گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سیزدهم
فصل پنجم : مردان و معضل خود آ رایی و خودنمایی برخی زنان در جامعه
اشاره







براي تبیین اینکه در جامعه اي که زنان زیادي به خودآرایی و خودنمایی روي آورده اند، مردان باید چه راهی را در پیش گیرند،
مقدمتاً دو نکته را متذکر می شویم.
رفتار زن زمینه ساز لغزش مرد
پیش از ذکر نکته ي نخست، استدعا می شود در این بحث ها موضع فراجنسیّتی داشته باشیم، یعنی از دیدگاه زن یا مرد به قضیه
نگاه نکنیم؛ چرا که هر یک از زن و مرد، اغلب انتقاد به جنس خود را برنمی تابند. در قرآن کریم، در همه ي جرم ها اوّل مجرمیّت
مرد و بعد مجرمیّت زن مطرح می شود. مثلًا می فرماید: اَلسّارِقُ وَ السّارِقَۀُ فَاقطَعوا ایدیَهُما 1: مرد و زن دزد، دست آنها را قطع کنید.
اوّل مجازات مرد سارق و بعد زن سارق را مطرح کرده است. در تنها موردي که اول زن مجرم نام برده شده و بعد مرد مجرم، جرائم
جنسی است. قرآن می فرماید: اَلزّانیَۀُ وَ الزّانی فَاجلِدوا کُلَّ واحِدِ مِنهُما مِائۀَ جَلدة 2: زن زناکار و مرد زناکار، هر کدام از آن دو را
صد تازیانه بزنید. این چه چیز را می رساند؟ إن شاءاللّه خانم ها تحمل این واقعیّت را داشته باشند که آیه ي مذکور می گوید: در
جرائم و انحرافات جنسی، فراهم کننده ي زمینه، زن است. مرد به دنبال زن کشیده می شود. بنابراین زن می تواند کاري کند که
صفحه 43 از 63
مرد هم به این وادي کشیده نشود. یعنی اگر زن، خودآرایی و طنّازي نکند و میدان ندهد و چنین جسارتی را به مرد نبخشد که
احتمال دهد زن پذیراي او خواهد بود و جرأت کند به سمت او بیاید، مرد هم به این وادي کشیده نمی شود. 1- سو ره ي مائده،
. 2- سوره ي نور، آیه ي 2 . آیه ي 38
تحریک جنسی و اشتهاي کاذب نامحدود
در نیازهاي جسمی و روانی، با تحریک، اشتهاي کاذب در انسان ایجاد می شود. به عنوان مثال، بر سر سفره اي که غذاهاي خوش
آب و رنگ دارد، با اشتها حاضر می شویم. محرّك هایی مثل !سُس، خردَل و ترشی و سالاد و ماست و نوشیدنی هاي گازدار،
اشتهاي کاذب ایجاد میکند. با تحریک اشتها و ایجاد اشتهاي کاذب، شخص به پرخوري کشیده می شود و پرخوري هم چاقی و
بیماري را به دنبال دارد. این واقعیّتی در انسان است. غریزه ي جنسی هم قابل تحریک است و می شود در آن اشتهاي کاذب ایجاد
کرد. در غریزه ي طعام، ولو هرچه ترشی، سُس، خردَل و غیره استفاده شود، بالاخره تا جاي محدودي می توان خورد و از آن به بعد
نمی شود خورد. امّا در غریزه ي جنسی، اشتهاي سیري ناپذیر و نامحدودي در بشر وجود دارد و اگر این غریزه تحریک و اشتهاي
کاذب در آن ایجاد شود، دیگر هیچ حدّ توقّفی براي آن قابل تصوّر نیست و خدا می داند این روند چه بلایی بر سر جسم، اعصاب،
روان، اندیشه و روحیّات یک انسان می آورد. این افراط بی حد در لذت جویی هاي جنسی، یک موجود بیمار و پلید درست
میکند. امّا در جامعه اي که زنان بسیاري خودآرایی و جلوه فروشی میکنند، مرد چه کند؟
صرف نظر کردن و ندیدن
اوّلًا اگر دل مرد، مشغول توجّه و عشق به خدا و خوبان خدا و جذب حقایق بلند معنوي باشد؛ چشمش چنین مناظري را نمی بیند.
انسان به موضوعی فکر میکند که به آن علاقه دارد. به جایی می رود که مورد علاقه ي او است. کاري می کند که دوست دارد.
اگر دل شخص چیزي را دوست داشت، چشم، گوش، دست و همه ي وجودش به دنبال آن می رود. قبله و امام وجود انسان، دل
اوست. اگر دل مرد در جاذبه ي عشق الهی قرار بگیرد، تمام وجودش و از جمله چشمش هم به آنجا می رود. زن نامحرم ازجلوي
چشمش عبور میکند و او متوجّه نمی شود؛ نه اینکه نگاه نمیکند، اصلا نمی بیند. همان طور که گاهی کسی از مقابل چشممان رد
می شود و حواسمان نیست، اصلًا او را نمی بینیم. او از مقابل چشم ما رد شد و از لحاظ فیزیکی، مراحل دیدن طی شد، ولی چون
توجّهمان جاي دیگري بود، او را ندیدیم. پس یکی از کارهایی که مردان باید بکنند، این است که روي خود کار کنند که در
جاذبه ي عشق الهی قرار بگیرند و توجّهشان اصلًا به این سمت کشیده نشود. دوّم، اشتغال ذهن و فکر به اندیشه هاي دینی و امور
علمی و مسائل اجتماعی است. یعنی اگر فکر و ذهن به طور فعّال، صرف مسائل علمی و رشد در زمینه ي تحصیلی شود، یا درگیر
بررسی و حلّ مشکلات اجتماعی شود و یا در مطالعات دینی، فعّال شود، دیگر رها نیست که به سمت توجّه به جلوه هاي مخرّب
بدحجابی برود. شش دانگ حواس متوجّه آن مسائل است. حضرت علی علیه السّلام فرمودند: اَلنَّفسُ ان لَم تَشغَلها شَغَلَتکَ 1؛ نفس
انسان به گونه اي است که اگر تو آن را مشغول فعّالیّت مثبت و سازنده نکنی و به حال خودشَ رها کنی، او تو را به افکار و
رفتارهاي آلوده مشغول میکند. نفس را نباید بیکار رها کرد. باید آن را به طور فعّال، مشغول و درگیر کرد. اگر رهایش کنی، به آن
سمت می رود. اندیشه ي گناه موقعی سراغ انسان می آید که نفس رها شده است و فعالیّت تعریف شده اي ندارد. موقع بیکاري،
اندیشه ي گناه بیشتر سراغ انسان می آید. اشتغال دل و ذهن سبب می شود مرد اصلًا زنان بدحجاب و جلوه فروش را نبیند.
نگاه نکردن و نظر ندوختن
صفحه 44 از 63
در این رابطه به شش مورد اشاره میکنیم. اول. اگر مردي توجّه کند که در منظر و محضر خداست و خدا و اولیاء خدا هر لحظه، در
خلوت و جلوت، او را می بینند و او زیر نظارت الهی است، حیا میکند در محضر خدا و اولیاي خدا نگاهش را به دیدن صحنه ي
حرام آلوده کند. خداوند در قرآن کریم می فرماید: ألَم یَعلَم بِأنَّ اللّهَ یَري 2: شخصی که گناه میکند، آیا نمی داند که خدا او را می
2- سوره ي علق، آیه ي 14 . مردي که با نگاه هرزه اي به زن بیند؟ همین 1- ابن ابی فراس، مجموعه ي ورّام، ج 2، ص 134
نامحرم می نگرد، اگر کسی که برایش احترام قائل است، عبور کند و او را ببیند، از آن شخص خجالت میکشد و سرش را پایین می
اندازد. مرد باید احساس کند که خدا و پیامبر خدا و ائمّه ي هدي دارند او را نگاه میکنند. قرآن کریم می فرماید: فَسَ یَرَي اللّهُ
عَمَلَکُم وَ رَسولُهُ وَ المُومِنونَ 1؛ عمل شما را هم خدا می بیند، هم رسول خدا می بیند و هم مومنین می بینند، که در ذیل آیه،
حدیثی داریم که می فرماید مقصود از مومنون، ائمّه ي هدي علیهم السّلام می باشند 2. قرآن کریم می فرماید: یَعلَمُ خائِنَۀَ الأعیُنِ وَ
ما تُخفِی الصُّدورُ 3: نگاه هاي خیانت بار زیر چشمی و آنچه را سینه ها پنهان میکنند، خدا می فهمد. مردي که دائم خود را در
محضر و منظر الهی می بیند و می داند زیر چشمی نگاه کردنش را هم خدا زیر نظر دارد، حیا میکند به چشم چرانی بپردازد. دوم.
توجّه مرد به اینکه نیل به شهود ملکوت هستی و باز شدن دیده ي دل انسان به عالم غیب، در گرو چشم پوشیدن از جلوه هاي
جذّاب و گناه آلود دنیوي است. اگر به این حقیقت توجّه کرد، به خاطر جذّابیّت آن جلوه هاي ملکوتی و عالم غیب، چشم خود را
از خیره نگریستن به زن هاي خودآرا و جلوه فروش فرومی پوشاند. پیامبر کرم صلّی اللّه علیه وآله وسلم فرمودند: غَضّوا اَبصارَکُم
تَرَونَ العَجائِبَ 4: نگاه هایتان را فرو بپوشانید تا عجائب را ببینید. وقتی چشم به منظره هاي گناه آلود خیره شد، چشم دل 1- سوره
4- مجلسی، بحا را لانو ا . 3- سوره ي غافر، آیه ي 19 . 2- عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 262 . ي توبه، آیه ي 105
10 ، ص 41 . کور و نابینا می شود. امّا چه مرد و چه زن، اگر چشم تن را فروبپوشانیم، آن وقت چشم باطن ما باز می شود و ر، ج 1
ملکوت هستی را، که خدا می داند چقدر زیباست، خواهیم دید. امام صادق علیه السّلام فرمودند: مَا اعتَصَمَ اَحَدٌ بمِثلَ مَا اعتَ َ ص مَ
بغَضِّ البَ َ ص ر فَإنَّ البَصَرَ لا یُغَضُّ عَن مَحارِم اللّه اِلاّ وَ قد سًبَقَ إلی قَلبهِ مُشَاهَدة العَظَمًۀ وَ الجَلال 1؛ هیچکس به چیزي چنگ نینداخت
و اتّکا نکرَد که مثل اتّکا کرَدن و چنگَ انداختن به چشم فروبستن باشد. بعد فرمودند: فردي که نگاه از حرام فرومی پوشاند و
چشمش را پایین می اندازد، تجلّی عظمت و جلال الهی به سوي قلب او سبقت می گیرد و مشاهده ي عظمت خدا برایش ممکن می
شود. وقتی چشم ظاهر را از حرام بستیم، چشم باطن به سوي جلال و عظمت الهی باز می شود. باز امام صادق علیه السلام فرمودند:
مَن نَظَرَ إلی اِمرَاة فَرَفَعَ بَ َ ص رَهُ الی السَّماءِ او غَمَّضَ بَ َ ص رَهُ لَم یَرتَدَّ إلَیهِ بَ َ ص رُهُ حَتّی یُزَوِّجُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَ لَّ مِنَ الحُورِ العینِ 2: کسی که
نگاهش به زن نامحرم افتاد و بلافاصله چشمش را به سمت آسمان برد و یا چشمش را بست، چشمش را از زن نامحرم بر نمی
گرداند، مگر اینکه خداي متعال یکی از حوریان بهشتی را در همان لحظه به عنوان همسر او مقدّر میکند و به زوجیّت او در می
آورد و مسلّم می شود که در بهشت همسر اوست. همچنین امام صادق علیه السّلام فرمودند: اَلنّظَرُ سَهمٌ مِن سَهامِ إبلیسَ 1- مجلسی،
1، ص 37 . مَسموماً؛ مَن تَرَکَها للّه عَزَّ وَ جَلَّ لا لِغَیرِهِ اَعقَبَه اللّهُ اَمناً 0 2- مجلسی، بحا را لانو ا ر، ج 1 . بحا را لانو ا ر، ج 101 ، ص 41
وَ ایماناً یَجدُ طَعمَهُ 1: نگاه به نامحرم، تیري ز تیرهاي کشنده و سمّیِ ابلیس است. کسی که نگاه آلوده به نامحرم را براي خدا، نه
براي اطرافیان که او را نگاه می کنند، ترك کرد، خدا در پی این ترك کردن نگاه، امن و امنیّت و ایمان حقیقی را که حلاوت و
طعم آن را در جان خویش احساس کند، نصیبش می سازد. آگاهی مرد به اینکه با فروپوشیدن نگاه، چه چیزهاي بزرگی در
اختیارش قرار می گیرد و شرط رسیدن به آن ها، نگاه ندوختن به نامحرم است، سبب می شود به نامحرم نگاه نکند. سوم. توجّه مرد
به تبعات خطرناك دنیوي و اخروي نگاه هاي آلوده و شهوانی است. مردي که نظرباز و چشم چران است، با این نگاه ها در همین
دنیا خودش را نابود میکند و فشارها و لطمه هاي عجیبی به روح و جان و سیستم عصبی و روانی خویش وارد میکند. حتّی بدن خود
را بیمار میکند. بیماري هاي مختلفی مثل ضعف اعصاب، بی خوابی و تشنّج، بعضاً معلول تحریک هاي جنسی در اثر نگاه است.
صفحه 45 از 63
بیماري هاي اخلاقی جنسی مثل خودارضایی، هم جنس گرایی و امثال اینها، پیامد همین تحریک هاي بر اثر نگاه دوختن به نامحرم
است. مرد باید بفهمد با چشم چرانی در دنیا چه بلایی بر سر خودش می آورد و همچنین مرد باید به تبعات وهشتناك اخروي که
چشم چرانی به دنبال خواهد داشت، از محرومیّت ازجایگاه هاي دوست داشتنی و بلند اخروي گرفته تا محکومیّت به عذاب ها و
کیفرهاي سخت اخروي، توجّه کند. اگر مرد به این پیامدها توجّه کند، می فهمد که با 1- حرّ عاملی، وسائل الشیعۀ، ج 20 ، ص
192 . نگاه حرام چه بلایی به سر خود می آورد و به این نتیجه می رسد که نگاهش را از نامحرم فروپوشاند. حضرت عیسی بن مریم
علیه السّلام فرمودند: إیّاکُم وَ النَّظرَةِ فَإنَّها تَزرعُ فی قَلب صاحِبهَا الشَّهوَةَ وَ کَفی بها لِصاحِبِها فِتنَۀً 1: بر حذر باشید از همان یک نگاَه
هوس آلودي که به یک زن نامحرم می اندازید، چون این نگاه در دل صاحب نگاه، شهوت را می رویاند و این براي صاحب نگاه
کافی است که او را نابود سازد و به گمراهی و آلودگی بکشاند. امام صادق علیه السلام فرمودند: اَلنَّظَرُ سَ همٌ مِن سَ هامِ إبلیسَ
مَسموم وَ کَم مِن نَظرَة اَورَثَت حَسرَةً طَویلَۀً 2: نگاه تیري از تیرهاي سم آلود و زهرآگین ابلیس است و چه بسیار نگاه کوتاهی که به
دنبال خود براي شخص حسرت طولانی آورد. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم فرمودند: مَن مَلَاءَ عَینَهُ مِن اِمراة حَراماً حَشَرَهُ اللّهُ
یَومَ القیامَۀ مُسَ مَّراً بمَسامیرَ مِن نارٍ حَتّی یقضِ ی اللّهُ تَعالًی بَینَ النّاسِ ثُمَّ یُومَرُ بِهِ الَیَ النّارِ 3: کسی که نگاه پُري به زن نامحرم کند،
یعنی با یک نگاه خیره، به طور کامل او را برانداز کند، خداي متعال در روز قیامت او را به حالی محشور میکند که با میخهاي
آتشین او را به چهار میخ کشیده اند و او همین طور به چهار میخ است تا اینکه خدا حسابرسی اعمال تمام خلق را انجام دهد، بعد
-2 . که این کار تمام شد، خدا امر میکند اکنون او را وسط آتش دوزخ بیندازید. 1- مجلسی، بحا را لانو ا ر، ج 101 ، ص 41
3- مجلسی، بحا را لانو ا ر، ج 7، ص 213 . اگر مرد بداند در قیامت هم، این نگاه هاي . مجلسی، بحا را لانو ا ر، ج 101 ، ص 40
شهوت آلود، او را رها نمیکند، به صورت ارادي نگاه خود را کنترل میکند. چهارم. در جامعه اي که این آلودگی وجود دارد، مرد
مومن باید نیروي اراده ي خود را با ریاضت هاي شرعی، مثل روزه گرفتن تقویت کند. روزه، مقاومت در برابر هوس خوردن است.
این مقاومت نیروي تقوا را در انسان ایجاد میکند. لذا در آیه ي روزه هم می فرماید: کُتِبَ عَلَیکمُ ال ّ ص یامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَذینَ مِن
قَبلِکُم لَعلَکُم تَتَّقونَ 1: روزه بر شما واجب شد، همان طور که بر کسانی که پیش از شما بودند واجب گردید؛ شاید پرهیزگار شوید.
یعنی روزه چون نوعی مقاومت در برابر هوس هاي نفس است، نیروي تقوا و اراده را در انسان ایجاد میکند. در غیر روزه هم شخص
می تواند با ترك مشتهیات مباح، اراده ي خود را تقویت کند. مثلاً خوردن چیزي حرام نیست و ایرادي ندارد؛ ولی خوردنش
ضرورت حیاتی ندارد. شخصی که هوس خوردن آن را دارد؛ اگر جلوي خود را بگیرد و آن را نخورد، کم کم نیروي اراده در او
قوي می شود. اشتغال به عبادات مستحب هم در این جهت موثّر است. عمل کردن به این نوع اعمال عبادي، داوطلبانه است و فرد
اگر انجام ندهد، کسی او را مواخذه نمیکند. وادار کردن خود به مستحبّات و غلبه بر تنبلی و راحت طلبی، تمرینی است که اراده ي
ایمانی و تقواي دینی را در انسان تقویت میکند. به نیروي اراده و تقوا، شخص زورش به خودش می رسد؛ یعنی در حالی که هوس
و 1- سوره ي بقره، آیه ي 183 . نفسانیّات مرد طالب نگاه دوختن به زن خودآرا و جلوه فروش و طنّازي است، با اراده ي قوي،
نگاهش را فرومی پوشاند و نگاه نمیکند، هم دل و هم دیده ي خود را از دیدن منصرف میکند. پنجم. نگاه ندوختن به زن نامحرم،
یک واجب شرعی است. چشم پوشیدن واجب شرعی است. همان طور که مرد مسلمان نماز می خواند و روزه می گیرد و وظایف
شَرعی اش را انجام می دهد؟ باید خود را به این مسئله هم به عنوان یک واجب شرعی، مقیّد کند. خداوند متعال به پیامبر اکرم
صلی اللّه علیه وآله وسلّم فرمود: قُل لِلمُومِنینَ یَغُضّوا مِن اَبصارِهِم 1: به مردان مومن بگو نگاه هاي خود را از نگریستن به زنان
نامحرم فروپوشانند. امیرالمومنین علیه السَلام در توصیف متّقین فرمودند: غَضّوا اَبصارَهُم عَمّا حَرَّمَ اللّه عَلَیهِم 2: انسان هاي اهل تقوا،
نگاه هاي خود را از آنچه خدا بر آنها حرام کرده است، فرومی پوشَانند. پس مرد باید همانند تکالیف شرعی دیگري که انجام می
دهد، خود را به انجام این تکلیف شرعی مقیّد کند. ششم. مرد باید بداند نگاه هاي هوس آلود و شهوانی او وقتی به یک زن باحیا
صفحه 46 از 63
می افتد، او را اذیّت میکند. مردي که به نگاه هوس آلود انداختن به زن ها عادت کرده است، خانم هاي متدین، باتقوا و محجّبه هم
از معرض نگاه هاي گزنده ي او مصون نیستند. مکرّر خواهران متدیّن از دست این خصوصیّت منفی برخی از مردها نالیده اند که با
این همه پوشش که من دارم؛ امّا نگاه او آن قدر گزنده است که آدم را کاملًا به هم می ریزد. این مرد ممکن است کارمند فلان
قسمت یا استاد فلان درس یا مدیر فلان مجموعه باشد و زن هم مجبور است به علّت کاري که دارد، نزد او برود. نگاه او این زن
متدیّن و باحیا و عفیف را شکنجه می دهد. همه ي زن ها که از اینکه بتوانند نگاه مردي را به سمت خود جلب کنند، لذّت نمی
برند. بسیاري از زن ها پاکدامن و عفیفند و مرد باید بداند با نگاه آلود ه ا ش چه شکنجه اي به آنها می دهد. در نتیجه، اگر مرد
تقوا و طهارت روح.پیدا کند و این گونه نگاه هاي هوس آلود در او وجود نداشته باشد، زن هاي پاکدامن در عرصه ي اجتماع می
-2 . توانند از آرامش بیشتري برخوردار باشند. اینها دلایلی بود که نگاه نکردن مرد را ایجاب میکند. 1- سوره ي نور، آیه ي 30
. نهج البلاغه، خطبه ي 193
ا زدواج
نکته ي بعد این است که مرد باید دست از راحت طلبی و فرار از تشکیل خانواده بکشد. بله! به عهده گرفتن مسوولیت خانواده، امر
دشواري است. هم تأمین نیازهاي مالی خانواده و هم مدیریّت خانواده و برخورد با مشکلاتی که ممکن است ظهورکند، کار سختی
است و فرد اگر مجرّد باشد راحت تر است. ولی وظیفه ي شرعی و عقلی مرد است که تن به این دشواري بدهد و دست از راحت
طلبی بکشد. چون یکی از فوائد تشکیل خانواده این است که راهی پاك و اخلاقی براي برطرف کردن نیازهاي جنسی براي زن و
مرد فراهم میکند و سبب می شود زن و مرد طهارت روح و بدن و دیانت خود را حفظ کنند. پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم
فرمودند: مَن تَزَو  ج فَقَد اَحرَضَ نِصفَ دینِهِ 1: کسی که ازدواج میکند، نیمی از دین خود را در امن و امان قرار می دهد و از معرض
خطر حفظ میکند. پس مردها نباید از تن دادن به مسئوولیّت تشکیل خانواده فرار کنند. باید از راحت طلبی و مسئوولیّت گریزي
پرهیز کنند و از این طریق، خود را از فشاري که براي حفظ تقوا بر خویش وارد میکنند رها سازند. چون این فشار، اذیّتشان میکند و
به جسم و اعصاب و روان آنها آسیب وارد می آورد. اسلام ازدواج را گذاشته است تا اشخاص بدون فشار وارد آوردن به خود،
پاك زندگی کنند. توصیه ي اسلام این است که مردها به عنوان یک وظیفه ي دینی تشکیل خانواده دهند. مردي که امکان ازدواج
دارد و ازدواج نمیکند، روي زمین که راه می رود، زمین او را نفرین میکند و در گناه تمام زنان مجردي که به انحراف اخلاقی
کشیده می شوند و اگر این مرد با هر یک از آنها ازدواج میکرد، آن زن منحرف نمی شد، سهیم است.
چند تذکّر مهم
در پایان مبحث حجاب، بیان چند نکته ضروري به نظر می رسد. 1. وقار و متانت، سنگینی و وزانت، و حجب و حیا، صفات
ارزشمندي اند که جنسیّت نمی شناسند و براي زن و مرد، به یکسان لازم است. چنان که جلف بودن و سبکی و بی حیایی و
.2 . هرزگی، براي هر دو مذموم است. پس مرد هم باید متانت، وقار و حیا داشته باشد. 1- مجلسی، بحارالانوار، ج 64 ، ص 315
مردها هم اخلاقاً مجاز نیستند بگونه اي خودآرایی کنند و لباس بپوشند و رفتار نمایند که توجّه زنان را به بدن و جنسیّت خود جلب
کنند. البتّه با توجّه به اینکه نوع و آستانه ي تحریک پذیري در مرد و زن متفاوت است؛ حدّ پوشیدگی مرد و زن با یکدیگر متفاوت
است. در جامعه ي اسلامی، مرد و زن باید با شخصیّتشان در جامعه ظاهر شوند؟ نه جنسیتشان. 3. در آفرینش، مرد مظهر صلابت و
قدرت و زن مظهر عطوفت و لطافت است. آرایش و زیور، مرد را از صلابت می اندازد و ارزش او را در نظر زن هم میکاهد.
بنابراین مرد براي حفظ هویّت و ارزش خود، باید از روي آوردن به خودآرایی بپرهیزد. 4. حرمت نگاه به نامحرم منحصر به مردان
صفحه 47 از 63
نیست. زن هم باید به مرد نامحرم نگاه نورزد. قرآن کریم به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: قُل لِلمومِناتِ یَغضُضنَ
مِن اَبصارِهِنَّ 1: به زنان مومن بگو چشمان خود را فر و پو شند. پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم فرمودند: اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلَی
- امراة ذاتِ بَعلِ مَلات عَینَها مِن غَیرِ زَوجِها 2: خشم خداوند بر زن شوهرداريً که به مردي جز همسرش نگاه بدوزد، شدید شد. 1
. 1، ص 39 0 2- مجلسی، بحا را لانو ا ر، ج 1 . سوره ي نور، آیه ي 31
فصل ششم : پاسخ به پرسش هایی در زمینه ي احکام و حقوق زن در اسلام
اشاره
تحت تأئیر فرهنگ غربی، در جامعه ي کنونی ما سوال هاي زیادي راجع به شخصیّت، حقوق و جایگاه زن مطرح می باشد. لذا
دانستن بحث هاي علمی و دینی در این زمینه براي همگان لازم و مفید است؛ تا هم ذهن خودشان به شبهات آلوده نشود و هم افراد
مذهبی بتوانند با منطق و استدلال، در محیط هاي علمی و در سطح جامعه، پاسخگوي این گونه سوالات باشند و در جهت رفع
شبهات گام بردارند. پیش از پرداختن به پاسخگویی به شبهات و سوالات مزبور، ذکر نکاتی را لازم می دانیم.
ذائقه ي روح و مقدّرات و مقرّرات الهی
براي درك شیرینی و حلاوت مقدّرات و مقرّرات الهی باید طبع و سلیقه مان با آنچه خداي متعال رقم زده و مقدّر و مقرّر نموده
است منطبق شود. خیلی از تلخکامی هایی که در زندگی داریم به این علّت است که ذائقه ي روح ما از تعادل فطري خود منحرف
شده است. اگر ذائقه ي روح سالم باشد، می فهمد آنچه خداوند مقدّر می فرماید شیرین ترین چیز ممکن است. منتها ذائقه وقتی
بیمار و از تعادل طبیعی منحرف می شود، چیزهاي شیرین را تلخ احساس میکند. مثل مریض هایی که شیرین ترین چیز را هم که می
خورند، در کامشان تلخ است. ما نیز اگر تلخی هایی در زندگی احساس میکنیم عمدتاً به این علّت است که ذائقه ي روحمان
منحرف شده است و از تعادل فطري و طبیعی بیرون رفته است. اگر سیگاري را به فرد سالمی که معتاد به دود و مواد دُخانی نیست
بدهند، از کشیدنش رنج می برد و به سرفه می افتد و از دود سیگار، نفس و قلبش می گیرد و کلافه می شود و نمی تواند آن را
تحمل کند. امّا وقتی این فرد سالم، به سیگار معتاد می شود، اگر دود وارد ریه اش نشود کلافه می شود. طبع این شخص به هم
ریخته و از تعادل طبیعی خارج شده است و دود به او لذت می بخشد و تنفّس هواي آزاد و لطیف براي او رنج آور خواهد بود.
انسان از نظر خلقیّات و روحیّات این گونه است. وقتی از فطریّات خود جدا می شود و به بیماري محبّت دنیا معتاد شده، به سمت
تضادّ با فطرت کشیده می شود، ذائقه ي روحش تغییر میکند. آن وقت چیزهایی که خدا مقدّر و مقرّر کرده است، به ذائقه اش
شیرین نیست. امّا اگر به فطرت الهی خود بازگردد و سلامت خود را دوباره به دست آورد و مانند معتادي که ترك اعتیاد میکند، از
اعتیادهاي اخلاقی و روحی خلاصی یابد، خواهد دید که تمام مقدرات و مقرّرات الهی شیرین ترین چیزهاي قابل تصوّرند. مطالبی
را که ذیلاً بیان می شود، اگر به کاممان شیرین نیست، دست کم ذهنمان را متقاعد کنیم، تا ان شاءاللّه با بازیافتن تعادل و سلامت
فطریمان، به تدریج کام جانمان نیز با آن همسو شود و شیرینی آن را درك کنیم.
چرایی احکام الهی
اصل اینکه ما باور داریم که به دین نیازمندیم و لذا به دنبال دین آمده ایم، حتی از اعتقاد به این است که اندیشه ي ما به این نتیجه
رسیده است که عقل بشر به همه چیز راه ندارد. چون اگر عقل همه چیز را می توانست کشف کند، نیازي به دین نداشتیم. در
صفحه 48 از 63
عرصه ي پزشکی خداوند پیامبر نفرستاد؛ چون امور پزشکی را بشر با عقل و تجربیّات عملی خود می توانست کشف کند. امّا در
حوزه ي دین پیامبر فرستاد، چون همه ي چیزهایی را که در حوزه ي دین است، عقل بشر نمی تواند کشف کند. این سخن که من
باید دلیل همه ي چیزهایی که در دین آمده است را بفهمم؛ به این معنی است که نیازي به دین نداریم. چون اگر می شد دلیل و
چرایی همه ي چیزهاي گفته شده در دین را با عقل بشري فهمید، خداوند می فرمود: خودتان کشف کنید و پیامبر نمی فرستاد،
همان طور که در علم پزشکی پیامبر نفرستاد و گذارد خود بشر مسائل پزشکی را کشف کند. همین که نیاز به دین را باور داریم،
یعنی باور داریم حرف هایی در دین وجود دارد که عقل ما نمی تواند چرایی آن را بفهمد. چرا نماز صبح را دو رکعت و نماز ظهر
را چهار رکعت باید خواند؟ چرا ماه رمضان باید روزه گرفت و ماه شوّال نباید روزه گرفت؟ چرا مراسم حج باید در ماه ذي حجه
برگزار شود و در ماه رجب انجام نمی شود؟ عقل به چرایی بسیاري از احکام راه ندارد. این گونه نیست که همه ي آنچه در دین
آمده است، در دسترس اندیشه ي بشر باشد. بُرد عقل بشر محدود است. عقل در حیطه ي بُرد خود، کارایی بسیار ارزشمندي دارد،
امّا نمی تواند فراتر از آن را درك کند و اینجاست که نیازمند می شویم پیغمبر بیاید. افرادي می گویند تا علّت فلان حکم را ندانیم،
به آن عمل نمیکنیم. به این افراد می گوییم اگر شما می توانستید چرایی اش را بفهمید اصلًا حکم نازل نمی شد که بخواهید عمل
کنید یا نکنید. همین که حکم الهی آمده است یعنی این حکم، چیزي است که عقل بشر به آن نمی رسد. پس موکول کردن عمل
به هر یک از احکام، به اینکه فلسفه ي این حکم را بدانیم، با اعتقاد به نیاز بشر به انبیاي الهی، تضادّ و تعارض دارد. باید دندان این
طمع را که همه ي چرایی احکام دانسته شود، کند. عقل حدّاکثر به گوشه هایی از حکمت هاي برخی از احکام می تواند پی ببرد.
توقّع درك تمامی حکمت ها و علل کلیّه ي احکامی که براساس علم بی نهایت الهی وضع شده است، با عقلی که به فرموده ي
قرآن کریم، از آن علم بیکران، جز اندکی نصیبش نشده است، 1 توقّعی نابجاست. عقل چیز ارزشمندي است لکن کاربرد محدودي
دارد؛ کامپیوترهاي مختلف با توانمندي هاي مختلفی وجود دارند. یک کامپیوتر معیّن توانمندي تعریف شده اي دارد و نرم
افزارهاي خاصّ ی را می تواند اجرا کند و قدرت اجراي نرم افزارهایی را که نیازمند به ظرفیّت بالاتري است ندارد؛ ولی به این معنی
نیست که این کامپیوتر به درد نمی خورد و باید آن را کنار گذاشت. بلکه در حیطه ي کارایی خود بسیار دقیق و ارزشمند است؛ امّا
فراتر از آن حیطه، هیچ کارایی ندارد. عقل ما هم مثل کامپیوتر دامنه ي کارایی خاصّی دارد. در این دامنه بسیار هم ارزشمند است و
دین نیز از آن بسیار تجلیل کرده و به آن بها داده است. امّا فراتر از آن را نمی تواند بفهمد. خود عقل این محدودیّت توانایی خود
را درك میکند و تشخیص می دهد و لذا به دین رو می آورد. 1- سوره ي اسراء، آیه ي 85 نکته ي دیگري که لازم است به آن
اشاره شود، این است که اگر عمل به احکام بعد از فهمیدن چرایی و فلسفه ي احکام و براي نیل به خاصیّت آن باشد، عمل، عمل
عبادي نیست. عبودیّت و تعبّد جایی ظاهر می شود که فرد چرایی را نمی فهمد و صِ رفاً چون خدا امر نموده است فرمان می برد.
فرمان بردن از دین به شرط فهمیدن چرایی، یک نوع فرعونیّت و ادّعاي خدایی کردن است. عقل ما می گوید تبعیّت از داناتر و
متخ ّ صص، امري واجب است. بیمار که می شویم نزد پزشک می رویم. چرایی تجویزهاي او را، که فلان دارو را قبل از غذا و آن
یکی را بعد از غذا و هر یک را چه مقدار بخور، هم نمی دانیم؛ امّا چون به تخ ّ صص او اعتماد داریم، هر چه گفت اطاعت میکنیم.
خداي متعال دست کم به اندازه ي یک پزشک که در کار خود خبره است و از ما بیشتر می داند. چطور به پزشک نمی گوییم تا
چرایی تجویزهاي تو را نفهمیم به نسخه ات عمل نمیکنیم؛ امّا به خدا که می رسیم می گوییم تا دلیل احکام تو را نفهمیم، به آنها
تن نمی دهیم. این نکته در حوزه ي احکام زن و مرد نیز قابل طرح است.
حکمت و عدالت الهی در مورد زن و مرد
با شناختی که از خدا و آفرینش داریم، می دانیم اولًا خداي متعال این عالم را هدفمند و بر پایه ي حقّ و عدل آفریده است. قرآن
صفحه 49 از 63
کریم می فرماید: وَ ما خَلَقنَا السَّماواتِ وَ الَارضَ و ما بَینَهُما اِلاّ بِالحَقِّ 1: آسمانها و زمین و 1- سوره ي حجر، آیه ي 85 . آنچه بین
آنهاست را جز به حق نیافریدیم. در حدیثی داریم: بالعَدل قامَتِ السَّمواتُ وَ الَارضُ 1: آسمانها و زمین بر پایه ي عدل برپاشد. ثَانیاً
خداوند هر موجود را بر اساس مقتضیّات فطري و آفرینشی آن، به سمت کمال سوق می دهد. قرآن کریم می فرماید: ربُّنَا الذي
اَعطَی کُلَّ شَیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدي 2: پروردگار ما کسی است که آنچه را لازمه ي آفرینش هر چیز بود به آن عطا کرد؛ سپس آن را
: هدایت نمود. ثالثاً ینکه خداي عادل، محال است ذرّه اي به موجودي ظلم کند. قرآن کریم می فرماید: اِنَّ اللّهَ لَیسَ بظَلّام لِلعَبیدِ 3
خداوند مطلقاً به بندگان ستم نمیکند. لا یَظلِمُ النّاسَ شَیئاً 4: خدَاوند هیچ ستمی به انسانها نمیکند. در نتیجه خداوند ذرّه اي به انسان
ها، چه زن و چه مرد، ظلم نمیکند. بر این اساس خداوند در احکامی که وضع کرده است، حقّ زن را تضییع نمیکند. ظلم، یا افراط
است یا تفریط؛ و خداوند در مورد زن و مرد هیچ ظلمی نمیکند و باري سنگین تر از توان هر یک بر دوش آنها نمی گذارد و وظیفه
اي که ظرفیّتش را در آفرینش در او قرار نداده است، به وي محول نمیکند و متقابلًا قابلیّت ها و ظرفیّت هایی را که در هر یک قرار
داده است، راکد و غیر فعّال رها نمیکند و با احکام خود، هر یک را به سوي کمال خویش سوق می دهد. احکام اسلام بر اساس
-2 . ویژگی هاي تکوینی زن و مرد مقرر شده است و جنبه ي اعتباري و حقوقی ندارد. 1- احسائی، عوالی اللّئالی، ج 4، ص 102
4- سوره ي .1 3- سوره ي آل عمران، آیه ي 182 و سوره ي انفال، آیه ي 51 و سوره ي حج، آیه ي 0 . سوره ي طه، آیه ي 50
. یونس، آیه ي 44
زن و مرد از دید اسلام
از دیدگاه اسلام منزلت انسانی زن و مرد کاملاً با هم برابر است. در آیات فراوانی از قرآن کریم، وقتی به زن و مرد به عنوان یک
انسان نگریسته شده است، هر دو در یک تراز قرار داده شده اند. به بعضی از این آیات اشاره میکنیم. اِنَ المُسلِمینَ وَ المُسلِماتِ وَ
المُومِنینَ وَ المُومِناتِ وَ القانِتینَ و القانِتاتِ وَ ال ّ ص ادِقینَ وَ الصّادقاتِ... و الحافطینَ فُروجَهُم وَ الحافِظاتِ وَ الذّاکرینَ اللّهَ کَ ثیراً و
الذّاکِراتِ اَعَدَّ اللّهُ لًهُم مَغفِرَةً وَ اَجراً عظیماً 1: کسانی که در برابر خدا تسلیم باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی که دل به خدا
سپرده باشند و ایمان به خدا آورده باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی که فرمانبر و مطیع خدا باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی
که صدق داشته باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی که پاکدامنی داشته باشند، خواه زن و خواه مرد؛ کسانی که فراوان یاد خدا
کنند، چه زن و چه مرد؛ براي این گونه افراد، خداوند مغفرت و اجر عظیمی تدارك دیده است. وَ مَن یَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ مِن ذَکَرٍ
اَو اُنثَی وَ هُوَ مُومِنٌ ، فَاولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّۀَ وَ لا یُظلَمُونَ نَقیراً 2: کسی که عمل صالح انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد، چه
مرد و چه زن، وارد بهشت می شود و سر سوزنی به آنها ظلم نمی شود و حقوقشان ضایع نمی گردد. وَ مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ اَو
: 2- سوره ي نساء، آیه ي 124 . یُرزقونَ فیها بغیرِ حِسابِ 1 . اُنثَی وَ هوَ مُومِنٌ فَاولئِکَ یَدخُلونَ الجَنَّۀَ 1- سوره ي احزاب، آیه ي 35
کسی که عمل صالح انجام دهد در حالی که مومن باشد، خَواه مرد وَ خواه زن، داخل بهشت می شود و رزق الهی بی حساب
نصیبش می شود. فَاستَجابَ لَهُم ربّهم أنِّی لَا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی... 2: پروردگار خواسته ي آنها را اجابت نمود و
فَرمود من عملً هیچ عمل کننده اي را، خواه مرد و خواه زن، ضایع نمیکنم. بنابراین در قرآن کریم، جایی که ارزش هاي انسانی
مطرح است، خداي متعال یک سر سوزن بین زن و مرد تفاوت قائل نشده است. جنبه هاي انسانی ناظر بر روح است. وجود ما دست
کم سه لایه دارد. یکی جسم است، که لایه ي رویین وجود ماست. دوم نفس یا روان است، که جایگاه خصلت ها و خلقیّات و
روحیّات و گرایش هاي ما می باشد و سوم روح است که کانونی ترین و اصلی ترین بخش وجود ماست. اگر فقط جنبه ي روح را
در نظر بگیریم، یعنی این قدرت را داشته باشیم - این قدرت قابل به دست آوردن است- که خلع بدن کنیم، یعنی از بدنمان جدا
شویم، و کار سنگین تر اینکه خلع نفس کنیم، یعنی از نفس هم جدا شویم، و این دو دست لباس را از پیکر روح خود بیرون آوریم؛
صفحه 50 از 63
زن و مردي نخواهیم داشت؛ بلکه موجود واحدي به نام انسان داریم. یعنی روح انسانی مذکّر و مونّث ندارد. در بُعد روح انسانی،
. زن و مرد مطرح نیست. همه ي ارواحی که خدا آفرید، همه از روح الهی که از امر ربّ است نشأت 1- سوره ي غافر، آیه ي 40
: -2 سوره ي آل عمران، آیه ي 195 . گرفته اند و هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست. قرآن کریم می فرماید: وَ نَفَختُ فیهِ مِن روحی 1
و در او از روح خود دمیدم. قُلِ الرّوحُ مِن اَمرِ ربی 2: بگو روح از امر پروردگار من است. در مرتبه ي روح، زن و مرد و جنسیّت
حضور ندارد. خداي متعال آن هنگام که خواست ارواح را که مثل هم بودند به این عالم بفرستد، آنها را به دو دسته تقسیم کرد. به
دسته ي اوّل یک دست لباس رو و یک دست لباس زیر مردانه و به دسته ي دیگر یک دست لباس رو و یک دست لباس زیر زنانه
داد. لباس رو یعنی بدن و جسم، لباس زیر یعنی نفس و روان. و این چنین، بر اساس طرّاحی اي که خدا براي نظام این عالم کرد،
روح ها به دو گروه زنان و مردان تقسیم شدند. خداي متعال در این عالم یک سلسله وظایف و نقش ها براي زنان و یک سري
وظایف و نقش ها براي مردان پیش بینی کرده است و متناسب با این وظایف و نقش ها، سرمایه ها و امکانات متفاوتی را به نفس و
جسم هر یک از آنها داده است. امّا این سرمایه ها و نقش هاي متفاوت، هیچ تفاوت 1- سوره ي حجر، آیه ي 29 و سوره ي ص،
آیه ي 072 این که فرمود از روح خود در او دمیدم، نه اینکه نعوذ باللّه خدا روح و جسم دارد و مقداري از روح خود را در پیکر ما
دمید. خداوند هرگاه بخواهد از ارزشِ والاي چیزي نزد خود خبر دهد، آن را به خود نسبت می دهد. همچون مسجدالحرام را که
بَیتی: خانه ي من (سوره ي حج، آیه ي 26 ) و روزهاي خاص را که اَیامُ اللّه: روزهاي خدا (سوره ي ابراهیم، آیه ي 5) خوانده است.
- خداوند روح را که مخلوقی عظیم تر از ملائکه و مقرب ترین موجود به خداست، آفرید و سپس از آن در پیکر انسان دمید. 2
سوره ي اسراء، آیه ي 85 ارزشی بین زن و مرد ایجاد نمیکند. به عنوان مثال فرض کنید مدیر یک سازمان دو معاون دارد. یکی
معاون اداري و دیگري معاون مالی. منزلت این دو معاون، از نظر تراز سازمانی، یکسان است و هیچکدام بالاتر از دیگري نیست، هر
دو معاونند. حقوقشان به یک میزان است. منزلت و اختیاراتشان هم مساوي است. امّا دو حوزه ي وظایف تخصّصی متفاوت دارند.
معاون اداري، برنامه ریزي هاي تأمین، تربیت، نظارت و ارزشیابی نیروي انسانی و امور مربوط به جذب، استخدام، انتصاب، ارتقاء و
بازنشستگی را به عهده دارد که کارهاي نیروي انسانی سازمان است. امّا معاون مالی باید برنامه ها را براساس معیارهاي مالی، به
بودجه تبدیل کند و بودجه را برآورد کند، آن را پیشنهاد دهد، دنبال تصویبش باشد، پس از تصویب، به تخصیص بودجه بپردازد و
نظارت حین اجرا و بعد از اجراي بودجه را داشته باشد که اینها امور مالی سازمان می باشند. هر یک از این دو معاونت داراي شرح
وظایف تخصّصی جداگانه اي است و تصدّي هر یک مستلزم تخصّص و مهارت هاي متفاوتی می باشد. کسی که می خواهد معاون
اداري موسسه شود، باید تحصیلات و توانمندي تخصّصی اش در حوزه ي مدیریّت اداري باشد و کسی که می خواهد مدیر مالی
موسسه شود، باید تحصیلات و تخصّصش در حوزه ي امور مالی باشد. دو شرح وظیفه ي مختلف، دو نوع تخصّص مختلف را می
طلبد؛ در حالی که هر دو معاون از نظر تراز سازمانی یکسان و همترازند. هیچ کدام بالاتر از دیگري نیست. در نظام آفرینش و
سازمان خلقت، زن و مرد دو معاونند. به تناسب وظایفی که زن دارد، سرمایه ها و توانمندي هایی در وجودش قرار داده شده است.
مرد هم به تناسب وظایف دیگري که دارد، توانمندي ها و سرمایه هاي دیگري در وجودش تعبیه شده است. پس زن و مرد در بُعد
روح یکسان و در بُعد جسم و نفس با هم متفاوتند. هیچ شخص عاقلی نمی تواند این تفاوت را انکار کند. گرچه گروهی از
فمنیست ها امروزه حرف هایی می زنند که هر کودك عاقلی هم به آنها می خندد؛ ولی واقعیّت این است که زن و مرد در بُعد
جسم و در بُعد فقس با هم متفاوتند. حرف هاي فمنیست ها که می گویند برخوردهاي اجتماعی متفاوت با زن و مرد سبب شده
است که زن ها ظریف تر، لطیف تر، شکننده تر، عاطفی تر و مردها پرصلابت تر، جدّي تر و قوي تر باشند؛ حرف هاي مفت و
باطلی است و از نظر علمی و منطقی هیچ جایگاهی براي پذیرش ندارد. نوزاد دختر و پسر از همان روز آغاز تولّد با هم تفاوت
دارند. در سنین کودکی که هنوز کودك هنجارهاي اجتماعی را نشناخته است و برخوردهاي متفاوت جامعه را ندیده است، یعنی از
صفحه 51 از 63
همان ماه هاي اوّل، دختربچّه ها و پسربچه ها با هم متفاوتند. در آفرینش هر یک، سرمایه ها متناسب با نقش هایشان در وجودشان
قرار داده شده است. خداي متعال این دو معاونت را مکمّل هم آفریده است. زن و مرد مکمّل هم می باشند. هیچکدام طفیلی نیستند
که بگوییم اصل مرد است و زن طفیلی مرد است؛ یا آن طور که فمنیست ها می گویند، اصل زن است و مرد طفیلی زن است. از
نظر اسلام هیچکدام از اینها درست نیست. اساساً اسلام با جنسیّت محوري مخالف است. اسلام ارزش مدار و فضیلت محور است.
قرآن می فرماید: فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدینَ عَلَی القاعِدینَ اَجراً عظیماً 1: خداوند مجاهدان را بر نشستگان با اجر بزرگی برتري داده
است؛ یَرفَعِ اللّهُ الذینَ امَنوا مِنکُم وَ الذینَ اُوتوا العِلمَ دَرَجاتٍ 2: خداوند کسانی از شما را که ایمان آوردند و کسانی را که به آنها
دانش عطا شده است به درجاتی رفعت می بخشد؛ اِنّ اَکرَمَکُ م عِندَاللّه اَتقیکُ م 3: هرآینه بزرگوارترین شما در نزد خدا
پرهیزگارترین شماست. پَس ارزش و ملاك برتري در اسلام، جهاد، ایمان، دانش و تقواست؛ نه مرد یا زن بودن و این ارزش ها،
زن و مرد نمی شناسد. نه مرد بودنِ مرد شرافتی براي مرد است و نه زن بودنِ زن شرافتی براي او. آنچه که شرافت است، ارزش هاي
واقعی است. اقتضاي نقش مادرانه اي که خداي متعال براي انسان سازي به زن سپرده، لطافت و عواطف بسیار قوي است که در
وجود او قرار داده است و مرد از چنین عواطفی محروم است. یعنی عواطف مرد خیلی ضعیف تر از عواطف زن است. اگر بخواهیم
مرد و زن را از نظر عاطفه مقایسه کنیم و کمال عاطفه را آنچه در زن است در نظر بگیریم، مردها ناقص العاطفه و زن ها کامل
العاطفه می باشند. زن عواطف بسیار قوي اي دارد که به او توانایی نقش مادرانه و انسان سازي داده است. متقابلًا خداي متعال به
اقتضاي نقشی که به مرد سپرده است، صلابت، جدیّت و حسابگري، یعنی عقل جزئی قوي تري به او داده است. دو گونه 1- سوره
3- سوره ي حجرات، آیه ي 13 . عقل وجود دارد. یکی عقل الهی که به موجب . 2- سوره ي مجادله، آیه ي 11 . ي نساء، آیه ي 95
روایات: اَلعقلُ ما عُبِدَ بهِ الرَّحمان وَ اکتُسِبَ بِهِ الجَنانُ 1: عقل چیزي است که خداي رحمان بَا آن عبادت و بندگی می شود و به
وسیله ي آن بهشت الهی جلب می شود. جایگاه این عقل در روح است و مرد و زن در آن یکسانند. دوم عقل جزئی یا عقل
حسابگر و عقل ابزاري، که تمشیت امور مادّي این عالم را میکند. عقلی که چُرتکه می اندازد. این عقل ابزاري و کاسبکار و چرتکه
انداز، در مرد قوي تر از زن است. زن موجود عاطفی تر و مرد موجود حسابگرتري است. زن موجود عاشق پیشه تر و مرد موجود
تاجرپیشه تري است. و اینکه می گویند مردها کامل العقل و زن ها ناقص العقلند، منظور عقل الهی نیست. چون عقل الهی، زن و
مرد نمی شناسد. بلکه منظور این است که زن آن قدر اهل چرتکه انداختن و حسابگري و سود و زیان نیست. آن قدر کاسبکارانه به
زندگی نگاه نمیکند، لطیف تر و عاطفی تر نگاه میکند و راحت تر می تواند از مسائل مادّي بگذرد. عواطف قوي و لطیف زنانه و
جسم زن، براي نقش انسان سازي مناسب است و جدیّت و کمتر عاطفی بودن و بیشتر حسابگر بودن مرد و خشونت پیکر مردانه ي
او، با تمشیت امور مادّي این عالم متناسب است. این یک تقسیم وظیفه است و هیچ کدام بر دیگري برتري ندارند. گاهی دیده می
- شود تحت تأثیر تفکّرات فمنیستی، بعضی خانم ها افتخار میکنند و گمان میکنند خیلی رشد کرده اند که نقش مادرانه را ترك 1
کلینی، کافی، ج 1، ص 11 . کرده اند و نقش مردانه به عهده گرفته اند. آیا اگر خانمی مهندس معدن شود و به دویست متري عمق
زمین برود و زغال سنگ استخراج کند یا مهندس عمران و ساختمان شود و پل و برج مسکونی بسازد، کاري مهم تر از انسان سازي
کرده است؟ ارزش هر حرفه و شغل، به محصولی است که تولید میکند. آیا نقش انسان سازي بالاتر و بزرگتر است یا نقش
ساختمان سازي؟ ترك نقش مادرانه افتخار و رشد نیست، اشتباه بسیار بزرگی است. زن ارزش هاي بلند و بزرگی را که در
وجودش است، نشناخته است که وقتی به او می گویند نقش زنانه ات را ایفا کن، احساس میکند دارند او را تحقیر میکنند و گمان
میکند اگر نقش زنانه ي خود را رها کند و در سیماي یک مرد در جامعه حاضر شود، خیلی رشد کرده است. این یک نوع خودکم
بینی و خود ناباوري در زن است. زن اگر عظمت نقشی را که خداي متعال در آفرینش به او سپرده است بشناسد، می فهمد که
نقشش بسیار مهم تر از نقش مرد است. کاري را می تواند انجام دهد که هیچ مردي نمی تواند انجام دهد. یک مرد می تواند پل
صفحه 52 از 63
بسازد، زن هم می تواند درس پل سازي بخواند و پل بسازد، امّا نقشی که زن می تواند ایفا کند، یعنی انسان سازي، از مرد بر نمی
آید. چون سرمایه ي لازم براي ایفاي این نقش را ندارد. عاطفه ي قوي اي که خداوند در وجود زن قرار داده است، به او حلم و
صبوري و ایثاري می دهد که می تواند نقش بسیار عظیم مادرانه را ایفا کند و انسان بپروراند. مردها آن عواطف قوي را ندارند. لذا
آن حوصله را هم ندارند. بارها دیده ایم بچه ي شیرخواره وقتی شروع به شیون زدن میکند و از پدر خواسته می شود او را نگه
دارد، پس از لحظاتی، مرد خسته می شود و کودك را به مادر باز می گرداند و می گوید حوصله ندارم. نقش مادرانه بزرگترین
نقش در عالم است و خدا این نقش را به زن سپرده است. آیا این افتخار نیست؟ در این دنیاي به اصطلاح پیشرفته از نظر علم و
دانش و تکنولوژي و تخ ّ صص، یک خانم فمنیست اروپایی که خیلی هم صاحب نام است، به عنوان روشنفکر و نظریّه پرداز یک
نهضت اجتماعی، می گوید زن ها قرن هاي زیادي جسم خود را در اختیار مردها قرار دادند و دیگر نباید این کار را بکنند و براي
ارضاي نیازهاي جنسی هم باید به همجنسان خود روي آورند. به این خانم می گوییم تکلیف استمرار نسل بشر چه می شود؟ می
گوید سلول هاي جنسی زن و مرد را در آزمایشگاه با هم ترکیب کنند و بچه درست کنند و در دستگاه رشد دهند. این طرز فکر را
کدام زن عاقلی تأیید میکند؟ زن باید نقش بزرگ خود را بشناسد تا فکر نکند که اگر در نقش یک مرد ظاهر شود، خیلی مهم تر
شده است. این القاء غرب است که در پی استثمار اقتصادي و بهره کشی از زن بود. وقتی دوران صنعتی دنیاي غرب شروع شد و
مجتمع ها و شهرهاي بزرگ صنعتی در اروپا ایجاد شدند، طبیعتاً مجتمع هاي عظیم کارگري هم به وجود آمد و تعداد زیادي از
کارگرها در این شهرهاي صنعتی جمع شدند. وقتی کارگرها همدیگر را دیدند، دریافتند که در مجموع، قدرت عظیمی هستند. از
آن طرف هم سرمایه داري سعی داشت با کمترین دستمزد، بیشترین کار را از کارگران بگیرد. استثماري که سرمایه دار میکرد،
محیط هاي کار بسیار آلوده و غیر بهداشتی، شرایط کاري بسیار سخت، ساعات کار طولانی و مزد بسیار اندك، کم کم کارگرها را
به سمت مبارزات سندیکالیستی کشاند. اعتصاب ها و حرکت هاي اعتراض آمیز توسط کارگران شروع شد و چرخ صنعت داشت
متوقّف می شد که سرمایه دارها به یک ترفند دست زدند، و براي اینکه از کارگرهاي مرد معترض رها شوند، به سراغ کودکان و
زنان رفتند. دیدند زنان و بچّه هاي کم سن و سال می توانند نیروهاي کار بسیار ارزان قیمتی باشند و قدرت اعتراض و اعتصاب هم
ندارند. امّا آن روز زن نقش مادرانه را در خانه ایفا میکرد. سرمایه دارها براي اینکه زن را از خانه بیرون بکشند، به ترفند برابري
حقوق زن و مرد و نقش اجتماعی زن روي آوردند و شعار دادند که زن ها از مردها کمتر نیستند و بهتر از مردها می توانند در
جامعه نقش ایفا کنند. شعارهاي برابري زن و مرد و تأکید بر نقش اجتماعی زن و امثال آن، ترفند سرمایه داري براي به دست
آوردن کارگرهایی با مزد کم و بدون نیروي اعتراض و اعتصاب در شرایط کار نامناسب و بسیار بد بود. نکته اي دیگر که اشاره به
آن خالی از لطف نیست این است که عواطف سرشاري که خداوند به زن داده است غیر ازاینکه امکان ایفاي نقش والاي مادرانه را
به او می دهد، در وادي سیر و سلوك عرفانی هم سرمایه ي عظیمی براي او به حساب می آید که واقعاً جاي قدردانی و شکر دارد.
تجربیّات عارفانه مستلزم عبور از حجاب عالم طبیعت است. از یک سو سقف عالم حس و طبیعت را همان عقل حسابگر می سازد.
از سوي دیگر تنها نیرویی که می تواند این سقف را بشکافد تا بتوان از پرده و حجاب عالم حس بیرون رفت و در عالم ملکوت
پرواز کرد، نیروي عشق است. چون عقل حسابگر مرد قوي تر است، سقفی که باید بشکافد خیلی قطورتر و مستحکم تر است و
چون نیروي عاطفه اش ضعیف تر است، توانش براي شکافتن این سقف کمتر است. امّا عقل حسابگر زن مثل مرد قوي نیست، لذا
آن سقف برایش خیلی نازك و شکننده است و چون عاطفه ي بسیار قوي اي دارد، نیرویش براي شکافتن و پاره کردن این حجاب
خیلی زیادتر است. لذا خانم ها اگر در وادي سیر و سلوك عرفانی قرار گیرند، تجربه هاي معنوي و عارفانه براي آنها خیلی دسترسی
پذیرتر از مردان است. پس عاطفه اي که خداوند متعال به زن عطا فرموده است خیلی گرانبها ست. کسانی که بحث برابري زن و
مرد را مطرح میکنند، هم زن و هم مرد را از سرمایه هاي ویژه اي که خداوند در جنس مرد به طور خاص و در جنس زن به طور
صفحه 53 از 63
خاص قرار داده است، غافل میکنند. اگر دو دایره ي متقاطع را در نظر بگیریم، فضایی مشترك و فضاهایی اختصاصی دارند. مرد و
زن هم این گونه اند. از نظر توان و استعداد، یک فضاي مشترك و یک فضاي اختصاصی دارند. وقتی می گوییم زن و مرد برابرند،
فقط آن فضاي مشترك را مطرح میکنیم. یعنی زن را از سرمایه هاي اختصاصی اش و مرد را هم از سرمایه هاي اختصاصی اش غافل
میکنیم. آیا این خدمت به زن و مرد است؟ زن و مرد باید سرمایه هاي ویژه ي خود را بشناسند، کشف کنند و بیشترین بهره برداري
را از آن به عمل آورند.
چرا قرآن مرد را حاکم و بالاتر از زن قرار داده است؟
آیه اي است که گاهی دستاویز طرح شبهه ي ناعادلانه بودن موضعِ اسلام در مورد زن قرار گرفته است. خداوند می فرماید: اَلرِّجالُ
قوّامون عَلَی النِّساءِ 1: مردها قوّام بر زنانند. می گویند: این آیه ناظر به مردسالاري است. در حالی که، همانطور که پیشتر گفته شد،
در اسلام اصلًا جنسیّت سالاري نداریم؛ فضیلت سالاري داریم، ارزش سالاري داریم. نه مردسالاري داریم و نه زن سالاري. توضیح
مختصري راجع به آیه ي مورد بحث می دهیم. واژه ي قوّام از نظر لغوي یعنی قیام کننده به امر با شایستگی و توانمندي. نمونه اش
را هم در قرآن داریم. اَموالَکُمُ التی جَعَلَ اللّهُ لَکُم قیاماً 2؛ اموال شما که خدا آن را مایه ي قیام شما قرار داد. واژه ي قوّام در کتاب
هاي لغت به این معانی آمده است. در کتاب اقرب الموارد، قامَ الرَّجُلُ المَرءَ: قامَ بِشَأنِها، قامَ بکِفایَتِه اینکه مرد قائم بر زن است یعنی
براي انجام کارهاي زن و تأمین کَارهاي او قیام میکند. در کتاب لسان العرب، قَوّام: اَلمُحافِظَ ۀُ وَ الاِصلاحُ. یعنی مرد مدافع و حامی
زن است و مصالح او را باید تامین کند. در کتاب تاج العروس، تقُوم باَمرِها وَ تَحتاجُ اِلَیها، اَلقَوّامُ، اَلمُتَکَفِّلُ باَمرِها. یعنی کسی که
براي انجام کَ ار زن و آنچه زن به آن احتیاج دارد قَیام میکند و قوّام یعنی کسی که متکفّل انجام کاري است. ذیل آیه ي اَلرِّجالُ
قَوّامونَ عَلَی النساء در تفسیر جامع الاحکام از قرطبّی آمده است، اَي یقومونَ بِالنَّفَقَۀِ عَلَیهِنَّ وَ الذُّبِّ عَنهُنَّ: اینکه مردها 1- سوره ي
2- سوره ي نساء، آیه ي 5. قوّام بر زنانند یعنی براي تأمین هزینه هاي زندگی زن و دفاع از او در برابر خطرات قیام . نساء، آیه ي 34
میکنند. در تفسیر بیضاوي آمده است، اَلقَوّامُ: اَلقَیّمُ بمَصالحِ وَ التَّدبیرِ وَ اِلاهتِمامِ بِالحِفظ قوّام یعنی کسی که براي تأمین مَصالح و
تدبیر، قیّم می شود و براي حفاظت اهتمام میکند. تفسیر غرایب القرآن نیشابوري می گوید، اَلقَوّامُ الذي تقوم بِاَمرِها وَ یَهتَمُّ بحِفظِها:
قوّام یعنی کسی که براي انجام کارهاي زن قیام میکند و براي حفاظت از او اهتمام می نماید. در تفسیر المیزان می گوید، اَلقَیِّمُ هُوَ
الذي یقُومَ بِاَمرِ غَیرِهِ وَ القَوّامُ وَ القَیّامُ مبالِغَۀٌ مِنه: قیّم کسی است که براي انجام کار شخص دیگري قیام میکند و قوّام و قیّام هم مبالغه
ي اوست. در ادامه ي جمله ي اَلرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساء "در آیه آمده است: بما فَضَّلَ اللّهُ بَع َ ض هُم عَلَی بَعضٍ: به اعتبار فضیلتی که
خداوند به یکی از آنها بر دیگري داده است. فضیلت هًا و برتري ها دو نوع است: موهبتی و اکتسابی. آنچه که انسان به سبب آن
مورد ستایش قرار می گیرد و برایش ارزش به حساب می آید، برتري هاي اکتسابی است که با زحمت و تلاش خود به دست آورده
است و او را شایسته ي ستایش میکند، نه برتري هاي موهبتی. فضیلت هایی که در آیه ي فوق آمده است ناظر بر جنبه ي موهبتی
است و اصلًا جنبه ي اکتسابی ندارد، یکی عقل حسابگر است که در مرد قوي تر از زن است. دوم قدرت جسمانی ایست که
خداوند به مرد بیشتر از زن عطا کرده است. آیه در ادامه می فرماید: وَ بما اَنفَقوا مِن اَموالِهِم: و به سبب اینکه مردها از مال خود
انفاق میکنند وَ هزینه هاي زن را تأمین میکنند. این برتري ها سبب شده است، کارها و نیازهاي زن و دفاع از او به مرد محوّل شود و
مرد نقش قوّامیّت در زندگی خانوادگی پیدا کند. نتیجه ي قوّامیت مرد بر زن، تکلیف و وظایف بیشتري است که بر دوش مرد قرار
گرفته است؛ نه اینکه امتیاز و حقوق بیشتري براي مرد به حساب آید. این برتري به هیچ وجه موجب نمی شود حقوق زن کمتر از
مرد باشد یا حقّی از او سلب شود. چنان که از نظر اسلام، حقّ مالکیّت و حقّ رأي، براي مرد و زن یکسان است. تفاوت هاي ناشی
از جنسیّت، اختیاري نیست و به اعتبار آن، نه زن از مرد برتر می شود و نه مرد از زن. همان گونه که گفتیم آنچه سبب شرافت می
صفحه 54 از 63
شود چیزهایی است که شخص با تلاش خود کسب میکند، مثل ایمان، علم و تقوا.
چرا اسلام ولایت، قضاوت و جهاد رابه مرد اختصاص داده است؟
در پاسخ به این سوال که چرا اسلام زن را از ولایت، قضاوت و جهاد محروم ساخته است؛ نکات زیر را یادآور می شویم. نخست
اینکه معافیّت خانم ها از بعضی تکالیف در اسلام، مثل جهاد کردن، قضاوت و ولایت، امتیازي نیست که به مرد داده شده باشد؛
تکلیفی است که از دوش زن برداشته شده است. مثلًا قضاوت کار بسیار شاقّ و پرمسوولیّت و حسّاس و خطرناك است. کوچکترین
اشتباه در آن موجب مسوولیّت بسیار سنگین اخروي می شود. اسلام این بار را از دوش زن برداشته و بر دوش مرد گذاشته است و
سلب حقّی از زن نیست. علّت آن هم نیاز این کار به قاطعیّت وتحت تأثیر عواطف و احساسات قرار نگرفتن در مقام اجراي عدالت
است و احساسات و عواطف شدید زن، تناسبی با آن ندارد. حضور در جبهه هاي نبرد و مبارزه و از پادرآوردن دشمن و نیز
حکومت و دقّت و حسابگري هاي سیاسی و قاطعیّت و صلابت لازم براي اداره ي امور جامعه هم تناسبی با روحیّات لطیف زن
ندارد. دوم اینکه معاف شدن زن از اموري همچون جهاد، به معناي محروم شدن وي از اجر معنوي آن نیست؛ زیرا اگر زن در سنگر
خانواده، براي خدا، دشواري هاي سلوك شایسته با شوهر و اداره ي نیکوي خانه را متحمّل شود؛ خداوند به او اجر جهاد را عطا
خواهد کرد. امیرالمومنین علیه السّلام فرمودند: جِهادُ المَراةِ حُسنُ التَّبَعُلِ 1: جهاد زن نیکو شوهرداري کردن است. زنی به محضر
پیامبر کرم صلّی اللّه علیه و آله وسلّم رسید، در حالی که آن حضرت در بین اصحاب خود بودند. عرض کرد: پدر و مادرم به
فدایت من به نمایندگی از زنان نزد شما آمده ام. جانم به فدایت می دانم هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که این سخن مرا
بشنود، مگر اینکه هم رأي من است. خداوند تو را به حق بر مردان و زنان مبعوث ساخت و ما زنان به تو و خدایت که تو را فرستاد،
ایمان آوردیم. و ما گروه زنان، محدود و محصور و خانه نشین شما مردان و برآورنده ي خواهش ها و شهوات شما و باردار و حمل
کننده ي فرزندان شماییم و شما مردان، با نمازهاي جمعه و جماعت و عیادت بیماران و حضور در تشییع جنازه ها و حج هاي پی
درپی و از همه ي آنها بالاتر، جهاد در راه خدا، بر ما برتري داده شده اید. و این در حالی است که وقتی هر یک از شما براي حج یا
-1 نهج البلاغه، حکمت 136 . عمره یا مرزبانی و دفاع از سرحدّات، از خانه بیرون می رود؛ ما براي شما دارایی تان را حفظ می
کنیم و جامه هایتان را می بافیم و آماده می سازیم و فرزندانتان را تربیت میکنیم. پس یا رسول اللّه! در اجر و پاداش، با شما مردان
شریک نیستیم؟ پیامبر به طور کامل رو به اصحاب خود کردند و فرمودند: آیا تا کنون سخن زنی را در پرسش از امر دین خود،
نیکوتر از این شنیده اید؟ عرض کردند: گمان نمی بردیم زنی به چنین مرتبه اي راه یابد. سپس پیامبر به آن زن رو کردند و
فرمودند: اي زن! بازگرد و زنانی را که پشت سر تو هستند و تو سخنگوي آنهایی، آگاه ساز که خوب شوهرداري کردنِ هر یک از
شما براي همسرش و جلب رضایت شوهر و پیروي از آنچه او با آن موافق است، با تمامی اعمالی که در مورد مردان گفتی، برابر
است. سپس آن زن در حالی که از شادي، لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر می گفت، بازگشت. 1 سوم اینکه در جهان بینی اسلام چون دنیا
اصل نیست، امتیازات و برتري هاي انسان ها بر اساس جنبه هاي دنیوي سنجیده نشده است؛ بلکه بر اساس جنبه هاي معنوي و
اخروي سنجیده شده است. ملاك اسلام در امتیاز، چیزهایی است که انسان را به قرب الهی می رساند. توانمندي هاي دنیوي مرد
که عمدتاً جنبه ي تکوینی دارد، سبب مسوولیّت هاي متفاوتی است که بر دوش مرد قرار گرفته است و نمی تواند ملاك برتري مرد
. بر زن شمرده شود. 1- سیوطی، دُرُّ المنثور، ج 2، ص 153
چرا در اسلام شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است؟
یکی دیگر از سوالاتی که در مورد حقوق زن در اسلام مطرح می باشد، این است که چرا در امور قضایی، اسلام شهادت یک مرد
صفحه 55 از 63
را برابر شهادت دو زن قرار داده است. در پاسخ، توجّه سوال کننده را به این نکته جلب میکنیم که عواطف و احساسات شدید زن،
این احتمال را قابل تصوّر می سازد که شخص مغرض و یا مجرمی، با تحریک عواطف و احساسات وي، او را به ابراز شهادت
نادرست و خلاف واقع وادارد. همچنین به همان خاطر، در مورد زن بیش از مرد، این احتمال وجود دارد که تحت تأثیر احساسات
شخصی و یا حبّ و بغض نسبت به کسی، شهادتی نادرست دهد. با توجّه به این که در امور قضایی، کار بسیار حسّاس است و جان
و مال و عِرض و ناموس و حقوق اشخاص در معرض قضاوت و تصمیمگیري می باشد؛ اسلام با ملحق ساختن دو زن در مقام
شهادت دادن، از یک سو زن را از مسوولیّت هاي سنگین وجدانی و اخروي شهادت خطا حفظ کرده و از سوي دیگر از احتمال
خطاي قضات در مقام صدور حکم کاسته است. بنابراین حکم مزبور، هم به سود زن و هم به نفع جامعه است و به هیچ وجه حتی از
کمتر دانستن ارزش زن نسبت به مرد و محروم ساختن او از حقّ و امتیازي نیست.
چرا در اسلام دیه و ارث زن نصف مرد است؟
در ارث، حکم زن و مرد با هم فرق دارد. اسلام گفته است برادر دو برابر خواهر ارث می برد. گاهی افراد، جاهلانه وارد بحث می
شوند و این حکم را ظلم به زن تلقی میکنند. باید توجّه کنیم اسلام یک سیستم و نظام است و نمی شود از داخل یک سیستم،
جزئی را بیرون کشید و آن را جداگانه تجزیه و تحلیل کرد. خاصیّت سیستم این است که ساب سیستم ها و خرده نظام هاي درونش
در تعامل و داد و ستد با یکدیگرند. اگر جزئی را از درون سیستم بیرون بکشیم، دیگر شخصیّت و جایگاهی را که در درون سیستم
داشت، ندارد و اگر در بیرون از سیستم، مطالعاتی روي آن انجام دهیم، چیزي که خواهیم شناخت، واقعیّتی نیست که در داخل
سیستم داشت. نظام احکام اسلام، سیستمی پیوسته است. اگر به درون این سیستم نگاه کنیم، در می یابیم که تمامی احکامی که
وجود دارد، دقیقاً عادلانه و منطقی وضع شده است. در مورد حکم ارث، به بخش هاي دیگر احکام مثل مسئله ي قوّامیّت مرد، که
پیش از این گذشت، نگاه میکنیم. گفتیم مرد قوّام بر همسرش است؛ یعنی وظیفه اش تأمین نیازهاي همسرش در زندگی می باشد.
زن اگر میلیاردر هم باشد، هیچ وظیفه اي ندارد که دیناري از دارایی اش را در زندگی خانوادگی هزینه کند. تأمین هزینه ي
زندگی مشترك تماماً به عهده ي مرد است. زن و مردي که در کنار هم زندگی مشترك دارند، زن یک دوم، و مرد کامل ارث می
برد. زن یک دوم ارث خود را پس انداز میکند و یک ریالش را هم وظیفه ندارد خرج کند. امّا مرد ارثی را که دریافت نموده است
باید براي خود و همسرش هزینه کند. در واقع، مرد از ارثی که می برد، یک دوم براي خودش و یک دوم براي همسرش می باشد.
در نتیجه سهمی که به زن می رسد بیشتر هم می شود. توجّه به این نکته در مجموعه ي احکام اسلام هم به درك چرایی دو برابر
بودن ارث برادر نسبت به خواهر کمک میکند که علاوه بر نفقه یا هزینه هاي زندگی زن که بر عهده ي شوهر است؛ پرداخت
مهریّه نیز تکلیفی است که بر عهده ي مرد می باشد و زن چنان تکلیفی بر عهده ندارد. علاوه بر این، مسوولیّت هاي مالی دیگري
نیز بر عهده ي مرد است که زن چنان مسوولیّت هایی ندارد. از جمله ي این مسوولیّت ها، می توان به دیه ي عاقله و نیز تامین هزینه
هاي جنگ هایی که براي کشور اسلامی پیش می آید و دولت، به کمکهاي مردمی نیاز پیدا میکند، اشاره کرد. در نتیجه اگر
احکام مربوط به زن و مرد را درون سیستم احکام اسلام نگاه کنیم، می بینیم هرگز به زن ظلم نشده و حقّ او ضایع نگردیده است.
در مسئله ي دیه، حکم اسلام این است که اگر زنی را بکشند باید یک دوم دیه را بدهند. امّا اگر مردي را بکشند باید دیه ي کامل
بپردازند. قضاوت ناعادلانه اي است اگر بگوییم از نظر اسلام ارزش زن نصف مرد است؛ زیرا دیه بیانگر ارزش انسانی شخص
نیست و در ارزش انسانی، قرآن یک سر سوزن بین زن و مرد تفاوت نگذاشته است و می فرماید: مَن قَتَلَ نَفساً بغَیر نَفسِ اَو فَسادٍ فِی
الَارضِ فَکَانَما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً 1: اگر کسی شخص بی گناهی- خواه مرد و خواه زن- را بکشد، گویا همه ي بشریّت را نابود کرده
است. پس در گناه انسانکشی و در ارزش فرد کشته شده، جنسیّت نقش و تأثیري ندارد. 1- سوره ي مائده، آیه ي 32 . دیه بیانگر
صفحه 56 از 63
قیمت انسانی فرد کشته شده نیست. آیا کسی حاضر است به او دیه و پول بدهند و مادر یا پدرش را بکشند؟ قطعاً نه. آیا دیه جبران
کننده ي لطمه ي عاطفی که انسان از کشته شدن زن، شوهر، مادر، پدر یا فرزندش بر او وارد شده است، می باشد؟ آیا این پول می
تواند عاطفه ي جریحه دار را ترمیم کند؟ یقیناً نه. دیه فقط جبران لطمه ي اقتصادي است که به بازماندگان وارد شده است. دو
خانواده را در نظر بگیریم؛ در یکی مادر آن خانواده را کشته اند. این مادر اصلًا مسوولیّت تأمین هزینه هاي خانواده را به عهده
نداشته و لطمه ي اقتصادي آنچنانی به خانواده ي او وارد نشده است. امّا در خانواده ي دیگر، پدر را کشته اند. در واقع نان آور
خانواده را کشته اند و زن و فرزندان، تأمین کننده ي هزینه ي زندگی شان را از دست داده اند و به شدّت لطمه ي اقتصادي خورده
اند. اگر بخواهیم این ضایعه ي اقتصادي را ترمیم کنیم، مطمئنّاً باید به خانواده اي که نان آورش را از دست داده است بیشتر کمک
کنیم. ضمن اینکه این دیه ي کامل، به زنی که شوهرش کشته شده است، می رسد. یعنی زن بازمانده، دو برابر مرد بازمانده دیه
نصیبش می شود. در نتیجه در مسئله ي دیه، نه تنها به زن ظلم نشده است، بلکه حکم به نفع اوست.
چرا قرآن به مرد اجازه داده است همسر خود را بزند؟
یکی از پرسش هایی که در مورد احکام اسلام درباره ي زن مطرح می باشد، ناظر بر جواز تنبیه بدنی زن بوسیله ي شوهر است؛ که
آن را ناعادلانه و مغایر شئون و حقوق انسانی زن می دانند. اوّلًا باید توجّه داشت حکم مورد اشاره، درباره ي زنان ناشزه است که
از تن دادن به وظایف زناشویی در قبال شوهر خود سربازمی زنند و نه همه ي زنان. قرآن کریم می فرماید: وَ اللاّتی تَخافونَ
نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهجُروهُنَّ فِی المَضاجِعِ وَ اضرِبوهُنَّ فَاِن اَطَعنَکُم فَلا تَبغوا عَلَیهنَّ سَبیلا اِنَّ اللّهَ کانَ عَلیّاً کَبیراً 1: و زنانی را که از
سرکشی آنها (در وظایف زناشوییشان) بیم دارید، نصیحت کنید؛ سپس در بسترها از آنان دوري کنید؛ سپس آنها را بزنید؛ پس اگر
از شما اطاعت کردند، دیگر در پی توجیه و یافتن راهی براي تحت فشار قرار دادن آنها نباشید؛ که همانا خداوند والا و بزرگ
است. جز زن ناشزه، در مورد عموم زنان، حتّی زنی که مرد قصد طلاق دادن او را دارد و یا او را طلاق داده است، قرآن کریم کراراً
بر رفتار پسندیده و شایسته ي مردان با زنان تأکید کرده است. 2 از جمله، می فرماید: عاشِروهُنَّ بالمَعروفِ 3: با زنان به نحو پسندیده
و شایسته مراوده و معاشرت کنید. بنابراین آنچه در قرآن کریم در مورد نحوه ي رفتار با زنان ناشزه آمده است، امري استثنایی می
باشد و احراز نحوه ي رفتار مورد نظر قرآن با عموم زنان نیست. ثانیاً زنی که از انجام وظایف زناشویی خود در قبال شوهرش،
2- سوره ي بقره، آیه هاي . سربازمی زند؛ علاوه بر اینکه شوهرش را که تکالیف خود را در مورد او 1- سوره ي نساء، آیه ي 34
3- سوره ي نساء، آیه ي 19 . انجام داده است، تحت . 228 تا 241 ، سوره ي نساء، آیه هاي 19 و 25 و سوره ي طلاق، آیه هاي 2 و 6
فشار قرار داده و اذیت میکند؛ خانواده اش را در معرض متلاشی شدن قرار داده و به خود و فرزندانش نیز آسیب می رساند. بنابراین
اندیشیدن تدبیري براي به خودآمدن زن و دست برداشتن او از این انحراف، هم به سود شوهر و فرزندان است و هم به نفع زن و
بقاي کانون خانواده ي او. ثالثاً در آیه ي شریفه، از لطیف ترین راه به خودآوردن زن، یعنی پند دادن و نصیحت کردن، کار آغاز
شده است و اگر زن با پند و اندرز به خود آمد و دست از رفتار منحرف خود برداشت و به فرمانبري از خواست شوهر تن داد؛ با
توجّه به قسمت اخیر آیه، نوبت به مراحل بعد نمی رسد. امّا اگر پند و اندرز کارساز نشد و زن همچنان به کجروي خود اصرار
ورزید؛ براي تنبّه او، مرد باید از طریق جدا ساختن خود از او در بستر یا جداساختن بستر خود، تاً ثیر منفی رفتار زن را بر عشق و
علاقه ي شوهر، به او بفهماند. امّا اگر این کار نیز موثر واقع نشد، نوبت به مرحله ي سوم می رسد که زدن است. لکن در این مرحله
هم توجّه به دو نکته لازم است. نخست اینکه غرض از زدن، آسیب جسمی وارد آوردن به زن نیست؛ بلکه مقصود انجام کاري
است که ناراحتی شوهر را برساند و زن را از نظر روحی متنبّه سازد. شاهد این امر احادیثی است که پیامبر و ائمّه علیهم السلام در
این مورد بیان داشته اند. امام باقر علیه السّلام فرمودند: اِنَّهُ الضَّربُ بالسِّواكِ 1: مقصود از این زدن، زدن با چوبه ي مسواك است. از
صفحه 57 از 63
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم نیز 1- طبرسی، تفسیر مجمع البیان. ذیل آیه ي 34 سوره ي نساء. نقل شده است که فرمودند: لا
تَضربوا نِسائکُم بالخَشَبَ فَانِّهُ فیهِ القِصاصَ ولکنِ اضربوهُنَّ بِالجوعِ وَ العُري حًتّی تُربحوا فِیَ الدُنَیاَ وَ الآخِرَة 1: زنانتان را با چوب
نزنید؛ زیرا در این نوع زدن قصاص بر شما واجب می شود؛ لکن آنها را با گرسنگی و برهنگی بزنید، تا در دنیا و آخرت به راحتی
نایل شوید. به بیان دیگر، جامه و غذاي مورد علاقه ي آنها را برایشان تهیّه نکنید؛ تا به خود آیند و دست از سرکشی و انحراف
بردارند. در نتیجه در آیه ي مورد بحث، جنبه ي روانی تنبیه مدّ نظر است، نه تحت ضربات شدید قرار دادن بدن زن. علی علیه
السلام فرمودند: اَلمَراةُ رَیحانَۀٌ لَیسَت بِقَهرَمانَۀٌ 2: زن گلی خوشبوست وپهلوان نیست. این جمله اشاره دارد که با زن باید به لطافت
رفتار کرد و در پی زورآزمایی با او نبود. دوم اینکه امروزه متخصصان تعلیم و تربیت از یک سو و کارشناسان حقوقی و جرمشناسان
از سوي دیگر، به این حقیقت رسیده اند که در مواردي، اصلاح و تربیت شخص خطاکار، جز از راه تنبیه بدنی امکان پذیر نیست و
ناکارآمدي شعار حذف مطلق تنبیه و کیفرهاي جسمانی، در عمل اثبات شده است. البتّه تنبیه که با نظري خیرخواهانه و به قصد
اصلاح و تربیت شخص انجام می شود، چیزي است غیر از تلافی انتقامجویانه و یا عقوبت و مجازات مجرم. بر همین اساس، اسلام
در موارد نادري که سایر تدابیر اصلاحی سودمند واقع نمی شود، به عنوان آخرین راه حل، تنبیه بدنی را براي اصلاح و نجات
2- نهج البلاغۀ، نامه ي 31 . در این . 1، ص 249 0 شخص از انحراف و تباهی، مجاز می شمارد. امّا 1- مجلسی، بحا را لانو ا ر، ج 0
موارد نیز همان گونه که اشاره شد، از یک سو تأکید میکندکه شخص تنبیه کننده نباید در صدد تشفی خاطر خود از راه آزردن
طرف مقابل باشد و از سوي دیگر توجّه می دهد شخص در تنبیه بدنی باید مراقب باشد که زدن به نحوي شدید نباشد که از آن
آثاري همچون سیاه شدن جاي ضربات، به جا ماند که در این صورت، شخص تحت تنبیه، شرعاً و قانوناً حقّ دیه و قصاص خواهد
داشت. اگر آثار ضربات بیشتر باشد، ممکن است به اجراي حد نیر منجر شود. بر اساس آنچه گفته شد ممکن است در مواردي،
براي نجات زن نادان و سرکش، ازبدبخت کردن خودوخانواده اش، لازم باشد، با نیّت خیر و بدون قصد انتقام و با مد نظر داشتن
تاثیر روحی و نه جسمی تنبیه، درحد محدودي که موجب دیه یاقصاص نشود، زن مزبورموردتنبیه بدنی قرار گیرد. تأکید آخر آیه بر
این که خد اوند والا و بزرگ است، هشداري است به شوهر، که به استناد قدرت جسمانی خود، نسبت به همسر سرکش و
منحرفش،. ظالمانه رفتارنکند؛ زیرا خداوند از شوهر، بالاتر و بزرگ تر است و در صوت رفتارظالمانه ي او با زن مزبور، خدا شوهر
ظالم را مجازات خواهد کرد. ثالثاً تنبیه بدنی دراسلام منحصر به زن نیست. درقوانین قضایی اسلام بابی تحت عنوان تعزیرات غیراز
حدود شرعی است که به عنوان مجازات اعمال میگردد. تعزیرات تنبیهاتی است که حاکم شرع براي تنبّه واصلاح شخص خطاکار
لازم تشخیص می دهدو بخشی از این تنبیهات که نسبت به مردوزن خطاکار اِعمال می شود، تنبیهات بدنی است.
چرا در برخی احادیث، زنان مورد نکوهش قرار گرفته اند؟
یکی دیگر از پرسش هایی که در مورد نظر اسلام درباره ي زن مطرح می باشد، ناظر بر احادیثی است که به کاستی ها و عیوبی در
زن اشاره نموده و زن را به سبب آنها مورد نکوهش قرار داده اند. با توجّه به اینکه در مقام بررسی تفصیلی یکایک احادیث مزبور
نیستیم، نکاتی کلی را ذکر میکنیم که با دقّت در آنها، می توان به پاسخ پرسش فوق دست یافت. نخست اینکه هر عبارتی را که به
نام حدیث نقل شده است، نمی توان با قاطعیّت، سخن معصوم دانست. به علّت وجود احادیث مجعول و ضعیف و براي تشخیص
احادیث موثّق و قابل اطمینان و نیز به منظور درك مدلول و معناي واقعی احادیت، دانشی به نام علم الحدیت در جهان اسلام ایجاد
شده است که بدون مراجعه و استفاده از آن، نمی توان از اینکه جمله اي به راستی متعلّق به معصوم است و در صورت تعلّق به
معصوم، مقصود و منظور واقعی معصوم از بیان آن چه بوده است، اطمینان حاصل کرد. بنابراین ابتدا باید با بهره گیري از علم
الحدیث، در مورد اینکه کدامیک از احادیث مورد اشاره را می توان مطمئنّاً سخن معصوم دانست، بررسی کرد. در این بررسی،
صفحه 58 از 63
برخی از احادیث مورد استناد سوال کنندگان، از دور خارج می شوند. دوم اینکه نکوهش موجودي به علّت کاستی و عیبی، وقتی
معقول و منطقی است، که وجود آن عیب و کاستی، در حوزه ي اختیار شخص مورد نکوهش باشد. هیچ شخص خردمند و عاقلی،
موجودي را به علّت کاستی و نقصی که اختیاري او نیست، نکوهش و مذمّت نمیکند. به عنوان مثال، در عین اینکه درسنگ عاطفه
و عقل وجودندارد کسی سنگ رابه علّت بی عاطفگی یا بی خردي، مستحقّ نکوهش نمیداند و مذمّت نمیکند زیرا سنگ درداشتن
این خصوصیّات مختار نیست در مورد زن نیزهمین حکم صادق است. مثلًا هیچ شخص عاقلی زن را به علت اینکه صورتش ریش
نمی روید، مستحقّ نکوهش نمیداندو مذمت نمیکند چنان که ستایش مردرابه علّت روئیدن ر یش صورتش منطقی نمی داند
بنابراین درمواردي که احادیث به برخی ویژگیها ي تکوینی زن همچون ظرافت وکمی قدرت جسمانی ومعافیت ازاموري چون
جهادوکارهاي دشوار به علت آن یاعادات ماهیانه ومعافیت ازانجام عبادات در آن دوران، اشا ره میکنند، نبایدآنهاراحمل بر
نکوهش کرد سوم اینکه نکوهش شخصی به علت کاستی وعیبی نشان می دهد شخص مزبورمی تواندآن ویژگی منفی رانداشته
باشد.در نتیجه اگر در برخی احادیث، زن به علّت کا ستی هاوعیوبی مورد نکوهش قرار گرفته است، خودآن احادیث بهترین دلیل
است براینکه زن میتواند آن خصوصیّات منفی را نداشته باشد چهارم اینکه درقران کریم بارهاانسان مورد نکوهش قرارگرفته است
2- سوره . وباتعابیري همچون کَفاروکَفور بسیار کفران پیشه، کَنود 3 بسیارناسپاس قتور 4بسیاربخیل 1- سوره ي ابر اهیم، آیه ي 34
4- سوره ي اسراء، آیه ي 100 . هَلوع 1: بسیار حریص، ظَلوم 2: بسیار ستمگر، . 3- سوره ي عادیات، آیه ي 6 . ي اسر اء، آیه ي 67
جَهول 3: بسیار نادان، عَجول 4: بسیار شتابزده، ضَعیفْ: ناتوان و یَئوس: " یأس پیشه، مورد نکوهش قرار گرفته است. بی شک این
نکوهش ها حاکی از این نیست که انسان، خو ا ه ناخواه، داراي چنان ویژگی هاي مذمومی است و راه گریزي از آنها ندارد. بلکه
مقصود این است که زمینه ي طبیعی وجود انسان به گونه اي است که اگر همچون گیاهی وحشی و خودرو، که زیر دست باغبان
کاردانی پرورش نیافته است، تحت تربیت مکاتب و مربّیان الهی قرار نگیرد و خودرو بار بیاید، داراي چنان ویژگی هاي نکوهیده
اي خواهد بود. بر همین اساس، وقتی هم زن به علت عیوب و نقایصی، مورد نکوهش احادیث قرار می گیرد، به این معناست که
زمینه ي طبیعی وجود زن به گونه اي است که اگر تحت تربیت مکاتب و مربّیان الهی قرار نگیرد و همچون گیاه وحشی و خودرو،
رشد کند، داراي چنان خصوصیّات ناپسندي خواهد شد. در نتیجه، نکوهش هاي مزبور شامل زنانی که تحت تربیت دین، به
3- سوره ي احزاب، . 2- سوره ي ابراهیم، آیه ي 34 . وارستگی و شایستگی نایل شده اند، نمی باشد. 1- سوره ي معارج، آیه ي 19
6- سوره ي هود، آیه ي 9. نکته ي فوق وقتی روشنتر می . 5 سوره ي نساء، آیه ي 28 . 4- سوره ي اسر اء، آیه ي 11 . آیه ي 72
شود که به تجلیل هایی که گویندگان همان احادیت حاوي مذمّت از زنان بزرگ عالم کرده اند توجّه شود به عنوان مثال ستایش
هایی را که در احادیث فراوان، از حضرت فاطمه، ?حضرت خدیجه، حضرت زینب، حضرت معصومه سلام الله علیهن صورت
گرفته است، اگر در کنار احادیث حاوي مذمت زنان قرار دهیم، روشن می شود که نکوهشهاي مزبور، ناظر بر همه ي مصادیق
جنس مونث وتمامی زنان نیست. پنجم اینکه دقت در زمان و شرایطی که معصومان ? چنان نکوهشهایی از زن کرده اند، نشان می
دهد که چنین نکوهش ها ناظر بر موارد خاص و زنان غیر مهذب و سبکسر معینی می باشد که میبب فتنه ها و خسارات عظیم در
تاریخ بشریت بودند. جملات نکوهش آمیز امیر المومنین ? در ماجراي جنگ جمل را، که به سرکردگی یکی از زنان رسول خدا?
بر پا شد و به ریخته شدن خون جمع عظیمی از مسلمانان منجر گردید، می توان به عنوان یکی از مصادیق نکته فوق مورد توجه قرار
داد. همچنین نکوهش هاي ناظر بر زنان غیر مهذب، تجمل پرست، دنیا طلب و هوسباز را، توسط پیامبر و ائمه ? می توان به عنوان
مصداق دیگري براي نکته مذکور، مورد دقت قرار داد. بنابر این چنان نکوهش هایی، شامل زنان مهذب، معنویت گرا و مطیع اوامر
الهی نخواهد بود. ششم اینکه برخی احادیث مورد استناد سوال کنندگان، اساساً حاوي مذمتی از جنس زن نیست؛ بلکه نوعی تحذیر
از قرار دادن زن در موقعیت ها و شرایطی است که به دلیل خصوصیات تکوینی و وجودي زن، احتمال لغزش وي در آنها زیاد
صفحه 59 از 63
است. به بیان دیگر، آن موقعیّت ها و شرایط، زمینه ي مساعدي براي لغزش و خطاي شخصی است که چنان خصوصیّاتی دارد. لذا
این احادیث درصددند از قرارداده شدن زن در معرض آن لغزشگاه ها جلوگیري کنند. چنین احتیاط و پیشگیري در مورد هر کس
انجام شود، کاري منطقی است. کما اینکه قرآن کریم به همه ي مردان و زنان مومن هشدار می دهد: لا تُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَۀِ
1: با دست خودتان، خود را به هلاکت نیفکنید. یعنی خود را در معرض تباهی و هلاکت قرار ندهید. و بر همین مبناي منطقی، عقلا
میگویند: اِتَّقوا مِن مَواضعِ التُّهَمِ: از موقعیّت ها و جایگاه هایی که در آنها ممکن است مورد اتّهام قر ارگیر ید، بپرهیزید. گرچه در
لغزشگاه ها، لغزیدن قظعی نیست؛ لکن به دلیل زیاد بودن احتمال لغزش، احتیاط و حزم حکم میکند که شخص، خود را از معرض
آنها دور نگه دارد. یکی از علل نهی حضور شخص مسلمان در مجلس گناه، در عین قطعی نبودن آلوده شدن شخصی که در چنان
مجلسی حاضر می شود؛ همین نکته است. بر همین اساس، به علّت برخی ویژگی هاي روانی در زن، از جمله، عواطف و احساسات
شدید، در برخی احادیث، مردان از قراردادن زنان در موقعیّت ها و شرایط خاصّ ی و محول کردن کارهاي معیّنی به ایشان، تحذیر
شده اند؛ تا نه خودِ زن دچار لغزش شود و نه کسی بتواند او را به لغزش وادارد و بلغزاند. چنان که در امر ازدواج نیز، زنانی که براي
نخستین بار قصد ازدواج دارند، مکلّف شده اند تنها در 1- سوره ي بقره، آیه ي 195 . صورت موافقت پدر یا ولی شرعی خود
پذیراي.ازدواج باشخص مورد نظرشان شوند. زیرا این خطر وجود دارد که مرد هوسبازي با نیتی ناپاك به تحریک احساسات دختر
بپردازد و از این طریق، اعتماد او را جلب کند و او را بازیچه هوسرانی هاي خود سازد و پس از نیل به خواسته اش، بیرحمانه او را
ترك گوید. ضمیمه شدن موافقت پدر، که کمتراحساساتی و بیشتر منطقی تصمیم می گیرد، به موافقت دختري که تجربه ازدواج
ندارد و بیشتر، تحت تاثیر عواطف و احساسات تصمیم می گیرد، تدبیري است براي جلوگیري از وارد آمدن چنین آسیبی به دختر و
به هیچ وجه نباید آن را سلب اختیار و آزادي عمل از دختر در امر ازدواج، به حساب آورد. هر شخص منصفی تایید می کند که
اندیشیدن چنین تدبیري در برابر چنان خطر محتملی، کاري کاملًا منطقی و لازم است. همانگونه که در آغاز اشاره شد، نکات فوق
ناظ بر کلیات پاسخ پرسش از احادیث مورد بحث است و در مورد هر یک از احادیث مزبور، نکات خاصی وجود دارد که ذکر
آنها نیاز به مجال بیشتري دارد.
ختم سخن
از خداي متعال می خواهیم معرفت ما را نسبت به حقایق دینی، بالا ببرد؛ ما را قدردان آموزه هاي ارزشمند و بلند دینمان قرار دهد؛
توفیق پایبندي و عمل به احکام الهی را نصیبمان کند و توفیق عنایت نماید کسانی را که به علّت نا آگاهی، به بیراهه کشیده شده
اند، آگاه کنیم و متقاعدشان سازیم که زندگی متعالی، ارزشمند، شیرین و سعادتمند، مرهون پایبندي به احکام الهی، از جمله
حجاب، وقار، متانت، وزانت، سادگی و بی پیرایگی زن است.
درباره مرکز تحقیقات