گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
آموزشهاي سیاسی و عبادي







اشاره
انسان باید از سویی رسم بندگی بیاموزد، تا حق حقتعالی گذارد و از طرفی براي خدا به خدمتبه خلق بپردازد تا وظیفه سترگ
اجتماعی خویش را به انجام برساند و از اصلیترین وظایف پدر و مادر آموزش کودکان و آماده ساختن آنان براي انجام دادن این
دو وظیفه بزرگ است.
آموزش بندگی
اگر چه عبادت وظیفه بالغان و مکلفان است ولی کودکان نیز نباید از این فیض محروم بمانند بلکه باید در سنین خردسال با عبادت
و راز و نیاز و شبزندهداري آشنا شده براي این امور آماده شوند. پدران و مادرانی که تنها به خورد و خواب و کفش و لباس
کودکانشان میاندیشند و به تغذیه روحی و اشباع بعد معنوي آنان توجه نمیکنند هرگز فرزندانی کامل و صالح تحویل جامعه
نخواهند داد و روح سوخته و تشنهکام فرزندانشان از این نگرش یکسویه آنان به خداي شکایتخواهد برد. پدر و مادر در ضمن
اینکه خود اهل عبادت و نیایش و شبزندهداري هستند باید کودکان خویش را با بهترین شیوهها و مناسبترین روشها به این سوي
هدایت کنند. از این رو در روایات اسلامی دستور داده شد که به هنگام راز و نیاز شبانه و عبادت کودکان را بیدار کنید تا آنان از
نگاه به عبادت و تضرع و زاري پدر و مادر درسهاي فردا را فرا گیرند. ما در نمونههایی از روایات مشاهده میکنیم که کودکان
فاطمه (س) شاهد عبادتها و شبزندهداریهاي مادر بودهاند. امام حسن مجتبی (ع) میگوید: شب جمعهاي مادرم را دیدم که در
محراب عبادت ایستاده بود و هماره در رکوع و سجود بود تا سپیده دمید، در تمام این مدت میشنیدم که براي مؤمنین و مؤمنات
صفحه 9 از 15
دعا میکرد و آنان را نام میبرد و هیچگاه براي خودش دعا نکرد. به او گفتم: مادر جان چرا براي خودت دعا نکردي و همهاش
براي دیگران دعا نمودي؟! فرمود: فرزندم اول همسایه سپس خانواده. در نمونهاي دیگر میبینیم که زهرا (س) چگونه کودکان
خویش را به عبادت و شبزندهداري وا میدارد. امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: شب قدر را دهه آخر ماه مبارك رمضان بجویید...
چون دهه آخر ماه رمضان فرا میرسید پیامبر بستر را نمیگسترد و کمر همت (براي عبادت) را محکم مینمود و چون شب بیست و
سوم فرا میرسید خانوادهاش را بیدار میکرد و (هر گاه خوابشان میگرفت) به صورتشان آب میپاشید. و زهرا (س) در این شب
نمیگذاشت هیچ یک از افراد خانوادهاش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاي کمتر براي این شبزندهداري آماده
میساخت و خود از روز بیست و دوم براي شبزندهداري شب بیست و سوم مهیا میشد و میفرمود: محروم (واقعی) کسی است که
از خیر امشب محروم شود.
آمادهسازي براي جهاد
اسلام اگر چه به لطافتهاي معنوي و روحی و عرفانی توجه بسیار کرده است و از عشق و محبت و صلح و صفا بسیار سخن گفته و به
آن دعوت نموده است، اما مسلمان یک بعدي و فاقد غیرت دینی را نمیپسندد. اسلام در کنار نماز، جهاد را مطرح میکند و
میگوید: آنکه جهاد نکرده و یا خویش را براي آن آماده نساخته است چون بمیرد به گونهاي از نفاق بمیرد. انسان مسلمان
همانگونه که خویش اهل جهاد و دفاع از ارزشهاي دینی استباید فرزندان خود را هم مبارز و غیور و داراي شهامت دفاع از آرمان
و عقیده بپروراند. در صحنه مسؤولیتهاي اجتماعی و جهاد و تلاش براي حفظ اسلام فاطمه (س) را میبینیم که در دوران مصیبتبار
و اندوهخیز پس از پیامبر یک تنه در مقابل انحراف حکومت ایستاده است و در این راه فرزندان خردسال خویش را هم در کوران
این مبارزه و کانون داغ این کوره ملتهب قرار داده و آنان را به خط مقدم جبهه مبارزه علیه جهالت مسلط و فرمانروایی نابحق
میبرد. سلمان میگوید: (پس از رحلت رسول خدا (ص) و بیعتسقیفه) چون شب میشد علی (ع) فاطمه را سوار بر مرکبی
میکرد و در حالی که دستحسن و حسین را گرفته بود به در خانه تمامی مبارزان بدر - از مهاجرین و انصار - میرفت و علی (ع)
حقانیتخویش را برایشان بیان میکرد و آنان را به یاري خود میخواند ولی جز چهل و چهار نفر به او پاسخ مثبتی نمیدادند. علی
(ع) به همین عده (چهل و چهار نفر) فرمان میداد که صبحگاهان با سلاح در حالی که سرهاي خود را تراشیده باشند براي بیعت
کردن براي شهادت حاضر شوند ولی در پگاه جز چهار نفر حاضر نمیشدند و این جریان سه شب تکرار شد و چون علی (ع) این
بیوفایی را دید در خانه نشست... و آن گاه که همه راههاي مبارزه را بر روي فاطمه (س) بستند او دستبه مبارزهاي منفی با سلاح
اشک و گریه زد. او با گریه خویش و اظهار ناراحتی از وضعیت موجود به بهترین وجه، پرده تزویر را از چهره حکومت غاصبانه
درید و نارضایتی خاندان پیامبر را بارها اعلام نمود. در این مبارزه نیز کودکان فاطمه در کنار اویند. با اینکه معمولا مادران گریه
خود را از کودکانشان پنهان میکنند ولی او حسن و حسین (علیهما السلام) را هماره شاهد و ناظر گریه خویش میگیرد و آنان را
همه جا میبرد تا درس شهامت، شجاعت، مبارزه بیاموزند و مظلومیت و غربت دین خدا و ولی خدا علی (ع) را با تمامی وجود
خویش درك کنند و خود را آماده کنند تا در موقع لازم و بصورت مناسب و به شیوه صحیح به یاري او بشتابند. ابتدا فاطمه، شهر
مدینه و کنار گورستان بقیع را میدان مبارزه خویش با بدعتها و تحریفها و غصب خلافت قرار داد و حسنین در اینجا در کنار مادر
بودند. علامه مجلسی مینگارد: پس از شکایتبزرگان مدینه از گریههاي زهرا (س) امیرالمؤمنین (ع) در بیرون مدینه در کنار بقیع
خانه اندوه (بیت الاحزان) مینامیدند چون صبحگاهان فرا میرسید زهرا در حالی که گریان بود » خانهاي براي زهرا بنا کرد که آنرا
حسن و حسین (علیهما السلام) را پیشاپیش فرستاده، خود از پشتسر آنان حرکت میکرد و به بقیع میرفت و هماره گریه میکرد.
تا آنکه شب فرا میرسید. در آن هنگام علی (ع) به بقیع میرفت و آنها را به خانه باز میآورد. و زمانی نیز فاطمه زهرا (س) به
صفحه 10 از 15
دیدار شهداي احد و عمویش حمزه میرفت و آنجا به گریه سیاسی خویش میپرداخت و پردههاي دروغ و خیانت و تزویر حاکم را
میدرید. شاید در این سفرها هم کودکان را به همراه داشت. و چون فاطمه زهرا براي اعتراض به غصب فدك و آشکار ساختن
چهره سلطه غاصبانه حکومتبه مسجد رفت و با خطبهاي شگفتبه دفاع از حق خویشتن و حق ولایت پرداخت آنگونه که همه
حاضران را به گریه واداشت. باز دختر خردسالش زینب همراه او بود و این خطبه را به تمام و کمال براي آیندگان ضبط کرده و
نقل فرمود. و هنگامی که حاکمان غاصب از فاطمه (س) گواه خواستند تا بر ادعاي او نسبتبه فدك شهادت دهد او دو کودك
خود را به عنوان گواه به بیدادگاه آنان آورد و آن دو شهادت دادند اگر چه شهادت دو سرور جوانان بهشت، و امیرمؤمنان و ام
ایمن (زنی که به شهادت همه مسلمانان پیامبر به بهشتی بودن او شهادت داده بود) هرگز حقی را ثابت نکرد و به نفع زهرا (س)
حکمی صادر نشد. و باز در همین جریان اعتراض به غصب فدك فاطمه و علی (ع) براي اتمام حجت در خانه تمام مهاجران و
انصار میروند و آنان را به یاري میخوانند ولی کسی آنان را یاري نمیکند و در این استمداد شبانه حسن و حسین هماره همراه
فاطمه و علی (علیهما السلام)اند. امام صادق (ع) می فرماید: فاطمه (س) پس از پیامبر هفتاد و پنج روز بزیست و هرگز خوشحال و
خندان دیده نشد. او هر هفته دوشنبه و پنجشنبه، سراغ قبور شهداي (احد) میآمد. و در این سفرها شرح مبارزات نبرد احد را بیان
میکرد و میگفت: در این جا رسول خدا ایستاده بود و در این مکان مشرکان ایستاده بودند. و تا هنگام شهادت در آنجا نماز
میگذارد و دعا میکرد. و ثقۀ المحدثین قمی از شیخ مفید نقل میکند که: فاطمه زهرا (س) پس از رحلت پیامبر (ص) هر صبح و
شام به زیارت قبر حمزه میآمد. فردي به نام محمود بنلبید میگوید: پس از رحلت رسول خدا (ص) فاطمه (س) به سراغ قبر شهدا
و قبر حمزه میآمد و آنجا میگریست. در یکی از روزها او را در کنار قبر شهدا دیدم به محضرش آمده او را سلام گفتم و عرض
کردم اي سرور زنان بخدا سوگند رگ قلبم را با این گریههایتبریدي. فاطمه (س) فرمود: مرا شایسته است که اینگونه بگریم که
پدري مثل رسول خدا را از دست دادهام... سپس مفصل به مسائل سیاسی روز پرداخته و جریان غصب خلافت را توضیح داد و با
عبارتهایی بسیار زیبا و آهنگین و همراه با استدلال به آیات قرآن و سنت رسول الله حقانیت امیرالمؤمنین را بر وي اثبات نمود. البته
اثر این تربیتسیاسی را به خوبی در زندگی کودکانش میبینیم که چگونه بزودي همین راه مادر را ادامه داده به غاصبان خلافت
اعتراض میکنند. امیر مؤمنان (ع) میفرماید: روز جمعهاي ابوبکر بر منبر بالا رفت تا خطبه بخواند امام حسین (ع) برخاست و فرمود:
این جایگاه پدر من است نه جایگاه پدر تو. ابوبکر گریست و گفت: آري منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبري نیست. در خلافت
عمر نیز امام حسین (ع) در وسط سخنان عمر بپا خاست و فریاد زد: اي دروغگو از منبر پدرم رسول خدا (ص) فرود آي این منبر
پدر تو نیست. عمر گفت: آري به جان خودم سوگند این منبر آن پدر توست و پدر مرا منبري نیست. آیا این سخنان را پدرت علی
به تو آموخته است؟ امام حسین (ع) فرمود: اگر آنچه را پدرم بفرماید، فرمان برم او هدایتگر و من هدایتشده خواهم بود. بیعتبا
پدرم که جبرئیل آن را از جانب خداي فرود آورد بر گردن این مردمان است و آن را انکار نمیکنند مگر آنکه منکر کتاب خدا
باشند. این مردم با قلبهاشان بدان یقین دارند و با زبانشان انکار میورزند واي بر آنان که حق ما اهل بیت را انکار میکنند چگونه با
رسول خدا (ص) روبرو خواهند شد با خشمی مداوم و عذابیشدید. ... عمر به شدت خشمگین شد. با گروهی به خانه امیرالمؤمنین
(ع) آمد و به حضرت اعتراض کرده گفت: حسین، اراذل و اوباش مدینه را بر علیه من میشوراند امام حسن (ع) که حاضر
بودفرمود: آنکه حق حکومت ندارد بر حسین فرزند رسول خدا (ص) خشم میگیرد و همکیشان خود را (مسلمانان را) اراذل و
اوباش مینامد به خدا سوگند تو جز با همدستی اوباش و اراذل به این مقامات نرسیدي پس خداي لعنت کند آنکس را که اوباش و
اراذل را شوراند...
تشویق به دانشآموزي