گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دهم
فصل چهارم چالشهاي زندگی پیامبر (ص)







اشاره
صفحه 84 از 137
ص: 193
پرسش:
محمد (ص)، پیامبر صلح طلب
پاسخ:
درآمد
امروزه در تبلیغات رسانهاي غرب، حضرت عیسی (ع) را پیامبر صلح و مخالف با جنگ و ستیز معرفی میکنند، و با قرار دادن
حضرت عیسی (ع) در مقابل پیامبر اعظم (ص) این مطلب را القاء میکنند که پیامبر اسلام (ص) پیامبر جنگ و خشونت، و پیروانش
و «1» گروهی تروریست میباشند
ص: 194
«1» . کاریکاتورهاي توهینآمیزي که در زمستان 1384 در مطبوعات غربی منتشر شد مؤید این رویکرد مغرضانه میباشد
شاید بهترین راه براي نشان دادن صلح طلبی یک نفر، شیوه و نوع برخورد او در میدان عمل باشد و در این نوشته برآنیم تا با بیان
گوشههایی از شیوهي برخورد پیامبر اعظم (ص) با دشمنان خود، نشان دهیم که اگر قرار باشد صلح طلبترین چهرهي عالم معرفی
شود او کسی نیست جز پیامبر اعظم حضرت محمً د (ص) که برترین الگو براي برقراري صلح بر پایهي عدالت است، هر چند
حضرت عیسی (ع) و سایر پیامبران الهی همگی پیامبران صلح و رحمت هستند.
شیوهي برخورد پیامبر اعظم (ص) با دشمنان
1. پایان یافتن اغلب جنگهاي پیامبر اعظم (ص) بدون خونریزي
رسول اکرم (ص) در طول عمر پربرکتش حدود 28 جنگ بزرگ وکوچک را که بر ایشان تحمیل شد، فرماندهی کرد، که 17
جنگ یا به صلح انجامید و یا بدون در گیري به پایان رسید، که در تاریخ فرماندهان جنگها بینظیر است؛ و یکی از نشانه هاي
صلح طلب بودن پیامبر اکرم (ص) میباشد. فقط 10 جنگ از 28 جنگ به درگیري انجامید و نکتهي جالب اینجاست که در
ص: 195
«1» . همهي این 10 مورد، موضع پیامبر اعظم (ص) و سپاه اسلام، جنبهي دفاع از امت اسلامی داشت
قرآن کریم به 9 غزوه پیامبر اعظم (ص) اشاره میکند (بدر، احد، خندق، حنین، حمراء الاسد، تبوك، بنی نضیر، فتح مکه، حدیبیه)
که فقط 4 غزوه، به درگیري انجامید، و حدیبیه هر چند در ابتدا با مختصري درگیري همراه بود، ولی نام جنگ به خود نگرفت و به
صلح حدیبیه معروف گشت. و فتح مکه که شاید بزرگترین فتح اسلام باشد، بدون ریختن حتی یک قطره خون به انجام رسید.
2. برخورد با اسیران دشمن
در جوامع غیر اسلامی برخورد با اسیران جنگی بسیار سخت و غیر انسانی بوده، و در تاریخ جنگهاي آنها نشانی از عطوفت و
مهربانی درمورد اسیران جنگی دیده نمیشود، و در عوض انواع شکنجهها اعم از بیگاري و بهره کشی، نگهداري در قفس، تحقیر
دین و آیین و شخصیت آنها، سوزاندن و قتل ناجوانمردانه و غیره را میتوان در برخورد آنها با اسیران جنگی مشاهده کرد،
همانطور که در عصر حاضر نمونههاي آنها را در زندان ابوغریب و گوانتاناموي آمریکا میبینیم و اوج آن را میتوان در جنگهاي
صفحه 85 از 137
صلیبی مشاهده کرد که قطع اعضاء و بریدن دست و پاي اسیران جزء ورزشهاي
ص: 196
«1» . تفریحی آنها بود و فقط در یک مورد ده هزار مسلمان اسیر را در یک مسجد قتل عام کردند
ولی برخورد با اسیران جنگی در اسلام، به ویژه شیوهي برخورد پیامبر اعظم (ص) با اسیران جنگی، در تاریخ بینظیر میباشد و
بهترین الگو در این زمینه است، که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم.
- در جنگ بدر هفتاد نفر از سپاه دشمن به اسارت نیروهاي اسلام درآمدند که بعد از مجازات دو تن از آنها با اینکه بقیه نیز
«2» . مستحق مجازات بودند، پیامبر اکرم (ص) به تقاضاي مسلمانان از اسرا تاوان گرفت و آنها را آزاد کرد
«3» « اذْهبُوا فَانْتُمُ الطُّلَقاءُ » : رسول اکرم (ص) بعد از فتح مکه و پیروزي کامل بر قریش خطاب به اهل مکه فرمودند
بروید که شما آزادید، و این در حالی بود که اهل مکه و مشرکان قریش در دوران اقامت پیامبر (ص) در مکه و بعد از هجرت، از
هیچ اذیّت و آزاري علیه آن حضرت و مسلمانان کوتاهی نکردند، امّا آن حضرت با نهایت بزرگواري از آنان درگذشت.
«4» . - به اصحابش میفرمود: اسیران را گرامی بدارید و ایشان نیز اسرا را در هنگام غذا، برخود مقدم میداشتند
- پیامبر اکرم (ص) دربارهي اسراي بنی قریظه که محکوم به قتل بودند، اجازه نداد در گرماي آفتاب روز تابستان نگهداري شوند.
«5»
ص: 197
3. آغازگر نبودن در جنگ
پیامبر اعظم (ص) هیچ گاه آغازگر جنگ نبود چنانکه یکی از دستوراتی که قبل از جنگ بدر خطاب به سربازان اسلام صادر نمود
«1» . این بود: شما آغازگر جنگ نباشید
این در حالی است که همواره متجاوزین، آغازگري جنگ را یک برگ برنده و یکی از عوامل پیروزي می دانند ولی در مکتب
پیامبر اکرم (ص) آغازگري جنگ، یاغیگري بوده و یاغیگري محکوم به شکست است.
4. اتمام حجت و دعوت به صلح قبل از جنگ
یکی از نشانههاي بارز و روشن صلح طلب بودن پیامبر اکرم (ص) اتمام حجت و دعوت به صلح قبل از جنگ بود. به گواهی
تاریخ، ایشان با سرسختترین دشمنان خود یعنی ابوسفیان روابط سیاسی خود را قطع نکرد، او، یا فرستادههاي او را به حضور
میپذیرفت، به نامهها یا پیامهایش پاسخ میداد و دربارهي مسائل سیاسی نظامی با او گفتگو میکرد، حتی در روزهاي جنگ نیز
همین روش ادامه داشت.
در جنگ احزاب با قبیلهي غطفان وارد گفتگو شد تا شاید آنها را از جنگ منصرف کند. هنگام محاصره بنی قریظه پیوسته با آنان
در حال گفتگو بود، شاید بتواند آنها را وادار به تسلیم کند و جنگی درنگیرد. چیزي که باعث شد مکه بدون خونریزي گشوده
شود، همین روحیه و شیوهي پیامبر (ص) بود.
ص: 198
در جنگ بدر نیز رسول اکرم (ص) قبل از جنگ به آنها پیشنهاد صلح کرد تا عذر و بهانهاي باقی نماند و نمایندهاي به میان آنها
فرستاد که من دوست ندارم شما نخستین گروهی باشید که مورد حملهي ما قرار میگیرید، بعضی از سران قریش مایل بودند این
«1» . دستی را که به عنوان صلح به سوي آنها دراز شده بفشارند و صلح کنند، ولی باز ابوجهل مانع شد
صفحه 86 از 137
5. منع کشتار زنان، کودکان و افراد بیگناه
با نگاهی گذرا به جنگهاي ثبت شده در تاریخ، کمتر جنگی را میتوان مشاهده کرد که غیرنظامیان مورد اذیت و آزار قرار نگرفته
باشند؛ ولی در اسلام و سنت پیامبر اکرم (ص) همواره غیرنظامیان در امان می باشند و هیچگونه تعدي نسبت به آنان صورت
نمیگیرد، و یکی از دستوراتی که پیامبر اکرم (ص) قبل از هر گونه درگیري و جنگ با دشمنان صادر میفرمودند رعایت اصول
اخلاقی بود چنانکه قرآن نیز از زیاده روي در جنگ نهی میکند و میفرماید:
«2» ؛ وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لَا یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ »
و در راهخدا، با کسانیکهبا شما پیکار میکنند، بجنگید؛ و [از حدّ] تجاوز نکنید، چرا کهخدا تجاوزکارانرا دوستنمیدارد.
پیامبر اعظم (ص) در یکی از جنگها خطاب به سربازان اسلام میفرمایند: شما در این سفر به مردمی برخورد میکنید که در
صومعهها و پرستشگاههاي
ص: 199
خود سرگرم عبادت و از اجتماع برکنارند و به هیچ حزب و دستهاي بستگی ندارند هشیار باشید و هیچگونه تعرضی نسبت به آنها
ننمایید، ایشان را نکشید و مزاحمشان نشوید، زنان و بانوان را که پرورش دهندهي نسل آیندهاند، به قتل نرسانید. کودکان و اطفال
را از دم تیغ نگذرانید، درختی را که میتواند به حال جامعه سودمند باشد قطع نکنید. ساختمانی که موجب رفاه و آسایش مردم
«1» . است، ویران نکنید
6. گذشت و عدم انتقام در حال قدرت
یکی از ویژگیهاي برجستهي پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) بخشش و عدم انتقام جوئی در حال قدرت است که فقط در
کسانی یافت میشود که داراي روحی بزرگ و الهی داشته باشند. نمونهي بارز این ویژگی را در مورد رسول اکرم (ص) میتوان
در جریان جنگ احد مشاهده کرد، هنگامی که پیامبر اعظم (ص) بدن مثله شده عمویش حمزه را مشاهده نمود فرمود: هیچ وقت به
این اندازه ناراحت نشده بودم و هیچ بدنی به اندازهي بدن حمزه مرا بیتاب نکرد، حکایت شده که فرمود: اگر بر قریش پیروز شوم
وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ » : بدن هفتاد نفر از آنها را مثله خواهم کرد که این آیهي شریفه نازل شد
لِّلصَّابِرینَ؛ و اگر (خواستید) کیفر
ص: 200
«1» .« کنید، پس همانند چیزي که بدان مجازات شُدید، کیفر دهید؛ و اگر شکیبایی کنید، البته آن براي شکیبایان بهتر است
و اگر (خواستید) کیفر کنید، پس همانند چیزي که بدان مجازات شُدید، کیفر دهید؛ و اگر شکیبایی کنید، البته آن براي شکیبایان
بهتر است.
«2» . با نزول این آیه پیامبر اکرم (ص) از تصمیم خود منصرف شد و نمونهي درخشانی از عفو و گذشت را به نمایش گذاشت
7. عدم پیمان شکنی با دشمن
وفاي به عهد و پیمان، یکی از اصول اخلاقی اسلام است و سنت تغییر ناپذیر پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) حتی در مقابل
دشمن بود، هیچگاه رسول اکرم (ص) پیمانی را که با دشمن میبست نمیشکست؛ و حتی برخی از جنگهایی که به ایشان تحمیل
شد به علت پیمانشکنی دشمنان بود چنانکه جنگهاي پیامبر اعظم (ص) با یهودیان بنیقینقاع، بنینضیر، بنیقریظه و خیبر، به علت
صفحه 87 از 137
«3» . پیمانشکنی آنان به وقوع پیوست
نتیجه
آنچه بیان شد فقط نمونههایی از منش و رفتار الهی پیامبر صلح و رحمت حضرت محمً د (ص) بود که نشان میدهد تاریخ بشر
کسی را صلح طلبتر از
ص: 201
پیامبر اعظم (ص) سراغ ندارد و سیرهي نظامی پیامبر اکرم (ص) ظرفیت لازم براي تدوین قانونی بین المللی، براي رعایت اصول
انسانی در جنگها و برقراري صلح بر پایهي عدالت را دارد از این رو لازم است اندیشمندان در تدوین این امر مهم همت گمارند.
پرسش:
علت جنگهاي اسلام و پیامبر (ص) چیست؟ آیا این جنگ ها براي مجبور کردن دیگران به پذیرش اسلام است؟
پاسخ:
با توجه به آیات و روایات در مییابیم که اسلام دیگران را به پذیرش خود مجبور نمیکند و در سورهي بقره آیهي 256 میفرماید:
از این رو اسلام با زور شمشیر گسترش پیدا نکرده است و فلسفه و علت «. هیچ اجباري در پذیرش دین نیست » ؛« لا اکراه فی الدین »
جنگهاي مسلمانان را باید در چیزهاي دیگري جستجو نمود که در اینجا به آن اشاره میکنیم:
جهاد در اسلام
از آنجا که همیشه افراد زورمند و خودکامه و فرعونها و نمرودها و قارونها، که اهداف انبیاء را مزاحم خویش میدیدهاند در برابر
آنها ایستاده و
ص: 202
جز به محو دین و آیین خدا راضی نبودند از همین روي دینداران راستین در حالی که پایبند به عقل و منطق و اخلاق هستند
وظیفهي خود میدانند در مقابل این گردنکشان ظالم و ستمگر بایستند و موانع فهم و تبلیغ دین را بر طرف کنند و مسیر خود را از
راه مبارزهي با آنان، به سوي جلو باز کنند، و از طرفی جهاد یکی از نشانههاي موجود زنده است و یک قانون عمومی در عالم
«1» . حیات است، تمام موجودات زنده اعم از انسان و حیوان و گیاه، براي بقاي خود، با عوامل نابودي خود، در حال مبارزهاند
به هر حال از افتخارات مسلمانان، پیوستگی دین با حکومت، و داشتن دستور جهاد در برنامههاي دینی است، ولی باید دقت کرد که
جهاد اسلامی چه اهدافی را تعقیب میکند؛ زیرا آنچه ما را از جنگ طلبان جدا میسازد همین موضوع است.
اهداف جهاد در اسلام
الف. جهاد براي خاموش کردن فتنهها
خداي متعال دستورها و برنامههایی براي سعادت و آزادي و تکامل و خوشبختی انسانها بر پیامبران نازل کرده و آنها موظف
شدهاند که این دستورها را به مردم برسانند، حال اگر فرد یا جمعیتی، این برنامهها و دستورات را مزاحم منافع خود ببینند و سر راه
دعوت انبیاء موانعی ایجاد نمایند، آنها حق دارند نخست از طریق مسالمتآمیز و اگر ممکن نشد با
ص: 203
صفحه 88 از 137
توسل به زور این موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادي تبلیغ را براي خود کسب کنند.
به عبارت دیگر: مردم در همه نقاط این حق را دارند که نداي منادیان راه حق را بشنوند، و در قبول دعوت آنها آزاد باشند حال اگر
کسانی بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداي منادیان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قید
اسارت و بردگی فکري و اجتماعی آزاد گردند، طرفداران این برنامه حق دارند براي فراهم ساختن این آزادي از هر وسیلهاي
استفاده کنند. و از اینجا ضرورت جنگ و جهاد در اسلام و سایر ادیان آسمانی روشن میگردد.
همچنین اگر افرادي، مؤمنان را تحت فشار قرار دهند که به آیین سابق باز گردند، براي رفع این فشار نیز از هر وسیله میتوان استفاده
کرد؛ از این رو قرآن کریم میفرماید:
«1» ؛ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَی الظَّالِمِینَ »
و با آنها پیکار کنید؛ تا اینکه آشوبگري باقی نماند، و دین، فقط براي خدا باشد و اگر خودداري کردند، پس هیچ تجاوزي جز بر
ستمکاران [روا] نیست.
ص: 204
ب. جهاد دفاعی
آیا میتوان پذیرفت کسی به انسان حمله کند و او از خود دفاع ننماید؟ یا ملتی متجاوز و سلطهگر، بر ملت دیگر هجوم ببرند و آنها
دست روي دست گذارده نابودي کشور و ملت خویش را تماشا کنند.
در اینجا تمام قوانین آسمانی و بشري به شخص یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده، حق میدهد براي دفاع از خویشتن به پا خیزد
و آنچه در قدرت دارد به کار برد، و از هر گونه اقدام منطقی براي حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند و قرآن کریم در این باره
میفرماید:
«1» ؛ أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ »
به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت (جهاد) داده شد، بخاطر اینکه آنان مورد ستم واقع شدهاند؛ و قطعاً خدا بر یاري
آنان تواناست.
این نوع جهاد را "،جهاد دفاعی "مینامند، جنگهایی مانند جنگ احزاب، احد، موته، تبوك، حنین و بعضی دیگر از غزوات
اسلامی جزء این بخش از جهاد بوده و جنبهي دفاعی داشته است.
هم اکنون نیز بسیاري از دشمنان اسلام، جنگ را بر مسلمین تحمیل کردهاند و سرزمینهاي اسلامی را اشغال نموده و منابع آنها را
زیر سلطه خود گرفتهاند چگونه اسلام اجازه میدهد در مقابل آنها سکوت شود؟
ص: 205
ج. جهاد براي حمایت از مظلومان
است، در آیهي 75 سوره نساء « حمایت از مظلومان » شاخه دیگري از جهاد که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده، جهاد براي
میخوانیم:
وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْ عَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها »
وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً؛ و شما را چه شده، که در راه خدا، و [در راه نجات مردان و زنان و کودکانی
اي پروردگار ما! از این آبادي (مکه)، ] » : که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، جنگ نمیکنید؟! [همان کسانی که میگویند
صفحه 89 از 137
که مردمش ستمگرند، ما را بیرون ببر؛ و از طرف خویش، براي ما سرپرست (و رهبر) ي تعیین فرما؛ و از جانب خویش، یاوري براي
«. ما قرار ده
قرآن کریم از مسلمانان میخواهد که هم در راه خدا و هم مستضعفان مظلوم، جهاد کنند، و این دو از هم جدا نیستند و با توجه به
اینکه در این آیه قید و شرطی نیست، این مظلومان و مستضعفان در هر نقطهي جهان، باشند، لازم است از آنها دفاع کرد و نزدیک و
دور، داخل و خارج کشور تفاوت نمیکند.
و به تعبیر دیگر حمایت از مظلومان در مقابل ظالمان، در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود، حتی اگر به جهاد منتهی
گردد، اسلام اجازه نمیدهد مسلمانان در برابر فشارهایی که به مظلومان جهان وارد میشود
ص: 206
بیتفاوت باشند، و این دستور یکی از ارزشمندترین دستورات اسلامی است که از حقانیت این آیین خبر میدهد.
د. جهاد براي محو شرك و بت پرستی
اسلام آزادي عقیده را محترم میشمرد، و هیچ کس را با اجبار به سوي این آیین دعوت نمیکند، به همین دلیل به اقوامی که داراي
کتاب آسمانی هستند، فرصت کافی میدهد که با مطالعه و تفکر، آیین اسلام را بپذیرند، و اگر نپذیرفتند، با آنها به صورت یک
اهل ذمه) برخورد میکند و با شرایط خاصی که نه پیچیده است و نه مشکل، با آنها همزیستی مسالمتآمیز دارد؛ ) « اقلیت هم پیمان »
و در عین حال نسبت به شرك و بت پرستی، سختگیر است. زیرا شرك و بت پرستی نه دین است و نه آیین، که محترم شمرده شود،
بلکه یک نوع خرافه و انحراف است و در واقع یک نوع بیماري فکري و اخلاقی است که باید به هر قیمت ممکن، آن را ریشهکن
ساخت.
آزادي و احترام به فکر دیگران، در مواردي مطرح میشود که فکر و عقیده، حداقل یک ریشهي صحیح داشته باشد، اما انحراف و
خرافه و گمراهی و بیماري چیزي نیست که محترم شمرده شود. به همین دلیل اسلام دستور میدهد که بت پرستی به هر بهایی که
شده، حتی با جنگ، از جامعه ریشه کن گردد. بت خانهها و آثار شوم بتپرستی اگر از راههاي مسالمتآمیز ممکن نشد با زور،
ویران گردند.
آري اسلام میخواهد صفحهي زمین از آلودگی به شرك و بت پرستی پاك گردد، و به همهي مسلمین نوید میدهد که سرانجام
توحید و یکتا
ص: 207
پرستی، بر تمام جهان حاکم خواهد شد و شرك و بت پرستی ریشه کن خواهد گشت.
از آنچه در مورد اهداف جهاد بیان شد به دست میآید که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق و عقل، هماهنگ ساخته، و
هرگز آن را وسیلهي سلطهجویی و کشورگشایی و غصب حقوق دیگران و تحمیل عقیده، و استعمار و استثمار قرار نداده است.
ولی دشمنان اسلام و مستشرقان مغرض، با تحریف حقایق، سخنان زیادي بر ضد مساله جهاد اسلامی ایراد کردهاند، و اسلام را به
خشونت و توسل به زور و شمشیر براي تحمیل عقیده، متهم ساختهاند. و به این قانون اسلامی هجوم بردهاند.
به نظر میرسد وحشت آنها از پیشرفت اسلام در جهان- به خاطر معارف قوي، و برنامههاي متناسب با زمان و نیازهاي بشر- سبب
«1» . شده که از اسلام چهرهي دروغین و وحشتناکی بسازند، تا جلو پیشرفت اسلام در جهان را بگیرند
از بررسی جنگهاي اسلامی به خوبی آشکار میشود که قسمتی از این جنگها جنبهي دفاعی داشته، و قسمت دیگري که جنبهي
جهاد ابتدایی داشته است براي کشورگشایی و اجبار افراد به آیین اسلام نبوده، بلکه براي واژگون کردن نظامهاي غلط و ظالمانه و
صفحه 90 از 137
اجازه یافتن مردم براي مطالعهي آزاد در بارهي اسلام و شیوههاي زندگی اجتماعی بوده است.
ص: 208
شاهد گویاي این سخن این است که در تاریخ اسلام به طور مکرر دیده میشود که مسلمانان هنگامی که شهرها را فتح میکردند،
پیروان مذاهب دیگر را همانند مسلمانها آزادي میدادند.
کسانی که با تاریخ اسلام سرو کار دارند این حقیقت را میدانند و حتی مسیحیانی که در بارهي اسلام کتاب نوشتهاند به این
رفتار مسلمانان با جمعیتهاي دیگر به قدري ملایم بود » : میخوانیم « تمدن اسلام و عرب » موضوع اعتراف کردهاند. مثلا در کتاب
.« که رؤساي مذهبی آنان اجازه داشتند براي خود مجالس مذهبی تشکیل دهند
و در تاریخ نقل شده: جمعی از مسیحیان که براي گزارشها و تحقیقاتی خدمت پیامبر ص رسیده بودند مراسم نیایش مذهبی خود
«1» . را آزادانه در مسجد پیامبر ص در مدینه انجام دادند
تألیف گوستاولبون فرانسوي چنین میخوانیم: « تاریخ تمدن اسلام و عرب » در کتاب
ما وقتی فتوحات مسلمین اول را بدقت ملاحظه میکنیم و اسباب و علل کامیابی آنها را تحت نظر میگیریم میبینیم آنها در »
خصوص اشاعه مذهب از شمشیر کمک نگرفتهاند، زیرا آنها اقوام شکست خورده را در قبول مذهب، همیشه آزادي میدادند، این
مطلب از تاریخ ثابت میشود که اصلا اشاعه هیچ مذهبی ممکن نیست به زور شمشیر صورت گیرد. مسیحیان وقتی اندلس را از
دست مسلمین خارج کردند این ملت شکست خورده، براي مردن حاضر شدند ولی
ص: 209
تبدیل مذهب را قبول نکردند، واقعاً اسلام به جاي اینکه با سر نیزه نشر یافته باشد، به وسیله تشویق و با قوه تبلیغ و تقریر جلو رفته
است، و همین مسئله بوده که اقوام ترك و مغول با اینکه اعراب را مغلوب ساختند ولی باز دین اسلام را قبول نمودند و در
هندوستان که فقط عبور عرب بدانجا افتاده بود اسلام بقدري ترقی کرد که بیش از صد کرور مسلمان در آنجا وجود دارد و پیوسته
بر عده آنها میافزاید. در چین هم پیشرفت مذهب اسلام قابل ملاحظه است و از بررسی بخش دیگر کتاب معلوم میشود که مذهب
اسلام تا چه اندازه در آنجا ترقی نموده چنان که بیش از چهل کرور مسلمان فعلا در چین موجود است و حال آنکه عرب به چین
«1» « حمله نکرده و یک وجب زمینهاي آنجا را به تصرف خود در نیاورده است
تذکرات
1. روش اسلام براي دعوت دیگران، در قرآن کریم چنین بیان شده:
«2» ؛ قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَی اللَّهِ عَلی بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکین »
این راه من است! که من و هر کس مرا پیروي میکند، با شناخت، (مردم را) به سوي خدا فرا میخوانیم؛ و خدا » : (اي پیامبر) بگو
«. منزّه است و من از مشرکان نیستم
ص: 210
پس اینکه اسلام با خشونت و تهدید، دیگران را به پذیرش خود مجبور کرده است تهمتی بیش نیست.
2. روح حاکم بر جنگهاي اسلامی به کلی با همهي جنگهاي دیگر فرق میکند. ونشان میدهد از روي کشور گشایی و ظلم
گستري و وادار کردن دیگران به پذیرش اسلام نیست. چرا که در قرآن کریم در مورد جنگهاي اسلامی چنین میخوانیم:
«1» ؛ وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ »
و در راه خدا، با کسانی که با شما پیکار میکنند، بجنگید؛
هدف اصلی جنگهاي اسلامی را روشن میسازد، که جنگ در منطق اسلام هرگز به خاطر انتقامجویی یا ،« فِی سَبِیلِ اللَّهِ » تعبیر
صفحه 91 از 137
جاهطلبی یا کشورگشایی یا بدست آوردن غنائم، و اشغال سرزمینهاي دیگران نیست. اسلام همهي اینها را محکوم میکند و
میفرماید: سلاح به دست گرفتن و به جهاد پرداختن، فقط باید در راه خدا، و براي گسترش قوانین الهی و نشر توحید و عدالت و
دفاع از حق، و ریشه کن کردن ظلم و فساد و تباهی باشد.
همین نکته است که جنگهاي اسلامی را از تمام جنگهایی که در جهان روي میدهد جدا میسازد و نیز همین هدف، در تمام
در میآورد. « فی سبیل اللَّه » ابعاد جنگ اثر میگذارد و کمیت و کیفیت جنگ، نوع سلاح، چگونگی رفتار با اسیران، را به رنگ
«2»
ص: 211
آري هنگامی که جنگ براي خدا و در راه خدا باشد، هیچگونه تعدي و تجاوز، نباید در آن باشد، و به همین دلیل است که در
جنگهاي اسلامی- بر خلاف جنگهاي عصر ما- رعایت اصول اخلاقی فراوانی توصیه شده است، مثلا افرادي که سلاح بر زمین
بگذارند از جنگ دست بکشند، و کسانی که توانایی جنگ را از دست دادهاند، یا قدرت بر جنگ ندارند، همچون مجروحان،
پیران، زنان و کودکان نباید مورد تعدي قرار گیرند، گیاهان، باغستانها و زراعتها را نباید از بین ببرند، و از مواد سمی براي آلوده
کردن آبهاي آشامیدنی دشمن نباید استفاده کنند (جنگ شیمیایی و میکروبی).
از حضرت علی (ع) حکایت شده: قبل از شروع جنگ صفین به لشکریانش دستور جامعی در این زمینه داده که شاهد گویاي بحث
ما است:
لا تقاتلوهم حتی یبدؤوکم فانکم بحمد اللَّه علی حجه، و ترککم ایاهم حتی یبدؤوکم حجه اخري لکم علیهم، فاذا کانت الهزیمه »
«1» ؛ باذن اللَّه فلا تقتلوا مدبرا و لا تصیبوا معورا و لا تجهزوا علی جریح و لا تهیجوا النساء باذي و ان شتمن اعراضکم و سببن امرائکم
با آنها نجنگید تا جنگ را آغاز کنند، چه اینکه شما بحمد اللَّه (براي حقانیت خود) داراي حجت و دلیل هستید، و واگذاشتن آنها،
تا نبرد را آغاز کنند، حجت دیگري است به سود شما و بر زیان آنان، آن گاه که به اذن خدا آنان را شکست دادید، فراریان را
نکشید، و بر ناتوانها
ص: 212
ضربه نزنید و مجروحان را به قتل نرسانید، و با اذیت و آزار، زنان را به هیجان نیاورید، هر چند به شما دشنام دهند، و به سرانتان
.« ناسزا گویند
3. پاسخ علامه طباطبائی به پرسش فوق:
افرادي که به اصطلاح خواستهاند بر دین مبین اسلام اشکال بگیرند چند گروهاند: یک دسته از آنها اهل کلیسا هستند که عیب
خودشان را به اسلام نسبت میدهند، چون دین شمشیر، دینی است که آنان ترویجش میکنند، چرا که قرنها در کلیساها محکمهاي
به نام محکمهي دینی درست کرده بودند که در آن محکمه، عقاید مسیحیان را تفتیش نموده و هر کس را از دین خود منحرف
میدیدند به آتش محکوم مینمودند، در حقیقت محکمهي خود را به محکمهي عدل الهی در قیامت که هم بهشت دارد و هم
آتش، تشبیه میکردند، افراد خود را مأمور میکردند که در شهرها بگردند و هر فرد مسیحی، که اعتقادي غیر از اعتقاد کلیسا دارد،
آن را نگفته، او را به عنوان مرتد از دین، « اسکولاستیک » و حتی اگر در مسائل طبیعی و یا ریاضی نظریهاي داشته باشد که فلسفهي
را قبول داشت و آن را « اسکولاستیک » به محکمهي کلیسا جلب نموده، زنده زنده در آتش میسوزاندند، چون کلیسا فقط فلسفهي
ترویج میکرد (و جنبهي دینی و قداست مذهبی به آن داده بود).
و اي کاش براي ما توضیح میدادند که آیا به نظر عقل سلیم، گستردن توحید در عالم، و ریشه کن ساختن بتپرستی و تطهیر دنیا
حرکت خورشید به دور » از فساد، مهمتر است، یا خفه کردن و آتش زدن کسی که نظریه
صفحه 92 از 137
ص: 213
را داده و آن نظریهي بطلمیوسی (که زمین و افلاك همچون پوست پیاز است) را رد کرده است؟. « زمین
آیا این کلیسا نبود که مسیحیت را علیه مسلمانان تحریک کرد؟ و به نام جهاد با بتپرستی به جنگ با مسلمانان واداشت؟.
آیا این کلیسا نبود که حدود دویست سال، جنگهاي صلیبی را به راه انداخت؟
شهرها را ویران نمود و میلیونها انسان را نابود و ناموسها را به باد داد؟!.
دستهي دیگري که این تهمت را به اسلام زدهاند، مدعیان تمدن و آزادي در قرن اخیرند، همان کسانی که آتش جنگهاي جهانی
را شعلهور ساخته و دنیا را زیر و رو کردند و باز هم، هر گاه غریزهي مادیگریشان ندایشان دهد که خطر مختصري منافعیشان را
تهدید میکند، قیصریهي دنیا را براي یک دستمال به آتش میکشند (اینها هستند که میگویند اسلام دین زور و شمشیر است!) آیا
ضرر ریشه دار شدن شرك در دنیا و انحطاط یافتن اخلاق فاضلهي بشر و از بین رفتن فضائل نفسانی و احاطه یافتن فساد بر زمین،
بیشتر است؟! یا کوتاه شدن دست جنایتکار شما از چند وجب زمین، و یا چند درهم مختصر خسارت دیدنتان؟ و قرآن کریم چه
آري اسلام عقیده است و این اشتباه بزرگ، و غلط «1» « إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ » : خوب معرفی کرده است این افراد را که فرموده
زیرا ،!!« اسلام دعوت خود را با شمشیر گسترش داده » : آشکار است که بعضی مرتکب شده و گفتهاند
ص: 214
عقیده و ایمان چیزي نیست که با زور و شمشیر در دلها جایگیر شود، دلها تنها در برابر حجت و برهان خاضع میشوند و قرآن
کریم در آیات بسیاري به این حقیقت اشاره میکند، از آن جمله میفرماید:
«1» ؛ لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ »
هیچ اکراهی در (پذیرش) دین نیست، (چرا که) بیقین (راه) هدایت از گمراهی، روشن شده است.
آري اگر اسلام دست به شمشیر زده است، تنها در برابر کسانی بوده است که براي خودداري از ظلم و فسادشان به آیات و برهان
قانع نشدهاند و پیوسته خواستهاند سر راه دعوت به حق سنگ بیندازند، اسلام در اینگونه موارد شمشیر نمیکشید که آنان را به دین
دعوت کند بلکه میخواست شر آنان را دفع کند.
این قرآن کریم است که با بانگ رسا اعلام میدارد:
با کفار قتال کنید تا از فتنه آنان جلوگیري کرده باشید)، ) ،« قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَهٌ »
بنا بر این اگر اسلام را به حال خود گذاشته بودند، هرگز فرمان جنگی را صادر نمیکرد، و این همه جنگهایی که در اسلام واقع
شد همهاش تحمیل به اسلام بود و او را به این وا داشتند. و به همین جهت است که اسلام حتی در حال جنگ نیز شریفترین روش
را طی کرد، از تخریب خانهها شدیدا جلوگیري نمود، همانطور که در حال صلح جلوگیري کرده بود، و همچنین از
ص: 215
اعمال ناشایستی چون آتشسوزي و مسموم کردن آب، آب را به روي دشمن بستن و زنان و اطفال و اسیران جنگی را کشتن و ...
جلوگیري نموده و تاکید فرمود: مسلمانان با اسراي جنگی به نرمی و ملاطفت رفتار کنند و به هر درجهاي از دشمنی و کینه که
رسیده باشند به ایشان احسان نمایند.
و نیز ترور کردن دشمن را ممنوع کرد، چه در حال جنگ و چه در حال صلح، و کشتن پیران و عاجزان و کسانی که جنگ را آغاز
«1» « فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ » : نکردند، و هجوم شبانه بر دشمن را تحریم نموده و فرمود
و نیز اجازه نمیدهد که مسلمانان کافري را به صرف احتمال و تهمت، بکشند و یا قبل از آنکه جرمی را مرتکب شود کیفر دهند و
از هر کار دیگري که از قساوت و پستی و وحشیگري سرچشمه گرفته باشد، و شرف انسانیت و جوانمردي، آن را نپذیرد منع نمود.
صفحه 93 از 137
اسلام اجازه نمیدهد که این اعمال را در بارهي دشمن روا بدارند، چنانچه دیدیم در هیچیک از معرکههاي جنگ (هر قدر هم که
سخت و هول انگیز بود) اجازهي ارتکاب به چنین اعمالی را نداد ولی مردمی که امروز خود را متمدن میدانند به همهي این
« عصر نور » جنایات دست میزنند، هولانگیزترین و وحشتزاترین رفتار را با دشمن خود میکنند، آنهم در روزگاري که خودشان
مینامند.
عصر نور! کشتن زنان و اطفال و پیران و بیماران و شبیخون زدن و بمباران کردن شهرها و مردم بی سلاح و قتل عام دشمن را جایز
کرده است!!.
ص: 216
مگر این آلمان نبود که در جنگ بین المللی دوم بمبهاي خوشهاي خود را بر سر مردم لندن ریخت و ساختمانها را ویران، و زنان
و اطفال و ساکنان شهر را نابود کرد؟ و هزاران اسیر را به قتل رسانید؟! و مگر این دولتهاي متفق (آمریکا و انگلستان و شوروي)
نبودند که هزاران هواپیماي جنگی را براي تخریب شهرهاي آلمان به پرواز در آوردند؟! و آیا این آمریکاي متمدن! نبود که بمب
اتمی خود را بر سر مردم ژاپن ریخت (و هیروشیما را با ساکنانش خاکستر کرد)؟!
و این اعمال در روزگاري بود که تمدن آنها به اختراع وسایل تخریبی خطرناكتر نرسیده بود، حال که دولتهاي به اصطلاح
متمدن! مجهز به سلاحهاي جدید ویران کننده مانند: موشکها و بمبهاي اتمی و ئیدروژنی و ... شدهاند، خدا میداند که هنگام
شروع جنگ جهانی سوم چه بر سر کره زمین میآید و چه عذابها و خرابیها و مصیبتها و دردها به بار خواهد آمد.
«1» . خداي تعالی بشر را به راه صواب و صراط مستقیم هدایت فرماید
براي مطالعه بیشتر به کتابهاي زیر مراجعه شود:
1. جهاد در اسلام، شهید مرتضی مطهري.
. 2. تفسیر نمونه، ج 2
. 3. تفسیر المیزان، ج 4
ص: 217
پرسش:
برخورد مخالفان با پیامبر (ص) در طول تاریخ چگونه بوده است؟
پاسخ:
روشهاي برخورد مخالفان با پیامبر اسلام (ص) در طول تاریخ هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ تنوّع فراوان بوده است. با توجه به
این که قرآن کریم این بحث مهم را به خوبی مطرح نموده است؛ ابتدا به این کتاب آسمانی مراجعه کرده و آیات آن را بررسی
میکنیم و سپس نظر مورخین را نیز در این مورد جویا خواهیم شد.
الف. برخورد مخالفان از نظر قرآن کریم
اشاره
آیات قرآن در این زمینه به چهار شیوهي مخالفت اشاره میکند:
1. ترور شخصیت
صفحه 94 از 137
اشاره
نخستین حربهي مخالفان دعوت، تهمت و ناسزاگویی بود تا از این طریق شخصیت مدعی نبوت را ترور کنند. آن چه در قلب عموم
مردم میتواند مؤثر باشد، قداست و طهارت مصلح و رهبر است و اگر این وسیلهي نفوذ، ترور شد؛ شخص مصلح، بدون شخصیت
اجتماعی نمیتواند کاري را صورت دهد.
ص: 218
تهمت هایی که قرآن از زبان مشرکان در مورد پیامبر (ص) نقل میکند به شرح زیر است:
1. کاهن -1
به پیامبر تهمت میزدند که او با جنّ و پري در تماس است و اخبار گذشتگان و آیندگان را از آنان میگیرد و در اختیار جامعه
میگذارد چنان که میفرماید:
«1» ؛ وَلَا بِقَوْلِ کَاهِنٍ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ »
«! و گفتار پیشگو نیست، چه اندك متذکر میشوید
1. ساحر (جادوگر) -2
کسی که کارش حل و عقد امور است؛ و چه بسا کارهاي شگفت انگیزي انجام میدهد که عاري از حقیقت میباشد چنان که
میفرماید:
و (مشرکان) به شگفت آمدند که (پیامبري) هشدارگر از میان «2» . وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ »
«. این ساحر بسیار دروغگویی است » : آنان به سراغشان آمد؛ و کافران گفتند
1. مسحور -3
کسی که جادوگري، او را سحر کرده است و عقل و خرد او دستخوش سحر شده است. این تهمت صورت محترمانهي مجنون، و
دیوانه است چنانکه میفرماید:
«3» ؛ قَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُوراً »
«! شما) جز از مردي جادو زده پیروي نمیکنید ) » : و ستمکاران گفتند
«4» این تهمت در مورد حضرت صالح نیز وارد شده است
ص: 219
1: مجنون (دیوانه) -4
صفحه 95 از 137
یعنی کسی که جن زده شده است:
«1» ؛ وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ »
«! اي کسی که آگاه کننده [: قرآن بر او فرود آمده، قطعاً تو دیوانهاي » : و (کافران) گفتند
«2» . قرآن کریم به طور صریح نسبت به این تهمت واکنش نشان داده است
1: مُعَلَّم -5
به فتح و تشدید لام- یعنی تعلیم داده شده؛ مقصود این بود که مطالب و آموزه هایی که حضرت آورده و بیان میکند از سوي خدا
نیست و کسی به او آموخته است.
«3» ؛ أَنَّی لَهُمُ الذِّکْرَي وَقَدْ جَاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ »
دانش » : از کجا براي آنان یادآوري باشد در حالی که فرستادهاي روشنگر به سراغ آنان آمد، سپس از او روي برتافتند، و گفتند
«. آموختهاي دیوانه است
1: کذّاب (درغگو) -6
«4» ؛ وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ »
این ساحر بسیار دروغگویی » : و (مشرکان) به شگفت آمدند که (پیامبري) هشدارگر از میان آنان به سراغشان آمد؛ و کافران گفتند
«. است
ص: 220
1: مفتري (افتراگر) -7
یعنی این کتاب از خود اوست، ولی به دروغ آن را به خدا نسبت داده است.
«1» ؛ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ »
«. چنین نیست) بلکه بیشترشان نمیدانند ) «. تو تنها دروغپردازي » : (مشرکان) میگویند
«. قرآن کریم در آیاتی به ردّ این تهمت پرداخته است
1: شاعر -8
یعنی این آیات را با خیالپردازي به هم بافته است و حقیقت ندارد.
«3» ؛ أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ »
«! شاعري است که (حادثه) مرگ مشکوکی را براي او انتظار میکشیم » : بلکه میگویند
«4» . قرآن کریم به نقد این تهمت پرداخته است
صفحه 96 از 137
1. اضغاث و احلام -9
میگفتند پیامبر (ص) و قرآن افکار آشفته است که نمیتوان آن را فهمید.
«5» ؛ بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَهٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ »
این قرآن) یک دسته خوابهاي پریشان است؛ بلکه آن را [به دروغ به خدا] نسبت داده است، بلکه او ) » : بلکه (مشرکان) گفتند
«. شاعر است؛ پس باید نشانهاي (معجزهآسا) براي ما بیاورد؛ همان گونه که پیشینیان (از پیامبران با معجزه) فرستاده شدند
ص: 221
به معناي « حلم » جمع « احلام » به معناي یک دسته چوب یا یک بسته سبزي است که روي هم چیده میشود و « ضغث » اضغاث جمع
خواب ها است؛ در این صورت مقصود خوابهاي مختلط و روي هم چیده شده است که در فارسی از آن به خواب هاي پراکنده و
«1» . آشفته تعبیر میکنیم
2. اعتراض ها و دستاویزها
اشاره
مخالفان در مواردي اعتراضهایی را مطرح نموده اند که هیچ کدام رنگ منطقی ندارد و شبیه بهانه جویی کودکان میباشد که به
عللی بهانه میگیرند، و خودشان نیز نمی دانند چه میخواهند مانند:
2. چرا قرآن بر ثروتمندي نازل نشد؟! -1
«2» ؛ وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ »
«!؟ چرا این قرآن بر مردي بزرگ از دو آبادي (مکه و طائف) فرو فرستاده نشده است » : و گفتند
2. چرا خدا بشر فرستاده است؟! -2
«3» ؛ وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَي إِلَّا أَن قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا »
آیا خدا بشري را [به عنوان » : و (چیزي) مردم را از ایمان آوردن باز نداشت هنگامی که هدایت برایشان آمد، جز اینکه گفتند
«!؟ فرستاده برانگیخته است
ص: 222
قرآن در انتقاد از این نظر در آیهي بعدي میفرماید:
«1» ؛ قُل لَوْ کَانَ فِی الْأَرْضِ مَلَائِکَهٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهم مِنَ السَّماءِ مَلَکاً رَسُولًا »
اگر (بر فرض) در زمین فرشتگانی بودند که با آرامش گام بر میداشتند، حتماً فرشتهاي را [به عنوان فرستاده، از » : (اي پیامبر) بگو
«. آسمان بر آنان فرود میآوردیم
صفحه 97 از 137
2. چگونه برخلاف روش نیاکان عمل کنیم؟! -3
«2» ؛ وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَی مَا أَنْزَلَ اللّهُ وَإِلَی الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَلَا یَهْتَدُونَ »
آنچه پدرانمان را بر » : میگویند «. به سوي آنچه خدا فرود آورده، و به سوي فرستاده [اش بیایید » : و هنگامی که به آنان گفته شود
وآیا اگر (بر فرض) پدرانشان هیچ چیزي نمیدانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروي «. آن یافتهایم، ما را بس است
«!؟( میکنند
2. آیا چند خدا را با یک خدا عوض کنیم؟! -4
آنان تصور مینمودند که خدا بخشی از کارهاي خود مانند مغفرت و شفاعت را به خدایان دیگر واگذار کرده است؛ در این
صورت پرستش خداي یگانه بدون پرستش واسطهها سودي نمیبخشید.
ص: 223
«1» ؛ وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْکَافِرُونَ هذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ أَجَعَلَ الْآلِهَهَ إِلها وَاحِداً إِنَّ هذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ »
این ساحر بسیار دروغگویی » : و (مشرکان) به شگفت آمدند که (پیامبري) هشدارگر از میان آنان به سراغشان آمد؛ و کافران گفتند
««! است. آیا معبودان (متعدد) را معبود یگانه گردانیده است؟! قطعاً این چیزي بسیار شگفتآور است
2. چرا نبوت در قبیلهي ما نباشد؟! -5
آنان بر اثر عدم درك مفهوم نبوت و رهبري الهی، آن را در سطح رقابت هاي قبیله اي مطرح میکردند و میگفتند: ما با قبیلهي
عبدمناف (قبیله پیامبر) بسان دو اسب مسابقه، دوش به دوش هم پیش میرفتیم ناگهان قبیلهي عبدمناف با ادعاي نبوت خواست بر ما
سبقت بگیرد، نه! ما هرگز ایمان نمیآوریم مگر این که بر ما نیز وحی گردد و آن چه بر دیگر پیامبران خدا (وحی) نازل میگردد
چنان که قرآن میفرماید: «2» . بر ما نیز نازل شود
«3» ؛ وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَهٌ قَالُوا لَن نُؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتَی مِثْلَ مَاأُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ »
ایمان نمیآوریم، تا اینکه همانند چیزي که به فرستادگان خدا داده شده، به ما » : و هنگامی که آیهاي براي آنان بیاید، میگویند
«. (هم) داده شود
ص: 224
2. چرا معجزهاي مانند معجزهي موسی (علی نبینا و آله و (ع)) ندارد؟! -6
برخی از اعراب کم و بیش از طریق احبار یهود از معجزههاي حضرت موسی اطلاع داشتند و به پیامبر اعتراض میکردند: چرا
معجزهاي مانند معجزهي موسی ندارد.
فَلَمَّا جَ اءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِیَ مِثْلَ مَا أُوتِیَ مُوسَی أَوَلَمْ یَکْفُرُوا بِمَا أُوتِیَ مُوسَی مِن قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا »
صفحه 98 از 137
«1» ؛ بِکُلٍّ کَافِرُونَ
و «!؟ چرا همانند آنچه که به موسی داده شد (به این پیامبر) داده نشده است » : و هنگامی که حق از نزد ما به سوي آنان آمد گفتند
و گفتند: «. این) دو جادو [گر] ند که پشتیبان یکدیگرند ) » : آیا آنچه را پیش از (این) به موسی داده شد، انکارنکردند؛ گفتند
«! درحقیقت ما به هر (دو) کافریم »
«2» . قرآن کریم این اعتراض را در همین آیهي شریفه جواب داده است
2. چرا فرشته اي همراه او نیست؟! -7
«3» ؛ وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا یُنْظَرُونَ »
و [لی اگر (بر فرض) فرشتهاي فرود میآوردیم، حتماً کار تمام شده بود؛ «. چرا هیچ فرشتهاي بر او فرود نیامد » : و [مشرکان گفتند
«. سپس (اگر مخالفت میکردند) مهلت داده نمیشدند
ص: 225
مفاد این اعتراض این است که انسان براي هدایت انسان کافی نیست، بلکه موجودي از غیر جنس وي به آن ضمیمه گردد. در حالی
وَلَوْ » : که برعکس است، اثرپذیري هم جنس از هم جنس به مراتب عملیتر و استوارتر است چنان چه در آیهي بعد آمده است
« و اگر (بر فرض) او را فرشتهاي قرار میدادیم، حتماً وي را [بصورت مردي در میآوردیم «1» ؛ جَعَلْنَاهُ مَلَکاً لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا
3. درخواست هاي نامعقول
3. خدایان ما را بپرست تا ... -1
یکی از پیشنهادهاي آنان این بود که آنها درصورتی حاضرند خداي محمد (ص) را بپرستند که او آلهه آنان را بپرستد، خداوند در
پاسخ به این درخواست، سورهي کافرون را نازل نمود:
«2» ؛ قُلْ یَاأَیُّهَا الْکَافِرُونَ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ »
«، اي کافران! آنچه را (شما) میپرستید (من) نمیپرستم، و آنچه را (من) میپرستم شما نمیپرستید » : بگو
شأن نزولهایی نقل کردهاند که بسیاري از آنها با توجه به مکی بودن سوره «3» مفسران براي آیات وارد شده در سورهي اسراء
صحیح نیست، روشن ترین شأن نزول همان است که ابن حفص از امام باقر (ع) نقل میکند، حضرت میفرماید:
ص: 226
«1» «! قریش به رسول گرامی (ص) گفتند: خداي تو را یکسال میپرستیم، مشروط بر این که تو نیز خدایان ما را یکسال بپرستی »
75 ، این پیشنهاد را پاسخ داده است. - خداوند متعال در سورهي اسراء آیات 73
3. درخواست تبدیل قرآن -2
انتقاد قرآن از بتها و خدایان دروغین عرب، مایهي خشمگینی مشرکان شد از این جهت از پیامبر درخواست کردند که قرآن دیگري
صفحه 99 از 137
بیاورد که در آن، از خدایان آنان این گونه نکوهشها نباشد.
وَإِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَایَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ »
«2» ؛ إِلَّا مَا یُوحَی إِلَیَّ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ
و هنگامی که آیاتِ ما در حالی که روشن است بر آنان تلاوت میشود، کسانی که به ملاقات ما (و روز رستاخیز) امید ندارند،
براي من (ممکن) نیست، که از پیش خودم آن را تغییر » : اي پیامبر) بگو ) «. قرآنی غیر از این بیاور، یا آن را تغییر ده » : میگویند
دهم، (زیرا) جز آنچه به سوي من وحی میشود، پیروي نمیکنم؛ [چرا] که اگر من پروردگارم را نافرمانی کنم، از عذاب روز
«! بزرگ (قیامت) میترسم
واکنش قرآن کریم به این پیشنهاد در همین آیه و آیهي بعد (یونس/ 16 ) آمده است.
ص: 227
3. درخواستهاي نابخردانه -3
93 ) از زبان مخالفین درخواست هایی در قبال ایمان آوردن بیان شده است. - در سورهي اسراء (آیات 90
« به تو ایمان نمیآوریم » : قَالُوا لَن نُؤْمِنَ لَکَ؛ و گفتند »
«! حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً؛ تا اینکه براي ما چشمهي جوشانی از زمین بیرون آري » .1
أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّهٌ مِن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِیراً؛ یا بوستانی از درختان خرما و انگور براي تو باشد؛ و نهرها را در » .2
«! میان آنها کاملًا بشکافی
«! أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً؛ یا آنچنان که میپنداري آسمان را قطعه قطعه بر ما فرود آري » .3
«! أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِکَهِ قَبِیلًا؛ یا خدا و فرشتگان را (گروه گروه، به عنوان ضامن) رویاروي ما بیاوري » .4
«! أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِن زُخْرُفٍ؛ یا براي تو خانهاي از زر (و زیور) باشد » .5
«! أَوْ تَرْقَی فِی السَّماءِ؛ یا در آسمان بالا روي » .6
و براي بالا رفتن تو (هم) ایمان نمیآوریم، تا اینکه نامهاي بر ما فرود آوري «1» ؛ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ » .7
«! که آن را بخوانیم
ص: 228
4. آزارها و سنگ اندازيها
قرآن کریم ویژگیهاي آزار حضرت و یاران باوفاي او را متعرض نمیشود، ولی کلیاتی را مطرح میکند که از آن میتوان مقدار
فشار و ایذاء را به دست آورد چنان که میفرماید:
وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِن قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلَی مَاکُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّی أَتَاهُمْ نَصْ رُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ؛ و »
بیقین فرستادگانی پیش از تو (نیز) تکذیب شدند؛ و بر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند، شکیبایی کردند، تا هنگامی که یاري ما
به آنان رسید. و هیچ تغییر دهندهاي براي سخنان (سنت گونه) خدا نیست؛ و بیقین برخی خبر [هاي بزرگ فرستادگان [خدا] به تو
«1» «. رسیده است
را یادآور میشود و به حضرت فرمان میدهد که مانند آنان بر مشکلات و « اولوالعزم » در آیهي دیگر، صبر و بردباري پیامبران
صفحه 100 از 137
«2» . سختیها صبر نماید
و در آیهي دیگري، باز هم دستور صبر میدهد و تلویحاً میفرماید که محاکمه آزاردهندگان و آسیب رسانان را به خدا واگذار
«3» . کن
فرمان صبر به پیامبر (ص) داده است؛ و این خود محکم ترین دلیل است بر آزارهایی که در طول زندگی «4» قرآن در هیجده مورد
آن حضرت جریان داشته است.
ص: 229
ب. روش هاي برخورد مخالفان با رسول خدا (ص) از نظر تاریخ
1. تلاش براي به سازش کشیدن پیامبر (ص)
موقعیت قریش در مکه از آن روي که اهل تجارت بودند و براي ادامهي کار خود نیاز به آرامش داشتند لازم بود تا مسئلهي اسلام
را به آرامی خاتمه دهند. افزون بر آن، امکان از بین بردن پیامبر (ص) نیز وجود نداشت، زیرا این موضوع جنگی خونین و نامحدود
را در داخل قریش به دنبال داشت. بنابراین آنان از همان آغاز تا زمانی که تصمیم به قتل رسول خدا (ص) گرفتند همیشه به سازش
فکر کرده و حتی در این اواخر نیز گاه و بیگاه آن را مطرح میکردند.
در مورد پیشنهادهاي سازشکارانه میتوان به پیشنهاد آنان در اعطاي پول و منصب اشاره کرد.
«1» « قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ » ابن اسحاق گفته است: آیهي
«2» . در رد پیشنهاد مالی مشرکان نازل شده است
برخی از آیات قرآن کریم بحث سازش مخالفان را مد نظر قرار داده است و چنین میفرماید:
ص: 230
«1» ؛ وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِي أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِيَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِیلًا »
و یقیناً نزدیک بود که تو را از آنچه به سوي تو وحی کردهایم، به فتنه در اندازند (و منحرف سازند،) تا غیر آن را بر ما دروغ بندي؛
«. و در آن صورت، تو را به دوستی خود برگزینند
2. فشارهاي روانی
یکی از روشهاي مشرکان در برخورد با رسول خدا (ص) برخوردهاي استهزایی در جهت اذیت آن حضرت بود و هدف اصلی،
شکستن شخصیت آن حضرت، و منزوي ساختن ایشان بود.
مسئلهي استهزاء به عنوان یک فصل مهم در اخبار دورهي بعثت، مورد توجه سیره نویسان قرار داشته است. ابن سعد، ابن اسحاق و
«2» . بلاذري فهرست اسامی مستهزئین را یاد کرده اند
تمسخرها به قدري گسترده بود که خداوند به او فرمود:
«3» ؛ إِنَّا کَفَیْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِینَ »
«. [چرا] که ما تو را (از شرّ) مسخره کنندگان، کفایت میکنیم
ص: 231
را مورد استهزاء قرار «2» « اعتقاد به معاد از سوي آن حضرت » یا «1» ؛« آن حضرت پسر ندارد » مشرکان در مواردي مثل این که
صفحه 101 از 137
«3» . میدادند
3. فشارهاي سیاسی
در واقع همهي ملاقاتهایی که مشرکان با ابوطالب داشتند و میخواستند از طریق او بر رسول خدا (ص) اعمال فشار کنند در شمار
برخوردهاي سیاسی مشرکان است.
ابن اسحاق فهرستی از این برخوردها را میآورد و مینویسد: مشرکان در اولین برخورد به ابوطالب گفتند: فرزند برادر تو دست به
«4» «. قد سبّ الهتنا وعاب دیننا و سفّه احلامنا و ضلل آباءنا » اقدام ناشایست زده
یکی از انتقادهاي جاري قریش به پیامبر (ص) این بود که آن حضرت موجب شکاف و نفاق میان جامعهي مکه به ویژه قریش شده
است از اینرو میکوشیدند تا حضرت را فردي تفرقه افکن معرفی کنند و از نظر سیاسی او را منزوي سازند. قریش به ابوطالب
پرسش و پاسخهاي قرآنی ویژه «5» . گفتند: فرزند برادرت امور ما را از هم گسیخته و جماعت و وحدت ما را از هم گسسته است
جوانان، ج 10 ، ص: 232
«1» . ابوجهل براي توجیه برخورد تند خود با آن حضرت میگفت: محمد (ص) فقط میخواهد بین شما دشمنی بیندازد
«2» . تحریک مردم بر ضد رسول خدا (ص) نیز از جمله سیاستهاي قریش بود
افزون بر اینها قریش، دعوت جدید را محدود کنندهي زندگی جاهلی معرفی میکرد. و به هر تازه واردي به مکه میگفتند:
«3» «... او (پیامبر) شرابخواري را تحریم کرده، زنا را ناروا شمرده و »
4. آزارهاي جسمی
آزارهاي جسمی بیشتر بعد از وفات ابوطالب بوده است.
«4» . آنان شکمبهها را بر در خانهي من میریختند ؛« عقبه » و « ابولهب » : پیامبر (ص) میفرمود: من در میان دو همسایهي بد بودم
نیز چند بار تصمیم به « ابوجهل » از کسانی بودند که آزار زیادي به رسول خدا (ص) رساندند « نضر بن حارث » و « طعیمه بن عدي »
«5» . کشتن پیامبر (ص) گرفت اما نتوانست آنرا عملی کند
حکایت شده است: ابوجهل مانع از نماز خواندن آن حضرت میشد خداوند دربارهي اقدام او فرمود:
ص: 233
«1» ؛ أَرَأَیْتَ الَّذِي یَنْهَی عَبْداً إِذَا صَلَّی »
«!؟ آیا دیدي کسی را که منع میکند، بندهاي را هنگامی که نماز میگزارد
خداوند در سورهي انفال- که در مدینه نازل شد- از تصمیم قریش یاد میکند که در برابر سه پیشنهاد زندانی کردن، اخراج از مکه
«2» . و کشتن رسول خدا (ص) قرار گرفتند
در آیهاي دیگر به آزار جسمی مخالفان اشاره میکند:
«3» ؛ وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذاً لَّا یَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِیلًا »
و نزدیک بود، که تو را از [این سرزمین بَرکَنند، تا از آنجا بیرونت کنند؛ و در این صورت پس از تو، جز اندکی، درنگ
«. نمیکردند
5. تهمت هاي علمی
صفحه 102 از 137
قریش براي انکار نبوت پیامبر (ص) مدعی آن شدند که رسول خدا آنچه را که به عنوان وحی بر آنان میخواند در اصل وحی
نیست بلکه مطالبی است که اهل کتاب به او تعلیم دادهاند. در این زمینه دو مطلب گفته میشود.
1. دربارهي روابط رسول خدا (ص) با برخی از مطالبی که قریش از یهودیان شنیده و موضوع آن قصصِ مربوط به امم پیشین بود.
قرآن کریم از این برخورد یاد کرده و چنین پاسخ میدهد:
ص: 234
«1» ؛ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ »
در حالی که زبان کسی که به او نسبت «. این قرآن را) تنها بشري به او میآموزد ) » : و بیقین میدانیم که آنان میگویند «2» -
«. میدهند مبهم (و غیر عربی) است؛ و این (قرآن، به) زبان عربی روشن است
است، زمانی که آیهي 98 از سورهي انبیاء نازل شد: « ابن رِبعري » 2. مورد دیگري که در سیره آمده دربارهي
«. در حقیقت شما و آنچه غیر از خدا میپرستید، هیزم جهنّم هستید؛ در حالی که شما وارد شدگان در آن هستید »
لب به اعتراض گشود و گفت: اگر اینطور باشد ما ملائکه را نیز میپرستیم، یهود، عزیر و نصاري مسیح را میپرستند. « ابن ربعري »
پس آنان (مسیح، عزیر و ملائکه) نیز باید در جهنم باشند.
رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود: البته از این نوع، اگر خودشان دوست داشته باشند که جز خدا معبود واقع شوند همراه کسی
خواهند بود که آنها را عبادت کرده و طبعاً در جهنم هستند. خداوند نیز براي دفع توهم در ادامهي آن آیات فرمود: کسانی که پیش
«4» -«3» . از این مقرر کردهایم که به آنها نیکویی کنیم از جهنم بر کنارند
ص: 235
6. برخوردهاي مخالفان با پیامبر در عصر حاضر
شاید به نظر برسد که عوامل پیش گفته مربوط به زمان حیات ظاهري پیامبر (ص) است اما با مطالعهي تاریخ بعد از حیات پیامبر
(ص) به دست میآید که این برخوردها ادامه پیدا کرده است و به طور عمده روشهاي مخالفت، همان روشهایی است که قرآن
کریم به آنها اشاره نموده است. اکنون به برخی از آن ها اشاره میشود:
در سال 1988 در انگلستان منتشر شد. بانی آن یک یهودي صهیونیست بوده «1» « سلمان رشدي » 1. کتاب آیات شیطانی، نوشتهي
که با پرداخت نیم میلیون پوند به عنوان مساعده، نویسنده را به نگارش این کتاب ترغیب کرده است.
این کتاب بر مبناي افسانهي غرانیق نامگذاري شده است. به موجب این افسانه، از صدر اسلام مخالفان آیین اسلام ادعا میکنند که
أَفَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّي وَمَنَاهَ الثَّالِثَهَ الْأُخْرَي؛ و آیا اطلاع یافتید از » : در سوره ي نجم پس از آیات نوزدهم و بیستم که میفرماید
شیطان در کلام وحی دخالت کرد و این دو آیه را علیرغم خواست «. (بتهاي) لات و عزّي، و منات (بت) دیگري که سومین است
جبرئیل، به زبان حضرت رسول (ص) جاري کرد، تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهم لترتجی (اینها بلند پروازند و امید به شفاعت
آنان میرود).
ص: 236
و در آن «1» . در این کتاب رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان فردي (نعوذبالله) فاسد الاخلاق و اهل عیش و نوش معرفی شده است
توهین، تهمت و تخریب شخصیت و تحریف برخی از واقعیتها به چشم میخورد.
بچه هاي محل ما) جایزهي ادبی نوبل را به خود اختصاص میدهد. این رمان 25 سال ) « اولاد جارتنا » 2. در سال 1988 ، رمانی به نام
صفحه 103 از 137
نوشته شد و مورد تحریم دانشگاه الازهر مصر قرار گرفت چرا که در آن « نجیب محفوظ » قبل از گرفتن جایزه، توسط شخصی به نام
اهانت مینماید. این «2» ( با وقاحتی کمتر از آیات شیطانی، به ساحت قدس الهی و همهي انبیاء ابراهیمی و از جمله پیامبر اکرم (ص
بر مبناي این رمان، سریالی « محمد بن عبدالسلام » رمان همزمان با گرفتن جایزهي نوبل، به زبانهاي زنده دنیا ترجمه شد و
تلویزیونی ساخت و مقرر شد که از تلویزیون مصر پخش گردد.
3. اظهارنظر برخی از دانشمندان غربی در مورد پیامبر (ص) که علاوه برخلاف واقع بودن آنها، حاوي توهین، استهزاء و تخریب
شخصیت پیامبر اعظم (ص) میباشد.
ص: 237
1779 ) دانشمند و نویسنده مشهور فرانسه، تحت تأثیر تلقینات سوء کشیشان و مورخان متعصب مسیحی، پیامبر اکرم - ولتر ( 1694
(ص) را سخت مورد نکوهش قرار داد تا جایی که ناپلئون دربارهي او گفت:
به تاریخ و به وجدان بشریت خیانت کرد. زیرا سجایاي عالی محمد (ص) را انکار نمود، و مرد بزرگی را که بر چهره ي جهانیان
«1» . فروغی الهی تابانیده، موجود پست و خائن و سزاوار چوبهيدار جلوهگر ساخت
البته ولتر بعداً که با دیدي وسیع و آشنایی بیشتر پیامبر اسلام را شناخت، گفت:
«3» . و سپس به صراحت زبان به ستایش آن حضرت گشود «2» « من در حق محمد (ص) بد کردم »
را میتوان از کسانی به شمار آورد که اظهاراتی خلاف واقع و بعضاً «... شارل بزرگ، مایتوپاریس، ادوارد فرمن و » افرادي مانند
«4» . توهین آمیز در مورد پیامبر اعظم (ص) داشتهاند
کاریکاتوري توهین آمیز در مورد پیامبر اعظم (ص) چاپ کرد که « یولندز پستن » 4. سی ام سپتامبر 2006 روزنامهي دانمارکی
واکنش شدید کشورهاي
ص: 238
اسلامی را به دنبال داشت. پنج ماه بعد، برخی از روزنامههاي دانمارکی بیتوجه به اعتراضهاي گستردهي مسلمانان، با این توجیه
که آزادي بیان مقدم بر هر چیز است؛ بار دیگر به چاپ 12 نمونه از این کاریکاتورها اقدام نمودند. به دنبال این اقدام، این
کاریکاتورها در مجلات و روزنامههاي سوئد، نروژ و بعداً در فرانسه، آلمان و دیگر کشورهاي اروپایی نیز چاپ شد و حتی
از محمد (ص) چه تصویري » روزنامهي دانمارکی، با دفاع از اقدام توهین آمیز خود، به بهانهي آزادي بیان، مسابقهاي را با عنوان
«1» . برگزار کرد « دارید، آن را بکشید و جایزه بگیرید
نکتهي مهم در این کاریکاتورها این بود که به صورت زیرکانه، تلاش شده بود تا اسلام را تروریسم معرفی کنند و با به تصویر
کشیدن پیامبراکرم (ص) این گونه القاء کنند که اساس اسلام بر مبناي تروریسم بنا شده است تا از این طریق توطئههاي شوم خود را
عملی سازند.
در این مورد باز هم تحریف حقیقت و توهین به ساحت پیامبر اعظم (ص) مشاهده میشود، که این روش در زمان حیات ظاهري آن
و قرآن کریم ازآن دفاع نموده است. «2» حضرت نیز مورد استفاده قرار گرفته بود
ص: 239
یادآوري
با این همه هجوم سنگین علیه پیامبر اسلام (ص) باز هم چهرهي نورانی ایشان، در جهان میدرخشد و هر روز نورانیتر میشود.
و دلربایی میکند و در پی تصرف قلوب شیفتگان حقیقت، اسلام دروازههاي شرق و غرب را در مینوردد.
صفحه 104 از 137
آري: آن چه فانی نشود نور خداست.
ص: 241
فصل پنجم شبهات