گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوازدهم
فصل سوم: روششناسی روایات تفسیري آیات مهدویت






اشاره
ص: 99
پرسش:
در روایات تفسیري آیات مهدویت از چه روشهایی استفاده شده است؟
مقدمه: «1» : پاسخ
آیات مهدویت را تا حدود 250 آیه شمردهاند، که روایاتی از شیعه و اهل سنت در مورد آنها حکایت شده است، این روایات از سه
جنبه قابل بررسی است:
صفحه 36 از 74
اول: از دیدگاه روشهاي تفسیري.
دوم: از دیدگاه گرایشهاي تفسیري.
ص: 100
سوم: از دیدگاه قواعد تفسیري.
این نوشتار بر آن است که روایات تفسیري آیات مهدویت را از دیدگاه اول مورد بررسی قرار دهد.
واژگان:
عبارتند از: « روشها و گرایشهاي تفسیر قرآن » واژههاي اساسی در باب
استفاده از ابزار یا منبع خاص در تفسیر قرآن است که معانی و مقصود آیه را روشن ساخته و نتایج « روش » الف) روش: مقصود از
مشخّصی را به دست میدهد.
به عبارت دیگر: چگونگی کشف و استخراج معانی و مقاصد آیات قرآن را، روش تفسیر قرآن گویند.
ب) تفسیر: کشف و پرده برداري از ابهامات کلمات و جملههاي قرآن و توضیح مقاصد و اهداف آنهاست.
و به عبارت دیگر: مقصود از تفسیر، تبیین مراد استعمالی آیات قرآن و آشکار کردن مراد جدّي آن براساس قواعد ادبیات عرب و
«1» . اصول عقلایی محاوره است
تأثیر باورهاي مذهبی، ،« گرایش » ج) گرایش: در اینجا مقصود از
ص: 101
کلامی، جهتگیريهاي عصري و سبکهاي پردازش و در تفسیر قرآن
است که براساس عقاید، نیازها و ذوق و سلیقه و تخصّص علمی مفسّر شکل میگیرد.
اساسیترین تفاوتهاي گرایشها و روشهاي تفسیري چنین است:
1. مبحث روشها براساس چگونگی روش کشف معنا و مقصود آیه استوار است.
2. مبحث روشها براساس منبع و ابزار تفسیري (همچون کاربرد عقل و روایات) شکل میگیرد.
ها بیشتر شخص مفسّر مطرح است؛ یعنی باورها و سلیقهها و جهتگیريهاي شخص مفسّر است که به تفسیر « گرایش » 3. در مبحث
جهت میدهد و متنی متناسب با آنها پدید میآید.
متن تفسیر مطرح است که با چه اسلوبی نگارش یافته و بیشتر چه مطالب کلامی، ادبی یا ... در آن راه یافته ،« گرایش » 4. در مبحث
است.
تاریخچه روششناسی تفسیر:
الف) پیدایش و رشد:
«1» . دانش تفسیر از صدر اسلام شروع شد و خاستگاه آن وحی الهی بود که پیامبر (ص) را مفسّر قرآن معرّفی کرد
پیامبر (ص) در تفسیر قرآن گاهی از خود قرآن کمک میگرفت و از
ص: 102
سپس اهل بیت (ع) و «1» . اینجا روش تفسیر قرآن به قرآن به وجود آمد
صحابه به تفسیر قرآن پرداختند، آنان علاوه بر استفاده از روش تفسیر قرآن به قرآن، از روش تفسیر روایی نیز استفاده میکردند؛
«2» . یعنی گاهی با استناد به روایات پیامبر (ص) به تفسیر آیات قرآن میپرداختند
در این میان گروهی نیز براساس خواستههاي شخصی یا گروهی و بدون ضوابط و قراین به تفسیر و تأویل قرآن پرداختند و روش
صفحه 37 از 74
تفسیر به رأي پدید آمد که در احادیث پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) به شدّت با این روش برخورد شد و آن را ممنوع اعلام کردند.
«3»
کم کم از قرن دوم به بعد با ترجمهي آثار و نفوذ افکار و علوم یونانیان و ایرانیان در بین مسلمانان، روشها و گرایشهاي دیگري
نیز پدید آمد.
و هر کدام از فرقههاي «4» از اینجا بود که مبحثهاي کلامی و فلسفی پیدا شد و کم کم گرایشهاي تفسیري کلامی شکل گرفت
اسلامی مانند اشاعره و معتزله و ... آیات قرآن را براساس دیدگاهها و عقاید خود تفسیر میکردند.
در همین راستا اختلافات مذهبی که از قرن اوّل شروع شده بود با اختلافات مذاهب فقهی همراه شد و در تفسیر آیات فقهی قرآن
تأثیر گذاشت.
ص: 103
سپس عرفا و متصوّفه نیز گرایشهاي خاصّ تفسیري پیدا کردند و روش تفسیر اشاري از قرن سوم به بعد رشد کرد.
محدّثان شیعه و اهل سنت که به نقل احادیث اکتفا میکردند روش و گرایش تفسیر روایی را شکل دادند که در مرحلهي اوّل در
قرنهاي سوم و چهارم، تفاسیري همچون: عیّاشی، قمی و طبرسی شکل گرفت و در مرحلهي دوم در قرن دهم تا یازدهم، تفاسیري
همچون درّالمنثور سیوطی، البرهان و نورالثقلین ظهور کرد.
در این میان بعد از مرحلهي اوّل تفسیرهاي روایی، تفاسیر فقهی شروع شد که نوعی تفسیر موضوعی قرآن با گرایش آیات الاحکام
بود. و پس از شکلگیري تفاسیري همچون: احکامالقرآن حصّاص حنفی (...- 370 ق) و احکام القرآن منسوب به شافعی (...- 204
ق) تفسیر نویسی فقهی در قرنهاي بعدي ادامه یافت که احکام القرآن راوندي (...- 573 ق) از آن نمونه است. در قرن پنجم و
ششم تفاسیر جامع و اجتهادي همچون: تبیان و مجمعالبیان شکل گرفت که با استفاده از اجتهاد و عقل و توجّه به همهي جوانب
تفسیر، شیوهي جدیدي در تفسیر بنیان نهاده شد که هنوز هم این شیوه متداول است.
پس از این مرحله، برخی از فلاسفه نیز اقدام به نگارش تفسیر کردند و در یک قرن اخیر نیز روشها و گرایشهاي دیگري همچون
«1» . روش تفسیر علمی و گرایش اجتماعی، به وجود آمد و رشد کرد
ص: 104
ب) نگارش در زمینهي روشها و گرایشها:
« طبقاتالمفسّرین » از قدیمیترین کتابها در این زمینه کتاب
911 ق) است که شرح حال مفسّران و آثار آنان است و هر چند که مستقیم به بحث روشها و - جلالالدّین سیوطی ( 889
گرایشهاي تفسیري نپرداخته است ولی براي این بحث مفید و قدیمیترین منبع آن به شمار میآید.
به « عبدالحلیم النجار » به رشتهي تحریر در آمده، توسط دکتر « گلدزیهر » ، از مستشرق مشهور « مذاهب التفسیر الاسلامی » سپس کتاب
دکتر ذهبی از مهمترین منابع این بحث به شمار میرود، گرچه « التفسیر و المفسّرون » عربی ترجمه شده است. پس از آن، کتاب
بیشتر به گرایشهاي تفسیري پرداخته است.
از آیت اللَّه « التفسیر و المفسّرون فی ثوبه القشیب » : دیگر آثار مدوّن در زمینهي روشها و گرایشهاي تفسیري، کتاب ارزشمند
تفسیري مطالب متنوعی در زمینهي گرایش ادبی، اجتماعی، علمی و ... آوردهاند. « الوان » معرفت است، که تحت عنوان
از استاد عمید زنجانی، حاوي مطالبی در موضوع روشهاي تفسیري است ولی به « مبانی و روشهاي تفسیر قرآن » و بالاخره کتاب
بحث گرایشها توجّه چندانی نشده است و نیز کتاب منطق تفسیر قرآن (روشها و گرایشهاي تفسیر قرآن) از نگارنده و کتاب روشها
و گرایشهاي تفسیري از حسین علويمهر و کتاب روشهاي تفسیري دکتر مودب قابل ذکر است.
صفحه 38 از 74
ص: 105
البته برخی کتابها هم از زاویهي خاص به بحث روشها یا گرایشها پرداختهاند:
اتجاهات التفسیر فی مصر الحدیث، دکتر عفت محمد » : همچون
از « روش تفسیري علّامه طباطبایی (ره) در المیزان » از دکتر حسین کریمیان؛ کتاب « طبرسی و مجمعالبیان » شرقاوي مصري؛ کتاب
از « در آمدي بر تفسیر علمی قرآن » از دکتر احمد عمر ابو حجر؛ کتاب « التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان » علی آلوسی؛ کتاب
نگارنده که در مورد روش تفسیر علمی و معیارهاي آن مطالبی بیان شده است و نیز کتابهاي دیگري در مورد روش تفسیري شیخ
محمد عبده، رشید رضا، فخر رازي و زمخشري نوشته شده است.
تقسیمات روشهاي تفسیر قرآن:
1921 م) در کتاب - صاحبنظران در مورد روشها، تقسیمات متعددي ارائه کردهاند، از جمله گلدزیهر مستشرق مجارستانی ( 1850
مذاهب التفسیر الاسلامی، و دکتر ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون و آیت الله معرفت در کتاب التفسیر و المفسرون فی ثوبه
القشیب و نیز استاد عمید زنجانی در کتاب مبانی و روشهاي تفسیر قرآن و خالد عثمان السبت در کتاب قواعد التفسیر و محمد
حسین علی الصغیر در کتاب دراسات قرآنیه، المبادي العامه لتفسیر القرآن الکریم، و خالد عبدالرحمن العک در
ص: 106
«1» . کتاب اصول التفسیر و قواعده
اما در اینجا ما روشهاي تفسیري را براساس منابع مورد استفاده در تفسیر به شش روش تقسیم میکنیم تا جایگاه روش و گرایش
در روایات تفسیري مهدویت بخوبی روشن شود.
اول: روشهاي تفسیري:
1. روش تفسیر قرآن به قرآن.
2. روش تفسیر روایی.
3. روش تفسیر علمی.
4. روش تفسیر اشاري (باطنی و عرفانی ...)
5. روش تفسیر عقلی.
6. روشتفسیر به رأي (باطل و غیرصحیح)
7. روش تفسیر جامع اجتهادي (که شامل همه روشهاي تفسیري غیر از تفسیر به رأي است)
روایات تفسیري مهدویت از میان روشهاي تفسیري به روش تفسیر اشاري (باطنی و عرفانی) توجه ویژهاي داشته است که این
جهتگیري در روایات بخوبی نمایان است البته در این روایات از روشهاي دیگر تفسیري نیز استفاده شده است. (نمونههاي آنها
بزودي ذکر میشود)
ص: 107
صفحه 39 از 74
پیشینه روایات تفسیري مهدویت
اشاره
در مورد احادیث مربوط به آیات مهدویت، کتابهاي زیادي نگارش یافته که گاهی یک سوره (مثل والعصر) و گاهی تا 260 آیه
را در مورد امام عصر (عج) دانستهاند و روایات مربوط به آنها را جمعآوري کردهاند. (مثل معجم الاحادیث الامام المهدي، شیخ
علی کورانی)
از قدیمیترین کتابها در این زمینه المحجه فی ما نزل فی القائم
الحجه، سید هاشم بحرانی (م 1107 ق) و جلد 13 بحارالانوار علامه مجلسی (م 1111 ق) است.
اینک تعدادي از این کتابها را معرفی میکنیم:
1. المحجه فیما نزل فی القائم الحجه، سید هاشم بحرانی ( 1107 ق)، ترجمه/ سیماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، مهدي حائري
قزوینی، تهران، 1374 ، آفاق.
120 آیه را به ترتیب نزول جمع کرده و روایات آنها*** ***
2. امام مهدي از دیدگاه قرآن و عترت و علائم بعد از ظهور، محمدباقر مجلسی ( 1037 )، قم، قلم، ترجمه علی دوانی.
*** گزیده کتاب مهدي موعود (جلد 13 بحار) است***
3. ملاحم القرآن، ابراهیم انصاري زنجانی، 1400 ق، عربی، چاپ مولف.
*** پیش گوییهاي قرآن در مورد نشانههاي ظهور و روایات ...***
4. طریق الی المهدي (عج) المنتظر، سعید ایوب، بیروت/ الغدیر، 1998 م، عربی.
*** آینده و ظهور مهدي و اخبار غیبی قرآن در این مورد***
ص: 108
5. المهدي فی القرآن (موعود قرآن)، سید صادق حسینی شیرازي، موسسه امام مهدي (عج)، تهران، 1360 ه-. فارسی و عربی.
190 آیه در مورد امام عصر (عج) از منابع اهل سنت*** ***
6. سوره و العصر، حضر امام زمان (عج) است، عباس راسخی نجفی، قیام قم/ 1372 فارسی.
7. المهدي الموعود فی القرآن الکریم، محمدحسین رضوي،
دارالهادي، 2001 عربی.
8. حکومت جهانی حضرت مهدي (عج) از دیدگاه قرآن و عترت، محمود شریعتزاده خراسانی، 1379 ، فارسی، دارالصادقین.
*** مجموعه آیات قرآن درباره مهدي (عج) با روایات آمده است***
9. مصلح مقتدر الهی کیست؟، سید علی اکبر شعفی، 1342 ، اصفهان.
10 . پور پنهان در افق قرآن حضرت مهدي (عج)، جعفر شیخ الاسلامی، تهران، یکان، 1378 ش.
11 . غریب غیبت در قرآن، محمدحسین صفاخواه، تهران، آمه.
12 . اثبات مهدویت از دیدگاه قرآن، علی صفئی کاشانی، 1376 ، تهران، مفید.
13 . قاطع البیان فی الایات المووله بصاحب الزمان (عج)، فضل الله عابدي خراسانی، دارالمرتضی، 1404 ق.
صفحه 40 از 74
202 آیه را تاویل و تطبیق کرده است*** ***
14 . القرآن یتحدث عن الامام المهدي (عج)، مهدي حسن علاء الدین، دارالاسلامیه، بیروت.
ص: 109
15 . ثوره المواطیئن للمهدي (عج)، مهدي حمد فتلاوي، 1993 م، دارالبلاغه، بیروت.
*** بشارتهاي قرآنی و نبوي در مورد انقلاب مهدي (عج)***
16 . مهدي (عج) در قرآن، رضا فیروز، 1378 ، تهران، رایحه.
. 17 . مهدویت از نظرقرآن و عترت، خیرالله مردانی، تهران، آیین جعفري، 1401
18 . چهل حدیث در پرتو چهل آیه در فضایل حضرت ولی عصر (عج)،
. مسجد جمکران، تهران، وزارت ارشاد، 1378
*** چهل آیه و روایات مربوطه***
. 19 . سیماي مهدویت در قرآن، محمدجواد مولوي نیا، قم، امام عصر (عج)، 1381
20 . الآیات الباهره فی بقیه العتره الطاهره او تفسیر آیات القرآن فی المهدي صاحب الزمان (عج)، تهران، بعثت، 1402 ق، سید داود
میرصابري.
21 . سیماي امام زمان (عج) در آیینه قرآن، علی اکبر مهديپور.
140 آیه را جمع کرده است*** ***
. 22 . موسوعه المصطفی و العتره ( 16 ) المهدي المنتظر، حسین شاکري، نشر الهادي، 1420
144 آیه را با روایات آورده است*** ***
23 . الامام المهدي فی القرآن و السنه، سعید ابومعاشر، 1422 ق، آستان قدس.
ص: 110
*** کل آیات طبق سورهها تا آخر قرآن مع روایات***
24 . معجم احادیث الامام المهدي (عج)، موسسه المعارف الاسلامیه، الجزء الخامس، الآیات المفسر.
*** تحت اشراف شیخ علی الکورانی، 1411 ق، 260 آیه را جمع کرده است***
25 . مهدي در قرآن، محمد عابدین زاده، بنیاد تهران.
40 آیه*** ***
26 . سیماي نورانی امام زمان (عج) در قرآن و نهج البلاغه، عباس کمساري.
27 . سیماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، سید جواد رضوي، چاپ موعود.
28 . جلد سیزدهم بحارالانوار، علامه مجلسی، (م 1111 ق) که به فارسی نیز ترجمه شده و بسیاري از آیات و روایات مهدویت را
جمعآوري کرده است.
1.روش تفسیر قرآن به قرآن
تبیین معانی آیات قرآن و مشخص ساختن مقصود و مراد جدي از آنها به وسیله و کمک » روش تفسیر قرآن به قرآن عبارت است از
«. قرآن را منبعی براي تفسیر آیات قرآن قرار دادن » به عبارت دیگر « آیات دیگر
تفسیر قرآن به قرآن یکی از کهنترین روشهاي تفسیر قرآن است و
صفحه 41 از 74
ص: 111
سابقهي آن به صدر اسلام و زمان حیات پیامبر (ص) باز میگردد. سپس این روش توسط اهل بیت (ع) ادامه یافت و برخی از
صحابه و تابعین نیز از این روش استفاده کردهاند. اینک به مثالهاي زیر توجّه کنید:
«1» « لَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ » در آیه « ظلم » 1. از پیامبر اسلام (ص) در مورد مقصود از
«2» « إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ » پرسش شد، و حضرت با استناد به آیه
«3» . پاسخ دادند که مقصود از ظلم در آیه اول همان شرك است که در آیه دوم بیان شده است
این حدیث و احادیث مشابه نشان میدهد که پیامبر (ص) از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده میکرده و عملًا آن را به پیروان خود
میآموختهاند.
«4» « وَفِصَالُهُ فِی عَامَیْنِ » 2. امام علی (ع) با استناد به آیه
«5» « وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْراً » و آیه
یعنی اگر شیر خواري کودك دوسال است (یعنی 24 ماه) و «6» . نتیجه گرفتند که کوتاهترین مدت بارداري زنان شش ماه است
مدت حمل و شیر خواري با همدیگر سی ماه است. و این دو آیه را
ص: 112
کنار همدیگر بگذاریم، روشن میشود که کوتاهترین مدت بارداري شش ماه است. و این نوعی تفسیر قرآن به قرآن است.
«1» . 3. دکتر ذهبی با بیان مثالی از ابن عباس بیان میکند که صحابه پیامبر از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده میکردند
4. مرحوم طبرسی در مجمع البیان مطالبی از تفسیر قرآن به قرآن
«2» . تابعین را آورده است
در دورههاي بعدي با پیدایش تفاسیري همچون تبیان و مجمع البیان، مفسّران از این روش استفاده کردند، و در میان اهل سنت نیز
اگر کسی بپرسد که بهترین روش تفسیر چیست؟ جواب » : مفسّران متعددي به سوي این روش رفتند بطوري که برخی از آنان نوشتند
آن است که صحیحترین روش تفسیر قرآن به قرآن است. پس آنچه که در جایی مجمل آمده در جاي دیگر تفسیر شده است و
«3» «. آنچه در موضعی مختصر آمده است در موضع دیگر توسعه داده شده است
برخی محدثّان بزرگ شیعه همچون علّامه مجلسی (ره) در بحارالانوار با آوردن آیات قرآن که در ابتداي هر فصل، متناسب با
موضوع آن، دستهبندي شده، در حقیقت از روش موضوعی تفسیر قرآن به قرآن استفاده نموده است. سپس در میان مفسّران قرن
اخیر، این روش جایگاه
ص: 113
ویژهاي پیدا کرد به طوري که برخی تفسیرها همچون المیزان (علّامه طباطبایی) و تفسیر الفرقان (دکتر محمد صادقی تهرانی) و
تفسیر القرآنی للقرآن (عبدالکریم خطیب) و آلاء الرحمن (بلاغی) این روش را روش اصلی خود قرار دادند.
علّامه طباطبایی معتقد است که قرآن بیان همه چیز است پس نمیتواند بیان خودش نباشد. پس در تفسیر آیات باید به سراغ خود
آیات
قرآن برویم و در آنها تدّبر کنیم و مصادیق آنها را مشخص سازیم و تفسیر قرآن به قرآن کنیم.
و نیز ایشان بر آن است که تفسیر قرآن به قرآن همان روشی است که پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) در تفسیر پیمودهاند و تعلیم دادهاند
«1» . و در روایاتشان به ما رسیده است
در کتابهایی که در مورد شیوهي تفسیر نگارش یافته، به روش تفسیر قرآن به قرآن پرداخته و آن را تبیین کرده و نسبت به آن
صفحه 42 از 74
سفارش کردهاند.
«2» . از جمله این افراد آیهالله معرفت، استاد عمید زنجانی و عبدالرحمن العک را می توان نام برد
در احادیث تفسیري مهدویت نیز در موارد متعددي از شیوه تفسیر قرآن به قرآن استفاده شده است از جمله:
ص: 114
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* وَالشَّمْسِ وَضُ حَاهَا* وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا* وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا* وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا* وَالسَّماءِ وَمَا بَنَاهَا* وَالْأَرْضِ »
وَمَا طَحَاهَا* وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا* قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا* وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا* کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا* إِذِ انبَعَثَ
«1» ؛ أَشْقَاهَا* فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَهَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا* فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا* وَلَا یَخَافُ عُقْبَاهَا
به نام خداي گستردهمهرِ مهرورز، سوگند
به خورشید و (تابش) نیمروزش! سوگند به ماه هنگامی که در پی آن در آید! سوگند به روز هنگامی که آن را آشکار سازد!
سوگند به شب هنگامی که آن را فراگیرد! سوگند به آسمان و آنکه آن را بنا کرد! سوگند به زمین و آنکه آن را گستراند! سوگند
به نفس و آنکه آن را مرتب ساخت! و بد کاریش و پارساییاش را به او الهام کرد، که بیقین کسی که آن را [پاك کرد و] رشد
بخاطر طغیانش « ثمود » ( داد رستگار (و پیروز) شد. و بیقین کسی که آن (نفس را با گناه آلوده کرد و) پوشاند، نومید شد! (قوم
ماده شتر (معجزه آساي) خدا » : (پیامبرش را) تکذیب کردند، آنگاه که بدبختترینشان برانگیخته شد؛ و فرستاده خدا به آنان گفت
و او را تکذیب کردند و آن را پی کردند؛ پس پروردگارشان به سبب پیامد [گناه شان آنان را «(. و آبشخور آن را (واگذارید
«. هلاك ساخت و آنها را (با خاك) یکسان کرد! در حالی که از فرجام آنها نمیترسد
والشمس وضحیها: الشمس، أمیر المؤمنین (ع)، و » :( الامام الصادق (ع
ص: 115
ضحیها: قیام القائم (ع)، لأن الله سبحانه قال: و أن یحشر الناس ضحی.
والقمر اذا تلیها: الحسن والحسین (ع).
والنهار اذا جلیها: هو قیام القائم (ع).
واللیل اذا یغشیها: حبتر (و دولته قد غشی) علیه الحق.
و أما قوله: والسماء و ما بنیها، قال: هو محمد علیه و آله السلام، هو السماء الذي یسموا الیه الخلف فی العلم.
و قوله: کذبت ثمود بطغویها، قال: ثمود رهط من الشیعه، فان الله سبحانه یقول: و أما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدي
فأخذتهم صاعقه العذاب الهون، و هو السیف اذا قام القائم (ع).
و قوله تعالی: فقال لهم رسول الله، هو النبی (ص).
ناقه الله و سقیاها: قال الناقه الامام الذي (فهم عن الله و فهم عن رسوله) و سقیاها: أي عنده مستقی العلم.
«1» «. فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسویها: قال: فی الرجعه. و لا یخاف عقبیها: قال: لایخاف من مثلها اذا رجع
ص: 116
تذکر: این روایت در باب تفسیر قرآن به قرآن بسیار جالب است و به چند شیوه فرعی تفسیر قرآن به قرآن که در عصر ما مفسران از
آنها استفاده میکنند اشاره کرده است، از جمله:
أَن یُحْشَرَ النَّاسُ » شمس/ 1) که با استناد به آیه ) « وَالشَّمْسِ وَضُ حَاهَا » 1. استفاده از شیوه عام تفسیر قرآن به قرآن براي تفسیر آیه
طه/ 59 ) تفسیر شده است. یعنی براي آنکه ثابت کند مقصود از نور خورشید در این آیه نور قیام امام عصر (عج) است که ) « ضُحیً
پرتوي از نور
صفحه 43 از 74
استناد کرده است که مردم در روزي گرد میآیند که نورانی است. « 59 / طه » خورشید ولایت امام علی (ع) است، به آیه
هر چند ممکن است این آیه اشاره به باطن آیه باشد ولی براي بیان آن از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده شده است.
2. استفاده از شیوه تطبیق بر مصادیق جدید:
را بر « قوم ثمود » «1» « جري و تطبیق » در این روایت مکرر ظواهر آیه بر مصادیق جدید استفاده شده است یعنی با استفاده از قاعده
را که در ظاهر آیه مقصود حضرت صالح (ع) است بر پیامبر اسلام (ص) تطبیق کرده « رسول الله » گروهی از شیعه تطبیق کرده و
است.
ص: 117
3. در این روایت آسمان پیامبر اسلام (ص) و شمس را به حضرت علی (ع) و قمر را به امام حسن و امام حسین (ع) معرفی کرده
است که نوعی بیان بطن آیه است که در بخش تفسیر اشاري (: باطنی) توضیح خواهیم داد. که، براساس برخی معانی بطن قرآن،
نوعی اخذ قاعده کلی و بیان مصادیق جدید آن است.
البته نکات این سوره و این بسیار است که به همین اندازه اکتفا میکنیم.
اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْ بَاحٌ الْمِصْ بَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ »
زَیْتُونَهٍ لَّا شَرْقِیِّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِ یءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَ سْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ
«1» ؛ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
خدا نورِ آسمانها و زمین است؛ مثال نور او همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد، که [آن چراغ در بلوري است- [آن
بلور چنانکه گویی سیارهاي درخشان است- (و این چراغ با روغنی) از درخت خجسته زیتونی که نه شرقی و نه غربی است، افروخته
میشود؛ نزدیک است روغنش روشنی بخشد، و گر چه هیچ آتشی بدان نرسیده باشد. (این) نوري است بر فراز نور، خدا هر کس
«. را بخواهد (و شایسته بداند) به نور خود راهنمایی میکند؛ و خدا براي مردم مَثلها میزند و خدا به هر چیزي داناست
ص: 118
النور: القرآن، والنور اسم من أسماء الله تعالی، و النور النوریه، و النور ضوء القمر، والنور ضوء المؤمن و هو الموالات » : أمیر المؤمنین
التی یلبس لها نورا یوم القیامه و النور فی مواضع من التواره و الإنجیل و القرآن حجه الله علی عباده، و هو المعصوم ... فقال تعالی
فَآمِنُوا بِاللَّهِ » : فالنور فی هذا الموضع هو القرآن، و مثله فی سوره التغابن قوله تعالی « وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »
یعنی سبحانه القرآن و جمیع الأوصیاء المعصومین، من حمله کتاب الله تعالی، و خزانه، و تراجمته، الذین « وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا
فهم المنعوتون الذین أنار الله « وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنَا » : نعتهم الله فی کتابه فقال
اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْ بَاحٌ الْمِصْ بَاحُ فِی » بهم البلاد، و هدي بهم العباد، قال الله تعالی فی سوره النور
إلی آخر الآیه، فالمشکاه رسول الله (ص) و المصباح الوصی، و الأوصیاء (ع) و الزجاجه «... زُجَ اجَهٍ الزُّجَ اجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ
«1» « فاطمه، و الشجره المبارکه رسول الله (ص) و الکوکب الدري القائم المنتظر (ع) الذي یملأ الأرض عدلا
ص: 119
« معصومین » و « قرآن » را به خدا تفسیر کرده که ظاهر آیه است سپس با کمک آیات دیگر آن را به « نور » بررسی: در این روایت
تفسیر کرده است یعنی از نوعی تفسیر قرآن به قرآن براي روشن کردن معناي آیه استفاده شده است.
البته نور داراي مراتبی است که بالاترین مرتبه آن نور الهی، سپس نور قرآن و اهل بیت (ع) هستند که پرتوي از نور الهی و مایه
روشنی راه و هدایت مردم هستند.
البته اینگونه احادیث براي جلوگیري از تجسیم نیاز به تفسیر عقلی و اجتهادي و حتی علمی نیز دارد که در مباحث بعدي روشن
صفحه 44 از 74
میشود.
و ... «1» تذکر: البته اینگونه احادیث تفسیر قرآن به قرآن در روایات مهدویت متعدد است از جمله ذیل آیه نازعات/ 6 و 7
2.روش تفسیر روائی
مقصود از روش تفسیر روائی آن است که مفسر قرآن از سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) (که شامل قول، فعل و تقریر آنها
«2» . میشود) براي روشن کردن مفاد آیات و مقاصد آنها استفاده کند
سیر تاریخی تفسیر روایی را میتوان به چند دوره تقسیم کرد:
ص: 120 الف) دوران پیامبر (ص):
تفسیر روایی قرآن، همزاد وحی است. چرا که اولین مفسّر قرآن پیامبر (ص) است که خداي متعال به او دستور بیان و تفسیر قرآن
و این ذکر (: قرآن) را به سوي تو فرستادیم تا براي مردم آنچه را » «1» « وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ » : داد و فرمود
«. که به سوي آنان فرو فرستاده شده است، روشن بیان کنی
آگاه باشید که به من » : البته سنّت پیامبر (ص) و بیان او نیز ریشه در وحی داشت، چنان که از آن حضرت حکایت شده که فرموند
«2» .( به من داده شده است ) « قرآن داده شده و نیز مثل آن همراه آن
و صحابیان با رجوع به ایشان تفسیر قرآن را می آموختند. گاهی پاي سخنان او مینشستند و معانی و تفسیر قرآن را فرا میگرفتند.
همیشه هر فرد از ما هنگامی که ده » : از ابن مسعود حکایت شده که
«3» .« آیه قرآن را میآموخت، از آنها عبور نمیکرد تا این که معانی و (روش) عمل بدانها را آموخت
گاهی اصحاب پیامبر (ص) از ایشان مطالب را میپرسیدند و حتی دوست داشتند که عربهاي بیابانی بیایند و پرسشی بکنند و آنان
گاهی هم عمل پیامبر (ص) را مفسّر آیات قرآن قرار میدادند، همان «. گوش دهند
ص: 121
«1» .« نماز بگذارید همان طور که میبینید من نماز میگزارم » : طور که خود ایشان حکایت شده که در مورد نماز فرمودند
«2» «. مناسک و اعمال خود را از من بگیرید » : یا در مورد حج حکایت شده که فرمود
که در این صورت افعال پیامبر (ص) در نماز و حج تفسیر جزییات آیات صلوه و حج بود.
إنّ اللَّه انزل علی رسوله الصلوه و لم یسمّ لهم: ثلاثاً و لا أربعاً، حتّی کان رسولاللَّه (ص) » : از امام صادق (ع) حکایت شد که فرمود
.« هوالذي فسّر ذلک لهم
خدا (دستور) نماز را بر رسولش نازل کرد ولی براي مردم مشخص نکرد که سه یا چهار رکعت است تا این که پیامبر (ص) این »
«3» «. مطلب را براي مردم تفسیر کرد
آري پیامبر (ص) مطالب کلی قرآن (همچون نماز، روزه، حج و ...) را
توضیح میدادند. و نیز موارد تخصیص عمومات و تقیید مطلقات آیات را تبیین، و اصطلاحات جدید، لغات قرآن، و ناسخ و منسوخ
آیات را توضیح میدادند. و همهي اینها تفسیر قرآن بود که در روایات و سنّت پیامبر (ص) براي ما حکایت شده است و به عنوان
«4» . منابع تفسیر روایی باقی مانده است
ص: 122
ب) دوران اهل بیت (ع):
شیوهي تفسیر روایی در عصر امامان (ع) نیز ادامه داشت.
صفحه 45 از 74
سخنان و توضیحات آن حضرت را شنیده بود و حکایت میکرد. «1» ، امام علی (ع) که شاگرد ارشد پیامبر (ص) در تفسیر بود
همان طور که امامان اهل بیت (ع) نیز همین روش را دنبال کرده، احادیث تفسیري پیامبر (ص) و امام علی (ع) را براي مردم
حکایت نموده، و بدانها استدلال میکردند. تعداد این احادیث که با واسطه اهلبیت (ع) حکایت شده، به هزاران روایت میرسد.
«2»
البته اهل بیت (ع) از آنجا که آگاه به علوم الهی بودند خود نیز اقدام به تفسیر قرآن میکردند و سخنان و سنّت آنان نیز منبعی براي
تفسیر است. و این احادیث جزیی از تفسیر روایی به شمار میآید.
شخصی در مکه، خدمت امام رضا (ع) رسید و گفت: شما از کتاب خدا چیزي تفسیر میکنی، که تاکنون شنیده نشده باشد؛
امام فرمود: قرآن قبل از این که بر مردم نازل شود بر ما نازل شده و قبل از این که براي مردم تفسیر شود، براي ما تفسیر شده است؛
حلال و
ص: 123
«1» «... حرام و ناسخ و منسوخ قران را ما میشناسیم و
بر مردم است که قرآن را همان طور که نازل شده بخوانند و هنگامی که نیاز به تفسیر قرآن پیدا کردند، » : و درحدیث دیگري فرمود
«2» «. هدایت به وسیلهي ما و به سوي ماست
بنابر این اهل بیت (ع) نیز در زمینهي مطالب کلی قرآن و آیات الاحکام، مخ ّ صصها، مقیّدها، لغات، ناسخ و منسوخ، اصطلاحات
جدید قرآن و نیز در مورد بطن و تأویل و مصادیق آیات، مطالب متنوّعی را بیان کردهاند که به عنوان سنّت آنان بر جاي مانده
است.
ج) دوران صحابه و تابعان:
روایات تفسیري پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) مورد توجّه صحابیان پیامبر و تابعان آنان قرار گرفت و حتی صحابهي بزرگ پیامبر
(ص) همچون ابن عباس و ابن مسعود خود را از تفسیر قرآن امام علی (ع) بینیاز نمیدانستند و از آن استفاده میکردند. و بسیاري
از احادیث
«3» . تفسیري ابن عباس از علی (ع) است
البته صحابیان و تابعان خود نیز قرآن را تفسیر میکردند و روایات ص: 124
«1» . تفسیري زیادي از ابن عباس و دیگران باقی مانده است
در این دوره، کمکم روایات تفسیري در مجموعههایی گرد آوري شد که به نام کتابهاي تفسیر روایی مشهور است.
ح) دوران جمع آوري و تألیف روایات تفسیري:
اوّلین رساله از این مجموعهها در شیعه، کتاب تفسیر منسوب به امام علی (ع) است که طی یک روایت مفصّل در آغاز تفسیر نعمانی
«2» . آمده است
است که علاوه بر آیات قرآن، تأویل و تفسیر و اسباب نزول را بیان کرده « مصحف علیّ بن أبیطالب » ، و نیز یکی دیگر از آنها
«3» . است. هر چند که این کتاب اکنون در دسترس ما نیست
و نیز تفسیر منسوب به امام صادق «4» . 114 ق) که ابوالجارود آن را حکایت کرده است - و نیز تفسیر منسوب به امام باقر (ع) ( 57
«5» . 148 ق) که به طور پراکنده در کتاب حقایق التفسیر القرآنی آمده است - (ع) ( 83
سپس از تفسیر علی بن ابراهیم قمی ( 307 ق) و فرات کوفی (زنده در سال 307 ق) و تفسیر عیّاشی (م بعد از 320 ق) و تفسیر
نعمانی
صفحه 46 از 74
ص: 125
(م بعد از 324 ق) و تفسیر منسوب به امام حسن عسکري (م 254 ) میتوان نام برد.
البته روایات فقهی پیامبر و اهل بیت (ع) نیز که نوعی تفسیر براي آیات الاحکام قرآن است در مجموعههایی همچون کافی، من
لایحضره الفقیه و تهذیب و استبصار گردآوري شد.
در همین دوران، تفسیر جامع البیان فی تفسیر القرآن، ابن جریر طبري (م 310 ) را داریم. همانطور که مجموعههاي حدیثی صحاح
ستهي اهلسنّت در این دوره تدوین شد. سپس تفسیر روایی از قرن پنجم تا نهم با رکود نسبی مواجه شد و تفاسیر عقلی و اجتهادي
شد. اما در قرن دهم تا دوازدهم با رشد اخباري گري در شیعه تفاسیر روایی دیگري همچون: تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن،
سیدهاشم حسینیبحرانی (م 1107 ق) و تفسیر نورالثقلین، الحویزي (م 1112 ق) نوشته شد.
همانطور که مجموعههاي حدیثی بزرگ همچون وسایل الشیعه، وافی و بحارالانوار نوشته شد که بسیاري از روایات آنها تفسیر
قرآن به شمار میآید.
در اهلسنّت نیز در این دوران تفسیر درّالمنثور، جلالالدین سیوطی
(م 9111 ق) گردآوري شد.
اکنون نیز در تفاسیر جدید به روایات تفسیري پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) توجّه میشود و معمولًا در لابهلاي تفسیر یا در بخش
جداگانهاي این روایات آورده میشود و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد؛
ص: 126
میآورد. « بحث روایی » همانند علّامه طباطبایی در المیزان که در ذیل هر دسته از آیات
در احادیث تفسیري آیات مهدویت نیز در موارد متعددي از روش تفسیر روائی استفاده شده است و براي توضیح آیات مهدویت به
احادیث پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) استناد کردهاند از جمله:
اي افسوس بر بندگان که هیچ فرستادهاي به سراغ آنان نیامد، «1» ؛ یَاحَسْرَهً عَلَی الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِن رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ »
«! مگر اینکه همواره او را ریشخند میکردند
خبر تدریه خیر من عشر ترویه. إن لکل حق حقیقه، و لکل صواب نورا، ثم قال: إنا والله لا نعد الرجل من شیعتنا » :( الإمام الصادق (ع
فقیها حتی یلحن له فیعرف اللحن، إن أمیر المؤمنین (ع) قال: علی منبر الکوفه: إن من ورائکم فتنا مظلمه عمیاء منکسفه لا ینجو منها
إلا النومه، قیل یا أمیر المؤمنین و ما النومه؟ قال: الذي یعرف الناس و لا یعرفونه.
واعلموا أن الأرض لا تخلو من حجه الله عزوجل و لکن الله سیعمی خلقه عنها بظلمهم و جورهم و إسرافهم علی أنفسهم، ولو خلت
الأرض
ساعه واحده من حجه الله لساخت بأهلها، ولکن الحجه یعرف الناس و لا یعرفونه، کما کان یوسف یعرف الناس و هم له منکرون، ثم
تلا: یا حسره
ص: 127
«1» « علی العباد ما یأتیهم من رسول إلا کانوا به یستهزؤن
بررسی: در روایات تفسیري مهدویت گاهی اهل بیت (ع) از روایات امام علی (ع) براي توضیح آیات استفاده کردهاند از جمله در
روایت فوق امام صادق (ع) از سخنان امام علی (ع) براي توضیح پیرامون امام مهدي (ع) و نقش ایشان در جهان هستی یاري جسته
است سپس به آیه 30 / یس استشهاد کردهاند و آنها را نقل کرده است و این گونهاي از تفسیر روائی آیات قرآن است.
و نیز در ذیل آیه 11 / غافر در روایتی که از امام صادق (ع) حکایت شده است به حدیث سخنان پیامبر (ص) در مورد مسخ و
صفحه 47 از 74
«2» . رجعت دشمنان اهل بیت (ع) استناد شده است
3. روش تفسیر عقلی
عقل در لغت به معناي امساك، نگهداري و منع چیزي است.
عقل در دو مورد کاربرد دارد:
نخست به قوّهاي که آمادهي قبول دانش است. این، همان چیزي است ص: 128
که اگر در انسان نباشد تکلیف از او برداشته میشود، و در احادیث از این عقل تمجید شده است.
دوم به علمی که انسان به وسیلهي این قوّه کسب میکند، عقل گویند.
«1» .« این همان چیزي است که قرآن کافران را بخاطر تعقّل نکردن مذمّت کرده است
«3» . و اشعار امام علی (ع) استناد کرده است «2» ( در این مورد به احادیث پیامبر (ص
روش تفسیر عقلی قرآن، پیشینهاي کهن دارد وبرخی معتقدند که پیامبر (ص) به اصحاب خویش کیفیّت اجتهاد عقلی در فهم
ولی ریشهها و نمونههاي تفسیر عقلی را می توان در احادیث تفسیري و «4» . نصوص شرعی (از قرآن یا سنّت) را تعلیم داده است
اهلبیت (ع) یافت.
مثال: عن عبدالله بن قیس عن أبیالحسن الرضا (ع) قال: سمعته یقول:
«5» « بل یداه مبسوطتان »
فقلت: له یدان هکذا- و اشرت بیدي الی یدیه-؟
«6» . فقال: لا، لو کان هکذا کان مخلوقاً
ص: 129
در این حدیث، حضرت با استفاده از نیروي عقل آیهي قرآن را تفسیر کردهاند و دست مادّي داشتن خدا را نفی کردهاند؛ چرا که
دست داشتن خدا، مستلزم جسم بودن و مخلوق بودن اوست و ساحت الهی از این صفات منزّه است. (پس مقصود از دستان خدا
همان قدرت اوست).
در احادیث دیگري نیز در مورد شیء بودن خدا و عرش و کرسی و مکان داشتن خدا و ... تفاسیري عقلی از اهل بیت (ع) به ما
«1» . رسیده است
«2» . و امام علی (ع) نیز در برخی خطبههاي نهجالبلاغه از مقدمات عقلی براي تفسیر آیات بهره برده است
خودِ قرآن نیز «3» « لوکان فیهما آلهه الّا اللَّه لفسدتا » : البته برخی آیات قرآن خود در بردارندهي برهانهاي عقلی است مثل آیهي
«4» . انسانها را به تفکّر و تعقّل و تدبّر در آیات فرا میخواند
از این رو، مفسّران قرآن لازم دیدهاند که از نیروي فکر و استدلالها و قراین عقلی در تفسیر آیات قرآن استفاده کنند.
و در قرون بعدي به ویژه به وسیلهي معتزله «5» . از اینجا بود که روش اجتهادي (: عقلی) در تفسیر قرآن از دورهي تابعان شروع شد
اوج گرفت ص: 130
460 ق)، مجمع البیان شیخ طبرسی (م 548 ق) به وجود آمد. در اهل - و در شیعه تفاسیري همچون تفسیر تبیان شیخ طوسی ( 385
سنّت تفسیر کبیر فخررازي حاصل توجّه به این روش بود.
سپس این شیوه در دو قرن اخیر رشد بیشتري کرد و در شیعه تفسیر المیزان، علّامه طباطبایی و ... به وجود آمد. و در اهل سنّت نیز
1935 م) و ... حاصل آن بود. - تفسیر روح المعانی از آلوسی (م 1270 ) و المنار از رشید رضا ( 1865
صفحه 48 از 74
ملاصدرا نیز میتوان یاد کرد. « تفسیر قرآن کریم » نورالدین اراکی و « القرآن و العقل » و در این رابطه از تفسیر
روش تفسیر عقلی قرآن عبارت است از:
الف) استفادهي ابزاري از برهان و قراین عقلی در تفسیر براي روشن کردن مفاهیم و مقاصد آیات قرآن. که در این صورت عقل
منبع و ابزار تفسیر قرآن شده و احکام و برهانهاي عقلی قراینی براي تفسیر آیات قرار میگیرد.
از این عقل با عنوان عقل اکتسابی و احکام عقلی قطعی یا عقل برهانی یاد میشد.
ب) استفاده از نیروي فکر در جمعبندي آیات (همراه با توجّه به روایات، لغت و ...) و استنباط از آنها براي روشن ساختن مفاهیم و
مقاصد
آیات. حاصل این مطلب همان تفسیر اجتهادي قرآن است.
و در این صورت عقل مصباح و کاشف است.
از این عقل با عنوان عقل فطري یا نیروي فکر و قوّهي ادراك یاد میشد.
ص: 131
البته بنابر دیدگاه مشهور هر دو قسم فوق جزیی از روش تفسیر عقلی قرآن است. امّا با دقّت در مطالب روشن شد که قسم دوم (ب)
«1» . به طور تسامحی به نام تفسیر عقلی خوانده میشود و در حقیقت تفسیر عقلی همان قسم اول (الف) است
و هنگامی که گفتار (: فرمان عذاب) «2» ؛ وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ »
برآنان واقع شود، (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبندهاي را از زمین براي آنان بیرون میآوریم که با آنان سخن میگوید،
«. (در مورد این) که مردم همواره به نشانههاي ما یقین نداشتند
و أي آیه هی؟، قال: قول الله: و إذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دابه من الارض. الآیه، فأي دابه هی؟، قال » ( الإمام أمیرالمومنین (ع
عمار: والله ما أجلس و لا آکل و لا أشرب حتی أریکها، فجاء عمار مع الرجل إلی أمیرالمؤمنین (ع) و هو یأکل تمراً وزبدا، فقال له:
یا أبا الیقظان هلم، فجلس عمار و أقبل یأکل معه، فتعجب الرجل منه، فلما قام عمار قال له الرجل: سبحان الله یا أبا الیقظان، حلفت
أنک لا تأکل و لا تشرب و لا تجلس حتی
ص: 132
«1» «. ترینیها؟!، قال عمار: قد أریتکها إن کنت تعقل
«2» ؛ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ »
«. بدانید که خدا زمین را بعد از مردنش زنده میکند؛ بیقین نشانههاي (خود) را براي شما بیان کردیم، باشد که شما خردورزي کنید
إعلموا أن الله یحیی الأرض بعد موتها: یعنی یصلح الأرض بقائم آل محمد من بعد موتها، یعنی من بعد جور أهل » : ابن عباس
مملکتها.
«3» « قد بینا لکم الآیات: بقائم آل محمد، لعلکم تعقلون
ص: 133
«1» ؛ وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ »
«. و قطعاً غیر از عذاب بزرگتر (اخروي)، از عذاب نزدیکتر (دنیوي) به آنان می چشانیم، باشد که آنان بازگردند
بررسی: در این احادیث چند نکته قابل توجه وجود دارد: «2» « إن العذاب الأدنی الدابه والدجال » :( الامامان الباقر و الصادق (ع
به عذاب تفسیر « دابّه » به امام علی (ع) تفسیر شده است و در حدیث تفسیري دوم « دابّه » 1. در حدیث تفسیري یکی از آیات فوق
شده است. که جمع اینها نیاز به فقه الحدیث و تفکر و تعقّل دارد یعنی باید از روش تفسیر عقلی براي فهم این احادیث استفاده کرد.
صفحه 49 از 74
و شاید بتوان گفت که امام علی (ع) مایه عذاب کافران است پس
مصداق دابّه میتواند امام علی (ع) و عذاب براي مخالفان باشد.
ص: 134
2. در پایان روایت نخست و دوم به صورت صریح از لزوم تعقّل در اینگونه احادیث سخن گفته شده است.
تذکر: برخی دیگر از احادیث تفسیري نیز، نیازمند تفسیر عقلی و اجتهادي است از جمله:
آیه 35 / نور که خدا و قرآن و معصومین (ع) را نور معرفی کرده است که براي جلوگیري از تشبیه و تجسیم نور الهی (که نور وجود
و معنوي است) به نور جسمانی، لازم است تفسیر عقلی و اجتهادي شود.
تذکر:
برخی دیگر از مواردي که نیاز به تفسیر عقلی و اجتهادي دارد عبارتند از:
در مبحث تفسیر ) «1» . مبحث نور پروردگار که در آیه 69 / زمر مطرح شده و در احادیث به نور امام عصر (ع) تفسیر شده است
«2» . تشبیه کرده است « نور و کوکب » علمی مطالبی در این مورد خواهد آمد) و مشابه آن ذیل آیه 35 / نور آمده است که امام را به
4. روش تفسیر علمی
اعم از علوم طبیعی و انسانی است، و از آنجا که بیش از هزارآیه در قرآن به مطالب علوم « علوم تجربی » مقصود از علم در اینجا
تجربی اشاره
ص: 135
کرده است، ناچاریم براي فهم برخی آیات یا رفع تعارضها به یافتههاي علوم تجربی مراجعه کنیم.
این شیوهي تفسیر به طور عمده سه دوره داشته است:
دورهي نخست از حدود قرن دوم هجري تا حدود قرن پنجم بود که با ترجمهي آثار یونانی به عربی آغاز شد و بعضی مسلمانان،
«1» .( سعی کردند آیات قرآن را، با هیئت بطلمیوسی تطبیق کنند (مانند بوعلی سینا
دورهي دوم از حدود قرن ششم، شروع شد؛ هنگامی که بعضی دانشمندان به این نظریه متمایل شدند که همهي علوم در قرآن وجود
دارد و میتوان علوم مختلف را، از قرآن کریم استخراج کرد (در این مورد غزالی سر آمد بود). این دو نوع از تفسیر علمی (تطبیق
قرآن با علوم و استخراج علوم از قرآن) قرنها، ادامه داشت و هر زمان دانشمندان مسلمان، به موافقت یا مخالفت با آن می پرداختند.
دورهي سوم از تفسیر علمی که موجب اوجگیري و رشد فوق العاده آن گردید، از زمانی شروع شد که در قرن 18 میلادي به بعد
علوم تجربی در مغرب زمین رشد کرد، و کتابهاي مختلف در زمینهي علوم فیزیک، شیمی، پزشکی و کیهان شناسی به عربی
ترجمه گردید؛ این دورهي ص: 136
جدید، به ویژه در یک قرن اخیر، که در جهان اسلام، اثرات خود را در مصر و هندوستان بر جاي گذاشت، موجب شد تا دانشمندان
مسلمان، در صدد انطباق قرآن با علوم تجربی برآیند. این مسأله آن موقع أهمیّت بیشتري یافت که تعارض علم و دین در اروپا، اوج
گرفت و کتاب مقدّس، به خاطر تعارضات آن با علوم جدید هر روز عقب نشینی تازهاي میکرد و میدان براي پیدایش افکار
الحادي و ضد دینی باز میشد هجوم این افکار به کشورهاي اسلامی و تفوّق صنعتی غرب، موجب جذب جوانان مسلمان به
فرهنگ غربی میگشت.
در این میان عدّهاي از دانشمندان مسلمان، از سر درد و براي دفاع از قرآن و با توجّه به سازگاري علم و دین در نظر اسلام، به میدان
آمدند تا نشان دهند که آیات قرآن، نه تنها با علوم جدید، در تعارض نیست بلکه بر عکس، یافتههاي علمی، اعجاز علمی قرآن را
صفحه 50 از 74
اثبات میکند؛ از این رو، به استخدام علوم در فهم قرآن اقدام کردند و تفسیرهاي علمی نوشته شد؛ هر چند در این میان بعضی
افراط کرده یا یکسره جذب فرهنگ غربی شدند و به تأویل و تفسیر به رأي در آیات قرآن دست زدند- و از آنجا که مبانی تفسیري
این روش بررسی کامل نشده بوده- دچار انحراف شدند یا عدّهاي از مغرضان آنها، براي اثبات افکار انحرافی خود دست به تفسیر
علمی و تأویلات نابه جا زدند و همین مطلب موجب شد تا احساسات بعضی مسلمانان، برافروخته شود و در مقابل تفسیر علمی
موضعگیري کنند و آن رایکسره به باد حمله بگیرند و آن را نوعی تفسیر به رأي یا تأویل غلط آیات قرآن بدانند؛ در این میان
بسیاري از عالمان، و
ص: 137
دانشمندان و مفسّران، در ایران و مصر راه انصاف پیمودند و بین انواع تفسیر علمی و اهداف گویندگان آن، فرق گذاشتند و به
اصطلاح قایل به تفصیل شدند.
و «1» البته در این میان دانشمندان و مفسران متعددي به اظهار نظر در مورد تفسیر علمی پرداخته و با آن موافقت یا مخالفت کردهاند
که ذکر آنها از حوصله این نوشتار خارج است. «2» یا اعجاز علمی قرآن را از آن اثبات کردهاند
اقسام تفسیر علمی از جهت شکل و شیوهي تفسیر:
تفسیر علمی، نوعی از روش تفسیري است که خود داراي روشهاي فرعی متفاوتی است که بعضی سر از تفسیر به رأي و شماري
منجر به تفسیر معتبر و صحیح میشود و همین مطلب موجب شده تا برخی تفسیر علمی را رد کنند و آن را نوعی تفسیر به رأي یا
تأویل بنامند، و گروهی آن را قبول نمایند و بگویند: تفسیر علمی، یکی از راههاي اثبات حقّانیت قرآن است.
ما در اینجا شیوههاي فرعی تفسیر علمی را مطرح میکنیم، تا هر کدام جداگانه به معرض قضاوت، گذارده شود و از خلط مباحث
جلوگیري گردد:
الف) استخراج همهي علوم از قرآن کریم
طرفداران قدیمی تفسیر علمی؛ مانند: ابن أبیالفضل المرسی، غزالی
ص: 138
و ... کوشیدهاند تا همهي علوم را از قرآن استخراج کنند؛ زیرا عقیده داشتند که همه چیز در قرآن وجود دارد و در این راستا، آیاتی
را که ظاهر آنها با یک قانون علمی سازگار بود، بیان می کردند و هر گاه ظواهر قرآن کفایت نمیکرد، دست به تأویل، میزدند
و ظواهر آیات را به نظریات و علومی که در نظر داشتند، بر میگرداندند و از این جا بود که علم هندسه، حساب، پزشکی، هیأت،
جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج مینمودند.
«1» « وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ » براي مثال، از آیهي شریفهي
و علم جبر را از «2» ابراهیم (ع) نقل میکند که: وقتی من بیمار شدم، اوست که شفامی دهد، علم پزشکی را استخراج کردند
زمین لرزهي سال 702 هجري « إِذَا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزَالَهَا » و از آیهي شریفهي «3» حروف مقطعهي اوایل سورهها استفاده کردند
«4» . قمري را پیشبینی کردند
روشن است که این نوع تفسیر علمی، منجر به تأویلات زیاد در آیات قرآن، بدون رعایت قواعد ادبی، ظواهر و معانی لغوي آنها
می شود.
که البته در این قسم از تفسیر «5» از همین رو است که بسیاري از مخالفان، تفسیر علمی را نوعی تأویل و مجازگویی دانستهاند
علمی، حق با آنان است و ما قبلًا، این مسأله (وجود همهي علوم در ظواهر قرآن) را بررسی
ص: 139
صفحه 51 از 74
کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این کلام، مبانی صحیحی ندارد.
ب) تطبیق و تحمیل نظریات علمی بر قرآن کریم
این شیوه از تفسیر علمی، در یک قرن اخیر رواج یافته و بسیاري از افراد با مسلّم پنداشتن قوانین و نظریات علوم تجربی سعی کردند
تا آیاتی موافق آنها در قرآن بیابند و هر گاه آیهاي موافق با آن نمییافتند، دست به تأویل یا تفسیر به رأي زده و آیات را بر خلاف
معانی ظاهري، حمل میکردند.
«1» ؛« هُوَ الَّذِي خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا » براي مثال، در آیهي شریفهي
را « زوج » را، به معناي پروتون و « نفس » کلمهي «. اوست خدایی که همهي شما را از یک تن آفرید و او نیز جفتش را مقرر داشت »
الکترون معنا کردند و گفتند: منظور قرآن، این است که همهي شما را از پروتون و الکترون که اجزاي مثبت و منفی اتم است،
«2» . آفریدیم. در این تقسیر، حتّی معناي لغوي و اصطلاحی نفس را نکردند
این گونه تفسیر علمی، در یک قرن اخیر، در مصر و ایران رایج شد و موجب بدبینی برخی دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق تفسیر
علمی گردید و یک سره تفسیر علمی را به عنوان تفسیر به رأي و تحمیل نظریات و عقاید برقرآن طرد کردند، چنان که علّامه
«3» . طباطبایی، تفسیر علمی را نوعی تطبیق اعلام کرد
ص: 140
البتّه در مورد این نوع تفسیر علمی، حق با مخالفان آن است؛ چرا که مفسّر در هنگام تفسیر باید از هرگونه پیش داوري خالی باشد،
تا بتواند تفسیر صحیح انجام دهد و اگر با انتخاب یک نظریهي علمی، آن را بر قرآن تحمیل کند، پا در طریق تفسیر به رأي،
گذاشته که در روایات وعدهي عذاب به آن داده شده است.
ج) استخدام علوم براي فهم و تبیین بهتر قرآن
در این شیوه از تفسیر علمی، مفسّر با دارا بودن شرایط لازم و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر، اقدام به تفسیر علمی قرآن میکند.
او سعی دارد با استفاده از مطالب قطعی علوم- که از طریق دلیل عقلی پشتیبانی میشود- و با ظاهر آیات قرآن- طبق معناي لغوي و
اصطلاحی- موافق است، به تفسیر علمی بپردازد و معانی مجهول قرآن را کشف و در اختیار انسانهاي تشنهي حقیقت قرار دهد. این
شیوهي تفسیر علمی، بهترین نوع و بلکه تنها نوع صحیح از تفسیر علمی است.
ما در مبحث آینده، معیار این گونه تفسیر را، به طور کامل بیان خواهیم کرد، اما در این جا تأکید میکنیم که در این شیوهي
تفسیري، باید از هرگونه تأویل و تفسیر به رأي، پرهیز کرد و تنها به طور احتمالی از مقصود قرآن سخن گفت؛ زیرا علوم تجربی به
خاطر استقراي ناقص، و مبناي ابطال پذیري که اساس آنهاست، نمیتوانند نظریات قطعی بدهند.
ص: 141
«1» ؛« الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا » براي مثال، آیهي شریفهي
در زمان صدر اسلام که نازل شد، مردم همین حرکت حسّی و روزمرّهي «. خورشید در جریان است تا در محل خود استقرار یابد »
خورشید را میدانستند؛ به این ترتیب از این آیه، همین حرکت را میفهمیدند، در حالی که حرکت خورشید، از مشرق به مغرب
کاذب است؛ زیرا خطاي حس باصرهي ماست و در حقیقت، زمین در حرکت است. از این رو ما خورشید را متحرك میبینیم،
همان طور که شخص سوار بر قطار، خانههاي کنار جاده را در حرکت میبیند و با پیشرفت علوم بشري و کشف حرکت زمین و
خورشید، روشن شد که خورشید هم، خود داراي حرکت انتقالی است (نه حرکت کاذب، بلکه واقعی) و خورشید، بلکه تمام
پس میگوییم اگر به طور قطعی اثبات شد که خورشید در «2» . منظومهي شمسی و حتّی کهکشان راه شیري در حرکت است
حرکت است و ظاهر آیهي قرآن هم میگوید که خورشید در جریان است، پس منظور قرآن حرکت واقعی (حرکت انتقالی و ...)
صفحه 52 از 74
خورشید سخن میگوید نه حرکت آن، و در علوم جدید کیهان شناسی بیان شده که « جریان » خورشید است. علاوه بر آن، قرآن از
و در فضا جریان دارد و همچون گلولهاي «3» خورشید حالت گازي شکل دارد که در اثر انفجارات هسته مرتب زیر و زبر میشود
جامد نیست که فقط حرکت کند، بلکه مثل آب در جریان است.
ص: 142
در ضمن از این نوع تفسیر علمی، اعجاز علمی قرآن نیز اثبات میشود؛ براي مثال، قانون زوجیت تمام گیاهان در قرن هفدهم
میلادي
«1» . کشف شد، اما قرآن حدود ده قرن قبل از آن، از زوج بودن تمام گیاهان، بلکه همهي موجودات سخن گفته است
«2» ؛ وَلَوْ تَرَي إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَکَانٍ قَرِیبٍ »
و اگر (برفرض) ببینی هنگامی را که (کافران) وحشت زدهاند، چراکه هیچ (راه) گریزي نیست، و از مکانی نزدیک (به عذاب)
«(! گرفتار شده اند. (تعجب خواهی کرد
«3» « من الصوت، و ذلک الصوت من السماء و أخذوا من مکان قریب قال: من تحت أقدامهم خسف بهم » :( الإمام الباقر (ع
«4» « هو جیش السفیانی، قال: من أین أخذ؟ قال: من تحت أرجلهم » : ابن عباس
ص: 143
«1» ؛ قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ* إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ »
پس در واقع تو از مهلت » : خدا) فرمود ) «. پروردگارا، پس مرا تا روزي که (مردم) برانگیخته خواهند شد مهلت ده » : (ابلیس) گفت
«. داده شدگانی، تا روز زمان معلوم
لا دین لمن لا ورع له، ولا إیمان لمن لا تقیه له إن أکرمکم عند الله أعملکم بالتقیه، فقیل له: یا ابن رسول الله إلی » ( الإمام الرضا (ع
متی؟ قال: إلی یوم الوقت المعلوم، و هو یوم خروج قائمنا أهل البیت فمن ترك التقیه قبل خروج قائمنا فلیس منا.
فقیل له: یا ابن رسول الله و من القائم منکم أهل البیت؟ قال الرابع من ولدي، ابن سیده الإماء، یطهر الله به الأرض من کل جور، و
یقدسها من کل ظلم.
(وهو) الذي یشک الناس فی ولادته، و هو صاحب الغیبه قبل خروجه، فإذا خرج أشرقت الأرض بنوره، و وضع میزان العدل بین الناس
فلا یظلم أحد أحداً.
وهو الذي تطوي له الأرض، و لا یکون له ظل.
وهو الذي ینادي مناد من السماء یسمعه جمیع أهل الأرض بالدعاء إلیه یقول: ألا إن حجه الله قد ظهر عند بیت الله فاتبعوه، فإن الحق
معه و
ص: 144
«1» « إِن نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ » : فیه، و هو قول الله عزوجل
بررسی:
احادیث متعددي در مورد امام مهدي و آیات مهدویت حکایت شده که نیاز به تفسیر علمی دارد. از جمله احادیث فوق در مورد
خروج سفیانی و صیحه آسمانی که در احادیث شیعه و اهل سنت آمده است.
در مورد اینگونه احادیث دو گونه میتوان برخورد کرد:
اول آنکه آنها را تعبداً بپذیریم و بگوییم اعجاز است.
دوم آنکه با توجه به اکتشافات جدید علمی این احادیث را تحلیل علمی کنیم. به عبارت دیگر در عصري که این احادیث صادر
صفحه 53 از 74
شده بود هنوز رادیو و تلویزیون و ماهواره و ... کشف و ساخته نشده بود تا مردم بخوبی معناي صداي آسمانی (صیحه) را درك
کنند و اهل البیت (ع) به اندازه عقول و علوم مردم سخن گفتهاند و حتی ممکن بود این سخنان براي برخی مردم آن عصر قابل
هضم نباشد.
اما در عصر ما که اکتشافات جدید شده است به راحتی میتوانیم این احادیث را تحلیل کنیم یا حداقل احتمال دهیم که صداي
آسمانی (صیحه) چیزي شبیه امواج رادیویی و تلویزیونی یا شکستن دیوار صوتی
ص: 145
است که از یک نقطه جهان صادر میشود و همه مردم میشنوند و حجت بر آنان تمام میشود و این همان چیزي که در تفسیر
عصر حاضر از آن با عنوان تفسیر علمی یاد میشود یعنی توضیح آیات و روایات بوسیله استخدام علوم در فهم قرآن و احادیث.
«1» ؛ وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ »
و (در رستاخیز) زمین به نور پروردگارش روشن میشود، و نامه (اعمال) نهاده میشود، و پیامبران و گواهان آورده میشوند، و
«. بینشان به حق داوري میشود درحالی که آنان مورد ستم واقع نمیشوند
إن قائمنا إذا قام أشرقت الأرض بنور ربها، و استغنی العباد عن ضوء الشمس، و صار اللیل و النهار واحداً، و » :( الامام الصادق (ع
ذهبت الظلمه، و عاش الرجل فی زمانه ألف سنه، یولد فی کل سنه غلام لا یولد له جاریه، یکسوه الثوب فیطول علیه کلما طال، و
ص: 147 «2» « یتلون علیه أي لون شاء
بررسی:
مقصود از نور امام عصر (ع) در این روایت چیست که با وجود آن مردم نیازي به نور خورشید ندارند؟
مسلماً مراد آن نیست که امام عصر (عج) مثل یک راکتور هستهاي عمل میکند و نوري قويتر از خورشید ارائه میکند.
پس لازم است تحلیل علمی و عقلی از آیه و روایت ارائه شود. یعنی گفته شود نور امام عصر (ع) نور معنوي است که راه مردم را
روشن میکند
ص: 148
که بهتر از نور خورشید است. یعنی تعبیر روایت کنایی است و یا علوم بشري در زمان امام عصر (ع) به برکت وجود ایشان آنقدر
پیشرفت میکند و روشنایی هستهاي و غیر آن آنقدر زیاد میشود که مردم نیازي به نور خورشید نخواهند داشت.
به هر حال این آیه و روایت ذیل آن نیاز به تفسیر علمی یا عقلی و اجتهادي دارد.
تذکر: از همین نمونه است:
ذیل آیه غافر/ 11 که نیازمند توضیح علمی و عقلی براي نسل جوان است. «1» 1. روایات مسخ
ذیل آیه غافر/ 51 که نیازمند توضیح علمی و عقلی براي نسل جوان است. «2» 2. روایات رجعت
ذیل آیه قمر/ 1 که نیازمند توضیح علمی و عقلی براي نسل جوان است. «3» 3. روایات انشقاق قمر
ذیل آیه معارج/ 1 که نیازمند توضیح علمی و عقلی براي نسل جوان است. «4» 4. روایات خروج آتش از مغرب
یادآوري: تذکر این مطالب بدان معنا نیست که ما همه معجزات اهل بیت (ع) را توجیهات علمی افراطی (آن هم به صورت تحمیل
نظریههاي
ص: 149
علمی یا استخراج علوم و ...) بکنیم بلکه منظور آن است که تا حدي که ممکن است علوم تجربی را براي توضیح روایات تفسیري
مهدویت به کار ببندیم البته با رعایت قواعد صحیح تفسیر.
صفحه 54 از 74
5. روش تفسیر اشاري (عرفانی- باطنی)
«1» . در لغت به معناي علامت و نشانه دادن به عنوان انتخاب چیزي (از قول، عمل یا نظر) است « اشاره » : مفهومشناسی
در قرآن نیز به کار رفته است که مریم (ع) به سوي عیسی (ع) در گاهواره اشاره کرد تا مردم از او پرسش کنند. « اشارت » واژهي
یعنی چیزي را در پاسخ مردم انتخاب کرد و به آن ارجاع داد. «2» « فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ »
اشاره در اصطلاح، به معناي چیزي است که از کلام استفاده میشود بدون این که کلام براي آن وضع شده باشد.
اشاره گاهی حسّی است، همان طور که در الفاظ اشاره، مثل هذا، میآید و گاهی اشارهي ذهنی است مثل اشارات کلام به معناي
زیاد، که اگر گوینده میخواست به آنها تصریح کند باید سخنان زیادي میگفت.
«3» . البته اشاره گاهی ظاهر و گاهی خفی است
مقصود از تفسیر اشاري چیست؟
تفسیر اشاري به اشارات مخفی گفته میشود که در آیات قرآن کریم »
ص: 150
موجود است، و بر اساس عبور از ظواهر قرآن و اخذ به باطن استوار است. یعنی از طریق دلالت اشاره و با توجه به باطن قرآن مطلبی
از آیه برداشت و نکتهاي روشن شود، که در ظاهر الفاظ آیه بدان تصریح نشده است. به عبارت دیگر، اشارات آیه لوازم کلام
.« هستند که از نوع دلالت التزامی به شمار میآیند
البتّه از آنجا که تفسیر اشاري داراي گونههاي مختلف همچون تفسیر رمزي، عرفانی، صوفی، باطنی و شهودي است، تعریفهاي
متعدّدي از آن ارایه شده است که در مبحث دیدگاهها و دلایل، نقل و نقد و بررسی خواهد شد.
تاریخچه:
تاریخچهي برخی از اقسام تفسیر اشاري همچون تفسیر باطنی را میتوان در صدر اسلام پیدا کرد. یعنی ریشههاي این تفسیر در
و در برخی احادیث به باطن آیات اشاره «1» سخنان پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است که فرمودهاند: قرآن ظاهر و باطنی دارد
«2» . کردهاند
کتاب اللَّه عزّوجلّ علی أربعه أشیاء علی العباره » : و در برخی احادیث از امام علی بن الحسین (ع) و امام صادق (ع) حکایت شده که
و الإشاره و اللطایف و الحقایق، فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطایف
ص: 151
کتاب خداي عزوجلّ برچهار چیز استوار است: بر عبارت و اشارت و لطایف و حقایق. » «1» .« للأولیاء و الحقایق للأنبیاء
پس عبارتهاي قرآن براي عموم مردم است و اشارات آن براي افراد خاص است و لطایف قرآن براي دوستان و اولیاست و حقایق
قرآن براي
.« پیامبران است
از آنجا که همهي مسلمانان پذیرفته بودند که قرآن داراي باطنی عمیق و معانی دقیق و کنآیات و اشارات است، راه براي این گونه
همان طور که تنزیل اصل قرآن بر پیامبر (ص) از پیش خدا بوده، تنزیل فهم آن نیز بر » : تفسیرها باز شد تا آنجا که ابن عربی نوشت
«2» .« قلوب مؤمنان از ناحیهي حضرت حق صورت میگیرد
از این رو در اعصار بعدي، برخی عرفا و صوفیه به گونههایی از تفسیر اشاري همچون تفسیر رمزي و شهودي و صوفی و عرفانی
توجّه کردند. و کتابهاي تفسیري متعدّدي در این زمینه به نگارش در آمد.
صفحه 55 از 74
283 ) و کشفالأسرار و عدّهالابرار، میبدي (زنده در سال - از جمله تفسیر تُستري از ابن محمد بن سهل بن عبدالله التستري ( 200
638 ه-) را میتوان نام برد. - 520 ه-) و تفسیر ابن عربی ( 560
علامه طباطبایی و آیت اللَّه معرفت تاریخچهي این روش تفسیري را
ص: 152
«1» . از قرن دوّم و سوّم هجري میدانند، یعنی پس از آن که فلسفهي یونانی به عربی ترجمه شد
این روش تفسیري در طول تاریخ، فراز و نشیبهاي گوناگون داشته است و مفسّران مذاهب مختلف اسلامی و نیز صوفیه و عرفا هر
کدام به گونهاي به این تفسیر توجّه کردهاند، که نمیتوان همه را یکسان انگاشت و داوري واحدي در مورد همه روا داشت؛ چراکه
برخی در این راه افراط کرده به راه تفسیر به رأي و تأویلهاي بیدلیل افتادهاند ولی برخی از باطن قرآن بر اساس ضوابط صحیح
استفاده کردهاند.
دیدگاهها:
دربارهي روش تفسیر اشاري دیدگاهها، تعریفها و تقسیم بنديهاي متفاوتی وجود دارد. و هر مفسّر یا صاحبنظري که در این
مورد قلم زده به یک یا چند گونه از تفسیر اشاري توجّه کرده و با آن موافقت یا مخالفت نموده است یا یک گونهي دیگري را ردّ
کرده است. اینک براي آشنایی با دیدگاهها برخی آنان را ذکر میکنیم.
اول: دیدگاه موافقان تفسیر اشاري:
الف: دیدگاه امام خمینی (ره)
ایشان در مورد برداشت هاي عرفانی از قرآن می نویسد:
یکی دیگر از حُجب که مانع از استفاده از این صحیفه نورانیه »
ص: 153
است اعتقاد به آن است که جز آن که مفسّران نوشته یا فهمیدهاند کسی را حق استفاده از قرآن شریف نیست، و تفکّر و تدبّر در
آیات شریفه را با تفسیر به رأي که ممنوع است اشتباه نمودهاند و به واسطهي این رأي فاسد و عقیدهي باطله، قرآن شریف را از
جمیع فنون استفاده عاري نموده و آن را به کلی مهجور نمودهاند، در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه،
.«... مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأي باشد
سپس با مثالی در مورد آیات پیروي موسی از خضر و استفادهي
از اموري که از لوازم کلام استفاده میشود که مربوط به « الی غیر ذلک » : مینویسد « الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ » توحید افعالی از آیه
تفسیر به هیچ وجه نیست.
علاوه بر آن که تفسیر به رأي نیز کلامی است که شاید آن غیر مربوط به آیات معارف و علوم عقلیه که موافق موازین برهانیه است
و آیات اخلاقیه که عقل را در آن مدخلیت است، باشد. زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحه عقلیه
است که اگر ظاهري بر خلاف آنها باشد لازم است آنها را از ظاهر مصروف نمود.
... پس محتمل است بلکه مظنون است که تفسیر به رأي راجع به آیات احکام باشد که دست آرا و عقول از آن کوتاه است. و به
صرف تعبّد
ص: 154
«1» .« و انقیاد از خازنان وحی و مهابط ملایکهالله باید اخذ کرد
بررسی: ایشان برداشتهاي عرفانی از آیات را از مقولهي تفسیر نمیداند بلکه از باب لوازم کلام (که شاید مقصود ایشان بطون
صفحه 56 از 74
باشد) می داند.
بنابر این ایشان به تفسیر عرفانی باطنی ضابطهمند اشاره دارد که متکی بر عقل است و منتهی به تفسیر به رأي نمیشود.
همانطور که اشاره شد امام خمینی (قدسسره) از طرفداران روش تفسیر اشاري صحیح است و در موارد متعددي از تفاسیر خود از
مطالب باطنی و عرفانی استفاده کرده است. ولی یادآوري کرده که لازم است تفسیر عرفانی به تفسیر به رأي منتهی نشود، از این رو
نباید مفاد آیات و روایات منحصر در معناي عرفانی آن شود. ایشان در همین مورد
مینویسند:
گمان نشود که مقصود ما از این بیانات از حدیث شریف به طریق مسلک اهل عرفان، قصر کردن مفاد حدیث است به آن، تا از »
قبیل رجم به غیب و تفسیر به رأي باشد. بلکه دفع توهم قصر معانی احادیث وارده در باب معارف است به معانی مبذوله عرفیه. و
عارف به اسلوب کلمات ائمه (ع) میداند که اخبار در باب معارف و عقاید با فهم عرفی عامیانه درست نیاید بلکه ادق معانی فلسفیه
و غایت معارف اهل معرفت را در آنها گنجانیدهاند، و اگر کسی رجوع کند به اصول کافی و توحید شیخ صدوق (ره) تصدیق
میکند این مطلب را.
ص: 155
و منافات ندارد این معنی با آنکه آن ائمه اهل معرفت و علماء بالله کلام شریف خود را طوري جامع ادا کنند که هر طایفهاي به
حسب ملک خود خوشهاي از آن خرمن بچیند، و هیچ یک از آنها حق ندارند منحصر کنند معنی آن را به آنچه فهمیدند. مثلًا از این
حدیث شریف میتوان یک معنی عرفی عامیانه کرد که موافق با ظهور لفظ و استظهار عرف است، مثل آنکه معنی اعرفوالله بالله
آنست که خداوند را به آثار صنع و اتقان آن که آثار الوهیت است بشناسید، چنانچه پیغمبر را به رسالت او و آثار متقنه دعوت او، و
اولوالامر را به کیفیت اعمال او از قبیل امر به معروف و عدالت باید شناخت، پس از آثار هر یک پی باید برد به خود آنها. و این
منافات ندارد با آنکه معنی لطیفتري داشته باشد که آن به منزله بطن آن باشد، و از آن نیز معنی لطیفتري باشد که بطن آن
«1» «. باشد
ولی از طرف دیگر امام خمینی (قدسسره) یادآور میشوند که نباید سخنان پیامبران و ائمه (ع) را منحصر در معانی عرفی و ظاهري
دانست و خود را از معارف عرفانی آن محروم سازیم:
و از غرائب امور آن است که بعضی در مقام طعن و اشکال گویند که: ائمه هدي (ع) فرمایشاتی را که میفرمایند براي ارشاد مردم، »
باید مطابق با فهم عرفی باشد و غیر از آن از معانی دقیقه فلسفیه یا عرفانیه از آنها صادر نباید شود. و این افترایی است بس فجیع و
تهمتی است بسیار
ص: 156
فظیع که از قلت تدبر در اخبار اهل بیت (ع) و عدم فحص در آن با ضمیمه بعض امور دیگر ناشی شده است. فواعجبا! اگر دقایق
توحید و معارف را انبیاء و اولیاء (ع) تعلیم مردم نکنند پس کی تعلیم آنها کند؟ آیا توحید و دیگر معارف، دقایقی ندارد و همه
مردم در معارف یکسان هستند؟ معارف جناب امیرالمومنین (ع) با ما یکسان است؟ و همین معانی عامیانه است، یا آنکه فرق دارد؟
و تعلیم آن لازم نیست، سهل است حتی رجحان هم ندارد؟ یا هیچیک نیست و ائمه (ع) اهمیت به آن ندادند؟ کسانی که آداب
مستحبه خواب و خوراك و بیت التخلیه را فروگذار ننمودند از معارف الهیه که غایت آمال اولیاء است غفلت کردند؟ عجبتر آنکه
بعضی از همین اشخاصی که منکران معانی هستند، در اخباري که راجع به فقه است و مسلم است که فهم آن موکول به عرف است
یک مباحثه دقیقهاي تشکیل میدهند که عقل از فهم آن عاجز است فضلًا از عرف، و آن را به ارتکاز عرف نسبت دهند! هر کس
بنابراین ایشان ««. و امثال آن از قواعد کلیه خصوصاً در باب معاملات است رجوع کند « علی الید » منکر است به مباحثی که در باب
صفحه 57 از 74
به تفسیر عرفانی باطنی ضابطهمند اشاره دارد که متکی بر عقل است و منتهی به تفسیر به رأي نمیشود.
البته در مورد این که تفسیر اشاري باطنی به نوعی داخل در تفسیر نیز هست در پایان مبحث دلایل مخالفان و موافقان تفسیر اشاري،
مطالبی بیان خواهیم کرد.
ص: 157
ب) دیدگاه استاد حسن عبّاس زکیّ:
ایشان به دفاع از صوفیه برخاسته و تفسیر اشاري آنان را توجیه کرده و آن را از تفسیر باطنیه که ظاهر قرآن را کنار میگذارند، جدا
میداند و مینویسد:
مفسّران که از علماي شریعت هستند بر ظاهر الفاظ قرآن توقّف میکنند. ولی اهل تحقیق یا صوفیه این تفسیر ظاهري را قبول »
میکنند و آن را اصل میدانند، ولی نمیگویند تفسیر ظاهري تنها مراد است. چون این موجب محدویت کلام خدا میشود که
نامحدود است.
بلکه مافوق ادراك عقلی چیزي به نام قلب است که ذوق خاص دارد که مثل کسی است که میوهاي میخورد ولی نمیتواند مزهي
تعبیر میشود. پس اشارات، ترجمان « اشاره » آن را براي دیگري بگوید. از این رو سخن قلب در قالب الفاظ در نمیآید و از آن به
تجلیّات و مشاهدات قلبی است، یعنی اسرار کلام خدا و پیامبر که خدا بر برگزیدگان و دوستان خود افاضه میکند و این، همان
باطن قرآن است.
ولی این اشارات قلبی و تفسیر صوفیه نیز تنها مراد آیات قرآن نیست آن گونه که باطنیه میگویند و شریعت را باطل میدانند. و در
«1» . برابر نصوص قرآن خاضع نمیشوند
بررسی: سخن ایشان در بارهي جمع بین ظاهر و باطن قرآن نیکوست اما ایشان توضیح نداده که چگونه شهودهاي قلبی را به عنوان
باطن قرآن بپذیریم، و معیار و ضابطه آن چیست.
ص: 158
به نظر میرسد که مشکل اصلی تفسیر عرفانی، صوفی، اشاري، رمزي و باطنی در همین جاست. که در مباحث بعدي بدان
میپردازیم.
ج) از دیگر طرفداران تفسیر اشاري (از نوعی صوفی) می توان از تفتازانی نام برد که مینویسد:
اما آنچه که برخی محققان گفتهاند که نصوص قرآن ظواهر آن باقی است اما در آن اشارات مخفی به امور دقیق است که برأي »
اهل سلوك کشف میشود، که ممکن است این اشارات را با ظاهر آیات که مقصود است جمع کرد، این مطلب از کمال ایمان و
«1» .« عرفان خالص است
دوّم: دیدگاه مخالفان تفسیر اشاري:
دیدگاه استاد عمید زنجانی:
ایشان در کتاب مبانی و روشهاي تفسیري فصل هشتم را به این روش تفسیري اختصاص داده و آن را به سه گونهي فرعی تقسیم
کرد، و اینگونه توضیح داده است:
الف) تفسیر رمزي:
صوفیه و باطنیه، که دین را از قید و بند ظواهر شرع و جهات خشک و تقیّدات مذهبی آزاد میدانستند، جهت استحکام تشکیلات
مذهبی خود به دو مسألهي باطن داشتن قرآن، و امثال و کنایات و اشارات موجود در آیات توجّه کردند.
ص: 159
صفحه 58 از 74
آنان از این دو مسأله به منظور تأمین مقاصد مذهبی خود استفاده کردند و تعلیمات عرفانی و ذوقی و اسرار و مبانی مذهبی خویش
را به عنوان تفسیر بطنی قرآن بیان کردند.
«1» . سپس ایشان این روش را تفسیر به رأي میخواند و مثالهایی از تفسیر قرآن ابن عربی میآورد
را معرّفی میکند و مینویسد: « باطنیه » سپس گروه
باطنیه، طایفهاي از شیعیان بودند که منکر ظواهر شرع و قرآن بودند و مقصود حقیقی قرآن را باطن آن میدانند. و هر کس به ظاهر »
قرآن تمسّک جوید گمراه است. آنان ظواهر عبادات و بهشت و جهنّم و ... را رموز و اشاراتی حاکی از اسرار مذهب میدانند. حتی
مف ّ ض ل یکی از یاران امام صادقعلیه السلام در نامهاي به حضرت در مورد گروه باطنیّه کسب نظر میکند که حضرت در پاسخ
در بارهي طایفهاي سخن گفته بودي که من آنان را میشناسم ... به تو گفتهاند که آنان گمان میکنند شناخت دین » : مینویسد
همان شناخت اشخاصی چند (همچون امامان باطنیّه) است، نوشته بودي که آنان میپندارند مقصود از نماز، زکات، روزه، حج،
عمره، مسجدالحرام و مشعرالحرام یک شخص معین است ....
آگاه باش که هر کس چنین عقیدهاي داشته باشد در نظر من مشرك است .... این گونه افراد، سخنانی شنیدهاند ولی نتوانستهاند آن
ص: 160
«1» .« را درك کنند
«2» . و در پایان این شیوه را خارج از حدود دلالت لفظی دانسته، آن را تفسیر به شمار نمیآورد
ب) تفسیر اشاري:
برخی به شیوهي تفسیري صوفیه، تفسیر اشاري اطلاق کردهاند، از این رو که ظواهر آیات به معانی مورد نظر آنان اشاره دارد. این
«3» . اصطلاح از روایت معروف که یکی از وجوه قرآن را اشاره، است اتخاذ گردیده است
سپس شرایط تفسیر اشاري را میآورد و با بیان مثالی در دلالت
«4» . تفسیر اشاري (با فرض وجود شرایط) تشکیک میکند
ج) تفسیر شهودي:
تفسیر شهودي یا تفسیر اشراقی بر اساس مکتب اشراق و شهود، در برخی از تفاسیر دیده میشود.
شهود حالتی روحی و احساسی درونی و شخصی است که با اذکار یا افعال یا تفکر در امر خاصی در انسان به وجود میآید، و در
مصادیق صحیح آن واقعیتهایی بر انسان مکشوف میشود.
سپس یاد آور میشود: راه مکاشفه یک منطق و طریقهي احساس شخصی است و قابل انتقال به دیگري نیست و بر دیگران
نمیتواند حجّت
ص: 161
باشد. و در پایان چنین آورده است: راه درك حقایق، یعنی مکاشفه و شهود، حتّی اگر حق و قابل قبول هم باشد، رسیدن به معانی و
مقاصد آیات قرآن از طریق مکاشفه و شهود نمیتواند مصداقی براي تفسیر باشد؛ زیرا در صدق تفسیر، استناد به دلالت لفظی شرط
«1» . اساسی است در حالی که در مکاشفه و شهود استناد به امر دیگري است
بررسی:
به نظر میرسد که جدا سازي تفسیر اشاري در بخش شهودي و رمزي مفید است. با توضیح این که مقصود از تفسیر رمزي همان
تفسیر صوفی نظري و منظور از تفسیر شهودي همان تفسیر صوفی عملی یا
فیضی باشد. اما جدا سازي تفسیر اشاري از رمزي با توضیحاتی که نویسندهي محترم آورده است روشمند مستدل نگردیده و در
صفحه 59 از 74
حقیقت دو نام برأي یک شیوهي تفسیري است.
به هر حال ایشان روش تفسیر اشاري، شهودي و رمزي یعنی تمام اقسام تفسیر عرفانی و صوفی را نمیپذیرد.
سوم: دیدگاه قایلان به تفصیل در تفسیر اشاري:
الف) دیدگاه علّامه طباطبایی:
اما اهل تصوّف به خاطر مشغول بودن به سیر باطنی در » : ایشان در مقدّمهي تفسیر المیزان با اشاره به روش تفسیر صوفی می نویسد
خلقت،
ص: 162
و توجّه به آنان به آیات انفسی و توجّه کمتر به عالم ظاهر و آیات آفاقی، فقط به تأویل قرآن پرداختند و تنزیل (و ظاهر قرآن) را
کنارگذاشتند.
و این مطالب موجب جرأت مردم بر تأویل قرآن و تألیف سخنان شعري و استدلال از هر چیزي برأي هر چیز شد.
تا آن که در نهایت کار به تفسیر آیات بر اساس حساب جُمل و برگشت دادن کلمات به زُبر و بیّنات و حروف نورانی و ظلمانی و
«1» .« غیر آن شد
واضح است که قرآن تنها براي اهل تصوّف نازل نشده است و مخاطب آن اهل علم اعداد و » : سپس در انتقاد از این روش مینویسد
.« آفاق و حروف نیستند و معارف قرآن براساس حساب جُمل که اهل نجوم یونانی آن را قرار دادهاند نیست
بلی در احادیث از پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمهعلیه السلام وارد شده » : در ادامه به روش تفسیر باطنی اشاره میکند و می نویسد
که قرآن ظاهر و باطنی دارد و باطن آن باطن دارد تا هفت یا هفتاد بطن دارد.
«2» «. ولی اهل بیتعلیه السلام با توجّه به ظاهر، به باطن نیز توجّه میکردند و به تأویل و تنزیل- هر دو- توجّه داشتند
بررسی: ایشان چند گونه از تفسیر اشاري را نام بردهاند:
اول تفسیر صوفی که بر اساس تأویلهاي بدون دلیل پایه گذاري شده است.
ص: 163
دوّم تفسیر باطنی صحیح که بر اساس توجّه به ظاهر و باطن قرآن استوار است.
ب) دیدگاه آیت اللَّه معرفت:
در اینجا براي اهل عرفان باطنی تفاسیري هست که بر اساس تأویل ظواهر » : ایشان در مورد تفسیر عرفانی (رمزي و اشاري) مینویسد
(آیات) و اخذ به باطن تعابیر (قرآن) بدون توجّه به دلالتهاي ظاهري آنها، پایه گذاري شده است. و بر دلالت رمز و اشاره بر
اساس اصطلاح خودشان، پایهگذاري شده است.
و از اطراف و جوانب کلام استفاده میکنند نه از صریح الفاظ و دلالت کلام.
آنان برأي ظواهر تعابیر باطنهایی را فرض کردهاند و آنها را بر قرآن کریم حمل (تحمیل) میکنند و در این راه به ذوق عرفانی
ویژهاي استناد
«1» .( میکنند که ما وراي فهم معمولی مردم است
هر » : سپس ایشان با بیان تاریخچه تفسیر عرفانی آن را تفسیر صوفیه میخواند و به مسألهي تفسیر باطنی اشاره میکند و میفرماید
چند که ما تأویلات غیر مستند این افراد را منکر هستیم، اما قبول داریم که قرآن ظاهر و باطن دارد، همان طور که از پیامبرصلی الله
علیه وآله حکایت شده است.
ظاهر قرآن عبارت است از معنایی که از تنزیل (آنچه نازل شده است) استفاده میشود. و بر استفاده از ظاهر تعبیرات (آیات) بر
صفحه 60 از 74
اساس
ص: 164
اصول مقرّر در باب تفهیم و تفهّم استوار است.
اما باطن عبارت است از مفهوم عام شامل، که از فحواي آیه استنباط میشود. یعنی آیه به طوري تأویل میشود و به جایی باز
میگردد که بر موارد مشابه در طول زمان منطبق شود.
«1» «. البته تأویل (و به دست آوردن بطن) شرایطی دارد که بر اساس ذوقهاي مختلف و سلیقهها نیست
سپس ایشان به تفسیر شهودي اشاره میکند و مینویسد: تفسیر صوفی بر مقدّمات علمی و برهآنهاي منطقی و سبب معقول تکیه
نمیکند، بلکه تفسیر آنان چیزي است که به سبب اشراقات نوري که از محل بالاتر افاضه میشود. یعنی صوفی عارف به درجهي
«2» . کشف و شهود میرسد و معنا براي او کشف میشود. و به او اشارات قدسیّه میشود و به قلب او از غیب معارف الهی میرسد
تفسیر صوفی را به دو نوع تقسیم کردهاند: نظري و فیضی. » : و در ادامه ایشان در مورد انواع تفسیر باطنی می نویسد
این تقسیم بر اساس تقسیم تصوّف به نظري و عملی است که تصوّف نظري بر اساس بحث و درس است اما تصوّف عملی بر اساس
و در ادامه، ریشهي تصوّف نظري را به یونانیان بر «3» .« زهد و گذراندن مراحل سیر و سلوك عملی و اذکار و اوراد است
میگرداند و تعالیم آنها را از روح
ص: 165
قرآن دور میداند که آنان تلاش میکنند نظریات عملی خود را بر قرآن تحمیل کنند.
اما تصوّف فیضی آن است که قرآن را بر خلاف ظاهر آن براساس اشارات رمزي تفسیر میکند که برأي صاحبان سلوك و ریاضت
«1» . ظاهر میشود ولی دلیل و برهان ندارد
بررسی:
ایشان نیز چند قسم از تفسیر اشاري را بیان کردهاند:
اول تفسیر صوفی که براساس تأویل و باطن قرآن و تصوّف نظري قرآن استوار است، اما تأویلات آنها دلیل ندارد.
دوّم تفسیر صوفی که براساس کشف و شهود و تصوّف عملی است.
سوّم تفسیر باطنی صحیح که براساس ضوابط صحیح تأویل و
بطنیابی استوار است.
مراحل به دست آوردن بطن و تأویل آیات:
مراحل صحیح پی بردن به بُطون (پیامهاي نهفته) قرآن عبارت است از:
-1 جویا شدن هدف آیه.
-2 سنجیدن آن هدف با خصوصیات ذکر شده در متن آیه.
-3 آنچه در تحقّق یافتن هدف دخالت دارد باقی گذارده شود و آنچه دخالت ندارد نادیده گرفته شود.
ص: 166
-4 مفهومی عام از متن آیه برداشت شود که مستقیما در راستاي هدف آیه قرار داشته باشد و از خصوصیات ذکر شده پیرامون آیه
فراتر بوده و بر موارد مشابه مورد نزول آیه در هر زمان و هر مکان قابل تطبیق باشد.
-5 معیار صحّت این برداشت در آن است که: مفهوم عام مُستَخرَج از بطن آیه به گونهاي باشد که مورد نزول آیه یکی از مصادیق
شاخص آن مفهوم عام گردد. و اگر چنین نشد و با ظاهر تنزیل تناسب قریب نداشت، چنین استخراجی نادرست و از قبیل تأویل
صفحه 61 از 74
«1» . باطل و تفسیر به رأي خواهد بود
در این مورد به مثالهاي سهگانه گذشته توجّه کنید تا مطلب روشن شود.
-2 معیارهاي تفسیر اشاري صحیح:
از سخنان کسانی که تفسیر اشاري باطنی صحیح را پذیرفتهاند استفاده میشود، که رعایت ضوابط و شرایط زیر در این تفسیر لازم
است:
الف) توجّه به ظاهر و باطن قرآن هر دو؛ یعنی توجّه به بطن و اشارات قرآن، مفسّر را از توجّه به ظاهر آیات و تفسیر ظاهري آن
غافل نکند و نگوید که قرآن غیر از تفسیر اشاري باطنی تفسیر دیگري ندارد. این ضابطه از کلام علّامهي طباطبایی و آیت اللّه
«2» . معرفت و استاد حسن عباس زکی استفاده میشد
ص: 167
ب) رعایت مناسبت نزدیک بین ظاهر کلام و باطن آن، یعنی بین دلالت ظاهري و دلالت باطنی کلام، به طوري که بیگانه نسبت به
«1» . همدیگر نباشد؛ یعنی مناسبت لفظی یا معنوي باشد به گونهاي که بتوان بطن را از ظاهر کلام انتزاع کرد
همانطور که در مثال قتل و حیات دیدیم که حیات جسم و حیات معنوي و روحی (یعنی هدایت) مناسبت دارد.
ج) مراعات نظم و دقت در الغاي خصوصیاتی که در کلام هست. تا بتوان اصل و مغز کلام را به صورت مفهوم عامی به دست
آوریم.
یاد میشود که فقها براي به « تنقیح مناط » در منطق گفته شده و در علم اصول از آن با عنوان « سبر و تقسیم » همان طور که در قانون
دست آوردن ملاك قطعی حکم شرعی از آن استفاده میکنند و حکم نفیا و اثباتا دایر مدار آن است و ملاك همان عموم فحواي
کلام است نه خصوص عنوان وارد شده در زبان دلیل.
«2» . این دوشرط و ضابطه را آیت الله معرفت براي تأویل و بطن صحیح آوردهاند
د) تفسیر اشاري باطنی با آیات محکم قرآن و دلایل قطعی عقل منافات نداشته باشد.
ه-) تفسیر اشاري باطنی قرینهي معتبر داشته باشد که این قرینه
ص: 168
گاهی عقلی و گاهی نقلی همچون آیات و روآیات است. یعنی گاهی از روش تفسیر عقلی و اجتهادي و گاهی از روش تفسیر
روایی براي به دست آوردن از بطن و پیام آیه استفاده میشود.
و) مفهوم عام و قاعدهي کلی که از آیه استخراج میشود طوري باشد که مورد آیه یکی از مصادیق آن باشد.
بنابراین اگر شرایط عام تفسیر رعایت شود، تفسیر اشاري باطنی ضابطهمند و معتبر خواهد بود.
ج) دیدگاه دکتر ذهبی:
ایشان تفسیر اشاري را به دو قسم تقسیم میکند:
اوّل: تفسیر صوفی نظري که بر مقدمات علمی استوار است که در ذهن صوفی مشخّص شده است.
در این شیوه، مفسّر گمان میکند که تمام مقصود آیه را درك کرده و چیزي غیر از این تفسیر اشاري صوفی نظري نیست که آیه را
بر آن حمل کنند.
سپس ایشان محیالدین ابن عربی را از بزرگان این شیوه مینامد.
دوّم: تفسیر صوفی فیضی، که بر اساس ریاضتهاي روحی صوفی استوار است تا این که او به درجهي کشف میرسد و اشارات
قدسی را دریافت میکند.
صفحه 62 از 74
در این شیوه، مفسّر گمان نمیکند که تفسیر صوفی فیضی تمام
ص: 169
معناي آیه باشد بلکه احتمال میدهد که معناي دیگري نیز باشد که همان معناي ظاهري است که قبل از هر چیز به ذهن میرسد.
«1»
د) دیدگاه شیخ خالد عبدالرحمن العک:
آن تأویل آیات قرآن کریم بر اساس چیزي غیر از ظاهر آیات و به مقتضاي » : ایشان تفسیر اشاري را این گونه تعریف میکند
اشارات خفی است که برأي اهل علم و سلوك ظاهر میشود، که براساس تطابق بین آن اشارات و بین ظواهر مقصود از آیات قرآن
«2» .« به وجهی شرعی، بنا گذاشته میشود
سپس ایشان با توضیح معناي اشاره و تقسیم آن به اشارهي حسّی و ذهنی، تفسیر اشاري ذهنی را به دو قسم مخفی و آشکار تقسیم
میکند و مینویسد:
اوّل: اشارات خفی که اهل تقوي و صلاح و علم هنگام تلاوت قرآن آنها را درك میکنند. و اینها معانی اسرار قرآنی است که به
قلب مؤمن
متقی و صالح عالم القاء میشود، که یا بین خود و خدایش میماند یا این که آن را برأي دیگران میگوید، بدون آن که کسی ملزم
به پذیرش آنها باشد.
دوّم: اشارات آشکار که آیات طبیعت در قرآن آنها را در بر دارد. یعنی آیاتی که اشارات واضح به علوم جدید و اکتشافات دارد
که این
ص: 170
«1» .« همان اعجاز علمی قرآن در عصر ما- یعنی عصر علم- است
یادآور میشود که تفسیر اشاري در حوزهي اخلاق و کمال نفس و تقویت ایمان و «2» ، سپس شروط تفسیر اشاري را بیان کرده
یقین کاربرد دارد اما احکام شرعی از تفسیر اشاري گرفته نمیشود.
و در پایان مرز تفسیر اشاري را با تفسیر صوفی مشخص ساخته و مینویسد:
تفسیر اشاري که با شروط مذکور بیان شد غیر از تفسیر به روش فلسفی نظري صوفی دربارهي تفسیرهاي اشاري است که از دایرهي »
.« تفسیر مشروع خارج میشود
قایل هستند و آن علمی به اسرار قرآن کریم است از طریق « اشاره » صوفیه به علم » : سپس تفسیر صوفی را اینگونه توضیح میدهد
عمل به آن، صوفیه میگویند که تحت هر حرف از حروف قرآن، نکات قابل فهم زیادي است که برأي هر کس بهرهاي از آن
.« هست
سپس براي این روش تفسیري مثالهایی آورده است.
بررسی:
ایشان سه قسم از تفسیر اشاري را بیان کرد:
اوّل: تفسیر اشاري مخفی به معناي اسرار قرآنی که به قلب عالمان اهل تقوي القا میشود.
ص: 171
دوّم: تفسیر اشاري آشکار به معناي اشارات علمی قرآن به علوم جدید.
سوّم: تفسیر اشاري به معناي تفسیر فلسفی صوفی که براساس علم اشاره و اسرار حروف استوار است.
صفحه 63 از 74
البته به نظر میرسد که قسم دوّم از تفاسیر اشاري به شمار نمیآید بلکه روش مستقلّی در تفسیر قرآن است که ما تحت عنوان روش
تفسیر علمی قرآن بیان کردیم.
مثالهاي روایات تفسیري مهدویت در روش تفسیر اشاري:
«1» ؛ وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ »
و میخواهیم که برکسانی که در زمین مستضعف شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان (زمین) گردانیم وآنان را وارثان (آن)
«. قرار دهیم
إن الله تعالی لم یبعث نبیاً و لا رسولًا إلا جعل له اثنی عشر نقیباً ... ثم ابنه محمد بن الحسن المهدي القائم بأمر الله ثم » :( النبی (ص
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ » قال یا سلمان ... و ذلک تأویل هذه الآیه
«2» « قال فقمت من بین یدیه و ما أبالی لقیت الموت أو لقینی « فِی الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ
ص: 172
بررسی:
ظاهر آیه فوق در مورد بنی اسرائیل است که مستضعفان آن قوم با اراده الهی بر فرعونیان پیروز میشوند و جانشین آنها میگردند.
«1»
ولی تأویل و باطن آیه در مورد امام مهدي (ع) و پیروزي نهایی اوست همانطور که در روایت فوق تصریح شده بود.
البته این با یکی از معانی بطن و تاویل سازگار است که همان الغاء خصوصیت از آیه و اخذ قاعده کلی و تعیین مصادیق جدید در
هر عصر و تعیین مصداق کامل آن در عصر امام عصر (ع) است.
«. حا، میم. عین، سین، قاف «2» ؛ حم* عسق »
قذف و خسف و مسخ یکون فی آخر الزمان :« سنون کسنی یوسف، و قاف « سین » عذاب، و :« عین » حتم، و :« حم » :( الإمام الباقر (ع
« بالسفیانی و أصحابه، و ناس من کلب ثلاثون ألف ألف یخرجون معه. و ذلک حین یخرج القائم (ع) بمکه، و هو مهدي هذه الأمه
ص: 173 «3»
بررسی:
یکی از اقسام تفسیر اشاري، تفسیر رمزي است که حروف مقطعه قرآن در بسیاري از روایات تفسیري توضیح داده شده است. در
اشاره شده است. صرف نظر از سند این احادیث و اقوال مختلفی که در مورد حروف « حم، عسق » روایت فوق نیز به برخی رموز
این مطلب حائز اهمیت است که در روایات تفسیري مهدویت به تفسیر اشاري رمزي در مورد حروف «1» ، مقطعه قرآن وجود دارد
مقطعه توجه شده که لازم است در چهارچوب تفسیر اشاري رمزي بدانها پرداخته و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد ولی باید بدانیم
که معناي حروف مقطعه منحصر به این احتمالات نیست.
«2» ؛ وَلَقَدْ آتَیْنَاكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ » : مثال دیگر
«. و بیقین هفت (آیه از سوره حمد با نزول) دوباره، و قرآن بزرگ را به تو دادیم
إن ظاهرها الحمد، و باطنها ولد الولد، و السابع » :( الإمام الصادق (ع
ص: 174
یکی از نامهاي سوره « سبعاً من المثانی » به معناي هفت عدد است که « سبعاً » تذکر: در روایت فوق ظاهر آیه «1» .«( منها القائم (ع
حمد است که هفت آیه دارد همانطور که در روایت اشاره شده است. اما باطن آیه هفتمین امام از نسل امام صادق (ع) است
(حضرات صادق- کاظم- رضا- جواد- هادي- حسن عسگري- مهدي (علیهم السلام))
صفحه 64 از 74
البته ارتباط ظاهر و باطن آیه فوق براي ما کاملًا روشن نیست ولی شاید اشاره به آن باشد که سوره حمد هفت آیهاي دو بار نازل
شد، معصومان در اسلام نیز به دو دسته هفت تایی تقسیم میشوند که از پیامبر (ص) تا امام باقر (ع) گروه اول بودند و از امام
صادق (ع) تا امام عصر (ع) گروه دوم بودند که این مطلب با نوعی الغاء خصوصیت و اخذ قاعده کلی و تطبیق بر مصادیق جدید
میتواند سازگار باشد.
إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتَابِ اللّهِ یَوْمَ » : مثال دیگر
ص: 175
خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلَا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَ کُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَ افَّهً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّهً
در حقیقت، تعداد ماهها نزد خدا [از] روزي که آسمانها و زمین را آفریده، در کتاب الهی، دوازده «1» ؛ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ
ماه است؛ که از آنها چهار [ماه حرام است. این، دین استوار است؛ پس در این [ماه ها به خودتان ستم نکنید؛ و همگی با مشرکان
«. پیکار کنید، همان گونه که [آنان همگی با شما میجنگند؛ و بدانید که خدا با پارسایان (خود نگهدار) است
یا جابر أما السنه فهی جدي رسول الله (ص). و شهورها اثنا عشر شهرا. فهو أمیرالمومنین وإلی، و إلی ابنی جعفر و » :( الإمام الباقر (ع
ابنه موسی، و ابنه علی، و ابنه محمد، و ابنه علی، و إلی ابنه الحسن، و إلی ابنه محمد الهادي المهدي، إثنا عشر إماما حجج الله فی
خلقه، و أمناؤه علی وحیه و علمه.
و الأربعه الحرم الذین هم الدین القیم، أربعه منهم یخرجون باسم واحد: علی أمیرالمومنین و أبی علی بن الحسین و علی بن موسی و
«2» « علی بن محمد. فالإقرار بهؤلاء هو الدین القیم. و لا تظلموا فیهن أنفسکم: أي قولوا بهم جمیعاً تهتدوا
ص: 176
شهر) هاي دوازدهگانه ظاهر آن همان ماههاي سال است اما باطن آن دوازده امام (ع) هستند. :) « ماه » تذکر: در این روایت
این مطلب میتواند با نوعی الغاء خصوصیت و اخذ قاعده کلید و تطبیق بر مصادیق جدید (بطن به معناي خاص) سازگار آید.
6. روش تفسیر به رأي
مفهومشناسی:
رأي: اصل این واژه به معناي نظر کردن به هر وسیلهاي است، اعم از نظر کردن با چشم یا قلب یا به وسیلهي شهود روحانی یا به
«1» . وسیلهي قوهي خیال
«2» . به معناي عقیدهاي است که از غلبهي گمان پیدا میشود « رأي » و واژهي
ص: 177
در کتاب و سنّت به معناي « رأي » و برخی مفسّران برآنند که واژهي
«1» . درك عقلانی به کار نرفته است
به معناي عقیده، دیدگاه و سلیقهي شخصی است که براساس گمان شکل گرفتهاست. « رأي » پس میتوان گفت که واژهي
باء:
ممکن است به یکی از سه معنا باشد: « تفسیر به رأي » در « باء » واژهي
الف) باء سببیّت، یعنی: هرکس قرآن را به وسیله و به سبب رأي خود تفسیرکند، جایگاهی از آتش دارد (یعنی ممکن است انگیزه و
سبب اصلی تفسیر آیه، همان رأي و نظر شخصی او باشد، در برابر کسی که سبب و انگیزهي اصلی او از تفسیر، رأي او نیست بلکه
او به دنبال حقایق قرآن است و اگر رأي شخصی او مطابق یا مخالف تفسیر باشد برایش فرقی نمیکند).
صفحه 65 از 74
ب) باء استعانت، یعنی: هرکس قرآن را با کمک راي خود تفسیر کند جایگاهی از آتش دارد. (در برابر کسانی که قرآن را با
کمک قراین عقلی و نقلی تفسیر میکنند.)
ج: باء زایده، یعنی: هرکس به جاي تفسیر قرآن رأي خود را بگوید. و رأي شخصی او مصداق تفسیر شود. (دربرابر کسی که تفسیر
حقیقی قرآن را میگوید نه رأي خود را به جاي تفسیر)
البتّه معناي اوّل و دوم با روآیات تفسیر به رأي سازگار است و معناي
ص: 178
«1» . دوّم (استعانت) اظهر است
در مباحث آینده در تحلیل روایات تفسیر به رأي، این معانی با توجّه به روایات بررسی خواهد شد.
پیشینهي تاریخی تفسیر به رأي
زمان دقیق پیدایش روش تفسیر به راي روشن نیست، اما برخی از روایات در مورد مذمّت تفسیر به راي از پیامبر (ص) حکایت شده
از ظاهر این گونه احادیث میتوان استفاده کرد که روش تفسیر به رأي از زمان پیامبر (ص) شروع شده بود و از این رو «2» ، است
ایشان از این روش یاد کرده و انجام دهندگان آن را سرزنش نموده است، و لحن روایات آن نیست که در آینده چنین چیزي اتفاق
خواهد افتاد و الآن پیامبر (ص) پیشگویی میکند.
بعد از پیامبر (ص) در زمان ائمه (ع) نیز، این مسأله مطرح بوده است، از این رو تعدادي از روایات در مورد مذمّت تفسیر به رأي از
و حتّی حکایت شده که امام علی (ع) برخی افراد را مخاطب قرار داده و از تفسیر به رأي نهی کرده «3» . آنان صادر شده است
«4» . است
البتّه برخی از این احادیث ناظر به افرادي است که مکتبی دربرابر اهل
ص: 179
«1» . بیت (ع) در تفسیر قرآن گشوده بودهاند
در عصرهاي بعدي نیز تفسیر به رأي در برخی از کتابهاي تفسیر راه یافت و گاهی فرقهها و مفسّران همدیگر را متّهم به تفسیر به
رأي میکردند. براي مثال برخی نویسندگان فخر رازي صاحب تفسیر کبیر و اخوان الصفا و برخی صوفیه و نیز گاهی اشاعره و
«2» . معتزله را متهم به تفسیر به رأي کردهاند چرا که آیات قرآن را مطابق با عقاید خویش تأویل و تفسیر کردهاند
و در عصر حاضر این روش تفسیري اوج گرفت، و برخی افراد منافق صفت نیز با ظهور مکاتب الحادي تلاش کردند که با استفاده
که شهید «3» . از آیات قرآن و تفسیر به رأي آنها جوانان مسلمان را جذب خویش سازند و مقاصد الحادي خود را بپوشانند
«4» . مطهري این روش را ماتریالیسم اغفال شده یا ماتریالیسم منافق میخواند
دلایل ممنوعیت تفسیر به رأي:
مهمترین دلایل مخالفت با تفسیر به رأي عبارتند از:
یک: آیات قرآن
در این مورد به آیات متعددي استدلال شده است که مهمترین آنها
ص: 180
«1» . عبارتند از
قُلْ إنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإثْمَ وَالبَغْیَ بِغَیْرِ الحَقِّ وَأنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَأنْ » : قال اللَّه تعالی
بگو: پروردگارم، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کردهاست، و گناه و ستم » «2» « تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ
صفحه 66 از 74
به ناحق را؛ و این که چیزي را که خدا دلیلی براي آن فرو نفرستاده، شریک او قرار دهید، و به خدا مطلبی نسبت دهید که
.« نمیدانید
«3» .« وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ » : ونیز میفرماید
.« و از آنچه بدان آگاهی نداري، پیروي مکن »
توضیح: کسانی که به این آیات استدلال کردهاند میگویند:
أولًا تفسیر به رأي سخنی غیر علمی است که به خدا نسبت داده میشود. چون کسی که تفسیر به رأي میکند یقین ندارد که به واقع
میرسد، و حدّاکثر آن است که گمان میکند.
ثانیاً نسبت دادن سخن غیر علمی به خدا حرام است، چراکه در آیات قرآن از آن نهی شده است. همان طور که در دو آیهي مذکور
هم آمده است.
ص: 181
«2» -«1» . پس تفسیر به رأي حرام است
دو: روایات ممنوعیت تفسیر به رأي:
در این مورد روایات متعددي در منابع حدیثی شیعه و سنّی آمده است که میتوان آنها را به چند دسته تقسیم کرد:
الف) روایاتی که فقط تفسیر به رأي را محکوم و مذمّت میکند و مجازاتهاي آن را بر میشمارد:
«3» .« من فسّر القرآن برأیه فلیتبوّأ مقعده من النار » :( 1. عن النبی (ص
.« هر کس قرآن را به رأي خویش تفسیر کند، جایگاهی از آتش براي خود فراهم خواهد کرد »
«4» .« من قال فی القرآن برأیه فلیتبوء مقعده من النار » :( 2. عن النبی (ص
.« هرکس به رأي خود درقرآن سخن گوید، جایگاهی از آتش براي خود فراهم خواهدکرد »
و سخن به رأي دربارهي قرآن، سرزنش شدهاست. « قول » تذکر: دراین روایت مطلق
ص: 182
هرکس آیهاي از کتاب خدا (قرآن) را تفسیر به رأي کند به » «1» .« من فسّر برأیه آیه من کتاب اللَّه فقد کفر » :( 3. عن الصادق (ع
.« یقین کافر شدهاست
4. فی عیون اخبار الرضا (ع) للصدوق عن ابن المتوکّل (محمد بن موسی بن المتوکل) عن علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن الریان بن
قال رسولاللَّه (ص) قال اللَّه جلّ جلاله ما آمن بی » : الصلت عن علی بن موسی الرضا (ع) عن أبیه عن آبائه عن امیر المومنین (ع) قال
.« پیامبر (ص) از خداي متعال حکایت میکند که: هرکس کلام مرا تفسیر به رأي کند، به من ایمان ندارد » ««. من فسّر برأیه کلامی
«3» . تذکر: این روایت سند آن صحیح و معتبر است
ب) روایاتی که تفسیر به رأي را نوعی سخن نا آگاهانه ودروغ به شمار میآورد:
«4» .« من فسّر القرآن برأیه فقد افتري علی اللَّه الکذب » :( 1. عن النبی (ص
«. هرکس قرآن را تفسیر به رأي کند به یقین برخدا دروغ بستهاست »
ص: 183
من قال فی القرآن بغیر علم فلیتبوء مقعده من » :( 2. عن النبی (ص
.« هر کس در مورد قرآن چیزي بدون آگاهی بگوید، جایگاهی از آتش براي خود فراهم خواهد کرد » «1» .« النار
تذکر: مقصود این گونه احادیث آن است که تفسیر به رأي بدان معناست که چیزي بدون علم در تفسیر قرآن گفته شود. و نسبت
صفحه 67 از 74
دادن سخنی بدون آگاهی به خدا دروغ بستن و تهمت زدن براوست.
ایّاك أن تفسّر القرآن برأیک حتّی تفقهه عن العلما، فانّه ربّ تنزیل یشبه » :( قال لمدّعی التناقض فیالقرآن » :( 3. عن امیر المومنین (ع
مراقب باش که قرآن را با رأي خودت تفسیر نکنی (و صبرکن) تا این » «2» .« بکلام البشر وهو کلام اللَّه وتأویله لا یشبه کلام البشر
که آن را از دانشمندان بگیري، چراکه چه بسیار (آیات) نازل شدهاي که مشابه سخنان انسآنهاست ولی آن کلام خداست و تاویل
.« آن مشابه سخنان بشر نیست
ج) روایاتی که تفسیر به رأي را از جهت گمراهی محکوم میسازد:
پرسش و پاسخهاي قرآنی «3» .« وَیْحَکْ یا قتاده ان کنت انّما فسّرت القرآن من تلقاء نفسک فقد هلکت واهلکت » :( عن الباقر (ع
ویژه جوانان، ج 12 ، ص: 184
امام باقر (ع) به قتاده که مفسّر بصره بود) فرمود: واي بر تو اي قتاده، اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کنی، به یقین هلاك ) »
میشوي و
.« دیگران را نیز به هلاکت خواهی کشاند
تذکر: هلاکت در این احادیث به معناي گرفتاري در آتش آخرت نیست بلکه به معناي هلاکت دنیوي یعنی گمراهی نیز هست، چرا
که شنوندهي تفسیر را نیز اهل هلاکت معرفی میکند.
پس این گونه احادیث، تفسیر به رأي را که بدون استفاده از قراین نقلی (احادیث معصومین (ع)) انجام گرفته است، موجب
گمراهی خود مفسّر و دیگران و به هلاکت افتادن هر دو معرّفی میکند و از این رو آن را محکوم میکند.
د) احادیثی که تفسیر به رأي را هر چند که نتیجهي آن صحیح باشد، محکوم میکند.
کسی که قرآن را تفسیر به رأي » «1» .« من فسّر القرآن برأیه، ان اصاب لم یُوجَر و ان اخطأ فهو أبعد من السماء » :( 1. عن الصادق (ع
کند، اگر (به واقع) برسد، پاداشی داده نمیشود، و اگر به خطا رود، پس او (از مرز حق) بیش از فاصله آسمان (از همدیگر)
.« دورشدهاست
ص: 185 «2» .« من قال فی القرآن برأیه فاصاب فقد اخطأ » :( 2. عن النبی (ص
.« هر کس در مورد قرآن به رأي خود سخن گوید و (به واقع) برسد، یقیناً خطا کرده است »
بررسی احادیث
احادیث مذمّت تفسیر به رأي از دو جهت قابل بررسی است:
اوّل: از جهت سند
بسیاري از این احادیث ضعیف، یا مرسل هستند و در میان احادیث شیعه حدیث 4/ الف صحیح السند بود و در احادیث اهل سنّت
حدیث 2/ الف را حسن دانستهاند.
درمورد آنها «2» و صاحبنظران «1» ولی از آنجا که این روایات در منابع حدیثی شیعه و سنّی زیاد هستند، برخی از بزرگان
ادعاي تواتر کردهاند، که ظاهراً مقصود تواتر معنوي است.
اما به هر حال با توجّه به کثرت روایات و وجود روایات معتبر در بین آنها از بحث سندي بینیاز هستیم.
دوم: از جهت متن
از مجموع احادیث نکات زیر به دست میآید:
1. تفسیر به رأي، گناه کبیره است چرا که وعدهي آتش بر آن داده شده است. از این رو خطر بزرگی به شمار میآید.
در تفسیراست و محکومیت آن از « روش خطا » 2. تفسیر به رأي یک
صفحه 68 از 74
ص: 186
آن جهت نیست که نتیجهي آن غلط است، چرا که گاهی ممکن است نتیجهي تفسیر به رأي صحیح باشد اما باز هم در احادیث
(ردیف د) مذموم و خطا شمرده شده است.
به عبارت دیگر: خود روش تفسیر موضوعیت دارد. و اگر روشی غلط باشد (هرچند که گاهی به نتیجه درست برسد بازهم) محکوم
«1» . است
چون که در صورت صحیح بودن نتایج هم، مفسّر مطلبی را به خدا نسبت داده که هیچ گونه حجّتی براي آن نداشته است و از این
رو باز هم خطا کرده است. (مفاد احادیث ردیف ب و د).
البتّه این یک مطلب عقلایی است، براي مثال: اگر کسی به دروغ ادّعاي پزشک بودن کند، سپس اقدام به مداواي مردم نماید و
اتفاقاً کسی را از مرگ نجات دهد، باز هم عقلا او را سرزنش میکنند و برطبق قوانین عقلایی بشري که در دنیا رایج است پاداش
به اوداده نمیشود بلکه به جریمه یا زندان محکوم میشود، چرا که روش او غلط است و معمولًا به خطا میرود (هر چند که اتفاقاً
یک مورد صحیح باشد و به واقع برسد).
تذکر: از آنجا که احادیث تفسیري مهدویت از اهل بیت پیامبر (ص) صادر شده است و پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) در روایات
متعدد روش تفسیر به رأي را ممنوع اعلام کردهاند. بنابراین در روایات تفسیري مهدویت از روش تفسیر به رأي استفاده نشده است
و در نتیجه استفاده از این روش در احادیث تفسیري مهدویت براي مفسران و محدثان ممنوع است.
ص: 187
جمعبندي و نتیجهگیري:
بنابر آنچه بیان شد در احادیث تفسیري مهدویت از روشهاي
تفسیري قرآن به قرآن- روائی، علمی، اشاري، عقلی و اجتهادي استفاده شده و از روش تفسیر به رأي استفاده نشده است. البته
نمونههاي اینگونه روایات زیاد بود که ما به ذکر نمونهها اکتفا کردیم و در مقالات بعدي ابعاد دیگر آنها را بررسی میکنیم.
ص: 189
( فهرست منابع (دوجلد 11