گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
مسؤولیتهاي اجتماعی فاطمه







اشاره
فاطمه زنی مسؤول و متعهد است، اعتقاد دارد که نمیتواند تنها براي خود زندگی کند. زیرا اصولًا امت اسلامی امتی است که باید
این احساس مسؤولیت از دوران کودکی براي او .« کُنتُم خَیرَ اُمَّۀٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ » . براي دیگران و در طریق خدمت دیگران باشد
وجود دارد و از پنج شش سالگی پا به پاي پدر در کار و همراه اوست. در خانه به کارهاي مادر کمک میکند. آن روز که رشد
یافت غم مردم را بر دل دارد و میخواهد گرهی از کار آنان بگشاید.
او در طریق مردم است
فاطمه علیهاالسلام براي چه سیلی خورد؟ براي چه از خصم تازیانه خورد؟ آیا غرضش این بود که شوهرش به پست و مقامی رسد؟
آیا نظرش این بود که در سایه آن عنوانی کسب کند؟ مگر دختر پیامبر بودن کم افتخاري براي او بود که او عقده کمبود رتبه را
داشته باشد؟ مگر او از این افتخار و عنوان استفادهاي کرده بود؟ تاریخ نشان میدهد که همه تلاش و اضطراب فاطمه علیهاالسلام،
همه کوششها و فعالیتهاي او براي مردم بود، در طریق خدمت به مردم [ صفحه 84 ] بود. او با از دست رفتن حق علی علیهالسلام،
صفحه 38 از 52
حق مردم را غصب شده میدانست. او احساس میکرد که دور داشتن علی از مقام خلافت ظلم به بشریت است. بدین نظر براي
اینکه چنین ظلمی واقع نشود، حاضر است همهگونه رنجی را تحمل کند. آن روز که پدرش گردنبندي را در گردن فاطمه
علیهاالسلام دید، با نگاهش بدو فهماند که ضرورت مهمتري در پیش است باید بدان رسید. فاطمه گردنبند را از گلو بازکرد و به
خدمت پدر فرستاد. پدر فرمود: فاطمه جان! تو از من هستی. ما باید با هم به درد مردم برسیم. و آنگاه از محل فروش آن بینوایی را
سر و سامان داد. او در طریق مردم آنچنان کوشاست، که حتی حاضر نیست از مرگش هم براي فریب مردم استفاده شود و حتی
کسی به بهانه حمایت از او و در نتیجه گول زدن مردم بتواند زیر تابوت او را گیرد و رهبري خود را به اثبات رساند.
عهدهدار رهبري زنان است
فاطمه علیهاالسلام پیش از اینکه توطئهاي پدید آید و از مقام زن سوءاستفاده به عمل آورند، او را به عنوان یک کالا عرضه کنند،
اقدامی کرد و کوشید آنان را از بازیچه شدن نجات بخشد. او وضعی را به وجود آورد که زن از این حالت بیخبري و بنجل شدن
رهائی یابد، کوشش و تلاش خود را صرف پیشبرد اهداف اصیل انسانی کند. او کوشید که زندگی زن به پوچی نگذرد، وسیلهاي
براي اطفاي شهوت مردان نباشد، بزرگواري و شرف انسانی او به خطر نیفتد. [ صفحه 85 ] او به زنان درس داد و به آنان فهماند که
با حفظ شخصیت اسلامی و قرآنی خود، میتوانند آزاد باشند، جلوي راه استثمارگران را سد کنند. بار رسالت اجتماعی را بر دوش
گیرند. وظیفهاي را عهدهدار گردند. فاطمه علیهاالسلام نشان داد که زن نمیتواند عنوان خرید و فروش اجتماعی باشد، نمیتواند به
صورت کالایی با مهریهاي سنگین، با زندگی اشرافیگري مورد معامله قرار گیرد. او نشان داد که ازدواج، تنها به منظور ارضاي
غرایز و برآورده ساختن امیال و هوسها، شکلی دردآلود از حیات اجتماعی و مایه سقوط ارزش زن است.
الگو براي زنان است
فاطمه علیهاالسلام الگوست، براي همه زنانی که از زمان او تا حال بودهاند و نیز براي همه کسانی که تا روز قیام واپسین خواهند
آمد. البته براي زنانی که خواستار حفظ شرف انسانی و مدافع عفت و تقوا باشند. و او در این جنبهها الگویی تمام است. او الگوي
یک زن با هدف است، آنهم هدفی اصیل، که در سایه آن، انسانیت انسان رشد مییابد و تقویت میشود و حیات خداپسندانهاش
ریشهدار میگردد. او الگوي آزادي و آزاد منشی است. از هر چه که پلید و گناه است و از هر چه که مایه اسارت و بردگی است
دور است. او الگو و نمونه است و به دیگران میآموزد که چگونه به جاي لودگیها و آرایشهاي لوس و نفرتانگیز میتوانند
بزرگی و علو روح خود را نشان دهند و از این طریق به جلب و جذب دلها پرداخته و در [ صفحه 86 ] عین حال در مسیر
خواستههاي الهی باشند. او الگوست و به زنان آموخت که زنان هم میتوانند در موارد لازم، کار مردانه کنند. در عین اینکه
دیدگان از نامحرمان، پاك و دور نگه میدارند. در عین اینکه عفت و اصالت خود را حفظ مینمایند، به احقاق حق بپردازند و به
دفاع از ستمگريها قیام و اقدام نمایند. فاطمه علیهاالسلام در جنبه رهبري، درس دادن، الگوي عملی بودن، انتقال معارف اسلامی و
فکري خود به زنان آنقدر کوشید به کار به خاموش شدن شعلههاي چراغ زندگی او رسید. او تا آخرین روزهاي عمر از انجام این
رسالت بازنایستاد.
در خدمت افراد اجتماع است
او در راه خدمت به خلق است و آن را براي خود یک مسؤولیت میشمارد. او در این راه، هم در جنبههاي ظاهري و مادي اقدام
میکند و هم در جنبه معنوي، زندگیش وقف مردم و اسلام است و روزان و شبان در فکر کیفیت اجراي این خدمت که بهرهدهی
صفحه 39 از 52
بیشتري داشته باشد. - او در شب عروسی جامه نو را به فقیر میدهد و خود با جامه کهنه به خانه علی علیهالسلام میرود. - افطار
خود را چون همسر و فرزندانش تا سه شب به مسکین و یتیم و اسیر میدهد تا حدي که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
درآمد فدك را صرف فقیران میکند، در عین آنکه میداند در خانهاش ذخیره - .« واغوثاه اهل بیت محمد یموتون من الجوع »
غذایی نیست. [ صفحه 87 ] - از محل کار اضافی خود غذایی براي فقیران تهیه میکند در عین اینکه فرزندانش گرسنهاند. - پردهي
در خانه را به نزد پدر میفرستد تا پیراهنی براي درماندهاي شود. - سهم غذاي روزنهاش را گاهی به گرسنهاي میدهد و خود
گرسنه میماند. - شب تا به صبح در حال عبادت و دعاست و براي مردم خیر و سعادت آرزو میکند. -... آري او زن است ولی
چون مردان بزرگ تاریخ، همچون انبیا و اوصیا در فکر بشریت است، به خاطر انسانها در رنج است و مردمدوستی را از پدر به
آري او باید این چنین .« حریص علیکم و بالمؤمنین رؤوف رحیم » . میراث میبرد. حریص بر مردم، و به مؤمنان رئوف و رحیم است
باشد، زیرا که او خیر کثیر است و درس انسان دوستی را در مکتب وحی و زیر نظر استادي چون محمد صلی الله علیه و آله و سلم،
که پدر بشریت است آموخته است. او باید خیرخواه مردم باشد، زیرا سایه پدر و شعاع وجودي کسی است که قرآن دربارهاش
.« وَما اَرْسَلناكَ اِلّا رَحْمَۀً للعالمین » : فرمود
رنجهاي فاطمه
اشاره
فاطمه بر اساس ملاکهایی که ما میشناسیم و براي خود، آن را [ صفحه 88 ] پذیرفتهایم زندگی نکرد، بلکه عمري را رنج برد. البته
رنجی که براي او مفهوم حیات دنیوي را داشت. همیشه خار نامحسوسی را در چشم داشت و از آن زجر میکشید، همانند خاري که
شوهرش آن را در چشم احساس مینمود، و آن خار زهرآگین خودخواهی شیخین بود. اقویاي انساننما سلاح را از دست او و
شوهرش برداشتند و بر سر او فرود آوردند. جلال و عظمت او را در هم کوبیدند و بر جان و روان او زخمهاي غیر قابل تحمل فرود
آوردند. رنجهاي او متعدد و متنوع و هر کدام براي او زجردهنده است. برخی از آن رنجها عبارتند از:
اختلاف امت
اختلافی که زاییدهي خودخواهی سران جامعه و بزرگان قبایل است. آن روز که در رنج و ذلت، بدبختی و سقوط بودند، در وضعی
زندگی میگذراندند که حتی حیوانی بود. حال که محمد صلی الله علیه و آله و سلم آنها را بالا آورده و به سروري و آقایی رسانده
است، زود به فکر تقسیم غنایم افتاده و همدیگر، و در نتیجه اسلام را تضعیف کردند. تفرقه براي امت سوز است و ناشی از عدم
اطاعت حق است، سبب از هم پاشیده شدن نظامات میشود و اسلام نوپا را در زمان فاطمه علیهاالسلام تهدید میکند. او که بالواقع
متولی اسلام است از این تهدیدها رنج میبرد و نگران است، زیرا رنجهاي پدر و شوهر و بزرگان اسلام را بر هدر میبیند. خونهاي
شهیدان را در حال ضایع ماندن احساس میکند. آینده اسلام را بر این اساس تاریک احساس مینماید. [ صفحه 89 ] فاطمه
علیهاالسلام هرگز شکوه نمیکند که چرا زندگیش فقیرانه است، هرگز براي این نمیگرید که چرا مال و ثروت ندارد، چرا اشرافی
زندگی نمیکند. ولی براي پریشانی و تشتت امت، براي خودخواهیها و خودبینیهایی که دودش به چشم امت میرود متأثر است.
استقرار ناحق
گویی تلاش پیامبر و بزرگان اسلام از نظر شیخین براي آن بود که آنها زود به رتبه و مقامی رسند. گویی مردم خون داده بودند که
صفحه 40 از 52
ابوبکر به خلافت رسد و پس از خود آن را به عمر واگذارد. گویی همهي محرومیتها و ناکامیهاي مسلمین، جنگها، زد و
خوردها براي آن بوده است که شیخین صاحب عنوان و رتبت گردند و... اي کاش که شیخین به غیر از زورخواهی پایه و مایهاي
داشتند، اي کاش که آنها حق طلب، پاكاندیش و به جنبههاي ایدئولوژیکی اسلام آگاهی داشتند. ولی متأسفانه وضع اینچنین بود.
فاطمه علیهاالسلام ناراحت است از این بابت که نفوذ چنگال خودخواهی شیخین را بر جان و روان اسلام میبیند. ناحق و ناروا را در
جاي حق مستقر و علی را که برگزیده خدا و رسول است از آن دور مییابد. فاطمه علیهاالسلام ناراحت است از آن بابت که ابوبکر
را بر منبر پیامبر میبیند و جان پیامبر یعنی علی را که بالواقع هادي و رهبر است مطرود و دور از گود مینگرد. این استقرار ناحق اگر
چه عمري محدود دارد، غیر قابل تحمل است و جان فاطمه را میسوزاند.
فقر مردم
غرض تنها فقر مادي نیست که آن دردي قابل درمان است. بلکه فقر معنوي، فکري، اخلاقی و ایدئولوژیکی است. مردم تازه در
مسیر افتاده بودند. در نیمه راه بودند. هنوز ساخته و پرداخته [ صفحه 90 ] نشده بودند. خط مشی جدید سیاست، آنان را از ادامه راه
بازداشت. دوباره آنان را در مسیر جهل، و بیخبري و رکود قرار میداد. آخر شیخین خود چیزي نداشتند تا به دیگري بدهند.
محتواي فکریشان چیزي نبود که مردم را اقناع و اشباع کند. به همین نظر چارهاي نبود جز آنکه آنان را به همان حال راکد نگه
دارند. و حتی در مواردي از طریق تحمیلات فکري به آنان وانمود کنند، حق همانی است که شیخین میگویند. از سوي دیگر او
ناراحت است، از آن بابت که انسانهاي مستضعف را بسیار میبیند، کسانی که دستی به جایی ندارند و کسی در برابر سرنوشتشان
احساس مسؤولیتی ندارد. آنان به ناچار باید به قطبی و بلوکی بسته شوند، تا ادامه حیات برایشان ممکن باشد. و این وابستگی است
که براي اسلامشان خطر میآفریند.
عدم همپروازيها
دشواري بزرگی را که خصم پدید آورده است این است که زمینه و امکانات را از دستشان گرفته است. راه همکاري با مردم، بالا
آوردن و همراز کردنشان را بر آنان سد کرده است. اینک اجتماع او در وضعی است که با علی و فاطمه همآواز نیست، چون او
نمیاندیشد و از سطحی که در آن است بالاتر نمیآید. مردم در وضعی قرار گرفتهاند که آیندهشان تاریک است. هدفشان در سطح
پرخوري، کامجویی و افراط کاري است. محیطشان آلوده و مسموم است. حق اعتراض از آنان سلب شده، دیگر کسی نیست به
دادشان برسد. فاطمه علیهاالسلام میبیند بذري را که امروز کاشته شده، چگونه رشد میکند و چه نهالی میدهد. دیواري را که
شیخین بنا نهادهاند چه [ صفحه 91 ] عیب و انحرافی دارد و تا کجا خواهد رفت. او گویی ضربت خوردن علی را در محراب،
هماکنون میبینت. صلح حسن را براي حفظ امت، آن هم از روي اضطرار، ملاحظه میکند، شهادت حسین دلبندش را در کربلا
را میشنود. او میبیند که فرزندانش، یعنی امامان و رهبران دین به مناسبت این پایه غلطی که « هل من ناصرش » شاهد است و فریاد
در جامعه گذارده شده و این کوتهاندیشی مردم، در گوشههاي زندان، شهید و مسموم میگردند و انشعاب امت به فرق اسلامی، تا
قیام قیامت ادامه خواهد یافت.
رنجهاي دیگر
او به غرایز این، رنجهاي دیگري را هم متحمل است که مربوط به زندگی شخصی اوست. رنج ناداري، رنج گرسنگی، سرپرستی
خانه و زندگی، که البته چون در مسیر هدف اوست براي او شاید رنجی به حساب نیاید. او درد و رنجهاي دیگري را هم متحمل
صفحه 41 از 52
است. چون درد تن، درد ناشی از ضربت تازیانه خصم، درد شکستن پهلو، درد سقط جنین، درد تنهایی و جدایی از پدر، درد حق
ناشناسی مردم که در آن هر چه را که مربوط به جمع و جامعه است برایش درد است و هر چه که جنبه خصوصی و شخصی دارد
برایش قابل تحمل است.
سیاست زمان پس از پدر
مادام که در دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، درست است که رنج میبرد، جهاد میکند، با پدر و شوهر
همگامی و همپروازي دارد ولی تحمل آن و قبول زحمتهاي آن آسان است، از آن بابت که هرکدام گامی [ صفحه 92 ] در مسیرند.
ولی از لحظه فوت پدر تا دوران وفاتش که قریب 3 ماه است مواجه با سیاستی دیگر میشود که اسلامی نیست. سیاست دوران پس
از مرگ پدر، سیاستی است غیر منطقی، بیحساب، زورمندانه و جنگلی، سیاست پیروز شدن و رسیدن به هدف است از هر راهی
سیاست زمان او پس از مرگ پیامبر سیاست خشونت .« الغایات تَبْرُزُ الوَسائِط » : که برایش ممکن باشد. شعار عملی این است که
است، سیاست آتش زدن در خانه است، سیاست قرار دادن فاطمه علیهاالسلام بین در و دیوار است تا علی علیهالسلام را به زانو
درآورد، سیاست ضربه بر زن زدن است، به حدي که فرزندش را سقط کند، سیاست بازگرفتن فدك از فاطمه و علی است، تا آنها
و به تبع آنان مسلمین را فقیر سازند. سیاست دوران فاطمه علیهاالسلام، سیاست فشار است. فشار اقتصادي، فشار اجتماعی، تدابیر
تخریبی، تدابیر تبلیغی، اعماز زور، ریسمان بر گردن علی افکندن، شمشیر برهنه بر بالاي سر او داشتن و از وي بیعت خواستن،
یورش و هجوم به خانه فاطمه بردن، مقدسات را نادیده گرفتن، سدهاي حرمت را یکی پس از دیگري شکستن، حقوق انسانی
انسانهاي راستین را نادیده گرفتن است... او با چنین سیاستی مواجه است. صدمهها براي اول بار بر او و بر پیکر او وارد میآیند. اما
فاطمه علیهاالسلام آن کسی نیست که با این تدابیر سنگر خود را خالی کند. او راه مبارزه را در پیش میگیرد و آن را ادامه میدهد
[ اگر چه بر مرگش منجر گردد. [ صفحه 93
عدالتخواهی فاطمه
فاطمه عادل است چون حقدوست و حقطلب است. و در این راه ثابت و پا برجاست. کارش را در خانه با فضه قسمت میکند و یا
خدمتکار خود مساوات و مواسات دارد. در گفتارش نیز عادل است، زیرا عدل را اساس پایداري نظام اجتماعی، ضامن امنیت و
عامل بقاي امت میداند. او آنچنان در عدالت و حقدوستی، در مخالفت با ظلم و ناحق پا برجاست، که حتی حاضر نیست که
ستمکار پاي تابوتش بیاید و بر جنازهاتش نماز بگذارد. چهره حقطلب او انقلابی است، آنچنان که حتی از مرگ، تابوت خود هم
علیه ظلم و تبعیض استفاده میکند. او فدك را بهانه میکند و بر رهبران ظلم و تبعیض میتازد. مردم را به حکومت عدل و زمامدار
عالم و عادل میخواند. عدل و فضیلت را مستند قرار داده و درباره کمال و تعالی جامعه بحث میکند، و رابطه این دو را با هم مورد
توجه قرار میدهد. فاطمه علیهاالسلام عادل است و عدالتخواه. به همه غارتگران اندیشه و افکار حمله میکند. به همه آنهایی که
مردم را از تفکر بازداشتهاند، اندیشه را از بین برده و یا تخدیر کردهاند. راه درست فکر کردن را بر مردم بستهاند، حقوق انسانی
مردم را از آنان سلب کردهاند و... او در طریق عدالتخواهی، منطق و استدلال خاصی دارد؛ منطقی که محکم و متین است، در آن
بویی از احساس و تعصب بیجا دیده نمیشود، در سایه آن منطق و استدلال، به غاصبان و به نالایقان اعلان [ صفحه 94 ] خطر
میکند. آیندهشان را بد توصیف و آنها را رسوا میسازد. او قربانی عدالت و حقخواهی است. براي شوهر قیام میکند، نه بدان
جهت که علی علیهالسلام شوهر اوست، بلکه از آن جهت که او برگزیده حق است، امام عادل است، خلیفه راستین پیامبر صلی الله
علیه و آله و سلم است. من معتقدم که اگر علی علیهالسلام شوهر فاطمه علیهاالسلام نبود فاطمه براي او حرکت و قیام میکرد.
صفحه 42 از 52
مبارزه و جهاد فاطمه
فاطمه در طول مدت حیات کوتاه خود و به خصوص سه ماه آخر عمرش، جهادي عظیم داشت. مبارزهاي کرد مهم و مؤثر،
مبارزهاي که در تاریخ حیات زنان، بیسابقه و کمنظیر است؛ و تاریخ، آن را به عنوان الگویی و سندي ثبت کرده است. او نشان داد
که راه و رسم مبارزه همهگاه تیر و شمشیر کشیدن نیست. گاهی مبارزه صورت خشونت دارد و به نحوه رویاروي انجام میگیرد و
زمانی به صورت آرام. گاهی مبارزه به صورت سکوت، بیاعتنایی، عدم تایید است و زمانی به صورت اعمال خشم. او میداند که
مبارزه لطمه دارد، گاهی ضربه خوردن دارد، زمانی مرگ و فنا دارد. او با آگاهی از این جهات تن به مبارزه داد. ضربات، صدمات
و لطمات را بر پیکر خود پذیرا گشت. او میدانست که مبارزات لازم نیست همه گاه به سرعت و فوریت نتیجه دهد، بلکه گاهی
بذر نهضتی کاشته میشود و حاصل آن سالهاي بعد و حتی دههها و قرنهاي بعد به دست میرسد. پس تا [ صفحه 95 ] روزي که
جان در تن است، تا موقعی که قدرت و توان موجود است، باید تن به مبارزه داد و حتی لحظهاي از آن فرار نکرد. او مبارزات خود
را در کنار علی علیهالسلام و گاهی هم با استقلال ادامه داد. کمتر فایدهاش آن بود که اتمام حجت کرد، خصم را به محاجه طلبید.
بحث کرد، استدلال و منطق به کار برد، رسواگري کرد، دشمن نادان را به گریه و انابه انداخت و نشان داد: که حق با اوست، اگر
چه آن را از وي دور و ممنوع دارند.
فاطمه در راه احقاق حق
اشاره
او در تحقق بخشیدن به عدالت کوشاست و در این راه خود را مسؤول میبیند. در راه احقاق حق خود، مسجد را محکمه میسازد و
ابوبکر را به محاکمه میکشاند. در عین اینکه او بانویی مصیبت دیده است و پدر را از دست داده، در عین اینکه صدمه و زجر دیده
است، در محکمه استدلال میکند، بحث مینماید، خطبه میخواند، سخن میگوید و به ابیبکر میگوید: روز قیامت گریبان تو را
میگیرم. این بحثها و محاکمات در لحظات و زمانی است که دیگران حق اظهار نظر ندارند، جرأت نمیکنند که سخن خود را
بگویند، قدرتی در خود احساس نمیکنند، تا آنچه را که بر سرشان میآید از خود دفع کنند. اما محاکماتش در مسجد، مربوط به
داستان فدك است، که خود موضوعی مهم و مورد بهرهبرداري سیاستی حساب شده است. بدینسان ضروري است، تا حدودي از
[ مسأله فدك و اهمیت آن خبر یابیم. [ صفحه 96
مساله فدك
فدك قطعه زمینی بوده که در سال هفتم هجري، بدون جنگ و خونریزي توسط یهودیان در اختیار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
قرار گرفته، و به عبارت دیگر یهودیان آن را به پیامبر بخشیده بودند. پیامبر هم سند آن را نوشت و در همان سال بنا به دلایلی آن را
حق پیامبر بود زیرا از «... ما افاء اللَّه علی رسوله » در اختیار و تصرف فاطمه علیهاالسلام قرار داد. این بخشش پیامبر تصریح آیه قرآن
راه غنیمت جنگی نصیب نشده بود تا دیگران را در آن نصیبی باشد. فاطمه تا چند سال آن را در تصرف داشت و به مناسبت اهمیت
سیاسی و اجتماعی آن، شیخین تصمیم گرفتند که آن را از فاطمه سلب کنند، بدان دلیل که پیامبران پس از خود ارثی باقی
نمیگذارند، اگر هم باقی بگذارند از آن مردم است. آنان بر این اساس خواستند فاطمه و علی را به ورشکستگی اقتصادي و بعداً
سیاسی بکشانند. البته در جنبه تحلیل مساله باید یادآور شویم، که اگر سندي بر بطلان روش خلافت ابوبکر و عمر جز فدك هم
صفحه 43 از 52
نباشد همین خود کافی است. زیرا پیامبر چیزي را داد و آنها بازستاندند. مگر فاطمه در خانه پدر زندگی میکرد که تصرف فدك
آنهم از چهارسال قبل از وفات رسول، میراث او به حساب آید؟ فاطمه خود یک زندگی مستقلی داشت و پیامبر در عین استقلال
زندگی اقتصادي او، فدك را به وي بخشیده بود و حتی سندش را هم به اسم او تنظیم، چرا پیامبر نگفته بود که این از آن همه
[ مسلمین است. [ صفحه 97
اهمیت فدك
داستان فدك از یکسو داراي جنبه اقتصادي و از سوي دیگر داراي جنبه سیاسی است. اینک فدك را از فاطمه گرفتند به دلایل
گوناگون و یکی از آنها این بود که خواستند شوهرش را خلع ید کنند. زیرا بالاخره درآمد فدك به دست علی میرسد و او آن را
صرف فقرا و نتیجتاً جلب آنان میکرد. فدك را از دست فاطمه و علی درآوردند، با اینکه ابوبکر میدانست فاطمه راست میگوید
و احتیاجی به شاهد ندارد، تنها براي اینکه روحیه او را ضعیف کنند، آنها را به فقر و ناداري بکشانند، و هم و غم فاطمه و علی را در
امر اقتصادي مشغول دارند تا علی هوس خلافت نکند، یا با استفاده از درآمد آن علیهحکومت وقت نایستد و... عمر به ابوبکر گفت:
مردم بنده دنیایند و وراي آن خواستهاي .« اِنَّ النّاسُ عَبِیدُ الدُّنیا لا یُرِیدونَ غَیرَها، فَامنَعْ عَنْ عَلِیّ وَاَهل بَیتِه الخُمس وَالفِیء وَفَدَکاً »
ندارند. دست علی را از خمس و بیتالمال و فدك دور داري، مردم از دورش پراکنده میشوند. و تلاش شیخین براي پیاده کردن
این طرح بسیج شده، تا حد حدودي هم مفید افتاد، اما فاطمه علیهاالسلام از آن صرفنظر نکرد و به حقطلبی، دفاع و احقاق حق
پرداخت.
حقطلبی فاطمه
او نشان داد که زن هم با حفظ جوانب شرعی، میتوانند احقاق حق کند. در خطاب به ابوبکر فرمود: گریبان تو را خواهم گرفت و
حقم را از تو بازمیستانم. [ صفحه 98 ] او در مجلس ابوبکر نشان داد که در این محاکمه هدف مال براي شخص خود نیست، بلکه
براي حفظ موقعیت حق و حقوق مردم است. بدین نظر رو به ابوبکر کرد و فرمود: من خویشتن را مسؤول یافتم که این سخن را
بگویم و علم خویش را در این باره بیان کنم. او براي گواهی و شهادت در اثبات این دعوي که پیامبر آن را به او بخشیده است علی
و امایمن را آورد، و خود هم به عنوان شاهد دیگر مسأله را عرضه کرد. امایمن گواهی داد که فدك مال فاطمه است. ابوبکر
خواست طفره رود ولی امایمن نگذاشت و گفت: تا به این حرفم جواب ندهی نمیگذارم حرفی بزنی. آیا شنیدي که پیامبر گفت:
امایمن بهشتی است؟ گفت: آري. گفت، در این صورت شهادت میدهم که فدك از آن فاطمه است. عمر وقتی وضع را بدینگونه
دید گفت: این زن اعجمی است و شهادت او درست نیست!
دفاعیات فاطمه
او خطبهاي خواند. مردم را به خدا دعوت کرد. پیامبر و رسالت او را ستود. از جنبههاي مالی سخن گفت، از زکات حرف زد و از
معاشر الانبیاء لا نورث درهماً » : مسائل دیگر. آنگاه به سخن ابوبکر گوش داد که چه میگوید. ابوبکر حدیث مجعولی نقل کرد که
ما گروه انبیاء درهم و دیناري را به ارث نمیگذاریم. کنایه از آنکه، تو نیز از بازمانده میراث پدرت سهمی نداري!! در .« و دیناراً
عین اینکه این سخن نوعی خلط مبحث بود، زیرا که فدك بازمانده پیامبر نبود، [ صفحه 99 ] چیزي بود که پیامبر در دوران حیاتش
آن را به وي صلح کرده و بخشیده بود، شروع به سخن کرد و گفت: شگفتا! آیا بر اساس کتاب خدا تو از پدرت ارث میبري و من
ارث نمیبرم؟ سخن تازه و عجیبی میگویی. آیا کتاب خدا را رها کرده و به سخنی و کلامی خلاف قرآن متمسک میشود؟ قرآن
صفحه 44 از 52
خویشاوندان برخی بر برخی دیگر اولی به تصرفند. آیا این آیه را آیهاي .« اولواالارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب اللَّه » : گوید
دیگر نسخ کرده است؟ آیا تو به کتاب خدا آشناتري و عموم و خصوص قرآن را بیشتر میفهمی یا پدرم و پسر عمم؟. قرآن گوید:
سلیمان از .« وورث سلیمان داود » - . سهم پسر در ارث دو برابر سهم دختر است .« یومکم اله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین » -
زکریا دعا میکند که فرزندي نصیبش شود که از او و .« هب لی من لدنک ولیاً یرثنی و یرث من آل یعقوب » - . داود نبی ارث برد
اگر میت ثروتی باقی گذارد از آن والدین و .« ان ترك خیر الوصیۀ للوالدین و الاقربین بالمعروف » - . از آل یعقوب ارثی برد
خویشان اوست. -... ابوبکر در برابر این آیات مبهوت ماند. به زانو درآمد. آنچنان که گویی چنین آیاتی را هرگز نشنیده و یا
[ نمیخواست فاطمه علیهاالسلام در آن بویی برده باشد! [ صفحه 100
خطابات فاطمه
او در دفاعیهاش فائق آمده بود، وقت آن بود که تصمیم نهایی را بگیرند. ولی ابوبکر به گریه پرداخت تا ذهنها را منحرف کند.
مردم همچنان ساکت و آرام نشسته و واقعه را نظاره میکردند. فاطمه علیهاالسلام خطاب به مردم که چرا ساکت نشستهاید در حالی
که میبینید به حریم اسلام تجاوز کردند؟ چرا سکوت میکنید در حالی که میبینید حق مرا از دستم گرفتند؟ و... او به خانه آمد و
حتی خطاب به علی، که چه شد دست از حمایتم برداشتی؟ شخصیت مرا خرد کردند؟ حقم را ربودند؟ علی علیهالسلام تسلیتش داد
و از او خواست که به خاطر خدا حلم ورزد. و زهرا هم حلم به کار برد.
در بررسی مسأله فدك
در این زمینه منهاي احساس و عاطفه، و تنها به عنوان بررسی حق قضیه، باید یادآور شویم در این مورد به فاطمه علیهاالسلام ظلم
را خواند و خود تنها شاهد سندیت آن شد با « معاشر الانبیاء » شد و در عمل شیخین قصد قربتی نبود، زیرا: - ابوبکر حدیث سخن
توجه به این که آیات قرآن خلاف آن را اثبات میکنند. ولی شهادت فاطمه علیهاالسلام، ام ایمن و علی درباره یک مسأله قبول
نشد. - ابوبکر با نپذیرفتن سخن فاطمه و عملًا او را به دروغ متهم ساختن آیه تطهیر را از قرآن نادیده گرفت. - اگر بناست پیامبران
ارثی نگذارند دخترش عایشه به چه حقی حجره پیامبر را تصرف کرده و حتی اجازه نداد که جنازه امام مجتبی علیهالسلام در کنار
قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دفن شود؟ [ صفحه 101 ] - چه شد که به حرف علی که بارها مورد توصیه پیامبر است، گوش
فرامیدهند ولی به حرف عایشه گوش میکنند؟ - آن روز که شوهر زینب دختر پیامبر (ابیالعاص) در جنگ بدر اسیر شد زینب
گردنبند خود را براي نجات شوهر فدیه آورد و پیامبر با توافق یاران موافقت کرد که گردنبند را به او بازپس دهند (به یاد
خدیجه) و ابیالعاص را آزاد سازند. حال بر فرض که فدك حق فاطمه نبود، آیا کار پیامبر آنقدر ارزش نداشت که فدك را که
مورد علاقه فاطمه است به یاد خدیجه و پیامبر به فاطمه ببخشند؟
اعتراضات فاطمه
فاطمه براي حکومت وقت، موجودي خطرآفرین بود، از آن بابت که با اعتراض خود و با اعلام خشم خود، آنها را آرام
نمیگذاشت. او معترض است به وضع خلفاء، به اقدامات ناحق آنها، به خودخواهیهایشان، به پریشانی امت، به تفرقهها، به
پایهگذاريهاي غلطشان و... او معترض است به این وضع که دیروز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بر بالاي منبر میبیند و امروز
ابوبکر را، که اصولاً صلاحیتی براي احراز این امت ندارد. او معترض است به حقوق از دست رفتهي خود و همه کسانی که
محرومیت دیدند، ناملایمات چشیدند، در زیر یوغ اسارتها هستند. او براي خدا خشم میگیرد و براي خدا اعتراض میکند و سعی
صفحه 45 از 52
دارد مستضعفان و حق از دست رفتگان جامعه را به قیام و حرکت وادارد و آنها را چون کوهی آتشفشان به جریان اندازد، تا هر
ناحقی را [ صفحه 102 ] از میان بردارند، بسوزانند، نابود گردانند، نامراديها را از میان بردارند و راه زندگی انسانی را در پیش
گیرند.
نحوهي اعتراض
او در وضعی است که نمیتواند قیام مسلحانه کند، پس تنها باید از راه زبان و از راه مبارزهي منفی، خشم و اعتراض خود را نشان
دهد. اما در جنبهي بهرهگیري از قدرت زبان، او میداند که فحش و دشنام دردي را دوا نمیسازند و تازه این امر در شأن و رتبت او
نیست. پس باید سخن گفت، انتقاد کرد، فریاد زد، عصیان آفرید. او زبان سخن دارد، در مسجد علیهابوبکر سخن میگوید. زنان
مهاجر و انصار را جمع میکند و به روشنگري میپردازد. به در خانه صحابه میرود و از آنان شهادت و اعلام حق میطلبد، وضع
آینده را برایشان تصویر و ترسیم میکند، به حرکتشان وامیدارد، براهشان میاندازد و... اما در جنبهي مبارزهي منفی او از همه
موقعیتها و روشها سود میجوید زیرا میداند ستارهي اقبال تنها یک بار ممکن است در زندگی پیدا شود و پس از آن هرگز
طلوع نکند. بدین نظر از روشهاي گوناگون براي این مبارزه سود میجوید. در عین اینکه زبان سخن دارد، با سکوت خشم و نفرت
خود را اعلام میکند و در عین قدرت قلبی و علو روح، گاهی با گریه اعتراض خود را بیان مینماید. او حتی میخواهد از فرصت
مردم هم، علیه ظلم و ستم استفاده [ صفحه 103 ] کند. سفارش مینماید: جنازهاش را شب غسل دهند، شب کفن و دفن نمایند،
شیخین جنازهاش را تشییع نکنند، آنها بر او نماز نگزارند. او با این وصیت تاریخی نارضایی خود را، نسبت به اوضاع حکومت نشان
داد، در تاریخ ثبت کرد که با ناحق مخالف است. از روش خلیفه ناراضی است. و این را هم بگوئیم که دوست و دشمن میدانستند
و میدانند که نارضایی فاطمه علیهاالسلام نارضایی خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مایه آزار رسول است.
آیندهنگري فاطمه
فاطمه بین آن هم مستان، هشیار است و بیدار، به جریانات روز آگاه است. آینده را نیز بر اساس وضع روز میبیند و میداند که چه
خواهد شد. جهانبینی او و آینده نگریش الهی، متین، استوار و حساب شده است. میداند که بازیچه قرار دادن مسأله خلافت علی
علیهالسلام، نادیده گرفتن حق مسلم او، چه عواقب تلخی را براي جامعه پدید میآورد و چگونه افراد با این طریق گور خود را
کندهاند. او دورنماي آینده را در بین زنان مهاجر و انصار چنین پیشبینی کرد: کاري که آنها کردهاند همانند شتر آبستنی است که
باید منتظر باشید تا بزاید. آنگاه به جاي شیر کاسههایی پر از خون و سم کشنده خواهید دوشید. در آنگاه است که تبهکاران زیان
میبینند و آیندگان اثر بنیاد شوم گذشتگان را میبینند. ما بعدها دیدهایم که این پیشبینی فاطمه علیهاالسلام تایید شده است و
صادق درآمده است و مردم در زیر بار حکومت به نام اسلامی چه [ صفحه 104 ] نامرادیها دیدهاند، چه تلخیها چشیدهاند و چه
زجرهایی از سوي خلفاي بنام اسلامی تحمل کردهاند. البته پیامبر، علی، فاطمه و اصحاب راستین، راه اعتلاي آنان را نشان داده
بودند ولی گوش شنوا و تعهد و مسؤولیت در جامعه وجود نداشت.
مظلومیت فاطمه