گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و سوم
ادامه سوره احقاف



اشاره
25 احقاف 46 - آیات 21
[ [سوره الأحقاف ( 46 ): آیات 21 تا 25
اشاره
ذابَ یَوْمٍ 􀀀 خافُ عَلَیْکُمْ عَ 􀀀 اَللّ إِنِّی أَ
􀀀
أَلاّ تَعْبُدُوا إِلَّا هَ
􀀀
افِ وَ قَدْ خَلَتِ اَلنُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ 􀀀 ادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْق 􀀀 خا ع 􀀀 وَ اُذْکُرْ أَ
ا أُرْسِلْتُ 􀀀 اَللّ وَ أُبَلِّغُکُمْ م
􀀀
الَ إِنَّمَا اَلْعِلْمُ عِنْدَ هِ 􀀀 اَلصّ ( 22 ) ق
ادِقِین 􀀀 ا إِنْ کُنْتَ مِنَ 􀀀 ما تَعِدُن 􀀀 ا بِ 􀀀 ا فَأْتِن 􀀀 ا عَنْ آلِهَتِن 􀀀 ا لِتَأْفِکَن 􀀀 الُوا أَ جِئْتَن 􀀀 عَظِیمٍ ( 21 ) ق
ا􀀀 ا بَلْ هُوَ مَا اِسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِیحٌ فِیه 􀀀 ارِضٌ مُمْطِرُن 􀀀 ذا ع 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀 ارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ ق 􀀀 فَلَمّ رَأَوْهُ ع
ا􀀀 تَج ( 23 ) اکُمْ قَوْماً هَْلُونَ 􀀀 ل أَر کِنِّی 􀀀 و بِهِ ( ذلِکَ نَجْزِي اَلْقَوْمَ اَلْمُجْرِمِینَ ( 25 􀀀 ساکِنُهُمْ کَ 􀀀 إِلاّ مَ
􀀀
ي 􀀀 لا یُر 􀀀 ا فَأَصْبَحُوا 􀀀 ذابٌ أَلِیمٌ ( 24 ) تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّه 􀀀 عَ
ص : 6
ترجمه آیات:
را هنگامی که قومش را در احقاف از عذاب خدا ترسانید در حالی که قبل از او پیامبرانی « هود » -21 بیاد آورد برادر عاد
بودند،که بجز خدا پرستش نکنید،من براي شما از عذاب روزي بزرگ می ترسم.
-22 گفتند:آیا نزد ما آمده اي که ما را از خدایان بازداري؟اگر راست می گویی آن عذابی را که به ما وعده می دهی براي ما
بیاور.
-23 گفت:علم تنها نزد خدا است،من آنچه را که رسالت دارم به شما می رسانم،ولی من شما را مردمی می بینم که خویشتن را
به نادانی می زنید.
-24 هنگامی که عذاب موعود را دیدند که به صورت ابرهایی به طرف سرزمین هایشان روي می آورد گفتند:این ابري است
که می خواهد باران براي ما ببارد،بلکه این همان عذابی است که شما عجله داشتید زودتر بیاید،بادي است که در آن عذابی
دردناك است.
-25 هر چیز را به فرمان پروردگارش هلاك می سازد،به صبح رسیدند در حالی که جز خانه هایشان چیزي به چشم نمی
خورد،ما مجرمین را اینسان مجازات خواهیم نمود.
ص : 7
قرائت آیات:
لا یري-اهل کوفه بجز کسایی و یعقوب و سهل(لا یري)به ضم یا و(الاّ مساکنهم)به رفع قرائت کرده اند،و بقیّه(لا تري)به فتح
تاء و(الاّ مساکنهم)بنصب خوانده اند،و در قرائت نادري حسن و أبی رجاء و قتاده و مالک بن دینار و أعمش (لا تري)به ضم
.( تاء و(الاّ مساکنهم)به رفع خوانده اند،و أعمش(مسکنهم) ( 1
دلیل قرائت:
ابو علی گوید:مذکّر آوردن فعل در(لا یري الا مساکنهم)کار خوبی است،و این عمل بهتر است از الحاق علامه تأنیث به فعل به
خاطر جمع بودن آن،زیرا در اینجا کلام حمل بر معنی شده است،و به همین جهت است که عرب می گوید:(ما قام الاّ هند)و
نمی گوید:(ما قامت الاّ هند)چون در معنی(ما قام أحد)است،و در این گونه موارد علامه تأنیث راه نمی یابد مگر در قرائتهاي
نادر و در ضرورتها،و از این باب است گفتار شاعر عرب که می گوید:
(بري النخز و الأجراز ما فی غروضها
فما بقیت الاّ الصّدور الجراشع)
یعنی:(دویدن و زمینهاي سخت و خشن تمام گوشت بدنش را ریخت و دیگر جز مشتی استخوان سینه چیزي از آن بر جاي
نمانده است).
و گفتار شاعر دیگري به نام ذي الرّمه:
ص : 8
1) -و دو قاري حرم و أبو عمرو در آیۀ 21 (انی أخاف)بفتح خوانده اند،و نیز ابو عمرو(أبلغکم)را به سکون باء و تخفیف -1
لام قرائت کرده اند،و نافع و بزي و أبو عمرو (انی أراکم)را به فتح خوانده اند.
(کأنّها جمل وهم و ما بقیت
الاّ النحیزه و الألواح و العصب)
یعنی:(شتر من گویی طناب ضخیمی است که جز نفسی و استخوانها و رگهایی از آن چیزي نمانده است).
ابن جنی گوید:بنا بر آن قرائت که(مسکنهم)خوانده اند اگر بخواهی آن را مصدر قرار می دهی و مضاف را محذوف می
گیري،یعنی:(لا تري الاّ آثار مسکنهم) همان گونه که ذو الرّمه گفته است:
(تقول عجوز مدرجی متروحا
علی بابها من عند أهلی و غادیا)
که مدرج در اینجا مصدر است،و لذا می بینیم متروحا را بنا به حالیت نصب داده است و اگر بخواهی می گویی(مسکنهم)به
صورت واحد به جاي جماعت.
لغات آیات:
الأحقاف-جمع حقف است که عبارت است از تپّه هاي شنی بزرگ و طولانی که به حدّ کوه نمی رسد،مبرد گوید:حقف توده
هاي فراوان شن را گویند که روي هم انباشته شده است که بسیار بلند نیست،و داراي پیچ و خم هایی است،عجاج گوید:
(بات علی أرطاه حقف أحقفا).
عارض-ابرها را گویند که در عرض آسمان قرار می گیرد.
اعشی شاعر عرب گفته است:
(یا من رأي عارضا قد بت أرمقه
کأنّما البرق فی حافاته شغل)
تدمر-تدمیر عبارت است از به هلاکت رساندن،و افکندن بعضی از چیزها روي همدیگر تا ویران شده،نابود گردد،جریر شاعر
گفته است:
(و کان لهم کبکر ثمود لما
رغی ظهرا فدمّرهم دمارا)
ص : 9
معناي آیات:
سپس خداوند بزرگ به پیامبرش(ص)می فرماید:
« وَ اذْکُرْ »
براي قومت أهالی مکّه یادآوري کن.
« ادٍ 􀀀 خا ع 􀀀 أَ»
داستان قوم هود را.
« إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ »
آن گاه که آنان از خدا ترسانده،به فرمانبري پروردگار دعوتشان نمود.
« افِ􀀀 بِالْأَحْق »
از ابن عبّاس نقل شده است که محلّ أحقاف صحرایی است بین عمان و مهره.
ابن اسحاق گفته است این احقاف توده هاي شنی است که بین عمان تا حضرموت قرار دارد.
.( قتاده گوید:منظور از احقاف در اینجا یک رشته تپه هاي شنی است در شحر که در ساحل دریاي یمن واقع شده است ( 1
از حسن نقل شده است که احقاف سرزمینی است که در آن تپّه هاي شنی وجود دارد.
« وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ »
یعنی:پیش از هود(ع)و پس از او پیامبرانی آمدند و رفتند.
« اللّ
􀀀
أَلاّ تَعْبُدُوا إِلَّا هَ
􀀀
»
و می گفتند:که جز خداي یکتا را نپرستید،یعنی:
من نه پیش از هود و نه پس از او هیچ پیامبري را نفرستاده ام،مگر آنکه به آنان دستور یکتا پرستی داده ام.
ص : 10
1) -ترتیب القاموس المحیط جزء دوّم،صفحۀ: 679 (الشحر)ساحل دریا است بین عمان و عدن(مترجم) -1
و این جملات به صورت معترضه-داخل پرانتز-بین ارشاد هود و سخنش به قومش قرار گرفته،آن گاه خداوند به بیان سخن
هود براي قومش پرداخته می- فرماید:
« ذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ 􀀀 خافُ عَلَیْکُمْ عَ 􀀀 إِنِّی أَ »
و تقدیر کلام این است:(اذ انذر قومه بالأحقاف فقال انّی أخاف علیکم...)آن گاه آنچه را که قومش در پاسخ او گفته بودند
نقل می کند که:
« ا􀀀 الُوا أَ جِئْتَن 􀀀ق»
ا􀀀 فَأْتِن » !؟ از پرستش خدایانمان « ا􀀀 عَنْ آلِهَتِن » تا ما را روي گردان ساخته منصرف کنی « ا􀀀 لِتَأْفِکَن » یعنی:اي هود آیا نزد ما آمده اي
اگر تو راست می گویی و عذاب « الصّ
ادِقِین 􀀀 إِنْ کُنْتَ مِنَ » آنچه که از عذاب به ما وعده می دهی بر سر ما فرود آر « ا􀀀 ما تَعِدُن 􀀀بِ
بر ما نازل خواهد شد.
« الَ 􀀀ق»
هود گفت:
« اللّ
􀀀
إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ هِ »
این خداوند است که می داند چه هنگام عذاب بر شما نازل خواهد شد نه من.
« ا أُرْسِلْتُ بِهِ 􀀀 وَ أُبَلِّغُکُمْ م »
و من تنها رسول هستم،و آنچه را که مأموریّت تبلیغ آن را دارم براي شما بیان می کنم.
« اکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ 􀀀 کِنِّی أَر 􀀀 وَ ل »
ولی من شما را مردمی نادان می بینم،چون نسبت به آنچه که خیر و مصلحت شما و نجاتتان در آن است پاسخ مثبت نمی
دهید.
و بر عکس عجولانه خواستار عذابی هستید که موجب هلاکت و نابودي شما خواهد شد و این عمل را انجام نمی دهد مگر
آن کس که نسبت به منافع و مضرّات خویشتن نادان است.
« فَلَمّ رَأَوْهُ
ا􀀀 »
یعنی:پس از آنکه آنچه را وعده داده شده بودند دیدند،
ص : 11
ا ). 􀀀 ما تَعِدُن 􀀀 ا بِ 􀀀 ا) باز می گردد در( فَأْتِن 􀀀 ما تَعِدُن 􀀀 و هاء در(رأوه)به (بِ
« ارِضاً 􀀀ع»
یعنی ابري که در گوشه اي از آسمان عارض می گردد،و سپس تمامی آسمان را فرا می گیرد.
« مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ »
می گویند:قوم عاد مدّتها باران بر آنان نمی بارید، خداوند ابري سیاه به سوي آنان رهسپار کرد که از صحرایی به نام(مغیث)
(یعنی باران دهنده)به سوي آنان آمد،همین که قوم عاد این ابر را مشاهده نمودند که در پهنۀ آسمان ظاهر شده،و به سوي
دشتهاي آنان سرازیر می شود،به یکدیگر مژده و بشارت می دادند.
« ا􀀀 ارِضٌ مُمْطِرُن 􀀀 ذا ع 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀ق»
ا )در تقدیر)هذا سحاب ممطر 􀀀 ارِضٌ مُمْطِرُن 􀀀 ذا ع 􀀀􀀀 و می گفتند:این ابر که ظاهر شده است براي ما باران به ارمغان آورده است،و( ه
ایّانا)خواهد بود،زیرا ممطر نکرده است،چون صفت عارض است،آن گاه هود(ع)فرمود:
« بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ »
یعنی:آن طور که خیال می کنید نیست،بلکه این همان عذابی است که من براي شما وعده می کردم و شما در آمدن آن شتاب
داشتید،آن گاه آن را تفسیر کرده می فرماید:
« ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 ا عَ 􀀀 رِیحٌ فِیه »
یعنی:این ابر،بادي است که در آن عذابی دردناك نهفته است،بعضی هم گفته اند این سخن گفتار خداوند بزرگ است.
« ا􀀀 تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّه »
یعنی:بادي است که بر هر چیز وزد از مردم و چهار پایان و اموال همه را نابود می سازد.
هود و همراهانش از مؤمنین در باغی از مردم کناره گرفتند و از این باد جز نسیمی روح افزا به آنان چیزي نمی رسید.
از عمر بن میمون نقل شده است که این باد از مردم عاد شتران با هودج را به هوا می برد،بطوري که بین آسمان و زمین به
اندازة یک ملخ به چشم می آمد
ص : 12
« ساکِنُهُمْ 􀀀 إِلاّ مَ
􀀀
ي 􀀀 لا یُر 􀀀 فَأَصْبَحُوا »
صبح که شد جز خانه هاي خود،چیزي بر جاي ندیدند،و همه چیز نابود شده بود،کسانی که با تاء قرائت نموده اند بنا بر آن
است که خطاب آیه به پیامبر(ص)باشد.
« ذلِکَ􀀀 کَ»
یعنی:همانگونه که ساکنان احقاف را عذاب کردیم و آنان را به کیفر گناهانشان رساندیم.
« نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ »
مردم کافر را که راه آنان را در پیش گیرند به کیفر خواهیم رسانید.
ص : 13
26 از سورة احقاف - آیات: 30
[ [سوره الأحقاف ( 46 ): آیات 26 تا 30
اشاره
لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ 􀀀 صارُهُمْ وَ 􀀀 لا أَبْ 􀀀 ی عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ 􀀀 ما أَغْن 􀀀 صاراً وَ أَفْئِدَهً فَ 􀀀 ا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْ 􀀀 مَکَّنّ فِیهِ وَ جَعَلْن
اکُم 􀀀 ما إِنْ 􀀀 مَکَّنّ فِی
اه 􀀀 وَ لَقَدْ مُْ
اتِ􀀀 ي وَ صَ رَّفْنَا اَلْآی 􀀀 ا حَوْلَکُمْ مِنَ اَلْقُر 􀀀 ا م 􀀀 کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 26 ) وَ لَقَدْ أَهْلَکْن 􀀀 ا 􀀀 حاقَ بِهِمْ م 􀀀 اَللّ وَ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 کانُوا یَجْحَ دُونَ بِآی 􀀀 شَیْءٍ إِذْ
( کانُوا یَفْتَرُونَ ( 28 􀀀 ا 􀀀 ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ م 􀀀 اناً آلِهَهً بَلْ ضَ لُّوا عَنْهُمْ وَ 􀀀 اَللّ قُرْب
􀀀
لا نَ َ ص رَهُمُ اَلَّذِینَ اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِ هِ 􀀀 لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ( 27 ) فَلَوْ
ا􀀀 ا قَوْمَن 􀀀 الُوا ی 􀀀 ی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ ( 29 ) ق 􀀀 فَلَمّ قُضِیَ وَلَّوْا إِل
ا􀀀 الُوا أَنْصِتُوا 􀀀 ح ق فَلَمّ ضََرُوهُ
ا􀀀 اَلْقُر صَ رَفْن إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ اَلْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ آْنَ ا􀀀 وَ إِذْ
( ی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ ( 30 􀀀 ما بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِي إِلَی اَلْحَقِّ وَ إِل 􀀀 ی مُصَدِّقاً لِ 􀀀 اباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوس 􀀀 ا کِت 􀀀 إِنّ سَمِعْن
􀀀
ا
ص : 14
ترجمه آیات:
-26 ما به آنان(قوم عاد)چنان قدرتی دادیم که به شما نداده ایم،و با اینکه به آنان گوش و چشم و عقل داده بودیم،اما گوش و
چشم و عقل به حالشان مفید واقع نشد،زیرا منکر آیات الهی میشدند،و سرانجام آنچه مورد تمسخرشان بود بر آنان احاطه
یافت.
-27 این روستاها که اطراف شما است هلاك ساختیم،و نشانه هاي خود را بگردش در آوردیم تا شاید بسوي خدا بازگشت
نمایند.
-28 پس چرا آن خدایانی که بجز خدا می پرستیدند آنان را یاري نکردند بلکه بوقت عذاب آن خدایان گم شدند،و خدایی
این بتها سخنی بی حقیقت بود که بدروغ به آنان می بستند.
-29 به یادآور هنگامی را که گروهی از جنیان بسوي تو روي آوردند تا به آیات قرآن گوش دهند،و چون حضور
یافتند،بیکدیگر گفتند:
گوش دهید،همین که تلاوت قرآن تمام شد براي هدایت و تبلیغ قومشان بسوي آنان بازگشتند.
-30 گفتند:اي قوم ما،ما آیات کتابی را شنیدیم که پس از موسی نازل شده است،در حالی که بسوي حق و راه راست هدایت
میکند،تورات و انجیل را که قبل از آنان نازل شده است تصدیق می نماید.
(پنج آیه)
قرائت آیات:
افکهم-در قرائتهاي نادر از ابن عباس و عکرمه و ابی عامر نقل شده است که(افکهم)بفتح الف و فاء و کاف قرائت نمودند.
اللّ بن زبیر(آفکهم)آمده است.
􀀀
و در قرائت عبد ه
ص : 15
.( و ابن عیاض(افّکهم)با تشدید فاء قرائت نموده است ( 1
.( و از قط و از قطرب روایت شده است که ابن عباس(آفکهم)بر وزن و معنی(صارفهم) قرائت نموده است ( 2
دلیل قرائت:
افکهم-بمعنی صرفهم و ثناهم است شاعر عرب گفته است:
(ان تک عن احسن المرؤته مأفو
کا ففی آخرین قد افکوا)
یعنی:(اگر از حسن جوانمردي محروم هستی،دیگران نیز مانند تو محروم هستند).
آفکهم-از باب افعال است بر وزن(افعلهم)یعنی آنان را بسوي دروغ کشانیده است،و نیز ممکن است از باب مفاعله باشد بر
وزن(فاعلهم)و مانند آنست(خادعهم).
افّکهم-اما افکهم به تشدید فاء بر وزن(فعّلهم)است از باب تفعیل براي اینکه این نسبت دروغ را بسیار زیاد به آنان داده اند.
لغات آیات:
التمکین-تمکین عبارت است از دادن قدرت و وسیله اي که انسان با آن بتواند کاري را انجام دهد،و قدرت و وسیله و دیگر
چیزهایی که فاعل بدان نیازمند است در آن میباشد.
بعضی گفته اند تمکین عبارت است از برطرف نمودن موانع،و این معنی در معناي
ص : 16
1) -کسایی که به تنهایی(بل ضلّوا)را ادغام کرده است،و ابو عمرو و هشام و خلّد و کسایی(اذ صرفنا)را ادغام کرده اند. -1
2) -قرائت ابن عباس بخاطر تناسب از آخر بخش دلیل قرائت به اینجا منتقل شده است. -2
اول داخل است،زیرا همانگونه که فاعل در انجام فعل نیاز به وسائل و آلات دارد،نیازمند برطرف شدن موانع نیز میباشد،بنا بر
این هنگامی که هر نوع مانعی از سر راهش برداشته شد،قدرت بر انجام فعل خواهد یافت.
قربانا-قربان عبارت است از هر عبادت و طاعتی که به وسیلۀ آن به پیشگاه الهی تقرّب جسته می شود و جمع آن(قرابین)است.
اعراب آیات:
مَکَّنّ فِیهِ
اکُم 􀀀 ما إِنْ 􀀀 فِی
-إن در این جمله به معنی ماء نافیه است،و إن نافیه با ماء موصوله اي که به معنی الّذي است بهتر است از ماء نافیه،و لذا می
بینیم که اگر بگوئید:(رغبت فیما رغبت فیه)بهتر آن است که به جاي آن بگوئید:
(رغبت فیما إن رغبت فیه)،زیرا در صورت دوّم لفظ ما و إن با یکدیگر اختلاف دارند.
معنی آیات:
آن گاه خداوند بزرگ کفّار مکه را ترسانده،و از برتري جسمی و نیروي قوم عاد سخن به میان آورده می فرماید:
« مَکَّنّ فِیهِ
اکُم 􀀀 ما إِنْ 􀀀 مَکَّنّ فِی
اه 􀀀 وَ لَقَدْ مُْ »
بنا به قول ابن عبّاس و قتاده یعنی:ما به قوم هود و...از نظر نیروهاي بدنی و قدرت جسمی و طول عمر و ثروت فراوان امکاناتی
دادیم که نظیر آن را به شما نداده ایم.
و بعضی هم گفته اند:إن زائده است و معنی آن است که ما قوم هود و...
را نسبت به انجام طاعات تمکن بخشیدیم،و قدرت استدلال بر توحید و مطالعه
ص : 17
در بارة آن به ایشان دادیم،و آنان را به کارهاي نیک تشویق نموده،از کار- هاي زشت باز داشتیم،و هر نوع مانعی از سر
راهشان برداشتیم.
« صاراً وَ أَفْئِدَهً 􀀀 ا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْ 􀀀 وَ جَعَلْن »
و به آنان گوش و چشمها و دلها دادیم..
آن گاه خداوند از حال آنان خبر می دهد که از پذیرفتن برهان هاي الهی و تفکر در مطالبی که آنان را به سوي توحید
راهنمایی می کند سرباز زده،حاضر نیستند در این باره فکر کنند،با اینکه خداوند به آنان فهم و درکی صحیح داده بود که می
توانستند به وسیلۀ آن دلیل و برهان را درك کنند.
« لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْءٍ 􀀀 صارُهُمْ وَ 􀀀 لا أَبْ 􀀀 ی عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ 􀀀 ما أَغْن 􀀀 فَ»
یعنی:گوش و چشم و دل براي آنان فایده اي ندارد،زیرا پند نگرفته چشم و قلب خود را در نگریستن و تدبّر بکار نگرفته اند.
« اللّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 کانُوا یَجْحَدُونَ بِآی 􀀀 إِذْ »
زیرا نسبت به نشانه ها و دلیلهاي خداوند انکار می ورزیدند.
« ي􀀀 ا حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُر 􀀀 ا م 􀀀 کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ، وَ لَقَدْ أَهْلَکْن 􀀀 ا 􀀀 حاقَ بِهِمْ م 􀀀 وَ »
یعنی:اي مردم مکه!ما قوم هود را که در یمن بودند،و قوم صالح را که در حجر بودند،و قوم لوط را که در سر راه مکه به شام
بودند بهلاکت رساندیم.
« اتِ􀀀 وَ صَرَّفْنَا الْآی »
یعنی:و آیات را گرداندیم،و گرداندن آیات عبارت است از تغییر این آیات گاهی بصورت معجزه گاهی بصورت هلاك
ساختن، گاهی بصورت یادآوري نعمتها،و گاهی بصورت یادآوري بلاها،و گاهی بصورت توصیف نیکان تا دیگران از آنان
پیروي کنند، و گاهی بصورت توصیف گناهکاران تا از اعمال آنان دوري جویند.
« لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ »
یعنی:تا از کفر بازگردند.
« اناً آلِهَهً 􀀀 اللّ قُرْب
􀀀
لا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ هِ 􀀀 فَلَوْ »
یعنی چه می شد
ص : 18
این بتها که مورد پرستش هلاك شدگان قرار می گرفتند و آنان گمان می کردند که بمنظور تقرّب جستن بخدا آنان را می
پرستند-آنان را یاري می نمودند؟ولی بتها بیاریشان نشتافتند،زیرا این استفهام،استفهام انکاري است.
« بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ »
یعنی:در آن هنگام که بت پرستان نیاز به کمک داشتند خدایانشان ناپدید گشتند،و موقع نزول عذاب بمالشان سودي نداشتند.
« ذلِکَ إِفْکُهُمْ 􀀀 وَ »
اللّ می پنداشتند دروغ و افتراء آنان بود.
􀀀
یعنی:و این عمل که خدایانی بغیر از ه
« کانُوا یَفْتَرُونَ 􀀀 ا 􀀀 وَ م »
یعنی:دروغ می گفتند که آنان را خدا بر میشمردند، آن گاه خداوند بیان می کند که در میان جنّیان هم مانند بشر مؤمنان و
کافران وجود دارد و می فرماید:
« ا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ 􀀀 وَ إِذْ صَرَفْن »
یعنی:اي محمّد!یاد آور آن هنگام که جماعتی از جنّیان را بسوي تو فرستادیم تا به قرآن گوش فرا- دهند.
بعضی گفته اند:یعنی ما جنّیان را از شهرهاي خودشان با توفیق و لطف و عنایت منصرف کردیم و بسوي تو گسیل دادیم.
و از ابن عبّاس و سعید بن جبیر نقل شده است یعنی:جنّیان را از استراق سمع با شهابهاي آسمانی منصرف ساخته بسوي تو
گسیل دادیم،در حالی که بعد از حضرت عیسی(ع)جنّیان از استراق سمع ممنوع نبودند،و لذا گفتند:
این حادثه اي که در آسمان اتّفاق افتاده است و ما از استراق سمع بازداشته شده ایم نیست مگر بخاطر آنکه در روي زمین
اتّفاقی رخ داده است،و بدین منظور بزمین آمده در جستجو شدند تا آنکه در(بطن نخله)در راهی که حضرت بسوي عکاظ می
رفت و در حال خواندن نماز صبح بود خدمت حضرت رسیدند، و از حضرت قرآن شنیدند و در کیفیّت نماز خواندن حضرت
توجّه نمودند،و روي
ص : 19
این حساب طرد جنیّان بوسیلۀ پرتاب تیرها و شهابهاي آسمانی نوعی لطف و عنایت نسبت به آنان می باشد.
« الُوا أَنْصِتُوا 􀀀 فَلَمّ حَضَرُوهُ ق
ا􀀀 »
یعنی:هنگامی که جنّیان براي شنیدن قرآن خدمت پیامبر حضور یافتند،برخی از آنان به دیگران گفتند:ساکت باشید تا به قرائت
قرآن گوش فرا دهیم،تا چیزي مانع شنیدن صداي قرآن نشود.
« ی قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ 􀀀 فَلَمّ قُضِیَ وَلَّوْا إِل
ا􀀀 »
و پس از آنکه پیامبر(ص)از قرائت قرآن فراغت یافت جنّیان بسوي قوم خود بازگشتند در حالی که آنان را اندرز می دادند،و
در صورت ایمان نیاوردن آنان را از عذاب الهی می ترساندند.
« ی􀀀 اباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوس 􀀀 ا کِت 􀀀 إِنّ سَمِعْن
􀀀
ا ا 􀀀 ا قَوْمَن 􀀀 الُوا ی 􀀀ق»
منظورشان از این کتاب قرآن است.
« ما بَیْنَ یَدَیْهِ 􀀀 مُصَدِّقاً لِ »
یعنی:کتابهایی را که قبل از قرآن آمده است تصدیق می کند.
« یَهْدِي إِلَی الْحَقِّ »
یعنی:بسوي دین حق رهبري می کند،و مردم را بدان دعوت می نماید.
« ی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ 􀀀 وَ إِل »
و براهی مستقیم دعوت می نماید که سالک این راه را به بهشت می رساند.
داستان جنّیان از نظر روایات:
از زهري روایت شده است هنگامی که ابو طالب(ع)وفات نمود کار بر رسول خدا(ص)بسیار سخت شد،رفت که در طائف
اقامت کند به امید آنکه مردم طائف او را پناه دهند،حضرت سه نفر از آنان را دید که از بزرگان طائف بودند و برادرانی
بودند به نامهاي عبد یا لیل و مسعود و حبیب فرزندان عمرو،حضرت وضع خود را براي آنان تشریح فرمود،یکی از آنان
گفت:من پردة خانۀ کعبه
ص : 20
را دزدیده باشم اگر تو از طرف خدا رسالتی داشته باشی،دیگري گفت:مگر خداوند عاجز بوده است کسی غیر از تو را
برسالت فرستد،سوّمی گفت:بخدا سوگند پس از این جلسه دیگر هیچگاه با تو سخن نخواهم گفت،اگر تو همانگونه که می
گویی پیامبر هستی از آن مهمتر می باشی که سخنت رد شود،و اگر بخدا نسبت دروغ می دهی شایسته نیست که من بعد از
این با تو سخن بگویم.
حضرت را مسخره کردند،و در میان قوم خود گفتگوهایی که با حضرت نموده بودند افشاء ساختند،و سر راه حضرتش در دو
صف کمین کردند،و بهنگامی که رسول خدا(ص)از میان دو صف آنان رد می شدند حضرتش را مورد حمله قرار دادند، و با
سنگ به پاهاي حضرت می زدند بطوري که پاهاي حضرت خون آلود شد،اما حضرت از میان آنان نجات یافت در حالی که
خون از پاهایش می ریخت و با همین حالت خسته و ناراحت وارد باغی از باغهاي آنان شده زیر سایۀ یکی از درختان خرما
نشست.
در همین هنگام حضرت متوجّه شد که این باغ مربوط به عتبه بن ربیعه و شیبه بن ربیعه است،وقتی حضرت آنان را در باغ دید
از وجود آنان ناراحت شد،زیرا از دشمنی آنان با خدا و رسول بخوبی آگاه بود.
عتبه و شیبه که حضرت را دیدند غلام خود را که نامش عداس بود با مقداري انگور خدمت حضرت فرستادند،این غلام
مسیحی و اهل نینوا بود،همین که این غلام خدمت حضرت رسید حضرت از او پرسید:از چه سرزمینی هستی؟غلام گفت:من از
سرزمین نینوي هستم،حضرت فرمود:از شهر بندة صالح یونس بن متی هستی؟ عداس پرسید تو از یونس بن متی چه اطلاعی
داري؟ حضرت فرمود:من پیامبر خدا هستم،و خداوند از حال یونس بن متی بمن خبر داده است،پس از آنکه حضرت از حال
یونس بن متی آنچه را که بر او وحی
ص : 21
شده بود براي غلام شرح داد عداس در پیشگاه خدا و رسول بسجده افتاد،و سپس شروع به بوسیدن پاهاي پیامبر(ص)نمود در
حالی که از پاهاي حضرت خون می چکید.
عتبه و شیبه که غلام خود را در آن حال دیدند ساکت شدند،وقتی غلام بسوي آنان بازگشت،گفتند:تو را چه شد که در برابر
محمّد بسجده افتادي و پایش را بوسیدي،در حالی که تا بحال از تو دیده نشده است با ما که آقاي تو هستیم این رفتار را کرده
باشی؟ عداس گفت:این شخص بندة شایسته اي است و در بارة پیامبري به نام یونس بن متی که خدا براي ما فرستاده بود
چیزهایی برایم تعریف کرد که از آن اطّلاع کامل داشتم.
هر دو خنده سر داده گفتند:این مرد تو را از دینت گمراه نسازد،زیرا او مردي است سخت شیّاد.
پیامبر خدا(ص)بسوي مکه بازگشت تا اینکه بدرخت خرمایی رسید،در نیمۀ شب براي خواندن نماز بپا خاست،گروهی از
جنّیان که اهل نصیبین و به قولی اهل یمن بودند بر حضرت عبور کردند،حضرت را دیدند که نماز صبح می گذارد و به قرائت
قرآن مشغول بود،گوش به قرآن خواندن حضرت فرا دادند و این گفتار مستفاد از قول سعید بن جبیر و گروهی از مفسّرین
است.
عدة دیگر گفته اند:رسول خدا(ص)مأمور شد که جنّیان را اندرز دهد و آنان را به سوي خدا دعوت کند،و قرآن برایشان
بخواند،خداوند عدّه اي از جنّیان را از نینوي بسوي حضرت فرستاد،حضرت به یاران خود فرمود من مأموریت دارم که امشب
اللّ گوید:بجز من
􀀀
اللّ مسعود همراه حضرت شد،عبد ه
􀀀
بر جنیّان قرآن بخوانم،کدامیک از شماها همراه من خواهد آمد؟ عبد ه
کسی با حضرت
ص : 22
نبود،رفتیم تا بالاي شهر مکه و پیامبر خدا(ص)وارد درة حجون شد،و دائره اي براي من ترسیم فرمود و به من دستور داد که
وسط آن دائره بنشینم،و فرمود:از این دائره بیرون نمی شوي تا من به سویت باز خواهم گشت.
حضرت رفت تا اینکه در نقطه اي ایستاد،و قرآن را بازکرد،و اطراف حضرتش را سیاهی هاي بسیاري فرا گرفت که میان من و
حضرت فاصله شدند، بطوري که دیگر صداي حضرت را نمی شنیدم،آن گاه سیاهی ها رفتند،و مانند پاره هاي ابر قطعه قطعه
شده می رفتند تا آنکه عدّه اي از آنان باقی ماند،و حضرت با طلوع فجر از کار خود فراغت یافت،و به راه افتاده پیش من آمد.
حضرت از من پرسیدند آیا چیزي مشاهده کردي؟گفتم:آري مردان سیاهی را مشاهده می نمودم که لباسهاي سفیدي به پاهاي
خود پیچیده بودند.
فرمودند:اینان جنّیان أهل نصیبین بودند.
اللّ روایت می کند که من در شب جن همراه رسول خدا(ص) نبودم،ولی بسیار دوست داشتم که با حضرت می
􀀀
علقمه از عبد ه
بودم.
و از ابن عبّاس روایت شده است که تعداد جنّیان هفت نفر بود،و از نصیبین بودند که رسول خدا(ص)آنان را بعنوان قاصد
خود بسوي اقوامشان روانه کرد.
زرّ بن حبیش گوید:جنّیان نه نفر بودند که یک نفر از آنان زوبعه نام داشت.
اللّ روایت کرده است گفت:هنگامی که رسول خدا(ص)سورة الرحمن را بر مردم می
􀀀
و محمّد بن منکدر از جابر بن عبد ه
انِ )؟را می- 􀀀 ما تُکَذِّب 􀀀 لاءِ رَبِّکُ 􀀀 خواند ساکت بودند و چیزي نمی گفتند، حضرت فرمودند:هنگامی که من بر جنّیان آیۀ( فَبِأَيِّ آ
.( خواندم آنان از شما بهتر جواب می دادند،می گفتند:(لا و لا بشیء من آلائک ربّنا نکذّب) ( 1
ص : 23
1) -تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج 2 ص 299 (...سبب نزول این آیه -1
.....
(1
ا...) این بود که رسول خدا(ص)از مکه بسوي بازار عکاظ رفت در حالی که زید بن حارثه همراهش 􀀀 إِنّ سَمِعْن
􀀀
ا ا 􀀀 ا قَوْمَن 􀀀 (- (ی
بود،حضرت مردم را به اسلام دعوت می فرمود ولی احدي دعوت او را نمی پذیرفت،و کسی را نیافت که دعوتش را
بپذیرد،حضرت بمکه بازگشت،در بین راه همین که به وادي(مجنه) رسید-که معروف بود به اینکه جن زیاد دارد-نیمۀ شب
مشغول قرائت قرآن شد،در این حالت عدّه اي از جنّیان بر حضرت گذشتند،همین که صداي صوت قرآن حضرت را شنیدند
گوش فرا دادند،و به یکدیگر گفتند:ساکت باشید پس از آنکه حضرت تمام کرد(بسوي قومشان بازگشتند و آنان را ارشاد
کردند،و گفتند:اي قوم،ما قرآنی را شنیدیم که پس از موسی نازل شده است،و کتابهاي آسمانی پیش از خود را تصدیق
نموده،و این کتاب بسوي حق و راه راست هدایت می کند،اي قوم ما،به پیامبر خدا پاسخ مثبت دهید و به او ایمان بیاورید)به
دنبال این جریان جنّیان خدمت رسول خدا(ص)آمدند و ایمان آورده مسلمان شدند،و حضرت احکام اسلام را به آنان
آموخت،آن گاه خداوند سورة جن را نازل کرد( قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ ...)و لذا خداوند اینجا از زبان آنان نقل می کند،حضرت
رسول از میان آنان کسی را انتخاب فرمود و براي هدایت آنان گماشت،و اینان همیشه خدمت پیامبر(ص)می رسیدند،آن گاه
حضرت به امیر المؤمنین(ع)دستور فرمود که به آنان بیاموزد،و لذا در میانشان مؤمن هست،کافر هست،ناصبی هست،یهودي
هست،مسیحی هست، مجوسی وجود دارد،و اینان فرزندان جان هستند.
ص : 24
35 از سورة احقاف- 46 - آیات 31
[ [سوره الأحقاف ( 46 ): آیات 31 تا 35
اشاره
اَللّ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ
􀀀
داعِیَ هِ 􀀀 یُجِبْ 􀀀 ذابٍ أَلِیمٍ ( 31 ) وَ مَنْ لا 􀀀 اَللّ وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَ
􀀀
داعِیَ هِ 􀀀 ا أَجِیبُوا 􀀀 ا قَوْمَن 􀀀ی
اتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ اَلَّذِي خَلَقَ اَلسَّ
􀀀
لالٍ مُبِینٍ ( 32 ) أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ هَ 􀀀 ئِکَ فِی ضَ 􀀀 اءُ أُول 􀀀 فِی اَلْأَرْضِ وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِی
ذا بِالْحَقِّ 􀀀􀀀 اَلنّ أَ لَیْسَ ه
ارِ 􀀀 ع ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 33 ) وَ یَوْمَ یُعْرَضُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لََی 􀀀 ی إِنَّهُ عَل 􀀀 ی بَل 􀀀 ی أَنْ یُحْیِیَ اَلْمَوْت 􀀀 ادِرٍ عَل 􀀀 بِخَلْقِهِنَّ بِق
لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ 􀀀 ما صَبَرَ أُولُوا اَلْعَزْمِ مِنَ اَلرُّسُلِ وَ 􀀀 ما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ ( 34 ) فَاصْبِرْ کَ 􀀀 ذابَ بِ 􀀀 الَ فَذُوقُوا اَلْعَ 􀀀 ا ق 􀀀 ی وَ رَبِّن 􀀀 الُوا بَل 􀀀ق
( اسِقُونَ ( 35 􀀀 لاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا اَلْقَوْمُ اَلْف 􀀀 ارٍ بَ 􀀀 ساعَهً مِنْ نَه 􀀀 إِلاّ
􀀀
ا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا 􀀀 یَرَوْنَ م
ص : 25
ترجمه آیات:
-31 اي قوم ما بدعوت داعی الهی پاسخ دهید،و به او ایمان آورید که گناهان شما را خواهد بخشید،و از عذاب دردناك پناه
می دهد.
-32 و هر کس که به دعوت کنندة الهی پاسخ ندهد در روي زمین کسی را عاجز نمی کند،و بجز خدا سرپرستانی ندارد،و
اینان در گمراهی آشکار هستند.
-33 آیا نمی بینند آن خدایی که آسمانها و زمین را آفریده است،و از آفرینش آنها عاجز نیست می تواند مردگان را زنده
کند؟آري او بر هر کاري قدرت دارد.
-34 و آن روز که کافران بر آتش دوزخ عرضه خواهند شد،آیا جهنّم بر حق نیست؟گویند:آري بخداوندگارمان
سوگند،گویند:پس عذاب را بخاطر آنکه کافر شده اید بچشید.
-35 و صبر کن آن گونه که پیامبران مرسل صبر کردند،و در بارة آنان شتاب مکن،گویا آنچه را که به آنان وعده داده اند
مشاهده می کنند.
درنگ ننمودند بجز ساعتی از روز،و این تبلیغی است،آیا بجز مردمان فاسق کسی به هلاکت خواهد رسید؟
قرائت آیات:
اللّ بن أبی اسحاق حضرمی و
􀀀
یعقوب به تنهایی در آیۀ 33 یقدر با یاء قرائت کرده است،و این طرز قرائت مربوط به جدّش عبد ه
عاصم جحدري و مالک بن دینار است.
امّا بقیّۀ قرّاء(بقادر)خوانده اند.
ص : 26
و در آیۀ 35 جزء قرائت هاي نادره در قرائت حسن و عیسی ثقفی(بلاغا) به نصب آمده است.
و نیز در قرائت ابن محیصن آمده است(فهل یهلک)به فتح یاء.
دلیل قرائت:
اللّ الذي خلق السماوات و الأرض)تا(بقادر)از باب حمل بر معنی است،و
􀀀
ابو علی گوید:اینکه قرّاء خوانده اند:(أ و لم یروا أن ه
ادِرٍ ) 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضَ بِق 􀀀 ماو 􀀀 علّت آنکه باء بر(قادر) وارد شده است آن است که آیۀ به این معنی است:( أَ وَ لَیْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّ
.(1)
و از لحاظ حمل بر معنی مثل این مورد است قول شاعر که گفته است:
بادت و غیّر آیهنّ مع البلی
( الاّ رواکد جمرهنّ هباء ( 2
.
و سپس شاعر گوید:(و مشجّج أمّا سواء قذاله)زیرا چون جملۀ(غیّر مع البلی الاّ رواکد)بمعنی بها رواکد است مصرع
بعدي(مشجج)بر آن عطف شده است.
طافُ عَلَیْهِمْ بِکَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ )که به دنبال آن می فرماید:( وَ حُورٌ عِینٌ )زیرا یطاف علیهم بکذا در 􀀀 و بر همین منوال است آیۀ( یُ
( معنی لهم فیها کذا است. ( 3
ص : 27
1) -و چون جمله در معنی نفی است باء بر سر خبر منفی در آمده است. -1
2) -ضمیر در(بادت)به(دیار)بر می گردد،و در یک نسخه بجاي مع من آمده است،و رواکد بمعنی سه پایه است و مشتق از -2
رکود است بدین جهت که سه پایه ثابت است،و دنبالۀ مصرع دوم و مشجج چنین است(فبدأ و غیّب ساره المعرّاء و المشجج)
17 از سورة واقعه است( وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ - 3) -منظور مؤلّف محترم آیۀ 20 -3
و نیز گفته اند:(إنّ أحدا لا یقول ذلک إلاّ زید)و کلمۀ أحدا در جملۀ موجب آمده است زیرا جمله در معنی نفی است.
و در آیۀ 35 هر کس(بلاغا)به نصب خوانده است بنا بر تقدیر فعلی است مضمر اي(بلّغوا بلاغا)همانگونه که رفع نیز بنا بر
تقدیر مبتداي مضمري است اي (هو بلاغ)یا(هذا بلاغ).
.( و ابو مجلز(بلّغ)بصیغۀ امر قرائت کرده است ( 1
معنی آیات:
آن گاه خداوند تمامی خبر جن را نقل کرده می فرماید:
« اللّ
􀀀
داعِیَ هِ 􀀀 ا أَجِیبُوا 􀀀 ا قَوْمَن 􀀀ی»
منظورشان حضرت محمّد(ص)که آنان را به یکتا پرستی و دور انداختن خدایان دروغین دعوت فرموده است.
« وَ آمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ »
یعنی:به خدا ایمان آورید که اگر به خدا و رسول ایمان آورید گناهان شما را خواهد بخشید.
« ذابٍ أَلِیمٍ 􀀀 وَ یُجِرْکُمْ مِنْ عَ »
یعنی:شما را از عذابی دردناك رها می سازد.
(3
وابٍ وَ ...حور عین(و آیۀ مذکور(یطاف)در سورة صافّات آیۀ 37 است که(و حور عین)بر آن عطف 􀀀 دانٌ مُخَلَّدُونَ بِأَکْ 􀀀 (- وِلْ
نشده است،روشن است که این اشتباه در اثر اعتماد به حافظه بوده است،بنا بر این هنگامی که(و حور عین)معطوف بر یطاف
نشد بلکه معطوف بر یطوف علیهم بود از حمل بر معنی خارج و نمی تواند شاهد بحث ما باشد،زیرا( وَ حُورٌ عِینٌ )عطف بر
لفظ یطوف علیهم خواهد شد و معنی هم درست است،زیرا در فرض توهّم مؤلّف محترم عطف(حور عین)بر یطاف علیهم
بصیغۀ مجهول بدین معنی بود که حور عین را براي آنان می گردانند،و چون این معنی صحیح نبوده است و حور عین را عطف
بر معنی گرفته می فرمایند یطاف علیهم یعنی:لهم فیها کذا-مترجم)
ص : 28
1) -و در یک نسخه ابو مجاز است. -1
علیّ بن ابراهیم گوید:جنّیان خدمت رسول خدا(ص)آمدند و به او ایمان آوردند،و حضرت رسول(ص)احکام اسلام را به آنان
تعلیم فرمود،و خدا سورة جن را نازل کرد( قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ ...)و همیشه به خدمت حضرت پناه می
آوردند،و از اینجا معلوم می شود که حضرت محمّد(ص)همانگونه که مبعوث بر انسانها بوده است مبعوث بر جنّیان هم بوده
است،و خداوند پیش از آن حضرت هیچ پیامبري را بر انس و جن مبعوث نفرموده است.
« اللّ فَلَیْسَ بِمُعْجِزٍ فِی الْأَرْضِ
􀀀
داعِیَ هِ 􀀀 لا یُجِبْ 􀀀 وَ مَنْ »
یعنی:کسی که به پیامبر خدا(ص)ایمان نیاورد نمی تواند خدا را عاجز نماید و از چنگ او فرار کند.
« اءُ􀀀 وَ لَیْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِی »
یعنی:و یارانی که او را از عذاب خدا حفظ کند ندارد،و می توان گفت که این قسمت از آیۀ از کلام الهی است که ابتداء بیان
شده است.
« ئِکَ􀀀 أُول »
یعنی:آنان که به دعوت رسول خدا(ص)پاسخ مثبت نمیدهند.
« لالٍ مُبِینٍ 􀀀 فِی ضَ »
در گمراهی آشکاري هستند.
آن گاه خداوند با اشاره به قدرتش بر زنده نمودن اموات و بازگشت دوباره می فرماید:
« أَ وَ لَمْ یَرَوْا »
یعنی:آیا نمی دانند.
« اتِ وَ الْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 اللّ الَّذِي خَلَقَ السَّ
􀀀
أَنَّ هَ »
آن خدایی که آسمانها و زمین را به وجود آورده.
« وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ »
و در آفرینش آنها هیچ نوع خستگی و رنجی ندید،و از آفرینش آنها هم عاجز نبود،گفته می شود:(عیی فلان بأمره)یعنی:فلانی
راه بکار خود نبرد،و نتوانست آن را انجام دهد.
« ادِرٍ 􀀀بِق »
باء در آن زائده است،و محل قادر رفع است که خبر آن باشد.
ص : 29
« ی􀀀 ی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْت 􀀀 عَل »
یعنی کسی که از آفرینش آسمان و زمین عاجز نبوده میتواند مرده را زنده کند،یعنی:آفرینش آسمانها و زمین از زنده کردن
مردگان شگفت آورتر است.
« ی􀀀 بَل »
آري او قدرت دارد.
« ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 إِنَّهُ عَل »
و بر هر کاري توانا است،و سپس بدنبال آن از عذابهاي آخرت یاد کرده می فرماید:
« ذا بِالْحَقِّ 􀀀􀀀 النّ أَ لَیْسَ ه
ارِ 􀀀 ع وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا لََی »
یعنی:روزي که کافران بر آتش دوزخ عرضه می شوند بطریقۀ استدلال به آنان گفته می شود آیا این عذاب که بعنوان
یعنی:در « ا􀀀 ی وَ رَبِّن 􀀀 الُوا بَل 􀀀ق» ؟ مجازات در انتظار شما است حق نیست و آیا قبول دارید که هیچ ظلمی نسبت به شما نشده است
پاسخ اعتراف به استحقاق خویشتن نموده سوگند یاد کرده خواهند گفت:آري سوگند به پروردگارمان که این مجازات حق ما
است،هر چند که قبلا منکر بودند.
« ما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ 􀀀 ذابَ بِ 􀀀 الَ فَذُوقُوا الْعَ 􀀀ق»
یعنی:بخاطر کفرتان در دنیا و انکاري که می کردید اینک عذاب خدا را بچشید،و آن گاه به پیامبرش می فرماید:
« ما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ 􀀀 فَاصْبِرْ کَ »
یعنی:اي محمّد همانگونه که پیامبران مرسل صبر نمودند تو نیز بر آزار این کافران و نپذیرفتن دعوتت صبر کن.
از ابن زید و جبائی و جماعتی آمده است که(من)در این آیۀ براي تبیین جنس است،یعنی:(اولوا العزم که عبارتند از
انِ )،و بنا بر این قول باید گفت که:تمامی پیامبران اولوا العزم هستند،زیرا 􀀀 رسولان)همانگونه که در ( فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْث
همگی عزم نموده اند بر اداء رسالت و تحمّل مشکلات آن.
و بیشتر مفسّرین گفته اند:حرف(من)در این آیۀ براي تبعیض است که قهرا معنی این است که بعضی از رسولان اولوا العزم
هستند،و از ظاهر روایات
ص : 30
اصحاب امامیّه نیز همین بر می آید.
مفسّرین در اولوا العزم اختلاف نموده اند:
-1 ابن عبّاس و قتاده-و مروي از حضرت باقر و حضرت صادق(ع)نیز هست-گفته اند:اولوا العزم از رسل کسانی هستند که
شریعتی جدید آورده اند که شریعت پیامبر پیش از خود را نسخ کرده است و این دسته از پیامبران پنج نفرند که اول آنان
حضرت نوح و سپس ابراهیم و سپس موسی و سپس عیسی و آن گاه محمّد(ص)است،که در روایت امام صادق(ع)می فرماید:
(و اینان انبیایند و دیگر پیامبران بر مدار اینان می چرخند).
-2 مقاتل گوید:پیامبران اولوا العزم شش نفرند 1-نوح که بر آزار قومش صبر نمود 2-ابراهیم که بر آتش صبر کرد 3-اسحاق
که بر سر بریدن صبر نمود 4-یعقوب که بر گمشدن یوسف و کوري چشم صبر نمود 5-یوسف که در چاه و زندان صبر نمود
-6 ایّوب که بر ناراحتی و بیماري صبر کرد.
-3 سدي و کلبی گویند:پیامبران اولوا العزم آنان هستند که مأمور به جهاد بوده اند و اظهار مکاشفه نموده اند و در مسیر
گسترش دین مبارزه کرده اند.
-4 أبی العالیه گوید:پیامبران اولوا العزم ابراهیم و هود و نوح و حضرت محمّد(ص)می باشند.
و عزم عبارت است از:حتم و وجوب و پیامبران صاحب عزم آن دسته از پیامبران هستند که قوانین ادیان را آورده اند و آنها را
بر مردم واجب نموده اند که به آنها حتما عمل کنند و قوانین و راه و روشهاي دیگر را دور اندازند.
« لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ 􀀀 وَ »
یعنی:خیلی براي عذاب آنان عجله نداشته باش، زیرا به زودي اینان گرفتار عذاب خواهند شد،و عذابی حتما خواهد آمد مانند
آن است که آمده است.
ص : 31
« ا یُوعَدُونَ 􀀀 کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ م »
یعنی:روزي که عذاب آخرت را می بینند گویی.
« ارٍ 􀀀 ساعَهً مِنْ نَه 􀀀 إِلاّ
􀀀
لَمْ یَلْبَثُوا »
در دنیا درنگ نداشته اند مگر یک ساعت از روزي،یعنی:هنگامی که عذاب الهی را دیدند،مدت اقامتشان در دنیا و در عالم
برزخ براي آنان مانند یک ساعت از یک روز و برهه اي از زمان جلوه می کند زیرا زمان گذشته هر چند که طولانی بوده
است مثل آن است که اصلا نبوده است.
« لاغٌ􀀀 بَ»
یعنی:این قرآن و بیاناتی که در آن آمده است پیامی است از سوي خدا براي شما،و بلاغ بمعنی تبلیغ است،و قولی هم هست
که یعنی:
این مدّت اقامت بلاغ است.
« اسِقُونَ 􀀀 فَهَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الْف »
یعنی:عذاب الهی جز بر عصیانگران که از فرمان الهی خارج هستند واقع نخواهد شد.
قتاده گفته است یعنی:هلاك نمی شوند مگر مشرکین که با اسلام جنگیده اند یا منافقین که به زبانش تصدیق نموده و در
عمل مخالفت ورزیده است.
زجاج گوید:یعنی:با این رحمت خداوندي و تفضّل او جز فاسقین احدي هلاك نخواهد شد،و سپس اضافه می کند که
پیرامون امیدواري به رحمت خدا آیۀ اي محکمتر از این وارد نشده است.
ص : 32
سورة مبارکۀ محمّد(ص)
اشاره
47
ص : 33
سورة محمّد این سوره مدنی است،و ابن عباس و قتاده گفته اند تنها یک آیه از این سوره مکی است و این آیه هنگامی نازل
شده است که پیامبر(ص)قصد حرکت به سوي مدینه را داشته است و با حالت گریان به خانۀ کعبه نگاه کرده اندوهناك بوده
است که آیه نازل می شود:( وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّهً مِنْ قَرْیَتِکَ ...).
تعداد آیات آن:
بنظر بصریون چهل آیه،بنظر کوفیون سی و هشت آیه و بنظر بقیه سی و نه آیه است.
اختلاف آیات:
دو آیه مورد اختلاف است،اوزارها آیه است بنظر همه غیر از کوفیان، للشاربین آیه است بنظر بصریین.
فضیلت سوره:
ابی بن کعب گوید که:(پیامبر خدا(ص)فرمودند:هر کس سورة محمّد را
ص : 34
.« بخواند بر خداوند لازم است که از جویبارهاي بهشت به او بنوشاند
ابو بصیر از حضرت صادق(ع)روایت کرده است که فرمودند:(هر کس سورة محمد را بخواند هیچگاه در دینش شک وارد
نخواهد شد،و همیشه از شرك و کفر محفوظ خواهد بود تا آن گاه که بمیرد،و پس از مرگش خداوند هزار فرشته را مأمور
می کند که در قبرش نماز بخوانند و ثواب نمازشان براي او خواهد بود،و همراه او هستند تا اینکه او را در پیشگاه خداوند
بجایگاه امنی می برند،و در امان خدا و پیامبرش محمد(ص)می باشد.
و نیز حضرت صادق(ع)فرموده اند:هر کس می خواهد حال ما و حال دشمنان ما را بداند باید سورة محمد(ص)را بخواند،که
در این سورة یک آیه در مورد ما و یک آیه در مورد دشمنان ما خواهد یافت.
ارتباط با سورة قبلی:
خداوند سورة قبلی را با عذابهاي کافران ختم کرد و این سورة را نیز با کفّار شروع کرده است که می فرماید:
ص : 35
6 سورة محمّد(ص) - آیات 1
[ [سوره محمد ( 47 ): آیات 1 تا 6
اشاره
ما􀀀 اَلصّ وَ آمَنُوا بِ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع مالَهُمْ ( 1) وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 اَللّ أَضَلَّ أَعْ
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَ دُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اطِلَ وَ أَنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا اِتَّبَعُوا اَلْب 􀀀 الَهُمْ ( 2) 􀀀 اتِهِمْ وَ أَصْلَحَ ب 􀀀 ی مُحَمَّدٍ وَ هُوَ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئ 􀀀 نُزِّلَ عَل
ذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 اَلر قِّابِ􀀀 فَ َ ض ر فَإِذ لَقِیتُمُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا بَْ ا􀀀 أَم ( 3) الَهُمْ 􀀀 لِلنّ ثْ
اسِ􀀀 اَللّ
􀀀
ذلِکَ یَضْ رِبُ هُ 􀀀 اِتَّبَعُوا اَلْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ کَ
کِنْ لِیَبْلُوَا بَعْ َ ض کُمْ بِبَعْضٍ وَ اَلَّذِینَ 􀀀 اَللّ لَانْتَ َ ص رَ مِنْهُمْ وَ ل
􀀀
شاءُ هُ 􀀀 ذلِکَ وَ لَوْ یَ 􀀀 ا 􀀀 ارَه 􀀀 حَتّ تَضَعَ اَلْحَرْبُ أَوْز
ی􀀀 داء 􀀀 فِ إِمّ ا􀀀 و فَإِمّ مَنا بَعْدُ ا􀀀 اَلْو ثَاقَ􀀀
( ا لَهُمْ ( 6 􀀀 الَهُمْ ( 5) وَ یُدْخِلُهُمُ اَلْجَنَّهَ عَرَّفَه 􀀀 مالَهُمْ ( 4) سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ ب 􀀀 اَللّ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْ
􀀀
قُتِلُوا فِی سَبِیلِ هِ
ص : 36
ترجمه آیات:
بنام خداي رحمان و رحیم 1-آنان که کافر شده سد راه خدا می شوند اعمالشان بهدر می رود:
-2 آنان که ایمان آورده عمل نیک انجام می دهند،و به آنچه بر محمّد نازل شده است که حق بوده از جانب پروردگارشان
می باشد ایمان دارند،خداوند گناهانشان را پاك نموده،کارشان را بصلاح آورد.
-3 بعلّت اینکه کافران از باطل پیروي نمایند،و مؤمنان پیرو حقّی باشند که از سوي پروردگارشان است،خداوند براي مردم این
چنین مثالهایشان را می- زند.
-4 و هر گاه کافران را دیدید زدن گردنها است،تا آن گاه که کشتاري سنگین از آنان نمودید،بندهاي اسارت را محکم
سازید،از آن پس یا منّت گذارید،و یا به فدیه مبادله نمائید،تا هنگامی که جنگ فروکش کند،این چنین باید کرد،امّا اگر خدا
می خواست خودش بر آنان پیروز می شد،ولی تا شما را بهمدیگر بیازماید،و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان از
بین نمی رود.
-5 خداوند بزودي هدایتشان فرماید و کارشان را بصلاح آورد.
-6 و آنان را وارد بهشت موعود سازد که قبلا به آنان شناسانده است.
قرائت آیات:
و الّذین قتلوا-أهل بصره و حفص و الّذین قتلوا بصورت ماضی مجهول خوانده اند امّا بقیۀ قراء قاتلوا با الف از باب مفاعله
خوانده اند.
دلیل قرائت:
قتلوا-ابو علی گوید:قاتلوا از قتلوا عمومیّت بیشتري دارد،زیرا کسانی که
ص : 37
جنگیده اند و کشته نشده اند آنان هم اعمالشان از بین نمی رود،همانگونه که آن کس که در راه خدا کشته شده است عملش
از بین نخواهد رفت،بنا بر این قاتلوا بخاطر عمومیّت بیشتري که دارد بهتر از قتلوا خواهد بود.
لغات آیات:
بالهم-بمعنی حال و شأن است،و بال به قلب هم گفته می شود،میگویند (خطر ببالی کذا)یعنی:فلان مطلب بخاطرم آمد،بال
جمع بسته نمی شود زیرا که از دو لغت مشترك دیگرش حال و شأن ابهام بیشتري دارد.
أثخنتموهم-اثخان بمعنی کشتار فراوان و پیروزي دشمن و غلبۀ آنان است، و در مورد بیماري که مرض او را از پاي در آورده
است می گویند:(أثخنه المرض) یا زخم خورده اي که زخم شدیدي داشته باشد گویند:(أثخنه الجراح).
الوثاق-وثاق اسم است براي ایثاق یعنی:بشدّت در بند کشیدن در مورد کسی که سخت به اسارت کشیده شده است که دیگر
رهایی نداشته باشد،میگویند:
(أوثقه ایثاقا و وثاقا).
أوزارها-أوزار بمعنی سلاحهاي جنگی است،اصل وزر به چیزي گویند که انسان آن را بدوش کشد،بعدا اسلحه را اوزار
نامیدند چون اسلحه نیز حمل می شود،اعشی شاعر گفته است:
(و أعددت للحرب أوزارها
رماحا طوالا و خیلا ذکورا
و من نسج داود یحدو بها
علی اثر الحیّ عیرا فعیرا).
یعنی:(براي جنگ سلاحهاي آن را آماده ساخته ام نیزه هایی بلند و اسبهایی نر و از زره هاي بافت داود و شترانی پشت سرهم
که براي آنان حدي خوانده می شود).
ص : 38
اعراب آیات:
ذلک-کلمۀ ذلک در آیه 4 خبر مبتداي محذوف است که تقدیرش(الأمر ذلک)می باشد،و نیز ممکن است ذلک را مبتداي
محذوف الخبر بگیریم که تقدیرش:(ذلک کائن)باشد.
ابِ􀀀 فَضَرْبَ الرِّق
-مصدر است براي فعل محذوف که تقدیرش(فاضربوا الرّقاب ضربا)بوده است که فعل حذف شده و مصدر اضافه به مفعول
شده است،و این اضافه در تقدیر انفصال است زیرا تقدیرش(فضربا الرقاب)است که ضرب در اصل تنوین داشته است،شاعر
.( گفته است:(فندلا زریق المال ندل الثّعالب) ( 1
یعنی:(اي زریق مال را همچون روباهها بدزد و بچاب).
معنی آیات:
اشاره
« اَلَّذِینَ کَفَرُوا »
.( یعنی آنان که به یکتایی خدا کافر شده،و با او دیگري را پرستیده اند ( 2
« اللّ
􀀀
وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ »
یعنی و مشرکین عرب سد راه مردم شده آنان را از ایمان و اسلام مانع شدند،و آنان را به تکذیب پیامبر(ص)وا میداشتند.
« مالَهُمْ 􀀀 أَضَلَّ أَعْ »
یعنی:خداوند اعمالشان را-که بخیال آنان موجب تقرّب بخداوند است و بحالشان مفید خواهد بود مانند آزاد کردن
بندگان،صدقه،
ص : 39
1) -شاهد بر سر ندلا است که مطابق اصل تنوین دارد. -1
2) -تفسیر ابن عبّاس ص 315 ( اَلَّذِینَ کَفَرُوا )یعنی:بمحمّد علیه السلام و القرآن. -2
مهمان نوازي-از بین میبرد،یعنی:اینگونه اعمالی که بجا آورده اند باطل شده مثل آنکه اصلا انجام نداده اند،زیرا در آخرت
براي این اعمال پاداشی نخواهند دید.
.( بعضی گفته اند که این آیه در بارة آن ده نفري نازل شده است که هر کدامشان یک روز لشکر اسلام را غذا دادند ( 1
« الصّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا »
یعنی:آنان که به یکتایی خدا ایمان آورده و اعمال نیک هم انجام داده اند.
« ی مُحَمَّدٍ 􀀀 ما نُزِّلَ عَل 􀀀 وَ آمَنُوا بِ »
و به قرآن و عباداتی که بر محمّد نازل شده است ایمان آورده اند،و علّت اینکه حضرت محمّد را جداگانه یاد کرده است،و
ایمان به او مخصوصا اشاره نموده است،تعظیم و تشریف آن حضرت بوده است،و نیز براي آنکه اهل کتاب نگویند:ما بخدا و
پیامبران و کتابهاي آسمانی خود ایمان آورده ایم.
ص : 40
1) -شواهد التنزیل حسکانی ج 2 ص 172 :(از حسین بن علی(ع)در مکه شنیدم که یادآور شد آیه:( اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا -1
اللّ ...)سپس فرمود: این آیه در مورد ما و بنی امیه نازل شده است)که( اَلَّذِینَ کَفَرُوا )بنی امیه و ( اَلَّذِینَ آمَنُوا )اهل
􀀀
عَنْ سَبِیلِ هِ
اللّ گفته است: یعنی:مردم را از دین خدا و اطاعت او
􀀀
بیت(ع)است. تفسیر ابن عبّاس صفحۀ 315 در بارة( وَ صَ دُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ
منصرف کرده اند و آنان کسانی هستند که در جنگ بدر غذا دادند:عتبه و شیبه دو پسر ربیعه و منبه و بنیه دو پسر حجاج و ابا
البحري فرزند هشام و ابو جهل فرزند هشام و یارانشان). لباب النقول فی اسباب النزول سیوطی صفحۀ 197 میگوید:(ابن ابی
اللّ نقل کرده است که در بارة اهل مکه نازل شده است،و
􀀀
حاتم از ابن عباس در بارة قول خدا اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَ دُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ
را گفته انصار، می باشد) «... اَلَّذِینَ آمَنُوا »
« وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ »
یعنی:آنچه که بر حضرت محمّد(ص)نازل شده است حق است و از جانب پروردگارشان نازل گشته است،زیرا دین او ناسخ
ادیان دیگر بوده،و ناسخ حق است.
و بعضی گفته اند: هُوَ الْحَقُّ یعنی:محمّد حق است که از طرف پروردگارشان می باشد نه آن کس که آنان خیال می کنند که
در آخر الزمان پیامبري از عرب خروج خواهد کرد،و این محمّد آن پیامبر نیست،که خداوند این خیالشان را رد می کند.
« اتِهِمْ 􀀀 کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئ »
یعنی:گناهانشان را براي آنان می پوشاند به اینکه گناهانشان را بیامرزد،یعنی با ایمان آوردن گناهان گذشتۀ آنان بخشیده شد،
و حکم شده است به اسقاط عذاب از آنان که استحقاق آن را داشته اند.
« الَهُمْ 􀀀 وَ أَصْلَحَ ب »
قتاده گوید:یعنی حال آنان را در زندگی دنیایشان اصلاح نماید.
و بعضی گفته اند یعنی:امر دین و دنیاي آنان را اصلاح نموده است.
به اینکه آنان را در دنیا بر دشمنانشان پیروز ساخته،و آنان را در آخرت وارد بهشت می سازد،آن گاه خداوند بیان فرموده
است که چرا این عمل را انجام داده است و چرا آنان را به این دو دسته تقسیم نموده است و می فرماید:
« اطِلَ،وَ أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْب 􀀀»
یعنی:این اضلال اعمال و اصلاح با پیروي نمودن کفّار از شرك و عبادت شیطان،و پیروي کردن مؤمنین از توحید و قرآن و
آنچه که خداوند فرمان به پیروي از آن را داده است بدان جهت است که کافران از باطل پیروي نموده، مؤمنین از حق.
« الَهُمْ 􀀀 لِلنّ أَمْث
اسِ􀀀 اللّ
􀀀
ذلِکَ یَضْرِبُ هُ 􀀀 کَ»
زجاج گوید:یعنی:خداوند براي مردم مثالهاي آنان را می زند مانند بیانی که در مورد مؤمنین و کافران آورده شد،
ص : 41
که خداوند در آن براي مردم مثال حسنات مؤمنین و سیّئات کافران را زد ( 1)زیرا معنی گفتۀ کسی که می گوید:(ضربت لک
مثلا):(بیّنت لک ضربا من الأمثال)، است یعنی براي تو قسمتی از مثالها را بیان کردم.
بعضی گفته اند منظور مثال اخیر است ( 2)که ضمن آن کافر را در پیروي از باطل مانند کسی قرار داد که باطل او را به سوي
خود دعوت کند و او بپذیرد، و مؤمن را در پیروي از حق مانند کسی قرار داد که حق او را بسوي خود فرا خواند و او بپذیرد.
بعضی گفته اند یعنی:همانگونه که عاقبت کافران و مؤمنان را بیان نمودم،و پاداش هر کدام را توضیح دادم مثالهایی براي مردم
می زنم تا بدان استدلال نمایند و بر دانش و پند آموزیشان افزوده شود.
و علّت اینکه امثال را به هم اضافه نموده است آنست که این امثال براي آنان قرار داده شده است،آن گاه خداوند سبحان
فرمان بقتل کفار داده می فرماید:
« ذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 فَإِ »
.( یعنی اي مؤمنین هر گاه کافران اهل دار الحرب را که با شما در حال جنگ هستند دیدید ( 3
« ابِ􀀀 فَضَرْبَ الرِّق »
گردنشان را بزنید یعنی:آنان را بکشید،زیرا بیشتر موارد قتل با شمشیر گردن زدن است،هر چند که زدن جاهاي دیگر بدنشان
هم جایز است،چون هدف کشتن آنان است.
« ذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 »
یعنی:آنان را با زخم فراوان سنگین ساختند،و بر
ص : 42
الصّ )
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع 1) -در آیه 1 و 2( اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا، وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا -1
2) -در آیه 3( بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ...) -2
3) -تفسیر ابن عبّاس صفحۀ: 315 در بارة برخورد با کافران گوید:منظور روز بدر است. -3
آنان پیروز شدید و بعضی گفته اند یعنی:تا هنگامی که از آنان زیاد کشته تا ضعیف شوند.
« اقَ􀀀 فَشُدُّوا الْوَث »
یعنی:در اسیر گرفتن بند آنان را محکم سازید.
خداوند فرمان داده است به کشتن آنان و سنگین ساختن ضربات آنان تا به ذلّت افتند،و پس از آنکه با کشتار به ذلّت افتادند
اسیر شوند،زیرا اسارت همیشه پس از کشتار زیاد است،همانگونه که خداوند در مورد اسیر گرفتن فرموده است براي هیچ
پیامبري حق اسیر گرفتن نیست مگر آن گاه که در زمین کشتار بسیار کند.
« داءً 􀀀 إِمّ فِ
ا􀀀 و فَإِمّ مَنا بَعْدُ ا􀀀 »
یعنی:پس از اسیر کردن آنان یا بر سرشان منّت می گذارید و آنان را آزاد می کنید بدون آنکه چیزي در عوض بگیرید،و یا
آنکه در مقابل چیزي آنان را آزاد می کنید.
در مورد اسارت اختلاف شده است شافعی و ابو یوسف و محمّد بن اسحاق می گویند:اسیر گرفتن به وسیلۀ آیه سورة انفال
1)حرام بود،و سپس با این آیه حلال گردید،زیرا این سورة پس از سورة انفال نازل شده است،و هر گاه اسیر گرفتند امام )
مخیر است بین(من و فداء)که منت گذارد و آزاد سازد،یا اسیران را با اسراي مسلمین عوض کند یا آنان را در مقابل گرفتن
وجهی یا امتیازي آزاد سازد،یا آنان را بکشد یا تبعید سازد.
حسن گوید:امام مخیّر است بین من و فداء و استبعاد و حق کشتن اسیر را ندارد.
مثل آنکه در این آیه تقدیم و تأخیري انجام گرفته است تقدیرش چنین است:
(فضرب الرقاب حتی تضع الحرب أوزارها)سپس باید بیاید
ص : 43
حَتّ یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ )
ی􀀀 أَس ي􀀀 ک لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ رْ انَ 􀀀 ا 􀀀 1) -سورة انفال آیه 67 :( م -1
.(1) « داءً 􀀀 إِمّ فِ
ا􀀀 و فَإِمّ مَنا بَعْدُ ا􀀀 الْو ثَاقَ􀀀 أَثْخَنْتُم فَشُدُّوا إِذ وُهُمْ ا􀀀 ح تَّ
ی􀀀 (
از قتاده و سدي و ابن جریح نقل شده است که حکم آیه اسارت که اجازة کشتن اسیر را نداده است با آیه( فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ
.( حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ ) ( 2)و آیه ( تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ ) ( 3
ابن عبّاس و ضحاك گفته اند:آیه فداء منسوخ است.
ابن عمر و حسن و عطاء گفته اند:حکم آیه فداء ثابت است و نسخ نشده است زیرا پیامبر(ص)بر ابی غره منت گذاشت و عقبه
بن ابی معیط را کشت و اسراي بدر را هم در مقابل فدیه و امتیاز آزاد شدند.
نظر أهل بیت(ع):
اللّ علیهم رسیده است که اسیران جنگی بر دو قسم هستند،یک قسم از اسیران هستند که پیش از انقضاء
􀀀
از ائمّۀ هدي صلوات ه
جنگ دستگیر می شوند، در مورد این اسیران امام مخیّر است بین اینکه آنان را بکشد یا دستها و پاهایشان را چپ و راست
قطع کند تا آن قدر خون ریزي کند که بمیرد،و در مورد این دسته اسیران هیچگونه آزادي بلا عوض یا با عوض جایز نیست.
قسم دیگر اسیرانی هستند که پس از پیروزي دستگیر می شوند که دیگر جنگی نیست،امام در مورد آنان مختار است بین آنکه
با منّت گذاردن آزادشان کند یا آنکه در مقابل امتیازي مانند مال،تعویض با اسیر مسلمان،یا برده ساختن آنان و زدن
گردنشان.
ص : 44
1) -چون اوّل کشتار است بعد تسلیم شدن دشمن و فرو نهادن سلاح،و سپس اسیر گرفتن. -1
. 2) -سورة نساء،آیه 89 -2
. 3) -سورة أنفال،آیه 57 -3
امّا اگر در هر دو حالت اسلام آورند تمام این احکام ساقط شده حکم آنان حکم مسلمانان دیگر است.
« ا􀀀 ارَه 􀀀 حَتّ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْز
ی􀀀 »
یعنی تا آن هنگام که جنگجویان دشمن اسلحۀ خود را زمین گذاشته دیگر نجنگند.
ابن عبّاس گوید:تا آن گاه که دیگر از مشرکین کسی باقی نماند.
مجاهد گوید:تا آن گاه که دینی غیر از اسلام باقی نماند.
و معنی چنین می شود تا آن گاه که جنگ شما و جهادتان اسلحۀ مشرکین و اعمال زشت آنان را فروکش کرده،تسلیم شوند و
جز اسلام که بهترین ادیان است آئینی باقی نماند،و دیگر بتها را نپرستند،و این معنی همانگونه است که در حدیث آمده است:
(از آن هنگام که خداوند مرا مبعوث به رسالت فرموده است جهاد ادامه دارد تا آن گاه که آخرین قشر از امّتم با دجّ ال
بجنگند).
فراء گوید:(یعنی تا آن گاه که جز مسلمان یا تسلیم شده احدي باقی نماند).
زجاج گوید:(یعنی با کافران بجنگید و آنان را به اسارت بگیرید تا ایمان آورند و ما دام که کفر باقی است جنگ هم ادامه
خواهد یافت.
« ذلِکَ􀀀»
یعنی:این که گفته شد وظیفۀ شما است.
« اللّ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ
􀀀
شاءُ هُ 􀀀 وَ لَوْ یَ »
یعنی:اگر خداوند بخواهد می تواند خودش کفّار را هلاك سازد و در دنیا هم گرفتار عذابشان نماید.
« کِنْ 􀀀 وَ ل »
خدا به شما دستور جنگ و از جان گذشتگی در راه دین میدهد.
« لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ »
تا شما را با همدیگر امتحان کند و مطیع از عاصی مشخّص گردد،یعنی:اگر هدف خداوند تنها از بین بردن کفر بود،خداوند
خودش با انواع وسائل هلاکت آنان را از بین می برد،ولی خداوند اراده فرمود که مردم استحقاق ثواب پیدا کنند،و این بدست
نخواهد آمد مگر با اطاعت خدا
ص : 45
و تحمّل مشقّتها.
« اللّ
􀀀
وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ هِ »
.( از قتاده نقل شده است یعنی:آنها در راه خدا در جهاد روز أحد می جنگیدند ( 1
کسانی که قاتلوا قرائت کرده اند معنی آن است آنها که جهاد کردند چه آنکه شهید شده باشند یا نه.
« مالَهُمْ 􀀀 فَلَنْ یُضِلَّ أَعْ »
یعنی:خداوند اعمال اینان را از بین نخواهد برد، بلکه اعمال اینان را پذیرفته و پاداش آنان را ثواب همیشگی بهشت قرار
میدهد.
« سَیَهْدِیهِمْ »
یعنی:خداوند به زودي آنان را براه بهشت و پاداش الهی هدایت خواهد فرمود.
« الَهُمْ 􀀀 وَ یُصْلِحُ ب »
یعنی:شأن و حال آنان را اصلاح کند،و علّت تکرار کلمۀ(بالهم)آن است که منظور از اوّلی آنست که خداوند احوال آنان را
در دین و دنیا اصلاح می کند،و منظور از دوّمی آن است که خداوند حال آنان را در نعمتهاي آخرت اصلاح می نماید،پس
اوّلی در مورد سبب نعمت و دوّمی در مورد عین نعمت است.
« ا لَهُمْ 􀀀 وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَه »
بنظر سعید بن جبیر و ابی سعید خدري و قتاده و مجاهد و ابن زید یعنی:خداوند مؤمنان مجاهد را وارد بهشت فرموده بهشت را
به آنان معرّفی می کند تا بهنگام ورود به منزلهاي آن آن را بشناسند،بطوري که هر کس منزل بهشتی خود را آن چنان می
شناسد همانگونه که مؤمنین در دنیا پس از نماز جمعه هر کس روانۀ منزل خود می شوند.
جبائی گوید:یعنی اوصاف بهشت را خداوند براي آنان بیان نمود تا بسوي
ص : 46
1) -در تفسیر ابن عبّاس صفحۀ 315 آمده است:(یعنی:آنان که در راه اطاعت فرمان خدا در روز جنگ بدر کشته شدند -1
که یاران محمّد بودند)
آن شوق نموده با رغبت بدان بشتابند و براي آن بکوشند.
ابن عبّاس گوید:یعنی خداوند بهشت را به مؤمنان مبارز خوب شناسانید.
.( و در روایتی عرف بوي خوش است،گفته می شود:(طعم معرف)یعنی طعمی خوشبو ( 1
ص : 47
اللّ بن عبّاس روایت شده که در مورد آیۀ( وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ
􀀀
1) -شواهد التّنزیل حسکانی ج 2 صفحۀ 173 :(از عبد ه -1
اللّ ...)گفته است اینان که در راه خدا کشته شده اند بخدا سوگند حمزه بن عبد المطّلب سید الشّهداء و جعفر طیار (و
􀀀
هِ
علی(ع)هستند(که اعمالشان باطل نخواهد شد)یعنی حسناتشان در جهاد باطل نمی شود و ثوابشان در بهشت محفوظ
است(آنان را بزودي هدایت خواهد نمود)یعنی:آنان را توفیق اعمال شایسته خواهد داد(و کارشان اصلاح کند) یعنی حالشان و
نیاتشان و عملشان را بصلاح آورد(و آنان را وارد بهشت میکند که قبلا آن را به ایشان معرّفی کرده است)یعنی:قبلا به منازل
خود در بهشت راهنمایی شده اند)
10 از سورة محمّد- 47 - آیات 7
[ [سوره محمد ( 47 ): آیات 7 تا 10
اشاره
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ 􀀀 مالَهُمْ ( 8) 􀀀 دامَکُمْ ( 7) وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَ لَّ أَعْ 􀀀 اَللّ یَنْصُ رْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْ
􀀀
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُ رُوا هَ 􀀀ی
اَللّ عَلَیْهِمْ وَ
􀀀
اقِبَهُ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ هُ 􀀀 کانَ ع 􀀀 مالَهُمْ ( 9) أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ 􀀀 اَللّ فَأَحْبَطَ أَعْ
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 کَرِهُوا م
( ا ( 10 􀀀 الُه 􀀀 کافِرِینَ أَمْث 􀀀 لِلْ
ص : 48
ترجمه آیات:
-7 اي آنها که ایمان آورده اید اگر خدا را یاري کنید،خداوند شما را یاري نموده و قدمهایتان را ثابت خواهد نمود.
-8 و آنان که کافر شده اند بدا بحالشان که اعمالشان از بین می رود.
-9 این ناکامی کافران بدان جهت است که آنان نسبت به آنچه که خداوند نازل فرموده است بی میلی نشان دادند خدا هم
اعمالشان را از بین برد..
-10 چرا در زمین نمی گردند تا بنگرند عاقبت آنان که پیش از آنان بوده اند چگونه است،که خدا آنان را هلاك ساخته،و
کافران در انتظار سرنوشتی مشابه آنان می باشند).
لغات آیات:
فتعسا-تعس بمعنی انحطاط و سقوط است و عثار و اتعاس و ازلال و ادحاض به یک معنی است،و آن عبارت است از سقوطی
که صاحبش استقلال ندارد،هر گاه کسی سقوط کرد و خواستند استقامت و نشاط او را بیان کنند باو گفته می شود(لعاله)ولی
اگر نخواهند از سقوط او بخوبی یاد کنند می گویند:
(تعسا) شاعر عرب اعشی در مذمت کسی که سقوط کرده است می گوید:
(فاه لتعس اولی لها من ان اقول لعا)
یعنی:(گفتن تعس نسبت به او شایسته تر است تا آنکه بگویم:لعا).
معنی آیات:
آن گاه خداوند مؤمنین را مورد خطاب قرار داده می فرماید:
« اللّ
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا هَ 􀀀ی»
یعنی:اي ایمان آوردگان!اگر
ص : 49
دین خدا و پیامبر خدا را با هم با جهاد و جنگ با کفّار یاري کنید.
« یَنْصُرْکُمْ »
خداوند هم شما را بر دشمنتان پیروز خواهد ساخت.
« دامَکُمْ 􀀀 وَ یُثَبِّتْ أَقْ »
یعنی:خداوند شما را جرأت داده قوّت قلب بخشیده است تا ثابت قدم مانید.
و بعضی گفته اند یعنی:خداوند شما را در آخرت یاري می کند،و قدمهاي شما را در وقت حساب و بر پل صراط ثابت می
گرداند.
و بعضی گفته اند:خداوند شما را در دنیا و آخرت یاري می دهد،و قدمتان را در دنیا و آخرت ثابت می سازد،و این وجه بهتر
.( است ( 1
اللّ
􀀀
قتاده گفته است:بر خداوند لازم است هر کس را که یاریش کرده است یاري دهد زیرا در قرآن فرموده است:( إِنْ تَنْصُ رُوا هَ
یَنْصُرْکُمْ ).
و نیز بر خدا لازم است بر نعمت افراد شکرگزار بیفزاید،زیرا فرموده است:
( لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ ).
و نیز بر خدا لازم است هر کس که او را یاد کند بیادش باشد،زیرا فرموده است:( فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ ).
و نیز بر خدا لازم است وفا کند بعهد هر کس که بعهد الهی وفا نموده است،زیرا فرموده است( وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِکُمْ ).
یعنی:آنها که کافر شده اند بدا بحالشان. « وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ »
.( اللّ فتعسوا تعسها) ( 2
􀀀
مبرد گفته است یعنی:خداوند آنان را هلاك ساخت که تقدیرش چنین بوده است:(أتعسهم ه
ص : 50
1) در تفسیر ابن عبّاس صفحۀ 316 آمده است:(یعنی:قدمهاي آنان را در جنگ ثابت می فرماید،تا فرار نکنند) -1
2) -تفسیر ابن عبّاس صفحۀ 316 یعنی:(یعنی آنان که به محمّد و قرآن کافر شدند که همان غذا دهندگان روز بدر باشند) -2
ابن عبّاس گوید:منظور آن است که خداوند کافران را در دنیا گرفتار سختی نماید،و در آخرت به آتش جهنّم سقوط دهد.
« مالَهُمْ 􀀀 وَ أَضَلَّ أَعْ »
.( معنایش گذشت ( 1
« ذلِکَ􀀀»
نسبت به قرآن و أحکام اسلام که بر پیامبر خدا « اللّ
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا م » یعنی این هلاکت و بطلان اعمال بخاطر آن است که
اللّ علیه و آله و سلّم)نازل شده بود بی علاقه بودند،و با اینکه دستور داشتند که مطیع دستورات پیامبر باشند ولی
􀀀
(صلّی ه
مخالفت می نمودند.
حضرت باقر(ع)می فرماید:اینان از آنچه که در بارة علی نازل شده بود بدشان می آمد در نتیجه:
« مالَهُمْ 􀀀 فَأَحْبَطَ أَعْ »
.( اعمالشان باطل شد،زیرا که این اعمال طبق دستور انجام نگرفته بود ( 2
آن گاه خداوند براي آنان بر صحّت دعوت خود بتوحید و اخلاص در عبادت استدلال کرده می فرماید:
« اقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ 􀀀 کانَ ع 􀀀 أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ »
چرا نمی روند که ببینند عاقبت پیشینیان آنان چیست؟که خداوند براي آنان پیامبرانی فرستاد و آنان را به سوي یکتاپرستی و
توحید و اخلاص در پرستش دعوت کردند، ولی از آنان نپذیرفتند و نافرمانی کردند،یعنی:اي کاش می رفتند و از عواقب اینان
آگاه می شدند.
ص : 51
1) -تفسیر ابن عبّاس صفحۀ 316 یعنی:(خداوند اعمال آنان را و مخارجی که روز بدر کرده اند باطل فرماید) -1
2) -تفسیر ابن عبّاس صفحۀ 316 :باز می گوید یعنی:(حسنات و مخارج آنان را در روز بدر باطل ساخت) -2
« ا􀀀 الُه 􀀀 کافِرِینَ ( 1)أَمْث 􀀀 وَ لِلْ »
یعنی:اي محمّد براي آنان که نسبت به تو نافرمانی می کنند اگر ایمان نیاورند و دعوتت را نپذیرند همانند آن عاقبت در پیش
است،یعنی:به آخرت انداخته است یک نوع تفضّل است.
ص : 52
1) -تفسیر ابن عبّاس صفحۀ 316 :در مورد کافرین می گوید:منظور (کفّار مکّه است) -1
15 از سورة محمّد- 47 - آیات 11
[ [سوره محمد ( 47 ): آیات 11 تا 15
اشاره
جَنّ تَجْرِي مِنْ
اتٍ􀀀 اَلص ّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اَللّ یُدْخِلُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
􀀀
ی لَهُمْ ( 11 ) إِنَّ هَ 􀀀 لا مَوْل 􀀀 کافِرِینَ 􀀀 اَللّ مَوْلَی اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ اَلْ
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّ هَ 􀀀
اَلنّ مَثْويً لَهُمْ ( 12 ) وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّهً مِنْ قَرْیَتِکَ
ار 􀀀 امُ وَ 􀀀 ما تَأْکُلُ اَلْأَنْع 􀀀 ارُ وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَ 􀀀 تَحْتِهَا اَلْأَنْه
واءَهُمْ ( 14 ) مَثَلُ 􀀀 ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اِتَّبَعُوا أَهْ 􀀀 کانَ عَل 􀀀 اصِ رَ لَهُمْ ( 13 ) أَ فَمَنْ 􀀀 لا ن 􀀀 اهُمْ فَ 􀀀 اَلَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْن
ارٌ مِنْ 􀀀 لِلشّ وَ أَنْه
􀀀
ارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ ارِبِینَ 􀀀 ارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْه 􀀀 اءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْه 􀀀 ارٌ مِنْ م 􀀀 ا أَنْه 􀀀 اَلْجَنَّهِ اَلَّتِی وُعِدَ اَلْمُتَّقُونَ فِیه
( اءَهُمْ ( 15 􀀀 اءً حَمِیماً فَقَطَّعَ أَمْع 􀀀 اَلنّ وَ سُقُوا م
ارِ 􀀀 خالِد فِی 􀀀 راتِ وَ مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ 􀀀 ا مِنْ کُلِّ اَلثَّمَ 􀀀 عَسَلٍ مُصَ  فی وَ لَهُمْ فِیه
ص : 53
ترجمه آیات:
-11 این به خاطر آن است که خداوند دوستدار کسانی است که ایمان آورده اند،و کافران دوستی ندارند.
-12 خداوند کسانی را که ایمان آورده،کارهاي شایسته نموده اند وارد بهشتهایی خواهد نمود که زیر درختان آن جویبارها
روان است،و آنان که کافرند در دنیا بهره گیرند و روزي خورند آن گونه که چهارپایان می خورند،امّا آتش دوزخ جایگاه
آنان است.
-13 چه بسیار قریه ها از قریه اي که تو را از آن بیرون راندند قوي تر بودند،ولی ما آنان را هلاك ساختیم و یاوري نداشتند.
-14 آیا آن کسی که با دلیل روشنی از خدا است مانند کسانی است که عمل زشت آنان برایشان زینت داده شده است،و از
هواي نفس خویشتن پیروي می نمایند.
-15 آن بهشت که پرهیزکاران را وعده داده اند وصفش چنین است،در آن جویبارها از آب تغییر ناپذیر است،و جویبارها از
شیر که طعم آن تغییر ناپذیر و جوي هایی از می که لذّت بخش نوشندگان است،و جوي ها از عسل مصفّی،و همه گونه میوه
ها دارند،توأم با آمرزش پروردگارشان(آیا این کس) مانند کسی است که در جهنّم جاویدان است و آب جوشان به آنان می
نوشانند که روده هایشان را پاره پاره می کند.
قرائت آیات:
آسن-ابن کثیر(أسن)بدون مد مقصورا قرائت کرده،بقیۀ قرّاء(آسن) با مد قرائت کرده اند.
ص : 54
با صیغۀ جمع قرائت کرده اند. « أمثال الجنّه » مثل الجنّه-علی(ع)و ابن عبّاس
دلیل قرائت:
أسن-ابو ذر گوید:گفته می شود:(أسن الماء یأسن أسونا)هنگامی که آب تغییر پیدا کند و نیز گفته می شود:(أسن الرّجل یأسن
أسنا)هنگامی که شخص بعلّت باد و یا گاز مسمومی بیهوش گردد،و چه بسا که بدین وسیله هم بمیرد شاعر گفته است:
(التّارك القرن مصفرا أنامله
( تمیل فی الرّمح میل المائح الأسن) ( 1
أبو عبیده گوید:(أسن)عبارت است از متغیّر،بنا بر این دلیل ابن کثیر آن است که اسم فاعل از فعل یفعل فعل خواهد شد،و ابو
الحسن گوید:(أسن) براي حالتی است که انسان بر آن قرار دارد،و هر کس(آسن)بر وزن فاعل بخواهند منظورش آن است که
این حالت در آینده بسوي آن نخواهد رفت.
مثل الجنّه-أمثال الجنّه بنا بر قرائت عامه که مثل خوانده اند دلیل است بر اینکه در مثل معناي کثرت است چون معناي
مصدریّت دارد.
لغات آیات:
مثوي-بمعنی اقامتگاه است،عرب می گوید:(ثوي بالمکان،ثواه)هنگامی
ص : 55
1) -مائح کسی است که وارد چاه شده از ته چاه آب بیرون می آورد،أسن کسی است که در ته چاه بخاطر گاز چاه -1
مسموم شده غش می کند دچار سرگیجه می شود،مائح در مقابل ماتح است در بارة متح و میح از أصمعی پرسیدند گفت
(الفوق للفوق و التّحت للتّحت)متح کشیدن آب از سر چاه و میح از داخل چاه.
که در مکان اقامت نماید،و به زن گفته می شود:(امّ المثوي) یعنی مادر اقامتگاه مثل-مثل و مثل هر دو به یک معنی هستند
مانند شبه و شبه و بدل و بدل. امعاء-جمع معی بمعنی روده است،و در حدیث است:(
المؤمن یأکل فی معی واحد،و الکافر یأکل فی سبعه امعاء )و در این حدیث چند وجه تأویل وجود دارد:
-1 آنکه حضرت علی(ع)این حدیث را در مورد شخص معیّنی فرموده است.
اللّ می گوید و لذا در غذایش برکت می افتد.
􀀀
-2 آنکه مؤمن به هنگام غذا خوردن بسم ه
-3 آنکه مؤمن در دنیا راه در آمدش محدود است،ولی کافر از هر سو بهره می برد.
-4 این حدیث مثل است براي زهد مؤمن در دنیا و حرص کافر بر آن و این وجه بهترین وجه است.
اعراب آیات:
زجاج گوید:( مَثَلُ الْجَنَّهِ )مبتدا و خبرش محذوف است،تقدیر چنین است (مثل الجنّه الّتی وعد المتّقون ممّا قد عرفتموه من
الدّنیا جنّه فیها النّهار...).
النّ
ارِ 􀀀 خالِد فِی 􀀀 کَمَنْ هُوَ ،تقدیرش این است:(أ فمن کان علی بیّنه من ربّه و أعطی هذه الأشیاء کمن زیّن له سوء عمله و هو خالد فی النّار).
معنی آیات:
« ذلِکَ􀀀»
یعنی اینکه در مورد مؤمنان و کافران انجام داده ایم.
ص : 56
« اللّ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا
􀀀
بِأَنَّ هَ »
.( بدان جهت است که خداوند دوستدار مؤمنان است و آنان را یاري کرده از آنان دفاع می فرماید ( 1
« ی لَهُمْ 􀀀 لا مَوْل 􀀀 کافِرِینَ 􀀀 وَ أَنَّ الْ »
و کافران دوستداري ندارند که بتواند آنان را یاري کند،و کسی نیست که در دنیا و آخرت از آنان یاري نماید،آن گاه
خداوند حال هر دو فرقه را یادآوري فرموده و سپس می فرماید:
« ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 الص ّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اللّ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
􀀀
إِنَّ هَ »
یعنی:خداوند مؤمنین و نیکوکاران را وارد بهشتهایی می کند که از زیر درختان آن و بناهایش نهرهاي آب روان است.
« امُ 􀀀 ما تَأْکُلُ الْأَنْع 􀀀 وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَ »
یعنی:روش کافران بسان چهارپایان است که لذّات دنیا و شهوترانی هاي آن را ترجیح می دهند، و از عبرتها روي گردان شده
اند،براي سیر شدن می خورند و براي عیّاشی شهوترانی می کنند.
« النّ مَثْويً لَهُمْ
ار 􀀀 وَ »
یعنی:آتش جایگاه آنان است که در آن اقامت خواهند داشت،آن گاه خداوند آنان را ترسانیده و تهدید نموده می فرماید:
« وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّهً مِنْ قَرْیَتِکَ »
یعنی:اي محمّد بسیار قریه بوده است که از قریۀ تو یعنی مکه قوي تر و شدیدتر بوده است.
« اَلَّتِی أَخْرَجَتْکَ »
یعنی:که اهل آن قریه تو را بیرون کردند،یعنی:
بسیار مردانی بوده اند که از مردم مکه نیرومندتر بوده اند و لذا می گوید:
« اهُمْ 􀀀 أَهْلَکْن »
که اینجا ضمیر را به مردم برگردانده است به نقل ابن عبّاس.
« اصِرَ لَهُمْ 􀀀 لا ن 􀀀 فَ»
یاوري ندارند که از آنان حمایت کند و نگذارد ما ایشان
ص : 57
1) -شواهد التنزیل ج 2 ص 174 (از سعید بن جبیر منظور این آیه علی و حمزه و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام -1
است.
را هلاك کنیم،یعنی:اگر ما بخواهیم اینان را هلاك کنیم چه کسی هست که آنان را در امان قرار دهد؟سپس خداوند بمنظور
توبیخ و توهین کافران و منافقین می فرماید:
« ی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ 􀀀 کانَ عَل 􀀀 أَ فَمَنْ »
یعنی:آیا کسی که در دین خود یقین دارد، و در اعتقادش به یکتاپرستی و أحکام دین داراي برهانی روشن است.
« کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ »
یعنی:شیطان گناهانش را برایش زینت داده،و او را گمراه ساخته است.
« واءَهُمْ 􀀀 وَ اتَّبَعُوا أَهْ »
و از خواسته هاي نفسانی خود پیروي نمودند،و این صفت مربوط به کسانی است که مشرکین هستند و از ابن زید نقل شده
است که اینان منافقین می باشند که داراي این وصف هستند.
.( و از حضرت باقر(ع)هم روایت شده است که منظور از اینان منافقین هستند ( 1
آن گاه به توصیف بهشتهایی که به مؤمنین وعدة آن را داده اند پرداخته می فرماید:
« مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ »
تفسیر آن در سورة رعد گذشت.
« اءٍ غَیْرِ آسِنٍ 􀀀 ارٌ مِنْ م 􀀀 ا أَنْه 􀀀 فِیه »
یعنی:آبهاي بهشت بخاطر زیاد ماندن مانند آبهاي دنیا تغییر پیدا نمی کند.
« ارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ 􀀀 وَ أَنْه »
که نه ترش است و نه زبان گز،و هم- چنین دیگر عوارضی که در دنیا به شیرها می رسد.
« لِلشّ
􀀀
ارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّهٍ ارِبِینَ 􀀀 وَ أَنْه »
یعنی:نهرها از خمري که لذیذ است و
ص : 58
1) تفسیر ابن عبّاس صفحۀ 316 می گوید:منظور از کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ أبو جهل است. -1
انسان از آشامیدن آن لذّت می برد و آزاري ندارد،و دنباله اش مستی و شرارت نیست،بر خلاف مشروبات دنیا که لذّت ندارد
و مستی و سردرد هم دارد.
« ارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَ  فی 􀀀 وَ أَنْه »
یعنی و نهرهایی از عسل خالص که موم و کثافت و عیبهاي عسلهاي دنیا را ندارد.
« راتِ􀀀 ا مِنْ کُلِّ الثَّمَ 􀀀 وَ لَهُمْ فِیه »
و از هر نوع میوه اي چه آن را بشناسند و چه نشناسند خالی از عیب هایی که میوه هاي دنیا دارد به آنان می دهند.
« وَ مَغْفِرَهٌ مِنْ رَبِّهِمْ »
یعنی:علاوه بر این نعمتها مؤمنین را خداوندي بخشد و گناهانشان را می پوشاند و اعمال زشتشان را فراموش می کنند تا این
نعمتها بر آنان ناگوار نشود.
« النّ
ارِ 􀀀 خالِد فِی 􀀀 کَمَنْ هُوَ »
اءً 􀀀 وَ سُقُوا م » !؟ یعنی:آیا کسی که از این نعمتهاي خداوندي بهره مند است مانند کسی است که جاودان در جهنم خواهد ماند
وقتی وارد بدنشان شود روده هایشان را پاره پاره کند. « اءَهُمْ 􀀀 فَقَطَّعَ أَمْع » ؟ و آب جوشیده و پر حرارت به او می نوشانند « حَمِیماً
النّ )عطف شده است بر( کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ )که تقدیرش اینطور بوده است:(کمن
ارِ 􀀀 خالِد فِی 􀀀 بعضی گفته اند:( کَمَنْ هُوَ زیّن له سوء عمله و من هو خالد فی النّار)که بعدا واو عطف حذف شده است،همانگونه که می گویند:(قصدنی فلان شتمنی
ظلمنی).
ص : 59
20 از سورة محمّد- 47 - آیات 16
[ [سوره محمد ( 47 ): آیات 16 تا 20
اشاره
ی قُلُوبِهِمْ وَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
ئِکَ اَلَّذِینَ طَبَعَ هُ 􀀀 الَ آنِفاً أُول 􀀀 ذا ق 􀀀 ا 􀀀 الُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ م 􀀀 ذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ ق 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 إِلَی وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ ْکَ
ا􀀀 راطُه 􀀀 جاءَ أَشْ 􀀀 اَلسّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً فَقَدْ
اعَهَ 􀀀 یَنْظُر إِلَّا واهُمْ ( 17 ) فَهَلْ وُنَ 􀀀 آت تَقْ اهُم 􀀀 ز هُديً وَ ادَهُم 􀀀 واءَهُمْ ( 16 ) وَ اَلَّذِینَ اِهْتَدَوْا 􀀀 اِتَّبَعُوا أَهْ
اَللّ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ
􀀀
اتِ وَ هُ 􀀀 اَللّ وَ اِسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِن
􀀀
هَ إِلاَّ هُ 􀀀 إِل 􀀀 راهُمْ ( 18 ) فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا 􀀀 جاءَتْهُمْ ذِکْ 􀀀 ذا 􀀀 فَأَنّ لَهُمْ إِ
􀀀
ی
الُ رَأَیْتَ اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ 􀀀 ذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ مُحْکَمَهٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا اَلْقِت 􀀀 نُزِّلَتْ سُورَهٌ فَإِ 􀀀 واکُمْ ( 19 ) وَ یَقُولُ اَلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ لا 􀀀 مَثْ
( ی لَهُمْ ( 20 􀀀 یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ اَلْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ اَلْمَوْتِ فَأَوْل
ص : 60
ترجمه آیات:
-16 بعضی از آنان به تو گوش فرا دادند و چون از نزد تو بیرون روند به کسانی که عالم هستند گویند هم اکنون چه چیز می
گفت،اینان کسانی هستند که خداوند مهر بر دلهایشان زده از هواي نفس خود پیروي می کنند.
-17 آنان که هدایت یافته اند هدایتشان را افزون سازد،و آنان را در تقوایشان توفیق دهد.
-18 مگر بجز رستاخیز انتظار دیگر دارند،که ناگهان آنان را فرا گیرد، که نشانه هاي آن آمده است،و هنگامی که رستاخیز
آمد دیگر یادآوري چه سودشان دهد؟ 19 -بدانکه جز خداي یکتا خدایی نیست،براي گناه خود و مردان و زنان با ایمان
آمرزش بخواه،خداوند از اعمال شما و قرارگاهتان آگاه است.
-20 و آنان که ایمان آورده اند گویند:اي کاش سوره اي نازل می شد،و هر گاه سورة محکمی نازل می شد و در آن از جهاد
یادي می شد،آنان را که در دلهایشان بیماري است می دیدي که به تو می نگریستند آن چنان نظاره اي که گویی از ترس
مرگ خود را باخته است،آري اینان سزاوار مرگ اند.
قرائت آیات:
آنفا-در بعضی روایات از ابن کثیر نقل شده است که(انفا)با قصر قرائت کرده است،ولی قرائت مشهور همان(آنفا)با مدّ است.
دلیل قرائت:
ابو علی گوید ابو زید شاعر گفته است:
ص : 61
(وجدنا آل مره حین خفنا
جریرتنا هم الانف الکراما
و یسرح جارهم من حیث یمسی
( کأنّ علیه مؤتنفا حراما) ( 1
.
ابو علی گوید:بنا بر این شعر أنف که وزن فعل است بر وزن(فعل)جمع بسته شده است،زیرا که مفرد انف انف است به دلیل
شعر شاعر که گفته است:
(و حمّال المئین اذا المّت
( بنا الحدثان و الأنف النصور) ( 2
.
و انف و انف در هر دو شعر با لغتی که در آیه آمده است فرق دارد،زیرا آنچه که در شعر است به معنی عدم تحمّل است،و
آنچه که در آیه آمده است به معنی ابتداء است،ولی انف در معنی ابتداء شنیده نشده است،ممکن است ابن کثیر آنف و أنف
مانند حاذر و حذر و فاکه و فکه گمان کرده است و(آنف)با مدّ مناسبتر است که به معنی آینده است از ائتناف بمعنی
ابتداء،پس آنفا بمعنی اوّلین فرصت نزدیک است.
لغات آیات:
أهوائهم-أهواء جمع هواء بوده و عبارت است از خواست نفس،گفته میشود:
(هوي یهوي هوي فهو هو)و استهواه هذا الأمر،یعنی:او را به سوي خواسته- اي فرا خواند.
أشراطها-أشراط بمعنی علامات و نشانه ها است،و(أشرط فلان نفسه للأمر)یعنی:فلانی براي فلان کار خود را نشان کرد،اوس
بن حجر گوید:
ص : 62
1) -یعنی:(با گناهانی که داشتیم هنگامی که ترسیدیم خاندان مره را مردمی یافتیم که حاضر به ستم نبوده آقا و - 1
بزرگوارند،همسایگانشان از منازل خود به راه می افتند،تو گویی که آل مره حرمت ماه حرامی را گرفته باشند)
2) -یعنی:(بهنگام پیش آمدهاي روزگار داراي صدها افراد جنگی و یاوري) -2
(فاشرط فیها نفسه و هو معصم
( و ألقی بأسباب له و توکّلا) ( 1
.
و مفرد أشراط شرط است،و شرط متحرك الوسط به معنی علامت است،و أشراط السّاعه که در قرآن آمده است به معنی نشانه
هاي قیامت است،و نیز شرط به معنی کثافت مال هم آمده است همانگونه که جریر در شعر خود گفته است (تري شرط
.( المعزي مهور نسائهم فی شرط المعزي لهنّ مهور) ( 2
و اینکه به پلیس(شرطه)گفته می شود به علّت آن است که لباس هایی می- پوشند که علامت است براي آنان،و شرط در بیع
علامتی است بین خریدار و فروشنده.
معنی آیات:
آن گاه خداوند حال منافقین را بیان کرده می فرماید:
« وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ »
یعنی:بعضی از کافران که قبلا از آنان یاد شد کسانی هستند که گوش به قرائت و دعوت و سخنان تو می دهند،زیرا منافق کافر
.( است ( 3
« الُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ 􀀀 ذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ ق 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 »
منظور کسانی است از مؤمنین که خداوند به آنان دانش و فهم عطا فرموده است.
ص : 63
1) -یعنی:(خود را در آن کوه نشان کرد در حالی که چنگ زده بود و طنابهایی انداخته و به آنها چسبیده بود) -1
2) -یعنی:(می بینی که اموال فقیرانه اي مهر زنان ایشان است،و در این اموال پست آنان مهرهایی دارند) -2
3) -تفسیر ابن عبّاس ص 316 (یعنی:کسانی که روز جمعه گوش بخطبه ات می دهند) -3
.( ابن عبّاس گوید:من از کسانی هستم که علم قرآن بمن داده شده است ( 1
و از اصبغ بن نباته از علی(ع)آمده است که فرمود:ما نزد رسول خدا(ص) بودیم که حضرت از آمدن وحی به ما خبر می داد
من و کسانی که درك آن را داشتیم آن را فرا می گرفتیم و هر گاه از محضر حضرت بیرون می آمدیم می گفتند:
« الَ آنِفاً 􀀀 ذا ق 􀀀 ا 􀀀م»
یعنی:الآن چه می گفت؟و این را بمنظور مسخره نمودن گفته اند،یا به این معنی که ما در فهم سخنان او نکوشیده ایم.
و بعضی هم گفته اند این را بدان جهت گفته اند که معناي سخنان حضرتش را نمی فهمیده اند،و آنچه را که شنیده اند درك
نمی کرده اند.
بعضی هم گفته اند:منظورشان از این سخن تحقیر حضرت بوده است،که سخنی مفید فایده نگفته است.
و نیز ممکن است این پرسش را بخاطر نفاق و ریاکاري پرسیده اند یعنی:من از سخنان حضرت بجز همین قسمت اخیر چیزي را
فراموش نکرده ام،در قسمت أخیر چه می گفت؟دوباره بازگو کن تا آن را هم حفظ کنیم.
و اینکه گفته است یستمع الیک به لفظ مفرد و سپس گفته است خرجوا من عندك به لفظ جمع چون در یستمع ضمیر به لفظ
من بر می گردد و در خرجوا بمعناي من،چون من لفظش مفرد و معنایش جمع است،آن گاه می فرماید:
« ی قُلُوبِهِمْ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
ئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ هُ 􀀀 أُول »
یعنی:دلهایشان را به مهر کافران نشان کرده است،یا آنکه آنان را بخودشان واگذار نموده است.
« واءَهُمْ 􀀀 وَ اتَّبَعُوا أَهْ »
یعنی:و از خواهشهاي نفسانی خود و تمایلات طبیعی خود پیروي نمودند،و به دنبال دلیل و برهان نرفتند،آن گاه خداوند
ص : 64
اللّ بن مسعود است)
􀀀
1) -تفسیر ابن عبّاس ص 316 (منظور از أُوتُوا الْعِلْمَ عبد ه -1
خداوند مؤمنین را توصیف فرموده می فرماید:
« وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا »
آنان که با شنیدن بیانات پیامبر خدا(ص)هدایت شدند.
« ادَهُمْ هُديً 􀀀ز»
خداوند یا خواندن قرآن یا پیامبر(ص)بر هدایت آنان افزود.و بعضی گفته اند یعنی:استهزاء منافقین بر ایمان و علم و بصیرت
آنان افزوده پیامبر خدا(ص)را بیشتر تصدیق می کردند.
« واهُمْ 􀀀 اهُمْ تَقْ 􀀀 وَ آت »
یعنی:آنان را براي تقوي موفّق می سازد.
از سعید بن جبیر و أبی علی جبائی روایت شده است که یعنی:و ثواب پرهیز- کاري.
و بعضی گفته اند یعنی:براي آنان بیان نمود که چگونه تقوي داشته باشند، که چگونه کارهاي مباح را رها کرده واجبات را
انجام دهند.
« السّ
اعَهَ 􀀀 یَنْظُر إِلَّا فَهَلْ وُنَ »
یعنی:انتظاري جز آمدن قیامت ندارند.
« أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً »
که قیامت یکباره بیاید،که (أَنْ تَأْتِیَهُمْ) بدل(السّاعه) است که تقدیرش این است:(الاّ السّاعه اتیانها بغته)که یعنی:آیا مگر این
یعنی:علامتهاي قیامت آمده است،ابن عبّاس گوید « ا􀀀 راطُه 􀀀 جاءَ أَشْ 􀀀 فَقَدْ » ؟ نیست که تنها منتظرند قیامت یکباره براي آنان فرا رسد
یعنی:نشانه هاي قیامت آمده است،و پیامبر(ص)هم جزء نشانه هاي قیامت است،و پیامبر(ص)فرمود:من و ساعت قیامت مانند
این دو انگشت با هم مبعوث شده ایم.
و مقاتل گوید:از علامتهاي قیامت شقّ القمر،و دود معین و بعثت پیامبر خدا(ص)و نزول آخرین کتاب آسمانی است.
« راهُمْ 􀀀 جاءَتْهُمْ ذِکْ 􀀀 ذا 􀀀 فَأَنّ لَهُمْ إِ
􀀀
ی »
یعنی:پس از آنکه قیامت رسید دیگر یادآوري و اندرز و توبه چه سودي به حال آنان خواهد داشت؟
ص : 65
ي )؟ یعنی:یادآوري براي آنان فایده ندارد،و یادآوري آن 􀀀 أَنّ لَهُ الذِّکْر
􀀀
سانُ وَ ی 􀀀 و محلّ ذکراهم رفع است،مانند( یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْ
است که خداوند دستور فرموده است که یادآوري شوند،و معنا چنین خواهد شد که اینان چگونه میتوانند نجات یابند با اینکه
ساعت قیامت فرارسیده،زیرا در این هنگام دیگر ایمان آوردن و انجام عبادات به حالشان فایده نخواهد داشت،چون تکلیف از
آنان ساقط شده است.
سپس خداوند به پیامبرش خطاب کرده و منظور از آن تمام مکلّفین است که می فرماید:
1)زجاج گوید:جایز است معنی اینطور باشد که بر این دانش ثابت بمان،و آنچه را که در آینده ) « اللّ
􀀀
هَ إِلَّا هُ 􀀀 إِل 􀀀 فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا »
خواهی دانست هم اکنون بدان.
و روایتی که در این مورد از پیامبر خدا(ص)وارد شده است که(هر کس بمیرد در حالتی که می داند خدایی جز خداوند یکتا
.( نیست)وارد بهشت خواهد شد دلالت بر این مطلب دارد،و این روایت هم از صحیح مسلم نقل شده است ( 2
ص : 66
اللّ
􀀀
1) -تفسیر ابن عبّاس صفحۀ 317 نقل می کند که گفته شده است یعنی: (بدان که چیزي فضلش مانند فضل لا اله الاّ ه -1
نیست)
اللّ
􀀀
2) -نور الثّقلین ج 5 ص 40 حدیث 54 :(از حضرت صادق(ع)روایت شده است:هر کس با اخلاص بگوید:لا اله الاّ ه -2
اللّ به آن است که این جمله او را از کلیۀ کارهاي حرام باز دارد. این
􀀀
وارد بهشت خواهد شد،و اخلاص در گفتن لا اله الاّ ه
روایت،روایت صحیح مسلم را بیان می کند و معلوم می شود منظور از اینکه-
بعضی گفته اند که جملۀ (فَاعْلَمْ أَنَّهُ...) متعلّق بما قبل است به این معنی که(اذا جاءتهم السّاعه فاعلم انّه لا اله الاّ
اللّ )یعنی:هنگام آمدن ساعت قیامت سلطنت و مالکیّت افراد باطل خواهد شد،و هیچ ملک و هیچ حکومتی جز براي خدا نمی
􀀀
ه
باشد.
و بعضی گفته اند که این نوعی اخبار حضرت(ص)از مرگ خود بوده است، بنا بر این مراد آن است که آن زنده اي که
نخواهد مرد خداي یکتا است.
بعضی هم گفته اند حضرت در اثر آزار قومش دلش گرفته بود،که به او گفته شد:هیچکس بجز خدا نمی تواند اندوهت را بر
طرف سازد.
« وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ »
اینجا مورد خطاب پیامبر است،ولی منظور از آن امّت او است،و بدان جهت حضرتش مورد خطاب قرار گرفته است که امّت
براه و روش او اقتداء نمایند،و بعضی هم گفته اند منظور از آن انقطاع بسوي خداوند بزرگ است،زیرا استغفار عبادتی است
که انسان به وسیلۀ آن استحقاق ثواب مییابد.
و حدیث صحیح در این باره از حذیفه بن یمان آمده است که می گوید:(من شخصی بد زبان بودم نسبت به خانواده
اللّ من می ترسم که زبانم مرا به جهنّم کشاند؟حضرت رسول(ص)فرمودند:تو چرا استغفار نمیکنی؟ من هر
􀀀
ام،گفتم:یا رسول ه
.( روز یکصد بار استغفار می کنم) ( 1
« اتِ􀀀 وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِن »
خداوند مؤمنین و مؤمنات را بدین وسیله مورد
(2
(-علم به یکتایی خدا موجب نجات و بهشت است در صورتی است که انسان داراي اخلاص و عمل هم باشد.
ص : 67
1) -نور الثّقلین ج 5 ص 38 حدیث 47 :(رسول خدا(ص)فرمودند: بهترین عبادت استغفار است،و این به دلیل گفتۀ خداوند -1
اللّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ )
􀀀
هَ إِلَّا هُ 􀀀 لا إِل 􀀀 است در کتابش: ( فَاعْلَمْ أَنَّهُ
احترام و تکریم قرار داده است،زیرا خداوند به پیامبرشان دستور فرموده است که براي گناهان آنان استغفار نماید،و بدون
پیامبر هم شفیعی است که دعایش در حق آنان به استجابت خواهد رسید. آن گاه خداوند از دانش خود نسبت به آنان و
حالات مردم و سرانجامشان خبر داده می فرماید:
« واکُمْ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَ مَثْ
􀀀
وَ هُ »
از ابن عبّاس نقل شده است که یعنی:
خداوند از تصرّفات شما و اعمالتان در دنیا و مصیرتان در آخرت که بسوي بهشت خواهد بود یا جهنّم اطّلاع دارد.
و از عکرمه نقل شده است که یعنی خداوند از نقل و انتقال شما در أصلاب پدران به ارحام مادران و اقامتتان در زمین آگاه
است.
و از ابن کیسان نقل شده است که یعنی:خداوند از گردش شما از پشت به رو و اقامتگاهتان در قبرها خبر دارد.
و بعضی هم گفته اند یعنی:خداوند از گردش شما در روز و اقامتگاه و خوابگاهشان در شب خبر دارد،یعنی خداوند از جمیع
حالات شما آگاه است و چیزي بر او پوشیده نیست،و سپس به نقل از مؤمنین می فرماید:
« لا نُزِّلَتْ سُورَهٌ 􀀀 وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْ »
یعنی مؤمنین می گویند:چه می شد که سوره اي نازل می شد؟زیرا با نزول قرآن انس گرفته بودند،و هر گاه دیر قرآن نازل می
شد به وحشت می افتادند،تا أوامر الهی را نسبت به خود دانسته و آنها را بکار بندند.
« ذا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ مُحْکَمَهٌ 􀀀 فَإِ »
یعنی:هر گاه سوره اي محکم که در آن آیۀ متشابهی و تأویلی وجود ندارد نازل می شد.
بعضی گفته اند یعنی سوره اي که تخفیف قبلی را در مورد جهاد نسخ کند.
قتاده گوید:هر سوره اي که در آن از جهاد ذکري بمیان آمده باشد سورة
ص : 68
محکمه است،و آن سوره براي منافقین بدترین سوره است.
بعضی گفته اند سورة محکمه سوره اي را گویند که مقرون به وعید و تهدید به عذاب باشد و در آن تأکید شده باشد،مانند(
ذاباً أَلِیماً ). 􀀀 إِلاّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَ
􀀀
بعضی گفته اند:محکمه یعنی الفاظ آن سوره روشن است،بنا بر این قرآن همه اش محکم است.
بعضی هم گفته اند:سورة محکمه سوره اي است با صراحتی که در تأویل آن اختلاف نشود،و به دنبال آنهم نصّ دیگري
نیامده باشد.
و در قرائت ابن مسعود آمده است(سورة محدثه)یعنی:سوره اي تازه.
« الُ 􀀀 وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِت »
یعنی:و در آن جنگ واجب شده بود،و مأمور به جهاد شده بودند.
« رَأَیْتَ »
می دیدي اي محمّد.
« اَلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ »
آنان را که در دلهاشان بیماري شک و نفاق است.
« یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ »
زجاج گوید:منظور آن است که آنان چشمان خود را به سوي تو خیره می کردند،و با تندي می نگریستند، همانگونه که افراد
در حال جان کندن بعلّت سنگینی مرگ بجایی خیره می شوند.
« ی لَهُمْ 􀀀 فَأَوْل »
این جمله نوعی تهدید و وعدة عذاب است.
اصمعی گوید:اینکه در مقام تهدید می گویند:(أولی لک)یعنی:چیزي که موجب ناراحتی تو باشد در کنارت قرار گیرد(ولیک
و قارنک ما تکره).
ی لَهُمْ) مبتدا و خبر 􀀀 قتاده گوید:یعنی:عذاب و کیفر الهی براي آنان باد،بنا بر این(أولی) اسم است براي تهدید و وعید،و (فَأَوْل
است،و أولی قابل صرف نیست زیرا بر وزن فعلی است و اسم شده است براي وعید،و اینکه أصمعی بمعنی(ولیّک ما
تکره)گرفته است منظورش آن نیست که اولی فعل است،بلکه آن را تفسیر به معنی نموده است.
ص : 69
اللّ و رسوله و قول معروف بالاجابه)یعنی:اگر اطاعت می کردند و
􀀀
ی لَهُمْ )یعنی:(اولی لهم طاعه ه 􀀀 و نیز گفته شده است که( فَأَوْل
اجابت می نمودند اطاعت و اجابت شایستۀ آنان بود،و این است معناي قول ابن عبّاس در روایت عطاء و اختیار کسایی،بنا بر
طاعَهٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ 􀀀 طاعَهٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ) در آیات آینده متّصل بما قبل می باشد،و بنا بر قول زجاج همچنین است اگر( 􀀀 این (
)صفت (سوره)باشد،و تقدیرش این است:(فاذا أنزلت سوره ذات طاعه و قول معروف)و بنا بر قول اوّل طاعه مبتداي محذوف
الخبر است و تقدیرش(طاعه و قول معروف أمثل أو أحسن)یا اینکه خبر مبتداي محذوف است که تقدیرش(أمرنا طاعه)است،و
وقف در اولی لهم نیکو است.
ص : 70
25 از سورة محمّد 47 - آیات 21
[ [سوره محمد ( 47 ): آیات 21 تا 25
اشاره
کانَ خَیْراً لَهُمْ ( 21 ) فَهَلْ عَسَ یْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی اَلْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا 􀀀 اَللّ لَ
􀀀
ذا عَزَمَ اَلْأَمْرُ فَلَوْ صَ دَقُوا هَ 􀀀 طاعَهٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِ 􀀀
ا ( 24 ) إِنَّ 􀀀 الُه 􀀀 ی قُلُوبٍ أَقْف 􀀀 یَتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ أَمْ عَل 􀀀 صارَهُمْ ( 23 ) أَ فَلا 􀀀 ی أَبْ 􀀀 اَللّ فَأَصَ مَّهُمْ وَ أَعْم
􀀀
ئِکَ اَلَّذِینَ لَعَنَهُمُ هُ 􀀀 حامَکُمْ ( 22 ) أُول 􀀀 أَرْ
( ی لَهُمْ ( 25 􀀀 طانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْل 􀀀 ا تَبَیَّنَ لَهُمُ اَلْهُدَي اَلشَّیْ 􀀀 ارِهِمْ مِنْ بَعْدِ م 􀀀 ی أَدْب 􀀀 اَلَّذِینَ اِرْتَدُّوا عَل
ص : 71
ترجمه آیات:
-21 اطاعتی و گفتاري نیک براي آنان بهتر است،و هر گاه کار جهاد مقرّر شود،اگر با خدا راست گویند براي آنان بهتر است.
-22 آیا می توانید هر گاه بحکومت رسیدید در روي زمین فساد کنید،و رابطۀ خویشاوندیتان را قطع کنید؟ 23 -آنان کسانی
هستند که خداوندشان لعنت کرده و کر و کورشان ساخته است.
-24 آیا در قرآن تدبّر نمی کنند؟یا آنکه بر دریچۀ دلهایشان قفلهایی است؟ 25 -کسانی که پس از تبیین هدایت برایشان بعقب
بازگشتند،شیطان اعمال بدشان را نیکو جلوه داد،و آرزوهایشان را دراز کرد.
قرائت آیات:
با تشدید طاء و ضمّ تاء قرائت کرده « تقطّعوا » تقطّعوا-یعقوب و سهیل(تقطعوا)بفتح تاء و طاء و سکون قاف قرائت کرده،دیگران
اند.
املی لهم-اهل بصره(املی لهم)بضم همزه و فتح یاء خوانده اند،و در روایت رویس از یعقوب آمده است که(املی لهم)را
بسکون یاء قرائت نموده است و بقیّه(و املی لهم)بفتح همزه و لام.
ان تولیتم-از پیامبر خدا(ص)روایت شده است که(
فهل عسیتم ان ولّیتم )قرائت فرموده است،امّا علی(ع)(ان تولّیتم)قرائت کرده است،و ابو حاتم گفته است بنا بر قرائت
علی(ع)معنی چنین است امیدوار بودید که مردم شما را دوست بدارند؟
ص : 72
دلیل قرائت آیات:
اللّ بِهِ أَنْ یُوصَلَ )است،و کسانی که با تشدید
􀀀
ا أَمَرَ هُ 􀀀 تقطعوا-دلیل کسی که(و تقطعوا)با تخفیف خوانده است آیۀ( وَ یَقْطَعُونَ م
خوانده اند منظورشان مبالغه بوده است.
تولّیتم-ولیتم از ولایت است،و نقل قول دلالت دارد بر اینکه قرائت مشهور تولیتم بمعنی(تولیتم الأمر)است.
و املی لهم-ابو علی گفته است:(انتظرته ملیّا من الدّهر)یعنی:زمانی وسیع از روزگاران در انتظارش بودم،که ملیّا صفت است و
بسبک اسماء استعمال شده است.
و اینکه گفته اند(تملیت حبیبا)یعنی با او زمانی از روزگار را گذرانیدم.
و ملوان که میگویند منظورشان رفت و آمد شب و روز و طول مدّت آنها است، شاعر عرب گفته است:
(نهار و لیل دائم ملواهما
علی کلّ حال المرء یختلفان)
یعنی:(روز و شبی که تکرار آن دائمی است،که بر هر حالت انسان رفت و آمد میکنند)و اگر منظور از(ملوا)عین شب و روز
بود بضمیر نهار و لیل اضافه نمیشد،چون اضافۀ شیء بنفسه غلط است،ولی ظاهرا شاعر منظورش تکرار روزگاران و وسعت
زمان با آن بوده است.
اللّ برمیگردد همانگونه که در جاي دیگر قرآن آمده است:( وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِي
􀀀
املی لهم-و ضمیر در(املی لهم)به اسم ه
مَتِینٌ )و هر کس که(و املی لهم)بصورت مجهول قرائت کرده است خوب کاري کرده است،زیرا معلوم است که
ص : 73
احدي نمیتواند عمر احدي را بتأخیر بیندازد مگر خداوند بزرگ.
معنی آیات:
« طاعَهٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ 􀀀»
گفتم در معنی آن دو نظر است:اوّل آنکه کلامی باشد متّصل بما قبلش که شرح آن گذشت.دوّم آنکه کلامی باشد مستقل،و
در تقدیر آن بر دو وجه اختلاف شده است:
-1 آنکه مبتداي محذوف الخبر باشد،و سپس گفته شده است یعنی:(طاعه و قول معروف امثل و الیق من احوال هؤلاء
.( المنافقین) ( 1)و از حسن نقل شده است یعنی:(طاعه و قول معروف خیر لهم من جزعهم عند نزول فرض الجهاد) ( 2
-2 وجه دوّم آنکه طاعه و قول خبر مبتداي محذوف است و تقدیر آن عبارت است از(ارنا طاعه و قول معروف)یعنی(فرمان ما
فرمان و سخنی است نیک که شنونده منکر آن نخواهد شد،و مجاهد گوید و این فرمانی است که خداوند به منافقین داده
است.
کانَ خَیْراً لَهُمْ 􀀀 اللّ لَ
􀀀
بعضی گفته اند که این دستور نقل قول است از آنان که این را میگفته اند،و قسمت بعدي آیه( فَلَوْ صَدَقُوا هَ
)با آن مناسبت دارد.
« ذا عَزَمَ الْأَمْرُ 􀀀 فَإِ »
یعنی:هنگامی که مطلب جدّي شد،و واجب کردن جهاد لازم گشت و این فرمان به تصمیم و عزم نهاده شد.
عزم عبارت است از تصمیم گیري در کاري با اراده که آن را انجام دهد،هر گاه تصمیم گیرنده مصممّ شد که عمل را انجام
دهد،گفته میشود:(عزم الأمر)و این یک
ص : 74
1) -یعنی:اطاعت و سخن نیک بهتر و شایسته تر است از حالات این منافقین -1
2) -یعنی:اطاعت و سخن نیک بهتر است از این جزع و زاري که بهنگام نازل شدن دستور جهاد میکنند. -2
نکتۀ ادبی است در بلاغت و جواب اذا محذوف است که:
« کانَ خَیْراً لَهُمْ 􀀀 اللّ لَ
􀀀
فَلَوْ صَدَقُوا هَ »
اللّ فیما
􀀀
اللّ من أنفسهم،فلو صدقوا ه
􀀀
بر آن محذوف دلالت میکند، و تقدیر چنین است(فاذا عزم الأمر نکلوا و کذبوا فیما وعدوا ه
.( امرهم به من الجهاد و امتثلوا أمره لکان خیرا لهم فی دینهم و دنیاهم من نفاقهم) ( 1
« فَهَلْ عَسَیْتُمْ »
اي گروه منافقین آیا میتوانید.
« حامَکُمْ 􀀀 إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْ »
اگر بشما حکومت دادند با رشوه گرفتن و ریختن خونهاي حرام و کشتار یکدیگر و قطع رحم با خویشاوندان-همانگونه که
قریش و بنی هاشم یکدیگر را میکشتند-فساد کنید؟ و بعضی گفته اند (إِنْ تَوَلَّیْتُمْ) یعنی:اگر از کتاب خدا و عمل به آنچه در
آن است روي میگردانید تا بازگردید بسوي آنچه که در جاهلیّت بر آن بودید و با
ص : 75
1) -یعنی:(هر گاه تصمیم به جهاد گرفته شد کوتاه آمدند،و در وعده اي که بخدا نسبت به جانهاي خویش داده بودند -1
دروغ گفتند،اگر در فرمان جهاد با خدا راست میگفتند و فرمانش را می پذیرفتند براي دنیا و دینشان از این نفاق و دو رویی
اللّ ) میگوید:در بارة بنی امیّه نازل شده است
􀀀
بهتر بود). شواهد التنزیل ج 2 ص 176 :(ابن عبّاس در بارة این آیه( فَلَوْ صَ دَقُوا هَ
که در ایمان به خدا و جهاد صداقت داشته باشند،یعنی:اگر فرمان خدا را اطاعت کنند براي آنان بهتر از نافرمانی خداوند است
حامَکُمْ )ابن عبّاس گفته است خداوند 􀀀 (فَهَلْ عَسَ یْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ) که اگر شما بحکومت رسیدید نافرمانی خدا کرده و( تُقَطِّعُوا أَرْ
آنان را بحکومت رسانید(خودشان را بر مردم تحمیل کردند!)و خیره سري و عصیان را شروع کرده و ارحام پیامبرشان محمّد و
اهل بیت او را قطع نمودند)
کشتن یکدیگر فساد نمائید.
قتاده گوید:چگونه دیدید قوم را آن گاه که از قرآن روي گرداندند؟آیا خونهاي ناحقّی را نریختند؟و با خویشاوندانی قطع
نکردند،و نافرمانی خداوند ننمودند،سپس خداوند کسانی را که چنین قصدي دارند مورد ملامت قرار داده می فرماید:
« اللّ
􀀀
ئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ هُ 􀀀 أُول »
یعنی:خداوند آنان را از رحمت خود دور ساخته است.
« صارَهُمْ 􀀀 ی أَبْ 􀀀 فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْم »
ابی مسلم گوید:یعنی:آنان خبرهاي آسمانی را درك نمی کنند،و چیزهایی را که موجب عبرت گرفتن آنان خواهد شد
نمیبینند گویا که کر و کور هستند.
و از ابی علی جبائی است که بدون خلاف جایز نیست(صم و عمی)در آیه را بر کري و کوري جسمانی حمل کنیم،زیرا اگر
آنان از نظر جسمی ناشنوا و نابینا بودند بخاطر آن مورد ملامت قرار نمیگرفتند،و اینکه ناشنوایی مطلق آمده است
(فأصمّهم)،بخاطر آنکه جز در گوش ناشنوایی راه ندارد،و اینکه نابینایی مقیّد به چشمان آمده است(و أعمی أبصارهم)زیرا
بینایی گاهی مربوط به چشم و گاهی مربوط به قلب می باشد.
« لا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ 􀀀 أَ فَ »
یعنی:چرا در قرآن تدبّر نمی کنند تا با آن عبرت بگیرند؟و از حضرت امام صادق و امام موسی بن جعفر(ع)نقل شده است
و اینکه در « ا 􀀀 الُه 􀀀 ی قُلُوبٍ أَقْف 􀀀 أَمْ عَل » ؟ یعنی:پس چرا در قرآن فکر نمی کنند تا هر حقّی که بر آنان است درك کنند
آیه(قلوب)بحالت نکره آمده است بدین معنی است که قلوب اینان و دیگر کسانی که مانند آنان هستند قفل شده است،و این
آیه دلالت دارد بر اینکه کسانی که می گویند جایز نیست هیچ قسمتی از ظاهر قرآن را جز با خبر و منقول تفسیر کرد
گفتارشان باطل است ( 1)و نیز در این آیه
ص : 76
1) -چون در این آیه انسان به تدبّر و تفکّر در قرآن وادار شده است. -1
دلالت دارد بر اینکه آنها که می گویند باید حدیث را نقل کرد هر چند هم که مخالف اصول دیانت باشد،زیرا خداوند در این
آیه مردم را به تدبّر و تفکّر فرا- خوانده و این معنی با نداشتن بینایی و خود را به نادانی زدن منافات دارد، سپس خداوند
میفرماید:
« ارِهِمْ 􀀀 ی أَدْب 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَل »
یعنی:آنان که مرتد شده از حق و ایمان بازگشته اند.
« ا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَي 􀀀 مِنْ بَعْدِ م »
یعنی این منافقان پس از آنکه راه حق برایشان روشن شد از این راه بازگشتند.
از ابن عبّاس و ضحّاك و سدي روایت شده است که منافقان نزد پیامبر(ص) اظهار ایمان میکردند،ولی هنگامی که نزد خود
جمع میشوند کفر خویش را اظهار میدارند،و این همانی است که در آیه از آن با(ارتدوا)یاد شده است.
اللّ علیه و آله)کافر شده اند با اینکه او را
􀀀
از قتاده نقل شده است اینان کافران اهل کتاب هستند که بحضرت محمّد (صلّی ه
شناخته و صفات و خصوصیّات او را در کتابهاي خود دیده بودند.
و در این آیه دلالتی بر این نیست که مؤمن هم گاهی کافر می شود،زیرا مانعی نیست که منظور از بازگشت،بازگشت در باطن
از ایمان باشد،پس از آنکه دلیل و برهان بر صحّت ایمانش اقامه شده و آن را اظهار نموده است.
« طانُ سَوَّلَ لَهُمْ 􀀀 اَلشَّیْ »
حسن گوید:یعنی گناهان را براي آنان نیک جلوه می دهد.
ابی مسلم گوید:یعنی شیطان آرزوهایشان بر می آورد،زیرا آنان را بسوي چیزهایی فرا می خواند که موافق با میل و خواسته
هاي نفسانی آنان است.
« ی لَهُمْ 􀀀 وَ أَمْل »
یعنی:شیطان آرزوهاي آنان را طولانی ساخته فریب او را می خوردند.
ص : 77
و بعضی گفته اند،شیطان به آنان تلقین میکرده است که عمري طولانی بدور از هر ناملایمی خواهند داشت.و آرزوهاي آنان
را دور و طولانی میساخته است.
ص : 78
30 از سورة محمّد 47 - آیات 26
[ [سوره محمد ( 47 ): آیات 26 تا 30
اشاره
ئِکَهُ 􀀀 ذا تَوَفَّتْهُمُ اَلْمَلا 􀀀 رارَهُمْ ( 26 ) فَکَیْفَ إِ 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ إِسْ
􀀀
اَللّ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ اَلْأَمْرِ وَ هُ
􀀀
ا نَزَّلَ هُ 􀀀 الُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا م 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ ق 􀀀
مالَهُمْ ( 28 ) أَمْ حَسِبَ اَلَّذِینَ فِی 􀀀 وانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْ 􀀀 اَللّ وَ کَرِهُوا رِضْ
􀀀
ا أَسْخَطَ هَ 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اِتَّبَعُوا م 􀀀 ارَهُمْ ( 27 ) 􀀀 یَضْ رِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْب
اَللّ یَعْلَمُ
􀀀
ماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ اَلْقَوْلِ وَ هُ 􀀀 اکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِی 􀀀 شاءُ لَأَرَیْن 􀀀 انَهُمْ ( 29 ) وَ لَوْ نَ 􀀀 اَللّ أَضْ غ
􀀀
قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ هُ
( مالَکُمْ ( 30 􀀀 أَعْ
ص : 79
ترجمه آیات:
-26 زیرا آنان به کسانی که نسبت به آیات نازل شده از طرف خدا بیعلاقه بودند می گفتند ما در پاره اي از امور از شما
اطاعت خواهیم کرد،و خداوند از اسرارشان آگاه است.
-27 چه رسد به هنگامی که فرشتگان الهی جانشان را بگیرند و بر چهره ها و دستهایشان بزنند.
-28 این رفتار بدان جهت است که اینان بکارهایی روي می آورند که خشم الهی را برانگیزد،و رضایت خدا را نمیخواهند،در
نتیجه خداوند اعمال نیکشان را محو ساخت.
-29 آنان که در دلهایشان مرض است آیا میپندارید که هرگز خداوند کینه- هاي آنان را آشکار نخواهد ساخت.
-30 و اگر میخواستیم آنان را به تو نشان میدادیم،و با چهره هایشان میشناختی کیانند،و آنان را در گفتار با آهنگ سخنان
میشناسی،خداوند از کارهاي شما آگاه است.
قرائت آیات:
قاریان کوفه بغیر از ابی بکر همگی(اسرارهم)بکسر همزه و بقیّۀ قرّاء (اسرارهم)بفتح همزه قرائت نموده اند.
دلیل قرائت:
اسرارهم-ابو علی گوید دلیل کسی که(اسرارهم)بکسر همزه خوانده است آنست که آن را چون مصدر است مفرد آورده و
جمع ننموده است،و مفرد بودن این
ص : 80
واهُمْ؟ ) ( 1)همانگونه که در این 􀀀 اللّ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْ
􀀀
لغت را آیۀ دیگر تأیید می کند که می فرماید:( أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ هَ
آیه(سر)مفرد آمده و جمع بسته نشده است، همین طور هم در آیۀ مزبور فرموده است:(اسرارهم).
و آنان که همزه را فتح داده(اسرارهم)خوانده اند آن را جمع(سرّ)گرفته اند چون اقسام سر مختلف است،و چند جنس متخالف
را جمع بستن خوب است،و آن گونه که عمدة مصادر گواه است در آیۀ( یَعْلَمُ سِرَّهُمْ )سر بصورت مفرد آمده است،زیرا سر
مصدر است و شامل تمام اقسام آن خواهد شد،و یک بار مفرد آورده شده است و بار دیگر جمع.
لغات آیات:
اضغان-جمع ضغن عبارت است از حقد و کینه.
لحن-در اصل بمعنی منحرف ساختن کلمه از جهتش می باشد،که سپس در دو جهت صواب و خطاء استعمال شده است:
-1 امّا استعمال لحن در صواب بمعنی کنایه از چیزي است که انسان نخواهد آن را بطور صریح بیان کند،شاعر گفته است:
(و لقد وحیت لکم لکیلا تفطنوا
و لحنت لحنا لیس بالمرتاب)
یعنی:(بشما اشاره نمودم تا آنان متوجّه نشوند و کنایه اي زدم که زشت نبود)و بعضی گفته اند لحن بمعنی زیرکی و سرعت
فهم است،و فاعل(لحن یلحن)(لحن)است هر گاه زیرك باشد،و از این باب است حدیث که میگوید:
)
لعلّ احدکم یکون الحن بحجته من بعض )یعنی:(چه بسا یکی از شما براي رساندن برهانش قویتر از دیگري باشد)یعنی زیرکتر
و چابکتر از دیگري
ص : 81
. 1) -سورة توبه 9 آیۀ 78 -1
است،و از این نمونه است شعر شاعر دیگر که میگوید:
(منطق صائب و تلحن احیانا
و خیر الحدیث ما کان لحنا)
یعنی:(داراي منطقی با نفوذ است که گاهی هم کنایه آمیز است،و بهترین گفتار آن است که در آن کنایه و اشاره باشد).
و علّت اینکه به(تعریض)(لحن)گفته میشود آنست که لحن عبارتست از کشاندن سخن به جهت خلاف مسیر آن،و از همین
باب است که عمر گفته است کنایه و لحن گویی را بیاموزید همانگونه که قرآن را می آموزید.
-2 امّا استعمال لحن در غلط و خطاء،این نوع لحن عبارتست از منحرف ساختن اعراب(حرکات حروف)از جهت صحیح آن،و
فعل آن(لحن یلحن) است که اسم فاعل آن(لاحن)میباشد.
معنی آیات:
آن گاه خداوند علّت تسلّط شیطان را بر آنان بیان داشته می فرماید:
« ذلِکَ􀀀»
بدان جهت بود که آنان به کسانی که از آنچه « اللّ
􀀀
ا نَزَّلَ هُ 􀀀 الُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا م 􀀀 بِأَنَّهُمْ ق » یعنی:این وسوسه ها و فرمانهاي شیطانی
خداوند نازل فرموده است بدشان می آید گفتند...
حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق(ع)میفرمایند:(منظور از اینان بنی امیّه است که از آنچه خداوند در مورد ولایت
علی ابن ابی طالب(ع)نازل کرده بود بدشان آمد.
« سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ »
.( یعنی بعضی از خواسته هاي شما را بجا می آوریم ( 1
ص : 82
1) -تفسیر نور الثقلین ج 5 صفحۀ 42 حدیث 67 :(از اصول کافی از -1
« رارَهُمْ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ إِسْ
􀀀
وَ هُ »
یعنی:خداوند از گفته هایی که بعضی از آنان به دیگران بطور سرّي می گویند و عقائدي که در دلهایشان پنهان میسازند آگاه
است.
(1
ا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَي 􀀀 ارِهِمْ مِنْ بَعْدِ م 􀀀 ی أَدْب 􀀀 (-حضرت صادق(ع)روایت شده است در بارة گفتار خداوند بزرگ( إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَل
)فلان و فلان و فلان است که اینان در ترك ولایت امیر المؤمنین(ع)از ایمان خود مرتد شدند. گفتم:از گفتار دیگر الهی(
اللّ )منظور چیست؟ گفت:بخدا سوگند این آیه در بارة آن دو نفر و پیروانشان نازل شده
􀀀
ا نَزَّلَ هُ 􀀀 الُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا م 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ ق 􀀀
است. این آیه قول خداوند بزرگ است و جبرئیل بر محمّد(ص)نازل فرموده است. (که آنان بکسانی که از آنچه در بارة
علی(ع)نازل شده است ناراحت بوده می گویند ما در پاره اي از امور شما را اطاعت خواهیم کرد)سپس گفت:اینان بنی امیّه را
به پیمان با خود فرا خواندند که نگذارند امر ولایت و حکومت پس از پیامبر خدا(ص)در میان ما خاندان نبوّت قرار گیرد،و
چیزي از بیت المال را به ما ندهند،و گفتند:اگر ما خمس را به آنان بدهیم دیگر بچیزي محتاج نخواهند بود،و دیگر اهمیّت
نمی دهند که حکومت در میان آنان باشد،و لذا گفتند:ما در بعضی از کارها که ما را براي آن فراخواندید اطاعت میکنیم و
اللّ )آنچه که خداوند نازل کرده چیزي
􀀀
ا نَزَّلَ هُ 􀀀 آن عبارتست از خمس که چیزي از خمس را به آنان نمیدهیم،و قوله:( کَرِهُوا م
است که آن را بر بندگانش فریضه ساخته است که ولایت امیر المؤمنین(ع)است،ابو عبیده نیز همراه آنان و کاتبشان بود که
واهُمْ... ) 􀀀 لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْ 􀀀 أَنّ
􀀀
فَإِنّ مُبْرِمُونَ، أَمْ یَحْسَبُونَ ا
􀀀
بدنبال این قرارداد خداوند نازل فرمود:( أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً ا
ص : 83
« لائِکَهُ 􀀀 ذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَ 􀀀 فَکَیْفَ إِ »
یعنی:هنگامی که فرشتگان الهی جانهاي آنان را ستانند آن وقت حالشان چگونه است،و اینکه چیزهایی از جمله حذف شده
است بخاطر تعظیم آن مصیبتی است که در آن وقت بر آنان وارد می شود.
« ارَهُمْ 􀀀 یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْب »
یعنی بخاطر مجازات بصورتها و پشتهاي آنان میزنند آن گاه خداوند بزرگ بعلت این ضربت پرداخته میفرماید:
« اللّ
􀀀
ا أَسْخَطَ هَ 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا م 􀀀»
چون آنان دنبال گناهانی میرفتند که خداوند از آنها بدش آمده و بخاطر آن مجازات خواهد کرد.
« وانَهُ 􀀀 وَ کَرِهُوا رِضْ »
و از ایمان بخدا و اطاعت رسول(ص)که موجب رضایت الهی است بدشان می آمد.
« مالَهُمْ 􀀀 فَأَحْبَطَ أَعْ »
در نتیجه خداوند کارهاي نیکی را که انجام میدادند مانند نماز صدقه و دیگر اعمال از بین برد،زیرا این کارها بدون ایمان
انجام میگرفت ( 1)سپس میفرماید:
« انَهُمْ 􀀀 اللّ أَضْغ
􀀀
أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ هُ »
یعنی اینان فکر میکردند که خداوند کینه توزیهایشان را نسبت به مؤمنین ظاهر نساخته،و عیبهاي آنان را براي پیامبر(ص)ظاهر
نمیسازد.
ص : 84
اللّ از حضرت باقر(ع)روایت شده است که
􀀀
1) -نور الثقلین ج 5 صفحۀ 43 حدیث 70 :(از روضه الواعظین مفید رحمه ه -1
مالَهُمْ ،اینان از علی(ع)ناراحت بودند و قبلا خداوند روز 􀀀 وانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْ 􀀀 اللّ وَ کَرِهُوا رِضْ
􀀀
ا أَسْخَطَ هَ 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا م 􀀀 فرمودند:(
بدر و روز حنین و در بطن نخله و روز ترویه و روز عرفه فرمان ولایت علی(ع)را صادر فرموده بود،و پانزده آیه در سفر حجّی
که رسول خدا(ص)از مسجد الحرام ممنوع شد در جحفه و نجم نازل گردید)
« اکَهُمْ 􀀀 شاءُ لَأَرَیْن 􀀀 وَ لَوْ نَ »
و اگر بخواهیم اینان را بشما نشان میدهیم تا بشناسیدشان،که میفرماید:
« ماهُمْ 􀀀 فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِی »
یعنی:نشانه هایی براي شناسایی آنان خواهیم گذاشت تا آنان را بشناسی.
« وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ »
یعنی:هم اکنون آنان را در فحوي و معنی و مقصود کلامشان خواهی شناخت،زیرا سخن ایشان پرده از باطن او برمیدارد.
از ابی سعید خدري روایت شده است که(لحن القول)در آیه عبارتست از بغض و کینۀ آنان نسبت به علیّ بن ابی طالب(ع)
1)و گفت ما در زمان رسول خدا(ص)منافقین را با کینه اي که نسبت به علیّ بن ابی طالب(ع)داشتند می شناختیم. )
اللّ انصاري نقل شده است.
􀀀
و نظیر این حدیث از جابر بن عبد ه
و از عباده بن صامت روایت شده است که ما فرزندانمان را با دوستی علی(ع) آزمایش میکردیم،هر گاه میدیدیم یکی از
فرزندانمان علی(ع)را دوست نمیدارد میدانستیم که این فرزند ناپاك و زنا زاده است.
انس گوید:پس از این آیه دیگر هیچ منافقی در زمان رسول خدا(ص) پنهان نماند.
« مالَکُمْ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ أَعْ
􀀀
وَ هُ »
یعنی خداوند از ظاهر و باطن اعمال شما خبر دارد.
ص : 85
1) -شواهد التّنزیل حسکانی جلد 2 صفحۀ 188 حدیث 883 و 884 و 885 -1
35 سورة محمّد 47 - آیات 31
[ [سوره محمد ( 47 ): آیات 31 تا 35
اشاره
اَللّ وَ شَاقُّوا اَلرَّسُولَ
􀀀
ارَکُمْ ( 31 ) إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 اَلصّ وَ نَبْلُوَا أَخْب
ابِرِین 􀀀 جاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ 􀀀 حَتّ نَعْلَمَ اَلْمُ
ی􀀀 لَن وَ بَْلُوَنَّکُمْ
لا تُبْطِلُوا 􀀀 اَللّ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ وَ
􀀀
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا هَ 􀀀 مالَهُمْ ( 32 ) ی 􀀀 اَللّ شَیْئاً وَ سَیُحْبِطُ أَعْ
􀀀
ي لَنْ یَضُرُّوا هَ 􀀀 ا تَبَیَّنَ لَهُمُ اَلْهُد 􀀀 مِنْ بَعْدِ م
لا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَی اَلسَّلْمِ وَ 􀀀 اَللّ لَهُمْ ( 34 ) فَ
􀀀
کُفّ فَلَنْ یَغْفِرَ هُ
􀀀
اتُوا وَ هُمْ ارٌ 􀀀 اَللّ ثُمَّ م
􀀀
مالَکُمْ ( 33 ) إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَ دُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 أَعْ
( مالَکُمْ ( 35 􀀀 اَللّ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْ
􀀀
أَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ وَ هُ
ص : 86
ترجمه آیات:
-31 حتما شما را خواهیم آزمود تا مجاهدین و صبر پیشگان شما را بشناسیم و از اخبار شما آگاه شویم.
-32 آنان که کافر شده مانع راه خدا گردیده پس از آنکه راه راست برایشان روشن شده است با پیامبر خدا(ص)بدشمنی و
ستیزه برخاسته اند زیانی بخدا نرسانده،بزودي اعمالشان از بین خواهد رفت.
-33 اي کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول اطاعت کنید،و اعمال خود را باطل نکنید.
-34 آنان که کافر شدند و مانع راه خدا گردیدند و سپس در حالی که کافر بودند مردند،خداوند آنان را نخواهد آمرزید.
-35 در جنگ سستی نکنید و کافران را بصلح فرا نخوانید با اینکه شما برتري دارید،خدا با شما است و تلاشتان را بی نتیجه
نخواهد ساخت.
قرائت آیات:
لیبلونّکم-ابو بکر لیبلونّکم و ما بعد آن(حتّی یعلم)و...را با یاء قرائت نموده است،و از حضرت امام محمّد باقر(ع)نیز همین
قرائت روایت شده است.
امّا بقیّه قرّاء با نون قرائت کرده اند.
یعقوب(نبلو)بسکون واو قرائت کرده است.
دلیل قرائت:
اللّ یعلم اعمالکم) قرار دارد،و اسم غیبت نزدیکتر است از لفظ جمع
􀀀
ابو علی گوید:دلیل قرائت با یاء آنست که پیش از آن(و ه
به آن و لذا اینطور قرائت شده
ص : 87
است.
و دلیل قرائت با نون قوله(و لو نشاء لأریناکهم)است.
لغات آیات:
یترکم-گفته میشود و تره تیره و ترا هنگامی که آن را کم سازد،و حدیث(
فکأنه و تر اهله و ماله )نیز از این باب است،و اصل آن بمعنی بریده شده و قطع است و از این باب است(التره)که بریدن بوسیله
قتل را گویند،و نیز از این باب است(وتر)که در اثر جدایی از دیگر اشیاء منقطع و بریده است.
معنی آیات:
آن گاه خداوند سوگند یاد کرده میفرماید:
« وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ »
یعنی:تا بشناسیم چه کسانی « الصّ
ابِرِین 􀀀 جاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ 􀀀 حَتّ نَعْلَمَ الْمُ
ی􀀀 » یعنی:با تعیین وظائف سنگین شما را آزمایش می نمائیم
از میان شما در راه خدا جهاد میکنند و چه کسانی در جهاد صبر دارند.
بعضی گفته اند یعنی:تا دوستان ما مجاهدین شما را بشناسند،و اینکه خداوند شناسایی را بخودش نسبت داده است بمنظور
اللّ وَ رَسُولَهُ )باین معنی کسانی که دوستان
􀀀
تعظیم و تشریف دوستانش بوده است،همانگونه که میفرماید:( إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ هَ
خدا و رسول را می آزارند.
دیگران گفته اند یعنی:(تا جهاد شما را موجود به ببینیم)زیرا منظور آنست که شما جهاد کنید تا خداوند بشما پاداش دهد.
« ارَکُمْ 􀀀 وَ نَبْلُوَا أَخْب »
یعنی:با اعمالی که در آینده انجام میدهید به اسرار نهانی باطن شما پی ببریم.
« اللّ
􀀀
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ »
یعنی:کسانی که از پیروي دین
ص : 88
خدا سرباز زدند،و گاهی باجبار مانع شدند که دیگران از دین خدا پیروي کنند،و گاهی با گمراه ساختن آنان مانع راه خدا
میشدند.
« وَ شَاقُّوا الرَّسُولَ »
یعنی:با رسول خدا عناد و دشمنی نمودند.
« ي􀀀 ا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُد 􀀀 مِنْ بَعْدِ م »
یعنی:پس از آنکه براي آنان روشن شد که محمّد(ص)بر حق بوده و دانستند که رسول خدا است.
« اللّ شَیْئاً
􀀀
لَنْ یَضُرُّوا هَ »
ولی اینان با این اعمال خود بخدا ضرري نزده بخودشان ضرر میزنند.
« مالَهُمْ 􀀀 وَ سَیُحْبِطُ أَعْ »
یعنی:خداوند اعمال آنان را محو نموده و در آخرت پاداشی براي اعمال خود نمی بینند.
این آیه دلالت دارد بر اینکه راه راست براي این کافران روشن شده ولی آن را نپذیرفته با عناد و نفاق از راه راست منحرف
شده اند.
بعضی گفته اند آنان اهل کتاب هستند که حقّانیّت پیامبر اسلام(ص)بر آنان ثابت شده است ولی نپذیرفته اند.
دیگران گفته اند آنان سردمداران ضلالتند که بخاطر جاه طلبی و ریاست مانع راه حق شده اند،بدلیل اینکه در قرآن معمولا
لغت(عناد)به سردمداران قوم نسبت داده میشود.
« اللّ
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا هَ 􀀀ی»
اي مؤمنان با اعتقاد به توحید خداوند را اطاعت کنید.
« وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ »
و با اقرار به رسالت پیامبر(ص)از او اطاعت نمائید.
بعضی گفته اند یعنی:با احترام گذاشتن به پیامبر(ص)خدا را اطاعت کنید، و با بزرگداشت فرمان خدا از پیامبرش اطاعت
نمائید.
« مالَکُمْ 􀀀 لا تُبْطِلُوا أَعْ 􀀀 وَ »
از عطاء نقل شده است یعنی:با شکّ و نفاق اعمال خود را باطل نسازید.
ص : 89
از کلبی نقل شده است یعنی:با ریاء و فریبکاري اعمال خود را باطل نسازید.
از حسن نقل شده که با گناهان کوچک و بزرگ اعمال خویشتن را باطل نکنید.
« اللّ
􀀀
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ »
معناي آن گذشت.
« کُفّ
􀀀
اتُوا وَ هُمْ ارٌ 􀀀 ثُمَّ م »
یعنی بر کفرشان پافشاري نمودند تا آنکه در حالت کفر مردند.
« اللّ لَهُمْ
􀀀
فَلَنْ یَغْفِرَ هُ »
یعنی:خداوند براي همیشه آنان را دیگر نخواهد بخشید،زیرا حرف(لن)براي نفی ابد است.
« لا تَهِنُوا 􀀀 فَ»
یعنی:سست نشوید و در جنگ با کفّار از خود ضعف نشان ندهید.
« وَ تَدْعُوا إِلَی السَّلْمِ »
و کافران را به صلح فرا نخوانید.
« وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ »
مجاهد گوید:یعنی:در حالی که شما پیروز و برتر هستید صلح نکنید(و آتش بس نپذیرید).
بعضی گفته اند:واو براي بیان حال است یعنی:در حالی که در جنگ پیروزي براي شما است آنان را به صلح دعوت نکنید.
دیگري گفته است که این یک خبر ابتدایی است از طرف خداوند و بوسیلۀ آن حالت مؤمنین را بیان میکند که هر چند در
پاره اي از موارد شکست بخورند ولی سرانجام پیروز خواهند شد.
« اللّ مَعَکُمْ
􀀀
وَ هُ »
یعنی:خداوند در پیروزي بر دشمن با شما است.
« مالَکُمْ 􀀀 وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْ »
مجاهد گوید یعنی:خداوند چیزي از ثواب اعمالتان نمی کاهد،بلکه پاداش اعمال شما را داده از فضل خود بر آن خواهد
افزود.
و از ابن عبّاس و قتاده و ابن زید نقل شده است یعنی:خداوند هیچگاه بشما ستم نخواهد کرد.
ص : 90
38 از سورة محمّد 47 - آیات 36
[ [سوره محمد ( 47 ): آیات 36 تا 38
اشاره
ا فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَ 􀀀 والَکُمْ ( 36 ) إِنْ یَسْئَلْکُمُوه 􀀀 لا یَسْئَلْکُمْ أَمْ 􀀀 ا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَ 􀀀 اهُ اَلدُّنْی 􀀀 إِنَّمَا اَلْحَی
اَللّ اَلْغَنِیُّ وَ
􀀀
ما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ هُ 􀀀 اَللّ فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّ
􀀀
لاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ؤُ􀀀 ا أَنْتُمْ ه 􀀀 انَکُمْ ( 37 ) ه 􀀀 یُخْرِجْ أَضْغ
( الَکُمْ ( 38 􀀀 لا یَکُونُوا أَمْث 􀀀 راءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ 􀀀 أَنْتُمُ اَلْفُقَ
ص : 91
ترجمه آیات:
-37 زندگی دنیا بازیچه و زودگذر است.اگر ایمان آورده تقوي پیشه سازید،خداوند پاداشهایتان را خواهد داد،و از اموالتان
نخواهد گرفت.
-38 اگر تمامی اموالتان را بخواهد بخل میورزید و کینه ها بیرون آورید.
-39 آگاه باشید این شما هستید که ازتان میخواهند در راه خدا انفاق کنید،امّا بعضی از شما بخل میورزد،هر کس که بخل کند
بزیان خود بخل کرده است،خداوند بی نیاز بوده و شمائید که فقیر هستید،و اگر پشت کنید ملّت دیگري جایگزین شما خواهد
شد،و آنان دیگر مانند شما نخواهند بود.
قرائت آیات:
یخرج-در بعضی از روایات از ابی عمرو نقل شده است که(و یخرج)برفع قرائت کرده است.
امّا در روایت مشهور از او و دیگران(و یخرج)بجزم قرائت شده است.
دلیل قرائت:
.( بنا بر قرائت رفع کلام استئناف شده یعنی در هر حال او کینه هاي شما را بیرون می آورد ( 1
ص : 92
1) -امّا در قرائت جزم(یخرج)عطف شده است بر(یحفکم)جزاي شرط که معنی میشود(در صورت خواستن اموال کینه -1
هاي شما را بیرون می آورد)
لغات آیات:
یحفکم-احفاء عبارتست از تأکید و اصرار در خواستن تا آنجا که منتهی شود به پا برهنه رفتن و گفته میشود:(احفاه
بالمسأله)یعنی:با اصرار زیاد از او خواست، مضارع(یحفیه)مصدر(احفاء).
ابی مسلم گفته:احفاء در خواستن بمعنی توجّه دادن است.
یبخل-بخل عبارتست از دریغ نمودن در پرداخت حقّ واجب.
از علیّ بن عیسی نقل شده است بخل عبارتست از دریغ نمودن سودي که از نظر عقل رساندنش بهتر است.
اعراب آیات:
ا فَیُحْفِکُمْ 􀀀 إِنْ یَسْئَلْکُمُوه
-در جملۀ(یسألکموها)بدان جهت مخاطب بر غائب مقدم شده است که مخاطب نزدیکتر است و نیز مفعول اوّل هم میباشد،و
همین جمله را اگر بدین شکل بیاوریم:(ان یسألها جماعتکم)ضمیر غائب مقدم خواهد شد زیرا در این جمله بندي هر دو
مفعول غائب بوده با این تفاوت که مفعول دوّم ضمیر متّصل است و بدین جهت بر مفعول اوّل مقدم شده بفعل اتّصال دارد.
ها أنتم هؤلاء-در دو مورد تنبیه بوسیلۀ هاء تکرار شده است تا تأکید بیشتري شده باشد و أنتم مبتداء است و هؤلاء بدل از
آنست و تدعون خبر مبتداء است.
معنی آیات:
سپس خداوند بزرگ بندگان خود را به گرایش مذهبی و فکر آخرت واداشته
ص : 93
میفرماید:
« ا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ 􀀀 اهُ الدُّنْی 􀀀 إِنَّمَا الْحَی »
یعنی:دنیا زودگذر و فانی شدنی است،و هر کس که فانی را بر باقی گزیند نادان و ناقص است.
حسن مفسّر گوید:آن کس که دنیا را آفریده است از آن آگاهتر است.
« وَ إِنْ تُؤْمِنُوا »
یعنی:اگر بخدا و رسول ایمان آورید.
« وَ تَتَّقُوا »
یعنی:و از نافرمانی او بترسید.
« یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ »
یعنی:در سراي آخرت پاداش اعمالتان را خواهد داد.
« والَکُمْ 􀀀 لا یَسْئَلْکُمْ أَمْ 􀀀 وَ »
از سفیان بن عیینه و جبائی نقل شده است که:
خداوند تمام اموال شما را بعنوان مالیات از شما نمیخواهد،گرچه در قسمتی از اموالتان زکات قرار میدهد.
بعضی گفته اند یعنی:خداوند اموالتان را از شما نمیخواهد،زیرا تمام اموال از آن خدا است و او است که این اموال را می
بخشد.
بعضی هم گفته اند یعنی:رسول خدا(ص)در مقابل اداء رسالت از شما نمیخواهد که اموالتان را به او بدهید.
« ا فَیُحْفِکُمْ 􀀀 إِنْ یَسْئَلْکُمُوه »
اگر خداوند بخواهد با جدّیت زیاد تمام اموالتان را از شما مطالبه نماید.
« تَبْخَلُوا »
از دادن تمام اموالتان دریغ خواهید نمود،از ابی مسلم نقل شده است که یعنی:اگر بهنگام گرفتن زکات با شما نرمش بخرج
دهند و بشما پاداشهاي بزرگ وعده نمایند از دادن اموالتان کوتاهی خواهید کرد.
« انَکُمْ 􀀀 وَ یُخْرِجْ أَضْغ »
یعنی:اگر تمام اموالتان را از شما بخواهند کینه توزي و دشمنی شما نسبت بخدا و رسول ظاهر خواهد شد،و لذا خداوند در
صدي از ثروت شما را بعنوان عشریه و غیره واجب کرده است.
ص : 94
قتاده گوید:خداوند میدانسته است که پول خواستن از مردم موجب ناراحتی آنان خواهد شد و کینه هاي درونی آنان را به
ظهور میرساند.
« اللّ
􀀀
لاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ؤُ􀀀 ا أَنْتُمْ ه 􀀀ه»
یعنی:شما دعوت میشوید که آنچه در اموالتان واجب شده است بیرون کرده در راه خدا آن را خرج کنید.
« فَمِنْکُمْ مَنْ یَبْخَلُ »
یعنی:کسانی از شما هستند که از پرداخت زکات واجب خود دریغ میورزد.
« ما یَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ 􀀀 وَ مَنْ یَبْخَلْ فَإِنَّ »
یعنی:هر کس از دادن مال خود بخل ورزد نسبت به خویشتن بخل کرده است،زیرا با این عمل خود را از یک پاداش بزرگ
الهی محروم ساخته مستوجب مجازاتی عظیم خواهد گشت،و این اشاره به آنست که پرداخت کنندة حقوق واجبه بیشتر از
گیرندة آن به پرداخت آن احتیاج دارد.بنا بر این اگر در پرداخت آن دریغ نماید نسبت بخویشتن دریغ کرده است،و این نوع
بخل شدیدترین نوع آنست.
مقاتل گوید:یعنی:چنین کسی موجب محرومیّت خویشتن از خیرات آخرت میشود.
بعضی هم گفته اند یعنی:این کس که بخل میورزد در درون خود انگیزه اي دارد که او را وادار به این عمل میکند،زیرا
خداوند بخل را نهی فرموده از آن بدگویی کرده است،بنا بر این انگیزة بخل از سوي خداوند نمیباشد.
« اللّ الْغَنِیُّ
􀀀
وَ هُ »
و این را هم بدانید که خداوند از ثروتی که دارید بی نیاز است.
« راءُ 􀀀 وَ أَنْتُمُ الْفُقَ »
و این شما هستید به آنچه که نزد خدا است از خیر و رحمت نیاز دارید،یعنی:خداوند بخاطر احتیاج خودش بشما دستور انفاق
نمیدهد، بلکه بدان جهت دستور میدهد که شما در آخرت سود برید.
ص : 95
« وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا »
یعنی:اگر از فرمان خدا و دستور رسولش سرپیچی کنید.
« یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ »
خداوند مردمی شنواتر و فرمانبردارتر از شما را جایگزین شما خواهد ساخت.
« الَکُمْ 􀀀 لا یَکُونُوا أَمْث 􀀀 ثُمَّ »
یعنی:و آنان مانند شما نخواهند بود،بلکه از شما بهتر بوده بیشتر مطیع فرمان الهی هستند.
اللّ
􀀀
ابو هریره روایت کرده است که تعدادي از یاران رسول خدا(ص)در حالی که سلمان در کنار حضرت بود گفتند:یا رسول ه
این افراد که خداوند در قرآن از آنان یاد کرده است چه کسانی هستند؟حضرت دست خود را روي ران سلمان زده
فرمود:منظور از آن این شخص و قوم او است،سوگند به خداوندي که جانم در قبضۀ قدرت او است اگر ایمان بسته به ستارة
ثریّا باشد مردانی از فارس آن را بچنگ خواهند آورد.
و ابو بصیر از حضرت امام جعفر صادق(ع)روایت میکند که فرمودند:اي مردم عرب اگر روي گردان شوید مردمی غیر از شما
را جایگزین شما خواهد فرمود یعنی:غلامان(موالی)را جایگزین شما خواهد ساخت.
و نیز از حضرت صادق(ع)روایت شده است فرمودند:خداوند موالی و غلامان را که بهتر از آنان بودند جایگزین آنان فرمود
.(1)
ص : 96
1) -منظور از(موالی)در روایات ایرانیان است. -1
سور