گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و سوم
سورة مبارکۀ فتح




اشاره
48
ص : 97
سورة الفتح
شماره آیات:
این سوره در مدینه نازل شده،به اجماع مفسّرین داراي بیست و نه آیه می باشد.
فضیلت سوره:
ابیّ بن کعب از پیامبر خدا(ص)روایت می کند:
(هر کس این سوره را قرائت کند مانند آن است که با حضرت محمّد(ص)در فتح مکّه شرکت داشته است).
و در روایت دیگر آمده است:
(...مانند کسی است که زیر آن درخت با حضرت محمّد(ص)بیعت کرده است).
عمر بن خطّاب گوید:(در یکی از سفرها با پیامبر خدا(ص)بودیم که فرمود:
ا تَأَخَّرَ ). 􀀀 ا تا... وَ م 􀀀 إِنّ فَتَحْن
􀀀
شب گذشته سوره اي بر من نازل شد که از دنیا و ما فیها نزد من بهتر است: ا
این روایت را بخاري در صحیح خود آورده است.
قتاده از انس نقل می کند:
(هنگامی که از جنگ حدیبیه بازگشتیم،از انجام اعمال حج ما جلوگیري شده بود،و ما همگی محزون و غمگین بودیم که
ا􀀀 إِنّ فَتَحْن
􀀀
ناگهان خداوند نازل فرمود:( ا
ص : 98
لَکَ فَتْحاً مُبِیناً )پیامبر خدا(ص)فرمودند:آیه اي بر من نازل شده است که در نظر من از تمام دنیا بهتر است).
اللّ بن مسعود گوید:
􀀀
عبد ه
(رسول خدا(ص)از جنگ حدیبیه بازگشت فرمود،ناگهان دیدیم که شتر سواري حضرت از سرعت خود کاست،نزدیک شدیم
ا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً )را بر حضرت نازل فرموده است،و حضرتش را فوق العاده مسرور یافتیم،و فرمودند که 􀀀 إِنّ فَتَحْن
􀀀
دیدیم خداوند( ا
این سوره بر او نازل شده است).
اللّ بن بکیر از پدرش روایت می کند که:
􀀀
عبد ه
ا )از تلف شدن حفظ کنید،اگر انسان از کسانی 􀀀 إِنّ فَتَحْن
􀀀
(حضرت صادق(ع)فرمودند:اموال و زنان و کنیزان خود را با خواندن( ا
باشد که این سوره را زیاد بخواند روز قیامت منادي بطوري که همۀ مردم بشنوند او را صدا می زند که تو از بندگان خالص
من هستی،او را به بندگان صالح من ملحق نمائید،و او را در بهشتهاي پر نعمت جاي داده،از شربت گواراي رحیق مختوم
آمیخته به کافور سیراب سازید).
ارتباط سوره:
راءُ )ختم فرموده است،و از بی نیازي پروردگار است که براي پیامبرش 􀀀 اللّ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَ
􀀀
خداوند این سوره را به جملات:( وَ هُ
آنچه را که در دین و دنیایش بدان نیاز داشت براي او فتح کرد و فرمود:
ص : 99
5 فتح 48 - آیات 1
[ [سوره الفتح ( 48 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ا تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ 􀀀 ا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ م 􀀀 اَللّ م
􀀀
ا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً ( 1) لِیَغْفِرَ لَکَ هُ 􀀀 إِنّ فَتَحْن
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . ا 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
لِلّ
􀀀
مانِهِمْ وَ هِ 􀀀 ماناً مَعَ إِی 􀀀 دادُوا إِی 􀀀 اَللّ نَصْراً عَزِیزاً ( 3) هُوَ اَلَّذِي أَنْزَلَ اَلسَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِینَ لِیَزْ
􀀀
راطاً مُسْتَقِیماً ( 2) وَ یَنْصُ رَكَ هُ 􀀀 صِ
ا وَ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ􀀀 اَلْم اتِ􀀀 اَللّ عَلِیماً حَکِیماً ( 4) لِیُدْخِلَ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ ؤُْمِن
􀀀
کانَ هُ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 جُنُودُ اَلسَّ
( اَللّ فَوْزاً عَظِیماً ( 5
􀀀
ذلِکَ عِنْدَ هِ 􀀀 کانَ 􀀀 اتِهِمْ وَ 􀀀 یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئ
ص : 100
ترجمه آیات:
(به نام خداي رحمان و رحیم 1-ما براي تو فتحی آشکار نمودیم 2-تا خداوند گناه گذشته و متأخّرت را ببخشد،و نعمتش را
بر تو تمام کند،و تو را به راه راست هدایت کند 3-و خداوند تو را پیروزمندانه یاري خواهد داد.
-4 او خداوندي است که آرامش بر دلهاي مؤمنین نازل می کند تا بر ایمانشان ایمانی افزاید،و لشکریان آسمانها و زمین از آن
خداوند بوده،و هم او دانا و فرزانه است 5-تا مؤمنین و مؤمنات را وارد بهشتهایی سازد که زیر درختانش نهرها جاري است،و
در این بهشت ها همیشه خواهند بود و خداوند گناهانشان را پاك خواهد ساخت،و این پاداش در نظر خدا پیروزي بزرگی
است براي مؤمنین).
لغات آیات:
فتح-ضدّ اغلاق و بستن است،و این معنی اصلی لغت فتح است،ولی بعدا لغت فتح در موارد دیگري هم استعمال شده است که
از آن جمله است حکم و قضاوت،و بر این اساس است که به حاکم فتاح و به حکومت فتاحه گفته می شود، و از آن جمله
است پیروزي که بدان نیز فتح گفته می شود و استفتاح به طلب پیروزي گفته می شود،و از این قبیل است فتح کشورها و نیز به
اتِحُ الْغَیْبِ )نیز در معنی علم استعمال شده است. 􀀀 علم هم گفته میشود و در آیۀ( وَ عِنْدَهُ مَف
معنی آیات:
اشاره
ا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً )قتاده می گوید:یعنی:ما براي تو قضاوت نمودیم قضاوتی آشکار. 􀀀 إِنّ فَتَحْن
􀀀
( ا
ص : 101
و از مقاتل نقل شده است یعنی:ما براي تو آسان نمودیم آسانی آشکاري.و بعضی گفته اند یعنی:ما تو را دانا ساختیم دانایی
ظاهري در مورد آنچه که از قرآن بر تو نازل کرده ایم،و از امر دین به تو خبر داده ایم.
و از زجاج نقل شده است یعنی:ما تو را به سوي اسلام ارشاد نمودیم و کار دین را برایت گشایش دادیم.
در مورد فتح اختلاف شده است که منظور از آن کدام فتح است:
وجه اول:
از انس و قتاده و جمعی از مفسّرین نقل شده است که منظور از فتح در این آیه فتح مکه است که خداوند در سال صلح
حدیبیه پس از خاتمه یافتن جریان حدیبیه خداوند فتح مکه را وعده فرمود.
قتاده گوید:این آیه هنگامی نازل شد که پیامبر خدا(ص)در حال بازگشت از صلح حدیبیه بودند،و در آن وقت حضرتش به
فتح مکه بشارت داده شد،و تقدیر آیه اینطور است:(انّا فتحنا لک مکه اي قضینا لک بالنّصر علی أهلها)یعنی ما براي تو حکم
نمودیم که مکه را فتح کنی و بر اهل آن پیروز گردي..
و از جابر نقل شده است که ما از فتح مکه آگاه نشدیم مگر در روز حدیبیه.
وجه دوّم:
منظور از فتح در اینجا صلح حدیبیه است که فتحی بود بدون درگیري و جنگ فراء گوید:فتح گاهی عبارت است از صلح،و
فتح در لغت به معنی گشایش چیزي است که بسته باشد،و صلحی که در حدیبیه با مشرکین بدست آمد،در بن- بست بود تا
اینکه خداوند آن روز صلح را از بن بست بیرون آورده گشایش شد.
زهري می گوید:فتحی مهمتر از صلح حدیبیه نبود،زیرا مشرکین در جریان
ص : 102
این صلح با مسلمین در آمیختند و سخنان و منطق آنان را شنیدند و اسلام در دلهایشان نفوذ کرد و در طول سه سال مردم
بسیاري اسلام آوردند،و با اسلام آوردن آنان تعداد مسلمین افزوده شد.
شعبی گوید:در جریان صلح حدیبیه بیعتی انجام شد که همان(بیعت رضوان)است، و نیز نخیل خیبر اطعام شدند،و رومیان بر
ایرانیان پیروز گشتند،و مسلمانان بخاطر پیروزي اهل کتاب که رومیان باشند بر مجوسیان شاد گشتند،زیرا این پیروزي یک
پیشگویی بود که در قرآن آمده بود:(انهم سیغلبون) و قربانیان به قربانگاه خود رسیدند،و حدیبیه چاهی است که می گویند
آب آن تمام شده بود که معجزة معروف نبوّت در آن ظاهر گشت.
براء بن عازب گوید:
(شما فتح مکه را فتح می دانید،آري فتح مکه فتح بود ولی ما فتح را بیعت رضوان در روز صلح حدیبیه می دانیم،ما یکهزار و
چهار صد نفر همراه پیامبر خدا(ص)بودیم و حدیبیه چاه آبی بود که ما تمام آب آن را کشیدیم بطوري که در ته چاه دیگر
حتّی یک قطره آب هم باقی نماند،تمام شدن آب چاه بگوش حضرت رسید،حضرت سر چاه آمد و کنار آن نشست و ظرف
آبی خواسته وضوء گرفت،آن گاه مضمضه کرده دعا خواند و آب را در چاه ریخت،و ما و تمام مرکوبهایمان را سیراب کرد).
و در حدیث سلمه بن اکوع آمده است:
(حضرت همین که دعا خواند و آب دهان در آن افکند آب چاه جوشیدن گرفت هم خود سیراب شدیم هم شتران و اسبان
خود را سیراب نمودیم).
.( و از محمّد بن اسحاق بن یسار از زهري از عروه بن زبیر از مسور بن مخرمه ( 1
ص : 103
1) -مخرمه نسخه بدل. -1
روایت شده است که:
(رسول خدا(ص)براي زیارت خانۀ خدا بیرون آمد و قصد جنگ نداشتند و بقیّۀ حدیث گذشته را نقل کرد تا اینکه می
گوید:رسول خدا(ص)فرمود:
اللّ در این وادي آب یافت نمی شود،رسول خدا(ص)از ترکش خود تیري بیرون آورد و آن را به
􀀀
پیاده شوید،گفتند:یا رسول ه
مردي از یارانش داده فرمود پیاده شو و سر یکی از این چاه ها رفته این تیر را در آن فرو ببر،آن مرد همین کار را انجام داد
آب از چاه جوشید و مردم همه سیراب شدند).
و نیز از عروه روایت شده است که از بیرون آمدن پیامبر خدا(ص)یاد کرده می گوید:
(قریش از مکه بیرون آمده و از پیامبر جلو افتادند و پیش از حضرت سر آب رسیدند و از آنجا پیاده شدند،همین که پیامبر
خدا(ص)مشاهده فرمود که قریش پیش از او سر آب رفته اند،در حدیبیه پیاده شد در حالی که گرما سخت شدّت داشت و
آنجا جز یک چاه وجود نداشت،مردم از تشنگی ناراحت شدند و جمعیّت هم زیاد بود،کسانی سر چاه رفته آب آن را تا ته
کشیدند،رسول خدا(ص) دلوي آب خواست وضوء گرفت و آب در دهان خود گردانده در سطل آب ریخت و دستور فرمود
که آب سطل را در چاه بریزند،و سپس تیري از ترکش خود بیرون آورده در چاه انداخت و بدرگاه خداوند دعائی کرد آب
از چاه جوشید و بالا آمد تا جایی که مردم با دست از چاه آب می کشیدند در حالی که لب چاه نشسته بودند).
سالم بن أبی الجعد روایت کرده می گوید:
(بجابر گفتم روز شجره چند نفر بودید؟گفت:ما یکهزار و پانصد نفر بودیم، و از تشنگی آن روزشان یاد نموده گفت مقداري
آب در یک ظرف براي پیامبر آوردند حضرت دست خود را در آن آب گذاشت ناگهان دیدیم آب از لابلاي انگشتان
ص : 104
حضرتش مانند چشمه جوشیدن گرفت،و تا توانستیم از آن آب نوشیدیم و براي تمام جمعیّت ما کافی بود.
سالم می گوید:بجابر گفتم:شما چند نفر بودید؟گفت:اگر یکصد هزار نفر می بودیم آن آب براي ما بس بود،ولی جمعیّت ما
آن روز هزار و پانصد نفر بود).
وجه سوّم:
منظور از فتح،فتح خیبر باشد به نقل از مجاهد و عوفی،و از مجمع بن حارثۀ انصاري روایت شده است که یکی از قرّاء می
گفت:
(همراه رسول خدا(ص)در حدیبیه حاضر بودیم،پس از آنکه از حدیبیه بازگشتیم ناگهان دیدیم مردم شتران خود را به نشانۀ
شادمانی به حرکت در آوردند،بعضی از مردم به دیگران گفتند:چه شده است که مردم شادي می کنند؟گفتند:بر رسول
خدا(ص)وحی شده است،مرکبهاي سواري خود را دوانده نزد رسول خدا(ص)رسیدیم،حضرتش را در حالی که در(کراع
الغیم) روي اثاثیۀ خود ایستاده بود مشاهده نمودیم،پس از آنکه مردم اطرافش جمع شدند به خواندن پرداخت:(انّا فتحنا لک
اللّ آیا فتح است؟حضرت فرمودند:آري سوگند به کسی که جان محمّد در دست
􀀀
فتحا مبینا)تا آخر سوره عمر پرسید یا رسول ه
او است فتح است،آن گاه خیبر را میان اهل حدیبیه تقسیم فرمود و و احدي را وارد خیبر نساخت مگر آنکه در حدیبیه حضور
یافته بود.
وجه چهارم:
فتح عبارت است از پیروزي تمامی بر دشمنان به وسیلۀ برهان ها و معجزات ظاهره و عظمت منطق اسلام.
« ا تَأَخَّرَ 􀀀 ا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ م 􀀀 اللّ م
􀀀
لِیَغْفِرَ لَکَ هُ »
در تفسیر این آیه گفته هاي
ص : 105
بسیاري هست که همۀ آنها مخالف مذهب اصحاب امامیّه است،زیرا پیامبران معصوم از گناه می باشند،چه گناهان صغیره و چه
گناهان کبیره،چه قبل از نبوّت و چه بعد از نبوّت،اینک أقوالی که گفته اند:
اقوال عامّه در معنی آیه:
-1 گفته اند یعنی:گناهانی را که قبل از نبوّت و بعد از آن انجام داده اي خدا بیامرزد.
-2 قول دوّم آنکه:گناهان قبل از فتح و بعد از فتح تو را ببخشد.
-3 قول سوّم آنکه:خداوند وعده داده است گناهانی که از پیامبر سر زده یا خواهد زد در صورتی که اتّفاق افتد خواهد بخشید.
-4 قول چهارم یعنی:تا خدا گناهان گذشتۀ پدر و مادرت آدم و حواء را به برکت تو ببخشد،و گناهان آیندة امّتت را نیز به
برکت دعوتت ببخشاید.
امّا بحث در گناه آدم همانند بحث پیرامون گناه حضرت محمّد است،و چنانچه این گناهان را حمل بر گناهان صغیره کنند که
بنظر آنان عقابش ساقط خواهد شد،گفتارشان باطل خواهد بود به دلیل آنکه اگر گناهان صغیره عقابش ساقط باشد دیگر
جرمی باقی نمی ماند،آن گاه براي خداوند چگونه جایز است که بر پیامبرش منّت گذارد که آن گناهان را برایش خواهد
بخشید،منّت گذاردن و تفضّل از جانب خداوند در مورد گناهی باید باشد که داراي کیفر و مؤاخذه است نه در بارة گناهی
که اگر خداوند در آن مورد عقاب کند بقول آنان ظالم خواهد بود،بنا بر این فساد قولشان روشن است.
نظر شیعه در معنی آیه:
اصحاب ما امامیّه در معنی این آیه دو نوع تأویل دارند.
ص : 106
-1 آنکه یعنی:تا خداوند براي تو گناهان گذشتۀ امّتت و گناهان آیندة آنان را به وسیلۀ شفاعتت ببخشد،و منظور از ما تقدّم و
ما تأخّر گناهانی است که زمان آن گذشته یا آنها که زمانش نرسیده است،همانگونه که کسی به دیگري می- گوید:گناه
گذشته و آینده ات را بخشیدم.
و اینکه نسبت دادن گناهان امّت به خود حضرت صحیح است به جهت آنکه میان پیامبر و امّتش جدایی نیست،و مؤیّد این
جواب است روایتی که مفضل بن عمر از حضرت امام جعفر صادق(ع)نقل می کند:
مفضل گوید:شخصی در بارة این آیه از حضرتش سؤال کرد حضرت فرمودند:
(به خدا سوگند که حضرت محمّد(ص)گناهی نداشت،ولی خداوند براي او ضامن شد که گناهان شیعیان علی(ع)را گذشته و
آیندة آن را ببخشد).
ا تَأَخَّرَ 􀀀 ا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ م 􀀀 اللّ م
􀀀
عمر بن یزید روایت کرده می گوید:از حضرت صادق(ع)در بارة فرمودة خدا( لِیَغْفِرَ لَکَ هُ
)پرسیدم فرمودند:
(حضرت محمّد(ص)گناهی نداشته و اراده بر انجام گناهی هم نفرموده است و لکن خداوند گناهان شیعیانش را بر او بار کرده
آن گاه آنها را برایش بخشیده است).
اللّ روحه نقل شده است که(ذنب) مصدر است و مصدر هم جایز است به فاعل اضافه
􀀀
-2 آنچه از مرحوم سیّد مرتضی قدّس ه
شود و هم جایز است به مفعول اضافه گردد،و در این آیه ذنب به مفعول اضافه شده است،و منظور(ما تقدّم من ذنبهم
الیک)می باشد،یعنی:خداوند گناهان کفّار را که مانع ورود تو به مکّه و مسجد الحرام شدند بخشید،و بنا بر این تأویل مغفرت
بمعنی ازاله و نسخ احکام مشرکین و دشمنان پیامبر است نسبت به حضرتش،یعنی:خداوند این منع را از تو بر می دارد،و با فتح
مکه قدرتی به تو خواهد بخشید که وارد مکه شوي، و لذا این معنی را پاداشی نسبت به جهاد او قرار داده است،و بر طرف مانع
ص : 107
را دنبال فتح آورده،سپس سید مرتضی اضافه می کند:اگر خداوند اراده فرموده بود از این مغفرت آمرزش گناهانش گفتار
اللّ )معنی نداشت،زیرا آمرزش گناهان ربطی به فتح ندارد،و نمی تواند
􀀀
ا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ هُ 􀀀 إِنّ فَتَحْن
􀀀
خداوند بدین طریق( ا
پشت سر آیۀ فتح باشد.
و امّا(ما تقدم و ما تأخر)بنا بر این تأویل اشکالی ندارد که مراد از آن جنایاتی باشد که کفّار قریش در گذشته نسبت به تو و
.( قومت انجام داده اند ( 1
ص : 108
1) -قول سوّمی نیز امامیّه در تأویل این آیه دارد که مستفاد است از بعضی روایات از جمله روایت ذیل: -نور الثّقلین ج 5 -1
ص 56 ح 18 از عیون أخبار الرّضا(ع)نقل می کند که علیّ بن محمّد بن جهم می گوید:(در مجلس مأمون حاضر شدم،در
اللّ مگر شما نمی گوئید پیامبران معصوم هستند؟حضرت
􀀀
حالتی که حضرت رضا(ع)هم آنجا بود،مأمون گفت:یا بن رسول ه
ا تَأَخَّرَ) چیست؟حضرت 􀀀 ا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ م 􀀀 اللّ م
􀀀
فرمود:بله،مأمون گفت:پس قول خداوند بزرگ که می فرماید: (لِیَغْفِرَ لَکَ هُ
فرمودند:هیچکس از نظر مشرکین مکه از پیامبر خدا(ص)گناهکارتر نبود زیرا آنان سیصد و شصت بت را می پرستیدند پس از
آنکه پیامبر خدا(ص)آنان را به یکتاپرستی دعوت کرد بر آنان سخت بود(و گفتند آیا خدایان را به یک خدا تبدیل می
کند،این چیزي است شگفت آور؟!)آنان رفتند و گفتند بروید و بر خدایان خود صبر نمائید این خواستۀ محمّد چیزي است که
ما در ملّت اخیر نشنیده ایم و این جز یک چیز خود ساخته نیست)پس از آنکه خداوند مکه را براي پیامبرش فتح کرد به او
فرمود اي محمّد(ما براي تو مکه را آشکارا فتح نمودیم تا خداوند برایت گناهان گذشته و متأخّرت را ببخشد)یعنی:گناهان تو
در نظر مشرکین أهل مکه،چون در گذشته و اخیرا تو آنان را به یکتاپرستی دعوت-
چند وجه دیگر:
و نیز در تفسیر این آیه چند وجه دیگر گفته شده است که ذیلا یادآوري میشود:
-1 معنی آیه آن است که اگر در گذشته و تازگی گناهی می داشتی برایت می بخشیدیم.
-2 اینجا منظور از گناه ترك اولی است،زیرا معلوم است که پیامبر(ص)از کسانی است که با فرمانهاي واجب خداوندي
مخالفت نخواهد نمود،بنا بر این جایز است همان ترك اولی ها که اگر از دیگران سر می زد گناه محسوب نمی شد نسبت به
حضرت گناه محسوب گردد، و این نشانۀ عظمت شأن و منزلت حضرت است.
-3 آنکه این گفته به منظور تعظیم حضرت و حسن خطاب آمده است همانگونه در مقام احترام و دعا نسبت به دیگران می
اللّ عنک)خدایت بیامرزد،
􀀀
گویند:(عفا ه
(1
(-می کردي،زیرا مشرکین مکه بعضی اسلام آوردند و بعضی از مکه گریختند و آنها که ماندند قدرت بر انکار یکتاپرستی را
نداشتند زیرا مردم گرایش به یکتا- پرستی یافتند،و لذا گناه پیامبر در این مورد از نظر آنان چون بر آنان پیروز شده بود
بخشوده شده بود،مأمون گفت:احسن اي ابو الحسن). و در روایت ابن طاووس آمده است که: (منظور از بخشیدن گناه گذشته
و متأخّر از نظر اهل مکه و قریش است، یعنی گناهان تو از نظر آنان قبل از هجرت و بعد از هجرت،زیرا هنگامی که تو مکه را
فتح کردي بی آنکه کسی از آنان را بکشی و یا آنان را اسیر سازي و یا در مورد گذشته آنان را مؤاخذه کنی آنان هم آنچه را
که در گذشته و اخیرا از تو گناه می پنداشتند بخشیدند...)
ص : 109
یعنی:خداوند در دنیا « وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ » . ولی این قول ضعیف است چون در اینگونه موارد معمولا بصورت دعا آورده میشود
با پیروز ساختنت بر دشمن، و بالا گرفتن امر دعوتت،و یاري دینت،و پایدار ماندن شریعتت نعمت را بر تو تمام می کند،و در
آخرت هم با ارتقاء درجه ات نعمت را بر تو تمام می کند،زیرا معنی اتمام نعمت آن است که آنچه که مقتضی است انجام
داده و آن نعمت را براي صاحبش حفظ کرده بلکه بر آن بیفزاید.
بعضی هم گفته اند یعنی:خداوند با فتح خیبر و مکه و طائف نعمتش را بر تو تمام می کند.
« راطاً مُسْتَقِیماً 􀀀 وَ یَهْدِیَکَ صِ »
یعنی:تو را بر طریقه اي استوار سازد که رهرو آن به بهشت خواهد رسید.
« اللّ نَصْراً عَزِیزاً
􀀀
وَ یَنْصُرَكَ هُ »
نصر عزیز عبارت است از یک نوع پیروزي که هر جبّار سرکش و متمرّدي را طرد نماید،و خداوند هم این را براي پیامبرش
انجام داد، زیرا دینش را عزیزترین ادیان و حکومتش را مهمترین حکومتها قرار داد.
« هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ »
و این سکینه عبارت است از آنکه خداوند در بارة آنان لطفی نماید و در اثر آن چنان بصیرتی به حق پیدا کنند که روحشان
آرامش یابد و این بصیرت در اثر کثرت ادلّه اي است که دلالت بر وجود حق دارد،و این نعمت مخصوص مؤمنین است،و امّا
غیر مؤمنین روحشان با اوّلین شبهه اي که بر آنان دارد می شود گرفتار شک و تردید خواهد شد،زیرا آنان از آرامش یقین و
روح مطمئن بهره نداشته،قلبشان در اضطراب است.
و نیز گفته اند سکینه عبارت است از یاري مؤمنین تا بدان وسیله دلهایشان آرامش گرفته در میدان جنگ ثابت قدم باشند.
و نیز گفته شده است که این سکینه عبارت است از آرامش قلبی که در تعظیم
ص : 110
.( خدا و رسول دارند ( 1
« مانِهِمْ 􀀀 ماناً مَعَ إِی 􀀀 دادُوا إِی 􀀀 لِیَزْ »
یعنی:با دیدن این فتوحات و پیشرفت منطق اسلام طبق وعده اي که خداوند داده بود یقین آنان را افزایش خواهد یافت.
بعضی گفته اند یعنی:تا بیشتر دستورات الهی را تصدیق نمایند،زیرا به علّت وجود آرامش و سکینه اي که خداوند در
دلهایشان قرار داده است هر گاه به چیزي از احکام و دستورات شرع فرمان داده می شوند مانند نماز،روزه،و صدقات آنان را
تصدیق می نمایند.
و از ابن عبّاس نقل شده است یعنی:خداوند در دلهایشان سکینه قرار داده است تا بر معرفتی که دارند معرفتهاي دیگر افزوده
شود.
« اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ جُنُودُ السَّ
􀀀
وَ هِ »
از ابن عبّاس نقل شده است یعنی:
خداوند لشکریان آسمان و زمین را که عبارتند از فرشتگان و جنّیان و انسانها و شیاطین در اختیار دارد.
یعنی:اگر خداوند خواسته باشد شما را به وسیلۀ اینان یاري خواهد فرمود.
و در این آیه این نکته بیان شده است که اگر خداوند بخواهد مشرکین را به هلاکت می رساند،ولی خداوند نسبت به آنان و
آنچه که از نسلشان بیرون می- آید آگاه است،و به جهت علم و حکمت خود به آنان مهلت داده است،و از روي عجز و نیاز
به بندگان خود دستور جهاد با دشمنانش را نداده است،بلکه بدان منظور تا به مجاهدین راهش پاداش نیکو عطا فرماید.
« اللّ عَلِیماً حَکِیماً
􀀀
کانَ هُ 􀀀 وَ »
و تمام کارهایش از روي حکمت و بینش است.
ص : 111
1) -تفسیر نور الثقلین ج 5 صفحۀ 58 :(از حضرت صادق(ع)در بارة این آیه می پرسند می فرماید:منظور از سکینه ایمان -1
است)
« اتِ􀀀 لِیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِن »
تقدیرش این است که ما برایت فتح نمودیم تا خداوند گناهان امّتت را بیامرزد،و ما برایت فتح نمودیم تا مؤمنین و مؤمنات
وارد بهشتهایی شوند که از زیر آن نهرها جاري می شود.
« ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 »
و لذا واو عطف در لیدخل وارد نشد تا إشعار بتفصیل داشته باشد،و از زیر بهشت نهرها جاري می شود یعنی از زیر درختان آن
نهرهاي گوناگون جاري می شود.
« ا􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀»
یعنی مؤمنین و مؤمنات بطور دائم و همیشه در بهشت بوده و نعمتهاي آن همیشگی است.
« اتِهِمْ 􀀀 وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئ »
یعنی:و کیفر گناهانی را که در دنیا انجام داده اند بر آنان خواهد پوشانید.
« اللّ فَوْزاً عَظِیماً
􀀀
ذلِکَ عِنْدَ هِ 􀀀 کانَ 􀀀 وَ »
یعنی:و این یک پیروزي است که نزد خدا ارزشمند است.
ص : 112
10 از سورة فتح- 48 - آیات 6
[ [سوره الفتح ( 48 ): آیات 6 تا 10
اشاره
اَللّ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ
􀀀
دائِرَهُ اَلسَّوْءِ وَ غَضِبَ هُ 􀀀 بِاللّ ظَنَّ اَلسَّوْءِ عَلَیْهِمْ
􀀀
اَلظّ هِ
􀀀
کاتِ انِّینَ 􀀀 اتِ وَ اَلْمُشْرِکِینَ وَ اَلْمُشْرِ 􀀀 افِق 􀀀 افِقِینَ وَ اَلْمُن 􀀀 وَ یُعَذِّبَ اَلْمُن
شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ 􀀀 اكَ 􀀀 إِنّ أَرْسَلْن
􀀀
اَللّ عَزِیزاً حَکِیماً ( 7) ا
􀀀
کانَ هُ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ جُنُودُ اَلسَّ
􀀀
ساءَتْ مَصِ یراً ( 6) وَ هِ 􀀀 أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ
اَللّ فَوْقَ
􀀀
اَللّ یَدُ هِ
􀀀
ایِعُونَ هَ 􀀀 ما یُب 􀀀 ایِعُونَکَ إِنَّ 􀀀 بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلًا ( 9) إِنَّ اَلَّذِینَ یُب
􀀀
نَذِیراً ( 8) لِتُؤْمِنُوا هِ
( اَللّ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً ( 10
􀀀
اهَدَ عَلَیْهُ هَ 􀀀 ما ع 􀀀 ی بِ 􀀀 ی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْف 􀀀 ما یَنْکُثُ عَل 􀀀 أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّ
ص : 113
ترجمه آیات:
-6 و خداوند زنان و مردان منافق و مشرك را که در مورد خدا گمان بد دارند عذاب خواهد فرمود،روزگارشان سیاه و مورد
خشم الهی هستند،و خداوند آنان را لعنت فرموده و براي آنان جهنّم را آماده ساخته و بد سرانجامی است.
-7 و لشکریان آسمان ها و زمین از آن خدا است و هم او پیروز و فرزانه است 8-ما تو را اي محمّد شاهد بر مردم و بشارت
دهنده و بیم دهنده قرار دادیم 9-تا به خدا و رسولش ایمان آورید و او را یاري نموده احترام کنید،و خداي را صبح و شام
تسبیح نمائید 10 -آنان که با تو دست بیعت می دهند با خدا بیعت می کنند،دست خدا بر از دست آنان است،هر کس بیعت
خود را بشکند به زیان خود بیعت شکنی کرده،و آنان که بر سر پیمانی که با خدا بسته اند وفادار بمانند خداوند به زودي
پاداشی بزرگ به آنان خواهد داد).
قرائت آیات:
در سورة توبه بیان نمودیم. « سوء » سوء-اختلاف قرّاء را در مورد قرائت کلمۀ
لتؤمنوا-ابن کثیر و ابن عمرو(لیؤمنوا باللّه)و ما بعدش را با یاء خوانده اند،ولی بقیّۀ قرّاء با تاء(و
لتؤمنوا)و(تغرروه)و(توقّروه)و(تسبّحوه) قرائت کرده اند.
فسیؤتیه-أهل عراق(فسیؤتیه)با یاء و بقیّۀ قرّاء(فسنؤتیه)با نون قرائت کرده اند.
تعزروه-و در قرائت هاي نادر جحدري از قرّاء(تعزروه)به فتح تاء و ضمّ زاء بدون تشدید قرائت نموده است،ابو حاتم
گوید:بعضی(تعزروه)خوانده-
ص : 114
اند یعنی او را عزیز قرار دهید که از(عزز)باشد نه(عزر).
دلیل قرائت:
لتؤمنوا-أبو علی گوید:دلیل قرائت با یاء آن است که با اینکه مورد خطاب حضرت رسول(ص)می باشد صحیح نیست گفته
باللّ و رسوله)،و چون صحیح نیست پس باید قرائت با یاء باشد(لیؤمنوا)،و هر کس که(لتؤمنوا) با تاء خوانده است
􀀀
شود(لتؤمنوا ه
بنا بر قولش باید تقدیر گرفت:(قل لهم انّا أرسلناك الیهم شاهدا لتؤمنوا).
اللّ )که قبل از فسیؤتیه غایب آمده است می باشد،و آنها که فسنؤتیه با
􀀀
فسیؤتیه-دلیل یاء در فسیؤتیه(و من أوفی بما عاهد علیه ه
نون خوانده اند به گمانشان از مفرد به کثرت انصراف شده است.
تعزروه-ابن جنی گوید:هر کس تعزروه بدون تشدید بخواند بدین معنی است که از خدا و دینش و پیامبرش دفاع کنید،مانند
اللّ یَنْصُرْکُمْ) که به معنی ان تنصروا دینه می باشد که به حذف مضاف است.
􀀀
این آیه (إِنْ تَنْصُرُوا هَ
و امّا تعزّروه با تشدید به معنی یاري نمودن دین خدا است با شمشیر.
از کلبی نقل شده است(و عزرت فلانا)به معنی(فخمت أمره)آمده یعنی:بر احترامش افزودم،و(عزره)که نام شخصی است از این
باب است،و به نظر من (تعزیر)حاکم شرع که کمتر از اندازة حد است از این باب است،زیرا کسی که تعزیر می شود به ذلّت
حدّ کامل نمی رسد و گویا همین یک نوع احسان و احترام است نسبت به او.
معنی آیات:
پس از آنکه خداوند به مؤمنین وعده هایی داد اینک منافقین و مشرکین را
ص : 115
تهدید به عذاب کرده می فرماید:
« اتِ􀀀 افِق 􀀀 افِقِینَ وَ الْمُن 􀀀 وَ یُعَذِّبَ الْمُن »
یعنی:خداوند مردان و زنان منافق را عذاب خواهد فرمود،و منافقان کسانی هستند که در ظاهر خود را مسلمان معرّفی می کنند
ولی در باطن مشرك و کافر هستند،بنا بر این نفاق عبارت است از پنهان سازي کفر و اظهار ایمان،واژة نفاق از(نافقاء
یربوع)گرفته شده است، یربوع یک نوع موش صحرایی است،که براي لانۀ خود به منظور فرار یک در پنهانی دارد که اگر از
در آشکار به او حمله شد از در پنهانی فرار خواهد نمود.
« کاتِ 􀀀 وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِ »
و اینان کسانی هستند که با خدا غیر خدا را نیز پرستش می کنند.
« بِاللّ ظَنَّ السَّوْءِ
􀀀
اَلظّ هِ
􀀀
انِّینَ »
یعنی:اینان گمان می کنند که خداوند آنان را بر پیامبرش پیروز خواهد ساخت،و این گمان خیالی است زشت و فاسد،و کلمۀ
(سوء)به فتح سین مصدر و(سوء)به ضمّ سین اسم است.
بعضی هم گفته گمان و توهّم فاسد آنان این بوده است که پیامبر دیگر به هیچ وجه به زادگاه خود مکّه باز نخواهد گشت.
و نیز گفته شده است که توهّم فاسدشان این بوده است که دیگر خداوند احدي را به نبوّت مبعوث نخواهد فرمود،و مانند این
.( آیه است آیۀ( وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ ) ( 1
« دائِرَهُ السَّوْءِ 􀀀 عَلَیْهِمْ »
یعنی:عذاب و هلاکت بر آنان واقع خواهد شد،و (دائره)به معنی بازگشت کننده است،چه به خیر چه به شر.
حمید بن ثور در شعر خود گفته است:(و دائرات الدّهر أن تدور)یعنی:
چرخهاي روزگار باید که بگردد.
ص : 116
1) -سورة فتح،آیۀ: 12 -1
بعضی گفته اند:هر کس که کلمۀ(سوء)را به ضمّ سین خوانده باشد منظورش از گردش،گردش عذاب است،و هر کس آن را
به فتح خوانده است منظورش آن سرنوشتی است که براي آنان به دست مؤمنین است از کشتار آنان و به غنیمت رفتن
اموالشان.
« اللّ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ
􀀀
وَ غَضِبَ هُ »
یعنی:خداوند آنان را از رحمت خود دور کرده.
« وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ »
که آنان در جهنّم جاي خواهد داد.
« ساءَتْ مَصِیراً 􀀀 وَ »
یعنی:و این جهنّم بد راهی است که سرانجام بدان منتهی خواهند شد.
« اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ جُنُودُ السَّ
􀀀
وَ هِ »
علّت اینکه این جمله در اوّل سوره و اینجا تکرار شده است این است که در اوّل سوره آنجا که از مؤمنین یاد شده است آمده
به این معنی که خداوند لشکریانی دارد که می تواند به وسیلۀ آنان شما را یاري نماید،و اینجا به دنبال یادي که از کافران شده
است آمده به این معنی خداوند لشکریانی دارد که می تواند به وسیلۀ آنان از کفّار انتقام بگیرد.
« اللّ عَزِیزاً
􀀀
کانَ هُ 􀀀 وَ »
یعنی:در کارها و قضاوتهایش متین و استوار است. « حَکِیماً » یعنی:خداوند در قهر و انتقام گیري پیروز و مقتدر است
آن گاه خداوند پیامبرش را مورد خطاب قرار داده می فرماید:
« شاهِداً 􀀀 اكَ 􀀀 إِنّ أَرْسَلْن
􀀀
ا »
یعنی:اي محمّد ما تو را بعنوان شاهدي بر اعمال امّتت فرستادیم تا معلوم شود که اطاعت می کنند یا نافرمانی،دعوتت را می
پذیرند یا رد می کنند،یا به این معنی که تو را بر آنان در مورد تبلیغ رسالت شاهد قرار دادیم.
« وَ مُبَشِّراً »
یعنی:تو را نسبت به مؤمنین و اطاعت کنندگان بشارت دهنده به بهشت قرار دادیم.
ص : 117
« وَ نَذِیراً »
و نسبت به آنها که نافرمانی کننده تو را بیم دهنده از آتش قرار داده ایم.
آن گاه خداوند هدف خود را از فرستادن پیامبر بیان کرده می فرماید:
« بِاللّ وَ رَسُولِهِ
􀀀
لِتُؤْمِنُوا هِ »
یعنی:هدف آن است که به خدا و رسولش ایمان بیاورید،و به نظر آنها که لیؤمنوا با یا قرائت نموده اند معنی آن است که:تا
آن کافران به خدا و رسولش ایمان آورند.
« وَ تُعَزِّرُوهُ »
اللّ علیه و آله و سلّم)بر می گردد.
􀀀
یعنی:او را با شمشیر و زبان یاري کنید،و ضمیر هاء به پیامبر (صلّی ه
« وَ تُوَقِّرُوهُ »
یعنی:خدا و رسول را تعظیم و تکریم نمائید.
« وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصِیلًا »
یعنی:و صبح و شام براي خدا نماز بخوانید، بعضی گفته اند یعنی:خدا را از آنچه که شایسته اش نیست تنزیه نمائید.
و بسیاري از قرّاء اختیار نموده اند که در این آیه وقف بر(و توقّروه)باشد زیرا ضمیر در این کلمه و کلمات بعدي از نظر
.( بازگشت به مرجع اختلاف دارد ( 1
اللّ بر می گردد،تعزّروه یعنی:
􀀀
بعضی گفته اند:تعزّروه ضمیرش تنها به ه
خدا را یاري دهید و توقّروه یعنی خدا را تعظیم و احترام کنید و از او اطاعت نمائید،همانگونه که آمده است هیچگاه براي
اللّ بر می گردد.
􀀀
خداوند وقاري انتظار نداشته باشید و بنا بر این قول تمامی ضمائر متّفقا یک مرجع داشته همگی به ه
ضمنا این آیه دلالت دارد بر بطلان مذهب جبریّه که می گویند:خداوند از کافران کفر می خواهد،زیرا این آیه با صراحت
دلالت دارد بر اینکه خداوند از
ص : 118
1) -زیرا ضمیر در تعزّروه و توقّروه به خدا و رسول بر می گردد،ولی ضمیر بعدي در تسبّحوه فقط به خدا بر می - 1
گردد،روي این حساب بر توقّروه توقّف کرده و واو تسبّحوه را استینافیّه گرفته اند.
تمامی مکلّفین ایمان و اطاعت را خواسته است.
« ایِعُونَکَ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یُب »
منظور از بیعت در این آیه بیعت حدیبیه است که همان(بیعت رضوان)می باشد که مسلمانان در این روز با پیامبر(ص)بیعت
مرگ نمودند.
« اللّ
􀀀
ایِعُونَ هَ 􀀀 ما یُب 􀀀 إِنَّ »
یعنی:بیعت با تو بیعت با خدا است،زیرا اطاعت از تو اطاعت از خدا است،و علّت اینکه بیعت را بیعت نامند،براي اینکه بیعت بر
این اساس بسته می شود که بیعت کنندگان جانهاي خویشتن را در مقابل بهشت معامله می کنند،تا در جنگ پیروزیشان حتمی
باشد.
« اللّ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ
􀀀
یَدُ هِ »
اللّ فوق أیدیهم یعنی:در این بیعت قرار داد خداوند مهمتر از قرار داد آنان است،زیرا اینان به وسیله بیعت
􀀀
سدي گفته است:ید ه
با پیامبر خدا(ص)با خدا بیعت نموده اند،پس مانند آن کسی است که مستقیم با خدا بیعت کرده اند.
ابن کیسان گوید:یعنی اي پیامبر دانسته باش که نیروي الهی در یاریت از نیروي اینان که با تو بیعت می کنند برتر است،و باید
به یاري خدا تکیه کنی نه به یاري اینان هر چند که با تو بیعت نموده اند.
از کلبی نقل شده است یعنی:نعمت خدا بر آنان به وسیلۀ پیامبرش برتر است از نعمت آنان که طاعت و بیعت باشد.
ابن عبّاس گوید:نعمت خداوند که ثواب و پاداش او در برابر بیعتشان است برتر است از نعمت آنان که صداقت و وفاداري در
بیعت باشد.
« ی نَفْسِهِ 􀀀 ما یَنْکُثُ عَل 􀀀 فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّ »
ابن عبّاس گوید یعنی:هر کس بیعت شکنی کند زیان عملش به خودش باز خواهد گشت،و دیگر از نعمت بهشت و کرامت
.( الهی بهره اي نخواهد داشت ( 1
ص : 119
1) -نور الثقلین ج 5 صفحۀ 62 حدیث 40 :از ابن عبّاس از پیامبر- -1
« ی􀀀 وَ مَنْ أَوْف »
یعنی:کسی که بر وفاء ثابت قدم ماند.
« اللّ
􀀀
اهَدَ عَلَیْهُ هَ 􀀀 ما ع 􀀀بِ »
نسبت به پیمان و بیعتی که انجام داده است.
« فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً »
یعنی به زودي پاداشی با ارزش به او خواهیم داد.
(1
-خدا(ص)روایت شده است که ضمن حدیثی طولانی فرمودند:(...من به زودي از میان شما خواهم رفت،پیرامون پیمان
علی(ع)به امّتم گفتم،و گفتم که به زودي سنّتهاي أمم سالفه در مخالفت با جانشین من و وصیّم اجراء می شود،آگاه باشید که
من پیمان خودم را در بارة علی با شما دوباره تجدید می کنم،هر کس این عهد را بشکند به زیان خود شکسته است،و هر کس
بعهد الهی وفا کند خداوند به زودي أجر بزرگ به او خواهد داد)
ص : 120
15 فتح 48 - آیات 11
[ [سوره الفتح ( 48 ): آیات 11 تا 15
اشاره
ا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ 􀀀 ا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ م 􀀀 ا فَاسْتَغْفِرْ لَن 􀀀 ا وَ أَهْلُون 􀀀 والُن 􀀀 ا أَمْ 􀀀 رابِ شَغَلَتْن 􀀀 سَیَقُولُ لَکَ اَلْمُخَلَّفُونَ مِنَ اَلْأَعْ
ی􀀀 ما تَعْمَلُونَ خَبِیراً ( 11 ) بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ اَلرَّسُولُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ إِل 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ادَ بِکُمْ نَفْعاً بَلْ 􀀀 ادَ بِکُمْ ضَ  را أَوْ أَر 􀀀 اَللّ شَیْئاً إِنْ أَر
􀀀
هِ
کافِرِینَ 􀀀 ا لِلْ 􀀀 فَإِنّ أَعْتَدْن
􀀀
بِاللّ وَ رَسُولِهِ ا
􀀀
ذلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ اَلسَّوْءِ وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً ( 12 ) وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ هِ 􀀀 أَهْلِیهِمْ أَبَداً وَ زُیِّنَ
اَللّ غَفُوراً رَحِیماً ( 14 ) سَیَقُولُ اَلْمُخَلَّفُونَ إِذَا
􀀀
کانَ هُ 􀀀 شاءُ وَ 􀀀 شاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَ 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ مُلْکُ اَلسَّ
􀀀
سَعِیراً ( 13 ) وَ هِ
اَللّ مِنْ قَبْلُ فَسَ یَقُولُونَ بَلْ
􀀀
الَ هُ 􀀀 ذلِکُمْ ق 􀀀 ا کَ 􀀀 اَللّ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُون
􀀀
مَ هِ 􀀀 ا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَلا 􀀀 ا ذَرُون 􀀀 انِمَ لِتَأْخُ ذُوه 􀀀 ی مَغ 􀀀 اِنْطَلَقْتُمْ إِل
( إِلاّ قَلِیلًا ( 15
􀀀
لا یَفْقَهُونَ 􀀀 کانُوا 􀀀 ا بَلْ 􀀀 تَحْسُدُونَن
ص : 121
ترجمه آیات:
-11 به زودي تخلّف کنندگان از اعراب خواهند گفت:اموال و خانواده ها ما را به خود مشغول داشتند،براي ما از درگاه خدا
آمرزش بخواه،چیزهایی به زبان گویند که در دل ندارند،بگو اگر خداوند نسبت به شما زیان و یا سودي اراده فرماید چه کسی
در مقابل خدا صاحب اختیار می باشد،خداوند نسبت به اعمال شما آگاه است 12 -بلکه شما می پنداشتید که رسول خدا و
مؤمنین دیگر به سوي خاندان خود باز نخواهند گشت،و این خیال زشت در دلهایتان زینت گشته بدگمانی می بردید،و مردمی
بودید شایستۀ هلاکت 13 -کسانی که به خدا و رسول او ایمان نمی آورند بدانند که ما براي کافران عذابی سوزنده مهیّا ساخته
ایم 14 -ملک آسمانها و زمین از آن خدا است،هر که را بخواهد می- بخشد و هر کس را بخواهد عذاب می فرماید،و خداوند
بخشنده و مهربان است 15 -آنان که از حضور در حدیبیه تخلّف ورزیدند خواهند گفت:هر وقت خواستید بروید غنائم خیبر را
تصرّف کنید بگذارید ما نیز همراه شما بیائیم،و می- خواهند سخن پروردگار را تغییر دهند،بگو شما حق ندارید همراه ما
بیفتید، خداوند قبلا چنین فرموده است،خواهند گفت شما نسبت به ما حسادت میورزید، بلکه اینان جز اندکی درك و شعور
ندارند).
قرائت آیات:
ضرّا-قاریان کوفه غیر از عاصم(ضرّا)به ضمّ ضاد خوانده اند و بقیّۀ قرّاء (ضرّا)به فتح خوانده اند.
اللّ )با ألف قرائت نموده اند.
􀀀
اللّ )بدون ألف خوانده- اند،و بقیّه(کلام ه
􀀀
اللّ -قاریان کوفه غیر از عاصم(کلم ه
􀀀
یبدّلوا کلام ه
ص : 122
دلیل قرائت:
لا نَفْعاً )که ضرّ و نفع در مقابل هم 􀀀 لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَ  را وَ 􀀀 ا 􀀀 ضرّا-أبو علی گوید(ضرّ)خلاف نفع است،و در قرآن آمده است:( م
ا بِهِ مِنْ ضُرٍّ )به نظر من 􀀀 ا م 􀀀 آمده است،و ضربه ضمّ ضاد به معنی بدي حال آمده است همانگونه که در این آیه می بینید:( فَکَشَفْن
این بیان بهتري است در مورد این لغت،و نیز جایز است که ضر به فتح و ضر به ضم دو لغت باشد در یک معنی مانند فقر به
اللّ با الف خوانده است دلیلش آن
􀀀
اللّ -هر کس کلام ه
􀀀
فتح فاء و فقر به صم و ضعف به فتح ضاد و ضعف به ضم ضاد. کلام ه
است که به متخلّفین گفته شده است(شماها با من به طرف غنائم خیبر بیرون نخواهید آمد)و این جملات مفید و کامل بوده و
اللّ خوانده است می گوید:گاهی کلم بر جملاتی که
􀀀
اللّ آمده است و هر کس کلم ه
􀀀
به آن کلام گفته شده و با لفظ کلام ه
کلام به آن گفته می شود اطلاق شده است،و بر غیر آن هم اطلاق شده است،گر چه در این مورد کلام مناسب تر
رائِیلَ )که خدا بهتر می داند ولی ظاهرا منظور از 􀀀 ی بَنِی إِسْ 􀀀 ی عَل 􀀀 است،همانگونه که می بینید در آیه( وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْن
کلمه در این آیه( نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْ عِفُوا فِی الْأَرْضِ )و دنبالۀ آن باشد که خداوند به بنی اسرائیل وعدة پیروزي
داده است.
لغات آیات:
مخلّفون-مخلف به کسی گویند که پشت سر کسانی که از شهر بیرون می روند، در شهر بجاي می مانند،و از خلف اشتقاق
یافته است،و ضدّ آن مقدم است.
اعراب-اعراب به گروهی از عربهاي صحرا نشین گویند،و به عربهایی که شهر نشین هستند اعراب گفته نمی شود تا فرق بین
این دو دسته باشد گر چه هر دو
ص : 123
جمع عرب هستند.
بور-فاسد و هالک را گویند،بور مصدر است و تثنیه و جمع ندارد،گفته می شود رجل بور و رجال بور.
شاعر عرب گفته است:
یا رسول الملیک انّ لسانی
راتق ما فتقت اذ أنا بور
یعنی:اي قاصد سلطان زبان من بسته است و من آن را نگشوده ام زیرا که من فاسدم.
و حسان شاعر معروف گوید:
لا ینفع الطول من نوك القلوب و قد
یهدي الاله سبیل المعشر البور
یعنی:معمولا انعام نسبت به صاحبان دلهاي مرده سودي نمی بخشد،و گاهگاهی خداوند مردم فاسد را هدایت می نماید.
معنی آیات:
آن گاه خداوند از آنها که تخلّف نموده همراه پیامبر به سوي حدیبیه نرفته اند سخن به میان آورده می فرماید:
« رابِ􀀀 سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْ »
یعنی آنان که از همراهی تو تخلّف ورزیدند و حاضر نشدند همراه تو به سفر مکه و عمره بیایند،و جریان بدین قرار بود
هنگامی که پیامبر اکرم(ص)در سال حدیبیه اراده فرمودند به منظور انجام مراسم عمره به مکه روند-و این در سال ششم
هجرت و در ماه ذیقعده بود-و اعراب اطراف مدینه که قبیله هاي غفّار،أسلم،مزینه،جهینه،اشجع،دئل بودند،براي آنکه مبادا از
طرف قریش متعرّض حضرت شوند و با او جنگ کنند یا مانع سفر او گردند همراه حضرت به راه افتادند،و حضرت در میقات
به عنوان عمره احرام بستند و قربانی خود را نیز همراه خود راه انداخت تا مردم بدانند
ص : 124
که سر جنگ ندارد،عدّه اي از اعراب که دیدند حضرت با احرام حرکت می کند از ادامۀ سفر سنگین کردند و گفتند:ما به
طرف مردمی می رویم که آمده اند و یاران پیامبر را کشته اند،و لذا پشت به حضرت کردند و هر کدام به بهانۀ کاري جا
ماندند،و خداوند می فرماید اگر آنان را سرزنش کنی در جوابت خواهند گفت:
« ا􀀀 ا وَ أَهْلُون 􀀀 والُن 􀀀 ا أَمْ 􀀀 شَغَلَتْن »
اموال و خانواده هاي ما مانع شد که با تو همراه شویم.
« ا􀀀 فَاسْتَغْفِرْ لَن »
به خاطر این گناه و تخلّف از خدا براي ما آمرزش بخواه.
« ا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ 􀀀 یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ م »
ولی خداوند آنان را تکذیب کرده می فرماید اینان در این عذرخواهی هم دروغ می گویند و از دلهاشان خبر می- دهد که
اینان باك ندارند که پیامبر براي آنان طلب آمرزش بکند یا نکند.
« قُلْ »
به آنان بگو اي محمّد.
« ادَ بِکُمْ نَفْعاً 􀀀 ادَ بِکُمْ ضَ  را أَوْ أَر 􀀀 اللّ شَیْئاً إِنْ أَر
􀀀
فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ هِ »
یعنی:اگر خداوند اراده فرماید که به شما زیانی برساند چه کسانی می تواند عذاب الهی را از شما دور سازد.
و از ابن عبّاس نقل شده است که(نفعا)در اینجا به معنی غنیمت جنگی است.
اللّ علیه و آله و سلم)می تواند زیانی را
􀀀
و علّت بیان این قسمت آن است که متخلّفین گمان می کردند تخلّف از پیامبر (صلی ه
از آنان دفع کند،یا آنکه براي آنان متضمّن سودي باشد که از نظر جان و مالشان در سلامت باشند،بدین جهت خداوند به
آنان خبر داد که اگر خداوند بخواهد ضرري به مال یا جانشان وارد کند کسی نمی تواند این ضرر را از آنان دور نماید.
« ما تَعْمَلُونَ خَبِیراً 􀀀 اللّ بِ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 بَلْ »
یعنی:خداوند نسبت به تخلّف شما آگاه است.
« ی أَهْلِیهِمْ أَبَداً 􀀀 بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِل »
یعنی:شما
ص : 125
گمان می کنید که پیامبر(ص)و همراهانش به سوي خانواده هاي خود که در مدینه بر جاي گذاشته اند باز نخواهند
گشت،زیرا دشمن آنان را خواهد گشت و اسیر خواهد گرفت.
« ذلِکَ فِی قُلُوبِکُمْ 􀀀 وَ زُیِّنَ »
یعنی:شیطان این خیال باطل را در دلهایتان زینت داده آن را تقویت می کند.
« وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ »
و در مورد هلاکت پیامبر(ص)و مؤمنین گمان بد بردید،و تمام این قسمت اخبار از غیب بوده است که غیر از خدا کسی از آن
آگاه نبوده است و لذا این آیه براي پیامبر(ص)معجزه اي بوده است.
« وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً »
مجاهد گوید:یعنی:شما قومی هستید که شایستۀ نیکی نبوده سزاوار هلاکت می باشید.
و از قتاده نقل شده است که یعنی:شما مردمی فاسد هستید.
« کافِرِینَ سَعِیراً 􀀀 ا لِلْ 􀀀 فَإِنّ أَعْتَدْن
􀀀
بِاللّ وَ رَسُولِهِ ا
􀀀
وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ هِ »
یعنی:خداوند براي کافران عذابی سوزان مهیّا ساخته است که آنان را می سوزاند.
« شاءُ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَ 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ مُلْکُ السَّ
􀀀
وَ هِ »
یعنی گناهان هر کس را که بخواهد می بخشد.
« شاءُ 􀀀 وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَ »
یعنی:و هر کس را که شایستۀ عذاب باشد عذاب می نماید.
« اللّ غَفُوراً رَحِیماً
􀀀
کانَ هُ 􀀀 وَ »
یعنی:خداوند بخشنده و مهربان است.
« سَیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ »
یعنی:به زودي این تخلّف کنندگان خواهند گفت:
« ا􀀀 انِمَ لِتَأْخُذُوه 􀀀 ی مَغ 􀀀 إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِل »
یعنی:اي مؤمنین هر گاه براي تصرّف غنائم جنگی خیبر رفتید.
« ا نَتَّبِعْکُمْ 􀀀 ذَرُون »
بگذارید ما نیز همراه شما بیائیم.
ص : 126
و علّت این گفتار آن است که پس از آنکه پیامبر(ص)و مسلمانان در سال حدیبیه با صلح بازگشتند خداوند به آنان وعده
فرمود که خیبر را فتح خواهند نمود،و غنائم جنگی خیبر را هم اختصاص داد به کسانی که در جریان صلح حدیبیه شرکت
داشته اند،پس از آنکه مسلمانان عازم خیبر شدند تخلّف کنندگان از حدیبیه گفتند:بگذارید ما هم دنبال شما بیائیم،لذا
خداوند فرمود:
« اللّ
􀀀
لامَ هِ 􀀀 یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَ »
ابن عبّاس گوید:تخلّف کنندگان میخواهند وعدة الهی را در مورد اختصاص غنائم خیبر به شرکت کنندگان در صلح حدیبیه
تغییر دهند،و خود را در این غنائم جنگی شریک آنان سازند.
و از مقاتل نقل شده است یعنی:می خواهد فرمان خدا را که فرموده است احدي از تخلّف کنندگان حق ندارند همراه مؤمنین
به طرف خیبر روند تغییر دهند.
« اللّ مِنْ قَبْلُ
􀀀
الَ هُ 􀀀 ذلِکُمْ ق 􀀀 ا کَ 􀀀 قُلْ لَنْ تَتَّبِعُون »
یعنی:خداوند قبل از خیبر در جریان حرکت به سوي حدیبیه و پیش از بازگشت ما از حدیبیه فرموده است که شما حق ندارید
دنبال ما راه بیفتید،زیرا غنیمت جنگی خیبر مخصوص آن کسانی است که در جریان حدیبیه حضور داشته اند و دیگران حق
ندارند با آنان شریک شوند این قول ابن عبّاس و مجاهد و ابن اسحاق و دیگران از مفسّرین است.
اتِلُوا مَعِیَ عَدُ  وا ) 􀀀 اللّ ) ( فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِیَ أَبَداً،وَ لَنْ تُق
􀀀
لامَ هِ 􀀀 و جبائی گفته است:که خداوند منظورش از( یُرِیدُونَ أَنْ یُبَدِّلُوا کَ
1)است چون اینجا فرموده است شماها با من بیرون نخواهید آمد اینجا که اصرار دارند با حضرت راه بیفتند پس می خواهند )
کلام خدا را تبدیل نمایند.
ولی سخن جبائی غلطی است فاحش زیرا آن سوره بعد از انصراف از حدیبیه
ص : 127
. 1) -سوره توبه،آیه 83 -1
در سال ششم هجرت نازل شده است،و این آیه در بارة کسانی که از جنگ تبوك تخلّف کرده اند نازل شده است،و جنگ
تبوك بعد از فتح مکه و بعد از جنگ حنین و طائف و بازگشت پیامبر(ص)از این جنگ به مدینه و اقامت در مدینه از ذیحجه
تا رجب است،آن گاه حضرت در ماه رجب آماده می شود که براي جنگ تبوك حرکت کند،و بازگشت حضرت از جنگ
تبوك در باقی ماندة ماه رمضان از سال نهم هجرت است که دیگر حضرت پس از این جنگ براي هیچ جنگ و جهادي
اللّ ) در آیۀ مورد بحث این آیه باشد با
􀀀
لامَ هِ 􀀀 خارج نشد تا آنکه از دنیا رحلت فرمود، بنا بر این چگونه ممکن است منظور از (کَ
اینکه این آیه چهار سال بعد نازل شده است سپس می فرماید:
« ا􀀀 فَسَیَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَن »
یعنی:به زودي تخلّف کنندگان از حدیبیه بشما خواهند گفت که خداوند به شما چنین فرمانی نداده است بلکه شما نسبت به ما
حسادت می ورزید که با شما در غنائم جنگی شریک شویم،و لذا خداوند میفرماید:
آن طور که می گویند نیست.
« لا یَفْقَهُونَ 􀀀 کانُوا 􀀀 بَلْ »
یعنی بلکه حقیقت را درك نمی کنند،و نمی فهمند که آنان را به چه چیزي دعوت می کنید.
« إِلاّ قَلِیلًا
􀀀
»
یعنی جز اندکی نمی فهمند یا کم درك می کنند.
بعضی گفته اند یعنی:درك نمی کنند جز اندکی از آنان که معاندین باشند.
ص : 128
20 از سورة فتح 48 - آیات 16
[ [سوره الفتح ( 48 ): آیات 16 تا 20
اشاره
اَللّ أَجْراً حَسَناً وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا
􀀀
اتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِیعُوا یُؤْتِکُمُ هُ 􀀀 ی قَوْمٍ أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ تُق 􀀀 رابِ سَتُدْعَوْنَ إِل 􀀀 قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ مِنَ اَلْأَعْ
لا عَلَی اَلْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ مَنْ یُطِعِ 􀀀 عَلَی اَلْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ 􀀀 ی حَرَجٌ وَ لا 􀀀 ذاباً أَلِیماً ( 16 ) لَیْسَ عَلَی اَلْأَعْم 􀀀 ما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ یُعَذِّبْکُمْ عَ 􀀀 کَ
ایِعُونَکَ 􀀀 اَللّ عَنِ اَلْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُب
􀀀
ذاباً أَلِیماً ( 17 ) لَقَدْ رَضِ یَ هُ 􀀀 ارُ وَ مَنْ یَتَوَلَّ یُعَذِّبْهُ عَ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ􀀀 ی اَللّ وَ رَسُولَهُ ُدْخِلْهُ
􀀀
هَ
اَللّ عَزِیزاً حَکِیماً
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا وَ 􀀀 انِمَ کَثِیرَهً یَأْخُ ذُونَه 􀀀 ابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً ( 18 ) وَ مَغ 􀀀 ا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ اَلسَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ وَ أَث 􀀀 تَحْتَ اَلشَّجَرَهِ فَعَلِمَ م
راطاً 􀀀 اَلنّ عَنْکُمْ وَ لِتَکُونَ آیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ یَهْدِیَکُمْ صِ
اسِ􀀀 أَی ذِهِ وَ کَفَّ ْدِيَ 􀀀 ا فَعَجَّلَ لَکُمْ ه 􀀀 انِمَ کَثِیرَهً تَأْخُ ذُونَه 􀀀 اَللّ مَغ
􀀀
19 ) وَعَدَکُمُ هُ )
( مُسْتَقِیماً ( 20
ص : 129
ترجمه آیات:
-16 بگو به اعراب تخلّف کننده به زودي به جنگ ملّتی سرسخت فراخوانده می شوید که با آنان جنگ کنید یا آنان تسلیم
شوند،اگر اطاعت کنید خداوند پاداش نیکو به شما خواهد داد،و اگر باز هم مانند گذشته رویگردان شدید خداوند شما را
گرفتار عذابی دردناك خواهد فرمود 17 -بر نابینایان و لنگها و بیماران فشاري نیست،هر کس فرمان خدا و رسول را اطاعت
کند خداوند او را وارد بهشتهایی خواهد نمود که از زیر درختان آن نهرهاي آب جریان دارد، و هر کس پشت کند خداوند او
را به عذابی دردناك گرفتار سازد 18 -خداوند از مؤمنین راضی گشت آن هنگام که زیر آن درخت با تو بیعت می
کردند،خداوند از منویات دلشان با خبر بود و بر آنان آرامشی نازل فرمود و فتحی نزدیک نصیبشان کرد 19 -و غنیمتهاي
جنگی فراوانی که تصرّف خواهند نمود و خداوند پیروز و فرزانه است 20 -خداوند به شما غنائم جنگی بسیاري وعده داده
است که تصرّف خواهید نمود،اینها را براي شما مقرّر فرموده و شرّ مردم را از شما دور ساخته است تا براي مؤمنین نمونه
باشید،و شما را به راهی راست هدایت میکند.
قرائت آیات:
یدخله و یعذبه-اهل مدینه و ابن عامر(ندخله و نعذبه)با نون قرائت کرده اند،و بقیّه با یاء خوانده اند و هر دو در معنی یکی
هستند.
معنی آیات:
اشاره
آن گاه خداوند به پیامبرش(ص)می فرماید:
« رابِ􀀀 قُلْ لِلْمُخَلَّفِینَ مِنَ الْأَعْ »
یعنی:اي محمّد به اعراب تخلّف کننده که از
ص : 130
حرکت به سوي حدیبیه تخلّف نمودند بگو:
« ی قَوْمٍ أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ 􀀀 سَتُدْعَوْنَ إِل »
یعنی در آیندة نزدیک شما را بجنگ قومی نیرومند دعوت می کنیم.(و در بارة این قوم که چه کسانی بوده اند هفت قول
است):
-1 از سعید بن جبیر و عکرمه روایت شده است که این قوم هوازن و حنین است.
-2 از قتاده روایت شده است که این قوم هوازن و ثقیف است.
-3 از ضحّاك روایت شده است که این قوم ثقیف است.
-4 زهري گفته است که این قوم بنو حنیفه و مسیلمۀ کذّاب بوده است.
-5 ابن عبّاس گوید که منظور از این قوم مردم فارس بوده است.
-6 حسن و کعب گفته اند که منظور از این قوم رومیان بوده است.
-7 بعضی هم گفته اند منظور از آن قوم مردم صفّین و یاران معاویه است.
و صحیح آن است که دعوت کنندة آنان به جنگ با قوم نیرومند همان پیامبر خدا(ص)است،زیرا عملا حضرت آنان را بعد از
این به جنگهاي بسیاري مانند جنگ با اقوام نیرومندي مانند اهل حنین و طائف و موته تا تبوك و غیره،بنا بر این معنی ندارد
که جنگ با این اقوام را به پس از وفات حضرت حمل کنیم.
« اتِلُونَهُمْ أَوْ یُسْلِمُونَ 􀀀تُق »
یعنی:بناچار در جنگ با این قوم یکی از این دو کار باید انجام گیرد یا با آنان بجنگید یا آنان تسلیم شوند یعنی:اقرار به اسلام
آورند و آن را بپذیرند،بعضی گفته اند(یسلمون)یعنی:تسلیم شما شوند.
و نیز گفته شده است که(أو یسلّموا)به حذف نون قرائتی است و تقدیرش الی ان یسلّموا است،و در نصب(یسلموا)دلالت است
بر اینکه ترك قتال به خاطر
ص : 131
.( اسلام آوردن طرف است ( 1
« فَإِنْ تُطِیعُوا »
یعنی:اگر آماده شوید و به جنگ آنان بروید.
« اللّ أَجْراً حَسَناً
􀀀
یُؤْتِکُمُ هُ »
یعنی:خداوند پاداش خوبی به شما خواهد داد.
« وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا »
یعنی:اگر از جنگ پیشنهادي رویگردان شوید و عقب نشینی کنید.
« ما تَوَلَّیْتُمْ مِنْ قَبْلُ 􀀀 کَ»
یعنی:همانگونه که قبلا از رفتن به جنگ حدیبیه رو- گردان شدید.
« ذاباً أَلِیماً 􀀀 یُعَذِّبْکُمْ عَ »
خداوند شما را در آخرت سخت عذاب خواهد فرمود.
« ی حَرَجٌ 􀀀 لَیْسَ عَلَی الْأَعْم »
یعنی:براي نابینایان اگر به جهاد نروند سخت- گیري در کار نیست،و اعمی کسی است که با عضو چشم چیزي را نمی بیند.
« لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ 􀀀 لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ 􀀀 وَ »
یعنی:اینان نیز در ترك جهاد سختگیري ندارند.
مقاتل گوید:خداوند در این آیه افراد زمین گیر و بیماران را که از حرکت به سوي حدیبیه تخلّف نموده اند معذور شناخته
است.
« ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 ی اللّ وَ رَسُولَهُ دُْخِلْهُ
􀀀
وَ مَنْ یُطِعِ هَ »
یعنی:هر کس در فرمان جهاد از خدا و رسول اطاعت نماید بهشت خواهد رفت.
« وَ مَنْ یَتَوَلَّ »
یعنی:هر کس از فرمان خدا و رسول در امر جهاد سر- پیچی کند و از رفتن به جنگ عقب نشینی نماید.
« ذاباً أَلِیماً 􀀀 یُعَذِّبْهُ عَ »
به عذابی دردناك گرفتارش خواهد ساخت.
« ایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ 􀀀 اللّ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُب
􀀀
لَقَدْ رَضِیَ هُ »
یعنی:خداوند از
ص : 132
1) -زیرا در صورت نصب(الی أن)تقدیر گرفته خواهد شد و الی براي محدود ساختن است یعنی جنگ با آنان تا هنگامی -1
است که اسلام آورند.
مؤمنین که زیر درخت در جریان بیعت حدیبیه با تو بیعت کردند راضی شد،و این بیعت را بیعت رضوان هم نامیده اند،و علّت
نامگذاري آن به(بیعت رضوان) همین آیه است که در آن از رضایت الهی به خاطر این بیعت یاد شده است،و رضایت خداوند
از مؤمنین عبارت است از ارادة تعظیم و احترام آنان و دادن پاداش ( 1)و این خبر است از اینکه خداوند هنگامی که مؤمنین زیر
درخت معروف
ص : 133
1) -اگر بگوئیم خداوند راضی می شود و غضب می کند و رضا و غضب در ذات الهی راه دارد لازمه اش آن است که -1
ذات الهی متغیّر باشد و متغیّر نمی تواند قدیم باشد،در این باره از امام صادق(ع)روایتی رسیده است که ذیلا توجّه می فرمائید:
ا مِنْهُمْ )آمده است که فرمودند:خداوند مانند 􀀀 ا انْتَقَمْن 􀀀 فَلَمّ آسَ فُون
ا􀀀 معانی الأخبار ص 19 ج 2:(از حضرت صادق(ع)در ذیل آیۀ(
ما تأسّف نمی نماید،و لکن براي خود دوستانی خلق کرده است که متأسّف می شوند و راضی می گردند،و آنان مخلوق و
مورد تدبیر الهی هستند،که خداوند رضایت آنان را رضایت خود و خشم آنان را خشم خویشتن قرار داده است،زیرا خداوند
آنان را داعیان به سوي خود و راهنمایان قرار داده است،و بدین جهت است که رضایت و خشم آنان رضایت و خشم خدا
است. اینطور نیست که اسف به خدا برسد همانگونه که به بندگانش می رسد،و اینکه گفتیم معنی آن است که می گویند،و
نیز خداوند فرموده است:(هر کس دوستی از دوستان مرا توهین کند با من به نبرد برخاسته است،و مرا به جنگ خویش فرا
خوانده)و نیز فرموده است:(هر کس از رسول اطاعت کند از خدا اطاعت نموده است)و نیز فرموده است:(آنان که با تو بیعت
می کنند با خدا بیعت کرده اند)تمام اینها و آنچه که مانند آن است همانگونه است که برایت گفتم،و-
در حدیبیه با پیامبر(ص)بیعت کردند از آنان راضی شده است.
« ا فِی قُلُوبِهِمْ 􀀀 فَعَلِمَ م »
مقاتل گوید:یعنی:خداوند از صدق نیست آنان در جنگ و بی میلی ایشان نسبت به جهاد خبر دارد،زیرا پیامبر خدا(ص) با
آنان بیعت به جهاد کرده است.
و بعضی گفته اند یعنی:خداوند از یقین و صبر و وفایی که در دل دارند با خبر است.
« فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ »
و این سکینه عبارت است از یک لطف قوي نسبت به قلوب آنان و آرامشی که به آنان بخشیده است.
« ابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً 􀀀 وَ أَث »
یعنی:و پاداش آنان را فتحی نزدیک قرار داد که به قول قتاده و اکثر مفسّرین فتح خیبر است،و از جبائی نقل شده است که
منظور از آن فتح مکه است.
« ا􀀀 انِمَ کَثِیرَهً یَأْخُذُونَه 􀀀 وَ مَغ »
یعنی:غنائم خیبر،زیرا غنائم خیبر مشهور بود و شامل اموال و باغ و بستان هاي فراوانی بود.
و از جبائی نقل شده است که منظور از این غنائم،غنائم جنگ هوازن است پس
(1
(-همچنین است رضا و غضب خداوند و دیگر صفات که مانند آن است،اگر تأسّف و ناراحتی به ذات آفریدگار می رسید با
اینکه خداوند آن صفات را آفریده است براي گوینده اي جایز بود که بگوید:چنین آفریدگاري روزي هم هلاك خواهد
شد،زیرا هر گاه ناراحتی و خشم در ذات او راه یافت در ذاتش تغییر راه یافته است و هر گاه در ذات او تغییر راه یابد تأمینی در
هلاکت او نیست،و اگر چنین باشد خالق از مخلوق باز شناخته نخواهد شد،خداوند از این گفتار بسیار برتر است،او است خالق
اشیاء بی آنکه نیازي به آنها داشته باشد و هنگامی که نیاز نداشت حد و کیف در او راه نخواهد داشت)
ص : 134
از فتح مکه.
« اللّ عَزِیزاً
􀀀
کانَ هُ 􀀀 وَ »
یعنی:خداوند در کار خود مسلط و پیروز است.
« حَکِیماً »
یعنی:خداوند در کارهایش حکیم و دانا است،و روي همین جهت بود که در جریان حدیبیه دستور صلح داد،و براي مسلمانان
حکم فرمود که غنیمت بگیرند،و براي اهل خیبر حکم به شکست آنان فرمود.
و سپس از غنائمی که در آینده خواهند گرفت یاد کرده می فرماید:
« ا􀀀 انِمَ کَثِیرَهً تَأْخُذُونَه 􀀀 اللّ مَغ
􀀀
وَعَدَکُمُ هُ »
یعنی:خداوند به شما وعده داده است که در رکاب پیامبر(ص)و نیز پس از او تا دامنۀ قیامت غنیمت هاي جنگی بسیاري به
دست آورید.
« ذِهِ 􀀀 فَعَجَّلَ لَکُمْ ه »
و این غنیمت را که غنیمت خیبر باشد براي شما قرار داده است.
« النّ عَنْکُمْ
اسِ􀀀 أَی وَ کَفَّ دِْيَ »
و جریان آن بدین قرار بود که پیامبر(ص)همین که قصد خیبر نمود و اهالی آن را محاصره کرد قبائلی از اسد و غطفان به فکر
افتادند که در غیاب مسلمین به اموال و خانواده هاي آنان دستبرد زنند و آنان را غارت کنند،خداوند رعب مسلمانان را در
دلشان انداخت و از فکر خود منصرف شدند.
بعضی گفته اند که:مالک بن عوف و عیینه بن حصین با بنی اسد و غطفان براي یاري یهودیان خیبر آمده بودند،خداوند رعب
مسلمین را در دلشان افکند و برگشتند.
« وَ لِتَکُونَ »
تا غنیمتی که خداوند براي جنگجویان مؤمنین قرار داده است.
« آیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ »
نمونه و نشانه اي براي راست بودن وعده هاي الهی باشد و بدانند همانگونه که خدا قبلا وعدة تصرّف این غنائم را داده بود
آنان هم موفّق شدند و غنائم را به چنگ آوردند.
« راطاً مُسْتَقِیماً 􀀀 وَ یَهْدِیَکُمْ صِ »
و بدینوسیله بر هدایت شما افزوده نسبت به
ص : 135
محمّد(ص)و قرآنش ایمان بیشتر پیدا کنید،زیرا صدق وعده هاي قرآن در مورد فتح و غنائم جنگی مشاهده کرده اید.
جریان فتح حدیبیه
ابن عبّاس گوید:رسول خدا(ص)از مدینه خارج شد در حالی که عازم مکه بود،همین که به حدیبیه رسید شتر سواري حضرت
ایستاد،هر چه حضرت به ناقه نهیب زد که به راهش ادامه دهد حرکت نکرد و همانجا خوابید،یاران حضرت گفتند:ناقه از پا در
آمد،حضرت فرمودند:شتر من چنین عادتی نداشته است، گویا او را رفتن باز داشته است،حضرت عمر بن الخطّاب را احضار
کرد تا او را به سوي اهل مکه بفرستد تا به حضرت اجازه دهند وارد مکه شود و اعمال عمرة خود را انجام دهد و شتر خود را
اللّ من در مکه دوست و رفیقی ندارم و از قریش می ترسم،زیرا من سخت با آنان دشمن
􀀀
قربانی نماید،عمر گفت:یا رسول ه
هستم، ولی شخصی را به شما معرّفی می کنم که او از نظر قریش از من عزیزتر است،و این شخص عثمان بن عفّان
است،حضرت فرمودند:راست گفت:و حضرت رسول(ص) عثمان را فراخوانده او را به سوي ابو سفیان و اشراف قریش فرستاد
تا به آنان خبر بدهد که براي جنگ نیامده است،و تنها براي زیارت خانۀ خدا آمده است تا حرمت بیت را تعظیم دارد.
قریش عثمان را پیش خود نگهداشتند،خبر به پیامبر(ص)و مسلمانان دادند که عثمان کشته شد،حضرت فرمود ما آرام نخواهیم
گرفت تا با این قوم نبرد کنیم،و مردم را به بیعت فرا خواند،حضرت بپا خاست و تکیه بر درختی فرمود و با مردم بیعت فرمود
که با مشرکین جنگ کنند و فرار نکنند.
اللّ بن معقل گوید:من آن روز بالاي سر رسول خدا(ص)ایستاده
􀀀
عبد ه
ص : 136
بودم و در دستم شاخه اي از درخت بود و مردم را از اطراف حضرت دور میساختم و حضرت با مردم بیعت می کردند،ولی
حضرت با مردم تا مرگ بیعت نمی کرد، بلکه با آنان بیعت می کرد که فرار نکنند.
و زهري و عروه بن زبیر و مسوّر بن مخزمه ( 1)گویند:رسول خدا(ص)همراه چند صد نفر از یارانش از حدیبیه بیرون آمد تا
به(ذي الحلیفه)رسیدند، حضرت در اینجا قربانی خود را نشانه کرد و احرام عمره بست و یک نفر جاسوس از خزاعه پیشاپیش
فرستاد تا برود و از طرف قریش برایش خبر بیاورد،حضرت حرکت کرد تا اینکه به عذر اشطاط نزدیکی عسفان رسید،اینجا
جاسوس خزاعی آمده گفت:من کعب بن لؤي و عامر بن لؤي را پشت سرگذاشتم در حالتی که دسته ها و گروه هاي مختلفی
را به منظور جنگ با تو جمع آوري نموده اند و می- خواهند با تو بجنگند و مانع شوند که به زیارت خانۀ کعبه بروي.
حضرت به یاران خود فرمود:راه بیفتید،یاران حضرت حرکت کردند تا قسمتی راه رفتند،حضرت فرمود خالد بن ولید
در(غمیم)به سرکردگی لشکري از قریش به عنوان مقدمه الجیش آمده است، از طرف راست حرکت کنید،حضرت به راه خود
ادامه داد تا به(ثنیه)رسید اینجا شتر حضرت خوابید،حضرت فرمود شترم(قصواء)خسته نشده است بلکه او را از ادامۀ سیر باز
داشته است،آن گاه حضرت فرمود به خدا سوگند از من هیچ سرزمینی را نخواهید خواست که در آن شعائر الهی بزرگداشت
می شود مگر آنان که آن سرزمین را به شما تحویل خواهم داد،سپس شتر خود را راند و شتر به راه افتاد،راوي گوید حضرت
به راه ادامه داد تا به انتهاي حدیبیه رسید و سر چاهی فرود آمد که مختصري آب داشت که
ص : 137
1) -و در بعضی از نسخه ها مخرمه آمده است. -1
مردم آب خود را اندك اندك تهیه می نمودند،از تشنگی حضرت شکوه نمودند حضرت تیري از ترکش خود بیرون کشید و
به آنان دستور داد آن را در میان آن آب کم بگذارند،به خدا سوگند هم چنان آب براي مردم می جوشید تا آنجا که همگی
سیراب گشتند.
در همین حال بدیل بن ورقاء خزاعی همراه با جماعتی از خزاعه به سوي آنان آمد و مردم خزاعه از اهل تهامه خیرخواه پیامبر
خدا(ص)بودند،بدیل گفت:
من کعب بن لؤي و عامر بن لؤي را در حالی که لشکري مجهّز کرده بودند پشت سر گذاشتم و آنان با تو خواهند جنگید و
مانع ورودت به مکه خواهند شد.
حضرت فرمودند:ما براي جنگ با کسی نیامده ایم،بلکه براي انجام اعمال عمره آمده ایم،قریش هم از جنگ خسته شده اند و
زیان فراوان دیده اند،اگر خواستند براي آنان مهلتی تعیین می کنیم و در این مدّت بین ما و مردم فاصله نشوند،و اگر هم
خواستند با مردم در عمره شرکت کنند،و گرنه همانگونه که جمع شده اند باشند،و چنانچه پیشنهاد مرا نپذیرفتند به آن خدایی
که جانم در کف قدرت او است به خاطر دین با آنان خواهم جنگید تا قدرت دارم تا آن گاه که فرمان خداوند اجراء شود.
بدیل گفت:گفتۀ شما را به آنان می رسانم،بدیل حرکت کرد تا آنکه وارد بر قریش شد و به آنان گفت:من از نزد
محمّد(ص)می آیم و او چنین و چنان گفته است،عروه بن مسعود ثقفی بپاخاسته گفت:محمّد برنامۀ خوبی را به شما پیشنهاد
کرده است از او بپذیرید و بگذارید تا من به نزد او بروم،گفتند:نزد او برو،عروه خدمت حضرت آمده حضرت با او به مذاکره
پرداخت و همان سخنانی را که به بدیل گفته بود براي عروه نیز بیان کرد،عروه گفت:اي محمّد آیا می- خواهی قومت را
ریشه کن سازي؟آیا هیچ شنیده اي مردي از عرب پیش از تو ریشۀ خود را قطع نماید؟به خدا من جمعیّتی همراه شما می بینم و
مردمی از
ص : 138
قبائل مختلف که فرار خواهند کرد و تو را تنها خواهند گذاشت،ابو بکر گفت:
برو کثافت فرج بتان را بمک آیا ما از اطراف محمّد فرار می کنیم،و او را تنها می- گذاریم؟!گفت:این چه کسی
بود؟گفت:ابو بکر است،عروه گفت:سوگند به آن خدایی که جانم در دست او است اگر یک نیکی پاداش نداده پیش من
نداشتی جوابت را می دادم.
راوي گوید:پیامبر(ص)به گفتگو ادامه داد و هر گاه با حضرت سخن می- گفت ریش حضرت را در دست می گرفت،مغیره
بن شعبه که بالاي سر حضرت ایستاده بود شمشیري در دست داشت و کلاه خودي بسر،هر گاه عروه دست به طرف ریش
پیامبر دراز می کرد مغیره با نوك غلاف شمشیر خود روي دست او می- زد و می گفت:دستت را از ریش رسول
خدا(ص)کنار بکش پیش از آنکه قطع شود،عروه پرسید این چه کسی بود؟گفتند:او مغیره بن شعبه است،گفت:
عجب خیانتکاري است،نمی خواهم از خیانتت به پیامبر سعایت کنم.
راوي گوید:مغیره در دوران جاهلیّت با مردمی رفیق شد آنان را کشت و اموالشان را تصاحب کرد،سپس آمد اسلام
آورد،حضرت رسول(ص)فرمودند:
امّا اسلام آوردن او را ما پذیرفتیم،امّا ثروتش را چون ثروتی است که با خیانت به دست آمده است بدان نیازي نداریم.
عروه زیر چشمی به یاران پیامبر نگاه می کرد می دیدید هر گاه پیامبر(ص)به آنان فرمانی می دهد فورا اجرا می کنند،و هر
گاه می خواهد وضوء بگیرد بر سر قطرات آب وضویش همدیگر را می کشند،و هر گاه در پیشگاه او حرف می زنند با
آهستگی سخن می گویند،و به خاطر تعظیم حضرتش سر بزیر افکنده به حضرت تند نگاه نمی کنند.
راوي گوید:عروه به سوي یاران خود بازگشت و به آنان گفت:یاران محمّد عجب ملّتی هستند!به خدا سوگند من بر پادشاهان
وارد شدم و بر قیصر روم و
ص : 139
کسراي فارس و نجاشی حبشه وارد شدم به خدا هیچ پادشاهی را ندیدم که یارانش به اندازه یاران محمّد او را تعظیم
نمایند،هر گاه به آنان فرمانی میدهد فورا به اجراي آن می شتابند،و هر گاه وضوء می گیرد می خواهند بر سر قطرات آب
وضویش همدیگر را بکشند،و هر گاه در پیشگاهش سخن می گویند آهسته حرف می زنند،و به احترام او تند به صورتش
نگاه نمی کنند،و پیشنهاد خوبی به شما کرده است گفته اش را بپذیرید.
مردي از بنی کنانه گفت:بگذارید من به دیدار او بروم،گفتند:برو، همین که وارد بر پیامبر شد حضرت به یارانش فرمود:این
شخص فلانی است و از قومی است که نسبت به قربانی احترام فوق العاده اي دارند،قربانی خود را جلو او ببرید،قربانی را جلو
او بردند و یاران پیامبر لبّیک گویان به استقبال او رفتند.
اللّ این مردم سزاوار نیست که از زیارت خانۀ خدا منع شوند،مردي از میان آنان
􀀀
همین که این برنامه را دید گفت:سبحان ه
بپاخاست که نامش مکرز بن حفص بود،گفت:بگذارید من بنزد محمد روم،گفتند:برو،همین که وارد بر یاران پیامبر شد
حضرت فرمود:این شخص مکرز است و مردي است بی دین با حضرت به گفتگو پرداخت در این بین سهیل بن عمرو وارد
شد،حضرت فرمود:
کارتان آسان شد سهیل گفت:بین ما و خودتان چیزي بنویس،حضرت رسول (ص)علی(ع)را فرا خواند،حضرت
اللّ الرّحمن الرّحیم)سهیل گفت:امّا رحمن به خدا که من نمی دانم چه کسی است،و لکن
􀀀
رسول(ص)فرمود بنویس:( بسم ه
اللّ الرّحمن الرّحیم چیز دیگري نخواهیم
􀀀
بنویس(باسمک الهم)مسلمانان گفتند:به خدا غیر از بسم ه
اللّ )سهیل گفت:اگر ما تو را رسول خدا می
􀀀
اللّ هذا ما قاضی علیه محمّد رسول ه
􀀀
نوشت،پیامبر(ص)فرمود:بنویس:(باسمک ه
اللّ
􀀀
شناختیم سدّ راه تو براي زیارت خانۀ خدا نمی شدیم،و با تو هم نمی جنگیدیم،ولی بنویس محمّد بن عبد ه.
ص : 140
حضرت رسول(ص)فرمود:هر چند شما نپذیرید من رسول خدا هستم،و سپس به علی(ع)فرمود:بنویس:(...هذا ما قاضی علیه
اللّ و سهیل بن عمرو بر آن
􀀀
اللّ سهیل بن عمرو و...یعنی:(به نام خدا این نوشته قراردادي است که محمّد بن عبد ه
􀀀
محمّد بن عبد ه
توافق نموده اند،و هر دو قرار گذاشتند که تا ده سال میان مردم جنگ برداشته شود و مردم در این مدّت در امان باشند،و به
یکدیگر کاري نداشته باشند،و اینکه هر کس از یاران محمّد به منظور حج یا عمره یا تجارت وارد مکه شود از لحاظ جان و
مال در امان باشد،و هر کس از قریش در راه مصر و شام عبورش به مدینه افتد از نظر جان و مال در امان است، و دو طرف
نسبت به یکدیگر هیچ نوع کینه اي در دل نداشته هیچکس دیگري خیانت و سرقت ننماید،و هر کس مایل بود وارد پیمان
محمّد شود.
و هر کس که میخواهد وارد عقد و پیمان قریش شود وارد شود،بدنبال این توافق طایفۀ خزاعه جلو جسته گفتند:ما وارد پیمان
محمد شدیم،در مقابل آنان طایفۀ رقیبشان بنو بکر پیش آمده گفتند:ما هم در پیمان قریش وارد می شویم.
پیامبر فرمودند و نیز اضافه کنید که میان ما و خانۀ کعبه مانع نشده تا برویم طواف کنیم؟ سهیل گفت:بخدا سوگند امکان
ندارد،زیرا عرب خواهد گفت که ما را غافل گیر کرده در تنگنا گذاشته اید،ولی از سال آینده مانعی نیست،اینهم نوشته شد.
آن گاه سهیل اضافه کرد که هیچکس از ما بسوي تو نیاید مگر او را بما باز پس گردانی هر چند هم که بر دین تو باشد،و اما
هر کس که از طرف تو بسوي ما او را بتو بازنگردانیم؟
ص : 141
اللّ کسی که آمده و مسلمان شده است چگونه جایز است او را به مشرکین باز پس داد؟! حضرت
􀀀
مسلمانان گفتند:سبحان ه
اللّ علیه و آله فرمودند:هر کس از ما نزد آنان رفت خدا او را بیشتر از ما دور سازد،و هر کس از آنان پیش ما
􀀀
رسول خدا صلی ه
آمد ما او را به آنان باز پس خواهیم داد،اگر خداوند بداند که قلباً اسلام آورده است پیش پاي او راه نجاتی خواهد گذاشت.
سهیل گفت:بنا بر این مقرر شد که امسال از همین جا بازگردي و وارد مکه نشوي، سال آینده ما از مکه بیرون میرویم،و تو و
یارانت وارد میشوي و سه روز در آن می مانی،و آن وقت هم با اسلحه وارد نمیشوي و سواره و پیاده افرادت باید سلاحشان در
غلاف باشد،و نیز این قربانی ها که امسال همراه آورده اید هر جا که ما آن را متوقف ساختیم همانجا باید بماند،و حق ندارید
آنها را جلو ما بیندازید.
حضرت فرمود:ما قربانهاي خود را بطرف قربانگاه میبریم شما نگذارید،در حالی که این مذاکرات رد و بدل میشد ناگهان
دیدند ابو جندل بن سهیل بن عمرو در حالی که بر دست و پایش زنجیر بود بطرف پیامبر می آمد،ابو جندل از جنوب مکه از
حبس مشرکین فرار میکند و خود را به مسلمانان می رساند.
سهیل گفت:اي محمد این اولین مورد است که از تو میخواهم مطابق قرار داد حکم کنی و ابو جندل را که از دست ما گریخته
است بما تحویل دهی.
حضرت فرمودند:هنوز ما قرارداد را تمام نکرده ایم.
سهیل گفت:بخدا سوگند دیگر در هیچ موردي با تو صلح نخواهم نمود.
حضرت فرمود:پس بگذار این یک نفر در پناه من باشد.
سهیل گفت:من حاضر نیستم او را به تو تحویل دهم.
حضرت فرمود:بلی انجام میدهی.
ص : 142
سهیل گفت:من این کار را نخواهم کرد.
مکرز گفت:بلی ما پناهندگی او را پذیرفتیم.
ابو جندل گفت:اي مسلمانان آیا سزاوار است من دوباره تحویل مشرکین داده شوم،با اینکه مسلمان هستم،نمی بینید چه
شکنجه هایی را بر من وارد کرده اند و آثار شکنجه هایی بر بدن او دیده میشد.
اللّ علیه
􀀀
عمر بن خطاب میگوید:بخدا سوگند هیچگاه در رسالت محمد شک نکرده بودم مگر در این روز،خدمت پیامبر صلی ه
و آله رفتم و به او گفتم:مگر تو پیامبر خدا نیستی؟گفت:چرا گفتم مگر ما بر حق نیستیم؟و دشمن ما بر باطل نیست؟فرمود بلی
گفتم:پس چرا در دینمان تن به پستی میدهیم؟فرمود:من رسول خدا هستم و نافرمانی او را نمیکنم و میدانم که خدا یاور من
است.
گفتم:مگر براي ما نمیگفتی که بزودي روانۀ خانۀ خدا شده بطواف میپردازیم؟ فرمود:بلی گفته ام ولی آیا بتو گفتم:امسال ما
موفق به طواف کعبه خواهیم شد؟ گفتم:نه،فرمود:پس خاطرت جمع باشد که بزودي خواهی آمد و به طواف کعبه خواهی
پرداخت رسول خدا(ص)یک شتر قربانی کرد و تیغ سلمانی خود را خواسته سر خود را تراشید سپس زنانی مؤمنه خدمت
حضرتش آمدند،خداوند بزرگ این آیه را نازل فرمود:
«... راتٍ􀀀 اجِ 􀀀 اتُ مُه 􀀀 جاءَکُمُ الْمُؤْمِن 􀀀 ذا 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀ی»
(1)
.
اي کسانی که ایمان آورده اید هر گاه زنان مؤمنه اي که در راه خدا هجرت کرده اند نزد شما آمدند...). »: یعنی
محمد بن اسحاق بن یسار گوید:بریده بن سفیان از محمد بن کعب برایم نقل کرد که نویسندة رسول خدا(ص)در این صلح
اللّ و سهیل
􀀀
علی بن ابی طالب(ع)بود، رسول خدا(ص)به او فرمود:بنویس اینست که آنچه که محمد بن عبد ه
ص : 143
. 1) -سورة ممتحنه آیه 10 -1
بن عمرو بر آن مصالحه نموده اند،علی علیه السلام در نوشتن این متن سنگین بود و نمیخواست با تعبیري غیر از پیامبر
خدا(ص)از آن حضرت یاد کند،رسول خدا(ص)فرمود:تو نیز نظیر این برنامه را خواهی داشت،و در حالتی که مظلوم شده اي
چنین متنی را امضاء خواهی نمود،علی(ع)هم آنچه گفته بودند نوشت،و سپس رسول خدا(ص)از این سفر بسوي مدینه
بازگشت فرمود:
در مدینه مردي از قریش که اسلام آورده بود بنام ابو بصیر خدمت پیامبر آمد، مردم قریش طبق قرارداد صلح دو نفر بسراغ او
فرستادند،و یادآور شدند که با ما عهدي بسته اید،ابو بصیر طبق قرارداد تحویل آن دو نفر داده شد،او را از مدینه بیرون بردند
تا به محلی بنام ذو الحلیفه رسیدند پیاده شدند،تا از خرمایی که همراه داشتند بخورند،ابو بصیر بیکی از آن دو نفر گفت:راستی
که می بینم شمشیرت بسیار عالی است،آن مرد شمشیر خود را از غلاف بیرون کشیده گفت:آري این شمشیر،شمشیر خوبی
است و بارها هم آن را آزمایش کرده ام:ابو بصیر گفت:آن را بده به بینم،مرد قریش شمشیر خود را به ابو بصیر داد،ابو بصیر
قریشی را مهلت نداده با شمشیر خودش چنان ضربتی به او زد که جان داد رفیق دیگرش از دیدن این صحنه گریخت و آمد تا
بمدینه رسید،و دوان دوان، وارد مسجد حضرت رسول(ص)شد،حضرت که او را دید فرمود این مرد صحنۀ هول انگیزي را
مشاهده کرده است،همین که خدمت حضرت رسول(ص)رسید گفت:بخدا سوگند او دوستم را کشت،منهم کشته خواهم شد.
اللّ شما عهد خودت را وفا کردي و مرا بسوي آنان بازگرداندي ولی
􀀀
راوي گوید:پس از مدتی ابو بصیر آمد و گفت:یا رسول ه
خداوند مرا از چنگال آنان نجات بخشید،حضرت فرمودند:اي واي اگر این مقتول کس و کاري داشته باشد ابو بصیر باعث
شعله ور شدن جنگی شده اي ابو بصیر با شنیدن این سخنان از حضرت متوجه شد که دو باره او را نزد قریش بازخواهند
گرداند،از مدینه بیرون آمد
ص : 144
تا اینکه خود را به محلی بنام سیف البحر رسانید،ابو جندل بن سهیل نیز از قریش گریخت و خود را به او رسانید،و از آن پس
دیگر هیچکس که مسلمان شده بود از میان قریش بیرون نمی آمد مگر آنکه به دستۀ ابو بصیر ملحق میشد،تا اینکه یک گروه
زبده اطراف ابو بصیر جمع شدند،راوي میگوید:بخدا سوگند گروه جابر خبر بیرون آمدن هیچ قافله اي را از قریش که قصد
شام داشت نمی شنید مگر آنکه بر آن شبیخون زده آنان را کشته اموالشان را بیغما میبردند.
قریش بناچار خدمت پیامبر فرستاده او را بخویشاوندي سوگند داد که قاصد نزد گروه جابر بفرستد و آنان را از این عمل باز
دارد،و از این پس هر کس از میان قریش مسلمان شود و خدمت پیامبر رود در امان باشد،حضرت هم سراغ جابر فرستاد و آن
را فرا خواند.
داستان فتح خیبر
پس از آنکه رسول خدا(ص)از حدیبیه بمدینه بازگشت شب در مدینه اقامت فرموده سپس رهسپار سوي خیبر گردید.
ابن اسحاق به استاد خود ابی مروان اسلمی از پدرش از جدش نقل میکند همراه پیامبر خدا(ص)بسوي خیبر رفتیم تا اینکه
بنزدیکی خیبر رسیده بطوري که بر آن مسلط شدیم،حضرت فرمودند:توقف کنید،مردم همگی ایستادند،حضرت دست بدعا
برداشته این دعا را خواندند:
اللهم رب السماوات السبع و ما اظللن و رب الارضین السبع و ما اقللن و رب الشیاطین و ما اظللن،انا نسألک خیر هذه القریه و »
یعنی:(بار خدایا اي پروردگارا آسمانهاي « خیر اهلها و خیر ما فیها و نعوذ بک من شر هذا القریه و شر اهلها و شر ما فیها
هفتگانه و آنچه بر آن سایه افکنده اند،و اي پروردگار زمینهاي هفتگانه و آنچه بر روي خود برداشته اند و اي پروردگار
شیاطین و آنها که گمراه کرده اند،ما از خیر این قریه و خیر ساکنان آن را و خیر آنچه در آنست درخواست داریم،و از شر این
قریه و شر اهل آن و شر
ص : 145
آنچه در آنست بتو پناه میبریم).
و پس از خواندن این دعا فرمودند:بنام خدا پیش روید.
و از سلمه بن اکوع روایت شده است که ما همراه رسول خدا(ص)بسوي خیبر روانه شدیم و شبانه راه افتادیم،شخصی از قوم به
عامر به اکوع گفت:آیا از اشعار دل انگیزت چیزي براي ما نمیخوانی،و عامر مردي شاعر بود و این اشعار را خواند:
(لاهم لو لا انت ما حجینا
و لا تصدقنا و لا صلینا
فاغضر فداء لک ما اقتتینا
و ثبت الاقدام ان لاقینا
و انزلن سکینه علینا
انا اذا صیح بنا أتینا
و بالصباح عولوا علینا
یعنی:(سوگند بخدا اگر تو نبودي ما حج نمیرفتیم و صدقه نداده و نماز نمیخواندیم بفداي سرت گناهان ما را ببخش،و بهنگام
برخورد با دشمن ما را ثابت قدم و با استقامت ساز،بر ما آرامش نازل فرما که هر وقت فریاد زدند ما بیائیم،و صبحگاهان بر ما
اعتماد نمایند).
حضرت رسول(ص)فرمودند:این که جلو افراد شعر میخواند کیست؟ گفتند:او عامر است حضرت فرمود:خداوند رحمتش
اللّ چه میشد که میگذاشتی از عامر بهره مند باشیم؟ و علت این سخن
􀀀
فرماید،عمر که بر شتري تنبل سوار بود گفت:یا رسول ه
عمر این بود که هیچگاه رسول خدا(ص)براي شخصی مخصوصا دعا نمیفرمود مگر آنکه آن شخص بشهادت
میرسید،میگویند:هنگامی که جنگ آغاز شد و دو صف در برابر یکدیگر قرار گرفتند یک نفر یهودي بمیدان آمد در حالی
که رجز خوانده میگفت:
قد علمت خیبرانی مرحب
شاکی السلاح بطل مجرب
اذ الحروب اقبلت تلهب یعنی:مردم خیبر میدانند منم مرحب که همیشه سلاحم آماده است و من
ص : 146
قهرمانی کار آزموده هستم).
از صف مسلمانان عامر بمیدانش رفت و در حالی که رجز خوانده میگفت:
قد علمت خیبر انی عامر
شاکی السلاح بطل مغامر
این دو پهلوان رقیب دو ضربت رد و بدل کردند،که شمشیر یهودي روي سپر عامر فرود آمد،و چون شمشیر عامر کوتاه بود
ساق پاي یهودي را هدف گرفت تا بر آن ضربتی وارد کند که شمشیر بهدف اصابت نکرد و به ران خودش خورد و در اثر
ضربت خودش بشهادت رسید.
سلمه گوید:ناگهان عده اي از یاران رسول خدا(ص)را دیدم که میگویند:
کار عامر باطل شد او خودش را کشت،من خدمت پیامبر رسیدم و در حالی که گریه میکردم گفتم:میگویند:عمل عامر باطل
شده است؟! حضرت فرمودند این حرف را چه کسی گفته است؟گفتم:افرادي از اصحاب شما،فرمودند:دروغ گفته اند بلکه
عامر دو بار اجر دریافت نمود،راوي گوید:ما عاقبت آنان را به محاصره در آوردیم،بطوري که ما نیز در وضع نامناسبی قرار
گرفتیم، ولی سرانجام خداوند فتح و پیروزي را نصیب ما فرمود،و جریان آن بدین ترتیب بود:
پیامبر خدا(ص)پرچم جنگ را بدوش عمر بن خطاب گذاشت و آنچه که از سپاه اسلام لازم بود همراه او براه افتادند،و با مردم
خیبر برخورد کردند،عمر و یارانش عقب نشینی کردند و خدمت پیامبر خدا(ص)آمدند،در حالی که یاران عمر او را
میترسانیدند،و عمر نیز آنان را از عظمت و قدرت دشمن میترسانید، پیامبر(ص)نیز سردرد داشتند و بمیان مردم نمی آمدند،پس
از آنکه دردش خوب شد فرمود:مردم با خیبر چه کردند؟جریان را بحضرتش خبر دادند حضرت فرمود:
)
اللّ و رسوله کرارا
􀀀
اللّ و رسوله،و یحبّه ه
􀀀
لاعطین الرایه غدا رجلا یحبّ ه
ص : 147
اللّ علی یدیه ).
􀀀
غیر فرار لا یرجع حتی یفتح ه
یعنی:(فردا پرچم را تحویل کسی خواهم داد که خدا و رسول را دوست داشته خدا و رسول نیز را دوست دارد،سخت یورش
کننده اي است که فرار نخواهد کرد،و از جبهه باز نخواهد گشت مگر آنکه خداوند خیبر را بدست او فتح خواهد فرمود).
بخاري و مسلم از قتیبه بن سعید روایت میکنند که یعقوب از عبد الرحمن اسکندرانی از ابی حازم براي ما نقل کردند که سعد
بن سهل براي من گفت رسول خدا(ص)روز خیبر فرمودند:
)
اللّ و رسوله ).
􀀀
اللّ و رسوله، و یحبه ه
􀀀
اللّ علی یدیه،یحب ه
􀀀
لاعطین هذه الرایه غدا رجلا یفتح ه
راوي گوید:مردم آن شب را خوابیدند در حالی که همگی در هم می لولیدند که پیامبر فردا پرچم را بدوش کدامشان خواهد
داد،همین که صبح شد مردم همگی اطراف پیامبر اکرم(ص)جمع شدند در حالی که هر کس انتظار داشت پیامبر پرچم را
اللّ علی از درد چشم
􀀀
بدوش او خواهد داد،مردم که جمع شدند حضرت فرمود علی بن ابی طالب کجا است؟ گفتند:یا رسول ه
می نالد.
فرمودند:بفرستید سراغش.
علی را آوردند،حضرت از آب دهان مبارك خود بچشمان علی(ع)مالید و براي او دعا کرد،چشمان علی(ع)طوري شفا یافت
اللّ من میروم با آن
􀀀
گویی که اصلا دردي نداشته است،حضرت(ص)پرچم را بدست علی(ع)داد،علی(ع)گفت:یا رسول ه
میجنگم تا هنگامی که مانند ما اسلام بیاورند،حضرت فرمود:
حرکت کن ابتدا با ملایمت و مدارا هنگامی که نزدیک آنان رسیدي آنان را بسوي خدا دعوت کن،و به آنان خبر ده که چه
حقوقی از خدا بر آنان واجب است.
ص : 148
»
اللّ بک رجلا واحدا خیر لک من ان یکون لک حمر النعم ) یعنی:(بخدا سوگند اگر خداوند بوسیلۀ تو یک
􀀀
اللّ لان یهدي ه
􀀀
فو ه
نفر را هدایت کند براي تو بهتر است از گلۀ شتران سرخ مو).
.«... قد علمت خیبر انی مرحب »: سلمه گوید:از طرف یهودیان مرحب بمیدان آمد در حالتی که رجز خود را میخواند
از لشگر مسلمانان هم علی(ع)بمیدانش رفت در حالی که این اشعار را رجز میخواند:
انا الذي سمتنی امی حیدره »
کلیث غابات کریه المنظره
« او فیهم بالصاع کیل السندره
.
یعنی:(منم آنکه مادرم مرا شیر نامید،بسان شیران جنگل که تاب دیدنش نیست،دمار از دشمن بر آورده قتل عامشان خواهم
نمود).
و در جنگ با مرحب ضربتی بر سرش زد و فرقش را شکافت و او را کشت و فتح و پیروزي بدست او انجام گرفت،این روایت
را مسلم در صحیح خود وارد نموده است.
اللّ (ص)روایت کرده است هنگامی که رسول خدا(ص)علی(ع)را
􀀀
اللّ حافظ با سندهاي خود از ابی رافع غلام رسول ه
􀀀
ابو عبد ه
بطرف خیبر فرستاد ما نیز همراه علی(ع)راه افتادیم،همین که به قلعه نزدیک شد مردم خیبر بیرون آمدند، علی با آنان
جنگید،مردي از یهود ضربتی بطرف حضرت نواخت که سپر او از دستش افتاد،حضرت در قلعه را از جا کند و از آن بعنوان
سپر استفاده کرد،و این لنگه در هم چنان در دست علی(ع)بود و با آن میجنگید تا آنکه خداوند قلعه خیبر را بدست او فتح
کرد آن گاه حضرت لنگۀ در را زمین انداخت،من خودم با هفت نفر که من نفر هشتم آنان میشدم هر چه کوشش کردیم این
لنگۀ در را بر گردانیم نتوانستیم.
اللّ حافظ با سندهاي خود از لیث بن ابی سلیم از ابی جعفر
􀀀
نیز ابو عبد ه
ص : 149
اللّ انصاري نقل کرده است که علی(ع)در روز جنگ خیبر در قلعه را
􀀀
محمد بن علی(ع)روایت میکند که فرمودند:جابر بن عبد ه
روي دست گرفت و مسلمانان از روي آن رد شدند،و بعدا این لنگه در را که میخواستند جابجا کنند چهل نفر نتوانستند آن را
از جا بلند کنند.
راوي گوید:از طریق دیگري از جابر روایت شده است که سپس هفتاد نفر آمدند و تلاش نمودند و این لنگه در را سر جاي
اولش بازگرداندند! از عبد الرحمن بن ابی لیلی روایت شده است که علی(ع)همیشه در گرماي تابستان و سرماي زمستان قباي
ضخیمی را می پوشید و از گرما باك نداشت،جمعی از یارانم نزد من آمدند و گفتند:ما از امیر المؤمنین(ع)چیزي شگفت آمیز
دیده ایم آیا تو نیز مشاهده نموده اي؟ گفتم:چه دیده اید؟گفتند:او را می بینیم که در گرماي بسیار شدید در حالی که قباي
آستردار ضخیم پوشیده است بمیان ما می آید و از ما هم ناراحت نیست،و بر عکس در سرماي سخت زمستان هم دیده ایم که
با دو عدد پیراهن سبک بیرون می آید در حالی که از سرما هم ناراحت نیست،آیا در این باره چیزي شنیده اي؟!
گفتم:نه،گفتند پس از پدرت در این مورد براي ما بپرس،زیرا پدر تو با او بسیار میزیسته است،از پدرم پرسیدم گفت:من نیز در
این باره چیزي نشنیده ام،رفت وارد بر علی(ع)شد و شب خدمت حضرت ماند و از او در این باره پرسید؟حضرت فرمود:آیا تو
در روز جنگ خیبر شاهد نبودي؟گفتم:چرا شاهد بودم،فرمود:آیا رسول خدا(ص)را ندیدي هنگامی که ابو بکر را فرا خواند و
فرماندهی لشگر را به او سپرد او را بسوي خیبر فرستاد،ابو بکر نیز رفت و با کفار خیبر برخورد کرد مقداري با آنان جنگید و
سپس در حالتی که شکست خورده بود بازگشت نمود،آن گاه رسول خدا(ص)فرمودند:امروز پرچم
ص : 150
را به مردي خواهم سپرد که خدا و رسول را دوست دارد،و خدا و رسول هم او را دوست دارند،خداوند قلعۀ خیبر را بدست او
فتح خواهد فرمود:او یورش کننده اي است که فرار نخواهد کرد،آن گاه مرا فرا خواند و پرچم را بمن سپرده سپس براي من
دعا کرده فرمود:
)
اللهم اکفه الحر و البرد ) یعنی:(خداوند او را از حرارت و سرما حفظ کن).
و از این پس نه احساس گرما کردم و نه احساس سرما،و این روایت تماما از کتاب دلائل النبوه امام ابی بکر بیهقی نقل شده
است.
آن گاه رسول خدا(ص)مرتب قلعه هاي خیبر را یکی پس از دیگري فتح میکرد و اموال آن را تصرف میفرمود تا اینکه به قلعۀ
وطیح و سلالم که آخرین قلعه هاي خیبر بود رسیدند و آنهم فتح شد،و رسول خدا(ص)مدت بیست و چند روز آنان را در
محاصره گرفت.
پس از آنکه قموص قلعۀ ابن ابی حقیق فتح شد صفیه دختر حی بن اخطب را با دختر دیگري که همراهش بود خدمت پیامبر
خدا(ص)آوردند،بلال آنان را که همراه خود داشت از کنار کشته هایی از مقتولین یهود عبور داد،دختري که همراه صفیه بود
وقتی این کشته ها را دید فریاد زد و بصورت خود لطمه زد و خاك بر سر خود ریخت،و هنگامی که رسول خدا(ص)او را
مشاهده کرد فرمود این شیطان را از من دور سازید،و دستور فرمود صفیه را نگهدارند و رداء خود را روي او انداخت،مسلمانان
فهمیدند که پیامبر صفیه را براي خودش انتخاب فرموده است.
بعد از آنکه رسول(ص)از آن دختر یهودیه آن گریه و زاري و بیتابی را مشاهده کرد به بلال فرمود اي بلال مثل اینکه رحم و
عاطفه از تو سلب شده است، که این زنان را میبري و از کنار جسد کشتگانشان میگذرانی.
ص : 151
البته صفیه که عروس کنانه بن ربیع بن ابی الحقیق بود شب قبل در خواب مشاهده میکند که ماه آمد و در دامنش قرار
گرفت،و خواب خودش را براي شوهرش بیان میکند،شوهرش میگوید:این خواب تو هیچ معنایی ندارد مگر آنکه تو آرزوي
همسري پادشاه حجاز محمد را داري و یک سیلی بیخ گوش او مینوازد که در اثر آن چشم صفیه کبود میشود،و هنگامی که او
را خدمت پیامبر(ص) می آورند هنوز اثر آن سیلی از بین نرفته است،حضرت از صفیه میپرسد این کبودي در اثر چیست؟صفیه
نیز جریان خواب خود و سیلی خوردنش را تشریح میکند.
چیزي نگذشت که ابن ابی الحقیق خدمت پیامبر(ص)فرستاد که پیاده شود تا با همدیگر در مورد جنگ مذاکره کنند حضرت
اجابت فرمود و پیاده شد و با رسول خدا(ص)قرار گذاشتند که تمام افرادي که در قلعۀ او هستند از نظر جانی در امان باشند،و
کسی متعرض زن و فرزندان آنان نشود،و آنان هم بدون اموال و اثاثیه دست زن و بچه هاي خود را گرفته از خیبر خارج
شوند،و کلیۀ اموال و زمینها و باغها و کشتزارها همگی در اختیار حضرت محمد(ص)باشد و تنها آنان حق داشته باشند یک
دست لباس بتن کنند و بیرون روند،حضرت نیز فرمود اگر چیزي از اموالتان را از ما کتمان کنید از امان خدا و رسول بی بهره
خواهید بود،و بر این اساس مصالحه نمودند.
هنگامی که ساکنان قلعۀ فدك از این صلحنامه با خبر شدند خدمت پیامبر(ص) قاصد فرستادند و از حضرت خواستند که به
آنان هم تأمین جانی دهد و در مقابل کلیۀ اموالشان و املاکشان را بگذارند و کوچ کنند،حضرت درخواست آنان را نیز عملی
فرمود.
و از جمله کسانی که در این مذاکرات بین حضرت و یهودیان رفت و آمد میکرد محیصه بن مسعود فردي از بنی حارثه
بود،پس از آنکه اهل خیبر نیز بهمین
ص : 152
سبک امان گرفتند از حضرت درخواست کردند که در مورد اموال با آنان نصف شود،و گفتند:ما بهتر از شما به این اموال و
دارایی آشنا هستیم،و بهتر از شما بطریقۀ آباد کردن آنها آشنا هستیم،حضرت رسول(ص)نیز با آنان مصالحه به نصف فرمودند
با این شرط که ما هر وقت خواستیم شما را بیرون کنیم حق داشته باشیم،و اهل فدك نیز بر همین اساس با حضرت مصالحه
نمودند.
و اموال خیبر بصورت غنیمت جنگی میان مسلمانان تقسیم شد،و از میان آن باغها و مزارع فدك سهم مخصوص رسول
خدا(ص)شد،زیرا مسلمانان فدك را با تاخت و تاز تصرف نکرده بودند.
پس از آنکه حضرت از جنگ آسوده شد،زنی از یهود خیبر بنام زینب دختر حارث زن سلام ابن مشکم که دختر برادر مرحب
خیبري بود یک برة بریان براي پیامبر(ص)هدیه فرستاد،و قبلا پرسیده بود که حضرت چه جاي گوسفند را بیشتر دوست
دارد؟گفته بودند حضرت دست گوسفند را بیشتر دوست دارد،و لذا زهر بیشتري در دست گوسفند ریخته بود و بقیۀ گوسفند
را نیز مسموم کرده بود،سپس گوسفند بریان را خدمت حضرت می آورد،گوسفند را که جلوي حضرت میگذارد حضرت
دست گوسفند را جدا میکند و یک لقمه از آن بدهان می گذارد و مشغول جویدن آن میشود،همراه حضرت بشر بن براء بن
معرور است که او نیز مقداري از این گوشت میخورد،که حضرت توجه پیدا میکند و میفرماید دست از خوردن این گوشت
بردارید،زیرا کتف این گوسفند بمن خبر میدهد که مسموم است،سپس حضرت بسراغ زن یهودیه میفرستد و او را میآورند،زن
یهودیه اعتراف میکند که گوسفند را مسموم کرده است،حضرت از او میپرسد چه چیز تو را وادار نمود که این عمل را انجام
دهی،زن یهودیه گفت:خوب میدانی که چه بر سر اقوام من آورده اي پیش خودم گفتم:اگر پیامبر باشد که به او خبر میدهند و
مسموم نمیشود،و اگر پادشاهی است که ما از شرش خلاص خواهیم شد
ص : 153
حضرت از خطاي این زن در گذشت،و بشر بن براء در اثر همان زهر مرد.
راوي گوید:مادر بشر بن براء وارد بر پیامبر خدا(ص)شد که از بخاطر بیماري اي که در اثر آن فوت کرد از حضرت عیادت
کند،حضرت فرمود:اي مادر بشر همان یک لقمه گوشت مسمومی که در خیبر با پسرت خوردم ناراحتی آن هم چنان بسراغ
من می آید و هم اکنون هنگام آن رسیده است که کارم را یکسره کند.
و مسلمانان چنان میدیدند که رسول خدا(ص)علاوه بر آنکه نبوت بحضرتش کرامت شده است،شهید از دنیا هم میرود.
ص : 154
21 از سورة فتح 48 - آیات 25
[ [سوره الفتح ( 48 ): آیات 21 تا 25
اشاره
لا􀀀 ارَ ثُمَّ 􀀀 اتَلَکُمُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَوَلَّوُا اَلْأَدْب 􀀀 ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً ( 21 ) وَ لَوْ ق 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا وَ 􀀀 اَللّ بِه
􀀀
حاطَ هُ 􀀀 ا قَدْ أَ 􀀀 ي لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْه 􀀀 وَ أُخْر
اَللّ تَبْدِیلًا ( 23 ) وَ هُوَ اَلَّذِي کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ
􀀀
اَللّ اَلَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ هِ
􀀀
لا نَصِ یراً ( 22 ) سُنَّهَ هِ 􀀀 یَجِدُونَ وَلِیا وَ
ما تَعْمَلُونَ بَصِ یراً ( 24 ) هُمُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ اَلْمَسْجِدِ 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّهَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ
اتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِ یبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّهٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ 􀀀 ساءٌ مُؤْمِن 􀀀 جالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِ 􀀀 لا رِ 􀀀 رامِ وَ اَلْهَدْيَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ 􀀀 اَلْحَ
( ذاباً أَلِیماً ( 25 􀀀 شاءُ لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَ 􀀀 اَللّ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَ
􀀀
لِیُدْخِلَ هُ
ص : 155
ترجمه آیات:
-21 و غنیمتهاي دیگر که قدرت بر آن نداشتید که خداوند بر آن تسلط یافت،و خداوند بر هر چیز قادر است.
-22 اگر کافران با شما میجنگیدند پشت کرده بر میگشتند،و دیگر یار و یاوري نمی یافتند.
-23 این سنت الهی است که از پیش مانده است،سنت الهی را تبدیلی نمی بینی.
-24 او خدایی است که در وادي مکه شما را از کشتار آنان و آنان را از کشتار شما باز داشت پس از آنکه بر آنان پیروز
ساخت،و خداوند اعمال شما را می بیند.
-25 آنان کسانی هستند که کافر شده و شما را از رفتن به مسجد الحرام باز داشتند،و مانع شدن که قربانی شما به محل قربانگاه
برسد،و اگر مردانی
ص : 156
مؤمن و زنانی مؤمنه نبودند که آنان را نمی شناختند که ناآگاهانه آنان را پایمال نمائید و بدین سبب بشما گناهی رسد،و تا
داخل کند هر کس را که میخواهد در رحمتش،اگر جدا میشدند کافران را عذاب میکردیم عذابی دردناك.
قرائت آیات:
ابو عمرو(بما یعلمون)با یاء قرائت نموده است،و بقیه با تاء.
دلیل قرائت:
ابو علی گوید:دلیل قرائت ابی عمرو که با تاء خوانده است اینست که معنی آیه میشود خدا و از عمل کفار که کافر شده شما
را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند وارد مسجد الحرام شوید آگاه است،و آنان را بر این کردارشان مجازات خواهد
فرمود.
و وجه قرائت با تاء آنست که در آیات قبل( هُوَ الَّذِي کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ،وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ )ضمیر مخاطب آمده اینجا
نیز(تعملون)با تاء خطاب آمده است.
لغات آیات:
تبدیلا-تبدیل عبارتست از برداشتن چیزي و جایگزین ساختن چیز دیگري بجاي او در موردي که حک شده است به استمرار
آن چیز بر وضعی که دارد،و اگر خداوند حکمی را بردارد تا خلاف آن جایگزینش گردد،این عمل تبدیل حکم نیست،زیرا
خداوند هیچ چیز را بر نمیدارد مگر آن گاه که حکمت اقتضاي رفع آن حکم را نموده باشد.
معکوفا-معکوف یعنی ممنوع از رفتن به سوي جهتی،و مقیم شدن آن چیز در مکان خود،و اعتکاف نیز از همین ماده است که
عبارتست از اقامت در مسجد
ص : 157
بمنظور عبادت،و عکف علی هذا لامر یعکف عکوفا هنگامی گفته میشود که بر کاري یا چیزي اقامت نماید.
معره-و معره به کار زشت گویند،و گویند(و فلان فلانا)هنگامی که او را سرزنش نماید و عیبی را به او نسبت دهد،و لذا
بیماري(جرب)را(عر)و کثافت انسان را(عره)نامند.
اعراب آیات:
اللّ
􀀀
سُنَّهَ هِ
اللّ خذ لانهم سنه).
􀀀
-این کلمه منصوب است بنا بر مصدریت و تقدیر چنین است:(سن ه
أَنْ تَطَؤُهُمْ
-موضع آن رفع است بنا بر آنکه بدل از رجال باشد و معنی آن چنین است:اگر نبود که رجالی مؤمن و زنانی مؤمنه را پایمال
میکردید،و سپس میگوید:( لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا... )و تقدیر آنست(و طو رجال و نساء اي قتلهم)که أَنْ تَطَؤُهُمْ بدل اشتمال است
اللّ علمه)و(اعجبتنی الجاریه حسنها).
􀀀
مانند(نفعنی عبد ه
و نیز جایز است که محل(ان تطؤها)نصب باشد بنا بر بدلیت از هم در (تعلموهم)که تقدیر چنین است:(و لو لا رجال و نساء لم
تعلموا أن تطؤهم) اي لم تعلموا وطأهم،که باز هم بدل از نوع بدل اشتمال خواهد بود.
لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ
-در موضع رفع است که صفت براي رجال و نساء باشد.
لو لا-و براي لو لا جواب لو در( لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا )کافی است وَ الْهَدْيَ مَعْکُوفاً -عطف شده است به کاف و میم در
(وَ صَدُّوکُمْ) اي صدوکم و صد و الهدي و معکوفا حال است.
أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ
-تقدیرش اینست:(کراهه ان یبلغ)که مضاف حذف شده است،و بعضی گفته اند:معکوفا من ان یبلغ بوده است که(من)حذف
شده
ص : 158
است.
شأن نزول آیات:
بقول ابن عباس علت نزول( وَ هُوَ الَّذِي کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ... )آنست که مشرکین در سال صلح حدیبیه چهل نفر را میفرستند تا
اللّ علیه و آله آوردند،حضرت
􀀀
بمسلمانان آسیب برسانند، مسلمانان آنان را دستگیر کرده بحالت اسارت خدمت پیامبر صلی ه
آنان را آزاد فرمود.
و از انس روایت شده است که آنان هشتاد نفر بودند از اهل مکه که از کوه تنعیم بهنگام نماز صبح در سال حدیبیه سرازیر
شدند تا مسلمانان را بکشند که رسول خدا(ص)آنان را دستگیر و سپس آزادشان فرمود.
اللّ علیه مشغول
􀀀
اللّ بن مغفل روایت شده است که رسول خدا(ص)زیر درختی نشسته بود در حالی که علی صلوات ه
􀀀
و از عبد ه
نوشتن صلحنامه بود که سی نفر جوان مسلح بطرف مسلمانان یورش آوردند که پیامبر(ص)آنان را نفرین فرمود و خداوند
بینایی را از آنان گرفت،ما بپا خاستیم و آنان را اسیر کردیم که پیامبر آزادشان فرمود که این آیه بدنبالش نازل شد.
معنی آیات:
سپس خداوند آیات را عطف بر گذشته کرده،به پیامبر(ص)و مؤمنین براي فتوحات دیگري در آینده وعده داده میفرماید:
« ي لَمْ تَقْدِرُوا 􀀀 وَ أُخْر »
از قتاده نقل شده است یعنی:خداوند بشما غنیمتهاي جنگی دیگري را وعده فرموده است که قدرت آن را ندارید،ولی خداوند
آن را براي شما آماده فرموده است و آن عبارتست از مکه.
و از مجاهد روایت شده است منظور از آن مواردي است که از آن پس تا بحال
ص : 159
خداوند براي مسلمین فتح کرده است.
و از ابن عباس و حسن و جبائی آمده است که منظور از آن فتح فارس و روم است.
ابن عباس گفته است همانگونه که خداوند گنجهاي کسري و قیصر را به مسلمانان وعده فرمود،ولی عرب قدرت جنگ با
فارس و روم و گرفتن شهرهاي آنان را در خود نمی دید،بلکه بردگان آنان بودند،تا اینکه از برکت اسلام بر آنان قدرت
یافتند.
« ا􀀀 اللّ بِه
􀀀
حاطَ هُ 􀀀 قَدْ أَ »
یعنی:خداوند بر آن قدرت داشته و از نظر علم و آگاهی بر آن احاطه دارد،و آنان را مانند قومی قرار داده بود که در محاصره
باشند و احدي از آنان نتواند فرار کند.
فراء گوید:خداوند مکه را زیر سلطۀ خود قرار داده آن را براي شما حفظ فرمود تا بدست شما فتح شود،مثل اینکه گفته
است،خداوند مکه را براي شما حفظ کرد و نگذاشت دیگران آن را تصرف کنند تا آن را فتح نموده بتصرف خود در آورید.
« ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیراً 􀀀 اللّ عَل
􀀀
کانَ هُ 􀀀 وَ »
مانند فتح قریه ها و دیگر اماکن.
« اتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 وَ لَوْ ق »
اي مؤمنین اگر روز حدیبیه کافران قریش را با شما میجنگیدند.
« ارَ􀀀 لَوَلَّوُا الْأَدْب »
قتاده و جبائی گویند یعنی:حتما خداوند شما را یاري میکرد و آنان را خار میفرمود و نیز گفته اند:منظور از این کافران کسانی
از طایفۀ اسد و غطفان است که میخواسته اند خانواده هاي مسلمانان را غارت کنند.
« لا نَصِیراً 􀀀 لا یَجِدُونَ وَلِیا وَ 􀀀 ثُمَّ »
یعنی:یاوري که آنان را حمایت کند و از آنان دفاع کند نخواهند یافت،و این یک خبر از علم غیب است،و در آیه دلالت دارد
بر اینکه اموري که اتفاق نمی افتد اگر اتفاق می افتاد چگونه میشد،و
ص : 160
نیز در این آیه اشاره شده است به اینکه معدوم در علم راه دارد.
« اللّ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ
􀀀
سُنَّهَ هِ »
از ابن عباس نقل شده است یعنی:این است سنت من در بارة آنان که از من اطاعت میکنند و آنان که نافرمانیم می نمایند:
همیشه یاورانم را یاري نموده دشمنانم را خار میسازم.
بعضی گفته اند یعنی:این روش خداوند و عادت دیرین او نسبت به اقوامی است که با پیامبران خود میجنگند:شکست خورده
کشته شوند.
« اللّ تَبْدِیلًا
􀀀
وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ هِ »
یعنی سنت الهی در یاري پیامبرانش تغییر پذیر نخواهد بود.
« وَ هُوَ الَّذِي کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ »
خداوند رعب شما را در دل آنان افکند و باعث شد که آنان از شما دست بردارند.
« وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ »
و شما را از جنگ کردن با آنان نهی فرمود.
« بِبَطْنِ مَکَّهَ »
یعنی در محل حدیبیه.
« مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ »
خداوند اینجا منتی بر مؤمنینی گذاشته است که بین دو گروه مانع شده است و نگذاشته است با یکدیگر بجنگند تا آنکه بین
آنان صلح برقرار گردیده است که این صلح بیش از فتح مکه ارزش داشت.
« ما تَعْمَلُونَ بَصِیراً 􀀀 اللّ بِ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 وَ »
تفسیر آن گذشت،آن گاه خداوند از سبب منع ورود پیامبرش در این سال به مکه یاد کرده می فرماید:
« رامِ 􀀀 هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَ »
یعنی قریش مانع شدند که شما بطواف خانه خدا رفته از احرام عمرة خود محل شوید.
« وَ الْهَدْيَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ »
یعنی:مانع شدند قربانی پیامبر و آن شترانی همراه حضرت بود که هفتاد شتر قربانی بود تا آنکه به محلی بنام ذي الحلیفه
رسیدند،حضرت کوهان شتران خود را بعلامت قربانی زخم کرده احرام عمره بست تا اینکه وارد حدیبیه شدند،و آنجا بود که
مشرکین مانع رفتن
ص : 161
آنان بطرف مکه شده،قرارداد صلح را بستند،پس از پایان قرارداد صلح شتران قربانی را همانجا نحر کردند،و این است معنی
معکوفا یعنی:قربانیان شما را حبس کرده نگذاشتند به محل قربانگاه خود که مکه است برسند،زیرا قربانی عمره جز در مکه
.( ذبح نخواهد شد،همانگونه که قربانی حج در منی در جاي دیگر ذبح نمیشود ( 1
« اتٌ􀀀 ساءٌ مُؤْمِن 􀀀 جالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِ 􀀀 لا رِ 􀀀 وَ لَوْ »
یعنی:مستضعفانی با ایمان که در مکه میان مشرکین بودند.
« لَمْ تَعْلَمُوهُمْ »
که بخاطر مخلوط بودن با دیگران آنان را عینا نمیشناختید.
« أَنْ تَطَؤُهُمْ »
آنان را با کشتن و زد و خورد پایمال کنید.
« فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّهٌ »
از ابن زید نقل شده است که معره بمعنی گناه و است.
و بعضی گفته اند یعنی:با کشتن مؤمنین بشما عیب وارد شود و مشرکین شما را سرزنش نمایند که اینان اهل دین خود را
کشتند.
و از ابن عباس آمده است که منظور از آن دیه و کفارة قتل غیر عمدي است.
زیرا اگر آنان وارد مکه میشدند با اینکه در میان آنان مؤمنین هستند، مؤمنین از کفار شناخته نمیشدند،و از کشتن مؤمنین در
امان نبودند و کفاره
ص : 162
1) -احتجاج طبرسی بنقل از ج 5 نور الثقلین ص 69 :(حسن بن علی(ع) ضمن یک حدیث طولانی به معاویه - 1
اللّ عز و جل:( وَ الْهَدْيَ
􀀀
میفرماید:رسول خدا(ص)ابا سفیان را در شش مورد لعنت فرموده است تا اینکه میفرماید:پنجم قول ه
مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ )تو و پدرت و مشرکان قریش مانع رسول خدا(ص)شدید،و لذا خداوند او را چنان لعنتی فرمود که شامل
خاندانش نیز شده تا روز قیامت ادامه خواهد داشت)
بگردنشان می آمد،و بخاطر کشتن کسانی که بر دینشان بوده بگناه می افتادند، و این همان گناهی است که خداوند مؤمنین را
از آن حفظ کرده است،و جواب لو لا محذوف است،و تقدیر آن چنین است(لو لا المؤمنون الذین لم تعلوهم لوطأتم رقاب
المشرکین بنصرنا ایاکم)و قوله:
« بِغَیْرِ عِلْمٍ »
در موضع تقدیم است،زیرا تقدیر چنین است:(لو لا ان تطؤهم بغیر علم)و قوله:
« شاءُ 􀀀 اللّ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَ
􀀀
لِیُدْخِلَ هُ »
اللّ فی
􀀀
لام متعلق است به محذوف است که معنی کلام بر آن دلالت میکند،تقدیرش آنست:(فحال بینکم و بینهم لیدخل ه
رحمته من یشاء)یعنی:آنان که از کفار بعد از صلح اسلام آورده اند،و بعضی هم گفته اند یعنی:تا خدایتان را با سالم شدن از
قتل در رحمت خود داخل کند و آنان را با سالم شدن از گناه و طعنۀ دیگران در رحمت خود وارد سازد.
« لَوْ تَزَیَّلُوا »
.( یعنی:اگر مؤمنین از کافرین تمیز داده شوند ( 1
ص : 163
1) -تفسیر علی بن ابراهیم قمی جلد 2 صفحۀ 316 (مردي بحضرت صادق(ع)گفت:آیا علی(ع)از نظر جسمی قدرت - 1
نداشت؟و آیا در امر خدا قوي نبود؟حضرت فرمود چرا قوي بود!پرسید:پس چه مانع شد که از حق خود دفاع کند و نگذارد
حقش پایمال گردد؟حضرت فرمود پرسیدي جواب بشنو، یک آیه از کتاب خدا نگذاشت که علی(ع)اقدام نماید،پرسید آن
ذاباً أَلِیماً )زیرا خداوند افرادي مؤمن را در اصلاب مردمی 􀀀 کدام آیه است؟حضرت خواند:( لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَ
کافر امانت دارد،حضرت علی(ع) نمیخواست پدران را بکشد تا آن گاه امانتهاي الهی بیرون آیند،پس از آنکه مؤمنین بیرون
آمدند،بر ضد آن کس که میخواهد قیام میکند و او را میکشد،و قائم ما اهل بیت نیز همین کار را خواهد فرمود،تا امانتهاي
الهی بیرون نیایند
« لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ »
یعنی:کافران از اهل مکه را عذاب می کردیم.
« ذاباً أَلِیماً 􀀀 عَ»
با شمشیر و کشته شدن آنان بدست شما،و لکن خداوند بواسطۀ حرمت اختلاط مؤمنین به کافران آنان را عذاب نمیفرماید.
(1
(قیام نخواهد فرمود،هر گاه امانتهاي الهی بیرون آمدند ظاهر میشود و هر کس را که بخواهد میکشد)
ص : 164
29 فتح 48 - آیات 26
[ [سوره الفتح ( 48 ): آیات 26 تا 29
اشاره
ي وَ 􀀀 ی رَسُولِهِ وَ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ اَلتَّقْو 􀀀 اَللّ سَ کِینَتَهُ عَل
􀀀
جاهِلِیَّهِ فَأَنْزَلَ هُ 􀀀 إِذْ جَعَلَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ اَلْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ اَلْ
اَللّ
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 رامَ إِنْ 􀀀 ا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ اَلْمَسْجِدَ اَلْحَ 􀀀 اَللّ رَسُولَهُ اَلرُّؤْی
􀀀
اَللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً ( 26 ) لَقَدْ صَدَقَ هُ
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا وَ 􀀀 ا وَ أَهْلَه 􀀀 کانُوا أَحَقَّ بِه 􀀀
ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً ( 27 ) هُوَ اَلَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ 􀀀 ا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ 􀀀 خافُونَ فَعَلِمَ م 􀀀 تَ 􀀀 آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَ کُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا
ماءُ 􀀀 اَلْکُفّ رُحَ
􀀀
أَشِدّ عَلَی ارِ
اء 􀀀 اَللّ وَ اَلَّذِینَ مَعَهُ 􀀀
بِاللّ شَهِیداً ( 28 ) مُحَمَّدٌ رَسُولُ هِ
􀀀
ی هِ 􀀀 ي وَ دِینِ اَلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی اَلدِّینِ کُلِّهِ وَ کَف 􀀀 بِالْهُد
اهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی 􀀀 ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی اَلتَّوْر 􀀀 ماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ اَلسُّجُودِ 􀀀 واناً سِی 􀀀 اَللّ وَ رِضْ
􀀀
راهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ هِ 􀀀 بَیْنَهُمْ تَ
اَللّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا
􀀀
اَلْکُفّ وَعَدَ هُ
􀀀
اَلزُّرّ لِیَغِیظَ بِهِمُ ارَ
اعَ􀀀 ی ی سُوقِهِ عُْجِبُ 􀀀 ي عَل 􀀀 اَلْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَو
( اَلصّ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً ( 29
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀
ص : 165
ترجمه آیات:
-26 بدان جهت که کافران در دلهایشان حمیت جاهلیت هست،خدا و آرامشی بر رسول خدا و مؤمنین نازل فرموده و آنان را
ملزم به کلمۀ تقوي فرمود.
و مؤمنین نسبت به آن و اهلش شایسته ترند،و خداوند از هر چیز آگاه است.
-27 خداوند خواب پیامبرش را بدرستی تحقق بخشید،بخواست خداوند شما بدون ترس در حالی که سرهاي خود را تراشیدن
تقصیر نموده اید با امنیت کامل وارد مسجد الحرام خواهید شد،آري خداوند چیزي را میدانست که شما نمیدانستید،و پس از
این پیروزي هم فتحی نزدیک خواهید داشت.
-28 او است خدایی که پیامبر خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا اسلام را بر تمام ادیان پیروز سازد،و کافی است که خدا
شاهد است.
-29 محمد فرستادة خداست،و آنان که با او هستند نسبت به کافران سر سخت و در میان خود مهربان میباشند،آنان را در حال
رکوع و سجود می بینی، و در پی عنایت و رضایت خدایند،در چهرة آنان و صورتشان آثار سجده است، اینست مثال آنان در
تورات و مثال آنان در انجیل همانند زراعتی است که جوانه ها زده و تقویت گشته و با قدرت روي ساقۀ خود استوار گشته
موجب اعجاب و شگفتی کشاورز گردیده است،تا کافران را بخشم در آورد،خداوند مؤمنین و آنان
ص : 166
را که عمل صالح انجام داده اند از ایشان وعدة آمرزش و پاداشی بزرگ داده است.
قرائت آیات:
شطأه-ابن کثیر بنقل از ابن فلیح و ابن ذکوان(شطأه)بفتح طاء و بقیۀ قراء بسکون طاء قرائت کرده اند،و در قرائت نادر عیسی
همدانی(شطاءه) بمد و همزه و(شطاه)بمد بدون همزه آمده است.
فآزره-ابن عامر(فأزره)بقصد همزه و بقیۀ قرار(فآزره)بمد همزه قرائت نموده است.
اشداء-در قرائتهاي نادر حسن(اشداء علی الکفار رحماء بینهم)بنصب اشداء و رحماء خوانده است.
دلیل قرائت:
ابو علی میگوید:مثل اینکه شطأ لغتی باشد در شطء مانند شمع و شمع و نهر و نهر و هر کس همزه را تخفیف داده در شطاه آن
را حذف کرده و حرکت همزه را به طاء داده و گفته است شطاه،ابو زید میگوید:(اشطأت الجره بغصونها) هنگامی که شاخه
هاي آن بیرون آید.
ابو عبیده گوید:(اخرج شطاه فراخه و اشطأ الزرع فهو مشطئ اي مفرخ) آزره-بر وزن فاعله بمعنی ساواه یعنی:جوانه ها برابر
اصل شاخه ها رشد کرده اند،و فاعل آزر شطء است یعنی شطا که جوانه باشد اصل کشت را تقویت می نماید و در طول آنها
قرار میگیرند،امرؤ القیس گوید:
بمحنیه قد آزر الضال نبتها
مضم جیوش غانمین و خیب
یعنی:(در دامنۀ صحرایی که بته هاي خود روي سدر جوانه هاي آن اصل بته
ص : 167
را قوي ساخته،در محلی که لشگریان غنیمت گرفته و محروم از غنیمت هستند).
و نیز جایز است که فاعل آزر زرع باشد یعنی زرع جوانه هاي و شطء را تقویت می نماید.
و بعضی از مردم(آزره)را بمعنی(اعانه و قواه)تفسیر میکنند،بنا بر این معنی آن میشود:زرع جوانه هاي خود را نیرومند ساخت.
ابو الحسن گوید:آزره بر وزن افعله مناسبتر خواهد بود تا قول ابن عامر که میگوید ازره بر وزن فعله است،بنا بر این در آن دو
لغت است فعل و افعل زیرا آن دو اکثرا بر کلمه متعاقبا وارد میشوند.
اشداء-و هر کس اشداء را بنصب خوانده است آن را حال از ضمیر معه گرفته است یعنی آنان با پیامبرند با حالت شدت.
لغات آیات:
الحمیه-حمیت بمعنی انکار و زیر بار نرفتن است،گفته میشود(فلان ذو حمیه منکره)هنگامی که داراي خشم و سرسختی باشد.
کفار-اینجا بمعنی کشاورزان است،زیرا کشاورز بذر را بپوشاند،و هر چیزي را که انسان بپوشاند آن را کفر نموده است،و از
این باب است که میگویند:
(الیل کافر)زیرا شب با تاریکی خود هر چیز را میپوشاند.
شاعر گفته است:(القت ذکاء یمینها فی کافر)یعنی:(ذکاء سوگند خود را بشب افکنده است).
و نیز لبید شاعر گوید:(فی لیله کفر النجوم غمامها)یعنی:(در شبی که ابرهایش ستارگان را پوشانده بود).
ص : 168
اعراب آیات:
اللّ عطف بیان است، وَ الَّذِینَ مَعَهُ عطف است بر محمد و اشداء خبر محمد است و آنچه که بر او عطف
􀀀
محمد مبتدا و رَسُولُ هِ
شده است.
اللّ را اگر
􀀀
اللّ خبر است،و الذین معه مبتداء و ما بعدش خبر است،و یَبْتَغُونَ فَضْ لًا مِنَ هِ
􀀀
و بعضی گفته اند محمد مبتداء و رَسُولُ هِ
خواستی در موضع حال قرار میدهی،و اگر خواستی خبر بعد از خبر میگیري،و اگر خواستی آن را خبر میگیري بنا بر قول کسی
که اشداء را نصب داده است،بنا بر این تراهم نیز در موضع نصب است مانند اشداء.
اهِ 􀀀 ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْر 􀀀
مبتداء و خبر است و کلام تام است،سپس ابتداء شده میگوید: وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ ،که براي آنان دو مثال
وجود دارد مثالی در تورات و مثالی در انجیل.
الْکُفّ )با ما بعدش همه در تورات و انجیل است،و نیز قوله( کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ )در
􀀀
أَشِدّ عَلَی ارِ
اء 􀀀 مجاهد میگوید:بلکه قوله( تورات و انجیل است،بنا بر این قوله(کزرع)خبر مبتداي مضمر است که تقدیر میشود:(هم کزرع اخرج شطأه).
معنی آیات:
اشاره
سپس خداوند میفرماید:
« إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ »
اذ متعلق است به قوله لعذبنا یعنی:حتما ما کافران را عذاب میکردیم و بشما در کشتن آنان اجازه دادیم چون در دلهایشان یک
نوع تعصب و سرسختی ها و خشم و نفرت وجود دارد، آن گاه این حمیت را معرفی کرده میفرماید:
« جاهِلِیَّهِ 􀀀 حَمِیَّهَ الْ »
یعنی:همان عادت پدرانشان در دوران جاهلیت را
ص : 169
دارند که هیچگاه حاضر نیستند احدي را قبول کنند و تسلیم او شوند،زیرا کفار مکه گفته بودند محمد و یارانش پدران و
برادران ما را کشته اند و اینک وارد منزلهاي ما میشوند،و اعراب با خود گفتند که یاران محمد بر خلاف میل ما میخواهند
وارد بر ما شوند و لات و عزي بتهاي ما نیز نمی خواهند اینان بر ما وارد شوند،و این یک نوع تعصب جاهلانه بود که وارد
دلهاي آنان شده بود.
اللّ علیه و آله و نیز
􀀀
زهري گفته است منظور از حمیت جاهلیت سرسختی کفار بود از اقرار به رسالت حضرت محمد صلی ه
اللّ الرحمن الرحیم).
􀀀
شروع نمودن صلحنامۀ حدیبیه که بین مسلمانان و آنان نوشته میشد به کلمۀ( بسم ه
ي)􀀀 ی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْو 􀀀 اللّ سَکِینَتَهُ عَل
􀀀
فَأَنْزَلَ هُ »
.( اللّ )و این نظر مربوط است به ابن عباس و قتاده و مجاهد ( 1
􀀀
و کلمۀ تقوي عبارتست از کلمۀ(لا اله الا ه
ص : 170
1) -علل الشرائع بنقل نور الثقلین ج 5 صفحۀ 74 (از حسن بن علی بن ابی طالب(ع)از پیامبر خدا(ص)ضمن حدیثی طولانی -1
اللّ بمعنی یکتاپرستی حق
􀀀
اللّ اکبر آمده است که پیامبر فرمود:قوله لا اله الا ه
􀀀
اللّ و ه
􀀀
للّ و لا اله الا ه
􀀀
اللّ و الحمد ه
􀀀
در تفسیر سبحان ه
است،که خداوند اعمال را جز با آن نخواهد پذیرفت و آن کلمۀ تقوي است که میزانها در روز قیامت بوسیلۀ آن سنگین
خواهد شد). اصول کافی بنقل از نور الثقلین ج 5 صفحۀ 73 :(از جمیل روایت شده گفت از حضرت صادق(ع)پرسیدم معنی(
ي )چیست؟فرمود:ایمان است). امالی صدوق بنقل نور الثقلین ج 5 صفحۀ 73 :(از پیامبر خدا(ص)روایت 􀀀 وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْو
شده است که فرمودند خداوند در بارة علی بن ابی طالب بمن عهدي فرمود گفتم پروردگارا این عهد را برایم بیان کن
فرمود:بشنو گفتم شنیدم،فرمود:(علی
« ا􀀀 ا وَ أَهْلَه 􀀀 کانُوا أَحَقَّ بِه 􀀀 وَ »
گفته شده است در این قسمت تقدیم و تأخیر است و تقدیر آن چنین است:(کانوا اهلها و احق بها)یعنی:مؤمنین اهل این کلمه
بود،و از مشرکین نسبت به آن شایسته تر هستند،و بعضی هم گفته اند مؤمنین از نازل شدن سکینه بر آنان و از اهل مکه
شایسته تر هستند.
و بعضی گفته اند یعنی مؤمنین نسبت به مکه سزاوارتر از اهل آن هستند،و گاهی ممکن است حقی باشد که از دیگران حقتر
باشد،و لذا است که می بینیم آن حقی که طاعت است و صاحب آن شایستۀ مدح است احق است از آن حقی که مباح است و
صاحب آن شایستۀ مدح و ثنا نیست.
« اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً
􀀀
کانَ هُ 􀀀 وَ »
پس از آنکه کفار را به حمیت جاهلی مذمت کرده و مؤمنین را به پیروي از کلمۀ تقوي و داشتن آرامش مدح نمود،از آگاهی
خود نسبت به ضمائر و نیات باطنی آنان اشاره فرمود.
« ا بِالْحَقِّ 􀀀 اللّ رَسُولَهُ الرُّؤْی
􀀀
لَقَدْ صَدَقَ هُ »
میگویند:خداوند در مدینه پیش از حرکت بسوي حدیبیه در خواب به پیامبرش نشان داد که مسلمانان وارد مسجد الحرام شده
اند،حضرت جریان خواب خود را به یارانش فرمود،مسلمانان خوشحال شدند و فکر میکردند که آنان امسال وارد مکه خواهند
شد،پس از آنکه از حدیبیه بازگشتند و وارد مکه نشدند منافقان گفتند:نه ما سر تراشیدیم نه
(1
(پرچم هدایت و پیشواي دوستان من و نور مطیعان من است،و او همان کلمه اي است که براي متقین لازم نموده ام،هر کس
علی را دوست بدارد مرا دوست داشته است،و هر کس از او اطاعت کند از من اطاعت کرده است). کمال الدین و تمام النعمه
بنقل نور الثقلین ج 5 صفحۀ 74 :(ضمن حدیثی طولانی از حضرت رضا(ع)نقل شده است که فرمودند:ما هستیم کلمۀ تقوي و
عروه الوثقی)
ص : 171
تقصیر کردیم و نه وارد مسجد الحرام شدیم،خداوند این آیه را نازل فرمود و خبر داد که خداوند در خواب به پیامبرش راست
نشان داده است نه دروغ،و عاقبت مسلمانان وارد مسجد الحرام خواهند شد و بر این معنی هم سوگند خورده میفرماید:
« رامَ 􀀀 لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَ »
یعنی سال آینده حتما وارد مسجد الحرام خواهید شد.
« اللّ آمِنِینَ
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 إِنْ »
ابو العباس ثعلب گوید:اینکه خداوند در مورد آنچه که میداند آن را مقید به خواست خود کرده است براي آنست که مردم
اللّ استثناء کنند. از جبائی نقل شده است:کلمۀ
􀀀
در مورد چیزهایی که آگاه نیستند همیشه ارادة خداوند را با گفتن کلمۀ انشاء ه
اللّ در مورد وارد شدن به مکه بوده است،و بین نزول آیه و دخول مکه یک سال طول کشیده است،و در این بین
􀀀
ان شاء ه
کسانی از مردم مرده بودند،بنا بر این تقدیر آیه اینست که اگر خداوند بخواهد همۀ شما وارد مسجد الحرام خواهید شد،زیرا
خداوند میداند کسانی از این مردم پیش از رسیدن سال خواهند مرد یا بیمار خواهند شد و دیگر نمیتوانند وارد مسجد الحرام
اللّ را اضافه نموده است تا در خبر تخلف نشده باشد.
􀀀
شوند و لذا کلمۀ ان شاء ه
و بعضی گفته اند استثناء داخل است در خوف و امن،اما در مورد اصل وارد شدن به مسجد الحرام جاي تردید نیست،و
تقدیرش اینست(شما حتما وارد مسجد الحرام میشوید،و اگر خدا بخواهد با امنیت وارد خواهید شد) این سه قول مربوط به اهل
بصره بود.
اللّ هنگامی که خداوند در خواب به پیامبرش نشان داد وارد
􀀀
ابو عبیده گفته است که ان در این آیه بمعنی اذ است یعنی اذ شاء ه
مسجد الحرام خواهید
ص : 172
شد.
و مثل این آیه است قوله( وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ )که گفته اند بمعنی اذ کنتم مؤمنین است،ولی این قول مورد قبول
بصریین نیست.
« مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ »
یعنی در حالی که محرم هستید و بعضی از شماها سر خود را میتراشد،و بعضی تقصیر میکند،و تقصیر آنست که قسمتی از موي
خود را بگیرند،و در این آیه دلالت است بر اینکه محرم مختار است که بهنگام بیرون آمدن از احرام اگر خواسته باشد سر خود
را بتراشد و اگر بخواهد تقصیر کند.
« خافُونَ 􀀀 لا تَ 􀀀»
از هیچ مشرکی نترسید.
« ا لَمْ تَعْلَمُوا 􀀀 فَعَلِمَ م »
خداوند در صلح حدیبیه چیزي را مصلحت میدانست که شما نمیدانستید،و بعضی گفته اند خداوند در تأخیر دخول مسجد
الحرام چیزي را از خیر و صلاح میدانست که شما نمیدانستید،و آن عبارت بود از بیرون آمدن مؤمنین از میان آنان و صلحی
( درست و بموقع. ( 1
« ذلِکَ􀀀 فَجَعَلَ مِنْ دُونِ »
یعنی قبل از دخول مکه براي شما مقرر فرمود.
« فَتْحاً قَرِیباً »
فتحی نزدیک را که فتح خیبر باشد بقول عطا و مقاتل،و بعضی هم گفته اند یعنی صلح حدیبیه.
عمره القضاء:
همچنین سال بعد در عمره القضاء،سال بعد از صلح حدیبیه که سال هفتم
ص : 173
1) -تفسیر ابن عباس صفحۀ 321 :(یعنی:خداوند میدانست که وعدة داخل شدن مسجد الحرام مربوط به سال آینده است،و -1
شما این را نمیدانستید)
هجري در ماه ذیقعده بود در این ماه نیز مشرکین راه مسجد الحرام را بر پیامبر(ص)بستند اما پیامبر بیرون آمد و در حالی که
احرام عمره بسته بودند با یاران خود وارد مکه شدند و سه روز در مکه مانده سپس بمدینه بازگشتند.
زهري گوید:رسول خدا(ص)جعفر بن ابی طالب(ع)را از پیش بنزد میمونه دختر حرث عامریه فرستاد و او را خواستگاري
فرمود،میمونه کار خودش را به عباس بن عبد المطلب رجوع کرد که خواهرش ام الفضل دختر حرث زنش بود، عباس نیز
میمونه را به عقد رسول خدا(ص)در آورد،همین که رسول خدا(ص) وارد مکه شد بیاران خود دستور فرمود با سرها و شانه
هاي برهنه بسرعت در طواف کعبه بچرخند تا مشرکین چالاکی و قدرت شما را ببینند،مردان و زنان و بچه هاي مکه بیرون
آمده اطراف رسول خدا(ص)جمع شده از هر طرف به او و یارانش نگاه میکردند در حالی که حضرت و یاران اطراف خانه
اللّ بن رواحه پیشاپیش رسول خدا(ص)با شمشیر برهنه رجز خوانده میگفت:
􀀀
خدا طواف میکردند،و عبد ه
خلوا بنی الکفار عن سبیله
قد انزل الرحمن فی تنزیله
(اي بچه کافرها از سر راه پیامبر کنار روید،که خداوند در قرآن او وحی نازل فرموده است).
فی صحف تتلی علی رسوله
الیوم نضر بکم علی تأویله
(در اوراقی که بر رسولش خوانده میشد،امروز طبق تأویل قرآن شما را خواهیم زد).
کما ضربناکم علی تنزیله
ضربا یزیل الهام عن مقیله
(همانگونه که شما را طبق تنزیل قرآن زدیم،زدنی که سر از گردن می پرید) و یذهل الخلیل عن خلیله یا رب انی مؤمن لقیله
(که دوست دوست خود را فراموش میکند،خداوندا من به گفتارش ایمان دارم)
ص : 174
انی رأیت الحق فی قبوله
من حق را در پذیرش او دیدم و در حال رجز خواندن مرتب با دست خود اشاره به پیامبر میکرد،و خداوند در این عمره نازل
رامِ )،و این بدان جهت بود که رسول خدا(ص)در ماه حرام احرام بست و مشرکین مانع آن 􀀀 رامُ بِالشَّهْرِ الْحَ 􀀀 فرمود:( اَلشَّهْرُ الْحَ
حضرت شدند، سپس خداوند فرمود:
« ي􀀀 هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُد »
یعنی خداوند رسول خود را با دلیل روشن و برهان واضح،و بعضی هم گفته اند یعنی با قرآن فرستاد.
« وَ دِینِ الْحَقِّ »
یعنی اسلام.
« لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ »
یعنی:تا دین اسلام را با حجتها برهانها بر تمامی ادیان ظاهر سازد،بعضی گفته اند:اسلام با پیروزي و قوة قهریه و گسترش در
.( سرزمینها بر ادیان پیروز گردد ( 1
بعضی هم گفته اند این همه بهنگام ظهور حضرت مهدي(ع)است که دیگر دینی بجز اسلام در روي زمین باقی نخواهد ماند.
« بِاللّ شَهِیداً
􀀀
ی هِ 􀀀 وَ کَف »
و خداوند براي شهادت آن کافی است.
ص : 175
1) -تفسیر برهان ج 4 صفحۀ 200 :(محمد بن فضیل از حضرت موسی بن جعفر(ع)روایت میکند که از حضرت پرسیدم -1
منظور از هو الذي ارسل بالهدي و دین الحق چیست؟فرمودند:یعنی او است کسی که به پیامبر خود فرمان داد که در مورد
ولایت علی(ع)وصیت کند،و این دین حق است،گفتم،لیظهره علی الدین کله یعنی چه؟فرمود:یعنی تا بهنگام قیام قائم دین حق
را بر تمام ادیان ظاهر سازد،و لذا میفرماید:خداوند نور خود را که ولایت قائم است تمام خواهد فرمود،هر چند که کافران به
کافِرُونَ )تفسیر شده است. 􀀀 اللّ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْ
􀀀
ولایت علی(ع)را ناخوش آیند باشد) ضمنا اینجا آیۀ( وَ هُ
« اللّ
􀀀
مُحَمَّدٌ رَسُولُ هِ »
اینجا خداوند صریحا نام پیامبر را برده است تا هر نوع شک و شبهه اي را بر طرف سازد،در اینجا سخن تمام شده،سپس
خداوند مؤمنین را مورد مدح خود قرار داده میفرماید:
« ماءُ بَیْنَهُمْ 􀀀 الْکُفّ رُحَ
􀀀
أَشِدّ عَلَی ارِ
اء 􀀀 وَ الَّذِینَ مَعَهُ »
حسن گوید:شدت مؤمنین بجایی رسیده بود که حتی از لباس مشرکین دوري میجستند که بلباس آنان نچسبد،و نیز بدنهاي
خود را از بدنهاي آنان دور میگرفتند که ببدن آنان تماس پیدا نکند،و مهربانی آنان در بین یکدیگر بجایی رسیده بود که هیچ
مؤمنی برادر دینی خود را نمیدید مگر آنکه با او روبوسی کرده دست میداد،و مثل این آیه است( أَذِلَّهٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَی
کافِرِینَ )یعنی:مؤمنین نسبت به یکدیگر متواضع و نسبت به کافران مغرور و سرسخت میباشند. 􀀀 الْ
« راهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً 􀀀تَ»
این قسمت از بسیار نماز خواندن آنان و مداومت آنان بر نماز خبر میدهد.
« واناً 􀀀 اللّ وَ رِضْ
􀀀
یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ هِ »
یعنی:و بدین وسیله از درگاه خداوند زیادي نعمتهایش و رضایت او را میخواهند.
« ماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ 􀀀 سِی »
از ابن عباس و عطیه نقل شده است که علامت آنان روز قیامت آنست که محل سجدة آنان بسیار سفید خواهد بود.
شهر بن حوشب گوید:محل سجدة آنان مانند ماه شب چهاردهم خواهد بود.
از عکرمه و سعید بن جبیر و ابی العالیه آمده است که اثر سجده در پیشانی مؤمنین اثر خاکی است که جاي می ماند زیرا
مؤمنین بر خاك سجده میکنند نه روي لباس و فرش.
از ضحاك نقل شده است یعنی:زردي چهره و لاغري و رنجوري مؤمنین اثر سجدهاي آنان است.
ص : 176
حسن گوید:مؤمنان طوري هستند که وقتی آنان را می بینی فکر میکنی بیمار هستند در صورتی که بیمار نیستند.
عطاء خراسانی گوید:تمام کسانی که نمازهاي پنجگانه را میخوانند در این آیه وارد هستند.
« اهِ 􀀀 ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْر 􀀀»
یعنی:آنچه که در قرآن از وصف آنان گفته شده است همان اوصافی است که در بارة آنان در تورات آمده است،سپس صفت
آنان را در انجیل بیان کرده میفرماید.
« وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ »
از ضحاك نقل شده است اخرج شطأه یعنی:مانند زرعی که جوانه هاي خود را بیرون داده است.
از مجاهد نقل شده است که بین این دو توصیف وقفی نیست،بلکه معنی اینست که این مثل آنان است در تورات و انجیل هر
دو،و معنی آنست که مانند زراعتی که جوانه هاي خود را بیرون داده است.
« فَآزَرَهُ »
یعنی آن را محکم ساخته و نیرو بخشیده است،مبرد گفته است یعنی:
این جوانه ها به شاخه هاي مادر پیوسته و مانند آنها شده است.
« فَاسْتَغْلَظَ »
یعنی این زراعت قوت گرفته و رشد نموده است.
« ی سُوقِهِ 􀀀 ي عَل 􀀀 فَاسْتَو »
یعنی:این کشت بر ریشه ها و شاخه هاي استوار گشته بطوري که جوانه ها با اصله ها بیک حد رسیده اند،و سوق جمع ساق
است، و معنی آنست که این زراعت رشد نهایی خود را یافته است.
« الزُّرّ
اعَ􀀀 ی عُْجِبُ »
یعنی این زراعت طوري است که کشاورزان خود را که آن را کاشته اند شادمان و شگفت زده نموده است.
واحدي گوید:این یک مثال است که خداوند براي حضرت محمد و یارانش،زده است که منظور از زراعت حضرت محمد
است،و منظور از جوانه ها یاران او و مؤمنین است که دور او هستند،که در ابتداء ضعیف و ناتوان بودند همانگونه که هر
ص : 177
زراعتی در اول ضعیف است و سپس قوت یافته رشد می کند،همین طور هم مؤمنین بعضی دیگران را یاري نمودند تا آنجا که
قدرت یافته بر کارها مسلط شدند.
« الْکُفّ
􀀀
لِیَغِیظَ بِهِمُ ارَ »
یعنی:اینکه خداوند مؤمنین را بسیار و نیرومند ساخته است تا با فراوانی و تظاهر و انفاق و اتحادشان بر طاعت خدا موجب خشم
کافران شوند،سپس خداوند میفرماید:
« الصّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اللّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
􀀀
وَعَدَ هُ »
.( یعنی:خداوند کسانی که بر ایمان و فرمانبرداري خداوند استقامت ورزیده اند وعده فرموده است ( 1
ص : 178
اللّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ
􀀀
1) -شواهد التنزیل ج 2 صفحۀ 182 :(سعید بن جبیر از ابن عباس روایت میکند که در بارة قوله خدا وَعَدَ هُ -1
اللّ این آیه در باره چه کسی
􀀀
الصّ از او سؤال شد گفت:در این باره مردمی از پیامبر پرسیدند و گفتند:یا رسول ه
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع مَِلُوا
نازل شده است؟حضرت فرمودند:هنگامی که روز قیامت میرسد پرچمی از نور سفید نصب میگردد آن گاه ندا کننده اي فریاد
میزند آقاي مؤمنین و همراهانش که پس از بعثت محمد به او ایمان آورده اند بپا خیزند، علی بن ابی طالب(ع)برمیخیزد و
پرچمی که از نور سفید است بدست او داده میشود،که زیر این پرچم تمامی گذشتگان اولین از مهاجرین و انصار هستند که
دیگران با آنان مخلوط نخواهند شد،تا آنکه علی(ع)روي منبري از نور پروردگار با عظمت قرار میگیرد،و تمامی مردم یک
یک بر آن عرضه میشوند و هر کس پاداش و سهم نور خود را بر میگیرد،پس از آنکه همگی آمدند به آنان گفته میشود شما
منزلهاي خود را از بهشت دانستید،خداوند بزرگ شما میفرماید:براي شما نزد آمرزش و پاداشی بزرگ موجود است-یعنی
بهشت-آن گاه علی بن ابی طالب(ع)بر میخیزد در حالی که تمام مردم زیر پرچم او هستند تا اینکه آنان را وارد بهشت
میکند،سپس بطرف منبر خود باز میگردد،و هم چنان دسته دسته تمامی مؤمنین
« مِنْهُمْ مَغْفِرَهً »
یعنی:بمنظور پوشاندن گناهان گذشتۀ آنان.
« وَ أَجْراً عَظِیماً »
یعنی:پاداشی مهم و همیشگی.
(1
(بر او عرضه میشوند و هر یک سهم خود را گرفته روانۀ بهشت میشوند،و کسانی هم براي جهنم باقی می مانند،و اینست معنی
قول خدا که میفرماید:(و الذین آمنوا معه و عملوا الصالحات لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ )یعنی گذشتگان اولین و اهل ولایت و قوله:(
ا )یعنی کسانی که به ولایت و حق علی کافر شدند،و حق علی بر تمام جهانیان واجب است( 􀀀 اتِن 􀀀 وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَ ذَّبُوا بِآی
حابُ الْجَحِیمِ ) و اینان کسانی هستند که علی(ع)جهنم را میان آنان تقسیم کرده،شایسته جهنم و عذاب الهی شده 􀀀 ئِکَ أَصْ 􀀀 أُول
اند.)
ص : 179
سورة مبارکۀ حجرات
اشاره
-49-
ص : 180
6 سورة حجرات 49 - آیات 1
[ [سوره الحجرات ( 49 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ 􀀀 اَللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 1) ی
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
اَللّ وَ رَسُولِهِ وَ اِتَّقُوا هَ
􀀀
لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيِ هِ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . ی 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( لا تَشْعُرُونَ ( 2 􀀀 مالُکُمْ وَ أَنْتُمْ 􀀀 لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْ 􀀀 واتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ اَلنَّبِیِّ وَ 􀀀 لا تَرْفَعُوا أَصْ 􀀀 آمَنُوا
ي لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ ( 3) إِنَّ اَلَّذِینَ 􀀀 اَللّ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْو
􀀀
ئِکَ اَلَّذِینَ اِمْتَحَ نَ هُ 􀀀 اَللّ أُول
􀀀
واتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ هِ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْ
( اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 5
􀀀
کانَ خَیْراً لَهُمْ وَ هُ 􀀀 حَتّ تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَ
ی􀀀 ص لا یَعْقِلُونَ ( 4) وَ لَوْ أَنَّهُمْ بََرُوا 􀀀 أَکْثَر راتِ هُُمْ 􀀀 اءِ اَلْحُجُ 􀀀 یُن مِنْ وَر ادُونَکَ 􀀀
ص : 181
ترجمه آیات:
-1 اي ایمان آوردگان بر خدا و رسول او پیشی نگیرید،و از خدا بترسید که خدا شنوا و دانا است.
-2 اي کسانی که ایمان آورده اید صداي خود را از صداي پیامبر بلندتر نسازید و با او سخن به درشتی مگویید آن گونه که با
یکدیگر سخن می گویید،که اعمالتان باطل میشود،در حالی که آگاه نیستید.
-3 آنان که نزد رسول خدا(ص)احترام و صداي خود را آرام می کنند،کسانی هستند که خداوند دلهایشان را براي تقوي
آزموده است،و براي آنان است آمرزش اجر عظیم خواهد بود.
-4 بیشتر آنان که ترا از پشت حجره ها با صداي بلند ندا میدهند نادان هستند.
-5 و اگر صبر کنند تا بسوي آنان خارج شوي براي آنان بهتر است،و- خداوند بخشنده و مهربان است.
-6 اي ایمان آوردگان هر گاه فردي بی دین براي شما خبري آورد خوب دقت کنید تا مبادا از روي نادانی بمردمی آسیب
رسانید،و به خاطر کارتان سخت پشیمان شوید.
ص : 182
سوره مدنی است:
اکُمْ مِنْ 􀀀 إِنّ خَلَقْن
􀀀
النّ ا
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 از حسن و قتاده و عکرمه و ابن عباس نقل شده است که این سوره همه اش مدنی است جز آیه( ی
ی ). 􀀀 ذَکَرٍ وَ أُنْث
تعداد آیات سوره
با اجماع تمام مفسرین تعداد آیات این سوره هیجده آیه است.
فضیلت سوره:
ابی بن کعب از پیامبر خدا(ص)روایت کرده است که فرمودند:(هر کس سورة حجرات را بخواند خداوند بتعداد هر نفر که او
را اطاعت کرده یا نافرمانی میکند ده حسنه به او خواهد داد.) حسین بن علاء از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده است
که فرمودند:
اللّ علیه و آله محسوب
􀀀
(هر کس هر شب یا هر روز سورة حجرات را بخواند جزء زیارت کنندگان حضرت محمد صلی ه
خواهد شد).
ربط با سورة قبلی:
پس از آنکه خداوند سورة فتح را با یاد پیامبرش ختم فرمود این سوره را نیز با فضائل و تجلیل و تعظیم او شروع کرد.
قرائت آیات:
لا تقدموا-یعقوب لا تقدموا بفتح تاء و دال قرائت نموده است و بقیه لا تقدموا بضم تاء و کسر دال خوانده اند.
ص : 183
حجرات-ابو جعفر و حجرات بفتح جیم و بقیه بضم جیم قرائت کرده اند.
دلیل قرائت:
ابن جنی گوید:یعنی:کاري را که خود بهتر میدانید انجام ندهید و آنچه را که خدا و رسول بشما امر کرده اند ترك کنید،و
اللّ به که بنا بر این تقدیر مفعول در اینجا
􀀀
این معناي قرائت مشهور است،لا تقدموا تقدیرش میشود:لا تقدموا امرا علی ما امرکم ه
.( همانطور که می بینید محذوف است ( 1
و هر کس(حجرات)خوانده و ضمۀ جیم را تبدیل بفتحه نموده است، منظورش این بوده است که دو ضمه پشت سرهم ثقیل
است،و بعضیها نیز جیم را ساکن کرده گفته اند(حجرات)مانند:(عضد و عضد).
و ابو عبیده گفته است حجرات جمع حجرات است بنا بر این جمع الجمع میباشد.
لغات آیات:
تقدموا-قدم،تقدیما،و اقدم اقداما،و استقدم و قدم تمامی بمعنی تقدم یعنی جلو افتاد میباشد.
لا تجهروا-جهر عبارتست از ظاهر شدن صدا با نیرو و اعتقاد،و از این باب است(الحجاره فی المنطق)و(جاهر بالامر مجاهره)و
نیز جهارا هم گفته میشود،و نقیض جهر همس است،و حروف مجهوره نوزده حرف است که همۀ آنها در این جمله ها جمع
شده است:(اطلقن ضرغم عجز ظبی ذواد)و بقیۀ
ص : 184
1) -و بنا بر این قرائت یعقوب(لا تقدموا)بفتح تا و دال فعل لازم است و مفعولی در تقدیر نداشته معنی میشود در راه رفتن -1
جلو پیامبر نیفتید.
حروف که در این جمله ها جمع شده است:(حث فسکت شخصه)حروف مهموسه نامیده میشوند.
یغضون-غض عبارتست از پائین آمدن از یک موقعیت بعنوان کوچکی،گفته میشود(غض فلان من فلان)هنگامی که انسان
حالت کسی را که از او بالاتر است کوچک سازد،و(غض بصره)هنگامی که انسان از تیزبینی چشم خود بکاهد، جریر شاعر
گوید:
فغض الطرف انک من نمیر
فلا کعبا بلغت و لا کلابا
یعنی(چشم فروکش که تو از نمیر هستی،نه بپاي طایفۀ کعب میرسی و نه کلاب).
اعراب آیات:
مالُکُمْ 􀀀 أَنْ تَحْبَطَ أَعْ
در محل نصب است بنا بر اینکه مفعول له است ( 1)،و نیز جایز است در محل جر باشد بوسیلۀ لام مقدر،که تقدیرش اینطور
باشد(لأن تحبط اعمالکم)و بعضی هم گفته تقدیر(کراهه ان تحبط)یا(حذأر ان تحبط) است.
شأن نزول آیات:
واتَکُمْ )تا( غَفُورٌ رَحِیمٌ )در بارة گروهی از تمیم نازل 􀀀 لا تَرْفَعُوا أَصْ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 از ابن اسحاق نقل شده است که:قوله( ی
شده است که عبارت بودند از عطارد بن حاجب بن زراره در میان افرادي از اشراف بنی تمیم از آن جمله اقرع بن حابس،و
زبرقان بن بدر،و عمرو بن اهتم،و قیس بن عاصم و اینان
ص : 185
1) -مفعول له است براي ترفعوا. -1
همراه جمعیتی فراوان وارد مسجد شدند و از پشت در حجره ها فریاد زدند که اي محمد بیا بیرون نزد ما،این حرکت پیامبر را
ناراحت کرد،پیامبر بسوي آنان رفت،آنان گفتند:ما آمده ایم تا با تو بمفاخره بپردازیم،اجازه بده تا شاعر و گویندة ما شروع
کند،حضرت فرمود:اجازه دادم،عطارد بن حاجب بپاخواست و گفت:
(سپاس خداي را که ما را پادشاهانی قرار داد،این خود یک عنایت است که بما کرده است،و سپاس خدایی را که بما اموالی
فراوان داده است که با آن اعمالی نیک انجام میدهیم،و ما را گرامیترین مردم مشرق زمین ساخته است،و تعداد و تجهیزات ما
را بیشتر قرار داده است،اینک چه کسی مانند ما است در میان مردم؟هر کس میخواهد با ما مفاخره کند مانند امتیازاتی که
داریم بر شمرد،و اگر بخواهیم بیش از این خواهیم شمرد ولی ما از زیاده گویی شرم داریم سپس گوینده نشست.
حضرت رسول(ص)به ثابت بن قیس بن شماس فرمود:برخیز و پاسخ او را بده،ثابت بپاخواسته گفت:
(سپاس پروردگاري را که آسمانها و زمین آفریدة او هستند،و در آنها فرمانی خود را جاري ساخت،و دانش او بر کرسی
قدرتش احاطه داشته،هیچ نعمتی نیست مگر از بخشش او است،و از بخششهاي او است که بما قدرت بخشیده،و از بهترین
بندگانش پیامبري برگزیده که از همه نسبش گرامیتر، گفتارش راست تر،شرافتش بیشتر میباشد،و بر او کتابی نازل فرموده او را
بر بندگانش امین ساخته است،و او برگزیدة خدا است بر جهانیان،سپس این پیامبر را بسوي ایمان خدا فرا خواند،و مهاجرین از
قومش و بستگانش که شریفترین مردم و بهترین چهره ها بودند به او ایمان آوردند،و اولین گروه مردم که دعوت او را
پذیرفتند ما بودیم،ما یاوران رسول خدا(ص)و پاسداران
ص : 186
او هستیم،با مردم میجنگیم تا ایمان آورند،هر کس بخدا و رسولش ایمان آورد مال و جانش در امان است،و هر کس پیمان
شکنی کند،همیشه در راه خدا با او جهاد میکنیم،و کشتنش براي ما ساده است،این سخنان را میگویم و از درگاه خداوند براي
مردان و زنان با ایمان آمرزش میخواهیم،و السلام علیکم).
سپس زبرقان بن بدر بخواندن اشعاري پرداخت،که حسان بن ثابت بپا سخگویی او پرداخت،پس از آنکه حسان از گفتارش
فارغ شد،اقرع گفت:این مرد هم گوینده اش از گویندة ما قویتر بود،و هم شاعرش از شاعر ما هنرمندتر بود،و نیز صداي آنان بر
صداي ما تفوق داشت، پس از اتمام برنامه پیامبر خدا(ص)به آنان جوائز خوبی داد،و همگی اسلام آوردند، ابی حمزة ثمالی و
عکرمه و ابن عباس گفته اند:(اینان مردمی بودند از بنی الغبر که پیامبر(ص)تعدادي از آنان را باسارت گرفته بود،آمده بودند
تا با پرداخت فدیه آنان را پس بگیرند،و بدین منظور وارد مدینه شده به مسجد آمدند و عجله داشتند که پیامبر(ص)زودتر نزد
آنان بیاید،و لذا میگفتند:
اي محمد نزد ما بیا).
معناي آیات:
« ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی»
زراره از حضرت باقر(ع)روایت نموده است که فرمودند:(هنوز شمشیرها از غلاف بیرون نیامده بود،و صفهاي نماز و جنگ
آراسته نشده بود،و هنوز اذان بلند گفته نمیشد،و هنوز خداوند(یا ایها الذین آمنوا)را نازل نکرده بود که فرزندان قبیلۀ اوس و
خزرج اسلام آوردند.
« اللّ وَ رَسُولِهِ
􀀀
لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيِ هِ 􀀀»
بین یدي عبارت است از جلو رو،زیرا
ص : 187
بین دو دست انسان پیش روي انسان است،و باین معنی است که در هیچ کاري بدون خدا و رسول تصمیم گیري نکنید،و در
امر و نهی آن کار عجله نکنید.
و قدم در اینجا بمعنی تقدم است و لازم میباشد.
از زجاج نقل شده است معنی آن اینست که عبادات خود را پیش از وقتی که خداوند و رسول تعیین کرده اند انجام ندهید،تا
آنجا که گفته اند پیش از رسیدن وقت زکات پرداخت آن جایز نیست.
بعضی گفته اند یعنی:بکسی اجازه ندهید جلوي رسول خدا(ص)راه بروند:
بلکه پشت سر او راه بروید،و همیشه گفته ها و اعمال خود را از سخنان و افعال او عقب نیندازید.
حسن گفته است این آیه در مورد کسانی نازل شده است که قربانی خود را پیش از نماز عید ذبح کرده بودند،حضرت
رسول(ص)به آنان دستور داد تا باره قربانی کنند.
ابن عباس گوید:با این آیه نهی شده بودند که پیش از پیامبر سخن نگویند،یعنی:هنگامی که در مجلس رسول خدا(ص)نشسته
اید و در بارة مسأله اي از حضرت میپرسند،پیش از حضرت بجوابگویی نپردازید،تا قبلا حضرت خودش جواب بدهد.
از کلبی و سدي نقل شده است که یعنی:پیش از حضرت گفتاري و کرداري انجام ندهید تا اینکه بشما فرمان بدهد.
ولی بهترین نظر آنست که آیه را حمل بر همۀ این وجوه کنیم،زیرا هر چیز که خلاف دستور خدا و رسول باشد اگر انجام داده
شود یک نوع جلو افتادن از پیامبر (ص)میباشد،و ممنوع است.
« اللّ
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ »
یعنی:از گناه و نافرمانی خداوند دوري جویید.
« اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
خداوند گفته هاي شما را میشنود،و از کردارتان
ص : 188
آگاه بوده شما را به مکافات اعمالتان خواهد رسانید.
« واتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ 􀀀 لا تَرْفَعُوا أَصْ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی»
زیرا بلند کردن صدا بیشتر از صداي پیامبر از دو حال بیرون نیست یا یک نوع سبک شمردن آن حضرت است که موجب کفر
خواهد شد،یا یک نوع بی ادبی نسبت بحضرت است،این نیز بر خلاف احترام پیامبر است که بما دستور داده اند.
« لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ 􀀀 وَ »
یعنی:هنگام گفتگو با حضرتش و در مجلس او صداي خود را کوتاه کنید،زیرا او مانند شما نیست و از هر جهت تعظیم او لازم
است.
بعضی گفته اند یعنی:همانطور که همدیگر را صدا میزنید هنگامی که با پیامبر کار دارید نگوئید اي محمد،بلکه او را با تجلیل
اللّ
􀀀
و احترام صدا زده بگوئید یا رسول ه.
« مالُکُمْ 􀀀 أَنْ تَحْبَطَ أَعْ »
اللّ (فتحبط اعمالکم)
􀀀
یعنی از ترس اعمالتان از بین رود،یا براي آنکه اعمالتان از بین نرود،گفته شده است که در قرائت عبد ه
آمده است.
« لا تَشْعُرُونَ 􀀀 وَ أَنْتُمْ »
یعنی:شما نمیدانید که با بلند نمودن صداي خود در برابر صداي پیامبر و ترك احترام حضرتش اعمال خود را از بین میبرید.
انس میگوید:هنگامی که این آیه نازل شد ثابت بن قیس گفت:این من بودم که صدایم را از صداي پیامبر(ص)بلندتر میکردم
و با صداي بلند با او حرف میزدم،اعمالم باطل شده من از اهل جهنم خواهم بود،و ثابت داراي صدایی بلند بود،این جریان را
براي حضرت رسول(ص)توضیح دادند،حضرت فرمود:او از اهل بهشت است.
مالُکُمْ )آنست که ثواب این عمل از بین خواهد رفت،زیرا اگر آنان این عمل را 􀀀 اصحاب ما میگویند:معنی( أَنْ تَحْبَطَ أَعْ
بصورت تعظیم پیامبر(ص)و توقیر او
ص : 189
انجام داده بودند استحقاق ثواب میداشتند،ولی از آنجا که این عمل را بر خلاف این برنامه انجام داده اند شایستۀ عقاب و
مجازات شده از این پاداش محروم میباشند،و بدین جهت عمل آنان از بین رفته است،بنا بر این آیه مربوط به اهل عذاب
نیست،و نیز از آنجا که خداوند بزرگ احباط را در این آیه بخود عمل مربوط ساخته است،در حالی که مفسرین دیگر احباط
را به کسی که با عمل استحقاق یافته است مربوط دانسته اند،و این نوع تفسیر خلاف ظاهر است، سپس خداوند کسانی را که
پیامبر(ص)را مورد احترام و تنظیم قرار داده اند مدح کرده میفرماید:
« اللّ
􀀀
واتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ هِ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْ »
یعنی:آنان که بمنظور احترام پیامبر(ص)در مجلس او صداي خود را کوتاه می نمایند.
« ي􀀀 اللّ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْو
􀀀
ئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ هُ 􀀀 أُول »
از قتاده و مجاهد نقل شده است یعنی:خداوند دلهاي مؤمنین را مورد امتحان قرار داده و آنها را براي تقوي خالص ساخته
است.
امتحان دلها یک امتحان معنوي است که از امتحان طلا بوسیلۀ آتش که آن را ذوب نموده غش آن را جدا کرده خالص آن
باقی می ماند.
بعضی گفته اند یعنی:خداوند از نیتهاي خالص آنان آگاه بود،زیرا انسان چیزي را امتحان میکند تا از حقیقت آن آگاه شود.
بعضی گفته اند یعنی:با آنان به سبک امتحان کننده رفتار کرد چون آنان را باین نحو عبادت دستور داد،و از امتحان خوب در
آمدند، همانگونه که طلاي خالص بوسیلۀ آتش جدا میشود.
« لَهُمْ مَغْفِرَهٌ »
آمرزشی از خدا براي گناهانشان.
« وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ »
و پاداشی بزرگ براي فرمانبرداریشان،آن گاه پیامبر(ص)را مورد خطاب قرار داده میفرماید:
ص : 190
« راتِ􀀀 اءِ الْحُجُ 􀀀 ادُونَکَ مِنْ وَر 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یُن »
که ستمگران طایفۀ بنی تمیم هستند و نمیدانستند پیامبر(ص)در کدام حجره است لذا اطراف حجره ها گشته او را صدا میزدند.
« لا یَعْقِلُونَ 􀀀 أَکْثَرُهُمْ »
خداوند آنان را به نادانی و کم فهمی و کم عقلی توصیف کرده است چون قدر پیامبر را نمیدانستند و از میزان احترام او خبر
نداشتند،لذا مانند چهارپایان بی عقلند.
« کانَ خَیْراً لَهُمْ 􀀀 حَتّ تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَ
ی􀀀 ص وَ لَوْ أَنَّهُمْ بََرُوا »
یعنی:اگر صبر میکردند تا بطرف آنان بروي آنان بهتر بود از اینکه از پشت حجره ها تو را صدا بزنند،براي دینشان بهتر بود که
ثواب میبردند،و براي دنیایشان بهتر بود که در برخورد با پیامبرشان مؤدب بوده در زمرة عقلاء بشمار می آمدند.
بعضی گفته اند یعنی:اگر مؤدب بودند اسیرانشان را بدون فدیه آزاد میکردي،زیرا رسول خدا(ص)در جنگ تعدادي از مردم
بنی الغبر را اسیر کرده بود،بستگانشان براي آزاد کردنشان آمده بودند،حضرت نصف آنان را بدون وجه آزاد کرد و نصف
دیگر را در مقابل گرفتن وجه آزاد فرمود،این آیه میفرماید:اگر آنان صبر میکردند و رعایت ادب داشتند تو همۀ آنان را بدون
گرفتن وجهی آزاد میکردي.
« اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
وَ هُ »
و خداوند توبه کنندگان را می بخشد.
ص : 191
10 حجرات 49 - آیات 6
[ [سوره الحجرات ( 49 ): آیات 6 تا 10
اشاره
ادِمِینَ ( 6) وَ اِعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ 􀀀 ا فَعَلْتُمْ ن 􀀀 ی م 􀀀 الَهٍ فَتُصْبِحُوا عَل 􀀀 اسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِ یبُوا قَوْماً بِجَه 􀀀 جاءَکُمْ ف 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنْ 􀀀ی
مانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ اَلْکُفْرَ وَ اَلْفُسُوقَ وَ 􀀀 اَللّ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ اَلْإِی
􀀀
کِ نَّ هَ 􀀀 اَللّ لَوْ یُطِیعُکُ مْ فِی کَ ثِیرٍ مِنَ اَلْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ ل
􀀀
هِ
ما􀀀 انِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ اِقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُ 􀀀 طائِفَت 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 8) وَ إِنْ
􀀀
اَللّ وَ نِعْمَهً وَ هُ
􀀀
اَلرّ ( 7) فَضْ لًا مِنَ هِ
اشِدُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ 􀀀 انَ أُول 􀀀 اَلْعِصْی
اَللّ
􀀀
ما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ هَ 􀀀 اءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُ 􀀀 اَللّ فَإِنْ ف
􀀀
ی أَمْرِ هِ 􀀀 حَتّ تَفِیءَ إِل
ی􀀀 تَب فَق اَلَّتِی غِْی اتِلُوا 􀀀 ي 􀀀 إِح عَلَی اَلْأُخْر ما􀀀 داهُ 􀀀 فَإِنْ بَغَتْ ْ
( اَللّ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ( 10
􀀀
یُحِبُّ اَلْمُقْسِطِینَ ( 9) إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اِتَّقُوا هَ
ص : 192
ترجمه آیات:
-6 اي کسانی که ایمان آورده اید اگر شخصی فاسق براي شما خبري آورد،در بارة آن تحقیق کنید،مبادا از روي نادانی بقومی
زیان رسانید، و آن گاه از کردة خود پشیمان شوید.
-7 بدانید که رسول خدا در میان شما است،اگر در بسیاري از کارها اطاعت کند به گناه خواهید افتاد،ولی خداوند ایمان را
براي شما محبوب ساخت،و آن را در دلهایتان زینت بخشید،و کفر و فسق و عصیان را در نظرتان زشت ساخت اینان هدایت
یافتگانند.
-8 و این تفضلی است از طرف خدا و نعمتی،و خداوند دانا و فرزانه است.
-9 و اگر دو طایفه از مؤمنین با یکدیگر بجنگ پرداختند بین آنان صلح برقرار کنید،اگر یکی از آن دو طائفه بر دیگري ستم
میکرد با آنکه ستمگر است بجنگید تا تن بفرمان الهی دهد،اگر آن دسته از ستمگري بازگشت دو باره آن را بعدالت صلح
دهید،و عدالت کنید که خداوند عدالت کنندگان را دوست دارد.
-10 مؤمنان برادرند،بین برادرانتان صلح برقرار کنید و از خدا بترسید تا مورد ترحم خداوند قرار گیرید.
قرائت آیات:
فاصلحوا بین اخویکم-یعقوب(فاصلحوا بین اخوتکم)بصیغۀ جمع قرائت کرده است،و این قرائت،قرائت ابن سیرین نیز هست،و
بقیۀ قراء(بین اخویکم)به تثنیه قرائت کرده اند چون طائفتان بصورت تثنیه آمده است،و در قرائت نادر از زید بن ثابت و
حسن(اخوانکم)قرائت با الف و نون بصورت جمع
ص : 193
نقل شده است.
فتبینوا-در سورة نساء اختلاف قراء را در مورد(فتبینوا)و دلیل هر دو قرائت را بیان کردیم،و از حضرت باقر(ع)(فتثبقوا)با ثاء و
تاء روایت شده است.
لغات آیات:
عنت-عنت عبارتست از مشقت،گفته میشود:(عنت الدابه تعنت عنتا)یعنی:
(اسب سخت به مشقت افتاد)هنگامی که ساق پاي اسب پس از آنکه شکستگی آن خوب شده دو باره شکست که دیگر
نمیتواند راه رود،ابن الانباري گوید اصل عنت بمعنی تشدید است،گفته میشود:(فلان یعنت فلانا)یعنی:(فلانی را در فشار
میگذارد)و او را وادار بکاري سخت می نماید)آن گاه از آن معنی هلاکت گرفته شده است.
اقسطوا-قسط بمعنی عدل است،و مانند ان اقساط و قسوط،و قسط بفتح بمعنی ستم و بازگشت از حق است،بنا بر این اصل باب
عدول بمعنی بازگشت است،هر کس بازگشت بسوي حق کرد عدالت کرده است،و هر کس بازگشت از حق میکند ستم
نموده است.
اعراب آیات:
اللّ
􀀀
أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ هِ
-خبر آن بنظر نحویین در طرف است که فیکم باشد،ولی این اعراب اشکال دارد،زیرا شایسته است که خبر داراي فایده
باشد،بنا بر این گفته نمیشود:آتش گرم است زیرا این خبر فایده اي در بر ندارد،بنظر من بهتر است که او با جملات بعد از آن
خبر باشد،که معنی میشود:(بدانید که در میان شما پیامبري است که اگر در بسیاري از کارها از شما اطاعت کند بگناه
ص : 194
خواهید افتاد).
و بنا بر وجه اول میشود گفت منظور آن بوده است که موقعیت رسول خدا(ص) به آنان تفهیم شود،همانگونه که اگر انسان
بخواهد طرف را متوجه مطلبی کند میگوید:فلانی حاضر است،با اینکه طرف خود از وجود فلانی آگاه است.
اللّ فیکم)احتمال داشت که غیر رسول خدا کسانی در میان آنان است که بمنزلۀ رسول خدا
􀀀
و اگر گفته میشد:(ان رسول ه
اللّ )دیگر این احتمال نمیرود،و بنا بر این تقدیر:
􀀀
هستند،ولی وقتی گفته شود:( أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ هِ
لَوْ یُطِیعُکُمْ
-لو با ما بعدش در محل رفع هستند که خبر بعد از خبر ان باشند.
اللّ
􀀀
فَضْلًا مِنَ هِ
اللّ ذلک لکم فضلا منه و نعمه)و نیز جایز است عامل در آن راشدون و فعلی که در
􀀀
-مفعول له است و تقدیرش اینست(فعل ه
اللّ ).
􀀀
آن است باشد یعنی:(رشد او فضلا من ه
بجهاله و بالعدل- ( 1)هر دو در محل نصب هستند بنا بر حالیت، و عامل در اولی فتصیبوا و در دومی فاصلحوا است.
شأن نزول:
اسِقٌ 􀀀 جاءَکُمْ ف 􀀀 إِنْ
-بنقل ابن عباس ( 2)و قتاده و مجاهد این آیه در مورد ولید بن عقبه بن ابی معیط نازل شده است که رسول خدا(ص)او را براي
جمع صدقات طایفۀ بنی المصطلق فرستاد،مردم از شادي بمنظور استقبال از او بیرون
ص : 195
1) -بجهاله در آیۀ 6 و بالعدل در آیۀ 9 -1
. 2) -تفسیر ابن عباس صفحۀ 323 -2
آمدند،ولی چون در دوران جاهلیت بین ولید و آنان دشمنیهایی وجود داشت پیش خودش فکر کرد قصد کشتن او را
دارند،بطرف رسول خدا(ص)بازگشت و گزارش داد که این طائفه از پرداخت زکات و صدقاتشان خودداري کردند،با اینکه
جریان درست بر عکس بود،حضرت سخت ناراحت شد و بفکر افتاد که با آنان جنگ کند،که این آیه نازل شد.
بعضی گفته اند که:(این آیه در بارة یک فرد ( 1)نازل شده است که بپیامبر گفته است ماریه مادر ابراهیم پسر عمویی قبطی
دارد که می آید و با او همبستر میشود،رسول خدا(ص)علی(ع)را فرا خواند و فرمود برادرم!این شمشیر را بگیر و برو اگر آن
اللّ براي اجراي فرمان شما هر جا که مرا بفرستی تند و تیز
􀀀
شخص را نزد ماریه دیدي او را بکش،علی(ع)گفت:یا رسول ه
هستم،و دستور شما را بفوریت انجام خواهم داد،یا اینکه شاهد چیزي می بینید که غائب نمی بیند(و من طبق مشاهدات خودم
عمل کنم)؟حضرت فرمود:(معیار مشاهدات خودت است)شاهد چیزي بیند که غائب نمی بیند.
حضرت علی(ع)میفرماید:در حالی که شمشیرم برهنه بود راه افتادم و آنجا آن مرد را در منزل ماریه دیدم،شمشیر را کشیدم
همین که فهمید من آهنگ او را دارم بطرف درخت خرمایی دوید و از آن بالا رفت و خود را به پشت انداخت،و میان
پاهایش را باز کرد،ناگهان دیدم صاف است و آلت مردانگی نه کم و نه زیاد بکلی ندارد ( 2)برگشتم به پیامبر خدا(ص)خبر
دادم،حضرت فرمود:شکر
ص : 196
1) -و بنا بر روایت نور الثقلین این فرد عایشه بوده است که حسادت زنانه او را وادار کرده است بدروغ ماریه زن دیگر -1
. پیامبر را بدام اندازد ج 5 صفحه 81
2) -تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج 2 صفحۀ 319 اینجا اضافه دارد(حضرت رسول خدا(ص)که جریح قبطی را خواجه و بی -2
اللّ
􀀀
آلت برایش توصیف کردند. فرمود:جریح این چه حالتی است که داري؟جریح در جواب گفت یا رسول ه
خداي را که هر نوع زشتی را از ما اهل بیت بر طرف ساخته است).
و قوله ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا-بنقل از سعید بن جبیر در باره طایفۀ اوس و خزرج نازل شده است که میان آنان جنگی با
لیف خرما و نعلین اتفاق افتاده بود.
اللّ بن رواحه از طایفۀ اوس نازل
􀀀
اللّ بن ابی بن سلول از طایفۀ خزرج و تیرة عبد ه
􀀀
بعضی هم گفته اند این آیه در مورد تیرة عبد ه
اللّ بن ابی می ایستد الاغ
􀀀
شده است،و علتش هم این بوده است که حضرت رسول(ص)جلو عبد ه
(2
(قبطیها خادمان خود و کسانی را که میخواهند بر خانوادة خود وارد کنند او را باین حالت در می آورند،و قبطیها جز با قبطیان
انس نمی گیرند پدر ماریه مرا نزد او فرستاده است تا بر او وارد شده به او خدمت کنم و با او مانوس باشم..) و نیز در تفسیر
اللّ بن بکیر میگوید:بحضرت صادق(ع)گفتم:فدایت شوم
􀀀
نور الثقلین ج 5 صفحۀ 81 حدیثی وارد شده است که در آن (عبد ه
آیا رسول خدا(ص)میدانست عایشه دروغ گفته است و دستور قتل آن مرد را دادند یا اینکه نمیدانستند،و خداوند در اثر تحقیق
و درنگ علی(ع)کشته شدن را از مرد قبطی برداشت؟ فرمودند:بخدا سوگند پیامبر عالمتر از این بود،و اگر این دستور از طرف
فرمان قاطعی می بود علی(ع)باز نمیگشت مگر با کشتن مرد قبطی،ولی هدف پیامبر از این دستور آن بود که عایشه از گناه
خود توبه کند،ولی عایشه نه از گناه خود بازگشت و نه بکشته شدن مرد مسلمانی با دروغگویی خود اهمیت میداد). و نیز در
کتاب(السبعه من السلف)ص 157 بنقل از مستدرك حاکم ج 4 ص 39 این جریان با مختصر تفاوتی در باب شدت حسادت
عایشه نقل شده است.
ص : 197
اللّ بن رواحه
􀀀
اللّ دماغ خودش را میگیرد و بحضرت میگوید از جلو من دور شو ( 1)عبد ه
􀀀
سواري حضرت پهین می اندازد،عبد ه
اللّ نیز از قومش
􀀀
اللّ بن ابی ناراحت شده عبد ه
􀀀
به او میگوید:الاغ رسول خدا (ص)بویش از تو و پدرت بهتر است،دودمان عبد ه
.( کمک خواست،و بین آنان با آهن و دست و نعلین زد و خود درگرفت ( 2
معناي آیات:
اشاره
آن گاه خداوند بمؤمنین خطاب کرده میفرماید:
« اسِقٌ بِنَبَإٍ 􀀀 جاءَکُمْ ف 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ 􀀀ی»
یعنی:اگر فاسقی خبر مهمی براي شما آورد،و فاسق کسی است که از اطاعت فرمان خدا به معصیت او،روي آورده است.
« فَتَبَیَّنُوا »
اول صدق و کذب او را بدست بیاورید،و فورا با خبر او اقدام به عمل نکنید،و بنا بر قرائت کسی که فتثبتوا خوانده است
معنایش اینست که در برابر خبري که فاسق آورده است بایستید تا حقیقت آن براي شما روشن شود.
« الَهٍ 􀀀 أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَه »
یعنی این احتیاط را بخاطر آن انجام دهید که
ص : 198
اللّ بن ابی
􀀀
اللّ بن ابی رفت،عبد ه
􀀀
1) -لباب النقول سیوطی صفحۀ 202 میگوید:(پیامبر(ص)سوار بر الاغی شده بطرف عبد ه -1
بحضرت گفت:از من دور شو که بوي گند الاغت مرا ناراحت کرد،مردي از انصار گفت بخدا سوگند که الاغ حضرت از تو
اللّ خشمناك شد و...)
􀀀
خوشبوتر است،آن گاه مردي از قوم عبد ه
اللّ بن رواحه مخلص و یارانش
􀀀
اللّ ابن ابی بن سلول منافق و یارانش و عبد ه
􀀀
2) -تفسیر ابن عباس 323 :(این آیه در بارة عبد ه -2
که بر سر یک سخن نزاع کردند وارد شده است...)
مبادا با عدم آگاهی از حال مردي و مطیع بودن و اسلامشان به مال و جان آنان لطمه وارد شود.
« ا فَعَلْتُمْ 􀀀 ی م 􀀀 فَتُصْبِحُوا عَل »
تا در اثر خطایی که مرتکب شده اند.
« ادِمِینَ 􀀀ن»
طوري پشیمان شوند که دیگر جبران آن ممکن نباشد.
یک استفادة فقهی:
این آیۀ شریفه دلالت دارد بر اینکه خبر واحد موجب علم و عمل به آن نمیشود، زیرا معنی آنست که اگر کسی براي شما
خبري آورد که در امان نیستید از اینکه خودش دروغ باشد،در مورد آن خبر توقف کنید،و این علت در خبر کسی که احتمال
دروغ دارد موجود است.
و بعضی هم بهمین آیه استدلال کرده اند بر وجوب عمل کردن بخبر واحد در صورتی که خبر دهنده عادل باشد،زیرا خداوند
توقف نمودن در خبر فاسق را واجب فرموده است،بنا بر این دلالت دارد بر اینکه در خبري که شخص عادل بدهد درنگ و
تحقیق واجب نیست،و این صحیح نیست،زیرا دلیل خطاب بنظر ما و بیشتر محققین قابل اعتماد نیست.
« اللّ
􀀀
وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ هِ »
یعنی:از خدا بترسید که پیامبر را تکذیب کنید یا اینکه در حضور او سخن باطلی بگوئید،زیرا خداوند عمل شما را به او خبر
میدهد و شما رسوا خواهید شد.
و بعضی گفته اند یعنی:از اینکه خداوند دروغگویی ولید را به پیامبر اطلاع داد بدانید که رسول خدا در میان شما است،و این
اطلاع یکی از معجزات او است.
« لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ »
یعنی:اگر در بسیاري از موارد مطابق میل شما عمل به گناه و هلاکت خواهید افتاد،و در اینجا بطور مجاز موافقت خداوند
نسبت به خواسته هاي مردم به اطاعت تعبیر شده است،چون میدانید
ص : 199
که در اطاعت،رتبه و مقام منظور میشود،بنا بر این انسان هیچگاه مطیع افراد زیر دست خود نخواهد شد،بلکه انسان در صورتی
مطیع بالا دست خود خواهد بود که دستورات او را اجراء کند.
آن گاه خداوند مؤمنین را که دروغ نمیگویند مورد خطاب قرار داده میفرماید:
« مانَ 􀀀 اللّ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِی
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 وَ ل »
یعنی:خداوند اسلام را در نظر شما بهترین ادیان قرار داده است،که دلائل متعددي بر صحت آن اقامه نموده و نیز وعدة ثواب
براي پیروي از اسلام داده است.
« وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ »
و با برنامه ها جالبی که در اسلام قرار داده است مردم بطرف آن جذب میشوند.
« وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ »
و با توصیف عذاب کافران و بیان انواع و اقسام مظرات ناشیه از کفر مردم را از آن دور ساخت.
« وَ الْفُسُوقَ »
یعنی:خروج از طاعت به معصیت،و بنقل از ابن عباس و ابن زید فسوق عبارتست از دروغ،و همین معنی از حضرت باقر(ع)نیز
.( روایت شده است ( 1
« انَ 􀀀 وَ الْعِصْی »
.( یعنی:کلمۀ نافرمانیهاي خداوند ( 2
ص : 200
1) -معانی الاخبار چاپ مکتبه الصدوق صفحۀ 294 :(زید شحام گوید از حضرت صادق(ع)پرسیدم معنی رفث و فسوق و -1
جدال چیست؟فرمودند:اما رفث همبستر شدن است،و اما فسوق دروغگویی است،مگر فرمودة الهی را نشنیده اي که میفرماید:(
الَهٍ ...). که در آیه بدروغگو فاسق گفته شده است. 􀀀 اسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَه 􀀀 جاءَکُمْ ف 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ 􀀀ی
2) -نور الثقلین ج 5 صفحۀ 82 بنقل از اصول کافی(عبد الرحمن بن کثیر -2
سپس خداوند بخبر دادن از حال آنان بازگشته میفرماید:
« الرّ
اشِدُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ 􀀀 أُول »
یعنی:کسانی که خداوند آنان را به ایمان و زینت داشتن آن در دلهایشان توصیف کرده است آنان هستند که به خوبیها ارشاد
گشته اند،و بعضی گفته اند راشدون کسانی هستند که راه رشد را یافته و به سوي بهشت هدایت شده اند.
« اللّ وَ نِعْمَهً
􀀀
فَضْلًا مِنَ هِ »
ابن عباس گوید:یعنی:و این تفضلی است از من و رحمتی نسبت به آنان.
« اللّ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ »
خداوند بتمام اشیاء عالم است.
« حَکِیمٌ »
و در تمام کارهایش حکیم و فرزانه است.
استفادة کلامی:
و این آیه بچند جهت بر بطلان مذهب جبر دلالت دارد:
-1 چون خداوند ایمان را در دلهاي بندگان محبوب ساخته و کفر را ناپسند دیگر چیزي را که دوست ندارند باجبار محبوب
آنان نمیسازد،و چیزي را که دوست دارند برایشان ناپسند نخواهد ساخت.
-2 در صورتی که خداوند با الطاف خود در محبوب ساختن ایمان در دلها به بندگانش عنایت فرموده است این دلیل گفتاري
است که ما در بحث لطف داریم سپس میفرماید:
« انِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا 􀀀 طائِفَت 􀀀 وَ إِنْ »
یعنی:اگر دو طائفه از مؤمنین با یکدیگر جنگ کردند.
(2
مانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ )روایت میکند که مراد امیر المؤمنین(ع)است،( وَ کَرَّهَ 􀀀 (از حضرت صادق(ع)در بارة( حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِی
انَ ) اولی و دومی و سومی است) 􀀀 إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْی
ص : 201
« ما􀀀 فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُ »
بین آنان را اصلاح دهید تا صلح کنند،البته این آیه دلالت ندارد بر اینکه اگر دو طائفه مؤمن با یکدیگر جنگ کردند باز هم
بر ایمان خود باقی خواهند بود،و باز هم میشود به آنان مؤمن گفت،و آیه مانع از این نیست که از جنگ بگوئیم:یکی از این
دو طایفه یا هر دو طایفه فاسق شده اند.
« ي􀀀 ما عَلَی الْأُخْر 􀀀 داهُ 􀀀 فَإِنْ بَغَتْ إِحْ »
.« اگر یک طایفه با داشتن انتظاري نامشروع از طایفۀ دیگر نسبت به او ستم روا داشت،و ستمگرانه با آن طایفه بجنگ پرداخت
« اتِلُوا الَّتِی تَبْغِی 􀀀فَق »
چون این طائفه ستمگر است نه آن دیگري پس با او بجنگید.
« اللّ
􀀀
ی أَمْرِ هِ 􀀀 حَتّ تَفِیءَ إِل
ی􀀀 »
تا به اطاعت فرمان خدا بازگشته،دست از جنگیدن با آن طایفۀ مؤمن بردارد.
« اءَتْ 􀀀 فَإِنْ ف »
یعنی:اگر بفرمان خدا بازگشت و توبه نموده دست از جنگ برداشت و تن بفرمان الهی داد.
« ما􀀀 فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُ »
یعنی:بین طایفۀ متجاوز و بین طائفه اي که مؤمن است صلح دهی.
« بِالْعَدْلِ »
یعنی:عادلانه آنان را صلح دهید تا بین آنان یکسان رفتار شود،و از یک طرف نسبت بدیگري ظلم نشود،و در مورد خسارت و
زیان حق کسی نادیده گرفته نشود.
« اللّ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ
􀀀
وَ أَقْسِطُوا إِنَّ هَ »
.( یعنی:و در گفتار و کردار بعدالت رفتار کنید ( 1
ص : 202
1) -تفسیر صافی بنقل از کافی و تهذیب و قمی در تفسیر این روایت میکند (که حضرت صادق از پدرش علیهما السلام -1
ضمن حدیثی نقل کرده است پس از
« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ »
.( مؤمنین در دین برادر یکدیگرند و باید همدیگر را یاري کنند ( 1
(1
(آنکه این آیه نازل شد رسول خدا(ص)فرمودند:از میان شما کسی هست که پس از من بر طبق تأویل قرآن خواهد جنگید
همانگونه که من طبق نزیل قرآن جنگیدم، پرسیدند:آن کس کیست؟فرمود:کسی مشغول دوختن کفش است(یعنی امیر
المؤمنین(ع)عمار یاسر گوید:من با این پرچم سه بار در رکاب رسول خدا(ص) جنگیده ام،و این بار چهارم است که
میجنگم...)
ص : 203
1) -بطرق مختلف عامه و خاصه وارد شده است که پیامبر خدا(ص)پس از نزول این آیه میان یک یک اصحابش عقد -1
اخوت برقرار کرد،و از میان اصحاب علی(ع)را براي خود برادر گرفت،اینک بچند حدیث در این مورد توجه فرمائید: و از
کتب خاصه بسیار نقل شده است از آن جمله است: تفسیر برهان ج 4 صفحۀ 207 بنقل از مجالس شیخ از ابن عباس نقل شده
است گفت:پس از آنکه آیۀ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ نازل شد رسول خدا(ص)میان مسلمانان پیمان اخوت برقرار کرد،بین ابو بکر
و عمر و بین عثمان و عبد الرحمن و بین فلان تا اینکه بین تمام یارانش هر کس طبق منزلتش با دیگري پیمان اخوت بسته
شد،سپس بعلی بن ابی طالب(ع)فرمود:تو برادر من هستی و من برادر توام). و نور الثقلین ج 5 صفحۀ 88 بنقل از ارشاد مفید.
اللوامع النورانیه بحرانی صفحۀ 402 از طریق عامه میگوید:(ابن مغازلی شافعی در کتاب مناقب از حذیفۀ یمانی روایت میکند
که رسول خدا(ص)بین مهاجر و انصار اخوت برقرار کرد،و هر کس را با نظیرش برادر میکرد،سپس
« فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ »
یعنی:بین هر دو نفري که جنگ میکنند صلح دهید، و معنی تثنیه بجمع هم انطلاق میشود،زیرا تأویل چنین است که بین هر دو
برادري را اصلاح دهید،یعنی:شما برادران جنگ کنندگان هستید بین این دو دسته اصلاح دهید،یعنی:شر ظالم را از سر مظلوم
.( کوتاه کنید،و بیاري مظلوم روید ( 1
(1
(دست علی بن ابی طالب(ع)را گرفته فرمود:این برادر من است...). صحیح ترمذي ج 2 صفحۀ 299 بسندش از ابن عمر روایت
میکند که(رسول خدا(ص)بین یاران خود اخوت برقرار کرد،علی(ع)آمد در حالی که از چشمانش اشک میریخت فرمود:یا
اللّ میان اصحابت اخوت برقرار کردي و بین من و احدي اخوت برقرار نفرمودي؟!رسول خدا(ص)به او فرمود:تو در دنیا
􀀀
رسول ه
و آخرت برادر من هستی). و جریان اخوت پیامبر(ص)در کتابهاي دیگر عامه آمده است:
ص : 204
1) -اصول کافی مترجم ج 3 صفحۀ 297 :(حبیب احول گوید:از حضرت صادق(ع)شنیدم که فرمودند:اصلاح بین مردم -1
هنگامی که با هم بد شدند،و نزدیک ساختن آنان وقتی که از هم دور شدند،صدقه اي که خداوند آن را دوست دارد). اصول
کافی ج 3 صفحۀ 297 :(ابو حنیفه سر گروه حجاج میگوید:من و دامادم بر سر ارثی دعوا میکردیم که مفضل بر ما
گذشت،مدتی ایستاده سپس بما گفت: بیائید برویم منزل ما،ما نیز نزد او رفتیم،مفضل با چهار صد درهم که از خود بما داد
بین ما را اصلاح کرد،و از ما هر دو براي دیگري تعهد گرفت، گفت اما این پول از مال خودم نبود،حضرت صادق(ع)بمن
دستور داده بود هر گاه دو نفر از یاران ما بر سر چیزي نزاع داشتند از مال حضرت صرف کنم،و این از مال امام صادق(ع)بود)
« اللّ
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ »
یعنی:از خدا بترسید که در اصلاح دادن آنان کوتاهی نکنید،یا اینکه از خدا بترسید و از دادن حق دیگران دریغ نداشته باشید.
(1
(صحیح ابن ماجه ص 122 و مستدرك حاکم ج 3 ص 4 و 111 و 126 و 134 و مسند احمد حنبل ج 1 ص 159 و 230 و
طبقات ابن سعد ج 8 ص 114 و ج 3 قسم اول ص 13 و 14 و سیوطی در الدر المنثور ذیل تفسیر ان الذین آمنوا و هاجروا و
ذیل تفسیر رب اشرح لی صدري و کنز العمال ج 6 ص 391 و ص 400 و ج 3 و ص 61 و ص 154 و ص 155 و ج 6 ص 122
و 398 و مجمع الزوائد ج 9 ص 112 و 121 و 131 و فیض القدیر ج 4 ص 355 و الریاض النضره ج 1 ص 13 و 15 و 17 و ج
2 ص 168 و ص 169 و 201 و ذخائر العقبی ص 92 و اسد الغابه ج 3 ص 317 و استیعاب ج 2 ص 460 و حلیه الاولیاء ج 7
ص 256 و تاریخ بغداد ج 12 ص 268 و الصواعق المحرقه ص 74 و 75 کنوز الحقایق ص 27 و اصابه ابن حجر ج 8 قسم 1
ص 183 و کفایه الطالب ص 34 (بنقل از ج 1 ص 332 فضائل الخمسه). این بود روایاتی در مورد اخوت خاصی بین مؤمنین در
عصر پیامبر خدا(ص)و نیز در مورد اخوت عامه بین تمام مؤمنین روایات بسیاري که بچند نمونۀ آن توجه میفرمائید: اصول
کافی مترجم ج 3 صفحۀ 241 (مفضل بن عمر میگوید حضرت صادق(ع) فرمود:(مؤمنین برادر بوده فرزندان یک پدر و مادرند
و هر گاه یکی از آنان رگی از بدنش آسیب ببیند دیگران برایش نمیخوانید). اصول کافی مترجم ج 3 صفحۀ 241 :(علی بن
عقبه از حضرت صادق(ع)، روایت کرده است که فرمودند:مؤمن برادر مؤمن است،چشم او راهنمایی اوست، نه به او خیانت
میکند و نه در معامله او را فریب میدهد،و نه هیچگاه به او
ص : 205
« لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ »
تا مورد ترحم قرار گیرید.
زجاج گوید:افراد مؤمن در صورتی که از نظر دینی متحد باشند(برادر) اخوه نامیده میشوند،زیرا در دین یکی هستند و از
لحاظ اصل نسب هم که متحد هستند چون از یک مادرند که حواء باشد.
زهري از سالم از پدرش از رسول خدا(ص)روایت میکند که فرمودند:مسلمان برادر مسلمان است نه به او ستم میکند،و نه او را
رها میسازد،هر کس در فکر بر آوردن نیاز برادرش باشد،خداوند در فکر نیاز او است،و هر کس از مسلمانی اندوهی را
برطرف کند خداوند بدان وسیله اندوهی از اندوههاي او را روز، قیامت بر طرف خواهد فرمود،و هر کسی عیب مسلمانی را
بپوشاند خداوند روز قیامت عیب او را خواهد پوشانید)و این روایت را بخاري و مسلم در کتابهاي خود نقل کرده اند.
از پیامبر خدا(ص)ضمن وصیتی که به امیر المؤمنین(ع)فرمودند روایت شده است(یا علی ارزش دارد که یک میل ( 1)پیاده
روي کنی تا بیماري را عبادت نمایی،و دو میل راه روي تا جنازه اي را مشایعت کنی،و سه میل راه بروي تا دعوتی را اجابت
کنی:و چهار میل مسافرت کنی تا یک برادر دینی را
(1
(وعده اي میدهد و تخلف کند). نور الثقلین ج 5 صفحۀ 87 حدیث 39 معاویه بن عمار گوید از حضرت صادق
اللّ
􀀀
(ع)پرسیدم:فدایت شوم این حدیثی که از تو شنیده ام تفسیرش چیست؟فرمود چه حدیثی؟گفت: المؤمن ینظر بنور ه
،فرمودند:اي معاویه خداوند مؤمنین را از نور خود آفرید و آنان را غرق رحمت خود فرمود،و روزي که خود را به آنان معرفی
کرد پیمان ولایت ما را از آنان گرفت،پس مؤمن برادر مؤمن است از پدر و مادرش،پدرش نور و مادرش رحمت است،و با
این نور است که مؤمن میبیند)
ص : 206
1) -میل معادل 1482 متر است. -1
ملاقات کنی،و پنج میل سفر کنی تا بفریاد بیچاره اي برسی،و شش میل مسافرت روي تا مظلومی را یاري کنی،و بر تو باد که
همیشه بدرگاه خداوند استغفار کنی).
ارتباط آیات با یکدیگر:
اسِقٌ بِنَبَإٍ )بما قبلش اینست:پس از آنکه خداوند دستور داد که مسلمانان از فرمان خدا و رسولش 􀀀 جاءَکُمْ ف 􀀀 ارتباط قوله( إِنْ
اطاعت کنند بدنبالش بیان فرمود که رسول خدا(ص)جایز نیست از خواستۀ آنان پیروي کند،بلکه بر او لازم است مطابق
دستوري که از طرف خداوند دارد عمل کند.
مانَ )[با ما قبلش آنست که لعنتم بمنزلۀ اینست که بگوید:شما بگناه نیفتادید،یعنی:خداوند 􀀀 اللّ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِی
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 ارتباط( وَ ل
در بسیاري از کارها مطابق شما عمل نکرد که شما بگناه بیفتید،و لکن خداوند ایمان را محبوب شما ساخت]
1)جملۀ مقدري است مثل(لئلا تقعوا فی العنت)و این را گفتیم:چون کلمۀ لکن اگر بعدش اثبات باشد باید قبل از او نفی واقع )
شده باشد.
و قوله لَوْ یُطِیعُکُمْ لعنتم هم بمعناي اینست که(لم یطیعکم فما عنتم).
ص : 207
.« مترجم » 1) -این قسمت نسخه بدل داخلی کروشه از پاورقی اصل عربی بداخل متن آورده شده است -1
14 حجرات 49 - آیات 11
[ [سوره الحجرات ( 49 ): آیات 11 تا 14
اشاره
لا تَلْمِزُوا 􀀀 ی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ 􀀀 ساءٍ عَس 􀀀 ساءٌ مِنْ نِ 􀀀 نِ 􀀀 ی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا 􀀀 یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَس 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا 􀀀ی
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِجْتَنِبُوا 􀀀 اَلظّ ( 11 ) ی
􀀀
ئِکَ هُمُ الِمُونَ 􀀀 مانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُول 􀀀 ابِ بِئْسَ اَلاِسْمُ اَلْفُسُوقُ بَعْدَ اَلْإِی 􀀀 ابَزُوا بِالْأَلْق 􀀀 لا تَن 􀀀 أَنْفُسَکُمْ وَ
یَغْتَبْ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَ دُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ 􀀀 تَجَسَّسُوا وَ لا 􀀀 کَثِیراً مِنَ اَلظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ اَلظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا
ارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ 􀀀 ائِلَ لِتَع 􀀀 اکُمْ شُعُوباً وَ قَب 􀀀 ی وَ جَعَلْن 􀀀 اکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْث 􀀀 إِنّ خَلَقْن
􀀀
اَلنّ ا
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 تَوّ رَحِیمٌ ( 12 ) ی
ابٌ􀀀 اَللّ
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
اِتَّقُوا هَ
مانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ 􀀀 لَمّ یَدْخُلِ اَلْإِی
ا􀀀 و ا 􀀀 ل قُولُوا أَسْلَمْن کِن 􀀀 آمَنّ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ ا􀀀 اَلْأَع رابُ􀀀 الَتِ ْ 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ( 13 ) ق
􀀀
اکُمْ إِنَّ هَ 􀀀 اَللّ أَتْق
􀀀
هِ
( اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 14
􀀀
مالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ هَ 􀀀 لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ
􀀀
تُطِیعُوا هَ
ص : 208
ترجمه آیات:
-11 اي کسانی که ایمان آورده اید هیچگاه نباید مردمی مردم دیگر را مسخره کند،چه بسا این مردم از مردم دیگر بهتر
باشند،و نیز نباید زنانی زنان دیگر را بباد مسخره گیرند،چون ممکن است آنان از اینان بهتر باشند،از یکدیگر عیبجویی
نکنید،و یکدیگر را با یادآوري لقبهاي زشت سرزنش ننمائید،پس از ایمان آوردن اسم نافرمانی بد اسمی است،و آنان که توبه
نکنند جزء ستمکاران هستند.
-12 اي آنها که ایمان آورده اید از بسیاري گمانهاي بد دوري کنید، که بعضی از گمانهاي بد گناه است،و در مورد یکدیگر
کنجکاوي نکنید،و پشت سر همدیگر بعیب جویی نپردازید،آیا کسی دوست دارد که گوشت جسد مردة برادرش را
بخورد؟حتما از آن تنفر دارید،از خدا بترسید،خدا توبه پذیر و مهربان است.
اي مردم!ما شما را از مرد و زنی آفریدیم،و اینکه شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا از یکدیگر شناخته شوید،گرامی
ترین فرد شما با تقواترین شما است،خداوند دانا و آگاه است.
-14 عربهاي بادیه نشین گویند:ایمان آوردیم،بگو:هنوز ایمان نیاورده اید،ولی بگوئید:ما تسلیم شده ایم،هنوز ایمان به هیچ وجه
در دلهاي شما وارد نشده است،و اگر از خدا و رسول اطاعت کنید خداوند چیزي از ثواب اعمالتان را ناقص نخواهد
ساخت،که خداوند بخشنده و مهربان است.
قرائت آیات:
لا یلتکم-اهل بصره لا یألتکم با الف و بقیه لا یلتکم بدون الف قرائت
ص : 209
کرده اند.
دلیل قرائت آیات:
ابو زید میگوید:(الته حقه)یألته التا)گفته میشود که حق او را ناقص کند، و کسانی میگویند:(لات یلیت لیتا)و نیز گفته میشود:
(رلت الرجل الیته لیتا) هنگامی که خبر را از او پنهان سازي،و به او بغیر از چیزي که میپرسد خبر دهی روبه شاعر گوید:
و لیله ذات ندي سریت
و لم یلتنی عن سراها لیت
یعنی:(در شبی بارانی رفتم،و هیچ مانعی از شبروي من نکاست).
و کسانی میگویند:(ألاتنی عن حقی)و(ألاتنی عن حاجتی)یعنی:مرا از حقم و نیازم بازداشت.
اهُمْ ) ( 1)است. 􀀀 ا أَلَتْن 􀀀 دلیل کسی که(لا یألتکم)قرائت کرده است،جملۀ( وَ م
و هر کس که(یلتکم)خوانده است آن را از(لات یلیت)گرفته است.
لغات آیات:
الهمز و اللمز-بمعنی عیب و زشتی مردم است،و(لمز)یعنی از کسی که عیبجویش جایز نیست عیب جویی نمودن،و این عمل
حرام است،اما بدگویی از شخص فاسق(لمز)نیست،و در حدیث وارد شده است هر عیبی که فاسق دارد افشاء کنید تا مردم از
او دوري جویند.
لا تنابزوا-نیز سرزنش نمودن افراد است با لقبهایی که روي آنان میگذارند
ص : 210
اهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ )یعنی:(از عملشان چیزي ناقص نکردیم) 􀀀 ا أَلَتْن 􀀀 1) -سورة طور آیۀ 21 ( وَ م -1
.( عرب میگوید:(نبزته،انبزه) ( 1
لا یغتب-غیبت آنست که انسان پشت سر افراد از آنان عیبهایی را که دارند بازگو کند،اما اگر پشت سر او چیزي را بگویی که
در او نیست بهتان و تهمت است.
شعوبا و قبائل-شعوب بکسانی گویند که عرب را کوچک دانسته براي آنان هیچ نوع برتري نسبت به دیگر ملتها قائل نیستند
اکُمْ شُعُوباً )را عجم معنی کرده اند همان گونه که قبائل را از 􀀀 2)و علت اینکه بدین نام شناخته شده اند آنست که آیۀ( وَ جَعَلْن )
عرب دانسته اند.
ابو عبیده گوید:شعوب عبارتست از عجم و اصل آن از تشعب است،و این بعلت تفرقۀ آنان است در نسب،و گفته
میشود(شعبته)که بمعنی(جمعته) است و چون شعب از لغات اضداد است بمعنی(فرقته)نیز آمده است.
شأن نزول آیات:
لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ 􀀀
-بنا بقول ابن عباس این آیه در بارة(ثابت بن قیس بن شماس)نازل شده است ( 3)که در گوش خود پنبه میگذاشت،و هنگامی
که وارد مسجد میشد به او جا میدادند تا در کنار پیامبر(ص)بنشیند و بسخنان حضرت گوش فرا دهد،روزي که مردم نماز را
تمام کرده بودند و هر کس در جاي خود نشسته بود وارد مسجد شد،از میان مردم عبور میکرد و میگفت:
ص : 211
1) -یعنی:با یادآوري لقب زشتی او را سرزنش کردم،و یا با یادآوري، لقب زشتی ملامتش خواهم کرد. -1
. 2) -المنجد-شعب 2 -2
. 3) -تفسیر ابن عباس صفحۀ 323 -3
راه بدهید،تا اینکه بیکنفر رسید به او گفت:جا پیدا کردي بنشین،ثابت با حالتی خشمناك پشت سر او نشست،همین که هوا
روشن شد پرسید که این مرد کیست؟آن مرد گفت:من فلانی هستم،ثابت نام مادر او را که در جاهلیت زن بدنامی بوده برده
گفت پسر فلان زن هستی؟آن مرد از خجالت سر خود را بزیر انداخت،بلافاصله این آیه بر پیامبر خدا(ص)نازل شد.
ساءٍ 􀀀 ساءٌ مِنْ نِ 􀀀 لا نِ 􀀀 وَ
-از انس نقل شده است که این قسمت نیز در زنان پیامبر(ص)است که ام سلمه یکی از زنان حضرت را مسخره کرده بودند
1)و علت این مسخره این بود که ام سلمه یک تکه پارچۀ کتان سفید بکمر خود بسته بود که دو طرف آن از پشت سرش )
آویخته بود و موقع راه رفتن بزمین کشیده میشد،عایشه (دختر ابو بکر)به حفصه(دختر عمر)گفت:ببین پشت سر خودش چه
میکشد مثل زبان سگ آویزان شده است؟!این بود سبک مسخرة آنان.
حسن گفته است که عایشه ام سلمه را به کوتاهی قدش سرزنش کرده و براي فهماندن این معنی با دست اشاره نموده است، وَ
یَغْتَبْ بَعْضُ کُمْ بَعْضاً -در بارة دو نفر از یاران رسول خدا(ص)نازل شده است که دوست خود سلمان را غیبت کرده 􀀀 لا
بودند،این دو نفر سلمان را فرستاده بودند که برود از خدمت حضرت رسول(ص)براي آنان غذا بیاورد،حضرت نیز سلمان را
نزد سامه بن زید که انباردار قافله بود فرستاده بود،اسامه به آنان میگوید:غذا تمام شده است و چیزي پیش من نیست،سلمان نیز
دست
ص : 212
1) -تفسیر ابن عباس صفحۀ 323 در این باره میگوید(این آیه در بارة دو نفر از زنان پیامبر(ص)نازل شده است که ام سلمه -1
زن پیامبر(ص)را مسخره کرده بودند،که خداوند آنان را از این عمل بازداشته فرمود:و لا نساء.)
خالی بر میگردد،آن دو نفر میگویند اسامه بخل ورزیده است،و به سلمان هم میگویند:اگر او را سر چاه پر آبی بفرستیم خشک
خواهد شد،آن گاه خودشان راه می افتند که نزد اسامه جستجو کنند،با اینکه پیامبر(ص)به آنان این دستور را نداده بود.
اللّ ما امروز گوشتی دریافت
􀀀
حضرت به آنان فرمود:چه شده است که می بینم دهانتان آلوده بگوشت است گفتند:یا رسول ه
نکردیم،فرمود:گمراه شده اید داشتید گوشت سلمان و اسامه را میخوردید،و بدنبال آن این آیه نازل شد.
از ابی قلابه روایت شده است که به عمر بن خطاب گفته شد که ابا محجن ثقفی با جمعی از دوستانش در خانه شراب
مینوشند،عمر بمنزل او رفته هنگامی که بر او وارد شد دید که تنها یک نفر نزد او است،ابو محجن به عمر گفت:اي امیر
المؤمنین!این کار بر تو حلال نیست،خداوند تجسس را بر تو حرام کرده است، عمر گفت:این چه میگوید؟ زید بن ثابت و عبد
اللّ بن ارقم گفتند:یا امیر المؤمنین راست میگوید.
􀀀
ه
راوي میگوید:عمر از خانۀ او بیرون رفته او را رها کرد.
یک بار دیگر عمر بن خطاب همراه عبد الرحمن بن عوف بمنظور گشت بیرون رفتند، آتشی دیدند جلو رفتند و از صاحبخانه
اجازه گرفتند،صاحبخانه در را باز کرد وارد خانه شدند دیدند در این خانه مردي است و زنی که زن آواز میخواند، در حالی
که مرد پیاله اي در دست دارد.
عمر گفت:این زن چه نسبتی با تو دارد؟
ص : 213
گفت:زن من است،عمر گفت:در این پیاله چیست؟گفت:آب خوردن است، عمر به زن گفت:چه آوازي می خواندي؟زن
گفت:این اشعار را می خواندم:
(تطاول هذا اللّیل و اسودّ جانبه
و أرّقنی ألاّ حبیب ألاعبه
اللّ و التقی
􀀀
فو اللّه لو لا خشیه ه
لزعزع من هذا السّریر جوانبه
و لکن عقلی و الحیاء یکفّنی
و أکرم بعلی أن تنال مراکبه)
یعنی:(این شب طولانی شد و دامنۀ آن سیاه گردید،و مرا به بیدار خوابی مبتلا ساخت،مگر دوستی نیست که با او سرگرم شوم،
به خدا سوگند اگر ترس از خدا و پرهیزکاري نبود،از این تخت اطرافش می لغزید.
ولی عقل من و شرم و حیاء مرا باز می دارد،و به شوهرم احترام می گذارم که کسی به مراکب او دسترسی یابد).
لا تَجَسَّسُوا) عمر گفت:راست گفتی،و از 􀀀 سپس آن مرد گفت:یا أمیر المؤمنین ما اینطور دستور نداریم،خداوند می فرماید: (وَ
منزل او بیرون رفت.
ی ،ابن عباس گفته است این آیه در بارة ثابت بن قیس بن شماس و گفتارش در 􀀀 اکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْث 􀀀 إِنّ خَلَقْن
􀀀
النّ ا
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀 و قوله ی
بارة مردي که در مجلس به او جا نداد(اي پسر فلان زن)نازل گردیده است،که حضرت رسول(ص)فرمودند:
اللّ ، حضرت فرمود:به صورت این مردم نگاه کن.ثابت
􀀀
چه کسی از فلان زن یاد کرد؟ثابت برخاسته گفت:من بودم یا رسول ه
نظري به چهره هاي مردم افکند،حضرت از او پرسید چه دیدي اي ثابت؟گفت:چهره هاي سفید رنگ و سیاه رنگ و سرخ
رنگ را دیدم،تو این رنگهاي مختلف را جز به وسیلۀ تقوي و
ص : 214
جالِسِ... ). 􀀀 ذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 دین نمی توانی بر یکدیگر ترجیح دهی،و به دنبال آن آیه نازل شد:( ی
از مقاتل نقل شده است روز فتح مکّه رسول خدا(ص)به بلال حبشی دستور فرمودند بلال روي پشت بام خانۀ کعبه رفته اذان
گفت،عتاب بن اسید سپاس خداوند را که پدرم را کشت و این روز را به خود ندید،حرث به هشام گفت:آیا محمد غیر از این
کلاغ سیاه مؤذّنی پیدا نکرده است؟!سهیل بن عمرو گفت:اگر خدا بخواهد چیزي را تغییر دهد می دهد،ابو سفیان گفت:من
حرفی نمی زنم چون می ترسم خداي آسمانها خبر مرا براي محمد بازگو کند،جبرئیل بر حضرت نازل شد و گفته هاي آنان را
به حضرت رسانید، حضرت آنان را احضار کرده در مورد گفته هایشان از آنان پرسش فرمود،همگی به گفته هاي خود اقرار
کردند،به دنبال آن،آیۀ فوق نازل شد،و خداوند آنان را از تفاخر در انساب و سرزنش فقراء،و تکاثر اموال مذمت کرد.
معنی آیات:
پس از آنکه خداوند دستور به اصلاح ذات البین داده از تفرقه نهی فرمود،به دنبال آن از کارهایی مانند مسخره نمودن،آزار
مستمندان و مساکین نهی کرده می فرماید:
« ی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ 􀀀 لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَس 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی»
خلیل گوید:قوم به مردان گفته می شود نه زنان،زیرا این مردان هستند که در انجام امور بعضی از آنان بر دیگران قائم
هستند،زهیر شاعر عرب گفته است:
(و ما أدري و لست أخال أدري
أقوم آل حصن أم نساء)
یعنی:(نمی دانم و فکر نمی کنم که عاقبت هم بدانم،آیا آل حصن مردانند
ص : 215
.( یا زنان) ( 1
بنا بر این معنی آیه این است که مردانی مردان دیگر را مسخره نکنند.
و سخریه به معنی استهزاء است،مجاهد گوید یعنی:هیچگاه ثروتمندي حق ندارد بینوایی را به خاطر فقرش مسخره کند،و چه
بسا آن فقیري که در ظاهر حال به نظر پست جلوه می کند در پیشگاه خداوند از آن ثروتمندي که به ظاهر شریف جلوه می
کند منزلت و مقام بیشتري دارا باشد.
اما اگر مؤمنی فرد کافري را مسخره کرده تحقیر نمود گنهکار نیست.
ابن زید گوید:این آیه مسلمانان را نهی کرده است که مؤمنین کسانی را که داراي فسق علنی هستند مسخره نکنند که چه بسا
وَ» ، شخص مسخره شده از نظر عقیده در پیشگاه خداوند از شخص مسخره کننده بهتر باشد،یا اینکه در باطن اسلام آورده باشد
.( به همان معنی که گذشت ( 2 « ساءٍ 􀀀 ساءٌ مِنْ نِ 􀀀 لا نِ 􀀀
« لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ 􀀀 ی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ،وَ 􀀀 عَس »
یعنی به یکدیگر ناسزا نگوئید،همانگونه می فرماید و لا تقتلوا أنفسکم،زیرا مؤمنین مانند یک نفر هستند، که هر گاه برادرش
را بکشد مانند آن است که خودش را کشته است،این تفسیر از ابن عباس و قتاده نقل شده است.
لمز عبارت است از عیب جویی روبرو،و همز عبارت است از عیب جویی پشت سر.
ص : 216
1) -شاهد در شعر بر این است که قوم در مقابل نساء قرار داده شده. -1
2) -گفتیم بنا بر قول خلیل قوم به معنی رجال است که در مقابل نساء آمده است،بنا بر این معنی آیه می شود:نه مردان حق -2
دارند مردان را مسخره کنند،نه زنان حق دارند زنان دیگر را مسخره نمایند.
بعضی گفته اند:لمز عبارت است از عیب جویی با زبان چشم و اشاره،و همز جز به وسیلۀ زبان نخواهد بود.
ضحاك گفته است یعنی:یکدیگر را لعنت نکنید.
« ابِ􀀀 ابَزُوا بِالْأَلْق 􀀀 لا تَن 􀀀 وَ »
القاب جمع لقب است،و آن عبارت است از اسمی غیر از نام انسان،بعضی گفته اند لقب اسمی است که انسان به آن نامیده
نشده است،و هر وقت با آن اسم نامیده شود بدش می آید،و چنانچه لقب بگونه اي باشد که انسان از آن بدش نیاید اشکالی
ندارد مانند لقب فقیه،قاضی و...
از قتاده و عکرمه نقل شده است که تنابز به لقب عبارت است از اینکه افراد به یکدیگر بگویند:اي کافر!اي فاسق!اي منافق!.
از حسن نقل شده است یهودیان و مسیحیان که مسلمان می شدند،پس از اسلام آوردنشان بعضی از مسلمانان به آنان می
گفتند:اي یهودي!اي مسیحی! که از طرف پیامبر(ص)نهی شدند.
از ابن عباس نقل شده است که تنابز به لقب آن است که انسان گناهی انجام داده و توبه کرده است آن گاه به خاطر گناهی
که توبه کرده است او را سرزنش بزنند.
ابن عباس گوید:صفیّه دختر حی بن أخطب خدمت پیامبر آمده گریه می کرد، حضرت به او فرمود:چرا گریه می کنی؟صفیه
گفت:عایشه مرا سرزنش می زند و می گوید:یهودیه و دختر زن و مردي یهودي،حضرت به او فرمود:چرا تو نیز، در پاسخ او
نگفتی:پدرم هارون،عمویم موسی،همسرم محمد(ص)است؟به دنبال این جریان این آیه نازل شد.
« مانِ 􀀀 بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِی »
از حسن و دیگران نقل شده است فسوق پس از ایمان آن است که به کسی که ایمان آورده است بگویند:اي یهودي! اي
مسیحی!بنا بر این معنی آیه اینطور است:بد است آنچه که آن را به نام
ص : 217
فسوق می نامید،یعنی کفر پس از ایمان.
بعضی گفته اند:یعنی بد چیزي به دست آوردن اسم فسوق با غیبت مسلمین و عیب جویی آنان،و این معنی دلالت ندارد بر
اینکه(اسم)ایمان و فسق جمع نمی شوند،زیرا این مانند آن است که گفته شود:(بئس الحال الفسوق بعد الشیب)و معنایش آن
است که بد حالی است گناهکاري با پیري و(بئس الاسم الفسوق مع الایمان)و به ظاهر معنی آن خواهد شد که آن فسوق و
گناهانی که پس از ایمان است بد اسمی است،و آن کفر است.
« وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ »
یعنی:هر کس از عیب جویی دیگران و گناهان،توبه نکند و به اطاعت از فرمان الهی بازگشت نکند.
« الظّ
􀀀
ئِکَ هُمُ الِمُونَ 􀀀 فَأُول »
به خودشان ظلم می کنند که عملی انجام می دهند و با آن مستحقّ عذاب الهی می شوند.
« ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ 􀀀ی»
زجاج گوید:منظور آیه آن است که انسان نسبت به نیکان بدگمانی کند،اما بدکاران و گنهکاران همان گونه که از ظاهر آنان
دیده می شود ما حق داریم نسبت به آنان بدگمان باشیم.
بعضی گفته اند:این گمانی که دستور داده شده است از آن اجتناب کنیم آن است که انسان نسبت به برادر مسلمان خود گمان
بد داشته باشد،البتّه گمان بد داشتن تا ما دام که انسان به زبان نیاورده است اشکال ندارد،ولی اگر به زبان بیاورد و آن را ظاهر
سازد گناه کرده است،که دنبال آیه بدان اشاره شده است:
« إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ »
مقاتل بن حسان و مقاتل بن سلیمان گویند:منظور از آن گمانها که گناه است گمانهایی است که انسان نسبت به برادر مسلمان
خود ظاهر ساخته است.
ص : 218
بعضی گفته اند:اینکه خداوند فرموده است:( کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ )براي اینکه بعضی از ظن ها باید بدان عمل شود و مخالفت با آن
جایز نیست،و عمل کردن به این گونه ظن هنگامی که گناه است که شخص با اینکه میتواند علم پیدا کند به گمان خود رفتار
نماید،و این گمان است که در آیه گناه شمرده شده است،و نباید بدان عمل نمود،اما آن دسته از ظن و گمانها که راهی براي
تبدیل آنها به علم نیست گناه نیست،و روي همین اصل است که خداوند فرموده است بعضی از گمانها گناه است،نه همۀ
اتُ􀀀 لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِن 􀀀 آنها،و ظنّ نیکو در قرآن مجید بیان شده و در این آیه به آن اشاره شده است:( لَوْ
.( بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً ) ( 1
بعضی از مفسّرین گفته اند معنی آیه این است بر مؤمن واجب است که (نسبت به دیگر برادران)خوش بین باشد،و در مواردي
که قابل توجیه است هر چند که ظاهر آن مورد پسند نباشد بدگمان نباشد.
« لا تَجَسَّسُوا 􀀀 وَ »
ابن عباس و قتاده و مجاهد گویند:یعنی:در جستجوي لغزشهاي مؤمنین نباشید.
و ابو عبیده گفته است تجسّس و تحسّس هر دو به یک معنی است.
و در قرائتهاي شاذ و نادر از ابن عباس نقل شده است که(لا تحسسوا)با حاء قرائت می شود.
اخفش گوید:تجسس و تحسس دو واژه هستند که در معنی از یکدیگر جدا نیستند جز اینکه تجسّس نسبت به چیزهایی است
که پوشیده شده است،و جاسوس هم از آن گرفته شده است،و تحسّس با حاء عبارت است از بحث نمودن پیرامون چیزي که
آن را می شناسی.
ص : 219
. 1) -سورة نور آیۀ 12 -1
بعضی دیگر گفته اند:تجسّس با جیم در شر است،و جاسوس صاحب سرّ سرّ است،(و تحسس در حیز است و حاسوس صاحب
سر خیر است)و ناموس صاحب سر خیر است. بعضی گفته اند:یعنی در جستجوي عیبهاي مسلمین نباشید تا عیبهایی را که
پوشانده اند ظاهر سازید.
از اوزاعی نقل شده است یعنی:از عیبهاي پنهان جستجو نکنید که ظاهر شود.
و در حدیث آمده است:(بر شما باد که از پیروي ظنّ و گمان بپرهیزید، زیرا گمان دروغترین پندارها است،هیچگاه در
جستجوي عیب دیگران نباشید، و با دیگران قطع رابطه نکنید،و نسبت به دیگران حسادت نورزید،و نام بد روي همدیگر
نگذارید،و براي بندگان خدا با یکدیگر برادر باشید).
« لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً 􀀀 وَ »
غیبت عبارت است از یادآوري عیبهاي دیگران پشت سر آنان به گونه اي که خلاف حکمت باشد.
در حدیث آمده است(هنگامی که در بارة فردي از عیبی سخن گفتی که داراي آن عیب است و خداوند آن عیب را بد می
داند،او را غیبت کرده اي..و اگر با عیبی از او یاد کردي که در او نیست به او بهتان زده اي).
از جابر روایت شده است که رسول خدا(ص)فرمودند: (از غیبت بپرهیزید که گناه غیبت از گناه زنا سخت تر است،سپس
گفتند:زیرا مرد زنا می کند و آن گاه توبه کرده،خداوند او را می آمرزد ( 1)،اما غیبت کننده آمرزیده نخواهد شد
ص : 220
اللّ دارد و هم حقّ الناس بر خلاف زنا که اگر محصنه
􀀀
1) -البته منظور آسانی توبۀ زنا است نسبت به غیبت که هم حقّ ه -1
اللّ دارد،و گرنه عظمت گناه زنا نسبت به غیبت روشن است(کاظمی)
􀀀
نباشد فقط حقّ ه
مگر آن گاه که غیبت شده او را عفو کند،پس خداوند براي غیبت مثالی زده می- فرماید:
« أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً »
زجاج گوید:تأویل این مثال بدین طریق است همان گونه که اگر گوشت بدن برادر دینیت را که مرده است بخوري چون مرده
است دردي را حس نمی کند،پشت سر برادر دینی بدگویی کردن از او نیز همین حالت را دارد.
پس از آنکه به آنان گفتند:آیا هیچ کس از شما دوست دارد که گوشت برادر دینی خود را که مرده است بخورد؟گفتند:نه!به
آنان گفته شد:
« فَکَرِهْتُمُوهُ »
از مجاهد نقل شده است یعنی:همان گونه که خوردن گوشت بدن مردة برادرتان را زشت می دانید،پشت سر برادرتان از
غیبت او نیز اجتناب ورزید.
از حسن نقل شده است یعنی:پس همان گونه که از خوردن گوشت مردة برادرتان اجتناب می کنید از غیبت زندة او نیز پرهیز
.( نمائید،و تقدیر آیه نیز به همین شکل خواهد بود ( 1
« اللّ
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ »
ا )یعنی:و قد شرحنا 􀀀 معطوف است علی آن فعل مقدر که بدان اشاره شد،و مانند آن است آیۀ( أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَكَ وَ وَضَعْن
و وضعنا.
و در زبان و ادبیات عرب متداول است که به غیبت کننده می گویند:فلانی گوشت مردم را می خورد،شاعر عرب گفته است:
(و لیس الذّئب یأکل لحم ذئب
و یأکل بعضنا بعضا عیانا)
یعنی:(گرگ گوشت گرگ را نمی خورد در حالی که ما گوشت همدیگر را آشکارا
ص : 221
اللّ )نیز معطوف است بر
􀀀
1) -تقدیر بدین شکل میشود:(...فکما کرهتم لحمه میتا فاکرهوا غیبته حیّا)که فعل بعدي( وَ اتَّقُوا هَ -1
فعل مقدر که(فاکرهوا)باشد.
می خوریم).
شاعر دیگر می گوید:
(فإن یأکلوا لحمی و فرت لحومهم
و ان یهدموا مجدي بنیت لهم مجدا)
یعنی:(اگر با غیبت من گوشت بدن مرا بخورند،من با گفتن خوبی هایشان گوشت بدنشان را خواهم افزود و اگر عزت مرا
پایمال کنند،من عزّتشان خواهم داد).
قتاده در تفسیر این آیه می گوید:همانگونه که شما از نظر مخالفت طبع حاضر نیستید گوشت بدن برادر مردة خود را
بخورید،باید به علت مخالفت عقل و شرع او غیبت او اجتناب ورزید،زیرا انگیزه هاي عقل و شرع از انگیزه هاي طبع سزاوارتر
است که پیروي شود،زیرا انگیزه هاي طبع کور است،و انگیزه هاي عقل بینا است.
از میمون بن شاه(شاه)-که بر حسن برتري داشت،چون اساتیدي را ملاقات کرده بود که حسن آنان را ندیده بود-روایت شده
می گوید:در عالم خواب ناگهان جنازة یک زندگی را جلوي روي خود مشاهده نمودم،و شنیدم که گوینده اي به من می
اللّ از این لاشه بخور،گفتم چرا مردار بخورم؟گفت:چون فلانی در حضور تو غیبت شد،گفتم:به خدا سوگند نه
􀀀
گفت:اي عبد ه
خیري در باره اش گفتم نه شري،گفت:امّا به غیبت او گوش دادي و راضی شدي.
میمون پس از دیدن این رؤیا دیگر به هیچ وجه نمی گذاشت در حضور رو کسی را غیبت کنند.
مردي به ابن سیرین گفت:من تو را غیبت کردم حلالم کن،ابن سیرین گفت:من دوست ندارم آنچه را که خدا حرام کرده
است حلال کنم.
« تَوّ
ابٌ􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّ هَ »
یعنی:خداوند توبه پذیر است.
ص : 222
« رَحِیمٌ »
و نسبت به مؤمنین مهربان است.
« ی􀀀 اکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْث 􀀀 إِنّ خَلَقْن
􀀀
النّ ا
اس􀀀 ا أَیُّهَا 􀀀ی»
یعنی:شما را از آدم و حواء آفریدیم،به این معنا که شما در نسب متساوي هستید، چون همگی در نسب به آدم و حواء می
رسید،اینجا خداوند مردم را از تفاخر به وسیلۀ انساب نهی فرموده است.
عکرمه از ابن عباس روایت کرده است که پیامبر خدا(ص)فرمودند:(شماها از یک زن و مرد آفریده شده
اید،همانند........احدي بر دیگري برتري ندارد مگر به وسیلۀ تقوي).
سپس خداوند یادآور شده است که نسبهاي مردم را متفرق ساخته است که بدین وسیله از یکدیگر شناخته شوند،نه آنکه بر
یکدیگر تفاخر نمایند،و میفرماید:
« ائِلَ 􀀀 اکُمْ شُعُوباً وَ قَب 􀀀 وَ جَعَلْن »
شعوب جمع شعب است که عبارت است از توده هاي عظیم انسان مانند مضر و ربیعه،و قبائل عبارت است از گروه هایی از
انسان که از شعوب کمترند مانند قبیلۀ بکر از شعب ربیعه و قبیلۀ تمیم از شعب مضر،این معنا مطابق گفتۀ اکثر مفسّرین است.
حسن گفته است:شعوب به جمعیتهایی کمتر از قبیله گفته می شود،و اینکه به آنان شعوب می گویند چون رشته رشته و متفرّق
شده اند.
و در روایت عطاء از ابن عباس آمده است که منظور از شعوب موالی (ایرانیان)و منظور از قبائل عرب است.
از حضرت صادق(ع)روایت شده است که شعوب از عجم است،و قبائل از عرب و اسباط از بنی اسرائیل و قومی نیز بر این
قولند.
« ارَفُوا 􀀀 لِتَع »
یعنی:من شما را این گونه قرار دادم که یکدیگر را بشناسید.
و نصب و قوم و خویش و پدران یکدیگر را بدانید،و اگر اینطور نبود داد و ستدها فاسد می شد،و دنیا خراب می گردید،و نقل
حدیث امکان نداشت.
ص : 223
« اکُمْ 􀀀 اللّ أَتْق
􀀀
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ هِ »
یعنی:آن کس که بیش از همه از نافرمانی خدا بپرهیزد و بیشتر از فرمان خداوند اطاعت کند،داراي پاداشی بیشتر و منزلتی رفیع
تر خواهد بود.
از پیامبر خدا(ص)روایت شده است که فرمودند:خداوند بزرگ روز قیامت می فرماید:به شما فرمان دادم اما شما آنچه را که
سفارش کرده بودم ضایع ساختید،و در فکر بالا بردن انساب خود بودید،امروز هم من نسب خود را بالا برده انساب شما را
پائین می آورم کجا هستند پرهیزکاران؟که گرامی ترین فرد در پیشگاه الهی با تقواترین فرد خواهد بود.
روایت شده است که مردي از حضرت عیسی بن مریم(ع)پرسید:کدامین انسان برتر است؟حضرت از روي زمین دو کف
خاك برگرفته فرمود:کدامیک از این دو کف خاك برتر است؟مردم از خاك آفریده شده اند هر کدام که با تقواتر باشند
برتر خواهند بود.
ابو بکر بیهقی با اسناد خود از عبایه بن ربعی از ابن عباس روایت می کند که رسول خدا(ص)فرمودند:خداوند بندگان خود را
به دو قسم تقسیم کرده مرا در بهترین قسم قرار داده است آنجا که می فرماید:(و أصحاب الیمین و أصحاب الشّمال) ( 1)من از
یاران دست راستم،و از بهترین آنان می باشم، سپس این دو قسم را به سه دسته تقسیم کرده مرا در بهترین ثلث آن قرار داد
السّ ) ( 2)من از سابقین هستم و بهترین آنان هم
ابِقُونَ 􀀀 الس ّ
ابِقُونَ 􀀀 آنجا که فرمود:(و أصحاب المیمنه و أصحاب المشئمه وَ
هستم،آن گاه این سه دسته را تقسیم به قبائلی کرد و مرا در بهترین قبیله ها قرار داد،آنجا که فرمود:
ص : 224
. 1) -سورة الواقعه آیۀ 41 -1
. 2) -سورة الواقعه آیۀ 9 -2
ائِلَ ) ( 1)که من با تقواترین فرزندان آدم هستم و فخري هم ندارم،و گرامی ترین آنان هستم و مباهاتی 􀀀 اکُمْ شُعُوباً وَ قَب 􀀀 ( وَ جَعَلْن
اللّ
􀀀
ما یُرِیدُ هُ 􀀀 هم نمی کنم،آن گاه قبائل را به بیت ها تقسیم کرده مرا در بهترین آن بیت ها قرار داد آنجا که می فرماید:( إِنَّ
لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ) ( 2)من و اهل بیتم از گناهان پاکیزه هستم.
« اللّ عَلِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
خداوند نسبت به کارهاي شما دانا است.
« خَبِیرٌ »
و نسبت به حالات شما آگاه است،و هیچ چیز از او پوشیده نخواهد ماند.
« آمَنّ
ا􀀀 الْأَع رابُ􀀀 الَتِ ْ 􀀀ق»
این دسته از اعراب که به دروغ اظهار ایمان می کردند قومی از بنی اسد بودند که در یک سال خشکسال خدمت پیامبر آمده
با اینکه در واقع ایمان نیاورده بودند ولی به منظور گرفتن صدقه از آن حضرت اظهار ایمان می کردند و می گفتند:(صدقنا بما
جئت به)خداوند به پیامبر دستور فرمود که از باطنشان به آنان بگوید تا براي آنان معجزه اي باشد و لذا می- فرماید:
« قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا »
یعنی:در حقیقت از باطن ایمان نیاورده اید.
« ا􀀀 کِنْ قُولُوا أَسْلَمْن 􀀀 وَ ل »
سعید بن جبیر و ابن زید گویند:ما از ترس آنکه اسیر نگردیم و کشته نشویم منقاد و تسلیم شده ایم.
سپس خداوند بیان می فرماید که محل ایمان قلب است نه زبان:
« مانُ فِی قُلُوبِکُمْ 􀀀 لَمّ یَدْخُلِ الْإِی
ا􀀀 و »َ
زجاج گوید:اسلام عبارت است از اظهار تسلیم و پذیرش آنچه را که پیامبر از طرف خدا آورده است،و با همین است که خون
حفظ می شود،اگر همراه این اظهار یک اعتقاد و تصدیق قلبی باشد آن را ایمان می خوانند، و صاحب آن بحق مؤمن و
مسلمان است،اما کسی که تظاهر
ص : 225
. 1) -سورة حجرات آیۀ 13 -1
. 2) -سورة احزاب آیۀ 33 -2
به قبول شریعت کرده و به خاطر دفع مکروه تسلیم شده است،این گونه افراد در ظاهر مسلمانند و در باطن اسلام را تصدیق
مانُ فِی قُلُوبِکُمْ یعنی:پس از 􀀀 لَمّ یَدْخُلِ الْإِی
ا􀀀 و نمی کنند،و خداوند این گونه افراد را از دائرة ایمان خارج دانسته می فرماید: آنکه از ترس قتل تسلیم شدید تصدیق نکردید،بنا بر این مؤمن کسی است همانگونه که تظاهر به اسلام می کند در باطن نیز
تصدیق داشته باشد،و مسلمان تمام عیار کسی است علاوه بر اینکه در ظاهر فرمانبرداري می کند ایمان به فرمان الهی هم داشته
باشد،و کسی که از ترس کشته شدن اظهار اسلام کرده است در حقیقت مؤمن نیست،ولی در ظاهر نسبت به او حکم به اسلام
می شود.
انس از پیامبر خدا(ص)روایت کرده است که فرمودند:اسلام آشکار است و ایمان امر قلبی است و با دست اشاره به سینۀ خود
فرمود.
« مالِکُمْ شَیْئاً 􀀀 لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْ 􀀀 اللّ وَ رَسُولَهُ
􀀀
وَ إِنْ تُطِیعُوا هَ »
مقاتل و ابن عبّاس گفته اند:یعنی:از ثواب اعمال شما چیزي کم نخواهد کرد.
« اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
إِنَّ هَ »
.
ص : 226
18 حجرات 49 - آیات 15
[ [سوره الحجرات ( 49 ): آیات 15 تا 18
اشاره
اَلصّ ( 15 ) قُلْ
ادِقُونَ 􀀀 هُم أُول ئِکَ􀀀 اَللّ
􀀀
والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 جاهَدُوا بِأَمْ 􀀀 ابُوا وَ 􀀀 بِاللّ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْت
􀀀
إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ اَلَّذِینَ آمَنُوا هِ
لا􀀀 اَللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 16 ) یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ
􀀀
ا فِی اَلْأَرْضِ وَ هُ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ م
􀀀
اَللّ بِدِینِکُمْ وَ هُ
􀀀
أَ تُعَلِّمُونَ هَ
اَللّ
􀀀
اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ غَیْبَ اَلسَّ
􀀀
صادِقِینَ ( 17 ) إِنَّ هَ 􀀀 مانِ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 داکُمْ لِلْإِی 􀀀 اَللّ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَ
􀀀
لامَکُمْ بَلِ هُ 􀀀 تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْ
( ما تَعْمَلُونَ ( 18 􀀀 بَصِیرٌ بِ
ص : 227
ترجمۀ آیات:
-15 مؤمنان کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آورده و سپس در ایمان خود تردید ننموده،و با اموال و جانهاي خود در
راه خدا جهاد نموده اند،و اینان صادقان هستند.
-16 بگو آیا می خواهید دین خود را به خداوند بیاموزید،با اینکه خداوند از آنچه در آسمانها و زمین است آگاه می باشد،و
همه چیز را می داند.
-17 اینان بر تو منّت می گذارند که اسلام آورده اند،بگو شما به خاطر اسلام آوردنتان بر من منّت نگذارید،بلکه اگر راست
می گوئید این حق خداوند است که بر شما منّت گذارد که شما را به سوي ایمان هدایت فرموده است.
-18 خداوند از غیب آسمانها و زمین آگاه است،و به کردار شما آگاه است.
قرائت آیات:
تعملون-ابن کثیر،یعملون با یاء،و بقیّۀ قرّاء با تاء قرائت نموده اند.
دلیل قرائت:
دلیل قرائت با تاء آن است که افعال قبلی به صورت خطاب به حضار آمده است که(لا تمنوا)باشد.
و دلیل قرائت با یاء آن است که قبل از آن جملاتی به لفظ غایب آمده است
ص : 228
که عبارت است از( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا ).
اعراب آیات:
الصّ است،و اَلَّذِینَ آمَنُوا صفت مؤمنون است.
ادِقُونَ 􀀀 هُم أُول ئِکَ􀀀 خبر مبتداء که مؤمنون باشد
معنی آیات:
سپس خداوند آنهایی را که در ایمانشان صادق هستند توصیف نموده می فرماید:
« ابُوا 􀀀 بِاللّ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْت
􀀀
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا هِ »
یعنی:پس از آنکه ایمان آوردند در دینشان شک نکردند.
« الصّ
ادِقُونَ 􀀀 هُم أُول ئِکَ􀀀 اللّ
􀀀
والِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 جاهَدُوا بِأَمْ 􀀀 وَ »
یعنی:
اینان در گفتارشان صادقند،نه آنان که چیزهایی به زبان می گویند که در قلبشان نیست،گویند:هنگامی که این دو آیه نازل
اللّ علیه و آله)رسیدند و سوگند یاد کردند که براستی ایمان آورده در ادّعاي ایمان راست
􀀀
شد خدمت حضرت رسول (صلی ه
می گویند،به دنبال آن خداوند این آیه را نازل فرمود:
« اللّ بِدِینِکُمْ
􀀀
قُلْ أَ تُعَلِّمُونَ هَ »
یعنی:آیا می خواهید از وضع دیانت خودتان به خداوند خبر دهید، به این معنا که خداوند از این معنی خود آگاه است و نیازي
به خبر دادن شما ندارد،و این یک نوع استفهام انکاري و توبیخی است،یعنی:شما چگونه به خود حق می دهید که از وضع دین
زیرا کسی که علم صفت ذاتی « اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
􀀀
ا فِی الْأَرْضِ وَ هُ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
وَ هُ » !؟ خودتان به خدا خبر بدهید
او است تمامی معلومات را خودبخود می داند،و نیاز
ص : 229
به علمی که به واسطۀ آن آگاهی پیدا کند ندارد،و نیز احتیاجی به تعلیم دیگران هم ندارد،همانگونه که خداوند اگر قدیم
بوده و از ازل موجود بوده است دیگر نیازي به موجد و آفریننده اي ندارد.
و اینان می گفتند:ما بدون جنگ به شما ایمان آوردیم ولی فلان طائفه با تو جنگیدند،خداوند در پاسخ اینان فرموده است:
« یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا »
یعنی:بر تو منّت می گذارند که اسلام آورده اند.
« لامَکُمْ 􀀀 لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْ 􀀀 قُلْ »
یعنی:اسلام آوردنتان را بر من منّت مگذارید.
« مانِ 􀀀 داکُمْ لِلْإِی 􀀀 اللّ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَ
􀀀
بَلِ هُ »
بلکه خداوند بر شما منّت دارد که شما را به سوي ایمان ارشاد و هدایت نمود،و دلیل و برهان براي شما نصب کرده،موانع را از
سر راهتان برداشته وسائل توفیق شما را فراهم ساخت.
« صادِقِینَ 􀀀 إِنْ کُنْتُمْ »
اگر در ادّعاي ایمان صادق هستید.
« ما تَعْمَلُونَ 􀀀 اللّ بَصِیرٌ بِ
􀀀
اتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُ 􀀀 ماو 􀀀 اللّ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّ
􀀀
إِنَّ هَ »
خداوند از غیب آسمانها و زمین و اعمال شما از اطاعت و نافرمانی،ایمان و کفر شما آگاه است.
ص : 230
سور