گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
فصل هشتم: گوناگون






اشاره
ص: 223
هنگامیکه پدرومادر از فرزند رو برمیگردانند، تکلیف فرزند چیست؟
پرسش:
صفحه 71 از 92
هنگامیکه پدرومادر از فرزند رو برمیگردانند، تکلیف فرزند چیست؟ پاسخ:
در آیات و روایات بارها تاکید شده است که به پدر و مادر احترام بگذارید، و از آنها اطاعت و به آنها نیکی کنید. از جمله خداوند
به انسان وصیت میکنیم که در مورد پدر و مادرش به نیکی رفتار بکند، مخصوصاً در مورد مادرش که چند » : در سوره لقمان فرمود
«1» «. ماهی او را حمل میکند و شکر نسبت به مادر و خداوند را فراموش نکنید
وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَی أَن تُشْرِكَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا » : در ادامه تنها مورد استثناء را بیان میکند
«2» « مَعْرُوفاً
مضمون آیه این است که اگر پدر و مادر شما مشرك بودند و خواستند شما را مشرك بکنند، از آنها اطاعت نکن. ولی در همین
«. در دنیا با آنها مصاحبت پسندیده داشته باشید » مورد هم میفرماید
ص: 224
بنابراین حتی اگر پدر و مادر مشرك باشند و تلاش بکنند انسان را از جاده توحید خارج بکنند، انسان حق بد رفتاري و قطع رحم
ندارد و لازم است با آنها با محبت و نیکی رفتار بکند.
خداوند در مورد سه چیز اجازه ترك نداده است؛ اداي امانت، وفاي به عهد و نیکی به » : ع) حکایت شده است ) «1» از امام صادق
پدر و مادر از صله رحم یا خدمت فرزند استقبال نمیکنند با رویشان را بر میگردانند، باید علت ناراحتی پدر و مادر را ،« والدین
بیابند و برطرف بکنند.
در هر صورت حق قطع رحم، ترك احسان یا توهین به پدر و مادر را ندارند.
حتی اگر خود پدر و مادر خواهان ترك رابطه باشند.
آري! ممکن است پدر و مادر عصبانی باشند ناراحت بشوند یا مشکلی اخلاقی، عقیدتی، جسمی، روانی داشته باشند، اما هیچ کدام
دلیل نمیشود که فرزند وظیفه خودش را انجام ندهد.
براي این است که فرزندان خودشان « الی والدین » و نفرموده « بالوالدین » میگویند: این که خداوند فرمود «2» 1. بعضی از مفسران
بروند و به
ص: 225
آنها احسان بکنند، نه این که کسی را بفرستند تا کارهایشان را انجام بدهد.
2. طبیعت پدر و مادر این است که از رفت و آمد فرزند خشنود شوند. حال اگر از دیدن فرزند آزرده شدند، حتماً مشکلی یا سوء
تفاهمی عامل آن شده است و فرزند با حل مشکل یا رفع سوء تفاهم باید آنان را مسیر طبیعی برگرداند.
در هر صورت اگر پدر و مادر از دیدار فرزند ناراحت شدند، مصداق نیکی این خواهد بود که مشکل را برطرف سازد و ارتباط را
به روند طبیعی باز گرداند.
ص: 227
با توجه به آیه 221 و 222 سوره بقره چرا خداوند امر فرمود از زنان محیض دوري کنید؟
پرسش:
با توجه به آیه 221 و 222 سوره بقره چرا خداوند امر فرمود از زنان محیض دوري کنید؟ پاسخ:
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذيً فَاعْتَزِلُوا النِّسَ اءَ فِی الْمَحِیضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَ تَّی » : خداوند در آیه 222 سوره بقره میفرماید
«1» ؛ یَطْهُرْنَ
صفحه 72 از 92
اي پیامبر از تو در مورد عادت ماهیانه زنان میپرسند: بگو آن رنجی است از این رو در عادت ماهیانه زنان کناره گیري کنید. تا
«2» « فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ »
وقتی که پاك شدند، وقتی پاك شدند و رجایی که خداوند به شما فرمان داده است. نزدیک شوید که خدا توبه کاران را دوست
«. دارد و یا کان را نیز
ص: 228
شان نزول آیه
در زمان صدر اسلام دو گروه یهودي و مسیحی در مدینه زندگی میکردند. یهوديها در مورد عادت ماهیانه زنان خیلی سخت
گیري میکردند و هر نوع معاشرت آنها را با مردان حرام میدانستند، حتی با آنها غذا نمیخوردند، نمیخوابیدند.
در مقابل گروههایی هم بودند که اصلًا به این حالت زنانگی، توجهی نداشتند.
مشرکان عرب که بعداً برخی از آنها مسلمان شده بودند، با اخلاق و عادات یهود در مدینه انس گرفته بودند و با زنانی در حالت
ماهیانه مثل یهودیها رفتار میکردند.
بدین مناسبت برخی از مسلمانها در این مورد از پیغمبر (ص) پرسش کردند.
این آیه در جواب آنها نازل شد.
أَذيً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی » : چون آمیزش جنسی با زنان در این حالت زیانهاي بهداشتی هم دارد؛ برخی گفتهاند این که قرآن فرمود
یعنی با آنها هم بستر نشوید، اشاره به این دارد که چنین همبستر شدن زیانهایی براي « الْمَحِیضِ؛ از زنان در این حالت دوري بکنید
دو طرف دارد. برخی از پزشکان هم زیانهاي بهداشتیاش را بیماریهاي آمیزشی، آلوده شدن دستگاههاي تناسلی، پرورش میکروبها
«1» . و ... یادآور شدهاند
ص: 229
لذا اسلام همگام با فطرت انسان که در این حالت در رنج است، آمیزش را ممنوع کرد.
در حقیقت قرآن کریم راه حل میانهاي را مطرح کرد تا نه زنان منزوي شوند و نه بی بند و باري بروز کند، بلکه ضمن حفظ
شخصیت زن از ضررهاي بهداشتی جلوگیري شود. این آیه شریفه دستور میدهد تا خانمها از حالت عادت ماهیانه خارج و به
«1» . اصطلاح پاك نشدهاند از آمیزش جلوگیري بشود و بعد از پاك شدن نزدیکی شود
فاذا تطهرون فاتوهن من حیث امرکم الله ...؛ وقتی پاك شدند از جایی که خدا به شما فرمان داده است (از مسیر » : در ادامه آیه فرمود
این قسمت اخیر آیه که فرمود خدا توبه «. طبیعی) با آنها در آیید و خدا توبه کاران را دوست دارد و پاکان را نیز دوست دارد
کاران را دوست دارد و پاکان را، شاید اشاره به این باشد که ممکن است برخی به خاطر فشار غریزه جنسی در آن حالتها نتوانند
جلوي خودشان را بگیرند بنابراین راه توبه و بازگشت این گونه افراد هم باز است تا دست از کارشان بردارند و نیز توبه بکنند و به
سوي خدا باز گردند؛ البته کسی که مرتکب چنین کاري شود، باید کفاره هم بدهد.
ص: 230
نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتوْا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ » : توضیح آیه 223 : خداوند در ادامه آیه قبل در آیه 223 میفرماید
«1» ؛ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ
زنان شما کشتزار شما هستند، پس هرگونه بخواهید میتوانید به کشتزارتان در آیید و اثر نیکی را براي خود از پیش بفرستید پس
«. تقوا پیشه کنید و بدانید که به ملاقات خدا میروید و به مومنان بشارت بده
آیه شریفه خانمها را به کشتزار تشبیه میکند. اگر کشتزار از بین برود جامعه بشري نابود میشود و روشن است که ادامه حیات
صفحه 73 از 92
انسان به غذا و غذا به مزرعه بستگی دارد.
این جا هم میخواهد بفرماید جامعه بشري بدون وجود خانمها نابود میشود. قرآن با این مثال زیبا ضرورت وجود زن را تبیین
میکند و نشان میدهد که زن براي شهوت رانی نیست؛ وسیله تداوم نسل بشر است.
براي توسعه در چگونگی گونه « انی » گفتهاند « فاتوا حرتکم انی شئتم؛ هرگونه که میخواهید با خانم هایتان در آیید » در ادامه فرمود
ها، زمان و مکان آمیزش است، چون انی میتواند به معناي مکان و هم آن حالت باشد. بنابراین این بخش از آیه به حقوق مردها
نسبت به زنان اشاره دارد.
انسانها معمولًا ازدواج را با هدف مقدسی انجام نمیدهند، ولی قرآن « و قدموا لانفسکم » : خداوند در پی این مقدمات میفرماید
کریم و اسلام
ص: 231
ي عنی اگر شما هدف مقدسی در ازدواج داشته باشید و انسان « قدموا لانفسکم » . میخواهد ازدواج هدف مقدسی داشته باشد
صالح پرورش دهید براي روز رستاخیز ذخیرهاي فراهم آورید، عمل شما عبادت میشود و کار خیر به شمار میآید.
از پیامبر اکرم (ص) حکایت شده است: وقتی انسان از دنیا میرود و برنامه عملش تمام میشود، چیزي براي خودش ندارد: مگر سه
چیز 1. صدقه جاریه: انسان کار خیري بکند که منافعش ادامه داشته باشدمثل مدرسه سازي، مسجدسازي.
2. آثار علمی: مثل کتاب و ...
«1» . 3. فرزندان صالح: با عمل و سخن براي پدر و مادر طلب آمرزش بکند
اشاره دارد که شما با ازدواج و پرورش فرزندان صالح میتوانید براي آخرت خود « قدموا لانفسکم » این حدیث در حقیقت به همین
پس اندازي بکنید.
در پایان میفرماید: تقوي الهی را پیش بگیرید و به مومنان که این راهها را ادامه خواهند داد بشارت بده.
ص: 233
آیا تکرار واژه تقوا در آیه 93 سوره مائده به معناي مختلف بودن معناي واژه تقوا است؟
پرسش:
آیا تکرار واژه تقوا در آیه 93 سوره مائده به معناي مختلف بودن معناي واژه تقوا است؟ پاسخ:
خداوند در آیه مذکور میفرماید:
لَیْسَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَ اتِ جُنَاحٌ فِیَما طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَ اتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَ نُوا »
«؛ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ
«... بر کسانی که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام دادند، در مورد آنچه که قبلًا خوردهاند، گناهی نیست
آیه در مورد کسانی است که قبل از نزول احکام ممنوعیت شراب، شراب میخوردند. خدا میفرماید: این افراد «2» برخی گفتهاند
اگر ایمان بیاورند و کارهاي شایسته انجام بدهند، گناهی بر آنها نیست؛ در صورتی
ص: 234
که با تقوا باشند و ایمان بیاورند و کارهاي شایسته انجام دهند، سپس پارسایی پیشه کنند و ایمان بیاورند، سپس پارسایی پیشه کنند
و نیکی نمایند و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.
در این آیه سه بار واژه تقوي تکرار شده است:
صفحه 74 از 92
1. إِذَا مَا اتَّقَوْا؛
2. ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا؛
3. ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا؛
در مورد این تکرار چند دیدگاه ارائه کردهاند. «1» مفسران
الف. این سه جمله ناظر به هم است و هر کدام به یک مرحله از احساس مسئولیت و پارسایی اشاره دارند.
مرحله ابتدایی: تقوایی که انسان را به سوي تحقیق درباره دین میبرد و نتیجهاش ایمان و عمل صالح است؛ یعنی اگر انسان دین هم
نداشته باشد، ولی مسئولیت پذیر باشد، اقلّ درجات تقوي و خودنگهداري را دارد، یعنی دلش به حال خودش میسوزد و نسبت به
خود احساس مسئولیت میکند، لذا وقتی نام خدا، پیامبر اسلام و ... را میشنود، احساس مسئولیت میکند که برود تحقیق بکند.
مرحله دوم: تقوایی است که درون جان انسان مستقر میشود و جلوي گناهان را میگیرد. پرسش و پاسخهاي قرآنی ویژه جوانان،
ج 4، ص: 235
مرحله سوم: تقوایی که انسان را به سوي انجام کارهاي نیک، حتی مستحبی و ترك کارهاي مکروه- که ممنوع نیست- میبرد. این
وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ و خدا، نیکوکاران » : همان انسانی است که تقوي پیشه میکند و نیکوکار میشود. خداوند در ادامه میفرماید
«. را دوست میدارد
ب. این سه واژه براي نشان دادن استمرار تقوا است، یعنی اینکه تقوا داشته باشم، تقوا را ادامه بدهم و باز هم ادامه بدهیم.
ج. تکرار براي تأکید است.
نگاهی به احادیث
ایمان نیز که تکرار شده است، حالات، درجات و مراحلی دارد که، برخی ناقص و برخی «1» ( 1. براساس حدیثی از امام صادق (ع
کامل و برخی نیکوتر است.
2. طبق حدیث دیگري تقوا سه نوع است. این حدیث به تقوا و مراحل سه گانه آن (تقواي عام، خاص و خاص خاص) اشاره دارد.
«2»
تقواي عام: انسان حرام را به خاطر ترس از آتش ترك کند.
تقواي خاص: فرد حتی شبهات را هم ترك بکند.
تقواي خاص الخاص: شخصی نه تنها گناهان و شبهات را ترك میکند؛ کارهاي مباح را هم ترك میکند. کسی که به این مرحله
برسد، همه کارهایش واجب یا مقدمه واجب یا مستحب است و افعالش در جهت الهی
ص: 236
و براي رضاي خدا میباشد، لذا غذا هم که میخورد براي این است که نیرو بگیرد و به جامعه خدمت بکند یا عبادت بهتري انجام
بدهد و خدمت به جامعه و عبادت، واجب یا مستحب است.
ص: 237
منظور از لهو و لعب در سوره حج و سوره محمد (ص) چیست؟
پرسش:
منظور از لهو و لعب در سوره حج و سوره محمد (ص) چیست؟ پاسخ:
خداوند در سوره محمّد (ص) میفرماید:
صفحه 75 از 92
«1» ؛ إِنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَلَا یَسْأَلْکُمْ أَمْوَالَکُمْ »
به معناي بازي است و بازي به کارهایی گفته میشود که داراي یک نظم « لعب » واژه «... زندگی دنیا فقط بازیچه و سرگرمی است
خیالی براي رسیدن به یک هدف خیالی است، مثلًا کودکی که پازل را کامل میکند، یک نظم خیالی را درست میکند تا به هدف
خیالی برسد.
نیز به معناي سرگرمی است؛ کاري که انسان را به خود مشغول بکند و از رسیدن به اهداف اساسی باز بدارد. قرآن کریم « لهو » واژه
راجع به زندگی پست دنیا میگوید این نوعی بازي و سرگرمی است.
ص: 238
مواظب باشید در گرداب خیالات مشغول نشوید و از اهداف اساسی باز بمانید، یعنی هر کسی در دنیا براي رسیدن به مقامات و
مالکیتهاي خیالی و زودگذر تلاش بکند، در حقیقت گرفتار یک بازي شده است که بعد از چندي این بازي را به دیگري واگذار
میکند.
عجیب این است که برخی این بازي را چنان جدي میگیرند که سرگرم امور دنیا میشوند و از اهداف اساسی خلقت خود باز
میمانند. انسان در این حالت مثل مسافري است که وارد یک مسافرخانه میشود تا چند روز آن جا به استراحت بپردازد و کارهایی
انجام بدهد و از آن جاها برود.
قرآن دنیا را محل گذر میداند؛ محلی که ممکن است کسی در آن جا گرفتار بازي هایش بشود و فراموش کند که چرا مسافرت
میکرد.
مانند سوره حدید هست، مفسران در سوره حدید به نکاتی اشاره میکنند که جالب توجه «1» مشابه این آیه در سورههاي دیگر
اعْلَمُوا أَ نَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ » : است. در این سوره میخوانیم
«2» ؛ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَراً
بدانید زندگی پست دنیا بازي و سرگرمی و زیور و فخر فروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است؛ همانند بارانی
«. است که کشاورزان از رویش آن شگفت زده میشوند. سپس خشک میشود پس آن را زرد ببینی
ص: 239
انما الدنیا لعب و » قرآن کریم در قالب یک مثال چند مرحله از زندگی دینا را به تصویر میکشد. مفسران گفتهاند که در این جمله
با پنج ویژگی دنیا، به 5 مرحله از زندگی انسان اشاره شده است. « لهو و زینه و تفاخر
1. مرحله کودکی (لهو): دوران بازي و غفلت است.
2. مرحله نوجوانی (لعب): دوران سرگرمی و دوري از مسائل جدّي زندگی است.
3. مرحله جوانی (زینه): دوره شور و عشق و تجمل گرایی است.
4. مرحله میان سالی (تفاخر): دوره کسب مقام و فخر فروشی است.
5. مرحله افزایش اموال و فرزندان: انسان به فکر زر اندوزي و جمع نفرات میافتد. حدس زده میشود هر کدام از این مراحل حدود
8 سال طول میکشد که در مجموع چهل سال میشود و بعد هم دوره کهولت شروع میشود.
ممکن است انسان رشد بکند و همه این مراحل را پشت سر بگذارد حتی امکان دارد کسی این مراحل را ظرف ده یا بیست سال
پشت سر بگذارد و به مرحله حیات معقول، طیب و معنوي برسد.
شاید هم کسی در مرحله کودکی یا تا آخر یکی از مراحل دیگر بماند به عبارت دیگر دنیا وسیله، زمینه و مقدمه است.
ممکن است برخی در این مقدمه بمانند و هرگز به هدف نهایی نرسند. مقصود این نیست که انسان رهبانیت و گوشه نشینی پیش
صفحه 76 از 92
بگیرد و از مواهب دنیا استفاده نکند؛ خود قرآن دستور میدهد وقتی وارد مساجد
ص: 240
استفاده از زینت دنیا و حتی بازیها و سرگرمیهاي هدف دار مثل بعضی ورزشهاي مفید براي «1» . میشوند، زینتهاي خود را بردارید
انسان اشکال ندارد در واقع بحث درباره استفاده از دنیا نیست چون انسان مؤمن و کافر هر دو از دنیا استفاده میکنند بحث سر این
است که انسان دل بسته به چیزي بشود و کل عمرش را فداي آن بکند، گمان کند سرگرمی، زینت، تفاخر یا تکاثر اموال هدف
نهایی خلقت انسان است؛ در حالی که انسان هدفی متعالی دارد و باید در ایستگاههاي بین راه بیش از اندازه لازم توقف نکند.
لهو و لعب مصادیق متعددي دارد، مثلًا ممکن است انسان با لهو و لعب آن قدر گرفتار بشود که دچار تهمت و دروغ و ... بشود.
در مورد لهو دو اصطلاح وجود دارد؛ 1. سرگرمی: در آیاتی که گفته شد، دنیا سرگرمی معرفی شده است،
2. یکی از گناهان: مثل آیه شش سوره لقمان که مسئله اصطلاح لهو الحدیث را دارد و بعضی از مسائل مثل موسیقی یا اشعاري که
مضامین نامناسب دارد در آن مطرح شده است. این جا که میفرماید دنیا لهو و لعب است، ظاهراً فضاي گناه آلود را بیان نمیکند.
ص: 241
چرا خداوند در قرآن کریم به شب اول ذي الحجه قسم یاد میکند؟
پرسش:
چرا خداوند در قرآن کریم به شب اول ذي الحجه قسم یاد میکند؟ پاسخ:
«1» ؛ وَالْفَجْرِ وَلَیَالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ » : خداوند در اولین آیه سوره مبارکه فجر میفرماید
اینکه منظور همه سپیده دمها یا سپیده دم عید قربان یا هر جمعه است، مورد پرسش « سوگند به سپیده دم و سوگند به شبهاي ده گانه
است. در این آیه خداوند به شبهاي دهگانه سوگند یاد میکند. طبق روایتی از پیامبر اکرم (ص) « ولیال عشر » نیست. مورد سؤال
منظور از شبهاي دهگانه، ده شب اول ذي الحجه است که بزرگ ترین مراسم عبادي (حج) در آن برگزار میشود. در این ده شب
که شهر مکه از حجاج سراسر دنیا پر میشود و هرچه به روز نهم (روز عرفه) و روز دهم (عید قربان) نزدیک تر میشویم، شور و
هیجان حج زیادتر میشود. این شبهاي با عظمت عبادت و حج، شبهایی است که مسلمانها به صحراي عرفات میروند. عصر عرفه را
با دعاها و آن عظمت برگزار میکنند. شب عید
ص: 242
قربان به طرف مشعر حرکت میکنند و آن صحنه عظیم را به وجود میآورند و از آنجا به منی میروند. روز دهم مراسم عید و
قربانی را آنجا انجام میدهند و رمی جمرات میکنند. خداوند به این عظمتی که در این مراسم آفریده میشود، سوگند یاد میکند.
برخی از مفسران احتمال دادهاند که مقصود ده شب اول محرم باشد که شبهاي باعظمتی است و یا ده شب آخر ماه مبارك رمضان
ده شب آخر «1» . باشد. پیامبر اکرم (ص) در ده شب آخر ماه مبارك رمضان به منزل نمیرفت و در مسجد بیتوته و اعتکاف میکرد
ماه مبارك رمضان و عبادتهاي شبهاي بیست و یک، بیست و سه و بیست و هفت بسیار مهم است و احتمال وجود شب قدر در این
است که؛ شاخصترین و بارزترین آن، شبهاي ذي « شبهاي با عظمت » شبها خیلی زیاد است. مانعی هم ندارد که بگوییم منظور
الحجه، بعد شبهاي دهه آخر رمضان و آنگاه شبهاي دهه اوّل محرم است.
«2» ، نکته: چرا خداوند قسم یاد میکند؛ سوگند ما به خاطر اعلام صداقت یا تأکید مطلب است؛ اما خداوند که نیاز به سوگند ندارد
مفسران و دانشمندان علوم قرآن چند علت براي سوگندهاي خدا برشمرده اند.
1. نشان دادن عظمت مطلب و تأکید بر مطلب. میخواهد بگوید مطلبی که میخوام بگویم مهم است. مثلًا وقتی سوگند یاد میکند
صفحه 77 از 92
که
ص: 243
این کار را حتماً خواهم کرد؛ این اتفاق خواهد افتاد، میخواهد نشان بدهد که این کار یا اتفاق خیلی مهم است.
آن انجیر یا زیتون آنقدر « وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ وَطُورِ سِینِینَ » 2. عظمت چیزي را که به آن سوگند خورده است، نشان میدهد. مثلًا
میوهاي مهمی است که به آن سوگند یاد میکنم. میخواهد توجه انسان را به خود انجیر و زیتون؛ تأویلاتی که راجع به آن در
روایات آمده، سپیده دم یا شبهاي ده گانه ذي الحجه جلب کند.
یعنی، سوگند به رب فجر « والفجر » 3. ربّ (پروردگار) در تقدیر است. مثلًا
گویند هر جا خداوند به امور مادي مثل خورشید ماه و ... سوگند بخورد یک ربّ در تقدیر هست.
جمع بین هر سه احتمال نیز ممکن است. به هر حال سوگند خدا عظمت چیزي که برایش قسم خورده شده و چیزي که به آن قسم
خورده شد را میرساند.
ص: 245
منظور از فاجر و کافر در قرآن کیست؟ آیا کسی که نماز نمیخواند از کفّار شمرده میشود؟
پرسش:
منظور از فاجر و کافر در قرآن کیست؟ آیا کسی که نماز نمیخواند از کفّار شمرده میشود؟ پاسخ:
واژه فاجر در سوره نوح و عبس آمده جالب اینکه در هر دو سوره با کافر همراه شده است. در نوح میخوانیم وقتی حضرت نوح
وَلَا یَلِدُوا إِلَّا » (ع) بر مردم نفرین کرد، گفت: خدایا در زمین کافري را باقی نگذار. اگر اینها بمانند، بندگان تو را گمراه میکنند و
«1» « فَاجِراً کَفَّاراً
جزء فاجر و بسیار ناسپاس یا بسیار (کافر) به دنیا نمیآورند.
«2» « أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَهُ الْفَجَرَهُ » : در آیه سوره عبس هم فرمود
مردم در روز قیامت دو گروه میشوند؛ گروهی که خندانند و جمعی که غبار بر صورت آنهاست و چهرهشان گرفته است. آنها
کسانیاند که هم کافر و هم فاجر (بدکار) بودند.
ص: 246
و کافر به معناي پوشاننده است. « انسانهاي بدکار » به معناي « فاجر » واژه
باید توجه داشت که واژه کافر گاهی به معناي کفر اعتقادي و زمانی به معناي کفر عملی است.
کفر اعتقادي، یعنی کسی خدا، معاد، نبوت و ... انکار بکند و منظور از کفر عملی این است که کسی دستورات اسلام را در عمل
«1» انجام ندهد. این نوعی کفر پیشگی ناسپاسی است. هر چند ممکن است طبق معناي لغوي یا احادیث ما به این افراد کافر گفته
مقصود از کفر در این جا کفر عملی «2» ! بشود، مثلًا در روایات میخوانیم: بین کفر و ایمان فاصلهاي نیست؛ مگر به ترك نماز
است؛ نه کفر اعتقادي، یعنی اگر خواستید ببینید کسی ایمان دارد یا نه، ببینید نماز میخواند یا نه؟ حال اگر کسی به هر دلیلی نماز
نخواند، ولی مسلمان بود و به خدا و نبوت و ... اعتقاد داشت، ممکن است بگوییم او کفر عملی دارد، ولی کفر اعتقادي ندارد.
به عبارت دیگر انسانی که نماز نمیخواند کافر اصطلاحی شمرده نمیشود؛ کفري که آثاري خاص به دنبال دارد. مثلًا از مسلمانها
جدا میشود و ازدواج و طهارت و نجاستش احکام خاصی پیدا میکند.
«3» . پس تارك نماز مسلمان فاسق و فاجر بدکار است و گناه کبیره انجام داده است
صفحه 78 از 92
ص: 247
واژه رمضان چندبار در قرآن آمده است وچند آیه در مورد آن داریم؟
پرسش:
واژه رمضان چندبار در قرآن آمده است وچند آیه در مورد آن داریم؟ پاسخ:
واژه رمضان یک بار در قرآن کریم آمده است.
«1» ؛ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدي وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ »
ماهِ رمضان (ماهی است) که قرآن در آن فرو فرستاده شد، در حالی که [آن قرآن راهنماي مردم و نشانههایی از هدایت و جدا
«. کننده [حق از باطل است. و هر کس از شما که (این) ماه را (در وطن خود) حاضر باشد پس باید آن (ماه) روزه بدارد
واژه رمضان به معناي شدت حرارت خورشید است، لذت به ماههایی که حرارت خورشید در آن زیاد باشد، رمضان گفته میشود.
اگر این واژه براي ماه رمضان به کار رفته براي این است که موقع وضع کلمه یا موقعی که گفته شده ماهی که ماه رمضان بوده،
آفتاب بسیار شدید بود؛ مثل تیر و مرداد ماه در ایران، ولی امروزه به ماه قمري که بعد از شعبان و قبل از
ص: 248
شوال است، گفته میشود و مردم در این ماه روزه میگیرند. در قرآن کریم دو مطلب آمده است که بر عظمت این ماه مبارك
دلالت میکند.
حال یا کل قرآن در شب قدر و در ماه رمضان نازل « شَ هْرُ رَمَ َ ض انَ الَّذِي أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ؛ ماه رمضان که قرآن در آن نازل شد » .1
شد یا ابتداي نزولش در این ماه بود.
در هر حال یکی از ویژگیهاي ماه رمضان این است که قرآن که مایه هدایت مردم است در این ماه نازل شد.
بعد ادامه میدهد که اگر «. کسی از شما که در این ماه باشد (مسافر هم نباشد) روزه بگیرد ؛« فَمَن شَ هِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُ مْهُ » .2
مریض یا مسافر باشد، در زمانهاي دیگر، به عنوان قضا، روزه بگیرد.
شروع میشود. که به بحث روزه و وجوب آن، همان طور « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ » مضمون این مطلب از آیه 182
که بر امتهاي پیشین واجب بود، میپردازد در آیه 185 یک سري از احکام روزه را بیان میکند.
به طور کلی در آیات 183 تا 185 احکام روزه، وجوب، ویژگیها و موارد استثناي آن بیان شده و از ماه رمضان هم سخن گفته
شده است. هم چنین در آیه مبارکه 187 مباحثی در مورد روزه و احکام آن بیان شده است.
«1» . آمده است « إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهٍ مُبَارَکَهٍ » آیات مربوط به شب قدر و نزول قرآن هم در سوره مبارکه قدر و آیات اول سوره دخان
ص: 249
با توجه به آخر آیه سوره شعراء دیدگاه قرآن و احادیث درباره شعر و شاعري چیست؟
پرسش:
با توجه به آخر آیه سوره شعراء دیدگاه قرآن و احادیث درباره شعر و شاعري چیست؟ پاسخ:
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَ اتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً وَانتَ َ ص رُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ » : آخرین آیه سوره شعراء چنین است
«1» ؛ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ
مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام دادند. [مقصود شعر است . و خدا را بسیار یاد کردند و بعد از ستمدیدگی
صفحه 79 از 92
«. (از شعر خود) یاري جستند و کسانی که ستم کردند، به زودي خواهند دانست که به کدامین بازگشتها بر خواهند گشت
ستمکاران را تهدید میکند که به زودي خواهند دانست که به « وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ » خداوند در قسمت اخیر آیه
کدامین بازگشتها باز میگردند.
شروع میشود، بنابراین باید مروري به دو سه آیه قبل داشته باشیم تا « الا؛ مگر » این آیه به آیات قبل ارتباط محکمی دارد آیه با
معناي آیه روشن بشود.
ص: 250
پیامبر شاعر «1» ؛ وَالشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ » : در آیه 224 تا 226 میخوانیم
نیست، چون گمراهان از شاعران پیروي میکنند. آیا نمیبینی که آنان در هر سرزمینی سرگردانند و آن چه را که انجام نمیدهند،
«؟ میگویند
این آیات به شعر و شاعران در زمان نزول قرآن و در عصر جاهلیت اشاره دارد. بر اساس آیات متعددي مخالفان میگفتند: قرآن
نوعی شعر است.
این تهمتها به این خاطر بود که قرآن آهنگ دلنشین و تاثیر فوق العاده داشت، همان طور که بیانات پیامبر این گونه بود، ولی در
اصل قرآن هیچ شباهتی به شعر نداشت و پیامبر هم شاعر نبود.
چون شعر و شاعري در زمان جاهلیت بار منفی داشت و معمولًا شعرا در محیط جزیره العرب غیر متعهد، خیال گرا، بی بند و بار و
اهل میخوارگی و عیش و نوش بودند، این آیات آنها را سرزنش و تفاوتهاي قرآن با شعر و شاعري در آن زمان را بیان میکند.
سه تفاوت اساسی پیامبر و شاعران آن زمان:
خداوند در حقیقت «؟ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ؛ آیا نمیبینی آنها در هر وادي سرگردان هستند » : 1. هدفدار بودن پیامبر
میفرماید: آن شاعران غیرمتعهد و بی هدف بودند در حالی که پیامبر عالی ترین اهداف چون توحید و عدالت را دنبال میکرد.
ص: 251
اما پیامبر اهل عمل بود. «. وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ؛ چیزهایی میگفتند که عمل نمیکردند » : 2. عمل پیامبر به توصیههاي خود
3. پیامبر، راه یافته راهنما: پیروان شاعران افراد گمراهی بودند، شاعران نه تنها گمراه بودند، دیگران را نیز گمراه میکردند، اما
پیامبر هم خود ره یافته بود و هم افراد را هدایت میکرد. در سه آیه 224 تا 226 شعرا استثناءها را بیان میکند. خداوند استثنایی را
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ » : بیان میکند که خیلی مهم است و مصادیق زیادي در طول تاریخ داشته است و دارد خدا فرمود
در این بخش چند ویژگی براي «. ...؛ مگر کسانی (شعرانی) که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و ذکر خدا را زیاد میکنند
شعراي متعهد بیان میشود؛ این که شاعر متعهد کسی است که:
1. مومن باشد؛ به خدا و جهان غیبت ایمان داشته باشد؛
2. اهل عمل هم باشد؛
3. خدا را زیاد یاد کند و در حقیقت با اشعار خود مردم را به یاد خدا بیندازد؛
اینها « وَانتَ َ ص رُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا » 4. با شمشیر شعر و زبان به جنگ ستمگران برود و حامی مظلومان باشد، همان طور که فرمود
کسانیاند که دیگران را یاري میکنند؛ بعد از آن که مورد ستم واقع شدند. شعر اینها در حقیقت وسیله کمک به مظلومان و دفع
ستم ستمکاران است. در پایان هم اشاره میکند که اگر کسی ظلم بکند، گرفتار سرنوشت عجیبی خواهد شد.
ص: 252
راههاي فهم معارف از نگاه اسلام:
صفحه 80 از 92
اسلام همان طور که به وحی (راه نقلی و شهودي براي فهم معارف) و عقل اهمیت میدهد، به طریق احساس و شعر هم توجه دارد.
«. برخی از اشعار حکمت است «1» ؛ ان من الشعر لحکمه » : از پیامبر (ص) فرمود
آري! برخی از شعرها حکمت آمیز است و میتواند براي بشر آموزنده باشد. حکمت به چیزي میگویند که از خرد انسانی برخاسته
باشد.
این که میفرماید شعر از حکمت است، یعنی مطالب محکمی که بر اساس خرد انسانی بیان میشود، بنابراین شعر میتواند حکمت
آمیز یا سحر آمیز و بی محتوا باشد. در این آیات و روایات دو نوع شعر بیان میشود؛ شعر متعهدانه و خرد ورزانه، شعر وهمی و بی
محتوا و در حقیقت پوچ گرا. قرآن کریم و اهل البیت ما را به طرف شعر متعهد و تعهد آمیز دعوت میکنند، یعنی هم شاعر
مسئولانه فکر کند و شعر بگوید و هم مخاطبانش را به مسئولیت پذیري سوق بدهد و هدف بلند انسانی و فطري را در وراي خود
دنبال کند.
این یک آموز بزرگ قرآنی است که شعر باید در خدمت ستم دیدگان و بر ضد ظالمان باشد. بیان بلند امیرمومنان علی) ص)
کونوا للظالم خصماً و »
ص: 253
«1» « کونوا للمظلوم عونا
«2» « وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا » و به بیان والاي قرآن کریم
اگر شعر این گونه باشد، هنر متعهد میشود و قرآن به هنر متعهد اهیت میدهد و آن را تشویق میکند.
شعر و شاعر در نگاه احادیث
هم چنین وقتی یکی از شاعران مدافع اسلام از پیامبر در مورد شعر پرسید، «3» . پیامبر (ص) فرمود: برخی از اشعار حکمت آمیز است
«4» . فرمود: مومن با جان و شمشیر و زبانش در راه خدا جهاد میکند
امام علی (ع) فرمود: بدانید معیار کار شما دین است. تقوي شما را حفظ میکند. زینت شما ادب است و دژهاي محکم به روي شما
«5» . بردباري است
امام صادق (ع) فرمود: هر کس در مورد ما بیت شعري بگوید، خانهاي در بهشت خدا براي او بنا میکنند.
و در حدیث دیگري فرمود: هیچ شاعري در مورد ماشعر نمیگوید، مگر این که به وسیله روح القدس تایید میشود. پرسش و
پاسخهاي قرآنی ویژه جوانان، ج 4، ص: 254
این احادیث نشان میدهد که شعر میتواند نوعی الهام باشد. در حقیقت هنر متعهدانه که مورد تایید است، حکمت آمیز و بر اساس
دین است و میتواند با عالم معنا و نیز ذکر خدا در ارتباط باشد. شاعران در کنار ایمان و عمل صالح خدا را هم زیاد یاد میکنند و
به یاد مردم میآورند و شعر هدف دار میگویند.
شعراي بسیاري بودند که مدح اهل البیت (ص) را میگفتند و از آنها صله هم دریافت میکردند، مثل حسان بن ثابت، دعبل بن
علی خزاعی فرزدق و ...
فرزدق: سالی که هشام بن عبدالملک براي حج آمده بود، خواست خود را به حجر الاسود برسانند ولی به خاطر شلوغی جمعیت
نتواست. وقتی امام سجاد (ع) آمد و مردم راه باز کردند و حضرت به راحتی زیارت کرد. وقتی هشام پرسیدند این مرد، کیست،
چون خیلی به او برخورده بود، گفت: نمیشناسم!
«1» فرزدق پیش آمد و گفت: او علی بن الحسین، زین العابدین است. آنگاه اشعار زیبایی را در چهل بیت در مدح حضرت سرودند
که چند بیت آن چنین است: ص: 255
صفحه 81 از 92
هذا الذي تعرف البطحاء وطأتَهُ
والبیت یعرفه و الحل و الحرمُ
هذا بن خیر عبادالله کلهم
هذا التقی النفی الطاهر العلمُ
اذا رأته قریش قال قائلها
الی مکارم هذا ینتهی الکرم
و لیس قولک من هذا بضائره
العرب تعرف من انکرتَ و العجمُ .... دو بیت آخر شعرش هم چنین است:
ما قال لاقط الا فی تشهده
لولا التشهد کانت لاؤه نعم
ان عد اهل التقی کانوا ائمتَهُم
او قیل من خیرا هل الارض قیل هم
این فرد کسی است که سنگ ریزههاي مکه جاي پاي او را میشناسند. خانه کعبه و بیابانهاي حجاز او را میشناسند. فرزند بهترین
بندگان خدا، مردم پرهیزکار و پاکیزه پاکی است و قریشیان همه او را میشناسند و حجرالاسود به دست بوسی او میآید و این که
میگویی من او نمیشناسم، به او ضرر نمیرساند. اگر به فرض هم او را نمیشناسی، عرب و عجم همگی او را میشناسد. در آخر
شعر هم میگوید:
نگفت، مگر در تشهد خود صرف نظر از تشهد، نفی او همان آري بود، در همه امور مثبت بود و فقط در « نه » آن حضرت هرگز
نمیگفت. « نه » برابر معبودهاي باطل
ص: 256
فرزدق به خاطر همین کار به زندان افتاد و مستمري اش از بیت المال قطع شد و امام 12 هزار درهم به عنوان صله براي او فرستاد.
وي با این که آدم شجاعی نبود و گاهی در جنگها به عنوان مثلًا مامور داخل مدینه از وجودش استفاده «1» : حسان بن ثابت
شعر عجیبی هم که در غدیر خم «2» . میشد؛ شعرهایش بسیار حماسی بود در جنگها مردم را براي مبارزه با دشمن آماده میکرد
امامت امیز مومنان علی (ع) است. که « من کنت مولاه فهذا علی مولاه » مستند تاریخی است براي این که مقصود از «3» ، سرود
بنابراین یک شعر میتواند این قدر مهم واقع بشود و نقش تاریخی داشته باشد.
دعبل خزاعی: امام رضا (ع) پیراهن خود را به خاطر شعري که سروده بود، به او هدیه داد. بنابر نقلهاي تاریخی وقتی او از برخی از
شهرهاي مذهبی مثل قم عبور میکرد، مردم انتظار داشتند قسمتی از این پیراهن را به آنها بدهد و بالاخره هم گرفتند.
در مورد تاریخ ایران هم شاعران متعهد زیاد بودند و در عصر ما شاعران خوبی بودند و هستند که با شمشیر زبان و شعر حامی
اسلام، قرآن، اهل البیت و انقلاب اسلامی بودند، از جمله مرحوم شهریار.
ص: 257
قاعده آیه 18 سوره بقره (صم بکم عمی) چیست؟
پرسش:
قاعده آیه 18 سوره بقره (صم بکم عمی) چیست؟ پاسخ:
صفحه 82 از 92
این آیه شریفه در دو جا آمده است:
«1» « صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَایَرْجِعُونَ » الف. سوره بقره، آیه 18
آیه حال منافقان را بیان میکند، این که آنها همچون انسانهاي ناشنوا، نابینا و لال هستند که حقایق را نمیشنوند، نمیبینند و نه
میتوانند بیان بکنند در حقیقت این بیان حال منافقان بود.
« وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِي یَنْعِقُ بِمَا لَا یَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَعْقِلُونَ » : ب. سوره بقره آیه 171
می فرماید کافران مثل کسانیاند که سخنانی میگویند که نمیشنوند مگر ندا و فریادي. اینها در حقیقت ناشنوا و نابینا و لال
هستند، آنها حقایق هستی را نمیبینند و زبانشان به حق جاري نمیشود پس اینها اصلًا اهل خرد ورزي نیستند. حیواناتی انسان نما
میمانند.
ص: 258
آیا میشود از این دو آیه قاعدهاي به دست آورد؟
مطلب را باید از دو جهت بررسی کنیم؛
وجه مشترك انسانهاي منافق صفت و کافر پیشه این است که از » الف: از جهت محتوایی: میتوانیم بگوییم این یک قاعده است که
.« زبان، گوش و چشمشان براي رسیدن به حقیقت و بیان آن استفاده نمیکنند
ب: از جهت برخی حکمتها و نکته ها:
یعنی نابیناي مقدم شده است اول فرمود اینها ناشنوایند، بعد فرمود لال هستندو آنگاه ،« عمی » یعنی ناشنوایی بر « صم » در این دو آیه
فرمود نابینایند.
در آیات دیگر که واژه سمع و بصر به کار رفته، غالباً سمع بصر مقدمتر است.
و غیر آنها خواستهاند از این آیه یک قاعدهاي را استفاده کنند، این که قرآن شنوایی را بر بینایی و ناشنوایی را «1» برخی از مفسران
بر نابینایی مقدم کرده است، شاید علت یا حکمتش این باشد که حسّ شنوایی در جنین انسان قبل از بینایی فعّال میشود و جنین با
این که تا قبل از تولد قادر به دیدن نیست؛ ممکن است بعضی از صداها را بشنود.
2. فراگیري زبان بیشتر از طریق شنوایی صورت میگیرد و اگر کودکی ناشنوا باشد به صورت طبیعی لال هم خواهد بود. این هم
یکی از نکاتی است که میتواند دلیل مقدم شدن ناشنوایی بر لال بودن باشد.
ص: 259
نکته دیگر این که چشم تنها مسئول بینایی است؛ ولی گوش در کنار مسئولیت شنوایی، مسئول حس تعادل انسان نیز است، بنابراین
گوش از این جهت بر چشم مقدم میشود.
3. چشم فقط در حالت بیداري میبیند، ولی گوش در حالت خواب هم میشنوند و گاهی اگر خواب انسان سبک باشد، میتواند
بعضی از مطالب را بشنود، در حالی که چشمش خواب است، به عبارت دیگر، اول چشم و بعد گوش به خواب میرود. 4. شنیدن
غیر ارادي است.
به خلاف دیدن، انسان میتواند چشمش را ببندد تا نبیند، ولی گوش را عملًا کمتر یا به زحمت میتواند ببندد.
برخی با تو به این قرائن و فلسفهها خواستند استفاده بکنند که تقدیم سمع بر بصر و ناشنوایی بر نابینایی شاید یک قاعده است.
ص: 261
چه قاعدهاي استفاده میشود؟ « کلوا و اشربوا » از آیه
صفحه 83 از 92
پرسش:
چه قاعدهاي استفاده میشود؟ پاسخ: « کلوا و اشربوا » از آیه
که از موضوع بحث ما خارج است. «1» در شش آیه آمده است. سه آیه بهشتیان و متقین مربوط است « کلوا و اشربوا » عبارت
ي «2» « کُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ » برخی دیگر در مورد غذاهاي دنیوي، به کار رفته است، از جمله
یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا » : عنی: از روزي خدا بخورید و در زمین فسادگري نکنید. در آیهاي دیگر میفرماید
ي عنی: اي بنی آدم، وقتی میخواهید داخل مسجد شوید، زینت بکنید، لباسهاي «3» .« وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَایُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ
پاکیزه و نیکو بپوشید و بخورید و بیاشامید؛ ولی اسراف نکنید که خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.
ص: 262
این تعبیر یک قاعده را بیان میکند او یک امر و یک نهی را توضیح میدهد.
امر: بخورید و بیاشامید. رزقی را که خداوند متعال در اختیار شما قرار داده، غذاهاي پاك براي مؤمنان است و شما از آن استفاده
بکنید. آري اسلام دینی نیست که انسان را به زهدهاي بی جا دعوت بکند.
نهی: اسراف نکنید. غذا به اندازه بخورید، زیادي آن را دور نریزید و کارهایی که مصداق اسراف کاري است، انجام ندهید. این
آیه در حقیقت انسان را به یک حالت اعتدال (استفاده از غذا و زیاده روي نکردن) فرا میخواند و در حقیقت اصل اساسی را بیان
تغزیه مناسب داشته باشید تا سلامتی شما حفظ شود، ولی زیاده روي هم نکنید تا موجب بیماریهاي متعدد نگردد. به » میکند که
عبارت دیگر همان طور که گرسنگی ممکن است کشنده و زیان آور باشد، زیاده روي در غذا هم امکان دارد براي انسان کشنده و
اشاره شده است. « اعتدال در زندگی » زیان آور باشد. خلاصه این که این آیه شریفه به اصل
ص: 263
فهرست منابع