گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
مظلومیت فاطمه







فاطمه زنی مظلوم است نه مُنظَلم. هرگز تن به ستم نداد، بلکه ستم را بر او تحمیل کردهاند. صدها سخن از مظلومیت دارد، دهها
اعتراض از اقدامات ناحق خلفا دارد. او مظلوم است از آن بابت که رعایت حق او را نادیده گرفتند، مقامش را کمتر از عایشه
دانستهاند، در مسجد کسی به فریادش جوابی نداد، دلش را پر از درد کردهاند. با اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، ستم به
صفحه 46 از 52
زهرا را ستم به خود میداند، نارضایی او را نارضایی خود اعلام میکند، کسی را گوش بدهکار نیست. آن روز که عایشه سر و
صدا راه انداخته بود، طلحه و زبیر به کمکش شتافتند، در عین اینکه این امر در عصر توسعه ناحقی و فساد در جامعه اسلامی است.
اما روزي که جامعه هنوز رنگ پیامبر را دارد، هنوز خاطره پیامبر از دلها زدوده نشده کسی به داد فاطمه نمیرسد. آري او مظلوم
است و در آن صورت باید دید ظالم کیست؟ چه کسی حق او را ربود است؟ چه افرادي بر او ستم روا داشتهاند؟ و در آن صورت
[ معلوم خواهد شد که تکلیف حکومت زمان چیست؟ آیا بر حق بوده است یا ناحق؟ [ صفحه 105
گریه و تأسف فاطمه
تاریخ نام او را به عنوان یکی از پنج تنی ذکر میکند که بسیار گریستند، آدم، نوح، یعقوب، یحیی، فاطمه. اما کمتر درباره راز
گریستن فاطمه پرسش شده است؟ و کمتر بررسی میشود که او در عین آن همه قدرت روحی چرا گریه داشت؟ آیا گریه فاطمه
براي آن بود که دچار فقر است؟ مالش را از دست او ربودهاند؟ زیور و تجملات ندارد؟ آیا براي این میگرید که زندگیش سر و
صورتی ندارد؟ جامهاش زیبا نیست؟ گردنبند و وسایل زینتی ندارد و براي آن ناراحت است؟ قطعاً نه. او میگرید از آن بابت که
حق علی و به تبع، حق اسلام نادیده گرفته شده است براي اینکه از گذشتهي تاریخ و از جاهلیت ناخشنود است و نمیخواهد که آن
تکرار شود. براي این میگرید که کاروان بشریت را بر اساس این سیر، رو به سوي فنا و زوال میبیند. مستضعفان را در رنج بیشتر
مییابد، ستمکاران را قويتر و غالبتر میبیند و... اما اینکه حربهي گریه را انتخاب کرده است براي این است که گریه
برانگیزانندهي عواطف است. ذهنها و اندیشهها را به سوي خود جلب میکند، عدهاي را وامیدارد که درباره این فرد گریان تحقیق
کنند که چرا میگرید؟ و از این طریق به حقایقی پیبرند. ما معتقدیم که اگر فاطمه علیهاالسلام در امروز هم زنده بود متأثر میشد
و از این همه رنگارنگی، بیهدفی، میگریست و از این همه دوگونگی و چندگونگی و بر این غربت اسلام اسک میریخت. از
اینکه برخی از [ صفحه 106 ] آنان به نام مسلمان را ببیند که به دنبال الگوهاي عوضی هستند غمگین و متأثر میشد.
فاطمه شهیدهي اسلام
فاطمه بدون شک پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نخستین شهید اسلام است. قربانی راه خدا و راه دین است. زیرا به
فرموده امام صادق علیهالسلام: براي دفاع از علی علیهالسلام یعنی الگوي قرآن و مجسمه اسلام، ضربه خورد و در حالی که جوان
المغضوبۀ حقها، المکسورة ضلعها، الممنوعۀ » : بود از دنیا رفت. او ستمدیدهي مغضوبه است و بدانگونه که در زیارتش میخوانیم
حقش غصب شد، پهلویش به ضربت در شکست، او را از بهرهمندي ارث ممنوع کردند، شوهر ،« ارثها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها
او نیز مظلوم بود، فرزندانش نیز در راه خدا کشته شدهاند، و... این حدیث از پیامبر است که فرمود: در نزد خدا چیزي محبوبتر از دو
قطره نیست: - قطره اشکی که از خوف الهی از چشم سرازیر شود. - قطره خونی که در راه خدا ریخته شود. و فاطمه علیهاالسلام
این دو قطره محبوب را واجد است. پس از وفات رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم در فاصلهاي حدود 3 ماه، در میان اندوهی
[ عمیق و جانکاه از جهان درگذشت. و در آن هنگام گویند که بیش از 18 سال نداشت. [ صفحه 107
اندیشه لحظات وفات
من گمان دارم که زهراي حسابگر و حسابرس خویش، در شب مرگ یکبار دیگر هم گذشتههایش را به خاطر آورد و پرونده
حیاتش را یکبار دیگر بررسی کرد: - دوران کودکی را به خاطر آورد که در کنار پدر بود و با دستهاي کوچکش گرد و خاك از
سر و روي پدر پاك میکرد و بر تنهایی پدر میگریست. - به یاد آورد که مرگ مادر را شاهد بود در حالی که هنوز سن و سالی
صفحه 47 از 52
از او نگذشته بود. چهرهاش به غم مرگ او، پژمرده گشت. - به یاد آورد که در دوران فقر علی، با او پیمان زناشویی بست و کوشید
لحظهاي از رعایت حقوق او و پیمانش غافل نماند. همه جا همگان علی بود و حتی ریسمان را بر گردن او مشاهده کرد. - به یاد
آورد روزي را که پیامبر یعنی پدرش چشم از جهان فروبست و او را در غم مرگش سوزاند. او پس از مرگ پدر، جامعه را در
مسیري دیگر دید، مسیري که خلاف هدف پیامبر بود. - او به یاد آورد که پیامبر آنهمه دربارهاش به نیکی سفارش کرد ولی خصم
جسور، به فاصلهاي اندك از وفات پیامبر به او جسارت کرد، حقش را ربود و حتی بازویش را کبود و کودکش را سقط کرد. و
اینک: چه کند؟ بیرغبتی به مردم افزون است و شوق لقاي رحمت خدا [ صفحه 108 ] و پدر، بسیار. دل او شکسته و گرفته و نسبت
به آنچه که در جریان است معترض. میتوان با روي گشاده به ملاقات خدا رفت و میتوان آسوده و آرام جان داد. ولی از سوي
دیگر چهار کودك خردسال دارد. کودکانی که هنوز مادر میخواهند و هنوز سرپرست و مراقب لازم دارند. میتواند برود، پرونده
کامل است و حسابها روشن. ولی فرزندان را چه کند؟ در عین حال شوق لقاي خدا و رحمت او بسیار است. سرپرستی کودکان به
صورتی انجام میشود، بهتر که برود و از این همه حق نشناسیها راحت شود.
علی به هنگام مرگ فاطمه
علی در روز آخر وفات به هنگام مغرب در کنار فاطمه نشست. با اینکه سدي در برابر مشکلات و دشواريها بود، با اینکه کوهی از
مقاومت بود، از دیدن حال زهرا به گریه افتاد. زهرا به هوش آمد و گفتگویی فیمابین بدین مضمون رد و بدل شد: - هان، پسر عم!
تو هستی؟ - آري! فاطمه جان، منم. - گویا نهمین سال ازدواج ماست. - آري اي زهراي عزیز. - سعی داشتم براي تو همسري
واللَّه » . وفادار و صادق باشم. اینطور نبود؟ - آري، زهرا جان، مقام تو، دانش تو، نفس تو مهذب بود. تو شریفتر از هر کس بودي
صفحه 109 ] (در این هنگام علی و فاطمه مدتی با هم گریستند. زهرا به غشوه رفت. به هوش آمد، دوباره ] .« انت ابرّو اتقی و اکرم
علی را در بالاي سر خود در حال گریه یافت). - پسر عم! تویی؟ - آري، زهراي عزیز، حالت چگونه است؟ - علی جان وصیت
دختر خواهرم عروسی کن، زیرا فرزندانم، « امامه » دارم. - بگو فاطمه، به من بگو. - وصیت درباره فرزندان من است. پس از مرگم با
با او مانوسترند. - مرا امشب غسل بده، شب کفن کن، شب دفن کن، مگذار خصم بر جنازهام براي تشییع بیاید. مگذار او بر
جنازهام نماز بخواند. علی علیهالسلام به تلاوت قرآن و سوره یاسین مشغول شد. زهرا علیهاالسلام چشم گشود و گفت: السلام
علیک یا جبرائیل، السلام علیک یا ملائکۀ ربی، الیک ربی لا الی النار، و چشم بر هم نهاد.
علی در دفن فاطمه
او برحسب وصیت زهرا را شب غسل داد و کفن کرد و دفن نمود. به هنگام دفنش خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
سلام و درود من و دخترت بر تو اي رسولاللَّه دختري که اینک در کنار توست. آه، که او با چه سرعتی به تو پیوست. اي رسول
خدا، پیمانه صبرم در این مصیبت جانسوز لبریز شده است. اینک امانت تو را به تو سپردم. اما ابرهاي اندوه و غمی جاودان بر قلبم
سایه افکنده است. و شبهایم به [ صفحه 110 ] بیتابی و بیداري خواهد گذشت. من این غم جانسوز را تا آنگاه که خداي مرا به
جوار خود بخواند، با خود همراه خواهم داشت. اي رسولخدا: از دخترت بپرس که چگونه جمعی از اوباش امت، براي از بین بردن
حقوق او و ظلم و ستم بر او دست به دست هم دادند و... از بازوي کبود شدهاش، و از پهلوي شکستهاش خود بپرس، زیرا او آن را
با من در میان نگذارده است...
علی بر مزار فاطمه
صفحه 48 از 52
علی پس از دفن فاطمه، درد فراق را حس کرد و بیتاب شد. تنها دو رکعت نماز بود که توانست علی را از جان دادن در کنار قبرش
بود که او را تسلیت داد. زیرا او با مرگ فاطمه، تنها همسرش را از دست نداد بلکه « استعینوا بالصبر والصلوة » نجات بخشد. و آیه
شریک زندگی، همگام و همپرواز خود و غمخوار خویش را از دست داد. اینکه او بر سر مزارش میگوید خود جلوهاي از احساس
نیرومند است که بر قواي طبیعی او فائق میآید. در سر قبرش خطاب به او فرمود: زهراي عزیز! من از کنار تو میروم، ولی نه بدین
علت که از جوار تو سیر شده باشم. اگر هم در کنار مزارت مسکن گزینم نه بدان نظر است که شکیبایی را از دست دادهام و به
وعدهاي که خدا به شکیبایان در برابر مصیبت داده است بیاعتنا باشم. بر تو و بر باب بزرگوارت درود باد. آري، زهرا آنچنان بود
که، مرگش علی را بیتاب کرده بود. در عین [ صفحه 111 ] حال هر وقت که غم بر او فشار میآورد بر سر قبر زهرا میرفت و با او
درد دل میکرد و بدینگونه خود را تسکین میبخشید.
زندگی پرثمر فاطمه
فاطمه چه بینشی داشت، چه جهانبینی و دیدي داشت. چه خانهاي ساخت، و چه فرزندانی تربیت کرد. فرزندانی که هر کدام
رسالت تاریخی عظیمی را برعهده گرفتند و هر کدام الگو و معیاري راستین براي بشریت بودند. او زندگیاي دارد پرثمر و پرنتیجه،
گرچه کوتاه، ولی همه مراحل آن آموزنده، روحبخش، فضیلتآموز، نهضتانگیز، تحولآموز. او چه زنانی تربیت کرد. اسماء زن
ابوبکر که از خبر ترور علی توسط خالد بن ولید آگاه میشود و در ضمن آیهاي آن را به علی خبر داد، فضه تربیت یافتهاش که پس
از داستان کربلا دیگر سخنی نگفت جز با آیه قرآن. امایمن تربیت یافته فاطمه و معروف به زن بهشتی از زبان پیامبر است. و چه
بسیار زنان دیگر که توسط او تربیت شده و برجاي ماندهاند. درود بر او بر آلش. - روزي که به دنیا آمد و دل پیامبر را روشن کرد.
- روزي که زندگی خداپسندانهاش را در کنار علی آغاز کرد. - روزي که دار فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. - و روزي
که شکوه و عدالتخواه به عرصه محشر وارد میشود.
درباره مرکز