گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
فصل دوم : واژه شناسی






واژه شناسی
کلماتی درآیات حجاب و نصوص مربوط به پوشش به کار گرفته شده است که بازشناسی دقیق آنها بی گمان به روشن شدن آیات
کمک شایانی خواهد کرد. از این رو ابتدا به بررسی این واژه ها می پردازیم و سعی می کنیم مفهوم دقیق آنها را در پرتو آگاهیهاي
عرضه شده در معجم ها بازشناسیم.
(زینت)
از جمله واژه هایی که در آیات حجاب بکار رفته و بازشناسی دفیق مفهوم و مصداق آن در تعیین حدود پوشش، نقش اساسی دارد
واژه (زینت) است. زینت بی گمان به معناي (زیبایی) ایست در مقابل (شین) به معناي زشتی، و ننگ و رسو ا ئی. آنچه باید با
تفحص دراقوال لغویان بدان رسید، آین است که: (زینت) زیبائی به نحو مطلق یا زیبائیی خاصی است مثلًا زیبائی طبیعی و یا...
اینک از کهن ترین متن لغوي شروع می کنیم: خلیل بن احمد فراهیدي می گوید: الزَیْنُ نَقیضٌ الشَیْن... والزینه، جامع لکُلِّ ما یُتَزیَّنُ
بِه. زیبائی نقیض زشتی است... و زینت هر آنچه را که بواسطه آن آراسته شود در بر دارد. ( 1 ) سخن وي نشانگر آن است که زینت
مطلق زیبایی و آرایه است، هر آنچه با آن آراسته می شود و تزیین می گردد. احمدبن فارس، معناي اصلی آن را نیکوئی و زیبائی
دانسته می نویسد: زینت دال بر نیکوئی هر چیز است در مقابل آن (زشتی) قرار دارد وقتی به زمین گفته می شود مزین شده که
بواسطه گیاهانش به گونه آي آراسته شده باشد. ( 2 ) در مصباح المنیر و قاموس المحیط نیز زینت و زیبائی در مقابل زشتی قرار
داده شده است. ( 3 ) ابن منظور پس ازآنکه زینت را مطلق زیبایی معنا می کند، می نویسد: لایُبدینَ زینتَهُنَّ یعنی زنان زینت باطنی
(مشل گردنبند، خلخال، بازوبند و النگو) را آشکار نکنند و اما لباس و صورت زینت ظاهري است. ( 4 ) راغب اصفهانی، پس از
آنکه ماده (زین) را در مقابل (شین) می گذارددر نگاه قران به آن سه مصداق قائل شده که عملًا به اطلاق مفهومی می گراید.
آقاي مصطفوي پس از نقل اقوال لغویان نوشته اند: روشن شد که حقیقت زینت عبارت است از: نیکوئی در ظاهر هر چیز است خواه
عرضی یا ذاتی باشد پس زینت، در زن هر آن چیزي است که از زیباشها و نیکوئیهایش آشکار می شود. ( 5) با این نگاه گذرا
روشن شد که زینت در معناي اصلی خود، مفهومی عام دارد، هم به زیبائیها وآرایه هاي طبیعی (خلقی) و هم به زیبائیها وآرایه هاي
آراستنی و عارضی اطلاق می شود، تا بنگریم در بخش تفسیر آیات، آنچه ازآیات می شود بهره گرفت با این مفهوم چه سان است
صفحه 15 از 70
3) مصباح المنیر، ج/ 1، ص ) . 2)معجم مقاییس اللغه، ج/ 3، ص 41 ) . 1) العین، ج/ 7، ص 387 ) ------------------------
. 5)التحقیق فی کلمات القرآن، ج/ 4، ص، 375 ) . 4) لسان العرب، ج/ 6، ص 130 ) . 261 و قاموس المحیط، ج/ 2، ص 501
(جَلباب)
واژه جلباب در تعیین حدود حجاب، نقش مهمی دارد و بازشناسی دقیق آن به چگونگی بحث در محدوده پوشش، تاثیر فراوانی
خواهد داشت، شاید همین نکته باعث تضارب آراء شگفتی درباره مفهوم دقیق آن شده است. آنچه اینجا می آوریم بیشتر جنبه واژه
شناسانه دارد تا برسیم در بحث حدود حجاب به بحث تفسیري آن : خلیل بن احمد فراهیدي نوشته است: الجلبابُ ثوبٌ اُوسَعُ مِنَ
الْخمارِ دونَ الرداءِ، تُغطی به المَرئه رأسها وصَدرُها. جلباب، جامه اي است از چارقد بزرگتر و از عبا کوچکتر زن بوسیله آن سر و
سینه خود را می پوشاند. ( 1 ) ابن منظور نیز همین تفسیر را براي جلباب متذکّر شده است. ( 2) معجم نگاران واپسین نیز، برخی این
معنا را پذیرفته اند و با اندك اختلافی در تعبیر در آثار خود آورده اند. از جمله طریحی می نویسد: جلباب، جامه اي از چارقد
----------------- ( بزرگتر و از عبا کوچکتر ،زن بوسیله آن سرش را می پوشاند و باقی آنرا روي سینه اش رها می سازد. ( 3
3) مجمع البحرین، ج/ 2،ص 23 . شیخ طبرسی (ره) در ) . 2) لسان العرب، ج/ 2، ص 317 ) . 1) العین، ج/ 6، ص 132 ) ------
بخش تبیین لغت، درباره (جلباب) نوشته اند: الجَلبابُ، خمارُ المَرئه الذي یُغَطی رأسُهَا و وجهَها اذا خَرجْت لحاجه. جلباب، عبارت
است از روسري ایکه در موقع خروج از منزل بکار برده می شود و سر و صورت را با آن می پوشانند. اما در بخش تفسیر نوشته اند:
یعنی مقصود این است که با روپوشی که زن به خود می گیرد محل گریبان را بپوشاند. بعد می نویسد: گفته شده جلباب همان
چارقد است و مقصود آیه این است که زنان آزاد وقت بیرون رفتن پیشانیها و سرها را بپوشانند. ( 1) ابن اثیر با توجه به حدیث علی
(ع): مَنْ أَحَبنا اهلَ البیتِ فَلیَستَعِدَّ للفَقر جَلباباً. هرکس ما اهل بیت را دوست بدارد باید خود را آماده کند تا فقر خویش بپوشد. در
( توضیح معناي آن نوشته است: جلباب کنایه از صبر است زیرا همانطور که جلباب، بدن را می پوشاند صبر نیز فقر را می پوشاند .( 2
قاموس المحیط، جلباب را چنین توضیح داده است: جلباب: پیراهن و لباس گشادي که کوچکتر از چارقد است یا همان ملحفه باشد
1) مجمع البیان، ج/، ص. ( 2 (¬) ----------------------- که لباسش را بواسطه آن می پوشاند پا به معنی مقنعه باشد. ( 3
3) قاموس المحیط، ج/ 1، ص 510 . زبیدي در شرح سخن (قاموس) از قول ابن حجر می نویسد: جلباب: ) . )نهایه، ج/ 1، ص 383
لباسی کوچکتر و پهن تر از خمار هست مقنعه .( 1) دزي، مستشرقی که تتبع قابل توجه در لباسها و پوششهاي مسلمانان انجام داده
است و می نویسد: جلباب، بمعناي چادر بزرگی که در شرق، زنان هنگام بیرون شدن از خانه، سرتاپاي خود را با آن می پوشانند.
جوهري نیز جلباب را ملحفه معنا می کند که در حقیقت همان ازار است. به قول قاموس این کلمه به معناي قمیص هم آمده
همچنین به معناي لباس گشادي که زنان در زیر ملحفه می پوشند (وثوب واسع للمرئه دون الملحفه )یا بالاخره معرف همان پرده
ایست که خمار نامند. اما در ازمنه تازه تر ظاهراً در مغرب، این کلمه مفهوم کاملًا متفاوتی یافته است. کلمه جلباب معرف نوعی نیم
تنه آستین دار یا بدون آستین است که مخصوصاً مواقع کار به کمر می بندند. ( 2) از آنچه آوردیم روشن شد که قریب به اتفاق
واژه شناسان و لغویان جلباب را به روسریها و مقنعه ها معنی می کنند که از چارقد بزرگتر و از عبا کوچکتر بوده است. ( 1 )تاج
.119 - 2 )فرهنگ البسه مسلمانان، ص 117 ) . العروس، ج/ 2، ص 174
(خِمار)
با بررسی مجموعه هاي لغوي گویا می توان گفت که خمار وسیله اي براي پوشش سر زنان بوده است. خلیل بن احمد فراهیدي
ضمن آنکه ماده (خمر) را به وسیله اي که ظرف را می پوشاند و بر (ظروف پوشش افکندن) معنا می کند، می گوید: خُمرتُها:
صفحه 16 از 70
ماغُشِیَ المَخموُر مِنَ الخِمارِ.( 1) راغب اصفهانی، اصل آن را پوشانیدن اشیاء می داند و می نویسد: خمار به وسیله اي که با آن
چیزي را می پوشانند، گویند. ولی عرفاً مختص به چیزي شده که زن، سرخود را با آن می پوشاند. جمع آن خُمُر است. اختمرت
المرئه یعنی زن خودش را پوشانید. ( 2 ) طریحی نیز ضمن اینکه بدین معنا تصریح کرده است به علت نامیده شدن مقنعه به خمار می
پردازد و می نویسد: وجه تسمیه مقنعه به خمار بدین لحاظ است که سر بواسطه آن پوشیده می شود إختَمرت المَرئَه یعنی مقنعه اش
3 ) فیومی نیز آن را به لباسی که سر زن بدان پوشانده می شود معنا کرده است. ( 4) ابن فارس که در ) را پوشید و سرش را پوشاند 0
ریشه یابی واژه ها همت عظیمی را بکار بسته است و از این جهت، اثرش بسیار مهم است، می نویسد: خمر بمعنی تغطیه و پوشانیدن
است. ( 5 ) آقاي مصطفوي پس از نقل اقوال لغویان در جمع بندي نهایی نوشته اند: خمر و خمار بمعنی سترو پوشش است. شراب را
3)مجمع ) . 2) مفردات، ص 159 ) . (خمر) گویند زیرا حواس ----------------------- ( 1 )العین، ج/ 4، ص 272 و 263
5) معجم مقاییس اللغه، ج/ 2، ص 215 . ظاهري و باطنی را می ) . 4) المصباح المنیر، ج/ 3، ص 181 ) . البحرین،ج/ 3، ص 292
پوشاند. به روسري زن نیز خمار گویند زیرا بوسیله آن سرش را می پوشاند. ( 1) محققی مستشرق در توضیح آن، سخن جالبی دارد:
جوهري و فیروزآبادي به جهت کثرت وضوح، شرح نکرده اند. ظاهراً این حجاب از زمان گلیوس معمول بوده زیرا بنا به اظهار این
( دانشمند خمار نوعی حجاب زنان است که قسمت جلوگردن، چانه و دهان را می پوشاند و روي فوق سر به هم متصل می شود. ( 2
از مجموع آنچه آوردیم می توان نتیجه گرفت که (خمار) سرپوش زن می باشد و از این روي آیه، ولیضْرِبْنَ بخُمُر هِنَ عَلی جُیُوبهِنَ
را می توان چنین معنا کرد: (زنان )بایستی روسري هاي خود را برگریبانهاي خویش بزنند. ( 1) التحقیق فی کلمات القران، ج/ 3، ص
. 2 )فرهنگ البسه مسلمانان، ص 161 ) .129
(جَیْب)
از فرهنگهاي لغوي چنین برمی آید که (جیب) به معنی (طوق گردن) (مدخل زمین) است. تاج العروس میی نویسد: جَیب القَمیصِ:
طوق و گریبان لباس را گویند. ( 3 ) فیومی نیز می نویسد: جیبُ القَمیصِ: آن قسمتی از پیراهن است که بر گردن گشوده می
2 (مصباح المنیر، ج/ ) . شود.( 4) یکی از لغویین می گوید: --------------------------- ( 3 )تاج العروس، ج/ 2، ص 210
1، ص 115 . اقرب الموارد و قاموس معناي اولی جیب را قلب و سینه گفته است. ولی اگر جیوب را سینه معنی کنیم از لحاظ آیه و
لغت اشکالی نخواهد داشت به نظر می آید گریبان لباس را به جهت روي سینه بودن، جیب القمیص گفته اند. ( 1) اما مرحوم
طبرسی جیوب را بمعناي گریبانها گرفته و فرموده: ... وکنی عَن الصُ دور بالجُیوبِ لانَها مَلبوسه عَلَیها. از سینه ها به جیوب، کنایه
2) بنابر این می شود گفت که تفسیر عالمان جیب را به سینه ) آورده شده است. زیرا گریبانهاست که روي سینه ها را می پوشاند 0
باید بدان جهت باشد که بر فراز سینه قرار دارد. طریحی نیز با اینکه جیب را به گریبان معنا کرده است، اما افزوده است که: می توان
4 ) بنابر این توان گفت که تفسیر ) جیب را به سینه معنا کرد.( 3 ) مرحوم شعرانی نیز آن را به (گردن و گریبان) تفسیر کرده اند 0
(جیب) به سینه و قلب که در قاموس نیز آمده است: ناصحُ الجَیبِ: اي القَلْب وَالصَدر. با عنایت به این معناست و تفسیر مفسران نیز
که پس از این به تفصیل خواهیم آورد توسع در معناي لغوي آن است: ابوالفتوح می نویسد: بگوي این زنان را تا مقنعه ها بر
2 )مجمع البیان، ج/ 7، ص ) . گریبانها زنند یعنی چنان سازند که ------------------------ ( 1) قاموس قرآن، ج/ 2، ص 91
(1) ( 4) نثر طوبی، ص 149 . گریبانهایشان پوشیده باشد به مقنع تا سینه ایشان پیدا نبود. ( 1 ) . 3) مجمع البحرین، ج/ 2، ص 28 ) .138
. روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج/ 8، ص 207
« تَبَرُّج »
صفحه 17 از 70
از جمله واژه هایی که درآیات حجاب بکار گرفته شده است و تبیین دقیق آن در بحث حجاب سودمند خواهد بود واژه (تبرج)
است. بررسی معجم ها و فرهنگهاي لغوي روشنگر آن است که تبرج به معناي: خودنمایی و جلوه گري است . در کهن ترین متن
لغوي یعنی کتاب (العین) آمده است: آنگاه که زن زیبائیهاي گریبان و چهره را بنمایاند، گفته می شود: تبرج کرده است. ( 2) فیومی
نیز جلوه گري و عرضه زیبائیها را مفهوم تبرج گفته و نوشته است: تبَرجت المَرئَه یعنی زن، زیبائیها و زینتهایش را در مقابل
نامحرم،آشکار سازد. ( 3 ) در لسان العرب همین معنا اندکی مفصل تر آمده است. مقاییس اللغه ریشه اصلی آن را (برج) می داند و
می گوید تبرج از همان ریشه است که بمعناي نمودن زیبائیهایش خواهد بود. ( 4 ) قاموس المحیط نیز (تبرح) را خودنمائی در مقابل
2) العین، ج/ ) ------------------------------- (5) مردان معنا کرده و نوشته است: (تبرجت: اظْهرت زینتَها لِلرجالِ) 0
. 5) ترتبب قاموس المحبط، ج/ 1، ص 240 ) . 4 )معجم مقاییس اللغه، ج/ 1، ص 238 ) . 3)مصباح المنیر، ج/ 1، ص 42 ) . 6، ص 115
زبیدي در شرح کلام قاموس، اقوال مختلفی را ذکر می کند گویا همه آنها تبرج را بمعناي خودنمائی گرفته اند. ( 1) ابن اثیر نیز
تبرج را به خودنمائی و خودآرایی براي دیگران، معنا کرده و در تفسیر روایت: کانَ یکره النساءَ عَشْر خِصال منها التَبرجُ لغَیْر مَحلِها:
پیامبر ده خصلت را براي زنان روا نمی داشت از جمله تبرج در جاي نامناسب، نوشته است: تبرج عبارت از آشکار نمودن زینت
2) مرحوم شعرانی، تبرج را به ) براي نامحرم می باشد که (این عمل )سرزنش شده و معناي این گفته (لغیر محلها) همین است 0
آشکار کردن زیور و کرشمه نمودن، معنا کرده است. آقاي مصطفوي پس ازآنکه اقوال مختلف را نقل کرده، نتیجه گرفته است:
ماده برج بمعناي ظهور و آشکار ساختن است. لذا بر قصر مرتفع ساختمان بلند و... همچنین بر زنیکه زیبائیهایش را در مقابل نامحرم
ظاهر می سازد، اطلاق می شود. ( 3) از مجموع آنچه نقل کردیم، روشن است: اصل معناي تبرح خودنمائی، خودآرائی و نمودن
زیبائیها در مقابل دیگران است. تفسیر آن با توجه به قرائن و قیودي که در آیات و روایات آمده عبارت است از: وَلا تبرُّجْنَ تَبرُّجَ
الجاهِلیه الاولی یعنی ظاهر نشوند و خودنمائی نکنند مانند خودنمائی جاهلیت نخستین. ... غیرَ مُتَبرجات بزینه یعنی زنانیکه
، 2 )النهایه، ج/ 1 ) . خودنمائی به زینت نمی کنند. -------------------------- ( 1) تاج العروس، ج/ 5، صص 417 و 218
. 3) التحقیق فی کلمات القرآن، ج/ 1، ص 227 ) . ص 113
فصل سوم :


فصل سوم : پاره اي اززمینه هاي گسترش عفت و حفظ پوشش
عفت عمومی و ارتباط آن با پوشش
گاهی شرایط نامنا سب اجتماعی، نتایح نامطلوبیی بدنبال دارد، موارد بسیاري ناهنجاریها سبب انزواي زن متعبد و متصلب بر تعالیم
می شود. بسیاري از کسانی که عادت کرده اند چون با مشکل برخورد کردند به جاي چاره جویی از بنیاد با همه چیز مخالفت کنند
و نسخه منع بپیچند در مواردي چنین گویا براي حرمت زن معتقد به محبوس شدن او در خانه و... شده اند. اما اسلام با برخورد
اصولی مشکل را برطرف ساخته و زمینه رشد و تعالی زن را فراهم نموده است. اسلام نارسائیها و ضعفها وناهنجاریهاي جامعه را می
کوشد اصلاح کند و با طرح برنامه هایی راهگشاو رساندن جامعه به سلامت اصیل خود زمینه حضور تمام آحاد آن را فراهم آورده
که برخی از آنها را اشاره می کنیم.
عفت عمومی
حفاظت و مراقبت از عفت عمومی بر عهده زنان و مردان است، مردان با غیرت فردي و اجتماعی و زنان با آزرم و حیا باید عفت
عمومی جامعه را پاس دارند.
صفحه 18 از 70
غیرت فردي
مرد پاسدار حرمت زن ونگهبان کرامت ناموس است. اعمال قدرت و قیمومت که خداوند آنرا براي مردان رقم زده است، زمینه این
پاسداري و حراست از ساحت نوامیس است. در روایات لزوم غیرت بر مردان تأکید شده و مردان غیور ستوده شده اند. غیرت، ا
ستواري، فرازمندي، راستی، حراست، پاك نگري و پاك کرداري است ( 1) که در روایات در حراست از ناموس و حفاظت از
( کرامت زن بکار رفته است. حضرت علی (ع )فرموده اند: غیره ا لرّجلِ ایمان. غیرت مرد و حراست او ازناموسش، ایمان است. ( 2
پیا مبر (ص) فر مو د: کانَ ابی إبراهیم (ع) غیوراً واَنا اغیرُ منْهُ وارغَمَ ا لُله انفَ من لا یَغارُ مِنَ الْمُؤمنینَ. پدرم ابراهیم غیرتمند بود و
3) این امتیاز تا بدانجاست که پیامبر مشرکی را بخاطر غیرت ) من از او غیر تمندترم. بریده باد بینی آنکس که غیرت نمی ورزد 0
ورزي از کشمته شدن باز می دارد و آو را می ستاید. ا مام صادق (ع) فرمود: اسیرانی را به محضر پیامبر آوردند پیامبر فرمودجز
یک نفر بقیه را گردن زنند آن مرد گفت: چرا مرا از قتل رها کردي ؟ پیامبر فرمود: خداوند با پیک وحیش ----------------
3) من لایحضره ) . 2 )غررالحکم و دررالکلم ج/ 4 ص 377 ) . 1) رك به اقرب المواردج/ 2 ص 894 و النهایه ج/ 3 ص 400 ) -----
الفقیه ج/ 3 ص 444 به من خبر داد که در تو پنج ویژگی وجود دارد که آنها را خداوند و رسولش دوست می دارند: یکی حراست
و نگهبانی دقیق از ناموس است و... ( 1 ) غیرتمندي انسان را از آلودگی می رهاند و مرد غیرتمند نه بر خود آلودگی را می پذیرد و
. نه از دیگران بی عفتی را بر می تابد. علی (ع )فر مو د: عفت و پاکدامنی نشان غیرتمندي مرد است. ( 1) بحارا لانوارج/ 8 ص 108
تعادل در غیرت
افراط و تفریط هماره پدیده ها و تلاشها را از نتیجه مطلوب و رسیدن به مقصود باز می گذارد. پرهیز از افراط و تفریط در این باره
باید مورد توجه مردان قرار گیرد چراکه اعمال غیرت چون از مدار شایسته اش بیرون رفت خود، ناهنجاري آفرین و فسادزا، خواهد
بود. حضرت علی (ع) از زیاده روي آن برحذر داشته و فرموده اند: إیاك والتَغایُرُ فی غیر مَوْضع غَیْره فَإنَّ ذلِکَ یَدعُو الصحیحه
مِنهُن الَی السَ قمِ والبریئَه إلی الرَّیبِ. بر حذر باش از غیرت در غیر موضع غیرت که آن درستکار را به نادرستی کشاند و پاکدامن را
به بدگما نی خواند. ( 2 ) در کنار این قبیل هشدارها و نهی از افراط و زیاده روي ها، نسبت به تفریط و بی توجهی در غیرت نیز
اسلام داد سخن داده است. مردي که تحت تاثیر تبلیغات بیگانه از هویت اصیل خود خارج گشته و از خود واقعی غافل شده، زن را
2)نهج البلاغه نامه 31 ص 307 . همچون متاعی مادي تلقی کرده و شخصیت خود را در داشتن ) -------------------------
زنی مزین وآراسته جستجو می کند، که مجازات این اعمال نزد خداوند براي مرد اگر بیشتر از زن نباشدکمتر هم نیست . قالَ النبی
(ص):... والْمرأَئه أذا خَرَجتْ منْ بابِ دارها مُتزینه متُعطره والزَّوجُ بذلک راضٍ،یُبنی لِزوجِها لکل قدمٍ بیتٌ فِی النار. هر زنی که خود
را بیاراید و خوشبو کند و از منزل خارج شود و شوهرش به این امر راضی باشد خداوند در قبال هر قدمی که برمی دارد براي
شوهرش خانه اي در دوزخ بنا خواهد کرد. ( 1) لذاست که در ذیل حدیثی وارد شده: (حُرِّمتِ الجنه علَی الدیُّوثِ) بهشت بر دیوث
حرام است. ( 2) مجمع البحرین، دیوث را چنین معنا کرده: مَن لاغَیرَه لَه عَلی اهلِهِ. مردیکه نسبت به زن و اهل خانه اش غیرت ندارد.
.17 2)بحار ا لانوار،ج/ 14 ، ص 5 ) . 1)بحارا لا نوار، ج/ 103 ، ص 249 )
غیرت اجتماعی
جامعه اسلامی، جامعه اي به هم وابسته است، فرد، فرد این جامعه نباید خود را تافته جدا بافته از دیگران تلقی کند. انسان مسلمان،
در جامعه اسلامی حیثیّتی شخصی دارد و حیثیّتی مکتبی و اسلامی، ناموسی شخصی دارد و ناموسی اسلامی و مکتبی. انسان مؤمن
صفحه 19 از 70
ناهنجاري اجتماعی ر ابه همان سان که بر زن و ناموس خود برنمی تابد و حیثیت ربایی از زن و فرزند خود را تحمل نمی کند این
همه را درباره زن مسلمان نیز نباید تحمل کند. از (غیرت اجتماعی) این حقیقت را قصد کرده ایم. مردان، موظف هستند در مقابل
بی مبالاتی ها، مرزشکنی ها و حرمت زدائیها بایستند، نسبت به هر زن مسلمانی باشد و خود هرگز به شکستن مرزها نزدیک نشوند
و زمینه هاي حرمت شکنی از ناموس اسلامی را فراهم نیاورند و فقط در چنین اجتماعی است که از سلامت شخصیت زن خود و
حراست از حرمت ناموس خود نیز می توانند، مطمئن باشند. امام صادق (ع) در تعبیر لطیفی به این نکته خطیر اجتماعی اشاره می
کند و می فر ماید: بَرُوا ابائکمُ بیَرُّکُم ابناءُکم وعَفُوّا عَن نِساءِ الناس تَعِفُ عَن نِسائِکُم. نیکی کنید با پدرانتان تا به شما نیکی کنند
پسرانتان و چشم پوشی کنید از زنان مردم تا مردم از زنانتان چشم بپوشند. ( 1) عدم کنترل رفتار اجتماعی و شکستن حرمت زنان در
حالتی صورت می گیرد که مرد نسبت به خویشان خود احساس امنیت بکند. اگر چنانچه خطاکار در حین خطا بیاد بیاورد که چه
بسا دیگري نیز نسبت به خویشانش، چنین خطایی را مرتکب شده و حرمت شکنی نماید، قطعاً غیرت فردي به غیرت اجتماعی بدل
می گردد. امام صادق (ع) در پاسخ مسئله اي که از گناه اجتماعی می پرسند گناهکار را متوجه محارم خود کرده و حس غیرت
اجتماعی را در او برمی انگیزد: سُئِل الصا دقُ: الرَجُلُ تَمُّر المَرئَه فیَنظُر إلی خَلفِها. قالَ (ع): أیُسِر احدَکُم ان ینْظُرَ إلی اَِهله وذاتِ
قرابتِه؟ قلتُ: لا، قال: فارضَ لِلنّاس ماتَرضاهُ لِنَفسِک. از امام صادق (ع )پرسیدند: زنی می گذرد و مرد از پشت به او می نگرد؟
فرمود: ------------------- ( 1) امالی، ج/ 6، ص 288 . آیا هیچیک از شما خوش دارد که کسی به زن یا زنان فامیل او نگاه
کند؟ گفت: نه فرمود: پس براي مردمان همان بخواه که براي خود می خواهی.( 1) باز امام صادق (ع) می فرماید: اما یَخْشَ ی اَلذینَ
یَنظرُونَ فی ادْبارِ النساءِ ان بیشلو بذلِک فی نِسائِهم. آیا کسانی که به پشت زنان می نگرند نمی ترسند که در مورد زنان خودشان نیز
2) علی (ع) نیز در جمله اي کوتاه و بیدارگر و تنبه ) به این نگاههاي آلوده مبتلا شوند (یعنی دیگري به زنان آنها نگاه کند) 0
آفرین این حقیقت را بدین سان نشان داده است مازنی غیورٌ قَطٌّ. غیرتمند هرگز زنا نمی کند. ( 3) مگر نه این است که زنا تجاوز به
حریم ناموس دیگران و شکستن حرمت حریم مردمان و پاس نداشتن حرمت نوامیس جامعه اسلامی است. غیرتمند چگونه حاضر
می شود که این حریم را بشکند و عفت عمومی را لکه دار کند انسانی که غیرت دارد پاسداشت حرمت حریم خود را وجهه ي
همت خویش ساخته است هرگز به حریم دیگران تجاوز نمی کند و حرمت ناموس دیگران را نمی شکند. روشن است که غیرت
اجتماعی از جمله ضمانتهاي اجرایی امنیت جامعه است و زمینه فعالیت اجتماعی زن را فراهم می سازد. در جامعه اسلامی که این
تکلیف توسط بسیاري از مردان مسلمان رعایت می شود، زن با آرامش کامل بر صحنه اجتماع آمده و در انجام وظایف محوله ---
3) نهج البلاغه کلمه قصار ) .145 / 2 )وسائل الشیعه، ج 14 ) . 1 )وسائل الشیعه، ج/ 14 ، ص 144 ) ---------------------
305 ص 417 . اجتماعی موفق است اما در جوامع غیر مسلمان که چنین ملاحظاتی وجود ندارد زنانیکه قدم به اجتماع می نهند
ازآرامش روحی متناسب برخوردار نیستند زیرا مورد اجحاف مردان واقع می شوند. با اندك تأمل و دقتی می توان رمز انحصاري
بودن غیرت به مورد مردان را دریافت. عَن ابی عَبدالله (ع) قالَ: لَیس الغَیره إلاّ لِلرِّجال وأََما النِساء، فانَّما ذلِکَ منهُنَّ حَسَ د... امام
صادق (ع (فرمود: غیرت فقط براي مردان است، اما در مورد زنان، غیرت حسادت است.
حیاءعمومی
زن مسلمان با رفتاري متناسب و متین، زمینه گسترش عفت را فراهم می سازد. اساساً روح پوشش، کنترل رفتار و رعایت وقار و
متانت است، چنانچه به پوشش ظاهري بسنده شود و ملکه تقواي رفتاري در زن بوجود نیاید، حجاب همچون کالبد بدون روح
خواهد بود که تأثیر مطلوب را نخواهد گذاشت. قران کریم در رابطه با حیاء دختران شعیب و عفت متقابل موسی (ع) می فر ماید:
فجاءَته إحدیهُما تَمْشی عَلَی اسنتِحیاءٍ قالَت إنَ ابی یَدعُوكَ لیجْزیَک اَجْرَما سقَیتَ لَنا. (چیزي نگذشت) یکی ازآن دو زن( دختران
صفحه 20 از 70
شعیب) که به آزرم راه می رفت نزد او (حضرت موسی) آمد و گفت: پدرم ترا می خواند تا مزد آب دادنت را بدهد. ( 1) خداوند
براي نشان دادن عظمت حالت دختر شعیب، کلمه استحیاء را به ---------------- ( 1)سوره قصص، آیه 25 . صورت نکره
آورده است تا عفت و نجابتش را از طریق راه رفتنش نشان داده باشد و در مقابل، عفت موسی (ع) است که در تفسیر آمده است
هنگام بازگشت، موسی (ع) به دختر شعیب فرمود راه را به من نشان بده و خودت از پشت سرم بیا زیرا ما دودمان یعقوب به پشت
سر زنان نگاه نمی کنیم و دختر شعیب بخاطر عفت شدید موسی (ع) او را ملقب به امین نمود. قران کریم می فرماید: قا لَت
إحدیهُما یا أَبَتِ استأِجرهُ إن خیْرَ مَن استأَجرتَ القويُ ا لامین. یکی ازآن دو دختر گفت: اي پدر این جوان را ایستخدام کن چرا که
بهترین کسیکه می توانی استخدام کنی همین فرد است که قوي و امین می باشد. ( 1 ) همین مضمون در روایتی که در تفسیر علی
بن ابراهیم نقل شده،آمده: فقالَ لَها شُعَیِب: أَما قوتُهُ فقَدْ عَرَّفتنیِه اَ نَّهُ یستَقِی الدَّلو وحدَه فبِمَ عرفْتِ امانَتَه؟ فقالَت: إنَه لِما قال لی:
تَأَخري عَنی ودلّینی عَلَی الطَریق فأَنا مِن قَوْمٍ لا یَنظُرونَ فی أدبارِ النِساءِ عرفتُ انّهُ لیسَ مِن الَذّینَ ینْظُرونَ فی أعجازِ النساءِ فهذِه امانَتُه.
شعیب به او( دخترش )گفت: نیروي آن جوان را بخاطر اینکه دلو بزرگ را به تنهایی از چاه کشید، به من شناساندي. امانتش را از
کجا شناخته اي؟ دختر گفت: از آنجا که موسی (ع )به من گفت: از پشت سرم بیا و راه را به من بنما زیرا من از قومی هستم که به
( پشت سر زنان نگاه نمی کنند، دانستم او از کسانی است که از پشت سر به زنان نمی نگرد. و همین دلیل بر امین بودنش است. ( 2
2) نو ر ا لثقلین، ج/ ) . پیامبر اکرم (ص) بهترین زن را معرفی کرده است: ---------------------- ( 1)سوره قصص، آیه 25
4، ص 124 . خیرُ نِسائِکُم العَفیفه الغَلمه بهترین زنان شما، زنان عفیف و پاکدامنِ شوهر دوست است. ( 1) در مورد حیاء زن گفته
شده: حیاء، پاداشهاي خود را پس انداز می کند و در نتیجه نیرو و شجاعت مرد را بالا می برد و او را به اقدامات مهم وامیدارد،
1) وسائل الشیعه، ج/ ) ---------------------- (2) قوائی را که در زیر سطح آرام حیات ما ذخیره شده، بیرون می ریزد 0
. 2) لذات فلسفه، ص 133 ) . 14 ، ص 15 ، ح/ 7
اهمیت عفاف:
سابقاً اشاره کردیم جامعه اسلامی بایستی از عفت عمومی برخوردار بوده و امنیت فردي- اجتماعی زنان را فراهم سازد به این منظور
مردان مسلح به سلاح غیرت و زنان مسلح به سلاح حیاء و متانت شده و عفت اجتماعی را تضمین می کنند. چون خدشه دار شدن
عفاف، امري بس خطرناك است لذا اسلام در عمل منافی عفت شهادت چهار نفر عادل را شرط می داند و عملًا موارد عدیده اي
زنا، مستور و مخفی می ماند و این در نظر اسلام راحت تر است از اینکه زن عفیفه اي مورد اتهام واقع شود به همین جهت چنانچه
80 تازیانه بخورند. 2 - سه شاهد عادل بر زناي زنی شهادت بدهند چون به حد نصاب نرسیده اند، قاذف تلقی شده و بایستی 1
شهادت آنها تا آخر عمر پذیرفته نیست. 3- ملکه عدالت ساقط شده و فاسق می شوند. در ضمن هرگاه چهار شاهد به عمل منافی
عفت شهادت بدهند، مجازات سنگینی مقرر شده و حکمش را بایسیّ در سلامت جامعه از آلودگیها و پلیدیها دانست. پس از
بررسی اجمالی مفهوم عفاف و جایگاه و اهمیت آن به برخی از عوامل و زمینه هایی که در اشاعه عفت و پوشش مؤثرند، اشاره
نموده و اضافه می کنیم اگر این عوامل مورد توجه واقع نشود مسئله پوشش امري نامفهوم شده و قابل اجرا نخواهد بود. یکی از این
عوامل و زمینه ها در بعد خانوادگی قابل اعمال هست و عامل دیگر در بعد اجتماعی. مسئله استیذان و محصور بودن روابط افراد
خانواده، جنبه خانوادگی قضیه است و مسئله نگاه و محدود بودن روابط افراد اجتماع، جنبه اجتماعی قضیه است.
« استیذان » 1
درون خانه، مأمن انسان است، در چهاردیواري منزل روابط و ضو ابطی حاکم است که در بیرون حاکم نیست. چگونگی پوشش،
صفحه 21 از 70
برخوردها، رفتارها و منش ها با آنچه در بیرون می گذرد و انسان بدان پاي بند است، کاملًا متفاوت است. این حالتها بطور طبیعی
ویژه هیان محدوده است و بسیاري هرگز روا نمی دانند ،که پرده برافتد و آنچه در اندرون است نموده شمود حتی براي
نزدیکان.قرآن کریم با توجه به این چگونگی رهنمودي دلپذیر دارد: یا ایهاالذّین امَنوا لا تَدْخُلوا بیوتاً غیرَ بیُوتِکُم حَتی تَسْتأنِسوه
وتسلموا علی اهلهاذلِکُم خَیْر لکمُ لعلکُم تذکروُنَ. اي کسانیکه ایمان آوردید به خانه دیگران داخل نشویدمگر آنکه آنان راقبلًا
آگاه سازید و بر اهل خانه سلام کنید، این براي شما بهتر است،باشد که پند گیرید. (سوره نور ،آیه 27 ) به روزگار نزول قرآن، مردم
بدون اعلام پیشین به خانه هاي یکدیگر وارد می شدند، دست کم خویشان و نزدیکان این کار را روا می دانستند، طبري آورده
است که: زنی انصاري، نزد پیامبر (ص)آمد و گفت: اي رسول خدا اوقاتی هست که مرا حالتی می باشد که نمی خواهم مرا کسی
حتی پدرم یا فرزندم در آن حالت ببینند و ایشان در سراي من می آیند و مرا از آن کراهت است. سپس خداوند این آیه را نازل
فرمود. ( 1 ) این شأن نزول را مفسران دیگر نیز نقل کرده اند، ( 2) که به خوبی روشنگر رقم زدن یکی ازآداب اجتماعی است در
جهت تحفظ بر عفت عمومی و حراست از رازها و ناپیدائیهاي درون خانه که فقط باید در محدوده همان چهاردیو اري باشد. با
توجه به این شان نزول و آهنگ کلی آیه، مفسران از دیرباز (استیناس) را به معناي استعلام و استجازه براي انس و الفت گرفته اند،
طبري می نویسد: قول حق در نظر من این است: استیناس باب استفعال از انس گرفته شده. أستئناس، اجازه ورود بر اهل خانه است،
راهی است براي اینکه بداند آیا کسی در خانه هست، و اعلام ورود بر اهل منزل است تا با اجازه خواهی و صدور اجازه، انس و
الفت حاصل شود. ( 3) استاد شهید مرتضی مطهري نیز نوشته اند: این کلمه از ماده (انس) است که نقطه مقابل وحشت و فزع است،
2) رك به روح الجنان، ج/ 8، ص 203 و ) .110 - این کلمه ---------------------- ( 1) جامع البیان ، ج/ 10 ، ص 111
3 )جامع البیان، ج/ 10 ،ص 112 . می فهماند که ورود شما به خانه ایکه دیگران در آن سکونت دارند ) . تفسیر المنیر، ج/ 18 ، ص 198
می باید با استعلام و جلب انس باشد. نباید سر زده وارد شوید که موجب وحشت و فزع و ناراحتی گردد. ( 1 ) امام فخر رازي در
تفسیر استیناس، چند معنا آورده است: 1- با کسب اجازه، انس و الفت جلب می شود. 2- بمعناي استعلام و استکشاف حال باشد.
-3 از انس بمعناي اینکه بداند داخل منزل کسی هست یا نه؟ گو اینکه برخی خواسته اند بگویند، استیناس، استیذان نیست و در آن
دو اندك تفاوتی قائل شده و نوشته اند: استیناس بمعنی استیذان نیست و میان آندو فرق لطیفی است چرا که إستیذان أخص از
استیناس است، چه بسا استیذان باشد اما استیناس نباشد. ( 2) به این فرق مفسران دیگر نیز توجه کرده اند و اندکی روشنتر آنرا بیان
نموده اند. از جمله در تفسیر (الفرقان) آمده است: استیناس از یک سوي انس گرفتن و جلب رضایت براي ورود به خانه است و از
سو ي دیگر درك آمادگی آنان براي پذیرایی، تا امور ناپیدا پنهان بماند و دیده بر عورات نیفتد از این روي توان گفت که:
(استیناس) فقط استیذان نیست خواه اجا زه را درپی داشته یا نداشته باشد. بلکه اجازه اي است که انس آورد. بنابر این اذنهاي از
------------------------ ( روي شرم- که غالباً نیز چنین است- و در آن انس و خشنودي نیست (استیناس) نخواهد بود. ( 3
96 و نیز رك به: - 3 )الفرقان فی تفسیرالقرآن ج / 8، ص 97 ) . 2) التفسیر المنیر، ج/ 23 ، ص 197 ) . 1 )مسنله حجاب، ص 113 ) -
روائع البیان: ج/ 2 ص 131 و تفسیر سوره النورص 166 . اما ظاهراً استیناس را به معناي استیذان گرفتن نیز چندان دور از سیاق آیه
نمی نماید. گو اینکه با ظاهر معناي واژه ناسازگار است، از این روي (استیناس )را بمعناي متبادر آن می گیریم و معناي آیه روشن
است. علامه طباطبایی رضوان الله علیه می نویسد: کلمه انس به هر چیز و بسوي هر چیز بمعناي الفت گرفتن به آن و آرامش یافتن
قلب به آن است، و کلمه استیناس بمعناي عملی است که به این منظور انجام شود: مانند استیناس براي داخل شدن خانه بوسیله نام
خدا بردن و یا، یا الله گفتن یا تنحنح کردن... تا صاحب خانه بفهمد که شخصی می خوآهد وارد شود و خود را براي ورود او آماده
کند... ( 1) حال که مفهوم این واژه تا حدودي روشن شد، خوب است به فلسفه این حکم نیز اشارتی داشته باشیم.
فلسفه استیذان
صفحه 22 از 70
-1 از بین رفتن مفاسد اجتماعی: یکی از عوامل فساد در اجتماع بی مبالاتی و ارتباطهاي بدون مرز و معیار است، در سایه عدم
رعایت و بی توجهی به آنچه در تفسیر آیه آوردیم و شکستن مرزها و درآمدن به درون خانه ها بدون هیچ معیار 2-و ملاکی، چه
بسا انسان با مناظر مهیج و صحنه هاي فسادآفرین و حالات نامناسب مواجه شود که بی گمان تأثیر و تاثرهاي ناهنجار درپی خواهد
داشت و زمینه هاي فساد و تباهی و روابط ناسالم را ایجاد خواهد کرد، اسلام با این دستور عملاً سدي استوار در مقابل این
احتمالات ایجاد می کند به سلامت جامعه و پاکی آن یاري می رساند. این نکته را با توجه به سیاق آیات نیز توان دریافت. درآیات
1)تفسیر المیزان، ج/ 15 ، ص 109 . پیشین از عمل زشت (زنا) سخن رفته است و از آنجا که ) --------------------------
نگاههاي شهوت آلود و آگاهی از قسمتهاي هیجانآفرین زن زمینه انحراف را ایجاد می کند گویا قرآن کریم براي مسدود ساختن
راههاي ایجاد انحراف این دستور را صادر کرده است برخی از مفسران به این نکته توجه کرده و نوشته اند: خداوند مردم را از ورود
بدون اجازه نهی فرموده تا چشمشان به امور ناخوشایند نیفتد تا بر ناپیدائیهاي دیگران که مردمان خوش ندارند کسی بر آن اطلاع
یابد، آگاه نگردند پس با اجازه خواستن و سلام نمودن، خطر نگاههاي شک آلود را می زداید و دیدار کننده را محترم، مأنوس و
گرامی می دارد. ( 1) بی مناسب نیست که حدیث رسول (ص) را بیاوریم : قالَ رجلٌ لِلنَبی (ص): أسْتاذنُ یا رسُولَ الِله (ص) علی
اُمی ؟....قالَ: أتُحِبُّ ان تَراها عُریانه؟ قال: لا قالَ: فا السْتاذِنْ علَیْها. عطاربن یسار گفت مردي رسول (ص)را گفت : یا رسول الله (ص
)مرا مادریست هرگاه نزد او روم آیا بایستی اجازه بگیرم ؟ فر مو د: آیا دوست داري او را برهنه ببینی؟ گفت خیر فرمود: پس اذن
بگیر.( 2) چنانچه ملاحظه شد جمله أتُحِب انْ تَراها عریانًه: فلسفه و حکمت این دستور را بیان می کند و اینکه استیذان به منظور سد
باب فساد و حفظ عفت است. 2 ایجاد امنیت براي اهل خانه: خانه ها ملجأ و مأمنی براي اهلش می باشد، چنانچه این حکم برداشته
لَیس علَیکُم جُناحٌ ان تدخلوا بیوتاً غَیر » شود یا مراعات نگردد، امنیت خانه ها سلب می شود. در این رابطه امام فخر رازي به آیه
2) تفسیر روح الجنان، ج/ ) . استناد کرده و می گوید: ----------------------- ( 1 )روائع ا لبیان، ج/ 2، ص 129 « مَسکُونَه
8، ص 204 . این آیه دلالت دارد که تنها زمانیکه منزل مسکونی باشد ورود بی اجا زه حرام است، زیرا در این صورت کسی که
بدون اجازه وارد می شود از ارتکاب حرام، ایمن نیست. مثل اینکه نگاهش به مواضع غیر مجاز بیفتد یا از حالاتیکه صاحب خانه
خوش ندارد مطلع شود، آگاه گردد. از صریح نص می توان این را بعنوان دلیلی بر حکم یاد شده، دریافت. افزون بر این ورود بدون
اجازه تصرف در مال دیگران است که بدون رضایت، روا نخواهد بود. ( 1) به جهت اهمیت موضوع (امنیت خانواده ها) در اغلب
جوامع قوانین خاصی براي ورود به منازل وضع شده و ورود به خانه دیگران بدون اجازه منع شده است. در اسلام نیز دقتها و ریزه
کاریهایی است که قابل توجه می باشد. در حدیثی آمده: پیامبر (ص) هنگامی که به در خانه کسی می آمد روبروي در نمی ایستاد
بلکه در طرف راست یا چپ قرار می گرفت و می فرمود: السلام علیکم (به این وسیله اجازه ورود می گرفت )زیرا آن روز هنوز
3- حفظ رازها و حراست از کرامت انسان: در درون خانه همه چیز براي ( معمول نشده بود که در برابر در خانه، پرده بیاویزند. ( 2
اهل خانه آشکار است رازهاي وجودي، اخلاقی و منش یکسر هویداست. کرامت انسان و حیثیت و شخصیت انسان از جمله در این
( است که این رازها در همان قالب بماند ورود نابهنگام چه بسا با اینهمه منافات داشته باشد. علامه -------------------- ( 1
2) التفسیر الکبیر، ج/ 23 ، ص 198 . طباطبائی به این نکته اشاره کرده و نوشته اند: روشن است که ) . التفسیر الکبیر، ج/ 23 ، ص 197
------------------- ( مصلحت این حکم (استیذان) مستور ماندن رازهاي وجودي مردم و حفظ کرامت ایمان آنان است. ( 1
. 1 )المیزان، ج/ 15 ،ص 109 )
استیذان از نگاهی دیگر
صفحه 23 از 70
سوره نور در نگاهی کلّی می توان گفت مهمترین مسئله اي را که بدان پرداخته است عفت عمومی، سلامت جامعه و رهایی محیط
از آلودگی جنسی است. به این موضوع دو آیه 27 از این سوره با لطافتی تمام پرداخته شده بودکه از آن سخن گفتیم و با عنوان
(استیذان) ابعاد بحث را در پرتو پژوهشهاي مفسران آوردیم. اکنون نیز سخن از (استیذان ) است اما از نگاهی دیگر، بگفته برخی از
مفسران آنچه در آن آیه آمده (استیذان) بر خانه ها بود و چگونگی آن براي کسانیکه آهنگ ورود به خانه ها را داشتند و اینک
سخن از(استیذان ) در خانه هاست و چگونگی آن براي کسانیکه در درون خانه ها هستند. ( 2) در آغاز بحث متن آیه را بیاوریم: یا
ایُها الذینَ امَنُوا لِیَسْتاذِنَکُم الَّذین ملکَتْ ایمانکُم والَذّینَ لَمْ یبلغوا الْحُلُمَ منْکُم تلاث مَرات: مِن قَبْل صَلوه الْفَجْر وحینَ تضعُونَ ثیابکُم
مِن الظَهیره و مِن بَعْد صَ لوهِ؟ العِشاء ثَلاثَ عَوْراتِ لکم. لَیس علَیکُم لا علَیهِم جُناحٌ بعدَ هن طَوافرنَ عَلیکم بعضکم عَلی بَعْض
کَ ذلِک یبیّنُ الُله لکمُ الایات وَالُله عَلیم حکیمٌ . اي کسانی که ایمان آورده اید ،بایستی مملوکها و کودکان نابالغ شما در سه وقت
2) فی ظلال القرآن ج/ 4 ص 2532 . اجازه دخول بگیرند: پیش از نماز صبح، هنگام نیمروز که جامه هاي خویش می نهید و بعد از )
نماز عشاء (که آماده خواب می شوید) این سه وقت خلوت شماست در غیر این سه وقت بر شما و بر آنان باکی نیست (که بی اجازه
وارد شوند) آنها و شما زیاد بر یکدیگر می گذرید. خداوند آیات را چنین بیان می کند، خداوند دانا و حکیم است. (سوره نور،
آیه 57 ) شأن نزولی که براي آیه نقل کرده اند تا حدود زیادي می تواند در تبیین آیه مؤثر واقع شود: روایت شده که غلامی (برده
- اي) بر اسماء دختر ابو مرثد در زمانیکه وي اکراه داشت، وارد شد، بعد این آیه نازل شد. ( 1 ) درآیه سخن از دو طایفه است: 1
مملوك. 2- اطفال نابالغ که باید در سه نوبت اجازه بگیرند و در مورد دیگر اجازه لازم ندارند. در مورد اینکه آیا مملوك، کنیز را
هم در بر دارد یا خیر؟ مفسران بر دو دیدگاهند: الف )مملوك، شامل غلام و کنیز هر دو می شود. ابوالاعلی مودودي این قول را به
اکثر مفسران نسبت داده است. ( 2) ب )مملوك، فقط غلام را در بر دارد، در روایاتی به این معنا تصریح شده است از جمله در
روایتی از امام صادق (ع ): قالَ الصادِقُ (ع ): هِیَ خاصَه فِی الرّجالِ دوُنَ النساءِ. قیل: النساءُ یستاذِنَّ فی هذِه الثَلاث ساعات؟ قالَ: لا
ولکن یدخلن ویخرجن. این دستور (اجازه خواستن در سه نوبت) مختص مردانست. سؤال شد: آیا زنان -------------------
2) تفسیر سوره نور، ص 220 . باید اجازه بگیرند؟ فرمود: خیر، همینطور می آیند و می روند. ) . 1) روح البیان، ج/ 6، ص 175 ) ---
نیز دو گونه تفسیر هست: 1) کودکانی که به حد تمیز نرسیده اند. سید قطب و ابوالاعلی مودودي از « لَمْ یبْلغُوا الحُلُم » 1) در مورد )
جمله کسانی هستندکه قائل به این قول می باشند. 2) کودکانی که به حد بلوغ نرسیده اند. غالب مفسرین همین معنا را برگزیده اند.
. 1 )فروع کافی، ج 5، ص 529 ) -----------------------
فلسفه استیذان در سه نوبت
ازآنجائیکه زن و مرد غالباً در این سه وقت، وضع و حالت عادي ندارند براي حفظ سلامت روحی اطفال این حکم صادر شده چرا
که برخورد آنان با برخی از مناظر تاثیر نامطلوبی در روح و روانشان ایجاد خواهد کرد. روشن شد که غیر از سه وقت در سایر
اوقات مملوك و طفل نا بالغ نیازي به اجازه گرفتن ندارد و علت و حکمت ترخیص را قرآن تصریح می فرماید: طَوافُونَ علَیکُم
بَعْضکُم عَلی بَعْض چون زیاد با همدیگر تماس دارید و معاشرت می کنید اگر همیشه و در همه وقت، استیذان لازم باشد. ایجاد
مشقت و حرج نموده در حالیکه لاحَرَج فِی الدینِ، مشقتی در دین وجود ندارد.
« نگاه » -2
اشاره
صفحه 24 از 70
در بحث حجاب از جمله بحثهاي مهم و شایان توجه مسئله نگاه است. این مسئله از جهاتی باید مورد توجه قرار گیرد. بلحاظ
اجتماعی و زمینه سازي براي فساد و خدشه دار ساختن عفت عمومی توجه بدان حائز اهمیت است. از این روي از دیرباز در
چگونگی آن در برابر نامحرم و حد و حدود نگاه بحثهاي بسیاري مطرح شده است که اکنون تبیین ابعادآن در حد توان از اقسام
نگاه آغاز می کنیم.
انواع نگاه و حکم هر یک
-1 نگاه به نامحرم:
یکی از انواع نگاه که مستقیماً در بحث ما نقش بنیادي دارد، نگاه به نامحرم است. بیان قرآن در این باره چنین است. قُل للمؤمِنینَ
یُغضوا مِن ابصارهِم ویَحفظُوا فُروجَهُم ذلِکَ ازکی لَهُم اِن الَله خَبیر بما یَصنعوُن. به مردان مؤمن بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و
دامن هاي خویش حفظ کنند این برایشان پاکیزه تر است خدا به آنچه می کنند، آگاه است.) سوره نور، آیه 35 ( توجه به شان
نزول در بازشناسی دقیق مفاهیم آیه و مآلًا حکمی را که بیان می کند مؤثر تواند بود، در شأن نزول آن آمده است: جوانی از انصار
با زنی برخورد کرد و در آن زمان رسم چنین بود که مقنعه یا روسري را در پشت گوش می بستند لذا نظر جوان را جلب کرده در
حالیکه صورتش را برگردانیده بود به شیشه یا استخوانی که در دیوار بود برخورد و آنرا شکافت وي گفت: بخدا سوگند هر آینه
( می روم نزد رسول (ص )وآن حضرت را از قضیه مطلع می سازم چون پیامبر وي را دید از قصه پرسید جبرئیل این آیه را آورد. ( 1
. 1 )وسائل الشیعه، ج/ 14 ، ص 139 ) ---------------------------
تعریف مفاهیم
بَ َ ص ر: از جمله مفاهیم بکار رفته درآیه مفهوم بصر است بصر و عین هر دو نام یک عضو (چشم) می باشند و درآیه مورد نظر کلمه
(بصر) بکار رفته نه (عین) بدین سبب که (بصر) بر چشم اطلاق می شود و دلالت بر عمل دیدن می کند اما کلمه (عین) بر چشم
اطلاق می شود و دلالت بر عمل آن ندارد. استاد شهید مرتضی مطهري در چرائی این تعبیر می نویسد: در آیه مورد بحث چون
1) غَض: مفهوم غض بمعناي (کاهش ) بکار رفته است نه کلمه (عیون) 0 « ابصار » عنایت به کار چشم یعنی عمل دیدن است کلمه
دادن) است. غض بصر یعنی (کاهش دادن نگاه) بدین معنا بسیاري بزرگان تصریح کرده اند، در مقاییس اللغه آمده است: کاهش
دادن نگاه. از آن جمله است قول آنها که می گویند: امر کرد نگاهش را کوتاه کند غضغضه بمعناي کوتاه کردن است. ( 2) آقاي
مصطفوي پس از نقل نص بسیاري از کتابهاي لغوي نتیجه می گیرندکه: هُوکَفٌ فی خَفضٍ که همان نقصان، فروکشیدن و نگاه را
. کم کردن است. ( 3) مرحوم طبرسی نیز نوشته اند: ا لغَضُ، ا لنُقصانُ. ----------------------- ( 1)مسنله حجاب، ص 120
3) التحقیق فی کلمات القرآن، ج/ 7، ص 235 بیان راغب اصفهانی نیز بسیار گویاست: غَض ) . 2) مقاییس اللغه، ج/ 4، ص 383 )
بصرَهُ اٍ ذا ضعَّفهُ عَن حِدَّ ه النَظَر. نگاه تند را مهار کردن و ازآن جلو گرفتن و کم کردن. نگاهی گذرا به منابع لغوي این نظر را تأیید
می کند. این معنا را از واژه غض درآیات مکرر و احادیث نیز به روشنی توان یافت. در قران کریم لقمان به فرزندش توصیه می
کند: وَاغضُض مِن صَؤتِک صدایت را کاهش بده و ملایم کن (سوره لقمان، آیه 19 ) در آیه 3 از سوره حجرات می فرماید: اِنَّ
الَذینَ یَغضونَ اصواتهُم عند رسُولِ الِله، اولئِکَ الذین امتحَن اللّهُ قلُوبَهم لِلتقوي. آنان که صداي خود را در حضور پیامبر کوتاه و
ملایم می کنند، کسانی هستند که خداوند دلهایشان را براي تقوي آزمایش کرده است. یغضُونَ از ماده (غض) بمعناي کم کردن
نگاه یا صدا می باشد و نقطه مقابل آن خیره نگاه کردن و صدا را بلند کردن است. در حدیثی که ویژگیهاي پیامبر (ص) توصیف
صفحه 25 از 70
شده، چنین آمده: واذا فرحَ غَضَ طرفَه وقتی که خوشحال می شد، چشمهایش را نیم خفته در می آورد. مرحوم مجلسی این جمله را
در بحارالانوار چنین تفسیر کرده است: پلک چشم را می شکست و سر را پایین می انداخت و چشمها را نمی گشود، چنین می کرد
تا از سبکسري و سرمستی بدور باشد. از مجموع آنچه آوردیم چنین بر می آید که غض بصر عبارت از کم کردن نگاه و خیره
نشدن است. من: باید بنگریم که (مِنْ) در ساختار این جمله چه موضعی دارد: برخی تبعیض گرفته اند، زمخشري بر این دیدگاه
است و می نویسد: مِنْ تبعیض است و مقصود فرو خواباندن نگاه از موارد حرام و نگاه را به موارد حلال محدود کردن است. ( 1) و
( برخی آن را (زائده) دانسته اند، فقیه بزرگ مقدس اردبیلی بر این نظرند که: از حیث معنا بهتر آنست که مِن را زائده بگیریم. ( 2
حفظ فروج: مفاد اخبار و روایات وارده این است که حفظ فرج در هر جاي قرآن بمعناي حفظ از زناست اما در این دو آیه به معناي
حفظ از نظر و نگاه کردن است. از جمله روایاتی که حفظ فرج را به معنی ستر عورت گرفته: ... سُئِل الصادقُ (ع) عَن قَولِ الِله: قل
للمؤمِنینَ یغُُضوا مِن ابصارهِم و یَحفظُوا فروجَهُم... فقالَ کلُ ماکانَ فی کتابِ الِله مِن ذکر حفظِ الفَرج فهُو مِن الزنا إلا فی هذَا
المَوضع فإنَّه للحِفظ مِن أن ینظُرَ إلَیه. از امام صادق (ع )در مورد این آیه قُل للمؤمِنینَ... سؤال شد. فرمود: هرجا در قران کلمه حفظ
فرج آمده است مقصود حفظ از زناست جز در این دو آیه که به معناي حفظ از نظر است. مقصود وجوب ستر عورت است چه این
تفسیر را بگیریم یا حفظ فرج را به معنی مطلق پاکدامنی بدانیم در هر حال شامل ستر عورت نیز خواهد شد. از جمله نکاتی که
مفسران بدان پرداخته و در بازشناسی چگونگی آن سخن گفته اند این است که: چرا در مسئله نگاه (مِنْ) آمده ولی در (حفظ فرج )
2) زبده البیان، ص 542 . مرحوم مقدس اردبیلی بر این ) . نیامده است؟ -------------------- ( 1) کشاف، ج/ 3، ص 229
عقیده است که: مسئله نگاه وسیعتر و گسترده تر از مسئله فرج است لذا در مسئله نگاه (مِنّا) آمده است. ( 1) توضیح اینکه چون
موارد استثناء حکم کلی یَغُضُوا... بسیار است اما موارد استثناء حفظ فرج اندك. لذا (مِن) را در یغضُّوا... ذکر نمود تا بفهماند هر
نگاهی حرام نیست در صورتیکه ستر عورت در اغلب موارد لازم و واجب است. ابن عربی در این مسئله به چند قول اشاره می کند:
فقهاء دراین مطلب بر سه قولند: 1- امر به فرو خواباندن نگاه، در مورد حرام است زیرا روشن است که فرو خواباندن چشم از حلال
لازم نیست. از این رو (مِن تبعضیه) را بر سر (بصر) آورده و فرموده: (مِن ابصارهم). 2- برخی از نگاهها حرام نیست، نگاه اول و
دوم چنین است و افزون بر آن حرام است اما در مسئله فرج، حِلیَّتی در کار نیست. 3- برخی نگاهها حرام است مانند نگاه به اجنبی و
برخی حلال است مانند نگاه به همسر و محارم. بر خلاف فرج که بایستی در خلوت و جلوت پوشیده باشد. ( 2) در مورد چرائی
پی آمد طبیعی فرو خواباندن چشم است و گامی است در استواري « حفظ فرج » : تقدم غض بصر بر حفظ فرج سید قطب می نویسد
اراده و هوشیاري در حفاظت از افتادن در گناه و تسلط بر خواهشهاي نفسانی، از ---------------------- ( 1 )زبد ه ا لبیان،
2) احکام القرآن، ج/ 3، ص 377 این روي بین آندو در یک آیه جمع کرده تا نشان دهد یکی حالت سبب و دیگري ) . ص 542
جایگاه نتیجه را دارد. و هر دو گامهایی هستندپی درپی، در صفحه ذهن و صحنه زندگی، نزدیک به نزدیک. ( 1) صابونی نیز می
2 ) بر سوي نیز می گوید: قرین شدن نهی از نگاه و حفظ فرج مشعر به ) نویسد: نگاه کردن مقدمه واقع شدن در فجور و... است 0
این است که : خطر نگاه بسیار است چه بسا سبب زنا بشود. ( 3 ) وَقُل للمُؤمِنات یغضُ ضنَ مِن ابصارهِنَّ ویَحْفَظنَ فروُجهُن... این آیه
همان دو تکلیف: غض بصر و ستر عورت را که براي مردان مقرر شد براي زنان نیز مقرر می کند. عقیده برخی بر آنست که خطاب
قُل للمؤمنین... براي زن و مرد کفایت می کرد. لکن للمؤمناتِ را مخصوصاً ذکر نمود تا اهمیت مسئله را برساند و امرش را تأکید
نماید. بیان قرطبی در این باره چنین است: خداوند زنان را به منظور تأکید اختصاصاً ذکر نمود چون قول خداوند (قل للمومنین)
کلمه مومنین شامل زن و مرد مؤمن می شود، چرا که هر خطابی در قرآن عا م است.( 4 ) در مورد نهی از نگاه خیره روایات عدیده
اي وارد شده که به جهت تیمّن و تبرك به برخی از آنها اشاره می شود. -------------------------- ( 1) فی ظلال
، 4) تفسیر جامع لاحکام القرآن، ج/ 12 ) . 3) روح البیان، ج/ 6، ص 141 ) 2)روائع البیان، ج/ 2 ص 148 ) . القرآن، ج/ 4، ص 2512
صفحه 26 از 70
ص 226 .به تفسیر المنیر، ج/ 18 ، ص 215 . قالَ رسُولُ الله (ص): مَن ملأ عَینه حراماً یَحشُوهَا الُله یومَ القِیامَه مَسامیره مِن نار ثُمَّ حَشاهَا
الُله ناراً إلی انْ تَقُومَ الناس ثُمَّ یؤمَر بِه إلَی النّار. آنکه چشم را از حرام پرکند خداوند در روز قیامت، چشمانش را از میخهاي آتشین
خواهد آکند، آنگاه درونش را از آتش پرمی کند تا مردم از گورها برآیند و سپس به آتش افکند. ( 1) در حدیث دیگري آمده:
عَن الصادقِ (ع): النَظَره سَ هُمٌ من سَ هام ابلیس مَسمُومٌ مَن ترکَها لِلّه لا لِغَیره اعْقَبَه اللّهُ ایماناً یَجِد طَعمَه. نگاه، تیري از تیرهاي مسموم
شیطان است کسی که بخاطر خدا نه دیگري آن (نگاه ) را رها سازد خداوند به پاداش ایمانی باو می دهد که طعمش را می چشد.
حاصل مطلب اینکه مرد و زن مکلفند از نگاه خیره پرهیز نمایند و با دوري از نگاههاي تند و آلوده، راه گسترش عفت را هموار می
سازد. آنچه تا بدینجا آوردیم چگونگی نگاه بود. بحث مهمی که باقی مانده متعلق نگاه است که درآیه بدان تصریح نشده و ما با
بررسی اقوال فقیهان و مفسران متعلق نگاه را روشن می کنیم. گویا در حرمت نگاه به اندام زن (غیر از وجه و کفین) تردیدي نیست
آنچه که بیشترین بحث را در این باره برانگیخته است نگاه به وجه و کفین است، به پاره اي از اقوال بطور اختصار اشاره می شود:
1)حرمت نظر مطلقاً: معدودي از فقهاء از جمله علامه در تذکره و صاحب جواهر بر این عقیده اند. ظاهراً مستند این قول روایاتی
خیْرُ » . همچون روایت حضرت زهرا (س) است که فرمود: --------------------- ( 1) وسانل الشیعه، ج/ 14 ، ح/ 16 ، ص 141
( بهترین زنان کسی است که مرد بیگانه اي را نبیند و مرد بیگانه اي هم او را نبیند). ( 1 ) « النِساءِ ان لایَرینَ الرجالَ ولایراهُنَّ الرجالُ
ظاهراً به این حدیث به عنوان حکم وجوبی نمی توان استناد کرد. از فضاي سخن و چگونگی آن در مقابل روایات دیگر توان فهمید
که سخن در ارجحیت و اولویت است نه اینکه حتماً چنان باشد، شهید مطهري در توضیح این حدیث می نویسد: این حدیث نیز
2) جواز نظر یک مرتبه و حرمت زائد: این قول مختار ( توصیه اخلاقی است و ارجحیت دور بودن زن و مرد را بیان می کند. ( 2
محقق در شرایع و شهید اول در لمعه می باشد. 3) جواز نظر مطلقاً ولو بصورت مکرر: شیخ طوسی در نهایه و تبیان- شهید ثانی در
مسالک، نراقی در مستند، حکیم در مستمسک و خلاصه بسیاري از فقهاء این قول را اختیار- کرده اند از جمله امام امت (قدس
سره) می فرماید: لایَجُوز للمَرله النَظَرُ الی الأجنَبی کَالعکسِ والاقربُ ا ستثناءُ الوَجهِ والکَفْینِ. ( 3) نگاه زن به مرد اجنبی و برعکس
جایز نیست و اقرب آن است که چهره و دو دست تا مچ استثناء شده است. نگاه زن به مرد، روایات متعارضی وارد شده که مآلًا
تشتت آراء را سبب شده است: مارُويَ عَن أم سَلَمه إنَها قالَت: کنتُ عنْدَ النَبی و عِندَهُ زوجتَهُ میمونَه بنْتُ الحارثِ -------------
3) تحریر الوسیله، ج/ 5 ، ص 365 . فَأقبلَ ابنُ ام مکتوم و کانَ ) . 2 )مسئله حجاب، ص 222 ) . 1)وسائل، ج/ 3، ص 9 ) ----------
اغمی وذلِکَ بعدَ انْ امَرنا بِالحجابِ فدَخَل علَینا فقالَ النَبی (ص): إحتجبا منه فقُلنا: یا رسُولَ الِله الَیس هُو اعمی لایبُصرنا؟ فقال (ص):
افعَمِیاوان انتما الَستُما تَبصرانِه؟ ام سلمه گفت نزد پیامبر بودم در حالیکه پیش آن حضرت همسرش میمونه دختر حارث بود در این
هنگام ابن ام مکتوم که نابینا بود وارد شد درآن موقع ما به پوشش امر شده بودیم حضرت به ما فرمود: خود را بپوشانید. گفتیم: یا
رسول الله: این که نابیناست و نمی بیند ما را. فرمود: آیا شما هم نابینائید که او را نبینید؟( 1 ) در مقابل این روایت، حدیثی از رسول
(ص) است وقتی که فاطمه دختر قیس مطلقه شد، حضرت فرمود: ان تلکَ المَرْئه یَغشاها اصحابی، إعتدي فی بَیْتِ ابْن أمُ مکتوم،
فإنَه رجُلً اعمی ت َ ض عینَ ثَیابَکِ. ( 2) آن زن را یارانم مراقبت کنند، در خانه پسر ام مکتوم عده نگه دارد زیرا مردي نابیناست و می
توانی لباست را فرونهی. برخی در صدد جمع این روایات متعارض برآمده اند از جمله ابوالاعلی مودودي می نویسد: از جمع این
روایات متعارض، چنین برداشت می شود که نگاه زن به مرد، آن شدت و حساسیت نگاه مرد به زن را ندارد. ( 3) برخی دیگر بر این
عقیده اند که: راویات دسته اول مختص زنان رسول (ص) است و دسته دوم مربوط به دیگران است. ---------------------
. 3) تفسیر سوره نور، ص 155 ) . 2 )صحیح مسلم، ج 2/ ص 1114 ) . 1)وسائل الشیعه ج/ 14 ، ص 172 ) --
-2 نگاه به مخطوبه:
صفحه 27 از 70
از جمله مسائل مهم در این زمینه نگاه به زنی است که مرد آهنگ ازدواج با آن دارد. در روایات بسیاري به مطلب اشاره شده و
فقیهان درباره آن اظهار عقیده کرده اند: عَن الصادِقِ (ع) إلی انْ قال: نَعَم لابأسَ بانْ ینظُرَ الرَّجل الَی المَرئه اذا ارادَ ان یَتزوَّجَها یَنْظُر
إلی خلفِها و وَجهِها. در ضمن سخنانی امام صادق (ع) فرمودند: بلی باکی نیست مردي که قصد ازدواج زنی را دارد از پشت سر و
جلو او را ببیند. ( 1) در حدیث دیگري وارد شده: عَن رَجُل عَن ابی عَبدالله (ع) قالَ قلتُ لَه: ایَنظُر الرجُل إلی المَرتهیریدُ تَزویجَها
فَینْظُر الی شَ عرها و محاسِنِها؟ قال: لا باسَ بذلکَ إذا لَم یَکُن متلذذا. مردي از امام صادق (ع) پرسید: آیا مردي که قصد ازدواج دارد
حق دارد به مو و زیبائیهاي زن مورد نظرش نگاه کند ؟ فرمود: اشکال ندارد مشروط بر این که مقصودش التذاذ نباشد. ( 2) باز از
حضرت صادق (ع) روایت شده: لا بأسَ انْ ینظُرَ الی وجْهِها و مَعاصمِها إذا اراد ان یتزوَّجَها. وقتی شخص بخواهد با زنی ازدواج
2 )اصول ) . 1) کافی، ج/ 5، ص 365 ) ---------------------- ( کند، باکی نیست که به چهره و محل دستبندها نگاه کند ( 3
. 3) اصول کافی، ج/ 5، ص 365 ، و وسانل الشیعه، ج/ 3، ص 11 ) . کافی، ج/ 2، ص 365 و وسائل الشیعه، ج/ 3، ص 11
شرایط نگاه هنگام خواستگاري
روشن است که اجازه نگاه در هنگام خواستگاري مشروط به شرایطی است و اطلاق ندارد، این نکته مورد توجه همه فقیهان از شیعه
و سنی بوده است. برخی از فقیهان عامه این نگاه را محدود به وجه و کفین کرده اند، با این استدلال که استثناء وجه و کفین به
جهت ضرورت است و ضرورت محدود است به حدودي که با آن ضرورت، رفع می شود و چهره نمایانگر زیبائی و نیکوئیهاي
جسمانی زن است پس فراتر ازآن روانیست. اما برخی دیگر در محدوده نگاه، توسع قائل شده (قدمین) و (گردن) را هم شامل
دانسته اند. ( 1) ابن حزم می گوید: کسی که قصد ازدواج با زن آزاد یا کنیزي را دارد می تواند به پیدائیها و ناپیدائیهاي او بنگرد.
چه او از این نگاه آگاه باشد و چه غافل.( 2 ) ظاهریان با توجه به اطلاق نص (أنظُر الیها...) نگاه به تمام اندام را روا دانسته اند .
فقیهان شیعه فراتر از راز وجه و کفین نگاه به (مو) را نیز بعضاً جایز شمرده اند. محقق حلی رضوان الله علیه می نویسد: نگاه کردن به
صورت زنی که می خواهد با او ازدواج کند، جایز است هر چند اجازه ندهد و این جواز نگاه، فقط به صورت و دسها تا مچ است،
اما در برخی روایات آمده است که: از روي لباس( نازك) می تواند به مو و زیبائیها و بدن زن بنگرد. ( 3) فقیه بزرگ احمدبن
محمدبن فهد حلی در شرح آن نوشته اند: نگاه به صورت زن مخطو به مشروط به شرایطی است: 1)قصد ازدواج با او را داشته باشد
2) المحلی بالَاثار، ج/ 9، ص ) . 2) با نگاه کردن از وضع و حال زن مطلع ---------------------- ( 1) مغنی، ج/ 7، ص 453
3) شرایع الاسلام: ص 171 . شود. 3 ) مانعی براي ازدواج نباشد. (مثل این که زن در عده باشد). 4 ) نگاه از روي لذت نباشد. ) .161
ایشان بعد از ذکر شرایط، مسئله نگاه به مو و محاسن را مطرح می کنند و می فر مایند: اکثر فقهاء نگاه به مو و زیبائیها را جایز
ندانسته اند زیرا آیه قُل للمؤمِنینَ یغُضُوا... عام است، تنها مواردي که اجماع و اخبار متظافر باشد از عموم آیه خارج می شود... شاید
مستند مصنف (محقق حلی) که مو و محاسن را نیز استشناء کرده اند روایت محمدبن یعقوب باشد. و این روایت هم مرسل است.
1) آنچه از فقیه یاد شده استفاده شد، احتیاط در نگاه به موها و عدم جوازآن است. حضرت امام (رضوان الله علیه) شرایط این نگاه )
را بدین صورت آورده اند: 1 (به قصد تلذذ نباشد هر چند به سبب نگاه قهراً تلذذ حاصل شود. 2) اطلاع و آگاهی شخص را نسبت
به آن زن زیاد نماید. مانعی هم براي ازدواج نباشد مثل اینکه زن در عده باشد..... 3) توافق بر تزویج صورت گرفته باشد. 2) به
خصوص قصد ازدواج با این زن را داشته باشد. ( 2) و پس ازآوردن این شرایط، اکتفاء به وجه و کفین و موها و زیبائیهایش را
احوط دانسته اند، گو اینکه نگاه به (مچها) و اعضاي دیگر غیر از عورت را نیز خالی از قوّت ندانسته اند. مرحوم آیت الله حاج سید
احمد خوانساري، بعد از بحث مفصل در اقوال و روایات و بررسی احادیث و سنجش آنها با هم در جهت رفع تعارض از ظاهر،
نتیجه می گیرند که: نگاه به وجه و کفین، مچها و مو و محاسن اشکال ندارد. -------------------- ( 1 )المهذب البارع، ج/
صفحه 28 از 70
2) تحریرالوسیله، ج/ 2، ص 245 . و نیز رك به مستند تحریرالوسیله، ص 87 کتاب النکاح. ) . 3، ص 205
فلسفه نگاه خاطب
بی گمان سلامت و ثبات زندگی بر شناخت استوار است، شناخت در تمام ابعاد. شاید باشند کسانی که چگونگی ظاهر زن را با
اهمیت تلقی نکنند و عملًا به فرمان دقیق اسلام عمل کنند که در تشکیل زندگی و برگزیدن همسر و همراه به اندیشه و آرمان و
دین زن توجه کنند و نه اندام و زیبایی. اما هرگز نمی توان از نقش چگونگی ظاهري در زندگی غفلت ورزید از این رو اسلام با
توجه به این واقعیت و براي جلوگیري از بروز و ظهور اختلافها و گاه بهانه ها بر نگریستن درآستانه زندگی و آگاهی از چگونگی
ظاهري توصیه و تأکید کرده است. مرد در صحنه اجتماع است و بسیاري از کسان در معرض دید و گاهی نگاهها تزلزل آفرین و
زمینه ساز گرایشهاي دیگر و مآلًا جدائیها و.... تأکید بر این اطلاع و آگاهی براي آن است که برگزیدن از سر آگاهی و شناخت و
اطلاع باشد و مآلًاعامل تداوم و استحکام، پیامبر (ص) در جمله اي کوتاه و بالطافت تمام به این حقیقت اشاره کرده اند: عَن المُغیره
بْن شُعبه أنَّهُ خَطب إمرئه. فقالَ (ص): اَنظُر إلَیها فإنَه احري ان یَدُومَ بینکُما. مغیره بن شعبه از زنی خواستگاري کرد، پیامبر اکرم
1) جامع ) ------------------------- ( 2) (ص)، به او فرمود: برو ببین که براي دوام و ثبات زندگانی شما سزاوارتر است 0
. 2) وسانل الشیعه، ج/ 14 ، ص 61 ) . المدارك، ج/ 4، ص 142
-3 نگاه به اهل ذمه:
یکی دیگر از متعلقات نگاه که حکمی ویژه دارد، نگاه، به اهل ذمه و اهل کتاب است که در سایه حکومت اسلامی زندگی می
کنند، اینان پوشش کامل ندارند سر و دستها را بدون پوشش وا می نهند. نگاه به آنان (بدون التذاذ) از حرمت عام نگاه به نامحرم
بیرون است. سکونی از امام صادق (ع) نقل می کند که: قالَ رمُول الذ (ص (: لا حرمَه لنِساءِ اهل ال!مه ان یَنظُرَ الی شُعورهن
وایدیهن. پیامبر (ص) فرمود: به موها و دستهاي اهل ذمه، نگاه کردن حرام نیست. ( 1) باز در روایت دیگري از علی (ع) نقل شده
2) فقیهان اسلامی در جواز ) که فرمودند: لا بأسَ بالنَظَر الی رؤوس النساءِ مِن اف!ء الدِمَه. نگاه به سر زنان اهل ذمه جایز است 0
نگاه به اهل ذمه اختلاف ندارند، البته برخی این نظر را مقید کرده اند به مقداري که میان خودشان متعارف است که نپوشانند. در
اینجا فقط به فتواي امام (قدس سره ) اشاره می کنیم: نگاه به زنان اهل ذمه بلکه مطلق کافر، بدون تلذذ و ریبه (یعنی ترس وقوع در
------------- ( حرام را دارد ) جایز است، و احتیاط برآنست که به مواضعی که عادتشان بر نپوشانیدن آنهاست اکتفاء شود. ( 3
. 3)تحریر ا لو سیله، ج/ 2، ص 244 ) . 2) وسائل الشیعه، ج/ 3، ص 26 ) . 1 )وسائل الشیعه، ج/ 3، ص 26 ) -------
-4 زنان بیابان نشین:
آنچه را درباره اهل ذمه آوردیم درباره بادیه نشینان نیز گفته اند، این فتواي فقیهان نیزمستند به روایاتی است از جمله: عبادبن
صهیب دَ مِعتُ ابا عَبْدِالله یَقُول: لا باسَ بالنَظَر إلی رؤوس افل ثهامَه والاغراب واهْل السَوادِ والْعُلوج لأفَهُم اذا نُهوا لایَنتهُونَ. عبادبن
صهیب می گوید از امام صادق (ع ) شنیدم که فرمود: نگاه کردن به سر زنان تهامه- بادیه نشینان- دهاتیهاي حومه و علج ها (غیر
عرب بیسواد) مانعی ندارد، زیرا ایشان را هرگاه نهی کنند، فایده ندارد.( 1) نکته قابل تامل ذیل روایت است که فرموده اند: (لأِنهُم
اذا نُهوا لاینتهُونَ.، این جمله می تواند به عنوان قاعده اي مطرح شود که اگر زنی پوشش کافی ندارد و با نهی کردن متنبه نمی شود
و دست از روش ناهنجار خود بر نمی دارد، نگاه به آن نیز (البته بدون التذاذ) اشکال نخواهد داشت. درباره حکم نگاه به بادیه
نشینان نیز به فتو اي حضرت امام (ره) اشاره می کنیم، ایشان در ادامه مسئله قبل می فرماید: ... وفَدْ تُلحَقُ بهِن نساءُ اهْل البَوادي
صفحه 29 از 70
والْقُري... . .... و زنان بادیه نشین و روستائی به زنان اهل ذمه ملحق می شوند. (یعنی نگاه به آنها بدون التذاذ اشکال ندارد) ( 2) بر
این نکته برخی از فقیهان تصریح کرده اند از جمله مرحوم خوئی (ره) نوشته ا ند: مرد می تواند به زنی که می خواهد با آن ازدواج
کند نگاه کند و چنین است حکم نگاه به زنان اهل ذمه و زنهاي بی پوششی که با نهی متنبه نشده و از برهنگی دست برنمی
دارند( 3) چنانچه ملاحظه شد دین مبین اسلام، کاملترین دین آسمانی در جزئی ترین مسائل، بشر را رها نساخته آنها را بر زبان
پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) جاري ساخته، بر ماست که در جهت کسب معارف حقه کمر همت بسته و خود را از ضلالت و
غفلت نجات دهیم. اگر امت اسلامی به این مقدمات و زمینه چینی هاي رواج عفت عمومی، بذل توجه نمایند مفاسد اجتماعی از
بین رفته و زمینه براي اجراء احکام و حدود الهی فراهم می شود. خداوندا توفیق شناخت قطره اي از اقیانوس معرفت را ارزانی فرما!
3) منهاج الصالحین، ج/ ) . 2) تحریر الوسیله، ج/ 2، ص 244 ) . 1)وسائل الشیعه، ج/ 3، ص 26 ) -------------------------
. 2، ص 260
آثار نگاه مسموم
اشاره
اکنون، پس از بررسی و عرضه انواع نگاه، خوب است بصورت گذرا به آثار و پی آمدهاي ناهنجار نگاههاي آلوده و حرام
بپردازیم:
1) برانگیختن آتش شهوت:
نگاه پنجره اي است که چون بی حساب و بدون مرز گشوده شود،آتش شهوت و هیجان را برخواهد افروخت. نگاههاي آلوده زمینه
ساز غلیان آزها و ایجاد کششها هستند. نگاههاي آلوده پی آمدي جز فحشاء، سیاهی دل و نکبت هاي اجتماعی نخواهد داشت.
نگاه، راهبر دل، دام شیطان، بذر شهوت و رویشگاه فسق و فجور است. هرزگی چشم دل را خواهد لرزاند و آرامش و ثبات را از
آن خواهد گرفت، فتنه ها برخواهد انگیخت فسادها برخواهد آورد. از سوي دیگر فرمان عظیم و زندگی ساز خداوند (غض بصر)
چون عمل شود، زمینه هاي فساد زدوده خو اهد شد، دل آرام خو اهد گرفت، دام شیطان برچیده خواهد شد، زندگی به سلامت و
پاکی خواهد رسید. اینک به اندکی از آنچه پیشوایان (ع) در این باره رهنمود داده توجه کنیم: قال علی (ع): اللَحظ رایدُ الفِتَن.
گفت علی(ع): نگاه (حرام) ، پیشاهنگ همه فتنه هات. ( 1) باز علی (ع) می فرماید: العُیونُ، مصائِدُ ا لشَیطانِ. چشمها، دامهاي شیطان
هستند. ( 2) در حدیث دیگري آمده: ا لعَیون، بَریدُ ا لقَلبِ. چشم، راهبر دل است. ( 3 ) در مورد آرامش دل در سایه (غض بصر)
--------------------- ( علی (ع) می فرماید: مَن غَض طَرفَهُ اراحَ قَلبُه. کسیکه نگاهش را کاهش دهد، قلبش آرام گیرد. ( 4
(4) . 3 )همان منبع، ج/ 1، ص 100 ) . 2)غررالحکم و دررالکلم، ج/ 1، ص 335 ) ( 1)غررالحکم و دررالکلم،ج/ 1، ص( 262 ) ----
. غررالحکم و دررالکلم، ج/ 5، ص 449
2) خسران ابدي:
وقتی در دنیا آدمی اسیر شهوت و وساوس شیطانی شود قهراً حیات اخرویش نیز تباه می شود و دچار خسارتی جبران ناپذیر خواهد
شد. امام صادق (ع) می فرماید: النَظَرُ سهم مِن سَ هام اٍ بلیس مَسموم وکَم نظره اورثت حَسره طَویلَهً. نگاه کردن تیري است زهرآلود
، 5) وسائل ا لشیعه، ج/ 14 ) ( از ناحیه شیطان، چه بسیارند نگاههایی که بعدها حسرتها و تأسفهاي طولانی بدنبال خود آورده اند. ( 5
صفحه 30 از 70
ص 138 . حضرت علی (ع) نیز می فرماید: کَم مِن نَظره جلبت حَسره. چه بسیارند نگاههایی که آه و حسرت بدنبال دارند. ( 1) و در
حدیث دیگري به همین مضمون می فرماید: مَن اطلَق طَرفه کثُرَ اسَفُه. کسیکه نگاهش را رها سازد حسرت و تأسفش زیاد می شود.
2) از این رو به شخصی که خود را آلوده به نگاههاي خیره نسازد در پاره اي روایات وعده بهشت و نعمتهاي آن داده شده است. )
امام صادق (ع) در این مورد می فر ماید: مَنْ نَظَر إلی امرته فرفَع ب َ ص رهُ إلَی السَ ماءِ وغضَّ بَ َ ص رهُ لم یرقه بصرَه حَتی یُزَوجَهُا الُله مِن ا
لحُور ا لعینِ. هر کس زنی را بطور ناگهانی ببیند پس چشم از او بگرداند و به آسمان بنگرد چشم برنگرداند مگر آنکه خداوند با
. 1) غررالحکم و دررالکلم، ج/ 4، ص 549 ) ---------------------------- ( یک همسر حورالعین، او را تزویح کند. ( 3
. 3) سفینه البحار، ج/ 2، ص 595 ) . 2) غررالحکم و دررالکلم، ج/ 5، ص 195 )
مستثنیات نگاه
از آنچه تا بدینجا آوردیم روشن شد که نگاه به نامحرم افزون بر (وجه و کفین) با التذاذ و عدم آن جایز نیست از این اصل کلی
قطعی، مواردي استثناء شده است که عملًا محدوده ضرورت و ناچاري خواهد بود و فقیهان به این نکته توجه کرده و حد و حدود
آن را باز گفته اند. نکته روشن و غیر قابل تردید در جواز نگاه همان است که یاد شد یعنی: ضرورت، مثل باب معالجه. فقیهان
ضمن اینکه بر این نکته تصریح نموده یادآوري کرده اند که این جواز مشروط به دو شرط اساسی است: 1- عدم امکان معالجه
بوسیله هم جنس مریض. 2- عدم امکان تشخیص بیماري و درمان، با استفاده از ابزار و وسایل پز شکی بدون لمس و نظر. آیت آلله
سید محمد کاظم یزدي در این باره نوشته اند: از حکم عدم جواز نگاه به زن و مرد، مواردي استثناء شده از جمله مقام معالجه و
آنچه که متوقف بر معایبه کردن است مثل گرفتن نبض- تشخیص شکستگی- جراحت- حجامت کردن و... البته وقتی که بوسیله
همجنس ممکن نباشد که در این صورت لمس کردن هم جایز است. ( 1 ) حضرت امام (رضوان الله علیه) نیز بر آنچه یاد شده،
تصریح کرده اند: از حکم حرمت نگاه و لمس نامحرم، مقام معالجه استثناء شده هرگاه معاینه بوسیله هم جنس ممکن نباشد مانند
نبض گرفتن البته اگر معاینه بوسیله ابزار پزشکی مثل درجه و... ممکن نباشد. ( 2) این فتاوي بر بسیاري روایات صریح و روشن
استوار است که به برخی از آنان اشاره می کنیم: عَن الباقرِ (ع )انَّه سئِل عَن المرئه ثُصیبهَا العِلَل فی جسدِها ایصلح ان یعالجها الرجل؟
قال: اذا اضطرت الی ذلک فلاباس. از امام باقر (ع) سؤال شد در مورد زنی که بیمار شده آیا سزاوار است که مرد او را ---------
2) تحریر ا لو سیله، ج/ 2، ص 243 . معالجه کند؟ حضرت فرمود: هرگاه زن ) . 1) العروه الوثقی، ج/ 2، ص 804 ) ------------
ناچار از معاینه مرد باشد، مانعی ندارد. ( 1 ) در روایت دیگري به همین مضمون وارد شده: سالته عَن الْمَرئه المُسلمه، یُصیبهَا الملاءُ
فی جَسَ دها: إما كَ!منر او جَرْح فی مکانٍ لایصْ لحُ النَظَرُ الَیْه فیَکُون الرَجلُ ارفَقُ بعِلاجِه مِن النِساءِ، ایصلح لَه النَظَر الَیه؟ قالَ: إذَا
اضنطَرت اِلیه فلیعا لِخها إن شاءَتْ. از امام باقر (ع) سؤال کردم در مورد زن مسلمانی که ناراحتی در بدنش عارض شده شکستگی یا
زخم و جراحتی در جایی از بدن که مرد نمی تواند بنگرد و مرد معالج از زنها (ي معالج) آگاهتر است آیا می تواند به او نگاه کند؟
حضرت فرمودند: وقتی زن ناچار از معالجه مرد باشد اگر بخواهد می تواند مرد او را معالجه کند. ( 2) البته روایات دیگري از ائمه
(ع) وارد شده که نگاه و معالجه مرد را جایز ندانسته اند از جمله: علیُ بن جَعْفر عَن أخیه (ع) دألتُه عَن ائمَرئه یکونُ بها الْجَرحُ فی
فَخدِها او بَطْنِها او عَضُ دها هَلْ یَصْ لَح للرَجُل اًن ینظُرَ الَیه یُعالجُه. قالَ: لا. علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (ع ) سؤال می
کند در مورد زنی که جراحتی در ران یا شکم یا بازویش ایجاد شده آیا سزاوار است مرد به جهت معالجه به او نگاه کند؟ فرمود:
خیر. (نگاه نکند ولی معالجه نماید ) فقیهان این قبیل روایات را حمل می کنند بر مواردي که شرایط مذکور رعایت نشده. علامه
، 2 )وسائل، ج/ 14 ، ص 172 و الکافی، ج/ 5 ) . تستري می نویسد: ---------------------- ( 1) بحارالانوار، ج/ 62 ، ص 74
ص 534 . ... مَحمولٌ عَلی وُجودِ مَرئه مُعالجه. ( 1 ) این روایات حمل می شود بر موردیکه پزشک زن( آگاه) هست و با وجود این به
صفحه 31 از 70
پزشک مرد مراجعه می کند. روشن است که میان روایات هیچگونه تنافی وجود ندارد زیرا روایات جواز با رعایت شرایطی است
که ذکر شد و این روایات منع در فرضی است که شرایط حاصل نشده است. مورد دیگري که از جمله مستثنیات تلقی شده (باب
ضرورت) می باشد. فقهاء این باب را شامل نجات دادن نامحرمی که در حال غرق شدن، سوختن و... است، دانسته اند. آیت الله
سید محمد کاظم یزدي می نویسد: ومنها (مَقامُ الضَروره "کَما إذا تَوَقف الإسننِنقاذ مِن النَرقِ او ا لحَرقِ او نَخوهما عَلَیه او عَلَی اللَضر.
از جمله موارد استثناء، مقام ضرورت است همچنانکه نجات غریق یا کسیکه در حال سوختن است، متوقف بر نگاه کردن یا لمس
هم از حکم کلی استثناء شده چرا که گاهی به جهت شهادت، نیاز به رؤیت بدن زن نامحرم است » باب شهادت » ( کردن باشد. ( 2
البته مشروط است به اینکه زنی براي شهادت دادن نباشد. *** ------------------------ ( 1) النجعه فی شرح اللمعه، ج/،
. 2) عروه الوثقی، ج/ 2، ص 804 ) . ص 319
فصل چهارم : فلسفه پوشش
فلسفه پوشش
اشاره
عالمان و متفکران اسلامی در فلسفه پوشش، با استناد به نصوص دینی، مطالبی آورده اند که از تکرار آن خودداري می کنیم ( 1) و
به مطالبی می پردازیم که در ارتباط مستقیم با زن و چرایی پوشش اوست: ---------------------- ( 1) تحریر المرئه فی
.42 - عصر الرساله، ج/ 4، ص 27 و مسئله حجاب، ص 17
1) حرمت بخشیدن به زن
زن مسلمان، تجسم حرمت و عفت در جامعه است، حفظ پوشش به نوعی احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن وي از
نگاههاي شهوانی و حیوانی است. چنانچه زن، حدود را رعایت ننماید هر بیماردلی به او طمع نموده و با نگاه آلوده اش حریم زن را
می شکند. آن شخصیّتی که باید سالم بماند و نسل سالم تربیت کند، تحت تأثیر دیدهاي آلوده به گناه به طرف شهوات سوق داده
شده و در نتیجه هویت واقعی اش را فراموش کرده در چنگال بیماردلان و هوسبازان، گرفتار می آید و از منش انسانیش سقوط
کرده و به غرقاب حیوانیت می رود. کلام گهربار فاطمه زهرا (س) نشانگر لزوم تحفظ بر جایگاه والاي زن است که فرمود: (خَیْر
النِساءِ ان لایریْنَ الرجالَ ولا وَیراهُنَّ الرجال) بهترین زنان، زنی است که مردي را نبیند و مردي هم او را نبیند. گویا آنچه را در فصل
گذشته آوردیم که نگاه کردن به زن غیر مسلمان (بدون ریبه و لذت) جایز است، دلیل بر همین است که حرمت ویژه، از آن زن
مسلمان می باشد. در قرآن، آنگاه که حدود پوشش را مطرح می سازد به این حکمت اشاره نموده: (ذلکَ آدنی ان یُعرفنَ فلا
یؤذینَ) این پوشش، نزدیک تر است که زنان به حیاء و عفاف شناخته شوند و مورد اذیت نا اهلان واقع نشوند. و مآلًاشخصیت و
منزلت آنها در هم بشکند.
2) مبارزه با نفس
میل به خودنمائی و جلوه گري به مصالحی در سرشت زن، نهفته است که باید در مسیر درست و هدفی والا بکار گرفته شود. بی
گمان این گرایش در وجود زن اگر همچون سایر میل ها به درستی به کار گرفته شود، ثمرات مطلوبی خواهد داشت و در جهت
کمال او کار آمد خواهد بود و در مسیر فراهم آوردن محیطی مناسب همراه با زندگیش، سودمند خواهد شد. چرا که هیچ گرایش
صفحه 32 از 70
درونی بدون جهت در جان انسان به ودیعت نهاده نشده است. اما اگر این گرایش، مرزي نداشته باشد و خودنمائی و جلوه گري
همواره و در همه جا نمود داشته باشد، قطعاً فسادآفرین خواهد بود و در ایجاد زمینه هاي ناهنجاري در جامعه تأثیر خواهد کرد،
پوشش را می توان مهمترین عامل تعدیل این میل دانست. اشاره لطیفی به این مطلب در کلام علی (ع) است: (زکاتُ الْجَمالِ،
العِفافُ) زکات زیبائی عفاف است. ( 1) زیبایی براي زن، سرمایه است اما باید بجا مصرف شود و زکات جمال زن، حفظ عفاف و
پوشش است. مانند سازي جمال زن به سرمایه، نشانگر آن است که از یک سوي سودمند و کارآمد است و از سوي دیگر کنترل
شدنی و تعدیل یافتنی می باشد و اشاره است به اینکه در صورت مرزشکنی، فتنه انگیز و فسادآفرین خواهد بود. جواز کشف
حجاب در مقابل محارم از جمله شوهر، این غریزه را جهت می دهد که خود آرائی زن مختص به شوهر باشد و منع آن در برابر
نامحرم، این غریزه راکنترل می سازد و از مرزشکنی جلو می گیرد تعدیل این غریزه می تواند گامی در جهت مبارزه با سایر
خواهشهاي نفسانی باشد. وقتی زن در جهت کنترل این خواهش، اقدام نمود آمادگی غلبه بر سایر خواهشها را تحصیل کرده و در
جهت رشد و تعالی خود حرکت می کند و مآلًا انسانی مهذب می شود که می تواند جامعه خود را نیز بسازد. ---------------
. 1)غررالحکم ودرر الکلم،ج/ 4، ص 105 ) ------
3) جواز حضور در اجتماع
بدون هیح تردیدي، اندام زن به ویژه اگر به آرایه ها و پیرایه هایی، آراسته گردد هیجانبار و هوس آفرین است. از سوي دیگر زن،
بخش عظیمی از نیروي انسانی یک جامعه راتشکیل می دهد و در ابعاد مختلف فرهنگی و اجتماعی و اقتصادي و سیاسی می تو اند،
نقش آفرینی عظیمی داشته باشد. اسلام با طرح پوشش زن در حقیقت جواز حضور در اجتماع او را رقم زده است و با دستورات
حکیمانه و راهگشایی که در چگونگی منش و روش او آرائه داده از یک سوي این نیروي عظیم را از تباه شدن و در گوشه اي بی
هدف و اثر ماندن نجات داده و از سوي دیگر جلو فساد گستري و ناهنجاریهاي ناشی از اختلاط مرد و زن را گرفته است. همه آحاد
جامعه در مقابل سلامت نفسانی جامعه مسئولند و مسؤلیت مهمتر در این باره بر دوش خانمهااست. دقت در آنچه گفتیم بی پایگی
تفکر هوس آلودانی را که حجاب را حصار تلقی کرده و براي آزمندیهاي خود، زن را براي شکستن به اصطلاح حصار دعوت می
کنند، روشن می شود و بخوبی دانسته می شود که حجاب عملًا عامل مهمی است در جهت آزادي زن نه اسارت او، مهم این است
که تلقی ما از آزادي دقیقاً روشن باشد.
4) ایجاد امنیت
جامعه موظف است امنیت را در ابعاد مختلف، براي افراد فراهم سازد، بخش عمده اي از این مهم به عهده زن است که با حفظ
پوشش به این امر جامه عمل بپوشاند. اگر این حریم دریده شود ضمانتی براي سلامتی شخص وجود ندارد، زن چون از این حصار
منیع درآمد، در معرض ضربات دیدهاي آلوده و قلوب منحرف قرار می گیرد و آرامش خود را از دست داده و نهایتاً نجات از
تلاطم امواج بلا را نامعلوم می سازد. در سایه رعایت عفاف، زن با شهامت هر چه تمامتر به وظیفه خود مشغول شده و خطري از
ناحیه اجتماع متوجه وي نمی شود. بدین سان با قاطعیت تمام معتقد هستیم که پوشش، امنیت زن را در جامعه فراهم می سازد و در
حریم پوشش است که می توان با خیالی آسوده به جامعه آمد و به فعالیت پرداخت و در سنگر حجاب، حضور عینی خود را در
ابعاد مختلف اجتماع، تحقق بخشید.
فصل پنجم