گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
فصل سوم: پرسشهاي گوناگون







اشاره
الف: قرآن و پلورالیسم
ب: قرآن و سکولاریسم
ج: علمی
د: حادثه 11 سپتامبر
ه-: شیطان
و: تاریخی
ز: ادبی
ص: 127
صفحه 49 از 78
الف: قرآن و پلورالیسم
آیا قرآن براساس آیه 62 سوره بقره پلورالیسم (تکثرگرایی دینی) را میپذیرد؟
پرسش:
آیا قرآن براساس آیه 62 سوره بقره پلورالیسم (تکثرگرایی دینی) را میپذیرد؟ پاسخ:
pluralism
، ریشه آن لاتینی است و به معناي نظریههایی است که به لزوم کثرت عناصر و عوامل در جامعه ومشروعیت منافع آنها باور دارند.
براي روشن شدن پاسخ پرسش فوق لازم است که تفسیر آیه فوق را بررسی کنیم تا معنا و مقصود آیه فوق و آیات مشابه روشن «1»
شود که قرآن پلورالیسم را نمیپذیرد.
از این رو تفسیر آیه 62 سورهي بقره را توضیح میدهیم:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّ َ ص اري وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ
وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ.
در حقیقت کسانی که (به پیامبر اسلام) ایمان آوردهاند، و کسانی که به (آیین) یهود گرویدند و مسیحیان و صابئان (پیرو یحیاي
پیامبر)، کسانی (از
ص: 128
آنان) که به خدا و روز باز پسین ایمان آوردند، و [کار] شایسته انجام دادند، پس پاداششان نزد پروردگار آنان براي ایشان است؛ و
نه هیچ ترسی بر آنان است و نه آنان اندوهگین میشوند. شأن نزول: برخی از مفسران حکایت کردهاند که در صدر اسلام پرسشی
براي برخی از مسلمانان مطرح شد که: اگر تنها اسلام راه حق ونجات است پس تکلیف نیاکان ما چه میشود؟ آیا آنان به خاطر
عدم حضور در زمان پیامبر اسلام (ص) و ایمان نیاوردن به او مجازات میشوند؟ آیه فوق بدین مناسبت نازل شد و اعلام کرد که
هر کس در عصر خویش به پیامبر خویش و کتاب آسمانی او ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده است اهل نجات است و
نگرانی ندارد، پس یهودیان و مسیحیان مؤمن و شایستهکردار که قبل از ظهور پیامبر اسلام زندگی کرده و مردهاند اهل نجات
«1» . هستند
نکات و اشارات: 1. مشابه آیه فوق در سوره بقره/ 112 و مائده/ 69 و حج/ 17 آمده است، و این آیات پاسخی است به کسانی که
راه نجات را در پناه نژاد و ملیت خاص میجویند. همانطور که یهودیان دین و نژاد خود را از دیگران بهتر
ص: 129
دانسته و بهشت را مخصوص خود میدانستند، ولی قرآن به آنان پاسخ میدهد که راه نجات منحصر در ایمان و عمل شایسته است.
بر خود نهادن موجب سعادت و نجات نمیشود. («2» و مسیحی (: نصاري «1» و تنها نام مسلمان، یهودي
2. مفسران قرآن چند تفسیر عمده براي آیه فوق ارائه کردهاند:
صفحه 50 از 78
الف: مقصود آیه ایمان و اعمال شایسته پیروان ادیان الهی قبل از اسلام است که از دنیا رفتهاند و موجب نجات آنان خواهد شد
«3» . همانطور که در شأن نزول بدان اشاره شد
ب: مقصود آیه ایمان و اعمال شایسته یهودیان و مسیحیان وصائبان در زمان حاضر است اما منظور ایمان به اسلام و عمل صالح بر
طبق دستورات قرآن است یعنی اگر آنان محتواي کتابهاي خویش و بشارتهاي پیامبرانشان در مورد پیامبر اسلام پیروي کنند
«4» . مسلمان میشوند و ایمان و عمل صالح آنها پذیرفته خواهد شد
البته مانعی ندارد که هر دو معنا مقصود آیه باشد. ص: 130
3. ممکن است از آیه فوق استفاده شود که افرادي همچون ادیسون که پیرو ادیان دیگر هستند ولی آگاهی کافی از اسلام ندارند
(جاهل قاصرند) وبه بشریت خدمت کردهاند پاداش مناسب عمل خویش را دریافت میکنند، و یا حداقل از عذاب کفر آنان کاسته
میشود.
4. آیا این آیه و آیات مشابه آن، بدان معناست که در عصر حاضر نیز همه پیروان ادیان الهی اهل نجات هستند و تکثر گرائی و
پلورالیسم صحیح است؟
پاسخ منفی است چرا که آیات قرآن همدیگر را تفسیر میکند و در آیات دیگر وعده عذاب به غیر مسلمانان داده شده است. پس
«1» . ادیان دیگر منسوخ شده و پیروان آنها وظیفه دارند تا در مورد حقانیت اسلام تحقیق کنند تا مسلمان شوند
ص: 131
ب: قرآن و سکولاریسم
آیا قرآن کریم سکولاریسم (جدایی دین از دنیا و سیاست) را میپذیرد؟
پرسش:
آیا قرآن کریم سکولاریسم (جدایی دین از دنیا و سیاست) را میپذیرد؟ پاسخ:
در این جا لازم است براي روشن شدن پاسخ پرسش فوق مفهوم سکولاریسم و آیات مربوط به آن یادآوري شود:
«1» : مفهومشناسی سکولاریسم
آمده است، و در اصطلاح «... جدا انگاري دین و دنیا، غیرمقدس و غیرروحانی و » این واژه از نظر لغوي به معانی مختلفی همچون
«2» «. هر چیزي است که به این جهان تعلق دارد و به همان اندازه و بطور غیرمستقیم از خدا و اولوهیت دور است » به معناي
ص: 132
تفکیک و ترخیص کشیشان، تفکیک دین و سیاست، تفوق دولت » این واژه در طول اعصار در معانی جدیدي بکار رفت: همچون
«1» «. برلکیسا، فرو کاستن دین به احساس و تجربه دینی و طرد دین و آموزههاي فراطبیعی
پیوند دین با دنیا و سیاست در قرآن:
( 1. قرآن دستور میدهد که سهم خود را از دنیا فراموش مکن. (قصص/ 77
( 2. عدالت اجتماعی از اهداف پیامبران است. (حدید/ 25 و مائده/ 42
3. آزادي اجتماعی از اهداف پیامبران است. (اعراف/ 157 و نحل/ 36 و ...)
( 4. داوري بین مردم از وظایف رهبران الهی است. (بقره/ 123 و 213 و نساء/ 59 و 105
5. قرآن به برخی مبانی و اصول و مسائل اقتصادي میپردازد و اصل مالکیت زن و مرد را میپذیرد (نساء/ 32 )، معامله را حلال و ربا
صفحه 51 از 78
را حرام اعلام میکند (بقره/ 275 )، مسائل ارث و وصیت و ... را بیان میکند (نساء/ 2 و 7 و 12 و مائده/ 106 و ...)، وفاي به عقدها
،( را لازم میشمارد (مائده/ 1)، کم فروشی را سرزنش میکند (مطففین/ 1 و شعراء/ 181
ص: 133
بر توزیع و تعدیل ثروت تاکید میورزد (حشر/ 7) و به تعاون و همکاري راهنمایی میکند. (مائده/ 2) و ...
تذکر: تعیین و توجه به این قوانین دخالت در امور دنیاي مردم و برخی آنها مستلزم تشکیل حکومت است.
6. قرآن برخی اصول و مبانی و مسائل نظام سیاسی را طرح میکند از جمله:
حق قانونگذاري از آن خداست (انعام/ 57 و 62 و یوسف/ 40 و ...)، اطاعت از رهبران الهی لازم است (نساء/ 59 )، ولایت و
سرپرست مردم را مشخص میسازد (مائده/ 3 و 55 و 67 )، سخن رهبر الهی را فصل الخطاب معرفی میکند (احزاب/ 6) و اصول
( سیاست خارجی مسلمانان را تعیین میکند. (نساء/ 141
تذکر: توجه قرآن به این امور دخالت در دنیاي مردم و زمینهسازي تشکیل حکومت الهی است.
7. حکم جهاد و دفاع و چگونگی برخورد با اسیران و مخالفان در قرآن مطرح شده است که دخالت مستقیم در امور دنیوي و
سیاسی- نظامی است (بقره/ 190 و 191 و 216 و حج/ 78 و نساء/ 74 و 95 و برائت/ 5 و انفال/ 65 و ...)
8. تعیین قوانین حقوقی خانواده مثل احکام زناشویی و طلاق و ... (سوره نساء و نور)
9. تعیین قوانین جزایی و کیفري در مورد قصاص، زنا، سرقت و ... (نور/ 2 و 4 و مائده/ 38 و 33 و ...)
ص: 134
10 . قرآن برخی پیامبران الهی مثل سلیمان را داراي مُلک و حکومت معرفی میکند. (و البته زمینه حکومت براي برخی رسولان
(34 - الهی فراهم نشد.) (نمل/ 14
نتیجه: با توجه به آیات فوق و موارد مشابه در قرآن و سنت پیامبر (ص) و امام علی (ع) و حکومت اسلامی آنها، روشن میشود که
«1» . جدایی دین و دنیا و جدایی دین و سیاست و حکومت با اسلام ناسازگار است، پس سکولاریسم از منظر قرآن قابل قبول نیست
ص: 135
ج: علمی
آیا از نظر قرآن سیاراتی مانند کرهي زمین وجود دارد که مثلًا انسانهایی در آن زندگی کنند؟
پرسش:
آیا از نظر قرآن سیاراتی مانند کرهي زمین وجود دارد که مثلًا انسانهایی در آن زندگی کنند؟ پاسخ:
در برخی از آیات قرآن اشاراتی به این موضوع شده مانند آخرین آیهي سورهي طلاق که میفرماید:
«1» «. و از زمین هم مثل آن آفرید « وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ » خداوند آسمانهاي هفتگانه را آفرید »
چیست؟ آیا مقصود آیه این است که همانطور که ما مثلًا « وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ » در اینجا بحث مفصلی مطرح است که مقصود از
زمینهاي متعدد هم داریم؟ «2» آسمانهاي متعددي داریم
ص: 136
باشد. یعنی همانطوري که آسمانها تعداد زیادي است، زمینها « تعداد » برخی از مفسرین احتمال دادهاند: مقصود از مثل در اینجا
هم تعداد زیادي است. که برخی از کشفیات کیهانشناسی که در مورد کهکشانها انجام شده تا حدودي به این مطلب نزدیک شده
صفحه 52 از 78
که در کهکشانهاي دیگر هم احتمال حیات وجود دارد.
برخی دیگر از مفسران این احتمال را نمیپذیرند و میگویند: مثلیت ممکن است معانی دیگري داشته باشد مانند: مثلیت در خلقت
یا مثلیت در جنس آفرینش.
در راستاي احتمال اول روایتی از ائمه (ع) نقل شده به این مضمون که:
«1» «. همانطور که شما در شهرهاي زمین زندگی میکنید شهرهایی مشابه دیگري هم وجود دارد که آفریده است »
اگر این روایات را با احتمال اول در آیه بپذیریم و بتوانیم قول اول را تقویت کنیم، میتوانیم بگوییم: غیر از عالمی که ما در آن
زندگی میکنیم عالمهاي دیگري هم وجود دارد.
ولی این نظریه به تحقیق بیشتري نیاز دارد و ما در برخی از تحقیقاتی که داشتیم نتوانستیم این مسئله را به صورت کامل بپذیریم.
ص: 137
به صورت جمع آمده است؟ « ابصار و قلوب و افئده » مفرد آمده و « سمع » چرا در بسیاري از آیات قرآن
پرسش:
به صورت جمع آمده است؟ پاسخ: « ابصار و قلوب و افئده » مفرد آمده و « سمع » چرا در بسیاري از آیات قرآن
و ،« ابصار » آمده، و چشم با لفظِ جمعِ « سمع » قرآن، از گوش و چشم و دل یاد شده که گوش با لفظ مفرد «1» در بسیاري از آیات
؛« أفئده و قلوب » دل با لفظ جمع
مفسرین و صاحبنظران در ادبیات، در مورد این مطلب احتمالات متعددي دادهاند از جمله گفته شده است:
است بر قلیل و کثیر دلالت میکند بنابراین لازم نبود که دیگر، جمع آورده شود. « اسم جنس » چون « سمع » .1
مصدر است و مصدر چون جمع بسته نمیشود، بر جمع و مفرد هر دو دلالت میکند. پرسش و پاسخهاي « سمع » : 2. برخی گفتهاند
یعنی جایگاههاي « مواضع سمع » 3. بعضی نیز گفتهاند: در اینجا مضافی در تقدیر است مثل قرآنی ویژه جوانان، ج 2، ص: 138
شنوایی.
اضافه شده و چون در ردیف جمعها قرار گرفته است خودش بر جمع دلالت « هم » به ضمیر « سمع » 4. برخی بر این باورند که
میکند و دیگر لازم نبوده است که جمع بیاید.
« سمع » آمده بنابراین اشکالی ندارد که واژه « سمع » ، 5. عدهاي نیز احتمال دادهاند به خاطر کوتاهی کلام و ایجاز، و تفنن در عبارت
به صورت جمع آمده است. « قلوب » و « أبصار » بصورت مفرد و
حکمتها و اسرار علمی
برخی از مفسرین براي این مطلب حکمتها و اسرار علمی نیز ذکر کردهاند، که در اینجا میآوریم:
آمده به خاطر این است که « ابصار » یعنی گوش در قرآن کریم بصورت مفرد آمده، اما چشم به صورت جمع ،« سمع » 1. اینکه واژه
ادراکات و مشاهدات انسان با چشمش نسبت به مسموعات و چیزهایی که میشنود خیلی بیشتر است؛ چرا که اولًا: امواج صوتی که
قابل استماع است تعدادي نسبتاً محدود است در حالی که امواج نورهایی که قابل رویت و دیدن است، از میلیونها میگذرد اما
امواج صوتی به دهها هزار مورد میرسد از این رو قرآن کریم براي اشاره به این مطلب، یعنی محدودیت قلمرو شنیدنیها، واژهي
را مفرد آورده، و براي اشاره به گستردگی قلمرو دریافتهاي قلبی « سمع »
ص: 139
را به صورت جمع آورده است. « بصر » و « قلب » انسان یا مشاهدات چشمی انسان، واژهي
صفحه 53 از 78
2. احتمال دیگر اینکه مُدرك سمع انسان واحد است یعنی معمولًا انسان در یک لحظه یک صدا را بیشتر نمیشنود اما در یک
لحظه با چشمانش میتواند دو تا تصویر را ببیند، و یا حتی بیشتر، اما با گوشهایش با اینکه دو تا گوش دارد اما یک صدا را عملًا
بیشتر نمیتواند بشنود؛ بنابراین، سمع را مفرد آورده و چشم را جمع بسته و متعدد آورده که اشاره کند به این که مدرَك انسانها
در مورد سمع و شنیدن یکی است، اما مدرك انسان در مورد دیدنیها، متعدد است.
البته این دو مطلب علمی اخیر در حد دو احتمال است و نمیشود به صورت یقینی به قرآن نسبت داد، ولی به هر حال دو احتمال
علمی، زیبایی است که نسبت به این واژهها گفته شده است.
ص: 140
آیا برخی اعداد (مثل عدد هفت و چهل) مقدس هستند؟
پرسش:
در قرآن یک کلمه مقدس است؟ زیرا عدد هفت، مکرر « هفت » آیا برخی اعداد (مثل عدد هفت و چهل) مقدس هستند؟ آیا عدد
تکرار شده مانند هفت آسمان، هفت عضو بدن در سجده، هفت بار طواف خانه کعبه و هفت بار سعی صفا و مروه و ... اگر مقدس
نیست، چرا از عددهاي دیگر استفاده نشده است؟
پاسخ:
نظر شما را براي پاسخ به نکات زیر جلب میکنیم که هر نکته دریچهایست براي نگاه به این موضوع:
نکتهي اول: عدد در حقیقت نوعی رمز است براي ورود به یک برنامه، همانطور که شما براي ورود به برنامههاي رایانهاي، رمز
دارید، و یا براي اجرا شدن برنامهها یا دستیابی به پایگاهها از حروف یا اعداد خاصی استفاده میشود و اگر استفاده نشود، ورود
ممکن نیست.
در مورد عبادات مثلًا نماز صبح دو رکعت، نماز ظهر چهار رکعت و مانند آن در عبادات دیگر، که این اعدادِ مشخص، موجب به
کمال رسیدن انسان در همان مرحله میشود، و در آن مرحله میتواند وارد یک برنامه معنوي جدید شود و در حقیقت این رمز
ورود به آن برنامه است. و همانطور که رمز را در
ص: 141
برنامههاي مختلف، سازنده و مهندس آن با توجه به ویژگیهاي آن قرار میدهد، در مورد انسان هم مهندس عالم هستی و خالق
انسان با توجه به ویژگیها و نیازهاي جسمی و معنوي او، این رمزها را قرار داده است که گاهی این گرهگشاییها با عدد 7 است،
و گاهی عدد اذکار 33 است مانند تسبیحات حضرت زهرا (س) است و گاهی «1» گاهی با 40 مانند مناجات حضرت موسی با خدا
در رکعات و چگونگی عبادات تجلی پیدا میکند که گاهی حکمتهایی براي این عبادات و اسرار آن بیان میشود و گاهی بیان
نمیشود.
نکتهي دوم: عدد نوعی ظرف است و اصل آن مضروف عدد است، و مهم این است که داخل ظرف عدد 7 چه چیزي ریخته
میشود و این 7 به چه چیزي تعلق میگیرد.
ندارد و اینکه برخی گمان میکنند که مثلًا عدد 13 نحس است یا فلان عدد خوب « نحسی » یا « تقدس » ، به عبارت دیگر خود عدد
است این صحیح نیست. عدد ظرف است و آن چیزي که داخل این ظرف ریخته میشود مهم است اگر آن ذکر خدا باشد، خوب
است اگر کار ناروا باشد بد است. مثلًا هفتسین مبنا ندارد عدد 13 و نحوست روز سیزده مبنا ندارد.
نکتهي سوم: اگر به جاي عدد هفت، هر عدد دیگري هم میآمد همین سؤال مطرح میشد که مثلًا چرا عدد 12 یا 15 آمده است؟ و
صفحه 54 از 78
گاهی این اعداد
ص: 142
براي آزمایش افراد است که این مطلب ریشهي قرآنی دارد که در آیات 30 و 31 سورهي مدثر سخن از دوزخ است و خداوند
میفرماید:
«1» .«. بر آن نوزده فرشته مأمور و نگهبانند »
اینجا هم این سؤال به ذهن میآید که چرا نوزده نگهبان؟ چرا تعدادشان هیجده یا 20 نیست جالب این است که خداوند تبارك و
تعالی در ادامهي آیه پاسخ همین سوال را میدهد و میفرماید:
مأموران آتش را جز ملائکه قرار ندادیم، و تعداد آنها را که نوزده قرار دادیم این نیست مگر براي آزمایش کسانی که کافر شدند »
«2» «. و براي کسانی که صاحب کتاب هستند تا یقین پیدا کنند و کسانی که مؤمنند ایمانشان اضافه شود
در حقیقت یک نوع تطبیق است که مثلًا در کتابهاي آسمانی قبلی آمده، که چنین خبري توسط پیامبر آخرالزمان بیان میشود، آن
وقت اهل کتاب یقیین پیدا بکنند، و مؤمنین ایمانشان اضافه شود و این امتحانی باشد براي کسانی که کفر ورزیدند.
و آزمایش افراد بوده که معلوم شود چه کسانی در مورد این اعداد به مجادله « فتنه » بنابراین چنانچه در آیه آمده، گاهی اعداد مایهي
میپردازند و انکار میکنند، یا اگر میپذیرند روح تسلیم آنها تا چه حد است.
ص: 143
د: حادثه 11 سپتامبر
رابطه آیه 109 سورهي توبه با حادثه 11 سپتامبر آمریکا چیست؟
پرسش:
رابطه آیه 109 سورهي توبه با حادثه 11 سپتامبر آمریکا چیست؟ آیا آیهي 109 سورهي توبه با انفجار برجهاي دوقلو در آمریکا
جردن » که در آیه 109 توبه میباشد و با نام خیابان « جرف هار » توسط هواپیماها در 11 سپتامبر تناسب دارد؟! با توجه به تعبیر
تناسب دارد. « هاردن
پاسخ:
آیات 107 و 108 سورهي توبه در مورد جریان مسجد ضرار است که عدهاي از منافقین مدینه در مقابل مسجد پیامبر اکرم (ص)
مسجدي بنا کردند که پایگاه منافقین باشد و برخی هم احتمال دادهاند که با دشمنان بیرونی اسلام مثل مسیحیهاي روم در ارتباط
بودند، به هر حال این مسجد پایگاهی شد در مقابل پایگاه اصلی اسلام، که مسجد پیامبر اکرم (ص) بود.
در آیهي 107 و 108 ویژگیهاي این دو مسجد و افرادش را بیان میکند و در آیهي 109 که مورد بحث ماست این دو مسجد را
مقایسه میکند و میفرماید:
آیا کسی که بنیانش را بر تقوي مینهد و کارش را براساس تقوي انجام میدهد و دنبال رضوان و رضایت و خشنودي خداوند »
است این بهتر است. [یعنی کسانی که مسجد پیامبر را ساختند.] یا کسانی که
ص: 144
«1» «. بنیانشان بر لبههاي پرتگاه جهنم است، در حالی که در آن سقوط میکنند و خداوند ستمکاران را هدایت نمیکند
در این آیه چند کلمه وجود دارد که موجب این پرسش شده است که عبارتند از:
صفحه 55 از 78
کنار نهر آب یا چاه را « جُرُف » به معناي لبهي چیزي است؛ و « شَ فا » به معناي ساختمان؛ و « بنیان » ؛« بُنْیَانَهُ عَلَی شَ فا جُرُفٍ هَارٍ »
به معناي شخص یا ساختمان سستی است که در حال سقوط است. « هار » میگویند که زیر آن را خالی کرده باشند؛ و
یعنی نفاق و منافقان، ظاهري زیبا دارند اما محتوي و بنیان آنها سست است و در حال سقوط است در حقیقت اینجا یک تشبیه
روشنی شده به اینکه:
کار بیثبات منافقین مثل کسی است که در لب پرتگاهی ایستاده و زیر پایش خالی شده و به زودي سقوط میکند. که اشاره به
رضایت » جریان مسجد ضرار است و افرادي که بنیان کارشان براساس تقوا است در حقیقت جاي پاي محکمی دارند و براساس
و تقوا کارشان را انجام میدهند. آن یکی در جهنم سقوط میکند و آن یکی نجات پیدا میکند و سعادتمند میشود. چنانچه « الهی
معلوم است این آیه تشبیه و مقایسهاي، بین مؤمنان و منافقان کرده است.
ص: 145
بنابر آنچه گذشت، این آیه، از لحاظ تفسیري به جریانی مثل 11 سپتامبر ارتباطی ندارد، که برخی گفتهاند: خیابانی که این اتفاق در
«1» « جُرُفٍ هَارٍ » آن افتاده از لحاظ اسم شبیه بوده به
شبیه برجهاي دوقلو میباشد. «9» و «1» که دو عدد کشیده دارد «109» و برخی براي تایید گفتهاند: آیهي
به نظر میرسد اینها نوعی برداشتهاي شخصی و تشبیهاتی میباشد که دلیلی برایش نداریم ما آیات قرآن را نمیتوانیم براساس
میشود و تفسیر به راي حرام است و در روایات « تفسیر به رأي » نظر شخصی و برداشت شخصی خودمان تفسیر بکنیم و گرنه
متعددي از شیعه و اهل سنت وعدهي آتش بر آن داده شده است.
ما « لغت » بنابراین نمیتوانیم بدون دلیل عقلی یا نقلی آیات قرآن را تفسیر کنیم. و حق نداریم به علت تشابه لفظی بدون اینکه معناي
را یاري کند و یا روایتی در اینجا باشد یا آیهي دیگري آن را تفسیر کند، یا دلیل علمی یا عقلی قطعی آن را حمایت کند، چیزي را
به قرآن نسبت بدهیم.
ص: 146
کفر بر لبه پرتگاه دوزخ است این مطلب چه رابطه اي با آیه 109 سورهي توبه دارد؟
پرسش:
کفر بر لبه پرتگاه دوزخ است این مطلب چه رابطه اي با آیه 109 سورهي توبه دارد؟ آیا میشود گفت: بنیان کفر بنیانی است که
میباشد؟ « أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفا جُرُفٍ هَارٍ » شامل این آیه نیز میشود که
پاسخ:
چنانچه بیان شد سیاق این آیات در مورد منافقین است، البته به نحوي میتوانیم بگوییم: جریان نفاق در درون خودش کفر را نیز
دارد چنانچه از بعضی از آیات هم استفاده میشود. بنابراین، کفار هم جزء کسانی هستند که بنیانشان براساس ساختمانهاي بسیار
سستی است که گویا زندگیشان را براساس بنیانهاي سستی نهادند که بر لب پرتگاه دوزخ هستند.
بنابراین این افراد از نظر شاکلهي فکري و اعتقادات و اعمال و رفتار میتوانند یکی از مصادیق آیه باشند.
ولی این نوع مصداقیابی است که روش خاص خود را دارد که باید مواظب بود انسان دچار تفسیر به رأي نشود؛ و نمیتوان از آن
باب که واژههایی به طور تصادفی با هم شباهت داشته باشند، یا اعدادي از نظر شکلی شبیه هم باشند، دستمایهاي براي تفسیر قرآن
قرار گیرد.
ص: 147
صفحه 56 از 78
ه: شیطان
شیطان کیست؟ و چه میکند؟
پرسش:
شیطان کیست؟ و چه میکند؟ پاسخ:
کسی بود که وقتی فرشتگان به امر خدا بر آدم سجده « ابلیس » به ذهن میآید در حالی که « ابلیس » ،« شیطان » وقتی گفته میشود
نامیده « شیطان رجیم » کردند او تکبر ورزید و سجده نکرد و ازاین فرمان خدا سرپیچی کرد و خداوند او را از درگاه خودش راند و
یعنی (رانده شده). « رجیم » . شد
کند و در این جریان دشمنیاش را نیز با « هبوط » بعد از آن هم آدم (ع) را فریب داد و موجب شد که از بهشت خارج و به زمین
انسان نشان داد. و هنوز هم ما انسانها در معرض خطر او قرار داریم.
الَّذِي یُوَسْوِسُ فِی صُ دُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّهِ » : است لذا در سورهي ناس میفرماید « ابلیس » گاهی اعم از « شیطان » ولی در قرآن کریم
و در روایاتی ذیل این آیه وارد شده که «. کسانی که وسوسه میکنند برخی از جنیان هستند و برخی از انسانها هستند » ؛« وَالنَّاسِ
براي دل هر مومنی دو »
ص: 148
«. گوش هست (دو راه انتقال اطلاعات و الهام است) که یکی را فرشته الهام میکند، و دیگري را شیطان الهام و وسوسه میکند
از این رو این وسوسهگر ممکن است از جنس انسانها باشد و ممکن است از جنس شیطانها باشد.
نتیجه: ابلیس یکی از شیاطین است و شیطان، اعم از جن و انسان است.
شیطان در آینهي قرآن:
که ابلیس خودش از نوع جن بود.
قرآن کریم در مورد شیطان تعبیرات بسیار تندي دارد و صریحاً اعلام میکند که:
«. شیطان دشمن شماست، شما هم او را دشمن خود بگیرید » «1» ؛« إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً »
و در جاي جاي قرآن خطرات شیطان را براي انسان گوشزد میکند زیرا اگر بخواهیم با چنین دشمنی مبارزه کنیم حتماً باید او را
بشناسیم و از اسرار کار او با خبر شویم تا در مبارزه موفق شویم لذا براي بدست آوردن این شناخت قرآن کریم شیطان را در آیات
متعددي براي انسان چنین معرفی میکند:
«2» . - شیطان دشمن آشکار شماست
ص: 149
«1» . - شیطان دوست و همنشین بدي است
«2» . - شیطان آدم و حوا را فریب داد و موجب لغزش آنها شد و آنها را بیرون کرد
«3» . - شیطان (به هنگام انفاق) وعدهي فقر به شما میدهد و شما را از آن میترساند
«4» . - شیطان به فحشا (و زشتیها) دستور میدهد
«5» . - رباخواري را قرآن، نتیجهي ارتباط با شیطان میداند
«6» . - شیطان خواهان گمراهی انسان است و تلاش میکند تا انسان را به گمراهی و بیراهههاي دور دستی بیفکند
شیطان فریبکارانه به انسان وعده میدهد، و آرزو - «. - هر کسی شیطان را ولیّ خود برگزیند، دچار زیانکاري آشکاري میشود
صفحه 57 از 78
پرسش و «8» . اندیشی انسان را تقویت میکند او را به سوي آرزوهاي دور و دراز و غیرواقعی و سرگرم کننده سوق میدهد
پاسخهاي قرآنی ویژه جوانان، ج 2، ص: 150
شیطان میخواهد به وسیلهي » : و میفرماید «1» - قرآن شرابخواري و قمار بازي را از وسائل و دامهاي شیطانی معرفی میکند
«2» «. شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد
«3» . - شیطان برخی چیزها را براي انسان زینت میدهد و کارهاي بد و ناپسند را در نظر انسان نیکو جلوهمیدهد
«4» . - شیطان یکی از عوامل فراموشی یاد خداست و حتی عامل فراموشی خود انسان است
«5» . - شیطان وسوسهگر پنهان است
«6» . - شیطان میخواهد انسان را خوار کند
«7» . - شیطان مانع راه خداست
«8» . - شیطان انسان را به سوي آتش فرا میخواند
«9» . - شیطان انسان را به سوي کفر میکشد
ص: 151
«1» . - و یکی دیگراز دامهاي شیطان اسراف کاري است و اسرافکاران برادران شیطان هستند
نوشته که نبرد انسان با شیطان را که در آیات « جنگ بیپایان » کتابی را تحت عنوان « فتح الله نجارزاده » یکی از فضلا به نام دکتر
متعدد قرآن مطرح شده جمعآوري و تحلیل نموده است که کتاب بسیار مفید و ارزندهاي است.
ص: 152
راهکارهاي مقابله با شیطان چیست؟
پرسش:
راهکارهاي مقابله با شیطان چیست؟ پاسخ:
اگر همان آیاتی که شیطان و ابزارهاي کار او را معرفی میکند را مورد دقت و بررسی قرار دهیم و روي همان موضوعات مراقبت
کنیم در حقیقت شیطان را خلع سلاح کردهایم.
در آیات مربوط به شیطان خداوند متعال راههایی را نیز اشاره میکند که برخی از آنها را بر میشماریم:
1. شیطان دشمن شماست:
«1» ؛« إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً » : قرآن میفرماید
این آیه شیطان را دشمن ما معرفی میکند و به ما یادآور میشود که شما هم به شیطان به چشم دشمن نگاه کنید!
چگونه با دشمن برخورد میکنیم؟ کاملًا مراقب هستیم و همهي حرکات و نقشههاي او را زیر نظر داریم و مواظب هستیم که ما را
فریب ندهد؛ با شیطان هم باید همینگونه برخورد کنیم تا بتوانیم از دامهاي خطرناك او نجات پیدا کنیم.
ص: 153
2. در مواجههي با شیطان به خدا پناه ببرید:
قرآن کریم با عبارات متعدد میفرماید:
«1» « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ* مَلِکِ النَّاسِ* إِلهِ النَّاسِ* مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ* الَّذِي یُوَسْوِسُ فِی صُ دُورِ النَّاسِ* مِنَ الْجِنَّهِ وَالنَّاسِ »
وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ » «3» « فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ » «2» « وَقُل رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ »
صفحه 58 از 78
به نظر میرسد این تنوع عبارات هر کدام، به «5» « إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ » «4» « فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
بعدي از شخصیت و چگونگی شیطان نظاره دارد و از طرفی، به حالت و چگونگی انسان نظردارد که در یک جمعبندي به انسان
میفرماید: این شیطان دشمن پیچیده و خطرناکی است که از راههاي مختلف سعی در نفوذ دارد و باید انسان در رویارویی با او به
«6» . خدا پناه ببرد
ص: 154
3. یاد خدا:
قرآن کریم میفرماید:
«1» ؛« إنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا »
انسانهاي با تقوا هنگامی که گرفتار وسوسههاي شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند و (در پرتو یاد او، راه حق »
«. را میبینند و) ناگهان بینا میگردند
خداوند در این آیه به ما آموزش میدهد که افراد با تقوا وقتی شیطان به آنها نزدیک میشود، گویا آژیر خطري به صدا در میآید.
مثلًا اتومبیلی که دزدگیر دارد وقتی دزدي نزدیک او بشود و قصد سوئی داشته باشد اولین حرکاتی را که داشته باشد آژیر خطر به
صدا در میآید و چراغها روشن میشود آن وقت دزد ناکام میماند.
انسانهاي با تقوا هم به هنگام وسوسهي شیطان به یاد خدا میافتند و با یاد خدا دل آنها روشن میشود و در پرتو روشنی دل، خطر
شیطان را درك میکنند و شیطان را ناکام میگذارند.
در حقیقت انسان باید این آمادگی را داشته باشد که هر گاه شیاطین به او نزدیک شدند به یاد خدا بیفتد و درون خودش را با یاد
خدا روشن کند تا عرصه بر شیطان تنگ شود.
ص: 155
4. شناسایی سیاست گام به گام شیطان:
خداوند متعال در سورهي بقره آیهي 208 میفرماید:
«! از گامهاي شیطان پیروي نکنید که او دشمن آشکار شماست » ؛« وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیَطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ »
یعنی شیطان برنامههایش را مرحله به مرحله و گام به گام به پیش میبرد؛ باید از همان گام اول از او پیروي نکرد.
به عنوان مثال: ممکن است اول انسان را با شخصی ناباب دوست کند و در گام بعدي به یک مجلس نامناسب بکشد، بعد دوستان
ناباب و کم کم انحرافات بزرگتر پیش میآید تا انسان را به سقوط بکشد. در حالی که روز اول اصلًا فکر نمیکرد روزي دچار
چنین انحراف بزرگی بشود و به خود مطمئن بود ولی سیاست گام به گام شیطان یکی یکی خطهاي قرمز را رد کرد تا به اینجا رسید
که غیرقابل جبران یا جبران آن سخت میشود.
چطور ممکن است؟! آري انسانی که گام به «1» . لذا جاي تعجب نیست که قرآن هشدار میدهد مواظب باشید شیطان پرست نشوید
گام به دستورات شیطان عمل کرد به جایی میرسد که هر دستوري به او میدهد بدون چون و چرا انجام میدهد. یعنی انسان به
طوري پیرو شیطان میشود که گویا او را
ص: 156
خود انتخاب کرده و هرچه او میگوید گوش میدهد و جامهي عمل میپوشاند آري این است نتیجهي نهائی پیروي « معبود » و « اله »
کردن از گامهاي اول شیطان.
5. غنیسازي اوقات فراغت:
صفحه 59 از 78
انسان باید میدان جولان را از شیطان بگیرد؛ اگر میبینیم شیطان به هنگام خلوت بیشتر ما را وسوسه میکند یا به هنگام بیکاري
بیشتر به سراغ ما میآید، راه درمان را زود انتخاب کنیم و سعی کنیم کمتر در مکانهاي خلوت تنها باشیم؛ و از طرفی اوقات
بیکاري خود را به مطالعه یا مشغول کار شدن و یا ... غنیسازي کنیم.
نتیجهگیري:
از آنچه گذشت به دست میآید که شیطان دشمن قطعی انسان است و قسم خورده که او را به گمراهی بکشد لذا در این مسیر باید
با دو بال در آسمان معنویت پرواز کنیم و آنقدر بالا برویم تا دست او به ما نرسد.
بال اول: پناه بردن به خداست و از او استمداد جستن و اینکه با یاد خدا دل را روشن کنیم و با توکل بر خدا عرصه را بر او تنگ
کنیم.
بال دوم: این است که بعد از تکیه بر خدا با اراده و آگاهی خود از گامهاي حساب شدهي شیطان پیروي نکنیم.
« اهلبیت » و عشق بازي با « نماز » و خواندن « تلاوت قرآن » و در پایان با ذکر خدا میدان جولان را از او بگیریم و چه ذکري بالاتر از
که زینت و مایهي حیات اوقات فراغت است.
ص: 157
آیهي قرآن است و منظور از آن چیست؟ « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم » آیا
پرسش:
آیهي قرآن است و منظور از آن چیست؟ پاسخ: « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم » آیا
عین آیه قرآن نیست بلکه از یکی از آیات قرآن گرفته شده است. « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم » عبارت
وقتی که » « فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ » : توضیح اینکه خداوند متعال در سورهي نحل آیهي 98 میفرماید
و متکلم در مقام ،« پناه ببر » امر میکند که « فاستعذ » یعنی آیه با عبارت « قرآن را قرائت میکنی، از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر
از این آیه گرفته شده است و در معنا و مقصود تفاوت « أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ » پناه میبرم. لذا تعبیر « اعوذ » : گفتن میگوید
چندانی نمیکند.
در مقابل « شیطان » ؟ در حقیقت این آیهي شریفه اشاره میکند به رانده شدن شیطان. چه کرد شیطان که از درگاه الهی رانده شد
و به مقام « من از آتش خلق شدم انسان از خاك خلق شده است » : آدم (ع) تکبر ورزید و سجده نکرد او نژادپرست بود میگفت
انسان حسادت ورزید. و بعد از این همه سرپیچی باز توبه نکرد و به دشمنی خود ادامه داد و آدم را فریب داد تا از بهشت اخراج
ص: 158
شد. حال خداوند میفرماید: وقتی میخواهید قرآن بخوانید از این شیطان رانده شده پرهیز کن و به خدا پناه ببر و این پیام را هم
براي ما دارد که شیطانی که تکبر ورزید و از فرمان من سرپیچی کرد مواظب باشید که شما اینگونه نباشید.
ص: 159
پرسش:
چرا به هنگام قرآن خواندن باید به خدا پناه ببریم؟
پاسخ:
در این آیه به پیامبر اکرم «. وقتی تو [: پیامبر] قرآن میخوانی به خدا پناه ببر » یعنی « و اذا قرأت » : آیه خطاب به پیامبر میفرماید
خطاب شده، ولی مقصود همهي انسانها میباشند و این درس و آموزهاي است براي همهي انسانها، که وقتی میخواهید قرآن
صفحه 60 از 78
بخوانید به خدا پناه ببرید چرا به خدا پناه ببریم؟! به خاطر اینکه با این پناه بردن توجه به خدا را در نفس خود بیشتر کنیم، که از
برخی از هوسها، تکبرها، نژادپرستیها، انحرافاتی که شیطان در دامش افتاد ما دچارش نشویم به عبارت دیگر آن تکبر و حسد و
هواهاي نفسانی، که شیطان داشت هر کسی که داشته باشد مانع فهم قرآن میشود. لذا با پناه بردن به خدا و توجه بیشتر میتوانیم
شناخت بهتري از قرآن پیدا بکنیم و تدبر و تفکر ما دیگر مانعی نخواهد داشت، فهم حقایق قرآن دیگر مانعی نخواهد داشت و از
وسوسههاي ویرانگر شیطان هم در امان میمانیم و در نتیجه پرده و حجابی میان ما و قرآن قرار نمیگیرد.
ص: 160
حضور بیابد حضور قلب نداریم، و از قرآن « قرائت قرآن » چرا که اگراین حالت توجه و پناهندگی به خدا نباشد و شیطان در مقام
نیز با حضور شیطان، پرده و حجابی ایجاد میشود و ممکن است به انحرافی « فهم و درك قرآن » بهرهي کافی نمیبریم و در مقام
دچار شویم و در دامی که شیطان افتاد ما نیز گرفتار شویم. « تفسیر به رأي » مثل
چرا در آیه مذکور فقط از شیطان (ابلیس) نام برده است؟
پرسش:
چرا در آیه مذکور فقط از شیطان (ابلیس) نام برده است؟ چرا در این آیه فرمود: از شیطان رجیم [ابلیس به خدا پناه ببرید و از
شیطانهاي دیگر (جنی و انسی) نام نبرد؟
پاسخ:
که اشاره به ابلیس است، مصداق کامل را بیان میکند ولی این در « رجیم » آیه درمقام بیان مصداق است و با توجه به واژهي
حقیقت بیان مصداق بارز است ما باید از تمام وسوسههاي شیطانی به خدا پناه ببریم.
ص: 161
آیا فقط به هنگام قرائت قرآن باید به خدا پناه ببریم؟
پرسش:
آیا فقط به هنگام قرائت قرآن باید به خدا پناه ببریم؟ پاسخ:
خیر، این پناه بردن به خدا فقط مخصوص هنگام قرائت قرآن نیست بلکه این آیه یک مصداق را بیان کرده است و ما باید در تمام
زندگی خود به خدا پناه ببریم و براي این موضوع شواهدي نیز در قرآن وجود دارد: مثلًا:
در سورهي ناس میفرماید: از شر شیطان به خدا پناه ببرید و به صورت مطلق هم آمده و همچنین در سورهي مومنون آیهي 97
میفرماید:
« وَقُل رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ »
«. و بگو: پروردگارا! از وسوسههاي شیطانها به تو پناه میبرم »
در این آیات پناه بردن به خدا به طور مطلق آمده به اصطلاح حذف متعلق افادهي عموم میکند و تمام کارها و امور زندگی را
شامل میشود.
- و در سورهي آل عمران آمده: وقتی که مادر حضرت مریم نذر کرد که این فرزندي را که داخل شکمش است، براي خدا باشد و
خادم بیتالمقدس باشد [و گویا فکر میکرد که پسر میباشد] هنگامی که حضرت مریم (س) متولد شد، اینگونه خداوند از او نقل
میکند که گفت:
صفحه 61 از 78
ص: 162
«1» ؛« إِنِّی أُعِیذُهَا بِکَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ »
«. من این مریم را و فرزندان و نسل حضرت مریم را [که عیسی باشد] از شیطان رجیم به تو پناه میدهم »
در حقیقت وقتی فرزندي از او متولد میشود این فرزند را از شر شیطان رجیم به خدا میسپارد و نقل این مطلب براي ما از قرآن به
این منظور است که ما هم آموزش ببینیم و فرزندانمان را به خدا بسپاریم و از شر شیطانها و توطئهها و دامهاي شیطانی به خدا پناه
ببریم. بنابراین این موضوع مخصوص قرآن نمیباشد. و در تمام زندگی، انسان باید توجه به خدا داشته باشد و به او تکیه کند زیرا
در آیهي بعدش میفرماید:
«2» ؛« إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ »
«. چرا که او [شیطان ، بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل دارند تسلطی ندارد »
آري در آیهي قبل فرمود: وقتی که قرآن میخوانید از شر شیطان رانده شده به خدا پناه ببرید و در آیهي بعد علت این مطلب را بیان
میکند که چرا به خدا پناه ببریم به خاطراینکه شیطان بر کسانی که ایمان میآورند و بر پروردگارشان توکل و تکیه میکنند، تسلط
نخواهد داشت. پس کسی که به
ص: 163
خدا پناه میبرد در حقیقت هم به خدا ایمان دارد و هم به خداوند تکیه و توکل میکند و در نتیجه شیطان دیگر بر چنین انسانی
تسلطی نخواهد داشت.
زیرا سلطهي شیطان بر کسانی است که یا ایمان ندارند و یا بر خداوند توکل نمیکنند و با خداوند ارتباط برقرار نمیکنند؛ و به
عبارت دیگر به خداوند پناه نمیبرند.
چگونه از شر شیطان به خدا پناه ببریم؟
پناه بردن سه مرحله دارد:
1. مرحله زبانی؛ 2. مرحله فکري؛ 3. مرحلهي عمل:
قاريهاي قرآن هم در ابتداي قرائت همین « أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ » : پناه بردن در مرحلهي زبان به همین است که میگوییم
را میگویند که از آیهي 98 سورهي نحل الهام گرفته شده است.
که عقاید خودمان را به خدا پناه بدهیم و از عقاید خرافی و ،« فکر و عقیده » اما لازم است از این مقام فراتر رویم و برسیم به مرحله
باطل دوري کنیم و بعد، نتیجهي اصلاح عقائد، در عمل خلاصه میشود که در زندگی و عمل هم باید پناه به خدا ببریم از اینکه
راههایی را که شیطان براي انحراف انسانها قرار داده و این که در طرحها و دامهاي شیطانی گرفتار نشویم. یعنی عمل و رفتار ما
منطبق بر قول و سخن و عقیدهي ما باشد و در زندگی عملی هم تابع شیطان و پیرو شیطان نباشیم.
چرا که اگر پناه بردن به خدا از شیطان در حد زبان باشد و در عمل و اعتقاد نباشد شیطان بر ما مسلط میشود چنانچه در ادامهي
همان آیات سورهي نحل در آیهي 100 میفرماید:
ص: 164
تسلط او تنها بر کسانی است که او را به دوستی و سرپرستی خودشان » ؛« إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ »
«! برگزیدهاند، و آنها که نسبت به او [: خدا] شرك میورزند (و فرمان) شیطان را به جاي فرمان خدا، گردن مینهند
یعنی اگر کسی در زمینهي عقائد سستی کرد و از دایرهي توحید و ایمان خارج شد، و یا کسی به طرف دوستی شیطان رفت و پیرو
صفحه 62 از 78
شیطان شد، این شخص تحت تسلط شیطان قرار خواهد گرفت.
نتیجهگیري:
جمعبندي این سه آیه چنین میشود:
«1» . - در آیهي اول فرمود: از شر شیطان رانده شده به خدا پناه ببرید
- در آیهي دوم فرمود: اگر شما ایمان بیاورید و تکیه و توکل بر خداوند کنید شیطان نمیتواند بر شما مسلط شود به همین دلیل به
«2» . خدا پناه ببرید
- و در آیهي سوم فرمود: شیطان بر کسی مسلط میشود که از او پیروي بکند او را به دوستی و سرپرستی بگیرد و از دایرهي ایمان
به هنگام قرائت قرآن مقدمهاي باشد براي پناه بردن به خدا در « أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ » به آن امید که گفتن «3» . خارج شود
.« عمل » و هم در « عقیده » هم در « قول » همهي کارهایمان هم در
ص: 165
و: تاریخی
سِّر تکرار داستانهاي قرآن چیست؟
پرسش:
سِّر تکرار داستانهاي قرآن چیست؟ چرا قرآن برخی داستانها را به طور مکرر مطرح میکند؟ مثلًا به داستان حضرت موسی در
سورههاي مختلف پرداخته است، چرا مثل داستان حضرت یوسف، در یک سوره و براي یک بار مطرح نکرده است؟
پاسخ:
براي روشن شدن پاسخ اول باید بررسی کنیم که هدف قرآن کریم چیست؟ بعد ببینیم آیا این نوع چینش آیات متناسب با هدفش
است یا خیر؟
هدف قرآن کریم صرف داستان سرایی و قصهگویی نبوده، بلکه هدف قرآن هدایت و تربیت انسانهاست، حال که هدف تربیت
است، مربی وقتی بخواهد افراد را تربیت کند و یکی از ابزارهاي آن نقل داستان باشد لازم نیست داستانی را از ابتدا تا آخر نقل
کند، بلکه به مناسبتهاي مختلف قسمتهایی از این داستان را که آموزنده است نقل میکند و از آن نتیجهگیري میکند.
قرآن کریم چنین کرده، چون هدفش تربیت بوده، گاهی اوقات از برخورد موسی (ع) با فرعون سخن میگوید؛ گاهی از برخورد
موسی با شعیب پیامبر و ازدواجش با دختر شعیب در سورهي قصص سخن میگوید، گاهی از
ص: 166
بهانهجوییهاي بنیاسرائیل در سورهي بقره سخن میگوید، و از این موارد نتیجهگیري میکند.
به عبارت دیگر، قرآن کریم، در هر سورهاي از یک زاویه به داستان موسی و فرعون نگاه کرده، و در همان رابطه هم، نتایجی گرفته
که آن نتایج متفاوت است و به مناسبت در سرنوشت مسلمانها تاثیرگذار بوده است.
در بخش دوم پرسش آمده چرا مثل داستان حضرت یوسف یکجا نیامده است؟
در پاسخ باید گفت: آري اکثر داستان حضرت یوسف در سورهي یوسف آمده ولی اینطور نیست که همهي مطالب مربوط به
حضرت یوسف (ع) در سورهي یوسف آمده باشد، بلکه در سورهي انعام آیهي 84 و سورهي غافر آیهي 34 نیز در مورد حضرت
یوسف (ع) سخن گفته شده است.
صفحه 63 از 78
بنابراین اولًا این طور نیست که همهي مطالب مربوط به حضرت یوسف (ع) در یک سوره آمده باشد.
و از طرفی همهي حوادث زندگی حضرت موسی هم در قرآن نیامده بلکه بخشی از آن آمده است.
ثانیاً ممکن است که داستان حضرت یوسف یک پیوستگی خاصی داشته و قرآن کریم از آن پیوستگی نتایج ویژهاي را دنبال کرده
از این رو به صورت یکجا نقل کرده. یعنی همان انگیزهي هدایت و تربیت قرآن، اینجا اقتضا کرده که مطلب را به طور پیوسته نقل
کند.
ص: 167
پرسش:
چند مثال از مواردي که خداوند داستانها را به صورت قطعه قطعه بیان کرده، و از آنها نتایجی خاص را دنبال کرده بیان بفرمایید؟
پاسخ:
به عنوان مثال در سورهي بقره از آیهي 30 به بعد مباحث مربوط به حضرت آدم (ع) و سجدهي فرشتگان را مطرح میکند؛ از آیه
39 گفتار فرشتگان را مطرح میکند که چرا خلیفهاي قرار میدهی که در زمین فساد کند؛ بعد داستان عرضهي اسماء نقل شده؛ در
ادامه سجدهي فرشتگان و سجده نکردن ابلیس مطرح میشود؛ و بالاخره داستان خروج و هبوط حضرت آدم (ع) از بهشت نقل
میشود.
همین داستان در سورهي اعراف از آیهي 11 به بعد آمده ولی آنجا داستان سجدهي فرشتگان و سرکشی آدم خیلی مختصر، در
آیهي 11 مطرح شده، و از آیهي 12 به بعد به این بحث میپردازد که چرا شیطان سجده نکرد؟ و در ادامه بحث برتري جوئی
و «1» « مرا از آتش آفریدي و آدم را از خاك آفریدي من از او برترم » : شیطان، و در حقیقت اینکه شیطان نژاد پرست بود که گفت
ص: 168
بعد اینکه ابلیس از درگاه الهی بخاطر این تکبر و نژادپرستی رانده شد، و گفت که تا روز قیامت من در راه مستقیم الهی میمانم، و
انسانها را فریب میدهم.
همانطور که ملاحظه میشود بیشتر بحث در اینجا در رابطه با شیطان و تکبر شیطان است، و از آن طرف معرفی شیطان و اینکه
شیطان اقواگري و وسوسهگري میکند و انسانها را فریب میدهد و منحرف میسازد.
در حقیقت عناصر اصلی داستان واحد است ولی از دو دیدگاه و دو دریچهي متفاوت به داستان نظاره شده که هر کدام اهداف
ویژهي خود را دنبال میکند.
مثالی دیگر: داستان حضرت موسی از آیهي 40 سورهي بقره شروع میشود و در این آیات به برخورد بنیاسرائیل با حضرت موسی
میپردازد و بیشتر به بهانهجوییهاي بنیاسرائیل، و گوسالهپرستی بنیاسرائیل میپردازد.
و همین داستان حضرت موسی (ع) در سورهي طه آیهي 9 به بعد نیز آمده ولی در این آیات برانگیخته شدن حضرت موسی (ع) به
نبوت و ماجراهایی که در پی آن میآید و انتخاب شدن هارون به وزیري او و برخورد آنها با فرعون و معرفی معجزات حضرت
موسی (ع) مطرح میشود.
لذا میبینیم که به داستان حضرت موسی پرداخته شده ولی از دو زاویهي متفاوت. و جالب اینکه در سورهي قصص داستان حضرت
موسی از تولد تا رشد در کاخ فرعون و جوانی و مبارزات او و خروج از شهر و آشنایی او با حضرت شعیب و ... همه این مجموعه
به دنبال هم مطرح شده است که اهداف تربیتی خود را دنبال میکند.
ص: 169
که بودند و آیا جن بودند یا انسان، و کی ظهور میکنند؟ « یأجوج و مأجوج » قوم
صفحه 64 از 78
پرسش:
که بودند و آیا جن بودند یا انسان، و کی ظهور میکنند؟ پاسخ: « یأجوج و مأجوج » قوم
سخن به میان آمده: یکی در آیهي 94 سورهي کهف و دیگري در آیهي 96 سورهي « یأجوج و مأجوج » در قرآن کریم دو بار از
انبیاء.
دو قبیلهي وحشی بودند که در قسمتهاي شمال آسیا « یأجوج و مأجوج » از کلام مفسرین و مباحث تاریخی روشن میشود که
زندگی میکردند و مزاحم مردم اطراف خودشان میشدند.
برخی مفسران نوشتهاند: اینها گروهی بودند که حدود 500 سال قبل از میلاد در عصر کورش زندگی میکردند و به سرزمینهاي
خواستند که در « کورش » از « قفقاز » شکست خوردند و حتی مردم « فارس » و « ماد » ایران نیز هجوم آوردند که با اتحاد حکومت
«1» . مقابل اینها سدّي بنا کند
ص: 170
«1» . در امان باشند « یأجوج و مأجوج » در آنجا سدّي آهنین بنا کرد تا مردم آن منطقه از شرّ « ذو القرنین » در قرآن آمده که
در آیهي 94 سورهي کهف میفرماید:
آنها به او) ) » ؛« قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلَی أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَ دّاً »
گفتند: اي ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد میکنند آیا ممکن است ما هزینهاي براي تو قرار دهیم که میان ما و
«. آنها سدي ایجاد کنی
و در آیهي 96 و 97 میفرماید:
ذوالقرنین گفت:) قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید (و آنها را روي هم بچینید) تا وقتی که کاملًا میان دو کوه را بپوشانید، (او) ) »
گفت: (در اطراف آن آتش افروزید، و) در آن بدمید. (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت: اکنون مس
مذاب برایم بیاورید تا بر روي آن بریزم.
(سرانجام چنان سد نیرومندي ساخت) که آنها [: طایفهي یأجوج و مأجوج قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمیتوانستند نقبی در آن
«. ایجاد کنند
ص: 171
جنس یأجوج و مأجوج و زمان خروج آنها
آن چیزي که از ظاهر قرآن استفاده میشود این است که اینها، از جنس غیرانسان شمرده نشدند بنابراین دلیلی نداریم که اینها را از
جنیان بدانیم؛ بلکه آنچه از روایات و نظر مفسرین به دست میآید آنها قومی وحشی بودند که دیگران را اذیت میکردند، و در آن
موقع سرکوب شدهاند.
در مورد قیام آنها در سورهي انبیاء آیهي 96 میفرماید:
«. گشوده شوند و آنها از هر محل مرتفعی به سرعت عبور کنند « یأجوج و مأجوج » تا آن زمان که »
آیا منظور از گشوده شدن این دو طایفه، شکسته شدن سد آنها و نفوذشان از این طریق به مناطق دیگر جهان است؟ یا منظور نفوذ »
آنها به طور کلی در کرهي زمین از هر سو و هر ناحیه میباشد؟ آیهي فوق صریحاً در این باره سخن نگفته، تنها از انتشار و
«1» «. پراکندگی آنها در کرهي زمین به عنوان یک نشانهي پایان جهان و مقدمهي رستاخیز و قیامت یاد کرده است
ص: 172
صفحه 65 از 78
چرا مسلمانان به سوي بیتالمقدس نماز میخواندند و چه شد که به سوي کعبه تغییر قبله دادند؟
پرسش:
چرا مسلمانان به سوي بیتالمقدس نماز میخواندند و چه شد که به سوي کعبه تغییر قبله دادند؟ پاسخ:
متعددي از قرآن موضوع تغییر قبله مطرح شده است. در مورد این که چرا مسلمانان به سوي بیتالمقدس نماز «1» در آیات
میخواندند باید گفت: آري درست است که کعبه کانون اولیهي عبادت بشر در روي زمین بوده و از قداست خاصی برخوردار
است، ولی آن زمانی که پیامبر اکرم (ص) به رسالت مبعوث شدند مشرکان در مکه زندگی میکردند و بتهایشان را در کعبه
مستقر کرده بودند و لذا نماز خواندن به سوي کعبه، نوعی احترام به بتهاي آنها به شمار میآمد، و چه بسا گمان میکردند که
پیامبر اسلام در مقابل بتهاي آنها کُرنش و سجده میکند. لذا از آن اول دستور آمد که مسلمانها به طرف بیتالمقدس نماز
بخوانند که در حقیقت یکی از مساجد مهم و قبلهي بسیاري از ادیان الهی است.
ص: 173
ولی هنگامی که مسلمانها به مدینه هجرت کردند و حکومت اسلامی تشکیل داده شد و صفوف آنها از مشرکان و یهودیان و
مسیحیان جدا شد و به عنوان یک ملت ممتاز و مشخصی، مطرح شدند و دیگر احتمال این نبود که کسی فکر بکند که اینها، بت
پرست هستند، دستور داده شد که به سوي کعبه نماز بگذارند.
قرآن کریم در سورهي بقره این مطلب را به عنوان یک آزمایش مطرح میکند و میفرماید:
و ما آن قبلهاي را که قبلًا بر آن بودي، تنها براي این قرار دادیم که افرادي که از پیامبر پیروي میکنند، از آنها که به عقب باز ...»
میگردند مشخص شوند. و مسلماً این حکم جز بر کسانی که خداوند آنها را هدایت کرده، دشوار بود. (این را نیز بدانید که
نمازهاي شما در برابر قبلهي سابق، صحیح بوده است؛) و خدا هرگز ایمان [: نماز] شما را ضایع نمیگرداند زیرا خداوند، نسبت به
«1» «. مردم، رحیم و مهربان است
در حقیقت این یک آزمایش بود براي مسلمانها که صفوف مسلمانان واقعی را از مسلمانهاي ظاهري جدا بکند. چه کسانی پیرو
و اگر ،« به طرف بیتالمقدس نماز بخوانید، بخوانند » : راه خدا و پیامبر هستند و اگر گفتند
ص: 174
در حقیقت با این آزمایش صف مسلمانان واقعی از بهانهجویان و «. خداوند میفرماید: به طرف کعبه نماز بخوانید، بخوانند » : گفتند
کسانی که در ظاهر مسلمانند ولی در واقع تسلیم نیستند جدا میشود.
نکته:
دستورات خدا و پیامبر در حقیقت همچون نسخهي پزشک است که ممکن است یک روز این دارو براي انسانها تجویز شود و روز
دیگر داروي دیگري، و نسخه تغییر کند. انسانی که میخواهد سلامت خودش را باز یابد و سالم باشد و تکامل پیدا کند، باید به
این پزشک اعتماد کند و از آنجا که پیامبر اسلام در حقیقت پزشک معنوي است از این رو لازم است به نسخههاي او عمل شود.
در این موضوع هم باید گفت: کعبه در حقیقت قدیمیترین مرکز توحید است، و اصل این است که ما به سوي آنجا نماز بخوانیم، و
یعنی دستور و «1» ؛ اگر یک مدتی به سوي بیتالمقدس نماز خوانده شد، در حقیقت یک دستور موقت بود و آن دستور نسخ شد
حکمی موقت صادر شد و تا مدتی این حکم باقی بود، و هنگامی که مصلحت تغییر کرد حکم جدید آمد.
ص: 175
و در آیهي 150 سورهي بقره میفرماید:
و از هر جا خارج شدي، روي خود را به جانب مسجد الحرام کن، و هر جا بودید روي خود را به سوي آن کنید؛ تا مردم، جز »
صفحه 66 از 78
ظالمان (که دست از لجاجت بر نمیدارند) دلیلی بر ضد شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانههاي پیامبر، که در کتب آسمانی پیشین
آمده، این است که او، به سوي دو قبله، نماز میخواند) از آنها نترسید و (تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که)
«1» «. نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید
در حقیقت مسلمانها بین دو راه قرار داشتند:
اگر به سوي بیتالمقدس نماز میخواندند یهوديها بر آنها شماتت میکردند و میگفتند: شما مستقل نیستید، و قبلهي شما، همان
قبلهي ماست. و نکتهي مهمتر اینکه در کتابهاي آسمانی خودشان، در نشانههایی که از پیامبر اکرم (ص) خوانده بودند این بود که
نشانهي پیامبر موعود این است که به طرف دو قبله نماز میخواند ولی این نشانه در وجود پیامبر (ص) تا آن زمان تحقق نیافته بود و
لذا زبان به شماتت مسلمانها میگشودند که
شاید آن پیغمبر موعودي که در کتابهاي مقدس قبلی آمده است این پیغمبر نیست. چون این نشانه [: به طرف دو قبله نماز خواندن
را ندارد.
ص: 176
از طرف دیگر مشرکان ایراد میگرفتند که اگر پیامبر اسلام ادعا میکند که براي احیاء ابراهیم (ع) آمده پس چرا خانهي کعبه را
واگذاشته و به سوي بیتالمقدس نماز میخواند؟ آیا کعبه و آئین ابراهیم را فراموش کرده است که به طرف بیتالمقدس نماز
میخواند؟ در حقیقت هم مشرکان او را سرزنش میکردند و هم با بیان دیگري یهوديها شماتت میکردند. و این فرایند تغییر قبله،
زبان هر دو گروه را بست.
در این آیه به سه مورد از اسرار تغییر قبله اشاره شده:
- یکی اینکه توجه به مسجد الحرام جلوي بهانهجوییهاي دشمنان اسلام را گرفت.
«1» « وَلأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ » . - دوم اینکه تغییر قبله موجب تکمیل نعمتهاي الهی شد
زیرا این یک نوع تکامل تربیتی بود چون مسلمانها با انضباط اسلامی آشنا میشدند.
- سوم اینکه توجه مسلمانها به مسجد الحرام و کعبه، زمینهساز هدایت آنها شد و مسلمانها را از برکات معنوي راه ابراهیم
برخوردار ساخت.
ص: 177
پرسش:
در چه حالتی و در چه مکانی این تغییر قبله اتفاق افتاد؟
پاسخ:
خداوند متعال در آیهي 144 سورهي بقره میفرماید:
نگاههاي انتظارآمیز تو را به سوي آسمان (براي تعیین قبله نهایی) میبینیم. اکنون تو را به سوي قبلهاي که از آن خشنود باشی باز »
میگردانیم پس روي خود را به سوي مسجد الحرام کن و هر جا باشید روي خود را به سوي آن بگردانید و کسانی که کتاب
آسمانی به آنان داده شده به خوبی میدانند این فرمان حقی است که از ناحیه پروردگارشان صادر شده؛ (و در کتابهاي خود
«. خواندهاند که پیغمبر اسلام، به سوي دو قبله نماز میخواند) و خداوند از اعمال آنها (در مخفی داشتن این آیات) غافل نیست
از آیهي فوق استفاده میشود که پیامبر اکرم (ص) علاقهي خاصی به کعبه داشت و انتظار میکشید تا فرمان تغییر قبله به سوي آن
قبلهي موقتی مسلمانان است و آرزو داشت قبلهي اصلی و نهایی زودتر تعیین « بیت المقدس » صادر شود. زیرا او میدانست که
گردد.
صفحه 67 از 78
ص: 178
«1» اما از آنجا که پیامبر اکرم (ص) تسلیم فرمان خدا بود، حتی این تقاضا را بر زبان نیاورد، تنها نگاههاي انتظار آمیزش به آسمان
«2» . نشان میداد که او شوق شدیدي در دل دارد
براساس روایات تاریخی، تغییر قبلهي مسلمانها از بیت المقدس به سوي کعبه، در حال نماز ظهر انجام گرفت. روزي پیامبر اسلام
(ص) براي نماز به مسجد قبیلهي بنیسالم، تشریف برده بودند و پیامبر اکرم (ص) در حال نماز ظهر بودند و دو رکعت نماز را به جا
آورده بودند که پیک وحی نازل شد و دستور داد که از سوي بیتالمقدس به طرف کعبه باز گردند، و این در حالی است که بیت
المقدس در شمال مدینه و کعبه در جنوب مدینه واقع شده است؛ لذا پیامبر باید 180 درجه از طرف شمال که بیت المقدس بود بر
میگشتند به طرف جنوب که مکه بود و همین کار را انجام دادند. مسجدي که پیامبر اکرم (ص) در آن این نماز را به جا آوردند
مشهور شد. «3» به مسجد ذوقبلتین
ص: 179
نکات:
1. آن محرابی که پیغمبر اسلام در نماز برگشتند و به طرف مکه نماز خواندند، امروزه با دقیقترین وسائل جهتیابی اندازهگیري
شده و با اینکه هیچ وسیلهي تعیین قبلهاي نداشتند بسیار دقیق به طرف مکه است. که برخی اظهار داشتهاند: این یکی از کارهاي
بسیار شگفتآور و معجزه آساي پیامبر اکرم (ص) میباشد.
2. موضوع قبله و تعیین جهت آن، در اسلام یکی از انگیزههایی شده که مسلمانها به مسایل مربوط به جغرافیا، نجوم و مسایل
قبلهشناسی و جهتیابی روي آورند و به همین خاطر برخی از علوم در بین مسلمانها مثل علم هیئت و جغرافیا رشد کرد زیرا
محاسبهي جهت قبله در نقاط مختلف زمین، بدون آشنایی با این علوم امکان نداشت.
ص: 180
با توجه به آیه 100 سورهي توبه، جایگاه صحابه و تابعین کجاست؟
پرسش:
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ » : با توجه به آیه 100 سورهي توبه، جایگاه صحابه و تابعین کجاست؟ اینکه قرآن میفرماید
سابقین و انصار و تابعین چه کسانی هستند؟ « وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ
پاسخ:
آیهي 100 سورهي توبه، افراد اطراف پیامبر (ص) را به سه گروه تقسیم میکند:
الف: آنهایی که پیشگام در اسلام و هجرت بودند. (السابقون الاولین من المهاجرین)
ب: گروهی که پیشگام در یاري پیامبر و یاران مهاجرش بودند. (و الانصار)
ج: افرادي که بعد از این دو گروه آمدند، و از برنامههاي آنها پیروي کردند. (والذین اتبعوهم باحسان)
رضوا » زیرا هم ایمان داشتند و هم اعمال شایسته انجام دادند و « رضی الله عنهم » و در ادامه میفرماید: خدا از این افراد راضی است
و اینها نیز از خداوند راضی هستند. « عنه
معرفی سابقین و مهاجرین:
به صورت طبیعی در هر انقلابی مثل انقلاب پیامبر (ص) عدهاي پیشگام هستند، یعنی در آن روزهایی که روزهاي خطر محاصره و
مشکلات و جنگ و درگیري است، و هنوز اسلام قدرتی پیدا نکرده، در آن مرحلهي سخت، اینها
صفحه 68 از 78
ص: 181
به یاري پیامبري شتافتند. افرادي مثل امیرالمومنین علی (ع) اباذر سلمان، این افرادي که در موقعیتهاي سخت به پیامبر کمک
کردند اینها پیشگامانی هستند که در حقیقت عشق سوزانی به پیامبر داشتند، هنوز پیامبر حکومتی نداشت و مقام ظاهري دنیوي و
حکومتی نداشت که کسی به او چشم طمع داشته باشد، بلکه به خاطر ایمانشان و سوز عشقشان بود که دور پیامبر، پروانهوار جمع
شدند، و برخی نیز خودشان را فداي پیامبر کردند.
و بعد هم به حمایت از پیامبر، خانه و کاشانهي خود را رها کردند و همراه پیامبر به مدینه هجرت کردند.
و افرادي نیز در مدینه از پیامبر استقبال کردند و خانه و کاشانهي خود را در اختیار او و اصحاب او گذاشتند، و آن هم در زمانی که
حکومت پیامبر هنوز مستقر نشده بود و از طرفی جنگهاي سختی مانند جنگ احد، بدر، خیبر، خندق و جنگهاي دیگر بر پیامبر
را براي خود ثبت کردند. « انصار » تحمیل میشد و اینها شجاعانه دفاع میکردند و نام پرافتخار
معرفی تابعین:
«1» . تابعین کسانی هستند که بعد از پیامبر و این دو گروه آمدند و از آنها پیروي کردند
ص: 182
و همهي کسانی که بعد از پیامبر حتی تا زمان ما آمدند و از پیامبر و اصحاب پیامبر، پیروي «1» تابعین در اینجا معناي عامی دارد
نیکویی کردند جزء تابعین به حساب میآیند. به تعبیر دیگر هر کسی که هجرت، جهاد و شهادت داشته باشد، و از برنامههاي الهی
پیامبر، حمایت کند، اگر چه در زمان ما باشد، جزء تابعین میباشد.
با سابقهترین مسلمان کیست؟
در برخی از روایات و همچنین در اقوال مفسران و مورخان این بحث مطرح شده که بین سابقین، با سابقهترین آنها چه کسانی بودند
که این آیه حتماً شامل حال آنها میشود، در پاسخ همه اتفاق دارند که نخستین مسلمان زن، خدیجه (س) همسر فداکار پیامبر بود
و دانشمندان و مفسران شیعه به اتفاق گروه عظیمی از دانشمندان اهل سنت بر این باورند که نخستین مرد مسلمان، امیرالمؤمنین علی
«2» . (ع)، بود که به پیامبر اسلام ایمان آورد. بنابراین به طور یقین این دو بزرگوار جزء سابقین اولین هستند
ص: 183
آیا همهي اوصاف و فضائل در این آیه، شامل حال همهي صحابه پیامبر میشود؟
صحابه و یاران دیگر پیامبر هم اگر داراي صفاتی باشند که این آیه بر آن تأکید دارد مشمول این آیه هستند به عبارت دیگر بسیاري
از یاران پیامبر افراد نیک و فداکاري بودند و قابل احترام هستند، ولی این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که برخی از اصحاب
پیامبر، راهشان را در همان زمان پیامبر از پیامبر جدا کردند، و برخی بعد از رحلت پیامبر راهشان را از ایشان جدا کردند.
در آیهي مورد بحث که سه گروه سابقین از مهاجرین و انصار و تابعین را مطرح میکند بدون فاصله در آیهي بعد خطاب به پیامبر
اکرم (ص) میفرماید:
«1» «. از اطرافیان شما از اعراب و همچنین از اهل مدینه و بادیهنشینها افرادي هستند که منافقاند »
یعنی از کسانی که به ظاهر مسلمان بودند، و در مدینه یا اطراف آن، در سلک اصحاب پیامبر بودند، آنها در واقع منافق بودند.
از این آیه و آیات دیگر بدست میآید که برخی از اصحاب پیامبر، ولو تعداد اندکی، افرادي بودند که راهشان را از پیامبر جدا
کردند و در باطن منافق بودند و از نظر تاریخی هم این مسئله ثابت شده، و در منابع تاریخی آمده است که برخی از افراد راهشان را
از پیامبر جدا کردند.
مثلًاعبدالله بن ابی سرح، شخصی بود که در زمان پیامبر مرتد شد، و از مدینه فرار کرد و به مکه رفت. در حالی که او جزء اصحاب
صفحه 69 از 78
پیامبر بود.
ص: 184
و همچنین برخی از این افراد با امیرالمومنین علی (ع) مبارزه و جنگ کردند. بنابراین نمیتوانیم بگوییم همهي اصحاب پیامبر در
یک درجه هستند، و همهي آنها حتی منافقین را خدا از آنها راضی بوده است. لذا آیات بعد از آیه 100 استثناهاي این آیه محسوب
میشود.
و نیز در آیهي 107 همین سوره، مسئلهي مسجد ضرار مطرح شده، منافقینی که در مدینه پایگاهی بر ضد پیامبر ایجاد کرده بودند در
حالی که اینها به ظاهر در سلک اصحاب پیامبر بودند. بنابراین هر چند بین اصحاب پیامبر افراد بزرگی همچون امیرالمومنین علی
(ع) ابوذرها، سلمانها، مقدادها وجود داشته، ولی افرادي هم بودند که، از این راه جدا شدند و نباید بگوییم که همهي آنها مشمول
این آیه هستند.
و در پایان باید گفت: یک موضوعی را که ما نمیتوانیم منکر آن شویم، این است که در قرآن، از سه جریان سخن گفته شده:
الف. جریان مؤمنان
ب. جریان کافران
ج. جریان منافقان
از همان اوایل سورهي بقره، این مسئله مطرح است و در سورهي منافقون این بحث خیلی اوج میگیرد و همچنین در سورهي توبه
مطرح میشود که خط نفاق، در میان اصحاب پیامبر، وجود داشته و این یک واقعیتی است که قرآن آن را تأیید میکند و بر روي
آن تأکید دارد. هر چند این به معناي آن نیست که ما اصحاب نیک پیامبر را که خداوند، رضایت خود را از آنها در قرآن
ص: 185
اعلام کرده، نادیده بگیریم. زیرا در میان اصحاب پیامبر، افراد معصوم هم بودند، امیرالمومنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام
حسین (ع) جزء اصحاب پیامبر (ص) بودند و اصحاب نیک دیگري که جزء صحابه شمرده میشوند.
مهم این است که این جریان نفاق جریانی است که در قرآن، بارها از آن یاد شده است، و وجود آن در کنار خط کفار، و مؤمنان،
قطعی است.
ولی این سوال مطرح است که آیا جریان نفاق از مکه شروع شد یا از مدینه؟ که لازم است در مورد نفاق در قرآن جریان شناسی
کنیم و حتی شاید یک پایان نامه یا کتاب میطلبد که، نوشته شود و این موضوع تحلیل شود.
برخی از مفسرین به دلایل خاصی معتقدند که جریان نفاق از مکه شروع شد ولی آن چیزي که مسلم است این است که در مدینه
وجود داشته که آیهي 101 سورهي توبه نیز به طور صریح از این مطلب پرده بر میدارد که در مدینه، افراد منافق وجود دارد و مدینه
زمانی بود که پیامبر اسلام کمکم به حکومت و مقامات دنیوي رسیده بود، و طبیعی است که جریانها و افرادي به طمع مقامات
دنیوي به پیامبر نزدیک شوند، همانطور که در هر انقلابی این حادثه اتفاق میافتد، در انقلاب اسلامی ما نیز این حادثه رخ داد و در
جاهاي دیگر هم معمولًا بعد از انقلابها این مسئله اتفاق میافتد.
ص: 186
آیا میتوان گفت تورات و انجیل تحریف شده است؟
پرسش:
آیا میتوان گفت تورات و انجیل تحریف شده است؟ در تورات و انجیل مطالبی آمده که آدمی از بیانش شرم دارد و نسبتهایی به
صفحه 70 از 78
اگر نمیدانید از اهل » خداوند و برخی پیامبران داده که صحیح نمیباشد. ولی برخی از اهل کتاب به استناد آیهاي از قرآن که
معتقد هستند که تورات و انجیل تحریف نشده و میگویند: اگر تحریف شده بود در قرآن شما چنین آیهاي وجود « کتاب بپرسید
نداشت؟ توضیح دهید.
پاسخ:
با توجه به شواهدي که در دست است تورات و انجیل در بسیاري از موارد در طول تاریخ دستخوش تحریف شده و حتی برخی از
علم و » در مقدمهي کتاب « ایان بار بور » نویسندگان و صاحب نظران یهود و مسیحیت هم به این مسئله اعتراف کردهاند از جمله
مینویسد: « دین
و داستان رحلت حضرت موسی در تورات «1» برخی از قسمتهاي تورات 800 سال بعد از وفات حضرت موسی (ع) نوشته شده
و «2» نگاشته شده
ص: 187
خود به خود این مطالبی که صدها سال بعد از رحلت حضرت موسی جمعآوري شده، برخی از مطالب عامیانهي انحرافی در آن
«. داخل شده، یا کم شده یا برخی مطالب به آن اضافه شده است
«؟ اگر نمیدانید از اهل کتاب سوال کنید » : حال پرسش این است که با این اوصاف چرا قرآن میفرماید
براي پاسخ لازم است اول این آیه را معرفی و بررسی کنیم تا معلوم شود چرا قرآن این جمله را فرموده است؟
چه کسانی هستند؟ « اهل ذکر » در مورد اینکه «1» « فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لَا تَعْلَمُونَ » : خداوند متعال در سورهي نحل میفرماید
یعنی تورات و اهل ذکر یعنی دانشمندان یهود، که قرآن میفرماید: « ذکر » مفسران قرآن چند دیدگاه دارند: نظر مشهور این است که
اگر نمیدانید از آنها بپرسید!
براي فهم این آیه لازم است که فضاي آیه و آیات قبل و بعد این آیه را در نظر بگیریم، با دقت و بررسی در این آیات در مییابیم
که روي سخن در این آیات با مشرکان است، زیرا مشرکان میگفتند:
چرا خدا پیامبري فرستاده که میخورد، در بازار راه میرود و ... چرا خدا یک فرشتهاي نفرستاد، که براي ما پیامبري کند، و آیا »
«؟ میشود بر بشر هم وحی شود
ص: 188
اینگونه سوالات مطرح بوده که در این سوره و سورههاي دیگر به آن اشاره شده است.
اي پیامبر اسلام قبل «1» « وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ » : آیهي مذکور در مقام پاسخگویی به مشرکان است و میفرماید
از تو نیز مردانی فرستادیم که به سوي آنها وحی میشد موسی را فرستادیم انسان بود و به او وحی میشد عیسی را فرستادیم انسان
اي مشرکان شما که » : بود و به او وحی میشد، و همچنین پیامبران دیگري که هم بشر بودند پس خطاب به مشرکان میفرماید
اشکال میکنید که آیا ممکن است به انسانها وحی شود؟ بروید از کسانی بپرسید که قبل از شما پیامبرانی به سوي آنها فرستاده
«! اگر نمیدانید بروید از یهود بپرسید » ؛« فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لَا تَعْلَمُونَ » : شد
یهود و مسیحیت در جزیرهالعرب همسایهي مشرکان بودند در بخشهایی از جزیرهالعرب مثل مدینه ساکن بودند، و از لحاظ
فرهنگی و علمی از عرب جاهلی سطح بالاتري داشتند و حتی مرجعیت علمی یهود و مسیحیت را قبول داشتند زیرا اینها از لحاظ
فرهنگ و سطح علمی نسبت به مشرکان، بالاتر بودند چرا که آنها جاهل بودند و اهل کتاب نسبت به آنها عالم بودند لذا قرآن به
مشرکین میفرماید: شما چرا این اشکال را میکنید که پیامبر چرا فرشته نمیباشد ما قبل از این پیامبر، نیز پیامبرانی فرستادیم که از
جنس
صفحه 71 از 78
ص: 189
بشر بودند، اگر شما شک دارید بروید از اهل کتاب بپرسید از یهوديها و مسیحیها بپرسید که آیا پیامبران قبلی فرشته بودند یا
انسان بودند.
و این موضوع با تحریف یا عدم تحریف تورات ارتباطی ندارد.
زیرا در این آیه خطاب به مسلمانها نمیباشد، که مسلمانها بروند از اهل ذکر یعنی مسیحیها و یهوديها سوال کنند؛ بلکه خطاب
به مشرکان است که از اهل کتاب در مورد یکی از اصول کلی و مشترك ادیان سوال کنند که پیامبران قبلی هم، بشر بودند.
دیدگاه دوم: تفسیر دیگري از آیه شده، که برخی بزرگان بر این باورند که این تفسیر، به نوعی باطن آیه است، که در برخی
روایات اشاراتی به مصادیق آن شده است.
توضیح اینکه: قرآن کریم در موارد فراوانی آیاتی دارد که ظاهرش مربوط به یک واقعهي خاصی است اما با الغاء خصوصیت (یعنی
خصوصیات زمان و مکان را کنار بگذاریم) یک قاعدهي کلی بدست میآید.
برخی مفسرین از این آیه یک قاعدهي کلی بدست آوردهاند به این ترتیب که آیه میفرماید:
انسانهاي جاهل، به انسانهاي عالم مراجعه » : در حقیقت آیه میفرماید «! سوال کنید از کسانی که اهل ذکرند » ؛« فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ »
که یکی از مصادیق رجوع جاهل به عالم، مراجعهي مشرکان به اهل کتاب میباشد. نمونهي دیگر رجوع جاهل به عالم، «. کنند
همان رجوع افراد به متخصص است اگر فردي از ناحیهي قلب بیمار است به متخصص قلب مراجعه کند، و همچنین در مسائل شرعی
نیز اگر توانایی استنباط احکام را ندارد به متخصص آن یعنی
ص: 190
به مراجع تقلید مراجعه کند. و این یک قاعدهي کلی میباشد. از این روست که در برخی از روایات شیعه و اهل سنت این مطلب
و «. از اهل بیت (ع) بپرسید » یعنی « فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ » و اگر در این آیه آمده «1» «. اهل ذکر همان اهلبیت (ع) هستند » وارد شده که
این همان قاعدهي کلی است که ما بدست آوردیم که یکی از مصادیق بارزش اهل بیت (ع) میباشند.
اهل بیت به عنوان دانایان امت هستند که اگر شخصی پرسشی دارد و در موضوعی جاهل است از آنها سوال کند. بنابراین این آیه،
یک قاعدهي کلی رجوع به متخصص را براي ما بیان میکند که مصادیق متعددي دارد در یک زمان، یکی از مصادیقش مراجعهي
مشرکان به اهل کتاب بوده یا مراجعهي هر انسان غیرمتخصص به افراد متخصص بوده است و مصداق بارزش مراجعهي مسلمانها به
اهل بیت میباشد.
یادآوري:
هر کدام از این دیدگاهها را بپذیریم این آیه ارتباطی با تحریف یا عدم تحریف تورات و انجیل ندارد البته آیاتی از قرآن کریم،
اشارتی به تحریف معنوي از تورات و انجیل دارد و علاوه بر آن در روایات پیامبر اکرم (ص) هم از اینکه ما مراجعه بکنیم به اهل
کتاب نهی شده است.
و چنانچه بیان شد صاحب نظران یهودي و مسیحی نیز ادعاي عدم تحریف تورات و انجیل را ندارند.
ص: 191
ز: ادبی
جمع است؟ « قالو » مفرد آمده ولی « نفر » چرا در آیه اول سورهي جن
صفحه 72 از 78
پرسش:
«1» « قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ » جمع است؟ راجع به کلمهي « قالو » مفرد آمده ولی « نفر » چرا در آیه اول سورهي جن
آیا این «. فقال » : پس گفتند، در حالی که باید میفرمود « فقالوا » : منظور یک نفر از جن است، ولی در ادامه میفرماید ،« نَفَر » کلمهي
تناقض در قرآن نیست؟
پاسخ:
که در داستان نوح و « طوفان » برخی از کلمات فارسی با عربی از لحظ شکل یکی است اما از لحاظ معنا با هم فرق دارد. مثلًا واژهي
میباشد و در فارسی به معناي « سیلاب » در عربی به معناي « طوفان » «2» ، همچنین در داستان حضرت موسی و فرعون آمده است
است و همین مطلب، برخی از مترجمین ما را هم به لغزش انداخته و طوفانی که در قرآن است را به همان لفظ فارسی « گردباد »
است. « گردباد » است و حال آنکه در فارسی به معناي « سیلاب » آوردهاند در حالی که طوفان در عربی به معناي
ص: 192
در عربی از لحاظ شکلی و لفظی مشترك هستند « نفر » در فارسی با « نفر » همین مشکل در آیهي مذکور نیز خودنمایی میکند، زیرا
است مثلًا میگوییم: یک نفر انسان، دو نفر انسان. « واحد شمارش » در فارسی « نفر » ، ولی از نظر معنا متفاوتند
دلالت میکند بین 3 تا 10 برخی هم « نفر » : میباشد. و صاحب نظران واژهشناس گفتهاند « گروه » و « عده » در عربی به معناي « نفر » اما
میگویند. « نفر » گفتهاند: 3 تا 7 به هر حال جماعتی بیش از سه نفر را
هم، « قالوا » یعنی: جماعتی از جنیان گفتند یا گروهی از جنیان گفتند. بنابراین فعلِ « نفرٌ من الجن فقالوا » : از این رو وقتی میفرماید
جمعی است که ،« نفر » که به معناي جماعت است باید جمع بیاید. و جالب این است که واژهشناسان گفتهاند: واژهي « نفر » مطابق با
«1» . در عربی مفرد ندارد یعنی اسم جمع است و مفرد ندارد
بنابراین یک اشتراك لفظ در فارسی و عربی موجب این پرسش شده بود و دیدیم که تناقضی در آیه وجود ندارد. از این رو توصیه
میشود که در ترجمه و تفسیر آیات، به معانی در ذهن، اعتماد و تکیه نکنیم بلکه براي ترجمه و تفسیر آیات، لازم است به
کتابهاي لغت معتبر رجوع شود.
ص: 193
چرا در مورد حضرت مریم در سورهي انبیاء و تحریم، ضمیر مونث و مذکر آمده است؟
پرسش:
چرا در مورد حضرت مریم در سورهي انبیاء و تحریم، ضمیر مونث و مذکر آمده است؟ در آیهي 91 سورهي انبیاء در مورد حضرت
الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن » : ولی در سوره تحریم میفرماید «1» « وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا » : مریم میفرماید
چرا یک جا ضمیر مذکر آمده و در مورد همان مطلب در جاي دیگر ضمیر مؤنث؟ «2» « رُوحِنَا
پاسخ:
همانطور که معلوم است موضوع آیه در مورد حضرت مریم (س) است که خداوند فرزندي به نام عیسی به او عنایت کرد بدون
اینکه شوهري داشته باشد.
که این «3» مفسران حدود هزار سال پیش مثل مرحوم علامه طبرسی (ره) در تفسیر مجمع البیان به این نکته توجه کرده بودند
اختلاف تعبیر براي چیست؟ و احتمالاتی را هم مفسرین براي این مسئله مطرح کردهاند، برخی گفتهاند: در آیهي 91 سورهي انبیاء
که ضمیر مونث « فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا »
صفحه 73 از 78
ص: 194
« احصنت فرجها » مونث است، لذا معناي آیه چنین میشود: حضرت مریمی که « التی » بر میگردد. زیرا « التی » آمده ضمیر به
ما در آن از روح خودمان دمیدیم. « فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا » پاکدامن بود
«1» : مفسرین در اینجا دو احتمال دادهاند « فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُوحِنَا » : در مورد آیهي آخر سورهي تحریم، که فرمود
از لحاظ لفظی مذکر است و حکم مذکر را دارد و میتواند ضمیر « فرج » - یکی اینکه، این قید به واژهي فرج بر گردد، چون واژهي
«. ما در وجود حضرت مریم از روح خودمان دمیدیم » : مذکر به آن برگردد. لذا معناي آیه چنین میشود
ما در وجود » : - برخی از مفسرین هم احتمال دادهاند که این ضمیر به عیسی (ع) برگردد که در این حالت معناي آیه چنین میشود
«. حضرت عیسی (ع) که در درون حضرت مریم (س) تشکیل شده بود از روح خودمان در او دمیدیم
البته به نظر میرسد معناي اول ظهور بیشتر داشته باشد.
ص: 195
منابع