گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد سوم
فصل اول: مبدأشناسی







اشاره
1. شک در مورد خدا نقطهي آغاز یا توقف؟
2. آیا خداوند بزرگ روح است یا جسم او را چگونه پیش خودمان مجسم کنیم؟
3. از منظر قرآن و حدیث چگونه مؤمنین در ایمانشان با هم تفاوت دارند؟
ص: 13
1. شک در مورد خدا نقطهي آغاز یا توقف؟
صفحه 8 از 74
1. پرسش:
1. شک در مورد خدا نقطهي آغاز یا توقف؟
آیا اگر انسان در مورد خدا شک کرد و فکر کرد، مرتکب گناه میشود یا خیر؟
لطفاً کمی در مورد این تفکر و شک توضیح دهید؟
پاسخ:
مقدمه
است که با هر چیزي « محرك درونی » میباشد. این حس یک « حس کنجکاوي » انسان براي جستجوي حقیقت داراي حالتی به نام
مطرح میشود یعنی « شک » تماس پیدا کند نظرش جلب میشود و میخواهد آن را بفهمد و درك کند. همین جاست که مسئلهي
در برابر انسان یک سلسله مجهولات قرار میگیرد که نمیتواند به آنها علم پیدا کند این را شک میگویند.
منشأ شک:
ما دو نوع نیاز داریم:
1. نیاز عقلی: که به خاطر قرار گرفتن عقل در برابر مجهولات است و حس حقیقت جویی، او را به دنبال حل مجهولات میکشاند و
شک عقلی نمایانگر این نیاز است.
2. نیاز قلبی: بشر در برخی موارد با وجود دلیلهاي فراوان عقلی، قلباً مطلب
ص: 14
را نمیپذیرد و گاهی تردید میکند. احساس نیاز قلبی انسان در برخی پدیدهها با ویژگیهاي خاص نمایانگر میشود.
مانند این که با صدها دلیل ثابت شده است که شخص مرده، قدرت هیچ کاري را ندارد و نباید از او ترسید، ولی هنوز در انسان
او هنوز مطمئن نشده است. « قلب » او مطمئن است ولی « عقل » ترس وجود دارد و باور عقلی به قلب او راه نیافته است؛ در حقیقت
هم خوب است و ،« شک » در رابطه با قسم اول یعنی نیاز عقلی، که شاید منظور شما از سوال فوق این قسم باشد؛ عرض میکنیم که
هم خوب نیست.
- شک، خوب است چون انسان وقتی متولد میشود با یقین و ایمان متولد نمیشود زمانی که بالغ میشود با یقین و علم بالغ
نمیشود. یقین چیزي است که باید براي انسان پیدا شود اما تا انسان شک نکند به سوي یقین رانده نمیشود.
شک براي بشر خوب است اما نه اینکه هدف خوب و منزل خوبی باشد. بلکه دالان و محل عبور خوبی براي رسیدن به علم و یقین
است تا انسان از این دالان عبور نکند به آن سرمنزل بسیار عالی، که یقین نام دارد نمیرسد.
مثال: ممکن است به ظاهر، درد دندان بد باشد اما در عین حال خوب است؛ زیرا وقتی دندان درد گرفت، انسان به دندان پزشک
متخصص رجوع میکند و به علت وجود درد پی میبرد و از فساد آن دندان و دندانهاي مجاور نیز جلوگیري میکند. حالا اگر
درد نبود ما از فساد و خرابی پنهانی دندان بیخبر میماندیم، و بقیه دندانها هم خراب میشدند. شک نیز چنین موقعیتی در مورد
باورهاي انسان دارد.
ص: 15
قرآن کریم وقتی دعوت میکند به اینکه، رشتهي تقلید از گذشتگان را از گردن باز کنید؛ یعنی در آنچه که از پدران و مادران و
محیط خودتان فراگرفتهاید و به آن باور دارید تردید کنید. قرآن که میگوید: در این باورها تردید کنید منظورش این نیست که
تردید خوب است. بلکه تردید کنید تا بتوانید تحقیق کنید و به یقین برسید. زیرا انسان تا زمانی که در دانستههاي خود شک نکند از
میباشد همانطور که اگر درد دندان نباشد انسان به دندان فاسد خود « دلخوش » راهی که میرود بر نمیگردد، و به دانستههاي خود
صفحه 9 از 74
دلخوش میباشد.
و از این رو قرآن از زبان مردم میگوید: ما گذشتگان و اسلاف خودمان را بر یک طریقهاي یافتهایم و دنبال همان عقاید و باورهاي
پدران خودمان میرویم.
( (زخرف/ 23
و در جاي دیگر میفرماید: ممکن است پدران اینها اهل تعقل و هدایت نبوده باشند [باز هم باید از پدرانشان پیروي کنند]. (بقره/
(170
- اما شک بد است چون علامت نبودن علم و آگاهی است، و نشان میدهد که انسان به هدف اصلی که یقین است نرسیده است و
در راه سرگردان مانده است. با این حال باید تلاش کند و خود را به یقین و سرمنزل مقصود برساند.
باید گفت: بعضی از انسانها در مورد وجود خدا و وحدانیت باري تعالی و اعتقاد به عالم « نیاز قلبی » در رابطه با قسم دوم یعنی
غیب سوالاتی دارند که موجب شک آنها شده، که هر چه زودتر باید به افراد آگاه و متخصص در این باره رجوع کنند وخود را از
نجات دهند و از فاسد شدن بقیهي باورها و عقاید جلوگیري کنند؛ و عقل خود را از دلایل عقلی سیراب « شک ابتدایی » درد این
کنند، و بعد
ص: 16
میرسد که اگر انسان اعمال و رفتار خود را مطابق عقاید و باورهاي خود مدیریت کند و به دانستههاي خود عمل « عمل » نوبت به
کند، نور تقوا همهي وجود او را فرا میگیرد و اگر شکی هم وجود داشته باشد در پرتو تقوا بر طرف میشود.
«1» «. تقوا پیشه کنید تا خداوند به شما علم عطا کند » : چنانکه قرآن کریم میفرماید
و اگر تقوا نباشد و نافرمانی شود کار آنها به شک در مورد خداوند و شرك و کفر میانجامد.
«2» «. سپس عاقبت کسانی که کارهاي زشت انجام دادند، تکذیب آیات الهی شد » : چنانکه قرآن میفرماید
خلاصه آنکه باید ببینیم که شخص در قبال شک بوجود آمده چه میکند؟ اگر شک را چراغ قرمز قرار دهد براي توقف و درجا
زدن، این شک تخریب کننده عقائد و بد است، و اگر شک را چراغ سبزي قرار دهد براي عبور و بالا بردن سطح آگاهی، نه تنها
گناه نیست، بلکه سبب کمال انسان نیز میباشد.
در پایان راهکارهایی را در این باره پیشنهاد میکنیم:
1. اگر شک پیدا شد سعی کنیم در اسرع وقت با سوال کردن از متخصصین فن، آن را رفع کنیم. زیرا باقی ماندن شک در ذهنِ
انسان، موجب نابودي ایمان، و بوجود آمدن شکهاي دیگر است.
ص: 17
2. با تفکر در خلقت آسمان و زمین و نظم آنها و تفکر در مورد انسان، سعی کنیم اعتقادات خود را در مورد خداوند استحکام
بخشیم و با تذکر و یادآوري نتائج تفکرات؛ خود را به درجهي یقین، روز به روز نزدیک کنیم. در روایات اهلبیت و بویژه در قرآن
«1» . کریم، به طور متعدد، به تفکر در آمد و رفتِ شب و روز و دقائق و لطائفی که در شب و روز است توصیه شده است
3. انجام عبادت همراه با دقت و با خلوص نیت، موجب میشود باورهاي ما تقویت شود و به درجهي یقین برسیم. قرآن کریم
4. و در پایان باید عرض کنیم همانطور که وسوسههاي شیطانی و نافرمانی خدا و «2» « وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ » : میفرماید
تعلقات مادي و بیتقوایی و ... باعث ایجاد زنگار بر قلب و قساوت قلب میشود؛
رعایت تقوا
ذکر خدا
صفحه 10 از 74
و قرائت و تدبر در قرآن
و شرکت در مجالس اهلبیت علیهم السلام
و مجالست با علما
و همنشینی با دوستان عاقل و با تقوا و ...
«3» . باعث جلاي قلب و در نتیجه بر طرف شدن شک و رسیدن به یقین میشود
ص: 18
معرفی کتاب:
1. چهل حدیث حضرت امام خمینی رحمه الله
2. ده گفتار شهید مطهري رحمه الله
3. مجموعه مقالات شهید مطهري رحمه الله
4. اخلاق در قرآن آیتاللَّه مصباح یزدي
علاوه بر کتابهاي فوق براي جستار بیشتر مراجعه فرمایید به:
1. قلب سلیم شهید دستغیب رحمه الله
2. مبانی شناخت استاد محمدي ريشهري
ص: 19
2. آیا خداوند بزرگ روح است یا جسم، او را چگونه پیش خودمان مجسم کنیم؟
2. پرسش:
2. آیا خداوند بزرگ روح است یا جسم، او را چگونه پیش خودمان مجسم کنیم؟
پاسخ:
این پرسش به دو بخش تقسیم میشود:
1. خداوند جسم است یا روح؟
2. چگونه خداوند را تصور کنیم؟
در پرسش اول: بحث ما در مورد موجودي است که خالق هستی میباشد و بدون هر گونه عیب و نقص است، و به طور کلی هیچ
یک از نشانههاي مخلوقات را ندارد و از طرفی تمام کمالات و ارزشهاي والا را دارا میباشد.
نشانههاي مخلوق بودن عبارتند از:
1. وابستگی به شرائط:
یکی از نشانههاي مخلوق این است که در بوجود آمدن و همچنین در ادامهي حیاتش، نیازمند شرائط و ویژگیهاي خاصی است. با
دقت در تک تک پدیدههاي عالم ماده، این نکتهي مهم قابل مشاهده است. یک گل را در نظر بگیریم که براي بوجود آمدن،
نیازمند شرائط خاص خود (کاشتن دانه یا قلمه زدن) میباشد، همچنانکه در ادامهي زندگی نیز نیازهاي جدید دارد. شبیه همین
مطلب را در انسانها و حیوانات نیز میبینیم. اما خالق و پروردگار عالَم، خالق و بوجود آورندهيشرائط است وخود هیچقید وشرطی
ندارد چون غنی وبینیاز محض است.
ص: 20
صفحه 11 از 74
2. تغییر و دگرگونی:
بیشک موجودي که در شرائط مختلف، تغییر و دگرگونی مییابد و حالات و کیفیات جدیدي را کسب مینماید، در بدست
آوردن و تحصیل این حالات گوناگون و جدید، احتیاج به علتی غیر از خود دارد، چرا که خود بخود این تغییر و دگرگونی هرگز
در او حاصل نمیشود.
3. محدودیت:
موجودي که از نظر زمانی، مکانی یا غیر آن محدود باشد بدین معنا که در تمام حالات از حدود و مرزبنديهاي خاص تبعیت
میکند، مثلًا اگر موجودي مادي است از حدود زمان و مکان برخوردار میباشد پس در مکانی هست و در مکان دیگر نیست و در
یک زمان هست و در زمان دیگر نیست؛ و اگر موجودي مجرد (مثل روح) باشد همچنان از حیث وجودي محدود میباشد به این
است. « عین ربط و تعلق » معنا که وجودش در پرتو وجود علت موجود است و به اصطلاح، وجودش
با یک مثال مطلب روشن میشود: لامپی که در اختیار ماست و روشن است تا زمانی نور میدهد که از طرف منبع، به آن برق داده
« محدودیت » به برق دارد که « وابستگی وجودي » شود، اما به محض این که برق قطع شود، نور هم از بین میرود پس این نور یک
آن محسوب میشود.
یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ » : حال موجودیت همهي موجودات جهان این چنین است و در سورهي فاطر در این مورد میخوانیم
«1» « وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ
چون دانستیم « روح » است و نه « جسم » با این حساب خداي جهان نه
ص: 21
که اگر جسم یا روح باشد (به معنایی که ما درك میکنیم) دیگر مقام خالقیت را ندارد و مخلوقی از مخلوقات است. پس خدا
موجودي از موجودات است که هیچ قید، شرط و نقصی ندارد و محدود به آنها نیست و تمام کمالات را در سطح بالا دارا میباشد.
اما در جواب اینکه: چگونه خدا را تصور کنیم؟
باید عرض کنیم که علم ما بر دو قسم میباشد:
1. گاهی انسان به موجودي علم پیدا میکند که داراي حدود و قیود میباشد، که در این صورت بوسیلهي حواس خود، تصویري از
آن میگیرد و در ذهن خود مجسم میکند. مثل تصویري که از یک انسان میگیریم. اگر دقت کنیم مییابیم که داشتن تصویر
باشد تا بتوان از آن تصویري در ذهن بیاوریم. « حدود و قیودي » ذهنی از یک شیء، زمانی ممکن است که آن شی داراي
2. گاهی انسان میخواهد به موجودي علم پیدا کند که از همه جهت مطلق است و هیچ حد و مرزي در وجود و کمالات ندارد،
همچنانکه قابل درك حواس نیست تا بتوان آن را به صورتی در ذهن حاضر نمود و لذا هر چه در ذهن بیاوریم ساختگی است و
هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و » «1» ؛« لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ » : حکایت از واقعیت ندارد. و قرآن کریم میفرماید
چشمها او را نمیبینند؛ ولی او » «2» ؛« لَاتُدْرِکُهُ الَأبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِكُ الَأبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ » : و در آیه دیگر میفرماید «! بیناست
«. چشمها را میبیند و او بخشنده (انواع نعمتها، و با خبر از دقائق موجودات) و آگاه (از همه چیز) است
ص: 22
در این آیهي کریمه عدم امکان مشاهدهي خداوند با چشم ظاهر مورد توجه قرار داده شده است و حتی در برخی از احادیث که
شما شهرهایی را که داخل نشدهاي و ندیدهاي را بوسیله قوهي واهمه میتوانی تصور کنی » : ذیل این آیهي کریمه است میفرمایند
«1» «. در حالی که با چشم ندیدهاي اما خداوند متعال را با خطورات قلبی و قوهي واهمه نمیتوان درك کرد و تصور نمود
حقیقت شناخت خداوند و توحید این است که هیچ تصوري از او در قوهي واهمه نداشته » : و بالاتر این که در حدیثی آمده است
صفحه 12 از 74
«2» «. باشی
هر چه را شما در دقیقترین توهمات خود آنرا مشخص کنید که او خداست، او خدا نیست، او » : در حدیث دیگري حکایت شده
مخلوق و ساخته و پرداختهي ذهن شما است. شاید مورچههاي ریز تصورشان این باشد که خداوند مانند خود آنها دو شاخک (ولی
«3» «. بزرگتر) دارد
«4» « الذي لایدرکه بُعدُ الهمم و لایناله غوصُ الفطن » : از امام علی علیه السلام در مورد خداوند متعال نقل شده
«. همتها هر اندازه دورپروازي کنند او را نمییابند، و زیرکیها هر اندازه در ژرفاي دریاي اندیشه فرو روند به او نائل نمیگردند »
نکتهي قابل توجه این که: این گونه نیست که انسان نتواند هیچگونه معرفتی به خداوند داشته باشد زیرا انسان با ترکیب یک سلسله
از مفاهیم کلی و انتزاعی میتواند شناختی را در مورد او پیدا کند چنانکه شخصی که هرگز شهر بزرگی
ص: 23
مثل نیویورك را ندیده و میخواهیم آن شهر را براي او توصیف کنیم میگوییم نیویورك آبادي است لکن نه از این آباديها،
کوچه دارد نه از این کوچهها، خانه دارد نه از این خانهها.
در مورد خداوند میگوییم: خداوند موجود است، علم دارد، قدرت دارد، حیات دارد ولی نه از این علمها و نه مثل این قدرتها و
نه مانند این حیاتها و زندگانیها.
نتیجه: تصور خداوند به معناي اینکه آن ذات متعالی را بتوانیم در ذهن خود به تصویر بکشیم یا با قوهي واهمه آنرا تصور کنیم
اشتباه است اما معرفت پیدا کردن به خدا از راه شناخت اجمالی صفات او ممکن است از این رو در قرآن کریم و روایات و ادعیهاي
که از اهلبیت روایت شده خداوند را با صفاتش به ما معرفی کردهاند تا نسبت به او از طریق شناخت صفاتش معرفت پیدا کنیم. «1»
معرفی کتاب
1. اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبائی
2. اصول اعتقادات استاد محسن قرائتی
3. مبانی خداشناسی استاد محمدي ريشهري
4. التوحید شیخ صدوق
5. الالهیات فی مدرسۀ اهلالبیت علیهم السلام استاد علی ربانیگلپایگانی
6. توحید (سلسله جهانبینی) استاد مطهري
ص: 24
3. از منظر قرآن و حدیث چگونه مؤمنین در ایمانشان با هم تفاوت دارند؟
3. پرسش:
3. از منظر قرآن و حدیث چگونه مؤمنین در ایمانشان با هم تفاوت دارند؟
در حقیقت این پرسش دو بخش دارد که هر بخش را به طور جداگانه پاسخ میدهیم:
بخش اول: درجات ایمان از منظر آیات قرآن چیست؟
پاسخ:
طبق آیات قرآن کریم ایمان افراد داراي درجات مختلفی میباشد و داراي شدت و ضعف است که در آیهي 63 سورهي مبارکهي
آلعمران بطور واضح به این مطلب اشاره شده است.
صفحه 13 از 74
درجات ایمان بر طبق آیات قرآن عبارتند از:
است چنانکه در آیهي 106 سورهي یوسف بدان اشاره شده است. از این آیه نتیجه « ایمان ضعیف » 1. اولین مرتبهي ایمان همان
ایمان تنها این نیست که انسان اعتقاد به وجود خدا داشته باشد بلکه یک موحد خالص کسی است که غیر از خدا » : میگیریم که
« ایمان مخلوط به شرك » ، پس اولین درجهي ایمان «1» . معبودي به هیچ صورت در دل و جان او نباشد و فقط بندهي خدا باشد
که «2» . است
ص: 25
یعنی همین که انسان تنها شهادتین را بر زبان جاري کند. «1» نیز تعبیر میشود « اسلام » از آن مرتبه ایمان با عنوان
2. اما دومین مرتبهي ایمان که اواسط درجهي ایمان است باورهاي بدور از تردید و دودلی است همانطور که خداوند در آیهي 15
آري نخستین نشانهي ایمان عدم تردید » سورهي حجرات به آن اشاره فرموده است و نشانههایی را هم براي این مؤمنین ذکر میکند
«. و دودلی در مسیر اسلام است، نشانهي دوم جهاد با اموال و بخشش است و نشانهي سوم جهاد با انفس یعنی جان نثاري است
بدین ترتیب اسلام به سراغ روشنترین نشانههاي ایمان رفته است: ایستادگی و ثبات قدم، و عدم شک و تردید از یک سو و ایثار
مال و جان از سوي دیگر؛ زیرا چگونه ممکن است ایمان در قلب راسخ نباشد در حالی که انسان از دادن مال و جان در راه محبوب
مؤمن بودن را منحصر در کسانی میداند که به خدا و رسول « إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ » پس جمله «2» . مضایقه نکند
یعنی پس از اینکه ایمان به خدا و رسولش آوردند دیگر در حقانیت آنچه ایمان « ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا » : او ایمان دارند سپس میفرماید
مؤمنین واقعی کوشش میکنند تا تکالیف مالی و « وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ » : آوردهاند شک و تردید نکنند و در آخر میفرماید
«3» . بدنی اسلامی خود را انجام دهند
3. آخرین درجهي ایمان باورهاي بدون تردید و شک است که به همراه
ص: 26
کشف و شهود (یعنی دیدن بوسیلهي چشم دل) و محبت کامل به حضرت آفریدگار میباشد و شاهد این مطلب آیهي 54 سورهي
اول اینکه آنها به خدا عشق میورزند و جز به خشنودي او نمیاندیشند » : مائده میباشد که صفات این افراد را چنین شرح میدهد
هم خدا آنها را دوست دارد، هم آنها خدا را دوست دارند و در برابر مؤمنان خاضع و مهربان، و در برابر دشمنان و ستمکاران
سرسخت و با قدرتند. و چهارم اینکه جهاد در راه خدا بطور مستمر از برنامههاي آنهاست و آخر اینکه در راه فرمان خدا و دفاع از
«2» . از این مرتبهي ایمان به درجهي یقین نیز تعبیر میشود «1» «. حق از ملامت و سرزنش هیچ ملامت کنندهاي نمیهراسند
بخش دوم پرسش: درجات ایمان با توجه به روایات اهلبیت علیهم السلام
الایمان فوق الاسلام بدرجۀ و التقوي فوق الایمان بدرجۀ و الیقین فوق التقوي » : در روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده است
ترجمه: ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان «3» «. بدرجۀ و ما قُسِّم فی الناس شئیٌ اقل من الیقین
است، و یقین یک درجه بالاتر از ایمان است و چیزي کمتر از یقین بین مردم تقسیم نشده است.
براي این که معناي این روایت به خوبی معلوم شود روایات دیگر که اسلام و ایمان را معنا کردهاند را در اینجا میآوریم:
ص: 27
یعنی ایمان بیان شهادتین و عمل در «1» «. الایمان اقرارٌ وعملٌ والاسلام اقرار بلاعمل » : اسلام: ازپیامبر صلی الله علیه و آله نقلشده
راستاي آن است ولی اسلام بیان شهادتین ولی بدون عمل میباشد.
در حقیقت اسلام یک امر ظاهري و حد و مرز قانونی یک مسلمان را بیان میکند. [که جان و مال و ... محفوظ باشد ...] ولی ایمان
مسالهاي مهمتر و مربوطِ به باور قلبی میباشد.
صفحه 14 از 74
ایمان: و در روایتی دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد ایمان توضیح بیشتر میدهند:
یعنی: ایمان باور و معرفت قلبی میباشد و همین باور را باید بر زبان جاري «2» . الایمان معرفۀ بالقلب و قول باللسان و عمل بالأرکان
کند، و با اعضا و جوارح خود در راستاي ایمان و اعتقادات خود عمل کند.
در حقیقت آیاتی که در قسمت اول سوال مطرح شد مواردي را که انسان با ایمان باید به آن ایمان داشته باشد (خدا و رسول و ...)
«3» . و مواردي که باید به آن عمل کند (جهاد با مال و جان) را بیان کرده بود
تقوي: هر چه انسان بیشتر بر انجام تکالیف خود (انجام واجبات و انجام ندادن حرامها) دقت کند و به هنگام گناه خود نگهداري
کند ایمان او افزایش مییابد و به مقام تقوا میرسد.
یقین: بعد از تقوا نوبت به یقین میرسد.
ص: 28
یقین بر چهار رکن پا برجاست: «1» : و در روایتی از حضرت علی علیه السلام میخوانیم
1. توکل (اعتماد بر خدا)؛ 2. تفویض (واگذاري امور به خدا)؛ 3. تسلیم فرمانهاي الهی شدن؛ 4. رضا (بعد از صبر بر مشکلات،
خشنودي نسبت به قضا و قدر الهی)
شروع میشود و بعد به ایمان میرسد و بعد به تقوا و بعد به یقین میرسد و در هر مرحله « اسلام » نتیجه: مقام اول انسان در دین از
انسان وظایف و تکلیفهایی دارد. هر چه انسان به وظایفش [که در آیات و روایات آمده بود] بیشتر و بهتر عمل کند از درجات
بیشتري از ایمان برخوردار میشود و این شدت و ضعف و کم و زیاد بودن ایمان در اصحاب پیامبر هم وجود داشته است از این رو
در « مقداد » ایمان و « نهم » در درجهي « ابوذر » ایمان « دهم » در درجهي « سلمان » : در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده
«2» . ایمان بود « هشتم » درجهي
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه؛ ذیل آیات فوق.
2. تفسیر المیزان؛ ذیل آیات فوق.
ص: 29
فصل دوم: جهانشناسی