گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
فصل دوم: نفس و پرورش






صفحه 18 از 78
اشاره
ص: 39
الف: نفس
آیا صفات ناپسند در ذات انسان است یا با گذشت زمان و نوع برخوردها شکل میگیرد.
پرسش:
آیا صفات ناپسند در ذات انسان است یا با گذشت زمان و نوع برخوردها شکل میگیرد. پاسخ:
«1» . با توجه به آیات قرآن در مییابیم که خداوند متعال براي انسان فطرتی قائل است
این فطرت پاك آفریده شده و اول بصورتی کاملًا معتدل بوده، در سورهي شمس بعد از اینکه چند قسم یاد میکند میفرماید:
«2» ؛« وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا »
قسم به نفس و آن حالت تسویه و تعدیل نفس.
ص: 40
یعنی نفس انسان در حالتی قرار دارد که نسبت به خوبی و بدي یکسان است میتواند نیکیها را بپذیرد میتواند بديها را بپذیرید و
به تعبیر بهتر هم کارهایی که در راستاي تقوي قرار گرفته به آن الهام میشود و هم فجور و بديها.
در برخی از روایات ذیل آیات سورهي ناس حکایت شده: گویا انسانها دو گوش دارند که در گوشی فرشته میدمد و در گوشی
شیطان الهام میکند، یکی انسان را به کارهاي بد دعوت میکند و یکی به سوي کارهاي خوب. این مطلب را ما نیز بالوجدان
درك میکنیم که وقتی در مقابل کاري قرار میگیریم چه خوب باشد چه بد گویا از طرفی کسی به ما میگوید انجام بده و گویا
کسی میگوید انجام نده.
بنابراین انسان فطرت دارد و فطرتش پاك است خداجو است خدا طلب، زیبایی طلب و کمال طلب است ولی گاهی انسان از این
فطرت پاك منحرف میشود، یعنی نفسش در اثر عوامل و موانعی یا الهامات و وسوسههاي شیطانی، یا میلهاي شهوانی و انحرافات
درونی که خودش در اثر شهوات پیدا میکند، و تأثیرپذیري از دوستان بد و یا توهمات و خیالات ... موجب میشود که انسان از
آن راه اصلی منحرف شود.
و مانند آن معرفی کرده. در حقیقت به انسانهاي تربیت نایافته در پرتو وحی « جهول » و « ظلوم » برخی از آیات قرآن که انسانها را
اشاره دارد؛ اگر انسانی این نفس معتدل خودش را در پرتو وحی الهی با الهامات الهی پرورش
ص: 41
بدهد به قلههاي کمال میرسد ولی اگر او را همچون علف هرزي رها بکند و یا اینکه به دنبال عوامل انحرافی برود کم کم به
صفات رذیله گرفتار میشود.
نتیجه:
صفحه 19 از 78
برخی از پیروان ادیان دیگر میگویند: انسان گنهکار به دنیا میآید و ما باید او را شستشو بدهیم و غسلش بدهیم تا از این حالت
گنهکاري نجات پیدا کند.
ولی اسلام میگوید: انسان پاك به دنیا میآید و بالذات گناهکار نیست ممکن است خودش با ارادهي خودش و انتخاب خودش
نفس پاکش را آلوده نماید زیرا نفس او که همچون لوح و صفحهي سفیدي است با هر گناهی که همچون نقطههاي سیاهی هستند
کم کم آن صفحه را آلوده میکند و در نهایت تمام صفحه سیاه میشود.
ص: 42
مراتب نفس انسان کدام است؟
پرسش:
«1» ؛« إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهُ بِالسُّوءِ » : مراتب نفس انسان کدام است؟ آیهي شریفه میفرماید
این چطور با مطالب فوق قابل جمع است؟ « نفس انسان را به سوي رذایل اخلاقی و به سوي بديها امر میکند »
پاسخ:
نفس انسان داراي مراتبی مانند نفس راضیه، نفس مرضیه، نفس مطمئنه و نفس ملهمه میباشد و یکی از این مراتب و مراحل نفس،
نفس اماره میباشد در توضیح بیشتر باید گفت:
در حقیقت ما یک نفس بیشتر نداریم ولی این نفس میتواند مراتب و مراحل مختلفی را طی کند ممکن است این نفسی که خداوند
آفریده و به حالت تعدیل و تسویه بوده یعنی حالتی داشته که نسبت به خیر و شر مساوي بوده، اگر آن را به سوي کارهاي خوب
«. ببریم، کم کم میرسیم به مراتب عالی نفس مانند نفس راضیه و مرضیه که از خدا راضی میشود و خدا نیز از او خشنود میشود
ص: 43
و این در حالی ممکن است که نفس را تحت تربیت وحی الهی و الهامات نیک قرار بدهیم؛ از آن طرف هم ممکن است انسان به
برود یعنی نفس خودش را در معرض گناهان و آلودگیها قرار دهد، کم کم نفس انسان سقوط میکند و به جایی « اسفل السافلین »
میشود یعنی نفس انسان، امیر انسان میشود و انسان را به بدي دستور میدهد. « أمّاره بالسوء » میرسد که
به عنوان مثال: کودکی را به شما میسپارند که با دلسوزي و تحت تعالیم الهی او را تربیت میکنید و یک انسان خیر اندیش،
نیکوکار و نوع دوست پرورش مییابد، که اگر او را رها بکنید به سوي کارهاي نیک بیشتر پیش میرود؛ اما اگر این کودك را به
دست یک مربی ناپاك بسپارند، آن مربی ناپاك میتواند این کودك را انسان بزهکار پرورش دهد، کسی که زندگی خودش را
صرف آزار و اذیت دیگران میکند، حال اگر این شخص آلوده به گناه را رهایش کنی، در همین مسیر پیش میرود.
در حقیقت نفس انسان، مانند همان کودك، در اختیار انسان است، در ابتدا هم پاك و هم به حالت تعادل است که میتوان آن را
که انسان را به « أمّارهي بالسوء » پرورش داد تا برسد به مرتبهي « فجور و ناپاکی » به سوي تقوي و راستی پرورش داد و یا به سمت
سوي کارهاي بد دستور بدهد.
و در پایان باید اضافه کرد که نفس انسان دائم در حال خطر است اگر به مراتب بالا رسید و انسان در مورد آن کوتاهی کرد، امکان
هم رسید میتواند با ارادهي محکم و عزمی راسخ از باب توبه به آغوش « امارهي بالسوء » سقوط دارد؛ و اگر به مراتب پایین و
هم دلیل بر وجود اختیار انسان میباشد. « صعود » و « سقوط » حضرت حق بازگردد. که این
ص: 44
ویژگیهاي انسان مومن چیست؟
صفحه 20 از 78
ویژگیهاي انسان مومن چیست؟
پرسش:
ویژگیهاي انسان مومن چیست؟ پاسخ:
نامیده شده است، در ابتداي « مؤمنون » تعدادي از صفات انسان مومن در سوره مومنون بیان شده است که به همین مناسبت این سوره
بعد تا آیهي 11 صفات مؤمنینِ «. به تحقیق مومنین رستگار شد » ؛« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ » : این سوره میفرماید
راستین را چنین بر میشمارد:
«1» . اول: مومنان کسانی هستند که در حال نماز خشوع دارند و در مقابل پروردگارشان با فروتنی نماز میخوانند
«2» . دوم: کسانی که از کارهاي بیهوده پرهیز میکنند یعنی کارها و برنامهي زندگیشان هدفمند است و بدون هدف نیست
«3» . سوم: مؤمنان کسانی هستند که زکات میپردازند
ص: 45
در قرآن دو معنا دارد: در سورههاي مدنی که گاهی به معناي مالیات زکات واجب است که بر چند چیز تعلق « زکات » واژه
میگیرد. ولی در سورههاي مکی برخی مفسران احتمال دادهاند که به معناي انفاق باشد یعنی مؤمنان کسانی هستند که از اموالشان
انفاق و بخشش میکنند و این یکی از صفات بارز مومنان میباشد.
«2» -«1» . چهارم: از صفات دیگر مومنان راستین این است که پاکدامن هستند و مراقبند تا به گناهان و اعمال زشت آلوده نشوند
در ادامه موردي را استثناء میکند که اینها غریزهي شهوت خود را کنترل میکنند مگر در موارد حلال، و اگر کسی از این حد فراتر
«3» . رود تجاوزگر است
«4» . پنجم: صفت بعدي مؤمنان راستین این است که امانتدارهاي خوبی هستند
امانت مردم را همچون جان خودش حفظ میکند و آن را بر میگرداند، و اگر با کسی پیمانی بست به پیمانش وفادار است.
«5» . ششم: مؤمنین مراقب نمازشان هستند و اول وقت نمازشان را میخوانند، سستی و کاهلی در نمازشان نمیکنند
ص: 46
«1» « أُولئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ » : و در پایان میفرماید
این افراد وارثان بهشت هستند.
البته صفات دیگر مؤمنان در سورههاي دیگر هم ذکر شده که نظر شما را به برخی از آنها جلب میکنیم:
در «2» «. مؤمنون کسانی هستند که وقتی یاد خدا را میشنوند دلهاي آنها برافروخته میشود » : هفتم: در سورهي انفال میفرماید
حقیقت تحت تاثیر قرار میگیرند، و نسبت به یاد خدا بیتفاوت نمیباشند.
«3» «. اینها کسانی هستند که بر خدا توکل میکنند » : هشتم: در سورهي مائده میخوانیم
«. آنها کسانی هستند که به دیگران پناه میدهند و رهبران الهی و مردان الهی را یاري میکنند » : نهم: باز در سورهي انفال آمده است
«4»
یعنی ولایت و رهبري دشمنان خدا و کافران را «5» « آنها سرپرستی کافران را نمیپذیرند » : دهم: و در سورهي آل عمران میفرماید
نمیپذیرند.
«6» «. مومنان کسانی هستند که به قرآن، و کتابهاي آسمانی قبل از آن ایمان میآورند » : یازدهم: در سورهي نساء میفرماید
ص: 47
«1» «. مومنان کسانی هستند که فساد مالی و اقتصادي ندارند (رباخوار) نیستند » : دوازدهم: و در سوره بقره میخوانیم
صفحه 21 از 78
این بود برخی از صفاتی که در قرآن براي مؤمنان راستین آمده است.
«. این مؤمنان اهل بهشتاند، و خدا جان و مال آنها را میخرد و با آنها معامله میکند » : و در تمجید آنها در سورهي توبه میفرماید
«2»
«3» «. عزت از آن خدا، و پیامبر و مؤمنان است » : و در سوره منافقون میفرماید
ص: 48
غفلت چیست و عوامل آن کدام است؟
پرسش:
غفلت چیست و عوامل آن کدام است؟ پاسخ:
غفلت عبارت است از اینکه پردهاي بر فکر و دل انسان بیفتد و از یک واقعیت و حقیقتی دور بماند. قرآن کریم، در اینباره
میفرماید:
برخی از انسانها دل دارند ولی فهم عمیق و ژرفنگري ندارند، چشم دارند ولی بصیرت ندارند، گوش دارند، ولی با آن »
«! نمیشنوند
و در ادامهي آیه میفرماید:
«1» ؛« أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ »
«! اینها مثل حیوانات هستند بلکه از حیوانات نیز پستترند، اینها همان کسانی هستند، که غافلند »
اینجا غفلت میتواند اعم باشد از غفلت از خدا، غفلت از آیات خدا، یا غفلت از آخرت، به تعبیر دیگر غفلت از هر آنچه که انسان
را، به سوي کمال میبرد.
ص: 49
مراتب انسان: گاهی انسان کامل است انسانی که با شعور، و به یاد خدا باشد؛ گاهی انسان، مانند حیوان میشود؛ و گاهی از حیوان
هم پستتر میشود، چنانچه در آیه آمده است.
برخی گفتهاند: یک مرحلهي دیگر هم وجود دارد و آن این که انسان حیوان شود، نه مانند حیوان!
به هر حال کسی که از یاد خدا غافل شود، از ابزارهاي شناخت خودش که چشم و گوش و عقل باشد استفاده نکند، از مرحلهي
انسانیت ساقط میشود.
غافلان از چه غفلت دارند؟!
1. در سوره یونس میفرماید:
«1» ؛« وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ »
«. بدرستی که بسیاري از مردم، از نشانههاي ما غافل هستند »
از نشانههاي خدا غافل هستند یعنی: به گل مینگرند ولی گل آفرین را نمیبینند، دریا را تماشا میکنند، ولی دریا آفرین را
نمیبینند، به کهکشانها و ستارگان نگاه میکنند، ولی آسمان آفرین را نمیبیند.
ولی برخی به مرحلهاي میرسند که میگویند:
به صحرا بنگرم صح- را ت-- و بینم ب- ه دري- ا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان از روي زیباي تو بینم
صفحه 22 از 78
ص: 50
2. گاهی غفلت از آخرت است، یعنی همهي توجه انسان به دنیا باشد و از آخرت و رستاخیز، از زندگی دیگري که در پس این
جهان است، غافل شود. از این رو در سورهي روم میفرماید:
«1» «. آنها فقط ظاهر دنیا را میبینند، ولی از آخرت غافل میشوند »
عوامل غفلت:
براي درمان غفلت باید دید عواملِ غفلتِ از خداوند چیست؟
1. قرآن کریم یکی از عوامل غفلت را دنیاگرایی میداند و میفرماید:
اي کسانی که ایمان آوردهاید، اموال و ثروت شما و فرزندان شما، شما را از یاد خدا غافل نکند، هر کس چنین کند، او زیانکار »
«2» «. است
در این آیه به دو عامل غفلتزا اشاره شده که یکی: اموال است، دیگري فرزندان؛ یعنی ممکن است انسان، آنقدر سرگرم اموال و
سرمایهاش بشود، که از یادش برود خدائی هم وجود دارد ... یا ممکن است فرزندان مانع یاد خدا بشوند!
البته این دو، نمونهاي است، از مسائل دنیوي، و مواردي که انسان را سرگرم میکند و از یاد خدا غافل میکند. پرسش و پاسخهاي
قرآنی ویژه جوانان، ج 2، ص: 51
که در سورهي مجادله مطرح شده و میفرماید: « تسلط شیطان بر انسان است » 2. دومین عامل از عوامل غفلت
«1» ؛« اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ »
یکی از کارهایی که شیطان « شیطان بر آنان (: منافقین) مسلط شد، و یاد خدا را از خاطر آنها برد و آنها را به فراموشی انداخت »
چنین » : میتواند انجام دهد، این است که یاد خدا را از ذهن انسان ببرد، و انسان را دچار غفلت از یاد خدا کند! بعد میفرماید
«! حزب شیطان هستند » افرادي
و در همین راستا در سورهي مائده میفرماید:
او میخواهد « وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ » شیطان میخواهد بین شما دشمنی بیندازد، و لذا شما را به سوي شراب و قماربازي میبرد »
«2» «. مانع یاد خدا بشود
ص: 52 پرسش:
آیا دنیادوستی یا دوست داشتن فرزند باعث غفلت است؟!
پاسخ:
اینکه انسان فرزندش را دوست داشته باشد در طول دوستی خدا، این اشکال ندارد، ولی اگر کسی دنیا را هدف خودش قرار دهد
این اشکال دارد. اینکه من ثروتم را دوست داشته باشم و در راهش تلاش کنم، این مانع من نمیباشد و اشکالی ندارد، آنچه مهم
است این است که ما نباید دنیا را هدف خودمان قرار دهیم، اگر دنیا و مظاهر مختلف آن هدف شد، آن وقت انسان را از یاد خدا،
آیات خدا، و آخرت غافل میکند.
ص: 53
پرسش:
راه درمان غفلت چیست؟
پاسخ:
اگر در همین آیاتی که گذشت دقت نماییم، راه درمان معلوم میشود، به این ترتیب که:
صفحه 23 از 78
1. انسان چشم دارد، گوش دارد لذا باید پردهها را کنار بزند، حقایق را ببیند و تفکر کند اگر ما ژرف اندیش شویم بصیرت پیدا
کنیم، حق را بنگریم و بپذیریم، میتوانیم از غفلت خارج شویم.
اگر انسان بتواند، کاري کند که شیطان از او دور شود یعنی پناه به خدا «. شیطان بر اینها مسلط میشود » : 2. قرآن کریم میفرماید
ببرد، و بر خدا توکل کند، و همچنین ایمان بیاورد، با ایمان و توکل و پناه بردن بر خدا، که در آیه 98 تا 100 سورهي نحل بیان شده
انسان میتواند از شیطان نجات پیدا کند، و غفلتش برطرف شود.
چنانچه در سورهي حجر میفرماید:
ص: 54
«1» ؛« إِنَّ عِبَادِي لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ »
و در آیهي دیگر به نقش ایمان اشاره میکند و «. بر بندگانم تسلط نخواهی یافت؛ مگر گمراهانی که از تو پیروي میکنند
میفرماید:
« به درستی که شیطان بر کسانی که ایمان دارند تسلطی ندارد » ؛« إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا »
و به یاد خدا بودن است. قرآن کریم در آیهي 200 و 201 اعراف « تقوا » 3. راه بعدي، درمان غفلت که خیلی مهم است مسئلهي
میفرماید:
فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ » ( اگر حیلههاي شیطانی به سراغ شما آمد و شیطان خواست شما را، به غفلت بیاندازد، و فریب بدهد (مواظب باشید
«2» « سَمِیعٌ عَلِیمٌ
به خدا پناه ببرید چرا که خدا هم شنواست هم داناست، شما را تحت نظر دارد و شما را میپذیرد.
«3» « إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ » : و در ادامه میفرماید
در این آیه خداوند به ما آموزش میدهد که، کسانی که با تقوا هستند وقتی که گروهی از شیاطین به آنها نزدیک میشوند که با
آنها تماس برقرار کنند و آنها را وسوسه کنند ناگهان به یاد خدا میافتند و یک مرتبه بیدار میشوند.
ص: 55
آري مثل بانکی که آژیر خطر برایش قرار دادهاند وقتی سارقی سراغ آن میآید این آژیر خطر به صدا درمیآید و چراغها روشن
میشود و عرصه بر سارقین تنگ میشود و آنگاه زمینههاي سرقت و گناه از بین میرود. همچنین هنگام تماس شیطان با انسان اگر
انسان خدا را یاد کند با یاد خدا دل نورانی میشود و انسان میتواند شیطان را دفع کند تا این غفلت برطرف شود، و در نتیجه
زمینهسازي میکند تا غفلتها برطرف شود و گویا « تقوا » زمینهي گناه از بین میرود. از این آیه استفاده میشود که مسئلهي
انسانهاي با تقوا دستگاه محافظ دارند، آژیر خطر دارند که وقتی گرفتار غفلت شدند و شیطان به سراغشان آمد یک مرتبه بیدار
یک مرتبه بینا میشوند بصیرت پیدا میکنند، بصیرت نه فقط دیدن با چشم سر است، بلکه قلب و عقل « فَإِذَا هُم مُبْصِ رُونَ » میشوند
آنها بینا میشود، و ابرهاي وسوسه و گناه، کنار میرود، و حقایق را آنطور که هست، میبینند. و اینها همه از نتایج تقوا و یاد
خداست.
ص: 56
چگونه میتوان همیشه به یاد خدا بود؟
پرسش:
چگونه میتوان همیشه به یاد خدا بود؟ پاسخ:
صفحه 24 از 78
«1» ؛« فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ » : مقدمه: خداي متعال در قرآن کریم میفرماید
«؛ مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم »
«2» ؛« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً » : و در سورهي احزاب میفرماید
«. اي کسانی که ایمان آوردهاید به یاد خدا باشید، ذکر بگوئید و فراوان خدا را یاد کنید »
به یاد خدا بودن گاهی لفظی است، گاهی قلبی است و برخی اوقات عملی است.
اینها ذکرهاي زبانی است « أعوذ بالله » : یا با زبانش پناه به خدا میبرد و میگوید « یالله » : توضیح: انسان گاهی با زبانش میگوید
... « الله اکبر » ،« الحمد لله » ،« سبحان الله » : مانند
ص: 57
مرحلهي بالاترش، ذکر قلبی است که انسان در درون و دل، نیز به یاد خدا باشید، لقلقهي زبان نباشد، اگر قرآن میخواند، مطلب را،
هم بفهمد و هم به دلش منتقل کند و در حقیقت از درون به یاد خدا باشد و دل را آئینهي تجلی حضرت حق قرار دهد.
مرحلهي بالاتر، ذکر عملی است یعنی انسان یاد خدا را در زندگی عملی خودش پیاده بکند، بدین معنا که هر کار و برنامهاي را که
میخواهد در زندگیاش عمل کند با معیار خدا بسنجد، اگر خدا این برنامه را دوست دارد، عمل کند اگر دوست ندارد عمل نکند.
بنابراین ذکر گاهی در مرحلهي لفظ است گاهی قلبی است و گاهی اوقات عملی، و چه بهتر که هر سه با هم باشد.
راهکارهاي به یاد خدا بودن:
1. توجه به آیات الهی: یکی از راههایی که انسان، میتواند به یاد خدا باشد توجه به آیات الهی است، در سورهي بقره میفرماید:
جالب این است که در قرآن کریم واژهي «1» « لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ » «. خدا آیاتش را براي مردم بیان میکند، شاید مردم متذکر شوند »
یعنی خداوند میفرماید: ما آیات خودمان « اقتضاي چیزي را بوجود آوردن » به کار میرود به عبارت دیگر « زمینهسازي » براي « لعّل »
شوند و به یاد خدا بیفتند. « متذکر » ، را براي مردم بیان کردیم، تا زمینهاي باشد براي بیدار شدن آنها، و براي اینکه
ص: 58
است تفکر در آیات الهی و مثالهایی که در قرآن آمده مثالهاي زیبایی که در قرآن « تفکر » زمینه بیداري انسان و به یاد خدا افتادن
آمده مثالهاي زیادي در قرآن زده شده و این مثالها در خور تفکر و تعمق و به یاد خدا افتادن است.
اي کسانی که ایمان » : 2. یادآوري نعمتها: این که انسان نعمتهاي خدا را یادآوري کند. از این رو در سورهي احزاب میفرماید
«1» « آوردهاید، نعمتهاي خدا بر خودتان را به یاد آورید، و فراموش نکنید
«2» . 3. تلاوت قرآن: یکی از منابعی که انسان را به یاد خدا میاندازد و بیدار میکند و از غفلت دور میکند، خود قرآن کریم است
از این روست که در روایات حکایت شده و بسیاري از بزرگان نیز توصیه کردهاند، که انسان صبحها حداقل چند آیهي قرآن
بگویید در « أعوذ بالله من الشیطان الرجیم » تلاوت نماید. و آن آیاتی هم که میفرماید: وقتی قرآن میخوانید یا در موارد دیگر
همین راستاست که یاد خدا احیاء شود.
4. توجه به هشدارهاي قرآن: در سورهي قصص، آیهي 46 یادآور میشود که توجه به هشدارهاي رهبران الهی و پیامبران، باعث
بیداري و زنده شدن یاد خدا میشود و غفلت را میزداید.
و در آیهي 7 سورهي آل عمران «3» 5. خردورزي و تفکر: قرآن کریم در آیات متعددي انسانها را به تفکر و تعقل دعوت میکند
و 26 سورهي بقره
ص: 59
مطرح شده که اگر انسان تعقل و تفکر کند، خود خردورزي انسان را به طرف خدا رهنمون میشود و به یاد خدا میاندازد و
صفحه 25 از 78
غفلتها را برطرف میسازد، یعنی بیشتر غفلتها به خاطر این است که انسان از فکر و عقل خودش استفادهي کافی نمیکند.
6. آیینهي مشکلات: انسان وقتی مشکلاتی برایش پیش میآید، این مشکلات را وسیلهي توجه به خدا قرار بدهد، در همین راستا
یا به تعبیري « ما فرعونیان را به خشکسالی و نقص در ثمرات گرفتارشان کردیم » : در سورهي اعراف در مورد قوم فرعون میفرماید
«1» « لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ » میوهها و محصولات آنها را دچار آفت کردیم
تا شاید آنها متذکر شوند، بیدار شوند و به یاد خدا بیفتند.
«2» « أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِي » : 7. نماز: در سورهي طه میفرماید
نماز بخوانید تا به یاد من باشید، اگر انسان در شبانه روز حداقل 5 بار درون استخري رود جسم او پاك میشود، همانطور نیز اگر با
آب حیات نماز جانش را شستشو دهد زنگارهاي غفلت از او زدوده میشود و به یاد حق میافتد و از گناهان دور میشود.
إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ » ذکر مداومی که در نماز هست، در کمتر عبادتی وجود دارد، و در آیهي معروف
«3» « أَکْبَرُ
روي ذکر بودن نماز تاکید خاص شده است.
ص: 60
آیا دوست داشتن دیگران با درجات عالی تقوا منافات دارد؟
پرسش:
آیا دوست داشتن دیگران با درجات عالی تقوا منافات دارد؟ پاسخ:
در همین راستا به پرسشهایی دیگر بر میخوریم مانند: آیا دوست داشتن غیرخدا لازم است یا نه؟ و آیا با دوست داشتن خدا
منافاتی دارد؟ اگر انسان دل و قلب خودش را براي محبت خدا خالی کند آیا جایی براي محبت غیر خدا باقی میماند یا نه؟ آیا این
محبتها با مراتب عالی تقوي منافات دارد یا خیر؟!
قرآن کریم از ما نخواسته که محبت دیگران را ترك کنیم بلکه خواسته که بیشترین محبت را نسبت به خداوند متعال داشته باشیم
در سورهي بقره میفرماید:
«1» ؛« وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِدُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ »
بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خدا براي خود انتخاب میکنند و آنها را همچون خدا دوست دارند اما کسانی که ایمان آوردند »
«! محبتشان نسبت به خدا شدیدتر است
هستند نه اینکه نسبت به دیگران محبت ندارند. آري قرآن کریم نه تنها از ما نخواسته که محبت دیگران را « أشد حب الله » مؤمنین
ترك کنیم بلکه در
ص: 61
برخی آیات بعضی را تایید و به پارهاي از محبتها و دوستیها نیز توصیه میکند که نمونههایی از آنرا در اینجا میآوریم:
در سورهي زخرف میفرماید:
«1» ؛« الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ »
این آیه نشان میدهد «. آنهایی که با هم در دنیا دوست هستند در آخرت بعضی آنها با بعضی دشمنند به جز آنان که تقوي دارند »
که از درجات بالاي محبت است منافاتی با تقواي الهی ندارد. « خُلَّت » که حتی
«2» . - در برخی از آیات قرآن از محبت و دوستی مهاجرین سخن گفته شده است
صفحه 26 از 78
«3» . - احسان و نیکی به پدر و مادر لازمهاش دوستی است
لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی » - و همچنین محبت و دوستی نسبت به اهل بیت به عنوان اجر رسالت سفارش شده است که
«4» « الْقُرْبَی
کسی که به امام حسین (ع) محبت « أحبَّ الله من أحب حسینا » : مرتبهاي از محبت است یا در روایت حکایت شده « مَوَدَّت » و این
داشته باشد خداوند او را دوست دارد.
از این مجموعه به دست میآید که این محبتها با محبت خدا منافاتی ندارد بله اگر دیگران راهی غیرالهی انتخاب کنند و انسان
بخواهد آنها را دوست داشته باشد با محبت الهی ناسازگار است وگرنه محبت اهل بیت و
ص: 62
محبت پدر و مادر و محبت به افراد نیک، در طول محبت خداست نه در عرض محبت خداوند، بنابراین هر چه انسان پیامبر و اهل
بیت او را بیشتر دوست داشته باشد خدا را بیشتر دوست خواهد داشت چون اینها مظاهر الهی هستند. و این محبت در طول محبت
خداست خدا و پیامبر هم به این نوع محبتها توصیه کردهاند اما اگر محبتی در عرض محبت خدا و یا در مقابل محبت خدا باشد
یعنی جهتی غیرالهی بگیرد این ناپسند است و در روز قیامت هم مایهي پشیمانی است و قرآن کریم میفرماید:
«1» « یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَاناً خَلِیلًا »
«. کاش من فلانی را دوست خودم انتخاب نکرده بودم » : برخی روز رستاخیز میگویند
و در سورهي توبه در مورد این نوع محبت میفرماید:
بگو به مردم که اگر پدران و مادران شما و فرزندان شما و برادران شما و همسران شما و طایفه شما، و اموالی که به دست »
آوردهاید، و تجارتی که از کسادش میِترسید و خانههایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خدا و پیامبر و جهاد در راه خدا
دوست داشتنیتر باشند (این خوب نیست و آن وقت) باید منتظر باشید تا فرمان خداوند بر (تنبیه) شما فرا رسد؛ و خداوند گروه
«2» « نادرستان را هدایت نمیکند
بنابراین محبتی که در مقابل محبت خدا قرار بگیرد، چه به فرزند باشد چه به ثروت باشد این محبت، محبت منفی است. اما اگر
همین محبتها در طول
ص: 63
محبت خدا باشد یعنی ما فرزند و ثروت و ... را براي خدا دوست داشته باشیم این نه تنها بد نمیباشد بلکه چیزي است که خداوند
به آن توصیه کرده است.
راههاي شناخت محبتهاي الهی:
حال ممکن است این پرسش مطرح شود که از کجا معلوم میشود که این محبت براي خداست، و میتواند با محبت خدا در دل
انسان جاي بگیرد؟ و یا این محبت در مقابل خداست و باید از دل بیرون برود؟!
پاسخ وقتی روشن میشود که انسان بر سر دو راهیها در مقام انتخاب قرار بگیرد. مثلًا اگر انسان فرزندش را براي خدا دوست داشته
باشد موقع جهاد موقع جهاد در راه خدا- که در این آیه اشاره شده بود- حاضر است او را در راه خدا قربانی کند و دستور خدا،
(جهاد) را بر محبت فرزندش مقدم میکند اما اگر این محبت در مقابل خدا و محبتی منفی باشد، حاضر نیست از فرزند و اموالش
در راه خدا بگذرد. در مورد منافع قبیله یا حزب و گروه هم همین معیار مطرح است.
در آیهي آخر سورهي مجادله اشارهي صریحی به این مطلب دارد و میفرماید:
هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته باشند نمییابی که با دشمنان خدا و دشمنان پیامبر دوستی داشته باشند هر چند »
صفحه 27 از 78
«1» «. پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان باشند
ص: 64
اگر کسی ایمان به خدا و رستاخیز دارد نمیتواند با کسانی که دشمن خدا و پیامبر هستند دوستی داشته باشد، این دو دوستی با هم
منافات دارد و در حقیقت این دو دوستی با هم قابل جمع نمیباشد و در ادامهي آیه به نکتهي بسیار ظریفی اشاره میکند و
میفرماید: کسانی که ایمان به خدا و پیامبر دارند با دشمنانشان رابطه دوستی ندارند ولو اینکه این افراد دشمن، پدران یا فرزندان
خودشان باشند یا برادرانشان، یا قبیله آنها باشند.
پیدا کرد یعنی با خدا و پیامبر و دوستانش دوست بود و با دشمنان آنها دشمن بود خداوند در « تبري » و « تولی » اگر انسان به اصطلاح
موردش میفرماید:
آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحهي دلهایشان نوشته و با روحی از ناحیهي خودش آنها را تقویت فرموده، و آنها را در »
باغهایی از بهشت وارد میکند که نهرها از زیر درختانش جاري است، جاودانه در آن میمانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان
«1» «. حزب الله پیروزان و رستگارانند » اند؛ بدانید « حزب الله » نیز از خدا خشنودند؛ آنها
پس اگر کسی میخواهد حزب الله باشد باید با خدا و رسولش دوست باشد و با دشمنان خدا و دشمنان رسولش دوست نباشد بلکه
با آنها مبارزه کند.
این مجموعه آیات، نشانگر دو دسته محبت یکی در مقابل محبت خدا و دیگري در طول محبت خدا میباشد.
ص: 65
ب: آرزوها
مقصود از آرزوهاي دراز (: طول امل) چیست؟
پرسش:
مقصود از آرزوهاي دراز (: طول امل) چیست؟ پاسخ:
میباشد. آرزو دو گونه داریم و از آیات و روایات هم هر دو گونه برداشت میشود: یکی آرزوهاي « آرزو » به معناي « أمل » واژه
پسندیده و دیگري آرزوهاي ناپسند و مذموم.
- آرزوهاي پسندیده: امید زندگی را در این آرزوها باید جستجو کرد چرا که اگر انسان به آیندهي خودش امیدوار نباشد در
زندگی حرکتی نخواهد داشت و در حقیقت زندگی انسان بیهدف و بیمعنا میشود. زندگی بدون آرزو، بدون امید و فاقد
حرکت میشود که انسان را دچار گرفتاريهاي روحی و روانی مانند افسردگی میکند و گاهی اوقات ممکن است حتی انسان را به
مرز خودکشی نزدیک کند.
از این رو قرآن کریم میفرماید:
ص: 66
«1» ؛« لَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ »
«. از رحمت خدا مأیوس و ناامید نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند »
و در سورهي کهف از آرزوهاي خوب سخن میگوید و میفرماید:
«2» «. باقیات و صالحات و کارهاي نیکی که باقی میماند اینها نزد پروردگار از نظر پاداش و از نظر آرزو و امید بخشی بهتر است »
صفحه 28 از 78
تعبیر « طول أمل » - آرزوهاي ناپسند: بخش دیگر از آرزوها آن حالت آرزومندي و آرزو اندیشی است که در منابع دینی از آن به
شده است. آرزواندیشی و خیال بافی آن است که انسان آنقدر غرق در آرزوهاي طولانی بشود که واقعیتهاي زندگی را فراموش
کند. لذا قران کریم خطاب به پیامبر میفرماید:
«3» «. کافران را رها کن تا بخورند و بهرهبرداري کنند و مشغول آرزوهاي خودشان باشند که به زودي نتیجهي اعمالشان را بیابند »
در حقیقت علت اینکه اینگونه آرزوها سرزنش شده همین است که انسان را از واقعیتها دور میکند و از هدف زندگی باز
میدارد، و یک حالت خیال
ص: 67
بافی و خیال اندیشی در انسان ایجاد میکند و چنین افرادي وقتی متوجه خسارت میشوند که کار از کار گذشته است.
در برخی دیگر از آیات قرآن این گونه آرزوها و آرزومنديها و آرزو اندیشیها را حاصل کار شیطان میداند و میفرماید:
«1» ؛« وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِیباً مَفْرُوضاً وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ ...»
« من حتماً یک عده از بندگان تو را سهم خودم بر میدارم و آنها را گمراه میکنم و آنها را به آرزوهاي دور و دراز میکشانم »
به آنها وعده میدهد و آنها را به آرزو میافکند، در حالی که آرزوها و امیدها و » : و در آیهي بعدي خداوند متعال میفرماید
«2» «! وعدههاي شیطان وعدههاي فریبکارانه است
از امیرالمؤمنین علی (ع) حکایت شده:
و در «. اي مردم! من بیشترین چیزي که بر شما میترسم دو چیز است: یکی پیروي کردن از هواي نفس، و دوم آرزوهاي طولانی »
«3» «. پیروي از هواي نفس شما را از حق باز میدارد، اما طول أمل باعث میشود که شما آخرت را فراموش کنید » : ادامه میفرماید
ص: 68
نتیجهگیري:
از آنچه گذشت معلوم شد که اسلام برخی از آرزوها را پسندیده و حتی به آن تشویق میکند زیرا امید آفرین است از این رو در
حدیثی از پیامبر اکرم (ص) میخوانیم:
«1» «. امید مایهي رحمت امت من است، اگر آرزوها نبود هیچ مادري فرزند خود را شیر نمیداد و هیچ باغبانی نهالی نمیکاشت »
پیامبر اکرم با این تعبیر بلند و زیبا میفرماید: حرکتهاي انسان با آرزوهاي نیکو شکل میگیرد مثل آرزویی که مادر نسبت به
آیندهي فرزندش دارد؛ همچنین آرزویی که باغبان نسبت به آیندهي کشتزار خودش دارد.
و از طرفی آرزوهایی مورد نکوهش قرار گرفته است مثل آرزوهاي دور و دراز، آرزوهایی که بیش از عمل و یا بدون عمل باشد،
آرزوهاي سرگرم کننده، آرزو نسبت به کارهاي زشت و مانند آن زیرا اینگونه آرزوها انسان را از حق باز میدارد و از آخرت غافل
میکند.
آري آرزوها مثل باران است، باران وقتی کم باشد رحمت است اما وقتی زیاد شود سیل ایجاد میکند و ممکن است خانه و کاشانه
را آب ببرد. آرزو نیز به اندازهي معقولش خوب است و براي زندگی هدفساز است، ولی آرزوهاي طولانی و خیال اندیشانه انسان
را از واقعیت دور میکند و چون سیل، بناي اهداف زندگی را ویران میکند.
ص: 69
رابطه مسائل معنوي با آرزوهاي دراز (طول أمل) چگونه است؟
پرسش:
صفحه 29 از 78
رابطه مسائل معنوي با آرزوهاي دراز (طول أمل) چگونه است؟ پاسخ:
در برخی از توصیهها آمده که شما در امور مادي به زیر دستان خودتان نگاه کنید و در امور معنوي به بالا دستهاي خود نگاه
کنید.
در برخی از سفارشات امام خمینی- رحمهالله- و برخی از بزرگان نیز آمده است: اگر انسان نسبت به امور معنوي آرزو داشته باشد
خیلی خوب است، ولی در همانجا نیز باید انسان امکانات خودش را ملاحظه کند و حد و اندازهي خودش را محاسبه کند و در
همان حد آرزو داشته باشد و آنگاه برنامهریزي و حرکت کند.
به عنوان مثال: کسی که میخواهد به کمال برسد اگر برنامهریزي غیرواقع بینانه داشته باشد و استعدادها و توانایی جسمی و روحی و
بیش » یا «. بیش از وسعش روزه بگیرد » ظرفیتهاي خودش را در نظر نداشته باشد، ولو در امور معنوي، با مشکل مواجه میشود. مثلًا
این افراطو تفریطها در حقیقت برخاسته از آرزوهاي غیرمعقول است. «. بیش از توانایی خود بخشش کند » یا «. از توانش نماز بخواند
چنین فردي از آن اول هدفی که در نظر گرفته و آرزویی که در ذهنش بوده، یک آرزوي غیر واقعبینانه بلکه همراه با خیال بافی
بوده است.
ص: 70
راهکارهاي مبارزه با آرزوهاي دراز و ناپسند چیست؟
پرسش:
راهکارهاي مبارزه با آرزوهاي دراز و ناپسند چیست؟ پاسخ:
براي آزادي از این نوع آرزوها در منابع دینی راههایی عنوان شده که برخی از آنها را ذکر میکنیم:
اول: دوري از دنیازدگی: از آیهي 46 سورهي کهف به دست میآید که دوري از دنیازدگی یکی از راههاي مبارزه با آرزوهاي
این دو را در مقابل هم قرار میدهد « الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ » : طولانی است زیرا اول آیه میفرماید
یعنی انسان نباید دنیا را هدف خودش قرار بدهد و دنیا زده بشود بلکه در مقابل بیشتر به آخرت و باقیات و صالحات توجه کند. از
«. دنیا اصل و هدف او قرار نگیرد » مواهب دنیایی استفاده نماید ولی دنیا زده نشود یا به عبارت دیگر
دوم. توجه به آخرت: یک حساب بانکی در آخرت براي خودش باز کند و زندگی خود را طوري تنظیم کند که به این حساب
آخرت مرتب اضافه شود. با انجام کارهاي خیري که براي انسان باقی میماند (باقیات الصالحات) اعم از مسائل علمی، مادي یا
بخشش و یا تربیت فرزند خوب و ...
ص: 71
توجه به آخرت و اصلاح عقیده و عمل در آن راستا انسان را واقعگرا میکند؛ و انس با آخرت و مسائل معنوي به او آرامش
مثل تشنهاي است که هر چه از آب شور میخورد باز هم » : میدهد؛ و بالعکس اگر انسان دنیازده شود در روایات حکایت شده
«1» «. تشنهتر میشود
سوم: واقعبینی: براي نجات از این نوع آرزوها و خیالبافیها باید از اوهام و آرزوهاي طولانی و غیرواقعی بپرهیزد و به واقعیتها و
امکانات خودش توجه نماید که چه استعدادهایی دارد و در زندگی چه امکاناتی در اختیارش است و سپس براساس آنها
برنامهریزي کند، نه اینکه براساس خیالات و آرزوها و توهمها برنامهریزي و آرزوپردازي کند که در این صورت است که شخص
فریب نفس خودش و یا فریب شیطان را خورده و فرصتها از دست او رفته و متاعی نخریده.
مثال: جوانی میخواهد براي زندگی خودش برنامهریزي کند: یک حالت این است که به صورت واقع بینانه زندگی فعلی خودش را
صفحه 30 از 78
در نظر میگیرد امکانات و استعدادهاي خود و امکانات پدر و مادرش که میتوانند به او کمک کنند و وضعیت فعلی جامعه را در
نظر میگیرد، و یک برنامهریزي واقعبینانه انجام میدهد و از عمرش بهترین استفاده را میکند و طی این برنامهریزي به
ص: 72
اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خودش میرسد و زندگی خوب و سعادتمندي را براي خودش رقم میزند.
اما همین جوان میتواند گرفتار آرزو اندیشی و خیال بافی شود که اي کاش من میلیاردها تومان پول داشتم، اي کاش فلان قدرت و
مقام را داشتم، در حالی که الان امکانات، استعداد و ظرفیت و زمینهي این کارها براي او فراهم نیست.
آري وقتی انسان اسیر اینگونه آرزوها شود با برنامهریزيهاي غیرواقع بینانه، ناکامیهاي مکرر نصیب او میشود و سرخورده و
ناموفق نسبت به همردیفان خود باقی میماند.
و گاهی براي بدست آوردن و نائل شدن به آرزوهایش، به صورت طبیعی نمیتواند برنامهریزي کند و از برنامههاي غیرطبیعی
کمک میگیرد و مسیر انحرافی خود را آغاز میکند و انسانی که در بیراهه افتاد هر لحظه و هر روز که میگذرد از مسیر اصلی و
صراط مستقیم فاصله میگیرد، تا آنکه گرفتار مشکلاتی مانند سرقت و مسائل بدتر از آن میشود؛ زیرا ویژگی هر انحرافی این است
که انحرافات بعدي را به دنبال میآورد، تا آنجا که آخرت را به کلی فراموش میکند و سعادت دنیا و آخرت خود را از دست
میدهد.
ص: 73
پرسش:
اگر انسان امکان رسیدن به امکانات مادي را داشته باشد آیا آرزوي دراز (طول امل) بد نیست؟
پاسخ:
ما باید به دو نکته توجه کنیم:
اول اینکه طول املی که در روایات و دعاها و حتی در قرآن کریم نکوهش شده آیا این بدین معناست که انسان در زندگی خودش
برنامهریزي نکند؟ مسلماً بدین معنا نیست بلکه انسان باید براي زندگی هر روز خودش برنامه داشته باشد و یک برنامهي کوتاه
مدت و بلند مدت (ماهیانه- سالیانه) داشته باشد. یکی از بزرگان و اساتید (از مراجع تقلید) میگفتند:
«. اگر من 70 سال دیگر زنده باشم، میدانم این برنامهریزي که کردم چگونه پیش خواهد رفت »
داشته باشیم و از ما خواستهاند که در کارهايمان نظم داشته باشیم، برنامههاي « برنامهریزي » این نشان میدهد که ما باید در زندگی
کوتاه مدت و بلند مدت بریزیم که حتی دقیقهاي از عمرمان هم تلف نشود. پس اگر آرزو اندیشی و خیال بافی را سرزنش کردند
به این معنا نیست که انسان براي
ص: 74 آیندهي خود برنامهریزي نداشته باشد. همان طور که براي کشور برنامهریزي
بلند مدت و کوتاه مدت لازم است در زندگی فردي و خانوادگی هم برنامهریزي لازم است و همچنین آن برنامهریزي همراه با
خیال بافی نباشد دور از واقعیت و امکانات نباشد، بلکه با توجه به امکانات و استعدادها برنامهریزي کنیم.
دوم اینکه آیا اگر آرزواندیشی و خیال بافی و طول امل، در آیات و روایات سرزنش شده، بدین معناست که انسان به دنیا بیتوجه
باشد و از امکانات دنیوي استفاده نکند؟ قطعاً بدین معنا نیست بلکه از منابع اسلامی استفاده میشود، که انسان باید براي معاش
خودش تلاش و برنامهریزي داشته باشد که اگر این تلاش براي معاش نباشد آخرت خوبی هم در انتظار او نیست. چنانچه بیان
کردیم تلاش براي به دست آوردن دنیا، خوب است، به شرطی که دنیا اصل و هدف، قرار نگیرد.
ص: 75
صفحه 31 از 78
ج: گناه
رابطه گناه و امیدواري و یأس
پرسش:
رابطه گناه و امیدواري و یأس من انسان گناهکاري هستم، وقتی به یاد گناهانم میافتم از خود مأیوس میشوم و بیشتر گناه میکنم
راه چاره چیست؟
پاسخ:
گناه و لغزش براي افراد غیرمعصوم غالباً وجود دارد، و انسان وقتی گناه کرد اگر راه توبه باز است اگر راه جبران و اصلاح باز است
پس یاس و ناامیدي جایی ندارد!
و انسان نباید ناامید باشد. در آیات قرآن، ناامیدي را سرزنش میکند و میفرماید: «1» خداوند توّاب است
«2» «. از روح الهی ناامید نشوید که جز افراد کافر از روح الهی ناامید نمیشوند »
گفته شده یعنی از رحمت الهی و امید به خداوند مأیوس نشوید زیرا یکی از صفات کافران این «3» « روح » به امید و رحمت الهی
است که از رحمت الهی ناامید میشوند.
ص: 76
شمرده شده است. « گناهان کبیره » یعنی ناامیدي از رحمت پرودگار، جزء ،« قنوط » این بسیار مهم است که
ناامیدي از رحمت » شهید دستغیب- رحمهالله- در کتاب گناهان کبیره این بحث را مطرح کردهاند که یکی از گناهان کبیره
است بلکه از بزرگترین گناهان کبیره است. « پروردگار
از آنچه بیان شد نتیجه میگیریم که:
1. انسان غیرمعصوم گاهی به طور طبیعی گرفتار لغزش میشود؛
2. طبق آیات قرآن انسان نباید ناامید شود؛
3. بعد از ارتکاب گناه راه توبه و جبران باز است و خدا بسیار توبه پذیر است؛
بنابراین انسان نباید وقتی گناهی انجام داد ناامید و مأیوس شود و به گناهان قبلیاش ادامه دهد بلکه با توبه به آغوش رحمت الهی
بازگردد.
زیرا خداوند تواّبِ غفاّرِ رحمنِ رحیمِ است و گویا به بندهي گناهکار خود چنین پیام میدهد:
هر چه بودي هر چه کردي
آن گذشت حال بیا
از نو عمل آغاز کن
یاد شده و در همهي این موارد یأس و ناامیدي را سرزنش میکند و در « یأس » باب عشق دیگري را باز کن در آیات متعددي از
برخی آیات ناامیدي و یاس را از ویژگیهاي
ص: 77
کفار میداند. و از طرفی در آیات فراوانی از قرآن، به انسان امید میدهد و راه بازگشت را براي انسان گناهکار باز میداند، و
میفرماید: اگر از باب توبه وارد شدي آغوش پروردگار غفور رحیم باز است. یعنی خداوند هم میبخشد (غفور) هم بعد از بخشش
مهربانی (رحیم) میکند.
صفحه 32 از 78
و مکرر در آیات قرآن با تعابیر گوناگون به مومنان وعدهي بهشت میدهد، وعدهي ملاقات پروردگار میدهد و قرآن کریم با این
نوع برخورد روح امید را در زندگی انسان میدمد و بهداشت روانی افراد را تأمین میکند. زیرا هنگامی که انسان به آیندهي
خودش و به رحمت پروردگار و به آخرت و بهشت امیدوار باشد، و از آن طرف ناامیدي را از خودش دور کند زندگی خویش را
داراي هدف و معناي بلند مییابد و چنین کسی به واديهاي خطرناکی مثل پوچی ... و احیاناً خودکشیها نمیرسد.
چرا انسان از پروردگار ناامید میشود؟! هنگامی انسان از لطف و گشایش الهی در کارها ناامید میشود که اعتماد به قدرت خدا و
رحمت او نداشته باشد. و یا به وعدههاي او اعتماد نداشته باشد، و خود این عدم اعتماد به قدرت و رحمت الهی در حقیقت نوعی
کفرورزي است و لذا فرمود:
«1» «. انسانهایی که کافر هستند از رحمت الهی مأیوس میشوند »
چون اعتمادي به قدرت خداوند و وعدههاي الهی، و امیدي به رحمت واسعهي او ندارند!
ص: 78
آیا کسانی که گرفتار یأس باشند گناهشان بخشیده میشود یا نه؟
پرسش:
آیا کسانی که گرفتار یأس باشند گناهشان بخشیده میشود یا نه؟ زیرا خداوند وعدهي بخشش همهي گناهان را داده مگر شرك را،
آیا یأس هم چنین است؟
پاسخ:
در برخی آیات اشاره شده است که خداوند شرك را نمیبخشد ولی گناهان دیگر را میبخشد و مفسرین این نکته را تذکر
بخشوده نمیشود، زیرا بارها در تاریخ اسلام این اتفاق افتاده که مشرکان و « شرك » میدهند که مقصود از این آیه این نیست که
کافران توبه کردند و ایمان آوردند و پیامبر اسلام پذیرفتند. حتی در صدر اسلام بسیاري از اصحاب پیامبر مشرکانی بودند که بعداً
ایمان آوردند و به اسلام وارد شدند.
است ولی بقیهي گناهان را ممکن است خدا بدون « شرك بدون توبه » مقصود «1» « شرك آمرزیده نمیشود » : این آیه که میفرماید
توبه هم بیامرزد!
ص: 79
چه کنیم که از یأس و ناامیدي نجات پیدا کنیم؟
پرسش:
چه کنیم که از یأس و ناامیدي نجات پیدا کنیم؟ پاسخ:
نجات پیدا کنیم: « یأس » با رعایت نکات زیر امید است که از
که خدا هم میتواند ما را ببخشد هم رحمت الهی او بیکران است و از ،« رحمت الهی » و « عظمت و قدرت پروردگار » اول: توجه به
داده و خلف وعده در مورد او قابل تصور نیست بنابراین نباید از چنین شخص بزرگی ناامید باشیم. « وعدهي بخشش » طرفی
دوم: توجه به اینکه راه توبه و بازگشت را خود خداوند باز کرده و از بازگشت گناهکاران استقبال میکند با این حال ناامیدي
چرا؟!
سوم: توجه به اینکه یأس و ناامیدي از رحمت خداوند، خود گناهی بزرگ است و انسان اگر به همین نکته توجه کند آن وقت خود
صفحه 33 از 78
را از دام یک گناه به دام گناه دیگري نمیاندازد.
و نکته آخر اینکه: اگر انسان بداند که فرصت براي او باقی است و میتواند از بقیهي عمرش استفاده کند و گذشته را جبران و
اصلاح کند، بنابراین معنا ندارد که انسان در اثر گناه و لغزشها به آیندهي خودش بدبین باشد، چرا که نتیجهي بدبینی هم، ناامیدي
است که انسان را از دامن خطاها و گناهان کوچکتر به دامن گناهان و خطاهاي بزرگتر میاندازد. « یأس » و یأس میباشد. و
ص: 80
آیا توبهي از گناهان کاملًا گناهان را پاك میکند یا فقط از شدت تاثیر آن کم میکند؟
پرسش:
آیا توبهي از گناهان کاملًا گناهان را پاك میکند یا فقط از شدت تاثیر آن کم میکند؟ پاسخ:
آثار گناه دو نوع است:
- گاهی آثارش، آثار قراردادي یا مجازاتهاي الهی است (آثار قراردادي در دنیا اینگونه تعبیر میشود)
- و گاهی آثار گناه، آثار وضعی است.
اگر تاثیر گناه از مجازاتهاي الهی و یا حقالله باشد توبه، این آثار را بر میدارد بلکه با توجه به آیات حتی برخی بديها و گناهان
انسان تبدیل به نیکی میشود، میفرماید:
کسانی که توبه کنند و ایمان » «1» ؛« مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَ نَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً »
«. آورند و عمل صالح انجام دهند اینها را خدا بديهایشان را به نیکی تبدیل میکند؛ و خدا همواره آمرزنده و مهربان بوده است
ص: 81
نامیده میشود بوسیلهي توبه برداشته میشود. « حقالله » که گاهی «1» پس آثاري که مثل مجازاتهاي الهی است
اما آثار نوع دوم که آثار وضعی است اینها برداشتنی نمیباشد؛ مثلًا کسی که سرقت انجام داده گناهی انجام داده که این گناهش
مجازات الهی و عذاب دارد، به وسیلهي توبه این عذاب برداشته میشود اما آن اثر وضعی گناه بوسیلهي توبه برداشته نمیشود بلکه
باید خسارت مالی آن شخص را جبران نماید و ...
مثالی دیگر: اگر کسی گناهی انجام دهد و موجبات بدنامی خودش را در اجتماع فراهم کرده باشد، این بدنامی اثر وضعی آن گناه
است و با توبه، این بدنامی برداشته نمیشود، در اینجا لازم است برنامهریزي کند و این بدنامی را از بین ببرد، و دوباره اطمینان
«2» . اجتماع و مردم را به خودش جلب نماید این چیزي نیست که توبه آن را به راحتی بردارد
بنابراین توبه: مجازاتهاي قراردادي و الهی را بر میدارد و در حقیقت در این بخش از آثار گناه میکاهد، و حتی گاهی اوقات
آنها را به حسنات تبدیل میکند.
را بر نمیدارد. « آثار وضعی » اما برخی از آثار و پیامدهاي دیگر مثل
ص: 82
در برخی آیات بعد از توبه اصلاح آمده مقصود از اصلاح کردن بعد از توبه چیست؟
پرسش:
در برخی آیات بعد از توبه اصلاح آمده مقصود از اصلاح کردن بعد از توبه چیست؟ پاسخ:
در آیات متعددي از قرآن با تعابیر گوناگون میفرماید:
صفحه 34 از 78
«1» ؛« فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ »
«. اگر کسی بعد از ظلمی و گناهی که انجام داده و توبه کند و اصلاح کند، خدا به سوي او باز میگردد و توبهاش را میپذیرد »
همین مضمون در آیات دیگر قرآن آمده و مکرر بر این مساله تاکید دارد که باید توبه همراه با اصلاح و عمل صالح باشد یعنی اگر
کسی گناهی انجام داد مانند دروغ، که فقط نافرمانی خداست (به شرطی که براي دیگران ضرر نداشته باشد) در این مورد توبهي او
اثر را بر میدارد و اما گاهی گناه از نوع ترك واجب است، مثلًا نماز نخوانده، اگر توبه کند توبه میتواند آن پیامد و پرسش و
پاسخهاي قرآنی ویژه جوانان، ج 2، ص: 83
عذاب را بردارد ولی قضاي نماز را باید به جا آورد، در حقیقت اصلاح در اینجا به این معنا است که اعمالی را که ترك کرده
(نماز، روزه و ...) قضایش را به جا آورد.
چند مثال: اگر گناه از باب حق الناس باشد مثل سرقت یا فریب در معامله و ... اصلاحش این است که مال مردم را برگرداند.
گاهی در گناهان اجتماعی، انسان ضربهاي به آبروي کسی میزند مثلًا تهمت میزند، با توبه پیامد گناه خودش را از بین میبرد و
عذاب الهی برداشته میشود، اما آبروي مسلمانی از بین رفته و اصلاحش به این است که عذرخواهی کند و به مردم اعلام کند که
این واقعیت نداشته و تهمت بوده است و سعی کند آبروي ریخته شده را باز گرداند.
گاهی این گناهان اجتماعی، به وسیلهي عذرخواهی و حلالیت طلبیدن قابل جبران است، این هم اصلاحش به همین است مثلًا در
مورد غیبت، هم باید توبه کرد که آثار گناهش برداشته شود، هم باید از آن شخص حلالیت طلبید و در حقیقت اصلاحش به آن
حلالیت طلبیدن است.
اگر گناهان اجتماعی قابل جبران نباشد مثلًا غیبتی که انجام داده یا ظلمی که کرده، به شخص مقابل دسترسی ندارد که از او
حلالیت بطلبد، در این موارد اصلاح بعد از توبه به استغفار است یعنی براي آن شخصی که به او دسترسی ندارد یا الان او را
اصلاح بعد از » نمیشناسد و مالی را از او برده از جانب او صدقه بدهد و یا براي او استغفار بکند که در این موارد امید است این
محسوب شود. « توبه
ص: 84
آثار وضعی گناه چیست آیا نجات از آنها ممکن است؟
پرسش:
آثار وضعی گناه چیست آیا نجات از آنها ممکن است؟ گاهی ممکن است گناه، فردي باشد، ولی آثار وضعیاش باقی بماند حال
این سوال، هم به اثر وضعی مربوط میشود هم به اصلاح بعد از توبه، مثلًا گناهی کرده که براي او یک بیماري صعب العلاج بوجود
آورده، یا عبادتی مثل نماز انجام نداده و او را از کمال واقعی و آن قرب معنوي بازداشته، که یقیناً اثر وضعی خودش را خواهد
داشت، در این موقع انسان باید چه کند آیا صرف توبه کردن از گناه کفایت میکند یا خیر؟
پاسخ:
است که گفته شد: ممکن است قابل برداشتن نباشد، مثلًا اگر کسی مرتکب عمل منافی عفت شد و به « آثار وضعی » این همان
در این موارد باید از راههاي پزشکی و یا موارد .« خود کرده را تدبیر نیست » بیماريهاي تناسلی یا مانند ایدز مبتلا شد، در حقیقت
دیگر به دنبال اصلاح باشد و اصلاحش به این است که به پزشک مراجعه کند و بیماري خودش را بهبود بخشد؛ و به این صورت
نیست که با یک توبه مشکل حل شود.
ص: 85
صفحه 35 از 78
آیا انسان توبه کرده، مانند انسان گناه نکرده است؟
پرسش:
آیا انسان توبه کرده، مانند انسان گناه نکرده است؟ برخی میگویند: توبهي از گناه کاملًا صفحهي ضمیر انسان را پاك نمیکند،
مثل صفحهي سفیدي که چیزي بر رویش نوشته شده باشد و بعد پاك شود این چطور قابل توجیه است؟
پاسخ:
کسی که توبه کند، مثل » : در حقیقت توبه آلودگی روحی انسان را بر میدارد و انسان را پاك میکند و در روایات حکایت شده
یا برخی از اعمال مثل حضور در عرفات در ایام حج، این حالت را براي «1» «. کسی است که از مادر متولد میشود و گناهی ندارد
انسان ایجاد میکند.
ولی به هر حال وقتی انسان مدتی از عمرش را به گناه گذرانده است از غافلهي کمال انسانی، عقب مانده یعنی بین او و کسی که
اصلًا گناهی نکرده
ص: 86
تفاوت است در حقیقت یک عمري از او به گناه تلف شده، و آن عمر به زیانکاري گذشته و قابل جبران نمیباشد.
سرمایه زکف رفت و متاعی نخریدیم
ولی در عین حال چه بسا انسان وقتی توبه کرد، با تلاش و اصلاح خودش و عباداتی که انجام میدهد، بتواند از آن انسانی که گناه
نکرده سبقت بگیرد، و این بستگی دارد به توبهکننده، که بعد از توبه تا چه حد تلاش کند.
ص: 87
د: پدر و مادر
در برابر ستمکاري پدر و مادر چگونه عمل کنیم
پرسش:
در برابر ستمکاري پدر و مادر چگونه عمل کنیم اگر والدین به فرزندان ستم کنند فرزندان چطور برخورد کنند، بطوري که هم
موجب ناراحتی آنها نشود و هم بتوانند آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنند، و اگر نصیحت تأثیر نداشت چطور باید با آنها
برخورد کرد؟
پاسخ:
قبل از پاسخ لازم به یادآوري است که:
با توجه به اختلاف سنی که بین پدر و مادر و فرزندان وجود دارد و به طور طبیعی هر کدام، فرزند زمان خود هستند و گاهی
اختلاف فرهنگ هم دارند، و از طرفی فرزندان به اقتضاي سنشان، شور جوانی دارند و پدر و مادر سردي و گرمی زندگی را
چشیدهاند و پخته شدهاند و طبیعی است که در مسائل با احتیاط برخورد کنند این عوامل باعث میشود، گاهی در روابط بین پدر و
مادر و فرزند اختلاف سلیقههایی پیش بیاید، و روابط دچار چالش شود و برخوردهاي پدر و مادر هم غالباً از سر دلسوزي میباشد
«1» . نسبت به فرزندان، صحیح به نظر نمیرسد « ظلم و ستم » از این رو کاربرد تعبیر
ص: 88
از این رو چون احتمال چنین چالشی میرود قرآن کریم به بیان راهکار آن میپردازد و میفرماید:
صفحه 36 از 78
ما به انسان سفارش میکنیم دربارهي پدر و مادرش بویژه مادر که دوران بارداري و مشکلات آن و دوران شیردادن را میگذراند، »
«1» «. (آري به او توصیه کردیم:) که براي من و براي پدر و مادرت شکر به جا آور، که بازگشت (همهي شما) به سوي من است
یعنی جایگاه پدر و مادر آنقدر مهم است که سپاسگزاري پدر و مادر در کنار سپاسگزاري از خدا مطرح شده است.
هر کس پدر و مادرش را شکرگزاري نکند و سپاس نگوید شکر خداي را به جاي » : در حدیثی از امام رضا (ع) وارد شده است که
«2» «! نیاورده است
پدر و مادرت را اطاعت کن و به آنها نیکی نما چه زنده باشند و چه از دنیا رفته » : و از پیامبر اکرم (ص) حکایت شده که فرمودند
و بار «! به مادرت » : و در حدیث دیگري حکایت شده سه بار از پیامبر پرسیدند به چه کسی نیکی کنیم؟ پیامبر فرمودند «3» «. باشند
«4» «! به پدرت » : چهارم فرمودند
ص: 89
و در آیهي بعد میفرماید:
اگر پدر و مادر تلاش کردند » «1» ؛« وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَی أَن تُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفاً »
« که تو را مشرك کنند شرکی که هیچ دلیلی ندارد. از پدر و مادر اطاعت نکن
یعنی هیمشه اطاعت پدر و مادر لازم است مگر در موردي که پدر و مادر بخواهند انسان را به گناه یا شرك وادار کنند. بلافاصله
تذکر میدهد: پدر و مادري که میخواهند تو را مشرك یا گنهکار کنند حق نداري با آنها برخورد نامناسب داشته باشی
یعنی در دنیا با آنها به روش پسندیده همراهی و مصاحبت کن و با آنها برخورد نیک داشته باش. « وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفاً »
بنابراین ما حق نداریم نسبت به پدر و مادر خودمان تندي کنیم و قرآن بالاترین مرحله را بیان کرده که اگر پدر و مادر شما را به
شرك دعوت کردند شما حق برخورد تند نداري، با این مطلب تکلیف موارد دیگر را روشن کرده است.
و حتی در آیهي میفرماید:
«. به پدر و مادر اف نگو » «2» ؛« فَلَا تَقُل لَهُمَا أُفٍّ »
کوچکترین کلمهاي است که دلالت بر ناراحتی داشته باشد. بنابراین انسان در برابر پدر و مادر چارهاي جز صبر و بردباري و :« اف»
برخورد
ص: 90
مناسب و نیکو ندارد. و لازم است که اگر برخورد نامناسبی از پدر و مادر دید از او خواهش کند که این کار را ترك کند. و نباید
برسد که یکی از گناهان کبیره میباشد. « عاق والدین » با پدر و مادر برخورد نامناسب داشته باشد چون ممکن است به
ص: 91
پرسش:
در امر به معروف و نهی از منکر مراتبی داریم، نسبت به پدر و مادر تا چه مراتب را میشود عملی کرد و کدام را نمیشود؟!
پاسخ:
اولین مرتبهي امر به معروف و نهی از منکر این است که انسان از چیز منکر، بد و گناه به صورت درونی و قلبی ناراحت شود.
مرتبه دوم این است که آثار این ناراحتی در صورتش ظاهر شود، که من از این گناه ناراحتم و از آن گناه استقبال نکند.
مرتبه سوم این است که به زبان ابراز کند و با نرم خویی تذکر دهد.
مرتبه چهارم این است که عملًا مانع انجام گناه شود.
حاکم شرع و دادگاه اسلامی دارد. « اذن » مرتبه پنجم و ششم که میرسد برخوردهاي بالاتر که در حقیقت نیاز به
صفحه 37 از 78
در مورد پدر و مادر ممکن است بتوانیم صحبتی با آنها بکنیم و یا با هدیهي کتاب یا خواندن آیهي قرآن یا روایت اهل بیت یا
موعظهاي از اولیا خدا و ... به طور غیرمستقیم آنها را متوجه اشتباه خود بکنیم. اما حق نداریم طوري برخورد کنیم که آنها از دست
ما ناراحت شوند، بیشتر باید سعی کنیم
ص: 92
و روش پسندیده آنها را متوجه کار ناپسند خودشان بکنیم اما اگر در مورد گناه « قول میسور » با تحمل و اخلاق خوش و احترام
اصرار کردند فقط اطاعت نکنیم.
« و اگر پدر و مادر تلاش کنند که تو را مشرك کنند » ؛« و ان جاهداك » تعبیر جالب قرآن در آیهي 15 سورهي لقمان این است
مفسرین میگویند: مقصود این است: آنها تلاش می کنند و این تلاش آنها هم از روي دلسوزي است گویا میخواهند سعادت تو را
تأمین کنند اما راه را اشتباه کردهاند؛ فکر میکنند که سعادت فرزند در گناه و شرك است؛ که لازم است آرام آرام آنها را متوجه
کرد که اینگونه نیست. ولی فرزند حق توهین ندارد.
نکته:
در آیات سورهي لقمان و عنکبوت که در مورد رفتار نیک با پدر و مادر میباشد این مطلب آمده است:
بازگشت شما به سوي من است و شما را از آنچه انجام میدادید با خبر خواهم » «1» ؛« إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ »
«. ساخت
بر میآید که: میتواند از طرفی « من به آنچه عمل میکنید شما را خبر میدهم » از این تعبیر که فرزندان را متذکر میشود که
هشدار نسبت به فرزندان باشد که روز قیامت و حساب در پیش است؛ پس مراقب رفتار خود با
ص: 93
پدر و مادر باشید و از طرفی شاید اشاره به این نکته باشد که چون صبر در مقابل برخی اعمال بعضی پدر و مادرها، طاقت فرسا و
اگر صبر و تحمل، و در » : سخت است، خداوند تلخی آن صبر را با حلاوت نظارهگري خود جبران میکند و به تعبیري میفرماید
مقابل رفتار بد، نیکی کردن، سخت است؛ بدانید که من این رفتار نیک شما را میبینم و در روز قیامت بر میشمارم و پاداش
«. میدهم
آري اگر انسان بداند که خدا میبیند سختیها به خاطر خدا شیرین میشود.
ص: 94
اطاعت از پدر و مادر تا چه اندازه لازم است؟
پرسش:
اطاعت از پدر و مادر تا چه اندازه لازم است؟ پدر و مادرم در کارهایم خیلی دخالت میکند میخواهم بدانم که تا چه حد باید
تابع آنها باشم؟ حتی در امور مستحب و واجب و غیره؟
پاسخ:
آنها هم اگر نگویند ما «! نماز بخوان » : تبعیت از پدر و مادر، در مورد امور واجب که لازم است مثلًا پدر و مادر به انسان میگویند
باید نماز بخوانیم. یا اگر آنها بگویند فلان گناه را انجام نده در این موارد هیچ بحثی نمیباشد که اطاعت لازم است.
در موارد مستحب مثل نماز جماعت یا موارد مباح مثل تفریح سالم که گناهی در آن نیست، در این موارد اگر پدر و مادر نهی
کردند، انسان باید از پدر و مادر اطاعت کند چون اطاعت از پدر و مادر واجب است و دستور آنان بر امور مستحب و مباح مقدم
صفحه 38 از 78
است. و تنها راهی که باقی میماند این است که فرزند دلایل کارش را محترمانه براي آنها بگوید اگر قبول کردند که بحثی نیست و
اگر قبول نکردند همان اطاعت از پدر و مادر براي انسان کمال آفرینتر است از برخی کارهایی که انسان ممکن است در نظرش
مباح و یا مستحب بیاید.
ص: 95
لذا وقتی در امور مستحب (مثل زیارت حرم ائمه (ع)) ما اجازه نداریم از آنها سرپیچی کنیم دیگر تکلیف بقیه موارد روشن است
که اگر دخالت کردند، فرزند حق ندارد برخورد تند یا توهین آمیزي داشته باشد بلکه میتواند خیلی محترمانه و مؤدبانه از آنها
خواهش کند که این امور را به من و اگذار کنید. اگر هم قبول نکردند باز باید تحمل کرد و حق تندي ندارد.
زیرا رعایت حریم پدر و مادر در اسلام خیلی مهم است، تا حدي که اگر فرزند بدون اذن پدر و مادر مسافرت رفت آن سفر، سفر
معصیت میشود و نماز در آن سفر، طبق فتواي مراجع محترم کامل میباشد.
ص: 96
در مواردي که پدر و مادر بین دختر و پسر فرق میگذارند چه کنیم؟
پرسش:
در مواردي که پدر و مادر بین دختر و پسر فرق میگذارند چه کنیم؟ گاهی پدر و مادر در مورد بخششهاي مالی، برخی فرزندان را
نسبت به بعضی مقدم میدارند و بین آنها تبعیض قائل میشوند چگونه با آنها برخورد کنیم؟!
پاسخ:
در مورد بخششهایی که پدر و مادر نسبت به فرزندان دارند لازم است مساوات را رعایت کنند زیرا از لحاظ روانی روحیهي آنها
تضعیف میشود و ممکن است آثار سوء بدنبال داشته باشد، و حتی انسان اگر بصورت طبیعی یک فرزندش را بیشتر از فرزند
دیگرش دوست داشته باشد، اگر اظهار بکند ممکن است حسادت دیگران را برانگیزد و این به مصلحت هیچکدام نیست.
اما به هر حال فرزند حق ندارد نسبت به پدر و مادر در مقابل این رفتار اعتراض بکند و برخورد غیرمودبانه داشته باشد، چنانچه بیان
فرمود با آنها رفتار پسندیده و « صاحبهما فی الدنیا معروفا » : شد: حتی اگر آنها به شرك دعوت کنند نباید پیروي کند ولی فرمود
نیکوئی داشته باشید. بنابراین انسان حق ندارد با آنها بد رفتاري کند.
ص: 97
یادآوري:
این نکته را نیز لازم است فرزندان توجه داشته باشند که:
با توجه به اختلاف سنی و بین فرزندان، نیازهاي آنها هم متفاوت میشود، لذا پدر و مادرها با توجه به اقتضاي سن فرزندان و سطح
به « تفاوت » واژه « تبعیض » تحصیلی آنان به تناسب نیاز هر کدام امکاناتی در اختیار آنها قرار میدهند. لذا بهتر است به جاي واژه
کار رود و اگر تفاوت به این صورت باشد که ذکر شد، گاهی لازم هم میباشد.
ص: 98
پرسش:
آیا پدر و مادر میتوانند ارث دختر و پسر را تغییر بدهند و دیگر اینکه آیا میتوانند وصیت کنند که به یکی بیشتر و به دیگري
کمتر بدهند؟
پاسخ:
صفحه 39 از 78
بخش اول پاسخ را به وصیت، سپس به ارث میپردازیم:
وصیت: آیا پدر و مادر حق دارند وصیت کنند که اضافهي بر ارث به کسی داده شود؟ پدر و مادر میتوانند تا از اموال خودشان را
بلکه حق هر انسانی است تا از اموال خودش را وصیت کند که در چه راهی مصرف شود. مثلًا در امور خیر مصرف شود، و یا اینکه
به شخص خاصی داده شود، فرزندش باشد یا غیرفرزندش.
بنابراین، اینکه پدر و مادر یا هر شخص دیگري حق دارند که وصیت کنند اموالشان را به کسی بدهند این مورد اختلاف نمیباشد.
این مطلب اشاره شده که قبل از تقسیم ارث اول باید وصیتهاي شخص را انجام دهند، که همان اموال است، و «1» در سورهي نساء
یا اینکه اگر بدهکاري دارد بدهکاریش را بپردازند.
ص: 99
ارث: ارث دختر و پسر، ارث پدر و مادر و همچنین ارث همسر از همسر، در قرآن کریم معین شده از جمله در آیهي 11 از سورهي
نساء میفرماید:
«. خداوند به شما سفارش میکند در تقسیم ارث، به پسر دو برابر دختر بدهید » ؛« یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلَادِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ »
به عنوان مثال: اگر یک برادر باشد و یک خواهر، دو برابر به پسر میرسد. حال آیا پدر و مادر میتوانند این سهم را تغییر دهند مثلًا
بگویند دختر برابر پسر ببرد؟ خیر این کار از عهدهي پدر و مادر خارج است و چنین حقی را ندارند چون این از احکام الهی است
همانطوري که در مورد همسر و پدر و مادر معین شده که چقدر ارث ببرند و با شرایط خاصی این تقسیم ارث آمده و کسی
«1» . نمیتواند آنها را تغییر بدهد، چون اینها حدود و قوانین الهی است و ما حق تغییر آنها را نداریم
چنانچه بیان شد هر شخصی حق دارد که تا اموال خودش را وصیت کند که مقداري از آن را به فلان فرزندم مثلًا براي خرج
تحصیلش بدهید، یا فرزندي که نیاز به مسکن دارد مبلغی را به او پرداخت نمائید. ولی همین را هم حق ندارد بیش از وصیت بکند،
و اگر بیش از شد مقدار بیشترش صحیح نیست، مگر این که بقیهي وارثها اجازه بدهند. یا مثلًا فرزندان او اجازه بدهند که نصف
«2» . اموالش را در راه خیر مصرف کنند
ص: 100
خلاصهي بحث:
1. در وصیت نمیشود سهام ارث را تغییر داد.
2. ولی شخصی که وصیت میکند میتواند تا حدود از اموال خودش را براي کارهاي خیر، یا براي شخص خاص از فرزند و
غیرفرزند وصیت کند.
3. اگر بیشتر از وصیت کرد، منوط به اجازهي وارثان است و اگر اجازه ندادند، آن مقدار اضافه از وصیت باطل است.
ص: 101
آیا صلهي رحم با خویشاوندانی که داراي صفات ناپسند مثل نمامی و غیبت هستند جایز است؟
پرسش:
آیا صلهي رحم با خویشاوندانی که داراي صفات ناپسند مثل نمامی و غیبت هستند جایز است؟ پاسخ:
و این در حالی «1» ؛ خداوند متعال از طرفی دستور به صله رحم داده و واجب کرده و از طرفی از فحشا و منکر و ... نهی کرده است
است که گاهی در صله رحمها دچار غیبت یا گناهان دیگر میشویم وظیفه چیست؟
نکتهي اول: لازم است توجه داشته باشیم که صلهي رحم واجب است و قطع رحم حرام! یعنی انسان باید صلهي رحم به جا آورد و
صفحه 40 از 78
نباید قطع رحم کند و رابطهي خودش را با پدر و مادر یا خویشاوندان قطع بکند اگر انسان صلهي رحم را ترك کند و طوري باشد
که عرفاً بگویند با خویشاونداناش قطع رابطه کرده، این شخص گرفتار گناه کبیره شده است.
نکتهي دوم: برخی افراد صفات بدي دارند، مثلًا اهل غیبت و فتنهگري و ... هستند در مقابل اینگونه افراد، وظیفهي انسان نهی از
منکر است و نهی از
ص: 102
منکر مراتبی دارد، و یک مرتبهاش این است که شخص، آثار ناراحتی را در چهرهاش نمایان کند، مرتبهي دیگر این است که مثلًا با
زبان خوش، و نرم خویی به او تذکر دهد و معایب کارش را یادآوري کند. و همین طور مراتب بالاتر ... بنابراین، انسان باید امر به
معروف و نهی از منکر بکند که از واجبات، اسلامی است، البته باید به یک نکته توجه داشت و آن اینکه در جایی که امر به
معروف و نهی از منکر تاثیر داشته باشد یا احتمال یک نوع تاثیر بدهیم، آنجا امر به معروف لازم است. اما اگر جایی باشد، که
یقیین داریم امر به معروف و نهی از منکر تاثیري نخواهد گذاشت آنجا دیگر این تکلیف از انسان ساقط میشود، بلکه ممکن است
گاهی بدون اینکه تاثیر مثبتی داشته باشد موجب فتنه شود.
و برخی اوقات لازم است با اینگونه افراد برخورد منفی شود، مثلًا خویشاوندي که غیبت میکند انسان روابطش را با او کاهش دهد،
این خودش نوعی نهی از منکر است. بنابراین میتوانیم بین وظایف شرعی خودمان و اینکه قطع رحم نکنیم جمع بکنیم بلکه صله
رحم بکنیم.
و از طرفی انسان میتواند، با خویشاوندان خوبش رابطهي بیشتري داشته باشد، و با خویشاوندانی که صفات بدي دارند، اگر
میتواند آنها را اصلاح بکند، که اصلاح بکند، اما اگر نمیتواند اصلاح کند روابطش را کاهش بدهد، ولی قطع رابطه در این
موارد باز موجب قطع رحم میشود، و مشکلات دیگري را براي انسان به وجود میآورد.
بنابراین چنین نیست که انسان تنها یک راه داشته باشد، و آن قطع رابطه با اینگونه افراد باشد، بلکه میتواند با آنها رفت و آمد کند،
ولی رفت و آمد و صلهي رحم اندك، و امید است خود به خود همین کاهش روابط، روي آنها تاثیر بگذارد و کم کم آنها
متوجهي رفتار زشت خودشان بشوند و دست از آن رفتارشان بردارند.
ص: 103
ه: بانوان
آیات حجاب کدام است؟
پرسش:
آیات حجاب کدام است؟ آیا در قرآن آیهاي در مورد رعایت حجاب داریم و چرا در مورد حجاب صحبت نمیشود و تذکر داده
نمیشود؟
پاسخ:
یکی از دستورات الهی است که در قرآن کریم، به طور صریح در آیات متعددي مطرح شده است و از آنجا که سلامت « حجاب »
جامعه و بهداشت روانی خانمها حتی بهداشت روانی مردان در گرو این مطلب است این موضوعی است که باید از زاویههاي
مختلف به آن پرداخت و همچنین حکمتها و قوانین و احکام آن بیان شود.
در این موضوع باید روشن شود خانمها وظیفهشان چیست؟ همانطور که آقایان هم حجاب دارند و وظیفهي آنها چیست؟ تا چه
صفحه 41 از 78
حدي آقایان باید بدنشان پوشش داشته باشد و تا چه حدي خانمها بدنشان پوشش داشته باشد؟ و این مسئله، هم بسیار ساده است و
هم بسیار مهم. وقتی حکمتهاي رعایت حجاب بیان شود که در آیات قرآن هم اشاره شده موجب میشود که خود خواهران با
اشتیاق بیشتري به رعایت حجاب بپردازند.
ص: 104
در مورد حجاب آیاتی در قرآن وجود دارد که در دو آیهي آن به این موضوع توجه ویژه شده است یکی آیهي 31 نور که
میفرماید:
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُ ضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ »
و به زنان با ایمان بگو: چشمهاي خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و » ؛« زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ
زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند، و (اطراف) روسريهاي خود را بر سینهي خود افکنند (تا گردن و
«... سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براي شوهرانشان، یا
در این آیه از یک طرف به خانمها تأکید میکند که مواظب باشند پاکدامن باشند و چشمشان را مواظبت کنند و از طرفی هم
میفرماید: مواظب باشید مواضع زینت و جاهاي تحریکآمیز بدنتان را براي نامحرم آشکار نکنید.
که البته خانمهاي مؤمن و متقی این مسائل را رعایت میکنند و اکثریت خواهران جامعه ما همین طور هستند.
و در ادامه آیه یادآور میشود که زینتهاي زن براي چه کسانی میتواند ظاهر شود.
بحث مفصلی در مورد این آیه دارند و نکات دقیق فقهی و تفسیري این آیه را مورد « مسئله حجاب » استاد شهید مطهري در کتاب
بحث قرار دادهاند.
آیهي مهم دیگر در مورد حجاب آیهي 59 سورهي احزاب است که میفرماید:
یَا أَیُّهَا الْنَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَ اءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَالبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً »
« رَّحِیماً
ص: 105
اي پیامبر به خانمهاي خودت و دختران خودت و زنهاي مومن بگو- یعنی این حکم هم براي خانوادهي پیامبر هم براي زنهاي »
مومن است- این چادر یا روسري بلندي که خانمها روي سر میاندازند و لباسشان را به خودشان نزدیک کنند، این کار براي اینکه
شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سرزده توبه کنند) خدا همواره آمرزندهي
«. رحیم است
به عبارت دیگر میفرماید: خانم محترم به صورت نامناسب از خانه خارج نمیشود مثلًا با همان لباس داخل خانه خارج نمیشود
بلکه یک لباس اضافی دارد مثل چادر، که وجه کامل حجاب است یا مثلًا مانتوي بسیار مناسب با روسري بلند، که وقتی از خانه
خارج میشود کاملًا معلوم است که این خانم عفیف و پاکدامن است. و در حقیقت به این صورت شخصیت خودش را به نمایش
میگذارد.
این حجاب بهتر و نزدیکتر است به اینکه شناخته بشوند، یعنی انسانهاي لا ابالی و « ذلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ » : و ادامهي آیه میفرماید
هرزه و دگر آزاري که در جامعه وجود دارند و احیاناً مزاحم خانمها میشوند، اگر خانمی را با حجاب کامل ببینند دیگر طمع
نمیورزند و متوجه میشوند که این زن پاکدامنی است. بنابراین آیه میفرماید فایده و حکمت رعایت حجاب این است که افراد
شناخته میشوند، و کسی دیگر آنها را اذیت نمیکند.
نتیجهگیري:
صفحه 42 از 78
بنابر آنچه از آیه بدست میآید اگر خانمی حجابش را رعایت کرد، در جامعه به عنوان زنی پاکدامن شناخته میشود و از برخی
مشکلات و خطرات
ص: 106
جامعه تأمین « بهداشت روانی » است و با رعایت حجاب « مصونیت » نیست بلکه « محدودیت » محفوظ میشود از این رو حجاب
میشود، و علاوه بر این که خود خانمها از آرامش روانی برخوردار میشوند براي مردان جامعه هم این آرامش را به ارمغان
میآورند، و دست و چشم طمع ورزان آلوده را هم کوتاه میکنند و از طرفی باعث تحکیم خانوادهها میشود و از تزلزل نظام
خانواده جلوگیري میکند.
بنابراین رعایت حجاب یکی از مسائل مهمی است که در قرآن مطرح شده و در احادیث نیز بر آن تاکید شده و روحانیت و
غیرروحانیت وظیفه دارند از طریق رسانههاي مختلف اعم از صدا و سیما و مطبوعات و مساجد، و ... به این موضوع بپردازند و
همچنین باید مسئولین در مقام قانونگذاري و اجرا به این موضوع مهم توجه ویژه داشته باشند.
نیستند بلکه « بیحجاب » را رعایت میکنند و عدهاي که رعایت نمیکنند « حجاب » زیرا بخش قابل توجهی از افراد جامعه
اند، که: « بدحجاب »
برخی ممکن است در شرایط نامناسب خانوادگی و محیط، چنین پرورش یافتهاند؛
از ضروریات اسلام است؛ « حجاب » و برخی از آنها نمیدانند که
و بعضی نیز از احکام رعایت حجاب آگاه نیستند؛
و برخی آنها از حکمتها و فایدههاي آن آگاهی ندارند و رعایت آن را مهم نمیدانند و ...
ص: 107
بنابراین افراد گناهکار و عصیانگر که قصد سرپیچی و مخالفت با احکام الهی را دارند، عدهي اندکی هستند.
« عادت اجتماعی » به یک « این نوع پوشش » و چنانچه بیان شد بقیهي اینها، علل و انگیزههاي خاص خود را دارند که به مرور زمان
براي آنها تبدیل شده است.
نیاز داریم، تا علل و « جامعهشناختی و روانشناختی » لذا به نظر میرسد براي فراگیر شدن این حکم الهی در جامعه به یک پژوهش
انگیزهها و چالشها و راهکارهاي آن کشف شود و با یک برنامهریزي دقیق در زمانی مشخص و بدون عجله، این موضوع به شکل
در جامعه نهادینه شود و الگویی باشد براي جوامع دیگر. « افراط و تفریط » معقول و مشروع و بدور از
ص: 108
آیا این حجاب که زنان اسلامی رعایت میکنند اجر و پاداشی هم دارد؟
پرسش:
آیا این حجاب که زنان اسلامی رعایت میکنند اجر و پاداشی هم دارد؟ پاسخ:
از جمله آیاتی که به موضوع حجاب پرداخته، آیهي 59 سورهي احزاب است با طرح این آیه ببینیم آیا پاداش رعایت حجاب از این
آیه استفاده میشود یا نه؟! و اینکه روایات اهل البیت (ع) در این باره چه میگوید؟
آیهي مذکور میفرماید:
اي پیامبر به » ؛« یَا أَیُّهَا الْنَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَ اءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَالبِیبِهِنَّ و ذلِکَ أَدْنَی أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ »
همسرانت و دخترانت و زنان مومنین بگو که پوششهایشان را به خودشان نزدیک کنند این بهتر و نزدیکتر است به اینکه شناخته
صفحه 43 از 78
«. بشوند و مورد اذیت قرار نگیرند
این آیه که از مهمترین آیات حجاب است یک حکمت و فایده براي رعایت حجاب بر میشمارد و آن اینکه زنان با حجاب در
جامعه به عفت و پاکدامنی شناخته میشوند از این رو مورد اذیت و آزار افراد لاابالی قرار نمیگیرند، و برعکس اگر خانمی
حجابش را رعایت نکند افراد مریض در موردش قضاوت
ص: 109
منفی میکنند و ممکن است مورد طمع دیگران واقع شود و از راه بیتقوایی چشم به این خانم بدوزند و پیامدهاي منفیاي به دنبال
داشته باشد که در نهایت خود این خانم مورد آزار و اذیت واقع میشود.
این حداقل فایده و پاداش شخصی است که با حجاب و عفت در جامعه حضور مییابد و هر چه این مراتب حجاب و عفت بیشتر
باشد امنیت اجتماعی براي او بیشتر خواهد بود که قرآن به عنوان یکی از مؤلّفههاي امنیت اجتماعی براي زنان معرفی کرده است.
- اگر مقصود از پاداش، پاداش دنیوي باشد در این راستا باید گفت: حجاب از طرفی موجب مصونیت و امنیت شخص عفیف و با
حجاب است و از طرف دیگر باعث تحکیم خانواده و جلوگیري از تزلزل نظام خانواده میشود که خود برکات بیشماري براي زن
و شوهر و فرزندان و جامعه و ... دارد و این پاداش کمی نیست.
- و اگر مقصود پاداش اخروي باشد در اینباره در روایتی از پیامبر (ص) حکایت شده که دو گروه اهل آتشاند یکی از آنها
از این روایت معلوم میشود که رعایت حجاب شرط «1» « کاسیات عاریات » کسانی هستند که حجاب خود را رعایت نمیکنند
ورود به بهشت است. ص: 110
«1» «. بوي بهشت به مشام آنها نخواهد رسید » : حتی در همان روایت آمده
بنابراین اگر کسی بخواهد به ثواب و بهشت الهی برسد لازم است حجاب و عفت و پاکدامنی خود را رعایت کند.
و از طرفی شخص با حجاب، یکی از دستورات الهی را رعایت کرده و این جزیی از تقواي عام است که دستور داده شده؛ زیرا تقوا،
حداقل مراتبش این است که انسان گناه انجام ندهد، و واجبات الهی را انجام دهد، پاداش چنین شخص با تقوایی بهشت خواهد بود
بنابراین از کلیات مفاهیم قرآنی و روح قرآن برداشت میشود: افرادي که حجاب دارند و عفت عمومی را رعایت میکنند جزء افراد
با تقوا هستند، در نتیجه آن پاداشهایی را که براي افراد با تقوا گفته شده (اگر شرایط دیگر هم رعایت شود) براي آنها خواهد بود.
«2» ... مثل بهشت، راحتی، بخشش گناهان، رستگاري و
« اجر و پاداشی » البته به نظر میرسد این پرسش ریشه در این دارد که بعضی پنداشتهاند: انجام واجبات چون وظیفهي انسان است
ندارد، و فقط مستحبات است که پاداش دارد در حالی که اینگونه نیست و اگر کسی محرمات را ترك کند و واجبات را انجام دهد
و با تقوا باشد، خدا به او پاداش خواهد داد.
ص: 111
آري هر اطاعتی از پروردگار، پاداش او را به دنبال دارد، مثلًا کسی که در راه خدا جهاد میکند واجبی را انجام میدهد و در قرآن
«1» . پاداش عظیمی براي مجاهدان در راه خدا وعده داده شده است
یادآوري:
البته این نکتهرا باید توجه داشته باشیم که پاداشهاي الهی لطف خداست نه استحقاق بنده! یعنی وظیفهي عبد و بنده در برابر مولا،
اطاعت است ولی مولاي ما اینقدر کریم و مهربان است که ما با وسایلی که او در اختیار ما قرار داده، با دست با فکر و با زبانی که
او در اختیار ما قرار داده تلاش میکنیم، عبادت و اطاعت میکنیم، و او به ما اجر و پاداش میدهد و این نهایت لطف الهی را نسبت
به بندگانش نشان میدهد.
صفحه 44 از 78
ص: 112
در آیهي 33 سورهي احزاب چیست؟ « تبرج الجاهلیه الاولی » منظور از
پرسش:
در آیهي 33 سورهي احزاب چیست؟ پاسخ: « تبرج الجاهلیه الاولی » منظور از
در آیهي 32 و 33 سورهي احزاب به زنان پیغمبر اکرم (ص) توصیههایی میکند. و در ادامه میفرماید:
«. شما در خانههایتان بمانید و مثل جاهلیت نخستین زینتهایتان را آشکار نکنید » ؛« وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ »
«1» . به معناي وقار، سنگینی و متانت است و در اینجا کنایه از قرار گرفتن داخل خانه است « قرن » واژهي
است. « آشکار کردن » به معناي « تبرج » واژهي
همان جاهلیت قبل از اسلام است. « جاهلیت اول » و مقصود از
ص: 113
بوده، زنان زیورها و زینتهاي خودشان را آشکار میکردند و حجاب مناسبی نداشتند. از این رو « جاهلیت » قبل از اسلام که دوران
قرآن به زنان پیامبر توصیه میکند که همچون زنان جاهلیت رفتار نکنید و اهل آشکار کردن زیورها و تفاخر و خودنمایی و ...
نباشید.
و به عبارت دیگر به زنان توصیه میکند که زینتها را براي شوهرهاي خودتان نگه دارید و خودتان را از نامحرمان بپوشانید.
مقصود از جاهلیت اول:
مفسرین از این تعبیر استفاده کردهاند که جاهلیت دیگري هم در راه است، « جاهلیت اولی » : جالب این است که در آیه میفرماید
جاهلیت قبل از بعثت پیامبر اسلام بوده که با ظهور اسلام برچیده شد. ،« جاهلیت اول »
زمانهایی مثل آخرالزمان باشد، که گاهی نشانههاي آن را امروزه میبینیم. که همان عادات جاهلیت در « جاهلیت دوم » و شاید
برخی از کشورها و در برخی فرهنگها زنده شده است.
کالایی براي سرمایهداران شده است. این که به نام آزادي، زن به کالاي تبلیغاتی تبدیل شده براي هیچ کس « زن » به عنوان مثال
پوشیده نیست.
و همچنین فرهنگ برهنگی در دنیا ترویج میشود و اینها همان ویژگیهایی است که در فرهنگ جاهلیت عرب وجود داشت، که
دوباره به نوع دیگر و با آب و رنگ جدیدي امروزه در برخی از جوامع هویدا شده و روز به روز شأن و منزلت زن را پایین
میآورند. و در حقیقت قرآن هشدار میدهد: مواظب باشید که خانمها گرفتار، همان جاهلیت نشوند، ولو با نام نوین!
ص: 114
آیا در قرآن تعدد زوجات مطرح شده است؟ و حکمت آن چیست؟
پرسش:
آیا در قرآن تعدد زوجات مطرح شده است؟ و حکمت آن چیست؟ پاسخ:
اگر میترسید که عدالت و قسط را به پا » ؛«... فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ » : خداي متعال در آیهي سوم سورهي نساء میفرماید
نکنید در مورد یتیمان و کودکان بدون سرپرست آن چیزي که از زنها که میپسندید و دل خواه شماست، دو تا یا سه تا یا چهار تا
«... به همسري برگزینید. اما اگر میترسید، خوف این را دارید که عدالت را رعایت نکنید، پس یک همسر بیشتر انتخاب نکنید
صفحه 45 از 78
در حقیقت این آیهي شریفه دلیلی است بر جواز تعدد زوجات در اسلام که البته شرایط و بحث خاص خودش را دارد.
این آیه تعدد زوجات را در اسلام قانونمند کرده. قرآن کریم در مورد عادات و آداب و رسوم و مسائلی که در بین مردم هست
مسائل حلال را از حرام جدا کرده و مسائل حلالش را هم قانونمند کرده. مثلًا در مورد ازدواج با همسران متعدد در طول تاریخ بشر
این مسئله سابقه داشته و حتی برخی افراد حرمسرا تشکیل میدادند مخصوصاً پادشاهان و ثروتمندان.
در حقیقت قرآن کریم با این مسئله روشمند برخورد کرد و آن را محدود و قانونمند کرد، یعنی طوري برنامهي اسلام و این قانون
بیان شد که از
ص: 115
تشکیل حرمسراهاي بزرگ و شهوترانیها جلوگیري شود، ولی از طرف دیگر با شرایط سختی، که قرار داده شد، براي کسانی که
واقعاً نیاز دارند یا جامعهاي که به تعدد زوجات نیاز دارد، این راه را مسدود نکرد لکن شرایطی برایش قرارداد و قانونمندش کرد و
فرمود: اگر میتوانید عدالت را رعایت بکنید بیش از یک همسر هم اگر کسی انتخاب کند اشکالی ندارد البته شرطش خیلی مشکل
وقتی که شما « عدالت را رعایت نکنید » اگر میترسید که عدالت را رعایت نکنید نه اینکه « فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا » است. فرمود که
احتمال میدهید و میترسید که عدالت رعایت نشود حق ندارید یک همسر بیشتر انتخاب کنید.
حال چه کسی میتواند بیشتر از یکی انتخاب کند؟ کسی که نیاز دارد؟ مثلًا در جوامع بشري، گاهی اوقات مردها در معرض
حوادث قرار میگیرند. از دنیا میروند خانمهایی بیسرپرست میشوند و یا اینکه گفته شده که طول عمر جنسی زنان کمتر از
مردان است، مردان به صورت متوسط طول عمر جنسی آنها زیادتر است بنابراین نیاز به ازدواجهاي بیشتري خواهند داشت؛ یا اینکه
خانمها معمولًا عادات ماهیانه دارند که آمیزش جنسی جایز نیست؛ و دوران حمل دارند که معمولًا 9 ماه طول میکشد و در این
دوران ممکن است ممنوعیتهاي جنسی باشد؛ و اینها مستلزم این است که برخی از مردان نیاز جنسیشان برطرف نشود و نیازمند به
ازدواج با همسران دیگر باشند. گاهی اوقات حوادثی اتفاق میافتد مثل جنگها و حوادث مانند آن، و مردانی از دنیا میروند و
تعداد خانمها زیاد میشود که در این موارد تعدد زوجات یک راه حل است.
ص: 116
پرسش:
میبینیم که این شرطی که براي عدالت گذاشتهاند اصلًا به طور کلی نفی شده یعنی گفته شده شما اصلًا «1» در برخی آیات قرآن
نمیتوانید عدالت را در این زمینه رعایت کنید؟
پاسخ:
یعنی میخواسته بفرماید که اصلًا چنین کاري امکان ؛« تعلیق بر محال نموده است » در حقیقت مقصود این پرسش این است که قرآن
ندارد که کسی عدالت را رعایت کند.
البته رعایت عدالت مشکل است ولی محال نمیباشد، یعنی ممکن است مردانی عدالت رفتاري ظاهري را بین خانمهایشان رعایت
بکنند و شرایط جامعه هم اجازه بدهد و تعدد زوجات ضروري باشد که در چنین شرایطی اسلام راه را نبسته است.
و مقصود از رعایت عدالت در آیهي سوم نساء، رعایت حقوق همسران یعنی عدالت ظاهري در رفاه و وسایل زندگی است. رفتار
شوهر به گونهاي
ص: 117
باشد که تساوي ظاهري بین این خانمها و شئونات آنان کاملًا رعایت شود. البته روشن است که تساوي در برخی از مسائل اصلًا
امکان ندارد. مثلًا تساوي در محبت قلبی از ارادهي انسان خارج است و شاید مقصود آیهي 129 سورهي نساء همین مطلب باشد.
صفحه 46 از 78
آري انسان نمیتواند دل خود را طوري تنظیم کند که محبت قلبیاش به دو نفر کاملًا یکسان باشد، ولی اگر این عدم تساوي محبت
نسبت به دو همسر تأثیري در زندگی عملی بگذارد و در رفتار او ظاهر شود یعنی موجب بشود که مثلًا براي یکی از این خانمها
وسائلی بخرد یا رفاهی آماده بکند که براي دیگري نمیکند این شوهر از عدالت خارج شده است.
پس در حقیقت در اینجا مقصود از عدالت، تساوي محبت و مانند آن نیست که امکان عملی ندارد.
اما عدالتهاي رفتاري بین همسران لازم است و همانطور که روشن است این کار مشکل میباشد و چه بسا برخی از مراحلش براي
بعضی افراد محال عادي باشد. بنابراین شرایط تعدد زوجات سخت است.
به عبارت دیگر اسلام مسئلهي تعدد زوجات که در تاریخ بشر سابقه داشته را قانونمند کرده و شرط این قانون را هم بسیار مشکل
کرده، که تحقق خارجی آن اندك شود؛ ولی در عین حال راه را نبسته است. چون گاهی اوقات در جوامع بشري شرایطی بوجود
میآید که تعدد زوجات یک راه حلاجتماعی است که از فحشا و منکرات جلوگیري میکند و در حقیقت یکی از راه حلهاي
نجات جامعه از بعضی از مشکلات فرهنگی میباشد.
ص: 118
آري انسان به صورت طبیعی یک همسر انتخاب میکند و مرد و زن، کنار هم آرامش پیدا میکنند همانطور که قرآن میفرماید:
«1» « خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا »
خدا همسران را از جنس شما آفرید براي اینکه آرامش پیدا کنید قرآن زندگی زناشویی را مایهي بهداشت روان و آرامش و سکون
انسان میداند یعنی جوانی که ازدواج میکند زندگیاش به یک آرامش و بهداشت روانی، میرسد در مورد خانمها هم همینگونه
است. و این در زندگی مشترك
دو نفر تحقق پیدا میکند.
ولی در یک شرایط استثنائی ممکن است که مردها چند همسر انتخاب کنند مثل خود پیامبر اکرم (ص) با مطالعهي زندگی پیامبر
میبینیم که تعدد زوجات حضرت در یک بخش استثنائی از عمر ایشان بوده و الّا وقتی که ایشان همسر انتخاب کرد در دوران
جوانی که دوران شادابی و نشاط انسان است حضرت خدیجه را انتخاب نمود و سالها در کنار ایشان بود و صاحب تعدادي فرزند
شد تا وقتی که به سوي مدینه هجرت کرد آن وقت شرایط مدینه شرائط خاصی بود گاهی اوقات مسائلی پیش میآمد که لازم بود
پیامبر از برخی از افراد یا قبائل یا خانمها دلجوییهایی داشته باشد، برخی از خانمهاي پیامبر اکرم (ص) مثل ام سلمه و حفصه
زنهاي بیسرپرست بودند و در محیط مدینه که تعداد زیادي افراد در اثرحوادث جنگ و امثال آن شهید
ص: 119
شده یا از دنیا رفته بودند، و زنهاي بیسرپرست زیاد شده بودند، تشویق میکردند که ازدواجهاي مجدد بشود. به خاطر اینکه این
خانمها بچههایشان بیسرپرست نمانند که مشکلات متعدد آن براي جامعه بر هیچ کس پوشیده نیست، از طرف دیگر گاهی اوقات
روابط سیاسی پیامبر اکرم (ص) یا هدایایی که از طرف سران کشورها براي پیامبر، فرستاده میشد اقتضا میکرد که پیامبر اکرم
(ص) ازدواجهاي مکرري داشته باشد. همانطور که ماریهي قبطیه از طرف پادشاه مصر به همراه جواب نامهي ایشان هدیه فرستاده
شد. و پیامبر براي احترام به پادشاه مصر با ماریه ازدواج کرد.
البته این مقطعی که پیامبر (ص) ازدواج مجدد کردهاند، حدود 10 سال آخرعمرش در مدینه است، که دوران کهولت سن پیامبر
(ص) است. یعنی دوران شهوت رانی نیست، دوران شادابی پیامبر اکرم (ص) یک دورانی بود که یک خانم بیشتر نداشت آن هم
حضرت خدیجه بود. بنابراین نتیجه میگیریم که تعدد زوجات یک راهکار است براي شرایط خاصی در جامعه، و براي افرادي که
نتوانند به خاطر شرائط ویژه، به یک همسر اکتفا کنند.
صفحه 47 از 78
ص: 120
آیا زناکار، جز با زنا کار نمیتواند ازدواج کند
پرسش:
آگاه باشید که زنان زناکار جز با مردان » : میفرماید « نور » آیا زناکار، جز با زنا کار نمیتواند ازدواج کند اینکه قرآن در سورهي
آیا « زناکار، و مردان زناکار جز با زنان زناکار، و مردان مومن جز با زنان مومن و زنان مومن جز با مردان مومن، ازدواج نمیکنند
این مطلب در مورد مثلًا یک جوانی که دچار این گناه شده هم صدق میکند و یا فقط در مورد آنهایی است که متاهلاند و آن
گناه را مرتکب میشوند؟
پاسخ:
الزَّانِی لَا یَنکِ حُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَالزَّانِیَهُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ » : پرسش شما از آیهي سوم نور است که میفرماید
در مورد این آیه لازم است ابتدا نظر مفسرین را بیان کنیم و بعد هم از روایات اهلبیت استفاده کنیم تا پاسخ « ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ
روشن شود:
مفسرین در این مورد دو تفسیر ارائه کردهاند:
تفسیر اول: برخی از مفسرین معتقدند که این آیه در مقام بیان یک واقعیت عینی است، یعنی میخواهد بفرماید: معمولًا افراد آلوده
سراغ افراد آلوده میروند، افراد پاك با افراد آلوده ازدواج نمیکنند. در حقیقت مقصود این آیه همان چیزي است که در فارسی
میگویند:
کبوتر با کبوتر باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز ص: 121
اگر فردي با ایمان و پاك باشد به سراغ افراد آلوده نمیرود، یعنی به صورت تکوینی و فطري انسانهاي خوب، و مومن به دنبال،
همسران پاك و شایسته میروند.
ناریان مر ناریان را طالبند
نوریان مر نوریان را جاذبند تفسیر دوم: این است که، این آیه یک حکم شرعی را بیان میکند به این ترتیب که مؤمنان حق ندارند
با افرادي که مشهور به بدکارگی هستند، قبل از توبه ازدواج کنند، و این کار بر مؤمنان حرام است. اما اگر، فرد زناکار و بدکار،
توبه کند، ازدواج با او براي مؤمنان اشکالی نخواهد داشت.
«1» . تفسیر دوم، هم موافق شأن نزول، و هم موافق برخی از احادیث اهلبیت است
در برخی از احادیث از امام باقر و امام صادق (ع)، حکایت شده که این آیه در مورد مردان و زنانی است که در عصر پیامبر اکرم
(ص) آلوده بودند، و خدا مسلمانان را از ازدواج با آنها منع کرد و اکنون هم مردم مشمول این قانون هستند، پس هر کس که
مشهور به عمل منافی با عفت شود، و حد زنا بر او جاري شود، سزاوار نیست که مؤمنی با او، ازدواج کند، مگر اینکه توبه کند و
«2» . توبهاش ثابت شود
در حدیث دیگري از امام باقر (ع) حکایت شده که، این آیه در مدینه نازل شده، ولی زن و مرد زناکار را مؤمن ننامید، و فرمود:
« الزانی لاینکح الا زانیه »
ص: 122
.« حُرّم ذلک علی المومنین » بود و مؤمنین را جدا کرد، و فرمود « زانی و زانیه » یعنی عنوانی که براي این افراد آورد عنوان
صفحه 48 از 78
در همین حدیث از امام باقر (ع) حکایت شده که پیامبر فرمود: شخص زناکار، به هنگامی که مرتکب این عمل میشود در حقیقت
مؤمن نیست، و نیز شخص سارق به هنگامی که مشغول دزدي میشود، مؤمن نیست، چرا که به هنگام انجام این عمل، ایمان از او
«1» . بیرون میرود، همان طوري که پیراهن را از تن بیرون میآورد
در حقیقت این روایت اهمیت این موضوع را نشان میدهد.
نتیجهگیري: به هر ترتیب ما چه تفسیر اول چه تفسیر دوم آیه را بپذیریم، بین افرادي که ازدواج کردهاند با افرادي که ازدواج
نکردهاند تفاوتی وجود ندارد و مطلب براي هر دو گروه یکسان است.
ص: 123
پرسش:
چرا قرآن ازدواج زنان آلوده و مردان آلوده را سختگیري کرده است؟
پاسخ:
برخی از حکمتهاي این دستور عبارتند از:
1. معمولًا افراد آلوده به عمل نامشروع زنا، گرفتار بیماريهاي آمیزشی میشوند، و ازدواج با آنها مومنان پاکدامن را گرفتار برخی
از بیماريها میکند یا احیاناً موجب انتقال آن بیماري و شیوع آن میشود.
2. همچنین ممنوعیت ازدواج با چنین افرادِ ناپاکی، باعث میشود که این افراد تحریم اجتماعی بشوند و همین موجب میشود تا
تحت فشار روانی در اجتماع قرار بگیرند تا دست از این کارها بردارند و عفت عمومی، و عفت و پاکدامنی خودشان را حفظ کنند.
3. و از طرفی بیان این حکم باعث میشود که افراد دیگر هم، عبرت بگیرند و بدانند اگر دامن خود را آلوده کردند با چنین
تحریمی روبرو میشوند.
یادآوري: البته معلوم است که حکمتها و ظرایف معنوي و روانی این حکم الهی آنقدر فراوان است که با این حکمتهاي مادي و
جسمی قابل مقایسه نیست.
ص: 125
فصل سوم: پرسشهاي گوناگون