گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
سیري در زندگی فاطمه
فاطمه قبل از ولادت








از عوامل مؤثر در سرنوشت، سعادت و شقاوت انسانها، خصوصیّات آباء و اجدادي و به ویژه پدر و مادر است. پدر و مادر از دو راه
در سعادت و شقاوت فرزند نقش دارند یکی از طریق وراثت، که خصوصیات جسمی و روحی آنها توسط ژنها به فرزند منتقل
میشود. دیگري از راه تماس مستقیم و مستمرّي که پدر و مادر، هنگام شکلگیري و الگوپذیري فرزند با او دارند. اهمیت نقش
مادر در سرنوشت فرزند بر کسی پوشیده نیست، زیرا در دوران بارداري، جنین همانند عضوي از اعضاي بدن مادر از غذا و
روحیّات او تغذیه میکند. دوران کودکی همواره در ملازَمت و مراقبت مادر سپري میشود. به همین جهت در آثار و متون دینی
اهمیت ویژه نقش مادر در قالب عباراتی زیبا و دقیق مطرح شده است. از رسول گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلم) رسیده:
44 ] شقاوت و سعادت هر کسی در رحم مادر پیریزي ] « الشقُّی مَنْ [ صفحه 48 ] شَ قِیَ فی بَطْنِ اُمّهِ و السعیدُ مَنْ سَعِدَ فی بطن امّهِ »
45 ] مادر است که با ایفاي نقش تربیتی خود سعادت دنیا و ] « الجنَّۀُ تَحْتَ اَقْدامِ اُمّهاتِکُمْ » : میشود. و نیز از حضرت چنین نقل شده
آخرت فرزند را فراهم میکند. و مادر است که بی توجّهی و سهلانگاري او گمراهی و شقاوت فرزند، را در پی دارد. به لحاظ
اهمیّت تأثیر والدین در فرزند، در متون دینی راهنماییهاي لازم آمده و خطر لقمهي حرام گوشزد شده است. و دستور مراقبتهاي
اساسی در هنگام آمیزش و بارداري و طفولیّت و حتی قبل از انعقاد نطفه صادر شده است، تا فرزندان با سلامت جسمی و روحی
متولّد و با تربیت صحیح قدم در جامعه بگذارند.
پدر فاطمه
اِنّ اللّه تباركَ » : بود « اوّل ما خلق » پدر فاطمه (س) اشرف و اُسوه و معلّم همه انسانها و حتی برتر از انبیاء اولوالعزم است، آن حضرت
او کسی بود .« [ و تعالی خَلَقَ نورَ محمد (ص) قَبلَ اَنْ خَلقَ السمواتِ و الَارض و العرش و الکرسّی و اللّوح و القلم والجنّه والنار [ 46
همه انسانها حتی انبیا در زیر لواي رحمت و کمال او .« [ لولاك ما خَلْقتُ الافلاك [ 47 » : که نظام هستی به خاطرش پدید آمد
کُنْتُ نبیّاً و آدمَ مَنخولٌ فی » : حضرتش اوّلین و آخرین پیامبر انسانهاست .« [ آدمَ وَ مَنْ دُونَهُ تَحتَ لوائی [ 48 » [ هستند: [ صفحه 49
رفعنا لکَ ذکرَك » : همان کسی که آوازهي نام و فضایل او فراگیر عالم است .« [ کُنْتُ نبیّاً و آدم بینَ الماء والطین [ 50 ،« [ طینَتِهِ [ 49
52 ] همان کسی که به مقام سدرة المنتهی ] « اِنّک لَعَلی خُلقٍ عظیم » : 51 ] همان کسی که خلق و خوي او را خداي سبحان امضا نمود ]
همان مقامی که جبرئیل (ع) .« [ عند سدرة المنتهی [ 53 » : رسید، به اعلی درجهي قرب که براي موجود ممکن، امکان دارد بار یافت
لَوْ دَنُوتُ أنْمُلَۀً » : ملک وحی و مقرب را یاري همراهی او نبود و اعتراف کرد که اگر اندکی بیش تقرّب جُستَمی بال و پَرم سوختمی
.« [ لاِحترقُت [ 54
مادر فاطمه
صفحه 25 از 92
مادر فاطمه اولین زن مسلمانی بود که در شرایط تاریک جاهلیت به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد و تمام ثروت و دارایی خویش را
براي ترویج اسلام در اختیار حضرتش گذشت. همان زن پاك و اندیشمندي که در دوران جهالت و خرافات که همهي مردم با
فضایل و حقایق روشن دشمنی میکردند، او به رسالت و وحی و قرآن ایمان آورد. همان زنی که [ صفحه 50 ] دربارهي او از
أین » : او مرا در هنگامی تصدیق نمود که مردم تکذیب میکردند !« مثل خدیجه کجا یافت میشود » رسولاللّه (ص) نقل شده که
همان زنی که از جملهي چند بانوي نمونه و سرآمد زنان عالم است و برگزیدهي .« [ مِثلُ خدیجه صَدَّقَتْنی حین کذَّبنی الناس [ 55
خداي سبحان از بین زنان .« [ عن رسولاللّه (ص) اِنّ اللّهَ تعالی اختار منِ النساءِ أربع، مریم و آسیه و خدیجه و فاطمۀ [ 56 » : خداست
چهار زن (مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه) را برگزید.
زمان تکون فاطمه
از پدري چون محمد (ص)، و مادري مانند خدیجه (سلام الله علیها) در یکی از لحظات حساس دوران نبوّت رسولالله (ص) یعنی
بعد از چهل شبانهروز دوري از خانه و خانواده و روي آوردن به عبادت و تهجّد، و بهرهمند شدن از فیوضات غیبی و تناول میوههاي
بهشتی در معراج، نطفهي زهرا (س) منعقد میشود. آري زهرا (سلام اللّه علیها) عصارهي میوههاي بهشتی است که پا به عرصهي
عن النبی- صلی اللّه علیه و آله و سلم- لَمّا عُرج لی اِلیَ السماء أخَ ذء بیدي جبرئیل (ع) فأدخلنی الجنّه » : عالم خاکی نهاده است
فناولنی مِن رُطَبها فأکَلْتُهُ فَتَحوَّلَ ذلکَ نُطْفۀً فی صُ لْبی، فَلمّا هَبَطْتُ اِلیَ الأرض واقعْتُ خدیجه فَحَمَلَتْ بفاطمه ففاطمه حُوراء إنسیّه
57 ] . هنگامیکه به معراج رفتم، جبرئیل (ع) مرا داخل بهشت کرد از [ ] « فکُلَّما اشتَقْتُ اِلی رائحۀَ الجَنَّه شَمَمْتُ رائَحۀَ اِبنَتی فاطمۀ
صفحه 51 ] رطبهاي بهشتی تناول کردم، آن میوهها نطفه شدند، وقتی به زمین بازگشتم با همسرم خدیجه همبستر شدم نطفه فاطمه
منعقد شد. پس فاطمه حوراي انسیّه است (حوري به صورت انسان) و هرگاه به بوي بهشت مشتاق میشوم، فاطمه را میبویم. (به
این مضمون روایات زیادي است). آري فاطمه (س) عصارهي میوههاي بهشتی است، آنجا تناول میوه و اینجا تکوّن فاطمه (س). در
دوران حسّ اس نبوّت که رسولاللّه (ص) سرشار از علوم و معارف غیبی و الهی است، نطفه زهرا (س) منعقد میشود. این
خصوصیات زمینهي تربیت فردي را که سرآمد همهي زنان جهان است، فراهم میکند و این چگونگی تکوّن وجود عُنصري فاطمه
(س) که این چنین به عالم معنا و ملکوت اعلی اتصال دارد، امّا خلقت حقیقت و نور فاطمه، زمان و مکان را در مینوردد و در آن
.« [ خُلِقَ نور فاطِمهَ قَبْلَ أنْ یَخْلُقَ الارض والسّماء [ 58 » : مقام سخن از محدودیت زمانی و مکانی نیست
ولادت فاطمه، یا طلوع خورشید بیغروب
بیستم جمادي الثانی سال پنجم بعد از بعثت (بنابر قول مشهور) ثمرهي روزیهاي غیبی بر زمین خاکی تجلّی نموده، زُهرهي زهرا
شکفته شد، خانه نورانی وحی محمّد (ص) و خدیجه (س) به انوار ملکوتی فاطمه روشن گردید. از پدري پاك و بی مانند و مادري
مطهّر، کودکی به دنیا آمد که عالمی را غرق در دریاي بیکران کمالات خود نموده؛ در مدت عمر کوتاه [ صفحه 52 ] و با برکتش
اعجاب و حیرت جهانیان را برانگیخت. اگر ملائکهي الهی به راز و رمز خلقت انسان آگاه بودند و میدانستند که از نسل آدم
(سلام الله علیه) انسانی با این همه فضایل اخلاقی و صفات الهی پا به عرصهي وجود خواهد گذاشت، هیچگاه در محضر الهی سؤال
زیرا تصوّر آنان از انسان، موجودي .« [ أتَجعَلُ فیها مَنْ یُفسِد فیها و یَسْفِک الدّماء [ 59 » ! نمیکردند که چرا آدم را میآفرینی
فسادانگیز و سفاك بود، آنان از مقام والاي انسانی چون فاطمه (س) که مظهر کمالات است، بی خبر بودند، همان کسی که در
مقابلش به سجده افتادند و اکنون هم زهرا (س) مسجود و محبوب ملائکه است. در این روز سخن از جاري شدن کوثر محمد (ص)
صفحه 26 از 92
است، سخن از خروش دریاي بی ساحل کمالات انسانی است، سخن از نور و رحمت فراگیر ملکوت و سخن از رویش شجرهي
مثل کلمه طیبۀِ کشجَرَةٍ طیبۀٍ اَصْلها فی » : طیبّه است که با ریشه و اصول عمیق و استوار خود شاخ و برگهاي همیشه سرسبز دارد که
روز ولادت زهرا (س)، روز درخشش الگو و .« [ تؤتی اُکُلَها کُلّ حینٍ [ 60 » : و همواره جهان از ثمرات آن بهرهمند است .« السّماء
اُسوه و آیینهي تمام نماي سیماي انسان کامل، روز تولد بانوي نمونهي اسلام، همان زنی که مادر یازده انسان کامل و ستارهي
درخشان امامت است. همان کسی که به تعبیر بعضی از روایات لیلۀ القدر است: اِنا انزلنا فی لیلۀِ القدر، اللیله فاطمه [ 61 ] ... و [
صفحه 53 ] به تعبیر برخی اساتید، چگونه لیلۀالقدر نباشد و حال آنکه یازده قرآن ناطق در این لیله نازل شده است [ 62 ] . در این روز
سخن از ولادت امّ الفضایل و سرآمد زنان جهان، نور چشم و پارهي تن و میوهي دل و قلب محمد (ص) است. همان کسی که
63 ] در این ] « فِداكَ أبُوكَ » : و فرمود: پدرت فداي تو باد .« هرگاه مشتاق بوي بهشت میشوم فاطمه را میبویم » : دربارهي او فرمود
روز سخن از طلوع خورشید همیشه تابانِ فضیلت، و محور منظومهي ستارگان امامت است. و چون نور وجود زهرا فراتر از زمان و
مکان است نیازي نمیبینیم که به تحقیق دربارهي این مطلب بپردازیم که تجلّی نور زهرا در چه سالی و چه روزي بوده است.
بررسی اینگونه مطالب به عهدهي تاریخنگاران است و در این بحث نتیجهي چندانی بر آن مترتّب نیست لذا تنها به چند جمله در
مورد کیفیت ولادت فاطمه (س) میپردازیم.
فاطمه چگونه متولد شد؟
از امام صادق (ع) نقل شده: وقتی خدیجه (س) با محمد (ص) ازدواج کرد، مورد بیمهري زنان سرشناس مکّه قرار گرفت. زیرا بر
اساس معیارهاي جاهلی، آنان با ازدواج فرد متمکّنی چون خدیجه با شخص تُهیدستی چون محمّد (ص) موافق نبودند. لذا خدیجه
(س) از این جهت تنها ماند. وقتی به فاطمه (س) حامله شد، فاطمه در همان دوران جنینی با مادر سخن میگفت و وي را به صبر و
پایداري دعوت [ صفحه 54 ] میکرد. خدیجه این موضوع را از رسولاللّه (ص) پنهان میداشت، تا اینکه روزي حضرت بر خدیجه
وارد شدند در حالیکه با کسی گفتگو میکرد. از او پرسید با چه کسی سخن میگویی، عرض کرد با جنینی که در رحم دارم!
آنگاه فرمود: جبرئیل به من خبر داده است که این جنین دختر است و نسل من از طریق ایشان خواهد بود و ایشان مادر امامان و
جانشینان من است. تا اینکه دوران بارداري سپري شد و هنگام ولادت زهرا (س) فرارسید. خدیجه از برخی زنان قریش استمداد
کرد؛ اما پاسخ مثبت نشنید؛ و این امر باعث غم و اندوه او گشت. در این هنگام خدیجه چهار زن بلند مرتبهاي را مشاهده کرد که
یکی از آنها خطاب به او گفت: ما خواهران تو هستیم ساره، آسیه، مریم، کلثوم، (خواهر موسی (ع))، خدا ما را فرستاده تا در این
لحظه تو را یاري کنیم. آري مطهرّترین و پاکدامنترین زنان عالم براي ولادت زهراي اطهر (س) خدیجه را یاري کردند: فلمّا
سُقِطَت اِلی الارض اشرق مِنها النور حَتی دخل بیوتات مکه و لَمْ یَبْقِ فی شرقِ الارض و لا فی غربِها موضعٌ الّا أشرق فیه ذلک النّور وَ
دَخَلَ عَشْرٌ من الحور العین کل واحد منهنّ معها طستٌ من الجنّه و ابریق من الجنه و فی الابریق ماءٌ من الکوثر فغسلْتها بماء الکوثر و
اُخرجت خِرْقَتینَ بیضاوین أشدّ بیاضاً من اللبن... فَلَفَتْها بواحدةٍ وقَنعْتها بالثانیه، ثم اِستَنْطَقَتْها فنطَقَتْ فاطمه بالشهادتین و قالَت أشهد أن
لا اله الا الله و اَنّ ابی رسولاللّه [ 64 ] . وقتی فاطمه (س) متولد شد، خانههاي مکّه و زمین از پرتوي وجود [ صفحه 55 ] او نورانی شد
و جایی نبود که نور زهرا تابیدن نگیرد. ده حوري در حالیکه تشتها و آفتابههاي بهشتی و پر از آب کوثر در دست داشتند وارد
شدند. فاطمه (س) را با آب کوثر شستشو دادند؛ در پارچههاي سفید و خوشبو پیچیدند، آنگاه زهرا به سخن آمد و شهادتین را
جاري کرد و گفت: شهادت میدهم که خدایی جز خداي یکتا نیست و پدرم پیامبر خداست. این چگونگی ولادت فاطمه (س)
بود، طلوع خورشید درخشانی که همواره جهان را از پرتو خویش روشنایی میبخشد، و هرگز غروب نخواهد کرد.
صفحه 27 از 92
نامگذاري فاطمه
اشاره
عن ابی عبدالله (س) لفاطمه (س) تسعه أسماء عندالله (عز و جلّ) فاطمه والصدیقه والمبارکه والطاهره والزکّیه و الرّاضیّه والرّضیه
والمحدّثه والزهراء. [ 65 ] . از امام صادق (ع) نقل شده که فاطمه (س) در نزد خدا نُه اسم دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره،
زکیّه، راضیّه، رَضیه، مُحدثّه، زهرا. و عن ابیالحسن (ع): لَمّا ولدت فاطمه سَمَاها الله تبارك و تعالی فاطمه [ 66 ] از امام رضا (ع) نقل
شده که خداوند تبارك و تعالی فاطمه را فاطمه نامید. آري، تمام شؤون انسانهاي الهی حتی نامگذاري آنها هم الهی است، چنانکه
در مورد رسولالله (ص) میفرماید: و مبشراً برسولٍ یأتی من بعدي اسمه احمد [ 67 ] و دربارهي یحیاي شهید (سلام الله علیه)
و یا دربارهي حضرت مسیح (ع) .« [ یا زکریّا [ صفحه 56 ] اِنّا نبشرك بغلامٍ اسمه یَحیی لم نجعل له مِنْ قبلُ سمّیاً [ 68 » : میفرماید
69 ] نامهاي ] « و اذ قالَتْ الملائکۀ یا مریم انّ اللّه یبشرك بکلمۀ منه اسمه المسیح عیسی بن مریم وجیها فی الدنیا و للآخرة » : فرمود
دیگري هم براي فاطمه (س) در روایت عنوان شده، از جمله: بتول، حِصان، حُرهّ (آزاده) سیّده، عذرا، حورا، انسیه، مریم، کبري،
سماویه، حانیه و مرضیه و... برخی کنیههاي حضرت عبارتند از: امالحسن، امالحسین، امالمحسن، اُمّأبیها، امالائمه، و جا دارد در یک
است. « ام الفضایل » ( کلمه گفته شود: فاطمه (سلام اللّه علیها
چرا فاطمه نامیده شده؟
عن ابی عبداللّه (ع) اِنّما سمیت فاطمه لَانّ الخلق فطموا عن » : دربارهي علت نامگذاري فاطمه به نامهاي مختلف مطالبی بیان شده
فاطمه نامیده شده، چون مردم از شناختن او عاجزند امام صادق (ع). عن علی (ع) قال سمعت رسولاللّه (ص) یقول .« [ معرفتها [ 70
سُمَیَتْ فاطمه لِانّ اللّه فَطَمَها و ذریتها من النّار من لقی الله منهم بالتوحید و الایمان بما جِئْتُ به [ 71 ] علی (ع) از رسولالله (ص) نقل
میکند که: فاطمه را فاطمه نامیدند، زیرا خدا او و ذریهي او را که موحّد هستند و به آنچه بر من نازل شده ایمان آوردهاند از آتش
دور میدارد. و نیز از رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده: دخترم فاطمه نامیده شد، زیرا خدا او و مُحبّ او را از آتش
از امام صادق (ع) نقل شده، .« [ انّما سمیت ابنتی فاطمه [ صفحه 57 ] لاِّن اللّه (عزوجل) فَطمها و فَطم مَنْ اَحَبَّها من النّار [ 72 » : بریده
فاطمه را فاطمه نامیدهاند چون از شرّ بریده است [ 73 ] این تعبیرات که محبّ یا ذریه زهرا که موحد باشند از آتش دوزخ نجات
مییابند، اشاره به مقام شفاعت زهرا میباشد که شفاعت حضرت شامل کسانیکه زمینهي شفاعت را فراهم کرده باشند میشود.
چرا زهرا نامیده شده؟
نامیدند، زیرا براي او قُبهاي از یاقوت در بهشت است که وقتی اهل بهشت آن را « زهرا » از امام صادق (ع) نقل شده که فاطمه را
سُمیت فاطمه الزهراء لِّان لَها فی الجنه قُبۀٌ مِن یاقوت یراها اَهل الجنۀ، فیقولون هذه » : میبینند میگویند این شکوفایی از فاطمه است
و نیز میفرماید: فاطمه را زهرا نامیدند زیرا وقتی در محراب عبادت قرار میگرفت نور او بر اهل آسمانها .« [ الزهراء لِفاطمه [ 74
. [ ظاهر میشد [ 75
چرا طاهره نامیده شده؟
عن ابیجعفر (سلام الله علیه) اِنّما سُمَیت بِنْتَ مُحمّد طاهرةً لِطَهارتها مِنْ کُلِّ دَنَسِ و طهارتها مِن کل رَفَثٍ و ما رأتُ قَطُّ یوماً حُمرةً و
لا نفاساً [ 76 ] . از امام باقر (ع) نقل شده که فاطمه را طاهره نامیدند، زیرا از هر [ صفحه 58 ] آلودگی و قُبح و زشتی پاك بود و
صفحه 28 از 92
فاطمه هرگز خون حیض و نفاس مشاهده نکرد.
چرا محدثه نامیده شده؟
فاطمه محدثه نامیده شده، زیرا ملائکه بر او نازل میشدند و با او سخن میگفتند همانگونه که بر مریم (س) نازل میشدند و
انّما سُمیت فاطمه محدثه لِان الملائکه کانَتْ تهبط من السّماء فتنادیها کَما تنادي مریم بنت » ( گفتگو میکردند. عن ابی عبدالله (ع
. [77] « عمران
چرا بتول نامیده شده؟
اینها برخی از نامهاي .« [ سُمّیتْ فاطمه بتولًا لِانّها بَتلَتْ عن النَظیر [ 78 » :( فاطمه را بتول نامیدند، زیرا بینظیر است: عن ابی عبداللّه (ع
مبارك و پرمعناي فاطمه (س) میباشد، امید است که دختران خویش را همنام زهرا بنامیم، وقتی دختر همنام زهرا شد دیگر
اِذا سَمَیتّها فاطمه فلا تَسُبْها وَ لا تَلْعَنْها و لا » : نمیتوانی به او اهانتی روا داري یا او را بزنی که این، از برکات همنام فاطمه شدن است
[ وقتی دختر را فاطمه نامیدي نباید او را دشنام داده و نفرین کنی و نباید او را کتک بزنی. [ صفحه 59 .« [ تَضربها [ 79
اهتمام به تربیت فاطمه
قبلاً به این نکته اشاره شد که پدر و مادر از طریق وراثت و تماس مستقیم و مستمر، نقش مهمّی در تربیت فرزند خویش دارند،
عوامل دیگري نیز در تربیت و شکلگیري کودکان مؤثر است، مانند افراد خانواده که در ابتداي شکلگیري کودکان با آنان در
صرفنظر از این .« [ اَلناسُ بِأُمرائهم أشبه مِنهم بآبائهم [ 80 » : ارتباطاند، محیط مدرسه و معلمان جامعه و نظام حاکم بر جامعه که
عوامل، بیشترین نقش در تربیت فرزندان به عهدهي پدر و بویژه مادر است، موفقیت والدین در تربیت صحیح فرزند به میزان آشنایی
آنان با مسائل خانوادگی و اصول تربیتی و پايبندي به ضوابط و مقرّرات تربیتی (در عمل) ارتباط دارد. زیرا رفتار و اخلاق نقش
بیشتري در تأثیرپذیري دیگران از گفتار دارد و باید بین گفتار و رفتار مربّی هماهنگی کامل باشد، و اگر بین گفتار و رفتار تضاد
باشد هیچگاه موفق به تربیت صحیح نخواهد شد. (به لحاظ اهمیت این موضوع در اینباره با شما خوانندگان گرامی بیشتر سخن
خواهیم گفت، منتظر باشید). وقتی پدر، پیامبر گرامی اسلام باشد که از نظر معارف و علوم و آشنایی به اصول تربیتی، پیشوا، معلّم و
و .« [ وَلَقد کانَ لَکُمْ فی رسولاللّه اُسوةً حسنۀٌ [ 81 » :، مربّی همهي انسانهاست. و از نظر عمل و رفتار الگو و اسوهي جهانیان میباشد
وقتی مادر بانویی نمونه، مؤمنه و ایثارگر باشد، دختر لایقی و شایستهاي که در دامن چنین والدینی پرورش مییابد، شخصی [
صفحه 60 ] والا، متعالی و برخوردار از کمالات انسانی و فضایل اخلاقی خواهد بود؛ به خصوص اینکه پدر، این دختر را فردي
عادي نمیبیند، زیرا آثار کمال و شایستگی از همان ابتدا در وجود زهرا (س) آشکار بود، لذا حضرت به تربیت زهرا اهتمام زیادي
میورزد و همواره ملازم و مراقب او میباشد. و هر روز که میگذرد درهاي جدیدي از معارف و کمالات معنوي به روي زهرا
گشوده میشود. و حضرت از هر فرصتی براي آشنایی و اُنس فاطمه (س) با عالم غیب و معارف اسلامی و قرآنی استفاده میکند.
چنانکه وقتی فاطمه به خدمت پدر رسید و از او اذن طلبید تا براي کارهاي خانه خدمتکاري انتخاب کند، حضرت بجاي برآوردن
این خواسته فضیلتی از فضایل را نصیب فاطمه (س) نموده و تسبیحات معروف به تسبیحات زهرا را به او تعلیم داد، که بهترین هدیه
عن ابیجعفر (سلام الله علیه) ما عُبِدَالله بشئیٍ افضل من تسبیح فاطمه (علیهاالسلام) و لو » : از طرف پدر براي دختري چون فاطمه بود
هدیهاي بهتر از این تسبیحات نبوده، که اگر بود حضرت آن را به فاطمه «.( کان شیئاً افضل منه لِنَحِلَهُ رسولالله (ص) فاطمه [ 82 ] (س
ارزانی میکرد. به لحاظ اهمیت پرورش و تربیت فاطمه، حضرت هیچگاه از او جدا نمیشد، و همواره اُنس و اُلفت با فاطمه را
صفحه 29 از 92
غنیمت میشمرد، حتی وقتی عازم سفر میشد، فاطمه آخرین کسی بود که پدر از او جدا میشد، و وقتی از سفر بازمیگشت فاطمه
اوّلین کسی بود که پدر بر او وارد میگردید [ 83 ] . [ صفحه 61 ] هیچ شبی نمیگذشت که رسولالله (ص) با فاطمه انس نگیرد و با
فاطمه (س) عزیزترین و محبوبترین «. [ کان النّبی (ص) لا ینام لیلۀً حتی یَضَعَ وَجْهَهُ الکریم بینَ ثُدْیَیْ فاطمۀ [ 84 » : او ملاقات نکند
.« [ کان احبّ النساء الی رسولالله (ص) فاطمه و من الرّجال علی (ع) [ 85 ] و فاطمه أعز النّاس عَلَیَّ [ 86 » : افراد نزد رسولالله (ص) بود
امثال این تعبیرات در .« [ هِیَ نور عینی و ثمرة فؤادي و هی الحوراء الانسیّه [ 87 » . فاطمه نور چشم و میوهي دل رسولالله (ص) بود
حق زهرا (س) فراوان است، که برخی از آنها در فصلهاي بعدي خواهد آمد. (انشاءالله) این تعبیرات از لیاقت و شایستگی زهرا (س)
و علاقه شدید حضرت به این دختر بزرگوار حکایت میکند که تنها علاقهي پدر و فرزندي نیست، زیرا که رسولاللّه (ص) فرزندان
دیگري هم داشت، و یکی از این تعبیرات در حق آنها نیامده است. این تعابیر به لحاظ شایستگیهاي منحصر به فرد فاطمه است که
[ این چنین به تربیت او اهتمام ورزیده و زهرا را به کمال روحی و معنوي میرساند. [ صفحه 65
برخی از فضایل فاطمه
معرفی الگو
هر مکتب و مرامی وقتی پا به عرصه وجود میگذارد سعی در جلب افکار عمومی دارد و از روشهاي مختلف جهت پیاده کردن ایده
و هدف خود کمک میگیرد. مکتبهاي انبیا و در رأس همه آنها قرآن و اسلام، چون معارف و عقایدي منطبق بر فطرت پاك
انسانها به ارمغان آوردهاند، همواره در انسانهاي سالم کاملًا قابل پیاده شدن میباشند، لذا براي جلب افکار و تسخیر قلوب به روش
معرفی الگو توجه نموده و هماره چهرههاي درخشانی را به عنوان اُسوه معرفی مینمایند. همانطور که براي پرهیز از پیمودن راه
باطل، سیره و فرجام جرثومههاي فساد را ترسیم نموده است. قرآن کریم، بخش عظیمی از آیات مبارك خود را به معرفّی مردان و
زنان موحد و ثابت قدمی اختصاص داده که در شرایط گوناگون، حق محور بودن خود را حفظ کرده و از صراط مستقیم منحرف
نشدهاند. از زنان پاکدامن و عفیفی چون مریم (س) و همسر فرعون و مادر و خواهر [ صفحه 66 ] موسی (ع) و دختران شعیب (سلام
الله علیه) که الگوي زنان مسلمان در شرایط مختلف هستند، در قرآن کریم تجلیل و ستایش شده است، و در معرفی اعمال نیک و
.« [ لیس البرّان تولّوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب ولکنّ البرّ من آمن باللّه [ 88 » : پسندیده، انسان شایسته را معرفی کرده میفرماید
چرا معرفی الگو؟
پافشاري قرآن کریم در ترسیم و شناسایی سیماي انسانهاي کامل به یقین براي بیان تاریخ و داستانسرایی نیست، زیرا قرآن کریم
کتاب تاریخ و ق ّ ص ه نیست، قرآن کتاب هدایت و نور و روشنگري است، و غرض آن از بیان سیماي انسانهاي ملکوتی براي
الگوپذیري دیگران است، تا با پیش گرفتن راه و روشن آنان طریق تکامل را پیموده و به مقصد برسند. اگر قرآن کریم سیماي
وَلَقد کان لَکُمْ » : انسان کامل را ترسیم کرده و میفرماید: اِنّک لَعَلی خُلِقٍ عظیم [ 89 ] انگیزه و فلسفهي این ترسیم را نیز بیان نموده
معرفی الگو براي پیروزي از سیره و روش انسان کامل و نمونه است، تا با اُسوه قرار دادن او از .« [ فی رسولِاللّه اُسْوَةٌ حَسنَهَ [ 90
صراط مستقیم حق، ناکب وَ منحرف نشوند. قرآن کریم، ثَقَل اکبر، عترت، ثَقل اصغر، سیماي عترت رسولاللّه (ص) را که زهرا
(س) از زمره آنان است را نمایان ساخته، و این دو را مستمسکی مینامند که انسان را به قلهي کمال میرساند و به سوي مقصد [
صفحه 67 ] نهایی راهبري میکند. پس بر ماست که با تمسک جستن به عروة الوثقی، خویشتن را از بیراههي جهل و ضلالت نجات
« اُمالائمه » دهیم و به بزرگ راه حق و حقیقت برسیم. اینک به همراه شما عزیزان در کنار دریاي فضایل، به تماشاي سیماي تابناك
صفحه 30 از 92
مینشینم، به این امید که انوار زهرهي زهرا (س) بر قلبهاي تیره و دردمند ما تابیدن گرفته و به آن روشنایی و بهبودي بخشد و
حضرتش الگوي زندگی، زن و مرد جامعهي ما قرار گیرد.
ایمان و عبادت فاطمه
عبادت چیست؟
عبادت، خضوع و خشوع بنده در برابر معبود است. عبادت به خاك افتادنِ عاجزانهي موجودي ذلیل و ناتوان، در مقابل معبودي
قادر، عزیز، کامل و متعال است. راه تکامل موجود ناقص عبادت است و مبدأ این خضوع و خضوع معرفت و ایمان انسان میباشد.
هر مقدار شناخت و ایمان قلبی قویتر باشد، عبادت از محتوي و جوهرهي بهتري برخوردار خواهد بود. ضمن اینکه استمرار عبادت و
.« [ واعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین [ 91 » کیفیت بالاي آن ایمان را مستقر و یقین را قوّت میبخشد
عبادت سلوك است نه مقصد
بنابراین عبادت مقصد و هدف نیست. زیرا، مقصد رسیدن به کمال و تقرّب الی الله است و عبادت که منطبق با دین و شریعت است
به این معنا « [ ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون [ 92 » : راهی به [ صفحه 68 ] سوي این مقصد است، لذا اگر قرآن مجید میفرماید
نیست که عبادت هدف باشد. عبادت سلوك و عابد، سالک و مقصد، رسیدن به معبود و حق است. به همین دلیل دین، صراط
مستقیمی است که انسان را به مقصد میرساند.
عبادت، راه رسیدن به کمال
تنها راه رسیدن به کمال، پیمودن این راه یعنی عبادت و بندگی خالصانه است. با پیمودن این راه، انسان ناقص و عاجز، مظهر صفات
حق میشود، مظهر قدرت و عزّت میشود، و شرط برخورداري از نعمتهاي الهی توجه به ولی نعمت و مظهر و مبدأ کمالات است
و هر چه که نصیب کسی میشود از فضل و رحمت بی پایان .« [ و ما بِکم من نعمۀٍ فمن الله [ 93 » : که هر چه نعمت است از اوست
ولو لا فضل الله علیکم و رحمته مازکی منکم مِن احدٍ » : اوست و هر کس عبادتی و تزکیهاي انجام میدهد از فضل و احسان اوست
با توجه همیشگی به مبدأ کمالات یعنی خداوند متعال، منصب خلیفۀ اللّهی، نصیب انسان میگردد، و پیمودن راه .« [ ابداً [ 94
مستقیم است که انسان را به مبدأ فضایل، میرساند و دیگر مسیرها انحراف از حقیقت و دوري از مقصد است؛ زیرا هر کمالی را
و ما » .« [ فانَّ القوة [ صفحه 69 ] لِلّه جمیعاً [ 96 » ؛« [ مَنْ کان یُرید العزة فان العزة لِلَّه جمیعاً [ 95 » : باید از مبدأ و منشاء آن جستجو کرد
موحّ د بودن و تسلیم محض او شدن که مبدأ قدرت و عزت و کمال است، راه تکامل .« [ النصر الّا من عندالله العزیز الحکیم [ 97
انسان را هموار میسازد. چون راه رسیدن به کمال، معرفت و عبادت است، هر مقدار معرفت بیشتر باشد، خضوع و خشوع افزونتر
خواهد شد، زیرا با شناخت بیشتر حق عجز و ناتوانی انسان آشکارتر میشود و همواره خود را محتاج و بدهکار او میداند و اعتراف
و به همین سبب است که اولیاء خدا و انبیاء الهی ناله و فریادشان بلندتر و آه و .« [ ما عَبَدْناكَ حقَ معرفتک [ 98 » : میکند که
سوزشان جانسوزتر است و هماره در تهجّ د و تعبّد و انابه به سر میبردند. به همین جهت به کاملترین انسانها، براي رسیدن به مقام
و فلسفه تهجّد شبانه و «. [ و من اللّیل فتهجّد به نافلۀً لک عَسی اَنْ ببعثک ربّک مقاماً محموداً [ 99 » : محمود، دستور تهجّد شبانه آمده
اِنّ ناشئَۀ اَلْلیل اشد وَطْاً و » : رسیدن به مقام محمود که مقام توجه محض به خدا و بریدن از ماسوي الله است را چنین عنوان کرد که
پس تهجّ د شبانه است که به نفس صفا میدهد و روح را آمادهي دریافت فیوضات الهی میکند، براي گرفتن « [ اقوم قیلًا [ 100
صفحه 31 از 92
وقتی قیام در شب تحقق .« [ قم اللیل [ 101 ] ،... اِنّا سنلقی علیک قولًا ثقیلًا [ 102 » : فیضی چون قرآن کریم قیام در لیل لازم است
اِنّا انزلناه فی » .« [ اِنّا انزلناه فی لیلۀٍ مبارکۀ [ 103 » : یافت و روح آمادهي دریافت [ صفحه 70 ] شد، آنگاه فیض الهی شبانه نازل میشود
کوتاه سخن اینکه آنچه نصیب اولیاي الهی شده از برکت نالهها و آه جانسوز و اشکهاي نیمه شب آنان بوده .« [ لیلۀ القدر [ 104
است.
محراب فاطمه
از محراب عبادت کمالاتی نصیب زهرا (س) شد که باید مورد توجه قرار گیرد تا عبادت و شب زندهداري او الگو و اسوهي
رهروانش باشد. روایات متعددي در مورد ایمان و عبادت فاطمه (س) وارد شده در برخی از آنها آمده است که: فاطمه (سلام الله
علیها) عابدترین مردم بود [ 105 ] و چه بسا شبهایی را تا صبح تهجّد و شب زندهداري مینمود. چنانکه از امام مجتبی (سلام الله علیه)
نقل شده: مادر را دیدم تا به صبح مشغول نماز بود و در حق دیگران دعا میکرد، وقتی از او پرسیدم چرا براي خود دعا نمیکنی،
فاطمهي زهرا (س) آن اندازه در محراب به قیام و تهجّد میپرداخت .« [ الجار ثم الدّار [ 106 » فرمودند: اوّل همسایه، آنگاه خویشتن
. [ که پاهاي مبارکش ورم میکرد [ 107
حقیقت عبادت فاطمه
کیفیّت عبادت زهرا (س) یک عبادت خشک و بیروح نبود، بلکه زهرا چون عالمه و محدثّه بودند، عبادت او توأم با خشوع و
خشیت و [ صفحه 71 ] خلوص بود، که اینگونه عبادت، سازنده و باعث تکامل روح است. قرآن کریم از عبادت همراه با خشوع
عبادت همراه با خشوع که با حضور قلب در پیشگاه .« [ قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلواتهم خاشعون [ 108 » : ستایش میکند
خداست ستایش دارد، نه عبادت با خضوع که با اعضا و جوارح انجام میگیرد و از هر فردي ساخته است. لذا آنچه اهمیّت دارد
کیفیّت و روح عبادت است و زهرا (س) وقتی در محراب قرار میگرفت دگرگون میشد و خشیت الهی سراسر وجودش را
فرامیگرفت و ستونهاي بدنش به لرزه درمیآمد و اشکهاي سوزانش جاري میشد با تمام وجود در محضر خدا قرار میگرفت:
متی قامت فی محرابها بین یَدَي ربّها (جَ ل جلاله) زَهَرَ نُورها لملائکه السّماء کما یزهَر نُوُرُ الکواکب لِاهل الارض و یقول اللّه »
(عزّوجل) لملائکته یا ملائکتی انظروا اِلی أمتی فاطمۀ سیدة امائی قائمۀ بین یدي، تَرتعِّدُ فرائصُ ها مِنْ خیفتی وقدأ قَبلَتْ بَقْلبها علی
آري اینگونه، عبادت زهرا توأم با حضور قلب بود. .« [ عبادتی [ 109
اخلاص و ایثار فاطمه
فرزندان زهرا (حسن و حسین) (سلام الله علیها) بیمار شدند رسولالله (ص) در خانهي فاطمه (س) حضور داشتند، فرمودند اگر براي
شفاي عزیزان نذري انجام دهید مناسب است. علی و فاطمه (علیهماالسلام) نذر کردند وقتی عزیزانشان بهبود یافتند، سه روز روزه
بگیرند. خداوند منان عافیت را نصیب فرزندان [ صفحه 72 ] فاطمه (س) کرد طبق نذر باید سه روز روزه میگرفتند؛ حسنین و
فضهي خادمه هم در این امر مشارکت کردند. روز اول به پایان رسید، وقت افطار فاطمه (س) پنج قرص نان براي افطار تهیّه کردند.
هنگام افطار مسکینی در خانه را کوبید و کمک طلبید، علی (ع) قرص نان خود را تقدیم مسکین کرد فاطمه (س) هم از علی پیروي
کرد و حسنین و فضه هم متابعت نموده هر پنج قرص نان را به مسکین دادند. فرداي آن روز را طبق نذر روزه گرفتند. باز براي افطار
پنج قرص نان تهیه کردند، که این بار در هنگام افطار یتیمی در خانه را کوبید و استمداد کرد. جریان شب قبل تکرار شد هر پنج
قرص نان را تقدیم یتیم کردند و با آب خالص افطار نمودند و روز سوم را هم روزه گرفتند! در هنگام افطار روز سوم اسیري در
صفحه 32 از 92
خانه آمد و کمک طلبید، باز هر پنج قرص نان تقدیم اسیر شد، خاندان نبوّت با شکمی گرسنه و چهرهاي رنجور به سر بردند!
تجلی اخلاص و ایثار فاطمه
خداوند سبحان از اخلاص و ایثار خاندان وحی ستایش نمود و آیاتی از قرآن کریم را در شأن و منزلت آنان نازل کرد و آنان را
یوفون بالنذر و » : الگو و پیشواي دیگران برگزید، تا با تمسک به آنان که عروة الوثقی هستند از قعر چاههاي ظلمت رهایی یابند
آنان به پیمان خود وفا میکنند و از روزي .« [ یخافون یوماً کانَ شرّه مستطیراً وَ یُطْعِمُونَ الطَعامَ عَلی حُبِّهِ مسکیناً و یتیماً و اسیراً [ 110
که شر و عذاب آن فراگیر [ صفحه 73 ] است (قیامت) بیم دارند، و اطعام و ایثار مینمایند به مسکین و یتیم و اسیر در حالیکه خود
اِنّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ الله لا نریدُ منکم جزاءً و لا شکوراً » : سخت به آن طعام نیازمند هستند؛ که ارزش عمل آنان در اخلاص است
بدون هیچ چشمداشتی تنها براي رضاي دوست دست دیگران را میگیرند و بخاطر رضاي او دیگران را بر خود مقدم .« [111]
اینها نمونهي ایثار و اخلاص و عبادت زهراست، همان زهرا که .« [ و یؤثرون عَلی أنفُسِهِم وَ لَوْ کان بِهِمْ خصاصۀٌ [ 112 » : میدارند
سراسر وجود فاطمه ایمان قلب او مملوّ از یقین » : سراسر وجودش عشق و ایمان به خدا بود که رسولاللّه (ص) در حق او فرمود
از مقام ایمان و خشیت فاطمه مرتبهي معرفت او نیز روشن .« [ اِنّ ابنتی فاطمۀ مَلَأ اللّه قلبها و جواریها ایماناً و یقیناً [ 113 » :« است
انّما یخشی اللّه من عباده » : میشود، زیرا ایمان استوار و خشیت از مقام احدیّت جز با معرفت عمیق از مقام ربوبی میّسر نخواهد بود
تذکر نکتهاي در این جا لازم به نظر میرسد که به فرمایش برخی از اساتید معظم، مرتبهاي از مقام و منزلت اهلبیت .« [ العلماء [ 114
از درجهي متوسط برخوردار است که دیگران نیز مانند فضه خادمه به آن دسترسی دارند [ 115 ] لیکن رسیدن دیگران به مرتبه
نازلهي همین مقام متوسط هم به برکت اهلبیت (ع) میباشد در عین حال براي اهلبیت عصمت و فاطه (س) درجاتی است کخه از
ویژگیهاي آنان است و افراد عادي هرگز به آن درجات [ صفحه 74 ] نخواهند رسید؛ که بیان برخی از آنها (انشاءاللّه) خواهد آمد.
تمثل ملائکه بر فاطمه
تزکیهي نفس که با مبارزه با هواي نفس، دور کردن وسوسههاي شیطانی و پیمودن راه مستقیم حق حاصل میشود؛ موجب تعالی
روح و توجه به عالم ملکوت و قرب الهی میگردد. انسان با ایمان و عمل صالح و استواري در راه خدا آن مقدار میتواند پیش
برود که با عالم ملکوت یعنی باطن عالمِ شهادت مرتبط شود، مطیع و عبد خالص خدا بودن، انسان را مظهر صفات الهی نموده و به
مقام ولایت میرساند آنگاه ملائکه بر او نازل و یا به تعبیر دقیقتر بر او متمثَّل میشوند. تمثل ملائکه از ویژگیهاي مقام ولایت است
و اختصاص به فرد یا گروه خاصی ندارد زیرا راه ولایت بر همگان باز است. پیامبران الهی هم چون از مقام ولایت بهرهمند بودند
ملائکه بر آنها نازل میشدند و هرکس به این درجه از قرب و معنویت برسد، میتواند با عالم غیب ارتباط پیدا کرده و لایق دریافت
البته نزول ملائکه تشریعی براي رساندن پیام ) .« [ اِنّ الذین قالُوا ربنّا الله ثم استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه [ 116 » : معارف الهی گردد
شریعت، از اختصاصات انبیاست که با رسالت آخرین سفیر الهی محمد مصطفی (ص) خاتمه یافته است.) لذا قرآن کریم تمثل
فرشته بر مریم متمثل .« [ فتمثّل لها بشَراً سویّاً [ 117 » : ملائکه را بر غیر انبیا هم نسبت میدهد، در مورد حضرت مریم (س) میفرماید
شد و با او سخن گفت. [ صفحه 75 ] فاطمه (سلام الله علیها) از جملهي انسانهاي کامل است که با داشتن مقام ولایت همواره با عالم
غیب در ارتباط بود و ملائکه بر او نزل میشدند و باو سخن میگفتند، و فاطمه را از علوم و معارف و روزیهاي غیبی بهرهمند
سمعت اباعبدالله (سلام الله علیه) یقول انّما سمیّت فاطمه محدثه لِان الملائکه » : میکردند و به همین جهت فاطمه را محدثه نامیدند
از رسولاللّه (ص) نقل شده که: فاطمه سرآمد زنان عالم است .« [ کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادي مریم بنت عمران [ 118
وقتی در محراب عبادت قرار میگرفت هفتاد هزار ملک از ملائکهي مقرّب بر او سلام میکردند و با او سخن میگفتند به آنچه با
صفحه 33 از 92
فاطمه سیدة نساء العالمین » : مریم سخن میگفتند، که خداوند فاطمه را برگزید و پاك گردانید و بر همهي زنان عالم برتري بخشید
من الاوّلین و للآخرین و انّها لتقوم فی محرابها فیسلم علیها سبعون ألف ملک من المقربین تنادونها بما نادت الملائکه مریم فیقولون
فاطمه (س) در ارتباط با عالم ملکوت همواره از .« [ یا فاطمۀ انّ اللّه اصطفیکِ وطَهَّركِ و اصطفاك علی نساء العالمین [ 119
فَأقْبَلَ فوجد رسولاللّه (ص) ...» . روزیهاي غیبی بهرهمند بود، تجلّی عبادت فاطمه (س) تقرّب الهی و طبقهاي روزیهاي غیبی بود
جالساً تُصلَّیَ وَ بَیْنها شئیٌ مُغَطّی فَلمّا فَرِغَتْ إجتَرتْ ذلک الشئی فاذا هی جَفْنَۀٌ من خبزٍ و لحمٍ قال یا فاطمه أنّی لَکِ هذا قالت هو مِنْ
علی (ع) وارد خانه شد، [ صفحه 76 ] رسولاللّه (ص) نشسته و فاطمه (س) ...« [ عندالله إنّ الله یرزق من یشاءُ بغیر حساب [ 120
مشغول خواندن نماز بود، در کنارش طبقی سرپوشیده قرار داشت، وقتی فاطمه (س) از نماز فارغ شد پرده از روي طبق برداشت.
روزیهاي غیبی در داخل طبق بود. علی (ع) پرسید اینها از کجا آمده، فاطمه (س) جواب داد: از نزد خدا، خدا هرکس را بخواهد
روزي بی حساب میدهد. آري، اینها تجلّیات محراب فاطمه (سلام الله علیهاست) همان محرابی که به فاطمه مقام و منزلت بخشید.
اینها نمونهاي از روایات بسیاري بود که بدانها اشاره شد.
فاطمه کوثر محمد
کوثر چیست؟
کوثر به معناي خیر کثیر و بهرهمند بودن از معارف و برکات الهی، در مقابل تکاثر است، که به معناي افزونطلبی و حبّ دنیاست که
ما به تو » : خداوند سبحان خطاب به رسولاللّه (ص) میفرماید .« [ الهیکُمُ التکاثر [ 121 » : انسان را از یاد خدا و روز قیامت بازمیدارد
.« [ انّا اعطیناكَ الکوثر [ 122 » : کوثر عطا کردیم
کوثر رسولالله
کوثر رسولاللّه (ص) همان معارف و حکم و احکام الهی است، که به عنوان کاملترین و آخرین دین بر حضرت نازل شد. قرآن
کریم به لحاظ [ صفحه 77 ] اینکه بر تمام کتابهاي آسمانی مهیمن است. و هم به جهت همیشگی و جاویدان است، تا قیامت مردم از
آن بهرهمند هستند و هیچگاه این فضیلت الهی از مردم منقطع و جدا نمیشود، کوثر است. در مقابل دشمن کوثر باطل است که
و مثل کلمۀٍ خبیثَۀٍ کشجرةٍ خَبیثَۀٍ ،« [ فَأمّا الزَبُد فیذهب جفاءً [ 123 » : بیریشه و بیقرار و ناپایدار است، زیرا این ویژگی باطل است
[ اِنّ شانِئکَ هو الأبتر [ 125 » : دربارهي دشمن صاحب کوثر که باطل است میفرماید .« [ اجتثت مِنْ فوق الارض ما لَها مِن قرار [ 124
دشمن تو بریده و نابود شونده است. .«
فاطمه مصداق کوثر
مصداق دیگر کوثر محمد (ص) فاطمهي زهرا (س) است؛ از این جهت که تداوم نسل و ذریهي با برکت حضرت از طریق ایشان
است، و از ذریهي فاطمه (س) یازده امام معصوم (سلام الله علیهم) پدید آمده که آثار و برکات آنان شرق و غرب عالم را فراگرفته،
که اینان عماد دین هستند و تداوم و بقاي دین اسلام به برکت وجود آنان است و اینان سرچشمهي جوشان امامت هستند که با
فضایل الهی خود، تشنه کامان امامت و شریعت را همواره سیراب میکنند. هرجا فضیلتی است از برکت اهلبیت و وحی الهی است:
امام صادق (ع) میفرماید: هرجا سخن از فضیلت [ .« [ شِرِقّا و غَربِّا فلا تجدان عِلْماً صحیحاً اِلّا شَیئاً خَرَج مِنْ عندنا اهل البیت [ 126 »
وقتی فاطمه .« [ فَکُ لّ عِلم خَرجَ الی اَهْلِ السموات و الْارضِ فمنّا وعَنّا [ 127 » . صفحه 78 ] است از نزد ما اهلبیت منتشر شده است
صفحه 34 از 92
(سلام الله علیها) مادر و ریشهي این همه فضایل است، چگونه کوثر نباشد؟! وقتی فاطمه (س) شجرهي طیبّه است که چنین
چگونه کوثر نباشد! لذا فاطمه (س) مصداق بارز و روشن کوثر محمّد (ص) .« [ تُؤْتی اُکلَها کُلَّ حینٍ [ 128 » : شاخسارانی پرثمر دارد
است، که اهلبیت او و فرزندانش (ع) کوثري هستند که شجرهي طیبهي دین همواره از این سرچشمه سیراب میشود.
شفاعت فاطمه
شفاعت مرتبهایست که انسانهاي به مقام ولایت رسیده و مقرب درگاه خداوندي از آن برخوردارند. شفیع، که آبرومند پیشگاه
خداست، با درخواست عفو و مغفرت، موجب نجات انسان گنهکاري که زمینهي شفاعت را فراهم نموده میشود، و یا سبب علوّ
درجهي او میگردد. که اگر شفاعت نبود خداوند سبحان با فضل و رحمت خود، از عذاب و مجازات او صرفنظر میکند. این
اساس سخن در مورد شفاعت است، که هیچگونه شبهه و اشکالی هم متوجهي آن نیست، زیرا هیچ منافاتی با توحید و علم الهی
[ ندارد. (البته بحث تفصیلی آن در جاي خود باید مطرح شود). مقام شفاعت براي انبیاء و اولیا الهی یعنی ائمه و اهلبیت [ صفحه 79
(علیهمالسلام) و نیز شهداي اسلام و ملائکه و علما محرز و ثابت است. فاطمه (س) از زمرهي اهلبیت و از اولیاء الهی و حتی برتر از
انبیا میباشد. به همین دلیل اثبات مقام شفاعت براي فاطمه (س) نیازي به برهان جداگانه ندارد، در عین حال به لحاظ اهمیت مقام
فاطمه (س) به برخی روایات در مورد شفاعت آن حضرت اشاره میشود. عن رسولاللّه (ص) فَاَیُّما امرأةٍ صَ لَتْ فی الیوم و اللیلۀ
خَمسَ صلوات و صامَتْ شهر رمضان و حَجَّتْ بیت الله الحرام، وزکَّتْ مالَها و اطاعَتْ زوجها و والت علیّاً بعدي دخلتِ الجنّۀ بشفاعۀ
ابنتی فاطمه و انّها سیدة نساء العالمین [ 129 ] . از رسولاللّه (ص) نقل شده: هر زنی که پنج وقت نماز خود را بخواند و روزه ماه
رمضان را بگیرد و حجّ واجب بیت اللّه را انجام دهد و زکات مالش را بپردازد و از شوهر خود اطاعت کند، و علی (ع) را بعد از من
امام و رهبر خویش بداند (یعنی زمینهي شفاعت را فراهم نماید). به شفاعت دخترم فاطمه، وارد بهشت خواهد شد. و فاطمه سیده و
سرور زنان عالم است. و عن الباقر (سلام الله علیه) عن رسولاللّه (ص): اذا کان یوم القیمه فاذاً النداء مِنْ قِبَلِ الله (عزّوجل)، یا حبیبَتی
وابنتَ حَبیبی سَلینی تُعْطَی واشفعی تشفعی [ 130 ] امام باقر (ع) از رسولالله (ص) نقل میکند: وقتی روز قیامت شود، ندا از جانب
[ خدا میرسد که اي فاطمه هر چه درخواست کنی و از هر کس شفاعت نمایی پذیرفته است. [ صفحه 80
عصمت فاطمه
اشاره
انسان همواره در زندگی بر سر دو راهی قرار دارد، میتواند با اجابت دعوت فطرت و ملکوت و سروش غیب راه خدا را انتخاب
نماید و میتواند از وسوسهها و هواي نفس پیروي کرده آلوده به گناه و پیرو شیطان گردد یعنی به بیراههي ضلالت و گمراهی
سقوط نماید. آنچه سرنوشتساز و مهمّ است اراده و انتخاب انسان است که یکی از این دو راه را انتخاب میکند. نوعاً انسانهاي
مؤمن راه خیر و سعادت را انتخاب میکنند و احیاناً مرتکب خطا و معصیت هم میشوند. در بین انسانها، اندك افرادي هستند که
بتوانند در طول عمر خود، از هر گونه آلودگی و گناه پاك و منزه بوده به مقام عصمت بار یابند، که عصمت یعنی پاکی و دوري از
هر گونه آلودگی در تمام مدت عمر خود. انبیاء الهی و ائمه (علیهمالسلام) از جمله افرادي هستند که به این مقام رسیدهاند، لیکن
عصمت فقط مخصوص مقام نبوّت نیست، بلکه راه آن بر همگان و در هر زمان باز است. لذا در بین انسانها افرادي هم به این مقام
رسیدهاند که نه پیامبر و نه امام بودند. قرآن، مریم (س) را از زمرهي چنین افرادي میداند که با رسیدن به مقام عصمت، ملائکه بر
و مریم ابنت عمران التی احصنَت » : مریم را مطهّر از هر گونه آلودگی معرّفی میکند .« [ فتمثل لها بشراً سویاً [ 131 » : او متمثل شدند
صفحه 35 از 92
یا مَریم اِن اللّه اصطفیکِ [ صفحه 81 ] وَطهّرَكِ واصطفاكِ علی نساء » : و او را مطهّره و برگزیدهي خدا میداند « [ فرجها [ 132
.« [ العالمین [ 133
قرآن سند عصمت فاطمه
قرآن مجید در بین زنان فاطمه (س) را معصوم میداند، فاطمه (س) شخصی است که در طول عمرش هیچگونه گناه و آلودگی
نداشت، و الگو و اسوه انسانها بخصوص زنان در همهي اعصار میباشد. خداوند سبحان با آیهي مبارکه تطهیر در مقام و منزلت
انّما یرید الله لِیُذْهِبَ عنکم الرجس اهل البیت و » : اهلبیت سند قطعی از فضیلت و عظمت و عصمت اهلبیت به دست بشر داده است
خداوند اراده نموده که هرگونه آلودگی را از ساحت قدس و دامن اهلبیت پیامبر (ص) دفع کند. آیه .« [ یُطَهِّرَکُمْ تطهیراً [ 134
شریفه دامن اهلبیت را از هرگونه گناه منزهي میداند، که با عنایت الهی و ارادهي مستحکم، هیچگونه آلودگی پیدا نکردند. آیه
مبارکه مقام اختصاصی اهلبیت را بیان میکند، یعنی گرچه رسیدن به مقام عصمت براي همگان میسر است، اما آنانکه به طور قطع
به این مقام رسیدهاند و از مرتبهي بالاي عصمت بهرهمند هستند و عصمت آنان را خداي سبحان و آگاه و علیم امضاء نموده است،
اهلبیت هستند. و در این فضیلت هیچکس از اهل خانه و صحابه رسولاللّه (ص) شرکت ندارند. زیرا روایت از طریق شیعه و سنی
مستفیض است که این مقام از آن افراد مخصوص است و حتی آنانکه از نظر عرف مردم اهلبیت به حساب میآیند در این مقام [
صفحه 82 ] شریک نیستند. افرادي که مشمول آیه هستند معین شدهاند که علی و فاطمه و فرزندان آنان (صلوات الله علیهم)
میباشند، و حتی همسران پاکدامن پیامبر (ص) که از نظر عرف اهلبیت هستند به اتفاق روایات فریقین در مضمون آیه شریک
نیستند. به چند روایت اشاره میشود.
روایات فریقین و عصمت فاطمه
قال: نَزَلتْ هذه ،« انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یُطهّرکم تطهیراً » ( عن ابیجعفر (سلام الله علیه) فی قولِ الله (عزوجل
للآیه فی رسولالله و علی بن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسین (ع) و ذلک فی بیت امسَلْمه زوج النّبی فَدَعا رسولالله (ص) علیّاً و
فاطمه و الحسن و الحسین (صلوات الله علیهم) ثم ألبسهم کساءً له خیبریّاً و دخل معهم فیه، ثم قال: اللّهم هولاءِ اهلبیتی وَعَدْتَنی فیهم
. [ ما وَعَدْتَنی، اللهُمّ اذهب عنهم الرّجس و طَهّرهم تطهیراً، فقالَتْ و أنا معهم یا رَسولالله قال: أبشري یا اُمّسلمه فانّک اِلی خیرٍ [ 135
امام باقر (ع) میفرماید: آیه تطهیر دربارهي رسولالله و علی و فاطمه و حسن و حسین (صلوات الله علیهم) در خانه امسلمه نازل شده
است. وقتی این آیه نازل شد حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین (سلام الله علیهم) را زیر کساي خیبري جمع کرد و فرمود: خدایا
اینها اهلبیت من هستند که در مورد آنان وعدهها دادهاي خدایا رجس و پلیدي را از آنان دور کن و آنان را پاك و منزه گردان. [
صفحه 83 ] آنگاه امسلمه عرض کرد یا رسولالله من هم با اینها هستم؛ حضرت فرمود: بر تو بشارت باد که به خیر و سعادت هستی.
ملاحظه میفرمایید که امسلمه که عرفاً جزء اهلبیت است از زمره آنان نیست. معلوم میشود که در این مقام ویژه هر کسی را
شایستگی مشارکت نیست. در برخی روایات آمده است که: وقتی امسلمه خواست در جمع آنان وارد شود حضرت فرمود: أنتِ عَلی
خیرٍ انّما نُزلت فیّ وفی أخی و ابنتی و تسعۀٌ من وُلد ابنی الحسین خاصۀٌ لیس مَعنا فیهِمْ احداً غیرنا [ 136 ] این روایت تصریح دارد که
منظور از اهلبیت پیامبر (ص) در این آیهي مبارکه افراد خاصی هستند و دیگران در این مقام شریک نیستند و آنان عبارتند از: علی
و فاطمه و حسن و حسین و نُه نفر از فرزندان حسین (سلام الله علیهم). چند روایت از طریق اهل سنت. عن امسلمه (رضوان الله علیها)
زوج النبی (ص) انّ رسولالله کان علی منامه له علیه کساءٌ خیبر فجائَتْ فاطمه (س) فیه خزیر فقال رسولالله (ص) اُدْعی زوجکِ
وابنَتیکِ حسناً و حُسیناً فَدَ عَتْهُمْ اِذْ نَزَلَتْ علی رسولالله (ص) انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً، ثُمَ
صفحه 36 از 92
أخرجَ یده مِن الکساء وَ اُو مأبِها اِلیَ السَّماء قال: اللّهم هؤلاء اَهْلَ بَیْتیی و خاصّتی فاذْهَبْ عنهم الرجس وَ طهِّرهم تطهیراً ثلاث مراتٍ
قالَت امسلمه (رضی الله عنها) فقلت یا رسولالله و أنا معکم، فقال إنّکِ عَلی خیرٍ [ 137 ] مضمون روایت همان روایت اوّلی است که
بیان شد. و عن ابیسعید خدري قال رسولالله (ص) نزلت هذا لایه فِیَّ وفی علیٍّ و فاطمه [ صفحه 84 ] و حسن و حسین انّما یرید الله
لیذهب عنکم الرجس اهل البیت... [ 138 ] . سیوطی روایات متعددي نقل میکند که در دو جهت اتفاق دارند، یکی اینکه آیهي
شریفه اختصاص به پنج تن دارد، دیگر اینکه حتی همسران پیامبر (ص) که اهلبیت و اهل خانهي رسولاللّه (ص) هستند، مشمول
آیه نمیباشند. به اتفاق روایات وقتی امسلمه خواست در جمع آنان وارد شود، حضرت اجازه ندادند. هم ایشان نقل میکند که
أنا و » : منظور از تطهیر و اذهاب رجس، پاك بودن از گناه میباشد که دلالت بر مقام عصمت اهلبیت دارد، که حضرت فرمودند
اهل بیتی مُطهَّرون من الذنوب [ 139 ] . نکته جالب توجه این است که رسولالله (ص) آن قدر به این موضوع اهمیّت میدادند که بعد
از نزول آیه در شأن اهلبیت، شش ماه به طور مرتب هر صبح درِ خانهي فاطمه (س) میآمدند و این آیه را تلاوت میکردند و
الطبرانی عن ابی الحمراء رأیت رسولالله (ص) فی باب علی ستۀ أشهر فیقول: انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس » : برمیگشتند
. [140] « اهلبیت و یُطهّرِکم تطهیراً
مقام مخصوص اهلبیت
این مقام مخصوص و عظمت اهلبیت است، که قرآن کریم سند قطعی آن میباشد. اهلبیت به آن درجه از عصمت رسیدند که
اطیعوا الله واطیعوا » : هرگز براي [ صفحه 85 ] دیگران میسّر نیست. و به همین جهت دستور اطاعت از اهلبیت در هر شرایط آمده
اطاعت مطلق از کسی درست است که هیچگونه گناه و خطا در سراسر زندگی او راه نداشته .« [ الرسول و اولوا الامر منکم [ 141
فاطمه حَصُ نَتْ فَرْجُها فحرَمَّ ذریتها » : باشد. البته ادلهي دیگري نیز بر عصمت فاطمهي زهرا (س) دلالت دارد، مانند حدیث شریف
و مانند احادیثی که برتري فاطمه (س) را بر انبیا دلالت دارد، که در فصلهاي بعدي به خواست خدا عنوان .« [ علی النّار [ 142
خواهد شد.
محبت ذوالقربی و فاطمه
محبت به حق
محبت جذبه و کشش درونی است که محبّ را به سوي محبوب میکشاند، و محبوب با زیباییهایی که در او جلوهگر است محبّ را
میرباید. محبّت به حق در نهاد تمام مخلوقات نظام هستی نهاده شده، همه محبّ و عاشق زیباییهاي اویند و همه به سوي او که
بنابراین آنچه به انسان توان و نیروي حرکت میبخشد .« [ اِلی اللّه تصیر الامور [ 143 » : محبوب و مقصود همه اوست در حرکتاند
محبت است، جمال و زیباییهاي محبوب که در جاي جاي عالم هستی جلوهگر است همه را مجنون و مدهوش خویش نموده و همه
بلاکش این قلاده شدهاند. [ صفحه 86 ] چون محبوب یک پارچه زیبایست، عالم یک پارچه محبت است و اگر حرکت جوهري
فراگیر مادّه است، حرکت حُبّی فراگیر نظام هستی است و اگر عالم یک پارچه حیات است که فَوَران دارد، عامل این فوران، عشق و
محبت الهی است. محبت حقیقی است که قابل کتمان نمیباشد و آنچنان در نهان شرر به پا میکند که راز درونی بیرون افتاده و
عامل پیدایش محبت زیباییها و .« [ اِن مِن شئی الّا یسبّحَ بِحَمْدِه [ 144 » : آشکار میشود و محبّ را وادار به سرودن عشق میکند
کمالات محبوب است که در نظر محبّ جلوهگر است.
پیآمد محبت
صفحه 37 از 92
پیآمد محبّت، چه حق باشد و چه باطل اطاعت از محبوب است، لذا ممکن نیست کسی محبوبی داشته باشد و از آن اطاعت نکند،
که اگر اطاعت نکرد باید در تحقق محبّت شک کرد. قرآن کریم ملاك تحقق محبت به حق را اطاعت از حق میداند و میفرماید:
اگر خدا محبوب شماست از من پیامبر اطاعت کنید که اطاعت من همان اطاعت از .« [ قُلْ اِنْ کنتم تحبون الله فاتبعونی [ 145 »
[ بنابراین ممکن نیست کسی محب خدا باشد و از رسول خدا اطاعت [ صفحه 87 .« [ مَن یُطع الرسول فقد اطاع اللّه [ 146 » : خداست
.« [ هَل الایمان الا الحُبّ [ 147 » : نکند. که اگر اطاعت نکرد در تحقق ایمان این شخص باید تردید نمود زیرا ایمان جز محبت نیست
اهمیّت محبّت تا آنجاست که وحی اصرار دارد به محبت انسانها جهت بدهد تا در انتخاب محبوب و معشوق راه خطا نروند. که انبیا
پیک معشوق حقّ هستند، آمدهاند به هوشیاران، هشدار بدهند که در انتخاب معشوق اشتباه نکنند. انبیا آمدهاند مردم را به سوي
معشوق حقیقی و همیشگی رهنمون باشند.
محبت به مظاهر حق
محبت به مظاهر حق از محبت به حق جدا نیست و امکان ندارد کسی محب خدا باشد ولی به مظاهر حق محبت نداشته باشد، زیرا
وقتی شخصی مظهر صفات حق شد، و تمام شؤون زندگی او حق شد، و با باریافتن به مقام عصمت به عنایت الهی حرکات و
سکنات، رفتار و گفتار و سکوت و فریاد او حق شد، و باطل در زندگی او جایگاهی نداشت، محبت به او همان محبت به حق است
و اطاعت از او هم اطاعت از حق محسوب میشود. از این جهت عترت رسولالله (ص) که به مقام عصمت باریافتهاند حق، و حق
لا یأتیه الباطل مِن بین یدیه و » : محور هستند و باطل همانطور که در قرآن کریم راه ندارد، در زندگی عترت هم راه نخواهد داشت
عَلیُّ مَعَ الحَق و الحقُّ » . قرآن و عترت یک حقیقت هستند که حق مدارند و از باطل بدور [ صفحه 88 ] هستند .« [ لا من خلفه [ 148
فاطمه نیز مع الحق و » : که این حقیقت اختصاص به علی (ع) ندارد، دربارهي همهي اهلبیت است .« [ مع علی یدور حیثما دار [ 149
و چون حق محورند صراط مستقیم و میزان سنجش اعمال بندگان هستند: عن ابیالحسن الرضا « الحق مع فاطمه یدور حَیثما دارَتْ
(سلام الله علیه) و المیزان امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) نصبه لِخَلْقِهِ الّا تَطغوا فی المیزان، قال: لا تعصوا الامام [ 150 ] . از امام رضا
(ع) نقل شده که: میزان که خداوند براي سنجش اعمال خلق نصب میکند امیرالمؤمنین علی (ع) است و منظور از طغیان نکردن بر
میزان، مخالفت نکردن با امر امام است.
ملاك ایمان و نفاق
به همین جهت محبت به اهلبیت ملاك ایمان و بغض اهلبیت ملاك نفاق است، مؤمن در همه حالات و در هر شرایطی محبّ
اهلبیت است، و منافق در هیچ حالی محبّ اهلبیت نیست. و اهلبیت ملاك تولّی و تبري میباشند. که علی (ع) میفرماید: لَوْ
ضَربتُ خیشوم المؤمِن هذا عَلی اَنْ یَبْغُ َ ض نی ما اَبْغَ َ ض نی، ولَوْ صَ بَبْتُ الدُّنیا بجماتِها عَلی المنافق عَلی اَنْ یُحبنَّی ما اَحَبَّنی و ذلک اَنّه
قضی فانقضی عَلی لِسان النّبی الُّامی (ص) انّه قال یا عَلی لا یُبْغضنُکَ مؤمنٌ و لا یُحبّکَ منافِق [ 151 ] . اگر بینی مؤمن را با شمشیر
بزنم که مرا دشمن بدارد، هرگز دشمن نمیدارد و اگر دنیا را در اختیار منافق قرار دهم که مرا دوست بدارد، [ صفحه 89 ] هرگز مرا
دوست نخواهد داشت، زیرا این حقیقت بر زبان رسولاللّه (ص) جاري شده که هیچ مؤمنی تو را دشمن و هیچ منافقی تو را دوست
را به جرم سرقت قطع کرد، ابنکواء که « أسود » نمیدارد. نمونهي آن در زمان خود حضرت اتفاق افتاد، وقتی دست شخصی به نام
شخص فرصتطلبی بود، اسود را با دست بریده دید. براي سوءاستفاده از فرصت و بدبین نمودن أسود که از محبّان علی (ع) بود از
قطع » : او پرسید چه کسی دست تو را برید أسود در جواب او آنچنان از علی (ع) ستایش کرد که ابنکواء مبهوت و شرمنده شد
یمینی سید الوصیّین و قائد الغرّ المُحَجَلین و اولی النّاس بالمؤمنین علی بن ابیطالب، اِمام الهدي و زُوج فاطمۀ الزَهرا ابنۀ مُصطفی
صفحه 38 از 92
.« [152]
قرآن و مودت اهلبیت
با توجه به اهمیت محبت اهلبیت (ع) که میزان و ملاك میباشد، سر اینکه قرآن بر این محبت این مقدار اصرار دارد، روشن
میشود چرا قرآن مُزد رسالت رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) را مودت و دوستی و شناخت و پذیرش راه عترت قرار داده
153 ] زیرا اهلبیت (علیهمالسلام) محور و مظهر حق هستند، ] .« قل لا أسْئلُکُمْ عَلیه أجراً اِلّا المَوَدةَ فِی القربی » : است و میفرماید
[ دوستی و پذیرش آنان میزان ایمان و دشمنی با آنان نشانه ضلالت از صراط مستقیم است. [ صفحه 90
اهلبیت پیامبر کیانند؟
فاطمه، (سلاماللّه علیها) که از زمرهي اهلبیت است که دوستی او ملاك، و مزد رسالت پدر قرار گرفته: لما نزلت هذه الایه قیل یا
رسولالله مَنْ قراتبک هؤلاء الذین وجبَت علینا مَودتهم فقال: علی و فاطمه و ابناهما [ 154 ] . روایت از طریق شیعه و سنی از رسولالله
(ص) رسیده که وقتی این آیه نازل شد از حضرت سؤال کردند، اهلبیت تو که محبت آنان بر ما واجب شده کیست، جواب دادند
علی و فاطمه و دو فرزند این دو.
محبان فاطمه
وقتی محبت اهلبیت ملاك ایمان قرار گرفت، پذیرش روایاتی که میفرمایند محب زهرا (س) در آتش نمیسوزد آسان خواهد
شد. زیرا که زهرا حق محور است و محبت به او محبت به حق و دلیل بر ایمان شخص میباشد. و آتش براي مؤمن که گل باغستان
الهی میباشد، آفریده نشده، آتش براي سوزاندن هیزم است و هیزم همان شجره خبیثه و علفهاي هرزه میباشد که در باغستان
155 ] . آتش براي ] « اما القاسطون فکانوا لجهنّم حَطَباً » : هستی رویش نموده و مزاحم رشد و تعالی و به ثمر رسیدن گلهاي باغ است
فیجعل الخبیث بَعْضَهُ عَلی بَعْض فَیَرْکُمَهُ جَمیعاً فیجعله فی » : انسانهاي خبیث است که همانند هیزم انباشته شده و شعلهور میشوند
156 ] . اینک چند روایت دربارهي محبت فاطمه (س) قال رسولالله (ص) اِنما سُمیت ] « جهنّم اولئک هم [ صفحه 91 ] الخاسرون
ابنتی فاطمه لان الله عز و جل فطمها وَ مَنْ اَحبَّها مِن النّار [ 157 ] . دخترم فاطمه نامیده شده، زیرا که خدا او و محبّ او را از آتش دور
قال رسولالله (ص) لعلیٍ هَلْ تدري لِما سمیّت فاطمه، قال علی لِما سمیّت فاطمه یا رسولاللّه، قال لِانّها فطمت هَیِ و شیعتُها » : داشته
رسولالله (ص) به علی (ع) فرمود: آیا میدانی چرا فاطمه نامیده شده، چون خدا فاطمه و پیروان او را از آتش .« [ من النّار [ 158
نجات داده، زیرا دوستی و پیروي فاطمه و شیعه فاطمه بودن، دوستی و پیروي از خداست، همانطور که دوستی و پیروي رسولالله
. [ (ص) دوستی خداست: مَنْ اَحبّنی فقد أحبّ اللّه [ 159
رضا و غضب فاطمه
محبت متقابل است
محبّت به حق و به مظاهر حق که آن هم محبت به حق است، زینت قلب و در حقیقت زینت انسان و اصلی از اصول اعتقادي اسلام
است. در کنار این اصل دو اصل دیگر نیز قرار دارد: یکی اینکه محبت طرفینی است، وقتی انسان محبّ خدا شد محبوب خدا هم
محبوب خدا شدن مقام بس والایی است، که هر کسی قادر به دستیابی آن .« [ یحبّهم و یُحبّونه [ 160 » [ خواهد بود: [ صفحه 92
صفحه 39 از 92
اِن الله یُحبّ الذین یقاتلون فی سبیلِهِ صفاً » : نیست. بلکه محبّ که در آغاز راه است باید، در رسیدن به محبوب جهاد و تلاش کند
و خلاصه باید راه انبیا .« [ فاِن الله یحبُّ المتقین [ 162 » : و باید از راه تقوا و پاکی قدمی جدا نشود که .« [ کانّهم بنیان مرصوص [ 161
قل ان کنتم تحبون الله » : و راه رسولالله (ص) را که طریق حبیباللّه و مظهر صراط مستقیم میباشد طی کند تا محبوب خدا بشود
آنگاه خدا که محبّ او شد، آثار قدرت خویش را در محبوب نمایان میکند، و محبوب مظهر علم، .« [ فاتبعونی یُحْبِبْکم الله [ 163
اراده، قدرت و عزت و... خدا میشود.
تنفر از باطل
دیگر اینکه مؤمن همانطوریکه به حق و مظاهر حق عشق و محبت میورزد؛ از کفر و عصیان و مظاهر آن بیزار است. محبت هر دو
164 ] . انسان مؤمن که قلب او ] .« ما جَعَلَ الله لِرَجُلِ مِنْ قَلْبین فی جوفِهِ » : یک جا جمع نمیشود. یک دل و دو محبّت ممکن نیست
مملو از محبت به حق است، از کفر و فسق و مظاهر آن بغض و کینه دارد. قرآن این حقیقت را به عناوین مختلف بیان میکند:
خداي سبحان ایمان را محبوب و « [ وَلکنّ الله حَبَبَّ الیکم الایمان و زَیَّنه فی قُلوُبِکُمْ و کَرّه الیکم الکفر [ صفحه 93 ] والعصیان [ 165 »
فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله » : زینت قلبهاي شما قرار داده، و کفر و فسق و گناه را مبغوض و منفور شما قرار داده و میفرماید
کسیکه به طاغوت کفر و بغض داشته و به خدا مؤمن باشد، به عروةالوثقی متمسک خواهد .« [ فقد استمسک بالعروة الوثقی [ 166
قل لا أسئلُکمْ علیه اجراً الا المودة فی » : بود. و خداي سبحان همانگونه که به محبت حق و مظاهر حق تشویق و ترغیب میکند
از باطل و مظاهر آن اعلان تبري و بیذاري مینماید و خطر محبت به مظاهر باطل را گوشزد کرده است. خداي سبحان و .« القربی
،« [ برائۀ من الله و رسوله الی الّذین عاهدتم من المشرکین [ 167 » : انبیاء الهی و پیروان انبیا، همه از مظاهر باطن تبري و بیزاري دارند
که بیزاري خدا و رسول خدا (ص) را .« [ واَذان من اللّه و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله برئٌ من المشرکین و رَسُولُهُ [ 168 »
که برائت .« [ انی برئٌ مما تُشرِکون [ 169 » : نسبت به مظاهر باطل اعلان میکند. و نیز از قول خلیل الرحمن (سلام الله علیه) میفرماید
پیامبر بزرگ الهی را بیان میکند و در آیهي شریفهي دیگر برائت پیامبر و پیروان او را از باطل و مظاهر آن را به عنوان الگو و
قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم والّذین معه اِذ قالوا لِقومهم إنّا بُراءٌ » : سیرهي حسنه معرفی میکند که باید از آن پیروي کرد
هِلْ الایمان اِلّا الحُبّ و » : صفحه 94 ] وثقل اصغر هم همین اصل را تبیین نموده میفرماید ] .« [ منکم و مما تعبدون من دونِ اللّه [ 170
ایمان جز محبت به حق و مظاهر حق و بیزاري از باطل و مظاهر باطل نیست، و همین حبّ و بغض معیار دستهبندي .« [ البُغض [ 171
و رضایت از خطمشی و عملکرد قومی، دلیل بر هماهنگی و مشارکت .« [ اِنّما یجمع الناس الرّضا و السخط [ 172 » : انسانهاست
لذا قرآن کریم وقتی از نافرجامی قوم بنیاسرائیل سخن میگوید که .« [ مَنْ رَضیِ شیئاً کان کَمَنْ أتاهُ [ 173 » : شخص با آن قوم است
عدّهاي به سرنوشت آباء و اجدادي خود دچار شدند! علت آن را رضایت به عمل آنان و وحدت روش آنان عنوان میکند:
حُب و بغض دلیل بر وحدت سیره و سرنوشت یکسان خواهد بود. به همین لحاظ تولی به حق و مظاهر حق .« [ تشابَهَتْ قُلوبُهم [ 174 »
و تنفر از باطل و مظاهر آن از اساس اعتقادات اسلام است و هر مسلمان همانطوریکه به حق و حقیقت علاقهمند است، باید از باطل
وَلَعَنَ اللّه اُمۀً سَمِعَتْ » : و ضلالت متنفر باشد و حتی از کسانیکه به اعمال طاغوتیان و ظَلَمه رضایت دارند، تبرّي و بیزاري بجوید
.« [ مِنْ اوثق عُرَي الایمان أن تُحبَّ لِلَّه و تُبغِضَ لِلَّه [ 176 » : و انسان مؤمن حُبّ و بغضش براي حق است .« [ بذلک فَرضیت به [ 175
عن ابی عبدالله (سلام الله علیه) مَنْ أحَبَّ لِله و أبغَضَ لِله و اَعطی لِله فهو مِمَّنْ » : که حبّ و بغض براي خدا نشانهي کمال ایمان است
[ صفحه 95 ] .« [ کَمُلَ ایمانُه [ 177
حق محور بودن عترت و فاطمه
صفحه 40 از 92
بدین سبب انسان حق محور و مظهر حق، دوستی و دشمنی او براي حق خواهد بود هواي نفس در زندگی او راه ندارد، جز خواسته
و عترت رسولاللّه (ص) چون به مقام عصمت .« [ وَ ما تشاؤن اِلّا أن یشاء الله [ 178 » : الهی و رضاي حق چیز دیگر نمیخواهد
باریافتهاند، رضا و غضب آنان و موضعگیري آنان معیار حق و رضا و غضب خدا قرار میگیرد، که از طُرُق فریقین بر این اصل تکیه
179 ] . موضعگیري ] « قال رسولاللّه (ص) لِعَلیّ و فاطمه و الحسن و الحسین أنا سِلْمٌ لَمِنْ سالَمَکُم و حَرْبٌ لَمِنْ حارَبِکم »: شده
آنچه فاطمه را آزار .« [ اِنّما فاطمه بضْعَۀٌ مِنّی یُؤذینی ما آذاها [ 180 » :( اهلبیت، موضعگیري رسولاللّه (ص) است: قال رسولالله (ص
میدهد، مرا آزار میدهد. به همین جهت حبّ و بغض فاطمه (س) حبّ و بعض خداست، خداوند خشنود میشود به خشنودي
فاطمه و غضب میکند به غضب فاطمه. خداوند سبحان را از آنان که سبب خشنودي فاطمه هستند، راضی است و آنانکه فاطمه را
یا فاطمه اِنّ الله یغضب لِغَضَبکِ » : به خشم آورند، مشمول غضب خدا خواهند بود. حدیث شریف از طُرق فریقین مستفیض است که
181 ] حدیث، بر حق محور بودن فاطمه دلالت دارد، زیرا زهرا (س) مظهر حق است، رضا و سخط او میزان رضا ] « وَ یَرْضی لِرضاكِ
و سخط حق است. آنانکه فاطمه را به غضب آوردند مغضوب خدایند. و این حقایق [ صفحه 96 ] قابل انکار نیست، هر کس هر چه
میگوید توجیه است و تنها خود را خسته کرده و بر و زر و وبال و گناه خود افزوده است، زیرا که خورشید فروزان حقیقت را با
پردهي اوهام نتوان پوشانید.
فاطمه، ثقل اصغر
اشاره
به اتفاق همهي مسلمانان، رسولاللّه (ص) دربارهي قرآن و عترت فرمودند: من دو چیز را به عنوان امانت و یادگار نزد امت
میگذارم، یکی قرآن، دیگري عترت و اهلبیتم و شما تا زمانیکه به این دو تمسّک کنید گمراه نخواهید شد، و این دو از هم جدا
انی تاركٌ فیکم الثقَلَین ما انْ تَمَسکتُمْ به لَنْ تضلّوا بعدي ابداً، و » :( نمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند: قال رسولالله (ص
هما کتابُ الله طرفه بیدالله و طرفه بایدیکم، الثقَلُ الأکْبر، و عترتی أهلبیتی، والثَقَلُ الاصغر وَ لا یَسْبقوهُمْ فتهلکوا فَلا تعلّموهم فَاِنّهُمْ
آري ما ترك وارثیهي رسولالله (ص) این دو چیز گرانبها و با .«... [ اَعْلم مِنْکُمْ وَلَنْ یفترِقا حتّی یَرِد اعَلَیّ الحَوضَ کهاتین [ 182
ارزش است که در حقیقت ارثیهي نبوت و رسالت از آدم تا خاتم میباشد، که حجّت بالغهي خداي سبحان است تا روز قیامت.
حدیث شریف ثقلین از جمله احادیث معتبر و متواتري است که حتی الفاظ آن هم به تواتر از رسولاللّه (ص) رسیده است، به
طوریکه [ صفحه 97 ] هیچگونه شک و ابهامی در آن وجود ندارد، و با مراجعه به مآخذ و منابع روایی، این حقیقت همانند آفتاب
نیمروزي که حتی افراد کور هم وجود آن را احساس میکنند، روشن و آشکار است. اگر کسی این حقیقت را منکر شود، خود را
به کوري زده و اعشی منش است که حقیقت آشکار را کتمان میکند، که البته درمان این بیماري بسیار دشوار و چه بسا ناممکن
باشد.
قرآن ثقل اکبر
قرآن کریم، ثقل اکبر، حبل اللّه المتین و عروةالوثقی و معجزهي جاوید پیامبر اسلام (ص) بدون هیچگونه تغییر و تحریفی، تا قیامت
در دسترس همگان است، و دست هیچ آلوده و گناهکاري به ساحت قدس او راه ندارد، که نسبت به آن خیال باطل روا دارد. زیرا
انّا نحنُ نزلنا الذّکر و انّا له » : قدرت لایزال الهی حافظ قرآن کریم است که آن را از هر گونه آسیب و تحریف مصون میدارد
قرآن نور فراگیر و دریاي ژرف و بیکران معارف الهی است که با تدبّر و تفکّر میتوان در اعماق معارف و معانی .« [ لحافظون [ 183
صفحه 41 از 92
قرآن کریم خود .« [ اِنّ لِلْقرآن بَطْنٌ ولِبَطْنِهِ بَطْنٌ [ 184 » : آن غواصی نموده، به گهرها و دُرهاي گرانبهاي غیبی دسترسی پیدا کرد که
ظاهرٌ » : صفحه 98 ] و ویژگی نور این است که، روشن و روشنگر است ] .« [ واتبعوا النّور الّذي اُنزِل معه [ 185 » : را نور معرفی میکند
و لذا قرآن خود مفسّر و مبیّن خویش است، و آیات شریفهي آن نسبت به یکدیگر تعاطف و تناظر دارند، .« بنفسه و مُظْهِرٌ لغیره
در عین حال آشنایی با معارف .« [ اللّه نَزَّل اَحْسَنَ الحَ دیث کتاباً متشابهاً مثانی [ 186 » : آیات قرآنی مثانی و به یکدیگر تکیه دارند
عمیق قرآن نیاز به مبیّن و مفسّر آگاه دارد، زیرا فرورفتن در اعماق دریا، براي کسانی که آشنایی بر شنا و فنّ غواصی ندارند، بس
خطرآفرین خواهد بود به این جهت بهرهگیري از معارف قرآن در صورتی براي انسان میسّر است که از راهی که به قرآن ختم
میشود وارد شود، که در این صورت قرآن براي او هدایتگر و روشنگر خواهد بود، والّا چه بسا موجب خسران و زیان او میشود:
.« [ و نُنَزّلُ مِنَ القرآن ما هو شفاءٌ و رَحَمَۀٌ للمؤمنین و لا یزید الظالمین الّا خساراً [ 187 »
عترت ثقل اصغر
وقتی قرآن کریم نیاز به مبین داشته باشد، فرد اولی به تبیین و تفسیر قرآن، شخص رسولالله (ص) است، که قرآن بر او وحی شده و
و انزلنا الیکَ الذّکر » : آگاه بر اسرار غیب و معارف قرآن میباشد، به همین جهت قرآن کریم، پیامبر را مفسّر خود معرفی میکند
رسولاللّه (ص) هم با اعمال و رفتار و سیره و گفتار قرآن کریم را بیان و تفسیر نموده و راه .« [ لتبیّن للنّاس ما نُزِّل اِلَیْهم [ 188
آشنایی با قرآن کریم را هم معرّفی کرده، که باید از [ صفحه 99 ] دیدگاه عترت که همدوش قرآن است با معارف قرآن آشنا شد.
ثقل اصغر یعنی عترت را در کنار قرآن که ثقل اکبر است قرار داده؛ عترت را که متصل به عالم ملکوت و مخاطب اصلی قرآن
اهل البیت أدري بما فی » مفسر قرآن قرار داد، زیرا که .« [ انّما یعرف القرآن مَنْ خوطِبَ به [ 189 » : است، همانند رسولالله (ص) که
عترت زبان قرآن و راه رسیدن به قرآن کریم است، زیرا قرآن .« لا تعلّموهم فانّهم اَعْلم منکم » ، و اهلبیت اعلم به قرآن هستند « البیّت
وحی صامت، و عترت وحی و قرآن ناطق میباشد، و در حقیقت هر دو وحی هستند، قرآن و عترت یک حقیقت است که به دو
اِنْ هو الّا وحیٌ یوحی » : صورت جلوهگر شده است، عترت همان رسالت و وحی است و قرآن هم همان رسالت و وحی میباشد
هم در مورد قرآن است، و هم مضمون آیه در مورد عترت است که سخن و سکوت و تقریر و سیرهي و عمل عترت نیز .« [190]
.« [ وَاعتصموا بحَبلِ الله جمیعاً و لا تفرقوا [ 191 » : وحی است، و حجّت بر مردم. و هر دو حبل الله هستند که باید بدان اعتصام نمود
حبل الله که یک طرف آن به دست خداي متعال، و طرف دیگر آن در دسترس مردم است تا با اعتصام و تمسّک به آن از چاه
میباشد و قرآن و عترت هم « عروةالوثقی » تاریک طبیعت بالا آمده و از ظلمتها گمراهیها نجات پیدا کنند، حبل اللّه همان
[ صفحه 100 ] .« [ نَحْنَ عُروةالوثقی [ 192 » : عروةالوثقی هستند
چرا عترت ثقل اصغر است؟
قرآن و عترت حبل الله و عروةالوثقی هستند نه آنطور که قرآن تار و عترت پود آن طناب باشد، که در این صورت از یکدیگر
افتراق و جدایی دارند، بلکه آنچنان توأم و همراه هستند که هر دو تار و پود میباشند و هر دو یک عروةالوثقی هستند. و هیچکدام
بر دیگري برتري ندارد و اگر یکی ثقل اکبر و دیگري ثقل اصغر نامیده شده به دلیل برتري قرآن بر عترت نیست، زیرا برتري را
حدیث ثقلین نفی کرد. و این تعبیر وابستگی اعتبار عترت به اعتبار قرآن را بیان میکند که قرآن کلام خدا و اعتبار آن ذاتی است؛
از آنچه رسولالله (ص) به آن امر .« [ ما اتیکم الرسول فخذوه و بما نهیکم عنه فانتهوا [ 193 » : به عترت اعتبار بخشیده و میفرماید
ثقل .« اِنّی تاركٌ فیکم الثَقَلَینْ کتابَ الله و عترتی » : میکند اطاعت و از آنچه نهی میکند، پرهیز کنید. و رسولالله (ص) فرمودند
اکبر بودن قرآن از این لحاظ است والّا از نظر مقام و مرتبه، کتاب و عترت یک حقیقت هستند و از هم جدایی ناپذیرند.
صفحه 42 از 92
قرآن منهاي قرآن
قرآن و عترت یک راه هستند که به مدینهي علم و فضیلت منتهی میشوند، رسولاللّه (ص) جامع قرآن و عترت، شهر علم و فضیلت
أنا مدینۀ العِلم و » : و مَورود این دو میباشد و هر کس بخواهد وارد این شهر فضیلت شود تنها از [ صفحه 101 ] این راه ممکن است
کَذِبَ مَن زعم انّه یَصِ لُ » : و هیچ راهی جز این انسان را به فضیلت نمیرساند .« [ علیٌّ بابها و مَنْ اراد المدینه فَلْیَاْتِها مِنْ بابها [ 194
بدین لحاظ تمسک به قرآن منهاي عترت ممکن نیست، زیرا قرآن منهاي عترت، قرآن منهاي قرآن .« [ الی المدینه مِن غیر بابها [ 195
است، طرد اهلبیت، طرد قرآن است زیرا به اتفاق فریقین رسولاللّه (ص) فرمودند، قرآن و عترت با هم هستند و از هم جدایی
پس طرد اهلبیت طرد .« ما آتیکم الرَسول فخذوه » ، ندارند و قرآن کریم هم میفرماید آنچه رسولالله (ص) فرمود، باید اطاعت کنید
«. ما اِن تمسکتم به لَنْ تضلّوا بعدي ابداً » : قرآن است، و طرد این حقیقت، گمراهی و سرگردانی انسان را به همراه دارد. زیرا فرمود
اگر به این حقیقت (قرآن و عترت) تمسک یافتید هرگز گمراه نخواهید شد.
شرط بهرهگیري از قرآن
این نکته بیان شد که راه رسیدن به معارف و فضایل، قرآن و عترت است و عترت مفسّر و مبین قرآن کریم است. عترت و اهلبیت
اِنّه » : همان پاکانی هستند که با قرآن مجید مساس (ارتباط تنگاتنگ) حاصل نمودهاند، زیرا غیر از پاکان کسی به قرآن راه ندارد
صفحه 102 ] هستند که ] « مطهرون » 196 ] و به شهادت خود قرآن اهلبیت ] « لقرآن کریم فی کتاب مکنون لا یمسّهُ اِلا المُطّهرون
لذا عترت .« [ اِنّما یرید لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکُم تطهیراً [ 197 » : قرآن را مس میکنند و به حقیقت قرآن میرسند
به خاطر این ویژگی (طهارت) با قرآن است، و هر کس به هر اندازه که از شرط طهارت بهرهمند باشد، به همان مقدار از قرآن
کریم بهرهمند است، یعنی این شرط رسیدن به قرآن است بدون تطهیر و طهارت باطن، کسی به قرآن نمیرسد، منتها طهارت مراتب
دارد مرتبهي اعلايِ طهارت از آنِ عترت است، و سایر مراتب به مرتبهي پاکی انسانهاست و اهلبیت و عترت چون به مرتبهي اعلاي
پاکی رسیده به حقیقت قرآن دست یافته و مبین و مفسّر قرآن است، دیگران هم به درجهي پاکی خود از طریق اهلبیت به قرآن
میرسند. بنابراین راه رسیدن به معارف عمیق قرآن، اهلبیت و شرط آن طهارت است. انسان باید با قلبی پاك و سالم با فطرتی
اصیل و توحیدي و با ذهنی خالی از افکار و پیشداوریهاي نادرست به خدمت قرآن درآید، که تنها در این صورت قرآن کریم براي
198 ] تنها مؤمن پاك و ] .« هديً للناس » : او هدایت کننده و راهگشاست، لذا قرآن که خود را نور و هدایت براي همگان میداند
قلب پاك و روح سالم است که از قرآن کریم .« [ ذلک الکتاب لا ریب فیه هديً للمتقین [ 199 » : صالح را بهرهمند از آن میداند
اما اگر .« لا یُمسه الا المطهرون » : بهرهمند میشود و از خوان پر نعمت و رحمت الهی که براي همگان گسترده شده تناول میکند
کسی با اوهامات و پیشداوریهاي غلط خود، به سوي [ صفحه 103 ] قرآن آمد و خواست بافتههاي ذهنی خود را بر قرآن تحمیل
کند و آن را برداشت از قرآن کریم بداند! این فرد گمراه و گمراه کننده خواهد بود گرچه اوهامات باطل خود را حق پندارد:
آنانکه از راه غلط و بدون توجه به این اصل، .« [ الذین ضلً سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یُحْسِنُون صُ نعاً [ 200 »
خواستهاند از قرآن کریم بهره بگیرند، همواره این خطر تهدیدشان میکند که گرفتار دام تارها و خیالات موهوم خویش شوند، و
اگر به کتابهاي اعتقادي و تفسیري فِرَقْ مختلف مراجعه شود معلوم خواهد شد که این چنین افراد کم نیستند و قرآن کم تفسیر به
.« نستجیر باللّه مِنْ شرور انفسنا » : رأي نشده است
فاطمه همدوش قرآن
صفحه 43 از 92
این مقام شامخ ویژه أهلبیت و عترت رسولاللّه (ص) است که همدوش و همتاي قرآن میباشد و مقام منحصر به فردي است که
دیگران قادر به رسیدن به آن نیستند و این بزرگترین فضیلت اهلبیت (ع) است و اوج قلهي کمال و سرچشمهي جوشان فضایل
فاطمه (س) از زمرهي .« [ یَنْحَدِرُ عَنّیِ السَ یْل، و لا یَرْقی اِلیَّ الطّیر [ 201 » : است، که هیچ پرندهاي را یاراي پرواز به آن قله نمیباشد
همین عترت پاك است، فاطمه یادگار و ما ترك و امانت رسولالله (ص) است، که باید از آن امانتداري نمود؛ فاطمه از بیت وحی
صفحه ] .« مَنْ خوطب بهاست » است و میفهمد که در خانهي وحی چه میگذرد فاطمه مخاطب اصلی قرآن کریم یعنی از زمرهي
104 ] فاطمه ثقل اصغر و همدوش و همتاي قرآن کریم است فاطمه و قرآن، تفکیک ناپذیرند. فاطمه مبیّن و مفسّر قرآن و خود،
قرآن ناطق و مادر یازده قرآن ناطق است. فاطمه دریاي بیپایان فضایل الهی است، و سرچشمهي زلال معارف اسلامی است. و
هیچ ،« یَنحدِرُ عنها السیل و لا یرقی الیها الطّیر » فاطمه خورشید بیغروبی است که از قلهي کمال طلوع نموده، همان قلهاي که
فاطمه (س) پیشوا و اسوه است که پیشی گرفتن بر او هلاکت .« لا تسبقوهم فتهکلوا » : تیزپروازي نمیتواند از فاطمه سبقت بگیرد
این است برتري فاطمه (س) و مقام « و لا تعلموهم فانّهم اَعلم مِنکم » : است، فاطمه ادري و اعلم است و کسی را یاراي تعلیم او نیست
.« سلام الله علیها و علی ابیها و علی بَعْلها و امّها و بنیها و ذریتها و مُحبّیها » ، منحصر به فرد و مخصوص او
نقش عترت در رهبري
این است نقش و تأثیر عترت در هدایت و رهبري مردم و رساندن آنان به سرچشمه کوثر، که همدوش و همتاي قرآن کریم است. و
به لحاظ همین نقش مهمّ عترت است که وحی و رسولالله (ص) این همه تلاش کردند تا موقعیّت و منزلت عترت را تثبیت کنند و
مردم از دو یادگار گرانبهاي رسولاللّه (ص) بهرهمند شوند. و به دلیل اهمیّت نقش عترت بود آن همه تلاش براي کوتاه کردن
دست مردم از دامن پرفیض عترت و سوزاندان در خانهي آنان و بستن در علم و فضیلت؛ انجام گرفت! و چه ظلم بزرگی کردند،
آنان که سعی نمودند قرآن کریم را از عترت جدا سازند، و مردم را از هر دو محروم کنند هم آنان که نگذاشتند مردم به [ صفحه
مَثَلُ اهل بیتی فیکم » 105 ] درون کشتی نجات درآیند، و از طوفانها و گردابها در دریاي ظلمانی و متلاتم گمراهی نجات یابند، که
.« [ مَثَل سفینۀ نوح مَنْ رَکِبَها نجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غرِقَ [ 202
فاطمه افضل زنان عالم
اشاره
در بین انسانها همواره، افراد برجسته و فرزانهاي هستند که الگو و راهبر دیگران میباشند. چه بسیارند مردان مبارز و متعهدي که با
پایداري در راه حق راهنما و اسوهي مردان و زنان جامعهاند و چه بسیارند زنان پاکدامن و عفیفی که در شرایط حسّ اس و
سرنوشتساز زندگی خویش، از خطرها رهیده در دام هواي نفس گرفتار نشده و براي زن و مرد جامعه الگو شدند. قرآن که کتاب
هدایت و تربیت است، در راهنمایی و ارشاد انسان تنها به تبیین راه اکتفا نمیکند، بلکه الگوهایی را معرّفی میکند که راه را
پیمودهاند و به مقصد رسیدهاند، همانطور که سردمداران کفر و گمراهی را معرفی نموده و خطر پیمودن راه آنان را گوشزد کرده،
که همان بیان فلسفه تاریخ است نه تاریخ نگاري.
قرآن و زنان شایسته
قرآن از بین زنان نیز افرادي که در شرایط مناسب براي ایمان آوردن به سر میبردند، همانند همسر نوح و لوط (علیهماالسلام) با
صفحه 44 از 92
اینکه در خانهي [ صفحه 106 ] وحی زندگی میکردند و همسر پیامبر بودند، به خداي سبحان کفر ورزیدند؛ معرّفی مینماید:
در .« [ ضرب الله مثلاً للذین کفروا إمرأت نوح و إمرأت نوح و إمرَأت لوط کانتا تَحتَ عَبْدَیْن مِنْ عبادنا صالحین فخانتاهما [ 203 »
مقابل از همسر فرعون به عنوان یک زن نمونه که در شرایط حساس و خفقانآور، در دربار فرعون، نزدیکترین فرد به فرعون
و ضرب الله مثلًا للذین آمنوا » : دیکتاتور و ضدّ خدا، اما مؤمن و صالح بود و آرزوي لقاء بهشت و جوار خدا داشت، نام میبرد
قرآن کریم، از مادر و خواهر موسی (سلام الله .« [ امرأت فرعون اذ قالت ربّ ابن لی بیتاً فی الجنّه و نجنّی من فرعون و عَمِلَهِ [ 204
[ علیه) به عنوان دو زن عفیف و فداکار که با ایمان و توکل بر خداي سبحان، موسی (ع) را از خطرها حفظ کردند، یاد میکند [ 205
. و نیز از دختران حضرت شعیب (سلام الله علیه) به عنوان دو زن پاكدامن و پرتلاشی که در صحرا پدر خود را یاري میکردند و با
حفظ عفت خود در امور اقتصادي جامعه سهیم بودند یاد میکند [ 206 ] . قرآن کریم از مریم (سلام الله علیها) به عنوان بانوي
نمونهاي که پیامبر اولوالعزم در دامن مبارك او پرورش یافت نام برده، زنی که در هنگام خطرِ گناه، نه تنها خود آلوده نمیشود
فارسلنا الیها رُوحنا فتمثل لها بشراً سوّیاً قالت اِنّی اعوذ بالرّحمن [ صفحه » : بلکه طرف را هم دعوت به تقوا و پرهیزکاري مینماید
و مریم ابنت عمران التی احضت فرجَها » : زنی که عفّت و پاکدامنی او را خداي سبحان امضاء نمود .« [ 107 ] منک اِنْ کُنْتَ تقیاً [ 207
یا » : بانوي بزرگوار و نمونهاي که در اثر تقوا و شایستگی اخلاقی برگزیدهي خدا میشود، و برتر از زنان عالم میگردد .« [208]
.« [ مریم اِنّ الله اِصْطَفیک و طَهَّرَكِ و اَصطفیک علی نساء العالمین [ 209
مریم برگزیدهي خدا
نکته حائز اهمیت تفسیري که در این مورد مطرح است اینکه منظور از برتري و فضیلت مریم (س) بر زنان عالم این نیست که مریم
در فضایل علمی و تقوا بر همهي زنان برتري دارد، گرچه بسیاري از مفسّرین اهل سنّت دچار این اشتباه شدهاند، زیرا آیهي مبارکه،
و انتخاب براي مریم مطرح میکند، یکی اصطفاي نفسی در فضایل و تقوا که در این مورد فقط از اصطفا سخن دارد نه « اصطفا » دو
این انتخاب و اصطفاي نفسی در طهارت و فضایل است نه نسبی که نسبت به « انَّ الله اصطفیکِ وَ طَهّركِ » : از برتري او بر زنان عالم
و» : زنان عالم باشد. آنگاه بعد از بیان این اصطفا، اصطفاي نسبی مریم (س) را نسبت به زنان عالم مطرح کرده و میفرماید
خدا تو را بر زنان عالم برتري داد. مسلّماً منظور از برتري دوم که نسبت به زنان عالم است، اصطفا در .« اصطفاكِ عَلی نساء العالمین
طهارت و پاکی و تقوا و فضیلت نمیباشد، زیرا این نکته را جملهي اول [ صفحه 108 ] بیان نمود و در اصطفاي اول سخن از تقوا و
طهارت بود، اگر دوّمی هم همان نکته را بیان کند، تکرار لازم میآید. بلکه منظور از برتري دوّم که نسبی است در جهت خاص
میباشد، که مریم از این جهت به زنان عالم برتري دارد، و هیچ زنی حتی فاطمهي زهرا (س) در این مورد با مریم شریک نیست، و
آن اینکه مریم بدون داشتن همسر، بطور معجزهآسا و خرق عادت فرزند ببار آورد. این خصوصیت را دیگران ندارند. ولی این
هرگز بدان معنا نیست که مریم در فضایل و تقوا نسبت به زنان عصر خودش است، و امّا برتري نسبی او که بطور خرق عادت فرزند
و آنکه در طهارت و تقوا و فضایل و معارف «. واصطفیکِ علی نساء العالمین » : ببار آورد، نسبت به زنان عالم است که میفرماید
نسبت به همهي زنان عالم برتري دارد فاطمهي زهرا (سلام الله علیهاست).
هماهنگی قرآن و عترت
با ثقل اصغر « واصطفیکِ علی نساءِ العالمین » : بنابراین هیچگونه تنافی و تضادي بین ثقل اکبر یعنی قرآن که دربارهي مریم میفرماید
که فاطمه (س) را برگزیدهي خدا نسبت به همهي زنان عالم معرّفی میکند، وجود ندارد زیرا برتري مریم (س) در یک جهت
خاص است و برتري فاطمه (س) در تقوا و فضایل انسانی نسبت به همگان است.
صفحه 45 از 92
فاطمه برترین بانو
اینک برخی از روایات را که دلالت بر برتري فاطمه (س) به زنان عالم [ صفحه 109 ] دارد، بیان میکنیم. عن النّبی (ص) ابنتی
فاطمه سیده نساء العالمین، دخترم فاطمه سرآمد زنان عالم است. [ 210 ] قُلْتُ لِابی عبدالله (ع) قول رسولالله (ص) فاطمه سیدة نساء
اهل الجنه أسیده نساء عالمها؟ قال تاكَ مریم، و فاطمه سیدة نساءِ اهل الجنه مِن الاولین و للآخرین [ 211 ] . از امام صادق (ع) در
مورد فرمایش رسولالله (ص) سؤال شده که فاطمه سرآمد زنان بهشت است یا سرآمد زنان عصر خویش. حضرت پاسخ دادند آنکه
سرآمد زنان عصر خودش بود مریم بود، اما فاطمه سرآمد همهي زنان بهشت از اولین تا آخرین است. و نیز از حضرت رسول (ص)
فاطمه سیدة نساء العالمین من الاولین و للآخرین و انّها لتقوم فی محرابها فیُسلِّم عَلَیْها سبعون الف مَلکَ من المقربین و » : نقل شده
ینادونها بما نادت الملائکه مریم فیقولون یا فاطمه ان اللّه اصطفیک و طهّركِ و اصطفیکِ عَلی نساء العالمین [ 212 ] . فاطمه سرآمد
همه زنان عالم است، وقتی در محراب عبادت قرار میگیرد هفتاد هزار مَلَک از ملائکه مقرّب بر او سلام میکنند، و با او سخن
میگویند آنچه که با مریم سخن گفتند، که خداوند تو را پاك گردانید و بر همهي زنان عالم برتري بخشید. عن الصادق (سلام الله
علیه)... فقالوا اِن مریم کانت سیده نساء عالمها و ان الله (عزوجل) جعلکِ سیده نساء عالمکِ و عالمها و سیده نساء الاولین و
[ للآخرین [ 213 ] این نظر وحی و ثقل اصغر است که گوشهاي از اسرار غیب و فضایل زهرا (س) را آشکار نموده، اگر [ صفحه 110
اشارات وحی نبود چه کسی را توان بیان فضایل فاطمه بود؟!
فاطمه افضل از انبیاء اولوالعزم
مقایسه فاطمه با انبیا
در بخش قبلی سخن از برتري فاطمه (س) بر زنان عالم بود، لیکن میتوان گفت که به لحاظ مقام والاي فاطمه (س) اصولًا مقایسه
کردن فاطمه (س) با افراد عادي اعم از زن و مرد اشتباه است، زیرا در مقایسه و سنجش تناسب و مماثلت شرط است و مقام فاطمه
(س) نباید جز با انبیا و اولیاي الهی، مقایسه شود، همانطور که از عترت (صلوات الله علیهم) نقل شده که مقام عترت را با کسی
214 ] و اگر در روایات قبلی فاطمه (س) با دیگران مقایسه شده، براي تفهیم ] « نَحنُ أهلُ الْبیت لا یقاسُ بِنا احدٌ » : نباید مقایسه کرد
مطلب و بیان مقام والاي فاطمه (س) است، نه مقایسهي واقعی. در بین انبیا و اولیا هم جز رسولالله (ص) و علی بن ابیطالب (سلام
الله علیه) مقام کسی برتر از فاطمه (سلام الله علیها) نیست. زیرا فاطمه از همهي انبیا حتی انبیاء اولوالعزم برتر است. به این مطلب مهم
به چند دلیل میتوان استناد نمود:
عترت برتر از انبیا
الف: بر اساس مضمون دهها روایت در ابواب مختلف روایی، عترت رسولالله (ص) افضل از تمام انبیاء گذشته است. روایات در [
صفحه 111 ] زمینههاي مختلف و فضایل اصلی انسانی مانند علم و معرفت، و عبودیّت و توحید و سایر فضایل، اهلبیت را افضل از
سایرین معرّفی نموده، و چون این مقوله گنجایش همهي روایات را ندارد به چند روایت اشاره میشود: در برخی از روایات
رسولالله و عترت او (صلوات الله علیهم) محبوبترین و گرامیترین در نزد خدا و اوّل از دیگران در اقرار به توحید، و حتی اوّل از
و حتی عترت مجراي فیض انبیاء .« [ آل محمّد خیر من بَرءَ اللّه [ 215 » : دیگران در خلقت معرفی شدهاند. از امام صادق (ع) نقل شده
اولوالعزم هستند. از امام صادق (ع) خطاب به مفضل نقل شده: کلیم الله شدن موسی (سلام الله علیه) و معجزات و آیات عیسی
ما کَلَّم اللّه موسی تکلیما الّا بولایۀ علیّ » : (سلام الله علیه) و خلاصه هر فضیلتی که به کسی عنایت شده از برکت اهلبیت است
صفحه 46 از 92
(سلام الله علیه) و لا اقام الله عیسی بن مریم آیۀً للعالمین، الّا بالخضوع لِعلیّ (ع) ثم قال أجْمل الَامْر (خلاصه کلام) ما استأهل خلق
216 ] . کلیم الله شدن موسی (ع) و معجزات عیسی (ع) به برکت خضوع در مقابل علی (ع)، ] « من الله النظر الیه الّا بالعبودیه لنا
خلاصه اینکه هر نظر عنایتی که خدا به کسی دارد، به برکت خضوع در مقابل ما است. چون عترت در شناخت و معرفت ذات
احدیّت اوّل هستند، در عبودیت و تسبیح ساحت قدس الهی نیز مقام اوّل را دارند و تسبیح دیگران به تسبیح اهلبیت است که برخی
از روایات را در این زمینه بیان میکنیم. از امام صادق (ع) نقل شده تسبیح اهل آسمانها و زمین و در روایت [ صفحه 112 ] دیگر
نُسّبِحُ فَیُسَبّح اَهلُ اسماء لتسْبیحِنا... سَبَّحْنا » : تسبیح ملائکه از تسبیح ملائکه از تسبیح اهلبیت و رسولاللّه (صلوات الله علیهم) میباشد
فَکُلُّ » : و یا میفرماید: هر چه علم و فضیلت است از نزد ما میباشد « [ فسَ بحَّنا فَسَبَحتِ الملائکه [ 218 » ،« [ فَسَبَّح اَهْلُ الارض [ 217
در برخی روایات به صورت نفی و اثبات برتري عترت بر سایر انبیا مطرح .« [ علمِ خَرَجَ اِلی اهل السّموات و الارض فَمنّا و عَنّا [ 219
ما مِنْ » ،« [ ما مِن نبیّءٍ قَطُّ الّا بمعرفته حَقّنا و بِفَضْ لِنا عَلی مَنْ سِوانا [ 220 » : شده است. چنانچه از امام صادق (سلام الله علیه) نقل شده
خلاصه با تفحص در روایات این حقیقت بر همگان روشن .« [ نبّیٍ و لا مِنْ رَسُولٍ اُرْسِلَ اِلّا بولایتنا و تفضِ لنا عَلی مَنْ سِوانا [ 221
میشود که عترت رسولالله (ص) افضل و برتر از انبیاء گذشته است. و فاطمه (سلام الله علیها) از زمرهي عترت است و ریشه و اساس
لَولا اَنَّ أمیرالمؤمنین (سلام الله » : عترت است، فاطمه کفو و همتاي، افضل افراد عترت، یعنی علی بن ابیطالب (ع) است چنانکه آمده
صرفنظر از سایر موانع ازدواج، معلوم .« [ علیه) تَزَوَجّها لَما کانَ لَها کُفْوٌ اِلی یُوْمِ القیمه عَلی وجه الارض آدم و مَنْ دونه [ 222
میشود، تنها کسی که لیاقت همسري فاطمه را داشت، علی که برترین فرد عترت است بود، لذا فاطمه (سلام الله علیها) چون همتاي
علی است افضل از سایر عترت و قدر متیّقن اینکه فاطمه از زمرهي عترت است که افضل از تمام انبیاء گذشته میباشد. [ صفحه
[113
ابراهیم و آرزوي مقام فاطمه
ب: دلیل دوّم که بر این مطلب مهم میتوان اقامه نمود این که: قرآن کریم انبیا را جزء افراد صالح میداند و میفرماید: کُلٌّ مِنَ
همه از نیکوکاران هستند)، و برخی از انبیا مانند ابراهیم خلیل (سلام الله علیه) را به طور مشخص و معین، مطرح ) « [ الصالحین [ 223
و به او اسحق و فرزندزادهاش ) .« [ و وهبنا لُه اسحق و یعقوب نافلۀً و کُلًا جَعَلْنا صالحین [ 224 » : کرده و میفرماید از صالحین است
یعقوب را عطا کردیم و همه را صالح و شایستهي (مقام نبوت) گردانیدیم) با این حال در مورد ابراهیم (ع) که از انبیاء اولوالعزم
ابراهیم .« [ رَبٌ هَبْ لی حکماً و اَلْحِقنی بالصالحین [ 225 »: است میفرماید: ابراهیم از خدا مَسألت میکند که ملحق به صالحین شود
رو به درگاه خدا کرده عرض کرد بارالها مرا فرمانروایی ده و به بندگان صالح خود ملحق ساز). خداوند سبحان دعاي ابراهیم (ع)
و هو فی الاخرة مِنَ الصالحین [ 226 ] معلوم میشود » ، را اجابت کرده و میفرماید: ابراهیم در آخرت به صالحین ملحق خواهد شد
صالحین مراتب دارند که مقام برخی از آنان از ابراهیم (ع) که از انبیاء بزرگ اولوالعزم میباشد؛ برتر است و ابراهیم با اینکه از
صالحین است، درخواست همراهی و همنشینی با آنان را دارد. از این مطلب، نکته مهمّ که مرحوم استاد علّامه طباطبایی مطرح
فرموده روشن میشود که، آن مقام والا که ابراهیم (ع) درخواست [ صفحه 114 ] همراهی با آنان را دارد جز مقام اهلبیت رسولاللّه
(ص) نمیباشد [ 227 ] . بنابراین مقام عترت از مقام انبیا اولوالعزم بالاتر است و زهرا (سلام الله علیها) از زمرهي عترت است که
شایستگی این مقام شامخ را دارد، که ابراهیم (ع) درخواست همراهیِ با آنان را دارد.
دلیل دیگر
ج: دلیل دیگرِ برتري فاطمه (سلام اللّه علیها) بر انبیاء اولوالعزم، این است که برتري انسان مربوط به معرفت و تقوا و ایمان او
صفحه 47 از 92
میباشد، و هر مقدار از معارف و علوم الهی که موجب تقوا و تقرب بیشتر او به خداي یکتا شود، بهرهمند باشد، از مقام و درجات
معنوي برتري برخوردار خواهد شد. به همین جهت مرتبهي رسولالله (ص) از همه برتر است و مقامی منحصر به فرد دارد. زیرا قرآن
و أَنزلنا الیک » : کریم و معارفی که از طریق وحی بر او ارزانی شده، از کتابهاي پیشین آسمانی برتر و بالاتر بوده و مهیمن بر آنهاست
و ما این کتاب را به حق بر تو فرستادیم که تصدیق به درستی «... [ الکتاب بالحق مصدقاً لِما بین یدیه مِنَ الکتاب و مهیمناً علیه [ 228
و راستی همهي کتبی که در برابر اوست نموده و بر حقیقت کتب آسمانی پیشین گواهی میدهد. و در این نکته تردیدي نیست که
پیامبر اسلام (ص) و قرآن او بر تمام انبیا و کتابهاي آسمانی برتري دارد. از طرفی بر اساس حدیث شریف ثقلین، مقام عترتِ
رسولاللّه (ص) همدوش و همتهاي قرآن معرّفی شده، و هیچ فضیلت و کرامتی نیست که [ صفحه 115 ] قرآن کریم داشته باشد و
اهلبیت از آن محروم باشند، که در این صورت بین قرآن و عترت افتراق و جدایی حاصل خواهد شد، و افتراق و جدایی را حدیث
توضیح این مطلب در بخشهاي قبلی گذشت). هنگامی که مقام عترت ) .« لَنْ یفترا حتی یردا عَلیّ الحوض » : ثقلین نفی نموده است
همتاي قرآن شد و قرآن هم بر کتابهاي آسمانی سابق فضیلت و برتري داشت و فضیلت انبیا هم به ملاك کتاب و معارف آنان
باشد، برتري و فضیلت عترت هم که همتاي قرآن است، روشن میشود. بدین ترتیب، عترت رسولاللّه (ص) که فاطمه (سلام اللّه
علیها) از زمرهي آنان است بر تمام انبیا برتري خواهد داشت و تنها مقامی که بر فاطمه برتري ندارد، مقام منحصر به فرد رسولاللّه
(ص) که از همگان افضل است، و مقام رفیع مولاي متقیان علی بن ابیطالب (ع) میباشد که یا همتاي فاطمه است و یا برتر از آن،
[ دیگران همه دون فاطمه و فاطمه افضل از آنان است. [ صفحه 119
سیره و روش