گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
فصل ششم: رستاخیزشناسی







منظور از دو بهشت (جنتان) در قرآن چیست؟
پرسش:
منظور از دو بهشت (جنتان) در قرآن چیست؟ پاسخ:
خداوند میفرماید:
«1» ؛ وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ »
و براي کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو بوستان (بهشتی) است. پس کدامیک از نعمتهاي پروردگارتان را دروغ
«!؟ میانگارید
«. ذَوَاتَا أَفْنَانٍ؛ که (آن دو بوستان) داراي (انواع درختان میوه و) شاخساران است » : در ادامه در توصیف این دو بهشت، میفرماید
فِیهِمَا عَیْنَانِ تَجْرِیَانِ؛ در آن دو (بوستان) دو چشمهسار » : در آیات بعدي هم اوصاف دیگري را تشریع میکند، از جمله میفرماید
در آیات بعدي میوههاي آنها که به صورت جفت است، اشاره میکند. «. روانند
دو نکته:
«2» . الف. مفسران در مورد این دو بوستان چند احتمال دادهاند. 1. بهشت جسمانی و بهشت معنوي
ص: 150
2. بهشتی که در مقابل اعمال به ما میدهند و بهشتی که لطف الهی است.
«1» . 3. بهشت اطاعت و بهشت ترك گناه
مانعی ندارد که همه این معانی درست باشد، حتی ممکن است اشاره به بهشتها یا مراتب دیگري از بهشت هم باشد که خداوند در
اختیار انسانهاي پارسا قرار میدهد.
«2» ؛ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ » ب. اگر خدا محبوب ماست
و اگر خدا زیباترین کمالها را دارد و انسان فطرتاً عاشق اوست، ترس «. و [لی کسانی که ایمان آوردهاند خدا را بیشتر دوست دارند
از او چه معنایی دارد و چرا کسی که از خدا بترسد، پاداش بیشتري دارد؟
وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ؛ و براي کسی » . پاسخ این است که ترس از خدا به معناي ترس از ذات خدا نیست؛ ترس از مقام اوست
براي مثال اگر همسایه شما، قاضی باشد، چه بسا با او روابط خیلی خوبی «. که از مقام پروردگارش بترسد، دو بوستان (بهشتی) است
صفحه 50 از 92
داشته باشید؛ اما وقتی در دادگاه مقابل او قرار میگیرید، از جایگاه او هراس دارید، چون ممکن است حکمی که صادر میکند،
علیه شما (به فرض مجرم بودن) باشد. هر
ص: 151
مجرمی از مقام قاضی هراس دارد، هر چند خود قاضی بسیار رحیم و مهربان باشد.
مقام پروردگار، مقام داوري و عدالت در روز رستاخیز است و ما مقابل خدایی قرار میگیریم که داور و « وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ » در
عادل است.
از خدا میترسیم، چون کارهاي بدي داریم و در حقیقت ترس ما از مقام خدا، به معناي ترس از عدالت و داوري او و ترس از اعمال
ناپسند خودمان است.
ترس از مقام خدا را به ترس از مواقف قیامت، ترس از حضور در پیشگاه او براي حساب، ترس از مقام علمی «1» برخی از مفسران
خدا و مراقبت دائمی او نسبت به انسانها یا ترس از دوزخ دانستهاند که ممکن است همه این موارد به ترس از عدالت و داوري خدا
باز گردد. ص: 153
شبهاتی پیرامون شفاعت را توضیح دهید؟
ص: 149 پرسش:
شبهاتی پیرامون شفاعت را توضیح دهید؟ توضیح پرسش:
برخی در مورد شفاعت ایرادهایی مطرح میکنند، مانند اینکه:
1) اعتقاد به شفاعت سعی و تلاش را دچار تردید میکند؛
2) مخصوص جامعههاي عقب مانده است؛
3) موجب تشویق به گناه و رها کردن مسئولیتها میشود؛
4) نوعی شرك و چندگانه پرستی و مخالف قرآن است؛
5) موجب دگرگون شدن احکام و اراده خدا میشود.
با این وصف آیا میتوان به شفاعت معتقد بود؟
پاسخ:
شفاعت بحث بسیار گستردهاي دارد و در آیات متعددي مطرح شده است. مفسران وقتی بحث شفاعت را مطرح میکنند، معمولًا
اقسام آن را بیان میدارند؛ شفاعت براي چه کسانی و در مورد چه گناهانی است؟ آیا شفاعت تبعیض است؟ و ... در تفاسیر مثل
نمونه و المیزان معمولًا
ص: 154
بعد از آیات اوایل سوره بقره مثل آیه 48 ، بحث شفاعت مطرح میشود و چون ما راجع به شفاعت بحث کردهایم، اینک به صورت
اجمالی پاسخ میدهیم.
آیات شفاعت چند دسته است:
«1» «. لَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ؛ و از او هیچ شفاعتی پذیرفته نمیشود » : 1. رد شفاعت: مانند: آیه 48 بقره که میفرماید
«2» ؛ قُل لِلَّهِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعاً » : 2. پذیرش مشروط شفاعت
و (فرشتگان) جز براي کسی که (خدا از او) خشنود «3» ؛ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَ َ ض ی » ،«. بگو: تمام شفاعت فقط از آنِ خداست
صفحه 51 از 92
کیست آن کس که در پیشگاهش، جز به رخصت او، شفاعت «4» ؛ مَن ذَا الَّذِي یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ » و «. باشد، شفاعت نمیکنند
«!؟ کند
لَّا یَمْلِکُونَ » : در سوره مریم هم میفرماید «. بر این اساس شفاعت هست و مخصوص خداست و برخی از انسانها اذن شفاعت میدهد
«5» ؛ الشَّفَاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمنِ عَهْداً
«. صاحب شفاعت نمیباشند، جزکسانی که از جانب (خداي) گستردهمهر، پیمانی گرفتهاند
ص: 155
لاینال شفاعتنا من استخف بالصلاه؛ شفاعت ما به » : در احادیث هم گاهی اوقات قیدهایی آمده است. مثلًا در روایتی نقل شده است
دو تصور از شفاعت ««. کسی که نماز را سبک بشمارد، نمیرسد
شفاعت را میتوانیم به دو گونه تصور کنیم:
الف) تصورعامیانه: مثلًا وقتی افراد وارد بعضی مراکز میشوند، براي انجام غیرقانونی کارشان یا نادیده گرفته شدن خطاهایشان به
افراد صاحب نفوذ آنجا متوسل میشوند و به کمک و ضمیمه آنها کارشان را پیش میبرند، چون شفاعت به معناي ضمیمه کردن
دو چیز به هم است.
ب) تصور صحیح: انسان با خدا ارتباط داشته باشد و مورد رضایت او واقع شود و زمینههاي شفاعت را در خود به وجود بیاورد.
خداوند هم به افرادي اجازه بدهد از اینها شفاعت بکنند، یعنی شفاعت از بالاست؛ نه از پائین و به معناي تبعیض و پارتیبازي. در
حقیقت خداوند از شفاعت دو هدف دارد:
1. مقام شفاعت کنندگان (أنبیاء، اولیاء، شهداء و ...) را بزرگ بدارد، به آنها اجازه شفاعت دهد. پرسش و پاسخهاي قرآنی ویژه
جوانان، ج 4، ص: 156
2. مقام گناهکاران توبه کنندهاي را که به خاطر ارتباط معنوي با خدا یا أولیاي او، مورد رضایت الهی واقع شدهاند، ارتقا دهد و
آنان را مشمول شفاعت خود سازد.
این اعتقاد نمیتواند شرك، کفر و چندگانه پرستی باشد، چون ما شفیع را نمیپرستیم؛ بلکه خدا خودش شفیع را قرار میدهد و-
طبق آیات قرآن- به او اذن شفاعت میدهد. در شفاعت قرآنی کسی در عرض خدا نیست؛ بلکه در طول اراده الهی است و اصلًا با
اراده الهی است که شفاعت صورت میگیرد.
اعتقاد به شفاعت موجب رکود تلاش هم نمیشود؛ بلکه پیام شفاعت این است که انسان باید تلاش و کوشش بکند تا مورد
رضایت الهی واقع و شایسته شفاعت بشود وگرنه اینکه انسان گناه بکند و امیدوار به شفاعت دیگران باشد، همان تصور عامیانه از
شفاعت است. پس اعتقاد آگاهانه به شفاعت موجب تشویق به گناه نمیشود و انسان را به تنبلی و سستی نمیکشاند، چون گناهکار
شفاعت خود عامل حرکت مثبت است و مهمترین «1» . کاهل، ارتباط معنوي با خدا یا اولیاي او ندارد و اصلًا شایسته شفاعت نیست
نقشش این است که گناهکار از درگاه الهی ناامید نشود و بیشتر در گناه فرو نرود.
ص: 157
شفاعت به مفهوم دگرگونی احکام خدا نیز نیست، منظور از دگرگونی این است که خدا بخواهد کسی را عذاب کند و شفیع مانع
شود. مثلًا واسطه 1- از نزدیکان رئیس اداره خواست رییسی را به نفع این شخص تغییر و او را از مجازات نجات میدهد یا پاداشی
را که شایستهاش نیست، به او میدهد، یعنی اثر از پایین به بالا (شفاعت منفی) است. در شفاعت قرآنی اثر از بالا به پایین است،
خدا باید «2» « مَن ذَا الَّذِي یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ » : اراده میکند که مثلًا امام حسین (ع) از ما شفاعت بکند. براساس آیه «1» یعنی خدا
اذن بدهد. فرق إذن و اجازه در این است که اذن قبل از عمل و اجازه بعد از عمل است، یعنی باید اذن قبلی باشد تا شفاعت صورت
صفحه 52 از 92
بگیرد.
پس اثر از بالا «4» میخواهد پیامبر اسلام، شهداء، ... شفاعت بکنند، مقام اینها ظاهر میشود و این نوعی احترام است «3» وقتی خدا
به پایین است و تغییر در اراده الهی نیست؛ بلکه شفاعت یکی از قانونهاي الهی است. البته شرایطی هم قرار داده است و هر کسی
آنها را داشته باشد، شایسته شفاعت میشود.
ص: 158
نکته آخر اینکه: شفیعانی که در منابع اسلامی (قرآن و سنت) به آنها اشاره شده است، مانند پیامبران، علما، شهدا، مؤمنان، ملائکه و
فرشتگان الهی، خویشاوندان انسان، اهل البیت حتی روزه و صفاتی مثل امانتداري میتوانند شفیع انسان در روز قیامت شوند، یعنی
این صفات و افراد میتوانند فرد را به مرتبه بالاتري از معنویت و کمال برسانند و از بعضی پیامد لغزشها و نقصانها نجاتش بدهند.
ص: 159
منظور از جنبدهاي که در آخرالزمان ظاهر میشود، کیست؟
پرسش:
منظور از جنبدهاي که در آخرالزمان ظاهر میشود، کیست؟ پاسخ:
در سوره نمل میخوانیم:
«1» ؛ وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ »
و هنگامی که گفتار (: فرمان عذاب) برآنان واقع شود، (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبندهاي را از زمین براي آنان بیرون
«. میآوریم که با آنان سخن میگوید، (در مورد این) که مردم همواره به نشانههاي ما یقین نداشتند
ظاهر آیه در مورد مجازاتهایی است که به مشرکان وعده داده شده، یا مربوط به وقوع رستاخیز و نشانههایش است؛ حوادث
هولناکی که هنگام وقوع رستاخیز بروز میکند و درهاي توبه به روي بشر بسته میشود.
مقصود زمان رجعت است؛ زمان محدودي که قبل از پایان جهان پیش میآید و برخی از مومنان خالص و «2» طبق برخی تفاسیر
کافران و منافقان زنده میشوند.
ص: 160
به معناي جنبنده در این آیه میتواند انسان یا حیوان باشد. روایات درباره این جنبنده نیز چند نوع است: « دابّه » واژه
1. موجودي غیرعادي که با شکلی عجیب و به گونهاي معجزه آسا میآید و از کفر و ایمان سخن میگوید و منافقان را رسوا
میکند.
2. انسان فوق العاده و فعالی که صفوف مسلمانها را از منافقان جدا و آنها را نشانه گذاري میکند.
الف. این انسان امیرمومنان علی (ع) است.
«1» . ب. مقصود امام مهدي (عج) است
این آیه مربوط به رجعت دانسته شده است. پیامبر (ص) هم فرمود: جنبنده زمین فرد نیرومندي است که کسی نمیتواند از دست او
فرار کند. او بر پیشانی مؤمن و کافر علامت میگذارد و عصاي موسی و انگشتر سلیمان همراه او است.
ممکن است برخی از تعبیرات این روایت کنایی باشد. مثلًا شاید منظور از جدا کردن مومن و کافر این باشد که مردم در موافقت و
مخالفت امیرمومنان (ع) همانطور که در دنیا دو گروه شدند، در آخرت هم از هم جدا میشوند. شاید مقصود از انگشتر سلیمان و
عصاي موسی هم حکومت و قدرت باشد؛ پس معناي آیه میتواند عام و شامل هر جنبندهاي، باشد که در آستانه رستاخیز ظاهر
صفحه 53 از 92
میشوند و با مردم سخن میگویند. این مطلب
ص: 161
ممکن است شامل پیشوایان حق باشد که از مصادیق کامل آن امیرمومنان علی و امام زمان (ع) است. برخی روایات هم موید این
نظر است.
«1» . آیه 82 تا 85 سوره نمل در مورد رجعت است و روایات متعددي هم در این باره در تفسیر صافی هست
دجال و رجعت
واقعه رجعت و ظهور دجال از نشانههاي برپاشدن قیامت است و منظور روایاتی که آیه را در مورد رجعت میدانند، این است که
امیرمومنان علی (ع) در آن موقع زنده میشود، چنانکه برخی از روایات رجعت میگویند مومنان خالص، کافران خالص و مومنان
بزرگ و مشهور در زمان رجعت باز میگردند و دورهاي خاص از حرکت تکاملی بشر آغاز میشود.
از میان روایاتی که در مورد دجال، و امیرمومنان (ع) است، در این آیه فقط یک مورد را پیدا کردیم. در کمال الدین از امیرمومنان
بعد ذلک التامه » ، علی (ع) نقل شده است که حضرت از دجال نام برد و مطالبی راجع به او و کشته شدنش بیان کرد و فرمود
معلوم میشود «2» «. خروج الدّابه » : از حضرت پرسیدند واقعه بزرگ چیست، فرمود «. الکبري؛ بعد از آن واقعه بزرگ روي میدهد
که مسئله دابه الارض غیر از جریان دجال است.
ص: 162
روایاتی نیز که ذیل آیه دیدیم، اشاره به اینکه دابّه همان دجال است، ندارند، بلکه حضور دجال قبل از این واقعه است.
خلاصه اینکه، حضور دجال مربوط به قیام امام زمان (عج) و دابه الارض مربوط به حوادث آستانه رستاخیز است و پیامبر دابه
حضرت علی (ع) خصوصیات دابه را میگوید، اینکه آن موجود عجیب از نزد کوه «1» الارض را علی (ع) میداند. طبق روایتی
صفا خارج میشود، انگشتري سلیمان و عصاي موسی را دارد و مومن و منافق و کافر را از هم جدا میکند، ولی حضرت نامی از او
نمیبرد و مسئله رستاخیز را مطرح میکند، شاید به این خاطر که خود حضرت صحبت میفرمود، مصداق را مشخص نکرد.
ص: 163
آیا مرگ بدست خداست؟
پرسش:
آیا مرگ بدست خداست؟ توضیح پرسش:
مرگ همه انسانها در دست خدا و به وقت معین ثبت است و تا خدا نخواهد، مرگ » خداوند در آیه 145 سوره آل عمران میفرماید
با توجه به این آیه، خواست خدا در مورد کسانی که در حادثهاي مانند تصادف و به علت رعایت نکردن نکات «. کسی فرا نمیرسد
ایمنی از دنیا میروند، چگونه معنا مییابد؟
پاسخ:
توضیح آیه:
وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللّهِ کِتَابَاً مُؤَجَّلًا وَمَن یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن یُرِدْ ثَوَابَ الآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاکِرِینَ؛ »
«1»
هیچ کس جز به فرمان خدا نمیمیرد، که خدا مرگ را مقرر شده معین کرده است و هر کس پاداش این جهان را بخواهد از آن به
«. او خواهیم داد
صفحه 54 از 92
ص: 164
این آیه شریفه به مسئله مرگ و قطعی بودن زمان مرگ اشاره میکند. براي فهم آیه باید مسئله اجل مرگ را توضیح بدهیم.
واژه أجل به معناي مدت معین و آخرین مدت است؛ مدتی که براي چیزي مشخص میکنند. أجل و مرگ در قرآن دو نوع است؛
غیرحتمی و حتمی.
الف. أجل غیرحتمی: همان مرگ مشروط است. یعنی گاهی مرگ انسان وابسته به یک شرایطی است که اگر آن شرایط تحقق
یابند، مرگ فرا میرسد. این نوع مرگ قابل تأخیر است. مثلًا طبق روایات برخی عوامل در آن مؤثرند، مثلًا اگر کسی صله رحم
بکند، عمرش طولانی میشود یا اگر انسان بهداشت را رعایت بکند عمر زیادتري پیدا میکند وگرنه عمرش کمتر میشود. بنابراین
برخی از مسائل عادي مثل رعایت احتیاط در رانندگی، رعایت مسائل بهداشتی یا برخی مسائل معنوي مثل صدقه، صله رحم و ...
یَغْفِرْ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرْکُمْ إِلَی ...» : اینها میتوانند مرگ معلق و أجل مشروط را جلو یا عقب ببرند. در سوره نوح میخوانیم
«1» ؛ أَجَلٍ مُسَمَّیً
«. تا بخشی از پیامدهاي (گناهان) تان را براي شما بیامرزد، و (مرگ) شما را تا سرآمد معیّنی به تأخیر اندازد
ب. اجل و مرگ حتمی: مرگی که در وقت معین خود حتماً میآید و همه انسانها خواهند مُرد. این یک قانون ثابت در نظام خلقت
است. و در
ص: 165
اجل مسمی به هیچ «1» « هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِن طِینٍ ثُمَّ قَ َ ض ی اجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَ مّیً عِندَهُ » برخی آیات به آن اشاره شده است، از جمله
این آیه هم به اجل مقرر شده اشاره دارد. «2» « وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللّهِ کِتَابَاً مُؤَجَّلًا » . شکل قابل تغییر نیست
توضیح بیشتر
انسان به صورت عادي میتواند مثلًا 70 سال عمر کند، به شرط اینکه بیمار نشود، در رانندگی بیاحتیاطی نکند، غذاهاي بهداشتی
مصرف بکند، گناهی نکند که گرفتار أجل زودرس شود و ...
با توجه به این مقدمه میگوییم شکی نیست که خواست خدا مؤثر است. منتها خداوند دو نوع خواست دارد:
همه خواهند مُرد. « کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ » . 1. خواست حتمی که ظرفیت نهایی جسم انسان است
2. أجل معلق و مشروط که به شرایط بستگی دارد و طبق شرایط کم و زیاد میشود.
بنابراین هر دو اراده خداوند است، در عین حال اراده خداوند با اختیار انسان منافات ندارد. در برخی موارد دین اعلام کرده است
که اگر کسی
ص: 166
گناهی انجام بدهد، أجلش جلو میافتد و اگر صله رحم بکند، اجلش به تأخیر میافتد. برخی را هم عقل و علم انسان درك
میکند، مثلًا اگر در رانندگی بیاحتیاطی بکند أجل جلو و اگر احتیاط بکند، به تأخیر میافتد. أجل معلق هم منوط به اراده الهی،
منتها مشروط به شرایطی، است.
ص: 167
شامل حال چه کسانی میشود؟ « یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ » آیه
پرسش:
شامل حال چه کسانی میشود؟ پاسخ: « یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ » آیه
صفحه 55 از 92
خداوند در آیاتی از سوره فجر میفرماید:
«1» ؛ یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبَادِي وَادْخُلِی جَنَّتِی »
اي جان آرام یافته! به سوي پروردگارت باز گرد در حالی که (تو از او) خشنودي [و] مورد رضایت (او) هستی، پس در (سلک)
«! بندگان (ویژه) من در آي، و در بهشت من وارد شو
توضیح آیه
آیه گویاي لطف ویژه خدا به بندگان خاص خود است و از آنها با عنوان (بندگان من) یاد میکند و به طور مستقیم به میهمانی فرا
میخواند و رضایت خود را از آنها اعلام میکند. در این آیات چند ویژگی براي بندگان خاص خدا شمرده شده است.
ص: 168
1. نفس مطمئنه دارند.
2. به سوي خدا یا ثواب و رحمت او باز میگردند.
3. در سلک بندگان ویژه خدا مورد لطف قرار میگیرند.
4. به بهشت الهی وارد میشوند.
5. از پاداشها و الطاف الهی راضیاند.
6. آنان و خدا از هم رضایت دارند.
منظور از نفس هم همان روح آدمی است که میتواند حالات و مراتب مختلفی به خود بگیرد.
نفس مطمئن: روحی که در پرتو ایمان و یاد خدا آرامش مییابد. به وعدههاي الهی کاملًا مطمئن است و در برابر حوادث اضطراب
به خود راه نمیدهد.
نفس راضیه: از خدا راضی است. چون میبیند که خدا به تمام وعدههایش عمل کرده و پاداشها و نعمتهاي زیادي به او داده است.
بندگان خاص خدا معمولًا به مقام رضا و تسلیم میرسند و هر چه را خدا انجام بدهد، میپسندند. این نفس، مرضیه هم هست، یعنی
خدا هم از کار و عقاید این شخص راضی است.
توجه به روایت تفسیري
حمزه سید الشهداء (ع) و امام حسین (ع) تطبیق شده است. امام صادق (ع) فرمود: سوره فجر، سوره حسین (ع) «1» این آیه بر دو نفر
و ص: 169 «2» است
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ؛ اي جان آرام » که مخاطب «1» هر کس آن را بخواند در بهشت در درجه او خواهد بود. نیز حکایت شده
شخص امام حسین (ع) است. «! یافته
با توجه به اینکه اصل سوره مکی است، و حمزه (ع) در مدینه و امام حسین (ع) سالها بعد از پیامبر (ص) در کربلا شهید شدند،
نسبت دادن سوره به آن دو از باب تطبیق بر مصداقهاي روشن و کامل نفس مطمئن است.
طبق برخی روایات، مقام نفس مطمئنه کاملترین مقام نفس انسانی است و فقط کسانی که به درجه خشوع برسند، میتوانند به این
«2» « رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ » مقام نائل بشوند. آیه
به هر دو مقام راضیه و مرضیه دلالت دارد.
اینکه اینها و خدا از هم راضیاند، اشاره به این مطلب است که بنده به مرتبه عالی انسانیت رسیده و ارادهاش از اراده خدا جدا
نیست. چون هر چه خدا میپسندد، او هم میپسندد و جلوه حق شده است و چیز غیرالهی در وجودش نیست که مورد رضایت
نباشد. از همین باب در مورد
صفحه 56 از 92
ص: 170
در مورد حضرت زهرا (س) هم حکایت شده «. هر وقت ما بخواهیم، خدا میخواهد «1» ؛ از اشئنا، شاء الله » أئمه (ع) آمده است که
که خشم او خشم پیامبر و خشم پیامبر هم خشم خداست و رضایت او رضایت پیامبر و رضایت او رضایت خداست. در «2» است
حقیقت این نکته بازگشت به همین مطلبی میکند که بیان شد. و یکی از احتمالات قوي در مورد آیه است.
کاربردهاي واژه نفس در قرآن
در این آیات نفس را در مقابل نفس قرار « نفس بالنفس » است، مثل آیات قصاص «3» این واژه گاهی به معناي شخص و بدن انسان
میدهد، منتها بیشتر اوقات منظور از نفس شخصیت، حقیقت و روح انسان است و روح خودش مراتبی دارد و تعبیرات متعددي از
«5» « فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا » یا «4» « وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا » آن و مراتبش در قرآن آمده است. گاهی فرمود
در این آیات خداوند به نفس انسان و حالت تسویهاش سوگند یاد میکند که خدا و فرشتگان خوبیها و بدیها را به او الهام
ص: 171
«1» « لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَهِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ » یاد میکند. در سوره قیامت هم « نفس مسوّمه » و « نفس ملهمه » میکنند و از
سوگند میخورد؛ نفسی که انسان را هنگام انجام کار زشت سرزنش و دچار نوعی عذاب وجدان میکند. گاهی « نفس لوامه » به
ي عنی نفس انسان بسیار به کارهاي بد فرمان «2» « إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی » هم سخن از نفس اماره است، مثل
میدهد.
نفس دو سویه است؛ از یک جهت کارهاي نیک به او الهام میشود و از جهتی کارهاي بد. طبق برخی روایات ذیل آیات سوره
مبارکه ناس، گویا نفس انسان دو گوش دارد که در یکی الهامات شیطانی و در دیگري الهامات الهی توسط فرشتگان دمیده
«3» « فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا » میشود. براساس تعبیر دیگر
انسان در معرض دو نوع خواسته است؛ گاهی به طرف خواستههاي بد میرود و حتی آن خواستهها انسان را به طرف خود میکشد
و به او دستور میدهد نفس أمّاره گاهی هم به طرف خواستههاي خوب میرود و او را به طرف نیکی میکشد که آن وقت به آن
نفس لوّامه میگویند. این نفس در مراحل عالی به جایی میرسد که نفس راضیه و مرضیه و مطمئنه میشود.
ص: 172
گاهی اوقات انسان نفس بد فرما و أماره خود را سرکوب میکند و به طرف کارهاي نیک میرود. مراتب عالی راضیه و مرضیه و
مطمئنه را میپیماید. گاهی هم انسان به نداي نفسی که الهام به نیکی میکند گوش نمیدهد و به نفس اماره میدان میدهد. پس
همه این مراتب به صورت بالقوه در وجود انسان هست و به عهده انسان است که یکی را به فعلیت برساند.
ص: 173
وضعیت کوهها در قیامت چگونه خواهد بود؟
اشاره
پرسش:
وضعیت کوهها در قیامت چگونه خواهد بود؟ پاسخ:
حوادث قبل از رستاخیز
صفحه 57 از 92
حوادث قبل از رستاخیز حوادث مهمی قبل از واقع شدن رستاخیز اتفاق میافتد و قرآن کریم به تعدادي از آنها اشاره کرده است.
سخن از اشراط الساعه (نشانههاي رستاخیز) آمده است. مفسران در مورد علامتهاي رستاخیز نکاتی «1» ( حتی در سوره محمد (ص
را بیان کردهاند، مانند:
طبق برخی روایات یکی از نشانههاي رستاخیز بعثت پیامبر اکرم (ص) است و این نشان میدهد رستاخیز نزدیک «2» : 1. بعثت پیامبر
شده است، چون پیامبر اسلام پیامبر خاتم و آخر الزمان میباشد.
ص: 174
2. نزول قرآن؛
«1» « اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ » ؛ 3. شق القمر
در این مورد دو احتمال هست؛ اینکه مقصود شق القمر زمان پیامبر یا شکافته شدن ماه در آستانه رستاخیز باشد.
4. قیام حضرت مهدي (عج): و همچنین برخی از کارهاي دیگر که طبق روایات پیش از ظهور روي خواهد داد، مانند شیوع شرب
خمر و ....
«2» ؛ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخَانٍ مُبِینٍ » : 5. دود آشکار
منظور از آن دود شرر باري است که بر سر مجرمان میریزد یا قحطی یا چیز «. (و منتظر) روزي باش، که آسمان دودي آشکار آورد
دیگري مورد نظر است.
کوهها در آغاز قیامت
هشت تغییر در مورد وضع کوهها در آستانه رستاخیز مطرح شده که به نظر برخی مفسران اشاره به هشت مرحله است که طی آن
کوهها تحولات خاصی پیدا میکنند و نشانههاي رستاخیز آشکار میشود. چون کوهها از پدیدهها و نشانههاي عظمت و استواري
کره زمین هستند، قرآن کریم به آنها اشاره میکند که چگونه در آستانه قیامت در هم پیچیده و متلاشی میشوند. هشت تغییر یا
مرحله چنین است:
ص: 175
«1» ؛ 1. لرزش کوهها
«. کوهها از جا کنده میشوند «2» ؛ وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ » : 2. لرزش شدید کوهها: در سوره حاقه فرمود
«3» ؛ وَتَسِیرُ الْجِبَالُ سَیْراً » : 3. حرکت کوهها
«. کوهها حرکت میکنند
«4» ؛ فَدُکَّتَا دَکَّهً وَاحِدَهً » : 4. کوبیده شدن کوهها
«. در هم کوبیده میشوند
«6» ؛ وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً فَکَانَتْ هَبَاءً مُّنبَثّاً » : 6. گرد و غبار شدن کوهها «5» « کَثِیباً مَّهِیلًا » : 5. کوهها همچون توده شن متراکم
«. و کوهها کاملًا خرد شوند، و غباري پراکنده شوند
«7» ؛ وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ » : 7. کوهها همچون پشم حلاجی شده
«. و کوهها همچون پشم رنگینِ زده شدهاند
«. و کوهها روان شود و سراب گردد «8» ؛ وَسُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکَانَتْ سَرَاباً » : 8. کوهها همچون شبح سراب مانند
ص: 176
چگونگی اتفاقات هشت گانه و وضعیت جهان
صفحه 58 از 92
علت وقایع ممکن است برخورد سیارات، انفجارات هستهاي، تجلی الهی و ... باشد.
وضعیت جهان در آستانه رستاخیز در هم ریخته میشود، از جمله:
«1» ؛ وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ » : 1. شکافته شدن دریاها
«2» ؛ سُجِّرَتْ » و «.( و هنگامی که دریاها (به روي یکدیگر) شکافته شود (و به هم بپیوندد
«. برافروخته (و پُر) شوند
این حالت شاید به خاطر زلزلههاي شدید، جدا شدن اکسیژن و هیدروژن آب دریا، متلاشی شدن کوهها و ریختن آنها در دریاها یا
تغییرهاي دیگري باشد. در آیات قرآن سخن از زلزلههاي عظیم، نه تنها در مورد کوهها، بلکه به صورت فراگیر به میان آمده است:
«3» ؛ إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ »
«. زلزله روز رستاخیز چیز بسیار بزرگی است
«4» ؛ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ » : 2. تاریکی خورشید و ماه
در حقیقت انرژي درونی خورشید «( هنگامی که خورشید در هم پیچیده شود، و هنگامی که ستارگان بیفروغ شوند (و سقوط کنند
تمام میشود، همانطور که عدهاي از کیهان شناسان در مورد بعضی ستارگان
ص: 177
دور دست میگویند از حالت معمولی خود خارج میشده و به صورت سیاه چاله در آمدهاند.
«1» « إِذَا السَّماءُ انشَقَّتْ » : 3. شکافته شدن کرهها
«2» « إِذَا السَّماءُ انفَطَرَتْ » و
بنابراین در روز قیامت کل جهان درهم پیچیده میشود و حرکت شدید دورانی را آغاز « فُرِجَتْ ...» «3» « وَإِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ » و
«4» « یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً » : میکند
ي عنی همه منظومههاي هستی مانند طومار درهم پیچیده میشوند. بنابراین رستاخیز «5» « یَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ » و
وضعیت کل جهان را به هم میزند و مخصوص کوهها نیست.
ص: 179
قیامت چه مراحلی دارد؟
پرسش:
بعث، نشر و ... نام برده شده است؟ ،«1» قیامت چه مراحلی دارد؟ و چرا از آن با واژههاي گوناگون مثل ساعه
پاسخ:
قیامت نامهاي متعددي دارد و به نظر برخی مفسران نامهاي متعدد به مراحل قیامت اشاره دارند. نامهایی مثل قیامت، قیام الساعه و ...
حدود هفتاد مرتبه در قرآن کریم به کار رفته است. به برخی از این نامها اشاره میکنیم.
1. الساعه: با توجه به اینکه ساعت جزئی از زمان است، پیام اینگونه آیات این است که در قیامت زمان مثل موجود زندهاي میشود
که به پا میخیزد و قیامت، روز به پا خاستن است.
«2» « وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ » : 2. بعث
«3» « وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ » و
قیامت روزي است که قبرها برانگیخته و زیر و رو میشوند. این برانگیختن و
صفحه 59 از 92
ص: 180
دوباره به پا خاستن افرادي که در قبور هستند، از جلوههاي رستاخیز و مراحل آن است.
«1» « وَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ » . 3. حشر: این واژه به معناي جمع کردن است
ترکیبهاي مختلف حشر حدود 30 بار در قرآن کریم به کار رفته و منظور این است که در روز قیامت افراد سوق داده و جمع
میشوند.
4. إحیاء موتی: به این نام (رستاخیز مردگان) در قرآن کریم زیاد اشاره شده است. برخی رستاخیز را معادل برخاستن مردگان
میدانند، به عبارت دیگر رستاخیز به معناي مُرده است و رستخیز یعنی برپاخاستن مردگان.
«2» « کَذلِکَ النُّشُورُ » 5. نشر: در اصل به معناي گستردن است و منظور از آن در
«3» « وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ » و
انتشار انسانها در رستاخیز در نقاط مختلف یا انتشار نامههاي اعمال آنها است.
«4» ؛ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ » : 6. معاد
به معناي بازگشت انسان به حیات مجدد است. «. همان گونه که (آفرینش) شما را آغاز کرد، (به سوي او) باز میگردید
ص: 181
«1» « کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ » : 7. رجوع
إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ » به معناي بازگشت به سوي خداست. رجوع إلی الله حدود 10 بار در قرآن با بیانهاي مختلف مطرح شده است، مانند
«3» « کَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ » : 8. لقاء الله «2» « رَاجِعُونَ
برخی لقاء الهی در رستاخیز را منکر میشوند. مفسران در این باره اختلاف نظر دارند و مقصود از لقاي الهی را ملاقات فرشتگان
حساب و جزاء یا ملاقات حکم و فرمان خدا میدانند. مسلماً ملاقات حسی خدا مقصود نمیباشد، چون خدا جسم نیست. پس
مقصود ملاقات شهودي و باطنی است.
ص: 183
نامه اعمال انسانها در قیامت چگونه است؟
پرسش:
نامه اعمال انسانها در قیامت چگونه است؟ پاسخ:
مقصود از نامه اعمال
حداقل پنج دیدگاه در این باره وجود دارد:
1. برخی فکر میکنند اعمال انسان، مثل نامه روي کاغذ نوشته و به دست فرد داده میشود و او سطر به سطر میخواند؛ اما چون
چنین نامهاي ممکن است قابل پذیر و بسیار پر حجم باشد، پس مقصود چیز دیگري است.
«1» . 2. نامه عمل همان روح آدمی است که اعمال در او به نوعی رسوخ پیدا میکند و باقی میماند
3. نامه عمل، حقایق اعمال انسان را در بر دارد.
4. اعمال در روح انسان اثر میگذارند. اثراتی هم در فضا و هوا دارد. مجموع این اثرات را به دست صاحب عمل میدهند. به
عبارت دیگر نامه ص: 184
اعمال، اثرات اعمال ماست که در فضا، اطراف و جانمان اثر میکند و این آثار در روز قیامت قابل بازیابی است، به گونهاي که
صفحه 60 از 92
میتوان آن را به صورت عینی نشان داد.
5. نامه اعمال ضمیر باطن و وجدان مخفی است که در روانشناسی مطرح است.
مانعی هم ندارد که نامه عمل فراتر از همه موارد فوق و در برگیرنده آنها باشد.
نکته
هم در حقیقت نتیجه عمل است، اما «1» ثواب و عقاب نتیجه عمل است، اما نامه عمل، خود عمل را نمایش میدهد. تجسم اعمال
نامه عمل، خود عمل است که انسان میبیند چند کار خوب یا بد انجام داده است.
انواع نامه عمل
در قرآن گاهی از نامه عمل شخصی، زمانی از نامه عمل امتها و گاهی نامه عمل کل بشر سخن گفته میشود. در سوره اسراء
یعنی هر کسی نامه عمل شخصی دارد. «2» «. نامه اعمالش را برگردنش آویختهایم » : میفرماید
ص: 185
«1» ؛ کُلُّ أُمَّهٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا » : در سوره جاثیه از نامه عمل هر ملت یاد میکند
«. هر امتی به سوي نامه (اعمال) ش فراخوانده میشود
«2» « وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ » نامه عملی هم همه انسانها دارند
در این آیه سخن از شخص یا ملت خاص نیست؛ همه چیزها در یک نامه عمل روشنی جمع میشود. بنابراین اعمال انسان میتواند
آثار شخصی، اجتماعی یا جهانی داشته باشد. بر این اساس وظایف انسان هم، شخصی، ملی یا جهانی باشد.
تعبیرهاي مختلف از نامه اعمال در قرآن
«3» 1. کتاب
«4» 2. زبر: صفحه آهنی
«5» 3. طائر: پرندهاي که فال نیک و بد به آن میزنند
«6» . 4. امام مبین: لوح محفوظ که نامه اعمال همه انسانها در آن هست
فلسفه نامه عمل
هدف از یادآوري و تکرار نامه عمل، استفاده از کارکرد تربیتی آن است. گویا انسان احساس میکند همیشه دوربینی همراهش
ص: 186
هست که همه اعمال او را ضبط میکند، براي همین میکوشد کار ناشایستی از او سر نزند.
خداوند میخواهد در صحنه هستی چنین حالتی براي انسان پیدا بشود و او خود را همیشه در حضور مأموران الهی ببیند تا دستورات
الهی را انجام بدهد و گناه نکند.
همچنین نامه عمل در روز رستاخیز، اتمام حجت با انسانی است که میخواهد او را به دوزخ ببرند و نامه عمل جاي انکار براي او
باقی نمیگذارد.
ص: 187
نویسندگان نامه اعمال چه کسانی هستند؟
صفحه 61 از 92
پرسش:
نویسندگان نامه اعمال چه کسانی هستند؟ پاسخ:
از نویسندگان خاصی «1» خدا ناظر اعمال و نویسنده واقعی ماست. البته او کارهایش را با واسطه انجام میدهد، لذا در برخی آیات
(رقیب و عقید) یاد شده است.
رقیب و عقید نام یا صفت دو فرشته است که یکی از سمت راست و دیگري از سمت چپ بر اعمال انسان نظارت میکنند. به
عبارت دیگر، غیر از اینکه در روز رستاخیز اعضاي انسان و موجودات شاهد بر اعمال انسان هستند، کارها در روح انسان نیز ضبط
میشود و جان انسان تجلی اعمال اوست؛
همانطور که این اعمال در صحنه هستی باقی میمانند. در حقیقت قرآن هشدار میدهد که شما از همه طرف در محاصره خدا و
مأموران الهی هستید. پس مراقب اعمال خود باشید.
ص: 189
منظور از نفخ صور چیست؟
پرسش:
منظور از نفخ صور چیست؟ پاسخ:
مسئله نفخ صور در آیات متعددي مورد توجه قرار گرفته است. خداوند در سوره زمر میفرماید:
«1» ؛ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّماوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَي فَإِذَا هُمْ قِیَامٌ یَنظُرُونَ »
و در شیپور دمیده میشود، پس کسانی که در آسمانها و کسانی که در زمین هستند مدهوش میشوند (و میمیرند)، مگر کسانی
«! که خدا بخواهد؛ سپس [بار] دیگر در آن (شیپور) دمیده میشود، و ناگهان آنان ایستادهاند، در حالی که منتظر (حساب) هستند
در این آیه شریفه سخن از دو نفخ صور است؛ اولی (نفخه مرگ) وقتی است که همه میمیرند و از دنیا میروند و دومی (نفخه
مگر کسی که خدا « إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ » ، حیات) زمانی است که در شیپور دمیده میشود و همه براي حساب و کتاب زنده میشوند
بخواهد از این مرگ نجات
ص: 190
ي
ابد. گروهی برخی این عده را فرشتگان بزرگ مثل جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و ... میدانند. عدهاي هم شهدا و حتی حاملان عرش
الهی را به این جمع اضافه کردهاند، به نظر مفسران دلیلی براي زنده ماندن، جز اسرافیل، نداریم که البته او هم در نهایت خواهد مرد.
بنابراین، همه موجودات بعد از نفخه صور اولی اول خواهند مُرد و با نفخه صور دوم زنده خواهند شد.
معناي صور
است. در روزگار گذشته با شاخ گاو و دیگر حیوانات درست میکردند و براي آگاه ساختن قافلهها هنگام «1» صور به معناي شیپور
حرکت یا ایستادن در این شیپور میدمیدند. مقصود از آن در آیه شاید کنایه از فرمان پایان جهان باشد. این احتمال هم هست که
شیپوري واقعی و با طراحی خاص باشد که بتواند صیحه عظیمی به وجود آورد. این احتمال با ظاهر روایات هم سازگارتر است. به
هر حال همه مردم در اثر صداي بسیار عظیم آن خواهند مُرد.
صداي شدیدي که گوش را کر میکند.)، ) «4» کوبیدن چیزي، مثل منقار پرنده بر جایی)، الصَّاخَّهُ ) «3» نَقر ،«2» تعابیر دیگر: صَیْحَهً
راندن با صداي بلند) ) «6» کوبنده) زَجْرَه ) «5» الْقَارِعَهُ
صفحه 62 از 92
ص: 191
فرشته نفخ صور) صور اول را بدمد ابتدا همه موجودات و سپس خودش میمیرند و در نفخه ) «1» به هر حال وقتی حضرت اسرافیل
صور دوم که با فاصله ایجاد میشود، همه موجودات زنده و در صحنه محشر حاضر میشوند.
نکته تربیتی نفخ صور: مرگ و حیات به دست خداست، زندگی پایدار نیست و همه باید براي رستاخیز آماده باشیم.
عالم برزخ
هست، یعنی بین نفخ صور اول و دوم فاصله زیادي هست. به صورت طبیعی انسانهایی که از دنیا « ثم » در آیه 68 سوره زمر تعبیر
میروند، برزخی دارند و فاصله زیاد بین دو نفخه هم قاعدتاً از برزخ مستثنی نخواهد بود.
برزخ به معناي چیزي است که بین دو چیز حائل شود. به فاصله بین مرگ تا نفخ صور دوم و قیامت هم برزخ میگویند.
روشنترین آیه در این باره چنین است:
«2» ؛ مِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ »
«. به دنبال آنها برزخی میآید تا روزي که برانگیخته میشوند
وَلَا تَحْسَ بَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ » آیات دیگري هم به این مطلب اشاره دارد، مانند آیاتی که به حیات شهیدان اشاره دارند، مثل
ص: 192 «3» « أَمْوَاتاً بَلْ أَحْیَاءٌ
زنده بودن شهدا جسمانی و فعلی نیست، پس حیات برزخی است. در چند جا به این مطلب اشاره شده است، از جمله در مورد
که به کمک رسولان مسیح به انطاکیه «1» ( عذاب شدن فرعون در هر صبح و شام، دیگري در مورد حبیب نجار (مؤمن آلفرعون
«2» . آمد و شهید شد و سخنانی از او در قرآن نقل شده است
در سوره مومن تعبیر دو مرگ و دو زندگی هست و از مجموع آیات استفاده میشود که انسان سه زندگی دارد: 1. زندگی دنیوي
2. زندگی بین دنیا تا رستاخیز (برزخ) 3. زندگی در عالم قیامت (رستاخیز)
در روایات هم آمده است:
«. القبر روضه من الریاض الجنه أو حفره من حفر النیران؛ قبر باغی از باغهاي بهشت یا حفرهاي از حفرههاي آتش است »
نقل شده است. این مطالب در مورد استغفار، ترحّم بر «5» ( و امام سجاد (ع «4» امیرمومنان «3» ،( این روایت از پیامبر اکرم (ص
مردگان و هدیه دادن براي آنها، زیارت شهداء، سخن پیامبر با کشتگان بدر هم آمده است و میتواند شاهدي بر مسئله برزخ باشد.
ص: 193
با توجه به آیات، زمین و آسمان از بین میروند و بعد بهشت و جهنم ایجاد میشوند؟
پرسش:
با توجه به آیات، زمین و آسمان از بین میروند و بعد بهشت و جهنم ایجاد میشوند؟ پاسخ:
خداوند در آیات 106 تا 108 هود میفرماید: کسانی که بدبخت شدند، پس در آتشند؛ در حالی که آنها در آنجا فریاد و ناله
میکنند و تا آسمانها و زمین برپاست، در آنجا ماندگارند؛ مگر اینکه پروردگارت بخواهد.
وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّهِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا ما شَاءَ » : مشابه همین تغییر در مورد اهل بهشت هم هست
«1» ؛ رَبُّکَ عَطَاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ
و اما کسانی که نیکبخت شدند پس در بهشتند؛ در حالی که تا آسمانها و زمین برپاست، در آنجا ماندگارند؛ مگر آنچه
صفحه 63 از 92
چرا در « قید مادامت السموات و الارض » : در اینجا این سؤال مطرح میشود «. پروردگارت بخواهد این بخششی قطع ناشدنی است
مورد هر دو گروه
ص: 194
بهشتی و جهنمی آمده است؟ آیا زمانی که بهشت و دوزخ هست، اصلًا آسمان و زمینی وجود دارد تا بفرماید تا وقتی که آسمان و
با توجه به این نکته گفتهاند مقصود از قید این است که «1» زمین هست بهشتیان در بهشت و دوزخیان در دوزخ هستند! مفسران
خلود به معناي بقاي طولانی است. در حقیقت کنایه از ابدیت و جاودانگی است. مثل اینکه در فارسی میگوییم تا خدا خداست،
این کار هست یا تا آسمان برپاست و خورشید طلوع میکند این کار ادامه دارد. این نوع تعبیر در آیه، کنایه از این است که بهشتیان
تا ابد در بهشت و دوزخیان تا ابد در دوزخ میمانند وگرنه روشن است که آسمان و زمین ابدي نیست زمین و آسمان، تا وقتی
برپاست که انرژي خورشید باقی باشد و انرژي خورشید هم روز به روز کم میشود و خورشید به طرف مرگ پیش میرود.
که در هر دو آیه هست، گفتهاند ممکن است منظور این باشد که بودن دائمی بهشتیان در « الا ماشاء ربک » نکته: برخی با توجه
بهشت و دوزخیان در دوزخ، براي همه افراد نیست. یعنی امکان دارد برخی از افراد دوزخی مؤمنان خطا کاري باشند که بعد از
مدتی از آتش نجات پیدا میکنند.
این احتمال هم داده شده است که این قید براي بیان قدرت خدا باشد.
ص: 195
آیا زمین و آسمان از بین میروند و ...؟
بر اساس این آیات قرآن میتوانیم بگوییم که نظام فعلی جهان در آستانه رستاخیز در هم میریزد؛ خورشید خاموش میشود،
ستارگان با هم برخورد میکنند و ...
«1» ؛ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ »
بر اساس آیات متعدد در آن زمان زلزلههاي عظیمی رخ میدهد، .« وقتی خورشید خاموش میشود و ستارگان بی نور میشوند
کوهها فرو میپاشند، ستارگان در هم میریزند و خاموش میشوند و به عبارت دیگر در آن زمان نظام عالم عوض میشود و بهشت
و دوزخ بر اساس نظام نوینی بر پا میشود.
ص: 197
منظور از مردان اعراف در آیه 46 و 48 سوره اعراف چه گروهی است؟
پرسش:
منظور از مردان اعراف در آیه 46 و 48 سوره اعراف چه گروهی است؟ پاسخ:
بین بهشتیان و ؛« و بینهما حجاب » : در آیه 44 سوره اعراف گفت و گوي بهشتیان و دوزخیان مطرح میشود و در آیه 46 میفرماید
«. و بر یک سرزمین بلند مردانی هستند ؛« و علی الاعراف رجال » ، دوزخیان مانعی هست
حجاب در اصل به معناي مانع است. در این آیه مقصود یا همان سرزمین اعراف است، یعنی یک بلندي که دوزخ و بهشت را از هم
جدا میکند و مانع میشود که بهشتیان و دوزخیان به راحتی ارتباط برقرار کنند یا مقصود دیواري است که ظاهرش عذاب و
درونش رحمت است؛ همان طوري که در آیه 13 سوره مبارکه حدید از آن یاد شده است.
نکته: تعبیرات قرآن در مواردي که مسائلی راجع به بهشت و دوزخ و دنیاي بعد از مرگ را بیان میکند، گاهی مشابه تعبیرات
دنیوي است. گاهی هم تعبیرات جنبه تمثیل و تشبیه دارد و چون جهان آخرت در افق بالاتري قرار دارد، این تعبیرات میتوان یک
صفحه 64 از 92
شبهی از حقیقت را در ذهن ما تصویر بکند، در حقیقت مشکل از مفاهیم و الفاظ بشري است که
ص: 198
ظرفیت نمایاندن تمام آن حقیقت را در خود ندارد؛ لذا مطالب گاهی براي ما مجمل جلوه میکند بنابراین وقتی میگوییم مانعی و
سرزمینی به نام اعراف بین آنها هست، این نکته راباید در نظر داشته باشیم.
میدانیم که اعراف در لغت به معناي مکان مرتفع است. از احادیث هم استفاده میشود که منطقهاي میان بهشت و دوزخ است که
همچون حجاب و مانع بین آن دو قرار میگیرد؛ به طوري که هر کس در سرزمین اعراف باشد، بر بهشت و دوزخ اشراف دارد و
میتواند دوزخیان و بهشتیان را مشاهده بکند و این منطقه مکان، عبور افراد به بهشت نیز میباشد.
بر روي اعراف ؛« علی الاعراف رجال یعرفون کلًا بسیماهم » این تنها اطلاعات ما در ارتباط با اعراف است. در این آیه شریفه فرمود
.« مردانی هستند که بهشتیان و دوزخیان را با چهره هایشان میشناسند
مقصود از این مردان چه کسانی اند؟
در احادیث اهل البیت و اهل سنت به دو مطلب اشاره شده است: 1. این افراد مقربان درگاه الهی و گواهان و شاهدان بر مردم
هستند. در برخی روایات هم آمده که مقصود آل محمد است.
2. در اعراف افرادي هستند که نیکیها و بديهاي آنها مساوي است، یعنی افراد مستضعف و گنه کاري که هم اعمال نیک و هم
اعمال بد دارند و در حقیقت در آن جا وا مانده شده اند؛ نه داخل جهنم میروند و نه به بهشت.
ص: 199
با توجه به روایات، دو احتمال داده اند؛ اول) مقصود پیشوایان حق است که به مؤمنانی که بهشتی شدند یا هنوز داخل «1» مفسران
بهشت نشده اند، سلام میدهند؛ دوم) مقصود گروه مستضعف است؛ مومنان مستضعفی که آرزو دارند وارد بهشت شوند، ولی
موانعی جلوي راه آنها هست. وقتی بهشتیان را میبینند، به آنها سلام میکنند؛ یعنی مردانی که بر اعراف هستند، به اصحاب و
افراد بهشتی سلام میدهند.
ظاهر آیه شریفه با دیدگاه اول مفسران سازگار است، یعنی باید افرادي باشند که مقام والایی داشته باشند؛ رجالی که رهبران
الهیاند و دوزخیان و بهشتیان را میشناسند و به مومنان درود میفرستند.
البته با توجه به مجموع احادیث این جمع بندي قابل ارائه است که:
سه گروه از اعراف عبور میکنند؛
اول) گروه پیشوایان و بزرگان: در گذرگاههاي سخت قیامت توقف میکنند و به یاري و شفاعت مومنان و مستضعفان میآیند.
ظاهر آیه هم همین است.
دوم) ناتوانان محتاج کمک: اینها مومنان گنه کارياند که نیکیها و بدي هایشان تقریباً مساوي است.
اینها طبق برخی روایات بر اعراف میمانند و در نهایت ممکن است مورد شفاعت واقع شوند.
ص: 200
سوم) مؤمنان صالح: با سرعت از این گذرگاه اعراف میگذرند و وارد بهشت میشوند.
آیه فوق و آیات بعدش به گروه اول و دوم اشاره میکند. بنابراین در یک جمع بندي میتوان گفت سه گروه از اعراف عبور
میکنند؛ منتها ظاهر آیه 46 به گروه اول اشاره دارد.
ص: 201
چیست؟ ،« هیچ کس از بشر باقی نماند؛ جز آنکه وارد دوزخ میشود » منظور از آیه
صفحه 65 از 92
پرسش:
چیست؟ پاسخ: ،« هیچ کس از بشر باقی نماند؛ جز آنکه وارد دوزخ میشود » منظور از آیه
خداوند در سوره مریم میفرماید:
«1» ؛ وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیّاً »
و هیچ (کس) از شما نیست، مگر اینکه در آن (جهنّم) وارد میشود؛ (این حکم) حتمی است که براي پروردگارت پایان یافته
است؛ سپس کسانی را که خودنگهداري (و پارسایی) کردند نجات میبخشیم، و ستمکاران را از پاي در آمده، در آن (دوزخ) وا
«. میگذاریم
تفسیر آیه
است، یعنی همه افراد در روز قیامت به کنار دوزخ « شدن و اشراف بر جهنم «2» نزدیک » به معناي « ورود » 1. به نظر برخی مفسران
میآیند، ولی پارسایان نجات مییابند و ستمگران در آتش جهنم سقوط میکنند. شاهد این تفسیر، آیه 23 سوره قصص و 101
سوره انبیاء است.
ص: 202
است و همه مردم وارد جهنم میشوند، اما جهنم بر پارسایان سرد و « معناي داخل شدن » به « وارد » که «1» 2. برخی دیگر گفتهاند
سلامت میشود. در برخی احادیث به این مطلب اشاره شده و با ظاهر آیه هم سازگارتر است.
حال یک سوال مطرح است که چرا پارسایان وارد جهنم میشوند؟
از پیامبر اسلام (ص) روایت شده است: هیچ نیکوکار و بدکاري نیست؛ مگر اینکه داخل جهنم میشود، و آتش براي مؤمنان سرد و
و فرمود: همه وارد آتش میشوند، سپس براساس اعمالشان از آن «2» . سالم میشود، همانطور که بر ابراهیم (ع) سرد و سالم شد
بیرون میآیند. برخی چون برق، برخی همچون باد، عدهاي مثل دویدن اسب، گروهی مانند سوارکار معمولی، جمعی چون پیاده
یعنی عبورشان از دوزخ براساس اعمالی که دارند، طول میکشد. «3» . کند رو و برخی همچون رهرو معمولی
ورود ستمگران به دوزخ براي این است که عذاب بشوند و نیز با دیدن گذر سریع مؤمنان، ناراحتی آنها فزونتر شود، اما مؤمنان
وارد آتش میشوند تا عذابهاي کافران را ببینند و قدر نعمتهاي بهشتی را بدانند. البته گذر مؤمنان چنان سریع است که کمترین
ضرري به آنها نخواهد رسید.
پیام آیه این است که همه داخل دوزخ میشوید و براساس اعمالتان در آن میمانید و یا از آن میگذرید. پس مراقب باشید و ببینید
جزء با تقواها هستید یا ستمکاران!
ص: 203
دنیا و آخرت چه ارتباطی با هم دارند؟
پرسش:
دنیا و آخرت چه ارتباطی با هم دارند؟ پاسخ:
ما دو نظام داریم؛ نظام دنیا و نظام آخرت. نظام دنیا و کیهانی که ما داریم، بر اساس خورشید محوري است، یعنی خورشیدي هست
که سیاراتی از جمله زمین در اطراف آن میچرخند.
همه در کهکشان راه شیري قرار دارند و در دل این راه شیري خود خورشید به طرف مقصدي در جریان است.
صفحه 66 از 92
«1» . نظام دنیوي مقدمه و مزرعهاي براي نظام آخرت
حیات واقعی در نظام اخروي است و در آن جا نظام دنیا از لحاظ زمان، مکان و نوع چینش در هم میریزد و نظامی نو بر پا میشود.
در مورد این که نظام آخرت چگونه خواهد بود، ما جز اشارتی که در قرآن و روایات هست، اطلاعات زیادي نداریم.
«2» . و تنها میدانیم حیات دنیوي مقدمه است و حیات واقعی آنجاست
ص: 205
نعمتهاي مادي و معنوي بهشت چیست؟
پرسش:
نعمتهاي مادي و معنوي بهشت چیست؟ پاسخ:
برخی از مفسران برآنند که اشاره به نعمتهاي مادي در بهشت، براي این است که عبارات و واژههاي بشري تحمل معنایی بیشتر از
این را ندارد. به عبارت دیگر، خداوند میخواست حقایق و لذتهاي بلندي را بیان بکند ولی چون با الفاظ بشري بیان پذیر نبود، از
در حالی که حقیقت بالاتر از این «3» . و باغها «2» میوهها «1» تعبیراتی استفاده کرد که براي بشر آشنا باشد، مانند: گوشت پرندگان
« رضایت الهی خیلی بزرگتر است «4» ؛ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ » : است و برخی از نعمتها اصلًا در عبارات مادي نمیگنجد، لذا فرمود
اما به نظر میرسد آیات مربوط به بهشت به حقایق برتري اشاره دارند که در تعبیرات بشري نمیگنجد. پرسش و پاسخهاي قرآنی
ویژه جوانان، ج 4، ص: 206
به برخی دیگر از نعمتهاي (معنوي و مادي) بهشت اشاره میکنیم.
الف: نعمتهاي معنوي
«1» 1. احترام ویژه
«2» 2. محیط صلح و صفا
«3» 3. امنیت
«4» 4. دوستان موافق و با وفا
«5» 5. برخوردهاي محبتآمیز
«6» 6. نشاط فوق العاده درونی انسانها
«7» 7. احساس خشنودي خدا
«8» 8. نظر خدا به انسان و نظر انسان به خدا
«9» 9. رفتار طبق میل انسان
«10» 10 . نعمتهایی که در تصور انسان نمیگنجد
«11» 11 . جاودانگی نعمتهاي بهشتی
ص: 207
ب. نعمتهاي مادي
«1» 1. بوستان بهشتی
«2» 2. نهرهاي بهشتی
«3» 3. سایههاي لذت بخش
صفحه 67 از 92
«4» 4. منازل و قصرهاي بهشتی
«5» 5. فرش و تخت گسترده شده
«6» 6. میوههاي بهشتی
«7» 7. شراب پاك
«9» 9. لباسهاي بهشتی « 8. شراب تسنیم
«10» 10 . ظرف و جام
ص: 208 «11» 11 . زیورهاي بهشتی
«1» 12 . همسران بهشتی
«2» 13 . خدمتکاران و ساقیان
«3» ... 14 . پیش پذیرایی و
در نتیجه میتوان گفت: با بررسی کل آیات درباره بهشت و نعمتهاي آن خداوند به میوهها و لذتهاي دیگر آن اشاره کرده است
و هر کدام از آنها در آیات مختلف بیان شده است.
ص: 209
فصل هفتم: رهزنان بشریت