گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
بخش سوم: گفت وگوها







مجلس شوراي اسلامی و طرح سامان دهی مد و لباس
گفت وگو با فاطمه آلیا، نماینده مجلس شوراي اسلامی اشاره" کمیسیون فرهنگی دوره هفتم مجلس شوراي اسلامی " با حساسیت
ویژه اي موضوع مد و لباس را دنبال میکند و تاکنون چند طرح نیز در این زمینه ارایه داده که" طرح سامان دهی مد و لباس " و
"طرح لباس ملی " از آن جمله است. براي آگاهی ازکم و کیف این موضوع و هم چنین آشناي با دیدگاه هاي یکی از چهره هاي
فعال عضو فراکسیون زنان مجلس درباره زمینه ها و عوامل گسترش بدحجابی در سال هاي اخیر و راه حل هاي مهار این پدیده
ناهنجار، نظرات سرکار خانم فاطمه آلیا را جویا شدیم. متن حاضر، حاصل گفت وگوي ما با ایشان است ?. وضعیت حجاب را در
ایران چگونه تحلیل میکنید?؟ وضعیت حجاب در جامعه ما رضایت بخش نیست. الَان دیگر از بحث حجاب گذشته است. امروز
مسئله لباس و پوشش مناسب مطرح است. متأسفانه به دلیل غفلت و کم توجهی ما به مسئله حجاب، بعد از پیروزي انقلاب که یکی
از انتظارات همه مردم، تحکیم و ترویج ارزش هاي اسلامی بود، آن گونه که باید و شاید، اهمیت ندادیم. پس از انقلاب، شرایط
فراهم بود و باید براي نهادینه سازي فرهنگ حجاب می کوشیدیم منتهی افت و خیزها و فراز و نشیب ها اجازه نداد به این مسئله
بپردازیم. هم چنین آن زمان دیدگاه هاي مختلف، افراطی و تفریطی وجود داشت که این دیدگاه ها نیز فرصت ها را از ما گرفت و
نتوانستیم در زمینه فرهنگ سازي موفق باشیم. امروز بحث حجاب به حاشیه رانده شده و دغدغه ما نوع پوشش است. وضعیت
نامناسبی به وجود آمده است. البته مسائل فرهنگی به گونه اي است که اگر به موقع و خوب به آن توجه نشود و راه حل مناسب و
اثرگذاري پیدا نشود، خیلی سریع در جامعه منتشر می شود. درباره برخی ناهنجاري ها بسیار بحث شد، ولی شاید آن توجه و عزمی
که همه مسئولان و متولیان فرهنگی باید داشته باشند، وجود نداشت. نمی خواهم بگویم گرفتار یک معضل شده ایم، ولی اگر به
همین گونه پیش برویم و فکري براي آینده نکنیم، با معضلی نگران کننده روبه رو می شویم. الاَن دین داران از وضعیت جامعه
ناراضی اند. حتی کسانی که ادعاي دین داري ندارند، ولی به سلامت اجتماع فکر می کنند و نگران جوانان هستند، از وضعیت
اجتماع می نالند و براي بهبود اوضاع می اندیشند?. شما فکر می کنید وضعیت بدحجابی را نمی توان کنترل کرد و همه چیز از
صفحه 27 از 141
دست رفته است?؟ البته به وضعیت نگران کننده نرسیده ایم و می توانیم جامعه را کنترل کنیم. هنوز فرصت داریم و براي درمان
بدحجابی وقت هست ?. چه عواملی سبب شده است که چنین وضعیتی پدید آید و سهم کدام یک از عوامل بیش تر بوده است. آیا
عواملی چون کم رنگ شدن نظارت خانواده ها یا ناتوانی نظام آموزشی کشور و بحث مشخص نبودن سیاست هاي نظام و هجمه
هایی که وجود داشته و تبلیغات دستگاه هاي تبلیغاتی خارج و تهاجم فرهنگی و ناکارآمدي رسانه هاي دیداري و شنیداري، در این
زمینه اثر داشته است?؟ عامل هاي بسیاري را برشمردید. البته اگر این وضعیت به دلیل یکی- دوتا از این عوامل بود، خیلی زود می
شد راه درمان را پیدا کرد و مسئله دیگر این قدر پیچیده نمی شد. هر کدام از عامل ها، دست به دست یک دیگر دادند و شرایط
پیچیده اي را پدید آوردند. از نظر تربیتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، کاري انجام ندادیم. در این میان، تهاجم فرهنگی هم نقش
مهمی داشت و متأسفانه در رفع شُبهه هایی که پیش آمد، آن گونه که باید، نتوانستیم کاري انجام بدهیم. گاهی صاحب نظران در
امو ر تربیتی، سیاسی، دینی و فرهنگی می مانند که چه باید کرد و چگونه باید وارد شد و این گره را گشود و فرهنگ حجاب را به
بهترین شکل نهادینه کرد. سخت است از میان عواملی که برشمردید، به عامل مهم و اثرگذار اشاره کنیم. همان گونه که در
نهادینه سازي فرهنگ حجاب و عفاف، مجموعه اي از عوامل نقش دارند، در آسیب رساندن به این فرهنگ نیز مجموعه اي از
عامل ها، نقش هاي بسیاري دارند. لازم است به یکی دو عامل دیگر، افزون بر عواملی که برشمردید، اشاره کنم. معاد باوري، اثر
فراوانی در این زمینه دارد. محورهایی که به آن اشاره کردید، جزو موردهایی است که در جهان مشترك است، ولی در جامعه
اسلامی ما کم رنگ شدن معاد باوري، عامل ویژه به شمار می آید. از این رو، شاید آن را بتوانیم به شکلی به هجمه فرهنگی و
تفکر اصالت سود که پایه آن، کم رنگ شدن معاد باوري است، ارتباط دهیم. کم رنگ شدن امر به معروف و نهی از منکر نیز به
گسترش بی حجابی کمک می کند. این مفاهیم دینی را باید به عنوان محوري پررنگ مطرح کنیم. واقعاً توجه به امر معروف و
نهی از منکر کم رنگ شده است. هم چنین خانواده ها که روابطِ خوب و محبت آمیزي درگذشته داشتند، دیگر با هم گرم و
مهربان و صمیمی نیستند. نقش نظارتی و تربیتی خانواده ها در بحث حجاب کم رنگ شده است. در همه مسائل وقتی خانواده
جایگاه خود را از دست بدهد، ممکن است آرام آرام ارزش ها، نادیده گرفته شوند. یکی دیگر از عواملی که سبب شده است چنین
وضعیتی رخ دهد، کم توجهی به روح قرآن است. اگر همگان به قرآن توجه داشتند و به آیه هایی که درباره حجاب هست، توجه
و به آن عمل می کردند، فرهنگ حجاب در جامعه نهادینه می شد. توجه به دستورهاي قرآن و تأثیري که در طهارت روح دارد،
زمینه را براي پذیرش همه ارزش هاي اصیل و مطابق فطرت فراهم میکند. در سال هاي اخیر به قرآن بیش از گذشته توجه شده
است و این گرایش به قرآن به چشم می آید، ولی عمیق و جان دار نیست. انرژي ها چه مادي و چه معنوي، صرف حفظ و قرائت
قرآن و برگزاري مسابقه هاي قرآنی شده است. باید به تفسیر قرآن بپردازیم تا دگرگونی انسان ها را ببینیم. باید به شیوه هاي تفسیر
قرآن بیاندیشیم. اصلا به اولویت هاي فرهنگی که یکی از آن ها بحث حجاب است، توجه نمی شود. در حالی که فرهنگ سازي
سبب رشد و اعتلاي جامعه می شود. مدرسه هم جزو نهادهایی است که باید در این زمینه بسیار بکوشد؛ زیرا از جایگاه ویژه اي
برخوردار است و غافل ماندن از این فضاي آموزشی، آسیب هاي فراوانی را به دنبال دارد. در روزگار ما، مهدکودك نیز یکی
دیگر از فضاهایی است که همه از آن غافلیم. بچه هاي خردسال را به مهد کودك ها می سپارند، ولی آن جا را نباید از یاد برد.
ممکن است نوع تربیتی که در مهد کودك ها مورد نظر مربیان است، تلاش هاي خانواده ها را خنثی کند. چند وقت پیش به
دخترم گفتم ما بچه که بودیم، وقتی به حرم حضرت معصومه علیهاالسّلام می رفتیم و یک وقتی حواس مان نبود و روي مان را باز
می گرفتیم، روحانیونی که رد می شدند، تذکر می دادند یا با دست اشاره می کردند که ما متوجه شویم کار ناپسندي از ما سر زده
است. این تذکر، نشانه مهمی است. نشانه ناراحت شدن یک روحانی است و روحانی وقتی ناراحت می شود که ما کاري بر خلاف
اسلام انجام دهیم. متأسفانه روحانیون امروز نگاه می کنند و می گذرند. حتی در شهرهاي مذهبی، روحانیون هیچ حساسیتی ندارند.
صفحه 28 از 141
از مربیّان دینی انتظار داریم که نسبت به این موضوع حساس باشند. بنده در جلساتی که می روم، سعی می کنم به این نکته اشاره
کنم که عالمان باید بیش تر به اصلاح امور اجتماعی بپردازند. از این رو، منبرها نقش مهمی دارند. همان منبرها خیلی روي مان اثر
میگذارد. امروز دیگر به این چیزها توجه نمی شود. موضعگیري هاي ما درباره پاسخگویی به هجمه غرب، کارآمد و اثرگذار
نیست. از یاد نبریم تأثیر و تأثراتی که در این زمینه می توانیم داشته باشیم، بسیار مهم است. متأسفانه گاهی می بینیم به هجمه
فرهنگی غرب جواب می دهیم، ولی معلوم نیست جواب هایی که می دهیم براي نسل جوان سودمند است یا نه. باید دید این پاسخ
به شبهه ها و هجمه ها چه قدر اثربخش است و آیا می توان از این طریق به روشنگري پرداخت. اگر به اولو یت ها تو جه شود و
دریابیم کدام یک از موردها، اولویت دارد، کار آسان می شود. اگر موضوعی مورد توجه جامعه است و می بینیم جامعه از آن
موضوع دارد آسیب می بیند، باید برایش در شوراي سیاستگذاري ائمه جمعه و جماعات برنامه ریزي کنیم و ببینیم با کدام شیوه
و ادبیات می توان کارهاي ارزش مند و اثرگذاري انجام داد. ائمه جمعه و جماعات گاهی هم به این موضوع می پردازند، ولی
چون سخنان شان براي نسل جو ان، از نظر نوع ادبیات و مثال هایی که می زنند، جذاب نیست، اثر چندانی هم ندارد و تأثیر آن را
نمی بینیم. از خیلی از دانشجوها که درباره حجاب می پرسیم، می گویند ما نمی خواهیم حجاب داشته باشیم. هر جا می رویم، می
گویند حجاب داشته باشید تا مردها گناه نکنند. ما آن ها را با مردها روبه رو کرده ایم که پی آمدهاي بسیاري دارد. از این رو، می
خواهند آن را بشکنند، در حالی که می شود با مراحلی که در نظر می گیریم، خود فرد نتیجه بگیرد که حجاب چیز خوبی است.
منظور از این مثال هایی که زدم، این بودکه نوع ادبیاتی که عالمان ما دارند و روحانیت باید در این زمینه داشته باشند، مهم است.
این افراط و تفریط ها هم که قطعاً بوده، به فرهنگ حجاب بسیار آسیب زده است. از زمان دانشجویی در آموزش و پرورش کار می
کردم. به خوبی به یاد دارم که بخش نامه هایی می آمد و دبیرستان ما که بیش تر دانش آموزانش مذهبی بودند، باید بر اساس
- بخش نامه ها نوع پوشش شان را تنظیم میکر دند. مثلًا در بخش نامه اي آمده بود، پاي شلوار 25 تا 30 بیش تر نباشد. مانتو تنها 3
4 رنگ باشد. بعد از مدتی این سخت گیري ها از بین رفت. به یاد دارم در نماز جمعه، جناب آقاي هاشمی رفسنجانی، بسیار
واضح گفت: نه حتماً حجاب لازم نیست. اگر کت و دامنی، چیزي پوشیده باشد، درست است. این بخش نامه ها و این نظر
سیاستگذاران نظام، روي شهروندان اثر می گذارد. از سویی دیگر، تبلیغات دستگاه هاي فرهنگی بیگانه را نیز می بینیم که چگونه به
این موضوع پرداخته اند. امر یکا براي رسیدن به هدف هایش، بودجه هایی را تصویب می کند که قابل تأمل است. این ها حجاب
را مانعی بر سر راه شان می دانند که جلوي تعرض آن ها را میگیرد. این که حجاب، سدّي است، شکی نیست. اگر ما بتوانیم به
شکلی پسندیده، فرهنگ حجاب و عفاف را نهادینه سازیم، هیچ کشوري نمی تواند به این فرهنگ آسیب برساند و ما را از این
فرهنگ اصیل دور سازد. باید تلاش بکنیم این ارزش ها درونی شود تا تهاجم فرهنگی بیگانه بی اثر گردد ?. حضرت عالی نقش
عوامل را برابر دانستید. درگفت وگوهایی که با صاحب نظران داشتیم، آن ها تغیر سیاست هاي کلان نظام را در امور فرهنگی،
سیاسی و اقتصادي، در این سه دهه مهم برشمردند و بر این باورند که این دگرگونی ها در شکلگیري این شرایط سهم بسزایی داشته
است. به نظر شما، این سیاست هاي گوناگون، بر جامعه ما، اثرگذاشته یا به طور طبیعی، جامعه ما، این روند را پیموده و امروز به این
مرحله رسیده است?؟ بی گمان، سیاست ها اثر داشته است. پس از پیروزي انقلاب، همه از جامعه اسلامی انتظار داشتند به مسئله
پوشش زنان توجه کند و اصلًا خانم ها در راه پیمایی ها، این نوع پوشش را پذیرفته بودند؛ یعنی هم جامعه اسلامی به حجاب نظر
داشت و هم ملت ما. حتی اقلیت هاي مذهبی هم که در راه پیمایی ها شرکت می کردند، به این مو ضوع توجه داشتند و حجاب
شان را رعایت می کردند. بقیه کسانی هم که بی حجاب بودند، کم کم فرهنگ حجاب را پذیرفتند. در زمان دفاع مقدس هم
شرایط معنوي پدید آمده بود که حتی کسانی که آن موقع فلسفه حجاب را نمی دانستند یا با تفسیر و تحلیل و رویکرد آن آشنا
نبودند، به احترام خون شهدا، حجاب شان را رعایت می کردند. بگذارید ماجرایی را برایتان تعریف کنم. با یک روان شناس گفت
صفحه 29 از 141
وگو میکردم که او درباره یکی از بیمارانش گفت: خانم افسرده اي پیش من آمد و من به او توصیه کردم که باید موسیقی گوش
کنی. علاج شما این است که چند ساعت موسیقی شاد گوش کنی. از او پرسیدم واقعأ به این حرف اعتقاد داري یا این یک نسخه
موقت است. دیدم واقعاً اعتقاد دارد. برخی میگویند زمان جنگ مملکت در اندوه و ماتم بوده است و الان براي اینکه تحرك و
پویایی در جامعه به وجود بیاوریم، باید بگویم به موسیقی گوش بدهید. این نظرها و تجو یزها، کمکم ما را وارد بحث هاي انحرافی
کرد. آن زمان و امروز خانواده شهدا، بانشاط بودند و هستند؛ زیرا ارزش هاي اسلامی در وجودشان نهادینه شده است. این افراد
آگاهانه یا نا آگاهانه دارند افکاري را به جامعه تزریق می کنند که خطرناك است. می گویند زمان سازندگی است و مردم باید
بانشاط باشند. از این رو، براي شاد بودن باید این نوع موسیقی ها را گوش کرد. به این معناست که خیلی از خط قرمزها، به این
بهانه شکسته شد. این بحث از همان دوران سازندگی مطرح شد. بعد هم بحث آزادي پیش آمد. تلقی هاي گوناگونی درباره
آزادي وجود دارد. یکی از این تصورها این بود که در بحث تربیت، انسان را می توان آزاد گذاشت تا خودش همه چیز را بر اساس
آزمون و خطا انتخاب کند. کسانی که این حرف را می زدند، نیت خیري داشتند. همین افراد درباره حجاب میگفتند، کاري به
کارشان نداشته باشیم. بگذاریم آزادي باشد. گاهی کشورهاي غربی را مثال می زدند که آن جا نامحرم ها به یکدیگر به مثل این
جا نظر ندارند. این مفاهیم در دوران اصلاحات نیز مطرح شد و شکلی رسمی داشت. در دوران اصلاحات، خود مسئولان در این
باره بر نامه ریزي می کردند. براي نمونه، ریس سازمان ملی جوانان، در دفاع از خودش، وقتی به کمیسیون فرهنگی مجلس آمد،
درباره این پرسش من که پژوهش هاي میدانی یا نظرسنجی هایی داریم که بیش از هشتاد درصد جوانان ما به دین و مذهب گرایش
دارند و افتخار میکنند که مسلمان هستند، ولی چرا شما مجالس مختلط تشکیل می دهید و در آن مجلس به مسائلی اشاره می کنید
که خلاف هنجارهاي اجتماعی و خلاف آن نتاج نظرسنجی است، ایشان می گفت براي ایجاد نشاط، این کار را انجام می دهیم.
جوان براي این که فعالیت کند، باید بانشاط شود. یک راه نشاط این است که این جلسات مختلط برگزار شود. ما آشکارا می دیدیم
شب شعرها در استان هاي دیگر معمولاً مختلط بود. به شکلی همان تفکر دوران طاغوت که براي رشد بهتر در دوره نوجوانی و
جوانی، بهتر است دانش آموزان با هم مختلط باشند، باب شده بود ?. برخی معتفدند شرایطی که در دوران اصلاحات به وجود
آمد، بیش از آنکه حاصل سیاست ها و عملکرد دولت اصلاحات باشد، نتیجه سختگیري ها و فشارهایی بوده که در دوره هاي قبلی
داشتیم و در دوران اصلاحات تنها آن فشارها کم شد و جامعه احساس کرد می تواند آن طوري که هست، خودش را نشان دهد.
فضاي قبل از دوره اصلاحات، فضاي ریا و تظاهر بود و دولت اصلاحات شرایط جدیدي را فراهم کرد که فضاي ریا و تظاهر از بین
برود و جامعه به آن چه می اندیشید، عمل کند. نظر شما در این باره چیست?؟ من این تحلیل را درست نمی دانم. البته این را نفی
نمی کنم که هرگاه افراط و تقریط رخ داده است، آسیب دیده ایم. در همه مسائل همین گونه است. ما در دوره سازندگی یک
جهتگیري کلی داشتیم که تأثیر این سیاست ها درباره پوشش و حجاب، امروز به چشم می آید. در اداره ها، کارمندهایی
انتخاب می شدند که به حجاب توجه نداشتند. این تساهل و تسامح پی آمدهاي منفی بسیاري داشت. افرادي سر کار آمدند که
خودشان خیلی معتقد نبودند. مدیر یک اداره وقتی به فرهنگ حجاب توجه نداشته باشد، بیگمان، افرادي را استخدام میکند که
براي فرهنگ حجاب و عفاف ارزش قاثل نیستند. فضاي محیط کار این گونه تغییر می کند. نقش کارمندان دولت در نهادینه شدن
فرهنگ، ویژه و اثرگذار است. حجاب کارمندان در انتخاب پوشش دیگر افراد جامعه می تواند نقش بسزایی داشته باشد. اول
انقلاب اینگونه نبود. همه مدیران به فرهنگ اسلامی نظر داشتند و مرزها را نادیده نمی گرفتند و ملاك هایی براي گزینش افراد
داشتند. در دوره سازندگی، یکی از وزارت خانه ها که خیلی هم انتظار می رفت به امور دینی پاي بند باشد، از خانم هایی که
نمونه شده بودند، قدردانی می کرد. بعضی از خانم ها که براي گرفتن هدیه شان می آمدند، بدحجاب بودند. ما این رویداد را
نقد کردیم و به بالاترین مقام وزارت خانه نامه نوشتیم. اتفاقاً تلویزیون هم این مراسم را نشان داده بود. معمولًا براي دریافت جایزه،
صفحه 30 از 141
شرایطی براي حضور افراد می گذارند که روابط عمومی آن وزارت خانه این شرایط را نادیده گرفته بود. آن ها میگفتند ما به چهره
ها نگاه نکردیم. گفتم شما خیلی متدین هستید که به چهره ها نگاه نمی کنید، ولی خانمی که وارد اتاق شما می شود و عطر زده یا
ناخنش لاك زده است، متوجه نمی شوید؟ جواب هاي آنان قانع کننده نبود. بعدها مشخص شد که عده قابل توجهی از مدیران
میانی، وقتی با خانواده هایشان بیرون می روند، به فرهنگ حجاب توجه ندارند و تنها در محیط کار به این فرهنگ توجه می کنند.
زمان رضاخان وقتی می خواستند طرح کشف حجاب را اجرا کنند، بی حجابی را یک ارزش معرفی کردند و کوشیدند به بی
حجاب ها بیش تر احترام بگذارند. بخش نامه هایی در آن زمان صادر می شد مبنی بر اینکه هنگام استقبال از فلان وزیر سعی کنید
خانم هاي بی حجاب جلو بنشینند و خیلی احترام به آن ها بگذارید. بعد از دفاع مقدس می بینیم به محجبه ها احترام نگذاشتند.
طرف چه کارمند بود، چه ارباب رجوع، به او توجهی نمی شد. بارها با این نوع رفتار برخورد کردیم. معمولًا کارکنان یک مجموعه
براساس میل مدیرشان کار میکنند؛ چون به گرفتن امتیاز از مدیرشان نیاز دارند. از این رو، باید مدیران را از میان افراد متعهد و
متخصص برگزید تا به این ارزش ها بها داده شود. اجازه بدهید ماجرایی دیگر را برایتان تعریف کنم که مربوط به دوره اصلاحات
می شود. خانمی همراه دخترش وارد اتوبوس شد. این دختر حدود پانزده سال داشت. روسري اش را برداشت و نشست. ما پشت سر
این ها بودیم. خانم دیگري سعی کرد محترمانه امر به معروف کند. او گفت: روسري دخترتان لیز خورد. مادر دختر پرخاش کرد و
گفت: ما به خاتمی رأي دادیم که آزاد باشیم و ایشان برگشت و گفت: شما چگونه رأي دادید؟ گفت: رأي دادیم و روي کاغذ
نوشتیم. ایشان گفت: من همسر شهید هستم. من با خون همسرم به ارزش هاي اسلامی رأي دادم ! این نوع گفت وگوها را در
جامعه بسیار شنیده ایم. این نشان می داد که مفهوم آزادي را درست نفهمیده ایم. نمی توان بحث حجاب را یک بحث فردي
دانست؛ بحثی اجتماعی است. این که حجاب را مسئله اي فردي بدانیم، ناهنجاري هاي بسیاري در جامعه به وجود می آورد و
خیانت بزرگی به جامعه مسلمانان است. اگر بخواهم بگویم پدید آمدن وضعیت امروز ما چه قدر به دلیل افراط و تفریط ها در دوره
هاي گذشته است و چه قدر مربوط به دوره اصلاحات، می گویم 30 درصد به دلیل افراط و تفریط ها و 70 درصد مربوط به دوره
اصلاحات بوده است ?. به عنوان یک کارشناس، نظر شما درباره نقش حجاب و پی آمدهاي اجتماعی آن چیست؟ هم چنین
بفرماید بی حجابی و بدحجابی چه پی آمدهایی دارد؟ آیا با بیان این پی آمدها می توانیم جامعه را به سمت فرهنگ حجاب،
راهنمایی و دستگاه هاي مسئول را با وظیفه شان آشناکنیم تا دریابند حفظ فرهنگ حجاب و عفاف چه قدر مهم است و موضوعی
فردي نیست و نباید آن را نادیده انگاشت?؟ وقتی فردي یکی از ضروریات دینش را انجام دهد یا به سیره ائمه طاهرین علیهم السّلام
نزدیک شود، پی آمدهاي معنوي بسیاري دارد. آن بحث خودش را دارد. ما میگویم اگر شما جزو گروهی هستید که فعالیت هاي
اجتماعی و پیشرفت براي تان مهم است، از یاد نبرید که بی حجابی و دغدغه براي ابراز خود، حواس ها را پرت می کند و
استعدادهاي درونی شما را هرز می دهد. در بیرون از چارچوب خانواده، خیلی نباید جنسیت و زن و مرد بودن مطرح شود و بحث
انسان بودن مطرح است. در درجه اول، قبل از اینکه انسانیت حرف بزند، نباید جنسیت و جاذبه هایی که آقایان یا خانم ها می
خواهند ارائه دهند، مطرح شود. چون انسان را از صراط اصلی توجه به کار و فعالیت، توان مندي و هدف و منظور مقدسی که به
خاطر آن وارد فعالیت هاي اجتماعی شدیم، منحرف میکند. بخش دیگر قضیه که مهم تر از این است، تأئیري است که روي بنیاد
خانواده می گذارد. این از بحث هاي اساسی ماست که همه این جاذبه ها را در چارچوب خانواده بیان کنیم. اگر قرار باشد در
عرصه اجتماعی با شاخص شدن جنسیت، خانواده آسیب ببیند، مرد، خانواده اش را از یاد می برد و این قطعاً به کیان خانواده ضربه
اساسی می زند. هم چنین اختلاط زن و مرد سبب تنزل بهره وري می شود. در محیط کار، زن و مرد متوجه مسئولیت وکار خودشان
نیستند و حواس و توجه شان به جاذبه هاي جنسیتی یک دیگر است. جنبه سیاسی حجاب را خیلی ها مطرح میکنند. به هر صورت،
آن هم رویکردهاي مختلفی دارد که اگر در عرصه اجتماعی جامعه به حجاب توجه داشته باشیم یا اگر توجه نکنیم، یک نوع پیام
صفحه 31 از 141
سیاسی دارد. با توجه به آیات 30 و 31 سوره نور به این نکته می رسیم که اسلام و ادیان الهی می خواستند به وسیله حجاب،
جایگاه زن را به معناي واقعی در جامعه مشخص کنند تا خداي نکرده به چشم کالاي مادي به زن نگاه نشود ?. بسیاري از مردم بر
این باورند که ما در جامعه پیش از آنکه به سمت حجاب به معناي پوشیدگی ظاهري برویم، باید به سمت تقویت فرهنگ عفاف و
حیا در جامعه برویم؛ چون وضعیت موجود حجاب در جامعه ما به معناي آسیب دیدن فرهنگ عفاف و حیاست. این موضوع را
چگونه می بینید؟ آیا کلیت آن را قبول دارید یا این موضوع را نقد می کنید?؟ اگر این مفاهیم را در جامعه خوب جا بیاندازیم،
توجه به حجاب، درونی و نهادینه می شود. حجاب، تجلی عفاف است؛ یعنی عفیف بودن، جنبه درونی است که در رفتار و گفتار
باید رعایت شود. لایه زیرین و هسته اصلی عفاف، حیاست. حیا به عنوان نیروي معنوي درونی می تواند مانع بسیاري از ناهنجاري ها
شود. اگر حیا به عنوان نیروي درونی نباشد، عفاف به وجود نمی آید. به طور طبیعی، تجلی بیرونی عفاف، حجاب است. حجاب در
برخورد، نگاه و رفتار تأثیر می گذارد. خلاف آن هم وجود دارد؛ یعنی اگر بی حجابی باشد، بی عفتی در جامعه رواج می یابد
و به مرز بی حیایی می رسد. هم بی توجهی به حجاب می تواند به بی حیایی منجر شود، هم برعکس. اگر در فرآیند تربیتی درون
خانواده ها، نظام آموزشی، رسانه ها و همه مجموعه هایی که به عنوان عوامل اثرگذار فرهنگی و تربیتی هستند، به شناساندن حیا به
عنوان یک عنصر اساسی نپردازند، به بدحجابی منتهی می شود. در گفته رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هیچ شکی نیست
که فرمود: کسی که حیا ندارد، از افکار عمومی هم ترس و واهمه اي ندارد و ممکن است هر کاري بکند. در تربیت سنتی خانواده
ها، به عنصر حیا بسیار اهمیت می دادند. معمولًا میگفتند باید حیا داشته باشی و آن، خط قرمز ما را مشخص می کرد. یکی از
شاگردهایم در دوره دبیرستان حجاب را رعایت میکرد. آن زمان سعی کرده بودیم محیط مجزا باشد. به همین دلیل، حجاب را
رعایت می کردند و با مقنعه و مانتو بودند. یکی از اولیا که آقا بود تا نزدیکی دفتر مدرسه آمد. آن دختر با این که کاملا محجبه و
پوشیده بود، ناخودآگاه خودش را جمع و پنهان کرد. این موضوع نشان می دهد که در این شخص حیا وجود دارد. اگر حیا
نباشد، از چیزي شرم نمی کند و خیلی گناه ها و هنجارشکنی هاي دیگر به دلیل بی شرمی است. بی حیایی منجر به بی عفتی می
شود و تجلی بیرونی آن، بدحجابی است و برعکس. اگر بدحجابی در جامعه بیش از اینکه رواج یابد، بی حیایی هم به وجود می
آید?. با اوجگیري بحث حجاب در جامعه، مجلس طرح سامان دهی مُد و لباس را مطرح کرد که پی آمد آن، طرح موضوع لباس
ملی بود و بعضی نمایشگاه هاي مد و لباس نیز برگزار شد. این طرح ها را تا چه اندازه مبتنی بر یک مطالعات جامع، دقیق وکاري
سنجیده و حساب شده می دانید؟ آیا آن را اقدامی شتاب زده و ناشی از جو و شرایط موجود تحلیل میکنید؟ فکر میکنید این طرح تا
چه میزان می تواند به نیازهاي جامعه ما پاسخ دهد؟ فکر نمیکنید طرح سامان دهی مُد و لباس بیش تر می خواهد به گرایش طبیعی
انسان ها به مُد و تنوع پاسخ دهد، نه اینگه بخواهد بحث حجاب را نهادینه کند?؟ سخن شما به یک توضیح نیاز دارد. بسیاري از
نمایشگاه هایی که برگزار شد، ربطی به این طرح نداشتند. براي اجراي این طرح باید کمیته اي تشکیل شود که هنوز تشکیل نشده
است. این طرح، فضایی در جامعه به وجود آورد که منجر به این شد که یک سري نمایشگاه هایی برپا شود که ربطی به حجاب
نداشته است. بسیاري از این نمایشگاه ها در خور توجه هم نبود و نتوانست لباسی ارائه دهد که ما را به هدف خود که حجاب و
پوشیدگی و وقار در جامعه است، نزدیک کند. لباس ملی هم چیز غلطی بود که در این چند سال اخیر باب شد. حتی لباس و
چادري که نامش را لباس ملی گذاشتند، براي دور شدن از اصل قضیه بود که بسیاري از رسانه ها آگاهانه به این قضیه دامن زدند.
فرمایش مقام معظم رهبري درباره بحث لباس ملی چیز دیگري بود که بر این اساس، لباس عامه مردم و بحث حجاب و پوشش نبود.
فرمایش ایشان یک رویکرد فرهنگی داشت. به این صورت که بسیاري ازکشورها در مراسم هاي رسمی که به کشورهاي دیگر می
روند یا در اجلاس هاي بین المللی، از لباس هایی استفاده می کنند که معرفی کننده کشورشان است، ولی ما چنین چیزي نداریم.
البته خانم هایی که در مجامع بین المللی با چادر ظاهر می شوند، نشان می دهند که ایرانی اند؛ چون هیچ کشوري به این شکل از
صفحه 32 از 141
چادر استفاده نمی کند، ولی لباس آقایان با لباس غربی ها فرق ندارد. بحث لباس ملی مظلوم واقع شده است. باید لباس ملی از
سوي جمعی از متخصصان براي کسانی مثل سفیران و دیگر مقامات که به کشورهاي جهان می روند، مطرح شود، ولی متأسفانه تا
الآن طرح نشده است. قضیه طرح سامان دهی مُد و لباس براي رسیدن به حجاب و عفاف در جامعه زمینه سازي می شود. چون ما
الآن در یک حالت نابسامانی به سر می بریم، در حالی که بر این باوریم که درگذشته و پیش از قضیه کشف حجاب، لباس
مناسبی داشتیم. لباس آقایان در آن زمان به لباس سرداري معروف بود که لباسی بلند بود و خانم ها وقتی در جامعه ظاهر می شدند،
چادرهاي کمري به سر می کردند که اتفاقاً دست را هم گرفتار نمیکرد، ولی الآن همه لباس ها تقلیدي و وارداتی است. باید سعی
کنیم بحث لباس را سامان دهی کنیم تا با شاخص ها و ویژگی ها و هویت فرهنگی ما سازگار باشد. تاریخ نشان می دهد که ملت
ما از گذشته، پوشیده و باحجاب بوده اند. ایرانیان اسلام را به این دلیل پذیرفتند که در بسیاري از این شاخص ها و مولفه هاي
فرهنگی با آن مشترك بودند. عریانی در آثار و فرهنگ کشورهاي غربی مشخص است، از جمله مجسمه سازي و نقاشی و.... باید
مولفه هاي هویت ملی خود را که پوشیدگی و وقار است، در ابداع مُد در نظر بگیریم. این توصیه به طراحان لباس است و باید آن
ها به این ویژگی ها و عناصر هویتی ما توجه کنند. اگر نوع لباسی هایی که در جامعه ارائه می شود، لباس هاي پوشیده باشد و
انسانیت انسان ها مطرح شود، نه جنسیت آن ها، به مقصود خود خواهیم رسید و این گونه می توانیم شرایط را براي نهادینه کردن
فرهنگ حجاب فراهم کنیم. باید به گونه اي عمل کرد که جوانان متحول شوند. شاید یکی بگوید نوار دکتر علی شریعتی را گوش
کردم، متحول شدم. یکی بگوید کتاب حجاب شهید مطهري را خواندم، دگرگون شدم. یکی هم بگوید خوابی دیدم که متحولم
کرد. دیگري هم بگوید یک مقایسه بین فرهنگ غرب و شرق کردم، به این نتیجه رسیدم. هر نوع تحولی که خاستگاه آن تحول
تربیتی، روحی و روانی باشد، مثبت است. پس از تحول درونی و پذیرش فلسفه حجاب براي استفاده از آن باید روزها بگردیم تا
یک لباس مناسب پیدا کنیم. کمتر کسی فرصت دارد از خیاط استفاده کند. پس خود این موضوع، زمینه را براي بدحجابی فراهم
میکند. چرا داخل کشورمان مُد طراحی نکنیم. این روش با همین سمت و سویی که دارد پیش می رود، اثرگذار بوده است. ما می
گوییم به عرصه خصوصی دیگران کاري نداریم. آن بسته به تربیت و درونی سازي است. ما می خواهیم در محافل عمومی، خانم
ها را به آن درك لازم برسانیم که زمینه فراهم شود و بدانند در محافل عمومی چگونه رفتارکنند. در عرصه اجتماعی، این قانون را
قدم موثري می دانم. طراحان هم به این نکته توجه می کنند. البته ما هم نظارت داریم. با یکی دوتا از طراحان چادر ملی که تولید
انبوه می کنند، ارتباط پیدا کردیم و گفتیم این طور نباشد که در تولیدات اولیه، حالت چادر، گشاد و آستین دار باشد، ولی کمکم
این گشادي از بین برود. این ویژگی ها را براي همه طراحان گفتیم. لباس نباید جلب توجه کند. مسئولان وظیفه دارند به نیازهاي
عموم مردم جامعه پاسخ دهند که حداقل بتوانند لباس مناسب را انتخاب کنند. غیر از لباس، در دیگر مقولات فرهنگی هم
نابهنجاري وجود دارد. اگر این مسئله کنترل شود، نابهنجاري هاي دیگر هم قابل کنترل می شود که آن وظیفه نیروي انتظامی و قوه
قهریه است که بتو انند نابهنجاري هاي عمدي و سازمان دهی شده را در جامعه خنثی کنند ?. شوراي فرهنگ عمومی در سال
1384 " راه کارهاي اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب " را تصویب کرد. در این مصوبه پیش بینی شده است که در یک
مقطع زمانی چهار ساله با اقدام هماهنگ همه دستگاه هاي دولتی به شرایط مطلوب حجاب برسیم. این مصوبه را چه طور می بینید و
فکر میکنید چه قدر این مصوبه می تواند در بهبود شرایط حجاب و عفاف در جامعه ما اثرگذار باشد?؟ سابقه این مصوبه به ده سال
پیش باز می گردد که به شکل مجموعه توصیه هایی بود که توجه می داد عفاف چیست. دستگاه ها و وزارت خانه ها همان زمان
گفته بودند باید چارچوب عفاف مشخص شود. نمی شود شما در وزارت خانه تان بنشینید و به تناسب نوع فعالیت هایی که دارید،
مصداق، ها و محورها را مشخص کنید. همین نوع تلقی سبب شد این مصوبه، بایگانی و فراموش شود. چون اصلًا مصوبه اجرایی
نبود و چنین ظرفیتی وجود نداشت. این بودکه هم زمان با طرح موضوع سامان دهی مُد و لباس در مجلس، آن موضوع دوباره طرح
صفحه 33 از 141
شد. ما براي توسعه فرهنگ عفاف و حجاب، جلسه هایی تشکیل دادیم. من هم به عنوان نماینده ازکمیسیون فرهنگی در تمام
نشست هاي سال 1384 شرکت کردم. در همان جلسات مقدماتی، به یک جمع بندي کلی رسیدیم. یکی از موارد این بود که خود
کارکنان دولت عاملی موثر در وضعیت حجاب در جامعه هستند. بنابراین، ما یک سري وظایف را براي دستگاه هاي دولتی در نظر
گرفتیم. براي اینکه دستگاه ها عملکرد یک دیگر را خنثی نکنند، تمام وظایف دستگاه ها در طرح توسعه فرهنگ عفاف و حجاب
با حضور نماینده آن دستگاه، مشخص شد و قرارگذاشتیم وظایفی راکه تعین می کنند، پیگیري کنند. نکته دیگر، هم زمان بودن
این کارها با هم بود؛ یعنی ما نمی توانیم بگویم صدا و سیما این کارها را انجام دهد، آموزش و پرورش انجام ندهد یا آموزش و
پرورش تلاش کند با شیوه هاي مختلف حجاب را در جامعه نهادینه کند، ولی در سریال هاي صدا و سیما، عکس آن را ببینیم. تمام
دستگاه ها موظفند در این باره گام بردارند. حتی براي وزارت راه پیشنهادي دادم. گفتند حجاب و عفاف چه ربطی به وزارت راه
دارد. گفتم مگر شما این سالن هاي انتظار فرودگاه یا پایانه هاي مسافربري را نمی بینید. بنده اصلًا واژه بدحجابی را قبول ندارم. یا
حجاب هست یا نیست، ما بدحجابی نداریم. سفارش مقام معظم رهبري به شوراي انقلاب فرهنگی این است که رسیدگی به بی
حجابی را جزو اولویت ها قرار دهند. فرمایش هاي مقام معظم رهبري سبب شد رسیدگی به بی حجابی جزو اولویت هاي شوراي
عالی انقلاب فرهنگی قرارگیرد. مقام معظم رهبري فرمود: هر چه تصویب می کنید، پیگیري کنید تا اجرا شود. با این همه آن قدر
همکاري وجود داشت که طرح توسعه فرهنگ عفاف و حجاب به شکل کاربردي تدوین شد بعضی سازمان ها و نهادها خوب
کارکردند. الان سه گزارش عملکرد براي ما فرستاده اند که دبیر شوراي فرهنگی عمومی روي این عملکردها نظارت کردند و
نتایجش را ارائه دادند. در جلسه اي هم که نمایندگان با اعضاي دولت داشتند، خبرنگاران حضور داشتند. بنده به آقاي دکتر
احمدي نژاد عرض کردم که این طرح توسعه حجاب و عفاف با حضور دستگاه ها، اجرایی وظایف شان هم مشخص شده است.
دستگاه ها باید در چارچوب اختیارات خود هم زمان با هم به اجراي این طرح بپردازند که هنوز چنین چیزي اتفاق نیافتاده است.
سقف زمانی براي اجراي این طرح تعین نشده، ولی قرار شده است که همه دستگاه ها کار را با هم شروع کنند. هم اقدامات سلبی
در این طرح است و هم وظایف فرهنگی است. باید از دستگاه هاي اجرایی به طور جدي و مرتب گزارش خواسته شود و ناظر
کارهایشان باشیم. من یک روش را در برخی موارد موثر می دانم و آن بازرسی هاي ناگهانی از دستگاه هاي مختلف است. وقتی
گزارش هاي یکی دو دستگاه را به صورت جدي بررسی کردم، دیدم کلیشه اي کار شده است. برخی جاهاي دیگر که ما پیگیري
کردیم، کارنامه شان مثبت بود. زن و مرد ندارد. باید فرهنگ عفاف حاکم شود. وقتی وارد وزارت خانه اي می شوید، می بینید
فضاهاي مناسب گذشته را به دلایلی قسمت بندي کرده اند و خانم ها و آقایان مختلط کار می کنند. باید این ها درست شود. بعضی
مراکز فقط تأکید به پوشیدن یونیفورم می کنند. این کارهاي ظاهري سبب می شود از اصل قضیه منحرف شویم. چون بحث
پیشگیري از اختلاط هاي غیرضروري موردنظر است، این ها مبناي حیا و عفاف است. اگر بخواهیم فقط به صورت سطحی از
پوشش صحبت کنیم، رسیدن به نتیجه مطلوب، نشدنی است. یک سري کارگاه هاي آموزشی نیاز است تا مردم بدانند این نوع
پوشش به نفع جامعه است و من فکر میکنم وقتی درست تبین شود، استقبال هم صورت میگیرد. هنوز کارهاي توجیهی انجام نشده
است. صدا و سیما تا اندازه اي سعی کرده است که از وضع پیش خارج شود و براي نهادینه سازي فرهنگ حجاب بکوشد. البته در
برخی نشریه ها به قوانین عمل نمی شود. در یکی از نشریه هایی که براي مجلس می آید، براي تبلیغ خمیردندان، دوباره مثل
تبلیغات دوره طاغوت، از زن و مرد استفاده ابزاري کرده بودند. حال آنکه تا چندي پیش براي تبلیغ از دختر بچه ها استفاده می
کردند. باید ناظران بر مطبوعات بیش تر دقت وکنترل کنند. از چند نمایشگاه بین المللی به طور سرزده بازدید کردیم. معمولًا عموم
مردم را به این نمایشگاه ها دعوت میکنند. رفتار و حرکات و نوع پو شش خانم ها و آقآیان حاضر در غرفه ها که تقلیدي از فرهنگ
بیگانه است، آسیب زاست. به کسانی که این فضا و غرفه ها را براي سود مادي و پیشرفت هاي اقتصادي تدارك می بینند، باید
صفحه 34 از 141
هشدار داد که آخرت و دین و فرهنگ خود را نفروشند. فرهنگ سازي مانند کاشتن گندم است که به تبع آن، کاه و چیزهاي دیگر
دست می آید. اگر فرهنگ را درست کنیم، اقتصاد و سیاست هم درست می شود. الآن بخش بزرگی از مشکلات حقوقی، قضایی،
سیاسی و اجتماعی ما در بی توجّهی به فرهنگ ریشه دارد. بخش عظیم فرهنگ هم مربوط به بحث عفاف و حیا و پوشش است.
امیدوارم در این هم اندیشی که برگزار می شود، تنها به لایه هاي سطحی پوشش و حجاب پرداخته نشود، بلکه اثر آن در بخش
اقتصادي، بازرگانی، سیاسی مشخص شود. در زمان رضاخان براي توجه به افراد بدحجاب، لباس ها را ارزان کردند تا به جاي
چادرهاي گران قیمت، لباس ارزان بخرند. در دوره ما هم باید دولت کمک کند تا چادر ارزان شود. باید به موضوع دیگري هم
اشاره کنم. متأسفانه در بیش تر خانواده ها تنها به فرزند پسر توجه می شود. به همین دلیل، هویت بسیاري از دخترات متزلزل شده
است و کم کم علاقه مند می شوند تا هویت پسرانه پیدا کنند. این بخش مربوط به خانواده است. در عرصه اجتماعی نیز گاهی به
شأن وکرامت زن ها توجه نمی شود و غرور آن ها خدشه دار می گردد. تو جه آقایان به فعالیت هاي خانم ها اصلا رضایت بخش
نیست و این نوع نگرش آقایان سبب دامن زدن به آسیب هایی می شود. نوع نگاه ما به زنان در جامعه در رفع بی حجابی موثر
است؛ یعنی ما چه بخواهیم، چه نخواهیم، نگاه جنس دومی در جامعه ما وجود دارد و همین نگاه ها موجب شده است این واکنش
ها رخ دهد. به ویژه بدحجابی دختران جوان بخشی از بازتاب نگاه هاي غیر فرهنگی ما به زنان در جامعه است. در سخنرانی ها،
علما، بزرگان و صاحب نظران میگو یند زن محور خانواده است، ولی در عمل، مردان، زنان را محور خانواده نمی دانند. بیش تر
اختلاط هاي غیرضروري که به خودنمایی، بی عفتی و به بی شرمی دامن می زند، به دلیل خلایی است که زنان و دختران درون
خانواده احساس میکنند. حتی در یک بررسی مشخص شد بعضی از خانم هاي شاغل دنبال آن گم شده خود در اجتماع هستند.
عطش رسیدن به مقام و منصب را بیش تر در خانم هایی می توان دید که در خانه مشکل دارند و روابط خانوادگی آن ها سالم و
متعالی نیست. ممکن است با یک سلام و علیک یک آقا جذب شود وکمکم ارتباط شان با هم بیش تر شود. باید نوع نگاه مردان
به زنان اصلاح شود. فکر میکنم تأثیر اساسی خواهد داشت ?. در پایان، اثر فکر میکنید نکته اي مانده است، بیان بفرماید?. پس از
انقلاب، هر ارزشی که بخواهد در جامعه نهادینه شود یا هر حرکت مثبتی آغاز شود، مخالف هایی در داخل و خارج دارد و سرمایه
گذاري هایی نیز از آن سوي مرزها می شود تا این ارزش ها را بکوبند و تحقیر کنند. در زمان کشف حجاب رضاخانی براي اینکه
مردم به بی حجابی روي آورند، سعی می کردند باحجاب ها را تحقیر کنند و افراد غیرمسلمان و بدحجاب را به عنوان الگو به
جامعه معرفی کنند. خوش بختانه نگاه ما به قدرت، با نگاه غربی ها فرق میکند. قدرت، وسیله اي است که ما بتوانیم در سایه آن
احکام و ارزش هاي اسلامی را اجرا کنیم. برخی می گویند دولت نباید وارد این قضایا شود. اگر حمایت هاي دولتی نباشد، ما در
هیچکدام از این بحث ها موفق نمی شو یم، چه بحث اقتصادي و چه سیاستگذاري هاي دولتی. براساس اصل دهم قانون اساسی،
همه قوانین و مقررات باید طوري باشد که منجر به تحکیم بنیان خانواده شود. پس این جوسازي معنا ندارد. اتفاقاً ما باید از دولت
بخواهیم که کمک کند. در بخش آموزش خانواده و آموزش و پرورش باید تحول عظیمی به وجود آید. متأسفانه هنوز همان دست
آوردهاي روان شناسی غربی به عنوان آموزش خانواده تدریس می شود. من جایی ندیدم که سیره تربیتی حضرت زهرا علیهاالسّلام
در کتاب هاي آموزش خانواده گنجانده شود. وظیفه دولت این است که از اجراي این طرح حمایت کند. ما باید نگاه نظام مندي
به همه چیز داشته باشیم. نمی توانیم سیاست و اقتصاد را از بحث حجاب جدا بدانیم اگر امر به معروف و نهی از منکر اقامه شود،
دیگر احکام نیز اجرا می شوند. یکی از مسائل بسیار مهم در حیطه امر به معروف و نهی از منکر همین است. امیدوارم این هم
اندیشی یکی از کارهاي بسیار ارزنده باشد و با تمام شدن آن، پرونده بسته نشود و درباره ایده هایی که داده می شود، فعالیت
شود. این هم اندیشی، گامی است براي تبین طرح توسعه فرهنگ حجاب که امیدواریم بتوانیم در نهادینه کردن یکی از مهم ترین
ضروریات اسلام قدم موثري برداریم.
صفحه 35 از 141
دولت اصلاحات و مسئله حجاب
گفت وگو با دکتر معصومه ابتکار معاون رییس جمهور در دولت اصلاحات اشاره برخی بر این باورند که سیاست هاي فرهنگی
دولت اصلاحات در دامن زدن به پدیده بدحجابی موثر بوده و این ناهنجاري اجتماعی را به سطحی مهارناپذیر رسانده است. براي
بررسی این موضوع سراغ سرکار خانم دکتر معصومه ابتکار رفتیم. او یکی از چهره هاي سرشناس این دولت به شمار می آید و
افزون بر معاونت رییس جمهور و ریاست سازمان محیط زیست در دولت جناب آقاي خاتمی، دل مشغولی ها و دغدغه هاي زیادي
نیز در حوزه مسایل زنان دارد. دکتر معصومه ابتکار مدیر مسئول نشریه" فرزانه، " نخستین نشریه پژوهشی ویژه زنان نیز می باشد.
متن پیش رو حاصل گفت وگوي ما با ایشان است?. وضعیت موجود حجاب و عفاف در ایران را چه گونه ارزیابی می کنید؟ آیا
می توانیم این وضعیت را معضل اجتماعی یا فرهنگی بدانیم?؟ به نظر من، براي یافتن پاسخ دقیق این پرسش، بسیار ضروري است
درباره این موضوع در محافل عمومی مختلف به طور آزادانه نظرسنجی صورت گیرد تا براساس آن، بتوانیم درباره وضعیت حجاب
و نوع نگرش زنان و مردان به آن، تحلیل جامع و کاملی داشته باشیم. آن چه در این زمینه می گو یم، براساس تعاملی است که با
قشرهاي گو ناگون جامعه دارم. پیش از این گفت وگو، با یک خانم امریکایی صحبت می کردم که مشغول تهیه پایان نامه فوق
لیسانس خود در یکی از دانشگاه هاي امریکا درباره موقعیت سیاسی زنان ایرانی است. یک از مباحثی که او مطرح می کرد، همین
بود که با بسیاري از شهرنشینان و روستایان در ایران مصاحبه داشته است و در زمینه حجاب، پرسش هاي زیادي هست. پرسش
هایی نیز که خودم در بسیاري جاها با آن ها روبه رو شده و البته بیش تر در مصاحبه هایی که با خبرنگاران خارجی داشته ام، نمود
یافته، این بوده است که متأسفانه عده اي از جوانان ما این پرسش ها و مسائل را با افرادي غیر از ما راحت تر مطرح می کنند، یعنی
من نوعی هر قدر هم با آن ها دوست شوم، به صراحت مورد خطاب قرار نمی گیرم. دلیل این سخنم نیز نوع برخورد جوانان در
جمع هاي دانشجویی است که زیاد در آن ها شرکت کرده ام. در این محافل، موضوع حجاب و شیوه رفتار دولت اسلامی با این
موضوع، طرح می شود، ولی اطمینان دارم که از صراحت کافی برخوردار نیست. بنابراین، فکر میکنم این چالش وجود دارد و
دستکم در محیط هاي شهري که با آن ها سر و کار داریم، چالش اجتماعی جدّي به شمار می رود. علت این صراحت نداشتن هم
این است که ما بیش تر به ظواهر مسائل توجه می کنیم تا به باطن امور؛ یعنی ترجیح می دهیم به موضوع هایی بپردازیم که
تراوش هاي ظاهري دارد تا موضوع هایی که درونی تر و عمیق تر می شود و لایه هاي درونی اجتماع و فرد را از نظر اخلاقی و
رفتاري دربرمی گیرد. این در حالی است که آن چه در ظاهر رخ می دهد، نمایانگر مسائلی است که در درون او اتفاق می افتد. ما
کم تر از این زاویه به موضوع توجه میکنیم. حتی بررسی نکرده ایم چرا بیش تر افرادي که اعتقاد چندانی به حجاب ندارند، اگر
داخل زندگی شخصی آن ها شویم، اعتقادهاي دینی و باورهاي مذهبی شان بیش تر قابل مشاهده است. به خاطر دارم در ماه هاي
پایانی دولت قبل، سازمان ملی جوانان به نظرسنجی گسترده اي دست زد که نشان می داد باورهاي دینی جوانان در اصول و نسبت
به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یا مبانی اسلام، محکم و حتی در بسیاري موارد، غیرت مندانه است. با این حال، وقتی نوبت
به مرحله عمل به این اصول و اجراي احکام می رسد، گرفتار مصداق ها و قضاوت ها می شوند و مشکلات هم از همین جا آغاز
می شود. شاید اگر به حجاب به عنوان پدیده اي نگاه کنیم که بازتاب دهنده نگرش جوان ما نسبت به مسائل جامعه و انتظاراتش
است، بهتر بتوانیم درك کنیم که چرا در یک دوره، به دلیل مدیریتی که داشتیم، بدحجابی به نوعی مقاومت سیاسی تبدیل شد.
البته وقتی مسئولان فرهنگی متوجه شدند که موضوع چنین شکلی به خود گرفته است، خوش بختانه تغییر رویکرد دادند تا یک
پدیده فرهنگی و ارزشی، وسیله تسویه حساب هاي سیاسی نشود. در همین حال، این تغیر رویکرد در میان بعضی دوستان سنتگرا،
سوء تفاهم هایی ایجاد کرد. آن ها بر داشت دیگري از موضوع داشتند، ولی واقعیت این بود که این رویکرد در واقع، مانوري
صفحه 36 از 141
اجتماعی بود در مقابل حرکتی که حجاب را به پرچم مبارزه سیاسی تبدیل می کرد. در کنار همه این مسائل هم چنین نباید فراموش
کرد که در جوان، حس متفاوت بودن و مورد توجه قرارگرفتن در اوج خود است و وسیله اقناع این حس هم. مجموعه اي از
نمادهاي ظاهري مانند لباس است?. پس شما وضعیت موجود حجاب را به عنوان چالش قبول دارید. به نکاتی اشاره گردید که
خوب است روشن کنید این چالش بیش تر در زمینه فرهنگی و اجتماعی است یا چالشی سیاسی به شمار می رود?؟ این مسئله،
چالشی فرهنگی و اجتماعی است. مشکلی که ظاهرش چیزي نشان می دهد، ولی عمق آن، جاي دیگري است. اشتباهی که داشته
ایم، همین است که نمی بینیم اصل مسئله، بحث حجاب نیست، بلکه اصل مسئله، نسل جوانی است که براي خود حق انتخاب قائل
است، ولی ما در موارد بسیاري، این حق را براي او قائل نیستیم. فکر می کنیم هر کسی که در یک خانواده مذهبی و در جامعه
اسلامی به دنیا آمده است، باید مسلمان به مفهوم اعم آن و در همه جنبه ها باشد. بنابراین، فضایی براي شان قائل نشدیم و این نوع
برخورد پی آمدهایی داشت که یکی از آن ها ناهنجاري در نوع پوشش بود؛ چون جوان احساس می کند در این مورد حق
انتخابی ندارد و شکل لباسش به او تحمیل شده است. به نظر می رسد این بحثی اساسی در جامعه اسلامی است که بتوانیم فضاي
انتخاب و تحقق اراده را که خداوند براي انسان قرار داده است، تضمین کنیم. البته باید بررسی کرد که این رویکرد چه گونه در
کنار حفظ ارزش ها قابل اجراست. به هر حال، انسان باید راه خویش را خود انتخاب کند، ولی در جامعه اسلامی که باید نسبت به
ارزش ها، حساس و پاس دار آن ها باشیم، چه گونه می توان این دو را درکنار هم داشت؟ در این زمینه آیا فقط دولت و حکومت
باید بسترسازي کند؟ چگونه می توان از ایجاد حس اجبار در مسائل دینی و اعتقادي به ویژه در احکام پرهیز کرد؟ آیا می توان به
گونه اي به ظواهر دین پرداخت که تابعی از انتخاب اولیه باشد؟ آیا می توانیم زمینه هاي لازم را فراهم کنیم تا اجبار در کار وارد
نشود. به هر حال، اجبار آثار روحی معکوسی دارد. از طرف دیگر، روح آموزه هاي دینی به معنویت باز می گردد و اجبار با امور
معنوي سنخیتی ندارد. وقتی در چنین اموري، اجبار دیده شود، باید منتظر بود که متقابلًا حس مقابله و عصیان که تا حدي در جوان،
طبیعی و مقتضاي سن اوست، تقویت شود. ما گاهی اوقات دچار این اشتباه شده ایم که به جاي زمینه سازي، از طرف جوان انتخاب
کرده ایم. این در حالی است که باید براي زمینه سازي مطلوب جهت انتخاب درست فرد تلاش کنیم و شیوه اي از تربیت را به
کارگیریم که خودش مسیر درست را انتخاب کند. باید فضایی فراهم شود که جوان بتواند در سن تکلیف- یعنی در بحرانی ترین
سنین زندگی- احساس کند خود انتخاب کرده است و به سمت انتخاب درست هدایت شود. او باید احساس کند در یک فضاي
انتخاب آزاد قرار دارد. به تبع این وضعیت، بسیاري از مسائل حل می شود. ممکن است عده اي انتخاب نکنند، ولی آن گروهی که
انتخاب میکنند، پاي بند می مانند. مهم ترین نکته در این شرایط این است که دیگر بحث تظاهر و ریا و دورویی درکار نیست. من
خانواده هاي مذهبی زیادي را می شناسم که مدتی در کشورهاي اروپایی و امریکا زندگی کرده اند. آن ها می گویند تکلیف ما
در آن فضا با فرزندان مان مشخص تر است. براي اینکه بچه ها می گویند این جا معلوم است چه کسی مسلمان و پاي بند دین است
و چه کسی به این مسائل بی اعتنا است. از ظاهر افراد می توان این را تشخیص داد، ولی در این جا این امکان وجود ندارد و معلوم
نیست هر کس در چه سطحی به اعتقادات دینی پاي بند است. اشاره قرآن کریم هم در این مورد بسیار شایان توجه است. می
فرماید":ذلِکَ أَذنی أَن یعرَفنَ." 1 یعنی بخشی از تأکید بر حجاب براي شناخته شدن زن مسلمان است. یکی از مؤلفه هاي حجاب
این است که زن مسلمان شناخته شود و مشخص باشد که کدام زن پاي بندي دقیقی به دین دارد. در همین حال می بینید در جوامع
اسلامی که انتخاب حجاب امري آزادانه است، تمایل به آن بیش تر به چشم می خورد. یکی حجاب را کاملا انتخاب کرده و
دیگري اعتقاداتش به آن درجه نرسیده است که حجاب را رعایت کند. در جامعه ما حجاب از نشانه بودن خارج شده است، مگر
اینکه به میزان و فرم آن توجه کنیم که مثلا چادر یا نوع به کار بردن روسري و مقنعه با تفاوت ظریفی، نشانه این موضوع باشد. البته
در این مورد هم به دلیل برخی از برخوردها مانند دادن جواز ورود به جاهایی فقط با چادر یا مواردي مثل گزینش ها براي
صفحه 37 از 141
استخدام، در بسیاري اوقات، چادر فقط وسیله ورود است و بعد به تدریج کنار گذاشته می شود. بنابراین، حجاب در جامعه ما از
حالت نشانه بودن، خارج و در مو اردي به ابزار تبدیل شده است. این ظرایف یا به عبارت دیگر، مسائل نرم افزاري را در نظر
نگرفته ایم. اساساً همه 1.احزاب، 59 . روح دین در همین ظرایف است. در درس هاي بزرگان و کتاب هاي اخلاق بر این مسائل
بسیار تأکید شده است. با این حال، در عمل، کاملا به سخت افزار روي می آوریم و مکانیکی به قضیه نگاه میکنیم. این نگاه
مکانیکی چنان ضربه اي به نرم افزار زده است که حالا نمی دانیم باید چه کنیم. حالا چنان آزردگی روحی در این مورد به وجود
آمده است که هر چه تلاش میکنیم حجاب در ظاهر جامعه حفظ شود و به عنوان قانون اجتماعی مطرح باشد، موفق نمی شویم. از
یک طرف، گروه هاي مختلف مذهبی و اجتماعی در مورد موضوع نگرانند و از طرف دیگر، با پدیده اي روبه رو هستیم که
همگان کم و بیش آن را به عنوان چالش پذیرفته اند. این وضعیت مؤید آن است که موضوع باید مدیریت شود، ولی بی تردید،
مدیریت آن، مکانیکی و سخت افزاري نیست?. شما بیش تر به زمینه ها و عوامل فرهنگی اشاره کردید که به نوعی سبب پاي بند
نبودن نسل جدید ما به فرهنگ حجاب شده است. به هر حال، مباحث فرهنگی و پدیده هاي اجتماعی معمولأ تک ساحتی نیستند و
عوامل مختلفی در پیدایش آن ها نقش دارند. فکر میکنید هر یک از زمینه هاي فرهنگی، آموزشی، تبلیغی و حتی عوامل سیاسی و
اقتصادي یا دیگر عوامل اجتماعی در پیدایش ا ین وضعیت چه سهمی دارند?؟ چون حکومت دینی است، حتماً سهم عوامل سیاسی
را هم باید در نظر گرفت. به همین ترتیب، سهم مسائل اقتصادي را هم نمی توان نادیده گرفت و همه این ها در این مسئله، نقش
دارند. موارد متعددي بوده است که خانم ها گفته اند به دلیل عملکرد مسئولان یا افرادي که در جامعه به تدین مشهورند، دچار
سردرگمی شده اند. آن ها مثلًا به رفتار امام جماعت یک مسجد یا رئیس یک صندوق قرض الحسنه یا فردي متشخص در بازار با
وجهه اي مذهبی اشاره کرده اند که رفتار نادرستی از او سر زده است. صرف نظر از اینکه من خودم تا چه اندازه این اثرپذیري را
قبول داشته باشم، این قضیه، را نمی توان منکر شد. جوانی که چنین برخوردهایی را می بیند، ممکن است فکر کند عاقبت
مسلمانی من هم قرار است به این جا برسد. هر قدر هم برایش توضیح دهیم که این کارها به اصل ماجرا ربطی ندارد و نباید بعضی
افراد و اعمال را ملاك قضاوت قرار داد، باز هم توجهی نمی شو د. این تجربه هاي تلخ، وازدگی زیادي در پیروي جوانان از احکام
به وجود می آورد و در واقع، مصداق"لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ" 1 است؛ یعنی چرا چیزي می گویید که به آن عمل نمی کنید. من
فکر می کنم ما هم از این نظر آسیب هاي زیادي دیده ایم. از سویی جمهوري اسلامی ایران را ام القراي جهان اسلام مطرح می
کنیم، در حالی که بسیاري با دیدن این مسائل و رفتارها که با ارزش هاي اسلامی فاصله زیادي دارد، در قضاوت و انتخاب خود
دچار مشکل می شوند. آن وقت به مسائلی مثل حجاب که نظام نسبت به آن حساسیت دارد، واکنش نشان می دهند?. پس از
پیروزي انقلاب اسلامی در حوزه مباحث فرهنگی، آموزشی و دینی سرمایه گذاري زیادي شده است. از دوران دبستان چه
درکتاب هاي درسی و چه در سیاستگذاوي تدوین نظام تربیتی، همت زیادي شد و همواره کوشش بر این بود که دستکم در حوزه
ظواهر شرعی بتوانیم فرزندان مان را مقید و اهل عمل به احکام اسلام نگه داریم. با این حال، می بینیم که برآیند این آموزش ها و
سیاست هاي فرهنگی چیزي نیست که انتظار داشتیم. به نظر شما، مشکل در نوع آموزش ها است یا رفتارهاي متضادي که آن را
خنثی کرده است، یا روش ها ناکارآمد بوده یا عوامل دیگري مانع اثرگذاري آموزش ها شده است?؟ همه این ها موثر بوده است.
به یاد دارم در سال هاي 68 و 69 که دانشجوي فوق لیسانس دانشگاه تربیت مدرس بودم، علاوه بر واحدهاي تخصصی، 30 تا 40
واحد فلسفه، تعلیم و تربیت، روان شناسی و دروسی از این دست را گذراندیم که خودش به اندازه یک فوق لیسانس تعلیم و تربیت
به شمار می رفت. آن دوران با ورود فرزندم به مدرسه هم زمان شد و من از یکی از استادان صاحب نظر در مورد انتخاب نوع
مدرسه پرسش کردم وگفتم می خواهم او را در یکی از مدارس معروف به داشتن سیستم اسلامی بگذارم. ایشان سفارش کرد که
این کار را نکنم و استدلالش این بود که ما در بحث تعلیم و تربیت اسلامی هنوز در حد کار آزمایشگاهی هستیم و نتایج کار را
صفحه 38 از 141
نمی دانیم. من به حرف این استاد که سفارش کرد فرزندم را در مدرسه معمولی بگذارم، گوش نکردم. اگر چه اتفاق خیلی
خاصی براي فرزند اولم نیفتاد، ولی در مورد فرزند دومم، این مدارس اصلًا جوابی را که می خواستم، ندادند. می خواهم بگویم
خودمان هم می دانستیم کاري که انجام می دهیم در واقع، آزمایش کردن موضوع هاي جدیدي است. آن زمان هم بحث می شد
که خیلی چیزها را باید در تجربه ببینیم چه می شود و آن زمان هم از مهم ترین بحث ها، موضوع حق انتخاب و آزادي بود. هنوز
هم فکر میکنم ضعف اصلی و پاشنه آشیل ما همین جا یعنی بحث حق انتخاب و آزادي انتخاب است. بحث این است که دین را
چگونه به نوجوانان عرضه کردیم؟ آیا آن گونه که بتواند عزت نفس و حق انتخابش را که در آن نهفته است، درك کند و خودش
به تشخیص برسد یا روش دیگري را برگزیدیم و نتیجه عکس داد. در دوران پهلوي و روزگاري که ما نوجوانی را می گذراندیم،
دین نه تنها به عنوان اصل مطرح نبود، بلکه فضاي ضد دینی وجود داشت. بنابراین، حرکت در مسیر دین، انتخابی آگاهانه و آزادانه
بود. پس از پیروزي انقلاب اسلامی، این شرایط تفاوت یافت. در این جا نکته بسیار ظریفی نهفته است؛ جاي انتخاب کجاست؟
بحث تعلیم و تربیت اسلامی بسیار مورد تأکید قرآن کریم است. در جامعه اسلامی، انسان از مادر مسلمان به دنیا می آید. در
خانواده و جامعه، مقررات مشابهی هست. به سن تکلیف که می رسد، جشن تکلیف برایش می گیرند و این شرایط تداوم می یابد.
با این حال، آیا او واقعاً خودش در این مسیر گام گذاشته است یا سرنوشت، خانواده و جامعه، او را در این مسیر قرار داده اند؟ آیا
وقتی بزرگ تر می شود، این فرصت را به او می دهیم که خودش مسیرش را ارزیابی کند و بگوید من کجا هستم؟ این نکته اي
است که به نظرم باید با جسارت به آن می پرداختیم، ولی ترسیدیم. ترس هم دارد؛ چون هزینه دارد. یکی از بحث هایی که به آن
نپرداختیم، همین بوده است؛ یعنی ممکن است این مسیر را انتخاب نکند. باید بدانیم که اگر در مسیر دین با انتخاب و انگیزه افتاد،
مانند همان نسلی است که در سال هاي انقلاب و در دوره نوجوانی و جوانی، این راه را برگزید و هنوز هم با وجود همه
مشکلات، بر باورهایش استوار است و تا آخر هم پاي دینش می ایستد. به هر حال، انتخاب، سوخت و سوز دارد، ولی دست کم،
شاهد حضور شخصیت هاي دو چهره، دوگانه و اهل ریا و نفاق نخواهیم بودکه مسائل و پیچیدگی هاي عجیب و غریبی را در
جامعه به وجود آورند و منشأ بسیاري از بزه کاري ها شوند. اگر بتوانیم با جسارت این فضا را به وجود آوریم و دولت اسلامی، فضا
را براي تعلیم و تربیت انسانی و دینی و اخلاقیات و پاك دامنی فراهم کند و بگذارد نظرها آزادانه بیان شود و جواب هاي آن را هم
داشته باشد، چنین فضایی، خودبه خود سبب ورزیدگی در طرح مباحث می شود. تاکنون ما چه قدر به افرادي که با حجاب مشکل
دارند، اجازه دادیم نظر خود را آزادانه مطرح کنند تا ما هم با ورزیدگی بتوانیم جوابگو باشیم. حدود سال 1370 پس از شرکت
درکنفرانس زنان در نایروبی، مسئولان یک مدرسه دخترانه دعوت کردند در مدرسه شان صحبت کنم. گفتم اگر بیایم، می گذارم
بچه ها صحبت کنند و آزادانه همه حرف هایشان را بزنند. در غیر این صورت، نمی آیم. خوش بختانه مدیر مدرسه، فرد روشنی
بود. ایشان گفت ما هم می توانیم از این شرایط استفاده کنیم و ببینیم بچه ها چه در ذهن شان می گذرد و براي آن ها چه باید
کنیم. قرار شد من سر صحبت را بازکنم و بعد بچه ها مسائل شان را مطرح کنند. جلسه اي صمیمی برگزارکردیم و من خیلی راحت
از مسائل مختلف صحبت کردم و اتفاقاً بحث به حجاب و حد و حدود روابط میان دختر و پسر کشید که بچه ها هم حرف هاي
بسیاري را زدند و مسائل بسیاري را مطرح کردند. مجموعه مسئولان و مربیان آن ها از آن جلسه درس هاي فراوانی گرفتند و نسبت
به شرایطی که در آن حضور داشتند، آگاهی بیش تري پیدا کردند. پس از آن، با خانم حبیبی جلسه هایی گذاشتیم و در این باره
صحبت کردیم که باید فضایی فراهم شود تا بدانیم در میان جوانان ما چه میگذرد؛ چون اگر ما خودمان این مسائل را بیرون نکشیم،
از جاي دیگري سر در می آورد. گفتیم که باید فضا باز باشد تا بچه ها حرف بزنند، بحث کنند و بفهمیم آن ها چگونه فکر می
کنند و چه مشکلاتی دارند تا آن وقت بدانیم باید چه کنیم. وقتی به موضوع هاي حساس به عنوان تابو نگریسته شود و اصلًا درباره
آن ها صحبت نشود، هزار مسئله دیگر هم ایجاد می شود. وضعیت حاضر حجاب فقط بعد ظاهري قضیه است. به خاطر ترس، مثلا از
صفحه 39 از 141
این که مسائل سرریز نشود و مشکل اجتماعی جنبش زنان رخ ندهد و مانند آن، بسیاري از حرف ها زده نمی شود. در عین حال
تلاش می کنیم موضوع را با روش هاي مکانیکی حل کنیم. در حالی که با حرف نزدن درباره موضوع هاي حساس، آن ها از اذهان
پاك نمی شوند، بلکه به عنوان یک جریان عظیم زیرزمینی در جامعه ایران وجود دارند و ادامه می یابند. به هر حال، در این زمینه،
دو راه وجود دارد. یکی اینکه فضا محدود شود و همه چیز درکنترل باشد. راه دیگر اینکه محلی را براي سر بازکردن مسائل
بگذاریم تا به جاي این که یک جریان زیرمینی تشکیل شود که نفهمیم ازکجا آب می خورد و به کجا می رسد و عاقبت هم سر
ازگروه هاي معاند درآورد، مسیر را به سمت و سویی بکشانیم که مسائل رو بیاید. چه اشکالی دارد که این بحث ها مثل همین
بحث جنسیت در سطح جامعه مطرح شود و به پرسش هایی که دختران جوان یا پسران جوان ما دارند، جواب داده شود. براي زنان
ما فقط بحث حجاب مطرح نیست. حجاب، پرچم قضیه است، ولی همه داستان نیست. مسائل اجتماعی عمیق تري هم وجود دارد که
اگر فرصتی به آن ها ندهیم تا حق انتخاب درباره شان اعمال شود و برون ریزي داشته باشد، به شدت زیان می کنیم. متأسفانه فکر
میکنیم اگر مسائل را بی پرده بیان کنیم، حدود شکسته می شود، در حالی که بر عکس است. اگر همه چیز روشن باشد، آن وقت
هر کس می فهمد درکجا ایستاده است. تازه اعتقاداتش براي خودش شفاف می شود و شاید خودش را اصلاح کند. شاید خیلی
افراد، خود را آن جا پیدا کنند، ولی متأسفانه نمی گذاریم. در حوزه مباحث اجتماعی و سیاسی با شرایطی که به وجود آورده ایم،
خیال میکنیم وضعیت را مهار وکنترل کرده ایم، در حالی که تجربه نشان می دهد اینگونه نیست?. برخی افراد وضعیت حجاب در
جامعه ما را براساس تحولات سیاسی گذشته تحلیل می کنند. در واقع، آن ها پدیده بدحجابی در جامعه را تابعی از شرایط سیاسی و
نیز مرتبط با سیاست هاي توسعه اقتصادي عصر سازندگی و سیاست هاي توسعه سیاسی دوران اصلاحات می دانند و معتقدند
سیاست هاي خاص فرهنگی دوران آقاي خاتمی و پس از دوم خرداد، موجب شد تا فضاي کنترلی از بین برود و ما در وضعیتی
قرارگرفتیم که مهار ناشدنی و بازگشت ناپذیر است. تحلیل شما به عنوان فردي که در آن دوره، مسئولیت و حضوو فعال داشتید، از
این نوع برداشت چیست؟ آیا می توان گفت سیاست هاي توسعه اقتصادي دوران سازندگی بیش ترین نقش وا در توسعه پدیده
بدحجابی داشته است و جریان دوم خرداد به تعبیر حضرت عالی، فقط لایه ها و پوشش ها راکنار زده و حالا ما آن چه را که در
لایه هاي زیرین جامعه جریان داشته است، عریان و بدون پرده پوشی می بینیم?؟ من موضوع را بیش از آن که اثرپذیرفته از تغیر و
تحو لات سیاسی بدانم، ناشی از فرآیند طبیعی تکامل اجتماعی و نیز اقتصادي جامعه در حال گذار خودمان می بینم. جامعه ما در
حال گذار به سمت صنعتی شدن است، یعنی از بی سوادي حدود 55 درصد به باسوادي حدود 90 درصد رسیده ایم و اکثریت
جمعیت کشور ما نیز جوان و بسیار جوان است. بنابراین، روند طبیعی اجتماعی هر چه به سمت آگاهی بیش تر، آموزش بیش تر و
رفاه بیش تر برود، چالش ها در این زمینه ها بیش تر خواهد بود و این طبیعت کار است. در این زمینه، دو وضعیت متصور است:
یک زمانی، این طبیعت را انکار میکنیم و می خواهیم آن را محدود و کنترل کنیم و برخورد سخت افزاري داشته باشیم. یک زمانی
هم این طبیعت را به رسمیت می شناسیم و می گویم اتفاق خواهد افتاد و هر چه جامعه ما جوان تر باشد، چالش و پرسش بیش تر
مطرح خواهد بود. جامعه جوان، عصیان دارد و می خواهد همه چیز را بر اساس طبیعت خودش زیر سوال ببرد و هر چه هم رفاه بیش
تر شود، این مسائل بیش تر مطرح می شود؛ یعنی این موضوع ها منحنی هاي تعریف شده اي دارد. از سوي دیگر، هر چه دنیا به
سمت نزدیک شدن و تعامل بیش تر برود، طرح این مسائل و انعکاس آن ها در داخل اجتناب ناپذیرتر می شود. این روند با گذشت
حدود سی سال از پیروزي انقلاب اسلامی ایران، با هر رویکردي که بر سر کار بوده باشد، کم و بیش اتفاق می افتاد. منتهی این که
نوع تعامل و برخورد با این روند چگونه بوده است و برخوردهاي متفاوت می تواند در شدت و ضعف جهتگیري ها موثر باشد،
نکته مهمی است. یک زمان، برخورد از نوع سختگیرانه بو ده و یک وقت فضاي بازتري وجود داشته و در هر صورت، اتفاق هاي
مختلفی رخ داده است. اگر دوره اي را که با مو ضوع واقع بینانه برخورد شده است، دوره افسارگسیختگی و از دست رفتن ارزش
صفحه 40 از 141
ها ارزیابی کنند، به نظرم نگاهی نه چندان عمیق به موضوع است. ما نمی توانیم واقعیت را انکارکنیم " یعنی چه واقعیت را به
رسمیت بشناسیم و چه نشناسیم، آن واقعیت وجود دارد. کاري که آقاي خاتمی کرد، این بود که جوان و حق پرسشگري و چالش
گري او را به رسمیت شناخت و این، در واقع گامی بود به سوي حل معضلی که با آن روبه روییم. من فکر میکنم اگر آن مسیري
که در ذهن آقاي خاتمی بود، پیموده می شد، می توانستیم تجربه جدید و مطلوبی در برخورد با این مسائل داشته باشیم. اگر اجازه
می دادیم و فضا مخدوش نمی شد، شاید اکنون خیلی جلوتر بودیم. البته قبول دارم که از آن فضا سوءاستفاده هایی هم شد، ولی از
طرف دیگر، موضوع مورد سوءاستفاده هاي سیاسی هم قرارگرفت که سبب شد در مجموع، کار در مسیري که شایسته بود، جلو
نرود. روشن است که اگر بخواهیم به فضاي پرسشگري اجازه رشد دهیم، این فضاکار و تلاش و فضایی سالم می طلبد و اگر در
چنین شرایطی کار انجام می شد، شاید عاملی تعدیل کننده به وجود می آمد. چون موضوع با مانع هاي بسیار جدي روبه رو شد،
تشدید شد و به نظر رسید عمیق تر شده است. در این میان، عده اي فکر کردند که دیگر نمی توان کاري کرد و کار از اساس
خراب است و اصلاح پذیر نیست. عده اي دیگر هم فکر کردند نفاق و دورویی بهتر است و مهم این است که زندگی مان بگذرد،
مثل خیلی ها که میگویند با حجاب ما در خیابان برخورد نشود، به ماهواره ما کاري نداشته باشند و از این قبیل مسائل، باقی اش هر
چه می خواهد، بشو د. آیا واقعا این سخن باید نمونه اندیشه شهروند ایرانی و نسل سوم انقلاب اسلامی باشد؟ بی شک، این نگرش
آن شهروند متعهد و مسلمان با انگیزه اي نیست که مورد انتظار مسئولان بود. با این حال، متأسفانه می بینیم این گروه به ویژه در
جامعه شهري در اکثریت هستند و میگویند به کار ما کار نداشته باشید. ما هم با شما کاري نداریم. گویی این وسط معامله اي
صورت گرفته است. این چیزي نبود که ما می خواستیم?. شما فکر می کنید همان روندي ي در دوران آقاي خاتمی به عنوان به
رسمیت شناختن جوان و چالشگري هاي او شروع شد، می توانست در نهایت، ما را به وضعیت اصلاحی برساند که جوان بر اساس
انتخاب خودش، به پذیرش ضرورت حجاب یا موازین اسلامی و شرعی برسد. آیا واقعاً چنین برنامه یا طرحی وجود داشت که ابتدا
فضایی ایجادکنیم تا جوان، خودش را آزاد احساس کند و حق انتخابگري او به رسمیت شناخته شود. بعد بر اساس این حق انتخاب،
وي به پذیرش آموزه هاي دینی و شرعی روي بیاورد?؟ فکر می کنم در آموزه هاي دینی ما چنین خاصیتی به طور ذاتی وجود
دارد؛ یعنی این آموزه ها، تحول برانگیز، احیاگر و زنده کننده هستند. با این حال، ظرفیت درك افراد، مختلف است. از نفوذ کلام و
آثار معنوي اعمال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که اثرگذارتر نداریم. با این وضع، می بینیم که باز هم عده اي به او
نگرویدند. در آن دوران، حداقل معلوم بود که عده اي ایمان آورده و عده اي هم نیاورده اند. حالا در آن میان، عده اي هم منافق
شدند، ولی معلوم بود که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و صفوف کاملا خط کشی شده بود. روشن است که ما نمی توانیم
بگوییم در این روند همه مسائل حل می شد، ولی چون اساس دعوت اسلام بر انتخاب آگاهانه است، به یقین، اگر عزت فرد که
بخش مهمی از آن به حق انتخاب و آزادي او بستگی دارد، رعایت شود، موثر است. آقاي دکتر حبیبی مثال جالبی می زد. می
گفت: بعضی مدیران فکر می کنند مدیریت به زورگویی و تحکم است، ولی نمی دانند که طرف ممکن است در ظاهر زیر بار
برود، ولی در دلش می گوید: فکر کردي، به موقعش حسابت را می رسم. این حس ازکجا می آید؟ از آن جا که به طور فطري
هیچکس حاضر نیست عزت خودش را در مقابل زور ببازد. در یک ترافیک و راه بندان ساده حاضر نیستیم در مقابل زورگویی
بعضی راننده ها کوتاه بیاییم، چه طور از یک جوان انتظار داریم در انتخاب مسیر زندگی یا بعضی اعمال که برایش نماد انتخاب
است، فرمان بردار محض ما باشد؟ آن هم در شرایطی که حتی دعوت حق را نمی توانیم به صورتی قشنگ و جذاب برایش بیان
کنیم. ما امروزه با جوان نسل سومی و چهارمی یا به عبارت دیگر، جوان قرن بیست و یکمی روبه رو هستیم که حیطه ارتباطات و
وسعت دیدش، گسترده و جهانی است. بنابراین، نمی توانیم مسائل را با ادبیات گذشته برایش جا بیاندازیم و از او بخواهیم در مقابل
خواست ما فقط تسلیم باشد. در مورد دختران فکر می کنم باز جاي شکرش باقی است که از ظاهر آن ها خیلی مسائل را می توان
صفحه 41 از 141
دریافت، ولی در مورد پسران خطر جدي تري وجود دارد؛ چون پسرها ابزار ظاهر کردن این مسائل را کم تر دارند. در مورد دخترها
خیلی سریع همه چیز در همان شیوه پوشش و بحث حجاب شان مشخص می شود، ولی در پسرها نشانه ها قدري مبهم است و این
شفافیت را ندارد. به هر حال، آن چه در دوران آقاي خاتمی رخ دارد، آزمونی بود که متأسفانه به مرحله ارزیابی نتایج نرسید و در
میانه راه متوقفش کردند. بد جوري هم متوقف شد؛ یعنی آن ها هم که در نیمه راه بودند، سرگشته شدند و می پرسند سرانجام چه
شد?؟ در موضوع حجاب، تا چه اندازه، وضعیت کنونی دختران و بانوان جامعه را می توان تابعی از سیاست ها و نگاه کلان رایج به
مسائل زنان جامعه دانست؟ بازخورد نگرشی که به زنان و شخصیت آنان داشتیم و نوع تبلیغی که در مواردي از این دست اتفاق
افتاد، چه قدر در این بحث موثر بود؟ براي مثال، نگاه کلان ما نسبت به حقوق زنان چه قدر در اصلاح یا تخریب وضعیت حجاب
در جامعه موثر و دخیل بود?؟ این که می فرمایید، کاملًا بحث مطرحی است. براي مثال، گفته می شود وقتی براي زن ارزش ذاتی
قائل نشویم و در عمل، او را شهروند درجه دوم بدانیم، شاهد خواهیم بود که در عمل، حقوق زن در بسیاري جاها به ویژه در
محاکم قضایی رعایت نشود. به یقین، این برخوردها اثر منفی زیادي دارد. چه گونه این قضیه را حل کنیم که آن ها از طرفی شاهد
بی اعتنایی محاکم قضایی نسبت به خود باشند و از طرف دیگر ببینند همیشه بر حجاب آن ها تأکید می شود. بنابراین، احساس می
کنند از منظر حکومت، همه مسائل زنان فقط در همین موضوع خلاصه شده است و تنها بیرون ماندن همین چهار تار موي خانم ها
مشکل است. این در حالی است که براي مثال، به مسائل اجتماعی و اقتصادي زنان سرپرست خانوار هرگز توجه نمی شود. به تعبیر
دیگر، مسائلی که زنان را در زندگی رنج می دهد، براي مسئولان اهمیتی ندارد و فقط به ظواهر توجه می شود. این بحث بسیار
جدي است که ما چه قدر به ظواهر پرداختیم و چه قدر به عمق مسائل توجه کردیم. آیا نمی شد با مسائل زنان و بحث جنسیت
تعامل بهتري داشت؟ آیا فقط باید با نگاه مکانیکی و نظارتی به قضیه نگاه کرد؟ به طورکلی، نوع نگاه سیاسی یا نوع نگاهی که
در محاکم قضایی وجود داشت، همه بر روي حجاب اثر داشته است و فراز و نشیب هاي زیادي را که پبمودیم، سبب تشدید این
وضعیت شده است. شاید در دوره اي که براي نمونه، مجلس به مسائل زنان می پر داخت، دست ما پر بود و می گفتیم این کار در
دست اقدام است، ولی وقتی به مسائل زنان اصلًا پرداخته نمی شود یا این بحث موضوعیت ندارد یا از اولویت خارج می شود و هم
چنین وقتی نوع برخورد با مردان، تفاوت زیادي با زنان دارد و تبعیض قابل تشخیص است، چه توجیهی داریم؟ اگر خانم ها
بدحجابی دارند، آقایان هم بدرفتاري دارند. چرا با بحث خشونت در خانواده که بیش تر از سوي مردان است، هیچ وقت برخورد
نمی شود، ولی با بحث حجاب برخورد می شود؟ در یک کنفرانس بین المللی که حدود دوازده سال پیش در تهران برگزار شد،
دکتر زهرا مصطفوي، سخنران افتتاحیه بود. موضوع کنفرانس"، نقش زن در خانواده و توسعه انسانی " بود. خانم مصطفوي آن جا
گفت اگر این همه که خانم ها را به خاطر حجاب مورد سوال قرار می دهند و تعزیر می کنند، چند نفر از آقایانی را که با همسران
شان بدرفتاري کرده اند، در خیابان تعزیر کنند، بسیاري از مسائل از جمله بسیاري از بدحجابی ها حل می شود. به طورکلی،
دوگانگی در رفتار ما، ریشه خیلی از مشکلات است. یکی از انتقادهاي فعلی ما به جامعه بین الملل نیز همین دوگانگی ها و
برخوردهاي متعصبانه است، در حالی که ما در مسائل زنان در داخل این گونه برخورد کرده ایم. در این سال ها، فقط به مسائل
ظاهري توجه شد و به دنبال محدود کردن زنان بودیم و نقطه چالش، تأکید بر کنترل بیش تر از نگاه مردسالارانه اي بود که می
خواست و می خواهد همه چیز را با کنترل بیش تر بر منابع انسانی، ثروت و قدرت هدایت کند. یکی از منابع انسانی مهم جامعه هم
زن است که باید بتواند کنترل خود را بر آن اعمال کند. متأسفانه در رسانه هاي غربی هم همین موضوع در حد یک کلیشه مطرح
می شود که حجاب اجباري در ایران یکی از روش ها و ابزارهاي مردسالاري است تا قدرت خود را بر جامعه زنان اعمال کند. البته
این بحث ها گاه در محافل داخلی نیز مطرح می شود که همه نشانه برخورد اشتباه در جا انداختن موضوع حجاب است. براي
بسیاري این تصور وجود دارد که ما مسائل اساسی زندگی زنان از جمله مشکلات اقتصادي، اجتماعی و حقوقی آن ها را رها کرده
صفحه 42 از 141
و فقط به ظاهر قضیه چسبیده ایم. بعد هم فکر کردیم اگر ظاهر درست باشد، باقی هر چه می خواهد، باشد?. بسیاري معتقدند ما به
جاي تکیه بر فرهنگ حجاب و پوشش ظاهري بیش تر باید به سمت عفاف برویم و آن چه بیش از فرهنگ حجاب و پوشش در
جامعه ما آسیب دیده، فرهنگ عفاف است که در خیابان ها شاهد آن هستیم. شما چه قدر با این نه موافق هستید؟ فکر می کنید اثر
جامعه بخواهد به سمت ترویج فرهنگ عفاف برود، باید چه تفاوت هایی در سیاست ها و عملکردها به وجود آید?؟ اگر چه وقتی
به فرهنگ عفاف توجه کنیم، درجه اي در موضوع عمیق تر شده ایم، ولی باز هم هنوز به اصل قضیه نرسیده ایم. عمق و اصل این
موضوع به هویت زنانه و حتی پیش از آن، به هویت انسانی باز می گردد. ما باید از هویت انسانی شروع کنیم؛ یعنی ابتدا باید هویت
انسانی جوان و فردي را که با او سر و کار داریم، به رسمیت شناخت و در مرحله بعد، عفاف را مطرح کرد. براي زنان نیز پس از به
رسمیت شناختن هویت انسانی آن ها باید هویت زنانه را در نظر گرفت و بعد به عفاف رسید. وقتی انسان، خود را نشناسد و نیابد،
عفاف برایش مطرح نیست. وقتی یک خانم ارزش انسان بودن و بعد زن بودن خود را درك کرد، می تواند به عفاف فکر کند و به
آن احترام بگذارد. وقتی فرد موردنظر، موجود بی ارزشی انگاشته شود، چه از دید خودش یا از دید دیگران، وقتی احساس کند
عزتش پاي مال شده و عنصري بی فایده است، جاي طرح کردن بحث عفاف نیست. بنابراین، ما حتماً باید از هویت انسانی شروع
کنیم. باید دید چگونه می توان هویت و شخصیت جوان را دوباره احیا کرد. در این صورت، او می تواند ارزش ذاتی خود را پیدا
کند. البته این مسیري است که دکتر شریعتی از آن استفاده کرد و تجربه هاي دوران جوانی نسل ما آن را تأیید می کند. در آن
دوره، دکتر شریعتی با به کارگیري این روش، کیمیاگري کرد. او با همین روش با جوان ها سخن گفت و آدم هاي بی هویت و بی
هدف را از همین طریق با مفاهیم دینی و ارزش ها آشنا کرد. البته با ادبیاتی که براي جوان، جذاب و قابل احترام بود. می گفت:
پدر، مادر، ما متهمیم. او جوان را متهم نمی کرد، بلکه پدر و مادري را متهم میکرد که نتوانسته بودند دین را با در نظر گرفتن
مقتضیات زمان به او معرفی کنند. جوان احساس می کرد دکتر شریعتی حرف او را می فهمد و حرف او را می زند. او ادبیات
هنرمندانه و کارسازي را به کار گرفت. ما نتوانستیم این ادبیات را جلوي فرزندان مان بگذاریم و از دریچه نگاه آن ها وارد دنیاي
امروز شویم. برعکس، همیشه در مقابل آن ها سد زدیم و به جاي قرارگرفتن در جبهه آن ها، روبه روي شان ایستادیم. در یکی از
جلسه هاي مرحوم حاج آقا دولابی که صبح هاي شنبه برگزار می شد و من هر وقت می توانستم، شرکت میکردم، ایشان تعریف
میکرد که چند نفر از برادران گشت هاي امر به معروف و نهی از منکر در یکی از جلسه ها حضور یافتند و گله کردند که حاج
75 - آقا، در مقابله با بدحجابی هر کاري می کنیم، دیگر جواب نمی دهد و درمانده شده ایم. این ماجرا مربوط به حدود سال 74
است. می گفتند زن ها و دخترها تو روي مان می ایستند و بد و بی راه میگویند، ولی حجاب شان را درست نمیکنند. آقاي دولابی
می پرسد: شما چه کار می کنید؟ آن ها دوباره از بدحجابی و شیوه برخورد خانم ها می گویند. آقاي دولابی مجدد می پرسد: شما
چه میکنید؟ وقتی به آن ها می رسید، سلام می کنید؟ حال شان را می پرسید؟ به آن ها می گوید که اگر مشکلی دارند، کمک
شان می کنید؟ نه. حتما اول از همه و قبل از هر چیزي می گویید حجابت را درست کن. وقتی به او سلام و احترام نمی کنید، چه
توقعی دارید به حرف شما گوش کند؟ چرا انتظار دارید که تذکر شما اثر کند؟ در سفارش هاي آقاي دولابی که دیگر حرفی
نیست. او کسی بود که همه طیف هاي سیاسی قبولش داشتند "چون از یک عالم دیگر صحبت می کرد. این، روش نرم افزاري
قضیه است، ولی چون حکومتی شد و در دستورالعمل قرار گرفت، راه را گم کردیم. خواستیم بر اساس بخش نامه ها حرکت کنیم
و در نهایت، یک خانم سیاه پوش کشیدیم که این لباس؛ یعنی لباس اسلامی و آن را به در و دیو ار اداره هاي دولتی زدیم و دین
در این نماد خلاصه شد. می خواهم بگویم این اتفاق ها اثر خود را گذاشت بدون آن که فکر کنیم براي گسترش عفاف باید
ازکسب هویت آغاز کرد ?. شما افزون بر اینکه دال ها در بخش غیر دولتی فعال بودید و در حال حاضر هم دوباره فعالیت هایی را
آغازکرده اید، در بخش دولتی نیز مسئولیت داشتید. آیا دولت یا به عبارت بهتر نظام می تواند در این زمینه نفش مؤثري ایفا کند یا
صفحه 43 از 141
نه؟ به همین ترتیب، نهادهاي مردمی یا سازمان ها و تشکل هاي غیر دولتی در ترویج فرهنگ عفاف چه نقشی می توانند داشته
باشند?؟ همانگونه که اشاره کردید و اشاره درستی هم هست، باید قواي سه گانه و نظام حاکمیت را در این مجموعه دید. البته مهم
ترین نقش را دولت به دلیل نیازمندي موضوع به تعمیق عدالت به مفهوم واقعی و عدالت جنسیتی داراست. عدالتی که درواقع،
انسان ها در آن، ارزش خود را به دور از شعار پیدا کنند. یعنی انسان اول احساس کند که در عمل، حقوقش رعایت می شود و
براي معال، تبعیضی بین زن و مرد نیست. اگر خانمی به حوزه قضایی مراجعه می کند، حقوق خود را رعایت شده ببیند و در قوه
مقننه و قوه اجرایی نیز عدالت جنسیتی را حس کند؛ یعنی ببیند که این قوا، نقش، توانایی ها و محدودیت هاي او را درك کرده
اند و عدالت را بر اساس این واقعیت ها جاري می کنند. دولت هم در این زمینه می تواند گام هاي موثري بردارد، چنانکه تاکنون
این اتفاق افتاده است. با این حال، نیازمند اعتماد سازي وسیع هستیم که حکومت باید دست به کار شود. اعتماد از دست رفته اي
اگر هست، به ویژه در نسل جوان و نیز در جامعه زنان باید بازسازي شود. البته روشن است که منشأ این اعتماد از دست رفته در نگاه
مردسالارانه و زورمدارانه اي بوده است که بسیاري از زنان و دختران ما به نوعی در خانواده و جامعه حس کردند و در مقابل آن،
مورد حمایت قرار نگرفتند. این وضعیت باید در عمل و نه فقط در شعار اصلاح شود. ناگفته نماند که شعارها هم باید اصلاح شوند؛
چون اکثر مطالبی که می شنویم، متأسفانه از همان نگاه خاص ریشه می گیرد. اگر صحبت از عدالت می شود، فقط از یک زاویه
خاص مطرح است و بر روي عدالت سیاسی تکیه می شود. بیاییم عدالت را در زندگی یک زن سرپرست خانوار معنی کنیم؛ در
زندگی زنانی که از نظر اجتماعی و اقتصادي، آسیب پذیرترین اقشار اجتماعی هستند. آیا این جا نباید عدالت جنسیتی را در نظر
گرفت؟ همین طور باید دید وقتی زنانی در این شرایط در محکمه قرار میگیرند، چگونه به آن ها نگاه می شود و هویت انسانی آن
ها در چه جایگاهی قرار دارد؟ این مسائل، تعین کننده و مسئله ساز است. بحث بعدي، آموزش است که به شکل درست مانند
روشی که دکتر شریعتی اجرا کرد، انجام نشد؛ یعنی به مسائل از زاویه دید جوانان یا زنان نگاه نکردیم و ندانستیم که حرف و
مشکل آن ها چیست. بنابراین، آموزش، روش و شیوه خاص خود را می طلبد و براي مثال، شیوه هاي نصیحت گونه یا روش هاي
تهدید آمیز مثل ترساندن از دوزخ که شنیده ام دوباره رواج یافته است، جواب نمی دهد?. شما به موضوع عدالت جنسیتی اشاره
کردید، در حالی که برخی معتقدند طرح این بحث می تواند عاملی براي دامن زدن به این گونه رفتارهاي ناهنجار باشد. تعریف
شما از عدالت جنسیتی چیست و بر چه اساسی می گویید نگاه عادلانه جنسیتی می تواند وضعیت را بهبود بخشد?؟ در این که ما در
حال حاضر، خواسته یا ناخواسته، هنوز شاهد تبعیض علیه زنان هستیم که شکی نیست. اگر هم برخی افراد قصد انکار این موضوع را
دارند، آن ها را به سخنان مقام معظم رهبري ارجاع می دهم که در سخنرانی مفصلی به این موضوع پرداخته است. البته منظور،
تفاوت مورد نظر شرع مقدس نیست. نام آن ها را تبعیض نمیگذاریم، بلکه تفاوت هایی می دانیم که در احکام بین زنان و مردان
وجود دارد. منظور از تبعیض، جاهایی است که زنان به دلیل زن بودن، از امکانی محروم می شوند یا فرصتی از آن ها گرفته می
شودکه اگر یک مرد بود، در اختیارش قرار می گرفت. از این مرحله به بعد، همانگونه که مقام رهبري هم اشاره کرد، نیازمند قانون
یا اصلاح قوانین هستیم. هم چنین نیازمند کار فرهنگی و آموزشی هستیم. براي مثال، در برخی مناطق یا قومیت ها، تبعیض هایی بین
دختران و پسران وجود دارد. تا چند سال قبل، به دلیل همین تبعیض ها، موضوعی به نام سوء تغذیه دختران داشتیم که البته فکر می
کنم این مسئله با سیاست هاي دولت قبل و تلاش هایی که براي رفع آن در مدارس صورت گرفت، حل شده باشد. بخشی از مسائل
نیز فرهنگی و نگرشی است. بخشی نیز حقوقی و قضایی است که نیازمند اصلاح قوانین است. بخش دیگري هم به خود خانم ها
بازمیگردد که باید به این آگاهی برسند تا مدافع حقوق خود باشند و اجازه ندهند با اعمال سلیقه هایی که هیچ ربطی به شرع
مقدس ندارد، حقوق انسانی و خانوادگی آن ها نادیده گرفته یا پاي مال شود. چون بحث تبعیض جنسیتی را مطرح کردید، باید به
لایحه پیشنهادي دولت گذشته براي قانون برنامه چهارم توسعه اشاره کنم که در بخشی از آن به عدالت جنسیتی اشاره شد. الآن
صفحه 44 از 141
حضور ذهن ندارم که در سیاست هاي کلی هم آمده بود یا خیر، ولی ذیل برنامه اي که براي خانم ها پیش بینی شد، کلمه عدالت
جنسیتی آمده بود. این کلمات جزو مواردي است که از سوي شوراي نگهبان حذف شد و ما هرگز دلیلش را نفهمیدیم. اگر گفته
بودیم برابري جنسیتی، شاید محل بحث بود، ولی حتی وقتی به عدالت جنسیتی اشاره شد، حذف کردند.آیا نوبت زنان که شد،
حذف عدالت مشکلی ندارد؟ ما حتی فکر می کنیم بیان برابري جنسیتی هم براي خود استدلال دارد. اگر به دیدگاه آقاي مطهري
مراجعه کنید، این نوع برابري را یک سان سازي نمی داند، بلکه نظر به برابري زن و مرد در ذات انسانی و اساس خلقت، آن ها را
در دو کفه ترازو، برابر می بیند و می گوید اگر در این جا زن ارث کم تري می برد، در جاي دیگر نفقه می گیرد. با این حال،
ازکلمه عدالت جنسیتی استفاده شد که به نظر من، کلمه محافظه کارانه تري هم بود و اصلًا به یک سانی نمی رسید، ولی حذف
شد. متأسفانه تا زمانی که برخی افراد با دیدگاه هایی وجود داشته باشند که به گمان خود، براي پیشگیري از جنبش عدالت
خواهی زنان مسلمان، بسیاري از حقایق و واقعیت ها را نادیده بگیرند، باید در انتظار گسترش هر چه بیش تر ناهنجاري ها باشیم.
این در حالی است که بر فرض وجود جنبش زنان به عنوان جنبشی اجتماعی با ظرفیت بالا، چه اشکالی دارد که بگذاریم رو بیاید و
آن را در داخل چارچوب هاي دینی خودمان بیاوریم. بسیاري از این افراد دو دل هستند و حاضرند در این چارچوب ها قرار
گیرند. منتهی احساس می کنند این چارچوب دایم در حال تنگتر شدن است. از این طریق می توانیم بسیاري از انسان هاي
سرگردان خواهان عدالت را در دایره خود قرار دهیم و به جاي آنکه به دامن دیگران بیاندازیم، خود، جوابگوي پرسش ها و
نیازهاي شان باشیم. فکر نمی کنید این حرکت، مقابله خوبی خواهد بود با تفکري که می گوید اگر می خواهید زن به عدالت و
آزادي برسد، اول باید دین راکنار بگذارید. متأسفانه خیلی از آن ها به این نتیجه رسیده اند؛ چون نظام با آن ها تعامل نکرد و دایم
در حال انکارشان است. مگر زمانی که نسل جدید مشاهده کرد می تواند در چارچوب دین و شعارهاي دینی، آزادي و عزت خود
را به دست آورد و این را ازکتاب هاي دکتر شریعتی فهمید، به دین روي نیاورد و انقلاب اسلامی را حمایت نکرد؟ متأسفانه به
دلیل وجود دیدگاه هاي بسته، شاهدیم که امروزه بخشی از جنبش زنان در داخل به این نتیجه رسیده است که نظام با آن ها تعاملی
ندارد، در حالی که تعامل امکان پذیر است. اگر ما نسبت به احکام و اعتقادات مان مطمئن هستیم، چه اشکالی دارد که با آن ها در
مجامع دانشگاهی و رسانه اي وارد بحث هاي علمی شویم و جلسه هایی را با علما و مراجع بگذاریم و بحث و استدلال کنیم؟ مگر
شهید مطهري همین کار را نکرد؟ آیا مخاطبان امروز ما از مخاطبان آن روز شهید مطهري؟ یعنی سردمداران مجله" زن روز "بدتر
هستند؟ به جاي اینکه ما جریان را به این سمت هدایت کنیم، شاهدیم که افکار آن ها با تفکر حاکم در خارج کشور نزدیک تر
است. این اشکال را فقط در آن ها نبینیم. این راهی است که خودمان پیش روي شان قرار دادیم. مگر این ها بحث شان چیست؟
براي مثال، می گویند دیه چرا این گونه است؟ وقتی آقاي صانعی، نظر متفاوتی در مورد دیه دارد، شما هدایت شان کنید به قم
بروند و با ایشان صحبت کنند. ایشان به عنوان یک مرجع می گویند من دیه را قابل تجدید نظر می بینم. متأسفانه ما بلد نیستیم با
این نوع مسائل اجتماعی، درست برخوردکنیم. حتی اگر از دید امنیتی هم باشد، باید آن را مدیریت کنیم، نه اینکه مخالف را به
معاند و بعد به عنصر بیگانه تبدیل کنیم. این مسئله در جامعه ما در همین بحث زنان در حال رخ دادن است. همین جا می خواهم
نکته اي را روشن کنم که به طورکلی درباره این موضوع و بسیاري دیگر از موضوع هاي جامعه ما صدق می کند. ما در بررسی
تاریخ و رویدادهاي اجتماعی اگر به انعکاس واقع بینانه آن چه هست و بوده است، نپردازیم و تحلیل هاي خودمان را از رویدادها به
تاریخ القا کنیم، نه تنها به نتیجه نمی رسیم، بلکه دچار قلب حقایق و تاریخ می شویم. برخی دوره هاي تاریخی ممکن است به
مذاق ما خوش نیاید و با پیش فرض ها و داوري هاي ما نسازد، ولی در هر صورت باید به عنوان پروهشگري که در جست وجوي
حقیقت است، همه ابعاد را ببینیم و تاریخ را به گونه اي جلوه ندهیم که با خواست و سلیقه ما هماهنگ باشد، حتی اگر براي این
کار خود، توجیه اثبات حقانیت دین و فرهنگ خودمان را داشته باشیم. در بررسی جنبش زنان هم عده اي تلاش می کنند هر آن
صفحه 45 از 141
چه را درگذشته براي بهبود وضعیت زنان صورت گرفته است، به بیگانه نسبت دهند؛ یعنی آیا در میان آن همه عقب ماندگی که
جامعه ایرانی را در بر گرفته بود، هیچ مسلمان آزاداندیشی نبودکه قدمی براي اصلاح بردارد و همه چیز زیر سر خارجی هاست؟ این
تحلیل همان قدر غلط است که نسبت دادن همه عقب ماندگی هاي زنان به محدودیت هاي دینی و سنتی. متأثر دانستن این تحولات
از فرهنگ بیگانه که در غرب رخ داده، جفا به تاریخ و زن ایرانی است ?. شما فکر میکنید اگر بر فرض، برخی علما و مراجع در
موضوع دیه تجدید نظرکنند، به گونه اي که در قوانین کشور نیز اثر بگذارد، آیا درگرایش زنان به احکام اسلام و در مصداق هایی
مانند حجاب می تواند اثر بگذارد?؟ به یقین، همین طور است و تأثیر قابل توجهی خواهد داشت. اگر این بحث در میان مراجع طرح
شود و بعد از مجوز اولیه، در مراجعی چون مجلس مطرح شود، فوق العاده در بحث اعتمادسازي موثر است. تصریح قرآن کریم که
بر روي عدد نیست، بلکه این است که دیه براي زن مثل زن و براي مرد مثل مرد باشد. بنابراین، قرآن کریم، قدرت مانور را روي
قضیه به ما داده است. علما هم که معتقدند هر جا موضوع تغییر کند، می توان حکم را تغییر داد. موضوع تغییر کرده است. تصور ما
این است که زن درگذشته نقش اقتصادي نداشته است. البته من قبول ندارم که زن، عنصر اقتصادي نبوده است. به نظر من، زن از
ابتدا نقش اقتصادي داشته است. کدام خانمی در خانه می نشسته و فقط خود را باد می زده است، مگر زنانی معدود در طبقات
اشرافی. حالا مثلًا بگو ییم در نان آوري نقش برجسته نداشته است، ولی الآن که دارد. زن روستایی در تمام مراحل کاشت و داشت
و برداشت نقش داشته است. همین طور، خانه داري او ارزش اقتصادي دارد و امروز قابل محاسبه است؟ چه برسد به خانم
شهرنشینی که در خارج از خانه هم کار می کند و در درآمد خانواده سهیم است. چنین حرکت هایی در اعتمادسازي بسیار موثر
است. این را هم اضافه کنم که اکنون جهان اسلام با سرعت زیادي در این مسائل در حال پیشرفت است. روزي که من در سال
1376 به عنوان معاون رییس جمهور منصوب شدم، تقریباً در این منطقه به جز پاکستان و بنگلادش، زنانی در این حد از مسئولیت
نداشتیم، به ویژه در کشورهاي عربی چنین چیزي نبود، ولی امروزه بیش تر این ها وزیر زن دارند و تا حدي جلو رفته اند که رییس
دوره اي مجمع عمومی سازمان ملل متحد از کشور بحرین است و مسئولیت آن را یک خانم برعهده دارد. بحرین، کشوري است
که هنوز از نظر دیدگاه ها، بسیار عقب مانده است، ولی براي اینکه وجهه خود را مترقی نشان دهد، یک زن را به عنوان سفیر
خویش در امریکا معرفی کرده و وقتی بحرین، رییس دوره اي مجمع عمومی شده، این خانم، ریاست آن را بر عهده گرفته است. در
اجلاسی که اخیراً در پاریس حضور داشتم، این خانم بحرینی آمد و به عنوان رییس مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد.
اخیراً هم مفتی الازهر اعلام کرده است که از نظر من، زن هم می تواند قاضی شود و هم رییس جمهور. از او پرسیدند شما قبلا
نظري خلاف این داشتید و اوگفته است من مجتهدم و نظرم تغییر می کند. می خواهم بگویم فکر نکنیم که چون ما ام القراي جهان
اسلام هستیم، دیگران بیکار نشسته اند. خیر، جهان اسلام به سرعت در حال حرکت و تحول است تا خود را از اتهام تحجر و عقب
ماندگی مبرا کند. مطمئن باشید که در موضوع حجاب هم از ما جلو خواهند افتاد. به دلیل گرایش چشمگیري که در کشورهایی
مانند مصر، ترکیه و مالزي نسبت به اسلام وجود دارد. اخیراً مقاله اي را از یک مسیحی امریکایی خواندم که به دو نکته در دانشگاه
هاي قاهره اشاره کرده بود. او می گوید با وجود تمام تلاشی که دولت مصر براي ترویج فرهنگ لیبرال با عنوان پیش برد
دموکراسی انجام می دهد، دو نکته بسیار نگران کننده است: یکی، تقاضا براي ایجاد نمازخانه هاي متعدد در دانشگاه ها و
دیگري، گرایش روزافزون به حجاب در بین دانشجویان و استادان. این، اثر انتخاب آزاد است. چرا درکشور ما موج گرایش به
سمت حجاب وجود ندارد؟ چرا در آن کشورها آن اتفاق رخ می دهد، ولی در این جا چیزي نمی بینیم؟ چرا در ترکیه که تا این
اندازه با حجاب مبارزه می شود، گرایش به آن روزافزون است؟ زن ترك نمی تواند با حجاب به دانشگاه برود. نمی تواند در
سطوح بالا کار کند، ولی مبارزه میکند و حجابش را حفظ می کند. سال قبل در ترکیه یک خبرنگار ترك به من می گفت ما می
گوییم ترکیه، آیینه معکوس ایران است. این جا مبارزه براي حجاب است، آن جا مبارزه براي بی حجابی. من فکر می کنم ما
صفحه 46 از 141
درس هاي بسیار مهمی را از اتفاق هایی که درکشورهاي اطراف مان در حال رخ دادن است، می توانیم کسب کنیم و اگر درس
نگیریم، پی آمدهایش با خودمان است?. به نکته هاي مختلف در این گفت وگو اشاره شد. اگر فکر می کنید مطلب دیگري به
عنوان راه کار و براي گسترش فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه، چه در سطح دستگاه هاي اجرایی و فرهنگی و چه در مراکز
آموزشی و حوزه هاي علمیه قابل ذکر است، بفرماید?. در هر صورت، من فکر می کنم باید به شکل زیربنایی با موضوع برخورد
شود. ولی اگر قرار بر کار روبنایی است، فقط از جنبه هاي تشویقی استفاده شود. هرگز از جنبه هاي بازدارنده، تنبیهی و
محدودکننده استفاده نشود، بلکه رویکردي تشویقی باشد که حجاب را تعریف کند و تنوع آن را ممکن سازد. ایجاد محدودیت و
برخوردهاي آمرانه در اداره ها و دیگر مکان ها هرگز جواب نمی دهد. این روش ها باز هم ما را از هدف اصلی دور می کند. این
طرح در ابعاد تشویقی و در ظاهر قضیه شاید بتواند جواب دهد، ولی نگاه ریشه اي به موضوع نیست. نگاه ریشه اي شامل بحث
فرهنگی و بحث هویت است و اعم از زن و مرد هم هست. دختران ما بروز دادند، پسران ما هم بروز می دهند.
نگرش جامعه