گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
معرفی فاطمه







اشاره
معرفی فاطمه همانگونه که گفتیم دشوار است. تنها میتوان آنچه را که مربوط به جنبههاي ظاهري اوست بیان کرده و از این دید
شروع به معرفی او کنیم:
حسب و نسب او
نامش فاطمه، پدر محمد صلی الله علیه و آله و سلم ابوالبشر، مادر: خدیجه ام الایتام، چهارمین دختر او و کوچکترین آنها، لقب:
زهراء، ام الائمه، معروف به ام ابیها، زهره زهرا، سیدةنساء العالمین، و بالاخره الههاي در قالب انسان است. از پدرش نگوییم زیرا که
او رسول خدا، انسان نمونه و شخصیتی زبده و بی نظیر است. مادري دارد خدیجه نام، معروف به ام الایتام که القاب و عناوین
دیگري هم داشت. ولی از بین همه آنها تنها به [ صفحه 42 ] ام الایتام دلبسته بود از آن بابت که در این باره الگویی تمام بود.
مادرش زنی است که عایشه از زبان پیامبر گفته است خداوند همسري بهتر از خدیجه به وي نداده است. زیرا در آن روزگار که
همه به محمد صلی الله علیه و آله و سلم کفر میورزیدند، خدیجه به او ایمان آورده بود. در آن هنگام که هر گروهی سعی داشت
از طریق ایجاد محدودیتهاي اقتصادي او را به زانو درآورد او با مال و ثروتش به کمک او شتافت و زیر بازویش را گرفت. و بالاخره
در آن دوران که همه از محمد بریده بودند، خدیجه با او پیوند داشت و به این پیوند، افتخار میکرد. براي اینکه فاطمه در همه حال
طاهر و مطهر باشد، هدفدار و با آرمان باشد انعقاد نطفهاش پس از چهل روز عبادت زوجین انجام میگیرد و آن روز که پاي بدین
جهان میگذارد نه تنها امید مادر بلکه امید پدر و ادامهدهنده راه رسالت اوست. غم و اندوه پدر به وسیله او تسکین مییافت و
خطوط رنج اداي رسالت از چهرهاش برداشته میشد. او بعدها میبایست جلوه همه احساسها، خط مشیها و انجام رسالتهاي زنان
باشد و براي آنان از هر حیث الگو گردد. حقایقی را از وظایف جدید، در این زمینه برملا کند، راه و رسمهاي جاودانی را در
اختیارشان قرار دهد.
تربیت او
او در خانه وحی چشم به جهان گشود. سال پنجم بعثت که در آن اسلام پاي به عرصه هستی گذارده و مرحلهاي حساس از دوران
حیات خود را میگذراند. دست مربی بزرگی چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بالاي سرش بود و مهر مادر ارجمندي او را
گرمی و حرارت میبخشید. [ صفحه 43 ] بدین نظر او هر گز به گناه آلوده نشد و گرد آلودگان نگشت. فقط هفت سال داشت که
مادرش چشم از جهان فروبست و او را تنها گذارد. کمبود محبت ناشی از آن را پدرش جبران نمود و دو نقش مهم والدینی را نیکو
صفحه 22 از 52
درباره او پیاده کرد. نیمی از عمرش را در مکه در کنار پیامبر گذراند و نیمی دیگر را در مدینه و آن هم در خانه علی. او پرورش
یافتهي محیط وحی بود یعنی رسالت، و هم برنامه زندگی را در خانه شوهري گذراند که بار سنگین ادامه رسالت عهدهدار بود یعنی
امر امامت. و خوشبختی و سعادت فاطمه علیهاالسلام اینکه شخصیتش در این دو بیت رشد و تکامل یافت.
ازدواج او
علی در خانه فاطمه بزرگ شد و دست تقدیر این هر دو را زیر نظر تربیت پیامبر قرار داد. آن روز که مساله ازدواجش مطرح شد
پیامبر فرمود تا در این زمینه به من وحیی نرسد تکلیف ازدواجش روشن نخواهد شد. و هنگامی که مساله روشن شد و علی
علیهالسلام به خواستگاري او آمد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در برابر او، سکوت را درهم شکست و فرمود یا علی، خجالت
نکش، مساله را بگو. علی در کمال شرم و حیا گفت: میخواهم با ازدواج با فاطمه لطفت درباره من تکمیل شود. وضع این همسري
به گونهاي بود که میتوان گفت اگر علی نبود براي فاطمه همسري نبود، کسی که لایق کفویت با او باشد وجود نداشت. پیامبر
دست فاطمه را در دست علی گذارد و حاصل و ثمره این ازدواج و آن اشعار توحیدي در شب عروسی فرزندانی چون حسن و
[ حسین و زینب و کلثوم بود. [ صفحه 44
مقام فاطمه
اشاره
علماي مذهب، چهار زن را در تاریخ حیات بشر فوقالعاده شمردند و آن چهار عبارتند از: آسیه، مریم، خدیجه، فاطمه، مقامی دارد
عظیم آنچنان که میتوان گفت کسی او را نشناخت جز محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیهالسلام، امکان معرفی او جز
براساس آنچه که آنان ذکر کردهاند و آنچه را که بر اساس ظواهر امور به ذهن میرسد نخواهد بود. ما مقام او را از دو دید ذکر
میکنیم:
از نظر قرآن
است آن هم « مباهله » در آیهي « وَنِسائَنا » درباره اوست. - مصداق « اِنّا اَعْطَیناكَ الْکَوْثَر » است و خیر کثیر و آیه « کوثر » - او مصداق
به معنی استغراق. به عبارت دیگر زهرا یک زن است ولی واجد صافت و خصایص همه زنان الگو در جهان و در برگیرنده همه
قُل لا » نقشها و صفاتی است که زنان جهان تا قیام روز واپسین از کران تاکران جهان باید برعهده گیرند و عمل کنند. - مفهوم آیه
وَجُمِعَ » و دوري از رجس او را نیز در بر میگیرد. - مصداق « تطهیر » است. - کسی که آیه « اَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ اَجْراً إلَّا الْمَوَدَّةَ فِی القُربی
[ در سوره شمس است و... [ صفحه 45 « وَالقَمَر اِذا تَلیها » است. - و نیز مصداق « الشَّمْسَ وَالقَمَر
از نظر روایات
- سیده نساء اهل الجنه است. - وارث مفاخر انبیاء پیشین و زنان نامدار جهان است. - معصوم و محصور از گناه است. - بضعه
رسول خدا و پاره تن اوست. - بهشت خدا در او منطوي است، طوري که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از فاطمه بوي بهشت
فَاِنَّ اللَّهَ » : میشنود. - تجسم وجودي پیامبر است. - همتاي علی و همپرواز و هم روح است. - مورد بشارت پیامبر است که فرمود
رضاي او رضاي پیامبر و رضاي پیامبر رضاي خداست. - ادامه شجره نبوت و - .« اصْ طَفاكَ عَلی نِساء الْعالَمین وَعَلی نِساء الاسْلام
صفحه 23 از 52
امامت در اوست. - و بالاخره افتخارش بیش از افتخار مریم است که صاحب یازده عیسی صفت است.
شرف فاطمه
اشاره
فاطمه را شرافت و عزتی وسیع و عظیم است. شرافتی که کس نتوانست چنان فاطمه آن را کسب نماید. بیان همه ابعاد و جوانب آن
امکانپذیر نیست، تنها به گوشههایی از آن اشاره میکنیم:
محبوب خداست
او بنده پاك خداست و دائماً در عبادت و ارتباط با او، مقام بندگیش را بر همه مقامات برتري میدهد آنچنان که [ صفحه 46 ] هیچ
زرق و برقی، هیچ تلاشی و عملی نمیتواند او را از انجام این وظیفه آگاهانه بازدارد. اینکه پیامبر از او تجلیل میکرد و مقامش را
میستود به خاطر این نبود که او دختر پیامبر است بلکه از آن ببت بود که او عابد است و پارسا، با خدا در رابطه است و خداي نیز او
را دوست میدارد. فاطمه محبوب خداست از آن بابت که هرگز زنی چون فاطمه در طریق اداي وظیفه براي انجام رسالت نیست و
فردي که اینچنین در راه خدا گام بردارد و پاکبازي کند اندك است. دست سخاوتمندانهاش، اندیشهاش، گامش همه در راه اوست
و براي او. فاطمه علیهاالسلام آنچنان در جلوه جلال و جمال خدا محو است که همه چیز را در راه او فدا میکند: مقامش، رتبهاش،
دختر پیامبر بودنش، جلال و اشرافیت مورد انتظار براي خودش، حتی جامهي عروسیش، دستبند نقرهاش، پرده خانهاش و... در چنین
صورتی آیا بازهم او محبوب خدا نباشد!
عزیز پیامبر است
آنچنان که پیامبر او را پارهي تن خود و حتی جان خود میداند (بضعۀ منه و روحه اللذي بین جنبیه) در دوران بعثت، در عصر
تاریک حیات پیامبر، در مکه امابیهاست. با دستهاي کوچکش خاك و خاشاکی که خصم بر سر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
میریخت پاك میکرد و نوازشش مینمود. گاهی بر غربت پدر میگریست و بدن ضربت خورده او را نوازش میکرد. در زمان
هجرت مورد مشورت پیامبر است و عزیز او، در دوران حیاتش در مدینه آنچنان در نزد پدر گرامی است که عایشه گوید در نزد [
صفحه 47 ] پیامبر شخصی گرامیتر و عزیزتر از فاطمه ندیدم. همه روز بر او وارد میشد و احوالش را میپرسید. در سفرها آخرین
کسی که پیامبر به دیدنش میرفت، فاطمه علیهاالسلام بود. در برگشت از سفر اولین کسی که پیامبر او را دیدار میکرد بازهم
فاطمه بود. شانش و عملش از لحاظ رتبت، صفا، خلوص، او به درجهاي رسیده بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
پدرش به قربان او. به دیدنش رفت، او و علی را سرگرم آسیاب کردن گندم دید. پرسید کدامتان به کناري میروید « ابوها فداها »
که من به جاي شما باشم و آسیاب بچرخانم؟. علی علیهالسلام به فاطمه علیهاالسلام گفت برخیز که تو خسته شدهاي. و پیامبر صلی
الله علیه و آله و سلم به جاي او نشست و کار او را ادامه داد. حتی در دم مرگ نیز عزیز رسول است. پیامبر سر در گوش او: فاطمه
جان در کنار من بنشین، قرآن بخوان. آري زمزمههاي فاطمه، جان پیامبر را طراوت میبخشد و نواي قرآنش او را حیات و سرور
میبخشد.
همسر علی است
صفحه 24 از 52
دیدیم که اگر نبود براي فاطمه کفو و همسري نبود. تکلیف ازدواجش را وحی معین میکند و ادامه حیات خانوادگیش بر اساس
همراز با شوهر، همپرواز با او، .« لتسکنوا الیها » آرمان و هدف اسلام رنگ میگیرد. همسري است مهربان، فداکار و مصداق کامل
همگام و هم هدف علی. به بهانه زیور کانون خانه را از هم نمیپاشد و با دلبستگی به زخرفها زندگی را بر شوهر تلخ نمیسازد.
کانونی ساختهاند به ظاهر گلین، ولی قبلهگاه و امید همه هدفداران [ صفحه 48 ] و آرمان خواهان جهان، کانونی که از زیور و ابزار
خالی است ولی از صفا، صداقت، خلوص، ایمان، تقوي و عفت پر است. ظرف غذایشان را کاسهاي چوبین و سفالین تشکیل
میدهد ولی کاسه روحشان مملو از عظمت، سرشار از صمیمیت و مهرورزي است. با ملافهاي میخوابند که به قدشان کوتاه است
ولی در عین حال لبریز از ایمان و اعتقاد، به همدلی و همدردي، و در صفا و تفاهمند.
راز عظمت و بقاي فاطمه
فاطمه بزرگ است و باقی است از آن بابت که با خداي بزرگ پیوند مهر و عبادت برقرار کرده است. در زندگی خود سعی کرده
است که اگر قطرهاي است، اگر جویی است و اگر چشمه آب روانی است خود را به اقیانوس ابدیت برساند. و با او پیوند و در آن
مستهلک گردد. و اگر ذرهاي کوچک و ناچیز است با بینهایت اتصال یابد و خود را در او فانی سازد. او عظیمتر از همهي عظیمان
است چون با خدا که اکبر و اعظم است آشناست. و براي همیشه، تا قیام قیامت باقی و برقرار است چون با خداي بینهایت آشناست.
فاطمه علیهاالسلام زنی است که جلال و عظمتش در قالب مفاهیم و الفاظ نمیگنجد. زیرا تصورات ما از مفاهیم بینهایت قابل
بحث و بررسی نیست. وقتی که او را صدیقه میخوانیم با مفهوم صدیقهاي که براي دیگران ذکر میشود متفاوت است او با تمام
وجودش صدیقه است. همه اعضاي او، همه افکار و اندیشههاي او در این مصداق همگامی دارند. [ صفحه 49 ] عظمت او را
نمیتوان از راه نوشتن، بیان و شنیدن کاملا شناخت، زیرا که همه چیز او در تمام و کمال و در بینهایت است. ایمانش، اخلاقش،
فداکاریش، علو روحش، جلالتش، دانشش، همه در منتهاي کمال هستند.
تابعیت و رضاي خدا
فاطمه علیهاالسلام تابع خداست و بالاترین اهداف و آرزوهاي او جلب رضاي اوست. این دیدگاه فاطمه است که خدا را بر همه چیز
و همه کس برتري میدهد. او بیهیچ تحیر و تردیدي در جستجوي یافتن راهی براي رسیدن به این امید و آرزوست. او چون تابع
خداست از هر قیدي آزاد است و چون بند بندگی او را پذیرفته است میکوشد از هر اسارتی رها باشد. او در همه گفتارها،
کردارها، در سراسر زندگی، در راه و روش خود خدا را میجوید و رضاي او را میخواهد. این مایه افتخار است که پیامبر صلی الله
علیه و آله و سلم رضاي او را رضاي خدا بخواند و راه و روش او را راه و روش مرضی خدا معرفی کند.
فاطمه به عنوان یک میزان
میزان، وسیله سنجش است و بر اساس آن میتوان بسیاري از واقعیتها را ارزیابی کرد. ما در جنبه مادي براي سنجش یک کالا، یک
حجم، یک وزنه، یک دوره و زمان از وسایل سنجش و از میزانهاي خاصی استفاده میکنیم. در معنویات نیز میزان سنجش از طریق
[ صفحه 50 ] الگوها و مظهرهاست. مثلا میزان فهم و کمال یک فرد را با مقایسه با فردي فهمیده، میزان تقوي و امانتداري یک فرد
را با مقایسه با فردي امین و پرهیزکار، میزان هوش و استعدادهاي یک فرد را با مقایسه با فردي تیزهوش و مستعد و میزان بخشش و
انسانیت یک فرد را با فردي سخی مورد مقایسه قرار میدهیم. فاطمه ملاکی براي سنجش و ارزیابی همه جانبه بانوان و دوشیزگان و
است. قدرت روحی، شهامت بینظیر، تفکر عالی، سجایاي فوقالعاده فاطمه علیهاالسلام همه و همه میزان « میزان » به فرموده معصوم
صفحه 25 از 52
و الگو هستند. عفتها، تقواها، ایمانها، زهدها، اصالتها، شرافتها، شوهرداریها، تربیت فرزندان، گذران حیات، دوران جوانی،
مرگ، اعتزال، مبارزه، جنبههاي مادي، جنبه معنوي فاطمه علیهاالسلام همه و همه میزان و براي ما الگوست. ما در تاریخ زنان جهان،
زنی چون او سراغ نداریم که میزان و الگو باشد و کسی را جز فاطمه نمییابیم که ملاك و مورد سنجشش قرار دهیم. همه صفات و
ویژگیهاي فاطمه او را فردي آراستهتر و وارستهتر از دیگران مینماید و جنبه ممتازي به او میدهد.
فاطمه سبب ادامه رسالت
رحم پاك و مطهر اوست که میتواند منبع فیض و منشا نور باشد و یازده ذریه پاك که نسلًا بعد نسل جانشینان پیامبر صلی الله علیه
و آله و سلم و ادامهدهنده امر رسالت او هستند از آن پدید آید. بیحساب نبود که پیامبر خشم فاطمه را خشم خود معرفی [ صفحه
51 ] میکند و آزار و رضاي او را آزار و رضاي خود اعلام میدارد. او فرمود هر که فاطمه را خوشحال کند مرا خوشحال کرده
است. هر که او را اذیت نماید مرا آزار داده است. و بعدها میبینیم که این سخن الهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه نقش
مثبتی را حتی در جنبه سیاسی ایفا کرد و فاطمه علیهاالسلام تا چه حد بدان احتیاج و از حق علی علیهالسلام دفاع کرد. آري او
ادامهدهنده راه رسالت است. همراه علی و همگام با او تلاش مینماید تا امر اسلام را به پیش برد. شبها به عنوان یک صادق مصدق
به همراه علی به در خانه اصحاب میرود و حجت را بر آنان تمام مینماید. به آنان تفهیم مینماید که حق با علی ست و اگر امروزه
آن را نمیپذیرند باید جوابگوي خداي باشند. میخواهد مردم بدانند که با طرد علی چه خطایی را مرتکب میشوند و چه آینده
نامطلوبی در انتظارشان است. فاطمه علیهاالسلام ادامهدهنده راه رسالت است. شاهد و مؤید علی است. سخنش را تأیید میکند.
دعوي او را به کرسی قبول مینشاند. و در این راه از ضربهي در، از لطمههاي وارد بر پیکر، از سقط جنین ابا ندارد. ضربات تازیانه
خصم هم نمیتواند دست او را از دامان علی کوتاه کند. شهادت و مرگ در راه خدا هم نمیتواند او را از ادامه رسالت بازدارد. او
ادامهدهنده راه رسالت است زیرا به تربیت نسلی پرداخت که هر کدام حافظ دین و مدافع شرف اسلامی بودند. آن یک با صلحش
و این یک با خونش درخت اسلام را آبیاري کرد. زینبش رسالت کربلا را که دنباله بعثت است ادامه میدهد و خواهرش کلثوم نیز
با او همگام [ صفحه 52 ] و همراه است. او ادامهدهنده راه رسالت است زیرا امامت که دنباله رسالت است در نسل اوست و فردا که
مهدي علیهالسلام بپا خیزد تا اسلام را رونق و حیات مجدد بخشد او هم از نسل زهرا و مدافع هدف زهراست. این راه رسالت با چه
برنامهاي، طرحی و نقشهاي پیاده شد و فرزندانش که دنباله رو راه پیامبر و علی بودند چهها که ندیدند؟ از زندان، از شکنجه، از
دربدري، از تبعید، از تیغ، از زهر، از دوري خاندان و فرزندان و...
فاطمه الگوي سنتشکنی
نقش فاطمه علیهاالسلام در احیاي زنان عجیب بود. او وسیله و الگوي یک سنتشکنی است. سنتی که به طور غلط در جامعه شایع
شده و مردم را اسیر و گرفتار خود کرده است. او تجربه عملی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و رسول خدا در قالب او همه
سنتها، اصول و برنامههاي اسلامی را درباره زنان پیاده کرد. پیامبر توسط او نشان داد که والدین چگونه دختران خود را بپذیرند و
دوست بدارند. در آن هنگام که دختران را زنده به گور میکردند او دست دخترش را میبوسید و میفرمود: دختر نعمت خداست.
او را در کودکی و خردسالی روي زانویش مینشاند و گویی عمد داشت که مردم نوازش او را از دختر ببینند و درس بگیرند. پیامبر
[ از طریق او نشان داد که زن در جهانبینی اسلام از چه دریچهاي باید نگریسته شود. ارج و قیمت زن تا چه اندازه است [ صفحه 53
و چگونه باید او را در کنار خود داشت. بوسیدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست دختر خود را، خود نشانه اعتراض و عصیان
علیه طرز فکر جامعه زمان اوست. انقلابی است علیهزنده به گور کردن دختران و نشان میدهد که نه تنها نباید به او اهانت کرد
صفحه 26 از 52
بلکه باید او را پذیرفت و دست او را هم از آن بابت که نعمتی از خداست باید بوسید. دختران و زنان را در عصر او به حساب
نمیآوردند، حتی آنان را به شخم کردن زمین وامیداشتند. دختران را جزو حسب و نسب نمیشمردند. حتی از ارث محرومش
میکردند. در عوض قصاص را درباره او به سختی اجراء مینمودند. بیپسر را اگر چه داراي چندین دختر بود ابتر میشمردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از طریق فاطمه علیهاالسلام نشان داد که بیپسر ابتر نیست. مقام و رتبت زن آنچنان نیست که
کوتهنظران میپندارند. او حتی میتواند خیر کثیر باشد. مایه نعمت و عزتی براي خانواده و کسان باشد. او الگوي سنتشکنی حتی
درباره ازدواج بود. در آن عصر بزرگزادگان جز با بزرگان و ثروتمندان ازدواج نمیکردند. اما او این سنت را شکست و با علی
علیهالسلام پسر عم خود که فقیر بود و حتی خرج عروسی را از محل فروش زره تهیه کرده بود ازدواج کرد. راستی اگر فاطمه
علیهاالسلام نبود این همه سنتهاي غلط چگونه میشکست و این همه الگوهاي عملی در زندگی و رسالت پیامبر علیهاالسلام چگونه
حاصل میشد؟ اگر فاطمه علیهاالسلام نبود این همه عقدهها [ صفحه 54 ] و حقارتها، نابسامانیها که روح زنان را سست میسازد
چگونه از میان میرفت.
نقشهاي متعدد فاطمه
اشاره
فاطمه یک زن است ولی داراي نقشهاي متعدد و در هر نقش داراي جنبهي الگویی و برازندگی. او زنی است متعالی، الگوي
عظمت رهبري. فردي است که در سایه اداي نقشهایش به انجام بزرگترین رسالت انسانی و مسؤولیت اجتماعی پرداخته است. او
در انجام وظیفهي جنبه الگو بودنش، بار سنگینی را بر دوش دارد. بار مسؤولیت مادري، همسري، رسیدگی به مردم، کمک به
گرسنگان و درماندگان، احقاق حقوق حقه خود، فرزندداري، مدیریت خانواده و... بیان همه ابعاد و نقشهاي فاطمه علیهاالسلام خود
کتابی مفصل و جداگانه لازم دارد ولی آنچه در این مختصر میتوان عرضه کرد عبارتند از:
فاطمه به عنوان یک مسلمان
او پیش از آنکه دختر پیامبر، همسر علی و مادر سبطین باشد یک زن مسلمان است. مسلمانی ارزنده و در عالم زنان بینظیر. و بیش
از آنکه انسانی در پستهاي گوناگون باشد بنده خداست. لحظهاي از یاد او غافل نیست و آنی از بار امانتی که بر دوش دارد غافل
نمیماند. او مسلمانی است که از یکسو سرگرم عبادت و انجام وظایف تکلیفی است و از سوي دیگر سرگرم انجام وظیفه
خانوادگی و از سوي دیگر سرگرم انجام وظیفه اجتماعی. در تقسیم وقت و امکاناتش براي [ صفحه 55 ] انجام این رسالت چه
تلاشگر و کوشا و تا چه حد فعال و موفق. او چه شب زنده داریهایی دارد، چه عبادتها، چه مسؤولیتهاي خطیر اجتماعی، چه
درگیریهاي مهم سیاسی، چه مبارزات منفی، چه همراهیها با علی، چه آموزندگیها به زنان و همه براي خدا، و در نقش یک
مسلمان متعهد و مسؤول، روشن و آگاه.
به عنوان یک دختر
فاطمه علیهاالسلام دختري است پاك و عفیف، متعهد و وظیفهشناس. در عین اینکه عزیز پدر، در خانه و یا در کنار اوست مقام
پدري او را با مقام الهی او جدا نمیکند. پدر را رسولاللَّه صدا میکند. و وقتی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علت امر را از او
میپرسد؛ جواب میدهد که: خطاب قرآن از سوي خدا بر تو چنین است. دختري است پر مهر و پر عاطفه، در طریق همگامی با
صفحه 27 از 52
پدر، در مهرپروري نسبت به او، به حدي که به او امابیها گفتند یعنی مادر پدرش، زیرا چون مادري نسبت به فرزندش، او نسبت به
پدرش مهربان بود. به هنگامی که خصم بر سر پیامبر خس و خاشاك میریخت او با دستهاي کوچکش گرد و خاك را از سر و
روي او میزدود، نوازشش میکرد. گویی او را وظیفه و رسالت این است که پدر را آرامش و سکون بخشد. تسلی و دلداریش
[ دهد. در برابر خشم و بیمهري مردمان، او نسبت به پدر مهر بورزد و بدینگونه اداي رسالت و تعادلی ایجاد کند. [ صفحه 56
به عنوان یک همسر
او زنی است که برخلاف خواهرانش، با مردي فقیر ولی با فضیلت ازدواج میکند تا سنت مزاوجتهاي درونگروهی را بشکند. و
فراتر آنکه همگان با چنین شوهري حتی در تحصیل معاش اقدام میکند. در خانه براي کمک به زندگی علی علیهالسلام پشمریسی
میکند و از محل درآمد آن، آرد و نان براي خانواده فراهم میآورد. فاطمه علیهاالسلام خوشحال است و مسرور، از اینکه در عین
رنج بردن و خسته شدن در خانه، کاري اضافی انجام میدهد تا متاعی براي فروش در بازار داشته باشد و گوشهاي از اداره زندگی
را برعهده گیرد و علی را فرصتی بیشتر دهد تا به کار و زندگی و مسؤولیت اجتماعیش برسد. او در کشاکش زندگی همفکر علی
است، همگام با اوست، مشاور او در امور مربوط به زندگی است، علی را در کارهایش یاري میدهد، نقشههاي او را دنبال میکند
و طرحهایش را به مرحله عمل میرساند. او همسري ایدهآل است. عشقش نسبت به علی راستین است. در راه خدا و براي خدا او را
دوست میدارد. در برابر تلاشهایش احساس وظیفه و مسؤولیت میکند. در همه عمر یکبار هم نشده است کلمات دلسردکنندهاي
به علی بگوید و یا دل او را به درد آورد. چون او فردي باهدف و معتقد است؛ هر چه میکند در راه خداست.
به عنوان یک مادر
چه مادري است؟ نمونه و بیمانند. چه فرزندانی دارد؟ همه پاکباز، [ صفحه 57 ] همه با اخلاص، همه مطیع خدا. چه دامانی دارد؟ و
چه گلهایی را پرورش میدهد؟ دامانی که اجازه نمیدهد فرزندانش تن به ذلت بدهند و بار ننگی را بر دوش کشند. او چه کانونی
و چه آشیانهاي ساخت؟ فرزندان او گرسنه و بیجان ولی در راه خدا، بدان راضی و خرسند که قوت روز و شبشان در راه خدا
مصرف میشود. فرزندانی که خود را از آن مردم میدانند. وقف مردم میکنند، خدمت به دین و وظیفهي احیاي آن را برعهده
دارند. او مادر است و فرزندانی تربیت میکند، فرزندانی که حافظ شرف اسلام، نگهبان ارزشهاي پر ارج ایدئولوژي خویش و در
این راه تا حد جان مقاومند. این با صلح خود و آن یک با قیام خونین خود نهال اسلام را آبیاري کرده و رشدش میدهند. دخترانش
نیز هر یک نیک پرورده و با هدفند. آن زینب و آن کلثوم، با هدفداري خود دنباله رسالت حسن و حسین را گرفته و ادامهاش
میدهند. فریاد حسین را در روز عاشورا ضبط میکنند و در کوفه و شام، و در فاصله آن همه راهها و منزلها به گوش دیگران
میرسانند. شهادت حسین را این دو به ثمر میرسانند و بلندگوهاي نهضت حسینی این دو نفرند.
به عنوان یک مدیر خانه
در عین اینکه بزرگ و گرامی است، در عین اینکه نور چشم پیامبر است، در عین اینکه شریفزادهتر از او وجود ندارد در خانه کار
میکند، آسیاب میگرداند به حدي که دستش تبخال و پینه میزند. [ صفحه 58 ] امري که دل علی علیهالسلام را به درد میآورد.
خانه را کانون آسایش علی و فرزندانش میسازد. بدان حد که هر وقت غمها و رنجها، دشواریها و نابسامانیها بر علی فشار وارد
میآورد، رو سوي خانه میکرد، بدان امید که لحظاتی با زهرا سخن گوید و دلش آرام گیرد. خانه را پاك و تمیز، آرام و آباد نگه
میدارد. آن را طوري میسازد که در عین آنکه چیزي براي خوردن در آن به چشم نمیخورد صفا و صمیمیت، صداقت و مهر.
صفحه 28 از 52
پاکی و لطافتش غذاي اهل خانه میشود و سیرشان میسازد. آن شب که به همراه پیامبر و علی، به عنوان ازدواج به خانه علی آمد
پیامبر به او فرمود: دخترم! آنچه که مربوط به درون خانه است از آن توست و تو باید آن را برسی و آنچه که مربوط به بیرون خانه
است از آن علی است، علی وظیفه تأمین جنبه اقتصادي خانه را برعهده دارد و تو وظیفه تأمین سکون و صفاي خانه را.
به عنوان یک بانوي خانه
خانه است و کارهایش بسیار، سن و سالش کم است و توانایی او اندك. فرزندان متعددند و هر کدام نیازمند به سرپرستی و
رسیدگی. به ناچار باید همکاري انتخاب کند نه کلفت. او کلفت نگرفت، بدان نظر که خود در کار با او شریک است. کارهاي
خانه را با او قسمت میکند. بخشی از آن او و بخشی از آن خود، روزي از آن او، روزي از آن خود. [ صفحه 59 ] او هم چون یک
زن اشرافی نیست که خود در گوشهاي بنشیند و به امر و نهی کلفت بپردازد، بلکه خود هم گام به گام و پا به پاي او میدود،
میجهد، گندم آرد میکند، لباس میشوید، خانه را تمیز میکند. فاطمه علیهالسلام برخلاف زنان اشراف است که کارها را به
دست کلفت میسپارند و خود عامل شهوترانی شوهر میشوند. خادمه منزل را کلفت میسازند و خود چون عروسکی، زندگی
عروسکوار دارند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: دخترم! کلفت هم انسان است. و باید با او انسانی رفتار شود. و این
خود عدل فاطمه علیهاالسلام را میرساند که در کارهایش با مستخدم منزل مساوات را رعایت میکند.
جهانبینی فاطمه
اشاره
فاطمه علیهاالسلام شاگرد مکتب اسلام است. در خانهي وحی پرورش یافته و در زیر دست پیامبر رشد کرده است. آنگاه هم که به
خانه علی علیهالسلام رفته بازهم از پیامبر فاصلهاي نداشته است. دید او نسبت به جهان و ابعاد آن همان دید وحی است. گویی خود
مفسر قرآن و مبین آن، از نظرات پیامبر و علی نیز سود جسته است. او در مدرسه اسلام همکلاس و همدرس علی است. بحثشان با
هم و تبادل نظرها با همدیگر است. شک نیست که اگر مسأله از دید تأییدات عینی هم بررسی نشود و تنها از نظر عادي هم بدان
بنگریم بازراه براي رشد همه جانبه و یافتن یک کمال کلی براي فاطمه علیهاالسلام فراهم است. او در سایه این بحثها و تبادل
نظرها رشد یافته، پخته [ صفحه 60 ] و پروردهتر میشود، دید او دیدي غنی و کامل و نظر او صائب است. امکان بیان و بررسی همه
جانبه جهانبینی فاطمه وجود ندارد و آنچه که در سایهي عملش، بیانش، نظرش قابل ذکر است عبارتند از:
تلقی او از دنیا
تلقی فاطمه از دنیا این است که آن، سراي عاریتی و کشتزاري براي یافتن و برداشتن محصول است. حقایق و نمودهاي آن به هم
پیوسته و همه ساخته یک آفریدگار و مصنوع اویند. دنیا را باید دوست داشت ولی نه بدانگونه که آدمی خود را در آن مستهلک
نماید. دنیا وسیله است نه هدف. بدینسان براي رسیدن به هدف، ساده و آسان است که دست از وسیله برداریم. میخواهیم بگوییم
که از نظر فاطمه دنیا لایق دوست داشتن است ولی آن نیز عاریتی. دنیا صحنه عمل است. میدان تلاش و مبارزه است. محل
جمعآوري دانه و وسایل زندگی است، که حاصل آن، هم براي بهرهمندي در این سراي است و هم در آن سراي. به همانگونه که
کشاورز در حال کشتش گرسنه نمیماند، ما هم در تلاش براي رسیدن به سعادت اخروي، باید بهره و نصیب خود را از دنیا فراموش
نکنیم.
صفحه 29 از 52
تلقی او از مال و ثروت
فاطمه علیهاالسلام دارایی و ثروت را میخواهد ولی نه بدین عنوان که در سایه آن ارزش و اعتباري کسب کند، بلکه بدان خاطر که
بر اثر آن بتواند گذرانی براي زندگی داشته باشد و آبرو [ صفحه 61 ] و جان خود را در سایه آن تامین نماید. آنها که پول را هدف
قرار داده و روزان و شبان به دنبالش دوانند، به حقیقت دچار کمبود شخصیتاند، و بین وسیله و هدف در اشتباهند. آنچه در
زندگی به دست آید منحصراً در حد خوردن و نوشیدن و پوشیدن است که تازه، هم براي ممر آن باید پاسخ تهیه دید و هم براي
مصرفش، چه بهتر که بیشترین تلاش براي گرد هم آوردن مال و ثروت انجام شود و به حد رفع نیاز از آن برداریم و بقیه را در راه
هدف صرف کنیم. فاطمه علیهاالسلام هرگز خود را اسیر مال و ثروت نکرد و دیدي هدفی نسبت به آن پیدا ننمود. زیرا از نظر او
سرشارترین ثروتها که میتواند در اختیار انسان باشد رضاي خداست، محبت و عنایت اوست. بهترین ثروت غناي درون است و
دستی گشاده، دستی که براي رضاي خدا گشوده، در راه خدا بدهد و بستاند و آنچه را که داد وستاند موافق با نظر محبوب باشد و
فاطمه علیهاالسلام واجد چنین روحیهاي است.
تلقی او از خوشبختی
او از خوشبختی و سعادت، دریافتی همانند دریافت دیگران ندارد. خوشبختی را در زندگی عروسکی، در لوکس، در تجمل، در
فراهم بودن همه امکانات مادي، در زیبایی، در آرایش و... نمیداند. زیرا این مسائل نمیتوانند دردي را از انسان درمان کنند و
زمینهاي را براي آسایش و آرامش درون فراهم نمایند. اینها همه امواجند و عوارض، در سایهي گذشت زمان، تحریکات، [ صفحه
62 ] تحولات از میان میروند و آدمی را به حسرتی جانسوز دچار میسازند. عشق و دلبستگی به این امور خطاست. زیرا ما را در
کام خود فرومیبرد، وادار به فراموشیمان از خود و سرنوشتمان میسازد. احساس خوشبختی در سایه پول و مال و مقام یک فریب
است، یک توطئه است، توطئهاي براي زوال شخصیت ما، فریبی براي غافل داشتن ما از مراحل رشد و کمالی که در انتظارمان است.
پس باید دید دیگري از خوشبختی داشت. فاطمه علیهاالسلام خوشبختی را در لحظات و حالات موقت یا دائمی میداند که در آن
آدمی خود را در مسیر رضاي خدا، در طریق هدف ببیند؛ در حالتی باشد که خشنودي خدا را در پی دارد؛ در جریان سنت الهی
باشد؛ حکمی از خدا را اجرا کند، دستوري از او را به مرحله عمل درآورد. خوشبختی، در آزادي از همه قید و بندهایی است که ما
را اسیر خود میسازند؛ فکر و عمل ما را متوجه خود مینمایند نه عیش و کامرانی. فاطمه علیهاالسلام زیركتر از آن است که
محدوده عمر خود را براي خوشبخت شدن به مفهومی که مردم از آن تلقی و برداشت دارند صرف کند. و او عاقلتر از این است که
براي لذت بردن و کامروایی کردن، عمر خویش را بر باد دهد. خوشبختانه علی علیهالسلام، همسر او هم کسی نیست که فاطمه
علیهاالسلام را بدان مفهوم که ما از آن تلقی داریم خوشبخت نماید. زیرا براي مسؤولیت زندگی خود ارزش و اعتبار بیشتري قائل
است.
تلقی او از انسان
انسان زبدهترین آفریدههاي خداوند به [ صفحه 63 ] مناسبت زمینهها و امکاناتی است که در او وجود دارد. این پدیده حاصله از
را در درون « فَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی » است که جلوهاي از « تراب و طین » « صلصال کالفخار » ،« ماء مهین » خلق شده از ،« نطفه امشاج »
دارد و آدمی با چنین مایه، میتواند زمینه را براي سقوط یا صعود خود از هر سو فراهم سازد. او موجودي متعهد و مسؤول و مکلف
است. مسؤول است که خود را رشد دهد، اوج و کمال بخشد. در طریق انجام هدف و مسؤولیت باشد. براي اعتلاي حق و کمال
صفحه 30 از 52
بشریت بکوشد. به داد خود و مردم برسد. ترقی نماید، ترقی دهد و... از دید فاطمه علیهاالسلام انسان والاتر از آن است که دوران
حیاتش را تنها در راه شکم و شهوت صرف کند و وسیلهاي براي حیاتی ننگین باشد. او میتواند تا بینهایت اوج گیرد، پرواز کند،
صعود نماید و... او در معرض آزمایشهاي گوناگون، در خیر و شر، در بلا و ابتلاء، در رنج و سرور، در نعمت و نقمت، در مرگ
و حیات است. باید بکوشد که در این صحنهي امتحان، خود را آنچنان که هست بنمایاند و براي آنچه که باید باشد تلاش کند.
تلقی او از مرگ
او از مرگ تلقی دیگري دارد. آن را وسیلهاي براي انتقال از این جهان که جهان رنجها، ناراحتیها، دوروییها و نفاقهاست
میداند و موجبی براي رسیدن به عالم خوشبختی و سعادتمندي. او میداند که همه چیز این جهان عاریتی است، حتی نور آن، [
صفحه 64 ] ظلمت آن، سرور آن، آه و فغان آن. در آن هنگام که مرگ در رسد و رستاخیز پدید آید همه چیز عیان میشود،
قرار میگیرد. او از مرگ وحشت ندارد. و به همین نظر به هنگامی که پیامبر صلی « دارالقرار » حسابها بررسی میشوند و آدمی در
الله علیه و آله و سلم شدت علاقه او را به خود میبیند، و در لحظات آخر از بین همه کسان احساس میکند که تنها او را باید تسلی
دهد، سر در زیر گوشش میگذارد و میفرماید: تو اولین کسی هستی که پس از من به من ملحق میشوي. و فاطمه علیهاالسلام از
شنیدن خبر مرگ خود نه تنها ناراحت نمیشود بلکه خوشحال میگردد و چهره درهمش از هم میشکفد. آري خبر مرگ براي او
خبري مسرتبخش است، زیرا میداند در ماوراي آن براي کسانی که کار و تلاشی کردهاند؛ پایه چیزي را بنا نهادهاند شادي و
سرور است، عزت و راحت است، خیر و خوشی است. او میداند که حتی مرگ براي بدکاران هم نعمتی است از آن بابت که
جلوي ادامه تبهکاري آنها را میگیرد و نمیگذارد که در ورطهي بدتري گرفتار گردند.
دانشآموزي فاطمه
فاطمه یک شاگرد برازنده در مکتب اسلام است. از پدر به عنوان بهترین معلم خود درس میگیرد: درس اسلام، انسانیت، اخلاق،
تربیت، فداکاري، گذشت، تلاش، صفا، خیرخواهی، کظم غیظ، خدمت به مردم و... پدر هم که او را آماده و مستعد دیده بود،
سعی میکرد در اوج دادن او، در تربیت و بزرگداشت او، در سازندگی هر چه [ صفحه 65 ] بیشتر او اقدام کند. نکتههایی بدو
بیاموزد که هر کدام براي او و همه بانوان جهان درس زندگی و عمل باشد. او چه بسیار که به فاطمه علیهاالسلام درسهاي عملی
میداد و بر اثر آن فکر او را متوجه حقایق تازهاي میساخت آن روز که فاطمه علیهاالسلام از پدر خدمتکاري براي کمک به
کارهاي خانه طلب کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با چه صفا و صراحتی آن را به جهت دیگري سوق داد و چگونه به او
تسبیحات پس از نماز را آموخت. او از پدر و از همسرش علی علیهالسلام درس میگرفت و حتی نوشتههایی از درسها داشت که
روزي درباره آن به فضه، همکارش در خانه فرموده بود: آن نوشته را هموزن حسین و حسن میدانم، و براي آن تا این اندازه ارج و
قیمت قائلم. غرض این است که او در عین مادري، و در عین انجام وظیفه همسري، و در عین اینکه معصوم و محصور از گناه بود
دانشآموزي پدر میکرد و وقتگذاري پیامبر، و نکتههاي آموخته شده از او را قدر و قیمت مینهاد.
ایمان و عبادت فاطمه
به فرموده پیامبر ایمان به خدا، در اعماق دل و باطن و روح فاطمه، چنان نفوذ کرده است که براي عبادت خدا، خود را از همه چیز
فارغ میسازد. او در سایه شناسایی خدا به او ایمان دارد و به ارتباط با او عشق میورزد. حب خدا در جان و روانش نفوذ کرده
است، که قرار و آرام را از کفش ربوده است. در همه حالات و در همه لحظات از طریق کار، از راه [ صفحه 66 ] ذکر و دعا، به
صفحه 31 از 52
صورت استمدادها، طلبها، پیوستگی خود را با خدا اعلام میکند. کشش نهایی او به سوي معبود است و در این کشش بیتاب و
بیقرار. او عبادت دارد ولی نه بگونه خزیدن در گوشهاي و ریاضت کشیدن، و نه بدان معنی که فارغ از انجام وظیفههاي دیگر و
رسالت اجتماعی خود گردد. بلکه به گونهاي که در آن گل وجودي انسان بشکفد، با نفس اماره بیگانه گردد و شخصیتی تازه و نو
آیا به غیر از خدا که آفریننده آسمانها و زمین « اغیر الله اتخذوا ولیا فاطر السموات و الارض » : بیابد. شعار فاطمه علیهاالسلام این است
است براي خود ولیّی انتخاب کنم؟ نه، هرگز، چنین امري ممکن نیست. ولی او خداست و اوست که صالحان و شایستگان را
سرپرستی میکند. فاطمه علیهاالسلام هرگاه که فرصتی مییافت دست لابه و انابه، به سوي خدا دراز میکرد. نه تنها براي آنکه
سببی براي رشد و کمال خود طلب کند بلکه براي آنکه به مردم جامعه نیز مددي رساند و آنان را در امن و سلامت نگه دارد. امام
مجتبی علیهالسلام از دوران خردسالی یاد میکند و میگوید: مادرم را همه شب در محراب عبادت و سرگرم دعا میدیدم، که دائماً
مردمان را دعا میکرد. پرسیدم: مادر چرا نخست ما را که فرزندان توایم دعا نکنی؟ پاسخ داد: فرزندم، اول همسایه، بعد خانه
او همه اعمالش در مسیر هدف و خواسته الهی بود. پس همهي آن، عبادت بود: کارش، زندگیش، خانهداریش، .« الجار، ثم الدار »
فرزندداریش، [ صفحه 67 ] شوهرداریش، پشم ریسیش، گندم آرد کردنش، و... و همه در راه خدا و براي رضاي خدا.
هدفداري فاطمه
فاطمه زنی است باهدف و اصیل، و به خاطر همین هدفداري است که هرگز رنگ محیط را به خود نگرفت و با ناحق نساخت. در
عین اینکه جوان است و هم دوران با دیگر جوانان، داراي خواستههایی و در هنگامهاي از بحران جوانی است، دست از هدف
نمیشوید و راه خلاف را نمیپیماید. او تحت ضربههاي شلاق و شکنجه خصم، نامرادیها و ناکامیها را به خاطر وصول به هدف
تحمل میکند و تنها آن گونه زندگی را میپذیرد که در آن هدف و مسؤولیت انسانی باشد. او تنها پیش پاي خود و مسیر خود را
مینگرد. کاري به این ندارد که دیگران چه میکنند و چگونه زندگی میکنند، تلاش او بر این است که خود را از ورشکست شدن
و بیهدفی نجات دهد، از ایده و فلسفه حیاتش دور نماند. اصولا ازدواج او با علی علیهالسلام نشان دهندهي هدفداري او است. زیرا
او میداند، علی کسی نیست که بتواند براي او شوهري تجملپرست، دنیایی و خوشبخت ساز،- بدان مفهوم که جامعه ما از آن
انتظار دارد- باشد. با کسی ازدواج میکند که دائماً در میدان مبارزه است، در انجام رسالت است. فاطمه علیهاالسلام در سایه
هدفداري، میخواهد مالک وجود خود باشد، [ صفحه 68 ] محبوب خدا باشد، قدرت و سلطهاش چون قدرت خدا باشد. او حاضر
نمیشود که خود را اسیر ظاهرسازيها و فریبها کند، بیداري و هوشیاري خود را از دست بدهد. نکبتها به خاطر هدفداري او
همیشه از او بدور است و نگاهی به آلودگیها ندارد. او در هدفداري خود بینظیر بود. در جامعه اسلامی آن زمان و این زمان کسی
را نمیشناسیم که همپاي او باشد. هر کس دل به جایی خوش کرده است که مورد نظر و هدف فاطمه نیست.
حالات روانی فاطمه
اشاره
فاطمه را حالات روانی پرارزشی است که همه را مات و مبهوت خود ساخته است، داراي احساس و رنگی از خدا و طبیعت است که
آن را در هیچ کس سراغ نداریم. شخصیتش هماهنگ و متعادل و ابعاد وجودیش همطراز و همه آن در سطحی فوقالعاده بالاست.
او انسانی شنواست، آنچنان که گویی با همه وجودش میشنود و با تمام وجودش میبیند، مییابد، درك میکند. میکوشد تسلیم
خدا باشد و به لجاج و مقاومت علیه همه آن چیزهایی بپردازد که میخواهند او را از خدا دور سازند. در این احساس و درك،
صفحه 32 از 52
تسلیم و رضا لذتی را احساس میکند که دیگران را بدان توجهی نیست، تمام وجودش در گروه عشق خداست. تمام توجهش به
سوي او و همه همّ و تلاشش، متوجه جلب رضاي اوست. به همین نظر به دیگر پدیدهها، که همچون شبحهایی تیره و بیاعتبارند، و
خشکیده و بیجان، توجهی ندارد. [ صفحه 69 ] ترسیم و معرفی همه حالات روانی او در این مختصر، امکانپذیر نیست. تنها آنچه را
که به عنوان نمونه میتوان عرضه کرد عبارتند از:
علو روح فاطمه
فاطمه را روحی بلند و در این زمینه حالتی انحصاري است در علوّ روحش همین بس، که همگام با علی، هم سفر و هم پرواز با
اوست. با علی میجوشد و طرف مشورت او قرار میگیرد. علوّ روحش به گونه و حدّي است که پاك دل از زخارف و زیورهاي
دنیا برکنده است، آنچنان که گویی او موجودي خاکی و وابسته به دنیا نیست. زرق و برقها، زیورها، نمیتوانند نظرش را به خود
جلب کند و یا گرایشی در دل فاطمه علیهاالسلام پدید آورند. روح او بلند پرواز است، بدان حد که جز در وصل به بینهایت راضی
نمیشود و غیر از رضاي خدا را نمیجوید. میخواهد با ابدیّت پیوند بخورد و چون قطرهاي، وصل به اقیانوس ابّدیت شود. این
نشانه علوّ روح اوست، که در برابر آن همه جور و جفاي مردم که ناشی از حق ناشناسی است میدان را خالی نمیکند. جورها و
تبعیضها او را رنج میدهند، ولی نه در جنبه شخصی، بلکه بدان حساب که مردم بر اثر آن از سعادت محروم میمانند. و همین از
علو روح اوست که میتواند با علی علیهالسلام دمساز شود، آن مرد جنگی را آرامش و تسکین بخشد. او حتی نمیخواهد مزار و
مقبره داشته باشند، تنها به خاطر هدفداري دستور میدهد که شب او را دفن کنند تا هنوز هم قبرش [ صفحه 70 ] معلوم نباشد.
تنهایی فاطمه
عظمت روح فاطمه و اوجگیري او، باعث میشود که او تنها باشد و احساس تنهایی نماید. این تنهاییها در هر شخصیت بزرگی که
اندیشههاي عالی و عظیم دارد، موجود است و شخصیتی چون محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به غار حراء، علی را به نخلستانها
میکشاند. فاطمه علیهاالسلام تنهاست، نه بدان خاطر که در آن حالت « بیت الاحزان » و سر چاهها و فاطمه علیهاالسلام را به
گوشهگیري و تنهایی به بیخیالی، یا به استغراق فلسفی بپردازد. بلکه بدان خاطر که ساعاتی از غوغاي اجتماعی خود دور و برکنار
باشد و در سایه آن بتواند در ابعاد کشف نشده، روح خود، به سیر و سیاحت بپردازد و در دریاي خود شناور شود. او تنهاست و
میخواهد در سایه آن به حفظ استقلال بپردازد. به خلوتگاه میرود و از جامعه دور میشود تا رنگ آن را نپذیرد و تسلیم نظر
جامعه نشود. او از همان آغاز تنها بود. در زمانی به دنیا آمد که شرك و بتپرستی همه جا را فراگرفته بود، بی بند و باري بر همه
جا حاکم و مسلط بود. او با توحید ساخت و حتی در کوچه و محله خود غریب ماند، همپرواز و همفکري نیافت، در جامعه خود
یکدانه ماند. امروز نیز در عین محبوبیت در بین جامعه زنان، غریب و تنهاست، به همانگونه که در عصر خود بود. هنگام و همفکر
[ او کیست؟ همراز فاطمه علیهاالسلام، دنباله رو راه او چه کسی است؟ [ صفحه 71
قوت قلب فاطمه
او زن است و پرعاطفه، ولی در راه خدا و در تعقیب هدف، عاطفه به معنی عام و اجتماعی آن نقشی ندارد. در راه خدا مقاوم است
و در طریق وصول به هدف کوشا. جنگ احد گذشت و مردم به مدینه برگشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با گونهاي زخمین
و خونین به خانه آمد. شمشیر خونآلودش را به فاطمه داد که بشوید. و آنگاه براي شستشوي زخم پیامبر، فاطمه شخصاً اقدام کرد.
علی آب میریخت و فاطمه خون چهره و زخم صورت پیامبر را میشست. این قوت قلب از دوران کودکی در فاطمه وجود داشت.
صفحه 33 از 52
آن روز که مادرش خدیجه در حال مرگ بود، با آگاهی که از خشونت مردم مکه نسبت به محمد داشت و نیز با اطلاعی که از
رقت قلب فاطمه نسبت به پدر برایش بود رو به فاطمه کرد و گفت: دخترم! پس از من تو چهها که خواهی دید. من امروز و فردا
میمیرم. خواهران تو در کنار شوهر و راحتند اما تو!! فاطمه علیهاالسلام با جرأت و قوت قلبی که خاص او بود و در عین اینکه
کودکی خردسال بود گفت: مادر، غم مخور، اطمینان داشته باش، فاطمه سزاوارتر است که شکنجه قریش را تحمل کند.
سرعت درك فاطمه
فاطمه استعدادي فوق طبیعی دارد طوري که با اشارهاي مسأله را درك میکند. حساسیت و روح او به گونهاي است که تنها با یک
نگاه پدر، میفهمد چه خبر است. پدر به [ صفحه 72 ] در خانه میآید، دستبند نقرهاي را بر دست او میبیند و حرف نزده
برمیگردد. فاطمه در مییابد که چه خبر است. فوراً آن را، وسیله سلمان به مسجد نزد پدر میفرستد که در راه خدا به فقیران دهد.
بابایش بقربانش. بار دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر در خانهاش پردهاي ،« ابوها فداها » : و پیامبر در برابر این عمل میگوید
آویخته دید و احوالپرسی نکرده برگشت. فاطمه دریافت و پرده را به مسجد نزد پیامبر فرستاد که جامهاي براي درماندگان شود. این
سرعت درك است که کار معلم را آسان و پیشرفت یادگیري و در نتیجه ترقی را تسریع میکند. او از کلمهاي عبارتها میفهمد و از
جملهاي کتابها استنباط مینماید و این است افتخار معلم او، یعنی پیامبر.
صفات عالیه فاطمه
اشاره
فاطمه در دو جبهه فعالیت دارد: جبهه دنیا، جبهه آخرت. و این دو را آنچنان به هم آمیخته است که گویی از هم جداشدنی و قابل
تفکیک نیستند. او هم به فکر دنیاي خویش است، از آن بابت که جز او کسی نمیتواند به وي کمک کند و هم به فکر آخرت
است، بدان دید که کسی نمیتواند زیر به زودي او را بگیرد. او براي اینکه در این فعالیتها موفق باشد نیازمند، به داشتن صفات و
خصایصی است که او کوشیده است آن را در خود ایجاد کند و پدید آورد. در سایه تلاش و کوشش، سعی و فعالیتها واجد
و « رضیه » ،« تفاحۀ الفردوس » صفات ممتازي [ صفحه 73 ] چون زهد، تقوا، ایمان، شجاعت میشود. کارش به جایی میرسد که
عنوان میگیرد. و حاصل آن را در عملش، در زندگی شخصیتش، در حیات اجتماعیش، در فرزندداریش، در عفت و « مرضیه »
اصالتش، در حیاتش، در مرگش میبینیم. ذکر همه صفات و ویژگیهاي او در این مختصر نمیگنجد و تنها به گوشههایی از آن
اشاره کنیم.
آزادگی فاطمه
مفاطمه زنی است آزاده، آزاد از گناه، از آلودگیها، از وابستگیهاي صرفاً مادي، از دلبستگیهاي شدید نسبت به دنیا، مادیّات،
تجمل، لوکس، زرق و برقها، آزاد از قید و بندهاي خرافی و بیحساب، آزاد از شخصپرستی، شخصیت پرستی، مولاپرستی. او
معصومه است، محصوره از گناه و ممنوعه از آن است. هیچ رسم و سنتی ظاهري و بیعمق نمیتواند او را به سوي خود جلب کند.
هیچ زیبایی مادي نمیتواند او را بفریبد و بالاخره هیچ خوشبختی ظاهري نمیتواند او را به سوي خود بکشاند. او آزاد و آزاده است
و این آزادگی در سایه تقوا، شهامت و فداکاري اوست، به علت ارتباط او با خداست که غنی بالذات و در همه چیز مطلق است.
روحش در بند خداست و از هر قید و بندي دیگر آزاد و رهاست.
صفحه 34 از 52
شجاعت فاطمه
او دلیر است و بی واهمه، جز از خداي [ صفحه 74 ] نمیترسد، جز براي خدا حسابی بازنمیکند. شمشیر خون آلود علی علیهالسلام
را که از جهاد برمیگشت، او شتسشو میداد. دل به مرگ دادنهاي علی را در صحنه نبرد، او متحمل میشد. و به کام مرگ
افتادنهاي پدر را، او همیشه شاهد بود، بدون آنکه جَزَعی سر دهد. اینکه خصم به خانه او هجوم آورد، بدان نظر بود که از
شجاعت و شهامت او، واهمه داشت و بدان خاطر احساس امنیت نمیکردند. هرگز کسی به موجودي خمود و بیاثر حمله نمیکند.
حمله به هنگامی است که احساس کنند شیران و دلیرانی در جامعه وجود دارند. در روز بیعت و سقیفه، دشمن به خانه او حمله کرد
تا علی را با خود به مسجد برد و از او بیعت بستاند. در عین اینکه فاطمه ضربت خورده بود، دچار ناراحتی جسمی بود او یک تنه
علی را میکشید و گروه خصمک از طرف دیگر، تنها با ضربت تازیانهها توانستند علی را از او جدا کنند. این شجاعت فاطمه،
زاییده قوت قلب توأم با تقوا بود، که براي او حرکت و قدرت ایجاد میکرد. در سایه وابستگی به خدا بود که او از هیچ چیز واهمه
نداشت و بالاخره بر اثر ایمان و عبادت بود که او آنچنان بیباك بود. در عین حال او شجاعتی دارد آمیخته با مهر، توأم با عطوفت
و رحمت نسبت به خلق خداي. او هرگز از شجاعتش در خلاف مسیر تقوا استفاده نکرد و نیز از آن، در خلاف طریق هدف سود
[ نجست. [ صفحه 75
تقواي فاطمه
فاطمه داراي تقوا و عفت اخلاق است. سعی دارد دامن خود را نه تنها از گناه بلکه از شبهه گناه هم، پاك و دور نگه دارد. بدیننظر
در محضر پیامبر که مردي کور وارد میشود مراقب خویش است، بدان جهت که او داراي چشم است. پیامبر صلی الله علیه و آله و
سلم در خانهاش وارد میشود و در میزند، که وارد شوم یا نه؟ کسی را به همراه دارم. فاطمه میگوید مقنعهاي ندارم که بر سر
کنم. ولی بناچار با گوشه ملافه خود را میپوشاند تا در معرض دید دیگران قرار نگیرد. او در تمام حرکات و رفتارش مراقب است.
در غذایش در استراحتش، در کارهاي خانهاش، در امر و نهی نسبت به خادمهاش، در احساس مسؤولیت نسبت به تربیت فرزندانش
باشد. مواظب راه و حرکت « فلا تخضعن بالقول » و بالاخره در خواب و راحتش. مراقب صداي خویش است تا مصداق آیهي
خویش است تا آنها که در دلشان مرضی است، مورد نگاه خطرناکش قرار ندهند... در عین تقوا، و در عین عفت اخلاقی به فکر
مسؤولیتهاي اجتماعی است و این امر ممانع از آن نمیشود که او از وظایف اجتماعیش سرباز زند. با حفظ موقعیت و شریط
اسلامی، به انجام و رعایت مسؤولیت میپردازد و دین اجتماعی خود را نیز ادا میکند.
صبر و مقاومت فاطمه
او صبور است و بردبار، در برابر سیل بنیانکن حوادث خود را نمیبازد، جا را خالی نمیکند. در برابر فشار و توسعه مفاسد
اجتماعی خود را حفظ میکند و تسلیم نمیشود. [ صفحه 76 ] او قهرمان صبر است، یعنی مقاومت، و در این راه، آزمودهي خدائی
« یا مُمْتَحَنَۀُ امْتَحَنَکِ اللَّهِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَةً » : است و نیکو از عهده امتحان برآمده است. در فقرهاي از زیارت او میخوانیم
خداوند به کارنامه زندگیش مهر قبولی زده است. او در برابر شداید زندگی، فقرها، ناکامیها، ناداریها مقاوم است و در برابر
رنجهاي حاصله از بیتوجهی امت شکیبا، سختیها نمیتوانند او را از پاي درآورند و ضربههاي خصم نمیتوانند او را نامراد سازند.
سالها در برابر مشرکان قریش شکنجه دید ولی لب به شکوه و بیتابی نگشود. سالها در برابر صدمههاي خصم، تنگ نظريهاي
آنان و حتی سرزنشهاي زنان اشرف، چه در خانه پدر و چه در خانه شوهر ناراحتی دید و شنید ولی آن را متحمل شد.
صفحه 35 از 52
حلم و متانت فاطمه
او حلیم بود و با متانت. در برابر نابهنجاريها به شرطی که قدرت بر رفع آن نداشت حلم به کار میبرد. شاید تلاش بسیار براي
خشمگین کردن او انجام میگرفت ولی او با بردباري و متانت نقشهي خصم را خنثی میکرد. به هنگامی که مسأله غصب فدك
پیش آمد و تلاش و مبارزهي تاریخی فاطمه در احقاق حق، به هنگامی که دشمت دست به کار شد تا بهانهاي به دست آورد و
کانون اسلام را از هم بپاشد، و بالأخره زمانی که خصم آخرین تیر ترکش خود را کشید تا اسلام نوپا را فلج کند و علی آن را [
خدا مرا ) « حسبی اللَّه » صفحه 77 ] اشارتاً به فاطمه تذکر داده بود، فاطمه آرام شد و گفت: در این راه حلم خواهم ورزید و با گفتن
بس است)، خود را سکون و آرامش بخشید. او بردبار و حلیم بود. با بکار گرفتن آن، در عین تنگدستی، در عین جوان سالی، با
وجود چند فرزند خردسال، در عین دشواریهاي فراوان اجتماعی و سیاسی شوهرش، نه تنها در انجام رسالت اجتماعیش کوتاهی
نداشت بلکه کوشید هر یک از آنها را به وجه احسن به انجام رساند.
ادب فاطمه
است. در همه جنبهها و ابعاد زندگیش باید نمونه باشد، و از آن جمله در ادب و اخلاق. چه دختر باادبی « سیدة النساء » و « خیرة اللَّه »
صدا میکند و کلفت خانه را هم، بانوي من. در طول مدت حیات مشترکش با علی، لحظهاي او « رسولاللَّه » که پدر را به حکم قرآن
را نیازرد و حتی از او چیزي طلب نکرد. بدان نظر که مبادا، علی را امکان فراهم کردن آن نباشد و شرمنده گردد. چه مادر با ادبی
که هرگز به پرخاش، نسبت به فرزندانش کلمهاي حتی خلاف عرف از زبان جاري نکرد. و بالاخره چه شخصیت اجتماعی
ارزندهاي که حتی در برابر از دست رفتن حقش، در عین آگاهی نسبت به خیانت سران آن عصر، جملهاي اهانتآمیز نگفت. زبان
او نیز چون عملش معصوم است و کلام او براي دیگران حجت. هم قول او سند است و هم فعلش، به علاوه او اعضایش را در ملک
[ خدا میداند و در ملک خدا تصرف ناحق و ناروا ندارد. [ صفحه 78
فاطمه در ارتباط با علی
او همسر بزرگترین مرد تاریخ است. ولی داراي آن چنان قدرت روحی است که او را تحمل میکند. پشتوانه زندگی اوست، همراز
اوست، مورد مشورت اوست، همگام اوست، همپرواز با اوست، مدافع شأن و مقام و حیثیت اوست. به هنگام رزم علی، او لباس
جنگیش را میآورد. پس از جهاد علی او شمشیرش را میشوید و از خون پاك میکند، زمانی که علی از رنجها و شکنجهها به
ستوه میآید، او پناه و تسلیتش میدهد موقعی که امام براي اثبات حقانیت خود در امر اولویت به خلافت محاجّه میکند، او را به
شهادت میطلبد و فاطمه براي اثبات اینکه حق با کیست، به در خانه صحابه میرود، اعلام حق میکند، شهادت میدهد و
برمیگردد. او در همه امور با علی همگام است. در شهاديها، در غمها، در نگرانیها، در فقرها، در محرومیتها، در تحمل رنجها،
به گونهاي که او را نیز میتوان مجاهدي در راه خدا خواند، مجاهدي سخت کوش، پر تلاش و با هدف، او هرگز در این تحمل
رنجها، و ناگواريها آه و ناله سر نداد، اظهار لنگی نکرد، از حرکت و تلاش بازنایستاد. او در حد خود سعی میکرد ذهنها را
متوجه حقایق و جریاناتی کند که پدید آمده و در آن، حقی ابدي و حتمی توسط امت اسلامی از میان رفته است. زنان مهاجر و
انصار را در محفلی جمع کرد و به دفاع از حقانیت علی، چنین فرمود: نمیدانم مردم کدام خصلت علی را ناپسند داشتند، که از او [
صفحه 79 ] دست کشیدند. به خدا سوگند، شمشیر تیز، گامهاي استوار و سختگیریهاي علی در اجراي احکام حق و عدل باعث این
واقعه شد و مردم آن را دوست نمیداشتند. اما به خدا قسم آنها در این کار ضرر کردند. اگر علی به خلافت میرسید، مردم از
صفحه 36 از 52
حکومت او رنج و ستمی نمیدیدند. او آنان را به سرچشمه عدالت و دانش وارد میکرد و آنان را کاملًا سیراب مینمود. بر این
اساس رابطهي فاطمه با علی تنها رابطه همسري و زناشویی نیست. بلکه رابطهاي است وسیعتر، عمیقتر و فراتر از آنچه که دیگران
در جامعه واجد آنند. رابطهاي است صمیمانه، در جنبه دفاع از رتبت و حیثیت انسانی شوهر که حاصل آن حفظ منافع جامعه بشري
است.
زندگی خصوصی فاطمه
اشاره
فاطمه را تنها از دید یک زن ساده نباید دید، که دستش از همه جا بسته است و از روي ناچاري تن به نوعی خاص از زندگی
میدهد. بلکه باید دانست او دختر پیامبر و شریفترین افراد است. در عین حال زندگی خصوصی او از لحاظ سادگی و صفا،
محبت و صمیمیت، تحرك و انقلاب الگوست. ذیلًا به توصیف برخی از ابعاد زندگی او اشاره میکنیم:
سادگی و صفاي زندگی
زندگی او طبیعی و عادي، نشاط انگیز و روحپرور است. این روحپروري به خاطر صفا و سادگی زندگی [ صفحه 80 ] است. او
چون برخی از زنان نبود که تا پایان عمر به دنبال لوکس و عطر و بخور باشد، الهامش از مکتب اسلام است که صفا و سادگی را
ترویج میکند. تکیه زندگی براي رفع نیازهاي عادي اوست و براي یافتن این امکان است، که به بهترین وجه بتوان در آن
برنامهریزي کرد. نه آنکه دست و پاگیرهاي براي ادامه حیات شادي آفرین و آزادمنشانه براي خود پدید آورد. او همانند پیامبر صلی
تا در یک بینیازي مطلق باشد. مال و دارائی را هدف قرار نمیدهد تا آنها « الفقر فخري » : الله علیه و آله و سلم است که میگوید
وسایلی براي صید شخصیت و عظمت فاطمه نشوند و دل و ایمان او را نربایند. این روش زندگی فقیرانه جدّاً به خاطر ناداري نبود
بلکه به علت غناي درونی بود. زیرا آن روز که او فاقد دارایی و مال بود به همانگونه زندگی میکرد که به هنگام مالکیت فدك.
درآمد فدك رقم کوچکی نبود. ولی این درآمد او را از خود بیخود نمیکند و سادگی و صفاي زندگیش را از دستش نمیرباید.
خانهاش
او را خانهاي است کوچک و گلین، ساده و بیپیرایه که تنها به این اندازه میارزد که سایبانی براي جلوگیري از تابش خورشید و یا
سقفی براي جلوگیري از باران باشد، درست است که علی علیهالسلام در آغاز کار فقیر است و نادار ولی آن روز هم که فدك را
به دست میآورد بازهم در همان خانهي محقّر است. [ صفحه 81 ] خانهاش در عین کوچکی و گلین بودن، این امتیاز را دارد که در
آن، نور خدا و عنایت خداست. الطاف الهی بر سر اعضاي آن است. نام خدا در آن زنده است. دلها به یاد او در طپشاند. خانهاش
گلین است ولی در آن تربیتی متحرك و دینامیک وجود دارد. افرادي در آن پروده میشوند متحرك، انقلابی و سخت شیفتهي
اسلام و مردم، شوهري در آن زندگی میکند که سرنوشت جنگ و کفر را با حمله قهرمانانهاش معین مینماید. فرزندانی از آن
بیرون میآیند که نهال اسلام را آنان باید مراقبت و آبیاري کنند. در این خانه فقر است و ناداري، ولی محبتهاي آمیخته با عنایت
الهی آن را غنا میبخشد. نور و حرارت ایمان، سردي آن را جبران مینماید. پیوندها در آن قوي و ریشهدار، و اعضاي آن در زیر
نظمی استوار سرگرم زندگی هستند.
اسباب زندگیش
صفحه 37 از 52
خانه از هر چه زینتآلات نام دارد خالی است و از هر وسیلهاي که رنگ لوکس و تجمل بدان بخشد عاري است. همه آنچه که در
آن است منحصر است به بوریایی، تشکی، چند کاسه و بشقابی و بالشی. حتی در این خانه وسایل خواب و رختخواب کافی نیست.
علی و فاطمه ملافهاي دارند بس کوتاه، طوري که آن را بر سر میکشند پاها از ملافه بیرون میمانند و وقتی که برپاها میکشند
سرها بیرون میمانند. در این خانه از وسایل و اسباب اضافی، زیبا و گران قیمت خبري [ صفحه 82 ] نیست و نیز از آنچه که به
کارشان نیاید وجود ندارد. در عین حال خانهاي است که در آن احساس و ایمان است، عشق و صفاست، حریت و شرافت است.
انجام وظیفه و مسؤولیت است، روح عدالتخواهی است، تلاش براي احقاق حق است، کوشش براي احیاي اسلام است و...
جهیزیهاش
درست است که فاطمه اولین زن اسلام است ولی مهر او همان مهرالسنه (حدود 500 درهم) و جهیزیهاش بسیار اندك است. آن روز
که بناي ازدواجش با علی گذارده شد، همه آنچه که به عنوان جهیزیه این عروسی شکوهمند تهیه شد عبارت بود از: یک پیراهن
کرباس، یک روسري پشمی، یک چادر (سرانداز)، یک تخت چوبی با پوست خرما، دو تشک، یکی از کتان و دیگري از لیف
خرما، چهار بالش از پوست میش، یک پرده از پشم شتر، یک حصیر از علف صحرا، یک دست آس براي آرد کردن، یک بادیه
فلزي، یک مشک چرمی، یک کاسه چوبین، یک مشربه چرمی، دو کوزه گلی، یک بشقاب گلی، دو دستبند نقره. وقتی پیامبر
صلی الله علیه و آله و سلم جهیزیه ساده فاطمه را دید به وجد و نشاط آمد و فرمود: خداوندا زندگی را بر کسانی که وضعشان این
چنین و بیشتر ظروف آنها سفالین است مبارك گردان. وسایل و اسباب خانه فاطمه در آغاز زندگی، در دوران شور و جوانی همین
بود و گمان دارم تا روزي که از دنیا میرفت نه تنها بر این مقدار چیزي نیفزود بلکه بخشی از آن راهم در راه خدا از دست داد [
صفحه 83 ] چون دستبندهاي نقره، پردهي در و... و تازه گاهی همین اثاثیه ناچیز را در نزد کسی به گرو میگذاشت، تا گندمی
قرض کند، آن را با دست خود آرد کند، خمیرش نماید، نانی تهیه سازد و در راه خدا به فقیري دهد، و یا شکم گرسنهاي را سیر
کند.
مسؤولیتهاي اجتماعی