاي » : برخی هم به آیات قرآن در این مورد تمسک کردهاند از جمله، به آیهي 33 سورهي اعراف که میفرماید
و یکی از چیزهایی که حرام شده این است که انسان چیزي را که » : و در آخر آیه آمده « زشت را چه ظاهر چه باطن حرام کرده
و تفسیر به رأي عبارت است از چیزي که انسان نمیداند، و به خدا نسبت میدهد، به عبارت «2» «. نمیداند به خدا نسبت بدهد
دیگر کسی بدون اینکه به تفاسیر و منابع روایی رجوع کند و ببیند چه روایاتی در مورد این آیه از پیامبر و اهل بیت علیهم السلام
آمده است رأي و نظر خود را به جاي تفسیر قرآن، به دیگران ارائه کند (: تفسیر بدون توجه به قرائن نقلی و عقلی) این تفسیر به
رأي است.
صفحه 12 از 81
برخی افراد، از روایاتی که براي تفسیر به رأي وعدهي آتش داده، استفاده کردهاند که تفسیر به رأي از گناهان کبیره است.
بعد از دلائلی که بر حرمت تفسیر به رأي از قرآن و روایات بیان شد به نظر میرسد دلیل دیگري براي حرمت تفسیر به رأي وجود
دارد و آن هم
ص: 24
بناء عقلا است. توضیح اینکه روش عقلا در عالم این است که براي هر کاري به متخصص آن رجوع میکنند مثلًا اگر کسی بیماري
قلبی داشته باشد براي معالجه نزد متخصص قلب میرود. و اگر کسی در مورد قلب تخصص نداشته باشد، و به معالجهي بیمار قلبی
اقدام کند، اگر هم به طور اتفاقی این شخص درمان شود، باز هم مستحق سرزنش است زیرا در کاري که تخصص نداشته دخالت
کرده است. چرا که چنین دخالتهایی غالباً خسارتهاي جبران ناپذیري به بار میآورد و گاهی به مرگ افراد میانجامد.
از این رو عقلاي عالم و خردمندان جهان آن را سرزنش میکنند، و در چنین مواردي مراجع ذيصلاح او را به دادگاه میبرند،
محاکمه میکنند، و با او برخورد قانونی میکنند و مجازاتهاي مناسبی براي او در نظر میگیرند؛ چرا اینقدر سختگیري
میکنند؟! چون کسی که تخصص در کاري ندارد حق دخالت در آن گسترهي کاري را ندارد؛ موقعیت تفسیر به رأي نیز چنین
است آري کسی که متخصص تفسیر نیست و آگاهی از مسائل تفسیري ندارد یا به منابع و قرائن معتبر عقلی و نقلی مراجعه نکرده
حق دخالت در تفسیر قرآن و اظهار نظر، ندارد به همین خاطر فرمودند:
«1» .« تفسیر به رأي حرام است »
ص: 25
شرایط مفسر قرآن چیست؟
پرسش:
شرایط مفسر قرآن چیست؟
پاسخ:
مفسر قرآن، همچون تخصصهاي دیگر، داراي شرایطی است، یعنی هر کسی نمیتواند به تفسیر قرآن اقدام بکند. همانطوري که هر
کسی نمیتواند به طبابت و معالجهي افراد اقدام نماید بلکه باید یک پزشک داراي شرایط باشد و حتی تخصص لازم را هم در آن
رشتهي مورد نظر، داشته باشد.
از این رو امروزه از بدیهیات است که هر کسی اجازه ندارد، بدون تخصص در هر رشتهي علمی اظهار نظر کند و به تایید یا رد یا به
بیان مطلبی از آن علم بپردازد. و علم تفسیر نیز از این قاعده مستثنی نیست. و مفسر قرآن باید داراي شرایطی باشد تا سخن او معتبر و
قابل بررسی باشد.
براي مفسر قرآن شرایطی ذکر کردهاند که برخی آنها را با توضیحی مختصر بر میشماریم: «1» لذا قرآن پژوهان صاحبنظر
1. آشنایی با ادبیات عرب: (صرف، نحو، لغت، اشتقاق، معانی، بیان و بدیع ...)
آگاهی از قواعد دستوري، براي مفسر لازم است و بدون این شرط، تفسیر قرآن محقق نمیشود چون وسیلهي کار مفسر قرآن،
همان ادبیات
ص: 26
عرب است و این بدان جهت است که قرآن، به زبان عربی نازل شده است؛ هر چند امروزه قرآن به بسیاري از زبانهاي دنیا ترجمه
شده ولی ترجمهي قرآن نمیتواند مبناي یک تفسیر صحیح و معتبر قرار گیرد زیرا ساختار کلام عرب و به ویژه نکات ظریفی که در
صفحه 13 از 81
این کلام الهی موجود است، همهاش در ترجمهها منعکس نمیشود.
2. آگاهی از علوم قرآن:
علوم قرآن، علومی است که دربارهي قرآن است، مثل شناخت آیات مکی، مدنی و تأویل آیات، متشابه، محکم، ناسخ و منسوخ و
... هر چند موارد نسخ در قرآن محدود است ولی عدم آگاهی از آنها موجب میشود تا مفسر در تفسیر بعضی آیات دچار اشتباه
شود.
3. اطلاع از شان نزول آیات قرآن: (تاریخ آیات)
و آن عبارت است از واقعهاي که در طی آن، یک آیه یا «1» . نیز تعبیر شده است « اسباب النزول » از این مطلب در آثار قدما به
مجموعهاي از آیات قرآن نازل شده و ممکن است آن واقعه یا شرایط زمانی و مکانی خاص، بتواند در روشن شدن معناي آیه
کمک کند.
4. علم فقه:
یعنی شخص بتواند احکام شرعی را از آیات قرآن و روایات اهل بیت استخراج کند به عنوان مثال اگر قرآن در مورد ارث سخن
میگوید، باید قدرت فقهی در مورد استنباط آن حکم را داشته باشد.
ص: 27
5. آگاهی از اصول الفقه:
اصول الفقه مقدمهي فقه است و به تعبیر دیگر اصول استنباط است که البته این علم اصول الفقه هم در فقه و هم در تفسیر کارآیی
دارد هم در موارد دیگر، و در حقیقت اصول الفقه مِتُد و منطق فهم متن است، از این روي شخصی که میخواهد قرآن را تفسیر کند
ضروري است که منطق فهم متن را بداند که بخش عظیم آن در بحث اصول الفقه بیان شده است.
6. علم الحدیث:
یعنی آگاهی از احادیث وشناخت احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وائمه اطهار علیهم السلام تا بتواند در مواقع لزوم از این
احادیث در تفاسیر آیات استفاده کند.
7. علم به قرائتهاي مختلف:
گاهی اوقات یک آیهي قرآن به قرائتهاي مختلفی خوانده میشود.
«1» « یَطهُرنَ و یَطَّهرنَ » به عنوان مثال
به هر دو قرائت خوانده شده که لازم است مفسر از این قرائتها اطلاع داشته باشد تا در جایی که در تفسیر یا در احکام نقشی دارد،
بتواند از آن استفاده کند. البته امروزه مفسرین به قرائات قرآن کمتر توجه میکنند، زیرا قرائات خبر واحد هستند از این رو صاحب
حفص از » نظران آنها را معتبر نمیدانند و آن قرائتی را معتبر میدانند که اصطلاحاً به آن قرائت متواتر مسلمین میگویند که قرائت
حفص از » از آن یاد میشود این قرائت غالبش مطابق، با قرات متواتر مسلمین است، و تقریباً عموم مسلمین بر این قرائت « عاصم
تکیه میکنند و لذا « عاصم
ص: 28
امروزه به قرائتهاي دیگر کمتر توجه میشود؛ و حق هم با مفسرین معاصر است چرا که کمتر باید این مسائل مطرح شود. ولی در
عین حال مفسر قرآن باید آگاهیهائی در این زمینه داشته باشد.
8. آگاهی از بینشهاي فلسفی، علمی، اجتماعی، و اخلاقی:
مفسر قرآن در عصر ما نمیتواند بدون اینکه، مکاتب فلسفی یا مکاتب اخلاقی را بشناسد یا اطلاعات مختصري از، علوم تجربی و
صفحه 14 از 81
جامعهشناسی و روانشناسی داشته باشد به تفسیر قرآن بپردازد.
قرار دادهاند. و شرط لازمی، براي یک تفسیر کامل و معتبر است هر چند «1» ، از این رو این شرط را بعضی از بزرگان معاصر
تخصص در فلسفه یا علوم تجربی و ... لازم نیست ولی براي فهم آیات مربوط به آفرینش کائنات، دستورات اخلاقی و اجتماعی،
خوب است و بدون آن ممکن است رموز آیات و اعجاز قرآن در مسائل علمی کشف نشود و مفسر از آنها غافل بماند.
و همچنین بسیاري از آیات مانند آیات اول سورهي حج یا اوائل سورهي مؤمنون را اگر مفسر از علوم پزشکی آگاهی نداشته باشد
نمیتواند تفسیر خوبی از این آیات ارائه بکند و گاهی ممکن است اگر آگاهی نداشته باشد به کج راهه برود.
9. آگاهیهاي تاریخی:
مفسر قرآن غیر از اینکه باید شأن نزول را بداند لازم است تاریخ صدر اسلام را تا حدي بداند، و از جغرافیاي جزیرة العرب تا حدي
اطلاع داشته
ص: 29
باشد، تا بتواند مکانهاي نزول قرآن، زمانهاي نزول قرآن، آیات مکی و مدنی، و امثال آن را در تفسیر تشخیص بدهد و از این
علوم در تفسیر قرآن استفاده کند.
10 . طهارت و علم الموهبه (علمی که خداوند به هر کس بخواهد میبخشد):
لا یمسَّهُ الا » . داشته باشد، زیرا قرآن را غیر از مطهرین لمس و درك نمیکنند « طهارت روحی » برخی گفتهاند: مفسر قرآن باید
تفسیر و « تحقق » جزء شرایط مفسر است. ولی به نظر میرسد که این جزء شرایط «2» « علم الموهبه » : آنها میگویند «1» « المطهرون
تفسیر است. آري هر چه انسان طهارت روحی بالاتري داشته باشد، و « کمال » مفسر و « کمال » مفسر شدن نیست، بلکه جزء شرایط
تزکیهي نفس بیشتري کرده باشد وقتی که به محضر قرآن میرسد میتواند از قرآن بهرههاي بیشتري ببرد همانطوري که قرآن
میفرماید:
ص: 30 «5» « هُديً لِّلْمُحْسِنِینَ » «4» « هُديً لِلْمُتَّقِینَ » «3» « هُديً لِلنَّاسِ »
قرآن گاهی میفرماید: هدایت براي مردم است. گاهی میفرماید:
هدایت براي با تقوایان است این یک مرتبه بالاتر از هدایت قبلی است و هدایت بالاتر، هدایت براي نیکوکاران است. اگر کسی
بخواهد به مراتب عالی هدایت قرآنی، و به فهم مراتب عالی قرآن دست پیدا بکند لازم است یک شرایطی را با تزکیهي نفس براي
کمالات روحی، در خودش ایجاد کند، اما به نظر میرسد این شرط تحقق تفسیر نیست بلکه این شرط کمال تفسیر و مفسر است.
نیز شرط کمال تفسیر است، و موجب کمال مفسر میشود ولی از آنجایی که معیارِ مشخصی ندارد، یعنی « علم الموهبه » همچنین
داده و تفسیر خود را از الهامات غیبی بداند؛ بنابراین چون معیار « علم الموهبه » ممکن است هر کس ادعا بکند که خداوند به من
مشخصی ندارد نمیتواند براي مفسر و تفسیر شرط قرار بگیرد، ولی اگر کسی داشته باشد باعث کمال تفسیرش، خواهد بود.
و اجتناب از تفسیر به رأي: «1» 11 . پرهیز از هر نوع پیش داوري
مفسر باید تابع دلالت لفظی آیات قرآن باشد، نه آن که دلالت آیه را تابع رأي و فهم خویش سازد، یعنی عقیدهاي را قبلًا انتخاب
نماید و بعد با استمداد از آیهاي آنرا توجیه کند و به اصطلاح، قرآن را بر رأي خود تطبیق کند و به عبارت دیگر، راي خود را بر
قرآن تحمیل نماید.
ص: 31
را انتخاب کنیم وقتی وارد قرآن میشویم آیاتی که از ظاهرش جبر « اشاعره » اگر قبلًا موضع « جبر و اختیار » به عنوان مثال در موضوع
بر میآید را براي تایید نظر خود انتخاب میکنیم.
صفحه 15 از 81
را انتخاب کنیم که انسان اختیار تام و کامل دارد. « معتزلی » و اگر موضع
نیز آیاتی را در این راستا بر میگزینیم.
ولی اگر بیطرفانه به محضر قرآن وارد شویم و مجموع آیات را بنگریم به این نتیجه میرسیم که قرآن نه مؤید جبر است، و نه
است. « امر بین الامرین » اختیار تام را تایید میکند بلکه قائل به
بنابراین نباید مفسر قبل از ورود به تفسیر پیش داوري و پیش فرضهایی داشته باشد تا موجب تحمیل نظر بر قرآن و تفسیر به رأي
«1» . شود که از آن نهی شده است
ص: 32
منابع تفسیر قرآن چیست؟
پرسش:
منابع تفسیر قرآن چیست؟
پاسخ:
چهار منبع اصلی میتوان براي تفسیر قرآن بر شمارد:
اول: قرآن کریم: آیات محکم میتواند منبع تفسیر براي آیات متشابه باشد. به عبارت دیگر، ما در تفسیر آیات میتوانیم از خود
آیات قرآن استفاده کنیم.
«1» « إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَۀِ الْقَدْرِ » : به عنوان مثال در سورهي قدر میفرماید
«2» « شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ » : ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، و در سورهي بقره میفرماید
ماه رمضان ماهی است که در آن قرآن نازل شده است. وقتی این دو آیه را کنار هم بگذاریم، مطلب سومی به دست میآید و آن
میگویند. بنابراین یکی از منابع تفسیر قرآن، « قرآن به قرآن » اینکه، شب قدر در ماه مبارك رمضان میباشد. این را اصطلاحاً تفسیر
خود قرآن کریم است، که میتواند به ما در فهم آیات کمک نماید.
دوم: سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام: هم یکی از منابع تفسیر است.
سوم: عقل: عقل و قرائن عقلی هم میتواند یکی از منابع تفسیر باشد.
ص: 33
چهارم: برخی از آموزههاي قطعی علوم تجربی: گاهی علوم تجربی میتوانند به استخدام فهم قرآن در بیایند، نه اینکه بر قرآن
تحمیل بشوند، و نه به معناي استخراج علوم از قرآن باشد؛ بلکه برخی از مطالب علمی قطعی در فهم آیات قرآن میتوانند، به ما
کمک بکنند.
یادآوري:
.« شهود » البته منابع دیگري هم شمرده شده که، بعضاً معتبر نیست، مثل
آیا شهود عرفانی میتواند منبع تفسیر باشد؟! جواب ما منفی است زیرا شهود و مکاشفات عرفانی، اولًا شخصی است، و قابل انتقال
به غیر نمیباشد و ثانیاً معیار و ضابطه ندارد، و همچنین گاهی اوقات همراه با خطاهایی است و از طرفی ممکن است مکاشفات
رحمانی با مکاشفات شیطانی آمیخته شود.
ص: 34
از منابع تفسیر سه موردش ظاهراً همان منابعی بود که در فقه استفاده میشود. عقل و کتاب و سنت، آیا اجماع مفسرین، در تفسیر معتبر است؟
صفحه 16 از 81
از منابع تفسیر سه موردش ظاهراً همان منابعی بود که در فقه استفاده میشود. عقل و کتاب و سنت، آیا اجماع مفسرین، در تفسیر معتبر است؟
پرسش:
از منابع تفسیر سه موردش ظاهراً همان منابعی بود که در فقه استفاده میشود. عقل و کتاب و سنت، آیا اجماع مفسرین، در تفسیر
معتبر است؟
پاسخ:
در مورد اجماع در خود فقه هم اختلاف نظر است، که اجماع تا چه حدي کاربرد دارد؟ آیا اجماع اگر منقول باشد میتواند منبع
باشد، یا نه؟
را معتبر میدانند، که البته امکان اجماع محصَّل، مشکل است، «1» معمولًا اجماع منقول را چندان معتبر نمیدانند، ولی اجماع محصَّل
زیرا در زمان ما این که کسی بتواند تمام اقوال علما را در یک موضوع جمعآوري کند هر چند محال نیست، ولی خیلی مشکل
است.
از این رو در اجماع اختلاف است که آیا اجماع یکی از منابع، در تفسیر میتواند باشد، یا نمیتواند باشد. به نظر میرسد اجماع
مفسرین در یک آیه نمیتواند منبع تفسیر باشد به عنوان مثال در مورد یک آیه اگر همهي مفسرین کلام واحدي را گفته باشند،
ولی شما دلیل قطعی به دست بیاوري که این سخن درست نیست، میشود اجماع را کنار گذاشت.
ص: 35
بنابراین در تفسیر قرآن، دلیلی بر اعتبار اجماع نداریم. به عبارت فنیتر اگر اجماع را یک دلیل لبّی، بدانیم، قدر متیقّنی دارد که قدر
متیقن اعتبارش، همان مسائلِ فقهی است.
لذا برخی از افراد که اجماع را به عنوان، منبع تفسیري پذیرفتهاند گفتهاند: فقط در مورد آیات الاحکام میتوانیم از اجماع استفاده
کنیم و آن هم اجماعی میشود که در فقه، از آن بهره میبرند، و همان شرایط و ضوابط را دارد. طی بررسی که انجام گرفت معلوم
برخی «2» « کلاله » یا ذیل آیهي «1» « متعه » شد معمولًا کسانی که از اجماع استفاده کردهاند در آیات الاحکام میباشد مثلًا ذیل آیهي
از مفسرین ادعاي اجماع کردهاند که اینجا بحث آیات الاحکام است، ولی در بقیهي آیات بعید است که بتوانیم از اجماع به عنوان
یک منبع یاد کنیم.
ص: 36
آیا اقوال و نظرات صحابه و تابعین از منابع تفسیر قرآن به شمار میآید؟
پرسش:
آیا اقوال و نظرات صحابه و تابعین از منابع تفسیر قرآن به شمار میآید؟
پاسخ:
در مورد اقوال صحابه و تابعین، باید تفصیل قائل بشویم:
صحابهي بزرگ پیامبر « ابن عباس » یا « ابی بن کعب » ،« ابن مسعود » 1. گاهی یکی از صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مانند
اکرم صلی الله علیه و آله مطلبی را از نظر لغوي بیان میکنند، و واژهاي را معنا میکنند، که در این صورت به عنوان یک نفر از اهل
عرف، کلام اینها معتبر است، مثل بقیهي لغویین، بلکه بالاتر از آنها، زیرا اهل آن زمان و مخاطب آیات بودهاند؛ بنابراین کلامشان
میتواند در لغت معتبر باشد.
2. اگر صحابی یا تابعی شأن نزول آیهاي را بیان کند، با دو شرط معتبر است، یکی اینکه آن صحابی در آن حادثه- به عنوان مثال
صفحه 17 از 81
در جنگ بدر- حضور داشته و میگوید این آیه به این مناسبت نازل شد، و دیگر اینکه موثق هم باشد، در این دو صورت اگر
مطلبی را در مورد شأن نزول آیهاي بیان کند، معتبر است.
3. اگر صحابی، یا تابعی، مطلبی را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یا معصوم دیگري نقل کند، در اینجا اگر این شخص موثق و
راستگو باشد،- لازم هم نیست که
ص: 37
عادل باشد- کلامی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کند این معتبر است و میتواند در تفسیر مورد استفاده واقع شود. به
عنوان مثال میگوید: پیغمبر در ذیل این آیه این حدیث را فرمود؛ ما از این حدیث در تفسیر آیه استفاده میکنیم.
4. حالت چهارم اجتهاد شخصی این افراد است. مثلًا ابن عباس یا یکی از تابعین در آیهاي اجتهاد شخصی کند، در این موارد ما
دلیلی بر حجیت قول صحابه و تابعین نداریم بلکه اقوال صحابه و تابعین در اینجا مثل قول بقیهي مفسرین است البته نکتهاي را که
باید در نظر داشت این است که صحابه و تابعین چون به عصر نزول نزدیک بودند، ممکن است یک قرائنی را، دیده باشند و در نظر
داشتهاند و بیان کردهاند، از این رو میطلبد که بر کلمات آنها در فهم آیات، توجه ویژهاي داشته باشیم، ولی این بدین معنا نیست
که کلامشان حجت باشد.
یادآوري:
البته یک تفاوتی را برخی از صاحب نظران علوم قرآنی قائل شدهاند و گفتهاند:
اگر صحابی، معصوم باشد کلامش حجت است مثل امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم صحابی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است
و هم معصوم است لذا در تفسیر قرآن کلامش هم معتبر و هم حجت است، ولو نظر شخصیاش را گفته باشد.
اما در جایی که صحابی، معصوم نباشد، ما دلیلی از آیات و روایات، یا
ص: 38
عقل نداریم بر اینکه کلامش حجت است، به این معنا که نشود با آن مخالفت کرد؛ از این رو اگر ما دلیلی علیه کلام کسی مثل ابن
عباس پیدا کردیم کلام ابن عباس را مثل کلام بقیهي مفسرین مورد نقد و بررسی قرار میدهیم، و دلیلی نداریم که چون ابن عباس
گفته بنابراین نباید کلام او را نقد و بررسی کرد.
ص: 39
منابع تفسیر قرآن عبارتند از: آیات قرآن، سنت پیامبر و اهلبیت و عقل، آیا براي حجیت اینها در تفسیر قرآن دلیلی از خود قرآن و روایات
وجود دارد؟
پرسش:
منابع تفسیر قرآن عبارتند از: آیات قرآن، سنت پیامبر و اهلبیت و عقل، آیا براي حجیت اینها در تفسیر قرآن دلیلی از خود قرآن و
روایات وجود دارد؟
پاسخ:
1. قرآن کریم:
«1» « مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ » در مورد قرآن کریم، مهمترین دلیلی که داریم، آیهي شریفهي
یعنی آیات محکم مثل « هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ » در قرآن کریم آیات محکم داریم و آیات متشابه نیز وجود دارد و تعبیر آیه این است که
تفسیر قرآن » مادر هستند و مرجع واقع میشوند، یعنی محل رجوعاند و آیات متشابه را باید به آیات محکم برگردانیم که این همان
صفحه 18 از 81
است. « به قرآن
«2» « تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ » : علامه طباطبائی رحمه الله در مقدمهي تفسیر المیزان، دلائل دیگري هم آورده از جمله اینکه قرآن
است و مثالهاي دیگر.
بنابراین قرآن که بیان کنندهي همه چیز است قطعاً بیان کنندهي خودش نیز میباشد از این رو از خود آیات قرآن استفاده میشود،
که آیات قرآن میتواند تفسیر آیهي دیگر باشد.
ص: 40
البته طبیعت هر کتابی این است که گوینده در جایی ممکن است عام سخن بگوید، در جایی خاص، در جایی مطلق و در جایی
مقید، باید صدر و ذیل کلام را جمع کرد، اول سخن و آخر سخن و وسط سخن را در نظر گرفت مطالب را کنار هم گذاشت تا
مقصود نهائی گوینده را به دست بیاوریم، این یک سیر طبیعی است که براي فهم کتابهاي نویسندگان بکار میبریم، در فهم قرآن
هم از همین روش استفاده میکنیم. بنابراین علاوه بر اینکه این سیر طبیعی وجود دارد، خود آیات قرآن هم رهنمود دارد البته در
برخی از احادیث هم این مطالب یادآوري شده است.
2. سنت پیامبر و روایات ائمه معصوم علیهم السلام
ما ذکر [: قرآن » «1» ؛« أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ » : قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید
«. را، به سوي تو نازل کردیم، تا براي مردم بیانش کنی
و آشکار کردن، اینجا هم میفرماید: ما قرآن را به سوي تو [: پیامبر صلی الله علیه و آله فرستادیم تا براي « بیان » تفسیر قرآن یعنی
مردم آن چیزي که نازل شده است را بیان و تفسیر کنی. بنابراین اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آیات قرآن را تبیین و تفسیر
کند، ولی این تفسیر حجت نباشد، خلاف حکمت لازم میآید، یعنی خداوند دستور به چیزي داده، باشد و آن را معتبر نداند،
بنابراین براساس این آیه شریفهي اگر حدیثی از پیامبر در بیان و تفسیر آیهاي از قرآن به ما برسد براي ما حجت است.
ص: 41
در مورد اهل بیت علیهم السلام ذیل همین آیه علامه طباطبائی رحمه الله مینویسند:
ما از این آیه حجیت بیان پیامبر را در تفسیر میفهمیم و از حدیث ثقلین، به دست میآید که اهل بیت علیهم السلام ملحق به
من دو چیز گرانبها، یا » که «1» پیامبرند که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به طور متعدد از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده
بعد فرمود: ،« سنگین را در میان شما گذاشتم، کتاب خدا قرآن و عترتم را
اگر از هر دو استفاده کنید و به هر دو تمسک بجوئید، شما نجات پیدا میکنید. « ما إن تمسکتم بهما »
اگر به هر دو، هم قرآن و هم اهل بیت علیهم السلام تمسک پیدا کنید گمراه « ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا » : حضرت میفرماید
اگر به یکی تمسک پیدا کنید یا به هیچ کدام :« ما إن تمسکتم باحدهما أولا تمسکتم بهما » نمیشوید لذا مفهوم حدیث این است که
تمسک پیدا نکنید گمراه خواهید شد. پس نه قرآن بدون اهل بیت انسان را به مقصد میرساند، نه اهل بیت بدون قرآن، باید هر
دو، با هم باشد تا انسان را به سر منزل مقصود برساند. بدین ترتیب علامه طباطبائی از این روایت استفاده میکند که بیان و تفسیر
اهل بیت علیهم السلام براي ما معتبر است.
البته دلائل دیگري هم وجود دارد مثل عصمت اهل بیت علیهم السلام، و دلائل خاصی که دارد و همچنین روایات دیگري که در
این زمینه وارد شده که مجال ذکر آنها نیست.
ص: 42
3. عقل:
صفحه 19 از 81
حجیت عقل ذاتی است یعنی در حقیقت عقل پایهي معارفِ بشري است، و خود عقل دلیلی بر اعتبارش نمیخواهد. در مورد
حجیت عقل مثال میزنند بهتر بودن آب. آبتر است و چیزهاي دیگر بوسیلهي آبتر میشود و اینتري آب از کجاست از خود
ذات آب است.
حجیّت عقل هم ذاتی است علاوه بر این که در احادیث و آیات هم اشاراتی بر این حجیت داریم مثلًا در سورهي مبارکه نحل
قرآن را نازل کردیم تا پیامبر براي مردم بیان بکند، و به خاطر اینکه تفکر بکنند. » : میفرماید
«1» « لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ »
در آیات متعددي از قرآن به تدبر، تفکر، تعقل دعوت شده، وقتی آیاتی ما را به تدبر و تفکر میخواند، اگر ما تفکر و تدبر را،
؛« حجۀ ظاهرة و حجۀ باطنۀ » ، معتبر ندانیم خلاف حکمت لازم، میآید. علاوه بر اینکه در احادیث نیز آمده که ما دو حجۀ داریم
حجت ظاهري پیامبر و اهل بیت علیهم السلام هستند و حجت باطنی عقل ماست. بنابراین علاوه بر اینکه، حجیت عقل ذاتی است در
آیات و روایات هم به اعتبارش اشاره شده است.
ص: 43
پرسش:
نقش علوم تجربی در تفسیر قرآن چیست؟ آیا علوم تجربی منبع تفسیر قرآن هستند یا تفسیر قرآن منبعی براي شناخت علوم تجربی
میباشد؟!
پاسخ:
از این رو «1» موضوع قرآن و علوم تجربی نیاز به بحث مفصلی دارد تا ابعاد مختلف آن روشن شود که در این مجال نمیگنجد
ناچاریم نگاهی گذرا به این بحث داشته باشیم:
قرآن کریم در آیات متعددي، به مسائل طبیعت، کیهانشناسی، ساختار بدن انسان و غیره اشاره کرده بعضی از معاصرین مصر آیات
که البته در تحقیقات ما بیش از این به شمار آمده است. بنابراین «2» : مربوط به مسائل طبیعی در قرآن را 1322 مورد شمردهاند
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ » حدود 15 قرآن مباحثی است که مربوط به اشارات علمی قرآن است گاهی به حرکت خورشید اشاره کرده
ص: «4» « رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا » گاهی نیروي جاذبه را مطرح میکند «3» « لَّهَا
44
«1» ، گاهی زوجیت گیاهان مورد توجه واقع میشود
و مانند آن. «2» گاهی به مراحل خلقت انسان اشاره کرده است
که فهم این آیات نیاز دارد که مفسر، با علوم تجربی روز آشنائی داشته باشد، اگر انسان با علوم مربوط به هر آیه آشنائی نداشته
باشد ممکن است برخی از این آیات را حتی اشتباه تفسیر کند.
یادآوري: درست است که قرآن اشارات علمی دارد و اشارات علمی قرآن موجب رشد علوم تجربی شده، ولی این بدان معنا نیست
که همهي علوم تجربی در قرآن وجود دارد، قرآن کتاب فیزیک یا شیمی، یا کتاب پزشکی یا دایرة المعارف علمی نیست، ولی
اشاراتی دارد که گاهی اوقات در حد اشارات اعجازآمیز است؛ و از آن طرف اگر انسان این اشارات را در کنار آموزهها و
دستاوردهاي علوم تجربی به تتبع ننشیند و به عبارت دیگر علوم تجربی را در فهم قرآن استخدام نکند، ممکن است خوب مطلب را
متوجه نشود و در فهم آیه به بیراهه برود.
«3» « وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا » : مثال: قرآن کریم میفرماید
«4» خورشید جریان دارد تا محل استقرار خودش
صفحه 20 از 81
برخی از قدماي مفسرین این آیهي شریفه را این طور معنا میکردند که
ص: 45
حاکم بود و فکر میکردند که « هیئت بطلمیوس » چون در علم کیهانشناسی در آن زمان تفکر « مقصود همین حرکت کاذب است »
زمین مرکز جهان است، و خورشید به دور زمین میگردد، حس کاذب انسان هم همین را تأیید میکرد، که صبح خورشید از شرق
طلوع میکند و پایان روز در غرب غروب میکند. برخی از مفسرین نیز همین حرکت کاذب خورشید را از آیه استفاده کردند، در
حالی که مفسرین امروز میگویند: با توجه به اینکه ما میدانیم که خورشید مرکز منظومهي شمسی است و زمین به دور خورشید
میچرخد و این دیدن طلوع و غروب ما، حس کاذبی است پس معلوم میشود که قرآن به حرکت واقعی خورشید اشاره میکند که
یا این حرکت به طرف مرکز کهکشان راه شیري و به دور مرکز کهکشان میچرخد، یا به طرف ستارگان دور دستی میرود مثلًا تا
زمانی که انرژي آن تمام شود و به سیاه چالهها ملحق شود، برخی گفتهاند، به ستارهاي مثل (وُگا) ملحق میشود و ...
بنابراین حرکت واقعی خورشید مطرح است حرکتی که خورشید به همراه منظومه شمسی دارد، یا حرکت خورشید به دور خودش
یعنی حرکت وضعی یا حرکت انتقالی؛ بنابراین حرکت واقعی خورشید مد نظر است نه این حرکت کاذب خورشید. با این مثالها
روشن شد که علوم تجربی در فهم قرآن مؤثر است. و حداقل در این 1322 آیه ما باید به علوم تجربی توجه داشته باشیم ولی باید
مواظب باشیم که:
ص: 46
1. نظریهها و فرضیههاي اثبات نشدهي علمی را بر قرآن تحمیل نکنیم؛
2. از طرفی دچار استخراج علوم از قرآن نشویم و بهدام این مسائل نیفتیم؛
3. مطالب علمی که به حد بداهت حسی رسیده باشد و قطعی باشد مثل کرویت زمین و ... را میتوان در تفسیر قرآن از آن به عنوان
«1» . قرینه استفاده کرد که گاهی اعجاز علمی قرآن را نیز نشان میدهد چنانچه از مثالها معلوم شد
ص: 47
مقصود از روشهاي تفسیري چیست؟
پرسش:
مقصود از روشهاي تفسیري چیست؟
پاسخ:
بحث روشهاي تفسیري بحث پر دامنهاي است و بسیاري از قرآنپژوهان و صاحب نظران در این زمینه قلم زدهاند شاید بتوانیم
ریشههاي این بحث را در صدر اسلام و در روایات پیامبر جستجو کنیم، که از تفسیر به رأي منع میکردند و گاهی در تفسیرشان از
آیهاي براي تفسیر آیهي دیگر استفاده میکردند، سپس در دوران اهل بیت علیهم السلام این بحث دامنهي بیشتري پیدا کرد و
روشهاي دیگري افزوده شد و در عصر ما هم کاوشهاي زیادي در این زمینه شده و روشهاي متنوعی ارائه شده است که میتوان
گفت: قرآن کریم حداقل به 6 روش تفسیر میشود:
اول: تفسیر قرآن به قرآن
دوم: تفسیر روایی؛ یعنی تفسیر قرآن با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام.
سوم: تفسیر عقلی؛ یعنی تفسیر قرآن به کمک قرائن عقلی.
چهارم: تفسیر علمی؛ یعنی تفسیر قرآن با کمک علوم تجربی قطعی.
صفحه 21 از 81
پنجم: تفسیر اشاري یا تفسیر باطنی؛ که گاهی به آن تفسیر عرفانی نیز گفته میشود.
ص: 48
ششم: که در حقیقت جمع بین این روشها به شمار میآید، روش تفسیر اجتهادي جامع و کامل است. که یک آیهي قرآن در
صورت اقتضاء، با روشهاي مختلفی تفسیر شود که همهي این روشها را شامل بشود.
یادآوري:
روش دیگري هم وجود دارد که چون روش باطل و غیرمعتبري است جزء این روشها آورده نشد که در حقیقت روش هفتمی به
است، که در احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله از طریق شیعه و اهل سنت از آن نهی شده است « تفسیر به رأي » شمار میآید و آن
و همچنین در روایات این روش تفسیري، باطل و مذموم معرفی شده و حتی وعدهي آتش بر آن داده شده و حرام شمرده شده است.
«1»
ص: 49
تفسیر به رأي با تفسیر عقلی و تفسیر اجتهادي چه تفاوتی دارد؟
پرسش:
تفسیر به رأي با تفسیر عقلی و تفسیر اجتهادي چه تفاوتی دارد؟
پاسخ:
در پاسخ به این پرسش ما تفسیر عقلی را با یک مثال معرفی میکنیم تا تفاوت آن با تفسیر به رأي روشن شود: استفادهي از قرائن
«1» « إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ » : عقلی، در تفسیر قرآن را تفسیر عقلی مینامند به عنوان مثال قرآن کریم میفرماید
روز قیامت برخی از مردم به سوي پروردگار نظر میکنند.
از ظاهر آیه تصور میشود که خدا جسمی است که افراد به آن نگاه میکنند، در حالی که ما قرینهي عقلی بر خلافش داریم، برهان
داریم بر اینکه خداوند جسم نیست چون اگر جسم باشد محدودیت دارد و محدودیت مستلزم مخلوق بودن است و ... بنابراین
خداوند تبارك و تعالی، جسم نیست، پس معلوم میشود این نظر در آیهي شریفه نظر با چشم سر نمیباشد بلکه شهود باطنی است،
یا نگاه به ثواب و عقاب الهی است، و توجیهاتی که ذیل این آیه و مانند آن آمده است.
بنابراین ما به وسیلهي یک قرنیهي قطعی عقلی، ظاهر آیه را تأویل میکنیم، یا ظاهر آیه را تفسیر میکنیم، و این روش تفسیر عقلی
میباشد
ص: 50
که غیر از تفسیر به رأي است، زیرا تفسیر به رأي آن است که بدون توجه به قرائن عقلی و نقلی تفسیر شود، پس این دو کاملًا با هم
متفاوت است.
تذکر:
براي اولین بار تفسیر به رأي را به دو نوع ممدوح و مذموم تقسیم «1» 1. خلط این دو مبحث از جایی شروع شده که برخی افراد
کردند و نوشتند که تفسیر به رأي مذموم یعنی تفسیر به رأیی که جایز نیست و در روایات نکوهش شده، و تفسیر به رأي ممدوح
مثل تفسیر عقلی یا تفسیر اجتهادي که جایز است.
و کم کم بسیاري از نویسندگان، این مطلب را گرفتند و نقل کردند در حالی که اصل مطلب مخدوش است، زیرا روایاتِ تفسیر به
رأي، مطلق است یعنی همه نوع تفسیر به رأي را جایز نمیداند، و تفسیر به رأي ممدوح، و مذموم نداریم.
صفحه 22 از 81
بنابراین تفسیر عقلی، اصلًا تفسیر به رأي نیست در حقیقت تفسیر به رأي آن است که بدون توجه به قرائن عقلی و نقلی باشد، و
تفسیر عقلی با توجه به قرائن عقلی میباشد؛ از این رو تفسیر عقلی، تخصصاً از تفسیر به رأي خارج است و نمیشود آن را تفسیر به
رأي ممدوح نامید.
از مطالب گذشته پاسخ این که آیا تفسیر اجتهادي، با تفسیر به رأي تفاوت دارد نیز مشخص میشود:
ص: 51
تفسیر اجتهادي صحیح، این است که مفسر، اول به قرائن عقلی و نقلی آیه مراجعه کند روایاتش را بررسی کند، آیات دیگر را
ببیند، اگر برهانهاي عقلی براي آن هست ببیند، بعد در پایان، جمعبندي کند و در نتیجه، برداشتی از آیه داشته باشد، این اجتهاد در
تفسیر میباشد. در حالی که تفسیر به رأي این است که قبل از مراجعه به قرائن عقلی و نقلی، اظهار نظر شود. پس این دو تا با هم
تفاوت دارند، چنانچه اگر در تفسیر اجتهادي، مجتهدِ تفسیر، بدون مراجعه به قرائن عقلی و نقلی اظهار نظر بکند به دام تفسیر به
رأي میافتد، پس اجتهاد میتواند دو نوع باشد اجتهاد صحیح، اجتهاد غیرصحیح؛ اجتهاد صحیح آن است که مفسر بعد از مراجعه
به قرائن عقلی و نقلی نظرش را اعلام کند و اجتهاد غیرمعتبر و غیرصحیح این است که قبل از مراجعه به قرائن عقلی و نقلی اعلام
نظر کند.
است « عقل » به معناي « رأي » 2. یکی از مواردي که موجب اشتباه در این بحث شده، این است که برخی گمان کردهاند: واژهي
و دیگران گفتهاند: که رأي در « التفسیر و مفسرون » در « ذهبی » و همچنین آقاي « شیخ آل عبدالرحمن العک » برخی از معاصرین مثل
و تفسیر به رأي به معناي تفسیر به عقل میباشد، بنابراین اگر کسی تفسیر عقلی کرد، میشود تفسیر به رأي « عقل » اینجا به معناي
ممدوح، چون تفسیر عقلی را نمیتوانیم بگوئیم بد است. این تفسیر به رأي ممدوح است و غیر از آن تفسیر به رأي است که در
روایات مذموم شمرده شده.
در حالی که چنانچه گذشت، اولین بار این تقسیم را راغب اصفهانی کرد.
ص: 52
که ممدوح و مذموم را جدا کرده و این خلاف اطلاق روایات است علاوه بر اینکه لغت هم این مطلب را یاري نمیکند و از طرفی
« رأي » ، خود آقاي راغب اصفهانی در مفرداتش میگوید: رأي، اعتقادي است که از غلبهي گمان پیدا میشود. به عبارت امروزي
بنابراین اگر کسی بدون استناد و بدون توجه به قرائن عقلی و نقلی گمانهزنی کرد این تفسیر به رأي است، پس « گمانهزنی » ، یعنی
این که گفته شده تفسیر به رأي، یعنی تفسیر عقلی، چون رأي به معناي عقل است، مطلب درستی به نظر نمیآید. حتی برخی از
به معناي عقل نیامده و نمیشود بگوئیم که تفسیر به رأي، « رأي » ، معاصرین ادعا کردهاند که هیچ موردي در کتاب و سنت، و لغت
یعنی تفسیر عقلی.
ص: 53
پرسش:
آیا بین تفسیر عقلی و اجتهادي تفاوتی وجود دارد؟
پاسخ:
آري، تفسیر اجتهادي با تفسیر عقلی متفاوت است چنانچه گذشت ما روشها را به 6 روش تفسیر کردیم: تفسیر قرآن به قرآن،
تفسیر روائی، تفسیر علمی، تفسیر عقلی، تفسیر اشاري یا باطنی، و تفسیر اجتهادي جامع.
در یک تقسیمبندي جامع، تفاسیر را به دو دسته تقسیم میکنند:
میگویند تفاسیر نقلی و اجتهادي.
صفحه 23 از 81
تفاسیر نقلی آنهایی است که براساس تفسیر مأثور، تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر روائی باشد. و بقیهي تفاسیر اعم از تفسیرهاي علمی
و عقلی را تفاسیر اجتهادي میگویند.
یادآوري:
به نظر میرسد که واژهي اجتهاد به یک معناي اعمی، شامل تفسیر علمی و عقلی نیز میشود، منتها تفسیر عقلی یک اصطلاح خاص
قسمتی « تفسیر عقلی خاص » است، که استفادهي از قرائن عقلی و برهانهاي عقلی در فهم آیات قرآن را تفسیر عقلی گویند. که این
از تفسیر اجتهادي به
ص: 54
معناي عام است، بنابراین نمیتوان گفت: تفسیر عقلی، همان تفسیر اجتهادي است.
از « تفسیر عقلی به معناي خاص » و « تفسیر اجتهادي به معناي اخص » و « تفسیر اجتهادي به معناي اعم » از این رو لازم است قلمرو
همدیگر جدا شود.
زیرا اجتهاد به معناي اعم در تفسیر قرآن به قرآن و در تفسیر روایی هم به کار میرود، به این معنا که ما آیهاي را کنار آیهاي
میگذاریم و یا روایتی را ذیل آیهاي مطرح میکنیم و استنباط و نتیجهگیري میکنیم لذا در تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر روایی،
استنباط و اجتهاد به معناي اعم راه دارد.
که فقط روایات را ذیل آیات آوردهاند و نتیجهگیري هم « نورالثقلین » و « در المنثور » ،« البرهان » مثل « تفاسیر روایی محض » و حتی در
نکردهاند، همان هم مبتنی بر یک اجتهاد بوده است که این روایت مربوط به این آیه و تفسیر آن است.
نتیجهگیري:
بنابراین به نحوي میتوان گفت:
- تفسیر اجتهادي به معناي اعم در تمام روشهاي تفسیري کاربرد دارد.
- و روش تفسیر عقلی به معناي خاص، استفاده از قرائن عقلی و برهانهاي عقلی در فهم آیات قرآن میباشد، که این روش در کنار
بقیهي روشهاي تفسیري مطرح است.
ص: 55
- و روش تفسیر اجتهادي به معناي اخص این است که مفسر همهي قرائن عقلی و نقلی آیه را در نظر بگیرد و نگاهی جامع داشته
باشد به آیات، روایات، علم، عقل به معناي برهانی و حتی باطن، و در پایان با ملاحظهي همهي این موارد، به نتیجهگیري برسد.
این روش، روش اجتهادي جامع میباشد، که در مقابل دیگر روشهاي تفسیري برشمردیم.
ص: 56
پرسش:
روش تفسیر قرآن به قرآن را با مثال توضیح فرمایید؟
پاسخ:
در کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله و روایاتی که از ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده، به چشم « قرآن به قرآن » روش تفسیر
میخورد که گاهی یک آیهاي را شاهد براي آیهي دیگر، میآوردند، و از آن مطلب جدیدي را بدست میآوردند.
«1» « إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَۀِ الْقَدْرِ » : مثال
«2» « إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَۀٍ مُبَارَکَۀٍ » : با آیهي کریمهي
«3» « شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ » و آیهي شریفهي
صفحه 24 از 81
وقتی کنار هم قرار گیرند به این نتیجه میرسیم که اولًا قرآن در شب قدر نازل شده و دوم اینکه شب قدر، در ماه مبارك رمضان
است و سوم اینکه شب قدر شب با برکتی است و مثالهاي دیگري هم در روایات است که از اهل بیت علیهم السلام نقل شده است
که براي نمونه یکی از آنها را میآوریم:
در روایتی حکایت شده که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سوال شد که آیهي شریفه میفرماید:
ص: 57
«1» « الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِکَ لَهُمُ الَأمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ »
کسانی هدایت یافتند که، ایمانشان را با ظلم آلوده نکرده باشند در حالی که کدام یک از ما (اصحاب) تا به حال ظلم نکردیم،
بالاخره هر کسی در ارتباط با همسایهاش یا خویشاوندانش یا دوستانش ممکن است گرفتار ظلمی شده باشد با توجه به این آیه اینها
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این آیه را به وسیله آیهي 13 سورهي لقمان تفسیر «2» هدایت پیدا نکردند؟ در پاسخ طبق این نقل
کرد، و فرمود:
یعنی یکی از مصادیق ظلم شرك است؛ « شرك ظلم بزرگی است » : در آنجا میفرماید
«. کسانی که ایمانشان را با ظلم آلوده نکردند » : و اینجا میفرماید
یعنی کسانی که ایمانشان را با شرك آلوده نکردند، اینها أهل هدایت هستند.
این بود نمونهاي که پیامبر از آیهاي براي تفسیر آیهاي دیگر استفاده کرد همچنین در کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام، این مطلب
آمده و ائمهي دیگر نیز این روش را داشتهاند و این روشی است که امروزه هم در بسیاري از تفاسیر، استفاده میشود مشهورترین آن
تفسیر المیزان
ص: 58
روش تفسیر قرآن به قرآن، روش تفسیري اهل » : علامه طباطبایی رحمه الله است. البته ایشان در مقدمهي تفسیر المیزان مینویسند
و ایشان این روش را براي خودش در طول تفسیر به عنوان روش اصلی، انتخاب کرده است. «. بیت است
ص: 59 پرسش:
روش تفسیر روایی را با مثال توضیح دهید.
پاسخ:
تفسیر روایی- که امروزه در تفاسیر فراوان به کار میرود- این است که ما از روایات پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام در تبیین و
تفسیر آیات قرآن استفاده کنیم. به این صورت که گاهی آیهاي عام است مطلب خاصی در روایت میآید، و گاهی آیهاي مطلق
است مطلب مقیدي از روایات میآید و آن را تفسیر میکند و همچنین جزئیات آیات الاحکام در روایات بیان میشود.
نماز بخوانید ولی در ظاهر آیات بیان نشده چند رکعت بخوانیم. بدیهی است که تفسیر « أَقِمِ الصَّلَاةَ » به عنوان مثال ما در آیات داریم
این آیات را سنت پیامبر بیان میکند که نمازها هر کدام چند رکعت است، و حتی جزئیات این مسائل در روایات بیان میشود. پس
روایات، هم میتواند یک منبع تفسیري باشد، و هم در حقیقت یک روش است که ما از روایات براي تفسیر قرآن بهره ببریم.
ص: 60
پرسش:
روش تفسیر علمی را با مثال توضیح دهید.
پاسخ:
هر چند که مدت زیادي است که از روش استفاده میشود و بسیاري از مفسرین معاصر از این روش استفاده میکنند و حق هم
صفحه 25 از 81
همین است که ما در فهم حدود 1322 آیه- که برخی از معاصرین مصري، لیست کردهاند- آیاتی که اشاره به طبیعت،
کیهانشناسی، انسانشناسی و مانند آنها دارد، ناچاریم که، از مطالب قطعی علمی استفاده کنیم و نمونههاي زیادي هم در این مسئله
هست.
«1» « رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا » مثلًا در مورد آیهي شریفهي
گفته شده است که این آیه اشاره به نیروي جاذبه دارد، در حالی که نیروي جاذبه، قرن 17 و 18 با ظهور نیوتن، کشف شد. ولی
«. خداوند آسمانها را بدون ستون دیدنی آفرید » : قرآن حدود ده قرن قبل به این موضوع اشاره کرده و فرموده
«2» «. آنجا، ستونهایی است منتها شما این ستونها را نمیبینید » و در روایتی هم ذیل این آیه از امام رضا علیه السلام نقل شده که
ص: 61
بنابراین آیهي شریفه اشاره دارد که بین کرات آسمانی و بین آسمانها ستونهایی است، که ما آن ستونها را نمیبینیم و حداقل آن
اشاره به نیروي جاذبه دارد. که همچون ستونهایی این کرات آسمانی را بر همدیگر نگه میدارد، زمین به دور خورشید میچرخد
زیرا نیروي جاذبه همچون ستونی این را به خورشید وصل کرده است.
در صدر اسلام اگر میخواستند تعبیري براي ما به کار ببرند که نیروي جاذبه را بفهمیم شاید از این تعبیر زیباتر ممکن نبود.
حتی این اعجاز علمی قرآن هم هست که قرنها قبل از تولد نیوتون اشاره به نیروي بین کرات آسمانی کرده؛ از این نمونهها ما در
فهم آیات قرآن داریم که ناچاریم به مسائل علمی مراجعه کنیم.
ص: 62
پرسش:
روش تفسیر اشاري را معرفی نمایید؟
پاسخ:
نیز میگویند « تفسیر صوفی » هم از آن یاد میشود و گاهی هم به آن « تفسیر باطنی » و « تفسیر عرفانی » تفسیر اشاري را با عنوانهاي
چون صوفیه از این روش زیاد استفاده کردهاند.
البته در کلمات اهل بیت علیهم السلام از روش تفسیر باطنی هم استفاده شده است. و اهل بیت علیهم السلام ما را توجه دادهاند که
قرآن علاوه بر اینکه ظاهري دارد، باطنی هم دارد و ما نباید فقط به ظاهر قرآن اکتفاء کنیم. البته، برخی از نحلههاي انحرافی،
که به باطنیه مشهور شدند و این تفکر باطلی است، بلکه ما باید با کمک روایات اهل «. ما باید فقط باطن قرآن را بگیریم » : گفتهاند
بیت و قواعد و ضوابطی که در تفسیر وجود دارد، هم به ظاهر قرآن توجه کنیم و هم از باطن قرآن غافل نشویم و به عبارت دیگر به
نکات باطنی، و اشارات عرفانی قرآن نیز توجه داشته باشیم.
ص: 63
پرسش:
تفاوت دارند؟ « مکاتب تفسیري » با « روشهاي تفسیري » آیا
پاسخ:
بله! در مباحث تفسیري، علاوه بر روشهاي تفسیري مکاتب، یا گرایشهاي تفسیري نیز مطرح است و این دو با هم متفاوت هستند.
یعنی استفاده از منبعی خاص، مانند قرآن یا روایت یا علم ... در تفسیر آیات قرآن. « روش » : توضیح
که گاهی با عنوانهاي گوناگونی مثل مکتب یا مکاتب یا مذاهب تفسیري یا اتجّاهات عنوان میشود- عبارت است -« گرایش » اما
در « زمخشري » از آن رویکرد خاص مفسر قرآن در تفسیر خود؛ به عنوان مثال ممکن است مفسر قرآن چون ادیب بوده مثل
صفحه 26 از 81
به مسائل ادبی در تفسیر بیشتر پرداخته است که این را تفسیر ادبی مینامند. « کشاف »
گاهی مفسر قرآن، چون فقیه بوده و به مسائل فقهی علاقه داشته، مسائل فقهی را در تفسیر بیشتر عنوان کرده که این میشود تفسیر
قرآن با گرایش فقهی مثل تفسیر قُرطَبی، و تفسیر زبدة البیان محدث اردبیلی و فقه القرآن راوندي.
و یا چون نویسندهي آن تفسیر، متکلم بوده و در مباحث کلامی و
ص: 64
اعتقادي تخصص داشته، تفسیرش به مباحث اعتقادي و کلامی گرایش پیدا میکند مثل تفسیر کبیر فخررازي، که بیشتر مباحث
کلامی و اعتقادي در آن مطرح است این را میگویند تفسیر قرآن با گرایش کلامی.
گاهی تفسیر، به خاطر فضاي حاکم بر جامعه یا گرایش و تخصص خاص مفسر به یک بحث، رنگ میپذیرد. از این رو تفسیري
میشود سیاسی، یا جهادي، یا اخلاقی یا تقریبی؛ یا فلسفی مثل تفسیر ملاصدرا، بنابراین تفاسیر گاهی به خاطر نویسندهاش و گرایش
گرایش » یا تخصصی که دارد، رنگ خاصی پیدا میکند یعنی آن نوع مطالب بیشتر در آن مطرح میشود، که از این فرایند به
یاد میکنند. « تفسیري
ص: 65
پرسش:
آیا از گرایشهاي تفسیري هم مثل روشهاي تفسیري، میشود تعداد خاصی نام برد یا اینکه هر گرایشی ممکن است مکتب
تفسیري خاصی ایجاد کند؟
پاسخ:
گرایشهاي تفسیري محدود نیست، و ممکن است گرایشهاي جدیدي هم در مباحث تفسیري پیدا شود، مثل رویکردهاي علمی
که امروزه پیدا شده؛ ولی در روشها، دیرتر تحولی ایجاد میشود، اما در گرایشات تحولات سریعتر است و ممکن است به اقتضاي
زمانهاي مختلف، مذاهب و مکاتب مختلف، و همچنین به خاطر علوم مختلف گرایشهاي جدیدي پدید میآید.
ص: 66
پرسش:
چند منبع براي مطالعهي روشهاي تفسیري بیان کنید.
پاسخ:
در مورد روشهاي تفسیري کتابهاي متعددي نوشته شده که طی تحقیقی، حدود 133 کتاب در این زمینه جمعآوري، و در کتاب
این 133 کتاب را معرفی کردیم. « درسنامهي روشها و گرایشهاي تفسیري »
از جمله منابعی که میتواند در مبحث روشها و گرایشهاي تفسیري مورد استفاده قرار بگیرد عبارتند از:
استاد عمید زنجانی؛ « مبانی و روشهاي تفسیري »
استاد آیۀاللَّه معرفت؛ « التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب »
از نگارنده؛ « درسنامه روشها و گرایشهاي تفسیري »
حسین علويمهر؛ « روشها و گرایشها »
از استاد بابائی؛ « آشنایی با مکاتب تفسیري »
و کتابهاي دیگري که در این زمینه نوشته شده و به معرفی روشها، و گرایشهاي تفسیري پرداختهاند.
ص: 67
صفحه 27 از 81
تفاوت تفسیر به رأي با تدبر و تعقل در قرآن چیست؟
پرسش:
تفاوت تفسیر به رأي با تدبر و تعقل در قرآن چیست؟
«1» « أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ » چون در آیات فراوانی از قرآن به تدبر و تعقل توصیه شده
از طرفی نیز تدبر کردن در قرآن به نوعی با تفسیر ارتباط دارد، آیا این تفسیر به رأي نمیشود؟
پاسخ:
به معناي عقل است ولی « رأي » برخی توهم کردهاند که واژهي «2» .« اعتقادي که از غلبهي گمان پیدا میشود » یعنی « رأي » واژه
از این رو تفسیر به رأي یا « گمانهزنی » به معناي اعتقاد ظنی است، به عبارت فارسی امروزي، رأي یعنی « رأي » اینگونه نیست واژه
گمانهزنی یعنی تفسیر کردن بدون توجه به قرائن عقلی و نقلی، که جایز نیست و در روایات از آن نهی شده است. تدبر، تفکر و
«3» . تعقل در آیات قرآن، نه تنها جایز و لازم است بلکه به آن سفارش هم شده است
درك معانی » همان طور که در معناي تفسیر بیان شد، تفسیر یعنی
ص: 68
از این رو تدبر و تفکر مرحلهي قبل از تفسیر است چرا که با تفکر و تدبر و تعقل «. آیات، و مقاصد خداوند، و بیان آن براي دیگران
ممکن است به مطالب جدید دست یابد و لذت ببرد و این مطلوب است؛ ولی اگر تعقل و تدبر و تفکر انجام شد و خواست به
مرحلهي بیان برسد و به مرحلهي تفسیر وارد شود، اینجا باید از کانال صحیح تفسیر عبور کند یعنی قرائن عقلی و نقلی در نظر گرفته
بشود سپس براي دیگران بیان شود.
تا گرفتار تفسیر به رأي نشود، مبادا نظر خودش و فهم خودش را بدون توجه به قرائن عقلی و قراین نقلی یعنی آیات و روایات، براي
دیگران بیان کند.
نتیجهگیري:
با توجه به مطالبی که گذشت:
تدبر در آیات قرآن که مقدمهي تفسیر است؛
تفسیر صحیح، که بیان معانی آیات و مقاصد خدا با توجه به قرائن عقلی و نقلی میباشد؛
تفسیر به رأي که تفسیر قرآن بدون توجه به قرائن عقلی و نقلی است.
بین این سه مقوله تفاوت میباشد.
ص: 69
هرمنوتیک به چه معناست و تفسیر قرآن و هرمنوتیک چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟
پرسش:
هرمنوتیک به چه معناست و تفسیر قرآن و هرمنوتیک چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟
پاسخ:
مبحث هرمنوتیک در چند صباحی است، در مباحث قرآنی مطرح شد، و برخی از نویسندگان آن را در ردیف روشهاي تفسیر
و برخی دیگر از نویسندگان این مبحث را زیر مجموعهي «1» . مطرح کردهاند « روش تفسیر هرمنوتیک قرآن » قرآن تحت عنوان
صفحه 28 از 81
«2» . قرار دادهاند « گرایش ادبی تفسیر قرآن »
صرف نظر از درستی یا نادرستی این کار، مبحث هرمنوتیک و رابطهي آن با تفسیر قرآن و روشهاي تفسیري نیاز به بررسی دارد.
اما دیدگاهها در موضوع هرمنوتیک بسیار گسترده و متفاوت است، و پذیرش هر کدام لوازم خاصی دارد که گاه با لوازم پذیرش
دیدگاه دیگر متناقض است، از این رو بررسی این مبحث نیازمند تألیف مستقل و برتري آن در سطح دانش پژوهان دکتري است.
ص: 70
البته کوششهایی در این زمینه شده است که هنوز نیازمند تکمیل و نقد و بررسی بیشتر است که در پایان نوشتار بدانها اشاره
میکنیم.
اوّل: اشاره به پیشینهي هرمنوتیک
مفهومشناسی هرمنوتیک:
است. « تفسیر کردن » به معناي «» از معنی یونانی «» واژهي هرمنوتیک
این واژه از زمان افلاطون به کار میرفته است و به معناي به فهم در آوردن چیزي یا موقعیتی مبهم است. ارسطو از این لفظ براي
که در بارهي منطق قضایا است) استفاده کرد. ) « ارغنون » نامگذاري بخشی از کتاب
خداي پیام رسان یونانیان، برقرار میکنند. این تا قبل از قرن « هرمس » معمولًا در ریشه یابی لغوي هرمنوتیک ربط روشنی میان واژه و
هفدهي میلادي شاخهاي خاص از دانش را سراغ نداریم که به نام هرمنوتیک نامیده شده باشد. و تنها از قرن هفدهم به بعد
«1» . هرمنوتیک شاخهاي از دانش بشري شد
هرمنوتیک در بستر تاریخ:
هرمنوتیک به طور رسمی از قرن هفدهم میلادي شروع شد.
هرمنوتیک قدسی یا روش تفسیر » نخستین کسی است که واژهي هرمنوتیک را در عنوان کتابش گنجاند، نام کتاب او «2» دان هاور
«3» . بود « متون مقدس
ص: 71
1834 م) را بنیانگذار -1768) «1» برخی صاحب نظران نهضت اصلاح دینی را نقطهي آغاز هرمنوتیک میدانند، اما شلایر ماخر
1911 م) هرمنوتیک به عنوان یک .-1833) «3» و نخستین بار در حدود صد سال پیش ویلیام دیلتاي «2» . هرمنوتیک جدید میدانند
روش اندیشه تدوین شد که هدف آن بالا بردن ارزش علوم انسانی و همردیف کردن آن با علوم تجربی بود.
تا اینجا دانشمندان هرمنوتیک بر نیّت مؤلّف در فهم متن تأکید میکردند.
1976 م) و گادامر ( 1900 م) پایه گذار آن - اما به دنبال آنان دیدگاه دیگري در هرمنوتیک پیدا شد که مارتین هایدگر ( 1889
بودند و بر کاوش فلسفی در موضوع فهم تأکید میکردند و از نقش نیّت مؤلّف در متن کاست.
تذکر: هر چند که بیان شد هرمنوتیک از قرن هفدهم میلادي به عنوان شاخهي علمی مطرح گردید اما برخی مباحث هرمنوتیکی در
از آنها یاد میکنند، از جمله: « هرمنوتیک بی نام » لابهلاي کتابهاي دانشمندان قبل از قرن هفدهم نیز آمده است که تحت عنوان
454 م) که خلط معناي حقیقی با معناي مجازي و استعماري، را دلیل اصلی ابهام - سنت اگوستین، فیلسوف و متکلّم مسیحی ( 430
«4» . کتب مقدس میدانست
ص: 72
و در میان دانشمندان مسلمان نیز در مبحث تفسیر و اصول الفقه، مباحثی مشابه نظریات هرمنوتیکی مطرح شده است یعنی برخی
مباحث اصول الفقه به قواعد فهم متن میپردازد و نیز مفسّران در مقالات تفسیر به مباحثی پیرامون فهم و تفسیر فهم و تفسیر قرآن
صفحه 29 از 81
میپردازد و نیز مباحث شیوههاي تفسیر قرآن گونهاي از مباحث هرمنوتیکی به شمار میآید. از جمله تفیسر اشاري (رمزي، کنایی و
.«1» (... تمثیلی و
دیدگاهها دربارهي هرمنوتیک:
براي هرمنوتیک تعریفهاي متعدّدي شده است از جمله:
میدانست و هرمنوتیک را نام دیگر آن قلمداد « هنر تفسیر » 1710 م) علوم انسانی را مبتنی بر - 1. جان مارتین کلادینوس ( 1759
میکرد.
هرمنوتیک هنر دستیابی به فهم کامل و تامّ عبارات گفتاري و نوشتاري است البته در مواردي که ابهام رخ میدهد.
علم به قواعدي که به کمک » : 2. فردریک آگوست ولف (در سخنرانیهاي 1785 تا 1807 م) هرمنوتیک را این چنین تعریف کرد
هدف از این علم، درك اندیشههاي گفتاري و نوشتاري شخص مولّف یا گوینده، درست مطابق .« آن، معناي نشانهها درك میشود
آنچه میاندیشیده است.
مینگریست. « هنر فهمیدن » 1767 م) به هرمنوتیک به مثابهي - 3. فردریش ارنست دانیل شلایرماخر ( 1834
او به مسألهي بدفهمی توجه کرد و بر آن بود که تفسیر متن دائماً در
ص: 73
معرض خطر ابتلاء به سوء فهم قرار دارد. از این رو هرمنوتیک باید به منزلهي مجموع قواعدي روشمند و روشآموز براي رفع این
خطر به استخدام در آید.
و بر دو محور تأکید میکرد: «1» او هدف تفسیر را کشف نیّت مولّف میدانست
اول: فهم دستوري انواع عبارات و صورتهاي زبانی و فرهنگی که مولّف در آن زیسته و تفکّر او را مشروط و متعیّن ساخته است.
«2» . دوم: فهم فنی یا روانشناختی ذهنیّت خاص یا نبوغ خلّاق مؤلّف
1911 م) هرمنوتیک را دانشی میدانست که عهده دار ارائهي روششناسی علوم انسانی است. هدف - 4. ویلهلم دیلتاي ( 1833
اصلی تلاش هرمنوتیکی او ارتقاي اعتبار و ارزش انسانی و همطراز کردن آن با علوم تجربی بود.
تکیه دارد، تبیین حوادث طبیعی بر استخدام قوانین کلی تکیه دارد، ولی مورخ در پی فهم اعمال « تبیین » و « فهمیدن » او بر تمایز
عاملان حوادث است تا از طریق کشف نیّات و اهداف و آمال و منش و شخصیت آنان به فهم افعالشان نایل آید.
1920 م) - و این به دلیل ماهیت بشري عام امکانپذیر است. از پیروان او ماکس وبر آلمانی ( 1864 « کشف من در تو » فهمیدن یعنی
«3» . و یواخیم واخ آلمانی است
ص: 74
تعریف کرد. « آموزهي فهم » 5. بابنر؛ از نویسندگان معاصر آلمانی، هرمنوتیک را
1889 م) و هانس گادامر ( 1901 م) تناسب دارد، که به مطلق فهم - البته این تعریف؛ با هرمنوتیک فلسفی مارتین هایدگر ( 1976
نظر دارد و در صدد تحلیل واقعهي فهم و تبیین شرایط وجودي حصول آن است و خود را در مقولهي فهم متن یا در چارچوب فهم
علوم انسانی محدود نمیکند.
هایدگر، معتقد است که در جمع بشري، جهان را از راه پیش ساخت فهم- یعنی مفروضات، انتظارات و مفاهیم- میفهمند، اینها
تشکیل دهندهي فهم هستند. گادامر باورهاي فوق (نظرات هایدگر) را تأیید میکرد و معتقد بود: هر متن یا چیزي که از دیدگاه
خاص مورد تفسیر قرار گیرد خود به سنّتی خاص تعلّق دارد و افق خاصی را میسازد که در چارچوب آن هر چیزي قابل فهم
میشود.
صفحه 30 از 81
«1» . این افق در اثر مواجهه با اشیا، دائماً تعدیل مییابد ولی هیچ گونه تفسیر نهایی و عینی وجود ندارد
این تعاریف نشان میدهد که گسترهي هرمنوتیک و تلقّیها از آن بسیار متنوّع است و قلمرو مباحث آن همراه با سیر تاریخی آن
گستردهتر شده است. و از حدّ معرّفی هرمنوتیک به مثابهي راهنمایی براي تفسیر دینی و حقوقی تا حدّ آن به منزلهي تأمّلی فلسفی
«2» . در باب ماهیت فهم و شرایط وجودي حصول آن، ارتقاء یافته است
ص: 75
سوم: رابطهي هرمنوتیک با تفسیر قرآن:
و عفت محمد شرقاوي در « اتجاهات التجدید فی تفسیر القرآن » برخی دانشمندان مصر همچون محمد ابراهیم شریف در کتاب
به کاربرد هرمنوتیک در تفسیر قرآن « نقد الخطاب الدینی » و نصرحامد ابوزید در کتاب « الفکر الدینی فی مواجهۀ العصر » کتاب
بدان پرداختند. به « هرمنوتیک کتاب و سنّت » روي آوردند، سپس در ایران نیز افرادي همچون محمد مجتهد شبستري در کتاب
عقیدهي برخی نویسندگان، متفکّران هرمنوتیک مسلمان اصول روشن تفسیر متون خود را از دانشمند زبانشناس سوئیسی به نام
«1» . 1931 ) گرفتهاند -1857) « فردیناند سوسیر »
در اینجا لازم است مهمترین مشخصات و آموزههاي تفسیر قرآن مشهور را در برابر تفسیر هرمنوتیکی بیان کنیم تا دعاوي طرفین
روشن شود و داوري آسان گردد:
الف) ویژگیها و آموزههاي تفسیر قرآن مشهور:
1. مفسّر در جستجوي معناي متن است و معناي متن همان مقصود و مراد جدّي متکلّم و مولّف است، و متون مقدّس پیامهاي الهی
«2» . براي بشر هستند که هدف مفسّر درك پیام نهایی متن است
2. رسیدن به معناي متن (مقصود متکلّم ومولّف) از طریق پیمودن روش متعارف و عقلایی فهم متن میسّر است که بر اساس حجّیت
ظواهر
ص: 76
الفاظ استوار است. و دلالت الفاظ تابع وضع لغوي و اصول و قواعد عقلایی محاوره و تفهیم و تفاهم است که هر متکلّم و مخاطبی
در هر زبان بر اساس آنها سخن میگویند و میفهمند.
3. مفسّر گاهی به فهم تعیینی از متن میرسد (مثل فهم نصوص) و گاهی به فهم ظنّی از متن میرسد (مثل فهم ظواهر) و گاهی در
فهم متن خطا میکند.
4. معیارهایی براي تشخیص خطاهاي مفسّران وجود دارد که از جملهي آنها قوانین منطق، قواعد عقلایی محاوره (اصول الفقه) و
قواعد تفسیر است که برخی از آنها توسط پیشوایان دینی بیان شده است (همچون قاعدهي تفسیر به رأي) و برخی توسط دانشمندان
تدوین شده است. هر گاه فهم و تفسیر متن مطابق قواعد فوق بود حجّت و معتبر است. بنابر این نسبی گرایی در فهم متن بیمعناست
چون فهمهاي صحیح و فهمهاي نادرست قابل تشخیص است.
5. فاصلهي زمانی عصر مفسّر با زمان پیدایش متن مانع جدّي براي دست یابی به مقصود و مراد جدّي متن قرآن نیست.
چرا که اوّلًا: برخی قراین از طریق احادیث و شأن نزولها و تاریخ به ما رسیده است و میتوانیم تا حدود زیادي معناي اصیل لغات را
دریابیم.
ثانیاً: ظهور الفاظ متن قرآن حجّت است و اگر با توجه به قراین ظهوري در زمان ما منعقد شود معتبر است.
6. مفسّر حق ندارد ذهنیّتها و پیشداوريهاي خود را بر متن تحمیل
ص: 77
صفحه 31 از 81
کند و گرنه گرفتار تفسیر به رأي میشود که ممنوع و حرام است و تفسیر او را غیر معتبر میسازد. و باید تا حد امکان خود را از این
پیش داوريها تهی نماید (هر چند که به طور کامل ممکن نیست).
7. متن قرآن از خداست و پیامبر صلی الله علیه و آله نقشی در تعیین لفظ و محتواي وحی نداشته است بلکه بارها از طرف خدا
«1» . تهدید شده که اگر کلمهاي کم و زیاد کند مجازات میشود
ب) ویژگیها و آموزهها و پیامدهاي تفسیر هرمنوتیکی از قرآن:
1. فهم متن محصول ترکیب و امتزاج افق معنایی مفسّر با افق معنایی متن است، بنابر این دخالت ذهنیّت مفسّر در فهم، نه امري
مذموم، بلکه شرط وجودي حصول فهم است و واقعیتی اجتنابناپذیر است.
2. درك عینی متن، به معناي امکان دستیابی به فهم مطابق با واقع، امکانپذیر نیست. زیرا عنصر سوبژ کتیو (یعنی ذهنیت و پیش
داوري مفسّر) شرط حصول فهم است و در هر دریافتی، لاجرم پیش دانستههاي مفسّر دخالت میکند.
3. فهم متن عملی بیپایان و امکان قرائتهاي مختلف از متن، بدون هیچ محدودیتی وجود دارد. زیرا فهم متن، امتزاج افق معنایی
مفسّر با متن است و به واسطهي تغییر مفسّر و افق معنایی او، قابلیت نامحدودي از امکان ترکیب فراهم میآید.
4. هیچ گونه فهم ثابت و غیر سیّالی وجود ندارد و درك نهایی و غیرقابل تغییري از متن نداریم.
ص: 78
نیست، ما با متن مواجه هستیم نه با پدید آورندهي آن. نویسنده یکی از خوانندگان متن « مراد مولّف » 5. هدف از تفسیر متن، درك
است و بر دیگر مفسّران یا خوانندگان متن رجحانی ندارد.
متن، موجود مستقلّی است که با مفسّر به گفتگو میپردازد و فهم آن محصول این مکالمه است، براي مفسّر اهمیتی ندارد که مولّف
«1» . و صحب سخنی، قصد القاي چه معنا و پیامی را داشته است
6. نص قرآن متنی زبانی است که یک محصول فرهنگی است و زبان آن مختصّ اولین دریافت کننده است، و زبان هرگز از
«3» . نصّ قرآن از واقعیتها و فرهنگ زمان شکل گرفته است «2» . فرهنگ و واقعیتهاي زمان جدا نیست
یادآوري: مطالبی که تحت عنوان قرآن و فرهنگ زمانه، مطرح میشود و برخی به قرآن نسبت میدهند که عناصر فرهنگ جاهلی
عرب را اخذ کرده است، نتیجه و پیامد همین مطلب است.
7. برخی نصوص قرآن شواهد تاریخی است که به شرایط خاص صدور آن اختصاص دارد همچون: جن، شیطان، حسد، ربا، دعا،
«4» . تعویذ و احکام مربوط به بردگی، که قابل تسرّي به شرایط متفاوت زمان ما نیست
ص: 79
تذکر: هرمنوتیک با موضوعات دیگر قرآن همچون تأویل و نیز در مبحث پلورالیسم (تکثّر گرایی) و مانند آن پیوند و تعامل دارد
که از بیان همهي این موارد صرف نظر میکنیم.
چهارم: بررسی پیامدهاي هرمنوتیک در تفسر قرآن:
بررسی لوازم و آثار و پیامدهاي مثبت و منفی هرمنوتیک در تفسیر قرآن نیازمند تألیفی مستقل و بررسی همه جانبهي موضوع است
که در این مختصر نمیگنجد، از این رو در اینجا به ذکر چند نکنه بسنده میکنیم، و تفصیل سخن را براي فرصت دیگري وا
مینهیم.
1. یکی از مسایلی که مورد توجه طرفداران هرمنوتیک قرار نگرفته و نقش تعیین کنندهاي در موضوع دارد، تفاوت قرآن کریم با
متون تاریخی و حتی متن کتاب مقدس (تورات و انجیل و ملحقات آنها) است.
قرآن کتابی است که همهي کلمات و حروف آن از طرف خداي متعال نازل شده و مولّف، به معناي متعارف، ندارد، یعنی سخن
صفحه 32 از 81
بشري نیست.
همان طور که خود قرآن بارها تکرار کرده است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که نقل کنندهي این سخن براي ماست، حق ندارد
«1» . کلمهاي از وحی را کم یا زیاد کند و گرنه مجازات میشود
را حکایت میکند. « واژهي قل » پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن قدر در مورد نقل کلام الهی دقت دارد و مواظبت میکند که
آقاي رضایی گفت: » : او به پدرش میگوید « به پدرت بگو فلان کار را انجام بده » یعنی اگر من به کسی بگویم
ص: 80
.«.... بگو: فلان » : و نمیگوید « فلان کار را انجام بده
بگو: خدا یکتاست) یعنی به من گفتهاند ) « قل هواللَّه احد » : ولی پیامبراسلام صلی الله علیه و آله در هنگام نقل سخنخدا میفرماید
.« بگو » که
در حالی که مسیحیان و یهودیان در مورد متن تورات و انجیل چنین ادّعایی ندارند. انجیل توسط چهار نفر (لوقا- متی- یوحنّا-
مرقس) نوشته شده از این رو به چهار صورت متفاوت در آمده است. آنان پس از عیسی و در زمانهاي تقریباً متفاوت زندگی
میکردهاند؛ از این رو برخی زبان و فرهنگ زمانه آنان در انجیل بازتاب یافته است.
«1» . تورات نیز پس از فوت موسی نوشته شده و برخی قسمتهاي آن هشتصد سال پس از او توسط افراد مختلف تهیه شده است
از این رو میتواند برخی عناصر فرهنگی و حتی خرافی در آن راه یافته باشد. اما با توضیحی که بیان شد قرآن این گونه نخواهد
بود، قرآن کتابی تحریف نایافته است، کلامی بشري نیست و نمیتواند بازیافت فرهنگ زمانه باشد.
2. در برخی متون تاریخی، از جمله تورات تحریفه شده، مسایل خرافی و ضد اخلاقی (همبستر شدن لوط با دخترانش) و مطالب
ضد علم (مثل ممنوعیت آدم از درخت علم) و ... یافت میشود.
اما قرآن کریم با خرافات و انحرافات جامعه عرب جاهلی (همچون شرك، شراب خواري، زنا، برخی اقسام طلاق، دختر کشی، و
...) مخالفت کرد. و اگر مطالبی از فرهنگ عرب (همچون حجّ و ...) را تأیید کرد
ص: 81
(و در همان حال تصحیح هم نمود) به خاطر آن بود که ریشهي این مطالب الهی بود، یعنی حجّ ابراهیمی را تأیید کرد که یادگار
پیامبر بزرگ الهی بود.
که در فرهنگ عرب موجود بود « غول » پس اگر جن، شیطان و مانند آنها واقعیت نداشت آنها را تأیید نمیکرد و همچون خرافه
ولی قرآن از آن یادي نکرد.
بنابر این میتوان گفت که قرآن تابع فرهنگ زمانه نشد بلکه عناصر مثبت و صحیح آن را تأیید و عناصر منفی آن را ردّ کرده است.
«1»
3. همان طور که در بخش قبل گذشت تأثیر پیش دانستهها و ذهنیّت مفسّر (و هر پژوهشگر علوم تجربی یا علوم انسانی) بر مورد
مطالعه امري مسلم است و اگر این تأثیر زیاد باشد منتهی به تفسیر به رأي و تحمیل نظر بر متن مورد مطالعه میشود و تفسیر را غیر
معتبر میسازد.
از این رو همهي پژوهشگران و مفسّران لازم است که تلاش کنند این تأثیر را به حدّاقل برسانند، ولی این تأثیر حداقل پژوهش و
تفسیر را غیر معتبر نمیسازد. هر شخص پژوهشگر و دستگاه و فضاي اطراف بر حرکت الکترون در آزمایشگاه اثر دارد ولی این
مطلب موجب بی اعتباري آمار و ارقام و نتایج پژوهش در این مورد نمیشود، و نیز دانشهاي قبلی پژوهشگر ذهن او را تا حدودي
جهت دار میکند.
صفحه 33 از 81
ص: 82
و همین گونه در پژوهشهاي علوم انسانی و تفسیر کتب مقدّس داوري میکنیم، یعنی درصدي از خطا در همهي علوم وجود دارد
و این موجب نمیشود که فهمهاي ما غیر معتبر و غیر مطابق با واقع باشد و گرنه باید خط بطلان بر همهي علوم بشري کشید.
البته در مورد تأثیرات باورها و ذهنیتهاي مفسّران در تفسیر در مبحث گرایشها (مکاتب و مذاهب تفسیري) مطالب مبسوطی بیان
شده و راه جلوگیري از آن نیز بیان شده است یعنی مفسّر باید تلاش کند بدون عینک خاصّ ی به سراغ متن برود و عقاید و پیش
فرضهاي خود را بر متن تحمیل نکند و گرنه تفسیر او غیر معتبر و نوعی تفسیر به رأي خواهد بود که در اسلام گناهی بزرگ به
«1» . شمار میآید
4. در مورد قرائتهاي مختلف و نامحدود متن چند نکته قابل ذکر است:
اول: آن که قرآن داراي بطون و لایهها و سطوح مختلف فهم است (همان طور که در احادیث متعدّد به این مطلب اشاره شده
«2» .( است
بنابر این اگر قرائتهاي مختلف بدین معنا باشد این موافق طبیعت قرآن است و مانعی ندارد که قرائتهاي مختلف و فهمهاي
متنوعی از آن به وجود آید.
ص: 83
دوم: آن که وجود تفسیرهاي متنوع از قرآن کریم واقعیتی مبارك است و موجب رشد فهم ما از قرآن میشود. یعنی هر روز
فهمهاي عمیقتر و دقیقتر کلام الهی حاصل میآید و لایههاي جدیدي از آن روشن میشود.
سوم: آن که فهمها و تفسیرهاي قرآن هر چقدر که زیاد شود بیضابطه و معیار نیست بلکه قواعد و ملاكهایی براي تشخیص
تفسیرهاي صحیح و باطل وجود دارد. (همان طور که در بخش قبل بیان کردیم).
یعنی بر اساس قواعد منطق، اصول عقلایی محاوره (اصول الفقه) و قواعد تفسیري به ویژه قاعدهي تفسیر به رأي، میتوانیم سره را از
ناسره تشخیص دهیم. بنابر این فهمها و تفسیرهاي نامحدود به وجود نمیآید. و قرائت پذیري متن بی انتها و بیمعیار و دلخواه
نخواهد بود بلکه تفسیرهاي معتبر و محدودي در قلمرو و چارچوب قواعد تفسیر باقی میماند و هر کس حق ندارد و نمیتواند
تفسیر دلخواهی از قرآن ارایه کند.
5. در مورد فهمهاي سیّال و غیرثابت چند نکته قابل ذکر است:
اول: آن که فهم بشري تحت تأثیر پیشرفتهاي بشري و علوم قرار میگیرد و رشد میکند، این مطلب به صورت موجبهي جزئیه
صحیح است.
اما این به معناي رشد علم و فهم بشري است و چیزي مبارك و نیکو است.
دوم: آن که قبلًا بیان شد که ما سه گونه فهم و تفسیر داریم، تفسیرهاي قطعی (مثل نصوص) تفسیرهاي ظنّی (مثل ظواهر) و
تفسیرهاي خطا که مفسّر به دلایل مختلف خطا میکند.
جمع » یا جملهي « کل بزرگتر از جزء است » براي مثال: جملهي
ص: 84
از اصول ثابت فکر بشري است که تغییر نمیکند. « متناقضین محال است
و نیز نصوص قرآن کریم (مثل وحدانیت خدا) در گرایشها و مذاهب و مکاتب مختلف تفسیري تغییر نمیکند.
پس ما فهمها و تفسیرهاي مختلف و سیّال از متون داریم و وجود یکی دیگري را نفی نمیکند. البته این به این معنا نیست که فهم ما
از متن خطا ناپذیر و نهایی است چرا که علوم بشري و فهم ما از قرآن در حال تکامل است ولی در هر مرحله اگر تفسیر بر اساس
صفحه 34 از 81
معیارهاي صحیح انجام شده باشد معتبر و حجّت است.
هیچ » سوم: این که اگر بنا باشد که همهي فهمها و تفسیرهاي بشري متغیّر و غیرثابت باشد، پس خود همین ادعاي هرمنوتیکی که
نیز خودش در معرض تغییر است یعنی این جمله تناقض نما و پارادوکس است که اول « گونه فهم ثابت و غیر سیّالی وجود ندارد
خودش را معرض بطلان قرار میدهد.
بنابر این، اگر ما نسبیّت فهم بشري را به طور کلی بپذیریم هیچ فهم ثابتی نخواهد بود و همهي علوم بشري زیر سؤال میرود از جمله
خود این ادّعا.
6. همان طور که ملاحظه شد در مورد نیّت مؤلف در فهم متن، دو دیدگاه متضاد در بین دانشمندان هرمنوتیک وجود داشت:
الف. دانشمندان هرمنوتیک همچون جان مارتین کلادینوس و فردریک آگوستولف و شلایر ماخر تا ویلهلم دیلتاي بر نقش نیّت
مؤلّف در فهم متن تأکید داشتند و هدف تفسیر را فهم نیّت و مقصود مؤلّف میدانستند.
ص: 85
این دیدگاه بانظرگاه مفسّران قرآن کریم نزدیک است و همان طور که بیان شد هدف تفسیر قرآن نیز فهم معناي متن و مقصود
خداي متعال یعنی مراد جدّي گوینده است.
البته این مطلب روشن است که قرآن مولّف (به معناي متعارف بشري) ندارد و پیامبر واسطهاي بیش نیست، پس مقصود از نیّت
مولّف در مورد قرآن، مقصود خدا از آیات قرآن خواهد بود.
ب. دانشمندان هرمنوتیک فلسفی همچون هایدگر و گادامر، نقش نیّت مولّف را در فهم متن نفی کردند. و گفتند براي مفسّر
اهمیتی ندارد که گوینده قصد القاي چه معنایی دارد.
البته این سخن ممکن است در برخی موارد در مورد متون تاریخی و ادبی مفید و قابل تطبیق باشد اما در مورد کلام الهی صحیح و
قابل تطبیق نیست؛ چون هدف قرآن هدایت بشر به وسیلهي پیامها و سخنان خدا است، پس مفسّر باید تلاش کند تا پیام و هدف
الهی را به درستی درك کند و به دیگران انتقال دهد.
را بیان کند این تفسیر موفق نبوده است. « ب» را داشته باشد و تفسیر قرآن مطلب « الف » اگر بر فرض، خدا قصد القاي مطلب
نتیجهگیري و جمعبندي:
از مطالب گذشته به این نتیجه رسیدیم که برخی دیدگاهها در هرمنوتیک متون، میتواند با تفسیر قرآن سازگار باشد (همچون
تأکید بر فهم نیّت گوینده که در تفسیر قرآن نیز مورد تأکید است).
ص: 86
ولی برخی دیدگاهها که منتهی به نسبت در فهم و عدم تطابق فهم با واقع یا بیاعتنایی به نیّت مؤلّف میشود با تفسیر قرآن ناسازگار
است.
و نیز روشن شد که نتایج هرمنوتیکی تفسیر متون ادبی همچون تأثیرپذیري مطلق از فرهنگ زمانه در مورد قرآن صادق نیست.
البته براي هرمنوتیک و رابطهي آن با تفسیر قرآن نیازمند بحث و تحقیق بیشتري است.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. درآمدي بر هرمنوتیک، احمد واعظی مؤسسهي فرهنگی دانش واندیشه معاصر، 1380 ش.
2. کتاب نقد، ش 5 و 6، ویژه نامهي تفسیر به رأي، نسبیت و هرمنوتیک، زمستان 76 و بهار 1379 ش.
3. مبانی و روشهاي تفسیري، عباسعلی عمید زنجانی، چاپ چهارم، انتشارات ارشاد اسلامی، 1379 ش.
4. هرمنوتیک مدرن، بابک احمدي، مهران مهاجر، محمد نبوي، نشر مرکز، تهران، 1377 ش.
صفحه 35 از 81
5. مجله معرفت، ش 26 ، پاییز 1377 ، مقالهي قرآن و فرهنگ زمانه.
6. هرمنوتیک کتاب و سنّت، محمد مجتهد شبستري، 1375 ش.
ص: 87
رابطه قرآن با فرهنگ زمانه آن چیست؟
پرسش:
رابطه قرآن با فرهنگ زمانه آن چیست؟
آیا قرآن کریم کاملًا تحت تاثیر فرهنگ زمانه قرار گرفته و فرهنگ عرب جاهلی در آن بازتاب پیدا کرده است؟ یا با فرهنگ زمانه عرب جاهلی
کاملًا مخالفت کرده است؟
پرسش
آیا قرآن کریم کاملًا تحت تاثیر فرهنگ زمانه قرار گرفته و فرهنگ عرب جاهلی در آن بازتاب پیدا کرده است؟ یا با فرهنگ زمانه
عرب جاهلی کاملًا مخالفت کرده است؟
پاسخ:
روشن شود. سپس روشن سازیم که قرآن « فرهنگ زمانه » براي آنکه پاسخ این پرسش روشن شود، لازم است در ابتدا معناي واژه
در برابر فرهنگ زمانه خویش چند گونه واکنش نشان داده است.
:« فرهنگ » بررسی واژه
از آن جا که محور اساسی بحث تاثیر فرهنگ زمانه بر قرآن کریم میباشد، ضروري است این واژه مورد بررسی قرار گیرد.
در لغت به این معانی به کار رفته است: « فرهنگ »
«1» . کشیدن؛ تعلیم و تربیت؛ علم و دانش و ادب؛ کتاب لغت؛ مجموعه آداب و رسوم؛ مجموعه علوم و معارف و هنرهاي یک قوم
ص: 88
از ریشه تنگ () اوستایی به معناي کشیدن و « هنگ » که پیشاوند است و « فر » فرهنگ مرکب از » : دهخدا در لغتنامه مینویسد
فرهیختن و فرهنگ مطابق است با ریشه ادوکات (،) و ادوره () در لاتین که به معناي کشیدن و نیز به معناي تعلیم و تربیت است
(حاشیه برهان، به تصحیح دکتر معین)؛ به معناي فرهنج است که علم و دانش و ادب باشد (برهان) ... آموزش و پرورش، تعلیم و
تربیت، امور مربوط به مدارس و آموزشگاهها، کتاب لغات فارسی را نیز گویند. (برهان)
از نظراصطلاحی، تعریفهاي متعددي ارائه شده که به برخی از آنها اشاره میشود: « فرهنگ » درباره
«. فرهنگ مجموعه برداشتها، موضعگیريهاي فکري، هنر، ادبیات، فلسفه، آداب، سنن و رسوم و روابط حاکم اجتماعی است » .1
«1» ( (شهید باهنر رحمه الله
بیشک، بالاترین و والاترین عنصري که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ » .2
«2» ( امام خمینی رحمه الله ) «. هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد
ص: 89
فرهنگ یعنی: مجموعه تعلیم و تربیت و عقل و خرد و دانش و حکمت و هنر و معرفت یک انسان یا یک جامعه که در رفتار و » .3
نحوه زندگی و شکل حیات او تجلی نموده و درعمق جان او نفوذ کرده و همه اعمال و کردار او را متأثر از خود میسازد. و در
صفحه 36 از 81
«1» «. واقع، فرهنگ مجموعه بینشها و گرایشها و ارزشهاي یک ملت است
اکنون که معناي لغوي و اصطلاحی فرهنگ تا حدود زیادي روشن شد، لازم است بگوییم: اگر مراد از فرهنگ زمانه عرب عناصري
مثل ادبیات باشد این عناصر فرهنگی به ناچار، در هر کتاب با سخنرانی- که براي ملت (کسانی که آن فرهنگ متعلّق به آنان است)
ارائه شود- نفوذ میکند و به کارگیري آن براي تفهیم مطالب لازم است. قرآن نیز از این مساله مستثنا نیست. از این رو، خود قرآن
هم از واژگان و ضربالمثلهاي عرب استفاده کرده است.
اما اگر مراد از فرهنگ زمانه عرب موضعگیريهاي فکري و هنري و آداب و سنن و رسوم اجتماعی است، این شامل خرافات و
مطالب باطل و شركآلود نیز میگردد. در این صورت، باید گفت که قرآن کریم متأثر از این فرهنگ نشده است؛ چرا که باطل در
حتی در موارد متعددي، با این عناصر فرهنگی «2» ؛« لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ » : قرآن راه ندارد
ص: 90
و یا عقیده به بتپرستی و شرك. «1» مقابله کرده است؛ مثل مذمت زنده به گور کردن دختران
قبول عناصر مثبت فرهنگ و طرد عناصر منفی
آنچه نزدیک به صواب به نظر میرسد این است که بگوییم: قرآن کریم با عناصر فرهنگ زمان خویش سه گونه برخورد داشته
است:
الف. قرآن عناصر مثبت فرهنگی عرب را، که ریشه در ادیان ابراهیمی داشته و براساسی صحیح بوده، پذیرفته، آنها را پیرایش کرده
و تکامل بخشیده است. مثال آن در احکام، مسأله حج ابراهیمی و لعان است. و از همین قبیل، در عقاید، اعتقاد به جن، سحر و مانند
آن میباشد. البته لازم به یادآوري است که عدم اعتقاد برخی از عالمان یا علوم امروزي به ماوراي طبیعت (اعم از خدا، جن،
فرشتگان و ...) دلیل بطلان این عقاید نمیشود؛ زیرا این مطالب حقایق دینی است که در جاي خود و به روش خاص آنها، مستدل
در جهان امروز به همین مطلب « فرا روانشناسی » شده است، هر چند که در اصل این ادعا سخن بسیار میتوان گفت؛ چرا که علوم
«2» . میپردازد و نه تنها آنها را نفی نکرده، بلکه مورد مطالعه و تحقیق قرار داده است
همان گونه که صرف احتمال این که در آینده علم، بطلان این مسائل را اثبات میکند و آنها را از مصادیق تعارض علم و قرآن
قرار خواهد داد،
ص: 91
نمیتواند دلیل دست برداشتن از عقاید و ظواهر قرآن باشد، به نظر میرسد که ناتوانی برخی در پاسخگویی به تعارضات ظاهري
علم و دین باعث طرح این مباحث میشود، به طوري که براي جلوگیري از اتفاقی که نیفتاده و چیزي که ثابت نشده، حاضرند
زودتر تسلیم شوند. و بگویند: قرآن در این مسائل تابع فرهنگ زمانه و زبان مردم بوده است.
ب. قرآن عناصر منفی و خرافات اعراب جاهلی را نمیپذیرد، بلکه با آنها مقابله میکند و یا نامی از آنها نمیبرد.
تعبیر میکند و میفرماید: «1» « الجاهلیۀُ الاولی » قرآن از عصر قبل از نزول قرآن به
آیا حکم جاهلیت را میجویند؟ برايگروهی کهاهل یقیناند، حکم «2» ؛« أَفَحُکْمَ الْجَ اهِلِیَّۀِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَ نُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً »
چهکسی از حکم خدا بهتر است؟
مثالها و نمونهها
مواردي که از اعتقادات و احکام جاهلی و فرهنگ عرب زمان نزول آیات قرآن بوده و قرآن کریم به مقابله با آنها برخاسته
عبارتند از:
دعایشان نزد خانه «4» ؛« وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکَاءً وَتَصْدِیَۀً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ » «3» : 1. عبادت اعراب جاهلی
صفحه 37 از 81
کعبه جز صفیر کشیدن و دست برهم زدن نیست. پس به کیفر کفري که میورزیدید، عذاب بچشید.
ص: 92
پشت تو بر من، هم چون پشت مادرم ) « ظَهرُكَ عَلیَّ کظهرِ امّی » : 2. ردّ قانون ظهار: در دروان جاهلیت، هر کس به زنش میگفت
است) همسرش بر او حرام میشد. قرآن کریم در این باره فرمود:
خداوند «1» ؛« مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللّآئِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ »
«2» . زنانتان را که نسبت به ایشان ظهار میکنید، مادران شما نساخت و پسر خواندههایتان را پسر شما قرار نداد
مردود « اجنه » 3. رد عقاید جاهلانه در مورد جن یا پسر و دختر قراردادن براي خدا: قرآن عقاید مشرکانه و جاهلانه عرب را درباره
شمرده و فرموده است:
براي خدا شریکانی از جن قرار «3» ؛« وَجَعَلُوا لِلّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَبَنَاتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یَصِ فُونَ »
دادند و حال آن که جنیان را خدا آفریده است. و براي او بدون هیچ دانشی، پسران و دختران ساختند.
«4» . منزّه و برتر است از آنچه وصفش میکنند
4. تخطئه احکام و آداب جاهلی: قرآن کریم بحیره، سائبه، وصیله و حام را رد مینماید (مائده: 103 )، قراردادن نصیب براي خدا، از
از به فحشا کشاندن کنیزان باز میدارد (نور: 33 )، رباخواري «5» ،( کشتها و چهارپایان را پندار باطل معرفی میکند (انعام: 136
بویژه به صورت اضعاف مضاعفه را طرد مینماید (آلعمران: 130 ) و زنده به گور کردن دختران نوزاد را مردود
ص: 93
«1» (8 - میشمارد. (انعام: 151 / اسراء: 31 / تکویر: 9
«2» . 5. قرآن عقاید اعراب را در مورد این که فرشتگان دختران خدا هستند، مردود شمرده است
«3» . 6. مذمت اخلاقیات پست جاهلی مثل زنده به گور کردن دختران
ج. قرآن از زبان قوم و تشبیهات و لغات آنها براي تفهیم بهتر مقاصد بلند خود استفاده کرده است.
پیامبران الهی علیهم السلام براي آن که بتوانند مطالب بلند و مفاهیم عالی معنوي و عقلانی خویش را براي مردم عوام بیان کنند، به
طوري که آنان با توجه به بیسواد بودن و عدم اطلاع از مسائل علمی، متوجه مقصود آنها شوند، از تشبیهات، استعارهها، کنایههاي
رایج و نیز لغات و کلمات معمول در جامعه استفاده میکردند. به عبارت دیگر، با مردم به اندازه عقل آنان سخن میگفتند. قرآن
نیز این روش را ادامه میدهد. و این همان چیزي است که تحت عنوان فرهنگ قوم و زمانه از آن یاد میشود.
به عنوان مثال، محاجّه حضرت ابراهیم علیه السلام با نمرود و نیز تعبیرات قرآن در مورد دیوانگان و تشبیه میوه زقّوم به سرهاي
شیاطین و قَسَمها و نکوهشهاي لفظی و نیز استفاده از لغات دخیل (لغات غیرعربی که جزو زبان عربی آن عصر شده و معمولًا از
آنها استفاده میگردیده) از
ص: 94
این قبیل است.
در این جا، تذکر یک نکته لازم است:
آن که استفاده هر شخص از کنایهها و تعبیرات و عناوین رایج زبان (که هر گوینده ناگزیر از به کارگیري آن است) به معناي
که در فارسی رایج است، به معناي پذیرش دیوزدگی افراد مبتلا ،« دیوانه » پذیرش لوازم کلامی و علمی آن نیست. براي مثال، لفظ
به جنون نیست. به عبارت دیگر، قرآن یا هر گویندهاي وجه شبه را قبول ندارد، بلکه از این عناوین به عنوان مشیر استفاده میکند. و
البته این مطلب بدان معنا نیست که قرآن مطالبی ضد علمی بیان کرده و براساس نظریههاي علمی زمانه- مثل هیئت بطلمیوسی و
صفحه 38 از 81
طب جالینوسی- سخن گفته است.
ص: 95
روش برداشت از قرآن یا منطق تفسیر قرآن چیست؟
پرسش:
روش برداشت از قرآن یا منطق تفسیر قرآن چیست؟
پاسخ:
فهم و برداشت هر متن مقدمات و مبانی و روش و شرایطی دارد که اگر رعایت شود، فهم صحیح و معتبر از متن حاصل میشود و
اگر رعایت نشود، فهمنده را به بیراهه میبردو برداشت و تفسیري غیر حقیقی از متن و مقصود نویسنده ارائه میکند.
برداشت از قرآن کریم یا به عبارت دیگر فهم و تفسیر متن مقدس مسلمانان نیز از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین لازم است که در
پیریزي نظاموارهاي براي منطق فهم و تفسیر قرآن باشیم.
البته فقدان فهم و تفسیر قرآن یا عدم رعایت آن موجب لغزشها و آسیبهایی میشود، که در برخی از تفسیرها شاهد آن بودهایم،
بنابراین لازم است که سنجشهاي فهم و تفسیر روشن شود و آسیبها و موانع فهم مشخص گردد تا مفّسر قرآن گرفتار آن دامها
نگردد.
منطق تفسیر قرآن، موضوعی نو پدید است که در حوزه تفسیر مطرح شده است هر چند که در مورد زیر مجموعههاي آن در برخی
کتابها مطالبی بیان شده و ریشههاي اصلی بحث را در برخی آیات و احادیث و
ص: 96
برخی مقدمههاي تفسیرها و مقالات میتوانیم پیدا کنیم. که در ادامه به مناسبت به آنها اشاره میکنیم:
منطق فهم و تفسیر قرآن یا شیوه صحیح برداشت از قرآن:
براي آنکه برداشت صحیحی از قرآن داشته باشیم، ناچاریم که حداقل مراحل زیر را طی کنیم:
اول: آماده سازي زیر ساختهاي تفسیر و کسب آمادگیها و مقدمات:
1. بدست آوردن شرایط مفسر قرآن:
از جمله: تسلّط بر ادبیات عرب (صرف، نحو، لغت، ...)، آگاهی از شأن نزول آیات، اطلاع از علوم قرآن، علم فقه، علم اصول فقه،
آگاهی از احادیث و مراجعه به آنها، علم به قرائات قرآن، آگاهی از بینشهاي فلسفی، علمی، اجتماعی و اخلاقی، آشنایی با
تفاسیر.
البته روشن است که تفسیر قرآن همچون هر علم دیگر نیازمند تخصص است و کسی که بدون شرایط لازم به سراغ تفسیر قرآن
برود همچون کسی است که بدون تخصص به جراحّی قلب بپردازد که البته کاري ناپسند در نظر عقلاء است و در نتیجه قرآن چنین
کاري موجب تفسیر به رأي میگردد که ممنوع است. براي اطلاع از کمیت و کیفیت این شرایط و دیدگاههاي دیگر در این زمینه
به کتابهاي زیر مراجعه کنید: الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، درآمدي بر تفسیر علمی قرآن، از نگارنده، روششناسی تفسیر،
رجبی و دیگران، شروط و آداب تفسیر و مفسر، کامران ایزدي.
ص: 97
2. تفکر و تعقّل و تدّبر در آیات قرآن:
یعنی اندیشهورزي در جزئیات و مقدمات و علل و زمینهها فرا میخواند. «1» قرآن کریم در موارد متعدد افراد را به تفکر در آیات
صفحه 39 از 81
یعنی اندیشهورزي در امور کلّی فرا میخواند. «2» و در برخی از آیات، افراد را به تعقّل در آیات
«4» -«3» . و گاهی افراد را به تدّبر یعنی پیامدهاي امور فرا میخواند
البته هر سه مورد فوق براي فهم آیات و برداشت از آنها لازم است.
براي مثال اگر قرآن به سرگذشت عذاب آلود قوم عاد اشاره میکند ما باید در مورد زمینهها و علل جزئی این حادثه تفکر کنیم. و
نیز در مورد سنت و قانون کلی الهی در مورد اقوام سرکش در طول تاریخ تعقّل نماییم و نیز در مورد پیامدهاي این حادثه تاریخی و
تأثیر آن در سرنوشت افراد و ملتها تدّبر کنیم و در مجموع عبرتهاي این حادثه را بدست آوریم و بیان کنیم. این نوع برخورد با
آیات منتهی به برداشتهاي جالب میشود که اگر با رعایت ضوابط صورت گیرد قابل انطباق با هر زمان و مکان مشابه است.
دوم: انتخاب مبانی در تفسیر:
در این مورد لازم است به این پرسشهاي اساسی پاسخ داده شود:
1. آیا تفسیر قرآن جایز است؟ (جواز بمعنی امکان یا جواز بمعناي جواز شرعی).
ص: 98
2. آیا ظواهر قرآن حجّت است؟
3. آیا قرآن علاوه بر ظاهر، باطن یا باطنهایی دارد، یعنی آیا قرآن داراي ساختهاي معرفتی و چند لایه است یا یک ساخت دارد؟
4. آیا قرآن تحریف شده است یا از تحریف مصون مانده است؟
5. آیا استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا جایز است؟
6. کدام منابع در تفسیر قرآن معتبر است؟ مثل قرآن، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام، عقل، شهود و اجماع و
اقوال صحابه و تابعین و ...
7. آیا خبر واحد در ضوابط تفسیر قرآن (همچون فقه) حجّت است یا نه؟
8. آیا قرآن کلامی منسجم و حکیمانه است و در هر سوره اهداف مشخصی را دنبال میکنند؟
انتخاب یک نظر و مبنا در مورد هریک از موارد بالا، براي مفسّر لازم است، چرا که خط اساسی او را در تفسیر و برداشتهاي
قرآنی مشخص میسازد. و این مبنا همچون پیش فرض در تمام مراحل یک مفسّر یاري میرساند.
براي مثال: اگر کسی ظاهر قرآن را حجّت نداند و فقط تفسیر را منحصر به معصوم بداند در نتیجه هر کجا که قرائن روائی وجود
ندارد، نمیتواند با استفاده از قرائن عقلی تفسیر کند و از آیات برداشت نماید.
مثال دیگر: اگر کسی شهود عرفانی و اجماع و اقوال صحابه و تابعین را در تفسیر معتبر و حجّت بداند، تفسیر او رنگ خاصی به
خود میگیرد اما اگر اینها را معتبر نداند و در پی قرائن عقلی و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت صلی الله علیه و آله باشد
تفسیر و برداشت او جهت و رنگ دیگري میگیرد.
ص: 99
یادآوري: براي اطلاع از مبانی تفسیر و دیدگاهها در این زمینه به کتابهاي زیر مراجعه شود: روششناسی تفسیر، رجبی و دیگران،
درآمدي بر تفسیر علمی قرآن، از نگارنده، اصول التفسیر و قواعده، شیخ خالد عبدالرحمن العک و مبانی و روشهاي تفسیر، دکتر
محمد کاظم شاکر.
سوم: قواعد فهم و ضوابط تفسیر قرآن:
قبل از برداشت و تفسیر قرآن لازم است قواعد تفسیري یا مؤثر در تفسیر قرآن را بشناسیم تا بتوانیم فهم معتبري از قرآن داشته باشیم؛
از جمله:
صفحه 40 از 81
1. قاعده سیاق یعنی فضاي حاکم بر آیه با توجه به آیات مرتبط قبل و بعد که در فهم آیه و تفسیر آن مؤثر است.
2. قواعد ادبی که معمولًا در علوم صرف ونحو ومعانی و بیان، تبین میشود.
3. قواعد اصول الفقه مثل عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید و ... که معمولًا در علم اصول الفقه توضیح داده میشود.
4. قواعد فقهی و معلومات فقهی براي فهم آیات الاحکام.
5. قاعده ممنوعیت کاربرد اسرائیلیات در تفسیر، یعنی مفسر حق ندارد از مطالب یهود و مسیحیت براي تفسیر آیات کمک بگیرد.
«1» . همانطور که کعب الاحبارها در طول تاریخ این کار را کردهاند و در برخی تفاسیر مثل تفسیر طبري وارد شده است
6. قاعده عدم جواز کاربرد غیر علم (عادي) در تفسیر: چرا که تفسیر بیان کلام خداست امور غیر علمی به خدا جایز نیست. از این
رو برخی
ص: 100
«1» . مفسران تفسیر قرآن با خبر واحد ظنی را معتبر ندانستهاند
7. ضوابط فهم تفسیر معتبر قران مثل اینکه:
الف: تفسیر قرآن مخالف آیات دیگر قرآن نباشد.
ب: تفسیر قرآن مخالف سنت قطعی نباشد.
ج: تفسیر قرآن مخالف عقل نباشد.
د: تفسیر قرآن مخالف علم تجربی قطعی نباشد.
اگر مفسر قرآن این قواعد و ضوابط را نشناسد، نمیتواند برداشت صحیح و معتبري از قرآن داشته باشد.
براي مثال اگر مفسر قرآن، قاعده پنجم را نداند یا رعایت نکند. ممکن است در داستان آدم و حوا روایتی را بپذیرد که میگوید:
«2» . زن از دنده چپ آدم پیدا شد، در حالی که این روایت اسرائیلی است و اصل آن در تورات است
مثال دیگر: اگر مفسر قرآن قواعد ادبی یا اصول یا فقهی را نداند در تفسیر آیات با مشکل جدّي روبرو میشود. و حتّی در ترجمه
البته ترجمه قرآن نوعی خلاصه تفسیر است.) ) «3» . قرآن نیز با مشکل روبرو میشود
یادآوري: براي اطلاع بیشتر از قواعد و ضوابط تفسیر به کتابهاي زیر مراجعه کنید: مبانی و روشهاي تفسیر، دکتر محمد کاظم
شاکر، روششناسی تفسیر، رجبی و دیگران، درآمدي بر تفسیر علمی قرآن، از
ص: 101
نگارنده، قواعد التفسیر، خالد بن عثمان السبت، اصول التفسیر و قواعده، شیخ خالد عبد الرحمن العک.
چهارم: شناخت روشهاي تفسیري معتبر و بهرهگیري از آنها:
مفسران قرآن بر اساس منبع خاصی که در تفسیر قرآن استفاده میکنند، روش خاصی را در تفسیر میپویند، این روشها متفاوت
است پس براي فهم قرآن و تفسیر آن لازم است که روشهاي صحیح و معتبر شناخته شود و نیز روشهاي غیر صحیح و غیر معتبر
مشخص گردد، تا برداشت و تفسیر ما به بیراهه نرود و گرفتار خطاي روشی نشویم.
چرا که انتخاب روش صحیح در تفسیر موضوعیت دارد همانطور که علامه طباطبائی قدس سره ذیل آیه 7/ آل عمران از این
حدیث:
«1» « من قال فی القرآن برأیه فاصاب فقد اخطاء »
(هرکس در مورد قرآن بر اساس برداشت شخصی سخنی بگوید و به واقع برسد [و مطلب صحیح باشد] باز هم خطا کرده است.)
«2» . استفاده کردهاند
صفحه 41 از 81
یعنی اگر کسی با روش غلط، اقدام به جراحی قلب بیمار کند و اتفاقاً نتیجه خوب باشد، باز هم مورد سرزنش عقلاء قرار میگیرد و
از ادامه کار او جلوگیري میشود، چرا که نزد عقلاء وجود پزشک متخصص و ابزار و اتاق عمل و شیوه صحیح عمل براي هر
جراحی لازم است؛ و روش تفسیر نیز همینگونه است.
روشهاي معتبر فهم و تفسیر قرآن عبارتند از:
ص: 102
1. روش تفسیر قرآن با قرآن (مثل تفسیر المیزان علامه طباطبائی و تفسیر القرآنی للقرآن، عبدالکریم خطیب.)
2. روش تفسیر قرآن با احادیث (مثل تفسیر البرهان، محدث بحرانی و تفسیر الدّر المنثور، سیوطی.)
3. روش تفسیر قرآن با عقل (برهانهاي قطعی عقل) (مثل تفسیر القرآن و العقل، نورالدین اراکی.)
4. روش تفسیر قرآن با علوم تجربی قطعی (مثل تفسیر الجواهر، طنطاوي.)
5. روش تفسیر اشاري قرآن (با طلنی صحیح) (مثل تفسیر حقایق التفسیر سُلّمی و تفسیر القرآن العظیم، تستري و کشف الاسرار،
میبدي.)
و روش غیر معتبر در تفسیر قرآن همان روش تفسیر به رأي است که گاهی در شیوههاي فرعی برخی روشهاي فوق نیز سایه
«1» . میافکند. و در احادیث اسلامی به شدّت محکوم شده است
روش تفسیر به رأي بدان معناست که مفسر قرآن بدون توجه به قرائن عقلی و نقلی (آیات دیگر قرآن و احادیث) به تفسیر قرآن
«2» . بپردازد و یا نظر خود را بر قرآن تحمیل کند، یعنی تفسیر او برداشت شخصی باشد نه برداشت علمی
توضیح کامل هم از این روشها در حوصله این نوشتار نیست ولی تأثیر
ص: 103
آنها در فهم آیات قرآن قابل انکار نیست از این رو کاربرد آنها در تفسیر و احتراز از تفسیر به رأي کاملًا ضروري است تا بتوانیم
تفسیر معتبر و برداشت صحیحی از آیه داشته باشیم.
مثال:
( إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَۀِ الْقَدْرِ (قدر/ 1
اگر این آیه تفسیر بر اساس هر کدام از روشهاي فوق تفسیر شود نکته و برداشت خاص تفسیري را بدنبال دارد.
بقره/ 185 ) روشن میشود که شب قدر در ماه ) « شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ » : الف: تفسیر قرآن به قرآن آیه، با مراجعه به آیه
4/ دخان استفاده میشود. - رمضان است، همانطورکه برکت آن شب وجداسازي امور از آیه 3
ب: تفسیر روائی آیه: با مراجعه به احادیث و تفسیر روائی آیه روشن میشود که این شب بیست و یکم یا بیست و سوم ماه رمضان
«1» . است
که شاید اشاره به آن باشد که «2» ج: تفسیر باطنی آیه: در برخی از احادیث آمده است که شب لیلۀ القدر فاطمه علیها السلام است
همانطور که شب قدر ظرف نزول قرآن صامت است فاطمه ظرف نزول قرآنهاي ناطق یعنی ائمه علیه السلام است و یا اینکه
همانطور که شب قدر نامعلوم است، قبر فاطمه علیها السلام نیز مجهول است.
د. تفسیر علمی آیه: در تفسیر نمونه، مورد توجه واقع شده که با طرح یک پرسش شروع میشود: با توجه به اختلافات طلوع و
غروب خورشید در
ص: 104
مناطق مختلف زمین، شب قدر در آمریکا چه موقع است و در نهایت نتیجه میگیرند که شب کره زمین هنگامی است که سایه آن
صفحه 42 از 81
البته مانعی ندارد که یک آیه با روشهاي مختلف تفسیر شود و «1» . یک دور میچرخد پس مقصود از شب قدر 24 ساعت است
همه تفاسیر لازم و صحیح باشد چون سطح معرفتی این روشها با همدیگر متفاوت است بلکه تفسیر کامل آیه با اعمال روشهاي
معتبر امکان دارد و در آن صورت که ما به تفسیر جامع آیه دست مییابیم.
یادآوري: براي مطالعه بیشتر در مورد روشهاي تفسیري میتوانید به کتابهاي زیر مراجعه کنید:
مبانی و روشهاي تفسیر قرآن، عباسعلی عمید زنجانی، درسنامه روشها و گرایشهاي تفسیر قرآن، از نگارنده، روشها و گرایشهاي
تفسیري، حسین علويمهر، اتجاهات التفسیر فی القرآن الرابع عشر، فهد بن عبدالرحمن بن سلیمان الرومی، درآمدي بر تفسیر علمی
قرآن، از نگارنده (در مورد روش تفسیر علمی)، التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان، دکتر احمد عمر ابوحجر، التفسیر و المفسرون،
دکتر ذهبی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، آیۀاللَّه معرفت، اصول التفسیر و قواعده، شیخ خالد عبدالرحمن العک، مذاهب
«2» . التفسیر الاسلامی، گلدزیهر، روشهاي تفسیر قرآن، دکتر سیدرضا مودب
ص: 105
پنجم: شناخت گرایشهاي تفسیري مفسران و استفاده از آنها در جاي مناسب:
مفسران قرآن براساس باورهاي مذهبی، کلامی و جهتگیريهاي عصري و تخصصهاي علمی و سلیقه و علاقه شخصی، رنگ
خاصی به تفسیر خود میدهند که موارد زیر را شکل میدهد:
1. مذاهب تفسیري: مثل تفاسیراسماعیلیه، تفاسیر شیعه، تفاسیر اهلسنت.
2. مکاتب تفسیري: مثل تفاسیر معتزله همچون متشابه القرآن، قاضی عبدالجبار و تفسیر ابومسلم و تفاسیر اشاعره همچون تفسیر
نسفی و تفسیر کبیر فخررازي و تفاسیر شیعه همچون متشابه القرآن ابن شهر آشوب.
3. سبکهاي تفسیري (الوان تفسیري):
الف. تفاسیر ادبی همچون کشاف زمخشري؛
ب. تفاسیر فقهی مثل تفسیر قرطبی و زبدة البیان (مقدس اردبیلی)؛
ج. تفاسیر فلسفی همچون تفسیر قرآن کریم، ملاصدراي شیرازي؛
د. تفاسیر اجتماعی همچون تفسیر فی ظلال القرآن سید قطب و تفسیر نمونه آیۀاللَّه مکارم شیرازي؛
ه. تفاسیر اخلاقی همچون تفسیر من وحی القرآن، علامه سید محمدحسین فضل اللَّه؛
و. تفاسیر تاریخی همچون تفسیر طبري (که علاوه بر روائی بودن به جنبه تاریخی نیز پرداخته است)؛
ص: 106
«1» . ز. تفاسیر علمی همچون تفسیر الجواهر الطنطاوي
4. جهتگیريهاي تفسیري (اتجاهات) همچون تفاسیر جهادي، تقریبی، سیاسی، معنوي و تربیتی. مثل تفسیر الکاشف مغینه و من
وحی القرآن، علامه فضل اللَّه.
شناخت گرایشهاي تفسیري براي استفاده از تفاسیر و مفسران پیشین بسیار ضروري است، براي مثال کسی که میخواهد آیات
فقهی قرآن را تفسیر کند لازم است تفاسیر فقهی مذاهب پنج گانه را بشناسد و بدانها مراجعه کند تا بتواند مجتهدانه آیات الاحکام
را تفسیر کند.
و نیز براي بررسی آیات العقاید قرآن لازم است به تفاسیر مذاهب مختلف اسلامی و مکاتب کلامی مراجعه کند یا از دیدگاههاي
آنها اطلاع یابد. وگرنه تصویري ناقص از مباحث خواهد داشت.
البته روشن است که در مورد هر آیه ممکن است چند روش یا گرایش خاص مورد استفاده قرار گیرد و همه روشها یا گرایشهاي
صفحه 43 از 81
مناسب یک آیه نباشد. ولی استفاده مناسب از گرایشهاي مختلف در تفسیر آیات، برداشت تفسیري را کامل و مفسر را جامعنگر
میکند.
یادآوري: براي اطلاع از ویژگیها و تاریخچه و منابع گرایشهاي تفسیري مراجعه به منابعی که ذیل روشهاي تفسیري معرفی کردیم
مناسب است.
ص: 107
«1» : ششم: شناخت آسیبهاي تفسیر قرآن و پرهیز از آنها
آسیبهاي تفسیر قرآن به چند دسته اساسی تقسیم میشود:
الف: آسیبهاي معرفتی: همچون انحراف عقیدتی مفسر و ارائه تفسیرهاي غیرصحیح از قرآن.
ب: آسیبهاي اخلاقی: همچون عدم طهارت روح و در نتیجه عدم پایبندي به ضوابط تفسیر قرآن و تحمیل نظرات خویش بر قرآن
که منتهی به تفسیر به رأي میشود.
ج: آسیبهاي علمی: همچون نداشتن شرایط علمی مفسر و در نتیجه ضعف علمی در ناحیه ادبیات، علوم قرآن و ... که موجب
بیاعتبار شدن تفسیر میشود.
د: آسیبهاي روشی: همچون عدم آگاهی از روشهاي تفسیر قرآن و عدم شناخت نسبت به تفسیر به رأي که نتیجه آن گرفتار شدن
در دام تفسیر به رأي است.
در مجموع میتوان گفت مهمترین آسیب تفسیر قرآن همان تفسیر به رأي است (که در مباحث قبل بیان شد) تفسیر به رأي میتواند
«2» . بر همه روشها و گرایشهاي تفسیري سایه گستر شود و تفسیر را از اعتبار ساقط کند
ص: 108
روش سمانتیک (: سنتی) تفسیر کتابهاي «1» ، تذکر: روشهاي تفسیر متن را به دو شیوه سمانتیک و هرمنوتیک تقسیم میکنند
مقدس از جمله قرآن، در پی کشف قصد مولف است، یعنی مفسر میخواهد مراد خداي متعال (: دلالت تصدیقی) را از آیات قرآن
بدست آورد.
است که در پی کشف نیّت مولف نیست بلکه بر مطلق فهم تاکید دارند و معتقدند که هر متن از () «2» و روش دیگر هرمنوتیک
دیدگاه خاص مفسر مورد تفسیر قرار میگیرد؛ این نوع دوم همان تفسیر به رأي است یعنی محور فهم متن رأي و دیدگاه مفسر
است و هدف مفسر آن است که نظر خود را بجاي مؤلف متن بیان کند. در حالی که در دیدگاه سمانتیک (و براساس تعریفی که ما
از تفسیر بیان کردیم) مفسر در پی فهم هدف و قصد مولف است که با توجه به قرائن عقلی و نقلی بدست میآورد.
نتیجهگیري:
برداشت از قرآن مستلزم طی مراحل شش گانه کلی فوق است که منتهی به تفسیر معتبر میگرد، که این مراحل منطق فهم و تفسیر
قرآن است البته هر کدام از این مراحل نیازمند توضیح و تفصیل بیشتر و مقاله مستقل است که مجال دیگري را میطلبد. ما در این
نوشتار نماي کلی مطالب را بیان کردیم، امید است توفیق توضیح و تفصیل بیشتر را بیابیم.
ص: 109
ب: درباره قرآن
استخاره چیست و آیا استخاره با قرآن صحیح است؟
صفحه 44 از 81
پرسش:
استخاره چیست و آیا استخاره با قرآن صحیح است؟
در مورد استخاره روایات متعددي داریم از جمله در روایتی از امام صادق علیه السلام حکایت شده است که:
«1» . اگر کسی بدون استخاره وارد کاري شود و مورد ابتلاء و امتحان و در معرض مشکلات قرار بگیرد پاداش به او داده نمیشود
«. از شقاوت و بدبختی است که کسی عملی انجام دهد و استخاره از خدا نکند » : یا در روایت دیگري حکایت شده
با این حال لازم است بررسی شود مفهوم استخاره چیست؟ آیا منظور از استخاره در روایات همین استخارهاي است که امروزه
انجام میدهیم. یا اینکه منظور از استخاره در روایات چیز دیگري است؟! « قرآن » یا با « تسبیح » مشهور و مصطلح است که با
پاسخ:
کردن از خداست یعنی هر «2» « طلب خیر » استخارهاي که در روایت آمده
ص: 110
کاري را میخواهیم شروع کنیم اول از خدا بخواهیم، که خدایا! خیر مرا در این کار قرار بده! خدایا مرا در این کار راهنمائی کن!
بِسْمِ اللّهِ » خدایا عاقبت این کار را ختم به خیر کن! این طلب خیر کردن و استخاره کردن است مثل اینکه ما در اول هر کاري
میگوئیم و از خدا طلب خیر میکنیم این موجب برکت میشود و موجب راهنمایی خدا میشود. « الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اگر چه در آن کار ) «1» اگر کسی از خدا طلب خیر کند خداوند به او خیر میدهد » : و از امام صادق علیه السلام حکایت شده
(«. مشکلاتی براي او واقع شود و (به ظاهر) نامطلوب باشد ولی عاقبت کار را خدا خیر قرار میدهد
روش و چگونگی استخاره
یا با دعا طلب خیر «2» در روایات از امام صادق علیه السلام حکایت شده: دو رکعت نماز بخوانید بعد استخاره کنید، طلب خیر کنید
«3» . بکنید
و در روایت دیگري از امام صادق علیه السلام آمده: اگر عبدي و بندهاي از خدا طلب خیري (استخاره) کند اگر چه یک مرتبه،
خداوند به او الهام میکند که چه کاري را انجام بدهد. و او را به طرف کار خیر، و چیزي که خیرش در اوست راهنمائی میکند.
«4»
این همان طلب خیر و استخاره کردن در هر کاري است.
ص: 111
نوعی قرعهکشی « نوع من القرعه » : ولی چیزي که امروزه انجام میشود مثل استخاره با تسبیح و مانند آن اینها را بزرگان میفرمایند
است یعنی اگر کسی بین دو کار، مشورت کرد و طلب خیر نمود، ولی نتوانست تشخیص بدهد که کدام بهتر است و متحیر ماند
قرعه » نوعی قرعهکشی است، که این راه را انتخاب بکنم یا آن راه را، و این که « نوعٌ من القرعه » اینجا میگویند استخاره کند که
«1» . در قواعد فقهی هم مطرح است « راهحل هر مشکلی است
استخاره با قرآن
از امام صادق علیه السلام حکایت شده: اگر نتوانستی کاري را تشخیص دهی قرآن را باز کن اولین چیزي که به چشمت آمد طبق
«2» . آن عمل کن. مثلًا اگر آیهي بهشت بود طبقش عمل کن اگر آیهي عذاب بود طبقش عمل نکن
«3» . اما در روایاتی نیز آمده که به قرآن تفال نزنید
تفال یعنی اینکه انسان، عاقبت چیزي را ببیند که در فارسی از آن به فالگیري تعبیر میشود همانطور که فال حافظ میگیرند آیا ما
حق داریم با قرآن هم نوعی فالگیري انجام دهیم و تفال بزنیم.
صفحه 45 از 81
در روایات آمده است که تفال به قرآن نزنید.
ولی استخاره با قرآن این است که اگر واقعاً انسان بر سر دو راه متحیر
ص: 112
ماند بعد از طلب خیر از خدا و مشورت با اهلش و ... باز هم نتوانست راهی را انتخاب کند قرآن را باز کند راهش را خدا نشان
میدهد.
تذکر: برخی علما نسبت به انجام همین هم اکراه دارند یا اینکه در مورد روایاتش تشکیک میکنند و به تعبیري قرآن را بزرگتر از
آن میبینند که در معرض چنین کاري قرار گیرد. ولی برخی نیز عمل میکنند.
ص: 113
پرسش:
آیا استخاره با قرآن، یا تفأل با قرآن، نوعی تفسیر به رأي نیست؟!
پاسخ:
لازم است بین چهار مفهوم زیر تفاوت قائل شویم:
1. تفسیر به رأي که حرام است؛
2. تدبر تفکر و تعقل و برداشتهاي شخصی قبل از بیان که مطلوب است و توصیه شده است؛
3. استخاره که نه تفسیر است و نه برداشت از قرآن، بلکه نوعی راه جویی از قرآن است که انسان ببیند آیهي عذاب آمد یا نه ولی
این برداشت تفسیر نمیباشد، و نباید هم به آن مرحله برسد.
4. تفال که نوعی فالگیري یا عاقبتبینی از قرآن، یا جویا شدن احوال غائب از قرآن میباشد و مانند آن که در روایات مورد نهی و
منع قرار گرفته است.
با آشکار شدن تفاوت این چهار موضوع پاسخ این پرسش و پرسشهاي مانند آن معلوم میشود.
ص: 114
چرا خداوند قرآن را آخرین کتاب قرار داد مگر نمیشد از اول خلقت آدم، قرآن کتاب بشریت باشد؟
پرسش:
چرا خداوند قرآن را آخرین کتاب قرار داد مگر نمیشد از اول خلقت آدم، قرآن کتاب بشریت باشد؟
پاسخ:
در اینجا لازم است که نخست به یک پرسش مقدماتی پاسخ دهیم که:
رابطهي قرآن با کتابهاي آسمانی دیگر چگونه است؟ از طرفی از آیات قرآن استفاده میشود که لازم است ما به کتابهاي
«1» . آسمانی دیگر ایمان داشته باشیم این مطلب هم در آیهي 4 سورهي بقره اشاره شده و هم در آیهي 285 بقره آمده است
است، مصدق و مؤید کتب « قرآن مصدق » از طرفی دیگر در آیهي سوم سورهي آلعمران و آیات دیگري از قرآن اشاره شده که
قبلی است از جمله تورات و انجیل اصلی (تحریف نشده) و کتابهاي آسمانی دیگر را تأیید میکند پس دو مطلب تا اینجا روشن
شد:
1. اینکه قرآن مؤیّد کتابهاي انبیاء قبلی است.
2. ما باید به همهي کتابهاي آسمانی ایمان داشته باشیم.
صفحه 46 از 81
در اینجا پرسش دیگري هویدا میشود که: چرا اینگونه است؟
ص: 115
پاسخ آن است که:
ادیان الهی و کتابهاي آسمانی اصول مشترکی مانند توحید، نبوت و معاد را دنبال میکنند. از این رو در کتابهاي آسمانی به این
سه مطلب اشاره شده البته بعد از پیامبران الهی تحریفات و انحرافاتی که در کتابهاي آسمانی پیدا شده موجب شده تا بر روي
برخی از آیات الهی و وحیاي که بر پیامبران نازل شده غباري گرفته شود و این غبار مانع از این شده که ما حقایق را بصورت کامل
در تورات و انجیل کنونی ببینیم.
ولی بسیاري از مطالب حقی را که پیامبران قبلی مانند، موسی و عیسی علیهما السلام فرمودهاند را قرآن تأیید میکند، لذا ایمان به
کتابهاي آسمانی یعنی ایمان به اصول مشترك ادیان الهی؛ که ما همهي اینها را تایید میکنیم.
از طرف دیگر خداوند تبارك و تعالی هر پیامبري را که فرستاده در حقیقت تکمیل کنندهي معارف پیامبر قبلی بوده و هر کتاب
جدیدي مرتبهاي بالاتر از معارف کتاب قبلی را بیان کرده به عبارت دیگر انسانها همچون دانش آموزانی هستند که گاهی در
کلاس پنجم ابتدایی و گاهی در کلاس سوم راهنمایی و گاهی در کلاس سوم دبیرستان هستند و هر کدام از این مراتب نیاز به
معلم خاص و کتاب خاص و برنامهي خاصی دارد از این رو پیامبران الهی پشت سر هم آمدند تا کلاس معارف بشري را بالا ببرند و
کتابهاي آسمانی برنامه و متن این کلاسها قرار گرفت.
خوانده را نفی نمیکند بلکه مطالب او « ابتدایی » یا « راهنمایی » قرار میگیرد مطالبی که در « دبیرستان » خود به خود وقتی کسی در
تکمیل آن
ص: 116
مطالب قبلی است و لذا کتابهاي دبیرستان مؤید کتابهاي راهنمایی و ابتدایی است.
در برنامه الهی هم همین گونه عمل شده یعنی پیامبران الهی آمدند به ترتیب کلاسهاي معرفت بشري را براي بشر گذاشتند و
کتابهاي آسمانی آورده شد تا به پیامبر اسلام رسیده که بالاترین کلاس، با والاترین کتاب و با آخرین دستاوردهاي الهی، معارف
الهی را براي بشر به ارمغان آورد که قرآن معجزهي جاوید است.
به همین خاطر اگر کتاب دبیرستانی را ببري در کلاس اول ابتدایی، و بگویی این که باید این کتاب را 12 سال بعد بخوانی، الآن
بخوان! این ممکن نیست زیرا دانشآموز اول ابتدایی هنوز استعدادهایش شکوفا نشده هنوز آمادگی دریافت آن معارف بلندي را
که در دبیرستان مطرح میشود را ندارد. بشر هم همین گونه بوده از زمان حضرت آدم علیه السلام به بعد آرام آرام این کلاسهاي
معارف را گذرانده تا الان توانسته، برنامهي کاملی همچون قرآن را دریافت کند.
پس چیزي که باعث شد قرآن در آخر قرار گیرد همین ظرفیت و استعداد و تکامل عقل و فکر بشري میباشد. زیرا برخی از احکام
و معارف الهی را آن بشر اولیه شاید گنجایش لازم را جز تعداد انگشت شمار نداشتند تا معارف را دریافت کنند، چنانچه برخی از
را در روایات ذیل این «1» « حدید » و اوائل سورهي « توحید » آیات براي مردم آخرالزمان نازل شده مثلًا سورهي
ص: 117
آیات آمده که خداوند این آیات را براي ژرف اندیشان آخرالزمان نازل کرده معلوم میشود که برخی از معارف قرآن هم هنوز
براي برخی افراد قابل هضم کامل نیست و هنوز هم باید زمان بگذرد تا به عمق برخی از آیات و معارف قرآن پی ببریم و راز اینکه
قرآن تفاسیر جدیدي دارد و خواهد داشت همین است، که هر چه عقل بشر رشد میکند و علم بشر پیشرفت میکند میتواند
مطالب جدیدتري از قرآن دریافت کند. و البته فرق این کتاب با کتابهاي قبلی در همین است که این کتاب عمق دارد و چند لایه
صفحه 47 از 81
است و داراي بطون است. هر چه از آن برداشت شود باز هم ما به عمقش پی نمیبریم و میتوانیم معارف جدیدتري از آن برداشت
کنیم.
از این رو در برخی روایات آمده:
قرآن در هر زمانی جدید است و تا روز قیامت براي هر گروهی » «1» ؛« فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامۀ »
« تازه است
از این رو هر چه زمان بگذرد نکات جدیدتري را میتوان از قرآن برداشت کرد و اینچنین کتابی شایسته است که در آخر قرار
بگیرد.
ص: 118
آیا قرار دادن قرآن به عنوان آخرین کتاب الهی به حفظ قرآن از تحریف ارتباطی ندارد؟ مثلًا اگر در آن ابتدا قرآن به عنوان کتاب جاویدان
قرار داده نمیشد مثل کتابهاي دیگر تحریف میشد؟
پرسش:
آیا قرار دادن قرآن به عنوان آخرین کتاب الهی به حفظ قرآن از تحریف ارتباطی ندارد؟ مثلًا اگر در آن ابتدا قرآن به عنوان کتاب
جاویدان قرار داده نمیشد مثل کتابهاي دیگر تحریف میشد؟
پاسخ:
موضوع تحریف قرآن از جنبههاي گوناگون قابل بحث است، این که بشر مورد خطاب قرآن ظرفیت لازم را براي فهم و حفظ این
« وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » کتاب پیدا کرد ممکن است یکی از جهات فرعی باشد؛ ولی اصل مسئلهي تحریف به حفظ الهی برگشت میکند
«1»
که خداوند این کتاب را حفظ میکند. و رمز اعجاز قرآن در همین است و دلائل عقلی و نقلی متعددي نیز براي عدم تحریف قرآن
«2» . وجود دارد
البته این مطلب را میتوان به صورت یک احتمال مطرح کرد که در گذشته انبیاء الهی کتابهایی که میآوردند مردم به حفظ،
کتابت و نگهداري آن اهمیت لازم را نمیدادند لذا کم کم بخشی از آن به فراموشی سپرده میشد.
ص: 119
آیا قرآن در شب قدر و یکجا نازل شد، یا با توجه به شان نزولهاي آیات، طی 23 سال نازل شده است؟
پرسش:
آیا قرآن در شب قدر و یکجا نازل شد، یا با توجه به شان نزولهاي آیات، طی 23 سال نازل شده است؟
پاسخ:
«1» « إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَۀِ الْقَدْرِ » : در مورد نزول قرآن در شب قدر که فرمود
دو نظر وجود دارد:
دیدگاه اول: که نظر علامه طباطبائی رحمه الله و امثال ایشان میباشد این است که قرآن دو نزول دارد، یک نزول دفعی و یک نزول
تدریجی، به عبارت دیگر یک انزال داریم یک تنزیل. یعنی یک بار قرآن در شب قدر به صورت جامع و یکباره، بر قلب پیامبر
«2» . اکرم صلی الله علیه و آله وارد شد، و بعد به مناسبتهاي گوناگون، و در وقایع مختلف آیاتی متناسب با آن حادثه نازل میشد
صفحه 48 از 81
بدین معنا نیست که قرآن در شب قدر یکباره نازل شده باشد بلکه شب قدر « إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَۀِ الْقَدْرِ » دیدگاه دوم: این است که
آغاز نزول قرآن است.
برخی از مفسران و صاحب نظران معاصر بر این دیدگاه پاي فشاري میکنند که نزول قرآن کریم در شب قدر شروع شد و آیات
دیگر به مناسبت
ص: 120
«1» . در طول 23 سال بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد. بنابراین شب قدر، شب آغاز نزول قرآن بوده است
نتیجهگیري:
اگر دیدگاه دوم را بپذیریم که پاسخ روشن میشود و اگر دیدگاه اول را کسی پذیرفت باید توجیه شود که مقصود این بوده که
قبل از نزول قرآن در مناسبتهاي مختلف، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله یک اطلاع کلی داده شده و بعد براساس موارد خاص
این آیات به ایشان یادآوري شد.
ص: 121
ج: از درون قرآن
آیا میتوان قرآنی تدوین کرد که به ترتیب نزول سورهها باشد؟
پرسش:
آیا میتوان قرآنی تدوین کرد که به ترتیب نزول سورهها باشد؟
پاسخ:
اینکه قرآن به ترتیب نزول باشد مانعی ندارد چنانچه نقل شده قرآنی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام جمع آوري کرد (مصحف
علی) به ترتیب نزول بوده است. و این قرآنی که اکنون در محضرش هستیم، قرآنی است که به ترتیب نزول جمع آوري نشده ولی
همین قرآن مورد تأئید ائمه اطهار علیهم السلام قرار گرفته و اینطور نیست که این قرآن بر خلاف آن قرآن باشد یعنی در حقیقت هر
دو قرآن است فقط ترتیب سورهها فرق میکند.
یادآوري:
نکته قابل توجه این است که مسئلهي ترتیب نزول اکنون هم در تفسیر آیات رعایت میشود؛ یعنی مفسرین گرانقدر براي تفسیر
آیهاي، اول دقت میکنند که این آیه قبل و بعدش چه آیهاي نازل شده و یا قبل از چه سورهاي نازل شده، ناسخ و منسوخش را در
نظر میگیرند که از همین روش ترتیب نزول استفاده میکنند و تا حد امکان و تا آنجایی که دسترسی باشد این موضوع رعایت
میشود. از این رو اگر آیات قرآن را جابجا کنیم مشکلی
ص: 122
«1» . را حل نمیکند چنانچه برخی از تفاسیر این کار را کردهاند
است. توضیح اینکه: امروزه « مصلحت جهان اسلام » تذکر: نکته مهمی که نباید از آن غافل شویم و لازم به یادآوري است مسئلهي
قرآنی که در جهان به چاپ میرسد براساس قرائت (حفص از عاصم) و به این ترتیب خاص است یعنی از سورهي حمد شروع
میشود و تا سورهي ناس به اتمام میرسد. و در تمام جهان اسلام به یک صورت عمل میشود- البته در برخی از کشورها
قرائتهاي دیگري را هم چاپ میکنند- ولی عموم مسلمین همین قرآنی که ما داریم را در اختیار دارند و این در حقیقت، نقطهي
صفحه 49 از 81
وحدت مبارکی بین امت اسلامی است و صلاح نیست ما این نقطه وحدت را به عامل تفرقه تبدیل کنیم.
و قرآنهاي متعددي به صورتهاي گوناگون که سورهها یا آیات را جابجا بکنیم به چاپ برسانیم و زمینههایی براي تحریف قرآن،
یا حداقل تهمت تحریف قرآن، پیدا شود.
بنابراین صلاح مسلمین هم در تغییر این وضیعت نیست، زیرا مسلمانها اجماعی مربوط به قرآنهاي موجود دارند، به خلاف
مسیحیت که انجیلهاي متعدد دارند، و در مورد تحریف تورات بحثهاي جدي مطرح است. ولی در مورد قرآن و تحریفناپذیري
قرآن همهي مسلمانها و به ویژه علماي اسلام تأکید دارند، و این قرآن هم اکنون در دست همه
ص: 123
به صورت یکسان است که نعمت بزرگی است و این نعمت را ما نباید از دست بدهیم.
علاوه بر مطالب فوق این نکته را هم اضافه کنیم که در مورد جمع قرآن، دو دیدگاه عمده وجود دارد:
دیدگاه اول: حضرت آیۀاللَّه خوئی رحمه الله در البیان و برخی از محققان دیگر با دلایل متعدد بر این باورند که این قرآنی که در
دست داریم در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همین گونه جمع شده بوده یعنی از سورهي حمد تا سورهي ناس. و همین قرآن
مورد تأیید ائمه قرار گرفته است و در احادیث حکایت شده که: این قرآن موجب نجات است و صحیح است و به عبارت دیگر
تحریف نشده است.
دیدگاه دوم: برخی از مفسران و صاحب نظران علوم قرآنی معاصر بر آن هستند و اکثر اهل سنت هم همین دیدگاه دوم را دارند که
قرآن کریم در زمان عثمان جمع آوري شده این ترتیبی هم که در سورهها قرار گرفته شده، ترتیبی بوده که در زمان عثمان مشخص
«1» . شده ولی بعدها همین قرآن مورد تأیید ائمه علیهم السلام نیز قرار گرفته است
«2» . بنابراین طبق برخی روایات ترتیب آیات به دستور خود پیامبر بوده که حضرت مثلًا میفرمودند: این آیه را در کجا قرار دهید
اما در مورد ترتیب سورهها چنانچه گذشت دو نظر وجود دارد یکی
ص: 124
اینکه در زمان پیامبر این کار صورت گرفته، و دیگر این که بعد از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زمان عثمان این کار انجام
شده است در هر دو صورت مهم این است که این قرآن مورد تأیید ائمه علیهم السلام بوده است.
و همان طور که بیان شد به هم زدن این ترتیب، نه به مصلحت جهان اسلام است و نه فایدهاي دارد، چون در تفسیر آیات، مسئلهي
ترتیب نزول آیات، مد نظر است و رعایت میشود.
ص: 125
چه زمانی نازل شده است؟ « بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » آیه
پرسش:
چه زمانی نازل شده است؟ « بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » آیه
با کدام سوره بر پیامبر نازل شد و آیا اولین آیه بود که بر پیامبر نازل شد و یا اینکه یک شعار دینی بود که حضرت رسول نامههاي
خود به پادشاهان را با بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ شروع میکردند؟
پاسخ:
بخش اول: آیهي بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ صد و چهارده بار در قرآن کریم آمده است و صد و سیزده سورهي قرآن بِسْمِ اللّهِ
الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ دارد و سورهي براءة بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ندارد. ولی در آیه 30 سورهي نمل در نامهاي که حضرت سلیمان علیه
صفحه 50 از 81
«1» « إِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » : السلام، به ملکهي سبا نوشت آمده است
بنابراین 114 بار بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ در قرآن آمده است.
مشهور این است که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ همهي سورهها، جزء سوره است. مشهور مفسران و دانشمندان از جمله مرحوم علامه
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ » طباطبائی، میفرمایند: اولین سورهاي که نازل شد، سورهي علق بود که با
که نازل شد در «... بِسْمِ ا » (همراه آیات اول این سوره)، اول بعثت بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد بنابر این نظر، اولین
واقع شده است. « علق » سورهي
ص: 126
« حمد » ولی در مقابل، برخی از مفسران اهل سنت مثل زمخشري در تفسیر کشاف معتقدند: اولین سورهاي که نازل شد، سورهي
«1» . بود. بنابر این نظر، اولین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ که در قرآن نازل شده همان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سورهي حمد میباشد
نتیجهگیري:
جمع بین این دو نظر به این صورت است که، اولین آیات که بر پیامبر نازل شد، آیات اول سورهي علق بود که سورهي کامل نبود،
ولی با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، و همراه چند آیهي اول سورهي علق، نازل شد.
سپس پنجمین سورهاي که بر پیامبر، نازل شد، سورهي حمد بود که گفته شده اولین سورهي کامل قرآن بود، که بر پیامبر صلی الله
علیه و آله نازل شد. و در نمازها هم خوانده میشود. بنابراین باید از اولین سورههایی باشد که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل
نازل « علق » شده است. از این رو نتیجهي بحث این میشود که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ جزئی از قرآن است که اولین بار با سورهي
شد و با اولین سورهي کاملی که نازل شد سورهي حمد بود.
که ذکر شد به دست میآید که بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مخصوص پیامبر اسلام، و « نمل » پاسخ بخش دوم: از آیهي 30 سورهي
قرآن کریم نیست، بلکه از زمان حضرت سلیمان علیه السلام بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مرسوم بوده و اول نامهها نیز مینوشتند، و این
عظمت آیهي شریفهي بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را نشان میدهد حتی در برخیاز روایات آمده است:
ص: 127
«1» « کل امر ذي بال لم یذکر فیه اسم اللَّه فهو ابتر »
است. یعنی آن کار نتیجه نمیدهد و به عبارت دیگر آن عمل برکت «2» هر کار مهمی که بدون نام خدا شروع شود آن کار ابتر
لازم را که باید داشته باشد، ندارد.
در حقیقت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ علاوه بر اینکه یک آیهي قرآن است، یک شعار اسلامی نیز میباشد و این منافاتی ندارد با
اینکه این شعار و این مُهر الهی که بر کارهاي ما زده میشود آیهي قرآن باشد.
ص: 128
مقصود از آیات محکم و متشابه چیست؟ و چگونه باید آنها را شناخت و معنا کرد؟
پرسش:
مقصود از آیات محکم و متشابه چیست؟ و چگونه باید آنها را شناخت و معنا کرد؟
پاسخ:
موضوع محکم و متشابه در آیهي هفتم سورهي آل عمران مطرح شده:
«1» « هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرَ مُتَشَابِهاتٌ »
صفحه 51 از 81
مضمون آیهي شریفه این است که خداوند کتاب را بر تو نازل کرد، که برخی از مطالب و آیات آن محکم است و آنها مرجع
هستند و دستهي دوم آیات متشابه.
آیات محکم یعنی چه؟
آیات محکم، به آیاتی گفته میشود که نص باشند یا در حد ظهور باشند و احتمال مخالفت در آن نباشد، یا احتمال ضعیف باشد.
«2» « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ » به عبارت دیگر آیهاي مثل آیهي
بگو خدا یکی است؛ این آیات و مانند آن محکم است زیرا هیچ احتمال دومی « قل هو اللَّه احد » هیچ چیز مانند خدا نیست یا آیهي
در آنها وجود ندارد و اگر آیه نص باشد یعنی صدر صد
ص: 129
لفظ با معنا مطابقات داشته باشد و احتمال معناي دوم در مورد آیه نرود یا اینکه ظاهر باشد یعنی بیش از 50 درصد احتمال داشته
باشد بطوري که انسان به معنا اطمینان پیدا کند، این را میگویند آیه ظهور دارد. چنین آیاتی را آیات محکم مینامند.
آیات متشابه یعنی چه؟
آیاتی که به عنوان مثال دو احتمال مساوي در آن وجود داشته باشد این آیات متشابه است یعنی اینها مشابه یکدیگرند و انسان را به
«1» . اشتباه میاندازند. حدود 200 آیه در قرآن شمردهاند، که از آیات متشابه است
روش تفسیر آیات متشابه:
در مورد تفسیر آیات متشابه وظیفه مفسر این است که آیات متشابه را به محکمات برگرداند براي مثال اگر شما به آیهي شریفهي
«2» « یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ »
یعنی دست، ممکن است کسی توهم کند که مقصود این است که خدا مثل « ید » دست خدا بالاي دستهاي آنهاست ظاهر واژهي
نه مقصود از دست اینجا قدرت » ما دست دارد، چون این احتمال در آیه وجود دارد و احتمال دومی هم وجود دارد، که بگوئیم
بلکه مقصود قدرت خداست که « دست جسمانی نیست » بنابراین مقصود اینجا « خداوند جسم نیست » چون عقلًا دلیل داریم که « است
فراي همه قدرتهاست، یا معناي دیگري را در آن احتمال بدهیم.
ص: 130
در این موارد که آیه متشابه میشود و چند احتمال در آن وجود دارد، باید آیه را به آیات محکم ارجاع بدهیم. به عنوان مثال این
«1» « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ » آیهي شریفه را ارجاع میدهیم به آیهي
هیچ چیزي مانند خدا نیست یعنی خدامثل ما دست ندارد « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ » : و اینجا میفرماید « یداللَّه » در سورهي شوري میفرماید
تأویل کنیم. بنابراین آیات « قدرت » مراد نیست و باید آیه را به معناي « یداللَّه » یعنی جسم نیست، پس معلوم میشود که ظاهر این آیه
متشابه را باید به محکمات برگردانیم.
«2» « هنّ امّ الکتاب » : در همین آیهي هفتم سورهي آلعمران هم، ما را راهنمایی میکند و میفرماید
چون دیگران به او رجوع « امام » به امام جماعت هم که میگوئیم « محل رجوع » یعنی « ام » . است « کتاب » یعنی این آیات محکم، مادر
هم « مادر » میکنند و اقتدا میکنند و محل رجوع دیگران است. آیات محکم محل رجوع و اساس است و بقیه به او بر میگردند. به
میگویند به این علت است که فرزند به سوي او باز میگردد. بنابراین محکمات در آیات قرآن حکم مادر را دارند و باید « ام » که
آیات دیگر به آنها برگردند تا معناي آنها روشن شود.
«3» « إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ » : مثال دیگر: در سورهي قیامت میفرماید
خداوند » برخی انسانها روز قیامت به پروردگارشان نگاه میکنند. اگر ظاهر این آیهي شریفه را بگیریم نتیجه این میشود که یا
صفحه 52 از 81
جسم است که دیگران میتوانند
ص: 131
است یعنی با چشم دل او را درمییابند؛ چون دو احتمال در آیه وجود « شهود دل » در اینجا ،« ناظره » یا نه مقصود از « به آن نگاه کنند
لَاتُدْرِکُهُ » : دارد، بنابراین آیه از آیات متشابه میشود و براي تفسیرش باید آنرا به آیات محکم ارجاع بدهیم. آیهي محکمی مثل
«1» « الَأبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِكُ الَأبْصَارَ
خداوند را چشمها درکش نمیکنند ولی او چشمها را درك میکند. از این آیه فهمیده میشود که خداوند دیدنی نیست، چون
که دو احتمال در آن بود « إلی ربها ناظرة » جسم نیست که کسی او را ببیند، اگر جسم باشد محدود است و مخلوق است، بنابراین
معلوم میشود معنایش شهود با چشم نمیباشد که انسان با چشم سر خدا را ببیند زیرا « شهود با دل » و یکی « شهود با چشم » یکی
دیدن با چشم سر لازمهاش این میشود که خداوند جسم باشد از این رو با توجه به آیهي محکم 103 سورهي انعام، معناي آیهي
روشن شد. « الی ربها ناضره » متشابه
ص: 132
مقصود از نسخ و تغییر قوانین الهی چیست؟
پرسش:
مقصود از نسخ و تغییر قوانین الهی چیست؟
هیچ آیهاي را منسوخ نمیکنیم و از یاد مردم نمیبریم مگر اینکه بهتر از آن یا مانند آن را » : در سورهي بقره آیهي 106 میفرماید
مگر قانون خداوند دربارهي همه چیز مطلق نیست و مگر ضعیف و بهتر دارد، که اینطور گفته شده در خصوص «. براي مردم بیاوریم
این آیه و ناسخ و منسوخ کمی توضیح دهید.
پاسخ:
این پرسش در حقیقت به بحث ناسخ و منسوخ مربوط میشود که از مباحث علوم قرآن است.
توضیح: گاهی اوقات حکمی به صورت موقت از طرف خداوند صادر میشود و بعد از مدتی که زمان آن حکم تمام میشود حکم
دیگري جایگزین آن میشود. به عنوان مثال در زمان جنگ در هر کشوري قوانین و احکامی خاص وضع میشود که این احکام و
قوانین موقت است و بعد از اینکه شرایط جنگی بر طرف شد آن حکم برداشته میشود و یک حکم دائمی جایگزین آن میشود به
میگویند و به دومی که جایگزینش شد « حکم منسوخ » میگویند. به آن حکم اولی که برداشته شد « نسخ » این فرایند اصطلاحاً
میگویند. « حکم ناسخ »
ما هیچ آیه و نشانهاي را نسخ نمیکنیم » : اما آیهي مذکور که میفرماید
ص: 133
این آیهي شریفه را مفسرین سه گونه تفسیر «1» «. یا به فراموشی نمیسپاریم مگر اینکه بهتر از آن یا همانند آن را میآوریم
کردهاند:
اول: اینکه این آیه مربوط به مسلمانها باشد و همانطور که گذشت، جایگزینی احکام دائمی به جاي احکام موقت، که احکام
دائمی جانشین موقت میباشد یعنی نسخ آیهاي که حکم موقتی را در برداشته، به وسیلهي آیهاي دیگر که حکم دائمی را به همراه
دارد.
مثال: به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داده شده بود به سوي بیتالمقدس نماز بخوانند بعد از مدتی که شرائط عوض شد زمان
صفحه 53 از 81
این حکم موقت نیز پایان یافت لذا این حکم برداشته شد و حکم دائمی که نماز به سوي مسجد الحرام است بیان شد. که در آیهي
144 سورهي بقره تغییر قبله از بیتالمقدس به مسجد الحرام آمده است.
دوم: اینکه این آیه به یهودیان و مسئلهي تورات مربوط میباشد زیرا یهودیان گاهی برخی آیات تورات را تغییر میدادند یا به
در حقیقت این آیه به تورات و «. اگر چنین چیزي اتفاق افتاد ما بهتر از آن را میآوریم » : فراموشی میسپردند در اینجا میفرماید
نسخ و فراموشی آیات آن اشاره دارد.
میگویند. « نسخ تکوینی » سوم: آیه مربوط به تغییر و جایگزینی معجزات و نشانههاي الهی در بین مردم باشد که اصطلاحاً به آن
توضیح: به عنوان مثال یک رهبر الهی در جامعه ظهور میکند و بعد
ص: 134
شهید میشود یا رحلت میکند، خدا شخص دیگري را مثل او یا بهتر از او جایگزین او میکند. و اینطور نیست که اگر پیامبري یا
امامی یا ولی خدایی از دنیا برود و به اصطلاح نسخ شود، خداوند جایگزین بهتر یا مثل او را نداشته باشد.
البته مانعی ندارد که این آیه به هر سه معنا اشاره داشته باشد چون ما «1» . این سه تفسیر در مورد این آیهي شریفه مطرح شده است
را در قرآن قبول داریم. « استعمال لفظ در اکثر از معنا »
اگر نسخ در آیهي مذکور به معناي اول باشد یا به هر سه معنا باشد به هر حال معناي اول را هم در بر میگیرد از این رو پرسش
را چنین «. قانون خدا مگر بد و خوب دارد یا ضعیف و قوي دارد؟ و یا اینکه مگر تمامی قوانین خداوند از نظر خوبی یکسان نیستند »
پاسخ میدهیم:
همانطوري که گذشت نسخ یعنی تغییر یک قانون، قانونی که در اصل، موقت و براي شرایط خاصی قرار داده شده بود. قوانین هم
معمولًا تابع مصلحتها هستند، یعنی هر مصلحتی که پدید میآید یک قانونی را مناسب با آن قرار میدهند.
به عنوان مثال: همان طور که گذشت گاهی در شرایط جنگی یک قانونی میآید که در شرایط عادي، دیگر آن قانون کارآئی
ممکن را ندارد یعنی مصلحتها و ضرورتها تغییر کرده لذا قانونی میآید که از جهاتی ممکن است بهتر از آن باشد.
ص: 135
یعنی چه؟ یعنی قانون دومی که میآید آیا قانونی است که مثل اوست یا بهتر؟ اگر قانونی « خیر منها او مثلها » از این رو این تعبیر آیه
بهتر است، چرا از اول نیامد پاسخش این است که، همانطوري که آن حکم در شرایط جنگی بهترین حکم و بهترین قانون است، این
حکم هم در شرایط صلح بهترین قانون است. اگر قانونِ زمان صلح را ببریم در زمان جنگ، قانونِ خوبی نخواهد بود و موجب ضرر
است؛ و اگر قانون جنگی را در زمان صلح اجرا کنیم، مردم اذیت میشوند چون سختگیرانه است. پس هر قانونی در شرایط
خودش خوب است. ممکن است این دو قانون کاملًا مثل هم باشد، ولی آن قانون در آن شرایط بهترین است و قانون دوم در شرایط
«2» -«1» . عادي بهترین است
ص: 136
در مورد اینکه قانون خداوند نسخ شده باشد به همان معناي اول، آیا در خود قرآن هم آیات منسوخ داریم یا خیر؟
پرسش:
در مورد اینکه قانون خداوند نسخ شده باشد به همان معناي اول، آیا در خود قرآن هم آیات منسوخ داریم یا خیر؟
پاسخ:
در مورد نسخ در قرآن و اینکه آیا آیات ناسخ و منسوخ داریم بین محققان و مفسران نظرهاي متفاوت وجود دارد: برخی از مفسران
صفحه 54 از 81
و دیگران آنها را جمعآوري « الاتقان » بویژه اهل سنت آیات زیادي از قرآن را ناسخ آیات دیگر معرفی میکنند که سیوطی در
کردهاند. ولی برخی از محققان و مفسران معاصر معتقدند به این گستردگی- که برخی مطرح کردهاند- در قرآن آیات ناسخ و
منسوخ وجود ندارد، و حتی برخی از محققان مثل حضرت آیۀاللَّه خویی رحمه الله این را به یک آیه منحصر میداند، آن هم آیات
«1» . 12 و 13 سورهي مجادله است
یادآوري:
آیهي قبله که مثال زدیم، ناسخ در قرآن و منسوخ در سنت میباشد، چون در سنت پیغمبر بوده که به سوي بیتالمقدس نماز
میخوانده، بعد ناسخش در قرآن وارد شده است که گذشت.
بنابراین اصل مسئلهي نسخ، در احکام اسلامی وجود داشته، ولی در مورد تعدادش در آیات قرآن اختلاف نظر وجود دارد.
ص: 137
علت تکرار برخی از آیات قرآنبرخی از آیات قرآن مانند آیات مربوط به میهمانان حضرت ابراهیم در چند سوره از قرآن تکرار شده علت این
زیاد تکرار شده؟ این همه تکرار به چه علت است؟ « وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُإِن کُنتُمْ صَادِقِینَ » تکرار چیست؟ یا عبارت
پرسش:
علت تکرار برخی از آیات قرآنبرخی از آیات قرآن مانند آیات مربوط به میهمانان حضرت ابراهیم در چند سوره از قرآن تکرار
زیاد تکرار شده؟ این همه تکرار به چه علت « وَیَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُإِن کُنتُمْ صَ ادِقِینَ » شده علت این تکرار چیست؟ یا عبارت
است؟
پاسخ:
«1» « فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ » در مورد مطالب، واژهها و کلماتی که در قرآن تکرار شده مانند سوره الرحمن که آیهي
چندین بار تکرار شده یا داستان حضرت موسی و حضرت آدم علیهما السلام و همچنین داستان میهمانی حضرت ابراهیم و نیز آیهي
«2» « یقولون متی هذا الوعد »
که در چند جاي قرآن آمده است در این زمینه مفسران دو دیدگاه دارند:
وجود ندارد بلکه بعضی از این واژهها، لفظاً تکرار « تکرار » دیدگاه اول: برخی از مفسران و متفکران اسلامی معتقدند، که در قرآن
و یقولون » یا آیهي « فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَ ذِّبَانِ » شده اما در حقیقت در معنا تکرار وجود ندارد. بدین صورت که ما هر مورد را مثلًا
با قبل و بعدش که در نظر بگیریم، معناي جدیدي را به ما منتقل میکند در یک آیه « متی هذا الوعد
ص: 138
مثلًا اشاره میکند به آسمانها و زمین و جاي دیگر اشاره میکند به انسان و «؟ کدام نعمت را شما تکذیب میکنید » : میفرماید
همین طور موارد دیگر. در حقیقت سوال جدید و مطلب تازهاي است.
یا داستان آدم و موسی علیهما السلام و انبیاي دیگر که تکرار شده، در هر بار از زاویهي خاصی، به این داستان نگاه شده، و مطالب
تازه و نوینی را به خواننده معرفی میکند. بنابراین هر چند به نظر میرسد گاهی الفاظ تکرار شده، ولی معانی تکراري نیست!
قبل از «؟ چرا در قرآن مطالبی مکرر آمده است » دیدگاه دوم: برخی معتقدند: تکرار در قرآن هست، ولو لفظاً ولی ما باید ببینیم
قرآن کتاب تربیت است، کتاب تربیت و هدایت مستلزم آن است که «؟ قرآن چگونه کتابی است » پاسخ به این پرسش بنگریم که
گاهی اوقات، مسائل تربیتی براي کسی که مورد تربیت قرار میگیرد تکرار شود، هر مربی و هر معلمی، هر پرورشگري مطالبی را
مکرر بري شخص مورد تربیت میگوید، تا اینها برایش ملکه شود و در ذهن و جان او جاي گیرد و به صورت ثابت در آید. و این
صفحه 55 از 81
اشکال ندارد.
و در نظام تعلیم و تربیت امروزي، تکرار را کسی منع نمیکند البته نباید تکرار ملال آور و خسته کننده باشد بلکه لازم است در حد
ضرورت و مصلحت باشد.
قرآن هم چون کتاب تربیتی است از همین روش استفاده کرده است.
بنابراین باید گفت: اولا تکرارهاي قرآن فایدههاي تربیتی دارد، و هر تکراري ناپسند نمیباشد. دوم اینکه به مناسبتهاي مختلف و
در حد ضرورت تکرار شده است و سوم اینکه در هر قسمتی از این تکرارها همانطور که اشاره شد از زاویهي خاصی نگاه شده مثلًا
همین دو موردي که در پرسش آمده
ص: 139
داستان میهمانی حضرت ابراهیم در سورهي هود آیهي 69 آمده و در سورهي عنکبوت آیهي 31 هم این مطلب را میبینید اما در
سورهي هود، میهماننوازي حضرت ابراهیم و آداب میهمان داري مورد تاکید واقع شده است، و در سورهي عنکبوت اصلًا بحث
میهمان نوازي حضرت ابراهیم مطرح نشده است بلکه بُعد دیگري از مطلب مورد توجه واقع شده است که این فرشتگان آمدند
خانهي حضرت ابراهیم علیه السلام و چی گذشت! و چه کاري انجام دادند!
یعنی در هر کدام از این آیات میبینیم به مناسبت آن استفادهاي که میخواستند از این داستان بکنند یک پنجرهاي از این داستان باز
شده است. چهارم اینکه تکرار این داستان و امثال آن نشان میدهد این ماجرا خیلی مهم است یعنی خود تکرار، نشان میدهد که
این مطلب مهم است و باید به آن توجه ویژه شود و از زاویههاي مختلفی به این موضوع نگاه شود.
موضوع آیات در مورد رستاخیز و انکار مخالفین است که چه موقعی این « یَقُولُونَ مَتَی هذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَ ادِقِینَ » لذا در مورد
وعدهي رستاخیز واقع میشود؟ و میبینیم در آیههاي مختلف که در هر موردي یک واقعهاي بوده و این سوال از طرف مخالفین
تکرار شده و پاسخ مناسب همان واقعه هم داده شده است.
لذا امکان دارد افراد متعددي، در وقایع گوناگونی یک سوالی را از پیامبر کرده باشند، و پاسخهاي مناسب خودشان را در همان
واقعه، گرفته باشند.
از این رو اگر به موارد سوال در آیات مراجعه شود متوجه میشویم که مسئلهي تکرار در این موارد حداقل کمتر به ذهن میرسد.
ص: 140
معناي جزء، حزب، رکوع در قرآن چیست؟
پرسش:
معناي جزء، حزب، رکوع در قرآن چیست؟
پاسخ:
براي قرآن تقسیمات مختلفی ذکر شده است از جمله این تقسیمات جزء، حزب، خُمس، عُشر و رکوع است که هر یک را به طور
مختصر توضیح میدهیم:
قرآن کریم داراي سی جزء است که تقریباً هر جزء، با جزء دیگر از نظر طول برابر است. این تقسیم بندي را براي آنکه :« جزء » .1
قرائت روزانه قرآن آسان باشد انجام دادهاند. در قرآن رسمی جهان اسلام که به خط عثمان طه است هر جزء، در حدود 20
صفحهي پانزده سطري آورده شده است که مجموعاً 604 صفحه میباشد.
هر جزء از اجزاي سیگانهي قرآن، 2 یا 4 حزب و کل قرآن 60 یا 120 حزب است. :« حزب » .2
صفحه 56 از 81
هر پنج آیه را خمس [خ و هر ده آیه را عشر [ع تقسیم کردهاند و این عمل را تخمیس و تعشیر میگویند. به این :« خُمس و عُشر » .3
«1» . تقسیم بنديها در حاشیهي قرآن اشاره شده است
ص: 141
از جملهي این تقسیمبنديها رکوعهاي قرآن است. رکوعها، بر خلاف سایر تقسیمبنديهاي قرآنی، طول و اندازهي :« رکوع » .4
مساوي و معین ندارند، بلکه هر رکوع فرازي چند از آیات قرآن مجید است که معمولًا داراي محور موضوعی واحد میباشد. براي
مثال آیات 30 تا 37 سورهي مبارکه بقره یک رکوع از قرآن مجید میباشد، که داستان خلقت حضرت آدم علیه السلام را بیان
میکند.
شیعیان در نمازها بعد از قرائت حمد یک سوره کامل میخوانند اما برخی مذاهب اسلامی در رکعات نماز پس از قرائت حمد، یک
رکوع از قرآن میخوانند و نامگذاري رکوع نیز به همین موضوع بر میگردد. در قرآن براي نشان دادن پایان هر رکوع از حرف
«1» . (ع) استفاده شده است. عدد رکوعات قرآن طبق نظر مشهور 540 فقره است
ص: 142
پرسش:
ملاك مشخص شدن سورهها و آیات قرآن چگونه بوده است؟
پاسخ:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ » بوده است یعنی هر گاه که « بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » سورهها: حکایت شده که تعیین سورههاي قرآن، به وسیلهي
جدیدي نازل میشد، معلوم میشد که سورهي جدیدي شروع شده، و سورهي قبلی پایان یافته است مگر در مورد سورهي « الرَّحِیمِ
ندارد. « بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » که از این قاعده مستثنی است. چون « برائت »
«1» . اما آیهها: آیات قرآن، به دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر کدام در جاي خود قرار میگرفت
در برخی از نقلها آمده که هر جا پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در حال قرائت توقف میکردند و نفس تازه میکردند، آنجا را
به عنوان رأس یک آیه قرار میدادند.
از روایات متعددي بدست میآید، که جاي آیات قرآن را خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مشخص میکردند، و اندازهي
آیات را، هم به امیرالمؤمنین علیه السلام و هم به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله استناد دادهاند.
ص: 143
و حتی در روایات آمده: وقتی آیهاي نازل میشد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور میدادند که این آیه را در فلان سوره در
فلان جا قرار دهید.
«1» « وَاتَّقُوْا یَوْمَاً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللّهِ » مثلًا آیهي
پس این بدان معنا نیست که «2» ، وقتی نازل شد- برخی گفتهاند: این آخرین آیهاي بود که نازل شد- در سورهي بقره قرار گرفت
سورهي بقره آخرین سورهاي است که به پیامبر نازل شده بلکه جاي این آیه در آنجا قرار گرفته است.
است؛ یعنی تعیین سورهها، مقدار سورهها و آیات، به دستور پیامبر اکرم صلی الله « توقیفی » پس آیات و سورهها را میتوان گفت که
مثلًا مشهور است که مجموع آیات قرآن که تعداد آن 6236 «3» . علیه و آله و وحی بوده و به استناد معصومین علیهم السلام میباشد
آیه میباشد به امیرالمؤمنین علی علیه السلام و قرائت این حضرت نسبت میدهند که آن هم طبق قرائت پیامبر اکرم صلی الله علیه و
آله بوده است.
هر چند که در این مورد تحقیقات بیشتري مورد نیاز است که امیدواریم برخی از محققان قرآنی این بحث را به عنوان موضوع
صفحه 57 از 81
پایاننامه و کتابی انتخاب کنند و تحقیق کاملتري در این زمینه انجام دهند.
ص: 145
فصل دوم: بینشها