گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد دوم
نگرش جامعه شناختی به پدیده بدحجابی 1







گفت وگو با دکتر عمادافروغ؛ جامعه شناس و رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس شوراي اسلامی اشاره بررسی جامعه شناختی
زمینه ها و عوامل گسترش بدحجابی در سال هاي اخیر و تبین دقیق وضعیت موجود حجاب در ایران، در ارائه راه کارهاي واقع
گرایانه و به دور از افراط و تفریط براي مقابله با بدحجابی وگسترش فرهنگ عفاف و حجاب، نقش بسیار موثري دارد. از این رو
سراغ دکتر عماد افروغ رفتیم. او جامعه شناسی است که تلاش میکند از نگاهی اصولگرایانه به بررسی معضلات اجتماعی و آسیب
هاي حکوصت دینی بپردازد. وي همچنین در چند سال اخیر از موضع رییس کمیسیون فرهنگی مجلس شوراي اسلامی تلاش
گسترده اي را براي چاره جوي برخی مسایل و معضلات فرهنگی از جمله موضوع مد و لباس آغازکرد که البته برخی از آن ها به
سرانجام مناسبی نرسید. در این گفت وگوي مفصل، ابتدا از ایشان خواسته ایم که به عنوان یک جامعه شناس، دیدگاه خود را در
زمینه وضعیت موجود حجاب در ایران و علل و عوامل گسترش بدحجابی در سال هاي اخیر بیان کند و در ادامه نیز نظراتش را در
مورد اقدام هایی که در یکی دو سال اخیر در زمینه سامان دهی مد و لباس از سوي کمیسیون فرهنگی مجلس صورت گرفته است،
جویا شده ایم. 1. این گفت وگو توسط دفتر مطالعات و 1.این گفت و گو توسط دفتر مطالعات تحقیقات زنان انجام شده و سامان
یافته است. مو ضوع کلی بحث، آسیب شناسی پوشش به ویژه از زاویه برنامه ریزي حکومتی است. بعد به طرح مجلس درخصوص
مد لباس خواهیم پرداخت. پرسش اول این است که آیا از دیدگاه جامعه شناسی، آن چه هم اکنون با عنوان وضعیت پوشش و
آرایش در جامعه با آن رو به رو هستیم، یک آسیب اجتماعی است یا بحران اجتماعی؟ در ادبیات جامعه شناسی، این وضعیت را ما
موضوعی می دانیم که دغدغه برانگیز است و قابلیت تبدیل شدن به یک مسئله اجتماعی را دارد؛ چون جامعه شناسان به راحتی
هر آسیبی را مسئله نمی دانند. نظرشان این است که چنان چه اقشار قابل توجهی از جامعه، آسیبی را مورد بحث قرار دهند و تلاش
کنند به گونه اي از آن آسیب خارج شوند، می توان به آن مسئله اجتماعی گفت و البته اضافه می کنند که ممکن است یک امر
براي قشري مسئله تلقی شود و براي خرده فرهنگ یا گروه دیگري همان امر، مسئله تلقی نشود و در تعریف مسئله، نسبتی با گروه
بندي اجتماعی برقرار می کنند. به هر حال، مسئله یک وجه عینی دارد و یک وجه ذهنی. وجه عینی اش همین نکته اي است که
عرض کردم که می بایست بخش قابل توجهی از جامعه گریبانگیر آن موضوع باشند و بخواهند براي برون رفت از آن چاره اندیشی
کنند و وجه ذهنی اش هم بخش هنجاري آن مسئله است. به هر حال، مسئله یک تعریف کاملًا پوزیتیو و عینی ندارد. همان طور
که بسیاري از پدیده هاي اجتماعی چنین هستند که جنبه هاي ارزشی و هنجاري در تعاریف آن دخیل هستند. به علاوه همان نکته
اي که عرض کردم پاي گروه بندي هاي اجتماعی را به میان میکشد. من احساس میکنم که در این جا با یک موضوع و پدیده و
صفحه 47 از 141
آسیبی روبه رو هستیم که هم دغدغه بخش اعظمی از جامعه ما محسوب می شود و هم دغدغه حکومت ما به حساب می آید. با
این توضیح که یک ارتباطی هم بین دغدغه هاي حکومت و دغدغه هاي مردم وجود دارد، باز با این پیش فرض که حکومت ما بر
پایه یک نظم ارزشی و فلسفه اجتماعی و فرهنگی خاص شکل گرفته و این جزو پیش فرض هاي ماست که نمی توانیم نادیده
بگیریم. مثلا اگر همین پرسش را شما در انگلستان از ما می کردید، من به عنوان یک شهروند انگلیسی، این پاسخ را نمی دادم و به
این مطلب از زاویه فلسفه اجتماعی- فرهنگی لیبرال پاسخ می دادم. من از زاویه فلسفه اجتماعی- فرهنگی خاصی پاسخ می دهم که
هم بخشی از آن بر می گردد به زمینه هاي اجتماعی- فرهنگی و تاریخی ما که نمو دي در قانون اساسی دارد و هم برمی گردد به
تعریفی که ما از حقوق شهروندي داریم. یعنی بنا به تعریفی که ما از حقوق شهروندي داریم، حقوق شهروندي را به حقوق فردي یا
حتی حقوق گروه ها تقلیل نمی دهیم، بلکه جامعه هم حقی دارد و بخشی از تجلی حق جامعه در حقوق فرهنگی شهروندي است
که متأسفانه مورد غفلت واقع می شود و توجه به این ندارند که فرهنگ یک جامعه هم حق دارد و نمود این حق فرهنگی را می
شود در عرصه جهان بینی، ارزش ها، الگو هاي رفتاري و نمادها جست وجو کرد. یکی از این نمادهاي برجسته، بحث پوشش یا
معماري بدن است که البته ما نمی خواهیم وزنی هم تراز وزن لایه هاي زیرین به آن بدهیم، ولی از منظر دفاع از پیوند بین لایه هاي
مختلف نمی توانیم از آن غفلت داشته باشیم. بنابراین، من احساس می کنم مسئله پوشش را از منظرهاي مختلف می توان مورد
بحث قرار داد. حالا اینکه بحران، معضل یا مسئله است، در تقسیم بندي هاي رایج جامعه شناسی نمی توانم بگویم مسئله اي است
که کاملاً مورد بحث است که جامعه ما با یک خودآگاهی تمام عیار بخواهد راهی براي برون رفت از آن پیدا کند، ولی در حال
تبدیل شدن به یک مسئله است؛ یعنی مشاهده می شود که به تدریج به بخش خود آگاهی جامعه ورود پیدا میکند و از دایره بحث
در بخش هاي کوچکی از جامعه خارج می شود وکل جامعه را دربرمی گیرد؛ حتی اقشاري که در ظاهر به نظر نمی رسد این را
مورد بحث قرار بدهند. ما شاهد هستیم که این موضوع به تدریج به یک موضوع قابل بحث تبدیل شده است. حتی خیلی از کسانی
که به ظاهر پوشش کاملی هم ندارند، از این وضع راضی نیستند و احساس می کنند که بدپوشی از حدّ خارج شده و پوشش،
پوشش غیر قابل قبول و زننده اي شده است. عرض کردم خیلی از آنها ممکن است پوشش مناسبی هم با توجه به ابعاد هنجاري
نداشته باشند. حتی ممکن است پوشش آنان متناسب با همان کسانی باشد که مورد نقد این اقشار هستند، ولی معتقدند که باید
کاري کرد و خیلی از آنها آگاهانه به سراغ این نحوه پوشش نرفته اند، بلکه احساس می کنند چون این اتفاقی که قرار بود بیفتد،
نیفتاده یا پوشش مناسب در اختیار نیست یا به قیمت مناسب نمی توانند تهیه کنند یا فرهنگسازي لازم صورت نگرفته، احساس
میکنند که باید با این نوع پوشش مقابله کرد. فکر می کنم اگر وضعیت به همین روال پیش رود و کار شایسته اي صورت نگیرد،
به ویژه درباره وظایف و تکالیفی که دولت در پاس داشت هویت ملی بر عهده دارد، می تواند تبدیل به یک مسئله شود و البته هیچ
ضمانتی هم نیست که به بحران مبدل نشود?. من احساس گردم که تقسیم بندي آسیب، مسئله و بحران، علاوه بر این که یک تقسیم
بندي فنی است، یک بار ارزشی هم دارد؛ یعنی تا زمانی که یک پدیده در مرحله آسیب باشد، کمتر خطرناك است و موقعی که به
مسئله تبدیل شود تا حدودي خطرناك می شود و اثر به بحران برسد، بیشتر خطرناك می شود. بنابراین، جامعه شناسان با این تقسیم
بندي عملا به مو ضوع ارزشگذاري بر یک پدیده کشیده شده اند. از سوي دیگر، ما در ادبیات دینی خودمان، تعابیري داریم که
مثلا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می فرماید": در آخرالزمان، معروف، منکر و منکر، معروف می شود. "ممکن است مردم
به گونه اي فرهنگ شان استحاله پیداکند که احساس نکنند این وضع پوشش، نامطلوب است. به همین دلیل، در نظرسنجی هایی که
از اقشار مختلف می شود، ممکن است بیش از هفتاد درصد مردم، حجاب را براي زن ها زیبنده و لازم بدانند، در حالیکه همان افراد
حجاب را درست رعایت نمی کنند. انتظار است که اکثرشان بگویند همین که ما داریم، حجاب است و در همین حد کافی است و
شاید به این نکته توجه ندارند که این نحو پوشش عیب دارد. باتوجه به تعابیري که شما دارید، چون خودآگاهی شان هنوز با این
صفحه 48 از 141
مسئله درگیر نشده، شما آنها را از مرحله آسیب به مرحله مسئله نمی آورید، در حالیکه ممکن است از زاویه تحلیل دینی، معضل
بزرگ تري هم باشد؛ هم از آن روکه پی آمدهایی براي فرد، خانواده و اجتماع دارد و هم از این رو که" منکري "است که مورد
غفلت قرارگرفته یا" معروف " قلمداد شده است?. من باتوجه به زاویه نگرش جامعه شناختی تلاش کردم به این سوال پاسخ بدهم.
گرچه ممکن است از زوایاي دیگر مسئله فرق کند. عرض کردم چون سوال شما وجه جامعه شناختی داشت، این طور پاسخ دادم. با
شناختی که من از مسئله اجتماعی دارم، در آسیب بودن این موضوع هیچ تردیدي ندارم، ولی در حال تبدیل شدن به یک مسئله
است که می شود با تدابیري از میزان سرعت تغییر و تبدیل پیشگیري کرد. درواقع، من نمی توانم بگویم آگاهانه اینها آمده اند و
معروفی را منکر و منکري را معروف کرده اند. شما در صورتی می توانید چنین بگویید که فرض کنید دولت وظایف فرهنگی
خودش را انجام داده، خود در بخش هایی مسبب این بی توجهی ها و آسیب ها نبوده، اِشراف و اِشعاري نسبت به حقوق فرهنگی
مردم و وظایف فرهنگی خودش در لایه هاي مختلف داشته باشد و ما عملًا شاهد نوعی اباحه گري دولتی نبوده باشیم. اینها مفروض
است. در واقع همه این اتفاقات رخ داده است. ما عاملی به نام دولت دینی داریم که قرار بوده کارهایی بکند. وقتی مسئولیت هایش
را انجام نمی دهد، از آن جا که براي مردم مشروعیت دارد، خود به خود چراغ سبزهایی را نشان می دهد. حتی اگر خودآگاهانه
این اتفاق افتاده باشد که مردم، معروفی را منکر کرده باشند یا منکري را معروف، اگر شما آن شرط را لحاظ نکنید، من فکر می
کنم قضاوت عالمانه و منصفانه اي نکرده اید. یعنی اگر این حکومت، حکومتی دینی نبود، چه بسا شما این داوري را نمی کردید
که معروفی را منکر و منکري را معروف کرده اند. بنابراین، بنده معتقدم با توجه به آن عامل که به عنوان یک متغیر واسط براي من
عمل می کند و دخالت می کند، احساس می کنم که واقعاً مردم، خودآگاهانه و داوطلبانه و ارادي این کار را نکردند، بلکه بخش
اعظم آن به ناآگاهی آنها و بخشی از آن هم به بی توجهی دولت به وظایف نمادین فرهنگی اش برمی گردد که باید فکري براي
آن کرد. شما که گاهی بحث نماد را مطرح میکنید که در مرحله نماد ما اشکال داریم، ولی این نماد ضرورتاً نمایشگر لایه هاي
زیرین نیست. من می خواهم بگویم این نماد، معلول بی علت نیست و حتمأ علتی دارد. ما در تحلیل هاي مان احساس میکنیم جامعه
به تدریج به سمت یک دین معنوي می رود (دین مدرن) که رفته رفته دخالت دین را به رابطه فرد با خداوند محدود میکند، ولی در
حوزه اجتماع به سمت عرفی شدن پیش می رود. گاهی می بینیم جوانانی را که در اعتکاف و دعاي کمیل شرکت می کنند، ولی
نسبت به مسائل اجتماعی دین بی توجه اند?. بنده در این جا و جاهاي دیگر گفته ام که نماد بازتابنده لایه زیرین نیست و نگفتم که
بی علت است. منافات ندارد که شما هم بگویید نماد الزاماً به خاطر وزن متفاوتی که در مقایسه با جهان بینی یک قوم و جامعه
دارد، بازتابنده آن نیست. البته ایده آل این است که ارتباط هماهنگ و نسبتا ارگانیکی بین شان باشد و هم این عدم بازتابندگی را
تابع علتی بدانید. اتفاقاتی افتاده، آن اتفاقات را تحلیل کنید. بنده وقتی نگاه می کنم، می بینم در لایه زیرین کسانی که پوشش
مناسب ندارند، کاملا اعتقاد به خداوند، روز جزا و قیامت، نبوت و امامت و حتی اعتقاد به تلفیق دین و سیاست وجود دارد. خوب
این اجازه را به من بدهید که بگویم این واقعیت بازتابنده این نوع نگاه شما نیست?. آیا این قدر اعتقاد به این امور در نسل جوان
قوي است که از مرحله اعتقاد به مرحله عمل هم برسد و مثلًا آن قدر به نبوت و امامت اعتقاد قلبی دارند که اگر امام علیه السّلام
گفت خمس بدهید، بدهند?؟ آن وجهِ رفتاري است. من وجه اعتقادي و باور را دارم عرض میکنم. خیلی از مومنان ما که پوشش
مناسب هم دارند، الزاماً خمس نمی دهند. پس قرار نیست اگر پوشش مناسب بود، تمام رفتارهاي دیگر را هم انجام بدهد. بحث
باور و اعتقاد و بینش است. در بینش توحیدي می بینیم که واقعاً خیلی از آنهایی که نماد نامناسب دارند، خیلی قوي تر از کسانی
هستند که پوشش مناسب هم دارند، ولی ترجیح این است که بین لایه نمادین (لایه رو) و لایه زیرین یک ارتباط باشد. چرا ارتباط
نیست؟ ما نمی گوییم که علتی درکار نیست. علل بسیار مختلفی وجود دارد. یکی از آنها این است که چون دولت وجهه دینی
دارد، مردم توقعات خاصی داشته و خود به خود اعتماد خاصی به آن می کنند و ممکن است اباحه گري دولتی شکل بگیرد و
صفحه 49 از 141
باعث انحراف در جامعه هم بشود. دیگر آن که ممکن است در اجتماع به بسیاري از نیازهاي اجتماعی و اقتصادي آنها توجه نشود و
این می تواند واکنش باشد و در جاهایی هم می تواند واکنش نباشد، غفلت از ریشه هاي حجاب هست. من این را خدمت شما
عرض می کنم که وقتی دختري آماده ازدواج است، ولی شرایط ازدواج فراهم نباشد، حالا چه شرایط اقتصادي چه فرهنگی، چه
پسر چه دختر، این غریزه که نمی تواند با توصیه هاي اخلاقی فرونشانده شود. علاوه بر اینها مسئله فرهنگ سازي هم به عنوان یک
مقوله کاملًا فرهنگی، قطع نظر از برخورد با ریشه هایی که به گونه اي به پوشش بد می انجامد، باید ملاحظه شود. ما تا چه اندازه
کار فرهنگیِ فاخر متناسب با فنون و هنر روز و مخاطب خاص کرده ایم؟ تا چه میزان در مورد پوشش و فلسفه حجاب کارکرده ایم
و تا چه اندازه این کار فراگیر است. من خودم می توانم داوري کنم. نه تنها اینکار را نکردیم، بلکه بعضاً آمده ایم پوشش هاي
غلطی را از طریق رسانه هاي ملی وابسته به نظام خودمان تبلیغ کردیم و اشاعه دادیم. شما الآن صورت مسئله را نگاه کنید. من اصلا
این را به عنوان عرفی گرایی تلقی نمی کنم؛ چون به هر حال تلقی و ترجیح این است که عرفی گرایی بیشتر باید در لایه هاي
زیرین دنبال شود. در مطالعاتی که خود بنده، مستقیم و غیر مستقیم، به صورت استاد راهنما در مو رد هویت ایرانی داشته ام، اصلا
به این نتایج نرسیدم. حتی کسانی که نماد" رپ " یا"هوي متال " دارند- در مقطعی که اینها خیلی باب بود- ما می دیدیم در لایه
هاي زیرین خیلی موحّدند و دین دارند. از صحبت هاي من این طور استنباط نشود که من چک سفید امضا می دهم که این نمادها
هیچ وقت به لایه هاي زیرین تسري پیدا نمی کند، خیر. اتفاقاً ایرانی ها قومی هستند که به راحتی می شود نمادهاي آنها را در
معرض تهاجم قرار داد و اگر ما هوشیار نباشیم و این تناسب را برقرار نکنیم، در دراز مدت می تواند این نماد، خودش را به لایه
زیرین تحمیل کند. بالاخره این نماد زیبنده لایه هاي زیرین ما نیست، بلکه زیبنده لایه هاي سکولار و غربی است. اگر غفلت کنیم،
این می تواند جهان بینی و نظم ارزشی خودش را تحمیل کند. به همین خاطر است که ما می گویم در وجه نمادین نباید غافلانه از
مسئله عبورکرد، بلکه باید حتماً برنامه، سیاست و طرح داشت وکمک کرد که از طریق روش هاي صحیح حمایتی، تشویقی و
فرهنگی، این شکاف پر شود?. بعضی ها معتقدند که مسئله بدحجابی را به عنوان یک موضوع مستقل نباید مورد بحث قرار بدهیم،
بلکه آن مصداقی از بی مبالاتی جنسی است و آن چیزي که ما بالفعل با آن مواجه هستیم، صرفأ بد پوشی نیست، بلکه تظاهرات
جنسی در جامعه است که در خیلی از جوامع دیگر به این شدت وغلظت نمی بینیم. شما در برخی کشورهایی که قانون در آنجا
وجود ندارد، چنین تظاهري نمی بینید. به عنوان مثال، در بیروت، وضع حجاب زنان خیلی زننده است، ولی جالب است که حتی
یک مورد هم مشاهده نکردیم که چند نفر جوان در خیابان راه بیفتند و با عنوان گروه جوانان ولگرد، دنبال دختر باشند یا دخترانی
که به غیر از همراه خانواده شان، در خیابان به عنوان دختر بیکار قدم بزنند، در حالی که در آن جا هم سن ازدواج به عنوان مشکل
هست و زمینه ازدواج کم است. سئوال این است که شما بحث تظاهرات جنسی را به عنوان یک مسئله در جامعه ما قبول دارید یا
نه؟ چنین احتمالی ممکن است. ما باید براي مقابله، تمام فروض را محتمل بدانیم. یک فرض ما می تواند همین بی مبالاتی جنسی
باشد. دختر ما به سن ازدواج رسیده، ولی شرایط ازدواج، کار و تشکیل خانواده فراهم نیست و از سوي دیگر، فرهنگ سازي
هم براي این که فلسفه حجاب تبین شود، صورت نمی گیرد. پس بالاخره یک تجلی بیرونی خواهد داشت- همان طورکه قبلا
اشاره کردم- و شما نمی توانید منکر این تجلی شوید. این که ما بگوییم تمام تجلیاتی که در مورد پوشش بد و نامناسب است، به
یک تظاهر جنسی برمی گردد، به نظر من این طور نیست. بخشی از آن واقعاً به مسائل فرهنگی برمی گردد. خیلی ها هستند که قصد
تظاهرات جنسی ندارند، شوهر هم دارند و با مشکلی هم مواجه نیستند، ولی به خاطر ناآگاهی و بی توجهی به کار فرهنگی و به
خاطر معرفی نکردن مدهاي مناسب فرهنگی- تاریخی از مدهاي رایج استفاده می کنند، بی آنکه به آثار و پی آمدهاي آن واقف
باشند. نکته دیگر هم این که اولًا وقتی جامعه اي مثل لبنان را می خواهیم مطالعه کنیم، باید دقت بیشتري صرف کنیم. با چند هفته
یا یک ماه نمی شود نظر داد. باید تحقیق کاملی را انجام دهیم و بعد ببینم آیا فرضیه ما تأیید می شود یا نه. می خواهم این را بگویم
صفحه 50 از 141
بعضی وقت ها، آنگاه که روابط زن و مرد زیاد حاد شود، یعنی اختلاط بیش از حدي را شاهد باشیم، مسلّم بدانیم که به بی
انگیزگی می انجامد و این بی انگیزگی می تواند روي سلامت و استحکام خانواده هم اثر بگذارد. مثال من اصلا کشور خاصی
نیست. الان در اروپا، هم جنس بازي باب شده، چرا؟ من فکر می کنم این تفریطی است در برابر آن افراط یعنی وقتی رابطه بین
دختر و پسر به شدت عادي می شود، به هر حال احساس می کند باید از طرق دیگر خودش را اقناع کند. این هم تحقیقی است که
انجام شده و من با استناد به حداقل برخی دغدغه هایی که در پاره اي مطالعات بوده، این را عرض می کنم?. آیا شما معتقدید که
آستانه رضایت مندي جنسی در خیلی از جوامع بالا رفته است، به گونه اي که با ایجاد روابط در سطح داده و عادي ارضا نمی
شوند؟ بله، حتی ممکن است روابط جنسی با جنس مخالف هم او را به دلیل وفورش ارضا نکند و این به ویژگی سیري ناپذیري و
تنوع طلبی انسان برمی گردد. به هر حال، مسلّم است که نقطه عزیمتی که من در بحث هایم دارم، با نقطه عزیمت خیلی هاي دیگر
ممکن است تفاوت داشته باشد. نقطه عزیمت بنده این است که بایستی به حقوق فرهنگی مردم توجه کرد و بایستی این حقوق را به
عنوان یکی از وظایف دولت لحاظ کرد. دولت وظیفه سنگینی دارد؛ نه تنها باید مستقیماً به این حقوق توجه کند، بلکه به ریشه
هاي پیدایی آسیب هاي مرتبط با این حقوق هم توجه داشته باشد و آسیب زدایی بکند. اینها مفروضات بنده است و عطف به این
مفروضات است که جواب می دهم و این مفروضات حتی روي فرضیه سازي و نگاه من هم اثر می گذارد. اینها فلسفه اجتماعی و
نظم ارزشی بنده است. بنابراین، با عینک واحد عامگرایانه جهانی نمی شود به مطالعات اجتماعی پرداخت. من این را همانند
بسیاري از روش شناسان متأخر به لحاظ روش شناسی، قبول ندارم. به هر حال، می خواهم بگویم بخشی از صحبت هاي من ناظر به
آن دغدغه ها و نظم هنجاري بنده است. اگر اجازه دهید وارد این بحث شویم که چه طور شد وضعیت از ابتداي انقلاب به این جا
رسید. در مورد بحث آسیب شناسی روند بدحجابی در ایران در سه دهه اخیر، سؤال اولم این است که مطالعات علمی در این زمینه
شده است یا نه?؟ من واقعاً نمی دانم. شاید شما بهتر اطلاع داشته باشید که آیا کاري صورت گرفته که قابل استناد و معتبر باشد یا
نه؟ به طورکلی می شود گفت که حجاب ما چه روندي را طی کرده و چه روندي را باید طی کند و بارقه هاي چه روندي مشاهده
می شود. این که تحقیقات قابل قبولی صورت گرفته باشد که اعتبار یک مطالعه روشمند را داشته باشد، من به جز چند تا کاري که
در قالب مقالات مختلف دیدم و نظرسنجی هایی که هم شما سراغ دارید و هم من، بیش از این اطلاع ندارم. به طورکلی می توانم
این را بگویم که ما در دهه اول انقلاب بنا به دلایلی که یکی از آنها به فهم غلطی که ما از رابطه فرم و محتوا داشتیم، برمی گردد،
تلاش مان این بود که فرم و محتوا را واحد ببینیم، یعنی به هر حال ما در فلسفه حجاب دنبال یک معنا می گردیم و در آن دهه،
معنا را در قالب واحد دنبال کردیم. من این را اشکال می دانم. فکر می کردیم که معناي حجاب صرفاً در قالب چادر است، در
حالیکه به نظر من آن معنا اصالت داشت و می توانست خودش را در قالب هاي متعددي نشان دهد، به شرط اینکه آن معنا را باز
تولید کند. در دهه دوم بعد از جنگ، معنا را فراموش کردیم و رفتیم به سمت فرم هاي متکثر، بدون توجه به ریسمان و ملاطی که
اینها را به هم وصل کند و امروز ضرورت دارد که دنبال یک معناي واحد در عین توجه به قالب هاي متکثر، یعنی آن چه در
فرهنگ سنتی ما مشاهده می شود، برویم. شما لباس مازنی ها، گیلکی ها، ترکها، کردها، عرب ها، لرها و بلوچ ها را ببینید، تنوع و
تکثر دارند، ولی همه آنها کم و بیش بازتابنده حجاب و حدود شرعی هستند. اگر همان کم و زیادش را در بستر و زمینه اش
بگذارید، به نظر من لحاظ شده، ولی تنوع، تکثر و زیبایی را هم دارد. در همه آنها چیزي به ذهن متبادر می شود که هم تاریخی و
هم ایرانی است و آن، عفت، حجاب و پوشش است. حداقل یک نوع پوشش است و می توانیم بگویم مستور است و برجستگی
هاي بدن در آن نمایان نمی باشد. من احساس می کنم باید روي این قضیه کار کرد. از سال 1358 دغدغه حجاب به طور جدّي در
مسئولان حکومت وارد شد و شاید فشار افکار عمومی مردم هم به این مسئله کمک کرد. از سال 1359 هم کار تدوین این نامه ها و
مقرراتی در زمینه حجاب الزامی آغاز شد. شاید احساس می شد که از ابتداي انقلاب، وضع پوشش رو به بهبود بود تا اوایل جنگ.
صفحه 51 از 141
وقتی بحث مهاجرت و نارضایتی ها پیش آمد، روند مقداري تغییر کرد. الان ما بعد از بیست و هشت سال که به گذشته نگاه می
کنیم، اگر بخواهیم تحولات حجاب را تحلیل کنیم، بعضی نظرشان این است که اصلًا حکومتی شدن بحث حجاب، بر مشکلات آن
خواهد افزود و این مسئله اي است که مردم درباره آن موظف مستند، نه حکومت و این مقوله هاي فرهنگی، اجتماعی که دست
حکوهت در آن باز می شود، دلیل اینکه معمولًا خلوصِ نیت در آن نیست. حالا به تعبیري که غربی ها دارند و می گویند دولت ها
به مردم به مثابه برگه راي نگاه میکنند و اصولًا دولت ها وقتی وارد مقوله اي شوند به دلیل اینکه دغدغه ها با دغدعه هاي سیاسی و
اغراض دنیایی مخلوط می شود، بحث لوث می شود. برخی هم معتقدند که حکومت صرفاً در حدّ اقدامات فرهنگی باید زمینه
سازي و بسترسازي کند و تمایلات گروهی را از طریق رسانه ها به سمت حجاب جلب کند و با مسئله تقنین و تعزیر نباید وارد شود.
تقریر سومی هم وجود دارد که معتقد است مشکلاتی که ما از ابتداي انقلاب داشتیم، نه ناشی از ورود حکومت بوده و نه ناشی از
ورود حکومت به مرحله تقنین، بلکه ناشی از این بوده که ما اسلامی شدن را فقط از زاویه تقنین ملاحظه گردیم؛ یعنی اگر از بعضی
علما هم می پرسیدیم که حکومت اسلامی یعنی چه، می گفتند حکومتی که در آن احکام اسلامی اجرا شود، بحث معارف اسلامی
و بحث اخلاق اسلامی و تربیت را ملاحظه نمیگردند که دو قانون اساسی هم انعکاسش آمده؛ یعنی حساسیت ها به این سمت رفته
که نهادي به نام شوراي نگهبان، اسلامیت قوانین را کنترل کند، ولی بحث اینکه رفتار مردم همراه با اخلاقیات و معارف آنان،
اسلامی شود، چندان مورد توجه نبوده است. حرف شان این است که علت ناکامی نظام در بحث حجاب این است که ما درکنار
بحث قانون به بحث معرفت سازي و جهت دهی به تمایلات توجه نکردیم که اثر آنها هماهنگ با هم پیش می رفت، تغییرات به
سمت مورد نظر هماهنگ می شد و اجراي تعزیر هم مشکلی پیدا نمیکرد?. من چند نکته خدمت شما عرض کنم. یکی اینکه ورود
ما صرفاً تقنینی و از باب تعزیرات بوده- هم چنانکه اشاره کردید- و بیشتر هم نگاه هاي سلبی حکم فرما بود؛ یعنی ما هیچ وقت
سعی نکردیم نگاه ایجابی نسبت به حقوق فرهنگی مردم داشته باشیم. صرفاً می گفتیم اگر چنین بشود این کار را خواهیم کرد، ولی
براي این که آن فرد مرتکب این کار نشود، چه الگویی ارایه کنیم یا زمینه را براي چه الگویی فراهم کنیم، می توانم بگویم کارمان
صفر بود. یعنی ما هیچ وقت الگوسازي وکار ایجابی نکردیم. این را به جرئت می توانم بگویم در هیچ مقطعی ما شاهد ارایه الگو
نبودیم. اگر هم هر از چند گاهی بحث هایی می شد، فروکش می کرد. من به هیچ وجه نمیگویم دولت الگو بدهد. دولت می تواند
نقش زمینه سازي را براي الگو آفرینی فراهم کند؛ یعنی کسانی را که دغدغه هویت ایرانی، نمادهاي ایرانی و دغدغه نشانه هاي
ایرانی دارند، حمایت و تشویق کند، چه در وجه طراحی، چه در وجه تولید، چه در وجه نمایش و عرضه. نکته دوم این که وقتی
نگاه می کنید، با وجود این که ما پذیرفتیم که مردم حقی به نام حق فرهنگ دارند و حق فرهنگ، هم در لایه جهان بینی است و هم
در لایه ارزش ها، هم در لایه الگوهاي رفتاري و هم در عرصه نمادهاست، عملا فضایی اقتصادزده و سیاست زده بر کشور به نام
جمهوري اسلامی حاکم شده است و اگر کسی بخواهد کوچکترین تغییر و تحول فرهنگی را انجام بدهد، بلافاصله به وسیله آن
فضاي اقتصاد زده و سیاست زده اي که دنبال رأي و رضایت مقطعی مردم است، با واکنش روبه رو می شود. ما این را عملًا در
تجربه نمایندگی خودمان در مجلس شورا حس کردیم. بحمدلله والمنّۀ این را هم می خواهم ضبط شود و در تاریخ بماند. اگر
منظور شما این است که دولت یا مجلس چون دغدغه رأي دارند، نباید به این عرصه ها ورود پیدا کنند، بنده که ورود پیدا کردم،
خوب اگر دغدغه رأي داشتم که نباید ورود پیدا می کردم. چرا ورود پیدا کردم؛ چون دغدغه رأي نداشتم، دغدغه فرهنگ داشتم.
بنده معتقدم دغدغه فرهنگی اصحاب قدرت و برخی از اصحاب فرهنگ ما رنگ باخته و این هم یکی از دلایل اصلی این وضع
نابسامان است؛ یعنی ما رضایتگرایی و مقبولیتگرایی را با تفسیر خودمان و بی توجه به حقوق واقعی مردم و نیازهاي حقیقی شان در
دستور کار قرار دادیم و این مسایل متراکم شده و به وضع کنونی رسیده است. این که ما ازکدام دیدگاه استفاده کنیم، اگر مردم
حقی دارند و اگر دولت وظیفه اي دارد، نمی توانیم این را رها کنیم. مقام معظم رهبري تعبیري دارند که چون در راستاي تحلیلم
صفحه 52 از 141
قابل قبول است، به آن اشاره می کنم، یعنی نه از باب این که بخواهم خرج کنم، از باب این که خودم قبولش دارم. ایشان گفتند
یکی از معیارهاي اصولگرایی، توجه به تربیت دینی، اخلاقی، اسلامی و انقلابی است (من قریب به مضمون عرض می کنم) و بعد
گفتند نمی شود نسبت به مخدرفروشان و سم پراکنان فرهنگی بی توجه بود. بی توجه نباشیم یعنی چه؟ بالاخره اگر بخواهیم توجه
کنیم، چه کار باید بکنیم؟ یا باید اجرا را به دست بگیریم یا تصمیمگیري و سیاستگذاري یا نظارت را یا هر سه را یا بخشی از آنها
را. ورود در حقوق همگانی فرهنگی مردم که بخشی از آن به پوشش مربوط می شود، به گونه اي جزو وظایف دولت است و اگر
نخواهیم و معتقد هم نیستیم نقش تصدیگري را به دولت بدهیم، حتماً سیاستگذاري و نظارت را باید توسط دولت سامان دهی
کنیم. چه طور باید نسبت به معیشت و امنیت مردم حساس بود، ولی نسبت به فرهنگ، دین، سنت، معماري، شهرسازي، موسیقی و
هنر مردم بی اعتنا بود. این برمی گردد به فلسفه وجودي انقلاب اسلامی. اگر بخواهد وجه اسلامی اش رعایت شود، قطع نظر از این
که احکام اقتصادي اش وجه فرهنگی دارد، فرهنگ براي خودش دلالت آمیز است و باید در دستور کار قرار بگیرد. بنابراین، این
که دولت اصلًا دخالت نکند ولو در حدّ سیاستگذاري و نظارت، بنده چنین اعتقادي ندارم. نباید این را رها کرد؛ چون اگر این را
رها کنید، چه ضمانتی هست که به این حقوق توجه شود. با توجه به شناختی که از مردم و جامعه و از تهدیدها، فرصت ها و
چالش هایشان داریم، چه الزامی هست که به این حقوق عنایت شود؟ ما شاهدیم که در این کشور از امکانات و. فرصت هاي
دولتی سوء استفاده می شود. در جامعه اي که از فرصت هاي دولتی سوء استفاده می شود، حساب بقیه جاها را هم می توانید بکنید.
بنابراین، بنده معتقدم که اولاً نباید مردم را رها کر د. ثانیاً مردم را کنترل نیز نباید کرد. رویکرد ما در فعالیت فرهنگی حتماً باید
رویکردهاي حمایتی و تشویقی باشد و جاهایی که به زمینه هاي اقتصادي و سیاسی برمی گردد، می تواند غیرفرهنگی، غیرحمایتی و
غیرتشویقی و حتی قضایی شود، ولی به خود فرهنگ باید با نگاه حمایتی، تشویقی و عاطفی توجه کرد. صرفاً هم در حد خط دهی
ها کفایت نمیکند، ضمن این که من قبول دارم که تمایلات و انتظارات و توقعات را می توان سمت و سو داد. این یکی از وظایفی
است که از آن به عنوان فرهنگسازي یاد میکنیم، ولی معتقد هستم که این وجه فرهنگ سازي می تواند مباحث اخلاقی و معارفی
شما را هم در بر گیرد. دولت باید در زمینه ارایه الگو هم اهتمام جدّي بورزد، ولی ارایه الگو توسط مردم باتوجه به آن ملاك ها و
موازین شناخته و تعریف شده صورت میگیرد. به هر حال، ما سیاست هاي فرهنگی مصوب جمهوري اسلامی را داریم که در زمان
ریاست جمهوري مقام معظم رهبري به تصویب رسیده است. بنابراین، من احساس می کنم وجه تقنینی مخصوصاً با رویکرد سلبی
کفایت نمی کند، چنان چه کفایت نکرده است. نبایستی کنترلی، بلکه باید تشویقی برخورد کرد. درکنار وجه کنترلی و سلبی، حتماً
باید وجه ایجابی هم باشد. بنده به عنوان نماینده اي که یکی دو سال هست در این مسائل دغدغه دارم به جرئت به شما میگویم،
شما تا به حال، هیچ قانون ایجابی در این خصوص در مجلس نداشته اید. شما حتماً تحقیق کرده اید که اکثر مردم میگویند لباس
خوب در اختیار نیست. ما توان دوخت لباس مناسب را نداریم. خوب ببینید، وضع اقتصادي مردم این طور، بی کاري آن چنان،
طرف می خواهد لباسی تهیه کند، لباس نامناسب سه چهار هزار تومان، لباس نسبتاً مناسب سی چهل هزار تومان. اگر سفارش
دوخت دهد که بیشتر می شود. خوب این واقعیت هست یا نه؟ مصاحبه می شود، میگویند ما هر روز می بینیم مانتوهایی که عرضه
می شود، مانتوهاي کوتاه است. دولت این جا چه کاره است؟ خوب بر اساس قانون موجود، دولت باید مانتوها را جمع کند، آیا
این راه حل اساسی است؟ بلافاصله می گویند که بعضی ها با هرگونه برخورد سلبی مخالفند، نه مخالف نیستیم، ما می گوییم
درکنار این برخوردهاي سلبی، چهار تا مد خوب با قیمت مناسب هم عرضه شود. اینکار باعث تقویت رشته هاي دانشگاهی ذي
ربط می شود، باعث تقویت طراحان می شود، باعث تقویت تولیدکنندگان می شود. چنانکه تجربه ما نشان داد به محض این که
این طرح (طرح ساماندهی مد و لباس) را مطرح کردیم، با اقبال عمومی روبه رو شد. من احساس می کنم در همان فضاي سیاست
زده و اقتصادزده، نه به خاطر دغدغه هاي فرهنگی، که به خاطر دغدغه هاي عمدتا اقتصادي شان، جوسازي کردند که اینها می
صفحه 53 از 141
خواهند از فردا بگیر و ببند. راه بیندازند وکنترل کنند. ما می گوییم در کنار لباس هایی که عرضه می شود، لباس هاي مناسب هم
عرضه شود. آن وقت من به شما ثابت میکنم که ایرانی ازکدام مُد استفاده خواهد کرد. شما به طور خاص می خواهید بگوید در
صورتی که بخواهیم اقدامات تأثیرگذار انجام دهیم، ما با طبقه اي به نام سرمایه دار درگیر می شویم. احتمال دارد و به همین خاطر
میگویم دولت موظف است که ازکارخانه هاي خاصی هم حمایت کند و حتی یارانه بدهد؛ چون مسئله فرهنگ مسئله مهمی است.
متأسفانه نگاه غالب در این سال ها، نگاه فرهنگ توسعه اي بوده است، نه توسعه فرهنگی به معناي خاصسش. یک نگاه اقتصادي به
فرهنگ بوده است، نگاه درآمدزا و سودزا به فرهنگ بوده است. حتی در برنامه چهارم مصوب، در ذیل توسعه فرهنگی بحث
اقتصاد فرهنگ آمده است، یعنی فرهنگ را تا آن جایی پیش ببریم که درآمدزا باشد. به نظر من، این نگاه براي یک انقلاب
فرهنگی معنا ندارد؛ چه طور ما براي معیشت مردم یارانه می دهیم، ولی براي فرهنگ مردم یارانه ندهیم؛ اگر براي مردم حقوق
فرهنگی و براي دولت وظیفه فرهنگی قائل هستیم، حتماً باید یارانه هایی هم پرداخت شود. در طرح مد و لباس ما می گوییم دولت
حمایت کند؛ یعنی یارانه بدهد. خیلی ها به ما مراجعه می کنند و دغدغه این کار را دارند، ولی می گویند ما نمی توانیم فصل نامه
مان را چاپ کنیم. ما حتی نمی توانیم نمایش گاه بزنیم و طرح هاي مان را به نمایش بگذاریم. ما در این طرح می گویم دولت
وظیفه دارد نمایشگاه بین المللی و سالن مُد بزند. کسانی که می گویند به مردم بسپارید، خیلی خیالی فکر می کنند و تصور می
کنند مد از آسمان می آید و در اختیار مردم قرار می گیرد و هیچ اراده اي در پس این طراحان وجود ندارد. در غرب هر هفته در
اینترنت مدهاي خاص تبلیغ می شود. خوب چرا ما مدهاي خودمان را تبلیغ نکنیم؟ بلافاصله طراحی پارچه ها و لباس ها و نمادهاي
پارچه ها به ایران انتقال پیدا می کند. شما در مواجهه با آن چه کار کردید؟ این که فقط بگوید استقاده نکن، خوب چی استفاده
کند؟ این از مشکلات ماست و خدا می داند که در این دو سال شخصاً چه کشیدم که کلیات طرح تصویب شد. می دانید چرا
تصویب شد؟ (برگردم به فرمایش به حق شما)، چون قصد سوداي رأي نداشتم، چون قصد نداشتم و ندارم دوباره کاندیدا شوم،
ولی چه شد؟ مردم پذیرفتند، مردم فرهنگی اند، ولی متولیانشان متأسفانه مردم را بد می فهمند و برداشت هاي مقطعی می کنند.
خیلی از کسانی که داعیه ارزش ها را دارند، زمانی که بنده مد و لباس را مطرح می کردم، می گفتند الآن مطرح نکن، موقع
انتخابات است. همان طو رکه در مورد طرح تحقیق و تفحص هاي مختلف گفتند، ولی ایستادگی کردم و می دانم که حتی نسبت
به مردم نتیجه اش را هم میگیرم. ما مردم را درك نمیکنیم و وظیفه شناسان خوبی نیستیم?. ما به مهندسی اصلاحات در فروع
پوشش و آرایش نیاز داریم. اشکال خیلی ها این است که چون نظام حکومتی ما از نوع جمهوري به معناي خاصی از آن است،
چهارسال به چهارسال کل فضاي مدیریتی کشور عوض می شود، بلکه احساس می شود که فضاي برنامه ریزي و سیاستگذاري هم
عوض می شود؟ برخلاف برخی کشورهاي غربی که پشت صحنه انتخاباتِ آن ها احزابی ننشسته اند که ثبات دارند، برنامه صدساله
شان را شاید طراحی کرده اند و با رفتن مهره هاي مختلف، تغییرات کلی دو برنامه ریزي ها اتفاق نمی افتد. نتیجه این می شود که
در کشور ما، فرصت کافی براي مطالعات استراتژیک، بنیادین و زمان برنداریم. در چنین شرایطی، اگر بخواهیم بحث را همه جانبه
ببینیم، بحث مان با بحث توسعه و شاخص هاي رشد فرهنگی اصطکاك پیدا میکند. درکشوري که شاخص هاي رشد فرهنگی را
وزارت ارشاد در سال 1373 به عنوان ده شاخصه تنظیم کرده، مشاهده می شود که این موارد، عین شاخصه هاي جهانی است و
صرفاً شاخصه هاي کمی است؟ یعنی براساس سرانه خمیرکاغذ، سرانه صندلی سینما، تولید فیلم هاي مفید سینما و... توزین می شود
و متدینان ما هم همین شاخصه ها را مبناي محاسبه قرار می دهند. نتیجه این می شود که در خطبه هاي نماز جمعه می گوید
جمهوري اسلامی خیلی پیشرفت کرده است که الآن ما هزار مجله در کشور داریم؟ هزار مجله که معلوم نیست چه فرهنگی را
ترویج می کنند. چون ما به طرح کلانی در بحث رشد و توسعه فرهنگی نرسیدیم، کل مجموعه نظام دو بحث فرهنگ به سمت
حاکمیت ارزش هاي بیگانه می رود. در بحث فرهنگ، به قول یکی ازکسانی که براي ما مقاله اي نوشته بود، بعد از انقلاب ما در
صفحه 54 از 141
زیر لایه اي از شعارهاي دینی به مدرنیسم دامن زدیم. این باعث می شود که ساختارهاي موجود، ما را به سمت بی مبالاتی در
پوشش می کشند. بنابراین، اگر قرار باشد پوشش و آراي اصلاح شود، باید خیلی جاهاي دیگر را اصلاح کرد و اصلاحات
ساختاري اولویت یابد. در چنین فرضی، اکتفا به اصلاحات جزئی مثل طرح مد و لباس در حالیکه هنوز جایگاه و نرخ تأثیر بحث مُد
و مدل درکلیت موضوع پوشش معلوم نیست و مشخص نشده است که بحث حجاب چه قدرش مال این است که شخص به الگوي
پوشش نیاز دارد و چه قدرش ناشی از این است که شخص دست رسی مالی به پوشش هایی مثل چادر یا مانتو ندارد، چندان ثمر
بخش نیست. در نتیجه، ما استعداد خودمان را روي محورهایی که ممکن است درصد تأثیرگذاري آن در اصلاحات، پنج درصد هم
نباشد، خرج می کنیم?. من می پذیرم که باید یک طرح کلان فرهنگی داشت که تابع تغییر و تحولات اداري و اجرایی قوه مجریه
یا حتی قوه مقننه نباشد. از قضا، فلسفه وجودي شوراي انقلاب فرهنگی این است وکارهایی هم انجام شده است. سیاست هاي
فرهنگی مصوب را می توانم مثال بزنم که نقطه عزیمت است و این توجه بوده که با تغییر و تحول دولت ها، سیاست هاي فرهنگی
تغییر نکند، ولی این که در عمل چه اتفاقاتی افتاده و آیا مجریان پاي بند بودند یا توجه به نقص ها وکاستی هاي سیاست ها داشتند
و کوشیدند که این را کامل بکنند یا نه، مقوله دیگري است که من معتقدم متأسفانه، این اتفاق نیافتاده و بی توجه به این سیاست ها
عمل کردند که من در جاهایی به آن به عنوان استحاله از درون، بی توجهی به حقوق فرهنگی و فقدان نظارت در امر فرهنگ،
اشاره کردم. این را می پذیرم و حتی این آسیب شناسی شما را به جدّ قبول دارم که متأسفانه الگوي توسعه و پیشرفت، الگویی
کمیت گرایانه است و عمدتاً به نوعی با تئوري نوسازي غرب سازگار است و همه جانبه و به طور خاص فرهنگی نیست. مثلًا ما
امروز می گوییم توسعه در وجه جامع آن یعنی توسعه هماهنگ که هم اقتصاد را در برگیرد، هم سیاست و هم فرهنگ را، در وهله
اول باید فرهنگی باشد؛ یعنی توسعه فرهنگی جامع. یک وقت می گویم توسعه فرهنگی به عنوان جزئی از آن توسعه هماهنگ و
یک وقت، خود فرهنگ را حاکم بر توسعه همه جانبه می دانیم. متأسفانه این نگاه وجود ندارد؛ نه در دانشگاه هاي ما و نه در حوزه
هاي علمیه ما. در عمل، نگاه کمیت زده اي را حتی در مقوله فرهنگ شاهدیم. ببینید مگر ما در مقوله اقتصاد کمیتگرا نیستیم، در
مقوله علم و فن آوري نیستیم؟ حتی نسبت به جنبش نرم افزاري علم هم یک عده رند برخورد کمیتگرا می کنند. این آفت ماست.
واقعاً چه باید کرد؟ من می گویم حجاب را باید در ذیل استراتژي فرهنگی دید و مد را در ذیل حجاب، یعنی حجاب هم خودش
جزئی از یک نظام برتر است. خوب در جایی که نگاه جامع و اراده جمعی وجود ندارد، نمی شود که در حد وسع مان تلاش نکنیم.
به هر حال می گوییم بخشی از آن به مُد مرتبط است، بخشی از آن به تسهیل ازدواج جوانان مربوط است. می گویند بخشی از آن
به اشتغال برمی گر دد، درست است، ولی ما متولی اشتغال نیستیم. کمیسیون اقتصادي مجلس به اتفاق وزارت خانه هاي اقتصادي
دولت باید براي اشتغال فکري بکنند. از یک زاویه، مهم ترین معضل این است که هنوز توانایی نداریم که ارزش یابی هاي کیفی
کنیم. چه باید کرد؟ به من بگوید آیا با طرح یک قانون، این مسئله حل شدنی است؟ در خود شوراي انقلاب فرهنگی، نگاه کمّی
غالب است و نگاه کیفی وجود ندارد. شما چه توقعی از جاهاي دیگر دارید؟ من فکر می کنم با خون دل و دغدغه و هر تلاشی که
شده، باید زمینه را فراهم کرد. می توان گفت دنیاي فعلی دنیاي فرهنگی است، یعنی علاوه بر اقتصاددانان و سیاست مداران،
اصحاب فرهنگ هم قدرت مانور و نقد پیدا کرده اند و می توانند نقدشان را به گوش دیگران برسانند. البته من هم در جلسات
خصوصی و رسمی گفته ام که واقعاً در فضاي اقتصاد زده و سیاست زده حاکم بر کشور انقلابی ما (که انقلابش هم انقلاب
فرهنگی است)، فرهنگ جاي شایسته و بایسته اي ندارد. به هر حال، آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید?.
این حرف در صورتی درست است که به این تضمین برسیم که این اقدام جزئی به اندازه خودش تأثیر دارد، ولی اثر این احتماًل را
بدهیم که سرمایه هایی بیش از حدّ لازم داشتیم و انتظاراتی در اهل فرهنگ و متدینین ایجاد کردیم که بخش بزرگی از مشکل حل
می شود، بعد که دیدند نشد، اگر حالت یأس از دخالت حکومت ایجاد شود،چه باید کرد?؟ این در وهله اول مربوط به این است
صفحه 55 از 141
که این طرح را بشناسیم. این طرح هیچ دخالتی از حکومت را تداعی نمیکند. فقط می گوید آن بخش خصوصی که می خواهند در
این قضیه، دغدغه هایی داشته باشند، حمایت شوند، آن هم توسط کمیته اي که در آن کمیته، بخش خصوصی عضویت دارد،
انجمن هاي صنفی مختلف هستند و دست اندرکاران هم حضور دارند. اگر ما به این نتیجه برسیم که بخشی از آن مربوط به ارایه
الگوي ایجابی هست، بالاخره باید این خلا را پر کرد و به آن توجه کرد و بخشی از آن هم برمیگردد به حمایت هاي اجتماعی که
از این طرح و این نوع نگاه می شود. به هر حال، ما از حمایت هاي اجتماعی و نهادهاي دینی بی نیاز نیستیم. من به طورکلی بحث
میکنم. بنده معتقدم نهادهاي دینی ما که از آنها خیلی انتظار داریم، نه تنها در نگاه هاي ایجابی وارد نمی شوند، بلکه حمایت هاي
لازم را هم نمی کنند. حتی در راستاي دغدغه هاي آن ها هم اگر کاري صورت می گیرد، حمایت لازم را نمی کنند. بماند که در
جاهایی باید نقدهاي جدي کنند که ما شاهد آن نقدها هم نیستیم. به علاوه، شاهد یک فقه متناسب (یا متناظر) با حکومت دینی هم
از سوي نهادهاي دینی مورد توقع مان نیستیم?. می پذیریم که حوزه هاي دینی به نیازهاي تئوریک حکومت در حد انتظار، پاسخ
نداده اند، ولی شاید بتوان در این زمینه حکومت را مقصر اصلی دانست. حکومت چه مقدماتی و چه زمینه سازي هایی براي حرکت
علمی حوزه به سمت حل نیازمندي هاي نظام در پیش گرفته است؟ مگر می توان بدون سرمایه گذاري دراز مدت و میان مدت،
مجموعه هاي فرهنگی را به تولیدات فکري رسانید در حالی که اولین آکادمی هاي علمی دنیا در سال 1673 میلادي و با حمایت
مستقیم پادشاه فرانسه تأسیس شد تا جریان تولید علم را هدایت و رهبري کند، نهادهاي حوزوي در حکومت اسلامی هیچ ارتباط
تعریف شده سازمانی با حکومت ندارند وکم ترین انتظارات که دریافت اطلاعات مستمر و به روز است، از آنان دریغ می شود و
آنان به ناکارآمدي در قبال حکومت متهم می شوند?. من شخصاً معتقدم که دولت نمی تواند و نه مطلوب است و نه امکان پذیر
که تمام وجوه مرتبط با یک عمل، چه مطالعاتی و چه اجرایی را شخصاً عهده دار شود. یک جامعه پویا و جامعه اي که قرار است
همه مردمش احساس مسئولیت کنند، باید به نحوي از آنجا درگیر اداره جامعه شوند. خوب مسلّم است اعتباري که در دست دولت
است، هم تراز و قابل مقایسه با اعتبار مردم نیست و به مردم هم، نگاه توده وار ندارم. مردم، اقشار و گروه هاي مختلف هستند و
نخبگان مختلفی را درون خودشان می پرورانند. بنابراین، بخشی از این نیازها و اعتبارات از سوي دولت می آید، برخی از نیازهاي
تحقیقاتی هم می تواند از سوي مراکز مطالعات استراتژیک دولت انجام شود و بخشی از آن نه. من معتقدم حوزه هاي علمیه داراي
یک عقبه و استعدادند. یک ظرفیتند که متأسفانه حکومت نه سراغ این قابلیت ها می آید و نه خود حوزه هاي علمیه متوجه این
قابلیت ها هستند و بعضاً با یک حرکت ظریف و ناخواسته و نا آگاهانه، خودشان این قابلیت ها را با دست خودشان از بین می برند
و گرایش پیدا می کنند به جاهایی که ما آنها را فرصت نمی دانیم، بلکه تهدید می دانیم. خیلی باید در این زمینه اقدام شود تا حوزه
به روز شود و جایگاه خودش را در نظام سازي هاي ما و مطالعات و تحقیقات ما پیداکند (البته من دوست دارم یک وقتی مستقیماً
وارد بحث حوزه ها و به روز شدنش بشوم. به هر حال، سال ها تجربه دارم. خیلی حرف ها براي گفتن دارم، چون از نزدیک آمده
ام و نخواسته ام فقط تجربه بیاید سراغم، خودم به سراغ تجربه رفته ام. خیلی از افراد را تحت نظر داشته ام و چیزهاي زیادي نیز به
دست آورده ام). ما از وقتی که به کمیسیون فرهنگی مجلس آمدیم، خیلی تلاش کردیم تا با مراکز دینی که به نوعی بودجه دولتی
می گرفتند، گروه هاي مشترك تشکیل دهیم. فرصت در اختیارشان بود که طرح هاي ما را به نهایت برسانند. متأسفانه این اتفاق
نیفتاد. می خواهم بگویم همه اش به حکومت برنمی گردد. فشارهاي اجتماعی و تاریخی و فرهنگی از سوي حوزه باید باشد. با این
که در حکومت، تلفیق میان دین و سیاست صورت گرفته است، ولی حوزویان ما میانه خوبی با سیاست ندارند. حفاظت از دنیاي
قشنگ منزویانه خودشان را بر همه چیز ترجیح می دهند. اگر واقعاً می خواهید حوزه جایگاه تاریخی خودش را پیدا کند و یک بار
دیگر قابلیت هایش به فعلیت برسد و نمود داشته باشد، همایشی در مورد آسیب شناسی خود برگزارکنید. چرا این کار را نمیکنید؟
به لحاظ جایگاهی که عقل و معرفت در اسلام دارد، آیا این قدیس بازي ها و قدیس سازي ها معنا دارد؟ به نظر من، یکی از
صفحه 56 از 141
ابزارهاي رشد، پذیرش نقد و توجه به موانع نقد است. بیاییم آسیب شناسی داشته باشیم و بپذیریم که نقد جایگاه مهمی دارد ?. در
بحث حجاب بعضی ها معتقدند که دولت باید پشت صحنه بنشیند و عملیات را هدایت کند؛ چون یک نهاد سیاسی است که داراي
مقبولیت نسبی است. بالاخره درصد قابل توجهی از مردم نسبت به حکومت، آن دید کاملًا مثبت را ندارند و با سیاست ها و برنامه
ها به درستی همراهی نمیکنند، بلکه گاه موضع مخالف می گیرند. هنگامی به مسئله اي، مسئله حکومتی تلقی می شود، کسانی که
می خواهند نسبت به حکومت دهن کجی کنند، می آیند دهنکجی خودشان را از این طریق نشان می دهند و آن خطوط قرمز معین
شده توسط حکومت را بی اهمیت جلوه می دهند. شما چنین تحلیلی را می پذیرید یا نه؟ بحث من این است که روش هاي ما باید
تابع شرایط زمانی و مکانی و مقتضیات باشد، ولی اصل حجاب یک ضرورت دینی و تاریخی براي ما محسوب می شود؛ تاریخی
یعنی تا بوده، چنین بوده و شرعی اش هم به این معنا که مورد تأیید دین مبین است، یکی از حقوق فرهنگی زنان ما و یکی از
وظایف فرهنگی دولت است. دولت باید اهتمامی را در دستور کار خودش قرار دهد؟ حالا چه در زمینه تولید پارچه و پارچه
چادري و چه زمینه سازي براي ارایه الگو، برپایی نمایشگاه هاي مستقیم و سالن هاي مد؛ ولی نگاه می کنیم به شرایط زمانی و
مکانی، بعضی وقت ها به دلیل شرایطی که خودمان آنها را با دست خودمان رقم زدیم، با بی مهري ها و بی تو جهی ها و احساس
مسئولیت نکردن ها، فضا را سنگین کردیم و به دلیل سنگینی فضا، راه حل هاي غیرمستقیم پیشنهاد شد. یعنی ما مایل بودیم طرح
ما در قالب طرح حجاب مطرح شود، ولی اینکه چرا در قالب مُد و لباس آمده، مسلّم است در قالب مد و لباس می خواهیم حجاب
را دنبال کنیم، نه به عنوان یک تاکتیک. ما معتقدیم با این طرح، دو هدف را دنبال کرده ایم. هم حجاب را گسترش داده ایم و هم
این که جلو مُدهاي بیگانه را گرفته ایم، ولی چرا جامعه به سمتی می رود که تا اسم این ارزش ها می آ ید، عده اي موضع می
گیرند؟ بخشی از آن برمی گردد به عملکرد غلط عده اي که شکل گرآیانه با این مفاهیم برخورد کرده آند و بخشی از آن برمی
گردد به نوع رویکرد، نگاه و بینشی که بر مدیران فرهنگی ما حاکم بوده و اصلا اعتنایی به این مسائل نداشته اند. آدم هاي کم
اطلاعی که اگر از آنها سوال کنیم، درك فلسفی اجتماعی از این مقولات ندارند؛ یعنی نسبت آنها با قانون اساسی، شرع و فلسفه
اجتماعی، چندان برایشان روشن نیست. یعنی واقعاً فکر می کنند که دولت جمهوري اسلامی باید دل مشغول آزادي هاي فردي و یا
اقتصاد و معیشت باشد. به نظر من، این، درك نکردن انقلاب اسلامی است. البته این اعتقاد را نیز ندارم که اگر مقولات فرهنگی به
عنوان یک وظیفه در دستور کار دولت قرار بگیرد، باید از رویکردهاي فیزیکی و سخت افزارانه و تحمیلی استفاده شود؟ چون
عرصه فرهنگ عرصه ظریف و لطیفی است، ولی به معناي آن هم نیست که دولت ورودي در آن نداشته باشد. اوایل انقلاب، ما
حجاب و مخصوماً چادر را سیاسی کردیم و آن تبدیل شد به نماد زن انقلابی، نماد اسلام سیاسی، نماد زنی که می خواستیم در دنیا
به عنوان جمهوري اسلامی آن را مطرح کنیم. مسئله سیاسی شدن حجاب که ما در دفاع از حجاب آمدیم آن را سیاسی کردیم،
مثبت تلقی می شود یا منفی؟ من فکر میکنم ما موضوع را سیاسی نکردیم. حجاب، به صورت خود جوش به نماد سیاسی تبدیل شد.
اصلا این طور نبود که دولت ها آن را سیاسی کرده باشند. هم اکنون که چادر به عنوان نماد حضور است، آن جایی که دولت ها
بهره برداري می کنند و فرمگرایانه با آن برخورد می کنند و این است و جز این نیست را اساس کار قرار می دهند، دچار مقوله
معناگرایی و قالبگرایی واحد می شوند، یعنی معنا و قالب واحد دنبال می شود. این اشکال دارد، وگرنه به نظر من، تنها چادر نیست
که می تواند نماد سیاسی باشد. حجاب سنگین و مورد قبول شرع هم می تواند نماد سیاسی باشد. در مقطعی چنین شد. فکر نمیکنید
سیاسی شدن موضوع حجاب ناخواسته در میان گروهی ازکسانی که تمایلات سیاسی نداشتند یا طرفدار نظام نبودند، نوعی تنفر
ایجاد گرد؟ اگر بخواهد پاي تنفر به میان آید، من مخالفم، ولی این که در مقطعی، نقش یک نماد را بازي کرده، خوب این نقش
را بازي کرده است؟ یعنی در مقطعی باعث صف آرایی شده است. زمانی این نماد، تمایزاتی را به طور خودجوش رقم زده است،
ولی این که من بگویم قطع نظر از آن نگاه کلی، تمام مصادیقی که مفهوم کلی حجاب در برداشته، الزاماً منطبق با واقع بوده است،
صفحه 57 از 141
خیر. در پس چادر هم ممکن بود شما با فردي غیر انقلابی مواجه شوید، همان طور که در پس مانتو مواجه می شوید، ولی واقعیت
این است که در مقطعی، این نمود سیاسی را می توانیم به چادر نسبت دهیم. نکته دیگر این که بنده که از هویت ایرانی دم می زنم،
نمی توانم از این نکته غافل شوم که این چادر، حجاب ایرانی است، نه این که حجاب اسلامی نیست؛ یعنی حجاب اسلامی ایرانی
است؛ یعنی نمادي از هویت ایرانی هم هست. چرا؟ یعنی این چادر تفاوتی دارد با دیگر کشورها که همه هم مسلمان هستند. من از
این بابت هم براي او، ارزش ویژه اي قائل هستم. چون یک پوشش تمام عیار شرعی و ضمناً ایرانی است که باید حفظش کرد؛ چون
هم موازین شرعی ما را لحاظ می کند، هم موازین فرهنگی و تاریخی ما را؛ چون بخشی از هویت ما در نمادها تعریف می شود.
البته نه این که اصالت را به آن بدهیم.- من خودم اصالت را به لایه هاي زیرین می دهم و این لایه زیرین در قالب هاي متعدد می
تواند قرار بگیرد و این دلیل نمی شود که نسبت به نماد تاریخی، بی مهري کنیم?. بعضی ها معتقدند که اصلًا وضعیت حجاب
اصلاح شدنی نیست؟ چون ما در ساختارهاي مدرنیسم افتادیم و ساختارهاي اقتصادي، حرص به مصرف و تنوع طلبی را ایجاد می
کنند. ساختارهاي فرهنگی درکلیت، آزادي هاي فردي را ترویج می کند. در این شرایط توجه به ارزش هاي جمعی و هم بستگی
هاي اجتماعی، یک وصله ناچسب است?. نکته اول این است که وقتی من در چنین شرایطی از پوشش دفاع می کنم، از یک
پوشش زیبا، متنوع، متغیر و به روز دفاع میکنم؟ یعنی هم ترکیب قطعات مختلف و هم ترکیب رنگ هاي مختلف که با ذایقه جوان
ایرانی امروز و تغییرات اجتماعی هم سازگار باشد، ولی آن هویت و ریسمان مشترك که در تعریف هو یت نمود دارد، یعنی
وحدت در عین کثرت را تداعی کند. این طرح به دنبال فرم واحد نیست، دنبال این است که با زمانه بخواند و براي اثبات آن، هم
می توان ادله نقلی اقامه کرد و هم ادله عقلی. نکته دوم این است که باید بپذیریم بعد از انقلاب اسلامی، در عرصه روابط
اجتماعی، تغییر و تحولی رخ داده است و بایستی حریم شناسی (یعنی حریم دختر و پسر) را با توجه به تغییرات رخ داده بعد از
انقلاب در جاهایی بازنگري کرد. اینکه بایستی حریم زن و مرد و دختر و پسر رعایت شود و اختلاط نباشد، درکلیت خود خوب
است، ولی باتوجه به روابط اجتماعی، هم شکلش، هم حجمش و هم شدتش تغییر کرده است. قبلًا خانم ها به لحاظ معیارهایی که
داشتیم، اجازه حضور و ورود در عرصه فعالیت هاي اجتماعی، سیاسی، اقتصادي و فرهنگی و.... را نداشتند، ولی بعد از انقلاب، این
حضور را شاهد هستیم؛ یعنی انرژي خفته و نهفته اي بیدار و پخش شده و به جامعه آمده است. حریم شناسی ما دیگر در حدّ کلیات
کفایت نمی کند. آیا متناسب با تغییر در روابط اجتماعی، نباید حریم شناسی و مقوله حفظ حریم بین دختر و پسر، دچار بازنگري
شود؟ آیا چیزهایی که مصداقاً به عنوان حر یم در سنت ها آ مده، جوابگو هست؟ آیا می پذیریم که تغییرات اجتماعی و جامعه و
مقتضیات اجتماعی، تاثیراتی روي احکام ما دارد یا نه؟ اصلا جایگاه مقتضیات زمانی و مکانی درخصوص حفظ حریم دختر و پسر
را دارم سوال می کنم. این اگر کار شده است، بدهید من بخوانم و استفاده کنم، چرا که احساس میکنم یکی ازگیرهاي ما این
است؛ چون با حریم شناسی هاي سنتی مربوط به روابط بسته یا نیمه بسته منتسب به سنت، می خواهیم روابط اجتماعی جدید، باز و
پرتحرك را جواب بدهیم. من فکر می کنم. باید بازنگري شود. خوب اگر همان مباحثی که بود تأیید شود، ما باید این طرف را
درست کنیم؟ اگر نه، شاید بتوانیم راه حل هایی را پیدا کنیم. می خواهم این را بگویم که اگر قرار است به جامعه و تغییرات
اجتماعی توجه کنیم، لازم نیست صرفا از زاویه مدرنیته باشد، بلکه می تواند از زاویه" نوشدگی " باشد. نوشدگی الزاماً مدرنیسم و
مدرنیته نیست " اصلًا بنده به لحاظ فلسفی، مخالف مدرنیته هستم و مدرنیسم را هم توصیه نمیکنم، ولی نوشدگی اجتناب ناپذیر
است و باید بپذیرید و نمی توانید بگویید من می خواهم جلو تغییرات روابط اجتماعی سنتی را بگیرم؛ نمی توانید، مگر دست
شماست؟ من فکر می کنم متناسب با این نوشدگی و تغییرات اجتماعی، احکام فقهی ما باید روشن تر و کارآمدتر شود. مفهومی
که می توانم به کار ببرم، اگر نگویم بایستی فقه شناسی جدید انجام شود، شاید چنانکه حضرت امام فرمودند، لازم است زمان و
مکان و شرایط اقتصادي، سیاسی و اجتماعی را در موضوع دخالت دهیم. من فکر می کنم اگر از این زاویه جلو برویم، پیش از آن
صفحه 58 از 141
که مدرنیسم، سرمایه داري، لذتگرایی یا فردگرایی غربی سراغ مان بیاید، ما به پیشواز تحول رفته ایم. من همیشه این را می گویم
که چرا ما به استقبال نو شدگی نمی رویم. همیشه غرب طبق یک طرحی جلو می رود. غرب، سرمایه داري را براي خودش تعریف
کرده و در قالب طرح، به تحققش کمک می کند. شما براي یک حکومت اسلامی، آرمانی که توجه به ضرورت هاي اجتماعی،
مکانی و زمانی هم دارد، طرح و نظامتان چیست؟ چرا شما به استقبال نمی روید؟ وقتی شما تعریف نمی کنید، مسلّم است که او
حمله می کند. من اسم این حمله ها را هر چیزي بگذارم، اجتناب ناپذیر نمی دانم. جلو اینها را می شود گرفت. اگر شما طرح و
اندیشه داشته باشید، می توانید مسئله حجاب را هم سامان بدهید?. این جلوگیري، از موضع مصادیق جزئی خواهد بود یا بایستی در
مقابله با این جریان، ساختارها را تغییر دهیم؟ در وهله اول، کارکلان فکري و در وهله دوم، نظام سازي کنید. باید نگاه به تحول
فردي و تحول ساختاري کرد. ما نگاه بلندمدت و کلان و ساختاري نداریم. فوقش نگاه فردي داریم؟ یعنی میگویم اگر افراد را
عوض کنیم، مملکت اصلاح می شود، این نگاه، نگاه جزئی و فکري غیرقابل دفاع است و نهایتاً به این جا می رسیم که هیچ کاري
نمی توان کرد. بسیاري از اتفاقات ارادي در مفهوم اجتناب ناپذیري آنها رخ می دهد و خیلی ها هم رندانه دارند آن را دنبال
میکنند. مثلاً در مورد جهانی سازي میگویند این یک پروسه است، یک واقعیت است، یک پروژه نیست. به آن نپیوندي دیر
است.... این حرف ها کدام است. هیچ فعل غیرارادي را من قبول ندارم. منتهی یک آدم صاحب اراده اي می خواهد که مبانی نظام
انقلابی خودش را فهم کند و نگاه کلان و ساختاري داشته باشد و به ضرورت هاي زمانی و مقتضیات روز هم توجه داشته باشد، با
همان نوع نگرش ققهی امام به استقبال بسیاري از تغییرات برود، ولی خودش باشد. ما باید انتخاب کنیم و اراده مان را تحمیل کنیم
که این اتفاقات نمی افتد. البته بهتر ازگذشته است. ما الآن برنامه بیست ساله داریم. برنامه پنج ساله داریم، ولی این بدین معنا نیست
که کار تمام شده است و هیچ اشکالاتی بر مثلاً برنامه بیست ساله ما و چشم انداز، مترتب نیست. دنیا را نگاه کنید که در برابر
فردگرایی و لذتگرایی، شاهد مکاتب اجتماعگرایی و جامعه گرایی هستیم. عجیب است خیلی ها در این مملکت میگفتند که دیگر
پذیرش سکولاریسم و لیبرالیسم یک امر اجتناب ناپذیر است، ولی ما شاهد مکاتب جامعه گرایی و اجتماعگرایی در خود غرب
هسِتیم. مثل آقاي برگر که خودش از منادیان سکولاریسم بود، می گوید تا حالا من فکر می کردم که سکولاریسم در متن و عرفی
زدایی در حاشیه است، ولی می فهمم که بر عکس است و سکولاریسم در حاشیه است و عرفی زدایی در متن است. من می خواهم
بگو یم چرا ما تن بدهیم به این مفاهیمی که اراده هاي خاص در پشت آن است. من فکر می کنم ما نقش خودمان را فراموش کرده
ایم. در ادبیات دینی ما مفاهیمی نهفته است که به ما امید می دهد. مثلا مرحوم مطهري بر مفهوم فطرت و مرحوم شریعتی بر
بازگشتن به خویشتن خویش تأکید داشت. مرحوم مطهري چون در بازگشت به خویشتن خویش که قابل دفاع هم هست، یک
وجه نسبیتگرایی و تاریخیت گرایی می دید، بحث فطرت را مطرح کرد. واقعاً مفهوم فطرت که کلید واژه اي اساسی است، تا چه
اندازه در نگاه هاي کلان و ساختاري و برنامه ریزي ما متبلور است؟ به نظر من به نوع نگاه و اراده نظام سازي ما برمی گردد، ولی
همیشه باید توجه داشته باشیم که در چه جامعه اي داریم زندگی می کنیم و ضرورت هاي زمانی و مکانی کدامند؟ نیازهاي
شهروندي فردي و گروهی مردم چیست؟ تلاش کنیم که برنامه ریزي جامعی داشته باشیم. ما این کار را نمی کنیم، بعد می گوییم
که حمله هایی دارد می شود، لذتگرایی دارد می آید، فردگرایی دارد می آید. شما باید براي فردگرایی و لذتگرایی جایی داشته
باشید. در طرح واره شما باید اینها تعریف شوند. من فکر میکنم واقعاً در عرصه حجاب می شود کارکرد. چرا؟ چون شما مسئله اي
به نام هویت دارید. هویت تاریخی مردم، پیش روي مردم است و جز و حافظه تاریخی شان است. مفهومی را می خواهم به نام
زیست جهان یا زندگی روزانه بیافزایم. شما نمی توانید این حافظه هاي تاریخی مثبت را در برنامه ریزي نادیده بگیرید. بنابراین،
آنهاست که جزو حافظه هاي " Daily Life " یک برگ برنده در مورد حجاب، همان زندگی زیست جهان مردم است. همین
تاریخی شان است که می توانید استفاده کنید. من فکر میکنم علت برخی بدحجابی ها، قطع نظر از آگاهی، به برخوردهاي غلطی
صفحه 59 از 141
که از جمهوري اسلامی انتظار نداشتند، ولی شاهدش هستند، برمیگردد. به هر حال، یا انقلاب نباید می کردید یا حالاکه کردید، به
سختی هایش باید توجه داشته باشیم که متأسفانه نداریم?. به نظر می رسد در طرح ساماندهی مد و لباس دچار نوعی پارادوکس
شده ایم و به" مدرنیسم اسلامی "به معناي تناقض نماي آن دامن می زنیم؟ چون با پذیرش تبرّج و خودنمایی مدل هاي متنوعی
ارایه می دهیم که خود زمینه خودنمایی از نوع جدیدش را هموار می کند و این باو تبرّج و دل فریبی، خود را در قالب مدل هاي
سنتی یا بومی، نمایان خواهد کرد. اولًا به جاي" مدرنیسم اسلامی، " بهتر است" نوشدگی اسلامی " یا" نوگرایی اسلامی " را به
کار ببریم، چون مدرنیسم نیست. مدرنیسم به پوشش اعتقادي ندارد. براساس پیش فرض هایی که عرض کردم از آسمان نمی آید،
ارادي است و گروهی آن را رقم می زنند و خواستارش هستند. بحث این است که ما با این طرح، دنبال بازنمایی هویت هستیم،
یعنی وحدت در عین کثرت. همان طورکه شما هم اشاره کردید، ممکن است در قالب این تنوع، تبرّج هم باشد، مگر در قالب
چادر نبود؟ ما یک تبرج ناپوشیده داریم و یک تبرج پوشیده، کدام بهتر است؟ حالا که قرار است تبرجی صورت بگیرد، تبرج
پوشیده خیلی بهتر از ناپوشیده است، ناپوشیدگی که تبرج نمی خواهد؛ چون فی حد ذاته تبرّج است. آن به لحاظ گام به گام هم
که شده، ما را از وضعیت فعلی نجات می دهد?. شما با چنین طرح هایی در درون پارادایم لذت محور برنامه ریزي میکنید?. نه این
پارادایم لذت نیست. پارادایم این است که به هر حال، انسان ها نیازهایی دارند. این نیاز باید برآ ورده شود، مگر این که بگوید
نباید برآورده شود?. در هر صورت، اگر شما در طراحی مدلتان، اصل را بر جذابیت گذاشتید، بالاخره پوشش ها به سمتی می رود
که جذابیت جنسی را به همراه خواهد داشت?. ما امیدوار هستیم درکنارکارهاي تربیتی و اخلاقی که هم براي خانم ها و هم براي
آقایان می شود، ان شاء الله میزان تبرج را هم در خانم ها کاهش دهیم و هم در نگاه تبرجی آقایان، اصلاح و تعدیلی صورت گیرد.
ما فقط می خواهیم که در پوشش، تبرج زایی نباشد. قصدمان این است که حداقل هایی که در ارتباط با حجاب هست، لحاظ شود.
شرع هم حجاب را به چادر محدود نکرده است. همان طور که چادر می تواند تبرج زا باشد، پوشش هاي دیگر هم می تواند
باشد. ما می خواهیم محدوده شرع را لحاظ کنیم. طراحان ما توجه دارند که وجه تبرح زایی آن کمتر باشد. ما گفتیم که حدود
شرعی لحاظ شود، ولی با توجه به گرایش ها و نیازها. فقط بحث زیبایی اش که نیست. مثلا در فرهنگ سنتی ما و خرده فرهنگ ها،
الزاماً تبرج زا نیست، ولی زیبا و آراسته است. آراستگی مراد ماست، ولی باید کار تربیتی و اخلاقی هم در کنارش بشود و این که
ترکیب رنگ ها به گونه اي باشد که به تبرج زدایی هم توجه بشود. امیدواریم که این طور نشود، ولی اگر این اتفاق بیفتد، می
گوییم الحمدلله که ایرانی این کار را کرد، مسلمان این کار را کرد، چرا دیگران این کار را بکنند؟ نگرانی ما این است که شما
چند مدل به مدل هاي موجود اضافه کرده باشید. فکر می کنیم که شما با ارایه مدل هاي جدید صرفاً قدرت انتخاب متقاضیان را
بالاتر برده اید. ما حق انتخاب می گذاریم، ولی از میان مدل هاي خوب و سنگین که تنگ و چسبان و جلف نیستند، ایرانی و
اسلامی اند. من در این صورت رقابت را تضمین می کنم، چون اگر ذایقه ایرانی دست ما بیاید، نمادها و نشانه هاي مستمر در
هویت ایرانی را لحاظ کنیم. من مطمئنم که جواب می دهد. عرض کردم که یک سري دقایق تربیتی هم وجود دارد که از نقش
فرهنگی و فرهنگ سازي آن نباید غافل شد، ولی من ترجیح می دهم اگر تبرجی هم می خواهد صورت بگیرد، مُدش مد درستی
باشد، هرچند ما تبرج را قبول نداریم و می گوییم تبرج فرم نمی شناسد و با هر لباسی شما می توانید تبرج داشته باشید. آن شاء الله
زنان و مردان ما اصلا اهل تبرج نباشند.
سیاست هاي کلان فرهنگی و مسئله حجاب
گفت وگو با مهندس حسن بنیانیان؛ رئیس حوزه هنري سازمان تبلیغات اسلامی اشاره" حوزه هنري سازمان تبلیغات اسلامی " یکی
از نهادهاي فرهنگی، هنري برخاسته از انقلاب اسلامی است. با توجه به جایگاه و نقش مهمی که سازمان هاي فرهنگی، هنري- به
صفحه 60 از 141
طور عام- و حوزه هنري- به طور خاص- در تبیین و ترویج فرهنگ عفاف و حجاب دارند، با مهندس حسن بنیانیان، رئیس حوزه
هنري سازمان تبلیغات اسلامی به گفت وگو نشستیم. حضور طولانی مدت ایشان در وزارت آموزش و پرورش و سازمان مدیریت و
برنامه ریزي کشور و همچنین آشناي نامبرده با سیاست هاي کلان فرهنگی کشور از یک سو و حضور فعلی او در یکی از دستگاه
هاي فرهنگی، هنري مولود انقلاب اسلامی از سوي دیگر، موجب شد که در این گفت وگو افزون بر موضوع یاد شده، به موضوع
ارتباط سیاست هاي کلان فرهنگی با وضعیت پوشش و حجاب بانوان به طور ویژه بپردازیم?. تحلیل خود را از وضعیت موجود
حجاب و عفاف در جامعه بیان کنید. از نظر شما، اگر بخواهیم آن چه را با عنوان بدحجابی در جامعه می بینیم، در یک تقسیم
بندي جاي بدهیم، آن را ناهنجاري می دانید یا آسیب یا بحران اجتماعی?؟ اگر بخواهیم تعریفی از آسیب داشته باشیم، باید
تعریفی هم از بحران ارائه دهیم. آسیب یعنی پدیده اي که در سیستم یا هدف موردنظر مرتباً اختلال ایجاد می کند و بازدهی آن
را پایین می آورد. بنابراین، می تواند تعریف بحران این باشد که وقتی یک سلسله آسیب کل سیستم را در خطر نابودي قرار می
دهد، می گوییم وضعیت بحرانی است. باید گفت در این مرحله، بدحجابی یک آسیب است و با رشد یک سلسله آسیب هاي دیگر
که متأثر از تحولات جامعه است، پیوند خورده است. اگر نتوانیم با این آسیب و دیگر آسیب ها مبارزه کنیم و تحولات اجتماعی ما
به این جا بیانجامد که براي حفظ حکومت دینی مجبور شویم مرتب از اصول و محتواي مان عقب نشینی کنیم و ارزش هاي اصلی
مان را بی رنگ سازیم، این مسیر طبیعتاً به بحران خواهد انجامید. بحران وقتی است که آدم متلاشی شدن یک نظام را با چشمش
ببیند. این متلاشی شدن می تواند آرام آرام انجام شود و پوسته اي باقی بماند و بعد، آن پوسته هم با آخرین ضربه ها فروبریزد.
درست همان سرنوشتی که نظام شاهنشاهی به آن گرفتار شد. سال هاي متوالی از درون پوسید و نتوانستند جلوي آسیب ها را ببندند
تا به مرحله اي رسید که با هدایت امام خمینی قدس سره، آن نظام متلاشی شد. به هر حال، در این مرحله، بدحجابی بیشتر یک
آسیب است تا بحران و خصوصیات بحران را دارا نیست?. فکر میکنید چه زمینه ها و عواملی موجب شده است با این آسیب روبه
رو شویم، با وجود این که در سی سال گذشته، از مباحث فرهنگی، ارزش ها و هنجارهاي دینی زیاد سخن گفته شده است. در
مورد آن هم کم هزینه نکرده ایم. می بینیم همان نسلی که از بدو تولدش در این نظام رشد کرده، بالغ شده و وارد اجتماع شده
است، متأسفانه امروز بدترین وضع را در زمینه حجاب دارد. چون در این مباحث، یک طرفِ اصلی قضیه، خالق هستی است، نمی
شود در پاسخ به این پرسش، بیش از اندازه مماشات داشت و ملاحظه کرد. کمی باید بیان صریح داشته باشیم. در اصلِ این که
مذهبی مثل تشیع، براي ادامه حیاتش نیازمند حکومت است، شکی نیست و باید عالمان دینی وارد عرصه سیاست می شدند تا
بتوانند دین خدا را مستقر کنند. وقتی حکومت دینی می شود، باید به آسیب هاي آن هم توجه کنیم؛ زیرا اگر توجه نکنیم، پی
آمدهایی به دنبال خواهد داشت. یکی از این آسیب ها این است که وقتی شما در موضع حکومت هستید، براي آنکه رفتار دینی
داشته باشید، یک مسیرش، مسیر علمی و منطقیِ فرهنگسازي است؛ یعنی باید با روش مناسب، با تقویت و اصلاح باورهاي مردم به
نحوي که احساس و عاطفه آنها هم آن را پذیرا باشد، رفتارهاي ناشی از این باور را به وجود آورید. براي مثال، در موضوع رفتار
حجاب، بتوانیم زنانی را تربیت کنیم که وقتی در مورد حجاب نظر می دهند، این افراد با همه احساس و عاطفه شان، پوشش را
پذیرفته باشند و هم وقتی درباره آن توضیح می خواهیم، باورهاي خود را توضیح دهند. همه اینها حاکی از این مسئله است که
موضوع را از عمق جان پذیرفته اند، درست مثل روحانی بزرگواري که با همه عشق به سمت عبا و عمامه می رود و آن را
محدودکننده و مزاحم نمی بیند، بلکه هویت بخش، شخصیت ساز و احترام آور می داند و احساس می کند با این لباس بهتر می
تواند پیام خدا را به مخاطب منتقل کند. توجه کنید که همواره براي اینکه این رفتار دینی، یعنی حفظ حجاب را داشته باشیم، راه
هاي کوتاه مدت انحرافی هم وجود دارد، مثل اینکه با کمک تهدید، زور و بهره گیري از قانون بخواهیم آن رفتار دینی را
گسترش بدهیم البته در مورد خاص پوشش زن مسلمان، وقتی حکومت دینی شد، چون با تحلیل دیگري باید ظاهر جامعه را
صفحه 61 از 141
درست می کردیم، ناچار باید حجاب را اجباري می کردیم، ولی کار اصلی که فرهنگسازي است، فراموش شد. براي توضیح بیشتر،
مقایسه کنید با قبل از انقلاب که چون حکومت دست ما نبود، وقتی می خواستیم در افراد رفتار دینی، ایجاد و آنها را نمازخوان
کنیم و بعداً از او یک مبارز مسلمان بسازیم، خودمان می دانستیم که حداقل باید مسیر دوساله اي را برویم و اول با او رفیق بشویم و
متناسب با شخصیتش به تدریج، آگاهی هایی او را توسعه دهیم تا باورهایش اصلاح شود. پس همواره به این افراد احترام می
گذاشتیم تا رابطه عاطفی سازنده اي ایجاد شود، چون به صورت تجربی دریافته بودیم که علاوه بر اصلاح باور، به احساس و عاطفه
او براي مذهبی شدن هم نیاز داریم. البته به میزانی که به ما نزدیک می شد، ما هم واقعاً این افراد را دوست می داشتیم و از
مصاحبت با هم لذت معنوي می بردیم. بعد از انقلاب، به ندرت شاهد چنین رفتارهایی هستیم؛ چون ما از موضع حاکمیت و قدرت
می توانستیم دانش آموزان دختر را جمع کنیم و بگوییم بخش نامه به دبیرستان آمده است که پوشش تان باید این طوري باشد. هر
کس هم نباشد، فردا صبح راهش نمی دهیم. آمدیم کار دوساله را با ده دقیقه صحبت و یک بخش نامه، حل کنیم و در این روش،
چه بسا دخترانی به نام دین خدا از طریق بعضی از مدیران متدین ناآگاه در بین همکلاسی هاي خود تحقیر شدند و پوشش اجباري
را پذیرفتند، ولی از درون، از دین دور شدند. البته باید گفت بخش مهمی از این اشتباه ها اجتناب ناپذیر بود، ولی آسیبش این
بود که وقتی ظاهر جامعه درست شد، آن کارِ اصیل فرهنگسازي فراموش گردید. اگر فراموش نمی شد، آن وقت یک سلسله
تحولات وسیع در کشور اتفاق می افتاد و آن تحولات، رد پایش را در برنامه هاي کلانِ نظام نشان می داد و مشخص می شد که
در صدر وزارت خانه هاي حکومت دینی، باید وزارت آموزش و پرورش قرار می گرفت و قوي ترین نیروها و توانمندتر ین
استعدادها در آموزش و پرورش گرد هم می آمدند تا این اتفاق بیافتد و براي تحقق چنین وزارت خانه اي باید بیش ترین منابع را به
آن جا اختصاص می دادیم، ولی درست برعکس این را می بینید. قوي ترین شرکت ها و وزارت خانه ها، بخش هاي صنعتی، پُل
سازي، جاده سازي، ساختمان سازي و پالایشگاه هاي نفت و... است و به طور طبیعی در چنین شرایطی، بیش ترین استعدادهاي نخبه
جامعه در این عرصه ها هدایت می شوند. در دهه فجر هم که از عملکرد انقلاب اسلامی گزارش می دهیم، همین موارد را گزارش
می دهیم. بدون تعارف، بعد از انقلاب، تا اندازه زیادي از فرهنگ سازي دینی غفلت کردیم. این فراموشی هم چنان تداوم دارد و
هشدارهاي پی درپی مقام معظم رهبري هم نتوانسته است این حرکت را اصلاح کند. دلیل آن هم نارسایی هاي ساختاري در
ساختار سیاسی کشور است که در جاي خود باید درباره آن بحث کرد. حاصل این فراموشی، بی توجهی به سازمان هاي اصلی
فرهنگسازي از جمله آموزش و پرورش و آموزش عالی از بعد تربیتی و فرهنگی و در ادامه آن، تخصیص نیافتن منابع اعم از بودجه،
استعدادهاي درخشان و علمی سازي این نهادها بود. به موازات این بی توجهی که در حوزه فرهنگ داشتیم، تأثیرات جامعه بیرونی؛
یعنی تهاجم فرهنگی لحظه به لحظه رو به گسترش بوده و هست؛ یعنی این طرف، لحظه به لحظه نیروهاي دل سوز قبل از انقلاب،
آرام آرام از رده مدیریت خارج می شوند. نیروهایی که به طور تجربی متوجه می شدند کار فرهنگی چه لوازمی دارد. گرچه
مقامات بالادست از آن ها نمی خواستند، ولی کسی که پانزده سال قبل از انقلاب، در آموزش و پرورش به عنو آن یک دبیر با
انگیزه دینی کارکرده بود، آن پانزده سال بعدش هم در جمهوري اسلامی به طور سنتی کار فرهنگی اش را ادامه می داد، گرچه
بالادستی ها از او نمی خواستند. این ها هم آرام آرام بازنشسته شدند و الآن در آموزش و پرورش، مدرسه خوب، مدرسه اي است
که قبولی بیش تر در کنکو ر دارد. آن آدم هاي با انگیزه هاي تربیتی هم بعد از انقلاب دیگر به آموزش و پرورش نرفتند؛ چون
جاهاي مختلف می توانستند بروند و حق انتخاب داشتند. الآن در بدنه اصلی آموزش و پرورش، تعداد نیروهاي با انگیزه براي
کارهاي فرهنگ سازي به مراتب کم تر از قبل از انقلاب است. این مثالی بود از یکی از عوامل مهم در عرصه نارسایی هاي
سازمانی در عرصه فرهنگ که می توان موارد دیگري را نیز فهرست کرد. از این گذشته، جاهایی مثل صداوسیماي خودمان به دلیل
رقابت سخت با رسانه هاي بیرونی و فقدان تولید آثار متناسب با نیاز جامعه دینی، قبح بدحجابی را آرام آرام ریختند. درست است
صفحه 62 از 141
که بر اساس آموزه ها و بر اساس استنادهاي شرعی می توان موهاي زن اجنبیه را دید، ولی از نظر تأثیر فرهنگ سازي، آثار متفاوتی
بر جاي می گذارد. دختر پانزده ساله حس می کند که وقتی پدرش می گوید پوشش اسلامی را باید حفظ کنی، تعصب دارد
وگرنه صداوسیما که ذیل حکومت است، فیلم بدون حجاب را نشان می دهد. روشن است این استدلال هایی که در حوزه مسائل
شرعی میکنیم، براي دختر پانزده ساله معمولی معنی نمی دهد و می گوید اگر این بد است، چرا نشان می دهید؟ در ریشه یابی
وضعیت امروز حجاب در ایران، شما تأکیدتان بیشتر بر تأثیر عوامل فرهنگی است. تأثیر عوامل سیاسی یا اقتصادي را در این حوزه
چه طور می دانید؟ آیا این عوامل هم موثر بوده اند؟ بله، اول باید درك کنیم که در عالم واقع همه فعالیت هاي اقتصادي و سیاسی،
قضایی.... در یک جامعه، یک دسته آثار فرهنگی هم دارد؛ یعنی یا تقویت کننده باورها و ارزش دینی است یا تضعیف کننده آن
و شناخت این تأثیرات، نیازمند مطالعه و تحقیق است. براي مثال، در آسیب شناسی فعالیت هاي سیاسی جامعه در تحولات فرهنگی
و از جمله موضوع حجاب، باید در آغاز به آسیب هاي دموکراسی و تبعات آن در جامعه ایران بپردازیم. به هرحال، خود غربی ها
هم فهرستی طولانی از معایب دموکراسی غرب را نوشته اند، ولی می گو یند ما راه حلی بهتر از این نداریم. یکی از آثار مخرب
دموکراسی، این است که در فعالیت هاي دست یابی به قدرت در عرصه سیاسی، بیش از اندازه، نیازهاي اولیه توده هاي مردم
نقش ایفا میکند. چون نمایندگان به واقع خودشان را باید طوري معرفی کنند که بتوانند دوره بعد هم توجه مردم را جلب کنند. در
مجلس هم که می آیند، نیازهاي اولیه مردم را تعقیب میکنند، نه نیازهاي متعالی افراد را. به همین دلیل، مهم ترین مسائلی که
احتمالًا یک نماینده مجلس پیگیري می کند تا دور بعد نماینده خدمتگزار معرفی شود، مسائلی مثل پوشاك و مسکن و قیمت میوه،
گران نشدن بنزین و ساخت جاده و پل و ساختمان است؟ یعنی همان نیازهایی که یک انسان طبیعی و عادي دارد. این موضوع
موجب شده است اساساً بعد از انقلاب، در مجلس شوراي اسلامی، هیچگاه بحث فرهنگ را به طور جدي تعقیب نکنند. اگر هم
مطرح شده، موضوع در درگیري بین جناح هاي سیاسی، مهم شده است، یعنی مسئله سیاسی است وگرنه در این سیستم دموکراسی
که ما الآن داریم، توده مردم از رئیس جمهور خودشان و نماینده هاي مجلس، کار فرهنگی طلب نمی کنند. کار فرهنگی بر
انگیزه هاي دینی شخصی مسئولان متکی شده است، نه اینکه از سازمان شان کار تربیتی بخواهند. این موجب می شود که حتی
افرادي که تا قبل از ریاست جمهوري انگیزه واقعی دارند که که اگر مسئولیت پذیرفتند، به مسائل فرهنگی توجه کنند، وقتی پشت
میز نشستند و کار تابل هاي شان، ملاقات هاي شان و مسافرت هاي شان شکل گر فت، می بینید تمام خواسته ها از جنس دیگري
است و وقتی می خواهند تصمیم بگیرند، باز حس می کنند اگر وقت شان را براي فرهنگ بگذارند، به اولویت هایی که مردم می
خواهند، نمی رسند. وقتی مشکلات اقتصادي مردم را می بینند، در رنج و عذاب وجدانند. اگر شما هم مانند رئیس جمهور یا
نمایندگان مجلس همواره تعداد زیادي نامه از عمق فقر مردم داشته باشید، به طور طبیعی اولویتی که براي پی گیري دارید، این نوع
مسائل است. این اتفاق بعد از انقلاب افتاده است. باید بررسی کرد که چرا مسائل فرهنگی توسط مسئولین اصلی نظام تعقیب می
شود و چرا حضرت امام و بعد مقام معظم رهبري این قدر بر کیفیت بخشی به فعالیت هاي شوراي انقلاب فرهنگی تأکید دارند؛
یعنی به جمعی که دیگر به مسئله شکم و غذا و نان و اینها نمی پردازند و مسئله شان به طور خاص موضوع فرهنگ است، امید
بسته اند، ولی متاسفانه چون شوراي انقلاب فرهنگی به نظام تخصیص بودجه وصل نیست و در به تصویب رساندن برنامه هاي پنج
ساله مداخله اي ندارد، بیش تر یک شوراي مشورتی و هشداردهنده مانده است. ملاحظه میکنید، نفس این بحث مربوط به عرصه
سیاسی است. مثالی هم در عرصه اقتصادي بزنیم. وقتی متأثر از دیدگاه اسلامی هستیم، براي رشد علمی زن و مرد تفاوتی قائل
نیستیم. دختران هم می آیند در جامعه درس می خوانند و شما بنا ندارید جلو آن ها را بگیرید. این ها تبدیل می شوند به نیروي کار
که معمولًا هم کم توقع تر از مردها هستند و هم با دقت بیش تري و حقوق کم تري به تدریج شروع میکنند جاي مردها را میگیرند.
یک دور بسته اي در جامعه شکل میگیرد که نتیجه نهایی آن در حفظ پوشش ظاهر می شود. توضیح بیشتر اینکه اگر آمار مردان
صفحه 63 از 141
آماده ازدواج را در جامعه ما شناسایی کنید، همواره خواهید دید که قدر مطلق آن خیلی کم تر از دختران آماده ازدواج است. حالا
اگر مجموعه اي از دخترها براي اینکه بخواهند به موقع ازدواج کنند، با نمایش ظاهري خودشان توجه را جلب کنند و خداي ناکرده
تعدادي از آنها متاثر از فقر یا بیماري روانی و روحی، بدون مراعات مسائل شرعی و اخلاقی، خودشان را در اختیار بگذارند و به
نیاز مردهاي لا ابالی جواب دهند، دور بسته اي شکل میگیرد. آن دور بسته این است که بعضی از مردها وقتی دیدند می توانند
بدون ازدواج، نیاز خود را برطرف کنند، بیش ترشان از ازدواج دوري میکنند و دوباره این تعداد کم می شود. کمکم دختران کم
ایمان تر حس میکنند در این رقابت باید بیشتر جلب توجه کنند و خودشان را نشان بدهند، وگرنه عقب می افتند. وقتی این دور
بسته را می خواهید بشکنید و مسئله را تعقیب میکنید که چرا در فرآیند ازدواج، مردان آماده ازدواج کم است، بحث به حوزه
اقتصاد و نبودن اشتغال به اندازه کافی مربوط می شود. البته از این مباحث نمی خواهیم نتیجه بگیریم که باید براي استخدام زن
ها، محدویت ایجاد کرد. واقعیت جامعه این است که بسیاري از زن ها در محیط کار، پُرکارتر، منظم تر و اطاعت پذیرتر از مردها
هستند. به ویژه اگر بخش خصوصی فعال شود، ترجیح می دهد که از زن ها بیش تر استفاده کنند که ما الآن داریم به این سمت می
رویم. بنابراین، این عامل اقتصادي هم فی نفسه بدحجابی را توسعه می دهد که البته درمان همه این دردها با ایجاد باور دینی و
هویت اسلامی در زن مسلمان مداوا می شود. توجه کنید وقتی از طریق تحولات اقتصادي این بستر در جامعه ایجاد شد، با توسعه
ماهواره ها و اینترنت و...، زمینه ذهنی این عوامل آماده تر می شود. ببینید در این مجموعه بحث، جریان هاي مختلف از سرچشمه
هاي مختلف به هم پیوند می خورد و شما نتیجه آن را در خیابان ها می بینید. حالا اگر براي یک جریان به این گستردگی، تکیه
شما فقط بر پلیس وکنترل اجتماعی باشد، طبیعی است که این دو توازن ندارد. چون میل بسیاري این است که پوشش را کنار
بگذارند. شما تا مدتی با پلیس می توانید ظاهر راکنترل کنید، ولی از جایی، موضوع به فشار تبدیل می شود و شکسته می شود.
همان طور که در چهارشنبه سوري ها تقریباً کنترل از دست در می رود و یکی از پدیده ها که خود را نشان می دهد، بی حجابی
در کوچه پس کوچه هاي بعضی شهرهاست که هشداري براي ما مسئولان است؟ چون بالاخره این عاقبت بی توجهی هاي مستمر
گذشته تا به امروز به مسائل پیچیده فرهنگی است?. وضعیت حجاب در جامعه ما در سه دهه گذشته، وضعیت ثابتی نداشته است.
در دهه اول، وضعیت مناسب تري داشتیم. در دهه دوم، وضعیت حجاب به سمت ناهنجاري پیش رفت و در دهه سوم به اوج خود
رسید. می خواهیم تأثیر سیاست هاي کلان سیاسی، فرهنگی، اقتصادي نظام و دولت هایی را که در این سه دهه به حاکمیت
رسیدند، بر ایجاد این وضعیت بررسی کنیم. آیا اتخاذ سیاست توسعه اقتصادي دو دهه دوم و اتخاذ سیات توسعه سیاسی در دهه
سوم در وضعیت حجاب جامعه ما موثر بوده است?؟ ما وقتی یک پدیده فرهنگی را تعقیب می کنیم، نقش فضاي عمومی جامعه
خیلی تعیین کننده تر از سیاست هاي دولت ها است. سیاست هاي دولت ها آثار خود را به تدریج و بلندمدت در شکل دهی فضاي
اجتماعی ایفا می کند. در دهه اول انقلاب، زن هاي ما فطرتاً می دانستند که حجاب مربوط به دین است. به همین دلیل، در ماه
رمضان، ماه محرم و صفر، حجاب شان را بهتر می کردند. جوّ دفاع مقدس و ایثار و تلاش این عزیزان و تراکم شهدا که هر کدام
یک محله را تحت تأثیر خود قرار می داد و در تلویزیون هم مرتب موضوع شهادت و تشیع شهدا بود، نسل جامعه ما را وا می
داشت به احترام آن ها، پوشش را مراعات کنند. به علاوه آن نسلی که آن روزها در صحنه بود، نسلی بود که مقارن انقلاب بود و
نسلی بود که خودش پوشش را که نوعی مبارزه با رژیم شاه می دانست، به عنوان یک اسلحه مثبت و دوست داشتنی تجربه کرده
بودند. در آن مقطع، حجاب، زنان را به عنو آن روشن فکر مذهبی معرفی میکرد. آن نسل، الآن پیر شده است. نسل بعدي محصول
ماست که در مدرسه، با عملکرد بعضاً غلط در حوزه تربیت حسّش این است که با زور و بعضاً با تحقیر، حجاب را به او تحمیل
کرده ایم. وقتی یکی را با تحقیر مجبور می کنند که رفتاري را انجام دهد، در اولین فرصت که بتواند، انتقامش را میگیرد. آدم باید
خودش را جاي یک دختر شانزده ساله بگذارد که همکلاسی هایش براي او شخصیتی قائل هستند. خانم مدیري به کلاس می آید.
صفحه 64 از 141
نگاه می کند به چهره ها و یکی را انتخاب می کند و به نام اینکه حجاب جزو دین الهی است، او را به جرم بدحجابی بین دوست
هایش تحقیر می کنند. دین در این محاوره به ابزار تحقیر این آدم تبدیل می شود. این درگوشه دهنش می ماند تا در فرصتی، از
جامعه مذهبی که این را بر او تحمیل کرده است، انتقام بگیرد. عکس آن هم وجود دارد. ممکن است این خانم در محیط غرب
برود و او را به عنوان یک ایرانی مسخره کنند. او می خواهد از هویت ایرانی خودش دفاع کند و بگوید من هم چنان پاي بند هستم
و با وجود مسخره کردن، حجابش را در آن جا کامل کند. دلیلش هم مبارزه با آن محیط است. با طرح این مباحث می خواهم
پیچیدگی مسئله و ساده انگاري هاي موجود در برخورد با مسئله را توضیح دهم. در مورد کارکرد دولت ها، عرض من این است
که سیاست هاي دولت ها از آن جهت خیلی موثر است که هم در شکل دهی به فضاي فرهنگ عمومی تأثیر میگذارد و هم به
طور خاص از طریق سازمان هاي فرهنگ ساز مثل آموزش و پرورش، آموزش عالی، ارشاد و غیره در تغییر باورهاي مردم تأثیر
دارد. در بحث شکل دهی به فضاي فرهنگ عمومی همه وزارت خانه ها و سازمان هاي اقتصادي، سیاسی، قضایی و... نقش ایفا
میکنند. اگر نهاد مستقلی از دولت ها، با کار علمی، به طور سالانه روند تغییرات فرهنگی را در موضوعات مهم از جمله پوشش،
اخلاقیات، عبادات، وجدان کار و غیره، اندازه گیري و اعلام می کرد و دولت ها را ناچار به ارزیابی عملکرد فرهنگی خود میکرد،
آنگاه مبتنی بر تحقیق، روشن می شد که مشکل ما این است که چون عمر دولت ها کوتاه است، هیچگاه موضوع تأثیر سیاست هاي
دولت ها در محتواي فرهنگ، موضوع و مسئله نبوده است تا آثار مثبت و منفی آن شناخته و روشن شود که بسیاري از سیاست هاي
مدیریتی موجود، تضعیف کننده پوشش اسلامی است و هم چنین بسیاري از سیاست هاي اقتصادي جامعه را به سمت بدحجابی می
برد. آن وقت ما می خواهیم در مقابل این وضعیت، با برگزاري جشنواره و نمایشگاه حجاب یا با تذکر بزرگان در رادیو و تلویزیون
و تشکیل چند جلسه، با جریان هاي چند بُعدي و پیچیده و پیوسته اي که لحظه به لحظه ابعاد آن گسترش پیدا میکند، مقابله کنیم.
این در حالی است که وقتی شما عمق و وسعت این تهاجم عظیم را می بینید، این سوال مطرح می شود که کدام دستگاه عظیم می
تواند جلو این جریان را بگیرد و با چه روشی؟ بعضی وقت ها، بعضی از بیماري ها وارد جامعه می شود و از آن بیماري درکشور
چهارهزار نمونه گزارش می شود. چهارهزار نفر در هفتاد میلیون چیزي نیست، ولی دکترها میگویند اگر جلویش را نگیرند، ممکن
است ده میلیون نفر شود. ممکن است براي این چهار هزار بیمار، چهار هزار متخصص را دعوت کنند تا بنشینند و شبانه روز فکر
کنند. چندین پژوهشگاه پس از ورود آن میکروب کار میکنند و از علم دنیا هم استفاده میکنند تا ببینند آنها حرف تازه اي کشف
کرده اند یا نه. یک مسئله فرهنگی را در جامعه پیدا کنید که به این شکل با آن برخورد کرده باشیم. الآن در جامعه ما چند هزار
دختر بدحجاب است، ولی با این روندي که داریم دنبال می کنیم، یک روز به ده میلیون می رسد. چند متفکر در حال مذاکره،
مباحثه، کشف راه حل هاي موثر در آزمایشگاه هاي واقعی جامعه هستندکه بعداً آنها را تعمیم دهیم؟ اما این را نمی بینیم. نه تنها
در این مورد، بلکه در پدیده هاي دیگر هم نمی بینیم. این همان مسئله اي است که عرض کردم، وقتی حکومت دینی شد، یکی از
آسیب هاي آن، این است که با ابزارهاي جایگزین کار اصیل فرهنگی، ظاهر جامعه را درست میکند و اصل اصلاح فرهنگ به
حاشیه رانده می شود. این در حالی است که فلسفه اصلی شکلگیري حکومت دینی، اصلاح فرهنگ جامعه است?. جمع بندي
صحبت شما این شد که ما به هر حال اصل انقلاب مان انقلاب فرهنگی بوده است. حضرت امام و مقام معظم رهبري مرتب بر
ضرورت انقلاب فرهنکی تکیه کرده اند و شوراي عالی انقلاب فرهنگی هم با این هدف تشکیل شده است. در این سال ها
میلیاردها ریال هم به عنوان بودجه فرهنگی تخصیص یافته و هزینه شده است، ولی با وجود تأکید بر مسئله فرهنگ و دین و ارزش
ها، باز هم چنان به تعبیر حضرت عالی در سه دهه گذشته و در همه دولت هایی که تاکنون بوده است، فرهنگ در حاشیه سیاست و
اقتصاد قرارگرفته است و ما هم چنان در حل مسائل فرهنگی از جمله حجاب دچار ناکامی هستیم. شما فکر میکنید راه حل این قضیه
چیست؟ ضمن اینکه شما پذیرفتید و قبول دارید که دولت باید در حفظ ظاهر جامعه تلاش کند؟ چه طور می شود این قضایا را
صفحه 65 از 141
28 سال حضور در مدیریت هاي فرهنگی در صف و در ستاد، به چند - درونی کرد و این مشکلات را حل کرد?؟ من بعد از 27
جمع بندي کلی رسیده ام. یکی اینکه در نظام مدیریت نظام جمهوري اسلامی، همان طور که در پزشکی، اول باید افراد پزشک
عمومی شوند، بعداً در رده اي بالاتر تخصص بگیرند، مدیران ارشد و میانی در جامعه اسلامی هم اول باید جامعه شناس فرهنگ
اسلامی بشوند و بعد در عرصه کاري خود تخصص داشته باشند. جامعه شناس فرهنگ اسلامی یعنی چه؟ یعنی این که بفهمد
چگونه سیاست ها، تصمیمگیري ها و رفتارهاي مدیر در حوزه مسئولیتش علاوه بر تحقق اهداف اصلی آن سازمان، تأثیر فرهنگی
هم به جاي میگذارد و چگونه باید این تأثیر فرهنگی را مثبت و سازنده کند. مثلًا شما مدیرکل بازرگانی هستید و در توزیع کالا و
خدمات نقش ایفا میکنید. مردم می توانند با روش توزیع شما، باورشان نسبت به حکومت دینی و دین الهی خراب شود یا درست
شود. پس شما دارید در فرهنگ نقش ایفا می کنید. بنابراین، شما که مدیرکل هستید، ضمن اینکه دیگران بر کارکرد اصلی شما
در توزیع کالا نظارت می کنند، کسی باید کارکرد فرهنگی شما را ارزیابی کند و به خودتان برگرداند. اگر این درك و فهم از
فرهنگ به کلیت مدیران نظام تعمیم پیدا کرد و این را پذیرفتید، اولین بحث این می شود که چگونه در قالب یک نظام آموزشی،
مدیران فرهنگساز تربیت کنیم تا مدیران ارشد شامل وزرا، معاون وزرا، استاندارها، تا رده مدیرکل، فهم فرهنگساز پیدا کنند. این
بحث بلندمدت است، ولی در کوتاه مدت وقتی به این سمت انتخاب شدند، باید یک دوره سه ماهه فشرده فرهنگ شناسی و
فرهنگ سازي بگذرانند و در این دوره هاي سه ماهه، وزیر متوجه شود اولین چیزي که باید در محیط مسئولیتش تخصیص درست
دهد، وقت است، نه پول و بگوید من در طول هفته چند ساعت را باید صرف پی گیري تحولات فرهنگی سازمان خود بکنم تا از
این رهگذر، تأثیر سازمان خودم در فرهنگ عمومی را بهبود بخشم، همان طور که تأثیر فرهنگ سازمانی را بر کارکنان سازمان
خودم اصلاح کنم. گام دوم اینکه، ما همان طورکه هر سه ماه یکبار نرخ تورم را اندازه گیري می کنیم و به رئیس جمهور گزارش
می دهیم، باید نهادي درکشور ایجاد شود که دست کم در شش ماه اول سال اعلام کند در طول سال گذشته، روند شاخص هاي
فرهنگی چه تغییراتی پیدا کرده است. این چیزي است که الآن نداریم. چون این نهاد الآن نیست، این چیزها خنده دار به نظر می
رسد، ولی اگر یک رئیس جمهور اراده کرد ظرف دو سه سال آن نهاد را تشکیل دهد و براي آن هفته چند ساعتی که رئیس
جمهور براي فرهنگ وقت میگذارد، آمار و مستندات علمی از تغییرات جامعه داشته باشد. براي هر شاخصی از شاخص هاي
فرهنگی تعدادي از دستگاه هاي فرهنگی، بیش تر مسئول هستند. شما اگر آمار آوردید که اعتقاداتِ پشتوانه داشتن پوشش اسلامی
ضعیف شده است، آن وقت دیگر مطالعات به شما میگوید، چون بحث اعتقاد است، بیشتر مسئولیت در این موضوع به عهده
آموزش و پرورش و صداوسیما و روحانیت است. آن وقت رئیس جمهور می تواند خطاب به وزیر آموزش و پرورش بگوید شما
سه ماه فرصت دارید طرح مناسبی ارائه دهید. در این جاست که تازه مشکلات درون سازمانی نظام آموزش و پرورش باز می شود
و تحول در آموزش و پرورش آغاز میگردد و خودشان می گو یند آقا، من مربی هایی که اطلاعات عمومی دینی داشته باشند، زیاد
دارم، ولی مربی که از عهده بحث طرح حجاب براي دخترها بربیاید، ندارم. می گویند خوب برو یک دوره کارشناسی ارشد
تعریف کن. پولش را هم ما می دهیم. این اتفاق در بخش هاي دیگر افتاده است، ولی فعلًا چون شما می توانید نیروي انتظامی را
صدا بزنید، بگویید: آقا چه کار می خواهید بکنید، ظاهر خیابان ها خیلی خراب است. فرمانده نیروي انتظامی میگوید: پانصد تا
ماشین یا اجازه استخدام دو هزار پلیس زن به من بدهید تا ما ظاهر جامعه را ظرف دو هفته درست کنیم. دو تا مصاحبه می خواهد،
چهار تا گشت، شب هم از طریق تلویزیون مردم را تو جیه می کنیم. ما 28 سال است که از این روش استفاده کرده ایم البته این
بحث نباید زحمات ارزشمند پلیس را زیر سوال ببرد، ولی اینها مُسکن هاي ضروري و اجتناب ناپذیر است. بحث این است که چرا
داروي اصلی فراموش شده است. در حالی که اگر همین اتفاقی که گفتیم، بیافتد و رئیس جمهور هفته اي چهار ساعت وقتش را
روي فرهنگ بگذارد، در آموزش و پرورش به هفته اي شانزده ساعت وقت گذاشتن روي فرهنگ تبدیل می شود. ممکن است در
صفحه 66 از 141
اداره اقتصاد و دارایی هفته اي دو ساعت بشود. چون در لابه لاي این آمارها ممکن است دربیاید که 12 درصد از نارضایتی مردم
از حکومت مربوط به عملکرد وزارت اقتصاد و دارایی است. رئیس جمهور می گوید وزیر اقتصاد و دارایی تو براي این 12 درصد
چه کارکردي. در سال بعد این را به 16 درصد برسان. آن وقت به طور طبیعی وزیر اقتصاد و دارایی در جست وجوي متخصصی
خواهد بود که بیاید نسبت فرهنگ و مالیات را شفاف و راه حل یابی کند و تازه نیاز به حضور افراد تیزهوش در عرصه فرهنگ
احساس می شود و به دنبال آن مراکز پژوهشی، و مراکز تخصصی شکل می گیرد و این امید به وجود می آ ید که درمان عقب
افتادگی مزمن ما در نگرش علمی به حوزه مدیریت فرهنگ شروع شود. در این بحث می خواهم نکته دیگري را هم عرض کنم. تا
موقعی که ما بعضی از قسمت هاي دین را عمده میکنیم و می خواهیم آن مورد خاص را پیگیري کنیم، این خطر هست که زیبایی
دین را بگیریم. بخش مهمی از زیبایی دین باید در اخلاق و دوست داشتن مردم از طرف مسئولان و افراد ذي نفوذ جامعه تجلی
پیدا کند. همان طورکه وقتی یک دختر پدرش را دوست دارد و حس می کند که پدرش از این لباس پوشیدن او خوشش نمی آید
و غمگین می شود، به پدرش می گوید من این لباس را دوست دارم. پدرش برایش توضیح می دهد که این لباس تو این اشکال را
دارد و او می پذیرد، بخش مهمی از پذیرش، ریشه در محبت بین پدر و دختر دارد. این محبت است که حجاب این دختر را درست
میکند. ما امروز بخش مهمی از تجلی دین مان از طریق قوانین است. قوانین اسلامی بخش سخت دین است و لازم است و نمی شود
از آن عقب نشینی کرد، ولی بحث اخلاق دینی این سختی را تلف می کند. اخلاق دینی یعنی این که من به عنوان مسئول بدانم اگر
پشت اتاقم آدم ها خیلی معطل می شوند، یک ساعت، نیم ساعت یا سه ربع، دو تا کتاب بگذارم مطالعه کنند. آن ها حس کنند
رئیس این جا براي وقت آن ها ارزش قائل است. وقتی هم آن ها داخل می شوند، عذرخواهی کنم که من به وقت شما توجه
داشتم، ولی نتوانستم به موقع شما را ببینم. آنها حس کنند مسئولان نظام مهربان هستند. این مهربانی را شما الآن ازکلیت نظام یعنی
از رفتار من کارمند یا مدیر نمی بینید. بخش سختی نظام را از طریق قوه قضاییه و از طریق اطلاعیه هایی که شما می خوانید و از
طریق پلیس در چهارراه ها به وفور می بینید، ولی در کنار آن، مهربانی دین را در رفتارهاي کارگزاران نظام نمی بیند. به همین
دلیل، جمع بندي خود من این است که در بخش فرهنگ، یک برنامه 25 ساله مستمر باید باشد تا مدیرانی که در سلسله مراتب
دموکراسی مرتباً عوض می شوند و با آموزش هایی که لایه هاي بعدي می بینند، سیاست هاي درست فرهنگی در درون نظام
اجرایی ثبات پیدا کند، دست کم به مدیران جدید هم بگویند که در این چارچوب حرکت کنید، یعنی بخش فرهنگ در اختیار
آدم هاي انتخاب شده از عرصه سیاسی نباشد. بخش فرهنگ باید دست فرهیختگان فرهنگی جامعه باشد که الزاما از طریق انتخابات
به صحنه نمی آیند. همان چیزي که ما از شوراي عالی انقلاب فرهنگی انتظار داریم که اصولی را تدوین کند که رئیس جمهور بر
اساس آن اصول حرکت کند. حالا اگر مجمو عه این اتفاقات بیافتد، شما یک جوشش همگانی متناسب باکلیت فرهنگ می بینید
که یکی از آنها حل مسئله حجاب است. با چنین جریان صحیحی، دیگر زنان تلقی نمی کنند که حجاب بحثی است که مردها دارند
به ما تحمیل می کنند. چون الآن این تلقی هست که مردها به جاي اینکه سرشان را زیر بیاندازند، ما را محدود می کنند و تا یک
اندازه اي هم وقتی از ناحیه دید آنها نگاه می کنی، می بینی ما در فعالیت هاي فرهنگی هیچکاري با این طرف موضوع که مردها
هستند، نداریم. ضمناً لازم است یادآوري کنم وقتی درباره بحث حجاب صحبت می شود، وجود خانم هاي فرهیخته و با مطالعه
لازم است تا آن ها هم نظر و احساسش را بگویند: در این موضوعی که عمدتاً متعلق به زن هاست، ما مردها دایم درباره آن نظریه
پردازي میکنیم و نسخه می نویسیم و می خواهیم از آن برنامه استخراج کنیم. نکته بعدي اینکه طرح این مباحث براي اقشار متوسط
جامعه است. وقتی یک جامعه در حال تحول است، طیف متنوعی از آدم ها را دارد. یک طیفش تحصیلکرده ها هستند. این
کارکردها و مباحث و روش ها ممکن است تحصیلکرده ها را قانع نکند و باید براي جامعه زنان تحصیل کرده، استدلال هاي
مناسب آنها را ارائه داد. همان طورکه یک طیف کوچکی از زن ها هستند که بیماري هاي جسمی، روحی و روانی دارند که این
صفحه 67 از 141
ها با نصیحت و کار فرهنگی مسئله شان حل نمی شود. براي این ها راه حل هاي دیگري لازم است. منتها این ها درصدشان کم
است. گاهی ما نسخه را براي درصد کم می نویسیم و براي همه اجرا می کنیم. آن وقت نتیجه عکس میگیریم؛ یعنی بیش از اندازه
سختگیري می کنیم. به عبارتی ببینید همان طور که شما عوامل متعددي را در ایجاد بدحجابی داریم، قانون هم باید جامعیت خود
را براي ارائه راه حل براي همه این عوامل ایجاد کند. ما گاهی در ذهن مان پی یک نقطه و یک سرچشمه می گردیم، در حالی که
چشمه هاي کوچکی است که به هم پیوند می خورد و رودخانه می شود. مثلًا گاهی مدرسه در مورد ایجاد اعتقاد و باور درست
عمل می کند، ولی پدر و مادر در خانه آن را خراب میکند؛ چون ما پدران و مادران را آموزش ندادیم. آنها با عادت می خواهند
چادر سر کردن خود را به فرزند تحمیل کند. امروز دیگر نمی توان با عادت، حجاب کامل را سر دختر کرد و یا آن را حفظ کرد.
متأسفانه بعضی از پدرها و مادرها هم در اولین جملات می گوید اگر این چادر را سر نکنی، از تو رضایت ندارم و این را به یک
عامل زور که متکی بر معنویت و قیامت است، پیوند می دهد. این حرف براي دختر، تلقی زور است که این پدر و مادر، از امتیازي
که خدا به او داده است که رضایت داشته باشد یا نداشته باشد، دارد سوء استفاده می کند، بدون اینکه دختر بفهمد چرا باید چادر
سر بکند. نکته هاي دیگري هم هست. بعضی از بداخلاقی ها و بدرفتارهاي هاي زنان باحجاب هم نقش دارد که من آن ها را
عامل هاي تبعی می دانم، ولی وقتی می خواهید آن را درمان کنید، باید در مورد همه این موارد و موارد دیگري که گفته نشد،
درمان خاص خودشان را داشته باشید. واقعیت این است که باورهاي معنوي و پذیرش مناسب در جامعه را باید به عنوان یک
ذخیره و پشتوانه تلقی کنیم و با کار علمی و بهره گیري از سیستم دموکراسی که فعلًا پذیرفته ایم، سعی کنیم از آبروي اجتماعی
مدیران براي توجه بیشتر آنان به تحولات فرهنگی جامعه بهره برداري کنیم. خلاصه اینکه در حوزه فرهنگ، باید سیستم هاي
نظارتی علمی به وجود بیاوریم که هنوز به وجود نیامده است. ابتدا باید از وجه مثبت قصه هم برخورد کنیم؛ یعنی تصو ر کنید
مرکزي در وزارت کشور وجود دارد که می گوید ما سی تا استاندار داریم. به ترتیب، نام پنج تن از بهترین شان را از نظر عملکرد
فرهنگی اعلام کنند و بقیه به طور محرمانه پیش خودمان بماند. چه قدر براي یک استاندار افتخار است که بگویند در بین سی
استاندار بهترین کارکرد فرهنگی را دارد. سی تا مدیرکل آموزش و پرورش داریم. پنج تاي اول را به عنوان بهترین مدیر کل با
کارکرد فرهنگی معرفی کنیم. بیست و چهار تا وزیر داریم. بهترین وزیر را که بهترین کارکرد فرهنگی را دارد، معرفی کنیم. این
پنج تاها را جمع کنیم و خدمت مقام معظم رهبري ببریم و سالی یکبار از آن ها قدردانی کنیم. اگر این طرح پذیرفته شد و البته
مشروط بر این است که ابتدا شاخص هاي انتخاب آنها علمی باشد. وزیر آموزش و پرورش اگر خواست با کار علمی این پنج نفر را
معرفی کند، او هم چاره اي ندارد که بگوید ما 37000 دبیرستان داریم و لازم است با یک روش علمی که بهترین دبیرستان ها از
نظر کارکرد فرهنگی شناسایی شوند، اگر وزیر بگوید خود من می خواهم با مسئولان این پنج دبیرستان از هر استان که 150
دبیرستان می شود، در سال ملاقات داشته باشم و از آنها قدردانی کنم. تو جه کنید اگر 37000 دبیرستان بخواهند کار فرهنگی
درست همراه با روش هاي نوین علمی انجام دهند، نیروهاي خوش فکر عرصه فرهنگ و تک تک مربی هایی که توان کار
فرهنگی اصیل علمی دارند، با تقاضاي جدّي روبه رو می شوند. آن وقت شما بعد از دو سه سال می بینید که فارغ التحصیلان
دانشگاه صنعتی شریف هم که فوق لیسانس گرفته اند، کار هواپیماسازي را رها میکنند و می روند درس طلبگی و روان شناسی و
جامعه شناسی می خوانند که بیایند در این پروسه تأثیرگذاري روي تحولات فرهنگی جامعه، کارکنند. بنابراین، باید سیستم هاي
نظارتی یا رصد فرهنگی به وسیله روش هاي نوین علمی ایجاد شود و این یکی از ضمانت هاي جدي براي تحول فرهنگی است.
پس خلاصه بحث این شد که مدیران در سلسله مراتب مدیریت باید در عرصه فرهنگ آموزش ویژه ببینند و مهم ترین دانشگاه ها،
دانشگاه هاي حوزه علوم انسانی شود. ممکن است عزیزان ما در عرصه اقتصاد بگویند مثل اینکه تو از مشکلات اقتصادي خبر
نداري. فرصت بحثش نیست، ولی می توان استدلال کرد که یکی از دلایل راه نیفتادن اقتصاد ما، بی توجهی به فرهنگ است. این
صفحه 68 از 141
خود بحث مفصلی است. ما تا در فرهنگ، سیاست و اقتصاد، توازن توسعه اي پیدا نکنیم، اقتصادمان راه نمی افتد. می توانیم با
تزریق پول نفت، شاخص هایی را رشد دهیم، ولی پول نفت که تمام شد، این شاخص سر جایش برمی گردد؛ چون پشتوانه آن،
یک ملت پرکار و پرتلاش و منظم و قانون پذیر نیست و بسیاري از رفتارهاي مردم ما مبتنی بر علم نیست لازم است هم زمان
"فرهنگ توسعه " جدي گرفته شود که خود بحث جداگانه اي است. بنابراین، بسیاري از این آمارهایی که گاهی در تلویزیون
مطرح می شود که صادرات این قدر پیشرفت کرده است، فلان کالا این قدر رشد پیدا کرده است وگندم این قدر رشد پیدا کرده
است، وقتی شما تحلیل محتوا می کنید می بینید که به پول نفت وابسته است و لذا اگر این پول نفت را قطع کنیم این رشد و توسعه
ادامه نخواهد داشت و با سرعت افول می کند. نمی خواهم همه خدمات بعد از انقلاب را زیر سوال ببرم، بلکه می خواهم بگویم به
موازات کار روي تأمین زیرساخت هاي فیزیکی مثل برق، جاده، سد و غیره، باید روي تحول فرهنگی نیروي انسانی کار می کردیم،
ولی آن را فراموش کرده ایم، چون نیروي انسانی با ایمان متناسب با این موضوع را سازمان دهی نکرده ایم، این شاخص ها با این
رشدها تداوم پیدا نمی کند، مگر اینکه با این فرض پیش برویم که حالا تا چند سال با پول نفت این حرکت تداوم پیدا کند. بعد
خودش فرهنگ سازي می کند. یعنی با پول نفت یک نسلی در کارخانه ها کار کنند. آن ها کم کم به کارکردن عادت می کنند.
بعد که نفت قطع شد، آنها با آن عادتشان ادامه کار می دهند که البته این نتیجه گیري ها جاي بحث بسیار دارد. به هرحال باید
بپذیریم که در خیلی جاها این توسعه، متکی به یارانه نفتی است و این رفاهی که الآن در جامعه ما هست و داریم روي آن بحث
می کنیم، براي این است که منابع را از زیرزمین روي زمین می آوریم و مصرف میکنیم. شاید تعجب کنید اگر بگویم یکی از
عوامل بدحجابی، درآمدهاي نفتی است. ببینید این یک امر اثبات شده است که بدحجابی در محیط کار، بازده کاري را پایین می
آورد. این ها در دنیا ثابت شده است و آن ها خودشان هم قبول دارند. وقتی بدحجابی بیاید، راندمان درس خواندن هم پایین می
آید. ما این ها را براي جوانان توضیح نمی دهیم؛ چون فعلا درآمدهاي نفتی راندمان پایین کارخانه هاي ما را جبران میکند. اگر
نفت نداشتیم و ما هم براي افزایش راندمان کار مطالعه می کردیم، آن وقت با زبان اعداد و ارقام، معجزه پوشش اسلامی اثبات می
شد. بحث پوشش اسلامی یک بعد مهم بین المللی دارد که اشاره کوتاهی به آن خواهم کرد. ثروتی که در اروپا است، مربوط به
کار و تلاش مولّد درونی آن ها نیست. یک بخش بسیار عظیمی از آن، حاصل عرضه سِکس زن است. چگونه می توان این را
فهمید؟ از اینکه می بینید، می نویسند هشتاد میلیارد دلار درآمد حاصل از توریست در ایتالیا است. ببینید و تحلیل کنید ازکجا می
آید؟ در اتریش ازکجا می آید؟ شما آن سکس زن را حذف کنید تا ببینید واقعاً آن ملت، ملت تولید کننده است. اگر امروز در
سوئیس و آمریکا یا آلمان تولید می بینید، خواهید دیدکه اغلب استعدادهاي درخشان شان، نیروي کار ارزان قیمت مهاجران جهان
سوم هستند که این جا جمع شده اند. همین حرم سرایی که آن جا درست کرده است، مغزهاي جوان را از کشورهاي جهان سوم
به آن جا کشانده است و آن بانکهایی که با پول هاي نفتی کشورهاي عربی می چرخد و ثمره شهوت رانی شیوخ عرب است.
بخش مهمی از این توسعه حاصل جذب مغزهاي جهان سوم و سرمایه ها جهان سوم است و الا واقعیت محیط این است که وقتی
روابط زن و مرد را در محیط کار گسترش دادید، بازدهی کار پایین می آید. همان طورکه امروز شما در جنگ هاي دنیاي مادي
می بینید، یک عده فاحشه هم کنار سربازها می فرستند. سربازي که همراه با فاحشه ها بخو اهد بجنگد، هر لحظه فرار می کند. به
همین دلیل، امریکا با سرباز پیاده نمی تواند جایی را بگیرد، مگر اینکه با هواپیما بیاید بمب بریزد و برود. این ما هستیم که وقتی
روابط ایمانی را به محیط بچه هاي مان می آوریم، در جبهه هاي جنوب لبنان و فلسطین به قدرت تبدیل میکنیم. همه آن جاهایی
که شما روابط زن و مرد را تحت کنترل اسلامی دارید، قدرت مافوق بشر عادي خلق می شود. بحث معجزه نیست، چون انسان ها به
تعادلی که خدا براي آن ها تعر یف کرده است، بازگشت پیدا می کنند. انرژي شان را صرف نیاز جنسی شان نمی شود و براي
هدف شان صرف می شود که این ها هم بحث هایی است که جایگاه خودشان را دارند ?. شما عوامل ایجادکننده و تشدیدکننده
صفحه 69 از 141
بدحجابی را برشمردید. نکته اي که ما در این چند سال با آن روبه رو بوده ایم، دیدگاه هاي متفاوت و متناقضی است که مسئولان
بلندپایه کشوري در حوزه فرهنگ دارند. از موضوع هاي کلان فرهنگی گرفته تا موضوع هاي خُردي مثل مسئله حجاب. به نظر شما
این دیدگاه هاي متفاوت و متناقض در تشدید وضعیت موجود حجاب چه تأثیري داشته است?؟ وقتی دیدگاه ها متناقض است و می
خواهید کار سختی را انجام دهید، آن دیدگاه هاي متناقض موجب می شود کار انجام نشود. آنهایی که نمی خواهند این کار را
انجام دهند، به دیدگاه هایی که متناسب با انجام ندادن است، تکیه می کنند. حاصل این می شود که شما در جلسات می نشینید و
چون 180 درجه دیدگاه متفاوت است، جمع بندي این می شود که در جلسه بعد، بحث ادامه پیدا کند تا به تفاهم برسید. بعد از
مدتی خسته می شوید و جلسه رها می شود؛ چون وحدت نگاه نیست. چرا وحدت نگاه نیست؛ چون موضوع پیچیده اي است و باید
مراکز تحقیقاتی و صدها نفر متفکر در رشته هاي مختلف علوم انسانی روي آن کارکنند. مسئله را از ابعاد مختلف ببینند و پی
آمدهاي آن را در اقتصاد و صنعت و سیاست شناسایی و راه حل یابی کنند، آن وقت دامنه نگاه ها به هم نزدیک می شود. تا
موضوع علمی نیست، هر کسی عامل ذهنی خودش را ملاك قرار می هد. از یک زاویه اي به مسئله نگاه می کند که ممکن است
زاویه تند باشد. شما اگر یک روحانی را در جزیره کیش، امام جماعت قرار دهید و روحانی دیگري را که دوست او و هم حجره
اوست، مثلًا مسئول یک مرکز فرهنگی در قم قرار دهید می بینید که آنها دو تحلیل متفاوت نسبت به مسئله حجاب پیدا می کنند.
علت این است که هر دو نمونه، دو نمونه غیرطبیعی از جامعه است. جامعه طبیعی، یک بستر دیگري دارد و شرایط کیش و قم در دو
سر طیف است. آن مراکز علمی اگر شکل بگیرد، اولین کارش این است که تصویر درستی از موضوع حجاب و پی آمدهاي آن را
در ایران نشان دهد. مثال بزنم، اگر مراکز تحقیقاتی مناسب درست کرده بودیم، آن وقت متوجه می شدیم که بدحجابی ابتدا به
طلاق نمی رسد. در یک فرایند، ابتدا مودت و محبت را در خانواده ها کم می کند و بعضاً به طلاق منجر می شود. در بسیاري از
موارد، اثرش در خانواده ها این است که رابطه زن و شوهر را کم عمق میکند. این کم عمقی رابطه در محیط خانواده در تربیت بچه
ها تأثیر منفی می گذارد. بنابراین، اینکه بعضی ها می گویند سی سال است که با این خانم کارمند همکار هستیم، مثل خواهر و
برادر هستیم و درد دل هم میکنیم و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است، باید گفت خیلی اتفاق افتاده است. تو نیازهاي حرف زدنت را با
یک جنس مخالف این طوري ارضا کرده اي و ارتباط تو با خانم خودت یک ارتباط مکانیکی است. آن هم هیچ لذتی از
زندگی نمی برد. هیچ مفهومی از خانواده را نمی فهمد. با بچه ها زندگی می کند و چون افسرده است، این افسردگی را در تربیت
بچه ها اعمال میکند. این ها را کسی اندازه گیري نمی کند که در جامعه بازخورد بدهد. این قصه ساده اي نیست که از کنارش رد
می شوید. چون فقط ما می گوییم بدحجابی عامل رشد طلاق است. این کافی نیست. با توجه به اهمیت موضوع، ما باید بتوانیم
انواع آثار منفی بدحجابی را با کمیته هاي مربوطه، شناسایی و مهم تر از آن، روند سال هاي متمادي را ترسیم کنیم. تأکید می کنم،
وقتی چنین مسئله اي براي حکومت دینی این قدر تعیین کننده است، باید ده ها مرکز مطالعاتی با فکرهاي مختلف از زوایاي مختلف
در تعامل با هم کار کنند و در جأیی نتایج کارشان با هم پیوند بخورد، فصل هاي مشترك آن ها را استخراج کنند و سالی صدها
کتاب درباره این موضوع از طریق این مراکز تحقیقاتی منتشر شود، زیرا از رهگذر تحقیقات است که متوجه می شویم موضوع
بدحجابی، نقش تخریبی عظیم روي اقتصاد، امنیت، سیاست و قضاوت... جامعه دارد. بعضی از مسئولان اجرایی و اقتصادي چون
درك درستی از فرهنگ و کارکرد آن ندارند، فکر میکنند سرمایه گذاري در فرهنگ بازده اقتصادي ندارد. چنین نیست. به ویژه
در شرایط کشور ما، کار صحیح فرهنگی از بالاترین بازده اقتصادي براي اقتصاد کشور برخوردار است. اجازه بدهید مثالی در این
زمینه بزنم، یکی از پدیده هایی که ما راحت ازکنارش رد می شویم موضوع ورود دختران به دانشگاه است. ما به دلیل ملاحظات
سیاسی اجازه می دهیم هر تعداد دختر در دانشگاه قبول شدند، وارد دانشگاه شوند. این طور نیست که با یک جلسه ساده بتوانیم
راجع این موضوع تصمیم بگیریم. باید این پدیده را دایما مطالعه کنیم و ببینیم ده سال آینده چه جامعه اي با چه ویژگی هایی
صفحه 70 از 141
دارید، و اصلًا به نفع زنان جامعه ما بوده است که این اتفاق بیفتد یا شما دارید جامعه را از درون متلاشی می کنید، ولی ظاهرش
خیلی خوشایند است. درست مثل این که شما در لحظه اي که به کسی هروین می دهید، کلی نشاط پیدا میکند، ولی چون می دانید
بعد از آن چه مصیبتی دارد، آن را هیچ وقت به دوست تان هدیه نمیکنید. در مسائل اجتماعی چون پی آمدهایش را نمی دانیم و
پی آمدهایش در سطح گسترده اي پخش می شود، خیلی راحت از کنار اینگونه موضوع ها رد می شویم. راحت می گوییم آقا
سختگیري نکن. توجه نداریم آن خانمی که فوق لیسانس معماري می خواند وکارگیرش نمی آید و در خانه آشپزي میکند، بعد
از شش ماه یا یک سال، افسردگی روحی پیدا میکند؛ زیرا در محیط دانشگاه ذهنش باز شده است، ولی الآن در جامعه کار ندارد،
چون تحقیق نکرده ایم که بین تعداد مهندسان معمار و ساخت و سازهاي جامعه چه نسبتی باید وجود داشته باشد و چند نفر باید
تربیت شوند. شما هم که بنا ندارید و نمی خواهید بگویید یک دختر برود در اقصا نقاط دنیا به عنوان مهندس معماري، در مرزها را
بازکنید، هر جا می خواهد برود. این درست در شرایطی است که در جاي دیگري به تحصیلات این دختر در رشته دیگري نیاز
داریم، ولی این ها را رها کرده ایم. معنی این حرف ها این نیست که در دانشگاه را به سمت دخترها ببندیم. باید براساس تحقیقات
کاربردي هدایت تحصیلی داشته باشیم و نتایج آن را در اختیار جوانان بگذاریم. به هر حال می توان مدعی شد در کنار نارسایی
هاي ساختارهاي سیاسی و پی آمدهاي مخرب دموکراسی در تحولات فرهنگی، یکی دیگر از عوامل مهم معضلات فرهنگی جامعه
کنونی ایران، نداشتن پژوهش علمی مبتنی بر اعتقادات و اصول دینی براي سیاستگذاري هاي درست فرهنگی است. توجه داشته
باشیم ما داریم با سرعت جامعه را علمی می کنیم و باید مفاهیم مربوط به مسائل اجتماعی دین را تا آن جاکه می توانیم بر مبناي
عقلانیت بیان کنیم. ضمن این که لازم است از دوران کودکی مبانی دینی و اعتقادي افراد را استحکام بخشیم. توجه شود در انجام
تحقیقات در حوزه پوشش اسلامی علاوه بر تحقیقات نظري، تحقیقات کاربردي لازم است و بهتر است از طریق دختران جوان انجام
شود. از این تحقیقات خیلی می توان درس گرفت و براي حفظ بنیاد خانواده از آن ها استفاده کرد ?. شوراي فرهنگ عمومی در
سال 1384 راه کارهاي اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب را به تصویب رساند. در این مصوبه، وظایف دستگاه هاي
آموزشی، اقتصادي، نیروي انتظامی و قضایی را مشخص گردند تا بتوانند با یک برنامه چهارساله به وضعیت مناسبی در وضعیت
حجاب برسند. پرسش بنده این است که این مصوبه را تا چه حد در عمل موفق می بینید و فکر می کنید به این شکل می شود به
نتایج موثر و مفیدي رسید؟ پرسش دیگر اینکه حوزه هنري سازمان تبلیغات اسلامی چقدر در راستاي این مصوبه و تبین هنري مسئله
حجاب و عفاف قدم برداشته وکارگرده است?؟ نگاه (نمی خواهم مطلق بگویم غیر علمی) کم عمقی که مسئولان فرهنگی ما به
موضوع فرهنگ دارند و تجربه هاي سنتی ما که می خواهیم آدم ها را در میان سالی متدین کنیم، موجب می شود که ما دستگاه
هاي اصلی فرهنگ ساز را که هشتاد درصد تحولات فرهنگی را رقم می زنند، رها کنیم و به سراغ هزاران دستگاه کوچک و کم
تأثیري برویم که مجموعأ 20 درصد بیشتر در تحولات فرهنگی تأثیر ندارد. این 20 درصدها ذیل مشکلات آن دو دستگاه جدي
کشور که آموزش و پرورش و صدا و سیما است، هر چه زحمت بکشند، نتیجه اي نمی گیرند و اگر با بخش نامه هاي اداري مجبور
شوند کاري کنند، تماماً نمایشی است تا گزارش کار بدهند، اگر عکس آن انجام شود و دو دستگاه اصلی آموزش و پرورش و
صدا و سیما اراده کنند روي این موضوع کار کنند، تقاضایی در آن ها شکل می گیرد که تمام دستگاه هاي کوچک تر ناچارند
براي پاسخگویی به آن تقاضاها کار جدي و عالمانه انجام دهند. مثلا اگر آموزش و پرورش زیر فشار بود که باید با کار فرهنگی
صحیح و با استفاده از ابزار هنر، پوشش اسلامی را توسعه دهد، وزیر آموزش و پرورش و حوزه هنري به هم پیوند می خورد تا
تولید آثار هنري مشترکی به وجود آید و آن وقت حوزه هنري مجبور می شد براي تولید این اثر، امکانات خود را بسیج کند و
هنرمند هم وقتی می دید محصول او را چهار میلیون دبیرستانی می بینند، همه خلاقیت خود را به کار می گرفت تا اثري تازه خلق
کند. امروز مثلا اگر حوزه هنري تئاتري را تولید می کند، کلی باید زحمت بکشد از رفاقت ها استفاده کند تا مدیر مدرسه اي اجازه
صفحه 71 از 141
دهد این تئاتر را آن جا اجرا و تست کنیم. تازه او می گوید منطقه مخالف است. خیلی زود اجرا کنید که آن ها نفهمند؛ چون
منطقه به من ایراد می گیرند که چرا شما بدون هماهنگی با ما رفتید با حوزه هنري همکاري کردید. علتش این است که وقتی شما با
مطالعه علمی سراغ فرهنگ سازي بروید، خیلی زود متوجه اهمیت آموزش و پرورش می شوید. من معتقدم این بخش نامه ها مثل
مُسکن است که درد را پایین می آورد، ولی اصل درمان فراموش می شود. با این تحلیل، بعضی وقت ها کار خیر دینی به کار غلط
تبدیل می شود که اگر شما براي کسی که آپاندیس دارد، مسکن بزنید، درد کاهش پیدا می کند، ولی بعد که به دکتر رفت، می
گویند چرا او را دیر آوردید؟ بعضی از این کارها که فعلاً انجام می دهیم، حکم مُسکن مخرب را دارد. به دلیل این که ابعاد
موضوع را نمی شناسیم، به ضدّ خودش تبدیل می شود. ما هم جرأت نداریم آن ها را به زبان بیاوریم؟ چرا که فکر می کنیم حالا
که پنج تا آدم دور هم جمع شده اند که کاري انجام دهند، نباید با تحلیل هاي مان تلاش آن ها را زیر سوال ببریم. پس دچار شک
و تردید می شویم که اصلا این حرف ها را بزنیم یا نزنیم، ولی واقعیت این است که تجربه نشان می دهد که این موضوع، موضوعی
نیست که با دو ساعت بحث در هیأت دولت حل شود و مسئله تمام شود. این کار پیچیده اي است که نیازمند حرکت آگاهانه و
جمعی نهادهاي موثر در تحولات فرهنگی است و بحثی است که روان شناس، جامعه شناس، اقتصاددان، روحانی مسلط بر دین و
علوم روز می خواهد؛ آدم هایی که در صحنه هاي میدانی کار عملیاتی کرده باشند. یادمان باشد دنیا از محل سکس زن، گردش
اقتصادي عظیمی به وجود آورده و حجاب ما یکی از موانع توسعه این گردش اقتصادي است. این که فرانسه می آید آبروي خودش
را می برد و با روسري یک دختر دوازده ساله مخالفت می کند، براي این است که پوشش اسلامی یک زن استاد دانشگاه را نشان
از یک تفکر جدید می داند و نگرانند که مبادا زن اروپایی را بیدار کند. آنها نگرانند که از زن اروپایی سوال شود تو خودت
انسان هستی، چرا جسمت را در این روابط خرج می کنی؟ باید انسانیت تو مبدأ ارتباطات اجتماعی باشد؛ چرا باید فضایی برایت
درست کنند که وقتی در 35 سالگی آرام آرام زیبایی ات را از دست می دهی، فکر می کنی دنیا تمام شده است؟ من با عزیزي که
از خارج آمده بود، این بحث ها را می کردم. او یک دفعه گفت که شما می دانید در اروپا متوسط زنان از 27 سالگی قرص
اعصاب می خورند. گقتم نه، این را نمی دانستم. حدس می زدم این جور باشد. گفت این عدد در حال پایین آمدن است. حالا شما
بررسی کنید، در یک جامعه اسلامی هر چه سن زن بالا می رود، به خاطر این که معلومات و تجربه اش بالا می رود، احترامش بالا
می رود. در آن جوامع، چون زن با بالا رفتن سن، زیبایی اش را از دست می دهد، او را به عنوان منشی وکارمند استخدامش نمی
کنند؛ چرا چون بخشی از رونق این شرکت با جسم او تعریف می شود، وقتی که او کمی شکمش بزرگ شود، حس می کند آن
کسی که شکمش باریک است، بر او مقدم می شود. طبیعتاً چقدر در غذا خوردن باید خود را کنترل کند، چقدر باید وقتش را
صرف ورزش کند تا این هیکل را حفظ کند. به همین دلایل است که بخش عظیمی از سرمایه ها در اقتصاد آن جا در مد و لباس و
لوازم آرایش می چرخد و آن ها حس میکنند که اگر حجاب دانشجوي دانشگاه ایران و ترکیه به اروپا راه پیدا کند- نه حجاب
سنتی و عادتی ما ایرانی ها- درگی نمی شود با آن مبارزه کرد. وحشت آن ها از حجاب دانشجوهایی است که در دانشگاه ترکیه
ظاهر شده است که یک زن تحصیلکرده استاد دانشگاه به سمت حجاب رفته است. دو نوع حجاب داریم؛ حجاب اجباري و حجاب
آگاهانه. آن ها به حجاب آگاهانه به شدت حساس هستند. بنابراین، فضاي سنگینی علیه ما درست کرده اند که این حجاب در
همان حالت سنتی اش بماند. زن محجبه تحصیل کرده در جامعه ما مطرح نشود و افزایش پیدا نکند. بنا براین، آن ها حق دارند
تمام تلاش شان را روي این موضوع متمرکز کنند که حجاب را مسخره کنند، چون بخش اعظم منابع درآمدي آن ها دچار مشکل
می شود. از این طرف، ما براي شکلگیري تمدن اسلامی باید بنیاد خانواده را حفظ کنیم. لازم داریم انرژي ها را در دل جامعه براي
سازندگی کشورمان ذخیره کنیم. اصلًا لازم داریم یک نسل همراه با محبت پدر و مادر را براي آینده تربیت کنیم. محبت پدر و
مادر مسئله کمی نیست. باید زن و شوهر همدیگر را دوست داشته باشند تا یک محبت طبیعی را تحویل بچه دهند. شما دقت کنید
صفحه 72 از 141
بسیاري از محبت هاي زن مطلقه یا مردي که زنش را طلاق داده است، به بچه خود، محبت تخریبی است. یا افراطی است یا
تفریطی. اگر دقت کنید نوعا این بچه ها تربیت طبیعی پیدا نمیکنند؛ چون یکی که مادر ندارد، گمان می کند که خیلی نباید با
خواسته هایش مخالفت کرد. گاهی افراط می شود، این طبیعی نیست چنین مواردي هنوز در ایران مطالعه نشده است که مصیبت
هایش مشخص شود. وقتی در ریشه یابی طلاق ها وارد می شوید، می بینید پاي زن دوم، مستقیم یا غیر وجود دارد. گاهی آن زن
دوم مستقیماً نقش ندارد. فقط با بدحجابی ها، عشوه گري ها و نداشتن عفت و حیا در جلسه هاي خودمانی، مرد را نسبت به زن
اولش بی میل میکند و آن مرد چون جرأت ندارد، زن دوم بگیرد، بی علاقه گی اش را به گونه اي نشان می دهد آلبوم تمبر براي
خودش درست میکند و یک گوشه اي منزوي می شود. این زوایاي پنهان، هنوز مطالعه نشده است. وجه دیگري هم در این بحث
وجود دارد که ما ازکنارش گذشتیم و آن وجه این است که اگر ما انتظار داریم مسئله حجاب حل شود، باید پاسخگوي نیاز طبیعی
زن و مرد مطابق با شرع باشیم. درکشور ما، شرع با عرف مخلوط شده است. عرفیات غیرمنظقی و غیر عقلانی موجب شده است که
دسترسی به همسر و ارضاي نیازي طبیعی، خیلی سخت شود و این هم یک بحث مفصلی است. ما مسئولان می ترسیم درباره این
موضوع بحث کنیم؟ چون بلافاصله ممکن است افراد بگویند خودش مسئله دارد. این حرف ها را می زنیم و از کنارش رد می
شویم و چون ازکنارش رد می شو یم، تلاش فرهنگی نمی کنیم که عرف هاي غیرعقلانی جامعه را آرام آرام حذف کنیم و لبّ
شرع را در جامعه جاري کنیم. ازدواج موقت در مواردي از نابسامانی ها یکی از راه حل هاي جامعه است. این فرهنگ در جامعه
خراب شده است وکسی هم روي آن کار علمی نمیکند. در جامعه ما براي پدر خیلی سخت است که بگوید من یک دختر خوب
دارم و دنبال یک داماد خوب میگردم. چون این در جامعه ما خیلی بد است، دخترها خواستگار مناسبی پیدا نمیکنند. در جامعه هم
نهادسازي نشده است که این ها به هم برسند. در حالی که درگذشته تاریخ اسلام این حرف ها نبوده است. زنی به مسجد می رود و
بلند می شود و می گوید من آمادگی ازدواج دارم. پیامبر هم اعلام میکند چه کسی آماده است با این خانم ازدواج کند؟ به همین
14 سال است. تلقی یک جوان این است که من باید چهارده سال - سادگی. حالا سن متوسط ازدواج 28 سال است. بلوغ هم 13
صبر کنم. چهارده سال محرومیت کشیدن خیلی ایمان می خواهد. خیلی ها وسط راه می برند. برنامه ریزان جامعه نسبت به این
مسائل مسئولند. توصیه اخلاقی می کنیم که روزه بگیر. ورزش کن. این یک ساعت، دو ساعت و یک روز و یک ماه جواب می
دهد، نه چهارده سال. در این بحث، باید راه حل هایی متناسب شرایط جدید پیدا کنیم. بعضی کشورها در این زمینه ها، تجربه
هاي قابل استفاده دارند. بزرگان باید درباره این موضوع ها نظر دهند، نه اینکه خودشان مستقیم در تلویزیون حرف بزنند. بزرگان
چراغ سبز بدهند تا سازمان هاي فرهنگی و هنري آن را در قالب فیلم و سریال جا بیندازند?. در پایان، اگر نکته نگفته اي دارید،
بفرماید?. از مجموع این مصاحبه می توان این برداشت را مطرح کرد که در شرایط امروز حوزه هاي علمیه باید به برون گرایی
جدي براي شناخت عالمانه از تحولات فرهنگی جامعه دست بزنند و با شکل دهی مراکز تحقیقاتی در موضوعات مختلف، اصول
کلی اسلام را در قالب هاي کاربردي همراه با روش هاي اجرایی ارائه دهند. کلی گویی هاي مرسوم، دردي را دوا نمی کند. تحقق
این موضوع مستلزم پیوند طبیعی حوزه، دانشگاه و مدیران اجرایی است. براي تحقق این امر، گام اول، پاسخگو کردن دولت ها
نسبت به تحولات فرهنگی جامعه است.
حجاب و مسئولیت هاي رسانه ملی
گفت وگو با علی رضا پویا؛رئیس مرکز تحقیقات صدا وسیما اشاره به هنگام بررسی نقش دستگاه ها و سازمان هاي فرهنگی کشور
درگسترش بدحجابی در سال هاي اخیر، یکی از سازمان هاي که بیش و پیش از همه، مورد اتهام قرار میگیرد"، سازمان صدا و
سیما "است. بسیاري معتقدند رسانه ملی، از یک سو، با نشان دادن فیلم ها و سریال هاي که در آن ها پوشش و آرایش نامناسب
صفحه 73 از 141
بازیگران، روابط آزاد دختر و پسر، اختلاط زن و مرد در محیط هاي کاري و غیرکاري، عشق هاي آتشین خارج از چارچوب
ازدواج و... تبدیل به موضوعی عادي شده است، و از سوي دیگر، با کوتاهی در زمینه تولید و پخش برنامه هاي که در آن ها
چیستی و چراي حجاب و عفاف براي مخاطبان رسانه، به ویژه جوانان و نوجوانان تبین گردد، بیش ترین نقش را در شکسته شدن
حریم عفاف و حجاب در جامعه ما داشته است. براي بررسی این موضوع با جناب آقاي علی رضا پویا رییس محترم" مرکز
تحقیقات صدا و سیما "به گفت وگو نشستیم?. در تحلیل تان از وضعیت موجود حجاب و عفاف در ایران بفرماید با کدام یک از
حالت هاي ناهنجاري اجتماعی یا آسیب اجتماعی یا به تعبیر برخی، بحران اجتماعی روبه رو هستیم?؟ الآن به طور عمده در برخورد
با مقوله حجاب درکشو ر، دو رویکرد مطرح است. هر چند هر کدام از این دو رویکرد، خود، زیر مجموعه هایی پیدا میکند که هر
کدام از آنها می تواند یک دیدگاه تلقی شود. یک دیدگاه که می توان به آن دیدگاه خوش بینانه گفت، این است که آن چه الآن
در جامعه به عنوان بی حجابی یا بی بند و باري یا مشکلات ناشی از این مقوله مطرح است، مشکل ساز نیست. به عبارت دیگر، نه
ناهنجاري است و نه بحران، بلکه این جلوه هایی از نوخواهی، مدگرایی و اقتضاي زندگی امروز به ویژه براي جوان ها و نوجوان ها
است که اسباب نگرانی نیست. حداکثر در این دیدگاه گفته می شود که ما باید این وضعیت را جهت بدهیم و هدایت کنیم؛ چون
مسئله اي طبیعی است. این دیدگاه البته دیدگاه خوش بینانه اي است. شاید بیشتر کسانی این اعتقاد را دارند که با مبانی دینی و
اموزه هاي آیات قرآن و روایت اسلامی در این موضوع، آشنا نیستند و در حقیقت، می توان گفت تحلیل شان غیردینی است. علت
چنین تحلیلی می تواند این باشد که ما در بسیاري از امور اجتماعی و فرهنگی، تحلیل هایی در جامعه داریم که برخاسته از مباحث
علمی با زیربناي غربی حاکم بر جهان امروز است. در مقابل این نظر که نمی خواهم بگویم بدبینانه است، این دیدگاه هست که
گفته می شود این امر، پدیده اي کاملاً مسئله ساز و مشکل ساز است یا اساساً ناهنجاري تلقی می شود یا واقعاً یک بحران براي
جامعه ما است. حتی گاهی هواداران این دیدگاه دوم، پا را از حد تحلیل قضیه هم فراتر می گذارند و اعتقاد دارند که این سطح از
ناهنجاري که در مقوله حجاب به معناي خاص و لا ابالی گري اخلاقی جنسی به معنی عام در جامعه ما ظهور دارد، وضعش از
کشورهاي غربی هم بد تر است؛ چرا که در جوامع غربی، آن حدي از رعایت اعتدال و مراقبت هاي عمومی و اجتماعی که اقتضاي
آن جوامع است، صورت می گیرد. به همین دلیل، آن نوع از بی حجابی که ظاهرش را در جوامع غربی می بینیم، آسیب رسان
نیست. در جامعه ما، به جهت این که این موضوع در چارچوب نظام فرهنگی و ارزشی ما از حالت اعتدال خارج شده است،
بحران سازي می کند. به عبارت دیگر، در آن جا اگر خانمی حجاب ندارد، با این بی حجابی، پیامی را القا نمی کند و در واقع،
بحرانی ایجاد نمی کند یا سلامت جامعه را به خطر نمی اندازد؛ چون همه آنها در چارچوب مقتضیات و نیازهاي تعریف شده آن
جامعه می گنجند. در جامعه ما چون این مسئله در چارچوب نیست و از حد اعتدال خارج شده است و با آموزه هاي ارزشی عموم
مردم در تعارض است، وضع ما از کشورهاي غربی بدتر است؛ یعنی نهایت اظهار نگرانی این دیدگاه این جاست که از این جهت،
وضع بی بندوباري در جامعه ما گسیخته و نابسامان تر از جوامع غربی است. در این موضوع ابتدا باید برخی مسائل را تعریف و
بعضی از امور را براي خود و دیگران درست تبین کنیم. باید اول به آن مبانی که اساسا این جور تظاهرات یا نمودها به آن مبانی
برمی گردد، توجه کنیم و به طور جدي پی آمدها را مطالعه کنیم. یعنی از یک سو، مبانی و از سوي دیگر، پی آمدها را ببینیم.
یعنی فرض کنیم که این پدیده در جامعه خودش را نشان می دهد؛ باید دید آیا طبیعی است یا غیرطبیعی؟ اگر غیرطبیعی است، چه
قدر غیرطبیعی است؟ به این ترتیب، می توانیم نظر واقعی و دقیق بدهیم. تصور میکنم اگر در این مقوله، نگاه هاي متضاد داریم، به
جهت این است که در دو جنبه یاد شده خوب تأمل نکرده ایم. یک جنبه این است که واقعاً ابعاد اساسی موضوع به معتقدات ما در
مسائل ارزشی برمی گردد که ما نمی توانیم از آنها صرف نظر کنیم؛ یعنی بالاخره اگر در روایات و آیات قرآن، مسئله اي به طور
صریح و روشن بیان شده است، ما نباید مشاهده کنیم که پدیده اي در جامعه برخلاف آن ظهور می کند و آن مبانی را مخدوش
صفحه 74 از 141
می کند و زیر پا می گذارد. از سوي دیگر، باید به پی آمدهاي این مسئله در جامعه توجه کرد. شاید یکی 1- مهم ترین رسالت
هاي ما در نظام جمهوري اسلامی، حفظ سلامت روانی و اخلاقی جامعه به ویژه نسل جوان است. اگر معلوم شد در موقعیتی که ما
داریم، این پدیده می تواند منشأ مشکلات روحی، روانی، اخلاقی و رفتاري براي جامعه ما شود، پس نمی توانیم به آن بی توجه
باشیم. باید کمی صریح عرض کنم گاهی مبانی و نظام ارزشی راه هایی را بسته، ولی عوامل تحریک آزاد است که این بحران
زاست. به عبارت دیگر، اگر در جامعه براي افراد، به ویژه نسل جوان، در سطح گسترده اي امکان ارضاي جنسی فراهم است و راه
هاي گوناگونی براي آن وجود دارد، شاید لا ابالیگري جنسی در سطح جامعه، آسیب چندانی ایجاد نکند. اگر در جامعه اي مثل
جامعه ما، با ملاحظات آن طرف ماجرا که مسائل بنیادین است و می خواهیم کیان خانواده حفظ شود؛ انسان ها معنوي و الهی
باشند؛ رشد انسانی داشته باشند؛ اشخاص داراي اعتدال روحی و روانی باشند؛ راه براي ارضاي تمایلات به هر شکل باز نیست.
طبیعی است در چنین جامعه اي که به جهت آن مصالح، راه براي ارضاي تمایلات آزاد بسته است، بعضی از این پدیده هاي
اجتماعی و تحریک نیازها که راه پاسخگویی به آن وجود ندارد، مشکل ساز می شود؛ چرا که در این صورت، ظهور ناهنجاري
هاي رفتاري، اخلاقی، جنسی و بی بندوباري ها و بی حجابی هاي مفرط، نیازهایی ایجاد می کند که پاسخ هاي سریع، مهیا و قابل
دسترسی برایش فراهم نیست. در چنین شرایطی به مقتضاي برداشت هاي دینی و علمی و ملاحظه واقعیت ها می توان نتیجه چنین
شرایطی را براي جامعه بحران ساز دانست؛ زیرا مسئله نیازهاي جنسی را نمی توانیم نیاز دست چندم فرض کنیم؟ این یک نیاز
جدي است و توجه اصولی و برنامه ریزي شده اي به آن لازم است. خیلی از مشکلاتی که در جامعه هست و براي حل آن باید
هزینه هاي هنگفتی پرداخت، می تواند ناشی از همین مسئله باشد. در اختلافاتی که بین زن و شوهرها بروز میکند، بین نوجوانان و
جوانان با خانواده رخ می دهد و مانند اینها و آن مقدار که ما از مراکز مشاوره و تحقیقات و در بازنمایی هاي نسبتاً مختصر از
مسائل جامعه، اطلاع داریم، خیلی وقت ها این مسائل به وجود مشکلات در ارتباطات جنسی برمی گردد. نمی خواهم بگویم همه
آن نیازهاي مفرطی که ایجاد می شود، ناشی از بی حجابی است. اي بسا خود بی حجابی و بخشی از مسائل دیگر، از دستاوردهاي
سیستم ارتباطی جدید مانند ماهواره و اینترنت و سی دي هاي مستهجن ناشی شود؛ زیرا دسته اي از برنامه هاي تصویري این رسانه
ها موجب نیاز مفرط جنسی، مشکلات تعادلی، روانی و عدم ارضاي جنسی به سبک معمول می شود. در جامعه ما تحقیقات نشان
می دهد خیلی ها واقعاً مایل نیستند برنامه هاي مستهجن ماهواره را ببینند، حتی کسانی که ماهواره دارند؛ چون اعتقادات دینی در
کشور نقش مهمی در این امور دارد. به هر حال، به هر میزان، به ویژه نوجوانان و جوانان این برنامه ها را مشاهده کنند، مشکلات
بروز خواهد کرد. بنابراین، با وجود این مسائل و دیگر عوامل مانند نارسایی هاي تربیتی و اخلاقی فکر میکنیم که بی حجابی، بی
بندوباري و لا ابالی گري افراطی در جامعه دینی ما بحران ساز خواهد بود. درباره بسیاري از جوان ها که ازدواج شان به تأخیر می
افتد، در تهران تحقیق شده است. در پاسخ به این سوال که چرا بعضی دخترها یا بعضی پسرها به ازدواج تمایل ندارند، درصد قابل
ملاحظه اي میگویند به خاطر این که راه هاي دیگر باز است و راحت می توان تمتع جنسی داشت. پس چه لزومی دارد خود را
مقید کنیم. این وضعیت نشان می دهد که نابسامانی جنسی از حدود عادي عبورکرده است. یک وقت در جامعه یک دهم درصد
افراد چنین نظري دارند و یک وقت مثل هم اکنون درصد قابل ملاحظه اي این نظر را دارند. در این صورت است که نشانه هاي
نابهنجاري و بحران در این موضوع دیده می شود و در جامعه اسلامی نیازمند مطالعه جدي است?. درصدش چه قدر بوده است؟
?اجمالًا به شما عرض کنم در عداد عوامل دیگري که مطرح شده، مثل مشکلات اقتصادي، سختگیري هاي خانواده ها و نداشتن
شغل، بیکاري و مانند اینها؛ این درصد قابل توجه است. ما توقع نداریم این درصد باشد (همین درصدي که عرض می کنم قابل
توجه است). به این ترتیب به نظر می رسد که نگاه اول، نگاه کسانی است که بر اساس ذهنیت ها و نگاه هاي شخصی یا بر مبناي
نگرش هاي غربی که قبح هر کاري را با تمایل شخصی افراد قابل تجویز می دانند و با مبانی ارزشی ما خیلی سازگاري ندارد،
صفحه 75 از 141
موضوع را تحلیل می کنند. در نتیجه، دیدگاه دوم تقویت می شود؛ یعنی اینکه این موضوع از حد اعتدال خارج است و واقعاً
تعریف درست و شفاف وکنترل مناسب، مراقبت هاي جدي و فرهنگ سازي صحیح در این موضوع لازم است. اگر هر چه زود تر
با تأمل و تفکر و تدقیق روي این موضوع از ابعاد مختلف کار نشود، این ناهنجاري هر روز می تواند بحران هاي بیشتري را دامن
بزند. آخرین نکته اي که مایلم در این زمینه عرض کنم، حدود یک سال قبل، در مقاله اي که در روزنامه جمهوري اسلامی دادم و
در آن جا چاپ شد، اشاره کردم که اگر این ناهنجاري ها مهار نشود، موجب می شود برخی به ویژه دختران کم سن و سال وکم
تجربه در جامعه دچار مشکلاتی بشوند که آینده آنها را تخریب می کند و موجب می شود چنین افرادي نتوانند خانواده سالمی
تشکیل بدهند یا اصلًا موقعیت ازدواج پیدا نکنند. به جهت اینیکه دچار آفاتی می شوند که کسی تمایل پیدا نمیکند با آنها ازدواج
بکند یا ازدواج می کنند، ولی دچار مشکلات بعد از ازدواج می شوند و ازدواج شان به طلاق منجر می شود. آن وقت در نظر
بگیریم در آینده، جامعه ما با این افراد می خواهد چه کارکند؟ من در آن جا گفتم که حل اینگونه مسائل، به مطالعه، برنامه ریزي و
در اجرا، عزم جدي می خواهد، چون موضوع ساده اي نیست. وجو د دخترهاي کم سن و سالی که در جامعه به این مسیرها کشیده
می شوند، در طول چند سال، مثل ویروس هایی است که بدن جامعه را واقعاً به بیماري مبتلا می کند؛ چون این افراد عناصري
نیستند که بشود آن ها را ایزوله کرد و در همه جاي دنیا نیز به اینگونه مسائل کاملًا توجه می کنند. برخی معتقدندکه وضعیت
موجود حجاب در جامعه ما به نوعی ناشی از شرایط گذار است. به تعبیر جامعه شناسی، جامعه در شرایط گذار به نوعی دچار
آنومی اجتماعی می شود و بی هنجاري در جامعه رخ می دهد، ولی اگر ما این شرایط گذار را پشت سر بگذاریم و به ثبات برسیم،
آن چه به عنوان بحران تلقی میکنیم، به تدریج می گذرد و هنجارهایی هر چند غیردینی، در جامعه حاکم می شود که وضع موجود
را تعدیل می کند. به نظر شما این تحلیل تا چه حد درست است و آیا اثر به شرایط متعادل اجتماعی برسیم، ممکن است وضعیت
حجاب در جامعه ما اصلاح شود?؟ اصل این سخن که در موقعیت کنونی در شرایط گذار هستیم، پذیرفته است. به جهت اینکه ما
هر چه از دوره اصلاحات اجتماعی و فرهنگی و نهادینه کردن نظام اسلامی، جلوتر برویم و زمان را پشت سر بگذاریم، اگر مسیر
راگم نکنیم و اشتباه هاي اساسی رخ ندهد، مشکلات کمکم فروکش میکند. به این معنا ما این دوره را دوره گذار فرض می
کنیم. با این حال، دوره گذار شرایط و مقتضیاتی دارد. دوره گذار نباید بدون برنامه ریزي و طولانی باشد. البته طول زمانش به
موضوع بستگی دارد. مشکلی در دوره گذار ممکن است سال ها قابل تحمل باشد، ولی مسئله دیگري به آن میزان قابل تحمل
نباشد. باید به زمان در دوره گذار توجه کرد. عنضر زمانی با عوامل دیگر باید متناسب با شرایط باشد. گاهی برخی از بحران ها می
تواند چنان پی آمدهایی داشته باشد که بعد از مرحله گذار به آسانی نتوانید آن پی آمدها را حل کنید. گاهی دخترهایی که از
لحاظ سن شناسنامه اي، تازه به سن بلوغ رسیده اند، رفتارها یا تظاهراتی دارند که مال کسی است که ده سال است سن بلوغ را
پشت سر گذاشته است. شما از این رفتار می فهمید که بلوغ زودرس اتفاق افتاده است و مشکلاتی وجود دارد. اگر مسائلی از این
قبیل را در نظر بگیریم، با آن توضیحی که دادم، باید مراقب بود این پی آمدها، ما را پس از دوره گذار دچار مشکلات اساسی
نکند. به طورکلی، اگر هم بپذیریم که این دوره، دوره گذار است، باز دوره گذار را باید مدیر یت کرد. به عبارت دیگر، این دوره
گذار باید هدایت شود. یک مثال خیلی ساده این است که ما می پذیریم دوره بلوغ یا دوره نوجوانی، دوره حساسی است. شما
تصورکنید این دوره گذار است؛ دوره گذار براي تحول از آغاز نوجوانی به بعد از آن. آیا والدین باید این دوره گذار را رها کنند
و بگویند چون دوره گذار است، خود به خود پیش می رود؟ والدین، خانواده ها، محیط اجتماع، نظام آموزش و پرورش باید
بدانندکه این دوره چون دوره حساسی است، باید خوب کنترل، مراقبت و هدایت شود تا دوره جوانی خوب آغاز شود?. به هر
حال، روي این مسئله حداقل توافق دارید که ما در مورد وضعیت حجاب، شرایط نامناسبی داریم. این وضعیت ناشی از چه علل و
عواملی است؟ چرا با وجود آنکه در سه دهه گذشته در زمینه تبلیغ و آموزش دینی کارهاي زیادي صورت گرفته و هزینه هاي
صفحه 76 از 141
فراوانی هم شده است، با این شرایط از حجاب روبه رو می شویم؟ چرا در بچه هایی که از ابتداي تولدشان در این نظام رشد کرده و
به بلوغ و سن رشد رسیده اند، این وضعیت را می بینیم و مجبوریم اعلام کنیم این وضعیت، بحرانی است?؟ در یک دسته بندي
کلی، ما دو دسته عوامل داریم. یک دسته عوامل بیرونی است که خارج از محدوده اختیارات ما و در واقع، خارج از اختیارات
مسئولان کشور شکل می گیرد. قطعاً در این دو دهه اخیر این عوامل نقش بسیار پر رنگی داشته است. یک بخش از عوامل بیرونی
از بیرون، سازمان دهی شده است و یک بخش به طور طبیعی اتفاق افتاده است. بخش سازمان دهی شده این است که به هر ترتیب،
کسانی که با نظام اسلامی مخالف هستند و درصدد براندازي و مبارزه جدي با نظام اسلامی هستند، هم به دلیل تجربیات تاریخی و
هم به دلیل مطالعات علمی، خودشان می دانند که یکی از راه هاي اساسی مقابله، این است که مردم ما به ویژه جوان هاي ما از
نظام ارزشی مورد قبول جمهوري اسلامی فاصله بگیرند. آسان ترین راه نیز امور جنسی و اخلاقی است که پذیرش و قابلیت این
طرف آن خیلی مهیاست که همان ترویج بی بندوباري هاست. چند سال پیش در مقاله اي که در یک نشریه علمی چاپ شده است،
نقل قولی کردم از نخست وزیر اسبق اسرائیل که در یکی از کمیته هاي ویژه کنگره آمریکا گفته بود شما براي اینکه با جمهوري
اسلامی بتوانید مقابله کنید، در رأس همه کارهایی که انجام می دهید، در تلویزیون ها و ماهواره هاي تان بی بندوباري را رواح
دهید. در واقع، کاري کنید که جوان هاي ایران توجه شان از مسائل جدي به مسائل غریزي و رفتارهاي جنسی جلب شود. در آن
مقاله، برخی راه کارها و مصداق هاي عملی مقابله نیز مطرح شد. خوب، این امري حساب شده و برنامه ریزي شده است. یک
بخشی از این عوامل خارجی ممکن است حساب شده هم نباشد و به طور طبیعی اتفاق می افتد. الآن در سطح رسانه هاي جمعی
جهانی، برخی از شبکه ها براي اینکه مخاطب را جذب کنند و از این طریق درآمد کسب کنند، رسماً تصاویر مستهجن پخش می
کنند که افراد به واسطه تکنولوژي ارتباطی ماهواره اي می توانند این تصاویر را به آسانی دریافت کنند. هیچگونه کنترل عملی قابل
ملاحظه اي هم بر این موضوع وجود ندارد. ضمن اینکه حالا اگر هم فرض کنیم ماهواره را فعلا در شرایط موجود بتوانیم کنترل
کنیم، افرادي هستند که این برنامه ها را با سی دي هاي خیلی ارزان، تکثیر و توزیع می کنند. در بخش طبیعی می توان رفت وآمد
خیلی از جوان ها و مردم ما را به کشورهاي خارجی نیز مطرح کرد. در کشورهاي دیگر، جاهایی براي برخی از شهوت رانی ها
هست که نوع و مدل علاقه مندي و ارضاي جنسی را تغییر می دهد. این افراد می روند و می بینند وگاهی مبتلا می شوند و بعد که
بر می گردند، این برداشت ها و تمنیات را با خود منتقل می کنند. در یک مطالعه روي دختران و پسران جوان و نوجوان در سطح
تهران، درصد بالایی گفتند که روابط بین دختر و پسر قبل از ازدواج اشکال ندارد. وقتی که پرسیده شد آیا روابط قبل از ازدواج،
براي ازدواج ضرر دارد یا نه؟ گفتند: ضرر دارد. همین ها گفتند که ازدواج هایی که بعد از این روابط انجام می شود، ناموفق است.
ظاهر این دو اطلاعات ارائه شده متعارض به نظر می آید، ولی وقتی دقیق تحلیل کنیم، متعارض نیستند. براي این که مفهومش این
است که نوجوان ما از یک سو در عمل به برخی از مسائل مبتلاست که به آن تن داده است و از سوي دیگر، خودش می داند که
این ابتلاها آسیب رسان است. این نشان می دهد که ما می توانیم حتی در قبال آن عوامل خارجی هم کارهایی انجام دهیم و
برنامه ریزي داشته باشیم. بحث اصلی، عوامل داخلی است. باید توجه کنیم عوامل داخلی که عمدتاً هم دراختیار ماست و منشأ بی
بندوباري می شود، ریشه هاي مختلف دارد. اگر در جامعه، وضعیت اقتصادي، وضعیتی باشد که از عدالت فاصله بگیرد و به طور
جدي عده اي مبتلا به فقر شوند، صددرصد در مسائل اجتماعی و فرهنگی تأثیر می گذارد. مگر چند درصد جامعه می توانند در
مقابل هر فشاري براي خود، فرزند و محیط خانوادگی شان، مشکلات را تحمل کنند و تن به گناه و آلودگی ندهند. از این رو،
تنگناهاي اقتصادي در این مسئله، نقش جدي و اساسی دارد. پدر و مادرها صبح تا عصر در محیط بزرگی مثل تهران کار می کنند.
گاهی پدر دو شیفت یا سه شیفت کار میکند و تمام طول روز در خانه نیست. مادر هم دست کم حدود 7 تا 8 ساعت حضور ندارد
و از فرزندان مراقبت لازم صورت نمیگیرد. در این جا چه مشکلاتی بروز میکند؟ اي بسا اگر خانواده وضع مالی بهتري داشت وضع
صفحه 77 از 141
فرق می کرد. از لحاظ فرهنگی و تربیتی نیز موضوع مهم است. پدر و مادري که در طول هقته صبح زود می روند و شب هنگام به
خانه برمیگردند، فرصت و آمادگی گفت وگو با فرزندان را ندارد. فرزندان این خانواده ها در شرایط امروز جامعه در معرض آسیب
قرار میگیرند. جالب است در همین تحقیق، وقتی از هدایت دوران بلوغ دخترها و پسرها سوال شد که از چه طریقی مناسب می دانید
که درباره دوره بلوغ توجیه شوید؟ حدود 55 درصد گفته اند از طریق والدین. این خیلی مهم است. در مرتبه بعد به مدرسه،
صداوسیما و غیره اشاره کرده اند. این نکته نشان می دهد که والدین نقش بسیار مهمی دارند شما در نظر بگیرید پدر و مادري که
دچار مشکل اقتصادي است و از آن بدتر، مادري که سرپرست خانواده است و این مادر سرپرست خانواده ثبات زندگی اش
مختل است و مشکلات جدي دارد، درباره فرزندان تحت تکفل چه کار می تواند بکند؟ در شرایطی که این مشکلات فرهنگی
وجود دارد و باید در محیط هاي آموزشی مثل دانشگاه ها رفع و حل شود، می بینیم که بیشتر دامن زده می شود. علتش این است
که در علوم انسانی، متون درسی دانشگاه، با رویکرد متفاوتی تدوین شده است و انطباق آن با نیازهاي فرهنگی، دینی و ارزشی ما
زیاد نیست و به جاي اینکه دانشجو را به سمت دین داري ترغیب کنند، گاهی به عکس اتفاق می افتد. معروف است که از لحاظ
دینی و اعتقادي، ترم اولی ها وضع شان از آنهایی که ترم بالا هستند، بسیار بهتر است. محیط علمی دانشگاه آن قدر باید براي
دانشجو جاذبه علمی و معنوي داشته باشد که هیچ چیز دیگري مجذوبش نکند. الآن آن قدر این جاذبه ها پایین است که با کم ترین
توجهی به مسائل فرعی و حاشیه اي، اشخاص از رسالت هاي علمی و اخلاقی خود فاصله میگیرند. متأسفانه گاهی حتی افراد در
کلاس درس، گفت وگوها یا رفتارهایی دارند و چیزهاي دیگر هست که با محیط دانشگاه سنخیت ندارد. این مسائل فرهنگی واقعاً
رسیدگی می خواهد. بعضی از نهادهاي فرهنگی و تبلیغی ما یا فرصت پیدا نکرده اند یا به اندازه کافی آمادگی نداشته اند. در
نتیجه، در بعضی زمینه ها فرهنگ سازي خوبی صورت نگرفته است. در این موضوع حتی رفتارهاي سیاسی نامناسب نیز تأثیرگذار
است. براي اینکه نوجوان و جوان، آینده خواه و آرمان طلب است. وقتی تعارض هاي سیاسی را در جامعه خودش ببیند، امیدهایش
را از دست می دهد. اقدامات سیاسی غیراخلاقی ازکسانی که از نظر نوجوان و جوان الگو هستند وگاه، به آسانی همدیگر را تخطئه
میکنند و مسائلی از این قبیل جاذبه و معنویت و اخلاق را از بین می برد. ما هر چه از اول انقلاب دور می شویم، انتخابات هاي ما
باید ارزشی تر و اخلاقی تر باشد، ولی می بینید که در انتخابات، افراد وگروه ها علیه هم عمل میکنند. خوب این نوجوان تشنه
فعالیت و پرنشاط بی اعتماد می شود و در خود فرو می رود و به مسائل بی اهمیت اطراف خود پاسخ می دهد. اگر این نوجوان
بخواهد در این جامعه ازکسی الگوگیري کند، از چه کسی الگوگیري می کند؟ بالاخره از یک شخصیت سیاسی مذهبی
الگوگیري می کند. در مباحث اقتصادي، فرهنگی و سیاسی هم اشاره کردم. می خواهم به مباحث دینی هم جداگانه اشاره کنم. در
مباحث دینی باید نظارت وکنترلی در سطوح مختلف براي ترویج مسائل دینی وجود داشته باشد. گاهی وقت ها بعضی از سلیقه ها
در ارائه مباحث دینی، بسیار دور از نیاز جامعه است. در سظوح مختلف هم هست. از اساتید معارف دانشگاه بگیرید تا برخی از
سخنرانی هاي مذهبی و برنامه ها و برخی از آثاري که قلمی می شود و برنامه هاي دینی که از رسانه ها پخش می شود. واقعاً باید
روي این امور فکر شود. نمی شود گفت در جامعه اي که امروزه نمی توانید دروازه هاي فکریش را ببندید و غیراز پنجاه سال
پیش است، شما بدون ملاحظه رقیب و بدون ملاحظه سم پاشی ها، بدون توجه به اختلال هایی که در جریان دین داري ایجاد
میکنند، دین را تبلیغ کنید. باید تبلیغات همگانی، به ویژه آن چه به حساب نظام اسلامی گذاشته می شود، حساب شده، دقیق و با
برنامه باشد و سرانجام این که حیطه هاي مختلف و نهادهاي مختلقی که دین را در جامعه ارائه می کنند، باید همدیگر را حمایت
کنند؛ یعنی کاملًا با هم هماهنگ عمل کنند. موضوع دیگري که در بررسی علل و عوامل گسترش بدحجابی باید به آن توجه کرد.
برخوردهاي حساب نشده با جوانان است. حجاب و اصلا کل دین داري که حجاب یکی از نمودهایش است، ارزشش به این
است که از روي رضایت و علاقه مندي صورت بگیرد. اگر بخواهد با فشار و تحمیل همراه باشد، ارزش مند نیست. یک جایی
صفحه 78 از 141
پس می زند و برمی گردد. براي برخورد با معضل بی حجابی و بی بندوباري در جامعه حتماً باید قوانین و ضوابطی بر برخورد
ناهنجاري ها وجود داشته باشد تا ازکارهاي سلیقه اي جلوگیري شود. خیلی وقت ها، ضابطانی که می خواهند با این قضیه برخورد
کنند، به اندازه کافی به کار خود آشنا نیستند و اي بسا در دراز مدت وضع را بدتر کنند. در جامعه اسلامی، امر به معروف و نهی از
منکر از واجبات است، ولی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، باید در شرایط مطلوب و با خبره گی انجام شود. نکته دیگري
که باز به نظر مهم می آید وگاهی وقت ها از آن غفلت می شود، توجه به نیازمندي هاي جامعه به ویژه زنان و نوجوانان و جوانان
است. براي مثال، اطمینان دارم اگر یک خانواده متدین بخواهد براي خانم و دخترش از این بازار، لباس هاي مناسب پیدا کند،
چندان راحت نیست. کسی در یکی از کشورهاي غربی مسئولیتی دارد، می گفت: من در فلان منطقه تهران که محل عرضه لباس
هاي زنانه است، چند ساعت با همسرم گشتیم، ولی نتوانستیم یک لباس مناسب پیدا کنیم. آخر سر گفتیم، برویم از همان کشوري
که هستیم تهیه کنیم. ما باید لباس هاي مناسب را در سطح جامعه عرضه کنیم. باید براي این قضیه فکر کنیم. ببینید اگر بعضی از
خانم ها در جامعه مثلًا براي اینکه کارشان را انجام بدهند، رفت و آمدشان را انجام دهند، بچه شان را حمل کنند، ساکشان را
حمل کنند، حجاب مرسوم (چادر) را نتوانند حمل کنند، براي جایگزین چادر باید فکر کرد. من در یکی از خیابان هاي شهر تهران
که محل عرضه پوشاك است، پشت ویترین، یک شلوار یا شلوارك دیدیم. گفتیم براي پسرمان که هفت هشت سالش است،
بخریم. داخل رفتیم و گفتیم آقا شلوار را براي پسرمان می خواهیم. گفت آقا آن شلوارك زنانه است! تعجب کردیم. اصلا فکر
نمی کردیم که زنانه باشد؛ شما نگاه کنید این لباس پشت ویترین است. بالاخره دختر و زن می رود و می بیند و می خرد، بعد هم
می پوشد و با آن به خیابان می آ ید. باید این مسائل هم مدیریت، هدایت و سازمان دهی شود. کسانی باید بنشینند و در این زمینه
کارکنند و ابتکار عمل نشان بدهند. لباس چیز کمی نیست. تأثیر روانی و فرهنگی دارد. اخیراً کارهایی شروع شده است که باید
سرما یه گذاري شو د?. به بحث رسانه ها و دسته هاي فرهنگی اشاره گردید. با توجه به مسئولیت تان در مرکز تحقیقات
صداوسیما، بحث را خاص تر کنید و بیشتر به خود رسانه بپردازید. دو گفت وگوهایی که با برخی از مدیران داشتیم، نوك پیکان را
متوجه صداوسیما میکردند. در گفت وگوهایی هم که با مردم عادي داریم، هم در زمینه ترویج بدحجابی و هم در زمینه
ناکارآمدي درترویج فرهنگ حجاب وعفاف، صداوسیما را مسئول می دانند. اگر نگویم متهم ردیف اول، دست کم یکی از
متهمان ردیف اول می دانند. سینما را تا حدي متهم می کنند، ولی مخاطبان سینما در حد صداوسیما نیست. به طورکلی، معتقدند
برنامه هاي رسانه به جاي اینکه در ترویج فرهنگ حجاب و عفاف کمک کند، به ترویج فرهنگ بدحجابی کمک کرده است. از
آن طرف هم صداوسیما براي ترویج فرهنگ حجاب و عفاف برنامه مشخصی نداشته است. تحلیل شما از این قضیه چیست?؟ بنده
به عنوان کسی که مدتی است در حوزه پژوهش سازمان صدا و سیما هستم و کار اصلی ام هم پژوهشگري است، این مطلب را که
کسی بگوید مشکل ترویج بی حجابی یا ترویج نشدن فرهنگ حجاب در جامعه، ناشی از صداوسیما است، قبول ندارم. توضیح
هایی که دادیم، نشان می دهد عوامل مختلف در این قضیه نقش دارد. البته این که صداوسیما در این زمینه خوب عمل کرده است
یا نه، جاي بحث است. الان مسئولیت صداوسیما از یک جهت بسیار سنگین است؛ یعنی از همه جهات این طور است، ولی از یک
جهت بیشتر سنگین است؛ زیرا مهر تأیید نظام اسلامی روي برنامه هاي صداوسیما خورده است. یعنی بسیاري از ارزش ها و
هنجارهایی که در صداوسیما وجود دارد، براي خانواده ها پذیرفته شده است. اگر اینها یک وقت ضد ارزش شد یا غیرهنجار شد،
آسیبی که وارد می شود، بسیار بزرگ است. این آسیب متوجه فقط آدم هاي بی دین و غیرارزشی نیست، بلکه می تواند متوجه
خانواده هاي مذهبی، متدین و مقید جامعه نیز بشود. با این توجیه که چون در صداوسیما است، بنابراین، مکمل خاصی ندارد. روي
کارهاي صداوسیما هم نباید تصور کنیم کار به سهولت قابل قضاوت است؛ چون کار در رادیو و تلو یزیون به ویره تلویزیون
فوق العاده دشوار است. در تلویزیون، ما در دو محدوده سیر می کنیم. اگر یکی از این دو محدوده را به قیمت دیگري از دست
صفحه 79 از 141
بدهیم، شکست می خوریم. یک محدوده اش این است که راه راگم نکنیم؟ یعنی مبانی و اصالت ها و ارزش هاي انقلاب و نظام را
به هیچ قیمت نباید از دست بدهیم. محدوده دیگر این است که باید نظر مردم را هم جلب کنیم " یعنی آدم ها پاي تلویزیون
بنشینند و جذابیت لازم باید وجود داشته باشد. در این دو محدوده حرکت کردن کار انصافاً دشواري است. اگر در سریال هاي
تلو یز یونی می بینیم حجاب به ویژه چادر براي آدم هاي پیر، ازکار افتاده، کم منزلت، کم سواد، کم فرهنگ و اینها به کار می
رود، ولی آدم هاي با منزلت، با شخصیت، جذاب، گاهی وقت ها با سن و سال جوان، با طراوت، پرکار و فعال چادر ندارند و این
امر به صورت طولانی مدت جریان داشته باشد، آن وقت نتیجه چه می شود؟ نتیجه اش این است که مخاطب ما کمکم حس میکند
با چادر نمی شود موفق بود؛ با چادر نمی شود آدم حسابی بود؟ با چادر نمی شود منزلت اجتماعی داشت؛ با چادر نمی شود آدم
موثري بود. این خیلی مشکل ساز می شود. یا فرض بفرمایید در مناسبت هاي دینی، به هر حال، آمادگی بیشتري براي فرهنگ
سازي وجود دارد. بعضی وقت ها ضعیف ترین برنامه ها همان برنامه مناسبتی شب تولد ائمه، شب وفات ائمه و مناسبت هاي دینی
است. بعد هم در بطن کار می رویم، می بینیم کم ترین سرمایه گذاري صورت گرفته و کم ترین وقت صرف شده است، در حالی
که ما باید بیشترین سرمایه گذاري را براي اینگونه برنامه ها انجام دهیم و بیشترین وقت را براي آن بگذاریم و بهترین جایگاه را به
آن اختصاص دهیم. چرا که کار دشوار است و داراي تجربه رسانه اي پیشین نیست. از سوي دیگر مسئله حجاب یک قید است.
پذیرش لازم دارد و این پذیرش باید با جذابیت همراه باشد و در مخاطب باید رغبت ایجاد کند، این را بپذیرد و داشتن این پوشش
را براي خودش افتخار و عزت بداند. من خیلی متأسفم به ویژه در تهران گاهی اوقات درکنار مادرهاي با حجاب، دختر بد حجاب و
با پوشش غیرهنجار دیده می شود، واقعاً تلخ است. اگر این نکات را جمع کنیم و از آن طرف، به دشواري کار در صداوسیما هم
نگاه کنیم، موضوع عملکرد صداوسیما بهتر قابل درك خواهد بود. در بیان دشواري کار مثلًا بازیگر خانمی که یک نقش مثبت و
ارزشی بازي میکند، پس از تمام شدن فیلم یا سریال، با یک قیافه ناهنجار و با آرایش نامناسب در مراسم تجلیل آن سریال حاضر
می شود. در این جا به مخاطب القا می شود که هیچ ارزش ثابتی وجود ندارد. دوگانگی را در ارزش ها می بیند و آثار تخریبی که
اینها دارد، کم از آثار مثبتی نیست که آن سریال داشته است. با توجه به این ملاحظات، نقش صداوسیما را در این قضایا بسیار مهم
و در عین حال بسیار دشوار است. بر خلاف سخنان حضرت عالی که مفهوم آن به نوعی فروکاستن نقش صدا و سیما در ایجاد
وضعیت موجود حجاب در جامعه ما بود، به نظر بنده نکاتی در برنامه هاي صداوسیما وجود دارد که هم در تبلیغ فرهنگ بدحجابی
و هم تبلیغ منفی نسبت به حجاب و عفاف موثر بوده است. در سریال هاي تلویزیونی، مکرر، روابط آزاد دختر و پسر را می بینیم.
اخیرأ عشق هاي مثلثی وگاه، عشق هاي زنجیره اي موضوع بسیاري از سریال ها شده است، حتی این عشق هاي مثلثی و زنجیره اي
وارد سریال هاي دینی، مذهبی و انقلابی هم شده است. پوشش و آرایش هاي نامناسب بازیگران هم به این وضعیت اضافه می شود.
غالب هنرپیشه هاي ایرانی با آرایش هاي آن چنان غلیظی در سریال ها حاضر می شوند که حتی با آرایش هنرپیشه هاي زن فیلم
هاي خارجی قابل مقایسه نیست. استفاده از چادر هم که اخیراً در مجریان باب شده اصلأ مناسب نیست، آنها چادر را خیلی بد
استفاده می کنند و فلسفه اصلی چادرکه پوشاندن کل بدن و پوشاندن زینت ها است در آن رعایت نمی شود?. براي اینکه دشواري
کار در صدا و سیما معلوم شود، باید به شما عرض کنم که عوامل و حلقه هایی که در تولید یک برنامه تلویز یونی نقش دارند، به
مراتب تأثیرشان بیشتر از مدیران است. مثال خیلی ساده این است که اگر یک فیلم بردار آدم مقید و متدینی نباشد، این تصویر را بی
دلیل روي صحنه هاي نامناسب مانند زیبایی هاي چهره زن هنرپیشه متمرکز میکند، آن وقت مشکلات آغاز می شود. اگر فیلم بردار
مقید و متدین باشد چهره خانم ها را عمومی و البته همراه با جاذبه هاي تصویري به صورت هنرمندانه نشان می دهد. حتی در
بسیاري از سریال ها و فیلم ها کلوزآپ و درشت نمایی از چهره زن ها ضرورتی ندارد. بالا تر از آن، یک فیلم برداري که به امور
12 سال - دینی بی قید است و گاهی ضدیت دارد، نمودهاي دینی را بد و نمودهاي غیردینی را بهتر نشان می دهد. بنده حدود 10
صفحه 80 از 141
پیش به معاون آموزش وقت سازمان که رئیس دانشکده هم بود، پیشنهاد کردم دست کم براي تهیه برنامه هاي مذهبی، دسته اي از
طلاب را آموزش ببینند. ایشان با مدیران خودش داشتند، جلسه اي تشکیل دادند و من ادله خود را ارائه کردم. در آن جلسه تصویب
شد که اگر رئیس سازمان بپذیرد، دانشکده اي در قم ایجاد شود که طلاب در آن جا پرورش پیدا کنند که موافقت شد و دانشکده
صدا و سیما در قم ایجاد شد. من به این کار ندارم که دانشکده خوب مدیریت شده است یا نه؟ آیا طلابی که در آن جا آموزش
می بینند، واقعاً نفوذ و تأثیر در برنامه سازي دارند یا ندارند. مهم این است که صدا و سیما باید گام هاي اساسی بردارد. براي اینکه
نهاد صداوسیما با این نقش اثرگذاري که دارد، بتواند در حوزه مباحث دینی و ارزشی کار خود را خوب انجام دهد، متفکران امور
دینی باید با این رسانه همکاري کنند. براي این کار باید سازمان دهی ویژه اي صورت بگیرد. هزینه مناسبی در نظر گرفته شود.
افراد مستعد باید جذب شوند. از موفقیت این اقدامات نیز باید مطمئن شد و بر تمامی مراحل انجام کار نظارت دقیق کرد تا هدف
اولیه از انجام آن محقق شود. گاهی اوقات ما بعضی چیزها را ترك می کنیم؟ چون براي آن برنامه ریزي خوبی نکردیم و خوب
مدیریت نمی کنیم. گاهی هم آدم هاي کم توان درکار میگذاریم یا خداي ناکرده آدم هاي غیرمخلص قرار می دهیم؛ آن کار به
نتیجه نمی رسد و استعداد و نتیجه را از بین می برد. به هر حال، در این مقوله که تجربه آن تازه شروع شده است و چند دوره
دانشکده قم، طلاب را براي تهیه کنندگی آموزش داده، این ابتداي کار است. اینگونه کارها از آن جا بنیادي به حساب می آید که
شما با بخش نامه و دستور نمی توانید فیلم بردار را براي فیلم برداري متدین و ارزشی کنید؛ چون او کار خود را می کند و هم چنین
نویسنده، کارگردان و بازیگر کار خود را می کنند. من معتقدم که ما باید آدم هاي تربیت شده و مهذب و مستعد پیداکنیم و به کار
بکشیم و نقش ها وکارهاي مقدس را حتماً به آنها بدهیم و البته براي این کار آموزش برنامه ریزي شده بسیار مهم و ضروري است.
اصلًا پذیرفته نیست که کسی امروز نقش پیامبر و قدیسین و فردا نقش یک آدم شارلاتان را داشته باشد که هر دو در تلویزیون
پخش می شود یا خانمی نقش مقدسی را بازي کند و بعد در جاي دیگر نقش متعارضی بازي کند و مردم هم زمان یا با فاصله
زمانی کم ببینند. امروزه اگر صدا و سیما بتواند درباره حجاب فرهنگ سازي کند، جامعه خوب تربیت می شود و نتیجه مثبت آن به
همه بخش ها و جاها منتقل می شود. الان فیلم هاي خارجی که براي بچه ها پخش می شود، اگر به صورت درازمدت باشد، بچه ها
را طور دیگري تربیت می کند. شخصیت بچه ها ازکودکی شکل می گیرد. ما براي این قضیه باید کار و فکر کنیم. ما پرمناسبت
ترین رسانه دنیا هستیم. این یک فرصت است، ولی اگر درست بهره برداري نشود تبدیل به تهدید می شود. این فرصت ها عمدتاً
دینی است؛ براي اینکه به رسانه ملی فرصت می دهد به آموزه هاي دینی بپردازد. اگر در رسانه، بد و ضعیف به این مناسبت ها
پرداخته شود، ضد خودش می شود؛ چون اگر مرغوبیت، محتوا و جاذبه نداشته باشد، مخاطب پس می زند. بعد که نظرسنجی می
کنیم، می بینیم برنامه ضعیف مناسبتی یک یا دو درصد در جامعه بیننده دارد. حقیقتاً یکی از مهم ترین رسالت هاي ما (صداوسیما
و حوزه علمیه، مسئولان و متفکران دینی) هم فکري و هم یاري با صداوسیما، براي پاسخگویی به نیازهاي جامعه به ویژه در
مقولات ارزشی و دینی است?. همان طور که مستحضرید، شوراي عالی انقلاب فرهنگی در سال 1384 مصوبه اي در زمینه راه
کارهاي اجرایی گسترش فرهنگ حجاب و عفاف داشت. در آن مصوبه براي همه دستگاه هاي دولتی، آموزشی و فرهنگی وصدا و
سیما وظایفی مشخص شد. فکر می کنید سازمان صداوسیما در اجراي این مصوبات چگونه عمل کرده و آیا در این زمینه موفق بوده
است?؟ اولًا برخی از این مصوبات خالی از اشکال نیست یعنی از ابعاد مختلف به آن توجه نشده است به ویژه این که برخی از این
مصوبات باید با ملاحظه کارکردهاي نهادهاي مختلف، متفاوت باشد تا هر کسی نتواند آن را به نحوي تفسیر کند. درکشور، قانون
اساسی داریم، چشم انداز 20 ساله داریم، برنامه 5 ساله داریم، قوانین عادي هم داریم. چرا این اتفاق می افتد؟ به خاطر اینکه اگر
قانون اساسی یا برنامه چشم انداز را در اختیار مجریان بگذارند، اجرایی ها اولًا نمی توانند کاري کنند. ثانیاً اگر کاري کنند، با
برداشت عمومی و سلیقه اي است. پس ابلاغیه شوراي عالی انقلاب فرهنگی باید کارشناسی شده و شفاف باشد. تحقیقی که اخیراً
صفحه 81 از 141
درباره علل و عوامل گسترش فرهنگ بدحجابی از نگاه نوجوانان و والدین انجام شده است، نشان می دهد که در ذهنیت مردمی
که با حجاب روزانه سروکار دارند، ابهام هاي جدي هست. این ابهام را کجا باید برطرف کند؟ تعاریف باید روشن وگویا باشد.
در تحقیق یاد شده از نوجوانان تهرانی و والدین آنها سوال شده است که حدود پو شش مورد نظر خانم ها در جامعه چه باشد،
خوب است؟ 76 درصد گفته اند" مانتو و روسري یا مقنعه " و 27 درصد" چادر. "از آن طرف، درباره رنگ پرسیده شده است که
84 درصد دختران گفته اند" باید رنگ روشن باشد. "یعنی رنگ مشکی که رنگ چادر است، مورد پسند قرار نگرفته است. معلوم
می شود که اگر ما بخواهیم چادر مشکی مورد قبول بانوان باشد، باید روي این قضیه کار بیشتري صورت گیرد. سوال شده است
حجاب را تا چه حد مفید می دانید؟ 31 درصد گفته اند" حجاب خیلی مفید است، " 25 درصد گفته اند" تا حدودي مفید است
. "مابقی که کمتر از 50 درصد است، گفتند": فرقی نمیکند. "یعنی درصد قابل توجهی در اینکه حجاب مفید است یا نه، بی نظر
هستند. البته این افراد لزوماً مخالف حجاب نیستند. نکته درد آور این تحقیق علمی این است که 54 درصد گفتند" حجاب باعث
طرد آدم از جامعه می شود. "وقتی به آنها گفته شده است وضعیت رعایت حجاب در جامعه ما در حال حاضر چگونه است؟ 56
درصد "، منا سب " و 44 درصد"، نامناسب " ارزیابی کرده اند. باز این نشان می دهد آن بحثی که داشتیم، جدي است و باید
مراقب بود یک وقت ذهنیت مدیران ارشد ما از واقعیت هایی که در جامعه وجود دارد، فاصله نگیرد. مباحث ما در این گفت وگوها
و همایش ها روي قضاوت هاي ذهنی و شخصی درباره جامعه نرود. با مادر چند شهید که اخیرا در جنگ 33 روزه لبنان پسرش
شهید شده و خودش چند سال اسیر اسرائیل بوده و اخیرا توسط حزب الله مبادله شده بود، در لبنان گفت وگو کردم. بسیار زن شجاع
و با روحیه اي بود. یکی از درخواست هایی که ایشان داشتند، این بود که در تلو یزیون هاي برون مرزي ایران، خانم هاي چادري
موفق را نشان دهید تا دنیا بداند که با چادر و حجاب اسلامی می شود موفق شد. وقتی آن خانم در لبنان با آن وضعیت استثنایی که
دارند، این توصیه را به ما می کنند، معلوم می شود چه رسالت سنگینی در این زمینه به عهده ماست. این که درصدي از خانم ها می
گویند اگر حجاب داشته باشیم، طرد می شویم، باید ببینیم این اتفاق چرا در جامعه افتاده است?؟ اگر فکر میکنید نکته اي مانده
است که در پایان بیان کنید، بفرماید?. نکته دیگري به نظرم نمی آید، جز اینکه از زحمات شما تشکر کنم و امید است موفق شوید
این بحث بسیار مهم را به گونه اي هدایت کنید که به نتایج اثربخشی برسد. پیشنهاد می کنم یک کمیته اي بگذارید (در آستانه
برگزاري هم اندیشی یا قبل از برگزاري) سرفصل هاي راهبر دي و راه کارها را از درون مقالات و گفت وگوها بیرون بیاورید تا
مثل قطع نامه تنظیم شود و معلوم شود هر راه کاري به چه موضوعی و چه محدوده اي و به چه نهادي مربوط می شود. نتایج هم
علاوه بر اینکه اعلام می شود براي تصمیم سازي، به مسئولان نظام به ویژه شوراي انقلاب فرهنگی براي تصمیم سازي ارسال شود.
بعضی از مقولاتی را نیز که احساس میکنید داراي ابهام یا تعارض است، در جریان هم اندیشی به بحث وگفت وگو بگذارید.
نیروي انتظامی و مقابله با پدیده بدحجابی
گفت وگو